می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 55 (به ترتیب امتیاز)

780 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Ali Raoof گفته:
    مدت عضویت: 3920 روز

    با سلام …

    من در اوایل دهه 70 شاهد این تغییر اجباری تو زندگی بودم …

    … من از بچگی به علم الکترونیک علاقه داشتم ، … مطالعه کردم … به رشته ی ریاضی رفتم … دانشگاه آزاد ،رشته ی مهندسی الکترونیک قبول شدم … ولی اونجا اوضاع خوب پیش نرفت ، اون موقع این رشته تو اون شهر و دانشگاه “رشته ی الکترونیک” هنوز پانگرفته بود و دانشجوهای الکترونیک و حتی سخت افزار کامپیوتر موفق نبودن … این عدم موفقیت افراد هشدار جدی واسه ی من وبقیه بود … دانشگاه به ما اعلام کرد همه شما بیایید رشته ی نرم افزار ولی چون من علاقه به الکترونیک داشتم ، تغییر رشته ندادم … در نهایت با بدترین شرایط بعد از دو سال و نیم تحصیل ناموفق ، انصراف دادم و با وضعیت افتضاح به خدمت سربازی رفتم ، چرا چون به قول استاد عباس منش راضی به تغییر نبودم یا اصلا” نخواستم تغییر کنم … و جهان ، تغییر رو به من تحمیل کرد … البته چیزی حدود 10 سال بعد دوباره تو رشته ی الکترونیک شرکت کردم ، این بار با حواس جمع و تلاش بی نظیر … سعی کردم.تو اون دانشگاه صاحب سبک شدم … و بگذریم الآن همه چیز بر وقف مراده ولی این فایل اخیر استاد عباس منش ، تلنگری ناجور به من زد، درسته که الآن موفقم ولی اون 2 سال و نیم هیچ وقت جبران نمیشه و هنوز دارم ضرر و زیان میدم ، چرا چون با وجود علایم و نشانه ها و هشدارهای واضح ، سرم رو کردم زیر برف و جهان بد جوری تغییرات رو روی من اعمال کرد .

    …..

    با آرزوی موفقیت استاد عباس منش و تیمش ;)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمد حمیدیان گفته:
    مدت عضویت: 3653 روز

    سلام دوستان

    من هم تو یک شرکت نفتی در بهترین موقعیت شغلی کار میکردم اما به صورت پیمانی ، به دلیل پیمانی بودن و دو هفته دوری از خانواده خیلی راحت استعفا دادم و تو شهر خودم یک واحد صنفی خدمات رایانه راه اندازی کردم که درآمدش زیاد نبود ولی به لطف خدا سه سال بعد تو آزمون نفت امتحان دادم و الان تو شهر خودم و بصورت رسمی در یک شرکت نفتی استخدام شدم .

    خداوند را شاکرم که با استاد آشنا شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    یعقوبعلی محمودی گفته:
    مدت عضویت: 3686 روز

    سلام دوستان موفق.

    تجربه ای که بنده دراین زمینه دارم مربوط به سلامتی میشه موضوع ازاین قراربودکه سالها پیش بعضامن احساس میکردم کارم سنگین هست وممکن است سلامتیم به خطر بیافته هرروزکه میگذشت دردی درناحیه کمرم میدیدم وبااستراحت یامسکن آرام میگرفتم بااین حال فکرتغییراساسی رانمیکردم تااینکه بعدازگذشت سه سال کمردردحسابی گرفتم وپزشکان گفتندکه حتمابایددیسک هاراعمل جراحی انجام بدهم تابهبودیابم حال بادرس استادمتوجه شدم که من باتوجه به تمام پیغامهایی که جهان به من داده بودولی من تغییری درخودم ایجادنمیکردم تااینکه جهان به زورمراواداربه تغییرکرده که بعدازآن شغلموتغییردادم وبیشتربفکرسلامتیم شدم

    واماجایی که خودم قبل ازاینکه کاربه جای باریک بکشه تغییرکردم زمانی بودکه من یک کسب وکارآزادداشتم ولی احساس میکردم که این کارافق خوبی نداردیاآینده خوبی رابرایم نخواهدساخت قبل ازاینکه جهان مجبوربه تغییرم کندازاوضاع به ظاهرخوب کناره گیری کردم وکسب وکاردیگری راراه اندازی کردم وتاحدودی هم موفق شدم.موفق وپیروزباشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    لیلا وشاق گفته:
    مدت عضویت: 3920 روز

    لیلا

    با سلام خدمت دوستان عزیز

    من در سال بهمن 92 بیکار شدم که توفیق اجباری بود من تصمیم گرفته بودم ، حا ضر به کارکردن با هر شرایطی و هر میزان حقوقی نبودم ، در این مدت پیشنهاد کارهایی را داشتم که دلخواه من نبود و این زمان بود که به این فکر کردم باید خودم و دیدگاه و شرایطم را تغییر دهم یعنی من در آن زمان شرایطی بین دسته دوم و سوم را داشتم .

    اهدافم را مشخص کردم و در راستای آنها گام برداشتم با تمام انرژی ، در این زمان بود که من از شنیدن خبر بیماری برادرم ناراحتی بزرگی را تحمل میکردم که از قبل با آقای محمد افلاکی آشنایی داشتم طی صحبتی که با ایشان داشتم استاد عباس منش عزیز را به من معرفی کردند.ممنون از این اتفاق خوب

    قبل تراز اینها هم به فکر تغییرات و رسیدن به دیدگاههای مناسب در زندگی بودم ولی نمیدونستم چطور؟!!! این آشنایی و کلیه فایلهای استاد به من کمک زیادی کرد که نگرش من نسبت به خودم و محیط اطرافم و جهانی که در آن زندگی می کنم تغییر کرد هرروز که بیدار می شدم مثل این بود که همه چیز جدید برام و تازگی دارن .

    تنها چیزی که من آزرده کرده و هنوز هم نتونستم بارش کاری کنم تمرکز برا روی هدف هایم هست توصیه های استاد تاکید به این دارند که تمرکز برای رسیدن سریعتر و بهتر به اهداف و خواسته ها رسیدن میشه…ودقیقا همینطور

    تغییر دیدگاها و شناخت و همینطور فایل هدفگذاری برای سال 94 باعث شد که خواسته ها و اهداف کوچک (بخشی از آن خیلی راحت و بخشی دیگر با سختی کمی) محقق شدند.البته لازم به تذکر است که این بخش که به سختی برایم محقق شد به دلیل این بود که من در قسمتهایی از باورهام دچار تردید بودم .

    با توکل بر خدا و شکرگذاری از نعمتهای خداوند تمام تلاشم را میکنم که تغییراتم در مناسب ترین زمان انجام شود. (جزء دسته چهارم)

    برای رسیدن به ایده ال باید مراحل را پله پله طی کرد و من با اینکه حس میکنم رشد من سرعت ایده آل مرا نداشته (نسبت ایده آل ذهنی) ولی خیلی خوشحالم که در این مسیر هستم و مطمئن هستم با تفکر و اقدام مناسب به بهترینها می رسم.

    استاد عزیز ممنون و مرسی از این همه شیوایی کلام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    میلاد گفته:
    مدت عضویت: 3821 روز

    سلام.خیلی تشکرازسایت خوبتون.حقیقتش من یه ادم فوق العاد منزوی بودم.خیلی.یعنی فقط بیشتربه خودم کارداشتم ونهایتا یه دوست نزدیک.ولی طبق شرایطی که برام پیش اومدوشغلی که رفتم واصلا توی این شغل نمیشه ارتباطات خوب نداشت.بخاطرهمین مجبورشدم ارتباطاتم راقوی کنم والان خیلی ادمهارابخاطرهمین قضیه متقاعدمیکنم وحتی میتونم حقم راازکسی که داره تجاوزمیکنه بگیرم واین طورشد که بخاطر شغلی که پیداکردم الان روابط عمومیم فوق العاده قوی شده ومن خیلی خوشحالم که میتونم بااین ارتباط عالی روی زندگی خیلی ها تاثیر مثبت بزارم که البته استادعزیرهم بهم کمک کردن.ممنون استاد.انشاالله بیشتروبیشتربتونیم اطلاعات شماراکسب کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حسنخانی گفته:
    مدت عضویت: 3642 روز

    سلام من کلا از تغییر کردن هراس دارم و همیشه روزگار مرا مجبور به تغییر میکند.وهنگامی که خسته میشوم ومیگم خدایا دیگر بدتر از این نمیشود من تسلیمم اوضاع را خودش برایم درست میکند. مثلا وقتی توی همه روابط عاطفیم شکست خوردم وگفتم دیگر ازدواج نمیکنم با شوهرم آشنا شدم که مردی فوق العاده است ودر مقابل آن همه رنج او بهترین دست آورد من است. فکر کنم چون زیاد تغییر نمیکنم همیشه درجا میزنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 3835 روز

    سلام

    یه سلام داغ به استاد و گروه تحقیقاتیشون

    خب خلیلی خوبه که استاد همه جوره ما رو همایت میکنه

    اما در مورد این موضوعاین سالی که گذشت من کنکور داشتم و تجربه ی خودم رو از همین پارسال میگم:

    خب من خیلی درسم خوب نبو همیشه جزو نفرات متوسط کلاس بودم تارسیدم به کنکور

    باید بگمم که من تا 4 ماه پیش جزو گروه سوم بودم :

    مثالش: یکی از دروسی که من توش ضعیف بودم شیمی بود و تو آزمون آزمایشی ها درصد هام بد نبود اما کم کم داشت درصدم میومد پایین و منم اولش خیلی توجه نمیکردم به این که داره میاد پایین اما مشاورم که منو تحت فشار قرار داد و من هم به خودم اومدم و بالاخره این درس رو به اون درصد دل خواهم رسوندم و تو کنکور شد بالاترین درصد در دروس تخصصی . البته رتبم 4 رقمی شد ولی خب دیگه بازم بهتره

    اما

    اما الان که دارم براتون این متن رو تایپ میکنم اومد جزو گروه چهارم :

    خیلی خوش میگذره

    میدونیین چرا ؟؟

    چون خودم فهمیدم که یک سری تغیر د رخودم و باور هام به وجود بیارم

    باید ایمانو بیشتر میکردم که دارم میکنم

    باید با یک سری شرایط جدید خودمو تطبیق بدم که دادم تموم شد رفت

    خب اینم از من

    خدا قوت به استاد عباس منش و گروهشون

    ببخشید دیگه من وقت نداشتم بیشتر از این تایپ کنم اما مثال خیلی داشتم از زمانی که جزو دسته ی سوم بودم

    اما وقت ندارم

    خوحال شدم

    موفق و پیروز و سلامت و ثروتمند باشید

    بای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    محمود گفته:
    مدت عضویت: 3720 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز

    تغییر در من از دوران راهنمایی شروع شد و خب طبیعتا من تنها تحت تاثیر فشار اطرافیانم تغییر میکردم تا در ازمون ورودی دبیرستان موفق بشم و همیشه تو ذهنم این بود که بعد از این ازمون ها دیگه تا اخر عمر راحت میشم و استراحت میکنم و تقریبا هم اینکارو تا 2 سال اول دبیرستان ادامه دادم و همان طور که استاد گفتن به شرایط قانع شده بود و ویژگی بد این حالت اینه که از همون شرایط هم نمی شود لذت کامل برد و انسان به مرور بی انگیزه میشه این شرایط ادامه داشت تا به مسافرتی رفتم و اتفاقات عجیبی درون اون سفر رخ داد و من مانند افراد گروه 3 شروع به تغییر کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فاطمه وحدانی گفته:
    مدت عضویت: 3623 روز

    به نام لبخند آفرین یکتا

    با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان موفق

    من قبلا بدون اینکه چیزی از روانشناسی بدونم بارها امتحان کردم که هر بار عادتی را ترک کردم باورهایم هم عوض می شد مثلا من معتاد به آرایش کردن بودم اما یه روز تصمیم گرفتم که یه بار میخوام برم بیرون آرایش نکنم قبل از آن فکر می کردم اصلا بدون آرایش کردن نمیشه رفت بیرون.اولین بار خیلی برام سخت بود اما این قدم را برداشتم و تمام اون زندان فکری ای که برای خودم ساخته بودم خراب شد و حتی خداوند مرا به سمت چادر با رویاهای صادق راهنمایی کرد و من الان تمام باورها و اعتقاداتم عوض شده اما به نظر من حتی زمانی که مجبور به تغییر می شویم اگه مقاومت نکنیم درهای خیر زیادی باز میشن البته که اگه خودمان زودتر به فکر تغییر باشیم نورعلی نوراست من نعمت های فراوانی از طرف خداوند به خاطر این تغییر دریافت کردم.خدایا عاشتم .خدا قوت استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    محمدبگلو گفته:
    مدت عضویت: 3900 روز

    با سلام و درود فراواوان خدمت استاد عزیزم عباسمنش…

    در پاسخ به سوال پرسیده شده عرض کنم که تغییری که اینجانب در زمان مناسب در زندگی خود ایجاد کردم بعد از آشنایی با سایت استاد عباسمنش و عمل و باور کامل به گفته های ایشانبود که عامل تغییر شور و اشتیاق و گرفتنن انرژی زیاد از یک محرک که ندای درونم را هشیار و بیدار کرد. و در پاسخ به سوال بعدی و عامل تغییر توسط سختیهای جهتن آن بود که حدود یکسال پیش قبل از آشنایی با این سایت …علی رغم میل باطنیم و عدم خود باوری اقدام به همکاری با فردی خاص در زمینه کاری کردم که از همان ابتدا تا انتها مورد سوئ استفاده کاری قرار گرفته بودم و تا اینکه دیگر تحمل فشارهای روحی و عصبی از ناحیه ایشان در خصوص کار رو نتوانستم تحمل کنمو با مشورت یکی از همکاران خوبم توانستم به خوبی از مهلکه خلاص شوم وعامل این تغییر ان بود که نتوانستم فشارهای روحی و عصبی از ناحیه ایشان و نیز سوئ استفاده ایشان از موقعیت بنده را تحمل کنم.

    درود و صد درود بر فرشتگان پاک خداوند…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: