«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 145
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به توکل نام اعظمت
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام به همگی.
اصن نمیدونی چه ذوق و شوقی دارم برای نوشتن کامنت و ردپای روز سوم.
میرم سر اصل مطلب
من فرزانه حُری از زمانی که جسارت به خرج دادم، تمام وسایل خونه رو توی یک انبار کوچیک جا دادم، خونه 130 متری رو تحویل دادم و یک سوئیت 30 متری اجاره کردم، معجزات خدارو پشت سرهم دیدم.
الان بهتون میگم قضیه چیه.
قضیه از این قرارها که ما یه زمین 300 متری وسط بهشت خدا،مازندران نمک آبرود خریدیم چندسال پیش و پارسال(1402)یهوو تصمیم گرفتیم که بسازیمش و خونه خودمون رو داشته باشیم.
برای اینکار 10 میلیون تومن هم پول نداشتیم اما مصمم بودیم که این باید و باید و باید انجام بشه. نشستیم فکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که خب پول رهن خونه(50 میلیون) رو بگیریم و یه جای کوچیکتر اجاره کنیم و با پولی که توی دست داشتیم که همون پول رهن خونه بود شروع کنیم. به هرکسی میگفتیم میخندید که خب با 50 تومن چی میخواین بخرین دقیقا؟ میلگردش 4برابر این پول میشه فقط ولی من یکپا و یک کلام گفتم نه فقط باید شروع کنیم. شروع که میکنم خدا درهارو برام باز میکنه من فقط باید قدم بردارم، از طرفی دارم کار میکنم کاسبی میکنم برای خدا هیچ کاری نداره که جور کنه برام. اولش برای ادامه کار یه وام گرفتیم که ای کاش ای کاش ای کاش نمیگرفتیم. اصن نمیدونم بازپرداخت زیادی هم ندارن ها اما اصلا پولش جور نمیشه. همون وام رو گرفتیم و تمام. بقیه ش رو به خدا گفتم من نمیدونم از کجا و چجوری و کی میخوای بهم بدی امااااااااااااااااااااا باید پول ساخت کامل خونه رو بهم بدی خیلی راحت به طوری که وقتی خونه تموم شد من به هیچ احدی بدهکار نباشم. اصن یعنی معجزه ها پشت سر هم، در زمان خیلی کوتاهی 700 میلیون رسید دستم از جایی که ممکن بود برسه اما نه این مبلغ.
پول رسید و خونه نازنینم رو ادامه دادیم، بهترین وسیله هارو براش خریدم با اینکه همه میگفتن زیاد خرج نکن که با همین پول بتونی خونه رو تموم کنی، ولی من به خدا و قدرتش ایمان داشتم و میدونستم وقتی اون مبلغ از اون روش رسیده دستم پس بازم میرسه.
خب کارها انجام شد، پولا خرج شد تا اردیبهشت 1403 زمانی رسید که ته حسابم کلا 3 میلیون پول بود و بنایی که کار میکرد بعد از تموم شدن کارش 60 میلیون طلب داشت ازم، از طرفی کاسبی هم یکم ضعیف شده بود بخاطر اینکه رفته بودم توی حاشیه. خیلی تلاش میکردم که فروشم رو بیشتر کنم اما نمیشد، تا جایی که از لحاظ ذهنی بهم ریخته بودم. یهوو به خودم اومدم و گفتم در حد یکی دو روز باید رها کنم و از فضای کار بیام بیرون، اما ذهنم میگفت نه اشتباهه و باید کار کنی که پول خونه رو دربیاری، در نهایت به حرف دلم گوش کردم و زدم به دل طبیعت، رفتم جایی که اصلا گوشی خط نمیداد و مملو از سکوت و سرسبزی و زیبایی و خدا بود(لوکیشن رو توی پرانتز میگم که هرکسی عاشق طبیعته و طبیعتگردی میکنه اینجا رو به هیچ عنوان از دست نده،دشت دریاسر تنکابن).
دوروز اونجا بودم، شب خوابیدم تا صبح با دوستامون بگو بخند و شکرگذاری و اصن فضا به شدت الهی بود. اصن نمیدونم چجوری بگم که باورتون بشه اما همینکه ما برگشتیم پایین و به جایی رسیدیم که گوشی آنتن داشت سه تا پیامک واریزی تپل اومد برام. مشتریهایی بودن که خرید عمده داشتن خیلی وقت پیش شماره کارت گرفته بودن و بدون اینکه اطلاع بدن واریزی رو انجام دادن.
الله اکبر
همونجا وسط کوه و جنگل نشستم و از شدت خوشحالی گریه کردم، اصن حال عجیب معنوی و روحانی داشتم. استاد این خونه ای که من دارم میسازم پر از تجربه و درس توشه.
از فردای اونروز کاسبی بینهایت عالی شد، یعنی جز روزای خوب و فوق العاده کاری شد.
من ایمان به رب و ایمان به خدا رو خیلی خوب یاد گرفتم توی این مسیر خونه سازی، اما متاسفانه خیلی وقتا فراموشش میکنم کلا، فراموش میکنم زمینی که رئیس ثبت اسناد گفت نمیتونی سند بگیری رو براش سند گرفتم. فراموش کردم خیابونی که بخاطر زمینهای شالی گفتن آسفالت نمیشه رو آسفالت کردم. فراموش کردم پول ساخت تا الان از کجا اومده. فراموش کردم آب و برق و گاز رو چطوری گرفتم.
آهان اینو یادم رفت بگم، همین یک هفته پیش ذهن حسابگرم داشت حساب میکرد که خب برای تکمیل خونه به اینقدر و اینقدر پول نیاز دارم که الان موجودی حسابم اونقدر نیس و ممکنه به وام نیاز داشته باشم، اما دلم میگفت نه من باید این خونه رو به خوبی تموم کنم بدون وام. حتی خواهرم انتقال امتیاز برام انجام داد که بتونم وام بگیرم اما از اونجایی که دلم باهاش نبود وام جور نشد،اما باز یه معجزه دیگه. چی؟
ذهنم میگفت بزرگترین هزینه ای که الان باید پرداخت کنم هزینه کابینت و کناف سقفه. اما دلم میخواست که این هزینه ها به خوبی و راحت پرداخته بشه و من فقط لذت ببرم. توی این فرکانس بودم که یکی دوستام اومد خونه رو نگاه کرد و یکم نظر داد و یهوو گفت خب کابینتا رو چه طرحی میخوای بزنی؟ گفتم نمیدونم کسی که کارش خوب باشه و منصف سراغ داری؟ با نگاهی همراه تاسف نگاهم کرد و گفت انگاری خودم کابینت کارما، اصن من فراموش کرده بودم که 18 ساله کارگاه کابینتی داره. خلاصه گفتم که خب کی شروع کنیم ولی من پول ندارم فعلا. گفت بیا میریم ورق هارو میخریم من برات میسازم هزینه هم نمیگیرم، این باشه کادوی من به تو بابت خونه جدید، استاد خدا شاهده بدنم یخ کرد از شوک. گفتم خب باشه بریم یجا که ورق بخریم ولی فعلا نقد نمیتونم بدما، گفت چک داری؟ گفتم آره ولی یبارم استفاده نکردم. گفت خب چک میگیرم میدم داداشم و پول نقد ازش میگیرم. دیگه چی میخوای؟
استاد من تمام وجودم یخ کرد، اصن میگفتم اگه این معجزه نیس پس چیه؟ کابینتی که قرار بود 160 میلیون هزینه کنم براش رو با 40 میلیون تموم کردیم. الهی شکرت
.
خداوند بینهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک میشود
سلام فرزانه خانم عزیز
با خوندن کامنتت اشک تو چشام جمع شد چقدر توحید چقدر ایمام تبریک میگم بهتون
واقعا نمیدونم چی بگم خدایا شکرت بخاطر اینکه زیر قولت نمیزنی خدایاشکرت که تو فقط از ما ایمان میخوای
این کامنت شما یه نشونه بود برام چون منم منتظرم که خدا خونه ی مورد علاقم رو بهم بده الان اطمینانم چند برابر شد و باورم بیشتر شد
خدایاشکرت
سومین تعهد
سلام به دوستان هم فرکانسی عزیز…
ابراهیم کسی هست، که قرآن میگه پیرو دین ابراهیم باشید
ابراهیمی که تونسته بر احساساتش غلبه کنه.
کسی که زن و بچهاش رو میسپره به خدا و میره تا 20 سال بعد. این کیه؟؟
عزیزانشو ول میکنه میره چرا چون خدا خواسته
چقدر آدم میتونه خدا رو قبول داشته باشه
چقدر از ماها تمام زندگیمون اینه که بتونیم خونه بخریم، ماشین بخریم تا بعد بتونیم ازدواج کنیم.
آنچنان ربّ را بعنوانِ نیروی برتر که مدیریت همه ی جهان به دستِ اوست، که محافظِ هر جنبنده ای است، که بدونِ اذنش برگی از درخت نمی افتد، باور دارد، که می تواند از هر آنچه که با “تسلیم بودنش در برابر ربّ” مغایر است، دست بشوید.
خدایا کمکم کن. کمکم کن تا بتونم تو رو قبول کنم.
خدایا من ازت زندگی خوب میخوام زندگی راحت و دوست داشتنی و میخوام در حال خوب، در زندگی پر از عشق تو رو بپرسم نه در زندگی که همش سختی باشه و بخوام عذاب بکشم.
خدایا من ازت ثروت و پول و قدرت و زن و زندگی میخوام.
رفیق های صمیمی میخوام ازت.
تمام زیبای های این دنیا رو میخوام
و چون دنیای دیگه ای هم هست پس تمام زیبایی ها و لذت های دنیای پس از مرگ هم میخوام ازت.
من این فکر میاد سرم که خدا رو فقط واسه نیازهام میخوام اگه نیازی نبود پس احتیاجی به خدا هم نداشتم. نمیدونم فعلا تازه دارم شروع به درک کردن میکنم.
راستی… من قبلا خیلی دوست داشتم در مورد خدا فایل ببینم، بشنوم. فکر کنم.
خدا رو شکر که این سایت هست و این فایلها. که من بتونم در مورد خدا بیشتر بدونم.
خدایا مرسی.
تسلیم بودن در برابر خداوند
من باید تسلیم خداوند باشم، آقا من باید بپذیرم که داشتن احساس خوب تنها و تنها، خودش خیـــلی میارزه. من باید قبول کنم که این دنیا سرگرمی و بازیه. پس بیام بازی کنم. بازی رو شروع کنم.
سعی کنم که یکبار صبح و یکبار شب دعا کنم، با خدا و خودم در مورد خواستههام صحبت کنم.
23:18
1403/3/16
فعلا …
سلام به پروردگار مهربانی ها
به استاد عزیزم آقای عباسمنش و بانو مریم جان شایسته
موضوع ایمان و توکل که در زندگی ابراهیم مطرح شد واقعا آخرشه
منم این جنس ایمان و توکل رو یه زمان هایی داشتم و شاید انگشت شماره
در حد همون ایمان و توکل نتیجه گرفتم
کارهام ردیف شده عالی
یکی از این شرایط این بود که کرونا بود و پدر و مادر من کرونا داشتن من بشدت وابسته مادرم بودم
و اون زمان ترس از کرونا به یک بحران تبدیل شده بود و رنگ و روی مادرم نشان از مرگ میداد
یادمه با خودم گفتم خدایا من سهم خودمو انجام میدم بقیش دیگه از توان من خارجه
تو بخوای مادرمو ببری من کاری از دستم برنمیاد
خلاصه تو اون وضعیت رفتم خونه مادرم و موندم
ترسی از کرونا نداشتم که بگیرم
گفتم تا خدا نخواد برگی از درخت نمیفته
پرستاریشون کردم یسر خرید بودم آشپزی میکردم و بچه هام همرام بودن
و اینکه استاد میگه وقتی قلبت آرومه مشخصه توکل داریم یا تسلیمیم
من واقعا قلبمم آروم بود و راحت کارهامو میکردم
خلاصه نتیجه اون توکل و تسلیم بودن این شد اولا پدر و مادرم خوب شدن
دوما من کرونا هم نگرفتم
عجیب بود همسفره دو تا آدم کرونایی باشی باهاشون غذا بخوری کرونا نگیری
تجربه برام عالی بود از قدرت خدا
خدایا کمکم کن باز هم قدرت رو به خودت بدم با قلبی آروم و ایمانی راسخ قدم بردارم
سفرنامه روز سوم️
بسم الله الرحمن الرحیم الهی به امید تو
سلام به استاد و خانوم شایسته عزیزم و دوستای هم فرکانسیم
اعتماد به خداوند
روز شمار تحول زندگی من روز سوم
نکاتی که من از این فایل یاد گرفتم:
بهترین حمایت از دیگران اینه که ازشون حمایت نکنیم مستقل بشن و به خودش و خداییکه تو وجودش هست حساب کنه
*عشق ورزیدن و کمک کردن به عزیزانمون یه چیز طبیعی و قشنگی هست البته در حد توانمون ولی اگه از یه حدی بگذره که وجود خودمون و ارزش های خودمون زیر سوال ببریم درست نیست اول خودت بعد دیگران
کسی که تسلیم امر پروردگار هست به ترساش غلبه میکنه و پاداش ها نعمت ها و ثروت ها رو و خوشبختی رو تجربه میکنه
من حرکت میکنم و ایمان دارم که خدا هوامو داره داره منو میبینه و بهم کمک میکنه وقتی اتفاق به ظاهر ناراحت کننده برام میفته عصبانی نمیشم نامید نمیشم دلسرد نمیشم ادامه میدم دست های خدا سر راهم قرار میگیرن و کارم زمین نمیمونه و موقعیت رشد و پیشرفت برای فراهم میشه کارم اوکی و حل میشه هیچ کار و درآمدی ندارم هیچ ایده ندارم شهری که میخوام برم داخلش رو نمیشناسم اداماشو نمیشناسم تنهام خودمم با خودمم ولی ایمان دارم خداوند دست منو میگیره میرم تو دل ترسم و بهش توکل میکنم من رو هدایت میکنه و بینهایت دست داره که میان و به من کمک میکننایمان و تسلیم خداوند بدون رو باید در خودت ایجاد کنی این عامل اصلی موفقیته که خیلی آدم های دنیا ندارند بالای95 درصد آدم های دنیا
*همیشه حالم خوبه چون میدانم یه خدایی هست که هوامو داره دلم قرصه خیالم تخته تخته راحته راحت
*نشانه تسلیم بودن و ایمان داشتن به خداوند احساس خوبه وقتی میدونم خداوند خیر من رو میخواد و من رو مسیرهای درست هدایت میکنه من پشتم گرمه ترسی ندارم الا بذکرالله تطمعن القلوب فقط به جلو حرکت میکنم من نامید نمیشم خسته نمیشم وجودم رو ترس و دلهره نمیگیره شجاع میشم الخیر فی ما وقع میگم من امیرعلی حرکت میکنم خداوند برکت رو وارد زندگیم میکنه با هر اتفاق بدی من حالم رو خوب نگه میدارم میگم یه خیر و یه اتفاقی خوبی تو این اتفاق یا موقعیت به ظاهر بد هست
اگر یه کسی تو جهان و تاریخ تونسته به هر موفقیتی برسه من هم میتونم به اون موفقیت برسم اگه مثل اون فرد فکر کنم باور کنم و عمل کنم
تمام ثروت ها نعمت ها عشق ها لذت ها سلامتی ها خوشبختی ها تو ناشناخته ها ترس ها و موقعیت های جدید هستند
احساس خوب=اتفاقات خوب
عاشقتونم
سلام و درود به استاد عزیز و استاد شایسته
ودوستان عزیزم توی این سایت با ارزش که جایگاه ترویج یکتا پرستی هستش
خدارو شاکرم که توی این جمع هستم توی این خوانواده صمیمی و بسیار خوشحال و خرسندم از اینکه همقدم با این مطالب از قوانین خداوند هستمکنار شما دوستان عزیزم ان شاالله همگی به یاری الله بتونیم موفق و سربلند از این مرحله از زندگی زمینی مون بیرون بیایم
و اما تا اینجای این تعهدم و شروع این اقدامبرای تغییر در نگرشم و باورهایم و همراه شدن
در بخش روز شمار تحول زندگی..فایل شماره 3
برکت این شروع برای من تا اینجا مشهوده برام در روز چهارم ام از این فعالیت
که نتیجش رو امروز و الان در خوندن متن این بخش دیدم در درک بهتر نگاه استاد در مورد خداوند و قوانینش رو
و اونجایی که استادگفتن ابراهیم ع فرزندو بچش رو بدون دونستن نتیجه اون عمل رها کردن در بیابان
برای من این بود که ابراهیم ع بقول خداوند در قران که میفرماید اونها کسانی هستند که قبل پیروزی انفاق میکنن این کار حضرت ابراهیم رو من با این ایه تدبیق دادم برای خودم
استاد ازتون بی نهایت مچکرم دارم کم کم نگاه سیستمی و قوانین خداوند رو از طریق فایلای شما بهتر درکش میکنم و این باز یکی دیگه از نعمتهای این روزهای من هستش
اینکه میگین همچی باوره من درکش میکنم کلی تو نت گوشیم مینویسم در موردش کلی توی نوشتن و مثال زدن از قوانین بهتر شدم و بهتر میفهمم و برای خودم مینویسم و با گفتهای شما تجاربتون مثال میزنم تایید میکنم و بقول شما هر بار جزعیات میاد و بهتر میفهمم
و از خداوند درخاست کردم که با تمام هستی به من درس یاد بده و هدایتم و اگاهم کنه و خداوند عزیز بخوبی داره این کارو برام میکنه
استاد گفتگوهای ذهنی من نسبت به چهار روز پیش خیلی بهتر شده و میتونم بهتر ذهنم رو کنترلش کنم خودمو وارد گفتگوهای مثبت کنم و سعی میکنم وقتی یادمرفت یا اومد از تمرینات به نفع خودم استفاده کنم
امروز بنده تونستم حین کار کردن و بین جمع هم گفتگوهای ذهنی در مورد فایلهای شما داشته باشم سپاس گزارانه رفتار کنم و نعمتهارو ببینم
امروز به خدا گفتم من بستنی میخام و رهاش کردم خاستمو بعد 7 8 ساعت برادرم برای کل خوانواده بستنی گرفته بود و من بستنی به دست داشتم از خودم عکس مینداختم برای موندن رد پای تصویری از شنوا بودن رب بودن خداوند
شب و روزتون بخیر و شادی باشه دوستان و استادادن عزیز و گرامی
سلام. برگی دیگر از روز شمار تحول زندگی من.
این فایل رو تا الان حدود 3 الی 4 بار هست که گوش کردم و به صورت تصویری دیدم. نسبت به باقی فایلها درکش برام سخت تر بوده چون در مورد تسلیم بودن در مقابل خداوند داره صحبت میکنه.
کلیت این فایل این هست که تسلیم خداوند باشیم مثل ابراهیم که تسلیم خداوند بود و تبدیل به رفیق خداوند شد.
اما اینکه چطور میتونیم تسلیم خداوند باشیم هنوز برام قابل درک نیست. اینو میفهمم که ابراهیم به الهاماتش خیلی توجه داشته و صحبت های خداوند رو خیلی خوب متوجه میشده و وقتی پیامی رو دریافت میکرده عمل میکرده، یعنی در مورد تنها گذاشتن هاجر و اسماعیل در بیابان این کار رو انجام داد و درخواست کرد که خدایا مردم رو دور اینها جمع کن، در مورد قربانی کردن حضرت اسماعیل در راه خداوند این کار رو انجام داد و رفت برای انجامش و انقدر وابسته نبوده و انقدر ایمان و توکل داشته که وقتی خداوند چنین کارهای دور از منطقی رو ازش میخواسته ابراهیم میرفته برای انجامش اما این باور داشتن به خداوند و باور داشتن به درستی الهامات خداوند چیزی هست که به صورت تکاملی در ابراهیم ایجاد شده و از روز اول چنین ایمان و توکلی نبوده. به همین دلیل ما هم میتونیم چنین ایمان و توکلی رو در خودمون بسازیم که به الهامات خداوند با جدیت عمل کنیم و از آزمایشات سربلند بیرون بیام و بشیم رفیق خداوند.
تسلیم بودن در مقابل خداوند یعنی داشتن احساس خوب در هر شرایطی. ایمان داشتن یعنی داشتن احساس خوب. توکل داشتن یعنی داشتن احساس خوب. اینکه بتونی در هر شرایطی احساس خوبی رو در خودت ایجاد کنی و در آرامش باشی اینها نشون دهنده ی تسلیم بودن در مقابل خداوند هست.
اینکه اگه ترسی داریم وارد دل ترس هامون بشیم و ایمان داشته باشیم که خداوندی که این کیهان رو داره مدیریت میکنه کار من رو انجام میده و بار من روی زمین نمیمونه.
اینکه همه ی پدر و مادر ها هدفشون شده خوشبختی بچه هاشون و حمایت کردن از اونها و خودشون برای خودشون هدفی ندارن این درست نیست، و اینکه بهترین حمایتی که میتونیم از فرزندانمون بکنیم این هست که حمایتی ازشون نکنیم مثل ابراهیم که حمایتی از اسماعیل نکرد و اون رو در کودکی تنها گذاشت و رفت و بعدشم که برگشت نخواست که قربون صدقه اش بره بلکه گفت میخوام در راه خداوند قربانیت کنم، واقعا این نوع تفکر خیلی غریبه هست. اصلا کاملا برخلاف چیزی هست که ما از جهان میبینیم. همه پدر و مادر ها خودشون رو میکشن که از فرزندانشون حمایت کنن اما ابراهیم اصلا اینطور نبود و ایمان داشت همانطوری که خودش به رب متصل هست فرزندش و هاجر هم به رب متصل هستند و خداوند حمایتشون میکنه و ابراهیم لازم نیست حمایتشون کنه. من در شگفت هستم که ابراهیم چطور ذهنش رو انقدر عالی کنترل میکرده و در حالتی که هزاران نفر ممکن بوده بهش حرف بزنن که چرا اینقدر بی منطق عمل میکنی در آرامش بوده و چشم و گوشش رو به الهاماتش باز میکرده و به اون گوش میداده اینها خیلی حرف هست. ابراهیم میگه میشود ذهن را در این حد کنترل کرد که حرفهایی که از مردم میخوری هم روت هیچ اثری نداشته باشه.
در کل چیزی که من از این فایل درک کردم این هست که باور داشته باشیم خداوند حمایتمون میکنه و به الهاماتمون مثل ابراهیم عمل کنیم و باور داشته باشیم خداوند کمکمون میکنه و بارمون روی زمین نمیمونه و مهمترین قسمت این هست که احساس خودمون رو خوب نگه داریم و به این شکل تسلیم خداوند هستیم و از برکاتش بهرمند میشیم.
تسلیم بودن یعنی داشتن احساس خوب در عمل.
عاشقتونم.
بنام خدا
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز خیلییی دوست دارم
امروز هفت خرداد 1403 است و امروز روز 3تحول زندگی را گذراندم
اعتماد به رب و قربانی فرزند
دوستان از اول که ببینیم میبینم فرزند برای ابراهیم نشانه وابستگی و دلبستگی هاست .ابراهیم اینقدر به رب اعتماد داشت که بزرگترین وابستگی اش را حاضر شد قربانی کند…
حالا مه برای پیشرفت حاضریم چه چیزهایی قربانی کنیم؟حاضریم از دوستان نامناسبمون بگزریم؟حاضریم از اینستا گردی هامون بگزریم ؟حاضریم از چت با رفقا درباره موضوعات بیخود بپرهیزیم ؟وابستگی ها برای هر فرد مختلف است این مثال ها نمونه وابستگی هایی از نوجوانان و جوانان حتی در بزرگسالان هست…چقدر حاضریم که برای پیشرفتمون قربانی کنیم درحالیکه خدا تضمین کرده که هوای کسانی که وابستگی هارو رها کرده را داره؟
چقدر به خدا ایمان داریم که از حاشیه امن هامون بیرون بیایم؟
هنگامی که ابراهیم خواست پسرش را قربانی کند.شیطان اومد با نجواهای دلسرد کننده و آب اهیمت سنگ زد به شیطان…اگر در بحث فرکانس نگاه کنیم اینجوری تعبیر میشه که وقتی میخواهیم از حاشیه امن یا دلبستگی هامون بیرون بیایم نجواهای شیطانی اینقدر تو ذهن میخونند که به چه امیدی؟مگه آشنا داری؟اگر رفیقات نباشند ؟اگر موفق نشی؟اگر ورشکست بشی؟و…..و فقط ما با آتش ایمان میتوانیم اینارو بسوزونم
امیدوارم امیدوارم که اولین کسی که از این کامنت درس میگیره و به خودش تلنگر میزنه خودم باشم.چون خودم خییییییییلییییی کاردارم که رو خودم انجام بدم ولی باز تا همینجا هم که خدا آورده خداراشکر میکنم و ازش میخوام قدرت عمل را بهم بده
خییییییلیییی دوستون دارم
خدایاشکرت
بنام خدا
با سلام خدمت دوستان
چه مفهوم دوست داشتنی هست این توکل که خودش از تسلیم بودن میاد به خاطر شرایط کاری چندین بار مجبور شدم شرکتهای مختلفی رو عوض کنم مثلا یه بار بهم گفتن تا اخر ماه باید نیرو کم کنیم و تو لیست تعدیلی اولش شوک شدم ونگران ولی از اونجایی که اطمینان داشتم خدا هوامو داره توکل کردم و سر یک هفته یه کار جدید تو یه شرکت بهتر با حقوق دوبرابر شرکت قبلیم برام پیدا شد و مشغول شدم خدا رو شاکرم و دلم میخواد بتونم توکل و تسلیم بودن به خدا رو در خودم تقویت کنم به قول استاد وقتی یه نفر بتونه یه کاری رو انجام بده بقیه هم میتونن اونو انجام بدن اگر ابراهیم تونست به این درجه از تسلیم برسه پس این کار شدنی هست.
تسلیم بودن وایمان به خدا
شاید جمله امروز باید بهش فکر کرد
شرایطی که الان دارم استرس و اضطراب که دارم فقط یه چیز می خوام توکل به خدا تجربه ثابت کرده هروقت توکل کردم همه چیز درست شده قشنگ شده الان تو این لحظه واین ثانیه نیاز دارم باز توکل کنم و نیاز دارم که درست بشه اینکه یه چیزی ته قلبت می گه خدا برات درست می کنه و خدا رهات نمی کنه اینکه درمورد فردا هیچ فکری نمی توانی بکنی همه همه شده استرس نمی دانم این باشد یه ردپا که می دونم این شرایط اولین بارانیست وآخرین بار نخواهد بود که بازم تو شرایط بد بودم بگم خدا فلان جا کمکم کرد بازم می کنه اینم نشونه اش
بنام پروردگار رب العالمین
سلام به استاد ارزشمندم و خانم شایسته عزیز
برگ سوم از سفرنامه
پنجشنبه 1403/3/3
ساعت 18:19
واقعیت اینه ک من امروز بعد گوش دادن ب این فایل
گفتم برم سوالی ک چندین سال ذهنمو درگیر کرده
بعنوان کامنت امروزم بزارم
تا شاید استاد روزی جواب منو بدن
ب هیچکس دیگه ای هم اعتماد ندارم ب جوابی ک بخوان بدن اعتماد ندارم
سوالی ک من هربار قرآن را میخونم و ذهنمو درگیر میکنه اینه
خدا تو قرآن گفته ما به موسی علم و حکمت بخشیدیم و اورا پیامبر خود قرار دادیم
و فیلم یوسف پیامبر را دیدم ک از زمان کودکی
علم دانش پیامبری را داشت
یا حضرت مریم ک فیلمشو دیدم طریقه رفتار و برخوردش واقعا نشان دهنده پاکی و معصومیتشان بود
اما همیشه برای من سوال بود
حضرت یوسف چطور تو سن کودکی این همه علم داشت ؟
یا حضرت مریم چطور اینهمه علم و معصومیت داشت ؟
بخاطر رفتار و برخوردی ک با مردم داشتند
و از طریقه صحبت کردنشون آدم ب وجد میومد
یا چرا خداوند تو قرآن گفته ک ما ب موسی علم و حکمت عطا کردیم و پیامبر خود قرار دادیم ؟
البته من نمیخام بگم چرا پیامبر شد ؟
نمیخام اینجا کفر بگم
میگم خدایی ک این علم و آگاهی این دانش را خودش ب موسی داد
به مریم و یوسف داد
خب چرا الان بمن نمیده ؟ بمن نمیده ک منم این حد ایمانم قوی بشه ؟
مگه مریم و یوسف و موسی چ کلاسی رفتن ؟
خدایا من الان دوساله ذهنم درگیره اینه خدایا تو کی هستی ؟ چجوری هستی ؟ چرا من نمیتونم درکت کنم ؟
چطور اون آرامشی ک بقیه دارن با تو ،
چرا من ندارم ؟
خب خدایا الان من میخام بفهممت
چرا درکشو بمن نمیدی ؟
چطور به یوسف دادی ؟ اونم تو سن کودکی
چطور ب مریم دادی تو سن نوجوانی ؟
چطور ب موسی ک مثل یک آدم عادی عصبانی بود و نتونست خشم خودش را کنترل کنه و آدم کشت
پیامبر خودت کردی ؟
چطور بهش علم و حکمت دادی ؟
چرا بمن نمیدی ؟
من میخامت بخدا خدا
من میخام بفهممت
من میخام درکت کنم
من میخام درونم پر بشه از خدا
چرا نمیشه ؟
تازه امروز چون استاد فرمودن ک برین در مورد ابراهیم مطالعه کنید
رفتم از گوگل زندگینامه ابراهیم دانلود کردم
دیدم حضرت ابراهیم هم تو غار بدنیا اومده و 13 سال تو غار بوده
خب چطور حضرت ابراهیمی ک تو غار بوده ن مادر بالاسرش بوده ن پدر
اونجوری ایمان داره ؟
اون اندازه اعتماد داره ؟
اون اندازه خدا را درک میکنه ؟
اون اندازه یکتاپرسته ؟
ک روزی ک از غار میاد بیرون میره با پدرش صحبت میکنه ک ب یکتاپرستی دعوتش کنه ؟
خب خدا چطور ابراهیم 13 ساله اینهمه درک
این اندازه علم و دانش
این اندازه آگاهی
این اندازه یکتاپرست
این اندازه اعتماد
این اندازه ایمان داره ؟
خدایا منم میخام ب خودت قسم مثل مریم زندگی کنم
منم میخام مثل ابراهیم زندگی کنم
منم میخام مثل مادر موسی باشم
منم میخام مثل یوسف باشم
خب ایرادش چیه ؟
چرا علم و درک و دانش و آگاهی ک ب پیامبرانت
دادی
بما نمیدی ؟
ایمان حضرت ابراهیم را تو دادی دیگه
اون اعتماد را تو دادی
اون علم و دانش را تو ب موسی دادی
معصومیت و پاکی را تو ب مریم دادی
چجوریشو نمیدونم
اما منم دوست دارم از پاکان باشم
منم دوست دارم از با ایمانان باشم
منم دوست دارم از اعتماد کنندگان باشم
از خودت میخام در قلب و جانم جاری شوی
از خودت میخام
از همون طریقی ب موسی ب ابراهیم ب یوسف ب مریم لطف و کرامت داشتی
بمنم لطف و محبت و بزرگی عطا کنی
من را از گمراهی نجات بدی
من را از ترس و شرک نجات بدی
من را قوی و شجاع کن مثل خودت
تازه فهمیدم ک دوستانی میان میگن ما ننوشتیم .
انگار یکی میگفت و انگشتان من را هدایت میکرد ینی چی
روز شمار تحول زندگی من
روز سوم
تاریخ 1403/3/3
سلام دوست عزیز
تمام پیامبر انی که اسم بردید ومریم یک روزه به این جایگاه نرسیدن
منبع اطلاعات شما ،فیلم های این پیامبرانه
اما فیلم ها که حقیقت نیستن
باید قرانو بخونین تا بفهمید پیامبران هم طول کشیده تا به این جایگاه برسن
موسی سالها سرگردان در بیابان بود
ادم کشت
وزمانی خدا را یافت که گفت:«««من به هر خیری که از خدا بع من برسد،فقیرم »»»
مریم سال ها در محراب با خدا سخن می گفت و مراقبه می کرد
ابراهیم هم سال ها خودشناسی و در حقیقت خدا شناسی کرد.
همه ی ما به یه اندازه به منبع وصلیم
اگر دنبال حقیقت هستین
اولا درونتو ن رو از شرک و باورهای غلط پاک کنین
وبعد اطلاعات درست رو فقط از قران بفهمین
نه صرفا گوگل
چون شما به شنیده هاتون اکتفا کردین واین همون باور های مذهبی غلط و محدود کننده هستن
در دنیای مادی هیچ بشری معصوم از خطا وگناه نبوده ونیست
حتی پیامبران
اون ها هم تکامل خود رو طی کردن
تا به ایمان ویقین رسیدن
من توی کلام شما ،ابن باور مذهبی رو می بینم که :«««پیامبران معصوم از خطا واشتباه بوده اند »»
وه این باور بشدت غلطه
اونها هم کم کم خدا رو در وجود خویش پیدا کردن
و مریم هم مدت ها عبادت کرد تا به تقوا وکنترل نفس رسید
وذهن که کنترل شد ،خداوند تمام کار ها رو انجام میده و انسان به ارامش میرسد
ایمان نتیجه ی تکرار ه
یک روزه به دست نمیاد
با طی کردن تکامل به دست میاد
ود قران گفته شده :که کنترل نفس جهاد اکبره وسخته مگر برای خاشعان
بی شک از لحاظ ذهنی کنترل نفس برای ائمه و پیامبران هم سخت بوده در ابتدا ،اما انچه انها رو به این مقام رسانده ،تلاش خودشون برای کنترل نفس بوده
نه توجه ویژه ی خدا به انها ،بدون ایجاد احساس لیاقت در خودشون
ما هم می توانیم به همان جایگاهی که انها رسیدن ،برسیم
اما باید اول خدارو اجابت کنیم و از تمام شرک ها وترس ها و دیدگاه های غیر توحیدی ومذهبی پاک شویم
انوقت زندگی ما هم بهشت ودرونمان پر از نور الهی وارامش می شود
امیدوارم بتوانیم در این مسیر ثابت قدم بمانیم
سلام فاطمه عزیز
خیلی سپاسگزارم ک کامنت من را با حوصله و دقت خوندین
و با حوصله و بادقت جواب گذاشتید
چقدر خوب بود امروز ک من 5 صبح با کامنت شما روزم را شروع کردم
خدایا شکرت
نمیدونم باور میکنید یا نه دقیقا قبل اینکه گوشی را بردارم بیام سایت
ب خدا گفتم چطور ب آرامش برسم آرامشی ک دوستان میگن جنسش چیه ؟
چجوریه. خدا؟
من از جنس همون آرامش میخام
برای من نشونه بفرست
ک اومدم سایت
قبل اینکه نشانه امروز خودمو بزنم
توجهم جلب شد ب نقطه آبی
و از این همزمانی
ک خدای من چ عالی با کامنت شما با زبان شما بمن جواب داد
کامنت شما چند تا جمله ش برای من آگاهی بود
مطمئنم بارها تو سایت خوندم و از استاد شنیدم
اما هیچوقت ب اندازه امروز درکش نکردم
همه ما ب یک اندازه به خدا وصلیم حتی پیامبران
ینی خدا بین ما و پیامبران هیچ فرقی نذاشته ،
این خیلی خوبه فقط کافیه وصل بشم ب خداوند
جمله بعدی
اون ها هم تکامل خود رو طی کردن
اونها هم کم کم خدا رو در وجود خویش پیدا کردن
اونها هم کم کم خدا رو در وجود خویش پیدا کردن
با این آگاهی ها حس خوبی در من ایجاد شد
حس امیدواری
حس اینکه پس من تو مسیر درستم
باید قدم ب قدم پیش برم
ب تکامل برسم
اگه من الان نتونستم ب خدای درونم وصل بشم
نتونستم درکش کنم
این بد نیست این مسیر اشتباهم نیست
اتفاقا تو مسیر درستی هستم ک میخام درکش کنم میخام وصل بشم
اینکه فقط من نیستم ک اول درک نمیکنم همه اولش این مسیر را طی کردن
من عجولم من فکر میکنم من فکر میکنم ک من ایراد دارم ک نمیفهمم
خداروشکر میکنم ک دوستانی چون شما در سایت هستن
و دستان خدا شدن با کامنت خوبشون دری از آگاهی برای ما باز میکنن
خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارم
سلام دوست عزیز
خوش حالم که کامنتم به شما کمک کرده
کافیه من وشما فقط تو مسیر بمونیم و درابتدا درک بعضی مسائل سخته ،اما به مرور اگاهی ها رو دریافت می کنیم
منم مثل شما عجولم
باید به اون اندازه ای که درک می کنیم و پیشرفت می کنیم ،شاد باشیم و کمال گرایی را کنار بگذاریم
چون کار کردن روی خودمون وباورهامون ،یه کاره که باید کل عمرمون ادامه پیدا کنه وبه اندازه ای که باور جدید بسازیم ،نعمت دریافت می کنیم.
ونباید قدم اول خودمونو با قدم هزارم افراد دیگه مقایسه کنیم.
به مرور جواب تمام سوالات ما داده خواهد شد
فقط توی مسیر بمانید وادامه دهید.
انشالا موفق باشین