مروری بر آموزش‌های استاد عباس‌منش در سال 87 | قسمت 1 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

355 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساناز افشین پور گفته:
    مدت عضویت: 1744 روز

    سلام وقتتون بخیر استاد عزیز خیلی برای من جالب هست که این فایل در سال ۸۷ پر شده و خیلی واضح دارم تحویل تغییراتی بزرگ شما را تا امروز میبینم .و در خصوص فایل من واقعا موفقم که ترس مانع پیشرفت آدم ها میشه ولی خیلی وقتها ترس نگذاشته پیشرفت کنم ولی خیلی وقتها هم با غلبه بر ترسم تونستم به خواستم برسم ولی نه از آگاهی بلکه خیلی وقتها فقط توکل کردم و پیش رفتم و نتیجه هم گرفتم ولی الان که با شما و سخنرانی های شما آشنا شدم این موضوع رو بیشتر درک میکنم.بعضی وقتا متوجه میشم مشکل کجای کار هست ولی توان مقابله با اون مشکل واسم سخت میشه .و در نهایت مطمعن هستم که ناشی از ترس من هست که بعضی وقتا پیش نمیرم و سر جام ایستادم .خیلی خوشحالم در تلاشم که شروع کنم به استارت دوره ها تازه وارد جمع شما شدم ولی بی صبرانه منتظرم تا تمام ترس هامو از میان بردارم چون فکر میکنم بزرگترین چیزی که جلوی پیشرفت منو گرفته ترس و اعتماد به نفس هست و ایمان دارم با گرفتم فایلهای شما و تمرین های که دارد حتما از این مراحل با سربلندی میگردم و موفق میشم .یا حق به امید موفقیت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    معصومه گودرز گفته:
    مدت عضویت: 1698 روز

    استاد عباسمنش جانم 💜💜

    چقدر دیدن این فایل باورساز بود . خصوصا اون قسمت آخر که دارید می گید از ۵ اردیبهشت ۸۷ اولین بار شروع کردید برا گفتن از اون چیزی که بهش رسیدین

    تمام کامنت های بچه ها رو خوندم و تک تک کلمات و جملاتشون حرفای منم هست اما یه چیزی در من انگار یکدفعه سرباز کرد .

    استاد از وقتی با شما شروع کردم تلاش کردم که ترس هام رو کم کنم خصوصا در مورد کارهایی که می خوام انجام بدم و تردیدها رو کنار بگذارم … هربار یک باور قوی رو بعنوان اهرم استفاده کردم . گاهی عشق انگیزه حرکتم شده گاهی تمرین عزت نفس . گاهی تعهد به انجام تمرین به حرکتم واداشته و گاهی گفتن برای شما . و استاد فکر میکنم با این انگیزه ها باید برم جلو تا برسم به اون نقطه ایمانی که شما توش هستین . اونجا که تو ثروت ۳ میگی تو برو … هدایت میرسه . تو ایمان داشته باش، راهها بهت گفته میشه.

    حالا اما توی همین محرک های موردی یه محرک قوی دیگه هم پیدا کردم … اینکه بابا من قرار نیست تا آخر عمرم فقط بچسبم به یک تجربه و خودم رو در امنیتش نگه دارم . ترس رو بزارم کنار و قدم در راههای جدید بگذارم . اونم نه یکبار … چون یکبارش که باز تهش میرسه به همون سکون و چسبیدن به امنیت . من زمانی می تونم ادعا کنم که در مسیر ایمان پیش میرم که هم برم تو دل ترس هام هم برای خودم مستمرا چالش های جدید راه بندازم . و اگر خودم به استقبالش نرم دنیا به زور تضادها من رو مجبور به تغییر می کنه .

    درست میگین استاد، عضله تصمیم گیریم رو باید قوی کنم .

    من ورزش میکنم و اینکار برام خیلی با اشتیاق انجام میشه . هربار که یه حرکت جدید یاد میگیرم یا هربار که از اصل اضافه بار در ورزش استفاده می کنم و بدنم رو به چالش میکشم نتایج از راه میرسه . اما نه با یکبار بلکه با استمرار .

    ما در تمرینات ورزشی دوتا اصل مهم داریم یکی “اصل اضافه بار” و دیگری “اصل پیشرفت تدریجی” . یعنی ما برای رشد و توانمندی عضلاتمون باید خودمون رو تدریجا و مستمرا به چالش بکشیم وگرنه به واسطه “اصل سازگاری” بدنمون دیگه تغییر نمی کنه و حتی ممکنه تحلیل هم بره.

    استاد جان، چقدر قشنگ قانون تکامل و رفتن تو دل ترس ها در همه ابعاد زندگی جریان داره .

    استاد ممنونم ازتون که این رسالت رو بعهده گرفتین . شکر می کنم خدا رو هرروز به خاطر وجودتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      حسین گرزدین گفته:
      مدت عضویت: 1927 روز

      خیلی دیدگاهت قشنگ بود مخصوصا اون قسمت اصل ها در تمرینات ورزشی خیلی برام قابل لمس بود چون خودم ورزش میکنم

      بازم میگم خیلی قشنگ و بجا ازش در کامنت استفاده کردی و دیدم تقریبا یک ساله تو سایتی و ثروت سه رو هم خریدی واقعا خیلی انگیزه بخش بود

      مرسی بابت کامنت قشنگت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مصطفی شهنواز گفته:
    مدت عضویت: 916 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان سلام استاد جاانم و خانوم شایسته نازنین و همه ی دوستانم

    استاد من فقط سر. موهاتون اومدم رو فایل ولی اینو تیک توی ذهنم خورد که استاد عباسمنش الانو با اون موقع که 15 سال پیشه مقایسه کردم داستان تکاملتون چقدر قشنگ تکامل رو متوجه شدم اون موقع شما و الان شما فقط بحث از نظر آگاهی ها کاملا مشخصه داستان تسلط مصاحبه کردن شما خیلی برام تاثیر داشت همون که گفتین من در مسیر حرکتم چقدر عالی بود خب استاد من الانمو نگاه کردم که چقدر میتونم پیشرفت کنم من تازه اول راهم یه ساله دارم رو خودم کار میکنم از نتایجمم تو کامنت های قبلی گفتم من کلی نتایج گرفتم چه مالی چه سلامتی ارامش از همه مهمتر یکتا پرستیم خدامو پیدا کردم بهشت رو پیدا کردم استاد داستان صفر پنج کرمان رو هم گفتین من آموشی صفر پنج کرمان بودم دوره ی عالی بود خدایا شکرت خدایا عاشقتم چقدر تو خوبی

    خدایا بی نهایت سپاسگذارتم

    استاد زیبای من سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    شهرام گفته:
    مدت عضویت: 3031 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عزیز و همه اعضای خانواده بزرگ عباس منش

    من این فایل رو چندین و چند مرتبه گوش دادم و نکاتش رو بررسی کردم و صد البته کامنت ها رو که خوندم ، دیدم سایر اعضا تقریبا همه نکات رو به خوبی بیان کرده بودند .

    ولی یه چیزی که نظر منو جلب کرد و من به شهود رسیدم اینه که قوانین الهی در این کائنات و مسیر رسیدن به خواسته ها همیشه یکی هست و بستگی به شرایط و محیط نداره .

    من خیلی دقت کردم ببینم آیا موردی هست که 13 سال پیش استاد حرفی زده باشه و الان نظرشون عوض شده باشه و با کمال تعجب چیزی پیدا نکردم.

    یادم افتاد به موضوعی که استاد به ما گفته بودند که “از یه جایی به بعد که فهمیدم قانون چیه دیگه هیچ کتاب جدیدی نخوندم و رفتم به دنبال اجرای قوانین در زندگیم” .

    بهمین خاطر به خودم یادآوری می کنم که همین آموزشهای فوق العاده ساده استاد رو که دارم می بینم رو تو زندگیم پیاده کنم و نیازی به متدها و روشهای پیچیده ای ندارم .

    تغییر باورها، رهایی از ترس، تصمیم گیری، کنترل ورودی ذهن و تمرکز بر رو نکات مثبت و هدفم می تواند مرا به خواسته ها و آرزوهایم برساند .

    شاد باشید و سالم و موفق در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    ثریا ادهمی گفته:
    مدت عضویت: 1235 روز

    چقدر عالی صحبت کرده بودید و چقدر آگاه بودید به مرتبه ای که قرار داشتید و اونجا که گفتید« من نمیتونم بگم الان موفقم ، من در حال حرکتم » یا اونجا که گفتید « فکر نکنید رسیدن به هدف کار شاقیه یا دور از دسترسه» . من این جمله رو میشناسم و میفهممش. اینکه اشراف داری به جاییکه هستی و از همون لحظه با تمام وجود لذت میبری حتی از ترسهاش، حتی از تپق زدنهاش، تو دلت یه دلهره ی شیرینی هست که بهت میگه برو جلو اینه همون مسیر دلخواهت و با افتخارو شجاعت ازش میگی و نگران قضاوت دیگران نیستی. خداروشکر که دوباره با وجود شما یادم اومد روزهای شگفت انگیزی که تجربه کرده بودم. چقدر نوشتن ، این روزها به کمکم میومد و ننوشتم. هرچی بنویسیم بازهم کمه. من عاشق نوشتنم و لذت میبرم از نوشته های شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1168 روز

    به نام خداوندیادآورنده ویادشده.

    سلام به استادعزیزخودم.

    اول ازاینکه چقدخوشحال شدم که هم چهره ی جوونیتونو،دیدم هم صحبتهایی که تواون دوران کردیدراشنیدم.

    خیلی عالی بودید ولی خیلیم مشخص بود که روندتکاملی راطی کردید.خوبه که این چیزها را ببینیم و بشنویم تاانگیزه بشه برامون ،برای صبرکردنهامون ،برای تلاشهاوحرکتهامون.برای بدست آوردن موفقیتهامون.

    بله استادشماخیلی تغییرکردید،ازهرنظرکه بگیدتغییرکردید.چقدخوبه که انسان تغییرات خودش رابه لحاظ مثبتش ببینه وحس کنه .چ انرژی خوبی به آدم میده.

    قدرت و شهامت فردرابالامیبره.

    تیپ وسبکتون خیلی نوستالژی بود.باوجودتغییرات عالیتون ،امامن از همین سخنرانی هم انرژی زیادی گرفتم.

    چون اون موقعشم شمادرحال دادن فرکانسهای مثبت به جهان بودید.وحالاازجهان کلی چیزای خوب وعالی دریافت کردید.

    روندتدریجی هرچیزی و هرهدفی تورابه مقصدمیرسونه .

    مسیررسیدن به اون هدف ،میشه تکامل رشدی ما،که پرازدرسهاوتجربیات خوب وبد،تلخ وشیرین وسختی وآسونیه.

    واقعن شماالگوی مناسبی هستیدبرای تفهیم آموزشها.

    انشالله که بتونیم باهدایت وایمان به خدا،سیرتکاملی خودمون راطی کنیم .وبه خواسته هامون دسترسی پیدا کنیم .

    استادجونم خوشحالم که نتیجه ی زحماتتون رادیدید،ورشدوپیشرفت بی نهایت خوبی داشتید.به قول خودتون ،اتفاقاتی که براتون افتاده ،بیشترازآنچه که خودتون توقع داشتید،هس.

    همه ی این نتایج ،پاداش حرکت وتلاشهای پی درپی استاد،وایمان واعتمادتون،به خدابوده .

    باورداشتن بر،درستی مسیرشون ،تجارب خوب و مثبت کسب کردن ازهراتفاقی ،همت واراده وپشتکارشون وپذیرش اینکه نیازبه تغییرات باورهاوعقایدپوچ دارن .

    همه ی اینهاباعث خوشبختی وبدست اووردن آرامش و روابط عالی وسلامتی وداشتن ثروت عظیم شدش.

    پس همیشه باامیدپیش بریم ومطمئن باشیم که اگه به همین روند ادامه بدیم ،ماهم به همه چی میرسیم.

    پس بیایید،خالق چیزهای خوبی باشیم .باورکنیم همه چی دست خودماس.

    استادجونم دوستت دارم

    چه خوبه که شما هستید

    عاشقتونم وبهتون افتخارمیکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1605 روز

    به نام خداوندبخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    روز چهل وچهارم روزشمارتوانایی تشخیص اصل از فرع…

    دقیقه 4 این فایل، شما استادقشنگم گفتید شرایط زندگی مارو تصمیمات ما میسازه…

    ودقیقا اون بخشی که گفتید باهمسرم خوب حرف بزنم یا نه ،باهمسرم مهربان باشم یانه…

    منو یاد یه خاطره ای انداخت که مدتها پیش با درک قانون برانگیختگی که از شما یاد گرفتم، خیلی منو منقلب کرد و یه جورایی هم احساس گناه وخودسرزنشی رو آورد سراغم که چرا انقدر به خودم ظلم کردم با انتخابات وتصمیمات نابه جا، وهم از طرفی خوشحال شدم یه جورایی، بابت اینکه اوکی اگه تا دیروزها اونجوری نادان بودم و نآآگاه حالا که اگاه شدم وخداوند بهم فرصت خوب زندگی کردن وسعادتمند بودن رو داده حالا ازش به خوبی استفاده کنم…

    بریم سراغ اون خاطره، 9 ماهی از ازدواجمون میگذشت فصل گلاب گیری بود که همسرم پیشنهاد داد بریم کاشان، دوتایی وبچه هارو نبریم، از اونجا که ایشون کلا سربه هوا بود و هیچوقت نمی تونست کارهاش رو مدیرییت کنه و توقع داشت منم مثل مادرش کارهاشو مدیرییت کنم اون روز هم من به خاطر اینکه خلقش تنگ نشه چمدونش رو بستم کنارش کارهای مربوط به خودم رو هم انجام دادم، موقع رفتن ایشون گفت آستین کوتاه بپوشم یا آستین بلند؟ گفتم هرطور خودت راحتی عزیزم، گفت لنز بندازم یا عینک بذارم گفتم هرطور خودت مایلی عزیز، خلاصه که ایشون آستین بلند تن کردن و لنز هم انداختن نرسیده به عوارضی تهران قم شروع کردن غر زدن، وای گرممه، وای باد میزنه به چشمم چشمام میسوزه نمی تونم رانندگی کنم و از این حرفها…

    منم گفتم مشکلی نداره بزن کنار لنزتو بردار، لباستم عوض کن آستین کوتاه بپوش، ایشون جای اینکه اینکارو انجام بده، برگشت گفت تقصیر توء، توباید آب وهوا رو چک میکردی میگفتی آستین کوتاه بپوشم، توباید میگفتی لنز ننداز اینجا بیرون شهر تو اتوبان اذییت میشی پشت فرمون!!!!

    یه چنددقیقه خیلی عصبانی شدم خواستم بگم مگه من مامانتم، مگه بچه ای، مگه من باید مراقبت باشم و…‌.

    خلاصه که ساکت موندم و به خودم گفتم مینا تو اولین باره میری کاشان سه روز میتونی بری خوش بگذرونی پس سعی کن تمرکزت روی مثبت ها باشه، تازه انموقع با شما آشنا نشده بودم ولی میدونستم باید به خاطر شادی وآرامش خودم تمرکز کنم روی زیبایی ها ومثبت ها…خلاصه کنم اون دوسه روز همسرم کلا مریض شد حساسیت فصلی وآلرژی گرفت به خاطر گلها و….

    یه بارم سوییچ ماشین رو داخل ماشین جا گذاشت وبا کلی مکافات در ماشینو باز کردن و…

    چندین بارم پشت فرمون با این اون بحثش شد و…

    کلا بهش خوش نگذشت…

    اما من انقدر بهم خوش گذشت انقدر تمرکزم روی خودم وخوش گذرونیم بود که یکی از بهترین مسافرتهای عمرم شد سفر به کاشان اون سال ….

    اینهارو گفتم که بگم، من فقط 5 درصد تو کل اون 3 سالی که باهمسرم زندگی میکردم تصمیم میگرفتم که باهاش مهربون باشم، اون بعد مهربون وارومش رو برانگیخته کنم ویا تمرکزم کلا روی خوشبخت کردن آروم بودن وشاد بودن خودم باشه واندازه اون 5 درصد هم خوب بود اما 95 درصد اون چندسال تمرکزم روی نقصهای شوهرم بود، باهاش کل کل میکردم وکلا هرچی تلاش میکردم بانصیحت وارشاد تغییرش بدم بیشتر زندگیم رفت سمت جدایی وخلاصه جدا شدیم ….

    من نمیدونم واقعا چقدر از زندگیم خواست خداوند بوده جزئی از سرنوشتم وچقدرش دست خودم بوده و بازتاب تصمیماتم….فقط اینو خوب میدونم که اگه کسی تمرکزش روی خودش و روی خوبیها وزیبای های جهان و اشخاصی که باهاش در ارتباط هستند باشه، دنیاش بهشت میشه، با عشق ومحبت ومهربونی دیووو واقعا دلبر میشه، تضادها با مثبت نگری وسپاسگزاری از بین میره و همون شخص ویا هممون چیزیکه فکر میکنی برضدتوهست ویا ناخواسته هست به شکل زیبایی میشه خیر برای خودت توی زندگی و روی خوشش رو می بینی واگر به قول شما استاد عزیزم اگر اون آدم، یا اشخاص یا کار و شرایط ومکان برخلاف فرکانس ما باشه یعنی توی مدار مثبتی که ماهستیم نباشه جهان خیلی راحت اگر مقاومتی نداشته باشیم ما رو از اون فرد یا افراد یا مکان یا شرایط دور وجدا میکنه….

    من خودم نظرم این هست که شرایط و افراد ومکان و زمان رو وهمه چیز رو خداوند مدیرییت میکنه وحتی اگر بد هم باشه توی زندگیم پیش میاد تا بتونم خودم رو تجربه کنم ورشد کنم وهر چقدر بیشتر رشد کنم همه چیز، در کل زندگیم به سمت بهتر شدن پیش میره وهمه چیز براحتی وزیبایی وآسونی رقم میخوره…

    مثل همون مسافرت کاشان ما، که برای من فقط خیروخوشی وشادی داشت

    اما برای همسرم مریضی و حال بدی وخستگی و شکایت و گله….

    اینجاست که مشخص میشه تصمیمات ما تعیین میکنه که خوشبخت باشیم یا بدبخت…

    شادباشیم یا غمگین…

    ثروتمند باشیم یا فقیر…

    ارزشمند باشیم یا بی ارزش …

    سلامت باشیم یا بیمار….

    ودرک این مطلب واین قانون بدون تغییر باعث شده سعی کنم از صبح که پامیشم تاشب فقط برای یکروز زندگی رو با آغوش باز بپذیرم وبگم هرشرایطی پیش بیاد من می تونم تو لحظه مدیریتش کنم چون این من هستم که تصمیم میگیرم چه واکنشی به موضوعات وشرایط نشون بدم…

    این به درون من به احساسات و باورها وعقاید من بستگی داره …نه به شرایط بیرونی وافراد دیگه و حتی جهان اطرافم…

    اینکه هیچکس قدرت شاد و یا غمگین کردن منو نداره..

    هیچکس قدرت بدبخت یا خوشبخت کردن منو نداره…

    همه چیز با تصمیمات من شروع میشه از لحظه ای که بیدار میشم تا وقتیکه شب بخواب میرم…

    چقدر خداوند عدالت رو در جهان با همین قوانین بدون تغییر زیبا داره مدیرییت میکنه!!!

    الهی هزاران بار شکر که از طریق شما استاد عزیزم منو نسبت به این قوانین ودرکش آگاه کرده ومنو در این مسیر روشن که همه خیر وخوشی هست قرار داده…

    دوستتون دارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1432 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت همگی…

    استاد عزیز و آگاه که با گذشتن نزدیک به دو دهه از این فایل،هنوز همون توحید و ایمان در عملتون،حائزه اهمیته!

    شور و شوق و علاقه ی وصف ناپذیرتون به انجام این کار

    آگاهی هایی از جنس ناب الهی که وصل وصل بودید از همون اول و به الهاماتتون گوش کردید و بدون تجربه و پس انداز و هیچ گونه پارتی قدم در راهی گذاشتید که ایمان شما رو نه تنها کم نکرد بلکه روز به روز بیشتر و بیشتر کرد!

    از همون اول،کلام و عمل شما باهم یکی بود و هیچ تفاوتی با الانی که داریم فایل ها و محصولات شما رو استفاده می کنیم ندارید!

    ترس نداشتید و با اولین نجوای ذهنی،جلوی پیش رویش رو گرفتین و خواستین که برای اولین بار در بین دانشجوها و در حضور استاد سخنرانی کنید!

    شجاعت و شهامتتون باعث این رشد و پیشرفتتون شده که هیچ گونه بهایی به هیچ چیزی ندادید و قدرت رو فقط در دستان خدا دیدید!

    آشنایی با قوانین ثابت خداوند و حال خوب و احساس خوب داشتن که اون زمانی که اولین تجربه ی سمینارهای حضوریتون بود احساستون با الانی که در تمام جنبه ها به موفقیت رسیدید هیچ فرقی نداشت و این نشونه میده مسیره هدف لذت بخش تر از رسیدن به خوده هدف هست و اگه ما در مسیر حال و احساسمون رو خوب نگه داریم ثروت و موفقیت به گفته ی خوده شما،لاجرم بدست میاد!

    وقتی شنیدم هفت ماه بعد از اولین کنفرانستون توی دانشگاه،سمینار برگزار کردید یاده خودم افتادم که با ورودم به سایت کاره خونگی رو شروع کردم و بدون هیچ گونه تجربه و مهارت خاصی بنا به شدت علایق و عشقم و چقدر زود هم موفق شدم!

    همین عشق و علاقه رو در هر کاری بخواییم انجام بدیم با همان انگیزه و باورای خوب و ایمان به خدایی که قدرتش نامحدوده همان نتیجه های فوق العاده رو میگیریم!

    استاد چقدر تحسینتون کردم که در اوایل جوانی که همه دنبال خوشگذرانی و لذت های واهی و گذرندان روزها و لحظه ها به تکرار هستند دنبال اهداف و برنامه های خودتون رفتید بدون اینکه حامی و پشتیبانی در این راه داشته باشید و چقدر به این ایمانتون غبطه خوردم که از اول راه درست و مستقیم رو انتخاب کردید!

    الان هم در این روزگاری که تقریبا همه جا از اینگونه برنامه ها و بحث ها و سمینارها هست به جرات کسی نیست که مثل شما رفتار کنه و مثل شما نتیجه بگیره!کدوم یک از ما مردی یا خانومی رو می شناسیم توی خانواده و اطرافیان که بخواد به خاطر ایمان و باورش و به خاطره اینکه ذهنش رو خوب کنترل کنه و در معرض اخبار و حوادث منفی نباشه مانند شما به دور از جامعه و اقوام و آشنایان و در هر لحظه در حاله کنترل ذهن و کارکردن روی باوراش باشه و همین وعده ی خداوندیه که بشارت داده به مومنان!آنان که همواره در حال سعی و تلاش یا همون کنترل ذهن هستند و پاداش این دسته از افراد میشه بهشتی که الان در اون در حال زندگی هستید بهشتی که خداوند در قرآن وعده داده و ما به عینه نتیجه ی این عمل کردن رو در شما می بینیم و گوارای وجودتان که در این جهان ماننده شما به ندرت و شاید به شماره ی انگشت دستانمون باشه و سزاور این گونه زندگی کردن هستید چون خدا رو تو همه ی جنبه های زندگیتون باور کردید و از خدا ایمانی مانند ایمان شما برای خودم و تمام دوستان حاضر در این سایت الهی آرزومندم چرا که ما هم رهروان این مسیر هستیم و به دور از بدنه ی عموم جامعه که در حال زندگی کردن در مسیر باد هستند تا به هر جایی وزید به آن طرف سوق پیدا کنند ولی ما هر چند کم ولی در حال یاد گرفتن و رشد تکاملی و بودن در این مسیر الهی هستیم و ساعات و زمانمان را با نگذراندن در فضاهای مجازی،دورهمی هایی که اکثرا در حال غیبت و اخبار منفی هستند طی نمیکنیم و امیدواریم که به زودی باایمان بخدا و نترسیدن و شجاع بودنمان نتیجه های خوبی رو در تمام جنبه های زندگی بدست بیاریم و در هر لحظه در حال لذت بردن از زندگیمون باشیم و هر وقت که فرشته ی مرگ اومد که ببرتمون دیگه ازش وقت نخواییم و جوری زندگی کنیم که خدا ازمون راضی باشه!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    آرام گفته:
    مدت عضویت: 1950 روز

    سلام استاد عزیز

    شجاعت و جسارت شما واقعا قابل تحسین و ستودنی ست

    من خودم با اینکه هنرهای زیادی دارم و کارهای زیادی از دستم بر میاد هیچ موفقیتی کسب نکردم و همیشه از خودم ناراضی ام و تنها دلیلش ترس بوده و هست. هروقت دست به کاری میزنم ترس و نگرانی اینو دارم که اگر فروش نرفت؟ اگر مشتری نداشت؟ وهزاران اگر دیگه باعث میشه دل به کار ندم و درجا بزنم. امیدوارم با کمک شما بتونم بر ترسهام غلبه کنم و به اهدافم برسم.

    استاد میتونم بپرسم اگر اون روز قبل از اولین سخنرانی خانمتون تشویق نمیکرد و یا حتی منع تون میکرد و میگفت این کارو نکن ممکنه بهت بخندن ممکنه مسخره کنن ممکنه تحویل نگیرن و یا به هر نحوی ته دلتون خالی میکرد بازم شما دنبال این کار میرفتین؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    فرزانه احمدى گفته:
    مدت عضویت: 2537 روز

    سلام به استاد گلم و خانم شایسته مهربان و همه همراهان خردمند و خوب

    این فایل با وجود اینکه قدیمی بود اما چقدر تاثیر گزار بود! استاد جان به خدا نمیدونم چی بگم شما همون هدایتی برای من بودید که سال ها دنبالش بودم از همون لحظه ای که با شما آشنا شدم و کلام شما را شنیدم یک صدایی در درونم میگفت این صدای حق است این صدا آرامش است این صدا حرف درست است! واقعا الان که این رو مینویسم چشمای من پر از اشک است چرا که شما خدای حقیقی رو به من معرفی کردید و از وقتی که من با خدا آشنا شدم زندگی برایم راحت تر شده است. کار هایی که انجام میدم به شکل ساده تری پیش میرود . درک و نظر و تفکر من کاملا نسبت به خودم و دنیا و آدم هایش تغییر دادید. خدا را شاکر هستم که بهترین آدم ممکن که میتوانست در مسیر تغییر افکارم به من کمک کند سر راهم قرار داد. با این که من مدت زیادی نیست که با شما آشنا شدم ولی نتایج و شخصیت من در مقایسه با قبل زمین تا آسمان متفاوت شده است.و هنوز سعی در بهتر شدن و تغییر کردن دارم. چقدر این احساس تسلط و اعتماد به نفس شما با وجود اینکه در اوایل راه بودید قابل تقدیر است .و درستی و صداقت در رفتار و گفتارتان به وضوح دیده میشود. دوستتون دارم بهترین ها همیشه بدرقه راهتان باشد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: