چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2 - صفحه 14
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-07-13 02:21:542024-07-13 02:41:17چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ»
«أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ»
سلام به استاد عزیزم خانم شایسته نازنینم و دوستان گرامی
سپاسگزارم برای این دو فایل عالی و آزمون عالی که چقدر چراغ راهم شد تا با همین توضیحاتی که بعد آزمون برام اومد بتونم بفهمم ایرادم کجاست و دارم تو کویر برنج میکارم و تمرکزم علیرغم اینکه فکر میکنم دارم اعراض میکنم جای اشتباهی داره خرج میشه.
اول اینکه استاد با صحبتهای شما متوجه شدم چه خوب که تا حالا خواسته مهاجرتم نه تنها اتفاق نیفتاده بلکه فعلا نشونه ای هم ازش نیست. من اصلا نمیخوام چالشهایی که میتونم اینجا رفعشون کنمو بعد مهاجرت و در جریان مهاجرت رفع کنم. دوست دارم ظرفم کامل آماده باشه تا آسانی رو در مسیر تجربه کنم تا لذت ببرم درسته آرزوی قلبیم و خواسته ام مهاجرت هست و با ورود به مسیر مهاجرت اهداف بعدیم هم محقق میشه اما دوست دارم برام همراه با لذت باشه.
برای راهنمایی هاتون استاد عزیزم سپاسگزارم بینهایت چون خیلی چراغهارو در ذهنم روشن کرد هر چند ابتدا ازین که درباره توکل و زدن به دل ترسها و ایمان و حرکت و اون چیزهایی که درباره مهاجرت همیشه میگید نگفتید، تعجب کردم اما با خوندن کامنت دوستان عزیزم و فکر و صحبت با خودم کج فهمیم رفع شد و بعد چقدر بیشتر و بارها تو دلم شمارو و توانایی بی نظیرتون در تشخیص اصل رو تحسین کردم بارها بهتون افتخار کردم و خوشحال شدم که شاگرد شما هستم ، استاد میدونم خودتون میدونید اما دوست دارم بگم که شما فوقالعاده هستید و چقدر این فایلها بهم در رفع نگاههای اشتباهم و صبور بودنم کمک کرد .الهی شکرت
نتیجه آزمون برام این بود که شخصیت مناسبی برای مهاجرت دارم اما جمله به جمله توضیحات دینگ دینگ دینگ صدا میکرد تو وجودم و منو به درک و تصمیمی رسوند که دوست دارم بنویسم.
«…..درست است که شما ویژگیهای شخصیتی قویای برای رشد دارید، اما ترمزهای ذهنی مخفیای نیز دارید که در مقابل آن ویژگیهای مثبت قرار گرفته و مسیر پیشرفت را برای شما ناهموار کرده است. به احتمال زیاد، شما از این ترمزها آگاه نیستید. اما مهم است که بدانید این ترمزهای ذهنی، بر علیه شما کار می کنند و مرتباً یک سری الگوهای نادلخواه را برای شما تکرار میکنند. “””وگرنه با این همه نقاط قوت، مسیر پیشرفت شما باید بسیار هموارتر از اینها باشد.””” به عنوان مثال:
با اینکه روی خود کار میکنید و به دنبال رشد هستید، هرچند وقت یکبار در جایی از مسیر متوقف میشوید؛
هر چند وقت یکبار از مسیر خارج میشوید، کنترل خود را بر اوضاع از دست میدهید و ناامید میشوید. اما به خاطر نقاط قوت شخصیتی که دارید، دوباره به خود میآیید و به حرکت رو به جلو ادامه میدهید»
این جمله ها همچنان که داشتن به وجودم نفوذ میکردن ترمزهامو بهم نشون میدادن ، تک تک این جمله ها زندگی من هست تو مدت شاید دوسال اخیر، یک الگوی تکراری ،اوایل برام سخت بود کنترل ذهن به خدا می گفتم برم برمیگردم ، بعد یه مدت میگفتم میرم ولی برمیگردم الان اما میخوام با همه توانم تلاش کنم فقط برای موندن چون این جمله ها چنان نوری از امید به وجود خسته من تابوند که نمیتونم وصف کنم و حرفهای این روزهای خداوندبهم همه نوید میده که میتونم مسیرمو هموارکنم
……………………………………………………………….
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَهَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ
……………………………………………………………….
«….کمی کار کردن روی بهبود این شخصیت، مسیر تغییر و رشد را برای شما بارها هموارتر می کند. به گونه ای که:
خیلی از قدمها را به راحتی بر میدارید قبل از آنکه مجبور شوید؛
خیلی از مسائل و چالشها اصولاً برایتان پیش نمیآید چون دربارهی آن، ترمزی در ذهن خود ندارید؛
به صورت مستمر در مسیر رشد حرکت میکنید بدون اینکه توقف یا سکونی در کار باشد؛و مهمتر از همه، با تلاش فیزیکی کمتر و لذت بخشتر، نتایج قویتری به بار میآورید؛
چون هرچه این ترمزهای ذهنی را بشناسید و از ریشه حذف کنید، ظرف وجود شما رشد می کند و بارها از مسائل پیش رو بزرگتر می شوید. به همین نسبت، نگرانی شما درباره مسائل آینده کمتر میشود. سپس طبق قانون، این ذهن آرام، بطور مداوم شما را به سمت ایدههای کارسازتر و مسیر هموارتر هدایت میکند. »
این جمله ها خیییییلی برام با ارزشن چون نمیتونم توصیف کنم چقدر گاهی خسته میشدم از مدام و مدام و مدام رفتن و برگشتن که باید از اول شروع میکردم اما همه اینها برام پیام آور اینه که اینقدر ایمانم به درستی این مسیر کامله که هنوز اینجام و دارم ادامه میدم و حالا با نگاهی و قلبی آرامتر و مطمئن تر میخوام ادامه بدم.
فعلا دوره کشف قوانینو نمیتونم تهیه کنم اما خدا برای هدایت من کافیه کلی دوره دیگه دارم قراره خداوند با اونها بهم در جهت رشدم و رفع ترمزها کمک کنه.
استاد من میخواستم تو کویر برنج بکارم و این تمرکزمو داغون میکرد حالا هدایت شدم به کار روی دوره عشق و مودت، و قانون آفرینش و جلسات مربوط به فراوانی ثروت 1، قطعا خداوند به من از من آگاهتره ،چشم گفتم و فعلا تمرکزم رو از هدف مهاجرت برداشتم ولی همچنان به یادگیری انگلیسی ادامه میدم و روی آنچه خداوند بهم گفته کار میکنم تا قدم های بعدی بهم گفته بشه.
عاشقتونم استاد عزیزم، مریم نازنینم براتون سعادت دنیا و آخرت رو در بالا ترین درجات آرزو دارم.
……………………………………………………….
دوست دارم نتیجه آزمون رو هم اینجا بذارم :
آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت
بر اساس پاسخهایی که به سوالات آزمون دادهاید، شما فرد نسبتاً مناسبی برای مهاجرت هستید. شخصیت شما به گونهای است که شاید در برخورد اول، مواجهه با چالشها شما را ناامید کند. اما تمایل درونی شما این است که: به جای ناامیدی، تمام تلاش خود را صرف مدیریت آن چالش میکنید. زیرا میدانید این تجربه در نهایت شما را رشد میدهد و توانایی شما در حل مسائل را بیشتر میکند.
با اینکه متمایل به حفظ ثبات و ماندن در ناحیه امن هستید، اما وقتی پای رشد به میان میآید، اولویت شما تغییر میکند، از منطقه امن خود خارج میشوید و پا به دل ناشناختههایی میگذارید که لازمهی تحقق اهدافتان است.
با اینکه در مواجهه با شرایط استرسزا و غیرمطمئن، عصبی میشوید یا حتی کنترل ذهن خود را از دست میدهید اما در نهایت به خاطر روحیهی خوشبینی، راهی برای تسلط دوباره بر ذهن پیدا میکنید.
این ویژگیها نشاندهنده قدرت انعطافپذیری و توانایی شما در کنترل ذهن است و نشان میدهد که شما جسارت خوبی برای حرکت کردن دارید حتی با وجود ترسیدن و ناامید شدن.
با اینکه ترجیح شما تجربه شرایط با ثبات است اما به خاطر ویژگیهایی مثل “کنجکاوی” و “تمایل به رشد و یادگیری”، در نهایت تغییرات لازم را ایجاد میکنید و وارد این نوع چالشها میشوید.
درست است که تغییر یک سری عادتها و عقاید یا ترک یک سری تمایلات برایتان سخت است، اما وقتی در موقعیتی قرار میگیرید که رشد شما وابسته به رهایی از آنها میشود، با قدرت از ” تغییر” استقبال میکنید و تمایلات جدیدی را در شرایط جدید پیدا میکنید که جایگزین دلبستگیهای قبلی میشود.
جمع همه این ویژگیهای شخصیتی نشان میدهد که “مهاجرت”، در نهایت موجب پیشرفت بیشتر شما میشود. اما تجزیه و تحلیل پاسخهای شما، این کلید مهمتر را نیز در بر دارد که:
درست است شما ویژگیهای شخصیتی قویای برای رشد دارید، اما ترمزهای ذهنی مخفیای نیز دارید که در مقابل آن ویژگیهای مثبت قرار گرفته و مسیر پیشرفت را برای شما ناهموار کرده است. به احتمال زیاد، شما از این ترمزها آگاه نیستید. اما مهم است که بدانید این ترمزهای ذهنی، بر علیه شما کار می کنند و مرتباً یک سری الگوهای نادلخواه را برای شما تکرار میکنند. وگرنه با این همه نقاط قوت، مسیر پیشرفت شما باید بسیار هموارتر از اینها باشد. به عنوان مثال:
با اینکه روی خود کار میکنید و به دنبال رشد هستید، هرچند وقت یکبار در جایی از مسیر متوقف میشوید؛ هر چند وقت یکبار از مسیر خارج میشوید، کنترل خود را بر اوضاع از دست میدهید و ناامید میشوید. اما به خاطر نقاط قوت شخصیتی که دارید، دوباره به خود میآیید و به حرکت رو به جلو ادامه میدهید.
خبر خوب این است که:
کمی کار کردن روی بهبود این شخصیت، مسیر تغییر و رشد را برای شما بارها هموارتر می کند. به گونه ای که:
خیلی از قدمها را به راحتی بر میدارید قبل از آنکه مجبور شوید؛ خیلی از مسائل و چالشها اصولاً برایتان پیش نمیآید چون دربارهی آن، ترمزی در ذهن خود ندارید؛به صورت مستمر در مسیر رشد حرکت میکنید بدون اینکه توقف یا سکونی در کار باشد؛و مهمتر از همه، با تلاش فیزیکی کمتر و لذت بخشتر، نتایج قویتری به بار میآورید؛
چون هرچه این ترمزهای ذهنی را بشناسید و از ریشه حذف کنید، ظرف وجود شما رشد می کند و بارها از مسائل پیش رو بزرگتر می شوید. به همین نسبت، نگرانی شما درباره مسائل آینده کمتر میشود. سپس طبق قانون، این ذهن آرام، بطور مداوم شما را به سمت ایدههای کارسازتر و مسیر هموارتر هدایت میکند.
بر این اساس، اگر خواستهی شما مهاجرت به یک کشور جدید و تجربه شرایط دلخواهتر است، به عنوان قدم اول، تمرکز خود را بر شناسایی و حذف این ترمزهای ذهنی بگذارید تا مسیر مهاجرت از شرایط کنونی به شرایط دلخواه، برای شما هموار شود.
در این خصوص، پیشنهاد ما کار کردن با آگاهی های دوره کشف قوانین زندگی است.
آگاهیها و تمرینات دوره کشف قوانین زندگی، منطق هایی قوی در دست شما قرار میدهد تا این ترمزهای ذهنی مخفی را بشناسید و حذف کنید. به اندازهای که این ترمزها حذف میشوند، میزان هماهنگی باورهای شما با خواستههایتان بیشتر میشود. این هماهنگی میان خواستهها و باورها، شما را به ایدهها، راهکارها، فرصتها و معجزاتی هدایت میکند که مسیر پیشرفت را هموار و لذتبخش میکند.
زیرا مهمترین اصلی که نهتنها خواستهها را محقق میکند، بلکه میزان همواری مسیر را نیز مشخص میکند، ” میزان هماهنگی باورهای شما با خواستههایتان” است.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به همه عزیزانم
به لطف خدا بلاخره امروز تونستم این آزمون رو پشت سر بذارم
البته که من از یک سال پیش مهاجرت کردم و با همه چالش هاش مواجه شدم و به جون خریدمش اما نتیجه این آزمون برای من هم خیلی خوب بود و بهم گفت که مناسب هستم برای مهاجرت
البته که کنترل ذهن هم باید داشته باشم و روی ترمز هام کار کنم و پیداشونحکنم تا تجربه بهتری رو داشته باشم
من با خیلی از صحبت های استاد توی این فایل موافق هستم
چون خودم یک مهاجرت کوچک به یک شهر دیگه داشتم و دارم ولی خودم رو سپردم به خدای بزرگ و به خودم قول دادم که هر روز روی خودم کار کنم تا بهتر بشم و آماده بشم برای مهاجرت بزرگتر به یک کشور دیگه
همیشه این رو به خودم میگم که من نمیدونم کی و کجا و چطور این کار من نیست کار من این هست که حالم رو خوب نگه دارم و سعی کنم روی خودم کار کنم تا بتونم بلاخره به این هدفم هم برسم و همه چیز رو سپردم به خدا
اما الان توی این مرحله از زندگی ام حس میکنم که الان واقعا وقت مهاجرت به یک کشور دیگه نیست چون زیرسازی های ذهنم هنوز آماده اش نیست
با اینکه دو تا از بهترین دوستام دارند مهاجرت میکنند به آلمان و عمان و خیلی هم بهم نزدیک هستند اولش ی حسی اومد که داری عقب میمونی همه دارند میرند تو هنوز نشستی و هیچ کاری نمیکنی اما وقتی منطقی با خودم صحبت کردم دلایل رو آوردم برای ذهنم آرام شد چون خودم رو که نمیتونم گول بزنم اگر بخوام خودسرانه رفتار کنم این مهاجرتم همش عذاب و فحش و لعنت به خودم هست و خیلی سختی بیشتری رو باید بکشم و کلی کنترل ذهن کنم چون واقعا آماده اش نیستم
اتفاقاً یکی از همین دوستام خیلی اصرار داشت که بیا بریم به عمان ولی قلبم باهام صحبت کرد و بهم گفت که جواد الان نه بوقتش همهچیز چیده میشه مثل همین مهاجرتی که چیده شد و من اومدم وخدای من چقدر تجربه های نفیسی رو پیدا کردم و چقدر بزرگتر شدم و به کلی از خواسته هام رسیدم
و این رو هم میدونم که که اگر مهاجرت کنم به یک کشور دیگه خیلی خوب از پسش برمیام چون یکبار اینکار رو کردم
خداروشکر وابسته به چیزی یا کسی هم نیستم یا حداقل کمتر هستم چون همین الان کیلومتر ها از خانواده ام دورم و اینجا هم اصلا وابستگی ندارم و همین موضوع خیلی بهم کمک میکنه برای مهاجرت بزرگتر
ولی میدونم که ترمز های مخفی هم در ذهنم دارم که باید روی خودم کار کنم و پیداشون کنم تا بهتر بشم
در کل این مهاجرت باعث شد که خیلی بیشتر روی خدا حساب کنم و بیشتر ازش کمک بخوام و بیشتر روی خودم کار کنم و در کل حالم بهتر باشه در طول روز و مهاجرت بزرگتر دیگه خیلی حالم رو بهتر میکنه چون کلی عقاید رفتار ها مکان ها اشخاص جدید رو تجربه میکنم و این برای من لذت بخش هست و میدونم که از پس این هم بر میام
خداروشکر بابت همه چیز
ممنونتم استاد خوبم
به نام خداوند زیبایی ها
سلام به همگی
اومدم خیلی مختصر بگم
واقعا این صحبتها و این آگاهی هارو من همیشه تلاشم اینه که مثل الماس ارزشمند بدونم چونکه ممکنه هرکدوم از این جملات به تنهایی از زبان آدمهای مختلف بشنوی و هرکدوم نظرخودشو بگه اما نمیدونن ریشه اصلی کجاست و اصل موضوع چیه واقعا به همین دلیل اکثر آدمها فقط به یسری شاخه و برگها باور دارن و به دیگران هم میگن اما نمیدونن دیگه ریشه ها چیه اساس چیه به همین دلیل خودشون گمراهن و اغلب جواب گمراه کننده هم در مشاورت هاشون دارن
استادواقعا چقدر لذت میبرم از اینکه اون آقایی که میگی توی همین ایران هست داره واقعا از زندگیش لذت میبره و اون شاید کشور خارجی بره اصلا اینقدر از زندگیش لذت نبره چونکه همه جای دنیا روخداوند خلق کرده و هم ایران هم هرکشور دیگه ای زیبایی ها و لذت خودشو داره بلکه فقط بستگی به علایق وسلایق هرکدوم از ما داره که دوست داریم در چه فرهنگ و کشور و آب و هوایی زندگی کنیم وگرنه نه میشه گفت صرفا ایران خوبه یا بد یا بگیم هرکشور خارجی خوبه یا بد
من خودمم واقعا هم از خیلی از علاقه هام و نوع آزادی پوشش و یسری چیزهای دیگه از خودم فهمیدم که دوست دارم جایی مثل آمریکا باشم هم اینکه به سوال های این تست صادقانه پاسخ دادم که دیدم نتیجه کلی این تست برا من مهاجرت کردن مناسبه و هم اینکه من خیلی ساله که اصلا هیچ وابستگی به خانواده و فامیل و دوست و رفیق هام ندارم و بارها شده که چندین ماه بدون اینکه کسی از وابستگانمو ببینم جایی بودم با همه آدمهای غریبه همسایه و دوست شده بودم
و این نکته هم هست که بازم من همیشه هم اینکه بیشترین تلاشم کار کردن روی خودشناسی خودمه و بیشتر از اون میگم خدایا من که نمیدونم چجوری چه زمانی چه شکلی قراره من به کشوری یا هرجای دیگه مهاجرت کنم فقط دوست دارم با فلان علاقه ها و نوع انتخاب هام همچین جایی باشم پس این مهاجرت خودت در زمان مناسبش منو هدایت میکنی مثل همین مدتی که تهران بودم دور از خانواده و تمام بستگان همونطور که وقتی مهاجرت به تهران سپردم به خودت باعث شد خیلی راحت برام جور بشه و کمکم کردی و بعداز مدتی بعداز اون یادگیری ها و تحربیات کاری و زندگیم هدایتم کردی به شهر خودم پس این خواسته که اگرقرار رفتن به کشور خارجی یا هرجای دنیا که در برنامه هدایتم باشه رو کاملا میسپارم به خودت چونکه خودت واقعا بهترین برنامه ساز و سناریو نویس زندگی هستی
و من واقعا فکر میکنم اصل اینکه از کلیت خودشناسی خودمون بفهمیم واقعا چه فرهنگ و علاقه و اب و هوا و مردمانی رو دوست داریم و به همون اندازه هم بسپاریم به خداوند این دو تا اصل رو که درک کنیم و رعایت کنیم ما واقعا به جایی که برامون مناسب باشه هدایت میشیم واصلا نیازی هم نیست که بخواهیم برا دیگران کلاس بذاریم و شعاف کنیم که من با کلاسم یا خفنم فلانم و از این چیزها بلکه اون چیزی رو که واقعا درونی ازش لذت میبریم رو خداوند بهمون میده و هدایت مون میکنه
سعی کردم چیزهایی که واقعا خودم بهش فکر میکنم اینجا برا شما هم بنویسم و مختصر باشه خیلی دوست دارمتون بهترین هارو براتون آرزو میکنم خدا یار و یاور هدایت کننده تون به بهترین ها باشه.
به نام خدای سادگی ها
خدایی که به سادگی میبخشد
خدایی که به سادگی هدایتت میکند
خدایی که بدون قید شرطی تمام وجودت را مغفرت میکند
خدایی که به سادگی نعمت ها را روانه زندگی ات میکند
اما به شرط ایمان ، اعتماد ، توکل و عملگرایی
خدایا هرآنچه که هستم و هرآنچه که دارم به یقین از وجود منزه خودته ، خدای من مولای من ارباب من تاج سر من قلب من وجود من نفس من زندگی من به یقین جز تو کسی رو ندارم یاری ندارم یاوری ندارم تنها یار و یاور من تویی تنها هادی و هدایتگرم تویی نور هدایتگر قلب من تویی خدای من مولای من ارباب من به عزت جلال جبروت خودت قسم میخورم که تو به خالص ترین حالت ممکن منزهی و هرررررررگز فراموش نمیکنم روزی رو که روی تپه بزرگ اطراف روستامون با تمام عاجز بودنم در تمامی جوانب زندگی ام با گریه ای از اعماق وجودم و خواسته ای از اعماق قلبم ازت خواستم که هدایتم کنی و اعتراف کردم که خدایا من به یقین از خودم از عقل خودم عاجزم من به خودم ظلم کردم من به یقین به خودم ستم کردم تو منزهی ، تو بزرگی ، تو وهابی تو غفوری تو هدایت کنندهای و سجده کردم و خودمو در حضور پاکت خالصانه تسلیم کردم و هیچ وقت یادم نمیره به عزت جلالت قسم میخورم که یادم نمیره که تمام وجودم تمام هستی ام پر از عاجززززززززی بود و تمام وجودم احاطه از احساس مخرب اشتباهات و گناهانم بود و گوشمو گرفتم گفتم هیچ وقت و هرررررررررگز امروز رو یادم نمیره که با چه وضعیتی ازت درخواست هدایت کردم.
امروز پنجشنبه 1403/4/28 هست و دقیقا 6 ماه چند روزی از اون عاجزی من از خودم و اعتراف صادقانه من از اعماق قلبم در حضور پاک خداوند و در خواست هدایت از ارباب من خدای من میگذرد و به یقین که خداوند بهترین هدایتگر عالمیان هست و بهترین پاک کننده تمام ناخالصی ها هست.
خدای من ارباب من پادشاه بی چون چرای من مولای من به یقین من انسان در حضور پاکت هیچ چیزی نیستم من انسان در حضور تو ضعیفم در مقابل تو ضعف دارم تو بزرگی تو علیمی آگاهی تو علم تو بر عالمیان حاکمه من از خودم از عقل خودم به یقین عاجزم خدای من به عزت جلال جبروتت قسم میخورم که توی اون 6 ماه حجرت من جز حضور پاکت جز حضور هدایتگرت کسی یار یاور من نبود خدایا اگر من در جریان هدایتت قرار نگیرم سرگردان عالمم گمگشته حیران عالمم تو هدایتگر من باش ، خدایا با نوشتن این کامنت شاید بتوانم ذره ای از محبت هایت را که به من داشتی ادا کنم مولای من ارباب من ، من از عقل خودم عاجزم تو آگاهی تو علیمی تو بگو تو بر قلب من نور هدایتت را بتابان تا من بنویسم…
قُلْ هَلُمَّ شُهَدَاءَکُمُ الَّذِینَ یَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هَٰذَا ۖ فَإِنْ شَهِدُوا فَلَا تَشْهَدْ مَعَهُمْ ۚ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ وَهُمْ بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ
بگو ( ای پیغمبر) : گواهان خود را بر اینکه خدا این و آن را ( که می گوئید ) حرام کرده بیاورید ، پس هرگاه گواهی دادند ( چون دروغ گواهی می دهند ) تو با آنها گواهی مده و پیروی از هوای نفس آنها مکن که آنها آیات خدا را تکذیب کرده و به قیامت ایمان نمی آورند و از خدای خود ( بسوی بتان ) برمی گردند.
سوره انعام آیه 150
سلامی خالصانه و صادقانه خدمت الگوی تمام عیارم استاد سید حسین عباس منش و سلامی سرشار از مهر محبت به خانم شایسته بزرگوار و به تمامی هم فرکانس و هم مدار های عزیزم
استاد جانم میخوام تجربه 6 ماه چند روزه ام رو از سفرم و حجرتم رو کاملاً مطرح کنم که هم رد پایی از تمام تجربه هایم باشد برای ذهن فراموش کارم و سند مدرکی باشد برای ذهن نجوا گرم و هم اینکه ان شاالله هرکسی در مدار فرکانش باشد استفاده کند از جمله شخص خودم البته اینم بگم من هرررررررررررررررگز توصیه نمیکنم این مدلی عمل کنید من فقط به الهامات قلبم عمل کردم چون با تمام وجودم باورش کردم و بهش عمل کردم.
استاد جانم من از زمانی که به عجز بودن خودم به تمامی معنا رسیدم و از خدایم طلب بخشش و طلب هدایت کردم و وجودم سر شار از آرامش شد بعدش با فایل های شما و مطالب سایت الهی شما روی خودم کار میکردم و شکرگزاری میکردم و آینده خودمو توی دفترم مینوشتم و کم کم قلبم باز شد دقیقا همچین حالتی داشتم که انگاری قلبم باد میکرد هی بادش خالی میشد انگاری قلبت یه گشایشی داخلش اتفاق میافتد اصلأ یه حالت طبیعی و خاص خودشو داره وقتی قلبت باز میشه متوجه میشی و از زمانی که قلبم باز شد الهامات قلبم شروع شد و هی به قلبم الهام داده میشد استاد جانم درست یادم نیست چند روز بعدش که دقیقاً 1402/10/26 ساعت 12 ظهر بودش من از استان فارس شهرستان کازرون و از یکی روستا های اطراف کازرون حجرت کردم به استان مازندران استاد جانم خداوند را شاهد میگیرم که من هیچ پولی نداشتم هییییییییچ پولی نداشتم حساب بانکی من زیر 4 هزار تومان بود فقط تنها چیزی که داشتم ایمان به ندای قلبم اعتمادی صادقانه به الهامات قلبی ام و توکلی خالصانه و صادقانه ای که به خدایم داشتم و به خودم گفته بودم که دیگه از خانواده ام پول نمیگیرم و مداوم خداوند به قلبم الهام میکرد که…
ابوالفضل ما هدایتت میکنیم ، ابوالفضل ما هدایتت میکنیم ، ابوالفضل ما هدایتت میکنیم ، ابوالفضل ما هدایتت میکنیم ، ابوالفضل ما هدایتت میکنیم ، ابوالفضل ما هدایتت میکنیم
مداوم همینو تکرار میکرد
و خداوند به قلبم الهام میکرد که…
ابوالفضل به من اعتماد داری؟ منم میگفتم آره دارم
میگفت پس حرکت کن
مداوم همینو تکرار میکرد
و مداوم به قلبم الهام میومد که ابوالفضل زندگیت رو احاطه از ثروت میکنیم ، ابوالفضل زندگیت رو احاطه از ثروت میکنیم ، ابوالفضل زندگیت رو احاطه از ثروت میکنیم
و دیدگاه من از ثروت ، دیدگاهی نسبتا بیشتر به پول بود تا چیز دیگری
و اینکه مداوم این الهامات و یه سری الهامات دیگه رو رگباری تکرار میکرد و واقعا به معنای واقعی قلبم محکم شده بود از توکل ، ایمان ، اعتماد ، آرامش به خداوند و ترسی برایم نمانده بود یعنی بهتره بگم 99٪ توکل ایمان اعتماد آرامش یقین به خداوند بود و 1٪ ترس داشتم
استاد جانم از زمانی که حرکت کردم خدا شاهده به طبیعی ترین حالت ممکن پشت سر هم معجزات خداوند شروع شدن و من رسیدم تهران و توی تهران اصلأ معلوم نبود که کجای مازندران میخوام برم و از خداوند هدایت خواستم و خداوند به قلبم الهام کرد که برو آمل به خدایم قسم من هیییییییییییچ کسی را در شمال کشور و مازندران نداشتم فقط 100٪ به الهاماتی که به قلبم گفته میشد اعتماد کردم و به خدای خودم توکل کردم
نه شغلی داشتم و نه هیچکسی رو فقط و فقط خدایم همه کسم بود ولاغیر
فقط یه مقدار اینترنت داشتم و یه مقدار شارژ موبایل داشتم و رفتم توی برنامه دیوار توی شهرستان آمل یه آگهی کاری در یک رستوران دیدم و یه مصاحبه کاری برام جور شد و ساعت 12 ظهر قرار گذاشتیم منم تهران بودم و حرکت کردم به سمت آمل و معجزه پشت معجزه رخ میداد و رفتم سرکار و 52 روز اونجا سرکار بودم چه دوستان بی نظیری پیدا کردم چقدر لذت بردم از اون رستوران و شهرستان آمل ، آمل چه شهر بی نظیری هست و اینکه استاد جانم ، برکت پشت برکت وارد زندگیم میشد در تمامی جوانب و کلییییییی من لذت بردم در اون شهر و کلی تجربه کسب کردم که همش و همش اعتبارش برمیگرده فقط به خداوند ولاغیر
بعد 52 روز من حجرت کردم به استان گیلان رفتم شهرستان فومن که الهامی از خداوند بود که برکتش هم وارد زندگیم شد کلا یک روز اونجا بودم و بعدش کاملاً هدایتی حجرت کردم به شهرستان لاهیجان و تقریباً 4 ماه اونجا بودم و حتی ساکن هم شدم سوئیت با تمامی امکانات هم اجازه کردم. آدمی که بدون هیچ پولی حرکت کرد فقط به الهامات قلبی اش اعتماد کرد خداوند هم ایمانش رو ضایع نکرد
استاد کاری که خدا با من کرد ایمان و یقینی که قلبم رو باهاش محکم کرد و حرکت من اصلاً و اصلاً عقلانی نبود و نیست ، نه به آدم های عادی بلکه به دیوانه ها هم بگی شاید باورشون نشه کار هایی که من ، اینم بگم من نه بلکه خدای من ، آره اعتبارش برمیگرده به خداوند ، کارهایی که به اعتبار خداوند در طی مسیر و تکامل حجرتم اون 6 ماهی که انجام دادم به هر انسانی بگی شاید به تعدادی خیلی کمی باور کنند استاد جانم من دیوانه شده بودم به معنای واقعی دیوااااااانه شده بودم دیوانه و عاشق شده بودم دیوانه خدایی که تازه به معنای واقعی قلبم داشت باورش میکرد و مداوم تقویت میشد و اینکه فقط میخواستم ایمانم رو یقینم رو به خودم و خدای خودم ثابت کنم استاد جانم به تمامی معنا معجزات واقعی در اون 6 ماه در طی مسیر و تکامل حجرتم برام اتفاق افتاد فقط خودم و خدایم میدونیم که چه معجزاتی بودن…
استاد جانم میخوام سعی کنم تمامی اتفاقات و معجزات الهی و چه جور رفتار کردنم رو در مسیر حجرتم رو بیان کنم ولی قلبم رضایت نمیده نمیدونم چرا ولی راضی نیست مطرح کنم فقط چندین مورد از نتیجه هایی که توی این 6 ماه در طی مسیر و تکامل حجرتم گرفتم بیان میکنم
قبل حجرتم چه وضعیتی داشتم و در طی مسیر و تکامل حجرتم چه نتیجه هایی گرفتم رو مطرح میکنم.
1. استاد الله فقط شاهده که تمام هستی ام احاطه از احساس مخرب اشتباهات و گناهانم وجودم رو فرا گرفته بود و مثل عفونت تمام وجودم از احساس گناه بود و اما الان استاد جانم خدایم را شاهد میگیرم که تمام هستی ام از وجود خالص پاک الهی هست بارها و بارها خدایم بهم الهام کرده که ابوالفضل تو مثل نوزادی هستی که در رحم مادرش قرار دارد و عاری از ناپاکی ناخالصی هستی پاک پاک پاک خدایی هستی و در عالمیان هیچ ناخالصی از تو نیست تمام وجودت سرشار از پاکی و منزهی هست. استاد جانم دوش هایم از شدت بار گناهانم داشت استخوان هایش خورد میشد اما خدایم همش رو به دوش کشید و سبک ، سبک ، سبک شدم تمام هستی ام پاک پاک و سبک شده
2. توکل و اعتماد به خدایم در عملگرایی قبل از مهاجرتم کمتر بود و اما در طی مسیر و تکامل حجرتم بسیار و بسیار توکل و اعتماد به خدایم و ایمان ، یقینم به خداوند بسیار بسیار و بسیار افزایش یافت
3. استاد جانم من کلی کج فهمی داشتم نسبت به قوانین الهی و صحبت های شما در طی مسیر و تکامل حجرتم و با تضاد هایی که بهشون بر میخوردم کم کم کج فهمی هایم درست شد و اصل از فرع رو تشخیص دادم خدارو هزاران بار شکرگزارم بابت این نعمت الهی
4. استاد جانم من بزرگترین پاشنه های آشیلم رو که در طی سالهای سال میلیون ها بار از این دو مورد چقدر ضربه خوردم و به معنای واقعی به نابودی تمام کشیده شده بودم در طی مسیر و تکامل حجرتم با تضاد هایی که خوردم دوتا از پاشنه آشیلم رو درکش کردم و میخواهم تمرکزی ( لیزری روی این دو مورد کار کنم) 1. احساس خود ارزشمندی درونی هست که ریشه های عمیقی در وجودم بسته که باید ریشه هاشون بخشکانم با منطق هایی قوی و مداوم روشون کار کنم 2. قانون تکامل ، قانون تکامل رو آخرای حجرتم به درکش رسیدم
استاد جانم من خیلییییییییییییییییی نعمت و برکت های الهی و معجزات الهی توی زندگیم در طی این مسیر تکاملی حجرتم به زندگیم روانه شد که بخوام بنویسیم خیلییییی کامنتم طولانی میشه و اینکه من خیلی از اتفاقات و مسیر هارو نگفتم هم قبل حجرتم و هم در مسیر حجرتم نمیدونم چرا ولی قلبم راضی نشد که بگم ان شاالله در کامنت های بعدی راضی بشود کم کم مطرح میکنم
خداوندا سپاسگزارتم که لحظه به لحظه و همواره یار و یاورم بودی هادی و هدایتگرم بودی هستی و خواهی بود🫀
استاد جانم من بسیار و بسیار سپاسگزارم خداوندم و سجده شکر بجا می آورم بخاطر وجود شما و سایت الهی شما و تک تک اعضای الهی این سایت ، استاد جانم به تمامی معنا عاشقانه عاشقتم
خدایا تنها تو را میپرسم و تنها از تو یاری میجویم و بس خدایا تو منو به راه راست هدایتم کن به راه کسانی که بهشون نعمت داده ای و نه کسانی که بهشون خشم فرمودی و نه گمراهان عالم
الهی آمین
به نام خداوند بخشنده مهربان
درود بر استاد عزیزم و مریم جان
درود بر ابوالفضل عزیز
ابوالفضل جان سپاسگزارم از کامنت بسیار زیبایی که گذاشتی چه حس خوبی ازش گرفتم چقدر انرژی حرفهاتون بالا بود چه قلم شیوا و دلنشینی دارین برای نوشتن ، تحسینتون میکنم. تحسین میکنم که با عمل به آگاهی های خداوند و توحید از اون گذشته خودتون رو نجات دادین و الان حالتون خوبه
تحسینتون میکنم. این حد از اعتماد و ایمانتون رو تحسین میکنم مهاجرت هاتون رو تحسین میکنم که اینقدر قوی و مصمم دارین پیش میرید . امیدوارم در پناه خداوند یکتا همیشه سلامت موفق قلبتون روشن ثروتمند سعادتمند در دنیا و آخرت باشین
دوست همفرکانسی من .
امیدوارم باز هم بیاین از تجربیاتتون بنویسین تا با خوندنش هم لذت ببریم هم انگیزه برای ادامه مسیر
دنیا را برایتان شاد و شادی را دنیا دنیا برایتان آرزومندم
به نام پادشاه عالمیان
سلامی صادقانه و خالصانه خدمت الگوی تمام عیار زندگی ام استاد سید حسین عباس منش و سلامی سرشار از مهر محبت خدمت خانم شایسته و خانم باقری بزرگوار و تمامی هم فرکانسی های عزیزم
خانم باقری عزیز بسیار بسیار کامنت شما بر قلب من تأثیر گذاشت و اشک از چشمانم سرازیر شد 100٪ من کامنت شمارو نشانه واضحی میبینم برای روشنایی مسیرم و از صمیم قلبم سپاسگزار پاسخ شما هستم
ان شاالله حتماً تمامی اتفاقات و تجربیات قبل مهاجرت هام و حین مهاجرت هام و بعد مهاجرت هام رو مینویسیم با تمامی نتیجه هایم هم اینکه رد پایی شود برای مسیر تکاملی خودم و هم اینکه دوستان هم فرکانسی هایم ان شاالله استفاده کنند
دوست هم فرکانسی عزیزم ان شاالله هر کجا باشی در هر زمان باشی در بالاترین فرکانس حال خوب باشی و احساس رضایت درونی و احساس خوشبختی درونی داشته باشید
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم و بس خدایا خودت من را به راه راست هدایت فرما به راه کسانی که بهشون نعمت داده ای و نه کسانی که بهشون خشم فرمودی و نه گمراهان عالم
الهی آمین
به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش
درود بر شما استاد عباسمنش عزیز
تو این قسمت هم نکات دیگه ای در مورد مهاجرت رو به ما گفتید
اینکه ممکنه اطلاعاتی در مورد مهاجرت داشته باشیم که بعضا اشتباه بوده باشه و ما طبق اون اطلاعات بخوایم مهاجرت کنیم که بهتره با اطلاعات درست این کارو کنیم، مثال در مورد ژاپن زدید که هنوز دارن از فلاپی دیسک استفاده میکنن یا با خودشون مهر شخصی برای معاملات میبرن که من هم تعجب کردم، یادمه فلاپی دیسکی گفتید یک ابزار ذخیره اطلاعات که پدر بزرگ فلش مموری هستش در واقع خیلی قدیمی تر از سی دی و دی وی دی که واقعا برای من نوستالژیه
نکته بعدی اگه جایی هستیم که شرایط خیلی خیلی بده و رفتن به جایی که یکم شرایطش بهتره به نفعمونه و منطقیه هجرت کنیم، و بعد با طی کردن تکامل میتونیم به شرایط بهتر و بهتر بریم؛ خودم اگه ببینمشرایط خیلی بده سعی میکنم با طی کردن تکامل و بوجود اومدن شرایط از اون محیط به محیط یکم بهتر برم و اونجارو ترک کنم
نکته بعدی زبان کشور مقصد هستش ، اگه با یادگیری زبان مقاومت داریم مهاجرت نمیتونه مناسب باشه چون برای اینکه بتونیم تو اون جامعه جا بیفتیم ومسائل روحل کنیم باید زبان اون کشور رو بلد باشیم؛ درباره خودم من همیشه مشتاق بودم که زبان های خارجی یاد بگیرم و از بچه گی علاقه خاصی به زبان انگلیسی داشتم، همین الان هم زبان های انگلیسی ترکی استانبولی عربی و یکم چینی بلدم و میتونیم صحبت کنم و همیشه کنجکاوم بدونم مثلا فلان جمله به اون زبان چی میشه
نکته بعدی حل شدن مشکلات با مهاجرته، بعضی ها فکر میکنن با مهاجرت مشکلاتشون حل میشه که این اشتباهه و غیر واقعیه ، اگه بتونیم با وجود نازیبایی ها به زیبایی ها توجه کنیم اون موقع ست که هر جایی بریم میتونیم خوشبخت باشیم؛ من هم معتقدم با مهاجرت نمیشه همه مشکلات رو حل کرد ، هر جا بریم آسمون همین رنگه من اگه بتونم خودمو جای جدید ببرم ولی ذهنم همون آدم قبلی باشه همون شرایط قبلی واسم بوجود میاد
نکته بعدی باور به خوده ، اینکه من توانایی بی نهایت دارم و هرچیزی رو سریع یاد میگیرم و تعهد دارم و خیلی باهوش هستم؛ من در اینمورد خیلی به خودم اطمینان دارم و باور دارم که میتونم سریع مهارت کسب کنم تو هر زمینه ای که دوست داشته باشم
نکته بعدی کنجکاویه، که شما خیلی روش تاکید داشتید و همین حس کنجکاوی بود که باعث رشد شما شد و قطعا هرکسی حس تجربه کردن رو داشته باشه میتونه بهتر رشد کنه؛ من هم از وقتی با شما آشنا شدم کنجکاو تر و جسورتر شدم با اعتماد به نفس تر شدم و راحت تر چیزها و مکان های جدید روتجربه میکنم
نکته بعدی منطقه امنه ، آیا ما حاضریم از منطقه امن مون خارج بشیم آیا ریسک پذیر هستیم آیا حاضریم از چیز هایی که بهشون عادت کردیم و واسمون آشنا هستن دل بکنیم؛ خودم از قبل خیلی بهتر شدم و راحت تر از منطقه امنم خارج میشم
نکته بعدی توانایی حل مشکله، آیا تو شرایط بحرانی میتونیم روحیه مونو حفظ کنیم یا با اولین شکست جا میزنیم؛ خودم سعی میکنم تو شرایط بحرانی و بظاهر بد آرامشمو حفظ کنم ، از قبل خیلی بهتر شدم ولی هنوز کار دارم ولی الان بهتر میتونم خودمو مدیریت کنم
نکته بعدی مثبت اندیش بودنه، کسی که امید داره و توکل به خدا داره حرکت میکنه و زود نا امید نمیشه؛ خودم سعی میکنم همیشه مثبت باشم و روی نکات مثبت تمرکز کنم و نیمه پر لیوانو ببینم و توکلم به خدا باشه
نکته بعدی شرایط مالی هستش که بهتره کسی که شرایط اولیه مهاجرت رو داره مهاجرت کنه و بدون سرمایه و بدون برنامه این کارو نکنه، خودم هم دوست دارم اینجا به اون ثبات مالی برسم و به خواسته هام برسم و بعد مهاجرت کنم
در کل مهاجرت چیز بسیار خوبیه که همونطور که قبلا اشاره کردید مبدا تاریخ اسلام از مهاجرت پیامبر از مکه به مدینه بوده پس موضوع بسیار مهمیه و اگه دیدیم شرایط سخت و شرایط مهاجرت رو داریم ، مهاجرت کنیم، ولی نباید تصمیم احساسی بگیریم
استاد جان من تست مهاجرتی که گذاشتید رو انجام دادم و طبق پاسخ هایی که دادم شرایط مهاجرت رو دارم ، یعنی نه اونقدر وابستگی دارم ، کنجکاو هستم چیزهای جدید و جاهای جدید رو تجربه کنم، یا اینکه حاضرم از منطقه امنم خارج شم، راحت میتونم وفق بشم با جای جدید، انگیزه و هدف دارم برای مهاجرت، در برابر تغییر مقاومتمکمتر شده، میدونم که هیچ جا پرفکت نیست ولی میتونم بهتر روی زیبایی ها تمرکز کنم، راحت تر میتونم مشکلات روحل کنم، مهارت پذیر و قابلیت یادگیری بالایی دارم ، شرایط مالی فقط یکم باید بیشتر کارکنم ولی باز شرایطم از قبل بهتره
در کل مهاجرت رو دوست دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون
درود بر استاد و دوستان هم فرکانس.زمان زیادی هست که در سایت عباسمنش هستم و از آگاهی های عرضه شده توسط استاد و دوستان در فایلهای دانلودی و محصولات استفاده میکنم و سعی دارم که به مدارهای بالاتر از نظر آگاهی.ثروت و آرامش برسم ..بحث مهاجرت که در این فایل دانلودی استاد به آن پرداخته.نقش پررنگی در زندگی من دارد .من حدود 9 سال هست که به استانبول ترکیه مهاجرت کردم .در سن 56 سالگی ..و الان با داشتن 65 سال سن درشناسنامه.به هیچوجه احساس سالخوردگی ندارم و شکر خدا شادمانه زندگی میکنم .برای هیچ انسانی در مسیر مهاجرت فرش قرمز پهن نکردهاند و تضادها حتی در موطن خود انسان هم وجود دارند و در مهاجرت قویتر و پررنگتر عمل میکنند . من در شروع مهاجرت با مشکلات عدیده ای مواجه شدم که هر کدام به تنهایی میتوانست بهانه خوبی باشد برای بازگشت .ولی من با انگیزه قوی .قدم به قدم از سد مشکلات گذشتم .ودر زمینه تجارت در این شهر استقامت کردم و با سیر تکامل در آموزش زبان ترکی و همچنین در ارتباط با دیگران در استانبول به موفقیت های خوبی رسیدم و شکر خدا با خرید خانه در این کشور موقعیت خودم را برای اخذ پاسپورت این کشور و همینطور تداوم رشد در زمینه تجارت و ثروت محکم کرده و به آرامش مدام فکر میکنم ..یکی از کارهایی که من هر روز در تمرین ستاره قطبی انجام میدم سپاسگزاری داشته های اکنونم هست و از صمیم قلب زمانی که در این شهر زیبا برای جابجایی از دوچرخه استفاده میکنم که برای من هم فال هست و هم تماشا .از خداوند سپاسگزاری میکنم ..بطوریکه زندگی اکنون برایم تجسم زندگی در بهشت را تداعی میکند ..و این فکر مرا وادار میکندکه هر لحظه شاکر باشم و در حال خوب . و بنابر قانون حال خوب =اتفات خوب .برای خودم آینده ای شاد را برنامهریزی کردم .. خرید ون مسافرتی و گشت و گذار در طبیعت زیبای این کشور ..برای همه دوستان و استاد شادی و حال خوب میطلبم و به امید اینکه ازین زمان به بعد بیشتر انگیزه نوشتن کامنت و مشارکت در مباحث مطرح شده در سایت را داشته باشم .. شاد باشید
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
باید از اون جایی شروع که من مکانیک هستم و با پدرم کار میکنم ما ی مغازه مکانیکی. داریم اون اوایل که من وارد این کار شدم تقریبا میشه گفت ما ب هیچی رسیده بودیم
این مایی که میگم منظورم خانوادگی باهم به این نتیجه رسیده بودیم که هرچی به هیچ نزدیک تر باشی هیچی نداشته باشی به خدا نزدیک تری
تا این که پدرم و مادرم کرونا گرفتن ب طرز شدیدی و حدود یک ماه درگیر این موضوع بودیم و بعد از این ماجرا مادر من ب این نتیجه رسیده بود ک این مریضی چک جهان هستی بوده و قطعا میخواد پیامیو برسونه به ما
بعد یک ماه دوباره برگشتیم به همون روزمرگی بی هدفی بجز مادرم که یقین داشت این مریضی. درسی. براش داره
پیه این یقین دنبالش گشت و ما ادامه کار خودمون تا این ک یک روز که برای ناهار رفتین خونه از در که وارد شدیم مادرم با خوشحالی و هیجان میگفت پیداش کردم و راه و پیدا کردم
مادر من اول شاگرد استاد و پیدا کرده بود و بعد به صورت اتفاقی. توی. لایو شاگرد استاد با خود استاد استاد عباس منش و پیدا میکنه با پیگیریاش میفهمه که داستان چی بوده و ما چیکار داریم میکنیم
اون روز مارو نشوند و شروع کرد توضیح دادن و این که از شبش باید شروع کنیم
ما فایل شمارو میزاشتیم استاد جان و 4 نفری خانوادگی گوش میکردیم و مایی که منتظر ایراد بودیم که شمارو قبول نکنیم متوجه ارامش. درونمون شدیم انگار یه انگیزه هایی درونمون بیدار شد تازه
هی با هیجان باهم صحبت میکردیم و تصمیم گرفتیم ب شروع زندگی با قوانین شما
از همون روز اول نتیجه هاش. معلوم شد دیگه ب جایی رسیده بود که ما تو هفته 4 تا تعمییر موتور اساسی. داشتیم به علاوه کلی کار که مجبور بودیم یک هفته یک هفته ب مشتریا وقت بدیم همه اینا به فاصله اگه اشتباه نکنم 2 یا 3 ماهه انجام شد بعد یهو استپ شد دوباره کارمون ما جلسه گزاشتیم ک چرا اینطوریه داستان چرا کار ضعیف شد ما که خوب پیشرفتیم
با باورهای مخربی ک تو سرمون بود
و طی نکردن تکامل فکر میکردیم ک ایران بدرد پیشرفت نمیخوره ایران بستس چیزی. جز بدبختی نیست باید مهاجرت کنیم تا ثروت مند شیم خوشبخت بشیم نمیدونستیم که همه ی اینا درونیه و احساس میکردیم نعمت تویه همه ی. کشورا فراوونه جز ایران همه باهم تصمیم گرفتیم که مهاجرت کنیم
اون موقع. ما اولین دورمون 12 قدم خریداری کرده بودیم و قدم یک بودیم تو جلسه اگه اشتباه نکنم 6 قدم یک داشتیم گوش میکردیم که استاد میگفت اونایی که شجاعت دارند مهاجرت میکنن و ما همگی میگفتیم درسته استپ میکردیم فایلو و با خوشحالی. میگفتیم راهمون درسته در صورتی که ما تکاملمون و طی نکرده بودیم و حرف شمارو اونجور ک خودمون دوست داشتیم متوجه شدیم
و این مواردی که شما گفتید ما تقریبا نصفشو نداشتیم اطلاعات الکی. داشتیم ما روابط با بقیه فامیلامون تقریبا هر هفته داشتیم و اینکه دنبال ارامشمون خوشبختی و ثروت مند شدن توی مکان دیگه میگشتیم و فکر میکردیم ایران هیچکدوم اینارو برامون نداره خلاصه رفتیم و با مواجه شدن با تک تک مسائل با واقعیت ها روبرو شدیم و تصمیم گرفتیم که برگردیم اون بزرگ ترین و اولین درس ما بود و الان خوشحالیم که اون موقع اینو یاد گرفتیم وقتی برگشتیم فهمیدیم که ما برای مهاجرت نیستیم فهمیدیم بنا به شخصیت ما تو ایران میتونیم خیلی. بیشتر خوشبت باشیم فهمیدیم که خوشبختی ثروت ارامش درونمونه و ما تو ایران خیلی بیشتر میتونیم بهش برسیم و فکر مهاجرت از سرمون بیرون کردیم
راضیم و کیف میکنیم از لحظه به لحظمون احساس. خوشبختی داریم البته که اگع این دوقسمت و اون موقع استاد میداد بیرون و ما میدیدیم بدون تست کردن و امتحان کردم ب این موضوع میرسیدیم
خوشحالم از این که کنارتونم
سپاس گزار خدا هستم که منو هدایت کرده به این مسیر کنار همچین خانواده ی. بینظیر و هم مدار
سپاس. گزارم از استاد عزیزم
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به دوستان و اساتید عزیز
استاد در فایل 1مهاجرت در مورد بک گراندی که داشتید گفتیدواینکه اون پیش زمینه هم بی تاثیرنبوده …
ولی بنظرم مثل اون فایل توحیدی که یک جمله طلایی گفتید محتواش این بود که تاثیرژنتیک رو به صفربرسونید چون ذهن مخصوصا توشرایط سخت همون یک درصد باورو بولدش میکنه…
من اون فایلتون رو به مراتب بیشتر دوست دارم نسبت به اون فایلی که در رابطه با باورای اون شخص دونده بود، که گفتید حتی اگه باوری واقعیت نداشته باشه ولی بهتون کمک میکنه بپذیریدش
نمیدونم امااون لحظه اونچه که به ذهن من رسید این بود که اگه باوری ازبیس مورد داشته باشه مثل یه ساختمونه سسته، از زیربنا درست بالا نره یه روز ممکنه فروبریزه …. هرچندکه میتونه بخشی از روند تکاملی باشه …
پارسال بود سرهمین بک گراند بادوستم صحبت میکردم
دخترعمه م از یکی ازهمکاراش میگفت که دختره باباش میلیاردر بوده ورشکست میشه ، بابدهی های میلیاردی میفته زندان… این دخترخونه ی باباش دست به سیاه سفید نمیزده و کسی بوده که پول توجیبی میگرفته وخرج خودش میکرده ومدام در تفریح ولذت بوده… باباش که میفته زندان، تصوراینکه باباش تو زندان بمونه و خودش وخونواده ش هم بی پول وفقیر زندگی کنن بشدت وحشت زده ش میکنه و انگیزه قوی حرکت واسش ایجاد میشه … با بدهکارای پدرش صحبت میکنه و بهشون میگه من دوساله بدهیای پدرم رو صاف میکنم… دخترعمه م تعریف میکرد که اون دختر چندشیفت جاهای مختلف کار میکرد…میگفت اما واسه خودش هم خوب خرج میکرد، یه روز که یه مانتوی جدید گرون خریده بود ،دخترعمه م بهش گفته بهترنبود بجای خرید مانتو گرون واسه خودت صرفه جویی کنی تا بدهیای بابات زودترصاف شه … اون دختر هم جواب میده که نه …این خرجایی که واسه خودم انجام میدم باعث میشه همچنان خودم رو بعنوان یه دخترثروتمند ببینم ، نمیخوام خودم رو بعنوان یه ادم بی پول وبیچاره ببینم ، نمیخوام به بی پول بودن عادت کنم… وقتی از خونمون اومدم که کار کنم ، فکر بقیه خونواده م همین بود که حالا که بابا افتاده زندان بایدصرفه جویی کرد ، دیدم کم کم داریم مثل فقرا زندگی میکنیم واگه همین شیوه رو ادامه بدیم به فقیربودن عادت میکنیم ، من نمیخواستم به فقرعادت کنم… ودخترعمه م گفت اون دختر موفق شد به قولش عمل کنه و تو دوسال بدهیای میلیاردی پدرش رو پرداخت و باباش ازاد شد
دخترعمه م میگفت اون صحبتش یه بخش نگرش من رو درهم شکست …چون دختر عمه م هم حدود بیست سال پیش باباش اشپزخونه ورستوران داشت و درآمدهای میلیاردی ، ولی شوهرعمه م سنش که بالا رفته بودبنظرش کارآشپزخونه و رستوران واسش سخت بود رستوران آشپزخونه روجمع کرد وبعدش با سرمایه گزاریهای اشتباه پولهاش رو ازدست داد…
دخترعمه م هم گفت از اون به بعدمن دیگه خودم رو ثروتمند ندیدم وهمینطور صرفه جویانه زندگی کردم و میگفت اون دختردرست گفت انگار من به کم قانع شدم انگارهرچی بیشترصرفه جویی کردم به جای اینکه اوضاعمون بهتر بشه بدتر شد،گفت ولی خواهراش نسبت به این موضوع مقاومت دارن…
چندوقت پیش هم یکی از خواهراش داشت واسه بابام تعریف میکرد که فلان فامیلمون استوری گذاشته وفروش 15میلیاردی این ماه رو به تیم فروشش تبریک گفته و داشت واسه اون پسرعمه م تاسف میخورد میگفت حالا خوبه که بابای من رو دیده بود که درحدی ثروت داشت که داداشم رو وارث کاگایابودکابالابود چی بود فیلم اوشین صداش میزدن ، میگفت بابام ثروتش رو تو چشم مردم وفامیل آوردچشم خورد و الان دیگه به همون وضعیت فیلم اوشین دچارشدیم و تاسف میخورد که چرا پسر اون یکی عمه م از این ماجرا درس عبرت نگرفته
درهمین حین من از شنیدن خبرفروش 15میلیاردی اون پسرعمه م خوشحال شدم و داشتم تو ذهنم قوانین رو مرور میکردم از تاثیرنگرش و رفتارها و قانون تکامل
پارسال دربین صحبتی که بادوستم داشتم صحبت به اینجا رسید که گفتم یه دختری تونسته درطی دوسال به درآمدمیلیاردی برسه ، بعد به اینجا کشیده شد که گفتم اره بهرحال اون باباش میلیاردر بوده ،باورای این دختره هم باثروت عجین شده …بعدش من هم خودم رو تبرئه کردم که من پشتوانه ی باورای ثروت رو نداشتم از بک گراند زندگیم گفتم که اینطور بوده واونطور بوده
دوستم هم تاییدم نکرد و یه سکوت معناداری داشت که ازش پرسیدم بنظرت بهانه آوردم ؟… گفت اره بنظرم ذهنت گولت زده وداشتی توجیه میکردی
اتفاقا همون موقعهایی که رفته بودم تو مداربهانه اوردن و توجیه کردن اعمال خودم ، بعدش شما هم همون فایل توحیدیه در مورد تاثیر ژنتیک رو گذاشتید
واز این موضوع هم گفتید که یکسری از افراد به شما گفتن که بخاطرشرایط سختی که داشتی و سختگیریهای پدرت پیشرفت کردی، اونها هم آرزو میکردن که ای کاش پدر ماهم سختگیر بود تا الان به یه جایی رسیده بودیم … و شما گفتید این صحبتا بهانه س اگر پدرشون سختگیرهم بود بازم میگفتن چون بابامون سختگیربود ما به جایی نرسیدیم …
من مطمئن نیستم میشه تاثیر بک گراند و غیره رو در ذهن به صفر رسوند یا نه، ولی مطمئنم که میشه الگوهایی رو دید که با بک گراند یکسان یا مشابه نتایج متفاوت خلق کردن ، به خودم متذکر بشم
اره فارغ از بک گراند،جهاداکبره عامل تغییرزندگیه
درهمین لحظه یکسری از محتویات دوره ی عزت نفس +یکسری مقالات خانوم شایسته داره از ذهنم عبور میکنه ….که بنظرم میاد به بک گراندی متفاوت با بک گراند استاد هم میشه از زوایای دیگه نگاه کرد…
دررابطه باقصدمهاجرت داشتن ،بصورت جدی بهش فکرنکردم ولی گاهی از ذهنم عبور کرده ، انگیزه م هم تجربه ی امکانات بهترو لذتهای بیشتر بوده، با یسری خواسته هایی که دربرخورد بایسری تضادها ایجاد شده …کشوری هم که در ذهن داشتم سوییس بود، زیباییهاش روحم رو نوازش میداد،کوههای آلپ ،منطقه کوهپایه ای بادشت سرسبز و آبشار …وبرفی که درزمستون روی اون چمنهای سبز رو میپوشوند
بااولین کلیپی که از اون منطقه دیدم دلم واسش رفت..
درواقع شایدهم بیشتر از مهاجرت سفر ودیدن زیباییها من رو به وجد میاره… دست به سرچم هم از وقتی بابرنامه های شما اشنا شدم بهتر هم شده … سایت اپرا که خودش ساجسشن نشنال پارکها و کمپ وسفر میاره زبان هم انگلیسی هست ، عکسا رو میبینم و باانگلیسی دست پاشکسته مطالب رو میخونم …
از سایتهای خارجی هم مطالبی در مورد سفر خوندم ،
والبته درجهت تقویت زبانم هم 5ماهی مشغولش بودم ولی یکسری برنامه های دیگه پیش اومد که در یادگیریم وقفه ایجاد شد…دوباره ادامه ش میدم
یادگیری زبان واسم مثل اب خوردن نیست اماسخت هم نیست ولی لذت بخش هست
همین چندوقت پیش هم یه مطلبی خوندم در رابطه بایادم نمیاد کدوم ایالت امریکا کلرادو بود یا آیداهو که حدود 70 مورد از انچه که خانوم شایسته رو بوجد میاورد یعنی چشمه اب گرم داره..
من خودم مناطق کوهپایه ای دارای آبشار مخصوصا ابشارهای دارای ارتفاع بوجد میاردم
کلی عکس از ابشارها در نقاط مختلف جهان سیو کردم
چشمه ی ابگرم Goldbug ایداهو هم نظرم رو جلب کرد چون یه بخش مخفی داشت که داخل یه مکان غارطور بود و آبشار کوچکی به داخل غار سرازیر میشد و آبش داغ نبود و نسبتا گرم بود
به یه کتابی هم برخوردم به اسم معتادان سفر سفرنامه ای از اقایی که به 50تاایالت امریکا و 70تاکشورجهان سفرداشته وبه چشمه های عجیب غریب آب گرم هم رفته… اما کتابش رو سرچ کردم گویا ایران کتابش نیست… ازخوندن سفرنامه ها هم لذت میبرم ، فعلا سفرنامه ازمنصور ضابطیان میخونم
خیلی دیدن زیبایی های جهان ومخصوصا دیدن بعضی زیباییهایی که در جهان منحصر به فردن رو دوست دارم … مثل یلواستون که اولین دفعه در سفرهای شما دیدم ، فقط این زیبایی در آمریکا دیده میشه ، یه نمونه چشمه تقریبا مشابه رو هم فکر کنم کشور چین داشت اما رنگهاش و زیباییش مثل یلواستون نبود … یا شفق قطبی که مختص یه سری کشورهاس… غارکرمهای شب تاب نیوزلند و…
خودم بااینکه تاحدودی کنجکاو هستم اما سفرهای زیادی نداشتم …خونواده م یه خاطره ای اززمان 4سالگی من تعریف میکردن که خودم اصلا یادم نمیاد میگفتن یه روز که خونه ی مادربزرگم بودم ،اینا تو خونه بودن و من وپسرعموم که همسن من بوده رفتیم که تو حیاط بازی کنیم بعد درب باز بوده ، گویا من به پسرعموم پیشنهاد میدم که بریم بیرون بازی کنیم واین بیرون رفتن من تا کوچه های بالایی ادامه داشته …وپسرعموم دوقدم که از درخونه دورتر شده ترسیده وبرگشته ولی من همچنان ادامه دادم … وقتی پسرعموم رفته داخل خونه ، میپرسن فائزه کجاس میگه داخل اون کوچه رفت ، خونواده م من رو دوتا کوچه بالاتر پیدا میکنن..
اما درگذرزمان روی کنجکاوی وجسارتم رو غبارگرفت…
درگذشته م کنجکاوترو شجاعتربودم …
درمورد انعطاف پذیری درگذر زمان بهبود پیدا کردم
یعنی در یسری زمینه ها انعطاف پذیرم ، مثالهایی که واسه سفر زده شد رو تجربه ش رو داشتم و تاحدودی انعطاف پذیر بودم، تاحدودی یعنی یکسری ویژگیها رو داشتم، یکسری دیگه مثل اینکه گفتید بعضیا حتما باید بالش خودشون باشه تابخوابن ، دراون حد نیستم ولی ملحفه جز بایدیهام هست ، حتی هتل هم که رفتیم همیشه ملحفه بردیم روی تشک وبالش رو پوشوندیم… خونه هم کسی حق نداره بالش من رو زیرسرش بذاره،اگرنه بابرخوردخصمانه من مواجه میشه
درمورد wcدر طبیعت هم تجربه ش رو نداشتم ..
درزمینه ی شغلی درحال حاضر بجای انعطاف البته نه اسم این انعطاف نیست از این شاخه به اون شاخه پریدنه میخواستم بگم بجای انعطاف لازمه تمرکز وتعهد ایجاد کنم… دیدم اونچه که من درگیرش هستم انعطاف نبوده ازاین شاخه به اون شاخه پریدن بوده
انجام کارهای اداری هم که سوال تست بود رو ندارم
همیشه کارای بانکی و اداری و واریز پول و اینطور موارد رو بعهده ی دیگران گذاشتم …البته نه کاملا همیشه ولی در 99درصد مواقع اینطور بوده که میشه گفت همون همیشه:)
میگما حسم به تست مهاجرت این بود که یسری پاسخهاش گزینه ی پ هم لازم داشت ،بین ب و ج شک میکردم درحالیکه من گزینه ی صحیحم پ بود که بین گزینه ها موجود نبود
به لحاظ آشنایی با فرهنگ وآدمای جدید واسم جالب هست، ولی اینطوری هم نیست که خیلی مشتاق شناخت فرهنگ وآدمهای دیگه باشم …واسم مهم نیست ادمهایی که باهاشون ارتباط برقرار میکنم هموطن وهم زبان باشن یاغیرهموطن بازبان وفرهنگ دیگه ، انچه که واسم مهم هست این هست که یکسری اخلاق رفتارهایی که من میخوام رو داشته باشن و ازمعاشرت باهاشون لذت ببرم
ولی درکل من ادم درونگرایی هستم در جمع دونفره بیشترین انرژی رو دارم ،با جمع تا7نفره هم اکی هستم ولی حوصله جمع های شلوغ رو ندارم، زود خسته میشم و دوست دارم برگردم به خلوت خودم
وابستگی هم نسبتا به خونواده م وابستگی دارم
بعد از دوهفته که نبینمشون احساس دلتنگی دارم …
البته که به این مورد اخری بعنوان موضوعی که حتما باید تغییرش بدم نگاه نمیکنم
چون بنظرم یکسری شرایط رو خداوندقادر هست که با ویژگیهای من اکی کنه، مثلا اینکه باوجود مهاجرت حداقل سالی یکبار به ایران برگشت …یکی از دوستانم که بالای ده ساله در هلند زندگی میکنه که خونوادگی مهاجرت کردن... رویای پدرش بوده که منجربه تحقق رویای دوستم هم شده ، میگفت پدرم از بچگی دوست داشته که مهاجرت کنه ..بعد از اون هم به این نتیجه میرسه که با زندگی در ایران آینده نداره و تصمیمش رو عملی میکنه… و دوستم هم میگفت من اون زمان فیلم خارجی میدیدم مدارسشون بچه ها کمد مخصوص وسایل دارن با خودم میگفتم چ خوب میشد مدارس مام اینطوری میبود بعد وقتی رسیدیم اینجا از محقق شدن این ارزوم کلی ذوق زده بودم ، یامیخواستم سریال موردعلاقه م رو دان کنم اینقدر نت کند بود که بیخیال دانلود میشدم… به محض اینکه وارد هلند شدم اولین چیزی که امتحان کردم وبه وجد اومدم سرعت نت بود هرچیزی که تا اون زمان میخواستم دان کنم و نتونسته بودم اینجا سه سوته دان کردم … الان که به گذشته فکر میکنم چه چیزایی واسم ارزو بود خنده م میگیره … میگفت سالی یکبار هم میاد ایران دیدن مادربزرگ وخاله ش و فامیلای همسرش و خداروشکر از زندگیش راضی بود و احساس خوشبختی داشت
دخترخاله م هم پارسال دررشته ی وکالت مهاجرت تحصیلی داشت به آلمان ، بادخترخاله م هم تماس تصویری داشتیم خداروشکر اون هم راضی بود …خاله م میگفت با دوستاش مهاجرت کرد، با دوستاش رفتن فلانجا …ازاونجایی که من دوستانش رو دیده بودم،یکی از دوستاش که دوست مهدکودکش بود و دوستان دیگه ش هم دبستان و دبیرستان …پرسیدم کدوم دوستاش ، سحرو کیانا اینا…خاله م گفت نه وقتی تصمیم گرفت بره آلمان ، کلاسهای زبان آلمانی رو انلاین شرکت کرد بعد با بچه هایی که قصدمهاجرت به آلمان رو داشتند قرار میذاشتن هفته ای دوبار حضوری باهم مکالمه به زبان المانی داشتن… بعد اول یکی از پسرای گروه که رشته ش پرستاری بوده میره تماس میگیره بادخترخاله م که من خونه پیدا کردم میتونی تااینجا دنبال خونه میگردی خونه ی من بمونی
دخترخاله م هم یکی دوهفته ای که دنبال خونه بوده خونه ی دوستش میمونه…خونه که میگیره با یکی از دخترای گروهشون تماس میگیره که من خونه گرفتم اونم میره خونه ی دخترخاله م ،وخاله م گفت چون روحیه ی دخترخاله م این نیست که به تنهایی زندگی کنه وحوصله ش سرمیره ،به دوستش میگه تو هم بامن بمون وصاحب خونه هم موافقت میکنه وقرارداد جدید مینویسن… حدود 600یا 800میلیون هم هزینه های مهاجرت دختر خاله م در این یکسال بود که خونواده ش پرداخت کردن ولی از اونجایی که دخترخاله م دوست نداشته به خونواده ش فشار بیاد درحین تحصیل دنبال کار میگرده وخیلی زود بعنوان فروشنده در مغازه ی کیک شیرینی فروشی استخدام میشه…وبعدش هم از خونه ی قبلیش به جای بهتروبزرگتر جابجا میشه و بادوتاپسرویه دخترالمانی همخونه میشه…وخداروشکر کارهاش آسون پیش میره
هروقت تعطیلات باشه هم میاد ایران دیدن خونواده وفامیل و دوستان قدیم…
من این الگوها رو میبینم وتحسین میکنم…دیدگاهم نسبت به مهاجرت این نیست که حتما باید از همه چی کنده بشم، واسه خودم ترمز نمیسازم… اگرقرار برمهاجرتی باشه قطعا مهاجرتم اسون وهماهنگ با خواسته های من خواهد بود…
من خواسته هام رو به خداوند گفتم ، هرچی خیرمنه خدارقم میزنه …من تااونجایی که ازدستم برمیاد سمت خودم رو انجام میدم بقیه ش به من ربط نداره …
در مورد اصل تکامل کاملا موافقم درموردسفرکردن وتجربه کردن ، در مورد ازادی مالی داشتن …
خواسته هام واسه خودم هنوز خیلی واضح وروشن نیست
به امیدخدا با رشد وتجربه کردن وطی تکاملم مسیر واسم روشنتر میشه ودرمورد خواسته هام بوضوح بیشتری میرسم
باآرزوی بهترینها برای همه خدا یارونگهدارتون باشه
بنام الله یکتا
فوق العاده است، واقعا فوق العاده است.
امروز توی ذهنم بود که بیام بازم این قسمت و کامنتهای دوستان رو تا جایی که میتونم بخونم.یک حسی گفت بزن روی “نشانه ی من” و منم از اونجایی که این گزینه همیشه منو سورپرایز کرده،رفتم روش زدم با این فکر که خدای من هدایتم کن و به من بگو من به چه آگاهی احتیاج دارم برای ادامه مسیرم، نمیدونم چی اما بگو روی چی بیشتر متمرکز بشم و روش زدم و فکر کردم اشتباه شده و دوسه بار با حالت های مختلف دوباره این گزینه رو زدم و منو آورد این صفحه این قسمت و این فایل.
اول فکر میکردم اشتباهی روی بنر سایت و فایل جدید زدم. دوباره زدم. گفتم شاید نت مشکلی داره. دوباره زدم اینبار از قسمت اتاق شخصی ام زدم و اومدم اینجا. نه اشتباه نکرده. درسته برای من نشانه ی من، جدیدترین فایل روی سایت بوده، اونم چه فایلی. فایلی که میگه “چه افرادی برای مهاجرت کردن مناسب ترند؟”
اصلا نمیدونم پیغام خدا برام چیه، اما خیلی خوشحالم و نشانه های امروز و دیدن پوستر دوره ایی که شهریه های دلاری و مدرک بین اللملی میدن، دیدن یک برنامه در نماوآ که سوال مجری جوری بود که موضوع مهاجرت رو عنوان میکرد.خلاصه که “مهاجرت” این کلمه جالب و جذاب و دوست داشتنی برای من.
دلم میخواد از مهاجرت بیشتر بفهمم و بیشتر درکش کنم و بیشتر و بیشتر براش آماده بشم.
سلام.. چقدر تست عالی و دقیقی بود.من در حال حاضر قصد مهاجرت ندارم اما میدونستم جواب این تست برام راهنمایی های توش هست.نتیجه ی تستم به من گفت گاهی در مسیر متوقف میشی.و من برای بهبود این توقفا مدام با خودم تکرار میکنم که اگه ادامه ندی و برنگردی،افکاری توی ذهنت ایجاد میشن که همشون بوی ناتوانی و محدودیت میدن احساسهایی درونت ایجاد میشن که مربوط به باورهای اشتباه گذشته بودن پس تنها راه اثبات باورهای درست انجام دادن این عمل هست که توش متوقف شدی تا تورو از عادت به ناتوانی،به قربانی بودن رها میکنه و احساس توانایی رو تجربه میکنه.به همین خاطر من لحظه ای از آگاهیای ناب استادم دور نیستم.. من مدام تکرار میکنم،تمربن میکنم..
دو سال پیش منو همسرم دوره ی 12 قدم رو شروع کردیم،ایشون خیلی سریع به خاطر مقاومتهای زیادی که داشت از فایلها فاصله گرفت و من تنها ادامه دادم.. و الان برای دومین بار قدم 12 هستم.میدونم به محض پایان قدم 12 من از قدم یک شروع میکنم دوباره. چون هر بار به وجد میام از شنیدن فایلهایی که بارها گوش کردم راجع بهشون نوشتم ولی میبینم اینبار چه درک عمیقتری دارم ازش.. استاد عزیزم مملو از آگاهی های با ارزش هستن و من به اندازه ای که رشد میکنم از صحبتاشون دریافت میکنم. و فکر میکنم دلیل اینکه من هربار بهتر درک میکنم و رشد میکنم اینه که از روز اول تا الان من به جز فایلهای استادم،هیچ چیز دیگه ای رو نشنیدم،من با تک تک سلولام تغییر رو به وجود آوردم تو زندگی شلوغ و پر از حاشیم.من فضا رو کاملا خالی کردم از هر چیز که اضافه بود و فقط ذهنم رو در اختیار صحبتهای استادم گذاشتم تا درک کنه و متوجه بشه و رشد کنه..
اگر من روزی تصمیم به مهاجرت بگیرم حتما اون روز زمانیکه که توی کشور فعلیم،احساس صلح،احساس قدرتمندی،احساس توانایی در مقابل شرایط محیط و آدمارو تجربه کرده باشم و یاد گرفته باشم که بزرگتر از محدودیت ها پیش برم. اگر بخوام مهاجرت کنم حتما زمانی این کارو میکنم که موقع مهاجرت ایمان رو توی قلبم حس کنم. ایمان یعنی تسلیمی که به تو احساس امنیت میده.. اون موقع میدونم که به هر کجا برم شرایط و تغییرات منو متزلزل نمیکنه.
قبل از اون تمام اینارو توی ابعاد دیگه ی زندگیم تمرین میکنم..
استاد نازنینم ممنونم به خاطر وجودتون.. شما سالهاست که صحبت میکنید و آگاهی میدین. از خدای بزرگم ممنونم که منو برای شنیدن،برای درک حرفاتون آماده و هدایت کرد تو روزایی که بی خبرترین و ضعیف ترین بودم فقط ازش خواستم کمکم کنه و اونم شمارو به من هدیه داد…وگرنه شما بودین ولی من از شما بی نسیب بودم.
امیدوارم همیشه سلامت و شاد و پر از نیرو بمونید برامون استاد عباس منش عزیز و با ارزش من