قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 2
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-30 06:06:422022-12-12 06:56:25قانون تغییر ناخواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام اقای عباس منش
خیلی حرفاتون به دلم میشینه
و عمیقا احساس میکنم
که درسته
میشه
توضیح بدین پس چطور امامان و ائمه ما جلوی ظلم می ایستادن
و حتی در جنگها شرکت میکردن؟
ایا روش انها هم اشتباه بود
من هم خیلی از پیجهارو انفالو کردم
از گروه های فامیلی بیرون اومدم
از بس که پیامهای سیاسی ناراحت کننده میفرستادن
وواقعا حسو حالم بد میشد
وقتی در معرضش قرار میگرفتم
سلام و احترام خدمت استاد گرامی و دوستان هم فرکانس .
در راستایی تصدیق حرفهایی استاد گرامی
من مواردی رو که خودم تجربه کردم در همین دوران و چندین هفته قبل برام پیش اومد خدمت شما عرض میکنم، باشد همه هدایت بشیم، به مسیر درست .
من چندوقت پیش رو موضوع زباله حساس شده بودم و دوست داشتم که به محیط زیست خودم اهمیت بدم ،بخاطرهمین موضوع اگر راننده رو تو مسیر میدیدم که از ماشین زباله میندازه بیرون بهش چراغ میدادم و بوق میزدم که چه کار تو انجام میدی و….
من به جایی رسیدم که روزی برای ۵_۶تا ماشین بوق میزدم یک دفعه به خودم اومدم و روی موضوع تمرکز بر نقاط مثبت زوم کردم دیدم ای واییییییییییی خودم دارم این شرایط رو برای خودم پیش میارم در صورتی که قبل از این موضوع من تو یه قرن یه ماشین میدیدم که این کارو کنه
فهمیدم من خلاف قانون تمرکز بر نقاط مثبت عمل میکنم پس شروع کردم به تغییر اگر ماشینی رو میدیدم که این کارو میکنه سریع میگفتم که آقا الان چه زیبایی هایی در این ماشین هست با صدایی بلند بیان کن . این موضوع به این طریق رفع شد برام .
مورد دوم در همین دوران و اعتراضات برام پیش اومد این بود که :
خدمت شما عرض کنم من بساط میکنم بغل خیابون ما اربعین یه جایی هست میریم بساط میکنیم و مردم بعد از زیارت و… میان و خرید میکنن اون بازار جوری هست که ما حداقل ۱۵میلیون ت ۱۲ت میگرفتیم این موضوع ها که پیش اومد من کشیده شدم به سمت خبر ومتاسفانه باز تمرکز بر روی نقاط منفی ما تو اون بازار ۵ میلیون گرفتیم با اون همه جمعیت و شلوغی یک سلسه اتفاقاتی افتاد که من فهمیدم که اینها خود کرده بود .
بله عزیزان قوانین برحسب شرایط وجو،… هر لحظه از ذهن ما فرار هست کار درست اینه که همیشه ما با تمرین تمرین تمرین و تمرکز این قوانین رو یاد آور بشیم .
من به شخصه روزی نیست که صدایی استاد رو نشنوم روزی نیست که تمرین نکنم و میگم که کمه باز نیاز دارم که تمرین کنم .
ودر آخر یک توصیه میکنم که خودم بهش عمل میکنم و اون یک شعار است
که هر روز آموزش میبینم عمل میکنم و باعشق به عزیزان که مشتاق باشند آموزش میدهم
شاد پیروز باشید در پناه حق
استاد خوب و دوست داشتنی من سلام. مریم جان عزیز و دوست داشتنی سلام… مننون از یادآوری این نکات ارزنده که فکر می کنم این روزها برای ما مردم ایران بسیار ضروری هست ک آرام باشیم و ذهن خودمون رو، خشم خودمون رو کنترل کنیم و تمام تمرکزمون رو بر روی اهداف و خواسته های خودمون با ارامش قرار بدیم… با وجود اینکه اینترنت قطع و یا بسیار ضعیفه باز من با تلاش میام و از نکات ناب شما استفاده می کنم. دوستتون دارم… مشتاق شنیدن یخنان ناب شماییم
سلام به استاد جان عزیزم و مریم جان عزیزم
قانون کنترل ذهن همچنان برام سخته استاد ولی میتونم انجام بدم و انجام دادم قبلاً دقیقا قانونه توجه عمل میکنه سه سال پیش مامانم ناراحتی اعصاب داشت که منو خواهر و برادرام از این داستان رنج میبردیم و هربار که من حالم بد میشد شکرگزاری میکردم و خواسته ام رو مینوشتم و دیگه بحث نمیکردم با هیچکس تا اینکه مامانم سکته مغزی کرد اون لحظه نمیدونستم چه روزایی در انتظار منه ،فقط سعی میکردم ذهنم رو کنترل کنم و کلا رفتارش برعکس قبل شد همش میخنده شاده بعد هر غذا میگه خدایا شکرت هروز هزار بار ما رو تو بغلش میگیره میبوسه ،میگه دوستت دارم معجزه است تو زندگیمون اونقدر خونمون انرژی بالایی داره که لذت میبریم استاد وقتی عشق میدم به هر لحظه از زندگیم فارغ از اینکه شرایط فعلی چیه شرایط به طرز معجزه آسایی تغییر میکنه ،همین کنترل ذهن همین تمرکز به زیبایی ها که شما و مریم جان هر لحظه دارید اینکار رو انجام میدین خودش گویای همه چیز هست و منم دارم تمام تلاشم رو میکنم که این کنترل ذهن رو تمرکزی انجام بدم و نتایج بیشتری بگیرم شرایطم رو خودم خلق میکنم ممنونم استاد جانم که با مثال ها و بیان تاثیرگذارتون بهمون هینت میدین که مسیر اینه قانون اینه و نتایج رعایت کردن به این قوانین متحیر کننده است ،عاشقتونم ♥️
سلام استاد خوبم
شهر ما یک ویژگیه مثبت فوق العاده داره اونم اینه که هرررررررررررررررررر اتفاق بدی میخواد بیوفته این مردم شهرمون هیچ حرکتی نمیزنن هیچ واکنشی نشون نمیدن اگر جنگ هم شد آرومه شهرمون خواستیید کسی رو تبعید کنید بفرستیدش اینجا خخخخخخ
جالبه مردم اصلا بهایی به اعتراضات نمیدن شاید بخاطر ترس از آبروشون باشه ولی این برای من مهم نیست مهم اینه که اگر زیبایی خاصی اینجا نمیبینم حداقل اون اغتشاش و درگیری هم نیست که بخوام مجبور باشم به سختی اعراض کنم و کنترل ذهن برام سخت تر شه این ویژگیه مثبت رو گفتم تا تمرکزم روی نکات مثبت شهرم باشه و با سپاسگزاری و قدرشناسی بتونم به جاهای بهتر هم هدایت بشم
بله شاید شهر ما کسی بدون چادر بیرون بره خیلیییییی مورد حمله ی حرف دیگران قرار بگیره ولی توی همین مملکت جاهایی مثل منطقه 22 دریاچه ی تهران /کرج/مناطقی که خوش آب و هواتره تقریبا میشه گفت جاهیی که لر و کرد و ترک نشین هستن بیشتر شهر های شمال کشور این ازادی ها هست حتی من شنیدم تو کرج اصلا به ندرت دختری پیدا میشه بکارت داشته باشه و این مثل کشور های اروپایی دیگه موضوعیت نداره پسر ها هم پذیرفتن و باهاشون ازدواج هم میکنن
حالا منی که دلم میخواد ازادی داشته باشم حتی در حد تنها خیابون رفتن تو شهرستان ما پذیرفته نشده و اون دختر رو بد میدونن باید تمرکزم رو از این مشکلات شهرم بردارم روی خوبی هاش بزارم و به خواسته هامم توجه کنم این محدودیت ها تضادی هستن که به من میگن چه خواسته ای دارم من بجای ناراحتی و شکایت از شهرم باید شهر و فرهنگ دلخواهم رو تجسم کنم و سپاسگزاری کنم از اینکه بهش رسیدم و خودم رو در اونجا ببینم تا هدایت بشم
یکم برام سخته چون همش ذهنم میگه چطور چجوری اما فایل اصطلاح گاز و ترمز رو دیروز دیدم و الان میخوام فقط بدون بهانه این ترمز های ذهنیم رو رفع کنم
درمورد این اعتراض و ازادی و جذب ناخواسته ها باید بگم هیچ فرقی نمیکنه به یک کشور و حکومت اعتراض کنی یا یک خانواده قانون یکی هست من با خانوادم مشکل دارم و مدام هم همون درگیری ها رو تجربه میکنم درحالی که وقتی تمرکزم رو از روی مشکلاتشون برداشته بودم خیلی اروم تر شده بود و موفقیت های خودم رو بدست اورده بودم اتفاقا خانوادم هم همراهیم میکردنالان دوباره به خودم اومدم میخوام تمرین کنم استاد من با فایل های شما تغییرات زیادی در شخصیتم بوجود اومده بود خیلی اروم و متین و قوی شده بودم درک و واکنشم به هرچیزی عوض شده بود اما وقتی رها کردم سایت و کار کردن روی خودم رو اروم اروم حتی بدتر از قبلم شده یک ادمی که خودم هم میدونم رفتاراش اصلا درست نیست و حالا دوباره میخوام تغییر کنم مشکل هم از اونجایی شروع شد که شما گفتید اقاجان من قران گفته به گذشتت برنگرد به جهلت برنگرد من گوش نکردم حالا یکم سخت شده عصبی نشم یا درگیر نشم واکنش نشون ندم اما میخوام هرروز یکم بهتر از دیروزم بشم روزی یکوچولو تمرین کنم سپاسگزار تر شم یکوچولو با خودم مهربون تر باشم و خودم رو بیشتر دوست داشته باشم بی توجهی کنم به ناخواسته ها هرروز یکم خواسته هامو بیشتر تجسم کنم تا تکاملم طی بشه از این فرکانس و مدار خارج بشم و درجات احساسیم رو طی کنم بیام روی مدار خوبی ها روی مدار سپاسگزاری و دریافت نعمت. شرایط رو خیلی وخیم کردم در حد نابودیه خودم پیش رفتم خیلی چیزای ارزشمندم رو از دست دادم اما حالا میخوام دوباره شروع کنم بلند بشم ی شروع متفاوت اینبار روش هامو تغییر میدم همین که الان توی این سایت هستم خداروشکر میکنم
دارم سعی میکنم با کامنت نوشتن کامنت خوندن به احساس بهتر برسم قوانین رو به یاد بیارم فایل ها رو مرتب ببینم گوش بدم با این ورودی ها احساسم رو به مراتب بهتر و بهتر کنم تا به نتایج بهتر برسم
سلام استاد جانم وسلام خدمت دوستان عزیز
میخام از تجربه های خودم بگم که چقدر باتوجه به چیزی که نمیخاستم باعث شدم که همون اتفاق دوباره تکرار بشه تو زندگیم
استاد دقیقا حرفهای شمارو این چندروزه که متعهد شدم وبه خدای خودم قول دادم وتاپای جونم هم هستم سر تعهدم قشنگ حرفاتونو میفهمم موضوع که باعث شد من دوباره برگردم به مسیر که فکر میکردم دارم درسته ب نظر خودم
استاد من از سالها پیش هرجا که زندگی میکردم همسایه کناری ما یا تویی چندطبقه پایین تر زن شوهرای بودن که دائم باهم درگیر جنگ دعوا داشتن ومن از صدای اونا کلافه میشدم وهمش بهش توجه میکردم وچقدر ازاین موضوع عصبی میشدم تااینکه یکسال پیش دوباره من توخونه بودم که همسایه دیوار به دیوارمون دقیقا همین مدلی ودائم دعوا جنگ بحث کتک کاری داشتن من تازه اونجا یاقانون اشنا شده بودم ولی اونقد درکش نکرده بودم فقط میگفتم اینا حال منو خراب میکنه میرفتم اتاق هنذفری میذاشتم وخودمو مشغول میکردم واصلا صدای نمیشنیدم بعدشم که همون همسایه میمود میپرسید صدای ما داشتیم دعوا میکردیم میومد میگفتم من چیزی نشنیدم واقعا هم نمیشنیدم تااینکه ازاونجا اومدم و جایی که الان هستم اونقدر ساکت اروم دقیقا اتاق خواب ما پذیرایی همسایه بغلیه ولی اونقدر باوجود یه بچه اینا ساکت ارومن که من گاهی فکر میکنم اینا اصلا خونه نیستن تازه دیروز داشتم استاد به این موضوع فکر میکردم وگفتم خدایا من وقتی توجهم از روی اون موضوع برداشتم و گله نکردم غر نزدم درموردش باکسی صحبت نکردم این اتفاق افتاد من قبل از این موضوع ازخداوند هدایت خواستم گفتم خدایا کمکم کن تا قوانینی که وعض کردی بهتر درک کنم وخداوند اینارو به یادم اورد
وموردبعدی درموردی تمیزی محله که قبلا بودم من همیشه تمیزی اون کوچه که بودم تحسین میکردم هرروز مامور شهرداری میومد وصبح زود تمیز میکرد ولی دقیقا یکساعت بعد کوچه رو میترکید از اشغالی که میذاشتن مردم دم درشون وگربه اونو پاره میکرد ومن سعی میکردم نبینم همیشه باخودم میگفتم چقدر تمیزه به جایی نگاه میکردم که تمیزه اشغال نیست والان دقیقا به خونه هدایت شدم که کوچه همیشه تمیزه محله اروم ساکت ویه درخت جلو خونمون داشتیم من همیشه اونو نگاه میکردم خیلی دوسش داشتم پارک میرفتم اگاهانه درختا رومیدیدم لذت میبردم وتحسین میکردم الان جایی هستم پراز درخت محله ای هستم تمیز ودقیقا پارک جلو پنجره خونمه خدایا شکرت
ومثالهای دیگه که داداشم همیشه تو غذاش مو میبینه چون حساسه مامان عدس پلو درست میکنه دقیقا سنگاش میره زیر دندون داداشم 😅😅😅بااینکه چندبارم پاک میکنه عدس موقع پختن ومامانم از بوی سیگار بدش میاد هرجام میره دقیقا اون بوی سیگار دنبالشه🤣
