https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/12/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-12-06 04:51:242023-12-06 05:26:44قدم اصلی تحوّل زندگی
648نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
این بذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیکُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَیۡسَ بِظَلَّامٖ لِّلۡعَبِیدِ
این به سبب آن چیزى است که به دست خود پیش فرستادید، و اینکه خدا هرگز به بندگان ستم نمى کند
سلام استاد عزیزم مریم خانم شایسته و دوستان ارزشمندم
خدایا هدایتم کن چیزی بنویسم که به درد دنیا و آخرتم بخوره
استاد عزیزم سپاسگزارم بابت این فایل فوق العاده که کمک میکنه دوباره زوم کنیم رو نتایجی که از قانون گرفتیم و ایمانمون بیشتر بشه
چند شب پیش حساب کتاب مغازم بود و طبق معمول درامد بیشترین درامد کل زندگیم بود، یعنی اکثر ماه ها من درامدی کسب میکنم که از ماه قبل بیشتر بوده و خدا رو شکر خیلی درامدم خوب و رو به رشده
بعد فردای همون روز فروش مغازم اونچیزی نبود که انتظارشو داشتم و یه خورده کمتر شده بود، ذهنم چنان بلوایی شروع کرده بود که اگر جلسه دوم دوره احساس لیاقت نبود درجا فکر میکردم دیگه تموم و ورشکست شدم!!! بعد شروع کردم به خودم گفتن که بابا جان دیشب حساب کتاب کردی و درامدت از کل عمرت بیشتر شده، تا روز قبل کلی فروش داشتی، بعد اگر کل ماه اندازه امروز بفروشی که میگی خوب نیست باز خیلی درامد خوبیه دیگه این همه بلوا چیه، یادت رفته تا 1 شب مغازت باز بود و درامدت معمولی بود، الان اکثرا تا 9 و نیم شب 20 برابر اونموقه فروختی و میری خونه از بقیه وقتت واسه کار رو خودت استفاده میکنی، خلاصه ذهن رو کنترل کردم و خدا رو شکر از فرداش باز فروش اونطور شد که میخام، یعنی اینو میخام بگم که حتی بعد نصف روز آدم نتایجش از یادش میرن چه برسه مدتی بگذره، باید هروز یادآوری کنیم این مسیر رو و نتایج رو به یادمون بیاریم.
من تازه که با قانون آشنا شده بودم میخاستم امتحان کنم ببینم جواب میده یا نه، یه روز مغازه بودم و دندون درد شدیدی گرفتم بعد گفتم خدایا یکی بفرست بره تا داروخانه واسم قرص بگیره(اونموقه ها هنوز دارو میخوردم و به لطف خدا سالهاست دارو استفاده نکردم) بعد نیم ساعت یه مشتری اومد در مغازه گفت یه ساندویچ بگیر، برم تا داروخانه و بیام، من با کلی ذوق گفتم بابا تو خدا فرستادت واسه منم فلان چیزا رو بگیر و این خلق رو تو دفترم نوشتم
واسه اون اوایل این یه نتیجه بزرگ بود ولی الان تو دفترم و تو کانال تلگرامم که فقط خودم عضوشم خونه بزرگ و شیکی که ساختم رو اون هم منی که واسه شروع فقط 80 میلیون داشتم رو مینویسم، اینکه درامدم با ساعت کار کمتر چندین برابر شده، اینکه منی که تو روابط فوق داغون بودم الان همسری دارم که واقعا رفیق پایمه و فوق العادست و یه دوست خانوادگی عالی دارم که تو بیرون رفتنامون کلی لذت میبریم، منی که سالها افسرده بودم الان در ارامش خیلی قشنگی به سر میبرم یعنی ز غوغای جهان فارغ، مغازه 12 متریم شده 50 متر، سلامتی و تناسب اندامم عالیه وه کلی نتایج ریز و درشت دیگه.
خیلی فایل بجا و به موقعیه این فایل و واقعا حس و حال روزای اولی که با قانون آسنا شدم رو واسم تداعی کرد و انگار دوباره یه دوره آموزشی جدید رو شروع کردم که حواسم به فرکانسام باشه، مرتب بخام احساسمو بهتر کنم، مرتب یادآوری کنم که منم که دارم خلق میکنم زندگیمو، هرجا خوبه بهترش کنم هرجا اوکی نیست از نتایج قبلیم فاکتور بگیرم و یادآوری کنم که میتونم و قبلا این خونه این سلامتی این همسر این مغازه و… نبودن و با ایمان بیشتر برم سمت جاهایی که تو زندگیم اوکی نیستن یا چیزهای بزرگتری که میخام و الان ندارم.
استاد عزیزم سپاسگزار شما و خانم شایسته عزیز هستم که کلی کمکمون میکنید واسه هروز بهتر شدن و پیشرفت کردن.
استاد با این فایل منو بردید به گذشته. یادم افتاد که چطوری با قانون آشنا شدم. من قبل اینکه با قانون آشنا بشم، داشتم ازش استفاده میکردم و نتایجی در حد همون خواسته های کوچیکی که داشتم گرفته بودم.مثلا یادمه خیلی دلم میخواست تکنیکم بهتر بشه و بتونم راحت دریبل بزنم و هرروز و هرشب تجسم میکردم و لذت میبردم از اینکار و هرروز می دیدم پیشرفت خودم رو و به جایی رسید که دقیقا اون چیزی که توی تجسمم بود رو تو زمین اجرایی میکردم. به خاطر این پیشینه، وقتی کلیپ راز رو دیدم خیلی به دلم نشست. قلبم تاییدش میکرد. من از طریق دایی های خودم که اون زمان در نتورک مارکتینگ کار میکردن، با فیلم راز و بعد با شما آشنا شدم.
استاد ناگفته نماند که اون اوایل همزمان یک یا دو استاد دیگه هم بودن که به آموزه هاشون گوش میدادم ولی کم کم متوجه شدم که شما اصلا فرکانس متفاوتی نسبت به بقیه دارید و خیلی به دلم نشستید و روز به روز با شوق به فایل هاتون گوش میدادم و منتظر برای آگاهی های شما بودم و روز به روز اتفاقات خوب زیادی می دیدم و البته به یقین رسیده بودم که مسیری که اطرافیان من رفتن نتیجش جز بدهکاری و وام بانکی و سختی، گرفتاری و هزاران مشکل دیگه نیست و به خاطر آرزوهای بزرگی که در سر داشتم، حاضر بودم هر بهایی رو بپردازم و اولین بها زمان بیشتر گذاشتن روی سایت و فایلهای شما بوده که با عشق هم بوده. درست نمیتونم تصور کنم که اگر اون روزها این تصمیم رو نگرفته بودم الان کجا بودم؟ ولی میتونم بگم قطعا درگیر بدهی و قرض و قوله برای خرید ماشین و خونه بودم و درگیر فردی در روابط عاطفیم که اصلا هماهنگ نیستیم و فقط به صورت سنتی با هم ازدواج کردیم و درگیر مشکلات سلامتی و اندام پر از بیماری و آماده بیماری و درگیر کاری که فقط آرزو کنم که کی تمام میشه برم خونه و با سختی و فشار ذهنی زیاد روزها رو بگذرونم برای آخر ماه و حقوق ناچیز.
چقدر این باور که من خالق زندگی خودم هستم به من قدرت داده و آرومم کرده. استاد شما با دادن این باور به من و ما بچه های سایت، چقدر رنگ و بو دادید به زندگیمون
چقدر خوب خدا رو پیدا کردیم. چه خدایی به ما نشون دادید در صورتی که اون موقع خدا رو یه موجودی می دیدم که قصد اذیت کردن ما رو داره.
استاد شما یه الگوی تمام عیارید و افتخار میکنم بابت وجود شما تو زندگیم و اینکه همچین استادی دارم که به راستی لقب استاد برازنده اونه.
استاد وقتی از گذشتتون میگید، از بندرعباس و کارگری و بعد تو ویدیو پردایس رو میبینم، چقدر حسم خوب میشه. میگم ببین میشه از کجا به کجا رسید. به شدت حس خوب میده.
متشکرم که بذر امید رو در دل ما کاشتید و با نشون دادن زندگیتون و با صحبتهاتون آبیاریش کردید.
من یه ذره اینکه من خالق اتفاقات زندگیم هستم درک کردم وقتی دیدم میتونم یکسری شرایط که قبلا جهنم بود یا بهتر شدن یا هم جدایی رخ داد.
درواقع به میزانی که اینو درک کردم که من خالقم و خداونده که این نعمت ها رو بهم میده بهمون میزان آرامش و شجاعت و جسارت داد و احساس ارزشمندی و احترام برای خودم پیدا کردم .
ممنون از استاد عزیز که باز بهم یادآوری کردین سپاسگزارم
الان هولم که چی بنویسم چون خیلی مورد هست که باید بنویسم
استاد من یه چند روز خیلییییی پکرم، کارهای بدور از سیستم و فرکانس انجام دادم، و اتفاقا هر لحظه مشاهده گر نتایج بدست بودم، یکی از اونها بدرفتاری و نقل زدن دخترم بود که شاید تو این 2 سال و 3 ماه 5 بار اینجور شده که 4 مرتبه اش زمانی بوده که من بهم ریختم.
یکی دیگه اینکه مشتری زنگ زد و خریدش روکنسل کرد و…
پرخوری زیاد قند و شیرینی صنعتی بدلیل عصبی بودن و…
استاد واقعیتش من بالا و پایین فرکانسی خیلی دارم، خیلی، شاید از لحاظ بیرونی دمدمی مزاج نباشم که یه روز با آدما خوب و یه روز بد باشم ولی با خودم دمدمی مزاجم
یه چند روز توپِ توپم بعد میزنم همه چیو خراب میکنم
اون روزا که حالم خوب نیس دقیقا با اولین کاری که خلاف جهت و بدور از ارتعاش و فرکانس صحیح انجام میدم، دومینو وارررر میزنم خراب میکنم
بخودم میگم امروز رو که خراب کردم بذار راحت باشم
دیگه تلفن رو برمیداریم غیبت، قضاوت، و…
استاد من تو زمینه ی ایمان و باور بخدا و باور به فراوانی خیییلی جای کار دارم
تو فایل امروز تون(که جواب سوال دیروزم بود) گفتین خدا هر لحظه در حال اجابت خواسته های شماست اگه درخواست کنین،
گفتین خدا بهتون نزدیکه…
هنوز جا داره که باور کنم با افکارم زندگیمو می سازم
من تو منطقه ای بزرگ شدن که پسر ارحج هست الان بهتر شده ولی انقد برای پسر آپشن قایلن که روی باور من بخودم هم تاثیر گذاشته،
مثلاً میگم فلان خانم درآمد بالایی داره والا مرد هم نیس ولی درآمدش خوبه…
فلانی انگار مرده که انقد پول داره…
فلان خانم چرا انقد پول درمیاره حالا اگر مرد بود که زن و بچه داشت به چیزی این خانم(دختر) اینهمه پول رومیخواد چیکار و…
استاد من از سالهای ساله که دارم رو خودم کار میکنم اما اوایل جسته گریخته بود که بعدها بهتر شد
اما خیلی از مواقع شاکی خودم بودم که چرا من با کسی که هیچ تایمی رو خودش نداشته، توی جمع با هم فرق نداریم
چرا شباهت چندانی به کسی که روی خودش کار کرده ندارم
نه نظرم، نه ایده هام، نه هیچ چیز دیگه
الان که اومدم دور احساس لیاقت متوجه شدم چون من احساس ارزشمندی نمیکردم، روم نمیشد خود واقعیم باشم، روم نمیشه نظر و ایده و… که متفاوتی از دیگریه رو مطرح کنم،
و از طرفی ترس از طرد شدن داشتم که نکنه حرفم رو بزنم، نظرم رو بگم بقیه بگن اَه برو بابا ای حرفا چیه؟ ای چرت و پرتا چیه؟
من کلا آدم شوافی نیستم ولی نگفتن ایده و نظر و یا در جواب کسی که میپرسید ای روزا چه دوره و کلاسی میری، پاسخ ندادن من یا بحث رو عوض کردن از روی روم مشدن، از اونی که هستم خجالت کشیدن بود.
مثلاً من یه مسیله و بیماری پیدا کردم که بمحض پیدا شدن اول ترسیدم بعد ازش عکس گرفتم ، بهش روزانه عشق ورزیدم و باهاش حرف میزدم و تصور میکردم که اون قسمت از جسمم کاملا صاف و پرفکته
تو فاصله بسیار کوتاهی از بین رفت، ولی هرکس که در جریان مسیله من ازم پرسید که چطوری از بین رفت گفتم مسیر دارو و درمانی رو رفتم!!!
بله دقیقا من دروغ گفتم چون ترس از این داشتم که طرف بگه برو بابا این چی میگه واسه خودش… .
استاد عزیزم چقدر این فایل به وقت و به موقع روی سایت گذاشتید انگار که نیاز من بود وقتی این فایل را دیدم به این کلمه رسیدم (استغنا) یعنی بی نیازی از همه جز خودت و خدا عزوجل
دقیقا درست میفرمایید این مطلب رو بارها امتحان کردم و جواب گرفتم
دوست داشتم یک داستان واقعی درمورد این جمله که من خالق زندگیم هستم و خداوند نزدیک است و هر درخواستی را اجابت می کند تعریف کنم
حدود 2سال پیش که بیماری کرونا همه گیر شد .شغل من در فرودگاه و مرتبط بامسافرت هوایی است کار ما نیز که بیشتر با مردم ارتباط داشت کلی متاثر شد و شرکت ها دچار مشکلات زیادی در پرداخت حقوق شدند از جمله شرکت ما
همزمان پدر دچار یک بیماری صعب العلاج شد و واقعا عرصه بر روی من تنگ شد بطوری که هرماه می بایست مبلغ 100 میلیون تومان جهت درمان پرداخت کنم آن زمان تازه به فایل های شما دسترسی پیدا کرده بودم دقیقا فایلی به نام (خدا بهت میگوید)رو گوش می دادم
دقیقا در اون فایل از اعتقاد خودتون به خدا میگفتید که فراوانی همیشه هست و کم نمیشه و نیازی به عجله نیست و فقط به خدا ایمان داشته باش خدا همه چیز به شما میده به وقتش هم میده خلاصه کلی آروم شدم و گفتم که من هم میخوام تست کنم همون چیزی رو که عباسمنش انجام میده
همسر و دوستان به من میگفتند به نماینده شهر که از قضا پسر عموی بنده بود مراجعه کن و کمک بگیر و واقعا در اون شرایط وسوسه میشدم که آشنا پیدا کنم جایی دیگه کارکنم ولی هی به خودم نهیب می زدم پس خدا چی میشه پس جواب خدا رو چی بدم و درست جملات شما در گوشم تکرار میشد (تو مثل موسی به سمت دریا برو بعد می بینی… تو مثل ابراهیم چاقو رو بردار …) تا اینکه شروع کردم به تمرکز بر خدا و خودم . فردای همون روز دوستم تماس گرفت گفت (صادق) یک شرکت چینی که در پالایشگاه در حال کار کردن است نیاز به کارمند اداری داره میای گفتم بله چرا که نه رزومه رو فرستادم واس دوستم و دیگه کاری نکردم 1 ساعت طول نکشید زنگ زد گفت کی میتونی برای مصاحبه بیای گفتم هرموقع گفت خب امروز عصر از فرودگاه پرواز دارن به تهران گفتند اونجا با ایشون مصاحبه می کنیم خلاصه همون روز مصاحبه دادم البته با عزت و از روی قدرت چون واقعا با خودم فکر میکردم که بالاتر از این مشکلات دیگه نمیشه پیدا کرد پس بیا کار خدا رو امتحان کنم .
آقا گفتم همین الان دارم کار میکنم درست همین جا در فرودگاه گفتند پس چرا دنبال کار میگردی نگفتم شرایطم داغونه واقعا با پررویی گفتم دنبال جای بهتر میگردم با حقوق بالاتر گفتند خب ما تا فردا بهتون اطلاع میدیم دقیقا تا فردا طول نکشید انگار تا رسیده بودن تهران تصمیم خودشون رو گرفته بودن تماس گرفتن با حقوق درخواستی خودم موافقت کرده بودن که از فردا مشغول به کار شو
جالبی داستان اینه که مثل اینکه مدیران پروژه قانونی گذاشته بودن که هیچ ایرانی دیگر حق استخدام در شرکت چینی ندارد ،رییس پروژه ایرانی روی فرم استخدام بنده خط کشیده و گفتند طبق قانون داخلی خودمون نفر ایرانی حق کار کردن در شرکت خارجی ندارد و نمیتوانید کارکنید
باور کنید این بار اصلان ناراحت نشدم با اعتماد به خدا گفتم اوکی من میرم خدا میدونه چکارکنه
هنوز به درب خروج نرسیده بودم تماس گرفتن گفتن برگرد رییس کل شرکت چینی از چین تماس گرفت و گفتند این نفر استثناست و باید بماند و این شد که شروع بکار کردم نکته جالبتر روز اول حتی پول کرایه اسنپ نداشتم موقعی که رسیدم شرکت راننده اسنپ گفت که کرایه ات پرداخت شده و من پر از تعجب مبهوت نمیدونستم چی بگم .
بعد که چند روز گذشت دیدم خدا چطور دقیق و شسته رفته من رو به خواسته ام رسوند البته بدون هیچ پارتی بازی فقط کار خدا بود .
استاد واقعا همه چیز به ما مربوط میشه و چقدر الان آرومم .
همیشه این جمله رو زمزمه میکنم که(زندگی یا یک جریانی ماجرا جویانه است یا هیچ چیز نیست)
سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته عزیز دل و تمامی دوستان و هم خانواده ای های گرانقدرم
گاهی خودم را به عنوان تنها کسی که میتواند منجی و آفرینشگر زندگی ام باشد فراموش کرده ام و نگاهم به بیرون از خود رفته است و در اینجاست که از مسیر اصلی خارج و ناخواسته ها را جذب کرده
من خودم خالق زندگی خودم هستم
“ما با کانون توجه ” ، ” با احساستمون در هر لحظه” ، ” با آرامش درونی ” ، ” با توجه به زیبایی ها ” ، “توجه به خواسته ها ” و ” کنترل ورودی ها ” و … میتونیم خالق خواسته های زندگی خودمون باشیم .
خداوند قدرت خلق کنندگی زندگی خودمون رو به ما داده است ، این ما هستیم که میتونیم از این قدرت در جهت خلق خواسته ها استفاده کنیم یا در جهت جذب ناخواسته ها ؛ حال بهترین نشانگر برای اینکه میخوای بدونی از این قدرت در کدوم جهت داریم استفاده میکنیم ؛ احساس هست .
اگر احساس خوب ، شادی ، آرامش و … داری یعنی داری در جهت خواسته ها حرکت میکنی و در غیر اینصورت که داری در جهت عکس حرکت میکنیم .
احساسات ما در هر لحظه داره اتفاقات و شرایط زندگی ما رو رقم میزنه . وقتی میدونیم با کنترل کانون توجه ، با داشتن احساس خوب پایدار ، با تمرکز به زیبایی ها میتونیم زندگی خودمون رو به شکل خوب پیش ببریم ، باید تلاش ذهنی بیشتری انجام بدیم ، ورودی ها رو کنترل کنیم و ثابت قدم باشیم ؛ اونوقت ایده ها بهمون گفته میشه و وقتی شروع میکنی به عمل کردن ایده ها و نتیجه گرفتن ، ایمانت بیشتر میشه و قدم های بعدی تو دلش بهمون گفته میشه ، و باید ایده هایی رو عمل کنیم که با جایگاه فعلی مون فاصله فرکانسی نداشته باشه
فصل مشترک افرادی ک تو زندگی شون به اهدافشون رسیدن این هست که شاد هستند ، سپاسگزار هستند ، گله و شکایتی ندارند و میتونن آگاهانه این ویژگی ها رو تو خودشون روشن نگه دارند و وقتی آگاهانه تلاش میکنی برای کنترل ذهن و تقوا به کار میبندی نتایج اصلا قابل مقایسه نیست با زمانیکه یه روز حالت خوب بود و دو روز از مسیر خارج میشدی ، باید ثابت قدم بود ، باید ثابت قدم موند .
بعضی افراد بصورت ذاتا مثبت اندیش هستند حالا بخاطر شرایط خونوادگی و … و این افراد ناآگاهانه این ویژگی ها رو دارند و به گفته خودتون استاد در دوره در صلح بودن ادم هایی که این ویژگی ها رو بصورت آگاهانه دارند خیلی نتایج بهتری میگیرند .
این آگاهانه توجه کردن و ارسال فرکانس ها میتونه به شکل “” نوشتن خواسته ها “” ، “” فکر کردن در مورد خواسته ها “” ، “” صحبت کردن در مورد خواسته ها “” ، “” تجسم کردن خواسته ها “” باشه .
جهان به گونه ای ساخته شده که در هر لحظه داره به فرکانس های ما پاسخ میده و از هر جنسی که بهش توجه میکنیم ، اصل و اساس همون رو وارد زندگی مون میکنیم . حال خودمون هستیم که باید انتخاب کنیم میخوایم چه تجربه ای از این زندگی زمینی داشته باشیم .
استاد جان تو تک تک فایل ها و محصولات خودشون این اصل رو همیشه متذکر شدند .
استاد عزیزم و تمام دوستانم امیدوارم همیشه در پناه پرودگار همیشه مهربان در آرامش و آسایش باشید .
خدایا ما رو به راه های رسیدن به آزادی زمانی و مکانی و مالی هدایت کن ؛ چون ما رو تو خیلی حساب باز کردیم .
چه قدر همزمانی رو هدایت رو بهتر درک میکنم با گذاشتن این فایل استاد عزیزم حالا چرا میگم هم زمانی چرا میگم هدایت
من چند وقت پیش بنا به دلایلی در مورد اتفاقی به ظاهر نا زیبا ک برا گوشیم افتاد سایت رو از دست دادم و تازه با گوشی دیگه ای ایمیل ساختم و عضو سایت شدم هر چند ک عضویت قبلی منم زمان زیادی نبود ولی این اتفاق رو شروعی دوباره برای خودم میبینم مداری تازه تر و مسیری هموار تر خدایا شکرت شکررررررت استاد نتایج زندگی من در حال پدید اومدنه بصورت ملموس تر خیلی خوشحالم استاد جانم با مباحث شما آشنا هستم و تمام تلاشم برای پیاده کردن قوانین در زندگیم هست و نتایج و هدایت ها و هم ر
زمانی ها همه و همه نشون دهنده مسیر درست منه بقول یکی از،بچه های سایت خدایا کروووووررررررر کوووووروووور شکرت
دیشب کتاب رویا هایی ک رویا نیستند رو خریدم فصل اولش و بازم خدا بهم گفت خیلی خوب شروع کردی و اتفاقات خیلی بهتری رو در پیش رو داری و فایل های اخیر شما هم کنترل افکار منفی هم تحول زندگی داره تمام قانون رو برام توضیح میده با شیوه بیان استاد عزیزم بهترین استاد دنیا و عزیز دل هممون خدایا شکرت استاد مریم جان عزیز،دل همه ما هست ممنونم ازشون ک ویدئو برامون میگیرن انشالله به هرآنچه میخواد برسه
خلاصه استاد خیلی شروع دوباره خودم رو دوست دارم و شما با این فایل ها چه قدر درست انگیزه میدید بهمون من خیلی خوشبختم ک این قوانین رو آموختم لیاقت آموختن رو دارم لیاقت عمل کردن رو دارم چون لیاقت تجربه اتفاقات خیلی نابی رو در خودم میبینم خدایا شکرت
خیلی لذت باشه با قوانین زندگی کردن خیلیییییی خوبه دنبال زیبایی ها گشتن خیلی خوبه اتفاقات جور دیگه ای برات بیفته خیلی خوبه زندگی رو خلق کردن
یکی از،نتایجی ک در حال رخ دادن هست رو هم به شما استاد و دوست های عزیزم در میان بزارم چند وقت پیش تو دفترم ک داشتم می نوشتم گفتم خدایا صفحه رو به دو قسمت تقسیم میکنم یک طرفش سوال های منه یک طرف باید جواب بدی من بنویسم
شروع کردم خدایا میدونی ک دوست دارم گواهینامه بگیرم خودت بگو کی ثبت نام میکنم واما جواب این بود کمتر از،یک ماه دیگه من در تاریخ 9 آذر این سوال پرسیدم و 13 آذر رفتم برا ثبت نام ثبت نامی ک چند سال بود انجام نمی شد حالا به هر دلیلی خدایا شکرت و دقیقا همین الان ک دارم این کامنت رو می نویسم یه پیام اومد ک درخواست صدور گواهینامه شما در تاریخ 15 9 1402 جهت برسی به پلیس راهور ارسال شد دقیقا همین الان هااااا ک دارم در موردش کامنت می نویسم خیلی برام جالب بود میگم هم زمانی واقعا اتفاق میفته به خدا چن تا سوال دیگه هم بود ک به محض تیک خوردن بازم براتون می نویسم
فک کنم این اولین باری که میخوام برای یه پست کامنت بنویسم،اینم بهم الهام شد که بنویس،چون این مدت خیلی دارم روی دریافت الهاماتم کار میکنم،و با نوشتن این کامنت میخوام بهش عمل کنم
خوب همه چی از 3 سال پیش شروع شد که من هدایتی به این سایت هدایت شدم،یعنی من رو باورهام کار میکردم ،سعی میکردم قانون جذب را استفاده کنم یا فیلم راز را که دیده بودم تو زندگیم اجراش کنم اما همیشه فقط در حد حرف بود هیچ نتیجه ای نبود ،و هدایت شدم به این سایت(بعدا فهمیدم مدارم امده بوده بالا)
همه چیز از فایل نشانه های قانون جذب در قران شروع شد.
از اونجایی که 1 آدم مذهبی بودم که مراسم های مذهبی ای هفتگیم ترک نمیشد تعصبات زیاد و خیلی چیزهای دیگه خیلی این فایل که در مورد آیات قرآن بود واسم تاثیر گذاشت.(البته حالا میفهمم وقتی استاد درمورد ارزش تضاد صحبت میکنه،من بعد از 12 سال هیت رفتن و غرق شدن در مصیبت و عزاداری، این 1 سال آخر خیلی با خودم فک میکردم، میگفتم تو اگه بچتا بزاری کلاس زبان بعد 2 سال ببینی حتی 1 سلام کردن هم یاد نگرفته ، نمیره بچتا از اون جا بیاری بیرون،معلومه فایده نداشته.
بعد با خودم میگفتم توکه 12 سال همش تو این هییت ها هستی و همیشه مواظب خیلی مسائل هستی چرا هیچ تغییر یا پیشرفتی تو زندگیت نکردی
5سال که تو سن جوونی روزی 5_6قرص میخوری بخاطر مشکلات گوارش و استخوانی
وضعیت مالی که افتضاح
شرایط با همسرت هم که اکثرا جنگ و دعوا
پس این همه عزاداری ،دخیل بستن و طلب کمک کردن، واین همه اعمال خوب ،نتیجش کجاست، چرا هرسال بدتر از سال قبل میشه)
و با شنیدن اون فایل که استاد در مورد حزن گفت که 42 بار امده در قران و همش هم با لا نفی امده به این معنی که غمگین نباشید، انجا انگار دنیا رو سر من خراب شد،و 1 چیزی تو قلبم میگفت درسته این درسته
اون فایل و 2تا فایل دیگه که در مورد خدا بود را ،هندزفیری گذاشتم تو گوشم و اون شب از محل کارم تا خونه تقریبا یه مسافت 12 کیلومتری را پیاده رفتم و گوش میکردم، هی اشک شوق میریختم و قلبم هی بازتر میشد
تا جایی که بعد 3 ماه دیگه هیچ هییت و عزاداری نرفتم،چقدر بهم زنگمیزدن چقدر میومدن دنبالم،اما من تازه فهمیده بودم که مسیرا داشتم اشتباه میرفتم،حتی اولش نمیدونستم که نباید با دیگران در موردش صحبت کنم چقدر با دوستام خونواده بحث کردم،اما اون تو این فرکانس نبودن و فقط مسخره کردن
بعد قدم بعدی که انجا، این دنیای جدیدی که داشتم واسه خودم میساختم ،رنگ و شکل جدی تر گرفت و تحول عظیم و مهر تایید به مسیر درستم زد، فایل شماره 5 آرامش در پرتو آگاهی بود که در مورد سلامتی، سیستم ایمنی بدن و قدرتش و تاثیر قرص های پلاسیبو یا همون تلقین خودمون
معجزه کرد
من از اول دبستان تا سن 28 سالگی که یادم هست سینوزیت وخیم داشتم هرسال از مهر تا اواخر فرودین مریض بودم ،این دیگه واسم طبیعی بود و اینقدر سریع مریض میشدم که همه میگفتم بلاخره تو سیستم ایمنییت ضعیفه دیگه
از طرف دیگه بخاطر مشکلات گوارشی روزی 5 قرص میخوردم و نزدیک 5_6سال این مریضی با من بود
و 3سال بود که دیسک کمر شدید داشتم ،که پدرما در اورده بود
خلاصه یه پکیج کاملی بودم
اما بعد اون فایل و تکرار و تکرار و تکرار
الان 3 سال که حتی 1قرص هم نخوردم،حتی 1سرماخوردگی،حتی تو اون 2سال اپیدمی ،منی که با کوچکترین بادی 3هفته از سرماخوردگی میفتادم تو خونه،اون 2سال اپیدمی را بدون ماسک و رعایت سپری کردم ،چون به ایمان رسیده بودم که این بدن دیگه پس خودش تحت هر شرایطی بر میاد
از طرف دیگه بخاطر شرایط بچگی و کمبودها و عقده های زمون بچگیم،همیشه احساس بد ،حسرت و حال بد با من بود،به این صورت که من از 16 سالگی هرشب موقعه خواب آهنگ غمیگن گوش میدادم و غرق در گذشته و اون همه حسرت و حال بد بودم(این دیگه روتین شده بود)
اما دیگه کمکم به خودم امدم
انگار دوست داشتم باور کنم احساس خوب مساوی اتفاقات خوب و احساس بد مساوی با اتفاقات بد
واسه همین همه آهنگ های غمگین که گلچینی از 10 _12سال موزیکایی که باهاشون خاطره داشتم را تو 1 شب پاککردم واین کار برام سخت بود
اینیستاگرام و تموم شبکه های اجتماعی را پاک کردم
الان 3 سال هیچکدوم اینارا ندارم
و دیگه حالم تو اکثر اوقات خوبه
دیگه خبری از اون امیر افسرده اون امیر عصبی اون امیر که ترس از ارتباط با آدم های جدید ترس از رفتن به محیط های جدید داشت نیس
قبلنا همیشه میخاستم با ماشین برممسافرت ،ذهنم میگفت اگه وسط بیابون ماشینت خراب شد اگه دزد زد ،تو با 1 زن جوان چیکار میخای بکنی، وهزارتا نجوای دیگه یا وقتی با همسرم از یه محله بظاهر بد یا آخرشب تو 1 پارک یا 1 جا خلوتی باهمسرممثلا پیاده روی میکردیم،مرتب نجواهای شیطان میومد سراغم و پر از ترس میشدم
ولی خداروشکر اینقدر تو این 3 سال روی باورهای توحیدی و دوری از شرک کار کردم
که الان همسرم بخاطر شغلش بعضی وقتها باید بره 1 شهر دیگه ،خودش تنها میره، بدون اینکه من ذره ای نگران یا اینکه بترسم چون خداونده که رب جهانه و صاحب قدرته نه من
حتی من از بچگی همیشه ترس از فوت مادربزرگم داشتم چون بینهایت عاشقش بودم،اما زمانی که فوت کرد حتی 1 قطره اشک هم نریختم و واسش خوشحال بودم و میدونم من هم بعد از تمام شدن مهمونی(این دنیا) میرم پیش اون
از طرف دیگه همیشه میخاستم رفتارهای همسرم را که من دوست نداشتم تغییر بدم واسه همین همیشه جنگ و دعوا بود
تا فهمیدم باید تغییر را از خودم شروع کنم
و معجزه شد ،من زمانی که خودم را تغییر دادم ،همه چی عوض شد ،همسرم خودش 1کارهایی که من چندسال میگفتم نکن را حالا بدون اینکه من بگم نمیکرد و…..
خلاصه بگم الان رابطمون عالی شده و دوراز وابستگی
البته اینا هم بگم خیلی تو این مسیر فراز و نشیب داشتم،چون ما همه انسانیم،به اندازه ای که بتونیم ذهنمونا کنترل کنیم به اندازه ای که بتونیم احساسمون را خوب نگه داریم،نتایج را میبینیم
منم خیلی جاها دور شدم ،ناراحت شدم اما سعی کردم تو ناراحتی نمونم و خیلی خیلی تو زندگیم اعراض کردم
من 4 رفیق دارم که از 15 سالگی باهم بودیم و حداقل هفته ای 3 بار همو میدیدم و حتی رفت و آمد خانوادگی داشتیم
اما الان 1سالی هست که بعد 15 سال رفاقت هیچکدوم را ندیدم با اینکه باهاشون خیلی خوش میگذشت
اما سعی کردم ورودی هامو کنترل کنم
و آرامشی که الان توی بند بند وجودمه
الانی که وقتی میخام برم خونه تموم چراغ های تو مسیر واسم سبز میشه ،وقتی میرسم خونه همیشه آسانسور واسم آماده طبقه همگ وایستاده،تا چیزهای بزرگتر که به صورت خیلی هدایتی با 1 آدمی آشنا شدم که 2سال دفتر وزندگیش را با تموم امکانات و سرمایه در اختیار من گذاشته بدون حتی گرفتن هزار تومن از من
همه اینها وهزارا چیز دیگه مثل اینکه نزدیک 1 سال دیگه لب به سیگار و … نزدم
اینها را مدیون استاد عباس منش هستم که بهترین دست خداوند بود که میتونست وارد زندگیم شه
و بهم بفمونه تو خالق تک تک لحظات هستی
مهم نیس تا الان چیکار کردی ،الان تو چه وضعیتی هستی ،مهم از الان به بعدته
آدم ها 1 تاریخ تولد دارن یه تاریخ تحول
تاریخ تحول مهمه
راستی ایناهم بگم من فقط کتاب رویاهایی که رویاا نیستم را از محصولات خریدم
اما تموم محصولات دانلودی رایگان را شاید هرکدوم را بالای چندبار گوش دادم حتی زندگی در بهشت و سفربه امریکا
خوداستاد میگه من هرچی بلدم را تو تموم فایل هاممیگم و این مرد هرچی میگه راست و حجته واسه من
فقطکافی باورش کنیم
بخدا من که 12 سال عمرما توی مکان های مذهبی با آدم های مذهبی گذروندم، هیچکس را به اندازه استاد ندیدم که توحیدی باشه و حال دلش اینقدر خوب باشه
چونپاشنه آشیلم مسایل مالی بوده وهست ،خیلی دارم روش کار میکنم،اما بزودی خبرهای خوب از مسائل مالی ام هم میزارم واستون
راستی قانون سلامتی بینظیره من مادرم تهیه کرد و به من هم داد من تو 3 ماه 24 کیلو کمکروم
استاد واقعا نمیدونم چطوری بایدازت تشکر کنم
کلام آخر اگه بخام تموم چیزهایی که از استاد یاد گرفتم ،تموم فایلهایی که دیدم و تموم اتفاقات خوبی که واسم افتاد را تو 1 چیز خلاصه کنم میشه 2تا آیه
که من با این 2تا آیه شب ها را تاصبح گریه میکردم و فکر میکردم بهشون:
سلام حیف از 5.6سال که شبانه روز به فایلهای شما گوش دادم،
فقططط میگم ان شالله خدا هدایتتون کنه.
مینوسم میگگگگگگگگگگه پیام کوتاه .
چی بگممممم از چندسال ظلمت ظاهرش توحید ولی تهش به شرک رسیدن.
مطالب درست و غلط باهم قاطی شده.
یجوری شد که رزق میخواستم نمیشد چون هنوز روانشناسی ثروت عباس منش نداشتم
این قانون،فرکانس،کائنات گمراهی است.
شرکککک.
بسم الله الرحمن الرحیم
این بذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیکُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَیۡسَ بِظَلَّامٖ لِّلۡعَبِیدِ
این به سبب آن چیزى است که به دست خود پیش فرستادید، و اینکه خدا هرگز به بندگان ستم نمى کند
سلام استاد عزیزم مریم خانم شایسته و دوستان ارزشمندم
خدایا هدایتم کن چیزی بنویسم که به درد دنیا و آخرتم بخوره
استاد عزیزم سپاسگزارم بابت این فایل فوق العاده که کمک میکنه دوباره زوم کنیم رو نتایجی که از قانون گرفتیم و ایمانمون بیشتر بشه
چند شب پیش حساب کتاب مغازم بود و طبق معمول درامد بیشترین درامد کل زندگیم بود، یعنی اکثر ماه ها من درامدی کسب میکنم که از ماه قبل بیشتر بوده و خدا رو شکر خیلی درامدم خوب و رو به رشده
بعد فردای همون روز فروش مغازم اونچیزی نبود که انتظارشو داشتم و یه خورده کمتر شده بود، ذهنم چنان بلوایی شروع کرده بود که اگر جلسه دوم دوره احساس لیاقت نبود درجا فکر میکردم دیگه تموم و ورشکست شدم!!! بعد شروع کردم به خودم گفتن که بابا جان دیشب حساب کتاب کردی و درامدت از کل عمرت بیشتر شده، تا روز قبل کلی فروش داشتی، بعد اگر کل ماه اندازه امروز بفروشی که میگی خوب نیست باز خیلی درامد خوبیه دیگه این همه بلوا چیه، یادت رفته تا 1 شب مغازت باز بود و درامدت معمولی بود، الان اکثرا تا 9 و نیم شب 20 برابر اونموقه فروختی و میری خونه از بقیه وقتت واسه کار رو خودت استفاده میکنی، خلاصه ذهن رو کنترل کردم و خدا رو شکر از فرداش باز فروش اونطور شد که میخام، یعنی اینو میخام بگم که حتی بعد نصف روز آدم نتایجش از یادش میرن چه برسه مدتی بگذره، باید هروز یادآوری کنیم این مسیر رو و نتایج رو به یادمون بیاریم.
من تازه که با قانون آشنا شده بودم میخاستم امتحان کنم ببینم جواب میده یا نه، یه روز مغازه بودم و دندون درد شدیدی گرفتم بعد گفتم خدایا یکی بفرست بره تا داروخانه واسم قرص بگیره(اونموقه ها هنوز دارو میخوردم و به لطف خدا سالهاست دارو استفاده نکردم) بعد نیم ساعت یه مشتری اومد در مغازه گفت یه ساندویچ بگیر، برم تا داروخانه و بیام، من با کلی ذوق گفتم بابا تو خدا فرستادت واسه منم فلان چیزا رو بگیر و این خلق رو تو دفترم نوشتم
واسه اون اوایل این یه نتیجه بزرگ بود ولی الان تو دفترم و تو کانال تلگرامم که فقط خودم عضوشم خونه بزرگ و شیکی که ساختم رو اون هم منی که واسه شروع فقط 80 میلیون داشتم رو مینویسم، اینکه درامدم با ساعت کار کمتر چندین برابر شده، اینکه منی که تو روابط فوق داغون بودم الان همسری دارم که واقعا رفیق پایمه و فوق العادست و یه دوست خانوادگی عالی دارم که تو بیرون رفتنامون کلی لذت میبریم، منی که سالها افسرده بودم الان در ارامش خیلی قشنگی به سر میبرم یعنی ز غوغای جهان فارغ، مغازه 12 متریم شده 50 متر، سلامتی و تناسب اندامم عالیه وه کلی نتایج ریز و درشت دیگه.
خیلی فایل بجا و به موقعیه این فایل و واقعا حس و حال روزای اولی که با قانون آسنا شدم رو واسم تداعی کرد و انگار دوباره یه دوره آموزشی جدید رو شروع کردم که حواسم به فرکانسام باشه، مرتب بخام احساسمو بهتر کنم، مرتب یادآوری کنم که منم که دارم خلق میکنم زندگیمو، هرجا خوبه بهترش کنم هرجا اوکی نیست از نتایج قبلیم فاکتور بگیرم و یادآوری کنم که میتونم و قبلا این خونه این سلامتی این همسر این مغازه و… نبودن و با ایمان بیشتر برم سمت جاهایی که تو زندگیم اوکی نیستن یا چیزهای بزرگتری که میخام و الان ندارم.
استاد عزیزم سپاسگزار شما و خانم شایسته عزیز هستم که کلی کمکمون میکنید واسه هروز بهتر شدن و پیشرفت کردن.
هممون رو به خداوند بزرگ میسپارم.
سلام به همه
استاد با این فایل منو بردید به گذشته. یادم افتاد که چطوری با قانون آشنا شدم. من قبل اینکه با قانون آشنا بشم، داشتم ازش استفاده میکردم و نتایجی در حد همون خواسته های کوچیکی که داشتم گرفته بودم.مثلا یادمه خیلی دلم میخواست تکنیکم بهتر بشه و بتونم راحت دریبل بزنم و هرروز و هرشب تجسم میکردم و لذت میبردم از اینکار و هرروز می دیدم پیشرفت خودم رو و به جایی رسید که دقیقا اون چیزی که توی تجسمم بود رو تو زمین اجرایی میکردم. به خاطر این پیشینه، وقتی کلیپ راز رو دیدم خیلی به دلم نشست. قلبم تاییدش میکرد. من از طریق دایی های خودم که اون زمان در نتورک مارکتینگ کار میکردن، با فیلم راز و بعد با شما آشنا شدم.
استاد ناگفته نماند که اون اوایل همزمان یک یا دو استاد دیگه هم بودن که به آموزه هاشون گوش میدادم ولی کم کم متوجه شدم که شما اصلا فرکانس متفاوتی نسبت به بقیه دارید و خیلی به دلم نشستید و روز به روز با شوق به فایل هاتون گوش میدادم و منتظر برای آگاهی های شما بودم و روز به روز اتفاقات خوب زیادی می دیدم و البته به یقین رسیده بودم که مسیری که اطرافیان من رفتن نتیجش جز بدهکاری و وام بانکی و سختی، گرفتاری و هزاران مشکل دیگه نیست و به خاطر آرزوهای بزرگی که در سر داشتم، حاضر بودم هر بهایی رو بپردازم و اولین بها زمان بیشتر گذاشتن روی سایت و فایلهای شما بوده که با عشق هم بوده. درست نمیتونم تصور کنم که اگر اون روزها این تصمیم رو نگرفته بودم الان کجا بودم؟ ولی میتونم بگم قطعا درگیر بدهی و قرض و قوله برای خرید ماشین و خونه بودم و درگیر فردی در روابط عاطفیم که اصلا هماهنگ نیستیم و فقط به صورت سنتی با هم ازدواج کردیم و درگیر مشکلات سلامتی و اندام پر از بیماری و آماده بیماری و درگیر کاری که فقط آرزو کنم که کی تمام میشه برم خونه و با سختی و فشار ذهنی زیاد روزها رو بگذرونم برای آخر ماه و حقوق ناچیز.
چقدر این باور که من خالق زندگی خودم هستم به من قدرت داده و آرومم کرده. استاد شما با دادن این باور به من و ما بچه های سایت، چقدر رنگ و بو دادید به زندگیمون
چقدر خوب خدا رو پیدا کردیم. چه خدایی به ما نشون دادید در صورتی که اون موقع خدا رو یه موجودی می دیدم که قصد اذیت کردن ما رو داره.
استاد شما یه الگوی تمام عیارید و افتخار میکنم بابت وجود شما تو زندگیم و اینکه همچین استادی دارم که به راستی لقب استاد برازنده اونه.
استاد وقتی از گذشتتون میگید، از بندرعباس و کارگری و بعد تو ویدیو پردایس رو میبینم، چقدر حسم خوب میشه. میگم ببین میشه از کجا به کجا رسید. به شدت حس خوب میده.
متشکرم که بذر امید رو در دل ما کاشتید و با نشون دادن زندگیتون و با صحبتهاتون آبیاریش کردید.
عاشقتونم
سلام
من یه ذره اینکه من خالق اتفاقات زندگیم هستم درک کردم وقتی دیدم میتونم یکسری شرایط که قبلا جهنم بود یا بهتر شدن یا هم جدایی رخ داد.
درواقع به میزانی که اینو درک کردم که من خالقم و خداونده که این نعمت ها رو بهم میده بهمون میزان آرامش و شجاعت و جسارت داد و احساس ارزشمندی و احترام برای خودم پیدا کردم .
ممنون از استاد عزیز که باز بهم یادآوری کردین سپاسگزارم
سلام و درود به استاد باور ساز
الان هولم که چی بنویسم چون خیلی مورد هست که باید بنویسم
استاد من یه چند روز خیلییییی پکرم، کارهای بدور از سیستم و فرکانس انجام دادم، و اتفاقا هر لحظه مشاهده گر نتایج بدست بودم، یکی از اونها بدرفتاری و نقل زدن دخترم بود که شاید تو این 2 سال و 3 ماه 5 بار اینجور شده که 4 مرتبه اش زمانی بوده که من بهم ریختم.
یکی دیگه اینکه مشتری زنگ زد و خریدش روکنسل کرد و…
پرخوری زیاد قند و شیرینی صنعتی بدلیل عصبی بودن و…
استاد واقعیتش من بالا و پایین فرکانسی خیلی دارم، خیلی، شاید از لحاظ بیرونی دمدمی مزاج نباشم که یه روز با آدما خوب و یه روز بد باشم ولی با خودم دمدمی مزاجم
یه چند روز توپِ توپم بعد میزنم همه چیو خراب میکنم
اون روزا که حالم خوب نیس دقیقا با اولین کاری که خلاف جهت و بدور از ارتعاش و فرکانس صحیح انجام میدم، دومینو وارررر میزنم خراب میکنم
بخودم میگم امروز رو که خراب کردم بذار راحت باشم
دیگه تلفن رو برمیداریم غیبت، قضاوت، و…
استاد من تو زمینه ی ایمان و باور بخدا و باور به فراوانی خیییلی جای کار دارم
تو فایل امروز تون(که جواب سوال دیروزم بود) گفتین خدا هر لحظه در حال اجابت خواسته های شماست اگه درخواست کنین،
گفتین خدا بهتون نزدیکه…
هنوز جا داره که باور کنم با افکارم زندگیمو می سازم
من تو منطقه ای بزرگ شدن که پسر ارحج هست الان بهتر شده ولی انقد برای پسر آپشن قایلن که روی باور من بخودم هم تاثیر گذاشته،
مثلاً میگم فلان خانم درآمد بالایی داره والا مرد هم نیس ولی درآمدش خوبه…
فلانی انگار مرده که انقد پول داره…
فلان خانم چرا انقد پول درمیاره حالا اگر مرد بود که زن و بچه داشت به چیزی این خانم(دختر) اینهمه پول رومیخواد چیکار و…
استاد من از سالهای ساله که دارم رو خودم کار میکنم اما اوایل جسته گریخته بود که بعدها بهتر شد
اما خیلی از مواقع شاکی خودم بودم که چرا من با کسی که هیچ تایمی رو خودش نداشته، توی جمع با هم فرق نداریم
چرا شباهت چندانی به کسی که روی خودش کار کرده ندارم
نه نظرم، نه ایده هام، نه هیچ چیز دیگه
الان که اومدم دور احساس لیاقت متوجه شدم چون من احساس ارزشمندی نمیکردم، روم نمیشد خود واقعیم باشم، روم نمیشه نظر و ایده و… که متفاوتی از دیگریه رو مطرح کنم،
و از طرفی ترس از طرد شدن داشتم که نکنه حرفم رو بزنم، نظرم رو بگم بقیه بگن اَه برو بابا ای حرفا چیه؟ ای چرت و پرتا چیه؟
من کلا آدم شوافی نیستم ولی نگفتن ایده و نظر و یا در جواب کسی که میپرسید ای روزا چه دوره و کلاسی میری، پاسخ ندادن من یا بحث رو عوض کردن از روی روم مشدن، از اونی که هستم خجالت کشیدن بود.
مثلاً من یه مسیله و بیماری پیدا کردم که بمحض پیدا شدن اول ترسیدم بعد ازش عکس گرفتم ، بهش روزانه عشق ورزیدم و باهاش حرف میزدم و تصور میکردم که اون قسمت از جسمم کاملا صاف و پرفکته
تو فاصله بسیار کوتاهی از بین رفت، ولی هرکس که در جریان مسیله من ازم پرسید که چطوری از بین رفت گفتم مسیر دارو و درمانی رو رفتم!!!
بله دقیقا من دروغ گفتم چون ترس از این داشتم که طرف بگه برو بابا این چی میگه واسه خودش… .
با سلام و احترام خدمت خانواده بزرگ عباسمنش
استاد وای که چقدر خوش اندام شدی و جذاب
استاد عزیزم چقدر این فایل به وقت و به موقع روی سایت گذاشتید انگار که نیاز من بود وقتی این فایل را دیدم به این کلمه رسیدم (استغنا) یعنی بی نیازی از همه جز خودت و خدا عزوجل
دقیقا درست میفرمایید این مطلب رو بارها امتحان کردم و جواب گرفتم
دوست داشتم یک داستان واقعی درمورد این جمله که من خالق زندگیم هستم و خداوند نزدیک است و هر درخواستی را اجابت می کند تعریف کنم
حدود 2سال پیش که بیماری کرونا همه گیر شد .شغل من در فرودگاه و مرتبط بامسافرت هوایی است کار ما نیز که بیشتر با مردم ارتباط داشت کلی متاثر شد و شرکت ها دچار مشکلات زیادی در پرداخت حقوق شدند از جمله شرکت ما
همزمان پدر دچار یک بیماری صعب العلاج شد و واقعا عرصه بر روی من تنگ شد بطوری که هرماه می بایست مبلغ 100 میلیون تومان جهت درمان پرداخت کنم آن زمان تازه به فایل های شما دسترسی پیدا کرده بودم دقیقا فایلی به نام (خدا بهت میگوید)رو گوش می دادم
دقیقا در اون فایل از اعتقاد خودتون به خدا میگفتید که فراوانی همیشه هست و کم نمیشه و نیازی به عجله نیست و فقط به خدا ایمان داشته باش خدا همه چیز به شما میده به وقتش هم میده خلاصه کلی آروم شدم و گفتم که من هم میخوام تست کنم همون چیزی رو که عباسمنش انجام میده
همسر و دوستان به من میگفتند به نماینده شهر که از قضا پسر عموی بنده بود مراجعه کن و کمک بگیر و واقعا در اون شرایط وسوسه میشدم که آشنا پیدا کنم جایی دیگه کارکنم ولی هی به خودم نهیب می زدم پس خدا چی میشه پس جواب خدا رو چی بدم و درست جملات شما در گوشم تکرار میشد (تو مثل موسی به سمت دریا برو بعد می بینی… تو مثل ابراهیم چاقو رو بردار …) تا اینکه شروع کردم به تمرکز بر خدا و خودم . فردای همون روز دوستم تماس گرفت گفت (صادق) یک شرکت چینی که در پالایشگاه در حال کار کردن است نیاز به کارمند اداری داره میای گفتم بله چرا که نه رزومه رو فرستادم واس دوستم و دیگه کاری نکردم 1 ساعت طول نکشید زنگ زد گفت کی میتونی برای مصاحبه بیای گفتم هرموقع گفت خب امروز عصر از فرودگاه پرواز دارن به تهران گفتند اونجا با ایشون مصاحبه می کنیم خلاصه همون روز مصاحبه دادم البته با عزت و از روی قدرت چون واقعا با خودم فکر میکردم که بالاتر از این مشکلات دیگه نمیشه پیدا کرد پس بیا کار خدا رو امتحان کنم .
آقا گفتم همین الان دارم کار میکنم درست همین جا در فرودگاه گفتند پس چرا دنبال کار میگردی نگفتم شرایطم داغونه واقعا با پررویی گفتم دنبال جای بهتر میگردم با حقوق بالاتر گفتند خب ما تا فردا بهتون اطلاع میدیم دقیقا تا فردا طول نکشید انگار تا رسیده بودن تهران تصمیم خودشون رو گرفته بودن تماس گرفتن با حقوق درخواستی خودم موافقت کرده بودن که از فردا مشغول به کار شو
جالبی داستان اینه که مثل اینکه مدیران پروژه قانونی گذاشته بودن که هیچ ایرانی دیگر حق استخدام در شرکت چینی ندارد ،رییس پروژه ایرانی روی فرم استخدام بنده خط کشیده و گفتند طبق قانون داخلی خودمون نفر ایرانی حق کار کردن در شرکت خارجی ندارد و نمیتوانید کارکنید
باور کنید این بار اصلان ناراحت نشدم با اعتماد به خدا گفتم اوکی من میرم خدا میدونه چکارکنه
هنوز به درب خروج نرسیده بودم تماس گرفتن گفتن برگرد رییس کل شرکت چینی از چین تماس گرفت و گفتند این نفر استثناست و باید بماند و این شد که شروع بکار کردم نکته جالبتر روز اول حتی پول کرایه اسنپ نداشتم موقعی که رسیدم شرکت راننده اسنپ گفت که کرایه ات پرداخت شده و من پر از تعجب مبهوت نمیدونستم چی بگم .
بعد که چند روز گذشت دیدم خدا چطور دقیق و شسته رفته من رو به خواسته ام رسوند البته بدون هیچ پارتی بازی فقط کار خدا بود .
استاد واقعا همه چیز به ما مربوط میشه و چقدر الان آرومم .
همیشه این جمله رو زمزمه میکنم که(زندگی یا یک جریانی ماجرا جویانه است یا هیچ چیز نیست)
ممنون که با این فایل دوباره منو بیدار کردی .سپاس
از آینه بپرس نام نجات دهنده ات را
سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته عزیز دل و تمامی دوستان و هم خانواده ای های گرانقدرم
گاهی خودم را به عنوان تنها کسی که میتواند منجی و آفرینشگر زندگی ام باشد فراموش کرده ام و نگاهم به بیرون از خود رفته است و در اینجاست که از مسیر اصلی خارج و ناخواسته ها را جذب کرده
من خودم خالق زندگی خودم هستم
“ما با کانون توجه ” ، ” با احساستمون در هر لحظه” ، ” با آرامش درونی ” ، ” با توجه به زیبایی ها ” ، “توجه به خواسته ها ” و ” کنترل ورودی ها ” و … میتونیم خالق خواسته های زندگی خودمون باشیم .
خداوند قدرت خلق کنندگی زندگی خودمون رو به ما داده است ، این ما هستیم که میتونیم از این قدرت در جهت خلق خواسته ها استفاده کنیم یا در جهت جذب ناخواسته ها ؛ حال بهترین نشانگر برای اینکه میخوای بدونی از این قدرت در کدوم جهت داریم استفاده میکنیم ؛ احساس هست .
اگر احساس خوب ، شادی ، آرامش و … داری یعنی داری در جهت خواسته ها حرکت میکنی و در غیر اینصورت که داری در جهت عکس حرکت میکنیم .
احساسات ما در هر لحظه داره اتفاقات و شرایط زندگی ما رو رقم میزنه . وقتی میدونیم با کنترل کانون توجه ، با داشتن احساس خوب پایدار ، با تمرکز به زیبایی ها میتونیم زندگی خودمون رو به شکل خوب پیش ببریم ، باید تلاش ذهنی بیشتری انجام بدیم ، ورودی ها رو کنترل کنیم و ثابت قدم باشیم ؛ اونوقت ایده ها بهمون گفته میشه و وقتی شروع میکنی به عمل کردن ایده ها و نتیجه گرفتن ، ایمانت بیشتر میشه و قدم های بعدی تو دلش بهمون گفته میشه ، و باید ایده هایی رو عمل کنیم که با جایگاه فعلی مون فاصله فرکانسی نداشته باشه
فصل مشترک افرادی ک تو زندگی شون به اهدافشون رسیدن این هست که شاد هستند ، سپاسگزار هستند ، گله و شکایتی ندارند و میتونن آگاهانه این ویژگی ها رو تو خودشون روشن نگه دارند و وقتی آگاهانه تلاش میکنی برای کنترل ذهن و تقوا به کار میبندی نتایج اصلا قابل مقایسه نیست با زمانیکه یه روز حالت خوب بود و دو روز از مسیر خارج میشدی ، باید ثابت قدم بود ، باید ثابت قدم موند .
بعضی افراد بصورت ذاتا مثبت اندیش هستند حالا بخاطر شرایط خونوادگی و … و این افراد ناآگاهانه این ویژگی ها رو دارند و به گفته خودتون استاد در دوره در صلح بودن ادم هایی که این ویژگی ها رو بصورت آگاهانه دارند خیلی نتایج بهتری میگیرند .
این آگاهانه توجه کردن و ارسال فرکانس ها میتونه به شکل “” نوشتن خواسته ها “” ، “” فکر کردن در مورد خواسته ها “” ، “” صحبت کردن در مورد خواسته ها “” ، “” تجسم کردن خواسته ها “” باشه .
جهان به گونه ای ساخته شده که در هر لحظه داره به فرکانس های ما پاسخ میده و از هر جنسی که بهش توجه میکنیم ، اصل و اساس همون رو وارد زندگی مون میکنیم . حال خودمون هستیم که باید انتخاب کنیم میخوایم چه تجربه ای از این زندگی زمینی داشته باشیم .
استاد جان تو تک تک فایل ها و محصولات خودشون این اصل رو همیشه متذکر شدند .
استاد عزیزم و تمام دوستانم امیدوارم همیشه در پناه پرودگار همیشه مهربان در آرامش و آسایش باشید .
خدایا ما رو به راه های رسیدن به آزادی زمانی و مکانی و مالی هدایت کن ؛ چون ما رو تو خیلی حساب باز کردیم .
آمین
به نام خدای هدایت گرم
سلام استاد عزیزم
سلام مریم جانم
چه قدر همزمانی رو هدایت رو بهتر درک میکنم با گذاشتن این فایل استاد عزیزم حالا چرا میگم هم زمانی چرا میگم هدایت
من چند وقت پیش بنا به دلایلی در مورد اتفاقی به ظاهر نا زیبا ک برا گوشیم افتاد سایت رو از دست دادم و تازه با گوشی دیگه ای ایمیل ساختم و عضو سایت شدم هر چند ک عضویت قبلی منم زمان زیادی نبود ولی این اتفاق رو شروعی دوباره برای خودم میبینم مداری تازه تر و مسیری هموار تر خدایا شکرت شکررررررت استاد نتایج زندگی من در حال پدید اومدنه بصورت ملموس تر خیلی خوشحالم استاد جانم با مباحث شما آشنا هستم و تمام تلاشم برای پیاده کردن قوانین در زندگیم هست و نتایج و هدایت ها و هم ر
زمانی ها همه و همه نشون دهنده مسیر درست منه بقول یکی از،بچه های سایت خدایا کروووووررررررر کوووووروووور شکرت
دیشب کتاب رویا هایی ک رویا نیستند رو خریدم فصل اولش و بازم خدا بهم گفت خیلی خوب شروع کردی و اتفاقات خیلی بهتری رو در پیش رو داری و فایل های اخیر شما هم کنترل افکار منفی هم تحول زندگی داره تمام قانون رو برام توضیح میده با شیوه بیان استاد عزیزم بهترین استاد دنیا و عزیز دل هممون خدایا شکرت استاد مریم جان عزیز،دل همه ما هست ممنونم ازشون ک ویدئو برامون میگیرن انشالله به هرآنچه میخواد برسه
خلاصه استاد خیلی شروع دوباره خودم رو دوست دارم و شما با این فایل ها چه قدر درست انگیزه میدید بهمون من خیلی خوشبختم ک این قوانین رو آموختم لیاقت آموختن رو دارم لیاقت عمل کردن رو دارم چون لیاقت تجربه اتفاقات خیلی نابی رو در خودم میبینم خدایا شکرت
خیلی لذت باشه با قوانین زندگی کردن خیلیییییی خوبه دنبال زیبایی ها گشتن خیلی خوبه اتفاقات جور دیگه ای برات بیفته خیلی خوبه زندگی رو خلق کردن
یکی از،نتایجی ک در حال رخ دادن هست رو هم به شما استاد و دوست های عزیزم در میان بزارم چند وقت پیش تو دفترم ک داشتم می نوشتم گفتم خدایا صفحه رو به دو قسمت تقسیم میکنم یک طرفش سوال های منه یک طرف باید جواب بدی من بنویسم
شروع کردم خدایا میدونی ک دوست دارم گواهینامه بگیرم خودت بگو کی ثبت نام میکنم واما جواب این بود کمتر از،یک ماه دیگه من در تاریخ 9 آذر این سوال پرسیدم و 13 آذر رفتم برا ثبت نام ثبت نامی ک چند سال بود انجام نمی شد حالا به هر دلیلی خدایا شکرت و دقیقا همین الان ک دارم این کامنت رو می نویسم یه پیام اومد ک درخواست صدور گواهینامه شما در تاریخ 15 9 1402 جهت برسی به پلیس راهور ارسال شد دقیقا همین الان هااااا ک دارم در موردش کامنت می نویسم خیلی برام جالب بود میگم هم زمانی واقعا اتفاق میفته به خدا چن تا سوال دیگه هم بود ک به محض تیک خوردن بازم براتون می نویسم
در پناه خدای هدایت گرمون شاد باشیم
الهی و ربی من لی غیرک
سلام خدمت استاد عزیز و تمامی دوستان
فک کنم این اولین باری که میخوام برای یه پست کامنت بنویسم،اینم بهم الهام شد که بنویس،چون این مدت خیلی دارم روی دریافت الهاماتم کار میکنم،و با نوشتن این کامنت میخوام بهش عمل کنم
خوب همه چی از 3 سال پیش شروع شد که من هدایتی به این سایت هدایت شدم،یعنی من رو باورهام کار میکردم ،سعی میکردم قانون جذب را استفاده کنم یا فیلم راز را که دیده بودم تو زندگیم اجراش کنم اما همیشه فقط در حد حرف بود هیچ نتیجه ای نبود ،و هدایت شدم به این سایت(بعدا فهمیدم مدارم امده بوده بالا)
همه چیز از فایل نشانه های قانون جذب در قران شروع شد.
از اونجایی که 1 آدم مذهبی بودم که مراسم های مذهبی ای هفتگیم ترک نمیشد تعصبات زیاد و خیلی چیزهای دیگه خیلی این فایل که در مورد آیات قرآن بود واسم تاثیر گذاشت.(البته حالا میفهمم وقتی استاد درمورد ارزش تضاد صحبت میکنه،من بعد از 12 سال هیت رفتن و غرق شدن در مصیبت و عزاداری، این 1 سال آخر خیلی با خودم فک میکردم، میگفتم تو اگه بچتا بزاری کلاس زبان بعد 2 سال ببینی حتی 1 سلام کردن هم یاد نگرفته ، نمیره بچتا از اون جا بیاری بیرون،معلومه فایده نداشته.
بعد با خودم میگفتم توکه 12 سال همش تو این هییت ها هستی و همیشه مواظب خیلی مسائل هستی چرا هیچ تغییر یا پیشرفتی تو زندگیت نکردی
5سال که تو سن جوونی روزی 5_6قرص میخوری بخاطر مشکلات گوارش و استخوانی
وضعیت مالی که افتضاح
شرایط با همسرت هم که اکثرا جنگ و دعوا
پس این همه عزاداری ،دخیل بستن و طلب کمک کردن، واین همه اعمال خوب ،نتیجش کجاست، چرا هرسال بدتر از سال قبل میشه)
و با شنیدن اون فایل که استاد در مورد حزن گفت که 42 بار امده در قران و همش هم با لا نفی امده به این معنی که غمگین نباشید، انجا انگار دنیا رو سر من خراب شد،و 1 چیزی تو قلبم میگفت درسته این درسته
اون فایل و 2تا فایل دیگه که در مورد خدا بود را ،هندزفیری گذاشتم تو گوشم و اون شب از محل کارم تا خونه تقریبا یه مسافت 12 کیلومتری را پیاده رفتم و گوش میکردم، هی اشک شوق میریختم و قلبم هی بازتر میشد
تا جایی که بعد 3 ماه دیگه هیچ هییت و عزاداری نرفتم،چقدر بهم زنگمیزدن چقدر میومدن دنبالم،اما من تازه فهمیده بودم که مسیرا داشتم اشتباه میرفتم،حتی اولش نمیدونستم که نباید با دیگران در موردش صحبت کنم چقدر با دوستام خونواده بحث کردم،اما اون تو این فرکانس نبودن و فقط مسخره کردن
بعد قدم بعدی که انجا، این دنیای جدیدی که داشتم واسه خودم میساختم ،رنگ و شکل جدی تر گرفت و تحول عظیم و مهر تایید به مسیر درستم زد، فایل شماره 5 آرامش در پرتو آگاهی بود که در مورد سلامتی، سیستم ایمنی بدن و قدرتش و تاثیر قرص های پلاسیبو یا همون تلقین خودمون
معجزه کرد
من از اول دبستان تا سن 28 سالگی که یادم هست سینوزیت وخیم داشتم هرسال از مهر تا اواخر فرودین مریض بودم ،این دیگه واسم طبیعی بود و اینقدر سریع مریض میشدم که همه میگفتم بلاخره تو سیستم ایمنییت ضعیفه دیگه
از طرف دیگه بخاطر مشکلات گوارشی روزی 5 قرص میخوردم و نزدیک 5_6سال این مریضی با من بود
و 3سال بود که دیسک کمر شدید داشتم ،که پدرما در اورده بود
خلاصه یه پکیج کاملی بودم
اما بعد اون فایل و تکرار و تکرار و تکرار
الان 3 سال که حتی 1قرص هم نخوردم،حتی 1سرماخوردگی،حتی تو اون 2سال اپیدمی ،منی که با کوچکترین بادی 3هفته از سرماخوردگی میفتادم تو خونه،اون 2سال اپیدمی را بدون ماسک و رعایت سپری کردم ،چون به ایمان رسیده بودم که این بدن دیگه پس خودش تحت هر شرایطی بر میاد
از طرف دیگه بخاطر شرایط بچگی و کمبودها و عقده های زمون بچگیم،همیشه احساس بد ،حسرت و حال بد با من بود،به این صورت که من از 16 سالگی هرشب موقعه خواب آهنگ غمیگن گوش میدادم و غرق در گذشته و اون همه حسرت و حال بد بودم(این دیگه روتین شده بود)
اما دیگه کمکم به خودم امدم
انگار دوست داشتم باور کنم احساس خوب مساوی اتفاقات خوب و احساس بد مساوی با اتفاقات بد
واسه همین همه آهنگ های غمگین که گلچینی از 10 _12سال موزیکایی که باهاشون خاطره داشتم را تو 1 شب پاککردم واین کار برام سخت بود
اینیستاگرام و تموم شبکه های اجتماعی را پاک کردم
الان 3 سال هیچکدوم اینارا ندارم
و دیگه حالم تو اکثر اوقات خوبه
دیگه خبری از اون امیر افسرده اون امیر عصبی اون امیر که ترس از ارتباط با آدم های جدید ترس از رفتن به محیط های جدید داشت نیس
قبلنا همیشه میخاستم با ماشین برممسافرت ،ذهنم میگفت اگه وسط بیابون ماشینت خراب شد اگه دزد زد ،تو با 1 زن جوان چیکار میخای بکنی، وهزارتا نجوای دیگه یا وقتی با همسرم از یه محله بظاهر بد یا آخرشب تو 1 پارک یا 1 جا خلوتی باهمسرممثلا پیاده روی میکردیم،مرتب نجواهای شیطان میومد سراغم و پر از ترس میشدم
ولی خداروشکر اینقدر تو این 3 سال روی باورهای توحیدی و دوری از شرک کار کردم
که الان همسرم بخاطر شغلش بعضی وقتها باید بره 1 شهر دیگه ،خودش تنها میره، بدون اینکه من ذره ای نگران یا اینکه بترسم چون خداونده که رب جهانه و صاحب قدرته نه من
حتی من از بچگی همیشه ترس از فوت مادربزرگم داشتم چون بینهایت عاشقش بودم،اما زمانی که فوت کرد حتی 1 قطره اشک هم نریختم و واسش خوشحال بودم و میدونم من هم بعد از تمام شدن مهمونی(این دنیا) میرم پیش اون
از طرف دیگه همیشه میخاستم رفتارهای همسرم را که من دوست نداشتم تغییر بدم واسه همین همیشه جنگ و دعوا بود
تا فهمیدم باید تغییر را از خودم شروع کنم
و معجزه شد ،من زمانی که خودم را تغییر دادم ،همه چی عوض شد ،همسرم خودش 1کارهایی که من چندسال میگفتم نکن را حالا بدون اینکه من بگم نمیکرد و…..
خلاصه بگم الان رابطمون عالی شده و دوراز وابستگی
البته اینا هم بگم خیلی تو این مسیر فراز و نشیب داشتم،چون ما همه انسانیم،به اندازه ای که بتونیم ذهنمونا کنترل کنیم به اندازه ای که بتونیم احساسمون را خوب نگه داریم،نتایج را میبینیم
منم خیلی جاها دور شدم ،ناراحت شدم اما سعی کردم تو ناراحتی نمونم و خیلی خیلی تو زندگیم اعراض کردم
من 4 رفیق دارم که از 15 سالگی باهم بودیم و حداقل هفته ای 3 بار همو میدیدم و حتی رفت و آمد خانوادگی داشتیم
اما الان 1سالی هست که بعد 15 سال رفاقت هیچکدوم را ندیدم با اینکه باهاشون خیلی خوش میگذشت
اما سعی کردم ورودی هامو کنترل کنم
و آرامشی که الان توی بند بند وجودمه
الانی که وقتی میخام برم خونه تموم چراغ های تو مسیر واسم سبز میشه ،وقتی میرسم خونه همیشه آسانسور واسم آماده طبقه همگ وایستاده،تا چیزهای بزرگتر که به صورت خیلی هدایتی با 1 آدمی آشنا شدم که 2سال دفتر وزندگیش را با تموم امکانات و سرمایه در اختیار من گذاشته بدون حتی گرفتن هزار تومن از من
همه اینها وهزارا چیز دیگه مثل اینکه نزدیک 1 سال دیگه لب به سیگار و … نزدم
اینها را مدیون استاد عباس منش هستم که بهترین دست خداوند بود که میتونست وارد زندگیم شه
و بهم بفمونه تو خالق تک تک لحظات هستی
مهم نیس تا الان چیکار کردی ،الان تو چه وضعیتی هستی ،مهم از الان به بعدته
آدم ها 1 تاریخ تولد دارن یه تاریخ تحول
تاریخ تحول مهمه
راستی ایناهم بگم من فقط کتاب رویاهایی که رویاا نیستم را از محصولات خریدم
اما تموم محصولات دانلودی رایگان را شاید هرکدوم را بالای چندبار گوش دادم حتی زندگی در بهشت و سفربه امریکا
خوداستاد میگه من هرچی بلدم را تو تموم فایل هاممیگم و این مرد هرچی میگه راست و حجته واسه من
فقطکافی باورش کنیم
بخدا من که 12 سال عمرما توی مکان های مذهبی با آدم های مذهبی گذروندم، هیچکس را به اندازه استاد ندیدم که توحیدی باشه و حال دلش اینقدر خوب باشه
چونپاشنه آشیلم مسایل مالی بوده وهست ،خیلی دارم روش کار میکنم،اما بزودی خبرهای خوب از مسائل مالی ام هم میزارم واستون
راستی قانون سلامتی بینظیره من مادرم تهیه کرد و به من هم داد من تو 3 ماه 24 کیلو کمکروم
استاد واقعا نمیدونم چطوری بایدازت تشکر کنم
کلام آخر اگه بخام تموم چیزهایی که از استاد یاد گرفتم ،تموم فایلهایی که دیدم و تموم اتفاقات خوبی که واسم افتاد را تو 1 چیز خلاصه کنم میشه 2تا آیه
که من با این 2تا آیه شب ها را تاصبح گریه میکردم و فکر میکردم بهشون:
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
و
کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ
استاد قندونباتم
قربونتون برممم من قشنگترین استاد دنیا ماچ به قلب خوشگلتون دوستون دارم بینهایتتتتتت
چقدر لباستون بهتون میادددد
چقدر کمربندتون قشنگگگگگ
چقدر شلوار جین بهتون میاد
استاد چقدر خوبین چرا اخه هر کلامتون نور قلب من میشه
این حجم ازاگاهی این حجم از زیبای کلامتون
این حجم از صداقت درستی پاکیی
خداروشکررررر
خداروشکررررر
بخاطر وجود شما
شما نعمتتت زندگی من هستین
وقتی مثال میزنید از گذشتتون اخه من فداتون بشممم
شخصیت قشنگتون مهربونیتون دوستون دارم
استاد حواستون به تصویر پشت سرتون هستتت بهشتتتت بهشتتتت بخدا انگار نقاشیی
اما نه واقعی واقعی
ماچ بهتون️