چه موضوعی را باور کرده ای؟ - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/06/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-06-10 07:50:062024-06-10 07:54:09چه موضوعی را باور کرده ای؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدایی که هرچه دارم از اوست و خدایی که برایم حامی و هادی و کافیست
in GOD we Trust
درود بر استاد عباسمنش عزیز که الگوی بسیار مناسبی برای همه جنبه های زندگیست، درود بر مریم خانم شایسته عزیز که شایسته تمام نعمت های الله مهربان است و درود بر همه دوستان که وقتی کامنت هاشون رو میخونم لذت میبرم و راضی تر میشم از این مسیر لذت بخش، درمورد این فایل که مثل همیشه بی نظیر بود و اون قسمت از فایل که سیاه پوستان مهاجر چون باور کردن بدلیل اینکه از ترکیب بهترین ژن های مهاجر هستن توی مسابقات دوومیدانی قهرمان هستن و دیگه چهره شاخصی که این رو باور کرده یوسین بولته که همین باور بهش کمک کرده که به قهرمان تبدیل بشه، میدونید دوستان بقول استاد این باور به خودی خود باور مناسبی نیست ولی چون مثلا آقای بولت این رو باور کرده و درجهت رسیدن به هدفش استفاده کرده و نتیجه داده پس برای اون باور خوبیه، میخام بگم اگه چیزی بهم اون انگیزه و باور رو میده که منو درجهت رسیدن به خواسته ام کمک میکنه پس قبولش کنم و این قبول کردن و باور کردن وقتی نهادینه بشه وارد تجربه زندگی من میشه(تیکه هایی از سخنان استاد در دوره فوق العاده قانون آفرینش، بخش اول) این همون شکل دادن به آب هست که میگیم آب خودش که رنگ و شکل نداره و ما هستیم که مثلا آب رو میریزیم توی ظرف قرمز که تبدیل میشه به آب قرمز، پس با توجه به اینکه کل کیهان و تمام آنچه توی اون هست از انرژی تشکیل شده و من نیز انرژی هستم اگه هر وجهی از زندگیم رو بخام تغییر بدم که اونم از انرژیه فقط با استفاده از چیزی بنام باور که خودش تکرار خیلی زیاد یه فکر هست میتونم این کارو کنم، درواقع همه چیز توی ذهن اتفاق میفته و همه چیز باور هست، این باور از شنیده ها، دیده ها، گفته ها، رفتار و کردار و تمام ورودی ها به ذهن ما شکل میگیره، و من به هرچیزی توجه زیادی کنم از همان موضوع و اصل و اساس وارد تجربه زندگی من میشه چون من اونو بعنوان ورودی به ذهنم انتخاب کردم و توجهم به اون موضوع بیشتر بوده، مثلا از وقتی که من سریال زندگی دربهشت و سفر به دور آمریکا رو نگاه میکنم و البته سعی میکنم با دقت و همان توجه لازم به زیبایی ها و نکات سراسر مثبت فیلم نگاه کنم توی تجربه زندگیم نیز از همون چیزها اتفاق میفته، مثلا از وقتی که من این سریال رو میبینم داخل باغی که خودم زندگی میکنم زیبایی های خیلی خیلی زیادی میبینم، نه اینکه قبلا این زیبایی ها نبوده بلکه من درمدار دیدن اونها نبودم و الان با توجه کردن به زیبایی های سریال ها اون رو درواقعیت زندگیم نیز تجربه میکنم، امباپه وقتی اون جمله رو شنید که البته جمله درظاهر تحقیرش کرده بود ولی از همان جمله برای خودش یه انگیزه و شور و شوقی ساخت که اونو الان به یکی از بهترین های جهان تبدیل کرده، فایل قرآنی قدم سوم رو با این فایل گوش کردم، اون فایل درمورد آیه های سخر لکم بود بعد با خودم گفتم انصافا خدا به این عادلی، به این خوبی، به این مهربانی، آخه من چرا نباید این یه تیکه رو باور کنم که کل کیهان به تسخیر من دراومده که من فقط لذت ببرم و همه چیز رو به آسونی بدست بیارم، ذهن میگفت مگه تو نمیگی خدا همون کل کیهان هست پس چرا میگی کل کیهان رو تسخیر من کرده، بعد فوری خداوند جوابش اومد که گفت این آیه های سخر لکم ارتباط مستقیمی دارن با آیه ای که خدا میگه من نزدیکم و اجابت میکنم درخواست درخواست کننده رو ارتباط مستقیم داره به اون آیه ای که خدا به موسی میگه من تو رو واسه خودم خلق کردم، ارتباط مستقیمی داره به اون آیه ای که وقتی منو خلق میکنه به خودش احسنت میگه، من فهمیدم که آیه های سخر لکم منظور خداوند اینه که همه چیز در کل کیهان تحت اختیار توعه تا اون وظیفه ای که آوردمت روی زمین رو عملی کنی، یعنی خلیفه خدا بودن روی زمین بعد آیه من نزدیکم و اجابت میکنم هم که دقیقا همینو میگه که تو بخاه و من میدمت، همش به هم ربط داره، یعنی درواقع الان که دادم قرآن رو میخونم میبینم اون آیه های محکم و اصل همشون مثل یه تار عنکبوت به هم وصل شده و دارای یک مرکز اصلی هستند که اون توحیده، اون یکتاپرستیه، توی فایل قرآنی قدم سوم خانم شایسته صحبت از حضرت سلیمان میکنن، میخام همین خلقت فوق العاده بشر رو درموردش بگم، این بشری که همه چیزو میخاسته از رب، اونم چندین هزارسال پیش و وقتی که هیچی نبوده، نه شغل خاصی نه امکانات خاصی نه هیچی، ولی ببین باورهای این بشر رو، میگه من از تو همه چیز میخام، از تو میخام به من ثروتی بدی که نه قبل از من به کسی دادی نه بعد از من به کسی بدی، انک انت الوهاب، ببینید دوستان توی موقعی که نه ساخت و سازی بوده نه ماشینی نه ویلایی این مدلی نه کارخونه ای نه هیچی، سلیمان به خدا میگه به من ربطی نداره چطوری، تو به من ثروتی بده بی نهایت چون تو وهابی، میخام بگم اون زمان که هیچ امکاناتی هم نبوده که، الان که چقدر علم و تکنولوژی پیشرفت کرده و چقدر راه رسیدن به خواسته های ما راحت تر شده، فقط کافیه اون باوری که میسازیم برگردیم به چندهزارسال پیش و باور سلیمان نبی، بخدا فقط همینه اگه بجز این باشه عدل خدا زیر سوال میره و چون قانون خداوند برای تمام انسان ها یکیه و بدون تغییره پس همه چیز برمیگرده به باور، فقط باور، حالا سلیمان که این امکانات رو نداشته اونموقع، الان که همه چیزم بیشتر شده، میخام بگم اگه واسه کندن زمین اون موقع سلیمان بیل داشته الان ما بیل مکانیکی داریم، این یعنی راه رسیدن به خواسته راحت تر و فراهم تر شده، و فقط تنها چیزی که میمونه ساختن اون باوره، من امتحان کردم و وقتی باوری درمورد چیزی ساختم و واقعا سعی کردم با باور سازی بهش برسم رسیدم، مثلا اون اوایل حضور توی سایت بشدت روی همون فایلای دانلودی فوق العاده کار میکردم و واقعا به خودم تعهد داده بودم که تغییر کنم و باورام رو تغییر بدم، خب حالا نتیجه تغییر باور چی شد؟؟؟ اول اینکه از یه رابطه ی سمی که خودم باعثش بودم و متاسفانه بی نهایت توی اون رابطه مشرک بودم براحتی دل کندم چون فهمیدم که وابستگی به غیر از خدا منو له میکنه چون شرکه، توی سلامتی چون باور کردم که منم میتونم سلامت باشم و از اندام خوبی برخوردار باشم وزنی حدودا 23 کیلو کم شد و الان نه فقط از کم شدن وزنم بلکه از انرژی و سلامتیم راضیم، من باور کردم که وقتی من تغییر کنم و ایاک نعبد و ایاک نستعین رو باور کنم توی همه چیز موفق میشم توی بحث مالی فک کنم حدودا بالای 200 میلیون بدهیم پرداخت شد و بالای یه میلیارد پول هم به مرور وارد زندگیم شده و میشه، که البته تمام تلاش من اینه که این باور رو توی خودم ایجاد کنم که درمورد خواسته هام از خداوند حریص و زیاده طلب باشم، چون اگه من باور دارم که رب من بی نهایته و کل کیهان رو خلق کرده و الرحمن و الرحیم و الوهاب هست پس چرا کم بخام، اصلا من توی یکی از کامنتام گفتم که من اگه مثلا ایلان ماسک پیشم باشه و بگه هرچی بخای میدمت و من چون میگم خب این ثروتمند ترین فرد دنیاست و میده دیگه پس بزار بهترین خونه و ماشین و فلان رو بخام، ولی این باور رو ندارم که البته خیلی دارم تلاش میکنم که همین رو فقط باور کنم که خدایی هست که مثلا ایلان ماسک درمقابلش یک به بی نهایتم نیست، و این خداوند خودش بارها و بارها گفته بابا تو نمیخاد هیچ کاری کنی و فقط از من بخواه و منو باور کن هرچی بخای بهت میدم، استاد توی یکی از جلسات بخش اول قانون آفرینش میگن که خداوند ما رو خلق کرده و ما رو خلیفه و ابزاری دراین جهان قرار داده که باعث پیشرفت جهان هستی بشیم، خداوند هم بارها توی قرآن گفته اینو، بابا من منتش هم دارم، دمشم گرم، خودش گفته آیا خدا نمیتونه شما رو ببره و خلق دیگه ای بیاره؟؟؟؟ بابا من یکی راضیم و میخام از این ببعد حریص باشم، چرا حریص باشم چون میخام وظیفه خودم که رشد و گسترش جهان هست رو بهش عمل کنم جهان چیه و کیه، جهان همون خداست، من چیم؟ منم همون خدام، منم تکه ای از همین بی نهایت جهان و خداوند و این انرژی یگانه هستم، بابا این بازی، بازی برد برد هست، من وظیفم درخواسته، باوره، باور به عظمت و وهابیت و رزاقیت و ربوبیت این انرژی بی نهایته، و با درخواست ازش خودم رو گسترش بدم، خب من خودمو رشد بدم چون تکه ای از این انرژیم اونو رشد دادم، جهان رو رشد دادم، پس شد اینکه من درخواست میکنم با باور درست، اون از طرق مختلف میده و من استفاده میکنم، این استفاده من از نعمت های خداوند خودش سپاسگذاری از رب هست از نوع عملی، حالا نوشتن و گفتن هم که سپاس از ربم هست بصورت زبانی، درواقع میخام بگم، این سایت و این استاد نازنین و این مسیر درست و این راهی که من باید توش یاد بگیرم که مولد ثروت باشم، اصلا بقول استاد عزیزم بحث، بحث خونه و ماشین آنچنانی نیست، بحث بحث اینه که من باید همیشه مولد ثروت باشم، بحث، بحث مولد بودن یا مولد نبودنه، بحث، بحث بدرد بخور بودن یا بدردنخور بودنه، آقا اصلا من میگم نه بهشتی وجود داره نه عذاب جهنمی، کاریم به دنیای دیگه نداریم، همین دنیا وظیفه منه و اومدم که یه وظیفه انجام بدم اونم اینه که روبه جلو حرکت کنم اونم اینه بسمت خیر و خوبی حرکت کنم اونم اینه که کاری به کسی و چیزی نداشته باشم و باور داشته باشم به ربی که فرمانروای این کیهانه و گفته انسان عزیزم من تو رو خلق کردم که از انرژی تبدیل به جسم انسانی بشی و بری روی زمین و جهان رو از همه ابعادش رشد بدی، اگرم کاری داشتی چیزی خاستی برای این رشد فقط و فقط از خودم بخواه، به خودم بگو، آقای مصطفی حسنی، کیو سراغ داری اینهمه مهربان، اینهمه بخشنده و البته اینهمه بی نهایت تو هرچیزی، بابا ما به بابامون بگیم 1تومن بده قطعا میپرسه واسه چی میخای و وقتیم بده بهمون میگه خب حالا فلان کارو باید انجام بدی، این انرژی که خودش داره میگه تو فقط لب تر کن، درقبالش هیچیم نمیخام، همینکه باورش داشته باشم همین که صداش کنم همین که بدونم اصل کیه همین که بدونم رب کیه، واسه اون کافیه، خدایا شکرت که واقعا منو انسان آفریدی و شکرت که بهم قدرت اختیار دادی و شکرت که هدایتم کردی که الان توی این مسیر باشم، حالا اگرم بعضی وقتا کم و زیادی میکنم حتما توی تکاملم هستم و قرار نیست که یدفه بپرم پله هزارم که، به اندازه باورم توی همون مداریم که الان باید باشم، دوستان عزیزم ازتون ممنونم که اگه کامنتم طولانیه تحمل کردین و خوندین، آخه واقعا من حتی یه کلمش رو ننوشتم، از اولش گفتم خودت بگو و خودت تایپ کن و بنویس، و بخدا الان باید بخونمش چون اصلا نفهمیدم چی نوشتم، خدایا شکرت
خدا رو باور کنیم و از اون فقط بخایم دیگه همه چی تمومه و همین کافیه …
بنام ربی که هرچه دارم از اوست
درود بر همه دوستان که لطف داشتن و این کامنت من براشون خوب بود و متشکر و سپاس از خدای خوبم که گفت و من نوشتم، و الان خوندمش دوباره دیدم که انصافا چه چیزای عالی نوشتم از توحید و یکتاپرستی، آخه میدونید من هروقت شب قبل خواب به خدای خودم میگم امشب یه خواب ببینم و توی اون تو بهم بگو راه درست و مسیر سعادت چیه، بخدا هروقت گفتم(دوسه باری) خوابشو دیدم، و اون شبا یه نفر که اصلا چهرش یادم نیست اومد و یه جمله بهم گفت و رفت ((کانون توجه و تمرکزت رو بزار روی خوبی ها، زیبایی ها و چیزهای مثبت)) دقیقا این جمله رو هربار شنیدم، بعد فراصب شب اول گفتم خب اینکه جمله و درک استاد از قانون خداوند و اصل قانون خداونده، گفتم حالا شاید دارم روی این موضوع کار میکنم شاید توی خوابم دیدم، بعد روزش یه فایل از استاد دیدم گفتن وقتی شما روی خودتون کار میکنین حتی توی خوابم از این چیزا میبینین و میشنوین، بعد فرداشبش دوباره گفتم خدایا واضح تر و خیلی دقیق تر یه خواب دیگه ببینم، بخدا قسم دوباره یه نفر اومد و اینبار گفت از این واضح تر و دقیق تر نیست و کل قانون و توحید و همه چیز اینه و رفت، میخام بگم هرچقدر این جمله رو بهتر روش فکر کنیم و از خدا بخایم کمکمون کنه که درکش کنیم باز میفهمیم که همه چیز برمیگرده به این جمله، چون وقتی من تمام تمرکزم روی خوبی ها باشه خب ورودیم خوبیه، باورم خوب میشه و خودبه خود هدایت های عالی میشه و حرکتم بسمت خوبی ها شکل میگیره و نتیجه هم خوبیه و خوبی، بعد خدا چی میخاد همینو میخاد، چی میخاد؟؟ اینکه ما خلق کنیم رشد بدیم این جهان رو درتمام ابعاد، چطوری رشد بدیم با همین جملات بالا و قانون و سیر تکاملی که گفتم، من خودم جدیدا اعتراف کردن و خودافشاییم خوب شده، آخه راستش از اون چیزی که میگم تا اون چیزی که هستم خیلی فاصله دادم، البته هیچ ایرادی از خودم نمیگیرم چون من انسانم و نمیتونم که توی مسیر اشتباه و خطا نکنم و فقط باید سعی کنم که اگه مسیرو کج رفتم سریع بفهمم و دوباره برگردم به مسیر، میخام بگم دارم تلاش میکنم حرفم با عملم یکی باشه، البته نمیخام بگم که الان فقط حرفما، نه، اتفاقا به خودم افتخار میکنم که اگه حرفی میزنم تا یه حدی عملم میکنم و تمام تلاشم اینه که خیلی خیلی بیشتر عمل کنم، فقط درمورد روابط بگم که اگه اونوقت منو کسی میدید از خودش خجالت میکشید که چنین انسانی هست که بخاطر عزت نفس پایین چقدر آخه شرک داشتم، آقا تا این حد بگم که من کل زندگی و وقت و همه چیزم رو بخاطر شرکی که داشتم واسه طرفم توی رابطه میزاشتم و دس آخرم اون ولم میکرد، بقول استاد که گفت دلم میخاست اونجا بودم خفش میکردم و من اگه اون وقته خودم رو الان جلوم بود خفش میکردم، ولی از این زاویه نیگاش نمیکنم چون حس بدی بهم میده، از اون زاویه که بله آقای حسنی اون بودی و بخاطر اون توحید و یکتاپرستی و سعیی که داشتی و داری که بیشترش کنی الان همون یه قلم پیشرفتو داشتی، آقا از نظر من این پیشرفت نیستا، این معجزه هست که یکی از اون بشه این، امروز نشانه روزانه ام فایل 29 مصاحبه با استاد بود فک کنم 4دقیقه بود و استاد توش درمورد هدایت گفتن، موضوعی که من درموردش همیشه از خدا خاستم که واضحم کنه که البته چون میدونم تمام کیهان روی تکامل هست دارم طی میکنم تا واضح تر بشه، ولی برترین کامنتش رو که رفتم نگاه کردم دیدم کامنت آقا رضا عطار روشن بود، من فقط چندتا خط خوندم و دیدم که این بشر خداوکیلی چقدر قشنگ قانون رو درک کرده، بعد یه چیزی داشتم خاستم بزارم جایی یه حسی گفت بزار لای قرآن، بعد همون صفحه که باز شد دوباره گفت بخونش، آیات 21 تا33 سوره یونس بود، برید بخونید و قبلش از خدا بخاید که یاری کنه بفهمیدش، من گفتم خدایا من قبل خوندنم بگم که اگه خودت میگی این چندتا آیه رو بخون پس خودتم توی درکش کمک کن، فقط برید آیه 22 رو بخونید که خدا میگه یه زندگی راحت و آسون و خوشبخت واستون فراهم کردم و خیلی از ماها اونوقت یادمون میره که اون کیه و اصل کیه و کی همه اینا رو داده با خوشحالی و خوشبختی، بعد میگه بمحض اینکه باد تندی میاد و توی سختی میفتین شروع میکنین به خدا خدا کردن که مارو نجات بده تا ما شکرگذار باشیم و وقتی نجاتشونم میدیم کلا یادشون میره که چی بودن و چی شدن و کی نجاتشون داده؟؟!!!!! بله میخام بگم ما اینیم، یه شکرگزاری و ایمان همیشگی کافیه که به همه چیز هدایت بشیم براحتی و بصورت کاملا طبیعی، ولی ما(من) وقتی همه چی عالیه انگار نه انگار ولی بمحض اینکه گیر میفتم اونوقت یاد اون رفیق فابریک با معرفت میفتم و بمحض اینکه میگم کارمو حل میکنه و دیگه میره تا بدبختی بعدی و حل کردنش بوسیله اون، میخام بگم اگه توی سختیا یادش میفتیم بابا دیگه اینقد بی معرفت نباشیم و تو خوشیام یادش باشیم و سپاسش بگیم، بخدا من نمیخام ادای کسیو دربیارما ولی همه اینا با خودمم ولی کلمات نوشته میشن و میگم ما، میخام بگم این استاد عزیزمون اگه هرچی داره واقعا نوش جونش و کاملا طبیعیه داشتن این چیزا، چرا؟؟؟؟ دلیلش توی سریالای زندگی دربهشت و سفر به دور آمریکاست، این بشر توی 20 دقه فیلم صدبار فقط سپاس گذاری میکنه از خدا، اصلا یجور عادت و یجور تیکه کلامش شده، آقا من اصلا نه گذشتم نه الانم اصلا اعتقادی به این مذهب و این چیزای دینی نداشتم و الان که دیگه فهمیدم خدا چیه و کیه دیگه مطمئن شدم این چیزا فقط بازی هایی هست که ……. بگذریم…
فقط میخام بگم بحث همون توحیده، یکاپرستیه، اصلا این موضوع توحید و ایمان که فک کنم همه یجورایی قلبی به یه چیزی باور دارن، خب یکی 10درصد یکی 70درصد مثلا، خب حالا بقیه ماجرا چیه، اینه که یه سری قانون و بقول خدا مشیت وجود داره که من اونا رو بشناسم و عمل کنم، که خداروشکر استاد عزیز توی هرجملشون تو تمام فایلاشون از این قوانین سخن گفتن، دوستان عمل به قوانین ممکنه من رو توی یه شرایطی قرار بده که حتی از نزدیکترین دوستانم و حتی خانوادم دور بشم، نمونش خود استاد، من روی خودم کار میکنم حالا هرکی توی مدار من باشه که مخلصشم هستم هرکیم نباشه خود به خود میره بسلامت، بقول استاد که دوستای که توی مدار منن بهتر از صدتا قوم و خویش هست، آقا این جمله واسم سخت بود ولی الان میفهمم که کاملا درسته، ان شاالله که من بتونم و شما بتونید و هممون بتونیم توی این مسیر ثابت قدم و با تعهد کامل بمونیم و فقط و فقط و فقط به خدای یگانه ایمان و فقط و فقط و فقط از اون کمک بخایم، خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم، الیس الله بکاف عبده؟؟ درپناه حق
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام و عرض ادب خدمت جناب مصطفی
سپاس گذارم بابت کامنتی که نوشتین الهی شکرت پروردگارم خدایا سپاس گذارم…
من خودم به شخصه سعی میکنم که توی تمامی موضوعات ببینم قانون چی میگه و طبق قانون عمل کنم …
جهان دو قطبی هست نفی داره و مثبت و انرژی های مشابه همو جذب میکنن یعنی مثبت ها همو جذب و منفی ها هم همو جذب میکنن و انرژی های غیر مشابه همو دفع میکنن من اگر همین قانون ساده و ابدی و ازلی رو درک کنم واقعا عالی زندگی میکنم…
اصلا بحث سر دین و مذهب و وضو و اصلا بحث هیچ چیزی نیست اصلا بحث سر موضوعاتی نیست که دین مسیح یا اسلام الان یا یهود یا کُل دولت ها و مردم درگیرش هستن فقط یه قانون ساده هست که :
در جهان هر چیز .چیزی جذب کرد گرم گرمی را کشید و……..
پس کاری که من انجام میدم و میخام از همین لحظه با تمام توانم انجام بدم این هست که همه چیز رو بریزم دور و فقط به قانون عمل کنم به حرف بزنم .
عمل کنم .من در گرو عمل خویش هستم .
ابراهیم در هر لحظه تسلیم قلبش بود هرچی قلبش میگفت انجام میداد و به نظرم همین کار کافیه برای حداقل من که تسلیم باشم و فقط هر لحظه کاری که قلبم میگه رو عملی کنم و بقیش دیگه جزییاته بقیش دیگه جایگاهی نداره .
پس انسان عاقل و باهوش کسی هست که فقط سرشو ببره توی لاک خودش زندگی خودش تماما و از لحظه به لحظه زندگی لذت ببره و سپاس گذار باشه و رها باشه و اجازه بده خدا کارها رو براش انجام بده و واقعا به صورت عملی همه چیز رو رها کنه و اجاره بده که جریان رو همه جوره وارد زندگیش کنه …
انسان عاقل یعنی این یعنی مثالش ابراهیم مثالش محمد مثالش آقای عباس منش و…..
من خودم به شخصه تازه وارد کار املاک شدم و قانون خیلی زود از یادت میره …
چند روزی بود من چسبیده بودم به مشتری بعد با قانون سنجیدم دیدم برخلاف قانون هست گفتم آغا تسلیم و رها کردم و نتایج داره کم کم میاد رها واقعا باید رها کنیم باید اجازه بدیم خدا هدایتمون کنه باید کاملا رها باشیم بعد ثروتی میاد غیر قابل تصور رابطه ایی رویایی و سلامتی باور نکردنی و آرامش و آسایش و….
سپاس گذارم بابت کامنت زیبای شما
خداوند به شما ثروت و نعمت و برکت و معنویت و سلامتی و عشق و همه چیز های خوب رو بده انشالله
در پناه خدا شاد باشید بخندید پیروز باشید موفق باشید در دنیا و در آخرت
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته وآقا مصطفی گل
داداش چقدر کامنت عالی نوشتی چقدر توحیدو خوب توصیف کردی دمت گرم من چند روزه از مسیر دور شده بودم با اینکه نتایج خوبی هم داشتم اما هر کار میکردم فایل گوش میدادم کامنت میخوندم نمیشد که نمیشد الان کامنتت بوی توحید مداد ضربه زد بهم که بابا همه چی خداست
خدایا شکر بخاطر دوستانی مثل شما و این فضای روحانی
آقا مصطفی حالمو دگرگون کردی
سلام دوست عزیز آقامصطفی، متشکر ازکامنتتون، چقدرخوب قوانین درک کردیدواین هم بگم من بارهاوبارهابایدبیایم این کامنت شمارابخوانم تاملکه ذهنم شودبسیار عالی همه مواردراتوضیح دادیدومن بسیار خوب میشه خدارادرجمله به جمله تون دراین کامنتتون حس کردخوشابه سعادتتان.
من برادری توحیدی چون شماراتحسین میکنم،اول کامنتتون (شروع) گفتید خداوند کافیست ودرکلام اخرتون هم فرمودید خداوند کافیست
شکر
برای وجودتون
برایتان ازخداوند وهاب ومهربان همون خدایی که به مهربانیش (کامنتتون اشاره کردید) بسیارباورداریدمیخواهم ثروت وسلامتی وبهترین های این دنیا رابرایتان رقم بزند.
سلام مصطفی عزیز
ممنون بابت نوشته عالیتون
واقعا نمیدونم چی بگم فقط بدونید کامنتتون فوق العاده زیبا و تاثیرگزار بود و نشان از تکامل شما بود.درکی که از سخنان و آموزه های استاد داشتید واقعا قابل تامل بود.
قطعا بارها و بارها این کامنت رو خواهم خواند و ازش استفاده خواهم کرد.
انشالا همیشه در بالاترین مدار باشد و همینقدر زیبا برای ما بنویسید.
سلام به دوست عزیز و هم فرکانسی
واقعا بهتون تبریک میگویم چقدر زیبا قوانین جهان را درک کرده اید و چقدر خوب توضیح دادین مرسی از حضورتون در این سایت توحیدی
واقعا همه چیز باور است و من به این جهان آمده ام خودم و خالقم را باورکنم
درود بر شما دوست هم فرکانسی ام ، چقدر کامنت تون زیبا بود، رزاقیت و وهابیت و بی نهایت بخشندگی خداوندیکتا و توانا و انرژی بی نهایت پروردگارمون ، را در تک تک جملاتی که با قلم رسا و شیواتون بیان کردید احساس کردم ، تحسین کردم ، این حد از توحید و معنویتی که در وجودتون ، پرورش دادید .
…
خدا رو باور کنیم و از اون فقط بخایم دیگه همه چی تمومه و همین کافیه …
در پناه خداوند بخشنده و عالم و دانا و بزرگ و مهربان جهان هستی ، بهترین آنچه میخواهید براتون رخ دهد.
باسلام و درودی فراون خدمت جناب استاد عباس منش عزیز و استاد بانو شایسته محترم.
این اولین کامنت من د راین سایت و مکان الهی میباشد
من مجتبی اسلامی هستم و میخوام نحوه آشنایی ام و هدایت های الهی رو بنویسم و این که با تغییر باورهام چه دستاوردها و تجربیاتی رو کسب کردم .
من متولد 59 هستم و از سن 14سالگی مشغول به کار شدم کاری که از 7سالگی عاشقش شده بودم .نه صرفا بخاطر این که شغل خانوادگیمون بوده باشه. من خودم شخصا خیلی دوستش داشتم وهنوز هم دارم ولی پدرم چون نتوسته موفقیتهاشو ادامه دار داشته باشه از این جهت هم به من میگفت نمیخواد وارد این شغل بشی ولی من با تمام وجودم سال 74 وارد شغل قنادی شدم. و مراحل تکاملی را طی کردم و از سال 85خودم به لطف و کمک الله مهربان به عنوان کارفرما بیزینس شخصی خودم را آغاز نمودم.با فراز و نشیبهای زیاد چند سال اول خوب بود و همیشه هم دنبال پیامهای انگیزشی و موفقیتی هم بودم. اون زمان یه شبکه ماهواره ای بعضی شبها یه سری ویدیوهایی از استاد محمود معظمی میگذاشت و من پیگیری میکردم.گذشت تا سال 94بود یک روز یه پیام تبلیغاتی رو گوشیم اومد در رابطه با یه سمیناری در اصفهان تبلیغ کرده بود و من و همسر سابقم دراون سمینار معارفه شرکت کردیم. اینطور که یادم میاد انگار اسم اون سمینار هم روانشناسی ثروت بود.خلاصه ثبت نام کردیم و شرکت کردیم.در طول جلسات به خانمم گفتم نمیدونم چرا حس میکنم این حرفها مال خود این شخص نیست
چیزهایی که داره میگه به تجربیات و سن و سال این شخص نمیخوره. و بعد از آخرین جلسه اون آموزشها یه اتفاقی مقابل سالن استاد فرشچیان افتاد که آب پاکی رو از نظره برداشتهای من از اون استاد ریخت. و به فیک بودن اون استاد مطمئن تر شدم در اون زمان .
خلاصه من اون آموزشها رو کم و بیش انجام میدادم ولی ازاون طرف هم شرایط مالی من روز به روز بدتر میشد. هرچی بیشتر کار میکردیم بیشتر بدهکار میشیدم. اینو هم البته اضافه کنم که ما 4برادر هستیم و هممون هم در این شغل مشغولیم. و از سال 93هم با برادر بزرگترم شریک هستیم.
من همچنان یه سری کانالهای تلگرامی را دنبال میکردم که مباحث موفقیت و انگیزشی بود. یادمه سال89هم یه مجموعه ای بنام نسل روشنیدگان از اونها یه چند تا دی وی دی و کتاب خریده بودم منجمله «فیلم راز» و پیگیری میکردم.
خلاصه گذشت تا رسیدیم به اواخر سال 98و اون اپیدمی و
تعطیلی کارها و مرجوعی از شهرستانها. چونکه ما محصولاتمون را برای اکثر شهرهای ایران میفرستیم
دیگه رسما کارمون تعطیل شد و از اینجا نقطه عطف زندگی جدید من شروع شد.ما با کلی بدهی،کلی محصولات مرجوعی مانده بودیم. ولی ایمان داشتم به خداوند !میگفتم خودش میدونه . من مطمئن هستم این کار انسان نیست، خدا خودش میدونه و من رو نجات میده .
اوایل فروردین 99یکی از دوستان یه لینکی برای من فرستاد. و گفت اینو داخل یوتیوپ ببین که چقدر داره خوش میگذرونه و اسمشون استاد عباس منش هستش و با اتوبوس مسافرتی کل آمریکا رو گشته . بعد از چند روز فرصت شد و اون فایل رو دیدم. بعد از یک روز یه فایل دیگه و از این نقطه شروع و شناخت من نسبت به استاد و آموزشهاشون رغم خورد . اینها زمانیه که کلا کاره ما متوقف شده بوده و همه نگران بودن ولی خداوند نور امیدی در دل من روشن کرده بود. نور که چه عرض کنم مشعل امید بود ، خیالم راحت شده بود. اون زمان از سایت اطلاعی نداشتم و هر چی فایل از استاد بود داخل یوتیوپ میدیم. و بعدا هم داخل تلگرام یه کانال عضو بودم که همینطوری فایلهای استاد رو میگذاشت و البته همش تبلیغ تخفیف محصولات استاد . با ادمین ارتباط برقرار کردم گفتم روانشناسی ثروت قیمتش چنده گفت 340هزار منم اون زمان فقط کل موجودیم همینقدر بود.
سریع براشون واریز کردم عکس فرستادم اون هم یه لینکی داخل تلگرام برام فرستاد و من سریع رفتم برای دانلود و نشستم پای آموزشها طی چند روز وقتی رسیدم برای دانلود فایل 6 هرکاری کردم دانلود نشد. یه شماره ای اول فایلها بود و میگفت برای پشتیبانی زنگ بزنید.تماس گرفتم سرکار خانم فرهادی گفتند ما به هیچ وجه داخل تلگرام محصولی نفروختیم کلاه برداری بوده و قیمت محصول الان 6میلیون هستش. من که هنگ کردم اون زمان 6میلیون خیلی پول بود برای من.
بعد زهی خیال باطل باخودم گفتم که حالا من استفاده میکنم تا زمانی که پول به دستم رسید از سایت خریداری میکنم. اونجا فهمیدم که داستان سایت و محصولات چیه. یه گوشی هم داشتم که اصلا هرکاری میکردم نمیتونستم باهاش وارد سایت بشم با همون گوشی و اون فایلهای غیر مجاز روزها و شبها رو میگذروندم. و فقط حالم خوب بود و هیچ اتفاق خاصی نمی افتاد . اواسط سال 99 که من دیگه خوب استاد رو درک کرده بودم و حرفها و آموزشهاشون را با جان و دل پذیرفته بودم و میدونستم که حقیقته محضه فقط من باید باور کنم. و بعد از اون فایلهای روانشناسی که گوش کردم فهمیدم اون بنده خدایی که سال 94در سمینارهاش شرکت کردم. شاگرد و دوست قدیم استاد بوده. و همش کپی برداری از استاد عزیزمون بوده .
خلاصه بگم شرایط جوری نبود که حتی بتونم گوشیم را عوض کنم. منی که در سالها و ماه های قبل از اپیدمی 30الی 35پرسنل مشغول به کار داشتم. دقیقا برج 6الی7سال 98 یک روز منزل یکی از دوستانم بودم نشستم و با خدا صحبت کردم گفتم خدایا من خسته شدم هرکاری میکنم نمیشه. به هر دری میزنم باز نمیشه. من از 15تا 35 پرسنل داشتم الان هر کاری میکنم جوابگو اموراتم نیستم. برای دوستم راجب این شرایط گفتم، ایشون گفت من رفتم یه جایی برام سرکتاب باز کرده و گفته برات طلسم نوشتند بیا تا ببرمت اونجا گفتم من این چیزا رو قبول ندارم! تو مسیر خودت رو برو منم مسیر خودم. خلاصه من مطمئن هستم درخواست اون روز من از خدا استاد عباس من رو سر راه من قرار داد.
خلاصه من همینطوری با اون فایلها وقت میگذروندم. ولی اتفاق خاصی نیوفتاد تا برج 7یا 8سال 1400 که یک روز دیگه گوشیم روشن نشد. و مجبور شدم یه گوشی بخرم. سه روز قبلش پدرم یه وامی برام جور کرده بود که به اندازه مبلغ یه گوشی نو در اون زمان بود. گوشی رو خریدم و یکی دو روز بعدش وارد سایت شدم. و به محض ورود به سایت اتفاقات زندگی من عوض شد در اون زمان توانایی خرید حتی یک محصول رو هم نداشتم .
خداروو صدهااا هزارر مرتبه شکر بخاطر وجود همچین استاد عزیز و گرانبهایی . الان لحظاتی را در زندگی دارم تجربه میکنم که یک روز رویا بود. برج 4سال 1401 از همسرم جدا شدم و هر آنچه تا اون سالها داشتم با کمال میل تقدیم به همسرم کردم و ازش جدا شدم. و هیچ چیزی از اون زندگی با خودم نیاوردم. من 17سال زندگی مشترک داشتم بدون فرزند .
الان یک ساله ازدواج مجدد کردم. خانمم 7ماهه بارداره. کل زندگی رو از نو تهیه کردم به لطف الله مهربان منی که یک روز شنیدم روانشناسی ثروت 6میلیون هنگ کردم
ولی الان کلی از محصولات استاد را خریداری کردم و استفاده میکنم. خیلی خیلی دستاوردهای زیادی داشتم
منی که قبل از آشنایی با استاد حتی نمیتونستم اجاره کارگاهی که ماهیانه 3میلیون بود را پرداخت کنم الان به لطف الله مهربان و آموزشهای استاد، اجاره ماهی 20میلیون روز اول قرارداد تا آخر سال را نقدا پرداخت میکنم. هزاران معجزه زیبا در زندگیم اتفاق افتاده.
چند وقت بود میخواستم از این همه معجزه و نتایج بنویسم ولی نجواها میگفت چی میخوای بنویسی اتفاقی نیوفتاده که اینا طبیعیه.
استاد عباس منش عزیز من خیلی خیلی معذرت میخوام که دیر به فکر افتادم که به عنوان تقدیر و تشکر از آموزشهای خوب شما بیام و نتایجم رو بنویسم .
امروز صبح که از خواب بیدار شدم خداوند بهم گفت بنویس که امروز وقتشه .
نتایجم خیلی خیلی بیشتر از اینهاست اما فعلا اینها رو نوشتم تا مقاومتم درباره کامنت نوشتن کم بشه .
استاد عزیزم و بانو شایسته بابت تمام تلاشهاتون سپاسگزارم فایلی روی سایت نیست که من ندیده باشم.
در ضمن خداوند یه همسری از جنس باور و افکار جدیدم درکنار قرار داد و البته ایشون هم عضو سایت هستن . باهاش یه زندگی سراسر عشق و زیبایی دارم . خدارو صدها هزار مرتبه شکر
درپناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید
با دروددددد و سلام خدمت شما دوست عزیز ساکن در این فضای الهی آقای مجتبی اسلامی باباحیدری عزیز ..
بهتون تبریک میگم و تحسین تون میکنم بخاطر اینکه به چنین سایت گوهر باری هدایت شدید. و داستان هدایت تون رو خواندم کاش توی قسمت پروفایل تون این داستان هدایت رو بنویسید تا همه ی بچه های سایت بتوانند بخوانند ..
براستی ما همه مون از هدایت شدگانیم و خداوند خیلی ماها رو دوست داشت تا با چنین استادان عزیز ی هم مسیر بشیم خدایااا بی نهایت شکرگذارم من که همیشه برای وجود استاد عباسمنش عزیزم روز و شب شکرگذاری می کنم خدایااا شکرت
بخدا اینجا تنها جایی هستش که بخاطر موفقیت هامون تحسین مون میکنند و ایستاده کف میزنند.. خدا رو شکر که آمدید و کامنت پرمحتوایی نوشتید و از نتایج تون نوشتید .. چقدر حرفه ی شیرینی پزی رو دوست دارم تنها چیزی که خیلی شادم میکنه و واقعا احساسم خوب و عالی میشه دیدن ویدیوهای شیرینی پزیع و از اینکه کیک و شیرینی میپزم خیلی خوشحالم..
خیلی حرفه ی نشاط آورییه هر چند میدونم هر کاری مسایل و چالش های خودش رو داره ولی با تمام این مسایل دوسش میدارم ..
در ضمن آقای بابا حیدری عزیز لطفاً بازم برامون بنویسید با اینکه گفتید اولین کامنت تون هست ولی واقعا قلم روان و شیوا و تأثیرگذاری دارید. خدایا شکرت
که موفقیت دوستان رو می خونم و به درک و آگاهی بیشتری می رسم و ذوق میکنم ..
از اینکه خانم تون هم عضو این سایت هستند و هم فرکانس و با هم مسیر هستید و تونستید همدیگر رو جذب کنید واقعا بهتون تبریک میگم و تحسین برانگیزه که توانستید این جذب فوق العاده رو داشته باشید خدایاااا شکرت برای داشتن چنین روابط فوق العاده عالی ..
پیشاپیش برای تولد نوزاد و این فرشته ی الهی به زندگی جدیدتون بازم بهتون تبریک میگم شاد و خوشحال و موفقیت بی نهایت رو برای شما و خانواده تون آرزو می کنم
از قول من هم به خانم عزیزتون هم سلام برسونید و تبریک بگید .. اگر اسم شون رو میدونستم حتما براشون کامنت تبریکات می نوشتم
روز و شبت تون بخیریت و خوبی و خوشی و شادمانی
ایام بکام تون شیرین و گوارا همراه با عشق و پول و ثروت و سلامتی و هر آنچه که در دل آرزو دارید
شاد و موفق و پایدار باشید
با دروددد و سلام خدمت شما خانم مهاجر سلطانی عزیز
سپاسگزارم بخاطر این کامنت شما که باعث دلگرمی و شوق و اشتیاق بیشتر برای حرکت و ادامه دادن و ماندن در مسیر موفقیت وشادی وثروت بیشتر میشه
خدارو صدهاا هزار مرتبه شکر که همه ما که دراین بهشت ومکان الهی قرار داریم از هدایت یافتگان خداوند هستیم وداریم از رسالت وهدفمون دراین جهان زیبای مادی روز به روز آگاهتر ومشتاقتر میشویم برای ادامه حیاط
خداروشکرر بخاطر این آگاهیهاا واستاد عباس منش عزیز که باعث وبانی این حرکت واین موج از عشقی که راه انداخت و مکانی را فراهمکرد تا بتونم از تجربیاتی که از آموزشهای ایشان وهدایتهای پیاپی و لحظه به لحظه الله مهربان دریافت میکنم و زندگیمون قشنگ میشه وباهم به اشتراک میگذاریم .
از دوستان دیگری هم که تحسین کردند تشکر و سپاسگزاری میکنم
خداروشکر که این کامنتی که خداوند بهم گفت بنویس باعث انگیزه وحرکت وادامه دادن دوستان میشه
امروز رفتم داخل پروفایلم داستان هدایت روبنویسم هرکاری کردم موفق نشدم انشاءالله دلیل اون راهم میفهمم
درضمن من هم همیشه کامنتهای شماارو میخوندم وباز هم از کامنتهای پرمحتوا وزیبایی که قراره منتشر کنید لذت میبرم
و اینکه شماهم چقدر خانم قویی وقدرتمندی هستین و دارید مسیرر موفقیتو وزندگی لذت بخش رو ادامه میدید.
درضمن همسرم هم ازشماا بخاطر پیام تبریکات سپاسگزاری وقدردانی میکنه
درپناه الله یکتا همیشه شاد سلامت ثروتمند وسعادتمند باشید
درود به مجتبی عزیزم
با اینکه این داستان رو از نزدیک گوش کرده بودم ولی با خوندن کامنتت بغض گلوم رو فشار داد و از ته دل خوشحالم کردی،منتظر داستان قشنگ زندگیت در مسیر توحیدی هستم
خدایا شکرت
از استاد عباسمنش هم سپاسگزارم که این قدر ساده و روان قصه زندگیش رو قبل از هدایت و بعد از هدایت برای ما روایت کرد وسندی بر شک و شبه ی من شد تا بتونم هر روز و هر لحظه قانون رو در سطح فرکانس خودم تکرار کنم
درود برشماا مسعود عزیزم
سپاسگزارم ممنون به همچنین و منتظرر شنیدن اتفاقات خوب وجدید زندگیت هستم ازاین مسیر جدید که لحظه به لحظه شو توسط هدایتهای الهی قدم برداشتی ومهاجرت کردی
درپناه الله یکتا هیشه شاد سلامت ثروتمند وسعادتمند باشی برادر عزیزم،
سلام به دوست عزیز و هم فرکانسیم
خداوند را شاکرم در جمع شما دوستان توحیدی هستم
خداوند را شاکرم در سایت توحیدی استاد عباسمنش هستم
خداوند را شاکرم این فایل توحیدی راشنیدم
خداوند را شاکرم کامنت زیبای شما دوست عزیز را خواندم قسمتی ازکامنت شما زندگی من بود و الان با اشک شوق این کامنت را مینویسم و بهتون بابت موفقیتهاتون تبریک می گویم
شاد و پیروز و سلامت باشید
سلام بر آقا مجتبی عزیز / کامنت شمارو خوندم و کیف کردم / این که اولین باره پیام گذاشتی بعد از این همه مدت خیلی جذاب و باحاله / دمت گرم / خدایا شکرت که همچین پیام زیبایی رو خوندم و کیف کردم / خوشبحالت / از صمیم قلبم برات توفیق روز افزون میخوام عزیزم .
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
قُلْ أَذَٰلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّهُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ۚ کَانَتْ لَهُمْ جَزَاءً وَمَصِیرًا(١5فرقان)
بگو: آیا این بهتر است یا بهشت ابدی که به متّقیان وعده دادند که آن بهشت پاداش و منزل ایشان است.
لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاءُونَ خَالِدِینَ ۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ وَعْدًا مَسْئُولًا(١6فرقان)
جاودانه هر چه بخواهند در آنجا دارند. پروردگار تو مسؤول [تحقق] این وعده است.
=====================================
سلام به استاد عزیییییزم از رووووشنی قلبم
بریم برای سومین ردپا در این قسمت از دیوار غار حرا
خداروصدهزااااار مرتبه شکر برای همین لحظه،همین باز شدن قلب،همین دریافت نور خدا …
خدا؟ خدا همه چیییییزه،مثل یک نوره،مثل یک رنگ ،خدا تویی خدا افکاراته،خدا یک حشره ست،خدا یک ستااااره ست…
استاد الهی من دور سرت بگردم و دیگه برنگردم که دُر و گوهر از حرفات میریزه،چقدر من این جمله های بهشتی رو دوووست دارم …
استاد ببخشید اگر کامنتم یکم بوی مَن و شوینده میده :)))نامبرده یهو وسط بشور بساب قلبش باز شد برای نوشتن همینجوری پرید سر گوشی
خب بسم الله …١…٢….٣ امتحان میکنیم !
صدا میاد ؟صدااااای مارو میشنوید از جزیره ی زیبای توحیدی کییییش
جزیره ی پر از ثروت و نعمت و فراوانی ،خدایاشکرت که منو با منجنیق توحیدیت انداختی وسط آب های خلیج فارس …
از دریای خزر تا خلیج فارس … مسافت هزاران کیلومتره!
ولی پای منجنیق توحید که وسط باشه،شما به طرف العینی مهاجرت میکنی ازونور دنیا به اینور دنیا
إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّی ۖ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
استاد جانم اوضاع داره تحت کنترل درمیاد،مسائل داره دونه دونه توسط خود خدا حل میشه …آره استاد ،من هنوز روی دوش خدا نشستم و دارم تموم تلاشمو میکنم نزنم پس کله ش که اینوری نرو،اونوری برو!میبینی استاد؟میبینی چقدر قشنگ از خدا صحبت میکنید؟چقدر پرکتیکال یادم دادید با جریان هدایت چه جوری خوشبختی هام رو بسازم ؟
خدایا شکرت که دوشت انقدر عظییییمه که جا برای تموم بنده هات هست…خدایا شکرت که انقدر قدرتمندی که به حساب تموووم موجوداتت آگاهی،خدایا شکرت که منو فقیر خودت کردی،منو محتاج خودت کردی،خدااااایااااا،صدامو میشنوی ؟ازت ممنونم که منو عاشق خودت کردی،من دیوونه تم ،من جونمم برات میدم،من میمیرم قبل از اینکه بمیرم،استاد نمیدونی با خدا چه قدر خوش میگذره،نمیدونی خدا چقدر آن تایم و آن لاینه،نمیدونی چه فرشته هایی رو توی زندگیم آورده ،نمیدونی چقدر جهانم رو سرشار از انسان های شایسته کرده ….چراااا من الان نمیتونم هزارتا شکلک چشم قلبی بزاااارم آخه ،آقا ابراهیم پااااسخ گووو باش.
رفیق های نازنین غارحرای من،هر نقطهی آبی شمارو اول روی چشم هام میزارم بعد بازش میکنم ،انقدر که دوستتون دارم،هر کدومتون یک نوری از طرف نور آسمون ها وزمین هستید که میاید خونهی قلب من رو روشن میکنید،خیلی دوستتون دارم .
استاد میخوام اتفاقات خوب این چند روز برای خودم اینجا مکتوب کنم که یادم بمونه چقدر با خدا همه کار شدنیه،فقط کافیه من قدم بردارم،فقط کافیه به جای حساب کردن روی عقل خودم ،روی خدا حساب کنم و بعدببینم الله چطور با هزاران فرشته ی پی در پی ارسال شده به کمکم میاد.
=====================================
همزمان با تحویل کلید خونه ،هرفک و فامیل و آشنایی اینجا داشتم همه شون رفتن شمال برای تعطیلات،من بودم و کلی وسیله که باید جا به جا میشد ،خدا گفت نمیخواد همرو باهم ببری ،تقسیمش کن،هر بار یک قسمتی رو ببر،شب هم برگرد خونهی فامیلتون بخواب که کلیدش دست خودته ،گفتم چشم.
خیلی راحت و ساده توی دوروز تموم وسایلم رو جابه جا کردم ،هر دوروز دوتا راننده تاکسی بینهایت مهربون اومدند که حتی توی جا به جایی وسایل کمکم کردند،هرچقدر گفتم چمدون ها سنگینه خودم بلندشون میکنم شما زحمت نکشید باز کار خودشون رو کردند و من توی قلبم از خدا مهربونم سپاسگزاری کردم که جهانم پر از فرشته شده،خدایا شکرت
=====================================
توی کیش آب آشامیدنی رو باید بخری،گالون های بزرگ هست که باید حتما وسیله داشته باشی برای جا به جا ییش،خدا گفت برو بخر به اینکه چه جوری بیاریش فکر نکن،رفتم سایت خدماتی چندتا سوپری بود ،احساسم گفت اینو برو،رفتم خریدهای دیگه رو انجام دادم گفتم من وسیله ندارم آب رو ببرم گفت اشکال نداره آدرس بده خودم برات میارم.
رفتم خونه زنگ زدن که بیاید دم آسانسور،وقتی رفتم گفت ظرف خالی؟ گفتم ندارم من تازه اومدم.گفتن نمیشه ظرف رو باید از شرکت ها بخرید،گفتم باشه،ممنون لطف کردید تا همینجا.
شاگرد مغازه گالون آب رو برگردوند،گفتم خیره ،دو دقیقه نشد زنگ زدند ما خودمون از شرکت ظرف رو میخریم براتون،اشکال نداره آب رو دوباره میفرستم،گالون آب رو آوردن تا طبقه ی دوم ،دم در خونه !و گفتند هرخریدی دارید زنگ بزنید ما خودمون رایگان براتون میاریم.
این مسئله هم با توحید حل شد.
ایزی ایزی تامام تامام.
خدایا شکرت
=====================================
اینجا گاز هم کپسولیه :)اینارو برای دوستانی میگم که مثل من از جنوب بیخبر بودن:)
دستان خداوند بدون اینکه من خبر داشته باشم باید چیکار کنم ،برام شماره کیش گاز رو فرستاد و گفت زنگ بزن آدرس بده برات کپسول پر بیارن.
امروز زنگ زدم،گفتن فلان ساعت میام،از پنجره دیدم یک تریلی اومده پشتش پر از کپسوله،یکم منتظر موندم دیدم نه مثل اینکه من باید برم پایین ،پایین که رفتم گفتم میشه بیاید بالا نصبش کنید؟گفتن کاری نداره که ،خودت میتونی
گفتم من تنهام ،بلد نیستم،باید ببینم بار اول،شما بیاید من هزینه ش رو بهتون میدم،بنده ی خدا اومد خودش وصل کرد ،بیست تومنم بیشتر نگرفت ،دمش گرم.
استاد من با حل هر کدوم ازین مسئله ها خدا میدونه چقدر بزرگتر شدم،من اینجا کارهایی رو تنهایی پیش بردم که فامیلمون الان چند ساله اینجاست نمیدونه چیکار باید براش بکنه،همین الان ذهنم میگه خو الان چه کار بزرگی کردی ؟ولی من از شما یاد گرفتم هر مسئله ی کوچیکی رو حل کردم به خودم آفرین بگم.به خودم احساس ارزشمندی بدم تا در مدار ارزشمندی های بیشتر و بیشتر قرار بگیرم .
=====================================
امروز روز سومی من که من همون دوسه ساعت هم سرکار نمیرم،به مدیر عاملم پیام دادم ببخشید من دست تنهام کارهای خونه طول کشیده،انشالله تا فردا دیگه تمومش میکنم،استاد وقتی جواب مدیرعاملم اومد به الله قسم من فقط با اشک برای خدای مهربونم سجده کردم که این چنین با قوانین ثابت جهانش،زندگی من رو گلستان کرده،من جواب پیامشون رو اینجا کپی میکنم.
سلام خدمتتون عرض کردم اصلا نگران نباشید و با خیال آسوده کار خانه را تمام کن و به چیز دیگر فکر نکن
اینجاست که شاعر میگه :هاااالا لالااااای لااااااالاااای لای لالای لاااای،هااااالا لاااالای لااالاای های لالای لایییی
(با ریتم خوندین دیگه،حواسم بهتون هستا:)))) )
=====================================
کلا توی شرکت یک دونه همکار دارم که اونم عضو انجمن N.A هروقت هم زنگ میزنه نمیگه سلام خانم شهریاری ،میگه سلام آبجی ،خوبی آبجی ؟خدا قوت آبجی :)))
یا مثلا این پیامشه:
ارادت درود وقت بخیر خدا قوت آبجی فردا سفارش دارم ببرم فمیلی ،ساعت 11 بیاین ونوس، ممنون.
تنتان سالم،در مهر و نور باشید.
ببین استاد!ببین با سعیده چیکار کردی ؟؟؟
من هیچ کاری نکردم برای اینکه با این انسان های شایسته هم مدار بشم،من فقط تلاش کردم توی محیط های کاری قبلی روی ویژگی های مثبت آدم های اطرافم تمرکز کنم فقط همین،و این چنین قوانین بدون تغییر خداوند پاسخ داد…
الهی قربون این خدا برم ،خدا چرا کله نداری کله ت رو ببوسم :)))) من از عشقت دیوونه شدم دیییگه
=====================================
خونه م هنوز پرده نداره،کلی ازین پرده نداشتنه بنفیت کسب کردم :))) هی ماشین های خوشگل رد میبنشمون و تحسینشون میکنم ،ا
آسمون خدارو میبینیم و لذت میبرم و….امروز صبح دیدم دوتا پرنده اومدن دقیقا لب پنجره نشستن انقدر ذووووق کردم که نگو،قشنگ احساس کردم خدا اینارو برای من فررررستااااااده بگه سعیییده سعییییده اندکی صبر سحر نزدیک اسسسست.
=====================================
یک اتفاق خوب دیگه امروز افتاده من الان ١٧ساعت توی فستینگ قانون سلامتی ام و با اینکه دارم به کارهای خونه میررسم بی نهایت انرژی دارم و تمرکزم رفته بالا ،خدااایااااشکرت
=====================================
راستی اینو نگفتم امروز کلی از محصولات شرکت رو برای خودم و برای خانواده م سفارش دادم ،همکار عزیز وشریف و توحیدیم گفت خودم برات میارم دم خونه ،شما نیا انبار،ضمن اینکه محصولات برای من به قیمت خرید فروشنده از شرکته نه مصرف کننده،و میتونم هرچقدر دلم میخواد خرید کنم.محصولات با کیفیتی که تا الان اسمشم بزور میشنیدم،الان دارن مهمون خونه م میشن و انشالله میرسند به دست پدر و مادر عزیزم بلکه گوشه ای زحمتاشون جبران بشه.
=====================================
فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِیرُ أَلْقَاهُ عَلَىٰ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا ۖ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ
پس هنگامی که مژده رسان آمد، پیراهن را بر صورت او افکند و او دوباره بینا شد، گفت: آیا به شما نگفتم که من از خدا حقایقی می دانم که شما نمی دانید؟
آب زنید راه را هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
راه دهید یار را آن مه ده چهار را
کز رخ نوربخش او نور نثار میرسد
استاد الهی دورسرت بگردم که نمیدونم چند وقت مایک رو ندیدی ،قلب سلیم ابراهیمیت همیشه منور به نور آسمون ها وزمین …
دخترای من دارند میان…به امید الله چند ساعت دیگه چشمام با دیدنشون بینا میشه …قراره چند روز پیشم بمونند…همه ش بیست و پنج روز از هم دور موندیم،و چه کسی از خدا مهربانتر …؟
خودش یک جوری پلن هارو چید که دخترام رو بیارن پیشم،بدون اینکه من ازشون بخوام .
خدایاشکرت،خدایا ازت ممنونم ،خدایا مرسی که هستی ،خدایا خودت به قدم های ما استقامت ببار ،خدایا خودت کمکمون کن که توی مسیر درست ادامه بدیم و اجازه بدیم نور توحید تموم ابعاد زندگیمون رو در بر بگیره …
خدایا خیلی دوستت دارم.
رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ﴿١٩٣﴾
پروردگارا! بی تردید ما [صدای] ندا دهنده ای را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرا می خواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدی هایمان را از ما محو کن، و ما را در زمره نیکوکاران بمیران.
رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ ﴿١٩4﴾
پروردگارا! آنچه را که به وسیله فرستادگانت به ما وعده داده ای به ما عطا فرما و روز قیامت، ما را رسوا و خوار مکن؛ زیرا تو خلف وعده نمی کنی
فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ ۖ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ ۖ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ ﴿١٩5﴾
پس پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد [که] یقیناً من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را از مرد یا زن که همه از یکدیگرند تباه نمی کنم؛ پس کسانی که [برای خدا] هجرت کردند، و از خانه هایشان رانده شدند، و در راه من آزار دیدند، و جنگیدند و کشته شدند، قطعاً بدی هایشان را محو خواهم کرد و آنان را به بهشت هایی که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، وارد می کنم [که] پاداشی است از سوی خدا و خداست که پاداش نیکو نزد اوست.
من برم آماده بشم کم کم برم فرودگاه ،دنبال نور چشمی ها …
استاد از صمیم قلبم ازت سپاسگزارم و دعا میکنم کامنت های بعدیم حاوی نتایج بزرگتر و بزرگتر از قانون باشه …
درپناه نوووووور بااااااشید همیشششه
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
الم ﴿1﴾
تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ ﴿2﴾
این است آیات کتاب حکمت آموز (2)
هُدًى وَرَحْمَهً لِلْمُحْسِنِینَ ﴿3﴾
براى نیکوکاران رهنمود و رحمتى است (3)
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿4﴾
کسانى که نماز برپا مى دارند و زکات مى دهند و [هم] ایشانند که به آخرت یقین دارند (4)
أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿5﴾
آنانند که از جانب پروردگارشان از هدایت برخوردارند و ایشانند که رستگارانند (5)
سلااااااااااااااااااام به سعیده عزیزم
الهی که حالِ دلِت عالی باشه و غرق در انوار الهی باشی .
خواهر جانم خانه توحیدیت مبارکا باشه
اینجاست که حرف استاد را به یاد میارم که میگه من برای اینکه به اینجا برسم به خدا که سختی نکشیدم
نجوا بوده ،حمله های همه جانبه الله بوده
ولی من با توحید و تکیه بر این ریسمان الهی تونستم از تنگناها ،تونستم از ترسها
و به ظاهر سختی ها عبور کنم
و پاداش این صبر کردِنها که توام با شکرگزاری و کنترل ذهن و تقوا هست
عجب دلچسپه
تو آغوش خودش احساس خوش معنوی داری
احساس میکنی فقط خودتی و خودِش
و دیگر هیچ
چه لذتی داره زندگی تنهایی با این نور و انرژی بینهایت زندگی کردن
تنهای تنها
ولی همه انرژیها و همه کمکها و دستهای یاری کننده را هم برای خودِت داری
سعیده عزیزم
الان کاملا در این آگاهی متوجه شدم کامنت نوشتن هم اذن و اجازه میخواد
و باید از قلبم اجازه بگیرم
داشتم آماده میشدم برم سر کار ولی یه حسی ،یه انرژی بهِم گفت هیچ کاری نکن فقط بشین بنویس
گفتم برای کی
و منو اوورد درست در این کامنت و گفت شروع کن
راستش اینو به جرات میتونم بگم خیلی خودم به دنبال نتیجه بودم تا همین چند وقت پیش
ولی انگاری بزرگترین و عظیم ترین نتیجه همین توحیدی زندگی کردنه
به خدای احد و واحد
الان با این حسو حالم که دارم اگر هیچ نتیجه ای هم نگیرم راضیم
آخه میدونی چیه
خدا مارا دعوت کرده به یه مهمونی ،و خودِش حجت را تمومم کرده و گفته بابا جانَم من از شما میخوام که تو این مهمونی فقط و فقط عشق کنید و لذت ببرید و حالِ خوبتون اولویت باشه
هر چی خواستید بردارید و فقط و فقط اگه گیری داشتید و فقط به من بگید و من همون لحظه که صدام میکنید حی و حاضر هستم
و خواسته شما را اجابت میکنم
ولی امان از این حمله های شیطان که اون پاداش های بعد مهمونی را در نظر ما زینت میده
و ما غافل میشیم از کیف کردن در این مهمونی عظیم
و اون وقته که نزول میکنیم
بعضی از آدمها هستند که به همه چی رسیدند ولی اون اصل توحیدی زندگی کردن تو زندگیشون کمه
ولی خوشا به سعادت کسایی که دارن هر لحظه عطر و بوی خوش توحیدی زندگی کردن را استشمام میکنند و غرق در نعمتهای الهی هم هستند
عجب بوی بهشتی داره
عجب دلنشینه
هیچ جا نمیتونی تجربه اش کنی
جز وقتی که توحیدی زندگی کردن عجین میشه باهات
به نظر من الان در این آگاهی که الان خداوند لطف کرده و به من داده
میگم این جاده آسفالته که استاد میگه به خدا توحیدی زندگی کردنه
که شما در کامنتهات بهِش اشاره میکنی و توحیدی زندگی کردن را اولویت قرار دادی
خدای مهربانَم سپاسگزارم در این خانواده معنوی دارم درس توحیدی زندگی کردن را یاد میگیرم.
سعیده عزیزم
خواهر ارزشمند و توحیدی ام
از تک تک کامنتهای شما این عطر و بوی خوش و این رایحه را میشه حس کرد.
خدارا شاکرم که در فرکانس نوشتن برای شما بنده توحیدی قرار گرفتم.
برات بهترین پاداشها نزدِ خداوند محفوظه
خانه دلِت آباد
التوبه
وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
ﭘﻴﺸﮕﺎﻣﺎﻥ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺍﺯ ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻴﻜﻲ ﻭ ﺩﺭﺳﺘﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺭﺍﺿﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ; ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺯﻳﺮِ [ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥِ ] ﺁﻥ ﻧﻬﺮﻫﺎ ﺟﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ، ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺑﺪ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﺪ ; ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﺎﻣﻴﺎﺑﻲ ﺑﺰﺭﮒ .(١٠٠)
در کنار دردونه ها لحظات خوشی را برات آرزو میکنم.
900 امین روز توحیدی زندگی کردنِت مبااااارک.
یا حق.
سلااااااام به داداش رسول عزیییزم
ازینوراااااا داداش ؟
راه گم کرددددی؟
خوووش اومدی،صفااااا آوررررردی
آقاااا باااا مااا به ازین بااااش که با خلق جهانی :))
مرسی داداش بینهایت ممنونم،سپاسگزارم برای نقطهی آبی پربرکتت که نور الله ازش جاری بود .
به فاطمه جان گفتم،گفتم فرکانس داداش رسول خیلی زلاله،همون لحظه ی اول که گفت سلام احساس کردم یک نوری به قلبم وارد شد …
همون نوری که به خودتون هم گفتم،به الله قسم این نور قرآن که از کیلومتر ها فاصله مارو به هم وصل کرده …
وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ ۚ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ ۚ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
و میان دل هایشان الفت و پیوند برقرار کرد که اگر همه آنچه را در روی زمین است، هزینه می کردی نمی توانستی میان دل هایشان الفت اندازی، ولی خدا میان آنان ایجاد الفت کرد؛ زیرا خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است.
توحید همه چیزه،با توحید همه جا بهشته،اصلا مهم نیست کجایی ،چقدر داراییته،کیا هستند،توحید،توحید مهمه!
توحید اون سرمایه ای که با هیچ چیز خریدنی نیست،اما اگر داشته باشی انقدر بهت میده که میتونی باهاش همه چیز رو به دست بیاری !
نوش جانتون این زندگی بهشتی توحیدی ،قربون کله ی هرچهارتاتون!
دوستتون دارم بینهایت!
به امید دیدارتون در بهترررین زماااان و مکااااان فرشته های بدون بال خدا
قلبِ فرااااااوان از کیش تا کرررررج کرووور کرووور
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَهٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» (ﻫﻴﭻ ﻣﺼﻴﺒﺘﻲ ﺟﺰ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﻧﺮﺳﺪ، ﻭ هرﻛﺲ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭد، ﺧﺪﺍ ﻗﻠﺒﺶ را ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ میﻛﻨﺪ؛ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ (١١ تغابن)
———————————————————————
سلام و درود فراوان به سعیده جااانم امیدوارم که حال دلت عالی عالی عالی باشه و در پناه رب العالمین از بینهایت نعمت و ثروت و آرامش بهرمند باشی.
یه جوک تعریف کنم :
میگن یه آقای خوش اشتها میره کبابی و میگه «آقا تا شروع نشده دو تا سیخ کوبیده بیارین»، میارن براش میخوره و میگه «آقا تا شروع نشده دوتا سیخ جوجه» «آقا تا شروع نشده فلان» «آقا تا شروع نشده یه فلان» کبابیه میگه : دوست عزیز شما اینقدر تند تند داری سفارش میدی میدونی صورت حسابت چقدر شده، میتونی پرداخت کنی …؟
میگه «خبببببب بفرما، شروع شد…»
حالا حکایت منه ، تا سیم جریان هدایت قطع نشده میخوام قربت الی الله برای کامنتت پاسخ بنویسم.
اون روز یه پاسخ طولانی نوشتم، نجواهای ذهن اینقدر ارور داد، که پاراگراف آخرش بودم که پاکش کردم.
———————————————————————
سعیده جان ، بینهایت تحسینت میکنم از این همه مسائلی که با موفقیت حل کردی. همینا رو من توی شهر خودم، ماشین زیر پامه برای حلشون باید کلی وقت و انرژی بذارم. یه کار ساده میخوام توی خونه انجام بدم دوتا جعبه ابزار بزرگ رو پهن میکنم ، بعد میرم کلی مغازه های تو شهر که از قبل جاشون رو بلدم وسایل مورد نیازم رو میگیرم و کاری که میخوام رو انجام بدم (و چندین روز به تاخیر انداختم) رو که انجام دادم، میبینم یه روز کاملم رفته و فایل گوش ندادم و هیچی ننوشتم.(چه دفتر و چه کامنت)
الان شما توی شهری هستی که هنوز آدرسها رو بلد نیستی ، از طرفی هنوز ماشین شخصی هم نداری، دست تنها هستی و اینکه خیلی از این موضوعات رو اطلاع نداشتی… مطمئنم تا پیش از این اطلاع نداشتی توی جنوب آب آشامیدنی رو یا باید از بیرون بخری یا باید دستگاه آب تصفیه خونگی داشته باشی ، و آب شهری هم نوبت بندیه و یه روزهایی آب نیست و حتماً باید خونه منبع و پمپ داشته باشه و خیلی جاها هنوز لوله کشی گاز نداره و اونجا سرویسکار کولر لازمه و و و ….خیلی موضوعات دیگه.
حل این مسائل شاید از بیرون ساده به نظر بیاد ولی وقتی شرایط یه کم ناآشنا باشه همینا هم چالش برانگیز میشه.
بارها تجربه اش کردم وقتی اسباب کشی میکنیم به یه محله دیگه بازم یه سری مسائل رو باید از نو حل کنیم. حتی شده در حد شناسایی کوچه و خیابان های اطراف که کدومش ترافیک یا چاله های کمتری داره برای تردد.
باور کن مسائلی که حل کردی شاید فقط ظاهرش ساده بنظر بیاد ولی وقتی توی دل ماجرا باشی کلی زمان و انرژی لازمه. برای حلشون ایمان لازمه.
———————————————————————
شیرهای آتشنشانی حاشیه خیابون رو تا حالا بهش توجه کردین؛ بهشون میگن «هایدرانت» یا «هیدرانت». چند روز پیش بود توی محل کار، یه تعمیراتی قرار بود روی یکی از این شیرها انجام بشه. خیلی به ایستگاه پمپ نزدیک بود و دو تا شیر بالادست و پایین دست جریان به همین هایدرانت بسته شد ولی کماکان آب ازش میزد بیرون و یه پمپ پیشران داشتیم بشدت صدای ناگوار میداد که همه فکر میکردن پمپ خراب شده (عقربه های فشار و مقدار جریان هم دچار خطا شده بود). به غیر از اون پمپ پیشران، یکی از پمپهای اصلی هم روشن بود. کلاً تو این پروسه 7-8 نفر درگیر کار بودن (3-4 نفر آتشنشان و بقیه تیم تعمیرات) و نمیدونستن چرا پمپ صدا میده و چرا نشتی آب قطع نمیشه. از من پرسیدن حمید به نظرت ماجرا چیه یه لحظه واقعاً هیچ جوابی براش نداشتم. واقعا اولین بار بود این ماجرا رو میدیدم.(تو پرانتز هم بگم هر وقت در مورد ایستگاه پمپ سوالی پیش میاد برای همکاران از من میپرسن؛ هر چند من میدونم در مورد ایستگاه پمپ اندک اطلاعاتی دارم؛ ولی خودم فکر میکنم اینها عادیه) توی اعماق قلبم یه لحظه گفتم «خدایا راهنماییم کن، من هیچی نمیدونم دلیل این ماجرا چیه» بهم گفت پمپ پیشران رو خاموش کن ، فعلا پمپ اصلی رو داری نگران فشار شبکه نباش. به افسر مون گفتم پمپ پیشران رو استاپ بدین. تا تعمیرات تموم بشه. پمپ پیشران استاپ شد یکی از بچهها اومد گفت «چیکار کردین نشتی قطع شد» تیم تعمیرات هایدرانت رو بستن و ماجرا تموم شد. بعدش که شیرهای بالادست و پایین دست هایدرانت رو باز کردن، گفتم پیشران رو روشن کنید، کار کرد پمپ کاملاً عادی و نرمال بود. عقربه های فشار و مقدار جریان هم درست بود.
حتی نقشه هم یه وقتایی نمیتونه بهمون کمک کنه، چون نقشه یه محیط تک بعدیه، چیزی که توی نقشه یه خط صاف کشیده شده توی واقعیت یه لوله است با چندتا پیچ و خم که 90٪ مسیرش زیر زمین رد شده. یعنی باید مسیر رو توی ذهنت ترسیم کنی. کلی شیر و تجهیزات اضافی هم توی مسیر داری که گیجکننده میشه.
حکایت از این قرار بود که وقتی شیرهای بالادست و پایین دست رو بسته بودن فشار پمپ اصلی 15 بار بود با دبی 20 اینچ ، غلبه میکرد به جریان پمپ پیشران با فشار 13 بار و دبی 3 اینچ ، و پمپ رو دچار اختلال جریان شده بود. به جای اینکه خروجی داشته باشه ، آب واردش میشد و از یه مسیر فشار شکن دیگه میرفت توی همون مسیری که منتهی میشد به محل تعمیرات. من حلش نکردم. من فقط سوال پرسیدم، اونم بهم جواب رو گفت. گفت شیر بالادست که باز شد پمپ رو روشن کن خیالت راحت درست میشه، همین کارو کردیم درست شد.
تاکید میکنم من حلش نکردم. خدا برام حلش کرد.
خداست که مسائل مون رو حل میکنه. ولی مائیم رشد میکنیم ، ایمانمون قوی تر میشه.
———————————————————————
برسیم به آیه ابتدای کامنت؛
ما از خداوند یه درخواست میکنیم و هیچی در موردش نمیدونیم. خداوند یه چالش بهمون میده ؛ اینجا آدمها دو دسته میشن ، یا میگن یه بدبختی دیگه و کلی بد و بیراه و نجوا و تقلا میکنن یا دسته دوم که میگن این چالش اومده برای رشد و پیشرفت من ، من با حل این چالش یه مرحله رشد میکنم و ایمانم به خدایی که همواره داره منو هدایت میکنه بیشتر میشه.
«مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَهٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»
کلمه مصیبت رو اینجا برداشت من اینه که معنیش سختی یا چالش یا مسئله قابل حله.
تصویر کلمه مصیبت توی ذهن ما و توی زبان فارسی یه مشکل غیر قابل حله. ولی به شخصه مفهوم این آیه رو ترجیح میدم.
ما درخواستی کردیم که رشد و پیشرفت کنیم و آگاهی و نعمت و ثروت به زندگیمون بیاد ؛ خداوند هم همواره اجابت میکنه و «مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَهٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» میکنه و از سر قدرت و رحمت و فضلش یه چالشی بهمون میده. «وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ» و اون کسی که ایمان داره این چالشها برای رشد منه و اگر من ایمان دارم که نشونه اش آرامشه ، اونوقت خداوند قلبم رو هدایت میکنه ؛ اعتراف میکنم توی این مرحله ایراد جدی دارم، دیروز و دیشب بخاطر یه مسئله بشدت درگیر نجوا بودم که ناشی از شرک و کفر و بی ایمانی من بود، هیچ ادعایی ندارم، من که اینا رو مینویسم هنوز یه جاهایی بی ایمان میشم ، دست تسلیمم بالاست، هنوز بی ایمانم. هنوز نجوای شیطان میتونه منو ناک اوت کنه. آخرش هم خداوند خودش بهم رحم میکنه و با یه نشانه ای چیزی هدایتم میکنه و بهم آرامش میده. خدایی که همواره اجابت میکنه ، چرا من هر بار یادم میره که خداوند همواره در حال اجابت درخواست منه. چرا من به یه روال بروکراسی اداری توی فلان سازمان اعتماد میکنم که میگن آقا پرونده شما توی فلان مرحله است ، برو فردا بیا ، پسفردا برو اتاق شماره فلان ، این امضا رو برو از رئیس بگیر و … ولی پلن خداوند که برای رشد خودمه رو باور ندارم … ، خب من درخواست کردم، خداوند هم اجابت کرد، فقط آروم باش، درخواست تو انجام شده ، و داره مراحلش یکی یکی تکمیل میشه که برسه به مرحله نهایی. انرژی باید در زمان ضرب بشه تا به یک برآیند فیزیکی منجر بشه؛ وقتی بی ایمان میشم چرخه تکامل رو خراب میکنم. باور کن اینا رو برای خودم دارم مینویسم که روزی هزار بار نیاز دارم به خودم بگم. استاد توی جلسه 2 قدم 9 میگه با کلامتون کنترل ذهن تون رو به دست بگیرید برای من یکیش همین دفتر مشق نوشتنه. یه وقتایی هم با خودم حرف میزنم ولی نوشتن کامنت برام راحتتره. کاش اونقدر ایمانم قوی بشه و آرامش داشته باشم که بدونم «وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» خداوند بر هر چیزی دانای مطلقه. دانای مطلق و آگاه از همه جوانب یه موضوع. هیچ بُعدی از ابعاد هیچ موضوعی بر پروردگار پوشیده نیست. درحالیکه ما فقط یه بُعد از همه میلیونها بُعد یه موضوع رو میتونیم ببینیم.———————————————————————
آخییییییششششش ، بالاخره کامنتمو نوشتم ، و سیم هدایت هنوز وصله ، امیدوارم بتونم، کامنت های اسداله جان رو هم جواب بدم و کماکان سیم هدایت وصل باشه. سعیده جانم بینهایت تحسینت میکنم. بخاطر تک تک ویژگی های مثبتت و بخاطر هر مسئله ای که با ایمان عملیت حلش میکنی. این هدایت قرآنی پایان کامنتت خیلی لذتبخشه. آیات پایانی سوره آل عمران. این روزها اونقدر بهش هدایت میشم که دیگه آیاتشو دارم حفظ میشم . مخصوصاً قرائت این آیات رو اسکرین رکورد کردم. و بارها نگاهش کردم. دائماً این آیات توی ذهنم تکرار میشه و صدای قاری رو میشنوم.
یعنی همزمان که «رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ» توی ذهنم پخش میشه ، همزمان قلبم داره «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ» رو دریافت میکنه.
خدایی که همواره داره به درخواستهای ما اجابت میکنه.
یاد این جمله از امام سجاد توی دعای سحر ماه رمضان میافتم «اللَهُمَّ إنِّى أَسْأَلُکَ إیمَانًا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِى»
خدایا ازت ایمانی رو میخوام که باهاش خودت با قلبم مباشرت کنی.
مباشرت معانی مختلفی داره. دیدار کردن ، لمس کردن ، در تماس بودن. میگه ایمانی بهم بده که با اون قلبم بهت متصل باشه.
———————————————————————
اینجاست که بقول حافظ شیرازی «رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار…»
سعیده نورانی پروردگارم ، بینهایت تحسینت میکنم بخاطر این شجاعتت و این ایمان عملیت که حرکت کردی و درها برات باز شد و ایمانت رو اثبات کردی و خداوند روش حل مسائلت رو به قلب نورانیت الهام کرد و هر لحظه داره هدایتت میکنه.
در پناه رب العالمین همواره متنعم به نور هدایت باشی ، بینهایت نعمت و ثروت و آرامش و شادکامی رو تجربه کنی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بنام خداوند آرامش بخش
سلام بر اقای امیری
چقدرررر لذت بردم ازین تیکه
«خدایی که همواره اجابت میکنه ، چرا من هر بار یادم میره که خداوند همواره در حال اجابت درخواست منه. چرا من به یه روال بروکراسی اداری توی فلان سازمان اعتماد میکنم که میگن آقا پرونده شما توی فلان مرحله است ، برو فردا بیا ، پسفردا برو اتاق شماره فلان ، این امضا رو برو از رئیس بگیر و … ولی پلن خداوند که برای رشد خودمه رو باور ندارم … ، خب من درخواست کردم، خداوند هم اجابت کرد، فقط آروم باش، درخواست تو انجام شده ، و داره مراحلش یکی یکی تکمیل میشه که برسه به مرحله نهایی.»
اخ اخ اخ ازین انسان فراموشکار
چندوقتیه که ی احساس ارامش و رضایتی از خودم دارم
احساسی که میگم مریم خانوم شما حدود دو سال پیش چندتا درخواست دادی البته که هنوز اجابت نشده ولی مسیر رو نگا کن بابااا
ببین تو ،شخص مریم،چی بود و چی شد
واقعا دیروز فکر میکردم مریم خانوم ببین الان اگه اون نعمتی که خواستی رو بدست بیاری چه احساسی داری نسبت به دو سال پیش
اون موقع عدم عزت نفس،اعتماد به نفس،عدم احساس لیاقت،عدم صلح با خود،عدم اینکه خودم به خودم ارامش بدم،وابستگی بیداددد میکرد اقا
ولی الان چی؟
چقدر من رشد کرد تو این مسیر
چقدر از خودم راضی ام
حالا درسته به یک نرسیدم ولی خیلی از صفر فاصله گرفتم
چقدر مثبت نگر شدم
چقدر سپاسگزارتر شدم
چقدر با خودم حال میکنم
باباااا چقدر سالمتر شدم الله اکبر
چقدر خودمو بیشتر دوست دارم
چقدر برای خودم بیشتر ارزش قائلم
من میبینم که جهان چه زیبایی هایی رو بهم نشون میده
واقعا باید از مسیر لذت ببریم
و میاد و میاد و میاد
چی؟
اجابت درخواستهامون
رویاهامون
ممنونم از کامنتتون
در طی خوندنش احساسم فوق العاده و احساس لذت داشتم
امیدوارم بهتون برگرده این احساس خوب
خدایا سپاسگزارم️
الله واکبر…….
سلام وصد سلام
سپاسگذارم که هستم وبودنم در جمع شما نازنینان ….
سپاسگذارم که از قرآن در تمام کامنت هایت استفاده میکنی حمید جان خیلی دوست داشتنی وبا معنا .
زلال
پر امنیت
عاشق
بسیار پر مثما
بدور از تباهی نزدیک به نور
وابسته به تبسم خدا جملاتت
خلق شده وهر کس با مطالعه به نور متصل میشود خیلی سپاسگذارم دوست گرانمایه ام تشکر .
ما رو با آیات قرآن مانوس میکنی این عمل خیلی فرکانس بالای دارد
واز صمیم قلبم حس خوبم رو با عشق مکتوب میکنم سپاسگذارم .
یاد این جمله از امام سجاد توی دعای سحر ماه رمضان میافتم «اللَهُمَّ إنِّى أَسْأَلُکَ إیمَانًا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِى»
خدایا ازت ایمانی رو میخوام که باهاش خودت با قلبم مباشرت کنی.
مباشرت معانی مختلفی داره. دیدار کردن ، لمس کردن ، در تماس بودن. میگه ایمانی بهم بده که با اون قلبم بهت متصل باشه.
———————————————————————
اینجاست که بقول حافظ شیرازی «رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار…»
سلام خانم شهریاری عزیز
سعیده خوشبخت که اسمت هم ریشه سعد و خوشبختی توش موج می زنه
خداوند توفیق داد تا توی چند روز نان استاپ تمام کامنتهاتو از اول تا آخر همین کامنتت خوندم
مثل یک فیلم سینمایی بود
نه مثل یک رمان طولانی
مثل رمان کلیدر محمود دولت آبادی
خیلی جذاب بود
بارها چه تو محل کارم که چه خونه گریه کردم
اشک تو چشام جمع شد خودمو کنترل کردم
چقدرهم زیبا نوشته بودید
چه تصویرسازیهایی باهاشون کردم
چه شیرزنی هستید شما خانوم
بهتون باید بگم ژاندارک فرانسوی
بهتون باید بگم فلورانس نایتینگل
کاش می تونستم بهت بگم زینب
شیرزن کربلا
همون که گفت ما رایت الا جمیلا
چقدر شما تمرکز داشتید برای تغییر کردن
چقدر اطلاعات پزشکیم رفت بالا
مثل کرم کالامین برای خوب شدن ابله مرغون
یا اطلاعات ای سی یو
و از همه مهمتر و بالاتر
اطلاعات قرانیم رفت بالا
آیه هایی که آوردی
سایت پارس قران را معرفی کردی برای سیرچ ریشه ای کلمات قرانی
چقدر خداشناسی تو حرفهای شما بود
چقدر اشعار نابی که استفاده کردین تو کامنتهاتون
چقدرهم راجت بودین نقاب نداشتین شما
صداقتتون بی نطیره
خانوم شما چه ترانه های زیبایی هم خوندین
چقدر برام مهاجرت کردن عادی شد
البته اگه سربها رو بکنم از پاهام
چقدر ایمان توحیدیتون برام مسجل شد
شما خیلی خوب تونستید نجواهای شیطان رو کنترل کنید
انما النجوا من الشیطان تا مومنان را غمگین کند
شیطنتهای دوران مدرسه و کپسول انداختن داخل بخاری خیلی جالب بود
رقصیدن تو محل کارتون و اونم زیر دوربینهای حراست بیمارستان خیلی جالب بود
شما الگوی بی نظیر خانمهای ایرانی هستید
شما یکی از اون کاراکترهای فیلم چهار شگفت انگیز هستید
به خودتان افتخار کتید
من همیشه شما را تحسین خواهم کرد
همیشه پیگیر بازهم ترو استوریهایتان خواهم بود
کاش انسانهای بیشتری مثل شما هدایت میشدند به خوشبختی که شما بدستش اوردین انشالله توینهاتون رو هم می بینین به زودی زود
ما تورکی میگم جمیح یا همون جمیع یعنی دوتایی
خدا براتون حفظش کنه
من ایمان دارم که شما باز هم موفقیتهای بیشتری کسب خواهید کرد
وا ین هم به شما و هم به میلیونها طرفدارتون تو سایت عباسمنش کمک خواهد کرد که راهشون رو با قدرت و با توکل و تکیه بر ایزد متعال بدن انشالله
داداش امیر عزیزمسلام
سلاموسلامتی و نور وعشق ورحمت الله به قلب توحیدی عزیزت
تلگراف الهی شما از قلب شما ارسال شد و به قلب من نشست و یک انرژی من رو هدایت کرد که حتما براتون بنویسم.
سپاسگزارم که وقت گذاشتید و ردپاهای من رو خوندید،و امیدوارم ازین به بعد ردپاها از نتایج واضح تر و بزرگتر از قانون باشه.
اگر من مسیر درست رو با قدرت ادامه بدم وسمتم خودم روخوب انجام بدم،خدا کارش رو درست انجام میده …شکی توش نیست.
میدونی این روزها چی برام جالبه؟که یک سری آدم ها فقط ازم میپرسن اسم استادت کی بود؟:) بعد بدون هیچ توضیح اضافه ای وارد سایت میشن:)
دارم میرسم به این قسمت حرف استاد که میگفت تمرکزتون رو بزارید روی خودتون،وقتی نتیجه بیاد بقیه خودشون میان ازت سوال میکنند چیکار کردی؟؟؟
میگفت بهترین کمکی که میتونید به بقیه بکنید،بهترین خیری که میتونید برسونید اینکه اول خودتون نتیجه بگیرید!
این کاری که من سعی کردم خوب انجامش بدم،عالی نبودم اما تموم تلاشم رو کردم که تمرکزم روبزارم روی خودم و کاری به کسی نداشته باشم و همین باعث شد که اتفاقات پشت هم رخ بده،و سرعت تغییر زندگی من هی بیشتر و بیشتر میشه …
بینهایت ازتون سپاسگزارم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمتون.
سلام سعیده عزیز
ممنون دوست خوبم خیلی با مسیرت همراهی کردم و تحسینت کردم با خواهرم که مشتاقانه کامنت ها و رد پاهاتو دنبال میکنه .
باورت میشه این مسیری که از خودت ترسیم کردی خیلی باورای منو قوی کرده و نقطه اصلی رو برام روشن کرد من دوره عزت نفس دوازده قدم و ثروت یک و حتی جهان بینی رو کار کردم نتایجم اومد ولی در چشم بهم زدنی رفت و من متحیر شدم از سال 98 تا الان همش دور خودم چرخیدم بالا رفتم افتادم پایین ولی از این سایت و اگاهی ها دست نکشیدم و وقتی تو رو دنبال کردم رسیدم به حلقه گمشده این ماجرا دوره احساس لیاقت ، سعیده ای که سرگذشتش بسیار شبیه به طاهره ست با احساس لیاقت پر گرفت پس طاهره هم میتونه توی همین روزا میگیرمش و خبر شیرینش رو به همه میگم . منم مثل سعیده مادرم دوقلوهای من امیرعلی و امیرحسین هستن . وقتی که دیدم یکی دقیقا با شرایط من که همیشه برام سد راه موفقیت هام بوده داره خواسته هاشو محقق میکنه باور کردم . من خیلی ساده باور و خوش باورم و هرچیزی رو باور کنم در لحظه میبینمش الان دارم با اگاهی های شش تا فایل مربوط به دوره احساس لیاقت دو روزه کار مبکنم تا تکاملی ظرفم و گوش هام به آگاهی های خالص دوره محرم بشه به خداوندی خدا تبدیل به یک ملکه شدم . سعیده جان ممنون ازت دوست خوبم . و سپاس از استاد عزیزم که راه برکت و سعادت رو گسترده میکنه.
سلام به سعیده جان عزیزم
چراغ سایت نگین این انگشتر توحیدی
چقدر داستانت زیباست سعیده جان، چقدر پر از خداست، چقدر الهام بخش و آموزنده و آرام کننده ست:)
و چقدر خودت خوب بلدی مشق توحید بنویسی
اینکه دونه دونه ی زیباییها، اتفاقات خوب، برخوردهای قشنگ رو آگاهانه ببینی و متوجهشون باشی و از همه مهمتر کم و کوچیک و بدیهی قلمدادشون نکنی و بابتشون شکرگزار باشی و هی به خودت یادآوریشون کنی
این یه نکته ی خیلی مهمه که شاید خیلیا یادشون بره
وقتی پیامهای مدیر عاملت یا همکارت رو میخوندم، همینجوری اشک سرازیر بود از چشمام، بعد یه لحظه تو ذهنم مرور شد که خب منم اکثرا و بیشتر وقتا پیام ها و فیدبک های خیییلی خوب و مثبت و قشنگی میگیرم حالا نه از مدیر عاملم ولی از مشتریها، که خیییلی با ارزشه، حتی بارها شده همکارام از برخوردِ بدِ یک شخص خاص کلی شاکی بودن و به من هم هشدار میدادن که با فلانی حرف میزنی مواظب باش ها فلانه و بهمانه… بعد اون طرف چنان با احترام و منطقی و قشنگ با من حرف میزد کلی هم ایموجی گل و بلبل میفرستاد که اصن من میگفتم خدایا اون همکارام چی میگن آخه؟ اینکه بنده خدا خیلی خوب با من حرف میزنه، و البته بلافاصله تو ذهنم مرور میشد که خب این کار خداست و نتیجه ی قوانین بدون تغییر خدا:) و بعد کلی خداروشکر میکردم، خیلی وقتا تو شکرگزاری هام به این مورد هم اشاره میکنم، اما نه همیشه، انگار کم کم عادی میشه، ولی قربون خدا برم که هربار میخواد عادی بشه، با همچین کامنتایی دوباره یادم میندازه که چقدر باید بابت این برخوردهای زیبا شکرگزار و متذکر باشم:)
ازت ممنونم سعیده جان برای کامنتای بهشتی که مینویسی
اما ای جانم به تیکه ی آخر کامنتت، قلب قلب قلب:)
خدا میدونه چقدر خوشحال شدم برات عزیزم:) خیلی هم درکت میکنم و باهات همذات/همزاد پنداری میکنم تو این موضوع
یاد خودم افتادم اولی که اومدم کانادا، منم اولش تنها و بدون پسرم اومدم (قبلا تعریف کردم که به خاطر داستانا و قوانین دوران پندمیک، اونموقع من میتونستم بیام کانادا اما پسرم نمیتونست با اینکه ویزا داشت، منم یه جورایی بهم الهام شده بود که الان باید برم کانادا ولو اینکه پسرم نمیتونه همراهم بیاد) خلاصه سه ماه طول کشید تا اوضاع طوری بشه که پسرم بتونه بیاد و اون سه ماه شاید سخت ترین روزای زندگی من بود. قبلش ما نهایتا یکی دوهفته از هم دور بودیم وقتایی که دامغان دانشگاه میرفت و آخر هفته ها یا یه هفته درمیون میومد خونه
روزی که قرار بود بیاد کانادا دقیقا منم همین شعرو میخوندم و همه جا مینوشتم:)
آب زنید راه را هین که نگار میرسد:)
چشمت روشن عزیز دلم، دلت که روشن به نور هدایت خدا هست
دعا میکنم همیشه زندگیت نور علی نور باشه:)
خدا رو شکر برای یه توفیق دیگه و به قول خودت یه صلات دیگه:)
برای من نماز شب شد:)
امشب ازون شبا بود که خوابم نمیبرد و پناه آوردم به سایت و کامنت زیبا و نورانی تو رو خوندم، که منجر شد به این پاسخ نیمه شبانه:)
الان ساعت 2 نصفه شبه اینجا
خداروشکر فردا یکشنبه ست و تعطیل:)
شب و روزت به خیر و پر از نور هدایت الهی دوست توحیدی من
بوس و قلب فراوان
سعیده جانم
نوشتههات رو دنبال میکنم، پر از نشانههای توحیدیه، پر از رد پای رفیق منه.
یه مدته اصلا دیگه نمیخوام هیچ فایلی گوش بدم، فقط دوست دارم هر جا نشونهای از خدا هست، اونجا سرک بکشم.
انگار دنبال این میگردم که کسی نشونهای از معشوق من به زبون بیاره، فقط خود خودش میدونه که اون لحظه چه حالی میشم، چه حس سر خوشی بهم دست میده.
گاهی ایمیلم رو باز میکنم، با خودم میگم بذار ببینم خدا تازگیها برای سعیده چه کار کرده.
استاد جان باهامون چه کار کردی؟ اومده بودیم پولدار بشیم، ببین کجاها سر در آوردیم. تو آغوش پادشاه جهان. حالا این دنیا خودش بهشته وقتی میبینی این بزرگترت چطور دنیا رو در مقابل تو به کرنش در میآره.
آخخخ که چه لذتبخش میشه این زندگی وقتی میبینی این خدایی که همه کارهٔ توئه چطوری آدمهایی که برای خودشون کله گنده هستن رو مأمور میکنه بیان جلوی تو بشینن و بگن: از این به بعد جای باباتم، هیچ کس حق نداره نگاه چپ بهت بندازه، بعد هم نگاه کنه به پسراش و بگه من توی این دنیا باشم یا نباشم، این دختر خواهر شماست، بعد هم با تحکم بهشون بگه بایدددد در حقش خواهری کنید و من توی دلم ذوق کنم برای اونی که اینها رو مأمور کرده بیان جلوی من بشینن و پیغام معشوق و حبیبم رو بهم برسونن.
و من در کلمه کلمه حرفشون پیغام خدا رو دریافت کنم و ذوق بزنم و بمیرم از این ذوق و بگم مگه بهشت کجاست جز اینجا که من وایسادم. مگه بالاترین قسمت بهشت همونجایی نیست که بهش میگن: عند ملیک مقتدر و مگه من الان تو بغل ملیک مقتدر نیستم.
سعیده جانم
به خدا که انگار آخرت شده و خدا بهشتش رو داره بهم نشون میده.
ممنونم از حبیب و عزیز و بزرگتر و همه کسم که چنین حریر زیبای عزتش رو روی تمام وجود من کشونده و یه دنیا رو مأمور کرده مواظب خونوادش باشن.
ممنونم از این خدا
ممنونم از این همه مهر
ممنونم از بهشتی که برام ساخته
ممنونم از استادی که کلید این بهشت رو نشونم داده
ممنونم از تویی که هر از گاهی گلی از این گلستان زیبا رو به نمایش میذاری.
امروز دلم هوای سیدعلی خوشدل عزیز رو کرده بود. رفتم یکی از کامنتهاش رو خوندم. براش دعای خیر کردم و از خدا خواستم هر جا هست، به همون میزان قبل طعم شیرین توحید رو به کامش گوارا بسازه. خواستم اونجا کامنت بذارم، نشد.
انگار مأمور شده بودم اینجا رد پا بذارم.
منتظر شنیدن بهترین خبرها ازت هستم رفیق فابریک خدا!
سلام دوست عزیز
چه کامنت زیبای پراز توحید خداپرستی
احساس خوبت موقع خوندن بهم القا شد و چقد معلومه حال دلت عالیه و آرامش داری
قانون همیشه جواب میده
چشم دلت روشن باشه برای دیدن بچه های نازنینت
همیشه موفق سربلند باشی عزیزم
ب نام خداوند بسیار بخشنده بسیار مهربان
سلام سعیده جان
مدت هاست که کامنتهای الهیت رو میخونم وکیف میکنم و….خوش به سعادتت که خدا رودوشش سوارت کرده وبه تاخت داری میری تا جهان رو به تسخیرت درآوری
هر روز ایمیلم رو چک میکنم تا ببینم کامنت گذاشتی یا نه
انگار منتظرم خدا با نوشته هات باهام حرف بزنه ودلم رو قرص کنه که هست وهوام رو داره
اگر میشد استیکر بذارم هزاران دست برات میفرستادم
برای اولین بار هست که برایت کامنت میذارم البته باید اقرار کنم بارها نوشتم ولی پاک کردم چون به نظرم کامنت هات اونقدر عالین که پاسخ عالی هم میخوان وهر دفعه فکر میکردم پاسخم در مقابل نوشته های توحیدیت خیلی ضعیفن
ولی این دفعه گفتم کمال گرایی رو کنار بذارم وبرای تشکر هم شده برات بنویسم وسپاسگذار باشم از سعیده ای که با راهی که انتخاب کرده هزاران انگیزه میده برای ادامه دادن ،حرکت کردن، ناامید نشدن، توکل کردن وتسلیم بودن
سپاسگذارم بانوی توحیدی هم در حرف هم در عمل
راستی خانه ی جدیدت مبارک انشالله هر روزش رو پراز احساس خوب با رنگ وبوی خدایی بگذرونی
سعیده جان با قدرت ادامه بده انشالله همیشه راهت روشن وخداوند مهربان هر لحظه کنارت باشه
سعیده خانوم عزیز هر چقدر شما توحیدی میشه و از نشستن رو دوش خدا بیشتر لذت میبری ما هم از خوندن کامنتهات بیش از پیش لذت میبریم.من از شما ممنونم بانوی زیبا که سهم ما رو هم از این لذت ها همیشه میدید هزار بار گوارای وجود که لایقش هستی هر روز کامت شیرین تر باشه
سلام سعیده جان عزیزم
خیلی خیلی ازت ممنونم عشقم ک آنقدر زیبا مینویسی من اولین بار برای شما کامنت مینویسم اما همیشه از زندگی تون درس میگیرم و کلی تحسین تون میکنم عالی دختر عالی عالی عالی هر چقدر بگم کم گفتم چقدر ب دلم نشست منم چند سالی مادرم و ندیدم امیدوارم ک خیلی زود از نزدیک ببینمش کلی حس خوب گرفتم از کامنتت نوش جونت الهی خوش باشی در کنار عزیزانت مرسی بابت تمام کامنت هات ک پر از گوهر خدا حفظتون کنه
یا حق
سعیده عزیزم سلام،
خدارو هزار مرتبه شکر میکنم که به کامنت هات هدایت شدم. تو آلردی به هدفت که اشاعه زندگی توحیدی هس رسیدی دختر. تو یکی از کامنتات خونده بودم که زندگی توحیدی رو رسالت زندگیت قرار دادی.
استاد عزیزم بی نهایت ازت سپاسگزارم که به ندای قلبت گوش دادی و میدی و این فضا رو فراهم کردی تا چشمام ببینه آدم های توحیدی مثل سعیده رو که از همین مسیری که شما رفتی داره میره و این همه نتیجه داره.
سعیده عزیزم، به خاطر کلام شیوات بهت تبریک میگم، نمیدونی چقدر وقتی این روزا که تحت فشار ذهنی قرار میگیرم ( به خاطر اینکه تاریخ دفاع دکترام نزدیکه و شیطانه که میخواد از هر طریقی یه راهی پیدا کنه ضربه بزنه به احساس لیاقتم، به توانایی هام و….) خوندن کامنت هات قلبم رو جلا میده. اشکی که جاری میشه از چشمام همه استرس ها و فشارها رو با خودش از درونم میکشه بیرون. وقتی در مورد حمایت های بی وقفه خدا صحبت میکنی، وقتی در مورد انسان های توحیدی و با شرفی که احاطت کردن صحبت میکنی، وقتی در مورد اینکه جریان هدایت چطور از شمال بردت جنوب حرف میزنی، داری توحید رو اشاعه میدی، داری میگی بابا مرضیه ببین خدا چیکارا کرده تو زندگی سعیده، تو هم همون اندازه به این خدا دسترسی داری.
من به عنوان یکی از شاگردای استاد، خیلی نتایج بزرگی گرفتم از آموزه هاشون، میدونی ولی تو و کامنت هات منو تشویق میکنه که بنویسم بیشتر از نتایجم، از هر اتفاق ریز و درشتی که با تکیه بر قدرت خدا خلقش کردم.
سعیده عزیز توحیدی، اول مرسی که هستی، بعد مرسی که اینقدر قلمت خوبه، بعد مرسی که اینقدر قشنگ و عملی پیاده کردی هر چی که یاد گرفتی و بعد به قول کبکی های کانادا یه گراند مقسی ( مرسییییی خیلییییی زیاد) بابت اینکه میای و مینویسی از راهت، نتایجت و البته اشاعه توحید.
تو الهام بخش من شدی به عنوان یه مادر قوی و کار درست. مطمعنم که نور چشمی هات کلییییی به داشتنت مفتخرن. دمت گرم که با سخاوت، بزرگی و بخشندگی خدامون رو اشاعه میدی و در مسیر استاد عزیزمون همگام باهاش قدم برمیداری.
بهت افتخار میکنم و یه بغل بوس و عشق و احترام از کانادا به جزیره زیبا و توحیدی کیش. دختر اینقدر وجودت عشقه که تو سفر بعدیم به ایران به عشق تو هم که شده میام کیش اگر خدا بخواد و به قول خودت تو بهترین زمان میبینمت.
در پناه الله یکتا باشی همیشه.
سلام عزیزم از کامنتی که نوشتی سپاسگزارم اشکمو در آوردی دختر کاری کردی سر به سجده بردم خدایا شکرت که هدایتم کردی واین کامنت عالی رو دیدم وچیزی هولم داد که این متنو بخون چنان لذت بردم وواست آرزوی بهترینها رو دارم واقعا باید چنان به خداوند اعتماد کنیم وهمه چی رو به خودش بسپاریم خودش چنان پلنی رو واست میچینه که از نتیچش شگفت زده میشیم فقط باید باور کنیم و اعتماد در پناه الله شادو پیروز و سلامت باشی عزیزم
بنام خداوند بخشنده و مهربانم
وای وای سعیده خانم چقدر شما با انرژی هستین.
خداقوت به شما
واقعا خداوند سریع الجوابه
سعیده جان واقعا تو بی نظیرییییییییییییییییییی
همینجوری با سرعت صدوچندتا میشه تو کیش رفت؟ با همون سرعت ادامه بده
البته مواظب باش دوربین نگیره.
یسوال سعیده جان توجه کردین به همین 3تا کامنتی که نوشتی چقدر شبیه سریال زندگی در بهشت استاده
من وقتی کامنت شمارو میخوندم تجسم میکردم با سریال زندگی در بهشت
اول ازهمه از هدایت شدن استاد به پارادایس تا دستان بی نظیر خداوند مثل لری که همسایه استاد هستن و بی نهایت آدم دوستداشتنی و بدون هیچ چشمداشتی میان و کمک میکنن
بعدش خریدهای که استاد میکردن از لوازم خونه بگیر تا ابزار ریز و درشت برای پارادایس و لحظه به لحظه ای که هدایت میشدن به کارهایی که انجام میدادن یا…….
من وقتی همین 3تا کامنت شمارو خوندم
تجسم میکردم شماهم رفتین به پارادایس خودتون، وقتی هدایت شدین به شهر ثروتمند و زیبای کیش با مردمان مهربان توحیدی شون
بعد وقتی کلید خونتون رو تحویل گرفتین،
بعد وقتی دستان خداوند میادو بهتون کمک میکنه،
بعد وقتی از همون شرکت که لایقش هستین برای خودتون و خانواده لوازم خونه خرید میکنید.
و هر روز یه سریال جدید با تجربه و درسهای جدید. واقعا همه
اینا نتیجه پاگذاشتن روی ترسهاتونه و تسلیم بودن در مقابل هدایت خداوند
اینا نتیجه جلا دادن اون قلب زیباتون با قرآنه
اینا نتیجه تمرکز به زیبایی هاست
اینا نتیجه ثانیه به ثانیه وقت و انرژی گذاشتنتون تو غارحرا ست
اینا نتیجه با خودتون در صلح بودنه
اینا نتیجه الهاماتی که از طرف خداوند شده و شما بهش بدون چرا عمل کردین.
اینا نتیجه روراست بودنتون با خودته
اینا نتیجه تمام کامنتهای که نوشتین و احساس خوبتونو تقسیم کردین با بچههای غار حرا
و و……..
ای جانم خداجونم قربونت برم چقدر تو مهربونی
عاشقتم. تسلیمتم.
خدایا شکرت برای اینکه میفهمم شخصیتم داره بهترو بهتر میشه دیگه حسودی نمیکنم. فقط تحسین و تحسین تحسین
خدایا شکرت چقدر اینجا به آدم آرامش میده
واقعا غارحراست
راستش من خیلی کم کامنت مینویسم ولی نتونستم برای شما کامنت ننویسم و ازتون سپاسگزاری نکنم
امیدوارم سعیده جان هر روزت بهتر و باکیفیت تر از دیروزت باشه
امیدوارم همیشه در پناه خدا باشی
همیشه روی دوش خداوند و از این دنبا لذت ببری.
درپناه حق
سلام سعیده جان.
داستان زندگی شما بی شباهت به زندگی من نیس. برای همین خیلی مشتاق و کنجکاوم که رد پای زندگی تو بخونم و ببینم الان کجایی چی کار میکنی چه اتفاقاتی برات افتاده و کلی برات ذوق میکنم و لذت میبرم از نتایجی که گرفتی.
تو را مثل یک دوست مثل یک خواهر دوست میدارم از دور……
ای که چون فانوس میدرخشی پر نور.
تو را من دوست میدارم از دور….
ای که نامت شادی لبانم
و پیامت ارامش قلبهاست
از همین روست که دوست میدارمت از دور.….
ای همنشین غار حرای من
(بداهه گویی های من که از صمیمم قلبم تراوش میکند برای شما دوست عزیزم.)
به امید دیدن و شنیدن موفقیت های بیشتر از شما..
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَاکْتُبْ لَنَا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ» (ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ، ﻧﻴﻜﻲ ﻣﻘﺮّﺭ ﻛﻦ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻪ ﺍﻳﻢ. [خداوند] ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻋﺬﺍﺑﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﻣﻰﺭﺳﺎﻧﻢ ﻭ ﺭﺣﻤﺘﻢ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ بزودی ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﻰﭘﺮﻫﻴﺰﻧﺪ ﻭ ﺯﻛﺎﺕ ﻣﻰﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻳﺎﺗﻢ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﻰﺁﻭﺭﻧﺪ، ﻣﻘﺮّﺭ ﻭ ﻟﺎﺯم ﻣﻰﺩﺍﺭم (١56 أعراف)
—————————————————————————
سلام ارباب من، سلام پروردگار من ، با قلبی تسلیم و خاضع از درگاهت درخواست میکنم که هدایت و حمایتم کنی تا از تو و برای تو بنویسم. خدایا کمکم کن تا چیزی رو بنویسم که مایه رشد و آگاهی من باشه. خدایا، ولی و سرپرست و دوست من تویی و خودت وعده دادی هر کسی که تو را به دوستی و سرپرستی انتخاب کند او را از تاریکیها به سمت نور هدایت کنی. «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» از نور خودت بر من ببار که در تاریکی های ظلمت جهل و گمراهی خودم یاور و سرپرستی جز تو نمیشناسم. خدایا تو خود شاهدی بر ذهن و قلبم که نمیدانم چه بگویم و چه بنویسم، اما ایمان دارم، باور دارم که بر قلبم الهام میکنی تا بنویسم.
خدایا توکل بر تو ؛ مینویسم و میخوانم به نام با عظمتت که باعث روشنی و خضوع قلبم هستی.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ ؛ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ؛ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ ؛ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ؛ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ؛ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ»
—————————————————————————
سلام و درود فراوان به استاد عباس منش جانم. از صمیم قلبم خدا رو شاکرم که این فایل رزق آگاهی امروزم شد. استاد تصویر شما رو که روی بنر سایت دیدم اولین چیزی که گفتم این جمله بود «ای جاااااانم … »
سلام و درود به استاد شایسته جان عزیز و بزرگوار ، قدردان تک تک ثانیه های عمر با برکت و عزیز شما هستم که این فایل رو برامون ضبط کردین و برامون روی سایت قرار دادین. بخاطر هر ثانیه از تلاش شما سپاسگزارم استاد شایسته جان. سپاسگزارم بخاطر هر ثانیه ای که دوربین رو روی دست گرفتین تا این کلام توحیدی استاد رو به ما هدیه بدین، سپاسگزارم از شما، خداوند به تلاش شما برکت و نعمت بینهایت عطا کنه.
سلاااااااااااااااااام و دروووووود فراووووووون به دوستان نازنینم ،مخصوصاً شاگردای شاد و شیطون و بازیگوش ته کلاس ، کلا اومدم که دسته جمعی قریت الی الله کلاس رو شلوغ کنیم.
اینجاست که حافظ شیرازی میگه :
«درختِ دوستی بنشان که کامِ دل به بار آرد ؛ نهالِ دشمنی بَرکَن که رنج بیشمار آرد»
«چو مهمانِ خراباتی به عزت باش با رندان ؛ که دردِ سر کشی جانا، گرت مستی خمار آرد»
تفسیرش با خودتون…
—————————————————————————
«چه موضوعی رو باور کردهای؟!»
یکی از مهارتهای بینظیر و شگفت انگیز استاد عباس منش که امیدوارم منم بتونم کسبش کنم اینه که همیشه سوالات عالی میپرسه ، یه سوال خوب خودش بیش از 50% پاسخ و راهنمایی رو به همراه داره. و مطمئنم این هم الهام الهیه و هم تکامل لازمه. از خداوند میخوام که هدایتم کنه جوری تکاملم رو طی کنم که هر بار از خودم سوالات خوبی بپرسم که مایه خیر و برکت دنیا و آخرتم باشه و هدایتم کنه به همون صراط المستقیمی که توی سوره حمد از خداوند درخواست میکنیم.
—————————————————————————
وقتی داشتم صحبتهای ارزشمند استاد رو گوش میدادم، بخشی از خاطراتم مثل فیلمهای سینمایی توی ذهنم شروع کرد به پخش شدن. هر چقدر توی کودکیم جستجو کردم چیزی یادم نیومد که باور قدرتمند کننده ای بهم داده باشن.
یادم هست همیشه بهم میگفتن تو هیچی نمیشی، عرضه هیچ کاری رو نداری، ترسو و بزدلی ، و مخصوصاً در مورد درس و تحصیل فقط و فقط ابزار تنبیه و سرزنش رو یادم میاد و این جمله که شما هیچکدوم تون هیچی نشدین… در مورد سلامتی هیچوقت باورهای خوبی نداشتیم و همیشه گفتن ما خانوادگی بنیه جسمی ضعیفی داریم و ژنتیکی زود مریض میشیم…
باورهای مذهبی رو شخم نزنم براتون ولی همین رو بگم که توی باورهای مزخرف مذهبی که من یادم میاد، که ما سگ درگاه فلانی هستیم، ما اصلا هیچ ارزشی نداریم که بهمون نگاهی کنند تا چه برسه با خود خدا مستقیم و رو در رو گفتگو کنیم ، همین الانش اگه تو مسجد محلمون بگم خداوند بهم اینو گفت … منو تکفیر میکنن.
و هزاران باور غلط دیگه
خداوکیلی به خودم امیدوار شدم که حتی قبل از اینکه بیام توی سایت، یه سری باورها رو تغییر داده بودم و خودم نمیدونستم.
در مورد اینکه تو خنگی و هیچی نمیشی ، من این باور رو جایگزین کردم که من خیلی باهوشم و استعداد دارم و خیلی زود هر چیزیو یاد میگیرم ، مخصوصاً اگه مباحث فنی و صنعتی و مهندسی باشه.
همین چند وقت پیش بود یه کلیپ توی یوتیوب دیدم در مورد موتور J58 هواپیمای SR71 که چطوری این موتور میتونسته باعث بشه این پرنده 3,2 ماخ سرعت بگیره ، (که البته سالهاست زمینگیر شده و دیگه پرواز نمیکنه) وقتی توی کلیپ داشت موتور رو توضیح میداد من دونه دونه اتفاقاتی که توی موتور میافتاد رو میتونستم تجسم کنم، (IGV ، اکچوییتور چرخش و زاویه پره های توربین محفظه احتراق ، نازلهای کوچیک پاشش سوخت توی رینگ افتربرنر) وقتی میگفت فشار اضافه کمپرسور از طریق این داکتهای جانبی تخلیه میشه به سمت خروجی ، من میتونستم لحظه افزایش فشار و باز و بسته شدن دریچهها رو توی ذهنم تجسم کنم. وقتی آیرودینامیک رو توضیح میداد من میتونستم سرعت گرفتن و زاویه گرفتن سطوح بال توی سرعت 3,2 برابر سرعت صوت رو تجسم کنم. شکافته شدن هوا توی سرعت سوپرسونیک رو میتونستم تجسم کنم. انگار یه قایق که داره با سرعت آب رو میشکافه.
این باور درونی منه که میتونم اینها رو یاد بگیرم و توی ذهنم طراحی شون کنم .
—————————————————————————
در مورد باور سلامتی من هر بار جایی از بدنم درد گرفته گفتم راهش اینه که فعال باشم و ورزش کنم. من الان که 37 سالمه نتیجه تست ورزشم از 20 سالگیم بهتره. روزی که اومدم توی آتشنشانی حدوداً 26 سالم بود. امروز آمادگی جسمانیم از 26 سالگیم هم بالاتره. با اینکه همیشه همه گفتن سن که بالا میره توان جسمی کمتر میشه.
دقیقاً من هر سال است ورزشم رکورد سال قبل خودمو زدم.
استاد مثال جراحی کتف حسن یزدانی رو گفتن. من یاد کتف خودم افتادم. سالها پیش کتفم آسیب دیده بود و دکتر گفته بود باید عملش کنی، و من باور داشتم که خودش خوب میشه، من باید روش کار و تمرین کنم و ورزشش بدم تا قویتر بشه، عمل جراحی و استراحت ضعیفش میکنه… نامبرده همین الان میتونه 20 تا بارفیکس روی همون کتفها بزنه ، کتفهایی که عمل نشدن و الان به لطف خداوند سلامت سلامت هستن. من فقط باور داشتم باید روش ورزش کنم تا خوب بشه.
—————————————————————————
در مورد باورهای مذهبی هر چی قرآن رو خوندم و سرچ کردم دیدم خداوند با همه عظمتش نه تنها هیچوقت بنده اش رو تحقیر نکرده ، بلکه گفته : «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا» داره میگه ما به بنی آدم کرامت و فضیلت و رزق پاکیزه دادیم به همه مخلوقات برتری دادیم ؛ یادم میاد اگه هم از قرآن چیزی میگفتن آیات عذاب رو میگفتن برامون، فکرشو بکنید توی دوران نوجوانی من میگفتم ببین هر کاری کنی تو اول و آخر فقط باید بری جهنم، هیچ راه نجاتی نداری مگر اینکه فلان امام شفاعتت رو بکنه. ولی الان باور دارم که خداوند همه رو هدایت میکنه ، خداوند با همه صحبت میکنه، هر کسی میتونه توی قلبش با خداوند ارتباط بگیره. تا بود من از روحانیون و منبریها شنیدم که اگه بخوای با خدا حرف بزنی بهت میگه : «قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ» و بعد تاکید میکردن اخسئوا خطاب به سگه.
اون همه «الرحمن الرحیم» ها و «الغفور الرحیم» ها یکیش برای من نبود؟ اخسئوا شد سهم من ؟ نه نه خدای من هزاران بار از رحمتش حرف زده. من «الغفور الرحیم» ش رو میخوام ، «الرحمن الرحیم» ش رو میخوام ، «الغنی الحمید» ش رو میخوام ، وهاب بودن و خیرالرازقین بودنش رو میخوام.
—————————————————————————
من باور خلاق بودن و توانایی رو در وجود خودم ایجاد کردم، تا پیش از این پدرم و برادرهای بزرگم هزاران بار ناتوانی رو بهم گفته بودن.
من باور دارم که میتونم سخنران خوبی باشم و برای بقیه سخنرانی کنم، کما اینکه این کارو بارها انجام دادم و بعداً افراد بهم گفتن که چقدر آموزش های من براشون تاثیر گذار بوده. (آموزشهای شغلی). حتی باور دارم اگه یه کم تمرین داشته باشم حتی میتونم انگلیسی سخنرانی کنم. من این باور رو در خودم ایجاد کردم که وقتی موضوعی رو میخوام آموزش بدم ، اون رو خیلی عالی آموزش میدم و از جنبه ای اون رو توضیح میدم که افراد خیلی عالی یادش میگیرن.
اینها چیزی نیست که من توهم زده باشم برای هر کدومش یه بکگراند دارم، یادمه سالها پیش که توی زبانسرا، کلاس زبان میرفتم وقتی یه ماجرایی رو سر کلاس تعریف میکردم بعدش استاد یا بچه های کلاس میگفتن حمید تو خیلی خوب و مسلط و نان استاپ صحبت میکنی ، با اینکه ما میدونیم دایره لغاتت از ما پایین تره ، ما کلمات بیشتری نسبت به تو بلدیم ولی نمیتونیم مثل تو مسلط صبحت کنیم.
—————————————————————————
چند سال پیش یه مینی سریال اکران شد در مورد حادثه چرنوبیل، کنجکاوی من اونقدر زیاد بود که چندین بار سریال رو دیدم و بعداً شروع کردم به سرچ کردن گوگل و یوتیوب در مورد این حادثه و در ادامه در مورد نحوه کار انواع رآکتور های اتمی. به حدی که الان (نه به صورت خیلی دقیق و دیتیل) ولی میتونم بهتون بگم رآکتور های تایپ RBMK چطوری کار میکنن و اصلا چرا راکتور 4 چرنوبیل منفجر شد.
وقتی اومدم توی آتشنشانی سر کار بچههای آتش نشانی فقط کار با تجهیزات آتش نشانی رو بلد بودن ولی هیچ ذهنیتی در مورد واحدهای مختلف پالایشگاه نداشتن. (واحدهای پروسس گاز ؛ با این منطق که کار ما نیست) من یکی از اولین افرادی بودم که واحدها رو طبق نقشه های P&ID شروع کردم به یاد گرفتن و هر موقع یه اپراتور واحد رو بیکار میدیدم میگفتم بیا برام توضیح بده واحدت چطوری کار میکنه. (حتی بوده به اپراتور واحد یه چیزی رو گفتم بهم گفته نه همچین چیزی رو نداریم ، گفتم چرا مثلا یه خط لوله هست از برج دیهگزانانیزر واحد 105 میاد میخوره به دیگسینگ درام 103 ، خلوص میعاناتش هم خیلی بالاست ؛ واقعاً طرف نمیدونسته، یا مثلاً یه لوله از واحد 127 آب رو میاره با میعانات گازی قاطی میکنه ، طرف نمیدونسته. بعد که توضیح دادم براش رفته پرسیده خودش تعجب کرده)
اگر باور توانایی و قدرت یادگیری نبود من این کارها رو نمیکردم و چیزای جدید رو یاد نمیگرفتم.
من باور دارم آدم فنی و دست به ابزاری هستم. و هر چیزی که توی خونه خراب میشه برمیدارم باز میکنم. میگم این که خراب شده. من بازش میکنم یا درست میشه یا خرابتر ولی در هر صورت من یه چیز جدیدی یاد میگیرم.
یه دوست عزیزی داشتم ، هر وقت موقع رانندگی خسته میشد و ماشینش رو میداد تا من رانندگی کنم همیشه منو مسخره میکرد که تو رانندگیت خیلی بده، میگفتم من فقط دارم سعی میکنم بیشتر از ماشین خودم مراقب ماشینت باشم. واقعاً خودم داشتم باور میکردم که رانندگیم خیلی بده. ولی وقتی با ماشین خودم رانندگی میکنم میدیدم نه تنها رانندگیم بد نیست که حتی مهارت خیلی خوبی هم دارم. فقط موقعی که سوار ماشین خودمم نگران نیستم. (ضمن عرض ارادت و خضوع به درگاه خداوند و یادآوری لطف همیشگی پروردگار که محافظ ماست)
—————————————————————————
یه باور جدیدی داره توی ذهنم ساخته میشه و اونم اینه هر وقت تو شیفت میخوام برای فایل کامنت بنویسم زنگ عملیات میخوره …
این چندمین باره که توی حین نوشتن کامنت زنگ میخوره (ایموجی با دست زدن تو پیشونی)
یادم رفت کجا بودم و داشتم چی میگفتم …
یه باور دیگه ای که من قبلا توی کامنت ها در موردش نوشتم دیدن عدد 55 و 555 بود. هر وقت هر جا عدد 55 رو میبینم میگم نعمت و ثروت داره به زندگیم میاد ، خدا رو صد هزار مرتبه شکر. وقتی ذهنم درگیر شرایط سخت مالی میشه، یهو یه جایی عدد 55 یا 555 رو میبینم میگم خداوند داره بهم خبر از یه واریز به حساب میده. خدا رو شکر. باران نعمت الهی همواره در حال باریدنه. الان دیگه وقت دریافته. اونقدر این موضوع برام اتفاق افتاده ، که اصلا بی اختیار تا عدد 55 میبینم یه لبخند میزنم و میگم خدایا شکرت. اعداد دیگه ای هم هستن که هر کدوم یه معنی خاصی برای من دارن. (تاکید میکنم این فقط یه بازی ذهنیه که من برای خودم ساختم ، ولی اصل توحیده، اصل اینه که نعمتهای الهی همواره و هر لحظه جریان داره. چه من 55 ببینم چه نبینم. ولی من با این بازی ذهنم رو متوجه این موضوع میکنم) هر وقت سوالی دارم و عدد 415 رو میبینم توی اولین فرصت سوره سجده رو گوش میدم ، (سوره سجده صفحه 415 است) و بعدش منتظر میمونم جوابها بهم گفته بشه.
یه ماجرای دیگه که باور محدود کننده بود برام و البته استاد هم مثالش رو زدن، در مورد تولد بود. من توی ماه خرداد و توی روز تولدم حالم منفی میشد و افسردگی میومد سراغم. همیشه تحقیر و تمسخر های برادر بزرگترم یادم میومد که میگفت آخه کدوم احمقی روز جمعه بدنیا میاد ، اینقدر تولدت مایه بدبختی بود که عزای عمومی اعلام کردن. و همیشه تا یادم میاد 14 و 15 خرداد همیشه مملکت سیاه پوش بوده و عزای عمومی بوده. و این شده به صورت پیشفرض احساس افسردگی و ناراحتی. همیشه خدا خدا میکردم هر چه زودتر خرداد تموم بشه. به لطف آموزشهای سایت هر بار شرایط برام بهتر و بهتر میشد و نگاه توحیدی تری به این ماجرا داشتم. ولی اعتراف میکنم بازم امسال چند روز منفی بودم ولی به لطف آیات قرآن و فایلهای گنجینه ارزشمند دوازده قدم ازش عبور کردم. و نامبرده نیاز نیست منتظر بمونه تا خرداد تموم بشه حالش خوب بشه، چون آلردی همین الان عالیم …
بچه های شاد و شیطون آخر کلاس دستا بالا، دست و جیغ و هورا یادتون نره… (میان برنامه بود)
—————————————————————————
یه باوری که این روزها دارم تلاش میکنم برای خودم بسازم اینه که خداوند از دریچه قلب خودم به جهان من و به رفتارم نگاه میکنه ؛ و هر چقدر من خوش قلب تر، خوش اخلاق تر ، مهربان تر باشم و با انسانها به خوبی برخورد کنم ، صبور باشم، در موردشون فکر مثبت داشته باشم خداوند هم به همون اندازه بهم اجازه میده در مدار توحید و یکتاپرستی اوج بگیرم. وقتی یه نفرو میبینم به نکات مثبتش توجه کنم ، و رفتار هیچکس رو قضاوت نکنم.
(اینم تفسیر همون دو بیت از غزل حافظ که بالا گفته بودم)
—————————————————————————
یه چیز دیگه ای که از بچگیم یادم میاد این بود که همیشه بهم میگفتن حمید خجالتیه ، اینقدر نمیخواد خجالتی باشی . این درحالی بود که من حتی معنی کلمه خجالتی رو نمیدونستم. ولی این جمله رو هزاران بار تکرار کردن توی ذهنم. از طرفی بازخورد های منفی هم از سمت خانواده و مدرسه (و مخصوصاً مدرسه) میدیدم ، چون من انسان برونگرا و خوش خنده ای بودم ، و بخاطر این خوش خنده بودن بارها تنبیه شدم. الان هر کی منو ببینه فکر میکنه من درونگرا هستم (و حتی بدتر اینکه این پسره چقدر مغروره) ؛ حتی خودم هم فکر میکردم درونگرا هستم. ولی چند بار تست زدم دیدم شخصیت من میانگرا مایل به برونگراست ولی بخاطر همین باورهای غلط باعث شده که کلا از جمع فراری باشم. یا وقتی میخندم بلافاصله ذهنم آلارم بده که خندیدن کار زشتیه.
یا باورهایی که استاد در مورد شرایط مالی میگفتن تقریباً من در گذشته همه اش رو داشتم، هر چند الان کمی بهتر شدم و صد البته شرایطم هم بهتر از گذشته است.
یه مثال دیگه استاد عباس منش در مورد داشتن استعداد ذاتی بود در مورد یک سری چیزها. یادم افتاد به یکی از استعدادهای ذاتی خودم.
من از بچگی نقاشیم خیلی خوب بود، ولی نه نقاشی طبیعت و چهره و گل و درخت و … نقاشی در مورد سازه های دست بشر. خدا میدونه چقدر من نقاشی هواپیما و هلیکوپتر و ماشین و تانک و کشتی … میکشیدم. و سالها بعد وقتی دوستم رشته کار و دانش بود نقشه های درس رسم فنیش رو میآورد تا من براش بکشم. یه نگاه میکردم نمای پشت قطعه رو تجسم میکردم. وقتی خودم رفتم آموزشگاه مکانیک نیروی دریایی و بعدها که رفتم دانشگاه، من همیشه بهترین رسم فنی رو داشتم…
استعداد ذاتی من طراحی صنعتی بود.
همین چند وقت پیش بود (توی کامنتم هم نوشته بودم) رئیس آتشنشانی ازم خواست روی نقشه اتوکد شبکه آب پالایشگاه (شبکه آب آتش نشانی و واحد پمپاژ آب) کار کنم. چیزی که واحد مهندسی طراحی کرده بود ولی کلی نقص داشت. منم تا حالا اتوکد کار نکرده بودم. یه مدت وقت گذاشتم کلی از باگهای نقشه رو اصلاح کردم. برادرم قبلاً با اتوکد کار کرده بود، وقتی از برادرم یه سوال پرسیدم در مورد اتوکد و نقشه رو نشونش دادم گفت نه بابا من اینا رو بلد نیستم ، اینا نقشه های صنعتیه، من نهایتاً چندتا پلان ساختمون رو کار کردم. (اینم از آموزشهای استاد یاد گرفتم که خودتون رو بندازید توی چالشهای جدید مخصوصاً اگه یادگیری یه موضوع جدید باشه ، یه جاهایی هم گیر می افتادم میگفتم خدایا کمکم کن ، خدا هم واقعا کمکم میکرد جوابشو پیدا کنم)
من اسکچ آپ رو خودم به صورت خود آموز یاد گرفتم و تجهیزات پالایشگاهی رو توی محیط سه بعدی طراحی میکردم که برای آموزش استفاده بشه. من باور دارم این استعداد ذاتی رو دارم. استعداد ذاتی طراحی کردن تجهیزات صنعتی. و امید دارم که بتونم توی همین زمینه یه کارای مفیدی بکنم. چیزی که در کودکی به شکل نقاشی کشیدن خودشو نشون میداد و بخاطر نقاشی کشیدن توی کتابهام تنبیه میشدم، بعد از سالها فهمیدم نه تنها نقطه ضعف نیست که نقطه قوته…
(سر کلاس درس فلسفه و منطق حوصله ام سر میرفت و بجای گوش دادن به حکمت مشاء و موجبه بودن کبریٰ و کلی بودن صغریٰ ، کشیدن عکس یه ناوشکن جنگی توی کتاب برام جذابیت بیشتری داشت)
—————————————————————————
استاد مثال امباپه رو زدن، منم دو تا شخصیت رو یادم اومد.
یکی شون استیو هاروی مجری تلویزیونی بود که میگفت وقتی بچه بودم توی مدرسه گفتم میخوام برم توی تلویزیون و معلم جلوی کلاس مسخره ام کرد، الان هر سال روز تولد معلمم براش یه تلویزیون هدیه میفرستم که بهتر بتونه منو توی تلویزیون تماشا کنه.
یکیشون هم جیمی کیمل کمدین و مجری معروف تلویزیونی بود (که افراد معروف و سرشناس مثل اوباما و میشل و کامیلا هریس و سلبریتی ها توی برنامه اش مهمان بودن) ؛ توی مراسم شام اصحاب رسانه با رئیس جمهور (زمان اوباما) بعد از اجرای برنامه اش از چند نفر تشکر کرد و گفت: متشکرم آقای میلز معلم تاریخم که بهم گفته بودی تو هیچوقت هیچی نمیشی ، آقای میلز من الان میخوام با رئیس جمهور ایالات متحده یه Hi five داشته باشم. (های فایو ، همون بزن قدش خودمونه، دست دادن دوستانه)
—————————————————————————
این بخشی از باورها و تجربیات من بود که اینجا توی دفتر مشقم نوشتم. میدونم باورتون میشه، که حتی بعضیهاش برای خودم عجیب بود ولی وقتی هر بار به بخشی از صحبتهای استاد گوش میدادم و فایل رو پاوز میکردم که بنویسم چیزایی جدید یادم میومد که من چه باورهایی در گذشته داشتم و الان چه باورهایی دارم. بعضیهاش رو بعد از سالها فراموشی دوباره بیاد آورده بودم.
—————————————————————————
«وَاکْتُبْ لَنَا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ»
خدایا خدایا ، ارباب من، کمکم کن باورهام روبر اساس آیات قرآنت و طبق مدار توحید و صراط مستقیم خودت بنا کنم. خدایا ، خدایا ، اربابم من باور دارم تو فقط رحمت و نعمت و فراوانی و نیکی در دنیا و آخرت رو برای من قرار دادی و کمکم کن تا به خواست تو برسم. من باور دارم لایق رحمت و هدایت تو هستم ، اربابم من به «الرحمن الرحیم» بودنت باور دارم. از نور خودت بر قلبم ببار ای پروردگارم، که من به هر خیری به درگاه تو محتاج و فقیرم.
«سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ؛ که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست»
«بسم الله الرحمن الرحیم» ؛ «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» ؛ «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»
—————————————————————————
استاد عباس منش عزیزم ، استاد شایسته بزرگوار ، و دوستان نازنین و توحیدی من … از همه شما بینهایت سپاسگزارم و از صمیم قلبم دوستتون دارم.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
الحمدلله رب العالمین.
خدایا از درگاهت برای استادان و دوستانم بهترین ها رو میخوام، نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و شادکامی و رحمت بینهایت.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام و سلامتی و نور و رحمت الله یکتا به شما حمید جان خوشتیپ و با معرفت و با شخصیت و با ایمان و با تمامی مخلفات اضافه :)))
حمیدجان شما چطوری می تونی در مورد موضوعات مورد علاقه ات اینقدر خوب تحقیق کنی؟؟
من خودم به شخصه خیلی خوب تحقیق میکنم مخصوصاً از طریق اینترنت ، اونم بخاطر اینکه کارم برنامه نویسی تحت وب هستش
مثلاً یه مثال براتون بزنم
من تا قبل از اینکه وارد دوره 12 قدم بشم ( در حال حاضر دارم روی دوره 12 کار میکنم ) به مدت یکسال و نیم داشتم دوره روانشناسی ثروت یک رو کار میکردم
خلاصه اینکه توی دوره استاد در دسته بندی باورهای فراوانی تمرین میده که باید انجام میدادیم ، ببین من دیگه شروع کردم تا میتونستم در مورد آدم ها شرکت ها شهرها و کشورهایی که در رابطه با هر چیزی به موفقیت رسیدند یا میشه فراوانی توشون به عینه دید من میرفتم تَهِش رو در میوردم ، مثلاً یه باور اشتباهی در مورد سیستان و بلوچستان هستش اینکه این استان جزو استان های محروم کشور محسوب میشه یه جورایی با این اصطلاح ممکنه آشنا باشی یعنی چی؟ یعنی آدم های بدبخت بیچاره ای هستند ، حالا من چیکار کردم رفتم در مورد تولیدی ناخالصی استان سیستان و بلوچستان تحقیق کردم و فقط همینو بگم که طی یکسال گذشته اش ( این قضیه برای دو سال پیشه تازه ) سیستان و بلوچستان از طریق فقط یک شاخه از صنعت کشاورزی که اونم شیلات محسوب میشه میلیاردها تومان پول ساخته بودند عددش رو الان یادم نیست ولی توی چندتا سایت معتبر ایران به صورت یکسان همه شون یک عددی رو داده بودند که وقتی من اینو خوندم اصن کُپ کردم گفتم دااااداااش اینا که وضعشون عاااالیه
یا اینکه رفتم در مورد شرکت های ایران یه تحقیق اساسی کردم که یکی از اون شرکت ها ، شرکت تراکتورسازی تبریز هستش که دیگه رسماً غول کارخانه های تراکتورسازی ایران محسوب میشه دیگه ، حمید باورت نمیشه این آماری که میخوام بهت بگم برای دو سال پیشه ، آماری که منتشر شده بود چی بود؟ اینکه کارخانه تراکتورسازی تبریز تا جاییکه یادمه 2 سال پیش بالای 7 هزار دستگاه تراکتور در بازار داخلی ایران به فروش رسونده بودند و این در اصل فروش سالیانه این شرکت هستش که اصلاً من گفتم ببین چقدر داره فقط از این طریق پول ساخته میشه و ببین چقدر کشاورز ثروتمند داریم که هر سال داره توسط کشاورزها تراکتور خریداری میشه
خلاصه حمید جان خواستم بگم شما خیلی خوب میتونی تحقیق کنی و بابت همینم هستش که اینقدر خوب در مورد موضوعات مورد علاقه ات میدونی ، اصن شاید چون علاقه داری اینقدر خوب میتونی تحقیق کنی
مثلاً توانایی تحقیقاتی بودنت رو میشه در مورد قرآن هم دید دیگه ، چند بار شده دیدم توی کامنت هات خیلی عالی فهمیدی که توی مثلاً فلان آیه از سوره قرآن چی گفته شده و این ثابت میکنه چقدر خوب داری به این آموزش ها مخصوصاً الان که تمرکزتون مثل من روی دوره 12 قدم هستش دارین عمل میکنید
دوست داشتم قبل از اینکه بخوابم اول برای شما بابت این کامنت ارزشمندی که نوشتی یه پاسخ در خور بدم بعد بخوابم
هیچی دیگه به قول سعیده جان بوس به کله مبارکت :))
ما رفتیم :)
سلام و درووووووود حسن جاااااااااان ؛ حسن جان گرامی که واقعاً فامیلیت برازنده ات هست. انسان ارزشمند و گرامی. بینهایت تحسینت میکنم حسن جان و ازت متشکرم بخاطر کامنت ارزشمندت.
اطلاعاتت خیلی عالیه و همچنین تخصص کاریت، برنامه نویسی. چندباری کنجکاو شدم برم برنامه نویسی رو یاد بگیرم ولی چون همش فکر میکنم خیلی سخته هنوز به سمتش کشش پیدا نکردم.
بینهایت تحسینت میکنم. عجب مثالی زدی ، کنجکاوی منم فعال کردی رفتم این ماجرای شیلات استان سیستان و بلوچستان رو سرچ کردم. منم در مورد سیستان و بلوچستان شنیده بودم که منطقه محروم و فقیر نشین ولی از طریق همسرم یه سری اطلاعات در مورد این استان و مردمش دریافت کردم. ماجرا از این قرار بود که همسرم یه سری لباسهای سنتی مردم سیستان و بلوچستان رو سرچ کرد و یه دوست از اونجا پیدا کرد که همیشه در مورد بلوچی دوزی و جَوَک دوزی و کلی دوخت دیگه ازش راهنمایی میگرفت، و براش از اونجا انواع نخ و پارچه سنتی میفرستاد؛ میگفت لباسهای سنتی خانمهای این منطقه بسیار بسیار گرون قیمته و تماماً با دست دوخته میشه. من که هیچی از مد و لباس نمیدونم وقتی طرحهای لباسها رو میدیدم شگفت زده شون میشدم. میگفتم اینها شاهکار هنریه. حتی چندتا از لباسهای فرح پهلوی با همین الگوی دوخت بلوچی دوزی دوخت شده بوده. و چقدر مردمان فوق العاده نازنینی داره.
ازت ممنونم بخاطر تحسینت، باور کن من چیز چندانی رو سرچ نمیکنم ، این اطلاعات خودشون دنبال من میان. من کجا برم یوتیوب رو باز کنم بلافاصله یوتیوب برام کلیپ ساجست بده در مورد هواپیمای SR71 ، که بر حسب اتفاق مدتها ذهنم درگیر این بود که چرا اسم موتور این هواپیما توربورمجت بوده و …
بارها پیش اومده از اینکه من یه سوالی داشتم و جواب سراغ من اومده. یهو یه مقاله ای چیزی نظرمو جلب کرده و من خوندم دیدم جواب سوالیه که مدتها دنبالش بودم.
ازت متشکرم حسن جان بخاطر کامنت ارزشمندت. و امیدوارم که خوب خوابیده باشی و باز هم خوب بخوابی. این قسمت آخر کامنتت حس سفر در زمان به آدم میده.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی داداش.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
درود به شما دوست گرامی و ارزشمندم ، آقای حسن گرامی
چقدر لذت بردم از این پاسخی که شما برای آقا حمید نوشته بودی
، چقدر لذت بردم از اینکه دو تا مورد از بی نهایت موردی که در تحقیقات خودت بهش رسیده بودی رو اینجا برای ما هم بیان کردی
خیلی خیلی این دوتا مطلب برای من ارزشمند و قابل قدردانی بود و ازشون بهره بردم ، سپاسگزارم
حسن آقای عزیز چه روحیه شاد و سرزندهای داری و چقدر قشنگ و فان و در عین حال تأثیر گذاری می نویسی ، من این مهارت فوق العادهای که برای نگارش داری رو بسیار بسیار تحسین می کنم.
حسن آقا من پروفایل شما رو ذخیره کردم تا به زودی ان شا الله دورهی روانشانسی ثروت رو که خریدم با عشق… تأکید می کنم با عشق دیدگاه های بی نظیری که مطمئن هستم اونجا نوشتی رو بخوانم ، تأمل کنم ، لذت ببرم و تحسینت کنم ، و برابت پاسخ بنویسم
از خداوند مهربان و توانا می خواهم مثل گذشته مه با عشق برای درس خواندنم کامپیوتر و بعدش هم لب تاب رو فراهم کرد ، دوباره برایم یک عدد لب تاب مهندسی و سبک با صفحه نمایش ال ای دی فراهم کنه … که وقتی دورهی روانشناسی ثروت رو بخرم ، یکی دوسالی باهاش کار دارم ، باید یک عالمه دیدگاه بخوانم و یک عالمه دیدگاه بنویسم و یکککک عالمه کار تحقیقاتی انجام بدهم
یعنی … شما نمی دونی چقدررررر عاشق اینجور چالش هام و برایم دلنشینه :))
اصلا این دیدگاه شما رو که خواندم جواب سوالی که مدت ها بود از خداوند می پرسیدم برای خرید کدوم دوره ، اینکه کدوم دوره بیشتر در شرایط کنونی برایم مناسبه ؟؟ جواب این سوالم رو گرفتم
دیشب هم داشتم با یکی از دوست های عزیزم که از اعضای فعال سایت هست و ثروت فوقالعاده خفنی هم با استفاده از روانشاسی ثروت 1 ساخته صحبت می کردم ، ایشون تو صنف شغلی خودم ، اما در شهری دیگه زندگی و فعالیت می کنه … اونقدرررر مکالمهی ما دلنشین و گهر بار بود ، اونقدر از هم چیز یاد گرفتیم که به گمونم بالای دو ساعت طول کشید
در طی مکالمه با ایشون هم خداوند از زبان ایشون به طرز واضح و قابل درکی بهم گفت بندهی من این … این دورهی روانشاسی ثروت اون چیزی که می توانه زندگی تو رو نه فقط در بعد ثروت … بلکه زندگیت رو در تمام ابعاد متحول کنه :)
خدایا دمت گرم تو که داری لب تاب مهندسی می دهی ، بیزحمت مک بوک بده هم خیلی شیک و خوشگله هم قدرتمنده و هم خیلی استفاده های دیگه در زمینه های مختلف داره :)) مررررسی یالا
تشکرم رو به زبان بلوچی گفتم ، از یه آهنگ به زبان بلوچی که خیلی قبلاً ها گوشش میدادم یاد گرفتم:)
سلام بر محمد حسین جان مرد بزرگ و بهترینِ بهترین های ایران و خاورمیانه:)
خوبی رفیق گلم
محمدحسین یه چیز بهت میگم ، فقط امیدوارم پروفایلمو که بخاطرش ذخیره کردی از بیخ و بُن حذفش نکنی :)))
من اون زمان که داشتم تمرینات تحقیقاتی دوره روانشناسی ثروت یک رو انجام میدادم ، متاسفانه هیچکدوم از اون تحقیقاتی که واقعاً مرزهای باورهای منو نسبت به ثروت بینهایتی که در شهرها و استان های کشور ایران هستش رو جابجا کرد ، توی دوره روانشناسی ثروت یک کامنتشون نکردم :|
علتش اینه که به احتمال خیلی خیلی زیاد اون موقع چندان توی مدار کامنت نوشتن نبود ، با اینحال تحقیقاتی که میکردم خیلی ارزشمند بودند
ولی در کل توی دوره روانشناسی ثروت یک که وارد بشی کلی کامنت از دوستای عزیزمون هستش که در مورد موضوعاتی که استاد گفتن تحقیق کردن و کامنتشون هم کردن ، اِنیوِی شما خودت هم در دوره اینکارا رو میکنی
پس امیدوارم در این زمینه خوب عمل کنی که فکر میکنم همینطورم میشه
تشکر آخر کامنتت هم خیلی خاص بود
ازت هم تشکر میکنم بابت تحسین هایی که بر من کردی و کامنت خوبی که برای من نوشتی
ایشالا که همیشه سلامت باشی محمدحسن گل گلاااب
سلام به حمید حنیف عزیز
سپاسگزارم از ایه های نورانی قرآن و کامنتی که نوشتی
خیلی لذت بردم
این کامنت سرشار بود از لیستی
از توانمندی هایی که داری
و علاقمندی هات به حوزه صنعت.
تحسین میکنم که ته هرچیزی که مربوط به شغلت میشه یا تو ذهنت دنبالشی در میاری و پیگیرش هستی
یادگیری خیلی خوبه ..
دوشب پیش سعیده جان کلی عکس برام فرستاد از ماشینهایی خفن و
لاکچری ، گفتم سعیده الان که رسول جان هم شیفته ،ما به یه عدد حمید امیری نیازمندیم که بیاد واینارو دونه به دونه به ما معرفی کنه تا تکلیف مون معلوم بشه که باید کدومش انتخاب کنیم !!!
خلاصه از خوبیات تعریف کردیم باشد که به وقتش
جبران کنی برامون با ایه های الهی .
سعیده گفت این پسره فردا کامنت مینویسه
که بهم الهام شد پشت سرم حرف میزدن !!!
خلاصه امشب هم رسول جان تو صحبت با سعیده جان شروع کردن از شما تعریف وتمجید کردن
مخصوصا از اینکه تحقیق درزمینه قرآن وایه ها میکنی و خداروشکر بارها تو کامنتهات نشانه و راه هدایت برامون شدن ، خدا حفظ تون کنه ان شاالله.
میدونی چی توذهنم بود گفتم این مدت حمید عزیز خوب داره رو باور لیاقتش کارمیکنه که تو کلام ما و مکالمه های ماهم وارد شده
و داره خوش میدرخشه خداروشکر.
وجود ارزشمندت رو قدردانیم و
بی نهایت دوووووست داررررریم .
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَالَّذِینَ جَاءُوا مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ»
ﻭ ﻧﻴﺰ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﻰﮔﻮﻳﻨﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ، ﻣﺎ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﺎ ﭘﻴﺸﻲ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯ ، ﻭ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ، ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻭ ﻛﻴﻨﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﺪﻩ . ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺗﻮ ﺭﺅﻭﻑ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ (١٠ حشر)
——————————————————
سلام و درود فراوان به فاطمه خانم و رسول جان ، الهی که حال دلتون عالی عالی عالی باشه. بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم. از درگاه خداوند متعال بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و براتون درخواست میکنم.
از تحسین و احساس خوبی که بهم دادین سپاسگزارم.
ببینید ماشینهای لاکچری که همه اش خوبن، فقط یه سری جزئیات توی طراحی هست که خیلی مهمه ماشین فقط آمریکایی باشه… حالا تلاش بنز و بی ام و و پورشه و لامبورگینی و تویوتا و سایر خودرو سازها هم تحسین برانگیزه ولی خب ماشین فقط و فقط امریکایی باشه. این نظر شخصی منه ، دوستان هر کسی هم نظر دیگه ای داره نظرش اشتباهه و فقط من درست میگم (در این حد منطقی – صرفاً جهت شوخی)
استاد بارها توی دوازده قدم میگن جهان به تنوع نیاز داره. همه یه شکل فکر نمیکنن ، همه یه مدل لباس یا یه مدل ماشین یا سبک زندگی خاص رو نمیپسندن.
جهان جهان تنوع هاست و همین تنوع ها باعث رشد جهانه.
——————————————————
در ادامه بسیار از لطف و محبت و بزرگواری شما و رسول جان سپاسگزارم و اینکه پشت سرم اینقدر از من به نیکی یاد کردین و منو تحسین کردین ، فقط بخاطر زیبایی درون خود شماست. اینکه یاد گرفتین تحسین کنید و از هر شخصی فقط به نکات مثبتش توجه کنید وگرنه لابلای همین کامنت های من نکات منفی هم هست. اما اینکه شما به نکات مثبت توجه میکنید این نشان از رشد و تعالی شماست.
——————————————————
در مورد آیه های قرآن که گفتین واقعاً هیچ اعتباری به خودم نمیدم و فقط اشاره میکنم به این ابیات شعر از حافظ شیرازی که میگه: «آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم ؛ اگر از خمر بهشت است اگر باده مست»
یا
«در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند؛ آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم»
هر کلامی که من مکتوب کردم و احساس خوب و مثبتی رو ایجاد کرده همه و همه اعتبارش با الله ست ، (دیوونه بازیا ولی مال خودمه) ؛ قدرت همین حرکت انگشتان ما روی کیبورد ، همین قدرت بینایی و شنوایی و قلبی که سالهاست بی وقفه میتپه و اکسیژنی که تنفس میکنیم، همه و همه با الله ست.
«قُلْ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ ۖ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ»
اینو برای سعیده خانم هم نوشتم توی کامنت (طبق چیزی که از کامنت سعیده جان فهمیدم حوالی اون زمانی که شما داشتین گفتگو میکردین) من از شیفت برگشته بودم و توی خوابگاه، توی اتاق خودم تنها بودم. چراغ رو خاموش کرده بودم که بخوابم(جهت کنترل ذهن) ولی خوابم نمیبرد و توی تاریکی نشسته بودم و با خداوند حرف میزدم، که من الان دوست دارم از توحید بشنوم و حرف بزنم. دوست دارم در مورد آیات قرآن گفتگو کنم. دوست دارم از قانون بگم و بشنوم. ولی تنها هستم و آدم های اطرافم هیچکدوم این مداری نیستن.
(اینم بگم که جو خوابگاه اصلا جو تنهایی نیست. من اراده کنم میتونم برم توی جمع بچه ها ، یه چندتا هستن تا برگشتن میرن باشگاه، اتفاقاً من به باشگاه و تمرین علاقه دارم. یه عده شون پای تلویزیون و فیلم و سریال و فوتبال میشینن، یه عده شون اهل بازی مافیا هستن…) میشه تنها نبود و من تنهایی رو انتخاب کردم، میشه گفتگو کرد و من گفتگوی توحیدی رو درخواست میکنم ، میشه توی جمع بود و مسخره بازی درآورد ولی من گفتگوی سالم و شادی و خنده درست رو میخوام.
——————————————————
از خداوند درخواست میکنم کمکم کنه و حمایت و هدایتم کنه که تکاملم رو جوری طی کنم که توحید اصل و اساس زندگیم باشه . یه زمانی دوست داشتم بچه های سایت رو پیدا کنم و باهاشون ارتباط بگیرم. ولی دیدم این حاشیه است. اصل خود توحیده. اگر بسپارم جریان هدایت خودش اتفاقات رو رقم میزنه. من برم جایی توی جمع بچه های سایت بشینم و بخوام حرف بزنم ولی نتیجه دستم نباشه، هر چقدر حرف بزنم این اصلا مهم نیست.
(نتایج قابل مشاهده و قابل اندازه گیری)
——————————————————
از لطف و محبت و دوستی و مهربانی شما و رسول جان بینهایت سپاسگزارم ، و مشتاق دیدار شما دو عزیز هستم.
بینهایت تحسینتون میکنم؛ شما برام الگوی هم مداری توی زندگی و روابط زناشویی هستین.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام، کاکو حمید
آقو، تولدت مبارک، با تاخیر.
خیلی هم تولدت روز باحالیه. همه تعطیلن و کلی خاطرات خوب میسازن.به همین خاطر، وقتی اسم 14 و 15 خرداد رو آوردی، کلی احساس خوب سرم خراب شد…دمت گرم که دنیااومدی!
تو واقعا فوق العاده ای. این همه قابلیت و استعداد و شور و شوق تمام نشدنی برای یادگیری چیزهای جدید، واقعا چشمگیر و تک هست. تحسین بر تو.
از بودن توی این سایت، وقتی احساس خوب بهم دست میده که حرکتی عملی بر مبنای آموزه های اینجا انجام میدم. اونوقت همه چیزخیلی خوب و درسته.
سالها توی صنعت کار کردم. بعد از بازنشستگی، حالا تازه فهمیده ام که: عجب…! من اصلا میون اون آدما و اون دستگاهها، اشتباهی بودم!
حالا، زندگیم خیلی لذت بخش تر و بهتره، چون مشغول به کاری هستم که از صمیم قلب دوستش دارم. همراه با هم مدار شدن و کار کردن با نزدیکترین رفیق کودکیم که انسانی بسیار شریف و وارسته و هنرمند است و … باورش نداشتم! فهمیدن همین موضوع، تا حالادوسال زمان برده! آنقدر از علایقم دور شده بودم که دیگر به سختی به یاد میاوردمشان!
چرا باورم نمیشد که این، کاری است که دوستش دارم؟ چون مشرک بودم و باورم نمیشد که ازش پولی در بیاد و بتوانم استقلالم را باهاش تامین کنم… پس، رفتم توی بخش صنعت وهر روز و هر روز ماندن توی جهنم را مرور کردم….!
اصلا تلقی من از استقلال، از اساس غلط بود. یادم میآید که حتی روم نمیشد سر نماز، چیزی از خدا بخوام! همه ش میگفتم: نه، زشته! واسه مرد افت داره!!
ماحصل آن ذهنیت و اعتقاد به کمبود، 90 میلیون پاداش سنوات پس از کسر کسورات و اعمال قانون من در آوردی جدید بود که پاداش سنوات ما را به دوسوم تقلیل داد …تازه همون رو هم پارسال بهم دادند، البته بعلاوه حقوق ماهیانه باز نشستگی.
باور کردنش سخت است، ولی توی همین 2 سال، 4 برابر آن پول را با خانمم ، از راه علایق مشترکمان در آوردیم. تازه امسال توانستم به لطف خدای بزرگ، بچه هایم را به یک خانه که لایق خانواده ام باشد، بیاورم.
توی کاری که عاشقش نیستی، هر چه هم فداکاری بکنی….بگذریم، شاکر تمام و کمال خداوند بزرگ هستم که این درس را به من آموخت، وگرنه از خود استاد عباسمنش هم، چنین چیزی را صد در صد نمی پذیرفتم .
امیدوارم بهترین اتفاقات برایت بیفتد و با بهترین و نزدیکترین رفقا هم مدار شوی… من توی 37 سالگی، همزمان با تولد فرزند دومم، تازه رفتم دانشگاه لیسانس بگیرم!!
زندگی، عجیب بلنده! به پشت سرت که نگاه میکنی، بعضی جاها و کسان را اصلا یادت نمیآید!!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.
سلام و درود به شما آقای بردبار عزیز و گرانقدر. الهی که حال دلتون همیشه همیشه عالی و مثبت و توحیدی باشه.
از شما ممنونم بخاطر کامنت ارزشمند تون ، و صد البته متشکرم بخاطر تبریک تولد. تولدم 15م بود البته اشکالی نداره چون من امروز 12 روزم شده هنوز دارم ونگ میزنم ، یه پستونکی، شیر خشکی چیزی برام کادو بیارید حل میشه. از شما متشکرم بخاطر تحسینتون و احساس خوبی که توی کلماتتون جاری بود.
از روزی که کامنتتون رو دریافت کردم فکر کنم 4-5 بار تلاش کردم پاسخ بنویسم ولی هر بار اون چیزی که باید به قلبم جاری نمیشد.
یکی از دلایل اینقدر مکث کردن هم این قسمت صحبت تون بود «سالها توی صنعت کار کردم. بعد از بازنشستگی، حالا تازه فهمیده ام که: عجب، من اصلا میون اون آدما و اون دستگاهها، اشتباهی بودم» تموم 16-17 سال سابقه کارم مثل نوار ویدئویی جلوی چشمم رد شد.
تمام طول این مدت تلاشهایی کردم برای تغییر و بهبود، یه جاهایی خوب عمل کردم ولی یه جاهایی نمیدونم خوب نبود یا من عجولم ، که من هنوز لابلای این آهن آلات گیر افتادم. همین چند روز پیش بود قرار بود بریم عملیات موقع پیاده شدن از ماشین آتش نشانی پام توی پله ماشین پیچ خورد و از بالا یه جوری محکم خوردم زمین که هم تمام تاندون های مچ پام پیچ خورد، و هم رو کمر خوردم زمین… لابلای اون همه درد اولین سوالی که از خودم پرسیدم ، تا کی قراره ادامه داشته باشه ؟؟ ولی خب بلافاصله بعدش و روزهای آینده سعی کردم کنترل ذهن کنم که قطعاً اینجوری نمیمونه، قطعاً نتایج بزرگ هم خواهد اومد همونجوری که نتایج کوچیک همین الان موجوده.
فردای اون روز با پای پاندپیچی شده سعی میکردم روش راه برم که دردم ساکت بشه. نمیخواستم ضعف نشون بدم، حتی وقتی چند نفر دور و برم بودن سعی میکردم آروم راه برم که لنگ زدن پام رو پنهان کنم. نمیخواستم کسی بفهمه، حتی با همون وضعیت رفتم بالای مخزن 20 و چند متری. ذهنم همش میخواست یه نجوا کنه، یه نق بزنه ، هر بار میگفتم این نیز بگذرد. تغییرات کوچیک رو یاد خودم مینداختم. میگفتم ببین اوضاع داره تغییر میکنه، نگران نباش. از طرفی نمیشه قانون تکامل رو دور زد. یه کارهایی دارم انجام میدم که باید صبور باشم تا نتیجه بده.
خدا رو شکر که دارید کاری رو انجام میدین که بهش علاقه دارید. هر کاری توش علاقه باشه قطعاً سرعت رشد و پیشرفت چندبرابر میشه ، از طرفی حتی خلاقیتهای ذهن هم چند برابر میشه. من خودم توی کارهای مختلفی که انجام دادم و خلاقیتش رو داشتم که چیزای جدید ارائه بدم ولی بخاطر اینکه به اون کار علاقه نداشتم میگفتم چه اهمیتی داره؟!
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر نتایج تون. واقعاً وقتی نتایج دوستان رو میخونم هم از صمیم قلبم خوشحال میشم و هم ایمانم قویتر میشه به ادامه مسیر. وقتی به زمینه علاقمندیم نگاه میکنم میبینم باورهای من و علایق من خیلی خیلی با هم متفاوت هستند. ولی الهام و هدایت الهی هیچوقت اشتباه نمیکنه.
«توی کاری که عاشقش نیستی، هر چه هم فداکاری بکنی….بگذریم» چقدر با این جمله تون موافقم. هم با قسمت اولش ، هم با اون بگذریمش.
مهم فقط مسیر علاقه است. مسیر علاقه توش رشد داره، فداکاری داره، پرداخت بها داره ، خلاقیت داره، شوق و انگیزه داره ولی واقعاً ارزششو داره.
تحسینتون میکنم بخاطر همه تک تک نتایج تون.
ممنونم که تجربیات تون رو با من به اشتراک گذاشتین.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام وصدسلام به آقا حمید گُل همشهری عزیزم ،خداقوت پهلوون…
همون دیگه روز جمعه بدنیا اومدی واکثریت سرکار نبوده و همه حواس ها به شما بوده ومهم تراینکه درتقویم هم روز تولدتان همیشه درخاطره ها مانده وفرمودید ماه خرداد تولدتونه ومی خواستید بهتون تبریک بگیم ،من ازصمیم قلبم بهتون تبریک عرض می کنم باکلی دست زدن وکِلِ بوشهری وجیغ وهورا…..
حمیدجان کامنت زیباوطولانی ات که ازبوشهر تاعسلویه بود راخواندم وچقدر خندیدم خدانکششت پسر
من خودم هم اهل خنده وشادی هستم وپرانرژی ازبس که ازکودکی خُرما خوردیم گفتم بالای (خُ) بزارم والا سوء تفاهم نشه وباز من وخنده وروده بُر شدن به حدی که شکمم درد گرفت خدا زیادت کنه خخخخخخ، ان شاالله همیشه شادوسلامت باشید وبخندید ….
یک سری بامصطفی جان رفته بودیم دریای دلوار گفتم بزنه وآقا حمید روببینیم احساس می کردم همون اطراف هستید ،واقعا ساحل دلوار بی نظیره ،خدایاشکرت.
خلاصه که پسر فوق العاده ای بخدا،توچقدر ماشالله به لطف خداوند ،مغز زیباوذهنِ فعالی داری واین ها همه برگرفته ازبه دنیا آمدن تان درروز جمعه بوده ها ،شک نکن یعنی یه روز این ورواون ور می شدی معلوم نبود چه می شد والان بامن حداقل هم فرکانس نبودی وهم ژن در خیلی موارد که بیان کردید ازجمله اینکه من هم عاشق زبان انگلیسی وهرروز دارم آموزش می بینم وکلی لذت می برم ،مورد بسیار مهم دیگر مدت
عضویت زیبای من درسایت طلایی که دورقم 55 درآن چشمک می زند ودیگر تامااااام ، خداروشکر….
دعا می کنم بااین دلِ پاک ومهربونت درکار هم به خواست خداوند وایمان وتوکل واقعیِ خودت وبرداشتن قدم های طلایی دراین مسیر زیبا وتوحیدی و درکناراستاد عیاردارمان ،خودکفا بشوی وکار کردن برای شخص ویادولت وغیره برای کسانی بماند که دوست دارند ومن این تلاش وپشتکارِ باعشقی که دراکثر دوستانم می بینم کم مونده همه به یک نقطه خاص از فضا برویم وخداوند یه هوووووو بگوید جمع کنید اینجا ماموریت تمام بااستاد تشریف بیارید مکان بهشتی که برایتان درنظر گرفته ام ،خداست دیگر هرکاری خودش صلاح بداند …
حمیدجان بی نظیری ….
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید…
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام و درود فراوان به شما مریم خانم. الهی که حال دلتون عالی عالی عالی باشه.
دست و کِل و جیغ و هورا ، «به همراه نی انبون لطفاً»
الهی که همواره شاد و سلامت باشید و خدا رو هزاران بار شکر.
ممنونم از لطف و محبت شما و بینهایت سپاسگزارم بخاطر تبریک تون. الهی که همیشه در پناه رب العالمین سلامت و شاد و خندون باشید.
به جان خودم دیگه همه میدونن خرما چیه ، اینو دیگه سخت نگیرید. معمولاً آخر هفته ها میرم سمت دلوار ، یه وقتایی دلم میخواد برم توی ساحل و از سکوت و آرامش و صدای دریا لذت ببرم. ولی خب یه وقتایی هم میریم تو پاساژ ها و اکثر بعد از ظهرها بوشهر ساحلی هستم، چون وقتی فایلهای استاد رو گوش میدم نمیتونم یه جا بشینم ، باید راه برم و فکر کنم به صحبتهای استاد. یه وقتایی هم هدف فقط ورزش کردنه. یه وقتایی هم کنترل ذهن ، یه وقتایی تجسم یه وقتایی هم میشینم روی یه نیمکت فقط به غروب خیره میشم. همیشه هم این نجوا هست که الان داری وقتتو هدر میدید ولی یادم میاد به صحبت همیشگی استاد که میگه ، حال خوب مساویست با اتفاقات خوب.
الهی که همیشه حالتون خوب باشه و زندگی تون پر از اتفاقات خوب.
گفته بودین که توی دلوار حس میکردین من اونجا هستم، شاید هم بودم. نمیدونم ، ولی یه چیزی رو میدونم که قانون همیشه درست کار میکنه. چه ما آگاهانه تلاش کنیم براش و چه تسلیم جریان هدایت باشیم. اگر قرار باشه افراد همدیگه رو ببینن ، میبینن. پارسال بود خیلی اتفاقی توی یکی از پاساژهای دلوار یه صدای آشنایی رو شنیدم، گفتم عه این که صدای استاد عباس منشه ، رفتم داخل مغازه دیدم فروشنده داره از توی لپتاپش استاد عباس منش گوش میده ، نمیدونم چه فایلی بود. یکی از محصولاتی بود که من نداشتم، سلام و احوالپرسی کردم گفتم مخصوصاً چون داشتین استاد عباس منش گوش میدادین اومدم داخل. گفتگوی خوبی داشتیم و اون بنده خدا خیلی فرکانس بالایی داشت. و بسیار انسان تحسین برانگیزی بود.
این ماجرا رو گفتم که بگم قانون همیشه کار میکنه و ما با آدمهایی هم فرکانس و هم مدار خودمون ملاقات میکنیم ، یا آدمها وجه مثبت و زیبای درونشون رو به ما نشون میدن، یا اگر هم با آدمی ظاهراً منفی ملاقات کنیم یا مثل من توی شرایطی باشم که محیط کار هنوز یه سری ناخواسته دور و برم هست یعنی من هنوز به اندازه کافی تغییر نکردم. فکر میکنم تغییر کردم. اگر من فقط روی خودم متمرکز باشم و به اندازه کافی تغییر کنم جهان بقیه کارها رو خودش برام انجام میده. پیشنهاد میکنم آیه 18 سوره آل عمران رو یه نگاهی بندازید ؛ با اینکه خداوند همواره قدرت مطلق هست، ولی خداوند میاد در برابر انسان شهادت میده و دو بار میگه «لا اله الا هو» که یه مفهومی رو بیان کنه «قائماً بالقسط» اینکه خداوند همواره برپا دارنده عدالته. همه چیز درست و عادلانه است در جهان. شرایط فعلی همه ما و جایگاهی که هستیم همه و همه عادلانه است. نمیدونم کامنت های سعیده جان رو دنبال میکنی یا نه. چقدر عالی و لذتبخش داره یکی یکی اتفاقات خوب براش میافته. و خداوند حمایتش میکنه. چون ایمانش رو ثابت کرده و حرکت کرده. اون شرایط هم برای سعیده جان کاملاً عادلانه است. و بر اساس لیاقتش داره نتایج رو کسب میکنه.
شد شد، نشد هم میرم میشینم کنار پیرمردهای بوشهری تو جفره ماهینی، به زمین و زمان مونگه میدیم ، والله بخدا چه میخا بشه.
در پناه رب العالمین باشی خواهر بزرگوارم ، همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید و به آقا مصطفی هم سلام برسونید. همواره خندون باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
به نام خدای مهربان سلام خدمت آقا حمید عزیز و دوست داشتنی آتش نشان مهربان
آقا نوع کامنت نوشتنت با شغلت همچین همخونی نداره به نظرم شغلت رو عوض کن بابا به سلامتی مثلاً شما آتش نشانی بعد میای با کامنت هات آتشی بر دل ما میزنی که هزارتا ماشین آتش نشانی با آب فشار قوی هم نمیتونن این آتیش رو خاموش کنن(مزاح کردم)خدا قوت به شما انشالله در تمام مراحل زندگی موفق باشید بی نهایت از کامنت هاتون لذت میبرم و استفاده میکنم راستی منم مثل شما باور دارم که خیلی زود همه چیز رو یاد میگیرم شغلم کمک پرستاری هست و توی بخش آی سی یو کار میکنم اونقدر کنجکاوم که هر وسیله ای که توی آی سی یو هست رو میرم سرکمیکشم ببینم منو چی داره چجوری کار میکنه الان دیگه هر مانیتوری خراب میشه من سریع درستش میکنم و یه جورایی بچه های واحد مهندسی پزشکی رو تنبل کردم چون بهم گفتن هروقت فرهنگیان شیفته ما از بابت آی سی یو خیالمون راحته
همکاران میگن ول کن آقا این چیزا که به ما ربطی نداره من خیلی باهاشون بحث نمیکنم ولی تو دل خودم میگم یه بچه عباس منشی نمیتونه کنجکاو نباشه چون میدونه همه چی در تسخیرشه و میدونه از پس هرکاری برمیاد به این دلیل به همه چی کار داره حتی اگه وظیفش نباشه چون دنبال رشد و پیشرفته.
بازهم تحسینت میکنم بخاطر نظرات ارزشمندت که پر از بوی خداست.
دمت گرم آتش نشان مهربان.
سلام و درود به شما داداش خوشتیپ و خوش پوش. الهی که همیشه حال دلت عالی باشه ، ازت متشکرم بینهایت.
با اجازه شما به پروفایل تون یه سرکی کشیدم و دیدم چه دوره هایی رو کار کردین و داستان هدایت تون رو خوندم و کلی تحسینتون کردم. الحمدلله رب العالمین بخاطر همه نتایج عالی تون. بینهایت تحسینت میکنم و بشدت با حرف شما موافقم روزی نیست که خودم به خودم نق نزنم که حمید تو اینجا چیکار میکنی؟
ولی قانون تکامل رو نمیشه دور زد. من یه گذشته ای رو داشتم با یه سری تصمیمات و باورهای غلط و اینها آروم آروم تغییر میکنه. هر بار توی محل کار به شرایط سختی میخورم به خودم میگم اینجا جای تو نیست ، یه کم بیشتر روی خودت کار کن. سالها پیش وقتی توی یه کلیپ دیدم چطوری سیستمهای اطفا حریق اتوماتیک ساخته شده که با دقت و موثر توی کوتاهترین زمان حریق رو اطفاء میکنن، به خودم میگفتم حمید ببین، این آینده است، شغل تو در حال انقراضه و در آینده ماشینها و تجهیزات اتوماتیک قراره کار تو رو انجام بدن، تو باید اطلاعات آتشنشانیت رو بیاری این سمت.
به وضوح دارم تغییر فرکانسی رو میبینم. وقتی تمام دغدغه همکاران من شده دنبال وام دویدن ، و من دارم آخرین اقساطی رو که دارم دو تا دوتا پرداخت میکنم تا زودتر debt free بشم، میبینم همکاران رفتن یه بازی نصب کردن توی تلگرام به امید اینکه یه همستر میلیاردرشون کنه ، فقط با لمس صفحه گوشی بدون خلق کردن هیچ ارزشی ، و من نشستم یکی یکی جلسات دوازده قدم رو گوش میدم… وقتی میبینم بقیه بیش از نصف حقوقشون رو میدن برای قسط ولی من خیلی شرایط بهتری دارم، آرامش و معنویت و سلامتی رو دیگه نمیتونم با اعداد و ارقام بیان کنم. همه اش پای اخبار و تلویزیون و بحث سیاسی هستن… ولی من یا دارم فایل گوش میدم، یا ورزش میکنم یا قرآن گوش میدم، یا حتی با آرامش خاطر ساعتها میشینم و از یه منظره غروب لذت میبرم و از آرامشم لذت میبرم، اینا واقعاً قیمت نداره؛ من بارها توی محل کار مسائل مختلفی رو حل کردم که بقیه نتونستن، یا آموزشهایی رو برگزار میکنم که بقیه نمیتونن، یا یه روز میام سر کار رئیس از بین کل افراد شیفت فقط یه دونه لوح تقدیر و کارت هدیه به من میده و نه به بقیه، اینها همه اش نشانه است از تغییر فرکانسی و تکاملی که آروم آروم داره شکل میگیره.
از تحسینت بسیار ممنون و سپاسگزارم. و بسیار تحسینت میکنم که اینقدر عملگرا و دست به ابزار و دست به اقدامی. تعمیر کردن تجهیزات، حتی اگر بابتش چیزی به شما پرداخت نکنن، شما داری ارزش خلق میکنی و از طرفی اطلاعات خودتو بالاتر میبری. این مهارت و کنجکاوی و خلاقیت و عملگرا بودن تون رو بینهایت تحسین میکنم ، مطمئنم یه روزی با همین توانایی ها کارهای بزرگی خواهی کرد و میای برامون مینویسی به لطف الله مهربان.
دم شما هم گرم انسان ارزشمند.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام خدمت برادر عزیز و خوبم
بی نهایت ممنونم ازت
خواهش میکنم باعث افتخار من بوده که پروفایل من رو نگاه کردید و ازتون تشکر میکنم که وقت گذاشتید و خوندید این برای من باعث خوشحالی هست.
درباره موضوعی که مطرح کردی باید بگم من هم دقیقا نگاه شما رو به کار خودم دارم اصلا نمیتونم توی جمع همکارانم بشینم و همیشه هم از من گله مندند که چرا پیش ما نمیای چرا درباره هیچی نظر نمیدی چرا پیج اینستا نداری و…و بارها شده که به خودم گفتم من چرا اینجام چرا باید این همکاران رو داشته باشم آدم های خوبی هستند ولی ذات من فرکانس من اون ها رو پس میزنه و نمیتونم ارتباط برقرار کنم باهاشون …
به هرحال مسئولیت این مورد رو هم میپذیرم و مطمئنم اگر اینجام یعنی تقصیر خودمه یعنی هنوز فرکانس هام به اندازه ی کافی رشد نکردن هنوز باورهام به اندازه ی کافی عوض نشدن ولی من ناامید نمیشم و ادامه میدم و مطمئنم همه چی تغییر میکنه همینطور که تا امروز و به اندازه تغییر من اوضاع بهتر شده اما به قول خانم شهریاری عزیز من با خدا تقسیم کار میکنم لذت بردن و عمل صالح با من مدیریت کارها با خدا انصافا هم تقسیم عادلانه ایه من که مالک پوست نازک هسته ی خرما هم نیستم اما اون ارباب و مالک کل کیهان از من انتظاری نیست اما از اون خیلی انتظار هست.
بی نهایت شما رو تحسین میکنم و به طرز عجیبی باهات احساس صمیمیت میکنم انگار که سالهاست با شما دوستی داشتم
خیلی از نظراتت استفاده میکنم.
انشالله همیشه موفق و سربلند باشی.
درود بر شما برادر گرامی و ارشمندم ، آقای حمید امیری عزیز
سپاسگزارم از خداوند مهربان و توانا که هدایتم کرد ، پیام ارزشمند شما رو مطالعه کنم و بهرهمند گردم.
آقا حمید عزیز ، این روزها که روزهای پایانی دههی سوم زندگی ام هست ، دارم وارد دههی چهارم زندگی ام می شوم و کوله باری از تجربیات شیرین و تلخ را به همراه دارم …
به این نتیجه رسیدم که تمام اون تجربیات به ظاهر تلخ هم ، شیرین بودن و نیاز بودن تا من درس هایی ارزشمند یاد بگیرم و این درسهاب عبرت را در ذهنم تثبیت کنم تا بتوانم ازش استفاده کنم برای ساختن زندگیای زیبا تر
حمید عزیز ، برادر گرامی و ارشمندم ، اکنون که 29 سال سن دارم و هنوز طعم شیرین مزدوج شدن رو نچشیدم ، دیگه مثل گذشته به خودم نگاه نمی کنم و نگاهی سرزنش گر به خودم ندارم … بلکه بسیار خوشحال و سپاسگزارم و این رو موهبتی از جانب خداوند می دونم که هنوز ازدواج نکردم
همین چند روز پیش بود ، مادر و خواهر گرامی ام اومده بودن صحبت از ازدواج بنده داشتن و درخواست می کردن که اگر من اجازه بدهم برایم به خواستگاری بروند …
البته که این امر را با هدایت الله در زمان مناسب رقم خواهم زد …
من در مورد مقولهی زیبای ازدواج اینطور باور هایم را ساخته ام …
از اونجایی که خداوند برایم فقط خیر می خواهد ، باید من تا به این سن یه سری الگوهای موفق و نا موفق در این زمینه می دیدم ، تجربه های متفاوتی از رابطههای عاطفی با دختر های مختلف می داشتم تا به علم برسم … منظورم از به علم رسیدن اینه که … به شناخت بهتر از خودم ، نیازهایم ، علایق و سلایقم ، سبک زندگی ای که دوست دارم داشته باشم …
باید به درک بهتر و عمیق تری از دختر می رسیدم … نیازهای این آدم چیه … تفاوت ها و تفاهم هاش با من چیه ، اگر چطور رفتار کنم و زندگی رو به عنوان مرد خانواده مدیریت کنم ، تجربه زیباتری از یک زندگی زناشویی خواهم داشت
اگر چطور رفتار کنم و خانواده ام را مدیریت کنم می توانم پدر بهتری برای فرزندانم باشم ، فرزندانی در صلح ، باهوش و با عزت نفس و مفید را به این جهان و این اجتماع هدیه بدهم.
و ….
من کل این پکیج را رسیدن به علم نام گذاری کردم
و خوشحالم از اینکه اکنون و در سن 29 سالگی یا 30 سالگی می خواهم این امر مقدس و الهی را رقم بزنم
و یقین دارم که زندگی ای تو ام با عشق و مودت و سراسر زیبایی را تجربه خواهم کرد ، ان شا الله.
شما بسیار قلمی زیبا و دلنشین داری برادر عزیزم ، قلبی پاک ، ستودنی و خیرخواه داری … و از آنجایی که بسیار سخنور خوبی هستی … بسیار قدرت بالایی داری در نگارش جملات و بسیار هم روحیه شاد و سرزنده داری که درون متن هایت خودش را فریاد میزند.
بسیار بسیار تحسینت می کنم
بسیار بسیار به خودم می بالم و افتخار می کنم که در حدی خودم را با ارزش دانستم و ارزش هایی درونم خلق کرده ام که در حمع دوستانی ارزشمند همچون … شما ، آقا اسدالله برادر بزرگتر و ارزشمندم ، سعیده جان خواهر بسیار بسیار خوش قلب و ارزشمندم ، آقا احسان ، که من بسیار بسیار احساس خوبی از دل نوشته هایش می گیرم ، استاد عطار روشن ، باران خانم ، خواهر زیبا و زیبا اندیشم ، الهه خانم رشیدی خواهر عکاس و هنرمندم و … اونقدر تعداد این انسان های همانند فرشته در این سایت الهی زیاد است که زبانم از بیان قاصره … اگر که بخواهم تک به تک نام ببرم
حمید عزیز و بزرگوار این دیدگاه را به پاس قدردانی و به عنوان هدیهای ارزشمند تقدیم حضورتون کردم ، امیدوارم که به قلب زیبای شما هم بنشینه
چون از دیدگاه شما برداشت های مفیدی داشتم دوست داشتم نگرش و باوری که به تازگی درونم جوانه زده و دارم بهش آب و نور میدهم و این نهال را تنومند تر و قوی ترش می کنم را تقدیم نگاه تون کنم.
امید دارم که برای شما هم مفید واقع بشه ، ان شا الله.
شاد باشید.
سلام و درود فراوان به محمدحسین عزیز.
الهی که حال دلت عالی و مثبت باشه. بینهایت تحسینت میکنم. پیشاپیش تولدت مبارک ، نمیدونم خردادی هستی یا تیرماهی، لطفاً اطلاع رسانی کن.
نگرانش نباش هنوز وقت داری از دهه سوم زندگیت لذت ببری. چون 30 سالگی هنوز مونده. از 31 سالگی وارد دهه چهارم میشی.
خیام نیشابوری میگه:
«این قافلهٔ عمر عجب میگذرد ؛ دریاب دمی که با طرب میگذرد»
«ساقی غم فردای حریفان چه خوری ؛ پیش آر پیاله را که شب میگذرد»
(اینو باید بیای بوشهر، قهوه خانه سنتی حاج رئیس ، با سبک خیام خوانی بوشهری بشنوی و ازش لذت ببری، اگه وقت کردی خیام خوانی بوشهری رو سرچ کن حالشو ببر، یه سبک موسیقی سنتیه)
پسر از دهه سوم زندگی توحیدیت لذت ببر و با افتخار و اقتدار دهه چهارم رو شروع کن.
یه چیزی رو میخوام برات تعریف کنم فقط قول بده بین خودم و خودت و بچه های سایت بمونه.
نامبرده برای ازدواج کلی تقلا و عجله کرد و توی 24 سالگی ازدواج کرد و با اینکه هیچی از قانون نمیدونست توی هفته اول زندگی مشترکش یه حسی به قلبش الهام شد که این ازدواج کلا اشتباه بوده و الان 13 سال از اون روز میگذره. هر روز به امید اینکه زندگی بهتر میشه و تغییر میکنه ادامه دادم ولی هر بار این باور تقویت شد که ما بهتره هر چه زودتر از هم جدا بشیم و اینقدر وزنه به پای همدیگه نباشیم. همسرم بسیار انسان ارزشمند و بزرگواریه و صدها ویژگی مثبت داره. ولی ما با متر و مقیاس های غلطی وارد این ماجرا شده بودیم.
نمیگم ازدواج کن یا نمیگم ازدواج نکن. بهت پیشنهاد میکنم قبل از اینکه ازدواج کنی اول حسابی خودت رو بشناس. حسابی روی خودت کار کن. خدا رو شکر که دوره عزت نفس رو داری یه مدت یه تمرکز جدی بذار روی عزت نفس، بعدش هم ان شاالله از خداوند کمک بگیر برای دوره عشق و مودت. و ان شاالله دوره احساس لیاقت، تو مسیر از خداوند کمک بگیر هدایت بشی بهشون.
چرا اینا رو میگم ؛ کسی منو راهنمایی نکرد ، اول یه مقاومت شدیدی شد که ازدواج نکن، بعدش هم گفتن خب حالا که میخوای باشه ، ولی ما نمیتونیم بهت کمک کنیم. و تمام ؛ و هیچکس نگفته بود زندگی مشترک چطوریه، و اصلا چرا باید کسی بود که بگه، من توی مدار بسیار وحشتناکی بودم و از سمت خانواده فشارهای مختلفی به سمت من بود، و من فقط میخواستم از خانواده فرار کنم و خلأهای عاطفیم رو با ازدواج جبران کنم. و اینجوری شد… قانون همیشه درست جواب میده…
اول از هر چیز توحید رو بذار مهمترین اصل زندگی؛ هر چیو میخوای در مورد زندگی مشترک با توحید بسنج و درخواستش کن و مکتوب کن و ویژگیهای یه رابطه توحیدی و اون انسان ارزشمندی رو که میخوای رو بنویس، و بارها و بارها با خودت مرور کن؛ و نهایتاً اعتماد کن به مسیر توحید. ارتباطت با خداوند همواره باید اولویت داشته باشه به ارتباطت با بنده اش.
اون ویژگیهایی رو که درخواست میکنی خودت هم باید واقعاً اونها رو داشته باشیش. یعنی اگر شخصی رو توی زندگی میخوای که توحیدی باشه و بر اساس جریان هدایت تصمیم بگیره و اهل رابطه با خداوند باشه و همواره آرام باشه، اهل تلاش باشه و روی بهبود شخصیتش هر روز کار کنه ، خودت باید همه اینا رو داشته باشی و یادت باشه که …
قوانین جهان 100٪ عادلانه رفتار میکنه، (و نه حتی 99٪ بلکه 100٪ عادلانه)
کبوتر با کبوتر، باز با باز …
الطیبات للطیبین
مردان پاک و مطهر برای زنان پاک و مطهر
تا میتونی روی خودت کار کن ، و بقیه اش رو بسپار به رب العالمین که بهترین ها رو برات رقم میزنه.
هرچقدر خودت انسان توحیدی تری باشی انسان توحیدی تری میاد به زندگی.
هر چقدر بیشتر تمرکز بذاری روی خودت ثمره پربار تری دریافت میکنی.
و براش الگو پیدا کن از افرادی که زندگی مشترک بر مبنای توحید و عشق واقعی دارن.
اولین الگو استاد عباس منش و استاد شایسته ، و چندتا از بچه های سایت خودمون که همه شون زندگی های توحیدی و عاشقانه دارن.
(خواستم چندتا از بچه های سایت رو مثال بزنم ولی جریان هدایت اجازه نداد. خودت یه سرچ کن و ببین بعضی از دوستانی که روابط توحیدی و عاشقانه دارند و برای ذهنت الگو سازی کن)
من هر ویژگی رو خواستم توی زندگی تغییر بدم شکست خوردم مگر اون ویژگیهایی که از خودم شروعش کردم. من آدمی بودم با کلی از ویژگیهای منفی (بشدت عصبی و سایر موارد …) هر چی بیشتر وقت گذاشتم روی تغییر خودم زندگیم آرامش بیشتری پیدا کرد ؛ من تلاش میکردم برای بهبود خودم و برای هدفمند شدن، همسرم هم هدفمند میشد و اون هم برای اهدافش تلاش میکرد. من توی شرایط سخت سکوت میکردم کنترل ذهن میکردم، همسرم هم آرامتر میشد. من اینجا توی سایت فعالیت میکردم، یه وقتایی سعی میکردم مباحث استاد رو بهش بگم، از من نمیپذیرفت ولی یهو یه روز میومد خونه میگفت امروز از فلانی اینو شنیدم ، منم بهش میگفتم خدا قوت، اینو من قبلاً بهت گفته بودم نپذیرفته بودی، مشابه صحبتهای استاد رو از گوشه و کنار شنیده بود و برای من تعریف میکرد؛
ولی کماکان اون تفاوت فرکانسی هر روز بیشتر و بیشتر میشه، و منم تمرکز گذاشتم روی خودم کار کنم، اگر واقعاً من تغییر کنم جهان پیرامونم هم تغییر میکنه (چیزی که به لطف رب العالمین، همین الان شواهدش رو دارم توی زندگیم میبینم)
محمدحسین جان، منو ببخش اینا رو نوشتم ولی امیدوارم فرکانس مثبت از کلامم دریافت کنی.
و کامنتم رو با این شعر از مولانا به پایان ببرم که میگه :
«بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست ؛ از خود بطلب هر آنچه خواهی، که تویی»
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
به نام خداوند خالق اراده ها
سلام و درود من را از یک عصر زیبای تابستانی از بام قم … یعنی پردیسان پذیرا باش.
حمید عزیز بی نهایت با تمام وجودم ازت ممنونم رفیق … تازگیا… یعنی از این پاسخ و پاسخ قبلی که برایم نوشتی فرکانس های خوبی رو ازت دریافت می کنم
احساس می کنم من رو خیلی خیلی دوستم داری و کاملاً هم مشخص و مشهود هستش … وگرنه چرا باید کلی وقت بگذاری و از تجربیات و درس عبرت های زندگی ات برای من بگی و اینقدر رفاقتانه راهنمایی های ارزشمندی رو برای من مکتوب کنی
می خواهم بهت بگم چشم ، چشم من تا اونجایی که در توانم و در مسیر هدایتم باشه از این سر نخ هایی که دادی استفاده می کنم.
حمید عزیز من متولد 11 اسفند هستم
خوشحال میشم شما هم اعلام کنی که یه جا یادداشت کنم و همیشه یادم بمونه.
در هر صورت بسیار بسیار بابت قلب مهربونت و تبریک تولد پر مهر و محبتت سپاسگزارم.
اونجایی که در مورد تغییر خودت گفتی و گفتی که جهان بیرونت ، یعنی واکنش اطرافیان از جمله همسر محترمت نسبت به شما تغییر پیدا کرده بود ، کاملاً درک می کردم
من خودم هم آدم بسیار عصبی و پرخاشگری بودم ، اولین تغییری که به صورت ملموس پس از شروع کار با استاد حس کردم (که خیلی هم سریع شکل گرفت) این بود که بسیار آروم و لطیف شدم
آرام آرام افسردگی ام از بین رفت ، اون خشمگین شدن های بی مورد از بین رفت ، با خودم در صلح قرار گرفتم.
امیدوارم در زمان مناسب ، زمانی که شما تایم داشته باشی ، با ماشین شخصی خودم بیام بوشهر (یعنی تا اون موقع خریده باشم) و با شما بریم دوتایی یه کمی بوشهر گردی کنیم و اوقات خوشی رو سپری کنیم و خاطرات زیبایی رو خلق کنیم … آمین
خداوند یار و نگهدار و هدایتگرت باشه به سمت زیبایی های بیشتر
به نام خدایی که همین نزدیکی ست
سلام داداش بینظیر و توحیدی م
چقدررر این کامنت زیباتون حس و حالمو عالی تر کرد
خوندنش یه لبخند زیبایی رو مهمون صورتم کرد
با تمام وجودم تحسین میکنم این همه توانایی هات رو
تحسین میکنم این وجود الهی ت رو که اینقدر زیبا به خودشناسی رسیدی
تحسین میکنم این همه حال خوبت رو
عاشقتوووم مووو کوکاااا
الان که داروم برات مینویسم اشک توی چشمام حلقه زده
الهی که همیشه شادترین باشی کوکا
الهی که همیشه غرق در عشق الله باشی
الهی که از زمین و اسمون برات نعمت و ثروت بی پایان الله بباره
خدایا شکرت ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ» (ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﻛﺘﺎﺏ ! ﻳﻘﻴﻨﺎً ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻰﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻰﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺍﺯ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺩﺭﻣﻰﮔﺬﺭﺩ. ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﻧﻮﺭ ﻭ ﻛﺘﺎﺑﻲ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ(١۵)
«یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺍﻭ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﻱ ﺳﻠﺎﻣﺖ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﻳﻜﻲﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺭﻭﺷﻨﺎﻳﻲ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻰﺁﻭﺭﺩ ، ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺐ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰﻛﻨﺪ(١۶)
(سوره مائده)
——————————————————
سلام و درود فراوان الهه جان خواهر بزرگوارم ، الهی که حال دلت عالی عالی باشه و همواره به هدایت الله وصل باشی. دلت شاد و لبت خندون ، «صدای نی انبون و دستای بندری هم بالای بالا باشه»
——————————————————
ازت متشکرم بخاطر کامنت ارزشمندت. خدا رو شکر میکنم که خداوند چیزی رو به قلبم الهام کرد تا باعث حال خوب و مثبت دوستانم باشه. الهه جان بینهایت تحسینت میکنم. وجود گرانقدر و ارزشمند شما شایسته تحسینه و لایق دریافت نعمت های الهی هستی.
از درگاه خداوند برات بهترین ها رو میخوام ، شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم
وهمه ی دوستای بهشتیم
به به خدایا شکرت هزاران بار شکرت
برای این آگاهی ها و این فایل جدید
برای دیدن این طبیعت زیبای پرادیس .
نوش جون تون استاد همه چی تموم وبهترینم
گوارای وجودتون خانم شایسته ی شایسته ترینم.
باورهای قدرتمند :
من از بچگی با این باور بزرگ شدم که
مردها کمک کننده و مهربون هستن و هرچی بخوای واست میخرند و یا تو همه چیز باهات مشورت میکنند و دنبال آسایش اهل خونه هستند خیلی صبورند و همیشه هم بهترین هدیه هارو برای اطرافیان شون میگیرند چون پدرم این جوری هست و این باور درونم به شدت قوی بود
خب پدرم توهمه کارها به مادرم کمک میکرد وچون از کودکی از شهرستان اومده بود تهران کار کنه آشپزی و کارهای خونه و نقاشی خونه و …….کاملا حرفه ای بلد بود. .
وقتی هم ازدواج کردم طبیعی بود برام که
همسرم این ویژگیهارو داره و خیلی دقیق این خواسته محقق شد
خب من با کسی ازدواج کردم که پدرومادرشون شش ماهه سال میرفتن شهرستان و رسول وبرادرشون تنها بودن و همین باعث شده بود کارخونه و کاراشپزی رو هردو برادر بلد باشند و مستقل عمل کنند.
همیشه میگفتم من با غریبه ازدواج میکنم و هیچ ترسی نداشتم که غریبه رو نمیشناسی یا فامیل خوبه و شناخت داری و…….
من کارخودمو کردم و تصمیم خودمو گرفتم.
یه باور خوبم اینه که هیچوقت تحت فشار نظر بقیه نرفتم و تحت تاثیر حرف بقیه قرارنگرفتم یعنی بخاطر تایید کردن اونها خودمو له نکردم و برام مهم نبود که حالا درباره من میخوان چی بگن ؟؟
مثال بزنم :
17اردیبهشت ماه امسال مادربزرگم (مادرمامانم ) به رحمت خدا رفتند و
خب من به مراسم ایشون که تو اردبیل برگزارشد نرفتم و لباس مشکی نپوشیدم
و همزمان به مراسم جشن روزمادرو دختر رفتم وحال کردم و تو ذهنم اصلا
برام مهم نبود بقیه اطرافیان اعم از خاله ها ودایی هام چی بگن ؟؟؟ چی تو ذهنشون داره میگذره ؟؟؟
اصلا و ابدا !!!
من فقط بارها گفتم تو ذهنم که مادربزرگم
به مکانی بی انتها رفت و وصل شد به خدا..
اینکه استاد گفتین این مراسم ها فرکانس ناخوب داره و من برام منطق محکم بود که نباید برم چون اینجاها دیگه نمیشه اعراض کرد و خودمو گول بزنم که حالا برای احترام به بقیه بایدبرم و……
نتیجه این شد که خاله ها ودایی هامو وقتی دیدم در اوج احترام باهام رفتار کردند و لبخند زدن و بغلم کردن طوری که خود مامانم تعجب کرد و من فهمیدم ارزشمندی من ربطی به کارکردن یا شرکت کردن من تو این مراسم نداره و جهان به فرکانس من ، به ارزشمندی من، فارغ از هرچیزی پاسخ میده.
یه باور درست وقوی دیگه، تو ذهنم
توانایی نه گفتن هست و هرگز وتحت هیچ شرایطی تو رودربایسی قرار نمیگیرم
این مورد میتونم بگم خیلی جاها واقعا نجاتم داده و به شدت باعث رهایی م شده
مثال بزنم : ما مراسم تولد دعوت شدیم که میدونستیم تو این مهمونی قراره چه اتفاقاتی بیفته و چه حرفایی بشنویم و چه چیزهایی ببینیم و خیلی راحت این مهمونی رو نپذیرفتیم ودرکمال احترام گفتم ان شاالله فرصتی دیگه و تو جمع خودمونی تر خدمت تون میرسیم و تمام .
چند تا از باورهایی که غلط بودن و بهترشون کردم
یکی باور هدیه دادن و کادو دادن به بقیه بود که همیشه دنبال کادوهایی به شدت گران ولوکس بودم و کم کم با کمک دوره 12قدم و دوستی با پول و از طرفی دوره بی نظیر احساس لیاقت کنترل کردم ومیکنم
و آگاهانه دارم کمرنگ ترش میکنم
و تو ذهنم تمرین میکنم که الویت خودم هستم و اون ادم از روی شخصیت منو دعوتم کرده نه صرفا برای دریافت اون هدیه .
باور غلط دیگه چشم خوردن بود که همه چیز رو باید پنهان کنیم که دیگران نبینن چرا ؟چون کسی چشم دیدن زندگی ما رو نداره
وهمین باور باعث شد که سالها تو رنج باشیم و حتی خوشی هامونم پنهون کنیم و خیلی هم ازش آسیب خوردم
و بعد که وارد سایت شدم فهمیدم از باور شرک بوده که من قدرت رو به ادمها دادم و از خدا گرفتم اگه قدرت رو از خدا بدونی مگه میشه اصلا یه ادم با دیدن زندگیت بتونه تورو چشم بزنه یا تحت تاثیر قرار بده ،اصلا من اگه قدرت رو از خدا بدونم و توحیدی رفتارکنم به ادمهایی هدایت میشم که نگاه توحیدی دارن که تو مدار دریافت نعمت ها هستند و تو این دوسال این اتفاق افتاد و من خیلی ها از زندگیم بدون زور زدن و تلاش خود به خود حذف شدن ودرمسیر زندگیم انسانهایی فرشته وار وارد شدند که خیلی جاها دستهای خدا شدن و نعمتهای الهی وارد زندگیم شد.
باور غلط دیگه ای که دارم آگاهانه بهترش میکنم
باور کمبود و جایگزین کردنش با باورفراوانی هست
دوستی با پول هست که تو دوره مقدس 12قدم گفتین استاد عزیزم ، یه زمانی پول کنارمیذاشتیم از روی باورکمبود وبرای روزمبادا و اتفاقا هم کل این پس انداز خرج
هزینه هایی غیرمترقبه میشد ….
ولی این روزها خداروهزاران مرتبه شکر که
هزینه های غیر مترقبه ای درکارنیست و داره این باور پایدارتر میشه و با احساس بهتری پول کنار میذاریم واز باورفراوانی است .
یه باور غلط دیگه م تربیت کردن بچه هام بود و
سخت گیری هام که کم کم با کمک دوره هام پذیرفتم که من تاثیری در زندگی بچه هام وتربیت شون ندارم واونا بیشتر از رفتار وعملگرایی من ورسول جان الگو میگیرند و اومدم رو خودم کار کردم ومیکنم و دست از سرشون برداشتم و باور بهتری ساختم که من بجای کمال گرایی و مادر کامل بودن بیام ومنعطف تر باشم ومادرکافی باشم و به اندازه
کافی ازاد ورها بذارم هم خودمو هم بچه هارو ونتیجه ها وارد زندگی مون شدن و واقعا بچه ها مستقل تر شدن
نسبت به روزهایی که من به زور دنبال تغییر دادنشون بودم این روزها به صورت خودکار دارند رشد میکنن نه با فشارمن.
استاد عزیزم شما بارها تو دوره ها تاکید کردین که
باور لیاقت و احساس خودارزشمندی و عزت نفس
مهم ترین چیز برای رسیدن وتحقق خواسته هامونه .
اینکه جهان جای رقابت کردن نیست و برای همه جا هست و هرکس به اندازه باورها وفرکانس هاش نتیجه دریافت میکنه و زندگی شو خلق میکنه ..
من از وقتی دست از سر مقایسه کردنم با زندگی بقیه برداشتم خیلی احساس رهایی کردم مخصوصا تو قسمت مالی که همیشه این مقایسه کردن داشتم و بعدکه کم کم اومدم و داشته های خودمو لیست کردم و هربار که میخواستم مقایسه کنم جلو چشام می ذاشتم و میخوندم
چقدر توفیق شکرگزاری بهم داده شد چقدر هدایت شدیم به زیبایی های بیشتر و چقدر نعمت دریافت کردیم
خدایا شکرت هزاران بار شکرت.
و فهمیدم چرا حضرت سلیمان تو دعاهاش همیشه از خدا میخواسته بهش توفیق شکرگزاری بده ..
چرا در قرآن خدا میگه درمقابل این همه نعمت بازهم شما ناسپاس هستین واندکی از شما سپاسگزار وشاکرهستند!!
اعتراف میکنم قبل از دوره احساس لیاقت انقدر با جزییات داشته هامو نمیدیدم و برام عادی شده بودند ..
همین دیروز وقتی داشتم موهای هلیسارو می بافتم
وجلوم نشسته بود گفتم خدایا تک تک این موها
نعمته ،عظمته ، زیباییه ، لطافته ، عشقه ..
وبعد که موهاش بافتم وبوسیدم
با چه احساس نابی کش موهاش بستم
چقدر قشنگ بغلش کردم و همون لحظه
برگشت نگام کرد و گفت مامان عاشقتم .
همین جمله برای من نشونه ای بود از خودخدا
که از زبون هلیسا شنیدم که مسیرم درسته وهمینه.
من با شناختن خودم میتونم بهترین مدارها رو تجربه کنم و به باورهای درست مالی هدایت بشم
چه جوری ؟ با فهمیدن اینکه باور چه جوری شکل میگیره ؟از توجه کردن زیاد باورشکل میگیره ،
پس بیام و به باورهای درست توجه کنم
بیام و به ذهنم ورودی درست بدم
بیام بها بدم و قید خیلی از مهمونیا و ادمها و گپ وگفت های ظاهری رو بزنم و تنهایی بودنمو ارزشمند بدونم و سرمایه گذاری کنم رو خودم وباورسازی.
حالا برای این باورها آگاهانه چیکارکردم؟ آدمهای ثروتمند که میبینم تحسین میکنم و ارزشمند میدونم چرا ؟چون باعث گسترش جهان میشن
چون دارن دنیارو جای قشنگتری میکنند
چون مهربونن و ایمان وتوکل به خدا دارند
چون توحیدی تر رفتارمیکنن و برای تایید دیگران کاری نمیکنند ودنبال درآوردن چشم بقیه و نشون دادن مال واموال شون نیستن
چون اهل خوب حرف زدن نصیحت کردن نیستن و اهل خوب کارکردن و عملگرایی هستن .
با چه منطقی ؟؟؟با این منطق که بارها رفتم و جلوی همین ادمهای ثروتمند تمرین اگهی تبلیغاتی خودمو انجام دادم و چقدر مهربان تو چشام نگاه کردن
چه با توجه گوش کردن به بیان ویژگی هام
چقدر این کارمو مهم دونستن و برام زمان گذاشتن
چقدر انجام همین تمرین احساس توانایی و ارزشمندی بهم داد استاد عزیزم فقط خدا میدونه
چقدر این ادمهای نازنین الگوهای خوبی وارد زندگیم کردن و منطق محکمی دادن به ذهنم و مهرتاییدی زدن به جمله ی طلایی شما که
ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست .
بی نهایت سپاسگزارم ازشما
استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم
بابت این فایل جذاب و سرشاراز آگاهی
عاشقتونم وخیلی دوستتون دارم .
خدا حفظ تون کنه ان شاالله
سلام به همسر جانم
فاطمه عزیزم این روزها بسیار در کنار شما در حال لذت بردن از نعمات بیشمار الهی هستم
واقعا بهت افتخار میکنم برای این حد از تغییر شخصیت در شما
بسیار متعهد در امر آموزش و عمل به آگاهی هایی که استاد جان در دوره ها به ما آموختند
این حد از تعهد در وجود شما نشان از باور کردن این مسیر الهی و توحیدی دارد
از شما همسر عزیزم برای لحظه لحظه ماندن و استقامت ورزیدن در این مسیر بهشتی تشکر و قدردانی میکنم
در کنار شما بودن لذت این مسیر بهشتی را
بیش از پیش برایم لذت بخش کرده
و از خداوند منان شکرگزاری و قدردانی میکنم.
برای ایجاد این شخصیت قدرتمندی که با استمرار و تعهد و شب بیداریهای بسیار
و تمرکز بیش از حد ایجاد کردی.
باعث افتخار ما هستی
عاشقتم عشقم.
قلب فراوان.
سلااااااااام عشق جااااااااااانم
سپاسگزارم از مهرت ولطفت
خدااااااقوت عزیزم .
منم دوووووووووست داررررررم
خیلی زیاد اصلن یه وضعی خفن وخاص.
ازاینکه کامنتمو توشیفت کاری خوندی و برام پاسخ نوشتی خیلی زیاد حال کردم و
واقعا ذوق کرددددددم …
طبق معمول چشام گردشد
نیشم بازشد
واصلا خبری از فروتنی تو چهره ام
مشهود نیست ….
تبریک میگم بهت رسول جانم بابت دوسالگیت در این سایت بهشتی و عملگراییت
دوسالی که برای ما باارزشه
خیلی قداست داره چون
قدم قدم به مسیرتوحیدی
داریم وارد میشیم .
دوسالی که شب وروزمون داره با صدای استاد عزیزمون سپری میشه خداراهزاران بارشکر .
با دوستان بهشتی ونازنین هم مدار میشیم و درکنارشون داریم پیشرفت میکنیم ولذت میبریم خداروشکر.
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشیم و زندگی مون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله
سلام فاطمه جان عزیز
امیدوارم حال دلت عالی باشه
با خوندن کامنتت حال دلم عالی شد ،
چقدر پربار بود و پر از نکات طلایی و من برداشت کردم و لذت بردم ، چقدر اهمیت باور رو نشون داد و باورهای مناسبی که در مورد مردها داشتین و باعث شد جهان شمارو به مردی هدایت کنه تا باور شمارو تصدیق کنه ،
مورد بعدی که توی یک کامنت دیگه ام تحسینتون کردم و براتون نوشتم ،قضیه مراسم مادربزرگتون بود که شما انقد متعهد عمل کردین که خداوند شمارو از اون جو و فرکانس های نامناسب حفظ کرد و هدایت کرد به یک جشن زیبا که کلی لذت ببرین و البته موضوع قابل تحسین کنترل ذهن و پیروی از هدایت های الهیه که شما عالی این کارو انجام دادین و جهان در مقابل شما کرنش کرد و خیلی در نهایت احترام بعده این مراسم باشما برخورد شد چون خداوند خلف وعده نمیکنه ،امکان نداره ما با قانونش پیش بریم و حس ارزشمندی داشته باشیم و توحید رو اینجوری در عمل اجرا کنیم و اون اینطوری پاسخ نده ،
اینجام من خیلی از مراسم ها نمیرم اصلا یعنی قانون فرکانس اجازه نمیده ،ولی یه بار مراسم پیرمردی که خیلی خاطرش برام عزیز بود رفتم و با خودم گفتم به خاطر احترام به این شخص نه اینکه پسراش و دور و بریاش ببینن من اومدم ،چون مردم خیلی شرک دارن ،و دقیقا تفکرشون اینه که ما زیره تابوت اینو نگیریم فردا کسی زیره تابوت مارو نمیگیره !!!میبینی فاطمه جان چقدر باید سپاس گزار خداوندی باشیم که مارو هدایت کرد به استاد واین فضای بهشتی و مارو لایق دریافت آگاهی دید ومحرم اسرارش؟؟؟
خلاصه با این کامنت شما فهمیدم که با اینکه قلبا بخاطر احترامی که به این شخص قایل بودم رفتم ،اما نیازی نبود که برای احترام برم و نیم ساعت چهل دیقه چرت و پرت بشنوم و حرفای مداحایی که برای به گریه انداختن بیشتر صاحب عزا صده خودشون و میزارن و ازهمه سبقت میگیرن ،بااینکه کل مراسم با یکی از دوستان داشتم راجب معامله ملکی صحبت میکردم ،ولی به قول شما نمیشه خودت خودتو بندازی تو یه موضوع ناجالب و بعد بخوای اعراض کنی
واقعا چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی ؟
نکتهی بعدی اینکه در مورد سلیمان و باورش به خداوند نوشتید لذت بردم و همچنین از اینکه دست از مقایسه با دیگران برداشتید و تمرکز گذاشتید روی خودتون و این کل داستانه و اصن مقایسه از باور محدود کننده میاد از عدم لیاقت میاد و کمبود عزت نفس که همیشه باید روشون کار کنیم ،
نکته بعدی که خیلی به دلم نشست توجه شما به دخترتون وبافتن موهاش بود و من چقدر لذت بردم از این گفتگوی درونی شما ،به قول آقا رضا عطار روشن عزیز ،وقتی که باور تغییر میکنه ،گفتگوی درونی مام تغییر میکنه ،چقدر قشنگه این نوع نگاه ،اتفاقا تو تمرین ستاره قطبی نوشتم که خدایا هدایت کن تا بیشتر و عمیق تر این آگاهی رو درک کنم که خوشبختی در لحظس و یک نوع باوره نه خواسته ای مشخص ،و در حال خوندن اون قسمت کامنت شما قلبم باهام حرف میزد و مگیف میبینی ؟؟؟چه حس نابی واقعا من عاشق بچه ی دخترم و من تجسم کردم اون تصویری که ازش نوشتید و حتی عطر موهای هلیسا خانومم حس کردم و اون بغل شیرین و اون جمله عاشقتم مامان که به عنوان نشونه از زبان خداوند دیدید ،اتفاقا امروز ظهر خونه بودم رفتم سمت شیر آب که دستامو بشورم که مادرم گفت آب قطعه و همین که شیرو باز کردم چن ثانیه بعد آب اومد و به مادرم گفتم ببین ،به خدای من ایمان میاری یا نه ؟؟؟ خب اینا نشونس همشون نشونس که ما در مسیر درستی هستیم ،و به قول قرآن باید تعقل کنی در نشانه ها .
نکته بعدی کامنت زیبای شما باوری که آگاهانه در مورد ثروتمندان ایجاد کردین و روش دارید کار میکنید و چقدرررر زیبا نوشتید ،واقعا هم این ها عزیزای خداوندن چون داره به کلی انسان روزی میرسونن و دست خدا شدن ،دارن جهان رو گسترش میدن ،توی کار خودم اگه سازنده های عزیز نباشن که با کلی حل مسأله ساختمون بسازن ،مردم سقفی ندارن که بالا سرشون ، و چقدر باعث میشن جهان رشد کنه ،فضای شهر زیباتر بشه .من تحسین میکنم شمارو که اصن رودربایستی نداری و بسیار ارزشمند میدونی وجود نازنینتو و روحتو در معرض ورودی های بد قرار نمیدی و جمع هایی که میدونی چه جوی داره و به درد نمیخوره به راحتی جواب منفی میدی و نمیری ،تحسین میکنم شمارو بابت تمرین آگهی بازرگانی و اینکه تصدیق میکنم باور شمارو که ثروتمند شدن معنوی ترین کاره دنیاست ، چون خودمم با هر ثروتمندی روبرو شدم آدم خیلی باشخصیت و توحیدی بوده ،و اصن آدم اون حس قدرت رو وقتی کنار این عزیزانه میفهمه تو شخصیتشون که اصن آدمی نیستم که باج بدن به کسی ،قاطعن در تصمیم گیری هاشون ،خوش قولن و با صداقت همون ویژگی هایی که خداوند در قرآن میگه به پیامبر ،
ثروت چقدر از ما انسانی بهتری میسازه ،خدایا شکررررررررت
فاطمه جان عزیز الهی همواره غرق در عشق الهی باشی و با عشق برامون بنویسی و عشقی که کامنتهات داره رو دریافت کنیم و لذت ببریم
زندگیت غرق در نعمت و ثروت و سلامتی و سعادت باشه و سعادتمند باشی در دنیا و آخرت .
سپاس گزارم دوست عزیزم .
در پناه الله یکتا .
سلام به رضا جان عزیزمون
سپاسگزارم از لطف ومهرت رفیق جان
دمت گرم که با دقت کامنتمو خوندی و دونه به دونه نوشتی وبرام مجدد یادآوری شد .
خداروشکر هزاران بار
برای حال خوبت
برای وجود باارزشت و بالیاقتت دراین سایت بهشتی.
خیلی عالی نوشتی که باید تعقل کرد درنشانه ها وتیرخلاص زدی
آره این نشانه ها قشنگ وواضح بهمون میگن که مسیرمون درسته یا نه ؟باورمون درسته یانه ؟
مدارمون تو اسونی هاست یا سختی ها ؟
مثال جذاب شیر آب خونه تونو زدی که تا بازکردی آب اومد
آفرین همین دیدن این نکات ونشونه های کوچولوی ناب
یعنی درمسیردرست بودن..
من عاشق این نتایج فندقی ام
باورمیکنی همینارو تودفتر نتایجم
می نویسم وانقدر انگیزه میگیرم
انگار سوخت میشه برای ادامه مسیر و کنترل ذهن واحساسم.
دقیقا جمله آقای عطارروشن عزیزم
نوشتی که وقتی باور تغییرکنه
گفتگوهای درونی ما هم تغییرمیکنه
خیلی از کامنت شما حالم دلی تر
شد و آگاهی نوش جان کردم.
همیشه خوش بدرخشین
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره
ان شاالله رفیق جان مون .
با درود و سلام خدمت فاطمه ی عزیزم و آقا رسول و پسرم محمد حسن خانکی و هلیسای نازنینم …
فاطمه جونم چقدر از این کامنت زیبات لذت بردم چقدر برام نشونه ها داشت و چقدر از خداوند تشکر و قدردانی کردم بابت اینکه در چنین سایت بینظیری حضور دارم و همه ی شما دوستان نازنین توحیدی و الهی حضور دارید بخدا برای خواندن هر یک از کامنت های دوستان فقط و فقط اشک شوق میریزم و از خداوند تشکر می کنم که با خواندن کامنت های زیبا و تحسین برانگیز جادویی و الهی دوستان دارم به درک و آگاهی های بیشتر و بهتر و قشنگتری هدایت میشم
خدایااا به اندازه ی تمام وفور و فراوانی های این جهان هستی آت ممنون و سپاسگذارم
خدایااا شکرت که نعمت شکر گذار بودن رو توسط استاد عزیزم به من عطا کردی خدایااا شکرت
فاطمه جونم اتفاقا چند روز پیش به فایل گفتگو با دوستان فکر کنم قسمت 39 بود دقیقا نمیدونم کدام قسمت بود در قسمت کلاووهاووس هدایت شدم که صدای زیبای تو رو شنیدم و کلی لذت بردم و از اینکه داستان زندگیت رو بهمراه آقا رسول نازنین رو دوباره شنیدم خیلی خیلی خوشحال شدم هر چند همان روزها منم در کلاوووهاووس حضور داشتم و صدای پر استرس تو رو میشنیدم که مبادا بچه هات از خواب بیدار بشن و تو داشتی آهسته و پر هیجان صحبت می کردی و برای اینکه تغییر تحول خوبی در زندگیت داشتی صحبت می کردی چقدر خوشحال شدم بخصوص با درک و آگاهی الآنم بیشتر در مدار آگاهی قرار گرفتم مرسی مرسی عزیزم
و امروز هم به این کامنت زیبات هدایت شدم هر چند من همیشه کامنت شما عزیزان رو می خونم ولی امروز مجاب شدم که حتما بیام و برات بنویسم و فقط به روشن کردن پنج ستاره ی طلایی نباشه خدایااا شکرت
اینکه از تارهای موی هلیسا جون عزیزم تعریف کردی و موهاشو بافتی و از اینکه چقدر تغییرات درونی در تو ایجاد شده البته خودت روی خودت و وجودت سرمایه گذاری کردی که اینقدر قشنگ چشمان تیزبین آت باز شده و نشونه ها و هدایت های الهی رو دریافت می کنی
فاطمه جون عزیزم خط به خط کامنت زیباتو با عشق خواندم و اشک شوق ریختم و چقدر خوشحال شدم که در مدار این آگاهی های زیبای تو قرار گرفتم اینکه در مورد پیام تبلیغاتی خودت صبحت کردی و گفتی
ادمهای ثروتمند تمرین اگهی تبلیغاتی خودمو انجام دادم و چقدر مهربان تو چشام نگاه کردن
چه با توجه گوش کردن به بیان ویژگی هام
چقدر این کارمو مهم دونستن و برام زمان گذاشتن
مرسی مرسی عزیزم که این باور
ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست. رو در خودت بیشتر تقویت کردی و همچنین برای کسانی که این کامنت پرمحتوایی تو رو می خوانند واقعا جای تحسین داره عزیزم
.. خدا رو بی نهایت ممنون و سپاسگزارم
خدا رو شکر که خبرهای خوبی از محمد حسن عزیزم رو گفتی شنیدم خیلی دوستون دارم
واقعا برای چنین خانواده ی عزیزی که داری از خداوند تشکر و قدردانی می کنم و خدا حافظاتان باشه .. به آقا رسول عزیز هم سلام منو برسون و بگو اتفاقا کامنت های ایشون رو هم میخونم و بخاطر کار و حرفه شون هم تحسین شون می کنم پنج ستاره ی طلایی رو با عشق براشون روشن میکنم
ممنونم فاطمه جون
میدونم چراغ آبی رنگ خبر رسانی سایت چقدر برای همه مون ارزشمنده پس با عشق این چراغ زیبای آبی رنگ رو برات روشن می کنم و امید دارم در بهترین زمان و مکان این خوش خبری بدستت برسه و بخونی و لذت ببری
روز و شبت بخیریت و خوبی و خوشی و سلامتی
و ایام بکامت شیرین و گوارا همراه با عشق و پول و ثروت و نعمت و برکت های الهی
موفق و پایدار باشید
سلام خانوادگی ما به رویا جان عزیزززززم
سپاسگزارم از لطف ومهرت رفیق جان مون
بوس به روی مااااهت زیباترینم
خداروشکر برای وجود ارزشمندت دراین سایت بهشتی مون
خداروشکر برای احساس خوبی که از کامنت دوستامون عایدمون شده
من اون دوست نازنین مون در قسمت 39که گفتی نیستم عزیزم
ولی اینو برای بار چندم که تو کامنتها بچه ها برام نوشته بودن
وفکر کردن که من هستم بخاطر تشابه اسمی مون ، من برای خودم
نشونه میدونم که ان شاالله بتونم در مدار صحبت با استاد قراربگیررم
و به این خواسته م برسم عزیزم
خیلی دوستت داریم .
کامنتت در بهترین زمان ومکان به دستم رسید
ولذتشم نوش جان کردم عزیزم .
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره
ان شاالله
درودددد و سلام مجدد خدمت دوست بینظیرم فاطمه جون و اعضای خانواده ی آقای خانکی عزیز..
عزیزم یعنی آنقدر تشابه اسمی ؟؟؟؟؟ آخه اسم همسرشان هم آقا رسول بود .. دوتا بچه ی پشت هم داشتند ؟؟؟
واقعا حیرت زده شدم ..
در هر صورت نمیدونم مگه توی سایت بازم (فاطمه و رسول) داریم ؟؟؟!!
بخدا همینطوری مونده بودم ..خدا رو شکر این اشتباه من سبب خیر شد و نشونه ای از طرف خداوند برای تو دوست عزیزم خدایاااا شکرت
البته ی چیزی بگم فاطمه جون شما هم تعجب میکنید.!!!! ی تشابه اسمی توی سایت دارم به اسم مهسا امینی و حمید رضا روحی بخدا اگه عکس شون رو نمیدیدم باورم نمیشد که این دوستان فقط تشابه اسمی دارند ..
در هر صورت ممنونم فاطمه جون که برام پاسخ نوشتی چقدر خندیدمممممم
و در ضمن عاشق این سلام خانودگیت شدم مرسی مرسی عزیزم ..سلام و علیکم به خانواده ی شیرین و قند عسل مون .. به کل خانواده ی محترم آقای خانکی عزیز و ممنونم برای دعای اخر کامنتت
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره
ان شاالله
خانوادگی شاد و موفق و سلامت و ثروتمند باشیید
بنام خدای بخشنده ی مهربان
سلاام ب فاطمه ی عزیزم
الهی صدهزاررر بارشکر بخاطر حضورم دراین سایت توحیدی
و داشتن دوست فوق العاده ای چون شما فاطمه جان
خییییلی تحسینت میکنم
خیییلی بهت افتخار کردم
چقد عالی روخودت کار کردی و داری ادامه میدی
میرسی بخاطر کامنت فوق العاده ای ک نوشتی
سپاسگزارم بخاطر باورهای قدرتمند کننده ای ک نوشتی و ایمانم و ب قانون قوی تر کردی
اینجا ک گفتی:
مردها کمک کننده و مهربون هستن و هرچی بخوای واست میخرند و یا تو همه چیز باهات مشورت میکنند و دنبال آسایش اهل خونه هستند خیلی صبورند و همیشه هم بهترین هدیه هارو برای اطرافیان شون میگیرند چون پدرم این جوری هست و این باور درونم به شدت قوی بود
و جهان چقد زیبا ب باورتون پاسخ دادن و آقا رسول عزیز و وارد زندگیتون کردن
چقد تحسینت کردم ک برای احساس خوبت ارزش قائل شدی و نرفتی مراسم مادربزرگت
و جهان هم بهت پاداش داد همدارشدی با ی مراسم زیباتر وشادتر
چقد خوبه ک تونستی تمرین اگهی بازرگانی و عالی انجام بدی اونم بارها
و چقد خوبه ک با ادم های ثروتمندعزیز توحیدی همدار شدی
چند روز پیش هدایت شدم ب یک آگاهی تو سایت فک کنم کامنت دوستان بود
نوشته بود:
مسیر ورود ب مدار نعمت های بیشتر تمرکز بر زیبایی ها توجه ب نکات مثبت++
و ب یادآوردن داشته هامون تو هر لحظه س
و برای اینکه نعمت بیشتر دریافت کنی باید قدردان داشته هات باشی
و کسایی ک ثروتمند هستن خیییلی قدردان داشته هاشون هستن
یعنی سپاسگزار داشته ها بودن و توجه کردن بهشون
ثروت و وارد زندگیت میکنه
و برای همین هم هست
ک
ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست
و خداوند هم میگه شکر گزار باشید تا شمارا بیفزایم
الهی صدهزار بارشکرت
چقد حس قشنگی دریافت کردم از احساسی ک داشتی موقع بافت موهای خوشگل هلیسا جان
خداروشکر میکنم بخاطر خوشبختی ک داری عزیزم
ان شاالله هرروز بیشتر و بیشتر بشه
امروز تو تمرین ستاره قطبی نوشتم خدایا میخوام ی رابطه ی توحیدی عاشقانه ک پراز تحسین احترام و حس خوبه رو تجربه کنم
خودت ی نشونه بهم بده
و بعد ک اومدم سایت هدایت شدم ب کامنت زیبای شما و پاسخ پراز عشق آقا رسول عزیز
و رابطه ی بسیار زیبای شما دوعزیزدل
خییلی تحسینتون میکنم و بهتون افتخار میکنم
یاد حرف محمد حسن عزیزم افتادم ک نوشته بود
مامانم داره مامان میشه
قربونش برم من
خدا حفظتون کنه
ان شاالله همیشه درکنار هم شاد باشید و موفق و سعادمند دنیا وآخرت
عاشقتممم عزیزدلممم:)
سلام به زکیه جااااااانم
بوس به روی ماهت عزیزم
منم منم عاشقتم بهترین دوووووست جانم
سپاسگزارم از لطف ومهرت رفیق جانم .
خداروشکر که تمرین ستاره قطبی انجام میدی وتعهد داری به انجام تمرینها که تحسین برانگیزی .
خداروشکر برای دریافت هدایت خداوند ونشونه های جذاااب .
خداروشکر برای وجود ارزشمندت دراین سایت بهشتی مون ..
قدردان محبتت هستیم نازنینم
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره
ان شاالله.
سلام میکنم به شما دوست عزیز و ارزشمندم
جدای از کامنت عالیتون، من میخوام بگم که خیلی خوشحال شدم وقتی دیدم همسرتون آقارسول هم همراه با شما توی فضای این سایته و همراه با هم دارین روی خودتون کار میکنید. خیلی ذوق کردم وقتی دیدم همسرتون عاشقانه براتون کامنت گذاشتن و شما هم پاسخشون رو عاشقانه دادین. واقعا برای جفتتون خوشحالم و خدا رو بابتش سپاسگزارم.
قطعا خواستهی منم اینه که شریک عاطفیم و کسی که باهاش ازدواج میکنم هم توی فضای این سایت باشه و بخواد با من در این مسیر الهی باشیم. انشاءالله
انشاءالله همیشه همهمون به فضل خدا شاد و موفق و خوشبخت باشیم
خدایا صدهزار مرتبه شکرت
سلام به آقا مهدی عزیزم
سپاسگزارم از لطف ومهرتون
خداروشکر برای احساس ذوق زدگی تون از خوندن کامنت ها
منم از نقطه آبی پاسخ شما
ذوووووق کرددددددم عزیزم .
خداروشکر هزاران باربرای
وجود ارزشمندت
در این سایت بهشتی مون
قدردان تون هستیم دراین جمع.
طبیعیه که ادمی هممدار وهم فرکانس با خودتون قطعا در مسیر زندگی تون قرار میگیره
حتی اگرهم از اعضای سایت نباشه
قطعا با دیدن تغییرات مثبت شما
با میران عملگرایی وتعهد شما
ایشون هم دراین مسیر توحیدی باشما
همراه خواهد شد
ان شاالله به خواسته تونم برسید
و کامنتهای عاشقانه ی دونفره تونم بخونیم ولذت ببریم .
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره
ان شاالله
به نام خدا .
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم ، خانم شایسته عزیز و دوستانی که در مسیر رشد و پیشرفت قدم برداشته اند.
وقتی این فایل رو دیدم ، اشتیاقم نسبت به تلاش کردن در جهت تغییر باور هام و همچنین تلاش کردن در مسیره خواسته هام چندین برابر شده . من سال1398 با استاد عباسمنش آشنا شدم. سال 1400 کنکور فنی و حرفه ای دادم و رتبه دو رقمی اوردم (رتبه 15 کشوری) در رشته مکانیک خودرو. اون موقع با کمک فایل های استاد عباسمنش برای خودم باور سازی میکردم . مثلا میگفتم که میخوام رتبه 1 کنکور بشم ، اونقدر این باور در من قوی شده بود که وقتی فهمیدم رتبه ام 15 شده ناراحت شدم ، با اینکه در بهترین دانشگاه فنی قبول شده بودم .
محدودیت های روستا نشینی و شهر کوچک هم داشتم ، این محدویت انقدر برای من زیاد بود که حتی کتاب های درسی ام ناقص بود اما من ایمان داشتم که میتونم بهترین باشم .
در این مثال من واقعا احساس یک برتری خاص نسبت به بقیه داشتم . حس میکردم که من لیاقتش رو دارم .
من اهل یکی از شهر های کوچک شمال ایرانم. دانشگاه قبول شدنم باعث شد که در شهر های بزرگی از جمله تهران و اصفهان زندگی کنم و کلی تجربه جدید بدست بیارم . الان من 21 سالمه و در اصفهان مشغول به تحصیلم ، همچنین با تمام اشتیاق توی بازار خودرو های آلمانی هم کار میکنم تا بهترینه خودم رو بسازم .
من خیلی ممنونم از استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته که زحمات زیادی برای این بستری که الان دراختیارمون هست کشیدند. از شمایی که این کامنت رو تا انتها خوندی واقعا ممنونم
سلام و درود به آقا سعید عزیز
واقعاً نمونه ای موفق هستی از کسیکه تونسته علی رغم شرایط نا مناسب بیرونی و محدودیت هایی که میتونه خیلی ها رو زمین گیر بکنه ، به نتایج عالی و بینظیری برسی.
خیلی از کامنت زیبا و باورهای درست تون لذت بردم و الهام گرفتم.
امیدوارم به هر آنچه میخواهید دست پیدا کنید.
شاد و تندرست و پاینده باشید
سلام سعید جان
کیف کردم از پیشرفتی که داشتی و قدرتت در باورسازی
محدودیت سنی
شرایط محیطی
حتی نبود امکانات و کتاب
و شور و شوق و خواسته ای قویتر از همه این محدودیتها
و همه چیز برای تو تغییر کرد طبق قانون
امیدوارم هر روز رشد کنی و سلامت و شاد باشی️️
سلام به سعید عزیز
امیدوارم در هر کجایی که هستی حال دلت عالی و شاد و سلامت باشی
خیلی لذت بردم از کامنت زیبات و مخصوصا درس خوندنت و رتبه شدن تو کنکور
یه جورایی یاد کارهای خودم میفتم
خیلی موفقیت خوبیه که دو رقمی شدی
درسته اون عددی که میخواستی نرسیدی ولی همین که تلاش کردی حرکت کردی و تونستی به رتبه ای برسی که خیلی ها دارن سال ها تلاش میکنن و درس میخونن براش
سعید جان من و تو هم استانی هستیم و من احل محمودآباد مازندران هستم
منم رشته طراحی معماری ساختمان خوندم اونم بزرگسالان بعد از گذت حدود 17 سال ترک از تحصیل و این مشکلی که تو شهر کوچیک هستم و منم داشتم
که شهری که توش زندگی میکنم کوچیکه و کار نیست و مهندس زیاده و دست زیاد شد و از این حرف ها که دارم روی این باور ها کار میکنم
خیلی لذت بردم از کامنتت و وقتی که گذاشتی و ثبت کرد
سپاسگزارم
سلام و وقت بخیر
رتبه 15کشوری بسیار عالی هست تبریک میگم
پسر عزیزم به یاد داشته باش کنکور مسابقه بزرگی بوده و باور شما خیلی قوی بوده مثل یک المپیک ورزشی یا المپیاد علمی از برد لذت ببر و بعد از مدتی برای خودت کارزاری به بزرگی کنکور پیدا کن تا باور قوی برای اون بسازی هر چه خودت رو در چالشهای بزرگ تر قرار بدی (با این توان باور سازی که شما داری )بالاتر میری
هر روز موفق و موفقت باشی
به نام خدا
سلام سعید آقا
برای شروع مسیر بودن و باورهای درست بهت تبریک میگم
بابت قبولی در دانشگاه عالی و برنامه ریزی برای بهترین خودت شدن بهت تبریک میگم و خیلی خوشحالم
کامنت شما این خواسته من که دلم میخواد پسرم که همسن شماست و دانشجو فنی در رشته برق هست با این مباحث بیشتر اخت بگیره و گوش بده و مثل شما موفق تر بشه
شکل گرفت
پس میشه
خدایا شکرت بابت اولین کامنت شایان در این سایت
بهترینها تقدیم لحظات ت باد
شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال
به نام خداوندی که مرا خالق زندگیم کرده
خدایا هدایتم کن تا به یاد بیارم و این کامنت بنویسم که ردپایی بشه واسه خودم و خانواده ی بهشتیم .
سلام استاد عزیزم سلام بانوی عزیزم سلام خانواده عزیزم
دی ماه سال 1402 تصمیم به مهاجرت گرفتم و به خدا گفتم من به تو ایمان دارم که شرایط واسم درست میکنی خیلی دوست دارم مهاجرت کنم با حالی که بدهکار بودم و کرایه خونه را هم پرداخت نکرده بودم و حتی هزار تومن هم پول نداشتم تا چند روز روزه میگرفتم چون هیچ پولی نداشتم که غذا بخرم و یک روز درمیان یک نان بربری به صورت رایگان دریافت میکردم و نوش جانم میکردم اما روی فایل ها و دوره های استاد کار میکردم و شرایطی هم که به وجود اومده بود به خاطر این بود که دوست داشتم مستقل باشم و البته که عجله میکردم اما با باور اینکه خدا همه ی کار ها را واسم درست میکنه و شرایطم خوب میشه رو خودم کار میکردم و وقتی با دوستم و یا خواهرم که شاگرد استاد هستند صحبت میکردم میگفتم که مهاجرت میکنم و قرار کلی اتفاقات خوب واسم بیفته و خدا هوامو داره .
یه روز عصر که رفته بودم پیاده روی و یه مقداری فشار بهم اومده بود احساسم رو به بد شدن بود اما اومدم خوابیدم تا احساسم کنترل بشه بعدش خواب دیدم به یه شهری سفرکردم وقتی بیدار شدم احساس کردم که قرار مهاجرت کنم اما نمیدونستم به کجا میخوام برم چنذ روزی گذشت و با دیدن نشانه ها متوجه شدم که قرار برم شیراز وبهم الهام شد که هرچی وسیله داری بفروش و رهنتو بگیر و بدهی هاتو پس بده و کرایه خانه را هم کم کن و به شیراز برو بارها از استاد شنیده بودم که با دوتا ساک مهاجرت کرده و منم باور داشتم که مهاجرت میکنم و زندگیم تغییر میکنه خلاصه که منم دقیقا با دوتا ساک مهاجرت کردم به شیراز و با کمتر از یک میلیون تومان بدون اینکه جایی داشته باشم و بدون اینکه کاری داشته باشم به شیراز رسیدم اماااااااااااااااا تنها چیزی که داشتم و واسم کافی بود خداوند بود که هر لحظه احساسش میکردم .
قبل از مهاجرتم برای اینکه ایمانم قویتر بشه و اعتماد به نفس بیشتری داشته باشم تصمیم گرفتم تمرینی که استاد در چکاپ 12 قدم بهش اشاره کردن را انجام بدم ((تمرین پیام بازرگانی ویژگی های خودم )) و چون انگیزه ی بسیار زیادی برای مهاجرت و تغییر کردنم داشتم و از همه مهمتر تمام پلهای پشت سرم خراب کردم و راه برگشتی نداشتم با تمام قوا و با توکل بر خداوند وارد مترو شدم و در داخل قطار با یک دست از خودم فیلمبرداری کردم و در دست دیگرم کاغذی که ویژگی هایم نوشته شده بود را به عنوان پیام بازرگانی خواندم و همه مات و مبهوت فقط گوش میکردن و بعدش خیلی احساس قدرت میکردم و احساس خیلی خوبی داشتم و اولین قدم به این صورت با قدرت برداشتم .
هر لحظه و هر ثانیه ی من پر بود از نشانه ها ودستان خداوند و انگار همه ی جهان بسیج کرده بود تا مسیر به من نشون بده در طی این مدت با خانوادم و دوتا از دوستام که از بچه های سایت هستند صحبت میکردم و از این همه شگفتی و معجزات خدا صحبت میکردم و همیشه حالم خوب بود و خدا مدام بهم میگفت قرار اتفاقات خوبی واست بیفته .
روز اول با پولی که واسم مونده بود رفتم مسافر خونه و فردا صاحب مسافر خونه بهم گفت که همین امروز کرایه ها گرون شده و من خوشحال بودم و میگفتم ((هرچی واسم پیش بیاد خیره و به نفع من)) این باور خیلی باور داشتم و مدام تکرار میکردم و هر اتفاقی میفتاد خوشحال بودم از مسافرخونه زدم بیرون و به دنبال نشانه ها به یه امامزاده هدایت شدم و در اونجا یکی از دستان خدا منو به خونش برد و تعریف میکرد که بعد از چندین وقت به دلم افتاده که به اینجا سر بزنم و دیدم که شما دوتا ساک همراهت داری گفتم مسافری و دوست داشتم ببرمت خونه .
مدام با خودم تکرارمیکردم و باور داشتم که خداوند دستانش را به یاریم میشتاباند .
یه شب خونه ی اون آقای عزیز بودم و فردا به دنبال نشانه رفتم بیرون و برای اینکه آسانتر و سبکتر جستجو کنم ساکهامو گذاشتم اونجا.
خلاصه خیلی حالم خوب بود و هر اتفاق خوبی که واسم میفتاد با بچه های که هم فرکانس بودیم به اشتراک می گذاشتم و اوناهم کلی کیف میکردن .
به شاهچراغ هدایت شدم تا مدت چند هفته را اونجا بگذرونم و کلی رو خودم کار میکردم و خوشحال بودم و با حالی که پول نداشتم اما از بینهایت طریق بهم غذا میرسید .
عاشق تلاوت قرآن هستم و چون خیلی لذت میبرم از تلاوت کردنش و البته که صدای بسیار خوبی هم دارم خدا منو به یه مراسمی هدایت کرد تا در اونجا قرآن تلاوت کنم و واسه اولین بار تو بلندگوی شاهچراغ تلاوت کردم و خیلی لذت بردن و به رستوران بردنم و کلی هم بهم پول دادن و گفتن که هر پنجشنبه ما یه مبلغی برای شما واریز میکنیم و فقط شما سر همین قبر قران تلاوت کن ،((از جایی که گمان نمیکنم بهم رزق میرسد ))این باور باعث میشد که از جایی که به عقلم نمیرسه بهم روزی برسه .
خلاصه که تو شاهچراغ هر صبح بیدار میشدم و به سبک خودم نماز میخوندم و سه تا باور در طی روز در سه مرحله تکرار میکردم و باعث شد که کن فیکون ها شروع بشه
1.در هر لحظه توسط خداوند هدایت میشم به مسیر باورهایم .این باور تکرار میکردم که یادم بمونه همه چی باور و هر باوری بسازم خداوند منو هدایت میکنه
2.هر درخواستی میکنم خداوند در زمان مناسب بهترشو واسم اجابت میکنه ،،،با تکرار این باور خیالم راحت میشد که درخواست هام اجابت میشه زمانی که من آماده تر باشم بنابرین با خیال راحت هم رو خودم کار میکردم و هم لذت میبردم از لحظاتم و حالم خیلی خیلی خوب بود
3.در هر کاری خداوند هدایتم میکنه و هرچی واسم پیش میاد خیره ،،،هر اتفاقی میفتاد خیالم راحت بود حتی از شاهچراغ که بیرونم کردن و اونم داستان هدایتی داشت حالم خوب بود و میگفتم وای چقدر خوب حتما قرار اتفاقات خوبی واسم بیفته .
بهم الهام شد که یکی از محصولات پر فروش بازار برای شب عید بفروشم و وقتی بیشتر هدایت شدم متوجه شدم که عروسک بفروشم و چون در تقلید صدا و دوبله هم تخصص دارم از این کار لذت میبردم و با عروسکهایی که بافتنی بود و از شهرستان خودمون اونم به صورت هدایتی واسم فرستاده میشد میرفتم با مردم شوخی میکردم و با صداهای مختلف بچه ها را میخندوندم و بعضی ها میگفتن خجالت بکش و برخی ها هم مسخره میکردن اما اندازه ی یک سر سوزن واسه من مهم نبود و تاثیری در حالم نمیذاشت چون میدونستم که هدایت خداوند و قرار باز هم اتفاقات بهتری بیفته و فقط کافیه که سمت خودم انجام بدم .
خیلی وقتها تمام حرکات من و عملی که انجام میدادم باوری بود که شکل گرفته بود و کم کم با شخصیتم یکی شده بود و باعث میشد که حالم خوب بشه حتی اگر در این شبهای عید من یک عروسک هم میفروختم میگفتم که یه خیری هست و خدا هوامو داره .
یه روز از صبح تا حدود ساعت 5 عصر هیچی نفروختم و حتی شهرداری دنبالم کرد با خودم گفتم شاید قرار به یک منطقه ی دیگه ای برم و اونجا فروش داشته باشم و رفتم داخل مترو ((شیراز ))رو صندلی نشسته بودم یه آقایی اومد و کلی تشویقم کرد و گفت آفرین بهت که با صداهات دیگران میخندونی و کلی مردم شاد میکنی یه عروسک میخوام ازت بخرم ،و بعدش نشست کنارم و داشتیم صحبت میکردیم که یه خانمی با تلفن صحبت میکرد و نظرم و جلب کرد و میگفت که آره کیش جای خوبیه و کلی لذت میبریم و …گفتم این یه نشونه است که خدا داره باهام صحبت میکنه من باید برم کیش، دو شب بعد با هدایت ربم واسه بندرعباس بلیط گرفتم و بعدش تو اتوبوس از طریق دو نفر بهم گفته شد که چطور بهتر و آسانتر به کیش برم خلاصه تا رسیدن به کیش کلی اتفاقات خوب و جذاب واسم افتاد که هدایت خداوند منو بمباران کرده بود و خیالم راحت بود که اتفاقات خوبی واسم میفته در هر لحظه هرگز به این نمیچسبیدم که پس کی اون اتفاق خوب میفته و هر لحظه فقط لذت میبردم و حالم خوب بود .
درست 29 اسفند به کیش رفتم که خیلی هم شلوغ بود .
این بار علاوه بر اون دوتا ساک دوتا گونی در عروسک هم همراهم بود و خوشحال برای اولین بار وارد جزیره ثروتمند و زیبای کیش شدم
باور کنید زمانی که به اسکله تفریحی رسیدم صد هزار پول داشتم اما خیلی حالم خوب بود .
شروع کردم به چیدن عروسکها روی یک میز تا بفروشم اما خبری از خرید مردم نبود اونجا یه خرده نجواهای ذهنم شروع کرد به گفتن باورهای محدود کننده که هیچکس نمیخره ،جایی نداری واسه موندن ،حالا میخوای چیکار کنی و منم با مثال زدن و اتفاقات خوبی که در شیراز واسم افتاده بود ساکتش میکردم و میگفتم همونطور که تا اینجا خداوند هدایتم کرده بازهم این کار میکنه واسم و باورهای قدرتمند کننده را تکرار میکردم و به یاد میاوردم که اون باورها چه نتایجی واسم رقم زده .
چند ساعتی همونجا بودم که چند نفر از مامورها و پلیس اسکله اومدن و گفتن جمع کن چون هیچکسی حق دست فروشی در تمام جزیره را نداره و اگر دفعه ی بعد تکرار بشه از جزیره میندازنت بیرون (واقعا قوانین بسیار خوب و عالی داره این جزیره ثروتمند و زیبا)
بازهم هدایت خداوند بود که به یه مکانی هدایت شدم که کلی غرفه زده بودن و چون ماه رمضان هم بود در همونجا افطاری هم میدادن و کلی تغذیه گیرم میومد با افراد اونجا آشنا شدم و از داستان خودم گفتم و …
دوشب در ساحل اسکله تفریحی خوابیدم و شب سوم بهم الهام شد که یک زیر انداز یوگا و پتو مسافرتی بخر و من در جزیره میچرخیدم و با عروسکهای عزیزم نمایش میدادم و کم کم فروشم خوب شد .
به صورت رایگان یا انبار بهم دادن که وسایل و عروسکهام و بذارم اونجا و بعدش یه غرفه ی رایگان هم گرفتم که اونجا فروش داشته باشم
چند روز گذشت و مسئول غرفه ها بهم گفت یه کاری هست که اگر واست جور بشه زندگیت عوض میشه و یه مقداری از کار توضیح داد دقیقا همون کاری بود که راجع بهش با خواهرم صحبت کرده بودم اما نمیدونستم صد برابر بهتر از اون چیزی هست که من تصور میکردم چون باور داشتم که هر درخواستی میکنم خداوند بهترشو واسم اجابت میکنه .
خلاصه من اصلا پیگیر کار نشدم و با حالی که تو ساحل میخوابیدم و البته بعدش تو غرفه میخوابیدم نگران نبودم که اگر نشه چی میشه و روی زیبایی ها و این همه ثروتی که در ااین جزیره هست تمرکز داشتم و کیف میکردم احساسم خیلی خوب بود .
یه روز یه مشتری آقا و خانم اومدن اونجا و دوتا عروسک ازم خریدن و داستان اومدن من به جزیره را پرسیدن و کلی خوششون اومد و خیلی از صداهایی که بلد بودم لذت بردن (بیش از 40 تا صدا را میتونم صحبت کنم ) باهام عکس گرفتن و شماره ی منو گرفتن و رفتن .
آنقدر خوب عروسک گردانی میکردم و تقلید صدا میکردم که معروف شده بودم و چند تا برنامه هم با یک گروهی اجرا کردم و اعتماد به نفسم بیشتر میشد .
یه روز که میخواستم برم حموم به دلم افتاد به اون آقایی که شمارمو گرفته زنگ بزنم و ایشون هم گفت اتفاقا میخواستم بهت زنگ بزنم و بیام دنبالت بعدش اومدن منو به آرایشگاه بردن و یه دوچرخه تاشو را واسم آورد و منو به یه خونه با تمام امکانات برد و گفت فعلا همینجا استراحت کنید و با همین دوچرخه به محل غرفه ها برو و عروسکهاتو بفروش ،
باور کنید زیاد تعجب نمیکردم چون میدونستم که خداوند واسم میچینه اما این تازه شروع کار من بود و این همون کاری بود که قرار بود واسم جور بشه و منم از قبل تجسم کرده بودم .
بعد از چند روز به همراه خانوادشون اومدن تو همون خونه ای که بهم داده بودن و بهم گفتن که هم زمانی شما یک معجزه بوده و خدا شما را فرستاده و اگر قبول میکنید مربی پسر من بشید که یه 21 سالش و دارای اوتیسم و من هم قبول کردم .
چند روز بعد اومدن دنبال من و منو به گرانترین منطقه ی کیش بردن و در یکی از بهترین و لاکچریترین خانه های کیش ساکن شدم و به تنهایی بعد از یک آموزش کوتاه در اونجا ساکن شدم
کل کار من با این آقا پسر اوتیسم که بسیار منظم و مرتب و با ادب و حساس به نظافت و پاکیزه و بانمک هست اینه که برم دوچرخه سواری ،شنا در استخر و استخر خانه ،تلاوت قرآن ،کتاب خوانی ،غذاهای خوشمزه درست کردن و لذت بردن است و این برنامه دقیقا همون چیزهایی بوده که من میخواستم .
روز 12 فروردین اولین روز کاری من در خانه ی رویایی ام که تجسم کرده بودم و قبل از مهاجرت در خیابان شیراز تهران این خانه های لوکس و اشپرخانه های لوکس میدیدم و خودم در اونجا میدیدم مخصوصا اون حمام شیشه ای .
در جزیره کلی معروف شدم وهمه منو میشناختن و آدمهای سرشناس جزیره که با این آقا دوست هستند حیرت کرده بودن از داستان من چون خداوند هوامو داره و منو هدایت میکنه
این کل ماجرا نبود و من پرواز را برای اولین بار تجربه کردم و به تهران اومدیم و در اینجا 4 خانه در نقاط مختلف و گران قیمت تهران اقامت داریم و هر کجا که بخوایم میریم و کلی لذت میبرم و حتی در چندین نقطه ی شمال هم ویلا دارن و از امکانات اونجا هم استفاده کردم از زمانی که در این همه امکانات و لذت و فراوانی هستم مدام رو خودم کار میکنم و این قسمت را پایان کار نمیبینم و اصلا نقطه ی توقف برای من نیست چون رسالت بزرگی دارم که این مسیری به سمت آن رسالت است .
یک از ارزوهام این بود که در فصل گرم در شهر خنک باشم و در فصل سرد در شهر گرم باشم و به آسانی واسم پیش اومد .
الان که این کامنت مینویسم در یک مکان بسیار عالی هستم و اومدم که چند روز روی دورها کارکنم و بی نهایت از امکاناتی که دارم استفاده کنم و با زهم لذت ببرم
باور با عمل = نتیجه
راستی یکی دیگه از باورهای که داشتم این بود که هرچی بخوام میخرم و الان یه کارتی دارم که هرچی بخوام میخرم وهر زمانی که در حال تمام شدن باشه مجددا شارژش میکنن ((خیلی همه چیز اسان و لذت بخش واسم پیش اومده ))
استاد جان در زمان و مکان مناسب میبینمتون انشالله و کلی با صداهای بامزه ای که بلدم میخندیم و دوست دارم که واستون قران تلاوت کنم و اگر سمناری برگزار کنید انشالله تلاوت خواهد شد .
خیلی عاشقتم استاد عزیزم و مریم بانوی عزیز
عاشق همتونم خانواده ی عزیزم
بازهم با یاری و هدایت خداوند از نتایج بزرگترم مینویسم
سلام به برادر عزیز توحیدی قدرتمندم آقا مجید
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به جسم و جان و روح توحیدی عزیزتون
یک حال عجیبی دارم که نمیدونم اسمش روچی بزارم،خدا دست منو گرفت و آورد کامنت شمارو بخونم،تا رسیدم به اسم کیش چشام چهارتا شد و ضربان قلبم رفت بالا،هنوزم بالاست،اصلا نمیدونم چی میخوام برات بنویسم،فقط میدونم خدا با کامنت شما بهم گفت صبر کن سعیده،استقامت کن سعیده،ناشکری نکن سعیده،ببین چطور دارم اتفاقات رو رقم میزنم،به نجواها و ترس ها وکمبود های شیطان توجه نکن،خدا دست منو گرفت و آورد اینجا تا بگه ببین ایمان آقا مجید رو ،ببین با چه ایمان و شور و شوقی ادامه داد،تو حتی یک درصد سختی های ایشون رو نکشیدی،تو یک شب بی سرپناه نبودی،تو یک شب گرسنه نخوابیدی،توجه نکن به نجواهای انسان های غیر هم مدار
مسیرت درسته،فقط ادامه بده ،ادامه بده و ادامه بده و ادامه بده
اونوقت میبینی درها ازجایی باز میشه که فکر میکردی دیواره!
ازت ممنونم آقامجید،هنوزم ضربان قلبم پایین نیومده،هروقت جریان هدایت رو واضح دریافت میکنم این جسم خاکی ضعیف به این حال میفته…
نوش جانت این زندگی بهشتی و این مدار آسونی ها
درپناه نورِ آسمون ها وزمین باشی همیشه
سلام اقا مجید خیلی خیلی برام قابل تحسینید از کامنتتون یه دنیا لذذت بردم
اومدم تا من ادامه بدم از اون باوری که گفتید
“من باور دارم هر درخواستی که داشته باشم خدا بهترشو واسم اجابت میکنه”
منم هر چی یادم اومد از این باور مینویسم
یه روز میخواستم بنزین بزنم این پمپ بنزین همیشهه هر زمانی بریم شلوغ ترینه و بنزین با کیفیت داره صف همیشه تا جاده اصلی ادامه داره
من قبل رسیدن گفتم خدایا میشه واسم نوبت بگیری تا من برسم؟
و پلن خدا که باور دارم همیشه بهترینه این بود
پمپ بنزین خالیی بود فقط دوتا موتوری بودن انقدر خالی که فکر کردم بنزین ندارن
ولی بنزین داشتن منم راحتتتتت در ارامش بنزین زدم
مدام به خودم میگفتم خدا نوبت نمیگیره کل پمپ بنزین مسخرم میکنه خالی میکنه تا من برم
به مورد دیگه کولر ماشینم نیاز به تعمیر داشت
باید میرفتم موقع ظهر جایی و ناخوداگاه داشتم به این فکر میکردم زنگ بزنم عشقم بیاد منو ببره بعد گفتم نه اسنپ میزنم بعد فکر کردم اگه اسنپ حال نکنه کولر نزنه چی و اینا از ذهنم میگذشت یهو شنیدم تو با منی خیالت راحت
خیالم راحت شد نه صد در صد ولی گفتم خوب حالا یه جور کیشه خودم میرم عیبی نداره
پلن خدا:هوا ابری شد بارون نرم نرم بارید
بله درسته خدا ماشین کولر دار واسم نفرستاد زمین و اسمون مسخرم کرد همزمانی ایجاد شد هر چیزی که اسمش بزارید
من میخوام به خودم بچسبونم و بگم خدا واسه زهرا اینکار و کرد
و مدام با خودم تکرارش میکنم
میخواستم نون بگیرم و یه عالمه صف حتی تو تکی ها هم صف باید وایمیستادم
تا رسیدم یکی اومد و گفت دخترم تو کارتت بردار من نون زیاد گرفتم میخوام بدمش به تو
پلن خدا بوده حتی اگه یه عالمه صف هم باشه جهان مسخر من میشه ادما واسه راحتتر انجام شدن کارام دستای خدا میشن
تو یه مسیری من از بقیه ماشینای همراه جا میمونم و اونا زنگ میزنن بیا ادرس پیدا کردیم و من یهو ازشون جاموندم و اونا گم شدن
به اونا گم شدن
چون پلن خدا اینه زهرا میزنه کنار و در لحظه میپرسه الان کجا باید برم
خدا میگه دست چپ نگاه کن
و ادرس دقیقا اون سمتی که من واستادمه
همراهام بعد 20 دقیقه من بهشون ادرس دادم و رسیدن
پلن خدا اسون شدن برای اسونی هاست
من میگم خدایا کاش بشه دفتر کارم شرایطش جوری باشه که من هر ماه اجاره ندم
و پلن خدا اینه که محل کاری رو به وسیله عشقاش برام فراهم میکنه که میگن هر چی الان میتونی بده دیگه نه رهن بده نه اجاره
همیشههه پلن خدا بهترینه
هر لحظه هر درخواستی که از ذهنم میگذره یهو هیجانی میشم میگم خدایا ازین بهترش چی قراره باشه و قلبم هیجانی میشه
خیلی زیاااد حالتون عالی باشه
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا» (ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺁﺩم ﺭﺍ ﻛﺮﺍﻣﺖ ﺩﺍﺩﻳﻢ ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﺸﻜﻲ ﻭ ﺩﺭﻳﺎ ﺳﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﺨﺸﻴﺪﻳﻢ ، ﻭﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ انبوه ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﻛﺎﻣﻞ ﺩﺍﺩﻳﻢ (٧٠ أسراء)
——————————————————
سلام و درود فراوان به شما مجید عزیز. الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه. ساعت 4 و خورده ای بود و من شیفت شبکارم و اومدم که ستاره قطبی امروزم رو بنویسم ولی نمیدونم چی شد که هدایت شدم به کامنت شما.
سبحان الله…
چقدر سرگذشت عجیبی بود. من رو به یاد این آیه از سوره قیامت انداخت که میگه:
«أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدًى» (ﺁﻳﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﺭﻫﺎ میﺷﻮﺩ ؟!) و در ادامه خلقت انسان از ابتدا رو میگه.
یه لحظه تصورش رو بکن، ما چطوری و با چه قدرتی مراحل خلقتمون رو به تکامل رسوندیم و هر بار به مرحله بعدی رفتیم… کدومش با عقل و قدرت و هدایت خودمون بوده . آیا من با عقل خودم بود که میدونستم وقتی جنین هستم از بند ناف تغذیه کنم و دست و پا و چشمم چطوری شکل بگیره ؟؟
پس چرا امروز فکر میکنم خداوند منو رها میکنه و توی مسیر هدایتم نمیکنه؟ صد البته که ما رها شده نیستیم. ما تنها و بیهوده نیستیم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر که همواره به جریان هدایت متصل بودین و در هر لحظه به شرایط بهتر هدایت شدین.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
یکی از نکاتی که یادم اومد کلیپی بود که چند روز پیش دیدم ، توی کامنتم نوشتمش. سرگذشت یه خلبان نیروی هوایی آمریکا بود که سقوط میکنه و بشدت دچار سوختگی میشه و وقتی درمان میشه به کلی قید زندگی رو میزنه ، ولی یه روزی تصمیم میگیره دوباره زندگی کنه. با هدف و اشتیاق دوباره برای زنده بود (فقط بخاطر زنده موندن) تصمیم میگیره فقط زنده بمونه و تسلیم نشه… و از اونجا زندگیش رو دوباره خلق کنه. و وارد آزمونهای پروازی هواپیمایی بشه که حتی بقیه خلبانها هم ازش میترسیدن.
با این ذهنیت که من یکبار همه چیزو از دست ، از اون بدتر که نمیشه، الان دیگه از هیچی نمیترسم، میگفت چون اشتیاق و علاقه داشتم باعث میشد جسمم آزمون های سخت رو پشت سر بذاره ، بدنی که تا چند وقت پیش توی بیمارستان بستری بوده با سوختگی بسیار شدید ولی الان داره تست هایی رو پشت سر میذاره که سلامت جسمی در حد یک فضانورد رو نیاز داره.
چرا ، همه اش از یک اشتیاق و تصمیم شروع میشه و البته ایمان و رها شدن از ترس.
خیلی داستان شما رو شبیه دیدم به داستان اون خلبان ، از وجه اینکه شما نهایت سختی و کمبود رو تجربه کردین و به ته خط رسیده بودین ولی گفتین خدا منو تنها نذاشته، از این بدتر که نمیشه ، پلهای پشت سر رو خراب کردین و حرکت کردین.
همین خراب کردن پلهای پشت سر یعنی ایمان، یعنی نداشتن ترس.
بینهایت تحسینت میکنم مجید جان. باورهایی که نوشته بودی خیلی ارزشمند و تاثیر گذار بود.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام ب اقامجید عزیزو دوست داشتنی ….
عاشقتم پسر …. عاشقتم …
رفتم اشناییت رو هم خوندم خیلی عالی بود ….خیلی لذت بردم ….
بشکل کاملا اتفاقی کامنتت رو اول صبح که سیستمم رو روشن کردم خوندم چقدر زندگیت پر از فراز و نشیب بود …اما خیلی زیبا بود
یکی از ایراداتی که ما انسانها داریم اینه که میخواییم مسیر از قبل مشخص باشه بعد حرکت کنیم اونم ب خاطر ترسهامون هست اما وقتی خودتو میسپاری ب خداوندهمانطور که خودت توضیح دادی و رها میشی خودش میبره تورو درست ب جایی که دوست داری …
وقتی که رسیدی اون وقت مسیر قشنگ مشخص میشه قرار بود چه اتفاقاتی بیفته که من ب این جا برسم اگر ما اجازه بدیم خداوند و جهان اینکارو برامون ب خوبی و براحتی انجام میده ولی سخته اجازه دادن …
تاکید میکنم رها بودن کار اسونی نیست گاهی نجواهای ذهن ادمو دیوانه میکنن…انشاالله اتفاقات بهتری برات رقم بخوره و ب تمام ارزوهات برسی
امیدوارم هرکجا هستی شاد و پیروز و موفق باشی ….
برات ارزوی موفقیت میکنم پسر …افرین …
تشکر …..
سلام به اقا مجید گل
وای پسررر اشکمو در اوردی
چقدررررررر زیبا بود
چقدرررررررر زیبا برامون نوشتی
ازت بینهااااایت سپاسگدارم ک نوشتی و قلبمو روشن کردی
ازت بینهاااااااااااایت سپاسگدارم ک ایمان نشون دادی و قدم برداشتی
ازت بینهاااااایت سپاسگدارم ک مهاجرت کردی و پا رو ترسهات گداشتی
واااای ک چقدرررررررر زیبا و روان و قشنگ نوشتی برامون
چقدررررررر تحسینت میکنم بابت حال خوبت
چقدرررررررر تحسینت میکنم بابت باورهای قشنگی ک برامون نوشتی
چقددررررررررر تحسینت میکنم ک حواست ب حال خوبت بوده
به نشانه ها
وااااای چقدررررررر ذوق کردم و با دوق میخوندم
مطمن بودم بهترینها برات اتفاق افتاده و با هیجان تمااااااام کامنتتو میخوندم
چقدررررررر لدت بردم از ایمانت
و نوش جانت پاداشها
چون واقعااااا زیبا قدم برداشتی
واقعا زیبا جلو رفتی
لدت بردم از تک تک باورهات
و منطقی کردنشون
و اینکه هرچی بخام خدا بهترشو بهم میده….
برات بهترینهارو ارزو میکنم مجید جان
و بازم برامون بنویس
و قلبمو روشن کن و وجودمو ارومتر ایمانمو بیشتر و قدمهامو استوارتر کن….
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام برادر عزیزم آقا مجید بنده موحدو توحید ی و با تقوا و پرهیزکار و با ایمان
برادر جانم از دیروز صبح که وارد سایت شدم و بهم گفته شد بیام کامنت های جدید رو بخونم و اولین کامنت شما چشمم رو روشن کرد
منقلب شدم انقلابی در من بپا شده که فقط از دیروز دارم اشک میریزم چنان شور و شوق و ذوق برای مهاجرت در من بیدار شده که استپ کردم
دیروز چنان حق حق کنان با هر کلمه از کامنتتون اشک ریختم که دیگه نای نداشتم
با اینکه کارهای روزم را انجام دادم ولی همش تو کامنت شما سیر میکردم
اصلا تو حال و هوای دیگه بودم
وقتی غروب رفتم باشگاه مربی گفت خسته به نظر میرسی
منم چیزی نگفتم چون میدونستم چمه همش اشک شوق و شادی و ایمان و توکل ریخته بودم
هیچ کی نمیتونست حال منو بفهمه یعنی جوری نبود که بخوام توصیفش کنم
فقط از خدا نشونه میخواستم
نشونه های عالی هم تونستم پیدا کنم
چنتا کامنت دیگه خوندم که هم درباره مهاجرت گفته بودن و هم شهر ثروتمند کیش
خیلی برام جذاب بود
حتی به فرزندانم هم گفتم به دلم افتاده برای مهاجرت و سفر کردن
نوری در دلم روشن شده ایمانم به این کار قوی تر شده
اصلا هم هیچ ایده ای ندارم
فقط میخوام باهاش لذت ببرم
میخوام به روند تکاملی زندگی ام ادامه بدهم سپردم به قدرت خدا قدرتی که اراده کند میشود موجود میشه
دارم یاد میگیرم صبور باشم
تکاملم را طی کنم
قدرت را از عوامل بیرونی بگیرم
توحیدی تر عمل کنم
فقط روی خدا حساب باز کنم
دارم یاد میگیرم که نترسم و غمگین نباشم
همه چی توحیده
هر باوری که ساختم اعتبارشو بدم بخدا تسلیم باشم
همون خدایی که منو به این بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط و موقعیت ها همواره هدایت میکند و الانی که عضو سایت هستم و شاگرد بهترین دست خدا در زمین هستم و در محضر دوستانی از جنس خود خدا از وابستگان به اصل هستم لذت ببرم و تکاملم را طی کنم و یاد بگیرم از آگاهی ها . هدایت های که بر عزیزانم میشود
چون من روح مجزایی هستم
باید خودم را تجربه کنم باید بهترین خودم باشم
کاری با همسر و فرزندان و عزیزانم نداشته باشم
در کنارشون لذت ببرم بابت داشته هایت سپاسگزارتر باشم و تمرکز بزارم روی بهبود شخصیتم
باورهای توحیدی را قدرتمند کنم با تمام وجودم نوش جان کنم توحید را اصل را حقیقت را
برادر عزیزم دیروز اصلا نمیتونستم کامنت بنویسم
فقط فایل رو گوش میدادم و به ایمان و تقوا و توکل شما خیره شده بودم
و امروز از صبح حتی هنوز تمرین ستاره قطبی را ننوشته ام
چون چند روزی بود که از خدا میخواستم که منو سورپرایزم کنه
و دیدم که طی این چند روز همش دارم سورپرایز میشم اول اینکه استاد این فایل بینظییییر را قرار داد روی سایت چون من خیلی عاجزانه بهش گفتم ایراد من کجاست و صاف و دقیق بهم گفته شد از زبان استاد در باورهاته الله و اکبر با
اینکه نزدیک دوساله عضو سایتم و این اکانت جدیدمه
و هر روز با خودم تکرار میکنم من خالق زندگی خودم هستم من با افکار و باورهای خودم دارم تمام اتفاقات زندگی ام را خلق میکنم
ولی پذیرشش انگار برام سخت بوده در مدار درک بهترش الان هدایت شدم که مسمم تر بشم روی این باور
بیشتر تمرکز کنم به افکار و ورودی های ذهنم
که من دارم چی میشنوم و چی میبینم و چی رو باور میکنم خدایا شکرت
داداشی جونم برات بگه
بخدا گفتم از کلامت تو قرآن یه آیه بهم بگو تا اینجا برا داداش مجید مکتوب کنم
مرا دستی از دستان خوبت قرار بده چون من لایق بندگی کردن هستم من لایق حال خوب دادن به روح های مقدست هستم
من روح پاک و مقدس تو هستم
میدونی برام چه سوره وآیه ای باز کرد
سوره جاثیه آیه 13
وسخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض جمیعا منه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون
وانچه در زمین و آسمانها بود تمام را مسخر شما گردانید در اینکار نیز برای مردم با فکرت آیات قدرت کاملا پدیدار است .
دیگه زبونم بند اومد
توحید توحید توحید
من هنوز کامنت فایل رو ننوشتم
به امید خدا هدایت بشم و بنویسم
چون چند روز فقط گوش دادم دیروز اومدم کلی باورهای محدود رو پیدا کردم و باورهای قدرتمند هم طی این مدت با آموزههای ناب استاد پیدا کردم و کلی زندگیم روانتر شده خدارو شکر
ولی این بار خیلی متفاوت
اصلا این فایل الماسه
همین که دارم باور میکنم به باورهایم قطعا خوشبخترینم
باور میکنم که باورهای من داره خلق میکنه اتفاقات را
خیلی معجزات و ایده ها و نشونه ها رو طی این مدت داشتم خیلی مدار درکم بیشتر شده ولی اینبار احساس باز تر شدن قلبم را حس می کنم
ایمان دارم که خدا داره باب میلم کار میکنه همون جاده سرسبز جنگلی افتادم براه
روی دوش خدا هستم
احساس آرامشم بیشتر شده
کمتر عجله میکنم
نجوا ها هستند ولی زورشون کمتر شده بلطف قدرت خداوند در درونم
هر نجوایی رو سریع با دادن منطق بهش سرکوب میکنم
امروز صبح یه تضاد کوچیک اومد نجوا ها خواستن شروع کنن خفش کردم
گفتم آخ جون من بزرگتر شدم
کمی رسیدم به ارزشمندی درونی
گفتم چه خوب این تضاد بود من باهاش حال کردم که بزرگتر شدم دیگه اون ناراحتی قبل رو نداشتم بابتش اتفاقا خوشحالم کرد که داره اتفاق خوب برام رخ میده
باورت میشه همین یه جمله منو آروم کرد گفتم آفرین الی جونم تو موفق شدی
با همین فرمون ادامه بده
فرمون کشتی ات در دست خداست
آرام باش که در ساحل خدا لنگر انداخته ای
اخییییش راحت شدم
داداشی باورهاتم نوشتم تو دفترم تا زندگی رو زیباتر کنم به کام خودم با توحید با یکتا پرستی
ازت میخوام بازم از ایمان وتوکلت برامون بنویسی
کلیییی دست و تشویق و حال خوب و تحسین براتون فرستادم
عاشق نگاه توحیدیت شدم
حالم قابل وصف نیست
ایمان دارم خداوند منو همواره هدایت میکند به بهترینها
باور کن من نبودم که طولانیش کردم آنچه بهم گفته شد نوشتم من فقط وسیله ای ارزشمند بودم تا جهان را گسترش بدهم
من تسلیمم هیچی نمیدووووونم
برادر جان در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت
آقا مجید عزیز و گرامی سلام و صد سلام به شما دوست هم فرکانسی …. بابا خدا قوت ….. از این همه تقوا ….. از این همه کنترل ذهن …. از این همه نتایج … کولاک کردین خداییش …. حسابی تبریک …. حسابی احسنت … خیلی خیلی قابل تحسین هستین . مطمینا به زودی نتایج بالاتر از این رو بیان خواهی کرد….. خیلی ممنون از اینکه کلی وقت گذاشتین و داستان را با جزییات تعریف کردین.
بازم خدا قوت میگم و در پناه خود خودش باشین …
شیما
دوست عزیز سلام و خدا قوت به این همه شور و انگیزه
به اینهمه اعتماد به خداوند و تسلیم حق بودن
افرین من از اول کامنتتون تا آخرش فقط تحسینتون کردم وچنان منقلب بودم که تو نانوایی حواسم نبود وبا صدای بلند میگفتم آفرین درسته همینه
برای من یکی خیلی تاثیر گذار بود مخصوصا تواین روزهام
به نام الله یکتا
تمام این کارهایی که کردی فقط از ایمان میاد،ایمان به غیب
ایمانی که اونقدر عمیق هست که هیچ عامل بیرونی نمیتونه اون رو تحت تاثیر خودش قرار بده
ایمانی که عمل میآورد و آدم رو به جایی میبره که لا تخف و لا تحزن میکنه…
شاید این همه شجاعت و قدرت از دید عوام یک کار احمقانه و یا شانسی و یا قصه باشه،یعنی نتونن باورش کنن اما کسی که باور داره رب العالمین رو درک میکنه که همون خدایی که آتش رو برای ابراهیم میکنه گلستان،توانایی و قدرت انجام هر کاری رو داره و همین بس که خداوند وکیل من باشد
چقدر قدرت گرفتم از این کامنت الهی که باعث قویتر شدن ایمان من شد و چراغ راهی برای من شد تا راهم رو در این تاریکی بهتر پیدا کنم
آفرین بهت بخاطر این همه جسارت و باور به الله
بهترینها رو برات آرزو دارم
خدا یا شکرت
سلام به شما مجید عزیز. خدا شاهده مو به تنم سیخ شد و اشک توی چشم هام جمع شد از کامنتتون. من معمولا کامنت ها رو زیاد نمیخونم یا هرازگاهی یا کامنت های کوتاه ولی اصلا به محض اینکه اولین کامنت که شما بودین توی صفحه رو دیدم اصلا نفهمیدم کی گذشت و کی به انتهاش رسیدم… آگاهی هایی که گفتید و تجربیاتتون فوق العاده بود! باورش سخت بود برام که اینایی که میگین همین چند ماه پیش اتفاق افتاده اونم وقتی من داشتم از وضعیت مالی ای مینالیدم که از اون موقع شروع شما شاید بیشتر بوده باشه اما تفاوت اینجا بود که شما با توکل و باورهای مناسب از هیچ، همه ساختید و به شیطان ذهنتون غلبه کردید… واقعا نمیدونم چطوری از این همه آگاهی و نشانه هایی که بهم نشون دادین تشکر کنم. خدا رو سپاس گزارم که استاد رو هدایت کرد و از طریق نشانه های اون شما رو به این همه تجربه های زیبا و آگاهی هدایت کرد تا برای من و خیلی های دیگه هم درس و آیات و نشانه هایی باشه و هدایت ها ادامه پیدا کنه. خدایا شکرت.. امیدوارم هر روزتون بی نهایت زیبا تر و ثروتمندتر و سالم تر و خوشبخت تر از دیروزتون باشه در پناه الله یکتا
سلام به شما دوست عزیز وای خدای من چه ایمان قوی چه ارامشی دارین حقیقت بهتون حسودیم شد وای واقعا تحسینتون میکنم انقدر رابطتون با خدا قشنگه آنقدر ایمان دارین انقدر حالتون خوبه لطفا بیشتر از داشته هاتون بزارین پیام شما کلی باعث شد به درون خودم پی ببرم کلی فکر کردم خدایا شکرت که منو به پیام شما هدایت کرد براتون ارزوی بهترینهارو دارم امیدوارم ماهم صداهای زیبای شمارو بشنویم
برادر هدایت شده ی من آقا مجید سلام
فقط اشک ریختم و کامنت شمارو خوندم
خوش به سعادتت که راهتونو پیدا کردید چقدر ایمانتون قوی و خالص هست
من شیراز زندگی میکنم تمام خاطرات مربوط به شیرازتون تو ذهنم مجسم میشد
خیلی براتون خوشحالم خیلییی
آفرین به شما
حتی الان هم اشک نمیذاره ببینم چی تایپ میکنم
و به استاد عزیز فکر میکنم که خداوند در بهشت بهترین جایگاه را برای ایشان قرار خواهد داد البته بعد از 500 سال زندگی انشااله
استاد چقدر انسانهای سر در گم که با صحبتهای شما به مسیرهای الهی هدایت شدند
برادرخوبم آقا مجید باز هم از موفقیتهات برامون بنویس بگو به کجاها رسیدی
امیدوارم خودت به زودی صاحب ویلاها و ماشینهای لوکس در شمال و کیش و تهران بشی
سالم و سلامت باشی و به زودی زود بری پیش استاد
کنار اون کلبه رویایی و دریاچه آرامش فایل بگذارید و مارو خوشحال کنید
چقدر آرزوی دیدن استادو از نزدیک دارم
همگی موفق پیروز و کامیاب باشید
سلام اقا مجید
اقا قلبم وایساد تا به ته کامنت برسم
دورد بهت بابا دس خوش ماشلا داریا
ایول به روح توحیدیت
خدارو شکر که نتیجه بخش شده سفرت الهی شکر بهترین ها رو بساز بازمبرای خودت
از اول کامنتت انگار عظلاتم منقبظ بود از تعریف هات از مسیری که رفتی و اتفاقاتی که رخ داده باورشبرای ذهنم سخت بود ذهنم داشت میگفت یعنی ته کامنت خبر خوشی هم هست شرایطش چطور شده
یعنی ایمانرو به عمل در اوردی شما با چاشنی الخیر فی ماوقع و رها بودن
اخر کامنتتم بازم باورم نمیشه هموز ذهنم یجوریه انگار
مقاومت داشتم در حین خوندن کامنتت با عملکردات ولی تو هدایت شدی تو نترسیدی تو ایمانت رو نشون دادی
گفتگوهای ذهنیت رو دست گرفتی نگاهت رو دوس داشتم شما توجه به نکات مثبت در هر چیزی رو ترکوندی دیگه از دل تضاد خیر و برکت در اوردی برای خودت دمتگرم دست خوش موفق تر باشی عزیزم
گرامی ترین مردم نزد خداوند با تقوا ترینشونه همونایی که روی خداوند حساب باز میکنن و نه میترسن و نه غمیگن میشن دمت گرم پسر
بنام خداوند عشق وثروت
باسلام ودرود فراوان وعرض ارادت حضور شمادوست عزیز همفرکانسی مجیداقای عزیزی پیردوست دوست داشتنی
خداوند رابی نهایت سپاسگزارم که امروز منوهدایت کرد به کامنت فوق العاده زیبا وتاثیرگذار شما
روزم راساختی بااین داستان زیبا وشگفت انگیز زندگیت وزمانی که شروع
به خواندن داستانت کردم ازهمان اول حسم به من گفت فرکانس این دلنوشته خیلی بالاست درحالی که بغض کرده بودم باحرص ولع میخوندم ودوست داشتم هرچه سریعتر به پایان ماجرابرسم
چقدرداستان زندگی ات ایمانم راقوی ترکرد وازجملات تاکیدی که استفاده میکردی برای بارورسازی خیلی لذت بروم وبااجازه حضرتعالی آنها رابرای خودم سیو کردم تاازشون استفاده کنم
خدامیدونه چقدرخوشحال شدم بسیار تابسیارتحسینتون کردم بابت این همه استقامت پایداری استمرار وتعهدی که داشتین وهمه چی روسپردین به خدا
هزاران آفرین برشما دوست عزیز وتوحیدی
این دلنوشته باعث شد تاتصمیمی که بایدچندروز میگرفتم و نشانه ای بود ازسمت خدا برای من اما نجواها ی ذهن کارشکنی میکرد واجازه نمیدادتامن تصمیم درست رابگیرم وهربار منومنصرف میکرد و منومیترسوند که اقا این کاررونکن فلان میشه بهمان میشه اما بااین ایمانی که ازشما دیدم برترسهایم غلبه خواهم کرد وبعداز همین نوشته تماسی که باید چندروز بگیرم وطفره میرفتم رو باتوکل برخدا انجام خواهم داد
وهمه امورزندگی ام رامیسپارم به خدا وباور وایمان دارم که بهترینها رابرام انجام میده درزمان مناسبش همانطور که تاکنون انجام داده وخواهد داد
خدایا شکرت که تورا داریم
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
درپایان بازهم تشکرمیکنم ازاین کامنت فوق العاده زیبا توحیدی ودرجه یک
ازد رگاه خداوند رحمان بهترینها رارابراتون آرزو دارم ومنتظر موفقیتهای بیشمارتون هستم
همواره درپناه الله یکتا شادپیروز سالم وسعادتمند دردنیا واخرت باشید
مگههه داریم این حد از ایمان؟!
سلااام مجید جان وااااقعا دمت گرم خیلی مردی چقدر لذت بردم از ایمان و شجاعتت و کنترل ذهنت واقعا آفرین ،چقدر از عکس پروفایلت حس خوب گرفتم آرامشت منو گرفت،
هر جا هستی خدا پشت و پناهت باشه تو لایق بهترین هایی انشاالله به زودی به هرچی که میخوای برسی و قطعا میرسی با این ایمان با این توکل ،واقعا روح هممونو جلا دادی با نتایجت با حرکت هات،به استاد عشق هم تبریک میگم بابت همچین شاگرد بی نظیری ،خدارو شکر،
مجید جان خیلی عزیزی ماشالا
سلام دوست عزیز چقدر کامنت شمارو دوست داشتم چقدر پشتکار وای خیلی خوشحال شدم برات انشالله خودت هزار برابر بهتر این چیزها می خری مطمنم با اراده ایی که داری میتونی حتما
الحق که خداوند رب العالمین و همیشه هوای بنده هاشو داره
سعی می کنم از این به بعد دیدگاه شما داشته باشم و به هر اتفاقی که میفته به جنب مثبت نگاه کنم و بگم حتما بهترین خیر در همین هست
سلام داداش مجیدخیلی کامنتت عالی بود کلی کیف کردم وباهر خط کامنتت لبحندی از سر خوشحالی وایمانت داشتم
چقدرتحسینت کردم بااینکه از صفر شروع کردی ولی باورهای قدرتمندی داری که تونستی به هدفات برسی.
امیدوارم هرروز باباورهای قوی ترومتعهدتر به خواسته هات برسی وبیای ازنتایجت بگی
برات ارزوی موفقیت میکنم وبه خدامی سپارمت
آفرین به این همه ایمان خیلی خوب روی خودتون ار کردید و چه الگوی خوبی شدید برای من
جالبه برام که در هیچ شرایطی جا نزدید و همچنان روی خودتون کار کردید خیلی عالی
و جالبه برام که هدایتها رو متوجه میشید و قدم بر میدارید و ترسی ندارید
سلام آقا مجید
چقدر لذت بردم وحال کردم چه کنترل ذهنی واقعا
یعنی واقعا دیدم چقدر ذهن ما کوچیکه و خدا تا کجا هارو می تونه ببینه
عالی واقعا
اصلا کسی میتونه همچین شغلی رو تصور کنه خدای من
نمی دونم خودت تجسمش کردی یا کم کم خداوند هدایتت کرد به این سمت و فقط این ویژگی ها رو خواستی دمتگرم
ولی چقدر می تونه وقتی ذهنیت ما درست باشه به سمت هایی هدایت بشیم که همه چیز زیبا اتفاق بیفته
هنوزم باورم نمیشه شغلت این باشه که بری بچه اوتیسم کار کنی و هنر یادش بدی اونم توی همچین خانواده ثروتمندی
دمتگرم
لذت ببر از زندگی که با توکل به خدا ساختی
خدایا شکرت
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام آقا مجید
داشتم عکس چند خانه ویلای شیشه ای رو میدیم
و گفتم یعنی میشه منم داشته باشم و چقدر دور از خودم بود
اومدم و شروع کردم به باورهای محدود رو نوشتن
و کامنت خوندن
چند عزیزی که با من در این سایت هستند و هر وقت مطلب میخونیم که جالب تر هست رو تو کانال لینک میزاریم
لینک کامنت شما رو گذاشت
اومدم خوندم و هر لحظه را تجسم کردم و بس
و وقتی شما رو دیدم تو این شرایط بغض در گلویم است
و این باور که ببین واسه مجید شد ببین چطور توکل کرد و شد
من ساکن شیراز هستم
و 3باور قشنگ شما رو می نویسم و باور دارم به بهترین شکل به خواسته هایم میرسم
ممنون از شما بابت کامنت عالی و نتایج که نوشتی
سعید آقا شاد موفق،و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال
بنام خدای وهاب
سلام مجدد به داش مجیدگلمون
ازصبح امروز که هدایت شدم به کامنت الهی وتوحیدی ات حالم دگرگون شده اصلا یه وضعیه، دارم دیوانه میشم صبح امروز طی یک نوشته کوتاه درپاسخ به شما احساسم رابیان کردم
من باهمسرنازنینم دراین مسیرالهی هستیم ظهر که ازموسسه بی نظریمون برگشت تامنو دید گفت چی شده؟ خیلی خوشحالی گفتم آره خیلی زیاد اینقدرذوق زده بودم گفتم همه کاراتو بزارزمین وبرو کامنت مجید عزیزی پیردوستی رو بخون که امروز درمن زلزله 10ریشتری ایجاد کرده وبهش گفتم این کامنت سراسر توحیدی باعث شدموضوعی که چندروز درگیرش بودم وازش ترس داشتم اربابم ،ربم ،صاحب اختیارم که هرچه دارم ازاوست والهی دورش بگردم با یک تماس تلفنی به بهترین شکل ممکن برام انجامش داد
خدایا شکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
درضمن تعداد عضویت شما دراین سایت الهی وتوحیدی 1105 روز میباشد وعضویت من 1103 روز میباشد که خیلی توجه منوجلب کرد ومن اینو به فال نیک میگریم واینو یه نشونه الهی میدونم
دراینجا لازم است برای هزارمین بارازاستادعباسمنش گرانقدر واستادشایسته نازنین وسایرعوامل سایت تشکر ویژه داشته باشم که چنین بستر بی نظیری راایجادکرده اند وازخدواند رحمان برای این عزیزان وهمه عزیزان عضو سایت عباسمنش طول عمرباعزت خواهانم
تادرودی دیگربدرود
مجید عزیزم خداروشکر میکنم که به صورت کاملا اتفاقی هدایت شدم به کامنت فوق العادت هم کلی ازت یادگرفتم هم خندوندی منو هم اشکمو دراوردی واقعا بی نظیر بود کامنتت هرجاهستی خداوند نگهدارت باش انسان بالیاقت امیدوارم یه روز ببینمت و هنرنماییاتو از نزدیک ببینم کلی لذت ببرم. تو بزرگترین هنرت هنره درلحظه زیستنه شاد باشی
سلام آقا مجید
من دو بار کامنت شما رو از اول تا آخر خط با خط خوندم
و چقدر خدارو شکر میکنم که دیدم و خواندم کامنت شما رو
خیلی کیف کردم خیلی
اصلا همینجوری هاج و واج موندم به این کامنت شما
ان شاءالله هر جایی هستی
خدا پناهت باشه
میدونم که اتفاقات خیلی بهتر در از اینا در انتظارته
اون جا که گفتی این پایان مسیر نیست
اخ اخ چقدر ازت یاد گرفتم
خیلی عالی شدم این لحظه با کامنت تو
فوقالعاده ای آقا مجید
سلام به جناب پیردوستی عزیز
افرین بهت اقا مجید تحسینت میکنم
دمت گرم که داستانتونوشتی.عجب ایمانی
چه کنترل ذهنی
چه باوری
نوش جونت هرجایی که هستی وهر نعمتی که دریافت میکنی حتما که لایقشی
برات بهترین هاروارزو میکنم
که اگرهممون بتونیم مثل شما عمل کننده با باور درست باشیم بهشت رو همینجا تجربه میکنیم.خیلی خوشحالم براتون.
چقدر این مسیر زیبا وبهشتیه
چقدر به قول استاد میشه درجاده سرسبز باکتونی سبک سوت زنان حرکت کرد وفقط لذت برد..
خدایااااااشکرت
برات بهترین هارو ارزو میکنم اقا مجید عزیز
سلام مجید عزیز
وااای پسررررررر تو معرکه ای
تو بی نظیری
تو لایق بهترین نعمت های خدایی
نوش جانت این همه لذت
مطمئن باش پاداش تو بیشتر و بهتر از اینجایی هست که هستی…
و خداوند خلف وعده نمیکند
و پاداش صابرین و متوکلین اجری عظیم است…
گوارای وجودت باشه این جرعه جرعه هدایت ،که هر لحظه داری مزه مزه میکنی…
من شیفته ی این ایمان راسخ تو و این تعهد تو شدم….
الهی بهترین ها نصیب قلب پاک و بزرگت
سلام ودرود بر آقا مجید
چقدر کامنت شما عالی بود تمامش هدایت الله بود تمامش ایمان به خدا و توکل بود این حد از توحید شما تحسین بر انگیزه خوشحالم که هدایت هارا دنبال کردید وبه موفقیت رسیدید من همیشه از خداوند هدایت میخوام وشما نمونه ای برای من شدید که هر لحظه ندای الهی را بشنوم وبه هدایتها توجه کنم
برایتان موفقیت در تمام مراحل زندگی خواستارم ممنون از نوشتن نتایج عالی تان وقوی کردن باور وایمان ما
سلام آقا مجید عزیز
کامنتتون سراسر ایمان و توکل و تسلیم و رها بودن و هدایت خداوند و عمل به الهامات و حرکت کردن و قدم برداشتن هست.
تبریک میگم و تحسینتون میکنم. چقدر عالی به الهامات عمل کردید و حرکت کردید با ایمان ، با امید ، با صبر و توکل و رها بودن و تعهد.
چقدر باورهای خوبی دارید و با تعهد روزی سه بار تکرار کردید .بخصوص باور الخیر فی ما وقع
از خوندن کامنتتون لذت بردم و البته دو بار ذهنم نجوا کرد و دو باور محدود کننده رو پیدا کردم 1- این که چه خوب چون پسر هستند راحت می تونن هر جا بخوان برن و محدودیت ندارن ، دومی آنجا که گفتید تمام امکانات رو آن خانواده در اختیارتون گذاشتن و … ذهنم گفت آدم باید خودش تلاش کنه و پول دربیاره ، می دونید من نسبت به خانواده ام هم این شکلم ، میگم خودم باید همه چیز رو بخرم گرچه کمی بهتر از قبل هستم ولی خیلی جای کار دارم ، انگار تو ذهنم پول دراوردن مساوی شده با کار سخت ، و دقیقا همین رو هم تجربه کردم.
ممنون از کامنت زیبا و توحیدیتون .
در پناه حق
درود فراوان به آقا مجید و استاد عباس منش و خانم شایسته.
به طرز عجیبی هدایت شدم به کامنت شما. از اول تا آخر اشک ریختم و خدا را هزاران بار قدردانم برای این هدایت و اتفاقات فوق العاده ای که به واسطه ایمان و عمل برای شما رقم خورد. تمام مدت که کامنت رو میخوندم ، احساس میکردم داره بهترین اتفاقات برای خودم شکل میگیره و قراره معجزات و شگفتی ها رو ببینم. من هم تصمیم دارم زمستان امسال، برای مدتی در قشم باشم. حس درونی به من گفته که این کار رو انجام بدم و مقدمات آن به واسطه لطف و رحمت خداوند و به سادگی برام فراهم شده. حال عجیبی دارم . سپاسگزار خدایی هستم که قوانینی گذاشته که هر کس همان طور که میخواهد زندگی اش را خلق کند و چه عدالتی از این بالاتر؟ خدای آسونی ها، خدایی که میگه بشو و می شود. خدایی که از بیشمار راه ثروت و نعمت می رساند و خودش تنها روزی رسان است و ما را از غیر بی نیاز کرده که عزت مون حفظ بشه و سرمون بالا باشه.
براتون آرزوی بهترین ها رو دارم. در پناه خداوند زندگی سرشار از لذت و آرامش داشته باشید.
وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
هر آنچه که در آسمانها و در زمین است، مسخر شما کرده ایم. و در آن نشانه هایی است برای کسانی که مى اندیشند﴿الجاثیه/13﴾
به نام رب العالمین
سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر و بانو شایسته گرامی و همه عزیزانم
چه موضوعی را باور کرده ای؟
کلمه «باور» یکی از چالش ها و دغدغه های من هنگام آشنایی و ورود به مباحث توسعه فردی بود. با اینکه قبلا از آشنایی با استاد خیلی این کلمه را می شنیدم ولی هیچ کسی نبود که برای من بصورت شفاف و ساده و واضح توضیح دهد که باور چیست؟ و چرا همه موفقیت ها یا شکست های ما آخرش به این کلمه ختم می شود؟!
این موضوع وقتی برایم بغرنج تر میشد که تا می گفتیم چرا موفق نمی شویم؟ چرا پولدار نمی شویم؟ و هزاران چرای دیگه … توپ و مینداختن زمین باورهامون و میگفتند برای اینکه باورهات خرابه! و در میرفتن و کسی نمی اومد بگه خوب حالا من باور خراب چه جور باید «باور» بسازم؟ و هی تکرار می کردند که برای تغییر نتایج زندگیم و رسیدن به موفقیت باید باورهایت را تغییر دهی! و بلافاصله پشت بندش این جمله ناامید کننده می اومد که باورها نتیجه نسل ها افکار و فرهنگ و گفته ها و شنیده ها و آداب و سنن و ادیان ما در زندگی هستند و یک شبه بوجود نیامده اند که یک شبه از بین بروند! و این آگاهی ها برای من بیشتر ناامیدکننده بودن تا امید بخش!
خدا رو شکر در این زمینه خیلی زود تکاملم رو طی کردم و بعد از گذشت یک سال که با اساتید مختلفی چه به صورت مجازی و چه بصورت حضوری کار کردم. هدایت شدم به استاد عباسمنش گرانقدر و این سایت الهی و ایشان شدند بهترین و آخرین استاد من. و همواره خداوند را بابت این هدایت و آشنایی شکرگزار و سپاسگزارم.
لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ / خدا را به پاس آنکه شما را هدایت نموده به بزرگى یاد کنید.(حج/37)
…………………………………………………………
باور چیست؟ و چگونه ساخته می شود؟
«باور» یعنی شیوه فکر کردن و عمل کردن.
باور با تکرار افکار در ذهن ساخته می شود.
باور با منطقی کردن انجام یه اتفاق در ذهنمان بوجود می آید.
باور با یافتن الگوهای مناسب در زمینه های مختلف ساخته می شود.
باور با یافتن شواهد و نشانه های تائید کننده یک آگاهی یا گفته در زندگیمان ساخته می شود.
وقتی که قانون اینست که تمام اتفاقات زندگی مان بدون استثناء نتیجه افکار و باورها و کانون توجه ماست و ما داریم با حرف زدن؛نگاه کردن؛ شنیدن؛ توجه کردن؛ فکر کردن به موضوعات مختلف داریم به جهان فرکانس می فرستیم و جهان هم مانند آئینه اتفاقات و شرایط و آدمهایی و ویژگی هایی رو از همان جنس فرکانسی که فرستادیم در زندگیمان بوجود می آورد و اینگونه ما خالق 100% زندگی خویشیم!
وقتی که داریم کامنت می نویسیم؛ داریم باور می سازیم.
وقتی که داریم کامنت می خونیم؛ داریم باور می سازیم.
وقتی که داریم فایل میبینیم یا میشنویم؛ داریم باور می سازیم.
وقتی که داریم زیبائی ها رو می بینیم؛ داریم باور می سازیم.
وقتی که داریم ثروت ها رو می بینیم؛ داریم باور می سازیم.
وقتی که داریم موفقیت ها را دنبال می کنیم؛ داریم باور می سازیم.
وقتی که داریم روابط خوب رو می بینیم؛ داریم باور می سازیم…. پس ما دائما در حال ساخت باور هستیم. و اینکه باور قدرتمند کننده می سازیم یا باور مخرب؛ این بستگی به نوع انتخابمان دارد.
استاد چند روزه که دارم کامنت های قدم سوم دوره 12 قدم رو میخونم. و امروز در مسیر برگشت به منزل یهو به ذهنم اومد که من روزی بیش از 7-8 ساعت در سایت هستم و مشغول مطالعه و نوشتنم. و این 880 روزی که عضو سایتم به جرات میتوانم بگویم از تمام دوران تحصیلم و کارم بیشتر مطالعه کرده ام! پس باید هم بیشتر از کل آن سالها در زندگی من تغییر و نتیجه حاصل شده باشه.
هر چقدر که ما ورودی هایمان را کنترل می کنیم و آگاهانه داریم به نکات مثبت و الگوها و موفقیت ها و ثروت ها و روابط خوب… توجه می کنیم؛ و نتایج این توجه را در زندگیمان تائید می کنیم یعنی داریم در آن مورد باور می سازیم و هر چقدر این سیکل و چرخه ادامه پیدا کند (که فرایندی ابدی است) باورهای ما قوی و قویتر می شوند و این قدرت باور انتهایی ندارد. پس اینگونه نیست که باورهای مخربی که مثلا طی نسل ها به ما رسیده است؛ نیاز به همان تعداد سال برای از بین بردن و بوجود آمدن نتایج داشته باشند. بلکه به محض اینکه ما شروع به تغییر شیوه فکر کردن و کنترل ورودی هایمان می کنیم؛ نتایج هم کم کم بوجود میاد و هی با تقویت کردنشان نتایج هم بزرگ و بزرگتر می شود.
………………………………………………………………..
آیا این آگاهی کمکی به من می کند؟
شاید به حرات می توانم بگم این سوال مهمترین و اصلی ترین معیار زندگی من در مواجهه با مسائل و آگاهی هایی است که از قرآن؛ استاد؛ جامعه و یا جاهای دیگه دریافت میکنم. وقتی قانون اینست که هر چیزی رو که باور کنیم؛ از همان جنس وارد زندگیمان می کنیم آنوقت دیگه تکلیف من با خودم، با خدایم، با خانواده و اطرافیان و جامعه و هستی مشخص است. حتی سعی میکنم از آیات قرآن برداشتی داشته باشم که بهم کمک بیشتری بکنه و صرفآ به ترجمه هایی که شده اکتفا نمی کنم.
وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم می بینم چقدر روح من تشنه این آگاهی ها بوده! برای همین نه تنها مقاومتی در دریافتشان نداشتم بلکه فقط و فقط تائید کننده و محکم کننده و تصدیق کننده ذات و روحم با این آگاهی ها بوده است. و همیشه درونم در برابر این آگاهی هایی که به اسم قرآن و دین و مذهب تو ذهن ما می کردند مقاومت داشتم و درونم آنرا پس میزد. بعنوان مثال من اگه اراده کنم میتوانم صبح برم کربلا و نجف و عصر برگردم خونه. اینقدر رفتن به عتبات عالیات (به قول مردم) راحت و نزدیک است. ولی همواره در درونم اینکار را شرک می دانستم و حتی یکبار برای حاجت گرفتن و زیارت کردن من در فرکانس رفتن قرار نگرفتم و چنین چیزی برای اطرافیانم تعجب انگیز است. این به معنی بی احترامی به این بزرگواران نیست. و همواره دوست دارم اگر روزی رفتم نه برای حاجت گرفتن و زیارت کردن بلکه برای سیاحت و مرور بخشی از تاریخ هستی بروم.
استاد در هین نوشتن این کامنت یهو هوا ابری شد و برای یکی دو دقیقه بارون تندی زد که منو یاد پارادایس انداخت و هوا رو یه خورده تلطیف کرد. خدایا شکررررت برای این نعمت که در این ماه سال خیلی کم سابقه است.
استاد آگاهی های جلسه قرآنی قدم سوم دوره 12 قدم منطبق بر آگاهی های این فایل است. در آنجا گفتید که: ما به اندازه ای که ما توانائی هایمان را باور میکنیم؛ ازشان استفاده می کنیم! تفاوت ما با سلیمان ها و ایلان ماسک ها تفاوت باورها و خودباوریمان است.باور حضرت سلیمان به بخشندگی خداوند و احساس لیاقت بالای اوست که از خداوند می خواهد که ثروتی بهش عطا کند که نه تنها از ازل تاکنون به کسی نبخشیده است. بلکه تا به ابد هم به کسی نخواهد بخشید! و اینگونه با یک باور مناسب ثروتمندترین انسان کل هستی میشود. اینست قدرت باور و نتیجه باور. در حالی که ما از درخواست کوچکترین نیازهایمان هم از خداوند عاجزیم و خودم قبلا مثل خیلی ها باورم این بود که خدا خودش مگه نمیدونه، من چرا بگم؟!!! که این ها همه از تفاوت باورها و نگاهی است که ما به خداوند داریم. دانستن اینکه خداوند هستی را به تسخر ما درآورده است؛ چقدر می تواند به ما قدرت بدهد. این که باور کنیم روح خدا در ما دمیده شده؛ اینکه باور کنیم ما خودمان خدائیم و ذره ای از ذات لایتناهی خداوندیم؛ اینکه ما خلیفه الله روی زمینیم؛ ما عزیزکرده خداوندیم… اینها چقدر می توانند به ما قدرت بدهند؛ انرژی بدهند و ما را با انرژی منبع و خودمان در یک راستا قرار دهد.
استاد شما در دوره قانون آفرینش یه مثال خوب زدین در مورد موفقیت و باورها که خالی از لطف نیست اینجا بار دیگر مرورش کنم. شما گفتید که برای کسی که تحصیلات دانشگاهی و یا حتی سواد نداره، این باور که داشتن تحصیلات و سواد باعث موفقیت نمی شود باور درست و کمک کننده ای است. و برای یک فردی که تحصیلات دانشگاهی دارد، داشتن این باورد که افرادی که تحصیلات دانشگاهی دارند؛ افراد موفق تری اند باور مناسبی است. این مثال به خوبی برایمان واضح میکنه که هیچ چیزی در این جهان مطلق نیست؛ هیچ چیز کاملا درست یا غلطی در این جهان نیست؛ همه چیز برمی گردد به نوع نگاه ما؛ همه چیز بر می گردد که ما چگونه به مسائل و آگاهی ها نگاه کنیم و باوری بسازیم که بهمان کمک نماید. این همان اصلی است که شما همواره بر آن تاکید دارید و از رفتن به فرعیات و حواشی و جزئیات بر حذرمان می دارید.
نمونه های کوچکی که من باورشان نکردم و انجامشان دادم مثل یاد گرفتن اصولی شنا در بزرگسالی بودو در حالیکه همه دوستام میگفتن دیگه دیره باید از کودکی میرفتیم آموزش و من شنا رو یاد گرفتم و آنها همچنان با آن باورها مانده اند. یا یادگیری خط خودکاری. من تا همین چند سال پیش خط خوبی نداشتم و همیشه دوست داشتم عالی بنویسم. از زمان پندمیک شروع کردم بصورت مجازی تمرین کردن و الان هر کسی خط منو میبینه لذت میبره و به خصوص خودم وقتی دوره ها رو با حوصله و عشق نت برداری میکنم واقعآ از دیدن خطم خودم عشق میکنم. موارد زیادی ازین موارد تو زندگی همه مان است که بهمون ثابت میکنه که خیلی محدودیتهایی که برای ما ساختن واقعیت ندارد و یک باور مخرب و بی اساس است.به همین مقدار بسنده میکنم و بار دیگر ممنون سپاسگزارم از شما و مریم جان برای هدایت ما به مسیر توحید و انسانیت. در پناه خداوند در دنیا و آخرت سعادتمند باشید.یا حق
سلام و درود فراوان به شما اسداله عزیز، برادر بزرگوارم. از درگاه خداوند براتون شادی و سلامتی و آرامش و احساس مثبت میخوام.
الهی که در هر ثانیه از زندگیتون حالتون عالی عالی باشه.
بینهایت تحسینتون میکنم اسداله جان، خیلی کامنت ارزشمند و گرانبهایی بود، و واقعا چه نکته ارزشمندی در مورد مطالعه کامنت ها گفته بودین. از طرفی نکته تامل برانگیز و صد البته امیدوار کننده دیگه ای که گفته بودین این بود که اگه ما واقعاً تغییر کنیم، نتایج ما در زمان بسیار کوتاهتری نسبت به گذشته تغییر میکنه. من خودم به شخصه دارم اینو تجربه میکنم که ای دو سالی که توی سایت بودم اصلا هیچ شباهتی به گذشته من نداره. حتی شبیه 4-5 سال قبلش هم نیست که من همش در حال مطالعه کتابهای موفقیت بودم. اون موقع با اینکه کتاب میخوندم ولی بازم کلی ناخواسته و شرایط سخت توی کار و زندگیم داشتم.
از شما بینهایت سپاسگزارم
و خداوند رو بخاطر نتایج طلایی زندگی تون شاکرم.
تمرین شنا و خط هم خیلی تحسین برانگیز بود.
یه چی میگم بین خودمون بمونه. جهت شوخی و خنده؛ نامبرده بیخ گوش خلیج فارسه ولی مدتهاست نرفته توی دریا شنا (شاید بیش از یکساله) استخر رو نگم که بالای 10-12 ساله.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید و از نتایج طلاییتون برامون بنویسید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام و درود خداوند بر آقا حمید گل
امروز سعادت اینو داشتم که دومین کامنتمم براتون بنویسم و ازین بابت که خداوند وقت مرا آزاد کرده که پاسخگوی مهر و صفای عزیزانم باشم خدا رو شکرگزارم.
از اینکه گفتی یساله دریا نرفتین اصلا تعجب نکردم. چون ذات انسان اینگونه است که خیلی زود شرایط براش عادی میشه. حالا این شرایط چه شرایط عالی باشه و چه شرایط بد. من این جمله رو خیلی از زبان شمالی هام شنیدم که بهم گفتن سالهاست دریا نرفتیم. تنها کسی که میبینم موفق شده کاری کنه که زندگی هیچوقت براش عادی نشه فقط استاد بوده. بقول خودشون هر کسی ایشون و مریم جان رو ببینه فکر میکنه که همین امروز متولد شدن و تا به حال چیزی تو عمرشون ندیدن! این چیزیه که باید آگاهانه در خودمون ایجادش کنیم. به نظرم اونوقته که زندگی هیچوقت برامون تکراری نمیشه و میتونیم اینجور به خوبی حق شکرگزاری نعمت هایمان را ادا کنیم.(اینها رو حمید جان به خودم میگم که خودم محتاج ترینم برای عمل به این حرفها)
بحث دریا شد و خلیج فارس و بوشهر یاد خاطره ای افتادم که بهت حق میدم تو دریا شنا نکنی. در دوران دانشجویی یسال مجردی رفتیم شیراز و یه روز و بوشهر موندیم. من تا بحال خلیج فارس رو ندیده بودم و کلی ذوق داشتم و شنا هم تازه یاد گرفته بودم و له له میزدم تو دریا شنا کنم که هم بگم بابا من تو دریا شنا کردم و تو خلیج فارس شنا کردم و بقیه هم ببینن منو و کلی حال کنم برای خودم. آقا سوار قایق شدیم و چن دور زدیم ایام عید نوروز بود. و موقع برگشت نزدیک ساحل گفتم آقا قایق و نگه دار من میخوام بقیه راهو شنا کنم. خلاصه پریدم تو آب و 100-200 متری رو فک کنم شنا کردم و کلی خسته شدم تا به ساحل رسیدم. وقتی که با زحمت با کمک تخته سنگی از آب بیرون اومدم خودمو دیدم وحشت کردم! تمام بدنم زخمی شده بود داشت از جای جای بدنم خون میومد ولی چون بدنم گرم بود متوجه نشده بودم و شبیه کسی بودم که با کوسه جنگیده. دلیلش هم ساحل سنگی آن منطقه بود که بر خلاف ساحل شمال یا ساحل کیش حالت ماسه ای نداشت. دیگه از اون سال به بعد تو بوشهر شنا نکردم و ساحل نرفتم .حالا نمیدونم کل ساحلش سنگیه یا اون نقطه که ما رفتیم اینجور بود برای همین بهت حق میدم نری ساحل خخخ
……………………………………………..
اینجا رو غنیمت بشمارم و چند تا از باورهامو بگم:
1- از باورهای خوبی که دارم همین استعدادم تو ورزش و سالم بودنم است که خیلی راحت مهارت پیدا میکنم تو رشته های مختلف.
2- یه باور خوب دیگه ام در انتخاب هندوانه و خربزه است که همه بهم میگن تو انتخاب کن برامون. و تا بحال هندونه یا خربزه بد مزه نخریدم.
3- انجام معاملات خوب. همه میگند تو خوب معامله میکنی و تو معامله کسی نمیتونه سرت کلاه بگذاره. مثلا من یه موقعی تیولی خریدم که قیمت این ماشین 115 میلیون بود و آخرین سری خودروهای وارداتی از کره بود و بعدش که ارز یهو کشید بالا و وارادتش هم قطع شد و بعد اون تو ایران مونتاژ میشه و قیمتش بالا دو میلیارده. یا وقتی خونه خریدم تهران هم همین اتفاق افتاد که بعدش به شدت ملک گرون شد.یا تو اجاره دادن هم قیمت هایی که من میدم از بقیه کسایی که میشناسم بیشتره و مستاجر هم ازم خیلی راضیه. یه خاطره بگم هفته گذشته یه پنکه خریدم از لوازم خانگی پسر عموم که با دائیش شریکه. موقع خرید پسر عموم نبودش و من چون اعتماد داشتم بهشون قیمت و گفتند و کارت کشیدم و برداشتم اوردم خونه و یه سایه بان هم برای کولز گرفتم. اومدم تو اینترنت سرچ کردم که نحوه نصب سایه بان رو ببینم دیدم تو کالاهای دیگه پنکه هم آورد برام. رفتم مدل خودم رو دیدم و متوجه شدم اختلاف قیمت داره. ذهنم میگفت این قیمت ها فیکه و قیمت خریدت درسته بی خیال. ولی اومدم به پسر عموم پیام دادم چون وقت مناسبی برای تماس نبود و گفتم من این مدل پنکه رو خریدم و اینقدر تفاوت قیمت داره، اینو چک کن ممکنه دائیت اشتباه کرده باشه. اینو گفتم و دیگه پیگیرش نشدم. دیروز که مادرم بهم اطلاع داد برم فاتحه یکی از اقوام که فوت شده بود. وقتی رفتم دقیقآ تو اون جمعیت پسر عموم رو دیدم که کنار دستش خالی بود و ما رفتیم اونجا نشستیم و من باز حرفی نزدم تا اینکه خودش بعد مدتی حرف و پیش کشید و گفت که دائی ام تو قیمت اشتباه کرده و خوب شد گفتی چون چن تا ازشون رو به یه آشنای دیگه فروخته که اگه بفهمه بد میشه و برای اعتبارمون تو بازار خوب نیست و همون لحظه مابه تفاوت رو برام انتقال داد که تقریبا معادل قدم چهارم بود برام. و گفتم اینم رزق خداست در زندگیم. اگه من متوجه نشده بودم اونها هم متوجه این اشتباه نمی شدن.
4- زیاد مهم نبودن حرف مردم تو این قضیه هم نسبت به دیگران خیلی خوبم و همسرم گاهی از سر لج میگه تو که اصلا نظر هیچ کسی برات مهم نیست خخخ.
5- باور خوب دیگه ای که دارم اینه که باید لاکچری زندگی کنم و این باور سبب شد که من همون چند ماه پس از شاغل شدنم ماشین بخرم و ماشینی که خریدم 206 بود که اون موقع ماشین تاپی محسوب میشد برای یک کارمند. یا این باور سبب شد یکروز هم اجاره نشین نباشم. همیشه یا چیزی نخریدم یا اگه خریدم بالاترین کیفیتش رو خریدم.
6- باور خوب دیگه ای که دارم مهارت در شناخت آدمهاست. بگونه ای که زود متوجه میشم شخصیت آدمها رو از لحاظ روانشناسی. و این قوانین استاد به این امر خیلی کمک کرده است برام.
7- باور خوب دیگه ای که دارم هیچوقت از خریدها و انتخاب هام پشیمان یا دلزده نمیشم این خیلی در زندگی بهم کمک کرده و حتی اگه لباسی بخرم تا وقتی که قابل استفاده است دوسش دارم. یادمه یه تی شرت دوران مجردی خریدم تو بوشهر به قیمت 110 هزار آقا این تی شرت اینقد کیفیتش عالی بود که تا چند سال پیش داشتم که خانمم دیگه از جلو چشمام برداشتش و نوستالژی ای بود برای خودش. یا یه کولر آبی دارم که 16 ساله داره برام کار میکنه و امسال برادرم سرویسکار آورده بود برای کولرش بهم گفت می خوای یه سرویس کنه از کولرت منم گفتم باشه و گرنه هر سال خودم راهش انداختم و هیچ مشکلی نداشته.
8- اصل اعتماد به افراد بارها شده که کارهایی انجام دادم و اعتمادهایی کردم که هیچ کسی نکرده و همیشه هم خدا رو شکر از اعتماد ضرر نکرده ام. مثلا معامله ای رو بصورت قولنامه ای انجام دادم یا پولی دادم ولی رسید نگرفته ام و کارهایی از این قبیل که هیچ وقت بازخورد بد نگرفته ام و اینم شاید برگرده به همون شناخت خوبی که از آدمها پیدا میکنم زود.
………………………………
باورهای آسیب زننده ام
1-ترحم و دلسوزی و یا تلاش برای تغییر دیگران این یکی از پاشنه آشیل های منست که خدارو شکر به لطف دوره احساس لیاقت بهتر شدم بخصوص این باور که من توانایی تغییر هیچ کسی را ندارم
2- باور کمبود این باور هر چقدر روش کار کنم کمه و ریشه ای طولانی و قوی در من داره.
3- باور ثروت در زمینه خلق ثروت هم که مرتبط با باور فراوانی است باز باورهای مخربی دارم.
4- برای پولدار شدن باید شغل دوم داشت در زمینه ثروت نیاز به کار اساسی روی باورهام دارم که ان شاء الله بعد از دوره 12 قدم میخواهم روش کار کنم.
5- باور به اینکه افرادی که زیبایی ظاهری دارند؛ زیبایی درونی ندارند. این یکی از باورهای مخرب من در دوران مجردی بود از بس که محدودیت داشتیم در رابطه با جنس مخالف و هر کدوم برای دیگری لولو خور خوره بود. و افراد زیبایی که تو زندگی به مشکل بر می خوردند مثل توپ همه جا صدا می داد و همه نقل محافل و مجالس میشد و الگوهای خوب هم به پستو می خزیدن و خوشبختی هاشونو قایم میکردن نکنه کسی چشمشون بزنه! ولی این باور با افزایش ارتباطات و آزادی های اجتماعی و شبکه ها و رسانه هایی که افراد موفق رو معرفی می کنند و به خصوص همین سایت الهی این باورم کاملا عوض شد و ایمان دارم که اکثر افراد زیبا؛ سیرت و باورهای زیبایی هم دارند.
همینها به ذهنم اومد ولی میدونم اون زیر میرا کلی باور مخرب مهم و مخرب هنوز است که نیاز به شناسایی و جایگزینی با باورهای مناسب و قوی کننده دارد. باز کامنتم طولانی شد. ممنون حمید جان بابت همه چیز. در پناه حق باشی . یا حق
به نام الله مهربان
سلام و درود به استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی
سلام به شما دوست عزیز ک خوندن کامنت هاتون بسیار به من انگیزه و اشتیاق میده
چند روزی است ک بسیار دلتنگ استاد بودم و از خدا خواستم ک استاد ی کلیپ بذارن من ایشونو ببینم دلم براشون تنگ شده هر چند کلیپ های دوره و فایلها رو میدیدم ولی دوست داشتم به تاریخ روز ایشان رو ببینم ک خدا رو شکر محقق شد.
از اونجایی ک فقط قسمت اول کلیپ برای من باز شده و نمیدونم چرا بقیه فایل باز نمیشه و من گفتم خیری در اون هست بذار برم کامنت ها رو ببینم
کلی ذوق کردم خداااایا استاد هنوز کلیپ نداشته 10صفحه کامنت اومده و این یعنی عشق شوق و احساس خوب که توی این سایت موج میزند.
هدایت شدم به کامنت شما و تا اسمتون رو دیدم ذوق کردم که خدایا چی قراره بهم بگین
آقای زرگوشی دوست فوق العاده چقدر کامنتتون عالی بود چقدر درس و نکته برای من داشت
من همین چند دقیقه پیش در یک احساس نامناسبی بودم برای همین سریع اومدم سایت استاد
و الان با کامنت شما دقیقا فهمیدم ک بله این احساسم برای باوری هست ک در وجودم هست .
باورهای مخربی ک باید براشون منطق درستی پیدا کنم. مثلا باور اینکه همسر من تعیین کننده و مشخص کننده همه مسیر زندگی است من از کودکی تمام زنان خانواده ام را میدیم ک میگفتن مرد خدای دوم زن است عجب شرک آشکاری
یا مرد هست ک باید راضی باشه یا اجازه بده و… خیلی از همین عناوین
یعنی من این مدت دارم روی باورهای ثروتم توانایی هام و .. کار میکنم اما هر بار میبینم یه جایی کم میارم ترمزم کشیده میشه نمیتونم جلوتر برم
و این همان باورهایی هستن ک من بهشون توجه نکردم من با تمام توانمندی آگاهی و… با تمام ساختن باور در خصوص کنترل ورودی هام مراقبت از دیدن ها و شنیدن ها و تحسین کردن زیبایی ها و احساس خوب داشتن توکل کردن تسلیم بودن در مقابل خدا
یه جاهایی سردرگم میشم و نمیدونستم چرا
امروز داشتم برای تابستانی برنامه ریزی میکردم هدفگزاری میکردم ک یکهو رسیدم به محرم و صفر
یک پیشنهاد به همسرم دادم و ایشان از اونجایی ک بسیار مذهبی و متعصب هستن گفتن توی محرم و صفر و یکهو دلم لرزید
ترسیدم سریع گفتم لاخوف چرا ترسیدم دیدم یه باور اومد بیرون ک اگر در محرم و صفر شاد باشید و در غم امام حسین غمگین نباشید اتفاق بسیار بدی برای شما یا عزیزانتون می افته و داستانهایی ک خانواده ام تعریف میکردند از کسانی که به عزاداری اهمیت ندادن و دچار چه بلاهایی شدن
گفتم خدایا الان زمان جهاده اکبره
چی رو باور کردم این باور این ترس واهی است یا واقعی ؟
اصلا مگر توی دوره های استاد من نفهمیدم ترس یعنی شرک به خدا .
چند مورد اومد توی ذهنم
اول اینکه باید در لحظه حال زندگی کرد پس من هدف گذاری میکنم و از لحظه حال لذت میبرم
دوم اینکه به خدا توکل میکنم یک درصد من بقیه به دست خداوند
سوم اینکه قرار نیست من و همسرم یک نگرش و آگاهی داشته باشیم من سعی میکنم مسیر خودم را برم و خداوند ایشان رو در مسیرم قرار خواهند داد
هنوز باید فکر کنم
امیدوارم نت یاری کنه کلیپ استاد رو ببینم که دقیقا آنچیزی هست ک من باید بشنوم درک کنم و عمل کنم.
سپاس از شما که نکات بسیار مهمی برای ما کامنت گذاشتید
در پناه خدا باشید.
سلام مریم عزیز
دیروز فایل استاد رو دیدم و اینترنتم تموم شد و نشد بقیه رو ببینم و گفتم کامنت که میتونم بخونم_کامنت آقای زرگوشی رو خوندم عالی بود خدا خیرش بده؛گفتم خودم جدا چیزی ننویسم زیر کامنت آقای زرگوشی بنویسم که تشکر هم باشه از ایشان
اما نشد
تا دوباره امروز صبح فایل استاد رو کامل دیدم و گفتم دوباره بیام سراغ کامنت آقای اسدالله عزیز که خیلی بهم چسبید
و اما دیدگاه شما رو دیدم
به نظرم این هم لطف خدا بود
چون دیروز میگفتم شاید من اون همه قوی و قدرتمند نشدم و شاید به درد کسی نمیخوره
اما کامنت شما رو که خوندم یاد دو سال پیش خودم افتادم
آره مریم جان؛من 32سالمه
و دو تا بچه پسر دارم و همسرم کارمند
تو فامیل ما از اول توی سلول های مغزمون کردن که حرف زدن رو حرف شوهر و مخالفت کردن با ایشان برابر است با کفر!!!و وای به روز همچین زنی
زندگی من به دو دوره تقسیم میشه
به 30سال قبل و این 2_3سال اخیر
زمانی که وابسته بودن محض به همسرماز بی برنامه و بی هدف بودناز توسری خوردن ها_از تحقیر شدن ها ؛یعنی دقیقا جهنم رو لمس کردن پناه بردم به خداوند و هدایتم کرد به سایت استاد
قبل از هر چیزی بذار یه اصل مهم بگم چون خیلی خیلی این مدت خودمو اذیت کردم«همه چی کم کم و تدریجی»
برای من هم اتفاق میفتاد که دوستی مینوشت من توی سه ماه که با استاد بودم این کارو کردم ،اون کارو کردم
ولی برای من به نظرم 6ماه طول کشید که بفهمم توی چه جهنم خودساخته ای بودم
البته خود ساخته بودنش هم یک سال طول کشید که باور کنم،با اینکه استاد این محور تمام صحبت هاشه که خودت اتفاقات رو بوجود میاری_ولی من یک سال طول کشید که کنار بیام و در واقع اطرافیانم بخصوص همسرم رو ببخشم و تمرکز کنم روی خودم
پس شاید اون دوستان یه زمین آماده بذر از قبل داشتن ولی من و امثال من یه زمین 8سال کشت نشده ای که هیچ رسیدگی به خودش نداشته
این از این
و اما من و همسرم
روزی که ازدواج کردیم ،من لیسانس گرفتم _اما ایشون فقط گفت من دوست ندارم بری سرکار
ومن با اینکه همون اول خدا هدایتم کرد و من تو قسمت نهضت آموزش و پرورش مشغول شدم ولی با دوبار غر غر کردن شوهرم دیگه ادامه ندادم
چرا؟؟؟
چون باور داشتم اگه گوش نکنم زن بدی میشم و ممکنه زندگیم از هم بپاشه
چون باور کردم تمام زندگی من بستگی به این مرد داره و باید از تمام هر آنچه خودم دارم بگذرم تا فقط اونو راضی نگه دارم که بشم زن زندگی
آخ آخ چه تعریف هایی از زن زندگی!!!
دیگه با همین وضع فلاکت بار گذشت و گذشت تا چند سال پیش
یه روز تصمیم گرفتم گفتم اینطور که نمیشه ،حداقل خونه هستم و سواد دارم یه کاری برای این بچه انجام بدم که حس خوبی بهم دست بده
گفتم هزینه کلاس های بیرون رو که ندارم
پس خودم یه چیزی رو رایگان و مجازی یاد بگیرم و یادش بدم
و این شد شروع
کمی جلوتر که رفتم ،گفتم چه خوب من میتونم اینو به چند نفر دیگه هم آموزش بدم
و به همسرم گفتم؛گفت زهی خیال باطل
مگه من میذارم….دوباره 8سال پیش تکرار شد
اما من دیگه جوابش رو ندادم و فقط روی کار خودم تمرکز کردم
یاد گرفتم و یاد گرفتم و بهتر و بهتر شدم ؛همه چی هم کاملا رایگان و فقط با حمایت خداوند(دیگه شاید خدا تو این مدت هزاران جا منو معرفی کرده و بهم ایده داده)
و خلاصه که با وجود تمام نمیذارم نمیذارم های شوهرم من رفتم و گشتم دنبال آموزشگاه برای تدریس
قضیه آموزشگاه هم کامل مفصل و هدایتیه که خداوند منو به اون سمت فرستاد
فردا اولین جلسه تدریسمه البته با سابقه دو سال کار (پارسال تابستون رفتم)
این خیلی خیلی خلاصه بود
و اینو بدون که همه دخترای فامیل یواشکی از شوهرشون پول میگرفتن(البته اسمش رو گذاشته بودن میدزدیم)منم خیلی پول لازم داشتم و اصلا هم اگر حتی شوهرم میفهمید هم برام مهم نبود و عار نبود اما به خودم گفتم نه!!من باید خودم پول در بیارم
تو جمع ها اونها هی میگفتن ما اینقدر پول پس انداز کردیم از جیب شوهر و من هیچی نداشتم ،میگفتم نه خودم در میارم با تخصصم
پارسال تابستان که اولین سال تدریسم بود خیلی بهم سخت گذشت
چون هنوز کاملا به صلح نرسیده بودم و باور داشتم که شوهرم بهم ظلم کرده ؛جدای از تحقیر کردن ها منو چندین سال عقب نگه داشته
و به زور این سایت اومدن و کامنت خوندن حالم رو خوب نگه میداشتم و یه حس انتقام گرفتن داشتم از همسرم
اینکه اول گفتم تکامل….بخاطر اینه که الان اوضاع خیلی خیلی بهتر شده
طوری که همین 6ماه پیش همسرم خودش اومد و پیشنهاد داد و اصرار کرد که بیا آزمون آموزش و پرورش رو شرکت کنو من هم مجددا مثل تمام کارهام از خداوند نشانه خواستم و نشانه واضحی برام اومد(تلاشم رو واقعا با وجود دو بچه،و باز هم میگم بدون کوچکترین حمایت همسرم خوندم و آزمون دادم اما هنوز جواب نیومده و نمیدونم چی میشه….اما خیلی خیلی آرومم چون از ابتدا همه کارها رو خدا برام انجام دادهقبول بشم یک دنیا خوشحال میشم قبول هم نشم خیلی خیلی مهارت یاد گرفتم که حالا امسال تو این کلاس هام پیاده میکنم)
خلاصه که همین امروز رفتم پسرم رو مهد ثبت نام کردم بدون اینکه همسرم حتی یک کلمه حرفی بزنه_با اینکه پارسال بعد از هر جلسه تدریس تو خونه ما جنگ و دعوا بود
اما اما این نظر منه…باید به درستی کارت ایمان داشته باشی
به اینکه خدایی هست و حتی اگر اصلا هم شوهرم و پدرم و هیچ مردی نباشه خدای من برای تمام مردم کافیه تا برسه به من
بسیار بسیار باورهای توحیدی من پارسال به شدت بالا بود
طوری که اصلا از جدایی و حتی جدا شدن از بچه هام نمیترسیدم و فقط گریه میکردم و با خدا صحبت میکردم
من خیلی مقاومت کردم و اما هر لحظه میگفتم خدایا این اوضاع جنگ و جدال رو دوست ندارم_من زندگی و همسرم و بچه هام رو دوست دارم من خوبی هاشون رو میبینم؛خداوندا کاری کن همسرم آرومتر و همراه تر بشه
که به خداوندی خدا حالا امسال اینطوریه
نمیگم مسیری که من رفتم درسته یا غلط …ولی من با توجه به احوال اون روزهام و افکار اون موقع اون تصمیم ها رو گرفتم که اصلا کوتاه نیام _ولی خب امسال خیلی ارومترم،خیلی خیلی آروم میسپارم به خدا و زیاد با همسرم بحث نمیکنم
این هم به این معنی نیست که بی خیال شدم نه،چون دیگه میبینم همسرم پذیرفته پس من هم زیاد به مشکلات کوچیک توجه نمیکنم
و راستی این رو از یه جایی به بعد متوجه شدم (باور کردم که)زنان قوی ،زنانی که مستقل هستن،زنانی که درآمد دارن خیلی عزیز تر هستن
پس اینو کامل پذیرفتم و واقعا هم بهش رسیدم؛چون الان من در نگاه همسرم یه جایگاه دیگه ای دارم نسبت به زمانی که هیچ اختیاری از خودم نداشتم
و به عنوان حرف آخر:بعضی جاها میرم میگن آره دیگه همینه(پارسال رو میگم)مثلا من بیست ساله آرایشگرم هنوز هنوزم شوهرم غر میزنه و دعوا داریم
اما باید بگم این اشتباهه
چون اونها همون رو پذیرفتن و باور کردن ،که مردها موافق نیستن پس باید غر هاشون رو تحمل کنند
اما من باورم این بود که وقتی به درآمد برسم همسرم یه وجود من افتخار میکنه و همین هم شد_پیش خودم چیزی نمیگه اما هر آشنایی رو دیده گفته خانمم مدرس برنامه نویسیه
این مسیر پستی بلندی زیادی داره،گاهی به شدت ناامید میشدم اما میگفتم خدایا منو تو این حال نذار بمونم ،دوباره بهتر
باز حالم بد میشد،مشکل …مشکل
اما باز راهی باز میشد
فقط نباید کم آورد
نباید وا داد
باید دل رو به دریا سپرد
سلام و درود خداوند بر بانو مریم عزیز
در اینکه خداوند هر لحظه در حال پاسخ دادن به خواسته های ماست شکی نیست. گاهی جواب این درخواست ها را بلافاصله دریافت می کنیم چون مقاومت کمتری برای پذیرششان داریم و گاهی دیرتر دریافتشان میکنیم چون مقاومت بیشتری برای دریافتشان داریم. تمام حس ها و احساسی که داری رو کاملا درک میکنم. خوشحالم که دو دوره بسیار ارزشمند تو سبدت داری که هر دو برای رشدت لازمند. یبار دیگه بیا قانون رو با هم مرور کنیم:تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه افکار؛ باورها و فرکانس هائیست که به جهان میفرستیم و اصلا خالق بودن بر همین پایه است و لازمه عدالت خداوند هم همینست.
استاد تو جلسه چهارم قدم سوم میگه: یکی از کارهایی که من انجام میدم و توصیه میکنم که شماهم انجام بدین اینه که تمرکزمان را از آدمهای دیگه و حتی اعضای خانواده مان برداریم و روی شخص خودمان بگذاریم و این به من کمک کرده که دیگه کاری به بقیه نداشته باشم.و این خودش یکی از عوامل مهم پیشرفت من است.
مریم جان وقتی که شما تمرکزت رو روی خودت میگذاری آنوقت خالق شرایط و اتفاقات زندگی خودت میشوی. اینو باور کن چون این قانونه! وقتی تو تغییر کنی؛ همسر و فرزندتم تغییر می کنند. این صرفآ گفته استاد نیست. بلکه واقعیت زندگی خودم است.فرکانسی که تو از خودت ساطع میکنی مشخص میکنه که دیگران چجور باهات برخورد کنند یا در موردت فکر کنند. پس اگه ناخواسته ای دیدی سعی کن بیشتر به نکات مثبت توجه کنی؛ بیشتر سپاسگزاری کنید؛ بیشتر ورودی مثبت به خودت بدی چون این تنها راه کمک کردن به خودته!
بهترین ورودی ای هم که میتونی بخودت بدی، بودن در این سایت الهی است. برای همین وقتی نجواها میان و میای سایت احساست بهتر میشه. سعی کن با تمرین بی نظیر ستاره قطبی آخر شب و اول روز فرکانس هایت رو تنظیم کنی و با خودت در احساس خوب و صلح قرار بگیری . دوره 12 قدم گنجینه بی انتهای آگاهی است که خودم فکر میکنم حتی اگه 2 سال هم فقط روی این دوره کار کنم باز هم کمه. کامنت های بی نظیری تو این دوره است بخصوص از افراد با سابقه سایت که نتیجه دستشونه . تمرکزت رو فقط روی این دوره بذاری و قدم ها رو ادامه بدی قطعآ نه تنها پاسخ سوالاتت رو دریافت میکنی؛ بلکه خیر و برکت و نعمتی وارد زندگیت میشه که بی انتهاست.و قبل از نوشتن این کامنت با یاری خدا قدم چهارم رو خریدم و تمرکز اصلی و تنها دوره من امسال همین دوره خواهد بود. بهترینها رو براتون آرزو میکنم.یا حق
به نام تنها قدرت مطلق هستی
خدای که راه گشاه هست
خدای هدایت کننده هست
خدای که حمایت کننده هست
خدای که آنقدر میبخشد تا با تمام وجود راضی شوی
خدای که وعده هایش حق هست
خدای که کار هایش بی نقض هست
خدای که هر لحظه در حال الهام به ما هست
خدای که همیشه حواسش هست
خدای که میلیارد ها بار بیشتر از ما موفقیت رشد و پیشرفت ما را میخواهد و در این مسیر حامی ماست
خدا جانم شکرت که چنین با قدرت و زیبا خدایی میکنی
خدا خیلییی کاربلد و درست هستی
خدای عزیزم من تحسینت میکنم که چنین خدای عظیم و مقتدر هستی من بر خودم میبالم که بنده چنین خدای هستم که بی نهایت قدرتمند و بی نهایت با رحم هست
دوستتتتت داریم خدا
سلامممم به برادر ( داداش) اسداله عزیزم ، رفیق خوش قلبم
رفیق جان یعنییییی من همیشه همیشه این شخصیت زیبای شما را با جان و دل باید تحسین کنم
شما چقدررررر خوبید
چقدرررر بی نظیر هستین
هر کلام تان هر کمنت تان هر جمله تان دریایی از آگاهی هست
کلام تان مثل قلب پاک تان برایم زیباست پر از عشق هست رفیق
میخواهم بازم بگویم که خیلییییی دوستتت دارم
خیلیییی ازت یاد میگیرم
خیلیییی تحسینت میکنم
عاشق شما و خانواده قشنگ تان هستم
بازم قندول بابا را از طرف من یک ماچ کنید یک دانه صد دانه هر قدر دل تان خواست
خدای من شکرت
اسداله جان برادر نازنینم چقدررررر زیبا نوشتی
چقدرررر عالی بیان کردی
جا دارد یکی از هدایت های خدا را اینجا بنویسم بیبیین خدا چقدرر عشق هست
میدانی رفیق جان شیطان زهن من چگونه میاید حال من را بد کند ؟
میاید میگوید چی فایده هیچ کاری نداری ؟
چی فایده تمام روز در خانه هستی ؟
چی فایده ؟
به محضی که میبینم حالم بد میشود به گفتگو های زهنی ام توجه میکنم میبینم شیطان باز حرف زدن را شروع کرده هست
چند روز پیش خیلییی حالم را بد کرد از خدا هدایت خواستم میدانی فایل تمرکز بر نکات مثبت آمد دقیق یادم نیست قسمت چندم اش هست استاد خیلیی زیبا در مورد باورها گفتن که وقتی باور هایت تغییر کند چقدررر زود پیشرفت میکنی و همه چیز به آسانی وارد زنده گی ات میشود تا بروی سخت کاری فزیکی انجام بدهی
و چقدرر زیبا گفتن مهمترین اصل باور هست و چقدرر من خوشحال شدم که من در حال تغییر باور هایم هستم
حالا هم خودت از بودن در سایت گفتی که روز هشت و هفت ساعت در سایت هستی
من از سایت هیچ بیرون نمیشوم
تمام روز و شب در سایت هستم و صدای استاد و این جملات زیبای شما چقدررررر برایم قوت قلب داد و اون هدایت خدا
خدایاااا شکرت که هستی و هدایت میکنی
میخواهم چیز های که خیلیییییی برایم بولد بود بنویسم تا یادم بماند
سوالی خیلییی زیبایی که نوشتی
آیا این آگاهی برای من کمک کننده هست ؟
مروری بر قانون جهان را که نوشتی کاپی کردم
قانون اینست که تمام اتفاقات زندگی مان بدون استثناء نتیجه افکار و باورها و کانون توجه ماست و ما داریم با حرف زدن؛نگاه کردن؛ شنیدن؛ توجه کردن؛ فکر کردن به موضوعات مختلف داریم به جهان فرکانس می فرستیم و جهان هم مانند آئینه اتفاقات و شرایط و آدمهایی و ویژگی هایی رو از همان جنس فرکانسی که فرستادیم در زندگیمان بوجود می آورد و اینگونه ما خالق 100% زندگی خویشیم!
اینکه در جهان هیچ چیز مطلق نیست
مثلی اینکه استاد عزیز ما میگوید خدا عشق مطلق نیست
هم نفرت هست هم عشق هست هم عذاب هست هم رحمت هست
در یکی از فایل های استاد هست ابراهیم عزیز مدیر سایت خیلییی زیبا میکوید که خدا در عین حال تمام فرکانس ها را میفرستد و این مربوط به ما انسان ها هست که در کدام فرکانس هستیم همان را دریافت میکنیم
اکر در فرکانس عشق خدا باشیم عشق دریافت میکنیم
در فرکانس عذاب باشیم عذاب دریافت میکنیم
پس چقدرر این جهان زیباست که همه چیز به ما و به درون ما برمیگردد
هیچ چیزی در بیرون نیست مگر انعکاس درون ما
چقدررر این شعر زیباست
بیرون ز تو نیست هر آنچه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
خدایاااااا شکرت برای آگاهی های زیبایت
و اینکه شما هم فرمودین که هیچی در جهان مطلق نیست
همه چیز به نوع نگاه و باور ما برمیگردد
بخاطر همین هست که در جهان بی نهایت واقعیت وجود دارد و مهم ما هستیم که چی واقعیتی را انتخاب میکنیم یا چی واقعیتی برای خودمان میسازیم
خیلیی خیلیییی سپاسگذارت هستم
هر جا کمنتت باشد با عشق میدوم و میخوانم
عاشقانه تحسینت میکنم عاشقانه دعایت میکنم برادرم
عاشقانه از خداوند عشقش را خیر دنیا و اخرت و همه بهترین ها را برایت و خانواده عزیز ات میخواهم
در پناه رفیق ابدی ات باشی عزیزم
به نام الله مهربانم
سلام به اسداله نازنینم
اول از همه بگم که من از زمانی که شاگردی استاد رو سرلوحه خودم قرار دادم یاد گرفتم اصلا حرفی تو دلم نمونه
من اعتراف میکنم که واقعا کم کم دارم حسادت میکنم به شما ،سعیده جان وآقا حمید حنیف عزیز
چه خبرتون،هر چی ستاره س برای شما جمع میشه
حالم ازین همه درس خون بودن وشاکرد زرنگ بودنتون بهم خورد
بس دیگه،شما مگه کار وزندگی ندارین!!!!!
اسداله عزیز رفیق قدیمی،یادی از ما نمیکنی،اینقدر که کامنت های همه رو میخونی وجواب میدی،فرصتی برات پیدا میشه یادی ازین شاگرد تنبلها هم کنی عایا؟؟؟
بالاخره یه روز که جمعمون جمع میشه،رفقای عباسمنشی بهم میرسیم،یه جوری تا اون موقع رفتار کن رفیق که رومون به روی همدیگه افتاد بتونی ….
عجب ها من هر چی نمیگم ونمینویسم ،نشستیم ببینیم کسی خبری از ما میگیره،دیدیم نه بابا معرفت هم معرفت قدیم….
آخیش یه ذره دلم خنک شد،کامنت سعیده ی عزیزم رو میخونم همش با حمید نازنین گل میگن گل میشکفن،آقا اسداله رو که دیگه نگو،از عالم وآدم خبر میگیره الا ما(ایموجی خشم وغضب)
والا
از سرکار میایم ،سایت رو با ذوق چک میکنیم ،دلمون خوش الان یه نقطه ی آبی سهم ما شده میبینیم هیییییچ خبری نیست
چی بگم!!!!
آخیش دلم خنک شد
بچه درس خون سایت ،اسداله نازنین رفیق بی وفا شما خوبید؟فریاد من رو از تهران میشنوید؟
نمیدونم حتما من از قانون پیروی نکردم،وجهان داره جوابش رو میده
شما سرتون شلوغ،ما چیکار کنیم که خلوتمون روکسی خریدار نیست؟!
ای جانم شکرت که اینقدر حالم خوب بود خوبتر شد
اسداله عزیزم شما چه یادی از ماکنید یانه،ما دونه به دونه به کامنتتون رو میخونیم ولذت میبریم
البته شما هم همیییشه لطف داشتی وکامنتهای این شاگرد تنبل رو خوندی وپنج ستاره دادین
واقعا دلم نمیاد بگم که شاگرد تنبلی هستم،نه حقیقتا
بنده این روزها دارم امتحانهای استاد رو پاس میکنم،یه جاهایی ساعتهایی مردود شدم ولی از تک ماده استفاده کردم وجمعش کردم
چند وقتی بود که چالش داشتم به ظاهر غلط ولی بطنش خیر وخوبی بود
اسداله عزیزم عجیبییب این روزها منتظر خبرهای خوش هستم که داره بهم الهام میشه وقول میدم به بزرگی خودش اولین نفر باشی که خبر بهت میدم ازمعجزه هایی که خدا بهم وعده داده
اسداله عزیزم،این روزها حس توحیدی وحال عجیبی دارم وقلبم باز میشه وقتی حس میکنم که قرار اتفاقاتی که سالها منتظرش بودم قرار عملی بشه
الهی شکرت
خییییلی برام عزیز هستی نیاز به گفتن نیست،امیدوارم در کنار همسر نازنینت شینای قشنگم زیر سایه ی الله سلامت وشاد باشید
دوستون دارم
در پناه حق رفیق نابم
سلام به شهلااااااجاااااااانم
بوس به روی ماهت رفیق جانمون
شما شاگرد عملگرایی
همکلاسی با لیاقت مون .
من عشق واحساس شما را از تهران دریافت کردم ..
دمت گرم که خلوت وتنهایی این روزهاتو داری و پای درس ومشق استاد وانجام تمریناتی …
ببین هربار میخواستم بیام برای آقای زرگوشی عزیز بنویسم
میدیدم شما همونایی که من میخواستم بگم جلوتر از من
براشون نوشتی و به رسول میگفتم
بابا این دختر همیشه زودتر از من پاسخ میده ….
شما مدارتون بالاست خانوم
که در این سایت بهشتی هستین
خداروشکر برای وجود ارزشمندت
من از همین الان اعلام حضور میکنم برای اون خبرهای خوش
برای اون هدایت های کادوپیچ الهی که داری دریافت میکنی و قراره برامون بنویسی ان شاالله.
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره
ان شاالله.
به نام خدای نازنینم
سلام وصد درود به زوج توحیدی وناب این سایت،خانواده گرم وصمیمی وعزیز من
واقعا وقتی مینویسیم خانواده،به معنای واقعی تو عمق وجودمون این نزدیکی واحساس زیبارو حس میکنیم
فاطمه قشنگم ،بااون صورت زیبا وپر از مهر وعشق،محال هر وقت کامتتنون رو میخونم،پروفایل زیبا وپر از عشقتون رو نگاه نکنم وتحسینتون نکنم،سپاسگزارم که برام پیام فرستادین وباخوندن هر کلمه ش لذت بردم وبابتش خدای بزرگم رو شکر کردم
اسداله عزیزم راست میکه،باید بیشتر چادرم رو توی سایت پهن کنم،که دایره های آبی کنار اسمم رو بیشتر وبیشتر دریافت کنم ولذت بیشتری از زندگی ببرم
ماشالله اینقدر خودت استاد شدی که نیازی به گفتن حال توحیدی خودم ندارم،پر واضح که کجای این جهان هستیم وچطور از وجود خدا در کنارمون داریم لذت میبریم..
به روی چشم،حتما میام واز اتفاقاتی که قرار بیفته برام خبرتون میکنم…
فاطمه جان ما همدیگه رو ندیدیم ولی از برادر وخواهر تنی به هم نزدیکتریم،البته که نام رفیق هم ارزشش کم از برادر وخواهر نیست
من همیشه اسداله نازنینم رو رفیق ناب خطاب میکنم،و واقعا به تمام معنا برام عزیز
محال کامنتی بنویسه ونخونم واز حال خوبش خبردار نباشم..
این هم جزئی از خوشبختی وسعادت من در این دنیاست که خدا چشم دل بهم داده مثل شما واکثر بچه های سایت،که ندیده بهم از جون ودل ، نزدیک هستیم..
فاطمه ی قشنگم از خدا میخوام هر لحظه وهر ثانیه در کنار همیدیگه از وجود هم لذت ببرید ،گوارای وجودت حس ناب توحیدی
گوارای وجودت عشق الهی
گوارای وجودت این همه خوشبختی وسعادت
گوارای وجودت ……نازنیم هر آنچه که لایقش هستی
باز هم ازت سپاسگزاری میکنم که برام کامنت نوشتی ومن بانوشتن دوباره حالم عاااالی تر شد
میبوسمت زیبای من
به امید دیدار دربهترین زمان ممکن
در پناه حق
سلام و درود خداوند بر شهلای نازنین
سلام رفیق! خدا قوت بیا بشین یه لیوان آب خنک بنوش خستگیت در بره. میدونم آخر هفته ها فول تایم مشغول کاری و حسابی داری انرژی میذاری و آموزش میدی و در حال خلق کردن و گسترش جهانی. مطمئن باش ایموجی خشم و غصب اینجا تبدیل میشه به ایموجی لبخند و رضایت.(خودت ایموجی شو تصور کن)
حالا دیدی چقدر حالت بهتر شد؟! دلیل اینکه اینجائیم همین داشتن حال خوب است. شما هم چادرتونو بیارین تو این فضای بهشتی برپا کنین و حالشو ببرین. هر چقدر که اینجائیم بیشتر از بدنه جامعه فاصله می گیریم و باورهای بهتری پیدا می کنیم تا بتونیم بهتر و زیباتر و ثروتمندتر زندگی کنیم. بودن در کنار افراد هم فرکانس مثل بودن در جمع خانواده لذت بخش و مفرح است.
از اینکه گفتید خبرهای خوبی در راهه خیلی خوشحال شدم ولی تعجب نکردم. وقتی که در مسیر درست باشی و چنین رابطه خوبی با خداوند داشته باشی، آنوقت طبیعیه که هی اتفاقات خوب بیفته برات و هی خبرهای خوبی تو راه باشه. چشم به راه خبرهای خوبتون هستم و مطمئن باشید من و همه کسانی که موفقیت هایت را میبینند خیلی خوشحال خواهیم شد. ممنونم بابت لطف ومحبت همیشگی تون. با آرزوی بهترینها برای شما دوست عزیزم.در پناه حق باشی. یا حق
به نام خدای زیباییها
سلام به اسداله عزیزم
این کامنت رو در حالی مینویسم که تقریبا دوساعتی هست که از خواب بیدار شدم،اسداله جان جدیدا صبح ها خیلی زود بیدار میشم،انگار ساعت شروع روز جدید زندگیم شده چهار ونیم صبح،وبر عکس خیلیها که نالان وبی تاب میشن از بی خوابی،من با حالی فوق العاده از خواب بیدار میشم،انگار یه حسی بهم میگه شهلا پاشو وقت دیدار وعشقبازی با خداست،اینقدر حالم عالی میشه که روزم رو با زیباترین حالت ممکن شروع میکنم
البته تو کامنتهای خودت هم متوجه شدم که شماهم سحرخیز هستی وباخدا این حال من رو داری
جواب کامنت دوستانی که بهم محبت دارن واز وقتی بیدار شدم دادم،چون یاد گرفتم عجله ای برای جواب دادن نداشته باشم وبابهترین حال ممکن پاسخ دوستان نابم رو بدم
اسداله جان میدونم خود شما هم این حس وحال الان من رو کاملا باتمام وجود درک میکنی،شور وشوق زندگی تو رگهامون جاری ولی بااین تفاوت که دیگه مثل گذشته خبری از عجله وشتاب بی جا نیست
انگار دیگه قرار نیست مسابقه ای باشه،جا نموندیم از کسی یا چیزی
جدیدا خیلی از دور به آدمهای اطرافم نگاه میکنم در اوج نزدیکی بهشون،و حال واحوالشون رو متوجه میشم ،نمیدونم چجوری برات عنوان کنم ولی یه حس عاقلانه نگاه کردن وپند آمیز،قطعا خود شما هم همین احساس رو به آدمهای اطرافت پیدا کردی
وقتی میبینم چقدر دیدگاهم با اکثرشون متفاوت شده،اونها کجا هستن ومن کجا ،من برای چه چیزهایی تلاش میکنم اونها برای چی،اونها ظواهر رو در نظر دارن من تو هر ذره دنبال خداهستم وبس،اسداله جان تو وجودم خیلی به خودم میبالم
حرفی یا کلامی به زبون نمیارم ولی با تمام رگ وریشه های بدنم به خودم افتخار میکنم که چقدرررر بزرگتر شدم،قوی تر شدم وخبری از شهلای قبل نیست
دلم خواست در شروع این روز زیبا که خدا بهم هدیه داده،این کلمات رو برای شما یار نازنین بنویسم،که حالم خوب بود عالیتر بشه،ویک روز بانشاط وتوحیدی رو در کنار خودش شروع کنم
خیلی سجده ی شکر بجا میارم که روزگاری به زور از خواب بیدار میشدم برای شروع زندگی،وچه حالی بود،الان از چهار ونیم صبح در حال رازونیاز باخودش هستم خسته وبی حوصله نشدم هیچ،انگار یه بمب تووجودم گذاشتن که داره میترکه پر از احساس عشق در اوج آرامش در کنار خودش
خدایا شکرت
خیلی برام عزیزهستی
این انرژی وحال فوق العاده پیشکش شما رفیق نابم
یاحق
سلام و درود خداوند بر شهلای عزیزم
لذت بردم از کامنتی که نوشتید و حال خوبی که خدارو شکرررر دارید. دیدی اینجا جای لبخند و رضایت و حال خوبه!(ایموجیش با شما)
چند تا نشونه خوب تو کامنتت بود که خیلی نوید بخش است و بهتون واقعآ تبریک میگم.
یکی از نشانه هایی که بهم نشون میده که دارم خوب روی خودم کار میکنم و استاد هم قبلا گفتن اینست که خوابت کم میشه! این زود بیدار شدن یعنی هدف داشتن در زندگی. یعنی شور و شوق داشتن برای زندگی؛ یعنی انگیزه داشتن برای رشد شخصی و افزایش ظرف درونی.
باور کن من گاهی شبها دو سه ساعت نشده از خواب بیدار میشم و فکر میکنم خیلی خوابیدم و وقتی ساعت و نگاه میکنم گاهی به خودم میگم بابا یکم بیشتر استراحت کن این بدن شاید حالیش نباشه و راضیش میکنم یکم دیگه استراحت کنه! حالا اینو مقایسه کن با وقتی که هدف و انگیزه نداری برای زندگیت. عین کارتون تام و جری پاهاتم بکشن بخوان از رختخواب جدات کنن به زمین چنگ میزنی بلکه بتونی چند دقیقه دیگه بخوابی! حالا شما کار هر روزتون استخر رفتنه و همه میدونن چقدر خواب بعد استخر به ادم میچسبه ولی انگیزه و هدف اهرمیه که از هر چیز دیگه ای قویتر عمل میکنه و این جای تحسین داره.
از سحرخیزی گفتی یه چیزی بگم یکم بخندی. خانواده ما یه خانواده پر جمعیت است (5 برادر و 4 خواهر) از وقتی بیادم میاد مادرم که خیلی برامون زحمت کشیده زود بیدار میشد و همیشه حتی تابستونها که همه تا لنگ ظهر می خوابیدن مادرم ساعت 7 پتو رو از رومون میکشید و میگفت لنگ ظهره! و بقول خودش روزگار از دستم رفت! و اگه به اخطارهاش توجه نمی کردیم سفره صبحانه رو جمع می کرد و چایی رو میریخت و میرفت که به بقیه گارهاش برسه و ما بی صبحانه می موندیم. به همین دلیل از بچگی خانوادگی بجز یه برادرم همه سحر خیز بودیم. اون برادرمم اینقد میخوابید که به وعده نهار میرسید و عملا صبحانه رو حذف کرده بود اینقدر عاشق خواب بود. یادمه یه روز صبحانه خوردم و برای بازی رفتم خونه یکی از آشناها که با بچه هاشون بازی کنم. و وقتی رفتم خونشون همه بچه هاش خواب بودن و من خیلی ریلکس رفتم سر سفرشون نشستم و فقط پدر و مادرش بودن و من یبار دیگه چایی و پنیر خوردم و منتظر موندم تا یکی یکی بچه هاش بیدار بشن و وقتی چشمشون و باز می کردن و منو می دیدن با دست چشماشون رو میمالوندن و فکر می کردن خواب میبینن و باورشون نمیشد منم!خخخ ازین حرفها که بگذریم عاملی که سبب شد که سحرخیزی 5 و قبل 5 صبح رو تجربه کنم و جزء لایف استایل و سبک زندگیم بشه خواندن کتاب بشگاه 5 صبحی ها اثر رابین شارما بود که تاثیر عمیقی رو من گذاشت. و یکی از بهترین کتابهائیست که خونده ام.
جدیدا خیلی از دور به آدمهای اطرافم نگاه میکنم در اوج نزدیکی بهشون این همان در صلح بودن با خود است. این نشانه همجهت بودن با انرژی منبع و بودن در مسیر درست است. این همان احساس رهایی و هم مداری با خواسته ها است. این همان حسی است که عامه میگن دنیا رو آب ببره؛ طرفو خواب میبره! ازین بابت که مثل اونها حرص و جوش نمیخوری، تقلا نمیکنی، دست و پا نمیزنی، نمیخوای دیگران و قانع کنی، مهم نیست چجور در موردت فکر میکنن و… و ازین بابت هم تحسینتون میکنم و بهتون تبریک میگم و باید هم به خودتون ببالید. چون لیاقتش رو دارید و این همان احساس ارزشمندی و لیاقت درونی است که سبب میشه به خودتون ببالید و خودتون رو تحسین کنین بابت این حال خوبتون و این آرامش و صلح درونیتون. با همین فرمان برو رفیق. با همین فرمان. چون این همان مسیر و جاده جنگلی صاف و آسفالت و زیبای جنگلی است که داره تو رو به سمت نعمت ها و ثروت ها و آرزوهات هدایت میکنه. ممنونم بابت به اشتراک گذاشتن این احساس عالیتون که احساس منم با نوشتن این کامنت عالی کردید. برایتان در این مسیر زیبا همین احساس دائمی را آرزو میکنم. یا حق
سلام به آقای زرگوشی عزیزم
به زینب جان وشینا نازنینم .
بی نظیرترین هم کلاسی مون
فوق العاده ترین رفیق جانمون
دمت گرم و
خداقوت به این کامنتت
صبرکردم سرتون خلوت بشه و به پاسخ هایی که دوستان بهشتی مون واستون نوشتن پاسخ بدین
بعد کامنت بنویسم واستون .
یعنی من عاشق کامنتتم
اونجایی که نوشتین توپ رو می انداختن تو زمین
باورها و در میرفتن
خیلی هم خندیدم
واقعا حرف دل میتونم بگم همه مون بود وتجربه ش کردیم …
ولی یکی مثل استاد عباسمنش عزیز اومد گفت چه جوری با این
توپ گل بزنیم !!
چه جوری باورهامون رو شکل بدیم
چه جوری از این سایت بهشتی
فرکانس بفرستیم و باعشق
همدیگه رو تحسین کنیم تشویق کنیم
دنبال رقابت تو این دنیا نباشیم و هر لحظه ایمان بیاریم که فرصت داریم تا رشدکنیم و
خودمون رو دوست داشته باشیم و
باورهایی که باعث شدن هرکسی
خیلی راحت از تجربه هاش بگه و بنویسه و از نتایجش راحت بنویسه
نامحدود وهرچقدر دلش خواست
و استادی نازنین که باعشق داره نوشته های شاگردهاش رو میخونه
این خوندن استاد عزیزمون واقعا نهایت احساس خوب وخوشبختیه .
خداروشکر هزاران بار .
سپاسگزارم بابت تموم کامنتهایی که بادقت تموم می نویسی و مطمئنا فرکانس وانرژی شم دریافت میکنی.
نوش جانت آگاهی های
دوره مقدس 12قدم
گوارای وجودت احساس لیاقتت
وجود ارزشمندت رو قدردانیم .
ما دوووووووووست داریم
ارادت داریم قلبا .
شما بی نظیرترین همکلاسی ما هستی دراین سایت بهشتی
و حضورت درخشان ومانا هست
برای همگی مون .
هرجا صحبتی ازشما به میون بیاد فقط
عشق و توحید وعملگرایی و توجه و دقت شماست
که همیشه تحسین برانگیزید .
خدا حفظ تون کنه ان شاالله
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله
سلام و درود خداوند بر فاطمه عزیزم
شما خوب هستین. آقا رسول خوبند. محمد حسن و هلیسا خانم خدا رو شکر خوبند. مبارکتون باشه پروفایل های قشنگتون (ایموجی چشم قلبی) من هر موقع پروفایل هاتونو نگاه میکنم براتون عشق میکنم بخدا.همتون نمونه اید. دلم برای محمد حسن نگو یذره شده. کاش میومد و برامون مینوشت و ما رو به فیض می رسوند. مطمئنم بوقتش میاد و اینکار و میکنه.
بهتون تبریک میگم فاطمه جان. تو این مدت به وضوح میبینم که چقدر رشد کردین و چقدر باورهای خوبی دارین.
این نگاه زیباتون و این جملات قشنگ نشانه یه آگاهی ژرفه؛ نشانه یه ظرف وجودی بزرگه.
کسی که دیگران و به بزرگی یاد میکنه قطعآ خودش آدم بزرگیه. و شما هم اینگونه هستید.
این متن های ادبی زیبا که برامون نوشتی هم نشانه ای از توانائی بالای شما و مخزن و گنجینه غنی شما از واژه های ناب است. خداوند مادران و همسران ارزشمندی چون شما رو به توان هزاراران برابری برساند. زیرا زیربنا و موتور محرک رشد هر جامعه ای وجود مادران و همسرانی آگاه و اندیشمندی چون شماست.
همیشه کامنت هاتون رو که بمب انرژی و حال خوب است میخونم و لذت میبرم. اونجا که موهای دختر نازنینمو میبستی اشک از چشمام جاری شد. این لحظات؛ این دل خوشی های کوچک؛ خیلی بزرگند.زندگی یعنی همین؛ نتیجه یعنی همین (همین الانم دارم با اشک برات مینویسم)؛ موفقیت یعنی همین؛ بخدا هزار تا ماشین و ملک و حساب بانکی داشته باشیم ولی اینها رو نداشته باشیم، فقیرترینیم! این لحظات و مگه میشه روشون قیمت گذاشت؟ پول و سکه رو برای تجربه این احساس میخواهیم. حالا که داریم تجربه اش میکنیم ثروتمند ترینیم؛ غنی ترینیم؛ الهی ترینیم.
به آقا رسول بابت داشتن فرشته ای چون شما تبریک میگم. به آقا رسول بگید بیشتر از مهارتش و کار طلا سازی برامون بگه. هر مسیری که میره و هر مسئله ای که حل میکنه و هر توضیحی که راجع به این کار برامون بده هم به واضح شدن مسیر برای خودش کمک میکنه و هم ما باورهامون قویتر میشه و ایده می گیریم برای کارهای مشابه.
جای من رسول جان و محمد حسن گل و هلیسا جون رو بغل کن و صورت ماهشونو ببوس. برایتان بهترینها رو آرزو میکنم. در پناه خداوند باشید. یا حق
سلام به آقای زرگوشی عزیزم
بی نهایت دوووستون داااریم
سپاسگزارم از نگاه زیباااااتون خداروشکر
بازم فوق العاده تر برام نوشتین
وبه قلبم نشست که
این لحظات؛ این دل خوشی های کوچک؛ خیلی بزرگند.زندگی یعنی همین؛ نتیجه یعنی همین (همین الانم دارم با اشک برات مینویسم)؛ موفقیت یعنی همین؛ بخدا هزار تا ماشین و ملک و حساب بانکی داشته باشیم ولی اینها رو نداشته باشیم، فقیرترینیم!
سپاسگزارم از لطف ومهرتون
اصلا ازم تعریف کردین
ذوق زده تر شدم
بی تعارف و بدون فروتنی کیف کردم
دومین کامنتم برای شما
باعشق بیشتر نوشته میشه
و میدونم این عشق رو دریافت میکنین ان شاالله
محمدحسن سرگرم داستان نوشتنه واتفاقا پریشب یه داستانی که خودش براش تصویرگری هم کرده بود فرستاد برای سعیده جان …
بعد اومد وویس بفرسته
تموم جمله های عادی احوال پرسی هم نوشت رو کاغذ
بعد از روش مثل کتاب خوند
وااااای وااااااااای
من به زور خودمو خنده مو کنترل کردم که چرا این کارو کردی آخه؟
گفت من الان نویسنده م
باید لحن صحبتم فرق کنه !!!
چندروز پیش هم خونه مادرم به
خواهرزاده م گفتم حمیدرضا
میشه برام آب بیاری ؟؟
گفت خاله حواست هست چی
میگی !! داری به ستاره ی تکواندو میگی برات آب بیاره !!
حالا این بچه بعداز دوسال ونیم باشگاه رفتن کلا یه مدال برنز استانی داره ..
یعنی من موندم چی بگم !!!
خدایا من اولشم ترکیدم ازخنده
اما بعد تعمق کردم وبه خودم اومدم که انقدر مثل این بچه ها خودمو باور کردم بدون ترمز !!
هرچند شما خودتون خداروشکر الان دارین شینا جان رو میبینید که چقدر این بچه ها راحت وبدون مقاومت به خودشون و خواسته هاشون باور بهتری دارن نسبت به ما .
و این ایده گرفتن ودیدن رفتارهاشون واقعا یه کلاس درس هست ومیشه ازشون الگو گرفت.
رسول جانم این روزها تمرکز بیشترش گذاشته رو کلیپ طلاسازی دیدن
و تمرکز و تمرین واجرای اونها
روی نقره و پایان کلاس هاش .
هرهدفی هم برا خودش داشته باشه ،رفتن به سفر و طبیعت و پیاده روی تو برنامه ش باید ثابت باشه خداروشکر .
کاری که میدونم شما هم انجامش میدید واهل گردش وتوجه به زیبایی ها هستین خداروشکر.
بیشترین نتیجه ها وایده ها هم زمانی اومده که ما تو سفر یا طبیعت بودیم چون توجه آدم بیشتر میره به دیدن زیبایی ها
و طبیعیه اتفاقات بهتری رخ میده
همزمان تمرین آگهی تبلیغاتی هم با آدمها دراون
مکان انجام میدیم ..
فوق العاده عالیه انجام این تمرین ونتایجش که عزت نفس آدم رو واقعا بالا میبره .
بازهم سپاسگزارم از مهربانی تون
خدا حفظ تون کنه ان شاالله
به زینب جان وشینای نازنینم سلام بنده رو برسونین و روی ماهشونم ببوسید .
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله .
سلام فاطمه ی عزیزم
امیدوارم حال دلتون عالی عالی باشه
خانم شما چقدر زیبا و با عشق مینویسی.
چقدر پر قدرت و الهی مینویسی.
چقدر خوب داری به آگاهی ها عمل میکنی .
کامنت های شما و رسول عزیز رو همیشه میخونم و در دل همیشه تحسین تون میکنم.
زیبایی و آرامش درونی تون رو
صلح و عشق درونی تون رو
رابطه ی توحیدی تون رو
از همه مهم تر اهل طبیعت و سفر بودن تون رو
چقدر من خوشبختم که دوستان نازنینی مثل شما دارم.
فاطمه جانم لذت میبرم از گفتگوهای توحیدی ات با سعیده جان و اسدالله عزیز…
و این قسمت کامنت رو که درباره محمد حسن و تصویرگری کتابش نوشتی باور کن چشمانم قلب قلببببببی شد و ذوق کردم ، چون من کارم با کودکان هست و از هر کودک هزاران چیز دارم یاد میگیرم.
حس درونیم گفت بهتون پیشنهاد بدم برای رشد مهارت محمد حسن ، حتما شورای کتاب کودک رو سرچ کنید، با انسان های نازنینی آشنا خواهید شد.
همیشه خدا رو شکر میکنم که در زمان مناسب منو به کاری هدایت کرد که با تک تک سلول های بدنم دوسش دارم.
بچه ها جلوه زیبای خداوند هستند و منو مثل همون طبیعتی که دوسش دارم کاملا به منبع وصل میکنند.
جالبه براتون بگم ، ی زمانی فکر میکردم بچه های 2 ، 3 ساله خیلی سخته باهاشون کار کردن ، ولی وقتی رفتم تو دلشون و کنارشون بودم ، دیدم تک تک لحظات بودن باهاشون فقط و فقط عمل به قانون و فایل های استاد و تمرکز بر نکات مثبته.
خلاصه که اون قسمت مربوط به کودک موتور محرکی شد تا بیام و کامنت بنویسم.
نامبرده ساعت ها از صحبت و گفتگوهای عباسمنشی لذت میبرد ، امیدوارم خداوند هداتش کند تا در نوشتن کامنت هم این چنین باشد.
دوست تون دارم ی عالمه.
از قلب من به قلب شما ی عالمه دوستی و عشق و آرامش
سلااااااااام صحرا جاااانم
سپاسگزارم از لطف ومهرت رفیق جانم
بوووووووس به روی ماهت
خداروشکر برای وجود ارزشمندت دراین سایت بهشتی نازنینم
کارکردن بابچه ها هم عالمی داره
نوش جونت باشه تموم لحظه هایی که پراز احساس وعشق در کنارشون هستی
وکلی از رفتارشون وکارشون الگو میگیری وحال میکنی
منم عاشق این کارهام که بیشتر وصل میشی به منبع و شکرگزاری
واقعا بچه ها جلوه ی زیبای خداوند هستن
خیلی سپاسگزارم از راهنمایی
و معرفی شورای کتاب کودک
حتما پیگیری میکنم عزیزم
خیلی خیلی دوست داریم
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله
سلام دوست عزیز
کامنت زیبای شما که خیلی عالی باورها رو توضیح داده بودید برایم درس بسیاری داشت. برایم نشانه ها را داشت که برم قدم 3 فایل هاش و البته فایل قرانی دوباره گوش کنم
اما از همه مهم تر که ان را هم نشانه خودم در کامنت شما دیدم علیرغم ترس فراوان از آب من هم به کلاس آموزشی شنا رفتم
من هم این باور را داشتم که کودکان بهتر شنا می آموزند اما به خود گفتم حتی اگر این باور درست باشه من باید به خود بگویم که می توانم چون الگوهای بسیاری در بزرگسالی یاد گرفته اند. و شما را هم یک الگوی مناسب در اینجا دانستم. موفق و پایدار باشید
سلام و درود خداوند بر شما بانوی عزیز
خوشحالم و تحسینتون میکنم بابت اینکه دنبال باورهای متفاوتی با عامه مردم هستید و بودنت در این سایت هم تائید کننده این مطلب است. مطمئنم شما زودتر از حد تصور تون شنا رو یاد می گیرید و با مهارت بالا از این نعمت الهی لذت خواهی برد زیرا همه چیز «باور» است که خدا رو شکر شما باورها و الگوهای مناسبی دارید. یکی دیگه از الگوهای موفق این سایت خانم حیدری هستند که مربی شنا هستند و سالهاست با مهارت عالی دارند در این زمینه فعالیت می کنند و آموزش می دهند که کامنتی هم در این صفحه گذاشته اند که میتونه انگیزه شما رو برای یادگیری بیشتر کنه. با آرزوی بهترینها براتون. یا حق
به نام خداوند بخشنده ومهربانم
سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان عزیزم
سلام خدمت برادر عزیزم آقای زرگوشی
مدتهاست میخوام کامنت بذارم و ازتون تشکر کنم گفتم دیگه اینجا جاشه بخاطر اینکه منم دوره های 12قدم رو همزمان با شما دارم و دقیقا ماه به ماه شما نکته برداری میکنید روی سایت میذارید و برای من مرور میشه خداروشکرمیکنم شاگرد زرنگ کلاس استاد این دوره رو الان داره مرور میکنه و از آگاهی هاش استفاده میکنه من عالی کامنت میخونم فایل گوش میدم و کلمه به کلمه استاد رو تو دورهایی که دارم مینویسم ولی هنوز تو کامنت نوشتن تنبلم ان شاالله خدا کمکم کنه تو این مورد بیشتر فعالیت داشته باشم
این کامنت هم برای تشکر و سپاسگزاری از شما نوشتم چون انقدر مرتب و منظم خلاصه جلسات 12قدم رو میذارید .
بهترینها رو براتون آرزومندم
بنام خداوند بخشنده و مهربان،رب العالمین
اسداله عزیز، دوست خوبم
امیدوارم حالتون خوب باشه
خیلی وقت بود که دست به کامنت نشده بودم ولی با خوندن کامنت شما وظیفه خودم دونستم که از به اشتراک ذاشتن این آگاهی ها تشکر کنم، طبق قانون موضوع باورها و نحوه ساختنش پایه و اساس زندگی ماست و شما چقدر خوب اینو درک کردید.
یکی از بزرگترین سوالات من در طول مدت آشناییم با این مسیر همین هایی بود که گفتید و خیلی برام تاثیر گذار بود.
خدارو بخاطر هدایتم به این کامنت شکر میکنم، خداوند همواره پاسخگوست و این خواسته من بود و بهش هدایت شدم، چقدر این قوانین خالص است و در مسیر پیشرفتم به من کمک میکنه، بهترینها رو براتون آرزو میکنم و برای استاد عزیزم و عزیز دلشون هم بینهایت خوشبختی رو آرزو میکنم که اینقدر سخاوتمندانه، مثل پدری مهربان و دلسوز برای رشد و خوشبختی اعضای این خانواده تلاش میکنند خدارو بخاطر این دستان پر مهرش هزاران بار شکر میکنم.
در خدا شاد و پیروز باشید
سلام خدمت شما دوست گرانقدر و هم فرکانسی ام اسدالله زرگوشی
خلی از شما ممنون و متشکرم بابت این کامنت زیبایی شما که سراسر درس های خوبی برای من داشت
من در مورد باور کردن و تغییر دادن باور ها درست درک نداشتم
در حالیکه این همه فایل شینده بودم و از استاد عزیزم عباس منش زیاد شنیده بودم اما بازهم برایم خلی واضح نبود
با مطالعه این کامنت زیبایی شما کمی این موضوع ساده تر شد
چقدر خوب و روان دارید می نویسد
چقدر خوب از مطالعه کامنت شما لذت بردم و تحسین تون کردم
خداوند این مسیر رویایی را برای همه ما و شما ساده و آسان سازد
که راحت و ساده درک کنیم و بی فهمیم و در زندگی مان عملی سازیم
خلی ممنون و سپاسگذارم از شما و این کامنت زیبایی شما
انشاالله همیشه در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید
با سلام و آرزوی خوشبختی برای شما و تمامی دوستان عزیزمان توی این سایت توحیدی و الهی .
آقای زرگوشی واقعا از کامنت شما لذت بردم و یکسری آگاهی هایی که از قبل داشتم برام خیلی بهتر و واضح تر جا افتاد و درک بیشتری کردم. خصوصا بازگو کردن مثال استاد از اینکه سواد دانشگاهی که باور داشتنش برای کسی که سواد داره بسیار کمک کننده است و باور اینکه سواد داشتن عامل موفقیت نیست برای کسی که سواد نداره باز هم بسیار کمک کننده است. یعنی باور به یک عامل بیرونی ( تو این مثال سواد ) داشتن و نداشتنش میتونه به هردو فرد بسیار کمک کنه.
بسیار ممنونم از وقتی که گذاشتید برای یاداشت این کامنت ارزشمند.
و در نهایت هم بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم از استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان که این آگاهی های ناب رو به ما ارائه میدن که واقعا شاید اگه بخوایم صد سال هم درس بخونیم تو مدارس و دانشگاه های مختلف شاید به جرات بگم نمیتونیم ذره ای از این آگاهی های ناب رو فرا بگیریم ؛ اونم آگاهی هایی که بشه واقعا بصورت عملی توی زندگیمون ازش استفاده کنیم و نتایج فوق العاده بگیریم.
بی نهایت ممنون و سپاسگزارم.
سلام و درود خدمت استاد عباس منش عزیز و دوستان هم فرکانسی
روزهایی که بنر سایت عباس منش عنوان فایل جدید رو نمایش میده قطعا اون روز بهتر از دیروز خواهد بود.
سه هزار و چهارصد و پنج روز قبل من باور داشتم که زندگی همینه که هست و من به دلایل محکم و منطقی باید به همین چیزی که هست قناعت کنم.
امروز بعد از 3405 روز بهتر از همیشه درک میکنم که نقش باور در زندگی من تا چه حد اهمیت داره.
من در سن 34 سالگی با شما استاد عزیز آشنا شدم. سی و چهار سال از قدمت شخصیت و نگرش های من می گذشت و انقدر باور داشتم که بخاطر خانواده و کشور و دین و … در این شرایط گرفتار شدم که هیچ امید و اشتیاق و انگیزه ای برای تجربه شرایط بهتر نداشتم.
این همه سال از این و اون شنیده بودم که با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هرچه خواهی کن ولی اصلا در من نفوذ نکرده بود و عقیده داشتم خدا منو ترد کرده و دیگه مهم نیست چه کارهایی برای راضی کردنش انجام می دم چون گناهان من از حد بخشش و رحمت گذشته و امیدی به بهبود زندگی ام نداشتم.
اما وقتی از کلام شما شنیدم که با خدا باش و پادشاهی کن، بی خدا باش و هرچه خواهی کن من برای چند لحظه مات و مبهوت شدم. با اینکه هیچ امیدی به خدا نداشتم ولی انگار دلم خواست برای یک بار هم که شده این جمله رو باور کنم و ببینم چه نتیجه ای میده.
الان که به گذشته نگاه میکنم به وضوح برای من مشخصه که تنها دلیل اینکه شنیدن از عبارت از کلام شما در من نفوذ کرد این بود که شما استاد عزیز این عبارت رو باور کرده بودید و نتیجه گرفته بودی و ایمانی که پشت حرف شما بود باعث شد که این کلام تکراری به شکل متفاوتی در من نفوذ کنه.
اولین فایلی که با کلام شما بر قلب من جاری شد، فقط روی خدا حساب کن بود.
من اون روز تصمیم گرفتم فقط روی خدا حساب کنم.
دقیقا به خاطر دارم در روز اول که این فایل رو شنیدم هیچ اتفاقی در زندگی من رخ نداده بود ولی من فقط به این دلیل که باور کردن خدا می تونه به من کمک کنه تا زندگی ام رو تغییر بدم باعث شد که اشتیاقم برای زندگی کردن بیشتر بشه.
ذوق و شوق پیدا کرده بودم و بدون دلیل حالم بهتر شد.
همون روزهای اول باور کردن اینکه من فقط کافیه روی خدا حساب کنم و دیگه همه چی خودبخود درست میشه باعث شد نسبت به هر اتفاق تکراری که در زندگی ام رخ می داد واکنش قبلی که عصبانیت و ناراحتی بود رو نمی دادم و به خودم می گفتم دیگه مهم نیست چون قراره خدا زندگی منو تغییر بده.
نکته جالب اینکه اون روزها من هیچ حسابی روی خودم نمی کردم چون به شدت باور داشتم از من آبی گرم نمی شه به همین دلیل شاید باور اینکه خدا قراره کارها رو انجام بده انقدر به دل من نشست و باعث شد در همون چند ساعت اول امید و انگیزه برای تغییر کردن در من شکل بگیره.
خیلی واضح یادم میاد که فردای اون روز با اشتیاق صبح زود از خواب بیدار شدم و رفتم مغازه. انگار قرار بود یه خبر خوب بهم برسه. انگار قرار بود یه اتفاق جدید تو زندگی ام رخ بده.
روزها سپری می شد و هیچ خبر خاصی نشد اما من به واسطه همین باور که قراره خدا زندگی منو تغییر بده هر روز با اشتیاق زندگی می کردم.
یادم میاد همون روزها که دوستم مثل همیشه با من تماس گرفت و درباره طلب 25 میلیونی اش صحبت کرد بهش گفتم نگران نباش به زودی پولت رو پس می دم.
دو سال بود تقریبا هر روز به من زنگ می زد و من همیشه براش شرح می دادم که خودت از وضع من خبر داری و می دونی پول دست من نیست. خودت در جریانی که پول های منو بالا کشیدن، آخه من چطور بتونم 25 میلیون به تو بدم.
ولی برای اولین بار بعد از دو سال ناخودآگاه بهش گفتم نگران نباش به این زودی پولت رو پس می دم و دوستم با تعجب گفت چطور می خوای پس بدی، نکنه گنج پیدا کردی؟!
الان می فهمم که باور چه تاثیری روی نگرش و عملکرد انسان می ذاره
تغییر زندگی من فقط با همین یک باور شروع شد که فقط روی خدا حساب کن.
روزها می گذشت و هیچ اتفاق جدیدی در زندگی من رخ نداد ولی من منتظر بودم.
چرا منتظر بودم؟
چون باور کرده بودم قرار نیست من کاری انجام بدم و قراره این بار خدا کار رو انجام بده بنابراین بدون اینکه حتی خودم تغییری در کارهای روزمره ام انجام بدم فقط هر روز منتظر بودم ببینم خدا می خواد چیکار کنه.
باور قبلی من این بود که خدا بخاطر گناهانم منو ترد کرده و منم که پشتوانه ای ندارم، مدرک ندارم، پدر ثروتمندی ندارم، در شهر بزرگ زندگی نمی کنم، در آمریکا متولد نشدم و صد تا دلیل دیگه که بهم ثابت می کرد این شرایط هرگز تغییر نخواهد کرد.
ولی باور جدید من این بود که خدا قراره کار منو درست کنه و این نگرش جدید باعث تغییر انتظار من از زندگی شد.
اولین نتیجه این تغییر نگرش این بود که بعد از چند روز به ذهنم اومد بدهی دوستم رو یک میلیون یک میلیون پرداخت کنم و به نظرم ایده خیلی خوبی بود.
درصورتی که قبلا هم بالاخره یک میلیون دستم می یومد ولی فکر می کردم چه فایده حالا بخوام یک میلیون بهش بدم، چطور می خوام بقیه اش رو بدم؟!
ولی اون روز که به ذهنم اومد یک میلیون بهش بده با اینکه یک میلیون نداشتم ولی تصمیم گرفتم بیمه هایی که برای بچه هام باز کرده بودم رو انصرف بدم و از پولی که بهم میدن یک میلیون اول رو پرداخت کنم.
پیش خودم گفتم حالا یک میلیون اول رو می دم باقیشم خدا جور می کنه پرداخت می کنم.
یعنی شکل گیری باور جدید در من باعث شد که گفتگوهای ذهنی من تغییر کنه.
قبلا خودم رو قانع می کردم که نمی تونی باقی پولو جور کنی پس فایده نداره یک میلیون پرداخت کنی ولی الان خودم رو دلداری می دادم که یک میلیون اول رو بده باقیشو خدا جور می کنه.
و اقدام کردم.
همینطور قدم به قدم در مدت کوتاهی بدهی دوستم پرداخت شد. البته که اتفاقاتی رخ داد که اطمینان داشتم کار خدا بود.
مثل اینکه شرکتی که برادرم اونجا کار می کرد بخاطر اینکه آخر سال مالی مازاد پولی که دریافت کرده بودن رو برگشت نزنن مبلغ 6 میلیون تومان به حساب من واریز کردند و قرار شد خورد خورد طی چند ماه بهشون جنس بدم.
و یادم میاد از همون مبلغ چند میلیون دیگه از بدهی ام رو پرداخت کردم.
جالب تر اینکه دوستم که از من طلب داشت خودش گفت می خوای قسط وام 5 میلیونی که تازه گرفتم رو تو پرداخت کنی و 5 میلیون از بدهی ات کم بشه؟
منم از خدا خواسته گفتم آره خیلی هم خوبه و خود دوستم که کم شدن بدهی کمک کرد.
خیلی اتفاقات افتاد که بخوام همشو بنویسم هزاران خط باید بنویسم ولی در نهایت به سادگی اون بدهی چند ساله پرداخت شد.
قدم بعدی قسط ها پرداخت شد و قدم بعدی دسته چک رو پاره کردم و همینطور قدم به قدم پیش رفتم.
چی عوض شد که همه چی عوض شد؟!
من که همون آدم بودم.
خدا هم که همون خدا بود.
دوستم هم که همون آدم بود.
بدهی هم که همون بدهی بود.
فقط باور من عوض شده بود و انتظار من برای زندگی کردن تغییر کرده بود.
چون باور من عوض شد همون کارها و ایده هایی که قبلا هم شاید به ذهنم می رسید اما سرکوبش می کردم رو حالا انجام می دادم.
چرا انجام می دادم؟
چون باور من این بود که خدا کمکم می کنه و کارها رو درست می کنه.
این شد که تغییر زندگی من با همین یک باور که فقط روی خدا حساب کن شروع به تغییر کرد.
چند ماه گذشت و خیلی چیزها تو زندگی ام تغییر کرد و بعد من متوجه شدم نسبت به چند ماه قبل چقدر شخصیت من تغییر کرده.
تا اون زمان تصور من این بود که من هنوز همون آدم قبلی هستم و فقط خدا بوده که همه چی رو تغییر داده ولی بعد از چند ماه متوجه شدم که چقدر من نسبت به گذشته تغییر کردم.
چون هر روز صبح تا شب فایل های شما استاد عزیز رو گوش می دادم انتظار تغییر کردن در من پررنگ تر می شد و خورد خورد به توصیه هایی که در فایل ها می گفتید عمل می کردم.
مثل اینکه گله و شکایت نکن
یا اینکه رسانه رو دنبال نکن
یا مثلا وقتت رو با آدم هایی که منفی هستن و باورهای نامناسب دارند سپری نکن.
و یه موضوع مهم اینکه برای فروختن نیاز به دوز و کلک نداری و با نیت درست رفتار کن.
خیلی چیزها بود که من از گوش دادن به فایل های سایت یاد گرفتم و بهش عمل کردم و بعد از چند ماه من اون آدم سابق نبودم.
دیگه برای فروش دروغ نمی گفتم و باورم این بود که مشتری رو خدا آورده چرا من بخوام دروغ بگم که بفروشم اونی که آورده خودش هم می فروشه
یه اطمینان عجیبی داشتم که همه چی درست می شه و نیاز نیست اون تقلاها و کارهای قبلی رو انجام بدم.
بخاطر همین بود که به راحتی دیگه واسه فروش دروغ نگفتم یا اینکه جرات کردم دیگه نسیه کار نکنم، یا جرات کردم دسته چک رو پاره کنم، نقد می خریدم و نقد می فروختم
چی باعث شده بود که من جرات کنم رفتار و عملکردم رو تغییر بدم، باور اینکه خدا کارها رو درست می کنه
یا اون جایی که از شما شنیدم اگه دوست داری هر مدل ماشینی داشته باشی برو بنگاه و درباره اش سوال کن و سوار ماشین شو، چی باعث شد که من این کار رو انجام بدم؟ فقط باور اینکه من می رم و می بینم و خدا پولش رو جور می کنه.
با جیب خالی رفتم بنگاه و کلی درباره ماشین کیا اوپتیما سوال کردم و حتی درخواست کردم در ماشین رو باز کنند و پشت فرمون بشینم و حتی روشنش کردم و احساس کردم سوار هواپیما شدم.
کلی چراغ آبی و سبز و قرمز روی پنل کیلومتر و داشبورد ماشین روشن شد.
انقدر اون چند لحظه بهم لذت داد که هنوز دقیقا تصویرش در ذهنم هست که با چه ذوق و شوقی فرمون ماشین رو می چرخوندم.
بعد از اون روز هر وقت سوال ماشین 405 درب و داغون خودم می شدم تصویر ذهنی من این بود که سوال اوپتیما شدم.
دقیقا یادمه فرمون پژو تو دستم بود ولی احساس می کردم فرمول اوپتیما رو گرفتم چون واقعا رفتم بنگاه و امتحانش کردم.
اینجوری تصویر ذهنی واقعی واسه خودم ایجاد کرده بودم و دیگه تصویرسازی ذهنی ساده تر بود.
اینها فقط یه کوچولو از تغییراتی بود که در من شکل گرفت فقط به این دلیل که باور من نسبت به خدا عوض شده بود.
هنوز فشار مالی، اقساط بانکی، پول هایی که ازم خورده بودن و دعواهای همسر و … وجود داشت ولی انگار من قوی شده بودم.
اطمینانم به اینکه خدا قراره زندگی منو تغییر بده صبر منو زیاد کرده بود و دیگه به راحتی عصبانی نمی شدم.
همسرم بحث می کرد ولی دیگه من واکنش نمی دادم و می گفتم نگران نباش خدا درستش می کنه
اون از این حرف من عصبانی تر می شد ولی من آروم می شدم.
مثال های زیادی دارم که شنیدن یک جمله از شما چطور باعث تغییر عظیم در زندگی من شد و این همون تاثیر باور بر عملکرد انسان رو نشون میده.
وقتی از شما شنیدم که کسب و کار اینترنتی با درآمد بالا دارید این باور در من شکل گرفت که منم می تونم داشته باشم.
روزهای بعد از اون هیچ کاری نکردم و هر روز می رفتم مغازه ولی رویاش در ذهنم شکل گرفت و بهش فکر می کردم.
یعنی تفییر باور باعث تغییر فکر من شد.
فکر کردن به اینکه منم باید کسب و کار اینترنتی داشته باشم باعث شد که بعد از چند روز برای ایجاد سایت فروش ابزار و یراق اقدام کنم.
صبح تا شب داشتم سایت زدن و کار کردن با سایت رو تمرین می کردم و بعد از چند ماه من صاحب سایت ابزار و یراق با کلی محصول و عکس و توضیحات شدم که البته هیچ بازدید کننده ای نداشت و فقط خودم هر روز ساعت ها در سایت خودم بودم و این فکر که افراد از سایت من خرید می کنند و من پولدار می شم رو در ذهنم مرور می کردم.
دقیقا عین یه بازی بچه گانه که در واقعیت هیچی نبود ولی من در ذهنم مشغول فروش از سایت ابزار و یراق بودم.
در نهایت هم هیچ فروشی از سایت انجام نشد و من به علاقمندی اصلی ام هدایت شدم اما اون کارکردن ها و اون مهارت هایی که چندماه براش وقت گذاشتم در مسیر بعدی خیلی بهم کمک کرد.
استاد هنوز عین روز برام واضحه که شهویور سال 94 که شش ماه از آشنایی من با شما می گذشت رفته بودم شمال ویلای دامادمون و من توی تراس نشسته بودم و به این فکر می کردم که اومدم مسافرت و توی همین تراس نشستم و سایتم جلوم بازه و داره فروش انجام می شه، حالا نه سایتی داشتم و نه حتی لب تاب داشتم و همین رو به همسرم گفتم ولی اون بهم خندید و گفت عباس منش دیوانه ات کرده.
ولی خدا شاهده سال بعد دقیقا شهریور سال 95 من توی همون تراس نشسته بودم و لب تاب مشکلی msi جلوم بود و از کسب و کار اینترنتی که در تلگرام ایجاد کرده بودم پول می ساختم که بعدا به سایت تبدیل شد.
یکی دیگه از نتایج شکل گیری باور این بود که اولین باری که شما رو دیدم بدون نوشته جلوی دوربین صحبت می کنید و فایل ضبط می کنید این خواسته در من شکل گرفت و من به خودم گفتم که منم می خوام این کار رو انجام بدم و بدون نوشته فایل ضبط کنم.
تا قبل از اون من فقط فایل صوتی در تلگرام منتشر می کردم و از روی نوشته می خوندم.
ولی دیدن شما باعث شد که همون روز موبایل رو با هر بدبختی بود به یک قابلمه چسبوندم و گذاشتم روی ده تا کتاب و نشستم جلوی موبایل و اولین فایل تصویری رو از خودم ضبط کردم که برای شما فرستادم و لطف کردید در کانال تلگرام تون منتشر کردید.
همون یک باور باعث شد هزاران فایل تصویری بدون نوشته ضبط کنم.
وقتی از شما شنیدم که فروش نسیه و چکی فقط یک باوره و آدم می تونه نقد کار کنه باعث شد که بعد از چند سال نسیه و چکی کار کردن به همه اعلام کنم که من فقط نقد کار می کنم.
خیلی مثال از زندگی ام هست که تغییر کردنش فقط بخاطر شنیدن و باور کردن یک جمله از شما بود.
و این یک جمله یک جمله ها باعث شد که من به مرور یک انسان متفاوت باشم.
البته شاید بهتر باشه بگم همون انسان ولی با باورهای متفاوت و نتیجه هم از زمین تا آسمان تغییر کرد.
سال های اول آشنایی باشما درک من از باور این بود که باور کردن باعث تغییر نتیجه می شه ولی الان درک من اینه که باور جدید باعث شکل گیری رفتار و عملکرد جدید و در نهایت کسب نتیجه جدید می شه.
در این چند ساله بارها شده که مثلا دوست داشتم فلان شرایط رو داشته باشم و خیلی هم به ظاهر روی باورهام کار کردم ولی هیچوقت اون شرایط برام رقم نخورد چون من فقط روی باورم کار کردم و تغییری در عملکردم ایجاد نکردم.
باور به تنهایی هیچ قدرتی نداره و هیچ اتفاقی رو رقم نمی زنه
باور زمانی که باعث تغییر عملکرد بشه به سرعت تبدیل به نتیجه می شه.
در تمام اون روزهای اول آشنایی با شما استاد عزیز من داشتم یواش یواش تغییر می کردم ولی از نظر خودم اتفاقی رخ نداده بود چون از نظر من نتیجه یعنی تغییر کردن شرایط در بیرون از من درحالی که من مشغول تغییر درون خودم بودم ولی آگاهانه نبود.
من از ذوق و شوق اینکه خدا قراره زندگی منو دگرگون کنه هر روز داشتم افکار و رفتارم رو تغییر می دادم.
مثلا همسرم باهام بحث می کرد دیگه مثل قبل قاطی نمی کرد و به خودم می گفتم بذار هرچی میخواد بگه بالاخره خدا کار رو درست می کنه و اونوقت جوابشو می دم.
یعنی یه باور می تونه باعث بشه که واکنش های شما تغییر کنه.
یه باور می تونه باعث بشه عملکرد شما تغییر کنه.
یه باور می تونه باعث بشه که انتظار شما از آینده تغییر کنه.
یه باور می تونه باعث بشه که گذشته رو رها کنی.
یه باور می تونه باعث بشه که انتظارت از خدا عوض بشه.
باور ریشه نگرش در انسانه و نگرش پایه و اساس عملکرد و عملکرد شکل دهنده نتیجه است.
این فایل باعث شده که کلی درباره مسیری که طی کردم فکر کنم و کلی افکار خوب در ذهنم مرور شد و احساس بهتری پیدا کردم.
بعنوان جمع بندی و اینکه برام مرور بشه:
1- هر باور و نگرشی می تونه تغییر کنه. همانطور که باورهای 34 ساله من با شنیدن یک عبارت جدید شروع به تغییر کرد.
2- باورها هیچوقت پایدار نیستند چون بر اساس شنیده ها شکل می گیرند پس باور درست همیشه نیاز به شنیده های درست داره.
3- باور به تنهایی هیچ نتیجه ای رو رقم نمی زنه بلکه باور برای تبدیل شدن به نتیجه نیار به عمل و حرکت کردن داره.
4- باور باعث ایجاد انتظار می شه بنابراین باور خوب داشتن باعث شکل گیری انتظار خوب از خودت و زندگی می شه.
5- باور نامناسب باعث شکل گیری انتظار نامناسب می شه در این صورت عملکرد هم نامناسب خواهد بود و حتی اگه عملکرد رو بهبود بدی باز نتیجه چندانی نخواهی گرفت چون باور نامناسب باعث می شه که از ادامه عملکرد مناسب دلزده و دلسرد بشی.
6- باور مناسب باعث شکل گیری انتظار مناسب میشه و همین به تنهایی باعث بهبود نتیجه از همون عملکرد همیشگی می شه.
7- باور که تغییر کنه در مرحله اول نتیجه از عملکرد همیشگی بهتر میشه و اونوقت ذوق و شوق بهبود دادن عملکرد در وجود انسان شکل می گیره و این چرخه می تونه تا ابد ادامه داشته باشه. باور بهتر = بهبود نتیجه از عملکرد قبلی = بهبود عملکرد قبلی که پیش نیاز شکل گیری باور بهتره.
8- باور نادرست باعث شکل گیری عملکرد نادرست می شه و در نهایت نتیجه مطلوب نداره.
9- باور درست باعث بهبود عملکرد نادرست و در نهایت بهبود عملکرد و در نهایت بهبود نتیجه خواهد شد.
10- باور بدون عملکرد هیچ نتیجه ای نداره، عملکرد بدون باور هم هیچ نتیجه نداره. ترکیب باور و عملکرد نتیجه ایجاد می کنه.
استاد عزیز بی نهایت سپاسگزارم که با این فایل جدید باعث شدید برای من امروز بهتر از دیروز بشه.
با مرور این افکار و عملکردی که در این چند ساله داشتم خیلی احساس خوبی پیدا کردم و همین احساس خوب باعث بهبود انتظار و افزایش ذوق و شوق من برای زندگی می شه.
اینو هم بعنوان پاورقی اضافه کنم:
اوایل آشنایی با شما استاد عزیز تصور من این بود که با تغییر باورهام قراره در آینده زندگی من بهتر بشه و اونوقته که می تونم از زندگی کردن لذت ببرم. اما امروز به این درک رسیدم که همین لحظه همه چی رقم می خوره. باور بهتر باعث ایجاد احساس بهتر و تجربه بهتر من از زندگی می شه.
همین دقایقی که مشغول دیدن ویدیوی شما بودم و این لحظاتی که صرف فکر کردن و نوشتن کردم تمرکز من بر بهبود خودم بود، باعث شد که اگاهانه افکارم رو کنترل کنم و همین لحظات احساس زندگی کردن رو تجربه کردم. فارغ از اینکه در آینده چه نتیجه ای خواهم داشت.
به امید دیدار شما و تجربه حضور در کنار الهام بخش زندگی ام.
خدانگهدار
سلام و درود خداوند بر آقا رضای گل
رضا جان اینقدر من فایلهای شما رو گوش دادم که احساس نزدیکی زیادی باهاتون دارم. هر چند از لحاظ جغرافیایی هم زیاد از هم دور نیستیم.
ممنونم از اینکه وقت می گذارید و از نتایج و تجربیاتتون می گید. شما الگوی خیلی خوبی برای همه ما هستید و من همواره شما رو تحسین میکنم.
یکی از نتایجی که من طبق آگاهی استاد از فایلهای ارسالی شما گرفتم بازپرداخت اقساط و وام هایم بود که تونستم در حدود 7-8 ماه کل وام ها و اقساطم رو صفر کنم و با وام و قسط برای همیشه خداحافظی کردم و همین تغییر کوچولو کلی رضایتمندی من رو از زندگیم افزایش داده و در مدار بالاتری از نظر ثروت و فراوانی قرار گرفتم به گونه ای که خداوند چنان رزق مرا زیاد کرده است که قسط و بدهی و قرضی ندارم؛ هزینه های الکی زندگی ندارم؛به راحتی و استاندارد بالا زندگی میکنم؛ شیوه قانون سلامتی را رعایت میکنم و حتی بیشتر از حقوقی که دریافت میکنم پس انداز میکنم! و این نتیجه یک اقدام و یک تعهد با الگو گرفتن از شما بود که بابتش همواره سپاسگزار و ممنونم.
کامنتتو که داشتم می خوندم و تو حس و حال خودم داشتم صحبت هاتو تجسم می کردم و مثل فیلم می دیدم وقتی که این جمله رو خوندم که داشتید تعریف می کردین که: شهویور سال 94 که شش ماه از آشنایی من با شما می گذشت رفته بودم شمال ویلای دامادمون و من توی تراس نشسته بودم و به این فکر می کردم که اومدم مسافرت و توی همین تراس نشستم و سایتم جلوم بازه و داره فروش انجام می شه، حالا نه سایتی داشتم و نه حتی لب تاب داشتم و همین رو به همسرم گفتم ولی اون بهم خندید و گفت عباس منش دیوانه ات کرده.
آقا این جمله رو که خوندم زدم زیر خنده و کلی تنهایی با خودم خندیدم. دقیقآ اون حس و حال تو رو و اون گفته همسرتون رو با کیفیت فول اچ دی در ذهنم بازسازی کردم. چقدر ازین حرفها شنیدیم. چقدر این جمله برام آشنا بود. و البته لذت بخش! چون هیچ لذتی و تائیدی بهتر از این نمیتونه راه درستتو تائید کنه! و واقعآ این نوش ترین کنایه ایست که یکنفر میتونه از دیگران بشنوه! و بی اختیار این بیت سعدی شیرین سخن در ذهنم ریپد شد که:
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
یادمه شمال که میرفتم دفترمو برای شکرگزاری با خودم میبردم و میرفتم لب ساحل که هم آرامش و بیشتر احساس کنم و هم زیبایی طلوع خورشید رو ببینم و یکی دوبار بهم گفتند که آفرین به تو که دفتر مشقتم آوردی و من اینقدر غرق حال خوبم بودم که فقط لبخندی از رضایت رو لبم نقش میبست و با سر حرفشونو تائید می کردم.یا محل کارم همه خیال میکنند من برای دکترا دارم درس میخونم و نت برداری میکنم خخخ و اینها خاطرات شیرین این مسیر زیبا هستند .
غرق سلامت و سعادت و ثروت و نعمت باشید دوست عزیزم. یا حق
سلام آقا اسدالله
چقدر اسم شما زیباست.
نشستم دارم کامنتای این فایل آخر استاد جانم رو میخونم و رسیدم به کامنت شما و جمله دوتا مونده به آخر:
محل کارم همه خیال میکنند من برای دکترا درس میخونم و نت برداری میکنم ….
همینجا دیگه توقف کردم از دیروز چندین چند تضاد خداداره بهم نشون میده و همه خوب میدونیم تضاد کمک خداست تضاد کمک خداست
تمرکزم رو باید مدیریت کنم چون بهم ریخته و راهش خلوت کردن با خودم و خداست ولی از دل کامنتهای دوستانم الماسهای سایت میتونم به این نقطه برسم .
ماجرا اینه که پاییز و زمستان 1402 من برای کنکور دکتری درس خوندم برای اولین بار بعد از سالها فارغ التحصیلی از بهترین دانشگاه کشور … شغل خیلی خوبی دارم که به شدت دوستش دارم و درش موفقم و خیلی هم ازش پول تونستم بسازم با اینکه دولتی ست . و طبق آموزشهای دوره ثروت استاد جانم نمیشه بچه ها اصلا محاله دوره ثروت رو کار کنید و پول نسازید و شامل منم شد مثل همه .
ولی متوقف شدم به این دلیل که خواستم اون لذتی که سالها قبل در دوران های تحصیل قبلی ام رو نبردم رو تجربه کنم الان . به شدت دلم اینو میخواد . خیلی هم به درس خوندن و یادگیری علاقه دارم اصلا شغلم همینه ( با افتخار معلم و درمانگر کودک هستم )
عکس دانشگاه مورد علاقه ام رو هم روی گوشیم تا مدتها بود و با لذت درس میخوندم و یه حرکت بسیار بسیار مهم هم زدم و ایمانم رو به خدا نشون دادم و…. ( الان جای این موضوع نیست من فقط در اون رابطه موفق شدم و منتظرم خدای خوبم جایزه ام رو بده جایزه من شادیه میخوام شاد باشم فارغ از هر موضوعی )
و اما کنکور … مشاورم بهم گفتن یک رقمی هم نشدی رتبه ات زیر 20 میشه
و نتیجه ها که اومد من ….
شبیه سیلی نبود نه سیلی دلت رو میشکونه این یه درس بود … من خیلی به نتیجه وابسته بودم من فکر کرده بودم دارم لذت میبرم ولی تمرکزم پایین بود و خب با تمرکز پایین تو درسهای تخصصی درصد پایین گرفتم و عمومی ها عالی بود . اما این رشته بسیار بسیار پذیرش پایینی داره کمتر از 15 نفر در کل کشور …. و به هر حال من خراب کردم دیگه . فقط دانشگاه آزاد به مصاحبه دعوت شدم که البته بسیار دانشگاه خوبی هم هست بسیار . دیگه غرورم رو کنار گذاشتم . شاید منو نپذیرن … هنوز هم که نرفتم …برم ببینم چه خیری برام در پیشه …
من رسالت خودمو پیدا کردم میدونم باید چه کار کنم که زندگیم پرثمرتر از این باشه ._(منظورم بیزینس خودمه)
و در این راستا من از نظر علمی باید خودم رو بالا بکشم . اصلا نمیدونم چه تصمیمی بگیرم .شاید مجدد سال آینده تلاش کردم . نمیدونم ….
ولی چرا اینها رو دارم برای شما مینویسم : استاد توی جلسات قدم میگن من علاقه ای به دانشگاه ندارم ولی نمیگم هم بده . هر کس مسیر خودش رو داره . میدونید آقا اسدالله به شدت هم دوست دارم یه ون سفری بخرم تجهیزش کنم و بزنم به دل جاده ها .
تو ذهنم صداها هستن که به جای اینکه پولت رو بریزی تو شکم دانشگاه برو ون رو بخر …
اما چرا هردوش نه ؟ چرا همش با هم نه ؟ مگه الگوی ما استاد پکیج لذتهای زندگی رو همه رو با هم نداره ؟ مگه ما برای همین آموزش نمی بینیم ؟
من آدم بسیار پر مشغله ای هستم شاید روزی 3 ساعت نتونم در سایت کار کنم ولی همون اندازه که میتونم برام درسته . امیدوارم الان که فصل لذت بخش تابستان در پیشه و آزادی زمانی ام بیشتره بیشتر در سایت کار کنم که انجامش میدم .میتونم …
اراده خیلی خوبی دارم برای خدمت به خودم
شما رو تحسین میکنم و خودمو و بقیه الماسهای سایت رو که ادامه میدیم و به قول آقا رضا عطار روشن نتیجه همینه همین لحظه و ساعتها که من وقت گذاشتم و روی خودم کار کردم و نوشتم و خوندم و همینطور شما هم که نوشتید .
پراز حرفم پر از خواسته و هدف و لذت همه رو هر روز میگم به خدا . زیاد با هم اختلاط میکنیم . خیلی باهام مهربونه و دوستم داره و مراقبمه و حواسش بهم هست .میگه دلم میخواد آب تو دلت تکون نخوره لیلا ….
باید برای تمرکزم بیشتر وقت بذارم. دوره کشف قوانین رو خیلی جدی دارم کار میکنم و مثل روز برام روشنه که همینطور خواسته هام تیک تایید میگیرن . اصلا گرفتن . من حسشون میکنم .من میتونم تجسمشون کنم .
من میتونم یعنی من نه خدا برام انجامش میده من فقط باید با آرامش و لذت به مسیرم ادامه بدم و با خودم مهربان باشم .( ماه خرداد بسیار زیاد به خودم رسیدم و برای خودم خرج کردم . خیلییییییی چسبید . خدا جونم شکرت برای ثروت خوبی که بهم دادی بیشتر هم میخوام ازت )
ببخشید ذهنم پراکنده ست . از هر دری نوشتم . ممنونم که میخونید . مرسی که هستید و مینویسید . قفل دهانم رو باز کردید . دنیا پر از آدمهای سالم و دوست داشتنی ست و من در مسیرشون هستم :)))))
امیدوارم هر روزتون از هر نظر بهتر از روز قبل باشه دوست عزیز
سلام و درود خداوند بر بانو لیلی عزیز
ممنونم از نگاه زیبا بینتونو قطعآ شما درون زیبایی دارید که اسم منو زیبا می بینید. اسم شما هم خیلی قشنگه و یکی از اسمهای نوستالژیک و معروف ایرانیه که همیشه براش قصه ها و داستانها و اشعار سرودند و نوشتند.
چند بار کامنتتون رو خوندم. با اینکه یکم کار منو برام پاسخگویی بهتون مشکل کرد ولی تحسینتون میکنم بابت اینکه کمالگرا نیستید و همین نوشتن آشفتگی های ذهنی خودش سبب نظم و آرامش ذهن می شود. سعی میکنم مورد به مورد جلو برم و هر چی خداوند به ذهنم جاری ساخت تقدیم حضورتان کنم باشد که مقبول افتد.
شما معلم و درمانگر کودک هستید و خدا رو شکر به شغلتون هم خیلی علاقمندین و مهمتر اینکه گفتید که من رسالت خودمو پیدا کردم میدونم باید چه کار کنم که زندگیم پرثمرتر از این باشه ._(منظورم بیزینس خودمه) و در این راستا من از نظر علمی باید خودم رو بالا بکشم. تا اینجا همه چیز عالیه و پرفکت. مشکل شما اینه که گفتید من متوقف شدم به این دلیل که خواستم اون لذتی که سالها قبل در دوران های تحصیل قبلی ام رو نبردم رو تجربه کنم الان . به شدت دلم اینو میخواد
هدف شما رشد و پیشرفت و افزایش آگاهی تون در زمینه درمانگری کودک است اما راهی رو که دارید میرید هدفش همسو با خواسته شما نیست و دلیل تعارض شما همینست. هدف و انگیزه اصلی شما برای ادامه تحصیل اینست که اون لذتی رو که از خودتون محروم کردید در دوران دانشجویی رو بتونید جبران کنید! و در کنارش مدرک بگیرید و آگاهی تون رو در زمینه کاریتون ارتقا بدید. تعارض بین گذشته و اهداف آینده ات سبب لذت نبردن از زمان حال شده است.
یه مثال بزنم فرض کن شما کلاس چهارم ابتدایی هستید و از این پایه بعلت نداشتن دفتر کلاسور و مداد نوکی لذت نبردید و حالا که درآمد و شغل دارید میخواهید بهترین دفتر و مداد رو بگیرید و برید سر کلاس چهارم بنشینید تا ایندفعه لذتشو ببرید! آیا قادرید چنین فضایی رو بازسازی کنید؟! آیا اصلا انجام اینکار براتون جذاب و خوشاینده؟ آیا اون لذتی که قبلا برای شما میتونست داشته باشه، الان داره؟
دلیل حال بدتون اینست که دارید در گذشته زندگی می کنید. و اهداف آیندتون برای جبران گذشته تونه. در حالی که تضادها برای این میان که راه و مسیر رو به ما نشون بدن نه اینکه ما رو در خودشون متوقف کنن. به همین دلیله که متوقف شدید.
این تضاد باید انگیزه شما رو برای لذت بردن از لحظه اکنونتون مصمم تر کنه. شما خدا رو شکر خیلی خودتون رو خوب شناختین و در مسیر درست قرار دارید. اجازه ندهید که هیچ عاملی در گذشته زنجیر پای شما برای حرکت بسمت رسالت زیبایی که دارید بشود.
هدف شما رشد و پیشرفت افزایش آگاهی در زمینه درمانگری کودک است. این سوالو از خودتون بپرسید که آیا فقط رفتن به دانشگاه سبب افزایش آگاهی شما می شود؟ یا شما می خواهید دانشگاه برید به خاطر اینکه به شما بگویند خانم دکتر و بیشتر باورتان کنند یا اینکه دانشجوی دکترا بشید برای اینکه یه مهمونی یا یه اردو یا یه تفریح با دانشجویان دکتری داشته باشید؟! و لذتشو ببرید به تلافی لذتی که با دانشجویان مثلا کارشناسی ارشد نبردید!
خدا رو شکر الان اینقدر دنیا پیشرفت کرده که نه تنها شما بلکه هر کسی قادره به هر منبع و تحقیقی که برای رشدش لازمه برسه. اعتقاد خودم اینه که دانشگاه رفتن برای مدرک جمع کردنه نه بالا بردن علم. مگه استاد عباسمنش تخصص پزشکی داشتند که تونستند در فاصله زمانی کمی به این دستاورد بزرگ در زمینه سلامتی برسند که خود پزشک ها و متخصصین هم نتونستند چنین دستاوردی داشته باشند. مگه همین اطلاعات و آگاهی هایی که اینجا داریم یاد می گیریم کم داره بهمون در زندگی کمک میکنه؟
لیلی جان هدف زندگی لذت بردنه. لذت بردن از همین لحظه. نه از گذشته نه از آینده. این ویژگی مومنان و اولیا خداوند است که خداوند در قرآن بیان می کند.
لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ نه ترسی دارند و نه اندوهگین مى شوند
اندوه به خاطر گذشته است. و ترس متعلق به آینده. آیا اگه در گذشته زندگی نکنیم میتونیم غمی داشته باشیم؟
تو ذهنم صداها هستن که به جای اینکه پولت رو بریزی تو شکم دانشگاه برو ون رو بخر … ازین به بعد کامنتت رو یکبار دیگه بخون. شاید اگه منم بیشتر دقت میکردم نیاز به نوشتن این حرفها هم نبود! جواب تمام سوالاتت همون لحظه بهت گفته شده و نوشتی! کافیه پاتو از گذشته بکشی بیرون و هر کاری که الان بهت احساس بهتری میده رو دنبال کنی. شما باورهای خیلی خوبی دارید و توانائی ها و مهارتهاتونم قابل تحسینه. ارتباط خوبی که با خدا داری از همه باارزشتر و مهمتره. اینها تو این مسیر کمکت میکنن تا رسالتتو بهتر انجام بدی. این هایی هم که نوشتم بیشتر یادآوری است به خودم که فراموشکارم و نیاز است هر روز این حرفها رو به خودم بزنم. بهترینها رو براتون آرزو میکنم. در پناه حق باشی.یا حق
سلام به برادر گلم
بی نهایت ازتون ممنونم که وقت بارزشتون رو برای نوشتن پاسخ من گذاشتید .
این خیلی برام بارزشه و امیدوارم انعکاسش چندین برابر به زندگی خودتون برگرده که بی شک همینطوره .
اینها همون بود که از خدا خواسته بودم بهم بگه و منو از تردید که واقعا سمه نجات بده . یه جون به هفت جون قبلی ام اضافه شد باور کنید هههههه . بوضوح حس کردم چند پله رفتم بالاتر به سمت خدای عزیزم.
دفترم رو باز کردم دفتر دوره کشف قوانین و از کامنت شما نکته برداری کردم برای خودم از همین جوابی که نوشتید برام و علاوه بر تشکر میگم که علاوه براسمتون روحتون هم خیلی پاک و زیباست . خدا زیاد کنه امثال شما رو در مسیر من ….( مرسی خداجونم. )
اونچه درمورد توقف و تعارض و حال بدم نوشتید منو به فکر برد .دوباره کامنت خودم رو خوندم وکامنت شما رو و نوشتم و فکر کردم . اولش گفتم نه نه من واقعا میخوام این سری با لذت درس بخونم .( خدا هم شاهده اصلا به دنبال عنوان خانم دکتر نیستم و میدونم چیزی به اسم تفریح و مهمانی نداریم . به هرحال تجارب دوستان و همکارانم رو میبینم )
اما میدونید کاملا درست گفتید من همیشه به دنبال جبران گذشته ام با خودم فکر میکنم لیلی این معنی موفقیته . از قضا خیلی هم خوب تونستم جبران کنم . بدترین دوستان و همکاران روداشتم ولی الان بهترین و خوش اخلاقترین و سالمترین افراد رو جذب میکنم و باهاشون ارتباط دارم . میدونید جبران گذشته در من ریشه داره خیلی زیاد و اینم برمیگرده به اینکه خیلی کمالگرا بودم و با چنین افرادی هم نشست و برخاست داشتم .الان واقعا مثل گذشته کمالگرا نیستم ولی اون بحث جبران هست .(این مهمترین ترمزی هست که در خودم کشف کردم تمرین جلسه 3 دوره کشف قوانین و از کمک شما هم برای این کشف ممنونم ) وقتی جواب کنکور آمد هدایت شدم به جلسه اول دوره راهنمای عملی …. وااااای خدای من لیلا تو اصلا لذت نمیبری از زمان حال … چیکار داری میکنی ؟؟؟ یادت رفته قانون طلایی شد شد نشد نشد ولش کن
و الان هم که خدای خوبم دوباره از طریق شما هدایتم کرد . جوابتون بیش از اونکه فکر کنید برای من بارزشه . هر چی بیشتر فکر میکنم بیشتر از دلش به نکات مهمی میرسم.
و سوالی که گفتید از خودم بپرسم که آیا فقط رفتن به دانشگاه باعث افزایش آگاهی علمی میشه ؟خدا میدونه که تا حالا چقدر افرادی که ناخودآگاه قانون رو رعایت میکنن و باز همون قطب نمای درونی خودم به این سوال من جواب دادن : شما کاملا درست میگید آقا . متاسفانه در ایران فقط بحث مدرک گرایی هست و مقطع دکتری هیچی بهم اضافه نمیکنه مگه اینکه خودم زرنگ باشم . حتی یکی از اساتید بهم گفت الان میری می بینی خودت از استادها باسوادتری …(. اما اون مصاحبه رو خواهم رفت که از نزدیک خودم ببینم چه خبره واقعا و شک ندارم درست ترین تصمیم رو خواهم گرفت برادر خوبم.)
خوب عقل هم اینجا چیز خوبیه به خدا . من همون هزینه رو میدم مثل استاد مثل خیلی افراد دیگه دوره های خصوصی برای افزایش مهارتهام شرکت میکنم و ون زیبام رو هم میخرم.( واااای خدای من شکرت این ماشین دوم من میشه خیلی خیلی گوگولیه خانواده 20 نفری ام هم توش جا میشن و هم خودم لذت میبرم هم بقیه الخصوص مامانم . خودم کلی سفر میرم یعنی من و تو با هم میریم بعد عشقم نفر سوم هم به ما ملحق میشه ( اینا تجسمات زیبای من هستن که خلق میشن شدن من مثل روز برام روشنه که این ماشین رو میخرم ) و به رسالت خودم بیزینس خودم هم میرسم : درمانگری و تدریس رو ادامه میدم و موفق تر خواهم بود و اینها اتفاق می افته . مثل خورشید برام روشنه. تو ذهنم دقیقا میدونم چی میخوام و به خوبی تجسمش میکنم .
ببخشید امیدوارم این سری کمتر پراکنده گویی کرده باشم و بابت تعریف و تمجیدی که در پایان کامنت از من داشتید بسیار ممنونم دوست عزیز. میدونید خدا عشق ابدی منه . هیچی جاش رو تو قلبم نمیگیره . وهمیشه همیشه همیشه نشونم داده که چقدر زیاد اونم عاشق منه .
امیدوارم استمرارم رو حفظ کنم در این مسیر که توانایی اش رو دارم . این 4 سالی که عضو سایت هستم و دوره ها رو کار میکنم دستاوردهام زیاد بودن حیفه که متوقف بشم و نخواهم شد .
خدایا شکرت خیلی ممنون که هستی و مراقبمی و هدایتم میکنی .
امیدوارم شما هم همیشه از حال لذت ببرید آقا اسدالله
سلام وقت بخیر
کامنت شمارو که خوندم، اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که خیر شما تو قبول نشدن بود
قبول نشدن تو جایی ک میخوای، قسمتی از برنامه خدا برای اجابت کردن خواسته هاتون بود.
چون شما سمت خودتون رو کامل انجام دادین و نشونش همون حرفی ک بهتون زدن گفتن زیر 20 میشی.
خیلی وقتهاااا ما نیمدونیم چی برامون خوبه. چی برامون بد.
من یک ماه پیش دلم میخواست یه مسافرت برم. این مسافرته جور نمیشد.
و خودم میدونستم انگار نباید برم.
ولی خب با اصرار و پافشاری راهی این مسافرت شدم و یه پروژه ای که دستم بود رو نیمه تمام گذاشتم.
الان که برگشتم از مسافرت، دارم میبینم اگر من 1ماه صبر کرده بودم، اون کارو تکمیل کرده بودم، الان 1میلیارد رو بدست اورده بودم، و الان با خیال راحتی میرفتم مسافرت و خوشحالتر.
حالا مهم نیست، چون بازم فرصت هست و فرصتها برای من فراوان است.
خلاصه دوست عزیز این مثالو زدم بگم ، شما نمیدونی چی برات خوبه چی برات بده، ولی خدا میدونه.
اگر تلاشت رو کردی ولی چیزی که میخواستی نشد، روش اصرار و پافشاری نکن.
حالا مثال من موضوع خاصی نیست. 1میلیارد تومن پوله که از راههای دیگه ای میتونم بدست بیارم.
ولی برای شما حرف از 4 سال زندگی هست، حرف از هزاران مسیری هست که پیش روتون هست! کم چیزی نیست.
شما باید تسلیم تر باشید
من مطمینم خدااا مسیر خیلی قشنگتری برات در نظر گرفتههههههه که تو ازش خبر نداری.
من شرایط شمارو میدونم. ممکنه خیلی تو نوسان باشید. یه زمانهایی نگرش منو چیزی که سایت یادتون داده رو داشته باشید. یه زمانهایی هم دیدگاه اطرافیان و جامعه که میگن اگر دانگشاه قبول شده بودی میتونستی موفق باشی.
اصلا کی گفته حتما باید برید دکترا بگیرید؟ من رتبه دو رقمی کنکور بودم، و یکی از بهترین دانگشاههای ایران. 90 درصد واحدامم پاس کرده بودم. ولی وقتی فهمیدم مسیر ساده تر و راحتری وجود داره، رهاش کردم.
دکترا 4 سال هست!
واقعا 4 سال از عمرت رو میخواستی تو دانشگاه باشی؟؟؟
دکترا رو واسه چی میخواستی؟؟؟
برای شغلت که اموزش کودک هست دیگه درسته؟؟
ولی با باورهای متفاوت ، میتونی مسیر ساده تری بری. میتونی خودت کتاب بخونی، مطالعه کنی، قوانین رو باهاش ترکیب کنی و یه شیوه جدید اموزشی پایه گذاری کنی. کلی کتاب با محتوای جدید بنویسی و انقلابی تو این حوزه ایجاد کنی.
اصلا ادم تو 4 سال میتونه کسب و کار و بیزنسی را بندازه که به درامد ماهیانه 1میلیارد و خیلی بیشترتر برسه، خونه بخره، ماشین بخره، مهاجرت کنه.
اون وقت چرا باید 4سال بری بشینی تو دانشگاه؟
که دست و پات بسته باشه و نتونی هیچ کاری انجام بدی، نتونی مهاجرت کنی.
شاید اصلا قراره شما تو این 4سال شما مهاجرت کنید و خدا مسیر دیگه ای برای شما در نظر گرفته طبق خواسته هاتون!!
یا اون زمانی که قراره شما صرف کلاسهای بی فایده دانگشاه و امتهان و پژوهشکنید، میتونید 90 درصدش رو صرف کار کردن رو باورهاتون و دوره های استاد بکنید.و 10 درصدش هم مطالعه و همون دانش مفیدی که قرار بود تو دانشگاه کسب کنید.
دانشگاه، واقعا وقت میخواد.
ازین گذشته خیلی از درسها و کتابهایی که قرار بود بخونید تو دانشگاه، واقعا مفید نبودن!! هیچ کارایی قراره نبود داشته باشن. پس چرا وقتتون رو بیخودی هدر بدین.
میتونید کارهای مفیدتری بکنید.
البته این نظر منه
اگر میخواید به خواسته هاتون برسید، یه زندگی فوق العاده داتشه باشید، مهاجرت کنید، امریکا برید، بیزنس خیلی بزرگی داشته باشید و…باید متفاوت از همه مردم فکر کنید و رفتار کنید.
چون تا زمانیکه مثل اونا فکر کنید، نتایجتون هم مثل اونها خواهد شد.
اکثر ادمهای معمولی میرن کنکور میدن، دانشگاه میرن، یه کار پیدا میکنن، در بهترین حالت با بالاترین حقوق کارمندی. این کاریه که تمام ادمهای معمولی انجام میدهند. شما میخواهید معمولی باشید و همون زندگی که بقیه میکنند رو بکنید؟
یه جا نوشتید ما باید هم خدا رو بخوایم هم خرما رو.
ولی اینجا بحث چیز دیگه ای هست. بحث اینه که چه مسیر ساده تر و راحتر و لذت بخش تری وجود داره!!
اون یه چیز دیگست. این یه چیز دیگست.
این جمله اینجا کاربردی نداره. گاهی ما با توهم عمل به قانون، میخوایم بگیم همه چیز ممکنه(همه چیز کنار هم ممکنه) که این غلطه یه جاهایی.
خیلی اهل کامنت خوندن نیستم. و خیلی هدایتی این کامنت رو دیدم. احتمالا قرار بوده خدا از طریق من با شما صحبت کنه.
امیدوارم ک در برابر هدایتها بتونید تسلیم باشید تا زیباترین مسیر ممکن رو طی بکنید.
باران عزیز سلام
چند دقیقه قبل با دستی لرزون و بغضی بزرگ در گلو داشتم برای شما جواب مینوشتم که لپ تاپ دچار مشکلی شد و باید ریست میکردم و جواب قبلی پاک شد ..
حتما خیر در این بوده که الان با تمرکز و خیلی شیک به شما بگم و ازت تشکر کنم دوست عزیز:
صبح یکی از کدهایی که نوشتم این بود که خدا نقطه آبی از سایت میخوام…..
و ظهر به مادرم گفتم : مامان دانشگاه آزاد رو نخواهم رفت و فعلا به کسی هم نخواهم گفت ( ولی اون مصاحبه اش رو میرم ههههههه )
و دو ساعت بعد به یه بنده خدایی پیام دادم که لطفا بهم بگید نقطه شروع خلق این رویای من چیه ( یه ون سفری میخواااااااام بخرم . وااای ظهری یه نارنجی خیلی خوشگلش رو تو خیابون دیدم )
باران عزیز خدا میدونه که تصمیمم رو گرفتم و این ها که برام نوشتی مثل طلا باارزش هستن دختر مثل طلااااااا .
نوشتی اهل کامنت خوندن نیستی و هدایت شدی که برای من بنویسی : ببین همینه خدای من همینه اینجوری عاشق منه منم عاشقش هستم خب
بارها تو جوابت به من از مهاجرت گفتی . قلبم لرزید. بلافاصله بعد از جواب کنکور به صورت جدی و متعهد مشغول یادگیری زبان انگلیسی شدم تا برای امتحان آیلیس آماده بشم . یکی از اهداف خیلی قدیمی و عزیز من هست مهاجرت که میدونم باید تکاملم رو براش طی کنم . دستهای مهربان خدا هم بهم گفتن مثل خودت که اصلا بحث سن و سال شما مطرح نیست بحث ایمان هست .
شما خیلی عالی و محکم برام نوشتی . تک تک جملاتت رو شب تو دفترم می نویسم.
وای خدایا شکرت هر کس ندونه تو میدونی که میگم با لذت میخوام درس بخونم ولی واقعا میبینم که اینها منهای درس زبان 90 درصدش در دانشگاه مزخرفه .
وای خدایا شکرت باز هدایتم کردی .
باران جان همین مسیر رو میرم مسیر ارتقای مهارتهام فارغ از دانشگاه با تمرکز به دوره های استاد جانم . فرشته زندگی من . خیلی عالی برام نوشتی واقعا ممنونم ازت .
باید بیشتر بخونمش . نه من دوست دارم مثل یه آدم خاص و ویژه زندگی کنم و به رسالت و بیزینس خودم برسم . نکته ای که راجع به هم خدا هم خرما گفتی خیلی نجات دهنده ست برام.
چشم هم به توصیه برادر خوبم آقا اسدالله پامو از گذشته میکشم بیرون و هم به توصیه شما سعی میکنم تسلیم تر باشم و طبق توصیه راهنمای درونم استمرار داشته باشم در این مسیر . مسیر آموزشهای استاد جانم .
امیدوارم تونسته باشم حق مطلب تشکر رو ازت به جا بیارم.
امیدوارم همیشه در مسیر شادی سلامتی ثروت و آرامش و عشق و همه نعمتهای خوب خدای مهربان قدرتمند باشی .
خدا جونم مرسی مرسی این دوره کشف قوانین بینظیر هست برام و مثل روز برام روشنه که اهدافم تیک میخورن همینجوری .((((من مطمینم خدااا مسیر خیلی قشنگتری برات در نظر گرفتههههههه که تو ازش خبر نداری.)))))
سلام و درود خدا بر شما دوست عزیز
کامنتتون واقعا عالی بود
راستش چندماه پیش یه شب خونه بابام بودم و هندزفوری من همیشه تو گوش چپم دارم و استاد فایلهاشو گوش میکنم
خواهرم ازم پرسید مصطفی چی گوش میکنی گفتم یکی از دورهای استاد عباس منش به نام عذت نفس خریدم و دارم گوش میکنم گفت چند گفتم این مبلغ گفت اینا که تو کانالای تلگرام هست رایگانه چرا رفتی خریدی جوابشو ندادم
خواهرم رفت بیرون و منم رفتم بیرون سر یه حرفی که به من زده بود تو خونه در مورد اعتقادات من و ایشون صحبت کردیم و اومد تو حیاط من به خواهرم گفتم تو باورهای خودتو داری منم همین شما درست میگی من اگر به اعتقادات شما بدیی کردم من معذرت میخوام
یه جمله ای بهم گفت که هنوز یادمه و این جمله باعث شد من اگر قرار این مسیر رو دیگه ادامه ندم ادامه بدم
بهم گفت :ببین مصطفی دیگه اخر الزمان شده و ادمایی مثل عباس منش یه حرفایی میزنن و حالا تو بیا طبق اعتقادی که من دارم و دارم انجام میدم انجام بده حالا اگر رفتی اون دنیا دیدی درست بود خدا رو شکر اگرم درست نبود لااقل عذاب نمیشی
مثلا میخواست بگه استاد عباس منش کافره چون ادما رواز خدا دور میکنه و دامادمونم. این حرفو بهم زد یه شب رفته بودم خونشون
ولی من به حرفاشون بها ندادم و راه خودم میرم اونا هم را خودشون برن
الان هم نزدیک به پنجاهوخورده ای هست که خونه این ادمای منفی نمیرم و رابطمو باهاشون کوتاه کردم که به قول استاد اونی که تو مسیر اشتباهه تو رو هم میبره
چند شب پیش اومده بود خونمون خواهرم گفت هنوز داری اون دوره ای که خریدی گوش میکنی گفتم اره
من چون هنوز نتیجه ای به اون صورت نگرفتم دلش میخواست بحث کنم و یه چیزایی بهم بگه که بحث نکردم و اون لحظه تموم شد
خوانواده من نتیجه رو فقط پول و کار کردن میبینن دیگه نمیبینن من چقدر تغیر کردم از لحاظ دیگه
خدایا تنها تو را دارم در تنهاییهای خودم کمکم کن
سپاسگذارم از شما دوست عزیز
بنام خداونده بخشنده ومهربانم…
سلام به عشق سلام به مرد توحیدی سلامممم اسدالله
چقدر من دوستت دارم رفیق
اسدالله دارم کامنت رو میخونم از صب به الان دقیقاااا همه بچه ها رو که کامنتاشون رو میخونم سشباهت دار به کارای خودم و الان شماااا …
چقدر این فرکانس و این مدار با همه یکی ولی مسیر ها فرق میکنه وگرنه تمام کارها و تمام نتایج بقوال استاد همونه…
خداروشکر که اینجا هستم و دارم کامنت عشقترین ادمهای دنیارو میخونم و لذت میربممم الهی صد هزار بار شکررر…
در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی رفقی قشنگمممم
درود به شما آقا اسدالله عزیز
سپاسگزار خداوند هستم که هدایت شدم و اومدم اینجا این پاسخِ زیبای شما به آقا رضا رو مطالعه کردم.
من هم از مسیر عملکردی و نگرشی که شما نسبت به تمسخر ها دارید درس یاد گرفتم و بی نهایت تحسینتون کردم
سپاسگزارم
خداوند یار و نگهدار و هدایتگر همهی ما باشه به سمت زیبایی های بیشتر
سلام و درود فراوان به شما آقا رضا عزیز. امیدوارم در پناه رب العالمین حالتون خوب و مثبت و عالی باشه، بینهایت از کامنتتون لذت بردم. و بینهایت تحسینتون میکنم.
یه نکته ای توی کامنتتون خوندم خیلی حس قشنگی داشت برام. هر چند کامنت فوق العاده شما پر از نکات و درسهای طلایی بود، بعضی هاش اونقدر فرکانسش بالا بود که باید چند بار میخوندمش تا بتونم درکش کنم، چون در عین سادگی کلمات، گویای حقیقتی بزرگ بود.
نکته ای که میخواستم بگم این بود که من هم چند وقت پیش با ماشین پژو پارس قدیمی رفتم توی نمایندگی فروش یکی از شرکتهای معروف که اتفاقاً یکی از محصولاتش پیک آپ تراکه. و من رفتم در مورد اون پیک آپ تراک با بخش فروش نمایندگی گفتگو کردم. (دومین باری بود که این کارو میکردم قبلاً هم یه شهر دیگه این کار رو کرده بودم) حالا منی که مانده حسابم زیر 5 میلیون بود رفته بودم یه پیک آپ تراک رو پرسیدم که میگفت 1 میلیارد و 860 میلیون قیمت داره. و یه حسی توی قلبم این اطمینان رو بهم میداد که خداست که نعمتها رو بهت میده، نه اعداد و ارقام حساب بانکی. خودم هم تعجب کردم که چطوری من اونجا با اعتماد به نفس ایستادم و در مورد مشخصات فنی و قدرت موتور و توربو و شاسی و دیفرانسیل و گیربکس دارم با نماینده فروش گفتگو میکنم. انگار این اطمینان قلبی رو داشتم که من هر چیو بخوام میتونم داشته باشم و تنها دغدغه من انتخاب کردن مدل پیک آپ تراکی بود که میخواستم.
بارها و بارها پشت فرمون پارس حس میکردم پشت فرمون پیک آپ تراک هستم و حتی آینه ها رو جوری تنظیم میکردم که مراقب نقاط کور باشم. یه جوری مراقبت میکردم انگار با پیک آپ تراک دارم رانندگی میکنم، حواسم بود نقاط کور رانندگی کجاست. توی محل کار میرفتم پشت پیک آپ تراک ها مینشستم و گاهی اوقات باهاشون رانندگی میکردم، که حس واقعی تری رو تجربه کنم. از طرفی یه کلیپ چند دقیقه ای درست کردم از تصاویر همون تراک و هر بار نگاهش میکنم و لذت میبرم و نکته اش اینکه هر بار نجوایی میاد که تو نمیتونی اینو داشته باشی، خداوند یه نشانه سر راهم میذاره که بگه خواسته ات در حال ساخته شدنه. چند وقت دیگه از خط تولید خارج میشه و میاد توی نمایندگی و دریافتش میکنی.
از شما ممنونم بخاطر این کامنت ارزشمند تون و اینکه از نتایج طلاییتون برامون نوشتین تا ایمان ما قویتر بشه.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام به شما آقا حمید امیری عزیز
خداوند رو شاکرم که هدایت شدم دیدگاه شما رو مطالعه کردم
خیلی خیلی شجاعت و جسارتی که به خرج می دهی و اقدامات عملی ای مه برای باور پذیر شدن رسیدن به خواستهات انجام می دهی ستودنیست
به شما تبریک میگم و می خواهم بگم من هم با خواندن این دل نوشتهی شما دلگرم شدم و از مسیر عملکردی شما ایده گرفتم
سپاسگزارم
خداوند یار و نگهدار و هدایتگر همهی ما باشه به سمت زیبایی های بیشتر
«بسم الله الرحمن الرحیم»
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» ؛ «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»
——————————————————
سلام سلام سلام محمدحسین جااااااان ، خوبی داداش ،خیلی گلی ، الهی که حال دلت عالی عالی باشه. ازت متشکرم بخاطر کامنت ارزشمندت و برات از درگاه خداوند بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و شادی رو درخواست میکنم.
در پناه رب العالمین همیشه عالی عالی باشی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بنام خداوند بخشنده مهربان
باید بگم خوندن کامنتتون باعث شد من هم درهمین لحظه زندگی کنم
به یاد بیارم که روی خدا حساب کردن چه نتایجی داشته برام
و برای عملکرد هام از خودم تشکر کنم
.
سلام استاد عطار روشن عزیز
سپاسگزارم ازتون چقدر کامنت مفید و عالیی نوشتید
این کامنت رو تو ذهنم به تصویر تبدیل کردم و گذاشتم تو ذهنم بچرخه
اهنگ مدیتیشنی که حین خوندن کامنتتون تو گوشم پخش بود کاررو برای تصویر سازی آسونتر کرد
.
باور جدید+بهبود عملکرد یا عملکرد جدید =ایجاد نتایج
واقعن ازین واضح تر ؟
یادمه 2 هفته پیش وقتی داشتم رو باورهام کار میکردم این ایده اومد که فرشته تو میتونی از همین تواناییت پول بسازی و دیگه شاگردی رو بزاری کنار
احساس خوبم و درارامش بودنم راه رو برام باز کرد و من اولین بهبود عملکردم رو انجام دادم
بلافاصله نتایج کمی جدیدتر اومد
.
انگار خدا مهر میزنه رو قلبم و بهم میگه فرشته من برات همه چیز رو اوکی میکنم
چقدر قشنگ راجب فقط روی خدا حساب باز کن گفتید
و باز به یاد من اوردید که فرشته برگرد به درون
همه چیز داره در درون تو
در قلب تو
در ذهن تو شکل میگیره
و توهیچ نیازی نداری که بشینی زل بزنی به شرایط بیرونی که ببینی چی میشه ؟
هیچکسی در بیرون از تو نیست
استاد عزیز سپاسگزارم از شما که عمل میکنید و پا جا پای استاد میزارید
من هم پشت سرتون هستم
استاد دقیقا 3405روز قبل شما الان فرشتهاست.
خیلی خوشبخت هستم که امروز دراین سایت هستم و درحال تغییر شخصیت
حقیقتا هنوز خیلی راه دارم
و تازه اول مسیر هستم
اما با دیدن شما و نگاه کردن به استادان عزیزم میدونم که میتونم ازین مرحله بگذرم
همونطور که تابه الان از یکسری مراحل گذشتم
خیلیییی سپاسگزارم ازتون
فقط روی خدا حساب باز کنم و شروع به تغییر درونم کنم
قدم بر دارم و نترسم
من یک دختر شجاع هستم
و الگو های خوبی هم خدا بهم داده
خدا عاشق منه
خدایا شکرت
درپناه حق باشید
بنام خدا
سلام اقای عطار روشن عزیز الگوی مناسب من
بسیار لذت بردم از کامنت شما و تحسین میکنم شما
بارها فایل های شما در این سایت الهی دیدم و اشکها ریختم برادر
ک میشه
وقتی برای شما شده برای منم میشه
و ادامه دادم بدون هیچ امیدی ولی ادامه دادم
و عمل کردم
یک سال قبل هیچ امیدی ب آینده نداشتم . دنیایی از حسرتها و نگرانی ها از آینده رو حمل میکردم
اما بعد از یک سال میبینم ک
امید داره جونه میزنه
نتایج داره جونه میزنه
ایده ها دارن میان
ی باورهایی ک عملکرد بعدش بوده داره نتایج رقم میزنه
آرامش و تغییرات دارن خودشونو نشون میدن
و امیدوارانه تر نسبت ب قبل و با تعهد بیشتری ادامه میدم
برادر عزیزم شما الماس این سایت الهی هستید
با خوندن کامنت شما امید نسبت ب قبل در من زنده شد
در پناه الله باشید بزرگوار
سلام به استاد عزیزم و آقای عطار روشن عزیز
ممنونم به خاطر همه مطالبی که نوشتید ، من امروز به صحبتهای شما خیلی نیاز داشتم ، با این که همه اینارو خودم میدونم ولی انگار ایمانم به خدا خیلی کمه و باید بیشتر از همه چیز ایمانم رو قوی کنم
من دوره روانشناسی دوره یک رو چند ماه پیش خریدم و از خواندن کامنت های زیبای شما خیلی لذت میبرم
و دارم روی باورهای کار میکنم
به امید روزی که منم بیام از نتیجه های مالی برای همه بگم
آن شا الله خدا به همه ما یه ایمان قوی بده
ایمان فقط به حرف قشنگ نیست باید خدا رو با تمام وجود باور کنم و ایمان داشته باشم که نتیجه میگیرم
براتون آرزوی ثروت و شادی و لذت از زندگی دارم
سلام آقای عطار روشن
من هنوز کامنت شما رو کامل نخوندم ، هنوز چند خط اول کامنتتون هستم ، اما اولین باور محدودکننده ای که با خوندن کامنتتون به ذهنم رسید و من باورش کرده بودم ، این باور بود که هرچه سن بیشتر باشه تغییر باورها سخت تره و بالعکس.
وقتی گفتید من 34 سالگی با قانون آشنا شدم ، اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که میگفتم سخت تره برای من که خودم رو تغییر بدم .
با توجه به تعهد و نتایجی که شما گرفته بودید دیدم این باور اشتباهیه.
من تیر ماه امسال تازه 35 سالم میشه و چند ساله که عضوسایتم ، وقتی خوب دقت کردم دیدم از اعضای خانوادم و اطرافیانم کسانی هستند که عضو سایتن و سن خیلی خیلی کمتری از من دارن و هیچ نتیجه خاصی تو زندگیشون نگرفتن ، و تعهدی هم نسبت به اجرای قوانین ندارن ، وقتی خودم رو نگاه میکنم میگم از نظر نتیجه و تعهد ، خیلی بهتر از اونها هستم
و تا حالا به این موضوع دقت نکرده بودم و در موردش تامل نکرده بودم ، اما با کامنت شما یه یادآوری خوب به من شد
حتما که قبلش تو مدار نبودم ، اما خوشحالم از اینکه الان متوجه این باورم شدم
ممنونم ازتون که همیشه نتایجتون رو با بچه های سایت به اشتراک میگذارید
موفقیت بیشتر رو از خداوند براتون میخوام
بنام خداونده بخشنده و مهربانم
سلام به اقا رضا سلام به اقا رضای توحیدی و الگوی باورهای قشنگ برای من سلام اقا رضااااااا….
الان که دارم تایپ میکنم اشک از چشام اومد …..
دلیلش میدونید چی بود؟؟
شگفت زده زندگیم هستم که هر جا کارامو به خدا سپردم بدون کم و کاست به راحترین شکل ممکن انجام شد الله اکبرررر…
فقد روی خدا حساب باز کن…..
چند روز پیش یکمی ناخوش بودم خانومم گفت که چرا اینقدر کار میکنی؟؟؟؟
من افسرده شدم از بس که تو سر کاری و از این حرفا….
من اومدم خونه خیلللللللی عصبی شدم. اونم بعد ازززززززززززززز چقدرر که یادم نیست اخرین بار کی بود که ایجور عصبی شده بودم….
بحث کردم ……
و بعدش به درگاه رب توبه کردممم و گفتم خدایا مننو ببخش که ایجور رفتار کردم منی که ایمان دارم به تو (یعنی) منی که توکلم به تو چرا باید نارحت چیزی باشم اخه خدایا خودت کمکم کن من هیچیزی نمیدونم عالم اگاه تویی من هیچچچچچچی نمیدونم….
فردا روزش که از سر کار اومدم دیدم خانومم واسم یک نامه نوشت یک نامه بلند بالا….
و انگار که منی که بحث کرده بودم منی که داد زده بودم اون من نبودم انگار اصن اون عصبانی بودنم من نبودم…..و بقیه داستان…
چقدر قشنگ وقتی کارات به خدا میسپری و باور میکنی کار راه میوفته اقا رضا خیلی وقت دارم تلاش میکنم و دارم تو این مسیر با باوررررر قویی که با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هر چی خواهی کن قدم بر میدارم…
چقدر خوبه که از بدنه جامعه دور باشی
و تویه همین مسیری که استاد چراغش رو برای ما روشن کرد قدم برداریم خدایاااااا شکرت برای وجود استاد برای وجود بچه ها برای وجود شما اقا رضااااا الهی شکرررررررررر
حال خوب تنها در صورتی موندگار مشود که از درون بجشود….
خدایا شکرت برای همچی برای تک تک بچه های سایت برای امروز و همین اللان که دارم تایپ میکنمممممم
خدایا اینجا برات مینویسم و عاجزانه ازت درخواست میکنم که من رو در مسیر توید سابت قدم نگه داریب من بدون تو هیچی نیستممممممممممممممممم همچیز اذان توست الهی شکرتتت…
اقا رضا خیلی خیلی ممنون هستم از شمااا خیلی خیلی دوستت دارم و مشتاق دیدارتون هستم…
در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشید
سلام استاد عطار عزیز امید که حال تان عالی باشد .
چقدر شما را دوست دارم که حرفای تان به دلم می شیند وقتی که اولین بار با فایل های استاد آشنا شده بودم هنوز عضو سایت نبودم ولی نتایج دوستان را در کانال تلگرام می خواندم اصلا باورم نمیشد که چنین نتایج را کسی بتوان. بیگیرد چرا چون ندیده بودم استادی را که شاگردانش اینقد ر از نتایج شان صحبت کند اون زمان هر فایل که سخنرانی و موفقیت بود را گوش می دادم ولی فقط بخاطر این معلوماتم بیشتر شود نه از داستان باور ایمان واین آگاهی ها چیزی فهمیدم نه از خودم که من کجا این ماجرا هستم یک اتفاقی افتاد اون فایل به دستم رسیدکه در کلاب هاوس ایلینا جان با استاد صحبت می کندبسیار هیجانی است از نتایج خود از اینکه چقدر عاشق استاد است شنیدم اصلا از حالت نیمه خواب بودم پریدم رفتم کوه ها که نزدیک روستا مان بود اون فایل را چندین بار گوش دادم این قدر متحول شدم که اصلا وقتی یادم میآید اون زمان میگم آن فایل باعث شد که من آدرس سایت استاد را پیدا ثبت نام کنم و تا حالا هم وقتی که فرصت داشته باشم میام و نتایج دوستان را مطالعه می کنم چقدر داستان شما آموزنده است چقدر کامنتا تان مکمل هر فایل استاد است بیشتر درک کنیم و از رد پای شما حرکت کنم خیلی سپاس گزارم بابت کامنتا عالی تان در پناه حق باشید ….
به نام الله مهربان
سلام به شما استاد عطاروشن عزیز
یعنی اول کامنتم بگم عاشقتونم عاشقتونم
اینقدر که با شما کامنت هاتون و کلیپتون ارتباط گرفتم
هر کلمه که کامنت میذارید اون سادگی مهربانی بی ریا بودنتون توی کلیپ رو متصور میشم
شما هر بار که کامنت میذارید از ابتدای شروعتون رو یه جورایی توضیح میدید و از نتایج از آموزشها از اتفاقات از هر آنچه که باعث شده شما به این لحظه در زندگیتون برسید برامون مینویسید و این یک الگو هست از استاد عباس منش عزیز
من وقتی شما مینویسید احساس میکنم که استاد عباس منش دارن از زندگیتون و تغییرات و نتایجشون میگن
من اینکه شما همیشه شبیه استاد عباس منش رفتار کردید رو به خوبی میفهمم و لذت میبرم و میگم ببین چقدر ایشون متعهد هستن
شما برای من یه الگوی بسیار عزیز هستید
اون قلب پاکتون اون ایمانتون به خدا ستودنی هست شما ظرف وجودی خودتون اون بستر رو داشتید که بابک باور خدا درستش میکنه اینقدر تغییر کردید و نتیجه گرفتید
من خودم رو لبریز از آگاهی کردم
اما ایمان ،ایمان ،ایمان هست
ایمان داشتن به حرفی که میزنی و به چیزی که مینویسی
باعث حرکت و تغییر میشه
شما ایمان داشتید من عاشق این ایمان خالصانه شما هستم
منم مثل شما رفتم و سوار بنز شدم توی نمایشگاه ولی اونقدر باور محدود کننده داشتم با اینکه خود صاحب نمایشگاه بهم پیشنهاد داد سوار بشم
ولی توی این تایم عوض اینکه لذت ببرم تجسم کنم احساسش کنم
داشتم میترسیدم استرس داشتم که نکنه بگن این داره توی ماشین چکار میکنه نکنه کسی منو ببینه بگن این چقدر بدبخته رفته سوار ماشین نمایشگاه شده چون میدونه نمیرسه
و الان که فکر میکنم
میخوام یک بار دیگ انجامش بدم
اینبار با آگاهی بیشتر با ایجاد باور های درست با عزت نفس بیشتر و اینکه من لایق هستم
بازم از شما بابت تمام آگاهی های نابی که برای ما قرار میدید و چراغ راه هستید برای ما سپاسگزاری میکنم
همسرم کم کم دارن وارد مدار استاد میشن و وقتی از من میخوان براشون صحبت کنم فقط از زندگی شما میگم
چقدر هم خوشحال شدم که در کامنت قبل از نتایج همسرتون گفتید و چقدر برای من درس داشت .
هر جا هستید بهترین ها نصیب قلب بزرگ شماست
در پناه الله مهربان باشید
سلام ب اقای رضای گل
من همیشه لذت میبرم از کامنتتون
اعلان کامنتتون رو روشن کردم تا می بینم کامنت گذاشتین بدو بدو میام سمت سایت لذت میبرم از نتایجتون
واقعا گوارای وجودتون باشه این موفقیتا
ایشالا ک هر روز نتایج بزرگتر بگیرید
به نام خدای مهربان
سپاسگذار خداوندم برای قرار گرفتن در مسیر رشد و آگاهی
دوستم عزیزم آقا رضای خوشگل و دوست داشتنی سلام به روی ماه خندون و زیبات
آقا رضا باور کن هر کامنتی که ازت میخونم تصویرت و صدات و لحن صحبت کردنت توی ذهنم همراه با اون متن میچرخه
از بس اون صحبتها رو با عشق و با صداقت و ساده و خودمونی برایمان تعریف میکردی .
بنده چندین بار فایلهای شما رو گوش دادم و الگو گرفتم و باعث شده جسارتم در عمل به قوانین بیشتر بشه
اونجایی که گفتید همینجور که صدای استاد عزیز با هنذفری در گوشتون بود و چشماتون رو بستید و دسته چکهارو پاره کردید
به من خیلی جسارت و جرات داد که بتونم استند سیگار را جمع کنم و با قدرت به مشتریانی که برای خرید سیگار میاند بگم سیگار ندارم
و خیلی از کسایی که بهم نزدیک هستند با تعجب بسیار زیاد میگفتند که دیوانه شدی این چه کاریه!!!
تو باید میرفتی قهوه ساز هم میگرفتی و قهوه هم میفروختی تازه سیگارو هم جمع کردی… و من با آرامش کامل یه لبخند میزنم و رد میشم
که اینها نتیجه همون عمل به آموزهای استاد هست که میفرماند شما هر باوری رو میتونید تغییر بدهید و خداروشکر تونستم عمل کنم و در فروش و مشتریانم هیچ تأثیری نگذاشت
البته که مشتریان درست و حسابی هم داشتم که شاید دیگه نیاند ولی با خودم مرور میکنم استاد عباسمنش گفته هر چیزی بهایی دارد و خرید نکردن اینها بهایی هست که برای اجرای توحید و ایمان به قوانین و مسیر باید پرداخته بشه.
آقا رضای عزیز
کامنتی که چند روز پیش در مورد تغییرات شگفت انگیزی که در همسرتون رخ داده بود و باعث بدست آوردن نتایج بسیار عالی شده بود ،
باز برام انگیزه ای شد تا محکم تر و با استقامت و استمرار فقط و فقط روی خودم کار کنم تا مثل شما جهان اطرافم به بهترین شکل و به زیبایی تغییر کند
و مثل شما پاداشهایی بی نظیر و باور نکردنی از خدای خودم دریافت کنم
در پایان بگم شما هر کامنتی که میزارید و از نتایجتون و از عمل به قوانین میگید به من و خیلی از دوستان در استمرار داشتن در این مسیر کمک میکنید و
امیدوارم خداوند هزاران برابر این انرژی زیبا و قدرتمند رو بهتون برگردونه.
از خدای مهربان سپاسگذارم برای وجود استاد عباسمنش عزیز ، خانم شایسته عزیز و تمامی دوستان توحیدی.
در پناه خدای مهربان باشید.
سلام و خداقوت جناب عطارروشن…
تحسینتون میکنم بابت کارکردن عالی روی این مسیر و دریافت آگاهی های بی نظیرتون..
نتونستم ننویسم و تشکر نکنم ازتون که اینقدر ساده روان و دقیق درک درستی رو که در تمام این سالها به دست آوردید از قوانین زندگی رو با ما به اشتراک گذاشتید تا ما هم بهتر بفهمیم و درک کنیم…
یه دنیا سپاسگزار
پاداشتون با رب العالمین…
با عرض سلام و ادب خدمت اقای رضای عطار روشن گل هم کلاسی و هم شهری و هم فرکانسی عزیزم اقا رضا از خوندن نظرت واقعا لذب بردم و با اجازه ات نوشته ای زیبات رو توی نوت بوک گوشیم کپی کردم تا بعدا دوباره بخونم و لذت ببرم از اوایل ورودم به سایت همواره از خوندن نظرات و نتایج عالیت لذت بردم چون شما یکی از الگوهای موفقیت من در سایت عباس منش هستید به خصوص از وقتی فهمیدم بچه ای دزفولی خیلی به وجودت افتخار کردم چون من و شما هم استانی هستیم من توی شهر مجاور شما اندیمشک زندگی میکنم و خیلی افتخار میکنم که توی این سایت هم شهری عزیزی مثل شما دارم انشالله قسمت بشه بیام توی شهر زیبای دزفول و خدمتت برسم و از نزدیک ببینمت امیدوارم تمام ارزوهات خاطره بشن داداش انشالله شاد و سعادتمند و ثروتمند باشید
سلام ب اقا رصای عزیز
1تشکر کنم بابت کامنتهای عااااااالی تون
بابت فایل های تصویری عالی ک میفرستید
فایل تصویری تون تو دوره لیاقت عااالی بود
و چقدرررررررررر منو ارومتر و اگاهتر کرد
چقدرررررر لدت میبرم و تحسین میکنم از درک تون و اینکه انقدرررررر زیبا برامون مینویسید
بزگترین نکته مثبت کامنتهاتون اینه
خیلی راحت واز دید 1 شاگرد ب مسایل نگاه میکنید و از تماااااااام زوایای ممکن ب داستان نگاه میکنید
و این باعث شده منم یادبگیرم
و بیشتر دقت کنم و بیشتر خودمو موشکافی کنم
بینهااااااایت ازتون سپاسگدارم بابت اگاهی هاتون ک در اختیار ماگذاشتید
سلام به آقا رضای عزیز خیلی خوشحالم که دوباره پیام شمارو میبینم
واقعا پیام هایی که شما میزارین برای ما بسیار تاثیر گذار وعالی هست ازتون خیلی سپاسگزارم من و خواهرم چندین ماه هست که با سایت استاد آشنا شدیم واز اوایل با فایلهای تصویری شما که برای استاد ارسال کرده بودین شروع کردیم خیلی برای ما درس داشت و بهمون کمک کرد واقعا تغییراتتون عالی بوده تبریک میگم بهتون امیدوارم ماهم بتونیم مثل شما قوانین رو بخوبی درک کنیم
بازهم سپاسگزارم از پیام های زیبا و عالیتون
به نام خدای بخشنده و مهربان
با سلام به استاد و خانم شایسته و دوستان هم فرکانس مخصوصا آقای عطا روشن عزیز
آخه خدایا چه می کنی این همه همزمانی از کی به جز تو بر میاد
امروز کامنتهای این فایل رو داشتم می خوندم به صورت هدایتی که به کامنت آقارضا رسیدم
نشانه روزم نتایج دوستان قسمت 11 بود که در این مورد هست
و نشانه ی دیروزم هم مصاحبه با استاد قسمت 3 بود که در مورد تصویر سازی ذهنی توش بحث شده
و نشانه ی روز قبلم در مورد کنترل ذهن بود
کارهایی که در این زمان باید انجام بدم رو فهمیدم
کنترل ذهن ، انجام ایده ای برای تصویر سازی ذهنی (چون تصویر ذهنی در مورد خواسته هام ندارم)
خورد خورد کردن تمرکزم چون همزمان بدون برنامه روی چند دوره کار میکنم ثروت 1 و قدم 1 و سلامتی و عزت نفس
و شجاعت و درخواست برای تصویر سازی و انجام اون تمرین و نوشتن واضح خواسته هام
و ساخت باورهای مناسب
و از همه مهمتر عمل و توکل و ایمان به هدایت خدا
خدایا شکرت خیلی سخته همونطور که گفتی اگه همه دریاها مرکب و همه درختها قلم شوند
ولی بازم از بندت قبول کن با تمام وجودم خدایا شکرت.
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿6٢﴾
آگاه باشید! یقیناً دوستان خدا نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند.
الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ ﴿6٣﴾
آنان که ایمان آورده اند و همواره پرهیزکاری دارند.
لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَهِ ۚ لَا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿64﴾
آنان را در زندگی دنیا وآخرت مژده و بشارت است در کلمات خدا [که وعده ها و بشارت های اوست] هیچ دگرگونی نیست؛ این است کامیابی بزرگ.
وَلَا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا ۚ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿65﴾
و گفتارمخالفان، تو را غمگین نکند؛ زیرا همه عزت و توانمندی برای خداست؛ او شنوا و داناست.
=====================================
سلام به استاد عزیزو مهربانم،ازتون سپاسگزارم یکبار دیگه مثل ماه از پشت ابر درومدین و قلب وروح و جان مارو با کلام بهشتیتون جلا دادین
سلام به استاد شایسته جانم که برام همیشه شایسته ی تحسینه،ازتون سپاسگزارم که دست قدرتمند الله روی زمین هستید برای گسترش این جهان توحیدی.
سلام به عزیزترین انسان های زندگیم،رفیق های نازنین غارحرای من که هربار با خوندن هر خط از کامنتشون،انعکاسی از نور الله رو با قلبم دریافت میکنم .
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت و مودت الله مهربانم به جسم و جان و روح توحیدی عزیزتون
صدای مارو میشنوید از یکی از جنوبی ترین نقاط سرزمین عزیزم ایران ،جزیره ی زیبای توحیدی کیش،پیچیده در گرمای سوزان خورشید مهربان ،همراه با شرجی فراوان قربه الی الله :)
استاد عزیزم بی نهایت ازت ممنونم،تا به الان ٣ بار به این فایل گوش دادم وهربار بیشتر به عمق آگاهی ها پی بردم و خدا میدونه چقدر دیگه باید گوش داده باشه تا حق مطلب ادا بشه.
این روزها یکی از نگرانی های گوشه ی ذهنم این بود که نکنه استاد دوره ی جدیدش رو لانچ کنه و من باهاش هم مدار نباشم و نتونم بخرمش،اما قلبم پاسخ درستی به این نگرانی داشت.من اردیبهشت ١4٠١ دوره روانشناسی ثروت رو خریده بودم اما حتی خرید دوره به معنی هم مدار بودن با آگاهی های اون دوره نیست.این رو وقتی فهمیدم که اواخر بهمن ماه 1402خداوند بهم الهام کرد از کارمندی انصراف بدم و ازم خواست تمرکزم رو بزارم روی دوره روانشناسی ثروت .
وقتی من به الهامم عمل کردم و شروع کردم به گوش کردن به جلسه ١ دوره، درحالیکه ده ها بار قبلا بهش گوش داده بودم قسم میخورم جملاتی از استاد میشنیدم که انگار برای بار اوله که دارم به این جلسه گوش میدم!
وقتی برای دوره دفتر جدید خریدم و از خدا طلب هدایت کردم تا صفحه ی اول دفتر با چه آیه ای شروع کنم ؟
خداوند با آیه ١5 احقاف پاسخ داد :
رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ
اى پروردگار من، به من بیاموز تا شکر نعمتى که بر من و بر پدر و مادرم ارزانى داشتهاى به جاى آرم. کارى شایسته بکنم که تو از آن خشنود شوى و فرزندان مرا به صلاح آور. من به تو بازگشتم و از تسلیمشدگانم.
دیگه هدایت ازین واضح تر نمیتونست بهم بگه که داری مسیر درست رو میری و من این رو با تموم وجود باور کردم !
وقتی من باور کردم نشانه ها هم از چپ و راست اومد .
مثل دستبند طلایی یک سال پیش در جاده ی استان خراسان گم شده بود و ته کمد پدرم پیدا شد!!!
مثل حساب بانکی که بی خبر از یک استان دیگه برای من باز شد!!!
مثل سفر مشهدی که توی بهترین هتل و امکانات روزی من و خانواده م شد!!!
هر نشانه رو من هزار بار با خودم تکرار کردم،بارها و بارها جلسه 1تا ٣ دوره گوش میدادم ،تموم ورودی هام رو بستم،تموم تمرکزم رو گذاشتم روی دوره های استاد،سایت رو شخم میزدم،از هر نشانه ای برای پر رنگ تر شدن باور هام استفاده میکردم، و استاد وقتی من باورهای به حد قابل قبول رسید وقتی جهان اراده و تلاش من رو برای تغییر دید،وقتی مدار ثروت من عوض شد.
دقیقا و دقیقا و دقیقا middle of nowhere
من وصل شدم به یک شرکت و کمپانی وارد کننده محصولات خارجی با کیفیت که درعین اینکه شرکت بزرگ و با سابقه ایه،تموم اعضای این شرکت انسان های شریف و توحیدی هستند که من نظیرشون رو ندیدم و بارها و بارها توی کامنت هام از خوبی هاشون نوشتم .
استاد همزمان که من توی شمال روی خودم و باور هام کار میکردم ،مدیر عامل عزیز و توحیدی و شریف من دنبال یک مدیر فروش توی کیش بوده که انتظاراتش رو برآورده کنه .
برگردم به جلسه ١ احساس لیاقت که شما گفتید :خیلی از آدم ها هستند بسیار بسیار کار درست،بسیار بسیار شریف ،بسیار بسیار صالح ،کارهارو به بهترین نحو انجام میدن ولی توی شغل هایی هستند بسیار بسیار سخت و بدترین رفتار باهاشون میشه.
به الله قسم همین چندتا جمله ی شما توی وجود من غوغا به پا کرد،اون موقع که من اینارو از شما میشنیدم فریدونکنار زندگی میکردم ،پرستار بخش ICU و عضو تیم CPR بیمارستان بودم،دوروبرم پر بود از ناخواسته ،از انسان های غیر هم مدار،از همکارهای ….دیگه نگم …
همه ش با خودم جملات شمارو تکرار میکردم و میگفتم همینه همینه ،من انسان سالمیم،من کار درستم،من کارهارو به بهترین نحو انجام میدم،من از کار نمیزنم ،من آدم مسئولیت پذیریم اگر از جام راضی نیستم من باید تغییر کنم ،جهان به وجود همچین انسانی احتیاج داره،من جام اینجا نیست.من لایق بهترین هام،من لایق کار آسون با درآمد بالام،من لایق کار کردن با انسان های شریف و توحیدی ام،من لایق کار کردن در محیط بهترم،من لیاقتش رو دارم.
و طبق آگاهی های جلسه ٣ قدم ٧ که ازتون یاد گرفتم ویژگی های خواسته م رو مشخص کنم و به هیچ پیش فرضی نچسبم و اجازه بدم این جریان هدایت منو هدایت کنه من توی دفترم ویژگی های شغلی که دوست داشتم، داشته باشم رو نوشتم،هر روز روزی چندبار میخوندمش و تجمسش میکردم .
استاد جان به الله قسم در ها از جایی باز شد که به عقل جن هم نمیرسید،اصلا اتفاقات افتاد،آدم ها اومدند،کمک ها از همه طرف رسید و من رو وصل کرد به این شرکت بزرگ و این مدیر عامل شریف و توحیدی و بی نظیر
و من الان اینجام
جزیره ی زیبای توحیدی کیش
جزیره ای که کاملا شبیه به تصاویری که من تو سریال سفر به دور آمریکا میدیدم و با عشق برای هر قسمتش کامنت مینوشتم .
و الان صاحب شغلی هستم که حداقل بالغ بر 6٠/٧٠ درصد ویژگی هایی که خواستم رو برآورده کرده،و میدونم اگر من مسیر هدایت رو ادامه بدم به اصل اون جایگاهی که میخوام داشته باشم میرسم.
واقعا کل بازی دنیا همینه:
باید پارو نزد وا داد،باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست ،به هرجا برد بدون ساحل همونجاست
استاد هنوز من توی 5 جلسه اول دوره روانشناسی ثروت گیر کردم و دارم بهشون گوش میدم انقدر که آگاهی های سنگینه،وهرچقدر بیشتر گوش میدم در های بیشتری برام باز میشه!
وقتی من اومدم کیش و کار من به عنوان مدیر فروش یا کارشناس فروش شروع شد بهم گفتن کل کارت اینکه توی فروشگاه هایی که نمایندگی محصولات شرکت هست سر بزنی و اگر سوال و راهنمایی داشتند بهشون پاسخ بدی!
با اینکه کار به شدت ساده و لذت بخشی بود ولی من از شما یاد گرفتم همه ش از خودم بپرسم چه طور ساده تر؟ چطور بهتر؟ چطور درآمد بیشتر ؟
و همچنان روی آگاهی های دوره روانشناسی ثروت کار میکردم که یک روز یکی از یکی از فروشنده ها بهم گفت میدونی شرکتتون داره یک بیزینس بزرگتر توی کیش انجام میده و مدیرعاملت داره روی شما داره سرمایه گزاری میکنه برای اون پروژه؟
این نشونه که اومد من ضمن سپاسگزاری از خدا،بهش گفتم مدیر عامل کیه؟مدیر عامل من شمایی !سکان زندگی من دست تو !من خودمو توی آغوش تو رها کردم …خودت من رو به مسیر درست هدایت کن.
و با اینکه بخاطر مهاجرتم و دور بودن از بچه ها و خانواده م تحت یک فشار ذهنی زیاد بودم دست از کار کردن روی باور هام نکشیدم و تموم طول این دو هفته به جلسه١تا5 دوره گوش دادم تا همین دوروز پیش خود مدیرعاملم بهم پیام داد که خانم شهریاری لطفا هرچه زودتر پیگیر لباس فرمت باش،توی فلان پروژه بهت احتیاج دارم:)))
استاد این نمایندگی که داره شرکت میزنه توی بهترین مرکز تجاری کیشه!مرکز تجاری بزرگی که شاید یک ماه طول بکشه بتونی کل لاین های طبقه هاش رو بگردی!!!
مرکز تجاری که فقط انسان های ثروتمند میتونند ازش خرید کنند و به گفته ی خودشون اونجا های لول ترین مشتری ها رو داره…
استاد این نتیجه چیزی جز استمرار من در پیگیری آموزش ها و تمرین ها و تداوم کار کردن روی باور ها نبود!
کار داره روز به روز آسون تر،بهتر،شیک تر میشه و میدونم بزودی درهای ثروت بیشتری هم به روم باز میشه ،این وعده ی خداوند برای اهل ایمانی که عمل صالح انجام میدند و خداوند هیچ وقت خلف وعده نمیکنه من فقط باید مسیر درست رو ادامه بدم.
استاد جان اگر بخوام از ویژگی های مثبت این جزیره ،از ویژگی های مثبت محل کارم ،از ویژگی های مثبت همکار و مدیرعاملم بنویسم ،تا فردا صبح این نوشتن ها تموم نمیشه
استاد اسم این فایل رو گذاشتید
چه موضوعی را باور کرده ای ؟
پاسخ من اینه :
من خدارو باور کردم
من شمارو باور کردم
من جریان هدایت رو باور کردم
و این مسیر رو با کمک الله ادامه میدم و تموم تلاشم رو میکنم خشت به خشت زندگیم رو با نورِ توحید بسازم و هر روز به معنی آیه ٢٢ مجادله نزدیکتر بشم،ایه ای که کلمه به کلمه ش من رو به یاد زندگی شما استاد عزیزم میندازه:
لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ۖ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِکَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آوردهاند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند. این مردم پایدارند که خدا بر دلهاشان (نور) ایمان نگاشته و به روح (قدسی) خود آنها را مؤید و منصور گردانیده و آنها را به بهشتی داخل کند که نهرها زیر درختانش جاری است و جاودان در آنجا متنعّمند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند، اینان به حقیقت حزب خدا هستند، الا (ای اهل ایمان) بدانید که حزب خدا رستگاران عالمند.
دوستون دارم از روشنی قلبم واز خداوند سپاسگزارم که فرصت یک صلات دوباره بهم داد و قلبم رو به نورش جلا بخشید.
به امید دیدار روی ماهتون در بهترین زمان و مکان
قلبِ فراوانِ فراوان ِ فراوان
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا» (ﻭ آن [ﻗﺮﺁﻥ] ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ، ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﺰ ﻣﮋﺩﻩ ﺭﺳﺎﻥ ﻭ ﺑﻴﻢ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ .(١٠5)
«وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَىٰ مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِیلًا» (ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺨﺶ ﺑﺨﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺭﻧﮓ ﻭ ﺗﺄﻣﻞ ﺑﺮ ﻣﺮﺩم ﺑﺨﻮﺍﻧﻲ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺞ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ .(١٠6)
«قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَىٰ عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا» (ﺑﮕﻮ: ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ﻳﺎ ﻧﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ، ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ، ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ، ﺳﺠﺪﻩ ﻛﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺭﻭ ﺩﺭ ﻣﻰﺍﻓﺘﻨﺪ(١٠٧)
وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا» (ﻭ ﻣﻰﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻣﻨﺰّﻩ ﻭ ﭘﺎﻙ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻭﻋﺪﻩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﻗﻄﻌﺎً ﺍﻧﺠﺎم ﺷﺪﻧﻲ ﺍﺳﺖ(١٠٨)
——————————————————
سلام و درود فراوان به سعیده نورانی پروردگارم ، الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه. بعله دیگه ، مورد داشتیم ویژنش ماشین X33 بود ، الان خداوند متعال بهش فورد عطا کرده. الهی که بیاد توی پارکینگ خونه شخصی خودت. خوشم میاد آمریکایی باز شدی.
——————————————————
سعیده جان ازت متشکرم بخاطر کامنت ارزشمندت که برام نشانه ها داشت و چقدر تحسینت کردم.
و صد البته که «إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ».
روز یکشنبه که رسیدم عسلویه ، و وسایلمو گذاشتم توی اتاق و برای چند دقیقه روی تخت دراز کشیدم و سایت رو باز کردم و نقطه آبی ارزشمندت رو دریافت کردم و با اشک شوق کامنتتو خوندم (یا به عبارتی نوش جان کردم) وقتی خواستم برم سر کار ، یکی یکی بچه های شرکت رو دیدم که میرن سمت مینیبوس، و من قیافه هاشون رو میدیدم و توی قلبم میگفتم خدایا ، من همکاریهای بهتر از این عزیزان رو میخوام. خدایا من به بنده هات جسارت نمیکنم اینا آدمهای خوبی ان، ولی هم مدار من نیستن، من یه شغل بهتر از اینو میخوام، همکاران بهتر از اینها و …
هر چقدر فکر کردم دیدم هیچ ویژگی به ذهنم نمیرسه که بگم من دوست دارم توی چه محیطی باشم و چه نوع شغلی رو انتخاب کنم. آیا میخوام بازم توی صنعت بمونم یا نه …
از طرفی به صنعت علاقه دارم و از طرفی دلم آزادی زمانی ، مکانی ، مالی میخواد ، اینها در دو جهت مخالف همدیگه هستند. و خداوند هم مسئولیت درخواستهای مبهم ما رو بر عهده نمیگیره.
قبلاً توی کامنتت خونده بودم که ویژگیهای شغل مورد نظرت رو نوشته بودی. و الان بازم اینجا خوندمش و بازهم یادم افتاد به درخواست دو روز پیش خودم.
از این جهت کامنتت برام نشانه داشت.
چقدر خوشحال شدم از اینکه مراحل رشد و پیشرفت و ترقی رو داری به سرعت طی میکنی.
راستی نوشته بودی Middle of nowhere یاد همین اصطلاح افتادم که قبلاً توی کامنت برام نوشته بودی middle of November . یادم رفته بود توی پاسخ برات بنویسم. میخواستم بگم نیمه نوامبر نیستیم ،اون موقع آخر آگوست بودیم. (خخخخخ) آقااااااا جلوی من سوتی نده من نمیتونم جلوی خنده ام رو بگیرم. (صرفاً جهت شوخی)
از درگاه خداوند برات بهترین ها رو میخوام و الهی که همیشه شاد و سلامت و موفق باشی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَىٰ ﴿١٣﴾
و من تو را برگزیدم، پس به آنچه وحی می شود، گوش فرا دار.
إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی ﴿١4﴾
همانا! من خدایم که جز من معبودی نیست، پس مرا بپرست و نماز را برای یاد من برپا دار.
=====================================
سلااااام به حمید حنیف عزیزم،سلامی به گرمای سوزان خورشید جنوب،یکی اینجا فیوز پرونده!احساس میکنم مغزم از داخل داره میپزه فقط چون آروم آروم داره میپزه مثل اون غورباقه تا بفهمم کار از کار گذشته :)
خب بهت تبریک میگم،خیلی عالی تونستی با تیکه ی آخر کامنتت یک آدم کمال گرا رو مجاب کنی،کار و زندگی رو ول کنه و بشینه برای کامنتت پاسخ بنویسه ،یعنی من امروز اگر سر کار نرم باید به شما ثابت کنم اون اشتباه کیبووووورد گووووشی بود!!!!
تاااازه همون که نبود فقط!چندتا غلط تایپی دیگه هم بود ،ولی هرکاری میکردم توی اون مدت ویرایش کامنت ،متن ویرایش نمیشد!!!!
انقدر اعصابم خط خطی شده بود میخواستم گوشی رو بزنم به دیوار :))))
به خدا نمیدونی من خودم چندبار هر کامنتمو میخونم تا هیچ اشتباه تایپی نداشته باشه،حالا اون بیماری کمال گرایی به کنار،بینهایت برام مهمه اونی که وقت میزاره کامنت منو میخونه یک متن درست بخونه،برای همین چندبار یک کامنتمو از اول تا آخر میخونم…
الان اینجا یاد حرف استاد افتادم که شما میخوای از من ایراد بگیری ؟آقاااا من خودم اولین منتقد خوددددمم:))))
برو آقا ،برو اینجا واینستاااااااا
=====================================
موردی بعدی،من تو کدوم کامنتم نوشتم ویژن من x33هست؟؟؟؟هووم؟؟؟
اتفاقا اون ماشینی که من دوسش داشتم و٢سال پیش که قدم اولی بودم گذاشتم توی دریم بوردم،x22 بود :))))
اشتباه کردی داداش:)))
این به اون در :)))
آخیش،چه سریع جبران شد :)))
=====================================
بزار اینم بهت بگم ،دیشب بعد مدت ها با فاطمه جان صحبت میکردم ،ببین بهش گفتم من عطر بهشت رو از لابه لای صحبت هات میتونم استشمام کنم ،چه برسه به روزی که ببینمت …
چقدر این هم مداری خوبه ،چقدر توحید خوبه،چقدر آدم ها با توحید دلنشین و جذاب و خواستی اند،به خدا میخواستم از پشت همین گوشی بغلش کنم …
انقدر ذوق داشتم براش کلی عکس فرستادم ،از خودم ،از محصولات شرکت،از تبلیغات های سطح شهر،از ساحل و غروب آفتاب ،حتی عکس مدیر عاملمم براش فرستادم :))))))
دیوانگی هم عالمی داره :))) دیگه وقتی یک هم مدار پیدا میکنی دست خودت نیست ،همه چیز رو میریزی روی دایره :)))
بزار اینجاشم بهت بگم :)
پشت سر شماهم غیبت زیاد کردیم:)
فاطمه گفت کامنت حمید رو خوندی :))))اقا چه خبرتووونه؟؟؟؟
گفتم فاطمه من که حتی نمیتونستم اون اصطلاحات رو بخونم :)))تند خوانی کردم یک سری جاها رو،ببین این بشر نتنها اینارو نوشته که همه رو بلده :))))بدم میاد ازش :)))
قرارمون هم این شد که هروقت اومدیم دیدنت ،من با چاقو بیام :)))در راستای همون بررسی مغز عزیز شما:)بشکافم ببینم توش چه خبره :)))))
ببین به فاطمه گفتم این بشر انقدر باهوشه،فردا کامنت میزاره بهم الهام شده دونفر دارند پشت سرم حرف میزنند:))))))
راستی پشت سر داداش اسدالله هم حرف زدیم،بابا این آقا اسدالله دیگه شور درس خوندن رو درآورده ،من اصلا نمیتونم انقدر درس بخونم ،هیچ وقت نتونستم :))) من فقط دنبال یک فرمول سر راست بودم همیشه کارم رو راه بندازه،این آقا اسدالله رو ته کلاس راه ندین نمیزاره ما خرابکاری کنیم :(((
همون جلو بشینه ما از جزوه هاش استفاده کنیم :))))
=====================================
امروز ظهر دیگه فک و فامیلا هم میرند شمال،من میمونم و جزیره و توحید و خدا( چشمان قلبی بسیار زیاد)
بینهایت ازین تنهایی راضیم،تنها دلتنگی که اذیتم میکنه دلتنگی بچه هاست که اونم به لطف الله قراره جمعه بیان پیشم چند روزی بمونند،همین الان که دارم برات مینویسم کلی مسئله هست که باید حل کنم.
مثل اینکه فردا بخوام برم خونه ی خودم چه جوری این همه وسیله رو تنهایی ببرم ؟کلید خونه رو چه جوری عوض کنم؟
تمیز کاری خونه رو از کجا شروع کنم ؟آب آشامیدنی از کجا بخرم ؟قهوه رو چی کار کنم؟و …و…
ولی خدا میدونه با حل هرکدوم ازین مسئله ها من چقدر از خودم بزرگتر میشم،چقدر چیزهای جدید یاد میگیرم ،اصلا حمید من کجا و قرار داد اجاره ی خونه کجا ؟من کجا و صحبت با مشاور املاک کجا؟
هرکدام ازین مرحله ها ،یک گوشه ای از شخصیت من رو شکل داد و ظرف وجودی من رو بزرگتر کرد …
واقعا چقدر مهاجرت باعث رشد و ترقی آدمه،به ظاهر مسائلی که باید حل بشه،استرس و نگرانی داره ،اما وقتی هرکدومش رو حل میکنی یک سر و گردن از شخصیت قبلیت بزرگتر میشی.
=====================================
بزار اینم تعریف کنم و بعد آماده شم به امید خدا برم محل کار،دوشب پیش یک خواب عجیبی دیدم که وقتی بیدار شدم تا مدت ها توی حس و حال خوابم بودم .
خواب دیدم مرده م،سبک بال و رها،اولش شک داشتم مرده م بعد امتحان کردم بچه م رو بغل کنم دیدم دستام ازش رد میشه دیگه مطمئن شدم .
جالب اینکه اون بچه ای که کنارم بود،اونی بود که احساساتی تره،یکی از قل ها روزی چندبار بهم زنگ میزنه ولی اون یکی خیلی بیخیاله،روزی یکبار هم زنگ نمیزنه،منم عاشق این شخصیت مستقلشم،برای همین توی خواب نیکا رو نمیدیدم ،اما نیلا کنارم بود،جالبه که منو میدید و میتونستم باهاش حرف بزنم .
یک صحنه ای دیدم که جنازه م رو توی پارچه سفید پیچیدن و طبق رسم و رسوم آوردن توی خونه برای خداحافظی ،منم یک گوشه وایساده بودم و داشتم به جسم خودم نگاه میکردم میدونستم اونیکه توی پارچه پیچیده ست منم که همه دارند بالای سرش گریه میکنند،اما اصلا ناراحت نبودم ،اصلا گریه ی بقیه برام مهم نبود،اما تموم تلاشم توی خواب این بود که نیلا رو بکشونم به یک سمتی که این صحنه هارو نبینه…
خیلی خواب عجیب و غریب و واضح و روشنی بود ،انقدر که تا ساعت ها بعد من درگیر خوابم بودم…
تعبیر خواب دیدن مرگ خودت یعنی داری یک مرحله رو میگذرونی و سختی ها تموم میشه
مهم نیست واقعیته یا نه،به قول استاد من میخوام باورش کنم.
میخوام باور کنم که سعیده ی سابق دیگه مرده ویک سعیده جدید متولد شده و قراره ازین به بعد فقط از زندگی توحیدی که برای خودش ساخته لذت ببره …
استاد توی یکی از فایل هاش میگهاگر داری روی خودت کار میکنی ،لذت بردن پایه و اساس زندگی آینده ی تو خواهد بود
ومن میخوام این جمله رو در تموم ابعاد درکش کنم،داشته باشمش،قانع نمیشم به یک زندگیِ پر از کمبود …
و میدونم بزرگترین حامی و پشت و پناهم خداونده!
أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ؟!
=====================================
راستی حمید جان ،این کامنت احتمالا طولانی باشه:)))اگر میخوای بزار بعدا بخونش:)))))
تا شما باشی از من سوتی نگیری:)))
بدتر از اوباما شدم ،اصلا فکر نمیکردم قراره انقدر بنویسم:)
هیچی دیگه ,همین.
الهی که در بهترین زمان و مکان به دستت برسد.
یک پادرمیونی هم بکن بلکه از شدت این آفتاب کم بشه،من دیگه نمییییکششششم …
به امید دریافت یک نقطهی آبی پربرکت دیگه ازت،درپناه خدای مهربونم،نور آسمون ها وزمین باشی همیشه
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا» (ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻧﻴﻜﺎﻥ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻰ ﻣﻰ ﻧﻮﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﻧﻮﺷﻴﺪﻧﻲ ﺍﺵ ﺁﻣﻴﺨﺘﻪ ﺑﻪ ﻛﺎﻓﻮﺭ ﺍﺳﺖ(5)
«عَیْنًا یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا» (ﺁﻥ ﺟﺎم ﺍﺯ ﭼﺸﻤﻪ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻰﻧﻮﺷﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻟﺨﻮﺍﻫﺸﺎﻥ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺟﺎﺭﻱ ﻣﻰﻧﻤﺎﻳﻨﺪ(6)
«یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا» (ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻧﺬﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻭﻓﺎ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﮔﺰﻧﺪﺵ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻰﺗﺮﺳﻨﺪ ،(٧)
«وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا» (ﻭ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ، ﺑﻪ ﻣﺴﻜﻴﻦ ﻭ ﻳﺘﻴﻢ ﻭ ﺍﺳﻴﺮ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ(٨)
«إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا» (ﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺧﺪﺍ ﺍﻃﻌﺎم ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻫﻴﭻ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻭ ﺳﭙﺎﺳﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ .(٩) (سوره انسان)
——————————————————
سلام و درود فراوان به سعیده جانم. انسان نورانی و ارزشمند و عملگرا ، که مصداق بارز ایمان عملی هستین.
ازت متشکرم بخاطر نقطه آبی ارزشمندت. ازت متشکرم که کامنتت رو با آیات سوره طه شروع کردی. این آیات ماجرای شروع ماموریت توحیدی حضرت موسی ست که هر وقت بهشون هدایت میشم خیلی برام لذتبخش و امید بخشه.
آخی به دلم برای فیوزهای حرارت خورده مغزت، ما جنوبیا به مرور زمان آمپر فیوزمون رفته بالا. کم کم عادت میکنی. و فکر نکنم شما زیاد کیش موندگار باشی. احتمالا خیلی زود مهاجرت میکنی به آمریکا.
عجب چیزی یادم دادی ، از این به بعد هر بار یه ایراد از کامنتات بگیرم تا انگیزه بشه برام کامنت بنویسی.
اینجا یکی مشتاق و دلتنگ دریافت هر کامنت شماست.
به قول شاعر «عیب جویان بیشتر گم کرده راه»
من گیر دادم به میدل آو نوامبر ، گفتم آخر آگوست بوده. در حالیکه آگوست دوماه دیگه است ،کامنت شما آخر May بود. آلردی من خودم سوتی دادم شما هم متوجه نشدی ، ببییییییییییین من به خودمم رحم نمیکنم.
اون موقع ماه می بود، الان ژوئن هستیم ، بعدش جولای و بعدش آگوست.
واقعاً همینه من باید یاد بگیرم سرم به کار خودم باشه ، وقتی دارم از اطرافیانم سوتی میگیرم ، خودم دارم سوتی میدم.
——————————————————
ببین در مورد X-22یا X-33 فقط میدونستم یه X داشت و دوتا عدد تکراری. در کل ماشین چینی بود.
شما به بزرگواری خودت ببخش.
همین که از ماشین چینی شیفت کردی به ماشین آمریکایی خودش پیشرفت محسوب بشه.
ببین شوخی سر جاش. این تو رو یاد فایل ارزش ابزار استاد نمیندازه. اگه یه برند قیمت بالاتری داره ، صرفاً پول برند نیست. پول استاندارد و ایمنی و متریال با کیفت بالاست. و البته سالها تجربه و صد البته کارایی.
بینهایت تحسینت میکنم که اینقدر برای دوستانی که کامنتت رو میخونن احترام قائل هستی.
——————————————————
خدا رو صد هزار مرتبه شکر که یه دوست توحیدی داری که یه وقتایی باهاش از قانون و توحید و قرآن گفتگو کنی. اون زمانی که شما داشتین گفتگو میکردین من فرکانس غیبت احساس نکردم ولی بشدت احساس دلتنگی میکردم که ای کاش یه انسان محرم اسرار بود که بشه از قانون و توحید و قرآن گفتگو کرد. ببین همین صرف گفتگو از توحید قلب انسان رو جلا میده و ایمان انسان رو بیشتر میکنه.
مصداق بارز آیه 2 انفال که میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»
حق با شماست ؛ «چقدر این هم مداری خوبه ،چقدر توحید خوبه،چقدر آدم ها با توحید دلنشین و جذاب و خواستی اند»
یه وقتایی با حسین عبادی جان تلفنی حرف میزنم ، قبلا هم با محمد فتحی چندباری گفتگو کردم. واقعاً فرکانس صحبتهای توحیدی انسان رو رشد میده و احساس آدم رو عالی میکنه و بعد که فرکانست عالی شد ، خودت میدونی که اتفاقات شگفت انگیز رو داری خلق میکنی.
جمله «من از خدامه» رو با چندتا الف اضافه بخون. ببین شما اجازه داری پشت سر من هر چی دلت خواست بگی من به شما اعتماد دارم. مطمئنم اگه اونجا بودم بشدت ذوق زده میشدم. پس اسمش غیبت نیست، تحسینه.
شما لازم نکرده مغز منو بشکافی. من خودم دست تسلیمم بالاست.
در مورد اسدالله جان هم باهات موافقم. بینهایت تحسین برانگیزه و اونقدر که عالی تمام فایلها رو کار میکنه و همه کامنت ها رو میخونه و هر روز بیش از 8 ساعت توی سایت فعاله.
واقعاً لایق نتایج طلایی هستن.
——————————————————
خوش به حالت به خاطر این فرصت تنهایی که برات فراهم شده. خدا رو شکر. تنهایی و آرامشی چنینم آرزوست.
واقعاً از صمیم قلبم دوست داشتم اونجا باشم و بهت کمک کنم بخشی از کارها رو هندل کنی. مخصوصاً تعویض توپی قفل که کار 2 دقیقه است ، یک دقیقه باز کردن توپی قدیمی و یک دقیقه بستن توپی جدید.
معمولاً بعضی از کلید سازیها خدمات سیار دارن. خودش توپی رو میاره و تعویض میکنه.
ولی نگران نباش ، خداوندی که این همه ابر و باد و مه و خورشید و فلک رو برای شما چیدمان کرد این خورده ریزهها رو هم خودش از طریق بینهایت دستانش انجام میده.
مثل ماجرای باتری به باتری کردن موتور استاد.
مثل ماجرای بلیط و تاخیر پرواز و شرایط امنیتی آسمون.
خدا باید برات انجامش بده. بذار آگاهانه از خدا سواستفاده کنیم.
——————————————————
من به فال و طالع و تعبیر خواب و این چیزا در صورتی اعتقاد پیدا میکنم که یه باور قدرتمند کننده بهم بده. تعبیر دیدن مرگ خود در خواب ، یعنی پایان سختیها و شروع زندگی پر از آرامش ، پایان یک دوره و شروع فصلی جدید در تکامل. طولانی بودن عمر و رهایی از ناخواسته ها. مهمترین چیزی که توی متن متوجه شدم آرامش شما بوده. همین که آرامش داشتین خودش گویای حقیقت هست.
به لطف و هدایت رب العالمین با کاری که شما کردی و ایمان عملی که از خودت ثابت کردی ، شروع فصلی جدید از تکامل و موفقیت و وفوور نعمت و ثروت در زندگی شما حتمیه. به لطف و هدایت و حمایت رب العالمین.
——————————————————
باور کن برای گرما هیچ راه حلی ندارم، بقول قدیمی ها «کل اگر طبیب بودی ؛ سر خود دوا نمودی»
من خودم توی همین گرما با اورکت آتشنشانی میرم توی آفتاب استندبای.
امروز یه مانور سنگین داشتیم ولی لطف خداوند شامل حال من شد گفت تو نمیخواد بری. بمون توی ایستگاه.
(رشته ای بر گردنم افکنده دوست ؛ میکشد آنجا که خاطر خواه اوست)
——————————————————
بینهایت دلم میخواد کامنتمو طولانی تر کنم و بیشتر حرف بزنم ولی نمیخوام رکورد اوباما رو بزنم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی سعیده نورانی پروردگار. همواره نورانی و متصل به جریان هدایت باشی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
وَیُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لَا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿6١﴾
و خدا کسانی را که پرهیزکاری پیشه کردند، به سبب اعمالی که مایه رستگاری شان بود نجات می دهد، عذاب به آنان نمی رسد، و اندوهگین هم نمی شوند.
اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ ﴿6٢﴾
خدا آفریننده هر چیزی است و او بر هر چیزی نگهبان و کارساز است.
لَهُ مَقَالِیدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ أُولَٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿6٣﴾
کلیدهای آسمان ها و زمین در مالکیّت اوست، و کسانی که به آیات خدا کفر ورزیدند، هم آنان زیانکارند.
=====================================
حمیدِحنیف عزیزم سلام با چشم های گرد شده از تعجب !
اینبار نه بخاطر آخر کامنتت!که با خوندن آیه های اول کامنتت یک لحظه زمان برام ایستاد!چون دقیقا وقتی امروز از خدا طلب هدایت کردم باهام حرف بزنه،این آیه ها رو بهم هدیه داد،شما میگی اتفاقی بود؟من میگم به هیچ عنوان!
چی اتفاقی هست توی این دنیا ؟چی میتونه اتفاقی باشه؟
همه چیز بر اساس نظمه،همه چیز بر اساس تعادله،همه چیز بر اساس هدایته!
داشتم به جلسه ٧ ثروت گوش میدادم که کامنتت اومد تا آیه هارو دیدم قلبم باز شد و شروع کردم به نوشتن،هیچی هم نمیدونم چی میخوام بنویسم ولی دستام بدون اراده درحال حرکت روی کیبورد گوشی اند.
دیروز ظهر،حوالی ساعت ١ فامیلمون باهام خداحافظی کردن و رفتند،وقتی برگشتم توی خونه ،یک چند دقیقه مسخ بودم ،یک نگاه به خودم ،یک نگاه به خونه ،خدایا ؟من اینجا چیکار میکنم ؟بعد از ٢٢ روز تازه معنی دقیق مهاجرت رو فهمیدم ،دمش گرم،ارباب نزاشت که من همه ی فشار هارو باهم تحمل کنم ،٢٢ روز من رو کنار فرشته هاش نگه داشت تا از نظر کاری استیبل بشم،حالا الان !الان که هربار مدیرعاملم بهم زنگ میزنه خانم شهریاری من در شما پتانسیلی میبینم که قدرت رشد فوق العاده توی این شرکت دارید و این تازه اول راهه من میخوام قدم به قدم کمکت کنم رشد کنی ،الان که از نظر اطلاعات کاری به حد قابل قبولی رسیدم و فشار های موقعیت کاری جدید کم و کمتر شد!حالا من شدم و تنهایی و اصل و اساس مهاجرت!
حقیقتش اینکه تا چند دقیقه ای خیلی خنثی فقط نشسته بودم وفکر میکردم خب ؟الان تنهایی سعیده،الان خودتی و خدا و نه هیچ کس دیگه !حالا حرف حسابت چیه ؟
ولی نزاشتم نجوای ذهن زیاد درگیرم کنه ،گفتم من همینو میخواستم ،من برای ثروت حرکت نکرده بودم،من برای توحید در تموم جنبه ها حرکت کردم ،من همه چیز رو باهم میخواستم،پس خیلی هم خوب ازین تنهایی استقبال میکنم.
پاشدم یک آهنگ شاد گذاشتم،یکم کارای خونه رو انجام دادم و سعی کردم فقط با فکر کردن به آینده ی نزدیک و خواسته هام صدای شیطان رو کم و کمتر و صدای الله رو بالا و بالاتر ببرم.
جالب اینکه اولین روز تنهایی من،مصادف شد با اولین روزی که من باید میرفتم یک مجتمع تجاری جدید و به چهارتا فروشگاه سر میزدم خودمو معرفی میکردم و به سوال هاشون پاسخ میدادم،میدونم که میفهمی دارم از چه موقعیتی صحبت میکنم ،احساس میکردم به جفت پاهام زنجیر بسته شده و من نمیتونم حرکت کنم،تموم تلاشم رو میکردم و کلا استاپ خورده بودم که وسط آهنگ های که پخش میشد یهو یک فایل از استاد پخش شد که فکر کنم اسمش درس های از یک بازی بود،و هدایت خدا رسید،استاد داشت میگفت وقتی من ١٠ هیچ عقبم و فقط یک امتیاز مونده به باختم به جای اینکه به این فکر کنم که الان میبازم به خودم میگفتم فقط به یک امتیاز بیشتر فکر کنم ،فقط یکی فقط یکی ،و اینجوری یکی یکی امتیاز هارو میگرفتم و درنهایت برنده هم میشدم.
گفتم اوکی،بریم برای اجرای هدایت در عمل،گفتم سعیده فقط الان به آماده شدنت فکر کن،اوکی؟الان فقط به این لباست رو خوب اتو کنی فکر کن،الان فقط به تاکسی که میخوای سوار شی فکر کن،تا رسیدم تو مرکز تجاری مورد نظر،4تا مغازه باید میرفتم ،برام مثل تمرین آگهی بازرگانی سنگین بود ،گفتم فقط الان به مغازه ی اول فکر کن،فقط به اینکه خودتو چه جوری معرفی کنی فکر کن…ذهنم میگفت توی روی کارت هنوز مسلط نیستی،قلبم میگفت استاد گفته استعداد مهم نیست ،ایمان مهمه ،حرکت کن وبروتو دل ترس هات!
با تموم ترس و دلهره رفتم توی مغازه اول …
حمید باورت نمیشه،جدایِ از عزت و احترامی که دریافت کردم ،یک جوری به سوال های جواب میدادم که خودم تعجب میکردم من کی انقدر مسلط شدم به این همه لاین مختلف ؟نه نه این من نبودم این خدا بود …وما رمیت اذ رمیت …
مغازه ی بعدی ..مغازه بعدی …تا آخری وتمام…
به خدا وقتی از مرکز تجاری اومدم بیرون،احساس کردم یک متر به قدم اضافه شده،یک سر و گردن اومدم بالا …
گفتم دیدی؟دیدی سعیده تو میتونی؟دیدی فقط خودتو دست کم میگیری؟دیدی تو همیشه کارهارو عالی انجام میدی ؟
واقعا فارغ از اینکه اون بیرون چه خبره،به قول استاد توی دوره ی احساس لیاقت ما داریم هر لحظه از درون خودمون رو تخریب میکنیم …و چقدر من هنوز با دورهی احساس لیاقت کار دارم …چقدر هنوز لازم دارم بهش گوش بدم و هر جمله ی استاد رو برای خودم هزار بار تکرار کنم .
=====================================
دیدی شب ها آدم کنترل ذهنش سخت تر میشه؟با این همه اتفاق خوب باز دیشب احساس کردم من ذهنم پراکنده ست،میخواستم بزنم از خونه بیرون که فاطمه جان و داداش رسول باهام تماس گرفتند و کلی باهم حرف زدیم و خداوند باز هم با رسوندن فرشته هاش به کنترل ذهن من کمک کرد،حالا بماند که از هر چهارتا جمله ای که گفتن سه تاش درمورد آقای حمید امیری بود !!!!میشناسیش دیگه؟
فکر کنم میخواستن با شما تماس بگیرند، اشتباهی به من زنگ زدند:))))
خلاصه که بچه ها خیلی عاشقتن،خوش به سعادتت،بهت حسودیمم شد والا!
راستی داداش رسول پرسید:حمید برات موشک نفرستاده باهاش وسایلت رو جابه جا کنی ؟گفتم نه والا،این حمید فقط توی کامنتاش موشک موشک میکنه:))) وقت کار که میشه ازش خبری نیست :)))بازم پشت سرت غیبت کردیم ،راضی باش :))))
خلاصه تماس پربرکتی بود ،بعدشم پا شدم رفتم یک فروشگاه نزدیک که برای خونه خرید کنم ،همزمان هم هدایت شدم به جلسه 4 قدم 6 که استاد میگه توی هر زمینه ای نگاهتون رو از بیرون بردارید و روی خودتون کار کنید،داستان پردهی ماشین که خود به خود رفت بالا …
همزمان که دونه دونه خرید های جدید خونه رو با عشق انجام میدادم به صدای استاد هم گوش میدادم …
اون چیزی که تورو آزار میداده،میخواستی بری درستش کنی دیدی نمیتونی،تصمیم گرفتی روی خودت کار کنی،و بعد به خودت میای میبینی اون مشکل خود به خود حل شده،تموم بازی دنیا همینه،شما روی خودت کار کن،بیرون به بینهایت طریق تغییر میکنه
گوارای وجود استاد این زندگی بهشتی که از هر کلامش نور الله و قرآن میباره و قدم های مارو در مسیر درست حفظ میکنه،الهی که خداوند به عمرش برکت و عزت بیاره که حضورش روی کره زمین،مایه برکت و رحمت ماست.
=====================================
ازت سپاسگزارم که برام نوشتی و منو اینسپایر کردی برای پاسخ دادن ،هر کامنت نوشتن توی سایت برای من صلاته،هر صلات یک مدار من رو به آغوش الله نزدیک و نزدیکتر میکنه،الله الان شده هم خونه ای قشنگم،با خدا همه جا خوش میگذره ،مهم نیست icu فریدونکناره یا اورژانس کودکان گرگان ،یا مرکز تجاری های کیش …با خدا همه جا بهشته.
من با خدا توی خونه حرف میزنم ،غذا میخورم،میرقصم،یک وقتایی هم تو بغلش گریه میکنم …ولی به اینجا که میرسه بهم میگه پاشو پاشو خودتو لوس نکن :)پاشو یک آهنگ شاد بزار برقصیم :)مثل خودم نزده به رقص و نخورده مسته :)
خداروصدهزارمرتبه شکر برای قدرت توحید،برای قدرت توکل،برای کمک هزاران فرشته ای که بهت انگیزه ی ادامه دادن میده،انگیزه ای که حتی میتونه کوه هارو جابهجا کنه و هر غیر ممکنی رو ممکن …
برات بهترین هارو میخوام و ازت ممنونم که هستی که میتونم بدون هیچ نگرانی بنویسم و نگران طولانی شدن کامنتم نباشم.
در پناه نور آسمون ها وزمین ،قلب سلیمت متصل به خدای نورٌ علی نورٌ
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربان
خانم شهریاری دمت گرم من یه ساله کامنت های شمارو دنبال میکنم
خیلی لذت بردم از توحید عملی تون که حرکت کردید ب سمت خداوند بلند مرتبه
الله اکبر
ایه امروز من ببین چی اومده الله اکبر
…………………………….
وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند؛ و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است پیروزی بزرگ!
سوره مبارکه توبه آیه 100
………………………………
انشاله با نتایج عالی بیای واسمون کامنت بنویسی
در پناه خداوند متعال باشی
یا حق
علی برزگر
26خرداد 1403
سلام و درود خداوند بر آقا حمید گل
اینقدر حرف تو ذهنم دارم که بی خیال نوشتنشون شده بودم. شاید برای نوشتنشان نیاز داشتم که زمان متوقف بشه!
این تعبیر خوابی که برای سعیده جان نوشتی؛ منو کلی قلقک داد که بیام و بنویسم. و وابدم مقاومتم رو و به اختصارم شده از هر دری بگم . و اینم همان آسان شدن برای آسانی هاست که هر روز خواسته من در تمرین ستاره قطبیه. میدونم کامنتم طول میکشه ولی خیلی مطالبش به شما مربوط نمیشه ولی پاسخی که خداوند به من می دهد همان پاسخ فریدون مشیری به شعر معروف خانه دوست کجاست؟ سهراب سپهری است که می گوید:
من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوست هایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو…
هر کسی می خواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد.
و چه خانه ای بهتر و زیباتر از این سایت الهی و بهشتی!
(انگار اونها هم برای هم کامنت مینوشتن وقتی که کامنت نوشتن مد نبود)
وقتی که کامنت سعیده رو خوندم؛ یادم اومد که منم دو سال پیش همچنین تجربه ای رو داشتم. و به خودم سپردم که یه سرچی بکنم ببینم تعبیر این خواب چیه؟ و الان که دارم مینویسم خدا خودش برام تعبیرش و آورد و گذاشت کف دستم. منم دیدم کمترین سپاسگزاریم اینه که بیام و اینجا کامنت بگذارم برات. حالا همینو که گفتم هزار تا موضوع دیگه ام هجوم آوردن که منم میخوام منم میخوام منم میخوام! انگار همه منتظر این لحظه بودن مثل وقتی که ینفر یه لیوان آب براش میارن و یهو همه درخواست آب می کنند.(هنوز شروع نکردم و این همه حاشیه! من که خودم و میشناسم خخخ. حالا حالاها باید بنشینم و تایپ کنم. داداش تشنه ات شد بگو برات آب بیارم)
بزار اول بگم چی شد که بیخیال نوشتن شدم. هفته گذشته قدم سوم دوره 12 قدم و تموم کردم و یک هفته وقت داشتم برای قدم بعدی. بهم الهام شد صبر کن و قدم چهار رو نخر! بیا رو کامنت ها و کامنت ها رو مرور کن. چند روز رو کامنت خوندم و اصلا نگم برات که حیران ماندم از این اقیانوس بی کران! حساب کن این هفته من از یکشنبه تا حالا فول تایم چه در محل کار و چه منزل فقط کامنت خوندم. حتی یه دونه کار هم در محل کارم نداشتم. از خونه خودمم راحت تر. چون پشت کامپیوتر با صفحه مانیتور بزرگتر می نشستم و گردنمم رو به بالا که فشار رو گردنم نیاد و باد خنک کولر و اتاق خلوت و بیشتر اوقات تنها. مستخدممان هم هر بار که چایی تازه دم می کرد (بنا به عادتم که فقط چایی تازه میخورم) خودش میومد و دو فنجان زیبا چایی برام میاورد با کلی احترام و حال خوب و خوشرویی و گفتن این جمله تکراری که چایی تازه دم کردم برات آوردم. یعنی من اگه مدیر کل هم بودم این همکارم اینقدر نمیتونست بهم احترام بگذاره و من بتونم وجهه مثبتشو برانگیخته کنم. این هفته اینجور سپری شد که گفتم در مسیر برگشت احساس کردم بیشتر کل دوران تحصیلم مطالعه کردم. حالا بماند هی خوندم و هی اشک ریختم.( مثل یعقوب سوی چشمامو از دست ندم صلوات. برم شینا رو برسونم کلاس زبان بر گردم سر کامنت)
سه شنبه بود که دیدم اینروزا من سرم خلوت تره بهتره برم یه مسافرت چند روزه. یه جایی که هم زیاد دور نباشه و هم خنک باشه. یه مسیر سمت اورامان و مریوان مد نظرم بود و یه مسیر هم همدان و بردن شینا به غار علیصدر. و نشانه ها از بین این دو مقصد، مریوان رو برام نشون داد. کلاس زبان شینا این هفته تموم میشه و من قصد داشتم که از فردا راه بیفتم برم سفر. دنبال نشانه ها بودم برای سفر ولی دیدم نشانه ها این سفر رو در این زمان تائید نمی کنند. یه نمونه اش افتادن امتحان پایان ترم شینا به روز اول تیرماه بود. سعی کردم مقاومتم رو کم کنم و بیشتر تسلیم باشم و به برنامه ریزی خداوند اعتماد کنم تا به برنامه ریزی خودم و موضوع رو کنسل کردم. دیشب خواهر خانمم زنگ زد و خبر داد که 4 ام تیرماه قرار مراسم عقد گذاشتن برای برادر زاده اش و مراسم دارند. و آنوقت پی بردم دلیل اومدن اون نشانه اول چی بوده و خداوند رو سپاسگزاری کردم که بهم الهام کرد تا سفر رو کنسل کنم و بیشتر با جریان هستی هم راستا بشم که اگه بهش عمل نمی کردم باعث مسائل و اتفاقات ناخواسته ای برای خودم میشدم.
در همین حین که سفر رو کنسل کردم میخواستم قدم چهار رو بخرم که باز بهم گفته شد صبر کن و ظهر دیدم که فایل جدید اومده رو سایت و دلیل این صبر کردن رو هم متوجه شدم. و در این دو روز اینقدر کامنت خوب خوندم که خودش برام دوره ایه و این از برکات هر فایل جدیدی است که استاد رو سایت میگذاره و مثل توحید عملی 11 هر چقدر هم کامنت بخونی باز تشنه و تشنه تری . که همینجا جا داره از استاد گرانقدر کمال تشکر رو بکنم که اینقدر زود زود کامنت ها تائید میشد و شور و عشق و انگیزه ای در ما ایجاد کرد که سوخت هسته ای نمیتونست در ما ایجاد کنه (یکمم پا تو کفشت بکنیم هر چند میدونم کفشت به پام گشاده خخخ) یه تشکر دیگه ام بابت اینه که استاد خودشون کامنت ها رو میخونند و منتشر می کنند و تائید کامنت هایی که دوستان از سر شوق و حال خوب با همدیگه شوخی کردن هم تائید کننده این موضوع است. خلاصه بگم برات که این هفته برام یه تمرین خوبی از تسلیم بودن بود و نتایجش برام بسیار بزرگ بود و چقدر باورهام رو جابجا کرد خدا رو شکر.( اینو در قیاس با سعیده بخواهم مقایسه کنم باید بگم که خدا میدونه چه نتایج بزرگتری در انتظاره سعیده باشه برای این تسلیم بودن و عمل به نشانه هایش)
یه لیوان از دستم بگیر تو این گرما بخور میدونم بهت میچسبه تا برم سروقت اصل ماجرا. خوابی که من دیدم این بود که تو خواب اطاقم بودم و داشتم همسرمو صدا می زدم ولی جوابی نشنیدم. بعدش شینا رو صدا زدم بازم هر چی صبر کردم جوابی نشنیدم. یه لحظه گفتم نکنه خونه نیستند که جواب نمیدن! پا شدم دیدم دخترم تو اطاقشه و خانمم هم تو هال. رفتم و به خانمم گفتم بابا یساعته دارم صدات میزنم چرا جواب نمیددی؟ ولی واکنشی نشون نمیداد. رفتم پیش شینا و گفتم چرا تو و مامانتو صدا میزنم جواب نمیدین؟ اونم سرگرم سرگرمی خودش بود و واکنشی نشون نمیداد! اون وقت یه لحظه وایستادم و با خودم فکر کردم نکنه برای اینها اتفاقی افتاده که اینجور می کنن؟! و هرچی میگم اینها متوجه نمیشن؟! بعدش گفتم نکنه من مرده ام و خبر ندارم!!! برای صحت ادعام دستم و از دیوار رد کردم دیدم رد شد! گفتم ای دل غافل برای اینه که اینها متوجه حضور من نمیشن پس من مرده ام! بعدش دیگه از سقف خونه میتونستم به بچه ها نگاه کنم و مثل روح مانعی احساس نمی کردم. و جالبتر اینکه تو خوابم به خودم میگفتم که مُردم (این ضمه هم به خاطر کامنت مریم جان گذاشتم خخخ)
حالا اگه تعبیر این خواب بقول شما که متخصص کائنات و کیهان و ستاره ها هستی اینه که یعنی پایان سختیها و شروع زندگی پر از آرامش ، پایان یک دوره و شروع فصلی جدید در تکامل. طولانی بودن عمر و رهایی از ناخواسته ها. که من دو سالی که از این خواب میگذره و سال اول آشنائی ام با استاد بود رو تا حالا مرور میکنم می بینم که چقدر زندگی من رشد داشته و خدا رو شکر بهتر شده است. از لحاظ عمر که هر کسی منو میبینه امکان نداره بتونه سن واقعی منو حتی نزدیکش بشه چه برسه که درست حدس بزنه. از لحاظ کودک درون که من رو 24 استپ زدم و واقعآ گاهی وقتها خودمم از کارهایی که میکنم خندم میگیره و اصلا نگم برات گاهی از شینا هم بچه تر میشم و با چیزای کوچک دلخوش میشم و بقول آقا رضا گاهی اگه یادآوری های همسرجان نباشه من سنم یادم میره خخخ.
من این فایل رو یکی دوبار دیگه موقع خوابیدن پلی کردم و اینقد باورهای خوب و بد یادم اومد که اصلا انگار نشنیده بودم این قسمت ار حرفهای استاد رو! یه نمونه از باورهای خرابی که من از جهل برای خودم ساخته بود این بود که ما عمرمون زیاد نیست و بیشتر از 60-65 سال عمر نمی کنم. دلیلش این بود که عموها و پسر عموم و برادر بزرگم عمر زیادی نداشتند.و من از روی جهل اینو خیلی تکرار میکردم غافل از اینکه دارم ناخودآگاه چه باور نامناسبی میسازم. بعد که با قوانین آشنا شدم بصورت ناخودآگاه هر بار که به قبرستان میروم افرادی رو پیدا میکنم که زیاد عمر کرده اند. مثلا مادر بزرگم 85 سال عمر کرده یا پدر خانمم 90 سال و بیشترین سن تو فامیل دورمان تا 95 سال هم داریم . یعنی من ناآگاهانه این باور رو در ذهنم با این نشانه ها که بازم بصورت ناآگاهانه تکرارشان می کردم خدا رو شکر اصلاح کرده ام. بخصوص دوره قانون سلامتی به من انرژی و سلامتی داده که میتونم باور کنم رکورد 95 سال هم میزنم خخخ و دو ساله که بیمه تکمیلی نگرفته ام و خدا رو شکررر سالمه سالمم . یه باور دیگه هم که کمکم میکنه در این مورد اینه که کوتاه قد تر ها بیشتر عمر می کنند خخخ.
…………………………………………………………..
این قسمت هم ان شاالله سعیده جان میخونه
رسید مژده که ایّامِ غم (دوری) نخواهد ماند
چنان نماندُ، چنین نیز نخواهد ماند
تا اسمت اومد این شعر اومد تو ذهنم. اینم بگم من مثل شما و حمید فارغ التحصیل 12 قدم نشدم که قرآنی برات جواب بفرستم ولی همینم با زبان شیرین خودمان پیامو میرسونه! این قدر این چند روز کامنت های عالی از بچه ها خوندم که باورهامو 1000 برابر قوی تر کرده که شرایط زندگی ما خییلی خییییییلی سریعتر از آنچه فکرشم بتونیم بکنیم یهو تغییر میکنه و نمونه اش هم همین تغییرات زندگی خودت تو این چند ماهه است. اینکه دو دو تا 4 تا کنیم و با عقلمون بخواهیم پیش بینی کنیم نتایجمان رو و اینکه هی بگیم پس کی؟ پس کو؟ … اصلا راه به جایی نمی بریم. باید باور کنیم که هر روز داریم به خواسته هایمان نزدیک و نزدیکتر میشیم و آنروز بسیار نزدیک است.
راجع به درس خوندن هم همون لحظه که گفتی کلی خندیدم. میدونی یاد دوران مدرسه و امتحانات افتادم. (من که گفتم تو کامنت ها تا قبل دانشگاه تعطیل تعطیل بودم. حساب کن سال چهارم تجربی بودم و سال کنکور که همه بکوب مشغول خوندن و کلاس تقویتی و تست زنی بودند و حتی دستشویی رفتن هم وقت تلف کردن بود برای عده ای. اونوقت من بوالله به محض رسیدن به مدرسه کتابهامو تو کشو میزاشتم و میرفتیم فوتبال و وقتی فوتبالمون تموم میشد که شیفت بعدی نه زنگ بعدی ها می اومدن یا شب شده بود و دیگه جلو پامونو نمی دیدیم و بعدش میرفتیم تمرین باشگاهی و مسابقات آموزشگاه ها. یعنی اصلا تو یه فاز دیگه بودم تازه شب یا صبح امتحان می پرسیدم فردا امتحان چی داریم و ازش میخواستم چند تا سوال یا مساله که فکر میکنه برای امتحان میاد بهم بگه تا بخونم و تو مسیر رفتن به مدرسه جوری کتاب دستم بود که هر کسی میدید میگفت آفرین این چقدر درسخونه! و به محض اینکه وارد مدرسه میشدم هم رفقام میومدن سمتم و میخواستند گپ بزنیم و منم میگفتم جون مادرتون با من حرف نزنید بزار این چن سوالو بخونم برگه رو حداقل سیاه کنم و اونهام میگفتند برو بابا کم بخون؛ خر خون!!! این داستان دوران تحصیل من بود. یادمه اون چن روز نمازهام اصلا ترک نمیشد. توکل به خدا که نگوو؛ گاهی حتی نماز شب هم بهش اضافه میشد و نگم که ایمان ازش موج میزد. طوری که در عوض اون چند روز نماز، با شجاعت میرفتیم برای تقلب کردن و توسل به امدادهای غیبی و تقاضای رخ دادن معجزات الهی از خداوند که یلا من دو روزه ایمان آوردم و مثل ابراهیم باید معجزه نشونم بدی! خخخ و معجزات خداوند هم این بود که با اختلاف کمی تو خرداد نذاشت که کاملا مردود بشم و رفتم برای وقت اضافه مرداد و شهریور و بعدش که این مسیر رو بوسیدم گذاشتم کنار و رفتم از اول راهنمایی تازه شروع کردم به درس خوندن) ولی نه فوتبال و شیطنت های آن دوران ما رو به جایی رسوند و نه درس خوندن و دانشگاه و استخدام و کارمند شدن. بلکه همین آگاهی ها و هدایتها و این استاد گرانقدر و این سایت الهی و این فرشتگان زمینی تازه یادمون داده که خدا کی؟! دنیا چیه؟ کی به کیه؟! و اینقدر تشنه ام که اگه میشد و میتونستم دوست دارم 24 ساعته شبانه روز رو تو سایت باشم. راجع به صحبت تون با فاطمه جان هم بگم که ممنون که یاد ما هم بودین و بقول حمید جان تا باشه ازین صحبت ها باشه. حالا درسته شماها یه چیزایی میگین که من بعدها متوجه میشم چی گفتین ولی اینو یه کلمه رو نتونستم تو بعضی کامنت های شما و بیشتر کامنت های حمید می بینم هضمش کنم و هر بار میخونم یجورایی حس خوبی نمی گیرم نمیدونم چرا؟! استاد هم تو 12 قدم یبار اینو گفت و راجع بهش توضیح داد. شاید دلیل تکرارش هم همین باشه. نمیدونم این با باورهای من در تضاده و شایدم من هنوز به اون سطح فرکانسی نرسیدم یا دلیلش ورودی های قبلی بدیه که دارم … اما میدانم که این یه چیز شخصیه و قطعآ بر خلاف من به شماها احساس خوبی میده. اینکه می گید «ارباب» منو یاد رابطه ظالمانه ارباب ها و برده ها میندازه. و چنین رابطه ای را در ذهن من تداعی میکنه که برایم دوستداشتنی نیست. درسته که ارباب جمع مکسره «ربّ» است. و این با باور خلیفه الله بودن انسان؛ جانشین خدا بودن انسان؛ خدا بودن انسان؛ خالق بودن انسان؛ تکه از وجود خدا بودن انسان … در تضاده و این نوع نگاه به من بیشتر قدرت میده و جلوه گر خدا برای من در هستی است. نمی دونم چرا اینو گفتم چون این مساله ربطی به شما و حمید نداره و قطعا هر کسی باوری رو بکار میبره در مورد خداوند که احساس بهتر و قدرت بیشتری رو بهش میده ولی از باب گفتگو و اینکه شاید برای دیگران هم مفید باشه اینو مطرح کردم. و به عینه تجربه کردم که بهترین مکان برای گفتگو کردن و ارتباط داشتن همین سایت الهی است. و به امید و یاری خداوند زمانی دور هم جمع بشیم یا گفتگو کنیم که دستمون پر باشه مثل استاد و چنین گفتگویی برایم زیباست. و خودم را می گویم فعلا سال ها باید مثل طفلی رشد کنم و بزرگ بشم تا بتونم با نتایجم حرف بزنم.
تصمیم گرفتم جواب کامنت های بقیه دوستان رو جداگانه بدم چون قطعآ در اینجا جا نمیشه. اینم بگم و از حضورتون مرخص بشم. دیشب داشتم در سایت فوتبال 360 برنامه ای با حضور دو نفر از فوتبالیست های خارجی سابق پرسپولیس رو می دیدم. و وقتی حرف از ان شاالله شد آقا هر دو متفق القول گفتند که ان شاالله در زبان مردم یعنی این اتفاق نمیته یعنی نه! مثلا میگند فردا میای بریم مثلا کوه میگه ان شاالله دیگه خودمون میدونیم این دیگه نمیاد و مجری هم اینو تائید کرد و کلی خندیدیم. ان شاالله که برا سعیده گفتم یاد دیشب که این برنامه رو دیدم افتادم و کلی خندم گرفت. به همین راحتی یکی از توحیدی ترین کلمات الهی به علت باورهای بدی که از جامعه دریافت کردیم تبدیل میشه به یک دروغ محترمانه!!! اینه تفاوت اینجا با جامعه و باورهای عامه. در پناه خدا باشید عزیزانم.یا حق
سلام به برادر عزیزم آقا اسدالله،از روشنی قلبم،با اشک ها روون…
البته مخلوطی از بوی مَن و وایتکس،نامبرده در حال پاکسازی خونه ی توحیدی جدیدشه…
دنبال چیز دیگه ای میگشتم و خدا آوردتم اینجا،گفت اینو بخون،این برای توعه…
خوندم و خوندم با چشم های نمدار و تا رسیدم به اسم خودم و این شعر دیگه اشک امونم رو برید.
رسید مژده که ایّامِ غم (دوری) نخواهد ماند
چنان نماندُ، چنین نیز نخواهد ماند
یادته داداش اسدالله؟شیفت شب icu بودم؟داشتم کامنتت رو توی دوره احساس لیاقت میخوندم،پاهام روی صندلی دیگه،دستم زیر سرم،تلاش میکردم خوابم نبره؟تا رسیدم به اسم خودم و تبریک تولدم مثل فنر از جام پریدم؟
شما همیشه منو سوپرایز میکنید،همیشه در بهترین زمان ومکان…
از خداوند سپاسگزارم که هربار با یک نوری سیاهی ها و ترس های دوربرم رو محو میکنه و میگه آروم باش….رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند…
میبینمتون….بزودی …شما و حمیدجان،فاطمه و داداش رسول…
چه جوریش رو نمیدونم …
اما قلبم میگه لحظه ی دیدار نزدیک است.
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ
اشک ها امون بیشتر نوشتن نمیده…
ازتون سپاسگزارم و قلب سلیمتون رو به الله مهربانم میسپارم،سایه تون بر سرخانواده ی قشنگتون مستدام
به امیددیدارتون در بهترین زمان و مکان
سلام و درود مجدد بر خواهر توحیدی عزیزم
سعیده جان امیدوارم این اشکهات همیشه از سر شوق باشه و شادی مفرط. این پیام ها رو از جانب خداوندی بدان که بقول پاکیزه حواسش به همه هست. اون خدایی که خیلی خیلییی خداست. اون گفت و من نوشتم. هر بار برایت. زمان و مکان و اون تعیین میکنه؛ اون تائید میکنه خواهر ما که کاره ای نیستیم. وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى من اگه به عقل ناقص خودم بخوام عمل کنم که اصلا در فرکانس دریافتشون قرار نمی گرفتی! اینهم لطف و بنده نوازی حق است که مرا لایق کرده گاهی پیامی را به بنده توحیدیش برسانم و حتی خودش می گوید چه بگویم و چه نگویم. اون پیام وسط راه برنامشو که با عقل من تنظیم شده بود بهم زد و گفت همینقدر کافیه؛ بقیه اش بمونه کامنت جدا. و به محض اینکه ارسال شد دیدم لایکتو خورد! من چکاره ام خواهر!!! همه اینها رو کس دیگه ای داره مدیریت میکنه که خیلی براش عزیزی. خوشا به سعادتت. من بودم که رو ابرا بودم. لایق شدن همینه. نوش جونت. این اول یه شکوه بزرگه. لذت ببر و با همین فرمان الهی جلو برو که همان جاده آسفالت صاف سرسبز وسط جنگل بسمت نعمت هاست. در پناه حق رفیق.یا حق
و خدای که به شدت کافی هست
خیلیییی کافی هست
خدای که یک ذره نور خورشید اش تمام جهان روشن میکند گرمایش تمام جهان گرم میکند
آیا خدا برای گرم کردن و روشنی قلب های ما کافی نیست ؟
خدای که از رگ گردن نزدیکتر هست
خدای که ما را برای خود آفرید دوست دارد ما سردرگم باشیم
خدای که روی ما غیرت دارد و این همه آیت برای شرک آورده که گفته غیر از من از کسی دیگری نخوایی من روی تو غیرت دارم تو فرزند من هستی تو وارث من هستی تو خود من هستی من نمیگذارم آب در دلت تکان بخوره فقط دل بده به من
خدای که میگوید فقط و فقط روی من حساب کن تا جهان و تمام وسایل بازی این جهان را فرش زیر پایت کنم
به یک شرط که به من توکل کنی
و به چیزی که نمیبینی ایمان داشته باشی
حس میکنم که خودش مینویسد
داداش اسداله عزیزم برادر زیبایم خیلیی دوستت دارم همیشه همیشه مثل قلب زیبایت زیبا مینویسی
من هیچی نمیدانم نه از قانون نه از خدا نه از جهان نه از خودم هیچی نمیدانم
و با تمام وجودم احساس میکنم که خیلییی نیازمند خدا هستم محتاج کمکش هستم و اگر خدا نباشد نفس هم نمیتوانم بکشم چی برسد به پیدا کردن مسیر و حرکت به سمت خواسته هایم
خداست همه کاره
خداست عشق
خداست هدایتگر
خداست حمایتگر
خداست بخشنده
خداست وهاب
خداست رفیق
خداست مهربان
خداست غنی
خداست یاری رسان
خداست نشان دهنده
میدانی یک چیزی میخوایم بنویسیم ولی در کلمات درست نمیشود
خدا کند درست بنویسم
وقتایی که ما تسلیم نیستیم و اعتماد نمیکنیم به اون جریان هدایت به اون انرژی که هر لحظه ما را هدایت میکند در حقیقت هم به خودمان هم به عشق خدا ظلم میکنیم
آخر چی کسی وفادارتر از خدا ؟
چی کسی عاشقتر از خدا ؟
چی کسی قدرتمندتر از خدا ؟
ما حمایت شده توسط خدا هستیم
ما هدایت میشویم توسط خدا
مگر من از این سایت از این قوانین خبر بودم ؟
شما خبر بودید
خدا هدایت مان کرد
خدا برای ما نشانه هایش را میفرستد
رفیق جان من از هدایت خدا هیچی نمیدانم
از نشانه ها هم نمیدانم
ولی یک جمله را با تمام قلبم حس میکنم با تمام وجودم درکش میکنم که خدا خیلیییییییییی خداست
خدا خیلییییی رفیق مهربان هست
و خدا خیلیییی حواسش به ما هست
که سوت زنان برویم سمت خواسته های مان
میدانی این چند روز من میگم زهنم آرام میشود دوباره شروع میکند باز من یک کاری میکنم دوباره احساسم خوب میشود باز میبینم حالم بد میشود
دیگر اشکم آمد که خدایاااا چی وقت ؟
بیبیییین خدایااا یک تغییری بیار که من حسش کنم که واقعا زنده گیم تغییر میکند ( مثلا مثل این که به دارمد برسم یا یکباره مهاجرت کنم و و عجله ) در حالی که از نگاهی شخصیتی بی نهایت تغییر کردیم ولی بازم زهنم شروع میکند اینا چیست اینا چیست ؟
در حالی که به خوبی درک کردیم که مهمترین چیز تغییر شخصیت هست ولی امان از زهن چموش
میدانی حقیقت حرفم کجاست رفیق ؟
اینکه جریان هدایت خیلییی حواسش به ما هست
به اینکه امید داشته باش ایمان داشته باش
توکل کن
و نشانه ها را می فرستد
کم نیار
حمایت شده هستی درست میشود خداست
هدایت هایش را میفرستد
تو در حال پیشرفت هستی و همه چیز در حال بهتر شدن هست
زنده گی در حال بهتر شدن هست
میدانی من از کمنت شما در اینجا هیچ خبری نداشتم هیچ اصلا خبری نداشتم نه ایمیلی برایم آمده
ولی خدا دعوتم کرد تا بیایم بخوانم و به خودم ظلم نکنم به اون عشق بدون قیط وشرط خدا نسبت به خودم ظلم نکنم
چی هدایتی زیبا
به خدا این جهان خیلییی قشنگ توسط خدا هدایت میشود
چقدرررر این خدا قدرتمند هست
الهی که خدا درکی از بزرگی اش برای ما عطا بکند
اون زمان درخواست های ما هم عوض میشود
از خدا غیر خدا را خواستن ظن افزونیست و کلی کاستن
خدا هست و هدایت میکند
در حضور خدا هستیم
ما در حضور خدا هستیم
خدای که رب هست و همه چیز مهیا هست
ما توسط خدا خوانده شدیم به این جهان
اون ما را فرستاده این جا
حالا قدرت حمایت ما را ندارد ؟
خنده دار نیست
یک پدر که مخلوق خداست تا زمانی که زنده هست سعی میکند که برای فرزندش همه چی مهیا کند فرزندش را در خدا توانش حمایت کند حالا بیا و این را ضرب در میلیارد کن که ما توسط خدا حمایت میشویم
او بیشتر از ما موفقیت ما را میخواهد
جهان به ما ضرورت داشته که خدا ما را افریده
افرینیشن ما بی دلیل نیست
جهان به ما احتیاج داشته برای گسترش جهان خدا ما را انتخاب کرده
ما نظر کرده خدا هستیم
ما حمایت شده توسط خدا هستیم
همه چیز عالی میشود
همین شعری که برای سعیده نوشته بودی خواندم قلبم باز شد هدایت خدا را احساس کردم
و این قسمت کامنتت
شرایط زندگی ما خییلی خییییییلی سریعتر از آنچه فکرشم بتونیم بکنیم یهو تغییر میکنه و نمونه اش هم همین تغییرات زندگی خودت تو این چند ماهه است. اینکه دو دو تا 4 تا کنیم و با عقلمون بخواهیم پیش بینی کنیم نتایجمان رو و اینکه هی بگیم پس کی؟ پس کو؟ … اصلا راه به جایی نمی بریم. باید باور کنیم که هر روز داریم به خواسته هایمان نزدیک و نزدیکتر میشیم و آنروز بسیار نزدیک است.
از خدا خودش را برایت میخواهم
عرق ارامش و نور الهی باشی برادرم
سلام به مرد توحیدی وسخت کوش
چقدر لذت بردم از کامنت شما و سعیده جان وحمید جان
چقدر نوشته هایتان درس داشت اصلا خودش یه دوره به حساب میاد ماشالا به هر سه شما
منم امروز سر کار زود کارهام را انجام دادم و2 ساعتی مشغول خواندن کامنتها بودم کامنت عالی سعیده جان ونتایج عالیش وچقدر به این دختر افتخار کردم
کامنت حمید حنیف که عالی بود آقا رضا عطار روشن که دیگم نگم چقدر با ایمان قوی وبا عمل نتایج فوقالعاده گرفتن وشما برادر عزیزم که واقعا محشرید موقع نماز چقدر خدارا، شکر کردم از بودن در این سایت از آشنایی با استاد عزیز وبچه های سایت
چقدر همگی حالمان خوب میشود با آمدن در این سایت
چقدر خوشحالم که شاگرد این دانشگاهم درس یاد میگیرم ودر کلاسی هستم که شاگردان نمونه ای همچون شما دارد ومنم از شماها یاد میگیرم ایشالا همیشه موفق باشید واز نتایج عالی تان بنویسید تا ما هم از شما الگو بگیریم قدمهای محکم تر برداریم بیاییم از نتایجمان بنویسیم به همتان افتخار میکنم در پناه حق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
الم نشرح لک صدرک
ووضعنا عنک وزرک
الذی انقض ظهرک
ورفعنا لک ذکرک
فان مع العسر یسرا
ان مع العسریسرا
فإذا فرغت فانصب
و الی ربک فارغب
سلام به سعیده خانم توحیدی و نورانی
سلام به خانواده توحیدی سایت استاد عباس منش
سلام به استاد عزیزم استاد عباس منش
خدا را سپاسگزارم بابت این پناهگاه امن و مامن توحیدی
که تا به هم میریزم خدا با این سایت و با این دوستان، آرامش را بهم بر میگردونم و باهام حرف میزنه و با فایلهای به وقت استاد عباس منش اطمینان قلبی برام حاصل میکنه
سعیده خانم خیلی بابت موفقیتهات خوشحالم، الحق که شایسته بهترین ها بودی و شدی
اگه از من که سالهاست دارم قرآن میخونم بپرسن دلنشین ترین آیات قرآن چیه؟ بدون مکث میگم آیات سوره های ضحی انشراح
این آیات دقیقا موقعی نازل شدن که مدتی بود وحی بر پیامبر نازل نشده بود و این موجب تمسخر کافران شده بود و خداوند در بهترین زمان و مکان این سوره ها را نازل کرد
آیا ما به تو شرح صدر ندادیم؟
و بار سنگین را از دوش تو بر نداشتیم؟
و نام تو را بلند آوازه نکردیم؟
باری که پشت تو را میشکست
پس با هر سختی، آسانی هست
قطعا با هر سختی آسانی هست
پس هنگامیکه فارغ شدی به کار دیگر بپرداز
و بسوی پروردگارت مشتاق شو
میبینی سعیده خانم چه کرده این خدا با پیامبرش؟
میبینی چه سکینه و آرامشی خدا به پیامبر داده؟
و میبینی با تو چه کرده؟
چقدر حال پیامبر بعد این سوره دیدنی بوده ، چه انرژی گرفته، چقدر…
و چه حال دیدنی شما داری
چه حالی داره وقتی تو اون شرایط سخت خدا بگه ان مع العسر یسرا
و تو اون شرایط ببینی که: فنیسره للیسری
مگه میشه خدا را داشت و غم داشت؟
الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون
مگه میشه خدا را داشت و درمانده بود؟
مگه میشه خدا را داشت و تنها بود؟
مگه میشه خدا را داشت و کار سخت باشه؟
مگه میشه؟ مگه داااااریم؟
نوشتم و نوشتم نوشتم که فقط ذهنم کنترل بشه، نوشتم که بقول استاد جان، چکشی به این باورها و سدهای ذهنی زده باشم تا کم کم بریزه و قلبم خدایی بشه
استاد جان بی نهایت ازتون سپاسگزارم و به حکم من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
از شما سپاسگذاری میکنم تا از خدای خوبمم سپاسگزاری کرده باشم
سعیده جان ان شا الله بزودی مصداق آیه زیبای
((و لسوف یعطیک ربک فترضی)) بشی
در پناه حضرت حق باشی
به نام خدای مهربانم
به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را
خدای که نور زمین و آسمان هاست
خدای که بهترین رفیق و هدایتگر ما ها هست
خدای که روزی دهنده هست
خدای که آسان میسازد
خدای که راه نشان میدهد
و خدای که هیچ وقت دست بردار از بنده اش نیست
خدای که بهترین رفیق هست
خدای که هر لحظه حواسش هست
سلامممممم سعیده جانم
سلامممم عشق خاص خدا
سعیده عزیزم از روزی اول که وارد سایت شدم کمنت هایت را میخواندم میگفتم خدایاااااا میدانم برای منم میسازی میدانم تو خدای ناممکن ها هستی و بهترین ها را وارد زنده گیم میسازی و این ایمان هر روز قوی تر میشود با خواندن کمنت هایت عزیزم که خدا همه چیز میشود همه کس را خدا خلف وعده نمیکند خدا کارش را درست انجام میدهد
خدای که در خواب در بیداری در کار در هر حالت به دقیق ترین شکل ممکن نفس مرا میکشد قلب مرا میتپد انجام دیگر کار ها جوک هست
آمدم تحسینت کنم
آمدم بگویم نوش جانت نوش جانت این همه آسانی
آمدم بگویم نوش جانت کار عالی که داری
آمدم بگویم نوش جانت زیبایی ها کیش
سعیده عزیزم بی نهایت با جان و دلم تحسینت میکنم
ایمان که خدا برایت ساخت تحسین میکنم
تک تک عمل هایت را تحسین میکنم
درکی که از قرآن پیدا کردی تحسین میکنم
کار کردن با عشق روی باور هایت را تحسین میکنم نازنینم
سعیده جان دوستتتتتت دارم و در آخر خدایت را هم تحسین میکنم که خیلییی خوب و عالی بلد هست خدایی کند
خدایش بهترین خدا هست
الهی کروررررر کروررررر شکرت
به نام خدایی که می خواند مرا
سلام به سعیده عزیزم
این سومین کامنت امشب من هست من تازه تونستم کلیپ استاد رو تماشا کنم و نت به یاری ام آمد
خواستم کامنت بذارم برای استاد از باورهایی که با من عجین شدن و با همه قلبم باورشون کردم و به راحتی توی زندگیم اتفاق می افتند
اما قبلش کامنت شما رو دیدم
بسیار خوشحال شدم بسیار شادمان شدم تحسینتون میکنم
شما استمرار داشتید در هر شرایطی و الان نتایج تصاعدی خواهید گرفت و این گوارای وجود با ارزش و گرانبهایتان باد
بانوی توحیدی و دوست داشتنی
الگوی یک زن موفق
برایتان بهترین ها رو آرزومندم
من اینجام توی سایت استاد شاید هنوز در مدار کامل با استاد دوره ها و سخنان نباشم اما آنقدر می مانم و کامنت میخوانم و مینویسم تا هم مدار بشم تا بزرگ بشم.
استادم و عزیزی ک میخوانی
باورهایی که از بچگی به من همیشه گفتن و خیلی به رشد من کمک کرده
همیشه میگفتن مریم دستش خوشمزه است یعنی هر چی بپزم مزه اش عالی میشه
و این باور اینقدر تکرار شده ک واقعا گاهی خودم از طعم غذاهام شوکه میشم غذا رو خلق میکنم
هر غریبه و آشنایی حتی غذاهای الکی و دم دستی که میپزم به شدت تعریف میکنن حتی میگن من تخم مرغ ساده هام هم طعمش متفاوته
این برای من شده یک باور ک با هر چیزی میتونم اشپزی کنم توی هر شرایطی غذام خوشمزه میشه
و واقعا هم اتفاق می افته
باور دیگ ای که خیلی بهش ایمان دارم من هر کاری رو ک شروع کنم فقط کافیه ی مدت کوتاه بهم زمان بدن که اون کار رو یاد بگیرم نتیجه رو جوری رقم میزنم که تا اون زمان هیچ کس نتوانسته باشه چنین کاری رو انجام بده یعنی الآنم که دارم دنبال علاقه مندیم و شغل میکردم که پول بسازم همش میگم خدایا سپاسگزارم که این استعداد و هوش رو در من قرار دادید این خلاقیت رو که فقط کافیه روند کار رو یاد بگیرم نتیجه همه رو شگفت زده خواهد کرد
من میدونم تمام اینها اعتبارش از وجود خداوندم و به خاطرش همیشه خدا رو شکرگزارم ولی چون استاد فرمودند باورهای قدرتمند کننده رو بنویسید با شوق بسیار دارم مینویسم
باور دیگ ای که سالها به من کمک کرده که ناامید نشم حتی ژ
زمانی که نازیبایی بوده این موردی که همیشه مامان بهم میگفتن و به همه میگفتن
که من دختر بسیار خوش قدمی هستم من هر جا برم آبادانی خواهد بود
هر جا برم اونجا اتفاقهای خوب میفته و حال همه کنار من خوبه
اینو با تمام وجود درک کردم مسافرت رفتم مدرسه رفتم پیش صاحبخانه نشستم جلسه رفتم سرکار رفتم همه میگن مریم که هست اینقدر شادی و نشاط داره و پرانرژیه و مثبت که خدا میدونه بعدش همه منو با شادی و بوسیدن ازم جدا میشن و از بودن با من لذت میبرن خدایا شکرت این ها همه لطف و عنایت توست
وقتی وارد یک مغازه میشم مغازه ای که طرف خسته نشسته هیچ مشتری ندارد اینقدر شلوغ میشه که دیگ خودمم باید هی بگم عاقا من اول اومدم
هذا من فضل ربی
ولی باورهای محدود کننده زیادی دارم امشب چند مورد در کامنت های قبلیم گفتم نمیخوام تکرارشون کنم ولی میدونم که باید بکشمشون بیرون از ذهنم بیارم جلوی چشمم بگم چرا چطور برای چی
و بعد برای ذهنم دلیل و منطق بیارم بگم ببین این باورها اشتباهه غلطه
باورهای درست جایگزین کنم تا نتایجم بزرگ بشه تا ثروت بیاد توی زندگیم
عزیزان سعیده دوست داشتنی منتظر عجیب ترین اتفاقاتی هستم که رقم میزنید تا بشه چراغ راه من که ببین میشود و منم میتوانم
من عاشق کیش هستم هنوز محقق نشده بیام جزو خواسته هام هست
به لطف الله خواهم رسید
استادم نفستون حقه وجودتون حقه خدا رو شکر که شما عزیز دل رو دارم
مریم بانوی عزیزم از شما هم سپاسگزارم که قدرتمندترین زن هستید به نظرم و من تحسینتون میکنم
عاشقتونم در پناه الله باشید
در پناه الله مهربان باشید.
در پناه الله باشی
به نام خدای بزرگ و با رحم
خدای که بهترین پاداش دهنده گان هست
سلامم دوباره عزیز جانم
سلامممم از نور قلبم به روشنی قلبت نازنینم
سعیده عزیزم امروز این سوال به قلبم الهام شد تا از خودت بپرسم
سعیده جان من چند ماه هست که دنبال شغل دلخواه خودم هستم
من دوست دارم مجری شوم
شبکه که دوست دارم در آن کار کنم عاشقش هستم سال های سال هست که این خواسته را دارم
موقعیت اش هم میدانم
پیش از آشنایی با این مباحث چند بار تا دم درش رفتم
میدانی حتی دو سال پیش تا مصاحبه هم رفتم چون مصاحبه ام عالی نبود و من پر از شرک غرور و حال بد بودم مصاحبه درست نشد و هیچ اطلاعی حاصل نشد
حالا هم خیلیی در باره اش نوشتیم
شکرگذاری میکنم
جمله تاکیدی نوشتیم روی قفل موبایلم با عکس اون کار گذاشتیم
حتی عکس های خودم را ساختم و این کار ها را کردم
نمیدانم هیچ اثری نمیبینم
خودت چگونه نوشتی از ویژه گی های کارت ؟
چگونه ویژه گی های کاری را که دوست داشتی نوشتی ؟
چگونه کاری را که نه دیده بودی و نمیدانستی تجمسش میکردی ؟
چگونه الهامات متوجه شدی
میدانی هر روز از خدا درخواستش را میکنم
یکبار حس کردم که باید یک کتاب را بخوانم کتاب آیین سخنرانی از دیل کارنگی را ولی میدانی با شور شوق نمیخوانم چون میگم این کتاب که به درد نمیخورد
واقعا نمیدانم چی کارش کنم ؟
حتی نمیدانم ترمز دارم یا نه ؟
اگر دارم ترمزم چیست ؟
خیلییی عاشق این کار هستم و خیلییییییی خیلیییی دلم میخواهد صاحب درآمد شوم مستقل شوم
هر روز دفتر بروم و با عشق و اشتیاق پیشرفت بکنم و روزی موفقیت های جهانی کسب بکنم
رفیق جان میشود از همان عملکردی که انجام دادی یک گوشه اش را برایم بنویسی تا الگویش را بگیرم و منم انجام بدم
دوستتتتت دارم
قلب های فراوان رنگی تقدیمت
بوس بوس بوس
پاکیزه ی عزیز و نازنینم سلام به روی ماهت
ازت سپاسگزارم که هربار یک نقطهی آبی دلچسب برام میفرستی،قلب مهربونت رو میبوسم.
الان که دارم برات مینویسم تازه از محل کار برگشتم،پخش شدم روی مبل زیر کولر،از اسپیکر خونه هم آهنگ شاد معین داره پخش میشه،منم و خدا تنهای تنها …
جدیدا اسمشو گذاشتم هم خونهی قشنگم،من و هم خونه م باهم تقسیم کار کردیم،لذت بردن و شاد بودن و کنترل ذهن و عمل صالح انجام دادن از من،مدیریت بقیه کارها با اون …
اتفاقا خیلیم استقبال کرد ازین تقسیم عادلانه :))))
ارباب دیگه ،من بنده م ،اون ارباب
اون قدرتمند و ثروتمند و صاحب و مالکه،منم که ضعیف و فقیرم و صاحب پوست هسته ی خرما هم نیستم :)تازه قدرت خلق یک مگس رو هم ندارم ،دیگه چه انتظاری از منه؟
ولی ازون خییییییلی انتظاره!مطمئنم کارش رو درست انجام میده !
خلاصه این یک اعلام موقعیت از من،الهی که توهم هرجا هستی حال دلت عالی عالی عالی باشه .
پاکیزه جان،یک همچین سوالی رو یکی از بچه ها توی دوره روانشناسی ثروت ازم پرسید و سعی کردم در حد توانم جواب بدم،امیدوارم الآنم خدا بهم کمک کنه ،با نوشتن پاسخ برای شما ،خودم آگاه تر بشم.
بِببین من ازون دسته آدم هایی بودم که نمیدونستم دقیقا به چی علاقه دارم،و دنبال علاقه م میگشتم،اما اینکه پرستاری علاقه ی من نیست رو کاملا میدونستم .
پس کاری که میدونستم باید انجام بدم رو با قدرت انجام دادم و از کارم انصراف دادم.
استاد میگه مهم نیست چقدر مسیر رو اومدی ،اگر اشتباهه باید بپذیری و استاپ کنی.
قدم اول رو طبق الهاماتم انجام دادم،بعد اومدم ویژگی های مثبتم و توانایی هام رو نوشتم و تقریبا در هفته چندبار میخوندمش،و بعد طبق اگاهی های قدم ٧جلسه٣:
اومدم برای خدا نوشتم ،من توانایی هام اینه ،استعداد هام اینه ،ویژگی های شغل درخواستیمم اینه ،بدون اینکه به هیچ پیش فرضی بچسبم میخوام تو منو هدایت کنی به مسیر درست .
استاد تو همون جلسه میگه :ما یکسری خواسته داریم به خدا میگیم مارو هدایت کن،دیگه به ما ربطی نداره اون بیرون چه خبره،اصلا کار ما نیست،باید بپذیریم یک جریانی هست که داره مارو هدایت میکنه،نه مارو کیهان رو داره هدایت میکنه ،اون میدونه و اون آگاهه و تنها کسی که میتونه مارو از مسیری به خواسته هامون برسونه که بهترین مسیره
باید ویژگی خواسته هامون رو مشخص کنیم و اجازه بدیم جریان هدایت حرکت کنه،نباید به یک موقعیت خاص بچسبیم و بگیم الا و بلا فقط ازین طریق،اگر داری روی باورهات کار میکنی ولی به پیش فرض هات چسبیدی،تو یک گاری سنگین به خودت بستی،داری حرکت میکنی،داری پیشرفت میکنی اما پدرت داره درمیاد،پوستت داره میشه،ولی من چه پیشرفتی رو میخوام؟من میخوام توی مسیر لیز بخورم لذت ببرم و به خواسته هام برسم،من میخوام روی دوش خدا بشینم،اگر میخوام روی دوش خدا بشینم باید اجازه بدم،نه هی بزنم پس کله ش نه ازینوری نرو،ازونوری برو
پاکیزه ،من صد هزار بار این صحبت های استاد رو با جانم شنیدم و این جریان هدایت رو باور کنم ،من تموم ورودی هام رو کامل بستم،کل تمرکزم روی دوره های استاد بود و همزمان روی روانشناسی ثروت کار میکردم،وقتی اتفاقات افتاد و بهم الهام شد برو کیش !
من بهش نگفتم چرا کیش؟
من گفتم چشم!
وقتی از دستان خداوند پیغام رسید که هرشغلی که فلان آدم گفت شغل توعه،من نگفتم چرا این شغل ؟گفتم چشم!
وقتی بهم گفت بی خونه و بی بچه بزن برو ،من نگفتم سخته نمیشه ،گفتم چشم!
چرا گفتم چشم؟
چون باور داشتم حرفای استاد رو ،چون میدونستم باید بزارم جریان هدایت حرکت کنه و منو به مسیر خواسته هام برسونه ،من باور کردم خدا خیلی بهتر از من میدونه چی برای من خوبه،من پذیرفتم که هیچی نمیدونم و اون همه چیز میدونه و من باید فقط توکل کنم !
این چَشم گفتن های چِشم بسته ،کار راحتی نبود،اما نتیجه ای که ایجاد کرد رو من توی رویامم نمیدیدم.
من آدم مومنی نیستم اما الان میتونم بگم یک قطره از آیه الذین یومنون بالغیب …یعنی چی !
الان میتونم یکم بفهمم استاد میگه باید پارو نزد وا داد یعنی چی …
یک نکته ی دیگه اگر فکر میکنی به مسیری علاقه داری ولی حتی حاضر نیستی یک کتاب براش بخونی ،بهش شک کن!چون اگر علاقه توی کار باشه شما مثل استاد نه یک کتاب،که پونصدتا کتاب میخونی !
من خودم یک زمانی فکر میکردم به ادیتور شدن علاقه دارم یک میلیون هزینه هم کردم دوره خریدم،یک جلسه ش رو هم نگاه نکردم!این یعنی من به ادیت کردن علاقه داشتم اما رسالت من نبود!وگرنه باید دوره رو شخم میزدم از همون روز اول …
درهر صورت برای هرخواسته ای که داری ویژگی هاش رو مشخص کن و دست خدا رو باز بزار تا هدایت کنه،یادت باشه به محض درخواست تو،این جریان شروع میکنه به حرکت کردن …ولی تو باید بزاری ….تو باید اجازه بدی …نباید بچسبی به خزه های کف رودخونه…
باید پارو نزد،وا داد،باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست،به هرجا برد بدون ساحل همونجاست
به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را
خدای که نور زمین و آسمان هاست
خدای که بهترین هدایت کننده گان هست
خدای که خیلییی زیبا بلد هست خدایی کند
خداییی که خیلیی خداست
خدای که یک ستاره هست
خدای که یک حشره هست
خدای که انرژی هست
خدا من خدا تو
خدا آگاهی کل هست
خدا خیلییییی قدرتمند هست
خدای که همه چیز خودش هست
خدا اون چیزی میشود که تو میخواهی خدا همه چیز هست
خدای من کروررر کررررورر شکرت
سلامممم سعیده عزیز و دوست داشنتی
رفیق جان صدای مرا میشنوی از کابل زیبا شهر عشق صفا و صمیمیت
صدای مرا میشنوی از اطاق زیبایم که پر از عشق هست پر از ارامش هست برایم
محیط زیبا و ایزوله من
عزیز دل ها نازنینم همین حالا آسمان خدا غرق زیباییی هست
قلب من پر از عشق خداست
بهترین احساس جهان را دارم
خبرت هست که از خوبی خود بی خبری ؟
بخدا خوبتر از خوبتر از خوبتر هر خوبتری
سعیده جانم تشکرررر که برایم نوشتی
تشکر که این قدر زیبا نوشتی
چند بار میخوانم تا با تمام وجودم درکش کنم و عمل کنم
نمیدانم هیچی نمیدانم سعیده
فقط از خودش میخایم که هدایتم کند
میدانی من با تمام وجودم ایمان دارم که تحت نظر خود خدا هستم
و خیلیییی حواسش به زنده گی من هست
به پیشرفت من هست
به موفقیت من هست
با تمام وجودم ایمان دارم در حال ساختن شخصیت من هست
در حال ساخت زیر بنا های زنده گیم هست
ایمان دارم خدا میسازد
حتی اون چیزی را که نمیدانم برایم میگوید هدایتم میکند
من به خدا ایمان دارم
خودش اینجا آورده خودش هم وکیل من هست
من که چیزی را بلد نیستم
من خیلییی محتاج خدا هستم
او وکیل و سرپرست من هست
باید خودش برایم بسیار چون ریس من اوست
و سپردیم برای خدا
اراممممممممممم تا زمانی که فرمانش بیاید
چون فقط فرمان او جاری هست میان آسمان ها و زمین
سعیده عزیزم صورت ماهت را میبوسم نازنینم
تشکرررر که با صبر و حوصله با عشق مینویسی
خیلیییی دوستت دارم رفیق جان
بوس به صورت ماهت
الهی که در همین روز ها نیلا و نیکا را سخت ومحکم در آغوش بیگیرید
نازنینم
ما خدا را داریم و پرچم ما همیشه بالاست
بالایی بالاییی بالااااااا
هورااااااااااااااااااااا هورراااا
بوس بوس بوس
سلام و ادب فراوان به سعیده خانم توحیدی
و سلام و سپاسگذاری فراوان به استاد عباس منش عزیزتر از جان
و سلام به همه دوستان توحیدی عزیزم که در مسیر رسیدن به الله در حال شتاب و سبقت گرفتن هستید که بقول قرآن (وَ سارِعُوا اِلی مغفرهٍ مِن رَبِکُم و جَنَّهٍ عَرضُها السماواتُ و الارضُ اُعِدَّت لِلمتقین : و بشتابید به سوی مغفرت پروردگارتان و بهشتی که پهنایش به اندازه همه آسمانها و زمین است و برای متقین (کنترل کنندگان ذهن)فراهم شده است))
سعیده خانم : بی نهایت از پاسختون به خانم بارکزی لذت بردم و خداوند را سپاسگزارم که این کامنت شما برای من کلی درس داشت.. خدا را سپاسگزارم که این خواسته را خانم بارکزی مطرح کرد تا با پاسخ زیبا و الهی شما منم بهره ببرم….
من با اجازه شما قسمتی از پاسختون را برای خودم ویرایش کردم و اینجا مطرح میکنم تا اول برای خودم اول تکرار بشه و دوم دوستانی که احیانا کامنت منو میخونند یه بار دیگه به جواب زیبای شما پی ببرن:
من کامنت دوستان را که میخونم نکات برجسته ش را در یک فایلی کپی میکنم و بعدا میخونم و با صدای خودمم ضبط میکنم تا بیشتر به عمق جانم بشینه
اما پاسخ شما:
بِببین اگه ازون دسته آدم هایی هستی که نمیدونی دقیقا به چی علاقه داری، و دنبال علاقه ت میگردی،و میدونی شغل فعلیت مورد علاقه ت نیست :
اول) کاری که میدونی باید انجام بدی رو با قدرت انجام بده
استاد میگه مهم نیست چقدر مسیر رو اومدی ، اگر اشتباهه باید بپذیری و اِستاپ کنی.
دوم) بیا ویژگی های مثبتت و توانایی هات رو بنویس
سوم) در هفته چندبار بخونش
چهارم) بیا برای خدا بنویس که من تواناییهام اینه ،استعداد هام اینه ،ویژگی های شغل درخواستیمم اینه ،بدون اینکه به هیچ پیش فرضی بچسبم و میخوام تو منو هدایت کنی به مسیر درست
پنجم) باید بپذیری یک جریانی هست که داره تو رو هدایت میکنه،نه تو رو، کیهان رو داره هدایت میکنه ،اون میدونه و اون آگاهه و تنها کسی که میتونه تو رو از مسیری به خواسته هات برسونه که بهترین مسیره
ششم) اجازه بدی جریان هدایت حرکت کنه، نباید به یک موقعیت خاص بچسبی و بگی الا و بلاّ فقط ازین طریق، اگه داری روی باورهات کار میکنی ولی به پیش فرض هات چسبیدی، تو یک گاری سنگین به خودت بستی و داری حرکت میکنی، داری پیشرفت میکنی اما پدرت داره درمیاد، پوستت داره کنده میشه
هفتم) باید روی دوش خدا بشینی، و اگه میخوای روی دوش خدا بشینی باید اجازه بدی، نه اینکه هی بزنی پس کله ش که نه ازینوری نرو، ازونوری برو
هشتم) ورودیهات را کامل ببند و تمرکز کن روی دوره های استاد
نهم) بپذیر که هیچی نمیدونی و اون همه چیز میدونه و تو باید فقط توکل کنی !
دهم) اگر فکر میکنی به مسیری علاقه داری ولی حتی حاضر نیستی یک کتاب براش بخونی ، بهش شک کن! چون اگر علاقه توی کار باشه شما مثل استاد نه یک کتاب،که پونصد تا کتاب میخونی
اگه داری روی خودت کار میکنی ، لذت بردن پایه و اساس زندگی آینده ی تو خواهد بود
استاد جان تحویل بگیر شاگردان ممتازت رو که دارن چه میکنند
بقول عادل فردوسی پور (البته با کمی دستکاری از طرف خودم…خخخخ) چقققققققققدر خوبییییییین شما
سعیده خانم ….خواهر توحیدی عزیزم … سرعت رسیدنت به خدا داره میرسه به سرعت موشک و ما اون پایین مایینا نظاره گر این سرعتیم
سخت ترین قسمت ماجرا اینه که علاقه به شغلی نداری و مال اون شغل نباشی ولی صادقانه و با نهایت تلاشت در اون شغل کار کنی و کنترل ذهن داشته باشی تا خداوند به وقتش به یه شغل و مکان بهتر هدایتت کنه …
اینکه در سخت ترین شرایط شغلی در آی سی یو باشی و هر روز آماج سخت ترین و دلخراش ترین تصاویر و صحنه ها باشی و بتونی ذهنت را کنترل کنی … به خدا سخته …
اینکه ایمان داشته باشی این شرایط اینطور نمیمونه… این درس ایمانه برای من که ببین سعیده چجوری ایمان داشت به خدا و خدا اونو رو دوش خودش نشونده و داره میبرتش به زیباترین و بهترین جاها …
اینکه اجازه بدی خدا هدایتت کنه تو اون شرایط و بدونی عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم
و این میشه که خدا میاد و خودش مدیر زندگیت میشه … سپر بلات میشه و میگه برین کنار …این با منه
خییییلی فرسنگها فاصله ست بین حرف و عمل …
سعیده خواهر عزیزم ازت ممنونم که میای و تجربیات و دست یافته های الهیت را با ما به اشتراک میذاری و چراغ راه میشی و امید را در وجود ما زنده نگه میداری
راستی یکه به دو کردنهات با حمید امیری عزیز هم خیلی برام قشنگ و جذابه… کلی میخندم و کیف میکنم که دو دانشجوی ترم بالای توحیدی اینقدر خوبن اینقدر قشنگ شوخی میکنن که حتی شوخیاشونم درس داره
و اینطور که از حرفهات فهمیدم و البته از کامنتهای حمید عزیزم که مرتب میخونم فهمیدم، حمید جان خودش یه دریاست و یه استادیه برا خودش اما رو نمیکنه
در اخر کلامم
از خداوندم سپاسگزارم که دوباره یه سفره توحیدی پهن کرد و ما رو نشوند سر این سفره
از همه شماها سپاسگزارم
و مجددا از استاد عزیزم سپاسگذارم که اینقد خوب غذای روح ما را تامین میکنه
سلام به برادر عزیزم آقا مجید
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت و ثروت الله به جسم و جان و روح توحیدی عزیزتون
نقطهی آبی توحیدی شما،دربهترین زمان و مکان به دستم رسید و با جمله به جمله ش نور الله رو نوش جان کردم.
خاصیت قوانین قرآنی اینجوریه،مهم نیست چقدر میدونی،هرچقدر میدونی بیشتر تشنه میشی،بیشتر میخوای بفهمیش،به الله قسم هر نکته ای که از حرفای من نوشتید رو جوری خوندم که انگار اولین بار دارم میشنوم و میخونم نه اینکه اینا نکته برداری شما از حرفای من که اونم خلاصه ای از آموزش های استاده نه!من اینارو نوری از طرف خدا میبینم که داره هربار مسیر توحیدی من رو رگلاژ میکنه!
همین امروز صبح دوباره نشستم ویژگی های شغل درخواستیم و رابطه ای که میخوام و زندگی ای که میخوام رو نوشتم !برای چندمین بار !
نه برای اینکه خدا یادش میره نه،برای اینکه من از مسیر خارج نشم،برای اینکه تمرکزم رو روی اصل حفظ کنم ،برای اینکه فارغ اینکه اون بیرون چه خبره،من یادم باشه از چه مسیری حرکت کردم و مسیر درست رو ادامه بدم.
من هرروز و هرروز تموم تلاشم رو میکنم که به خدا یادآوری کنم من هیچی نمیدونما،تویی که میدونی ،من هیچی بلد نیستما،تویی که بلدی،فکر نکن الان اومدم کیش و توی این شرکت دارم کار میکنم دیگه تموم شد رفت ،نهههه من هر ثانیه هرثانیه به هر خیری که برام بفرستی فقیرم،این جا تازه اولشه،اینجا تازه شروع داستانه،اوضاع ازینم باید بهتر بشه،ازین کار راحت تر،ازین درآمد بیشتر ،ازین توحیدی تر،ازین لذت بخش تر ….
امروز براش نوشتم ببین من بنده ی ضعیف و فقیر و ناچیزی که مالک پوست هستهی خرما هم نیستم و قدرت خلق یک مگس رو ندارم تویی که مالک و مربی این جهانی و قدرت دست توعه،طبق قانون ادعونی استجب لکم،من از تو میخوام توهم اجابت میکنی،مگه نگفتی هرکسی غیر از من رو بخونید بیچاره ی عالمید،مگه نگفتید فقط از من بخواید من بهتون میدم خوبشم میدم؟خدایا من سلیمان نیستم،من سعیده م،بچه پرو تر از سلیمان ،ازت ثروت و ملک و خوشبختی میخوام که حتی به سلیمان هم ندادیش،چرا؟چون انک انت الوهاااااب !پس بسم الله ،بوس به کله ت بیا وسط،این پیک رو هم خودت ردش کن!
اینجوری که من هرروز دارم زیر این فشار ذهن دووم میارم،از توانایی های من نیست اصلا ،از توانایی های خدای منه،الان که دارم براتون مینویسم وسط حال خونه روی یک تیکه فرش پخش شدم:))) چون خونه هنوز مبل نداره،هنوز یک دونه بالشت هم نداره،پنجره ش پرده نداره،امروز باید زنگ بزنم کیش گاز برام کپسول بیارند،برم آب آشامیدنی بخرم و به این فکر نکنم چه جوری تا خونه بیارمش،ضمن اینکه بعد نوشتن این تلگراف باید دستکش و مَن و وایتکس به دست بیفتم به جون سرویس بهداشتی وسرامیک های خونه و آشپزخونه …
ولی میگم آخ جون میتونم همزمان به صدای استاد هم گوش بدم ،اخ جون فردا قراره دخترام بیان چند روز بمونن،اخ جون قراره همراه خودشون خیار محلی شمال رو بیارن ،اخ جون…
میدونی داداش،کار کردن روی باورها یک مقطع نیست،یک مسیره که هر روز و هر روز ادامه داره …
همین الان شیطان وایساده و با هزارتا کمبودو ترس از آینده میخواد فشار ذهنی رو بیشتر کنه و من تموم تلاشم رو میکنم آموزش های استاد رو در عمل اجرا کنم و نزارم من رو از مسیر خارج کنه….
من هر کامنت و هرنقطه ی آبی رو طوری میخونم که این یک پیغام از طرف خداست برای من،که اومده یک چیزی یادم بده،کامنت شما برای من،فقط یک خلاصه از حرفای من نبود ،برای من آموزش دوباره بود،برای اینکه یادم بیاد چه جوری باید مسیر رو ادامه بدم …
بسم الله …پاشم برم دنبال تمیز کاری های خونه ….به من باشه تا صبح دلم میخواد از قرآن و قانون بنویسم …
این اون چیزی که حتی اگر بهم بابتش پول ندن با عشق انجامش میدم ،اینو به خدا هم گفتم !
اما به این پیش فرض نچسبیدم و اجازه میدم از بهترین مسیر من رو به رسالتم هدایت کنه …
چرا ؟ به همون دلیل که انقدر خوب نوشتیدش:
پنجم) باید بپذیری یک جریانی هست که داره تو رو هدایت میکنه،نه تو رو، کیهان رو داره هدایت میکنه ،اون میدونه و اون آگاهه و تنها کسی که میتونه تو رو از مسیری به خواسته هات برسونه که بهترین مسیره
در پناه نور آسمون ها وزمین باشی برادر عزیزم
ازت سپاسگزارم که برام نوشتی
به امید دریافت یک نقطهی آبی پربرکت دیگه ای ازت
یا حق
سلام به روی ماه جفت تون
سلام وصد سلام
سپاسگذارم هستین واز بودنتان بودن منم معنا دار میشود سپاسگذارم
جملات شیرین تحسین میخواهد
جملات ناب خدا رو باید خواند وخواند وخواند
سپاسگذارم.
فقط میتونم بگم هم سوال وهم جواب رو دوست دارم وتحسین میکنم …
سپاسگذارم که در مدار مطالعه ولدت بردن از تک تک جملات هستم
استاد تو همون جلسه میگه :ما یکسری خواسته داریم به خدا میگیم مارو هدایت کن،دیگه به ما ربطی نداره اون بیرون چه خبره،اصلا کار ما نیست،باید بپذیریم یک جریانی هست که داره مارو هدایت میکنه،نه مارو کیهان رو داره هدایت میکنه ،اون میدونه و اون آگاهه و تنها کسی که میتونه مارو از مسیری به خواسته هامون برسونه که بهترین مسیره
باید ویژگی خواسته هامون رو مشخص کنیم و اجازه بدیم جریان هدایت حرکت کنه،نباید به یک موقعیت خاص بچسبیم و بگیم الا و بلا فقط ازین طریق،اگر داری روی باورهات کار میکنی ولی به پیش فرض هات چسبیدی،تو یک گاری سنگین به خودت بستی،داری حرکت میکنی،داری پیشرفت میکنی اما پدرت داره درمیاد،پوستت داره میشه،ولی من چه پیشرفتی رو میخوام؟من میخوام توی مسیر لیز بخورم لذت ببرم و به خواسته هام برسم،من میخوام روی دوش خدا بشینم،اگر میخوام روی دوش خدا بشینم باید اجازه بدم،نه هی بزنم پس کله ش نه ازینوری نرو،ازونوری برو
سلام خدمت شما دوست هم فرکانسی ام سعیده شهریاری
امیدوارم که چرخ زندگی تون روان تر باشد
چقدر کامنت های جذاب و توحیدی می نویسی
چقدر آدم را سر ذوق می آورد نوشته های جالب شما که منم شرایط زندگیم را مرور کنم و بیاموزم که من در کجای کار قرار دارم
من این روز ها خلی زیاد وقت نمی توانم که روی سایت بی چرخم
چون وقتی که روی سایت می چرخم فقط می آموزم
چی فایل های دانلودی باشد یا فایل های محصولاتی که تهیه کرده ام
من در حالیکه دوره های مانند
شیوه حل مسایل زندگی
دوره دوازده قدم
دوره عزت نفس
اینها را تهیه کرده ام
در حالیکه توی این یک سال یا بیشتر از یک سال روی ابن دوره ها کار کرده ام
اما آن چنان که باید راضی ام کند راضی نیستم
چون من دنبال آزادی مالی آزادی زمانی و آزادی مکانی هستم
منم محیط کارم با انسانهای است که واقعا همه شأن آن قیسم که من دوست دارم باشد نیست
من دوست دارم وقت آزاد بیشتر داشته باشم و بی توانم روی آموزش های استاد عباس منش کار کنم و بارو هایم را تغیر دهم
اما به این آزادی نرسیدم که هیچ تازه وقت کاری آن بیشتر هم شده است
صبح ساعت چهار الی پنج صبح سر کار می روم و تا شب یکسره سر کار هستیم
همین لحظه که دارم این کامنت را می نویسم ساعت از یازده شب گذشته است
و این اولین کامنت است روی این فایل که از شما مطالعه کرده ام
حتی همین فایل که امروز روی سایت قرار گرفت منم بصورت هدایتی دیدم که فایل جدید روی سایت آمده است
خلی خوشحال شدم و فایل صوتی را دانلود کردم و چند بار گوش دادم
و خلی بصورت تمرکزی شینده نتوانستم
و حتی نتوانستم که خودم درک از این فایل دارم را بی نویسم
چون تمرکز نداشتم و نتوانستم چیزی عاید حالم شود
فقط از کامنت جالب و آموزنده شما لذت بردم و تحسین تون کردم
انشاالله در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید
بنام خدای مهربانیها
باسلام ووقت بخیر حضورشما بانوی محترم توحیدی ومتعهد سرکارخانم شهریاری نازنین
من مرتب داستان زندگی شمارو دنبال میکنم همانطور که داستان زندگی بسیاری دیگر ازدوستان موفق دراین سایت الهی ازجمله آقای عطارروشن آقای سیدعلی خوشدل اقای رجب پور اقای عرشیا اقاهادی خانم شب خیز خانم آزاده خانم نفیسه حاجی محسن
وسایرعزیزانی که الان حضورذهن ندارم زیرا ازموفقیت شماعزیزان کلی انرژی وروحیه میگرم برای رسیدن به اهدافم
بسیارتحسینتون کردم وخواهم کردبابت تعهد و موفقیتهایی بی نظیری که کسب کردین وازکارکارمندی بیرون آمدین ودرمدت زمان کوتاهی خداوند شماروهدایت کرد به سمت خواسته تون شک ندارم بزودی شماپله های ترقی رویکی پس ازدیگری طی خواهید کرد
همانطور که بارها از زبان استادنازنین شنیده ایم زمانی که آدما تصمیم به تقیر میگریند جهان به کمک آنها میاد اگرما یک قدم برای تقیر برداریم جهان وخداوند ده قدم برامون برمیداره ومن این موضوع رابه خوبی تجربه کردم انصافا ازسال 98 که خداوند منو به این مسیرالهی هدایت کرد همه چی برام داره عالی پیش میره وبه خواسته هایی رسیدم که روزی برام آرزو بود ورویابود
وباوردارم که اگردراین مسیرثابت قدم باشم همه چیز دست یافتنی خواهدبود ضمنا درپایان باید اشاره کنم که جنس نوشته های شما که برگرفته ازایات نورانی قرآن میباشد منو به وجدمیاره
من همانطورکه هرروز منتظرفایل جدید ازاستادهستم بلافاصله بعدازانتشارکامنتهای دوستان دنبال کامنت شماهستم اگر که موضوع فایل توحیدی باشد که دیگه واقعا حالمو دگرگون میکنه وبارها بارها میخونم وبه احساس خوب میرسم
ازخداوند بهترینها روبراتون ار زو دارم وامیدوارم هرچه سریعتر شرایطی براتون فراهم بشه تابا دختران نازنینت باهم باشین
منتظرموفقیتهای بیشترتون هستیم
بنام خداونده بخشنده و مهربانم….
هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ ۗ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا(فتح4)
اوست که بر دلهاى مؤمنان آرامش فرستاد تا بر ایمانشان پیوسته بیفزاید. و از آن خداست لشکرهاى آسمانها و زمین، و خدا دانا و حکیم است.
سلام سعیده عزیز
سلام و درود خدا به تو ای توحیدی
چقدر درک جملات برام زیبا بود چقدر ایمانت قویه چقدر توکلت قشنگ چقدررر روحت بزرگ شده سعیده چقدر وصل شدی به خدا نوشششششششششششششششششششششششش جونت این همه حال خوب…
فقد اومدم بگم نوشششششششششش جونت همین سعیده توحیدی
چقدر این جملت قشنگ بود…
چه موضوعی رو باور کرید؟؟؟
من خدارو باور کردم….
من شمارو باور کردم….
من جریان هدایت رو باور کردم……
الهی شکرررررررر در پناه جان جانان رب العامین شاد و سلامت و عاشق باشی….
اون ایه همه ایه امروز من بود که خدا چقدر دلت رو اروم کرد و بچه هات رو به اب سپردی و میدونی خیلی زود میان پیشتتتتت
اوست که دلهارو اروم میکنه همیشه در پناهش باشی سعیده توحیدی..
بنام خدای مهربان
سلام ب شما دوست عزیزم آقا حسین
خییلی تحسینتون کردم بخاطر کامنت زیبایی ک نوشتین و آیه ای ک آوردین
چقددد آرامش همراه خودش داشت خیییلی لذت بردم مخصوصا کلمه یسکینه
و چیزی و ب یادم آورد
سالها پیش وقتی ک پیش دانشگاهی بودم ی آزمون استخدامی شرکت کردم
ک ی سری جزوه رو بیاید میخوندم ک مورد معارف بود و آیه هارو معنی قرآن و نوشته بود
ی جا معنی سکینه رو نوشته بود،
سکینه از ریشه ی سکن ب معنای آرامش روح و روان و کسی ک ایمان داشته باشه ب این بالاترین درجه ی آرامش قلبی میرسه
چقد حس خوبی ازش گرفتم اون موقع و دوسداشتم تجربه ش کنم
هرچند ک خودم و غرق گناه میدیدم
و ی جا دیگه درمورد سوره ی حمد نوشته بود ک معنیش مساوی دوسوم قرآنه
ب خودم میگفتم خدایا یعنی این چند آیه چی داره تو خودش ک دوسوم قرآن درش خلاصه شده
و همین سوال وفکرش و اینکه کنجکاو بودم بفهمم این معنی رو منو مرحله ب مرحله بعد چند سال هدایت کرد ب سمت استاد و معنی سوره حمد ک چنسال پیش تو تلگرام ب دستم رسید
خدای من حالا ک فکرشو میکنم چقد قشنگ مرحله ب مرحله هدایت شدم ب پاسخ سوالم
والان شما دوست توحیدی خییلی قشنگ اون ایه رو آوردین و ب من گفتین ک خداوند چطور داره مارو هدایت میکنه
سعیده ی عزیزم و تا اینجا ک ایمان نشون داد و هدایت کرد ب این آرامش قلبی
خیییلی تحسینتون کردم
و اینکه اعتقاد دارم ک ما شبیه معنی اسممون میشیم
مث سعیده جان ک خداروشکر داره خوشبختی و تجربه میکنه
مث شما ک دارین با معنی اسمتون یکی میشین
عبادی، از ریشه ی عبد میاد
معنی اسمتون و سرچ کردم
این کلمه در آیات قرآن به دو معنا آمده است: یکی به معنای بنده مملوک و دیگری به معنای عابد و مطیع خداوند. جمع عبد، عباد و عبید آمده است
خییلی تحسینتون کردم بابت فامیلی زیبایی ک دارین من کامنت هاتون و دنبال میکنم و همیشه لذت میبرم و تحسینتون میکنم
منم این آرامش قلبی و دارم حس میکنم وقتایی ک میام سایت
وقتایی ک درخواستهای ستاره قطبیم تیک میخوره
وقتایی ک حضور خدارو ب خودم یادآوری میکنم
خییلی دوسدارم این حسه این آرامشه قوی تر بشه
مخصوصا دیروز ک مدتی بود ایمیل کامنتهای سایت برام نمیومد
دیگه نمیدونستم چیکار کنم
گفتم خدایا خودت درستش کن برام و بعد دیدم رگباری و پشت سرهم ایمیلهام اومد
گفتم خدایا شکرت دمت گرررم عاشقتمممم
ان شاالله ک همه مون تواین مسیر ثابت قدم باشیم تا گاه مرگ و تسلیم از این دنیا بریم
خدایا صدهزاررر بارشکرت
تنها تورا بندگی میکنم وتنها از تو یاری میخوام منو ب راه راست هدایت کن
راه کسانی ک ب اونها نعمت دادی ن کسانی ک براونها غضب کردی و ن گمراهان
مرسی ک هستی و مینویسی
واینکه عاشقتمممم:)
بنام خداونده بخشنده و مهربانم….
سلام زکیه بزرگ قلب و بنده توحیدی خداااااااا سلامممممم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ(جمعه 1)
آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همواره تسبیح خدا میگویند، خداوندی که مالک و حاکم است و از هر عیب و نقصی مبرا، و عزیز و حکیم است!
میدونی چیه زکیه همیشه بچه های سایت رو تحسین میکنم و به خانومم میگم من دوستایی دارم که وقتی باهاشون میشینم و کپ میزنم دنیا برای خودم میشه وصل میشم به ابدیت دیگه هیچیز برام مهم نیست زمان مکان اصن برا مهم نیست
من ممنون استادم و سپاسگزارم بینهایت
زکیه شاید باورت نشه خیلی وقتا اصن حرفهای استاد رو متوجه نمیشم اونم بخاطر مدار بخاطر مداری که الان توشم…
ولی وقتی میام کامنتاتون میخونم مبینم ااااا چقدر قشنگ بوده و راحت متوجه میشم از شما و تمام بچه های سایت ممنونم که اینقدر قشنگید اینقدر بزرگ و اینقدر شاگرد استادید و تحسینتون میکنم
چقدر قشنگه جمله سکینه رو برام معنی کردی دمت گرم رفیق
و چقدر قشنگ این نقطه آبی به قلبم نشست و روحم رو جلا داد الهی شکرت رب من
سکینه از ریشه ی سکن ب معنای آرامش روح و روان و کسی ک ایمان داشته باشه ب این بالاترین درجه ی آرامش قلبی میرسه الهی شکرت رب من
در مورد اسممم یبار سعیده خانوم جواب کامنتتو داده بود و در آخر کامنت نوشت بود حسین عبادی یعنی بنده خوب خدااااااا
ار اونروز به بعد هر کس رو که مبینم بهش میگم من حسین عبادی بنده خوب خدامممم
و الان کامنت شمااااااا منقلب کرد و من رو بیشترررررر غرق این معنا کرد و راه رو برام هموار تر میکنه این جمله خدایااااااااااااااااا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی
به نام خداوند آفریننده زیبایی ها
سلام وصدسلام به سعیده جان توحیدی ونورانی
خداراهزاران بار شکر وسپاس که توانستی مهاجرت کنی وبه شغل دلخواه خودت برسی
عزیزم خیلی شما راتحسین میکنم که شجاعت وجسارت داشتی وازپرستاری استعفا دادی ودریک شهر دیگر وشغل جدید مشغول شدی خیلی تبریک میگم نازنینم
مهاجرت ازشمال کشور به جنوب کشور وبودن با مدیر عامل شرکت عالی وهمکاران خوب وگرفتن خانه وکلی چالش که یکی یکی حل کردی ورشد کردی وپیشرفت کردی خداراشکر که درمسیر دلخواه هدایت شدی وداری لذت میبری انشالا بزودی دختران گلت هم درکنارت خواهند بود
من همیشه بااشتیاق کامنتهای شما رامیخونم ودرس میگیرم واز آیات قرآن که مینویسی استفاده میکنم
یکبار درکامنت شما آیه ای که حضرت نوح میگه خدایا مرا دربهترین منزل فرود آور که تو بهترین فروداوردندگانی رادیدم وموقعی این آیه رادیدم که دخترم تازه مهاجرت کرده بود ودنبال خونه میگشت ومن مرتب این آیه راتکرار کردم و شعر خانم پروین اعتصامی به نام لطف حق راکه درمورد مادر حضرت موسی بود ومیگفت: رهرو ما اینک اندر منزل است
وخداراشکر دخترم خونه عالی گرفت واقعأ سعیده جان ازت ممنونم که باکامنتهایت من راهمیشه کمک میکنی ووجودم سرشار از شعف میشود
نور وعشق الهی ازقلب شما عزیز به قلبم ساطع میشه وایات قرآن درعمق وجودم نفوذ میکنه
ازموفقیتهایت خوشحال شدم وبرایت بهترینها راارزو دارم
درپناه خداوند مهربان روزگارتان خوش وشیرین باشد وسلامت وشاد وسرفراز باشی گلم
سلام و عرض ادب خدمت خواهر عزیز و توحیدی خانم شهریاری باز هم مثل همیشه عالی نوشتید سپاسگزارم ازتون راستش از صبح که فایل رو دانلود کردم و دیدم منتظر کامنت تون بودن و هی سایت رو رفرش میکردم تا الان که هدایت شدم به کامنت زیباتون خیلی خوشحال شدم از موفقیت جدیدتون و امید وارم که هر روز موفقیت های بیشتری کسب کنید و تو این شغل جدید مثل سایت بدرخشید
(به نام خداوندوهاب)
سلامی به گرمای این روزای کیش که شرجی بودنش مثل این روزای رشت عزیزم هستش که دارم زندگی میکنم باهاش به سعیده خانم شهریاری بانوی موحدوتوحیدی
وسلامی به گرمای این روزای فلوریدابه استادبزرگ آقای عباس منش که گرمایی شبیه به این روزای رشت داره وبارونایی که شلاقی میباره مثل بارونایی فلوریدایی
چندوقتیه کامنت های شمارو میخونم وخیلی چیزاازش یادمیگیرم
این شخصیت توحیدی ودرصلح باخودتون که کمک کردکه درتضادهامصداق کاملی بشین ازفنیسره للیسری بودن
بقول استادمن حرفای قلمبه سلمبه بلدنیستم ولی میدونم چقدرخوبم وتاثیرگذار
تفسیرهای قرآنی فوق العاده تون وهمراه باموفقیت های مالی پی درپی تون روتحسین میکنم که حاصل کارکردن زیادوممارست برروی تغییرباوراتونه
دوست دارم ازتوحیدتون به منم سرایت کنه تا باورام نسبت به خداوندوهاب ام قوی تر بشه
فکرکنم شمابودین که درپاسخ کامنت بچه هامیگفتین بوس به کله ات
خیلی خوشم میومدواین شده الان یه جورایی جمله ابرازمحبت ام به افراد
پس بوس به کله ات خانوم شهریاری بااین نتایجی که گرفتین وباریکلابه شما :)))
استادازشمام بی نهایت سپاسگذارم
وکلمه وجمله ای نیست که بتونم سپاسگذاریموبیان کنم
قلبی استاد :)))
به نام خدای ثروت افرین
سلام فرشته ی نازنین خدا
چقدرر خوشحالم و احساس فوق العاده عالی و الهی دارم که این نتایج عالی رو گرفتی
اونم فقط به خاطر کار کردن روی خودت و باورهات بوده
فقط به خاطر وجود الهی و توحیدی ت بوده
وقتی کامنت زیبات رو خوندم فقط تحسین میکردم و اشک شوق توی چشمام جمع شده بود
و نوشته ی زیبات برا منم نشانه داشت چون منم همین هفته ی قبل بود که نشانه مهاجرت به یکی از کشورهای زیبا اومد و من یه قدم کوچولو برداشتم و خدا بهم جواب داد
و یقین دارم در بهترین زمان خدا هدایتم میکنه و هجرتی دوباره خواهم داشت
اونم با بهترین یار و همدم همیشگی م الله وهاب
عاشقتم سعیده جانم
الهی که هر شادترین و سالم ترین باشی عزیزم
الهی که هر انچه در دل داری به چشم ببینی به زودی زود
به امید دیدارت ️خدایا شکرت
سعیده جان سلام عزیزم
امیدوارم که مثل همیشه بدرخشی و از موفقیت ها روز افزونت بهمون بگی و کلی بهمون انگیزه بدی
من نفس هستم پرستار بخش زنان بیمارستان تهران ،و بعد از به دنیا اومدن پسرم به مدت دو سال نرفتم بیمارستان و هدفم شد تربیت درست پسرم و ارتقا خودم
و تازگی ها یه کار خونگی فروش رو شروع کردم که به لطف خدا قدم به قدم دارم هدایت میشم
ولی دیروز نجواها بر من غلبه کردن که اینهمه وام و بدهی و اجاره خونه داری و با این شغلی که تازه شروع کردی از پسش برنمیایی و زنگ زدم به هدنرس بخشمون و بهم گفت پاشو بیا شب کاری بچه بمونه پیش باباش و من قبول کردم که با حقوق پرستاری میتونم بدهی هامو صاف کنم و قرار شد که امروز با مترون صحبت کنه خبرشو بهم بده
بعد اینکه صحبتم تموم شد گفتم نفس تو علاقه ای به این کار نداری و میدونی که راه داری اشتباه میری و اگه پا بزاری توو این مسیر قطعا برات هیچ خیری نداره
اون لحظه تسلیم شدم گفتم خدایا خودت من رو به راه راست هدایت کن خدایا من به هر خیری که از سمت تو به من برسه محتاجم و فقیرم
امروز که بهم مسیج دادن که بیمارستان فعلا نیرو نمیخواد در حالی که میدونستم بخش های دیگه نیرو میخوام به قدررررررررری من خوشحال شدم و شکر خدا رو به جای آوردم که نگو
از خدا خواستم که منو هدایت کنه و از طریق این سایت الهی واضح و شفاف باهام حرف بزنه که هدایت شدم به کامنت فوقالعاده ی شما
این تیکه از حرفتون دقیقا و قطعا برای منه
«من جام اینجا نیست»
«من لایق بهترین ها هستم»
«من لایق کار آسون با درآمد بالا هستم»
«من لایق کار کردن با انسان های شریف و توحیدی هستم»
«من لایق کار کردن در محیط بهترم»
«من لیاقتش رو دارم »
واقعا از خدای هدایتگرم و از تو سعیده عزیزم ممنونم حالم خیلی خیلی عالی شد با خوندن کامنت شما
شما شدید یه الگو آدم موفق برای من که از شغلش انصراف داده و خیلی راحت و آسون داره پول درمیاره همش با خودم میگم وقتی سعیده تونسته نفس،تو هم میتونی
به امید روزی که منم بیام از موفقیت هام بهتون با افتخار بگم
بوووووووووووس
به نام خدای یکتا
سلام
سعیده ی عمل گرا و توحیدی
از نوشتن برای رشما احساس بسیار خوبی دارم چون هر بار درست زمانی که از خدا هدایت میخوام تو هر شرایطی بیشتر به کامنت های شما هدایت میشم.انگار ارزشمندی که در خودتون ایجاد کردین الگوی درستی هست و منطق برای ذهنم که ببین زهرا نتیجه ایمان همه چیز در زمان درست و به شکل عالی هست.چون کامنت های قبلیتون رو میخوندم و الان تفاوت بالا رفتن مدارتون با نتایجتون رو میبینم قلبم انگار محکم تر میشه انگار کنترل ذهن خودش رخ میده با خوندن کامنت هاتون یعنی نیاز نیست زور بزنم منطق جلوی ذهنم بزارم. خوندن کامنت های بچه های موفق سایت چون شما این روزها منطق های قوی هستند که شکل گیری باورهای تازه ای که دارم میسازم رو برام اسون تر میکنه.چقدر مهاجرتتون برام درس داره خوندن اقداماتتون من رو که عاشق رفتنم رو رام سر جام نشونده و میگه فقط عمل کن قرآن بخون فایل گوش بده فایل ببین کامنت بنویس خودش زمان مناسب اتفاق می افته هدایت میشی.دوستت دارم دوست عزیزم و سپاسگزار خداوند مهربانم بابت حضور استاد و خانم شایسته عزیز و دوستانی چون شما که نور الهی رو در کلامتون به اشتراک میگزازید.
با شوق و اشتیاق منتظر خوندن موفقیتهای بزرگ و بزرگ ترتون هستم .
سلام به سعیده ی عزیزم
ازدیروزتاحالا چندین بارکامنتتو خوندم ولذت بردم وکیف کردم
افرین بهت دختر تحسینت میکنم این حد از اراده و عملگرابودنت رو
تحسین میکنم رابطه خوبی که با خدا داری
باپیگیری کامنتهات هربار نوری توقلبم روشن میشه که اگه برای،سعیده شده برای توهم میشه فقط باقدرت ادامه بده
چقدر خوب داری کارمیکنی دختر دمت گرم
خدایا شکرت هزاران بار که ماروهدایت کردی به این مسیر سبز ونورانی
خیلی خوبه خیلی باحاله تجربه های جدید اونم به تنهایی
درسته که ادم فکرمیکنه اگه فلانی بود چقدربهتربودوکمکم میکرد ولی وقتی به تنهایی جلو میری وبا نیروی هدایت کارهاروپیش میبری نتیجه بینظیره
چندین بارامتحانش کردم ولذت بردم واقعا
چقدرمهاجرت خوبه چقدر ادمو بزرگ میکنه چقدرقویترمیشیم
منم دوست دارم محل زندگیموتغییربدم و ازنقطه ی امنم خارج شم
عاشق تجربه های جدیدم
به امید اون روز
توکل به خدای مهربان
سلام به سعیده جان عزیز و توحیدی
به قول خودت صدای من را از جنوب ایران – اهواز می شنوید.
این مدت خیلی دلم می خواست کامنت جدیدی ازت بخونم ، امروز فهمیدم نه تنها من که خیلی های دیگه هم منتظر کامنت زیبات بودن.
ظهر به محض آمدن از کار آمدم و سایت و کامنت ها رو چک کردم، بله در صدر کامنت ها ، کامنت سعیده جان خیلی خوشحال شدم ، مطمئن بودم این یک نشانه است که بمن بگه مسیرت درسته ، نترس و حرکت کن.لا خوف علیهم و لا هم یخزنون.
سعیده جان بسیار بسیار تبریک میگم و تحسینت میکنم و آفرین میگم بخاطر اینهمه استمرار و ایمان و توکل و کنترل ذهن و تسلیم بودن و رها بودن ، آفرین.
وقتی حرکت میکنی خدا بهت پاداش میده.
کار جدید ، شهر جدید رو تبریک میگم ، کیش شهر زیبا و آرامش بخش و قانون مندی .
امروز بعد از 12 سال قراردادم رو امضا نزدم ، نمی دونم بعدش چی میشه ولی من آرومم ، حالم خوبه ، گاهی نجواهای ذهن میاد ولی سعی میکنم کنترل کنم .و وقتی حالت خوبه یعنی مسیرت درسته . کلی نشونه ها آمد و کلی اتفاقات خوب امروز واسم افتاد. خدایا شکرت .
جالبه وقتی به مسئول اداری گفتم نمی خوام تمدید کنم گفت خیر انشالا و واکنشش با همیشه فرق داشت
از کامنت زیبات ممنونم و بهترینها رو آرزو میکنم.
در پناه حق
سلام سعیده جون
من هدایت شدم کامنت شما الان
چقد عالی که تو کامنتات همیشه آیه ی قرآن رو میزاری و من کلی لذت میبرم و چه نشونه ی فوق العاده ای این آیه بود برام که :
آنان را در زندگی دنیا وآخرت مژده و بشارت است در کلمات خدا [که وعده ها و بشارت های اوست] هیچ دگرگونی نیست؛ این است کامیابی بزرگ.
خیلی عالی خیلی عالییی و من ذوق از این نشونه ی فوق العاده برام
عاشقتم
و عکساتم فوق العاده زیبا و قشنگ هستن همیشه بخصوص همین عکسی که خود خداس و زیباس و منو کشوند این عکسه رویایی ت و زیبات که این کامنت رو بنویسم و تحسین کنم این حد از زیبایی ثروت فراوانی عشق
عاشقتم
برات بهترینها رو میخوام
در پناه الله یکتا باشی
سلام ب سعیده عزیزم
اولین باره براتون کامنت میزارم
اما همیشه کامنتهاتون رو خوندم و لدت بردم و تحسین کردم
بینهااااااایت سپاسگدارم ک زیبا مینویسی و توصیح میدی
هم ایمان خودت
هم مارو زیادتر میکنی
همه چی همین توحیده
توکل
سرسپردگی
چقدررررر خوشحالم ک تواین مسیرهستم و یادمیگیرم از دوستان که چطور ایمان داشته باشم
چطور توکل کنم
چطور بسپارم
و از جایی ک گمان نمیکنم بهم روزی میرسه
بشرط ایمان و توکل
چقدررررر تحسینت میکنم ایمان و سرسپردگی تو
چقدررررر تحسین میکنم تو مسیر بودنتو و ادامه دادنتو
برات بهترینهارو ارزو میکنم
ارزو میکنم تو اون برج بزرگ و زیبا کنار ثروتمندها هرروز ثروتمندتر و باشکوهتر بشی
سلامی به گرمای لذتبخش و پر خیر و برکت خوزستان به سعیده خانم موفق و عزیز
سلام به استاد اعظم، خانم شایسته و دیگر اساتید موفق این گروه
خداوند مهربانم رو بسیار بسیار سپاسگزارم که من رو در این مسیر، با چنین انسان های موفق و درست مسیر، و با این نوشته و دل نوشته های پاک و پر از انرژی مثبت هم مدار و هم فرکانس کرد تا لذتم و خوشی هام هر روز بیشتر و بیشتر بشه و بیشتر بتونم سپاسگزار خداوند خوبی ها و زیبایی های خودم بشم.
سعیده خانم من هم مثل اکثر بچه هایی که کامنت شما رو خوندن تحت تاثیر این دل نوشته، این همه نتایج عالی و این استمرار در عمل و این پایداری برای موندنِ در مسیر توسط شما قرار گرفتم اونقدر که انرژیش انگشتان مبارک رو از خواب غفلت و رخوت بیدار کرد و دارم با تمام احساس خوبم و انرژی پاکی که از این کامنت گرفتم شما رو تحسین می کنم.
توی تمام کامنت هایی که از شما خوندم این پایداری در مسیر، پایداری برای کار کردن و ادامه دادن و استمرار برای بهتر شدن موج میزنه و به لطف خدا و از اونجایی که حافظه خوبی دارم داستان کامنت ها و اتفاقاتی که از شما خوندم رو توی ذهن دارم و راحت میتوم این روند رشد و تکامل و سیر صعودی تون رو توی گرفتم نتایج ببینم.
از چند نکته ای که از آموزش های مختلف استاد گفتید یه ایده ای بهم گفته شد که با دل مشغولی این روزهای من کاملا هماهنگ بود و در واقع کلید دغدغه این روزهای من بود.
قسمتی که گفتید ویژگی های چیزی که دوست دارید رو بنویسید و محدودش نکنید.
من هم از اونجایی که این روزها این خواسته درونم شدیدا شکل گرفته که دوست دارم با یک انسان عالی و فوق العاده آشنا بشم و برای امر ازدواج اقدام کنم اومدم و ویژگی های فردی که دوست دارم توی زندگیم باشه رو نوشتم و چون به لطف خداوند مهربان توی بحث روابط به نسبت بقیه زمینه ها باورهای بسیار مناسب تری دارم امید دارم با استمرار من، با توکل و بهتر شدن من خداوند قدرتمند و مهربانم بهترین گزینه ممکن رو سر راهم قرار بده که مطمئنم همین طور هم خواهد شد. چون خداوندی که از خانواده و پدر و مادر و کار و همکارها و شرایط کاری بهترین ها رو به من داده میدونم از فضل خودش این مورد رو هم به بهترین و راحت ترین شکل ممکن بهم هدیه میده تا هر روز بیشتر و بیشتر شکرگزارش باشم.
من هم مثل شما دوره روانشناسی ثروت رو تهیه کردم اما فعلا دارم توی آگاهی های دوره 12 قدم شنا میکنم و از این رودخانه عسل بیشتر بهره مند میشم و انشاالله و به یاری خدوند مهربانم خیلی دوست دارم این دوره رو به با کیفیت ترین شکل ممکن توش غرق بشم و با توپ پر برم سراغ دوره فوق العاده احساس لیاقت و دوباره برگردم توی همین دوره تا اون وقت ببینم که چه نتایج وحشتناکی خواهد گرفتن. انشاالله
خیلی خیلی از نتایجی که گفتید و گرفتید خوشحال شدم و امیدوارم توی این مسیر همچنان از نتایج پربار و عالی تون بیاید و بنویسید تا هم لذت ببریم، هم انگیزه بگیریم و هم به گسترش این انرژی پاک و الهی کمک کنیم.
راستی این جمله نور هدایت رو توی وجودم روشن کرد:
یادت باشه به محض درخواست تو،این جریان شروع میکنه به حرکت کردن …ولی تو باید بزاری ….تو باید اجازه بدی …نباید بچسبی به خزه های کف رودخونه… . خلاصه این که کامنت شما و همه بچه هایی که جواب دادن فوق العاده و همه شون رو save میکنم برای تکرار و درک آگاهی های بیشتر و بیشتر.
دستان پر خیر و برکت خداود مهربانم، خداوند خوبی ها و خداوند رحمت و نعمت و برکت یاری گر شما در جزیره ی زیبای کیش و حامی خانواده محترم شما در هر جای این کشور پر خیر و برکت باشه.
سلام سعیده جان
ماچ به کلت .خدارو شکر که تو کله داری .چقد تو شیرین زبان وشیرین بیانی ،
لذت میبرم از خودندن کامنتات،وچقد درس داره برام ،چقد امیدوایمان وپایداری رو توکل وهدایت رو تو وجودم بیدار میکنه وبرام یاد اوری میکنه ، حسابی تحسینت میکنم عزیزم ،نازنین دختر دوست داشتنی وطناز ،قوی وبا ایمان .نوش جانت همه ی نتایج توحیدیت ،همه نتایج هدایتیت ،
سلام سعیده جون عزیز من سارا هستم دختر الهام خیلی از کامنت خوندن تو لذت میبرم واقعا حس میکنم که قلبم با خوندن کامنت تو باز میشه هر آیه ای که میزاری ی نکته مقبت برای من هست من امشب داخل ستاره قطبی از خداجون از خوندن کامن زیبای شما تشکر میکنم سعیده جون من امروز خیلی از دست خواهرم عصبانی بودم! خیلی خیلی زیادد!!! ولی داشتم تمام سعیم رو میکردم تا خشمم رو فرو ببرم .
اما خیلی خیلی سخت بود!!!!! اخر هم بعد از دعوا آشتی کردیم
ولی هنوزم خشم من فرو نرفته بود برای همین به کامنت زیبای شما هدایت شدم و الان هم میخوام برم ادامه 12 قدم رو گوش کنم
قلبت پاک و روزت پر نور !!
خدا نگهدار سعیده جان
سلام دوست عزیز
تبریک میگم بابت موفقیت تون و اینکه استمرار در این مسیر دارید
یه سوالی داشتم خدمتتون اینکه
منم یه سال پیش دوره ثروت رو تهیه کردم ولی نتیجه به شکل پول خودشو نشون نداده و من تازه متوجه شدم که اصلا باوری که بتونم درآمد زا بشم ندارم ،میشه بگید شما با چه باوری رو خودتون و دوره کار میکنید
ممنون از راهنمایی شما دوست عزیز
سلام سعیده جانم امیدوارم که حالتون عالی باشه
من یک سوال برام پیش اومده،شما گفتین از کارتون استعفا دادین وشروع کردین به کار کردن روی خودتون میخواستم بپرسم در این مدت بیکار بودین؟چون استاد گفتن درسته روی خودتون کار میکنید ولی نباید بیکار بمونید
چون منم الان درهمین وضعیت هستم
ممنون میشم بیشتر توضیح بدین
پیشاپیش ممنونم