استاد از شما ممنون وسپاسگذارم که اینقد خوب قانون خوب متوجه شدید ودرک کردین واینقد خوب بما توضیح میدید بقول خودتون یکی الان میفهمه یکی چندوقت بعد میفهمه این مطالبو یکی هم هیچ وقت دیگه هم متوجه نمیشه تا وقتی ازاین دنیا بره من ازشما بی نهایت سپاسگزارم یه چیز دیگم بگم استاد من هروقت ازخدای خودم برای وجود شما سپاسگزاری کردم درزندگیم بیشتر مطالبی که اموزش میدین درک کردم بیشتر نتیجه دیدم اینو بارها امتحان کردم بااینکه نه من شما رو ازنزدیک دیدم نه شما منو فقط هروقت تو دفترم نوشتم خدایا بخاطر وجود این بنده خوبت عباسمنش در زندگیم سپاسگزارم وتشکر کردم ازشما وازخدا درک عمیق تری از اموزشهای وفایلای شما پیدا کردم وحس کردم که اگاهی های به یاد میارم که خیلی کمک کنندست برای درک قوانین
استاد عزیزم من عاشقتمونم وازشما وخانم شایسته عزیز بی نهایت سپاسگزارم بابت اینکه بمن زندگی کردن درست اموختید واین هم درخواستی بود که من همیشه ازخدای خودم داشتم
استادعزیزم آرزوی میکنم همیشه سرحال تر خوشتیپ تر وشاد تر باشیدمن همیشه رابطه عاشقانه شما ومریم جان تحسین میکنم
استاد جان سریال زندگی دربهشت دوباره ادامه بدید دلمون خیلی تنگ شده برای بهشت زیبامون برای مرغ خروسا اون دریاچه ممنونم شاد باشید 💚💚💚😍😍😍
به نام خداوند بخشنده و مهربان
امروز روز بسیار عالی و ارزشمندی است ، چرا که استاد عباسمنش یکی از قوانین ارزشمند جهان را یاداوری نمودند و ان هم قانون عدم توجه به ناخواسته هاست ، انقدر تلاش می کنم و در اخر منجر به نتیجه خوب یا بد است ، دریغ از اینکه وقتی به نکات مثبت توجه می کنم نتایج خوب را بیشتر دریافت می کنم و برعکس اگر به چیزهای نازیبا و منفی توجه می کنم نتایج نازیبا و بد بیشتر را دریافت می نماییم . خداروشکر میکنم بخاطر اشنایی با قوانین ارزشمندی که با باور نمودن انها نتایج ارزشمند بیشتری را دریافت می کنم ، یکی از قوانین مهمی که میتونیم موفقیت بیشتری را تجربه کنیم ، افراد ، ارتباطات ، چیزهای ناجالب را حذف و بی توجهی داشته و به چیزهای جالب و خوب توجه نماییم . واقعیتش کلی اموزشها و کتابها ، … فراوان بیشتری را تجربه نمودم و میدانم و عمل میکنم به اینکه همیشه روی خودسازی و خودشناسی و باورهام بیشتر کار می کنم و شده تا اخر عمرم به این صورت عمل می کنم و نتایج عالی بیشتری بدست اورده و می اورم . سپاسگزارم از استاد بخاطر این انرژی و خلق ارزش در جهان . موفق و پیروز باشید – لطیف حنضلی
سلام به استاد عزیزم خیلی خوشحالم که بالاخره هدایت شدم عضو سایت بشم چون قبلش هر کاری میکردم هدایت نمیشدم که عضو شم.🤍
استاد میخوام از تجربه های خودم در این خصوص بگم:
اول اینکه از وقتی که به آموزه های شما عمل میکنم نه اخبار میبینم و نه با کسی راجب این موضاعات صحبت میکنم. من حتی نمیدونم این روزا چه اتفاقی افتاده چون تا جایی که شده ورودی هامو کنترل کردم. و دیشب بالاخره بعد یکسال عمل کردن به آموزه های شما تصمیم گرفتم اینستاگرامم رو پاک کنم حتی با وجود اینکه فقط افراد مثبت و موفق رو فالو میکردم(هیچ ایرانی جز استاد رو فالو نمیکردم) و توی اکسپلور رو نمی گشتم ولی بازم منم انسانم ممکنه وسوسه بشم چون حتی اون افراد هم داشتن در مورد اتفاقات که توی ایران افتاده استوری میزاشتن و من انفالو کردمشون و بعدم اینستاگرامم رو پاک کردم.
حالا بریم سراغ روزایی که من با ناخواسته هام می جنگیدم:
حدود دوسال پیش که من فقط استاد فالو میکردم ولی به آموزه ها عمل نمیکردم پسر خالم بیدارم کرد گفت بیا توی خونه رو به روییتون یه کارتن خواب رفته داخل و روی دیوار و من زنگ زدم به پلیس و خیلی بهش توجه کردم و حدودا هفته بعد دیدم همسایه بالاییمون داره داد میزنه دزد دزد و ما سریع رفتیم توی کوچه و همون کارتن خواب بود باز پلیس اومد و گرفتش و بعد دو یا سه روز بعد ۳ یا ۴ تا کارتن خواب اومدن و شد هر شب و به جایی رسید که دیگه پلیس هم نمیومد کانکس رو به روی خونه ما شده بود پاتوق کارتن خواب ها ولی از وقتی که من سعی کردم به ناخواسته هام توجه نکنم دیگه هیچ کارتن خواب یا دزدی توی کوچه ما نیومده و من دیگه هیچ کارتن خوابی رو ندیدم.
من قبلا برای یه مدتی گیاه خوار بودم و خیلی هم جامعه ستیز شدم بودم و توی ذهن خودم یه جامعه پر از حیوون آزار رو تصور میکردم و همش با بقیه(هر کسی جز خودم) دعوا داشتم و حدود ۱ سال خورده گذشت و من به آموزه های استاد عمل میکردم ولی هنوز یکی از پاشنه های آشیل من حیوون آزاری بود ولی خیلی بهتر شده بودم.خونه رو به رویی ما رو خراب کرده بودن که ساختمون بسازن.یه روز عصر من داشتم غذا میخوردم و دیدم صدای یه سگ میاد از پنجره بیرون نگاه کردم دیدم یه توله سگ توی ساختمون رو به رویی سریع براش غذا بردم و با سگ دوست شدم و هر شب میرفتم پایین و باهاش بازی میکردم و یک سری نگهبان و کارگر هم توی همون کانکس ساکن بودن. یه روز ظهر دیدم ناله و زوزه و حق حق میاد اول فکردم صدای الاغ ولی صدا خیلی بلند بود از پنجره بیرون رو نگاه کردم دیدم رزی(همون سگ من واسش اسم گذاشته بودم) هست و روی افتاده و نگهبان مثل اینکه اونو زده بود و همه رفتیم پایین و نجوا خیلی توی سرم وحشت ناک بود خیلی و من همین طور دو دل بودم که برم پایین یا نه و بعد رفتم مامانم شروع کرد دعوا کردن با نگهبانه و استاد خیلی خیلی خیلی برای من سخت بود که ذهنم رو کنترل واقعا خیلی سخت بود ولی حتی یک کلام هم حرف نزدم و اعصبانیتم رو کنترل کردم و یکم رزی رو ناز کردم و اومدم خونه و خیلی دوست داشتم بتونم خودمو آروم کنم ولی به خودم گفتم اگه نتونی الان ذهنت کنترل کنی هر روز از این اتفاقات توی زندگیت بیشتر میشه و من تونستم ذهنم رو کنترل کنم با وجود اینکه خیلی برام سخت بود ولی تونستم و بعد چند ماه هم اون سگ و هم اون نگهبانه از اینجا رفتن و من دیگه چیزی جز عشق به حیوانات توی خیابون نمیبینم.
سلام
سلامی گرم تقدم حضور گرم استاد عزیزم
سلامی داغ وپر عاطفه تقدیم بانوی همیشه پر انرژی این خانواده سبز
سلامی ساده تقدیم دوستان عزیزم
فایل بینظیر وپر باری است واقعا لذت بردم همراه با لذت خیلی پرتابم کرد بسمت درست اندیشیدن درست تفکر کردن الهی شکر .
یادم افتاد روزهای بود میخواستم سیگار نکشم با انرژی روزهای زیادی فقط مثلا قلیون میکشیدم وسیگار رو ترک کردم یا نه پیپ میکشیدم .غافل بودم فقط چند هفته میگذشت ومن سیگار میکشیدم وتازه چندین نخ بیشتر وبا حرص ولع بیشتر .آه اون روزها چه انرژی از دست میدادم وهرگز طعم لذیذ پاکی نچشیدم اما بمحض اینکه فقط باهمان انرژی فقط طبق برنامه وآرام ارام سیگار را ترک کردم نه با ابزار دیگر بلکه کامل وفقط صبر پیشه کردم وصبر .وعاقبت به مقصدم رسیدم واکنون مدتهاست سیگار نمیشم وکیف میکنم وهربار با افتخار سرمو بالا میگیرم وبه خودم مفتخرم …..
خدایا شکرت که در مدار استاد قرار گرفتم
خدایا شکرت که قدرت درک دارم ومیتوانم درک کنم قانون تغیر ناخواسته را خدایا شکرت
به نام خداوند هدایتگر بخشنده و مهربان با سلام خدمت استاد عباس منش و مریم شایسته عزیز
خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم بابت فرصت زندگی ک به من عنایت کرده و میتونم این دنیای شگفت انگیز رو هر روز ببینم و متحیر تر از دیروز از این حجم از نظم و زیبایی خدای زیبای من ک زیبایی رو دوست داری
از تو سپاسگذارم بابت همه چیز
استاد عزیزم از شما سپاسگذارم ک خدا رو ب من نشون دادین
درمورد این فایل راستش دقیقا تمام صحبت های استاد رو تایید میکنم و دقیقا زمانی بود ک من در این مسیر وارد شدم و یک دوستی با من بودن ک بسیار ب من نزدیک بودن و چندین سال بود ک باهم دوست بودیم اما همینطور ک من در مسیر هدایت بودم و رشد میکردم ب طور معجزه آسایی ارتباطم با این دوستم تموم شد و بدون اینکه ذره ای اذیت بشم و ناراحت بشم رهاش کردم و تمرکزم رو گذاشتم روی خودم و مسیرم ….خب من با این خانم رفت و آمد خانوادگی داشتیم بعد از مدتی این خانم شروع کرد با خانواده من ب معاشرت بیشتر تا ب اصطلاح من رو حرص بده یا ب طریقی دوباره با من دوست بشن …و خب من چون ایشون در مدار من نبودن هیچ تمایلی نداشتم از طرفی چون مادرم رو خیلی دوس دارم ایشون بیشتر خودش رو ب مادرم نزدیک کردن و بلاخره رفتاراش باعث شد من حساس بشم و هی ب خانوادم و مادرم میگفتم ک باهاش رفت و آمد نکنن (( به جنگ با ناخواسته هام رفتم)) ولی نتیجه این شد که اونا صمیمیتشون بیشتر شد و خب من هر چی تلاشمو بیشتر میکردم اونا بیشتر صمیمی میشدن و تلاشم بی نتیجه موند …تا اینکه تو یکی از فایل های استاد فرمون ک جهان به همه نوع آدمی نیاز داره ب ادم خوب بد و هر نوع آدمی و در فایل دیگه ای شنیدم ک گفتن همه رو پاره ای از خداوند ببینید …..پس من به خودم اومدم و گفتم شاید از نظر من اون خانم ادم خوبی نباشه اما بنده ی خداست و من حق ندارم ک بهش بد بگم و تمرکزم رو از روی اون خانم برداشتم و اصلا دیگه هیچ اصراری نکردم ب خانوادم ک باهاش ارتباط داشته باشن یا نداشته باشن و دوباره شروع کردم ب کار کردن روی خودم و نتیجه این شد کلا خانوادمم ب حرفای من رسیدن و ارتباطشون رو باهاش قط کردن بدون اینکه من یه کلمه حرف بزنم یا اصرار کنم ….من فقط توجه ام رو از روی ناخواسته هام برداشتم و اجازه دادم زیبایی ها وارد زندگیم بشن .از خداوند سپاسگذارم بابت این جهان زیبا و فوق العاده و از استاد عباس منش ک دستی از دستان خداوند هستند
در پناه الله یکتا شاد پیروز ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت .