پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 47
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام خدمت استاد عزیز و همراهان گرانقدر
خیلی جالب بود مطرح کردن این سوال استاد و برای من یک نشونه بود چون نزدیک به چند روز بود نمیتونستم ورودی های ذهنم رو کنترل کنم و باعث نگرانی و دلهره در وجود من شده بود تا اینکه انقدر من رو به فرکانس پایین رسوند و باعث اتفاق ناخوشایندی شد برام بعدش فهمیدم که خودم اون رو بوجود آوردم و سریع از قلبم سوال کردم که الان باید چه کار کنم تا حالم خوب باشه به فرکانس بالا برسم و و قلبم گفت فایل شماره ٧ قانون آفرینش رو گوش کنم بعد از گوش کردن قلبم گفت حالا چیزی رو که میخوای تصویر سازی کن من درخواستم رو انقدر واضح تصویر سازی کردم که اشک شوق ریختم برای داشتنش و اون آرامش و لذتی که از رسیدن به خواستم داشتم وصف ناپذیره
به نظر من اول باید خواستتون رو کوچک بدونی و رسیدن بهش رو اسون و برای خواسته ات یک تصویر ذهنی مشخص داشته باشی و برای رسیدن بهش اشتیاق تا برسی به حال خوب و دیگه اجازه نمیدی افکار منفی و نگرانی ها بیان سراغت اگر هم داشتن میومدن به خاطره های خوب و تصویر ذهنی دلخواهت فکر کن و ببین داری چه لذتی میبریچه آرامشی داری
باعث میشه اون افکار محو بشن و تو امید رسیدن بهش و باور دستیابی اسون رو در خودت ایجاد میکنی
از اون روز دائم به خودم میگم خوب من که به موقع بهش میرسم پس الان باید برای رشد و آگاهی خودم تلاش کنم قوی بشم در برابر افکار منفی و تضاد ها پس ارزش وقتم رو میدونم و تلف نمیکنم و این چند روز یک سوال از خودم میپرسیدم حتی تو ذهنم از استاد عزیز هم پرسیدم که برای از بین بردن نگرانی و فکر منفی باید چه کار کنم ؟ تا اینکه همین سوال رو استاد هم مطرح کردن و به من و شما یادآوری کردن که برای رسیدن به خواسته هامون باید چه کار کنیم
دوست من با تصویر سازی مثبت حالت رو خوب کن و همیشه خدا رو سپاسگذار باش برای داشته هات تو زندگیت و از قلب بپرس اون راهنمای درون توست
دنبال نشونه ها باشین چون خدا با نشانه هاش با ما حرف میزنه و من دیروز به طور اتفاقی این ایه رو دیدم و خدا با من حرف زد
و از جایی که گمان نبرد به او روزی عطا کند، و هر که بر خدا توکل کندخدا او را کفایت خواهد کرد که خدا امرش را نافذ و روان می سازد و بر هر چیز قدر و اندازه ای مقرر داشته است.
(سوره طلاق ایه ٣)
و از جایی که گمان نبرد به او روزی عطا کند ،بی نظیر بود ?
سلام دوست عزیز بسیار عالی بود
موفق باشی
باسلام خدمت خانواده صمیمی عباسمنش و استادعزیزم.
*راهکارهای برای توجه بر نکات مثبت
1حذف تلویزیون و شبکه های اجتماعی: یکی از راهکارهای مناسب و خوب برای توجه به نکات مثبت حذف تلویزیون وشبکه های اجتماعی است به این خاطرکه تلویزیون فقط توجه و تمرکز بر روی نکات منفی است
2درست کردن دفترچه شکرگذاری:یکی از بهترین روش ها برای توجه به نکات مثبت شکرگذاری است . شما هر صبح که از خواب بلند میشوید می توانید برای هر چیزی از قبیل: خانواده خوب. اب و هوا. همسر خوب و…… و هر چیزی که احساس شما را خوب میکند در درون ان دفترچه بنویسید و درباره ی ان توضیحاتی در رابطه بااین موضوع بدهید
یک مثال از زندگی شخصی خودم: پدر بزرگ بنده 120 سال سن دارد یکی از عادات همیشگی او شکرگذاری است اودر روز بالای هزار بار شکرگذاری میکند
و به نظر بنده یکی از دلایل طول عمری ان همین موضوع ودر پی ان توجه بر نکات مثبت است چون وقتی شما در حال شکرگذاری هستیدیعنی توجه و تمرکز خود به نکات مثبت دارید
3 تجسم کردن روز های اینده: شما میتوانید هر روز به مدت 1یا 2 ساعت در اتاق خود تجسم روز های خوب اینده و موفقیت هایی که در اینده به دست می اورید. توجه کنید در این خصوص مهمترین عامل احساس شماست و شما میتوانید با احساس عالی بر نکات مثبت اینده ی خود و اطرافت به خواسته های خود برسی.
4 به یاداوردن و نوشتن موفقیت های گذشته: انسان ها خیلی زود موفقیت های گذشته ی خود را فراموش می کنند شما میتوانیدبا نوشتن و به یاد اوردن موفقیت های خود ذهن خود را بر روی نکات مثبت رهبری کنید
5 فیلم برداری از توانایی های فردی خود: جالب ترین راه برای خودم فیلم برداری از توانایی های خودم است. با استفاده از این راهکار اعتماد بنفس انسان افزایش پیدا خواهد کرد و هم توجه به نکات مثبت درونی خود انسان که بر این باور می رسد که می تواند کار های بزرگی در زندگی انجام دهد.
ودر اخر هم ممنونم از عزیزانی که تجارب گران بهای خود را در اختیار ما میدهند. یا علی
مورد 5 خیلی جذاب بود ،تاحالا بهش فکر نکرده بود?
سلام. مرسی ممنونم
دوستان عزیزم و استاد بزرگوارم سلام و تشکر میکنم از آقای عباس منش عزیز به خاطر این تمرین ارزشمند
اول از همه من اعتراف میکنم که هنوز نتونستم این ابصار کنترل و تمرکز بر روی ورودیها و زیباییها را بدست بگیرم یعنی منظورم اینه که سعی خودمو میکنم ولی هنوز خبره نشده ام توی این کار . چرا که اگر خبره میشدم من شک نداشتم که به وضعیت بسیار بالاتری از الانی که هستم میرسیدم.
موضوعو بیشتر بازمیکنم . من در همین هفته در روز یکشنبه اتفاقات خوبی از صبح تا شب برایم افتاد . من خوب میدونم دلیلش چیه . چون این جور اتفاقات اگر هم گاهی برایم میفته اما این گاهی ها زیاد تکرار میشه . داشتم میگفتم من خوب دلیلشو میدونم و بعد صحبت خواهم کرد که چرا ادامه دار نیست حداقل برای من یا خیلی از دوستان دیگر البته فعلا ، چون همیشه به آینده امیدوارم.
اول برای این روز با اتفاقات بسیار خوبی که در این هفته برایم افتاد صحبت میکنم. آخ که چقدر راحت دارم تایپ میکنم خدا را شکر
شب اون روز من داشتم با گوش کردن یکی از دوره های استاد تمرکز میگذاشتم روی اتفاقات خوب و زیبا و یادمه پشیمان بودم از جدی دنبال نکردن دوره ای که تهیه کرده بودم و یک سری تمرینات عقب افتاده داشتم که همشو انجام دادم. شب براحتی و با افکار خوب خوابیدم یادمه صبح با آرامش و بدون استرس
(من خیلی از مواقع صبح ها با استرس از خواب بلند میشم و این استرس دلایل زیادی چون افکار بد گذرنده در شب قبل از خواب و برنامه های استرس زایی که صبح باید دنبال کنم و … داره)
از خواب بلند شدم . اول نگاه به گوشی کردم 2 تا پیام واریز پول به حساب اومده بود. 20 دقیقه بعد تماسی از یک مشتری که خودم بارها بهش تماس گرفته بودم مبلغ حسابشو بیاره و شاخ در آورده بودم که تماس گرفته بود و با کلی معذرت خواهی گفت امروز برات واریز میکنم. سوم یکی از چکهای برگشتی مشتری پاس شد. چهارم یک مشتری با پول نقد همون صبح خرید کرد و رفت. پنجم اینکه یکی از دوستان بهم پیام داد میام پیشت و کاریت دارم و اومد و چقدر ایده های خوب بهم داد و ایده بارانم کرد و کلی حالمو و حال خودشو خوب کرد. اینها اتفاقات قسمت صبح بود و دوباره اتفاقات خوب دیگر در بعداز ظهر داشتم.
اینها یک اتفاقات شانسی نیست بخدا چرا چون حداقل برای من کاملا مشخصه که دلیلش چیه و به صراحت میگم که پس چرا این زنجیره وار اتفاقات خوب برای صبح هایی که با استرس از خواب پا میشم و به خودم میگم خوب امروز دیگه باید از کجا شروع کنم ، نمیفته؟
من یک دفتری دارم به اسم دفتر نشانه ها که هر موقع با تغییر افکار و احساساتم ، اتفاقات خوبی برایم میفته در اون مینویسم. این برای من یک حجت ثابت شده است که احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب و اون هم نه یک احساس مصنوعی و زورکی بلکه احساس خوبی که تمام سلولهای بدنتو به وجه بیاره. من بارها بهش رسیدم.
بر میگردم به ادامه صحبتم که میخواستم توضیح بدم چرا از این دست اتفاقات خوب برایم ادامه دار نیست ؟ البته این تجربه شخصی خودمه که مینویسم و قرار نیست در اینجا کلی گویی بکنم. اگر قانون را میدونم و تجربه اش کرده ام پس چرا درجا میزنم و بیشتر اوقات در مدار درست نیستم و کمتر این اتفاقات خوب برایم می افتد؟
برای من اینگونه است چون من یک سررسیدی دارم که نوشتم فردا چه کارهایی باید انجام بدم و هی درش مینویسم حتی کوچکترین کارتا چیزی از قلم نیفته از گرفتن چک از بانک ، تماس با حساب نسیه فلانی ، خرید از شرکت ، پیگیری فلانی ، واریزی وجه برای فلانی ، ارسال پیش فاکتور ، چک کردن تلگرام ، ارسال چک و خلاصه کلی کار که جلوی حرکت کردن و تمرکز روی اهدافم را میگیره و در خیلی از موارد گفته شده حالمو به کل بد ، بد و بد میکنه و نه تنها اون روز بلکه شاید تا چند روز بعضی این کارها منو درگیر یا بهم میریزه و مجالی برایم نمیگذاره که دوره های استاد را که تعهد دادم از این تاریخ تا این تاریخ اینگونه براش وقت بگذارم و هدفی که برای کارم دارم و نیاز به زمانی برای مطالعه و تحقیق و مشورت و در مدار قرار گرفتن هدف و ایده ام دارم ، بگذارم واقعا نمیشود. خوب راه حل هم دارد . خیلی این کارها باید انجام بشه ولی لازم نیست خودم انجام بدم میتونم کارمندی استخدام کنم تا حتی بهتر از خودم پیگیریشو بکنه و …
حال بد مساوی است با اتفاقات بد . خوب مسلما حالم که بده اتفاقات بد و بدتر به دنبالش میاد و این سناریو شاید از وقتی وارد کسب و کار خودم شدم به مراتب تکرار شده.
الان سوالی که پیش میاد اینه که خوب تو که قانونو به این خوبی میدونی پس چرا اجازه نمیدی اتفاقات خوب باز هم برات تکرار بشه؟
جوابش خیلی ساده است. وقتی در مدار و فرکانس خرابی هستی اصلا فکر و ایده و حال خوب به ذهنت خطور نمیکنه که اون یکشنبه ها مدام بخواد برات تکرار بشه. دکمه ای نیست که زده بشه و حالتو خوب کنه . من خیلی بهش فکر کردم و یک چیزیو خوب میدونم. انسان وقتی در اجبار باید کاری را انجام بده (مثل رفتن به خدمت سربازی و یا خوندن شب امتحان) واقعا با یک تعهد بیرونی انجامش میده. یعنی وقتی زور بالای سر ما باشه اون کارو انجام میدیم و اگر شما هم فکر کنید میبینید اینگونه بوده یعنی کارهایی که اگر دست خودتون میبود وآزاد میبودید به احتمال زیاد انجامش نمیدادید ولی زندگی اینجوری نیست ما در بیشترین زمانهای زندگی اختیار و آزادی کامل داریم و این خود ما هستیم که باید چنین سناریویی ( یعنی زور بالاسر) را بوجود بیاریم و اون چیزی نیست جز تعهد. اون کلمه اسمش تعهده. این فقط یک کلمه هست و زمانی معنای واقعی پیدا میکنه که روح دار بشه و لاغیر و مطمئنم و من خیلی زیاد تجربه کرده ام از تعهدهای بیشماری که نصفه کاره یا اول کار رها شده است. تعهدی که باید تو را به زانو در بیاره و هیچ راه دیگه ای نیست.
باز هم میگم انسان دنبال راحت طلبیه و سختشه که مثلا قول میدم صبح هر جمعه زمستان ساعت 5 برم کوهنوردی اون هم درست زمانی که در گرمای دلچسب خونه و در شور خواب هست.
افتخار میکنم واقعا به آدمهای بزرگ تاریخ که تغییرات عظیمی در جهان هستی بوجود آوردن . آنها انسانهای متعهدی بودند.
اگر بخوام در مورد راه و ایده برای کنترل و تمرکز روی زیبایی ها صحبت کنم میتونم کلی چیزی بنویسم که مثلا به چیزهای خوب در همه حال فکر کنید حتی وقتی حالتون بده و یا ورودیهاتونو کنترل کنید تا در فرکانس خوب ، فرکانس و اتفاقات خوب به سمتتون جذب بشه ، اخبار و حرف های منفی نشنوید و کلی چیزی که همه ما به خوبی میدونیم و اینها کاملا درسته و شروعش هم از همینه ولی اصل به نظرم همین تعهده که تکرار و تمرین را بیشتر میکنه و هرچه تکرار بشه بصورت یک عادت در میاد.
استاد صحبت قشنگی در ابتدای دوره روانشناسی ثروت داشتند اینکه یک تعهدنامه تنظیم بشه و امضا و اگر اینگونه عمل نشه و تعهد فقط زبانی در کار باشه لغزشها همچنان ادامه خواهد داشت.
به امید موفقیت من ، شما و همه کسانی که در این جهان طالب موفقیت و خوشبختی هستند.
یا حق
عالی بود ممنون که تجربیات خودتونو با ما به اشتراک گذاشتین
من هم از شما سپاسگذارم که وقت میگذارید جهت بهتر کردن حال خود چرا که با بهتر شدن حال هر شخصی کمکی میشه به همه ما
#به علت اینکه کل جواب بسیار طولانی بود و هنگام اراسل نظر با خطا مواجه می شدم آن را قسمت بندی کردم.
قسمت دوم:
خوب ! بریم سراغ پاسخ به سوال مسابقه…
من کار هایی که خودم اجرا کردم و نتیجه گرفتم رو در زیر نوشتم …نمی دونم راهکارای دیگه جواب میده یا نه چون تستشون نکردم…
1-تو لحظه زندگی کردن:
دوستان اگر بتونید این موضوع رو تمرین کنید که البته واقعا کار سختی هست و من هم که دارم این موضوع رو تمرین می کنم بعضی موقع ها اشتباه می کنم… تمامی استرس نگرانی ها،ترس ها و غم ها تون رفع خواهد شد…برای تاکید بر این موضوع دوست دارم آیات 60 تا 64 سوره یونس رو با هم بررسی کنیم ؛آیه اصلی که میخوایم بهش بپردازیم آیه 62 است.)
{ متن های توی آکلاد رو من اضافه کردم…بقیه ی متن ها برای مترجم هستند…}
60-وَمَا ظَنُّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَشْکُرُونَ:
و کسانى که بر خدا دروغ مى بندند روز رستاخیز چه گمان دارند در حقیقت خدا بر مردم داراى بخشش است ولى بیشترشان سپاسگزارى نمى کنند.
61-وَمَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَمَا یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّهٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَلِکَ وَلَا أَکْبَرَ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ﴿61﴾
و تو در هیچ حالی نباشی و هیچ آیهای از قرآن تلاوت نکنی و به هیچ عملی تو و امت وارد نشوید جز آنکه ما همان لحظه شما را مشاهده میکنیم و هیچ چیز به وزن ذرهای در همه زمین و آسمان از خدای تو پنهان نیست و کوچکتر از ذره و بزرگتر از آن هر چه هست همه در کتاب مبین حق (و لوح علم الهی) مسطور است.
62-أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
آگاه باشید که دوستان خدا هرگز هیچ ترسی (از حوادث آینده عالم) و هیچ حسرت و اندوهی (از وقایع گذشته جهان) در دل آنها نیست. {مترجم بسیار عالی این متن رو ترجمه کرده…این آیه به وضوح می گوید که دوستان خدا(هر چند که “ولی” معنی ای قوی تر از کلمه ی دوست دارد)در آینده و گذشته نیستن و از لحظه ی حالشون لذت می برن… }
63-الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ
آنان که اهل ایمان و خداترسند. {همان طور که می دانید؛ تقوا به معنای کنترل نفس هستش و بهتر بود مترجم از این لفظ استفاده می کرد. }
64-لَهُمُ الْبُشْرَى فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَهِ لَا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
آنها را پیوسته بشارت است هم در حیات دنیا (به مکاشفات در عالم خواب) و هم در آخرت (به نعمتهای بهشت). سخنان خدا را تغییر و تبدیلی نیست، این است فیروزی بزرگ.
—————–
2-تغییر نگاه:
دوست دارم این مورد رو با ذکر مثالی براتون بگم که چقدر روش قدرتمندی برای رسیدن به احساس خوب هست…
چند وقت پیش ، بنده مبلغی رو برای تبلیغات برای سایتی در نظر گرفته بودم و اون رو پرداخت کردم …راستش بعد یه مدت به ذهنم اومد که اصن من نباید یه همچنین پروژه ای رو استارت می زدم چون در راستای اهدافم در حال حاضر نبود…کلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که واقعا نباید این کار رو میکردم و همون جا پروژه رو تعطیل کردم و رفت…
مدتی بعد فهمیدم کسی ،از تبلیغاتی که من هزینه شان را پرداخت کردم برای سایتی که قبلا ساخته بودم… دارد برای کسب کار شخصی خودش بهره می برد…ابتدا خیلی به هم ریختم ولی بعد یه مدت (شاید در حد چند دقیقه) گفتم که چه جالب!چه آدم باهوشی که داره از یک موضوع مرده برای یه نفر،داره به نفع کسب و کارش خودش استفاده می کنه و چقدر آدم ها ی با هوش زیاد شدن…شاید باورتون نشه ولی همین فکر به ظاهر خنده دار و این تغییر نگاه اون لحظه منو آروم کرد و نزاشت احساسم بد شه…به نظرم این تغییر نگاه تکنیک فوق العاده ای هست و اگر بر اون استاد شید محاله براتون اتفاقات و شرایط بدی رخ بده و افسار زندگی تون رو در دست خودتون خواهید گرفت…به یاد داشته باشید که هر اتفاقی که برای شما می افتد قطعا خیرتی در ان نهفته است که شاید در حال حاضر متوجه آن نشویم و مدت ها بعد به خوبی اون اتفاق پی ببریم…
—————–
3-این افکار صرفا چرت و پرته!
بیاید برای فهم این موضوع،آیات 7 تا 11 سوره ی مجادله رو برای بررسی آیه 10 این سوره باز بینی کنیم:
{ بازم ! متن های توی آکلاد رو من اضافه کردم…بقیه ی متن ها برای مترجم هستند…}
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَا یَکُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَهٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَهٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِکَ وَلَا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿7﴾
آیا ندانسته اى که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است مى داند هیچ گفتگوى محرمانه اى میان سه تن نیست مگر اینکه او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر اینکه او ششمین آنهاست و نه کمتر از این [عدد] و نه بیشتر مگر اینکه هر کجا باشند او با آنهاست آنگاه روز قیامت آنان را به آنچه کرده اند آگاه خواهد گردانید زیرا خدا به هر چیزى داناست (7)
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَیَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوکَ حَیَّوْکَ بِمَا لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ وَیَقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْلَا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِیرُ ﴿8﴾
آیا کسانى را که از نجوا منع شده بودند ندیدى که باز بدانچه از آن منع گردیده اند برمى گردند و با همدیگر به [منظور] گناه و تعدى و سرپیچى از پیامبر محرمانه گفتگو مى کنند و چون به نزد تو آیند تو را بدانچه خدا به آن [شیوه] سلام نگفته سلام مى دهند و در دلهاى خود مى گویند چرا به آنچه مى گوییم خدا ما را عذاب نمى کند جهنم براى آنان کافى است در آن درمى آیند و چه بد سرانجامى است (8)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَیْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ﴿9﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید چون با یکدیگر محرمانه گفتگو مى کنید به [قصد] گناه و تعدى و نافرمانى پیامبر با همدیگر محرمانه گفتگو نکنید و به نیکوکارى و پرهیزگارى نجوا کنید و از خدایى که نزد او محشور خواهید گشت پروا دارید (9) {خداوند در آیات قبل در مورد گفت و گوی محرمانه و نجوا صحبت میکنه و به نظرم می رسه به مهم ترین و مخرب ترین نجوا که در آیه بعد در موردش صحبت می کنه.}
إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿10﴾
چنان نجوایى صرفا از [القاآت] شیطان است تا کسانى را که ایمان آورده اند دلتنگ گرداند و[لى] جز به فرمان خدا هیچ آسیبى به آنها نمى رساند و مؤمنان باید بر خدا اعتماد کنند (10)
{خداوند در این آیه، به طور واضح و آشکار می گوید که هر نجوا(منظور همان گفت و گو های ذهنی ست که مارا نا امید می کنند و یا ما را دچار استرس می کنند و راجب به آینده نگرانمان می کنند…)فقط از شیطان است.یعنی کار شیطان اینه که با این نجوا ها ما را نا امید کنه و ما باید این سلاحش رو بشناسیم و خداوند می گه که این نجوا ها جز به فرمان خدا اصن ضرر رسان نیست و مومنان باید بر من توکل کنن(متاسفانه متن ترجمه،ترجمه ی دقیقی از عبارات استفاده شده نیست…بنده خودم که به عربی تا حدی آشنا یی دارم براتون اون ترجمه ای که به نظرم دقیقه رو در زیر اوردم. )}
-همانا نجوا از شیطان است برای غمگین کردن کسانی که ایمان آوردندو نیست چیزی به ضررشان جز به اجازه ی خدا و مومنان باید بر خداوند توکل کنند.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَإِذَا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ﴿11﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید چون به شما گفته شود در مجالس جاى باز کنید پس جاى باز کنید تا خدا براى شما گشایش حاصل کند و چون گفته شود برخیزید پس برخیزید خدا [رتبه] کسانى از شما را که گرویده و کسانى را که دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند و خدا به آنچه مى کنید آگاه است (11)
—————–
4-اگر بشود چی می شود؟!
توجه کردید واقعا؟اگر ذهنمون رو تربیت نکرده باشیم…افکار منفی زیادی توی ذهنمون میاد که واقعا تمرکز بر نکات مثبت رو سخت می کنه …من واقعا موندم که این ذهن چرا مثبت گرایی نمیکنه!یعنی مثلا ما صحنه ی بدبخت شدن خودمون رو تجسم میکنیم و حتی به خاطر به گریه می افتیم ولی ایا تا حالا این ذهن به طور معمول صحنه ی خوشبخت شدن مارو برامون اورده؟!
اینها باید برامون درسی باشه که بدونیم اینها صرفا و صرفا کار شیطانه…بارها و بارها از چیزای مختلف ترسیدیم و اونا هیچ وقت پیش نیومدن بهتره اگر این افکار به ذهنمون اومد جمله ی بالا رو بگیم…
“اگر بشود چی می شود؟”
—————–
5- با ترس رو به رو شدن!
به نظرم بهترین راه برای از بین بردن از ترس از چیزی،رو به رو شدن با آن و شکست آن است …برای مثال می دونیم که خیلی از ما (حتی خودم!)در بچگی از تاریکی می ترسیدیم! ولی الان که فکر می کنیم به این موضوع خنده ی مان می آید…آیا واقعا به خاطر دارید که چطور بر این ترس چیره شدید؟بله خیلی ساده …چندین شب در اتاقی در بسته کاملا تاریک خوابید و دیدید خیلی احمقانس که از همچین چیزی بترسید…
—————–
6-مفهوم واقعی توکل:
به نظرم این موضوع که “برگی بدون اذن خداوند بر زمین نمی افته ” و یا “اینکه خداوند حامی و پشتیبان ماست” و یا اینکه “خیر فی ما وقع” خیلی آدم رو اروم میکنه…توکل و سپردن همه چی به نیرویی که میدونی کل جهان رو در اختیار داره و واقعا قویه ، بهمون احساس آرامش عالی رو میده…
خب! امیدوارم براتون مفید باشه…براتون آرزوی آرامش در دنیا و البته در آخرت رو از الله یکتا خواستارم…
فعلا خدا حافظ!?
بسیار عالی بود ممنون بخاطر توضیحات کامل و ارزشمند شما لذت بردم
سپاس گزارم دوست خوب
امیر عزیز سلام
دیدگاه شما بسیار زیبا و پربار بود متشکرم
هر وقت نا امید شدی از خودت بپرس :
اگه بشه چی مشیه ؟
#به علت اینکه کل جواب بسیار طولانی بود و هنگام اراسل نظر با خطا مواجه می شدم آن را قسمت بندی کردم.
قسمت اول:
سلام به شما دوست خوب که این متنو می خونی و استاد فوق العادم جناب عباس منش که واقعا ازشون سپاس گزارم که شادی ها و لذت های زندگیشون رو با ما به اشتراک میزان …به نظرم اینکار تون خیلی کمک می کنه که برامون بدیهی تر بشه که داشتن زندگی خوب،ثروتمند بودن،در سلامت بودن،روابط عالی طبیعیه و حق ماست…?
دوست داشتم قبل از اینکه به جواب مسابقه برسیم؛اتفاقی رو براتون تعریف کنم که خیلی دور از موضوع مسابقه نیست و به نظرم خیلی بهمون کمک می کنه که جواب صحیح به سوال بدیم…
موضوع از این قرار بود که من می خواستم در امتحانی خاص رتبه ی یک اون امتحان رو کسب کنم و به قول معروف فول مارک کنم!(نمره ی کامل بگیرم…)خوب رفتم سراغ تجسم کردن!?(باید بگم که تجسم کردن واقعا برای شخص بنده خیلی جواب میده…به خاطر دارید که استاد درمورد خودشون “صحبت کردن” رو میگن و اینکه تماما در مورد خواسته هاشون صحبت می کنن و من فکر میکنم این مورد برای بنده تجسم کردن هست … من واقعا نتایجی رو از این موضوع گرفتم که باور نکردنیه…)
خب! هر شب قبل امتحان ، قبل از خواب رسیدن به هدف نهایی رو تجسم می کردم که توی اون امتحان رتبه ی اول رو اوردم و واقعا از احساس خوب لبریز می شدم…
ولی باید بگم که اون موقع واقعا از فضای این باور ها و برنامه خارج شده بودم …قبلشم هی جهان داشت بهم با نشانه های مختلف پیام میداد … سلامتیم رو از دست داده بودم(اونی که استاد می گفتن اولین نشانه برای اینکه داریم از مسیر صحیح دور میشیم…) و برام یه مشکل جدی پیش اومده بود و برای همین به جای اینکه این تجسم برای کار کند؛افکار منفی زیر به ذهنم می اومد که احتمالا همتون باهاش آشنایی دارید:
-اگه رتبه ی یک نشم چی…
-اگه این همه تلاش کردم ولی نتونم چی…
-اگه فلانی با تلاش کمتر نتیجه بهتر ازم بگیره چی…
-اگه سر جلسه حالم بد شه چی…
نتیجه این شد که به شدت مضطرب و نگران شدم و خوب در روز امتحان نتونستم اون عملکرد رو از خودم به جا بزارم ولی یه اتفاق بسیار جالب در اون امتحان افتاد…دوستان شاید باورتون نشه ولی خدا شاهده که اون احساس ترس و نگرانی کارشو کرد!و من نمی دونم واقعا چه طوری ولی وقتی خواستم نتیجه ی امتحان رو ببینم؛رتبه ی آخر اون امتحان شده بودم و اصن درصد رو منفی زده بودم!
خب!یه دودوتا چهارتایی با خودم کردم و دیدم که اصن بابا من سرجلسه میخوابیدم(?) منفی دیگه نمی زدم و فهمیدم که اشتباهی پیش اومده…رفتم و پیگیری کردم و دیدم که دوستان واحد تصحیح برگه ی من رو با یه کلید دیگه تصحیح کرده بودن(امتحان تستی بود و از همینجا بهشون خدا قوت می گم!?)… خب دوستان این یه نشونه بود! چون واقعا به نظرم طبیعی نیس که از بین 60 برگه فقط برای برگه ی من باید این اتفاق بیفته!
و می بینید که نتیجه ی احساس ترس،اضطراب و نگرانی، ترس،اضطراب و نگرانی بیشتره…
و چقدر خوب خودشون نشون داد و من فکر میکنم با اون اتفاق به ظاهر بد ایمانم اصن بیشتر شد به این قوانین…
فهمیدم که هیچ وقت نباید روی خودمون کار کردن رو قطع کنیم …دوباره شروع کردم و هر روز و هر روز روی باورهام کار میکردم…اول از فایلای رایگان استاد شروع کردم و تصمیم گرفتم تک تک همشون رو تا جایی که نیازه گوش بدم…این روند رو ادامه دادم و تا امتحان ترم این روند ادامه داشت…
خدا شاهده که من برای امتحانات ترم اصن مسافرت رفته بودیم و وقت زیادی برای مطالعه ی دوباره ی دروس نداشتم و تقریبا بدون امادگی زیاد سر جلسه حاضر شدم ولی شاید باورتون نشه در امتحانات ترم،من در 4 درس به هدفم ( رتبه ی یک اون آزمون شدن) رسیدم (تمامی این 4 درس اختصاصی بودم و امتحانات سختی با توجه به نمرات بقیه محسوب می شدن…) و شاید براتون بیشتر جالب باشه که صبح یکی از امتحان ها،(دقیقا یادمه!?) در راه رسیدن به محل امتحان ، رسیدم فقط چندین سوال خاص رو مرور کنم و دقیقا (خدا گواهه) تموم اون سوالات در امتحان اومده بود! یعنی اینگار اصن فقط از جایی که من مطالعه کرده بودم امتحان اومده بود درحالی که من اصن نرسیدم خیلی جاها رو مرور کنم و بخونم!
فکر میکنم حالا واقعا بهتون قدرت باور اثبات شد! و اینکه چقدر یه باور می تونه قدرت مند تر از کار فیزیکی عمل کنه …
نکته ی دیگه ی تو این ماجرا این بود که بعد اون اتفاق به ظاهر بد که واستون تعریف کردم دیگه برام مهم نبود که به خواستم برسم یا نه…به قول استاد رهاش کرده بودم داشتم از زندگیم لذت می بردم و روی باورام کار میکردم و روی نکات مثبت تمرکز می کردم…مخصوصا در تعامل با افراد ،هر نکته ی مثبتی که ازشون می دیدم رو بازگو میکردم و بهشون یاد اور می شدم(به حدی بود که یک از دوستانم که مژه های بسیار بلند و زیبایی داشت ؛این موضوع رو بهش گفتم!)…از نعمت های خداوند که در طبیعت می دیدم لذت می بردم و به خاط آن ها خداوند رو شکر می کردم…خلاصه خیلی سعی کردم روی این موضوع کار کنم(البته واقعا هنوزم با اینکه نزدیک به دو ماهه دارم روش کار می کنم جای کار داره…) و همان طور که دیدید نتیجه چقدر خوب شد و اصن فراتر از انتظار بود…(من در یک درس می خواستم این اتفاق بیفتد ولی در پایان ترم علاوه بر اون درس در 3 درس دیگر نیز عینا همین نتیجه تکرار شده بود…)
یه نکته ی دیگه هم با توجه به صحبت های استاد در این فایل بگم…همینطور که فایل رو دیدید استاد اشاره می کنن به این موضوع که باید براتون خواسته تون مثل خوب شدن جسمتون یا خوردن یه غذای خاص بدیهی بشه …این اتفاق دقیقا در مورد من هم افتاده بود و من اصن فکر نمی کردم که لایق این نیستم و نمی تونم (بعد اون اتفاق) که رتبه ی 1 آزمون بشم…
استادعزیزم از دورادور میبوسمت چون واقعا یکی از دستان خداوند هستی ممنونم از شما
من میدانم که میتوانیم دنیای یمان را تبدیل به بهشت کنیم باید خداوندراازته قلبمان قبول دار باشیم برای اینکه 95 درصد مردم در جهان فقط اسم خدا را میتوانند بنویسند وچیزی دیگری از خداوند نمیدانند ولی قدرت دست اوست که اگر ماهم باخداوند هم فرکانس بشویم واحساسمون را خوب نگه داریم در هرشرایطی دیگه همه چیز برای ما عالی هست
چون وقتی که احساسمون را خوب باشد حالمون هم خوب میشود واتفاقهای خوب برایمان می افتد ودر هر قدمی که برمیداریم شکر گذارخداوند باشیم به قول استاد شکر گذاری واقعی که اشک وگریه باهم باشدکه در راستای فرکانس خداوند قرار بگیریم
من خلاصه گفتم چون دوستان نکات مهم را گفته بودند
درآخرتشکر میکنم از گروه تحقیقاتی عباس منش
ودوستان خوبم
به نام خدا سلام به استاد عزیز و دوستان خوب خودم این روز ها به دلیل باور های اشتباه که ایجاد شده بین مردم ذهنیت فقیر بین همه ی آون ها هست و ممکنه حتی دوست شما هم یک حرفی رو مثل این که ثروت مندان دزدن یا خسیسن بزنه که البته دست خودش هم نیست به دلیل باور های اشتباه من متوجه شدم که اگر همون موقع مخالف حرفش رو بهش نزنین آون حرف در گوش شما و ناخداگاه شما ریشه ایجاد میکنه باید بگین نه این طوریم نیست بد یک مثال بیارین مثلا بگین بیل گیتس با اون ثروت بازم میبخشه ولی سریع بحث رو عوض کنید بگین حالا ولش کن میگم فلان چیز مثلا که بحث اوضاع رو خراب تر میکنه فقط فیلم های تلویزیونی که تماشا میکنید درست باشه مثلا انیمیشن کودکی من فرار جوجه ای واقعا خیلی خوب بود با این که انیمیشن بود نشون میده یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت که جوجه ها اونجا هواپیما میسازن جملات زیاد بابت موفقیت آسان بدست میاد رو بخونید هر روز صبح و شب موقع خواب اول شکر گزاری کنین که حاله آدم خیلی خوب میشه بعد از اون با خودتون بگین موفقیت آسانه یک سری از الگوهایی پیدا کنید که راحت موفق شدن و اون ها رو با خودتون بگین به خودتون بگین که لیاقت موفقیت رو دارین توی حتی کانال های انگیزشی هم مراقب مطالب باشین چون آون ها هم من متوجه شدم که روی شکست تمرکز بیشتر دارن مثلا میگن که یک بار موفقیت حاصل هزار بار شکسته که واقعا باور اشتباهی است کتاب های صوتی از موفقیت آسان است رو گوش کنید روی یک برگه از باور های درست بنویسید و هر روز با صدایی که خودتون بشنوید بخونید فایل های استاد رو گوش کنین فایل هایی که بیشتر براتون جالبه بیشتر گوش کنین هر روز به خودتون در مورد موفقیت بگین فیلم های موفقیت رو ببینید مثل همین انیمیشن فرار جوجه ای یا یک فیلم از موفقیت راکی در بوکس و امثال این ها عاشق همه شمام یا علی
سلام به استاد عزیز و همه همراهان
در این مطلب سعی میکنم ایده ها و آموخته ها و تجربیاتم رو در خصوص تغییر باورها و ایجاد باورهای سازنده، با شما به اشتراک بگذارم.
یک باور همان فکر یا یک الگوی فکری تکرار شونده است و
از انجاییکه افکار فرکانسهای ما رو ایجاد می کنند و
فرکانسها ما رو در مداری از رویدادهایی مشابه و هم تراز با اون فرکانس قرار میدهند =>
باورها و افکار مون در اصل اتفاقات و رویدادها و نتایج زندگی ما رو رقم می زنند.
باور اصلی
من به وجود نیروی بی انتها و خداوند یکتایی باور دارم که:
همیشه با من است، عاشق من است و مرا همیشه و در تمام لحظات و شرایط و هرکاری بکنم و یا هر اندیشه ای داشته باشم دوست دارد و عاشقانه خواسته هایم را برآورده میکند و همواره اتفاقات خوب و خوشایندی را برایم رقم می زند.
او بینهایت تواناست و دانا و همه جوابها را دارد و
با من صحبت میکند و
همه اوضاع و شرایط همواره از اوست و او بر هر کار و هر چیزی توانا و آگاه است.
او همه چیز میشود همه کس را.
یعنی اینکه
اگر کارمند من با مشتری بد صحبت کرد و مشتری خرید نکرد… و یا اگر خوب صحبت کرد و مشتری خرید کرد
اگر یکی بی احتیاطی کرد و زد به ماشین من … و یا من 10 ساله تصادف نکردم
اگر فردی هست که بدهکاره و پولم رو نمیده…و یا اینکه همیشه مشتری هام پولهاشون رو پیش پیش پرداخت می کنند
اگر فروشم اونقدری که میخواستم نشد … و یا بیشتر از اونچیزی که میخواستم شد
اینها در نتیجه هدایت اوست. اگر فکر کنی که کار کارمند، مشتری ، خودت و … هست داری از او دور می شی و از منبع جدا میشی که این همون شرکه. اما شاید او بهت الهام کنه که به کارمندت تشویقی بدی و بایست این کار رو بکنی.
اوست که افراد (و همه چیز) رو در مدارهای گوناگون هدایت میکنه و به من و همه انسانها کارهایی رو که نیازه که انجام بدیم الهام میکنه و و از قعر آرامش و احساس خوبشون بهشون میگه
من به شخصه کلمه خدا و خداوند رو بهترین لفظ برای نام نهادن روی این وجود بینهایت میدونم، نمی دونم استنباطم از کلمه درست هست یا نه اما من فکر میکنم این نامها از افزوده شدن پسوند ا و اوند به کلمه خود ساخته شده اند و مفهوم اینکه خود من از او هستم و او منبع و منشا من است را در دل خود دارند.
خداوندی که من شناخته ام کسی را مجازات نمی کند و عاشق من است و همواره ثروت، لذت، آسودگی و شادی و سلامتی مرا میخواهد.
اگر کسی سختی ی تجربه میکند ، در اصل سردی دور ماندن از گرمای وجودش را تجربه می کند نه چیز دیگر، هیچ بد یا خوب، باید یا نبایدی در کار نیست.
من عاشق این جمله شدم که استاد از دونالد ترامپ نقل کرد که: … من به هیچ کس اهمیت نمی دم و فقط خودم و خدای خودم رو قبول دارم…
این رو ترامپ تو عملش هم نشون داده و به نظر من باور واقعیشه و بنا بر این احتمالا ایشون فقط به الهامات و ندای درونش گوش میده و اصلا مهم نیست که مردم، مادر، پدر ، همسرش و کل دنیا چی میگن و چی میخوان پس به همون میزان که پیش خداست و تنها او رو باور داره موفق میشه.
این باور به نظر من اصلی ترین باوره
تجربه من از حسی که از این باورو ارتباط با خداوند میگیرم بهترین حسی هست که تو زندگیم دارم و با نزدیکی و یگانگی با او به هیچ چیز و هیچ کس اهمیت نمیدم و این موضوع منبع حس وجد و سرور همیشگی است.
و وقتی شما همیشه احساس خوب بتونی داشته باشی و با کسی باشی که کارها و خواسته هات رو به او بسپری و به هیچ چیز و هیچ کس دیگر اهمیت ندی… خودت تو قایق میشینی، پارو نمیزنی و به کارهایی که میگه با آرامش و آسودگی عمل میکنی.
من هنوز اول راهم و دارم هرروز روی خودم کار میکنم و همین اول راه معجزه ها و نتایج بسیاری دیدم و عالیه و بسیار بسیار ممنونم و سپاسگزار.
ورودیها
ورودیها شامل تمام اطلاعات افکاری هستند که از بیرون ما به ما القا می شوند مانند تلویزیون، کتاب ، روزنامه، حرف زدن با دیگران، دیدن و یا شنیدن و …
قانون کلی اینست که
همواره با ورود اطلاعاتی به ذهنتان موافقت کنید که در راستای خواسته ها یتان باشند و باور های درست و سازنده ای را به شما بدهند
ازکجا بفهمیم که این اطلاعات در راستای خواسته ها و باورهای ما هستند؟
خیلی ساده: از اینکه هنگام در یافت آنها احساسمان چطور است ، اگر احساس خوب داشته باشیم یعنی آن اطلاعات در راستای خواسته هایمان هست و باورهای سازنده ای به ما میدهد.
تلویزیون نه!
تلویزیون شاید گاهی احساس خوب به ما بدهد
اما سازندگان برنامه های تلویزیونی افراد مختلف با افکار مختلف هستند و اگر مثلا 20 دقیقه به هر برنامه ای نگاه کنید افکار و اطلاعات مختلفی دریافت میکنید که به احتمال زیاد اطلاعات غیر سازنده و غیر هم راستا هم در آنها یافت میشود.
این امر در خصوص روزنامه و مجله و اینترنت وافراد هم صدق می کند اما موضوع اصلی اینست که شما جلوی تلویزیون هیچ کنترلی ندارید و فقط حق خاموش یا روشن کردنش رو دارید.
مثلا اگر در روزنامه شروع به خواندن ستونی کنید که احساس خوب به شما ندهد میتونید سریع مطلب دیگری رو بخونید، و یا فقط سر فصلها را ببینید و رد بشید اما در تلویزیون این امکان نیست و درهمه!
به همین دلیل سعی میکنم اصلا تلویزیون نبینم و برای اطلاعات به نظر من کانالهای یو تیوب افراد مشخص بهتره
باافراد سعی می کنم هدف معاشرتم فقط لذت بردن و سپری کردن دقایق شاد باشه
نکته ای که این موضوع داره اینه که حتما بایست از قبل از دیدار و حتی حین بودن با خودتون هدفم رو مرور کنم
گاهی اوقات که یادم میره، خودم رو وسط یک سری بحثها و احساس بد پیدا میکنم و تا یادم میاد دوباره موضوع و به طبع اون احساس من عوض میشه.
ورزش
ورزش منظم خیلی تاثیر خوب روی احساس داره و من کاملا توصیه میکنم.
خصوصا ورزشی که ضربان و تنفس بالا داره روزانه 30 دق الی 60دق هم خیلی می چسبه و هم اینکه در مدتی که ضربان بالاست دیگه نمیشه فکر کرد و بعدش دوش هم بگیرید و ببینید چقدر زندگی زیباست.
خواندن نظرات و مطالب در سایت استاد عباس منش
خوندن نظرات و موفقیت دیگر دوستان، احساس خوب میده و باورهای سازنده رو در شما قویتر میکنه.
من، هم خیلی چیزها یاد میگیرم و هم حس بسیار بهتری پیدا میکنم.
واقعا به همه دوستان و همکاران استاد و استاد عزیز دستمریزاد و واقعا عالیه وآرزوی موفقیت روزافزون دارم برای همگی دوستان
نوشتن باورهای سازنده و خواندن صبحگاهی روزانه
در راستای خواسته هامون با تمرکز و فکر کردن به خواسته هاتون باورهایی رو قبلا وجود داشته اند و سازنده نیستند رو پیدا کنید و بجای اونها باوری که سازنده است و بهتون در راستای خواسته تون قدرت و احساس بهتری میده رو بنویسید و لیست کنید و هرروز صبح جلوی آینه بخونید و برا خودتون توضیح بدید.(البته این مطلب در بسته روانشناسی 1 استاد گفته کاملا توضیح داده شده که من هنوز نخریدم و قراره بزودی تهیه اش کنم)
مثلا:
من چند روزه توخودم کشف کردم که فکر میکردم اگر پولی تو حسابم باشه که فقط بمونه و دست نزنم بهش کار بی راندمان و بی ارزشیه!
نتیجه اینکه علیرغم اینکه درآمدم سه برابر شده و درآمد خوبی دارم همش اومده و رفته!
بعد خودم رو قانع کردم که اینکار بخاطر اینکه حس خوبی به من میده کار با ارزشیه و این جمله رو دارم هر روز صبح با خودم تکرار میکنم:
– من پول نقد تو حساب بانکیمه که فقط هرماه افزایشش میدم و به نظرم کار خیلی ارزشمند و عاقلانه ای هست و احساس خوبی به من میده
تفکر و مطالعه روزانه به تنهایی
این موضوع خیلی مهمه که زمانی رو به تنهایی و تفکر و نوشتن و صحبت با خودتون اختصاص بدید، مخصوصا در طبیعت که واقعا الهام بخشه و احساس عالیی داره
نوشتن
– خواسته ها
– اهداف بلند مدت و کوتاه مدت
– وقایعی که دوست دارید در طی روز اتفاق بیافته اول هر صبح
– نوشتن افکار
– وقتی موضوعی به شما حس منفی میده اونرو بنویسید و بعد سعی کنید به همون موضوع با دید مثبت نگاه کنید و دوباره در موردش بنویسید
تحسین داشته ها و اتفاقات خوب و تشکر (هرشب و قبل از خواب و خواستن خواب عمیق و پر آرامش)
تحسین و تشکربخاطر هر چیزی نزدیکترین فرکانس به داشتن و بیشتر شدن آنست. اگر ما دارایی ها و داشته هایمان را تحسین کنیم و بخاطر داشتن آنها تشکر کنیم آنها حتما افزایش می یابند.
این یعنی اینکه اگر میخواهیم درآمدمون بیشتر بشه بایست همین در آمدمون رو تحسین کنیم و یا اگر خودمون نداریم در دیگران تحسین کنیم و تشکر کنیم از این امکان و با احساس خوب زندگی کنیم.
ضمنا اینکار سبب میشه احساس خوب و عالی و خواب عمیق و راحت داشته باشیم و صبح با احساس بهتر بیدار بشیم و بهتر و بهتر
سلام دوست گرامی
عالی بود ???
واقعا از خواندن دیدگاهتون لذت بردم …
موفق باشید ???
سلام دوست عزیز بسیار عالی بود
موفق باشی
بنام خالق زیبایی
سلام به خانواده گرم و صمیمی گروه عباس منش و استاد مهربان
من از زمانی که به این حقیقت رسیدم که باورهایم را ورودیهای ذهنم میسازند، تصمیم قطعی گرفتم تا افسار ذهنم را بدست بگیرم وناظر سختگیری برای ورودیهای ذهنم باشم، چرا که ارزشش را دارد. روش کار من به این صورت است که اگر در محیطی قرار دارم که خودم میتوانم ورودیهای روزمره مثل تلویزیون، آهنگها، مکالمات منفی و…. را کنترل کنم مدیریت میکنم،یعنی تلویزیون، آهنگها وگفتگوهای بیهوده را تعطیل میکنم وتمرکزم را روی جملات تاکیدی مثبتی که با صدای خودم ضبط کردم میگذارم وگوش میکنم، حتی با دوستان ونزدیکانی که تمرکزشان در زمینه های منفی است ارتباط برقرار نمیکنم، و اگر در محیطی باشم که نتوانم آنجا رو ترک کنم از تجسم خلاق استفاده میکنم و خودم رو در محیطی که دوست دارم تصور میکنم وبا اینکه در میان جمع هستم اما در واقع میان آنها نیستم واگر در آنجا صحبت از تهمت یا غیبتی است، سعی میکنم مسیر گفتگو را با پرسیدن سوالات ذهنی تغییر دهم. و روش دیگرم ذکر قلبی است که با این کار توجهم از اطرافم قطع شده وتمرکز بر روی ذکری است که با قلبم وتک تک سلولهای بدنم میگویم. /2 برای تمرکز بیشتر بر نکات مثبت، بنظر من بهترین روش شکرگذاری است، من از لحظهای که از خواب بیدار میشوم سعی میکنم لحظه به لحظه شکرگذاری کنم، با این کار هم حس خوبی دارم و هم اینکه لحظه به لحظه تمرکزم روی نکات مثبت و نعمتها یی که خدا عطا کرده، است، و مانند این است که مدام در حال کشف و پیدا کردن نکات مثبت در زندگیم هستم تا شکرگذاری کنم. این سبب میشود که ذهنم به هیچ عنوان فرصت این را پیدا نکند که به افکار منفی فکر کند من با این روش ذهنم را بیکار نمیگذارم و آن را در مسیر شکرگذاری هدایت میکنم که این خود باعث جذب سلامتی بی نهایت، آگاهی بی نهایت، و ثروت بی نهایت در زندگیم میشود، و من واقعا لحظه به لحظه این تغییرات را در زندگیم مشاهده میکنم وخدا رو شکر میکنم که راه را به من نشان داد و مرا در مسیر درست قرار داد.
سلام دوست عزیز بسیار عالی بود
موفق باشی
با سلام به شما دوستان هم فرکانسسی و همچنین استاد عزیزم
الان ی سالی از تولد دوبارم میگذره
تولدی که اون رو مدیون هدایت خداوند هستم که باعث شد من ب یکی از اعضای این خانواده صمیمی اضافه بشم
وقتی به تجربیات قبل از اشناییم با این سایت فکر مییکنم ی حسی ما بین خندیدن ب انچه که از خودم ب واسطه عدم شناخت از خدا و خودم و توانایی های خداگونه ای که من داده شده بود و خوشحالی از اینکه الان اینجا هستم و تمام اون ندونستن ها و تضاد ها باعث شد من به این اگاهی برسم، در من ایجاد میشه.
اگه بخوام ساده به این سوال جواب بدم باید بگم همه چیز در من اینجوری شکل گرفتو از این معادله
ایِِِِِِِِِِِِِِِـــــــــــــــــــــــــــــــــمان عمــــــــــــــــــــــــــــــــــل تــــــــــــــــــــــــرس
قبل از تولدم که 18 دی پارسال بود. اکثر اوقات زندگیم به سمت چپ معادله قرار داشت. یعنی همیشه کارهارو با ترس نرسیدن بهشون انجام میدادم. که باعث می شد ی بهشون نرسم ی اگرم میرسیدم با کلی مکافات و استرس. و همیشه چون رسیدن ب خواسته ها شادی لحظه ای داشت ومن رو 1-2 روز تو احساس خوب نگه میداشت همیشه به خودم میگفتم خب ک چی!!!!!!! الان چی بدست اووردی.
یعنی همیشه من ی خلایی در درونم بود که موفقیت در دکتری هم نتونست اون رو پر کنه
یعنی بااینکه تو انواده خودم و حتی ل فامیل من از خیلی جهات ب موفقیت های بسیاری رسیده بودم باز هم احساس شادی حقیقی نداشتم. و اینها باعث شد ی شب از خدا بخوام که من رو با هدف حقیقی افرینش اشن کنه و همون سوال شد نقطعه عطفم.
فردای همون شب من وارد سایت شدم و در چند لحظه دوره راهنمایی عملی و هدف گزاری رو تهیه کردم که البته خودش داستانی جدا داره که شاید بعدا بهش پرداختم.
همینطورکه من داشتم با مفاهیم این جهان، هدف افرینش، ماهیت خداوند و توانایی هایی که در همه ما ب ودیعه گذاشته شده اشنا میشد، به همون نسبت این خلا داشت پر تر و پرتر می شد و خوشحالی و ارامشم افزایش پیدا می کرد
دیگه نگران نبودم. انگار تمام رحمت خداوند در من متبلور شده بود و من در اغوش خداوند بودم.
خوب یادم میاد اوایل که تمرین ها گفته میشد چون ذهن من پر ار نجوب های شیطانی بود، نجوی هایی که حد توانایی هام رو محدود کرده بود و همش میکفت تو نمیتونی و هر کاریم کنی باز چیزی نیستی. با شک بهشون نگاه میکردم اما همونجوری هم نوشت. صحبت کردن و تصور کردن ها رو انجام میدادم.
و وقتی تونستم اولین خواستم رو بسازم که تقریبا عین خواستم بود، سنگینی معادله بالا به سمت راست کشیده شد.
یعنی اولین جرقه ایمان به ماهیت خدا، قوانین بدون تغییر و توانایی هام زده شد.
تو چند ماه منتهی ب عید خیلی اتفاقت عالی رو برای خودم رقم زدم و باورهایی قدرتمند کننده ای رو درخودم ب واسطه عمل کردن به الهامات و ایمان اوردن به توانایی های که خداوند در اختیارم گذاشته و اینکه خداوند از من حمایت میکنه و تصمیمی در مورد اونها نمیگیره و فقط و فقط به خواستم جواب مثبت میده،ایجاد کردم.
برای مثال میتونم بگم من امتحانات ترم 1 دکتری رو (با توجه به باور به توانایی هام و داشتن الگویی از خودم ک تونسته بودم با چند هفته خوندن رتبه 2 دکتری بشم و یاداوری تمام موفقیت های درسیم که تو 99 درصد موارد نتایج عالی رو در بر داشت)، با ی ساعت خوندن گذروندم و بهترین نتیجه رو گرفتم که بعدها در ترم دوم و حتی ازمون جامع کتبی و مصاحبش همین الگو تکرار شد و من درشونم موفق شدم.
این نتیج باعث شد ضلع سوم معادله بالا که ترس بود هی کم رنگ و کم رنگ تر بشه و جاش رو به الــــــــــــــــــگو بده. الگویی که از عمل کردن و ایمان داشتت در من متولد شده بود
یعنی من در مورد خواسته های بعدیم همش به خودم رجوع می کردم و میکفتم همون خدا و قوانینی ک باعث شد من براحتی به فلان خواستم برسم، همون خدا و قوانین بهم کمک میکنه که من باز هم ب راحتی ب خواسته جدیدم برسم. و با هربار نتیجه گرفتن هی داشتم بزرگ و بزرگتر میشدم و اون خلاء داشت با ایمان و نتایجی که میگرفتم و با افزایش اعتماد به نفسم پر تر و پرتر میشد و من هربار خوشحال تر میشدم و رسیدن به خواسته های جدید برام بدیهیتر میشد.
،
ان س ضلع باعث شد قدرتمند کننده ترین باوری که الان تو صدر باورهایی که نوشتم قرار داره، در من ایجاد بشه
و اون بار اینه:
*خداوند حامی منه و من رو در تمام لحظات حمایت میکنه
من با این باور تونستم خیلی راحت برم ی خونه ببینم و در موردش با مالک صحبت کنم و تجربه عالی رو برای خودم ایجاد کنم و در واقع بدیهی شدن اینکه من میتونم و این لیاقت رو دارم که ی خونه فوق العاده رو داشته باشم، در خودم ایجاد کنم.
بد از اون با داشتن این الگو تونستم چند روز بعدش برم تو ی نمایشگاه ماشین فوق العاده که توش پر از ماشین های لوکس بود و با مدیرش صحبت کنم.
در واقع با این لوری که در خودم ایجاد کردم تونستم ی ضلع جدید رو به معادله بالا اضافه کنم.
بدیهی بودن رسیدن به خواسته
و دلیلشم که کاملا واضح. قوانین ثابت الهیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
پس اگر بخوام الگوی خودم رو براتون بگم ک چ زمانی ب خواستم میرسم میتونم بگم زمانیکه این اضلاع مربع الگوم رو در مورد خواستم و الهام دریافتیم بخوبی اجرا میکنم
ایجاد خواسته و الهام دریافتی
ایـــــــــــــــــــمان عمــــــــــــــــــــــــــل الـــــــــــــــــــــــــــگو بدیـــــــــــــــــــــهی بودن
من با ایمان به الهامی که بهم میشه عمل میکنم و با توجه به الگو و مثال هایی که در مورد رسیدن ب خواستهایی که قبلا برام دستیافتنی نبود ولی براحتی بهش رسیدم این بدیهی بودن رسیدن به خواسته هام رو (با در نظر گرفتن قوانین ثابت الهی) به خودم یادآوری میکنم. و بعدش بدون ترس میرم به اون الهام عمل میکنم و میدونم حتی اگر نتیجه دلخواهمم نداشته باشه اما باور دارم که بهترین نتیجه رو برام ب ارمغان داره. چون میدونم اقدام کردن بهتر از بودن در برزخ عم نکردنه و میدونم این اقدامن رو بزرگتر میکنه و عضله تصمیم گیریم رو قوی تر میکنه.
اگر بخوام ی نکته اساسی رو در مورد ایمان، عمل و ترس براتون بگم. باید این مثال رو بزنم
وقتی شما ی خواسته ای دارید ی دیوار نامرئی بین شما و خواستتون ایجاد میشه که اسمش ترسه. شما این دیوار رو حس میکنید که ی فاصله ای بین شما و خواستتون ایجاد کرده. اما اگر با ایمان ب سمت خواستتون حرکت کنید میبینید که جنس این دیوار اصلا اونقدرها هم که فکر می کردید سخت نیست و براحتی میتونید ازش بگذرید و با هربار عبور از این دیوار و رسیدن ب خواستتون، کم کم دیگه اون دیوار از بین میره و فقط شما حرکت میکنید و این خواسته ها هستن که خود به خود براتون رخ میده.
حالا دیگه این باید هنر من و شما باشه که با توجه ب روشی که داریم این سیکل رو در مورد سلامتی، ارامش، ازادی، ثروت و هر چیز دیگه اجرا کنیم.
در پناه خداوند شاد، سالم، موفق، ثروتمند و سلامت در دنیا و اخرت باشید
سلام دوست عزیز بسیار عالی بود
موفق باشی