دلیل نتایج پایدار - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    معصومه عامری گفته:
    مدت عضویت: 1407 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به دوستان خوبم

    سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟

    اول از همه میخوام از تجربه خودم بنویسم و سوال دو رو جواب بدم بعد برم سراغ جواب دادن باقی سوالات

    من اول از همه باید در یک کلام بگم کل قانون رو میشه در یک کلمه خلاصه کرد و اون “کنترل ورودی های ذهنه”

    من باید حواسم به همین مورد باشه و ورودی های هم جهت با خواسته هام رو فقط به ذهنم بدم اونوقتِ که من به هرآنچه که میخوام میرسم

    خود به خود حس خوب ایجاد میشه

    خود به خود توحید ایجاد میشه

    البته خود به خود که نه!

    چون داریم ورودی هامون رو کنترل میکنیم ، نتیجه ورودی های مثبت به ذهن ایمان قوی و حال خوب و توحیدی شدنه و…

    اما بریم سراغ تجربه خودم پارسال من از شهریور که با استاد آشنا شده بودم تا آذر ماه خودم رو بستم به گوش دادن فایل ها که ببینم اصلا این قانون چیه؟ چطور می تونم باهاش خواسته هام رو خلق کنم ، خلاصه یادمه تو مسیر درک قانون هم خیلی جاها ذهنم خیلی مقاومت میکرد اما من ادامه میدادم و سعی میکردم تا جایی میفهمم با تمام وجود عمل کنم

    از آذر تا فروردین خیلی قوی تر روی خودم کار کردم و یادمه از از اسفند به بعد شروع نتایج بزرگم بود ، از یه جا به بعد هم طوری شده بود که به قانون تصاعد رسیده بودم و همون لحظه که یه چیزیو درخواست میکردم و البته باور هم میکردم که میشه( که خیلی ساده باورم میشد) باورتون میشه در عرض چندثانیه اون خواسته اجابت میشد

    خیلیا فکر میکردن دروغه اصلا ، چطور آخه، یعنی میدیدن تا من گفتم شد ولی ذهنشون باور نداشت

    من اونقدر قوی و درست روی ذهنم کار کرده بودم که در یک آن اون چیزی که قبلا(قبل قانون) برام غیر ممکن بود ، و اصلا بهش فکرم نمیکردم اونقدر که فاصله مداری باهاش داشتم در یک آن برام اتفاق می افتاد

    خلاصه تا اینکه روزای آخر اسفند بود و همه خیلی اصرار میکردن و بهم میگفتن تو باید حتما با ما بیای باغ ، اگه نیای خودخواهی ، مسخرم میکردن ، منم خیلی حسم بد بود برم و خدا بهم گفته بود نرو…اما به خاطر شاید اون حسِ نیاز به روابط با ادما و از طرفی به خاطر عذاب وجدان و تحت تاثیر قرار گرفتن بقیه رفتم

    همون یک هفته ای که موندم بس بود برای گرفتن کلی ورودی بد و منفی!!!

    بعدش دیگه کاملا از مسیر خارج شدم و حتی کلِ باورهایی که با زحمت به ناخودآگاهم داده بودم قاطی پاتی شده بود ، خیلی سخت بود برگشتن به مسیر ، و منم تا آبان هرچی تلاش میکردم به مسیر برگردم و مثل قبل پر قدرت روی خودم کار کنم نمیشد…چون باورهام حتی بدتر از قبل قانون شده بود

    با تعهد خیلی خیلی خیلییییی زیاااادددد از خدا هدایت خواستم تو قسمت نشونه ها زدم یه مدت پشت سرهم دوره قانون آفرینش میومد، یه نشونه واضح تو حالت بیداری دیدم که چشمام رو بستم یهو یه ماشین بی ام و دیدم و یه موسیقی خیلی زیبا انگار تو گوشم خوند آفرینش که بعدش دوره قانون آفرینش رو از آبان شروع کردم خیلی تعهدم بالا بود ، چقدر حالم بد بود اون اولش ، حسم به جملات تاکیدی که تکرار میکردم خیلی بد بود ، تو درونم خلاء حس میکردم وقتی جملات تاکیدی رو میگفتم ، ذهنم خیلی مقاومت میکرد اما ادامه دادم تکرار جملات تاکیدی رو ، فایل های جلسه 1 رو تا قسمت 3 فعلا کامل چندین بار نوت برداری کردم ، عمل کردم ، نمیگم هنوزم تونستم صد در صد مطابق قانون عمل کنم ، اما خیلی برام نتایج بزرگی داشته ، از همه بزرگتر احساس لیاقت و حس خوبم هست که هی هر روز داره بیشتر میشه

    و یه نتیجه خیلی بزرگتر گرفتم که پروسه انجام شدنش یه روند تکاملی داره و درحال طی کردن اقداماتشم اونم بعدش که مطمئن شدم ازش میام و میگم

    خلاصه خیلی خوشحالم

    این فایل هم امروز تو قسمت دانلود ها بهش هدایت شدم

    دیگه حواسم هست که کجا ها از مسیر خارج میشم و سریع برمیگردم ، دو روز بود که متوجه شدم دارم کم کم ورودی هام رو کنترل نمیکنم اما خب حواسم بود و برگشتم

    میدونید مغز چی میگه؟

    میگه خب حالا اینکه منفی نیس

    خب حالا یکم که اشکالی نداره

    همین جا باید یه تو گوشی زد تو دهن مغز عزیز

    با به یاد آوردن اون زجر ها و مشکلات قبل قانون

    اون روابط بد ، بی احترامی ها

    اون افسردگی ها ، حال های بد

    کنترل ورودی ها واقعا خیلی کار سختیه مخصوصا اینکه اول راه باشی

    دلایلی که برای خودم باعث شده ورودی هام رو کنترل نکنم اینا بوده:

    من چون خیلی با کسی ارتباط ندارم اون خلاء روابط هم هست ، که تونستم با باورهای لیاقت پرش کنم ، یعنی هرچقدر با خودم تکرار کردم که ارزشمندم و ارزشمند بودنم رو یاد آوری کردم به خودم اون خلاء پر شد و از بودن به خودم لذت بیشتری دارم میبرم و دیگه حاضر نیستم که با افراد منفی به خاطر نیاز ارتباط برقرار کنم

    دومیش همون حالا یه باره ، حالا مگه چیه، حالا اینکه منفی نیست که یهو شل میکنی میری و می بینی تو یه باتلاق از باورهای بد گیر کردی ، که همون لحظه باید به یادت بیاری اون اتفاق ها و اذیت شدن هات رو ، اونم با جزئیات ، به قولی با صداقت بی رحمانه ، که دردت بگیره تا به خودت بیای…حالا نه هم اونقدر که ذهنت منفی شه فقط درحدی که میخکوب شی و بدونی که صد در صد این غلطه و نری سراغش

    و سومیش هم از روی توقعاتی هست که از بقیه داری ، که اونم همونه که خانم شایسته گفتن ، که مثلا دوستشون دوست نداشت ترد شه ، همون لحظه باید به یادت بیاری که بابا کسی که منو با همین چیزی که هستم نمیخواد ، بهتره نخواد ، چون اون آدم خودخواهیه، نه من…باید با خودت حرف بزنی قبل از هر تصمیمی و خودت رو متقاعد کنی

    اخریش هم که خیلی مهمه اینه که هر لحظه هشیار و آگاه باشی به تصمیات و اعمالت و از خودت مدام قبل هرکاری و تصمیمی از خودت بپرسی آیا این کاری که میکنم در جهت قانونه یا در خلاف جهت قانونه ، ایه این ورودی هم جهت خواسته هامه؟ یا خلاف جهت خواسته هامه؟ و اگه خلاف جهت خواسته هات بود خودت رو با منطق های درست قانع کن که نری سراغ ورودی های منفی و سریع کانون تمرکز و توجهت رو عوض کن

    این کامنت اونقدر عالی شد که میخوام هر صبح بعد از بیداری با تعهد بخونمش و با تعهد بهش عمل کنم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      معصومه عامری گفته:
      مدت عضویت: 1407 روز

      به نام الله یکتا

      سلام به دوستان خوبم

      از اونجایی که متوجه یه ترمز خیلی بزرگ در رفتارم و نگاهم شدم و به لطف خدا چند روزه این ترمز رو فهمیدم

      اونم این بود که اول من اونموقع با اینکه خوب روی قانون کار میکردم

      اما چون یه مدت فکر میکردم دیگه قانون و خوب بلدم و یادش گرفتم دیگه مث قبل که هر روز صحبت های استاد رو گوش میدادم ، فایل ها رو گوش نمیدادم

      و یادم رفته بود که اصلا عوامل بیرونی مهم نیستن و هیچ تاثیری بر روی زندگی من ندارن

      و یادم رفته بود که مهم نیست که بقیه با تو هم مسیر و هم باور باشن ، و حتی اگه بقیه عقایدشون و مسیری که انتخاب کردن مخالف با تو باشه اونا هیچ تاثیر و قدرتی در روند موفقیتت و رسیدن به خواسته هات ندارن

      حتی اگه خانواده و اطرافیان منفی باشن…باورهاشون و رفتارشون با تو و قانون مخالف باشه بازم به این معنا نیست که تو هم نمی تونی به خواسته هات برسی و تغییر کنی

      نه ، به هیچ عنوان این طور نیست

      خدا همه رو آزاد آفریده

      و هیچکس هم هیچ قدرت و تاثیری بر روی زندگی ما نداره

      البته اگه من باور داشته باشم که کسی قدرتی بر روی زندگیم نداره وگرنه اگه باورم این باشه که چون بقیه منفین پس منم باید منفی باشم ، چون بقیه به خواسته هاشون نرسیدن پس منم باید به خواسته هام نرسم

      و قدرت رو بدم به عوامل بیرونی اون موقع پس دقیقا هم همین میشه

      درسته که بقیه حرف منفی میزدن و یا گاهی بعضی از دوستان و اطرافیان ما حرف منفی میزنن(اونم به خاطر اینکه ما هنوز باورهامون قوی نشده) اما حقیقت اینه که هیچکی واقعا ما رو مجبور نکرده که پای حرف منفیش بشینیم

      مثلا من خیلی راحت می تونستم هندسفری بزنم

      خیلی راحت میتونستم نرم جاهایی که آدمای منفی هستن! فارغ از نظر بقیه…

      پس هیچکس من رو مجبور نکرده

      هیچکس ، هیچکی رو نمیتونه مجبور کنه به انجام کاری

      پس ما اگه اشتباهی کردیم نمیتونیم تقصیر بقیه بندازیم

      اگه من رفتاری رو کردم به خاطر تایید بقیه با اینکه میدونم اشتباهه ، اونا مجبورم نکردن ، چون در نهایت اون تصمیم گیرنده من بودم….نه هیچکس دیگه

      پس مسئولیت صد در صد اتفاقات زندگیمون رو خودمون باید بپذیریم چون این ماییم که داریم زندگی میکنیم ، هیچکس دیگه به جای ما زندگی نکرده…که بخوایم تقصیر اون بندازیم مسائلمون رو…اونی انتخاب کرده در نهایت چیکار کنه خودمون بودیم نه هیچکس دیگه

      در واقع الان واقعا بدم میاد از این کلمه که بگم مامانم نذاشت، بابام نذاشت ، اون اینکارو کرد ، دولت اینطوره…

      نه!!!

      این تو بودی که خواستی نه هیچکس دیگه

      این تو بودی که ایمانت کم رنگ بود نه هیچکس دیگه

      هیچکس دست و پای کسی رو نمی‌بندد که بزور بهش ورودی منفی بده

      ما خودمونیم که گاهی خودمون رو میندازیم تو چاه

      نه هیچکس دیگه ای…

      مسئله بعد اینکه اصلا باشه ورودی منفی گرفتی

      خب!

      حالا که دنیا به ته نرسیده

      دوباره شروع کن

      دوباره ورودی خوب به ذهنت بده

      مگه دنیا تموم شده حالا یه بار ورودی غلط به ذهنت دادی

      دقیقا حالتی که خودم توش بودم 3 ، 4 ماه تو در و دیوار بودم نمیدونستم چیکار کنم

      حالا چرا؟

      چون این ترمز تو ذهنم بود که آقا بازگشت به مسیر سخته

      یا به قولی ما اونقدر عمیق درک نکردیم که خدا بخشنده است ، توبه پذیره و فرکانس های غلطمون رو میبخشه

      و به نوعی منتظر این بودم که آقا نتیجه اون ورودی های اشتباه رو ببینم

      کاملا ناخوداگاه بودا

      استاد یه حرف زیبایی تو یکی از فایل ها گفتن و اونم اینکه که همیشه راه بازگشت به مسیر درست هست ، خدا به محض توبه فرکانس های غلطمون رو میبخشه…هیچی تو آینده ما سفت و سخت و بتونی نشده ، نه انرژی ما در واقع فرکانس ما که تغییر کنه اون نتایج قبلی که برای آیندمون ایجاد شده بود همون لحظه تغییر میکنه و نتایج جدید بواسطه فرکانس های جدیدمون شکل میگیره

      ما ممکنه گاهی ریز گول نجواهای شیطان رو بخوریم

      و این اصلا کاملا طبیعیه واسه کسی که تازه مسیر رو شروع کرده چون به قدر کافی باورهاش قوی نشده اما مهم اینه دوباره برگرده به مسیر ، دوباره برسی کنه که چه باور و ترمزی کنترلش کرد که از مسیر خارج شد و روی اون کار کنه

      خدایا شکرت که پاشنه آشیل رو فهمیدم

      پس: 1.هیچکس هیچ قدرت و تاثیری بر روی زندگی ما نداره ، این ماییم که خودمون مسیرمون رو انتخاب میکنیم

      پس مسئولیت صد در صد نتایجمون رو خودمون باید بپذیریم و هیچکس رو نباید بابت اشتباهاتمان تقصیر کار بدونیم

      اشتباهم کردی اوکی!

      هرکسی ممکنه اشتباه کنه پاشو و جبرانش کن

      نزار دیگه اتفاق بیفته

      2.باید مدام قانون رو مرور کنی ، این حیله شیطانه که میگه تو دیگه تو قانون حرفه ای شدی!

      خیر…این یک مسیره و هیچ صدی وجود نداره باید دائما بهبودش بدی

      کافیه فکر کنی الان دیگه بلدیش

      اونموقعست که تعهدت رو از دست میدی و مثل قبل فایل ها و آگاهی ها رو مرور نمی کنی…چون مغرور شدی و بعد می بینی خیلی سریع از مسیر خارج میشی

      پس ما دائما باید این قانون رو مرور کنیم

      چون خیلی فراره این آگاهی ها

      به این دلیل که باورهای جامعه کاملا متفاوته و پاشنه آشیل های ما یا همون علف های هرز اگه حواست بهشون نباشه دوباره خیلی سریع رشد میکنن

      3.باید مدام اون باورهای درستی که ساختی رو مرور کنی ، باید همیشه حواست به پاشنه آشیل هات باشه

      کلا من از وقتی این کلمه که ” درست شد ” رو حذف کردم مثلا یک پاشنه آشیلی درست شد رو از کلماتم حذف کردم و به جاش گفتم بهتر شد اما بازم نامحدود کار داره برای بهتر شدن و میزانی که هی بهتر روش کار میکنم ، نتایجم بهتر ، بزرگتر و دلخواه تر میشه رو گفتم و قانون تکامل کمی درک کردم اونموقع نتایجم بهتر شد

      الهی شکرت که هدایتم کردی به فهم این موضوع

      نکته آخرم که تازه فهمیدم اینه که قرار نیست خودمون رو تو غار کنیم و با همه قطع ارتباط کنیم…این به معنای کنترل ورودی نیست

      انسان موجودی اجتماعیه و نیاز به ارتباط با آدم ها داره

      تو باید این رو بپذیری که تو جامعه عقاید و باورهای متفاوت وجود داره

      و قرار نیست همه ، همه ی باورهاشون درست باشه!

      همونطور که تو همه ی باورهات درست نیست…

      اما اگه با خودت به هماهنگی برسی و به صلح برسی افرادی رو جذب میکنی که تو هیچ عیبی ازشون نمیبینی و اونا صد در صد دلخواهت هستن

      تو باید بتونی با بقیه ارتباطت رو به صورتی برقرار کنی که به جای اینکه تمرکزت روی باورهای اشتباه بقیه باشه ، تمرکزت رو روی باورهای درستش و ویژگی های دلخواهت بزاری که اون فرد داره و مدام تحسینش کنی ، همچنین به جای ثابت کردن به هم که آقا من درست میگم تو غلط میگی…به جای صحبت راجع به عقاید و باورهای متفاوتت با اون فرد ، باید راجع به عقاید و باورهای مشابهتون باهم حرف بزنید

      وای چقدر این حرف درسته!

      حتی وقتی می بینی گفت و گو به سمت منفی میره تو اون حرف رو میتونی به سمت مثبت جهت دهی بدی یا یه جوری اون مکالمه رو تغییر بدی

      من نمیگم با آدمای منفی باشیم ، اصلا منظورم نیست با کسانی باشیم که هم مسیر با ما نیستن…میگم ادم هایی که باهاشون ارتباط خوبی داری و عقایدتون به هم نزدیک تر هست ، با هم مسیری ، با همون ها صحبتت رو کنترل کن

      به جای تمرکز روی ایراداتشون به نکات مثبتشون توجه کن و تحسینشون کن

      در عین حال روی باورهای روابطتت، روی احساس لیاقتت هم کار کن و با خودت به صلح بیشتری برس ، باورهات رو خدایی تر کن تا ادم های هماهنگت رو جذب کنی

      این کامنت رو هر چند روز باید مرور کنم چون پاشنه آشیل اصلی خودمه و تکرارش به رشد بیشتر و بیشترم کمک میکنه

      دوستون دارم، در پناه الله یکتا شاد، خوشبخت و موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    صدف احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2405 روز

    سپاسگزارم استاد

    بینهایت …

    این فایل ها ثروت ناب هستن …

    این فایل برای من از دو جهت سکوی پرتاب بود

    [اول : ازین جهت که تلنگری بود برای تعهد بیشتر برای عمل کردن به اصل]

    [دوم : ازین جهت که دوباره به یاد اوردم که چقدر تلاش کردم برای موندن توی راه درست و ثابت قدم موندم در این راه ]

    خب حالا اگه بخوام بیشتر دراین رابطه توضیح بدم

    با گوش دادن به این فایل

    یجورایی یه خودم افتخار کردم به خاطر تمام روزایی که تونستم جلوی باورای اشتباه وایسام

    و متعهد باشم به کار درست به راه درست به قدم درست به چیزی که فک میکردم منو به خواستم نزدیک تر میکنه و همینطور که خودتون میدونید اینکار همچین ساده ام نیست و به قول استاد حتی اگه ازین سخترم بود من باز هم حاضر به انجامش بودم چون این تعهد به انجام قوانینه که داره نتایج و رقم میزنه ….

    و ازونطرف چقد این فایل منو جسور تر کرد برای درست تر قدم برداشتن و بهتر عمل کردن دقیق تر عمل کردن

    چقدر این فایل بیشتر توی گوشم خوند که تو باید بازززهم باید از دیروزت بهتر بشی بهتر و بهتر و بهتر

    استاد من امروز صبح که میخواستم از خواب بیدار شم همینطور که از شب قبل تو فکر بودم که چی مستونه حال منو بهتر کنه صبح یهو این جمله مثه تیتر اومد تو ذهنم که

    عزیزم تو وابسته این نتیجه شدی

    این نتیجه برات کافیه؟؟

    مگه قرار نشد الگوی تو کسایی باشن که هر روز موفقیت های بیشتری میخوان؟؟؟

    بله استاد

    الان میفهمم که یکی از پاشنه های اشیل من دقیقا همینه

    اینکه وقتی به یه خواسته ای میرسم که برام خیلی ام بزرگ و دور از دسترس بوده

    مثه گواردیولا نمیگم خب ! ماتمریناتمون رو از فردا شروع خواهیم کرد…

    که البته که استاد من هر لحظه با همین سوال ک چجوری میتونم حال خودمو بهتر کنم همیشه هدایت میشم به راه درست و بقول شما خیلی زود برمیگردم تو جاده ی اصلی و ازین بابت از خدا سپاسگزارم بخاطر هدایتای نابش و بخاطر جمله ای که صب تو ذهنم نقش بست …

    خدارو شکر میکنم بابت بودن تو این سایت و همراهی با شما

    این فایل بینهایت زیبا بود و برای من تا همیشه کلی درس خواهد داشت ..

    سپاسگزارم ازتون استاد

    الهی هر جا که هستید شاد باشید و بهتون خوشبگذره

    دوستون دارم

    خدانگهدارتون باشه

    فعلا :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    محمد جواد الیاسی گفته:
    مدت عضویت: 532 روز

    سلام به همگی

    من فهمیدم که آدم یه حرفیو میشنوه خیلی تکون میخوره

    اون حرف خیلی روش تاثیر میذاره

    اما بعد یه مدت میبینی همون چیزی که تو رو تکونت داده ذهنت روش مقاومت پیدا میکنه

    و نمیتونه اونو بپذیره

    و باورش نمیکنه

    علت چیه؟

    علت اینه که ما مطلبی که به صورت الهام میشنویم بعد از یه مدت تمایل داریم خلاف اون چیزی که به ما الهام شده عمل میکنیم چون ذهن ما تمایل داره برگرده به همون حالت قبلیش و ما جوری رفتار میکنیم که انگار اون الهام درست نیست

    بعدش از این کاری که کردیم پشیمون میشیم

    دوباره میخوایم برگردیم به مسیر

    دوباره اون الهامات رو با خودمون تکرار میکنیم

    بعد میبینیم نمیتونیم بپذیریمش

    درصورتی که اون چیزی که همین الآن نمیتونیم بپذیریم همون چیزی بود که وقتی برای اولین بار به گوشمون خورد خیلی در ما جرقه ایجاد کرد

    هرچند که الگوهای ذهنی که از گذشته در ذهن تو شکل گرفته تاثیرش رو هم میذاره

    این الگوهای غلطِ چندین ساله به تو اجازه نمیده که قانون رو درک کنی و انجامش بدی

    پیروی نکردن از الهامات مساویه با دنباله روی از همون الگوهای غلط ذهنی

    بنابراین اون جرقه هایی که میخوره در ذهنت بهترین موقعیت برای تغییر این الگوهای غلطِ چندین ساله است

    اون جرقه ها از ندای قلبت در میاد ضمن اینکه به اون ندای قلبت گوش میدی بایستی بارها، و بارها، و بارها، این الهامات رو با خودت تکرار کنی تا در وجودت تثبیت شه. نه اینکه زیرآبی بری و خلاف الهامات عمل کنی

    پس تا اینجا بیا هر چیزی که تو کامنتا نوشتی رو مرور کن

    1. کنترل ذهن باعث تغییر در احساساتمون میشه و بستری رو فراهم میکنه که جهان ما رو به زیبایی های بیشتری هدایت کنه و ما اونجا باز هم به احساس بهتری میرسیم و در نهایت احساس خوشبختی میکنیم.

    2. ما باید روی باورهامون کار کنیم هر چیزی که میخوایم رو اول باورش رو در خودمون بسازیم بعد از یه مدت نتیجه ایجاد میشه از کجا بفهمیم باورمون تغییر کرده؟ از احساس خوبمون.

    3. ترک اعتیاد یکی از مهمترین عوامل افزایش اعتماد بنفس و عزت نفسه. حالا عزت نفس به چه دردمون میخوره؟ به درد همه چی.

    بیس و اساس موفقیت، داشتن اعتماد بنفس و عزت نفسه. شما وقتی عزت نفس نداشته باشی احساس لیاقتِ رسیدن به خواسته های بزرگ رو هم نداری بنابراین فکر میکنی نمیتونی به خواسته هات برسی پس بیخیالش میشی. عزت نفس کلید رسیدن به خواسته های ماست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    ریحانه قبادی نیا گفته:
    مدت عضویت: 406 روز

    خدای مهربان ممنون برای هدایت توسط این فایل و انسان های خردمند

    باور قانون تکامل برای من باعث میشه شتاب زده عمل نکنم و جاه طلب نباشم ، نترسم از اینکه فرصت ها از دست میرن و به فراوانی و هدایت خدا اعتماد کنم ..

    قلب من آرام باشه و هر قدر تسلیم خداوند باشم و تمرکز کنم در چشم دیگران هم بالا تر میرم و نیاز نیست با تبلیغات در هر جنبه ی زندگی و توضیح دادن خودم به صورت افراطی ارزش خودم پایین بیارم .

    جواب های من به سوال ها :

    من نیاز داشتم سرعتم پایین تر بیاد تا با آرامش و دقت و تمرکز بالاتری به جنبه های مختلف زندگیم توجه کنم وقتی هیجان زده باشیم و آرامش و امنیت را احساس نکنیم اضطراب و نگرانی ما را دچار حاشیه و بیراهه می کند و از مسیر درست خارج میشیم برای من تکیه کردن به خدا و تسلیم بودن در برابرش باعث شده توجه بیشتری به بعدی از دنیا داشته باشم که کمتر بهش توجه می کردم به زیبایی ها و نعمت هایی که خداوند با سخاوتمندی در اختیار من قرار داده است

    و احساس استقلال و قدرت بیشتری میکنم راهنمای من قدرتمندترین است .

    از دید یک روان درمانگر برگشت به باور های گذشته کاملا طبیعی است با بررسی طرحواره ها و باور های بنیادین متوجه می‌شویم مانند الگو های خیاطی برای هر شخص یک برش و طرح از تجربه های سال های اولیه آماده شده است و دنیا را به این شکل تجربه میکند و تفاوت های ما در رفتار , ابراز هیجانات تلفیقی از ژنتیک های مورد نظر و یادگیری های مستمر ما دارد پس وقتی ما باور قدرتمند اشتباهی که طی سالیان دراز کسب کردیم را کنار می‌گذاریم در واقع فقط صدای آن را کمتر کردیم یا صدای باور جدید و درست بلند تر میکنیم

    و تغییر کردن و بهبود ذهن مانند عمل جراحی بسیار ظریفی است که با دقت و مراقبت باید انجام شود ، حمله سنگینه قدم های بزرگ و بلند فقط ما را آسیب زا می‌کند پس کم کم و با گام های کوتاه و حفظ استقامت به خود باور های الهی را ثابت میکنیم .

    هدایت ما ذاتی است بخشی از خود ما و طبیعت ما این راه را دوست دارد و به ما کمک می‌کند تا به سمت نور حرکت کنیم و صدای عقل را کم کم به پس زمینه ای نجوا کنان تاثیر و مقاومتش را از دست می‌دهد.

    پس مراقب خود باشید به سلامتی و ورودی هایی که توجه و تمرکز شما را جلب می‌کند دقت کنید ..

    + به نظر میاد خدا نمیخواست زندگی برای ما انقدر جدی باشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    صبا کرمی گفته:
    مدت عضویت: 757 روز

    به نام خدا سلام من صبا ام و خوشحالم که بیننده شما هستم ️

    وقتی که 19 ساله بودم با قوانین آشنا شدم و حالا 23 ساله هستم و در نزدیکی 24 سالگی ام خداروشکر️

    طی این مدت تجربه های خیلی بزرگ و ارزشمندی رو کسب کردم و بینهایت خوشحالم که در این سن درحال تجربه شون هستم خداروشکر️

    تجربه من درباره این موضوع

    این بود که در ابتدای یادگیری این مباحث

    رفتار و شخصیت و عملکرد من طی سه ماه پله پله تغییر کرد و بعد ادامه پیدا کرد و نتایج شگفت انگیزی رو به چشم دیدم و تجربه کردم که به شکل کاملا بدیهی و طبیعی وارد زندگیم شدن اما من میدونستم که نتیجه عملکردمه

    از یک جایی فایل ها رو گوش میدادم اما شخصیت من به تغییرش ادامه نداد

    و به همون آهستگی که رشد کرده بودم به همون آهستگی هم پسرفت کردم

    و بعد از یک سال که ناخواسته های زیادی رو دیدم

    یک روز با خودم نشستم گفتم تو داری هر روز فایل ها تو گوش میدی

    چرا هیچی خوب نیس پس

    بعد گفتم آره حتما الکی بوده

    و چند هفته فایل گوش ندادم

    و یه شب با خودم گفتم کی میخوای دستتو از جلو چشمت برداری؟

    نتیجه نگرفتن تو دوتا دلیل می‌تونه داشته باشه

    یکی اینکه فایل ها چرت و پرت باشه

    دوم اینکه فایل ها درسته و تو به درستی بهش عمل نکردی

    و اینجا بود که کلمه ی عمل در من نور ایجاد کرد انگار

    یادم اومد پشت سر هم که

    عمل چیه ؟

    تغییر شخصیت چیه

    باید چکاری انجام بدم برای ساختن یه شخصیت قوی و سطح بالا

    نشستم فاکتور هایی که برای ساختن شخصیت قوی لازم بود رو برای خودم نوشتم

    مثل نظم و هدفمندی و بهترین عملکرد رو داشتن و تلاش پیوسته و اراده و تمرکز

    و ترکیب کار فیزیکی و عملی با تمرین های متافیزیکی در هر روز به صورت پیوسته و مداوم

    نتیجه رو خلق می‌کنه

    و یادم اومد که من فقط فایل گوش میدادم و به تجربه درک کردم که متافیزیک به تنهایی و بدون عمل تنها یک توهم است

    همون طور که کار فیزیکی به تنهایی نتیجه بخش نخواهد بود

    و به طور کلی وقتی پا تو مسیر عمل کردن گذاشتم

    جهان و دیدگاه و درک بسیار متفاوتی رو از قوانین به دست آوردم ️

    خداروشکر

    تو این مسیر شما بسیار راهنمای من بودید

    و سپاسگزارم که با شما آشنا شدم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    علیرضا حقگو گفته:
    مدت عضویت: 1530 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    « چون دارم به ظاهر این مسیر رو میرم »

    « اگر خوشبختی برات ارزش داشت متعهدانه عمل میکردی»

    46 دقیقه فایل استاد تو همین دو جمله خلاصه میشه ، جمله هایی سنگین و عمیق

    که تمام گفته های استاد رو خلاصه کرد ، جمله هایی که هر بار تو ذهنم تکرار میکنم 46 دقیقه حرف تو ذهنم پخش میشه

    تکرار این دو جمله برای فهمیدن اصل برام کافیه و می‌خوام هر روز به خودم یادآوری کنم خوشبختی برام ارزش داره یا نه

    یه تئوری هست در روانپزشکی به اسم پنجره شکسته ، اگه خونه‌ای شیشه پنجره‌اش بشکنه و اون پنجره در تایم کوتاه تعمیر نشه عابرین متوجه میشن که از این خونه مراقبتی نمی‌شه ، پس پنجره‌های دیگه خونه هم مستعد شکستن می‌شه

    بعد از مدتی کارتون خواب‌ها و معتاد ها وارد اون خونه میشن و در ادامه جانوران موذی وارد خونه میشن

    و در نهایت اون خونه از بین میره و دیگه قابل تعمیر نیست

    همه اینا از یک پنجره شکسته شروع میشه

    اگر اون پنجره زود شیشه‌اش تعمیر می‌شد این همه مشکلات پیش نمیومد و خونه سرجاش باقی می‌موند

    این پنجره شکسته همون چیت دی هست ، همون سوراخ سد که اگه پتروس جلوش رو نمی‌گرفت تبدیل به سیل میشد » اگه گوش خودمو نتابونم و حواسم رو جمع نکنم میشم خونه خرابه و بر میگردم به سال های قبل از 1400

    سالهایی که سردرگم و درمانده از تلاش های فراوانی که کرده بودم در جهت خوشبختی ، که در نهایت از تلاش خسته شدم و از خدا خواستم استاد راه برام بفرستم بهش گفتم به هر خیری از سمت تو فقیرم

    و استاد عباس منش رو سر راهم قرار داد

    بعد از حدود 2 سال با کمترین میزان کارکرد روی خودم یعنی روزی حدود 1 ساعت میانگین ، کیفیت زندگی من قابل مقایسه با قبل نیست ، شخصیتی که از من تغییر کرده بی ربطه به دو سال پیشه ( که همه اینها از لطف پروردگارم است )

    چند روزی بود فکر میکردم و به خودم می‌گفتم نگاه کن با این مقدار کم کار کردن روی خودت تغییرات در چه حدی بوده الان چرا انقد تو در و دیواری ، چرا وقت و تمرکز خودت رو بیشتر نمیزاری چرا متعهد تر عمل نمیکنم و واقعاً این برام سخته

    برام سخته که کارهام و نتایج ام همه در ظاهر باشه

    و خب این صحبت ها ، بیدار کننده و آگاه کننده است

    واقعاً تعهد پاداش بزرگی داره ، نوش جانت این همه خوشبختی استاد

    خدا را سپاس که الگوی ما فردی عمل گرا و متعهد است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مسعود محمدی گفته:
      مدت عضویت: 3793 روز

      و خدایی که در این نزدیکی است…

      سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته گرامی، آقا علیرضا حقگوی با دانش و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس…

      جناب علیرضای گرامی…

      از وقتی فایل «دلیل نتایج پایدار» در سایت منتشر شد، به طرز عجیبی باهاش ارتباط برقرار کردم و حس کردم نیاز دارم که هر روز و هر روز این فایل رو بشنوم. این شد که این فایل رفت توی تاپ تن فایل های استاد که هر روز باید بشنومش.

      خوندن کامنت های این فایل هم کار دیگه ای بود که انجام دادم. تا به خودم بگم همیشه و همیشه باید استمرار و تعهد رو سرلوحه زندگیم قرار بدم. امروز که کامنت شمارو خوندم از بیان تئوری «پنجره شکسته» خیلی خیلی لذت بردم. جوری که در فایل سپاسگزاریم به خاطرش نوشتم و خداروسپاسگزاری کردم که این کامنت زیبای شمارو مطالعه کردم. چقدر این تئوری زیباست. و چقدر کاربردیه! این که وقتی یک پنجره در خونه می شکنه، اون خونه مستعد نابود شدن میشه. اگه در همون ابتدای شکسته شدن این پنجره جلوش رو نگیریم و اصلاحش نکنیم، رفته رفته اون خونه به محلی برای بدترین اتفاقات تبدیل میشه. چقدر نیاز دارم به این مثال فکر کنم. چقدر این صحبت درسته. واقعا وقتی می پذیرم که می تونم لغزش کنم و با هر لغزشی جلوی خودمو نمی گیرم، اون وقته که به خودم اجازه میدم خونه زندگیم به فساد کشیده بشه.

      خیلی ممنونم جناب حقگو بابت این کامنت فوق العاده و تاثیرگذار. ممنون که به هدایت خداوند برای نوشتن این کامنت عمل کردید. در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و موفق باشید.

      خدانگهدار

      1402/6/21

      19:00

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    آرش لشنی گفته:
    مدت عضویت: 1511 روز

    دلیل سینوسی رفتار کردن من در مواجهه با موفقیت بدست آوردن نتایج کوچک همیشه خیال من را آسوده می کند و با این تحلیل که” یافتم راه مشکل را و انجام دادن آن کاری ندارد خیلی آسان است و هر وقت بخواهم انجامش می دهم ” از ادامه ی مسیر باز می مانم.

    همیشه از کودکی در درس خواندن برایم اینگونه بود. ریاضی من از ابتدا قوی بود اما هرگز موفقیت چشم گیری در آن نداشتم چون به محض اینکه مطلبی را یاد می گرفتم و معمولا خیلی سریع یاد می گرفتم با گفتن این جمله ” که چقدر آسون بود ، این که کاری نداشت” از تمرین بیشتر خود داری می کردم و رها می شد. به این خیال که کاری ندارد و آسان است شب امتحان می دیدم با انبوهی از مسائل که گمان می کردم یاد گرفته ام و آسان بوده مواجه می شدم. و نتیجه عدم موفقیت بود برایم.

    اما در مورد قانون سلامت من دیابت نوع 2 دارم. در 4 ماه اول (یعنی اردیبهشت خرداد تیر مرداد سال 1401) نتایج بسیار عالی گرفتم(فقط یک قسمت از نتایج من a1cمن از 9 به عدد 6.3 رسید وزنم از 107 کیبو به 82 رسید و …)

    اما از آذر 1401 با گران شدن گوشت سبک قانون سلامتم رها شد. (هر ماه 1 راس گوسفند کامل و 20 کیلو هم گوشت گاو مصرف کردیم البته برای 2 نفر)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    سوسن صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 1482 روز

    بنام خداوند مهربان

    با سلام ودرود خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته ی گل

    استاد درمورد تغییرات مثبت خودم بگم چیزی که خیلی برام جالبه و تو این چندروز متوجه ش شدم اینه که اکثر تغییرات من پایدار هست با اینکه من وقتی کامنت ها رو خوندم اکثریت نوشته بودن که هرروز بالای 10 ساعت فایل گوش میدن ولی واسه من اینجوری نیست

    من از فایل های دانلودی هدیه استفاده میکنم و تا الان موفق نشدم دوره ای بخرم (سال نو با اینکه پولش رو خودم داشتم ولی هر کاری کردم پرداخت نشد حتی کافی نت رفتم ولی نشد پشتیبانی هم تماس گرفتم فایده نداشت) منم گفتم حتما خدا میگه هنوز زوده و من هنوز اونقدری فرکانسم رشد نکرده

    حالا تغییرات مثبت چیه

    اوضاع خونمون ::::: واااای خداااایا صدهزار بار شکرت

    دقیق یادمه روز اولی که با شما آشنا شدم گفتم اولین هدفم آرامش زندگیمه و خداروشکر بعد از چند وقت کارکردن درست تا الان که هست همه حسابی آروم هستن و هیچ دعوا وبحثی نیست

    تغییر دیگه اینکه توکل کردن رو از شما یاد گرفتم همون الخیر فی ما وقع

    الان دیگه هرچی میشه از خودم میپرسم احساست خوبه یا بد و بعد متناسب با اون تصمیم میگیرم که اعتماد کنم یا نه و همیشه با خودم میگم خدایا من خودم رو به تو می سپارم استاد نمیدونید این توکل کردن و اعتماد به رب چقدر کارهارو برام آسون کرد من کلا آدم بی اعتمادی بودم البته هستم ولی فقط به خدا اعتماد دارم وزمانی که اون باشه اوکیه وبه هر کی اون بگه اعتماد میکنم و خیلی جسور شدم و یاد حرف شما می افتم که گفتین آدم متوکل ترسی نداره

    و این که الخیر فی ما وقع هم خییییلی بهم کمک کرده که آرامش درون داشته باشم شد شد نشد حتما خدا برنامه ی بهتری داره من توکلم به اونه والان دیگه خیالم راحته خداروشکر

    استاد عزیزم در مورد سوال دوم باید بگم من چندباری لغزش داشتم واین لغزش ها باعث شد که کلی گریه ناراحتی اعصاب خوردی و… ولی خداروشکر از اونجایی که خدا خیر است خیلی زود منو به راه راست هدایتم کرد واین بنده ش رو رها نکرد ولی استاد درکل هم مدت زیادی تو اون فضا نمی موندم و هیچ وقت به صفر هم نرسیدم که همه اینها از فضل الله است الهی عاشقتم

    در مورد سوال سوم بخوام بگم به نظرم یکی از دلایلش این میتونه باشه که فکرمیکنن این کار وقت تلف کردنه در صورتی که نتایج خود به خود میاد و یا ترس از قضاوت دیگران و یا اینکه مشغول پروژه ای میشن

    الهی صدهزار بار شکرت بابت سایت توحیدی عالی و استاد فوق العاده دوست داشتنی که دادی دوستت دارم جان جانانم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2907 روز

    به واسطه دیدن این فایل که نشانه م بود سوالاتی برام پیش اومد که درباره شون تحقیق کردم ک یه موضوع دیگه که برا شخص من مفید بود و بهش رسیدم و البته از خدا کمک و راهنمایی خواستم موضوع بدن و هورمون هایی مثل دوپامین و سروتونین و … بود و من متوجه شدم که سبک زندگی من طوری هست که عادت های بدی رو گرفتم که باعث بالارفتن دوپامین میشه مثل گشتن تو فضای مجازی یا پرخوری عصبی و …. و درمقابل سروتونین بدنم رو پایین اوردم و اصلا بهش توجه نکردم چونکه افزایشش باعث شادی درونی و رضایت از خود و زندگی میشه من درباره راه های طبیعی افزایشش جستجو کردم و از تجربیات افراد استفاده کردم که مدیتیشن و ورزشهای هوازی و یوگا و پیاده روی یا رفتن زیرنورخورشید و گرفتن ویتامین دی و …. و همینطور لذت بردن از اتفاقات ساده روزمره که همون توجه به زیبایی ها و نکات مثبته که استاد هم همیشه میگن و من اومدم شروع کردم به نکته برداری از اتفاقات کوچیک اما خوب روزم و گاهی هم اونارو مرور میکنم اینکار حال روحیم رو بهتر کرده یعنی دیگه پر از تنش نیستم که بخوام بخاطرش به عادت های بد یا الگوهای قبلی و اشتباهم رو بیارم یا دنبال لذت های آنی نادرست نیستم چون میدونم شادی درونی پایدارتره و جتما تو این مسیر بازم تجربیات بیشتری کسب میکنم و شایدم متوجه بشم دیدگاه امروزم که الان کامنتش کردم کامل نیست چون براساس تجربه و اطلاعات امروزم نوشتمش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1160 روز

    به نام پروردگار مهربان

    سلام به استاد‌عزیزمممم و خانم شایسته زیبا

    این فایل هم از اون دسته فایل هایی بود که به شدت روم تاثیر عمیقی گذاشت طوری که انگار تمام وجودم رو درگیر خودش کرد

    و اما حسی که به من داد دو حس متفاوت بود

    ترس و رضایت

    رضایت از اینکه من یک سال و خورده ایه که هر روز فایل گوش میکنم و تو سایتم واقعا به نسب خیلی کم بودن روزایی که پرت بشم بودن ولی کم

    اما خیلی تکامل داشت

    یعنی تعهدم به سایت سرجاش بود اما عمل گراییم واقعا تکامل طولانی رو طی کرد

    مخصوصا در مورد غیبت کردن و ورودی ها

    یعنی هنوز واسم سخته

    و به قول خانم شایسته انگار ادم تو معذوریته که نکنه ناراحت بشه فلانی که باهاش هم صحبت نمیشم

    و واقعا ایمان دارم که من تو بحث خود ارزشی مشکل دارم

    یعنی مثلا من اگاهم که یکسری از فامیل هامون حرفی جز غیبت ندارن

    ولی باز به خاطر اینکه ناراحت نشن جای اینکه تو اتاقم بمونم و کارامو بکنم میام میشینم کنارشون

    ولی اخرین بار دیدم که چقدر این کار نشتی انرژیه و به لطف دوره عزت نفس گفتم تحت هیچ شرایطی پای این چرت و پرتا نمیشینم و خودمم حرفی از کسی نمیزنم

    خیلی بهتر شده

    اما در مورد تظاهرات

    من تو اینستاگرام واسه رقصم فعالیت میکنم

    ولی اون موقع بود که پیجم رو کلا بستم که حتی یک پست نبینم و یه حرف نشنوم از کسی

    هرجا حرفش میشد میرفتم تو فاز خودم

    خیلیا جوگیر شده بودن تظاهرات میکردن

    بعد جالبه یسریاشون حرفای استادم قبول داشتن

    بعد من نمیدونم چطوری اینکارو میکردن

    اما‌من از خودم راضیم که حتی یذره برنامه هام رو عوض نکردم

    نمیگم اصلا تحت تاثیر قرار نگرفتم بلاخره یسری اتفاقات ناراحت کننده افتاد اما باز به روز نکشیده اعراض میکردم و میرفتم سراغ کارهام

    تو اون جو مسموم خوشحال بودم واسه خودم

    هیچوقت یادم نمیره

    دنبال کارای کلاسم بودم تو خیابون واسه خودم اهنگ میخوندم و راه میرفتم و پلیسای ضد شورش کنار ایستاده بودن

    و اونجا بود که فهمیدم نه ترسی بر آن ها وارد است و نه غمی یعنی چی

    و خب تعهدم به سایت خیلی وقت ها زیاد و کم شده اما قطع نشده

    و حالا که دارم رو دوره عزت نفس کار میکنم با تمام وجودم تعهدم بیشترم رو میبینم

    یوقتایی که مثلا تمبلی میکنم یا دارم ورودی منفی میدم سریع یاد آور میشم که پس فلان هدفت چی میشه اینطوری که نمیشه رسید

    اما اون ترسه که میگم اینجا بود

    که من با انگیزه رسیدن به هدفام تعهدم هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه اگر که رسیدم چی ؟؟؟

    اون موقع چی هولم میده ؟؟؟

    با اینکه با تمام عشق دارم رو خودم کار میکنم

    که متوجه شدم منم‌ مثل استاد باید سقف نزارم واسه آرزو هام

    استاد که انقدر تعهد دارن و همیشه در حال حرکتن باز تواون قسمت از سفر به دورا آمریکا که داشتن سفر تنهاییشون رو شروع میکردن گفتن من رضایت ندارم از در حال حرکت بودنم و جالبه استاد که اینهمه فعاله

    هر سری یه اپدیت هر سری یه دوره هر سری یه بهبود فوق العاده قانون سلامتی که در عرض 6 ماه شایدم کمتر از هیچی ندونستن تبدیل بشه به یک دوره ی انقلابی در بحث های سلامتی

    و این دقیقا همون بحثیه که استاد تو عزت نفسن میگن میزان رضایت باید حد داشته باشه که حرکت کنید رو به جلو و نگید راضیم و بسه

    واقعا همیشه من با خودم تکرار میکنم

    اگه استاد بعد از دوره تند خوانی میگفت که به ثروت رسیدم بسته

    اینهمه دوره بی نظیر اینهمه تغییرات فوق العاده ایجاد نمیشد

    یا مثلا همیشه ایلان ماسک رو یادآور میشم که

    هر سری یه پروژه خفن کار کرده طوری نتیجه طوفانی بوده که ادم میگه از این بهتر نمیشه

    بعد دست میزاره رو یه پروژه دیگه ادم میبینه از این بهترم میشه !!!

    یا مثلا فکر‌کن اپل رو مدلiphone 5 استاپ میکرد و میگفت بسته دیگه ما رسیدیم به اون فروش عالی !!!

    اونوقت هیچوقت iphone 14 ایی وجود نداشت هرگز

    حالا درسته ادم این فکت هارو برای خودش میاره ولی

    شاید باز ته ذهنش بگه من‌که ایلان ماسک نیستم !!!!

    منکه استاد عباس منش نیستم

    اصلا اگه قرار بود باشم ایشون نمیشد استاد من شاگرد من پایین ترم باشم عیبی نداره

    ولی باز این از عدم احساس لیاقت میاد

    ولی من میخوام با تمام وجودم حرکت کنم

    حرکت کنم تا زمان مرگمممم

    من خودم سر رقص

    با یه تمرین 5 ماهه یه سبک رو از حالت اماتور اومدم رو سطح حرفه ای قشنگ

    بعد حالا به خودم گفتم همیشه میشه بهتر بشه

    الان اومد‌م همون تمرین های 6 ماه پیش رو از اول شروع کردم دارم بهبود میدم که تمام ایرداتش رو حل کنم و اون سبک رو تو بهترین حالت ممکنش برم

    و‌ نگم که ای بابا فایده اش چیه منکه نمیتونم بشم اون دنسر آمریکاییه که تو مسابقات جهانی اول شده

    اما من ایمان دارم اگه حرکتم‌رو ادامه از اون دنسره‌ام‌ میزنم بالا

    همه‌بهم‌میگن پر‌تلاشی خیلی تلاش داری تور رقص

    ولی فکر میکنم اونا فکر میکنن من چون میخوام مربی بشم این تلاش رو میکنم

    اما حقیقت اینه که من این‌رو به عنوان سبک زندگیم پذیرفتم

    این زندگی منه

    به قول استادمگه میشه گفت خب من 20 ساله غذا میخورم دیگه بسته نخورم !!!!

    و این‌فایل هام باید بره تو لیست اون فایل هایی که مرتب گوشش کنم‌چون قشنگ تاثیرش رو حس کردم تو تعهدم

    استاد‌ شما لایق ترین‌هستی و عاشق شمام که با این سبک زندگی بهترین الگو هستین برای من

    خانم شایسته عزیزم با تمام‌وجود عشق میکنم وقتی تعهد‌شمارو میبینم

    و با تمام وجود تلاش میکنم که این کار کردن رو خودم‌رو به عنوان سبک زندگی بپذیرم نه واسه رسیدن به یک هدف خاص

    اینطوری بیشتر و بیشتر میتونم در لحظه باشم

    خداروشکر میکنم که در فرکانس این فایل ارزشمند بودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: