«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 156 (به ترتیب امتیاز)

2070 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 826 روز

    1403/8/6سومین ردپادرسومین روزشمارزندگی من،به نام‌ خدای وهاب سلام به خدای وهاب.سلام به استادوناظم دانشگاه مریم جون وهمه ی دانشجویان که درکلاس آموزش کاشت وداشت وبرداشت محصولات ناب الهی درسایت استاددرحال عملگرایی هستند.وهرکس درتوان خودش ازهرآنچه کاشته محصولش رادرومیکند!بنده 3تاپسرشیرزدداشتم هر3تابه مهدکودک دولتی که صبحانه ناهاروازصفرتاصدیک بچه مهدبرای بازی ونقاشی والی آخر که لازم داشتن مهیابود!بدون هیچ پرداختی این وهابیت الهی است!ویکی یکی وارددبستان شدن که پسراولی نابغه ی کلاس بودتاسوم راهنمایی سال اول کلاس اول موقععیت خریدکفش نداشتیم اگرمادرم میخریدخداخیرش دهد وگرنه…..بادمپاییهای پلاستیکی نارنجی وجلوبسته میرفت مدرسه که همکلاسیش یکروزمیزندش که چرابادمپایی اومدی!؟که حتی این بچه به خون دماغ افتاده بودوقتی آمدجریان راگفت: منم کتکش زدم گفتم: ازخودت میخواستی دفاع کنی!ولی اون همکلاسی خانواده درستی نداشت که عاقبتش قاچاق واعتیادومرگ بود!واین بچه های من ازهمان دوران مهدکودک بایدصبح همچین میرفتن کلاس که من بیدارنشم وشبهاساندویج براشون آماده میکردم صبح خودشون می‌رفتند!فاصله مهدکودکشون ومدرسه شونم زیادبود.وحتی خونه روتغییردادیم مسیرخیلی دورشدبااتوبوس یامینی بوس بایدبه مدرسه میرفتندوحتی توی برفهابادمپایی مصیرخیلی زیادی روپیاده برای تهیه نان میرفتند:الان ازاین رفتارهام واقعاراضی نیستم!حالا4رمین پسرقبل ازمدرسه بایدمیرفت مهدقرآن مسیرزیادی بایدهروزمیرفت خودش پیاده بایدازخیابان پرترددماشین ردمیشد!فقط بهش یادمیدادم اگه نتونستی ازخیابان ردبشی به خانمهایاآقایون بگومامانم اونطرف منتظرمه لطفامنوردکنین!وهمزمان 2تاهمسایمون بایدهرروزبلااستثناپسرهاشونوبه کلاس میبردن همکلاسی پسرمن بودن وپشت درب مادرهابنشینندوهرچنددقیقه یکباربچه ها ازحضورمادرشون اطلاع داشته باشن.ولی من راحت زندگیمومیکردم!سال88بنایی داشتیم اوستابناوکارگروحضورخودم و3تاپسرم خانه هابه خاک گچ رسیدبچه ها کانال کولرنصب کردن وبرج4سال88اولین پسرراهی خدمت سربازی شدوقرارمن با4تابچه قبل رفتن به خدمت این بودکه کشورمابرای انجام هرکاری کارت سربازی رامقدم ترازهرجوانی میداند !پس یانرویااگه رفتی سربازی باکارت پایان خدمت بیاوگرنه به این خانه جایی برای بودنت نیست مگراینکه جنازه ات برگردد بروخدابه همراهت!بعداز6ماه خدمت پسر اولی، برج10سال88پسردومم آماده خدمت شدحالابنایی تمام کل طبقات تمیزپله هاشسته، کل خانه زیروزبرشسته وتمیزوراهی خدمت شده وکل لوازم آرایشی یک پسرجوان توی اتاقش وحتی پتووتشک وسط اتاق بود.بادیدن این لوازم ناله هامیکردم !که به پسر3ومی گفتم :بروهرچی لوازم داره ازتواتاق جمع کن!برج12سال89پسربزگم ازخدمت تمام شدوباکارت پایان خدمت آمد.پسردومی برج5سال90برگشت ازاول تاآخرعالم وآدم میگفتن خوش به حال لیلابرج6سال90پسرسوم رفت خدمت سربازی روزی که رفت تاشب انقدرفشارعصبی به من واردشد که زیرسرم وآمپول برای آرامشم راهی درمانگاه شدم حالاهمه میگن لیلاحق داره پسرنبودرفت سربازی ازصدتادختربرای لیلابهتربودرفت سربازی!خدایانگهدارهمه ی جوانهاباش.حالااین دوبرادربزرگترازسربازی برگشتن بادامادهمسایه 3ماهه یی هست میرن سرکار،روز1390/8/4 صبح بچه هارفتن سرکارکل خانه روتمیزکردم لباس شستم 4طبقه پله هارودستمال کشیدم همه جاازتمیزی برق میزدهمسایه که مادرخانم اوستاکاربچه بوداومدخانه ی مامنم موادشامی کباب درست کردم منتظربچه هام عصرشدنیومدن !شب شدنیومدن! مادرخانم اوستاکارازهمه چی خبرداره زنگ زدخونمون لیلابچه هااومدن ؟گفتم: نه! گفت :نگران نباش میان!خانم لیلاموذن وخانم فاطمه نوری شمامنودرک میکنین. شب شدعزیزدلم سرکاره پسربزرگم به پدرش اطلاع داده که چه اتفاقی افتاده والان9شب به خانه زنگ زده که مامان نگران مانباش انگشت دست داداشم زیرفرزاومده مابیمارستانیم به همسایه مادرخانم اوستاکار زنگزدم جریان روگفتم :اونم که ازهمه چی خبرداشته گفت: خداکنه اینجوری باشه ! شب عزیزدلم رسیدخونه میخواستم تعریف کنم. گفت :آره بچه هاگفتن: سوارماشین شوبریم مارفتیم بیمارستان تاچشمم به بچم افتادگفتم:مامان چه کارشدی هرجای بدنشو میخوام دست بزنم دوستش میگه خاله دست نزن پسربزرگم هم همینجورمیگه دست به جایی نزن فقط این بچه ازقفسه سینه به بالا سالم بودازناف تاپائین اوراق من که متوجه نبودم اومدیم خونه عزیزدلم کم کم گفت :که چه اتفاقی برابچم افتاده!ناگفته: نمانداین بچه ازطبقه هم کف چاله آسانسوربه5طبقه زیرزمین سقوط کرده که اوستای جوشکاردیده این اتفاق روکه صدازده تاداداش بزرگه میفهمه ازطبقه های بالا خودشوبه سختی به محل حادثه میرسونه هیچکاری ازدستش برنیومده کسی ازتیرآهن نمیتونه بره بالا فقط اوستاکه روی اسکلت همان طبقه بوده خودشومیرسونه همه تماشاچی بودن تاآتشنشانی واورژانس میرسن پسرم میگفت: فقط مثل لباس به طرف شکم روی تیرآهن آویزان بودم وازدردشکم رمقم راازدست داده بودم!فقط ازاول اتفاق میگفتم :مادرم روچی جورخبربدن؟ میگفت :ازلحظه ی شروع سقوط تاافتادن روی تیرآهن چندثانیه طول نکشیدولی اززمانی که به مدرسه میرفتم خیابان کوچه اصلافیلم زندگی جلوچشمم مثل پرده سینماردشدوحتی مراسم کفنودفنوخاکسپاری بهشت رضارودیده بود!وبیادمنم بوده وای مادرم!خدایاکمک مادرم باش !آخه بچه ننه س!خخخخ یکم خیلی بیشتربه هم وابسته ایم!حالاآتش نشانی اومده نجاتش بده میگفته: آقاتوروخدایک کاری کنین زوددست وپامو جمع کنید.مادرم نفهمه ،وتاشب برگردم خونه! مادرم نگرانم میشه، مادرم غصه میخوره، وبنده خدامیخنده! میگه چی فکرکردی جون!؟خدایاشکرت بچم نفس داره!وقتی ازبیمارستان برگشتم خونه قشنگ یادمه اولین کاری که کردم سجده شکروبعدهم 2رکعت نمازشکربه جاآوردم! و به خداگفتم: خدایا قول حضرت زینب توبیمارستان بجززیبایی چیزی ندیدم!چون ازقفسه سینه به بالاالحمدولله سالم بود!حالابه خاطرتهال ورودش ومعدش اتاق عمل وبعدتوی بخش مراقبتهای ویژه بوده تواون حالت بیهوشی یاکمامیگفت:یکجایی بودم توی آسمون اخ که چه حال وهوایی بود! نه تاریک! نه روشن !نه سرد! نه گرم! اونقدرهم جام عالی بودهم نسیم ملایم ولذت بخش به بدنم میخوردوازهمه مهمترسالم بودم اصلا دردی نداشتم!که حالا به هوش آوردنش. یاخودش چشماشوبازمیکنه، میبینه پرستارش کنارتختش نشسته قرآن میخونه. پسرم پرسیده اینجاکجاست؟ چرامنوازاونجاکه راحت بودم لذت میبردم آوردین اینجا!؟پرستارش گفته جون ماروکشتی تابه هوش آمدی! انگاری جاخوش کرده بودی!توی بخش بیش از10روزطول کشیددرمان کنندوغیرازسرم هرگونه خوراکی ممنوع !فقط لبهاشوباپنبه وآب خیس میکردیم. وازهمه مهمترازبس که این بچه تمیزو مرتبه، آینه، شانه ،ریش تراش، همه چیزداداشش براش برده بود که سروصورتشومرتب کنه! هرکس میادملاقات حالش بهم نخوره وهمینجورهم بودهرکس آمدملاقاتی میپرسیدن مگه چه کارش شده چون صبوربودوبرای اینکه دوروبری هاومن غصه نخورم دردشوبه روزنمیدادمظلوم نمایی نمیکرد!وزنه به پاش ولگنش وصله نمیتونن ببرن اتاق عمل پلاتین بذارن حالابعدازعملهای معده، روده وتحال بردن بخش سوانح براعمل پاولگن وهرکسی هم دکترشخصی شده وبه من میگن برورضایت بده ازاینجاببرش بیمارستان دیگه این بیمارستان به درد نمیخوره کشتارگاه شده همه ااینجاقاتلن والی آخر!منم شب تولدیاشهادت ولی فکرکنم تولدجوادالائمه بود روبه امام رضاکردم. گفتم: آقارضا،ای همسایه من هرچندتوبیمارستان که به نام خودته نشستم وتوحرم نیستم امشب تولدیکدانه وعزیزدردانته همتون وکل عالم شادی دارین !منم4تاجیگرگوشه دارم ولی هرکدومشون برام یکدانه اندوعزیزن حاشابه کرمت من علی روازتومیخوام واصلابیمارستانوتغیرنمیدم!هرچی میخوادبشه بذاربشه!استادبرای بچه من آقای دکتر پلاتین هم براپاش هم برالگنش سفارش داده بودن هنوزبیهوشش نکرده بودن. پسرم گفت: مامان دکترخودم که مردجوانی بوددستوردوتاپلاتینوداده بودکه قبل ازبیهوشی من دیدم یک مرد تقریباپیرمردی نورانی موهای سفیدخوش سیماازراه رسید.ازدکترم پرسیداین جوان چی شده؟که دکترم عکسهارونشون دادواین استاد گفت: نه! این جوانه برالگنش پلاتین نذارخودش جوش میکنه حیفه ازالان پلاتین بذاری!! اینم وهابیت خداست .وطی این چندروز بستری این بچه راست روی تخت بیمارستان افتاده به هیچ طرف تکون نمیخوره ازبس که اسیب دیده بود.برای مابعدازحدودا5الی20روزدقیقایادم نیست. ازبیمارستان ترخیص شد.که آمبولانس گرفتیم آوردیمش خونه باکمک همسایه وپسرموهمسر4طبقه بابالانکاردبردن.توی خونه وزنه هابه پاش آویزون بود،میخوادمعدش کارکنه بعدازچندروزکه نه غذانه هیچی خدایاشفای کل مریضهاباش چقدربچم اذیت شد.وبعدازچندروزاومدن وزنه روازپاش بکشن میله توزانوهم چرک کرده هم خم خورده وقتی میله رومیکشیدن صدای قرچ قرچش رومیشنیدیم! خدارحمت کنه مادرم جون وجیگرش علی بوداونهمه نوه این گل سرسبدش حالاروتخت افتاده مادرم گریه هاکردبرااین بچه.چون علی خودشوتوسن16سالگی بهشتی شده بود!واین علی جای اون علی روبرامادرم پرکرده بود!روحشون شادماااااااااااادددددررررررر.دلم گرفته. استاداشک امونم نمیده ولی مینویسم ازهمون روزی که پسرم روبردیم دکتربراش فیزیوتراپی نوشت .یکبارداداشش بردش برای باردوم وبه بعدخودش باماشین رانندگی میکردمیرفت! بیمارستان فیزیوتراپی برمیگشت وازاین طرف پسرسومی توی آموزش 3ماهه ی اول خدمت بود. ازپسربزرگم شنیده داداش دستش شکسته. اونم مرخصی میخواسته بهش مرخصی ندادن میخواسته فرارکنه خداروشکرنتونسته وتوی این آموزشی ازبس که بارندگی بوده نزدیک خدمتشون که مدام این بچه های سربازصفررومیبردن جنازه ازآب رودخانه بکشن بیرون اینم ازاین بچم الهی شکرت. حالاالحمدولله 4تاشون مدرک پایان خدمت دارن الحمد لله رب العالمین. استادهمون روزی که بچم ازسقف سقوط کردهمسایه هاسرکوچه میگفتن لیلا شانس داره4تاپسروباشوهرش دورش میگردن لیلااین کارهارونکنه کی بکنه؟وازاین طرف این اتفاق برابچم رخ داده 2تاازهمسایه هامون اومدن ملاقات این یکی به اون یکی میگه خدابده شانس توبیمارستانم ببین چقدرآدم براشون آمده مادروخواهرودوست این همه جمعیت خدایاشکرت که برامون همه کسی خدایادوست دارم منم ابراهیم وارباتودوستی کنم بااین4جیگرگوشه که به من هدیه کردی سپاسگذارم والان که یادمیکنم منم به توان خودم قربانی داده ام که انشالله موردپذیرش توقرارگرفته باشد!آمین موفق باشین.ازاین که چشمای نازنینتون کامنت منو خونده خداقوت میگم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    رحیم اصلانی گفته:
    مدت عضویت: 1269 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    اعتماد به رب

    خدا تو قرآن میفرماید که ابراهیم موحد و مشرک نبود.

    خدا تو قرآن از ابراهیم به عنوان خلیل الله یاد میکنه

    کم چیزی نیست رفیق خدا بودن.

    چقدر میتونه این رفاقت عمق داشته باشه که زن و بچه ات رو رها کنی و بری سمت ماموریتت.

    خدایا کمکمون کن ما هم مثل ابراهیمت باشیم.باهات رفیق باشیم.من خیلی شخصیت ابراهیم رو دوسش دارم چرا دروغ یه وقتایی هم بهش حسودیم میشه میگم ببین چقدر به خدای خودش ایمان داشته و موحد بوده که خدا تو قرآن ازش یاد میکنه.

    چقدر اعتماد به خدا داشته که بچه اش رو میخواد قربانی کنه در راه خدا و به خاطر وحی که بهش شده بود حتی فکر کردن بهش هم سخته خیلیم سخته.

    پس ابراهیم بهاش رو داده که شده خلیل الله

    و بها اون چیزیه که بابت هدفت باید پرداخت کنی و تا بهایی ندی به هدفت نمیرسی.

    خدایاما رو در زمره خوبانت قرار بده

    در پناه خدا شاد و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    دوستتون دارم خیلی زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    علی یکتاجو گفته:
    مدت عضویت: 1022 روز

    به نام خدا

    سلام ودرودخدمت استادعزیزوخانوم شایسته

    امروزتوفایل استادکلی چشمانم روبازکردتابتونم شخصیت تمام امام هاودلیل اینکه پس ازگذشت سالیان سال کسی تابحال نتونسته به اون جنس ازایمان بریه

    توزندگیم قبلاخداروجوردیگه درک کرده بودم باورم کلایه جوردیگه بوداماالان تومداربالاتری نسبت به درک خداوقوانینش هستم

    خدایی که بهمون بافرکانس هاوباورهامون جواب میده خدایی که تماماخیرت روبرامون میخاد

    خدایی که فراوانی رومیخادبرامون یعنی اصلاهمشوبخاطرماهاافریده

    خداوجهان هستی رابطه مستقیمی بافرکانس هاوباورهامون برای رسیدن به خواسته هامون روداره حالاخواه این فرکانس هامنفی باشه وخواه مثبت وخوشبختی

    هرکس که به خداایمان داشته باشه وخواسته هاش رومرورکنه هیچ کاری براش نشدنداره چون خداحتمابه خواسته همون میرسونه فقط کافیه روی مهمترین چیزهاتمرکزکنیم ایمان بخدا وتقویت فرکانس وباورهادرمسیرخواسته ها

    الهی شکرت بخاطراگاهی هایی که روزبه روزتوسط استادعزیزونازنینم ونشانه های مختلف بهمون نشون میدی وماروبه درست ترین راههاهدایت میکنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 1628 روز

    سلام به همه دوستان

    روز سوم سفرنامه .من دیروز این فایل گوش کردم .منتظر فرصتی بودم که فایل دوبار گوش کنم و بیشتر بهش فکر کنم ولی از همان صبح تا شب یکسری اتفاقات ناخواسته افتاد که همه مربوط به روابطم بودم و هرچه خواستم کنترل ذهنم داشته باشم نشد و تمام دیروزم را خراب کرد و اصلا نتوستم از تمرینات استفاده کنم و حالم خوب نگه دارم و فرکانسم بالا ببرم همیشه وقتی شروع می کنم منظم رو خودم کار کنم یک اتفاقات عجیب و غریب می افته و تمام انرژی من رو می گیره و من طبق معمول با رفتارهای قبلی به آن اتفاقات واکنش نشون می دهم و اوضاع خرابتر از قبل می شه و در آخرهم ناامید از انجام تمرینات واینکه می تونم اوضاع درست کنم (با کنترل ذهنم و حفظ ارامش و حال خوب ) یا اعتماد به نفسم از دست می دهم . وباز تو تله مشکلات قبلی و حال بدی خودم گرفتار می شم ومی گم یا منم نمی تونم قانون اجرا کنم یا نکنه اصلا این قانون کار نمی کنه اما بیشتر فکر می کنم من خیلی ضعیف هستم که بتونم قانون کامل درست اجرا کنم و به این خاطر اوضاع من دایم خراب می شه ولی با خودم می گم استاد و خیلی از بچه ها از این قوانین استفاده کردند و موفق شدندپس مشکل منم.انشاله یک روز بیاد که منم بتونم تسلیم کامل خدا باشم این کامنت نوشتم که تعهدم برای بودن در این مسیر داشته باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 2072 روز

      سلام دوست عزیز

      یه چیزی که با خوندن کامنت شما به ذهنم رسید اینه که قانون تکامل رو فراپکش نکن . وبدون تو یک روزه نمی تونی ذهنت رو کامل کنترل کنی فقط باید یه کم از روز قبلت بهتر باشه و توقع زیاد از خودت باعث احساس بد و عقب رفتن می شه.

      البته این مشکل من هم بوده و هست .

      و وقتی حواسم رو بهش جمع می کنم و به خودم یادآوری می کنم می تونم جلو برم .

      این همون تله ی کمال گرایی که در اکثر ماها وجود داره و از همون اول که می فهمیم قانون رو می خواهیم یک شبه کامل رعایت کنیم و به محض برخورد با یه عدم کنترل ذهن خودمون رو سرزنش می کنیم که چرا من که قانون رو فهمیدم نمی تونم عمل کنم در صورتی که غافلیم از این تله به ظاهر زیبا که همون کمال گرایی هست.

      چون ما که قانون رو می فهمیم باید بدونیم که فاصله فرکانسی داریم با اون چیزی که فهمیدیم اگر فاصبه نداشتیم خوب قاعدتا باید اون شرایط رو همون موقع داشته باشیم ، پس نبود اون شرایط دلخواه در همین لحظه که می خوام دتشته باشمش در واقع همون فاصله فرکانسی هست و فاصله فرکانسی و طی کردن تکامل با احساس خوب بیشتر و لذت بیشتر سریع تر انجام می شه نه با تغلای بیشتر .

      پس اونچه که احساس ما رو خوب می کنه در حال حاضر اینه که قبول کنیم این فاصله فرکانسی و قانون تکامل و تله کمال گرایی رو که نجوای شیطان هست و تمرکز روی بهبود های کوچکمون رو.

      به امید بهبود روز افروز همه ما توی این مسیر الهیو صراط مستقیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        بهار گفته:
        مدت عضویت: 1628 روز

        سلام خیلی ممنونم دوست عزیز.از حسن توجه و نکات مهمی که بهم گفتید خیلی ارزشمند هستند: مساله فاصله فرکانسی و طی کردن مسیر تکاملی و مهمتر از همه کمالگرایی که بهشون توجه نکرده بودم .بله شما خیلی درست گفتید . دیروز که داشتم فایل روز ششم گوش می کردم متوجه این مشکل اصلی ام که طی نکردن تکامل هست شدم و از دیروز برنامه دارم که با قدمهای کوچکتر به قول شما فاصله فرکانسی ام کم کنم . حتما به توصیه شما توجه می کنم و سعی می کنم کمال گرایی رو کمتر کنم تا اعتماد به نفسم پایین نیاد و با انرژی بیشتری به خودم کمک کنم .خیلی ممنون از حضور گرم تون و آگاهی زیبای که با من به اشتراک گذاشتید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          فاطمه گفته:
          مدت عضویت: 2072 روز

          سلام دوست عزیزم

          خواهش می کنم . خیلی احساس خوبی پیدا کردم که نوشته ام براتون مفید بوده و این آگاهی ها واقعا ناب هستند و همه ما برای بودن در مسیر و حرکت به سمت نور و ذات مون نیاز به تکرار این آگاهی ها داریم تا آنقدر تکرار شود تا آویزه گوشمان بشه .

          البته اینها رو برای خودم نوشتم تا آنقدر تکرار کنم که به محض اینکه نجوای شیطان برای اینکه کو نتیجه ات و این همه کار می کنی به چی رسیدی? و نجواهایی که احساسمون رو بد می کنه و نمی زاره نتایج هر چند کوچک خود را ببینیم و اون احساس رشد حاصل بهبود گرایی رو لمس کنیم، سریع جوابش رو بدم و اجازه نشخوار کردن رو بهش ندم و با احساس خوبم انرژی بیشتر برای بهبود بیشتر و نتیجه بزرگتر رو تامین کنم.

          به امید یاری خداوند که فقط ما قدم بر می داریم در این مسیر ،خودش از بی نهایت راه وطریق یاری مون می کنه.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    ایمان قادری گفته:
    مدت عضویت: 1212 روز

    به نام تنها فرمانروای جهان

    سومین روز تحول زندگی من

    حضرت ابراهیم واقعا یک انسان موحد کامل است که ایمان او و باور او نسبت به خداوند مثال زدنی است

    وقتی استاد در مورد حضرت ابراهیم و ایمان او نسبت به خدا صحبت میکنید اینقدر روی من تاثیر میگذارد و من رو به فکر فرو میبرد که تا چند دقیقه انگار چیزی نمیشنوم و متحیر این حجم از ایمان حضرت ابراهیم به خداوند میشوم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حمید رضا ذی فهم گفته:
    مدت عضویت: 2149 روز

    بنام الله یکتا ستایش خدای را که خلق کرد و هدایت کرد سپاس گزار خدای که قرآن را برای هدایت و بشارت و انذار و شفا برای مردمان قرار داد

    سومین روزشمار تحول زندگی من

    حضرت ابراهیم که سلام خدا و فرشتگان بر او باد آن هنگامکه از خورشید و ماه وستارگان بیزاری جست و خدای احد و واحد را پرستید و با شکستن بت ها خود را برای ماموریتی بس سنگین آماده کردو با در آتش در افتادن از منیت و نفسانیات خود گذشت و با قربانی کردن فرزند خود از هر تعلق خاطری دست شست خود را برای پروردگار عالم خاص گردانید.

    چه زیبا حضرت ابراهیم این سیر تکاملی را به اتمام رسانید درود خدا بر او باد

    حتی اگر حضرت ابراهیم هم باشی دعایت در باره غیر مستجاب نمی گردد کسی که در مدار و فرکانس درست نباشد نه دعا و نه شفاعت کسی هرچند خلیل خدا هم سفارش کرده باشد قرار نمیگیرد مگر خود شخص توبه کند و برای اصلاح خود و جهادی اکبر قدمی بردارد خدایا تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم ای بهترین یار و یاور

    با توبه کردن و بیزاری جستن از هر قدرت بیرونی وکار کردن روی باورها و پذیرفتن پروردگاری قادر و توانا بعنوان مولا و یار و یاور خود و اعتماد کردن به او و تسلیم شدن در برابر او خود را برای رشد و پیشرفت و رسیدن به کمال آماده میکنم خدایا از تو یاری میجویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 703 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    باسلام خدمت استاد عزیزم ودوستان هم فرکانسی

    این فایل نشانه امروزم بود

    توی تمرین ستاره قطبی نوشتم خدا باور توحیدی ام را تقویت کن

    بالاترین الگو در قرآن واسه ساخت باور توحیدی وتوکل وتسلیم حضرت ابراهیم هست

    ودرمورد ثروت بالاترین الگو در قرآن حضرت سلیمان هست

    کافیه قرآن رو هرروز مرور کنم وهرروز این آیه ها رو تکرار کنم تا نفوذ کنه ب اعماق ذهن وقلبم ورشد کنم

    خدارو شکر در مدار دوباره شنیدن این فایل ها قرار گرفتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فاطمه شفیعی زاده گفته:
    مدت عضویت: 333 روز

    خدایا شکرت بابت وجود بندگانی

    مثل استاد. که سراسر دانش آگاهی عشق. انگیزه امید به زندگی

    من گام به گام دارم از ابتدا که آمد تو منو سایت رد پا میگذارم

    روز شماره فصل اول

    تا اینجا در روز اول مفهموم ظلم یاد گرفتم

    که هیچکس در بدبختی خوشبختی. تخریب ضربه زدن به دیگران تاثیر ندارن

    ما خودمون خالق زندگی خود هستیم ظلمی نیست

    هرکه فکر می‌کنه به دیگران. بد کنن به خودشون برمیگرده

    حق الناسی نیست. مدارها هستن که اجازه میدهند یکی تو اون مقطعی. کاری کنن. تخریب ضربه مالی. بی احترامی کردن ما در سطح اون اشخاص بودیم

    اگر سطح فرکانس بالا بره از اون مدار خارج شده

    ما خودمون خالق زندگی خودمون هستیم. هیچکس مقصر نیست

    خودم باعث شدم یکی حقم ضایع کنه خودم زمینه ایجاد کردم یکی بی احترامی کنه

    خودم باعث شدم یکی عشق بده احترام بده همه اینا خودم خلق کردم

    درگام دوم. استغفار. را فقط از خدا بخواهیم. ما وپیامبر به یک اندازه به خدا نزدیک هستیم

    ما از پیامبر بخواهیم برامون طلب آمرزش کنیم. شرک به خداست

    گام سوم

    رب العالمین بودن خداست پروردگار جهانیان است

    ما تسلیم خدا باشیم حتی اگر تو بدترین شرایط بودیم. متوکل باشیم

    خاشع ترین باشیم

    هرچه داریم از فصل پروردگار هست

    ابراهیم پیامبر یکتا پرستی بود

    ابراهیم خلیل الله. دوست خدا بود

    خدا دوست همه ماست. بنده ها دوست داره

    خدایا شکرت بابت این همه نعمت بر من ارزانی داشتی

    هرچه دارم از فضل پروردگارم است

    خدایا ما را با بنده گان خوب صالحان اولیا انبیا محشور کن

    در دنیا آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    روح الله اسلامی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام وعرض ادب خدمت استاد عزیزم مریم بانوی مهربان ودوستان همفرکانسی خودم

    قبل از هرچیز خداوند را سپاس که من را به این مسیر زیبا هدایت کرده وبسیار خوشحالم که من هم عضوی از خانواده بزرگ عباسمنش هستم الهی شکر

    اعتماد به رب .پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش

    تواین چندروز که فایل را گوش میدادم هربار خودم را جای ابراهیم میزاشتم دیدیم نمیتونم فکرش هم منو به بیراهه میکشوند.

    فقط یک ایمان قوی یک باور قوی میتونه همسر و فرزنده نوزادش را رها کنه

    فقط یکه ایمان وباور قوی میتونه به امر خدا فرزندش را قربانی کنه

    فقط یک ایمان وباور قوی میتونه با پای خودش بره داخل آتش

    خداوندا تورا سپاس بابت ابراهیم خلیل لله که او موحد بود ومشرک نبود

    خداوند در قرآن ابراهیم را به صفات نیکویی متعدد ستوده است ازجمله اینکه او هرگز شرک نورزیده.خلیل خداوند بوده.امتی خدا پرست وحنیف بوده.شکر گزار از نعمت‌ها وپیام آور دین توحید بوده است

    خداوند ابراهیم را به سبب یکتا پرستی به عنوان دوست خود انتخاب کرده است(نسا آیه 125 )

    در کتاب قرآن خداوند به همه ما وحی می‌کند که ابراهیم را یاد کنیم چون او پیامبری راستگو بود یکتا پرست بود واز مشرکان نبود

    پروردگارا معبودا برتو پناه میبرم از هر گونه شرک

    ای مهربان پروردگار تسلیم بودن را به من بیاموز و کمکم کن توحید را در عمل بکار بگیرم

    پروردگارا مارا هم ابراهیمی کن به ما جسارت بده تا نترسیم تا فروتن باشیم برای تو

    الهی امین

    استاد عزیزومریم بانو از شما صمیمانه تشکر میکنم درست از روزی که با شما آشنا شدم زندگیم رنگ وبوی تازه ای گرفته نتیجها گرفتم از آموزش‌های شما که هر موقع قلم اجاز بده انهار را خواهم نوشت از قرآن خواندن خودم در سپیده دم تا آرامش در زندگیم دستمریزاد

    درپناه اله مهربان شاد شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: