عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس ‌منش - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)

709 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا باتقوی_1381 گفته:
    مدت عضویت: 1984 روز

    سلام بچه ها

    یه الهامی بهم شد همین الان، گشتم دنبال یه فایل که مربوط باشه بهش بنویسمش، بنظرم این فایل خوبه

    درباره روابطه الهامم

    اتفاقی که وقتی تو با خودت در صلحی و احساس خوبی داری تو روابطت میفته اینه که با افراد هر وقت مواجه میشی عشق میورزی و وقتی این کار رو به اندازه ای که تکرار میکنی از اون افراد هم عشق دریافت میکنی ولی چطور؟

    چطور فردی که منفی هست همش تا به تو بر میخوره بهت عشق میده و هیچ نشانه ای از منفی بودن درش نمیبینی؟

    جواب اینه که اون وقتی تورو میبینه فکرش وارد میدان انرژی”یا مداری” که تو با رفتار ها و حرف هات به وجود آوردی براش میشه، و خود به خود فکرای مثبت و رفتار های مثبت به یادش میاد و طبق قانون توجه هی فکرای شبیه به اون رو هم جذب میکنه و به تو نشون میده (:

    الهام قشنگی بود؟ بنظر من که بود

    بابای باحالا!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2524 روز

    به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم

    با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    استاد عزیزم با دیدن و گوش دادن به این فایل تمام روابط گذشتم عین ی فیلم از جلوی چشمم رد شد اما این بار با فیلتر آگاهی ها و قوانینی که از شما یاد گرفتم

    یادمه اولین بار که شما این فایل رو گذاشتین روی سایت من فقط گوش دادم و دیدم و حتی کامنت هم تا جایی که یادمه نذاشتم چرا ؟

    جون ذهنم مقاومت داشت که بپذیره اون روابط بد رو خودم رقم زدم اما الان که دارم بعد از مدتی دوباره این فایل رو میبینم خیلی راحت تر میپذیرم که دلیل و مسبب اون رفتار نامناسب خودم بود بی لیاقتی و بی ارزشی خودم بود عزت نفس پایین خودم بود وابستگی شدید بود خلا عاطفی زیاد بود

    توی اون روابطی که من جذب کردم دقیقا افرادی بودن که درون خودم رو بهم بر میگردونن از حس حمایتگری که توی وجودم بود از اینکه میخواستم قهرمان روابطم باشم و بگم دیدین این فرد فلان بود و من درستش کردم

    وای که الان وقتی بهشون فکر میکنم چقدر تعجبم میکنم از اون شخصیتی که داشتم اونموقع پچقدر من تلاش کردم که طرف مقابلم رو بزور تغییر بدم چقدر وقت گذاشتم چقدر صحبت کردم چقدر انرژی خودم رو به هدر میدادم و نشتی فراوانی داشتم

    چقدر وابسته بودم که اگر تماسی نبود کلی دلخور و نگران میشدم

    خدا رو شکر میکنم که هدایت شدم به مسیر بودن با شما تا خودم رو بیشتر بشناسم و برای خودم بیشتر ارزش قایل بشم با خودم بیشتر در صلح قرار بگیرم و دیگه خبری از اون روابط نیست جذب های پی در پی اما بی نتیجه خواستگارهای زیاد اما بی سرانجام

    الان که دارم این کامنت رو مینویسم خیلی تغییر کردم نسبت به 2 سال پیش و 4 سال پیش خودم خیلی آرام تر شدم

    الان هر وقت شما و مریم جان رو میبینم در کنار هم با این عشق ناب همراه با آزادی و بدون وابستگی هم لذت میبرم و هم دوست دارم همچین تجربه ای رو داشته باشم

    سپاسگزارم از شما استاد عزیزم که مفهوم واقعی عشق رو اینقدر زیبا برام روشن کردین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1208 روز

    بنام یکتای هستی بخش

    روز 105 سفرنامه

    عشق واقعی از دیدگاه استاد

    سلام استاد جانم و مریم بانوی بی نظیر.امروز وقتی این فایلو باز کردم با خودم گفتم من تازگیا این فایلو دیدم و میدونم استاد در مورد چی صحبت کردن.

    اما زمانی که شروع کردم به یاد داشت کردن قسم میخورم چیزهایی رو شنیدم که انگار اولین بار بود میشنیدم و تا به حال به گوشمم نخورده بود.و مهم ترین نکته ای امروز از حرفای استاد برداشت کردم این بود که بزرگترین اشتباهی که آدما میکنن تو روابطشون اینه که میخوان روی روابطشون کار کنن.در صورتی که قانون این نیست.قانون میگه تو روی خودت کار کن.آدم مناسب شو خداوند تورو به انسانهای مناسب هدایت میکنه.

    استاد جانم من به نسبت 3 سال پیشم زمین تا آسمون توی رابطم با همسرم تغییر کردم.تا همین چند ماه پیش حتی تمرکزم روی تغییر همسرم بود تا کم کم درک کردم که من هیچ کسی رو به جز خودم تغییر بدم.کلییییی توقعم رو ازش آوردم پایین کلی وابستگیمو کم کردم.خونواده ی همسرم توی یه شهر دیگه ان و گاهی وقتا همسرم تنهایی میره خونه ی مادرش و دوسه شب میمونه.برای من یه چیز خیلی عادیه.و اتفاقا خوشحال میشم که گاهی وقتا فرصت تنها شدن پیدا میکنم.(البته اوایل که قانون رو درک نمیکردم اینجوری نبودم و با هر بار رفتن ایشون خونه ی مادرش کلی بحث و دعوا داشتیم)ولی الان اصلاااا تازه خیلی هم خوشحال میشم.اما خونواده ی خودم و خونواده ی همسرم میگن که من دارم اشتباه میکنم.آدم نباید مرد رو ول کنه به حال خودش.باید هر جا میره حواسش بهش باشه.و اینکه هر جاکه میرید باهم برید باهم بیاید. در صورتی که بارها شده من با همسرم رفتم خونه ی مادرش ولی یه روز بیشتر نموندم و به خاطر کارم تنها برگشتم اون چند روز بیشتر مونده.و این رفتار من از نظر بقیه کاملا اشتباهه.

    ولی خودم کاملا راضیم چون به نسبت قبل که مدام همسرمو چک میکردم و گیر میدادم بهش خیلی خیلی خیلی آرامشم بیشتر شده.خیلی رابطمون بهتر شده.حتی من ازش نمیپرسم کجا میره با کی میره ولی خودش هرکاری میخواد بکنه یا جایی میخواد بره منو در جریان میزاره.خیلی باهام رو راست شده.در صورتی که قبلا خیلی پنهون کاری میکرد اونم به خاطر محدودیتهایی که من واسش ایجاد کرده بودم.من هنوز دوره ی عشق و مودت رو تهیه نکردم ولی هروز داره روابطم بهتر میشه نه به این دلیل که دارم روی روابطم کار میکنم به این دلیل که دارم روی خودم کار میکنم.بی نهایت سپاسگذارم استاد جانم و مریم بانوی عشق به خاطر این مسیر کاملا متفاوتی که جلوی روی ما گذاشتید تا جوری زندگی کنیم که نه خودمون تو قفس باشیم نه فرد مقابلمون رو بکنیم تو قفس.

    عاشقتونم.

    لایق بهترینهایید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 1031 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام بر استاد بزرگوارم و خانم شایسته ی گل

    و دوستان عزیزم

    عشق واقعی از دیدگاه استاد

    به جرات میتونم بگم تا قبل از آشنا شدن با استاد اصلا کلا طرز فکرم راجع به عشق یه چیز دیگه بود 360 درجه متفاوت تر از دیدگاه استاد

    وقتی برای اولین بار تو فایل ها مصاحبه از استاد شنیدم دیدگاهشون رو خیلی تعجب کردم کاملا موافق بودم با نظرشون خیلی مقاومت نداشتم ولی چون شناخت زیادی از استاد نداشتم از سبک توحیدی زیاد شناختی نداشتم تعجب کردم که اگه اینجوری میگن کلی مخاطبشون میخاد عکس العملی های بد نشون بدن که این روش اصلا تو ایران. پسندیده نیست ولی وقتی بیشتر شناختمتون فهمیدم ماجرا چیه

    در مورد اینکه استاد میگن وقتی روی خودت کار می‌کنی افرادی میان تو زندگیت که اونجوری که میخای هستن نیازی به تغییر نیس یا اینکه افراد دور و برت جوری تغییر میکنن که زندگی برات لذت بخش تر میشه

    من اینو تجربه کردم و اون موقع با قوانین آشنایی نداشتم ولی خیلی توی روابطم دچار مشکل بودم همش فکر میکردم من میتونم تغییرش بدم و اونی که باید تغییر کنه اونه به هیچ عنوان قبول نمی‌کردم که اونی که باید. تغییر کنه منم

    تا اینکه یه جایی رسید خسته شدم از شرایط و فک میکردم به ته خط رسیدم یه جایی یه جمله خوندم که باید خودت تغییر کنی تا طرف مقابلت تغییر کنه ،من فقط تصمیم گرفتم دیگه تمرکزم رو از تغییر دادن همسرم بردارم یعنی بازم به فکر تغییر خودم نبودم چون از نظر خودم من ایرادی نداشتم ولییی نمیتونم بگم چقدر همین یه قدم کوچیک زندگی منو زیر و رو کرد من فقط دیگه همسرم رو چک نکردم و بهش گیر نمی‌دادم اصلا همه چی تغییر کرد آنقدر رفتارش با من خوب شد که خودم بعضی وقتا میگم این یعنی همون آدم

    حالا که با قوانین آشنا شدم دارم روی بهتر شدن رفتار خودم کار میکنم

    توی فایل قبلی گفتم چند روزی بود دچار شک و تردید شده بودم ته دلم میدونستم که قانون جواب میده ولی همش نجواها می‌گفت برای تو جواب نمیده ولی امروز وقتی این فایل رو شنیدم و دنبال نمونه اش تو زندگی خودم بودم دیدم قانون چقدر قشنگ برای من جواب داده تازه من اونموقع ناخودآگاه طبق قانون پیش رفتم و الان فکر کردم اگر آگاهانه این کار رو کنم چقدر سرعت چندین برابر میشه

    من وقتی اون جمله رو خوندم یادمه هر بار که میخاستم رفتار های گذشته ام رو تکرار کنم اون جمله رو توی ذهنم میگفتم اصلا خیلی این جمله میومد جلو چشمام که من باید تغییر کنم و فقط دیگه میگفتم کارای همسرم بهم ربطی نداره و دخالت نمی‌کردم تو کاراش ،همین باعث شده بود همسرم تغییر منو احساس کنه همش میگفتم تو چرا اینجوری شدی بعد می‌دیدم خودش جایی بخاد بره میاد چند روز قبلش بهم میگه و منم با کمال میل قبول میکنم و الان اگر جایی دوست داشته باشه بره می‌ره و در مقابلش منم اصلااا محدود نیستم همسرم که با کار کردن مخالف بود الان به طرز معجزه آسایی خودش شده مشوق من برای کارکردن و هر چیزی نیاز باشه برام تهیه می‌کنه

    عشق این نیس که یکی نگران و وابسته مون باشه عشق اینه دو نفر قوی و توانا با هم باشند با باور های توحیدی از کنار هم بودن لذت ببرن وقتی کنار هم نیستن هم بتونم لذت ببرن از زندگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    امیر آهنگری گفته:
    مدت عضویت: 1708 روز

    ب نام الله مهربان و هدایتگر ب سمت زیبایی شادی سلامتی ثروت و حال خوب

    سلام ب ساتاد و مریم عزیز در این بهشت زیبا و فراوانی نعمت

    چه تصویر زیبایی دریاچه صاف مثل آینه درختان سرسبز زمین سبز اسمون صاف هوای عالی خونه چوبی روی اب و تصویر زیبای استاد با لباس ست زیبا چقد واقعی زندگی کردنم در این بهشت لذت بخشه

    نکات فایل

    = وقتی روی خودمون کار میکنیم ما هدایت میشیم ب ادمهایی که درست هستن ب موقعیت هایی که درست هستن

    =وقتی انسان ب خداوند توکل کنه اصلن نگران نیست

    =اگه در مسیر درست باشیم هدایت میشیم به ادمی که همون ویژگی ها که میخاییم رو داره

    = همیشه باید فکر کنیم دنبال بهترین هر چیزی بخاییم در زندگیمون بالاترین استاندارهارو

    =زندگی ی فرصت کوتاه و باید بهترین هارو بخاییم برای زندگی کردن

    =ما باید روی خودمون کار کنیم و جهان بقیه کارارو درست انجام میده قانون اینه

    =باید روی ایمان لیاقت کار کرد وهمه چیز به خداوند سپرد و نیاز نیست کسی تغییر بدیم

    =مثال نمیشه کویر نگه داشت و توش برنج کاشت

    =اگر انسان پایه های باوریشو خوب بچینه همه چیز براش خوب میشه خداوند همه چیز براش خوب نگه میداره

    =اگر روی خودمون کار کنیم اگر خداوند باور کنیم نگران ادمهای اطرافمون نیستیم

    = اصلن نگران حرفهای بقیه نباشیم و اصلن مهم نباشه بقیه در مورد زندگی ما چه حرفی میزنن

    =ما روی خودمون کار کنیم خداوند آدمهای مناسب برامون هدایت میکنه

    خداروشکر واقعن رابطم عالی واقعن عالیه و اینم ب خاطر در صلح بودن با خودمونه و هدایت خداوند ب سمت بهترینها در زندگیمون

    سپاسگذارم برای این اگاهی ها عالی برای بهتر کردن زندگی و زیباتر کردن جهان

    آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب وهدایت الله دارم براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1202 روز

    سلام بر استاد مهربان

    سلام بر دوستان خوب خودم

    سریال زندگی در بهشت یکی از بهترین موضوعات و تفریحات و سرگرمی من است که در اوغات فراغت من بهترین گزینه است تا من بتوانم با دیدن آن حالم خوب بشود و لذت ببرم از زمان خودم

    چقدر استاد قشنگ توضیح دادند

    وقتی که من در مدار درست باشم و روی باورهای خودم کار کنم جهان هم انسانهای را سر راه من قرار می دهد که من با وجود او در تضاد نباشم و هماهنگ با من است و حال من با وجود او خوب خواهد بود

    وقتی که من تغییر کنم انسان هایی که در اطراف من هستند هم تغییر خواهند کرد و هیچ نیازی نیست که من بخواهم کار خاصی انجام بدهم و یا با آن شخص قهر کنم بلکه خود جهان هستی کمک می کند به من برای تغییر کردن محیط پیرامون من

    چه نکته عالی استاد فرمودند

    نگران بودن در مورد دیگران هیچ لزومی ندارد چرا که هر کس خدایی دارد و وقتی که من به خدای مهربان خودم توکل کنم دیگر هیچ نگرانی نخواهم داشت

    وقتی که من به خدای مهربان توکل می کنم این بدان معنی است که من دیگر لزومی ندارد که نگران باشم چرا که خدای مهربان وجود دارد

    وقتی که من به خداوند توکل می کنم او خود نگران همه چیز است و او خود همه چیز را برای من محافظت می کند و برای من مهیا می کند

    جالب اینجا است که وقتیکه من در مسیر درست باشم کسانی را جذب می کنم که با ویژه گی های من همسو و یکسان باشد

    زمانیکه در مسیر درست باشم در همه جنبه های زندگی خودم آرامش دارم و حالم خوب است

    تا زمانیکه من روی خودم کار می کنم به همان نسبت هم آدم های مناسب وارد زندگی من می شوند و این آدم ها در همه جنبه های زندگی من می توانند باشند

    این ایمان را در خودم بسازم که وقتیکه من تغییر کنم جهان هم برای من افراد و آدم ها و شرایطی را سر راه من قرار می دهد که همسو و هم راستا با تغییرات و افکار من است

    خدا را شکر که امروز اینها را می شنوم و با شنیدن این صحبت ها حالم بهتر می شود و به آگاهی هایم افزوده می شود

    ممنونم استاد مهربان بخاطر این همه فایل های عالی

    سپاس از خدای هدایتگر خوب خودم

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    بهار بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1703 روز

    به نام حق، الحق که نام حق برازنده ی اوست.

    سلام به زیباترین استاد دنیا

    استادی که سیرت زیبایش، به همه چیز می‌چربد.

    سلام به مریم جانم، ملکه ی بهشت.

    زنی که هر فایلی از استاد میبینم، چه فایل آموزشی باشد چه سریال های مرسوم سایت، من ناخودآگاه او را تحسین میکنم. میگویم احسنت به اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی و توحید و تعهدت به پایبندی به قوانین، که اینها شما را در کنار استاد قرار داد و این همه سال نگه داشت. آن هم با چنین امکاناتی.

    مریم جانم کاش میشد شما را یه دل سیر تحسین کنم. تحسین میکنم اما بعد دلم میگوید کم گفتی.

    خدایا این تحسین های مرا از مریم جانم، شامل قانون فراوانی ات کن.

    خدایا تحسین هایم را از استادم مثل تمام پدیده ها هزاران هزار برابر کن.

    استاد امسال برای من سال ثروت و روابط است.

    یعنی سال همه چیز است.

    استاد بخدا واضح گفتید که به یک موضوع نچسبید که اگر چسبیدید یعنی دارید به کمبود آن موضوع تمرکز میکنید اما کو گوش شنوا.

    شنیدم و نفهمیدم. الان در حال سعی کردن هستم که بفهمم.

    تو حالت را خوب نگه دار و به زیبایی ها، فراوانی ها، لذت ها، عشق ها، شادی ها، حال خوب ها تمرکز کن، زندگی ات پر میشود از ثروت و عشق و شادی.

    مگر میشود به فراوان گل های بهاری، توجه کرد و فراوان پول وارد زندگی ات نشود؟

    مگر میشود به لطافت گل‌های فراوان بهاری توجه کرد و زندگی ات لطیف و عاشقانه نشود؟؟؟

    استاد این فایل شما در ارتباط با روابط است، بگذارید از دستاوردهای رابطه ای ام بگویم.

    من همیشه آدم محبوبی بودم. از کوچکی شخصیت جذابی داشتم، تو تمام مدت مدرسه در دبستان، تمام بچه های کلاس دوست داشتند در رکاب من باشند. استاد اغراق نمیکنم. دوست داشتند « در رکاب من» باشند. من دارای شخصیتی صاحب فکر و با اعتماد به نفس و قدرت تصمیم گیری بودم و هستم و همین ها کافی است برای جذب بقیه.

    استاد در دوران دانشجویی تمام هم اتاقی هایم عاشق این بودند که با من روابط نزدیکی داشته باشند. این ها را از دل نوشته هایشان می‌فهمیدم.

    می‌نوشتند: « بهاره این روزها بیشتر با ندا میگردد و رابطه اش با من سرد شده…»

    استاد من الان چهل سالم هست و بیست و دو سال از دوران دبیرستانم، حداقل ، گذشته ولی هنوز تلفنم پر است از پیغام های دوستانم از آن دوران، که هراز گاهی حالم را میپرسند. ازم مشورت میخواهند. با من گپ میزنند تا با استفاده از انرژی درونی و شوخ طبعی من لحظات شادی داشته باشند.

    و من

    و من عاشق داشتن روابط اجتماعی گسترده، سیر نمی‌شوم از داشتن دوستان فراوان و جدید.

    استاد چند هفته پیش به کمپ رفتیم و آنجا با یک زوج عاشق جوان آشنا شدیم. استاد دو روز در کنار آنها بودیم و آنقدر به لطف رب العالمینم همه چیز عالی پیش رفت که مرا برای عروسی خواهرشان دعوت کردند.

    استاد جانم بگذارید به خودم یادآوری کنم که این فقط و فقط لطف پروردگارم هست و بس. اوست که رزق رابطه را به دنبالم میفرستد.

    استاد من به شدت شخصیت قابل اعتمادی دارم.

    تا این حد که زمانی که در ازدواج قبلی ام بودم، همسرم همیشه می‌گفت من به تو بیش از چشمانم اعتماد دارم.

    مشتریانم مبالغ چند صد میلیونی را مثل آب خوردن به حسابم واریز میکنند و میگویند اگر پول دست توست ما خیالمان راحت هست و تو لب تر کن تا فلان قدر برایت واریز کنیم.

    تمام مدیرانی که با آنها کار کردم در ایران ، هنوز با من در ارتباط هستند و حتی آنها بعضاً مشتریان من هستند الان، و این یعنی اعتبار محض.

    استاد جانم بگذارید به خودم و فقط خودم یادآوری کنم، هذا من فضل ربی…

    استاد همین قدرت ارتباط گیری ام، تأثیرگذاری ام، قابل اعتماد بودنم به من کمک کرد که بتوانم اینجا با ترک ها بیزنس و مذاکره کنم. اعتماد آنها را جلب کنم و حتی گاهی در مذاکرات با کلامم و نگاهم پیروز باشم. علیرغم اینکه من مسلما مثل یک ترک مادرزاد به این زبان تسلط ندارم.

    بارها بعد از مذاکرات خودم را تحسین کردم و گفتم:«بهاره احسنت به تو که با همین قدر تسلط به دانش ترکی، پیروز این مذاکره شدی»

    مذاکرات میلیاردی و میلیونی.

    و هذا من فضل ربی… رب العالمینم.

    و حالا وقتی برمی‌گردم به روابط عاطفی ام، میبینم به محض خواستن رابطه، خدا برایم فرستاد.

    همسر سابقم دقیقااااا چیزی بود که خواستم و در عرض چند ماه نمود ظاهری پیدا کرد. بدون اینکه بخواهم.

    دوست پسر آخرم دقیقاااا چیزی بود که خواستم و چند وقت بعد نمود ظاهری پیدا کرد.

    و حالا که تماما خودم را تسلیم ربم کردم برای رابطه ی توحیدی و عاشقانه و زیبایم، نشانه می آیند.

    گفتم خدایا من برای هیچ کس چشم و ابرو نمیایم. من هیچ پلنی نمیریزم و تو مثل همیشه برایم بیاور. رابطه ای که در پایان روز بگویم:« خدایا شکرت برای این رابطه، این رابطه خوبی هایی دارد که من حواسم نبود ازت درخواست کنم ولی تو حواست به من بود، سپاسگزارم.»

    استاد جانم دو شب پیش رفتیم جنگل نزدیک خونه مان.

    موقع قدم زدن دیدن یک گروه دارند وسطی بازی میکنند و من عاشق وسطی.

    (مثل آهو از توپ فرار میکنم و مثل عابدزاده بل میگیرم.)

    استاد یادتان هست که چهل سالم شده. به لطف قانون سلامتی خودم را، ماهیچه هایم را، اتصال ماهیچه ها به استخوان هایم و استخوان هایم را بیست ساله حس میکنم.

    ایستادم تا تماشا کنم و ذوق کنم تا خدا مرا هدایت کند به همچین بازی ای و خدا چقدر زود برایم کن فیکون کرد. یکی از پسرها متوجه شوق و ذوق من شد و مرا دعوت کرد، من هم با اعتماد به نفس رفتم و قاطی شدم و لذت بردم.

    از وسطی رسیدیم به والیبال و در نهایت وقتی همه خسته شدند من ماندم و همان پسری که مرا به جمعشان دعوت کرد.

    چقدر دوتایی بازی کردیم و درنهایت چون تقریبا همه رفته بودند ما هم رضایت دادیم و بازی را تمام کردیم.

    تمام مدت تحسین میکردم پسر روبرویی ام را. اسمش صمد بود.

    چه نشانه ای، اسم رب العالینم.

    الله الصمد.

    تمام مدت بازی با صمد، میگفتم دوست دارم همراهم همینقدر پایه باشد و او نیز مثل من خسته نشود. من همراهی بی نظیر مریم جانم با استاد را میخواهم.

    چقدر صمد پسر شاد و موفقی بود و مدیریت بخشی از هلال احمر را به عهده داشت. یک پسر مودب و با اعتماد به نفس.

    و اینجا بود که خدایم دست به کار شده بود و پای یک مرد را در زندگی ام باز کرد تا به من بگوید:

    مردهای توحیدی فراوان هستند

    لازم نیست تو برای رابطه کاری کنی، من رزق رابطه را مثل همیشه دنبالت میفرستم.

    مردهای مودب، خانواده دوست، محترم فراوان هستند.

    مردهای موفق و ثروتمند فراوان هستند.

    مردهایی که عاشق چالش و حل کردن چالش هستند نیز فراوان هستند.

    آنها عاشق زنان

    شاد

    با اعتماد به نفس

    زیبا سیرت

    مستقل

    آزاد

    با جسارت

    قایم به ذات

    هستند.

    و من صدق بالحسنی شدم با یادآوری ورود صمد به زندگی ام، سپاسگزاری کردم و منتظر نشانه های بیشتر شدم.

    و استاد جانم داستانم ادامه دارد.

    صبح از خواب بیدار شدم. دیدم در تلگرام برایم پیغام آمده از یک پسر.

    از یک گروه که من سالیان سال است در آن عضو هستم.

    اول ذهنم گفت این پسرها به تمام دختران گروه ها پیغام میدهند، بی خیال شو.

    ولی بعد گفتم نه، من این را نشانه میبینم و اینکه من در مدار مردان و انسان های درستکار هستم و افراد نادرست به من دسترسی ندارند. برای تست کردن الهاماتم و برای اینکه به ذهنم بگویم:«صبر کن، رابطه نیز خودش خواهد آمد ، عزتمندانه و زیبا » یک گفتگوی کوتاه محترمانه کردم و با تشکر از اظهار لطف آن آقا، خداحافظی کردم و تمام شدددددد.

    استاد من یک قدم برداشتم برای ساختن باورهای توحیدی و قدرتمندانه و خداوندم هزاااااران هزار قدم برایم برداشت.

    مردهایی ارزشمند وارد زندگی ام میشوند که خواستار شناخت بیشتر هستند و من فقط نشانه ها را تحسین میکنم، خدا را شکر میکنم تا روزی که اینجا بنویسم:«استادم سپاسگزارم که برایم هم الگو شدید و هم استاد برای ساخت رابطه ای الهی، برای ضیافتی الهی…»

    الحمدلله رب العالمینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    مجيد رجائي گفته:
    مدت عضویت: 1311 روز

    بنام الله یکتا

    درود بر استاد خوبم و خانم شایسته عزیز

    فقط خود خدا میدونه که چقدر حرف تو این دلم هست که میخوام بزنم از نتایج فوق العاده ام از تغییراتی بنیادی که به مرور زمان نتایجش تو زندگیم نمایان شد…

    انقدر تو این مدتی که با استاد عباسمنش آشنا شدم و با آگاهی ها و قوانینی که تو فایل های دانلودی یاد گرفتم اتفاقاتی برای اثبات این قوانین و این آگاهی ها برام رقم خورده که تجربه این یکی دو ساله ام برابری میکنه با چندین سال زندگی کردن…

    اینا همه لطف خداونده که همیشه و هر لحظه حواسش بهم هست و داره هدایتم میکنه

    هدایتم میکنه به سمت آرامش و سعادت واقعی..

    هدایتم میکنه به سمت مسیرای بهتر و راحتتر…

    هدایتم میکنه به سمت رابطه های فوق العاده…

    هدایتم میکنه به سمت هر چیزی که برای من مناسبه و در جهت رشد منه..

    دیشب قبل خواب اومدم تو سایت و رفتم قسمت مرا به سوی نشانه ام هدایت کن وقتی که این نشونه رو برام آورد من رو برد به روزای اولی که هدایت شده بودم به این مسیر البته داستان هدایتمم خیلی جالب و باحال بود که حتما تو بخش آشنایی با سایت میزارم.

    این اولین کامنتم تو سایته و یه حسی بهم گفت که بیام و از تجربه ای که تو این مدت از آگاهی ها و قوانین بدست آوردم رو بنویسم تا اول از همه ایمان خودم قوی تر بشه و برای دوستان هم مفید واقع بشه.

    میدونین این حرف استاد که میگه باور های ما الگوهای زندگیمون رو میسازن همیشه داره تو ذهنم تکرار میشه تا بیشتر از قبل روی باورهام کار کنم و مراقب ورودیهام باشم

    یادمه از اولین رابطه ای که داشتم کلی باور های مخرب مثل زنجیر بهم وصل شده بود و نمیتونستم اونطوری که باید از رابطه ام لذت ببرم و خوب یادمه که اون روزها هم آگاهی الان رو نداشتم و از خدا کمک میخواستم که چکار باید کنم،از سن 17 سالگی به دنبال بهبود دادن به تمام ابعاد زندگیم بودم ولی باورهایی که از خانواده و رسانه در من شکل گرفته بود نمیزاشت نتیجه رو ببینم و برام آشکار بشه.

    یه چیز خیلی جالبی بگم من زمانی که از خدا کمک میخواستم بعد از مدتی می دیدم شرایط رابطه ام داره روز به روز بد و سخت تر میشه.

    الان که آگاهی دارم اون سختی ها همون تضاد های زندگی ان که باعث شفاف شدن خواسته هامون میشه.

    خوب یادمه که چقدر احساسی عمل میکردم و همین همیشه ضربه اش رو بهم میزد.این ضربه ها همون الگوهای تکراری ان.تا زمانی هم که باورهام رو تغییر نمیدادم همین اتفاقات به قدری تکرار میشد و ضربه میزد که از این خواب بیدار شم و یه تغییر اساسی به خودم بدم،که بالاخره از اون رابطه با سختی جدا شدم ولی هنوز مدارم تغییر نکرده بود و کسایی که تو زندگیم میومدن دقیقا از الگوهای قبلی پیروی میکردن.تا اینکه تصمیم گرفتم خودم رو تغییر بدم اون موقع فقط از تجربه هایی که از رابطه بدست آورده بودم رو تو رابطه بعدی استفاده میکردم و به اندازه ای که تغییر میکردم نتیجه هم میگرفتم ولی امان از باورهااااایی که ریشه کرده بودن و مثل ترمز منو از حرکت نگه داشته بودن.زمانی که تصمیم جدی گرفتم که تغییر کنم همه چی به صورت تکاملی داشت بهتر میشد منی که با مادرم زندگی میکردم حتی فکرش رو هم نمیکردم که مادرم با اومدن من به تهران موافقت کنه چون فقط همین یه پسر رو داشت و براش سخت بود،یادمه از همون بچگی خیلی با خدا حرف میزدم دقیقا مثل کسایی که با رفقیشون حرف میزنن و همش میخواستم که منو به حال خودم رها نکنه و همیشه کمکم کنه،بعد از اینکه تصمیم گرفتم که بیام تهران واقعا نمیدونم چیشد فقط اینو یادمه که مادرم اصلا مانع رفتنم نشد و من خودمو همون روز با دوتا کوله لباسام تو تهران دیدم و این برای من یه اتفاق فوق العاده و شروع جدیدی بود.

    بعد از سه ماه که تهران بودم من تو یک مزون لباس مشغول به کار بودم جایی که اکثر آدمای موفق و پولدار بخاطر کیفیت لباس ها تو این مزون بیشتر دیده میشدن و من وظیفه ست کردن استایل رو در این مجموعه داشتم.یک روز از همون روزها که محل کارم بودم با یک خانم و دختری که اومده بودن نماد ثروت و زیبایی رو ببینن خیلی اتفاقی با هم در مورد لباس ها و کار هایی که تو مزون بود صحبت کردیم و یادمه که یک راه ارتباطی هم با دخترشون من گرفتم که هر دومون تو یک رشته فعالیت داشتیم.خلاثه بعد از چند روزی که باهم در ارتباط بودیم و دیدیم چقدر طرز فکرمون نزدیک به هم هست و همین امر و خیلی معیار های دیگه باعث شد که بریم تو رابطه،میدونین چیه من اینو بارهاااا برای خودم تکرار میکنم((من خودم خالق شرایط زندگیم هستم)) و ((هرگز دنبال مقصر نیستم)) چون خودمون باعث بوجود اومدنشون هستیم من اینو با پوست و خون درکش کردم توی همین چند رابطه ای که به صورت تکاملی داشت منو صیقل و شکل میداد.اوایل رابطه بود که این دو فرشته منو با استاد عزیز آشنا کردن و شروع مسیر من از همونجا استارت خورد و سپاسگزار خداوندم بخاطر این دستان بی نظیرش که اومدن و به من کمک کردن.

    از اتفاقاتی که تو این مدت برای من افتاد من میتونم یه کتاب دو جلدی بنویسم انقدر که تو زندگیم همزمانی و اتفاقات عالی افتاد.انقدر نتیجه برای گفتن دارم فقط میگم خدایا کدومش رو من بگم،از بس که حس فوق العاده ایه بهم میده

    از اصل مطلب دور نشم بعد از چند ماه دوباره همون الگو برام اتفاق افتاد و تصمیم گرفتیم که از رابطه رو تموم کنیم که بخاطر وابستگی برای من دو سه روزی سخت گذشت و توی همون روزا مادرشون برام همین فایل استاد و یک فایل دیگه که استاد در مورد خداوند و اینکه ما مالک هیچ کسی نیستیم فرستادن و همونجا اون دوتا فایل انگاری یه تلنگر فوق العاده ای به من وارد کرد و باعث شد من روی خودم بیشتر و تمرکزی تر کار کنم و باورهای غلطم رو پیدا کنم و کدهای درست رو بنویسم.

    من خیلی روی خودم کار کردم روی عزت نفسم روی ایمانم به خداوند روی اعتماد به نفسم روی دوست داشتن خودم روی ارزشمند بودنم و خدا شاهده که چقدر همین ها باعث شد تا من به رابطه ایده آل و رویایی برسم

    یه چیزی رو بگم من عاشق این حرف استادم که میگه زیبایی هارو تحسین کنید من رابطه دو نفر دیگه رو میدیدم از شدت ذوق و خوشحالی میخواستم بال در بیارم انقدر که از ته دلم خوشحال میشدم و همیشه از دیدن رابطه استاد با خانم شایسته عزیز خیلی لذت میبردم و ندایی در درونم میگفت این همون رابطه ای هستشکه دنبالشی و من وارد رابطه ای شدم که همه آرزوی داشتنش رو میکنن انقدر که رابطمون عالیه وهر دو همونطوری که میخوایم هستیم و نیازی به تغییر هم نداریم این تا اینجا…حالا یه تکته خیلی مهم که با جون و دلم درکش کردم اینه که استاد میگه برای اینکه بتونی ثروتمند بشی باید از ثروت گذر کنی و رهاش کنی برای اینکه رابطه فوق العاده داشته باشی باید یه رابطه فوق العاده داشته باشی و ازش گذر کنی و من از رابطه گذر کردم خیلی راحت چون از تمام ابعاد یک رابطه فوق العاده داشتم و زندگیش کردم…

    دوست داشتم خیلی حرف بزنم و از نتیجه هام بگم ولی برای اولین کامنتم فکر کنم کافی باشه

    سپاسگزار خداوندم که به من این فرصت رو داد تا بتونم این نتیجه هارو با شما دوستان به اشتراک بزارم و سپاسگزار استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز هستم که عاشقانه این رسالتشون رو دارن انجام میدن و کلی انرژی و حس خوب بهمون میدن…

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2530 روز

    سلام استاد و مریم جان

    خدایا شکرت که چقدر بهتر میفهمم صحبتهای استاد رو

    خدایا ممنون

    استاد جملات رو باید با طلا نوشت و باید واقعا متعهد پیش بریم

    خدایا آسان کن برایم آسانی ها را

    آسانی در روابط

    آسانی در درآمد

    آسانی در کسب ثروت

    آسانی در عمل به قانون

    آسانی در زندگی

    خدایا هر چه بیشتر درک میکنیم بهتر اجرا میکنیم و نتیجه ها عالی از عالی تر میشه

    خواستم از این ماه بگم و وقتی من بیشتر به خوبی های اطرافم توجه کردم وقتی از بچه هام حرف زدم از خوبی اونها گفتم

    حتی وقتی ناراحت شدم باز گفتم شکرت که هستن

    وقتی باید جواب میدادم گفتم ولش کن

    و نتیجه چقدر عوض شد

    به طور جالبی برایم هدیه تولد گرفت بعد چند سال

    وقتی رفت خرید به باباش گفت مامان این میوه رو دوست داره براش بخر

    وقتی گفتم میخوام ذرت برام خرید

    اصلا هر چی خواستم شد

    خواستم تا دستمزد کارم را به آسانی بدهند دادند

    برای اولین بار روزی که خواستم قبل ظهر واریزی ها انجام شد و من به آسانی پرداخت کردم خدایا شکرت

    برای اولین مرتبه بود اینقدر بدون حساب و کتاب پرداخت زدم عالی بود

    وقتی تو ایستگاه اتوبوس بودم خط مورد نظر اومد

    خواستم خط بعدی سوار بشم بخدا پیاده شدم خط رسید تو مسیر گفتم

    اونم خطی که خیلی ها معتقد هستند 45 دقیقه باید منتظر بود ولی برای من رسید اومدم سوار بشم گفتم خدایا شکرت فقط شکر چیز دیگری نیست

    خدایا شکرت صدها هزاران مرتبه شکرت

    این تازه گوشه ای از اتفاقات است خدایا شکرت

    اینکه رفتار عزیزان باهات عوض میشه وقتی تو عوض بشی

    اصلا دنیا جور دیگه میشه خدایا شکرت

    خیلی دلم میخواد بگم

    اتفاقات عالی و حتی بینهایت داره میفته و من هر لحظه شاد تر از قبل میشوم

    خدایا صدها هزاران مرتبه شکرت

    پس جهان عوض میشه وقتی من عوض بشم

    صبح سریال سفر یا زندگی در بهشت میبینم

    کامنت می خونم

    کد نویسی و ستاره قطبی انجام میدم

    و به زیبایی ها زندگی تو لحظات رقم میخوره

    خدایا شکرت که بهترینها را برایم رقم زدی خدابا هزاران مرتبه شکرت

    دوستان فقط به نقطه توجه تمرکز کنید بقیه درست میشه بخدا درست میشه

    شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1897 روز

    به نام الله مهربان من. خداوند روزی رسان من.

    تنها کاری که من باید بکنم اینه که درخواست کنم و روی خودم کار کنم

    به چینش خداوند ایمان داشته باشم که خداوند برام بهترین شخص و در بهترین زمان میاره پیشم.

    اونوقت اتفاقات دلخواهمون توی روابط میفته..

    1)من ابتدا باید خودمو لایق اون رابطه و ویژگی هایی که از طرف مقابلم میخوام بکنم. باید ابتدا اون ویژگی ها رو در خودم ایجاد کنم. من کاری به کسی ندارم و نمیخوام بقیه رو تغییر بدم. من خودمو تغییر میدم همین.

    بارها و بارها دیدم که چطور با تغییر خودم در روابطم، چه دگروگونی در روابطم ایجاد شده. طرف مقابل بدون اینکه من بخوام تغییرش بدم دقیقا همونی شده که من میخوام.

    2) باید هدف رابطه رو مشخص کنی.

    من هدفم از رابطه لذت و ارامش و رشد هست. وقتی بخوام طرف مقابلمو تغییر بدم نه لذت میبرم نه آرامش دارم و نه رشد میکنم.. و تمام اهدافم و زیر پا میذارم انگار.

    3) توی رابطه سعی کنم ویژگیرهایی از شخص و که دوست ندارم تغییر بدم و مدام بهش گیر بدم؟

    مگه برده گرفتم؟

    من توی روابط عاطفی خیلی خوبم تو این مورد. متنفرم از اینکه بخوام به طرفم امر و نهی کنم و بخوام تغییرش بدم.

    اما تو روابط دوستانم خوب نیستم. هر دوستی داشتم سعی کردم تغییرش بدم و نتیجشم این شده که در هر حال حاضر اون رابطه ای که میخوام و ندارم. ولی الان دارم تغییر میکنم و قراره روابط فوق العاده تری رو تجربه کنم.

    4) من خودم برای خوشبختی و لذت بردن از دنیا کافی هستم و نیااز به شخص دیگه ای ندارم. وقتی نیاز داشته باشم به کسی، هیچوقت نمیتونم روابط خوبی رو تجربه کنم. نه خودم حس خوب دارم نه اون شخص…

    من خودم و دارم. خودم خودم خودم.

    اصلا بذار بهترین روابطی که دارم هم تموم بشه. خب بشه…. ابدی نیست که چیزی.

    تا وقتی از وجود هم لذت میبردیم و مثل هم بودیم با هم بودیم و انصافا هم که چه خوش گذروندیم با هم.

    وقتی هم که تغییر کردم و دیگه با هم نبودیم بازم خداروشکررر. خداوند انسان بهتری رو که با خواسته های الان من مطابق تره به سمتم هدایت میکنه.

    من اگر تجریه های قبلی رو نداشتم روابط خوب الانم نداشتم.

    این مورد برای رابطه عاطفی و رابطه دوستی و همه انواع روابط صدق میکنه.

    دوستای صمیمی داشتم که روابط سالمی با هم نداشتیم. یعنی وقتی با هم بودیم کلی میخندیدم ولی درکنارش صحبت بقیه هم میکردیم. درکنارش از هم توقع هم داشتیم و سعی داشتیم که تغییر بدیم همدیگه رو.

    این رابطه از طرف اونا قطع شد و اولش برام سخت بود ولی هر چه بیشتر میکذره میبینم که چقددر الان به نفعم شده. تنهایی ای دارم که باعث شده ورودی هام بشدت کنترل بشه، اعتماد بنفسم داره هر روز بالاتر میره،، دیگه نه صحبت کسی رو میکنم و نه کسی رو قضاوت میکنم.. الان متوجه شدم که تو رابطه دوستانم چه باگ هایی داشتم… خلاصه الان فرکانسم خیلی خیلی خیلی خالص تر شده. ــــ

    شاید گاهی ناراحت بشم بخاطر نبودشون ولی بعد میبینم که چه قدر به نفعم بودم و قطعا دوستان بهتری رو جذب میکنم و با خواسته هام تطابق بیشتری دارن.

    البته من هنوز از خداوند درخواست واضح دراین مورد نداشتم. باید بشینم ویژگی دوست مورد علاقمو بنویسم. ـ

    استاد خیلی حال میکنم بات بخداا.. خودت و عزیزدلت با ارتباطی متفاوت با عرف جامعه دارید با هم زندگی میکنید و فیلمشو هم میگیرید و همه جا میذارید و علنا میگید برام مهم نیست نظر شما چیه. من سبک شخصی خودم و دارم و اهمیتی نمیدم بقیه چه دیدگاهی راجب زندگی من دارن.

    مشکل این روزای من دقیقا همینه که سبک شخصیمو فراموش کردم و تمام انرژیمو صرف این میکنم که سبک شخصیم و مخفی نگه دارم و در ظاهر شبیه سبک شخصی بقیه باشه..

    اینقدر نجواها قوی میشن که گاهی میخوام از روش خودم دست بردارم و بشم عین همونی که خانواده و جامعه میخواد.. اما همونطور که از اسمش پیداست به اینا میگن نجواااا. و فقط زمانی که بنده روی خودم کار نکنم قعالیت میکنه.

    5)

    نباید به یه نفر خاص بچسبی و دست خدا رو برای هدایت ببندی.

    خدایا من نمیگم فلان شخص و برا ازدواج میخوام یا فلانی دوست صمیمیم بشه. من فقط رو خودم کار میکنم تو هدایتم کن به بهترین شخص. شاید بهترین شخص اونی نباشه ک من فکرمیکنم.

    6) و اشاره میکنم به یکی از مهم ترین ستون های رابطه و اونم چیزی نیست جز احترام و احترام و احترام.

    احترام در همه زمان ها و موقعیت هاـ

    وقتی حتی از دستش دلخوری باید بهش احترام بذاری. با احترام صحبت کنی و رفتار کنی.

    وقتی دیدگاهی متفاوت با تو داره یاید بهش احترام بذاری و بپذیری که عقیده ی متفاوتی با تو داره.

    خداوندا هدایتم کن همیشه تو روابط احترام و نگه دارم.

    چه رابطه ایه که من داخلش نگراان کسی باشم؟

    پس آرامشم تو رابطه چی میشه؟

    به جای اینکه از دغدغه هام کم کنه بهشون اضافه کنه؟

    من نگران نیستم که عزیزدلم چطور مسئلشو حل میکنه یا از پس خودش برمیاد. من باور دارم به خداوند که اون به حواسش به همه هست. من کیم؟

    خدایا شکرت

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فاطمه گندمکار گفته:
      مدت عضویت: 1897 روز

      تقریبا دو سال از این کامنتم میگذره و اومدم خوندمش خواستم تغییراتم و بنویسم :

      موقعی که این کامنت و نوشتم از رابطه دوستیم طرد شده بودم و بی نهااایت داشتم برا کنترل ذهنم تلاش میکردم .برا اینکه با عزت نفس باشم و حرف بقیه برام مهم نباشه. برا اینکه فکر نکنم چون اون دو نفر من و طرد کردن من دوست داشتنی نیستم و …

      الان بعد از دو سال دوستان جدید زیادی دارم که خیلی باهاشون خوش میگذره و مهم تر از اون

      من دیگه آدمی نیستم که بخوام دوستم و تغییر بدم یا ازش توقع داشته باشم. نمیدونم شاید الان میکم باشم ولی خیلی خیلی کمتر از قبله حس میکنم.

      اینقدر به صلح رسیدم با خودم که الان با اون دو نفر کاملا رابطه خوبی دارم و حتی با عزت نفس تر هستم و چقدر خوشحالم که تو اون برهه اون اتفاق افتاد. تغییرات بسیار مثبتی رو در من ایجاد کرد.

      باعث شد من فکر کنم که چطور میتونم دوست بهتری باشم

      باعث شد روی عزت نفسم کار کنم

      باعث شد یاد بگیرم هیلی از رابطه عاطفیم به دوستای صمیمیم نگم.

      خدایا شکرت

      ایشالا زیر همه کامنتام تغییرات خوبمو بنویسم. و اینو برا همه عزیزان میخوام از خداوند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: