میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 48
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-13.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-24 07:07:592023-07-24 07:09:55میزان تحمل شما چقدر است؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله مهربان
سلام به استادان گرانقدر
سلام به دوستان توحیدی
خدایا شکرت بابت این فایل زیبا.
میزان تحمل شما چقدر است؟
واقعا الان که نگاه میکنم تحمل من خیلی زیاد است.
ولی خوب چرا اینقدر تحمل کردم.
چون فکر میکردم راهی دیگه نیست
مثلا چیکار کنم؟
برای من موضوع مالی هست.
که با اینکه دارم روی باورهام کار میکنم
و تازه شغلم هم از مشاغل پر درآمد هست و من هم بهش علاقه دارم.
ولی خدایا الان بعد از چند سال تو این مسیر بودن دیگه وقتشه که منم بیام بگم خدایا شکرت شد.
اومدم این باورو تغییر دادم و خدا هدایتم کرد و نتیجه این شد که الان هست.
به هر حال من دیگه نمیخوام تحمل کنم چون دیگه نمیتونم.
و خواسته هامو میخوام من خونه میخوام .ماشین خوب میخوام .ویلا تو مناطق خوش آب و هوا میخوام .حساب بانکی عالی میخوام .
و اینا تازه چیزی نیست به پای اون چیزی که به سلیمان دادی.
برات اهمیتی نداره خداجون جهانت که مملو از نعمت و ثروته
منم که بنده لایق و سزاوار تو ام
دیگه چرا دست دست میکنی
اگه قراره باورخاصی رو تغییر بدم خوب بهم بگو کدومه.و چطوری اصلا روش کار کنم و خودت شهامتی بهم بده تا فقط صدای تو و الهامات وهدایت تو بشنوم .
و گوشها و چشمهام رو از غیر تو ببندم.
خدایا بابت همه چیز سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
به نام خدایی که هر چه دارم از اوست
سلام به همگی
استاد اولین باری که من این فایل و گوش دادم یکسال پیش زمانی بود که من عضو سایت نبودم و فقط برای اینکه اون روز بتونم حالم و خوب نگه دارم گوش میکردم
یادمه خیلی تو شرایط بدی بودم
یه رابطه ی خیلی خیلی وحشتناکی با همسرم داشتم
نزدیک به هفت سال بود که من تحمل میکردم بدون هیچ تغییری و اسمش و گذاشته بودم صبر
استاد اون روز به شدت حس بدی داشتم و چند وقت بود که به طلاق فکر میکردم و سر دو راهی وحشتناکی بودم
از یه طرف بچه هام از یه طرف رابطه ی افتضاح من با همسرم و زجری که میکشیدم
اون روز به خدا گفتم خدایا دیگه بسه من از این بلاتکلیفی خسته شدم دیگه نمیتونم
وقتی به این فایل خدا منو هدایت کرد و تا اخر گوش کردم به خودم قول دادم تا زمانی که روی خودم کار نکردم به طلاق فکر نکنم به خودم قول دادم که اول رو خودم حسابی کار میکنم و بعد از اون اگر باز هم همین بود اون وقت به طلاق فکر میکنم
کتاب خوندم فایل گوش دادم شکر گزاری کردم و صبح تا شب به قولم عمل کردم و فقط رو خودم کار کردم
البته یه مدت بعد عضو سایت شدم چون یادمه نمیتونستم کامنت بنویسم و نظر بدم تصمیم گرفتم عضو سایت بشم
باورم نمیشد روز به روز رابطه ی من با همسرم عالی تر شد
همسرم به شدت تغییر کرد با تغییر من
تو یکی از کامنت هام نوشتم که استاد واقعا سپاسگزارم که باعث شدین من بدون اینکه رو خودم کار کنم طلاق نگیرم و چه خوب که رو خودم کار کردم
چه خوب که یاد گرفتم باعث تمام اتفاقات خودم هستم
همیشه با خودم میگم ای کاش زودتر به این نتیجه میرسیدم و زودتر با این سایت اشنا میشدم
قبل این هم سالیان سال با خانواده همسرم و مادر همسرم مشکل داشتم و البته اونم باعثش خودم بودم که اونقدر حس بی ارزشی داشتم که هر سازی میزدن من باهاش میرقصیدم
اون زمان خبری از این اگاهی ها نبود ولی یه روز تصمیم گرفتم دیگه باب میل خودم رفتار کنم چون احساس میکردم بهترین روزهای زندگیم داره از بین میره چون رفتارهایی داشتم که اونا میخواستن نه من
اوایلش براشون سخت بود و ماهها طول کشید تا عادت کنن و بپذیرن ولی خوشبختانه به مرور زمان و اراده ی قوی خودم که کم نیاوردم
باعث شد دیگه اذیتم نکنن و الان بهترین رابطه رو دارم باهاشون خیلی محترمانه و باب میل خودم
استاد فقط از این دو مورد سربلند بیرون اومدم به لطف الله
ولی از بچگی چیزهایی رو تحمل کردم از روی ترس و وابستگی که نمیشه شمردشون
ولی دیگه یاد گرفتم فقط قدرت و بدم به خدا و هیچ وقت تحمل نکنم و همیشه و همیشه تا اخر عمرم رو خودم کار کنم تا همیشه بهترین زندگیو برای خودم خلق کنم
خدایا شکرت
استاد سپاسگزارم که هستین و راه رشد ما رو هموار میکنین
به نام خداوند پاک و یگانه
میزان تحمل من به اندازه صفر است !
من چیزی یا کسی را تحمل نمیکنم .
من میسازم
من خلق میکنم.
من هدفگذاری میکنم
باورهامو در مورد اون هدف درست میکنم
نشانه هاشو میبینم
به الهاماتم در راستای هدفم ، هم عمل میکنم
از زندگی لذت میبرم
صبر میکنم تا باورهای قدرتمندکننده هدفم به قدرت برسند و به ثبات فرکانسی برسم و خود به خود به هدفم هدایت میشم و هدفم لاجرم وارد زندگیم میشه.
استاد عباس منش عزیزم٫خانوم شایسته ی نازنین و تمام دوستای خوب م سلام٫
دلم میخاست حتما امروز تو سایت کامنت بذارم٫
چون تولدم هست و میخام ب یه تحمل کردن اساسی م امروز پایان بدم٫
من حدود 3 ساله ک دارم یه رابطه ی عاطفی رو تحمل میکنم٫
تو این رابطه ما مشکل چندانی باهم نداریم٫کلی خاطره ی خوب هست و کلی احساس قشنگ ولی من دارم یه موضوعی رو تحمل میکنم٫
پارتنر من ب لحاظ مالی درآمد خاصی نداره٫نه اینکه نتونه وضعیت شو بهتر کنه ها٫نه٫نمیخاد٫
چون ب خوش گذروندن و زحمت نکشیدن و تا لنگ ظهر خوابیدن علاقه داره و دلش نمیخاد خودشو اذیت کنه٫
اوایل رابطه مون من باخودم فک میکردم خب این ک موضوع مهمی نیست٫همین ک هزینه های خودشو تقبل میکنه کافیه٫منم ک دارم کار میکنم و از پس هزینه هام برمیام٫یکم ک گذشت ایشون از کار سابق ش ب بهونه ی سخت بودن و دعواش با کارفرما درومد و استعفا داد و یه چندماهی بیکار بود٫بعدش گف باید برم سراغ شغل موردعلاقه م و جز این جایی کار نمیکنم٫الان حدود یه ساله ک رفته سراغ شغل موردعلاقه ش ولی درآمدش یک دهم قبل هم نیست٫ازون طرف یه چندتا تصمیم اشتباه علارغم مخالفت من گرفت و بدهکار شد٫یه وام گرفت برا اینکه ماشین شو ارتقا بده٫بینی شو عمل کنه و گوشی آیفون و حیوون خونگی بخره٫الان حدود دوساله ک بخاطرش داره قسط میده و هنوز تونسته تازه سود این دوسال و تسویه کنه و اصل پول مونده٫ماشین شو مجبور شد بفروشه و موتور بخره و دوباره بخاطر ولخرجی هاش موتورشم مجبور شد بفروشه و کلی لباس ورزشی خرید ک بفروشه و یه پیج اینستاگرام با کلی فالوور و پول داد خرید ک بتونه تبلیغ کنه باهاش ولی اونم شکست خورد و مجبور شد تمام لباسارو ب قیمت خرید بفروشه تا اصل پول شو حفظ کنه٫تمام اون پول م خرج شد بخاطر ولخرجی های ایشون و الان دوباره صفره٫صفر ک نه٫منفیه چون قسطای وام ش هنوز مونده٫جدیدا تصمیم گرفته خونه شو بفروشه٫خونه ای ک دست مستاجره و با پول اجاره ش داره قسطاشو میده٫میخاد خونه رو بفروشه تا با پول ش هزینه ی تمکن مالی شو پرداخت کنه ک بعد عقدمون با من بیاد خارج از کشور٫ما تصمیم گرفتیم مهاجرت کنیم و ایشون هیچ زحمتی واسه یادگرفتن زبان نکشید و ب من گفت٫تو زحمت شو بکش و ما عقد میکنیم و من با ویزای پیوست تو میام ب جاش تمکن مالی تو من پرداخت میکنم٫تمکنی ک خودم میتونم بپردازم واسه خودم٫
دیشب ما از یه سفر برگشتیم و ایشون حتی هزارتومن خرج نکرد٫نه اینکه نخادها٫نداره٫
تمام هزینه ی پرواز رفت و برگشت و خونه و غذا و همه رو من تقبل کردم٫ایشون کارت من دست ش بود و از کارت من واسه خودش سیگار و قهوه م میخرید!
دیشب ک رسیدیم فقط یه پیام داد و گف ممنونم ازت خیلی زحمت کشیدی واسه سفر٫دقیقا یاد حرف شما افتادم استاد ک وقتی ما از خودمون میکنیم میدیم به بقیه٫احساس مون خیلییی بد میشه بعدش٫
من این شرایط و سه سال تحمل کردم بخاطر شرکای خودم٫چون از تنها بودن میترسم و دلم نمیخاست تنها شم٫چون فک میکردم از ایشون بهتر واسه من نیست و کسی حاضر نیست تو رابطه بامن باشه٫یا من ممکن نیست انقد از کس دیگه ای خوشم بیاد٫چون فک میکردم سن م داره میره بالا و امکان ازدواج و مادر شدن روز ب روز داره واسم کمتر میشه بنابراین بهتره همین و حفظ ش کنم٫
چون فک میکردم خودم از پس کارام برنمیام و یه مرد باید کنارم باشه ک کارامو اوکی کنه واسم٫یه کارایی ک مردونه س مثلا ماشین و ببره تعویض روغن٫
چون فک میکردم تنهایی مهاجرت کردن خیلییی ترسناکه و آدم بهتره دونفره مهاجرت کنه٫
حتی ایشون و باخودم سفر بردم با اینکه قبل ش گف من هیچی پول ندارم و سختمه این شکلی بیام ولی من اصرار کردم باخودم ببرم ش چون فک میکردم دوتایی بیشتر خوش میگذره بهم تا تنهایی٫چون نمیخاستم تنهایی سفر کنم٫چون فک میکردم تنهایی نمیتونم خودمو مدیریت کنم تو سفر٫
از امروز ب بعد من دیگ این شرایط و تحمل نمیکنم٫تصمیم دارم ب ایشون بگم ک تحمل این وضع برامن دیگ خیلییی سخته و شما برا رسیدن ب شرایط بهتر باید تلاش کنی٫زبان بخونی٫یه شغل پیدا کنی ک بتونی هزینه های خودتو مدیریت کنی و یه مدت سختی بکشی واسه رسیدن ب رویاهات٫همون طور ک من دارم زحمت میکشم٫هرروز صب ساعت 6:30 بیدار میشم میرم سرکار و بعدازظهرا زبان میخونم تا بتونم مهاجرت کنم٫همونطور ک من تمام این سالها درس خوندم و زحمت کشیدم و تک تک خواسته هامو ب لطف الله یکتا تیک زدم تو دفترم٫
این شرایط دیگ قابل قبول نیست و من تحمل ش نمیکنم و باید راه حل ش پیدا شه٫
ممنونم ازتون بابت آموزه هایی ک باهامون ب اشتراک میذارید
به نام خداوندبخشنده ومهربان
سلام استاد عزیزم ومریم جان خوش قلبم
سلام دوستان خوبم
استاد دقیقا قبل آشناییم با سایت شما داشتم مشکلات زندگیم رو تحمل میکردم فکر میکردم این سرنوشتمه ویه باور غلط که از پدر ومادرم شنیده بودم ودر زندگیشون دیده بودم والگودگرفته بودم که این دنیا سختی بکشیم در اون دنیا پیش خدا عزیزتری وجایگاه بهشته
استاد با همین باور غلط چقدر مشکلات زندگیم رو تحمل کردم با اینکه سن کم بود،ازدواج کردم در برابر سختیها ومشکلات زندگیم تحمل بالا بود خانواده واطرافیان همه همیشه تحسینم میکردن چقدر صبر داری.همین تحسین وهمین باورهای غلط باعث شد که من هیچ وقت به این فکر نکنم که نه بابا این راهش نیست واین درست نیست که من اینقدر تو زندگیم سختی بکشم واین موضوع طبیعی نیست.
استاد یه جایی از زندگیم تحملم تمام شد به خودم اومدم گفتم چقدر سختی تا کی بایدتحمل کنم کی قراره منم یه زندگی لذت بخش داشته باشم از خداوندم کمک خواستم وخداوند هدایتم کرد به شماوسایت الهیتون
چنان استاد اوایل غرق در باورهای غلط بودم که تا برگردم به مسیر درست زمان برد تا تکاملم رو طی کنم برسم به این نقطه ای که هستم خداروشکر قدم به قدم دارم بهتر از قبلم میشم.
سپاسگزارم استاد عزیزم که میاین با کمک مریم جان وقت میزارین واین نکات مهم رو اینقدر نکته ای وریز درموردش صحبت میکنیدواینقدر واضح وروشن موضوع رو براما باز میکنید،استاد اینقدر خوب صحبت میکنید اینقدر خوب اصل مطلب رو به ما میرسونید که کاملا میتونم موضوع رو درک کنم ودر زندگیم پیاده کنم وبهش عمل کنم سپاسگزارم استاد فوق العاده توضیح دادین تفاوت بین صبر وتحمل
استاد تحسین میکنم شمارو که بی نظیرین
استادم انشاالله همیشه شاد وسالم در کنار مریم جان به بهترینهای زندگیتون برسید.
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
خدایا من را به راه راست هدایت کن
راه کسانی که به آنها نعمت دادهای
سلام و درود فراوان به استاد عزیزم، بانو شایسته گرامی و همه دوستان خوبم
عصر قشنگتون بخیر و شادی
خدایا شکرت چه قدر نیاز به اگاهی های این فایل داشتم
خدایا شکرت این قدر دقیق و به موقع به خواسته ها و نیازهای من پاسخ میدی
تمام اتفاقات زندگی من، تمام شرایط، تمامی برخورها و…
همه و همه حاصل باورها و فرکانس های خود من هستن
من تابع شرایط و دنیای بیرونم نیستم
خداوند من رو آزاد افریده و زندگی من کاملا تو دستای خودم قرار داره
دنیای بیرون من، اینه افکار و باورای خودم هستن
هیچگونه محدودیت و مانعی تو دنیای بیرون وجود نداره
محدودیت ها و کمبودها و موانع، همشون زاییده شده ذهن خودم هستن
اگه الان شرایطی هست که ایدآل من نیست،
اگه الان وضعیتی هست که مورد دلخواه من نیست
ایراد از خودمه
این منم که باید تغییر کنم تا دنیای بیرونم تغییر کنه
این منم باید فکرم و باورهام رو تغییر بدم تا خدا منو به ایده ها و راه حل های فراوان و راحت خودش هدایت کنه
زمانی به این راه حل ها و مسیرای راحت و ساده خدا هدایت میشم و اونا رو دریافت میکنم، که نپذیرم،
نپذیرم انچه که هست رو، نپذیرم شراط نا دلخواه رو، قبول نکنم همینی که هست رو، نترسم از حرف مردم، نترسم از قضاوت های بیجا،
شرک درونم رو کمتر و کمتر کنم و تسلیم هدایتهای خدا باشم
اگه من درخواستی دارم اگه من خواسته ای دارم، پس خدا هم راه حلش رو میدونه
و راه حل های خدا بسیار فراوان، ساده و راحت هستن
هیچ مسئلهای بدون راه حل نیست
هیچ درخواستی هم بدون پاسخ نیست
خدا خودش گفته بگو چی رو میخواهی، تا اون رو بهت بدم
تو فقط درخواست کن، تو از من بخواه، تو سوال کن، تا من هدایتت کنم
پس من وقت و انرژیم رو روی خودم میذارم، با توکل امید و ایمان و انگیزه ادامه میدم و همه جوره خودم رو تسلیم هدایتهای خدا میکنم
خودم رو تغییر میدم، خودم رو رشد میدم، خودم رو بزرگتر میکنیم، علم و اگاهیم رو بالاتر میبرم، دایره امنم رو وسیعتر میکنم، تا مسائل و چالشها رو درونم حل کنم
خدایا شکرت بخاطر قوانین بدون تغیر و ثابتی که وضع کردی
شکرت که قدرت خلق زندگیم رو به خودم دادی
شکرت که از رگ گردن به من نزدیکتری و به درخواستهای من پاسخ میدی
شکرت که تنها قدرت و فرمانروای کل این عالم باعظمت هستی
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته
خدارو صدها هزار مرتبه شکر که شما و این سایت الهی هست
چقدر این فایل بجا بود و همزمانی خیلی جالب داشت برام خدارو شکر
قضیه از اینجا شروع می شد که اصلا من تفاوت تحمل و صبر رو نمی دونستم ولی خداروشکر از آموزهای شما یاد گرفتم یعنی اصلا فکر به تفاوت این دو موضوع نمی کردم یکی از موضوعاتی که از چندین ماه قبل من را اذیت می کرد این بود که ساب برند پوشک مای بی بی در یکی از شهرستان های استان فارس شدیم و بعد از چند ماه کار کردن این تنش با مدیر مالی ما و مدیر منطقه شرکت شدت گرفت که مدیر مالی ما ایشون رو بلاک کردن و این قدر قضیه وخیم شد تا جایی که کارهای مربوط به مدیر مالی رو هم من که مدیر فروش بودم باید انجام می دادم که به مشکل بر نخوریم تا دیروز که این ایده بهم الهام شد که اینقدر جنگ اعصاب طبیعی نیس پس یه کاری باید براش کرد من کارای خودم رو دارم و کارای اوشون رو هم باید انجام می دادم که گفته شد این دونفر رو با هم روبرو کن و تمام شرایط رو مکتوب کن که هیچ کس نتونه تخلف کنه از این داستان و امروز با دوتاشون صحبت کردم و هر دو با کمال میل قبول کردن که یه چارت بندی داشته باشن که به مشکل بر نخوریم و واقعا با هر سختی آسانی هست یعنی فقط کافیه بخوای یه مساله رو حل کنی و به عبارتی قبولش نکنی و الهامات در رابطه با اون خواسته بهت گفته می شه چقدر ما در رابطه با این جمله که همینی که هست قبول کردیم و چندین سال اذیت شدیم ولی اگه یکم زاویه دیدمون رو عوض می کردیم خیلی زندگی راحت تر می شد
و نکته جالب تفاوت بین صبر و تحمل کلید واژه اینجاست که داخل صبر حالت خوبه و تحمل نه و قانون جهان احساس خوب =اتفاقات خوب
الهی شکرت که هستین استاد جانم
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در فضای این آگاهی ها.
میزان تحمل شما چقدر است ؟
چه چیزی رو دارم تو زندگیم تحمل میکنم ؟
چه چیزی رو تو زندگیم پذیرفتم و داره آزارم میده ؟؟؟
قانون جهان چیه ؟؟؟
من هر لحظه در حال ارسال فرکانس هایی به جهان هستی هستم و جهان هستی فرکانس های منو دریافت میکنه و شرایط و اتفاقات هم جنس با اون فرکانس رو وارد زندگیم میکنه
فرکانس های هر لحظه من چین ؟؟؟ درخواست های منن به جهان هستی ،یعنی من هر لحظه دارم درخواست میدم به جهان هستی
حقیقت اینه که من خالق لحظه به لحظه ی زندگیم هستم و خداوند هیچ چیزی برای من نمیخواد ،اون همون چیزی رو برای من میخواد که من برای خودم میخوام .
و قانون اینه که هر چیزی که زجر آور باشه طبیعی نیست !!چرا؟؟؟ چون منبع حاکم برجهان ،منبع خیره ،پس طبق این قانون من هر چیزی که آزارم میده رو خودم پذیرفتم و اصلا طبیعی نیست ، طبیعی اینه که من روابط عالی داشته باشم ،ثروت مند باشم و سلامت باشم و احساس رضایت داشته باشم از هر لحظه ی زندگیم .
صبر به معنای درک قانون تکامل با احساس خوبه و تحمل به معنای زجره .
شرایط خود به خود درست نمیشه ،یعنی چی ؟؟؟
یعنی من باید تغییر کنم ، در صورتی شرایط خود به خود درست میشه که من با تغییر فرکانس هام در مدار مناسب قرار بگیرم ،در غیر این صورت به هیچ وجه شرایط نابسامان درست نخواهد شد .
چرا من هدایت نمیشم به جواب مناسب ؟؟؟چون پذیرفتم شرایط رو و وقتی که من پذیرفتم ،طبق قانون بدون تغییر خداوند که میگه بدون قضاوت به درخواست های ما پاسخ میده ، و من چون پذیرفتم اون شرایط رو دیگه درخواستی برای بهبود شرایط ندارم و میگم که خب طبیعیه ،در صورتی که هر آن چیزی که منو آزار بده طبق قانون به هیچ عنوان طبیعی نیست .
پس تحمل به معنای تسلیم شدن در برابر اون شرایط نامناسبه ،تحمل پذیرفتن بدبختی هاست .
پس من به خودم تعهد میدم که هیچ چیز ناجالب رو هیچ شرایط ناجالب رو تحمل نکنم تو زندگیم و به دنبال تغییر خودم باشم تا اوضاع همیشه برای من خوب پیش بره.
پس قدم اول اینه که من باور داشته باشم که شرایط نامناسب حالا هر شرایطی اصلا طبیعی نیست و حتما یک راه حل وجود داره و بعد هدایت بشم به سمت راه حل مسأله .
در پناه الله یکتا .
سلام به استادعزیزم ومریم جونم
وهمه دوستانِ عالیم
خدایاشکرت ،ممنونم بابت شرایطی که دارم وروزبه روزعالی تروآگاه تروگره خوردن عمیق به این مسیرسراسردرس وتجارب عالی درپیشبردهدف هایی که یک به یک کلیدخورده آن هم باایمان وتوکل فقط وفقط به خودت درراستای توحیدت وعمل به قوانین عدالت پرورت…..
اسم تحمل که می آیدمرابه گذشته می بردوالان خنده ام می گیردوخداروشکرمی کنم که ازآن مرحله حساس خخخخخخ قبل،اکنون فقط احساس عالی بااتفاقات بی نظیر وعالی راتجربه می کنم به لطف عمل به راهکارهای استادجانم وباوروجودخداوندکه آموختن ایمان وتوکل یکی ازموارد بسیارناثیرگذاربود که دیگرترس ها وتحمل کردن هاراربودوجایش رابه نیروی عظیم ایمان به خداوندداد.
چقدرآگاهانه زندگی کردن و درک وعمل کردن به قوانین زیبای خداوندازمن زنی قدرتمندساخته که فقط تمرکزم روی خودوپیشرفت هایم معطوف شده وداشتن یک زندگی باکیفیت که نقش اصلی را خداونددرجای جای وجودم ایفاء کرده وراهنمایم درلحظه به لحظه زیبای زندگیم می باشدومن واقعارهاشده ام وآزاد وفقط درمحدوده خودش سیروسفرمی کنم وبعدمی بینم چه خاطرات شیرین وجذاب ولبریزازمعجزاتی برایم رقم می زند،خدایابی نهایت شاکروسپاسگزارم.
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، دوستتون دارم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام به استاد خوشتیپ و نازنینم و مریم بانوی دوست داشتنی پشت دوربین و همه ی دوستان عزیزم تو این سایت الهی.
وقتی فایل رو دیدم فکر کردم سری قبل حتما کامنت گذاشتم و تجربه م رو نوشتم، ولی ننوشته بودم. چقدر تجربه ی تلخی بوده استاد، من که الان دختر کوچولوم لیلین سه ماهشه تقریبا از تصورش وحشت کردم. اصولا با بدنیا اومدن بچه یه سری تفاوتها تو زندگی ایجاد میشه بخصوص اون یکی دوماه اول شدیدتر و جالب اینه که خدای مهربون توان و صبرش رو هم به آدم می ده. کم خوابی اول طبیعیه ولی اینکه به خاطر حرف دکتر قبول کنیم که طبیعیه شش ماه شب و روز بچه ی آدم گریه کنه خیلی سخته. لیلین که بدنیا اومد بخاطر زایمان زودتر از موعد کلی دکتر و متخصص میومد و هرکدوم یه چیزی می گفتن و ما به مدت دو هفته تو بیمارستان موندیم، اتفاقا دیروز داشتم فکر می کردم نباید به حرف تک تکشون گوش می دادم چون هر متخصصی فقط اون مشکل مربوط به خودش رو می بینه و فقط هدفش حل همون یه تیکه از کل قضیه هست حتی اگر این وسط یه چیزایی از دست بره. بخاطر کم وزنی به من از همون اول گفتن شیرت رو بدوش و با شیرخشک غنیش کن و بعد بهش بده تا کالری بیشتری بگیره، و روزی یه بار هم از سینه بهش شیر بده، منم همین کار رو کردم هر دو سه ساعت یه بار پامپ می کنم بعد بشورم وسایلش رو هر از گاهی استریل کنم تمام این کارا برای اینکه وزن بیشتری بگیره، غافل از اینکه وقتی دو سه ماه به بچه شیشه بدی احتمال پس زدن سینه ی مادر زیاده و همین اتفاق افتاد. الان که دیگه سینه ی من رو نمی گیره با خودم می گم باید به کامن سنسم گوش می دادم و بیشتر خودم بش شیر می دادم… خلاصه که منم برام تجربه سد که هرچی یه پزشک یا متخصص تغذیه می گه دربست قبول نکنم ولی خب تشخیص این قضیه هم از همون اول راحت نیست. بگذریم برگردم به موضوع فایل.
استاد چقدر قشنگ تفاوت صبر و تحمل رو برامون گفتیم. دقیقا صبر باهاش امید هست توکل و ایمان هست، ولی تحمل داری یه چیز سخت و ناجالب رو تحمل می کنی حست منفیه. من قبل از آشنایی با شما و قوانین یه مورد تحمل طولانی داشتم که تو کامنتای قبلا گفتم. اولی که اومدیم امریکا دختر اولم سه ماهش بود و من صبر کردم تا 10-11 ماهش شد و بعد دنبال کار مرتبط با رشته م بودم. تو ایران دکترام رو خونده بودم و بعدش هم نزدیک دوسال قطر تو دانشگاه ریسرچر بودم. حالا بعد یکسال از اون قضیه دنبال کار تو دانشگاهها بودم ولی با اعتماد به نفس به شدت پایین که مدرکم که از ایرانه بعدشم رفتم قطر که تعریفی نداره دانشگاهش و بعدم یکسال فاصله بخاطر بچه. خلاصه آخرش رسیدم به یه استاد ایرانی که تو دانشگاه کرنل بود و کفت بیا پروپوزال بنویسیم فاند بگیریم و بعد بهت حقوق می دم… من هم که تصورم اونقدر منفی بود در مورد خودم گفتم همینو باید بچسبم که دیگه چیزی گیرم نمیاد!! و این آغاز یک شرک بزرگ بود. وارد جزئیات نمی شم که تمامن منفیه فقط نشون به اون نشون که یکسال و خورده ای من کار می کردم پیشش و هربار می گفت این پروژه تموم شه فاند میاد دستم و دیگه بهت حقوق می دم، این ددلاین رو برسیم ال، این مقاله رو بنویسی بل… این در حالی بود که تو اون مدت ریسرچر با حقوق استخدام کرد و من پر از خشم شدم و عزت نفسم پایینتر هم اومد. بماند که بخاطر این کار ما از کالیفرنیا زندگیمون رو جمع کردیم و با بچه ی یکساله پا شدیم موو کردیم به نیویورک. و تو این مدت من هی تحمل می کردم چون مشرک بودم چون فکر می کردم این آدم می تونه زندگی ما رو عوض کنه می تونه ما رو به راحتی خیال برسونه. همسرم هم تو این مدت خیلی دنبال کار بود ولی اون شهر یه شهر خیلی کوچیک دانشجویی بود یه مدت کوتاه کار موقت پارت تایم پیدا کرد ولی کوتاه بود. بعدش دیدیم اینجوری نمیشه و همسرم که دسپخت فوق العاده ای داره شروع کرد و غذا درست کردن و فروختن تا بتونیم شرایطمون رو بگذرونیم و اون اواخر هم رفت دوره ی املاک دید تا بتونه اون کار رو شروع کنه… می خوام بگم اون تحمل کردنه انقدر طولانی بود و انقدر فشار بمون آورد که نگو. و پر بودیم از احساس منفی…دیگه حتی رو رابطه مون داشت اور می داشت. بعد دیگه از نظر اقامتی هم وقتمون داشت تموم می شد و باید زودتر برای گرین کارت اقدام کی کردیم و رشته ی من فقط برای این کار مناسب بود و با کار بدون حقوق اصلا نمی شد همچین اقدامی کرد. دیگه بعد یکسال و نیم که کارد به استخونمون رسیده بود من دیگه گفتم بسه. گفتم باید از این باتلاق بیام بیرون که چیزی جز ضرر توش نیست و بعد دو ماه خدا کمک کرد تو همین دانشگاه تو یه دپارتمان دیگه با یه استاد صحبت کنم و برای پارت تایم کار تحقیقاتی بکنم برای شش ماه و بعد از اونم دیگه با قوانین آشنا شده بودم و مسیر هی بهتر شد و با استاد دیگه ای تمام وقت کار کردم و یکم به آسایش رسیدیم.
خدا رو شکر می کنم واقعا که هدایتم کرد به استاد و آموزشهاشون. خنده دار اینه که همون استاد ایرانی چندتا از فایلای قانون آفرینش استاد رو به همسرم داده بود و ما با مامان و خواهرام از این طریق اولین بار حرفای استاد به گوشمون رسید. و بعد هدایت شدیم به سایت. البته که بعدا اون دوره رو خریداری کردیم.
دیگه الان اینو می دونم که تحمل از شرک میاد از حساب کردن رو بنده ی خدا میاد بجای حساب رو خود خدا که قدرت مطلقه. خدایا شکرت که ما رو به این مسیر هدایت کردی راه کسانی که به آنان نعمت داده ای…
استاد عزیزم سپاس فراوان از این آگاهی های ناب که در اختیارمون می ذارین. مریم بانوی عزیزم سپاس فراوان برای زحمات شما در پشت دوربین و ادیت و اینجور چیزا.
همگی رو به خدای بزرگ و مهربون میسپارم :)