ما از تغییرِ دیگران، ناتوانیم - صفحه 23

376 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 753 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست.

    سلام به استاد عزیز ومریم عزیز.

    کلید:توانایی به نام خودشناسی.

    فایل:ما از تغییر دیگران ناتوانیم.

    خدارو شکر.

    برای رسیدن به خودشناسی وشناخت بهتر از خودمون مورد دیگه ای که باید بدونیم اینه که ما قادر به تغییر دیگران نیستیم وهیچ کس وهیچ عامل بیرونی هم قادر به تغییر ما نیست.

    ما زمانی تغییر می کنیم که خودمون بخواهیم.

    استاد وقتی حرف از این توانایی تغییر می زنید ومن به زندگیم نگاه می کنم می بینم چقدر واقعیت داره حتی در موارد خیلی کوچیک.

    یادم می یاد دندونم سیاه شده بود سالهای قبل هر چقدر مادر وبقیه بهم می گفتند برو درست کن انگار لج کرده بودم وموند وموند تا خرابتر شد بالاخره یه روز خودم خواستم ورفتم دندونم رو درست کردم.

    یا افرادی تو خانواده داریم که متاسفانه معتاد شدند ومی بینم چقدر همه اصرار دارند عوضشون کنند وچه کارهایی که نمی کنند از به زور کمپ بردن ونصیحت کردن تا دعوا وکتک کاری وهیچ نتیجه ای نمی ده اما بعضی افراد هم بدون این که بقیه اینقدر حرف بزنند خودشون تصمیم می گیرند ومطابق همون فایلی که گفتید قبل از له شدن زیر چک ولقد روزگار عوض می شن.

    من حتی پسرم رو هم دیدم بعضی کارها رو اینقدر باهاش حرف می زنم ولی هیچ تاثیری نداره اما گاهی خودش می خواد وپا می شه همون کار رو می کنه.

    چیزی که باید از خودمون بشناسیم اینه که نه دولت نه مردم نه هیچ چیزی نمی تونه تاثیری در زندگیمون بگذاره حتی خدا هم اختیار زندگیمون رو به خودمون داده وما رو خالق زندگیمون قرار داده وتا خودمون نخواهیم خدا اجباری برامون قرار نداده.

    ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیرو ما بانفسهم

    همانا خداوند قومی را تغییر نمی دهد مگر اینکه خودشون بخواهند.

    عاشق آیه های قران هستم وقتی شما معنیشون رو می گید وچقدر دوست دارم این تفسیر رو هرگز اینقدر لذت نبرده بوده ام از آیات قران.

    پس نه تنها افراد کشورها هم قابل تغییر نیستند مگر اینکه مردمشون تغییر کنند پس هر چقدر هزینه بشه هر چقدر یه کشور قدرت داشته باشه نمی شه یه کشور رو به زور تغییر داد.

    آمریکا نمی تونه افعانستان رو تغییر بده وحکومتی دیگه ای ایران رو چون مردم باید طرز فکرشون باورهاشون وکانون توجهشون تغییر کنه.

    خدایا شکرت که ما رو خالق زندگیمون قرار دادی .

    استاد متشکرم برای این آگاهیها.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1088 روز

    به نام خداوند مهربان

    روز 117سفرنامه زیبا

    سلام به همگی

    با گوش دادن به این فایل به فایل توحید عملی رسیدم ولی نمی‌دونم قسمت چندمش

    دقیقا استاد حرفی که اونجا گفتند هم اینجا باز هم این قانون مهم تکرار کردند اینکه:

    من نمیتونم زندگی هیچکس تغییر بدم ،هیچکس هم نمیتونه زندگی من تغییر بده ،

    هر کس فقط خودش می‌تونه زندگی خودش بسازه فارغ از اینکه کسی کمکش می‌کنه یا حتی کسی داره به ضررش کار می‌کنه فقط خودت و خدای خودت .

    این فایل قبلاگوش کرده بودم و همیشه تو ذهنم بود این مثالی که استاد زند .

    یه مثال دیگه همون همسایه استاد بود که پسر برادر شوهرش آورده بود خونشون و اینو مثلاً میخواست آدم حسابی کنه آخرشم بدهکار شد مقصر شد

    یا مثال دیگه در مورد خودش استاد که همکارانش براش حرف درامورده بودن و گفته بودند آره استاد دزده و فلان و این چیزا ولی استاد چقدر خوب ذهنش کنترل کرده بود گفته بود اون داره به من خیر می‌رسونه نمیتونه ضرر برسونه کنه اتفاقات با گفتن اسم من کسانی که من نمی‌شناسن پیگیر من میشن چقدر این حد از توحیدی بودن این حد از موحد بودن در تک تک زندگی استاد جاری هست .

    فک میکنم یکی از قانون هاییکه از استاد تا حدودی خوب یاد گرفتم همین بحثه

    من دوساله که دارم کار میکنم یکبار به مادرم پدرم خواهرم همسرم در مورد قانون نگفتم بعضی موقع ها بخاطری که وقتم هدر ندم و نخوام وقتم تو خیابون الکی بگذرونم میگم کلاس دارم مادرم و خواهرم میگن بابا کلاس چی میگم نه کلاس دارم نمیام .می‌شینم رو همین سفرنامه کار میکنم

    ولی توضیح نمیدم چون قبولش ندارن و منم نمی‌خوام با حرفاشون انگیزمو از دست بدم .

    یا حتی خواهرم بهم می‌خنده میگه بابا بس کن چی می‌نویسی اگر با مثبت نگری و من پولدارم و من ثروتمند میشم کسی میخواست به جایی برسه خواهر شوهر من محتاج نون شب نبود هنوز که هنوزه هم میگه من میلیارد پول می‌خوام ولی من هیچی نمیگم من حتی نمیگم می‌خوام پولدار و ثروتمند بشم .

    من به نتایج خودم تو این یکسال و خورده نگاه می‌کنم

    به خدای احد و واحد که این آرامش من با د

    هزاران میلیارد دلار نمیتونستم بخرم اینکه سرم به بالش نرسیده خوابم اینکه میخندم می‌رقصم و شادم اینکه گذشته ریختم دور اینکه برای خودم ارزش قائلم اینکه انگیزه دارم بابا امروز صبح از خواب پا میشم قراره چیکار کنم و تنها هدف من فقط مهاجرت و رسیدن به کسب درآمد خودم فقط این دوتا هدف هست که تو هدف های که نوشتم هنوز تیک نخورده تو هدف های گلیم فقط همین دوتا هست و چند تا هدف ها کوچولو هستن که با رسیدن به اونا اونا هم تیک می‌خورن و خدا می‌دونه بعد رسیدن به درآمد چه پیشرفتی خواهم کرد قانع که نباید بشم باید بهتر بازم ساده تر بازم بیشتر می‌خوام ولی همه چیزپله به پله ولی ولی ولی خدا شاکرم که هنوز در مورد این موضوعات با کسی صحبت نکردم حتی تا حالا جلو همسرم گوش ندادم به این فایل ها یا فیلمی از شما ندیدم همیشه هر وقت میاد خونه سریع دفتر جمع میکنم میذارم کنار خودش برام خودکار و دفتر می‌خره میاره ولی خداشکر نه اون چیزی می‌پرسه نه من چیزی میگم ولی تو خیلی از مسائل اگر داریم صحبت میکنیم نظراتمون یکیه و خودم قشنگ حس میکنم اون باور کمبود اون باور نداری اون باور ها قدیمی‌ هر دومون کشته شدند .

    من کنار همسرم فایل گوش نمی‌دم چون نمی‌خوام یک درصد یک درصد بهم بگه بابا دروغه بابا فلانه من بخوام جوابش بدم نه اینقدر نتیجه دیدم فلانی نتیجه دیده نتایج استاد ببین و ذهنم درگیر کنم من یادگرفتن جار نزنم داد و بیداد راه بندازم هوار هوار نکنم آسه برم و آسه بیام .

    نمیگم عالی شدم نه ولی بهتر شدم و دوست دارم از این هم بهتر تر بشم.

    من با تغییر زندگیم با رفتن به مدار بالاتر زندگیم تغییر می‌کنه کسانی که در مدار من باشن با من بالا میان و کسانی که در مدار هم نباشیم از هم جدا میشیم

    کم برامون پیش نیومده

    دوسال قبل هر شب تو جمعی بودین که حس خفگی بهم دست میداد همش فوش و الفاظ رکیک به جامعه و مردم با شوخی های زشت و زننده یا مسخره کردن و ادای دیگران درآوردن جمعی پر از غیبت و دروغ شب ها رو میکذروندم

    خدایا چطور ازت سپاسگذاری کنم که جدا شدم از اون افراد

    یعنی تا آخر عمرم بخوام فقط در مورد این موضوع شکرگذاری انجام بدم کمه ولی قطع شد الهی شکر الهی شکر

    با اینکه بزرگترمون هستند ولی قطع رابطه کردم باهاشون

    الان با همسرم میگیم میخندیم شوخی میکنیم فیلم های طنز می‌بینیم در مورد زندگی مون حرف می‌زنیم محرم هم هستیم و الهی شکر مدارمون بالاتر رفت و به سادگی جدا شدیم از اون جمع اصلا کار جهان همینه .

    توی فایل های چگونه درآمد خودمون سه برابر کنیم نمی‌دونم قسمت دوم بود یا سه استاد همین گفتن گفتن حذف آدم های منفی اطرافت و کنار گذاشتن تی وی و اخبار

    من به پارچه نازک هست کشیدم روی تی وی چون روشن نمیشه هرروز نخوام دستمال بکشم و گردگیریش کنم فقط اگر فیلم طنز دانلود کنیم نگاه میکنیم همین .

    من یه جورایی باید کلاه خودم بندازم هوا بتونم فقط زندگی خودم تغییر بدم من فقط مسئول زندگی خودم هستم

    نمی‌دونم چقدر این حرفا به دردتون میخوره ولی همینجور از دلم از قلبم اومد و براتون نوشتم بدون هیچ پیش زمینه ای حتی فکر نکردم چی بنویسم

    الهی شکر

    الهی شکر بخاطر حال خوبم

    خداجونم دمت گرم

    استاد سپاسگذارم

    مریم نازنینم متشکرم

    برم سراغ کامنت های این بخش

    الهی شکر

    دوستتون دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1728 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز

    واقعا هم همینطوره من نمیتونم کسی رو‌تغییر بدم تا وقتی که خودش نخواد من فقط قدرت اینو دارم که زندگی خودمو تغییر بدم، یادمه خیلی سال پیش وقتی نوجوون بودم یه داستان معروف شنیدم که در رابطه با همین موضوع بود، الان که فکر میکنم میبینم از بچگی تو‌این فضا بودم، داستان در مورد‌ پاپ کشیش معروف واتیکان بود که میخواست کل دنیارو تغییر بده و راه درستو به مردم جهان نشون بده، ولی وقتی یکم پیش رفت متوجه شد که نمیتونه کل مردم جهانو تغییر بده بعد به خودش گفت من مردم اروپا رو تغییر میدم بازم نتونست بعد با خودش گفت من مردم ایتالیارو تغییر میدم بعد به خودش گفت من مردم واتیکانو تغییر میدم بازم نتونست بعد به خودش گفت من خونوادمو تغییر میدم بازم نتونست سر آخر گفت من خودمو تغییر میدم و اونجا بود که موفق شد زندگیه خودشو تغییر بده و همه چیز براش عوض شد

    این مثال ساده و ملموس واسه همه ماست که ما در ظاهر هر قدرتی داشته باشیم این توانایی رو نداریم که کسی حتی یک نفر غیر از خودمونو تغییر بدیم ما فقط میتونیم خودمونو تغییر بدیم و اگه این کارو بکنیم میتونیم شرایط دنیای خودمون رو عوض کنیم به جاهاو آدم هایی هدایت میشیم که از قبل درست هستن نه اینکه ما بخوایم تغییرشون بدیم

