چه موضوعی را باور کرده ای؟ - صفحه 38
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/06/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-06-10 07:50:062024-06-10 07:54:09چه موضوعی را باور کرده ای؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به دوستان هم فرکانسی عزیزم و استادجان و خانوم شایسته مهربانم
میخوام یه داستان از نحوه هدایتم بگم که خیلی حس خوبی توی وجودم ایجاد کرد…
من انشالا به امید الله مهرماه امسال قراره جشن ازدواجم رو برگزار کنیم و زندگی مشترکم رو شروع کنم. مدتی بود داشتم به این فکرمیکردم که چقدر دلم میخواد تا مهرماه همسرم بتونه خونه بخره و زندگیمون رو توی خونه خودمون شروع کنیم اما اینقدر عوامل بیرونی و افکار محدودکننده بهم فشار آورد که خواستم از خرید خونه تبدیل شد به رهن کردن یک خونه…
گذشت و گذشت و من با شنیدن حرف های اطرافیانم که پول نیست و خونه ها گرون شدن و … روز به روز خواستمو میاوردم پایین تر و کلا قید خرید خونه رو زدم.
من عادت دارم فایلایی که از استاد خیلی دوست دارم رو توی گوشیم سیو میکنم که هرزمان نیاز داشتم پلی کنم و گوش بدم حدودا یه 50تا فایلی میشه.
یه روز گوشیمو برداشتم و وارد برنامه دیوار شدم و سرچ کردم برای رهن خونه. همینجور که برنامه دیوار رو داشتم بالا پایین میکردم و درحالی که هیچکدوم از خونه ها هم به دلم نمینشست به خودم اومدم و گفتم من از کجا به کجا رسیدم. چرا قید خرید خونه رو زدم و الان همه تمرکزم رو گذاشتم روی خونه اجاره ای….
اینقد یهو مضطرب شدم که دلم خواست به حرفا های استاد گوش بدم و صدای ایشون رو بشنوم بلکه اروم شم. وارد فایل های سیوشده گوشیم شدم و داشتم فکرمیکردم که چی گوش بدم، یه بسم الله گفتم و یه حسی بهم گفت کلمه “ب” رو سرچ کن و وقتی سرچ کردم فایل “بجای کوچک کردن خواستت آرزوهاتو بزرگ کن” اومد جلوی چشمم.
خدای من اسم فایل رو که دیدم متحیر شدم و فهمیدم که خداوند داره باهام مستقیم و شفاف حرف میزنه . (توصیه میکنم این فایل رو هزاربار گوش بدید.)
یه جا از این فایل خیلی خیلی به دلم نشست و به فکر برد منو…
استاد گفتن خیلیا میپرسن باور خوب یا بد رو از کجا تشخیص بدیم…شما زمانی میتونی بفهمی چه باوری درسته یا غلط که ببینی شنیدن اون حرف چه احساسی بهت میده. اگه احساس ترس یا اضطراب یا کمبود بهت دست داد فارغ از اینکه اون حرفو دکترت بهت زده یا خونوادت یا هر ادم دیگه اون باورغلطه…به همین راحتی…
این حرفو هزاران بار دیگه هم از استاد شنیده بودم اما انگار الان در مدار فهمش قرارگرفته بودم…باخودم گفتم مهم نیست که مامانم مدام داره در گوشم میگه شما نمیتونید خونه بخرید…مهم نیست که میگه خانواده همسرت نمیتونن هیچ حمایتی ازتون بکنن اینا باورهای اشتباهیه چون وجود من رو سراسر ترس و اظطراب میکنه و باعث میشه حتی دیگه نتونم به خواستم فکر کنم و هی خواستم رو کوچیک و کوچیک تر کنم…
بعدهم که وارد سایت شدم و دیدم بعد از چندوقت استاد فایل جدید گذاشتن و این فایل رو دیدم که دقیقا و عینا صحبت های استاد برای من بود و تکمیل کننده فایل بجای کوچک کردن خواستت آرزوهاتو بزرگ کن…
یا الله…
با نوشتن و یاداوری این هدایت و صحبت مستقیم پروردگارم دوباره احساساتی شدم و دلم پر از نور امید شد
از اون روز تصمیم گرفتم دوباره تمام سرچ گوشیم بشه دیدن خونه های مختلف برای خرید.من کاری به این ندارم که از چه طریقی خداوند میخواد من و همسرم رو مالک خونه کنه…اما این رو میدونم اگر من باورش کنم و واقعا بخوام خودش هم برام خونه میشه هم برام پول میشه… خودش برام همه چیز میشه و زیباترین و آسان ترین چیزها رو سر راهم قرارمیده.
مطمعنم اگر خواستم رو بیارم پایین و به رهن خونه اکتفا کنم خداوند هم در همین حد به من میده… من اینقدر عوامل و باورهای مخرب و محدودکننده بیرونی بهم فشار آورده بودن که حتی جرعت تصور خونه موردعلاقم رو توی ذهنمم نداشتم… یعنی حتی میترسیدم تصورش کنم چون باورکرده بودم که نمیشود… باورکرده بودم که همون اول زندگی قرارنیست مالک خونه باشیم چون زوده حالا بعدها اگر شد میخریم…اما کی میتونه وقتی پروردگارش اینقدر زیبا میاد سمتش و باهاش رودر رو حرف میزنه و میگه بنده من نکن اینکارو تو هرچقد بخوای من بهت میدم اندازش برای من فرقی نمیکنه من نامحدودم تو زندگیت رو با باورهای محدودکنندت نابود نکن، تسلیم نشه و به خودش نیاد…
انشالا با کلی ذوق و شوق مهرماه درحالی که زندگی مشترکم رو توی خونه خودم شروع کردم بیامو براتون بنویسم…
خیلی خیلی دوستتون دارم استادجانم…
مرسی که اینقدر قشنگ کنارماهستید….
سلام عزیزم
خیلی خوشحالم ک خداوند من را هدایت کرد به کامنت شما دوست عزیزم .
من روز اول این فایلو گوش دادم ولی متوجه باور نادرستم نشدم
اما الان با کامنت شما
فهمیدم منم دقیقا همین موضوع را باور کردم .
من همیشه تو دفترم نوشته بودم خونه ی 100 متری
ولی چون الان گفتن گرونه پولمون نمیرسه املاک مارومیبره خونه متراژ پایین نشون میده
با کامنت شما منم متوجه شدم چرا من باور کردم که نمیتونم صاحب خونه 100 متری بشم ؟
من این خونه 100 متری را از خدا میخام ن از بنده خدا .
خداوند صندوق گنج و ثروته.
من دارم باور میکنم فراوانی هست ثروت هست
اما با این رفتارم ثابت کردم درسته دارم روی خودم کار میکنم
اما تبدیل به رفتارم نشد.
رفتارم نشان دهنده فراونی و وفور نعمت نبود .
با کامنت شما آگاه شدم
سپاسگزارم دوست عزیزم
سلام عزیزم
خیلی خوشحالم که کامنتم باعث شد مچ باور محدودکنندتون رو بگیرید و برای تغییرش اقدام کنید.
باورکنید اگر ما بخوایم و باورش کنیم خداوند اینقدر زیبا همه چیز رو برای ما مهیا میکنه که صدسال به عقل خودمون نمیرسید.
دوست عزیزم معنی واژه ی توکل خیلی قشنگه… توکل کن و خودت را تمام و کمال به خدا بسپار و هیچ ترس و اضطرابی به دلت راه نده اونوقت میبینی خونه صدمتری که هیچ خونه 300 متری رو با قیمت یه خونه صدمتری بهت میده…
منتظر شنیدن خبرهای خوبتون هستم.
سلام به دوست ارزشمندم فاطمه عزیز
بسیار ممنونم از کامنت زیبایی که نوشتید .
با خوندن کامنت شما حس و حال بسیار خوب در وجودم شکل گرفت و ایمان قوی تر شد.
الله اکبر الهی شکرت برای این هدایت بی نقص و عالی
خوندن کامنت شما که خواسته مشترک من و شماست بسیار الهام بخش شد برام.
من رو بردید به سال 1389
وقتی من با همسرم با هم عقد کردیم ، هیچ خونه ای نداشیم ، با پولی که اون موقع داشتم تو منطقه خودمون (منطقه 22 تهران) نمی تونستم خونه رهن کنم و باید از تهران خارج می شدم.
پدرم اصرار کرد که بیا طبقه همکف رو خالی کنم و شما برو بشین. اون موقع من دوست نداشتم که نزدیک خانواده باشم و قبول نکردم ، پدر با طعنه به خانواده گفت : بذارید بره دور هاش رو بزنه بعدش برمی گرده موزاییک های همین طبقه همکف رو لیس می زنه!!!
همین الان برای این حس و حال عجیب چشم هام پر اشک شد.
اون موقع حرف پدرم خیلی من رو بهم ریخت . خب من هیچ چیزی از قوانین زندگی نمی دونستم و ناخودآگاه یک حسی درونم بیدار شد که اشکالی نداره ، خدا بزرگه ، ناراحت نشو و به مسیرت ادامه بده.
راه افتادم رفتم به سمت کرج . یک شهرکی هست به نام شهرک جهان نما که کلا از تهران 20 و از منطقه 22 جمعا بیست دقیقه شاید هم کمتر فاصله داره.
شروع کردم به گشتن تو املاکی ها برای رهن یک واحد 80 متری.
هیچ وقت یادم نمی ره اون موقع حس و حال خیلی خوبی داشتم چون تونستم بودم با همسرم ازدواج کنم . خانوادم کلی با ازدواج من و همسرم به این دلیل که چند سال با هم دوست بودیم مخالف بودند ولی من نظرم عوض نشد و دست آخر ازدواج کردیم.
چند باری که بنگاه ها رو گشتیم تو همون روز اول ، یک املاکی به اسم آقای رضا مفیدی ، گفت که چرا یک واحد نوساز همین جا نمی خرید ؟؟
من هم گفتم آقای عزیز دلت خوشه ، من با 7 یا 8 میلیون م اومدم واحد رهن کنم ، شما میگی بیاد 90 میلیون بده واحد بخر!!
خلاصه هنوز نمی دونستم خدا برام چه معجزه ای رو رقم زده.
چند روی این ایده تو ذهنم بود و به همسرم گفتم آخه چطور می شه حتی به این ایده فکر کرد؟؟
ولی دستان خدا اومدند
چشم باز کردم دیدم از جاهایی پول اومد که عقل جن هم نمی رسید
خانمم مقداری پول آورد
سازنده که یک مجتمع 7 واحدی رو ساخته بود ، وقتی فهمید عروس و داماد هستیم ، 20 درصد مبلغ خونه رو به زمان سند موکول کرد.
و من و همسرم وارد واحد 94 متری نوساز کلید نخورده در شهرک جهان نما بنفشه سوم غربی ساختمان سام شدیم . بهترین واحد مجتمع ، تک واحد در یک طبقه و بزرگترین پارکینگ اون مجتمع و شب عروسی بلافاصله بعد از مراسم وارد خونه خودمون شدیم.
.
و خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک می شود
و به قدر نیاز تو فرود می آید
خداوند همه چیز می شود همه کس را
به شرط ایمان
به شرط باور به قدرت خداوند
به شرط باور به اینکه اگر من احساس خوبی داشته باشم ، و توکل کنم به خدا ، خداوند قدرت اجابت خواسته هام رو داره
قدرت خداوند خیلی بیشتر از توانایی های لازم برای خلق خواسته های منِ.
بله فاطمه عزیز ، به قول شما اگر قانون رو باور کنم و باورهام رو قوی کنم و احساس خوبی داشته باشم از بی نهایت طریق خداوند من رو به خواسته هام می رسونه.
.
.
از سال 1389 حدود 8 سالی گذشت و من خودم رو وارد مسیر غلط کردم و از مسیر احساس خوب و ازمسیر توکل و امید و خداپرستی بیرون اومدم.
و به همون شکل که اوضاع درست شده بود اوضاع هر روز بدتر و بدتر شد.
تا جایی که من اون خونه رو فروختم ، در تهران مستاجر شدم و زندگی از مسیر درست خارج شد
تا رسیدم 4 به اردیبهشت 1399 وهدایت شدنم به مسیر استاد عباسمنش و کلی دوست موفق و با ایمان و ارزشمند.
و من الان 4 سال هست که خود واقعیم رو پیدا کردم و در حال قوی تر کردن باورهام هستم.
باور دارم همون طور که سال 89 ناآگاهانه خواسته ام رو خلق کردم ، الان خیلی راحت و زیباتر و آسان تر می تونم خواسته های خودم رو خلق کنم .
به شرطی که باورهام رو منطبق و هم جهت کنم با خواسته هام
به شرطی که قدرت رو فقط به خداوند بدم
به شرطی که خدا رو در لحظه لحظه زندگیم حاضر بدونم.
به شرطی که هر روز احساس بهتر از قبل داشته باشم
و الان با خوندن کامنت شما ایمان من قوی شد که ،
چرا به دنبال رهن واحد 3 خواب بزرگ هستم برای زندگی بهتر و راحت تر ؟
چرا باید خواسته هام رو کوچک کنم ؟
مدت هاست که از خداوند درخواست یک خونه بزرگ کردم چون تو خونه فعلی که 2 خواب هست بچه ها جا کم میارن ، دختر میخواد برقصه پسرم هم میخواد فوتبال بازی کنه و همیشه سر این موضوع داستان دارند.(:(:(:
الان با کامنت شما فهمیدم که من به جای بزرگ کردن باورهام در حال کوچک کردن خواسته هام بودم.
باید باورهام رو بزرگ کنم
چون من که قرار نیست این کار رو انجام بدم ، خداوند قرار من رو مثل شما صاحب خونه مورد علاقه ام بکنه .
وظیفه من درخواست کردن و داشتن احساس خوب و امید و باور به بی نهایت بودن خداوندِ
وظیفه من باز کردن درها و دریافت نعمت های بی نظیر الهی هست
وظیفه خدا هم اینه که از بی نهایت طریق من رو به خواسته هام نزدیک کنه
من به چگونگی کاری ندارم ، این در حد توانایی های و درک من نیست ، این وظیفه خداوندِ.
من وقتی باور داشته باشم آنچه که در ذهنم می ساز اتفاق می افته ، و جهان لاجرم این اتفاق رو رقم می زنه ، دیگه به چگونگی کاری نداریم.
اگه به چگونگی کار داشته باشم کاملا ذهنم و احساسم منفی میشه ، و احساس بد = اتفاقات بد ، به همین راحتی این باور برام منطیقه ، که نباید به چگونگی کاری داشته باشم ، چون چگونگی یعنی احساس بد ، و هرباوری که احساس بدی رو رقم برنه باور غلطیه!
برای شما دوست عزیزم که باعث خلق این آگاهی ها و قوی تر شدن و بزرگ تر شدن ایمانم شدید بسیار سپاسگزارم
منتظر خبر های عالی شما از خانه دار شدنتان هستیم
موفق ثروتمند خوشبخت و تندرست باشید
خدانگهدار
پس این باور درسته که من نباید به چگونگی کاری داشته باشم و به این شکل با این باور احساسم خوب میشه ، پس این باور باوری دستیِ.
سلام به دوست هم فرکانسیم اقاجواد
چقدر داستانتون رو زیبا تعریف کردید و چقد دلم گرم شد… شما با 7،8 تومن دنبال خونه رهن بودید و خداوند شما رو صاحب یک خونه زیبا و کلیدنخورده کرد…
اینقدر گاهی مسیر رسیدن ما به آرزوهامون ساده اتفاق میفته که یادمون میره هماهنگیش کار خداوند بوده … اینقدر آسان میکنه کارهامون رو و عادی برامون رقم میزنه که به شکل معجزه دیگه نمیبینیمش و اونجور که باید قدردانی نمیکنیم…
اقاجواد من روزی که رفتم قرارداد تالار و لباس و … مراسمم رو ببندم هیچ پول خاصی نداشتم و اصلا نمیدونستم خانواده همسرم تا چه حد میتونن هزینه کنن فقط یادمه صبح ساعت چهار از خواب بیدارشدم و رو به قبله سجده کردم گفتم پروردگارا من هیچنمیدونم قراره چی بشه اما فقط میخوام همه چیز برام آسان پیش بره و مطابق خواسته هام باشه….همون لحظه ای که سجده کردم یه حسی بهم گفت خداوند مهر زد پای خواستت و انجام شد…
اونروز وقتی رفتم لباسم رو انتخاب کنم منی که اینقدر حساس و سختگیرم و برای خریدن یه مانتو هزارجا رو میگردم توی دومین مزون لباسی که ماه ها بود بهش نگاه میکردم رو دیدم و اجارش کردم. جالبیش این بود که من خیلی اتفاقی وارد این مزون شدم و وقتی عکس لباس موردعلاقم رو توی گوشیم بهشون نشون دادم که این رو دارید یا نه گفتن اصلا شما این اسکرین شات رو از پیج ما گرفتید و لباس مزون ماست… یا الله…. اشک شوقم همونجا سرازیر شد…
برای تالار وارد یه تالاری شدم که اینقدر زیبا بود که دلم رفت براش اما این تالار رو اصلا قصد دیدن نداشتم چون همه تا اسمش میومد میگفتن اینجا خیلی گرووونه و اصلا نزدیکش نشو اما وقتی رفتم و سالنش رو دیدم قبل از اینکه برم قیمت هاشو بپرسم تو دلم گفتم خدایا چرا به من اونقدری پول ندادی که بتونم جشنم رو اینجا بگیرم اخه من دلم رفته واسه این جای زیبا… همون موقع مدیریتش بهم گفت حالا بیا بریم بشینیم صحبتارو کنیم و وقتی قیمت هارو بهم گفت دیدم اصلااا تفاوت آنچنانی با جاهای دیگه نداره و طرف یه تخفیف خوبم به ما داد و خیلی راحت قرارداد اونجارو بستیم…
هنوزم باورم نمیشه چقدررررر خداوند برام همه چیز رو آسون کرد دقیقا همون دعایی که ساعت4صبح کردمو اجابت کرد…
حرف برای گفتن زیاده و هدایت های خداوند بی نهایته… بقول ملاصدرا خداوند همه چیز میشود همه کس را…
چقدر این جملتون قشنگ بود”من به چگونگی کاری ندارم ، این در حد توانایی های و درک من نیست ، این وظیفه خداوندِ.”
از خداوند میخوام همه چیز به آسون ترین شکل ممکن براتون اتفاق بیفته و به زودی صاحب یک خونه چهارخوابه بشید چون خداوند همیشه بهتر از تصور مارو رقم میزنه درصورتیکه به معنای واقعی توکل کنیم.
خدانگهدارتون باشه
سلام وصد سلام عاشقانه
دوستانه
محترمانه ومحجوبانه ومحبوبانه وپر از بوی گل یاس تقدیم روی ماهتون فاطمه عزیز وجواد جان …..
همیشه دقایق زیادی در تخیلات وتفکرات توحیدی خودم با خودم در میان جملات شما دوست گرانمایه ام گردش منظم تقوا گونه ای دارم جوری که با یک چشم به زدن وارد تقوا وتوحید میشم وراحت سیستم فکریم با توحیدی بودن انس میگیره واین نشان از این دارد که چیدمان جملات بدست دوستی عزیز بود وچون در احساس خوب هستین براستی تا قیام قیامت هرکسی وارد این واردی وخواندن کامنت شود به شرطی که باور کند وارد این باغ خوش احساس تقوا وتوحید میشود وبراساس زندگی خودش برداشت خواهد کرد
از صمیم قلبم سپاسگذارم
سپاسگذارم هستین وبودنتان را دوست دارم ….
به نام خالق هدایتگر
رب من تو صاحب همه چیز هستی و هرچه دارم از آن توست من نمیدانم و تو میدانی و مرا هدایت میکنی …
سلام به فاطمه ی عزیز اسم آبجی منم فاطمه است و چقدر اسم قشنگیه
آبجی عزیزم بهت تبریک میگم که در یک رابطه ی فوق العاده ای هستی و قرار کلی رشد کنی و بزرگتر بشی انشالله …
قبل از اینکه مهاجرت کنم در حالی که پر از بدهی بودم و حتی کرایه خانه ام را هم نداده بودم اما امید و توکل تو دلم موج میزد و میدونستم که اتفاقات خوبی واسم میفته اون زمان در یک سوئیت 12 متری زندگی میکردم و بسیار لذت هم میبردم و قبل از مهاجرت به مکانهایی میرفتم که خانه های لوکس و شیکی داشت و خودم در اونجا تجسم میکردم و کلی ذوق میکردم و در تهران در خیابان شیراز میرفتم و مغازه های که مخصوص دکور داخل خونه بودن و نگاه میکردم و یکی از فایل های استاد که در دسته تمرکز بر نکات مثبت است و داخل فروشگاه های لوازم خانگی هست و استاد ازش فیلم گرفته را بارها دیدم و باورهای قدرتمند کننده و توحیدی مثل اینکه هرچی بخوام خدا واسم جور میکنه و یا پول هست تکرار میکردم و این فایل ها را نگاه میکردم و بالاخره مهاجرت کردم و در کمتر از دوماه شرایط کاری واسم پیش اومد که در یکی از بهترین خانه های لوکس در جزیره کیش مستقر شدم و در لواسان و شمال هم مثل همون خونه را دارم و میتونم ازش استفاده کنم و البته که مدام در حال تمرکز بر نکات مثبت بودن وحالم خوب بود و کامنتی در همین فایل گذاشتم که میتونین بخونید و ایمانتان قویتر بشه
دوست داشتم بهتون این پاسخ بدم و بدونین که این هدایت الله است و با مواردی که گفته شد شما صاحب خانه میشین و اگر هر اتفاق دیگه ای افتاد همیشه تمرکزتون بر نکات مثبت باشه و شکر گذار خدا باشین که قطعا بهترین اتفاقات واستون رقم میخوره
خبرهای خوبتون کامنت کنید انشالله
آقامجید عزیز ممنون بابت پیام پراز مهرتون… خدامیدونه هرکدوم از نوشته های بچه هارو میخونم اشک شوق میریزم و احساسم اینه که خداوند داره باهام صحبت میکنه….
خداروشکر که تونستید آرزوهاتون رو خلق کنید…این به ما قدرت میده و باورهای مارو صدبرابر قوی تر میکنه
انشالا همیشه در بالاترین فرکانس باشید و همه چیز به آسانی براتون رقم بخوره
سلام فاطمه جان
ان شاالله شروع زندگی مشترکت همون طور که میخوای تو خونه خودتون باشه و روزهای خوبی رو با همسرت داشته باشی. پر از تجربه های شیرین و قشنگ. سالهای سال با عشق در کنار هم زندگی کنید
عزیزم چه خوب مچ ذهن نجوا گر خودتو گرفتی، ذهنی که محدودیت داشت و میگفت پول کمه و باعث شد خواسته خودتو کوچیک کنی. و چه خوب باور قدرتمند کننده جایگزین اون کردی و خواسته خودتو از خدا خواستی
بهترین ها رو واستون آرزومندم
سلام دوست عزیز
خدا رو شکر داری باورهات درست میکنی
به عوامل بیرونی گوش نده فقط روی خدا حساب کن
من هم مثل شما فکر میکنم امروز حرف خونه شد ما مستاجریم همسرم فکر محدود داره ولی من گفتم بسپار به خداوند خونه زیاده همش حس منفی می داد خونه گرونه رهن از کجا بیارم بریم جای دور خونه کهنه …
ولی من کوتاه نمیام سپردم به خداوند امید دارم خودش کمکم میکنه صاحب خونه خداست
امیدوارم صاحب خونه بشی عزیزم
جشن عروسی ات مبارک باشه انشاالله خوشبخت بشی تحسینت میکنم که خوش بین هستی
منتظر خبر خوش ات هستیم
در پناه خداوند باشی
بنام الله
سلام وعشق ونور الهی به روح پاکت فاطمه جان دوست بی نظیرم چقدر لذت بردم از کامنتت واینکه چه عالی اصل را از فرع تشخیص دادید
همانطور که خودت گفتی اندازه ومقدار برا خدا فرقی ندارد چون او نامحدوده
فاطمه جان خدا را شکر بخاطر وجود ارزشمندت
بی صبرانه منتظرم تا با ذوق وشوق اتفاقات شروع زندگی مشترک با همسر عزیزت را در خانه دلخواهت بخوانم ولذت ببرم
فاطمه جان زندگی سراسر عشق ،ثروت ،آرامش،شادی وسلامتی را در کنار همسر عزیزت برات آرزو دارم
یا حق
سلام فاطمه جان دوست عزیزم و استاد عباس منش جان
واقعا ممنونم بابت کامنت زیباتون خیلی قشنگ گفتین منم یه مدتی همینجوری شدم و بابت خرید ماشیبنم چون بقیه گفتن اولین ماشین هر چی شد عیب ننداره منم خریدم حالا طوریش نیست منم الاعاتی نداشتم الان کاملا متجه هستم چیکاری انجام بدم کامل هم نه یه چیزایی در مئرد رابطه در مورد خرید تجسم کردن خیلی جواب میده و اینکه منم روز به روز خواسته هامو کمتر میکردم و مدام میگفتم ول کن بابا زندگیتو بکن چقدر بلند پروازی و میدیدم چقدر قبللا خوشحال بودم شاد بود حالم خوب بود همیشه توسفر تو بهترین جا بهترین مکان بهترین خواسته داشته خدایا شکرت و جمعه هم با خوندن کامنت شما دوباره مغزم زیرو شد گفتم خدایا شکرت اینکه ما ادمها وقتی میخواهیم هدایت میشیم به بهترین ها عالی ترین ها خدایا صدها هزار مرتبه شکرت مرسید دوست عزیزم فاطمه جان اینکه نوشتین خواسته هاتو بزرگ کن ظرف تو بزرگ کن وجوتود بزرگ کن خدایا شکرت
سلام به شما فاطمه خانم … امیدوارم خداوند هدایتم کنه برای نوشتن ، ممکنه یکم طولانی بشه … نمیدونم چطور و چجوری و کاملاٌ هدایتی رسیدم به کامنت شما … یه حسی بهم گفت بخون … دیدم درباره خرید خونه نوشتین … یاد خودم و شرایط خودم افتادم ، دیدم راجب عدم حمایت خانواده همسرتون نوشتین بازم یاد خودم افتادم … اما قصه از چه قراره ؟ من و همسرم 8 سال از راه دور باهم دوست بودیم ( در دو شهر متفاوت ) ، خلاصه بعد از 8 سال با کلی داستان و اتفاقات عجیب و مخالفت های شدید خانواده خودم بالاخره ما ازدواج کردیم ( داستان کاملش رو میتونید توی پروفایلم قسمت دیدگاه به فایل های دانلودی در جواب سیدعلی خوشدل عزیز کامله کامل توضیح دادم ، اینجا نمیخوام خیلی طولانی بشه :)))) دوست داشتین بخونید :)))
ما ازدواج کردیم و مسیر به شکلی جلو رفت که من به شهر همسرم مهاجرت کردم ( یه اتفاق کاملا هدایتی و پر از درس که هنوزم گاهی یادش میفتم لذت میبرم از این تصمیمم )
از اینکه گفتین اطرافیان همش میگن خونه گرونه ، مگه شما میتونید خونه بخرین ، یاد این افتادم که اواخر دوران عقدمون بود ، همسرم اومده بود پیشم ، سر سفره ناهار ( دقیقا یادمه ها ) نشسته بودیم برای ناهارخوردن یهو صحبت ماشین شد ، وسط ناهار مادرم بهم گفت مگه تو میتونی ماشین بخری رضا ؟ هیچی نگفتم و سکوت کردم ، راست میگفت … من و همسرم توی کرونا عقد کرده بودیم ، جز یه مجلس توی خونه و رفتن به آتلیه برای عکاسی و فرمالیته چیز خاصی نداشتیم ، بدون عروسی رفتیم سرزندگیمون ، حتی بدون ماه عسل !!! چون منم مثل همسر شما بدون حمایت خانوادم ازدواج کردیم ( تقریبا حمایتشون یه سرویس طلا 10 میلیونی بود که به همسرم دادن و بس ! ) البته اصلا اینا رو نمیگم که حس قربانی بودن یا هرچیزی تعریف بشه بلکه افتخار میکنم به شرایطی که من بودم و خدای خودم که عاشقانه میپرسمتش که تنها او را میپرستم و تنها از خودش یاری میطلبم که خودش شاهده که در تمام این مسیر همیشه تنها همراه و همدمم بوده و امروز سرمو بالا میگیرم و افتخار میکنم خدای من بزرگتر از هرکسی هستش ، بعد از اون حرف مادرم و بعد ناهار وقتی وارد اتاق شدم همسرم با حالت بغض گفت : رضا مگه ما چمونه که نتونیم ماشین بخریم ؟ گفتم اشکالی نداره ، اون مادره ، دلش میسوزه ، اونکه بدش نمیاد من ماشین داشته باشم … فهمیدم همسرم دلش شکسته ، منم دلم شکسته بود ( هنوزم باور نداشتم ماشین بخرم ) دقیقا بعد از چند ماه ، در تیر 1401 قرعه کشی خودرو تیبا2 سفید صفر کیلومتر بنامم در اومد و بدون ریالی قرض از کسی ماشین رو از درب کارخونه تحویل گرفتم ، چند وقت بعدش به مادرم گفتم مهناز دلش شکست روزی که گفتی شما نمیتونید ماشین بخرید ( با حالت خنده ) گفتم خدا به دلش نگاه کرد مارو ماشین دار کرد ، گفت پسرم من به منظور نگفتم گفتم شرایط سخته و… و اما امروزی که دارم کامنت میزارم براتون … تقریبا یک ماه پیش با همسرم تصمیم گرفتیم تمام پس انداز این 3 ساله رو که به لطف خداوند ( من وااقعا میگم اگر هدایت خداوند در این مسیر نبود من هیچچ هیچم ) جمع کردیم رو خونه بخریم ( الانم اگه از مادرم بپرسی رضا میتونه خونه بخره میگه محاله ، خونه گرونه و… البته من ناراحت نمیشم از این حرفا چون این حرفا بخاطر باورهای محدود کننده تمامی آدمهاس ، ولی بچه های این سایت الهی خلاف جهت رودخانه و باورهای عام مردم حرکت میکنن ) خلاصه ما رفتیم چند تا خونه رو دیدیم … خدا میدونه مثل این بچه ها که بستنی میبینن هر خونه ای میدیدیم میخواستیم خخخخ ، خانومم ذوق کرده بوده میگفت همینو بخریم … بهش میگفتم عجله نکن … استاد همیشه میگه چطور از این بهتر … چطور از این قشنگتر .. کار به جایی رسید که ما فکر نمیکردیم حتی خونه یک خواب بتونیم با پولمون بخریم و مجبوریم سوییت بخریم خخخ اما الان دنبال خونه 2 خواب هستیم .. حتما نورگیر باشه … حتما فلان و بیسار و… باشه و همیشه هر زمان نجوای شیطان میگه نمیتونی یا نمیشه با خودم میگم اون خدایی که منو تا اینجا اورده ، به من ماشین داده ، همسر عالی عنایت کرده ، پول به مقدار بسیار زیاد داده ( راجب باور مالی خودمم توی عقل کل به یک سوال جواب دادم ) ، حتما خودشم منو خونه دار میکنه ، منتهی ما تا الان موفق نشدیم به خرید خونه به 2 علت 1- حتما حتما باوری محدود کننده در وجودمون هستش که الان 2 روزه تصمیم جدی گرفتیم ، دفتر برنامه ریزی و دفترشکرگزاری خریداری کردیم تا مصمم تر ادامه بدیم نکته دوم اینکه احتمالا هنوز خونه ای مناسب ما برای فروش نیست خخخ و حتما در موقعیت و شرایطی مناسب اون خونه نصیب ما میشه ^-^ و به راحتی … کاملا راحت و آسمون ما به خواستمون میرسیم … این وعده خداست و خداوند هرگز دیر نمیکند …
در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام به دوست خوبم آقارضا
امیدوارم الان که دارم این کامنتو مینویسم شما قرارداد خونه ای که دنبالش بودید رو بسته باشین و مثل زمانی که بدون قرض و وام صاحب ماشین شدید الانم صاحب خونه رویاهاتون شده باشید.
چقدر شیرینه که آدم خودش بتونه دونه دونه آرزوهاشو تیک بزنه بدون اینکه از کسی غیر از خداوند طلب کمک کنه و اونوقت با نتیجه ای که به دست آورده این باور رو به خودش و اطرافیانش بده که میشود…
ممنون که داستانتون رو با من به اشتراک گذاشتین واقعا پیام های این مدت دوستان به من بسیاااااار دلگرمی داد و خدارو هزاران بار شکر میکنم بابت وجود شما و دوستان همفرکانسیم و مخصوصا استاد عزیزم که این سایت روایجاد کردن که ما بتونیم باهمدیگه درارتباط باشیم و رشد کنیم و از رشد و پیشرفت همدیگه کیف کنیم.
انشالا هرجا هستید در پناه خداوند یکتا شادو ثروتمند و سلامت باشید.
سلام به دوست همفرکانسیم
حسم گفت از تجربه خودم بهت بگم چون تنها چیزی که باورهای مارو تغیر میده الگو هاست
تقریبا یک سال پیش درحالی که من و همسرم حدود یک سال و نیم از عقدمون میگذشت تضاد ها شروع شد،اون موقع من نه درامد درستی داشتم،نه پول و زیر صفر بودم و داشتم رو دوره روانشناسی ثروت کار میکردم و از وقتی به سه جلسه تضاد رسیدم تضادای زندگی من شروع شد که مهمترینش خونه بود یعنی تا اونموقع یه اتاقی در اختیار ما بود که خیلی توش راحت بودیم و درحالی که عقد بودیم ولی مستقل بود از خانواده
خلاصه تضاد از درو دیوار میومد و من چون اون سه جلسرو قورت داده بودم به جای توجه به اون تضاد به شکل های مختلف توجه میکردم به خواستم که خونه بود،البته اصلا کار راحتی نبود ولی من خیلی خوب این کارو میکردم و درکنارش با اوردن الگو از افرادی که بعد از عروسی تو خونه خودشون ساکن شدن این باور برام منطقی شد که پس برا منم میشه
حالا من بودم با صفر تومن پس اندز و درامد بسیار پایین
ولی من دست از خواستم نمیکشیدم تا این که بعد از دو سه هفته اتفاقات شروع شد،یادمه منم بخاطر ورودی ها به این نتیجه رسیده بودم خب باید برم خونه اجاره کنم ولی اوبین خونه ای که رفتم برای دیدن گفتم من یا تا اخر عمر عقد میمونم یا میرم تو خونه خودم و همچنان داشتم به خواستم که خرید خونه بود توجه میکردم
خلاصه من با صفر تومن پول همراه همسرم میرفتیم بنگاه برای خرید خونه و ایمان داشتم پولش جور میشه ،چجوری؟از کجا؟من نمیدونم من خدا نیستم من بنده ام اون ارباب و یه کوچولو ایمان داشتم که خودش جور میکنه
من 1 ماه بعد صاحب یه خونه 130 متری شدم که مالکش خودمم
جزئیاتشو نمیگم چجوری چون خدا از بی نهایت طریق مارو به خواسته هامون میرسونه و اگه من وارد جزئیات بشم برات ترمز درست میشه
من دقاقا با همین قانون و خدا به عروسی و صدها خواسته ریز و درشت دیگه رسیدم و تنها کاری که کردم رو ایمانم کار کردم،یه قدم خیلی کوچولو برداشتم و اونم تموم کارها و برام انجام داد
امیدوارم این کامنتم باعث بشه ایمان خوبی درت شکل بگیره
اول الگو بیار،تجسم کن و یه قدم کوچیک بردار ببین خدا چجوری ابرو باد و مه و مورشید و فلک و میاره که مثل پادشاه به خواستت برسی
شاد و سلامت و ثروتممد باشید
سلام دوست عزیزم
نمیدونید چقدر پیامتون بهم دلگرمی داد . باورکنید لحظه لحظه این روزام باتمرکز روی خواستم داره میگذره و حتی این موضوع رو به همسرمم نگفتم که من خودمو اماده کردم برای خرید خونه چون ممکنه اون بخواد منطقی برخورد کنه و بگه عزیزم شاید الان نشه یا یکم خرید خونه به تعویق بیفته و … که اینها میشه باور منفی برای من و فقط باعث میشه ذهن من آشفته شه. همین الانم داشتم جزئیات خونه ای که میخوامو تجسم میکردم و با خدا مناجات میکردم که چشامو بستمو گفتم خدایا جوابمو بده و بهم نشونه بده و اومدم توی سایتو پیام شمارو دیدم…من همه اینها رو به فال نیک میگیرم
توی دلم پر از امید و حس خوبه و میدونم اگه در حد توانم قدم بردارم خدا برام درهای زیادیو بازمیکنه و منو به خواستم میرسونه…
بازم ممنون از پیامتون و اینکه تجربتونو با ما به اشتراک گذاشتین…بارها و بارها پیامتون رو خواهم خوند که بهم قوت قلب و امید بده…
انشالا همیشه همینقدر زیبا و راحت به خواسته هاتون برسید
در پناه خدا باشید
سلام فاطمه جان عزیز دوست خوبم
قلبم گفت برات بنویسم
عزیزم برای منم معجزه ها برا گرفتن خونه اتفاق افتاده که الان با خوندن کامنت شما یادم اومد
همسرم بخاطر دوری راه به محل کارش فقط درخواست داده بود تا وامی بهش بدن تا بتونه خونه ای نزدیک تر اجاره کنیم
تا رفت وامدمون راحتتر بشه
اما خدا همیشه معجزه میکنه
به ما از طرف اداره خونه ای دادن ویلایی در بهترین منطقه تهران
اب وهوا عالی
جای امن با ادمای فوق العاده
فضای باز زیاد برای پارک ماشین
ومن الان 6سال تو این خونه ساکنم
بدون دادن هزار تومن پول رهن یا اجاره
تازه پول اب وبرق هم اخرین بار یادم نیست کی دادیم
عزیزم مهمترین سرمایت ایمانته
وامید
حفظش کن ونا امید نباش
و به شیطان اجازه ورود نده
که خدا همیشه بهتراز چیزی که فکرشو میکنیم بهمون میده
هرروز تو کوچه پس کوچه های این شهر میچرخم تا نمود های فراوانی رو ببینم
تازه من فقط توی یه محدوده از این شهر به این بزرگی ام
تو هر کوچه دارن ساخت وساز انجام میدن این یعنی خونه زیااااد زیاد هست
هر کوچه ای میرم پرار خونس
انواع خونه ها
تو همه کوچه خیابونا دارن خونه میسازن
اینهارو ببین
الگوهاشو ببین وبرای خودت تکرار کن
به امید خدا
بخونم کامنتی رو که تو خونه قشنگ ورویاییت نشستی ومینویسی
که شد اونچه که باید میشد
درود بی پایان بر استاد عباسمنش عزیز
درود بی پایان بر بانوی قدرتمند، مریم شایسته عزیز
خیلی خوشحالم که در جمع خانوادهی صمیمی شما هستم و خدا رو بابت این نعمت هزاران هزار بار شکر میکنم.
محبوب تقریبا 3 سال هست که به این خانواده هدایت شد و شد عضو این خانوادهی دوست داشتنی
تا 2 سال فقط فایلهای دانلودی رو گوش میکردم و بعد از آن هدایت شدم به دوره دوازده قدم و در قدم دوم هدایت شدم به دوره کشف قوانین و دوباره به دوره دوازده قدم برگشتم
هم اکنون در حال دریافت آگاهی های قدم سوم از دوره ی بینظیر دوازده قدم هستم
با هدایت خدای بزرگ این فایل پر از آگاهی رو گوش کردم، میخوام بگم که این فایل چنان منو به خودم نشون داد که بدونم کجای کارم
محبوب سرشار از خواسته اما سردرگم، استاد جان با این فایلی که برامون گذاشتید فهمیدم که باور ساختن اصلا یعنی چی، تو چطور باید باور بسازی و چطور باید با ایمان بری جلو
از کامنت های دوستانم متوجه شدم که باورت رو بساز، چشمات رو ببند و بقول استاد روی شانه خدا سوار شو و هیچ مپرس و هیچ مگو فقط حرکت کن که مسیر برات باز میشه
من روی خیلی از جنبه ها کار کردم و تازه اندازه سر سوزنی میتونم بگم که این کار کردنه بوده و هنوز باید خیلی متعهدانه تر و مصمم تر برم جلو، اما در زمینه ی کسب و کار و شغل، باوری که منو حرکت نمیداد ترس هام بود، ترس از اینکه اگر من برم سر کار بچه هام چی؟ اونا چی میشن، کی ازشون مراقبت کنه و هزاران ترس دیگه …
اما چند روزه که این فایل رو گوش دادم آتشی در من بوجود آمده که هر روز شعله ور تر میشه و منو داره حرکت میده، با این باور که خدا هست و تو کافیه گام اولیه رو برداری و بقیه رو خودش فراهم میکنه
میتونم بگم که ترسهام کمرنگ شدن، به آرامشی رسیدم که هر لحظه بیشتر و بیشتر میشه و با احساس خوبی که دارم ایجاد میکنم نتایج ریز ریز دارن میان و من الان 2 روز هست که وارد یک حرفه ای که از بچگی علاقه داشتم شدم و خدا داره شرایط رو برام طوری فراهم میکنه که من کم کم وارد فعالیت بشم بدون ذره ای نگرانی
میخوام متعهدانه تر آموزه هاتون رو فرا بگیرم، خدا رو شکر میکنم ب ای نوشتن این کامنت
این کامنت جزو اولین کامنت های من هست، از امروز با کامنت ها و نتایج بیشتر خواهم آمد و از نتایج خواهم گفت.
خدا رو بی نهایت شکر میکنم بابت هدایتم و آشناییم با بندگان صالحش
استاد عزیزم بی نهایت بابت آموزه هاتون سپاسگزارم و از خانم شایسته عزیز بابت زحماتشون سپاسگزارم
براتون از خدا سلامتی و موفقیت روزافزون رو میخوام
و امید که تمام دوستانم هر روز شاهد نتایج عالی و عالی تر باشند
سلام عزیزم
یک لحظه فکر کردم نویسنده این کامنت من بودم
باورتون میشه رفتم بالا اسمتون را نگاه کردم
مطمئن شم ک خودم این کامنت را ننوشته باشم .
بخاطر اینکه دقیقا حرفهای من را زدین
ک چند روز پیش تو روز شمار گذاشتم .
اما در زمینه ی کسب و کار و شغل، باوری که منو حرکت نمیداد ترس هام بود، ترس از اینکه اگر من برم سر کار بچه هام چی؟ اونا چی میشن، کی ازشون مراقبت کنه و هزاران ترس دیگه …
دقیقا یکی از ترس های من همینه
البته با اینکه بچه های من بزرگن
دختر من 17 سالشه
پسرم 11 سالشه
با این وجود من ترس داشتم و الان خیلی خیلی کمتر شده
و برای خودم الگو پیدا کردم ک میشه و خداوند هست و ازشون مراقبت میکنه .
خیلی خوشحالم که شما تونستید شغل مورد علاقه را استارت بزنید
براتون آرزوی موفقیت دارم
به نام خدای مهربان
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیز و مریم جان بزرگوار
اینجانب خواستم احساس درونی خودم را با شما بزرگواران به اشتراک بگذارم
من الان 4 ساله که برنامه های استاد را دنبال میکنم وعضو این خانواده استاد هستم خیلی خوشحالم که جهان شما بزرگواران را جلوی راه من قرار داد
من از اون موقع تا الان خیلی پیشرفت کرده ام چه از لحاظ مالی وعاطفی جسمی و…
یک خانواده عالی دارم همسری خوب وبینظیر و دختری زیبا و دوست داشتنی
وقتی که این همه زیبایی را در پرادایس میبینم خیلی بهم انگیزه پیشرفت میده
و مدام به خودم میگم که پسر تو هم میتونی ببین استاد همه این مسیر را اومده پس تو هم میتونی
زندگی دلخواه خودت را بسازی تو میتونی ثروتمند بشی تو لیاقتشو داری
و از اینکه این کشور زیبای ایالت متحده انقدر ثروتمند وزیباست به خودم میبالم من خیلی روی باورهای خودم کار کردم و میدونم که همه چیز باوره
و این خود منم که آگاهانه انتخاب میکنم زندگی دلخواه خودم را و عامل بیرونی دیگری نیست
و خیلی خوشحالن که دارم زندگی خودم را اونجور که دلم میخواد میسازم
از خداوند بینهایت ممنونم که با شما آشنا شدم
به نام خداوند بخشنده ی مهربانم
وای استاد ،هر بار که فایل و گوش میدم یه جمله تون تو گوشم انگار جدید صدا میده و بولد میشه،
این باور با من چه کرده استاد
این جمله رو من به اندازه ی موهای سرم شنیدم و باور کرده بودم البته که آگاهانه الان این چیزها رو نمیشنوم و اهمیت نمیدم ولی این باور ریشه زده تو وجودم .
هر چقدر که بیام عمیق بشم تو ناخودآگاهم ،
هنوز هست این باور که بخت مادر ،جهاز دختر
و چه ها که نکرده این باور با من
تا قبل ترها فکر میکردم همین دیگع زندگی من بهتر از مادرم که نمیشه ،
البته الان به لطف بودن در این سایت الهی ،به لطف دورهی ارزشمند،لیاقت و آفرینش .
خیلی خیلی ،زندگبم روانتر شده
ولی خیلی خیلی جای کار دارم .
هر وقت با خواهر،بزرگترم صحبت میکردم در مورد اعتیاد همسرم .
همیشه به من میگفت ، همینه دیگه ،فکر کردی اگه از همسرت جدا بشی ،ادم بهتری گیرت میاد ،همه یک مشکلی دارن ،و همیشه در اطرافم آدمهای رو میدیدم که به یک چیزی اعتیادداشتن ،و این باور در من ساخته شده بود که هیچ انسانی سالم نیست ،و باور کرده بودم این هست و جز این نیست و به یقین رسیده بودم که درسته دیگه ،و اطمینان قلبی پیدا کرده بودم در این مورد ،
ولی این روزها دارم آدمهای سالم و آرام زیادی در اطرافم میبینم ،چون دارم جستجو میکنم ،و داره برام باور پذیر میشه این موضوع که،انسانها به سلامتشون خیلی اهمیت میدن
این که امروز در مورد دو میدانی صحبت کردید .
یادم میاد از بچه گی پدرم من و رو با بقیه پسرهای همسن و سال خودم ،مسابقه دو میداد و من همیشه اول میشدم و باعث شده بود همه تو فامیل به من بگن عقاب تیز پنجه (خخخ)،
و من باور کرده بودم عمیقأ که دونده ی فوق العاده ای هستم و این موضوع در من خاموش شده بود تا همین یک سال پیش ،تو مسیر های کوهنوردی احساس کردم ،دوست دارم فقط بدوم ،
و اونقدر زیبا و پر انرژی میدوم ،که خودم هر لحظه خودم رو تحسین میکنم برای پاهای قوی و قدرتمندم و دوست دارم که برم و تو رشته دو کوهستان فعالیتم رو شروع کنم میدونم اینها همش به خاطر اون باور بچه گی م که پدرم بهم داده بود که ،دونده ی قویی هستم ،
خدایا شکرت ،برای این آگاهی های ناب و ارزشمند که اگه بخوام فقط یک موردش رو زندگی کنم ،زندگیم رو میتونم کن فیکون کنم .
بنام رب العالمین
سلام سمیه نازنینم ،عزیزم من اطلاع ندارم که زندگی زناشویی ات رابا همسرت داری یانه گفتم تجربه خودم را برات بگم شاید کمکی به شما یا دوستانی که این کامنت را می خوانند کرده باشم
سمیه جان دقیقا منم زندگی ای شبیه شما داشتم واطرافیانم هر بار میگفتند این دفعه ترک میکنه خوب میشه همینی که هست ولی لحظه ای که باور نکردم همینی که هست واز خدا کمک خواستم شرایطم به سمتی پیش رفت که همان اطرافیانم اصرار داشتند که جدا بشم بعد از جدایی من با استاد وسایت وقانون آشنا شدم دوباره حرفهای جدید که زن مطلقه حتما بایک مردی که همسرش فوت شده یا طلاق داده ازدواج میکنه آن روزها تازه داشتم رو عزت نفسم کار میکردم وطریق خلق خواسته هام وساختن باورهای مناسب آن وتجسم کردن را ازدوره قانون آفرینش درک میکردم دیگه حرفهای اطرافیانم را نپذیرفتم وخصوصیات همسرم را نوشتم وهر روز با احساس خوب سپاسگزاری میکردم به خاطر بودنش کمتر از چند ماه من با همسرم آن هم بصورت کاملا اتفاقی آشنا شدم بعد از چند دیدار ساده ایشون از من خواستگاری کرد من تمام زندگیم رو صادقانه گفتم سمیه عزیزم الان همسرم به تمام معنا یه همراه وهم راز برای من هست تنها دوست صمیمی هست که تو زندگی دارم
سالم ،خوشتیپ ،خوش قیافه ،مربی کاراته ،شغل عالی، خوش رو خوش برخورد،اجتماعی هست وسن ایشون چند سال از من کمتره وقبلا ازاین هم ازدواجی نداشتند
اینا رو گفتم تا باور کنی که میتونی با توکل به خدا وداشتن باورهای مناسب زندگی ات را تغییر بدی
ازت ممنونم که سبب شدی تا همسرم و ویژگیهای مثبتش را با خودم مجدد مرور کنم
سمیه عزیزم امیدوارم در هر مرحله ای از زندگیت که هستی ،زندگی ای سرشار از عشق ،ثروت ،شادی وخوشبختی را تجربه کنید
یا حق
به نام خداوند بخشنده ی مهربانم
در مبحث روابط
چون از بچه گی روابط درستی در اطرافم ندیدم ،همیشه باورم بر این بود که هیچ آدمی تو رابطه کامل نیست و خوب همه ی خوبیها رو که نمیشه یه نفر داشته باشه ،
اگه حالا چند تا رفتار درست داره ،به همون اندازه یا بیشتر رفتارهای ایراد دار داره .
و همیشه و همیشه از این دست روابط رو جذب کردم چه تو جنس موافق و چه مخالف
و همیشه دنبال پیدا کردن نکات منفی بودم تا نکات مثبت ،
میگفتم حالا اگه این خصوصیت خوب و داره ،به جاش کلی خصوصیات بد داره و عمیق میشدم تو نکات منفیش .
اوه که چه کردم با خودم
ولی به لطف قانون آفرینش که خیلی در مورد بحث باورها و روابط صحبت کردید
الان آگاهانه به دنبال انسانهای با روابط و ویژگی های مثبت میکردم و همین طور تو آدمهای اطرافم بیشتر عمیق میشم و نکات مثبت شون رو پیدا میکنم و تحسین میکنم و تو همین چند وقته ،واقعا روابط فوق العاده ،و انسانهای شاد و آرام در اطرافم زیاد دیدم و بیشتر متوجه میشم که وقتی میگید ،باورهای ما زندگی مارو میسازه ،یعنی چی !؟
حالا چه باورهای مثبت ،چه باورهای منفی .
باور این که آدمهای زیادی توی این دنیا با ویژگی های عالی و جود دارن که میتونیم رابطه ی بسیار قشنگی با هم داشته باشیم و اونها هم مشتاقانه منتظر ایجاد رابطه با من هستن
خیلی باور قوی که هر روز با خودم با احساس خوب تکرار میکنم و در اطرافم جستجو میکنم .
احساس میکنم دارم نتیجه های قشنگی میگیرم از این باور قوی .
این که گفتید اگر بچه تون باور حتی نادرستی داره ولی بهش قدرت میده و کمکش میکنه اون باور و نابود نکنید . خیلی برام جالب بود و خیلی باید روش کار کنم ،چون به صورت ناخواسته،با رفتار و کردار و گفتار مون ، داریم باورهای محدود کننده مون رو به فرزندانمون هم انتقال میدیم،
از بچه گی همیشه به پسرم گفتم ،تو خیلی پر روزی و خوش شانسی ،از هر راهی پول به سمت میاد ،
باعث شده که باورش کنه عمیقأ و دقیقا این باور و تو زندگی داره تجربه میکنه ،خدا رو شکر
سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته و تمام خانواده عباسمنشی.
استاد، بازم متشکرم بابت این فایل فوقالعاده که برای ما آماده کردید و روی سایت گذاشتید.مثل همیشه به صحبتهای شما احتیاج داشتم و با اینکه این مسئله با ارزش را همیشه میگویید و به زعم خودم من اینا رو میدانستم، ولی تأثیری که هر بار گوش میدهم به صحبتهای شما روی من میگذارد فوقالعاده است.
مثل همیشه این بار هم انگار این فایل فوقالعاده را برای شخص من ضبط کردید. صحبت از این که هیچوقت پیش فالگیر نروید. من دیشب داشتم به این فکر میکردم فقط برای فان برم پیش یه نفر فال بگیرم. ولی شما این رو گفتید و من باز متوجه شدم که حتی برای فان هم نباید پیش فالگیر برم. چون ما زندگی و آینده خودمون رو میسازیم. و حتی اینکه گفتید اگه رابطهای داشتیم و جدا شدیم، ما به این فکر کنیم که رابطه بعدی ما از هر لحاظ به مراتب فوقالعاده تر و عالی ترخواهد بود. چون ما لایق تجربه ی اون هستیم. خدا را شکر، خدا را شکر برای این همه راهنماییهایی که شما برای ما دارید.
برای تمرینِ این فایل گفتین که ما بنویسیم چه باورهای قدرتمند کننده ای داشتیم؟
من یاد یکی از مهمترین و قدرتمندترین باورهای عمرم افتادم و آن هم مهاجرت به امریکا بود. من به دنبال استاد بودم و جالب اینجاست که وارد سایت شما شدم و تصمیم گرفتم این باورها رو از طریق سایت شما برای خودم درست کنم. وارد بخش “عقل کل” شدم، اونجا سؤالاتی هم مطرح کردم و بسیاری از دوستان با سخاوت تمام لطف کردند و باورهای خیلی خوبی رو ساخته بودند و من اونها رو خوندم.
این باورها که یک استاد منتظر ماست و از خداشون هست که ما بریم توی کشورشون درس بخونیم و خیلی از اساتید به شخص منتظر فردی با خصوصیات و تواناییهای من هستند، تمام این باورها رو من از بخش “عقل کل” سایت شما خوندم و احساس میکنم که اون زمان بهترین باور بود که من میتونستم برای خودم بسازم. این باعث شد که من بتونم به راحتی یک استاد بسیار خوب پیدا کنم و به آمریکا مهاجرت کنم.
الان هم میخوام برای خودم این باور رو بسازم که من لایق پیدا کردن یک کار خوب هستم و خداوند من رو هدایت میکنه به یک رئیس خوب، به یک کار خوب و پردرآمد، به شهری که دوست دارم، به یک شهر خوش آب و هوا، و به یک زندگی بهتر. من باور دارم که میتونم زندگی خودم رو بسازم و خلق کنم.
از خداوند متشکرم که من رو با شما آشنا کرد تا بتونم یاد بگیرم و یادآور بشم که خودم خالق زندگی خودم هستم. برای شما آرزوی سلامتی، عزت، ثروت، شادی و آرامش روزافزون دارم.
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات و خالق آفرین من ،،
سلام و درود خدمت یگانه وجود ، اصل وجود ، ریشه و نیاز هر موجود ،،
سلام و درود خدمت تک تک دوستان گل خانواده پر روزی و پر قدرت عباس منش ،،
به به ،،
چه صفایی داره این همه عشق و محبت خالق که تو دل تک تک ما تو بند بند وجود منو تو موج میزنه ،، جریان داره ،، میتپه تو قلب و وجودمون ،،
و خدایی که به شدت کافیست ،،
سلام بر قطره قطره رنگ رنگ پر پروانه سلام بر کهکشان های چشمان منو تو ،،
سلام بر دریای مواج عشق الله ،،
سلام بر نور مطلق ،،
میدونی ،،
تسلیم عشق الله = رهایی ،،
رهایی از فکر دیروز و فردا ،،
رهایی از همرنگی ،،
رهایی از غصه و غم ،،
رهایی از شرک و بت ،،
رهایی از کفر و کینه ،،
رهایی از زمین ،،
پرواز به سمت نور ،،
الله نور سماوات والارض ،،
یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ
دعای صباح حضرت علی علیه السلام ،،
حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نعم المولی و نعم النصیر
وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا
وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا
خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای تک تک نعمت های بی نظیر که بهم عطا کردی ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای سلامتی فوق العاده ات که عطا فرمودی ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای این همه عشق و محبت و دوستی و لطافتت
شکر شکر شکر
سلام
به همه دوستان عزیز
سلام به استاد گرامی و همراهان همیشگیشون
سپاس از خدا به خاطر هدایتم به این مسیر و سپاس از استاد عزیز و همراهانشون که اینقدر برای من و ما زحمت می کشند .
سپاس از همه دوستان به خاطر به اشتراک گذاشتن تجربه هاشون و حضورشون
من چند روزی بود که از سایت فاصله گرفته بودم البته حداقل روزی 2 ساعت فایل های دانلودی رو به صورت صوتی در مسیر رفت و آمد به محل کارم گوش میدم .
تغییرات به وجود آمده در زندگیم در چند ماهه اخیر اگر بگویم هیچ ربطی به روند زندگی در چند سال گذشته ندارد دروغ که نگفته ام هیچ بلکه کم هم گفته ام و غیر قابل قیاس می باشد .
در روزهای اخیر چالش های جدیدی را در مورد کار تجربه کردم که شاید روزگار گذشته ام بود حتما به جاده خاکی میزدم و کلا از مسیر خارج میشدم اما به لطف خدا و آموزه های استاد عباسمنش تونستم با کنترل ذهن تا الان خودم رو هر چند به سختی اما حفظ کنم . این کنترل برای من خیلی کار بزرگی بوده هر چند که می دانم حالا حالا ها جا برای بهتر شدن داره .
خداروشاکرم که الان بعد از مدتی چند دوباره دارم کامنت می نویسم و خودم رو دوباره در مسیر می بینم .
امشب وقتی اومدم نشونه ای رو برای هدایت بگیرم بنر این فایل رو دیدم و یه چیزی در درونم گفتم به جای نشونه این رو کلیک کن و من هم انجام دادم . ( انگار صدای استاد تو ذهنم بود که تو فایل های دانلودی میگه کاد به بیرون بدم یا داخل اینو بخوذم یا اونو و وقتی اون میگه اینکار رو بکن استاد هم انجام میده )
جالبی این هماهنگی اینه که من در بحث پول پاشنه های آشیلی دارم که هنوز درست نتونستم اونا رو حتی پیدا کنم و جالب تر از اون اینه که تااین جای مسیر که اومدم وقتی به این موضوع فکر میکنم حس میکنم یه چیزایی وجود دارد (که این با قبلم رشد خیلی قابل توجهیه چون من اصلا قبلا این چیزا رو نمیدونستم ) و حتی خیلی هاش رو از زبان استاد تو فایلهاش شنیدم ولی هنوز چلوی چشمام یه هاله ای وجود دارد که درست نمیتونم تشخیس بدم واین اون تکاملی هست استاد همیشه ازش حرف میزنن . و من این روزها دارم آهسته آهسته این چیزا رو درک میکنم . و تکامل پیدا میکنم .
در خصوص پول من با دیدن این فایل حس کردم یه درجه از اون کدری که در تشخیص دارم کمتر شد و حالا با گذشت این مدت میدونم که باید این فایل خوراک شبانه روزیم بشه تا ضخامت این هاله به قدری کم بشه و یا کلا از بین بره ولی خب با یه بار گوش کردنش چه روحی رو در ضبط این فیلم به کار گرفتی استاد عزیز که من رو لاجرم به نوشتن واداشت .
امروز من ( منظورم روزهای حال الان من هست ) بعد از یک بار گوش دادن حدود 300 تا از فایل های شما که یه روزی با ابزارهای دانلود از چندین سایت مختلف جمع آوری کرده بودم و در انتهای آنها به این نتیجه رسیم که باید همه را انتخاب و با گرفتن دکمه شیفت و دیلیت حذف کنم و کردم و از نو دونه به دونه و با عنوان مشخص از روی سایت خود شما استاد عزیز دانلود رو انجام بدم و حالا در دوره کردن دوباره که فک کنم تا الان 50 یا 60 فایل (البته به جز نشونه های روزم ) شرکتی رو که سه سال پیش به ثبت رسونده بودم به حرکت انداختم یه نیرو استخدام کردم یه ماه حقوق دادم و بیمه ایشون رو پرداخت کردم هر چند که هنوز به درآمد نرسیدم اما در مسیر قرار دارم و باز هر چند که نجواهای شیطانی که هر از چندگاهی امانم رو میبرند ولی به لطف خدا و بودن در مسیری چون مسیر سایت عباسمنش میدونم در لحظه ای که این هاله ابهام شناختم از خودم رفع شو و یا حتی به اندازه ای که بتوانم در مورد باورهای از قبل نشسته در مغزم شناخت اندکی پیدا کنم آنگاه است که بو قول استاد خواسته ها بی امان و یکی پس از دیگری و لاجرم مرا فرا خواهند گرفت .
بعداز گوش دادن این فایل و خوندن دو کامنت از کامنتهای دو دوست عزیز من اینگونه منقلب شدم وای که خدا می داند اگر عمر را صرف در این راه کنم چه خواهد شد .
من با اینکه قبلا حس می کردم ، با خوندن و گوش دادن فایلها خیلی از مسائل رو دیگه میدونم و هر بار که پیشتر میروم تازه میفهمم که تا الان انگار همه آن چیزی که می دانستم در قابل این نکته که الان فرا گرفتم هیچ بوده اند .
امشب تازه وقتی شروع به نوشتن کردن گفتم بنویسم که نشانه ای از دریافتم باشد برای آینده ام ولی الان یه لحظه به خودم اومدم دیدم ناخوداگاه مطالبی جاری شده است که اثلا از من نبوده ولی آنچه بر من گذشته بوده .
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
میخواستم ادامه ندم ولی یهو یه جرقه تو ذهنم زد که تو یه باور درمورد کارت داری که جلوی ورود ثروت و در واقع کسب درامد از کارم رو به اندازه ای که ارزش واقعی اش هست رو گرفته و اونم اینه که از زمان خیلی دور شاید از دوران کودکی کارهای زیادی رو چه در خانه و چه در بیرون باید از سر وظیفه انجام میدام و باید انجام میدام و این موضوع باعث شده که من الان هم وقتی کاری رو دارم انجام میدم نه اینکه توقع دریافت اجرت رو ندارم بلکه یه چیزی در وجودم به صورت خیلی خیلی سیمانی اون هم از نوع سیمان آبیک درود چسبیده و اونم اینه که وظیفه ام رو دارم انجام میدم خب و من گاها ساعت ها وقت رو برای انجام کاری شپری میکنم و طرف مقابل هم می رود که می رود خیلی عنایت داشته باشد تشکر بکند و لاغیر و الان که دارم می نویسم احساس می کنم این باید چند تا پارامتر داشته باشه و فقط به از سر وظیفه بودن بر نمیگرده . شاید احساس عدم لیاقت هم درگیرش باشه . هنوز نمیدونم ولی خیلی خوبه و خداروشکر میکنم که دارم می نویسم و همینجور این مطالب برام شفاف میشه .
با رفتن به دوران گذشته از مود نوشتن خارج شدم و قشنگ حس کردم که رابطه و جریان الهام قطع شد به طوری که سه بار همین ( کلمات رابطه و جریان رو نوشتم و پاک کردم ) .
خب من تا الان دو تا باور رو پیدا کردم که در عدم دریافت درآمد متناسب از محل کارم موثر هستند و یا لااقل الان من فکر میکنم که اینجوریه .
1- انجام دادن کار بر حسب اینکه وظیفه امه
2- عدم احساس لیاقت پاداش و یا دآمد متناسب با کارم
خداروشکر و سپاس از همه دوستان عزیز و استاد گرامی
به نام خداوندی که هر آنچه دارم از اوست
سلام به استاد عزیزو خوش اندامم
به استاد متعهدم که اول از همه خودت آموزشهای خودت رو کامل اجرا میکنی،تا ما شما رو به عنوان یک الگوی مناسب ، برای خودمون قرار بدیم .
استاد عزیزم ،آخ که چقدر دلم برا پرادایس تنگ شدم بود ،همون روزی که فایل و گذاشتید من شب قبلش داشتم با خودم میگفتم چی میشه استاد یه فایل جدید بزاره ،دلم برا سریال زندگی در بهشت و اون فضای بهشتی تنگشده ،که صبح خداوند جواب خواسته ام رو به بهترین شکل ممکن داد
تحسین میکنم این اندام فوق العاده رویایی تون رو که نتیجه استمرار و موندن در مسیر درست .
تحسین میکنم فضای بسیار زیبا و چشم نواز دریاچه ،درختهای سبز و باشکوه ،ابرهای قشنگ و زیبا .
تحسین میکنم رنگ بسیار زیبای لباستون که با اون فضا یک هارمونی زیبا درست کرده ،
تحسین میکنم شما رو برای مطالبی که شاید ما خیلی ساده از کنارشون میگذریم و شما میای چنان مسایل و برای ما تشریح میکنی ،که با هر جمله تون میگم ،آره ، آره. درسته ،خودش !!
و یک بینگ بنگی توذهنم ،رخ میده.
بحث باورها ،که اساس تمام حرفهای شماست .
چه میکنه با ما
از زمانی که فهمیدم باورها چقدر قدرت دارن ،و یک سریع باورها رو در خودم ایجاد کردم ،چه نتایج فوق العاده ای گرفتم .
وقتی شما میگفتید که چند سال سالمی و هیچ داروی مصرف نکردی
من هم این باور و در خودم ایجاد کردم که بدنم قوی و مریض نمیشم به خصوص بعد دوره قانون سلامتی
خدا رو شکر ،.چند سال که مریض نشدم اگر هم شدم اونقدر سطحی، و زود گذر بوده که متوجه نشدم
یا باور این که من پاهای قوی دارم و کوهنورد حرفه ای هستم
باعث شده تو کوهنوردی ،ساعتها راه برم بدون خستگی و پاهاو بدنم فوق العاده پر انرژی هستن ،خدا رو هزاران مرتبه شکرت .
باور این که من لایق عشق و احترامم و دستان خداوند در حال خدمت رسانی به من هستن.
باعث شده برعکس سالیان گذشته که همیشه مورد بی احترامی قرار میگرفتم ،الان همه جا. مورد احترام و محبت اطرافیانم قرار میگیریم .
ولی همون طور که گفتین باورهای محدود کننده که از بچه گی ما رو محاصره کردن واقعا خیلی زیادن و جای کار کردن دارن ،و باید میلیونها بار تکرار بشن اون هم با احساس خوب تا بتونیم تغییر شون بدیم ،البته که از بین نمیرن ولی هر بار بهتر و بهتر میشن .
باورهای محدود کننده در بحث ،مالی بسیار زیاد دارم و تازه متوجه شدم که چرا نتونستم ،با تکرار ابن باورها رو کمی عوضشون کنم و این که من. دارم ابن باورها رو میگم ولی ،
فکرم و رفتارم یه چیز دیگه رو نشون میده .
میگم فراوانی هست ،ولی تو ذهنم همش در حال دو دوتا ،چهار تا کردن هستم . و افکارم چیزی دیگه ای رو نشون میده همش به کمبود فکر میکنم .
باید افکار و رفتار رو معکوس کنم تا به نتیجه برسم .
بعد دوره لیاقت خیلی خیلی مشتاق تهیه دوره روانشناسی ثروت هستم ،امیدوارم در مدارش قرار بگیرم به زودی زود .
یه مورد دیگه در مورد باور ،محدود کننده در مورد سلامتی میخواستم بگم با ابن فایل شما متوجه شدم که این باور و دارم
من که اندام فوق العاده زیبای به لطف قانون سلامتی پیدا کردم ولی شکمم هیچ وقت تو این دوسال اون. طور که میخواستم تخت نشد و تازه متوجه شدم که من عمیقأ باور داشتم که ما خانواده گی شکم داریم و زنی که دوبار زایمان کرده ،به هیچ عنوان نمیتونه یک شکم تخت و عضلانی داشته باشه ،و میخوام با قدرت روی این باورم کار کنم و معکوسش کنم ،
خدارو هزاران بار شکرت برای شنیدن این فایل،پر از آگاهی .
استاد،ازت بی نهایت سپاسگزارم ،مهربونم
سلام استاد عزیزم و همراهان همیشگی
یک نمونه ای در ذهنم اومد که مربوط به این فایل هست گفتم برای دوستان تعریف کنم
دختر عزیزم فاطمه در 5 سالگی به صورت خودآموز
و بدون هیچ کمکی یاد گرفت که اسکیت بازی کنه
و من این ذهنیت را خودم داشتم از قبل که ما برای یادگرفتن هر چیزی هرچیزی مربی لازم نداریم
دخترم شد یک نمونه برای این ذهنیت
و بعد در 9 سالگی دخترم باز به صورت خودآموز نقاشی سیاه قلم را یاد گرفت
و من و دخترم با این ذهنیت داریم پیش میریم
و من به همه شاگردهام هم همین را میگم
که ذهن ما فوق العاده است و برای یادگیری به مربی نیاز نداره
عاشقتونم بوس به کله تون