ارزش ابزار - صفحه 88

1123 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ناصر لطفی گفته:
    مدت عضویت: 1221 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استادان گرانقدر و دوستان عزیزم

    روز هجدهم از سفرنامه زندگی من

    عنوان فایل:ارزش ابزار

    وقتی این فایل دیدم چیزی که خیلی بولد شد تو ذهن من اینکه استاد از کجا به کجا رسیده از اون شرایط نامناسب که خیلیا وقتی توش هستن تغییر نمیکنن و میگن همینی که هست به این شرایط عالی رسیده که بهترین اجناس امریکا رو میخره و انقدر احساس لیاقت رو در خودش ایجاد میکنه و جهان هم همون قدر به این احساس لیاقت پاسخ میده و نعمت ها و ثروت های بیشتری رو به سمتش سرازیر میکنه واقعا من تحسین میکنم استاد عزیزمون رو که انقدر تغییر کرده انقدر رو خودش و رو باورهاش کار کرده زمان گذاشته انرژی صرف کرده هزینه های زیادی کرده تا به اینجایی که الان هست برسه و همه اینا این باور رو در ما ایجاد میکنه که میشود میتوان تغییراتی ایجاد کرد که الان نمیتونیم حتی تصورش رو هم بکنیم؛یادمه تو یکی از فایلها استاد میگفت من اونموقع تو ایران میخواستم ماشین 206 بخرم بعد چندین سال که اومدم امریکا گفتم برم ببینم الان قیمتش چند شده بعد دیدم 206 ارزون تر از اسکوتر ماست! اسکوتری که یک چیز خیلی کوچیک کوچیک تو زندگی استاد محسوب میشه و فقط این رو به ما میگه ببین چقدر تغییرات بزرگ بوده واقعا تحسین برانگیز

    ان شاالله که در این مسیر باور ساز و زیبا با قدرت و استمرار حرکت کنیم و رو احساس لیاقت و باور فراوانی بیشترکار بکنیم و خودمون رو لایق این بدونیم که بهترین اجناس با بهترین کیفیت در اختیار ما باشن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    ابولفضل فنائ گفته:
    مدت عضویت: 914 روز

    به نام خداوند متعال

    سلام خدمت استاد جان

    و خانم شایسته عزیز

    اول من یه چیزی در مورد فایل های استاد بگم

    همیشه تا تهش گوش کنید حتما جواب سوال

    یا چیزی که میخوای در موردش بنویسد در اون

    فایل هست

    من هنوز میخواستم استپ کنم فایل رو از خرید محصولات بگم که واقعا ما آن چنان که میگیم قیمت‌ها چقدر بالا وگرون نیست

    من خودم در برابر پولی که برای خرید محصولات دادم

    در مقابل نتیجه های عالی که گرفتم به خدا هیچه

    واستاد لطف کردند وبا این مبلغ در اختیار ما قرار دادند

    وبعد اینکه درمورد خرید یه بنده خدای بود چند وقتی

    بود نمیتونست رانندگی کنه واز من خواست که ببرمش مشهد ومن هم قبول کردم

    صحبت از خرید در کشور خودمون شد وکشورهای

    اروپای

    واینکه برادرش سویس بود ومیگفتم ساعت چند خریدین. گفت مثلا این مبلغ گفتم چقدر گرون خریدین خوب ارزونتر میخریدین

    گفت به قول برادرم که از زبون دوستای اون کشورش میگفت ما پول نداریم چیز ارزون بخریم

    گفتم خدایا این همه ثروت داری یه خونه توی احمد آباد داری 1200متر ماشین چی وهزاران ثروت دیگه

    این بنده خدا دیوانه شده

    اصلا منظور حرفشو نفهمیدم

    تا الان که استاد کامل توضیح دادند

    خدارو هزاران بار شکر

    که در هر فایل به چند تا از سوالاتی که در ذهن ما

    به وجود میاد پاسخ می‌دهند

    البته که اگه گوش کنیم به طور کامل

    به امید توفیق روز افزون ثروت سلامتی وآرامش

    برای تک تک عزیزان عباس منشی

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    جانا گفته:
    مدت عضویت: 611 روز

    به نام خداوند بخشاینده ی موهبتها

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربون و تمام اعضای گروه خانواده ی بزرگ

    هجدهمین روز از تحول زندگی من

    این فایل هم مثل همیشه به جا و در روز درستی به من آگاهی داد

    مدتی بود که به خاطر بیرون اومدن از شغل کارمندی و آموزش دیدن به مهارتی که دوست داشتم خوب دستم خالی و پولی به عنوان حقوق نداشتم ، این موضوع چنان منو وحشت زده کرده بود تا ماهِ گذشته که اصلا یادم نمیاد تا به الان چنین احساس وحشتناکی رو تجربه کرده باشم

    هرروز دلشوره و ناراحتی

    هرروز نگرانی

    آنقدر انرژیم منفی شده بود که همش ذهنم ارزون خردین یا حتی نخریدن شده بود .‌‌…

    که الان لازم ندارم

    که الان وقتش نیست

    که الان چرا هزینه کنم وووو …

    روزی که تصمیم گرفتم باورهامو تغییر بدم تماااام تلاشم رو کردم این ذهن فقیر رو کنار بگذارم و برگردم به باورهایی که سالهای قبل داشتم

    امروز که این فایل رو گوش دادم ، متوجه شدم اتفاقی نبوده چون دیشب رفته بودم برای کسی هدیه بگیرم و در حین نگاه کردن به لباسها هرچی رو که خودم و همسرم دوست داشتیم رو دیدم و خریدیم بدون نگرانی درصورتی که شرایط ما نسبت به قبل فرقی نکرده اما به خودم افتخار کردم که پیشرفت کردم نسبت به یک ماه گذشته ی خودم و باور کردم که لایق بهترینها هستم امروز یاد گرفتم که که من به کمتر از بهترین قانع نیستم و نخواهم بود

    من امروز آگاه شدم که لایق بهترینها هستم

    من امروز آموختم که عالیترینهای این جهان حق آلهی من است

    من امروز آگاه شدم که به هیییییچ عنوان از خواسته هایم کوتاه نیام و پافشاری کنم برای بهترینها

    ممنونم از شما استاد عزیز از بابت این آگاهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 637 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    من به این فایل هدایت شدم و جواب سوالمو کاملتر گرفتم.

    دو روز بود سرماخوردگی و بی حالی داشتم از خداوند کمک خواستم بعد بعداز ظهر همکارم گفتم میرم خونه استراحت و علت را جویا شد و علت را گفتم گفت جدی چرا به من نگفتی من خانم داروگیاهی هست و یه بسته داروی سرماخوردگی نو داشت و رفت برام دمش کرد، من خواب افتادم و موقع بیداری به من داد دوبار خوردم و پر انرژی شدم و بسته رو ازش گرفتم و فرداش سرکار گفتم قیمت چنده و تعارف کرد و گفت نمیدونم اصرار کردم و گفت باید بپرسم و در حدود فلان تومن هست بعد چندبار به خودم گفتم فلان تومن به نشانه قیمت بالا بعد به خودم گفتم ارزش داشت خوب شدم و الان این فایل رو دیدم

    یه همکارم بنده خدا یه ماشین پراید داره انقدر خرج تعمیر این ماشین میکنه که اندازه ارزش نو خود ماشین خرجش کرده و دیگه این واسم مثال ارتباط شد و بنظرم باید ارزش ها رو بسنجیم

    من قبلا چندین تجربه خیلی خرید گروهی داشتم و اصرار به خرید ارزون داشتن و واسه اجناس ارزون از یه سمت شهر مجبور بودم برم سمت دیگه، این تفکر واقعا اشتباهه و همین رفت و امد، زمان، هزینه واقعا بیشتر از قیمت محصول با کیفیت میشه و از همون محصولات به قول استاد، چیز درست حسابی در نمیاد.

    مثال زیاد دارم، پدرم خیلی دنبال جنس ارزون بود یه زمانی اخرشم اینقدر پول سر این موضوع داد و اذیت شد که جنس های باکیفیت میگیره این تغییر رو من دیدم

    من وقتی جنس با کیفیت میگیرم رضایتم خیلی بالاست، وسایلی الان دارم که واقعا با کیفیت هستن و واقعا هنوز دارن کار میکنن و لذت میبرم تو دستم میگیرمشون اما یه وسایل ارزونی هم دارم که اونجایی که لازم داریش میفهمی اشتباهی بزرگ بوده که خریدمش و خرابه.

    بنظرم این خیلی به احساس لیاقت خودت و باور کمبود وصله. من چندبار توضیحات دوره احساس لیاقت رو خوندم واقعا یه لامپ تو ذهنم روشن کرد که بخرمش

    من روی خودم باید بیشتر کار کنم و باورهام رو بشناسم و باید درستشون کنم که پیشرفت کنم

    خدارو هزاران بار شکر

    مرسی استاد که به من اگاهی میدین که خودمو بهتر بشناسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    نازنین فتحی گفته:
    مدت عضویت: 599 روز

    بنام خدای ثروتمند

    سلام به استاد جان و همه ی عزیزان

    ردپای روز هجدهم سفر

    اول ازهمه دوست دارم بگم که من الان توی مترو نشستم و خوشحالم که این تغییر رو داشتم که مسیری که همیشه با موزیک سپری میشد الان با فایلهای فوق العاده ی استاد طی میشه و من به تعهدم پایبندم ، خداروسپاسگزارم.

    خب برای آگاهی های این فایل باید بگم هیچوقت فکرشم نمیکردم این مدل فکر و نگرش از باورهای محدود کننده ی عدم احساس لیاقت و عدم باور فراوانی باشه و واقعا الان متوجه شدم.

    از تجربه ی خودم بخوام بگم من خداروشکر خیلی آسیب و ضرری از کمبود این باورها نخوردم اما تجربه کردم سه چهار بار بخاطر شرایط مالی گول اجناس ارزون رو خوردم و خریدم و شاید یکی دوبار بیشتر استفاده نکردم و بعدش میگفتم کاش یکم صبر میکردم دو قرون دیگه پولمو بیشتر میکردم فلان چیز رو که دوست داشتم میخریدم یعنی گاها دوست هم نداشتم اما صرفا بخاطر قمیت خریداری کردم اما بعد از اون تجربه ها دیگه تصمیم گرفتم از این موضوع دوری کنم چون من جنس کالاها برام خیلی مهم بود ، و به رغم اینکه زمانهایی شاید شرایط مالی خوب نبود یا خفن نبود ولی با همون مقدار پول هم سعی می‌کردم محصولی تهیه کنم که حداقل از آن استفاده کنم البته با رضایت و خوشحال باشم از خریدنش و خدارو سپاسگزارم که منو با توجه به شرایطم به سمت بهترینها هدایت کرد.

    اما از این پس با آگاهی باارزشی که از این فایل دریافت کردم خیلی خیلی بیشتر به این موضوع دقت خواهم کرد که دقیقا بعد از خرید برسم به این جمله ی استاد که : من اینو مفت خریدم!

    باید بگم این باورها فقط برای خرید کردن نیست ، از این موضوع شروع می‌شود وقتی که در چنین موضوعی که روزانه باهاش درارتباط هستیم این باورها رو بسازیم و به کار بگیریم نتیجه ای که حاصل می‌شود خیلی خیلی باارزش تر از یک خرید کردن است چرا که ما در همه ی جنبه ها لیاقت خود را بالا برده ایم و فراوانی را باورکرده ایم و این نکته ی کلیدی ست که درهای تجربه ی نعمت و ثروت بیشتر را برای ما باز میکند.

    خداروسپاسگزارم بابت تعهد و تلاشم برای عمل به آگاهی ها و از استاد و خانم شایسته ی عزیز هم برای عاشقانه آموزش دادنشون سپاسگزارم :)

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      طیبه گفته:
      مدت عضویت: 709 روز

      سلام نازنین جان

      چقدر حس خوب بهم داد این نوشتتون

      خوشحالم که این تغییر رو داشتم که مسیری که همیشه با موزیک سپری میشد الان با فایلهای فوق العاده ی استاد طی میشه و من به تعهدم پایبندم ، خداروسپاسگزارم.

      منم الان سه ماهه صبح تا شب فایلای استادو گوش میدم مثل شما تو مترو هم گوش میدم یه وقتایی میشد از خودم میپرسیدم یعنی تو مترو که میرم میام هستن کسایی که اونا هم به حرفای استاد گوش بدن ؟ الان دیدم آره و آگاهی داره هر روز بیشتر و بیشتر میشه

      و من سعی میکنم عمل کنم و امروز معجزه مو اومدم تو روز 18 ام رد پای تحول زندگیم بنویسم بعد نوشتن اومدم پایین تر دوتا نظر خوندم دومی که شما بودین حرفتونو خوندم تایید کردم گفتم ببین طیبه تو این سه ماه چقدر برات معجزه رخ داد و امروز خدا با یه اتفاق به ظاهر بد پاره شدن تابلوم مسیر زندگیمو ،نقاشیامو تغییر داد و قراره برن نمایشگاه خارجی

      و همه قدرت خداست و کن فیکونش

      براتون عشق،شادی،آرامش،سلامتی و بینهایت ثروت از خدا میخوام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    به نام خدا

    سلام

    بله دقیقا آدم وقتی یه جنس با کیفیت بالا را لمس میکنه اصلا دستش این کیفیت را میفهمه،انرژی و مواد عالی که در اون بکار رفته را دریافت میکنه

    در مورد خرید

    قبلا خودم چندان ارزشی برای خودم قائل نبودم میرفتم ساندویچی و همبرگر سه نون میخوردم چرا که ارزون دربیاد اصلا رستوران بلد نبودم اصلا قیمت یه چلو کباب نمیدونستم،میرفتم لباس فروشی شلوار ارزون قیمت،میرفتم کفشی فروشی کفش 100 هزار تومنی حالا اگه کفش 500 هزاری میدیدم چنان مقاومتی داشتم که نگو نه آدم مگه 500 تومن میده جای کفش،پول را باید پس انداز کرد برای آینده،البته اون موقع از نظر اقتصادی تو شرایط و وضعیت خوبی نبودم چون خودم را لایق داشتن بهترین ها و خوردن بهترین ها نمیدونستم.

    همین پارسال رفته بودم چهار باغ اصفهان تفریح ،آقا چشم ما یه کفش را گرفت حالا قیمتش 2 میلیون 400 هزار،خلاصه چک و چونه اونا رسوندم به 1 میلیون و 400 و خریدم به دو دلیل اول:شکستن تابو خرید کفش ارزان قیمت دوم:ارزش قائل شدن برای پاهام

    مثل اینکه اصلا من تو فرکانس چیزهای با کیفیت نبودم و همش خودم را لایق چیزهای ارزان و بی کیفیت می دونستم

    پیاده میرفتم ولی پول نمی‌دادم تاکسی یا اتوبوس

    محصولات استاد

    من اول از کتاب‌های استاد و فایل های رایگان استاد شروع کردم بعد از حدود یک سال اولین محصول را خریدم و همین طور ادامه دادم

    ما باید روی اون کیفیت و نتیجه ای که می‌گیریم اشیاء را قیمت گذاری کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2175 روز

      سلام به شما دوست ارزشمندم

      سلام به شما محمد درخشان هوره عزیز

      چقدر تحسینت کردم آقا محمد. چقدر فعال بودی این 7 روز گذشته و 90 روز گذشته و چقدر خوب داری برای خودت زمان میذاری.نشد تو دلم تحسینت کنم گفتم بیام یکی از آخرین کامنت هات رو بخونم و بعد بیام تحسینت کنم و بایستم و برای این همه تلاش ستودنی برات دست بزنم.

      منم این فایل رو چند روز پیش در روز هیجدهم فصل اول “روزشمار تحول زندگی من” دیدم. بعد چند سال…. یادم نیست کی دیده بودم آخرین بار. اما این سری چقدر بهتر درک کردم ارزش ابزار رو. چقدر ذهنم بهتر این کلمه ابزار رو بسط داد به چیزهای دیگه…

      abasmanesh.com

      این لینک دیدگاهم از آگاهی های این فایل بود.

      نمیدونم چرا من تمام ردپاهامو دارم تو همون صفحه روزشمارش میزارم و تو خود فایل ها نذاشتم. دلم خواست اینجوری ردپا بزارم دیگه…

      و چقدر زیبا اشاره کردی:

      “ما باید روی اون کیفیت و نتیجه ای که می‌گیریم اشیاء را قیمت گذاری کنیم”

      ارادتمند شما فهیمه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        محمد دِرخشان گفته:
        مدت عضویت: 1935 روز

        سلام خانم پژوهنده

        متشکرم

        منم همیشه شما را تحسین میکنم بابت این درک عالی از قانون و کامنت های چند صفحه ای تون،

        بسیار عالی هستید شما ر

        دوستان عزیزم

        یادمه چند ماه پیش هم داستان هدایت شما را میخوندم بسیار لذت بردم و خوندم که چطور از پس مشکلات بر اومدید و هدایت شدید به این سایت

        سپاسگزارم

        موفق و پیروز و شاد باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2211 روز

    برگ هیجدهم از سفرنامه

    فصل یک

    ارزش ابزار

    باسلام خدمت استادان عزیزم و دوستان بینظیرم در این قسمت

    خدایا شکرت که امروز هم خداوند من رو هدایت کرد برای اینکه روی تعهدم باقی بمونم و یک برگ دیگری از این سفرنامه رو ببینم و بشنوم و بفهمم و درک کنم و آگاه شوم و بی درنگ عمل کنم خدایااا شکرت

    خدایااا کمکم کن قلممم شوی تا بهترین رو بنویسم

    بهترین باوری که همیشه می نویسم و بخودم یاد آوری می کنم اینکه من به کمتر از بهترین قانع نیستمممممم

    همیشه ورد زبانم شده که خدایااا من به کمتر از بهترین رضایت نمی دهم

    وقتی به گذشته های دورم نگاه می کنم و به یاد می آورم میفهههمم که من بطور ناخودآگاه همیشه خوب ترین رو می خواستم .. و این بخاطر اعتماد بنفسی بود که داشتم ولی همیشه مورد تمسخر قرار می گرفتم .. هر وقت می رفتم خرید لباسی و یا چیزی و اجناسی رو می پسندیدم که مثل ستاره برام می درخشید و لذت می بردم و بعدش می فهمیدم که آن بهترینی بود که در آن مغازه وجود داشت .. ولی اشکال کار من این بود که زیاد پیگیر آن خواسته و هدفم نبودم .. البته بعضی چیزها رو می توانستم خریداری کنم و دقیقا از خریدم راضی بودم .. ولی از زمانی که به کمترین قانع شدم روز به روز خواسته هام دست نیافتنی می شد .. چقدر خوبع آدم به درونش توجه کنه و بفهمه از چه وقتی و از چه جایی سقوط. کرده .. از چه زمانی خودشو دست کم گرفته .. اصلا چی شد که اوضاع وخیم شد .. شاید اگر این آگاهی ها را داشتم خواسته هام قدرتمندتر می شد.. البته آلان به این طرز تفکر هدایت شدم که نباید به هیچ وجه کوتاه بیام .به هیچ وجججججججج

    البته در گذشته های دور من یک آدمی بودم که به هر چه دوست داشتم باید می رسیدم خیلی هم پافشاری می کردم .. ولی از یک جایی استپ کردم چون حرف های دیگران خیلی برام مهم شده بود اینکه بعد از ازدواجم همش بهم می گفتند .. آدم باید توقع شو بیاره پاییین… یک زن خوب باید سازگار باشه… با هر چیزی بسوزه و بسازه … همه چی رو که نمیشه با هم داشته باشه… آدم نباید رویا پردازی کنه . اندازه ی گلیمت پاتو دراز کن… اندازه ی حیبت خرج کن .. حریص نباش و به کم قانع باش.. مگه آدم همش می‌ره گردش .. مگه آدم اینقدر خرج می کنه .. پول تو خرج نکن بذار برای روز مبادا و جمع کن .. آفرین که زن خوب و سازگاری هستی.. آفرین و آفرین صد آفرین …… این شد که کم کم سطح توقع ام اومد پایین .. هر وقت اعتراض به چیزی داشتم و با روح و ذهنم در هماهنگی نبود خیلی بهم می ریختم .. فورااااا مورد بازخواست و سیل عظیمی از باورها و عقاید مزخرف شون قرار می گرفتم چه از طرف خانواده ی خودم و چه از طرف خانواده ی همسر خدا بیامرزم . در صورتی که اقوام همسرم از هر نظر در جنبه های زندگی شون در سطح فوق العاده بالایی بودند هم از نظر تحصیلات و هم از نظر پول و ثروت فوق العاده پولدار و ثروتمند بودند و سفرهای خارج از کشور و حتی بعضی هاشون هم خارج از کشور زندگی می کردند.. ولی نمی فهمیدم که چرا مادر شوهر و خانواده ی همسرم همیشه سعی می کردند من رو با این حرف ها تشویق به کوتاه اومدن کنند .. الان که فکرشو می کنم از جسارت من توی اون سن و سالم خوششون نمی یومد و فکر می کردند سطح توقع من خیلی زیاد هست ولی من همیشه بیشتر می خواستم و این بیشتر خواستن من به مزاج هیچ کس خوشایند نبود نه اینکه بنده ی ناشکری بودماااااا نه به هیچ وجه این طوری نبود ولی همیشه فکر می کردم باید هر سال پیشرفت داشته باشیم همش می گفتم .. مگه چیه ما از آنها کمتره .. چرا ما باید توی این زندگی کارمندی باشیم .. هر روز باید همی طور زندگی معمولی کارمندی داشته باشیم تا شاید یک روزی سمتت بالاتر بره ولی باز هم کارمند هستی. . ولی همه با حرف های من مخالف بودند و می گفتند بشین زندگی تو بکن و سرتو بنداز پایین توقع تو بیار پایین و صبور باش با همینی که هست بساز و شکر خدا کن

    در عوضش تو خوشبختی و شوهرت خیلی دوست داره …. من در سن شانزده سالگی با تفاوت سنی زیاد با همسرم ازدواج کردم و بمدت 12 سال مادر شوهرم هم با ما زندگی می کرد .. همسرم کارمند اداره ی محیط زیست بود.کوهنور و اهل ورزش و مهمونی و طبیعت گردی. و اهل کمپ و پیک نیک و گردش ووولی. بعد از چند سال زندگی مشترک و آوردن دو تا بچه .. و مشغلات زندگی و دیگر مسایل زندگی .. یواش یواش فهمیدم که باید یک تغییراتی در زندگی مون ایجاد بشه ولی من هر چقدر هم بزرگتر می شدم منو بزرگ نمی دیدن . منو همون دختر بچه ی شانزده ساله ی چشم و گوش بسته ی ساده و ساکت و صبور و بساز می‌دیدند .. نمی خواستند بزرگ شدن منو توی خونه ی همسرم رو قبول کنند .. فکر می کردند گنده تر از سن و سالم حرف میزنم .. .. بعدها که ده پانزده سالگی که از عمر زندگی مون می گذشت همیشه دوست داشتم مهاجرت کنیم ولی بازم مخالف هااااااا همین طور ادامه داشت و همیشه جلساتی توی خونه مون برای مآخذه ی من توی خونه مون توسط خانواده ی همسرم برگزار می شد طوری شده بود که من از آمدنشون می ترسیدم .. چون میدونستم که برای محاکمه و مواخذه ی من این مهمون بازی ها توسط مادرشوهرم انجام میشه … خلاصه بگذریم

    تمام اینها رو گفتم و به یاد آوردم و با خودم صحبت کردمم و گفتم بیام همین جا رد پایی از خودم بگذارم که من از کجا مسیرم رو گم کردم .. از کجا به احساس عدم لیاقت و باور کمبود پرت شدم ….. منی که همیشه بهترین ها رو می خواستم چی شد که الان اینجا هستم ..

    به این فکر افتادم که که باید دوباره شروع کنم … باید دوباره خودم رو بسازم … باید به خودم بفهمونم که من ارزشمند هستم … باید دوباره رشد کنم … اصلا هم فکر نمی کنم که از سن و سالم گذشته و یا اینکه دیگه دیر شده .. یا بعد از این همه سال ها تازه یادم افتاده که به خواسته هام برسم اصلا به هیچ عنوان اینطوری فکر نمی کنم … اتفاقا الان فکر می کنم که باید ادامه ی آن خواسته هام رو شروع کنم و خیلی هم جدی هستم .. چون باورهایم قوی تر شده . چون آگاهیم بیشتر شده … چون یک سری مسعولیت هام تمام شده .. بچه هام که بزرگ شدند و هر کدام مسیر خودشون هستند .. هیچ انتظاری هم ازشون ندارم .. چون باید به خواسته هام برسم .. و با رسیدن به خواسته هام الگویی می شم برای آنها و این الگو شدن خودش کمک کننده برای اطرافیانم هست . اطرافیانی که با اومدن من در این سایت و تغییر تحولم هنوز هم یک جورایی دیگری منو مسخره ام می کنند … پس به این نتیجه رسیدم که باید دوباره داستان زندگی مو از همون جایی که تخریب شدم و باورهایم دچار ضعف شدند باید شروع کنم .. من داستان زندگی مو تغییر میدم .. می خوام آنقدر تغییر کنم که هیچ ربطی به گذشته ام نداشته باشم . اینو به خودم قول دادم . یک یک قولللللللل بزرگ یک تعهد عمیق یک باور قدرتمند باید بشود .. من خیلی زمان برای خودسازی خودم توی این چند سال گذاشتم و خیلی تجربه ها بدست آوردم پس باید منتظر نتایج هم باشم . و خیلی هم مصمم هستم که ادامه بدم .. یعنی داستان جدید زندگی مو آنطور که می خواهم دارم می نویسم .من به کمتر از بهترین قانع نیستم خدایااآاا همین جا توی این سایت . در حضور همه ی عزیزان قسم می خورم که خیلی زود بیام بنویسم و اعلام کنم که داستان زندگی جدیدم رو طبق خواسته ام آغاز شد. .. از همان‌جایی که سقوط کردممم. از همانجا هم صعود می کنم و بالا میرم .. این فرکانس ارسالی من خیلی خیلی قوی شده و به جهان هستی اعلام می کنم من آماده هستم ..

    همه ی ما به یک اندازه به منبع و ثروت و نعمتی دسترسی داریم که هیچ پایانی بر آن متصور نیست و من به این باور رسیدم که ما با فرکانس های مان زندگیمان رو خلق می کنیم

    باور احساس لیاقت و باور فراوانی

    من به این ایمان و یقین رسیدم که به جای پایین آوردن کیفیت زندگی ام باورهایم رو قدرتمند تر کنم و قوانین زندگی رو درک کنم و با آنها هماهنگ شوم یعنی باید همیشه کیفیت رو در نظر بگیرم

    خدایاا شکرت امروز خیلی به این موضوع فکر کردم باز هم مثل همیشه اومدم نت برداری کردم و می خواستم آن چه را که در دفترم نوشته بودم بنویسم ولی انگار بازم حرف های دلمو نوشتم و خداوند

    خودش قلممم شد و این گونه گذشته ام رو به یاد آوردم و شور و شوق و اشتیاقی در من فوران کرد .. هر چند مدت هاست این چنین شدم ولی امروز انگار خیلی این موضوع برام قدرت گرفته و ضمیر ناخودآگاهم آن خودم برترم و آن روح بزرگوارم به من چنین دستوری داد که بیام پیش همه اعلام کنم که چه ترمزهایی درون من بوده که من رو در مسیرم گمراه کرده بود و چی شد که نتوانستم آن آرزوها و آمال هایم رو بهشون برسم .. هر چند آن موقع ها این آکاهی رو نداشتم و همه رو مقصر می دانستم. . ولی الان که فهمیدم چی هستم ..من مشغول ساختن خودم هستم پس می توانم زندگی ام رو آن طور که می خواهم خلق کنم

    به همان اندازه که بتوانم این دو باور احساس لیاقت و باور وفور و فراوانی رو در خودم قدرتمندتر کنم به همان اندازه زندگیم در تمام جنبه های زندگیم با کیفیت تر و زیباتر میشه ..

    اگر به کمتر از بهترین قانع نشوم قطعا جهان هم من را بسمت بهترین ها هدایت می کند

    خدایاااا شکرت که این باور رو در من قدرتمندتر کردی

    خانم شایسته ی نازنینم ممنون و سپاسگذارم برای این سرمقاله ها و تیترهایی که در این قسمت از روز هیجدهم در روز شمار تحول زندگی من نوشتید .. مرسی مرسی برای این رتبه بندی و نظم و ترتیبی که در این قسمت ها مرتب و منظم کردید و یک زندگی هدفمندی رو در این فایل ها برامون ایجاد کردید واقعا ممنون و سپاسگذارم ..تازه من در فصل اول این سفر نامه هستم و به امید خدا هر وقت به فصل های بالاتری هدایت شوم مطمعنان و قطع به یقین در مدار و فرکانس رشد و پیشرفت هایی در جهت رسیدن به اهداف و خواسته هایم هستم و جا داره از ایستاد عزیزم تشکر و قدردانی کنم که این فایل های ارزشمند رو بلطف خداوند در این مسیر الهی برای ما گمگشتکان این مسیر زندگیمون تدارک دیدند مرسی استاد عزیزم مرسی استاد قشنگم .. مرسی استاد بینظیرم . خدایاااا شکرت که استادمون روی تعهد خودشون موندن و این مسیر رو ادامه دادند تا رهنمود میلیون ها انسان گمگشته ای همچون من باشند

    دست بوس و قدردان این استادان عزیزم هستم

    خدایاااا شکرت

    تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم

    خداوند خودش به تنهایی برایم کافیست ..

    دوستان عزیزم که در این بخش به کامنت من هدایت شدید دوستانی که تازه به این جمع الهی شرفیاب شدید . می‌دونستید که خداوند خیلی دوسمون داشته که ما رو صاف آورده گذاشته توی کلاس استاد عباسمنش نازنین!!!؟

    میدونستین ما نزد خداوند محبوب ترین هستیم !!!!؟؟؟

    من فکر می کنم این جمله رو قبلنا هم شنیدم که به بهترین استاد دنیا هدایت شدم این خودش یک معجزه و نشونه ی بزرگی بود .. چون من باور دارم که به کمتر از بهترین قانع نیستم ..

    ممنون و سپاسگذارم که با اون چشمان قشنگ و زیباتون کامنت طولانی منو خواندید. ولی بهتون قول میدم که می شود .. فقط ادامه بدیم ..

    قانون طلایی

    اگر به کمتر از بهترین قانع نشویم قطعا جهان هستی ما رو بسمت بهترین ها هدایت می کند و قانع نشدن به کمتر از بهترین یعنی تعهد نامه

    یعنی تعهد برای ساختن باورهای قدرتمندتر کننده و تغییر باور محدود کننده به جای پایین آوردن کیفیت زندگی

    خدایاااا سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم

    خدایااا شکرت که به تک تک ثانیه های زندگیم خیر و برکت و نعمت و شادی و شادمانی و کامیابی بخشیدی

    خدایااآاا شکرت که لحظه به لحظات زندگیم در مدار و ارتعاش و ارسال فرکانس هدایت های الهی تو هستم

    خدایاااا ممنون و سپاسگذارم که هر لحظه در زمان درست و مناسب جادویی و در مکان درست و مناسب جادویی هستم تا بهترین همزمانی های درست و مناسب جادویی رو وارد تجربه ی زندگیم کنم و بهترین اتفاق ها و شرایط و موقعیت های عالی و فرصت های جادویی و طلایی را وارد تجربه ی زندگیم کنم

    خدایااا شکرت خیر و برکت و نعمت و شادی و شادمانی و کامیابی و سلامتی و تندرستی و پول و ثروت و وفور و فراوانی و آگاهی ها و آسانی ها و عشق و مهر و محبت و و روابط عاشقانه من رو احاطه کرده است ممنون و سپاسگذارم خدایاااا شکرت

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    امیر تابع گفته:
    مدت عضویت: 3553 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته

    فایل روز 18

    من یادمه هرموقع که ابزاری یا جنسی خریدم که بی کیفیت بوده زود خراب شده و یا مدت کاراییش کم بوده و بعدا خراب شده و هزینه و زمان بیشتری گزاشتم برای تعمیر اون . و یا خراب شده و حتی تعمیر آن کارساز نبوده. جنس بی کیفیت و نباید برای وسیله با کیفیت که قسمتی ازاون خراب میشه و خرید و نصب کرد چون زود خراب میشه و میزنه بقیه قطعات با کیفیت اون وسیله رو خراب میکنه و این فایل به من آموزش داد و یاد آوری کرد که جنس یا ابزار با کیفیت بخرم و از گزند هزینه های تعمیر در امان باشم .

    یادمه هر بار جنس با کیفیت و خوب گرفتم به خودم میگفتم گرونه ولی بعد که کارایی و کمکی که این وسیله کرده و عمر طولانی و مفیدی که داشته گفتم اگه مثل این ولی بی کیفیت میخریدم تا حالا چندبار هزینه اضافی بابت خرید دوباره جنس بی کیفیت میکردم و یا هزینه تعمیر بی نتیجه و بازم خراب شدن اون وسیله رو تجربه میکردم که زمان منو هم می‌گرفت و پی می‌بردم که اون وسیله با کیفیت ارزش خرید و داشته و کلی بهم کار داده.

    و تو این فایل دونستم که از این به بعد جنس و ابزار و وسیله با کیفیت بخرم حتی غذای با کیفیت بخرم که مجبورم نباشم هزینه چند برابر برای درمان بدنم بدم .

    از استاد سپاسگزارم که این فایل با ارزش و با ما به اشتراک گزاشتن .

    خداروشکر شکرمیکنم . درپناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    نرگس گلستانی گفته:
    مدت عضویت: 2054 روز

    به نام خدای مهربان

    هجدهمین روز تحول زندگی من

    ارزش ابزار

    آگاهی های این فایل به یک نکته مهم و اساسی در تفاوت ذهن فقیر و ثروتمند اشاره دارد.

    که باور احساس داشتن لیاقت و باور فراوانی رو هدف گرفته.

    ذهن فقیر همیشه، همه چیز را گران می‌خرد

    ولی ذهن ثروتمند برای خرید هر چیزی به کیفیت آن جنس نگاه می کند و با خرید یک کالایِ های کوالیتی به خودش می‌گوید عجب مفت خریدم، چرا که اون کالا ارزشی ایجاد می‌کنه که در برابر هزینه ی بیشتر واقعا می ارزد.

    ذهن فقیر چون برای کمبود برنامه ریزی شده و کیفیت خواسته اش رو پایین می آورد

    ولی ذهن ثروتمند چون به فراوانی جهان هستی باور دارد، به کمتر از بهترین قانع نمی شود.

    هر چقدر فکر کردم تا یادم بیاد کجا جنس بی کیفیت خریدم، یادم نیومد..

    (اصلی ترین اختلاف نظر من و همسرم توی همین مورد هست) با اینکه بارها بهش ثابت شده که جنس بی کیفیت چقدر ضرر بهش زده، بازم اون جور ک باید تغییر نکرده و ته باورش دنبال جنس ارزون..

    اما من عاشق چیزای گرون و لوکس هستم و حتما جنس با کیفیت می خرم،

    البته‌ همیشه مورد انتقاد بودم از طرف خانواده همسرم، که من رو خیلی اسراف کار و تجملاتی می‌دونستن

    بارها و بارها هر جنسی که می خریدم متفق‌القول میگفتن دو برابر پول دادی

    بعضی وقتها به شک می‌افتادم نکنه طرز فکرم اشتباهه..

    ولی خدا رو شکر بعد از آشنایی با استاد همون یه ذره فکر هم نیومد.

    من یکی که اصلا نمی پذیرم که استاندارد هام رو بیارم پایین

    ظاهر یک لباس یا وسیله یا دکور خونه یا ماشین و….بسیار زیاد برام مهمه.

    شده وقتایی کمی دیرتر اون کالای مورد نظر رو خریدم ولی حاضر به خرید جنس آشغال نشدم..

    اجناس چینی در ایران هم لِول های متفاوت دارند، ولی باز هم راضی کننده نیستند..

    چند نمونه که یادم میاد رو میگم؛

    ■ مثلا من عاشق کتونی های اصل هستم،

    تجربه این کتونی ها رو داشتم، هم برای خودم و هم پسرم

    یعنی فقط خسته می شدیم که ازش استفاده نمی کردیم.

    چون بعد از گذشت چند سال کوچکترین تغییری توی ظاهرش ایجاد نمی‌شه..

    ■ سه سال پیش یک پالتو گرون قیمت خریدم، که شوهرم تا دو روز می‌گفت باورم نمی‌شه همچین پولی دادی،

    امسال که پالتو رو آوردم که استفاده کنم، اصلا انگار نه انگار سه سال پیش خریداری شده، کیفیت پارچه و دوخت بسیار عالی شاید پولش زیاد بود ولی هنوزم شیک و ارزشمند.

    حالا همسرم سالی یک کاپشن کیفیت پایین می‌خره از آخرم فکر میکنی ده ساله پوشیده شده،

    به قول استاد حتی لمس اجناس بی کیفیت باعث رنج و خجالت می‌شه چه برسه به استفاده اش

    ■ یه مورد از اطرافیان یادم اومد که این خانوم شدیدا و افراطی اهل میکاپ هست، توی این چند سالی که می‌شناسم تاحالا بدون آرایش اونم غلیظ ندیدم..

    به حدی لوازم آرایشی فیک و ارزون استفاده کرده که تو سن سی سالگی چنان چین و چروکی توی پوستش ایجاد شده، چنان مشکلات پوستی داره، که نمی شناسیش

    الان هم مدتیه به گفته خودش چند ده میلیون هزینه کرده که پوستش سالم شه. هرچند که نشده و اون مواد تأثیر منفی شدید گذاشته..

    همه ی این مثال ها و الگوها به ما میگه که؛ جنس با کیفیت نسبت به خدماتی که به ما میده، خیلی ارزان درمیاد.

    در مقابل؛ همیشه گران ترین بها برای کم ارزش ترین چیزها پرداخته می‌شود..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    مصطفی شهنواز گفته:
    مدت عضویت: 907 روز

    لله یکتا من

    سلام استاد نازنیم و خانوم شایسته عزیز و تمااامی دوستان همسفرم

    روز شمار تحویل زندگی من روز هجدهم

    این باور چقدر زیباست که من هر چقدر برای خودم ارزش و لیاقت هر چیزیو قاعل بشم جهان هم همونو تحویل من میده از. الان اینو یاد گرفتیم که قبل خرید هر. جنسی اینو بپرسم که اون جنس لیاقت داشتن منو داره یا نه منی که یه تیکه از وجود خدامم منی که اشرف مخلوقات خدامم پس اگر. جنس ارزون بخرم شرک ورزیدم به خدام بی ارزش دونستم پس من لایق با ارزشترین بالاترین موهبت های خدام هستم خدای که برای من ارزش قائل شده از خودش که بالاترین خودش بوده بالاترین کل کیهان بوده در. من دمیده باید بالاترین هارو بخام

    استاد من تا بیست سالگی به خاطر باور اینکه من بچه پولدارم همیشه بالاترین هارو درخواست میدادم و دقیقا به راحتی اون جنسو تجربه کردم

    درباره افراد من یاد گرفتم اینو که وقتی توی یه جمعی قرار باشم از خودم بپرسم این افراد لیاقت همنشی منو دارن این افراد چیزی به من اضافه میکنن یا قراره منو به مدار پایین تر ببرن پس هر کسی لیاقت همنشی با منو نداره اگر. من میخوام به مدار بالاتر برم و فرکانسمو تغییر بدم به قول خداوند در قرآن که نوح درخواست میده پسرشم نجات بده میگه اون اصلا بچه ی تو نیست از خاندان تو نیست خداوند پسر نوح رو لایق همنشی با نوح ندونست و در فرکانس نوح نبود حالا اگر من میخوام به مدار بالاتر برم باید اول خودمو درست کنم از درون روی خودم کار کنم و آگاهانه با هر کسی که لایق همنشی با من نیستو از دایره ی معاشرتم حذف کنم

    خدایا عاشقنه میپرستمت

    خدایا عاشقنه دوستت دارم

    خدایا بی نهایت سپاسگذارتم

    استاد عزیزم سپاسگذارم

    مریم خانوم مهربان سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: