نقش عشق و اشتیاق در موفقیت - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

553 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نسيم زماني گفته:
    مدت عضویت: 2331 روز

    سلام استاد عزیز

    و سلام خدمت مریم جانِ عزیزم

    من نسیم هستم از اصفهان ۳۲ ساله

    من دختری بودم که از سن تقریبا ۱۸ سالگی علاقه من شدم به درآمد داشتن از خودم

    از همان زمان رویاهای بزرگی داشتم که از خودم خونه ، ماشین و … داشته باشم

    هنگام انتخاب رشته نمیدونستم چی بخونم، برادری دارم که هوافضا خونده بود و استاد دانشگاه بود ولی عاشق رشته ی هنرهای چوبی بود ..

    خاهرم تجربی خونده بود و پشت کنکور برای رشته ی پزشکی و برادر دیگرم که تجربی خونده بود ولی قاضی بود .

    یعنی تو خونمون هیچ کس اونجایی که میخاست نبود و توصیه ایرکه به من کردن اینکه برو هنرستان .

    خلاصه رفتم هنرستان رشته گرافیک .۱ سالی گذشت و من فهمیدم هیچ علاقه ای ندارم ، سال دوم هم خوندم و پشتش پیش دانشگاهی هنر و بلافاصله هم دانشگاه فوق دیپلم هنر قبول شدم و با زجر میرفتم چون هیچچچچ علاقه ای نبود .

    تصمیم گرفتم برای لیسانس تغیرر رشته بدم ، و رفتم مهندسی معماری، از بیزنس معماری و ساختو ساز خوشم میومد اما از شغل و رشته معماری چون ادغام با هنر بود نه ،

    لیسانسمو گرفتم و پشتش فوق لیسانس قبول شدم ، اونم رفتم و شدم خانمِ فوق لیسانس معماری .

    از ترمِ ۱ فوق لیسانس حس کردم دوسش ندارم ولی پولِ خوبی در میاوردن بعضیا ، منم گفتم پولش خوبه

    اما از همون ابتدا شخصیتم جوری نبود برای کسی ، توی شرکتی کار کنم .

    البته یه ۹ ماه رفتم حقوقمو نمیدادن ، منم گفتم دیگه تمووووووم

    کار باید از خودم باشه

    اومدم فک کردم من اگه ۳۰۰ میلیون (سال۹۳)وام بگیرم میتونم یه زمین بخرم و شروع کنم خورد خورد ساختن .

    ولی پول میخاستم ،برادرم گفت من این وامو میگیرم برات اما قسطاش چی ؟

    اومدم فک کردم گفتم میدم سراغ یه شعلی که پول روزانه بدن ، مثلا آرایشگری

    هیچیییی هم بلد نبودم ،آسونترین کار آرایشگری اپیلاسیون بود ، سریع ۱ مرکزی پیدا کردم ۱ هفته عصرا رفتم کار کردمو یاد گرفتم

    تازه هم پدرم فوت شده بود و من فهمیده بودم که من خودم باید خرجمو بدم ، و مامانم گناه داره

    تمام تلاشمو میکردم

    تا اون کارو یاد گرفتم به مامانم گفتم بهم ۱۰ میلیون قرض میدی که من یه سالن آرایشگاه بزنمو بعد پولو پس بدم ، مامانم خندش گرفت ، گفت آخه مگه بلدی ، و…. و خلاصه نداد

    یه روز صبح از همون شرکتی که ۹ ماه کار کردم مرخصی گرفتم حدود ۹ تا بانک رفتم و گفتم به من ۱۰ میلیون وام میدین ؟

    ۱ بانک شهر بود رئیس خوبی داشت .گفت میخای چیکار ؟ گفتم میخام کار راه بندازم .گفت من میدم فقط مادرت بیاد ضامنت شه .

    خلاصه ۱۰ تومنو دادو من رفتم دنبال سالن گشتن .و بلاخره پیدا کردم .سریع تجهیزش کردمو و. یه سری تبلیغ دادمو و ۱ شاگردم گرفتمو شروع کردیم

    ۲ سال کار کردم ماشین خریدم طلا خریدم تا اومدم برم سراغ اون وامه برا خرید زمین ، تورم شدو دلار رفت بالا و زمین ۲۰ برابر شد

    و من گفتم ای دل عاااافل .و خلاصه کم کم فهمیدم انگااار زیادم به بیزینس معماری علاقه ندارما ، یعنی ۱۰۰ ٪ علاقم نبود .

    گذشت چند سال توی همون سالن کار کردم و فایل گوش میدادم فایل گوش میدادم تا فهمیدم که چه بیزنسی دوس دارم

    حدود ۳ سال طول کشید استاد ولی فهمیدم من عاشق تجارت هستم .

    واردات و صادرات

    سفر کردن به کشورها

    دیدن فرهنگهای مختلف

    و این شعل ۱۰۰٪ من شد .

    از ابتدای فهمیدم اما قدمی بر نمیداشتم و جسته و گریخته آموزش میدیدم توی اینستا

    تا گذشت و امسال گفتم بااااااااید شروه کنم

    با گفتنش که من تاجر نمیشم ، باید استارت بزنم

    همون پارسال یه آقای تاجری رو پیدا کرده بودم اینستا که دنبال میکردمشون

    اتفاقی پیام دادم اردیبهشت امسال و کلی خواهش وتمناااااااااااااا که شما به من یاد بدید و برام پشتیبانی بزارید ق

    قبول کردن ولی گفتن من ۴ حلسه میزارم و جلسه ای ۱ میلیون .و ۶ ماه پشتیبانی

    متم قبول کردم و سریع ۴ میلیونو ولریز کردم

    در ضمن این ۴ میلیون مالِ خریدِ خونمون بود .چون من و همسرم اردیبهشت داشتم دنبال خونه میگشتم برای خرید.خلاصه ازون پول برداشتم و بعدا معجزه ولر از کسی که پول طلبکار بودمو نمیداد ۵ تومن پولمو پس داد و گذاشتم روی پول خونه

    اولین جلسه اموزش گذشت و هرچی استاد گفت من بلد بودم و کلی هم تشویق شدم و پشتیبانی به جای ۶ ماه شد ۸ ماه 😅

    من هنوز ۱ جلسه از آموزشم مونده ولی با ۲ تفر تاجر افغانستانی صحبت کردم و الان جنس و محصولمو انتخاب کردم و همین روزاست که اولین صادراتمو انجام بدم 💪💪💪

    هیچ کسی رو از اول نداشتم کمکم کنه جز خدا .من از ۲۲ سالگی فقطو فقطو فقطططططط خودم بودمو خودم

    پول قرض دادم ، برای بقیه خرید کردم

    کلی کار بقیه راه انداختم ولی ۱ بار یکی پشتمو نگرفت جز خداااا

    از همون اول هم همه بهم خندیدن .از همون زدن آرایشگاه تا این شغل جدیدی که انتخاب کردم

    و از اول همه منتظر بودن من بگم نشد ، نتونستم

    اما تونستم استاد

    شد ، از خدا خواستم و شد

    اما باورهایِ ثروتم ایراد داره هنوز که دارم روشون کار میکنم

    استاد من مطمعنم تا ۲ سال دیگه ، به عالمه پرونده های صادراتی دارممممم که تموم موفقیت آمیز بوده

    هم عشق کردم با این شغل هم به ثروت رسیدم

    ممنون از شما که شبو روز من با صحبتهای شما میگذره🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      فرهاد نجاتی گفته:
      مدت عضویت: 1072 روز

      سلام خانم زمانی .با آرزوی موفقیتهای بیشتر برای شما. منم چند ساله که به فکر تجارت هستم و عاشق صادرات و واردات و دیدن بازارهای جهان هستم اما موقعیتش برام پیش نیومده حالا از بی تجربه بودن و عدم آگاهی تو این حوزه گرفته تا نبود پشتوانه مالی اما خیلی دلم میخاد وارد تجارت بشم. از طرفی هم تو منطقه ما خیلی چیزها برای تجارت هست .از محصولات باغی. کشاورزی و گلخانه ای گرفته تا خرما و پسته

      و از خدا میخوام که تو این مسیر راه رو برام هموار کنه و درها رو باز کنه.

      إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَستعین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ارشیا گفته:
    مدت عضویت: 2171 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد خوبم.

    من اتفاقا یک شغل رو تو سرن دارم‌که خیلی برام جالبه که چند سالیه هست.

    دوستدارم یوتیوبری رو بگم ولی نه هر یوتیوبری.

    من Sam Chuiرو که میبینم برام جالبه که این آدم پیش رو شد درمورد تست خطوط هوایی مختلف.

    حتی ایران هم اومد و پرواز های ایرانی رو امتحان کرد بخصوص هواپیما های خاص ایران نثل بوئنگ ۷۴۷ سابق ایران ایر که تاریخچه درازی داره و زبان زد جهان بوده در روزگاران قدیم.

    الان دارم میبینم که این آدم چقدر وضعش خوبه،همیشه بیزینیس و یا فرست کلاس سوار میشه،همیشه لانژ vipیاcipرو استفاده میکنه و گاهی وقت ها به اون کشور ها مسافرت هم میکنه.

    درآمدش هم درگذشته از راه دیگه ای بود ولی اینطور که الان میاد تنها شغلش همین یوتیوبریه و تبلیغ اجناس در وسط ویدیوهاش

    گزینه بعدی کسانین که سفر میکنن و شغلشون سفر به کشورای مختلف و بازیدد از اونجاست که یوتیوبرم هستن،درسته که جهانگردان از قبل بودن،مثلا بردران امیدوار در قدیم ولی اون ها هم از سفرشون درآمدی کس بنمیکردن و مجبور به کار تو خود کشور مقصد بودن برای درآمد.

    اما حالا جهانگردی و تولید محتوا از سفر پز از ثروته.

    واقعیشت شغل انتخابی خودم پزشکیه و با عشق دوستدارم کمک کنم در شفای بیماران،خب خداروشکر این علاقه حمایتمیشه از طرف همه اطرافیانم،خودم واقعا عاشق این کارهستم و دارم تلاش میکنم برم دانشگاهی مناسب تا سلامتی رو رواج بدم.

    خب واقعیت میدونم‌که درآمد هست توش،اما دوستدارم که مثل خیلی از ارگان های بهداشتی که ناسودبرن من هم‌ناسودبر کارکنم.

    سودی بر کارم‌نمیکشم ولی خب درآمد دارم چون کارم ارزشمنده و میدونم که درآمد بالا به همین شکل ممکنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  3. -
    رسول جعفری گفته:
    مدت عضویت: 742 روز

    استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته گرامی سلام. من 21 سال هست که در حوزه گل و گیاه فعالیت میکنم و این تنها شغلی بوده که داشتم و خواهم داشت.و تحت هیچ شرایطی نمیتونم تصور کنم که بخوام شغل دیگه ای داشته باشم چون واقعا عاشق این کار هستم. روزهای سخت و روزهای خوش زیادی توی شغلم دیدم .روزهایی که گل صادر کردم و دلار گرفتم و روزهایی که واقعا به مدت زیادی هیچ پولی در نیومده .اما حتی روزهایی که مشتری نیومده و پولی در کار نبوده هم به این فکر نکردم که بخوام بپرم رو یک شاخه دیگه. استاد خدا رو شکر میکنم که با شما آشنا شدم چون الان راحت تر درک میکنم که روزهای بی پولی من ثمره باورهای غلط خودم بوده که مثلا اینطوری به ما گفته بودن که تو کار گل و گیاه شش ماه بازار خوبه و شش ماه بازار خرابه.این شده بود باور غلط من . محرم و صفر بازار خرابه مردم گل نمی‌خرند. ایام شهادت ها و رحلت ها مردم گل نمخرن. ماه رمضان گل نمی‌خرند و یه عالمه باور غلط دیگه که واقعا باعث شده که من شش ماه از سال رو از دست بدم فقط یه درآمدی که خرج زندگیمون دربیاد. اما به لطف فایل های شما و دوره دوازده قدم من امسال بهترین ماه محرم رو داشتم توی بحث کاسبی و حتی شاید باورتون نشه از شب عید هم برای من بهتر بود.چون من سال‌های قبل با این ایمان و باور از خواب بلند میشدم که ای بابا پس کی این محرم و صفر تموم میشه ،مردیم از کسادی بازار. ولی امسال به لطف الله مهربان و به لطف آموزش‌های ناب شما دو برابر ماه های دیگه درآمد داشتم .چیزی که هیچ وقت بهش فکر نکرده بودم .دو تا مورد که من واقعا تحت تاثیرش قرار گرفتم این بوده که پیدا کردن و تغییر دادن باور های غلط و پیدا کردن الگوهای مناسب. درود بر شما استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه اعضای خانواده بزرگ عباس منش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    ارشیا گفته:
    مدت عضویت: 2171 روز

    سلام استاد!

    چند وقتی هست که من به دنبال این بودم‌که یک شغل و درآمدی داشته باشم. اما همیشه توی اقدام‌کردن برام سوال بود که وقتی هنوز برای پزشکی تو پروسه تحصیلی هستم، چطور شغلی به کارم‌میاد تو این دوران؟ علاقم چیه؟ و بعد یک مدت اقدام ک بازخورد به این رسیدم که من علاقم به تحقیق ک مسائل علمیه!

    شاید خیلی ها اینجور نباشن و توی کارهای دیگه بهتر باشن و میرن سراغش! خیلی ها کاردانشجکییشون در رستوران ها هست یا غذابری!

    اماب عد امتحان‌کردن بعضی فعالیت ها و ایده ها دیدم‌که واقعا نمیتوانم در کاری که علاقه زیادی ندارم استمرار داشته باشم!

    و اتفاقا امروز راهنمای من شدید تا بفهمم آقا من عاشق تحقیق کردن هستم.درسته که دوران تحصیلی برای پزشکی طولانیه و فعلا نمیتونم‌تو بیمارستان باشم، ولی میتونم‌ دستیار تحقیق باشم و از کلی فرصت که در دانشگاه هست استفاده کنم برای اینکه به این هدف دست پیدا کنم! شغلی که هم علاقه دارم و هم بخشی از علاقه ی اصلیم یعنی رشته مزشکی رو تشکیل میده!

    یادمه زمانی که در دبیرستان بودم توی ایران، وثتی برای کلاس دهم باید رشته انتخووب میکردم گفتم‌ میخوام‌رشته تجربی بخونم. خانواده من مثل همیشه پشتم بودن اما مدیر مدرسه و یک مشاوری میگفتن که برو رشته ریاضی چون بازار کارش خیلی بهتره! یعنی انگار علاقه من توش کار نیست!

    فرضا هم‌بگیم اونا درست میگفتن، ولی اکنا تبرنداشتن که با چه شرایطی هدایت میشم به آمریکا، کشوری که هرچقدر دکتر داره، بازم‌میخوام! هرچقدر پرستار و رادیولوژیتس داره میگه بازم‌میخوام! یعنی یک بازارکار بی انتها که فقط تشنست به داشتن‌متخصص که بیاد و کمک کنه کلی مسئله حل بشه و باری از روی دوششون برداشته بشه!

    تازه چقدر شرایط میبینم و فرصت برای گسترش پزشکی به شکل بیمارستان های زنجیره ای، دقیقا چیزی که الگوشو تو هر ایالتی میبینم و خدمات به بهداشتی بی قید و شرط و حرفه ای به افراد. یعنی دقیقا میفهمم که از وقتی دنبال علاقم اومدم‌چه راه ها برام باز شد و چه اتفاقت توبی رو تجربه کردم.

    درسته که علاقه های دوم و شومی هم دارم ولی واقعا خوشحالم‌که همیشه سعی کردم‌پی علاقه اصلیمو بگیرم، و الان هم‌ممنونم از شما که این فایل رو حاضرکردید و از انجام علاقه گفتید تا یادآوری باشه برای من و همه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2046 روز

    14/06/03

    امروز از خدای خودم یاری خواستم تا ترمزی که سر راهم هست برای اینکه بتونم از مسیرعلایقم پول بسازم رو بهم بگه . که هدایت شدم به این فایل استاد روزشمار ” نقش عشق و اشتیاق درموفقیت”

    من به لطف خداوند پس از سپاسگزاری از اینکه در حال حاضر خدارو شکر خیلی در مدار بالاتری از ثروت هستم نسبت به زمانی که کار می کردم و درآمدزایی داشتم.

    و انگار خداوند به من یادآوری کرد که ورود نعمت به زندگی ت رو سپاسگزارم باش و اینقدر احساست رو بد نکن که چرا من که آدم درآمدزایی بودم هنوز از مسیرعلاقه ام به درآمدزایی نرسیدن و آن هم با یاد آوری این موضوع که ما به محمد روزی بی حساب دادیم از طریق ازدواج با خدیجه و فاطمه عزیزم اینکه تو الان در بی نهایت نعمت و امکانات نسبت به قبلت هستی باید سپاسگزار باشی .

    و همین باعث شد که آروم باشم و از خداوند به خاطر خانه ای که الان در حال حاضر دارم زندگی می کنم یه خونه بسیار زیبا و نوساز هست و دارم چقدر با آرامش و لذت اون رو تمیز می کنم که یه روزی حسرت این آرامش و وقت دگرو داشتم و می گفتم خوش به حال کسایی که با آرامش به کارهای خونه شون می رسن و قت این کار رو دارن و لذت می برن.

    خدا رو شکر که من الان دارم همونها رو تجربه می کنم.

    و خدا رو شکر که دارم در مسیری که فکر می کنم علاقه دارم قدم به قدم با هدایت خودت حرکت می کنم.

    منی که یه روزی اصلا معنی الهام و هدایت و نشانه رو نمی فهمیدم. خدا رو شکر که چقدر من رشد داشتم.

    حالا چیزی که ربم به من امروز واضح گفت اینکه فاطمه ترمز الان تو برای اینکه هنوز نتونستی از مسیر علاقه ات پول بسازی این خست که باور نداری از مسیر علاقه و حرکت در این مسیرمی توانی به پول ، ثروت و عشق ، آرامش و لذت برسی.

    قبل از این فکر می کردم که باور دارم . البته تا حدودی باور دارم که حرکت کردم و از کار قبلی استعفا دادم و دارم توی این مسیر حرکت می کنم و مهارتم رو هر روز بیشتر می کنم ولی با فکت خدا به من گفت که عزیزم روی این باورت با پاسخ دادن به سولات استاد امروز کار کن.

    دیشب وقتی دیدم پسرم تا 4 صبح داره هنوز کلیپهای مورد علاقهش رو می بینه، گیمرها ، و افرادی که میان راجع به چیزهایی عجیب کامنت می گذارن و یا فایلی که داشت می دید و خودم بعد از دعوا کردن باهاش دیدم که داشت نشون می داد توی ایران چقدر آدم ثروتمند هست که مثلا 3 میلیارد تومن طرف برای خرید کیف می ده و …

    امروز و الان وقتی داشتم به دعوایی که با پسرم کردم که چرا اینقدر سو استفاده نی کنی و 24 ساعت داری از این کلیپها می بینی ، فکر می کردم ، به خودم گفتم فاطمه بیا اینم یه نشونه که تو باور نداری با حرکت کردن در مسیر علاقه می تونی پول بسازی . چون اگر پسرت کل روز و حتی تا دیر وقت مثلا روی زبان کار نی کرد یا روی درس و مشق نه تنها دعواش نمی کردی بلکه تازه کلی خوشحال می شدی و تشویقش می کردی و این نشون می ده با اینکه سالها از استاد شنیدی که با حرکت در مسیر علاقه ات می تونی به ثروت بی حساب به عشق ، آرامش و هر جیزی که دوست واری برسی ، ولی هنوز بنیادین در این باور مشکل داری .

    خدا رو شکر و سپاسگزارن که با دلیل به من نشون دادی که ایرادم کجاست و شکر که حتی راه اصلاح اون رو که پاسخ به جواب استاد در کامنت است رو هم به من نشون دادی. دمت گرم که تو بهترین خالق و خدا و راهنمایی هستی که می تونه وجود داشته باشه.

    خوب حال برم سراغ رفع ترمز پیدا شده با پاسخ جانانه به سوالات استاد به یاری رب نازنینم.

    خدایا از تو می خواهم تا هدایتم کنی که خیلی خوب عالی این ترمز رو رفع کنم و در مدار بالاتری از ثروت و نعمتهای بی پایان تو قرار بگیرم.

    سوال1. .چه شغل هایی را الان می شناسی که به عنوان منبع کسب درآمد افراد هستند اما تا همین چند سال پیش بسیار خنده دار و غیر قابل بود که بشود از طریق انجام چنین کارهایی پول ساخت؟

    جواب:

    1. همین کلیپهای که پسرم عاشق دیدنشون هست و اگر 24 ساعت بشینه پاش سیر نمی شه. افرادی که دارن یه سری مسایل و چیزهایی که براشون عجیب هست فیلم تهیه می کنند و توضیح می هند. و هم خودشون کلی می خندند و لذت می برن و هم کای پولسازی می کنن

    2. گیمرها که خودشون بازی های کامپیوتری نی کنن و چقدر کیف نی کنن و فقط یه دوربین گذاشتن و از بازی خودشون فیلم می گیرن و لذت می برن و کلی پول می سازن

    3. ناخن کاشتن و نقاشی روی ناخن . که الان 90 درصد خانمها رو که می بینم ناخن کاشتن و چه درآمدی رو برای عده ای توی این مسیر ایجاد می کنن که واقعا یه روزی کسی فکر نمی کرد که این یه شغل بشه و آن هم با درآمد بالا

    سوال2. اگر باور داشته باشی که موضوع مورد علاقه ی شما می تواند به عنوان یک شغل وجود داشته باشد و می تواند از لحاظ مالی شرایط تجربه زندگی ای سرشار از شادی و آرامش را برای شما فراهم کند، چه موضوعی را به عنوان شغل انتخاب می کنی؟!

    جواب:

    من از سال 99 با خرید روانشناسی ثروت 1 و شنیدن این موضوع از استاد که مسیر علاقه مسیر یونیک هر کسی هست که برای رسیدن به ثروت به آرامش و هر چیزی که بخواد در این مسیر باید حرکت کنه، بارها و بارها از خودم پرسیدم آیا کاری رو که در حال حاضر دارم انجام می دم از روی علاقه انتخاب کردم. و من به چه چیزی علاقه واقعی دارم . منی که هر کاری رو که انجام می دم ، با عشق و لذت انجام می دم و فکر می کنم آدم موفقی می تونم باشم در هر کاری که دست بزارم.

    من آنقدر از بچگی کاری که فکر می کردم مفید است و درست است برای رسیدن به خواسته هام باید انجامش بدم ، آنقدر ماهرانه در خودم ایجاد اشتیاق می کردم توی اون کار ، که الان (سال99) با شنیدن اینکه برو توی مسیر علاقه و آنچه که به اون اشتیاق سوزان داری ، با وجود احساس توانایی و اعتماد به نفس ، نمی دونستم که واقعا به چی علاقه دارم و علاقه واقعی نه اینکه خودم برای اینکه می دونم این کار درسته و باید انجام بدم ، اون علاقه رو ایجاد کرده باشم.

    تا این که باشخم زدن خودم و گذشته و به یاد آوردن جاهایی و لحظه هایی که به خودم می گفتم خوش به حال فلانی (که انصافا خیلی کم بود ن این لحظه ها ، چون معمولا آدمی بودم که در لحظه زندگی می کردم و از نعمتها و امکانات موجود در لحظه ام استفاده می کردم و لذت می بردم) یا ای کاش پول درآوردن الویتم نبود و می تونستم به این کار بپردازم، فهمیدم که آدمی هستم که باورزش و حرکات بدنی احساس خوبی پیدا می کنم.

    و به صورت تکاملی و با هدایت ربم که داستان طولانی داره رسیدم به الان که در ودزش یوگا حدود 2 سال هست دارم کار می کنم، انعطاف بدنی خوبی پیدا کردم ، مربیگری درجه 3 رو دوره ش رو رفتم و آزمون دادم ک قبول شدم و الان دارم باز با هدایت ربم به کلاسهای حرکات اصلاحی عالی پیش یکی از افرادی که از شاگردان استاد عباس منش هست و داره سبک جدید حرکات اصلاحی رو از دبی آموزش دیده و اجرا می کنه می روم و بازوهدایت شدم به ثبت نلم برای آزمونهای سطوح 6گانه یوگا.

    و الان می خوام سهم خودم رو برای برداشتن ترمزهای ذهنی و هماهنگ تر شدن باورهام با خواسته هام به یاری ربم انجام بدهم تا نسیر برام بازتر و صراطم مستقیم تر و لذتبخش تر بشه.

    تمرینی که برای تثبت این باور دارم، این هست که ابتدا آگاهانه احساسم رو کنترل کنم وقتی پسرم داره 24 ساعت کاری رو که دوست داره انجام می ده. و اون رو معادل کنم با مثلا تمرین زبان یا دروس مدرسه و

    دایم به خودم یادآوری کنم که انتهای نتیجه مسیر خوب درس خواندن و معدل عالی داشتن ولی خبر از علاقه واقعی و شناخت واقعی از خود نداشتن ، خود خود خود من هستم.

    آفرین به پسرم که به دنبال شناخت خود و علایق خودش هست و به حرف قلبش گوش می کنه و این شرک رو که عمل موفقیت و ثروت تحصیلات و مدرک تحصیلی هست رو نداره،مثل من، و مستقیم ترین و پر نعمت ترین مسیر رو داره انتخاب و در اون حرکت می کنه.

    من وقتی می تونم بگم که این باور بنیادین درست شده که ناآگاهانه احساسم خوب باشه وقتی ببینم پسرم 24 ساعته داره کار موردعلاقه ش رو انجام می ده.

    یه چیز جالبی که حس و درونم به من گفت این هست که :

    از اونجا که پدر و مادرها ، با توجه به تجربه چندین ساله خود ، بهترین راه رو برای فرزندانشون می خوان و فکر می کنن و دوست دارن ، فرزندانشون راهی رو که اونها می گن رو برن تا موفق بشن، از همین زاویه دید می تونیم به راحتی ترمزها و باگهای درونی خودمون رو پیدا کنیم.

    برای من که فکر نی کردم با این همه عمل کردن و حرکت کردن در مسیر علاقه ام دیگه ترمزی توی این زمینه ندارم، با دیدن رفتار و احساسم نسبت به رفتار پسرم فهمیدم که به قول استاد هنوز بنیادین مشکل داره باورم و باید با انجام تمرینی که با هدایت ربم بهش رسیدم روی خودم بیشتر کار کنم و برای خودم بیشتر فکت و دلیل بیاورم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    عطیه گفته:
    مدت عضویت: 1946 روز

    استاد عزیزم سلام من عاشقتونم ک انقد ارزشمندید و ب رشد جهان کمک میکنید💚

    ممنونم بابت تک تک حرفا و فایلاتون🥰

    استاد جانم من خیلی ب این نکته توجه کردم ک چقد الان شغلا زیاد و متنوع شدن

    بعضی پیجا هستن چیدمان انجام میدن و ادیت میکنن اما با صدای طبیعی ک بهش میگنasmrک خیییییلی هم طرفدار داره

    یا من خودم عکاس و ادیتورم و هدایتی فهمیدم عاشق ادیتای اکشن و قهوه و ویدیو سازیم اینا رو ترکیب کردم تو پیجم و هربار بازیدید ریلام میره بالاتر تازه کلی پیج همینجوری الگو دارم برا خودم ک میلیونی فالوور دارن پس میشود👌🥰

    یا اون روز توی برنامه دیوار دیدم طرف برای اینکه یکی براش یه بازی کامپیوتری رو ارتقا بده و بازی کنه براش ماهیانه یه پول زیادی میداد ب طرف اگه اوکی بود و حرفه ای بود در بازی😍😁

    هرروز راه های ثروتمند شدن راحت تر و دلچسب تر میشه

    جهان هرروز داره بهتر،راحتتر،جذاب تر و با کیفیت تر میشه

    این روزا میشه از هر چیزی ب ثروت رسید و در کنارش اتفاق مهمتر اینه ک از مسیر لذت میبری😍🥺

    و چی مهمتر از لذت و حس خوب در جهان🥰

    دنیا یه بازیه و اصل و اساس یه بازی چیه؟!لذت☺️

    من خودم وقتایی ک ویدیو میگیرم و ادیت میکنم از قارو قور شکمم میفهمم چهار پنج ساعته پای ادیتم😍

    زنده میشه روحم با هربار انجامش

    …..

    عاشقتونم من استاد جان جانانم❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1883 روز

    سلام به رفقای عزیزم

    چند سال پیش با همکارهای سابقم توی دفتر نشسته بودیم و یه بحث مزخرف، بین همکارها، زن و مرد، وجود داشت: خوشگلترین زنی که دیدید، کی بوده؟

    خب آقایون با شادی و ذوق در این نظر سنجی شرکت می‌کردند و بانو جنیفر لوپز، پیشتاز آرای مردمی بود.

    به من که رسید، گفتند: علی تو بگو!

    گفتم: خانم خودم!

    خب، این خیلی برای همه عجیب بود، ولی، جرقه ای بود در ذهن من که: چه سمیه که آدم، عشق خودش رو زیباترین زن دنیا ندونه؟!!

    بعدها با اتکا به همین خاطره، خیلی راحت تر قبول کردم که بهترین کار برای من، برای اینکه جانم را در آن بگذارم و انشالله باهاش پولدار بشوم، کاریه که دوستش دارم….با عشقش میخوابیدم و بیدار میشدم و کارسابقم را با عشق آن کار به بازنشستگی رساندم…

    چه دردی بود که بیست سال، شغلی را که دوستش ندارم، تحمل کنم؟

    همون سم و مرضی که جنیفر لوپز را زیباتر از زن خود آدم می‌داند!! خب، چه کاری است که آدم، موقع انتخاب شغل، مثل انتخاب همسر و بلکه شدیدتر و حساستر، عمل نکند؟ همین چیزهایی که استاد گفتند، پاسخش است.

    خب، برای آن شغل هم تا جایی که میتوانستم، کار کردم، زحمت کشیدم و مدرکهای مختلف گرفتم… توی کارم، با فاصله، بهترین و دلسوزترین و حتی باسوادترین شده بودم،ولی در پایان خدمتم، فقط از آنجا فرار کردم!! درآمد خوبی هم از آنجا نصیبم نشد که نشد!!

    حالا سه سال است که به کار. مورد علاقه ام چسبیده ام..

    پریروز، همکارم در اتاق مجاور من که یک پیرمرد مهربان شاغل در حوزه رسانه است، به اتاقم آمد و گفت: پناه برخدا، علی آقا، تو توی این تاریکی این اتاق خفه، چکار میکنی؟

    گفتم: دارم چیز مینویسم.

    گفت: تو این تاریکی؟

    گفتم: چراغ مطالعه جلوم روشنه، همین کافیه!

    گفت: خب بیا، آبی، صبحانه ای، شکلاتی پیش ما بخور…

    گفتم: هیچی نمیخوام… مرسی.

    سه سال است که کارم همینه. سه سال است که مینویسم و مینویسم. مینویسم و پاک میکنم و روز و شبم، زیبا و دوست داشتنی شده. کتاب‌های مرجع و آموزشی این حیطه را شخم میزنم و برای مقایسه، به کتابخانه های شهر میروم.

    خب، تا چوب خوری کارم تمام بشود و تویش چیره دست بشوم، و تا کتابهای قشنگی که نوشته ام، به آورده مالی مطلوبی برسد،صبحها هم هنوز از ساعت 5 تا 8 صبح، میروم تاکسی اینترنتی تا چاله چوله های زندگی را باهاش پر کنم… فقط فعلا، قول می‌دهم به خدا، این کار موقتی است، مزبورم، میفهمید؟ مزبور!! امروز دویست تومن دخل زدم… خدا بده برکت!

    بچه ها، امروز پیرنگ یک داستان را بعد از دوسال، کامل کردم. بالاخره….!

    فکر میکنم بازنویسی بیستم یا بیشتر باشد. امروز، خیلی خیلی خوشحال و راضی هستم… خواستم شما هم بدانید. مثل اینکه این فایل، در روزهایی که مشغول داستانم بودم، برای من روی سایت گذاشته شده بوده… ممنونم

    راستی، برای جواب آن سوالی که استاد پرسیدند، باید بگویم: کاشتن ناخن مصنوعی برای خانمها را خیلی کار عجیبی میدانم که برای کاشت کنندگان ناخن، شکر خدا ، آورده مالی خوبی داشته و این مایه تعجب من شد. دلیل اینکه این موضوع به یادم آمد هم این بود که خانمم همین حالا زنگ زد و گفت: من پیش ناخن کار هستم!

    خدا به کسب و کارشان برکت و وسعت بدهد.

    خوشحال و خوشبخت و پولدارم…شما هم باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      شیما محسنی گفته:
      مدت عضویت: 3586 روز

      سلام به علی آقای گرامی ….

      به به ….. مبارکه نتیجه ای که تا به الان در کار مورد علاقه تان گرفته اید … خیلی خیلی مبارکه …. و به امید نتایج عالی تر از این شغلتون و چقدر عاااالی که در حال حاضر مشغول به کار مورد علاقه تان هستین و لذت میبرین. اصلا هم غصه قبلاً رو نخورید که حال مهم است و بس ….

      راستی خیلی خیلی لذت بردم که در آن جمع، از زیبایی همسرتون گفتین و نخواستین همرنگ جمع باشین …و این خود یک کنترل ذهن عاااالی میخواد و رابطه عاشقانه و عالی شما و همسرتون رو تحسین میکنم …

      در پناه خود خودش باشین

      شیما بانو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      فاطمه تقی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2336 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربانم

      سلام داداش علی انشاالله هرکجا هستین شاد وسالم وموفق باشین

      خیلی خیلی خوشحالم از رشد وپیشرفتی که داشتین وبه این نقطه رسیدین

      براتون آرزوی بهترینهارو دارم

      داداش علی واقعا قابل تحسین هستین که برای رسیدن به کار مورد علاقه تون تمام تلاشتون رو کردین تحت هیچ شرایطی جا نزدین وادامه دادین ودر حال حاضر هم دارین نتیجه تلاش وزحمت خودتون رو میگیرین.

      به امید روزی که میاین واز نتیجه ها ودستاوردهای بیشتر وبیشترتون صحبت می‌کنید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    حدیث نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1284 روز

    به نام پروردگار مهربونم🌺

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز💓

    اول ،سپاسگزارم بابت قرار دادن این فایل فوقالعاده ،اصلا عاشق هر فایلی هستم که درمورد عشق و علاقه حرف میزنید…

    حدودا یکسال پیش همین موقع ها بود قبل از اینکه رشته ام رو انتخاب کنم هیچی نمیدونستم و نمیدونستم به چه کاری علاقه دارم فقط میدونستم که شخصیتم سرشار از خلاقیت و ایده و ذوق هنریه و عاشق ساحتمان و…

    ولی خدا خیلی خیلی خیلی زیبا هدایتم کرد و اصلا نمیدونم چیشد که این رشته رو پیدا کردم ،اولش دقیقا اون رشته ای که فکر میکردم دوست دارم رو نداشتن، بعدش یچیز دیگه انتخاب شد بعد فهمیدم که نبودن اون رشته اصلا برنامه ریزی خدا بوده و این دقیق همون کاریه که بهش علاقه دارم و با شخصیتم هماهنگه و برای من خستگی ناپذیره،نه اون کاری که خودم فکر میکردم🌱

    نمیدونید چقدر خوشحالم که می‌دونم الان چی رو دوست دارم و دیگه سردرگم نیستم😍

    و مدرسه و هنرستانم در راستای همون عشقه و اولین سالی بود که واقعا عشق واقعی رو تجربه کردم و تمام کار ها رو با عشق انجام میدادم و درس ها رو با عشق میخوندم و پیشرفت خیلی خیلی خیلی زیادی توی درسم داشتم چون این کار عشقه منه و برعکس سال های قبل که به دنبال تعطیلی ها توی ماه های بعدی بودم امسال و پارسال شور هیجان زیادی برای شروعش دارم♥️

    و اتفاقا اینجوری فکر میکنم که اگر کاری که دوست داری و براش بدنیا اومدی رو انجام بدی اتفاقا جهان توی اون کار ثروت و نعمت بیشتری رو به پات میریزه و از اون کار ثروتمند تر میشی چون این چرخ دنده در جای درستش قرار میگیره و شروع به حرکت میکنه و جهان رو گسترش میده و از اون مهمتر خودت همیشه در کل زندگیت داری عشق میکنی،مگه چیزی مهمتر از لذت بردن توی این جهان هست؟

    وقتی اون کاری که دوست داری انجام بدی با خدا هماهنگ میشی و بهترین ایده و شرایط ها و موقعیت های رویایی فقط میتونه توی همون کار به سراغت بیاد و اون کار هم بهت سلامتی میده ،هم عشق ،هم ثروت و هر چیزی که بخوای رو!

    نمیتونم فکر کنم و تصور کنم اصلا که بخوام کار دیگه ای به جز این کار انجام بدم و چیز دیگه ای رو جایگزینش کنم و مثل بیشتر مردم عادی زندگی کنم!!!

    با این فایل فهمیدم باید بیشتر روی باور هام کار کنم و قویترشون کنم و اگر کاری که دوست دارم رو انجام بدم و باور هامم درست باشه دیگه پول به دنبالم لاجرم می‌دود ؛

    و خیلی خیلی از این مثال ها هست✨

    مثلا یکنفر رو دیدم که به کشور های مختلف و اروپا سفر میکنه و رستوران و هتل ها رو میره و ازشون چند تا فیلم چند ثانیه میگیره و پیجشون رو تگ میکنه و با این کار هم پول میگیره و هم همیشه داره لذت میبره و کلی جای جدید و کشور های مختلف رو تجربه میکنه! و کار مورد علاقش که عکاسی و فیلم برداری هست رو ادامه میده!

    و خیلی ها رو دیدم که توی ون زندگی میکنن و سفر میکنن و لذت میبرن و از اون ولاگ هم میگیرن و میزارن توی یوتوب و درآمد زیادی دارن!

    و….

    و همینجوری که خودتون گفتید اگر عاشق یکاری باشی میری یاد میگیری و مهارت کسب می‌کنی و خودت رو بهبود و گسترش میدی و همش به دنبال بهتر شدن خودتی نه کسی که از کارش متنفره و نمیتونه تحملش کنه!!

    با این فایل فهمیدم باید برای خودم باور های قدرتمند کننده بیشتری بسازم و روی باور هام کار کنم و برم الگو های بیشتری پیدا کنم و تمرکز رو برای یاد گرفتن مهارت در کارم بیشتر و بیشتر کنم!🌸

    بی نهایت بابت این فایل از شما و پروردگار مهربونم سپاسگزارم😍

    خیلی فوقالعاده بود♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  9. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2048 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    باوری که همیشه در بچگی شنیده بودم این بود که: نرفتی کار کنی ببینی چقدر پول دراوردن سخته ! مگه پول الکی بدست میاد ، کلی باید جون بکنی تا پول دربیاری …

    نمی دونم چه اصراری بود به گفتن این حرف‌ها ، درحالیکه بابای من خیلی وضعش خوب بود و هست و واقعا هیچ کار خاص و سختی نمیکرد برا پول دراوردن.. اما این ذهنیت خراب در من ساخته شد بی دلیل عملا

    برای همین وقتی کارم رو شروع کردم 3 سال هر روز 6 روز 16 ساعت کار میکردم ! الان میفهمم که تاثیرات اون حرف ها بود که باید خودتو بکشی تا پول در بیاری وگرنه پول کجا بود !

    البته من کارم رو با عشق انتخاب کردم ولی باورهای غلط من رو به خستگی جسمی و ذهنی رسونده بود که خداروشکر با این سایت آشنا شدم تا همه زندگی من زیر و زبر بشه و برسم به سه روز و نهایت 2-4 ساعت کار … که هم لذت ببرم و هم خوشبخت باشم … خداروشکر

    یعنی بنظر من ترکیب «عشق و باورهای خوب»غوغا میکنه

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  10. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1072 روز

    دارم بعد از سیزده سال یک نمایشگاه انفرادی دیگه برگزار میکنم

    حالم عجیبه

    باورهای محدود کننده‌ای که تمام این چند سال باعث شد هیچ حرکتی نکنم یا جرأت بروز نداشته باشم،

    هی میاد تو ذهنم

    الان دارم کارامو مرتب میکنم تا برای چندروز آینده آماده بشم

    .

    در سالهای پیش چند نفر منتقد در فضای مجازی راجع به آثارم چیز های بدی نوشته بودند طوری که باعث شد دیگر نگذارند در دانشگاه تدریس کنم

    اتفاقات بد دیگه ای هم بود…

    همشون رژه میرن تو سرم

    دست و دلم میلرزه

    ولی همش با خودم میگم

    «بترس و بلرز اما انجامش بده»

    هی به خودم یادآوری میکنم:

    .

    شجاع ها هم میترسند

    اما بر آن غلبه میکنند

    .

    .

    مدتها بود کتابی چاپ نکرده بودم اما کردم

    جرأت کردم و انجامش دادم

    نقد شد بهش

    محل ندادم

    .

    مقاله م رو صدجا فرستادم

    نپذیرفتن…

    تا اینکه چندروز پیش یکی خودش (بدون درخواست من. از طرف خدا) … از یک مجله دوزبانه معتبر و خوب به من پیشنهاد و دعوت فرستاد برای چاپ رایگان مقاله!

    .

    حسهای متضاد عجیبی رو تجربه مکنم

    اما خوبم خداروشکر

    خوشحالم

    .

    مثل معلولی که بعد سالها شفا پیدا کرده

    مثل ناشنوایی که بعد از جراحی شنوا شده

    اونجوری ام

    .

    الهامات پشت الهامات دارن میان

    خدارو نزدیک تر از همیشه میبینم و خیلی خوشحالم

    .

    اگه شمام هنرمند هستین یا ورزشکارین و مدتهاست از موفقیت کناره‌گیری کردین بخاطر ترسهاتون

    پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونید و دوباره بلندشین:

    «راه هنرمند»

    .

    شکست آدمو ترسو میکنه گاهی… ولی بهش بها ندین. قرار نیست دوباره شکست بخوریم.

    .

    سیاوش صحنه یه خواننده ست… خواننده پاپ. یه آهنگ داره که میگه «صحنه منو صدا کرد»… اونو گوش بدین

    جالبه

    حال من و شماست.

    .

    … من

    حتی میترسیدم آثارمو بذارم تو سایتم یا اینستاگرامم

    خالی بودن پروفایلهام…

    خداخیرش بده اون هنرمند خوبی رو که چندوقت قبل به من جرأت داد و گفت:

    تو اگه کاراتو به نمایش نذاری

    پس مردم چجوری عاشق و طرفدار کارات بشن؟

    بالاخره تو دنیا چندتا طرفدار که پیدا میکنی!

    (راست میگفت.. مثل خیلی از خواننده هایی که از نظر ما درپیت هستن ولی طرفدارای خودشونو دارن)

    گفت

    فردا که نمایشگاه بذاری

    همونا میان کاراتو میبینن

    بس نیست همین؟

    .

    من جرأت کردم و آثارمو بنمایش گذاشتم

    درسته که از نظر بعضیها آماتور و سطح پایین بود و حرف هایی زدن

    ولی از خیلیها هم تشویق و تمجید شنیدم

    و الانم حالم خوبه

    .

    الان داشتم آلبومم رو مرتب میکردم واسه روز نمایشگاه

    هی یه حسی به من میگفت

    کارهای خیلی خوبتو نذار! نذار تو آلبومت.

    بهش گوش کردم ببینم چرا این حرفو داره میزنه

    و چه باور محدود کننده‌ای داره که باید عوض بشه؟

    که یه هو یادم افتاد بابام همیشه این شعر مولانا رو برام میخوند:

    هر که داد او حسن خود را در مزاد

    صد قضای بد سوی او رو نهاد

    …..

    آخ آخ آخ…

    خودشه!

    همین شعر تمام کودکی و نوجوانی من برام تکرار شده

    هرموقع خواستم خوشتیپ کنم

    هرموقع خواستم از جواهراتم استفاده کنم

    هرموقع خواستم تو مدرسه تواناییهامو به نمایش بذارم

    هرموقع توی تیم بسکتبال گل زدم

    … هرموقع نمایشگاه و موفقیتی داشتم که دیده شدم

    هرموقع شهرت پیدا کردم

    بعدش

    عین کسی که چشم خورده باشه… یه مشکلی برام پیش اومده و کله پا شدم!

    …. پاشنه آشیلمو یافتم

    یادم افتاد همیشه رو دیوار اتاق مینویشتم

    شهرت نخواه

    که شهرت تاوان داره!

    .

    آخ آخ آخ

    این خاطره ها چطوری زد بالا!

    خدایا شکرت

    … من… ولی دیگه اون آدم قبلی نیستم

    میخوام پاکسازی کنم

    … میخوام باور کنم که شهرت من یک شهرت نیکو و خوبه… پر از خیر و برکته برای دنیا و باعث گسترش خوبیهاست

    و من چون آدم خوبی ام لایق این شهرتم

    هیچ اتفاق بدی نخواهد افتاد.

    میخوام باور کنم:

    هر که داد او حسن خود را در مزاد

    صد قضای نیک سویش رو نهاد

    …. بعله!

    من اختیار عوض کردن اوضاع را دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1296 روز

      سلام وصد هزار سلام

      بادی وز وز کنان از لای چند درخت توت سفید با سرعت می‌وزند وتمام آخرین توت ها رو هنوز قولنج یعنی نرسیده اند از درخت با دلی نارضایتی کنده شدن وافتادند

      ومن اینطرف خیابان کنار ساختمانی تازه ساخت روی سندلی نشسته واز ته دل بدنبال جملاتی زیبا که خدا بهم میگه مینویسم وابراز عشق وعلاقه انسان دوستانه ام رو مکتوب میکنم .

      آرام گیان اولین ضربه اشتیاق سوزانی در زیرین ترین لایه‌های گلوبولهای قرمز قلب عاشق وپر تپش وسوزناکم رو خوردم .

      احساس بسیار زیبای در من جوشیدن دارد

      حس زیبای آن قطره بارانی که از ابر جدا وبا شور به صورت گل قرمز کنار گلدان پیر زن زیبا می‌خورد وتمام …

      آره سپاسگذارم که همدار شما نازنین انسان دوست داشتنی هستم

      از ته دل دوستت دارم

      چه زیبا

      چه ناز ودلبرانه

      چه شور واشتیاقی دارد

      فرکانس آرام گیان رو میگم

      خیلی قوی هستی

      جدی میگم

      آنطرف آگاهی ومایا

      ارتعاش توانمند آرام رو میبینم

      همه چیز کنترل ذهن است

      علاقه ای به جذب کردن آدمها ندارم

      اما علاقه بسیار وافری به امسال آرام عزیز رو دارم چون مقصود رو بلد هستند

      زمان

      ومکان

      عاشق آرام هستند

      سپاسگذارم که باجسمم پر توان برایت مینویسم

      تجسم من اکنون با توبودن آرام گیان

      چه دلبرانه امواج آب داخل نقاشی هایم که در پستوی مادر پیرم به میخ آویزان هستن شاهد این آگاهی عاشقانه که بی ایگو در من جهیدن دارن وبسیار سپاسگذارم.

      چیدن جمله گاهی برایم میدونی آرام مث قدم زدن در هوای صبح زیبای تعطیلی پر امنیت روز جمعه بیکار ودل راضی از تمام اتفاقات جهان پیرامونم .است واکنون جملات سرازیر شدن وباوالتماس بهم میگن جمال منو ببوس ومن تمام جملات رو میبوسم وتقدم لبان زیبایت آرام گیان میکنم

      تشکر از بودنت

      یاد مولانا افتادم وقتی در فراق شمس جهید ورقصید واشک ریخت وزندگی کرد ..

      واشعارش خودشان نوشته شدن به همین راحتی …

      یادش بخیر دوستت دارم میان جملات زیبایت در کامنت قبلی که قلبم رو به عشق زنده کرد تشک. وسپاسگذارم هستی بودنت بسیار زیباست

      بودن شما نازنین نشانه زیبای این خانواده وباغ سبز است

      از بودنت سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        آرام گیان گفته:
        مدت عضویت: 1072 روز

        عشق

        شوق

        و بطور کلی… تمام حس های خوبی که در آدم اشتیاق به وجود میارن

        و سرزندگی

        برای شروع، ادامه و موفق شدن در هرچیزی

        عالیه

        این حس ها ناب و ارزشمند هستند

        .

        .

        سیما بینا یه آهنگ خیلی زیبا داره که توی شعرش، شوق زندگی و بودن رو اینطور وصف میکنه:

        «من احساسِ برخوردِ باران به خاکم،

        من آن شوق مستی که در جانِ تاکم»!

        .

        فکر کن!

        چه قشنگ!

        یعنی اون تاک تا بشه یک دونه انگور و باز اون خوشه انگور

        با اینکه راه درازی داره تا بشه شراب و بتونه به مستی و سرخوشی برسه…

        اصلا مسیر رو طولانی نمیبینه

        فقط رسیدن رو میبینه و اون نقطه نهایی رو

        و از شوق اون رسیدن

        و اشتیاقش به بودن

        و شدن (تبدیل به دیگر چیزها شدن)

        میگه…

        قشنگ نیست؟

        .

        ادبیات و اشعار ما پر از این مثالهاست

        .

        اشعار و طبع کُوردها هم پر از وصف طبیعت و عشق و اشتیاقه

        و

        من گاهی میبینم که عصاره تمام آموزه‌های استاد عباسمنش و سایت و عرفان،

        به نوعی

        گاهی در یک بیت شعر

        یا حتی یک مصرع

        هست!

        .

        ازت میخوام

        لطفاً همینطور که الان اجازه دادی

        الهامات و کلام زیبا

        با حس و عشقت جاری بشه و اینجا ثبت بشه

        از شعرهای قشنگی که

        قوی و ناب

        دروس تدریس شده زندگی

        توسط استاد عباسمنش رو در خودش داره

        یا حتی دریافتها و معجزه هایی رو داره

        لطفا

        پیدا کنی و بیاری اینجا بنویسی

        .

        توی بعضی شعرها باید تأمل کرد

        و باید راجع بهشون حرف زد

        .

        قبول داری؟

        عین اون آهنگ و شعر شهرام ناظری: واران وارنه… یخو پاییزه…

        …..

        ده ستت خوش گیان برای پاسخت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: