چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2 - صفحه 13
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-07-13 02:21:542024-07-13 02:41:17چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدای مهربان
سلام مجدد به همه
من بعد از گوش دادن به هر دو فایل متوجه شدم درسته که دوست دارم شرایط خیلی بهتر از اینجا رو داشته باشم و تجربه کنم ولی الان هم احساس خوشبختی می کنم و از شرایط زندگیم به میزان خوبی راضی هستم
اگر بخوام مهاجرت کنم قطعاً بخاطر چشم و هم چشمی و یا شوآف نیست
برای یادگیری زبان مقاومت ندارم و همین الان هم جسته گریخته کار می کنم و فکر می کنم با یه کم جدیت و تلاش بیشتر راحت می تونم زبانمو بهبود بدم و تقویت کنم
نگرشم این نیست که با مهاجرت همه مسائل حل میشه بچه های خودمو که مهاجرت کردن دیدم می دونم که مهاجرت مسائل و چالشهای خاص خودشو داره
کنجکاوی و علاقه به شناخت و تجربه چیزهای جدید رو دوست دارم ولی در اون حد نیست که اشتیاق سوزانی براش داشته باشم
اتفاقاً هفته پیش یه چیز جدید رو تجربه کردم من 38 ساله رانندگی می کنم ولی تا حالا حتی یکبار هم نشده بود که خودم بنزین بزنم و حالا می خواستم تجربه اش کنم همسرم که تو ماشین صندلی بغل نشسته بود تمایل نداشت یعنی فکر میکرد درست نیست اون تو ماشین باشه و من پیاده بشم بنزین بزنم همون موقع خدا هدایتم کرد و بش گفتم با هم پیاده شیم و تو راهنماییم کن و اونم مقاومتش کم شد و پیاده شدیم و من برای اولین بار نازل بنزینو دستم گرفتم و بنزین زدم و حس خوبی بمن داد
کلاً تجربه چیزای جدید وقتی با موفقیت همراه باشه احساس خوبی به آدم میده
خودم شاید خودمو در معرض آزمایش قرار ندم ولی اگر در موقعیتش قرار بگیرم سعی می کنم از عهده اش بر بیام
دوست دارم وارد چالش جدید بشم یا غذاها و چیزهای جدید رو امتحان کنم ولی در حد بالایی نیست
ممکنه در هر موردی عمل نکنم ولی باورم اینه که تواناییهام محدود نیست من هر چی رو که بخوام میتونم یاد بگیرم؛ حالا شاید نه هر چی که بخوام ولی بیشتر چیزا رو می تونم یاد بگیرم
و وقتی که تصمیم می گیرم کاری رو انجام بدم تعهد و پشتکار بالایی دارم
ریسک پذیری و بودن در منطقه امن رو هم فکر می کنم از هر کدوم پنجاه پنجاه داشته باشم شاید هم یه کوچولو کفه بودن تو منطقه امن بودن سنگینتر باشه
در حد خوبی هم انعطاف پذیری دارم زود نا امید نمیشم
روحیه خوشبینی و مثبت اندیشی از قبل هم تو وجودم بوده و این چند سال که با استاد هستم بیشتر یاد گرفتم که نیمه پر لیوان رو ببینم
الان فکر می کنم مناسب ترین کاری که می تونم انجام بدم اینه که با کار کردن بیشتر روی فایلهای هدیه و دوره ها شخصیت درونیمو بهبود بدم و تقویت کنم ایمان و توکلم رو بیشتر کنم
و وقتی که از درون تغییر کرده باشم و باورهام درست باشه چه اینجا باشم و چه مهاجرت کنم اوضاع برای من خوب پیش خواهد رفت
هنوز فرصت نکردم تستو انجام بدم ولی با شناختی که از خودم دارم فکر می کنم جوابش این باشه که فرد مناسبی برای مهاجرت هستم
از خدا می خوام من و همه دوستانم رو هدایت و کمک کنه تا در این مسیر الهی ثابت قدم باشیم
بنام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز و مریم جان شایسته و دوستان خوب هم خانواده
امیدوارم حال همگی عالی باشه
خدا رو شکر برای این فایل ارزشمند و دریافت آگاهیهاش
و استادی که با این همه آرامش و اطمینان صحبت می کنه که حس خیلی خوبی در من ایجاد می کنه الهی شکر
میخوام نکات فایل رو بنویسم تا بیشتر روش تمرکز داشته باشم
مهم احساس خوشبختیه
هیچ جایی در دنیا نیست که همه چیزش از نظر تو عالی و پرفکت باشه
مهم اینه که آدم احساس خوشبختی کنه
برای مهاجرت باید انگیزه درستی داشته باشیم بخاطر چشم و همچشمی و شوآف و یا یه سری توهمات نباشه
اگر انگیزه و هدف واقعی نداشته باشیم با مهاجرت کردن خوشبخت نخواهیم بود
اگر خوشبختی رو رضایت از زندگی در نظر بگیریم ممکنه به این نتیجه برسیم که وقتی من از زندگیم راضی ام برای چی مهاجرت کنم؟
بله هیچ جا پرفکت نیست اینجا هم کامل و بی نقص نیست ولی در مجموع من راضی ام و دارم زندگیمو می کنم، تفریحات و دوستان و شرایط خودمو دارم
اگر اینو ملاک بزاریم تصمیمات بهتری می گیریم
اگر بخوایم به جایی مهاجرت کنیم حتماً در مورد اونجا اطلاعات درستی داشته باشیم
اگر جایی که هستیم شرایط قابل قبول و استیبلی داشته باشیم و از زندگیمون رضایت نسبی داریم و احساس خوشبختی می کنیم شاید نیازی به مهاجرت نباشه، اینجور نیست که مهاجرت برای همه خوب و یا مورد نیاز باشه
اگر مهاجرت کنیم در حالی که هدف مشخصی برای مهاجرت نداشته باشیم و از زندگی در جای قبلیمون رضایت نسبی داشته باشیم و اوضاع ناجالب بشه خیلی سخته که بتونیم ذهنو کنترل کنیم و خیلی اذیت میشیم
ولی اگر توی شرایط خیلی خیلی سخت باشی و بعد مهاجرت کنی و اونجا هم سخت باشه ولی چون اینور خیلی خیلی سختتر بوده اونور کاملاً اون سختی برات قابل تحمله و بهشتم هست برات نه غر میزنی نه مشکلی داری
مهم اینه که هر جا هستیم زندگی رو زندگی کنیم و لذت ببریم از زندگیمون
خوشبختی مهمه
رضایت از زندگی مهمه
شادی مهمه
بحث بحث این نیست که هر کسی مهاجرت کرده آدم موفقتر یا خوشبختتریه
یادگیری زبان یک تغییر و چالش بزرگ هست
اگر با یادگیری زبان جدید مقاومت داریم به این معناست که مهاجرت برای ما تجربه خوبی نیست
چه دیدگاه توحیدی زیبایی استاد عزیزم داشته خیلی لذت بردم اونجا که میگه:
اصلاً دوست داشتم برم یک محیط ناشناخته ای که مجبور باشم به خداوند بیشتر توکل کنم
میزان راحتی با مهاجرت تو ذهن من تبدیل شده بود به میزان توانایی در توکل به خداوند
علاقه به شناخت و تجربه کردن چیزای جدید
علاقه به زبان
اینها تفاوت هاست اگر این اشتیاق ها رو نداریم احتمالاً مهاجرت به درد ما نمی خوره و اگر داریم احتمالاً تجربه خیلی جذاب و خوبی میشه
——–
بعضی ها فکر می کنند با مهاجرت کردن تمام مسائلشون حل میشه unrealstic
خیلی غیر واقع بینانه نگاه می کنند
اینطور نیست
مشکلات موقعی حل میشه که ما از لحاظ درونی تغییر کنیم نه از لحاظ تغییر کشور
یه سری چیزا برای یه سری افراد تو ایران شرایط بهتریه تا توی امریکا
با روحیه استاد امریکا خیلی خیلی سازگارتره، با روحیه کنجکاو، طبیعت گرا که دوست داره همه جا رو بگرده روحیه ای که دوست داره وارد چالشها و چیزای جدید بشه خودش رو در معرض آزمایش قرار بده این کشور فوق العاده است
مهاجرت چلنجهای خودشو داره یه سری مسایلی داره که اصلا ما بش بر نخوردیم قبلاً
——‐—
ویژگی دیگری که افرادی که میخوان مهاجرت کنن باید داشته باشند یا در خودشون شکل بدن اینه که باورشون این باشه
من تواناییهام محدود نیست من هر چی رو که بخوام می توانم یاد بگیرم من آدمی هستم که اگر چیزی رو بلد نباشم می توانم یاد بگیرم و بهتر بشوم
نه اینکه یه چیزی رو بلد نیستم بلد نیستم، من یه سری توانایی محدود دارم و همینا هست دیگه اصلاً نمیشه رشد بدم خودمو
آدمی که برای مهاجرت مناسبه آدمیه که میگه من ممکنه یه سری چیزا رو بلد نباشم ولی خودمو میشناسم می دونم که آدم متعهدی هستم پشتکار بالایی دارم میرم یاد میگیرم حرفه ای میشم توش
می دونه که می تونه باحرکت کردن و تعهد و پشتکار بالا با مهارت یادگیری تواناییهاشو ببره بالا
——–
ویژگی دیگری که افرادی که میخوان مهاجرت کنن خوبه داشته باشن اینه که کنجکاو باشن
اگر دوست داریم همش بگردیم و یا غذاهای جدید و عجیب رو تجربه کنیم این نشونه خوبیه برای مهاجرت
——-
یک نکته و ویژگی شخصیتی خیلی مهم برای افرادی که میخوان مهاجرت کنن اینه که ببینن چقدر امنیت و کامفورت زونشون براشون مهمه
اگر آدمی هستیم که خیلی برامون مهمه توی منطقه امن خودمون باشیم مهاجرت احتمالاً برای ما مناسب نیست، چون وقتی مهاجرت می کنیم وارد یک دنیای ناشناخته میشیم که ممکنه چالشهای متفاوتی توش باشه
یکی از ویژگیهای افرادی که خیلی امنیت براشون اولویت بالایی داره اینه که وقتی میخوان سراغ یک کاری برن اول می پرسن بیمه اش چطوره؟ چقدر کامله؟
اگر امنیت برامون خیلی اولویت بالایی داره احتمالاً برای مهاجرت مناسب نیستیم
نقطه مقابلش افرادی هستند که خیلی راحت ریسک می کنند ریسک پذیر هستن
اگر فردی هستیم که ریسک می کنیم، ریسک های حساب شده نه احمقانه، احتمالاً مهاجرت برامون گزینه مناسبی خواهد بود، چون مهاجرت کردن خودش یه ریسک خیلی بزرگه
————-
یه ویژگی مهم دیگه ای که فردی که میخواد مهاجرت کنه خوبه داشته باشه اینه که resilience (انعطاف پذیری) داره یعنی اگر یه چالشی براش بوجود بیاد بخوره زمین سریع بلند میشه خودشو می تکونه میگه یا الله و دوباره میره سراغ ادامه مسیر
ولی اگر یه آدمی هستی که بمحض اینکه به اولین مانع برخورد کردی کاسه چکنم چکنم دست میگیری و میگی دیگه فایده نداره دیگه درست نمیشه، و خیلی زود تسلیم مشکلات میشی و نا امید میشی احتمالاً برای مهاجرت مناسب نیستی
افرادی بدرد مهاجرت میخورن که اگر به یه چالشی بر خورن اگر بخورن زمین و درب و داغونم بشن خیلی سریع بلند میشن توکل می کنن به خدا ببینن کجاها ایراد داشتن چه درسهایی می تونن یاد بگیرن این چالشه چه درس و فرصتی برای پیشرفت و یادگیری براشون بوده درساشو یاد بگیرن و حرکت کنن رو به جلو
باید ببینی تاب آوریت چقدر زیاده، چقدر میتونی بعد از برخورد به مشکلات بجای نا امیدی و گریه و فحش به زمین و زمان بلند شی ایراداتو پیدا کنی برطرف کنی و حرکت کنی، واینستی تسلیم مشکلات نشی راهتو پیدا کنی و حرکت کنی، مثل آبی باشی که اگر سنگی بزارن جلوش از بالاش از بغلش از پایینش رد می کنه خودشو متوقف نمیشه
————-
یک ویژگی دیگه ای که افرادی که میخوان مهاجرت کنن باید در خودشون ایجاد کرده باشن یا ایجاد کنن اینه که optimistic آپتیمیستیک باشن خیلی مثبت اندیش باشن
یه سری افراد pessimistic پسیمیستیک بهشون میگن خیلی منفی نگرن، اگر اوضاع یه ذره به سختی باشه میگن اوضاع داره بدتر میشه، داستان همون شخصیت کارتونی که همش من میدونم ما موفق نمیشیم تکیه کلامش بود، افرادی هستن که نیمه خالی لیوان رو نگاه می کنن
ولی کسی که میخواد مهاجرت کنه باید یک روحیه مثبت اندیش داشته باشه که
اوضاع و شرایط رو به بهبوده
خداوند بمن کمک می کنه
خداوند نیروی خیره و دست منو می گیره
اگه شرایط سخت میشه امیدشو از دست نمیده، همیشه یه امیدی داره به بهبودی شرایط و باز شدن دروازه های نعمت، اگه یه ذره ابرای تیره بیان میدونه
بعد از این ابرای تیره یه بادی میاد و خورشید نمایان میشه و نور الهی بر من می تابه
یه توکل طوری یه ویژگی این چنینی نیازه
اینا فقط در مورد مهاجرت نیست در مورد تمام جنبه های زندگیه، ولی مهاجرت اینها رو خیلی خوب بیرون میکشه از آدما
دلیل اینکه استاد اینا خیلی راحت مهاجرت کردن و همه چیز عالی پیش رفت و تجربه لذتبخشی بود براشون اون ویژگیها و ایمانی بود که تو وجودشون ساخته بودن
اگر ویژگیهای مناسب برای مهاجرت رو در وجودمون ساخته باشیم مهاجرت تجربه لذتبخشی خواهد بود
مثبت نگری، نیمه پر لیوان رو دیدن، همیشه منتظر اتفاقات خوب بودن، همیشه توکل داشتن، همیشه آدم ایمانشو حفظ کنه و نا امید نشه ویژگیهای خیلی مهمیه که میتونه کمک کنه
شرایط مالی هم باید درنظر گرفته بشه اگر با دست خالی بریم شرایط سختتر خواهد بود
البته به این معنا نیست که نمیشود خیلیها بودن با دست خالی رفتن راهشو پیدا کردن ولی مسیر تا جا بیفتن براشون سختتر میشه
در مورد شرایط شغلی هم همینطور اگر شغلی داریم که میشه تبدیلش کنیم و یا مهارتی داریم که بتونیم جاهای دیگه هم ازش استفاده کنیم شرایط بهتری خواهیم داشت
طرز نگرش ها متفاوت و مهمه
یکی از کار سطح پایین شروع می کنه ولی نگرشش متفاوته امیدشو حفظ می کنه میگه اشکال نداره اوضاع بهتر میشه، و بعد رشد می کنه
ولی یکی هست داره کار سطح پایین می کنه و هر روز داره بخودش فحش میده
برای اینا نتایج خیلی متفاوت میشه و باید اینا رو در نظر داشته باشیم
اگر یک شغلی یک مهارتی داشته باشیم که در جایی که مهاجرت می کنیم بتونیم ازش استفاده کنیم خیلی خیلی شرایط بهتره
اگر زبانمون قبل از اینکه مهاجرت کنیم خوب باشه خیلی خیلی شرایط بهتره کارها راحتتر و سریعتر پیش میره
البته باز هم به این معنا نیست که کسی که زبانش صفره نتونه
استاد از شما خیلی خیلی ممنونیم چقدر شما مهربونی که بیشتر از یکساعت و نیم صحبت کردی تا برای اونایی که ممکنه شتابزده یا فقط بخاطر شوق و ذوقی که یه لحظه بوجود میاد بفکر مهاجرت باشن شفاف سازی کنی که داستان چیه
که بشناسیم خودمونو، بدونیم با چه شرایطی ممکنه روبرو بشیم
که مهاجرت کردن می تونه خیلی خیلی خوب باشه می تونه هم خوب نباشه
بستگی داره به ما، به نگاه ما، به شخصیت ما، به اهداف ما
اگر خودمونو خوب بشناسیم نه فقط در مورد مهاجرت که در مورد خیلی از تصمیمات زندگیمون تصمیمات بهتری می گیریم
مهم اینه که خودمونو بشناسیم
مهم اینه که ویژگی های خودمونو بشناسیم
و مهم اینه که هر کجا که می بینیم باید بهبودی پیدا کنه رو خودمون کار کنیم و بهبود بدیم
اگر که نیازه یه سری ویژگی ها در ما تغییر کنه این کارو انجام بدیم
اگر قبل از مهاجرت این ویژگی ها رو در خودمون ایجاد کرده باشیم یا از درون داشته باشیم مهاجرت می تونه برامون یه تجربه بسیار بسیار لذتبخشی بشه
استاد این فایل جامع و کامل رو آماده کرده تا ما تعمق و فکر کنیم، خودمونو بشناسیم، اگر جایی باید بهبود بدیم خودمونو بهبود بدیم و بعد بفکر مهاجرت باشیم، تصمیممون یک تصمیم احساسی ای نباشه در مورد مهاجرت و اصلاً ندونیم چیکار داریم می کنیم
بدونیم که چی منتظرمونه و بعد اگر دیدیم باشخصیت و روحیه مون سازگاره یا اینکه ما می تونیم خودمونو سازگار کنیم با شخصیت و ویژگی هایی که نیاز هست برای مهاجرت اونوقت اقدام کنیم
اگر علاقه ای به مهاجرت نیست فکر نکنیم که مهاجرت کنیم زندگی ما تغییر می کنه زندگی ما فقط موقعی تغییر می کنه که ما خودمون تغییر کنیم نه اینکه مکان زندگیمون تغییر کنه
با سپاس فراوان از استاد عزیزم
با سلام و احترام خدمت آقای عباسمنش و همراهان
مثل همیشه محتواهای عالی و پرباری که دارید ، تشکر از شما که نگرش مثبت و مطمئن داشتن به زندگی ، مهاجرت و غیره را دارید . لازمه بیشتر به خود و توانایی هایی که داریم توجه کنیم و آنها را تجزیه و تحلیل نماییم . در اینصورت میتوانیم به اصل وجود مسیر موفقیت پای بگذاریم . من مدتهاست که در کنار شغل ثابتی که دارم ، مهارت یاد میگیرم ، از جمله آنها مهارت کتابخوانی ، ورزش ، یادگیری اینترنت ، زبان انگلیسی ، عربی ، قرآن ، ارتباطات ، …
بارها محصولات عباسمنش را کار نمودم ، بدلیل عطش شنیدن و به کار بستن آنها ، اما در مراحل اولیه باقی می ماند ، انشالله ادامه دار خواهد بود ، انسان در هر لحظه میتواند بهترین خودش را داشته باشد ، اما من همیشه خودم را محتاج یادگیری میدانم ، الان در دانشگاه مشغول ادامه تحصیل هستم و تنها میخواهم کارهای پژوهشی انجام دهم ، اگر هم نتوانستم چیزی از دست نداده ام و مثل همیشه تجربه ای جدید بدست می آورم ، اسنپ این روزها ابزاری است برای درآمدزایی بنده و واقعا سودآوری خوبی برای صاحب این کسب و کار دارد ، ما هم میتوانیم از کسب و کارهای آماده در حد وسعمان بهره بگیریم ، باورتون نمیشه من با یک ایده که پول لازم دارم و شغل ثابتی که دارم پوشش نمیداد رفتم و این فعالیت را انجام دادم ، راستش دوست ندارم دیگر پول قرض کنم و از بانک وام بگیرم ، طبق آموزشها سعی میکنم شکرگزاری کنم و با هر چیزی که دارم پیش بروم و قطعا خداوند برکت و فراوانی نعمتش را به من نمایش میدهد ، قرآن یک هدیه بزرگی است که نزد ما میباشد و من هر بار به بهانه ای از آن میخوانم و طلب کمک از خداوند میکنم ، خوشبختانه خداوند همیشه درهای رحمتش را برای بنده باز میکند و دستان مرا میگیرد . سایتی داشتم که این روزها توانایی پرداخت شارژ هاست را ندارم و در مرحله از دست دادم آن هستم ، یک فضای هاست 5 گیگ میخواهم که 2 میلیون و پانصد هزار تومان هزینه شارژ دارد ، من بیشتر از این را حقوق میگیرم ولی هزینه های زن و زندگی و دیگری هست که اولویت سایتم را آخر قرار دادم ، راستش ایده ساخت سایت از استاد عباسمنش شروع شده و عالی بود من به مدت 8 سال سایت داشتم و محتواهای نوشته و مقاله و محتوای خودم را قرار میدادم ، الان دوباره سعی میکنم شروع کنم ، مخارج دانشگاه و غیره که سرمایه گزاری هستند برایم مهم است ، خداروشکر با وجود همه این مسائل باز هم علاقمند به مهاجرت هستم که با روحیه ام تا حدودی سازگاری دارد ، الان 12 سال است که مستقل و جدای از محل خانواده ام هستم ، به یک شهر دیگر هم میخواهم مهاجرت کنم ، دنبال عملگرایی هستم ، موفق و پیروز و سربلند باشید
سلام به خداوند عزیزم
سلام به دستان بزرگ خداوندم استاد عزیزم و بانوی گرامی مریم جان
و سلام به دوستان عزیزم در بهترین سایت الهی
استاد جان عاشقتم،شما بی نظیری
شما همون دستان بزرگ خداوند هستین که منو همیشه و همه جا کمک کردین و راهنمایی کردین
من از خدای بزرگ و عزیز می خوام که باشین همیشه و راه گشای من در مراحل زندگیم باشین
استاد جان چند سال پیش که قصد کردیم از مشهد به تهران مهاجرت کنیم،تنها انگیزمون هم این بود که دخترم که کلاس بازیگری در مشهدمیرفت،اونجا ادامه بده و پیشرفت کنه،چون میگفتیم همه ی فیلم ها توی تهران ساخته میشه،و رفتیم تهران که خونه بگیریم و مهاجرت کنیم،رفتیم استاد حتی بنگاه ها هم رفتیم که خونه ببینیم و انقدر من عجله داشتم که به همسرم میگفتم خونه که دیدیم اگر قولنامه نوشتیم شما برو مشهد من همینجا هستم شما وسایل رو جمع کن و با بچه ها بیا،و همسرم که عاشقشم میگفت باشه زهرا جان حالا هر چی خدا بخواد،((3 سال پیش من وارد سایت شمانبودم،ولی گاه گداری داخل تلگرام،صوتی
از شما یا استاد عرشیانفر رو گوش میکردم،خیلی کم ))بلاخره ما 2 روزی تهران بودیم برای خونه پیدا کردن،استاد جان، همسرم میگفت خب زهرا خونه پیدا کردیم من چه کار کنم،آخه همسر من از بچگی کار از خودش بوده مغازه سوپر مارکت داشت استاد جان،و بقول خودش همیشه پول توی دست و بالش بوده،میگفتم حالا بریم اونجا فوقش میری کارگری،آخه همسر من از بچگی که سوپر مارکت داشتن پدرشون و اونجا بوده تا ازدواج کرد و حتی 2 سال پیش همون سوپر مارکت رو داشتن ولی چند سال اخیر زیاد راضی نبودن از کارشون،چقدر ما ذهنمون درگیر بود که خب به قول شوهرم خونه پیدا کردیم کار رو چه کنیم،استاد من همیشه میگم صدای خداوند عزیزم بود که گفت نه زهرا برو الان مهاجرت برای شما خوب نیست برو ولی تو مهاجرت خواهی کرد،صدا و تصویری بود،تصویر این بود که من یک لحظه از شلوغی تهران ترسیدم،همون جا همسرم گفت چی شد زهرا ادامه بدیم،گفتم نه بریم انشالله هر موقع،وقتش بود خداوند هدایتمون میکنه
استاد اومدیم مشهد و بعد از یک سال شوهرم تصمیم گرفت شغلش رو تغییر بده،(اون موقع فایل های شما رو داشتم گوش میکردم،ولی نه داخل سایت،همون تلگرام ولی بیشتر گوش میکردم)وای خدای من انگار بزرگ ترین کاری بود که ازاول عمرمون میخواستیم انجام بدیم،چقدر بقیه(خانواده)ناراحت بودن،ولی شروع کردیم استاد،سوپر مارکت رو شوهرم جمع کرد و ما میرفتم بالا شهر مشهد از دکور های قشنگ عکس میگرفتم تا شروع کنیم به کار،برای شغل کافی شاپ،و الان همسرم میگه ببین زهرا الان بخوایم مهاجرت کنیم به شهر دیگه خیلی راحتیم،من هنری یاد گرفتم که هر شهری بخوایم بریم راحتیم،الان که صحبت های شما رو گوش کردم دیدم خدای من،ما اون موقع یکی از ترمز های بزرگمون کار همسرم بود که خداوند هدایتمون کرد به شغلی که حتی در سفر به دور آمریکای شما دیدیم که کافی شاپ یا همون مغازه های قهوه در آمریکا
حتی این دفعه که به شهر قشنگ گیلان سفری داشتیم،چقدر همسرم میگفت ببین چه کافی شاپ های قشنگی و حتی یک لحظه که رد شدیم اسم یک کافی شاپ که روی تابلوش زده بود،قهوه سعید چقدر ما ذوق زدیم ،گفتیم ببینن نشونه ی،چقدر من دست زدم و خندیدیم خدایا شکررررت،آخه مغازه ی شوهر منم روی تابلوش زده قهوه سعید،وای استاد چه کافی شاپی شده،خیلی قشنگ که حتی از بالا شهر که میان چقدر تحسین میکنن و چقدر همه عکس میگیرن از خودشون داخل مغازه،
و چقدر همسرم با کارش حالش خوبه
خدارو شکررررر،حال منم که عالیییییییییی
استاد جان من مهاجرت کردم از روستا به شهر 5 ساله و خدا رو شکرررر برامون عالی بوده
امسال که جابجایی داریم با همسرم تصمیم گرفتین از این محله ای که هستیم،بریم به محله ی بالاتر تا به قول همسرم ذهنمون برای خرید خونه به همون جاها باشه،و خداوند هدایتمون کنه به بهترینها انشالله،استاد جان دوستام که همیشه از مهاجرت صحبت میکنن میگم آره منم دوست دارم،ولی همیشه فکر میکردم چرا من مثل اینا همیشه نمیگم مهاجرت،و همیشه بهشون میگفتم من از همین جایی که هستم خیلی لذت میبرم،و حالم خیلی خوبه،(استاد من همیشه این فکرمو روی کم کاری روی خودم میدیدم)وای خدای من چقدر خوشحالم بابت این فایل بی نظیرتون که انگار برای شخص من میگین،چون من خیلی لذت میبرم استاد،استاد ما هر شب بیرون،سالی 2 یا 3 مرتبه مسافرت خدا رو شکررر،و چقدر من لذت میبرم از محله ای که هستیم توی یک قسمت از شهر مشهد،چقدر همه چی برام راحته،صبح که از پنجره آشپرخانه بیرون رو نگاه میکنم چقدر شکرررر گزاری میکنم،چقدر بابت خونمون، بچه هام،همسرم،سلامتیمون،درآمد همسرم،شغل خودم که تو خونه ام ولی برای مغازه شوهرم کیک های عالی و به قول مشتری ها خوشمزه ای میپزم،آخه خودم حتی تست هم نکردم،بابت قانون بزرگ سلامتی،
استاد جان و مریم بانو حرف زیاد دارم برای گفتن
رد پایی میزارم و با امیدواری بالا میگم
به امید دیدار که من فقط چندین روز کنار شما بشینم و فقط از نتایجم بگم و بخندیم و من لحظه ای گریه کنم از این همه نتایج بزرگم
عاشقتووووووووونم،به امید دیدار
خداوند یار و نگهدارتون انشالله
سلام زهرای عزیزم
چقد از خوندن کامنتت لذت بردم و چقد توی کامنتت نشانه دیدم برای خودم واقعا باید دستان هدایتگر خدا رو بوسید .
زهراجان منم در شهر زیبای مشهد ساکن هستم البته ماهم چند سالیه که به خاطر دخترم به این شهر مهاجرت کردیم
واقعا این مهاجرت برای ما خیلی عالی بود و باعث رشد شخصیتیم شد .
زهراجان چه حس خوبی گرفتم ازاینکه آشپزخونت پنجره داره و منم جزو خواسته هامه که خونه ی بعدی که میگیرم یه اشپزخونه با ویوی عالی روبه پارک دریک محله ی عالی باشه .
خیلی دوست دارم یه روز بیام کافی شاپتون وازنزدیک از کیکای خوشمزت بخورم .
به امید دیدارت دربهترین زمان ومکان
درپناه خدا باشی
استاد عزیزم بی نهایت ازتون سپاسگزارم بابت این فایل فوق العاده. من 5 سال هست که اروپا زندگی میکنم و هر روز سپاسگزار تجربه این بهشت روی زمین هستم. این فایل شما من رو یاد کامنتی انداخت که 5 سال پیش در مورد باورهای قدرتمندکننده در مورد مهاجرت نوشته بودم و وقتی امروز مجدد مطالعش کردم دیدم که تمام اون باورها نه فقط برای شروع مهاجرت بلکه در طول پروسه زندگی در خارج از کشور بی اندازه به من کمک کرده. چون از نظر من این باورها اصل هست و تغییر بنیادین ای نکرده دوست دارم مجدد اون نکات و یه سری توضیحات جدید رو با شما و دوستان به اشتراک بزارمشون. امیدوارم برای همه دوستان مفید باشه.
من خالق زندگی خودم هستم
من تا قبل از آشنایی با شما اصلا اعتقاد نداشتم که خودم مسئول 100 درصد چیزی هستم که تو زندگی تجربه میکنم. همیشه فکر میکردم که عوامل بیرونی (مثل کشور محل تولد، جنسیت، خانواده، دولت، قیمت دلار، قوانین ویزا و …) تو موفقیت یا عدم موفقیت من تاثیرگذاره. اما الان حتی یک درصد هم شک ندارم که آنچه من بسازم به وجود میاد. الان فقط موضوع استفاده بیشتر از این باور در عمل هست. طبق تجربه خودم این حرف استاد خیلی درست هست که حتی اگه کل مردم جهان بخوان نزارن من به چیزی که با فرکانسهام ساختم برسم، محاله بتونن این کار رو بکنن.
فاصله ما با اهدافمون فقط با احساس خوب پر میشه
تو کامنتهای قبلیم توضیح دادم که حدودا پنج ماه بخش ویزای سفارت کشوری که من باید بهش مراجعه میکردم تعطیل بود و اصلا نگفته بودن که چه زمانی قراره دوباره باز بشه. اما من تو تمام این مدت سعی کردم که تو بیشتر روزهای هفته حالم رو خوب نگه دارم. قطعا زمانهایی پیش میومد که من هم از این بلاتکلیفی خسته میشدم و حالم بد میشد. اما زیبایی قانون اینه که به فرکانسهای غالب ما پاسخ میده و جای هیچ نگرانی در مورد این افتهای احساسی موقتی نیست.
زمانی به راحتی به خواستمون میرسیم که محتاج رسیدن بهش نباشیم
من روی هدفم تمرکز کردم و تمام کارهای لازم رو از طرف خودم انجام دادم اما واقعا نسبت به این خواسته رها بودم و گفتم که من فقط تجربه بهتری رو از زندگی میخوام و تصمیم گرفتم که دست خدا رو نبندم و اجازه بدم هدایتم کنه و از بهترین مسیر من رو به خواستم برسونه.
وقتی خواستهای توی وجود ما شکل میگیره توانایی محقق کردنش از قبل در وجود ما ایجاد شده
من با ویزای تحصیلی مهاجرت کردم و تا یک سال قبل از مهاجرتم اصلا به ادامه تحصیل فکر نمیکردم… حتی یک درصد… اما زمانی که این خواسته تو وجود من شکل گرفت، یه انرژی فوقالعاده عجیبی برای رسیدن به این هدف تو وجودم دیدم که تا چند وقت قبل حتی تصورش رو هم نمیتونستم بکنم. حالا خیلی بهتر از قبل درک میکنم که شکل گرفتن یه خواسته به این معنیه که پتانسیل بالقوه برای انجام اون کار تو وجود ما هست و کافیه ما قدم برداریم و به صورت بالفعل درش بیاریم.
همه کشورها پتانسیل موفقیت و زیبا زندگی کردن رو دارن
من تا همین چند سال پیش انقدر از ایرانیها و کشورم بد میگفتم که خدا میدونه. تو صحبتهام با خارجیها از مسائل کشورم با آب و تاب تعریف میکردم و این رو نشونه روشنفکری میدونستم… غافل از اینکه تو همین ایران افرادی بودن و هستن که دارن زیبا و ثروتمند زندگی میکنن. من خودم به عنوان یه ایرانی داشتم از ایرانیها بد میگفتم و هیچ احترامی برای خودم قائل نبودم و در عین حال انتظار داشتم که دیگران به من احترام بزارن!
وقتی نگاهم رو به کشورم تغییر دادم و روی زیباییهای خودش و مردمش تمرکز کردم، تنها چیزی که تجربه کردم، حس خوب و محبت بود. علاوه بر این، تو همین ایران هم موفقیتهایی که میخواستم رو به دست آوردم. الان دیگه با افتخار میگم که من یه ایرانیم و عاشق کشورم و مردمش هستم. علاوه بر این، تضادهایی که به واسطه تجربه زندگی در ایران باهاشون برخورد کرده بودم باعث شد که اشتیاق سوزانی برای آزادی و … بیشتر در وجود من شکل بگیره و همینطور من رو سپاسگزارتر از افرادی بکنه که تو کشورهای آزادتر و با امکانات بیشتر به دنیا اومدن و زندگی میکنن. من همیشه میگم که من انگار یک انسانی هستم که تو زندگیش دو تا هویت کاملا متفاوت رو تو دو دنیای کاملا متفاوت و با دو جهان بینی کاملا متفاوت تجربه کرده و این یعنی زندگی من خیلی جذاب تر از خیلی از افراد هست و به من زاویه دید متفاوتی داده که باعث برتری من در تعاملات اجتماعی و کار و تحصیل و … شده.
از هزاران طریق میتونم به کشورم خدمت کنم، حتی اگه تو کشورم نباشم
بارها و بارها شنیدیم که باید بمونیم و به کشورمون خدمت کنیم و کمک کنیم که مسائلش حل بشه وگرنه انسان خیلی خودخواهی هستیم. به نظرم مرز باریکی بین عشق و تعصب وجود داره. عشق به ما انگیزه میده تا مثل استاد جهان رو بگردیم و خدماتمون رو به تمام جهان ارائه کنیم اما تعصب باعث میشه تو یه مکان گیر کنیم و دوست نداشته باشیم دانش و تواناییهامون رو با بقیه به اشتراک بزاریم و از بقیه چیزی یاد بگیریم.
همونطور که امثال مریم میرزاخانی و پروفسور سمیعی مایه افتخار ایرانیها بودن و هستن، من هم میتونم تو خارج از کشور ایران و ایرانی رو سربلند کنم. یه بار یه جا خوندم که مرزها فقط خطهای خیالیای هستن که روی نقشهها ظاهر میشن. پس به این مرزبندیها نچسبیم و به جای عشق به یه کشور خاص سعی کنیم عشق به کل جهان رو تو قلبمون ایجاد کنیم. به نظرم آیه «سیروا فی الارض» حجت رو بر ما تو زمینه مهاجرت تمام کرده و از نظر خداوند مرزی وجود نداره.
به نظرم استاد خیلی مثال خوبی تو این زمینه هستن چون با مهاجرتشون نه تنها کیفیت و ماهیت محتوای تولیدی خودشون رو ارتقا دادن بلکه چشم همه ما رو به یک دنیای جدیدی باز کردن که نسبت بهش شناخت کمتری داشتیم. دیدن این تجربیات و امکاناتی که میشه در زندگی داشت به نظرم برای همه ما شیرین و جذاب هست و inspiring و empowering.
من توانایی تغییر دادن کشورم رو ندارم
من قبلا فکر میکردم که توی ایران یه چیزی خرابه و من باید درستش کنم. اما تو دوره 12 قدم متوجه شدم که هر چیز و هر شخصی در جای درست خودش هست و اگه من میخوام تجربه بهتری از زندگی داشته باشم، باید به جای تمرکز روی درست کردن یه چیزی بیرون از خودم و ناسزا گفتن به این و اون فقط روی خودم کار کنم تا به جایی هدایت بشم که از قبل هر آنچه که من میخوام رو داره.
خارجیها فوقالعاده ایرانیها رو دوست دارن و بهشون احترام میزارن
من تا زمانی که فکر میکردم خارجیها از ایرانیها خوششون نمیاد و همشون نژادپرست هستن، همیشه با آدمهای این چنینی برخورد میکردم. اما بعد از یه مدت متوجه شدم که این تصورات تنها ساخته ذهن منه و ریشه در نظر منفی خود من نسبت به ملیتهای دیگه داره.
باور کنید تعداد زیادی از خارجیها حتی نمیتونن ایران رو روی نقشه نشون بدن چه برسه بخوان پیشذهنیتی در مورد ایران و ایرانیها داشته باشن. الان دیگه میدونم اگه من به خودم و ملیتم و کشورم احترام بزارم، همین احترام متقابل رو از دیگران نسبت به خودم و ملیتم و کشورم دریافت میکنم و اونها به عنوان دستی از دستان خدا به من کمک میکنن.
علاوه بر این، همونطور که تو مجموعه سفر به دور آمریکا داریم میبینیم، تو کشورهای مختلف افراد با هر نوع پوشش و عقیدهای به راحتی و در صلح کنار همدیگه زندگی میکنن و به عقاید همدیگه احترام میزارن.
اکثر ایرانیهای خارج از کشور انسانهای بینظیری هستن
من خودم بارها شنیده بودم که ایرانیهای خارج از کشور نه تنها هوای همدیگه رو ندارن بلکه زیرآب همدیگه رو هم تو بعضی مواقع میزنن و از این حرفها. من هم تا زمانی که این باور رو داشتم همیشه سعی میکردم هر جا میرم از ایرانیهای دیگه دوری کنم.
اما تو سفرهای خارجی که چند ماه قبل از مهاجرتم داشتم چند بار از ایرانیها راهنمایی خواستم و اونها به بهترین شکل بهم کمک کردن و همین موضوع باعث شد که باور اشتباه من تغییر کنه. در این شکی نیست که خدا برای بندهاش کافیه اما حالا دیگه میدونم اگه برای حواله پول و … به کمک یه ایرانی تو خارج از کشور نیاز داشته باشم، قطعا اون شخص هر کمکی که از دستش بر بیاد رو به عنوان دستی از دستان خدا برای من انجام خواهد داد و خیالم از این نظر راحته.
یکی از فیلم های استاد از مراسم 13 بهدر در کنار خانوادههای ایرانی تو آمریکا خیلی زیبا حال خوب community ایرانیها در خارج از کشور رو به تصویر کشیده بود.
مهاجرت میتونه پروسهی بسیار ساده و کوتاه و لذتبخشی باشه
من قبل از مهاجرت به اروپا، تجربه مهاجرت به یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس رو داشتم. من اون موقع هنوز با شما آشنا نشده بودم و انقدر برای اون مهاجرت کاری عجله داشتم که هی تو کارم گره میفتاد و روند گرفتن ویزام طولانیتر میشد. اون موقع نمیدونستم که رها نبودن و چسبیدن من به خواستههام ریشه همه اون مسائل بود. برای مهاجرت بعدیم به اروپا و با استفاده از آگاهی های شما هر کاری که از طرف خودم لازم بود رو انجام دادم و از ته دل بقیش رو به خدا سپردم.
گفتم که خدایا میدونم قراره همیشه من رو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بدی. پس هر تاخیر و تغییر برنامهای که پیش بیاد رو خیر میدونم. اون هم بهترین دستانش رو بسیج کرد تا کارهای من به سادهترین شکل ممکن انجام بشه. من با وجود تعطیلی سفارت تو کمتر از یک سال ویزام رو گرفتم.
برعکس مهاجرت قبلی هم، این بار دیگه منتظر ویزا نبودم تا حالم خوب بشه. تو اون مدت که منتظر ویزا بودم تا جای ممکن سعی کردم از زندگی لذت ببرم و یه عالمه تجربه زیبا مثل رفتن به باشگاه و پارک و کافیشاپ و کنسرت رو داشتم. اما چیزی که بیشتر از همهی این کارهای فیزیکی اهمیت داشت تلاشم برای به احساس خوب رسیدن از طریق تغییر زاویه دیدم بود. به قول استاد، داشتم زندگی رو زندگی میکردم.
برای شروع پروسه مهاجرت نیاز به دونستن کل مسیر نیست
من پروسه اپلای کردن خودم رو با سرچ کردن اسم رشته و مقطع مورد نظر خودم تو دانشگاههای مختلف از طریق گوگل شروع کردم و سایت دانشگاهها رو تک تک چک کردم تا به دانشگاهی هدایت شدم که پروسه اپلای فوقالعاده سادهای داشت.
ذهن نجواگرم میخواست یکسره روی ادامه مسیر تمرکز کنه و مثلا میگفت حالا هزینه اپلای رو چه جوری میخوای پرداخت کنی و … اما بعد از هر قدمی که برمیداشتم، قدم بعدی بهم گفته میشد و خدا دستان خودش رو از جاهایی که فکرش رو هم نمیکردم وارد زندگیم میکرد. به نظرم ایمان به غیب یعنی همین.
این در مورد هر نوع مهاجرت و هر نوع کاری صدق میکنه. به جای اینکه از دور به در سنسوردار خیره بشیم و هی شکایت کنیم که چرا بسته هست، کافیه یه قدم بریم سمتش تا ببینیم که چقدر راحت باز میشه. الان خیلی بهتر از قبل درک میکنم که ایمانی که عمل نیاره حرف مفته. تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس، خود راه بگویدت که چون باید رفت…
برای پروسه مهاجرت نیاز به مشاورههای بیپایان و گرفتن اطلاعات زیاد نیست
من خودم تو این پروسه حتی یک بار هم به وکیل یا موسسه مهاجرتی مراجعه نکردم. نمیگم مشورت و مشاوره کار اشتباهی هست اما اگه از یه حدی بیشتر بشه فقط ترمزهای بیشتری رو تو ذهن ایجاد میکنه.
من تا جای ممکن سعی کردم خودم از طریق سایت سفارت و مرکز ویزا و سایر منابع رسمی مرتبط اطلاعات مورد نیازم رو به دست بیارم. این اطلاعات هم معمولا خیلی واضح نوشته شده و من تو این پروسه سوال خیلی خاصی برام پیش نیومد. اگرم پیش میومد، از خود سفارت یا مرکز ویزا میپرسیدم.
قطعا سایتهای موسسات مهاجرتیای هستن که اطلاعات خیلی خوب و دقیقی ارائه میدن. اما سایتهای زیادی هم هستن که اطلاعاتی رو ارائه میدن که هم جهت با باورهای درستی که ما میشناسیم نیستن.
بعضی سایتها رو که باز میکردم اولش نوشته بود: «همانطور که میدانید پروسه مهاجرت به فلان کشور بسیار سخت و زمانبر و پرهزینه هست. اما نگران نباشید! ما اینجا هستیم تا به شما در طول این پروسه کمک کنیم و …» زیر همون مطلب هم صدها نفر از سختی این پروسه و تجربشون از reject شدنهای متعدد نوشته بودن.
پیشنهاد من این هست که اگر دیدید که یه سایت یا یه شخص داره به جای پرداختن به اصل میره سراغ حاشیه و حس بدی ازش گرفتید بدونید که نباید به خوندن اون مطلب یا ادامه صحبت با اون شخص ادامه بدید.
من تو این پروسه همش به خودم یادآوری میکردم که یه واقعیت ثابت برای همه وجود نداره و اگه برای یه نفر این پروسه سخت بوده، دلیل نمیشه که کارهای من هم سخت پیش بره. میگفتم که من از باورهای خوبی که دارم میسازم مطمئنم و یقین دارم که کارها به راحتی پیش میره. واقعا هم همینطور شد. من با اولین درخواستم و از طریق تنها دانشگاهی که اپلای کردم تونستم ویزام رو بگیرم.
اگر انگیزه پشت مهاجرت درست باشه، انسان به راحتی هدایت میشه و از نتیجه لذت میبره
من بار اول با انگیزه فرار از وضعیتی که داشتم مهاجرت کردم. اما چون تکاملم رو طی نکرده بودم، فقط تونستم از یک سوم ظرفیت اون تجربه استفاده کنم. اما بار دوم با انگیزه رشد بیشتر مهاجرت کردم و خیلی بیشتر از ظرفیت این تجربه و پتانسیل خودم استفاده کردم تا به الان و لذت خیلی بیشتری رو تجربه کردم.
طبق تجربه خودم، اگه بدون طی کردن تکاملمون و با زور و عجله و اصرار بخوایم به اهدافمون برسیم، حتی اگه به دستشون بیاریم، نمیتونیم خیلی خوب ازشون استفاده کنیم.
مثل این میمونه که یه پیانو رو به دست بیاریم اما هنوز یاد نگرفته باشیم ازش استفاده کنیم. اون موقع، اون پیانو فقط ظاهر قشنگی داره و ممکنه همه به به و چه چه کنن. اما واقعیت اینه که ما جز ور رفتن الکی با کلیدهاش کار دیگهای نمیتونیم باهاش انجام بدیم و لذتی که میتونیم ازش ببریم خیلی محدوده.
سن و سال و مدارک و … هیچ تاثیری تو پروسه مهاجرت نداره
من تو سی سالگی مهاجرت تحصیلی کردم. حالا درک میکنم که وقتی استاد میگن عوامل بیرونی مثل سن و جنسیت و ملیت و رشته و معدل و مدرک و … هیچ تاثیری تو زندگی ما ندارن یعنی چی. مطمئنم اگه سنم بالاتر هم بود باز میتونستم این تجربه رو برای خودم رقم بزنم.
علاوه بر این، من با یه دختر نازنین تو مرکز ویزا آشنا شدم که حتی با گواهی موقت دانشگاهی تونست ویزای تحصیلی بگیره. انقدر این دختر نسبت به خواسته خودش رها بود که خدا میدونه. چند نفر دیگه رو هم دیدم که با مدارک ناقص خیلی راحت تونستن ویزاشون رو بگیرن که یادمه اون موقع داستانهاشون برام مایه تعجب بود اما الان میدونم که مثل استاد که بدون مدرک خاصی ویزای آمریکا براشون جور شد همه چیز ممکنه.
فرصتها و نعمتها هیچ وقت تموم نمیشن
من قبلا میزان راحت بودن پروسه اخذ ویزا رو با دولت حاکم به کشورم و اون کشور مقصد یا آمریکا مرتبط میدونستم. یعنی میگفتم مثلا دوره روحانی از احمدی نژاد برای مهاجرت بهتر بود یا دوره اوباما از دوره ترامپ بهتر بود. اما پروسه مهاجرت من تو دوره ترامپ به مراتب راحتتر از مهاجرت قبلیم تو دوره اوباما رقم خورد. حالا میفهمم که فرصتها همیشه وجود دارن و این تنها باورهای منه که تجربه من از زندگی رو تعیین میکنه. پس نیازی نیست عجله کنیم یا نگران باشیم.
برای مهاجرت نیازی به تسلط کامل به زبان انگلیسی نیست
من تو مرکز ویزا در تهران خیلی از افراد رو دیدم که بدون تسلط کامل به زبان انگلیسی به سادگی برای کشورهای مختلف ویزا گرفتن. خدا رو شکر من تو این مورد مسئلهای نداشتم اما مطرحش کردم چون میدونم که ترمز خیلی از افراد هست.
حتی ندونستن زبان های دیگه هم نباید ترمز باشه. من الان خودم تو یه کشور غیرانگلیسی زبان هستم و با وجود اینکه به زبان اینجا کاملا مسلط نیستم به واسطه انگلیسی دونستن و توانایی حل مسئله و یادگیری و باورهای مناسب ترم نسبت به گذشته هیچ جا لنگ نموندم. حتی من مالیات و حق خدمات اجتماعی و … رو از طریق پلتفرم های غیرانگلیسی زبان باید گزارش بدم اما انقدر ویدیو به زبان انگلیسی در مورد هر کدوم نگاه کردم که چشم بسته الان انجامشون میدم. علاوه بر این انقدر خدمات دیجیتال تو کشورهای اروپایی فوق العاده هست که شما به ندرت نیاز به مراجعه حضوری به بانک و سازمانهای مختلف پیدا میکنید. البته این بدیهی هست که دونستن زبان اون کشور خیلی تجربه شیرین تری رو رقم میزنه قطعا به واسطه ارتباطات فرهنگی قوی تر و غنی تری که از دریچه زبان اون کشور باز میشه. اما نکته این هست که نباید به ترمز تبدیل بشه.
مهاجرت هیچ ارتباطی با قیمت دلار نداره
شاید این ایده خیلی منطقی به نظر برسه که با بالا رفتن قیمت دلار پروسه مهاجرت هم سختتر میشه. اما واقعیت اینه که من نهایت تلاشم رو کردم که باور فراوانی رو تو وجودم تقویت کنم و خدا رو شکر از جاهایی که فکرش رو هم نمیکردم پول وارد حسابم شد تا بتونم مقدار ارز مورد نظرم رو تهیه کنم و همه چیز خیلی عالی پیش رفت. به قول یکی از دوستان عزیز تو سایت، خداوند نعمتهاش رو به دلار محاسبه نمیکنه.
مهاجرت نیاز به پول خیلی زیادی نداره
من در شروع مهاجرت فقط به اندازه چند ماه برای خودم ارز بردم که مبلغ خیلی زیادی هم نبود. اما خیالم راحت بود چون انقدر روی عزت نفس و اعتماد به نفسم کار کردم و به تواناییهام ایمان داشتم و میدونستم که با اجازه کاری ای که داشتم و با آزادکاری میتونم از پس هزینههام بربیام. ان مع العسر یسرا یا به بیان دیگه «هر کجا مشکل، جواب آنجا رود». تک تک قدمها در طول مسیر بهم گفته شد و هر روز زندگی من در خارج از کشور بهتر و بهتر شد. من در هفته اول مهاجرتم به اروپا قرارداد کاری امضا کردم و از اون وقت به بعد شرایط کاریم هر روز بهتر و بهتر شد. نکته جالب این هست که شرکت اولی که براش کار کردم اصلا نیرو نمیخواست اما من درخواست ملاقات و مصاحبه دادم خودم و اونها با شنیدن حرفهای من مجاب شدن در کمتر از نیم ساعت که به من پیشنهاد کاری بدن.
نباید منتظر جور شدن شرایط ایدهآل برای مهاجرت باشیم
به خاطر تعطیلی سفارت، من حدود 2 ماه دیرتر از بقیه همکلاسیهام سال تحصیلی رو شروع کردم. تو یه کامنت دیگه توضیح دادم که چون این شرایط ایدهآلم نبود میخواستم امسال دیگه برای ویزا درخواست ندم و بزارم برای سال دیگه. اما به خودم گفتم که من به راحتی میتونم به بقیه بچههای کلاس برسم و خودم شرایط ایدهآلم رو ایجاد میکنم. الان خیلی از این تصمیم و اعتماد به جریان هدایت خوشحالم چون بلافاصله بعد از مهاجرتم پندمیک شروع شد.
هر جا برم خداوند با منه
خیلی از ما از تنهایی و دلتنگی و دوری از خانواده میترسیم. اما من این باور رو در خودم ایجاد کردم که خدا برای من کافی هست و هر جای دنیا که باشم ازم حمایت میکنه. به نظرم باید همه افرادی که تو زندگیمون هستن یا میان رو فقط دستی از دستان خداوند بدونیم و بهشون وابسته نشیم.
من عاشق این جمله استادم که میگن خدا بینهایت دست برای ابراز عشق به ما داره. اگه باورش کنیم تو دورترین نقاط جهان هم افرادی بینظیری رو سر راه ما قرار میده تا به واسطه اونها تجربههای خیلی خوبی رو داشته باشیم. البته باز هم نباید به اون افراد وابسته بشیم و اجازه بدیم که آدمها تو زندگیمون بیان و برن.
من و عزیزانم به یک اندازه به خداوند و جریان هدایت دسترسی داریم
خیلی از ما فکر میکنیم که تا آخر عمر باید پیش خانوادههامون باشیم چون اگه ما نباشیم هیچکسی نیست که به اونها کمک کنه و اونها دلتنگ ما میشن. من خودم سعی کردم این باور رو برای خودم ایجاد کنم که خدای من خدای عزیزان من هم هست و همه مردم جهان به یک اندازه به هدایت و کمک خداوند دسترسی دارن و خدا برای تک تک بندههاش کافیه.
علاوه بر این، ما توانایی این رو نداریم که زندگی کسی رو در جهت مثبت یا منفی تغییر بدیم. رها بودن در مورد عزیزانمون یکی از بهترین مصادیق توکل هست. ما فقط باید روی خودمون تمرکز کنیم. شاید خودخواهانه به نظر برسه اما حقیقت اینه که وقتی ما بهتر زندگی کنیم، جهان رو جای بهتری برای دیگران میکنیم.
من دارم سعی میکنم این موضوع رو خیلی خوب درک کنم که رسیدن من به آرزوهام راهی رو برای رسیدن اطرافیانم به رویاهاشون باز میکنه چون در حد دستاوردهای خودمون براشون الگوی موفقیت میشیم و این به نظرم از هر کمک دیگهای با ارزشتره. دقیقا همونطور که ما با دیدن دستاوردهای استاد انگیزه میگیریم و برامون باورپذیر میشه که میشه به هر هدفی رسید. علاوه بر این میتونیم دستی از دستان خداوند بشیم برای اینکه عزیزانمون سفر به خارج از کشور رو تجربه کنن و لذت ببرن.
من لیاقت بهترین تجربهها و زندگی تو بهترین کشورها رو دارم
اگه با احساس لیاقت پروسه مهاجرت رو شروع کنیم و با دید تحسین و نه حسادت و حسرت به افرادی که مهاجرت کردن و زندگی خوبی دارن نگاه کنیم، خودمون هم به بهترین تجربهها هدایت میشیم.
مهاجرت فکری پیشنیاز مهاجرت در دنیای واقعیه
اکثر ما این باور رو داریم که تو خارج از کشور به حقوق انسانها خیلی احترام گذاشته میشه و همه با هم خوب رفتار میکنن. حالا اگه بتونیم همه اون خصایص اخلاقی خوب رو قبل از مهاجرت فیزیکی تو خودمون ایجاد کنیم و در واقع مهاجرت فکری کنیم، به مکانی هدایت میشیم که این خصایص اخلاقی خوب بیشتر توش دیده میشه.
مثلا من یه روزی تصمیم گرفتم که دیگه فیلمهای خارجی رو به صورت رایگان نگاه کنم و به کپی رایت اون فیلم احترام بزارم. الان سالهاست که من (جز یه بار اونم به خاطر فراموش کردن تصمیمم) هیچ فیلم خارجیای رو به صورت رایگان ندیدم و گفتم که خدایا من رو به جایی هدایت کن که بتونم بهای این فیلمها رو بپردازم و ازشون لذت ببرم. یا مثلا تصمیم گرفتم که هر آشغالی سر راهم میبینم بردارم و بندازم تو سطل آشغال یا بهترین برخورد رو با دیگران داشته باشم. الان اگر فیلمی بخوام ببینم از یوتیوب میخرمش یا از Netflix نگاه میکنم بعد از پرداخت بهاش و هنوز هم هر آشغالی که سر راهم ببینم رو برمیدارم و توی سطل آشغال میندازم که البته انقدر اینجا تمیز هست که به ندرت پیش میاد.
جدیدا این جمله فوقالعاده رو شنیدم که میگه: نیازی نیست هر روز روی هدفهاتون تمرکز کنید… کافیه هر روز رو طبق ارزشهاتون زندگی کنید تا خود به خود به هدفهاتون برسید و من واقعا همین رو تجربه کردم.
خداوند به شجاعان پاسخ میده
شروع پروسه مهاجرت شجاعت میخواد و به نظرم بزرگترین دستاورد این مسیر، صرفنظر از نتیجه اون، رشد بینظیری هست که انسان تجربش میکنه. دستاوردهای خود مهاجرت که دیگه کاملا بدیهی هست.
ترس از موفقیت وجود داره و میشه بهش غلبه کرد
من وقتی اولین بار مفهوم «ترس از موفقیت» رو تو دوره عزت نفس از زبان استاد شنیدم باور نمیکردم که چنین چیزی وجود داشته باشه. اما تو این پروسه مهاجرت تحصیلی خیلی خوب مفهومش رو درک کردم. چندین بار پیش اومد که تو دلم خالی شد و گفتم که اگه من مهاجرت تحصیلی کنم دیگه سرم خیلی شلوغ میشه و نمیتونم روی خودم کار کنم و صدها محدودیت دیگه رو تو ذهنم با این موفقیت ارتباط دادم. اما سریع تونستم مچ ذهن نجواگرم رو بگیرم و به این ترس از موفقیت غلبه کنم. الان انقدر تو این کشور آرامش خاطر دارم و حالم خوبه که اتفاقا فرصت بیشتری برای کار کردن روی خودم دارم.
نباید نتیجه رو به هویتمون گره بزنیم
من تو یه مقطعی به خاطر ترس از reject شدن ویزام، نمیخواستم کلا برای ویزا درخواست بدم. اما یه کم که فکر کردم متوجه شدم که من دارم تایید شدن یا نشدن ویزام رو به هویتم گره میزنم. بهتره اعتماد به نفس و عزت نفسمون رو به جای نتیجه به تلاشمون گره بزنیم.
تازه اگه صد بار هم reject بشیم باز هم میشه باورهای بهتری ساخت و دوباره این مسیر رو از اول شروع کرد. من افرادی رو میشناسم که چون یه بار reject شدن کلا از هم پاشیدن و افسرده شدن و گفتن که دیگه درخواست نمیدن چون قطعا این rejection تاثیر منفی تو درخواست بعدیشون میزاره. اما باید بدونیم که اتفاقات آینده ما به واسطه فرکانسهای همین لحظه ما رقم میخوره نه فرکانسهای قبلیمون.
برای موفقیت باید انعطاف پذیر بود و اصل رو از حاشیه تشخیص داد
اگه اشتباه نکنم یه بار از استاد شنیدم که ترمز یکی از اعضای سایت برای مهاجرت این بود که برای استفاده از دستشویی فرنگی راحت نبودن. من خودم هم همین مسئله رو داشتم. اما به تدریج سعی کردم در مورد این قضیه انعطاف بیشتری از خودم نشون بدم و بتونم در مورد طهارت و پاکیزگی اصل رو از حاشیه تشخیص بدم. الان هر جا میرم صابون مایع و یه بطری آب با خودم میبرم و با یه اسپری ضدعفونی کننده روی توالت فرنگی عمومی رو تمیز میکنم و به راحتی ازش استفاده میکنم.
همیشه راه برای تغییر مسیر هست
خیلی خوبه که قبل از تصمیم به مهاجرت به شناخت خوبی از خودمون و اهدافمون برسیم و تحقیقات لازم رو هم انجام بدیم. طبق گفته استاد، اهرم رنج و لذت و نوشتن نکات مثبت و منفی مهاجرت و یادداشت کردن دلایل تصمیم به مهاجرت یکی از کارهایی هست که باید قبل از این تصمیم یا در حین اجرای این تصمیم انجام بدیم تا هر زمان که در طول مسیر داشتیم ناامید شدیم یا به هر دلیلی داشتیم از تصمیمون پشیمون میشدیم یه نگاهی بهشون بندازیم و دوباره انگیزه بگیریم.
اما این به این معنی نیست که هیچ وقت و به هیچ قیمتی نباید تغییر مسیر بدیم و روی یه تصمیم و مسیر خاص اصرار کنیم. یعنی حتی اگه مهاجرت هم انجام شد و دیدیم که با آنچه تصور کرده بودیم متفاوت هست، همیشه راه و فرصت برای چرخوندن سکان کشتی زندگیمون هست. دوباره میشه نشست و دلایل تصمیم برای تغییر مسیر رو نوشت و یه راه متفاوتی رو پیش گرفت.
به نظرم تصمیم گرفتن خیلی بهتر از تصمیم نگرفتن هست چون اگه باورهای درست داشته باشیم، نتیجه تصمیم، صرفنظر از درست یا غلط بودنش، چیزی جز خیر و رشد نخواهد بود.
من دو سال بعد از زندگی خارج از کشور در مهاجرت اولم احساس کردم دیگه اون شرایط با اهداف من متناسب نیست و بدون نگرانی از نظر دیگران برگشتم به ایران و با کسب تجربه های جدید و کار کردن روی باورهام به مدت سه سال شرایط مهاجرتم به کشوری فراهم شد که هزاران برابر از تجربه مهاجرت اولم فوق العاده تر هست.
باید وقتی شرایط عالی هست تغییر کنیم
من زندگی فوقالعاده راحتی تو ایران داشتم. همه چیز برام عادی و ساده شده بود و چشم بسته میتونستم کارم رو انجام بدم. زندگیم از خیلی جنبهها عالی و ایدهآل بود. اما احساس میکردم که مدتهاست پیشرفت خیلی خاصی نکردم. از اونجایی که هیچ چیز در جهان راکد نیست، میدونستم که این عدم پیشرفت به معنی پسرفت هست. پس تصمیم گرفتم چالش جدیدی رو برای خودم ایجاد کنم تا دوباره نشاط و شادابی لازم رو پیدا کنم. خوبه که دائما از حیطه امن خودمون بیرون بیایم و تجربههای جدیدی رو کسب کنیم. اما باز هم طبق گفته استاد احساس خوشبختی مهمه. اگر در ایران به اندازه کافی رشد و پیشرفت و حال خوب رو داریم تجربه میکنیم خیلی زیباست که همونجا زندگی فوق العاده ای برای خودمون بسازیم و مثلا به جای مهاجرت سفرهای خارجی رو تجربه کنیم.
تغییر زاویه دید راههای جدیدی رو باز میکنه
من چند وقت قبل از مهاجرتم یه سمت بالاتر تو موسسهای که براش کار میکردم بهم پیشنهاد شد اما باید هر روز تو موسسه حضور پیدا میکردم. من این پیشنهاد رو قبول نکردم چون اون موقع تصمیم گرفته بودم که غیرحضوری (اما بدون بیمه) کار کنم تا وقت بیشتری برای کار کردن روی خودم داشته باشم.
خیلی از افراد به خاطر وابسته بودن به بیمه مهاجرت نمیکنن اما من سعی کردم که این باور رو در خودم ایجاد کنم که در آینده با باورهای بهتر به جایگاهی میرسم که هیچ وقت به بیمه نیاز پیدا نکنم. به خاطر همین از این نظر ترمزی برای مهاجرت نداشتم. من اصلا نمیخوام بگم که بیمه خوبه یا بده. شرایط هر شخصی متفاوته. فقط میخوام بگم که این میتونه یکی از ترمزها باشه و تغییر زاویه دید میتونه به کمرنگتر کردنش کمک کنه.
در آخر دوست دارم چند تا نکته رو بگم:
– اینکه من در مورد این باورها صحبت کردم به این معنی نیست که همه این باورها 100 درصد تو وجود من ایجاد شدن. صادقانه باید بگم که من با ایمانِ حدودا 50 درصدی به این باورها به هدف کوتاهمدت مورد نظرم رسیدم. قطعا اگه بیشتر از اینها این مطالب رو باور کرده بودم، این پروسه از این هم راحتتر میشد. این نکته رو گفتم تا به خودم یادآوری کنم که نیازی نیست کاملگرا باشیم. کافیه ما متعهد به کار کردن روی خودمون باشیم و تکاملمون رو طی کنیم تا نتایج هر روز بزرگتر و بزرگتر بشن.
– اگه هنوز مطمئن نیستید که باید مهاجرت کنید یا نه یا اصلا از زندگی تو خارج از کشور خوشتون میاد یا نه، به نظرم بهترین راهِ رسیدن به خودشناسی و تصمیم بهتر اینه که چند تا سفر کوتاه به کشورهای مختلف از جمله کشورهای همسایه برید که اکثرشون حتی به ویزا هم احتیاج ندارن و با هزینه کم تا حدود زیادی میشه در مورد حس و حال زندگی تو خارج از کشور شناخت پیدا کرد.
حتی میشه برای شرکت تو دورههای کوتاهمدت آموزشی تو خارج از کشور درخواست داد و گواهینامه این دورهها رو گرفت. اینجوری با وقت و انرژی و هزینه کم میشه به بهترین تصمیم رسید. من خودم یه بار یه دوره یک ماهه مربوط به رشته خودم رو کشور اولی که بهش مهاجرت کردم رو گذروندم که تو روند تکاملی من خیلی موثر بود و مهاجرت رو خیلی برای من باورپذیرتر از قبل کرد.
فایده دیگه این کار این هست که به مرور و با سفرهای داخلی و خارجی کوتاهمدت دلتنگی ما برای خانواده و دلتنگی خانواده برای ما به مرور کمتر میشه و از نظر احساسی برای یه قدم بزرگ خیلی آمادهتر میشیم.
– برای حس دلتنگی نه باید خودمون رو سرزنش کنیم نه خانواده و عزیزانمون رو. این یه احساس طبیعی بشری هست اما باید تا جای ممکن از طرف خودمون کنترلش کنیم و باورهای مناسبی در موردش بسازیم تا ترمزی که در چنین قالب به ظاهر زیبایی نمود پیدا میکنه رو کمرنگتر کنیم. فایلهای استاد در مورد مصادیق شرک و توحید عملی خیلی تو این زمینه به من کمک کرد.
– ترس از ناشناخته خیلی طبیعی هست. من هم چند روز اول مهاجرتم انقدر پر از ترس و نگرانی شدم که واقعا میخواستم برگردم و توی دلم خالی شده بود. همش فکر میکردم که اروپایی ها خیلی از من بهتر هستن و من حرفی برای گفتن و مهارتی برای کسب درآمد ندارم. اما بعد با توکل به خدا و سرمایه گذاری مداوم روی مهارت های نرم و تخصصیم اعتماد به نفسم افزایش پیدا کرد و الان به جرات میتونم بگم که عملکردم از 90 درصد همکاران اروپاییم بهتر هست.
– انقدر سازمان و خدمات اختصاصی رایگان برای مهاجران در اکثر کشورها وجود داره که هر چیزی رو هم که بلد نباشیم به سادگی میتونیم از طریق این سازمانها و خدمات در موردش اطلاعات کسب کنیم. علاوه بر این، انقدر همه پروسه ها اینجا راحت و شفاف هست که من خودم کارهای اداریم اینجا فوق العاده راحت پیش رفته. البته میدونم که افراد ممکنه تجربیات متفاوتی داشته باشن به واسطه باورهای متفاوتشون.
– تو زمینه مهاجرت، یه راه ثابت برای همه وجود نداره. مثلا اینطور نیست که حالا که من ویزای تحصیلی گرفتم بخوام بگم که این بهترین و سادهترین راه برای مهاجرته یا برای فلان کشور یا فلان دانشگاه یا فلان رشته خیلی راحت میشه پذیرش گرفت.
برای همین هم هست که تا حالا در مورد کشور محل تحصیلم و رشته و مقطع و … چیزی نگفتم. در واقع، نمیخوام اصل رو با حاشیه قاطی کنم چون نمیخوام ذهن دوستان به این سمت بره که برای فلان کشور خاص یا فلان رشته و … میشه اما برای من نمیشه.
طبق تجربه من و رفت و آمدهام تو مرکز ویزا و صحبت با افرادی که قصد مهاجرت داشتن دیگه برام عین روز روشنه که بینهایت راه برای مهاجرت هست… کاری، تحصیلی، دعوت خانوادگی، سرمایهگذاری، فرصت مطالعاتی، دورههای کوتاهمدت و بلندمدت متفرقه و صدها راه دیگه. برای هر کشوری هم که میشناسید داره ویزا صادر میشه، از کشورهای همسایه گرفته تا آمریکا. هر محدودیتی هست فقط تو ذهن ماست.
برای همین به نظرم بهتره روی شیوه خاص مهاجرتی یه شخص خاص تمرکز نکنیم و نخوایم دقیقا همون راه رو بریم. فقط کافیه از خدا بخوایم که بهترین گزینه و بهترین کشوری رو پیش پای ما بزاره که متناسب با اهداف و روحیات و سبک زندگی ماست.
– در اینکه مهاجرت باعث رشد میشه هیچ شکی نیست اما من به شخصه با migration for the sake of migration (یعنی مهاجرت صرفا برای مهاجرت) موافق نیستم.
من افرادی رو میشناسم که از جایگاه و شرایطی که تو ایران دارن خیلی راضین و هر روز دارن تو همه جنبهها رشد میکنن و حالشون خیلی خوبه. به نظرم هدف مهاجرت هم رشد بیشتر و حال خوب هست. حالا اگه کسی این تجربه رو تو همونجایی که هست داره، انگار هم پیانو رو داره هم نواختنش رو بلده. قانون تو کل دنیا یکسان عمل میکنه.
به همین دلیل هست که صرفا نباید به خاطر داشتن برچسب «مهاجرت» این کار رو انجام بدیم و فکر کنیم که چون یه سری افراد میخوان مهاجرت کنن من هم باید مهاجرت کنم یا مهاجرت رو ملاک موفقیت بدونیمش.
من دوستانی رو دارم که پیشرفتهای فوقالعادهای تو ایران داشتن و الان هم خودشون رو یکی از خوشبختترین افراد جهان میدونن. علاقشون به گشتن دنیا رو هم با سفرهای کوتاهمدت ارضا میکنن و تو همون سفرها رشد میکنن.
به نظرم خودشناسی اولین و مهمترین گام برای مهاجرت هست. باید از خودمون بپرسیم که آیا تصمیم ما برای مهاجرت صرفا به تقلید از دیگران هست؟ و آیا تصمیممون برای موندن در ایران به خاطر ترسها و عدم تواناییمون برای برطرف کردن ترمزهامون هست یا اینکه واقعا از شرایطمون راضی هستیم و داریم اینجا رشد میکنیم؟
– اگر قصد مهاجرت داریم خیلی خوبه که روی کسب و تقویت مهارت های پایداری تمرکز کنیم که خارج از کشور هم میتونه برای ما منبع درآمد ایجاد کنه. من خودم رشته دانشگاهیم مترجمی زبان انگلیسی بود. اما من از یک زمانی به بعد تصمیم گرفتم که به جای تمرکز روی ترجمه از انگلیسی به فارسی روی ترجمه از فارسی به انگلیسی تمرکز کنم و بعدش تولید محتوای اوریجینال به انگلیسی. این باعث شد که نه تنها تو ایران درآمد بیشتری رو به واسطه این تخصص داشته باشم بلکه خارج از کشور هم تونستم از این مهارت بی اندازه استفاده کنم و حالا هم با استفاده از هوش مصنوعی مهارتهام رو دارم ارتقا میدم. الان من به شیوه ای دارم تولید محتوا میکنم که حتی افراد انگلیسی زبان از خدمات من دارن استفاده میکنن و فوق العاده رضایت دارن. اما این به این معنا نیست که نشه در ایران درآمد داشت و به واسطه همون مهاجرت کرد. من افرادی رو میشناسم که مهاجرت کردن و درآمدشون در ایران هست و خدا رو شکر انقدر مبلغ مناسبی هست که جوابگوی هزینه هاشون در خارج از کشور هست.
– ساختن باورهای مناسب تر تو حوزه هایی مثل مذهب و غذای حلال و نحوه پوشش و … و اینکه تکلیفمون با خودمون روشن باشه در مورد موضوعاتی که یک عمر باهاش بزرگ شدیم هم خیلی مهمه وگرنه خیلی اذیت میشیم. خوندن قرآن و آموزشهای استاد تو این زمینه خیلی به من کمک کرد که اصل رو از فرع تشخیص بدم و با خودم و دیگران در صلح بیشتری قرار بگیرم.
– باور همه چیز هست. من خودم با افرادی از ملیت های مختلف از ایرانی گرفته تا هندی و اروپایی و … تجربه زندگی اشتراکی (که خیلی تو اروپا مرسوم هست) رو داشتم و هر کدوم تجربه متفاوتی از مهاجرت داشتن. این نشون میده که میشه دو نفر دیوار به دیوار هم تو یک کشور باشن و به واسطه نگرششون تجربیات کاملا متفاوتی رو داشته باشن. برای همین به نظرم نباید تحت تاثیر تجربیات دیگران از مهاجرت (چه مثبت و چه منفی) قرار بگیریم چون واقعیت زندگی هر فرد متفاوت هست.
– تکامل و انعطاف پذیری خیلی موضوع مهمی هست. من اوایل مهاجرتم زندگی اشتراکی رو انتخاب کردم برای پایین نگه داشتن هزینه هام و به مرور به مکانهای بهتر با تعداد همخونه ای های کمتر هدایت شدم و الان خدا رو شکر استودیوی مستقل خودم رو اجاره کردم.
– وقتی با کار کردن روی خودمون مدارمون بالاتر میره، خود به خود روی موج هدایت به بهترین تجربهها سوار میشیم و به قول انگلیسیها there’s no stopping it یعنی مادامی که روی خودمون کار میکنیم اصلا نمیشه این جریان هدایت به سمت زیباییهای بیشتر رو متوقف کرد. طبق تجربه خودم میتونم بگم که کار کردن روی باورهام من رو به چیزی فراتر و بسیار باارزشتر از یه ویزا رسوند که واقعا قابل وصف نیست.
– جدیدا از یه متفکر هندی شنیدم که میگفت: ممکن یا غیرممکن بودن یه کار به شما مربوط نمیشه، بلکه به جهان هستی مربوط میشه. پس بهتره به ممکن یا غیرممکن بودن تحقق یه هدف فکر نکنیم و فقط قدم برداریم تا قدم بعدی بهمون گفته بشه.
استاد عزیزم… یادمه بارها گفتید که به جایی میرسید که به خاطر قوانین ثابت جهان از خداوند سپاسگزاری میکنید. من بعد از مهاجرتم برای اولین بار تو عمرم معنی این جمله رو درک کردم. ممنون که با همراهی خانم شایسته دوست داشتی چنین فضای زیبایی رو تو این سایت به وجود آوردید تا بتونیم از دوستان عزیز دیگه درس بگیریم.
من تو این 5 سال که از مهاجرتم میگذره یادم نمیاد که روزی بوده باشه که به این سایت سرنزده باشم یا به فایل های شما گوش نداده باشم و این آگاهی ها رو به خودم یادآوری نکرده باشم و در دفترم مکتوب نکرده باشم و شرایط رو به بهبودم از همه نظر نشون میده که نتایج خوب تا وقتی که ما روی خودمون کار میکنم ادامه پیدا میکنه.
استاد یه مثال جالبی رو شنیدم که دوست دارم با شما و دوستان به اشتراک بزارم. یه شخصی میگفت که کار کردن روی خودمون مثل ساختن یه trampoline هست که باعث میشه وقتی که ما به یه تضادی برمیخوریم و کشیده میشیم پایین باز هم بتونیم با اون base باوری درست و نیرویی که از اون آگاهی ها میگیریم به سمت بالا جهش کنیم. حالا هر چقدر که این trampoline به اصلاح bouncy تر باشه و جنسش بهتر باشه و سوراخهای کمتری داشته باشه ما سریع تر به سمت بالا جهش پیدا میکنم و recovery time مورد نیاز برای رسیدن به حال بهتر کمتر میشه.
به نظرم خیلی مثال جالبی هست چون ما وقتی که روی خودمون کار میکنیم ممکنه همون لحظه احساس نکنیم که قراره تاثیر بزرگی توی زندگی ما داشته باشه و جدی نگیریمش. اما وقتی بدونیم که تک تک این دقایق و لحظه ها داره trampoline ما رو bouncy تر میکنه (و علاوه بر حس خوبی که همون لحظه تجربه میکنیم) تاثیرش رو موقع مواجهه با تضادها نشون میده در آینده دیگه بیشتر اهمیت میدیم به سرمایه گذاری روی خودمون و ساختن باورهای بهتر.
استاد عزیزم انشالا تو یه کامنت دیگه از دستاوردهای بی انتهای کاری و تحصیلی و ورزشی و … ای که داشتم تو این چند سال براتون مینویسم. از تک تک پیشنهادهای کاری، از تک تک تضادهایی که به بهترین اتفاقات زندگیم تبدیل شدن و هزاران تجربه ارزشمند دیگه.
از خداوند سپاسگزارم بابت تمام آگاهی هایی که از زبان شما و دوستان دیگه در این سایت بی نظیر بر قلب و ذهنم جاری کرده.
سلام و درود بی حد و انتها و بی پایان و بی نهایت خداوند بر فرشته دلها الهام شیرین سخن این گل محمدی شکفته شده که هر خط از متن زیبای تو را می خوانم مکث می کنم تکرار می کنم با خودم می گویم و می نویسم و گاهی محکم به پیشانی می زنم واقعا دوست عزیز آفرین هر بار زیباتر بهتر قشنگ تر چقدر عمیق فنی عاشقانه ساده و چه باورهای بنیادین و قدرتمند کننده که نه تنها برای مهاجرت بلکه برای هر چیزی در زندگی می توان به کار برد
واقعا مرا در تحیر فرو بردی وای واقعا مگر میشود یک نفر اینقدر زیبا عالی از چشم دل و چشم خرد و چشم عقل و شهود و الهام خویش استفاده کند
حقیقت مثل خورشید است در یک صبح بارانی ،نمی ماند به پشت ابرهای تیره زندانی…
اینقدر در خویشتن خویش در صلح باشد
واقعا که برازنده نامت هستی
دلم می خواهد هزاران بار پروفایل و متنهایت را بخوانم چقدر زیبا معنوی و روحانی و قدسی و آسمانی است و از سویدای دلت نوشتی مرحبا ماشاالله ماشاالله ماشاالله
دلم می خواد بخورمت از بس خوب نوشتی خوب اجرا کردی و خوب لذت بردی
و آنجا که گفتی
خداوند بی نهایت دست برای ابراز عشق به ما دارد…
و یا دوست دارم این نکته را بگم که مهاجرت تنها زمانی به رشد ما کمک میکنه که ما قبلش با باورهای درست به مدارهای بالاتر مهاجرت کرده باشیم.
یادمه یکی از کوهنوردان حرفه ای که تنهایی اورست را صعود کرده بود باهاش صحبت می کردم بهم گفت ببین تو باید قبل از آمادگی بدنی آمادگی ذهنی پیدا کنی برای صعود و بیای از کشور خودت دماوند شروع کنی…
درست حرفهای شما منو یاد اون انداخت واقعا آفرین چقدر حرفه ای و چقدر به شنیدن این حرفهایت احتیاج داشتم من هم در شرف مهاجرت هستم و کلی برات انرژی و سوخت هستهای می فرستم جالبه اینقدر حرفه ای نوشتی که جای خالی نگذاشتی من چیزی بهش اضافه کنم یا چیزی از شما سوال کنم !باز هم تشکر سپاسگزارم ممنون
می بوسمت دوستتون دارم.
به نام الله که بخشاینده و با رحمت است
سلام خدمت استاد عزیز و گرامی و مهربان خودم
سلام خدمت خانم شایسته مهربان و عزیز و دوست داشتنی
و سلام خدمت خانواده توحیدی خودم
استاد عزیز من از زمانی که با سایت توحیدیه شما آشنا شدم ن حرفها همون حرفهایی که من مهاجرت کنم و اینو به اقوامم بقبولونم که میتونم و پز بدم جلوشون و اینکه بیام اینجا وضعیتم بهتر بشه ولی یه باوری هم همیشه باهام بود که خدا همیشه کنارمه و همیشه کارهای منو به نحو احسن انجام میده میتونم به جرات بگم که تمام سالهای زندگیمو خداوند تمام کارها منو به راحتی به راحتی آب خوردن روتین کرده و انجام داده و در مواقعی انجام شده که صلاً فکرشو نمیکردم خداوند حالا شناختمش چیه چه جوریه قبلاً منم فکر میکردم یه کسیه که اون بالا نشسته و داره کارای ما رو نگاه میکنه و هر کسی خطایی بکنه میزنه پس گردنش و یه عذابی همون لحظه یا چند وقت بعدش بهش میده و همیشه حواسم بود که خطایی نکنم ولی از موقعی که خدا را شناختم خدای واقعی را شناختم نه اون خدای قدیمی واقعاً زندگیم تغییر کرد واقعا دوست دارم مهاجرت کنم اولین مهاجرتمم از یکی از شهرهای اصفهان به داخل اصفهان هست که امسال قصد کوچ داشتم ولی به دلایل خیلی خاص نشد م مدرسه بچهها و هم اینکه من یک سفر خارجه به کشور بصره عراق داشتم و چی بگم از این کشور که چقدر خوش میگذره جاتون خالی قعاً هم دارم پول در میارم هم دارم خوش میگذرونم خدا را شکر و تمام این مردم منو رو چشمشون میذارن واقعاً از ته دل دارم میگم خدا را صد هزار مرتبه شکر یکنم به خاطر این عزتی که به من داد با اولین سفر خارجم به کشور عراق بسیار هوا عالی سیار ماشینهای لوکس و نامبر وان و درجه یک اینجا میبینم خدا را شکر استاد عزیز صلاً دیگه دلم نمیخواد یه سفر خارجه داشته باشم برای پز دادن برای اینکه به اقوام بگم من رفتم این کشور به دوستان بگم من رفتم این مکان و دلشون بسوزه دا را شکر میکنم که به این باور توحیدی رسیدم خدا را شناختم خدا را شکر میکنم که واقعاً شخصیتم تغییر کرده شخصیت تغییر کنه خداوند به قول شما رو میذاره روی شونههاش و تمام زیباییهای جهانو نشونت میده خدا را شکر خدا را شکر خدایا سپاسگزارم از تو خدای مهربان و همینجور از شما استاد عزیز ممنون و سپاسگزارم که منو به این مسیر زیبا و توحیدی هدایت کردی یخوام استاد عزیز تمام کشورهای جهانو برم بگردم و مثل شما هم سفر کنم زیباییها رو ببینم و هم پول در بیارم و ایدهشم خدای مهربانم بهم داده که انشالله از پیشرفتهاش حتماً به اشتراک خواهم گذاشت سپاس فراوان از همه دوستان و این خانواده توحیدی یا الله.
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامی
خواستم بگم موضوعی که تو مهاجرت خیلی تعیین کننده هست و استاد بارها بهش اشاره کردند اینه که انسان روی خودش سرمایهگذاری کرده باشه، یه وقت هست من تو ایران سرمایه خیلی زیادی ساختم، یا کسب و کارهایی ایجاد کردم، اگر این کسب و کارها و سرمایهگذاریها اساسش خودم باشم با یک نگاه توحیدی، هر جای دنیا هم برم میتونم همین طور راحت به ثروت برسم، درک این موضوع که من با میلیاردها دلار ثروت اگر ورشکسته بشم چقدر طول میکشه که بتونم دوباره اون ثروت رو بسازم، و پاسخ به این سوال که من برای ایجاد این ثروت چقدر به شرایط محیطی وابسته هستم و یا اینکه چقدر با توکل به خداوند به خودم متکی هستم، در مورد خودم بعد از مدتها بالا و پایین کردن به این نتیجه رسیدم که با کسب مهارت در زمینهای که بهش علاقه دارم و توانمندیشو دارم یعنی طراحی صنعتی و مدل سازی سه بعدی میتونم حتی با یه دونه ساک مهاجرت کنم، وقتی شما یک مهندس یا خیاط یا پزشک توانمند باشید شما به هیچ جای خاصی تعلق ندارید، یا اینکه مثلاً کسب و کار آنلاین داشته باشید و درآمد دلاری داشته باشید، اما این کار برای مشاغلی که وابسته به این آب و خاک باشه شاید کار سخت تری باشه… خواستم بگم مهمترین موضوع در بحث مهاجرت ینه که ما روی خودمون سرمایهگذاری کرده باشیم که این باعث میشه به هیچ جایی و به هیچ فرهنگی و به هیچ شرایطی وابسته نباشیم و با توکل به خداوند بتونیم در هر شرایطی ثروت بسازیم…
سلام به استاد قشنگم و خانم شایسته ی زیبا و مهربونم
اول که خییییلی عاشق نشستن پای حرفاتون هستم استاد قشنگم و خییییلی از طرز بیانتون لذت میبرم
وبی نهایت سپاسگزارم که همه جوره بفکرماهستید
و این دید استادانه ی شما به همه چیز خودش یه الگوی فوق العاده برای ماست
و برای کسایی که بخوان صددرصد اعتماد کنند به این مسیر
هردو فایل خیییلی زیبا بود
و خییییلی اموزنده
ومنو به شناخت بیشتری نسبت ب خودم رسوند
من از اون دست ادمام ک باهمه ی شرایط موجود وگذشته هرگز دوسنداشتم از ایران مهاجرت کنم
هیچوقتم هیچ اقدامی براش نکردم
هیچوقت مثل همه تایه فشاری بم اومد نخواستم فلنگو ببندم برم
قبلناحتی
که همه چیزم رو هوا بود وهیچمسیر مشخصینداشتم
و شخصیتمم بیش از اندازه ی معمول مستقله
و خیییلی خیییلی ادم مناسبیمبرای مهاجرت
چون هم بچه بزرگم و هم اینکه ازبچگی خانوادم درگیر مسائلیشد ک لاجرم دختر مستقلی شدم
و اصصصصلا ادموابسته ایی نیستم
و بسیییار استقلال طلبم
و الانم ک باشما دراینمسیرالهیهمراهم و دگ میدونم باید چجوری به خواسته هام برسم دگ فقط دارم از زندگیم لذت میبرم و میرم جلو به لطف الله و دانش شما
انشالله به استقلال مالی زمانی و مکانی هم بزودیه زووود میرسم
بارعایت قانون تکامل
من خیلی قبلتر بخودم میگفتم کشورم خیلی زیباست خیلی غنیه من حتی اگر بخوام یروزیبرم بایداول همه ی زیبایی های کشور خودمو ببینم
اول باید اینجا حسابی موفق و ثروتمند بشم بعد اگر دیدم جای دیگهخوشبخت ترم برم
وإلا تاوقتی هنوز این جا ب چیزی نرسیدم هرجای دیگه اییهک برم قطعا اوضاع برام بدتر خواهد شد
من هنوز ازمون مهاجرت رو در سایت ندادم اما میدونم ک نتیجش چیه
یچیزی تو این مایه هاست ک شخصیت من مناسب مهاجرت هست ولی تو ایرانم میتونم تا خوده خدا پیشرفت کنم
و شاد وخوشبخت باشم
کمااینمه من بهمن پارسال(1402)از مشهدی که دیوانه وار عاشقشم بااعتماد به الهام پروردگار مهاجرت کردم اینجا ینی خرمشهر که از همه نظر از مشهد سطح پایین تره
ولی چون رو باورهام کار کردم و سعی کردم باورهایی هم جهت باخواستم بسازم اینجا تو خرمشهر و تو این یکماه گذشته خییییلی خیییییییییلی بیشتر از مشهد پیشرفت کردم و احساس خوشبختی و ارامشم قابل مقایسه نیست
خرمشهری ک ازش فرار کرده بودم
پس
هرجا باشی میتونی موفق خوشبخت و ثروتمند باشی اگر باورهای هم جهت باخواستت بسازی و روی خودت کار کنی و تکاملت رو طی کنی و ارامش و خوشبختی رو در درون خودت پیدا کنی
امیدوارم ثابت قدم باشم که اگر باهمین فرمون پیشبرم و سعی کنم هرروز بهتر از روز قبل باشم قطعا پایدار و موفق خواهم بود و اینطوری ثروت و سلامتی و خوشبختی «نتیجه ی طبیعیه» این روند خواهد بود
سپاسگزار الله مهربانم هستم بخاطر قدرتی که در خلق خواسته هامون بهمون داده
و سپاسگزارم از استاد بزرگوارم و خانم شایسته ی پرعشق که همه جوره هوای مارو دارن
سلام بر استاد عزیز و دوست داشتنی . بعد از مدتهای زیادی که کامنت نگذاشته بودم اومدم هم در مورد این تست صحبت کنم و هم اینکه نتایجی که بدست اوردم را برای شما تعریف کنم و در واقع یکبار دیگه همه چیز را برای خودم یاداوری و مرور کنم . استاد من با اینکه مهاجرت کردم و نتایج عالی بدست اوردم اما باز هم این تست را انجام دادم و نتایجی که بدست اوردم واقعا مرا شگفت زده کرد و قطعا این نتیجه عالی که من از مهاجرت بدست اوردم فقط و فقط با همون باورهایی که در نتایج تست اومد انجام پذیر هست. من قبل از این مهاجرت اخر و به قولی موندگار شدن همیشگی در خارج از ایران دو تجربه مهاجرت دیگه هم داشتم که حالا که برمی گردم و به عقب نگاه می کنم می فهمم ک باورهای نامناسب باعث شد من در اون مهاجرت ها موفق نباشم که هیچ در واقع وقتی که برگشتم ایران حتی شرایطم از قبل مهاجرت هم بدتر بود. من سال 2012 به مالزی مهاجرت تحصیلی کردم درست هم زمان با زمانی که دلار هزار تومانی یهو شد پنج هزار تومان اما طی نکردن تکامل هم در زبان و هم در زمینه مالی و بر اثر باورهای نامناسبی که بر اثر شرایط آن زمان و حرفهای نامناسب اطرافیانم در مالزی ایجاد شده بود من بعد یک ترم تصمیم گرفتم مقصد مهاجرت رو عوض کنم. ترم بعد رفتم قبرس و باز هم به همان دلایل قبلی موفق نشدم جوری باورهای نامناسب من را فلج کرده بود که حتی درس هم نمی خوندم . بعد از برگشتن به ایران و یکسال موندن در خانه پدری باز هم تصمیم به مهاجرت از شهرستان به تهران گرفتم و جالبه که باز هم موفق نشدم و بعد از یکسال دست از پا درازتر برگشتم به خانه پدری . بیکار بی پول و حتی با بدهی . کرونا هم که رسید مزید برعلت شد و من تقریبا در یک اتاق با یک پنجره رو به آسمون حبس شدم . اونجا نقطه شروع همه چیز بود من با آشنایی قبلی که با سایت داشتم جدی شروع کردم روی باورهایم کار کردن . نتایج خیلی کوچکی بدست میومد اما اوضاع انقدر تغییر اساسی نداشت تا اینکه در همان زمان کرونا یه اتفاق عجیب در بورس ایران باعث شد سهام قدیمی پدر من بسیار گرون شود و من از پولی که پدرم بهم هدیه داد ماشین شخصی و مقداری طلا برای خودم سرمایه گذاری کردم اما استاد منی که دیگه فکر می کردم اصلا نتونم مهاجرت کنم بازم به فکر مهاجرت افتادم من بعد از اون دو تا تجربه مهاجرتم تنها راهی که برای مهاجرت دوست داشتم این بود که نتایج مالی عالی بدست بیاورم و یک ملکی در خارج از کشور خریداری کنم و مدتی از سال خارج از ایران باشم ولی هر جوری که حساب می کردم این با نتایج مالی من شاید تا اخر عمر هم انجام پذیر نبود اما من خودم رو به خدا سپرده بودم و منتظر هدایتش بودم در حالی که کار می کردم درامد کمی داشتم ولی به شدت هم روی خودم کار می کردم تا جایی که کم کم در اون کاری که انجام میدادم شرایط رو به بدتر شدن رفت. من داشتم روی خودم کار می کردم ولی شرایط داشت بدتر می شد و من اونجا بود که باز هدایت شدم به تغییر. این نشانه هایی بود که یعنی باید تغییر کنم و من هیچ ایده ای نداشتم فقط یه چیزی دورنم می گفت حرکت کن اما کجا چجوری و با چه پولی؟ اما من با ایمانم حرکت کردم چون یه چیزی درونم می گفت بلند شو و حرکت کن. درست همونجوری که در نتایج تست برای من اومده من تمایل به حفظ ثبات و ماندن در ناحیه امن دارم اما وقتی پای رشد به وسط می اید هیچ چیزی جلودار من نیست و پا به دل ناشناخته هایی میزارم که لازمه تحقق اهدافم باشد.اما اینبار اخر خیلی سعی کردم تکاملم را در مهاجرت رعایت کنم خیلی حواسم به تکامل بود و خیلی ایمان و باورهای قویتری داشتم . ماشینم را به برادرم بخشیدم از همه چیز دل کندم و با یه چمدون و لپتاپ و مدارکم و پس اندازم حرکت کردم به سمت تهران. اینبار از خانه مستقل و حساب کردن روی پول بابا خبری نبود . رفتم خوابگاهی در تهران و روزها نشستم و باز روی خودم کار کردم اجازه دادم خدا بازم منو هدایت کنه . نمی دونستم اصلا میخوام چیکار کنم فقط و فقط منتظر هدایت بودم که در فیسبوک یک اگهی کار در هتل های ترکیه رو دیدم . دوباره با اینکه ترسهایی داشتم حرکت کردم مقداری پس انداز داشتم اما به خودم قول داده بودم حتی روی اون هم حساب نکنم و هر جایی رسیدم شروع کنم به کار کردن و از صفر ساختن . رسیدم ترکیه و شرایط اون چیزی که به من گفته بودن نبود و همونجوری که در نتیجه تستم اومده من در مواجهه با شرایط استرس زا ابتدا عصبی می شوم ولی به خاطر روحیه مثبت اندیشی که در اثر اموزش ها و تمرکز روی نکات مثبت به دست اوردم دوباره کنترل ذهنم رو بدست گرفتم بالاخره بعد از اخراج از دو هتل در حالیکه چند روز کار کرده بودم و جابجایی های طولانی بین شمال و جنوب ترکیه از خدا خواستم که مرا به بهترین جایی که ادمهای هم فرکانسم در انتطار من هستند هدایت کنه و اونجا بود که به یک هتل با حقوق خوب و انسانهای شریف هدایت شدم.شروع به کار در جایی مثل بهشت و من اونجا به معنای واقعی سریال زندگی در بهشت های زندگیم را استارت زدم . موقع کرونا که من در اتاقی در دل کویر ایران حبس شده بودم فقط سریال زندگی در بهشت شما و فایل های رایگان رو میدیدم و فقط خودم را در جایی سرسبز کنار دریا و یا استخر تصور می کردم و فقط به این فکر می کردم که اون ملکی که می خواهم بخرم در اینده خارج از ایران باید کنار اب باشه و درجایی سرسبز باشه اما هیچ ایده ای نداشتم کجا و کاملا خودم رو سپرده بودم به خدا و هدایتهاش. من قبل از خروج از ایران هفت قدم از دوره دوازده قدم رو خریداری کرده بودم و هر وقت در اون هتل فرصت میشد دوره دوازده قدم رو کار می کردم میرفتم ساحل و روی زیبایی ها تمرکز می کردم ویلاهای ادم های اطرافم و ثروت های صاحبانش رو تحسین می کردم و حتی ماشین ها مسافران هتل و یات های شخصی لب ساحل رو تحسین می کردم با اینکه مدام داشت خبرهای بد می رسید اقامت توریستی ترکیه برای خارجیان کنسل شد و من موندم با یک ویزای سه ماهه که باید بعدش ترکیه را ترک می کردم با اینکه نجواها داشت زیاد می شد من کماکان داشتم روی خودم کار می کردم و همه چیز را سپرده بودم به خدا تا اینکه من با مرد زندگیم اشنا شدم یعنی راه حلی که اصلا فکر نمی کردم کلید همه چیز باشد . رابطه ای که اصلا اولش واسم مهم نبود جدی شد و پارتنرم که ترک بود به من پیشنهاد ازدواج داد. اما باز هم من به چالش خوردم ویزام تموم شد و بدون اقامت قانونی نمیشد ازدواج کرد . من همه چیز رو سپردم به خدا و ترکیه رو ترک کردم به سمت ایران و گفتم اگر خیر من در این ازدواج هست قطعا همه چیز درست می شود. یکی از بهترین دوران عمرم در کنار خانواده و دوستام همون سه ماهی بود که برگشتم ایران و بعد با اسونترین شرایط برگشتم ترکیه ازدواج کردم و اقامت قانونی گرفتم.از ابتدای 2023 که من ازدواج کردم و در ترکیه اقامت گرفتم تا همین الان هنوز سخنان منفی دوستان ساکن ترکیه چه در اینستاگرام و چه در واقعیت ادامه دارد . هر روز یک خبر منفی از تمدید اقامت ها رو پیدا می کنند و مدام هم از تورم ترکیه می نالند. نکته ای که واقعا برای من دیگه واضح شده استاد اینه که همه جا ادمهایی هستند که بگردند نقاط منفی را پیدا کنند و با زوم کردن روی انها و نشر اخبار و باورهای منفی جامعه را به سمت اون ببرند و این ما هستیم که باید حواسمان در هر جامعه ای به اینگونه افراد و قاطی نشدن باهاشون باشه.در همین زمانی که همه ایرانی ها به علاوه اطرافیان و خانواده همسرم از تورم و رکود ترکیه می نالیدند منو همسرم تصمیم گرفتیم زمینی که با خانواده همسرم شریک بودیم و در واقع میراث بود را بفروشیم و به طور مستقل سرمایه گذاری کنیم. زمین ما با باورهای بسیار مناسب استاد و به شکل باورنکردنی در همین زمان رکود فروش رفت و یکی از دستهای خداوند باعث شد ما با بهترین شرایط ممکن نصف این پول را ملکی سرمایه گذاری کنیم و نصف ان را شروع به ساخت همون خانه رویایی و ویلایی بزرگی که من همیشه در رویاهایم می دیدم بکنیم. خانه ای درست وسط سرسبزی طبیعت و جنگل و در فاصله چند کیلومتری با دریا. استاد من این روزها هر عصر کنار رودخانه ها و دریای این شهر زیبا می دوم و در حین ورزش کردن رویای کسب و کارم و تجارت بین المللی ام را تصور می کنم به اپارتمانی که در دبی خواهم خرید فکر می کنم و به رویاهای اینده ام با خوشحالی تبسم می زنم چون من رویاهایی که دوران کرونا تصور کردم را دارم زندگی می کنم همان رابطه قشنگ همان خانه رویایی همان شهر زیبا و همان ماشین خارجی را.
قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ ۚ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ ۗ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهٌ ۗ إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ
بگو ای بندگانی که ایمان آورده اید خداترس وپرهیزکار باشید که هرکس متقی ونیکوکار است در دنیا هم نصیبش خوشی است وزمین خدابسیارپهناور است که خداصابران را بحد کامل و بدون حساب پاداش خواهد داد. سوره زمر آیه10
زبانم قاصره از تفسیر این آیه وقتی بعد چندبار خوندن ترجمش انگشت به دهان مونده بودم که این دقیقا خوده قانونه عین حرفای استاده که!!!!
بعد یاد اون صحبتشون افتادم که میگفتن اونموقع که رو قران کار میکردم شب تا صبح راه میرفتم وگریه میکردم بخاطراینکه چقدر این کتاب مطابقت دازه باقوانین ولی تا حالا برعکسشو یادمون دادن.
خدای من الهی قربونت برم که انقدر قشنگ میگی ای پیامبر به بندگان من بگو
بنده های من کیان ؟اون کسانیکه ایمان آورده اند خب نشونه ایمان چیه؟ تقوا، اگه تقوا داشته باشین ( کنترل ذهن کنید)
تو دنیا هم نصیبتون نیکی وخوشیه
یعنی نه تنها اون دنیا که این دنیاتونم براتون بهشت میکنم . الان بهتر درک میکنم که استاد میگفتن فک نکنین اگه الان دارین زجر میکشین برین اون دنیا جاتون بهشته.
آخ استاد وقتی میگید نشانه ایمان آرامشه یعنی همین.
خب بنده من اگه نتونستی کنترل ذهن کنی بخاطر محیطی که هستی ،زمین من پهناوره
مهاجرت کن ، برو ، نمون
که وقتی میری یعنی شرایط موجود رو تحمل نکردی محیط خرابو ننشستی باهاش بسوزی بسازی چیزی که دقیقا برعکسشو یاد گرفته بودم که با مشکلات با ناملایمات بساز صبر کن زندگی همینه درعوض بعدش میری بهشت برین.
در حالیکه خدا میگه برو تا بتونی کنترل ذهن کنی واین رفتن نشانه ایمان وصبرته
چون مهاجرت کردن شجاعت میخواد صبوری میخواد که هرچی داری رو ول کنی و بری
ومهمتر اینکه براکنترل ذهنت مجبوری اعراض کنی و اعراض کردن به الله قسم خیلی صبوری میخواد
خب حالا مژده اینکه صبر کردی مهاجرت کردی اعراض کردی منم بهت بدون حساب پاداش میدم .
آخه چقدر این آیه زیبا و پرمغز و فرکانسیه
آخ که این قوانین چقدر زیبا و دلنشینن.
این آیه نعمت غیرمنتظره خداوند بود که تو تنهایی وخلوتم باهاش نصیبم کرد و دل وجانم رو صیقل داد.
خدایاشکرت برا این هدایت دم غروبت.
شکر که منم هرچی دارم از مهاجرته البته نه به کشور دیگه حدودا سه سال ونیم قبل ما از اصفهان به رامسر مهاجرت کردیم . همسرم بخاطر تضادی که باهاش مواجه شده بود تصمیم به این تغییر مکان گرقت. او با برادری که حاضر بود سرش قسم بخوره و اونو ازهمه بیشتر قبول داشت ( شرک وحساب کردن رو ادمها)خیلی خیلی وحشتناک دعواشون شد ،چون برادرش سرش کلاه گذاشته بود وهمسرم بخاطر فرار از اون آدم وندیدنش تصمیم به مهاجرت کرد البته به بقیه میگفت بخاطر آب وهوا وچون دیگه اصفهان جای زندگی نیست دلیل اینکارشه
من اولش یعنی سال 97 که اومد اینجا زمین بخره مخالف بودم چون پدر ومادرم از تهران اومده بودن اصفهان وهمش میگفتم مامانم پس چی؟ اون خیلی تنها میشه از اینجور فکرا
ولی بعد مدتی با اینکه باقوانین آشنا نبودم واقعا هدایت خدا بود که بهم گفت بابا مگه خودت آرزوت دورشدن از آدمهای اینجا نبود ؟ مگه همش نمیگفتی خدایا منو دور کن از این خانواده حتی به اندازه چندتا خیابون؟ خب الان میخوام دورت کنم یه دور کردن اساسی ببرمت حایی که به این راحتیا کسیو نبینی.یهو بخودم اومدم گفتم اره میگم باشه اونم بخاطر دخترم ،بزار اون تو یه محیط سالم بدون تنش بزرگ بشه، اون موقع انقدر در به داغون بودم که تنها آرزوم خوشبختیه دخترم بود واصلا تنها انگیزه زنده بودنمم بود.
بعد دوسال وخورده ای که خونه آماده شد و اومدیم اینجا یه نفس تازه یه اکسیژن خاصی رو تو وحودم حس میکردم . خونه ما نزدیک بلوار معلم ودریاست دیگه میتونین حدس بزنین چه منظره های زیبایی رو میتونی موقع پیاده روی ببینی
دقیقا حس میکردم که من یه ساقه خشکیده ام که خالا اومدم تو این طبیعت و دوباره ریشه میدم جوانه میزنم وآروم آروم میشم یه درخت تنومند
الان بعد سه سال ونیم که اینجاییم من عاشق اینجام با تموم وجودم این شهر زیبا رو برا زندگی دوست دارم وهیچ چیزیشم برام تکراری نشده.
به لطف خدای مهربان دست آوردهای خوبیم از این مهاجرت دریافت کردم اول ازهمه به طرز جادویی ادمهای منفی از زندگیم خودشون رفتن با اینکه اون موقع هنوز با قوانین آشنا نشده بودم . بعد خوابم بود که بعد چندین سال یه خواب عالی با ارامش و راحتی دارم بعد از اون هدایت خداوند و آشنایی من با استاد بود که این نعمت هدایت یکی از بزرگترین دستاوردهام بود بعد آشتی و دوست ورفیق جون جونی شدن با خداوند مهربان بود بعد جور شدن شغل و کارم ودر مجموع آرامش و حال عالیه منه که با هیج چیز دیگه ای عوضش نمیکنم.
از اون طرف همسرم که دستی شده بود ازطرف خدا که بیایم اینجا همش اصفهانه یعنی هر 10 روز الی دوهفته یهبار میره اونجا چزا؟ اون بزرگترین انگیزش فرار از برادرش بود و وقتی اومد اینجا چون بیکارشد وهنوزم بیکاره میخواد ازاینجا فرار کنه البته مادرش وتنهاییش و اینکه بقیه بهش نمیرسن و اون باید بره واسش خرید کنه و زندگیشو بندازه رو غلطک هم یکی از دلایل رفتنشه ولی چون
اون مردیه که اصلا نمیتونه یه جا بندبشه جه برسه تو خونه واین بیکاری خیلی براش گرون تموم شدباعث شده که ترجیح بده هی تو رفت و آمد باشه. گاهی فکر میکنم اون فقط وسیله ای بود برا استجابت دعاهای شبانه روزم که منو از اون محیط نحات بده ومن با انگیزه ای قوی اومدم بخاطر دخترم ، آزادی، رهایی از ادمای منفی، والان بخاطر هزار ویک آرزویی که برا خودم دارم حاضر نیستم هیچ عقب گردی بکنم چند بار بهم گفته بیا برگردیم حالا یا اصفهان یا تهران
ولی هربار بش گفتم تو برو ما اینجا هستیم من این طبیعت و ارامش و ازادی رو با هیچ چیزی عوض نمیکنم ، حتی تهران که 28سال اونجابودم وقبلنا خیلی دوستش داشتم .
استادعزیزم من 20سال قبلم یه مهاجرت از تهران به اصفهان بخاطر ازدواحم داشتم کلا آدمیم که راحت دل میکنم وابسته نیستم دلتنگی نمیکنم والان بعد آشنایی باشما حال دل خودم برام مهمتر از همه کس و همه جیزه .
من انگیزه ای برا سفر خارج از کشور ندارم ولی اینو میدونم که اگه روزی شرایط طوری پیش بره که ببینم یه کشور دیگه برام بهتره حتما میرم چون مزه مهاجرت و پاداشهای بی حساب اونو جشیدم .
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت