می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 14
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-20.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-08-14 09:38:012024-06-08 20:59:00می خواهی جزو کدام گروه باشی؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام مهربانترین دوست
با سلام و تشکر و سپاس فراوان از کلیپ زیبایتان
کلیپ شما مرا یاد این متن انداخت که خالی از لطف نیست که اینجا بگویم :
وقتی تخم مرغ به وسیله نیرویی از خارج می شکند یک زندگی به پایان میرسد ( گروه اول )
وقتی تخم مرغ به وسیله نیرویی از داخل می شکند یک زندگی آغاز می شود .( گروه چهارم)
تغییرات بزرگ همیشه از داخل انسان آغاز می شود . ( قبل از اینکه جهان شما رو مجبور به تغییر کند تغییر کنید )
داستان من شاید داستان ساده ای باشد ولی نقطه عطف زندگی من است چون اگر این انتخاب را نمی کردم نمیتوانم تصور کنم که دقیقا چه اتفاقی برای زندگی و برای ایده هایم می افتاد .
من دختری هستم که در یک خانواده مذهبی و سنتی با محدودیت های خاصی بزرگ شدم و می دانستم که حتی در صورت رفتن به دانشگاه هم شرایط خیلی ایده الی نخواهم داشت . احتمالا بدون هیچ شناخت درستی از مفهوم زندگی مشترک ازدواج می کردم ( با توجه به شرایط خانواده ام )و بعد محدود می شدم به همان زندگی بدون هیچ جایگاهی در اجتماع و بدون هیچ شناخت درستی از دنیای اطرافم بدون هیچ درامدی و …. برای من که همیشه دوست داشتم جایگاه مهمی در جامعه داشته باشم و دوست داشتم دیده شوم در زندگی تجربه کنم و خودم دست به انتخاب بزنم این سرنوشت غم انگیزی بود .
ده سال قبل وقتی در مدرسه نمونه دولتی قبول شدم پدرم به خاطر دوری راه موافق نبود که به آن مدرسه بروم ومی گفت به مدرسه ای که نزدیک خانه است و یک مدرسه معمولی بود برو,آن زمان اگر تصمیم پدرم را قبول می کردم الان زندگی ام طور دیگری بود .
من با وجود سخت بودن شرایط راه و مخالفت پدرم تصمیم گرفتم که به مدرسه نمونه دولتی بروم بعد از وارد شدن به مدرسه شرایط سخت تر شد, بچه هایی که در آن مدرسه بودند اکثرشان دوران راهنمایی را هم در همین مدرسه بودند و از نظر علمی سطحشان خیلی بالاتر از من بود ,معدل من در مدرسه معمولی بیست بود و همیشه هم جایزه ها مال من بود ولی در این مدرسه من از ده نمره به زور دو می گرفتم, سر کلاس آنقدر دستم را بلند کرده بودم برای اینکه معلم بار دیگر توضیح دهد که خجالت می کشیدم دیگر سوال بپرسم ,احساس حقارت می کردم وقتی به خانه میرسیدم فقط گریه می کردم تا جایی که مادرم پیشنهاد داد که از مدرسه بیرون بیایم .
ولی من با این وجود حاضر نشدم و تلاشم را بیشتر کردم سال دوم تقریبا هم سطح بچه های مدرسه بودم و گاهی هم بالاترین نمره کلاس مال من بود سال بعد نماینده درسی بودم و تکالیف بچه ها را چک می کردم و با دانش اموزانی که سطحشان پایین بود کار می کردم .
به جرات می توانم بگویم که موفقیت ام را مدیون این مدرسه و معلمانش هستم چون نه کلاس جداگانه ای می رفتم و نه معلم خصوصی داشتم از طرفی فشار معلم ها باعث می شد درس بخوانم و تنبلی نکنم در کنکور در رشته ای عالی و همان چیزی که می خواستم قبول شدم و الان فارغ التحصیل شده ام و مشغول کار . رشته ام مرا مجبور کرد که بعد از دوران مدرسه هم شرایط سختی را پشت سر بگذارم ولی در نهایت به چیزهایی که می خواستم رسیدم
به بینشی درست نسبت به زندگی
به جایگاه اجتماعی و ارتباط سالم با انسان های اطرافم
به خدمت به مردمی که دوستشان دارم
به در آمدی ایده ال
وبه احترامی که شایسته آن بود م
در این راه
خیلی ها کمکم کردند و دستم را گرفتند از آن ها ممنونم
خیلی ها خواستند نا امیدم کنند و باورشان نشد که من می توانم از آن ها هم ممنونم
در نبرد بین انسانهای سخت و روزهای سخت – این انسانهای سخت هستند که می مانند نه روزهای سخت.
با آرزوی شادی و سر افرازی برای همه دوستان عزیز
سلام و عرض ادب خدمت جناب آقای عباس منش و دوستانی که در راه موفقیت دیگران لحظه ای درنگ نمی کنند…خداوند یار و نگهدارتان؛
چه تغییری را در زمان مناسب در زندگی خود ایجاد کردید و چه زمانی جهان، با سختی و مشکلات فراوان، شما را مجبور به تغییر کرد؟
در اینجا لازم می بینم به سه مورد اشاره کنم:
1- ایجاد کسب و کار جدید:
بنده مدیر بازرگانی شرکتی خصوصی هستم. حدود ده سالی است در این شرکت فعالیت دارم. حقوق بنده به دو میلیون تومان پس از ده سال می رسید در حالیکه شغل دوم نیز اختیار نمودم تا بتوان از خرج ماهیانه خود و همسر و فرزندم برآیم. سال گذشته درخواست افزایش حقوق را نمودم اما به یکباره علیرغم اینکه همیشه از نیکی و کارمند نمونه بودن بنده سخن بود ، مخالفت شد. پس از بحث های طولانی سرانجام موافقت افزایش حقوق تصویب شد اما….
من از اینکه این همه بحث وجود داشت ناراحت بودم تا اینکه به منزل آمدم. یک شبانه روز فکر میکردم که چرا باید اینگونه باشد! کلی در اینترنت با ناراحتی به دنبال راههای موفق شدن ، پولدار شدن ، … جستجو میکردم تا اینکه پس از یکسال مطالعه منظم و خرید کتب مختلف و خواندن مقالات و فایل های صوتی و عطش شغل بهتر داشتن به نتیجه رسیدم باید کسب و کار خودم را ایجاد کنم.
خدا را شاکرم پس از گذشت یک ماه که در کسب و کار جدید وارد شده ام درب های موفقیت ، ثروت ، دوستان عالی نشانه های راه و … برایم گشوده شده و به تنها چیزی که فکر نمی کنم گذشته سختی بوده که داشته ام و تنها به آینده روشن کسب و کارم و ایجاد اشتغال هموطنم چشم دوخته ام.
2- ایجاد ارتباط صمیمی بین خود و خانواده:
به یاد می آورم آنقدر خسته به منزل می امدم که توان ارتباط با خانواده را هم نداشتم. در همان زمانی که بحث افزایش حقوق مطرح بود خانواده ام ناراحت از اینکه: وقتی برای ما نمی زاری ، ما به تو نیاز داریم ، آوا دخترت دو ساله شد و صحبت هایی از این دست. واقعا بریده بودم تا اینکه…
به خودم گفتم این تو بمیری اون تو بمیری نیست و شروع کردم به مطالعه ای روابط خانوادگی و همسر و فرزندان و باور بفرمایید شب ها تا دیر وقت و صبح های زود مطالعه و مطالعه. حتی گاهی خسته میشدم اما به خودم قول داده بودم تغییر ایجاد کنم. قول داده بودم بجای شغل دوم شغل مهارت های ارتباط با خانواده را اختیار کنم.
باز هم خدا رو شکر الان که در حال نوشتن این متن هستم و اشک مجال نمیدهد ، همسر و آوای سه ساله من ساعت شش عصر چشم انتظار من هستند و یک ساعت را اختصاص به بازی با فرزندم قرار داده ام. ارتباطات شادی و مهربانی درون ما موج می زند. خدا رو شکر
3- ایجاد مدیریت پول با فراگیری دانش مالی:
یادم نمی رود روزی که کرایه نداشتم از محل کار دوم به منزل ساعت نه شب پیاده آمدم و به خودم و بختم ناسزا میگفتم.
حدود شش ماهی است دانش مالی ، مدیریت منابع ،راههای تخصیص پول و ذخیره و پس انداز آنرا فرا گرفتم و چقدر خوشحالم که با وجود تک شغله شدن و ایجاد بار هزینه ای کسب و کار جدید اما توان صرف تفریح برای خانواده ، پس انداز ماهیانه ، کمک به همنوع و گذراندن امورات زندگی را به راحتی دارم.
همه این موهبت ها را مدیون لطف پروردگار و کمک شما دوستان که در راه موفقیت دبگران لحظه ای درنگ نمی کنید و حمایت های همسرم هستم.
امیدوارم در راهی که گام برداشته ام بتوانم در جهت سربلندی کشورم و اشتغال مردم سرزمینم و خوشبختی خانواده ام موفق و سربلند شوم.
هیچوقت نصیحت دوست عزیزم را فراموش نمیکنم که گفت:
سخت کار نکن ، با فکر کار کن………….Don’t Work Hard Work intelligent
برای شما عزیزان شادی ، موفقیت ، ثروت مادی و معنوی آرزومندم.
با احترام
درود و خدا قوت خدمت تیم عباس منش و همه ئوستان گرامی:
من همیشه سعی میکردم وقتی مسیله ای برام پیش میاد از کنارش راحت رد نشم و باهاش مواجه بشم و حلش کنم البته بعضی وقتها فکر میکردم غیر قابل حل شدنه و راه دیگه ای رو پیدا میکردم. همیشه از این گلایه داشتم که من باید یه کاری کنم نمیدونم شاید ندای درونی من بود که اینو میگفت ولی همیشه به نوع پوششها برخوردها رفتارها غذا خوردن ها و … خیلی بد انگیزه بودم میگفتن بقیه دارن برامون تصمیم میگیرن و ما رو به سمت جایی که میخان میبرن و با این دلایل دیدم اصلا من زورم نمیرسه ک بخوام کاری کنم پس دنیا پیروز شد ولی هیچگاه جلوش زانو نخواهم زد و من شدم مثل بقیه مورون (نام کتاب پاتمن) ولی از یه جایی دیگه کلا دلو زدم دریا رفتم و کردم او کارایی رو که باید میکردم و الان شاید اونقدر ثروتمند یا به قول مورون ها پولدرها نباشم ولی تونستم روح بزرگ خودمو کشف کنم و الان یه یقین میگم که با باورها جدید . سالم بعضی وقتها موجودی حساب بانکیمو اون قدر ک نیاز دارم پر میشه (من بیمار نمیشم خیلی کم) من چیزی بنام غر زدن دروغ و … را در وجودم کمرنگ کردم.
عرض ادب و احترام
تا وقتی که اگاه نبودم و نمی دانستم کثرت ثروت،نقش باورهای غلط،تاثیر مستقیم باورهای درست،بخوان مرا تا اجابت کنم شمارا،مهربانی خداوند،هماهنگ بودن با خود درون و منبع انرژی،عدم وجود بدشانسی،رقم زدن سرنوشت به دست خود،قانونمند بودن جهان هستی,افریده شدن برای لذت بردن و هزاران مورد مذکور وجود دارد همواره دنیا بر من سوار بود ولی به لطف خداوند و شما الان قدم به قدم زندگی خودررا با اگاهی خود رقم میزنم.
باسلام خدمت شما
من همیشه علاقه داشتم به سمت موفقیتها بروم که یک سری مانعهایی که اطرافیان برای من بزرگ کردند جلودار من میشد ولی وقتی با مشکلاتی مواجه شدم همتم را زیاد کردم زمانی که برای تربیت فرزندانم در رشته روانشناسی درس خواندم کتابهای تربیتی زیادیرا مطالعه کردم که هم بهبود روابطم با همسرم کمک کرد هم تربیت فرزندانم بعد از اشنایی من با گروه عباس منش واقعا حتی از تغییر هم لذت میبرم همیشه دوست دارم همه محصولات تهیه کنم وهرجه زودتربا اگاهی تغییر کنم همسرم را برای گوش دادن به این محصولات مجبورکردم وقتی به خاطر اجبار من گوش داد ازحرفهای شما خیلی اگاه شد از من تشکر کرد به من گفت همیشه میخواهم گوش بدهم حالا او یکی ازعلاقمندان به گروه شماست ازاین رو هم من وهم همسرم به درسهای شما توجه مکنیم وتغییرات زیادی در درامد تنظیم افکار وباورها ارتباطاتم بوجود امده من با تغییر افکارم می توانم تغییرات بزرگ رابپذیرم من همیشه در زندگی کند تغییر کردم ولی با اگاهی شما می خواهم سریعتر به تغییرات بزرگ دست بزنم در اخر از شما وهمکاران محترمتان کمال تشکر دارم موفق وپایدار باشید
با سلام خدمت شما
اگر بخوام به طور خلاصه جواب بدم
باید بگم که زندگی من از لحاظ مالی شرایط نا مناسبی داره و این که از لحاظ روابط عمومی هم تعریف نداره و از جنبه اعتماد به نفس هم همین طور
از دو هفته ی پیش بود که از طریق یکی از دوستانم با سایت شما آشنا شدم و کلیپ چرا خداوند دوست دارد ثروتمند شویم رو گوش دادم و کنجکاو شدم بقیه کلیپ هارم گوش بودم طی سه روز همه ی کلیپ های رایگانو دانلود کردم و گوش دادم. تو پرانتز بگم که من سربازم و درآمدم همون حقوق سربازیه یعنی ماهیانه 75 هزار تومن که فاجعس. بعد از این که کلیپ های چگونه درآمدمتان را طی یک سال سه برابر کنید رو گوش دادم به طرز عجیب قریبی که هنوز توی شوکش هست یه کار خیلی خوب برام فراهم شد که با روزانه 6 ساعت کار در اون شرکت حقوق 850تومن بگیرم که این از سه برابر درامدم هم بیشتره در کمتر از یک هفته و الآن که حدود یک هفتس مشغول این کارم کاملا از شرایط کاریم راضی ام. بعد از این بود که تصمیم جدی تری برای تغییر گرفتم و شروع
کردم به مطالعه ی کتاب آیین دوست یابی دیل کارنگی و در چند روز با توجه به روش های تند خوانی که از سایت شما یادگرفته بودم اون کتابو تمام کردم البته تمام مطالبشو به صورت کامل یاد نگرفتم ولی در همین حد که توی محیط کاریم اصلا با کسی به مشکل نمی خورم با توجه به گذشتم خودش خیلی پیشرفته بزرگیه ولی بازم باید در این زمینه کار کنم و الآن دو روزه کتاب اثر مرکب هاردی رو شروع کردم که خیلی روی رفتار هام تاثیر گذاشته با اینکه فعلا فقط دو فصل اولش رو خوندم
من اصلا اهل مطالعه نبودم ولی در این دو هفته چنان احساس خوبی دارم که تمام اوقات غیر کاریم یا دارم مطالعه می کنم یا کلیپ های شمارو گوش میدم
و از خداوند می خوام که این روند ادامه پیدا کنه تا منم به هر چیزی که می خوام برسم. این روزها انگیزه ی زیادی برای تغییر دارم و فعلا منتظرم تا اولین حقوقم رو بدم و دوره ی عزت نفسو تهیه کنم چون مطمئنم بیشتر کسی که به این دوره نیاز داره منم و مهم گام برای تغییر خودم بالا بردن اعتماد به نفسم می دونم. در آخرم از شما و همکاراتون کمال تشکر دارم و امیدوارم با قدرت به همین روند ادامه بدید تا ایرانیان بیشتری روبه زندگی بهتر تشویق کنید.
تغییری که خودم در زمان مناسب ایجاد کردم و باعث رشد وضعیت کاریم شد، انصراف از ادامه فعالیت در موسسه ای آموزشی در شهر خودمون و شروع فعالیت در یک موسسه ی بزرگ در تهران بود. با این تغییر هم وضعیت مالی و هم توانایی های شغلیم بسیار بهبود پیدا کرد.
تغییری هم که جهان به اجبار در من ایجاد کرد در دوران سربازی بود. من همیشه به خواسته ها و صحبت های غیرمنطقی افراد بی توجه بودم اما در دوران خدمت مجبور بودم به بسیاری از خواسته های غیر منطقی گوش داده و عمل کنم . در ابتدا بسیار برایم سخت بود اما در ماه های بعد متوجه شدم همین موضوع باعث شده انسان صبور تری شوم و با آرامش به صحبت های دیگران گوش کنم و بتونم واکنشی معقول و مناسب داشته باشم.
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و گروه خوبتون
حدودا اخر های سال 93 بود موقعیت خوبی بود. بسته تند خوانی و تقویت حافظه رو تهیه کردم و بهترین موقعیت برای تغییر در تحصیلم بود که اوضاع درسیمم اصلا جالب نبود ولی من این کار رو انجام ندادم و هی امروز فردا کردم تا اینکه سال 94 شد و قرار شد توی تعطیلات عید این کار رو بکنم ولی باز هم انجام ندادم و گذشت تا به موقع امتحان ها رسید تو این شرایت داداشمم که تازه اموزشی اش تموم شده بود و داشت مکان سربازیش انتخاب میشد دیگه مجبور شد مغازه اش رو از کاشان به شهر خودمون بیاره و منم برم مغازه (سیستم های کامپیوتری بود) بعد حدودا یه چهار تا امتحان هامو داده بودم راستی من سال سوم تجربی هستم و همه امتحان ها نهایی بود و بعد از امتحان می اومدم باید میرفتم مغازه و یه کم سخت شد تو این جریان هم یهو یکی اومد و یه چک دزدی به ما داد و منم از روی کم تجربه گی 2میلیون ضرر اول کار خوردیم و منی که این همه بسته خریده بودم و دنبال نمره بالا بودم کلا همه تصوراتم خراب شد یکی امتحان هارو نرفتم و سه تاشم تجدید شدم و اخرسرهم مجور به رفتن مغازه شدم تا لان کل تابستونم کوفتم شد و هیچ کاری انجام ندادم و حتی تجدیدی هامم نخوندم سال دیگم کنکور دارم یه جورایی یه سال عقب افتادم نمیدونم شاید این سختی ها برای تغییر نکردن من بوده باشه.
واقعا سایت عالی دارید امید وارم همیشه موافق.شاد.پیروز و ثروتمند باشید در دنیا و اخرت :)
درود بر گروه تحقیقاتی عباس منش و شما خواننده عزیز که در حال خواندن این متن می باشید. ممنونم از شما.
بنده جزو هر دو گروه بوده ام. هر موقع خودم را به خواب غفلت فرو بردم؛ به واسطه افکار، گفتار و عادات ناپسند، احساس پوچی و بدبختی و تنهایی هم به همراهش بوده است.
و هر موقع که دست از خود فریبی برداشتم و شروع به ترک عادات مخربم نمودم (یا به عبارتی قایقم را در رودخانه انداختم و دست از مقاومت برداشتم) احساسات و تجربه هایی را تجربه نمودم که برایم بی سابقه بود، لذت بخش بود، هم خودم شارژ میشدم هم اطرافیانم.
احساساتی را تجربه نمودم که باورم نمیشد. واژه ها شاید کمک نکنند؛ اما سعی می کنم که مفهوم را برسانم.
.به گونه ای احساس سبکباری می کردم. فوق العاده احساس ناب و ناشناخته ایست. واقعاً حس می کردم که در حال پرواز هستم. هر چند که جسمم روی زمین به کار خود مشغول بود. یک احساس شگفت انگیز است.
اما آن حال و هوا دقیقاً یک هفته ماندگار بود و بعدش به واسطه باورهای خودم که به طور ناخودآگاه در ذهنم جریان یافتند و نتایج ناخوشایندی برایم به ارمغان آوردند.
هنوز در حال مطالعه روی ذهن خودم هستم که چه کردم که به آن رسیدم، از آن فاصله گرفتم، چه کنم تا دوباره به آن برسم و همیشه آن گونه باشم.
که در این میان به شما و دیگر همکارانی درستکار همچون شما رسیدم.
من به خودم و به شما تبریک می گویم که در این فرکانس به همدیگر رسیدیم.
سلام
من دو سال پیش مغازه ای رو داشتم کسب و کارم خیلی خوب بود از سال 89 توی اون کسب و کار بودم تا اینکه اوایل سال 92 بود احساس میکردم قراره یه تغیرات نه خیلی خوبی رخ بده احساسم میگف باید از این کسب و کار برم بیرون (من همیشه به صدای احساسم خیلی خوب گوش میدم) بنابراین تصمیم به واگذاری کسب و کارم کردم و تونستم به قیمت خیلی خوبی واگذار کنم جوری که همکارانم تعجب میکردن و شغلم رو عوض کردم و العان از اون موقع توی کسب و کار جدیدم هستم نکته قابل تامل این بود که بعد از 8 ماه از واگذاری کسب و کارم به طور ناگهانی طرفی که بهش واگذار کرده بودم ورشکسته شد.
با تشکر
با سلام خدمت استاد عباس منش ودیگر اعضای گروه تحقیقاتی و همچنین کاربران سایت.
من پس از تغییر نگرشی که بر اثر مطالعه مقالات مختلف و کتاب هایی در خصوص مدیریت زمان و کسب و کار و همچنین فایل های صوتی مختلف علی الخصوص فایل های استاد به این نتیجه رسیدم که روند زندگی ام را که نسبتا معمولی با یک رشد حلزونی بود تغییر دهم. من مهندس عمران هستم . و آن موقع خیلی خوشحال بودم که با اینکه سابقه ی بسیار کمی دارم ،در یک شرکت مشاور ساختمانی مشغول به کار هستم. خوشحالی من به خاطر این بود که بر خلاف بسیاری از دوستانم که بیکار هستند یا کار مناسبی ندارند در یک شغل مرتبط با رشته تحصیلی ام کار می کنم. اگر چه گاهی مجبور بودم به خواسته رییس کارهایی انجام دهم که شاید در شان یک مهندس نباشد. و حقوقم ماهی یک میلیون بود. و من راضی بودم زیرا حداقل با اینکه حقوقم کم بود ولی تجربه خوبی در این شرکت می توانستم کسب کنم. اما بازار مسکن هم مدت زیادی بود که راکت شده بود. و کارهای ما هم کم شده بود و قرقر های رییس بیشتر. من مدتی بود که یک ایده در ذهنم داشتم برای یک کسب و کار. ولی کمی از عملی کردن آن میترسیدم. اولین مشکل بر سر راه عملی کردن آن ،این بود که شرکت فول تایم وقتم را گرفته بود. و من زمانی نداشتم که برای عملی کردن ایده ام کاری انجام دهم.اولین تصمیم مناسبی که فکر میکنم در زمان مناسبی گرفتم این بود که تئوانستم رییس را قانع کنم که به صورت نیمه وقت به شرکت بیایم. و رییس هم با شرط نصف کردم حقوقم موافقت کرد. و نیمه وقت شدن کار من در شرایطی که شاید کمتر کسی دست به این کار بزند..این بسیار اتفاق خوبی بود که در زندگیم خودم ایجاد کردم… و توانستم با تایمی که بدست اوردم مقدمات کسب و کار جدیدم را فراهم کنم…