    مثال کشور و مردم افغانستان مثال دیگه ای بود که به همه ثابت کرد تا قوم یا ملتی نخوان تغییری کنن هیچکس نمیتونه تغییرشون بده؛ این قضیه انقدر مهم و بزرگ بوده که حتی خود خدا هم تو قرآن گفته که ما سرنوشت کسی رو تغییر نمیدیم مگر اینکه خودشون بخوان، دلیل از ما در این جمله اینه که این قانون جهانه و کسی نمیتونه تغییرش بده و این نیست که خدا دلش به حال کسی بسوزه شرایطشو عوض کنه

    تو کشور خودمون هم همینطوره سیستم حاکم داره تلاش میکنه که مردمو تغییر بده و بطور مثال مردم حجاب داشته باشن ولی مردم مقاومت میکنن برعکس مردم تلاش میکنن که سیستم رو عوض میکنن ولی سیستم مقاومت میکنه و هیچکدوم نمیتونن اون یکی رو تغییر بدن تا وقتی خودشون نخوان

    پس بهتره تمرکزمون رو بذاریم رو‌خودمون از نازیبایی ها اعراض کنیم و به نکات مثبت توجه کنیم و وقتی خودمون رو تغییر دادیم جهان هم مارو هدایت میکنه به جایی که با افکارمون هماهنگه

    ممنونم از شما استاد عزیز خیلی دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    Zahra گفته:
    مدت عضویت: 1687 روز

    به نام رب العالمین

    سلام استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم انشاالله هر کجا هستید حال دلتون خوب باشه انشاالله

    خدا رو شاکرم که توفیق گوش دادن این فایل رو به من بخشید انشاالله با عمل به آگاهی هاش سپاسگزار خواهم بود انشاالله

    فایل «ما از تغییر دیگران ناتوانیم»

    ما هیچ قومی رو تغییر نمی‌دهیم مگر خودشان تغییر کنند

    هر شرایطی تجربه میکنم نتیجه فرکانس و عمل خودمه

    اگر می‌خوام شرایط تغییر کنه باید خودم تغییر کنم

    تمرکز گذاشتن روی دیگران به هر عنوانی فقط ما رو پایین تر میکشه

    تمرکزم روی زندگی خودم باشه من نمیتونیم کسی رو تغییر دهم

    این نگاه که کسی از بیرون بیاید به هر عنوانی و شرایط زندگی ما رو تغییر دهد ما رو نجات دهد کاملا اشتباهه

    ما توانایی تغییر دیگران را نداریم مگر خودشان بخواهند

    هیچ کس نمیتونه و این قدرت رو نداره کسی رو تغییر بدهما باید در اتفاقاتی که برا خودمون یا هر جامعه و دیگری می افته تدبر کنیم درسش رو بگیریم و ازش استفاده کنیم و دنبال پیدا کردن ردپای قانون باشیم تا بهتر درکش کنیم

    ما در این جهان با قانون و سیستم طرفیم طبق قانون اگر من بنیادین تغییر کنم محیطم اطرافیانم تغییر می‌کنه فارغ از اینکه شرایط بیرون من به چه شکلی هست من میتونم زندگی خودم رو خلق کنم

    باید برسیم به عجز خودمون در تغییر دیگران که تا خودشان نخواهند ما هیچ توانایی در تغییرشون نداریم اما بسیار توانایی در تغییر خودمون داریم

    بهتره تمام انرژیمون رو روی تغییر و پیشرفت خودمون بگذاریم اگه از شرایط فعلی راضی نیستیم دلیلش تنها و تنها فرکانس و رفتار خودمونه و اگه بنیادین افکار و باورهای ما تغییر کنه شرایط ما تغییر می‌کنه حتی از لحاظ فیزیکی محیط ما تغییر میکنه پس کسی که تغییر کنه شرایطش تغییر می‌کنه

    مشکل عموم مردم اینه که منتظرند یه فردی از بیرون بیاد شرایطشون رو تغییر بده غافلند از اینکه عامل بیرونی هیچ قدرتی نداره شرایطشون رو تغییر بده تا خودشون نخواهند

    اونی که تمرکزش روی تغییر و بهبود خودشه هدایت میشه به جای بهتر به شرایط بهتر به محیط بهتر به افراد و ایده های بهتر

    پس تمرکزمون رو از روی تغییر دیگران پدر،مادر،همسر،فرزند ،خواهر،بردار ،کشور ….برداریم تمرکزمون رو تنها روی بهبود خودمون بگذاریم تا زندگی ما تغییر کنه وقتی تغییر کنیم باور ما فرکانس‌ و رفتار ما تغییر میکنه و نتایج و شرایط ما تغییر می‌کنه

    من از وقتی با شما آشنا شدم سعی کردم این مورد رو رعایت کنم اما یه جا از این اشتباه ضربه خوردم همسرم قرض گرفته بود و موعدش رسیده بود و بهش فشار میومد از من کمک خواست راهنماییش کنم من بهش پیشنهاد دادم که دیگه قرض نگیر با همون پول خودت برو جلو قبول کرد اون قرض رو رد کرد ولی بعد یه مدتی دیدم کارش رو تکرار کرد و شاهد بودم کامل رفتار و کارهای خودش رو تکرار می‌کنه و در حد حرف قبول کرده وقتی من اینو دیدم کامل کشیدم کنار تازه کلی هم سرزنش شدم به اینکه من از کار سر در نمیارم اما از درس بزرگی که گرفتم خوشحالم و درک کردم اگه قانون رو خوب درک کنم هیچ وقت برا تغییر کسی زور نمی‌زنم چون من ناتوانم در تغییرش و این کار طبق قانون آب در هاون کوبیدنه چون تا خودش نخواد نمیشه بهتر درک کردم انرژی و آرامش خودم بسیار ارزشمنده کامل کشیدم کنار …

    استاد عزیزم بسیار سپاسگزارم به خاطر توضیحات و مثالهای عالی شما و این آگاهی که بهتر درکش کردم دوستتون دارم و از رب العالمین براتون سلامتی شادی ثروت موفقیت آرامش و سعادت در دنیا و آخرت را خواستارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    عاطفه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 819 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگی

    با درود و سپاس خدمت استاد عزیز ، مریم جان و دوستان همفرکانسیم

    می خواستم در مورد تغییر خودم و دریافت اگاهی هام بگم

    اول برام عجیب بود چون من بعد از نوشتن درخواست خودشناسی و درخواست آگاهی از خدا (طبق نوشته هام و مخصوصا نوشته تاریخ 27/10/1402) مسیر آموزش و رشدم باز شد

    واقعا درخواست برای تغییر خودمون معجزه هست این درخواست رو بنویسید بهتون قول میدم با همین یه خط معجزه براتون رخ میده

    من امروز در محل کارم تنها هستم و همه همکارا رفتند مراسم و من حس کردم همه چیز برای من مهیاست تا تغییر سطحم رو درک کنم و از رشد آگاهیم لذت ببرم

    گاهی برای خودتون این لحظات رو ایجاد کنید و برگردید تغییرات خودتون رو رصد کنید خیلی از میزان تغییراتی که در سطح فرکانسی تون در همه زمینه ها رخ داده لذت می برید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    یاسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 1606 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    روز 117 سفرنامه:

    سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم امیدوارم که حالتون عالی باشه ، ما نمیتونم به زور کسی رو تغییر بدیم که خوب شه یا بد شه تا خود طرف نخواد ما هرچی تو گوشش بخونیم اون تغیری نمیکنه ، تو قرآن هم هست که خدا میگه به پیامبر که هرچه برای آنان آمرزش بخواهی تا خودشان نخواهند آمرزش بیابند آمرزش نمیابند حالا تو صد بار براشون طلب آمرزش کن یا تو قضیه حضرت ابراهیم که به خدا میگه پیامبران را از ذریه من برگزین و خداوند هم میگه عهد من به نا اهلان نمیرسد.

    من تا الان نشده که سعی کنم کسی رو تغییر بدم چون نمیتونم مگه کسی خودش بخواد و از من بپرسه من اون انرژی که بزارم رو تغییر دیگران میزارم رو خودم که خودم نتیجه بگیرم نتیجه که بیاد بقیه خودشون ازت میپرسن و اونوقت تو اگه خودشون بخوان میتونی بشون کمک کنی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مینا کاشی گفته:
    مدت عضویت: 1264 روز

    به نام رب العالمین

    روز 117 ام روزشمار من

    سلام بر استاد عزیزم

    عنوان این فایل پر از مفهوم است. ما از تغییر دیگران ناتوانیم.

    اوایل که توی سایت اومده بودم با شنیدن این سخنان استاد میگفتم چرا پس استاد اومدن ما را تغییر بدن.؟ ما باید به دیگران کمک کنیم تا اونها هم تغییر کنند و هزاران حرف بی ربط میزدم چون قوانین را نمیدونستم. و اصلا مفهوم کامل فرکانس را درک نمیکردم.

    اما الان بعد از دو سال که هر روز توی سایت بودم و کامنت خوندم یواش یواش با مفهوم فرکانس آشنا شدم متوجه شدم که ما هم نمیتونیم که دیگران را تغییر بدیم و هم اجازه نداریم.

    این جهان دو قطبی باید همه چیز داشته باشه باید فقر باشه ثروتم باشه خوب باشه بدم باشه تاریکی باشه روشنایی هم باشه و ….

    خاصیت این جهان اینچنین است و هر کس خودش بخواهد انتخاب میکند که در کدوم مسیر حرکت کند.

    حتی خداوند هم هرجور ما بخواهیم ما را هدایت میکند. خداوند هم کارش فقط هدایت کردن است.

    مفهوم فرکانس را من اینجوری خوب متوجه شدم که یک سری مدار هست که هر کسی با توجه به انتخاب های خودش روی اون مدار قرار گرفته و فقط چیزهایی را تجربه میکند که روی اون مدار است.

    مثل جاده و خیابان در نظر بگیریم اتوبان ها مثلا. وقتی من در اتوبان چمران هستم فقط قادر به دیدن آنچه در اون اتوبان هست هستم درختان اون اتوبان ترافیک و ماشین ها و … هر آنچه در اون اتوبان هست . اگر بخواهم که آنچه در اتوبان همت است را ببینم حتما و باید تغییر مسیر بدم و بروم در اون اتوبان.

    پس حالا با این مفهوم من چه جوری میتونم مثلا همسرم را که در یک اتوبان دیگر است و یا حتی در یک شهر دیگر است متقاعد کنم که این درخت در اتوبان چمران را ببین. حالا هرچی من توصیف هم بکنم تا دلش نخواد و تا نیاد اینجا متوجه نمیشه.

    مهم اینه باید خودش بخواد.

    در مورد استاد هم اینجوریه که ما خواستیم و در مسیر استاد قرار گرفته ایم وگرنه استاد مگه اومده در خونه ما و یا به ما زنگ زده که بیایید توی سایت من باهاتون کار دارم و میخوام ارشادتون کنم. نه .

    ما خواستیم هم مدار بودیم و اومدیم توی این سایت.

    منم خیلی دیر متوجه این موضوع شدم با اینکه همون اوایل ورودم به سایت هم فایل های مشابه این موضوع را گوش کرده بودم حتی در کلاب هاوس هم بچه ها میگفتند اما من هنوز نمیفهمیدم. و خیلی جاها بحث میکردم و ضربه هم خوردم.

    چون نتیجه که نداشتم فقط حرف بود. دیگران هم میگن بابا تو خودت کجای کار هستی .

    من آرامش درونی را پیدا کرده بودم اما محسوس نبود .

    اما الان یاد گرفتم سکوت کنم. و بالاترین آرامش نصیبم شده . کاری ندارم دیگران چجور فکر میکنند . بعضی وقت ها حالم بد میشه و حرص میخورم اما سکوت میکنم. خودم را از محیط میبرم بیرون. یا موضوع را قشنگ عوض میکنم .

    و بهترین روش در این مباحث سکوت است. و به قول استاد بابت خودتون و حرفاتون ارزش قائل بشید. و کمی خسیس باشید‌ .

    میبینم که چقدر درسته . چون من بابت دانستن این چیزها هر روز برای خودم نوشتم کلی فایل گوش کردم کلی زمان گذاشتم چرا براحتی در اختیار دیگرانی قرار بدم که اصلا دوست ندارند که بدونند.

    و اگر من تغییر کنم طبق قانون جهان هستی تمام اطرافیان من تغییر میکنند. چون مدار من تغییر میکنه.

    ما در جهانی زندگی میکنیم که پاسخ به فرکانس های ما میدهد . فرکانس های ما همون باورهای شخصی ما هستند که تکرار شده اند و احساس ما اون فرکانس ها را شکل میدهد. پس کاملا کاملا شخصی است. یعنی من فقط دسترسی به فرکانس خودم را دارم تازه اونم اگر بخواهم . وگرنه اونم ناآگاهانه است.

    حالا با این توصیف چجوری میتونم دسترسی به افکار دیگران داشته باشم. منی که هنوز کنترل افکار خودم دست خودم نیست و دارم سعی میکنم که آگاهانه افکارم را کنترل کنم مواظب ورودی هایم باشم چجوری میتونم دسترسی به ورودی های ذهن دیگران داشته باشم.

    من چه میدونم که امروز از صبح همسرم چه چیزهایی شنیده چه چیزهایی را دیده چه چیزهایی را خونده و چه افکاری داره که حالا بخوام به زور یک سری مطالب را براش توضیح بدهم.

    الان این حرفها را متوجه میشم. و اصلا کاری به کار هیچ کس ندارم . در اصل اصلا وقت نمیکنم به دیگران فکر کنم اینقدر درگیر خودم و افکار خودم هستم. اینقدر باید مراقبت کنم از افکار خودم و مواظب ورودی های خودم باشم . و این باورهای سیمان زده خودم را یواش یواش شل کنم که دیگه وقتی برای مجاب کردن دیگران ندارم . و دیگه اصلا نمیخوام کسی را تغییر بدم.

    به قول استاد کوری عصا کش کوری دیگری نمیشم.

    خدا را شکر میکنم که امروز که در روزشمار دوباره به این فایل برخورد کردم خیلی راحت فهمیدم.

    اینقدر شرایط جامعه برام ملموس هست که اصلا جای بحث نمیمونه.

    پارسال که دوباره شرایط ایران بهم ریخته بود ناراحت میشدم و اما امسال که دیدم هیچ فرقی نکرد بهتر که نشد بدتر هم شد. و این طبیعی بود که طبق قانون جامعه ای که فقط داره به این موضوعی که دوست نداره توجه میکنه جهان از جنس همون موضوع براش میاره.

    و الان میدونم که هزاران انقلاب دیگه هم پیش بیاد تا هر کدوم ما از خودمون تغییر را شروع نکنیم هیچ چیزی تغییر نمیکنه.

    جامعه ای که شکرگزار نعمت هایی که داره نیست و فقط نق میزنه قر میزنه و به بدی ها توجه داره هیچ تغییری نخواهد کرد. چون جامعه یعنی مردم. مردم کیا هستند همین آدم هایی که ناسپاس هستند و همیشه در حال غر زدن هستند . همین آدم هایی که دنبال اینند یکی بیاد نجاتشون بده. امام زمانی از راه برسه نجاتشون بده. یک ابرقدرتی بیاد نجاتشون بده.

    نه این جامعه قربانی هیچ وقت درست نمیشه مگراینکه خودشون یک به یک شروع به تغییر بکنند.

    مثل ما که در این سایت هستیم و خودمون دلمون میخواد تغییر کنیم و یک روز هم نخواهیم به راحتی از این سایت بیرون میریم و دیگه این سخنان و این کامنت ها را نمیشنویم و نمیبینیم.

    من شکرگزار خدای مهربونم هستم که به من لطف کرده و من خواستم و من را هدایت کرده به این مسیر سبز.

    و سپاسگزار استادم هستم که هر روز یک مطلب را به هزاران گونه بیان میکنند و تکرار میکنند که هرکدوم از ما به طریقی متوجه این قوانین بشویم.

    سپاسگزارم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    امیررضا شیخ شعاعی گفته:
    مدت عضویت: 1284 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد عزیز و باحالم و خانم شایسته مهربان و دوستان هدایتی و خوب سایت

    استاد اول این فایل چشمام بزرگ شد گفتم الله اکبر بخاطر این زیبایی که پشت سرتون بود قطره های بارون که از سقف خونه داخل paradise داشت میومد چکه چکه پایین و فضای بهشتی درختان در کنار رود، خیلی خیلی خیلی لذت بردم ممنونم

    استاد من همواره دوست دارم فایلهای شما رو سرچ کنم در زندگی خودم، و ببینم ایا برام موقعی که باورم منفی بود قبل از آشنایی با شما اتفاق افتاده یا نه.

    من یه تایمی وارد رابطه ای بودم که میخواستم پارتنر خودم رو قانع کنم و کاری کنم از این کارهای اشتباهش دست برداره، اون با آدمای نادرستی رفت و آمد میکرد که من حس خوبی نداشتم بهشون و عموما پارتنرم رو دعوا میکردم جیغ و دعوا که تو حق نداری با این دوستات بری بیرون چون اونا تو رو وارد مسیرای اشتباه میکنن و رابطمون خراب میشه، جالب این بود که یک روز در حال انجام کاری که میترسیدم انجام بده و سعی داشتم جلوشو بگیرم دیدم.

    استاد باور دارم که زندگیم بهتر و بهتر میشه بعد از این اتفاق و شده

    قصدم اینه که بگم لطفا سعی نکنیم کسی رو قانع کنیم و سعی نکنیم کسی درستش کنیم و ببریمش به سمت خوبی اگر خود اون فرد نخواد از ما

    ممنونم از شما استاد هزاران بار خدا رو شکر میگم بخاطر آشنایی با شما و فایلهاتون

    ممنون از کامنتای فوق العاده دوستان عالییی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    علی جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1242 روز

    بنام الله یکتا

    سلام و درود خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و مهربان

    و سلام خدمت همه خانواده صمیمی عباس منش

    سپاسگزار از لطف و هدایت خدواند به این فایل با گوش دادن به این فایل جواب خیلی از سوالاتم در ذهنم حل شد

    و قانون بدون تغییر خداوند را بهتر و عمیق تر درک کردم

    من مادرم اخلاق خاصی داره

    من همیشه میخواستم اخلاق مادرم رو عوض کنم

    و هربار بیشتر بهم توهین کرد و تهقیر شدم

    اما به لطف الله از وقتی با سایت عباس منش ، و قانون آشنا شدم فقط و فقط روی خودم دارم کار می کنم

    و برای خودم ارزش قائل هستم ، و خودم را لایق ثروت و نعمت می دانم ، خودمو لایق زندگی در زیبا ترین کشور با بهترین طبیعت و بهترین آب و هوا می دانم

    و چند ماهی هست که دارم روی مهاجرتم کار می کنم

    ….. من قدرت تغییر زندگی هیچ کس رو ندارم حتی مادرم…..

