چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-07-13 02:21:542024-07-13 02:41:17چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
باید از اون جایی شروع که من مکانیک هستم و با پدرم کار میکنم ما ی مغازه مکانیکی. داریم اون اوایل که من وارد این کار شدم تقریبا میشه گفت ما ب هیچی رسیده بودیم
این مایی که میگم منظورم خانوادگی باهم به این نتیجه رسیده بودیم که هرچی به هیچ نزدیک تر باشی هیچی نداشته باشی به خدا نزدیک تری
تا این که پدرم و مادرم کرونا گرفتن ب طرز شدیدی و حدود یک ماه درگیر این موضوع بودیم و بعد از این ماجرا مادر من ب این نتیجه رسیده بود ک این مریضی چک جهان هستی بوده و قطعا میخواد پیامیو برسونه به ما
بعد یک ماه دوباره برگشتیم به همون روزمرگی بی هدفی بجز مادرم که یقین داشت این مریضی. درسی. براش داره
پیه این یقین دنبالش گشت و ما ادامه کار خودمون تا این ک یک روز که برای ناهار رفتین خونه از در که وارد شدیم مادرم با خوشحالی و هیجان میگفت پیداش کردم و راه و پیدا کردم
مادر من اول شاگرد استاد و پیدا کرده بود و بعد به صورت اتفاقی. توی. لایو شاگرد استاد با خود استاد استاد عباس منش و پیدا میکنه با پیگیریاش میفهمه که داستان چی بوده و ما چیکار داریم میکنیم
اون روز مارو نشوند و شروع کرد توضیح دادن و این که از شبش باید شروع کنیم
ما فایل شمارو میزاشتیم استاد جان و 4 نفری خانوادگی گوش میکردیم و مایی که منتظر ایراد بودیم که شمارو قبول نکنیم متوجه ارامش. درونمون شدیم انگار یه انگیزه هایی درونمون بیدار شد تازه
هی با هیجان باهم صحبت میکردیم و تصمیم گرفتیم ب شروع زندگی با قوانین شما
از همون روز اول نتیجه هاش. معلوم شد دیگه ب جایی رسیده بود که ما تو هفته 4 تا تعمییر موتور اساسی. داشتیم به علاوه کلی کار که مجبور بودیم یک هفته یک هفته ب مشتریا وقت بدیم همه اینا به فاصله اگه اشتباه نکنم 2 یا 3 ماهه انجام شد بعد یهو استپ شد دوباره کارمون ما جلسه گزاشتیم ک چرا اینطوریه داستان چرا کار ضعیف شد ما که خوب پیشرفتیم
با باورهای مخربی ک تو سرمون بود
و طی نکردن تکامل فکر میکردیم ک ایران بدرد پیشرفت نمیخوره ایران بستس چیزی. جز بدبختی نیست باید مهاجرت کنیم تا ثروت مند شیم خوشبخت بشیم نمیدونستیم که همه ی اینا درونیه و احساس میکردیم نعمت تویه همه ی. کشورا فراوونه جز ایران همه باهم تصمیم گرفتیم که مهاجرت کنیم
اون موقع. ما اولین دورمون 12 قدم خریداری کرده بودیم و قدم یک بودیم تو جلسه اگه اشتباه نکنم 6 قدم یک داشتیم گوش میکردیم که استاد میگفت اونایی که شجاعت دارند مهاجرت میکنن و ما همگی میگفتیم درسته استپ میکردیم فایلو و با خوشحالی. میگفتیم راهمون درسته در صورتی که ما تکاملمون و طی نکرده بودیم و حرف شمارو اونجور ک خودمون دوست داشتیم متوجه شدیم
و این مواردی که شما گفتید ما تقریبا نصفشو نداشتیم اطلاعات الکی. داشتیم ما روابط با بقیه فامیلامون تقریبا هر هفته داشتیم و اینکه دنبال ارامشمون خوشبختی و ثروت مند شدن توی مکان دیگه میگشتیم و فکر میکردیم ایران هیچکدوم اینارو برامون نداره خلاصه رفتیم و با مواجه شدن با تک تک مسائل با واقعیت ها روبرو شدیم و تصمیم گرفتیم که برگردیم اون بزرگ ترین و اولین درس ما بود و الان خوشحالیم که اون موقع اینو یاد گرفتیم وقتی برگشتیم فهمیدیم که ما برای مهاجرت نیستیم فهمیدیم بنا به شخصیت ما تو ایران میتونیم خیلی. بیشتر خوشبت باشیم فهمیدیم که خوشبختی ثروت ارامش درونمونه و ما تو ایران خیلی بیشتر میتونیم بهش برسیم و فکر مهاجرت از سرمون بیرون کردیم
راضیم و کیف میکنیم از لحظه به لحظمون احساس. خوشبختی داریم البته که اگع این دوقسمت و اون موقع استاد میداد بیرون و ما میدیدیم بدون تست کردن و امتحان کردم ب این موضوع میرسیدیم
خوشحالم از این که کنارتونم
سپاس گزار خدا هستم که منو هدایت کرده به این مسیر کنار همچین خانواده ی. بینظیر و هم مدار
سپاس. گزارم از استاد عزیزم
درود خدمت شما استادعباس منش عزیزم
استاد عزیزم امروز به محض اینکه دیدم این فایل روی سایت اومده خیلی خیلی خوشحال شدم و به سرعت دانلودش کردم و خیلی نگاهش کردم
استاد عزیزم خیلی خیلی این فایل نیازمند حال حاضر من است چون
در تیر ماه 1402 در دوره فوق العاده کشف قوانین زندگی در آپدیتش هدفهای من اولین هدفم تسویه بدهیها و وامها و حذف دسته چک از زندگی و کارم بود که به لطف خدا تا اسفند 1402 محقق شد
دومین هدف من اتمام شراکت من با بیل مکانیکی که 13 سال با برادرم شراکت و کار داشتیم و چون بزرگتر بود خیلی کار برای من مشکل بود اما به لطف خدا این هدفم هم تا بهمن 1402 محقق شد
سومین هدف من هم در دوره کشف قوانین زندگی و هم در دوره روانشناسی ثروت 1 در جلسه 33 مهاجرت بوده که با توجه به وابستگیهایی که به شهر و خانوادهام داشتم و با توجه به زنجیرهای خیلی زیادی که برای خودم درست کرده بودم و به پام بسته بودم و پاره کردن اون زنجیرها زمان میبرد مهاجرت من هنوز محقق نشده است
زنجیرهایی مثل داشتن بدهیها و وامهای زیاد و یا کار شراکتی که اختیار 100 درصد کار با من نبود به همین دلایل نتونستم تا حالا مهاجرت کنم
میدونستم که اول باید مثل استاد که دفترهاشو جمع کرد و سر خودش رو خلوت کرد فهمیدم من هم باید اول زنجیرها رو پاره کنم و رها و آزاد باشم تا بتونم با خانوادهام به جاهایی که علاقه داریم مهاجرت کنیم
کاری که کردیم این بود که مسافرتی به ترکیه و مسافرتهای خیلی زیادی به داخل ایران داشتیم و هر شهری که فکر میکردیم برای ما مناسبه سفر کردیم و چند روز موندیم تا بتونیم بفهمیم که اینجا برای ما مناسب هست یا نه
؟
بعد از اینکه شهرهای خیلی زیادی رو سفر کردیم یک شهر خیلی خیلی به دل ما نشست و از همه لحاظ عالی بود و هیچ ایرادی نتونستیم از اون شهر بگیریم پس هدف ما مشخص شده و فقط از خداوند میخوایم که در زمان درستش و به موقع به این هدفمون برسیم
استاد برای بار اول که این جلسه رو داشتم گوش میکردم به محض اینکه گفتی دلایل مهاجرتتون رو میدونید یا نه ؟
فایل رو استاپ کردم و با اینکه قبلاً خیلی خیلی دلایل زیادی رو نوشتم باز هم با طرز فکرهای جدیدم و دیدگاه جدیدم دلایلم رو نوشتم و حدود 30 دلیل به راحتی در ذهن من اومد که انقدر سرعت دلایل بالا بود که دستم به سرعت ذهنم نمیرسید
وقتی به این لایل نگاه میکنم 100 درصد مطمئنم که هدف من و خانوادم مهاجرت خواهد بودو از ایران هم بلطف خدا حتما مهاجرت خواهیم کرد
و به قول جلسه اول جهان بینی توحیدی میخوایم این سفر فوق العاده رو شروع کنیم و زندگی رو یک سفر ببینیم و قدم اول رو به کمک خداوند و به لطف خداوند برداشتیم
این که در کارم مستقل شدم و بدهی و وامی ندارم بینهایت کمک میکنه بلطف خدا در نهایت این اتفاق میافته
استاد عزیزم در مورد اینکه میگید یکی از ویژگیهای مهم فردی که میتونه مهاجرت کنه اینه که سفرهای زیاد رفته و سفر زیاد دوست داشته باشه
دقیقاً من و همسرم خیلی از جاهای ایرانو رو سفر کردیم و برای شناخت اون شهر چند روز اونجا بودیم و خیلی خیلی برامون این سفرها لذت بخشه و در 95 درصد مواقع من همسرم دخترم و پسرم با هم بودیم و علاقهای به سفرهای دسته جمعی نداریم
استاد عزیز ما هم هرجایی که میریم با اینکه بچه کوچیک داریم اما علاقه خیلی زیادی به پیادهروی در اون شهر و گشت و گذار داریم و باید تمام جاهای دیدنی شهر رو ببینیم
استاد من و همسرم خیلی خیلی به لطف خدا انعطاف پذیر هستیم و حتی دخترم هم نسبت به سنش انعطاف پذیره
عید امسال ما یک مسافرت به سمت جنوب رفته بودیم و به بوشهر که رسیدیم 3تا از برادران من هم اومده بودن بوشهر و زنگ زدن به من که بیا دور هم باشیم وقتی ما رسیدیم پیش برادران ما خیلی تعجب کردیم که همشون تمام رختخوابهاشون هم همراهشون بود و اونها هم تعجب کردند که ما هیچ رختخوابی همراممون نبود!
استاد ما برای اولین بار بود که تقریباً در همین مسافرت جنوب به جمع خانوادگی ملحق شدیم و دو روز با هم بودیم و در یک شهر دیگر به خانه یکی از دوستان رفتیم به صورت مشترک من و همسرم متوجه شدیم که هیچ کدام از اینها علاقه ما نیست
مسافرت خانوادگی و رفتن خونه فک و فامیل به هیچ عنوان علاقه ما نیست و حتی آگاهانه با اینکه درخواستهای خیلی زیادی داریم اما سعی میکنیم به شیوه خودمون عمل کنیم و قائم به ذات باشیم و متکی به خودمون باشیم وتنها سفر کنیم
منو همسرم به نظرم خیلی در مورد تغییر اوکی هستیم
مثلاً سال 1402 با اینکه گوشیهای اندروید هر دوتامون سالم و خوب بود اما علاقمند به آیفون شدیم و نفری 1 آیفون 13 خریدیم و خیلی خیلی یادش گرفتیم و الان به راحتی باهاش کار میکنیم و خیلی خیلی راحت و با امکانات عالی تری هست
استاد عزیز خیلی از این جلسه لذت بردم و از شما ممنونم
مورخ 23تیر 1403
انشاءالله در پناه فرمانروای کیهان همیشه در اوج سالم سلامت ثروتمند لیاقتمند و خوشحال باشید
بدرود
به نام خدا
سلام به استاد عزیزم . استاد جان عجب فایلی گذاشتین . من که مدام شما رو برای زاویه نگاه متفاوتتون تحسین میکردم . شما واقعا خوش فکر و زیبا اندیش هستین . راستش من قبلا فکر میکردم فقط و فقط نظر شما روی انجام مهاجرته اما وقتی دسته بندی کردین آدم ها رو متوجه شدم چی ، برای کی ، و کجا خوبه … سپاسگزارم از شما .
برای من مهاجرت در حد شهر دیگه در ایران اهمیت داشته . تمام زندگیم دوست داشتم از شهر محل زندگیم مهاجرت کنم : دلیل 1 (دلیل سست): فرار از مردم شهرم و راحت زندگی کردن به دور از قضاوت مردم ، دلیل 2 ( دلیل قوی) : آقا من نمیخام تمام عمرم سر یک سوزن جا روی نقشه جهان زندگی کنم وقتی زمین خدا اینقدر بزرگهههه دوست دارم بزرگی دنیا رو ببینم ، همین دنیایی که تازه خدا میگه کوچیکه . من تنوع رو دوست دارم و میدونم مهاجرت دید آدم رو وسیع میکنه پخته میشم .
چندین ساله به اینکه عایا من واقعا از پس مهاجرت برمیام یا سرابی بیش نیست فکر میکردم و شما هم در این دو جلسه بسیار کامل تر توضیح دادین . مامانم که مخالف سرسخت بود بهم میگفت تو که از پس یه دلدرد پریود برنمیای من باید بهت برسم چجوری میخای بری ؟ اونجا بود که خوب فکر کردم و شروع کردم به تغییر شخصیتم . تقریبا میتونم بگم از خانوادم در هیچ جای زندگیم کمک نمیگیرم و کاملا مستقلم . من به مهاجرت در خارج فکر نکردم شاید در آینده جزء خواسته هام بشه ولی بسیار دوست دارم به کشورهای مختلف سفر کنم سفرهای بالای 10 روز داشته باشم و بزرگی جهان و تنوع مخلوقات خداوند رو ببینم .
من تست مهاجرت سایت رو دادم و جالب بود روحیه ی مهاجرت رو داشتم . من مستقلم از خانواده و دوستان . از تنهاییم بسیار لذت میبرم . عاشق یادگیری مداوم تو رشته ام هستم . به آدم بی خیال خانواده معروفم ( البته میدونم هنوز خیلی جا داره که واقعی آسوده خاطر بشم) همین سبب انعطاف بسیار بالام شده در مواجه با آدم ها و مواردی که مخالف با عقیدم هست . شاید شروع کارم از صفر برام سخت باشه ولی اینکه یه چیزای جدید قراره یاد بگیرم ( در رشته خودم) برام هیجان انگیزه . نقطه ضعف اولم رو در عزت نفسم میدونم، کم رو هستم در ارتباط و سر صحبت باز کردن با آدم های جدید . دوم در برابر بی تابی های مامانم میدونم کم میارم .سوم خودم رو وابسته میدونم به همسر و فرزند . ذهنم میگه اگه تنها بودی شاید امکان پذیر بود الان دو نفر دیگه هم باید راضی کنی !
ما هفته پیش یک شب سفر کوتاهی داشتیم به پل زمان خان . من عاشق اینم که چادر بزنیم در طبیعت بخوابیم به جای اجاره سوئیت. ولی من و همسرم یکم ترس بچه رو داشتیم که سرمای زیاد شب اذیتش بکنه . از خداوند هدایت خواستم خدایا به راهی هدایتم کن که سختی زیاد نداشته باشه فقط یه پله تجربه مون رو بیشتر کنه . برای قدم اول ما در پارک چادر زدیم خوابیدیم و امکانات مثل آب و دستشویی بود. اما سرمای شب هم بود. با بچه تمام شب درگیر بودم که پتو بندازه و اون هم نمی انداخت! وسطای شب شیطونه میگفت ببین الانیاست که بچه یه سرمای اساسی بخوره و یه شب مسافرتت کوفتت بشه . از اون طرف میگفتم نهههه خیر برو بابا این بچه داره بدنش مقاوم تر میشه ، تازه داره عادت میکنه به اینجور مسافرتا . اینجور مسافرت ها شخصیت منعطف تر و صبورتر و قوی تری ازش میسازه . حقیقتش یه مورد خیلی خفیف براش پیش اومده انگاری که اصن چیزی نیست و متقّین نباید ازش حرفی بزنن .
یه تجربه جالب این سفر دیدن صحنه های مشابه قدم 6 جلسه 3 بود . وقتی افرادی که تو فیلم در رودخونه پسر موری شنا میکردن دلم خواست این شادی و شنا کردن ها رو ببینم . در پل زمان خان همه مردم شاد و خوشحال بودن ، در رودخونه اونجا همه با هم زن و مرد شنا میکردن آب بازی میکردن . بچه های کوچولو تو اون آب سرد بازی میکردن ! همین دیدن رفتار و ریلکسی مردم در اون آب سرد باعث شد کاری که هیچ وقت نکردم رو بکنم ! به بچه ام اجازه آب بازی تو آب بسیار سرد رو بدم . فقط مدام افسار ذهنم رو میکشیدم منو بیراهه نبره . همش میگفتم نه بابا ببین این بچه ها چقدر قوی هستن بچه منم قوی میشه تجربه هاش زیاد میشه و … . خدایی الان فکر میکنم خیلی خوب تونستم باورهام تغییر بدم هاااا ! الگو چه کارها که نمیکنه ! با تشکر از استاد عزیز و این سایت و کامنت دوستان.
در پناه الله یکتا میسپارمتون .
سلام براستادعزیزم ومریم جانم وتمام دوستان سایت بهشتی.
استاد نکته ی بسیار مهمی برامن داشت این فایل.
اینکه ادم درهرجایی باشه باید احساس خوشبختی بکنه .احساسی که صرفا با پول وثروت بدست نمیاد احساسی که با مهاجرت کردن به یه کشور و یا شهر دیگه بدست نمیاد احساسی که با فلان مدرک و.. بدست نمیاد.
ما باید از درون احساس خوش بختی رو داشته باشیم واین احساس با در لحظه ی حال زندگی کردن بدست میاد .
من الان درجایی که زندگی میکنم همونطور که خودتون گفتین هیچ جا پرفکت نیست وخیلی محدودیت هایی داره که من دوست ندارم ولی باهمه ی اینهامن واقعا احساس خوشبختی میکنم.
بااین حال عاشق مهاجرت کردنم .
دوست دارم تجربه کنم فرهنگ های جدیدرو.ادمهای جدیدو جاهای جدیدرو .دوست دارم برم ببینم ولذت ببرم یادبگیرم ولی پشت همه ی این حرکت کردن ها باید اون احساس خوشبختی درونی باشه.
این کنجکاوی من باعث شده که مسافرت های زیادی برم ووقتی وارد یه شهری میشم کاملا درموردش تحقیق میکنم وبیشتر مکانهای تاریخی و تفریحیش رو میبینم ولذت میبرم.از اداب و رسوم مردمش تحقیق میکنم.
استادممنون بابت طرح ازمون اونو شرکت کردم و متوجه شدم تا حدودی شخصیت مهاجرت کردن در من وجود داره و البته که ترمزهای قوی هم وجود داره که بایدروشون کارکنم وادامه بدم.
من این باور رودارم که درزمان مناسب دربهترین شرایط خداوند منوبه بهترین مکان هدایت میکنه پس برای این خواسته هیچ عجله ای ندارم فقط تمرکزم رو میزارم روی خودم.ودراخر
استادعزیزم من عاشقتم که اینهمه واضح و شفاف برامون حرف میزنین و مثالهای زیبا میارین وموضوعات رو توی ذهنمون حل میکنین.دوستتون دارم و ارزوی بهترینهارو از خدا براتون خواستارم.
سلام
میگن آدم ها توی سفر شناخته میشن
استاد عزیز قربونت بشم استاد
استاد این سلسله فایل ها شالوده ای از بقیه فایل ها داخلش بود
استاد من و 6 نفر از دوستان مسافرت دو روزه به مشهد داشتیم و 16 و 15 سالمون بود.
ما سوییت رو اجاره کردیم و 200 تومن دادیم بهش
ما رفتیم مشهد و این یارو انگار خلاف کار بوده و جواب گوشیش رو نمیده.
ما همه میخندیدم و تونستیم کنار بیام با تضاد و همه بیرون اومدیم از خان اول و خدارو شکر یک سوییت پیدا کردیم.
شب رفتیم بیرون از سوییت دعوامون شد ما میگفتیم بریم خیابون رو تجربه کنیم ببینیم ببینیم چه خبره و بستنی بخوریم و بامیه های مشهد رو تست کنیم مردم رو ببینیم عرب ها خیلی زیادن توی مشهد و عرب ها رو ببینیم بریم موج های آبی مشهد ولی این دوستان چنان چسبیده بودن به حرم هی میگفتن بریم حرم نمیدونم چای بخوریم و نماز بخونیم من که خیلی مسئولیت پذیرانه تر رفتار میکردم نسبت به اونها گفتم اوکی شما بیاین خیابون بریم بعد بریم حرم ، نیومدن و لج کردن من ناراحت شدم و داغ کردم و گفتم حرم چخبره حالا یکم لحجه بد تر
چون ما آلردی چند بار رفتیم حرم اون روز ولی چسبیده بودم به محیط امن و اصلا کنجکاوی نداشتن برای تجربه یک سفر دوستانه.
و یکیشون گفت که این خیابون 6 کیلومتره میخوای بری چیکار کنی و . . .
و من ناراحت شدم و گفتم لکم دینکم ولی دین
و اونا رفتن حرم و ما رفتیم خیابون و بگم که چقدر خوش گذشت.
اون روز یک فیلم راجب داعش نگاه میکردم داعشی گفت میزارم برین ایران فقط ما رو ببرین شهر خودمون و داعشیه قسم خورد ولی قسم ایرانیه رو قبول نکرد و ایرانیه گفت :
الله یحکم فی بینَ و بینکی
خدا بین من و تو حکم میکند
داعشیه گفت:
الهکُ الشیطان
خدای تو شیطانه
و د نهایت ایرانه گفت:
لکم دینکم ولی دین
خدای تو برای تو خدای من از آن من.
و خب درس بزرگی بود که نمیشه انسان ها رو تغییر داد.
و شب شد ما رفتیم خونه و اون دو نفر میگفتن نمیدونم شهر غریبه و بریم و واینستیم و ما گفتیم خداحافظ و ساعت 12 شب پا شدن رفتن و من صبح رفتم تنهایی بازار و صبحانه رو خریدم و ظهر خیلی راحت مینی بوس پیدا شد و برگشتیم
یعنی این دوستان حتی حاضر نبودن یک شب دور از ننه باهاشون بخوابن.
و یادم نمیره خخ
توی مشهد یک شیر موز خریدم 35 تومن بود
من 40 تومن دادم بهش 5 تومنی نداشت گفت وایستا یکم بستنی قیفی بریزم توی شیرموزت و بستنی قیفی رو ریخت توی شیر موز و یک ملات بستنی داد خوردیم ولی خیلی خوشمزه شد انصافا.
به نظر خودم مهمترین مهاجرین باید توانایی کنترل ذهن باشه چون تا شرایط سخت میشه یک تضادی میاد یک شخصی جدیدی وارد میشه یک چیزی عوض میشه اگه ما فقط نبریم و فقط جوش نیاوریم
همه چیز درست میشه.
خیلی ممنونم استاد.
موفق باشید.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام من به استاد عزیز و همه دوستان عزیز در سایت
امروز بعد از چند مدت که درگیر مهاجرت خودم به یک شهر دیگه بودم الان در یک پارک بسیار زیبا در شهر جدید این فرصت زیبا را پیدا کردم تا کامنت بنویسم
از اینکه چند مدتی بود به فکر مهاجرت بودم تا الان که دارم با مردم جدید و محیط جدید زندگی میکنم خیلی خوشحال هستم چون روی ترس های خودم توانسته ام کمی غلبه کنم و به نجوا ها و حرف های مردم گوش ندهم و برای پیشرفت در زندپی خودم اقدامی عملی اجرا کنم
واقعا که حجرت خیلی ترس ناک هست . واقعا که حجرت کار بزرگی در زندگی انسان هست . کار دشوار با نجوا های فراوان . با ترس های زیاد . با نا امیدی و نشدن های زیاد . با ترک کردن محیط امن و پا گذاشتن در دل ناشناخته ها . دور شدن از اطرافیان و نزدیکان . حتی شاید مجبور به تغییر نوعیت شغلی که در آن چندین سال تجربه داری .
چند مدتی بود که به فکر محاجرت بودم و از کامنت های زیبای خانوم سعیده شهریاری عزیز خیلی الهام میگرفتم و برایم باور پذیر شده بود که اگر به خدا ایمان داشته باشی خداوند در همه جا همه حالات با تو هست و تو رو تنها نمیذاره و فقط تو باید با ایمان حرکت کنی
باید بتوانی برروی ترس هات غلبه کنی باید از مردم بکنی و به خدا ایمان داشته باشی . باید از شرک خفیف که در وجود تو هست مطلع بشی و پا بذاری بر روی آن . باید از محسیط امن خودت خارج بسی تا پیشرفت کنی . باید حجرت کنی تا بزرگتر بشی از قبل خودت
استاد عزیزم در این اواخر که فایل : چه کسانی مناسب هستند برای مهاجرت : که روی سایت قرار گرفت دیگه مهر تایید روی قلب من گذاشت که باید مهاجرت کتنم چون بعد ار آزمون دیدم که من همه ویژه گی های مهاجرت در درون من هست و من ساخته شدم برای حجرت برای پیشرفت برای تجربه دنیای چدید برای به چالش کشیدن خودم در دنیا و جاهای جدید
من در یک محیط بسیار بی آب و علف زندگی میکردم و اصلا به روحیه من نمیچسبید و یک سری شرایط کاری و روابط و مسایل دیگه که من با توجه به خواسته های خودم دیدم که باید یک سری تغییرات در درون و بیرون خودم ایجاد کنم و واقعا الان درک میکنم که دوستان من وقتی از حجرت صحبت میکنند چه تجربه ها و مشکلات یا بهتر بگم تضاد هایی برخورد کردنند تا در محیط جدید با سباط رسیدند و راه خودشون رو ادامه دادند
یک انگیزه بسیار خوبی که در من به وجود آمد در این چند مدت این بود که اگر من بخواهم در زندگی خودم پیشرفت کنم و به کشورهای بهتری سفر های خوبی داشته باشم و حجرت کنم باید اول از همه در کشور خودم این تجربه ها را سپری کنم و پا بذارم روی ترس های خودم در این جا تا با استفاده از این تجربه ها بتوانم در کشورهای سطح بالا بتونم به خوبی به جلو بروم و نشه که از کار خودم پشیمان بشم مثل مثال هایی که شما بیان نمودید
من یک دوست عزیزم دارم که مدت کمی میشه که رفته آمریکا و در اونجا وقتی با من صحبت میکرد به این نتیجه رسیدم که اگر آماده نباسی برای حجرت و رقتن به محیط قوی تر و بالا تر از محیط قبلی شاید به روزمره گی دچار بشی و از مهاجرت خودت پشیمان بشی . بعد از این تجربه دوست من که با من صحبت میکرد به خودم گفتم باید من ظرف وجودی خودم را اول در اینجا بزرگ کنم و بعد از اینکه دیدم دیگه این مکان توانایی و ظرفیت پیشرفت بیشتر برای من را نداره بعد به حجرت فکر کنم . چون این دوست من آماده رفتن به آمریکا را نداشت و هنوز در همین محیط به سباط نرسیده بود و چند مدتی هم میشد که در آنجا بیکار بود و داشت ازیت میشد و وقتی باهاش حرف میزدم میدیدم که این آدم داره تو اون محل ازیت میشه چون با خیلی چیز ها آشنایت نداشت و آدم با انگیزه ای هم نبود
پس به امید خدا و نتایج و الگو های دوستان و آموزه های استاد بتوانم در این مسیرزیبا که قدم برداشته ام با قدرت به جلو بروم
سلام یاسر جان
چقد لذت بردم از اینکه قدم بزرگی تو زندگیت برداشتی و ب یاری خدا خیلی زود نتیجش و قراره ببینی
پا گذاشتن روی ترسها و حرف های دیگران و نادیده گرفتن و ب پیشرفت فکر کردن و از همه مهم تر ایمان ایمان و ایمان به تنها قدرت مطلق جهان یه عزم راسخ میخاد بهت تبریک میگم و از ته دل تحسینت میکنم
من و نامزدمم هدفمون تو زندگی مهاجرت و هدایت ب زیبایی های زیاد هست تا چن وقت دگ هجرتمون رو از داخل خود کشورمون شروع میکنیم جایی که فقط خودمون و خدای خودمون باشه شهر و ادمها و فرهنگ متفاوت رو درک کنیم و قدم ب قدم ایشالا ب یاری خدا وقتی ظرفمون بزرگتر شد مهاجرت به کشورهای زیبا رو تجربه کنیم
ب امید موفقیت های روزافزونت
عاشقتونم استاد قشنگم
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته همراه و همدل و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس…
فایل دومی که در مورد موضوع مهاجرت منتشر کرده بودید رو هم شنیدم و بسیار لذت بردم. اولا که بگم واقعا شمارو تحسین می کنم استاد. در تمام زندگی سعیتون این بوده که به اصول بپردازید و از حاشیه ها دوری کنید. و در مورد مهاجرت هم که یکی از مهم ترین توصیه های خداوند در قران برای دستیابی به سعادت و خوشبختیه، به موضوعات اصل پرداختید. نه به حواشی ای نظیر این که حالا کدوم کشور مهاجرت درونش ساده تره و کدوم راحت تر میشه رفت و کدوم امکاناتش بیشتره و این ها…
از وقتی که به طور جدی تر سعی می کنم فایل های شمارو دنبال کنم، تلاشم این بوده که شخصیت در حال حرکتی رو برای خودم پرورش بدم. همیشه به دنبال تجربه جاهای جدید باشم، غذاهای جدید رو بچشم، و کلا عادت کردن رو در وجود خودم از بین ببرم. البته که می تونم به جرات بگم حتی یه درصد هم موفق نبودما. یعنی یه سری اخلاق ها و ویژگی هایی رو داشتم که قطعا باید روشون کار می کردم تا شخصیت جدیدی رو در خودم بسازم. اما الان می بینم بعد از کلی تلاش، هنوز ایرادهای زیادی رو در این مساله دارم. حتی همین لحظه هم که این کامنت رو می نویسم،رد پای این باورهای منفی و این شخصیت ایراد دار رو به وضوح در خودم حس می کنم.
اما به خودم در سلف تاک هام همیشه میگم! همین که سعی می کنم تغییر کنم همین عالیه! همین بی نظیره! همین که couch potato نیستم و سعی می کنم روحیه دوست دار تغییر رو در خودم پرورش بدم یعنی با گذشته خودم زمین تا آسمون فرق کردم. حالا ممکنه در حال حاضر خیلی خوب نباشم. اما قطعا ذره ذره در مسیر پیشرفت قرار می گیرم و با هدایت و کمک خدا به جایی می رسم که الان حتی در تصوراتمم نیست.
با خودم گفتم که فقط باید در یک چیز عادت کنم و اون هم کنترل ذهنه! همین و بس! تنها چیزی که در تمام زندگی باید عادت من بشه اینه که یاد بگیرم ذهنم ررو کنترل کنم. و در هر لحظه انجامش بدم. در بقیه چیزها باید حرکت کرد و ایستا نبود.
برای مهاجرت از کشور، با این که بخاطر شرایط تحصیلی می تونستم دنبالش باشم، اما همیشه خواستم وقتی مهاجرت می کنم، شرایطی شبیه به شما داشته باشم. با سری بالا و کلی عزت و احترام ایران رو ترک کنم. اونم بعد از این که حسابی جاهای مختلف این کشور رو دیدم. برم و کل دنیا رو بگردم و به قول قرآن فسیروا فی الارض باشم.
این عادت مهاجرت رو دارم کم کم توی وجودم پدیدار می کنم. سعی می کنم یه رستوران رو دو بار نرم (مگر این که خیلی از کیفیتش راضی باشم)، یه مکان تفریحی رو دو بار نرم مگر این که کل مکان های تفریحی شهر رو دیده باشم. یه سینما رو دو بار نرم. هر بار مسیری که به یه سمت میرم متفاوت از مسیر های قبل باشه و به این ترتیب همیشه سعی می کنم مسیرهای جدیدی رو در شبکه نورونی مغز خودم ایجاد کنم. این باعث میشه ذهن من همیشه جوون بمونه و دریافت های بسیاری رو از پروردگار یکتا در قالب الهامات داشته باشم.
ممنونم از شما برای آماده سازی این دو فایل فوق العاده
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید.
خدانگهدار
1403/4/25
18:16
سلام آقای محمدی
کامنتاتونو میخونم ولذت میبرم همیشه امتیاز 5رو بهتون دادم ودر دلم تحسینتون کردم ولی از سعیده شهریاری عزیزم یاد گرفتم که پاسخ کتبی به کامنتایی که میخونم ولذت میبرم
بنویسم وتحسین کنم
منم گفتم حالا که تو این سایت الهی هستم به یکی از توصیه های دوستمون والبته استاد عمل کنم وپاسخ بدم
وتحسین کنم و اما چرا کامنتای شما
نمیدونم چه جوری وکی هدایت شدم به خوندن کامنتاتون شاید از طریق پاسخ یکی از دوستان به شما بوده باشه
ولی به هرحال من با خوندنشون اولا حالم خوب میشه دوما بسیار زیبا به ما درس میدین وبه نکات قشنگی اشاره میکنین مثل همین کامنت که چقد عالی به تغییر و مهاجرت کم کم از درون اشاره کردین و نکته آخر اینکه از خوندن کامنتتون خسته نمیشم چون هم با کیفیت هستن هم از نظر کمی مناسبن
همیشه خوشبخت و ثروتمنددر پناه خدای مهربان باشید
به نام الله مهربان
سلام استاد عزیز و مریم جان
خیلی فایل قابل تأملی بود.خیلی واضح توضیح میدین ومثال میزنید.
من بندر عباس زندگی میکنم و خیلی هم آدم وابسته ای هستم ..ولی خیلی دوست دارم زندگی کردن در شهری دیگر رو هم تجربه کنم .خیلی دوست دارم شمال زندگی کنم ..
از وقتی که هدایت شدم به سایت شما وحرف های شما رو گوش میدم این انگیزه خیلی بیشتر شده
خیلی دوست دارم از وابسته گی ها رها بشم و خیلی با خودم کلنجار میرم
وتا حدودی به این درک رسیده ام که میتونم برم شهری دیگر …ولی همسرم اصلا رضایت نمیده از بندر عباس به جایی دیگربرویم واز فامیل واقوام دور باشیم.
ان شاءالله خداوند خودش ما روبه بهترین جاها وشرایط ایده آل هدایت کنه
خیلی از شما سپاسگزارم و خیلی از خدا شاکرم بخاطر شما وسایت بی نظیر تون
در پناه الله مهربان شاد و سلامت باشید
سلام و عرض ارادت بر استاد کاربلد و با تجربه و راهگشااااا در مسائل مورد نیاز و کاربردى و مهربان که نگهبان وحافظ مهر هستید + بان ️
و مریم جان مهربانو که بانو و ایجاد کننده ى مهر در قلب ها و تمام دوستداران تون که در این حلقه مهر و محافظ مهربانى محصور🪐
و در امنیت با توکّل بر خداى بینهایت مهربان که سرچشمه ست و لایزال بى پایان در پیمانه مهربانى که رحمن و رحیم ست هم در دنیاى مادّى رحمن و در دنیاى جاوید رحیم بى حدّ و حساب ️
درود و سپاس فراوان با توضیحات حساب شده و کاملاً عقلانى و تفکّر بر انگیز در مورد مهاجرت که بسیار هوشیارانه و زیرکانه تمام مسائل مورد نیاز با راهنمایى هاى عالى و کاملاً واضح و روشن و الگو ها و مثال هایى که زده شد ، فکر مى کنم براى اکثر شاگردان و دانش پژوهان تون مخصوصاً کسانى که در فکر یا انجام مهاجرت هستند تا حدود زیادى شبهات و شک و تردید ها برطرف
و با چشم باز و حساب شده ان شاءالله با ایمان و اعتماد بر خداى هادى که دستان بینهایت ش رامخصوصاً استاد نازنین رو در سر راه ما که نشانه اى بارز و روشن براى راهنمایى هاى درست و حق بجانب هستند قرار داده
تا کمتر دچار آزمون و خطا گردیم و جایز الخطا که صحیح نیست و خداوند به کسى مجوز خطا عطا نفرموده بلکه ممکن الخطا گاهى براى رشد و کسب آگاهى و تجربه در سر راه همگى براى ایجاد تکامل و برطرف کردن تضادها و کمتر مشت و لگد خوردن از روزگار در سر راه مون قرار مى گیرد چون هیچکس کامل نیست ️
براى بیدار شدن از خواب غفلت تا خود را بخواب نزنیم 🫠 و شاکر خداوند باشیم براى این نشانه بیدارى و تسلیم و راضیه مرضیه بدرگاه الهى ش 🫡باور کنیم که همى دانم که نادانم و فقط خداى علیم و حکیم و حلیم همه چیز دان ست و بس 🫡
باز هم بینهایت سپاس و درود از شما استاد بزرگوار که الگوى مناسبى هستید براى رهروان چه آنهایى که تصمیم به مهاجرت دارند و چه کسانى که در همان جایى که زندگى مى کنند و حال خوب = اتّفاقات خوب براشون رخ مى دهد و احساس رضایتمندى و خوشبختى همراه آرامش و آسایش الهى دارند ️
امید به رحمت الهى که همه خیرست و حکمت و نور ️ و انتخاب و اختیار خودمون با آگاهى و همه جوانب رو در نظر گرفتن با شرایط موجود خودش و بهترین خودش ️
توکّلتُ على الله
مى سپارمتون به دستان پر مهر والله خیر الحافظون
سلام خدمت استاد و تمامی دوستان
تو این مدت یه هوای مهاجرت زده سرم تو کامنت قبلی این فایل هم اشاره کردم بهش
ولی هرچی نگاه میکنم میبینم که واقعا وقتش نیست و دارم ذور میزنم
دلیل مهاجرتم کار کردن هست به کشور عراق و فکر میکنم با مهاجرتم به اونجا میتونم از لحاظ مالی پیشرفت کنم
اما هر چی نگاه میکنم طبق قانون این کارم اشتباه هست
چون من تو شهر خودمون هنوز به اونچیزهای که میخوام نرسیدم فکر میکنم با تغیر مکان جغرافیایم (عوامل بیرونی )نتیجه رو عوض میکنم اما سخت در اشتباهم سخت.
چون من که خودمو میبرم باورهامو میبرم شخصیتم رو میبرم
و شاید در مدار پاین تری قرار گرفتم واون چیزی رو که هم دارم رو از دست بدم
استاد این ایراد منه که میخوام با عوامل بیرونی مثل تغیر مکان جغرافیای زندگیم رو عوض کنم
وطبق قوانین من در هر مداری که باشم برم جای دیگه باز هم همون مداره
پس من باید اینجا تو شهر خودم به اون خواسته هام برسم با تغیر باورهام با تغیر مدارم با تغیر دیدگاهم و شخصیتم و ساختن عزت نفس و اعتماد بنفس
برطرف کردن ضعف های شخصیتیم
مثل .
دلسوزی
وابستگی زیاد
عزت نفس
احساس گناه
باور کمبود
کم بینی خود
احساس کمبود
و………….کلی از این دست باورها ی غلط و ضعف های شخصیتی دارم
و حتی امروز از دهن 2نفر شنیدم که خودش نشونه بودن برام که میگفتن بارفتن به عراق نمیشه عوضا رو تغیر داد عین جمله بود
و من تسلیم شدم که از فکر مجاجرت در بیام و انقدر وابسته نباشم که کی جور میشه کی کاری گیر بیاد خلاصه ذور نزنم
و برگردم به درون خودم
توجهم رو بذارم روی اصل نه روی فرع نه روی عوامل بیرونی
روی اصل و اساس جهان هستی
که تمام اتفاقات زندگی من با فرکانس های من بوجود میاد
پس من باید فرکانس هام رو تغیر بدهم
چجوری فرکانس هام رو تغیر بدهم با تغیر باورهام با تغیر دیدگاهم
با توجه کردن به چیزهای که من رو در احساس بهتر نگه میدارد
چرا احساس بهتر .
چون قانون جهان اینه که احساس خوب =اتفاقات خوب
پس بیام با تغیر باورهام و برطرف کردن ضعف هام تغیرات رو در وجودم انجام بدم
نه در عوامل بیرونی مثل مهاجرت .
این در مورد مهاجرت بود و واقعا مثل همیشه خداوند هدایتم کرد که بیام فقط روی خودم کار کنم روی تغیر باورهام نه عوامل بیرونی.
یک اتفاق بسیار عالیی امروز برام افتاد که ربط داره به بحث توحیدی بودن
و اونم اینه که من در انجام یه کاری که چند باری برام پیش اومد مشکل داشتم
کار ی که مربوط به شغلم هست
و همیشه توی ذهنم این بود که هر وقت رسیدم به اون مرحله نتونستم حلش کنم به یکی که مهارت بالای داره میگم که بیاد حلش کنه برام
اما این بار خود به خود تو ذهنم این بود که یه راهی پیدا میشه فقط باید من توکل کنم به خداوند در دل کار کاره حل میشه .خیلی هم مقاومت و نگرانی داشتم در اون مرحله از کار همیشه.
اما امروز وقتی که رفتم بیرون از خونه باصدای بلند تمرین ستاره قطبی رو خوندم و سپاسگذاری کردم بخاطر نعمت هام و از خداوند خواستم که هدایتم کنه کارهام انجام بشه و این مرحله رو انجام بدم
والبته حالمم خوب بود مثل قبلا نگران نبودم
وقتی سر کار رسیدم به اون مرحله با احساس خوب داشتم کارهارو انجام میدادم چند باری انجام دادم نشد
بعد برای اخرین بار گفتم خدایا واقعا تسلیمم خودت هدایتم کن
و یه هوی شد کار درست شد و انقدر خوشحال شدم که هم اعتمادم به خداوند ایمانم قوی تر شد هم کار برای اولین بار خودم انجام دادم (با باور توحید )
و همونجا با صدای بلند گفتم خدایا دمت گرم فقط میتونم بگم سپاسگذارم ازت
و اینم یک درس توحیدی بسیار بزرگ داشت برام که توحیدی بودن چقد. مهمه و در تمام کار ها جواب میده
استاد همیشه در سپاسگذاری هایم از خداوند هستی
اینجا هم از خودت تشکر میکنم بخاطر تمام فایل های که داری
و ایمان دارم که همش از سرچشمه توحید نش ات گرفته