«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 74 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
با سلاااام
روز سوم سفرنامه
موضوع : اعتماد به رب . وقتی که به خدا اعتماد داشته باشیم دیگه از چیزی نمیترسیم . توی دل مسائل و مشکلات ،وقتی که به خدا ایمان داریم و تسلیم میشیم دیگه شرایط سخت ، سخت به نظر نمیاد.چون ما دلمون قرصه که خدا حواسش به همه چی هست . چون ما میدونیم تنها یک فرمانروا در جهان وجود داره و اون هم خداست و دیگه از کسی و چیزی نمیترسیم . دیگه مشرک نیستیم . اعتماد به رب یعنی مشرک نبودن .
اعتماد به رب یعنی از من به ما تبدیل شدن . یعنی بدونی که تنها نیستی و همیشه و در همه حال تو هستی و خدا .
اعتماد به رب یعنی به جای تنفر ، عشق ورزیدن . چون میدونی کسی یا چیزی دیگه ضرری نمیتونه بت برسونه و اینجوری به همه عشق میورزی.
اعتماد به رب یعنی ریشه دادن امید در قلب ما . اعتماد به رب یعنی به این احساس برسیم که بگیم خدایا شکرت . خدایا شکرت بابت همه چی ازت ممنونم .
به نام خدا
درک من از آموزه های روز سوم روز شمار تحول زندگی:
پیام حضرت ابراهیم به ما اینه که دربرابر خداوند تسلیم باشیم به این معنی که من باور دارم که خدا به من کمک میکنه منو تنها نمیزاره و همه خواسته های منو اجابت میکنه باید به خدا توکل کنم و هر لحظه تسلیمش باشم.
نشانه تسلیم بودن احساس خوبه ایمان قلبیه زمانی که میدونی خدا پشتته و حمایتت میکنه و به مسیر درست هدایتت میکنه و راه راست رو نشونت میده دیگه نگرانی و ترسی نداری باید بری تو دل ترس هات و به خدا ایمان داشته باشه .
زمانی که تسلیم خدا باشه اگر عزیزی رو از دست بدی ناراحت نمیشی زانو غم بغل نمیکنی نا امید نمیشی با ایمان از لحظاتی که کنار هم بودید شکرگذاری میکنی و خوشحال میشی بابت لطفی که خدا بهت کرده و فرصتی که برای تجربه زندگی با اون شخص بهت داده.
بنام خدا
امروز روز سوم سفرنامه هست اول یکبار فایل رو گوش دادم وبعد کامنتهای منتخب رو خوندم
ممنون از دوستانم بابت کامنتهای بی نظرشان
چقدر خوب حس تسلیم رو توضیح دادن رها داشتن احساس خوب اعتقاد به رب ایمان داشتن همه چیز رو به او سپردن آرام ور ها بودن
همینطور که کامنتهای رو مطالعه میکردم رسیدم به کامنت خودم که لایک خورده بود استاد حالا می فهم چرا میگید ردپا بزارید از خودتون من فرق کردم وقتی کامنت قبلی رو میخوندم یادم توی مسیر بودم و نگران از اینکه خداوند خودش فرموده در قرآن
که من حتمن شما رو آزمایش میکنم با ازدست دادن مالتان جانتان گرسنگی تشنگی ازدست دادن عزیزانتان
ومن وقتی این آیه یادم میومد یک ترس عجیبی داشتم ومدام گریه میکردم
ولی الان مثل قبل نیستم بهتر شدم اما بازم بهتر تر میشم این رو مطمئن هستم
من امروز از صبح با خدای خودم حرف زدم و دارم متوجه میشوم که من یک خالق و هستم من خلق کننده هستم همه چیزی با اجازه من وارد زندگی ام میشه نه چیز دیگه
امروز دخترم بهم زنگ زد و یک خبری داد که اعصابم بهم ریخت همون موقع مچ ذهنم رو گرفتم گفتم سکوت من دارم به خودم ستم میکنم نفس عمیق کشیدم و حسن رو خوب کردم و اون خبر بد تا شب رفع شد چرا
چون من خواستم چون من خلق میکنم
دوستان گفتند بودند استاد چقدر داره فایلتون تکامل شما رو نشون میده میکاییل رو فرستادید ایران
مثل حضرت ابراهیم که در راه خدا میخواست اسماعیلش رو قربانی کنه
و الان شما این کار رو توانستید انجام بدید استاد عزیزم تبریک میگم بهتون دمتون گرم
چه اتفاقی جالبی امشب برای من افتاده منم امشب دختر شش سالم ازم دور شده که تا حالا بدون من جای نمی مونده اما امشب جدا از من رفته خونه عمه اش
سرشب دعا کردم خدایا فرزندم رو به تو میسپارم واروم شدم
ومن میتوانم فقط باید تکاملم طی بشه
الان نسبت به قبلم رها تر شدم از فرزندم خدایا هزاران بار شکرت
خدایا من یک عشق ناب میخوام خالق ومخلوق خدایا من یک ایمان وصف ناپذیر میخوام
سلام به دوستای عزیزم
به نام خداوند مهربان
فایل امروز رو من به شخصه دوست داشتم که حضرت ابراهیم عجب کاری کرده که به قول استاد وقتی که خداوند داره تو قرآن از ابراهیم حرف می زنه انگار یه جور دیگه است چون که از دیگه ی پیامبر ها هم اومده ولی وقتی به ابراهیم می رسه انگار این قدر این بنده را دوست داره که اشک شوق تو چشماش جمع می شه که هم بنده ای چون ابراهیم داره و هم می تونه برای ما الگوی عالی باشه برای بهتر توکل کردن به خداوند بهتر ایمان داشتن بهتر باخدا بودن بهتر تسلیم خدا بودن
من که به شخصه شخصیت فوق العاده حضرت ابراهیم را تحسین می کنم و می دونم که به قول استاد ما هم می توانیم به همان درجه از ایمان برسیم و فقط باید روی خودمون کار کنیم باور های توحیدی بسازیم نجواها را خاموش کنیم وبه لطف خدا ماهم می تونیم برسیم که انشالله می رسیم وایشون نماد درست زیستن هست و جالب اینجاست که اگر این شخص مور د توجه خداوند نبود خداوند اصلا سلسه انبیا را از حضرت ابراهیم درست نمی کرد و واقعا چنین شخصیتی فوقالعاده است
و در کل فایل بالا خیلی خوب بود و به استاد تبریک می گویم که چنین فایلی آماده کرده و می دونم از این بهتر هم می شود و ممنون این هم چیزهای بود که در این فای روی سایت اومد و واقعا هم برای خودم جالب بود مطالبی که نوشتم
شاد و پیروز باشید و باور های خوب بسازید و روی خودتون کار کنید و از تضاد ها استفاده کنید تا به خواسته ها تون برسید
خدانگهدار
سلام به همگی
فایل روز سوم رو گوش کردم خب من خیلی اذیت میشم که آپارتمانم در محله و ساختمان مناسبی نیست ولی هر وقت خواستم کلا به فروش و خریدن یه خونه جدید فکر کنم چه دیگران چه خودم ترسیدیم از اینکه با فروشش دیگه نتونیم در این تورم جایی رو بخرم یا من ک الان بیکارم خونه بهتر نیاز به پول بیشتر داره اینها و این افکار مانع شده که اصلا برم بگردم قیمت کنم جستجو کنم یا اینکه فکر میکنم چون سنم بالا رفته و کارمو از دست دادم دیگه نمیتونم توی کاری موفق بشم
خب استاد با حرفهاش علت همه اینها رو توضیح داد ایمان حرکت می آورد
منم دارم روی ایمانم به لطف ایشون و هدایت خدا کار میکنم🙏
به نام تو که بهترینی
سلام و درود
یکی از بزرگترین ترس های زندگی من از دست دادن فرزندانم هست، همیشه فکر میکنم شاید بتونم با مرگ هر عزیز دیگری کنار بیام اما با از دست دادن فرزندانم شاید ایمانم رو از دست بدم و نتونم نجواها رو کنترل کنم و کافر بشم. از کفر میترسم و میخوام در زمره مؤمنین باشم.
خیلی ایمان میخواد و خیلی ذهنم درگیرش هست.
اولین گام عملی رو برمیدارم برای ایجاد این ایمان در خودم.
تذکر میدم به خودم که این دنیا در قبال ابدیتی که در اون خواهیم بود یک قطره هم نیست و من هر اتفاقی که برام میافته حتما خیر من در اون بوده. همین برام خوب بوده و برای کل آدمها هم همین خوبه.
یاد میگیرم که تسلیم باشم به اتفاقاتی که میافته و با این ایمان برم جلو که من ادامه میدم و خداوند من رو هدایت و حمایت میکنه. این جملهی استاد خیلی آرومم کرد که من میرم جلو خدا بزرگه و بار من روی زمین نمیمونه. من دقیقا برای فروش محصولاتم همین مشکل رو دارم، که چطور بفروشم، چرا مشتری های من زیاد نیستن، و الان یک مشتری اومد و به اندازه تمام نخریدن هایی که با ایمان ایستادم از من خرید کرد و ایشون یک خریدار با سطح کیفیتی بالایی هستن که میتونن در آینده برام الگویی باشن در زمینه کاریم.
ترسها رو با ایمان و توکل میشه کنار زد و نجواها از ترس میان و ترس از جایی که ایمان نیست.
خدایا شکرت.
خیلی ساده و واضح هست اما فهم و عمل کردن بهش برای من تمرینی روزانه و لحظهای هست.
خدایا شکرت.
امیدوارم همه ما ابراهیمش باشیم و عشق پروردگار در قلبمون هر لحظه بجوشه.
ردپای روز سوم من
۱۴۰۰٫۵٫۱۹
سلام بر عزیزان
تا اونجا که به یاد دارم از کودکی به ما گفته بودن به خدا اعتماد کنید ولی من هرگز معنی این واژه را نمیفهمیدم .نه اینکه الان هم فهمیده باشم هم نهههه.ولی حداقل این واژه در ذهن من کمتر نسبت به قبل غربت زده و مظلوم است.شبیه نابینایی هستم که پس از شفا اولین بارقه های نور را میبیند .امید در دلش زنده میشود برای اولین بار دیگر روشنایی برایش یک واژه نیست .با اینکه هنوز نمیبیند .همین که نور را فهمیده برایش لذت بخش ترین حس ممکن است .همین کور سو را میگیرد جلو میرود امید در دلش زبانه میکشد که شاید یک روز من هم بینا شوم .میداند این نور نوید صبحی روشن است
من هم نسبت به اعتماد به خدا همین حس را دارم با اینکه هنوز در حد ذره ای ان را حس نکردم .اما همین. ذره اندک برای من دریای ارامش به همراه داشته .دلم میخواهد در این دریا شناور شوم خودم را به دست امواج ارامش بدهم تا مرا ببرد تا ته ارامش انجاکه منو او یکی شویم
به امید روزهای بینایی
سلام به استادعزیز
واقعاچه فایل عالی
اززمانی که درفایلهاتون ازحضرت ابراهیم شنیده ام چیزهایی که دریافت کردم بی حداست
خدابگونه ای دیگردرذهنم نقش بسته است
خیلی آرومتر شدم وبه عبارت دیگر عوامل بیرونی کمتر برام مهم هستندوبه این باوررسیدم که فقط فقط فقط خدا
خدایا توراصدهاهزارمرتبه شکر می کنم که مرابه این مسیرهدایت کردی
بنام خداوند یکتا😍
من همیشه این صحبت زیبای قرآن کریم رو ستایش میکنم…
هماهنند حضرت ابراهیم باش که موحد بود و مشرک نبود….
اعتماد به خداوند که نگهبان هر لحظه زندگیم هست…فقط باید رو باورامون کار کنیم..
چیزی که انسانها در زندگیاشون مشکلات زیاد دارن و از موقعه ایی که من وارد این آگاهیا شدم…فهمیدم 99صدوم درصد انسانها باورامون نسبت به خداوند اشتباه هست…تمام عمرمون توی یه خانه سیاهیی بودیم که فقط چشمامون باز بود بدنبال روشنایی بودیم..ولی نمیدونسیم باورای توحیدمون مشکل داشته….
دقیقا یکی از اشناهامون چند مدت پیش بچشو از دست داده…با وجودی که این خانم حجاب کامل دارن و بسیار مومن هست…ولی از کله سحر تا شب عکس پسرو میزاره و زجه میزنه…قبل از اینکه پسرشون فوت کنن تمام استوری ایشون عکس مرده ها بود…یا عکس این پسر میزاشت و ستایشش میکرد…انگار شده بود خدای اون….
من با خودم گفتن با پرستیدن شدید ایشون ببینم آینده چه بلایی بسرش بیاد که طولی نکشید همین بلا بسرش اومد…
اینا همش برمیگرده به باورای ما انسانها که زیاد به فرزندانمون عشق زیاد داریم بقول ما ندید بدید میکنیم….
دقیقا منم قبلا همینجور باوری داشتم.زیاد به یه موضوع میچسبیدم..جالب بود برام حس بد همرام بود از رو باورای اشتباهم و ندونستنم باعث میشد ضربه ی زیادی بخورم…
تا اینکه اینقدر شرایط برام سخت شده بود که طاقت نداشتم که به این راه هدایت شدم..ممنون و سپاسگذار خداوندم هستم…
ادمهای سمی زندگیم خود به خود از زندگیم حذف شدن…و دارم هر روز رو خودم کار میکنم..خیلی ممنونم خدا چقدر بینهایت کمکم کرد..نمیدوننننننننننم با چه زبانی شکرگزارت باشم…
الان فهمیدم باید تسلیم خداوند باشم و همیشه حس خوب داشته باشم…شجاع باشم…از خداوندم میخام همه مردم را براه راست هدایت کنه…
واقعا تمام بدبختیای زندگی انسانهای امروزی از باوراشونو که اطرافم از این ادمها زیاد هست…که وقتی باهاشون در ارتباطم نمیدونم چی بگم…بعداش با خودم میگم خدا ممنونم چقدر من در درگاه تو سعادتمند بودم که منو هدایت کردی…
خدا ازت میخام بیشتر تسلیم تو باشم.چون بازم یکم باورام مشکل داره….چون ما نیاز به تمرین تمرین تمرین داریم…
وقتی با خدا حرف میزنم راجع به باورای قبلیم گریم میگیره..که چرا من اینجور بودم چرا اینجور فکری میکردم….
نتیجه میگیرم از این درس که اتفاق خوب همراه با حس خوب هست…
از ابراهیم عزیزم میخام در تمام ابعاد زندگیم مثل خودش که فعلا یکم اولاش هستیم باید زیاد رو خودمون تمرین کنیم ایشون شخصیت برجسته ایی هست ما هم با توکل به خداوند ابراهیم گونه بشیم …..و بتونیم فقط توکل به خداوند داشته باشیم تا تجربه خوش بختی رو در این دنیا و آن دنیا نصیبمون بشه…الهی امین یا رب العالمین…
درود فراوان به خداوندم و ابراهیم خلیل الله❤❤❤❤
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان
امروز دخترم داشت یه سی دی کارتون ایرانی نگاه میکرد.من سرگرم کار خودم بود ولی میشنیدم
دوتا پسر جوون بودن که یکیشون چوپان بود و اونیکی بهش اصرار میکرد که گله رو رها کنه و باهاش بیاد برن شهر و یه دوری بزنن
پسر چوپان گفت : من که نمیتونم گله مو به امون خدا رها کنم!!!!!
ای وای از این جمله….
خودمم قبلتر ها بی فکر استفادش کردم
واقعا اینم همون قضیه باورهاییه که ریشه دوونده و ما وقتی بیانش میکنیم اصلا فکر نمیکنیم بهش
آخه کجا امن تر از پناه خدا
چقدر صبور و باگذشت و نازنینه که قرن ها و قرن ها این جملات کفر و امیز و مشابه اونا رو از ما شنید ولی ذره ای از بارون رحمتش کم نشد.
میشه عاشق این خدا نبود
و کاش که مثل حضرت ابراهیم یقین بیاریم به این خدا
اون یقین داشت که تمام وجودش تسلیم بود
توی قرانم از زمانی نام برده شده که یقین به افراد داده میشه
فکر میکنم لحظه مرگ هست
اونجا دیگه حقیقت خلقت رونمایی میشه
همه چی واضح میشه
ولی خدایا اونموقع خیلی دیره
من اون یقینو الان میخوام
کسی که از خدا هدایت بخواد قطعا هدایت میشه
خدایا برای خودم و هم دوستانم هدایت ازت درخواست میکنم
ایاک نعبد و ایاک نستعین
اهدنا الصراط المستقیم
صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لاالضالین
در امان خدا باشید