چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1 - صفحه 2
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-07-08 06:23:212024-07-13 02:27:05چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد
انگار که همیشه خدا هواسش به منه
انگار خدا همیشه منتظر منه ببینه چی دلم میخواد
انگار خدا عاشق منه ومنو عاشقانه هدایت وحمایتم میکنه
چقدر ازاین فایل لذت بردم
چقدر از صحبتهای شما درس گرفتم
چقدر منتظر این صحبتا بودم
من وزندگی من
هر روز برام یه هدایتهایی هس که من از خدا توی دلم خواستم
هر روز وهر لحظه
من فقط به خدا میگم وبا حفظ ایمان به خدا منتظر میشم تا جواب بگیرم
چون همواره خدا پاسخ میده
من اینطور متوجه شدم که برای مهاجرت چه چیزهایی لازم هست در خودمون ایجاد کنیم
اولین ومهمترینش
باور های توحیدی هس
کسی که باورهای توحیدیش محکم تره ومیدونه که هر جا باهر شرایطی فقط خدابراش کافیه
با هر زبونی ،با هر امکاناتی ، باهرنوع تغذیه ،باهر نوع آب و هوا ،در هر مکانی فقط در لحظه لذت بردن واین یه باور توحیدی میخوا د
باور به اینکه خدا همه جا هست وخودش هدایت میکنه وشرایط و اتفاقات اومده که درسی به ما بده
ومهاجرت یه روحیه کنجکاو میخواد
روحیه ایکه در هر روز وهر لحظه وبا هرشرایطی دنبال چیزهای جدید برای یاد گیری وشگفتی جدید باشیم
خودمون رو بیشتر با شرایط وفق بدیم شرایط جدید آموزنده وپر چالش مفید
چون ما به دنیا اومدیم که یاد بگیریم وباعث گسترش جهان بشیم
وسیرو فی العرض
خدا خودش گفته در زمین سیر کنید واز آنچه که اتفاق افتاده ودر حال اتفاقه هم درس بگیریم از گذشته ها والان
هر چه میبینیم درسه
هر جا کارای مخصوص خودشون رو انجام میدن
وهر مکانی شرایط وافرادو روابط شکل مخصوص خودش رو داره ودر سفر میتونیم بیشتر از نزدیک اینهارو ببینیم ودرسهای بزرگی درش نهفته اس
استاد خیلی ممنون بابت این فایل وآگاهی های بسیار آموزنده وبه جا که مارو آگاه تر به خودمون کردید
تا خودمون. رو بهتر و بیشتر بشناسیم که ببینیم آیا من آماده هستم برای مهاجرت
درسهای زیادی از این فایل گرفتم وعمق درسها باور های توحیدیم وباور فراوانی هس که بیشتر باید کار کنم
ممنونم استاد عزیز و بزرگوارم
سلام ودرود فراوان نثار استاد مهربان چندروزی بود ذهنم درگیر مهاجرت بود وخداروشکر میکنم بابت این همزمانی و شنیدن ودیدن این فایل فوق العاده که نشونه ای هست برام که اگر بخام وحرکت کنم اقدام کنم به سمتش شدنیه این خواسته همانطور که خیلیا خواستن حرکت کردن ورسیدن به کشور دلخواه و شرایط دلخواه شون کما اینکه واقعا اتفاق بزرگیه که میتونه توزندگی هرکسی رخ بده وخیلیا ترس دارن از گرفتن این تصمیم منم هنوز تصمیم جدی نگرفتم و مرددم بین رفتن یا موندن وانتخاب سختیه بخای شرایط نسبتا خوب تو رهاکنی بری به سمت ناشناخته ها وبه نظرمن شخصیت خیلی بزرگ و قوی میطلبه
به عینه شاهدمهاجرت اطرافیانم بودم که یک سری از دوستانم به راحتی انجام شد کارای فروش منزل لوازم وبا بهترین قیمت فروختن وانگار یه وکیل خبره کاراشونو قدم به قدم انجام داده به سادگی رفتن ورسیدن به کشور مورد با شرایط خوب اما یک سریا هم دیدم که چندین ساله پیگیر مهاجرتن به شدت اما درست نشده ونمیشه ومسیر به سختی طی میشه براشون که حتما باورهای مهاجرت شون ایراد داره که هربار به مشکلات لاینحل تری برخورد میکنن و گره پشت گره میوفته به کارشون من شخصا آدمی هستم که اصولا دنبال تجربه های جدید مکان های جدید آدمای جدید هستم و همیشه سعیم براین بوده چندسال یکجا ساکن نباشم و زود خودمو با شرایط جدید وفق میدم و هماهنگ میشم با شرایط حال حاضر و همیشه مستقل بودن رو پسندیدم و آزاد زندگی کردم و دوست دارم قبل مهاجرتم ایرانگردی کنم و کل ایرانو دیده باشم جاهای دیدنی و بکر و زیبارو بعدا جهانگردی و دیدن کشورهای دنیا و درنهایت زندگی کردن تو کشور دلخواهم اما باید باورهای درست بسازم برای زندگی کردن ورفتن به کشور دوم امیدوارم بتونم باورهای درست بسازم برای مهاجرت ومسیرخواسته هام هموار و پرازتجربه های قشنگ طی بشه و درزمان مناسب رخ بده برام این خواسته.
به نام خداوند جان و دل
بار دیگر سپاسگزارم از خداوند که مرا به دیدن و شنیدن و درک و عمل به آگاهی های جدید هدایت کرد.
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه عزیزان.
من درمورد حرفهای شما تقریبا تمام ویژگی های یک فرد مناسب برای مهاجرت را دارم اما در مقابل دستشویی به شدت مقاومت دارم و باید روی این موضوع کار کنم البته بقیه ویژگی ها هم با کار کردن رو خودم کم شده است قبلنا یادمه اولین بار که رفتم شمال بدون خانواده حسابی احساس دلتنگی داشتم و همش میگفتم کاش خانوادم اینجا بودند ولی بعد از آشنا شدن با این سایت وابستگی ها کم و کم شد و هی هم داره کمتر میشه دارم روند تکاملی مهاجرت را انجام میدم مثلا چند وقت پیش تنها رفتم کاشان حتی همسرمم نبود و به راحتی لذت بردم و خوش گذروندم و همه چیز عالی بود با یک خانواده عالی هم آشنا شدم و همگی دور هم بودیم بعد همه تعجب میکردند که تنها چجوری رفتم و بهم خوش گذشته ولی من گفتم من وابسته نیستم و اونا به دلیل ارتعاش خودشون تو اون موقعیت هستند و منم به دلیل ارتعاش خودم .بعد از دهه ی اول محرم هم قرار هست با استاد موسیقی ام به کشور عراق برین به سلیمانیه و اربیل و احتمالا کربلا چیزی که قبلنا تو خوابم نمیدیدم اینکه بدون خانواده یا همسرم برم به کشور خارجی اصلا به شهر دیگه چه برسه کشور و به امید و یاری خدا دارم روند تکاملی برای رفتن به کشورهای بزرگتر را نیز طی میکنم هدفمم از مهاجرت گسترش و یادگیری بیشتر و بیشتر موسیقی هست گسترش موسیقی سنتی ایرانی و وارد کردن سازهای ایرانی در صنعت موسیقی کشورهای مختلف بخصوص صنعت کیپاپ هست و خدا را شکر که دارم قدم قدم با هدایت خودش با فایل های شما دوره دوازده قدم و فایل های رایگان رو به جلو میرم
استاد جان یک درخواستی که دارم لطفاً برای هر ویژگی که میگویید چندتا تمرین هم برای شروع بدید مثل دستشویی که فکر کنم پاشنه آشیل خیلی ها باشه بخصوص خانوم ها اونم در زمان پریودی مثلا خود من خیلی مقاومت دارم که در دوران پریودی مسافرت برم حتی مسافرت یک روزه هم سختم میاد البته در این مورد هم نسبت به گذشته فقط یذره بهتر شدم ولی باید بیشتر و بیشتر کار کنم.
از شما بابت تهیه این فایل زیبا بسیار سپاسگزارم خدا قوت بهتون
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
سلام به همه
خیلی خوبه همچین صحبتهایی میشه و قراره یک تست هم داشته باشیم چون کمک میکنه موقع مهاجرت خیلی دید بازتری داشته باشیم و بدونیم چه ویژگیهایی نیازه بسازیم یا قوی ترشون کنیم تا راحتتر مهاجرت کنیم.
موضوع اول:
انگیزه های قوی و هدف مشخص. من به شخصه الان انگیزه ها و هدفهایی که دارم رو میتونم در همین شهر و کشوری که هستم دنبال کنم و فکر نمیکنم جایی دیگه ای باید برم که پیشرفت کنم، به همین دلیل در این لحظه احساس خوشبختی میکنم از جایی که هستم و با تمام تمرکز دارم روی بهبود خودم کار میکنم و وقتی به جایی رسیدم که دیدم جایی که هستم به تمام موفقیتها و پیشرفتها رسیدم و دیگه جا برای بهتر شدن نیست، حتما مهاجرت میکنم. خصوصا که الان در شرایط مالی و جایگاه شغلی ای نیستم که بخوام مهاجرت کنم. به قول معروف آسمون همه جا یک رنگه. الان بخوام مهاجرت کنم با این دیدگاه که انگار جای دیگه خوبه و اینجا نمیشه، این انگیزه غلطیه و باعث شکستم میشه و سرخورده و افسرده برمیگردم به جای قبل و حتی پایین تر. خیلی عجلم برای زندگی کمتر شده و رضایت مند ترم از داشته هام و تا وقتی احساس نکنم که به اون رشدی که میخوام نرسیدم، مهاجرت نمیکنم.
موضوع بعد:
کنجکاوی.
مسافرت نکردن در ایران.
من به شدت از بچگی آدم کنجکاوی بودم و دوست داشتم ببینم بقیه جاهای دنیا چطور زندگی میکنن و وقتی که شما استاد اومدید از زندگی مردم آمریکا و شرایط و امکانات و اتفاقاتی که میافتاد و فرهنگ و … برامون فیلم تهیه کردید، این کنجکاوی یکم پاسخ داده شد. همیشه دوست داشتم ببینم اونی که تو آمریکاس یا اسپانیا و اروپا، چطوری زندگی میکنه و چه امکاناتی داره. با اینکه تو خانواده ای بزرگ شدم که از بچگی منو از تنهایی بیرون رفتن و ارتباط با آدمای جدید، از انجام کارهای جدید ترسوندن ولی بازم کنجکاوی من غلبه میکرد بر ترسم و میرفتم تو کوچه، با بچه های جدید آشنا میشدم، بازی میکردم، از مدرسه پیاده میآمدم خونه. با وجود ترسی که بهم میدادن خانواده، با دوچرخه رفتم مدرسه و برگشتم و جالبه به خاطر همین ترس تصادف کوچکی هم کردم. تو ایران خیلی جاها رو دیدم، بعضی جاها تنهایی بعضی جاها با خانواده مثلا خراسان جنوبی که زادگاه پدرانم هست، مشهد و نیشابور، گلستان و مازندران، تهران، قم، سمنان، شاهرود، اصفهان، شیراز، کرمان، یزد، اهواز، کهگیلویه و بویراحمد شهر زیبای شهرکرد و جاده های قشنگش، یه روستای جالبی تو همین اطراف شهرکرد که میخواستیم بریم آبشار زرد لیمه ولی فهمیدیم که خیلی دوره و باید با راه بلد رفت. اینقدر کنجکاو بودم که اگر تنهایی به اون سفر رفته بودم، حتما با یک نفر میرفتم و آبشار رو پیدا میکردم و هرچقدر پیاده روی نیاز داشت، میرفتم. جاهای زیادی رفتم و خیلی دوست دارم طبیعت جاهای مختلف ایران و جهان رو ببینم. فرهنگهای مختلف رو ببینم.
یکی از ویژگیهایی که نیازه برای مهاجرت، برای اینکه بتونی اون شرایط اولیه رو یه ذره راحتتر بگذرونی، اینه که کنجکاو و علاقه مند باشی که ببینی بقیه دنیا دارن چجوری کار میکنن. که به نظرم من اینو دارم. هرچقدر هم که استاد با شما و دوره های شما کار کردم، به کنجکاوی های بیشتری از خودم پاسخ دادم به میزانی که باورهام تغییر کرد.
موضوع بعد:
اداپت(انعطاف) پذیری.
برای این موضوع میتونم به فوتبال اشاره کنم که از بچگی من پستهای مختلف بازی کردم، از دروازه بان، دفاع وسط و دفاع کنار، هافبک وسط، هافبک چپ و راست، مهاجم و مقاومتی نداشتم از اینکه مربی بگه بیا برو فلان پست ولی هرچه گذشت سعی کردم تخصصی تر توی یک پست فعالیت کنم و جامو تغییر ندم تا پیشرفت کنم.
توی دوران سربازی مثلا آموزشی، خب شرایط خیلی سخت بود، همون روز اول به دلایل بیخودی ما رو تنبیه کردن و اینقدر فشار گرما و اون سینه خیز رفتنا همون روز اول زیاد بود که حسابی کم آورده بودم ولی به سرعت طی چند روز اول، اداپت شدم با شرایط، تونستم از رژه لذت ببرم، از دوستای جدید پیدا کردن لذت میبردم، از تایم نماز و رفتن نشستن جلوی اسپیلت و ریلکس کردن لذت میبردم، یواش یواش هی چیزهای بیشتری برای لذت بردن پیدا میشد مثلا می دیدم تو رژه چقدر بهتر شدم، چقدر بدنم آماده شده و حتی توی فوتبال هم چقدر تاثیرش رو گذاشته، چقدر تمرکزم بهبود پیدا کرده به خاطر دور شدن از عوامل حواس پرتی، چقدر با قرآن مأنوس شدم، چقدر با دوستان خاطرات خوب ساختیم. حتی یادمه آخره دوره آموزشی، یه مراسم پایان دوره داشتیم که یه خطابه و همچنین رژه آخرش داشت. برای خطابه، یکی از بچه های گروهان که صدای خوبی داشت داوطلب شد و منم داوطلب شدم چون این چالش رو دوست داشتم و جالبه اون بنده خدا توی خوندن کلمات مشکل داشت با اینکه صدای خوب و رسایی داشت و در نهایت قرار شد من اون کارو انجام بدم و در نهایت با یکم تمرین جلوی فرمانده گروهان و فرمانده گردان، در مراسم اجرا کردم به بهترین شکلی که میتونست اجرا بشه و لذت بردم از این اجرا. یعنی به این جا رسید که اینقدر من با محیط راحت شده بودم که حتی چالش انتخاب میکردم برای خودم و انجامش میدادم.
موقع مسافرت چادر زدن کنار جنگل اگر هتل نبود. چوب جمع کردن و آتیش و غذا درست کردن. اینا رو هم باهاش اوکیم و مشکلی ندارم با اینجور شرایط.
کلا با تغییرات چقدر میتونی هماهنگ کنی خودت رو؟ آیا بارت رو برای سفر کم حجم میکنی یا کلی وسایل میبری؟ میدونم که به مقدار خیلی خیلی خوبی میتونم در شرایط جدید دووم بیارم و لذت ببرم حتی.
چقدر میتونی وقتی یه شرایط غیر منتظره ای بوجود میاد مثلا هوا قرار بوده گرم باشه جایی که میری ولی یهو سرد شده. چقدر میتونی تو این موقعیت ها آرامشت رو حفظ کنی حتی لذت ببری به جای غر زدن؟ ثابت شده بهم که میتونم اینکارو بکنم و آسون میگیرم.
اگر آدمی هستی که اگر شرایط یه ذره با اون چیزی که تو ذهنت ساخته بودی مثلا از مسافرت، تفاوت داشت، خیلی زود شاکی میشی، خیلی غر میزنی، هی اعصاب بقیه و خودت رو خورد میکنی، احتمالا برای مهاجرت مناسب نیستی مگر تغییر کنی.
منم توی مهاجرت دوست دارم برم جایی که هیچکس رو نمیشناسم تا بتونم بزرگتر بشم و دوستای جدید و تجربیات جدید بسازم. یعنی همیشه به این فکر کردم که اگر مثلا دایی بنده رفته فلان شهر و اونجا خونه زندگی داره، حتی اگر به اون شهر رفتم، پیش داییم نمیرم تا وقتی که خودم گلیم خودمو از آب بکشم بیرون و احساس میکنم اینجوری توحیدی تره و دوست دارم دست در دست خدا، پیش برم و ایمانم رو بهش نشون بدم و اونم کارارو برام انجام بده. حتی همین داستان سربازی هم همین بود که توکل کردم به خدا و گفتم میرم و همون چیزی که خوبه برام اتفاق میافته.
موضوع بعد
چقدر وابستگی عاطفی به دوستان و آشنایان و فک و فامیل دارید؟ یا وابسته هستید به شهر محل زندگی؟
واقعا وابستگی خاصی به نه افراد نزدیک به خودم دارم نه شهرم و احساس نمیکنم، اگر اینجا زندگی نکنم یا با این آدما زندگی نکنم، چقدر بد میشه یا دلتنگ میشم و آدم دلتنگی نیستم زیاد.
آدمیه که دوست داره دوستای جدید پیدا کنه و علاقه منده با آدمای جدید ارتباط برقرار کنه و آدمای جدید رو بشناسه.دنبال این قضیس. آره واقعا دوست دارم آدمای جدید ملاقات کنم و هیچ ترسی از نبود افراد حال حاضر در زندگیم ندارم. شاید یکم دلتنگی پیش بیاد ولی زندگی بدون دیگران رو میتونم تصور کنم و مشکلی ندارم.
چقدر با تغییر مقاومت میکنی؟ مثلا اگر میدونی فلان نرم افزار جدیده بدردت میخوره و نمیای یادش بگیری و با همون قدیمیه کار میکنی، یعنی با تغییر مقاومت میکنی. چقدر با تغییر راحت کنار میآید یا حتی مشتاقید به تغییر؟
خب اینم همین که تو دوره های استاد حضور داشتم و همیشه سعی کردم در عمل اجراشون کنم، باعث شده خیلی تغییراتی ایجاد کنم در زندگیم که حتی ترس داشتم براش ولی ایجادش کردم. چقدر تو دل کارهای جدید رفتم، چقدر وارد محیطهای جدید شدم، چقدر آدمای جدید ملاقات کردم و چه ترسهایی بوده که باهاش روبرو شدم. مثلا توی دوران خدمت بعد از آموزشی، جایی که خدمت میکردم فهمیدم تایپ کردن بدردشون میخوره و با اینکه تایپم خوب نبود ولی تو قسمتی که بودم، هرکس ازم کار تایپ میخواست، با جون و دل انجام میدادم، دوستام میگفتن بابا کار فلانی رو انجام نده، آدم خوبی نیست، دنبال سوء استفاده ازته و بعدشم رفتار بدی باهات میکنه، تو دلم میگفتم شما نمیدونید من چه شور و شوقی دارم وقتی تایپ میکنم و هرروز سرعتم و دقتم بهتر میشه. خلاصه که به مسئولمون هم میگفتم که آقا من بلدم تایپ کنم و استفاده کنید از من و یه روزی بعد از اینکه تازه از اولین مرخصی خودم آمده بودم، رئیس یه قسمت دیگه ای بهم گفت دوست داری بیای قسمت ما و منم گفتم بله. حالا اون قسمت هم کارای بیشتری بود، هم غیر از مهارت تایپ باید مهارتهای دیگه ای یاد میگرفتی، هم بیخوابی داشتی، هم کارای دیگه بود ولی فرصتهای خوبی در اختیارم میگذاشت و مشتاق بودم که برم اونجا و چقدر از این تصمیمم راضی بودم و هستم. احساس میکردم از پس هرکاری باشه برمیام به همین دلیل با وجود نگرانی کمی که داشتم چون کار جدید بود ولی با توکل به خدا واردش شد و واقعا خیلی حرفه ای کارمو انجام میدادم که دیگه از یه جایی به بعد، مسئول بالاسرم، کارمو چک نمیکرد چون میدونست کارمو عالی انجام میدم، تازه کلی تو وظایف اونا هم کمکشون میکردم و یه سربازی بودم که همه خیالشون از بابت مسئولیت هایی که بهم دادن راحت بود.
خدا رو شکر میکنم
استاد متشکرم بابت این فایل چون همیشه دوست داشتم مهاجرت کنم و این فایل یه راهنما دستم میده که چطور باید باشم و چیکار کنم
در پناه خدا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عزیزم وخانوم شایسته عزیز
ممنونم به خاطر فایل های زیبایی که واسه ما تولید میکنید این آگاهی های ناب
انصافا که فوق العاده هست
استاد تجربه من درباره این مواردی که گفتین مثل وابستگی به خانواده ودوستان انصافا من از اون دسته از آدم هایی هستم که اصلا دلتنگ نمیشم حتی دلتنگ خانوادم
یادم میاد تجربه چندین باز مهاجرت واسه کار داشتم که مثلا 6ماه یا 7ماه میرفتم وبا اصراروزنگ خانواده برمیگشتم
یه مورد دیگه مثلا من خدمت سربازی افتادم قسمت بندرلنگه وجزایر من تمام خدمتم با3تا مرخصی تمام کردم
من جوری جزایر ابوموسی سیری وتنب بزرگ که بودم وامیستادم که دیگه فرمانده ها بالگد از جزیره منو مینداختن بیرون واین شخصیت منه که خیلی زود به شرایط جدید عادت میکنم
به نظرمن استاد مهم ترین موضوع در مور مهاجرت با توجه به تجربه ای که دارم اینه که ما چقدر توانایی کنار اومدن با تغیرات روداریم کنار اومدن با تغیرات یه توانایی هست که با تمرین وتکرار ایجاد میشه بازم ممنونم استاد به خاطر این همه زحمت وتولید همچین فایل های ناب وگرانبهایی که واسه ما تولید وتهیه میکنید سپاسگزارم
خدایا شکرت
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان عالی و خوب خودم
ممنون استاد عزیز هستم که با این فایل های عالی و پر از آگاهی چراغ راهی برای ما هستند و ما را قدم به قدم به سمت جلو و بسوی بهتر شدن زندگی هدایت می کنند
انگیزه
مهمترین عاملی است که باعث حرکت کردن در ما می شود
این انگیزه نه تنها در مورد مهاجرت می تواند عالی و خوب باشد بلکه در مورد هر کار و هدفی هم می تواند عالی و خوب باشد
هر چه انگیزه من قوی تر و عالی تر باشد بی شک من با قدرت بهتر و بیشتری می توانم به سمت جلو حرکت کنم
انعطاف پذیر بودن
راحت بودن
سخت نگرفتن
آرامش داشتن
با تغییرات هماهنگ بودن
پذیرفتن شرایط و در همه موارد راحت بودن
اینها نکته های عالی و فوق العاده ای بود که من از این فایل یاد گرفتم
تمام این نکته ها را می توانم در همه شرایط زندگی خودم بکار بگیرم و حال خوب را برای خودم بسازم
صحبت هایی که استاد در این مورد کردند من قبلا داشتم
اما هر چه بیشتر این آموزش ها را دنبال کردم به این درک رسیدم که خودم خالق زندگی خودم هستم
این من خودم هستم که می توانم شرایط زندگی خودم را خلق کنم
حال می دانم که می توانم فارغ از هیایوی شهر خودم
به دور از اقوام و فامیل برای خودم به تنهایی کار کنم
می دانم که مهاجرت کنم موفق خواهم شد چون این حس و حال در درون من واقعا زنده و بیدار است
از همه زیباتر تغییری است که من در زندگی خودم ایجاد می کنم
واقعا من تغییر کردن را دوست دارم چرا که می دانم هر چه بیشتر و بهتر تغییر کنم جهان هم به این تغییر پاسخ می دهد و من را راحت تر به جلو می برد
تغییر کردن رمز موفقیت و پیروزی در همه موارد زندگی من است
این صحبت های استاد عزیز واقعا برای من عالی و فوق العاده بود چرا که به این درک رسیدم که باید ابتدا در درون خودم به این جستجو بپردازم و به حد از رشد و پیشرفت برسم که می توانم
وقتی که به این درک درونی در خودم رسیدم که می توانم
آنوقت قدم در راه بگذارم
بی شک آن موقع من به راحتی و آسانی به موفقیت خواهم رسید
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای خوب خودم
سپاس از خدای زیبای خودم
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام به استاد عزیز و همه دوستانم
من وقتی به مهاجرت به یک کشور پیشرفته فکر میکردم تصورم اینه که همون نگاهی که ما به افغانی ها تو ایران داریم، اگه منم برم یه کشور خفن اونا همین نگاه رو به من دارن و اصلا هیچ وقت به مهاجرت فکر نمیکردم
چقد نقص تو این باورم هست
نقص تایید طلبلی
عدم خودارزشی
عدم اعتماد بنفس
خود کم بینی
همه ی اینا باعث شد من خودم رو از یک تجربه لذت بخش که تو دلش کلی رشد هست محروم کنم
ممنون استاد که چشم و گوش مارو باز میکنین.
دریچه قلبمون رو باز میکنین
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیرم واستادشایسته وهمه دوستان گلم
نمیدونم چی میخوام بنویسم فقط اینو میدونم که الان فقط دوست دارم بنویسم
خیلی سپاسگزارتون هستم که این فایلو اماده کردید استاد عزیزم چون من خودم فکرمیکردم مهاجرت کلا خوبه
چون ازشماشنیده بودم وتوقران هم بسیار افرادمهاجر تحسین شده اند برای همین فکرمیکردم برای همه خوبه که مهاجرت کنند
البته که مهاجرت کردن شخصیت ادم رو بزرگ میکنه وادم رو رشد میده ولی اگر ویژگی هایی رو که شماتواین فایل گفتید رو نداشته باشیم دقیقا برعکس عمل میکنه و باعث پشیمونی میشه
تغییر کردن ازهر نظری واقعا شیرینه درسته که اولش شاید سختی به همراه داشته باشه ولی وقتی انجامش میدی وتغییرمیکنی حالاازهرلحاظی خیلی کمک میکنه بهت که هم اعتمادبه نفست بالامیره هم اینکه همه جوره باعث رشدت میشه حتی همین تغییرات کوچک
من ازشما یادگرفتم که باید همیشه دنبال تغییر باشم اگر هم توی شخصیتم این ویژگی رو ندارم باید بسازمش وانجامش بدم
چون نقطه امن باعث میشه ادم درجابزنه توزندگی
من باشمایادگرفتم که عاشق تغییرباشم
البته که خودم ادم کنجکاوی هستم و یادگرفتم که این کنجکاوی روهمیشه تو ذهنم زنده نگه دارم وهمیشه دنبال کشف تجربه های جدیدباشم
مثلا چندماپیش با فامیلها رفتیم یکی از روستاها واونجا ویلا گرفتیم اینقدر فضا واون منظره زیبا بود که هیچ کس دیگه دلش نمیخواست بره ببینه بیرون چه خبره اما من گفتم که میخوام برم پیاده روی این اطراف…چندتا ازخانمها بامن همراه شدند ورفتیم اطراف اون ویلا رو گشتیم وچقدر مناظر زیبا دیدیم بعد اوناخسته شدن وگفتن که برگردیم ..اونا رفتن ومن ادامه دادم به تنهایی …
رفتم ورفتم واینقدر غرق در صحبت کردن باخداودیدن اون مناظر زیباشدم که ویلا رو گم کردم
غروب شده بود وهواداشت تاریک میشد ولی اصلا نترسیدم چون میدونستم که خداهدایتم میکنه
بسارمعجزه اسا رسیدم به یه اقای زنبوردار که بهم گفت شما اومدی یه روستای دیگه ونمیتوتی پیاده برگردی چون هواتاریک شده وتو باغها گم میشی
من خودم میبرمت
وبه این شکل خدادستانش روبرای کمک بهم فرستاد ومنوبه روستای خودمون رسوندمنم رفتم هم روستارو دیدم که چقدر خونه های قشنگی داشت هم ادمهای مهربونش رو هم اینکه بالاخره ویلاروپیدا کردم ورسیدم
جالبیه این داستان این بود که من اصلا نترسیدم وقتی که ویلاروگم کردم درصورتی که اگه مثل قبل بودم میترسیدم وخودم روسرزنش میکردم که چرا اینقدر دورشدم
من عاشق همین تغییرات کوچک خودم هستم همین که برای کنجکاوی درونم قدم برمیدارم وپاروی ترسهام میذارم…
خیلی تغییر برام جذابه
تغییرمحل زندگی..شغل ..شهریاکشور بااینکه میدونم پرازچالشه برام ولی دوست دارم که تجربش کنم به صورت تکاملی همونطورکه شما گفتید
امیدوارم اول بتونم شخصیتم رو درست بسازم وبعدهم به امیدالله ازمهاجرتهای کوچک شروع کنم
استادقشنگم سپاااااس فراوان فراوان فراوان
درپناه الله باشید
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان و دوست داشتنی
خدا روشکر میکنم که در این صبح زیبا چشمم را که باز کردم ابتدا از خدای مهربان به خاطر یک فرصت دوباره که به من داد تا زندگی را تجربه کنم و روی عزیزانمو ببینم سپاسگزاری کردم و بعد رفتم توی سایت و با دیدن این فایل جدید سورپرایز شدم.
الهی شکرت واقعا، این فایل بسیار به خودشناسی من کمک میکنه و خواستم اینجا تجربه ی خودم را از مهاجرتی که داشتیم برای دوستان به اشتراک بگذارم.
من به همراه همسر و فرزندانم دوسال پیش و بعد از گرفتن دوره ی ثروت 1 با توجه به جلسه ای که مربوط به مهاجرت کردن بود، تصمیم گرفتیم که برای سنجیدن خودمون که تا چه حد میتونیم از نقطه امن خودمون بیرون بزنیم و در واقع توانایی خودمون را در دوری از خانواده و اطرافیان محک بزنیم، به یک شهر دیگه مهاجرت کنیم.
به قول استاد نه فرش قرمزی برامون پهن کرده بودند و نه آشنایی داشتیم که روی اون حساب کنیم، با توکل به خدای مهربان حرکت کردیم و خیلی سریع اقدام کردیم و ما از استان چهارمحال و بختیاری به مازندران آمدیم.
چون پسر من در مدرسه ی تیزهوشان درس میخونه اول با مدرسه ی ساری صحبت کردیم، تا ببینیم با انتقالی پسرم موافقت میکنند و پس از پذیرفتن آنها، فقط در عرض یک نصفه روز به دنبال خانه برای اجاره رفتیم و در اولین مشاوره املاک یک خونه ی تمیز و بزرگ در بهترین نقطه ی ساری و نزدیک مدرسهی پسرم پیدا کردیم.
نکته ی جالب توجه این ماجرا اینجاست که من این خانه را در دفتر خواسته هام با تمام جزئیات نوشته بودم.
مثلا نوشته بودم که خانه ای میخام در بهترین منطقه ی ساری با ویوی جنگل و اتاقهایی که نور گیر باشه ، آشپزخانه ای زیبا با کابینتهای ام دی اف و گاز صفحه ای داشته باشه با همسایه های آرام و دوست داشتنی، حتی نوشته بودم دوست دارم یک رودخانه نزدیک خونه ی ما باشه و خدا شاهده الان من دارم توی این خونه با تمام جزئیاتش زندگی میکنم و یک رودخانه ی کوچک هم از پشت خونه ی ما میگذره، الهی شکرت واقعا.
دوستان میخام بگم که به قول استاد قانون جواب میده و ما در این مهاجرت هم خودمون و هم فرزندانمون رشد بسیار زیادی داشتیم و خداروشکر با توضیحاتی که استاد در این فایل بینظیر بیان کردند متوجه شدیم که ما تاحد زیادی برای مهاجرت مناسب هستیم.
تنها باگ من برای مهاجرت به یک کشور دیگه
فقط آموزش زبان هست که آن هم با تمرین و کمی تلاش، شدنی هست.
من در همین جا متعهد میشم که برای پیشرفت خودم و داشتن تجربه های جدید و دیدن زیباییهای بیشتر جهان روی زبانم کار کنم و به دل نا شناخته ها سفر کنم. چون به نظر من، ذات انسان دوست داره که همه چیز را تجربه کنه.
ممنونم از شما استاد عزیزم که وقت گذاشتین و این فایل بسیار آموزنده را روی سایت گذاشتین. همه ی شما عزیزان را به دستان پر نعمت و برکت خدای مهربان میسپارم.
به نام خدای مهربان
سلام و احترام
چقدر فایل خوبیه .. از این جور فایل ها که راجب مهاجرته زیاد بذارید..
پس چرا خدا میگه مهاجرت کنید ؟؟ من الان خیلی اماده مهاجرت شاید نباشم .. یعنی الان من مهاجرت نکنم جهنمی نمیشم ؟؟ پس چرا خدا میگه اگر مهاجرت نکنید میبرمتون جهنم ؟؟ من خیلی قبلا تلاش کردما ولی نتونستم مهاجرتم رو کامل کنم که قبلا در موردش توضیح دادم .. الان این رفته توی مغزم چون من مهاجرت نکردم و تلاش کردم و نشده پس میزم جهنم !!! احساس گناه دارم در این باره !!
1) انگیزه ی من برای مهاجرت چیه ؟؟ ( چه داخل ایران ،، چه مهاجرت به یه کشور دیگه )
جواب من : من انگیزم این نیست که روی بقیه رو کم کنم … من انگیزم اینه که دنیای جدید رو تجربه کنم و چیزای جدید یاد بگیرم و با ادمای جدید اشنا بشم و رشد کنم و موفق تر بشم و ازادی برام خیلی مهمه .. موفقیت و پیشرفت برام مهمه.. تجربه ی دنیای جدید برام خیلی مهمه ..
من الان توی تصاویر دریم بوردم عکسای دانشگاه هاروراد و اینا رو گذاشتم ولی وابسته نیستم بهش که صبح تا شب بشینم بهش فکر کنم … توی دریم بوردم عکسای امریکا و دانشگاه و اینا رو گذاشتم ولی اصلا نچسبیدم بهش.. میگم تکاملم رو طی کنم بهش میرسم..
مثلا به خودم میگم من دوست دارم برم هاروارد یه روز .. باید مثلا اول از دانشگاه تهران شروع کنم !!!
اینستاگرامم رو خیلی وقته دیلیت کردم و دیگه دنبال شعاف کردن و ادا و اطفار نییستم ..
پس در کل انگیزه ی من بزای مهاجرت کردن حالا میگم چه مثلا مهاجرت به امریکا ،، چه مثلا مهاجرت به یه شهر دیگه حتی توی استان خودمون این نیست که روی بقیه رو کم کنم یا شعاف کنم یا ادا دربیارم .. انگیزم بیشتر موفق شدن و پیشرفت کردن و ازاد بودن و چیزای جدید یاد گرفتنه ..
خیلی مثل قبل دنبال این نیستم روی بقیه رو کم کنم .. چون یه سری موفقیت ها رو تونستم توی کشوزم به دست بیارم و دگه اون نیاز روی بقیه رو کم کردن ،، توی وجودم کمتر از قبل شده …
به خودم میگم لذت زندگی رو از خودم دریغ نمیکنم بزای اینکه روی بقیه رو کم کنم !!! نمیگم اینجوری نیستما ،، ولی خیلی کمتر از قبل شدم !!
2) چقدر تجربه ی مهاجرت و یا مسافرت به داخل کشوزم رو دارم و چقدر فلکسیبل هستم ؟
جواب من : تجربه ی مسافرت رو دارم که اغلب با خونواده بوده .. مثلا شمال و اینا رو رفتم …
ولی تنهایی یه مدت تهران بودم کلی چیز جدید یاد گرفتم ولی به خاطر مسائل مالی عقبگرد کردم .. کرمانشاه رفتم.. همدان رفتم.. شهرهای دور و برم رو تا حدودی دیدم تنهایی..
الان مدت یکسال و خورده ایه که چون محل کارم کرمانشاس از شهرستان تا اونجا رانندگی میکنم چون اونجا جایی زو ندارم ساکن شم..
در کل بزای سوال دوم خیلی خوب کشوزم رو نگشتم.. البته توی بچگی با خونواده مثلا اصفهان و شیراز و شمال و اینا رو رفتم و خیلی هم غرغرو نبودم .. که عای دسشویی این باشه و فلان و اینا .. الانم اینجوری نیستم.. اگه یه جا برم مثلا دسشویی نباشه یه گوشه ای موشه ای ردیفش میکنم خخخخ .. اگ مثلا سفر بزام پیش بیاد که مثلا قرار باشه کنار خیابون یا توی پارک یا کنار جاده چادر بزنیم و پیک نیک روشن کنیم و غذا بخوریم و همونجا بخوابیم با این قضیه اوکی هستم و اتفاقا حال میکنم ..
توی بچگی ویژگی ماجراجوییم خیلی خیلی قویتر از الان بود .. اون موقع ها که مسافرت میرفتم با خونوادم و اینا خب میرفتیم خونه معلم یا توی پارکا میخوابیدیم و اینا و من فقط عاشق این بودم بزم و بگزدم و اصلا پول نداشتیم هتل و اینا بگیزیم که ،،، ولی من حال میکزدم باهاش.. چون خیلی سفر کردن رو دوست داشتم ..
الانم در این سن این نیست که نخوام ماحراجوجیی کنم و یا مشتاق نباشم و یا نگران دسشویی و چالش ها و چادر زدن و غذا و اینا باشم..نه اگ یه ذره پول داشته باشم حتما میزم انجامش میدم !!!
پس در کل ماجراجو هستم ولی مشتاق به تجربه های جدید .. ولی میگم توی بچگی بهتر بودم . الان کمتر شده فکر میکنم ..
تجربه ی سفرهای داخلی به تنهایی رو خیلی کم دارم که باید روی این قضیه کار کنم و یواش یواش برم و بیشتر برم دور و برم رو بگزدم !!
به تنهایی در حد کرمانشاه و تهران و همدان و ایناس.. البته ترکیه هم یه بار با تور رفتم .. مسافرت خونوادگی هم خب داشتم … ولی به نظرم کافی نیست !!!
3) ایا وابستگی خانوادگی دارم ؟
جواب من: به نظرم خیلی اگر مثلا توی غربت باشم دلتنگ کسی نمیشم .. نه اونجوری نیستم… میگم یه مدت تهران بودم اصلا خیلی دلتنگ کسی نبودم .. فقط نگرانیم پول بود و به خاطر این قضیه هم هی عقبگرد میزدم !!! اونم چون دوست داشتم ورزش کنم و به موضوع مورد علاقم بپردازم و به خاطر همون .. من لذت های تجربه های جدید زو خراب کردم بزای ورزش کردن !! که قبلا خیلی در موردش توضیخ دادم..
من الان که از شهرستان میزم کرمانشاه سرکار،، من کلی توی کرمانشاه فامیل دارم.. عمو،، دایی،، عمه،، دختر خاله و اینا … ولی توی این یکسال و خورده ای که رفت و امد گرفتم این نبوده به اونا وابسته باشم و هی برم خونشون .. نه اتفاقا ترجیح دادم توی پارک باشم و مثلا بزم بیرون گردی کنم و اینا ولی خونه ی اونا خیلی به ندرت رفتم !!
حتی من مثلا بزای خودم رقتم عضویت کتابخونه گرفتم که وقتایی که میرم کرمانشاه ،،تایم استراحتم رو بزم توی کتابخونه … یعنی با رفتن به کتابخونه حس بهتری دارم تا رفتن به خونه ی فامیلام برای اون استراحت !!! چون یه جوزایی به خودم میگم خب من چند بار میخوام بزم خونه فامیل مگ !! بالاخره باید یه جوری این مسئله حل شه و اینجوزی خودم راحتترم … یا حتی میزقتم توی پارک !!
الان همین شهرستان به کرمانشاه اومدن من،،، کلی مسائل پیش بینی نشده توش بوده که اصلا من بهش فکر هم نکرده بودم .. توی محل کار جدیدم کلی چالش جدید دارم ولس دوست دارم حال میده ..
شناخت ادم ها و تجربه های جدید زو دوست د ارم ..
4) چقدر با تغییر مقاومت دارم ؟؟
جواب : قبلا خیلی مقاومت داشتم الان کمتر شده به نظرم.. دوست دارم چیزای جدید یاد بگیزم حتی اگه بلد نباشم میگم اشکال ندازه یادش میگیزم هرچند که هنوژ جای کار دارم ..
……………………….
نتیجه گیری کلی:
به نظرم بزای مهاجرت خوب باشم ولی باید تکاملم رو طی کنم و اول از کشوز خودم و حتی شهرها و استان های اطراف خودم شروع کنم به سفر کردن و گشتن تا ترس هام کمتر بشه..
یا حتی اگه مثلا بشه بزم کشوز های دیگه رو مسافرت کنم تا ذهنم اماده تر بشه و با فرهنگ های مختلف اشنا بشم ..چون خودم که پولش زو فعلا ندارم ولی اگر مثلا پول داشته باشم بزم کشورهای دیگه رو بگردم و اینا و یا اگر کسی دعوتم کنه بیا بزیم حتما اوکی هستم با این قضیه و توی فلکسیبل بودن بهتر شدم و خوب هستم ..
باید تکاملم رو طی کنم و اول از سفزهای کوچولو کوچولو شروع کنم .. بعدش مسافرت به کشور های دیگه ..
(( پس اینی که بخوام یهو پاشم همه چی رو ول کنم بزم مثلا یه کشور دیگه این اصلا منطقی و درست نیست ولی بازم اگر بزام جور بشه خیلی دوست دارم انجامش بدم .. چون لذت دیدن چیزای جدید رو خیلی دوست دارم … ))
دز کل فقط یه قسمت قضیه زو مشکل دارم اونم اینه که خیلی تجربه ی سفر به تنهایی رو نداشتم که اونم به خاطر نداشتن پوله !! ولی توی فلکسیبل بودن و منعطف بودن در سفر خوب هستم که وقتی به یه چالش در سفر بزمیخورم خیلی دپ نمیشم و اینکه خیلی دلتنگ کسی نمیشم.. حتی یادمه چند سال پیش یه بار با مادرم و یه خانم دگ از فامیلمون با قطار پاشدیم از کرمانشاه تا مشهد رفتیم .. مشکلات خودش رو داشت ولی حال میکردم .. یا یه بار با هواپیما رفتم مشهد .. شرایط هواپیما خیلی جالب نبود ولی من حال میکردم ..
یا مسافرت هامون اغلب از بچگی این بوده که یه جایی چادر بزنیم یا توی خونه معلم بریم واینا .. خیلی هتل و متل نرفتیم.. لذت سفر رو بیشتر از هتل رقتن دوست دارم..
پس در کل باید فعلا همینجوری سفر کنم و بگردم تا اینکه بخوام به فکر مهاجرت مثلا به یه کشور دیگه یا حتی مهاجرت به یه استان دگ باشم!! به موقعش امریکا هم میرم .. عجله ای نیست..
من چقدز تجربه حتی سفرهای داخلی دارم ؟؟
من چقدر تجربه ی حتی سفرهای خارجی دارم ؟؟
گزینه ی مناسب بزای من سفر کردنه تا مهاجرت کردن !!!
این به این معنا نیست که من نمیتونم مهاجرت کنم به یه کشور دیگه یا چه میدونم استان دیگه … به این معناس که الان خیلی امادش نیستم !! ولی روحیش رو دارم … ولی مشتاق هستم … ولی دوست دارم انجامش بدم ..
ولی باید تکاملم رو طی کنم ..
(( نکتش اینه که اگر من بدونم وقتی از زندگیم لذت ببزم و شاد و بیخیال باشم وسبک شخصی خودم رو داشته باشم و سعی کنم ارام ارام سفر برم ،، حتی اگه شده سفرهای کوچک،، اون وقت در زمان مناسب به امریکا هم میرسم،، به چیزای روی دریم بوردم بالاخره میرسم دگ چه عجله ایه !! چون از زندگیم لذت بزدم !! ))
چون اگر واقعا قصدم شعاف کردن نباشه پس عجله ای نمیکنم بزای اون چیزایی که روی دریم بوردم گذاشتم !!
موفق باشید