«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)

2070 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1101 روز

    … امروز یاد یک خاطره‌ای افتادم!

    که قلبم درد گرفت!

    یادم اومد خیلی سال پیش مامانم بدون اطلاع من رفته بود پیش یک مُلّایی و پرسیده بود چرا دخترم ازدواج نمیکنه و اونم گفته بود بختش رو بستن و طلسمش کردن (و طبق معمول تمام فالگیرها و دعا نویسها هم که به تمام آدمها یک حرف مشترک میزنن گفته بود یک مادر و دختری طلسمی رو نوشتن و توی قبرستون خاک کردن!)

    و به مامانم گفته بود باید هر هفته یک خروس سفید قربانی کنی تا بختش باز بشه. گوشتش رو هم بدی به نیازمند…

    و مادر من سالها این کار رو میکرد و خروس رو هم میداد به خود همون ملّا…

    چندین بار پیش اومد که مریض بودم و باهم بودیم و رفتیم جلوی پای خودم حیوون رو کُشت که مبادا چشم خورده باشم…

    و کم کم هم این موضوع لو رفت! وقتی که متوجه شد چقدر حالم بد میشه دیگه انجامش نداد…

    (امیدوارم البته انجامش نداده باشه)

    من اونموقع داشتم به این فکر میکردم که یه حیوون بیچاره موقع کشته شدن اون زجر و ترسی که میکشه، اتفاقاً برای من تولید کارمای منفی میکنه!

    چطور چنین عمل خشونت باری میخواد انرژی مثبت تولید کنه برام که مثلا یه طلسمی باطل بشه!

    گیریم اونی که گوشت قربونی رو میخوره میخواد دعای خیر بکنه و دعاش طلسم ما رو باطل کنه!

    ولی مگه هیچ راه بهتری نیست برای جمع کردن دعای خیر دیگران؟

    بماند که هیچ طلسمی در کار نبود و نیست و علت ازدواج نکردن آدمها به موارد دیگری بستگی داره

    …. ولی روی بحث قربانی کردن خییییلی تحقیق و پژوهش و مطالعه کردم. و خواستم ببینم در اسطوره‌ها و ادیان و فرهنگ های مختلف چطوری بوده و چی شد که رسیدیم به اینجا!

    به موارد جالبی برخوردم

    اگر شما هم منابع درست و خوبی رو با دیدگاه خوب و پژوهشی مطالعه کنید خواهید فهمید داستان از چه قرار بوده

    … و اون موقع علت این که قرآن توی اون زمان برای مردم اون ناحیه با اون شرایط گفته بوده اوکی هست تا گوسفند قربانی بکنن یا گوشت بخورن، رو میفهمید

    ….

    اینکه الان بیایم استناد کنیم به قرآنی که آپدیت نشده برای ما درست نیست

    و اینکه الان بگیم قرآن گفته گوشت بخور، پس کشتن و قربانی کردن حیوانات درسته

    استناد غلطیه

    و این فقط یکجور توجیه و فرافکنی و مغلطه هست

    ….

    دوست دارم برید فلسفه و اسطوره‌های مربوط به قربانی کردن رو در تاریخ بخونید

    .

    برای اون زمانی که انسان‌ها، آدم رو قربانی میکردن برای خدایانشون، یک پله تکاملی این بوده که بهشون بگن اوکی… بسه دیگه! همنوع خودت رو نکُش… بجاش بیا گوسفند بکُش… (گرچه داستان ابراهیم و اسماعیل یک داستان تمثیلی هست و پشت این روایت منظورهای دیگری نهفته/ از جمله چیزهایی که استاد عباسمنش میگن/و من هم دوست دارم این نگاه رو)

    …. ولی الان در زمانه ما که فراوانی آگاهی و شیوه‌های خوردن و فراوانی مواد غذایی مختلف هست، قدم تکاملی بعدی برای انسان اینه که بفهمه لازم نیست همون گوسفند رو هم بکُشه… برای تهیه غذا یا برای بخشیده و پذیرفته شدن در درگاه خدا (قربانی)

    .

    من همچنین قبول دارم که در برخی مناطق هیچ غذا و امکانات خوراکی نیست برای سیر کردن شکم آدمها، بنابراین مجبورن هر حیوونی رو بخورن

    …. ولی

    آیا در بین عربهای پولدار هم، کشتن حیوان و گوشتخواری، از روی اجبار و فقره؟

    …. نه!

    همه ما و اونا طبق یک عادت و فرهنگ قدیمی، داریم از کشتن و خوردن حیوانات لذت میبریم…

    بخدا راست میگفت اونی که نوشته بود اگر کُشتارگاهها دیوار شیشه‌ای میداشتن، کمتر کسی رغبت میکرد گوشت بخوره…

    .

    یکی از چیزهای جالب توی بحث قربانی کردن این بوده که ایرانیان قدیم و برخی اقوام، گیاهانشون رو قربانی میکردن

    هرکسی هرچیزی که بهترینش بود رو هدیه میداده به شاه یا خدا (اصلا گاهی کلمه خدا هم یعنی پادشاه)

    … و می‌بینیم که خون ریختن و قربانی کردن از فرهنگهای عبری و یهودی و عربی و غیره میاد…

    ….

    اگر به قرآن، نه به عنوان یک کتاب مقدس، بلکه به چشمی درست تر نگاه کنید

    قشنگ میفهمید داستانها و مواردش از کجا میاد

    دین محمد، فقط یکی از ادیانه، از شاخه ادیان ابراهیمی…

    و هزار و یک مدل فکری و اعتقادی دیگه هم توی دنیا و تاریخ وجود داشته

    که همشون عین ما فکر میکردن درست ترین دین هستن!

    میشه یه کم بازتر و غیر متعصبانه تر مسائل رو بررسی کنید؟

    ….

    به قول آقای مصطفی ملکیان (اندیشمند)

    اخلاق داشتن مهم تر از دین داشتنه

    ….

    پیرو هر دینی نباشیم با چشم و گوش بسته و بدون چون و چرا کردن…

    .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    نیروانا برادران گفته:
    مدت عضویت: 845 روز

    سلام و عشق و احترام فراوان خدمت استاد عزیزم و مریم خانم مهربان و دوست داشتنی و همه ی عزیزان

    امروز روز سوم روزشمار تحول زندگی من هست و امروز هم بی نهایت خداوند رو سپاسگزارم که در مدار این سایت فوق العاده هستم .

    قبلا هم در مدار برخورد با آگاهی ها و آموزش های استاد عباسمنش قرار گرفته بودم و هر روز با استاد زندگی میکردم اما تازه بعد از 4 سال (درست از اول فروردین 1404) در مدار این سایت بی نظیر قرار گرفتم و تا امروز (13 فروردین) به خاطرش دارم هر روز شکرگزاری میکنم.

    چرا که توی این نقطه از زندگیم این سایت بهشت من هست و انگار تازه دارم با استاد و آموزش ها آشنا میشم .

    خدایا شکرت برای هم مسیر شدن با این سایت و برای روزشمار تحول زندگی من و این همه فایل فوق العاده ارزشمند که به رایگان به ما داده شده و خداوندا قدرتی عطا فرما برای عمل به این آگاهی های ارزشمند.

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    الان که دارم اینا رو مینویسم در مکانی رویایی هستم و خانه ای اجاره کردم که ویوی فوق العاده ای داره ، یک جورایی وقتی روز اول به صورت کاملا هدایتی به این خانه اومدم ( تقریبا سه هفته پیش) قبلش از خدا خواسته بودم که هرجایی که خودش میدونه منو ببره و من هیچ مقاومتی در برابر نشانه ها نداشتم . گفتم خدایا تو خودت میدونی من چی دوست دارم و چه جور خونه ای منو خوشحال میکنه و بهم احساس خوبی میده پس خودت منو ببر همون جایی که میدونی جای درست و مناسب منه.

    من از 4 سال پیش که با استاد آشنا شدم تمام خونه هایی که داشتم ویوی بهشتی داشته ، جنگل دریا و یا دریاچه و …

    این دفعه پول زیادی نداشتم و به کشور دیگه ای مهاجرت کردم ولی میدونستم که باز هم قراره خداوند من رو به زیبایی ها هدایت کنه .

    جایی که الان هستم که من حتی ندیده این خونه رو گرفتم و روزی که اومدم کلید رو تحویل بگیرم تا دو روز اشک شوق میریختم و سجده ی شکر میکردم و مدام این جمله توی گوشم تکرار میشد :

    Am I dreaming? No I’m living in my dream

    دارم رویا میبینم ؟ نه من دارم رویامو زندگی میکنم

    تمام شادی من برای این بود که احساس میکردم خدا سورپرایزم کرده و این هدیه رو پاپیون زده تقدیمم کرده . چون این بار واقعا با اعتماد به خدا بدون اینکه خونه رو ببینم اومدم اینجا و واقعا دوست دارم عکس و فیلم از این خونه ی رویایی واستون بزارم تا بدونین چی میگم . اینجا بهترین خونه ای هست که تا حالا داشتم و دختر 6 ساله ی من هم دقیقا از همون لحظه همین جملات رو گفت. که این بهترین خونه ای هست که تا حالا داشتیم .

    اینجا یه ویوی کامل از هر زیبایی که میتونه وجود داشته باشه داره ، از دریا و ساحل و جنگل گرفته تا کوه و دشت و هتل های لاکچری قصر مانند و پارک های آبی زیبا و … هرآنچه ویوی زیبا هست رو من دارم و طلوع و غروب خورشید و ماه رو از هر نقطه ی خونه میتونم تماشا کنم . با اینکه توی برج نیستم و فقط یه ساختمان 8 طبقه که من طبقه ی هشتم هستم .

    اعتماد به خدا ، اعتماد به اینکه خداوند میدونه من چی میخوام و چی بهم احساس زنده بودن واقعی رو میده باعث شد این بار حسابی سورپرایز شم. و مدام بهش میگفتم خدایا عاااااشقتمممممم که منو اینجوری سورپرایز کردی . آخه چجوری این همه حضورش رو نبینم ؟ خدایا بهم چشمی بده که همیشه حضورت رو توی زندگیم ببینم . خدایا عاشقتم عااااااااشق

    دلم میخواست این تجربه ی خودمو بنویسم تا اینجا ثبت بشه تا یادم بمونه ، هرچند توی نت گوشیم هم همون روز با جزییات کامل نوشتمش . اما اینجا الان جایی هست که خدای قشنگم منو هدایت کرده تا بیام و بنویسم از هر روزی که زندگی در من جاریست .

    خداوندا همینجا باز هم ازت میخوام که من رو وسیله ای برای جاری کردن ثروت و نعمت و شادی و آرامش و عشق در این جهان قرار بدی. خداوندا من رو مجرایی برای تجلی قدرتت در این جهان فیزیکی قرار بده ای فرمانروای جهان « ربّ »

    من رو به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن ، من اجازه میدهم که مرا هدایت کنی در هر لحظه به هر اونچه که احساس خوب بیشتری رو توی زندگیم تیجاد میکنه. دست منو بگیر منو ببر به مسیر درست پر از نعمت و ثروت . خداوند به من وعده داده که به من ثروتی میده که نتونم بشمارمش و وعده ی خداوند حق است .

    خدایا عاشقتم

    عاشقتونم استاد عزیزم مریم خانم نازنینم . ممنون که این بهشت، این سایت ارزشمند رو برای ما ساختین و هر روز برای بهتر شدنش قدم برمیدارین . قدردان هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      زهرا گفته:
      مدت عضویت: 645 روز

      سلام عزیز دلم همین الان داشتم با همسرم به خاطر خونه ی اجاره یی که توش هستیم بحث میکردیم و من مدام میگفتم من همینجا رو دوست دارم ،حیاط داره ، نور گیر عالی داره ، امکانات اطرافش خوبه،باشه با صاحب خونه راه بیا و ایشون هم گفت داره ناعادلانه تقاضای اجاره ی اضافی میکنه و کلا از عرفش خارجه و من مدام میگفتم باشه جا به جایی سخته با دو تا و من ادامه دادم باشه مقداری از پول اجاره هم خودم میدم

      به لطف الله همیشه مهربان هدایت شدم به فایل شما

      و الان یاد اون روزی افتادم که از خدا خواستم یه همچین خونه ایی به من بده ، و همین خونه رو که الان داخلش هستیم داد ، و باز دستهای مهربان خدا از راه رسیدند و من را هدایت کرد به سوی این سایت بی نظیر و این فایل و همیشه از خداوند طلب هدایت کردم به لطف خودش

      خدایااااااااااا شکرررررررررررررت

      و من باز تسلیم رضای او میشوم تا هدایتم کند به بهترین و راحتترین و ثروتمند ترین مسیرها باشد که رستگار شویم

      بسیار سپاسگزارم از شما دوست بزرگوار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    آرمین جانم گفته:
    مدت عضویت: 998 روز

    بنام خدا

    سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز خیلییی دوست دارم

    امروز هفت خرداد 1403 است و امروز روز 3تحول زندگی را گذراندم

    اعتماد به رب و قربانی فرزند

    دوستان از اول که ببینیم میبینم فرزند برای ابراهیم نشانه وابستگی و دلبستگی هاست .ابراهیم اینقدر به رب اعتماد داشت که بزرگترین وابستگی اش را حاضر شد قربانی کند…

    حالا مه برای پیشرفت حاضریم چه چیزهایی قربانی کنیم؟حاضریم از دوستان نامناسبمون بگزریم؟حاضریم از اینستا گردی هامون بگزریم ؟حاضریم از چت با رفقا درباره موضوعات بیخود بپرهیزیم ؟وابستگی ها برای هر فرد مختلف است این مثال ها نمونه وابستگی هایی از نوجوانان و جوانان حتی در بزرگسالان هست…چقدر حاضریم که برای پیشرفتمون قربانی کنیم درحالیکه خدا تضمین کرده که هوای کسانی که وابستگی هارو رها کرده را داره؟

    چقدر به خدا ایمان داریم که از حاشیه امن هامون بیرون بیایم؟

    هنگامی که ابراهیم خواست پسرش را قربانی کند.شیطان اومد با نجواهای دلسرد کننده و آب اهیمت سنگ زد به شیطان…اگر در بحث فرکانس نگاه کنیم اینجوری تعبیر میشه ‌که وقتی می‌خواهیم از حاشیه امن یا دلبستگی هامون بیرون بیایم نجواهای شیطانی اینقدر تو ذهن میخونند که به چه امیدی؟مگه آشنا داری؟اگر رفیقات نباشند ؟اگر موفق نشی؟اگر ورشکست بشی؟و…..و فقط ما با آتش ایمان می‌توانیم اینارو بسوزونم

    امیدوارم امیدوارم که اولین کسی که از این کامنت درس میگیره و به خودش تلنگر میزنه خودم باشم.چون خودم خییییییییلییییی کاردارم که رو خودم انجام بدم ولی باز تا همینجا هم که خدا آورده خداراشکر میکنم و ازش میخوام قدرت عمل را بهم بده

    خییییییلیییی دوستون دارم

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    محمد ج گفته:
    مدت عضویت: 3823 روز

    سلام

    عالیه استاد ،خیلی دوستون دارم و خیلی دوست دارم یک انسان موحد و یکتا پرست مثل شما بشم

    خیلی هم دارم رو خودم کار میکنم، ولی بعضی وقتا یک حرفهایی از ادم هایی میشنوم که بخودم شک میکنم

    چند روز پیش با دوستام نشسته بودم و بحث سحر و چشم زخم شد من چون با این حرفا مخالفم دیدگاه خودم رو گفتم ولی اونها با حرف های من مخالف بودن و دیدگاه خودشون رو گفتن ،مشکل اینجاست که کسی بهشون گفته این حرفها حقیقت داره و مردم میتونن ما رو چم بزنن و یا سحر تاثیر تو زندگی ما تاثیر داره که یکی از بزرگترین علمای دین شهرمون هست و طرف ادم تحصیل کرده ایه و همه قبولش دارن

    یک ساعت پیش بعد نماز عشاء با چندتا از دوستای دیگه ام که مذهبی هستن تو مسجد نشستیم باز هم همین بحث ها شروع شد یکی از دوستام که لیسانس تفسیر قران داره باز هم همین حرفها رو تایید میکرد و میگه من خودم دیدم و حقیقت داره و ابن حرفها، ولی بنده هیچی نگفتم تا تموم شد و اومدم خونه این کامنت رو نوشتم

    میخوام بگم که واقعا تغییر دادن باورها موقعی سخته میشه که این حرفها رو از ادم هایی میشنوی که مدارک عالی در این زمینه ها دارن و توقع نداری این حرفها رو بزنن.

    ولی من توکلم فقط و فقط به خداست همین الان سجده کردم بخدا و ازش خواستم خودش راه درست رو بهم نشون بده

    ارزوی موفقیت،سلامتی،ثروت و خوشبخی در دنیا و اخرت رو برای هممون دارم

    “موفق باشید”

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فریبا ترابی گفته:
      مدت عضویت: 3156 روز

      سلام آقا محمد ج

      در اطراف من هم انسانهایی هستند که چنین می گویند انسانهایی که شب و روز با هم هستیم ولی وقتی که می بینم این چنین می گویند کاری به کارشان ندارم یک چیزی را بهونه می کنم و به اتاقم می آیم قبول دارم تغییر باورها سخته ولی سخت از کارهای فیزیکی مشقت بار نیست و اگر این کار را انجام دهیم پاداش بزرگی از خداوند دریافت می کنیم. اعراض کنید جر و بحث هم نکنید چون خودتون از مسیر دور می شوید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    بهار فعلی گفته:
    مدت عضویت: 2720 روز

    سلام به استاد عزیزم .خانم شایسته مهربونم که ازش دنیا دنیا ممنونم بخاطر این سفرزیبا خداوند پشتو پناه شما باشه?وهمسفرایه خووووبم درسومین روز سفر

    نکته ای که من ازش یاد این بود که خودمو تسلیم خدا کنم تسلیم رب تنها قدرت جهان..‌چه ارامشی داره این تسلیم…من خودمو به خدا سپردم وبا ایمان قدمهامو برمیدارم.خداوند پشتوپناه من هست.این روزا حسم خیلی حس عجیبه نمیدونم چرا مخصوصا از شروع سفر..دلم میخواد فقط حرف ازخدا بزنمو اشک شوق بریزم…این روزا خیلی لطیف شدم ‌اصلا قابل وصف نیس.?حتی همین الان هم?خدا برام حس عجیبیه.گاهی وقتا که به زندگیم تا یکسال پیش فکر میکنم (قبل ازاشنایی با استاد)میبینم با اون همه شرک با اون همه گناه..چقدر خدا بازم کمک کرد خیلی جاها‌.خدااایااا شکرت که ازم نا امیدنشدی.‌‌شکرررررت که هدایتم کردی…میخوام فقط برات بندگی کنم.‌خدایا تنها تورا میپرستم وتنها ازتویاری میخوام…خدایا به راه راست هدایتمون کن راه کسایی که به انها نعمت دادی..خدایا لحظه ای منو به حال خودم رها نکن‌..خدایا شکررررت بخاطر قانون بی تغییرت..‌بخاطر این ارامش درونی.‌.مرسی استاد عزیزم وخدارو صدهااااا هزارمرتبه شکر ازاین مسیرزیبا.درپناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2252 روز

    به نام خدا

    امروز سومین روز سفر بود و بعد از فایل های اعتماد به نفس و بررسی یکی از بنیادی ترین اصول رسیدن به موفقیت و خوشبختی و ثروت که همان «حس ارزشمندی» است ،با دو مفهوم بنیادی دیگر رو به رو شدیم :«توحید » و « تسلیم» .

    با خواندن متن خود فایل که امضای استاد را دارد مثل تمام توضیحات محصولات ، و البته برگ بی نظیر مریم جان از روز سوم سفر، هیچ ایده ای نداشتم برای نوشتن . اما طبق توصیه و تاکید استاد بر بررسی قرآن و آیات پیرامون ابراهیم احساس کردم که شاید یکی از تمرین های مهم این جلسه همین باشد : بررسی و مطالعه ی قرآن. و تصمیم گرفتم که آیاتی که خود در تحقیق در قرآن با آنها رو به رو شدم اینجا و در برگ سوم سفرمان برای خودمان و دوستانم به اشتراک گذاشته و ماندگار نمایم :

    *یکی از آیات به تاکید بیان می کند که باید مسیری را که ابراهیم در توحید و یکتاپرستی پیموده است انتخاب کرد تا در رسته ی صالحان قرار بگیریم:

    وَ مَن یَرْغَبُ عَن مِّلَّهِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فىِ الدُّنْیَا وَ إِنَّهُ فىِ الاَخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِین

    و چه کس از آیین پاک ابراهیم روى گرداند به جز مردم بیخرد؟! زیرا ما ابراهیم را در دنیا برگزیدیم و البته در آخرت هم از شایستگان است. (۱۳۰)

    وقتی ربّ به ابراهیم دستور تسلیم شدن می دهد :

    إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبّ‏ الْعَالَمِینَ(۱۳۱)

    آن گاه که خدا به او فرمود: اى ابراهیم سر به فرمان خدا فرود آر، عرض کرد:پروردگار عالمیان را مطیع فرمانم. (۱۳۱)

    *توصیه ی ابراهیم به فرزندان اش چیزی جز تسلیم الله نیست :

    وَ وَصىَ‏ بهِ إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یَابَنىِ‏ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى‏ لَکُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنتُم مُّسْلِمُونَ(۱۳۲)

    و ابراهیم و یعقوب بدین گونه به فرزندان خود سفارش و توصیه نمودند که اى فرزندان من، خدا براى شما آیین پاک برگزید، پس تا گاه جان سپردن الّا تسلیم رضاى خدا نباشید. (۱۳۲)

    و باز هم وقتی محمد قرار است از میان آیین های مختلف یکی را برگزیند:

    وَ قَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى‏ تهَتدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَ مَا کاَنَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ(۱۳۵)

    یهود و نصارى گفتند که به آیین ما درآیید تا راه راست یافته و طریق حق پویید. بگو: بلکه ما آیین ابراهیم را پیروى مى‏کنیم که به راه راست توحید بود و از مشرکان نبود. (۱۳۵)

    *و باز هم تاکید بر تسلیم بودن و الگو قراردادن ابراهیم :

    وَ مَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ محُسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَ اتخَّذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا(۱۲۵)

    دین چه کس بهتر از آن کسى است که خود را تسلیم خدا نموده و هم نیکوکار است و پیروى از آیین ابراهیم حنیف نموده؟! آن ابراهیمى که خدا او را به مقام دوستى خود برگزیده است. (۱۲۵)

    و چقدر زیبا صراط مستقیمی که ابراهیم به آن هدایت شد ، توحید و یکتاپرستی معرفی می شود:

    قُلْ إِنَّنی‏ هَدانی‏ رَبِّی إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دیناً قِیَماً مِلَّهَ إِبْراهیمَ‏ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ (۱۶۱)

    بگو: پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده آئینى پابرجا و ضامن سعادت دین و دنیا .آئین ابراهیم همان کسى که از آئینهاى خرافى محیط خود روى گردانید و از مشرکان نبود.

    *و باز هم تاکید بر مقام اعلای یکتاپرستی ابراهیم :

    إِنَّ إِبْراهیمَ‏ کانَ أُمَّهً قانِتاً لِلَّهِ حَنیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکینَ (۱۲۰)

    همانا ابراهیم یک امّت بود ،مطیع فرمان خدا و خالى از هرگونه انحراف و هرگز از مشرکان نبود.

    چقدر جالب از عبارت رشد برای ابراهیم بهره برده :

    وَ لَقَدْ آتَیْنا إِبْراهیمَ‏ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا بِهِ عالِمینَ (۵۱)

    ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم و ازاو آگاه بودیم.

    *وقتی خداوند از محمد می خواهد که داستان ابراهیم را برای امت روایت کند:

    وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِیمَ(۶۹)

    إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ(۷۰)

    قَالُواْ نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لهَا عَکِفِینَ(۷۱)

    قَالَ هَلْ یَسْمَعُونَکمُ‏ إِذْ تَدْعُونَ(۷۲)

    أَوْ یَنفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ(۷۳)

    قَالُواْ بَلْ وَجَدْنَا ءَابَاءَنَا کَذَالِکَ یَفْعَلُونَ(۷۴)

    قَالَ أَ فَرَءَیْتُم مَّا کُنتُمْ تَعْبُدُونَ(۷۵)

    أَنتُمْ وَ ءَابَاؤُکُمُ الْأَقْدَمُونَ(۷۶)

    فَإِنهَّمْ عَدُوٌّ لىّ‏ إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِینَ(۷۷)

    الَّذِى خَلَقَنىِ فَهُوَ یهَدِینِ(۷۸)

    وَ الَّذِى هُوَ یُطْعِمُنىِ وَ یَسْقِینِ(۷۹)

    وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ(۸۰)

    وَ الَّذِى یُمِیتُنىِ ثُمَّ یحُیِینِ(۸۱)

    وَ الَّذِى أَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لىِ خَطِیَتىِ یَوْمَ الدِّینِ(۸۲)

    رَبّ‏ هَبْ لىِ حُکْمًا وَ أَلْحِقْنىِ بِالصَّالِحِینَ(۸۳)

    وَ اجْعَل لىّ‏ لِسَانَ صِدْقٍ فىِ الاَخِرِینَ(۸۴)

    وَ اجْعَلْنىِ مِن وَرَثَهِ جَنَّهِ النَّعِیمِ(۸۵)

    وَ اغْفِرْ لِأَبىِ إِنَّهُ کاَنَ مِنَ الضَّالِّینَ(۸۶)

    وَ لَا تخُزِنىِ یَوْمَ یُبْعَثُونَ(۸۷)

    یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ(۸۸)

    إِلَّا مَنْ أَتىَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ(۸۹)

    وَ أُزْلِفَتِ الجْنَّهُ لِلْمُتَّقِینَ(۹۰)

    وَ بُرِّزَتِ الجْحِیمُ لِلْغَاوِینَ(۹۱)

    و حکایت ابراهیم را بر امت بیان کن. (۶۹)

    هنگامى که با پدر و با قومش گفت: شما چه معبودى را مى‏پرستید؟ (۷۰)

    جواب دادند که ما بتهایى را مى‏پرستیم و ثابت بر پرستش آنها بوده و هستیم. (۷۱)

    ابراهیم گفت: آیا هر گاه این بتهاى جماد را بخوانید سخن شما را مى‏شنوند؟ (۷۲)

    یا به حال شما هیچ سود و زیانى توانند داشت؟ (۷۳)

    گفتند: بلکه ما پدران خود را بر پرستش این بتان یافته‏ایم. (۷۴)

    ابراهیم باز به آنها گفت: آیا مى‏دانید که این بتهایى که شما مردم اینک مى‏پرستید، (۷۵)

    و پدران شما از قدیم مى‏پرستیدند، (۷۶)

    آنها مرا دشمن‏اند جز خداى یکتاى عالمیان؟ (۷۷)

    همان خدایى که مرا بیافرید و به راه راستم هدایت مى‏فرماید. (۷۸)

    و همان خدایى که مرا غذا مى‏دهد و سیراب مى‏گرداند. (۷۹)

    و چون بیمار شوم مرا شفا مى‏دهد. (۸۰)

    و همان خدایى که مرا مى‏میراند و سپس زنده مى‏گرداند. (۸۱)

    و همان خدایى که چشم امید دارم که روز جزا گناهم را بیامرزد. (۸۲)

    بارالها، مرا حکمى ببخش و به بندگان صالح خود ملحق ساز. (۸۳)

    و نامم بر زبان اقوام آتیه نیکو، و سخنم دلپذیر گردان. (۸۴)

    و مرا از وارثان بهشت پر نعمت قرار ده. (۸۵)

    و از پدرم درگذر، که وى سخت از گمراهان است. (۸۶)

    و روزى که خلق را از قبرها برانگیزند در آن روز مرا رسوا مگردان. (۸۷)

    آن روزى که مال و فرزندان سود نبخشند. (۸۸)

    و تنها آن کس سود برد که با دل با اخلاص پاک به درگاه خدا آید. (۸۹)

    و بهشت را به اهل تقوا نزدیک سازند. (۹۰)

    و دوزخ را بر گمراهان پدیدار گردانند. (۹۱)

    و باز داستانی دیگر از دعوت ابراهیم به توحید و شناخت ربّ :

    وَ إِبْرَاهِیمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذَالِکُمْ خَیرْ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ(۱۶)

    إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَ تخَلُقُونَ إِفْکا إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقًا فَابْتَغُواْ عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْکُرُواْ لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ(۱۷)

    وَ إِن تُکَذِّبُواْ فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِکُمْ وَ مَا عَلىَ الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ(۱۸)

    أَ وَ لَمْ یَرَوْاْ کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ إِنَّ ذَالِکَ عَلىَ اللَّهِ یَسِیرٌ(۱۹)

    قُلْ سِیرُواْ فىِ الْأَرْضِ فَانظُرُواْ کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَهَ الاَخِرَهَ إِنَّ اللَّهَ عَلىَ‏ کُلّ شىَ‏ قَدِیرٌ(۲۰)

    یُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ وَ یَرْحَمُ مَن یَشَاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ(۲۱)

    وَ مَا أَنتُم بِمُعْجِزِینَ فىِ الْأَرْضِ وَ لَا فىِ السَّمَاءِ وَ مَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلىِ‏ وَ لَا نَصِیرٍ(۲۲)

    وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِایَاتِ اللَّهِ وَ لِقَائهِ أُوْلَئکَ یَئسُواْ مِن رَّحْمَتىِ وَ أُوْلَئکَ لهَمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ(۲۳)

    فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُواْ اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَئهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فىِ ذَالِکَ لاَیاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ(۲۴)

    و ابراهیم را که به قوم خود گفت: خدا را بپرستید و از او بترسید(تقوا رو به این کل ترجمه نموده اند ) که پرستش و ترس خدا اگر بدانید براى شما بهتر است. (۱۶)

    و بدانید که شما به جاى خدا بتهایى را مى‏پرستید و دروغى مى‏سازید آنچه را جز خدا مى‏پرستید قادر بر رزق شما نیستند، پس روزى را از نزد خدا طلبید و او را پرستید و شکر وى به جاى آرید ، رجوع شما به سوى اوست. (۱۷)

    و اگر شما تکذیب مى‏کنید ،پیش از شما هم بسیارى از امم تکذیب کردند، و بر رسول جز آنکه به آشکار تبلیغ رسالت کند تکلیفى نیست. (۱۸)

    آیا ندیدند که خدا چگونه ابتدا خلق را ایجاد مى‏کند و باز به اصل خود برمى‏گرداند؟ این کار بر خدا بسیار آسان است. (۱۹)

    بگو که در زمین سیر کنید و ببینید که خدا چگونه خلق را ایجاد کرده، سپس خدا نشئه آخرت را ایجاد خواهد کرد، همانا خدا بر هر چیز تواناست. (۲۰)

    هر که را بخواهد (به معنی یشا و تفاوت آن با خواستن توجه نماییم !) عذاب مى‏کند و هر که را بخواهد مى‏بخشد و شما را به سوى او باز مى‏گردانند. (۲۱)

    و شما نه هرگز در زمین و آسمان عاجز توانید کرد و نه جز خدا نگهبان و یاورى دارید. (۲۲)

    و آنان که به آیات خدا و شهود لقاى او کافر شدند آنها از رحمت من ناامیدند و سخت به عذاب دردناک گرفتار خواهند شد. (۲۳)

    باز قوم جز آنکه گفتند: او را بکشید و در آتش بسوزانید پاسخ ندادند، و خدا او را از آتش نجات داد. در این حکایت براى قومى که به خدا ایمان آرند آیت هایى پدیدار است. (۲۴)

    *و به قول استاد سخن خواند درباره ی رفیق جون جونی خودش :

    سَلَامٌ عَلىَ إِبْرَاهِیمَ(۱۰۹)

    کَذَالِکَ نجَزِى الْمُحْسِنِینَ(۱۱۰)

    إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ(۱۱۱)

    سلام و تحیّت خدا بر ابراهیم باد. (۱۰۹)

    ما نیکوان را این چنین پاداش نیکو مى‏دهیم. (۱۱۰)

    زیرا او از بندگان با ایمان ما بود. (۱۱۱)

    و باز معرفی خداوند و توصیف قدرت و عظمت ربّ در نوشته های پیامبران از جمله ابراهیم :

    أَمْ لَمْ یُنَبَّأْ بِمَا فىِ صُحُفِ مُوسىَ‏(۳۶)

    وَ إِبْرَاهِیمَ الَّذِى وَفىَّ(۳۷)

    أَلَّا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى‏(۳۸)

    وَ أَن لَّیْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَى‏(۳۹)

    وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى‏(۴۰)

    ثمُ یجُزَئهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفىَ‏(۴۱)

    وَ أَنَّ إِلىَ‏ رَبِّکَ الْمُنتهَى‏(۴۲)

    وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکَى‏(۴۳)

    وَ أَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَ أَحْیَا(۴۴)

    وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَینْ‏الذَّکَرَ وَ الْأُنثىَ‏(۴۵)

    مِن نُّطْفَهٍ إِذَا تُمْنىَ‏(۴۶)

    وَ أَنَّ عَلَیْهِ النَّشْأَهَ الْأُخْرَى‏(۴۷)

    وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنىَ‏ وَ أَقْنىَ‏(۴۸)

    وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى‏(۴۹)

    وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ عَادًا الْأُولىَ‏(۵۰)

    وَ ثَمُودَاْ فَمَا أَبْقَى‏(۵۱)

    وَ قَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنهَّمْ کاَنُواْ هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغَى‏(۵۲)

    وَ الْمُؤْتَفِکَهَ أَهْوَى‏(۵۳)

    فَغَشَّئهَا مَا غَشىَ‏(۵۴)

    فَبِأَىّ‏ءَالَاءِ رَبِّکَ تَتَمَارَى‏(۵۵)

    هَاذَا نَذِیرٌ مِّنَ النُّذُرِ الْأُولىَ(۵۶)

    أَزِفَتِ الاَزِفَهُ(۵۷)

    لَیْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ کاَشِفَهٌ(۵۸)

    أَ فَمِنْ هَاذَا الحْدِیثِ تَعْجَبُونَ(۵۹)

    وَ تَضْحَکُونَ وَ لَا تَبْکُونَ(۶۰)

    وَ أَنتُمْ سَامِدُونَ(۶۱)

    فَاسجْدُواْ لِلَّهِ وَ اعْبُدُواْ (۶۲)

    یا که آگه نشد به آنچه در تورات موسى عمران است؟ (۳۶)

    و هم در صحف ابراهیم خلیل وفادار؟ (۳۷)

    که هیچ کس بار گناه دیگرى را به دوش نخواهد گرفت. (۳۸)

    و اینکه براى آدمى جز آنچه به سعى و عمل خود انجام داده نخواهد بود؟ (۳۹)

    و اینکه البته پاداش سعى و عمل او را به وى بنمایند. (۴۰)

    سپس پاداش کامل آن را به او بدهند. (۴۱)

    و اینکه کار خلق عالم به سوى خدا منتهى مى‏شود. (۴۲)

    و هم اوست که شاد و خندان سازد و غمین و گریان گرداند. (۴۳)

    و هم اوست که بمیراند و باز زنده فرماید. (۴۴)

    و اوست که خلق را جفت نر و ماده آفریده است. (۴۵)

    از نطفه‏اى آفریده که مى‏ریزد. (۴۶)

    و هم بر اوست که ایجاد نشئه آخرت کند. (۴۷)

    و هم اوست که بى‏نیاز کند و سرمایه بخشد. (۴۸)

    و هم اوست آفریننده ستاره شعرى. (۴۹)

    و هم اوست که نخستین قوم عاد را هلاک ساخت. (۵۰)

    و قوم ثمود را، و هیچ باقى نگذاشت. (۵۱)

    و پیش از اینان قوم نوح را که ظالم و سرکش‏تر بودند هلاک گردانید. (۵۲)

    و شهرهاى قوم لوط را واژگون ساخت. (۵۳)

    تا آنکه بر آنها عذابى بسیار سخت احاطه کرد. (۵۴)

    پس به کدام یک از نعمتهاى پروردگارت جدل و انکار مى‏کنى؟ (۵۵)

    این رسول هم مانند رسولان پیشین ترساننده خلق است. (۵۶)

    روز قیامت بسیار نزدیک شده است. (۵۷)

    هیچ کس غیر خدا آن روز را آشکار نتواند ساخت. (۵۸)

    آیا از این سخن تعجب مى‏کنید، (۵۹)

    و مى‏خندید و نمى‏گریید، (۶۰)

    و شما سخت غافلید ، (۶۱)

    بعد از این به سجده و عبادت خدا پردازید. (۶۲)

    *و تاکید دوباره ی خداوند بر الگو قراردادن ابراهیم و آیین یکتاپرستی اش:

    قَدْ کاَنَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فىِ إِبْرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُواْ لِقَوْمهِِمْ إِنَّا بُرَءَ ؤُاْ مِنکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکمُ‏ْ وَ بَدَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهُ وَ الْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتىَ‏ تُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ مَا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن شىَ‏ءٍ رَّبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکلَّنَا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنَا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ(۴)

    رَبَّنَا لَا تجَعَلْنَا فِتْنَهً لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ وَ اغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الحکِیمُ(۵)

    لَقَدْ کاَنَ لَکمُ‏ فِیهِمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کاَنَ یَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الاَخِرَ وَ مَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنىِ‏الحْمِیدُ(۶)

    براى شما مؤمنان بسیار پسندیده و نیکوست که به ابراهیم و اصحابش اقتدا کنید که آنها به قوم خود گفتند: ما از شما و بتهاى شما که به جاى خدا مى‏پرستید به کلى بیزاریم، ما مخالف و منکر شماییم و همیشه میان ما و شما کینه و دشمنى خواهد بود تا وقتى که تنها به خداى یگانه ایمان آرید، الّا آنکه ابراهیم به پدر خود گفت:من براى تو از خدا آمرزش مى‏طلبم و دیگر من بر نجات تو از خدا هیچ کارى نتوانم کرد، بار الها، ما بر تو توکل کردیم و رو به درگاه تو آوردیم و بازگشت تمام خلق به سوى توست. (۴)

    پروردگارا، ما را مایه فتنه و امتحان کافران مگردان و پروردگارا، ما را بیامرز که تنها تویى که بسیار مقتدرى و کاملا آگاهى. (۵)

    البته براى شما مؤمنان هر که به خدا و عالم آخرت امیدوار است اقتداء به ابراهیم و یارانش نیکوست، و هر که روى بگرداند خدا کاملا بى‏نیاز و به ذات خود ستوده صفات است. (۶)

    در پایان این نکته را هم اضافه کنم که ترجمه های متفاوتی در باب بعضی از کلمات و ریشه های فعلی جملات وجود دارد اما طبق صحبت استاد اگر با قلب خود به مطالعه ی قرآن بپردازیم یقینا خداوند به مسیر درست هدایت مان می کند.

    با امید به اینکه همیشه در مسیر هدایت الهی قرار بگیریم و از زمره ی یکتاپرستان باشیم و تسلیم امر خداوند .

    از خداوند برای خودم و شما تعهدی پولادین طلب می کنم تا در تمام این سفر همراه و همسفر هم باشیم.

    دوستتان داریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 2032 روز

    به نام خالق زیبایی‌ها

    سلام و عرض ادب دارم خدمت استاد عزیز و همه دوستان گلم در خانواده صمیمی عباس منش🌺، امیدوارم حال همگی شما خوب باشد، من که خدا رو شکر عالیم.🌺

    اگر انسانی به یک جایگاهی رسیده، من هم میتونم به اون جایگاه برسم.🍀 خدایا از تو میخوام که یک ابراهیم برای تو باشم، به همون اندازه موحد بشم، تا به مقامی برسم که ابراهیم رسیده، یعنی مقامی که خدا ما رو به عنوان دوست خودش قرار بده.🙏 همه چیز باوره.😍 یه بار استاد گفتن اگر ما باورهای پیامبران رو در خودمون ایجاد کنیم و دیدگاه و جهان‌بینی اونها رو داشته باشیم، به همون نتایجی می‌رسیم که اونها رسیدن.🌻 خدایا شکرت.

    ببینیم حضرت ابراهیم🌹 در قرآن کریم چه ویژگی‌هایی داشته: البته معتقدم بیشتر از اینها میشه جستجو کرد و خصوصیات و باورهای عالیتری رو بدست آورد. فقط سعی کنیم با عینک جستجوگری به قرآن نگاه کنیم و سوالهای قشنگ بپرسیم تا ان شاء الله جوابهای زیبا رو دریافت کنیم. 🌸

    ۱) موحد و یکتاپرست بودن. ۱۳۵ سوره بقره، ۶۷ آل عمران، ۹۵ آل عمران

    وَقَالُوا کُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (۱۳۵ بقره)

    ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻳﻬﻮﺩﻱ ﻳﺎ ﻧﺼﺮﺍﻧﻲ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﺗﺎ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻳﺎﺑﻴﺪ . ﺑﮕﻮ : ﺑﻠﻜﻪ ﺍﺯ ﺁﻳﻴﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻳﻜﺘﺎﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﺣﻖ ﮔﺮﺍ [ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ ] ﻭ ﺍﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩ .

    🌺🌺🌺

    مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلَا نَصْرَانِیًّا وَلَٰکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (۶۷ آل عمران)

    ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻧﻪ ﻳﻬﻮﺩﻱ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﻧﺼﺮﺍﻧﻲ ، ﺑﻠﻜﻪ ﻳﻜﺘﺎﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﺣﻖ ﮔﺮﺍﻳﻲ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺑﻮﺩ ، ﻭ ﺍﺯ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩ .

    🌷🌷🌷

    قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (۹۵ آل عمران)

    ﺑﮕﻮ : ﺧﺪﺍ ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺖ . ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﺁﻳﻴﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻛﻪ ﻳﻜﺘﺎﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﺣﻖ ﮔﺮﺍ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩ ، ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﻴﺪ .

    ۲) تضرع، دعا و التماس شدید و بردباری در برابر سختی. توبه ۱۱۴

    وَمَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ إِلَّا عَن مَّوْعِدَهٍ وَعَدَهَا إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ 🌸إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ🌸

    ﻭ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺪﺭﺵ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻭﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﻧﺒﻮﺩ، ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻭﻱ ﺩﺷﻤﻦ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﻴﺰﺍﺭﻱ ﺟﺴﺖ ; ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭ ﺑﻮﺩ .

    ۳) منیب بودن، یعنی بسیار بازگشت کننده به سوی خدا، هود ۷۵

    إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُّنِیبٌ

    ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﻛﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭ ﻭ ﺩﻟﺴﻮﺯ ﻭ ﺭﻭﻱ ﺁﻭﺭﻧﺪﻩ [ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ] ﺑﻮﺩ .

    ۴) حضرت ابراهیم بدنبال شناخت حقیقت و اطمینان قلبی بود: بقره ۲۶۰

    وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَىٰ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَىٰ وَلَٰکِن 🌺لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی🌺 قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَهً مِّنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ کُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ

    ﻭ [ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ] ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﮔﻔﺖ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻩ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻲ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻩ ﺍﻱ؟! ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ، ﻭﻟﻲ [ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ] ﺗﺎ ﻗﻠﺒﻢ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻳﺎﺑﺪ. ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﭘﺲ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻛﻦ ، ﻭ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﻮﻫﻲ [ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ] ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ ، ﺳﭙﺲ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻛﻪ ﺷﺘﺎﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﻳﺖ ﻣﻰ ﺁﻳﻨﺪ ; ﻭ ﺑﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﺗﻮﺍﻧﺎﻱ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .

    ۵) تسلیم بودن در برابر هدایت‌های الهی:۱۳۱، ۱۳۲، ۱۳۳ بقره، ۱۳۶ بقره،

    أَمْ کُنتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلَٰهَکَ وَإِلَٰهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِلَٰهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (۱۳۳ بقره)

    ﺁﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻳﻌﻘﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﺮﮒ ﺩﺭ ﺭﺳﻴﺪ، ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻮﺩﻳﺪ؟ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ : ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﻣﻰ ﭘﺮﺳﺘﻴﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻮ ﻭ ﺧﺪﺍﻱ ﭘﺪﺭﺍﻧﺖ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻭ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﻭ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻱ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﻰﭘﺮﺳﺘﻴﻢ ، ﻭ ﻣﺎ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺍﻭﻳﻴﻢ✨.

    🌹🌹🌹

    خدایا شکرت به خاطر آیینی که برای ما قرار دادی🙏، خدایا شکرت به خاطر نعمت انسان‌های بزرگی که الگو و پیشوای ما قرار دادی مثل حضرت علی، حضرت محمد و حضرت ابراهیم علیه السلام🍀🌻😍❤️

    امیدوارم در پناه خدای مهربان همیشه شاد🌺، سلامت🌷، سربلند🌸، رضایتمند🌻، ثروتمند🌹 و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🌟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    فاطمه مهاجر گفته:
    مدت عضویت: 2902 روز

    به نام خدای هدایتگر خداوندی که از رگ گردن به همه ی ما نزدیکتره

    سلام استاد عزیز

    سلام خانم شایسته عزیز

    سلام همسفرهای عزیز

    روز سوم سفرنامه

    توحید یعنی از قید هر وابستگی ایی رها بشی

    توحید یعنی خداوند در اولویت اول زندگیت قرار بگیره نه پول نه رابطه نه شهرت نه مقام نه بچه ات

    توحید یعنی دل نبستن یعنی رهایی و وارستگی در عین مالکیت در عین نزدیکی 

    توحید یعنی عطش یکی شدن با خداوند 

    توحید یعنی از خواب غفلت بیدار شدن و پیدا کردن اصل 

    توحید یعنی اول زندگی رو تجربه کنی و بعد رها بشی و از پس زندگی خدا رو ببینی خدا رو پیدا کنی 

    توحید یعنی خداوند از همه ی چیزهای دیگه برات مهم تر باشه 

    توحید یعنی نه تنها از لذت های زندگیت نگذری بلکه از مسیر لذتها برسی به منبع اون لذت 

    توحید یعنی اعتماد به رب

    وقتی استاد توی دوره عزت نفس میگه چقدر به خداوند اعتماد داری؟ مدتها فکر کردم و دیدم نه من به خداوند اعتماد ندارم که اگه داشتم نمی‌ترسیدم که اگه داشتم تردید نداشتم که اگه داشتم تعلل نمیکردم در کارهام و…

    و من خیلی فاصله دارم با این مدار با این درک از خداوند با این نگاه به خداوند

    تسلیم بودن یعنی آرامش داشتن یعنی حساب و کتاب نکردن یعنی بزنی به دل ترسهات بدون حساب و کتاب

    تصمیم من بعد از دیدن این فایل: آسون بگیرم به خودم و اجازه بدم هدایت بشم اجازه بدم الله کارها رو انجام بده ( اعتماد کنم به نیرویی که حواسش به همه چیز هست)

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مهشید گفته:
      مدت عضویت: 1689 روز

      سلام فاطمه جان

      امیدوارم که خوب باشی

      فاطمه جان این فایل نشانه من بود که 142 صفحه کامنت داره. همینجور که داشتم از کامنتها میخوندم، با خودم گفتم بزار برم از یکی از صفحات قدیمی تر کامنت بخونم و شماره 70 به ذهنم اومد.

      و اینجا به کامنت شما هدایت شدم….

      حالا همزمانی جالبی که توی متن کامنتتون برای من وجود داره اینه که، چند روز پیش یه کامنت برای فایل نشانه ام نوشتم (گفتگوی استاد با دوستان-37) که بخشیش رو براتون اینجا مینویسم:

      توحید یعنی اینکه هیج کس توی زندگی من تاثیری نداره.

      توحید یعنی منم که خالق زندگیمم.

      توحید یعنی من کار خود را به خدا واگذارم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست.

      توحید یعنی فرمانروای مغرب و مشرق… هیج معبودی جز او نیست، بر او توکل کرده ام و او فرمانروای عرش بزرگ است.

      توحید یعنی نباید نگران باشم.

      توحید یعنی خداوند یاور و کارساز و کارگشای منه.

      توحید یعنی من خودم رو دوست دارم و به خودم احترام میگذارم و برای خودن ارزش قائل هستم.

      توحید یعنی خدایی که به خاطر من قوانین کشورها رو تغییر میده، این کار من رو هم به آسونی جور میکنه.

      توحید یعنی خدایی که ابرهای آسمون رو برای من جابه جا میکنه، این کار منو هم خودش رو به راه میکنه.

      توحید یعنی خدایی که اینقدر مهربون و وهابه که با یه لب تر کردن من، این همه بارون رو به مدت 24 ساعت برام سرازیر میکنه، فکر بقیه کار رو هم کرده و خودش به آسونی، من رو به خوشی ها و لذتها و شادیها و ثروتها و نعمتها هدایت میکنه. خدایا شکرت.

      دیدن این کلمات، با همون سبک و سیاق توی کامنت شما، شگفت زده ام کرد…

      جالبیش اینه که چند روز قبلش من به یه کامنت دیگه ای هدایت شدم که اونم دقیقا به همین شکل درباره توحید نوشته بود…

      لینک هر دوتا کامنت رو براتون میذارم:

      abasmanesh.com

      abasmanesh.com

      ممنون دوست من

      برات سلامتی و آسانی و حال خوب آرزو میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        فاطمه مهاجر گفته:
        مدت عضویت: 2902 روز

        به نام خدایی که از رگ گردن به همه ما نزدیکتره

        مهشید عزیزم این کامنت رو با اشک برات می‌نویسم

        مدتیه از خدای خودم درخواست کردم که در شغل مورد علاقه ام شاغل بشم و کسب درآمد کنم. چند روزی بود که ناامید شده بودم امروز صبح که از خواب بیدار شدم دوباره با خدای خودم حرف زدم که

        خدایا من عقلم نمی‌رسه تو منو هدایت کن، تو راه گشای من باش

        داشتم کامنت ها رو می‌خوندم وقتی تمام شد میخواستم برم به کارهام برسم خدای من به من گفت برو توی سایت نشانه امروزه رو ببین چیه؟! وقتی سایت باز شد بجای نشانه امروز دستم رفت روی پروفایل خودم و نقطه آبی …

        مهشید عزیزم خدای من از طریق کامنت شما بهم گفت به من اعتماد کن حتی اون جمله هایی که توی کامنتتون نوشته بودید هم اینقدر برام دلنشین و آشناست که خدا می‌دونه

        چقدر خدای من دانا و آگاهه …چقدر حواسش به همه ما هست …چقدر این اشک ها داره سبکم می‌کنه داره بهم میگه محکم باش من هستم خدای من تسلیمم

        خداوند به شما دوست عزیزم و همه رهروان این راه الهی برکت و رزق بغیرالحساب بده

        در پناه تنها فرمانروای جهان باشیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    شقایق صفرپور گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    الهی به امید تو

    چقدر تصمیم قشنگی گرفتم که بمونم و ادامه بدم

    بمونم و به گوش دادن صحبت های شما استاد عزیزم ادامه بدم سه روز پیش وقتی روز شمار جلسه دوم رو دیدم برام قابل درک نبود انگار فرا تر از ذهن من داشتید حرف میزدید و توی مغز من جا نمیشد ویدیو رو کامل ندیدم ولی از همون 20 دقیقه که دیدم هم خیلی متوجه شدم اخه میدونم ذهنم هنوز درک نمیکنه خیلی چیز ها رو درست مثل بچه ای که میخواد تازه به دنیای بیرون و درک خیلی مسایل دست پیدا کنه ولی گفتم نمیشه که باید ادامه بدم رفتم ویدیو دیگه ای به اسم هر روز بهتر از دیروز رو گوش کردم ایمان اوردم که جای درستی قرار گرفتم و باید ادامه بدم چون بین دو راهی که گفتید من صعود رو انتخاب کردم

    خیلی قبل تر از ایمان گفتید و من امروز این حرف رو شنیدم و چه به موقع شنیدم

    پری شب 13 ابان یه دل سیر اشک ریختم که سفارش کیک مشتری رو خراب کردم با خدای خودم حرف میزدم ازش کمک خواستم که درسته من اول راهم ولی این سفارش خیلی مهمه ابروم رو به دستاش سپردم نمیدونم چطوری نمیدونم چی شد ولی 14 ابان روز جمعه با دلی اروم فقط شروع به کار کردم بدون اینکه به نتیجه فک کنم فقط تو ذهنم مدام تکرار میکردم به خدای خودت ایمان داشته باش تو تموم زندگیت تو دستاشه و تا الان بد ندیدی اگر دیدی به خاطر اینه که پرده از حقایق برداشته نشده هنوز پس اروم فقط ادامه بدم

    استاد عزیزم

    باور میکنید؟

    بهترین و خوشمزه ترین کیک تو تموم سفارش های تا به الان من شد

    من که باور میکنم

    چون پشت تموم اون چند ساعت تلاش من خدای من بود که چاشنی عشق و محبت رو با من بین لایه لایه های کیک جا میذاشت

    الحمدالله که پروردگار منه خدایی میکنه و الحمدالله که بندشم و بندگیشو میکنم

    سایت مستدام استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2085 روز

    به نام❤ حضرت دوست❤

    به ناااااام ❤ حضرت دوست❤

    که هررررر چه دارم از اوست….

    اگر اینجا هستم از لطف اوست❤

    اگر سرانگشتانم توان نوشتن دارند ،از لطف اوست❤

    اگر در مدار درک یک آگاهی قرار می گیرم ،از لطف اوست❤

    اگر دچار تضادی می شوم و بعد از کشمکش های ذهنی ام به درک و هدایتی می رسم، درک و هدایت و وضوحش همه از اوست❤

    اگر با استاد عباس منش عزیز آشنا شدم ، هدایت من به این آشنایی از اوست❤

    من سال ها از او کمک می خواستم و تقاضای هدایت می کردم بی نتیجه بود! اما همین که فارغ از همه چیز و همه کس شدم و بار دیگر درخواست هدایت کردم او اجابت کرد! اصلاً ❤او❤ همان دم که از روحش در من دمید همه ی خواسته هایم را اجابت کرد! این منم که دائماً فراموش می کنم ! گاهی آنقدر غرق در اطرافم می شوم که یادم می رود که هر چه هست همه اوست!

    قبل از این که با این سایت آشنا بشم که کلاً پرت بودم ، نمره ی توکل و توحیدم صفر که چه عرض کنم منفی میلیون بود احتمالاً! مخصوصاً در مورد “رزق و روزی” همیشه و هر لحظه در اضطراب بودم ، فاصله ی ازدواج من تا به دنیا اومدن اولین فرزندم هفت سااااله!چرا؟! چون نگران بودم! وقتی فقط من و همسرم بودیم اصلاً نگران نبودم! همه چی فراووون بود، هم خوراک ،هم پوشاک، تحصیل ، تدریس، تفریح …. اما انگار رزّاقیت خدای ذهن من فقط همین قدر بود! همین که کسی در مورد بچه با من حرف می زد اولین چیزی که تو ذهنم میومد این بود که ما درآمدمون به اندازه ای هست که خودمون خوب و خوش باشیم!!! همیشه هم کلی با دیگران بحث می کردم که من الان خودم سرکار میرم ما هنوز پس انداز نکردیم ، وقتی من بچه دار شم دیگه نمی تونم برم سر کار و در نتیجه درآمد کمتر میشه و…… (وااااااای پناه بر خدا🥺یادش میافتم خودم باورم نمیشه ذهن تا این حد محدود !!! اونم مثلاً مسلمان !!! اغفرلی یا الله🥺) دیگه شما تصور کنید!با این ذهن به شدددددت محدود من معلومه چی شد دیگه! گیر من فقط تو رزق و روزی بود! من و همسرم فامیل هستیم خیلیا می گفتن که مشکل ژنتیک و فلان و این حرفا ،اما خدای من از این لحاظ مقتدر بود و سر سوزن نگرانی از این بابت نداشتم! بعضیا می گفتن سن و سالت بالا رفته آزمایش فلان فلان دادی؟می گفتم نه! دلم قرص بود چون خدای من تو این واااادی هم همه چی تمام بووود!اما از اول نگران پول ویزیت دکترم بودم!نگران خرج تغذیه خودم تو دوران بارداری بودم و نگران بعد از به دنیا اومدنش بودم !نگران آینده اش بودم … بارها و بارها شنیده بودم که بچه روزی اش رو با خودش میاره! اما اعتقادی به این حرفا هم نداشتم!

    در اثر دلخوری پدر و مادرامون بالاخره تصمیم گرفتیم بچه داشته باشیم! اما خدای من خدای ثروتمندی نبود!!!حتی به این که گناهان رو می بخشه اعتقاد داشتم ،اما فقط ثروتمند نبود! و چون خدای من ثروتمند نبود چند وقت یه بار که به خاطر همین کمبود مالی، اوضاع روحیم شدید بهم می ریخت تو ذهنم باهاش بحث می کردم و به بقیه ی صفاتش هم تردید می کردم!بصیر هست ؟سمیع هست؟ عادل هست؟ پس چرا وضع من اینطوریه؟ یادمه وقتی من و همسر جان پیش خودمون تصمیم گرفتیم بعد از تموم شدن درسم بچه داشته باشیم همزمان پدر عزیزم برای ما یه ماشین گرفت! از تصمیم ما هم اصلاً خبر نداشت! بعد همین که اولین فرزندم رو باردار شدم یه وامی که چند وقت همسرم دنبالش بود و جور نمیشد یهو اوکی شد! تازه اینجا یه کم ذهنم این که بچه روزیش رو با خودش میاره رو پذیرفت ،وقتی هم که تو فکر بچه دوم بودیم شرایط طوری شد که پدر جانم یه واحد آپارتمان در اختیارمون گذاشت تا اونجا زندگی کنیم به امید اینکه با این کار وضع مالی ما بهتر بشه! اینجا دیگه یقین پیدا کردم که بچه با خودش روزی میاره! البته هنوز حتی ذرّه ای هم به این باور که خداوند روزی رسانه نزدیک نشده بودم و میگفتم بچه با خودش روزی میاره!

    همون موقع ها موقعیتی پیش اومد که زندگی چند تا تاکسی ران رو از نزدیک دیدم و دیدم که خیییلی راضی هستن و با خودم گفتم که اگه یه جور بشه همسر من تاکسی دار بشه و از این کارگری بیاد بیرون حتماً وضع ما هم خوب میشه! واااای از این حرفی که می خوام الان بگم خییییلی خجالت می کشم 🤦‍♀️اما میگم! چون عمق محدودیت ذهنی من رو نشون میده! همون موقع ها تو اطرافیان ما چند نفر از طریق دیه خونه دار یا ماشین دار شدن و یا پول دیه تو حسابشون داشتن و سودش رو می گرفتن و یه سری هم همون موقع از پول ارثیه خونه دار شده بودن! قشنگ یادمه که تو دل خودم گفتم یعنی اگه قراره ما وضعمون خوب بشه باید یه بلایی سرمون بیاد تا یه پولی بیاد تو زندگی ما! واااااای خدایا! منو ببخش!🥺 یعنی اگه فایل روز اول سفرنامه رو کار نکرده بودم الان اینحا دق می کردم از عذاب وجدان!!! معلومه چی شد دیگه! واضح معلومه که با این فکرا و این اضطرابا چی شد! می گفتم خدایا من پول می خوام اما اصلاً زبونم لال دوست ندارم یه تار مو از سر پدر و مادرم کم بشه!!! وااااای خداااااااا! دوست ندارم بلایی سر یکی از ماها بیاد!!!! یادمه اینقدر از این فکر اذیت شدم که گفتم خدایا دستت درد نکنه پول نمی خوام همین زندگی خوبه!!! می دونید چی شد؟! همسرم تو انبار یه فروشگاه کار می کرد ، یه روز که همکار همسرم مرخصی بود ، لاین فروشگاه جنسی رو از انبار می خواست که تو قفسه های بالا بود. همسرم تنهایی از نردبان که ایمن هم نبوده میره بالا و نردبان هم سر می خوره و…….! لطف خدا بود که اون قسمت پر کارتن بوده اول میافته رو کارتن ها و موقع افتادن رو زمین هم دست راستش رو اول میذاره رو زمین و دستش از چند جا از کف دست تا استخوانِ نازک نی میشکنه!🥺 و خلاصه کنم بعد از یه سال از پول دیه یه تاکسی بیسیم میخره …. یعنی بذارین کنار هم دو تا باور رو ! تاکسی و دیه! وااااای خدا! وضع ما یه کوچولو بهتر شد اما همچنان درگیر مسائل مالی بودیم خرج سنگین ماشین و ….من صاحب سه فرزند هستم!و گاهی به حدی نگران آینده‌شون بودم که نگرانی از چهره ام کاملاً پیدا بود!

    تازه اینو هم بگم که من سال ۸۴فیلم راز رو دیده بودم اما هیچ درکی یعنی هیچ درکی ازش نداشتم! کتاب های موفقیتی هم می خوندم یا تو اینترنت در این مورد مطالعه می کردم اما سیمان که چه عرض کنم بتن های افکار محدود کننده ی مغز من به فولاد می گفت بچه این محلی؟؟؟؟؟؟!!!!!!🤣 همیشه هم تحت تأثیر اون مطالعات ،خودم رو مقصر می دونستم اما نمی تونستم بفهمم که نقش من کجاست! تقصیر یا تأثیر من کجاست! گفتم که، خدای من در زمینه های دیگه خوب خدایی بود و من شکرگزارش هم بودم و طبق سر رسیدایی که از قبل دارم گاهی شکرگزاری کتبی هم داشتم. آدم شاد و خوش بین هم بودم! خوب یادمه که وقتی دچار بیماری ناشناخته عجیبی تو مغز استخوان پام شدم اصلاً از خدا دلخور نبودم و سرخوش و سرمست با همون پا و به کمک عصا تفریح میرفتیم و شاد بودم!به لحاظ مالی هم شکرگزار خداوند بودم اما مهمتر از شکرگزاری حواسم نبود که هر چه هست همه از خداست،پس باز هم می تواند باشد!

    بگذریم یادم نیست چی شد و چجور؟اما یه جایی رسیدم به این نقطه که اگه وضع مالیمون خوب نیست خودمون مقصریم! و تغییر واقعی از همین جا شروع شد که من پذیرفتم مقصر خودمم! یواش یواش درکم از کتابایی که می خوندم بیشتر شد! یواش یواش ،دیدم به روزی رسانی خداوند تغییر کرد!ما تقریباً هر ماه حداقل یک بار به طبیعت می رفتیم و من اونجا به زندگی مورچه ها نگاه می کردم و میگفتم روزی اینا همه جا ریخته و خودشون میرن جمع می کنن ! وقتی می رفتیم طبیعت می دیدم گربه ها و سگ ها اطرافمون هستن. بعضیاشون دور می ایستن و فقط نگا می کنن اما بعضی حیوونا جسارت دارن و میان تا دم سفره! یا همین که بساط خوراکی خوردن بچه ها پهن میشد مورچه های بزرگ میومدن رو زیلو تا خرده پفک و چیپس و …ببرن!اینا رو دقیقاً الان که دارم می نویسم می فهمم ها! اون موقع نمی فهمیدم که در واقع دارم ازشون درس می گیرم فقط با لذت نگاشون می کردم و در موردشون حرف می زدم اما اینا همش یه ورودی مناسب بود به مغز من و با جادویی که داشت آروم آروم رو ذهن من کار کرد! من از حیوانات درس گرفتم! من از طبیعت درس گرفتم! می دونید چرا ؟! چون بهش حسادت نداشتم! اینم دقیقاً الان فهمیدم! به نظرم حسادت یه سد محکمه در برابر ورودی های مناسب در هرررر زمینه ای! یه ترمز قوی که تو رها شدن بد قلقه! و خیییییییلی هم مخفیه ! لحظه ای که حسادت می کنیم اصلاً نمی فهمیم که داریم حسادت می کنیم! من خودم، تازه یواش یواش دارم کشف می کنم ردپای این ترمز خفن رو تو لایه های پنهان مغزم! یه مثال میزنم بر فرض همسرم یه اسب داره و اسب سواری میکنه اگه من احساس بدی پیدا کنم وقتی که او داره لذت میبره از اسب سواری اش! حالا هر فکر منفی ای که تو ذهن من اون موقع تراوش کنه به نظر من جنسش حسادته!و به نظر من در واقع شأن انسانیت خودم رو تا حد حسادت به یه اسب آوردم پایین!!! البته منظورم خودِ اسب نیست، که همه مخلوقات خداوند با ارزشند! من از پست بودن جنس احساس حسادت به اون مخلوق دارم حرف می زنم که تا اون اندازه شأن احساسی خودمون رو پایین میاریم و ….

    من یه حسادتی رو چند ماهه که در خودم کشف کردم و شوکه شدم که سال ها در وجودم بود و من نمی دونستم! وقتی کشفش کردم و گذاشتمش کنار ،تو همون زمینه نجومی پیشرفت کردم!البته به همین راحتی نیست تکاملیه واقعاً ! اینقدر تو ذهنت برو بیا داره و تو باید ادامه بدی تا بالاخره موفق بشی! و البته همیشه باید مواظب باشی و فکر نکنی که دیگه برای همیشه حل شده!!! وقتی ما زاویه دیدمون رو عوض کنیم همه چی به نفع ما تغییر می کنه به همین سادگی! البته نه به همین آسونی!تکامل میخواد! تداوم می خواد! باورهای محدود کننده دوباره میان سراغت حالت رو بد می کنن و تو دوباره باید این چرخه رو تکرار کنی!

    اگه بخوام در موردش بگم یه تومار میشه اما فقط همین قدر بگم هر جا تو هر موقعیتی و در هر زمانی به هر کسی یا چیزی و یا پدیده ای و یا هر مخلوقی اگر سر سوزن احساس بدی پیدا کردی بدون که دچار حسادت شدی! احساس حسادت هم از باور کمبود میاد!حالا کمبود در هررررر زمینه ای! و به نظرم ما خداوندِ خودمون رو در اون زمینه ی خاص ” غنی و مقتدر ” نمی دونیم و این هم یعنی همون عدم اعتماد به خداوند! چرا حضرت ابراهیم تونست کاری رو بکنه که از هیچ بنی بشری که در حالت روحی سالم باشه بر نمیاد که خودش با دست خودش نه با اسلحه بلکه با چاقو …..وااااای توضیحش هم سخته! حضرت ابراهیم حتی از خداوند نپرسید که چرا؟ نه این که انسان سنگدلی بود نه!!! بلکه حضرت ابراهیم علیه السلام انسانی بود به شدت از درون ثررروتمند! انسانی با باورهای توحیدی ثروتمند! دیگه همه ی ما اینو فهمیدیم که ثروت فقط پول نیست! فقر فقط فقر مالی نیست! ممکنه انسانی فقر مالی نداشته باشه اما فقر عاطفی داشته باشه!فقر خلاقیت داشته باشه! فقر شجاعت داشته باشه و و و و . و ابراهیم به یقین انسانی از همه لحاظ ثروتمند بود ! خلیل الله بودن مقام کمی نیست! یعنی خداوند برای ابراهیم علیه السلام همه چی تاکید می کنم همه چی بود! قلب حضرت ابراهیم یک قلب کاملاً توحیدی بود و پرررررر از عشق الله! با وجود الله ابراهیم احساس کمبود در هیچ زمینه ای نداشت! قطعاً به طور طبیعی در اون لحظات احساسات عاطفی شدیدی در قلب پدر و پسر جاری بوده اما کنترل ذهن شون به حدی بالا بوده که ظرف احساساتشون رو سریع از عشق و ایمان به خداوند پر کردن نه با افکار منفی ! داستان ابراهیم داستان اتصال دائمی بنده به رب خودش هست! اما ما گاهی در وصلیم و اکثراً در فصل و یا برای بعضی دائماً در فصل! اگر عواطف ابراهیم دائما وصل به خداوند نبود و یک لحظه فقط یک لحظه اتصال قلبش از الله قطع میشد همان یک دم کافی بود برای تردید! برای نافرمانی!

    تو اون موضوع فرزند که اولِ کامنتم گفتم من به خداوند وصل نبودم!به لحاظ اینکه فرزندان سالمی خواهم داشت وصل به خداوند بودم و قدرت خداوند رو مافوق همه محاسبات بشری می دونستم و ذرهّ ای تردید نداشتم چون در این زمینه وصل به ذات خداوند بودم! اما در زمینه رزق و روزی وصل به ذات غنی و ثروتمند الله نبودم! نگران این بودم که چطور باید آینده ی این بچه ها رو تامین کنیم؟! انگار من همه کاره بودم و چون هیچ کاری هم از من برنمیومد پس قرار بود اینا در آینده بیچاره باشن! آینده که خوبه ما در لحظه حالمون هم آرام نبودیم چون اعتماد به خداوند نداشتم! انگار نه انگار که خدای من خدای فرزندانم هم هست! ابراهیم چقدددددر موحد بود!!!خدایا! حتی نگفت: خدایا! احساسات زنم چی میشه؟ اون مادره! چه بلایی سرش میاد بعد از این؟! نگفت من اگه این کار رو بکنم دیگران چی میگن؟! ابراهیم همون موقع که فرزندانش رو در بیابان رها کرد هم از این فکرها نکرد! وقتی مطیع خداوند باشی همه اطرافت اوکی میشه! گاهی با خودم میگم زن ابراهیم هم انسان ارزشمندی بوده که همراه با ابراهیم پیش رفته! و این قانونه! این قانونه! ما خودمون رو درست کنیم هر چه که به ما مربوط باشه خودبخود درست میشه! خودبخود هم مدار میشه! هم مدار نباشه ، مسیرش از ما جدا میشه و من اینو به چشم خودم دیدم ! تغییراتی در پیرامون من از همه لحاظ رخ داد و همچنان در حال رخ دادنه که اگه من ساااااال ها به همون سبک زندگی سابقم اگر هرررررر روز هم تلاش می کردم حتی یک مورد تاکید می کنم حتی یک موردش رو نمی تونستم درست کنم!!!

    در مورد شجاعت ابراهیم! وای خدایا! همه ی شهر بت پرست باشند و تو یک نفر موحد باشی! حتماً تا حالا تجربه کردین !تو یه جمعی در مورد یه مسئله ای نظرخواهی میشه !شما یک نظری داری و تمام اون جمع یک نظر دیگه که کاملاً متفاوته! حتی جرات نمی کنی بگی من نظرم این نیست! خیلی با جرات باشی میگی نظری ندارم!!! حالا عمل بماند! اونوقت حضرت ابراهیم پا میشه میره توحیدش رو عملی میکنه ! فرار هم نمیکنه! تا آخر آخر می ایسته! الله اکبر! الله اکبر! مگه میشه مگه داریم! نخندیدا 😅من گاهی وقتی گاز رو روشن می کنم دستم رو میگیرم بالای حرارت شعله ببینم چقدر میشه طاقت آورد !اصلا وقتی میخوام این کار رو بکنم می ترسم! اونوقت اینا آتیش به اون عظمت رو روشن کردن و بعد پرتابش کردن تو آتیش! نه اینکه مثلا بذارنش وسط هیزم ها و بعد آتیش درسن کنن که تو این مدت هم مثلا حضرت ابراهیم بگه خدایا دیدی تا اینجا اومدم حالا دیگه یه کاری بکن! نه! حضرت ابراهیم از بیرون آتش به داخل آتشی مهیب و عظیم پرتاب شد! و ذره ای تردید نکرد! وای خدا ! من اصلاً نمی تونم اینو هضم کنم! خدای این دنیا و خدای اون دنیا برای ابراهیم یکی بود! این دنیا و اون دنیا برای ابراهیم یکی بود! همونطور که داشتن و نداشتن فرزند تغییری در عبودیتش ایجاد نمی کرد! همونطور که این که کنار خانواده اش باشه یا نباشه براش فرقی نمی کرد چون ابراهیم خداوند رو حامی و حافظ خانواده اش می دونست نه خودش رو! اما ما چی؟ چقدر آدم ها رو دیدیم که زندگی شون قبل و بعد فرزند متفاوته! من خودم چقدر جاها گفتم به خاطر بچه ها نمیشه فلان کار رو کرد! بچه ها طاقت فلان سختی رو ندارن!فرزند یکی از ابزار امتحان الهیه که خداوند به طور صریح در قرآن با این عنوان ازش یاد میکنه! و حضرت ابراهیم علیه السلام از سخت ترین امتحان ممکن الهی در این زمینه سربلند بیرون آمده، و همون طور که استاد گفت باید در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام مطالعه کنیم! سعی کنیم ریشه ی رفتارهاش رو درک کنیم!

    این فایل رو باید بارها و بارها گوش کنیم و به داستان زندگی ابراهیم فکر کنیم و الگو بگیریم برای من بشخصه کار سختیه! اما باید تمرین کنم! باید تمرین کنم!

    سومین سفرنامه رو هم نوشتم گرچه سفر من سی روزه نخواهد بود و بیشتر طول می کشه اما قطعاً سی منزل مشخص شده رو خواهد داشت ! که این سومین منزل بود! من تعهد دادم که بایستم تا آخر این سفر و سفرنامه ی هر روز رو هم بنویسم! الان می تونم برم برای روز چهارم!

    ممنونم استاد عباس منش عزیزم از اینکه توحید و شجاعت ابراهیم علیه‌السلام رو به ما یادآور شدین!

    ممنون که کامنت من رو خوندی عزیزم!

    گسترش درهای وسیع ثروت بی پایان الهی رو در تمام زمینه ها هم برای خودم و هم برای تک تک شما عزیزان از الله یکتا می خواهم🤲❤

    و سلام بر ❤خدایی❤ که از رگ گردن به من نزدیکتر است!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: