«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 32 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان
سلام به دوستان عزیز
ابراهیم کسی بوده که وقتی ماموریتی از سمت خدا دریافت میکرده با عشق اون رو انجام میداده و انقدر تسلیم بوده که فرزندش رو رها میکنه که شیرخواره بوده و با هاجر در بیابان با این ایمان که خداوند از اونها حمایت میکنه و نگهبانشون هست، و بعد خدا بهش میگه سر بچت رو ببر و بعد از بیست سال برمیگرده سر بچش رو ببره نه برای اینکه قریون صدقش بره. ابراهیم چقدر تسلیم خداوند بوده و چقدر خداوند رو باور داشته و الهاماتش رو باور داشته و انجام داده. این شخصیت رو تحسین میکنم که انقدر الهامات رو خوب تشخیص داذه و انجامشون داده. تحسین میکنم ابراهیم رو. و اگر یک نفر تونسته دز جهان اینطور عمل کنه پس ما هم میتونیم. اگر ابراهیم تونسته خلیل الله بشه و رفیق خدا بشه ما هم میتونیم.
چقدر باورهای خوبی داره این فایل:
من ایمان دارم که خداوند نگهبان و حمایتگر منن
من ایمان دارم که شرایط جوری پیش میزه و بار من روی زمین نمیمونه
من ایمان دارم که اتصالم به خداوند دائمی هست
من ایمان دارم خداوند به من کمک میکند
من ایمان دارم برگی بدون اذن خداوند از روی درخت بر روی زمین نمی افتد
من ایمان دارم که تسلیم شدن در برابر امر رب امکان پذیر است
وقتی من به خداوند ایمان دارم احساسم خوبه چون میدونم که حمایتم میکنه
بریم در دل ترس هامونو ایمان داشته باشیم الله حمایتمون میکنه و مثل استا. که هرکجا ایمان داشته و حرکت کرده کارش به بهترین شکل انجام شده و از طریقی که اصلا قکرش رو نمیکرده بهش یاری رسیده ما هم عمل کنیم و ایمان پایدار داشته باشیم
خوشبخت، سلامت، در ازادی زمانی مکانی مالی در روابط عاطفی خوب و مثبتنگری، احساس خوب و شاد و ثروتمند با مهارت های کاربردی و خدمت رسان اعلا باشید.
به نام خداوند بخشنده و هدایتگر
۹۹/۱۱/۲۷
چهارمین ردپا👣👣👣
موضوع فایل:تسلیم بودن….
باورهای نابی که از متن خانم شایسته و فایل استاد تونستم در بیارم و تو دفترم برا خودم یادداشت کنم،اینجا هم مینویسم:
🔴[[توکل به خداوند و تسلیم بودن]] یعنی:
بتونیم در شرایطی کانون توجهمون رو کنترل کنیم و از درون به احساس خوب برسیم که اوضاع اصلا مطابق میلمون نیست!!
🔴[[توکل به خداوند و تسلیم بودن]] یعنی:
احساس آرامش و اطمینان قلبی داشتن
🔴[[توکل به خداوند و تسلیم بودن]] یعنی:
بتونم در شرایط نادلخواه بی آنکه ایده و راه حلی داشته باشم یا روی قول و کمک کسی حساب کرده باشم،به خودم بگم:
((فارغ ازینکه شرایط بیرونی چیه،من سعی میکنم از درون به آرامش برسم،با این اطمینان و یقین که محـــــــــال است من به احساس اطمینان قلبی و آرامش برسم و آن شرایط هرچقدر هم نادلخواه،به نفع من تغییر نکند!))
من عاشق این جمله شدم….
مهم نیست چقد اوضاع زندگیم سخت شده،بیام یکبارم که شده همه چی رو بسپارم به خدا…. از درون به احساس خوب برسم…توکل کنم به خودش و مطمئن باشم که همه چی رو درست میکنه برام.
بــــــــااااااور کنم که اگر من احساسم خوب باشه و آروم باشم در نهایت همه چی به نفع من خواهد بود.
و خدا همیشه برا من خیــــــــر میخواد…❤
چون خدا فقط منبع خیــــــره….❤
الخیر فی ما وقع….
✔و نشانه ی تسلیم بودن و متوکل بودن ((احساس خوبه))….
🔴[[توکل به خداوند و تسلیم بودن]] یعنی:
اعتماد به قدرتی که برگی بدون اذنش از درخت نمی افتد.
اعتمادی که سبب بشود افسار ۱۰۰درصد زندگی مان را به این نیرو بسپاریم.
🔴[[توکل به خداوند و تسلیم بودن]] یعنی:
باور داشته باشیم که خداوند حمایت مون میکنه.
🔴[[توکل به خداوند و تسلیم بودن]] یعنی:
من ایمان دارم که خدا همیشه منو به مسیرهای درست هدایت میکنه و من پشـــــــــتم گرمه….
نا امید نمیشم…
خسته نمیشم…
کم نمیارم…
نمیترسم…
حرکت میکنم و میدونم خدا بهم برکت میده…
ایمن دارم که این کار انجام میشه…
💫به نام ربّ فرمانروای کیهان💫
سلام به خانواده عزیزم،سلام به نورای هم فرکانسیم🌹
خدارو شکر میکنم در این فرکانس الهی قرار گرفتم تا ردپای روز سوم👣👣👣بزارم.
من عاشق این فایلم استاد.ابراهیم که بود و چه باوری داشت به معبودش.
چه ایمانی.
تسلیم بودن کامل در برابر رب
واقعا این آگاهیا از خود خداست که به ما میدی استاد
چقدر خوشحالم که توی زمانی زندگی میکنم این پیاما بهم میرسه.خدایا شکرت.
پایه و اساس زندگیمو بر اعتماد به او گذاشتم.
این اعتماد انگار یه نوریو تو قلبمون روشن میکنه،انگار یه فانوسی برامون هست توی مسیر تا به خودش برسیم.
الهی شکرت.
این موحد بودن ابراهیم به ربّش واقعا وصف ناپذیره.
باید از خودمون سوال کنیم توی هر لحظه چقدر این نیرورو باور داریم؟
هرچقدر باورش کنی احساس آرامش بیشتری درونمونو پر میکنه.
هرچقدر توی سکوت میشینی مراقبه میکنی با معبودت دریچه های قلبت باز تر میشه.
این ظرف درونیمون با این احساس و پایه گذاری اعتماد به ربّ بزرگو بزرگتر میشه و خیر و برکت بیشتری وارد زندگیمون میشه.
واقعا خدارو شکر میکنم که روی خودم کار میکنم تا ذهنمو خاموش کنم و این آگاهیارو وسعت بدم.
ما زبالاییمو بالاتر میرویم.
استاد خیلی خوشحالم که توی سفرنامه هستم.
دوستون دارم بینهایت🌹❤
روز سوم تولدم
خدایا شکرت در تمام لحظاتم و در تمام مراحل زندگیم همواره مرا هدایت حمایت و حفاظت میکنی.
سلام به استاد و تمام دوستان
امروز به این نتیجه رسیدم که خدا همه چیز را در وجودمون قرار داده و این ترسها نگرانی ها و فکر به کمبودهاست که باعث میشه حرکت نکنیم.
وقتی تسلیم بشیم در برابر خدا و بی چون و چرا ازش اطاعت کنیم همه چیز را برامون به راحتی محیا میکنه.
هر روز از خدا هدایت میخواهم و به زیبایی مرا هدایت میکنه.
2 روز بود که هدایتی که بتوانم جواب ترمزهام را بنویسم و دلیلشون را درک کنم پیدا نمیکردم ، از خدا خواستم هدایتم کنه
کمی فکر کردم و یاد اومد که روز فبلش بهم گفته بود برگرد و از اول چیزهایی که نوشتی بخون و چک کن و دیدم ذهنم داشت مقاومت میکرد تا انجام ندم ولی هدایت خدا بالاست و من گفتم چشم.
و شروع کردم بعد از چهارمین ترمزی که شروع کردم از اول خوندن و تکرار کردن و بیشتر دلیل پیدا کردن خدا بهم گفت متوجه شدی تو این مدت چقدر پیشرفت کردی چقدر نگرشت عوض شده چقدر راحت تر میتونی باور بهتر بسازی یکم بیشتر فرکانست رفته بالاتر چقدر صبورتر شدی چقدر توانمندتر شدی
لذت میبرم از این خدایی که شناختم که چقدر زیبا باهام حرف میزنه و تمام کارهام را انجام میده
دیشب برای اولین بار در تمام عمرم با عشق به خدا و پر حال خوب و لذت بخش خوابیدم و با انرژی خدا از خواب بیدار شدم
خدایا شکرت
هر لحظه خدا این درک را در من بیشتر میکنه تسلیم بودن یعنی چی و چطوری عمل میکنه
انهم تسیلم در مقابل قدرتی که هر لحظه برام بهترین ها را ایجاد میکنه
شاد و ثروتمند و پیروز باشید
با سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته گرامی
قبلا استاد تو یکی از فایل های دیگه اشون گفته بودند که که دین اسلام را اولین بار حضرت ابراهیم آوردند و اسلام از کلمه تسلیم گرفته شده من اون موقع اصلا معنای کلمه تسلیم را که تو این فایل استاد بازش کردند را نمی دانستم که یعنی چی؟ می دانید اینکه استاد می گویند حضرت ابراهیم به تمام معنا تسلیم امر پروردگار بودند و از همه آزمایشات الهی سر بلند بیرون اومدن و به همین دلیل لقب خلیل الله را گرفتن فرق حضرت ابراهیم با خیلی از ما آدم ها که از مسلمون بودن فقط اسم اش را داریم این است که آن حضرت به خدا اعتماد داشتند و حرف خدا را باور داشتند ولی ما چی؟ چقدر به خدا اعتماد داریم به قول استاد ما وعده غیر خدا را زودتر از وعده خدا باور می کنیم دیروز که داشتم این فایل را گوش می کردم این سوال را از خودم پرسیدم که چرا من به خدا اعتماد ندارم؟ بهش میگم خدایا من تسلیم تو هستم اما حرف ام با عمل ام کیلومتر ها فاصله داره و به معنای واقعی تسلیم اش نیستم چرا هنوز هم قدرت اش را باور ندارم یاد شعر ملاصدرا افتادم که میگه مگه از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمیشود؟
تسلیم یعنی تو حرکت کن و برو جلو و مابقی اش را بسپار دست خدا و بهش اعتماد کن اون خودش همه کارها را واست ردیف میکنه دستانش را وارد زندگی ات میکنه چون وعده خداوند حقه مثل حضرت ابراهیم که حرکت کرد و حاضر شد جگرگوشه اش را در راه اسلام قربانی کنه و وقتی این کار را انجام داد و توانست ایمان اش را تو عمل نشون بده اون وقت خداوند یک گوسفندی برایش فرستاد تا به جای حضرت اسماعیل قربانی اش کنه.
خدایا شکرت که همیشه با من هستی
خدایا شکرت که همیشه بودنت را با خودم حس می کنم
خدایا شکرت که هر روز چیزهای عالی یاد می گیرم که بسیار برایم کاربردی است
خدایا شکرت که روز به روز به تو نزدیکتر می شوم و تو را بیشتر درک می کنیم
خدایا شکرت که با داستانهایی که در قران گفتی نشانمان دادی که شاید به مو برسه ولی پاره نمی شه
خدایا شکرت که همیشه پشتیبانی تو را در هر لحظه زندگیم حس میکنم و امیدم فقط به توست
خدایا شکرت برای همه نعمتهایی که به ما دادی
خدایا شکرت که هر ساعت به یاد تو هستم و لذت می برم
خدایا شکرت که همه چیز را آفریدی که بندگانت راحت باشند
خدایا شکرت که بخشندگی تو بی اندازه است امید دارم که هر روز بیشتر این رحمانیت تو را درک کنم
هیچ چیز نمیتواند از این بالاتر باشد،که انسان،پایه های تمام زندگیش را بر اعتماد به قدرتی بچیند و رفیق نیرویی باشد که برگی بدون اذنش از درخت نمی افتد و اتصالمان با او دائمی است.
به نام خدای مهربان
سلام به خانم شایسته؛استاد عباسمنش و همه ی بچه های بینظیر سایت
استاد این فایلای که راجب توحید عملی هستن رو چقدر دوست دارم
واقعا اگه ما بتوانیم زندگیمون رو بر پایه اعتماد به خدا بچینیم چقدد زندگیمون فوق العاده میشه
دیگه از چیزی نمیترسیم رو نیروی غیر از خدا حساب نمیکنید ،خیالمون راحته
احساسمون خوبه و…
ولی به حرف اسونه ولی نشون دادن ایمان در عمل واقعا شهامت میخواد
تسلیم بودن در برابر ربّ شهامت میخواد
سپاردن خود به خدا شهامت میخواد
و محال است ،محال است که من تسلیم باشم من به احساس اطمینان قلبی و آرامش برسم و شرایط هر چقدر هم نادلخواه به نفع من تغییر نکنه.
واقعا که چقدر خوبه این تسلیم بودن
این اعتماد داشتن
اینکه قدرت خلق زندگیمون در دستان خودمونه
خدایا شکرت
استاد و خانم شایسته عزیز خیلی سپاسگزارم ازتون بابت سایت و این همه پویایی
و همتون رو به خدای بزرگ میسپارم.
روز شمار سوم
سلام خدمت استاد بی نظیرم وخانوم شایسته ی عزیز عزیزم
ابراهیم خدا خیلی کارش درست بوده خیلی خالصانه خداشو قبول داشته منم دلم میخواد شروع کنم وکم کم بشم ابراهیم اگر ابراهیم شده خلیل الله پس منم میتونم.
ابراهیم اونموقع چه امتحان سختی پس داده با اون همه سختی وقتی اون تونسته منم میتونم. ابراهیم هم حتما مثل من یه روزی از کارهای کوچیک شروع کرده یه روزی مثل من بخودش گفته دیگه بسه هرچی به صدای ذهن گوش دادم از امروز دیگه فقط میخوام خدا بهم بگه چکار کنم.
خداجونم میدونم خیلی جاها تو راه رو نشون دادی ومن گذاشتم به حساب خودم.
خیلی جاها هم واقعا حست کردم مثل زمستون گذشته که صبح زود قبل از طلوع آفتاب برای پیاده روی بیرون میرفتم وقتی راه افتادم گفتم خدایا خودت بگو کدوم طرفی برم وطبق معمول عقلم گفت برو پارک نزدیک خونت تو یه زن تنها توی تاریکی ممکنه اتفاقی برات بیافته. ولی دلم میگفت از یه مسیر دیگه که پارک دورتری بود برم وخلاصه دلم پیروز شد ومن از مسیری که اون گفت رفتم تو راه به خداجونم گفتم نمیدونم چرا خواستی اینوری بیام ولی میدونم کاری باهام داری. دوتا خیابون مونده به پارک زنی با چادر گل گلی رو دیدم که از نوع چادر سر کردنش فهمیدم اهل جنوبه واحتمالا اینجارو خوب نمیشناسه سر خیابون با تلفن صحبت میکرد وهمش دور وبرشو رو نگاه میکرد انگار منتظر کسی بود وکلی هم کلافه بود خواستم باهاش حرف بزنم وکمکی بکنم ولی حواسش همش به اونور خط بود. از کنارش رد شدم گفتم هرچی خیره همونه. نزدیک پارک بودم که دیدم یه ماشینی دنده عقب از یه کوچه بیرون میاد وراننده با صدای بلند وکلافه با تلفن حرف میزد وهمش میگفت چرا من شما رو نمیبینم. من الان تو همون کوچه هستم شما کجایین پس. من فوری فهمیدم این ماشین دنبال اون خانوم میگرده وهر دو اینجا رو نمیشناسن وهمو گم کردن. رفتم جلو به راننده گفتم دنبال کجا میگردی وادرسو بهم داد وازش پرسیدم پشت خط آیا یه خانومه واون گفت آره آره
. بهش گفتم این خیابون دوسر داره واون خانوم اون سرش منتظره وراهنمایی کردم تا بره به اون خانوم برسه. شاید اگر هر زن دیگه ای بود اونموقع ودر اون تاریکی میترسید بره سمت یه ماشین غریبه ولی من گفتم خدا خودش حواسش بهم هست. وقتی اون ماشین رفت به خداجونم گفتم آها حالا فهمیدم چرا گفتی از این مسیر بیام. این مأموریت رو برام داشتی.
خداجونم ازت میخوام یه کمی این بنده ی فراموش کارتو ببخشی ودوباره توی مسیر حمایتم کنی هرچند میدونم حمایت وهدایت تو همیشگی هست واین منم که دچار غفلت میشم.
ایمانی از جنس ایمان ابراهیم بتو رو میخوام
اعتمادی از جنس اعتماد اسماعیل بتو
آسودگی خیالی از جنس آرامش زن حضرت ابراهیم
خداجونم من خودمو بتو میسپارم
تو همیشه هستی تو میلیونها ساله که خدایی کردی و تو کارت خبره هستی ، من تازه کارم هوامو داشته باش تا یواش یواش راه بیافتم.
مثل بچه ای که تازه داره راه رفتن یاد میگیره دستمو بگیر بزار پاهام یکم قوی بشه به خودت قسم قول میدم قدم هامو محکم بردارم قول میدم اگر افتادم خودم دستمو بزارم روی زانوهام وبلند بشم قول میدم یادم بمونه تو راه رفتن رو یادم دادی.
خداجونم امروز صبح تو بودی بیدارم کردی وچقدر قشنگ بود وقتی ساعت گوشیمو دیدم ومطمعن شدم کار خودته ساعت4:44دقیقه رو نشون میداد. گفتم ببین سعیده چقدر خوشگل بیدارت کرد وچقدر قشنگ بهت پیام داد بلند شو برو پیاده روی اولش ترسیدم همسرم غر بزنه ولی بعد گفتم بزار هرچی میخواد بگه من مورد حمایت خدام از کسی نمیترسم واین ایمان من باعث شد همسرم بیدار بشه بدون اینکه چیزی بگه باهام خداحافظی کرد. اصلا باورم نمیشه این همون مرده آخه مگه میشه هیچی نگه خدای من تو چه میکنی با من، چطور اینقدر زود جواب ایمانم رو میدی. الهی دورت بگردم
خداجونم عاشقتم.
خداجونم عاشقتم
از شما استاد عزیزم ومریم قشنگم وهمه ی عزیزانی که اینجان وکامنت ها رو میخونن ممنونم براتون نور وآگاهی طلب میکنم.
سلام دوست عزیزم
چقد دلنوشته تون زیبا بود چقد آرامش گرفتم
چقد ب دلم نشست
چقد خوب بلدی باخدای درونت صحبت کنی
خیلی تحسینت میکنم
و بهت تبریک میگم عزیزم
این قسمت چقد زیبا بود:
ایمانی از جنس ایمان ابراهیم بتو رو میخوام
اعتمادی از جنس اعتماد اسماعیل بتو
آسودگی خیالی از جنس آرامش زن حضرت ابراهیم
خداجونم من خودمو بتو میسپارم
تو همیشه هستی تو میلیونها ساله که خدایی کردی و تو کارت خبره هستی ، من تازه کارم هوامو داشته باش تا یواش یواش راه بیافتم
چقد قشنگ بود خدایا منم میخوام اینا رو
ایمانی از جنس ایمان ابراهیم
آسودگی خیالی مث اسماعیل
وآرامشی از جنس آرامش همسر ابراهیم
الهی صدهزار بارشکرت
بابت این آگاهی های ارزشمند
خدایا کمکم کن تا درک کنم وعمل کنم بهشون
سپاسگزارم دوست خوبم
براتون بهترینها رو از الله یکتا میخوام
سلام زکیه جان
ممنونم گلم شما لطف دارین
ممنون که کامنتو خوندین
خداروشکر میکنم که تاثیر مثبتی داشته
خداروشکر میکنم برای این مسیر و آشنایی با عزیزانی چون شما
چندین بار این سفرنامه رو شروع کردم وکامنت نوشتن مثل رفع تکلیف بود ولی ایندفعه واقعا دنبال تغییر هستم وچندین بار مطالب رو میخونم وحدودا تا 100 کامنت هم میخونم و یادداشت برمیدارم.
ان شاء الله هممون ایمانی چون ایمان ابراهیم رو تجربه کنیم.
در پناه خدا سالم وشاد باشین
سلام مجدد ب آلمای عزیزم
چقد اسم وفامیلتون زیباست آسایش
چ فرکانس قوی داره تحسینت میکنم
ان شالله ک همیشه در رفاه وآسایش باشی عزیزم
منم خداروشکر میکنم بابت داشتن دوست توحیدی چون شما گل جانم
چقد نکته ارزشمندی و گفتی :
چندین بار این سفرنامه رو شروع کردم وکامنت نوشتن مثل رفع تکلیف بود ولی ایندفعه واقعا دنبال تغییر هستم وچندین بار مطالب رو میخونم وحدودا تا 100 کامنت هم میخونم و یادداشت برمیدارم.
سپاسگزارم ک گفتی
چون نجواها میومد ک نمیخواد همه کامنت ها
رو بخونی اذیت میشی
ول کن
مررسی عزیزم چ خوب موقعی کامنتت ب دستم رسید خداروشکر میکنم
و اینکه چ کارخوبی میکنی نکته برداری میکنه
مطمئنم ب زودی پاداش این تلاش هاتو میگیری ان شاالله
برات بهترین هارو از الله مهربانم میخوام
درپناه خدا باشید
سلام زکیه جان
ممنونم برای لطفی که بمن دارین
خوشحال شدم که کامنتم برای شما پیامی داشت
قبلنا از یه استاد شنیدم که وقتی کسی چیزی به شما میگه نگاه نکن که کیه این حرفو میزنه ببین چی داره میگه شاید برای تو تاثیری رو داشته باشه که حتی برای گویندش نداشته.
وشاید اصلا قرار بوده این کلام بتو برسه واون گوینده فقط یه وسیله بوده.
من بارها شده بین کامنت بچه های سایت چیزی رو دریافت کردم انگار فقط برای من نوشته شده. شاید اگر بقیه میخوندنش اون نکته رو دریافت نمیکردن.
مثل همین الان که من متوجه نشدم جوابم به شما میتونه برای شما مؤثر واقع بشه.
من کامنت شمارو در سفرنامه خوندم عالی بود و چقدر قلم شیوایی دارین. بهتون تبریک میگم.منتظر خوندن کامنتهای بعدی شما در محصولات هستم.
درپناه خدا سالم وشاد باش.
سلام ب آلمای عزیزم
سپاسگزارم ک برام نوشتی عزیزم ممنون بابت لطف ومحبتی ک ب من داشتی
دقیقا درسته ک گاهی خدا از طریق کامنت دوستان جواب و راه حل بهمون میده
من کامنتت و صبح خوندم وقت نشد جواب بدم
الان ک دوباره هدایت شدم بهش
متوجه ی پیام دیگه شدم ازش و کلییی ذوق کردم:
من کامنت شمارو در سفرنامه خوندم عالی بود و چقدر قلم شیوایی دارین. بهتون تبریک میگم.منتظر خوندن کامنتهای بعدی شما در محصولات هستم.
اینکه منتظر خوندن کامنت های بعدی شما در محصولات
هستم
این نشونه س برای من ک ب زودی درمدار خریدن محصولات قرار میگیرم ان شاالله
یک دنیااا سپاس آلماجانم
برات بهترینهایی رو از الله یکتا میخوام ک برات درنظر گرفته ک حتی درتصورتم نمی گنجه
واینکه عاشقتممم:))
به نام یگانه خالق کیهان
سلام عزیزان
سلام استاد عزیزم
هر فرصتی برای سخن گفتن شما مناسب ترین لحظست برای جاری ساختن کلام خداوند از زبان شما
نمیدونم چرا الله یکتا منو از طریق دکمه نشانه امروز من هدایت کرد به این فایل توحیدی
چند خطی از نوشته زیبا و تاثیر گذار اول فایل خواندم و با بی حوصلگی گفتم خدایا هدایتم کن به اون چیزی که نیاز دارم در موردش بنویسم
خودت بهم بگو و آرامم کن
خیلی به اون آرامشی نیاز دارم که انگار توی گهواره بودم در هر ثانیه و خداوند مهربان برام لالایی میگفت تا در هر ثانیه لذت ببرم
مینویسم از خدایی که همیشه و در هر لحظه کنارم بود و هست و خواهد بود تا آرامشی بی توصیف که قبلاً لمسش کردم و انگار خداوند منو روی ابرها گذاشته بود میگفت نگران نباش من کنارتم
وقتی وارد سایت سید حسین عباسمنش شدم ی آدم نسبتا ورشکسته بودم که هیچ طرحی از آینده نداشت و هیچ انگیزه ای براش نمونده بود
هر راهی که رفته بود به بنبست خورده بود تمام تلاش های بیوقفه ای که کرده بود نتیجه ملموسی در بر نداشت
ولی وقتی که اسم خداوند رو از زبان استاد شنیدم و اینکه میگفت هرچی میخوای از خدا بخواه
انگار این خدا ی خدای جدیدی بود برام
انگار اون کسی بود که سالیان سال دنبالش بودم در بین مردم و هیچوقت بهش نمی رسیدم هیچوقت هیچکس اون ویژگی رو نداشت
حتی وقتی اسم ابراهیم رو شنیدم انگار سالیان درازی بود که من به دنبال راه و روش ابراهیم میگشتم و تشنه شنیدن و دیدن راه ابراهیم بودم و به خودم میگفتم بله من هم میتونم مثل ابراهیم باشم
و میگفتم و انجام میدادم (ایمان و عمل به اون ایمانه)
نمیدونم چرا کلا ترسی نداشتم یعنی میدونم چرا چون اونقدر خداوند و انرژیشو باور کرده بودم که اصلا هیچ چیز و هیچکس مهم نبود فقط عمل به قانون خداوند و هدایت
خیلی باهاش حرف میزدم مثل الان که انگار بغل گوشم وایساده و داره حسابی گوش میده و لبخند رضایتی کم کم بر لبش جاری میشه و سرش رو تموم میده که بگو
بنویس هرچی دوست داری بنویس
یادآوری کن به خودت که همیشه کنارت بودم
همین الان بنویس زیاد بنویس
اونحاهایی که خدا رو باور کردی و کمکت کرد و مسیر رو بهت نشون داد رو بنویس
و مینویسم با عشق در مورد توحیدی که سرمایه شد برام
توحیدی که عذت نفس شد برام
توحیدی که هم باعث احترام من به بقیه هم باعث احترام بقیه به من شد
توحیدی که باعث انگیزه هم درمن هم در خیلی از نزدیکانم شد
توحیدی که هر لحظه بهم گفت کنارتم انجام بده
بدهکار نباش
نه گفتن رو یاد بگیر
یادبگگیر آدمها رو گنده نکنی و در عین حال بهشون احترام بزاری
این نشانه برای من حکم چند دقیقه خلوت کردن با خودم و خدای خودم رو داشت
حکم یادآوری مسیری لذت بخش که با ی گوشی ساده و ی لبتاب خیلی ساده شروع شد از لحاظ مالی به خونه و سرمایه گذاری و اعتبار رسیده حالا میخواد متجلی بشه
حالا میخواد شکوفا بشه و بره بالاتر به نهایتش میخواد برسه
خدارو شکر ی مقدار آرام شدم
انگار قلبم توی سینه نیست
انگار لحظات قبل خواب رو دارم سپری میکنم
انگار یکی قلبم رو گرفته و آرام داره نوازشش میکنه
خدارو صدهزار مرتبه شکرت
خدایا شکرت که همه کارها مدیر و مدبرشون خودتی و به امید خودت همه کارها انجام میشه
احساس خوبی دارم که اینجا هستم و دوست دارم این احساس رو تا ابد ببینمش لمسش کنم برای عزیزان توی این سایت فوقالعاده به اشتراک بزارمش
الهی و ربی من لی غیرک
سلام خدمت همه دوستان عزیز
مدتیه گره ای افتاده تو شرایط مالی ام و ازش هدایت خواستم و به سفرنامه هدایت شدم و متعهد شدم از امروز شروع کنم و این چهل روز را فقط تسلیمش باشم
تواین چند وقت اتفاقات جالبی برام افتاد
اول 1بدهی بزرگ داشتم و مستاصل بودم و از خودش خواستم گفتم تو گفتی من حیث لا یحتثب ،یعنی از جایی که فکرشا نمیکنی
پس منم فکرشا نمیکنم و خودم را آرام نگه داشتم و به خودش قسم مطمئن بودم که جور میشه
این بدهی من را مادرم میدونست و بهم زنگ زد گفت مژده بده واست جورش کردم گفتم چه جوری یکی از اقوام خودش که کلا شاید تو زندگیش 5 بارهم ندیده باشه، ومن که کلا اصلا نمیشناختمش گفت داشتم باهاش تلفنی حرف میزدم، بهش گفتم میتونی تا 3ماه دیگه واسم پول جابه جا کنی و اونم گفت باشه همین!!
من اصلا طرفااا را نمیشناسم اما جور شد، من فقط سعی کردم احساسم را خوب نگه دارم
ماشینم چند روز بود که به صدا افتاده بود اما من فقط هر روز تو دفترم ازش سپاسگذاری میکردم که چقدر تواین چند سال پا به پام امده و هیچوقت وسط راه منا نزاشته
شب تو دفترم نوشتم رفیق تو که شرایط من را میدونی الان که نمیتونم ببرم تعمیرگاه اما تو که میتونی درستش کنی، و اون شعر ملاصدرا مدام تو ذهنم پلی میشد ،یاد حرف استاد افتادم که میگفت خدا بینهایت پلن برای سوپرایز کردن بنده هاش داره،
فردا صبح گفتم بزار حالا برم نشون مکانیک بدهم شاید هزینش خیلی نشه و بتونم جورش کنم
انجا که رسیدم ،ماشبن دیگه صدا نمیداد،مکانیک امد نگاه کرد ماشینا،گفت اینکه هیچ صدایی نمیده و همه چی بظاهر اکیه و خودش خوب شد
چند وقت قبلش بخطار 1 مسئله اینقدر شرایطم بد شد که پول بنزینم نداشتم و نشستم تو خونه و فقط فایل دیدم و نوشتم و گفتم رفیق من که جز تو کسی را ندارم،با اینکه میتونم زنگبزنم و قرض کنم اما ،تو باید برام جورش کنی
شاید باورتون نشه،واسم یه مبلغ 200 هزارتومنی واریز شد
اصلا داشتم هنگ میکردم که از کجا
بعد عصرش پیام امد 2تا دونه سهم مال سالها پیش داشتم که همشونا فروخته بودم 2تاش مونده بود ،سود این چندسال که بزداشت نکرده بودم شده بود اون 200 تومن و تو اون لحظه که من نیاز داشتم واریز شد
این همزمانی الکی نیس
یا چیزهای دیگه
اما خاستم بگم با همه این تفاسیر بازم نجواها میاد تو ذهنم میگه میخای چیکار کنی، اگه نشه چی ،ماه دیگه میخای چیکار کنی و 100 چیز دیگه
اما میخام بگم چرا ما اینقدر رو این ذهنمون حساب باز میکنیم
من 31 سال از خدا عمر گرفتم و تو این مدت چندتا شغل هم انجام دادم و 1سری چیزها میدونم و کلا یه تخصص هم بیشتر ندارم
اما چرا ذهن من بخاطر همین اطلاعات و تجربه های اندکش فک میکنه همه چیا بلده، میخاد با منطق خودش همه چیا درست کنه…
اینهارا میگم که واسه ذهن خودم منطقی تر بشه
امیر جان عزیز تو حاصل 31 سال عمرت شده آشنایی با چندتا مهارت و الان فک میکنی بهترین حالت برای تو اینکه مثلا یا عکاس طبیعت بشی، یا غواص ،یا جهانگرد
دیگه حالت بهتر از این که تو ذهنت نیس؟؟؟
-نه
خوب تو کلا چندتا آدم موفق دیدی؟با چندتا آدم موفق نشستی صحبت بکنی؟چقدر از فرصت ها و چیزهای جدیدی که هر روز داره تو دنیا رخ میده خبر داری؟
اصلا تاحالا با اقوام مختلف حرف زدی با ادیان مختلف چی؟ چقدر سفر رفتی؟چقدر جهان خداوندا تاحالا از نزدیک دیدی؟
تو که 99 درصدشا تجربه نکردی پس عملا تو هیچی بلد نیستی تو هیچ تجربه ای نداری
تو اصلا چه میدونی خوب چیه بد چیه
همین خواسته غواص شدن که تا 2سال پیش اصلا تو ذهنتم وجود نداشت
الانچی شده که فکر میکنی که همه چیا خودت بلدی ؟میخای خودت شرایط را درست کنی؟خودت میخای بهترین هارا واسه خودت رقم بزنی؟
مگه اصلا تو میدونی بهترین چیه؟
حالا میشه ابراهیم بودنا فهمید
ابراهیم همه این حرفا شاید امد تو ذهنش اما اون گفت من هیچکدوما بلد نیستم اما 1 نفر را میشناسم که اون همه جواب های این سوالات را بلده ،چون خودش اونارا خلق کرده ،پس خودما میسپارم دستش که، الخیر فی ما وقع ، بشه بهترین اصول زندگیم
همه اینهارا نوشتم برای خودم،که ردپایی باشه واسه انسان فراموشکار که بدونه خدایی که تا الان نزاشته حتی 1 لحظه هم در بمونه
به همون علت که 1000 بار آبروت را نبرد
،دستت را گرفت
پس براش دفعه 1001 هم فرقی نداره
چون اون وهابه ،رحمان، کریم،مجید ،صاحب فضل عظیم و سریع الجابه
تو سمت خودتا درست کن اون بلده چطوری خداییش را بکنه
اگه تو دفعه اولته داری بندگی میکنی اون همین الان داره خدایه 8ملیارد آدم را میکنه
پس اون کارشا بلده
انشالله بتونم به عهد 40 روزم وفادار باشم واین سفرنامه را جلو ببرم