چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2 - صفحه 12
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-07-13 02:21:542024-07-13 02:41:17چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت اساتید بزرگ و عزیزم عاشقتونم من
چقد دلم تنگ شده بود همین دوسه روز که کامنت نزاشتم به شدت مشغول کار کردن رو خودم با دوره ها بخصوص دوره قانون افرینش و دوره دوازده قدم و دوره روانشناسی ثروت 2 هستم به شدت صبح و شب دارم فقط بارها بارها گوش میدم و همه چی عالیه عالی الحمدالله شکر
اما بلخره هم مدار هم فرکانس با این فایل بهشتی شدم تا کامنت بزارم براش با عشق
من راستش دقیقا تو بحثه مهاجرت یه کمی استاپ کردم نمیگم نمیخوام اما الان نه یه چندین ساله دیگه مهاجرت اما گشتن و گرین کارتم رو میگیرم اما واسه همیشه فعلا نه چون واقعا همین ایران اینقدر احساس رضایت درونی دارم و واقعا دارم همینجا زندگی رو زندگی میکنم الحمدالله بخصوص با دوره های استاد ولی دوس دارم تجربه کنم و برم بگردم امریکا رو لذت و تفریح و تجربه و لذت بردن
و این حس هم از ایتالیا رفتن با خونواده که رفتیم شروع شد این حس در من بوجود اومد و مادرم این حس رو به زور بهم فهموند چون من اصلا دوس نداشتم اونموقع برم ایتالیا کلا حال نمیکردم ولی مامانم به زور برا منم بلیط و هتل گرفت همون تور با تور رفتیم کل ایتالیا رم ونیز فلورانس واتیکان پیزا بجز میلان رو رفتم گشتم و چقد عالی بود البته که چون تکاملم طی نشده بود تو هواپیما اذیت شدم اونموقع با اینکه پروازمون قطری بود بهترین پرواز دنیا بود اما ترانزیت داشت تو دوهه قطر و شرایط اب و هوایی اذیتم کرد با هواپیما الان اوکیماااا با هواپیما اونموقع شاید بگم 10ساله پیش بود رفتیم
و چقد عاشقه ایتالیا شدم چقد زیبا بود اما الان دوس دارم با یارم برم از ترکیه استانبول شروع کنم ترکیه گردی یه چندوقت ترکیه بگردیم و عشق و حال کنیم دوتایی بعد از ایتالیا پوزیتانو امالفی رو خیلی دوس دارم برم ببینم درخت های لیمو ابه دریاش زیباس به شدت اینارو دوس دارم با یارم برم تجربه کنم و لذت ببریم و بعد اقیانوس ارام و اقیانوس اطلس رو با یارم برم ببینیم لذت ببرم فقط برای لذت بردن بدونه وابستگی تو هر زمینه ای حتی تو اون محیط و کشور بودن رو نمیخوام وابسته باشم اصلا فقط بریم تجربه کنیم لذت ببریم و عشق و حال کنیم همین اما کلا تو همین ایران هم خیلی لذت میبرم و خوشبخت و خوشحالم الحمدالله و با ذوق رو به جلو میرم و مسائله تو زمینه رابطه عاطفی مو چون دارم فقط رو خودم کار میکنم حل میکنم با قدرت هر چه بیشتر
عاشقتونم
فعلا
در پناه الله یکتا باشید
به نام خالق جهان هستی
درود به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و دوستان هم مسیرم
خدارو صد هزار مرتبه اول شاکرم برای حضورم در این سایت که دری جدید به رویم باز کرد به سوی دنیای جدید ، اینکه چقدر جهان میتونه برام زیباتر بشه چقدر میتونم خالقم و بهتر بشناسم و درکش کنم
استاد جان من قبلا هر وقت به مهاجرت فکر میکردم هزار تا باگ در ذهنم بود که نمیشه و خیلی هم مشتاقش نبود چون میترسیدم
اما بعد از آشنایی با شما این خواسته به شدت در من شکل گرفته که دلم میخواد زندگی در یه حای دیگه از این کره ی خاکی و تجربه کنم
ومهم تر اینکه دلم میخواد جایی باشم که بتونم یه عاااالمه تجربه جدید از زندگیم به دست بیارم
من تست مهاجرت و انجام دادم و مطمئن شدم که توانایی مهاجرت و دارم البته که تا حد زیادی این شناخت و از خودم داشتم
چون من در کودکی پدرو مادرم و از دست دادم و خیلی باهمون بچگی ایمان داشتم
به نیرویی که من و در آغوش داره و این حس با من بزرگ و بزرگتر شد
با پدربزرگ و مادر بزرگم زندگی میکردم و به شدت وابسته اونا بودم که پدر بزرگم هم از دنیا رفت و من باز تسلیم نشدم
همیشه شاد بودم نمیزاشتم جهان من و از پا در بیاره
میدونستم یه نفر مواظب منه (الله و اکبر )
هر وقت بهش فکر میکنم اشکم در میاد
تا بزرگ شدم و از نظر همه الگوی صبر بودم
در 18 سالگی با ی چالش بزرگ مواجه شدم تا سن 21سالگی اما بازایمان به اینکه همه این روزا گذراست و خداوند هوای من و داره
به شکل معجزه وار و اینکه من به وضوح حضور خدارو دیدم در زندگیم مشکلم حل شد
انگار به قول استاد تمام انسان هابه کمک من اومدن
حالا که به عقب برمیگردم میبینم همه دستان غیبی خداوند بودند تا مشکلم حل بشه
از اونجا زندگی من تغییر کرد
ازدواج کردم با کسی که خیلی از دخترها دلشون میخواست با او ازدواج کنند
الان صاحب دو فرزندم که بینظیرند بدون اغراق
همسری که عاشقانه دوستم داره
البته همیشه چالشهای زندگیم بود اما من با همون توکل به راهم ادامه دادم و همیشه برنده شدم
اینارو گفتم تا برسم به مهاجرت
وقتی به خودم نگاه کردم دیدم همیشه نترسیدم
همیشه توکل داشتم
کودک 8 ساله از دنیای بدون پدرو مادرش نترسید
از مسیر روبروش نترسید
حالا که چهل سالمه و دلم میخواد برم یه جای دیگه از دنیا هم باید به همون شکل عمل کنم
با همون شجاعت دنیای کودکیم
من آدم تسلیم نیستم
من با همون جسارت باید ادامه بدم
دلم میخواد برم جایی که اینبار هم توکل خودم و محک بزنم
بچه هام به شدت دوست دارن مهاجرت کنند ومن هم بیشتر این نیاز در من ایجاد شده
بادیدن سریال زندگی در بهشت
البته الان انگار اون جسارت کودکی در من کمرنگ تر شده و به جاهایی واقعا کم آوردم و به قول استاد که میگن ما یادمون میره که جایی که الان هستیم یه زمانی رویامون بوده و ما بهش رسیدیم و خداوند برامون انجامش داده و باز میترسیم ، نا امید میشیم
اما خدا جونم من و با استاد آشنا کرد
دوباره دری از رحمت به روم باز کرد
دوباره بهم یادآوری کرد که من هستم دخترکم
بهم گفت نکنه از چیزی بترسی تا در آغوش منی
هرروز از طریق استادبا من حرف میزنه
هرروز جواب سوالاتم و میپرسم و خداجونم از طریق این سایت جوابمو میده
این کامنت و امروز گذاشتم تا یه روزی برگشتم به عقب یادم نره چه خواسته ای داشتم
ردپایی باشه از من
سالهای دیگه وقتی یه جای دیگه ای از دنیا هستم و دارم این نوشته و میخونم و اشک شوق میریزم که واوووو من قبلا اینارو نوشتم و الان دارم زندگیش میکنم
استاد عزیزم بدونید که خداوند با قراردادن شما در مسیر زندگیم حجت و برمن تموم کرد
میخواست تا به آگاهی های جهانش دست پیدا کنم
انگار که پاداش همه صبر کردنام این شد که حالا بخواد کل حقایق زندگی و بدونم
درست تر زندگی کنم ، خدایا ، تنها یار و یاور من عاشقتم
من حتما با خانوادم مهاجرت میکنم به جایی که خداوند هدایتمون کنه
وزندگی جدیدی و تجربه خواهیم کرد
خدایا شکرت که قدرت خلق زندگیمون و به دست خودمون دادی
شکرت که حامی قدرتمندی مثل تو دارم
شکرت که همیشه در آغوش امنت هستم
شکرت برای تمام نعمتهای زندگیم
استاد جان از شما بینهایت سپاسگزارم که مارو در مسیر نور و آگاهی هدایت میکنید
کلامتون برای من کلام خداست
آرامش روح و جان منه
الهی که همیشه سلامت و شاد باشید استاد جان
در پناه حق …
سلام پروانه عزیزم.واقعا تحسینتون میکنم این روحیه قوی که دارین اولهای کامنتتون که میخوندم که پدر ومادرتون رو از دست دادین ناراحت شدم (منم تازه مادرم رو از دست دادم ولی خدایا شکر خوب تونستم ارامشمو حفظ کنم ولی خواهرم نتونست کنترل ذهن کنه وخیلی اذیت میشد من همیشه بهش میگم باید شاکر خدا باشیم که تا سن 38سالگی از نعمت مادر برخوداربودیم )ولی در انتها که نوشتین ازدواج موفق داشتین خیلی خوشحال شدم .احسنت به این توکلت به این شجاعتت به این صبوریت.اینقدر از کامنتت کیف کردم که نتونستم تحسینت نکنم.ان شالله مثل همیشه بدرخشی دوست گلم.
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی ب امید تو
روزم رو شروع کردم با نام و یاد خدا
امروز روز عاشورا هس. من از بچگی تا همین الان توی خانواده مذهبی و فک و فامیل مذهبی زندگی کردم و درد میکشم ک اونا فقط در کلام مسلمانند ولی در عمل پر از شرکن و قدرت رو از خدا گرفتن و دادن ب رئیس جمهور و مسئولین و این ارگان و اون نهاد و …
امروز گفتم خدایا امام حسین داستانش چیه؟
میگن اون دنیا سفینه النجاه هس…
من ب کی متوسل بشم؟ همه میگن هرچی میخای از امام حسین بخاه. خواهرم دیروز گفت بیا اخر تابستون دوتایی بریم کربلا. یهو قفل شدم تو دلم گفتم بدم کربلا؟؟ چکار کنم اونجا؟؟ مگه خداست؟؟ بهش گفت من خیلی دوس دارم برم مکه و انساالله قسمتم بشه برم خونه خدا رو ک ابراهیم ساخته از نزدیک ببینم و اونجا برای خدا سجده کنم. البته اینا رو تو دلم گفت. ب اون فقط گفتم نمیدونم ببینم چی میشه تا اخر تابستون. بابامم خیلی میگه چرا نمیری کربلا. میگم قسمت بشه میرم. حتی یه خیّر رو هم پیدا کردن ک افرادی رو ک تا حالا نرفتن کربلا برای بار اول رایگان میبره و میاره. ولی دیدم دلم نیس برم…
امروز گفتم خدایا امروز صبح عاشوراس و در ایران و ساید در جهان نمیدونم غوغاس و مردم در حال عزاداری هستن…
بهم بگو. باهام حرف بزن. ایا راهشون درسته؟ ایا امام حسین واقعا اون دنیا شفیغ هس؟
مثل دیشب ک ب قران تفعل زدم امروزم گفتم با قران شروع میکنم…
بسم الله گفتم و گفتم خدابا باهام حرف بزن تو این صفحه ای ک باز میکنم…
چشمامو بستم…
اعوذ بالله من اشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
انَّ هذا لهو القصص الحقّ و ما مِن اله الّا الله و انّ الله لهو العزیز الحکیم
آری داستان درست همین است و معبودی جز خدا نیست و خداست که در واقعا همان شکست نامذیر حکیم است
فاِن تولّوا فانَّ الله علیم بالمفسدین
پس اگر رویگردان شدند پس همانا خدا به حال مفسدان داناست
قُل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمهِ سواءِ بیننا و بینکم اَلّا نعبُدَ الّا الله و لا نُشرکَ بهِ شیئاً و لا یتّخذ بعضُنا بعضاً ارباباً مِن دون الله فاِن تولّوا فقولو اشهدوا بِاَنّا مسلمون
بگو ای اهل کتاب بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد. پس اگر ( از این پیشنهاد) اعراض کردند بگو شاهد باشید که ما مسلمانیم(نه شما)
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
!!!!!!!!!!
!!!!!
!!
میبینید بچه ها؟؟؟؟
میبینی استاد؟؟
خدا قشنگ بهم نشون داد ک هدف چیه.
هدف یکیه
پرستش خدا
امام حسین اومد چی گفت؟ توی ایه 64 صریح میگه ک جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد.
یه چیز جالب دیگم ب چشمم اومد و اون اینکه همه میگن حسین اربابه! و ت این ایه دقیق نوشته لایتّخذ بعضُنا بعضاً ارباباً !!!!!!
دیگه خدا چجوری باید راهو نشونم میداد ک نداد؟
چحوری باید هدایتم میکرد ک نکرد؟
اون از دیشم ک دیوانم کرد..
اینم از الان ک زد تو خال.
دقیق
دقیق دقیق…
ارباب یکیه…
ارباب خداست نه حسین
حسین یک بنده آزاده خدا بود ک ب عشق الله حرکت کرد و مهاجرت کرد از مدینه ب مکه و سپس ب سمت کوفه و ب خاطر عهدشکنی کوفیان مسبرو کج کرد ب سمت کربلا و تمام تلاشسو کرد ک از خونریزی جلو گیری کنه ولی کافران از ترس در ماه حرام ب حسین ع شمشیر کشبدن و خون اون بنده و عبد صالح خدا رو ریختن و ما راه رو گم کردیم اصل و پایه رو رها کردیم و چسبیدیم ب صحبت در باره حاشیه ها ..
همین الان وسط کامنت نوشتنم بود ک عزیزدلم زنگ زد و سفارش کرد به خوندن زیارت عاشورا با صدلعن و صد سلام و صد صلوات و بعدش هم دعای علقمه و تاکید کرد ک از 9تا معصوم روایت شده و موثّق هس و گف بخون خیلی خوبه.
همینطور ک بحرفش گوش میکردم با لبخند ب قرانی ک جلوم باز بود دست کشیدم و تو دلم گفتم خداجونم ممنونم ک کنارمی ممنونم ک دارمت ممنونم ک راه رو نشونم دادی…
صد لعن و صد سلام واسه چیه؟
واسه نزدیک شدن ب الله؟ ب ربّ؟؟
خب راه اسفالت و میانبر و کوتاه و لذت بخش یعنی قران جلومه! اینو میرم خب…
هدفو نگاه میکنم
خودشون دارن میگن حضرت زینب روز عاشورا گفت مارایتُ الّا جمیلا…
پس این کارها چیه؟ هدف رو گم کردن و دنبال وای حسین کشته شد هستن…
حسین علیه السلام کشته شد ک درس آزادی رو یاد بده ک درس زیر بار ظلم و کفر نرفتن رو یاد بده…
الهی ب امید هدایت تو…
با ایمان و محکم ب سوی تو قدم برمیدارم.
امید دارم ک همواره هدایتم میکنی
و موفقتر و موفقتر میشم هر روز
الله یار و یاورتان
سلام به استاد عزیزم و شایسته عزیزم و دوستان ارزشمندم در این سایت که چقدر از آنها آگاهی کسب میکنم
استاد در جلسه ششم از قدم دوم چه زیبا میگوید:
این فرمول ساده اما اساسی را به خاطر بسپار: جهان خلق شده تا فرکانسهایت را در زندگیات منعکس نماید. مهمترین نشانه ی ارسال فرکانسهای دلخواه، احساس خوب داشتن است و بهترین راه برای رسیدن به احساس خوب، تمرکز بر نکات مثبت و زیباییهاست.
من چند وقتی است که یک سری شکرگزاری درباره قسمت های مختلف بدن می نویسم.
داشتم با خودم فکر میکردم که این دست که خدا در بدن ما گذاشته، چه نعمت بزرگ و غیرقابل تصوری است
در این فکر بودم که اگر ما دست نداشتیم، چه میشد واقعاً؟!!
اصلاً قابل تصور هست چنین چیزی؟!
دست نداشتن که هیچی، اگر ما انگشت نداشتیم چطور می خواستیم زندگی کنیم؟!
چقدر زندگی سخت میشد
الان ما با دست های مان کارهامون رو به راحتی انجام می دهیم و غافل هستیم که همین دست راست و دست چپ و تک تک انگشتان دست ها، چه نعمت بزرگ و بی نهایت ارزشمندی است
اینجا بود که به ذهنم رسید بیایم و تا جایی که فکرم قد میدهد این نعمت بسیار بزرگ خدای مهربان رو سپاسگزاری کنم
تقدیم به نگاه زیبابین شما:
سری بیست و سوم سپاسگزاری های مربوط به اعضاء و اندام بدن: نعمت دست ها
======================================
1. خدایا شکرت بابت نعمت دست راست من
2. خدایا شکرت بابت نعمت دست چپ من
3. خدایا شکرت که با دستم کارهای زیادی انجام میدهم: میتوانم بنویسم، لمس کنم، غذا بخورم، شستشو کنم، کامنت بگذارم، با موبایلم کار کنم، میتوانم با وسایل و ابزارهای مختلف کار کنم، کتاب به دستم بگیرم و مطالعه کنم، در اینترنت سرچ کنم، تایپ کنم، چیزها را بلند و جابجا کنم، عزیزانم را نوازش کنم، از قاشق و چنگال استفاده کنم، لباس بپوشم، و صدها کار دیگه
4. خدایا شکرت بابت قسمت های مختلف دست
5. خدایا شکرت بابت عضلات داخلی دست
6. خدایا شکرت بابت شریان ها و اعصاب دست
7. خدایا شکرت بابت عصب رادیال، که یکی از مهمترین اعصاب دست است
8. خدایا شکرت بابت 27 استخوان دست
9. خدایا شکرت بابت 27 مفصل دست
10. خدایا شکرت بابت 34 ماهیچه ای که حرکات انگشتان را کنترل میکنند
11. خدایا شکرت که یک چهارم قشر حرکتی مغز، به عضلات دست ها اختصاص دارد
12. خدایا شکرت بابت تک تک انگشتان دست هایم
13. خدایا شکرت بابت استخوان های کف دستی
14. خدایا شکرت بابت کف دست و ساختار آن
15. خدایا شکرت بابت برجستگی کوچک کف دست
16. خدایا شکرت بابت برجستگی بزرگ کف دست
17. خدایا شکرت بابت تک تک غضروف های دست
18. خدایا شکرت بابت ناخن های انگشتان دست
19. خدایا شکرت بابت شانه
20. خدایا شکرت بابت آرنج
21. خدایا شکرت بابت ساعد
22. خدایا شکرت بابت بازو
23. خدایا شکرت بابت مچ دست ها
24. خدایا شکرت بابت زیربغل: محل اتصال بازو به شانه
25. خدایا شکرت بابت پیشمُشت : دو برجستگی بزرگ تر بر روی بخش جلوی مشت دست
26. خدایا شکرت بابت سیاهرگ های دست
27. خدایا شکرت بابت سرخرگ های دست
28. خدایا شکرت که سه عصب عمده دست را به کار می اندازند. شامل عصب زند زیرین – عصب میانی و عصب زند زبرین
======================================
29. خدایا شرکت بابت نعمت بازو
30. خدایا شکرت که عضلات مختلفی در بازو قرار دارند که امکان حرکات مختلف را به آن میدهند. از جمله عضله دو سر بازویی و عضله سه سر بازویی
31. خدایا شکرت بابت بافت نرم بازو
32. خدایا شکرت بابت رگ های ناحیه بازو
33. خدایا شکرت بابت اعصاب ناحیه بازو
34. خدایا شکرت بابت استخوان بازو
35. خدایا شکرت بابت اپیکوندیل داخلی بازو
36. خدایا شکرت بابت برجستگی اپیکوندیل کناری بازو
37. خدایا شکرت بابت تکمه بزرگ و تکمه کوچک = دو بخش برجسته از استخوان بازو
38. خدایا شکرت بابت حفره رادیال = یک فرو رفتگی کم عمق در بازو که کمک میکند به خم شدن آرنج
39. خدایا شکرت بابت حفره زائدی منقاری بازو = یک فرو رفتگی کم عمق در بازو که کمک میکند به خم شدن آرنج
40. خدایا شکرت بابت حفره زیر آرنج = یک فرو رفتگی عمیق در بازو که کمک میکند به دراز شدن ساعد
41. خدایا شکرت بابت ماهیچه دوسر بازو، که در حرکات مفصل شانه و آرنج و ساعد نقش دارد
42. خدایا شکرت بابت ماهیچه سه سر بازو، که در حرکات مفصل های شانه و آرنج نقش دارد
43. خدایا شکرت بابت ماهیچه بازویی
44. خدایا شکرت بابت ماهیچه بازویی زبر زندی که کار خم کردن آرنج را بر عهده دارد
45. خدایا شکرت بابت ماهیچه غرابی بازویی
46. خدایا شکرت بابت سرخرگ بازویی = مهمترین سرخرگ خون رسان به بازو، ساعد و دست
47. خدایا شکرت بابت سرخرگ زیربغلی
48. خدایا شکرت بابت سرخرگ زند زیرین
49. خدایا شکرت بابت سرخرگ زند زبرین
50. خدایا شکرت بابت سرخرگ پسین چرخشی بازو
51. خدایا شکرت بابت سرخرگ پیشین چرخشی بازو
52. خدایا شکرت بابت سرخرگ عمقی بازو
53. خدایا شکرت بابت عصب ماهیچهای پوستی که قسمت جلویی بازو را عصب دهی میکند
54. خدایا شکرت بابت شبکه بازویی = مجموعه رشته های عصبی که به بازو مرتبط است
55. خدایا شکرت بابت مجموعه ماهیچههای گرداننده شانه که بازو را در جهات مختلف می چرخانند
56. خدایا شکرت بابت مفصل جناغی ترقوهای
57. خدایا شکرت بابت مفصل سرشانهای ترقوهای
58. خدایا شکرت بابت ماهیچههای کتفیبازویی = هفت ماهیچه که استخوان بازو را به کتف متصل میکنند
59. خدایا شکرت بابت نیام بازویی
60. خدایا شکرت بابت نیام زیربغلی
61. خدایا شکرت بابت فضای چهارگوش = جایی که عصب و سرخرگ بازو از آن عبور میکنند
62. خدایا شکرت بابت فضای سهگوش = محل عبور رگ های چرخشی شانه
63. خدایا شکرت بابت بازوی دست راستم
64. خدایا شکرت بابت بازوی دست چپم
======================================
65. خدایا شکرت بابت نعمت شانه (دوش) که چه زیبا آن را در بدن ما قرار داده ای
66. خدایا شکرت بابت نعمت شانه دست راستم
67. خدایا شکرت بابت نعمت شانه دست چپم
68. خدایا شکرت بابت چهار ناحیه شانه: زیربغلی – سینه ای – کتفی – دالی
69. خدایا شکرت بابت 3 مفصل شانه
70. خدایا شکرت بابت 2 استخوان اصلی شانه
71. خدایا شکرت بابت مجموعه استخوان های کمربند شانه ای
72. خدایا شکرت بابت استخوان پهن شانه که کتف نام دارد
73. خدایا شکرت بابت سرخرگ زیربغلی شانه
74. خدایا شکرت بابت سیاهرگ زیربغلی شانه
75. خدایا شکرت بابت ماهیچه های گرداننده شانه که باعث میشود بازو در جهات مختلف بچرخد
76. خدایا شکرت بابت ماهیچه دالی = ماهیچه ای در بدن انسان است که محیط گرد شانه را تشکیل میدهد و برجستگی شانه را میسازد
77. خدایا شکرت بابت ماهیچه گِردِ کوچک = ماهیچه باریکی که کار آن چرخاندن بازو است
78. خدایا شکرت بابت ماهیچه زیرخاری = که کار آن چرخاندن بازو است
79. خدایا شکرت بابت مفصل جناغی ترقوه ای
80. خدایا شکرت بابت مفصل زُلاله ای که رایج ترین نوع مفصل در بدن انسان است، و شانه نمونه ای از این نوع مفصل به شمار میرود
81. خدایا شکرت بابت مفصل توپی که یک نوع از مفصل زُلاله ای است و در ران و شانه وجود دارد
82و خدایا شکرت بابت تَرقُوه = استخوان درازی که وزن اندام فوقانی را به تنه منتقل میکند و باعث دور نگه داشتن بازو از بدن میشود
83. خدایا شکرت بابت مفصل سرشانه ای ترقوه ای
84. خدایا شکرت بابت خط ذوزنقهای = یک خط در استخوان ترقوه که به رباط ذوزنقه متصل است
85. خدایا شکرت بابت گودی کاسهای = حفره ای در استخوان کتف که با استخوان بازو مفصل میشود
86. خدایا شکرت بابت تکمه زیرکاسهای = منطقه ای از استخوان کتف که محل اتصال یک ماهیچه است
87. خدایا شکرت بابت تکمه بالاکاسهای = منطقه ای از استخوان کتف که محل اتصال یک ماهیچه است
88. خدایا شکرت بابت فرورفتگی زیرخاری = بخشی از استخوان کتف است
89. خدایا شکرت بابت سرخرگ زیرکتفی
======================================
90. خدایا شکرت بابت نعمت آرنج = یکی از اعضای فوقانی بدن که شبیه زانو در پا عمل میکند
91. خدایا شکرت بابت آرنج دست راستم
92. خدایا شکرت بابت آرنج دست چپم
93. خدایا شکرت بابت حفره آرنج = فرورفتگی مثلث شکل در ساعد
94. خدایا شکرت بابت مفصل های آرنج
95. اگر آرنج در دست نبود و دست ما یکپارچه بود، واقعاً چقدر بد میشد و چه نمای زشتی هم داشت !
96. خدایا شکرت بابت استخوان زند زیرین در ساعد که مچ دست را به آرنج متصل میکند
97. خدایا شکرت بابت سرخرگ زند زیرین
98. خدایا شکرت بابت دالان آرنجی = یک شیار استخوانی در انتهای بازو که از داخل آن عصب زند زیرین می گذرد
99. خدایا شکرت بابت مفصلی آرنجی = که ساعد را به بازو پیوند میدهد
100. خدایا شکرت بابت ماهیچه مفصلی آرنج = چند تار ماهیچه ای است
======================================
101. خداوندا سپاسگزار توام بابت نعمت ساعد = بخشی از دست بدن است که میان بازو و مچ دست قرار گرفته است
102. خداوندا سپاسگزار توام بابت ساعد دست راستم
103. خداوندا سپاسگزار توام بابت ساعد دست چپم
104. خداوندا سپاسگزار توام بابت بافت نرم ساعد
105. خداوندا سپاسگزار توام بابت اعصاب جلدی ساعد
106. خداوندا سپاسگزار توام بابت رگ های ساعد
107. خداوندا سپاسگزار توام بابت ماهیچه های ساعد
108. خداوندا سپاسگزار توام بابت 3 عصب ساعد: میانی – زند زیرین – زند زبرین
109. خداوندا سپاسگزار توام بابت نیام ساعد = یک روپوش غشایی متراکم که یک غلاف عمومی برای ماهیچه های ساعد تشکیل میدهد
110. خدایا شکرت بابت شریان بازویی
111. خدایا شکرت بابت سیاه رگ های عمقی ساعد
112. خدایا شکرت بابت وریدهای سطحی ساعد
113. خدایا شکرت بابت عضلات ساعد = که موجب حرکت مچ و انگشتان میشوند
114. خدایا شکرت بابت 3 عضله چرخاننده ساعد
======================================
115. خدایا شکرت بابت نعمت مچ دست . که پیوند دهنده ساعد به کف دست است
116. خدایا شکرت بابت مچ دست راستم
117. خدایا شکرت بابت مچ دست چپم
118. خدایا شکرت بابت هشت استخوان مچ دست
119. خدایا شکرت بابت استخوان ناوی در مچ دست
120. خدایا شکرت بابت استخوان هلالی در مچ دست که به شکل هلال ماه میباشد
121. خدایا شکرت بابت استخوان هرمی در مچ دست : یک استخوان کوچک سه وجهی
122. خدایا شکرت بابت استخوان نخودی در مچ دست : که به شکل نخود است
123. خدایا شکرت بابت استخوان چهارپهلو در مچ دست انسان
124. خدایا شکرت بابت استخوان نیمه چهارپهلو در مچ دست
125. خدایا شکرت بابت استخوان کله ای که بزرگترین استخوان مچ دست به شمار میرود
126. خدایا شکرت بابت استخوان چنگکی در مچ دست
127. خدایا شکرت که استخوان های مچ دست طوری کنار هم قرار گرفتهاند که یک قوس را درست میکنند
128. خدایا شکرت بابت دالان مچ دست یا کانال کارپال : گذرگاهی تونل مانند در مچ دست که عصب ها و تاندون ها از ساعد دست وارد این ناحیه شده و به کف دست میرسند
129. خدایا شکرت بابت رتیکولوم در کانال کارپال مچ دست
130. خدایا شکرت بابت فرورفتگی اسنافباکس در مچ دست
131. خدایا شکرت بابت کانال گویان در مچ دست
132. خدایا شکرت بابت استخوان های فرعی مچ دست . که شامل بیش از 20 استخوان است
133. خدایا شکرت بابت ساختار استخوان های مچ دست: بافت اسفنجی محصور در یک لایه از استخوان متراکم
134. خدایا شکرت بابت ماهیچه خمکننده مچ به زند زیرین
135. خدایا شکرت بابت ماهیچه دراز بازکننده مچ به زند بالایی
136. خدایا شکرت بابت ماهیچه بازکننده مچ به زند پایینی
137. خدایا شکرت بابت شش رباط موجود در مچ دست
138. خدایا شکرت بابت کارکردهای مچ دست از جمله انتقال نیرو از بازو به دست
139. خدایا شکرت بابت پنج تاندون مچ دست
140. خدایا شکرت بابت نعمت کف دست
141. خدایا شکرت بابت استخوان های کف دستی که شامل پنج استخوان در هر دست است
======================================
قبلاً نعمت انگشتان را کامنت کردهام و اینجا آن را تکرار نمی کنم
فقط خوبه که به چند مورد مهم اشاره کنم:
142. خدایا شکرت بابت نعمت انگشتان سالم و زیبایی که به ما عطا کرده ای
143. خدایا شرکت بابت تک تک استخوان های انگشتان
144. خدایا شکرت که با انگشتانم میتوانم کارهای ظریفی انجام بدهم
145. خدایا شکرت که با انگشتانم میتوانم گرما و سرما رو حس کنم
146. خدایا شکرت که با انگشتانم میتوانم زبری و لطافت رو حس کنم
147. خدایا شکرت که با انگشتانم نظافت میکنم و مسواک می زنم
148. خدایا شکرت بابت تمام ماهیچه ها، رگ ها، مفصل ها، تاندون ها، اعصاب و رباط های انگشتانم
ادامه دارد…..
به نام خداوندی که هر انچه که دارم از آنِ اوست.
سلام به همگی و به استاد عزیزم،و خانم شایسته مهربونم.
سپاس فراوان از زحماتی که تو این سایت پر از برکت برای ماهای که دوس داریم زندگیمون رو تغییر بدیم و بهترین تجربیات رو داشته باشیم می کشید،چقدر خدارو شکر جواب آزمون ما خوب بود.
بنظرم مهاجرت یعنی وارد شدن به دانشگاه الهی و رشد کردن از همه لحاظ
داستان زندگی منم داستان مهاجرت بوده از دوسالگی تا حالا که 39 سالمه، ما تهران زندگی میکردیم، 5 تا مهاجرت داخلی داشتم، که قبلا هم خدارو شکر 10 سال روستا زندگی کردم،
3تا مهاجرتهای اخری با اختیار خودم و کوروش همسرم بوده،به قول استادم بدون فرش قرمز و حتی یک اشنا.
من درسته اهل حرکت کردن بودم،یعنی یک جا ایسادن رو دوست نداشتم، ولی شخصیتی داشتم که به هیچ عنوان دوست نداشت از منطقه امنش بیرون بیاد،بنظرم مستاجر بودن یکم کمک خوبی به این موضوع کردکه کمتر تو منطقه امن بمونیم و همچنین فروختن وسایلهای خونه برای سرمایه اولیه برای به چالش کشیدن خودمون ،انگار اون شاخو برگ اضافی رو وقتی از خودت جدا میکنی ،هم بهتر میشه تصمیم گرفت ،هم جرات ریسکهای درست حسابی بیشتر میره بالا
الان بعد از 3 سال که با استاد و قانون اشنا شدم ،شخصییت من هیچ ربطی به گذشته من نداره،صبرم خیلی زیاد شده، حوصله و کنجکاوی من خیلی بهتر شده،ریسک کردن و منتظر چالشها بودنو دوس دارم، هرچندم که تضادهای خودشو داره ولی درسهای بزرگی میشه ازشون گرفت و خودشناسی تورو خیلی پخته تر میکنه.
3 ساله، 2تا مهاجرت داخلی داشتیم ،هم زندگی در جزیره رو تجربه کردیم با رطوبت بالای 90 درصد و هم زندگی در شهر کوهستانی و خشک رو ، یعنی کاملا تضاد هم.
یادگیری زبان انگلیسی رو به صورت جدیه جدی، حتی توی تضادها کار کردم به لطف خداوند میرم ترم 3، و هروز بیشتر عاشق زبان خوندن میشم چون هدفهای زیادی دارم، با هرکسی مسافرت داشتیم اونا دوس داشتن بازم با ما همسفر باشن ولی ما نه، منو کوروش باهمه چی سازگار میشیم باهمه چی، و فقط دنبال تجربه و خوش گذروندنیم،و هردو خیلی اهل خنده و فرکانس مثبتیم، ولی خیلی کم پیش اومده با یکی دوبار سفر کنیم و از زمانی هم که با قانون اشنا شدیم یعنی تو این 3 سال منتظریم که خداواند هدایتمون کنه سمت دوستهای شبیه خودمون، همیشه میگم انشالله شبیه استاد و خانم شایسته.
هدف و انگیزه ما از مهاجرت چیه؟
اگه یروز تصمیم به بچه دار شدن داشته باشیم،اینده بچه، اینترت ازاد و پرسرعت چون کارِ ما انلاین شده و بی نهایت تاثیر داره در رشد و پیشرفتمون ، بازم بیشتر دوست داریم رهای و ازادی رو تجربه کنیم ،موفقیتهای بیشتر تو زندگیمون چون هر کجای دنیا بریم میتونیم از پس زندگی بربیایم البته به لطف خداوند واستادم و دوره بینظیره ثروت 1 هم بیزینس ما انلاین و بروز و جهانی هست و هم درامدمون دلاری شده ، استفاده از تلگرام با فیلتره بیشتر کارهای من با تلگرامه این سخته واسم،گاهی کنترل ذهنم سخت میشه و فنرش در میره ، فوش میدم واین کارو اصلا دوس ندارم.
تقریبا اینجا هر چندم که الان حجاب ازاده و اذیت کننده نیست مخصوصا بعد از اون 6تا فایل در مورد حجاب منو خیلی اروم و با ارزش کرد، و باهاش کنار اومدم یا شال یا کلاه سرم میکنم،ولی بازم میخوام جای زندگی کنم که کسی واسم تصمیم نگیره که چطور بگرد چطور بخند و چطوری باش، چه رنگی بپوش چه مدلی بپوش،
منو کوروش هردو باهم این تصمیمو داشتیم که مهاجرت خارج از کشور تو برناممون باشه و خیلی هم مشتاقیم واسش و بنظرم در کنار ایمان و توکل واقعی خیلی بهمون کمک میکنه که تجربه خوبی داشته باشیم
در صورتی که الان هستن از دوستانی که همسر خانم دوس نداره تو کانادا بمونه و پشیمون شده ولی خانومش حاضره طلاق بگیره ولی برنگرده ایران،
ما خدارو شکر خیلی زود یعنی 9 ماه بعد از اشنای با استاد ،ازادی زمانی، و ازادی مکانی رو تجربه کردیم، و الان وابسته به خانواده و هیچ کسی نیستیم ، اختیار مطلق رو تو مشت خودمون گرفتیم، در صورتی که من تک فرزند هستم و وابستگی شدید به مادرم داشتم و مامانم هنوزم داره، و کوروش با اینکه 6تا بودن ولی وابسته به مادرش بود، و 15 سال اسیر دیگران بودیم.
چقدر میتونی خودتو با شرایط جدید اداپت کنی؟
ما خیلی زود با همه چی سازگار میشیم، وحتی اگه چیزیو دوسش نداشته باشیم یه راهی برای لذت بردن پیدا میکنیم، اگه بحث سفر باشه با اون ادما همسفر بودن باهاشونو تکرار نمیکنیم ولی همون لحظه هم همیشه سعی کردیم بهترین روز و ساعتو واسه خودمون بسازیم و خاطره خوبی داشته باشیم.
وابستگی و روابط عاطفی با خانواده دوستانو فکوفامیل ؟؟
این شخصیت قوی رو تو همین مهاجرتهای داخلی بدست اوردیم ،خیلی خیلی بهتر شد بیشتر من که تک فرزند بودم و وابسته شدیدی و دوطرفه ای که با مادرم داشتیم، وگرنه وابستگی به بقیه به هیچ عنوان، چون واقعا از تنهای لذت میبرم ولی دلمم میخواد دوستای هم فرکانس خودم و جدید پیدا کنم و عجله ای ندارممیدونم به وقتش میان،….شاید چون 3 ساله با کسی از قصد نبودیم تا راهو بهتر بشناسیم و پیدا کنیم،و همین رفتو امد نکردن از قصد با هیچ کسی حتی خانواده ها باعث شده اصلا بفهمیم کجای دنیایم و باید چکار کنیم برای پیشرفت و چه انتخابهای مفیدیو میتونیم داشته باشیم و باری به هر جهت نباشیم ، الان کلی خط قرمز داریم ،کلی هدف داریم، کلی تصمیمهای درست و مهم گرفتیم، و صد البته به لطف خداوند و اموزشهای استادم و شناخت قانون بوده که یاد گرفتیم چطوری درست ازش استفاده کنیم.
اوایلش یکم سخت بود ،اما ما خیلی خوشحالیم از همه جدایم خدارو شکر.
چقدر با تغییر مقاومت میکنی؟
من قبل از اشنای با استادم و قانون این ویژگیو باهاش مقاومت داشتم در بعضی از موارد، و الان خیلی راحتر میپذیرم و خیلی مشتاقم برای تغییر مخصوصا خودشناسی و افکار توحیدیم ،تمرین اهرم رنج و لذت در ثروت 1 فایل دوم رو خیلی استفاده میکنم ، هر موضوعی رو که میخوام تغییرش بدم از تمرین اهرم کمک گرفتم که خیلی زیاد بهم کمک کرده، حتی سادترین موضوع،مثلا یکی تو ذهنم منو اذیت میکرده ولی خودش از من دور بوده،یا مثلا کارهای روتین خونه و خانم شایسته عزیز هم خیلی کمکم کرده که الان 3 ساله با لذت و شوق زیاد کارامو نیم ساعت تا یک ساعت انجام میدم ،پرفکت و همیشه تمیز،
یا مثلا تغییر خصوصیات اخلاقیم و رفتاریم که چند سالی بود افسرده و بیحال بودم ولی الان خستگی ناپذیرم و پر انرژیو شاد، انقدر تمرینمو ادامه میدم تا بشه جز شخصیتم یعنی بشه عادت،
من برای خرید وارد بوتیک شدم شاگرد فروشنده با اینکه انواع لباسهای رنگیوخوشگلو شاد رو داشت کلا سیاه پوشیده بود و میگفت خوشبحالت چه رنگهای شادی پوشیدی ، میگفت هیچ وقت نتونستم تغییر کنم با اینکه افسرده ام ،نتونستم رنگ شاد بپوشم.
این مقابل منی بود که کل زندگیمو، شخصیتمو تغییر داده بودم و هنوزم تلاش میکنم، بدون اینکه کسی مجبورم کنه، انقدر من تغییر کرده بودم که مادرم بعد یکسالو خورده ای منو دید میگفت بهار افسرده شدی انقدر آرومی،گفتم مادرِ من افسرده شادو پرانرژیم مگه داریم اخه؟؟؟،باورش نمیشد،و منم باورم نمیشد که اون ادم قبلی من بودم.
من تاریک میشد جرات نمیکردم برم بیرون چه برسه برم تو فضای سبز بشینم و حتی شبا از زیر درختها رد نمیشدم ،الان به جای رسیدم که ملخ پروانه بزرگ میبینم تو چمن ولی تو تاریکی میریم میشنیم کلی هم لذت میبیریم و شاید باز 10 درصد تو ذهنم میترسم،یا تنهای تنها خوابیدن تو تاریکی ،که خانم شایسته مهربونم باز تو این مورد هم خیلی کمکم کرد، قبلا ترس وحشت بود الان ارامش و لذت از وجود خداست،اصلا قابل مقایسه با قبل نیستم اصلا نمیشناسم اون بهار قبلیو.
5تا مهاجرت داخلی داشتم…. مثلا تو جزیره کیش زندگی کردیم یعنی دورتا دور آب و رطوبت بالا و شهری هم بودیم کوهستانی یعنی دورتا دور کوه و خشک دقیق تضاد هم ، همیشه لبهای من ترک داشت ولی خودمونو با محیط سازگار کردیم ،البته با لذت بردن واقعی چون بنظر من همه جا زیباست و ادمها همه خوبن ، و دلیل دیگه رسیدن به اهدافمون خیلی مهم و لذتبخشه.
به لطف خدا بازم میخوایم مهاجرت داشته باشیم به دبی و انشالله هدایت بشیم و سکوی پرتاب بشه برای اِمریکا، حالا چرا دبی؟؟؟چون یه احترام خاصی برای خانما دارن،تمیزه ، شهر گرون قیمتیه تلاش ما برای پیشرفت بهتر بیشتره ،اینترت عالیه ،واست ارزش قائلن ، دریا و درخت نخل داره ، راحتر میتونیم تصمیم بگیریم بچه داشته باشیم، شیکه لاکچریه، شهر توریستیه از فرهنگهای مختلف تو دبی هست، افکار شیخ محمد پادشاه دبی رو دوس داریم، گرماو رطوبتشو دوس داریم، رها و ازادی البته با قوانینشم مشکلی نداریم،نزدیکه به ایرانِ راحت مادرم میادو میره خودش، اگه ادعا دارن نماز و روزشون واقعیه و کسیو مجبور نمیکنن بهت احترام میزارن سرعت اینترنت چون بالاست ما تو بیزینسمون خیلی موفقتر میشیم ،،احترام به حریم خصوصی دیگران، ولی بیشتر باز باید تحقیق کنیم، تو جزیره کیش هم تقریبا پلیسها همین احترامو نبست به خانمها دارن و احترام خاصی قائل هستن و این به حس ارزشمندی بیشتر من کمک کرده،هر چند هم که همیشه همه چیز خدارو صد هزار مرتبه شکر عالی بوده.
یا مثلا تغییر بعدی که خیلیا مقاومت دارن، یک سال بعد از قانون سلامتی چون موهام سفیدی داشت خیلی زود زود با رنگ شیمیای موهامو رنگ میکردم،که بعدش تصمیم گرفتم با حنا و عصاره بابونه و قهوه موهامو رنگ کنم چون فرفری هم هست خیلیم زیبا شد خدارو شکر و این تغییر باعث شد موهام خیلی بهتر از قبلم رشد کنه و با کیفیت بشه، باز این تغییر باعث شد اون یذره آرایشو کامل کامل بزارم کنار و ژله دون میوه( به)،،، و روغن بنفشه اصل و ماسک قهوه با ماستو جایگزین کردم و اینم عالی جواب داد.
ویژگی دیگه در مورد توانایها؟
منو کوروش یه شخصیتی داریم که هر چیزی رو که بخوایم میتونیم یاد بگیریم، کوروش کارهای سختر،یعنی هیچی واسش نشد نداره، ولی من بیشتر هنری، من کلا از سوم راهنمای هرچیزیو که دوست داشتمو میرفتم اموزش میدیدم و واسه خودم و بقیه انجام میدادم، اشپزی،طراحی ،نقاشی،ارایشگری ( 8 سال میشه پامو تو ارایشگاه نزاشتم) والیبال،شنا ،گیتار، بافندگی، سفره ارایی،دیزاین مراسم عروسی، خانه داری،رانندگی،لیسانس روانشناسی کودک ( البته پشیمونم زمان گذاشتم ) زبان انگلیسی که رفتم ترم 3، ورزشکار، خوشسفر بودن، ولی وقتی که ثروت یک رو کار کردم و همچنین فایل اقیانوس و چاه اومد رو سایت تصمیم گرفتم رو یکیشون خیلی جدی تر، کار کنم وحرفه ای و حتی به عنوان بیزینس جدا واسه خودم در نظر بگیرم،مثل( طراحی چهره سیاه قلم به سبک رئال) مگه من خسته میشم؟عاشقشم
.
ویژگی دیگه کنجکاوی!!
منو کوروش هردو خیلی شخصییت کنجکاوی داریم، مثلا درمورد اداب و فرهنگ شهرها و کشورهای دیگه حتی طرز لباس پوشیدنشون و لهجه های زیبای که دارن، کار قبلی کوروش چون تعمیرات ECU همه ماشینها بود مجبور بود خودشو بروز کنه و همین باعث شده خیلی کنجکاو باشه و تجربه کنه نرم افزارها و سخت افزارهای جدید رو،
ویژگی دیگه دایره امن:
باز تو همین مهاجرتهای داخلی خیلی به این ویژگی مون اضافه شد که تو منطقه امنمون نمونیم حتما به تضادها و چالشها برمیخوریم ولی باعث رشدمون میشن،یه درس خیلی بزرگ میگیریم،به قول استاد وارد دنیای ناشناخته میشیم ولی باور داریم اوضاع هیچ وقت از کنترل خداوند خارج نمیشه و حواسش به ماهست،فایلهای توحیدی یعنی غوغا میکنن برای من دقیقا نیرو و قدرت خداوند رو حس میکنم ،تقریبا از هیچی نمیترسم اگه هم تضاد و صدای ذهن منفی یا همون شیطان باشه سوسو میزنه خیلی کمه و مدیرتش میکنم،گاهی سخته ولی شدنی.
استاد شما در مورد بیمه گفتین، ما 9 ماه که با شما و قانون اشنا شدیم بیمه پاسارگادو از قصد سوخت کردیم با وجود این که هیچ پولی برگشت نخورد، و بیمه درمانیو باطل کردیم انداختیم سطل زباله، و جالبه بعد از 10 ماه هدایت شدیم به دوره قانون سلامتی حتی یدونه قرص هم بجز ویتامینها تاحالا به لطف خدا نخوردیم حتی تا حالا هم واکسن اون ویروسه که اسمش یادم نیستو نزدیم خدارو شکر،در صورتی که خیلیها اون دفترچه بیمه ما شده خدا واسشون اصلا نمیتونن باطلش کنن
یا کار کوروش با اینکه یه کار عالی پولساز ، تک و سخت بود ،مدام باید خودشو اپدیت میکرد و عاشق کارشم بود ولی ارام ارام رها کرد و یه کار جدید انلاین رو از صفر شروع کرد که بیشتر از کار قبلیش عاشقشه، به هیچ کسی هم نگفتیم که اذیت بشیم، تغییر محل زندگی، تغییر شغل ، تغییر سبک زندگی به روش قانون سلامتی، تغییر رفتار و شخصیت، تغییر در خودشناسی و خداشناسی واقعی،
تغییرات در جرات، ایمان، توکل، صبر، ترس، صمیمیت ، نوع ریسک کردن، نوع چالش و…..
ویژگی که اگه چالشی بوجود بیاد ، بخوری زمین سریع خودشو بتکونه و بلند بشه بگه یا الله و مسیرو ادامه بده.!!!
چون میدونم بحثه هدایتم هست، اصلا احساس تنهای نمیکنیم، میدونیم یه نیروی عظیمی هست که بدون اون هیچی نیستیم و تورو به چیزی که میخوای میرسونه،به قول شما وقتی هدایت رو باور کنی حرکت میکنی و حرکت میکنی هدایت میشی، به خاطر تجربیاتی که به دست اوردیم خیلی زود تسلیم نمیشیم، یعنی اصلا تسلیم نمیشیم،( تسلیم تضادها )شاید به خاطر اینه که از صفر شروع کردیم یعنی اون عدد بشه صفر هم بازم برنده ایم، چون کلی تجربه بدست اوردیم و بشه 1 تا به بالا که برنده ایم ،الان منو کوروش به لطف خدا واموزشهای استادم مخصوصا دوره بینظیر ثروت 1 و همت خودمون در مرحله ای هستیم که حتی مثلا خدای نکرده زیر صفر هم باشیم و کف خیابون یعنی یه کوله من یه کوله کوروش وسایل شخصی با لباسهای تنمون ، و انشالله مثل همیشه تنمون هم سالم باشه به 6 ماه نمیکشه هردو حتی با کار گری ساده واسه سرمایه اولیه یه لپ تاپ تهیه کنیم خیلی زود میسازیم میایم بالا، مخصوصا درامدمون دلاری هم هست،الان به لطف خدا میتونیم سرمایه رو تو یک سال 5 برابر کنیم، استاد این جمله شمارو باید با طلا نوشت ( وقتی رو شخصیتت یعنی درونت کار میکنی همه چی مثل پازل چیده میشه خودش) خداوند میشه همه چی واسه تو،،،البته من خلاصش کردم.
مثبت اندیش بودن:
ما هردو مثبت اندیشیم خدارو شکر و من خیلی بیشتر باز ، که البته بازم بگم به قول استاد تو مسیر همین مهاجرتهای داخلی خیلی بهتر شدیم مخصوصا کوروش سال اول تقی به توقی یه کم غر میزد، ولی خدارو شکر چون پلهای پشت سرمونو خراب کرده بودیم راهی بجز رفتن به جلو نداشتیم و چون کسی هم نمیدونست حتی خانواده ها که ما چکار داریم میکنیم، برعکس افکار و عقایدمون اینجا حرف مردم به ما کمک کرد که اگه برگردیم به عقب بیخیال غیبت ما نمیشن ،،پس فقط باید به جلو بریم ، و هم اون داستان قبل مهاجرتمون که نوشتیم بهمون کمک کرد که اصلا دلیل اینکه از همه جداشدیم و مهاجرت کردیم چی بوده ؟ ( یه دلیل محکم داشتیم زندگی معمولی رو به هیچ عنوان دوست نداشتیم، و دخالتهای دیگران )،ولی به لطف خداوند کوروش الان که سال سومه همیشه سپاسگزاری میکنه که تو این مسیر الهیِ و میگه بازم این مسیرو انتخاب میکنم چون از همه لحاظ خیلی رشد کردم،به قول استاد مهاجرت ادمو میچلونه و ما چون هروز رو خودمون کار میکنیم هدایت میشیم به بهتر شدن،من که همیشه میگم ماه به ماه تغییر میکنم و اینو میفهمم خودم.
سالها پیش یه بنده خدای تو استخر به من گفت تو خیلی سر خوشی بعدا معنیشو از یکی پرسیدم گفت یعنی الکی خوشی، من اونو ریز و مودبانه بیرون کردم از زندگیم، در صورتی که اصلا نقش بازی کردونو دوس ندارم تحت هر شرایطی میگم همه چیه عالیه، همه جا خوش میگذره، همه خوبن ، همه چی درست میشه به وقتش فقط ما باید قدم بزاریم حرکت کنیم ایمان و توکل واقعی داشته باشیم، شرک نداشته باشیم و سمت خودمون رو درست انجام بدیم طبق قانون( که باز هم فایلهای دانلودی توحیدی بینهایت به من کمک کردن، پلی لیستم شدن) و اون چیزی که مال من باشه میاد سمتم، نباشه نمیاد، همیشه سعی کردم مثبتارو ببینم و لذت ببرم و حتی بسازمش خودمم،حتی انگار فرکانس بویای و چشای تو عوض میشه، و با بقیه فرق داره.
توی هر چیزی تضاد یا مساله خودشو داره ولی همین مثبت نگری باعث میشه ایمان و توکل واقعیتر بشه و انگار خیالت راحته بابت همه چی، باعث میشه شرایط واست راحت پیش بره،و بهترینا مال تو بشه، ادمها نرم بشن،اون طرف خوبشونو تو ببینی.
استاد جانم یعنی میشه انشالله به لطف خدا یه روز ، یه دوره بینظیر مخصوص به سپاسگزاری بیاد رو سایت؟
سپاسگزارم به خاطر این فایلهای ارزشمند وعاشقتونم.
همگی در پناه الله مهربانم.
سلام به شما استاد عزیزم و سلام به شما مریم شایسته عزیز
استاد و بچه های عزیزی که کامنت منو میخونین من حرف برای گفتن باهاتون زیاد دارم تو این مدت زیادی که عضو سایتم فقط یه کامنت از شرح حال خودم گذاشتم و خیلی کم سر میزدم به سایت
من هم مهاجرت کردم گرچه به یه شهر نزدیک ولی خوب چون تک دختر بودم و به خاطر تعصبات خاص خانوادم اجازه بیرون رفتن تنهایی هم نداشتم چه برسه به اینکه بخوام تنها به یه شهر دیگه برم باید به خودم آفرین بگم من اگه بخوام از صد به خودم نمره بدم تو این موضوع هفتاد رو میدم خوب من اکثر موقع ها اکی بودم با موضوع غریب بودنم تو شهر قم ولی مواقع بارداریم اون ماهای اولش خصوصا تو بارداری دومم خیلی دوس داشتم خونه مامانم نزدیکم بود میتونست بیاد پیشم زود به زود و من برم خونشون اون موقع من تنهایی رو حس کردم بقیه مواقع تقریبا همه چیز خوب بوده اما زندگی تو یه شهر غریب محاسنش برای من فوقالعاده زیاد بودن مهمترینش اینکه سرم تو زندگی خودمه و فامیلامون نزدیکم نیستن که بخوان مدام رفت و آمد کنن و دخالت کنن و سر از زندگیم دربیارن چون اخلاقشون با من تفاوت زیادی داره و اینکه شهر قم شهر زنده و شلوغیه ومن هم عاشق شهرایشلوغم عاشق اینم که وقتی شب میریم بیرون مغازه ها باز باشن و اینکه این دور بودن از خانوادم (یه توضیحی بدم الان اکثر دخترای همسن من به شدت تاکید میکنم به شدت وابسته به خونوادشونن مخصوصا دوستام و دخترای فامیلامون یعنی تو هر کاری مامان و خانوادشون بهشون کمک میکنه تو خونه داری بچه داری و … انگار مسئولیتای زندگیشون و با خانوادشون تقسیم میکنن)زندگی تو شهر دیگه باعث شد که من تمام کارهام رو خودم انجام بدم حتی تو دوران بارداری بچه دومم و زمانی که دو ماهش بود ما به خاطر شغلمون سه بار اسباب کشی کردیم و من و همسرم به تنهایی از عهدش بر اومدیم اگه تو زندگیم برام مشکلی پیش اومد برای من زندگی تو شهر دیگه این حسن رو داشت که بدون اینکه کسی بفهمه مشکلاتم حل کنم درسته که فاصله شهر من تا قم زیاد نیست ولی به هر صورت اونطوریم نیست که به راحتی بتونم برای هر کاری به خانوادم وابسته باشم من چون از زمانی که دارم روی خودم کار میکنم از اخبار و حاشیهها سعی دارم خودم رو دور نگه دارم تو این موضوع هم بهم خیلی کمک کرده و من از حاشیهها خودم رو دور نگهداشتم و عاشق همسر و بچههامم و بهترین دوستم برام فقط و فقط همسرم چون حرف همو خوب میفهمیم جفتمونم تو مسیریم انگار که چون نودو نه درصد جامعه همش درگیر اخبار و حاشیه و ناله کردنن من وقتی با یکی که یه کم ناله میکنه و غر میزنه همصحبت میشم تا چند روز به صورت ناخودآگاه به حرفاش فک میکنم و به قول استاد که میگن محال شما چیزی رو بشنوین و ببینین و بهش فکر نکنین من اینو با تمام وجودم درک میکنم و این دور بودن بهم کمک کرده بتونم بیشتر رو خودم کار کنم
من چون عاشق ایرانم و عاشق شهر قمم و کاملا از جایی که هستم احساس رضایت دارم فکر نمیکنم که روزی به مهاجرت به خارج از کشور فکر کنم اما اگه دوباره بهم بگن انتخاب کن من قطعا زندگی تو یه شهر دور از خانوادم رو انتخاب میکنم چون خیلی به رشدم کمک کرده به استقلالم کمک کرده و میدونم خدا خیلی خیلی منو دوست داشته که این شرایط زندگی رو برام فراهم کرده چون یه روز بعد از اینکه واقعا از شرایط زندگیم خسته شده بودم و به خدا گفتم واقعا نمیدونم چیکار کنم و تسلیم شده بودم و فقط از خودش کمک خواستم خدا همسرم رو سر راهم قرار داد به طرز معجزه آسایی و به طرز معجزهآسایی داستان آشنایی و ازدواج ما رقم خورد
زندگی تو یه شهر دیگه به توحیدی تر شدن من خیلی کمک کرده خدایا سپاسگذارم
شاد و سلامت باشید
به نام الله هدایتگر
سلام دوستان خوبم
من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس هایی هست که به جهان هستی ارسال میکنم الهی شکرت
من خودم ازبچگی کلاعاشق سفرکردم بودم وهستم وکلایک ادمی هستم که دوست دارم دررفت وامدباشم ویکجاثابت نباشم وروحیه کارمندی ندارم که مثلابه قول استادبیمه برام مهم باشه تابازنشسته بشم
تست روانجام دادم وجوابش این بود=
شمافردنسبتاخوبی برای مهاجرت هستید.شخصیت شمابه گونه ای است که شایددربرخورداول مواجهه باچالش هاشماروناامیدکنداماتمایل درونی شمااین است که:به جای ناامیدی تمام تلاش خودراصرف مدیریت ان چالش میکنید.زیرامیدانیداین تجربه درنهایت شمارارشدمیدهدوتوانایی شمادرحل مسائل رابیشترمیکند
بااین که تمایل به حفظ ثبات وماندن درناحیه امن هستید،اماوقتی پای رشدبه میان می ایداولویت شماتغییرمیکند.ازمنطقه امن خودخارج میشویدوپابه دل ناشناخته هایی میگذاریدکه لازمه ی تحقق اهدافتان است
درکلا خلاصه تمرین این ازمون این هست که مهاجرت موجب پیشرفت من میشودامایک سری ترمزهای مخفی ذهنی هست که باعث شده که پیشرفت من کندپیش بره وناهموارباشه وکارکردن روی خودم وبهبودشخصیت خودم وشناسایی این ترمزهاباعث میشه به خواسته های خودم برسم یعنی باورهای همجهت باخواسته روایجادکنم ومسیررسیدن به خواسته هام به راحتی پیش بره
بایدترمزهاروحذف کنم وبه کمک دوره کشف قوانین زندگی به راحتی به خواسته هام برسم ومسیرمهاجرت برای من راحت ترشود
درکل من عاشق تغییرکردن هست وبهاشومیپردازم ودوست دارم ناشناخته هاوتجربیات جدیدرو
ولی درکل اززبان انگلیسی ازبچگی بدم میومدوهمیشه باپایین ترین نمره قبول میشدم دردوران تحصیلم امااگرپای اهداف وخواسته هام باشه واردناشناخته هامیشم وبهاشومیپردازم هرچه قدرکه سخت باشه
من ادم تغییرپذیری هستم
شادوموفق باشید
سلام به استاد عزیزم خیلی دوستت دارم
واقعا همیشه بهترین مطالب و به موقع گفته میشه سپاسگزارم
استاد عزیزم من به نظر یه فردی هستم که خیلی کنجکاو و چالش پذیر اما خوب یه داستان از خودم بگم که برمیگرده به حدود 1 سال پیش
مغازه داشتم و به این بهانه که خیلی محدود شدم به مغازه و شهر کوچک خودم مغازه ام را بستم به این نیت که تعغیر مکان بدم و برم یه شهر دیگری خوب عید 1402 مغازه بستم و حدود 5 ماه هرروز منتظر بودم موقعیت پیش بیاد که مهاجرت کنم تو ذهن خودم خیلی تبریز چشمک میزد بااینکه داخل شهر خودم خیلی اعتبار داشتم و اطرافیانم تا اینکه متوجه شدن میخواهم برم خیلی تلاش کردن که منصرفم کنن اما من روی هدف خودم ایستادم بدون اینکه آشنا و دوست و اینکه حتی برای سفر چند روزه رفته باشم اما این ذهنیت را داشتم که میخواهم ایمان خودم با خدارو محک بزنم و رفتم حدود 10 روز داخل مسافرخانه خوابیدم و یکم با شهر تبریز آشنا شدم بعد دیدم هم بیکار هستم هم دیگر پولی برایم نمانده تصمیم گرفتم دنبال کار بگردم که با یه تولیدی لباس آشنا شدم و اونجا کار کردم بعد از چند روز صاحب تولیدی گفت بیا داخل تولیدی بخواب خوب خیلی مزایا خوب داشت و مثل خانه برایم بود و هزینه هایم تقریبا نصف شده بود و اونجا با تمام وجودم درک کردم خدا جواب حرکت با ایمان را میده بعد از یه مدت که گذشت محیط تولیدی جالب نبود ومن به مرور زمان از مدار خارج شدم و من که اصلا از سیگار و مشروب متنفر بودم هرشب مشروب و سیگار با دوستان تا اینکه 5 ماه بعد دیدم خسته شدم و دیدم من آمدم ایمانم را بسنجم چیکار کردم!?
خلاصه عید برگشتمبه شهر خودم تا اینکه حده اقل ایمانم را بهبود بدم
همه این ها رو گفتم که به این نتیجه برسم روزی که میخواستم برم عجله کردم و هدف کاری خوبی نداشتم اما الان تجربه کسب کردم و الان فردی هستم انگیزه زیادی برای مهاجرت دارم نه به خاطر مردم به خاطر اینکه دوست دارم جهان اطرافم بیشتر بشناسم
کنترل ذهن خیلی خیلی مهمه
خودمون را فریب ندیم بگیم یه لحظه وارد اینستا بشم یه لحظه با فرد نامناسب معاشرت کنم حالا یه لحظه حالا یه روز حالا …..حالا ….حالا …
بعد بیدار میشی میبینی خیلی تعغیر کردی
درحال حاضر داخل شهری که زندگی میکردم هستم اما برنامه هایی برای مهاجرت دارم به توکل به رب البته اول از شهر خودم به شهر بزرگتر بعد به کشور دیگر ان شاءالله
الان موقع خواب بود داشتم این فایل را گوش میدادم خیلی خوابم میآمد و به ندرت من کامنت بنویسم اما یه حس قوی بهم گفت بنویس
استاد دوست داشتنی و عزیز خیلی دوست دادم و دوست دارم روزی از نزدیک ببینمت
خانم شایسته از شما هم سپاسگزارم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال عیسی ابنُ مریم اللهم ربنا انزل علینا مائده من السماء تکون لنا عیداً لاولنا و اخرنا و ایهً منک وارزقنا و انت خیر الرازقین 114مائده
عیسی پسر مریم گفت پرودگارا از آسمان خوانی برای ما فرو فرست تا عیدی برای اول و اخر ما باشد و نشانه ای از جانب تو و مارا روزی ده که تو بهترین روزی دهندگانی
قال الله انی مُنزّلها علیکم فمن یکفر بعد منکم فانّی اُعذبه عذاب لا اعذبه احداً من العالمین 115مائده
خدا فرمود من ان را برشما فرو خواهم فرستاد و هرکس از شما بعد از ان انکار ورزد وی را عذابی میکنم که هیچ یک از جهانیان را نکرده باشم
سبحان الله…
میدونید چی شد امشب؟
داشتم کامنت شما عزیزان رو میخوندم رسیدم ب کامنت توحیدی عزیزی ک شروع کامنتش این بود:
ب نام ربی که هر چه دارم از ان اوست…
یهو ذهنم قفل شد همونجا
گفتم اره…
راس میگه…
هرچی داریم از خداست…
پس چرا من اینقد کم دارم؟؟
پس چرا مستاجرم؟؟؟
پس چرا ماشینم هر روز خرابه؟؟؟؟
اخه اینا شایسته خداست؟؟؟
چشمام پره اشکه
صفحه گوشی رو ب سختی میبینم…
گفتم خدایا…
من اگه کم دارم ب خاطر اینه ک تو رو کم داشتم…
ب اندازه ای ک قبولت داشتم بهم دادی…
من باورهام در حد یه خونه استیجاری و یه ماشین هر روز خرابه…
سرم رو محکم گرفتم
چشمم افتاد ب قران
پاشدم برداشتم
گفتم من الان ک قبولت دارم الان ک باورت دارم الان ک میدونم بیراهه میرفتم و هر بار ب هرکی غیر تو رو زدم با صورت خوردم زمین و زخمی شدم…
هر بار دستمو گرفتی و بلندم کردی…
ولی باز بیراهه و توی در و دیوار و چک و لقد روزگار و با صورت زمین خوردن…
الهی قربونت برم امشب ک دارم باهات حرف میزنم قران رو باز میکنم و تو هم با راضیه ات حرف بزن…
آه خدای من…
نمیدونم اشک شوقه رو چشمام یا خجالت و شرم از این همه معجزه ای ک میبینم خدا درونمه و از رگ گردن بهم نزدیکتره و با این دو آیه 114 و 115 سوره مائده خیلی قشنگ باهام حرف زد…
نمیدونم چی بگم…
فقط میدونم باید سکوت کنم و دونه دونه دونه بشمارم نعمت هایی رو ک بهم داده و ندیدم و روزهایی رو ک دستمو گرفت و کنارم بود…
و شکر کنم
و باورش کنم باور باور باور…
اعتماد اعتماد اعتماد
الذین یومنون بالغیب و یوقیمون الصلاه…
یومنون بالغیب همون اعتماد ب خداست…
ایمان ب اینکه این انرژی ب فرکانس های من جواب میده
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره
دیر و زودش هم برمیگرده ب قوت اون فرکانس و باورم ک چقدر عمقی و درونی روی باورهام و ایمانم کار میکنم…
هر چی بیشتر نتیچه هم زوتر…
الهی شکر…
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته زیبایم، هر جایی که هستید قلبتون پر از حس ذوق و شوق و الهی شکرت های ته ته دلی
سلام به همه دوستای توحیدی ام، الهی در پناه خدای مهربون ،دلتون قرصه قرص فقط بر خدای یکتای مطلق
استاد عزیزم امروز با عشق و توکل بر خدای مهربون “نشانه روزانه ام “منو هدایت کرد به کتاب بی نظیر “چگونه فکر خدا را بخوانیم”با عشق 60 صفحه از اون خوندم و مجدد قانون جهان هستی برام تکرار شد و اینبار انگار مهر تایید بر تمام دانسته هایم از فایل ها بود . خداروشکر نصف تمرین جلسه هفت ثروت یک انجام دادم … و با عشق و حال خوب داشتم لحظاتم سپری میکردم ، که دیدم شب شده و رفتم سراغ کارهای دیگه ام … در همین حین امشب با یکی دوتا از دوستانم رفتیم بیرون ، ولی بر خلاف تصورم بعد از مدتها که اینا رو دیدم یه حرکتی انجام دادن که من واقعا تعجب کردم و ناگفته نماند ناراحت شدم سریع اومدم خونه تو اتاقم نشسته بودم شروع کردم به کامنت خوندن که توجهم از این قضیه دور کنم ، و حسم بتونم خوب کنم ولی چشمم به کامنت دوستمون بود ولی حواسم به مسئله پیش اومده، واینکه شروع کرده بودم به خود سرزنشی که آره شاید تو فرکانست خوب نبوده ، حست چون نسبت بهشون خوب نبود این حرکت انجام دادن ، ذهنم داشت تمامو کمال منو مقصر جلوه میداد ، اگه مثل قبل باهاشون رفت وآمد داشتی ، اونا تو رو آدم حساب نمیکنند، تو بلد نیستی رابطه خوبی با بقیه داشته باشی، زود رنجی و… و شماری از این تو توهاا … من حسم برگشت کامنت دوستمون کلا بی خیال شدم ، و یه بغضی منو گرفت ، ولی گفتم باید حسم خوب نگهدارم،
سر همین فایل های دو قسمته مهاجرت یک و دو ، به خودم گفته بودم که باید هر طور شده یه آژانس مسافرتی خوب پیدا کنم و برم مسافرت های داخلی چون حس خوبی از این دو فایل گرفتم و دوست داشتم جاهای مختلف کشورمون ببینم، یکی از دوستام یه عکسی برام فرستاد چند تا شماره و یه اکانت تلگرامی آژانس مسافرتی نزدیک به شهرمون بود، با خودم گفتم برم کانالشون ببینم شرایطش چطوری، و بازخوردی از مسافر ها دارند یا نه ، چند وقتی بود من اکانت تلگرامم باز نکرده بودم، ولی امشب گفتم هم حالم بهتر بشه و هم کارهای آژانس ببینم ، رفتم تلگرام باز کردم و سریع رفتم به همون کانال دیدم که چندتا سفر برای ماه آینده دارند و… خیلی خوب بود با شرایط منم اوکی بود .
چند دقیقه ای اونجا بودم خواستم برنامه رو ببندم یهو چشمم به عکس استاد افتاد من کانالتون همیشه دنبال میکردم ، با خودم گفتم چه خوب پس برم چندتا از نتایج بچه ها رو هم بخونم که کلا حال و احساسم خوب بشه ، شروع کردم به خوندن، ……
یهو دیدم بالای یه پیامی نوشتن نتایج مریم عزیز از دوره کشف قوانین زندگی و دوره احساس لیاقت.. خلاصه دو سه خط اول خوندم چشام گرد شد واای خدایاا اینکه کامنت خودم بود در سایت .. و پیامی که در کانال سنجاق شده بود
ادامه دادم به خوندن و اشکهام جاری شد من در اون کامنت نتایج یکسالم تقریبا نوشته بودم ، خدا بهم گفت مریم ببین تو کجا بودی ، ببین الان به کجا رسیدی ، حالا میخای به خاطر کی خودتو ناراحت کنی، واقعا فک کردی من اینهمه راه الکی آوردمت تا به اینجا تا به هر بادی بلرزی، من کنارتم ، من باهاتم کیو میخای ، بقیه رو میخای چیکار ، تو توکل کن به من ، کارت به چیزی نباشه ، تو فقط تمرکز کن روی خودت مریم ادامه مسیر تو رو به نتایج میرسونه ، نه اینکه به خاطر هرکسی سریع کم بیاری ، هر کسی جواب فرکانس های خودشو می بینه تو نمیخاد خودتو سرزنش کنی،
استادجانم یه بار دیگه امروز و برای هزارمین بار در این مدت آشنایی ام با شما ، حقانیت گفته هاتون برام ثابت شد ، واضح خداوند میگه بابا میخای هم مدار انسانهای ارزشمندی باشی دل بده به دل استادت،میخای ثروت از در و دیوار به زندگیت بباره دل بده به حرفهای استادت، میخای شاد باشی سلامت باشی آرامش داشته باشی دل بده آگاهی های استادت، تو که هرجا میری حرف و کلام استاد حتی تو خونه خواهر زاده پنج سالت راه به راه بهت میگه چرا استاد فقط گوشت میخوره، استاد یعنی برنجم نمیخوره، خاله استاد کی میاد ایران، اگه بیاد به ما پیام میده بریم ببینیمش، استادشون چرا رفتن آمریکا و.… همچنان سوالات استادی به راه هست:)
میای گوشیو برمیداری گالریت پره از عکس های استاد و مریم جان ، شات های سفر به دور آمریکا، پی دی اف کتابهای استاد ، صوت فقط استاد ، فقط نزدیک ده تا صفحه از سایت تو گوشیت بازه، چون از اون صفحه انرژی بیشتری گرفتی و میخای بیشتر در موردش بخونی و ببینی…
مریم این یعنی چی ، یعنی اینکه تو سمعا و طاعتا در اختیار آموزشهای استاد باشی ، اگر واقعا میخای بری بالاتر ،میخای دیگه فقط با نتایجت صحبت کنی ، فقط با نتایجت کامنت بفرستی ،
خدایا ازت ممنونم ، هر موقع کم آوردم ، به عزتت قسم به ساعت نکشیده نشونه هات ، کمک های غیبتو برام فرستادی و بهم واضح گفتی مریم من باهاتم ادامه بده ، ادامه بده تو هنوز نهال کوچکی هستی ، مراقب باش. تو در حال رشدی ادامه بده فقط با عشق گوش کن و عمل کن، و اونجاست که…
وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿10﴾و سبقت گیرندگان مقدمند (10) أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿11﴾آنانند همان مقربان [خدا] (11) فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ﴿12﴾در باغستانهاى پر نعمت (12) ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ ﴿13﴾گروهى از پیشینیان (13) وَقَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ ﴿14﴾و اندکى از متاخران (14) عَلَى سُرُرٍ مَوْضُونَهٍ ﴿15﴾بر تختهایى جواهرنشان (15) مُتَّکِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِینَ ﴿16﴾که روبروى هم بر آنها تکیه داده اند (16) یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ ﴿17﴾بر گردشان پسرانى جاودان [به خدمت] مى گردند (17) بِأَکْوَابٍ وَأَبَارِیقَ وَکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ ﴿18﴾با جامها و آبریزها و پیاله[ها]یى از باده ناب روان (18) لَا یُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا یُنْزِفُونَ ﴿19﴾[که] نه از آن دردسر گیرند و نه بى خرد گردندوَفَاکِهَهٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ ﴿20﴾و میوه از هر چه اختیار کنند (20) وَلَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ ﴿21﴾و از گوشت پرنده هر چه بخواهند (21) وَحُورٌ عِینٌ ﴿22﴾و حوران چشمدرشت (22) کَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ ﴿23﴾مثل لؤلؤ نهان میان صدف (23) جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿24﴾[اینها] پاداشى است براى آنچه میکردند (24) لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا ﴿25﴾در آنجا نه بیهوده اى مى شنوند و نه [سخنى] گناه آلود (25) إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا ﴿26﴾سخنى جز سلام و درود نیست (26)….
الهی شکرت به خاطر اینهمه لطف و مهربونیت و نشونه ها و هدایت های ناب و خالص که هر لحظه شگفت زده ام میکنی ،
استادجانم و خانم شایسته عزیزم از شما هم بی نهایت سپاسگزارم که کامنت منو در کانال منتشر کردین ، وقتی دیدم بیست و پنج هزار ویو خورده خوشحال شدم، اگر منم تونسته باشم با نتایجم که در اول راه هستم ، حتی شده یک نفر به ادامه این مسیر مشتاق تر کنم ، تا بتونه زندگیشو خودش بسازه، یعنی نتیجه گرفتم ،خدایا همه اینها از لطف و مهربانی توست و لاغیر ، خدایا شکرت به خاطر تمام هدایت هات.
الان دیگه حال و احساسم عالی شده و پر انرژی و با امید به خدا این مسیر الهی ادامه میدم ، خدایا شکرت
استادجان دلم به همه چیز روشنه، قلبم با تمام وجود گواهی میده که شما حق هستید، دوره هاتون حقه، این سایت با تمام آگاهی هاش و انسانهای خوبش حق هستند و همه ما رو داره خدا لحظه به لحظه نفس به نفس هدایت میکنه.