https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/12/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-12-14 07:39:312024-12-27 05:36:55روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 5
476نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلامی گرم خدمت استاد عزیزم وسلامی گرم خدمت خانم شایسته عزیز وسلامی از صمیم قلب به همه دوستانم درخانواده جهانی عباسمنش.استاد من قبل از شناخت قوانین هم خوشبختانه ادم سیاسی وجنگجو وستیزه جو نبودم.وسرم به کار خودم ومسیر خودم گرم بود…اما از زمانی که با شما ومسیر قانون اشنا شدم .اولین کاری که کردم قانون حجاب اجباری رابرای تلوزیون اجرا کردم وتلوزیون رفت زیر چادر مشکی. وشروع کردم به اجرای قوانین درزندگیم ونتیجه قوانین رابا ارامش ذهن وروحم گرفتم وبعد تاثیرش رادررابطم ودوستانم دیدم واصلا به جایی الان رسیدم که واقعا نمیتونن با افراد جامعه ارتباط بلند مدت داشته باشم.چون با دوکلمه صحبت میفهمم طرف تو چه حال بدی هست وسعی میکنم فاصله بگیرم واز تنها بودنم هم لذت میبرم وهیچ میل ورغبتی به شلوغ بودن دور واطرافم ندارم.استاد من واقعا احساس میکنم که اون ادم قبل نیستم وفقط جسمم واسمم مثل قبل هست وهوییتم وذهنییتم وشخصییتم همه تغییر کرده..اما اگر بخوام کمی به عقب برگردم.مثلا تو ترافیک وقتی میدیدم راننده ها دست وپا چلفتی هستند وبد رانندگی میکنند،حرص میخوردم وبعد از اشنایی با قوانین،متوجه شدن که دقیقا همیشه ماشین جلویی من یه راننده نابلد وحرص دربیار هست ودرک کردم که علتش همون توجه من وجنگیدن من با این موضوع هست وسعی کردم فراموش کنم وتوجههم رابردارم از این موضوع..استاد عزیزم ،من چهل وشش سالمه وقشنگ درک کردم که این ررییس جمهور با اون قبلی واین وزیر با اون وزرای قبلی هیچ تفاوتی برای من ندارند وهیچ کدوم در موفقییت من تاثیری ندارند.بلکه بجای نیرو دادن به این عوامل بیرونی،باید نیروهاتو روی افکار واحساس خودت متمرکز کنی ..تازه در قیاس حکومت کشور ما با کشورهای دیگر ،که حکومت مشکلات بسیاری دارد واین برای همه روشن است ،،اما نکته مهم اینجاست که من شخص کاری نمیتوانم انجام بدهم وقدرتی برای تغییر این وضعییت ندارم.پس بهترین کار،،اون کاریه که برای من مثمر ثمر باشد.ومن دریافتم که تمرکز روی پیشرفت شخصیم بهترین کاره..ضمن اینکه اومدم یه نگاه ویژه به این شرایط سخت انداختم که دراینجا به شما ودوستانم میگم.من به خودم میگم،،درسته شرایط سخته،،اما این میتونه از من یک قهرمان ویک فرد موفق بسازه واگر دراین شرایط سخت تونستم خودم رابه اهدافم برسونم،لذتش چند برابر شرایط اسونه.وبهترین فرصت برای محک زدن خودم هست..فقط شرطش اینه که با تنبلی وبیحالی وهرچی که نشتی انرژی داره برام،،خداحافظی کنم…همین نگاه متفاوت،،سختی شرایط رابرام ،خیلی اسون کرده ومثل یک تکاور که گرسنگی وتشنگی وشرایط سخت راعمدا میبنه تا قدرتمندتر وخاص تر از بقیه سربازها بشه..منم دقیقا اینجوری شرایط رابرای خودم تعبیر کردم.
نه با کسی دشمنی دارم ونه کینه هیچ احدی رابه دل گرفتم.اکثر مواقع روز راباشنیدن فایلهای شما وسایت میگذرونم.و واقعا خوشحالم واز زندگیم راضیم.امیدوارم مطالبم برای دوستان هم مفید بوده باشد.استاد عزیزم دیدن شما از نزدیک ونشستن پای صحبتهاتون فیس تو فیس ،،ارزوی من هست ومیدونم که بهش میرسم.درپناه خداوند قادر ومتعال باشید.دوستتان دارم.طهماسبی
به نام خدایی که هر لحظه در حال استجابت خواسته هایمان هست حتی آنهایی که هنوز ما درخواستشان را نیز ندادیم
این ما هستیم که باید چشم باز کنیم تا ببینیم، گوش بسپاریم تا بشنویم و متعهد باشیم تا قدم برداریم …
کار من ایمان و توکل به اوست … و او تمام کارهایش را پیشاپیش و انجام داده است .اوست که منتظر من است چرا که او همیشه سر قرار حاضر هست منم که سرگشته و حیران به در و دیوار جهان میخورم … خدا خودت هدایتم کن به راه مستقیم به راه کسانی که به آنها نعمت دادی و نه گمراهان
چند وقتی که کامنت ننوشتم و فقط و فقط کامنت می خونم و فایل گوش میدم و فایلهای سفرنامه و زندگی در بهشت می بینم همین الان بهم گفت بنویس تا رد پات بمونه سر قرار و منم گفتم چشم
الهی به امید تو
از وقتی که یادم میاد با قانون آشنا شدم و مفهوم توجه به ناخواسته ها رو یاد گرفتم به اطرافم که دقت کردم دیدم همه و همه دارن از ناخواسته هاشون میگن … تلویزیون ، رادیو، پدر ، مادر ، برادر،خواهر، همکار، دوست و آشنا و…. همه از آرزوهایی که بهشون نرسیدن و دلایل محکمی که داشتن میگفتن، همه از کمبود و نداری ، از گرانی از سردی از گرمی هوا، از زمین و آسمان از خودشون هم می نالیدن … انگار همه چیز شده بود نبود و کمبود … انگار با این حرفها میخواستن به همه ثابت کنند که منم هستم ولی نشد ولی نمیشه ولی ولی …
انگار یه حس ترحم در همه ایجاد میکردن مخصوصا در خدا برای اینکه شاید دل خدا به رحم بیاد و یه کیسه پول از آسمون براشون بندازه که همه مسائلشان حل بشه… ولی سالهاست از اینهمه غر و لند میگذره و آدما همون آدم و وضعیت همون وضعیت…
من در دل تمام این ناخواسته ها و تمام منفی ها تصمیم به تغییر گرفتم و خدا هدایتم کرد به سمت استاد و بالا و پایین داشتم ولی ادامه دادم کم آوردم ولی گوش دادم شاید گاهی فقط گوش بودم و درکی نداشتم ولی بازم گوش میکردم و میدیدم … یه امیدی ته دلم بود که میشه و میشه آره میشه اگه برای بقیه شده برای منم میشه … تضادها رو دیدم و گریه کردم ولی زود پا شدم و ادامه دادم گفتم اینا اومدن منو بزرگ کنند ، بازم ادامه میدم … درسته تغییرات آهسته صورت میگیره ولی از یه جایی به بعد به قول استاد تصاعدی میشه …و باور نکردنی فقط باید در مسیر بود و ادامه داد …امروز وقتی به ناخواسته ها فک میکردم به این نتیجه رسیدم که خب من الان خداروشکر به جایی رسیدم که هیچ توجهی به اتفاقات جامعه ندارم حتی از خیلی اتفاقات بی خبر هستم، تلویزیون حذف کردم، اینستا رو و… خب تا اینجا رو خوب اومدی مریم اماا… آیا به نا خواسته های وجودتم چشم بستی ؟
نا خواسته های من چیه ؟
به رابطه قبلی ام که فک به اون باعث میشه احساس عدم لیاقت کنم، به وضعیت جسمانی، به وضعیت مادرم، به شغلم ، به دوستام، به مدیر مدرسه، به همکارام ، به دانش آموزام، به سنم، به جوانی و زیباییم، به هدفهایی که تعیین کردم و نرسیدم، به تعهدهای که دادم و سرشون نموندم ….همه اینا هم میشه ناخواسته ولی من فک میکردم ناخواسته فقط در تلویزیون و جامعه و برنامه های گوشیم هست، نه ناخواسته ها در وجود منم هست درسته تلویزیون نگاه نمیکنم ولی چقد پای دردو دل همکار میشینم، چقدر با نجواهای ذهنم احساس ارزشمندی از خودم میگیرم،
این منم که تمام این ناخواسته ها رو به خواسته باید تغییر بدم این منم که با نگاه توحیدی و تمرکز به نگاه مثبت به نجواها اجازه جولان ندم.
درسته این مسیر مسیری هست که تغییرات آرام صورت میگیرد ولی انجام می شود اینو از آگاهی هایی که دریافت میکنم از آرامشی که اکثر شبهای سرد پاییزی زیر آسمان پر ستاره می نشینم و با عشق با خدا هم صحبت میشم می فهمم ، از اینکه اون طرف درب اتاقم صحبت از تمام ناخواسته هاست ولی من نمی شنوم و میگم خدا بزرگه من خالق زندگی خودم هستم حالا بخواد اعضای خانواده ام هر طور که باشند. من روح مجردی هستم روی این کره و من میخوام که انسان معمولی نباشم من نمیخوام مورد ترحم کسی باشم من میخوام که خودم سرور و رئیس کار خودم باشم میخوام که حقوق بدم نه بگیرم، میخوام هر زمان که خواستم در سرکارم آماده باشم میخوام آزادی زمانی و مکانی داشته باشم، میخوام که در هرساعت از شبانه روز درآمد داشته باشم، میخوام که هر چیزی که خواستم بدون توجه به قیمتش و مکانش سفارش بدم، میخوام که عالیترین و سالم ترین خوراک داشته باشم میخوام از لحظه به لحظه زندگیم لذت ببرم با تمام وجودم شاکر خداوند باشم، در قلبم یک فرمانروا باشد رب العالمین
میخوام روابطم پر از عشق و محبت باشه ، میخوام سرشار از علم و آگاهی باشم
اگر برای استاد و تمام دوستانم شده پس برای منم میشه
میشه که بیام با اشک شوق از نتایجم بگم ، خداروشکر الانم پر از نتایج عالی هستم از روابط و شغل و آگاهی ها و پول و ثروت ولی از این بهتر هم میشه من از این بهترشم می تونم بسازم با توکل و ایمان واقعی به رب
خدایا در این مسیر اگر گام برداشتم چون خواستم انسان متفاوتی باشم خدایا خواستم سربلند مقام قرب تو باشم و به وجود خودم به عنوان انسان افتخار کنم ، الهی ایاک نعبد و ایاک نستعین
سلام به استاد عزیزم،به مریم شایسته مهربانم و تمام دوستانی که فصل جدید زندگیشون رو آگاهانه میخوان خودشون خلق کنن مثل من.
من در حالی تو این صفحه و فصل جدید “روز شمار تحول زندگی من” هستم که دارم در فصل اول روز24ام روی خودم کار میکنم و اونجا همسفرم. اما این سفر در سفر به من یاد داد که میشه همزمان سفر کرد و تجربه کسب کرد و رشد کرد. پس امروز تردیدها رو کنار میذارم و با این فصل جدید همراه میشم و قدم بعدی ام بعد از پایان فصل اول رو همینجا مشخص میکنم. قدم بعدی من بودن با فصل جدید سفرنامه ها و روز شمار تحول زندگی منه.
تحول زندگی هیچ وقت تمومی نداره. همینطور که پیشرفت و موفقیت تمومی نداره همینطور که ما همیشه باید در تلاش باشیم تا در جهت و سمت خدا و نزدیکی ب خدا قدم برداریم. همینطور که بهبودگرایی باید برای من همیشگی باشه این روزشمار تحول زندگی من قدم بعدی منه که خدا بهم گفت و این نشونه ایی هت که دوباره از یک موضوع ضربه نخورم.(اینکه اگر به هدفی داشتم میرسیدم هدف بعدی رو مشخص کنم و دوباره انگیزه هامو بالا نگه دارم.)
فعلا همینا رو دارم بگم و اینکه عجب همزمانی بود این روز شمار 121 با فایل “قانون تغییر ناخواسته ها”
سپاسگزارم برای ایجاد صفحه ایی جدید فصل پنجم روزشمار تحول زندگی من.
راستی دیروز من یک 5هزارتومنی نــو و شسته شده و باران خورده پیدا کردم و اینم یعنی داره مدارم بهتر و بهتر میشه و نشونه ها حاکی از درست قدم برداشتن منه. فقط باید تسلیم نشم و فقط ادامه بدم با توکل بخدا…
من میخوام به جای کوچک کردن خواسته هایم باورهایم را بزرگ کنم…
سپاسگزارم از توجه قشنگ تون به کامنتم و یادآوری این باور زیبا که استاد عزیزمون یاد گرفتم و دارم بیشتر به تازگی درکش میکنم.
به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن
به شما پیشنهاد میدم همین فایل با همین عنوان ارزشمند رو بارها گوش کنید و مقاله اش رو هم بخونید اصلا ذهن تون یک گوشه میشینه میگه عجب بعضی وقتا راه حل های کوچیکی دادم و میگه آقاجان من تسلیمم… و بنظر من اون وقته که باورساختن آسان تر میشه و ذهن با قلب و روحت به هماهنگی بیشتری میرسه.
abasmanesh.com
لینک این فایل تقدیم با عشق
که البته قطعا دیدید و شاید لازمه جور دیگه ایی دوباره ببینید و بشنوید و بخونید…
دوست عزیز صرفا این یک پیشنهاد بود. و دلم خواست لینک این فایل از هزاران گوهر ناب توی سایت رو اینجا به اشتراک بزارم برای شما و هرآنکسی که لازم داره…
باز هم ممنونم از اینکه از وجود ارزشمندتون برام یک این ردپای آگاهی بخش رو ثبت کردید.
بنام خدای محقق کننده خواسته هایم بزیبایی و عزت و آسانی
ستایش خدای مهربانم که مشتاقانه و عاشقانه هرروز مرا حمایت میکند و به بهترین راها هدایت میکنه و بهترین بندگانش رو سرراهم میزاره تا پیامهایش را بی حاشیه به من برسانند
خدایا عاشقتم
ـــــ
سپاسگزارم از شما دو استاد تاثیر گذار
دواستاد ارزشمند که فضایی با کیفیت و آگاهی بخش برای انانکه دوست دارند بی حاشیه رشد کنند فراهم اوردید(اینجا فضای بکری هست
، یک شهر با کلی خیابون و کوچه پس کوچه هایی که همگی در یک فرکانس با کیفیت قرار دارند
، ترسی نداره حالا دستت رو فلان گزینه میره، ای داد بیداد ی ناخواسته، ی ورودی نامناسب جلوت سبز میشه، نه!!!! اینجا با خیال راحت به هرجا بخایم سر میزنیم و هزار درصد مطمینیم همه جا عالی، یک از یک بهتر، امنیت هزاااار،
درواقع مقایسه این فضا بودش با اینستا و تلگرام و اینا)
ــــ
خب امروز من 357روزه اینجا زندگی میکنم
هرروز اثری از خودم گذاشتم
بی وقفه و باعشق
گاهی هم اگر اثری از من نیست نه اینکه انروز رو اینجا نبودم نه
همیشه بودم
فقط گاهی ساعتها میخوندم و یادداشت میکردم و یهو یادم میومدم اثر نذاشتم که البته تعدادش از انگشتای دست هم کمتره
واما همه اینروزها برای من توام با زیبایی، ارزشمندی، اتفاقات تازه، اقدامات شجاعانه بوده،
یک زندگی با کیفیت در تمام جنبه ها تجربه کردم البته که توقعم بالاست و راه زیادی پیش رو دارم اما متعهد شدم به امید الله که محکم و استوار این مسیر رو ادامه بدم
سلام استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم انشاالله که هر کجا هستید حال دلتون خوب باشه
خدا رو سپاسگزارم که توفیق گوش دادن این فایل ها رو به من عطا فرمود انشاالله که با عمل به آگاهی هاش بتونم سپاسگزارش باشم و سپاسگزار شما استاد عزیزم باشم.
خدا رو سپاسگزارم که توفیق همراهی شما رو در فصل جدید روزشمار تحول زندگی من پیدا کردم انشالله در این مسیر همراه شما باشم و همواره بیشتر یاد بگیرم درک کنم و عمل کنم انشاالله
نکاتی که من از این فایل درک کردم:
تفاوت ما با دیگر مخلوقات خدا در قدرت اندیشه و تفکر ماست بهتره ازش استفاده کنیم و مقلد صفر نباشیم
اگه کسی ی رو عموم مردم طی میکنند دلیل بر درستیش نیست چشم بسته نباید از عموم پیروی کنیم
اگه میخواهیم متفاوت نتیجه بگیریم باید متفاوت عمل کنیم
اصل قانون خداوند و ما باید همیشه اصل رو در نظر بگیریم نه فرع رو
در هر موضوعی رو با قانون بسنجیم تا مسیر درست برامون واضح بشه حالا قانون چی میگه به هر چی توجه کنی فارغ از اینکه دوستش داری یا نه داری به سرعت به زندگیت دعوتش میکنی و نتیجه اش تجربه نادلخواه و تکراری میشه
هر کسی با توجه به باورهایی که داره نگرش و عملکرد متفاوتی در مورد موضوعات مختلف داره و درست و نادرست موضوعات در ذهنش بر اساس باورهای ساخته شده پس دنبال توجیه کردن و تغییر افراد نباشیم چون ما به فرکانس اون افراد دسترسی نداریم چون برا افکارشان دلایل زیادی میتونن داشته باشند که برا خودشون کاملا منطقه
وقتی با کسی یا موضوعی بجنگیم حل نمیشه بلکه بزرگتر میشه
قانون اینه که احساس خوب برابره اتفاقات خوبه حالا اگه ما توجه مون به زیباییها باشه طبق قانون خداوند از این زیباییها بیشتر وارد زندگیمون میکنه و اگر توجه ما به نازیبایی ها و مواردی باشه که دوستش نداریم طبق قانون همون موضوعات برامون تکرار میشه
هر فردی بر اساس باورهایی که در ذهنش شکل گرفته فکر میکنه افرادی که هم نظرش هستند افراد درستی هستند وقتی قانون رو درست درک کرده باشیم باورهای درستی در ذهن ما شکل میگیره عملکرد ما تغییر میکنه و به راحتی در هر شرایطی میتونیم اصل رو تشخیص دهیم و طبق اون عمل کنیم
بهتره در هر جایی که هستیم در هر خانواده ای در هر شهری در هر کشوری هستیم تنها توجه مون رو روی زیبایی هاش بگذاریم و در موردش فکر کنیم و صحبت کنیم تا همواره طبق قانون هدایت بشیم به زیبایی های بیشتر
اگه انسان سپاسگزاری باشی حالت خوبه و طبق قانون هر جا که هستی هر جا که میری بهشت میشه برات اگه انسان ناسپاسی باشی حالت خوب نیست و طبق قانون هر جا هستی و هر جایی که میری برات جهنم خودساخته میشه چون مهم اینه تا تو تغییر نکنی جهان بیرون تو تغییر نمیکنه پس آگاهانه تمرکزمون رو روی بهبود هر روزه ی شخصیت خودمون بگذاریم تا هر بار شرایط دلخواهی را تجربه کنیم
استاد عزیزم به خاطر تمام فایلهاتون و شش فایل با ارزشی که در مورد حجاب توضیح دادید بسیار ازتون سپاسگزارم
استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم دوستتون دارم و از رب العالمین براتون سلامتی شادی ثروت شادی و سعادت در دنیا و آخرت را خواستارم.
سلام عرض میکنم خدمت استادعزیزم وسپاسگزارم ازشما بابت این آگاهی های ناب
این فایل رو از روزی که روی سایت اومد من بالای پنجاه بار گوش دادم،اگه فقط به آگاهی های همین فایل با ایمان صددرصد به اینکه همین اصل است،عمل کنیم بخدا قسم نعمتهای خداوند خودبخود و به صورت طبیعی روانه ی زندگیمون خواهد شد
ازوقتی که سعی کردم به آگاهیهای ای فایل به صورت عملی درزندگیم اجراکنم،خیلی مورد سرزنش مامانم قرارگرفتم
چون مامانم اصولا یک فرد بسیار احساساتیه،و یجورایی تأیید وحرف دیگران بسیار توزندگیش براش مهمه،بخاطرهمین وقتی توی فامیل کسی دچار بیماری،تصادف یا هرمشکلی که مواجه میشه،تلفن به زنگ میشه تا منو خواهرم هم باایشون خونه ی فلانی بریم و با طرف همدرد بشیم
واگه کوچکترین مقاومتی باایشون کردیم یابحث به دعوا کشیده میشه یااینکه باناراحتی تلفن رو قطع میکنه
و دیدگاهش اینه که آدم باید همدرد دیگران بشه تا موقع مشکلات خودمون دیگران هم همدردمون باشن،وگرنه اگه همدردشون نشیم و یروزی اونا بخوان باما همدرد بشن مایه ی خجالت مامیشه!
حساب کنید اینجوری پدرمادرما ازگذشتگان دارن این بار سنگین دیدگاه رو با یک گاری زهوار رفته بردوش میکشند
اونها همیشه درانتظار یک اتفاق ناخوشایند برای خودشونن که حتتتما بادیگران همدرد بشن،تادیگران هم درآینده بااونها همدرد…..
این مدتی که همسرم زانوش بامشکل برخورده بوده،از اولین ساعتی که وارد خونه شد و گفت زانوم توبازی آسیب دیده،انقدر ریلکس بهش نگاه کردم که خودم از خودم تعجب کردم
بااینکه واقعامشکلش جدی بود و یک هفته تمام ازین دکتر به اون دکتر میرفت،و هردکتری یک نظری برای زانوش داشت
اما واکنش من چی بود،،انگار که اصلا هیچ اتفاقی نیوفتاده بود،و برای اینکه تماس تلفنی ایشون زیاد شده بود و دیگران زیادبهش تماس میگرفتند تاجویای حالش باشن،من آگاهانه تصمیم گرفتم که به مغازه ی همسرم برم تا هم ازین حرفهای منفیی که همسرم پشت تلفن به دوستو رفیقش تکرارمیکرد به دورباشم،همین که توی مغازه ی ایشون کلی خودمو از لحاظ عزت نفس و اعتمادبنفس رشد بدم و چقدر این روزها واقعا من ازهمه لحاظ رشد کردم
وقتی مامانم بهم زنگ میزد که جویای حال همسرم بشه،من درجوابش میگفتم مامان من خبرندارم اگه میخوای دقیق بدونی چی بهش میگذره ازخودش بپرس…
یعنی منتظربود من این حرفو بزنم،چنان دادوبیدادی بامن به راه انداخت،به من گفت تو یک آدم بی احساس و بیخیالی واینکه همسرت برات مهم نیست که این حرفو میزنی
یلحظه تحت تأثیرحرفش داشتم قرارمیگرفتم و باخودم گفتم نکنه واقعا کارمن اشتباه باشه،فوری اومدم این فایل رو گوش دادم بارها گوشش دادم،بایک فایل دیگه به نام صحبت نکردن درمورد مشکلات که من عاااشق اون فایلم…
بعد دیدم نه من واقعا تغییرکردم،من آدمی بودم که همسرم هرموقه درگیر یک سرماخوردگی خفیف میشد،باورتون نمیشه ساعتها گریه میکردم و هزاران فکر نازیبا به سرم میخورد که نکنه سرماخوردگیش دچار مشکل بزرگی بشه
ولی الانِ خودم روکه باگذشتم مقایسه میکنم میبینم واقعا نمیتونم دلسوز عزیزترین کسم هم باشم،اصلا انگار با شخصیتِ الانم درتضاده دلسوزی کردن،یا ترحم دیگران رو به خودم جلب کردن…
من واقعادوست ندارم حتی اتفاقی هم که برای عزیزترین فرد خانوادم میوفته بخوام اون رو مورد قضاوت قراربدم،اما واقعا بایک نگاه گذرا به رفتارهاشون کاملا میفهمم دلیل اتفاقات زندگیشون رو…
مثلا همسرم که دچار این آسیب دیدگی زانوشد،مدتها بود که همسرم وقتی ازمغازه به خونه میومد به من میگفت فلانی اومد از زندگیش برام دردودل کرد چقدر دلم براش سوخت،فلانی اومد مغازه پاش فلان مشکلو داشت،نمیدونم فلانی اومد گفت میخوام ازهمسرم طلاق بگیرم،توخونه نشسته وکار نمیکنه،و همسره من یجورایی دایه ی دلسوز تر ازمادر برای مشتریهاش شده بود و هرموقه میخواست سره حرف رو برایمن هم باز کنه جوری خودمو به اون راه میزدم که میفهمید من علاقه ای به شنیدن مشکلات دیگران ندارم
خلاصه که نتیجش این شد که خودش توشرایطی افتاد که پاش کاردستش داد وتوی خونه به مدت بیست روز نشست،و کارهای مغازش رو من انجام میدادم
استاد هنوز نتونستم خیلی دقیق عمل کنم به اینکه اعراض کنم از هرناخواسته ای،ولی واقعا وقتی اعراض کردم ازناخواسته هام و نخواستم جویای مشکل کسی بشم واقعا آرامشم فوق العاده بوده
انقدر چکولگد از توجه به نازیباییها خوردم که دوست دارم به یک منطقه ای از دنیا برم که فقط خودم باشمو خدای خودم،ازبس که گاهی وقتها از مشکلات دورواطرافم خسسته میشم و انرژی سنگینی سراسروجودم فرامیگیره
اصلا این مدت که همسرم پشت تلفن به این واون درباره ی مشکلش حرف میزد،وقتی ازمغازه به خونه میومدم احساس میکردم یک انرژی سنگینی کل خونه رو احاطه کرده…
اما نمیذاشتم که حالم گرفته بشه،تا زبانم میخواست به گله ووشکایت دهان بازکنه وبگه این چه وضعشه که تو ایجادکردی،خودمو مشغول به یک کاری توی خونه میکردم که فقط سکوت کنم و حرفی نزنم
ودوباره وقت مغازه رفتن میشد و آماده ی رفتن میشدم
خیلی واقعا اعراض کردن ازناخواسته ها توی بزنگاه سخت میشه،ولی اگه بااهرم رنجولذت بتونیم ادامه بدیم نتیجش فوق العاده خواهدبود
هنوز که هنوزه من به طور دقیق نمیدونم همسرم مشکلش چی بوده،چون نخواستم پیگیرش بشم،نخواستم ادای همسر دلسوز رو براش دربیارم،چون اگه قراربود درحقش دلسوزی کنم حالاحالاها میخواست توی خونه بشینه و از زانوش برام بگه…
استاداونقدر خدا دقیق به توجهاتمون پاسخ میده که واقعاهربار ازین پاسخ دقیق تنم به لرزه درمیاد
یک ماه پیش بود خواهر همسرم به من تماس گرفت و گفت که یک آمپول تقویتی دارم برام تزریقش کن
خوب من درخواستش رو قبول کردم و رفتم که آمپولش رو تزریق کنم،دیدم که دستش رو بالاگرفته و داره ازدردمیناله،یعنی همینو دیدم گفتم خدابخیرکنه من به اون توجه کردم…
ویجورایی هم تو رودروایسی افتادم و مجبورشدم باحالت رودروایسی آمپولشو بزنم و فوری خونه اومدم
حالا بعداز یک ماه همون دستی که ایشون بالاگرفته بود و ازدردمینالید،دست من هم خودبخود با یک شیشه پاک کردن جوری شد که دقیقا مثل اون دستمو ازدردبالامیگرفتم.
یادم افتاد گفتم من اون روز به درد ایشون توجه کردم،و بهش پیشنهاد دادم که فیزیوتراپی انجام بده تابهتربشه.
والان دارم خودم اون اتفاق رو تجربه میکنم!
الان که این اگاهی ها رو میدونم بیشتر حسرت میخورم که چرا من میدونستم و عمل نکردم و به فلان موضوع ناخواسته توجه کردم
خیلی خیلی نسبت به گذشتم بهترشدم اما انتظارم ازخودم خیلی بالاتررفته،بخاطراینکه بالای پنجاه بار به این آگاهی ها گوش دادم،و اگه بخوام مثل گذشتم رفتارکنم واقعا خفت داره برای من که بخوام مثل اکثریت جامعه و مثل شخصیت گذشتم باشم
همسرم هم که ماشالله بااین اعتقادات بسیار خودشو هماهنگ کرده،و این مدت کسی که به عیادتش میومد که قبلا همسرم به عیادت اون نرفته بود،کلی خودشو سرزنش میکرد،و میگفت آدم باید تو مشکلات همدیگه همدردبشه که تواین موقعیتها آدم روش بشه به چشم اون طرف نگاه کنه!
مامانم هم که تا کسی فوت میکنه فوراً حاضریشو تو مراسم اون فرد فوت شده میزنه،و اگه به ایشون گفتم که حداقل این مراسمو بیخیالش…چنان مقاومتی نشون میده که چرا تو از دین برگشتی!
آدم باید ترحمش رو به دیگران نشون بده تاخدا بهش رحم کنه
اصلا بحث ترحم رو جامعه ی ما نمیدونن کجاباید ازش استفاده کنن،فکرمیکنن ترحم کردن به دیگران فقط باید تو شرایط مشکلات همدیگه باشه
همین موضوعات رو هم من باید یک روزی به جایی خودمو برسونم که حتی درموردشون هم توی سایت صحبت نکنم،ولی همین ردپا رو هم میذارم که بفهمم ازکجا به کجا رسیدم
و خودمو به جایی برسونم که فارغ از مشکلات و دیدگاه های که حتی عزیرترین کسانم دارند،به من هیچ ربطی ندارد،و هرکسی از لحاظ فرکانسی دریک دنیای مجزایی زندگی میکنه
و هرکسی باهردیدگاهی اون رو میپذیرم،ودوستش میدارم،نه این که دیدگاهش رو دوست داشته باشم،بلکه برای وجودش ارزش قائل باشم و باهردیدگاهی قابل احترامه
بخداقسم که اگه بتونیم توجهاتمون رو درست تنظیم کنیم به چیزهایی که بهمون احساس خوبی بده همین توجه میتونه مارو ازفرش به عرش برسونه
مردم ایران که ماشالله منتظر کوچکترین اتفاقه تا تو اینستا جنجال به پا کنن وکلی کلیپهای مسخره،و طعنه کنایه به دولت درست کن
و برام خیلی سواله که فکرمیکنن اون کلیپ چقدر خنده داره و برای همدیگه شر میکنن
من قبل ازین آگاهی ها واقعا این خلأ رو نداشتم که خواسته باشم ازین دست کلیپهای طعنه کنایه و خنده دار به دیگران ارسال کنم
خداروصدهزارمرتبه شکر که تونستم این مدت از این آگاهی ها توی زندگیم اجراکنم،و همین اعراض و توجه نکردن به مشکل همسرم باعث شد همسرم بیشتر رو پای خودش باشه و خداروشکر دو روزه که خودش مغازه میره و دیگه ازون صحبتهای منفی درمورد زانوش نمیزنه،و فهمید که من آدمی نیستم که خواسته باشم ادای همسرای دلسوز رو دربیارم
نه خواستم کسی به من دلرحمی کنه و نه درحق کسی دلرحمی میکنم
فرزندم هم ازوقتی این رفتارمن رو دیده،انگار خداروشکر کمتر دچار سرماخوردگی میشه،ومیبینه وقتی سلامته بیشتر بهش توجه میکنم،دیگه سعی نکرده برای هرموضوعی جلوی من نالش کنه…
ازتون بی نهایت سپاسگزارم و امیدوارم که حداقل توموضوع اعراض از ناخواسته ها بتونم شاگرد خوبی باشم
ازدوستان عزیزم هم سپاسگزارم بابت تجربیات عالیشون که با مابه اشتراک میگذارن
روز شمار تحول زندگی من یک دوره کامل در همه جنبه های زندگی هست که استاد سخاوتمندانه بصورت رایگان در سایت قرار داده
و به نظر من دوستانی که فعلا شرایط تهیه دوره ها رو ندارن، تمام تمرکزشون رو بزارن روی همین دوره و حداقل روزی دو ساعت به صورت مداوم روی این دوره کار کنن، فایلهارو ببینن و یا گوش کنن و نکته برداری کنن، کامنتها رو بخونن و خودشون هم کامنت بزارن و یه جورایی خودشون رو درگیر این آگاهی ها کنن، حتما نتایجی رو که میخوان چه از نظر مالی و چه از نظر روابط، سلامتی، آرامش ذهنی و … به اندازه ای که روی خودشون کار کنن نتایج هم سراغشون میاد.
خود من الان یکسری از دوره ها رو دارم مثل دوره روانشناسی ثروت یک، دوره شیوه حل مسائل زندگی، دوره عزت نفس، قانون آفرینش و قدم اول
و الان دارم روی دوره عزت نفس کار میکنم و به جرعت میتونم بگم فایلهای دانلودی رایگان هم چیزی از دوره ها کم ندارن، اما خب اگه بخوای تمرکزی روی یک اصل کار کنی بهتره دوره شو خریداری کنی.
در پایان باز هم تشکر میکنم از استاد عزیز که اینگونه فایلهای سریالی رو در سایت بصورت رایگان گذاشتن.
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان عزیزم در سایت عباسمنش
دیشب آخر وقت بود که رفتم به سایت سر بزنم و نشانه روزم رو ببینم که رو صفحه اول با موضوع روزشمار تحول زندگی من فصل پنجم روبرو شدم تاریخش رو مینویسم که بعدا برای خودم یادآوری بشه
دقیقا 23 آذر ماه 1402 من با این موضوع روبرو شدم و دلیل ذوق زدگی من هم زمان شدن این اتفاق با بررسی مجدد فایل های دوره روانشناسی ثروت 3 و تعهدی بود که عصر همون روز به خودم داده بودم که اینبار سطر به سطر همه آگاهی های این دوره رو بررسی کنم و بنویسم و توی بیزینس نوپای خودم بکار ببرم تا شاهد نتایجش و شکوفا شدن کارم باشم.
استاد شما اوایل جلسه اول ثروت 3 تاکیدهای زیادی مبنی بر استفاده فقط از این آگاهی ها و سعی کردن در تمرکز بر اینکه روی خودمون کار کنیم و کاری به بقیه نداشته باشیم و ورودی ها رو کنترل کنیم و باورای پوسیده قبلی رو دور بریزیم و فقط آگاهی های خالص این دوره رو بکار ببریم بود که صادقانه بگم نتونسته بودم درست بهش عمل کنم و جالبه که گفتین اینکار ساده ای نیست و باید روش زمان بذاریم.
من این دوره رو اواخر سال 1401 تهیه کرده بودم و چندین بارم بهش گوش داده بودم و اواخر فروردین امسالم یبار دیگه تعهد به بررسی و اجرایی کردن مطالبش داده بودم ولی این اتفاق رخ نداد و از همون چند خطی که نوشتم فراتر نرفت. دیروز عصر دوباره اون دفتر رو آوردم و تاریخ های اون تعهد رو اصلاح کردم و تاریخ جدید زدم و به خودم قول دادم اینبار مو به مو قدم به قدم پیش میرم و هر چی که استاد گفته رو عملی میکنم و مطمئنا نتیجه بهتری از آنچه که تابحال گرفتم بدست میارم.
استاد من از شهریور 95 تا آخر اسفند 1401 تو چند تا شرکت خصوصی کار کردم که یکسال و چهار ماه آخرش مصادف با آشنایی با شما بود و به جرات میگم اون یه سال آخر اندازه کل اون چند سال قبلش درآمد کسب کردم که نتیجه دوره های عزت نفس و دوازده قدم و ثروت یک و دو بود در نهایت آخر سال قبل استعفا دادم و یه بیزینس کوچولو راه انداختم و حتی قبل از راه انداختن دفتر کارم سفارش کار از یه شرکت معتبر هم گرفته بودم و در کل روی هم رفته درآمد این 9 ماهه با معدل حقوق ماهانه سال قبلم برابری داره و برای یه شغل نوپا رضایت بخشه اما میتونست بهترم باشه اگر من بهتر میبودم.
استاد موضوع اولین جلسه این روزشمار شرح حال چند ماه گذشته منه، استاد نجواهای زیادی هجوم آوردن سمتم دستم یه تایمی خیلی خالی شد در حدی که پول نون خریدنم نداشتم سفارشی که گرفته بودم مونده بود گردنم و خلاصه اوضاع قمر در عقرب بود بشدت عصبی و پرخاشگر شده بودم از اون شرایط در اومدم اما آثار روحیش هنوزم گریبانگیرم بود به حدی که اواسط آبان به یه دعوای خانوادگی هم منجر شد که همونجا آخرین چک و لقدم رو خوردم و چشمام باز شد، اینا رو مینویسم هر چند علاقه ای به یادآوریش ندارم اما تجربه ای از تمرکز بر ناخواسته هاس که فرمودین بگیم و در موردش حرف بزنیم. استاد اگر واقع بینانه نگاه میکردم همه چیز خوب بود و داشت بهتر میشد جز اخلاق بد من و اونروز واقعا با پتک خورد تو سرم و اونجا از خودم پرسیدم چته پس چرا اینجور میکنی سرتو بنداز پایین برو خودتو درست کن بس نیست این همه فشار و خشم و ناراحتی و از اون روز ورق برگشت. استاد نمیشه بگم یه شبه همه چی عوض شد ولی خیلی آرومتر شدم و اخلاقم بهتر شده و یسری قول قرارا با خودم و خدا گذاشتم که انصافا شرایط خیلی داره هروز بهتر میشه. شکرگذاری های روزانه م رو با کیفیت بیشتری انجام میدم و اون روان شدن چرخ رو حس میکنم. چندین و چند بار از جاهایی که فکرشم نمیکردم مشتری برام جور شده و یسری کارای خدماتی هم انجام دادم و خلاصه اینکه اوضاع رو به بهبوده. هر روز بی صبرانه منتظر رسیدن زمان نشانه جدید روزم بودم و بالا 99 درصد اوقات دقیقا یه چیزی به فراخور احوالات اونروزم بهم میگفت که انرژیم چند برابر میشد. استاد من تو همین چند ماه سال جاری چند تا دوره دیگه م تهیه کردم که آخرینش دوره خارق العاده احساس لیاقت بود که اصلا جای بحثش اینجا نیست و ایرادات و باورها و ترمزهایی رو از من بیرون کشید که خودم به تنهایی سالیان سال هم اگر میگذشت متوجهشون نمیشدم. در هر صورت بنظرم این زمان و این اتفاقات و این درک از آگاهی های دوره های دیگه باید بر من میگذشت تا بستر مناسب تری برای پیاده سازی آگاهی های دور ثروت 3 در ذهنم ایجاد میشد و یجورایی حس میکنم اون فوندانسیونی که استاد همیشه ازش حرف میزنن برای من شکل گرفته و الان تشنه شنیدن آگاهی هاش هستم. یه نشانه عالی هم همین همزمانی شروع دوره توسط من و شروع فصل پنجم روز شمار تحول زندگی من هست که خیلی ذوقم رو برای ادامه مستمر کار دو چندان کرد.
بخدا از وقتی که آدم بخواد با تمام وجودش یکاری رو انجام بده جهان به طرز عجیبی باهاش هماهنگ میشه نمیدونید من تو این یه ماه و نیم اخیر و بعد از اون اتفاق بد و اون قولی که به خودم دادم چه معجزاتی رو دیدم دوسدارم این رو بگم که نذارید کارد به استخوان برسه و بعد تغییر کنید به نشانه ها توجه کنید اگر این تغییر رو من چندین ماه پیش و همون اوایلی که حالات عصبی و پرخاشگریم تازه داشت بروز میکرد در خودم ایجاد میکردم مطمئنا امروز در شرایط به مراتب بهتری بودم هر چند همین الانم سجده شکر بجا میارم که همسر و فرزند عزیزم در کنارم هستن و کانون خانواده م از هم نپاشید و هر روز رابطه بهتری رو تجربه میکنیم. خدا رو شکر میکنم بخاطر هم مدار و هم زمان شدم با این فصل جدید از تحول زندگی ام چون همیشه دوسداشتم با این روز شمار ها همگام بشم و خداوند به این شکل در بهترین زمان و بهترین مکان پاسخم رو داد. امیدوارم در یک ماه پیش رو هر روز بتونم از تجربیات روزانه م برای دوستان عزیزم کامنت بذارم و از تجربیات سایر دوستان هم استفاده کنم.
بشدت دوسدارم که تحولی عظیم در زندگی خودم ایجاد کنم چون من لایق بهترین ها هستم من عاشق خودم هستم و دوسدارم جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن کنم و به اون ماموریت الهی خودم به نحو احسن عمل کنم.
تو پرانتز بگم که من یه مهندس طراح ماشین های کشاورزی هستم که هربار دستگاه جدیدی رو خلق میکنم تا انجام دادن کار کشاورزی برای کشاورزها ساده تر بشه و تو اینکار مهارت بالایی دارم. هدفم هم از راه اندازی بیزینسم انجام همین کار و متعاقبا ساخت ادواتی هست که تلفات و ریزش محصولات رو در زمان برداشت و جمع آوری به حداقل برسونه که تو اینکار هم به موفقیت های زیادی رسیدم.
بی صبرانه منتظرم که تو این یک ماه از اتفاقات خوب زندگیم در مسیر تحول بیزینسم و زندگیم براتون بگم
هر روز و هر لحظه سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده؛ حضورم تو این سایت میوه تضادهایی بود که قبل وردم بهذسایت داشتم وقتی الان دارم فکر میکنم شاید بتوان گفت خدایا سپاسگذارم بابت اون فشارهایی که داشتم و منجر شد الان اینجا باشم؛ الان رنگ و بوی زندگیم کاملا متفاوته؛ همین الان تموم وجودم سرشار از آرامشه، سرشار از شورو شعفم و اتفاقات الان و شرایط زندگیم هیچ شباهتی با گذشته نداره و خدا میدونه من چه نتایج شگفت انگیزی گرفتم؛ از وقتی یاد گرفتم تمرکز کنم رو زیبایی، رو فروانی، رو نعمت، رو ثروت، رو آدم های خوب و مهربون و خوش قلب و خدای من شاهده نتایج از زمین تا آسمون متفاوته؛ همین آرامشی که دارم، همین احساس شورو شعفی که من دارم، انگار کل دنیا مال منه، انگار من به کل خواسته هام و آرزوهام رسیدم، همین برام یک دنیا می ارزه، بله من نتایج مالی شگفت انگیزم گرفتم، فقط آرامش نیست نتایج، ولی از آرامش شروع شد، از پیدا کردن خداوند تو زندگیم شروع شد، منم تا تونستم آگاهانه تو این 2 سال، تلویزیون، اخبار، اینستاگرام گذاشتم کنار، شاید نتونسته باشم 100 درصد ذهنمو کنترل کنم، امااااا خییییییییلی بهتر از قبل عمل کردم، اصلا قبلش نمیدونستم مسیر درست زندگی اینه و با توجه به عملکردم چه نتایج شگفت انگیزی گرفتم و حتی الان تضادی تو زندگیم به وجود میاد: میگردم تو دلش دنبال میوش میگردم: دیگه بهم ثابت شده اگر یک شرایط ناخواسته ایی برام به وجود میاد قراره من لول آپ بشم، قراره یه پله برم بالاتر؛ چه کاری، چه مالی، چه عزت نفس و شرایط زندگیم یه لول میره بالاتر
و الان من تا میتونم سپاسگذار خداوندم وصحبت میکنم و توجه میکنم در خصوص آنچه که میخام تو زندگیم رقم بخوره با توجه به اینکه تو شرایط ناخواسته ام و بینهایت نتیجه گرفتم از این نوع نگاهم، از این نوع نگرشم و از این نوع عملکردم و چقدر خوب میتونم الان مسیر درست و نادرستو تشخیص بدم، هم تو خودم و هم تو دیگران که این هم به من خیییلی کمک میکنه؛ من قبلنا پای دردو دل بستگان مینشستم تا اونا از بدبختی هاشون بگن فکر میکردم همدردی کردن کاره درستیه و چقدر خوب الان میدونم مسیر درست چیه و بهش عمل میکنم و نتیجه میگیرم
بی نهایت از سبک تفکرم، از سبک نگرشم از عملکردم و از زندگیم راضی ام و بینهایت سپاسگذار خداوندم که اینجا حضور دارم در کنار بهترییییین بهترییییین بهترییییین آدم های روی کره زمین ؛ اینجا بهترین پاک ترین و خوش قلب ترین و مهربان ترین آدم های روی کره زمین حضور دارن با تموم وجودم و با تک تک سلول های بدنم عاشقتونم
استاد عزیزم خیییییلی زیاد دوستون دارم وعاشقتونم شما بی نظیری، شما فوق العاده حرفاتون بوی خدارو میده؛ عشق منی استاد
با سلامی گرم خدمت استاد عزیزم وسلامی گرم خدمت خانم شایسته عزیز وسلامی از صمیم قلب به همه دوستانم درخانواده جهانی عباسمنش.استاد من قبل از شناخت قوانین هم خوشبختانه ادم سیاسی وجنگجو وستیزه جو نبودم.وسرم به کار خودم ومسیر خودم گرم بود…اما از زمانی که با شما ومسیر قانون اشنا شدم .اولین کاری که کردم قانون حجاب اجباری رابرای تلوزیون اجرا کردم وتلوزیون رفت زیر چادر مشکی. وشروع کردم به اجرای قوانین درزندگیم ونتیجه قوانین رابا ارامش ذهن وروحم گرفتم وبعد تاثیرش رادررابطم ودوستانم دیدم واصلا به جایی الان رسیدم که واقعا نمیتونن با افراد جامعه ارتباط بلند مدت داشته باشم.چون با دوکلمه صحبت میفهمم طرف تو چه حال بدی هست وسعی میکنم فاصله بگیرم واز تنها بودنم هم لذت میبرم وهیچ میل ورغبتی به شلوغ بودن دور واطرافم ندارم.استاد من واقعا احساس میکنم که اون ادم قبل نیستم وفقط جسمم واسمم مثل قبل هست وهوییتم وذهنییتم وشخصییتم همه تغییر کرده..اما اگر بخوام کمی به عقب برگردم.مثلا تو ترافیک وقتی میدیدم راننده ها دست وپا چلفتی هستند وبد رانندگی میکنند،حرص میخوردم وبعد از اشنایی با قوانین،متوجه شدن که دقیقا همیشه ماشین جلویی من یه راننده نابلد وحرص دربیار هست ودرک کردم که علتش همون توجه من وجنگیدن من با این موضوع هست وسعی کردم فراموش کنم وتوجههم رابردارم از این موضوع..استاد عزیزم ،من چهل وشش سالمه وقشنگ درک کردم که این ررییس جمهور با اون قبلی واین وزیر با اون وزرای قبلی هیچ تفاوتی برای من ندارند وهیچ کدوم در موفقییت من تاثیری ندارند.بلکه بجای نیرو دادن به این عوامل بیرونی،باید نیروهاتو روی افکار واحساس خودت متمرکز کنی ..تازه در قیاس حکومت کشور ما با کشورهای دیگر ،که حکومت مشکلات بسیاری دارد واین برای همه روشن است ،،اما نکته مهم اینجاست که من شخص کاری نمیتوانم انجام بدهم وقدرتی برای تغییر این وضعییت ندارم.پس بهترین کار،،اون کاریه که برای من مثمر ثمر باشد.ومن دریافتم که تمرکز روی پیشرفت شخصیم بهترین کاره..ضمن اینکه اومدم یه نگاه ویژه به این شرایط سخت انداختم که دراینجا به شما ودوستانم میگم.من به خودم میگم،،درسته شرایط سخته،،اما این میتونه از من یک قهرمان ویک فرد موفق بسازه واگر دراین شرایط سخت تونستم خودم رابه اهدافم برسونم،لذتش چند برابر شرایط اسونه.وبهترین فرصت برای محک زدن خودم هست..فقط شرطش اینه که با تنبلی وبیحالی وهرچی که نشتی انرژی داره برام،،خداحافظی کنم…همین نگاه متفاوت،،سختی شرایط رابرام ،خیلی اسون کرده ومثل یک تکاور که گرسنگی وتشنگی وشرایط سخت راعمدا میبنه تا قدرتمندتر وخاص تر از بقیه سربازها بشه..منم دقیقا اینجوری شرایط رابرای خودم تعبیر کردم.
نه با کسی دشمنی دارم ونه کینه هیچ احدی رابه دل گرفتم.اکثر مواقع روز راباشنیدن فایلهای شما وسایت میگذرونم.و واقعا خوشحالم واز زندگیم راضیم.امیدوارم مطالبم برای دوستان هم مفید بوده باشد.استاد عزیزم دیدن شما از نزدیک ونشستن پای صحبتهاتون فیس تو فیس ،،ارزوی من هست ومیدونم که بهش میرسم.درپناه خداوند قادر ومتعال باشید.دوستتان دارم.طهماسبی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استادهای عزیزم
به نام خدایی که هر لحظه در حال استجابت خواسته هایمان هست حتی آنهایی که هنوز ما درخواستشان را نیز ندادیم
این ما هستیم که باید چشم باز کنیم تا ببینیم، گوش بسپاریم تا بشنویم و متعهد باشیم تا قدم برداریم …
کار من ایمان و توکل به اوست … و او تمام کارهایش را پیشاپیش و انجام داده است .اوست که منتظر من است چرا که او همیشه سر قرار حاضر هست منم که سرگشته و حیران به در و دیوار جهان میخورم … خدا خودت هدایتم کن به راه مستقیم به راه کسانی که به آنها نعمت دادی و نه گمراهان
چند وقتی که کامنت ننوشتم و فقط و فقط کامنت می خونم و فایل گوش میدم و فایلهای سفرنامه و زندگی در بهشت می بینم همین الان بهم گفت بنویس تا رد پات بمونه سر قرار و منم گفتم چشم
الهی به امید تو
از وقتی که یادم میاد با قانون آشنا شدم و مفهوم توجه به ناخواسته ها رو یاد گرفتم به اطرافم که دقت کردم دیدم همه و همه دارن از ناخواسته هاشون میگن … تلویزیون ، رادیو، پدر ، مادر ، برادر،خواهر، همکار، دوست و آشنا و…. همه از آرزوهایی که بهشون نرسیدن و دلایل محکمی که داشتن میگفتن، همه از کمبود و نداری ، از گرانی از سردی از گرمی هوا، از زمین و آسمان از خودشون هم می نالیدن … انگار همه چیز شده بود نبود و کمبود … انگار با این حرفها میخواستن به همه ثابت کنند که منم هستم ولی نشد ولی نمیشه ولی ولی …
انگار یه حس ترحم در همه ایجاد میکردن مخصوصا در خدا برای اینکه شاید دل خدا به رحم بیاد و یه کیسه پول از آسمون براشون بندازه که همه مسائلشان حل بشه… ولی سالهاست از اینهمه غر و لند میگذره و آدما همون آدم و وضعیت همون وضعیت…
من در دل تمام این ناخواسته ها و تمام منفی ها تصمیم به تغییر گرفتم و خدا هدایتم کرد به سمت استاد و بالا و پایین داشتم ولی ادامه دادم کم آوردم ولی گوش دادم شاید گاهی فقط گوش بودم و درکی نداشتم ولی بازم گوش میکردم و میدیدم … یه امیدی ته دلم بود که میشه و میشه آره میشه اگه برای بقیه شده برای منم میشه … تضادها رو دیدم و گریه کردم ولی زود پا شدم و ادامه دادم گفتم اینا اومدن منو بزرگ کنند ، بازم ادامه میدم … درسته تغییرات آهسته صورت میگیره ولی از یه جایی به بعد به قول استاد تصاعدی میشه …و باور نکردنی فقط باید در مسیر بود و ادامه داد …امروز وقتی به ناخواسته ها فک میکردم به این نتیجه رسیدم که خب من الان خداروشکر به جایی رسیدم که هیچ توجهی به اتفاقات جامعه ندارم حتی از خیلی اتفاقات بی خبر هستم، تلویزیون حذف کردم، اینستا رو و… خب تا اینجا رو خوب اومدی مریم اماا… آیا به نا خواسته های وجودتم چشم بستی ؟
نا خواسته های من چیه ؟
به رابطه قبلی ام که فک به اون باعث میشه احساس عدم لیاقت کنم، به وضعیت جسمانی، به وضعیت مادرم، به شغلم ، به دوستام، به مدیر مدرسه، به همکارام ، به دانش آموزام، به سنم، به جوانی و زیباییم، به هدفهایی که تعیین کردم و نرسیدم، به تعهدهای که دادم و سرشون نموندم ….همه اینا هم میشه ناخواسته ولی من فک میکردم ناخواسته فقط در تلویزیون و جامعه و برنامه های گوشیم هست، نه ناخواسته ها در وجود منم هست درسته تلویزیون نگاه نمیکنم ولی چقد پای دردو دل همکار میشینم، چقدر با نجواهای ذهنم احساس ارزشمندی از خودم میگیرم،
این منم که تمام این ناخواسته ها رو به خواسته باید تغییر بدم این منم که با نگاه توحیدی و تمرکز به نگاه مثبت به نجواها اجازه جولان ندم.
درسته این مسیر مسیری هست که تغییرات آرام صورت میگیرد ولی انجام می شود اینو از آگاهی هایی که دریافت میکنم از آرامشی که اکثر شبهای سرد پاییزی زیر آسمان پر ستاره می نشینم و با عشق با خدا هم صحبت میشم می فهمم ، از اینکه اون طرف درب اتاقم صحبت از تمام ناخواسته هاست ولی من نمی شنوم و میگم خدا بزرگه من خالق زندگی خودم هستم حالا بخواد اعضای خانواده ام هر طور که باشند. من روح مجردی هستم روی این کره و من میخوام که انسان معمولی نباشم من نمیخوام مورد ترحم کسی باشم من میخوام که خودم سرور و رئیس کار خودم باشم میخوام که حقوق بدم نه بگیرم، میخوام هر زمان که خواستم در سرکارم آماده باشم میخوام آزادی زمانی و مکانی داشته باشم، میخوام که در هرساعت از شبانه روز درآمد داشته باشم، میخوام که هر چیزی که خواستم بدون توجه به قیمتش و مکانش سفارش بدم، میخوام که عالیترین و سالم ترین خوراک داشته باشم میخوام از لحظه به لحظه زندگیم لذت ببرم با تمام وجودم شاکر خداوند باشم، در قلبم یک فرمانروا باشد رب العالمین
میخوام روابطم پر از عشق و محبت باشه ، میخوام سرشار از علم و آگاهی باشم
اگر برای استاد و تمام دوستانم شده پس برای منم میشه
میشه که بیام با اشک شوق از نتایجم بگم ، خداروشکر الانم پر از نتایج عالی هستم از روابط و شغل و آگاهی ها و پول و ثروت ولی از این بهتر هم میشه من از این بهترشم می تونم بسازم با توکل و ایمان واقعی به رب
خدایا در این مسیر اگر گام برداشتم چون خواستم انسان متفاوتی باشم خدایا خواستم سربلند مقام قرب تو باشم و به وجود خودم به عنوان انسان افتخار کنم ، الهی ایاک نعبد و ایاک نستعین
رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست
کَرَم نما و فرود آ که خانه خانهٔ توست
به لطفِ خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفههای عجب زیرِ دام و دانهٔ توست
دلت به وصلِ گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانهٔ توست
عِلاج ضعفِ دلِ ما به لب حوالت کن
که این مُفَرِّحِ یاقوت در خزانهٔ توست
به تن مُقصرم از دولتِ ملازمتت
ولی خلاصهٔ جان خاکِ آستانهٔ توست
من آن نِیَم که دهم نقدِ دل به هر شوخی
دَرِ خزانه، به مهر تو و نشانهٔ توست
تو خود چه لعبتی ای شهسوارِ شیرین کار
که توسنی چو فلک، رامِ تازیانهٔ توست
چه جای من، که بلغزد سپهر شعبدهباز
از این حیَل که در انبانهٔ بهانهٔ توست
سرودِ مجلست اکنون فلک به رقص آرد
که شعرِ حافظِ شیرین سخن ترانهٔ توست
بنام الله یکتای بی همتا
سلام به استاد عزیزم،به مریم شایسته مهربانم و تمام دوستانی که فصل جدید زندگیشون رو آگاهانه میخوان خودشون خلق کنن مثل من.
من در حالی تو این صفحه و فصل جدید “روز شمار تحول زندگی من” هستم که دارم در فصل اول روز24ام روی خودم کار میکنم و اونجا همسفرم. اما این سفر در سفر به من یاد داد که میشه همزمان سفر کرد و تجربه کسب کرد و رشد کرد. پس امروز تردیدها رو کنار میذارم و با این فصل جدید همراه میشم و قدم بعدی ام بعد از پایان فصل اول رو همینجا مشخص میکنم. قدم بعدی من بودن با فصل جدید سفرنامه ها و روز شمار تحول زندگی منه.
تحول زندگی هیچ وقت تمومی نداره. همینطور که پیشرفت و موفقیت تمومی نداره همینطور که ما همیشه باید در تلاش باشیم تا در جهت و سمت خدا و نزدیکی ب خدا قدم برداریم. همینطور که بهبودگرایی باید برای من همیشگی باشه این روزشمار تحول زندگی من قدم بعدی منه که خدا بهم گفت و این نشونه ایی هت که دوباره از یک موضوع ضربه نخورم.(اینکه اگر به هدفی داشتم میرسیدم هدف بعدی رو مشخص کنم و دوباره انگیزه هامو بالا نگه دارم.)
فعلا همینا رو دارم بگم و اینکه عجب همزمانی بود این روز شمار 121 با فایل “قانون تغییر ناخواسته ها”
سپاسگزارم برای ایجاد صفحه ایی جدید فصل پنجم روزشمار تحول زندگی من.
راستی دیروز من یک 5هزارتومنی نــو و شسته شده و باران خورده پیدا کردم و اینم یعنی داره مدارم بهتر و بهتر میشه و نشونه ها حاکی از درست قدم برداشتن منه. فقط باید تسلیم نشم و فقط ادامه بدم با توکل بخدا…
من میخوام به جای کوچک کردن خواسته هایم باورهایم را بزرگ کنم…
عالی بود به خصوص جمله اخر کامنتتون
من میخوام به جای کوچک کردن خواسته هایم باور هایم رو بزرگ کنم
بعضی از جمله ها اندازه چندتا کتاب اثر میذارند
دقیقا ما به جای اینکه بیایم خواسته هایمان رو نادیده بگیرم بیایم روی باورهایمان کار کنیم که چقدرم جذاب هست خود به خود خواسته هایمان اتفاق می افتد
انشالله همیشه در مسیر هدایت خدای خوبی ها باشید
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام به شما دوست عزیز محمد حسینی
سپاسگزارم از توجه قشنگ تون به کامنتم و یادآوری این باور زیبا که استاد عزیزمون یاد گرفتم و دارم بیشتر به تازگی درکش میکنم.
به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن
به شما پیشنهاد میدم همین فایل با همین عنوان ارزشمند رو بارها گوش کنید و مقاله اش رو هم بخونید اصلا ذهن تون یک گوشه میشینه میگه عجب بعضی وقتا راه حل های کوچیکی دادم و میگه آقاجان من تسلیمم… و بنظر من اون وقته که باورساختن آسان تر میشه و ذهن با قلب و روحت به هماهنگی بیشتری میرسه.
abasmanesh.com
لینک این فایل تقدیم با عشق
که البته قطعا دیدید و شاید لازمه جور دیگه ایی دوباره ببینید و بشنوید و بخونید…
دوست عزیز صرفا این یک پیشنهاد بود. و دلم خواست لینک این فایل از هزاران گوهر ناب توی سایت رو اینجا به اشتراک بزارم برای شما و هرآنکسی که لازم داره…
باز هم ممنونم از اینکه از وجود ارزشمندتون برام یک این ردپای آگاهی بخش رو ثبت کردید.
براتون از الله یکتا بهبودهای دائمی را خواهانم
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام به شما فهیمه خانم پژوهنده که آنقدر عالی انرژی های خودتون رو گسترش میدید
حتما با جون دل گوش میدم و چندین بار هم اینکار رو میکنم
ما عباس منشی ها همه هم وصل هستیم
خواندن کامنت ها به قول استاد عباس منش عزیزم حتی شاید بیشتر از گوش کردن ها به ما آگاهی بدهد و جزی از برنامه های منظم من هست
انشالله همیشه در هدایت الهی باشید
بنام خدای محقق کننده خواسته هایم بزیبایی و عزت و آسانی
ستایش خدای مهربانم که مشتاقانه و عاشقانه هرروز مرا حمایت میکند و به بهترین راها هدایت میکنه و بهترین بندگانش رو سرراهم میزاره تا پیامهایش را بی حاشیه به من برسانند
خدایا عاشقتم
ـــــ
سپاسگزارم از شما دو استاد تاثیر گذار
دواستاد ارزشمند که فضایی با کیفیت و آگاهی بخش برای انانکه دوست دارند بی حاشیه رشد کنند فراهم اوردید(اینجا فضای بکری هست
، یک شهر با کلی خیابون و کوچه پس کوچه هایی که همگی در یک فرکانس با کیفیت قرار دارند
، ترسی نداره حالا دستت رو فلان گزینه میره، ای داد بیداد ی ناخواسته، ی ورودی نامناسب جلوت سبز میشه، نه!!!! اینجا با خیال راحت به هرجا بخایم سر میزنیم و هزار درصد مطمینیم همه جا عالی، یک از یک بهتر، امنیت هزاااار،
درواقع مقایسه این فضا بودش با اینستا و تلگرام و اینا)
ــــ
خب امروز من 357روزه اینجا زندگی میکنم
هرروز اثری از خودم گذاشتم
بی وقفه و باعشق
گاهی هم اگر اثری از من نیست نه اینکه انروز رو اینجا نبودم نه
همیشه بودم
فقط گاهی ساعتها میخوندم و یادداشت میکردم و یهو یادم میومدم اثر نذاشتم که البته تعدادش از انگشتای دست هم کمتره
واما همه اینروزها برای من توام با زیبایی، ارزشمندی، اتفاقات تازه، اقدامات شجاعانه بوده،
یک زندگی با کیفیت در تمام جنبه ها تجربه کردم البته که توقعم بالاست و راه زیادی پیش رو دارم اما متعهد شدم به امید الله که محکم و استوار این مسیر رو ادامه بدم
ــــــــ
خب قویترین تجربه من در این مدت
ماندن در احساس خوب پایدار هستش
حتی انجا که تضادی مثلا بزرگ رخ میداد
مثلا رو برای این میگم که اینها همه بازی ذهنه
کوچک و بزرگ و کم و زیاد و ایناااا
و خب در کنار ارامش
کسب وکارم پررونق شده
سلامتیم بیشتر شده
روابطم ارامتر شده
تجربه هام اززندگی زیبا ومتنوع و باکیفیت تر شده
چرخ زندگیم به طور کل روانتر شده
ـــ
در مورد یکسری مسائل باید بیشتر کار کنم
ی جوراای اینروزها در اغاز سالگرد حضورم اینجا دارم بازنگری میکنم
نوشته هام رو میخونم
تحربه هام رو بررسی میکنم
که به امید خدا بتونم شروع باکیفیتی داشته باشم برای ورودم به دومین سال زندگی با عباس منشی ها
ـــــــ
خب
دررابطه با دومورد فوق
امسال خیلی قشنگتر یاد گرفتم اعراض کنم،
نادیده بگیرم
و خیلی عالیتر کانون توجه ام رو کنترل کردم که نتایجش شد همونهایی که دربالا نوشتم
در حقیقت بیشتر این نتایج از همین کانون توجه بوده وگرنه در بحث باورسازی هنوز کار دارم
این اعراض از ناخواسته و توجه به خواسته بوده که خیلی کمکم کرده
پس وقتی بتونم همجنس باورهای عالی تر هم بشم چه تغییراتی قراره رخ بده
خداروشکر
سپاسگزارم از شما نازنینهای خانواده عباس منش
در پناه الله بدرخشید
به نام رب العالمین
سلام استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم انشاالله که هر کجا هستید حال دلتون خوب باشه
خدا رو سپاسگزارم که توفیق گوش دادن این فایل ها رو به من عطا فرمود انشاالله که با عمل به آگاهی هاش بتونم سپاسگزارش باشم و سپاسگزار شما استاد عزیزم باشم.
خدا رو سپاسگزارم که توفیق همراهی شما رو در فصل جدید روزشمار تحول زندگی من پیدا کردم انشالله در این مسیر همراه شما باشم و همواره بیشتر یاد بگیرم درک کنم و عمل کنم انشاالله
نکاتی که من از این فایل درک کردم:
تفاوت ما با دیگر مخلوقات خدا در قدرت اندیشه و تفکر ماست بهتره ازش استفاده کنیم و مقلد صفر نباشیم
اگه کسی ی رو عموم مردم طی میکنند دلیل بر درستیش نیست چشم بسته نباید از عموم پیروی کنیم
اگه میخواهیم متفاوت نتیجه بگیریم باید متفاوت عمل کنیم
اصل قانون خداوند و ما باید همیشه اصل رو در نظر بگیریم نه فرع رو
در هر موضوعی رو با قانون بسنجیم تا مسیر درست برامون واضح بشه حالا قانون چی میگه به هر چی توجه کنی فارغ از اینکه دوستش داری یا نه داری به سرعت به زندگیت دعوتش میکنی و نتیجه اش تجربه نادلخواه و تکراری میشه
هر کسی با توجه به باورهایی که داره نگرش و عملکرد متفاوتی در مورد موضوعات مختلف داره و درست و نادرست موضوعات در ذهنش بر اساس باورهای ساخته شده پس دنبال توجیه کردن و تغییر افراد نباشیم چون ما به فرکانس اون افراد دسترسی نداریم چون برا افکارشان دلایل زیادی میتونن داشته باشند که برا خودشون کاملا منطقه
وقتی با کسی یا موضوعی بجنگیم حل نمیشه بلکه بزرگتر میشه
قانون اینه که احساس خوب برابره اتفاقات خوبه حالا اگه ما توجه مون به زیباییها باشه طبق قانون خداوند از این زیباییها بیشتر وارد زندگیمون میکنه و اگر توجه ما به نازیبایی ها و مواردی باشه که دوستش نداریم طبق قانون همون موضوعات برامون تکرار میشه
هر فردی بر اساس باورهایی که در ذهنش شکل گرفته فکر میکنه افرادی که هم نظرش هستند افراد درستی هستند وقتی قانون رو درست درک کرده باشیم باورهای درستی در ذهن ما شکل میگیره عملکرد ما تغییر میکنه و به راحتی در هر شرایطی میتونیم اصل رو تشخیص دهیم و طبق اون عمل کنیم
بهتره در هر جایی که هستیم در هر خانواده ای در هر شهری در هر کشوری هستیم تنها توجه مون رو روی زیبایی هاش بگذاریم و در موردش فکر کنیم و صحبت کنیم تا همواره طبق قانون هدایت بشیم به زیبایی های بیشتر
اگه انسان سپاسگزاری باشی حالت خوبه و طبق قانون هر جا که هستی هر جا که میری بهشت میشه برات اگه انسان ناسپاسی باشی حالت خوب نیست و طبق قانون هر جا هستی و هر جایی که میری برات جهنم خودساخته میشه چون مهم اینه تا تو تغییر نکنی جهان بیرون تو تغییر نمیکنه پس آگاهانه تمرکزمون رو روی بهبود هر روزه ی شخصیت خودمون بگذاریم تا هر بار شرایط دلخواهی را تجربه کنیم
استاد عزیزم به خاطر تمام فایلهاتون و شش فایل با ارزشی که در مورد حجاب توضیح دادید بسیار ازتون سپاسگزارم
استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم دوستتون دارم و از رب العالمین براتون سلامتی شادی ثروت شادی و سعادت در دنیا و آخرت را خواستارم.
بنام خدای مهربانی ها سلام گرم ب استاد ومریم جان ودیگر دوستان گرامی خدایا تو راسپاسگزارم مرا در مسیر هدایت قرار دادی من خودم را خیلی خوشبخت احساس میکنم با دیدن وخوندن وشنیدن این فایلهای ارزشمند خیلی احساس خوب وعالی دارم هر روز با خواندن کامنت دوستان خوشبختر میشم تلاش میکنم اگاهی هایم بهتر شود وعمل کنم تمرین میکنم خوب زندگی کردن رو بینهایت خدارو شکر میکنم برای خودم بهترینهارو میخرم امروز سهام عدالت واریز حسابم شد از مبلغی ک واریز شده بود خیلی خوشحال شدم وخدای خودم راشکر کردم به خودم گفتم فردا میرم ی کفش برای پیادهروی میخرم وازش لذت میبرم استاد خیلی ازت تشکر میکنم دوستان خیلی ازتون تشکر میکنم بابت کامنتهای خوبتون خدایا ازتو تشکر میکنم ک مرا ب خوبیها هدایت میکنی سپاسگزارم ب امید دیدار فرشته رحیمی
به نام خداوند بخشنده ی روزی گستر
سلام عرض میکنم خدمت استادعزیزم وسپاسگزارم ازشما بابت این آگاهی های ناب
این فایل رو از روزی که روی سایت اومد من بالای پنجاه بار گوش دادم،اگه فقط به آگاهی های همین فایل با ایمان صددرصد به اینکه همین اصل است،عمل کنیم بخدا قسم نعمتهای خداوند خودبخود و به صورت طبیعی روانه ی زندگیمون خواهد شد
ازوقتی که سعی کردم به آگاهیهای ای فایل به صورت عملی درزندگیم اجراکنم،خیلی مورد سرزنش مامانم قرارگرفتم
چون مامانم اصولا یک فرد بسیار احساساتیه،و یجورایی تأیید وحرف دیگران بسیار توزندگیش براش مهمه،بخاطرهمین وقتی توی فامیل کسی دچار بیماری،تصادف یا هرمشکلی که مواجه میشه،تلفن به زنگ میشه تا منو خواهرم هم باایشون خونه ی فلانی بریم و با طرف همدرد بشیم
واگه کوچکترین مقاومتی باایشون کردیم یابحث به دعوا کشیده میشه یااینکه باناراحتی تلفن رو قطع میکنه
و دیدگاهش اینه که آدم باید همدرد دیگران بشه تا موقع مشکلات خودمون دیگران هم همدردمون باشن،وگرنه اگه همدردشون نشیم و یروزی اونا بخوان باما همدرد بشن مایه ی خجالت مامیشه!
حساب کنید اینجوری پدرمادرما ازگذشتگان دارن این بار سنگین دیدگاه رو با یک گاری زهوار رفته بردوش میکشند
اونها همیشه درانتظار یک اتفاق ناخوشایند برای خودشونن که حتتتما بادیگران همدرد بشن،تادیگران هم درآینده بااونها همدرد…..
این مدتی که همسرم زانوش بامشکل برخورده بوده،از اولین ساعتی که وارد خونه شد و گفت زانوم توبازی آسیب دیده،انقدر ریلکس بهش نگاه کردم که خودم از خودم تعجب کردم
بااینکه واقعامشکلش جدی بود و یک هفته تمام ازین دکتر به اون دکتر میرفت،و هردکتری یک نظری برای زانوش داشت
اما واکنش من چی بود،،انگار که اصلا هیچ اتفاقی نیوفتاده بود،و برای اینکه تماس تلفنی ایشون زیاد شده بود و دیگران زیادبهش تماس میگرفتند تاجویای حالش باشن،من آگاهانه تصمیم گرفتم که به مغازه ی همسرم برم تا هم ازین حرفهای منفیی که همسرم پشت تلفن به دوستو رفیقش تکرارمیکرد به دورباشم،همین که توی مغازه ی ایشون کلی خودمو از لحاظ عزت نفس و اعتمادبنفس رشد بدم و چقدر این روزها واقعا من ازهمه لحاظ رشد کردم
وقتی مامانم بهم زنگ میزد که جویای حال همسرم بشه،من درجوابش میگفتم مامان من خبرندارم اگه میخوای دقیق بدونی چی بهش میگذره ازخودش بپرس…
یعنی منتظربود من این حرفو بزنم،چنان دادوبیدادی بامن به راه انداخت،به من گفت تو یک آدم بی احساس و بیخیالی واینکه همسرت برات مهم نیست که این حرفو میزنی
یلحظه تحت تأثیرحرفش داشتم قرارمیگرفتم و باخودم گفتم نکنه واقعا کارمن اشتباه باشه،فوری اومدم این فایل رو گوش دادم بارها گوشش دادم،بایک فایل دیگه به نام صحبت نکردن درمورد مشکلات که من عاااشق اون فایلم…
بعد دیدم نه من واقعا تغییرکردم،من آدمی بودم که همسرم هرموقه درگیر یک سرماخوردگی خفیف میشد،باورتون نمیشه ساعتها گریه میکردم و هزاران فکر نازیبا به سرم میخورد که نکنه سرماخوردگیش دچار مشکل بزرگی بشه
ولی الانِ خودم روکه باگذشتم مقایسه میکنم میبینم واقعا نمیتونم دلسوز عزیزترین کسم هم باشم،اصلا انگار با شخصیتِ الانم درتضاده دلسوزی کردن،یا ترحم دیگران رو به خودم جلب کردن…
من واقعادوست ندارم حتی اتفاقی هم که برای عزیزترین فرد خانوادم میوفته بخوام اون رو مورد قضاوت قراربدم،اما واقعا بایک نگاه گذرا به رفتارهاشون کاملا میفهمم دلیل اتفاقات زندگیشون رو…
مثلا همسرم که دچار این آسیب دیدگی زانوشد،مدتها بود که همسرم وقتی ازمغازه به خونه میومد به من میگفت فلانی اومد از زندگیش برام دردودل کرد چقدر دلم براش سوخت،فلانی اومد مغازه پاش فلان مشکلو داشت،نمیدونم فلانی اومد گفت میخوام ازهمسرم طلاق بگیرم،توخونه نشسته وکار نمیکنه،و همسره من یجورایی دایه ی دلسوز تر ازمادر برای مشتریهاش شده بود و هرموقه میخواست سره حرف رو برایمن هم باز کنه جوری خودمو به اون راه میزدم که میفهمید من علاقه ای به شنیدن مشکلات دیگران ندارم
خلاصه که نتیجش این شد که خودش توشرایطی افتاد که پاش کاردستش داد وتوی خونه به مدت بیست روز نشست،و کارهای مغازش رو من انجام میدادم
استاد هنوز نتونستم خیلی دقیق عمل کنم به اینکه اعراض کنم از هرناخواسته ای،ولی واقعا وقتی اعراض کردم ازناخواسته هام و نخواستم جویای مشکل کسی بشم واقعا آرامشم فوق العاده بوده
انقدر چکولگد از توجه به نازیباییها خوردم که دوست دارم به یک منطقه ای از دنیا برم که فقط خودم باشمو خدای خودم،ازبس که گاهی وقتها از مشکلات دورواطرافم خسسته میشم و انرژی سنگینی سراسروجودم فرامیگیره
اصلا این مدت که همسرم پشت تلفن به این واون درباره ی مشکلش حرف میزد،وقتی ازمغازه به خونه میومدم احساس میکردم یک انرژی سنگینی کل خونه رو احاطه کرده…
اما نمیذاشتم که حالم گرفته بشه،تا زبانم میخواست به گله ووشکایت دهان بازکنه وبگه این چه وضعشه که تو ایجادکردی،خودمو مشغول به یک کاری توی خونه میکردم که فقط سکوت کنم و حرفی نزنم
ودوباره وقت مغازه رفتن میشد و آماده ی رفتن میشدم
خیلی واقعا اعراض کردن ازناخواسته ها توی بزنگاه سخت میشه،ولی اگه بااهرم رنجولذت بتونیم ادامه بدیم نتیجش فوق العاده خواهدبود
هنوز که هنوزه من به طور دقیق نمیدونم همسرم مشکلش چی بوده،چون نخواستم پیگیرش بشم،نخواستم ادای همسر دلسوز رو براش دربیارم،چون اگه قراربود درحقش دلسوزی کنم حالاحالاها میخواست توی خونه بشینه و از زانوش برام بگه…
استاداونقدر خدا دقیق به توجهاتمون پاسخ میده که واقعاهربار ازین پاسخ دقیق تنم به لرزه درمیاد
یک ماه پیش بود خواهر همسرم به من تماس گرفت و گفت که یک آمپول تقویتی دارم برام تزریقش کن
خوب من درخواستش رو قبول کردم و رفتم که آمپولش رو تزریق کنم،دیدم که دستش رو بالاگرفته و داره ازدردمیناله،یعنی همینو دیدم گفتم خدابخیرکنه من به اون توجه کردم…
ویجورایی هم تو رودروایسی افتادم و مجبورشدم باحالت رودروایسی آمپولشو بزنم و فوری خونه اومدم
حالا بعداز یک ماه همون دستی که ایشون بالاگرفته بود و ازدردمینالید،دست من هم خودبخود با یک شیشه پاک کردن جوری شد که دقیقا مثل اون دستمو ازدردبالامیگرفتم.
یادم افتاد گفتم من اون روز به درد ایشون توجه کردم،و بهش پیشنهاد دادم که فیزیوتراپی انجام بده تابهتربشه.
والان دارم خودم اون اتفاق رو تجربه میکنم!
الان که این اگاهی ها رو میدونم بیشتر حسرت میخورم که چرا من میدونستم و عمل نکردم و به فلان موضوع ناخواسته توجه کردم
خیلی خیلی نسبت به گذشتم بهترشدم اما انتظارم ازخودم خیلی بالاتررفته،بخاطراینکه بالای پنجاه بار به این آگاهی ها گوش دادم،و اگه بخوام مثل گذشتم رفتارکنم واقعا خفت داره برای من که بخوام مثل اکثریت جامعه و مثل شخصیت گذشتم باشم
همسرم هم که ماشالله بااین اعتقادات بسیار خودشو هماهنگ کرده،و این مدت کسی که به عیادتش میومد که قبلا همسرم به عیادت اون نرفته بود،کلی خودشو سرزنش میکرد،و میگفت آدم باید تو مشکلات همدیگه همدردبشه که تواین موقعیتها آدم روش بشه به چشم اون طرف نگاه کنه!
مامانم هم که تا کسی فوت میکنه فوراً حاضریشو تو مراسم اون فرد فوت شده میزنه،و اگه به ایشون گفتم که حداقل این مراسمو بیخیالش…چنان مقاومتی نشون میده که چرا تو از دین برگشتی!
آدم باید ترحمش رو به دیگران نشون بده تاخدا بهش رحم کنه
اصلا بحث ترحم رو جامعه ی ما نمیدونن کجاباید ازش استفاده کنن،فکرمیکنن ترحم کردن به دیگران فقط باید تو شرایط مشکلات همدیگه باشه
همین موضوعات رو هم من باید یک روزی به جایی خودمو برسونم که حتی درموردشون هم توی سایت صحبت نکنم،ولی همین ردپا رو هم میذارم که بفهمم ازکجا به کجا رسیدم
و خودمو به جایی برسونم که فارغ از مشکلات و دیدگاه های که حتی عزیرترین کسانم دارند،به من هیچ ربطی ندارد،و هرکسی از لحاظ فرکانسی دریک دنیای مجزایی زندگی میکنه
و هرکسی باهردیدگاهی اون رو میپذیرم،ودوستش میدارم،نه این که دیدگاهش رو دوست داشته باشم،بلکه برای وجودش ارزش قائل باشم و باهردیدگاهی قابل احترامه
بخداقسم که اگه بتونیم توجهاتمون رو درست تنظیم کنیم به چیزهایی که بهمون احساس خوبی بده همین توجه میتونه مارو ازفرش به عرش برسونه
مردم ایران که ماشالله منتظر کوچکترین اتفاقه تا تو اینستا جنجال به پا کنن وکلی کلیپهای مسخره،و طعنه کنایه به دولت درست کن
و برام خیلی سواله که فکرمیکنن اون کلیپ چقدر خنده داره و برای همدیگه شر میکنن
من قبل ازین آگاهی ها واقعا این خلأ رو نداشتم که خواسته باشم ازین دست کلیپهای طعنه کنایه و خنده دار به دیگران ارسال کنم
خداروصدهزارمرتبه شکر که تونستم این مدت از این آگاهی ها توی زندگیم اجراکنم،و همین اعراض و توجه نکردن به مشکل همسرم باعث شد همسرم بیشتر رو پای خودش باشه و خداروشکر دو روزه که خودش مغازه میره و دیگه ازون صحبتهای منفی درمورد زانوش نمیزنه،و فهمید که من آدمی نیستم که خواسته باشم ادای همسرای دلسوز رو دربیارم
نه خواستم کسی به من دلرحمی کنه و نه درحق کسی دلرحمی میکنم
فرزندم هم ازوقتی این رفتارمن رو دیده،انگار خداروشکر کمتر دچار سرماخوردگی میشه،ومیبینه وقتی سلامته بیشتر بهش توجه میکنم،دیگه سعی نکرده برای هرموضوعی جلوی من نالش کنه…
ازتون بی نهایت سپاسگزارم و امیدوارم که حداقل توموضوع اعراض از ناخواسته ها بتونم شاگرد خوبی باشم
ازدوستان عزیزم هم سپاسگزارم بابت تجربیات عالیشون که با مابه اشتراک میگذارن
هرکجاهستید درپناه فرمانروای کل کیهان محفوظ باشید
بنام خداوند مهربان
سلام به استاد عباسمنش عزیز
خانم شایسته عزیز
و همراهان سایت استاد عباسمنش
روز شمار تحول زندگی من یک دوره کامل در همه جنبه های زندگی هست که استاد سخاوتمندانه بصورت رایگان در سایت قرار داده
و به نظر من دوستانی که فعلا شرایط تهیه دوره ها رو ندارن، تمام تمرکزشون رو بزارن روی همین دوره و حداقل روزی دو ساعت به صورت مداوم روی این دوره کار کنن، فایلهارو ببینن و یا گوش کنن و نکته برداری کنن، کامنتها رو بخونن و خودشون هم کامنت بزارن و یه جورایی خودشون رو درگیر این آگاهی ها کنن، حتما نتایجی رو که میخوان چه از نظر مالی و چه از نظر روابط، سلامتی، آرامش ذهنی و … به اندازه ای که روی خودشون کار کنن نتایج هم سراغشون میاد.
خود من الان یکسری از دوره ها رو دارم مثل دوره روانشناسی ثروت یک، دوره شیوه حل مسائل زندگی، دوره عزت نفس، قانون آفرینش و قدم اول
و الان دارم روی دوره عزت نفس کار میکنم و به جرعت میتونم بگم فایلهای دانلودی رایگان هم چیزی از دوره ها کم ندارن، اما خب اگه بخوای تمرکزی روی یک اصل کار کنی بهتره دوره شو خریداری کنی.
در پایان باز هم تشکر میکنم از استاد عزیز که اینگونه فایلهای سریالی رو در سایت بصورت رایگان گذاشتن.
بهترین ها رو براتون آرزومندم
خدانگهدار
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان عزیزم در سایت عباسمنش
دیشب آخر وقت بود که رفتم به سایت سر بزنم و نشانه روزم رو ببینم که رو صفحه اول با موضوع روزشمار تحول زندگی من فصل پنجم روبرو شدم تاریخش رو مینویسم که بعدا برای خودم یادآوری بشه
دقیقا 23 آذر ماه 1402 من با این موضوع روبرو شدم و دلیل ذوق زدگی من هم زمان شدن این اتفاق با بررسی مجدد فایل های دوره روانشناسی ثروت 3 و تعهدی بود که عصر همون روز به خودم داده بودم که اینبار سطر به سطر همه آگاهی های این دوره رو بررسی کنم و بنویسم و توی بیزینس نوپای خودم بکار ببرم تا شاهد نتایجش و شکوفا شدن کارم باشم.
استاد شما اوایل جلسه اول ثروت 3 تاکیدهای زیادی مبنی بر استفاده فقط از این آگاهی ها و سعی کردن در تمرکز بر اینکه روی خودمون کار کنیم و کاری به بقیه نداشته باشیم و ورودی ها رو کنترل کنیم و باورای پوسیده قبلی رو دور بریزیم و فقط آگاهی های خالص این دوره رو بکار ببریم بود که صادقانه بگم نتونسته بودم درست بهش عمل کنم و جالبه که گفتین اینکار ساده ای نیست و باید روش زمان بذاریم.
من این دوره رو اواخر سال 1401 تهیه کرده بودم و چندین بارم بهش گوش داده بودم و اواخر فروردین امسالم یبار دیگه تعهد به بررسی و اجرایی کردن مطالبش داده بودم ولی این اتفاق رخ نداد و از همون چند خطی که نوشتم فراتر نرفت. دیروز عصر دوباره اون دفتر رو آوردم و تاریخ های اون تعهد رو اصلاح کردم و تاریخ جدید زدم و به خودم قول دادم اینبار مو به مو قدم به قدم پیش میرم و هر چی که استاد گفته رو عملی میکنم و مطمئنا نتیجه بهتری از آنچه که تابحال گرفتم بدست میارم.
استاد من از شهریور 95 تا آخر اسفند 1401 تو چند تا شرکت خصوصی کار کردم که یکسال و چهار ماه آخرش مصادف با آشنایی با شما بود و به جرات میگم اون یه سال آخر اندازه کل اون چند سال قبلش درآمد کسب کردم که نتیجه دوره های عزت نفس و دوازده قدم و ثروت یک و دو بود در نهایت آخر سال قبل استعفا دادم و یه بیزینس کوچولو راه انداختم و حتی قبل از راه انداختن دفتر کارم سفارش کار از یه شرکت معتبر هم گرفته بودم و در کل روی هم رفته درآمد این 9 ماهه با معدل حقوق ماهانه سال قبلم برابری داره و برای یه شغل نوپا رضایت بخشه اما میتونست بهترم باشه اگر من بهتر میبودم.
استاد موضوع اولین جلسه این روزشمار شرح حال چند ماه گذشته منه، استاد نجواهای زیادی هجوم آوردن سمتم دستم یه تایمی خیلی خالی شد در حدی که پول نون خریدنم نداشتم سفارشی که گرفته بودم مونده بود گردنم و خلاصه اوضاع قمر در عقرب بود بشدت عصبی و پرخاشگر شده بودم از اون شرایط در اومدم اما آثار روحیش هنوزم گریبانگیرم بود به حدی که اواسط آبان به یه دعوای خانوادگی هم منجر شد که همونجا آخرین چک و لقدم رو خوردم و چشمام باز شد، اینا رو مینویسم هر چند علاقه ای به یادآوریش ندارم اما تجربه ای از تمرکز بر ناخواسته هاس که فرمودین بگیم و در موردش حرف بزنیم. استاد اگر واقع بینانه نگاه میکردم همه چیز خوب بود و داشت بهتر میشد جز اخلاق بد من و اونروز واقعا با پتک خورد تو سرم و اونجا از خودم پرسیدم چته پس چرا اینجور میکنی سرتو بنداز پایین برو خودتو درست کن بس نیست این همه فشار و خشم و ناراحتی و از اون روز ورق برگشت. استاد نمیشه بگم یه شبه همه چی عوض شد ولی خیلی آرومتر شدم و اخلاقم بهتر شده و یسری قول قرارا با خودم و خدا گذاشتم که انصافا شرایط خیلی داره هروز بهتر میشه. شکرگذاری های روزانه م رو با کیفیت بیشتری انجام میدم و اون روان شدن چرخ رو حس میکنم. چندین و چند بار از جاهایی که فکرشم نمیکردم مشتری برام جور شده و یسری کارای خدماتی هم انجام دادم و خلاصه اینکه اوضاع رو به بهبوده. هر روز بی صبرانه منتظر رسیدن زمان نشانه جدید روزم بودم و بالا 99 درصد اوقات دقیقا یه چیزی به فراخور احوالات اونروزم بهم میگفت که انرژیم چند برابر میشد. استاد من تو همین چند ماه سال جاری چند تا دوره دیگه م تهیه کردم که آخرینش دوره خارق العاده احساس لیاقت بود که اصلا جای بحثش اینجا نیست و ایرادات و باورها و ترمزهایی رو از من بیرون کشید که خودم به تنهایی سالیان سال هم اگر میگذشت متوجهشون نمیشدم. در هر صورت بنظرم این زمان و این اتفاقات و این درک از آگاهی های دوره های دیگه باید بر من میگذشت تا بستر مناسب تری برای پیاده سازی آگاهی های دور ثروت 3 در ذهنم ایجاد میشد و یجورایی حس میکنم اون فوندانسیونی که استاد همیشه ازش حرف میزنن برای من شکل گرفته و الان تشنه شنیدن آگاهی هاش هستم. یه نشانه عالی هم همین همزمانی شروع دوره توسط من و شروع فصل پنجم روز شمار تحول زندگی من هست که خیلی ذوقم رو برای ادامه مستمر کار دو چندان کرد.
بخدا از وقتی که آدم بخواد با تمام وجودش یکاری رو انجام بده جهان به طرز عجیبی باهاش هماهنگ میشه نمیدونید من تو این یه ماه و نیم اخیر و بعد از اون اتفاق بد و اون قولی که به خودم دادم چه معجزاتی رو دیدم دوسدارم این رو بگم که نذارید کارد به استخوان برسه و بعد تغییر کنید به نشانه ها توجه کنید اگر این تغییر رو من چندین ماه پیش و همون اوایلی که حالات عصبی و پرخاشگریم تازه داشت بروز میکرد در خودم ایجاد میکردم مطمئنا امروز در شرایط به مراتب بهتری بودم هر چند همین الانم سجده شکر بجا میارم که همسر و فرزند عزیزم در کنارم هستن و کانون خانواده م از هم نپاشید و هر روز رابطه بهتری رو تجربه میکنیم. خدا رو شکر میکنم بخاطر هم مدار و هم زمان شدم با این فصل جدید از تحول زندگی ام چون همیشه دوسداشتم با این روز شمار ها همگام بشم و خداوند به این شکل در بهترین زمان و بهترین مکان پاسخم رو داد. امیدوارم در یک ماه پیش رو هر روز بتونم از تجربیات روزانه م برای دوستان عزیزم کامنت بذارم و از تجربیات سایر دوستان هم استفاده کنم.
بشدت دوسدارم که تحولی عظیم در زندگی خودم ایجاد کنم چون من لایق بهترین ها هستم من عاشق خودم هستم و دوسدارم جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن کنم و به اون ماموریت الهی خودم به نحو احسن عمل کنم.
تو پرانتز بگم که من یه مهندس طراح ماشین های کشاورزی هستم که هربار دستگاه جدیدی رو خلق میکنم تا انجام دادن کار کشاورزی برای کشاورزها ساده تر بشه و تو اینکار مهارت بالایی دارم. هدفم هم از راه اندازی بیزینسم انجام همین کار و متعاقبا ساخت ادواتی هست که تلفات و ریزش محصولات رو در زمان برداشت و جمع آوری به حداقل برسونه که تو اینکار هم به موفقیت های زیادی رسیدم.
بی صبرانه منتظرم که تو این یک ماه از اتفاقات خوب زندگیم در مسیر تحول بیزینسم و زندگیم براتون بگم
دوستتون دارم روزتون پر از اتفاقای خوب️
به نام خداوند بخشنده و مهربان
هر روز و هر لحظه سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده؛ حضورم تو این سایت میوه تضادهایی بود که قبل وردم بهذسایت داشتم وقتی الان دارم فکر میکنم شاید بتوان گفت خدایا سپاسگذارم بابت اون فشارهایی که داشتم و منجر شد الان اینجا باشم؛ الان رنگ و بوی زندگیم کاملا متفاوته؛ همین الان تموم وجودم سرشار از آرامشه، سرشار از شورو شعفم و اتفاقات الان و شرایط زندگیم هیچ شباهتی با گذشته نداره و خدا میدونه من چه نتایج شگفت انگیزی گرفتم؛ از وقتی یاد گرفتم تمرکز کنم رو زیبایی، رو فروانی، رو نعمت، رو ثروت، رو آدم های خوب و مهربون و خوش قلب و خدای من شاهده نتایج از زمین تا آسمون متفاوته؛ همین آرامشی که دارم، همین احساس شورو شعفی که من دارم، انگار کل دنیا مال منه، انگار من به کل خواسته هام و آرزوهام رسیدم، همین برام یک دنیا می ارزه، بله من نتایج مالی شگفت انگیزم گرفتم، فقط آرامش نیست نتایج، ولی از آرامش شروع شد، از پیدا کردن خداوند تو زندگیم شروع شد، منم تا تونستم آگاهانه تو این 2 سال، تلویزیون، اخبار، اینستاگرام گذاشتم کنار، شاید نتونسته باشم 100 درصد ذهنمو کنترل کنم، امااااا خییییییییلی بهتر از قبل عمل کردم، اصلا قبلش نمیدونستم مسیر درست زندگی اینه و با توجه به عملکردم چه نتایج شگفت انگیزی گرفتم و حتی الان تضادی تو زندگیم به وجود میاد: میگردم تو دلش دنبال میوش میگردم: دیگه بهم ثابت شده اگر یک شرایط ناخواسته ایی برام به وجود میاد قراره من لول آپ بشم، قراره یه پله برم بالاتر؛ چه کاری، چه مالی، چه عزت نفس و شرایط زندگیم یه لول میره بالاتر
و الان من تا میتونم سپاسگذار خداوندم وصحبت میکنم و توجه میکنم در خصوص آنچه که میخام تو زندگیم رقم بخوره با توجه به اینکه تو شرایط ناخواسته ام و بینهایت نتیجه گرفتم از این نوع نگاهم، از این نوع نگرشم و از این نوع عملکردم و چقدر خوب میتونم الان مسیر درست و نادرستو تشخیص بدم، هم تو خودم و هم تو دیگران که این هم به من خیییلی کمک میکنه؛ من قبلنا پای دردو دل بستگان مینشستم تا اونا از بدبختی هاشون بگن فکر میکردم همدردی کردن کاره درستیه و چقدر خوب الان میدونم مسیر درست چیه و بهش عمل میکنم و نتیجه میگیرم
بی نهایت از سبک تفکرم، از سبک نگرشم از عملکردم و از زندگیم راضی ام و بینهایت سپاسگذار خداوندم که اینجا حضور دارم در کنار بهترییییین بهترییییین بهترییییین آدم های روی کره زمین ؛ اینجا بهترین پاک ترین و خوش قلب ترین و مهربان ترین آدم های روی کره زمین حضور دارن با تموم وجودم و با تک تک سلول های بدنم عاشقتونم
استاد عزیزم خیییییلی زیاد دوستون دارم وعاشقتونم شما بی نظیری، شما فوق العاده حرفاتون بوی خدارو میده؛ عشق منی استاد