    …. من عصای دست هیچ کس ،(حتی مادرم)نیستم ، من برای خودم شخصیت دارم…..

    …. هیچ کس قدرت تغییر زندگی منو نداری……‌

    فقط و فقط خود من خالق تمام شرایط زندگیم هستم…..

    از وقتی این قانون را درک کردم ارامش بیشتر شده

    بهتر میتونم روی خودم کار کنم

    با خودم در صلح هستم

    در پناه الله یکتا سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1145 روز

    سلام ودرود فراوان به استاد عزیزونازنینم ومریم‌جون عزیزم.

    «از تغییر دیگران ناتوانیم».

    صد البته با این جمله موافقم اگرچه چوب این عملو خیلی خوردم تا متوجه شدم وبه این درک رسیدم که از تغییر دیگران عاجز وناتوانم.

    این موضوع رو از چند زاویه میخام بررسی کنم .

    چون موضوعی بوده که سالهای زیادی باهاش درگیر بودم .

    اول از همه میخام بگم وقتی دنبال تغییر دیگران هستیم چ اتفاقاتی یا بهتره بگم چ بلاهایی به سر خودمون میاریم !!!!!

    وقتی دنبال تغییر دیگران هستم :

    خودمو نمی‌بینم .

    تمام توجه وتمرکزم روی دیگرانه .

    از خودم غافل میشم .

    مدام در صدد کنترل دیگران هستم .

    همش در حال قضاوت دیگران هستم.

    نمیتونم دیگران رو به راحتی بپذیرم.

    چون اون طوری که من میخام، نیستن.

    نه اجازه ی لذت بردن اونا رو پیش خودم میدم ونه اجازه ی لذت بردن خودم پیش اونا رو.

    ممکنه خودخواه بشم شایدم فردی مغرور هستم که دنبال نواقص دیگران هستم .آخه نقص‌های خودمو نادیده میگیرم ودنبال مچ گرفتن این واون هستم.

    به جای دیدن مثبت‌های دیگران ،مدام در حال دیدن عیب ونقهای بقیه هستم.

    در نهایت عدم پذیرش دیگران .

    ب نظرتون خودمو آزار نمیدم ؟!

    آیا باعث رنجش وآزار دیگران نمیشم ؟!

    ب نظرتون دیگران دوست دارن تو اموارت شخصیتشون دخالت داشته باشم ؟!

    اونم بدون درخواست یا کمکی از طرف خودشون ؟!!!!

    چرا باید انرژی ووقت وزمانم رو به جای گذاشتن روی خودم ،بزارم روی دیگران ؟!!!!

    پس هدر دادن وقت وانرژی هم یکی از معضلاتشه !

    چرا باید ذهنم همش درگیر این واون باشه ؟!!!

    چرا باید جای یه نفر دیگه فکر کنم ؟!!!

    آیا کسی که ذهن خودشو انقد درگیر فرد دیگه ای کرده آرامش داره ؟!البته که مدام تو احساس بد ومنفیه !

    البته که همش خشمگین وعصبانیه !

    چون اتفاقات اونجوری که خودش دلش میخواد پیش نمیره .

    با این تفسیر، من چ لذتی از زندگی میبرم .

    اصلا چطور فکر میکنم من قدرت تغییر دیگران رو دارم .

    اگه همچین قدرتی دارم چرا روی تغییرات خودم نمیزارم؟!!!

    حالا بیاییم بررسی کنیم که چرا میخام دیگران رو تغییر بدیم ؟

    اول از همه ب خاطر اینکه فکر میکنیم خودمون خیلی میدونیم ودیگران نمیدونن !

    فک میکنیم خیلی عقل و فهم ودرکمون بالاس ودیگران از عقل ومنطق درست برخوردار نیستن .

    گاهی از سر دلسوزی دنبال تغییر دیگران میریم .

    گاهی به خاطر اینکه فکر میکنیم طرف بلد نیست مسئولیت خودشو درست انجام بده ومن میخام یادش بدم.

    توانمندی‌های خودمو بالا میبینم در حالیکه دیگران رو ضعیف .

    گاهی برای اینکه فک میکنم من نجات دهنده هستم .

    ینی قدرت نجات زندگی دیگران رو در برابر مشکلات وناملایمات دارم .

    یه وقتایی میخام‌ دیگران طبق معیار واصول وقواعدی که من میخام پیش برن ،بنابراین دنبال تغییرشون هستم.

    گاهی میخام‌ طبق علایق و سلایق من باشن بازم دنبال تغییرشون میرم‌.

    در کل وقتی دلم میخاد دیگران افکار وباور هایی مثل خودم یا شبیه منو داشته باشن.

    پس من خیلی خودخواه ومغرور هستم که حق انتخاب را از دیگران میگیرم.

    آیا چنین مواقعی میام یه نگاهی به خودم بندازم ببینم خودم چ موفقیتها وچ‌ رشد وپیشرفتهایی داشتم که حالا تو فکر تغییر دیگرانم ؟

    اصولاً کسی که دنبال این مباحثه ،از سمت خودش تغییرات مثبتی نخواهد داشت.

    چون تمام تمرکزش روی دیگران بوده .

    مگه میشه تو بخای کسیو تغییر بدی بعد خودت تغییر خوبی داشته باشی ؟!

    امکان نداره !

    زمانی در درون من تغییرات مثبت رخ خواهد داد که همه ی حواسم به خودم باشه .

    واتفاقا کوچکترین نگاهی به افکار ورفتارهای دیگران نداشته باشم .

    خداوند قدرتی دردرون من نهاده که از پس خودم به تنهایی برمیام .واین قدرت رو به تک تک ما داده .بنابراین هر کسی خودش مسئول تغییر خودشه .

    ما از تغییر دیگران عاجز وناتوان هستیم .

    حتی اگه بهترین خودمون هم باشیم بازم ناتوانیم .

    ما فقط میتونیم الگوی مناسبی برای دیگران باشیم البته اگر فرد موثری باشیم و اگه موفقیتها وپیشرفتهایی بدست آورده باشیم .

    خودم سالهای زیادی از عمرم رو به همین منوال گذروندم که دنبال تغییر دیگران بودم .ودقیقا زمانی بود که خودم سرشار از بیماریهای روحی و روانی بودم .

    نمی‌دونم چرا با این نیاز خودم به تغییر ،درصددتغییر دیگران هم بودم .

    شاید ب خاطر این بود که یه چیزایی یاد گرفته بودم ودلم میخاست همونا رو به عزیزان ونزدیکانم هم انتقال بدم .غافل بودم از اینکه خب یاد گرفتنت به چ درد خودت خورده ؟

    چقدر تو عمل میتونی تغییراتت رو‌نشون بدی ؟

    درکم از قوانین جهان هستی صفر درصد بود .

    انقد به اینکارم ادامه دادم تا عزت نفسمو داغون کردم .

    خوب می‌فهمیدم دیگران هیچ علاقه ای به شنیدن حتی صحبتهای من ندارن چ برسه به اینکه از من راهکاری بگیرن .

    دنبال تغییرات دیگران بودن منو کم کم برد سمت خشم ونفرت از بقیه !

    اینکه چرا دیگران به من اعتماد نمیکنن ؟!

    چرا دقت تو کاراشون ندارن ؟!

    چرا اشتباهات تکراری دارن ؟!

    خوب می‌فهمیدم هم باعث آزار اونا هستم هم دارم به خودم خسارت میزنم .

    هیچ رشد وپیشرفتی که در کار نبود .

    حتی به عقب هم برگشته بودم .

    هیچ کسو دوس نداشتم حتی عزیزان نزدیکمو .

    فقط ادا در میووردم و احترام داشتم ولی در عمق وجودم از همه بیزار بودم .

    باعث شده بود هیچ روابط درست وخوب یا پایداری با کسی نداشته باشم.

    همه ی روابطم با دیگران داغون داغون بود.

    حتی با همسرم .

    همسرم یکی از اون شکارام بود که فک کردم سلطه ی بیشتری بهش دارم .

    اینجا که خیلی زور زدم .

    خیلی زیاد ،خودمو به هر دری زدم که همسرم همونی بشه که من میخام .

    ظاهرن شاید یه مدت خیلی کمی اونم از روی ترسهاش ،طبق میل من رفتار میکرد اما بعد دوباره خود واقعیش میشد که من دوست نداشتم .

    کلا آدم خود خواهی بودم .

    خودخواه بودم که خودمو نمیدیدم وتمام نگاه وتوجهم به بقیه بوده دیگه !!

    تا اینکه آسیبهای زیادی خوردم وخودم متوجه شدم که قادر به تغییر کسی نیستم .

    میدونید کجا متوجه شدم ؟زمانی که به قول استاد از جهان سیلی های خودشو خوردم .

    تحقیر شدم .نادیده گرفتنم .عزت نفسم زیر سوال رفت.

    دروغ بهم میگفتن .پنهان کاری میکردن.

    اونجا بود که فهمیدم کجای کارم ؟!

    بازم خداروشکر متوجه شدم ومسیرم رو کاملا عوض کردم .

    تو این چند سال اخیر که با استاد بودم تغییرات بزرگی داشتم که خودم احساس رضایت دارم.

    چون هیچ اثری از اون عملکردهای مخرب نیست .

    وهیچ رفتار ناجالبی از سمت کسی نیست.

    البته اوایلی که با استاد آشنا شده بودم بازم داشتم تو همین دام میفتادم که خیلی زود در عرض چند ماه متوجش شدم .

    و تسلیم شدم .

    صادقانه وبا درک درست ،درکی که خودم پیداش کرده بودم نه فقط به حرف باشه ،متوجه شدم من قدرت وتوانایی تغییر هیچ احدیو ندارم .حتی فرزندانم چ برسه دیگران .

    اینجا بود که تمام تمرکز وتوجهم رفت سمت خودم .

    سمت تغییرات فرکانسی خودم .

    سمت تغییر افکار وباور های خودم .

    سمت بدست اووردن خوشبختی وآرامش خودم .

    سمت اینکه حس ارزشمندی خودم رو پیدا کنم .

    سمت اینکه الویت زندگیم رو خودم بدونم وبس.

    سمت اینکه من به تنهایی خالق اتفاقات زندگی خودم هستم .

    سمت اینکه من تنها نیستم وخدا همه جا با منه وهمه ی عزیزانم از وجود همین خدا بهره مند هستن .

    وتا وقتی که کسی خودش نخاد،هیچ اتفاقی براش نمیفته .

    به قول معروف میگن کسی که خواب رفته رو میشه بیدار کرد اما کسی که خودشو زده به خواب رو نمیشه بیدار کرد.

    پس باید اجازه بدیم هر کسی طبق میل واستاندارها وعلایق وسلایق واعتقادات خودش دنبال مسیرش باشه .

    نمیخاد نگران کسی باشیم .هر کسی با انتخاب خودش در مسیرش گام برمیداره.

    ونتایج هر فردی نشون نگر موفقیت یا عدم موفقیتشه .

    ما هم به جای جار زدن و التماس کردن این واون بهتره ،با تغییرات خوب ومثبتمون وگرفتن نتایج زیبا ،به دیگران که نه ،به خودمون ثابت کنیم که تونستیم و بدست اوووردیم .

    اولین نتیجه ی خوب ،داشتن آرامش واحساس خوبه .

    چیزی که هیچ وقت نداشتیمش.

    میتونیم خودمون عامل رشدمون باشیم یا مانع رشدمون‌ .

    هرچقدر دنبال تغییرات خودمون باشیم به همون میزان اتفاقات بهتری و برای خودمون به ارمغان میاریم.

    همیشه دنبال سهم ونقش خودمون از زندگی باشیم تا موفقیتها یکی پس از دیگری عایدمون بشه .

    هیچ چیز بیرونی باعث رشد من نمیشه تا وقتی که من از درون خودمو تغییر نداده باشم .

    پس بیرون دنبال چیزی نگردید که همه چیز دردرون ما و با ماست .

    حالا هر کسی تو هر زمینه ای میخاست کسیو تغییر بده،فرقی نمیکنه .

    میخاد تو روابط باشه .میخاد تو حوضه ی سلامتی باشه. میخاد تو امورات مالی و در زمینه ی کسب و کار وشغل وحرفه ی کسی باشه .

    میخاد تو زمینه ی اعتقادات شخصی باشه .

    به هر صورت کسی که دنبال اینکاره ،به نتیجه ی مطلوبی که نمی‌رسه که هیچ ! بلکه خودشم باعث پسرفت وعقب گردی خودش میشه .

    همانطور که ما از تغییر دیگران ناتوان هستیم .دیگران هم به همون نسبت از تغییر ما ناتوان هستن.

    آخه من به شخصه خودم این معضلو داشتم .

    ینی از هر دو جوانب فکر میکردم میشه تغییرات صورت بگیره .

    هم دلم میخاست خودم کسیو تغییر بدم هم دیگران به نفع من تغییر کنن .

    میخام بگم دیگران البته منظورم همسرمه ،دنبال تغییرات من باشه ینی ایشون جای من فکرای خوب بکنه ،مثبت نگر باشه ،تمرکزشو بزار روی فراوونی ،دنبال در آمد بالا باشه تا منو به خواسته هام برسونه .

    اینجا هم خود خواهانه چنین نگرشی داشتم .که منجر میشد، با این نگاه باز دنبال کنترل وبقیه ی داستانا که خشم وعصبانیت ورنجش وخود آزاری وخسارت به دیگران زدن واحساس گناه به کسی دادن وتمرکز از روی خودم برداشتن سراغم بیاد.

    کلا از رئیس شدن خوشم میومد .

    دوست داشتم امر و نهی کنم و اجرا بشه .

    البته خداروشکر این نگرشه چند سال پیشم بود.

    الان چنین نگرشی ندارم .

    واقعن خیلی با افکار وباورهای گذشتم فاصله گرفتم.

    با وجود اینکه شاغل نیستم اما چنین دیدگاه ونگرشی ندارم.

    سعی میکنم خودم در مسیر درست باشم وبقیشو از خدا بخام .

    حالا اینکه خدا چطور واز کجا میخاد منو به خواسته هام برسونه ،دیگه به من ربطی نداره .

    به دستان خداوند در زمین خیلی باور دارم.

    من سعی میکنم طبق هدایتش پیش برم.

    در مقابل تضادهایی که تو زندگیم میاد نگاهم خیلی تغییر کرده .

    به نسبت قبل خیلی خیلی صبور تر وآروم تر شدم .

    توقعاتم نسبت به همسرم بی نهایت کمتر از قبل شده .

    تا جایی که بشه دست از کنترل کردنش برداشتم .نه همسرم بلکه دست از کنترل تمام آدمهای دور و ورم برداشتم.

    سرم به کار خودم گرمه .به کسی کاری ندارم .

    به این درک رسیدم که هر کسی خودش آزاد،که هر کاری که ب نظر خودش و دلش خاست انجام بده .

    هر کسی یه دیدگاهی داره .نظر هر فردی برای خودش ارزش داره .

    برای ما هم محترمه منتهی اگه با ما یکی نبود با سکوت ، به مسیر خودمون ادامه میدیم .

    دنیا با این تفاوتهاش قشنگه .

    اگه همه شکل هم ومثل هم بودیم که هیچ زیبایی دیده نمیشد.خوب وبد در کنار هم باعث زیبا جلوه دادن خوبی هات میشه واگرنه به تنهایی معنایی نمیتونست داشته باشه .

    تسلیمم به هر آنچه اتفاق بیفته .

    همسرمو مسئول رسیدن به خواسته هام نمی‌دونم .

    می‌دونم خداوند به بی نهایت طریق منو به خواسته هام میرسونه .

    لزومی نداره من ذهنمو درگیر این مسائل بکنم که خارج از محدوده ی فکری منه.

    من سهم خودمو انجام میدم. تغییر افکار وتقویت باورهای مثبتم وداشتن احساس خوب ولذت بردن از زندگیم دیگه بقیش با خدای قدرتمندمه .

    ایمان دارم به همه ی خواسته هام میرسم .

    به خدا اعتماد کردم .

    متوکل هستم به معنای واقعی میخام‌متوکل باشم .سعی میکنم تو عملکردم نشون بدم .

    باید قوی باشم.

    باید صبور باشم .

    باید تلاشمو بکنم .باید تو این مسیر باشم و ادامه بدم تا بدست بیارم.

    انصافا با این تغییراتم ،تغییرات بسیار زیبا وقشنگی تو زندگیم دیدم .

    همه آدمهای اطرافم بهترینن .همه خوبو ودوست داشتنی .همه مهربونو و با محبت .

    همه برام عزیزن .

    حس خوب به دیگران میدم حس خوبم میگیرم .

    بدون اینکه دنبال تغییر کسی باشم حتی فرزندانم ،ولی همه چیز همون طور که من میخام پیش میره .

    این ینی رهایی .ینی آزادی .

    وقتی میشه همه چیو به همین راحتی بدست اوورد چرا باید خودمونو به تقلا ودرد سر بندازیم ؟!

    میشه با تکیه کردن به خدای هدایتگرمون ،فقط با هدایتش پیش بریم وتسلیم باشیم تا بهترینها بدون حرص زدن ما ،تو آغوشمون باشه .

    من که باورش میکنم .

    استاد جونم مرسی.

    مرسی که هستی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: