چه موضوعی را باور کرده ای؟ - صفحه 33 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/06/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-06-10 07:50:062024-06-10 07:54:09چه موضوعی را باور کرده ای؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده ومهربان
سرشار از ذوق و شعفم استاد نمیدونید چه حال عجیبی در من ایجاد کرد این فایل
استاد من پر از احساس خوب شدم ، شما گنجینه زندگی من هستید ، مخصوصا قسمت آخر فایل خیلی عجیب قدرت و توانای من رو برای خلق زندگیم بهم یاد آوری کرد
سلااااااام استاد ، سلااااام دوستان من در سایت عباس منش
از روز گذشته یه نشخوار فکری عجیب داشت افکار متشنجی در ذهنم ایجاد میکردو احساس ترس رو تو وجودم جاری میکرد کامل متوجه مکالمه های ذهنیم بودم ولی نمیتونستم راهی پیدا کنم که ساکتش کنم و خودم رو آروم کنم
و یه جورایی شاید راه آروم کردن افکار ناخواسته ذهنم رو میدونستما ولی ذهن بازیگوشم منو به تنبلی و پشت گوش انداختن دعوت میکرد ولی ولی خداروشکر این فایل شما مثل آب روی آتیش عمل کرد عجیب آرومم کرد ، عجیب بهم یادآوری کرد که ما با افکارمون در حال خلق زندگیمون ، اتفاقاتمون هستیم
باورهای ماست که میتونه به ما قدرت بده یا قدرت ما روبگیره دقیقا مثل اون کارشناسی آلمانی که گفت این باور که ژنتیک سبب قهرمانی میشود میتونه شما رو به عرش و همینطور به بدترین حالت ممکن برسونه
و استاد ، ندای الهی من ممنونم ازت یه بار دیگه تو این فایل تمام باور های قشنگی که طی چند سال اخیر تو زندگیم برای خودم ساخته بودم که سبب نتایج بی نظیری شده بود احیا شد خدای من شکرت
اتفااقات یکی دو روز اخیر عجیب بهم تلنگر زد تو این لحظه که چقدر بیشتر توجه کنم به ورودی های ذهنم
که ذهنم رو سرشار کنم از افکار درست ، آدم های پوچ با افکار از هم گسیخته عین سم عمل میکنند ، خیلی بیشتر باید حواسمون به مکالمه هامون باشه مخصوصا زمانی که یک نشخوار فکری هم رو مخ ما هست
عمیق باید فیلترینگ شنیدنمون رو فعال کنیم.
خدایا شکرت ، خدایا شکرت ، خدایا شکرت ، خدایا شکرت
همگی در پناه الله مهربان شاد و سلامت وثرومتمند باشید.
سلام و ارادت من اینفایل رو دیروز دیدم ولی امروز یکی از اتفاقاتی افتاد که بعد از مدت ها منو تکون داد و این بود که من هرچی کار میکنم ی تایمی هست که کلا حالم زیاد اوکی نبود و اینکه تو خودم بودم و ی قبض برق برام اومد و شروع کردم غر زدن و یعنی چی من تازه یکو سیصد قبض دادم دوباره 20 روز نشده نیومده کنترو ببینن چن ماهو کیلویی قبض میفرستن وفلان که بعد چند ماه دوباره نمیدونم برایه افته فشاره یا چی کولر فقط شده بود مثله پنکه و خنک نمیکرد و و چند ساعتی گذشت و گفتم بخدا که غر زدی اینجور شدو فلان از خدا و حتی کولره معذرت خواستم خخخ و خودمو شروع کردم مشغول کردن به کار و خالی کردن بطری آب کولر که زیره 1 دقیقه به طور جادویی خوب شد! وااای اصلا واقعا سرعت این پاسخ عجیب بود و تو همین حین شروع کردم کار کردن رویه باور که چرا مشتری دفع میکنمو اینا شروع کردم به نوشتن که آره اکثره آدمایی که میان خرید کنن میان ی چیزی میخان انگار ازت بکنن (چون یادم بود تویه زمانی که مشتری هایه سخت گیرو تخفیف بگیر داشتم اینارو به خودم میگفتم ) خلاصه که جواب باور این بود که 100 درصد من دارم اشتباه فکر میکنم و خیلی فکرم راجبه مشتری و آدم ها منفی و اشتباه شده و مشتری هایی داشتیم قبلا که اصلا قیمت براشون حتی مهم نبوده و احترام گذاشتن به ما و خیلی راحتم هزینع کارو دادن (البته اینو بعده کلهه جریان خواستم جایگزین کنم گفتم بنویسم یادم نره )همین که داشتم مینوشتم مشتری اومد داخل بعد از چندین ساعت و خلاصه
اینکه حتی این مابین چندتا باور دیگ پیدا کردم مثله اینکه مشتری تخفیف بگیر اومد و باز ی نشونش و دلیلش اینه که میگفتم همون که نوشتم به دلیل غر زدن ودیده منفی که برام ایجاد شده و توجه به چیزی که نمیخاستم و کارو سخت کردم
و باز این باور باید جایگزین بشه با تجسمه و سفارش مشتری هایی که میخام و تکرار این چرخه
خلاصه که هرکاری کردم وسط کارم بیام تا این کامنت رو بگذارم
و اینکه بگم همه این داستان با جزییات کمتر زیر 25 دقیقه شد
در کل ممنون ازتون یا حق فعلا
قبل از این که این ویدیو رو ببینم دلم خواست که چن تا سپاسگذاری اینجا بنویسم
خدایا شکرت بابت حضور بابام تو زندگیم ،خدایا شکرت که بابام حالش بهتره ،خدایا شکرت که بابام هست نفس میکشه ،ازت ممنونم
خدایا ازت ممنونم که بهترین بابای دنیا رو به من دادی .
خدایا شکرت بابت تمام مهربونیایی که بابام به من کرده
خدایا شکرت بابت خونواده ی خوبی که دارم و تو دنیا تکن ،همیشه کنارهم بودیم ،خدایا شکرت بابت اینهمه مهربونی معرفت و همدلی ،میدونم که اینا تو هر خونواده ای نیست و این نعمتیه که من ازش برخودارم ازت ممنونم کائنات
خدای مهربونم مرسی که اینهمه دوسم داری و نمیزاری غصه بخورم و تو تک تک لحضات کنارم بودی .
خدایا شکرت که تن من و خونوادم سالمه
خدایا شکرت بابت تختی که دارم و روش دراز میکشم و میخوابم
خدایا شکرت که ما همیشه خونه داشتیم و هیچ وقت مستاجر نبودیم.
خدایا شکرت بابت قلب مهربون اطرافیانم مرسی که تو سختیا کنارمن و دارمشون
مرسی بابت ارامشی که دارم
مرسی بابت غذایی که میخورم
مرسی بابت تمام طعم های خوش مزه ای که تا امروز چشیدم
بابت دستای خوشگل و نازنینم ازت ممنونم
مرسی که قلبم میزنه و نفس میکشم مرسی که به حرفام گوش میدی ارومم میکنی و خواسته هام براورده میکنی
سلام به استاد عباسمنش عزیز مریم شایسته مهربان و همه ی دوستان سایت عباسمنش.
استاد خیلی خیلی خوشحالم که بعداز مدت زمانی طولانی فایلی جدید روی سایت گذاشتید و چشم ما رو به جمال رعناتون روشن کردید.
حقیقتا خیلی دلتنگتون بودم.
استاد نمیدونم این چندمین کامنتی هست که در سایت میذارم اما بیشتر کامنت های که در سایت گذاشته ام با این مظنون بوده که من از همه لحاظ رشد کرده ام غیر از لحاظ مالی!
نزدیک به 4 ساله که عضو سایت شما هستم و تقریبا هر روز فایلی از شما رو میبینم. زندگی ام رو به راهه آرامش دارم، با خودم در صلح هستم، همسر خوب و مهربونی دارم و در کل همه چی داره خوب پیش میره اما از لحاظ مالی اون نتیجه ای که میخوام بگیرم رو در این سالها نگرفتم.
من یک باور اشتباهی که داشتم و خودمم از قبل ترها میدونستم همچین باور مخرب و اشتباهی در وجود من هست اما ساده از کنارش رد میشدم.
من شغلم درب های اتوماتیک هست نزدیک به چهار ساله در این شغل فعالیت میکنم. این شغل با وجود اینکه کمی سنگینه اما درآمد خوب و قابل قبولی داره. من همیشه میگفتم قرار نیست من تا آخر عمرم این کار رو انجام بدم، من از این شغل نمیتونم ثروتمند بشم، این شغل سنگینه و منو به مرور زمان فرسوده میکنه و…
همیشه به شغل های دیگه فکر میکردم که مثلاً فلانی در کار املاکه خیلی ثروتمنده، یا فلانی تو کار اینستاگرام و دوره و ... خیلی درآمد داره.
همیشه با این حرف ها ذهنم رو درگیر میکردم و تمرکزم رو از روی کارم برمیداشتم و به چیزای دیگه فکر میکردم.
تو این مدت خیلی راه ها رفتم که جز از دست دادن پول و سرمایه دستاوردی برام نداشت!
درآمدم همیشه نوسان داشت و ثابت نمیشد.
از خداوند هدایت خواستم دیگه خسته شده بودم احساسی درون من میگفت تو در همین شغل و کار ادامه بده به همه چیز میرسی. یاد فایلی از شما افتادم که گفتین میخواستم از این مسیر بیام بیرون و کار دیگه ای انجام بدم اما خداوند گفت تو در مسیر یکتا پرستی قدم بردار به هرآنچه که میخواهی میرسی.
تا دو هفته پیش میخواستم وارد شغل املاک شوم همسرم همش به من میگفت تو همیشه میگفتی عاشق شغل فنی هستی چرا میخوای وارد املاک بشی؟ چرا باور نمیکنی که میتونی از این شغل خودت ثروتمند بشی؟ من به همسرم میگفتم من خیلی به شغل املاک علاقه دارم میخوام وارد املاک بشم و تمام توان و انرژی خودمو بذارم تا موفق بشم اما من داشتم خودم رو گول میزدم! چون درسته من با کار و ساخت و ساز خیلی علاقه دارم اما رفتنم به شغل املاک بخاطر این بود که میخواستم ثروتمند بشم. بخاطر اینکه باور داشتم پول و ثروت فقط در شغل املاکه و…
با فردی سایت دیوار آشنا شدم که برای استخدام مشاور املاک آگهی گذاشت بود تماس گرفتم و برای مصاحبه حضوری قرار گذاشتیم. فرمی پر کردم و گفتن با شما تماس میگیریم. در تاریخ مقرر با من تماس نگرفتند و من خودم پیام دادم و پیگیری کردم که گفتن ما مشاور مبتدی و پاره وقت نمیخوایم! پیام دادم و از انگیزه هام گفتم و اونا دوباره بهم وقت حضوری دادند. روز قرار طرف جواب موبایلش رو نداد خیلی ناراحت بودم اما احساسی درون من میگفت وارد این شغل نشم.
از خداوند هدایت خواستم و انگار پرده ای از جلوی چشمانم کنار رفت. افرادی رو دیدم که در شغل من هستند و شرکت و دفتر دارند و بسیار ثروتمند هستند. شغل های رو دیدم که بسیار سخت تر از شغل من هستند و با درآمد ناچیز در صورتی که شغل من اصلا هم سنگین و سخت نیست فقط من اینجوری برای خودم تفسیر کرده بودم که دلیل پیشرفت نکردنم رو توجیه کنم!
همه چیز رو گذاشتم کنار و با خودم گفتم من در این شغل به یاری خداوند به هرآنچه که میخواهم میرسم. با خودم گفتم نه در شغل املاک بلکه در همین شغل تمام توانم رو میذارم بلورسازی میکنم و با باورهای درست و هدایت های خداوند قدم برمیدارم و مطمئنم موفق میشوم.
هر روز به خودم یادآوری میکنم که این شغل مورد دلخواه کنه که منو به ثروت میرسونه.
در پایان میخوام بگم همه چیز باوره، اون چیزی که ما باور میکنیم در زندگی ما اتفاق می افته.
سلام به جذاب ترین فوق العاده ترین زیباترین خوش قلب ترین آگاه ترین استاد زندگیم
سلام به خانم شایسته مهربان و فوق العاده و همیشه همراه و بسیار آگاه و دوست داشتنی
الان ساعت 2:13 دقیقه بامداد هست ولی بسیاررر پر انرژی هستم و خوابم نمیبره و یه حسی بهم گفت بیام و برای این فایل فوق العاده مثال بیارم و بنویسم
به نام الله
من همیشه تو باشگاه استادم که بودم که به مدت 10 سال شاگردش بودم خیلی باور های خوبی ازش دریافت کردم و خیلی هم باور های محدود کننده،
و جالب هم این بود که مثلا هروقت استادم باورش عوض میشد میومد و اون باور رو با جدیت میگفت و دوباره باور من عوض میشد،
اما من همیششششه از بی ثباتی در شخصیت خوشم نمیومد به خصوص این مورد که یه نفر یه مدت از نفر خیلی تعریف میکنه و بتش میکنه بعد همون آدم یه مدت بعد میاد و از اون آدم بد میگه و جالبه که میخواد تو هم همینو باور کنی،
اما من سعییی کردم هیچ وقت اینطوری نباشم که بیام اینقدر یه نفرو بت کنم و بعد بیام پشت سرش حرف بزنم ،درواقع تو این مورد همون ادب از که آموختی از بی ادبان رو رعایت کردم،
و حالا خیلی باور های خوب و بد دیگه که از استاد 10 ساله ی زندگیم دریافت کردم،که از یه جایی به بعد آگاهانه سعی کردم خودم تصمیم بگیرم و باور کنم،
من تقریبا از سال سوم که هنر های رزمی رو شروع کرده بودم فهمیدم پتانسیل خیلی خوبی تو بحث مبارزه به خصوص بوکس دارم،اما از اونجایی که رشته ای که ما کار میکردیم ترکیب 25 هنر رزمی دنیا یعنی jeet kun do بود ما هر شب یک روش مبارزه ای رو تمرین میکردیم و مبارزه ی اصلی سیستم ما همون مبارزات ترکیبی یا MMA بود ،
و من از همون سال سوم که دوست داشتم بیشتر توی بوکس پیشرفت کنم با اجازه استادم میرفتم توی باشگاه های بوکس و مبارزه میکردم و بعد از دوسال من قهرمان استانمون شدم با اینکه من شاید هر دو هفته یک بار تمرین بوکس انجام میدادم،
و من اون موقع ها میشستم بازی های بوکس حرفه ای رو میدیدم و بازی های احسان روز بهانی که داره بوکس حرفه ای بازی میکنه و چقدر هم دوست داشتم سبک بازیشو،
اما استاد من این باور رو هی به من میداد که ته بوکس تو ایران هیچی نیست و نهایتا میشی احسان روز بهانی چون بوکس حرفه ای خیلی رسیدن بهش سخته و بوکس توی آمریکا مثل کشتی توی ایران میمونه ولی MMA خیلی راحت میتونی بهش برسی و درآمد کسب کنی،
خلاصه من بعد از قهرمان شدنم تو بوکس استان دیگه ادامه ندادم و چسبیدن به همون mma
تااااااا همین 3 سال پیش که من با استاد آشنا شدم،
وقتی با بحث باور آشنا شدم و دیدم عه خب اگر همه چیز باوره من بیام بچسبم به اون چیزی که بهش علاقه دارم و توش بهترم،
من میدونستم که بوکس حرفه ای از همه لحاظ از همه ی رشته های رزمی دیگه کلاسش بالاتر و درآمدش هم صد ها برابر بیشتر از ام ام ا هست،اما من اینو نپذیرفتم که من نمیتونم چراااا چون دیدم توی شهر خودم شخصی به نام محمد قائدی توی کیک بوکس 125 تا بازی حرفه ای کرده و قهرمان جهانی و اتفاقا پول خوبی هم ساخته و من هرچی محمدو میدیدم میگفتم خدایا من خیلی استایلم شبیه محمده و من فرقی نمیکنم با محمد،
بماند که الان محمد قائدی الان یکی از بهترین دوستان تمرینیم هست و الان منو تحسین میکنه توی بوکس،
بعد که با استاد آشنا شدم تصمیم گرفتم بیام الگو های مناسب تو بوکس حرفه ای پیدا کنم و توجه کنم به بازی های حرفه ای و بازیکن هایی که دوست دارم مثل اون بشم ،
بعد به صورت کاااملا هدایتی دیدم شخص ایرانی که فکر کنم مال کرج هم بوده سال 2011 توی قهرمانی جهان توی انگلیس توی فینال (البته برای انگلستان بازی میکرده)با آنتونی جاشوا قهرمان حال حاضر سنگین وزن جهان مبارزه کرده و اتفاقا خیلیییی هم خوب مقابلش ظاهر شده ولی در نهایت آنتونی جاشوا برنده شده ،
و آنتونی جاشوا ادامه داد و شده اینی که الان هست و اون بنده خدا ایرانیه اصلا دیگه پیداش نیست یا حداقل من چیزی ازش ندیدم،
یا احسان روز بهانی که چندینو چند مبارزه تو بوکس حرفه ای داشته
یا سجاد مهرابی چندتا بازی حرفه ای داشته
خلاصه با همین الگو ها شروع کردم به حرکت کردن
از همون جایی که بودم شروع کردم به دوباره آموزش دیدن تو بوکس و مسابقه دادن
تاااااااااااا همین پارسال که بعد از قهرمان شدن در بهترین بهترین های ایران و چندینو چند عنوان دیگه در ایران،هدایت شدم به اولین بازی حرفه ایم در بزرگترین سازمان دنیا که هرشب تو دفترم در موردش مینوشتم wbc و به خودم و به همه ثابت کردم که میشود این همون چیزی بود که سالها استادم میگفت سخته نمیشه ،ولی شد،و استارتش از وقتی خورد که فهمیدم همه چی باوره و دیگه به چطور شدنش کاری نداشتم فقط تجسم میکردم و تمرین میکردم و ادامه دادم تاشد،
نه سنم تاثیر گذار بود نه شهرم نه تیم ملی رفتنم (چون باور نکردم که حتما باید بری تیم ملی و بازی های آسیایی و جهانی انجام بدی تا وارد بوکس حرفه ای بشی اینم همه میگفتن)
فقط باور کردم که میشود و هدایت میشم،
و خدا و شکر برام اتفاق افتاد
——————–
مشکل و ترمزی که درحال حاضر دارم یکی تو بحث مالیه و یکی تو بحث جسمم،اینها باعث شده که من ادامه دادن تو این مسیر رو یکم شلش کنم،
یعنی چون باور ندارم که بتونم تو بوکس خیلی زود به پول هم برسم که بتونم تمرینات و ریکاوری با کیفیت تری داشته باشم برای همین روی آوردم به کاری که باور دارم میتونم سریع تر از طریقش به پول برسم بعد با تمرکز برم به هدف قهرمانیم برسم،
چون کنترل ذهن برام خیلی سخت شده هم تو بحث سلامتی که نتیجش آسیب جسمیه هم بحث مالی که نتیجش اینه که وقتی میخوام فقط تمرکز بگذارم رو تمرین ذهنم میاد روی درآمد و هزینه هام که اونارو میخوای چیکار کنی،
و میدونمم که اینا با تغییر باور ها حل شدنیه ها،
برای همین اول از همه سعی کردم دندون عجله رو بکشم بندازم دور و با آرامش بیشتری حرکت کنم و آروم آروم بیام پاشنه های آشیلم رو روشون کار کنم باور هامو بهتر کنم تا بتونم به مسیر قهرمانیم ادامه بدم،ولی خودمو باور دارم و باور دارم که میتونم انجامش بدم اما به قول استاد این ولی ولی ولی میاد تو ذهنم که باید این ولی ها رو از بین ببرم،
من میتونم با تغییر باور هام به سلامت جسمی هم برسم
من میتونم با تغییر باور هام به درآمد و ثروت هم برسم چون ربطی به کاری که داری انجام میدی نداره اصلا و طبیعیه که داشته باشیش اما هنوز باورش نکردم،
————————
یه چندتا باورهم بگم که شنیدیم یکم بخندیم چون قبلا هم خودم داشتم این باورهارو :)
روزی رو خدا صبح زود تقسیم میکنه برا همین صبح زود باید از خونه بری بیرون سر کار:)))))
خب یه سوال اونایی که اصلا از خونه بیرون نمیرن و تازه تا ظهر هم میخوابن و معمولا شب ها تایم میزارن برای کارشون و میلیاردها تومان ثروت دارن پس چی؟!
یا آب بپاشید دم مغازت روزیت بیشتر میشه :))))
وای خدایا چقدر جاهل بودیم ما
یا نعل اسب بچسبانید دم در مغازه یا سنگ نمک بگذارید تو مغازه چشم نخورید :))))
خدایا مارو ببخش،
یا به قول استاد سیدا زود عصبانی میشن که من اینو واقعا نشنیده بودم اولی بار از زبون استاد شنیدم :))))
من وقتی با استاد آشنا شدم هنوز یه ته مونده هایی از باورهای مذهبی و رفتارهاش داشتم که با هدایت شدن به فیلم pk حجت بر من تمام شد و خیلی این فیلم منطقی بود برام و راحت قبول کردم و خداروشکر محو شدن بیشتر اون باور ها،
_
علی عزیزم و دوستان عزیزم مهمترین کار ما در این لحظه باور کردن همین موضوعه که تمام اتفاقات زندگی ما داره توسط افکار و باورهای ما رقم میخوره،قدم اول اینه،که با تمرین های که استاد تو دوره ها دادن خود من به شخصه هر روز داره باورم نسبت به این موضوع قوی تر میشه،و نیاز به تکرار و یادآوری همیشگی داره
و به قول خانوم شایسته مهربان در جلسه 5 قدم سوم تمام صحبت های استاد بعد از پذیرفتن و عبور کردن از این دروازه هست که میتونه زندگی مارو متحول کنه،
بعد از پذیرفتن توحید بعد از پذیرفتن ایمان آوردن فقط به یک قدرت که همه ی جهان رو خلق کرده،بعد از امتحان کردن این قدرت و نتیجه گرفتن و باور کردنشه که ما اصلا میتونیم بیایم و با جدیت روی باور هامون کار کنیم،
وقتی ما این موضوع رو بپذیریم و درک کنیم اون وقته که با ایمان میایم مینشینیم مینویسیم که مامیخوایم چه چیزهایی رو تجربه کنیم و بهشون توجه میکنیم تا به سمتشون هدایت بشیم،میایم با برداشتن ترمز ها سعی میکنیم تجسم کنیم با احساس خوب لحظه ی رسیدن به خواستمونو ،
و بعد میبینیم که بعد از دیدن نشانه ها ،ما داریم تجسممون رو توجهمون رو تجربه میکنیم،
من عاشق اون فایل استادم که میگه به خدا مثل آاااااااب خوردن میتونید به خواسته هاتون برسید ،
عاشق اون فایل استادم که میگه عاااشق اون لحظه ای هستم که سر به سجده میگذارید و میگید خداااااای من چرا من تا حالا تورو باور نکرده بودم،
استاد عباسمنش عزیزم شما تاثیر گذار ترین صادق ترین استاد زندگیم هستین و هر روز خدارو بابت این نعمت بزرگی که وارد زندگیم کرده سپاسگذارم،
همیشه دوست دارم با نتایجم اساتیدم رو خوشحال کنم تا سپاسگذاری کرده باشم بابت زحماتشون،
از خدای خودم میخوام کمکم کنه تا بتونم با ایمان در مسیر خواسته هام حرکت کنم و نتایج بزرگی رودر این جهان خلق کنم و به یادگار بگذارم و با دست پر برگردم پیش خودش انشاالله ،
همتون خیلییییییی عزیزین خیلی
با سلام به استاد عزیزم بخاطر تک تک مفاهیم نابی که به ما آموزش می دهید
سلام به همه دوستان خانواده صمیمی عباسمنش
من باورهای محدودکننده ام به شدت راحت بعد گوش دادن این فایل شناسایی کردم و بخش زیبا و جالب و ارزشمند داستان که فهمیدم باورهای قدرتمندکننده ای که باید جایگزین کنم چیست
الان چون یک موقعیت شغلی عالی داشتم که در اون می تونم روی باورسازی و زندگی خودم و تماشای سریال های سفر به دورآمریکا و زندگی در بهشت تمرکز کنم و محل زندگیم دقیقا آرامشی رو که میخوام داره و میتونم بفهمم خواسته هام چه چیز هایی هستند و در واقع محل زندگی و محل کارم یک جاست دقیقا همون طوری که مدت هاست میخوام…
ولی ولی ولی اتفاقی که افتاد اینه که یک باور من داره تو این مسیر جلوی رسیدن من به خواسته ام رو میگیره…
من از خداوند هدایت خواستم و مسیر نشانه های سایت و حتی برای وسیله نقلیه ای که به مصاحبه کاری رفتم برای تک تک اش از خداوند هدایت خواستم ولی اینکه کجا اشتباه کردم و از لحظه ای که فهمیدم پرستاری شبانه روزی میخوان خیلی ته قلبم خوشحال شدم که قراره با یک دختر بچه تنها که پرستارشم زندگی کنم اما بخاطر مخالفت پدرم مسیرم قفل شد و فهمیدم که من یک باور مخرب در مورد پدر دارم که به شدت شرک آلود و ضد توحیده
این باور محدود کننده که از بچگی گریبان من رو سفت گرفته اینه که وقتی پدر جواب منفی به خواسته ام بده اون مسیر باعث از بین رفتن من و زندگیم میشه در حالی که من میخوام مستقل زندگی کنم من میخوام درآمد داشته باشم من میخوام درسم بخونم من میخوام تمرکزم روی خودم باشه و من میخوام خانواده ام رو خیلی کم ببینم و کم کم رابطه ام رو باهاشون قطع کنم ولی پدر و مادرم نمیتونن بپذیرن چون من از درون نمیپذیرم
و حالا که باور محدود کننده رو گفتم لازمه راجع به چطور و قدرتمند کردن خودم صحبت کنم من می خواهم باورکنم که خالق زندگی خودم هستم و من میخواهم که هرکاری که می خواهم را انجام بدهم و بدون تردید در راه قدم بگذارم و وقتی به خواسته هام رسیدم تصمیم بگیرم که این مسیر ادامه بدم و دوستش دارم یا خیر
من به دنیا اومدم تا زندگی رو تجربه کنم تا شاد باشم و کنار کسایی که شاداب هستن و فارغ از اینکه سن براشون ی عدده زیبایی و شادی و راحتی رو تو رابطه باهاشون ببینم و کنارشون زندگی کنم
من عاشق زندگی با بچه هایی هستم که سالم و شاد و سرزنده و پر از هیجان هستن من عاشق رقصیدن و عاشق بغل کردن و عاشق تمام لحظه هایی که بچه ها بی تکلف زندگی میکنن و رهای رهای رها هستن…
خداروشکر که میدونم چی میخوام و خداوند در مسیرم قرارش داده…من میخواهم و می توانم و می دانم که می شود وقتی که من می خواهم و سپاسگزار خداوندم هستم که مرا در تک تک لحظه ها از پیش اجابت کرده است و سپاسگزار استاد هستم که این چنین دقیق مسائل را برایمان باز میکند و چنان موشکافانه به لایه های درونی ما می رود این آگاهی که بعد از چند بار گوش دادن تازه میفهمیم چه شده است که جواب تلفن مرا رد می دهند چه شده است که دلشوره گرفته ام و می ترسم چه شده است مگر نه اینکه قرار بود تنها خدارابپرستم و تنها از او یاری بجویم مگر نه این که تنها فرمانروای قدرتمند جهان به همه اعتماد می کند و فال نیکو می زند و اجازه می دهد با اختیار زندگی کنند و گسترش یابند و بهشت یا جهنم را بسازند وقتی خدا می تواند اعتماد کند و مرا به پدر و مادری بدهد که همیشه می ترسند و من باز هم سالم می مانم پس من هم می توانم از ترس هایم گذر کنم و توحید را عملی تر کنم و به خداوند اعتماد کنم و بدانم که او مرا در مسیر درستی قرار داده است آن هم وقتی اینقدر راحت مصاحبه انجام شد اینقدر راحت و رایگان به محل مصاحبه رسیدم و هر جا که سعی کردم سخت بگیرم بر خودم مسیر قفل شد…
این داستان را باز می گذارم و به خداوند اعتماد می کنم تا در این مسیر حامی من باشد
باور دیگری که دارم این است که پول با کار بیشتر و یا کیفیت بالاتر خلق می شود اما من دوست دارم باور کنم که پول از هیچ چیز می تواند وارد زندگی ام شود و لازم نیست کارهای سنگین و زمان طولانی هزینه شود تا پول خلق گردد و مثال هایی نیز پیدا کرده ام…
و تمرکز بر یک کار ساده و آسان و تکراری می تواند پول زیادی خلق کند
به عنوان مثال؛راه رفتن یک مدل می تواند برایش پول خلق کند اما راه رفتن مردم عادی هیچ تاثیری در پول درآوردن ندارد
این انسان که از مدلینگ درآمد خلق می کند باور کرده است که دوست داشتنی و جذاب و از همه مهم تر لایق پولی که دریافت می کند هست چرا لایق است چون می داند که ارزش این درآمد و این خلق را دارد
چرا ارزش این درآمد رافقط با راه رفتن دارد؟
این سوال و جواب آن کمک می کند باور این مدل راشناسایی کنیم…
و او می داند که فقط کافیست که راه برود تا میلیون ها دلار درآمد داشته باشد
مثال دیکر اساتید یوگا هستند که در یک نقطه می نشینند و در حالی که آهنگ پخش کرده اند یا به موسیقی طبیعت گوش می دهند نفس عمیق می کشند و میلیون ها نفر حاضرند پول بدهند تا در کلاس های این فرد شرکت کنند و با وی نفس بکشند یا حتی در لایو هایشان شرکت کنند یا حتی ویدئوهایشان را در یوتیوب تماشا کنند و به آرامش برسند و این گونه این اساتید با نفس کشیدن هایی که آن ها را در فرکانس خلق پول قرار داده است و از مسیر هم لذت می برند و آرامش دارند با یک توانایی ساده مثل نفس کشیدن پول می سازند
یا استاد های نقاشی که تا چندین جلسه تمرین خط صاف که با ویژگی های خاصی باشد را از هنرجویان می خواهند و خود نیز در طول کلاس و زندگی از این مسئله که خط صاف بکشند لذت میبرند و پول خلق می کنند و آرامش خلق می کنند
در واقع انسان های دولتمند و فرزانه از مسیر آرامش و لذت بردن و تکرار یک آیتم دوست داشتنی به نقطه خلق پول رسیده اند و باور کرده اند که انسان اختیار دارد و توانایی رسیدن به تمام خواسته هایش را دارد و باید به یاد بیاوریم بسیاری از غیر ممکن های جهان در سال های گذشته امروز تبدیل به بدیهی ترین اتفاقات قرن شده اند…
مثلا همین پرواز با هر چیزی
مثلا همین گوشی موبایل و توانایی هایش
مثلا همین اینترنت اگر بدون تکامل با ان آشنا می شدیم اصلا می توانستیم بفهمیم چیست که بخواهیم از آن استفاده کنیم
همین ساختن خانه ها در دل کوه ها
واقعا فضا همینقدر دور از دسترس بود که امروز نیست ؟
و واقعا چرا باور نمیکنم که خداوند همه چیز را مسخر من انسان نموده است؟
دیگر خداوند باید چکار کند تا ما باور کنیم هر چیزی که می خواهیم حتی آن چیزی نمی توانیم ممکن بودنش را تصور کنیم ممکن است و خیلی راحت اتفاق می افتد …
با تشکر از استاد عباسمنش و این آگاهی های ناب
خیلی خوشحال می شوم که بتوانم در کامنت های آینده انسجام و اصل بیشتری را ذکر کنم و این چنین از پراکنده ذهنم را در مسیر باورسازی پخش نکنم …
خدایاشکرت برای اعتماد به نفسی که به من دادی تا این هجوم افکار را به انسجامی قابل درک بدل کنم…
سپاسگزارم
مینای عزیز.
چقدر زیبا درباره مشاغل آسان صحبت کردی .
من هم همین باور رو دارم که حتما باید کار کنم اونم کار زیاد تا بتونم پول بیشتری دربیارم .
ولی مثال هایی که زدی عالی بود و من به فکر فرو رفتم .و گفتم اِ چه جالب درست میگه هاااا با راه رفتن هم میشه پول در آورد،یا با تلفن تو خونه به راحتی میشه درآمد داشت .ما هم اگر با خودمون هماهنگ باشیم هدایت میشیم به سمت ایده های عالی .
ممنون که با مثال های زیبات فکر منو باز کردی
بنام رب قادر
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم
استاد من همین دیروز تو مطب دکتر دیدم ک مامانم برای بارداری از بقیه میپرسه که چه کردن روندشون چی بوده و اونا هم میگفتن ک ما چندین ساله ک بچه دار نشدیم و بعد چندین بار ivf (بود فک کنم) بالاخره تونستیم یا بعضی میگفتن ک خیلی بارداری سخت داشتن بدحال بودن. من همونجا ب مامان گفتم ک از بقیه شرایطشون رو نپرس چون ب ما کمکی نمیکنه و باعث میشه امیدتو از دست بدی فقط و باورمون در این مورد خراب میشه.
استاد واقعا وقتی ب صبت هایی ک اطرافمون زده میشه نگاه میکنیم غالبا باورهای محدود کننده و شرک الوده ک کمکی بما نمیکنه. چالشی ک من دارم وقتی شما گفتین مثلا بگین من فلان استعداد ذاتی رو دارم. من خودم تو هر کاری ک براش وقت گذاشتم و خواستم خیلی موفق بودم و هستم اما نمیدونم برای چی ساخته شدم یا استعداد ذاتی من در چیه یا رسالت من در این دنیا چیه. البته ک سپردم ب خدا. و ازش میخوام ک کمکم کنه مطمئنم هدایت میشم ب اون کاری ک خیلی خوشحالم میکنه و براش ساخته شدم.
مورد بعد اینکه وقتی گفتین حرکت کنین راکد نمونین. استاد من مثلا وقتی برای امروزم چن تا کار مد نظرم هست ک انجام بدم اگ یکی شو انجام ندم ک برا هدفم بوده حس خوبی ندارم فک میکنم کاری نکردم حتا انگار وقتی فایل گوش میدم هم حس نمیکنم ک این فایل گوش دادن اقدام عملی برا هدفه. درحالی ک میدونم کار اصلی رو داره همین فایل و .. اینا انجام میده ها ولی ته ذهنم این باور محدود کننده هست.
استاد من در مورد باورهای اشتباه و بی اساس ک محدودکننده است خیلی شنیدم مثلا درمورد سلامتی بارها شنیدم ک یکی از اطرافیان گفته من کلا دندان هام جنس خوبی نداره از همون بچگی شانس دندون نیوردم. یا مثلا تو اطرافیانم دیدم ک یک بیماری ژنتیکی رو باور کردن و در عرض دوسال همشون به این بیماری مبتلا شدن.
از اینکه بعد مدتی دیدم فایل رو سایت اومده خیلی خوشحال شدم .. دلم براتون تنگ شده بود سپاسگزارم مرسی ک هستین.
خدایا سپاسگزارم
به نام خداوند بزرگ
سلام استاد انشالله همیشه استوار وپر قدرت در همه زمینهای زندگی تون باشید
استاد از شما ممنونم که باحرفهای که میزنید ومن بازم مثلاً همیشه به وج میایم میگم به خودم چقدر ما میتوانیم پیشرفت کنیم چقدر میتوانیم باوراهای خوب در ذهنمون درست کنیم.
استاد من مشکل ژنتیکی داشتم و در ازدواجم فهمیدم حتا پدرم ومادرم به من نگفته بودن و اینها بعد از اینکه من به دنیاع میام به خاطر ع مشکل من جاد میشوند ومن پیشه پدر بزرگ ومادر بزرگم بزرگ میشوم اما با مریزی که داشتم که مانع کار کردن من میشود بازم تسلیم نشدم وبه کارکردن مشغول شده بودم که در سن 21سالگی مرا جراحی
کردن وخوب شدم من تا این سن با باوری که تو حتمأ زیره جراحی جان خودت از دست میدهی زندگی کردم وخیلی هم اذیت شدم اما استاد خوبم
وقتی شما صحبت میکنید من کامبگ میزنم به عقب و میبینم که چقدر باوراهای مهدوت کنندهی
در ذهنم باز شده بود حالا بعدش که ازدواج کردم پسره من هم به مشکل من دچار شد اما من با این باوری که پدرم و مادرم داشتن در مقابل من
من جور دیگه به این مشکل نگاه کردم همسرم میخاست منوع ول کنه بره اما با اروم بودن و درست به خدا فکر کردن خداوند جوری برامون درست کرد که بچه در 7ماهگی درست شد که الان 11سالشه و هیچ مشکل گوارشی نداره
استاد جان من خلاصه براتون گفتم استاد هیچ چیزی نیست بدون خاست خداوند درست نشه من از همسرم جدا نشدم وپیشه بیشتر از همیشه دوستش دارم وهم فرزندم
استاد از شما سپاس گذارم که خداوند را به بهترین
شکل معرفی میکنید و به یاد میآوری که کجاها
خداوند گرفته بلندت کرده (یاحق)
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی
استاد من میخام از تجربه جدید خودم بگم از تجربه جدید کسب و کار خودم و بریم به امید خدا…
من تقریبا 1ماه میشه که وارد شغل املاک شدم خب دوست داشتم که رشد کنم و از اونجایی که من سرمایه نداشتم هیچی سرمایه ایی نداشتم من وارد
کار املاک شدم یعنی شرایط برای من به وجود آمد که من وارد کار املاک بشوم و استاد الان من میفهمم که قانون یعنی چی و پرداخت بها یعنی چی و ایمان یعنی چی …
حرفهایی که شما توی 15سال 17سال 20سال دارین میزنین در عمل خیلی فرق داره به همین دلیل هست که افراد بسیار کمی نتایج بسیار بزرگ میگیرن مثل شما …
واقعا استاد هیچ ادعایی ندارم همین الان نوشتم و تعهد دادم گفتم که من که قراره یه روزی بمیرم و واقعا حقیقتاً فرصت ها هم داره روز به روز بیشتر میشه پس بیام عجله رو بزارم کنار توی شغل جدیدم و بیام مهارتم رو افزایش بدم بیام ارتباطاتم رو افزایش بدم بیام عادت های خیلی خوب در خودم ایجاد کنم و بیام اعتماد کنم به جریان هستی به رب
بعضی مواقع میشه که زور میزنم برای یه چیزی مثلاً قانع کردن مشتری یا مالک توی شغل املاک بعد سریع به خودم میگم که حسین نه این درستش نیست من نباید به هیچ وجه ممکن زور بزنم واسه هیچ کاری نعمت ها باید مثل آب خوردن سرایز بشه به زندگی من و چرا این حرف رو به خودم میزنم چون شما رو دیدم استاد و دیگه من قانع نیستم حتی به یک کوچولو زور زدن اصلا من زور نمیخوام بزنم …
استاد مثلاً میگن روش های متقاعد سازی مشتری به هیچ عنوان قبولش ندارم که بخام یک نفر رو توی هر زمینه ایی متقاعد کنم مثلاً توی موضوع کار خودم که مشاور املاک هستم بخام یه نفر رو متقاعد کنم برای مثلاً رهن و اجاره فلان واحد اصلا هیچ اعتقادی ندارم واقعا نعمت ها باید سرازیر بشه به زندگی همه ما به صورت طبیعی …
استاد من توی همین شغل خودم که واقعا عاشقش شدم توی یک ماه و عاشقانه کار میکنم خداوند شاهده توی همین شغل از خدا خاستم گفتم اشخاصی رو یعنی مالک ها و مشتری هایی رو به سمت من هدایت کن یا من روبه سمت اونا هدایت کن که سریع بیان توی جلسه و قراداد بنویسن و نه تنها کمسیون من رو تمام و کمال پرداخت کنند بلکه بیشتر هم بهم بدن و این اتفاق داره میوفته یا افرادی رو به سمت من هدایت کن که پولشون نقد هست اصلا دنبال تخفیف نیستن و سریع میان توی جلسه و کارو انجام میدن به راحتی و این اتفاق ها داره میوفته ومن دارم نشانه هاشو میبینم …
استاد نشستم با خودم با روح درونم به توافق رسیدم گفتم آغا من کاملا مسیر درست رو طی میکنم و تو هم نعمت هارو سرازیر کن به زندگی من و خدا شاهد هست که من توی کارم به صداقت و درستی کامل دارم پیش میرم خداوند شاهد هست و نشانه های بسیار خوبی دریافت کردم و این نشانه ها دارن این پیغام رو به من میدن که آقای حسین مسیرت درست هست اگر ادامه بدی اون نتایج هم از راه میرسند فقط باید ادامه بدی و من خیلی پر اراده و قوی هستم به لطف الله
استاد. به خودم قول دادم که با اولین قرار داد یا نهایتا دومین قرار داد دوره روانشناسی ثروت یک رو خریداری کنم و ثروتمند بشم ذهنیتم رو اصلاح کنم و پامو بردارم از روی ترمز های سیمان گونه و خیلی مشتاق هستم برای دوره روانشناسی ثروت یک…
خدا شاهد هست استاد من دوره روانشناسی ثروت یک الان درست حضور ذهن ندارم اگر اشتباه نکنم به طور رایگان 5یا 6جلسه اون دوره حضور ذهن ندارم در اختیارم قرار گرفت ولی گفتم نه …من نتیجه میخام من میخام خیلی رشد کنم من اصلا دنبال یه خونه و یه ماشین نیستم من خیلی جاه طلب هستم و میخام از بهترین مسیر حرکت کنم …
خدا شاهد هست استاد تمام توانم رو دارم میزارم و راضی هستم بسیار راضی هستم و الان راضی تر هم شدم با نوشتن این کامنت …
عاشقتم استاد عزیزم من حتما در اولین فرصت که نتایج گرفتم از لحاظ مالی یعنی خونه و ماشین خریدم حتما برای شما میرم ویدیو میفرستم فیلم بردار و صدابردار میگیرم و یه ویدیو چند ساعته با یک ویو بسیار زیبا با بهترین کیفیت و صدا ارسال میکنم و قصد دارم که آدم برای این کار که شاید چند روز زمان ببره بگیرم و مشتاقانه میخام این کار رو انجام بدم چون واقعا کاری که شما داری انجام میدی از دید من باید توی استودیو فیلم برداری با بهترین ویو و بهترین صدا و بهترین تصویر ویدیو زندگی من پر بشه و مطمن هستم استاد که من جز افرادی میشم توی سایت که خیلی تاثیر گذار میشم چون واقعا از بی نهایت زیر صفر بدون هیچ شخصی خدا شاهد هست استاد بدون هیچ کسی استاد من وقتی بچه هم بودم کسی رو نداشتم هیچ کس نبود خداشاهد هست یادم میاد بچگی ریخته بودن روی سرم و داغونم کرده بودن هیچ کس نبود که و …
خداروشکر
خداروشکر
خداروشکر
واقعا میتونم کوه رو جا به جا کنم اصلا نمیدونم چطور احساسم روتوصیف کنم …
عاشقتم استاد عزیزم
در پناه خدا شاد و ثروتمند باشید
سلام حسین جان درجواب کامنتت خواستم بگم منم تازه وارد شغل املاک شدم و دقیقا دارم اعراض میکنم ک بهترین مالک و مشتریها سمتم قراربگیرند و مطمانم موفق هم میشیم چون بشدت نشونه ها و این تلاش برای بهترشدن داره ردپاشو نم نم تو این حرفه نشون میده بهم
ما قانون جذبیای استاد خیلی باید جلوتر از بقیه باشیم و برای ما محدودیت معنای نداره …موفق باشی داداشش
سلام استاد عزیز و گرانقدر و خانم شایسته دوست داشتنی و عزیز
خدایا کمکم تا انچه را باید بنویسم تا هم ردپایی برای خودم باشد و هم چراغی برای بچه های سایت
تو این دو سال که تو سایتم و رو خودم کار کردم ،خیلی دلم به نتایج خوش بود و خیلی دوست داشتم زود جواب باورهایی رو که ساختم رو بگیرم و به همه بگم دیدید شد ولی نتیجه نبود و هنوزم نیست الانم دوست دارم که نتیجه باشه ولی چیزی که الان بهش رسیدم این بازی دو نفره من و خداست و میبینم و حس میکنم که خدا میخواد منو رشد بده ،میخواد ماهی گرفتن رو بم یاده نه اینکه ماهی بده واسه خدا کاری نداره خواسته های منو براورده کنه داره با هدایت هاش منو از نو میسازه وجود من برای خلق خواسته هام بسیار متزلزل و ضعیف بود ،پر از باورهای نامناسب و عزت نفس داغون بودم این وجود داغون پذیرای دریافت اون خواسته ها نبود توکویر نمیتونی برنج بکاری حالا داریم با خدا بستر خواسته هام رو باورهای قدرتمند مثل صبر و صلات اماده میکنیم وقتایی که میگم نتیجه کو و نامید میشم صبر بهم میگه سحر هنوز تکاملت رو طی نکردی بشین عجله نکن برو با بچه هات بازی کن ،برو غذای خوشمزه واسشون درست کن نمیخواد نگران باشی فکر نکن کاری نمیکنی فکر نکن بیکار نشستی همین احساس خوبت رو حفظ کردن و توکل کردن همون کار درسته اس خدا نمیخواد بزحمت بیافتی ،میخواد الان پیش بچه هات باشی و چهار دست و پا رفتنش رو ببینی و کیف کنی همه چی رو بسپار بخدا
تو فقط صلات کن وبه نکات مثبت زندگیت و خودت و اطرافیانت توجه کن ،خوبی ها رو ببین و سپاسگزار نعمت هات باش که اونام همون ارزوهایی بوده که قبلا براورده شده و ناسپاس نباش خدایی که بهم همسر و بچه و خونه داده بقیه چیزای دیگه هم میده واسه خدا فرقی نمکنه بچه بده یا مال همشون متاع دنیاست
باورهای محدودکننده
وقتی بچه بودم خونواده ام همش میگفتن تو نوزادی خیلی مریض میشدی و انواع بیماری ها رو گرفتی و مادرم میگفت فکر نمیکردم زنده بمونی و این حرفا رو همیشه به من میزدن ولی من اخلاقی که داشتم از این حرفا متنفر بود و با خودم میگفتم چون بچگی اونجور بودم قرار نیست الانم اینجوری باشم و این باور رو واسه خودم ساخته بودم حتما بدن خیلی قوی دارم که اون بیماری ها نتونستن بودن منو بکشن و خداییش بدن خوبی در برابر بیماری ها داشتم
باور دیگه که میگفتن اونایی که قدشون بلنده کودن هستن یا بچه ایی که دیر از شیر بگیرن کودن میشه و منم چون قدم بلند بود و تا سه سالگی هم شیر خورده بودم از اینکه کودن باشم متنفر بودم و همیشه میگفتم این حرفا برای من نیست و خیلی کتاب میخوندم و تلاش میکردم زرنگ باشم ولی چون این باورهای مخرب داشتم تلاش زیاد میکردم
ولی یه باور دیگه ایی که همیشه بهم انگیزه میده اینه که همینی که الان هستم نیستم و همیشه به دنبال تغییر بود و همین رو بودن نپذیرفتم
سپاس فراوان
سلام سحر جان
سلام وصد سلام
میدونی از شروع خواندن جملات وکامنت زیبایت پشت سر هم حسی از کوچه های روستای زیبایم آنطرف شهر سنندج پشت کوهها درونم دعوت به آرامش وامنیتی کرد از جنس حرفهای استاد تو فایل اجرای تحویل در عمل خدایا شکرت سحر جان ثحر زیبا ودوست داشتنی عزیزم خیلی با چیدمان جملاتت انس گرفتم ممنونم نوشتی سپاسگذارم عزیز دد که با چشمان زیبایت مینویسی مکتوب میکنی ومطما باش به دلها مینشیند چون از دل بر آمد…
سپاسگذارم هستی بودنت رو دوست دارم واحساس خوب آرامش ناب بهشتی رو برات با یک سبد گل تازه چیده شده از همون پشت کوه تقدیم روی ماهت میدارم …
…..
سلام دوست عزیز
کامنت شما لحظه ایی به بدستم رسید که تو فکر رفتن به سنندج بودم منم از زریوار به شما سلام دارم
داشتم ازمون احساس لیاقت رو بررسی میکردم وقتی نقطه ابی رو دیدم خیلی ذوق کردم و خوندن پیام شما انگار چیزهایی بود که درونم مشتاق شندیش بود مثل سحر جان،سحر زیبا و دوست داشتنی ،اینکه با حرفام انس گرفتی،حرفام به دلت نشسته و ارومت کرده ،قربون صدقه چشمانم رو رفتن
میدونی امروز از خدا خواستم بهم عشق بده ،بهم بها و ارزش بده ،راستش به حدی از این جملات دور شدم که اصلا فکرش رو هم نمیکردم دوباره بشنوم ،اونم از زبان یه مرد
تو این چهار سال که خدا دو تا بچه نازنین بهم داده تمام خودم رو برای بچه ها گذاشتم و خودم رو کلا فراموش کردم و امروز درخواست میکردم خدایا من اومدم تا عشق تجربه کنم ،زندگی رو تجربه کنم منم محبت میخوام و خدا خودش رو از طریق شما این عشق رو بهم داد الان یک ریز اشک داره از چشمام میاد خیلی حس خوبی بهم دادید که هیچی عوض نشده تو همون سحر زیبا و دوست داشتنی هستی با وجود اینکه شما من رو ندید ولی صداقتتون رو حس کردم خیلی ممنون برای من وقت گذاشتید و برای کلمات زیبا تون که زیباییم و مهمربونیم رو به یادم اوردید
همیشه کامنت های شما رو خوندم و بسیار اگاهی دهنده و الهام بخش هستند و همیشه کامنت های شما برادر عزیزم رو تحسین کردم
خدایا شکرت که در مدار هم صحبتی با شما قرار گرفتم
سلامت باشید