دلیل نتایج پایدار - صفحه 28

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ثريا حشمتي گفته:
    مدت عضویت: 1796 روز

    سلام

    این فایل در واقع یه جورایی چکاپ فرکانسی بود،یه فلش بک زدن به گذشته ات تا متوجه بشی چجوری مسیر رو پیش اومدی تا ببینی اونجا که کم کذاشتی بقول قران

    انسان در حال زیانه مگر کسانی که ایمان اورده و عمل صالح انجام بدن،کجاها عمل نکردم و جز خاسرین شدم

    کجاها تمام کانون توجه ام روی زیبایی ها بود و نتایج شگفت زده ام کرد

    درسته استاد خیلیامون سینوسی جلو اومدیم

    درسته افتان و خیزان اومدم ولی لحظات کمی بود که حرکتی نکنم،

    درسته که ناامید شدم و ادامه مسیر برام هیچ انگیزه ای نداشت ولی باز بلند شدم و ادامه دادم چون

    یه چیز رو خوب فهمیده بودم

    اینکه این مسیر درسته

    چون طعم خوب پاداشهای خدا

    طعم اسون شدن برای اسونی رو چشیده بودم

    چون اون جاده جنگلی اسفالت شده برام لذت بخش بود و نمیخاستم دور بشم و از مسیر دیگه ای بیام

    درسته که چیت کردم ،عقب گرد کردم

    ولی همین ادامه دادن باعث شد ،باورهای سیمانی ،کنده بشن و با باورهای درست دیگه نمیتونی مدت زیادی از مسیر خارج بشی

    دیکه میشی مث استادت و تعهدت خیلی جدی میشه

    تیک زدن هدفات و دیدن تمااام نشونه ها ،نمیزاره که به زندگی و اهداف کوچیک قانع بشی وفقط دلت میخاد بهتر و بهتر بشی

    من یه نگاهی که کردم به عملکرد خودم،قبل از شما که با قوانین اشنا بودم و همون علاقه از کتابهای موفقیت جرقه زده شد و با اساتید و دوره ها و،، ادامه پیدا کرد

    و سه سالی که با شما هستم رو میتونم بگم

    بقدری این حرفا این مباحث برام جذاب و وحی منزل بود و تنها ریسمان برای موندن تو صراط مستقیم که رها کردنش برام مث سقوط در اسفل السافلین بود

    اهرم رنج و لذت کار روی باورها شکل گرفته بود و بصورت خودکار این اشتیاق درونم شعله ور تر میشد

    هدایتهای خدا ،ثبت تماااام نشانه ها که الان سومین دفترچه رو تموم کردم از تمام اتفاقات ریز و درشت که تو این مدت بخاطر عمل به قوانین برام رخ داده

    که یادم بمونه که خلاصه قران هم همین اصل است که

    نشانه های خدارو بیاد بیارید

    که همواره تو مسیر باشید (افعال مضارع)

    ولی سینوسی بودن و نفوذ شیطان از طریق ناامید کردنت،از کافر شدنت و مهم ندونستن نتایجت و مقایسه کردنت با نتایج دیگران،باعث شد که گاهی رها کنم که چقدرررر این سخت ترین مسله برای من بود

    وقتی منی که با شوق فایلها رو گوش میدادم،کامنت میخوندم،مینوشتم و دفترها پر میکردم،

    بقدری انگیزه ام نابود میشد که هیچ کدوم از اینها برام جذابیت نداشت و هیچی حالم رو خوب نمیکرد و از طرفی میدونستم که با دور شدنم ،دارم میرم جاده خاکی و هر تقلایی مث رفتن تو باتلاق بود که بیشتر منو فرو میبرد

    ولی برمیگشتم و امیدم روبا یاد خدا زنده میکردم و ادامه میدادم

    ولی نبوده که تو این سالها،مدت خیلی زیادی رها کرده باشم ،رها از سر غرور،رها از سر اینکه بلد شدم ،خداروشکر تشنه ام تشنه این مطالب

    استاد روزایی که تو ایران اغتشاش بود من واقعاااا بعدا تو کامنتها خوندم که بعضی از کاربران این سایت درگیر این حواشی شدن واقعاااا تعجب کردم میگفتم امکان نداره اخه شاگرد استاد باشی و بیشترین مبحث استاد تو فایلهای رایگان راجب همین موضوع بوده که خودمون خالق هستیم نه عوامل بیرونی،پس چطوربعضیا درگیر کردن ذهنشون رو با این مسایل

    تو کامنتی نوشته بودم که من کلا اطلاعی نداشتم از این مسایل و اتفاقا ابان ماه هدایت شدم به سفر به چالوس فضای بی نظیر تو پاییز به یه ویلای استخردار

    اتفاقا این تضاد فیلتر شدن باعث شد بهترین گوشی رو بخرم برای خودم

    استاد من سالهاست تی وی نمیبینم

    من تا جایی که بتونم زمانم رو تو محل کار و خونه برای سایت و دورهای زیادی که از شما دارم میگذرونم

    ولی سال اول این تضاد بود که با وجود خواسته ام که تایم گذاشتن برای کار روی باورهام بود،همش مهمون میمومد،خونمون شلوغ میشد،کار پیش میمود ،کسی مریض میشدووو

    و من اصلا خوشم از این برنامه ها نمیمود و حرص میخوردم که خدایا من که میخام پس چرا هر روز داره اینجوری زمانم سپری میشه

    حتی به خانم فرهادی ز زدم که من دیگه نمیدونم واقعا چیکار کنم

    گفتن باید تعهد داشته باشی،گفتم بخدا من عاشق اینم که فقط روی خودم کار کنم ولی این مسایل روزمره اجازه نمیده

    ولی این کاروکردم و حتی از کمترین زمانم استفاده کردم از زمان خوابم زدم،اخر شب وقت گذاشتم و وقتی با قانون پیش اومدم جهان هم شرایط رو برام بهتر کرد

    استاد من حتی برای اینکه بهتر روی دوره ها کار کنم ،قانون سلامتی رو خریدم،برای اینکه انرزی بیشتری داشته باشم تا موقع خوندن کامنتا خوابم نبره،

    تا از زمانم بهتر استفاده کنم

    من وقتی سر کار هستم تایمهایی که سرم خلوته فقط میشینم یه گوشه و با این مباحث خودم رو مشغول میکنم و اصلا بودن تو جمع همکارا و دوستام لذت بخش که نیست حتی احساس خفگی میکنم بخاطر صحبت راحب فقر و کمبود و غیبت و ،،،،قبل از قانون سلامتی وقت صبونه میان وعده و نهار مجبور بودم پیششون باشم ولی الان با هدایت خدا با قانون سلامتی زمان کمی میزارم و تو تایمهای که اونا مشغولن من وعده ام رو میخورم و چقدر بابت این موضوع خوشالم

    اصلا مهمونی و دور همی رو دوست ندارم و تا جایی که بشه خودم نمیرم جایی ولی باز در ارتباط با اعضای خانواده هستم و خونمون پر رفت و امده و این موضوع واقعا حسم رو بد میکنه چون حییلی ورودیهای منفی میگیرم (گاهی دلم میخاد تو یه جزیره زندگی کنم )

    خیلی از دوره ها رو خریدم

    شاید نتایجم عالی نبوده ولی به اینکه

    اگه

    استقامت داشته باشم خدا پاداش میده ایمان دارم

    الان خییلی بهتر دارم به قانون عمل میکنم،حس خوبم در بیشتر اوقات نشونه اینه که رشد کردم،اسون شدن خیلی از کارا برام،اینکه کاملااا متوجه میشم کجاها دارم خطا میرم،تحلیل قانون تو زندگی خودم،اینکه حسم بد میشه ولی نسبت به اون اوایل شروع کار روی خودم ،میتونم کمتر بمونم تو این حس و خوب کنم حالم رو،میزان توکلم به خدا و ارتباطم باهاش ،نشون میده رشد داشتم

    به نسبت عمل کردنم

    البته که میتونستم خیییلی عالی باشم

    ولی بقول شما استاد،انگار اون تعهد همیشه نبوده برا همین ،سرعت پایین اومده و شروع دوباره کلی نشتی انرزی داشته برام

    راجب قانون سلامتی که خریدم واقعا مشکل جدی نداشتم ولی دوست داشتم سالمتر باشم ، سرحالتر باشم،وزنم رو ثابت نگ دارم

    اون اوایل خریدم دو روز بعد از خرید ،تو ماه رمضون بود،استارت زدم

    بقدری با توضیحات شما ،اهرم تو ذهنم شکل گرفت که مث معلم سخت گیر با تهعد اجرا کردم

    منی که سر سوزنی چیت نمیکردم،دنبال این بودم که یه ساعت بیشتر فست بمونم تا بدنم اتافجی انجام بده،کلی نتایج گرفتم و تو دفترم ثبت کردم

    منی که وقتی سر کارم یهو حالم بد شد کمی بیهوش شدم وقتی خواستن بهم اب قند بدن،گفتم نه فقط اب نمک و تا این حد متعهد بودم

    بعداز چند ماه اروم اروم چیت کردم و گاهی از مسیر خارج شدم و این شد دغدغه ذهنم،زیر سوال بردن تعهدم،اعتماد به نفسم،تحت شعاع قرار دادن کار روی باورهام و حس بد بخاطر عدم رعایت

    ولی

    باز برمیگشتم ویویو پیش میمودم

    حداقل نقطه امیدم این بود که فست میموندم و یه وعده میخوردم بیشتر اوقات ،هر بار به خودم نهیب میزدم و گاهی امید که عیب نداره تو این زمینه هم مث کار روی قانون زندگی ،بهتر میشی

    استاد داره ١٠٠ در صد عمل میکنه،تو هم فعلا کلا بیخیال نشو و این چیت هارو هم با کار روی باورهات و هدایت خدا نخواهی داشت

    ولی ظلم به خود

    ینی همین که مسیر درست رو میدونی ،لذت بودن در اون رو چشیده ای ،ولی باز به عادتهای قبلی ات برمیگردی،انگار هنوز باور نداری که ممکنه اون بیماریها و مشکلات برات بوحود بیاد،

    لذت در لحظه برات از رنجی که ممکنه در اینده رخ بده شیرین تره

    من اتاق عمل کار میکنم و کادر درمان هستم و میبینم به چشمم دیابت و انواع بیماریهایی که علتش همین لایف استایل غلط هست چه کرده با ادمها که زمان و پولشون رو دارند بابت این بیماریها صرف میکنن

    ولی باز چرا این ذهن هنوز دوست داره ،بگه حالا یه کوجولو حالا یبار و اینجوری اروم اروم تو رو به قهقرا ببره و به خودت بیای ببینی که همه چی رو با دستای خودت نابود کردی

    هر چقدر بخام بنویسم حرف زیاد دارم

    از عملکرد خوبم ،از نا امید شدنهام،از شاگرد تنبل شدنم،از چیت هام،از نتایجم،از قلبم که گاهی سرشار از شعف میشد با فایلی و قفلی میزدم روش،از شکر گزاریهام و ستاره قطبی ام که با باور خالق بودنم مینوشتم و تیک زدن شبانه حس افتخار میداد بهم،از انجام اینکار با حس خنثی و بی میلی و گاهی به بهونه اینکه تو ذهنم انجامش میدم سرسری میگذشتم و شب هم به تبع شوقی نبود و موردی نبود که تیک خورده باشه ،ازسپاس گزاریهام از ایمان به غیبم که اشکها جاری میشد ،از اون روزایی که بدون شکر گزاری میخابیدم و توجیه ذهن رو قبول میکردم از عدم انجامش

    ووووو

    خیلی چیزا استاد خییییلی

    مهمترین علت برای موندن تو مسبر بنظرم داشتن اشتیاق و هدفه که باید بقدری انگیزاننده باشند که بتونی متعدانه

    تحت هر شرایطی بمونی تو مسیر

    خدایا

    بعد از اینکه قلبهای مارو هدایت کردی ،مارو به حال خودمون رها نکن که تنها امیدمون خودت هستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    علیرضا حقگو گفته:
    مدت عضویت: 1531 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    « چون دارم به ظاهر این مسیر رو میرم »

    « اگر خوشبختی برات ارزش داشت متعهدانه عمل میکردی»

    46 دقیقه فایل استاد تو همین دو جمله خلاصه میشه ، جمله هایی سنگین و عمیق

    که تمام گفته های استاد رو خلاصه کرد ، جمله هایی که هر بار تو ذهنم تکرار میکنم 46 دقیقه حرف تو ذهنم پخش میشه

    تکرار این دو جمله برای فهمیدن اصل برام کافیه و می‌خوام هر روز به خودم یادآوری کنم خوشبختی برام ارزش داره یا نه

    یه تئوری هست در روانپزشکی به اسم پنجره شکسته ، اگه خونه‌ای شیشه پنجره‌اش بشکنه و اون پنجره در تایم کوتاه تعمیر نشه عابرین متوجه میشن که از این خونه مراقبتی نمی‌شه ، پس پنجره‌های دیگه خونه هم مستعد شکستن می‌شه

    بعد از مدتی کارتون خواب‌ها و معتاد ها وارد اون خونه میشن و در ادامه جانوران موذی وارد خونه میشن

    و در نهایت اون خونه از بین میره و دیگه قابل تعمیر نیست

    همه اینا از یک پنجره شکسته شروع میشه

    اگر اون پنجره زود شیشه‌اش تعمیر می‌شد این همه مشکلات پیش نمیومد و خونه سرجاش باقی می‌موند

    این پنجره شکسته همون چیت دی هست ، همون سوراخ سد که اگه پتروس جلوش رو نمی‌گرفت تبدیل به سیل میشد » اگه گوش خودمو نتابونم و حواسم رو جمع نکنم میشم خونه خرابه و بر میگردم به سال های قبل از 1400

    سالهایی که سردرگم و درمانده از تلاش های فراوانی که کرده بودم در جهت خوشبختی ، که در نهایت از تلاش خسته شدم و از خدا خواستم استاد راه برام بفرستم بهش گفتم به هر خیری از سمت تو فقیرم

    و استاد عباس منش رو سر راهم قرار داد

    بعد از حدود 2 سال با کمترین میزان کارکرد روی خودم یعنی روزی حدود 1 ساعت میانگین ، کیفیت زندگی من قابل مقایسه با قبل نیست ، شخصیتی که از من تغییر کرده بی ربطه به دو سال پیشه ( که همه اینها از لطف پروردگارم است )

    چند روزی بود فکر میکردم و به خودم می‌گفتم نگاه کن با این مقدار کم کار کردن روی خودت تغییرات در چه حدی بوده الان چرا انقد تو در و دیواری ، چرا وقت و تمرکز خودت رو بیشتر نمیزاری چرا متعهد تر عمل نمیکنم و واقعاً این برام سخته

    برام سخته که کارهام و نتایج ام همه در ظاهر باشه

    و خب این صحبت ها ، بیدار کننده و آگاه کننده است

    واقعاً تعهد پاداش بزرگی داره ، نوش جانت این همه خوشبختی استاد

    خدا را سپاس که الگوی ما فردی عمل گرا و متعهد است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مسعود محمدی گفته:
      مدت عضویت: 3795 روز

      و خدایی که در این نزدیکی است…

      سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته گرامی، آقا علیرضا حقگوی با دانش و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس…

      جناب علیرضای گرامی…

      از وقتی فایل «دلیل نتایج پایدار» در سایت منتشر شد، به طرز عجیبی باهاش ارتباط برقرار کردم و حس کردم نیاز دارم که هر روز و هر روز این فایل رو بشنوم. این شد که این فایل رفت توی تاپ تن فایل های استاد که هر روز باید بشنومش.

      خوندن کامنت های این فایل هم کار دیگه ای بود که انجام دادم. تا به خودم بگم همیشه و همیشه باید استمرار و تعهد رو سرلوحه زندگیم قرار بدم. امروز که کامنت شمارو خوندم از بیان تئوری «پنجره شکسته» خیلی خیلی لذت بردم. جوری که در فایل سپاسگزاریم به خاطرش نوشتم و خداروسپاسگزاری کردم که این کامنت زیبای شمارو مطالعه کردم. چقدر این تئوری زیباست. و چقدر کاربردیه! این که وقتی یک پنجره در خونه می شکنه، اون خونه مستعد نابود شدن میشه. اگه در همون ابتدای شکسته شدن این پنجره جلوش رو نگیریم و اصلاحش نکنیم، رفته رفته اون خونه به محلی برای بدترین اتفاقات تبدیل میشه. چقدر نیاز دارم به این مثال فکر کنم. چقدر این صحبت درسته. واقعا وقتی می پذیرم که می تونم لغزش کنم و با هر لغزشی جلوی خودمو نمی گیرم، اون وقته که به خودم اجازه میدم خونه زندگیم به فساد کشیده بشه.

      خیلی ممنونم جناب حقگو بابت این کامنت فوق العاده و تاثیرگذار. ممنون که به هدایت خداوند برای نوشتن این کامنت عمل کردید. در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و موفق باشید.

      خدانگهدار

      1402/6/21

      19:00

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    لیلی کرمی گفته:
    مدت عضویت: 2139 روز

    سپاس خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت

    با سلام خدمت استاد و همه دوستان و بانو مریم خانم

    بله دقیقا درسته تا زمانی که تمرکزی فایل گوش بدیم تمرین انجام بدیم علاوه بر اینکه حس و حالمون خوبه خواسته هامون انجام میشه این عین وقتی داری این تمرینها رو انجام میدی در واقع رابطه ت با خدا بهتر میشه تو کلت بیشتر میشه دوستیت با خدا عمیقتر میشه اون موقع س که خدا میگه چی میخوای

    در واقع همه این تمرینها برا اینه که به خدا نزدیکتر بشیم و وقتی که به قدرتی که تو وجودمونه نزدیک بشییم همه چی آروم میشه دلمون قرصتر میشه خیالمون راحت میشه

    ولی چی میشه که دور میشیم از تمرینها چی میشه نجواها قویتر میشه با وجودی که میدونیم درست نیست غلطه چی میشه ذره ذره دور میشیم یهو میبینیم دوباره برگشتیم سرخوان اول مثل بازی مار و پله

    در همه این مسیر فقط باید از خدا هدایت بخوایم هرلحظه و هر ثانیه و خدا کمکمون میکنه خدا دستش همیشه برای هدایت و کمک به ما به طرفمون درازه پس چرا ما دستمون رو دراز نکنیم دستشو بگیریم تا راه درست رو بریم

    چرا و چطوری نجواها قویتر میشن چطوری تنبلی غلبه میکنه چرا عملگرا نیستیم چرا کنترل ورودی ها گاهی از دستمون در میره به قول استاد دقیقا جهاد اکبر میخواد

    خدایا کمکمون کن دست ما رو بگیر هدایتمون کن به راه کسانی که به آنها نعمت دادی مهربان خدا فقط کار خودته دست همه ما رو بگیر خودت میتونی ما ر و هدایت کن

    خدا جونم تو که میدونی من فقط تورو دارم عشقم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 2001 روز

    سلام استاد جان، سلام به خانم شایسته مهربون و دوست داشتنی و سلام به همه دوستای عزیزم امیدوارم حال همگی عالی باشه.

    موضوع این فایل درباره دلیل نتایج پایدار بود و واقعا فایل فوق العاده‌ای بود و من تحسینتون می‌کنم استاد جان و چقدر سوال خوبی پرسیدید اینکه چی میشه افراد با وجود اینکه نتایج عالی می‌گیرند اما بعد از یه مدت برمی‌گردن به روال سابقشون، به نظر من جواب می‌تونه این باشه که نجوای ذهنی به ما میگه این نتایج تصادفی بوده یا میگه تو اینقدر میگی عمل به قانون پس کجاست نتایجت، یا میگه پس کی اون ماشین خارجی یا ویلای رویاییت رو میگیری؟ چطوری میگیری؟ این رو بهم بگو؟ و اگر فرد نتونه منطق ذهنش رو قانع کنه، دوباره به همون شیوه قبلی برمی‌گرده، به همون شیوه قبلی. یعنی این خیلی مهمه که یادم میاد می‌گفتم من نمی‌خوام مثل گذشتم رفتار کنم به خودم می‌گفتم من مسیر ذهنم رو رفتم و از نتایجش اصلا راضی نیستم و این منطق رو هم از شما یاد گرفتم، می‌گفتم من یه روزی به نقطه عطف رسیدم گفتم دیگه بسه، من بیست و هفت سالم شده نه شغل دارم، نه خونه و ماشین دارم و این نتیجه زندگی منه، نه رضایتی دارم از این شیوه، پس بیا یه مدت به شیوه استاد عمل کن.

    استاد جان من اون زمانیکه با شما آشنا شدم خیلی مذهبی بودم، از چند سال قبلم بهتر شده بودم، اما هنوز اون نتایج دلخواهم نبود، یعنی اصلا نتیجه خاصی در زمینه مالی یا عزت نفس نداشتم، من اون زمان نیاز داشتم که از زبان شما درباره عدل خداوند بشنوم، که گفتید خداوند عادله، خداوند به بندگانش ظلم نمیکنه، اونها هستن که به خودشون ظلم میکنن، خداوند عالیه، خداوند سمت خودش رو عالی انجام میده، ما باید سمت خودمون رو درست کنیم، من گفتم راست میگه، یه نکته مثبت بهش میدم، این چیزی هست که من قبولش دارم و جزو اصول دین منه، عدل خداوند و بعد گفتم بذار به این شیوه که استاد میگه عمل کنم، اولین فایلی هم که از شما شنیدم خدا را بهتر بشناسیم بود.

    بعد به اندازه‌ای که به صحبتهای شما عمل کردم، نتایج وارد زندگیم شد و من همیشه به خودم میگم تصادفی در کار نیست، هرچیزی، اتفاقی، وارد زندگیت میشه، این بخاطر خودته و مورد بعد رد پا از خودم بجا میذارم که یادم باشه از کجا شروع کردم که اگه یه روزی ذهنم گفت کجاست نتایجت؟ بقول شما نتایج و گذشته خودم رو بکوبونم تو صورتش، بگم یادت رفت از رانندگی کردن وحشت داشتی، الان توی نمایندگی ایران خودرو مشغول بکاری، یادت رفته میگفتی تو نمیتونی درآمد داشته باشی، نمیتونی دوره‌ای از دوره‌های استاد رو تهیه کنی، الان من شش تا دوره از دوره‌های استاد رو دارم، الان من ماهیانه چهار میلیون تومن درآمد دارم، بجز اون پروژه‌هایی که انجام دادم و بابتشون پول دریافت کردم، ان شاء الله قراره بیمه تامین اجتماعی برام رد بشه، منی که یک ریال پس انداز نداشتم، به راحتی الان 6 میلیون تومن پس انداز دارم، بهش میگم یادت رفته که توی حیاط خوابگاه به خدا گفتی من زندگی کردن بلد نیستم و حالت افتضاح بود، الان توی اتاقم هر وقت بخوام آهنگ میذارم، شادی میکنم و میرقصم و حال و خلق و خوی الانم رو ببین. بهش میگم یادت رفته که توی دانشگاه حتی نمیتونستی توی چشمهای یه خانم چادری که اون خانم یه سوالی داشته از تو (یعنی تو نیازی نمی دیدی بری توی دل ترس از صحبت کردن با یک خانم غریبه)، نتونستی توی چشم‌هاش نگاه کنی و درست جوابش رو بدی و سرت پایین بود، الان بارها توی جمع خانمها و آقایون آگهی تبلیغاتی انجام دادم، از لحاظ مذهبی بخوای نگاه کنی، اون آدمی که آهنگ رو غنا میدونست، الان با دخترهای فامیل دست میده و توی مراسمات عروسی چند ساعت رقصیده، اگر اینها نتیجه نیست پس چیه؟ اگر حال خوبی که دارم، اگر سبک شخصیی که برای خودم دارم، اگر درآمدی که الان دارم نتیجه نیست و بخاطر عمل کردن به شیوه استاد نیست، پس چیه؟ و باز هم بهش میگم یادت رفت توی دوران سربازی کمی شکم داشتی و الان خیلی بهتر شدی. این نتایج رو ثبت کردم و بهش یادآوری میکنم.

    استاد جان یکی از کارهای تقریبا ثابت ستاره قطبی من اینه که به خودم قانون رو یادآوری کنم، تاییدش کنم و بگم ببین این نتایج کوچیک اتفاق افتاده، ببین توی شکارچی نکات مثبت این اتفاقات مثبت رخ داده، پس ادامه بده. ببین برای جهان هیچ فرقی نداره، برای ذهن من تفاوت داره، اگر استادم تونسته، من هم میتونم. من باور دارم که این تمرینات برطبق اصله و تمریناتی هست که استاد عباس منش بهم داده و من باور دارم استادم رو.

    استاد جان عاشقتم. وقتی گفتی چقدر سقف خواسته‌هات چقدر کوچیکه، چقدر راحت تو و این همه خوشبختی محاله شد، چقدر راحت برگشتی به شیوه قبلی، چقدر راحت خوشی زد زیر دلت. استاد جان، واقعا تحسینتون میکنم. شما فوق‌العاده هستید.

    استاد جان یه مثالی به ذهنم رسیده که مرتبطه با پایداری نتایج و اون مثال اینه که چرا یه صخره نورد همیشه می‌تونه از صخره بره بالا و توی این کار عالی عمل کنه؟ چون اون زمان زیادی رو صرف می‌کنه که با میخ و چکش جایگاه فعلیش رو تثبیت کنه، هر بار که یه حدی مبره بالا، میشه رو توی صخره محکم می‌کنه. بخاطر همین اگر می‌ره بالا و پاش لیز بخوره و بیوفته، زیاد نماد پایین، به اولین میخ گیر می‌کنه و دوباره می‌ره بالا.

    یه سری افراد هم هستن، که نمی‌گم من جزوشون نیستم، خیلی اشتیاق دارن و خیلی عجله دارن که نتیجه بگیرن، نمیان آروم و مثل اون صخره نورد اون آگاهی‌هایی که یاد میگیرن رو تبدیل به عادت کنن، نمیان میخ رو توی صخره تثبیتش کنن، یه سری چیزها رو کار میکنن، میرن بالا، بعد فراموش میکنن و میان پایین و دوباره از صفر شروع میکنن.

    من از وقتی فهمیدم که باید اخبار رو بذارم کنار، دیگه نرفتم بشینم یا اجازه بدم این ورودی‌ها وارد مغز من بشه، به محض اینکه اخبار شروع میشه، من میرم توی اتاقم، حتی زمانهایی هوای داخل اتاقم گرم بود، اما برای من مهم نبود، در اتاق رو هم میذارم روی هم که صداش رو هم نشنوم، حتی در موردی که باز هم صدای کمی میومد، یه آهنگ بیکلامی پخش میکردم و به کار خودم مشغول میشدم. اگر هم باید توی آشپزخونه باشم و صدای اخبار بیاد، شیوه‌ام اینه که در اکثر موارد هنذفری میذارم توی گوشم و آرامش در پرتوی آگاهی گوش میدم.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکرت به خاطر وجود استاد و خانم شایسته نازنین بخاطر توضیحات فوق‌العاده شون درباره قدرت نه گفتن و فشار نگاه دیگران برای برگشتن به همون شیوه قبلی.

    استاد جان، یه آیه قرآن هست که ربنا داره و من حفظش کردم و به معنیش توجه میکنم و ازش یاد میگیرم که دوست داشتم اینجا بنویسمش:

    وَمَا کَانَ قَوۡلَهُمۡ إِلَّآ أَن قَالُواْ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسۡرَافَنَا فِیٓ أَمۡرِنَا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ

    (147) آل عمران

    و سخنشان تنها این بود که: «ربنا، گناهانمان را بیامرز و از زیاده‌رویِ ما در کارمان و گام‌هایمان را استوار بدار و ما را بر گروه کافران پیروز گردان».

    اول اینکه میگه ربنا یعنی ای صاحب اختیار ما، ای قدرت مطلق ما، ای مالک آنچه در آسمانها و زمین است، ای عزتمند، بعد میگه گناهان ما را بیامرز، یعنی احساس عذاب وجدان، ناراحتی و احساس افسردگی رو از من بگیر، بعد میگه اسراف در کارم را ببخش، یعنی کمکم کن بی معرفتی نکنم، تو رو یادم نره، سپاسگزاری کنم و سوم قدم‌هام رو استوار کن، یعنی کمکم کن توی مسیر درست استمرار داشته باشم و ادامه بدم. که سومی میشه دلیل نتایج پایدار، یعنی خدا میخواد ما توی مسیر درست پایدار باشیم تا نتایجمون هم پایدار باشه.

    خدایا شکرت به خاطر اینکه امروز در مدار دریافت این آگاهی بودم و این رد پا رو از خودم بجا گذاشتم. خدایا شکرت به خاطر اینکه هستی و از من حمایت میکنی، خدایا شکرت که من رو با این مسیر و با استاد و خانم شایسته آشنا کردی که من رو با خودت و شیوه درست زندگی کردن آشنا کنن.

    استاد جان، خانم شایسته عزیز ازتون بینهایت ممنون و سپاسگزارم، ممنونم که هم خودتون خوب زندگی میکنید و هم کمک میکنید جهان جای بهتری برای زندگی دیگران بشه.

    خدایا شکرت به خاطر نتایج فوق‌العاده استادم، خدایا شکرت که استمرار استادم در مسیر درست نشون میده که استادم چقدر لایق زندگی در بهشت هست، خدایا شکرت بخاطر اون نمای درخت‌های سرسبز فوق‌العاده و بینظیر، خدایا شکرت.

    امیدوارم همه دوستان گلم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد، سلامت، ثروتمند، زیبابین، ثابت قدم و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مهدیه الوندی مهر گفته:
    مدت عضویت: 1061 روز

    سلام سلام سلام سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی گل

    اول راجب حسم به این فایل باید بگم که دقیقا حس میکردم من و استاد و خانوم شایسته باهم نشستیم تو ماشین یا دور یک میز و داریم راجب این موضوعات مفید بحث میکنیم ، تا این حد احساس نزدیکی و درگیری به موضوعات گفته شده داشتم .

    خیلی نکته داشت بنظر من که چند تا سوال همیشگیمو جواب داد یکی اینکه وقتی فیلم و سریال میدیدم خصوصا سریال های ایرانی( البته چندین ساله که اصلا تماشا نمیکنم چون بنظرم یکی از سریع ترین روش ها برای خارج شدن از مسیر درسته به طور کامل) توشون اینو می‌دیم که یک زندگی عالی و بی نقصی طی یک سری اتفاقاتی به فرو پاشی کامل میرسه و همیشه با خودم میگفتم چطور ممکنه عمر خوشبختی و چیز های درست انقدر سریع تمام شه و انگار یک ترسی رو از اون بچگی تو دلم نشوند که حتی اگه اوضاع کاملا جوری که من دوست دارم پیش بره با یک اتفاق نا خواسته می‌تونه همه چی دوباره فرو بریزه ،ولی وقتی وارد سایت شما میشدم همیشه با خودم میگفتم انگار دنیاشون کاملا فرق دارع ، انگار هیچ اتفاق بدی قرار نیست هرگز بیفته ، انگار خوشحالی همیشه و همیشه و همیشه تو زندگیشون هست ، یعنی چه فایل های چند سال پیش ، چه فایل های یکی دو روز اخیر ، چه تو سفر ، چه تو خونه ، چه در ارتباط با دیگران ، چه وقت تنهایی انگار خوشبختی حول محور شما میگرده مثل سیاره هایی که دور خورشید میگردن برای میلیون ها سال و از خودم می‌پرسیدم که رازه این موضوع چیه یعنی ذهنم این رو درک میکرد که اوکی ممکنه یک اتفاق خیلی خوب برای یک بار بیفته ولی هر روز و هر روز و هر روز اتفاق خوب افتادن چجوریه؟! و به قول استاد سقف آرزوهام خیلی کوچیکه انگار ، تازه میفهمم که برا خوشبخت بودنم محدودیت مشخص کردم ، مثلا اینجوریم که خب اوکی این هفته سه روزش خیلی بهت خوش گذشت همش بیرون بودی ، با آدمایی که دوست داشتی بودی ، چیزایی که دوست داشتی خریدی دیگه امروز که کسی بهت گفت بریم بیرون حتی اگه دوست داری بگو نه ، اینو الان میفهمما ( انگار یه چیزی ته دلم میگه بابا بسه دیگه ، نمیشه که همش عشق و حال ) و چقدر الان متعجب و سوپرایز شدم ازین سیستم فکری که دارم.

    و این تداومی که راجبش صحبت کردین ، شاه کیلید ماجرا شد برام ، اگه یه چیزی داره جواب میده مستمر باید انجامش داد، اگه یه فکری داره جواب میده مستمر باید روش تمرکز کرد و این ادامه دادن فکرا و کار هاست که خوشبختی و ادامه میده.

    یعنی دقت کنیم آدما هر کیفیتی از زندگی رو دارن تجربه میکنند نتیجه ی بیشترین افکار و رفتار هاییه که بار ها و بار ها تکرار کردن.

    و من تا الان راجب هیچکودوم از دستاورد هام صحبت نکردم انگار منتظر اتفاق های قابل لمس تری هستم برای کامنت گذاشتن ولی الان که داشتم مرور میکردم با خودم کیفیت زندگیم از وقتی با استاد و آموزشش هاشون آشنا شدم واقعا تغییر کرده در همه زمینه ها و بنظرم تغییر کیفیت زندگی نمیتونه اتفاقی باشه ، البته که منم مستمر توی این مسیر نبودم ولی خداروشکر هر بار به موقع بر میگردم و بهتر شدن همه چیز رو دوباره تجربه میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سید جمال دیواندری گفته:
    مدت عضویت: 1154 روز

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز وتمام دوستان گرامی

    استاد از جایی که من حدود یک سال هست که در این سایت بی نظیر هستم هنوز تجربه بزرگی که بتونم براتون بگم ندارم ولی درباره تجربه 7ماه پیش که تازه دوره 12قدم رو شروع کرده بودم بگم اینکه بله من هم از این الگو متاسفانه مستثنا نبودم و همون ابتدای دوره خیلی خوب و پر انرژی به گفته های شما عمل میکردم و واقعا همونطور که میگید قانون هم به خوبی و سادگی جواب میده ولی الان که به قدم 7رسیدم و مخصوصاً جلسه 5این قدم میفهمم که من هم از این دسته افراد شده ام متاسفانه و الان که دارم این کامنت رو می‌زارم یکی از دلایل بزرگش همینه که میخام سعی کنم دوباره برگردم به مسیر درست به مسیر کسانی که به آنها نعمت داده شده نه کسانی که به خود ظلم کرده اند و یک نکته درباره تحسین شما استاد گرامی ام بگم اونم نه در اینجا فقط بلکه خیلی وقتها در تنهاییم شما رو و ایمان بسیار بالاتون به عمل به قوانین رو که من برای خودم به یقین تبدیل شده حرفهاتون با ارجاع دادن تمام دوستانی که این کامنت رو میخونند با جلسه 5 قدم 7 دوره 12قدم تا ببینند که واقعاً شما چقدر سالهاست در مسیر درست قدمهاتون رو محکم و استوار برمی‌دارید چون این دو جلسه خیلی زیاد شبیه هم هستند که نشان از تکامل صحیح و مستمر شما داره بهتون تبریک میگم استاد

    یه چنتا نشانه از اینکه چطور از مسیر دارم دور میشم اگه بخوام بگم اینکه چند وقتی هست احساس میکنم میتونم ذهنم رو کنترل کنم و خودم رو تو مباحث بیهوده قرار میدم یا در جمع هایی که حرفهای بیهوده میزنند یا کارهایی که به من ربطی ندارد یا دیگران رو نصیحت میکنم یا چند وقته با بچه هام سر و صدا میکنم و جالب اینجاست که کاملا میفهمم که این کارها من رو از مسیر درست داره منحرف می‌کنه ولی ذهن بیمارم و شیطان اطرافم من رو در این منجلاب هر روز قرار میده ولی چقدر خوب اون اوایل شروع خرید دوره 12قدمم عمل میکردم واینها نبود یا اگر هم بود خیلی کم وبا کنترل بیشتر

    راستی استاد در راستای حرفهای شما در این فایل میخام توجه شما رو به دو آیه 80 و 81 سوره نمل جلب کنم که خیلی جالب انگار در وصف شماست

    این دیدگاهم رو با تمام نجواهای ذهن بیمارم می‌نویسم تا خودم رو در مسیر درست نگه دارم تا این شعله عشق به تغییر رو در خودم هر چند هم کوچک ولی روشن نگه دارم

    استاد هر چقدر از بزرگی شما بنویسم باز هم کم است ولی باز هم میگم که خیلی دوستتون دارم با تمام وجود و از خدا براتون سلامتی و شادی و ثروتمندی بسیار بیشتر رو درخواست میکنم چون واقعاً لیاقتش رو دارید استاد و خانم شایسته و دوستان سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    خدانگهدار تون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 946 روز

    بنام خدای هدایتگرم در هرلحظه

    سپاس از چنین سوالات بینظیری

    .

    قبل از پاسخ به سوالات یک مسئله ایکه در رابطه با سایت چندروزی هست پیداکردم میگم.

    صفحه اصلی سایت (خانه) برای من نمایش داده نمیشه و هربار میخام وارد سایت بشم پیامی میاد که (دسترسی به پایگاه داده امکان پذیر نیست)

    و الان چند روزه که من اصلامتوجه فایلهای جدید نمیشم و از طریق لیست فایلهای دانلودی متوجه این فایلها شدم

    ممنون میشم اگه کسی میتونه راهنمایی ام کنه

    سپاسگزارم

    .

    بریم برای جواب دادن

    من باکارکردن روی خودم بصورت متعهدانه و مستمر، هرروزه و به اندازه دریافتم از آگاهی ها نتایج متفاوتی درزمینه سلامتی، ارامش بیشتر و تغییراتی در وضعیت درامدم و یافتن ایده هایی برای پیشبرد کارهایم کسب کردم

    دستان الهی را میبینم

    هدایتها را میشنوم

    وباورهای بسیاری برای استفاده یا تغیییر پیدا کردم

    بسیار مسیر زیبا و لذتبخشی هست

    البته پایین و بالاهای کوتاهی هم دارم

    اما سریع برمیگردم تو مسییر

    .

    .

    .

    پاسخ سوال دو

    بله تحربه رها کردن و خوردن تو در ودیوار هم بسیارداشتم

    وضعیت به وخامت رسیدن رو داشتم

    پاسخ سه

    به نظرم یک خواست قوی آگاهانه

    یک تعهد غیرقابل مذاکره

    یک همت و استمرار دایمی

    اینها دلایل نتیجه گرفتن هست

    اینقدر باید کار کنیم تا نتایج پایدار برسن

    تا فاصله فرکانسی با خواسته مون رو کم کنیم

    .

    و اینروزهااا بیشتر متوجه این هستم که باید بیشتر و بیشتر کارکنم ووقت بزارم

    خدایاشکرت

    سپاسگزارم از این فضای بینظیر

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    فاطمه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 1945 روز

    سلام استاد عزیزم باز هم سوال فوق العاده یعنی استاد انقدر سوالهاتون عالیه که من قشنگ دارم خودمو میشناسم من هنوز کامنت بچه ها رو نخوندم میخوام سوالم جواب بدم

    سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟

    اولین نتیجه که این روزا دارم میبینم و تمام تمزکز رو دوره گذاشتم و فایلهای رایگانتون دارم گوش میدم مینویسم برا خودم تحلیل میکنم و تمرینهاتون انجام میدم اینه آرامش استاد استاد ارومم خبری از استرس نیست خبری از نگرانی نیست تو مداری هستم کارهام دارم میبینم راحتر انجام میشه آدمهای مثل خودم باهاشون هم کلام میشن استاد من تا حالا 14 تا دفتر سپاسگزاری پر کردم از اونجایی که یاد گرفتم که برا خودم نشونه بزارم تاریخ بزنم 500 روز گذشته مثل معتادی که نمیتونه مواد ترک کنه منم معتاد شما فایل شما صحبت با خداوند استاد من قبلا خداوند مثل یه ادم سختگیر میدونستم اقا خدا رفیق منه واقعا لذت میبرم دوستی باهاش تفریحاتم زیاد شده مشتری اسون پسند نقد خرید کن تو مدارمه یه ذوق سپاسگزاری از ته دل که میدونه اون اتفاق خوبه از سمت خدا بود مثل امروز تو تمرین ستاره قطبی نوشته بودم فروش امروز با خدا یعنی مشتری که خدا فرستاد دست گذاشت رو کاری که خیلی گرون بود پر سود به راحتی کارت کشید چی بهتر از اینکه بسپاری به خدا برات بهترین برات رقم بزنه هر انچه میخوام عملی میشه

    سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

    بله استاد من وقتی توهم این زدم خوب من دیگه قانون بلدم و و گفتم خوب حالا یه بار غیبت کردن یا فیلم دیدن نا سپاس بودن گاهی اوقات تو تفریح ها خیلی بهم خوش میگذشت برا خودم ثبت نمیکردم که اتفاقات از این دسته برام بیشتر بی افته استاد از در دیوار برام برام اتفاقات بد میافتاد اعصاب خوردی مشتری بد حساب مشاجره با همسرم

    سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟ تعهد نداشتن متعهد نبودن تومسیر عجله کردن که من همچیو بلدم این که دیگه کاری نداره الان که شرایطم خوبه با یبار برگشتن به حالت قبل که هیچی نمیشه واین میشه تو همون فرکانس میمونی بعد میبینی همچیو که ساختی از دست دادی من چک لگدشو خوردم وا واقعا حاضر نیستم بر گردم به اون مسیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 76 رای:
    • -
      مسعود مقصودی گفته:
      مدت عضویت: 1487 روز

      سلام و دروود عزیزم

      مرسی با این کامنت زیبات،مخصوصا پاسخ به سوال سومت،واقعا خیلی تاثیرگذار بود و یادآوری شد بهم که حواسمو بیشتر جمع کنم مخصوصا به عجله نکردن و ناسپاسی و اینکه بخوایم تقلب کنیم توی قانون تکامل،اونوقت هست که سقوط میکنیم…

      شاد باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فاطمه شاکری گفته:
        مدت عضویت: 1945 روز

        سلام دوست هم فرکانسی دقیقا قانون با کسی شوخی نداره کنترل ذهن نداشته باشی و اعراض نکنی رو مسائلهای نا دلخواه جهان تمام پیشرفتی که کردی ازت میگیره و دوباره برمیگردی به مرحله اول به قول استاد سر فرکانس نمیتونی کلاه بزاری موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    رضا محسنی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1323 روز

    به نام خدا و سلام.

    یک همچین مسئله ایی هم تو کسب و کار من برام پیش اومده که قبل از اینکه این فایل بیاد رو سایت تقریبا متوجه شدم ولی هنوز نتیجه نگرفتم البته تازه از دیروز استارت رو زدم….یعنی 1402/4/19 و حداکثر تا یک هفته بعد یعنی 1402/4/26 میام و نتیجه رو اعلام میکنم…امیدوارم تشخیصم درست بوده باشه و راه رو درست پیدا کرده باشم…که چرا من 2 ماهه نتیجه نمیگیرم و رو به پایین هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    فاطیما گفته:
    مدت عضویت: 1357 روز

    سلاااااااااااااام به جان جانان

    خوب خوبان

    به عزیزای دلم

    به چراغ های راهم

    انقققققققققققققققدر دلم برای حرف زدن باهاتون تنگ شده بود که فقط خدا میدونه اندازشو

    هرچند که به خودم تعهد داده بودم توی این سایت که حتما روی هر فایلی که میزارین کامنت بزارم و الان دقیقا شما پاسخ دادین به تعهد عمل نکرده ی من

    که تا زمانی که که متعهد باشیم به اجرای چیزهایی که یاد میگیریم ،نتایج هم برامون میاد

    دوره ی حل مسائل رو گرفته بودم ،در واقع عیدی من بود به خودم

    و چقققققققققدر لذت بردم

    البته که اونجا هم تنبلی کردم و کامنت نزاشتم ولی واقعا فوق العاده بود

    الان به شدت دلم دوره‌ی عشق و مودت رو می‌خواد

    آخیییییییش

    چقدر حس خوبی داره اینجا کامنت گذاشتن

    دیگه اشکم از ذوق و دلتنگی داره در میاد

    چقدر دوستتون دارم

    خیلی

    خیلی زیاد استاد

    شما رو

    مریم عزیززززززم رو که با صدای زیباشون کلی عشق کردم توی دوره ی حل مسائل

    تنتون همیشه سالم

    انشالله که خدا سایه ی شما رو همیشه بالای سرما نگه داره

    بازم دوستتون دارم

    خیلی

    خیلی

    زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای: