«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 72 (به ترتیب امتیاز)

2070 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه اسکندری گفته:
    مدت عضویت: 823 روز

    روز سوم از روز شمار تحول زندگی من

    اعتماد کردن به خداوند

    باور کردن و تسلیم بودن در برابر خداوند یعنی قدم گذاشتن روی ترس و سپردن همه چیز به خداوند

    نشانه تسلیم بودن احساس خوب است

    وقتی به این چیز ها فکر میکنم و از خودم میپرسم من چقدر به خدا اعتماد دارم و خودم رو به اون سپردم میبینم ترس های من خیلی جا ها باعث شده دست های خداوند رو ببندم مانع هدایتش بشم

    اما این که من رها باشم به خداوند اعتماد کنم وبا حال خوب واحساس خوب خودم رو به خداوند بسپارم به ان اعتماد کنم قطعا اون چیزی رو بد برای من نمیخواد و همیشه منو در زمان ومکان مناسب قرار خواهد داد این من هستم که عجول هستم و با ترس ها و باور های محدود کننده جلو این هدایت هارو گرفتم بهتره همه چیز را به خداوند بسپارم قطعا هر چیزی که پیش بیاد برای من خیر وخوب است

    من در پذیرش برای دریافت هدایت های خداوند هستم

    خداوندا کمکم کن بتوانم ایمان واقعی خودم را در عمل نشان بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    ماکان الیکایی گفته:
    مدت عضویت: 628 روز

    باسلام، خدمت عزیزان پرانرژی و مداربالا واستادعباسمنش پرتلاش،منم در زندگی روزمره مثل خیلی از شماها کارم کلا گیر کرده وبا توکل به خدا و ائمه صالحین که دستانی از طرف خداوند هستن،گره گشایی شده تونستم به سرمقصدوسرمنزل زندگانی فائق شم،یکی از این موقعیت ها،در دوران دانشگاه بودجاییکه یه جوان مجرد هم سرکار می‌رفت هم درس میخواند وهم باشگاه ورزشی بصورت روزانه مستمرتمرین میکرد،تصمیم گرفتم برای آزمون ارشد امتحان بدم،جز نفرات برتر کلاس بودم اسمم مصطفی هست همین اسم منو تشویق می‌کنه همیشه منتخب باشم خودمو با بقیه نه اینکه جدابدونم یا برتر،خودمو وقف انجام اون کار یارشته یاهر چیز دیگه کنم،زمانیکه امتحان ارشد میدادم میگفتم نفر اول کنکور سراسری هستم،وقتی اومدم بیرون رفقام گفتن چیکارکردی؟؟با جدیت میگفتم نفر اول کنکور سراسری هستم خیلی عالی بود،زمانیکه نتایج تو آخر شهریور94اومدخیلی ها باور نداشتن ،اصلا از اون خوب خوبای کلاس کسی نرفت برای ارشد چون کسی مجاز نشد اما من با توکل به خدا و اینکه میتونم موفق باشم روزانه دانشگاه خواجه نصیر مجاز شدم،بماند بخاطر شرایط کاری تو تکمیل ظرفیت دانشگاه مو تعغیر دادم وسال 96ارشدم تموم شد،و در رشته مکانیک سخت‌ترین رشته دنیا بعداز برق فارغ‌التحصیل شدم اونم تو دوتا گرایش سیالات وجامدات،خیلی برام جذابیت داشت،اما حضرت ابراهیم، ما انسانها تماما یهود مسیح مسلمان همه و همه جز فرزندان حضرت ابراهیم هستیم ما مسلمانان از سمت اسماعیل و یهودیان ومسیحی از سمت اسحاق فرزندان حضرت ابراهیم،که از دومادر متولد شدن، واین نشانه این است که ما تمام جهانیان باهم یکی برابر وبرادریم،حضرت ابراهیم حتی با پدر و بزرگان قبیله بخاطر بت پرستی هایشان به چالش خورد،زمانیکه آتش برایش مثل گلستانی سرسبز و پر از آرامش بود این است وعده خداوند،تا همسرابراهیم در سن نود سالگی یا بیشتر صاحب فرزند شد و به خواست خداوند لبیک گفت ممنونم از دوستان گلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سارا نقدی گفته:
    مدت عضویت: 2409 روز

    به نام خدا

    روز سوم روز شمار تحول زندگی من

    خب اول از همه بریم سراغ نشانه ها و نتایج امروزم:

    خدایا ازت سپاسگزارم که قانون انقدررر سریع جواب می ده

    خدایا شکرت که من میتونم زندگی خودمو خلق کنم

    بعد از چند روز که هیچ مشتری وارد مغازه نمی شد ، امروز یکنفر اومد به قصد خرید لباس

    چون لباسو پرو کرد و فقط چون چاق بودو لباس اندازش نشد انتخاب نکرد

    بچه ها خیییلی برام سخت به زبون بیارم پیش خودم یا شما که بعد 1سال که کسب و کارمو زدم انقدر از لحاظ فروش ضعیفم

    ولی هیچ اشکالی نداره چون پاشنه آشیل منِ

    و من میتونم از این چالش هم عبور کنم

    و به درآمد بالا برسم

    چون خیلیا تونستند، هممون به یک اندازه دسترسی داریم به خداوند و نعمتهاش.

    مشتری امروز یک نشانه ی قویِ که بمن داره میگه قانون داره جواب و من مسیرم درستِ

    باید ادامه بدم

    توجهم رو بیشتر کنم

    سپاسگزاریامو بیشتر کنم تا نتایج کم کم بزرگ بشه

    دیگه نمیخوام نتایج مالی من مثل یویو باشه چند روز خوب باشه و دیگه خبری نشه

    بخاطر همین میخوام متعهدانه تو این مسیر باشم و تمرکزم کار کردن روی خودم باشه

    فایل این جلسه موضوع اصلیش توحید بود

    قدرت دادن به خدا و حذف تمام عوامل بیرونی

    جوری که نگاهت فقط فقط به رب باشه نه هیچ کس دیگه ای.

    ولی چقدر فاصله ست بین صحبت کردنو نوشتن و عمل کردن

    باید لحظه به لحظه از خودمون بپرسیم الان قدرت رو به کی دادیم

    یا بعدظهرها وقتی مغازه میرم

    باید با خودم تکرار کنم که مشتری دست خداست

    این خداست که هدایت میکنه مشتریها رو سمت من.

    اگر بگم مغازه ام کوچیکِ

    یا جنسام کم

    یا لوکیشن مغازم جای خوبی نیس

    همه ی اینا یعنی قدرت دادن به عامل بیرونی

    شاید ما حواسمون نباشه که داریم چیا زمزمه میکنیم تو ذهنمون

    و چه ترمزهایی فعالن و مانع پیشرفتمون میشن.

    خدایا سپاسگزارم ازت که منو دوباره متعهدانه به این مسیر هدایت کردی

    که من همزمان با 12 قدم سفرنامه رو شروع کنم

    و متعهد بشم به نوشتن کامنت و تجربیات ونشانه های خوب هر روزم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    ساغر خندان گفته:
    مدت عضویت: 513 روز

    به نام خدایی که جهان را برای من آفرید

    فایل: سفرنامه

    روزشمار: روز سوم

    کلید واژه من: “تسلیم بودن”

    چند روزی میشه که درگیر یه تضاد و ترسی هستم. برای حلش به فایل های توحیدی هدایت شدم. بعد متوجه شدم که هرچند که در ظاهر مشغول باور سازی های مثبت هستم، اما در حقیقت در ناخودآگاهم دارم فقط از اون ترس فرار میکنم؛ و طبق قانون، با فرار از هر چیزی، اون رو بیشتر سمت خودمون جذب میکنیم.

    اومدم سراغ این فایل بلکه جوابم رو اینجا پیدا کنم، که در کمال تعجب بیشتر گیج شدم و ترسیدم. چون گفتم اگر میخوام من هم مثل حضرت ابراهیم توی بی منطق ترین و عجیب ترین شرایط هم تسلیم امر خدا باشم، یعنی باید این تضاد و ترس رو بپذیرم و اصلا آگاهانه منتظر رخ دادن اون اتفاق بد باشم که مثلا بتونم فرصت تمرین کردن تسلیم بودن رو داشته باشم؟؟؟!!!!!

    میخواستم دیگه از ترسم فرار نکنم که جذبش نکنم ، حالا می بایست خودم دستی دستی اون رو به زندگیم دعوت کنم ؟؟؟!!! ):

    حسم فوق العاده بد شد و همون لحظه فهمیدم که حتما درک من اشتباه بوده و بعدِ کلی کنکاش توی مغزم و فایل و مطالب عقل کل، خداروشکر به درک درست هدایت شدم:

    1) این تضاد واقعا برای پیشرفتم بود تا باعث بشه من اهمیت توحید رو بیشتر درک کنم و با یه دید خیلی بهتر به یادگیریش بپردازم، پس بابتش سپاسگزارم.

    2) اندازه این تضاد در حال حاضر کوچیکه، اما من توی ذهنم اون رو کلی بسط و گسترش داده بودم و تهش که به یه فاجعه توی آینده ختم میشد رو به جای اندازه حقیقیش پذیرفته بودم، که این یعنی ترس از آینده و نشانه ی افراد بی ایمان.

    3) لازم نیست که من خودم آگاهانه این فاجعه رو برای خودم خلق کنم، حالا چه با فرار کردن ازش یا جهت تمرینِ تسلیم بودن!

    طبق آگاهی های توحیدی، من فقط نیازه که خودم رو رها کنم و این شرایط رو به خدا بسپارم اونم به پشتوانه اینکه خدا، خدای خوبی ها و زیبایی هاست، محافظ هر موجودی روی زمینه، حمایتگر و کمک کننده مطلقه و اگر باهاش باشیم ما رو فقط به سمت “مثبت ها” هدایت میکنه، نه اینکه چون مثلا صلاح (!!!) میدونه یه شرایط بد توی زندگیم وارد کنه واسه اینکه من توی یه زمینه ای رشد کنم، اونم در حالی که مدارم خوب و مثبته!!

    4) و در نهایت حتی اگر به هر دلیلی تهِ اون اتفاق بد تو آینده برام پیش بیاد، باید “تسلیم” باشم؛ و چیزی که باعث میشه الان انقدر با آرامش راجبش بنویسم و دیگه نترسم، بحث تکامله. من داشتم توکل 1000- خودم رو با توکل 1000‌+ حضرت ابراهیم مقایسه میکردم. زمانی که به حضرت ابراهیم برای قربانی کردن فرزندش فرمان رسید، در طی سال های سال تکاملش رو توی تسلیم بودن به شکل خیلی عالی طی کرده بود، ولی من تازه چندین روزه شروع کردم به یادگیری توحید و حالا چه انتظار بی جائیه از خودم دارم برای انجام یه تسلیم فووووق حرفه ای؟؟!!!

    • یاد یه داستان افتادم: یک کوهنورد شب توی کوهستان تنهایی گیر میکنه و توی یه حادثه با یه طناب از سخره آویزون میمونه، هیچ چراغی نداشته و همه جا تاریک مطلق بوده. از خدا کمک میخواد و بهش الهام میشه که “طناب رو پاره کن”؛ میگه من هیچی نمیبینم، اگه ارتفاع سخره تا زمین زیاد باشه حتما میمیرم.

    تسلیم امری که خدا بهش کرده بود نمیشه!

    فرداش گروه امداد جسد آویزونش رو که از سرما یخ زده بود پیدا میکنن، اونم در حالی که فقط 1 متر با زمین فاصله داشت!

    # الان با یه شور و شوق، حس اطمینان و امید خیلی بیشتری رو آینده (آینده مثبتِ بدون اون اتفاق) تمرکز کرده ام. میدونم دیگه کلا نباید به این تضاد فکر کنم و باید تمام حواسم باشه برای یادگیری هرچه بیشتر توحید.

    من به خداوند اعتماد دارم که اولا اون اتفاق بد رو ایجا نمیکنه (البته با توجه به فرکانس های خودم)؛ در ثانی اگرم ایجاد شد حتما خودش راه نجات رو بهم نشون میده (این هم با توجه به فرکانس های خودم )، و اینکه حتما حتما اون اتفاق برای من خیر میشه؛

    فقط باید تسلیمش بود، همین!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    زینب طاهری گفته:
    مدت عضویت: 1397 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    زینب آفرین که حتی با تاخیر هم که شده به تعهدت عمل کردی،مطمئنم تو روزهای آینده بهترو بهتر عمل میکنی.

    خداروشکر میکنم بابت آسمان زیبا و ابرها و خونه ای که به ما داده تا بیام دراز بکشم تو حیاطش و ابرها رو ببینم و باد خنک بهم بخوره.

    تو دوتا فایل قبلی در مورد عزت نفس و ترمزهای مخفی اون صحبت کردیم ،فهمیدم که هرچی احساسات بهتر باشه مدارت بالاتر می‌ره.

    تو این فایل داره از این صحبت میشه که تو اگ تسلیم خداوند باشی ،احساست آنقدر خوب میشه که مدارت هم بالاتر و بالاتر می‌ره و اتفاقات بهتری تجریه میکنی.

    برام سخته که مثل حضرت ابراهیم باشم،انقدر تسلیم خدا باشم که هرچی بهم گفت بگم چشم خداجون.

    ولی جوری که استاد در مورد خداوند صحبت می کنند منو به وجد میاره حس میکنم خدا آنقدر منو دوست داره و آنقدر قدرتمنده که هرکاری بگم برام انجام میده.

    گوش دادن این فایل برام سخت بود،حتی کامنت گذاشتن در موردش هم برام سخته.

    می‌خوام به زودی انققققدر تسلیم خداوند باشم و آنقدر درک کرده باشم این موضوع رو که به راحتی در موردش صحبت کنم.

    آنقدر ایمان داشته باشم که در برابر اتفاقاتی که میفته احساس خودم رو خوب کنم و تسلیم باشم و هدایت بخوام از خدا و مطمئن باشم که اونه که منو به بهترین چیزها می رسونه،اونه که باعث موفقیت من میشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    دانیال محمدی گفته:
    مدت عضویت: 3306 روز

    وقتی برداشت متفاوت شمارو از ایات قرآن رو فهمیدم.متوجه شدم ک چقد اطرافیان در مورد ایمان به ما باور های غلط و یسری توهم انتقال دادن.ولی این حرف شمارو ک ایمان واقعی یعنی خدا حمایتت میکنه تو هرکاری ک بخوای و بعد منتظر اتفاقات عالی باشی.این یه ایمان خالصه چون حس خوبی به ادم میده.و چقد بااین باور ادم میتونه مسلط باشه به خودش.و مسیر خودش رو طی کنه و خود واقعیش باشه.وقتی نگران نباشی و بجاش حس خوبی داشته باشی دقیقا ایده ها اونموقع هست ک بهت الهام میشه.???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    Negin Ourani گفته:
    مدت عضویت: 2443 روز

    پرورش دهنده من

    فرمانروای من

    حقیقت محض من

    تورا هر لحظه و هر دم حس کردم

    ولی به سبب ندیدنت نادیده ات گرفتم

    اکنون میبینم اما نه با چشم سر بلکه با چشم دل

    تورا میبینم ای بهترین بهترین ها

    ای رحیم ای ودود ای ستارالعیوب ای غفور ای جمیل ای رازق

    ای که هرچه میدهی تمامی ندارد

    اکنون هر لحظه تورا در هر نقطه میبینم

    اجسام را میبینم که به سبب الهام تو ایده را جرقه زده و منجر به کشف یا اختراع گردیده

    من تو را نه در نقطه ای دوردست بلکه در وجودم و جای جای این جهان میبینم

    متاسفم بخاطر آلودگی های ذهنم لطفا مرا ببخش و بخاطر این همه نعمات و برکات در این جهان عمیقا سپاسگزارم و تو را می ستایم

    و دلم بر همه چیز گره خورده

    همه چیزی که تو در وجودش هستی

    دل من به تو کورترین گره ی ممکن را خورده

    این گره را کور تر کن و دوستت دارم و باور دارم هدایتم میکنی و مرا به کمال نهایی و خواسته هایم میرسانی

    دوستت دارم

    دوستت دارم

    دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    Vahide گفته:
    مدت عضویت: 2428 روز

    امروز روز سوم سفر است به طرز اعجاب آوری،قبل از گوش دادن فایل امروز داشتم به توصیه های آن عمل میکردم. ودرواقع وقتی فایل را گوش دادم نقطه ابهامی باقی نمانده بود چون امروز نتایج تمام گفته های استاد را تجربه کرده بودم . روز قبل یکی از مسائل را به خدا سپردم و از او خواستم آن را به شیوه ای نیکو بر طرف کند صبح که بلند شدم به من الهامی شد که با ذهن منطقی مطابقت نمی کرد . اما من به حرف خدای درونم گوش کردم وبا ایمان کامل و توکل از خانه بیرون رفتم . تا با آن مسئله مواجه شوم در طول این مدت سعی میکردم به نجواها غلبه کنم که به من پیشنهاد میدادند که در خانه بمانم و بی خیال شوم وقتی زمان مواجهه فرا رسید ، خودش به طرز حیرت انگیزی رفع و رجوع شد . ومن به معنای کامل توکل وحس رهایی وآرامشی که در پی دارد را تجربه کردم. و نتیجه اعتماد به خدا وکنترل ذهنم به طور کامل برایم آشکار شد. این روز ها بیش از پیش سعی در کنترل ذهن و ورودی هایم دارم و برای خودم در کنار برنامه روزانه ، برنامه فرکانسی هم مینویسم وبرای اینکه در کنترل ورودی هایم به تسلط برسم هر روز روی یک وروردی بیش از بقیه تمرکز میکنم و در طی انجام تمام فعالیت های روزانه احساسم را چک میکنم و آن چک آپ احساسم را در طول روز مینویسم سپس قبل خواب از تمام اتفاقاتی که در طول روز برایم می افتند یک نکته مثبت بیرون میکشم و آن را یادداشت میکنم وبابت آن خدارا سپاس میگویم وقتی حس میکنم دارم از مسیر دور میشوم با تمرکز روی نکات مثبت اطرافم و گفت و گوی ذهنی درباره آن احساسم را دوباره عالی میکنم مثل یک ماشین مدل بالا که از کنارم میگذرد که نشانه ثروت است یا یک سوپر مارکت بزرگ که یادآور فراوانی است یا درخت گوشه خیابان که نشانه زیبایی طبیعت است و بابت آنها خدارا شکر میگویم . واز وقتی این کار برایم جالب تر شد که از وقتی به نکات مثبت توجه کردم همان خیابان و مسیر روزانه خیلی زیباتر و سرسبز تر به نظر می آید و هر روز در مسیرم نشانه های ثروت و فراوانی بیشتری میبینم وحالم عالی تر میشود . خدارا هزاران مرتبه شاکرم که بیش از پیش احساس رهایی و توکل میکنم و دید درستی نسبت به زندگی پیدا کرده ام وچشمانم چیزی جز زیبایی نمی بینند و سپاسگزارم که روند تکامل برای دوره دوازده قدم را طی میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مهری سنجری گفته:
    مدت عضویت: 1946 روز

    با سلام و تشکر برای این فایل عالی. سهوچار روز بیشتر به عید قربان نمانده و من هر سال اینروزا خیلی دلتنگم. بخاطر از دست دادن فرزند جوانم و پدرومادرم که هر دو زود از دنیا رفتن و برادر جوانم و تعدادی جوان فامیل ..نمیدونم چه حکمتی بود ک امروز همینطور وارد سایت شدم این ویدیو اومد تا اخر گوش کردم و خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. ک تسلیم باشم و آروم. چون تمام اشک های دنیا رو در داغ عزیزانم بخصوص پسرم ک همه امید و آرزویم بود، ریخته ام و در دلم سالها عزادار بوده ام و چه روزها و شب های پردردی به این خاطر گذرانده ام و همون روزا باز قرآن مددم بود ک تا اندازه ای آرام باشم و ادامه بدم بخصوص قرآن رو با معنی مطالعه میکردم رسیدم به آیه ۱۴۵ آل عمران و بارها این آیه رو برای خودم تفسیر کردم در موردش خوندم و…. چقدر خوبه ک تسلیم باشیم در برابر اتفاقی ک فقط دست خداست . من هم توکل کرده ام و از خدا میخواهم ک ابراهیم وار تمام داغدیدگان تسلیم رأی معبودی باشند ک جز خیر برای بنده اش نمیخواهد..برای روح تمام رفتگان ارامش ابدی و جهت بازماندگان صبر و تسلیم آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    User گفته:
    مدت عضویت: 1641 روز

    روز سوم

    بیا باور کنیم، تغییر باور سخت نیست.

    چند روز پیش این فایل رو گوش دادم و یه سوال که چند وقته تو ذهنمه، دوباره برام تکرار شد.. “چرا فک میکنم خدا نمیتونه منو به سمت علاقه‌ام هدایت کنه، چرا فک میکنم باید برای پیدا کردن علاقم دست و پا بزنم” شاید این سوال هیچ ربطی به فایل این روزشمار نداشته باشه اما همونجا این به دلم افتاد تو کامنتم بنویسم. اما ننوشتم تا امروز. همانروز ایمیل اومد از فعالیت عادله کیانی فر تو سایت. در این روز و در این مدار، من حسودی عادله رو میکنم دوست دارم حالم مثل اون خوب باشه، کامنتهام معروف بشن، یه عالمه موفقتر بشم. خلاصه اومدم کامتتشو بخونم دیدم کامنتش در واقع پاسخ به الهه سواد کوهی هست‌ پس تصمیم گرفتم اول کامنت الهه رو بخونم که به یه الهه دیگه، تو عقل کل پاسخ نوشته بود، پاسخ به سوالی با موضوع از کجا بدونم علاقه‌ام چیه. لینک این دیدگاه رو تو این کامنتم کپی میکنم چون خدا مستقیم داره با من حرف میزنه اینجا.

    abasmanesh.com

    و اینم لینک عقل کل

    abasmanesh.com

    هزار باید بخونمش، خدا داره با من حرف میزنه.

    میخونم و قول میدم میام از مسیر هدایتم به علاقم به اینکه پول پارو میکنم از علاقه‌ام، مینویسم. مینویسم که سخت نبود که من سپردم بخدا کارارو اون انجام داد عشق‌ و حال رو من بردم. اگه الهه سوادکوهی تونسته منم میتونم اگه حضرت مریم تونسته، مریم تیزقدمم میتونه.

    فردا صبح روز چهارمو گوش میدم‌.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: