عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس ‌منش - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

709 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد حامد همایی گفته:
    مدت عضویت: 2262 روز

    با سلام و عرض ادب.

    بنده به شخصه هرچند قبول دارم که (نباید انسان وابسته‌ی هیچ چیزی باشه) ولی اصن دوست ندارم پدر و مادرم طوری باشن که بتونن راحت از هم جدا بشن. فکر نمیکنم فرزندی این رو بخواد. هرچند که این قضیه با به سعادت رسیدن فرزند منافاتی نداره، ولی به نظرم طبیعت این رو میگه و همیشه طبیعت هست که درسهای اصلی رو میده.

    جالب هست که ازدواج رسمی در اکثر قوم‌ها و ملیت‌ها و ادیان مورد قبول هست.

    بنده از خواندن قرآن چند مطلب رو متوجه شدم:

    ۱. قرآن به نوشتن پیمان‌ها بسیار اشاره کرده. حتی ۱۴۰۰ سال پیش که نوشتار انقدر راحت نبوده. و همینطور گرفتن چندین شاهد.

    ۲. قرآن بسیار اشاره کرده به اینکه مرد از نظر مالی باید زن رو تامین کنه و چه بسا هدیه به زن بده. حتی بعد از طلاق.

    ۳. قرآن مشخصا اشاره داره به اینکه اجازه بدید زن و مرد دوباره به هم برگردن.

    به نظر من این دیدگاه که (بسیاری بعد از ازدواج تغییر کردند و خواستند جدا بشند و از لحظا مسائل دارایی و مالی به مشکل برخوردن) منافات داره با دیدگاهی که میگه (وارد کار میشم و خدا کمک میکنه و نه اینکه مثلا وارد تجارتی بشم و از همون اول از کسادیش بترسم).

    من ترجیح میدم خانواده جایی باشه برای رشد. همه انسان‌ها خوبی‌ها و بدی‌هایی دارن و چه بهتر که در محفل خانواده بهتر و بهتر بشیم. اگر مشکلی هست با مشاوره و کتاب روی خودمون کار کنیم.

    فکر میکنم این به عزت نفس برای یک زن هم نزدیک‌تر باشه.

    به سخن گوش فرا مى‏‌دهند و بهترین آن را پیروى مى کنند اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان (۱۸)

    الزمر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمد حامد همایی گفته:
      مدت عضویت: 2262 روز

      سلام به همه‌ی دوستان عزیز.

      اومدم که اعترافی بکنم.

      من سال 1394 با همسرم آشنا شدم زمانی که 23 سال داشتم و ایشون 22 سال.

      طرفای 2 سال و نیم که هرکس با خانواده در تهران زندگی میکرد همدیگه رو خیلی روزها در طول هفته میدیدیم.

      تا اینکه من به آلمان رفتم. خیلی تلاش کردیم که ویزای ایشون رو به صورت دانشجویی بگیریم ولی سفارت آلمان بسیار بی‌برنامه شد. و بعد کرونا آمد.

      پس 2 سال و نیم از هم دور بودیم و اینترنتی ارتباط داشتیم. و بعد از یک سال و نیم با ازدواج غیابی تونستم ویزای پیوست براش بگیرم و به آلمان بیارمش.

      هرچند در طول این سال‌ها دو بار ایران اومدم به مدت 2 ماه هرکدوم و میدیدیم همو، ولی ما بعد از 4 سال دوری باز به هم رسیدیم.

      همسر من دختر بسیار خوبی هست، خانواده خوبی دارن و ارتباطات خانواده‌ها هم باهم بسیار خوب هست.

      ولی از وقتی که به آلمان اومد و شاید بعد از تنها 2 ماه دیدم که من اصلن ازدواج و تشکیل خانواده رو نمیخوام. نه بچه و نه اینکه کسی باشه که بخوام باهاش بسیار هماهنگ باشم.

      و خب از نظر اخلاقی به هم نمیخوریم مخصوصا ریزه‌کاری‌ها.

      البته بگم که هیچ گونه دعوایی بین ما نیست و با صلح و آرامش داریم زندگی میکنیم، ولی من که مطمئنا و ایشون هم حس میکنم متوجه شدیم که به درد زندگی مشترک نمیخوریم.

      و الان که این مطلب رو مینویسم دارم سعی میکنم که دانشگاهم رو به پایان برسونم و با کار تمام وقت بتونم هزینه 2 زندگی رو بدم و از ایشون جدا شم و ایشون هم کار پیدا کنه و در آلمان جاگیر بشه.

      جالبه که اوایل که این واقعیت رو فهمیدم حالم کمی خوب نبود و شروع کردم به گوش دادن فارسی قرآن به صورت کامل.

      در قرآن دیدم که واقعا خداوند جدایی رو خیلی سخت نمیبینه، به راحتی میگه مردی که حس میکنه دیگه رابطه با زنش نمیخواد باید 4 ماه صبر کنه و بعد میتونن از هم جدا بشن.

      و اینکه قرآن چقدر راحت میپذیره که انسان ضعیف هست و بسیار بسیار اشتباه خواهد کرد.

      خواستم این اعتراف رو بکنم و بگم با حرف‌هایی که زدم تا جایی موافق هستم ولی این نکات هم باید بهشون اضافه بشه.

      این نکته رو هم بگم که به صورت الهام‌گونه‌ای وارد سایت عباسمنش شدم و توی محصولات، محصول “ارزش تضادها” چشمم رو گرفت و خریدم و بسیار بهم آرامش و بینش داد و 100% بلکه بیشتر به همه پیشنهادش میکنم.

      امیدوارم تجربه‌م برای دوستان قابل استفاده بوده باشه.

      ممنون از استاد عباسمنش، ممنون از خانم شایسته و بهترین‌ها رو برای بچه‌های عباسمنشی آرزومندم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1597 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    روز صدو پنجم، روزشمار تحول زندگی من!

    هر روز وقتی میام توصفحه روز شما تحول زندگی من، و دیدگاهمو می نویسم، وقتی اعداد روزها رو می بینم، یه چیز برام واضح وروشنه، اینکه من واقعا مینای 105 روز پیش نیستم، الان 16 تیر1402 هست و 105 روز هست که من هر روز واگه به هر دلیلی توهمون روز نتونم دیدگاهمو کامنت کنم فرداش روز قبل و امروزم رو میام واینجا می نویسم، ومی بینم که از اول سال ، روز اول عید تا الان چقدر به لطف الله مهربان آرامش وامنیت و عشق و صبرو توحید ویکتاپرستی و معنویت و سلامتی و رزق وروزی وبرکت در مال وبرکت در عقل واندیشه و برکت در باورهای درست واصل در من زیاد شده وشدت گرفته….

    واین نشون میده باید باید باید هر روز تمام تمرکزمون روی خودمون باشه، باید اینجا باشیم، توی سایت همراه آموزه های سیدحسین عباسمنش و مریم بانو و دوستان گل و مهربان، همراه کار کردن روی دوره ها واجرای اونچه که استاد میگن توی زندگی‌…

    فقط اینجوریه که میشه از جهالت ونادانی وناآگاهی سالهای دراز، به آگاهی و دانایی وهوشیاری رسید….

    نمیشه که ذهن درگیر منفی ها و درگیر بیرون از خود و درگیر حاشیه ها باشه و باز بتونه مثبت باشه و آروم باشه و بشه افسارشو در دستت بگیری!!!!

    اما میشه همون ذهن رو بکشونی بیاری سمت باورهای درست وازش مراقبت کنی بهش خوراک خوب بدی، پرش کنی از اونچه که بهت حس خوب میده، حال دلت رو خوب میکنه، لبت رو خندون میکنه، ذهنت رو باز میکنه، ایمانت رو فعال میکنه…( یعنی همینجا توی این سایت وبا آموزه های سیدحسین عباسمنش)… تا ببینی چطور دنیات دگرگون میشه به سمت خیرو خوشی و خوشبختی وسلامتی وثروت و یکتاپرستی….

    خدارو هزاران بارشکر بابت اینکه دستمو گرفت وپناهم داد و توبه ام رو پذیرفت و منو به راه راست به راه کسانیکه بهشون نعمت داده هدایت کرده و تا به امروز در این مسیر ثابت قدم نگه داشته…

    خب بریم سراغ این فایل وآگاهی های نابش!

    یادمه وقتی اولین بار دوسال پیش این فایل رو شنیدم ودیدم حس عجیبی داشتم، اصلا نمی تونستم درک کنم که چطور میشه توی رابطه با کیس احساسیت یا همسرت یا فرزندت یا خانوادت، حد دلبستگی و وابستگی رو رعایت کنی، یعنی اونموقعه ها از دید من وابستگی یه نوع عشق بود، از نظر دیگران وهمسرم من اصلا اونموقعه ها شخص وابسته ای به نظر نمی اومدم اما از نظر خودم حس میکردم من از درون وابسته ام از دوری همسرم یا فرزندم یا خانوادم یا بی توجهی هاشون عذاب میکشم وخود خوری می کنم ولی در ظاهر نشون نمیدم…

    انگاری خودم رو مجبور کنم به اینکه ظاهر وباتن متفاوتم رو مدیریت کنم و واقعا کار خیلی خیلی سختی بود…

    اما وقتی شروع کردم تمرکزی روی خودم کار کردن و شبانه روز خودمو بستم به دیدن وگوش کردن فایلهای شما استاد عزیزم، خصوصا با دنبال کردن سریال سفر به دور امریکا وسریال زندگی در بهشت، معنی عشق ودلبستگی کم کم برام جا افتاد، کم کم فهمیدم زندگی واقعی باید چه شکلی باشه چون من یه الگو توی ذهنم برای معنا کردن خوشبختی وسعادت یه زوج داشتم همیشه، که اون الگو رو فقط وفقط بعد اینهمه عمری که ازم گذشت توی زندگی شخصی وسبک شخصی شما استاد قشنگم در کنار مریم جان ومایک عزیز پیدا کرده بودم..

    واینم به خاطر این بود که زندگی شخصی شما ، سبک شخصی وراه وروش زندگی شما تا حدود خیلی زیادی به طور واقعی بدون حذف وسانسور به صورت فایلهای پی درپی روی سایت قرار میگرفت و اونچه رو که آموزش میدادید بهش عمل هم میکردید و همین باعث شد من یه الگوی کامل از عشق وهماهنگی ودلبستگی و روابط عالی بدون وابستگی رو داشته باشم….

    چی بگم که جای گله نیست، خب اطراف ما توی تمام سالهای زندگیمون کسی نبود که نمونه والگو باشه برامون، هرچی دیده وشنیده بودیم همه نسل به نسل دست به دست شده بود توی ذهن وباور و عملکرد آدمهای اطرافمون وهمون باورها توی ماشکل گرفته ونهادینه شده بود وبه شکل رفتار وگفتار خودش رو نشون میده….

    اما یه جای کار که خیلی بیخ داشت و مشکل کلا از اونجا بود، این بود که همه از طرف مقابلشون حالا در نقش خانواده و همسر وفرزند ….توقع عشق و علاقه و بروز احساسات داشتند، یعنی همه ی ما توقع داشتیم دیگری یکی از بیرون بیاد و بهمون عشق بده بهمون بچسبه و بهمون وابسته ودلبسته شدید باشه، هممون توقع داشتیم طرف مقابل درکمون کنه و تمام خلع های عاطفی که از بچکی داشتیم رو برامون جبران کنه وعشق رو برامون توی گفتار ورفتار معنا کنه..

    اصلا معنی عشق ودوستداشتن برامون برابر بود با وابستگی وچسبندگی وتوجه و بودن همیشگی و نشون دادن علاقه شدید توی گفتار ورفتار از سمت شخص مقابل…

    اما معنی عشق و دوستداشتن به مرور در من تغیر کرد، نه اینکه بیس اصلی عشق و دوستداشتن تغییر کنه نه، خب عشق معنی خودش رو داره و دوست داشتن یه سری نشونه، امااااا من فهمیدم که باید خودم اول اون عشق ودوستداشتن رو به خودم هدیه بدم، ولی خب بلدش نبودم، من با خودمم همیشه بد بودم با احساس گناه و سرزنش و عدم لیاقت و….کلی،ذهنیت بد در مورد خودم همیشه حس ناکافی بودن داشتم وچون درکم از خداوند هم داغون بود نمی تونستم اصلا طعم عشق رو بچشم….

    وقتی شروع کردم به شناخت خودم وخداوند و قوانین جهان آفربنش همزمان باهم، یه چیزهای در درونم شروع به تغییر کرد، من کم کم متوجه شدم بعد درک کردم وبعدتر باور کردم که خدا چقدرررر دوستم داره وچقدر عاشقم هست، یعنی عشق ودوستداشتن توی رفتار خدا با من برام معنا شد، وقتی به این درک وشناخت از خداوند رسیدم که چطور همیشه با عشقی بی حدو حساب همه چیز رو در اختیارم قرار داد و همیشه ازم مراقبت میکنه و هرطور که باشم دوستم داره و ازم جدا نمیشه وترکم نمی کنه و هرلحظه کنارمه، همین باور باعث شد یه الگوی خوب داشته باشم، ودر کنار الگوهایی که از شما ومریم جان توی زندگی شخصیتون میگرفتم یه پکیج کامل از عشق ودلبستگی بدون وابستگی در اختیارم قرار گرفته بود…

    سعی کردم اول اون عشق رو در وجود خودم وبا خودم به اشتراک بذارم یعنی باخودم مهربان باشم وخودم رو دوست داشته باشم وهرچقدر به خودم عشق دادم و توجه وتمرکزم رو گذاشتم روی خودم حس کردم چقدر حال دلم داره خوب میشه وچقدر داره عزت نفس واعتماد به نفسم هر روز بیشتر میشه، من داشتم تمرین میکردم خودم رو بی قید وشرط وهمونطور که بودم در ظاهر وبا تغییر در باطنم کوچولو کوچولو بپذیرم ودوست داشته باشم فارغ از اینکه چقدر خطاء و اشتباه داشتم توی زندگیم وچقدر بد بودم!!!

    این تمرین وتکرار باعث شد کم کم باخودم به صلح رسیدم و وابستگی درونیم نسبت به اطرافیانم به حداقل رسید یعنی اون ظاهر بدون وابستگی با باطن بدون وابستگی هماهنگ شد، نه خود خوری خبری بود نه از گفتگوهای ذهنی و حس بی ارزشی، طوریکه انقدر باخودم وخداوند تورابطه دلچسب وعاشقانه ای قرار گرفته بودم که حاضر بودم سالها فقط منو خدا تنها توی یه دنیای خالی از هر آدم دیگه ای زندگی کنیم حتی هنوز،هم همین حس رو دارم ولی خب این فقط یه حس بود ویه خواسته قلبی ولی در واقعییت من هر روز دارم در کنار کسانی ودر دنیای زندگی میکنم که،با خانواده و دوستان و آدمهای متفاوتی در ارتباطم، اما چیزیکه در من عوض شده اینه که من یه دوستداشتن قشنگ یه حس خوب واز روی عشق،نسبت به تمام آدمهای اطرافم پیدا کردم حالا هرکسی باهرشکل وقیافه ای هر کجای دنیا چه به من نزدیک باشه چه دور، چه آشنا چه غریبه من به گونه ای خاص دوستش دارم وبرام قابل احترام وعزیز هست، والبته حتی کسی که در حق بدی کرده باشه می تونم بگم اگه دوستشم نداشته باشم حداقل حس نفرت وبدی بهش ندارم، اونم حتما به خاطر اینه که من خودم رو همونطور که هستم پذیرفتم، همونطور که میدونم منم خطاها واشتباهات زیادی رو به خطر نادانی ونااگاهیم در گذشته انجام دادم ومنم سالها یه آدم دور از خدا ودور از خودم وغافل و پراز باورهای مخرب واشتباه بودم، اتفاقا وقتی آدم نادون وبدون عشق،ومحبتی می بینم ارزوم میکنم واز خدا میخوام که دست اون شخص رو هم بگیره واز شهد شیرین عشقش بهش بچشونه و سراسر وجود اون شخص رو هم پراز نور الهیش کنه تا بتونه عشق به خداوند وخودش رو درک کنه تا اون عشق رو به بیرون از خودش هم به همه جهان ساطع کنه….

    چقدر لذت بخشه عزیزانت رو دوست داشته باشی ولی بهشون وابسته نباشی واجازه بدی هرکسی خودش عشق و دوستداشتن ومحبت واقعی رو تجربه کنه…

    اصلا کسیکه عاشق خودش میشه همه عاشقش میشن، همه بهش محبت میکنن، به نظر من اون کسیکه از هیچکس توقع عشق نداره اما سعی میکنه خودش باهمه باعشق ومهربانی رفتار کنه، جهان عشق ومحبت بیشماری نسیبش میکنه…

    اوایل وقتی معنی عشق رو درک میکنی میفهمی خداوند تنها کسی هست که بهت عشق بی حدوحساب داره از آدمها دور وبه خدا خیلی نزدیکتر میشی ودوست داری بیشتر تنها باشی وباخدا در عشق بازی باشی و گاهی اطرافیان به روت میارن که چی شده چرا خودتو گرفتی؟ تافته جدا بافته شدی واز این حرفها بهت میزنن، اما وقتی عشق نهادینه میشه تو وجودت اون خدای عاشق و پر مهر رو لحظه به لحظه کنارت حس میکنی ودیگه نیازی نیست تنها بشی تا حسش کنی بلکه اون میشه خودتو وجاری وساری درتو وهمه جا می بینیش وحسش میکنی در هر کسی وهر چیزی ودر کل جهان، به این حد که برسی هم تو همه کس وهمه چیز رو دوست داری عاشقانه وهمه عشق از هر سمت وسویی میاد سراغت…

    چون تو میشی ذره ای خدا، همون ذره ای که از اول همین شکلی بود ولی از یه جایی انقدر درگیر بیرون وحاشیه ها شد که از اصل خودش فاصله گرفت…

    وقتی معنی عشق واقعی رو درک کنی، وقتی خودت تغییر میکنی وبی توقع عشق میدی بدون انتظار دریافت، چون میدونی اون عشقکیه ازت ساطع میشه هزار برابرش به خودت برمیگرده، دنیات بهشت میشه حتی اگه بی مهری و بی علاقگی ببینی انقدر غنی هستی از درون پر هستی که به چشمت نمیاد و تاثیری روت نداره…

    یه چیز خیلی خیلی مهم دیگه که باعث شده وابستگی من به صفر برسه وتبدیل بشه به دلبستگی کنترل شده، اینه که جهان وهرچی در اون هست رو فانی می بینم، وهمیشه به خودم میگم مینا یادت باشه تو یه روح مفردی اومدی اینجا کنار آدمهای دیگه یه تایمی به خیر وخوشی ودر ارامش وامنیت طی کنی وبه جایگاه اصلیت برگردی وهراونچه از مال واموال ودارایی وفرزند وهمسر وخانواده که در اختیارت هست برای اینکه که به زیبایی از این مسیر عبور کنی و هیچ چیز ابدی وپایدار نیست ..همین باور باعث،شده خیلی ادمها وخیلی چیزها برام اهمییتشون کم بشه یعنی دلیل وباعث وبانی ارامش وامنیت و عشق وشادی درونیم رو اونها ندونم …

    خدارو شاکرم بابت این درکم، از شما هم ممنونم استاد قشنگم که ذهنمو چمشممو گوشم رو قلبمو باز کردید با آموزه هاتون به روی اصل واساس واقعی این جهان و زندگی….

    هرلحظه وهمیشه در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      سعید آشتیانی گفته:
      مدت عضویت: 681 روز

      تبریک میگم دوست عزیر

      واقعا لذت بردم با تمام وجود این متنو خوندم و ذره ذره شو درک میکنم خداروشکر که هر روز تعداد آدمایی که معنی عشق واقعی رو درک کردن بیشتر میشه واقعا عشق همینه که توضیح دادی خیلی قشنگ و کامل تفسیرش کردی آفرین عشق واقعی همینه نه اون عشقی که مردم تو کوچه و بازار دنبالشن و هرچی بیشتر تلاش میکنن بیشتر احساس نیاز میکنن چون به منبع واقعی متصل نیستن و پر از حس قربانی شدن و بی ارزشی و کمبود و …. هستن ولی به قول شما اگر لحظه ایی به اون عشق واقعی متصل بشی سرشار از آرامش میشی و بی نیاز از هرچیز خوشحالم واقعا برات که عشق رو درک کردی و کلی لذت بردم و بازم تبریک میگم بهت میتونم به جرعت بگم هرکی عشق واقعی به خدارو درک کنه به معنای واقعی ثروتمنده و دنیا و آخرت خودشو تضمین کرده خدارو هزاراااااااان بار شکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    نیره ایزدی گفته:
    مدت عضویت: 1966 روز

    سلام استاد خوبی ها. بسیار فایل لذت بخش و پر انرژی و کاملی بود خیلی لذت بردم از همه چیش فقط تنها چیزی که من توی این حرفها نتونستم درک کنم و مقاومت دارم اینه که شما میگید که با هم خوب و خوش زندگی میکنیم و در آخر اگه هر فردی تغییر کرد و نخواست ت ی این رابطه بمونه راحت میتونه جدا بشه بعد من فکر میکنم که به این راحتیم که میگین نیست پس اون خاطرات شیرین و روزهای خوبی که در کنار هم داشتیم چی میشه و چرا اصلا وقتی دو رابطه قشنگ هست بینش جدایی باشه جدایی دو طرف از هم نه مرگ. مشگل من اینجاست و درکش نمیکنم. یعنی اگه یه روزی بین شما و خانم شایسته عزیز بخواد جدایی باشه اون روز روز چه روزیه! چطور میتونه توی این مثال به فرض خانم شایسته این همه دلخوشی و روزهای قشنگو از یاد ببره واقعا درکش سخته برام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سحر سحر گفته:
    مدت عضویت: 2044 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته گل .استاد وقتی توی فایلتون گفتید که میخواین دوره عشق و مودت رو به روز رسانی کنید شوکه. شدم .چند وقته همش تو دلم میگفتم کاش این دوره به روز رسانی میشد چون میخوام بخرمش .بارها شده درخواست هایی از خدا داشتم و شما به سوال من جواب دادید من موندم ازکجا می فهمید.خواهشا این دوره و جهان بینی توحیدی رو به روز رسانی کنید البته اگر لازم دیدید چون من عاشق کیفیت وبه روز رسانیم ایشالا میخوام خدا کمکم کنه تمام دوره هارو بخرم و مثل شما استاد شم.راستی استاد اگر یه آدم با ویژگی های عالی روبخوایم جذب کنیم اون ویژگی رو از خدا بخواهیم کافیه یابایداون ویژگی هارو در خودمون ایجاد کنیم تا جذبش کنیم ??/میشه اینارو توبروز رسانی توضیح بدید..ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1494 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام دوستان

    ردپای من درفایل105سفرنامه

    الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ ۖ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ ۚ أُولَٰئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ ۖ لَهُم مَّغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ

    ـــــــــــــــ

    «پاکان، برای پاکان»

    زنان ناپاک مال مردان ناپاک‏اند و مردان ناپاک مال زنان ناپاک‏اند و زنان پاک مال مردان پاک‏اند و مردان پاک مال زنان پاک‏اند، اینها مبرّا هستند از آنچه درباره‏شان مى‏گویند. براى آنها مغفرت و روزى خوبى خواهد بود.

    (سوره النور، آیه 26)

    وابستگی یعنی رنج ودردواحساس بدولذت نبردن اززندگی

    ازادی یعنی رهایی یعنی ارامش یعنی لذت بردن اززندگی من عاشق ازادیم خدایامن روبه ازادی هدایت کن دوست دارم ازادورهاباشم ودیگه کسی نگران من نباشه چون خدامواظبمه چون خداکارهای من روانجام میده

    وقتی به خداتوکل کنی اون هم یک توکل وایمان واقعی بعددیگه نگران هیچ چیزی نیستی ومیتونی به راحتی دریک جنگل وحشی60هکتاری چندروزتنهاباشی وباخدای خودت رازونیازکنی

    ایمان واقعی یعنی نترسیدن ازهیچ موجودی واحساس عالی داشتن

    عشق واقعی یعنی یعنی رهابودن وازادبودن وبرای خودت زندگی کردن ومهمترین رابطه درزندگی مارابطه باخداونده رابطه باتنهامنبع قدرت وثروت درجهان هستی

    دوست دارم کسی نگران من نباشه چون احساس پوچی بهم دست میده وحس بدی دارم وقتی یکی نگرانه منه ومنم دوست دارم ازادباشم وشجاعت داشته باشم

    چون من یک انسان شجاع ونترس هستم

    من یک انسان عمل گراهستم

    من شاگردممتازاستادعباس منش هستم

    وقتی روی خودت کارمیکنی خداوندادم های همفرکانس باتورابه سمت توهدایت میکنه ونیازی نیست که تودیگران راتغییربدی همه چیزازقبل درست هست واون ادم هادرمداررابطه باتوقرارمیگیرندو((((این روبه راحتی درک کردم وقتی روی خودم کارمیکنم جهان اطراف من هم تغییرمیکنه)))))

    جهان یک جهان فرکانسیه

    در جهان هر چیز ، چیزی جذب کرد گرم گرمی را کشید و ،، سرد ، سرد قسم باطل ، باطلان را می کشند باقیان از باقیان هم سرخوشند ناریان مر ناریان را جاذب اند نوریان مر نوریان را طالب اند خوب ، خوبی را کند جذب این بدان طیبات و طیبین بر وی بخوان

    مولانا

    زندگی یک فرصت کوتاهی هست که خداوندبه ماداده که مادرست وبه بهترین نحوازاین فرصت استفاده کنیم وبتونیم دراین مدتی که دراین دنیاهستیم به فراترازخواسته هایی که داریم برسیم

    وموقع مرگ حسرت نرسیدن به خواسته هامون رونخوریم

    خدایاازت میخوام که فقط به تووابسطه باشم وعشق واقعی توهستی ومن عاشق توهستم

    شادوموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه رضایی گفته:
      مدت عضویت: 853 روز

      سلامم

      چقدر کامل و به جا کلمات و ایه ها و ابیات رو کنار هم چیدین معلومه که از دل برآمده

      قشنگ هدایت رب رو میبینم

      دو دیقه قبل خوندن کامنتتون داشتم به این فکر میکردم و یهو کامتت شما رو دیدم در عجب موندم ازین هم زمانیی و زیبایی

      که خداوند یکتا برام رقم زد

      پاکان برای پاکان

      و اون شعر زیبای مولانا خدای من دیوانشم

      خدایا بینهایت شکرت برای قوانین بدون تغیرت

      من به معجزاتت عادت دارمم

      خدای من شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        احمد فردوسی گفته:
        مدت عضویت: 1494 روز

        سلام خانم رضایی

        خیلی ممنون که کامنت من روخوندیدوپاسخ دادید

        کلااین سایت ازطرف خداست وماهدایت شده ایم وبهترین وخوشبخت ترین انسان های روی کره زمین هستیم که دراین سایت حظورداریم

        خیلی خوشحال شدم وقتی این نقطه ابی رنگ رودیدم واین کامنت من باعث شدکه شماهدایت بشیدبه اون چیزی که میخواستید

        أُولَٰئِکَ عَلَىٰ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

        ـــــــــــــــ

        آنها همان کسانی هستند که از جانب پروردگارشان هدایت شده اند و آنها همان رستگارانند

        (سوره البقره، آیه 5)

        إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ

        ـــــــــــــــ

        «هدایت بر عهده خدا است»

        قطعا هدایت بر عهده ما است.

        (سوره اللیل، آیه 12)

        شادوموفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ملیحه نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1805 روز

    سلام ب لیلا ی عزیزم

    بعد از۱سال من کامنت زیبای شمارو خوندم

    و لدت بردم از این همه توکل.ازاین همه توحید ازاین همه اعتماد ب خداوند

    زندگیت هرلحطه پراعشق و رهایی باشه و تو فقط لدت ببری و شکرگدار خداوندی ک این زیبایی هارو بهت داده

    ک قطعا تو لیاقتشو داشتی و نووووش جونت عزیزم😍😍😍😍😍😍

    اونجا ک نوشتی ک رفتی لدت بردن کنار دریا جنگل و… حستو کامل گرفتم و دیدم چقدررررر زیباست این چنین عشقی ب خودت ب خدا و لدت بردن از لحظه ها و رها بودن بدون وابستگی

    مطمنم الان ک ۱سال گدشته روزهای زیباتری رو تجربه کردی و ایمانت قوی تر شده

    واقعاااا بهت تبریک میگم و ازت بینهااااااایت سپاسگدارم ک برامون نوشتی تا منم تعهدم بیشتر بشه.توکلم بیشتر بشه.ایمانم بیشتر بشه

    😍😍😍😍😍😍😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مهری گفته:
    مدت عضویت: 2424 روز

    سلام استاد

    همه صحبت های شما کاملا درست هست و من در زندگی خودم کاملا تجربه کرده ام. من هم از دوران کودکی همیشه از این که کسی من را کنترل کند متنفر بودم هنوز هم هستم ولی مادر من هم این ویژگی را دارد که همیشه نگران بچه هاش باشه خدا را شکر که شما هستید و این آموزش ها را به ما می دهید.

    سپاس فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    Ramin گفته:
    مدت عضویت: 3303 روز

    سلام آقای عباسمنش

    من الان مدتی است که یک سوال در ذهنم بی جواب مونده و اونم اینه که طبق صحبتهای شما هر کسی باید روی خودش کار کنه، و حتی بر طبق قران ما حتی مسول بچه مون هم نیستیم، پس اگر داره دنیا بهش پسگردنی می زنه و اون تغییر نمی کنه، ما باید بشینیم و نگاه کنیم تا خودش تغییر کنه یا لگد و پتک بخوره، آیا شما اگر پسر خودت هم این مسیر رو اشتباه میرفت و تغییر نمیکرد، هیچ کاری نمی کردی و به خدا میسپاردیش، لطفا جواب بدهید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            Ramin گفته:
            مدت عضویت: 3303 روز

            باتشکر از خانم گوهری ،دوست عزیز

            من کلیپ رو مجددا گوش کردم ، (البته خیلی وقت پیش این کلیپ رو دیده بودم ولی یادآوری خوبی بود)

            چند تا نکته در این کلیپ و موضوعات مورد بحث استاد وجود دارد

            ۱- در اینجا استاد داره به موضوعی اشاره می کنه که یک خانواده می خواهند فرکانس پسر برادر شوهره را ارتقا بدهند با ایجاد یک محیط بهتر . در صورتیکه این پسره اصلا توی فرکانس نیست

            در حالیکه پسر من هم خودش کلا با این مباحث آشناست و هم بواسطه شنیدن مطالب در این زمینه توسط من و مادرش و همچنین مطرح کردن قوانین و موضوعات مشابه در کتابهای خانم لویس هی و استر هیکس خیلی بیشتر از من و مادرش اعتقاد به ذهن داره . بطوریکه من تا حالا همیشه مشوق راه و طرز فکرش بودم . چون همیشه هر کاری رو که میخواهد انجام بده اول به احساسش رجوع می کنه(برعکس من که به عقل و منطق رجوع می کنم) و میبینه حسش خوبه یا نه . مثلا پارسال که من می خواستم برای مسابقات فوتبال به استانبول برم علیرغم فوتبال دوست بودنش با من نیامد و گفت حس خوبی ندارم که من کاملا تعجب کردم .چون اصلا فکرش رو نمی کردم

            ۲- کلا من با موضوع اینکه هر کسی فقط مسئول خودشه و خدا همه را هدایت میکنه و در واقع خدا خودش مسئولیت همه آدمها رو عهده دار است ، مشکلی ندارم . ولی بحث تغییر و اینکه ما میتونیم دستان خدا برای تغییر فرزندمون باشیم یک چیز دیگست

            در این فایل اون خانواده یک فرصت برای تغییر اون پسره ایجاد کردند . البته قبلش باید باهاش صحبت می کردند و این گزینه را به عنوان یک آپشن بهش معرفی میکردند و اون پسر باید با انتخاب خودش می آمد .ظاهرا در این فایل با توجه به توضیحات داده شده با میل خودش نیامده و براش تصمیم گرفتند و یا اینطوری تصور کرده که میتونه بیاد اینجا و خوش بگذرونه و الاف باشه.

            در واقع بحث من آدمی نیست که اصلا تو فرکانس نیست بلکه کسی که بیشتر با ذهنش به خواسته هاش می رسه و در یک جایی این باور سازی تبدیل به عدم حرکت و یا تلاش می شود و یا در جای دیگر تبدیل به عدم مقابله با ترسهاش می شود و در واقع می خواهد با ذهنش فقط به خواسته هاش برسد .

            این جمله استاد خیلی جمله با معنی است که میگه ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته . خیلی مواقع ممکنه ما با ذهنمون به یکسری خواسته هامون برسیم ولی از طرف دیگه برای اینکه بر ترسهامون غلبه نکنیم توی دل ترسهامون نریم و توقعاتمون را در جاهای دیگه کم کنیم . مثلا تا موقعی که توی خونه پدر و مادرمون هستیم به فکر کار کردن نباشیم و از همون امکانات پدر و مادر استفاده کنیم (اینترنت، غذا ، مسکن ، …).

            ۳-در اینجا استاد اشاره به این مطلب داره که ما نمیتونیم سرنوشت کسی را تغییر بدهیم (به سمت خوبی هدایت کنیم یا به سمت بدی و شکست هدایت کنیم). منم قبول دارم .در واقع مسئله ، تعیین سرنوشت آدمها نیست بلکه واسط بودن (دستان خدا) برای اون نشانه و یا هدایت برای فرزندمون است . البته اگر اون نخواست به نشانه توجه کنه دیگه ما مسئول نیستیم.

            در واقع توی مثال رستوران سلف سرویس مثل این میمونه که شما میبینید که یکنفر هست که نشسته و هر کس که غذا میکشه و می خوره در انتها یک سری غذاهای اضافه که بیشتر ورداشته رو میز باقی می مونه. و اون نفر برمیداره و می خوره و الان که وضعیت فرق کرده و

            غذای اضافه روی میز نیست و اون طرف ناراحته ولی بازم منتظره مثل قبل غذا سر میز بمونه و اینجاست که شما نه تنها غذای اضافت رو روی میز نمی گذاری بلکه اون را ور میداری و به بقیه هم میگی بهیج وجه غذای اضافتون رو روی میز نگذارین تا اون آدم مجبور بشه و پاشه بره برای خودش غذا بکشه

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مریم بابایی گفته:
      مدت عضویت: 2189 روز

      سلام دوست من هر انسانی مسئول اعمال و رفتار خودش هست شما هیچ کمکی نمی توانید به کسی بکنید تا زمانی که خودش بخواد

      تا وقتی نتوانید این باور رو که من مسئول زندگی خودم هستم و تنها با تغییر خودم می توانم به دیگران کمک کنم نمی توانید کاری کنید

      دوست خوبم لطفا فایل های دانلودی استاد رو تمام و کمال نگاه کنید جواب سؤالاتتون رو خواهید گرفت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    منیر م گفته:
    مدت عضویت: 3519 روز

    سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته مهربون خیلی این فایل رو دوست داشتم دیدم رو خیلی باز کرد از اینکه من کاره ای نیستم که نگران خیلی چیزها باشم همه کارها بدست خداست من بعضی وقتها فراموش میکنم جایگاه خدا رو و توکلم کمه فکر میکنم در وجودم ترسهام زیاده که نگران خیلی چیزها میشم

    در پناه خدا سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: