«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 146
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند یکتا
از رب مهربونم میخوام که کمک کنه تا بتونم افکارمو درست به نوشتار تبدیل کنم
روز شمار تحول زندگی من
روز سوم
من با گوش دادن مکرر به دو فایل قبلی در هفته گذشته تونستم مدارمو ارتقا بدم و نتایج قابل قبول و زیبایی گرفتم که توضیح دادم.
و دوروز بدون تمرین و کنترل ذهن گذشت و من امروز به راحتی متوجه شدم مدارم اومده پایین و چیزایی که اون هفته درک کرده بودم و نوشته بودم داخل نوت گوشیم نمیتونستم درک کنم و بفهمم!
خیلی برام جالب و عجیب بود
اصلا چقدر این بحث مدار پیچیده و غریبه
بچه ها دوستای گلم تمرین و تکرارو جدی بگیرید
حالا میفهمم دلیل اینکه نماز چنبار در روزه ینی چی
ما هرچی تمرین و تکرار داشته باشیم ایمانمون قوی تر میشه توکلمون بیشتر میشه و نتایج قشنگ تر و بزرگ تر
بعد نتایجو میبینیم و دوباره این چرخه قوی تر ادامه پیدا میکنه
اما جایگاه این فایل ها و این تمرینا و تکرارا توی این چرخه کجاست؟
الان میگم بهتون
بچه ها من فهمیدم که این فایلا و کامنتا و صحبت بقیه نجواهای ذهنی مارو کنترل میکنه
ینی صحبتایی ک اینجا میشه حرفایی که ما رد و بدل میکنیم باعث میشه شیطان صداش کمتر و کمتر به گوشمون برسه و همین که صدای شیطان کم بشه ما میتونیم صدای اصلی که صدای خدا جونمه بشنویم
و همین کارو تموم میکنه و ما حسمون خوب میشه
ولی اگه فاصله بگیریم و بگیم عه حسم خوب شد عه من قانونو فهمیدم و دور شیم ازین راه دوباره صدای زشت شیطان میاد
و این باعث میشه ما فکر کنیم نتیجه هایی که گرفتیم شانسی بوده و ربطی ب قانون نداشته و دلسرد بشیم ازش
بچه ها دوستای گلم و از همه مهم تر به خودم میگم
اگه یبار دوبار نتیجه گرفتین این خطو دیگه ول نکنین
دارم به خودم میگم مهتاب دوباره یکاری کن اون صدا خوشگله تو مغزت پلی شه و خاموش کن بقیه چیزارو
و یه نکته دیگه در مورد صحبت استاد واسه حمایت نکردن
حرفتونو کاملا قبول دارم
من کارشناسی مهندسی معماری دارم
و از بچگی همیشه شاگرد اول بودم
و پدر مرحومم و مادر عزیزدلم بی سواد هستن
ینی من هیچوقت هیچ حمایتی نداشتم
و همیشه خودم تکالیفمو مینوشتم و درسمو میخوندمو برنامه ریزی میکردم
و حتی یادمه سعی میکردم به مادرم نوشتن یاد بدم و تا حدودی هم موفق شدم
و الان میبینم چقدر پدر و مادر ها تو خونه سعی میکنن به بچه هاشون کمک کنن و حتی تکلیفاشونو مینویسن اما دریغ از پیشرفت بچه!
همون خدایی ک من بهش وصلم دیگرانم بهش وصلن
و خطی از من به بقیه وجود نداره
مثل یه دایره که خدا مرکز باشه و ما همه از دایره با شعاع به مرکز وصلیم
و یه چیز دیگه ما وقتی مثل ابراهیم به یه تضاد بر میخوریم برداشتمون اینه ک خدا میخاد منو امتحان کنه ببینه چقد میتونم سختی بکشم چقد میتونم تحمل کنم این بدبختیو
اما اصن این نیست
قربانی کردن اسماعیل ینی کشتن ترس و شجاع بودن ازینکه خدا کمک میکنه و تا تضاد دیدی نترسی بگی بابا خدا هست توجه نکنی رد شی هرچی شیطان اومد اون تضادو گنده کنه با سنگ بزنی بهش بگی برو بابا من وقت ندارم ب این توجه کنم من به چیزایی که میخام توجه میکنم خدا حلش میکنه برام
و بعد خدا اینقد قشنگ جواب نترسیدنشو داد
بچه ها ما یه پله بالاتر از ذهنیم
باور کنید همه حیوونا مغز دارن
مغزشون مثل یه سیستم میگه الان غذا بخور الان جفتگیری کن الان فرار کن پس فرق ما چیه با اونا؟
افرین ما مغزو کنترل میکنیم
که تمرکز کنه رو چیزی که ما میخوایم ازش داشته باشیم
تمرکز کنه تا ما بتونیم حس خوب بگیریم روحمون حالش خوب بشه انرژی خدایی بفرستیم و به خواسته هامون برسیم
خدایا
اینا چیه من مینویسم؟
چقدر اگاهی به من دادی
قربونت برم
بعد ازین کامنت میرم برای قسمت چهارم و کامنتای زیبای بچه ها
دوستون دارم
بنام تنها فرمانروای جهان هستی رب العالمین
سلام خدمت استاد و همه دوستان.
سومین برگ از سفرنامه
نام حضرت ابراهیم 69بار در 25سوره قرآن تکرار شده.
خَلیلالله :لقب مختص حضرت ابراهیم بوده است.
مقام خلیلالله بودن را مدح برای ابراهیم(ع) دانستهاند،که بالاتر از مقام نبوت و رسالت نیز است.
در روایتی از امام صادق(ع) آمده: که خداوند ابراهیم را در ابتدا به عنوان عَبد (بنده) سپس نبی، بعد رسول و پس از آن به مقام دوستی (خلیل) برگرفت.
در آیه 125 سوره نساء آمده است: «و اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهیمَ خَلیلاً؛ و خدا ابراهیم را به دوستی خود برگزید»
عنکبوت
آیه 56:
یا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی واسِعَهٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ
اى بندگانِ با ایمانِ من! همانا زمین من وسیع است، پس تنها مرا بپرستید.
57:
کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ
هر انسانی، چشندهى مرگ است؛ سپس به سوى ما باز گردانده مىشوید.
58:
وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّهِ غُرَفاً تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ
و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادند، قطعاً آنان را در عمارات عالی از بهشت جاى مىدهیم که نهرها از زیر آنها جارى است؛ همیشه در آنجا خواهند بود؛ چه خوب است پاداش عمل کنندگان.
حقیقتا که ایمان همچون کوهی استوار است که میتوان با تکیه بر آن ،کن فیکون کرد.
ایمانی که باعث سرسپردگی و تسلیم بودن ابراهیم شد و به حق خلیل الله شد…
ابراهیم هم ،همانند ما یک انسان بود نه نظر کرده بود نه خلقت عجیب و غریبی داشت.،ایمانش و موحد بودنش او را متمایز کرد ،ایمانی که بر ترس هایش و نگرانی هایش غلبه کرد…
چه کسی گفته که ایمان واقعی فقط از آن برگزیدگان خدا به پیامبری و امامت است؟!
سال ها فکر میکردیم بین ما و پیامبران و ائمه آسمان ها فاصله ست و فقط آنها هدایت شونده به راه مستقیم هستند
ولی اینگونه نبوده و نخواهد بود.
ما هم میتوانیم از خدا هدایت بخواهیم و اجازه دهیم که ما را هدایت کند.قطعا خدای ابراهیم،خدای ما هم هست.قطعا خدایی که به ابراهیم پاداش بندگی عطا کرد ،به ما هم عطا میکند اگر تسلیم امر و فرمانش باشیم،اگر به صدای قلبمان اطمینان کنیم حتی اگر خلاف عقل ناقص ما باشه.
ما هم میتوانیم دوست خدا باشیم اگر به جریان هدایتش وصل بشیم،اگر تنها خدا را یاری رسان خود بدانیم.
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام ،
روز سوم سفرنامه
درود ها بر استاد عزیزم .
واقعا مقام ابراهیم رو میشه با گوش دادن این فایل و فکر کردن بهش درک کرد .
وقتی اطرافیانم رو میبینم که تمام زندگیشون رو واسه بچه هاشون میذارن و اصلا نمیتونن رها باشن .
اون قسمتی که گفتید بهترین حمایتی که ما میتونیم بکنیم اینه که حمایتی نکنیم رو خیلی بهش فکر کردم و دیدم که چقدر دقیق فرمودید و چقدر این حرکت ایمان میخواهد و چقدر این رهایی به انسانها قدرت میدهد و وابستگی رو کاهش میده .
اونجایی که گفتید ما هم به گونه ای باشیم که خدا هم از ما مثل ابراهیم یاد کنه رو وقتی اولین بار والان گوش دادم خیلی بهم خود باوری داد قبلا پیامبر رو من یک شخص فضایی و خاص میدیدم که هرگز نمیشه شبیهش بود ولی این گفته و نگاه شما به من هم خود باوری داد چیزی که خیلی زیاد به من در زندگیم کمک کرد .
واقعا توحید همه چیزه همه چیز ….
از خدا برای اینکه هدایتم کرد سپاسگزارم
از شما برای این فایل و این همه آگاهی ناب سپاسگزارم .
سلام به استاد عزیزم و مریم جان
روز سوم
من تازه روزشمار تحول زندگی رو شروع کرده ام و امروز روز سوم هست
اتفاقا چند روز پیش عید قربان بود ، و این تقارن رو به فال نیک می گیرم .
موضوع توحید یکی از مباحث مهم زندگی ماست که من تا پیش از آشنایی با استاد، تعریف دقیق و کاملی از آن نداشتم و فکر می کردم که توحید یعنی خدا یکی است
به گمانم خیلی از مزدم جهان این رو قبول دارند ولی این دیدگاه کامل نیست
بنا به گفته استاد توحید یعنی خدا اختیار تمام زندگی را به دست خودمان داده، به وسیله افکار و باورهای مان
بعد از این همه مدت آموزش دیدن، هنوز هم نمی توانم بگم کامل این مطلب رو درک کرده ام
از خدا می خواهم مرا و همه ما و شما را به راه راست هدایت کند، راه کسانی که به آنها نعمت داده است و نه گمراهان
به نام الله هدایتگر
سلام دوستان خوبم
من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس های منه که به جهان هستی ارسال میکنم
حتی تصورش هم برام سخته که بیای بچتوقربانی کنی وسرشوببری
قران میگه پیروائین ابراهیم باش که اوموحدبودومشرک نبود
واقعاچقدرحاظریم قربانی کنیم تابه هدفمون برسیم
دوستان نامناسب فضای اجتماعی حمایت نکردن ازفرزندان
چقدرحاظریم بریم تودل ترس هامون ترس هایی که مارودربرگرفتند
چقدرازاین جمله لذت بردم=نشانه ایمان وتسلیم بودن احساس خوبه یعنی این که مبدونی که خدادندحمایتت میکنه وهدایتت میکنه وبارت روی زمین نمیمونه ودستان خداوندبه کمک تومیان
این که شجاع میشم وحرکت میکنم ونمیترسم
ترس یعنی شرک ورزیدن یعنی باج دادن به عوامل بیرونی
ترس یعنی ازنقطه امنت خارج نشدن
اگه ابراهیم تونسته تااین حدتسلیم باشه پس منم میتونم ابراهیمی عمل کنم اگه یک نفرتوی جهان یک کاری روانجام داده پس منم میتونم انجام بدم
ابراهیم الگوی همه ماست دراجرای توحیددرعمل
یک شخصیت خاص ودوست داشتنی
من عاشق شتیدن وخوندن ودیدن زندگی نامه افرادموفق وثرتمندم ودرتمام زندگی انهارگه هایی ازتوحیدوتسلیم بودن رودیدم ودیدم چطوردرهابازمیشه برای چنین افرادی ومعجزات رومیبینم
خدایاازت میخوام که ترس هام کمتربشه وشجاع تربشم وراحت تربرم تودل ترس هام چون توحامی وهدایت گرمنی وتنهام نمیزاری
شادوموفق باشید
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام استاد ودوستان گلم
روزشمار تحول زندگی من
روز سوم
در مورد ایمان ابراهیمی به خداوند که فکر می کنم ،می بینم چقدر قوی بوده ،تااین حد که هر الهام رو بدون ترس و بدون فکر کردن اجرا کرده.
چقدر انسان باید قوی باشه وتوکل واعتمادش برب ،بی نهایت باشه که فرزندشو که اونم بعد سالها خداوند بهش داده ،قربانی کنه.
من واقعا تو این لحظه حتی نمی تونم به بچه هام یه کشیده بزنم ،چه برسه به قربانی کردن.
با خودم فکر می کردم که نمی دونم چند قرن از این واقعه گذشته ،اما هنوزم عیده وروز مهم وبزرگیه.
واین اعتبار وعزت نزد خداوند ،بخاطر تقوی وکنترل نفس و ایمان فراتر از حد تصورات من ،بخداونده
وباتقوا تر ها نزد خداوند عزیزترن
خیلی این فایل درس داره که فکر کنیم که چطوری انسان می تونه به نهایت یقین و ایمان واعتماد به خدا برسه؟
وقتی بپذیریم خداوند نمی خواهد من اذیت شوم
هر اتفاق بظاهر بدی به نفع ماست
به ترس های ذهنی اهمیت ندهیم وپیرو نفس و شیطان نشویم و به خدا اعتماد کنیم.
به خودم که نگاه می کنم کل عمرم پیرو ترس و شیطان بودم.
این فایل روز سوم یه نکته ی و درس بسیار مهم برام داره:
که هرگاه قدم برنداشتم وترسیدم ،من مشرکم
چون سالهاس می خوام رانندگی کنم وکارمو شروع کنم ومی ترسیدم
والان با امدن این اگاهی ،که ترس یعنی شرک ،حجت برمن تمام شد که اگه حرکت نکنی ،مشرکی ونترس وبخدا وایده ها و الهاماتش اعتماد کن.
چون ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته.
اون انگیزه ای که برای اقدام لاز م داشتم ،با دیدن این فایل ،دریافت کردم
چون تالان حرکت وشروع نکردنو مساوی شرک نمی دانستم.
خداوند انشالا منو هدایت کنه که بتوانم تسلیم مطلق و بی چون وچراش باشم
.اگر در این مسیر هدایت قرار گرفتم ،قطعا امادگی ادامه دادنشو دارم و روی هدایت الهی ،حساب می کنم ،نه خودم
الهی شکرت
استاد ممنونم
بنام خدای مهربان
سلام به استاد گلم عید قربان رو بهتون تبریک میگم
امروز نشستم به فایل دقیق گوش دادم
و دیدم ما آدما هیچ به اینکه چرا باید گوسفند قربانی کنیم فکر نمیکنیم
همش میگیم عید مبارک چشای گوسفنده سرمه بزنیم روش شال قرمز بندازیم
همش فرعیات
و اما یک چیزی که تو رفتارهای خودم این مدت دیدم اینبود که سعی میکردم افکار و احساساتم رو کنترل کنم و بااینکه هیچیزی نمیدونستم توکل کردم
بااینکه هیچییییی نمیدیدم
اصلن نفهمیدم چجوری شد که یهو دیدم سرکارم
باخودم میگفتم خدایا من ک اینو نمیخاستم
استاد این تسلیم بودنه رو باید ادامه بدم
همونجور که وقتی چیزی ندیدم اعتماد کردم
الانم باید اعتماد کنم
گاهی وقتا به یکسری مسیر ها هدایت میشیم ک شاید دوست نداشته باشیم ظاهرشو
اما درباطن اون موضوع به نفع ماست
بخدا که همینه من سال قبل که میخاستم برم ارایشگاه هدایت شدم به ی فروشگاهی برای کارکردن با درآمد 1400
اما امسال وقتی از سالن دراومدم هدایت شدم دوباره به یک مغازه دیگه برای کار کردن با درآمد +6میلیون
فقط در یک سال بیش از 3برابر من باورهای مالیم تغییر کرده
چقدر زیبل گفتید استاد عزیزم
که خداوند هواسش بمن هست منو هدایت میکنه
باید برم تو دل کار باید بهش توکل کنم این وظیفه منه
من لیاقتم رو باید ثابت کنم
باید رو حرفم واستم
درامد بیشتر میخام؟
پس حرکت کنم شجاعتمرو نشون بدم
انشالله هرروز بیشتر شبیه ابراهیم باشم
واقعن چقدر این شخصیت توحیدیه
انشالله که همونقدر تسلیم بودن رو یاد بگیرم
و اجازه بدم خدا ببرتم
چون جایی که خدا میبره بهترین جاییه ک میتونست باشه
خداروشکر میکنم برای این عید زیبا
که تسلیم بودن رو بهمون یاداوری میکنه
خدایا شکرت
دوستتون دارم
(به نام خداوند رحمان ورحیم)
روز سوم از روشمار تحول زندگی من.
روز سوم از یک قدم رفتن به جلو برای رسیدن به آرزوهام.
فایل اعتماد ابراهیم به رب در قربانی کردن فرزندش.
سلام به استاد عزیز وخانم شایسته مهربان ودوستان همفرکانسی این فایل رو قبلا گوش کرده بودم اما اینبار یک موضوعات انگار جدیدی داخلش بود منم یک پسر دارم دوساله است و واقعا دوستش دارم
بریدن سر که بماند به جا حتی حاضر نیستم یک خارتو دستش بره چقدر حضرت ابراهیم شخص بزرگی بود وچقدر با ایمان بود من تو این فایل آموختم که ایمان به خدا حد واندازه ندارم چقدر وقتی درمورد تسلیم بودن صحبت کردیم اشک از چشمام ریخت من یکی که واقعا مشرک بودم خدا چقدر عاشق ما است چقدر عاشق من است اما من از کوچکترین چیز ها میترسیدم از حرف مردم میترسیدم. از رفتار مردم میترسیدم از این میترسیدم که زندگی مو خراب کنن در حالی که از این موضوع آگاه نبودم که خودم خالق زندگی ام هستم ونه هیچ کس دیگر وخدا خالق من است خدا رزاق است خدا رحمان ورحیم است او ذاتی بی نهایت مهربان است او ذاتی است که اگر باورش کنم دنیایم را متحول میکند چقدر من این سالهای زندگی ام را با شدک گذراندم از پدر بترس. از برادر بترس از فامیل بترس از آشنا بترس از همه میترسیدم واونارو برای خودم بزرگ کرده بودم. خدایا من را ببخش .
و خیلی سپاس گذارش هستم بعد از 22 سال به من مسیر درست را نشان داد واین نشانه عشقش به من هست اون عاشق من است چون من رو درمسیر درست قرار داد کسانی هستند که با همین شرک ها وبی ایمانی ها با دنیا میان واز دنیا میرن اما از قوانین با خبر نمیشن و دنیایشان را خود از بین میبرند اما من با قوانین آگاهم و این از فضل خداوند است که من را لایق این مسیر دانستم.
از این فایل زیبا آموختم
ترس=شرک
نباید بترسم از هیچ چیزی وباید تسلیم خدا باشد اگر تسلیمش باشم مطمئنن همه اتفاقات زندگی ام به خیرم خواهد بود و در دنیا وآخرت خوشبخت خواهم بود
تسلیم بودن=احساس خوب
تمام قوانین به همین ختم شده احساس خوب باید از این به بعد هیچ چیز باعث نشه من احساسمو بد کنم ویا بترسم چون از خدا دور میشم .
اینقدر که من سر نماز وروزه پایبندی میکنم بیشتر باید روی احساس خوب و باور به خدای بی نهایت مهربان پایبند باشم وایمانم را قوی تر کنم.
نگران فردا نباش واز لحظه لذت ببر هر زمان ذهنت را خالی کنی زندگی لذت بخش تر میشود
تشکر از استاد عزیز وازدوستانی که کامنتم را خواندن
وتشکر از خدایی که من رو در مسیر هدایت قرار داد ومن رو لایق این مسیر دانست خدایا شکرت
إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ
[پروردگارا!] فقط تو را مى پرستیم وتنها از تو یارى مى خواهیم
… امروز یاد یک خاطرهای افتادم!
که قلبم درد گرفت!
یادم اومد خیلی سال پیش مامانم بدون اطلاع من رفته بود پیش یک مُلّایی و پرسیده بود چرا دخترم ازدواج نمیکنه و اونم گفته بود بختش رو بستن و طلسمش کردن (و طبق معمول تمام فالگیرها و دعا نویسها هم که به تمام آدمها یک حرف مشترک میزنن گفته بود یک مادر و دختری طلسمی رو نوشتن و توی قبرستون خاک کردن!)
و به مامانم گفته بود باید هر هفته یک خروس سفید قربانی کنی تا بختش باز بشه. گوشتش رو هم بدی به نیازمند…
و مادر من سالها این کار رو میکرد و خروس رو هم میداد به خود همون ملّا…
چندین بار پیش اومد که مریض بودم و باهم بودیم و رفتیم جلوی پای خودم حیوون رو کُشت که مبادا چشم خورده باشم…
و کم کم هم این موضوع لو رفت! وقتی که متوجه شد چقدر حالم بد میشه دیگه انجامش نداد…
(امیدوارم البته انجامش نداده باشه)
من اونموقع داشتم به این فکر میکردم که یه حیوون بیچاره موقع کشته شدن اون زجر و ترسی که میکشه، اتفاقاً برای من تولید کارمای منفی میکنه!
چطور چنین عمل خشونت باری میخواد انرژی مثبت تولید کنه برام که مثلا یه طلسمی باطل بشه!
گیریم اونی که گوشت قربونی رو میخوره میخواد دعای خیر بکنه و دعاش طلسم ما رو باطل کنه!
ولی مگه هیچ راه بهتری نیست برای جمع کردن دعای خیر دیگران؟
بماند که هیچ طلسمی در کار نبود و نیست و علت ازدواج نکردن آدمها به موارد دیگری بستگی داره
…. ولی روی بحث قربانی کردن خییییلی تحقیق و پژوهش و مطالعه کردم. و خواستم ببینم در اسطورهها و ادیان و فرهنگ های مختلف چطوری بوده و چی شد که رسیدیم به اینجا!
به موارد جالبی برخوردم
اگر شما هم منابع درست و خوبی رو با دیدگاه خوب و پژوهشی مطالعه کنید خواهید فهمید داستان از چه قرار بوده
… و اون موقع علت این که قرآن توی اون زمان برای مردم اون ناحیه با اون شرایط گفته بوده اوکی هست تا گوسفند قربانی بکنن یا گوشت بخورن، رو میفهمید
….
اینکه الان بیایم استناد کنیم به قرآنی که آپدیت نشده برای ما درست نیست
و اینکه الان بگیم قرآن گفته گوشت بخور، پس کشتن و قربانی کردن حیوانات درسته
استناد غلطیه
و این فقط یکجور توجیه و فرافکنی و مغلطه هست
….
دوست دارم برید فلسفه و اسطورههای مربوط به قربانی کردن رو در تاریخ بخونید
.
برای اون زمانی که انسانها، آدم رو قربانی میکردن برای خدایانشون، یک پله تکاملی این بوده که بهشون بگن اوکی… بسه دیگه! همنوع خودت رو نکُش… بجاش بیا گوسفند بکُش… (گرچه داستان ابراهیم و اسماعیل یک داستان تمثیلی هست و پشت این روایت منظورهای دیگری نهفته/ از جمله چیزهایی که استاد عباسمنش میگن/و من هم دوست دارم این نگاه رو)
…. ولی الان در زمانه ما که فراوانی آگاهی و شیوههای خوردن و فراوانی مواد غذایی مختلف هست، قدم تکاملی بعدی برای انسان اینه که بفهمه لازم نیست همون گوسفند رو هم بکُشه… برای تهیه غذا یا برای بخشیده و پذیرفته شدن در درگاه خدا (قربانی)
.
من همچنین قبول دارم که در برخی مناطق هیچ غذا و امکانات خوراکی نیست برای سیر کردن شکم آدمها، بنابراین مجبورن هر حیوونی رو بخورن
…. ولی
آیا در بین عربهای پولدار هم، کشتن حیوان و گوشتخواری، از روی اجبار و فقره؟
…. نه!
همه ما و اونا طبق یک عادت و فرهنگ قدیمی، داریم از کشتن و خوردن حیوانات لذت میبریم…
بخدا راست میگفت اونی که نوشته بود اگر کُشتارگاهها دیوار شیشهای میداشتن، کمتر کسی رغبت میکرد گوشت بخوره…
.
یکی از چیزهای جالب توی بحث قربانی کردن این بوده که ایرانیان قدیم و برخی اقوام، گیاهانشون رو قربانی میکردن
هرکسی هرچیزی که بهترینش بود رو هدیه میداده به شاه یا خدا (اصلا گاهی کلمه خدا هم یعنی پادشاه)
… و میبینیم که خون ریختن و قربانی کردن از فرهنگهای عبری و یهودی و عربی و غیره میاد…
….
اگر به قرآن، نه به عنوان یک کتاب مقدس، بلکه به چشمی درست تر نگاه کنید
قشنگ میفهمید داستانها و مواردش از کجا میاد
…
دین محمد، فقط یکی از ادیانه، از شاخه ادیان ابراهیمی…
و هزار و یک مدل فکری و اعتقادی دیگه هم توی دنیا و تاریخ وجود داشته
که همشون عین ما فکر میکردن درست ترین دین هستن!
…
میشه یه کم بازتر و غیر متعصبانه تر مسائل رو بررسی کنید؟
….
به قول آقای مصطفی ملکیان (اندیشمند)
اخلاق داشتن مهم تر از دین داشتنه
….
پیرو هر دینی نباشیم با چشم و گوش بسته و بدون چون و چرا کردن…
.
بنام خداوندی که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگی
سفر به اعماق درونم روز سوم
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم نازنینم و دوستان همفرکانسی
استاد جان من الان دیگه مقاومتی با حرف های شما ندارم چون جهان داره یکی یکی بهم ثابت میکنه که چقدر حرفهاتون درسته بله ابراهیم باید پیامبر باشه باید عزیز کرده و دوست جون جونیه خدا باشه وقتی که انقدر تسلیم باشی که به خاطر خدا پا روی هر چیزی بزاری و از هر چیزی بگذری حتی بچت اون بچه هم ی جایی نور چشمت میشه وقتی که نه بترسی نه نگران باشی ما پدرو مادرها انقدر ی از بچه حمایت میکنیم که آخر سر میبینی به جای تشکر فرزندان از پدرو مادر طلبکار هم هستن و بچه هایی که از اول از حمایت پدرو مادر برخوردار نبودن من به عینه در اطراف خودم دیدم آخر سر هم خیلی از پدرو مادر سپاسگزار هستن ولی بچه هایی که پدرو مادر خیلی حمایتشون کردن آخر سرهم با گستاخی میگن مگه شنا برای ما چیکار کردین و طلبکار هستن از پدرو مادر
استاد جان اینجایی که گفتم دقیقا چیزهایی هست الگو هایی هست که من خودم دیدم وقتی مثل ابراهیم رها باشی و حتی به خاطر خداوند ابراهیم که اومد سر بچش رو ببره اسماعیل هم قبول کرد این جوری میشه که هدایت میشی ولی وقتی داعما نگرانی که باید حامی بچت باشی و همش بترسی از ایندش و نگران باشی از کاراها و عملکردش آخر سر هم ی تو دهنی از جهان هستی میخوری که مگه برای ما چیکار کردی و هزار تا طلبکار بودن و توقع دیگه
ومن دارم میبینم که چقدر شما قانون رو زیبا درک کردین و هر کس اگر هنوز حرفهای شما رو قبول نکرده میاد اون روزی که با کمال میل میپدیره مقل خود من
نتیجه گیری از فایل امروزم
فقط و فقط به خدا دل ببندم و از هیچ چیز نترسم و نگران نباشم و تسلیم باشم …تسلیم خداوند و فقط در راه رضای او گام بردارم و اجازه بدم فرزندانم بار مسولیت زندگی خودشون رو به دوش خودشون باشه نه من و نگران نباشم از اینکه چه میخواد بشه و فقط به خدا بسمارمشون
که هر چقدر حمایتگر باشی بیشتر ضربه خواهی خورد هر چقدر رها کنی و به قول استاد بزرگترین کمک اینه که کمکشون نکنی آخر سر هم از تو تشکر خواهند کرد
در پناه حق باشین