چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2 - صفحه 19

939 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فائزه خدابخش گفته:
    مدت عضویت: 2392 روز

    سلام سلام استاد روشن کلام و همگی دوستان خوش انرژی وخداقوت خانم شایسته عزیز

    قبل از این فایل یکی از دوستانم شخصی رو در خواب دیده بود که واسه روابط و کسب وکارش بهش توصیه هایی کرده بود که در واقع پاشنه های اشیلش روبهش گفته بود که در واقع پاشنه های اشیل من هم بود که بوقت شنیدن هنگ کرده بودم ، جالب بود … یعنی واقعا خداوند از بینهایت طریق همواره وهمیشه و هرلحظه و هرثانیه و پلک بهم زدنی و باهرنفسی و مکثی و تپش قلبی و در خواب و بیداری و باعشق فراوان مخلوقاتش رو هدایت میکنه

    ولی واقعا چقدر عالی میشه که من مخلوق هم درک کنم ، اخه ای خدا تو که هدایت میکنی این قانون تکامل این چی چی بود گذاشتی،منو در شگفتی کاشتی … این بزرگ شدن ظرف وجودی ودرک کردن چی چی بود اخه … چ باحال میشد در لحظه که هدایت میشدی درک میکردی در لحظه عمل میکردی وااای وااای اینطوری سرعت رشد جهان هم میشد high, high، ولی امان امان از این مکانیسم جهان :)

    هرچند منطقی بهش نگاه کنم جالبی وقشنگی وجذابیت ومنطق خودش رو داره…

    همین دوستی که خواب رو دیده بود ،فرداش داشت از تصمیمش برای ورود به یک رابطه ای میگفت که از نگاه من از همون روابطی بود که علی شده مرتضی فقط اسم وظاهرش فرق کرده ‌… بهش گفتم تو که این خواب رو دیدی چرا همچین تصمیمی گرفتی!!! اگه تصمیمش‌ورود به یه رابطه ی سطحی دوست دختردوست پسری بود مثل روابطی که قبلا تجربه کرده بود چیزی نمیگفتم، اماقصد تجربه ی رابطه ای رو داشت که نتونستم چیزی نگم… در جواب به سوالم گفت چون دیگه خسته شدم و جون تلاش وتغییر ندارم ….باهاش صحبت کردم ، درپایان گفت چقدر به شنیدن این صحبتها نیاز داشتم وتشکرکرد،

    گفت حالا میخوام ذهنم رو تنظیم کنم مشتری باهام تماس بگیره …یکساعت بعدش اولین مشتری تماس گرفت و گفت من دوسال پیش مشتری شما بودم… بعدش یکی دیگه و بعدش یکی دیگه در انتها گفت چقدر تنظیم ذهن ساده بود فکرمیکردم سخته،گفتم من خودمم هنگ کردم که چیطو شد که ایطو شد

    من خودم واسه مشتری تنظیم ذهن انجام دادم نگرفت چجالب واسه تو گرفت افررررین به این قدرت جذبت ..

    بعدش‌بهش پیشنهاد دادم که دفتر بخر و اتفاقات مثبت نشونه ها و خواسته هات رو بنویس و پذیرفت

    به باورهام فکر میکردم یادم اومد یک گربه ی کوچیک درست کرده بودم گذاشته بودم داخل کتابخونه م که یکی از فامیل دید گفت اینو خریدی گفتم نه خودم درست کردم…خیلی خوشش اومده بود میگفت چ خوشگل و بامزه س ، میدی واسه من ، منم در کمال تعجب گفتم واسه شما… تعجب کرده بودم چرا اینقدر خوشش اومده بود ، درحالیکه خودم واسش ذوق زده نشدم و محض دست گرمی درست کرده بودم و از کارهایی بود که بهش به چشم سه سوتی و سرگرمی نگاه میکردم …در ذهنم یکسری افکار متناقض دارم … از یک طرف میخوام با انجام کارهای ساده پول بسازم از طرفی کارهایی که واسم براحتی اب خوردن هستن بهم احساس هیجان و به چالش کشیده شدن و بالا رفتن مهارت نمیدن واحساس میکنم اصلا ارزش‌ خاصی نداره و پولساز نیست … از یک طرف کاری که سخت باشه بعد از انجامش احساس دمت گرم عجب کاری انجام دادی وازپسش براومدی بهم دست میده و ازاینطرف هم در ذهنم هست که کارهای دمت گرمی هم که سخته وحوصله ی انجام دادن کارهای سخت بصورت مداوم ومستمر رو ندارم ،زمان وانرژی زیادی میخواد … ودیدم همون کارهایی که در نظر من ساده و بی ارزش هست وپولساز هم نمیاد رو افرادی هستن که ازش پول میسازن دیدم از اموزش ترکیب رنگ و از ساده ترین کارها و اموزشها هم پول ساخته میشه

    اصلا از هنر و سادگی نگم ، از اینکه از سنگ هم پول ساخته میشه نگم … یه ضرب المثلی بود طرف دست به خاک میزنه طلا میشه واسه توصیف عمق خوش شانسی و پولسازی بکار میرفت…

    مانزونی به عنوان هنرمند در برابر هر شکلی از سنت مقاومت می‌کرد تا جایی که هنرمندی را امری فردی می‌دانست.

    پیرو مانزونی به خاطر رویکرد طعنه‌آمیزش به هنر آوانگارد معروف بود. آثار او عمدتاً به عنوان حرکات انتقادی علیه تولید انبوه و مصرف‌گرایی که در پس از جنگ جهانی دوم جامعه ایتالیا مشهود شده بود تلقی می‌شوند.

    ویژگی مانزونی در این است که هر هنری را به اغراق می‌کشد و محدوده‌های از پیش تعیین شده‌اش را در هم می‌شکند.

    پیرو مانزونی مدفوع خود را در 90 قوطی کنسرو جای داد و بر آنها اتیکتی با عنوان «گُه هنرمند» به انگلیسی، آلمانی و ایتالیایی چسبانده و بر روی سطح بالایی هر قوطی شماره‌هایی را از یک تا 90 درج و همهٔ آنها را به امضای خویش رسانید. وزن هر یک از این قوطی‌ها که شمایل کنسرو را داراست سی گرم بود. هر قوطی به قیمت طلای هم وزن آن به بازار عرضه شدو مورد توجهٔ شایسته‌ای قرار گرفت

    در 23 مه سال 2007 یک قوطی به مبلغ 124 هزار پوند در حراجی هنری ساتبیز فروخته شد. در اکتبر 2008 قوطی شماره 083 برای فروش به حراجی ساتبیز عرضه شد و ارزش آن بین 50 تا 70 هزار پوند تخمین زده شد. سرانجام این قوطی به قیمت 97250 پوند فروخته شد

    از وقتی این مطلب رو دیدم بنظرم میشه ضرب المثلهای جدید ساخت :)

    البته‌‌ که تحسین برانگیزه که ادم الگوهای مناسب ومثالهای زیبا وارزش آفرین رو بهش توجه کنه و بیان کنه :) ولی یوقتایی مثل تحسین پولساز بودن کارخونه ی مشروب کجا بودیادم نیس چی چی ولی بودنپاولی بود هرچی که بود ،تحسین پولسازی یسری بیزینسهایی که ارزش افرین نیستن وعجیب غریبن خیر ونیکو هست ان شاءالله

    یکی از ترمزهام بنظرم بازیگوشی هست، یادمه استاد روانشناس در یک ویسی ازاین موضوع بعنوان مسئله ای که سرعت پیشرفت رو کم میکنه و ادم رو از اصل دور میکنه و میبره به حاشیه یاد کرد، البته در پی وی تحسینم کردن که از خوندن پیامهات و سطح درک و آگاهیت لذت میبرم، زمانی هم که پیام نمیگذاشتم دوستم میگفت که استاد گفته منتظره نظرت هست… واون ویس رو در گروه فرستاده بودن و بصورت کلی بود ولی از اونجایی که همزمانی داشت با بازیگوشی های من بنظرم که میتونه ترمزمن بوده باشه که هنوزم اصلاحش نکردم :)

    بابت فایل سپاسگزارم منم یسری از باورهای گفته شده رو داشتم یعنی دارم ،لازمه بیشتر روی‌ گوش دادن فایلها زمان بذارم،فعلا در مدارشنیدن هستم و ذره ای درک …

    قضیه ی باور واینکه هرطور خودت رو ببینی دیگران هم همون شکلی میبینندت رو من اولین دفعه هفت سال پیش از استاد روانشناس شنیدم ولی انگار نشنیده بودم ،گارد شدیدی داشتم ومثالی که بهم گفته شد هم واسم قابل درک نبود، ایشون گفت قبول داری زیبا هستی درجواب گفتم نه معمولی هستم ، در پاسخ بهم گفتن بنظر منم معمولی هستی بنظر دیگران هم معمولی هستی چون ادمها تو رو همونطور میبینن که خودت رو میبینی … تو هم زیبایی هم خوشتیپی فقط خودت رو باور نداری … منم یادم میاد در پاسخشون گفتم حالا که همه چیز باورهست چرا شما باور نکردید که مثل انتونی رابینز میتونید جهانی بشید و از اونجایی که بقول یکی از دوستانم میگه وقتی یک صحبتی واست جذابیت نداره یا نسبت بهش مقاومت داری خوب کر میشی، اون لحظه هم در ذهنم این بود هرجوابی ایشون بده توجیه هست ، یادم میاد چهره شون کمی درهم کشیده شد اما اصلا جوابشون رو یادم نمیاد … بعدش هم درهمین مورد با دوستم که اون هم زیباست صحبت میکردم که واقعیت واقعیته ، ما معمولی رو به زیباییم

    ازنظر یه عده معمولی هستیم در نگاه یه عده هم زیبا…

    این هم از بچگی بوده من از 3سالگیم یادم میاد تا الان بارها زیباییم مورد تحسین قرار گرفته ،واسه تو هم بوده…

    این نبوده که چون باور داریم معمولی هستیم همه معمولی ببینن… اون هم در جوابم گفت میفهمم چی میگی ولی همون ادمهایی که ما از نظرشون زیباییم چهارروز باما نشست وبرخاست داشته باشن از ما خسته میشن چون ما خودمون رو باور نداریم… که صحبت دوستم هم واسم قانع کننده نیومد و ادامه ندادم … تا چند سال بعد اول با کتاب پدر پولدار پدر بی پول نقش طرز فکرو فهمیدم ولی باز هم درکی از باور نداشتم دوباره دوستم از صحبتهای روانشناس میگفت وباور من در جواب میگفتم بله درسته طرز فکر مهمه اما در کنارش اینو اینو این که در واقع همه برمیگشت به عوامل بیرونی هم تاثیرگذارهست…تا با کتاب استر هیکس فهمیدم واقعیت رو هرکسی با باورهاش میسازه و واقعیت برای هرکسی با دیگری فرق داره، وهرادمی حاضره قسم بخوره که این چیزی که من میگم واقعیت هست چون دیدم وتجربه کردم و درست هم میگه … اما تمام اونچه که دیده وتجربه کرده بعنوان واقعیت ازش یاد میکنه خودش با باورهاش ساخته … بعد هم بافایلهای شما که اشنا شدم درکم واضح تر شد … مخصوصا در رابطه با عدم تاثیرعوامل بیرونی و اهمیت توحید … اون قسمتی هم که باخانم شایسته در مورد این موضوع صحبت میکردید که اینطوری نیست که خداوند زیباییها رو برای ما مقابل دوربین قرار بده بلکه همزمانی رخ میده و ما در زمان درست در مکان درست هستیم اون اگاهی هم متفاوت بود با مجموع این اگاهی ها در کنارهم پازل گذشته م از نو چیده شد و جواب یکسری از سوالات گذشته م رو گرفتم…

    از این جمله تون خوشم میاد دقیقا خود کلام به همون شکل در ذهنم نیست محتوا این بود که با باور درست ، این همزمانی هارخ میده که هدایت میشویم تا در زمان مناسب،مکان مناسب، باایده ی مناسب و افراد مناسب باشیم ونتیجه میشود صرف زمان و انرژی کمتر و تحقق خواسته وهدف فراتر از تصور

    به امیدخدا من هم در زمان مناسبم به خرید دوره هدایت میشوم

    بقول استاد در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  2. -
    ارشیا گفته:
    مدت عضویت: 2146 روز

    سلام استاد خوبم

    عمب فایلی بود! یکم طولانی بود واسه همین زمان برد که تمومش کنم و خرد خرد بین کارهای دیگه پیش ببرمش، ولی وای خدای من!

    چقدر من نیاز داشتم‌این ها رو بدونم!چقدر راحت خودم رو از یک رابطه عاطفی بسیار بسیار زیبا محروم کرده بودم! چقدر تا الان تعلل داشتم و این خواسته داشتن روابط عاطفی رو پشت گوش انداحتا بودم، همش خودم رو نگه میداشتم. وقتی گفتین خودتونو بپذیرین با تمام اکنچه هستید و هیچکس پرفکت نیست! اصلا کلا شکست این باور ها درمن که نمیذاشت حتی بخوام یک ارتباط عاطفی رو!

    اصلا به این نتیجه رسیدم که مقاومت ها بیشتر انرژی میگیره تا کمک!

    واییی خدای من!ای وای برمن!عجب!

    یعنی وقتی گه گفتین که هرکس میتونه کامل باشه برای خودش و وقتی گفتین هرکس آزادی خودش رو داره بخصوص باور آزادی چه کردید!

    یعنی من گفتم که اهه!چه جالب!اگر آزادی هست چرا من خودم رو از لذت ها محروم میکنم!

    همونطور که در فایل برسی حماب از دیدگاه قرآن یکی از آیات زینت رو اوردید که اگر درست یادم باشه میگفت:چه کسی گفته این زینت های دنیا رو از خود محروم کنین!

    واییی!عجبا یعنی واقعا عجبا!

    اصلا چه جیزها!با این فایل به لطف خدا و البته دست خوبش شما خیلی جلو افتادم!بجای اینکه تک تک در 10سال این نکات رو بفهمم این تمرز هارو خیلی زود متوجه شدم که حالا روش کارکنم.

    درکل مرسی و امیدوارم که به مدار آگاهی های بیشتری راه بیابم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  3. -
    هایده عبدپناه گفته:
    مدت عضویت: 1052 روز

    بنام خالق زیبایی

    سلام و درود خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز

    استاد خوبم خدا اجرت بده که دقیقا راجب پاشنه های آشیل من صحبت کردین ،،، من 90 درصد اون باورهارو داشتم و دارم فایل قبلی هم نوشتم که چه ترمزهای زیادی دارم راجب روابط عاطفی

    من پارسال همون اوایل که با این قوانین آشناشدم و شما راجب باورها صحبت میکردین و درک کردم که باور چیه مشکلات اساسیمو به خودم یاداوری کردم یه چندتا از این باورهای اشتباه رو پیداکردم و تو گوشیم نوشتم و مدام تکرار میکردم درسته از نظر روابط نسبت به گذشته خیلی بهتر شدم ولی اون نتیجه عالی که می‌خوام هنوز وارد نشده و اونم باید از ریشه حل بشه که بیشتر مربوط به عزت نفسمه و مطمئنم هنوز ترمزهای مخفی تو ذهنم وجود داره که باید اوندکد درسته رانت بشه تا نعمات و نتایج عالی وارد بشه،،،، یعنی انقد ترمزا قوی بودن تو ذهنم که بازم مثل گذشته پابرجان البته مشکل از بی ایمانی منم بوده باید بیشتر رو خودم کار میکردم همون‌جوری که فرمودین باورا مثل سیمان به مغز چسبیدن با یه دکمه از بین نمیرن

    استاد یکی از پاشنه های آشیل من اینه که با وجود اینکه از نظر زیبایی چهره و اندام خداروشکر خوبم و هرجا رفتم خیلی از نظرارو به خودم جلب کردم و …. ولی من از درون خالی بودم از درون خودمو تهی میدیم مثل یه صدف زیبا که داخلش هیچ مرواریدی نباشه بودم و هنوزم هستم چون این خودم کم بینی و باور عدم احساس لیاقت و ارزشمندی هرگز از بین نمیره من هیچی اعتماد به نفس نداشتم همیشه دیگرانو بهتر و با ارزشتر از خودم می‌دیدم و همینم تجربه کردم تو روابطم در هر زمینه ای ،،، به قول خودتون همه چی فرکانسه درسته از ظاهر خودمونم راضی باشیم اینم در بهبود اعتماد به نفس کمکمون می‌کنه هر چند که خیلی مواقع از خودم راضی نبودم و نیستم ولی مهم دهنه که چیو میپذیره وارسال می‌کنه و همونودریافت کنه

    خداروشکر در مدار دریافت این آگاهیا قرار گرفتم و تونستم این دوره بی نظیر رو خریداری کنم من قبلاً چندتا فایل ازش شنیدم از کانال تلگرام غیرقانونی واقعا دوره بی نظیریه عالیه

    استاد اینم بگم حدود یه ماه پیش خیلی از مواقع یا تو سایت یا بیرون خدا بهم میگفت که تمرکز صددرصدت رو بزار رو چیزی که میخوای حتی یه روز گفتین خدا تو قرآن فرموده سعی شما پراکنده س ، تکه تکه اس واسه همین تو خیلی جاها نتیجه عالی رو دریافت نمی‌کنیم منم رفتم تو فکر گفتم اون چیه که تمرکز منو در طول روز گرفته و وقتمو میگیره و نمیتونم به کارم برسم و نتایج بیاد وقتی خوب فکر کردم فضای مجازی و اینستا بود هر چند که واسم راحت نبود بهرحال کلی با دوستای دوران دانشجویی و مدرسه که سالی یه بارم همو نمیدیدیم اونجا همو میدیدیم و باهم صحبت میکردیم تصمیم گرفتم و واسه همیشه دلیت اکانت کردم اینستا رو و تمرکزی اومدم رو‌سایت و دوره ها رو چیزی که می‌خوام من میومدم رو سایت کلی رو خودم کار میکردم میرفتم اینستا همش می‌پرید و خنثی میشد و عملا امکان پذیر نیست ورودی مناسب و غیر مناسب رو تو اینجور فضاها از هم تفکیک کرد چون ذهن همه رو میبینه خداروشکر از اون روز حالم بهتر شده و خیلی تمرکزی تر رو سایت و دوره هام حتی تو اسفند ماه بیمه عمرمو کلا قطع کردم ،،، واقعا این چندتا حرکت واسه من به منزله جهاد اکبره چون در کنارش باید فقط ذهن نجوا گرتو خاموش کنی تا بتونی رشد کنی

    سپاسگذارم استاد واقعا چندباری گوش کردم این فایلو بی نظیره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
  4. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام استاد قشنگم و مریم خوبم

    به رسم معرفت ی دنیا سپاس از فایل بی نظیرتون

    شاید باورتون نشه این فایل ی نشونه عالی بود برای من

    مدتی ست تمرکزی دارم روی دوره عشق و مودت کار میکنم

    روزی که این فایل دیدم اون روز چندین نشونه از روابط گرفته بودم و کلا حس فوق العاده ای داشتم

    دم غروب بود اومدم سایت فایل ببینم که دیدم این فایل تازه گذاشته شده گفتم ببینم و چون دوره کشف قوانین داره به روز رسانی میشه و چقدر من دلم میخواد این دوره رو تهیه کنم

    گفتم حتما خدا داره نشونه میفرسته

    فایلو play کردم که گوش بدم دیدم استاد گفت این فایل با توجه به کامنت شماست از جلسه قبلی

    که خدا شاهده یکی تو قلبم گفت حتما در مورد روابطه

    وقتی استاد گفت مبحث در مورد روابط عاشقانه ست چشام پر اشک شد

    یهو گفتم خدایا چقدر واضح داری باهام حرف میزنی

    و چقدر من از خدا فاصله دارم که میشنوم حتی تک تک کلمات رو اما نمیفهمم

    درک نمیکنم

    واقعا خدا کفری نمیشه از این حرکت ما آدما؟

    عجب صبری خدا دارد….

    استاد قشنگم چقدر تک تک این ترمزها که گفتین منم

    قشنگ واژه به واژه ش

    اصلا اینکه مث ی خوره افتادم به جون خودم که من زیبا نیستم باید فلان عمل کنم بسان عمل کنم

    و جالب تر از همه

    که انصافا من هیچ نقصی ندارم و انصافا خیلی دختر زیبایی هستم

    هرجا قرار بگیرم اقوام غریبه اتوبوس مغازه

    اولین حرف سر زیبایی منه

    و حتی ی بار دختر خالم گفت تو اینقدر این زیباییت برات عادی شده که این همه میگن دختر زیبایی هستی برات مهم نیس

    و جالب اینکه من حتی فکر میکنم این زیبایی بدیهی هست کی گفته من زیبام

    و چه هزینه های گزافی که به جای اینکه عزت نفسمو درمان کنم به خورد کلینیک های زیبایی دادم

    اصلا به نظر من خودش کفر نعمته

    خدایا خودت ببخش

    و اون مقایسه خانواده ها که سطح ما پایینه

    اخه دختر یعنی این همه آدم که اومدن همشون بالا بودن فقط خانواده تو پایینه؟

    با این تفاسیر که اعضای خانواده من سالم و با شرف هستن

    دستشون به دهنشون میرسه

    و جز خانواده های معروف فامیل هم هستیم

    و یا اینکه اخر همه رابطه ها بی نتیجه ست

    تمام روابط من اولش طرف با هزارتا التماس اومده کلی وقت گذاشته یهو بین راه غیب شده

    حالا مگه من زیر بار میرم که مشکل از منه

    قطعا مشکل از اوناست که فازکی هستن

    و هزاران مورد دیگه

    و خداروشکر ی مدتی هست که مسیرو پیدا کردم

    خودمو پیدا کردم

    خدارو پیدا کردم

    و خدارو شکر که خداوند قدرتی داده که هر لحظه تصمیم بگیری و اراده کنی مسیر عوض میشه

    و به قول استاد

    هر وقت بخوای توبه کنی خداوند رو توبه پذیر و مهربان خواهی یافت

    و من چقدر عاشق این جمله ام

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت که هیچوقت دیر نیست

    خدایا شکرت که هیچوقت دیر نمیکنی و همیشه سر بزنگاه میرسی

    خدایا شکرت که قدرت تغییر بهم دادی

    استاد قشنگم مریم خوبم

    ممنون که بازم چراغ راه من شدین

    خیلی دوستتون دارم

    «این بماند یادگار»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
  5. -
    فهیمه مقاتلی گفته:
    مدت عضویت: 2497 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته جان و تمام دوستان عزیز در این دانشگاه الهی

    خدا رو شکر میکنم که امروز در مدار شنیدن آگاهی های این فایل عالی بود

    و امیدوارم بتوانم از این آگاهی در عمل استفاده کنم تا در مقابل آن بتوانم از زحمات استاد عزیزم و خانم شایسته قدر دانی کرده باشم

    با اینکه در رابطه عاطفی ترمز خاصی ندارم چون وقتی کنار همسرم هستم هر دو از وجود هم لذت می‌بریم و خیلی جالبه که علایق هر دوتامون تقریبا بهم نزدیکه و همیشه به همسرم میگم تا حالا دقت کردی تمام زوج های که توی فامیل داریم دقیقا طرز فکر و رفتارهاشون به هم شبیه هست و همیشه میگم جهان کبوتر با کبوتر، باز با باز را رعایت میکنه

    به محض اینکه استاد گفتند می‌خواهند در مورد یک موضوعی صحبت کنند که خیلی ها در این مورد ترمز دارند تا این سوال گفتند من گفتم حتما در مورد رابطه عاطفی هست چون توی کامنت ها زیاد خوندم که خیلی ها برای برقراری رابطه عاطفی ترمز داشتند، خیلی خوشحالم که استاد اینقدر دیتیلی کامنت ها رو میخونه و بررسی میکنه و برای درک بهتر ما،و ساعت ها فایل تولید میکنه بدون دریافت هیچ هزینه ای

    _من دانشجو این سایت در قبال استادم وظیفه دارم که به تمریناتی که گفته اند پاسخ بدهم تا با نتیجه گرفتن من، استاد نتیجه بگیرد

    قبلنا وقتی میخواستم کامنت بنویسم در مورد یک فایل میخواستم با دقت و بدون آوردن لهجه در کامنتم، یه کامنت خوب بنویسم ولی فهمیدم هر چی دارم به رسمی نوشتن پیش میرم اون احساس که موقع نوشتن کامنت دارم دیگه ندارم، پس تصمیم گرفتم برای نوشتن کامنتم به خودم سخت نگیرم فقط بچسبم به تمرینات و با آن چیزی که درک کردم به تمرینانت پاسخ بدم

    نکات کلیدی این فایل

    شناختن استعاره گاز و ترمز

    گاز : یعنی سوخت مورد نیاز ( باورهای درست) برای حرکت کردن به سمت خواسته و هدف

    ترمز : مانعی (باورهای نادرست ) که جلوگیری می‌کند از حرکت کردن به سمت هدف

    و اما این مانع و ترمز، چیزی جز باورهای نامناسب و مخرب ما در مورد خواسته مورد نظر نیست

    + این باورهای نا مناسب و ترمز ها ، قدرت خود را از کجا می آورند که اینقدر قوی عمل می‌کند؟ بدلیل اینکه باورهای نا مناسب و ترمزهای ما از افکار و باورهایمان که منبع اصلی اتفاقات زندگی ما هست سر چشمه می گیرد و نیرو می‌گیرد

    +چرا با تمام تلاش و فعالیت هایی که برای رسیدن به هدف و خواسته میکنم ولی به خواسته ام نمیرسم و به خودم می‌گوییم من هر کار ممکنی که بود انجام دادم پس چرا نمیرسم؟ جواب اینه تا وقتی که من باورهای مناسبی در مورد هدف و خواسته ام نداشته باشم مهم نیست چقدر تلاش میکنم و تلاش های من با باور نادرست در جهت رسیدن به هدف مثل دویدن روی تردمیل میمونه،چون فرمانده اصلی رسیدن من به خواسته هایم یا نرسیدن به آنها، باورهایم هستند و برای هماهنگ شدن با باورهای درست، باید تغییرات بنیادین در مغز و ذهنم و افکارم به وجود بیاورم

    + چرا باورهای مناسب در مورد یک موضوع، زودتر من را به خواسته ام میرسونه؟ چون وقتی من باورهای مناسبی در مورد یک موضوع داشته باشم موجب هدایت شدن من به سمت ایده های مناسب، به افراد مناسب و در زمان مناسب و در مکان مناسب هدایت می شوم در واقع وقتی من باورهای درستی در مورد یک موضوع دارم هر ایده ای که به سمت من می آید مناسبه و افراد مناسبی برای کمک به من هدایت می شوند و در زمان و مکانی مناسب من را به خواسته ام میرساند و در این مواقع نتیجه ای که میگیرم فوق العاده هست

    + چرا اگه من در مورد یک موضوع باور نامناسبی داشته باشم موجب نرسیدن من به آن خواسته یا دیر رسیدن به آن می شود؟ چون وقتی باورهای نامناسبی در یک موضوع دارم موجب هدایت شدن من به سمت ایده های نامناسب و آدم های نامناسب در زمان و مکان نامناسب می شود که کار من را، برای رسیدن به خواسته ام سخت تر میکند

    + خوب این همه در مورد باورها صحبت کردیم که دلیل رسیدن یا نرسیدن من به خواسته هایم هست حالا این باورها چگونه ایجاد شد؟ همه ی ما از بچگی با افکار نامناسب خانواده، جامعه، مدرسه،رسانه، دوستان، فامیل، معلمان بمباران شدیم و این افکارهای نامناسب اینقدر در ذهن ما تکرار شده که تبدیل به باورهای اصلی ما شده

    + آیا می شود باورهای نامناسب را یک شبه تغییر داد؟ این رو بدونم باورهای من یک شبه به وجود نیامده حاصل سال ورودی گرفتن از محیط اطرافم هست و یک شبه هم نمیشود تغییرش داد ولی از موقعی که شروع میکنی به تغییر باورها متوجه تغییر اتفاقات زندگی ام و پاسخ جهان می شوم

    + اقداماتی که برای تغییر باورهایم باید انجام بدم؟ اولین مورد که از این به بعد مواظب ورودی هایم باشم و هر چیزی را نشنوم و نبینم و نگویم، دوم برای باورهای نامناسبی که در هر موضوعی دارم الگوها مناسب پیدا کنم تا ذهنم را قانع کنم که قبلن اشتباه میکرده، چون ذهن منطقیه و الکی نمیپذیره که اشتباه کرده و با دیدن الگو های مناسب میپذیره که اشتباه کرده

    + آیا باید نگران باشم که الگو مناسب در اون موضوع که می‌خواهم میشه پیدا کرد یا نه؟ برای این موضوع باید بدونم که هیچ شخصی پیدا نمی‌شود که در تمام موضوعات باورهای نا مناسب یا در تمام موضوعات باورهای مناسب داشته باشد و خاصیت جهان مادی اینه که افراد با ویژگی های متفاوت وجود دارند و هر شخصی در یک سری مسائل باورهای بهتری دارد در یک سری مسائل باورهای نامناسبی دارد، و من اگه در مورد موضوعی که باور نامناسب دارم و میخواهم باورهایم در اون موضوع درست کنم بیام اون الگو هایی را پیدا کنم که اون شخص در اون موضوع باور درستی دارد و به الگو های ناموفق نگاه نکنم

    +موضوع این فایل پیدا کردن ترمز ها و باورهای نا مناسب ذهن افراد در مورد رابطه عاطفی بود، ولی با بررسی هر کدام از ترمز ها می‌توان در موضوعات دیگه از جمله ثروت و سلامتی و بیزینس هم استفاده کرد مثلا هر خواسته ای دارم بیام بنویسم و بعد باورهای نا مناسبی که در مورد رسیدن به آن خواسته دارم بنویسم و روی اون باورهای نا مناسب کار کنم البته باید حواسم باشه تغییرات یکدفعه ایجاد نمی شود ولی اگه روی خودم کار کنم نتیجه اش فوق العاده می شود

    ترمزهای مخرب یا کدهای مخربی که افراد در ذهن خود برای ایجاد یک رابطه عاطفی دارند :

    1. نداشتن ظاهر زیبا و چهره ی خاص : خیلی از افراد این باور را دارند چون زیبا نیستند و چون چهره جذابی ندارد یا رنگ چشم فلان یا پوست سفید و صاف یا موهای زیبا ندارند به شخص مناسب برای ایجاد رابطه عاطفی هدایت نشده اند و این باور در دخترها به این شکله که می گویند پسرا دنبال یه دختر خوشگل و جذاب هستند، یا پسرا می‌گویند دخترا دنبال یه پسر خوش قیافه و اندام زیبا و چهره زیبا هستند

    این باور خیلی در زندگی افراد ریشه پیدا کرده حتی خیلی ها با عمل های فراوان هنوز خودشون را زیبا نمی‌بینند و هر کاری می‌کنند می‌گویند با این عمل هم زیبا نشدیم بریم سراغ عمل بعدی و بعدی و این چرخه اینقدر ادامه داره که فرد را در سیکلی میندازه که هی اعتماد به نفس اون فرد به عوامل بیرونی بیشتر رقم میخوره و اون فرد هیچ وقت از خودش راضی نیست

    _ این باور که فرد خودش را زیبا نمی‌بیند از کجا می آیید؟ این از باور عدم اعتماد به نفس و عدم لیاقت می آید چون خودش را دوست نداره و خودش را یه فرد زیبا نمیبینه و با خودش در صلح نیست در واقع این فرد هر چقدر بخواهد خودش را زیبا کنه که احساس لیاقت پیدا کنه باز هم یکی از اون زیباتر پیدا می شود و این فرد باز تلاش میکنه که ظاهر خودش را تغییر بده تا شبیه اون طرف بشه

    _ حالا چطور این باور نامناسب در مورد اینکه برای رابطه عاطفی خوب باید چهره زیبا یا خاص داشت را نفی کنم؟ بیام الگو هایی را پیدا کنم که با چهره کاملا معمولی با بهترین فرد ازدواج کرده و یه رابطه عاطفی خوب رو داره تجربه میکنه

    _ قدم اول برای تغییر این باور نامناسب؟ خودم را دوست داشته باشم با تمام کم و کاستی هام، و به خودم یاد آوری کنم من ارزشمند هستم و درون من مهمه که یک باطن زیبا دارم پس من لایق بهترین ها هستم

    2. دومین ترمز یا باور نامناسب بعدی اینه که افراد می گویند من استعداد و توانایی یا شغل خاص و بزرگی ندارم :

    وقتی یه فرد باور داره برای ایجاد یک رابطه عاطفی خوب باید شغل خاصی مثلا پزشک یا مهندس یا وکیل یا فلان کسب و کار داشته باشم تا بتوانم با شخصی مناسب ازدواج کنم، این شغل هایی که جامعه بر چسپ مهم بودن بهش زده و در ذهن ما بزرگ و خاص شده، ولی واقعیت اینه هر فرد توانایی هایی داره و اگه من بتوانم توانایی ام را بهبود بدم و به توانایی ام ایمان بیاورم و برای خودم ارزش قائل باشم، جهان هم برای من ارزش قائل می شود و یه فرد با ارزش وارد زندگی ام میکند

    _ چطور این باور که باید شغل خوب داشته باشم تا با دختری خوب ازدواج کنم نفی کنم؟ بیام الگو هایی را پیدا کنم که با یه شغل خیلی معمولی با یه فرد خوب و مناسب ازدواج کرده و یک رابطه عاطفی عالی دارد

    این ترمز عدم باور داشتن توانایی خودم در زمینه های دیگه هم می‌توان پیدا کرد مثلا یه شخصی می‌گوید تا من فلان مهارت یا توانایی خاص نداشته باشم وارد شغل مورد دلخواهم نمیشوم

    3. باور نامناسب بعدی اینه که باور کمبود فرد مناسب داریم

    خیلی از افراد چه پسر و چه دختر می گویند دیگه فرد مناسبی نیست هر چی خوب بوده ازدواج کرده اند، هر چی مونده کور و کچل و بدبخت و بیچاره ها مونده،

    این باور کمبود خیلی مهمه مثلا دخترا در سنی که هستند و به شخصی که هم سن و سال خودشه نگاه می‌کنه و میبینه ازدواج کرده و می گوید، همه پسر خوب ها برداشته اند و دیگه چیزی برای من نمونده اگه یه فرد خوب باشه که خیلی کوچیکه و میاد هم سن و سال های خودش میگیره نه من، به نظرم این باور کمبود در دخترا بیشتره تا جایی که یادمه همیشه شنیدیم که می‌گویند پسر کمه، یا خیلی ها بدون هیچ اطلاعی فقط از روی چرندیات می گویند تعداد دخترها در جامعه از تعداد پسرها خیلی بیشتره و اینقدر این باورهای نامناسب وارد ذهن شده که دخترها به یه سنی که رسیدند و ازدواج نکردند می‌گویند دیگه من سنم رفت بالا، دیگه پسر خوب گیرم نمیاد هر چی خوب بوده ازدواج کرده، من باید منتظر بشیم یه آقای که زنش مرده یا طلاق گرفته بیاد با من ازدواج کنه، این حرف ها اینقدر در جامعه زیاده که با هر جمله استاد میگفتم آره آره درسته

    _ برای نفی کردن این باور کمبود فرد مناسب بیام با منطق برای خودم بفهمانم که همانطور که در جهان میلیاردها گونه گیاهی و جانوری وجود داره، همانطور در جهان میلیاردها انسان وجود داره یعنی توی این میلیارد ها تا آدم یه فرد مناسب پیدا نمیشه!!!

    این ذهن ما هست که بخاطر شنیده ها باور کرده فرد مناسب کمه، و اگه این باور را نپذیریم هدایت میشوم به سمت آدم مناسب یعنی یواش یواش به مکان هایی هدایت می شویم که آدم های مناسب تری در اونجا می‌بینیم و اینطوری جهان بهم ثابت می‌کند آره درسته و اینقدر این باورم قوی می شود که در هر جمعی از فامیل یا همکار یا دوست میرم فقط افراد مناسب سر راه من قرار میگیرد

    + این باور کمبود در خیلی از زمینه ها ریشه داره

    مثلا در موضوع ثروت، باور داریم تمام شغل ها یا ایده های پول ساز را بقیه گرفتند یا فلان فرصت شغلی را بقیه گرفتند یا فلان ملک و زمین را بقیه برداشته اند، این باور کمبود اینقدر در وجود ما ریشه داره که در هر مثالی میتوان پیداش کرد و بخاطر باورهای کمبود به شرایط و آدم ها و اتفاقاتی هدایت می شویم تا جهات به ما ثابت میکند که در مورد باور کمبود درست فکر میکنیم

    4. باور و ترمز بعدی لایق ندانستن خودم برای ایجاد یک رابطه عاطفی مناسبه :

    این باور موجب می شود فرد با نهایت خوشبختی ولی خودش را لایق نعمت خوشبختی و رابطه خوب ندونه و میگوید این رابطه از سرم زیادیه و جهان هم بهش کمک می‌کنه تا بیشتر باور کنه که لایق رابطه عاطفی خوب نیست و یه رابطه خوب از سر اون زیادیه، پس اگه من خودم را ارزشمند ندونم جهان هم آدم های بی ارزش و بی عرضه برام میاره، و چون من یه فرد بی ارزش نمی‌خواهم در زندگیم وارد بشه بیام احساس ارزشمندی و لیاقت در خودم بسازم تا هدایت شوم سمت یه انسان ارزشمند، در واقع باور ارزشمند بودن من یا نبودن من، به جهان ارسال می شود و جهان هم به باورهای ارزشمند یا عدم ارزشمندی من پاسخ می دهد و آدم های از اون جنس برام میاره

    این باور عدم لیاقت حتی در الگو های شغلی و پول ساختن را میشه پیدا کرد که طرف میگه دیگه زیادی دارم پول در میارم با اینکه کارم خیلی راحته یا کار خاصی نمیکنم ولی خدا تومن پول میگیرم این کار درست نیست در واقع برای توانمندی های خودش ارزش قائل نیست و وقتی خودت را ارزشمند ندونی هدایت میشوی به شرایطی که هیچکس برای توانایی ات ارزش قائل نیست و بخاطرش پولی پرداخت نمیکند

    5. یه ترمز و باور مخرب دیگه من همیشه آدم های نا مناسب جذب میکنم :

    مثلا یه شخص قبلا بخاطر افکار و باورهای قبلی اش موجب شده افراد نا مناسب به سمتش هدایت بشوند حالا این فرد باورها و افکارش تغییر کرده نباید بپذیره که سرنوشت من اینه که افراد نامناسب به سمت من بیایند، آره درسته با باور نادرست، آدم های نامناسب به سمتم میاد حالا اگه بیام با منطق برای خودم بفهمانم که آقا تمام اتفاقات و آدم های که قبلا وارد زندگی ام شده اند بخاطر باورهای گذشته ام بوده، حالا من تغییر کردم یه شخص دیگه با باورهای جدید شدم چرا باید آدم نامناسب وارد زندگی ام شود، از این به بعد، آدم های جدیدی که وارد زندگی ات می‌شود مطابق با باورهای جدیدت هست و اگه باورهای خوب داری آدم های خوب به سمتت جذب می شوند و قرار نیست زندگی آینده ام شبیه به گذشته ام باشه، من تغییر کنم جهانم هم تغییر میکنه و چون جهان مانند اینه عمل می‌کند با تغییر من اون هم تغییر میکند

    6. باور نا مناسب و ترمز بعدی اینه که افراد می‌ترسند آخر یه رابطه عاطفی تلخ تموم بشه و می‌ترسند وارد رابطه شوند :

    این باور مخرب و بد موجب می شود که افراد بخاطر ترس هایشان اصلا وارد رابطه عاطفی نشوند چون می‌ترسند شاید رابطه عاطفیشون بهم بخوره و موجب ناراحتی آنها شود و افرادی که این باور دارند موجب می‌شود هیچ وقت هیچ رابطه ای را شروع نکنند

    برای نفی کردن این باور که تمام رابطه ها با شکست و غم مواجه هست، باید الگو هایی را پیدا کنم که سالین سال در کنار هم رابطه عاطفی خوب دارند و خوش و خرم تا پایان با هم و در کنار هم زندگی می‌کنند و یا یه منطق دیگه برای ذهن خودم بیارم اگه مثلا وارد یه رابطه عاطفی شدم ولی آخرش به جدایی انجامید باید خوشحال بشم که به تجربه هام و لذت هام افزوده شده از یه طرف رابطه ای زیبا و لذت بخش تجربه کردم از یه طرف بعد شکست با تجربه تر شدم و رشد کردم و بیشتر یاد گرفتم که در یک رابطه عاطفی چه چیزی میخواهم

    _ این ترس و باور در زمینه های شغلی هم میشه پیداش کرد که یه فردی می‌ترسه شغلی را راه اندازی کنه و به شکست بیانجامد و موجب می شود هیچ وقت وارد اون شغلی که می‌خواهد نشود

    یا در بحث تناسب اندام و لاغری خیلی ها می گویند چه فایده رژیم بگیرم فردا دوباره چاق میشوم پس هیچ اقدامی در مورد خواسته اش یعنی لاغر شدن نمیکنه

    7. ترمز بعدی اینه که افراد برای داشتن یک رابطه عاطفی خوب می‌گویند،خیلی پیر شدم و از سن من گذشته یا بعضی ها می گویند من هنوز خیلی جوان هستم برای تجربه یک رابطه عاطفی مناسبباید سنم بالاتر بره تا یه فرد مناسب پیدا کنم

    حالا این باور سن در خانم ها بیشتر ریشه داره که وقتی سنشون یکم رفت بالا مثلا از 40 گذشت می گویند ما دیگه پیر شدیم دیگه فرد مناسب نیست

    یا خیلی از خانم ها بعد از طلاق یا فوت همسرشون می گویند زشته برای ما دوباره رابطه عاطفی تجربه کنیم، بنظرم حالا این الگو در خانم هایی که در شهرستان و شهر های کوچک هست بیشتره چون توی شهر ما دخترا زود ازدواج می‌کنند و اگه سن از 25 رفت بالا دیگه دختر ترشیده هست و حتی خانم ها سن بالا خیلی کم ازدواج می‌کنند چون خجالت می‌کشند می‌گویند از سن ما گذشته ولی در شهرهای بزرگ خیلی ها به راحتی در سن 50 یا 40 تازه ازدواج کرده و با این مسئله مشکل نداره چون باورهای که در جامعه بهش دادن با باورهای که در شهرهای کوچک دارند فرق داره

    پس برای نفی کردن این ترمز و باور نادرست بیام الگو هایی را پیدا کنم که در سن بالا رابطه عاطفی عالی تجربه کرده اند

    این الگو دیر یا زود بودن در بحث ثروت هم میشه دید که خیلی ها می‌گویند دیگه از سن من گذشته نمیتوانم پولدار شوم و با پیدا کردن الگو های که در سنین بالا ثروتمند شدن این باور را میشکنیم

    و اگه باورم اینه که سنم کمه برای ثروتمند شدن، میام الگو هایی را پیدا میکنم که در سنین جوانی به ثروت رسیده اند، مثلا آقا عرشیا از دانشجویان استاد که در سن 17 سالگی تا 21 سالگی به موفقیت های بزرگ رسیده

    حتی در مورد خواسته مهاجرت هم میشه این ترمز دیر یا زود بودن را پیدا کرد که خیلی افراد می‌گویند دیگه از ما گذشته ما پیر شدیم دیگه نمیشه مهاجرت کرد یا خیلی ها میگویند من هنوز جوان هستم نمیتوانم مهاجرت کنم

    8. باور و ترمز بعدی اینه که من باید پر فکت و عالی باشم :

    این پر فکت بودن و کمال گرایی خیلی خیلی پاشنه مرموزی هست که خودش در در قالب ویژگی خوب نشون میده ولی این باور موجب می شود خیلی از تجربه ها را نداشته باشیم چون میخواهم بهترین باشیم و بی نقص باشم

    این رو بدونم که خاصیت جهان مادی اینه که هیچکس بی نقص نیست و ما با نقص هایمان خواسته هامون در ما ایجاد می شود و خصوصیت جهان مادی اینه هیچکس به کمال نمی‌رسد هر چقدر عالی باشی باز هم میتوانی عالی تر باشی

    _ پس برای نفی کردن این باور که من باید بی نقص باشم من باید بی نظیر و کامل باشم باید بگوییم من با نقص هایم پیشرفت میکنم و خودم را بهبود میدهم و می‌دانم که هیچ وقت کامل و بی نقص نمی‌شوم پس چرا خودم را از تجربه خیلی نعمت ها محروم کنم مثلا خودم را از رابطه عاطفی محروم کنم چون میخواهم یک شخصیت بی‌نظیر داشته باشم یا در شغل مورد دلخواهم وارد نمی‌شوم چون میخواهم بی نقص و عالی عمل کنم

    پس برای نفی این باور فهمیدم خاصیت جهان اینه که هر دفعه ما را به کمال برسونه و هیچ کس هیچ وقت بی نقص و کامل نمی‌شود پس چرا خودم را تجربه خیلی لذت ها محروم کنم من تجربه کنم حین مسیر پیشرفت میکنم و عالی تر عمل میکنم

    9. باور و ترمز بعدی افراد از خیانت میترسند که با کسی که در رابطه عاطفی هستند بهشون خیانت کنه و با این باور اصلا به فکر داشتن رابطه عاشقانه نمیفته و حالا اگه یه زن این باور داشته باشه، فکر می‌کنند همه مردها خیانت کار هستند یا اگه مرد این باور داشته باشه فکر میکنه همه زن ها خیانت کار هستند

    این باور خیانت هم اینطوری به وجود آمده که در هر جمعی نشستیم و به حرف های چرت و پرت دیگران گوش کردیم که میگن فلانی خیانت کرده فلانی حتما می‌خواهد خیانت کنه یا در حال خیانته از این حرف های خاله زنک بازیا و اینقدر شنیدیم که رفته توی مغز ما و جزئی از باورهامون شده

    مثلا خیلی آقایون می‌ترسند وارد رابطه عاطفی شوند چون فکر می‌کنند همه زن ها خیانت کار هستند می‌خواهند ازدواج کنند تا مهریه رو بگیرند بعد برن پی کارخودشون، یا زن ها فکر میکنن مردها خیانت می‌کنند و همش به دنبال زن های دیگه هستند و جهان هم به این افراد کمک میکنه که آره درست فکر می‌کنند چون این افراد اینقدر در رابطه نگرانی دارند که همش می‌خواهند طرف مقابل را کنترل کنند و گوشیش رو چک کنند و هی سوال بپرسند کجا بودی چکار میکردی و یا هر دقیقه بهش زنگ میزنن تا ازش خبر داشته باشند و تا یه جایی طرف هم خسته میشه یا رابطه را کات میکنه یا عصبانی میشه میگه حالا که تو اینطور فکر میکنی و من را اذیت میکنی من هم بهت نشون میدم و آخر و سرانجام این رابطه تلخ خواهد بود

    _ برای نفی این باور بیام بگردم الگو های پیدا کنم که رابطه سالم دارند و یه رابطه زیبا و قشنگ و با احترام دارند، اینقدر رابطه های سالم و قشنگ وجود داره من به اینا نگاه کنم تا الگو بگیرم نه یه فرد با رابطه داغون، اصلا اون فردی که رابطه اش داغونه من که نمیدونه چه باورهای درب و داغونی داشته شاید اصلا هر دو نفر در مدار نامناسب هستند و من که از وضعیت خودم آگاه هستم میدونم خودم چه شخصیتی دارم و دیگه نگران نیستم که یه فرد نامناسب بیاد توی زندگی ام چون جهان قشنگ کبوتر با کبوتر، باز با باز را رعایت میکنه اگه من ارزشمند و با صداقت و درست و سالم زندگی کنم به همچین آدمی هم هدایت میشوم

    10. ترمز بعدی اینه که افراد فکر می‌کنند چون پول دار نیستند نمی‌توانند رابطه عاطفی خوب داشته باشند :

    این ترمز پول دار بودن حتی در پسرا بیشتر از دخترها هستند چون پسرا می‌گویند اگه پول دار بودم یا ماشین و خونه آنچنانی داشتم تمام دخترهای خوب برام سر و کله می‌شکنند یا می‌گویند اگه توی خانواده پولد دار بودم یا بابام فلان کسب و کار و یا نماینده فلان بود من می‌توانستم با دختر خوب ازدواج کنم و یا دخترها این باور دارند اگه بابام پول دار بود یا در فلان شهر یا محله بالا شهر زندگی میکردم پسر خوب گیرم میومد، در واقع افراد ارزشمندی خودشون را به عوامل بیرونی ربط می‌دهند، اگه این باور را داشته باشم تا زمانی که ثروتمند نشوم نمیتوانم ازدواج کنم

    _ این باور هم غلطه چون میبینم خیلی ها با یه درآمد معمولی رابطه عاطفی عالی را دارند تجربه می‌کنند، اصلا مگه قراره وضعیت مالی تو همینطور بمونه، تو روی خودت کار میکنی هم زمان ثروت بیشتر وارد زندگی ات می شود

    پس برای نفی این باور بیام اگه پسر هستم، الگو هایی را پیدا کنم که یه پسر با یه کار معمولی با بهترین دختر از بهترین خانواده ازدواج کرده یا اگه دختر هستم الگو هایی پیدا کنم که یه دختر که باباش کارگر بوده و حتی در شهرستان زندگی میکنه ولی توانسته با بهترین پسر ازدواج کنه، بیام این الگو ها را برای خودم پیدا کنم تا این باور را هم نفی کنم

    11. ترمز بعدی اینه که افراد می گویند بهتره تنها باشم :

    دقت کنم که این تنها بودن را خودم به دلخواه انتخاب کردم یا مجبور شدم تنها بودن را انتخاب کنم و الکی خودم را گول نزنم که خودم تنهایی را دوست دارم

    این ترمز حتی در ثروت هم میشه پیدا کرد که مثلا فلانی چون ثروتمند نشده میگه خودم نمیخواهم ثروتمند شوم و مثال معروف که روباه دستش به گوشت نمیرسه میگه آه آه بو میده

    و این موضوع مهم را درک کنم که ما انسان ها موجوداتی اجتماعی هستیم و در تعامل با افراد هویت ما شکل میگیره و چه خوب میشه با کسی رابطه عاطفی قشنگ برقرار کنیم چون واقعا یه رابطه قشنگ بر ما اضافه میکنه و حس زیباتر به زندگی داریم چون کیفیت زندگی ما بالاتر میرود

    12. ترمز بعدی اینهافراد می‌گویند سرنوشت من تنهاییه و باور دارند سرنوشتشون را از قبل نوشتند و هیچ راه تغییر برای آن نیست

    _ ولی باید به یاد خودم بیارم که ما انسان ها با افکارمون و باورهایمان می‌توانیم زندگیمون را هر جور که بخواهیم خلق کنیم و این را بدونم که هیچ سرنوشتی از قبل مقدر نشده و اگه من این باور دارم که از قبل سرنوشتم مقدر شده جهان هم کاری می‌کند که به من ثابت کنه آره درست فکر میکنم نه به این دلیل که واقعا از قبل سرنوشت نوشته شده باشه بخاطر باورهای منه

    _ خدواند قدرت خلق کامل زندگی ام را در دستان خودم گذاشته و به من قول داده که در مسیر رسیدن به خواسته هام کمکم میکنه و خداوند در قرآن هم ذکر کرده به همه کمک میکنه چه آنهایی که می‌خواهند بروند بهشت و چه آنهایی که می‌خواهند بروند جهنم، و از این آگاهی استفاده میکنم برای خلق اتفاقات دلخواه زندگی ام و می‌دانم خداوند من را خالق آفریده از این باور نیرو میگیرم برای خلق بهتر اتفاقات دلخواه زندگی ام

    13. ترمز بعدی اینه که افراد میگویندبلد نیستم رابطه برقرار کنم :

    اول این سوال از خودم میپرسم مگه کسی از شکم مامانش چیزی بلد بوده؟ نه هر شخصی که در چیزی مهارت داره رفته یادش گرفته و اینقدر تجربه کرده تا مهارت کسب کرده، حالا ما هم میریم یاد میگیرم همه برای یاد گیری از یه جایی شروع کرده اند، من هم اول از خودم شروع میکنم و اول با خودم رابطه بهتری برقرار میکنم بعد دوستان و خانواده و بعد جامعه و یا شخص دلخواهم، ما می‌توانیم با کسب مهارت هی خودمون را رشد بدیم و بهتر کنیم و اقدامات عملی که در شروع می‌توانیم انجام بدیم مثلا با دیگران با احترام برخورد کنیم، با لبخند حرف بزنیم، تحسین کردن دیگران بجای تحقیر کردن، تحسین بجای حسادت، و اگه اینقدر این ویژگی های پیدا کردن نکات مثبت در افراد را انجام بدیم تبدیل می شود به عادت و در نهایت شخصیت ما اینگونه می‌شود که نا خودآگاه دیگران را تحسین میکنیم، پس نگو بلد نیستم با همین کارهای به ظاهر ساده شروع کن تا شخصیت بهتری از خودت بسازی و دیگران هم با تو رابطه بهتری برقرار می‌کنند چون از ارتباط با تو لذت میببرند

    14. ترمز بعدی اینه که افراد می‌گویند میترسم وارد رابطه شوم و آزادی ام گرفته شود :

    این ترمز را افرادی دارند که رابطه عاطفی را اسارت میدونند و فکر می‌کنند اگه با کسی وارد رابطه شوند از تمام سلیقه ها و کارهای که دوست دارند باید چشم پوشی کنند و یا حتی دیگه نمیتونه راحت بره بیرون و با دوستاش وقت بگذرونه در واقع یک رابطه قشنگ و سالم اینطور نیست، یک رابطه عاطفی قشنگ رابطه ای هست که هر دو طرف در کمال آزادی و احترام به سلایق و علایق هم دیگه در کنار هم با لذت زندگی می‌کنند و هیچکس مجبور نیست طبق سلیقه طرف مقابل رفتار کنه، این باور نادرست هم بخاطر شنیده ها و الگو هایی هست که اصلا رابطه شون از پایه خرابه و بهونه میاورند که آزادی ما گرفته شده

    _ برای نفی این باور که رابطه عاطفی آزادی ما را می‌گیرد بیام الگو های مناسب مثل استاد و خانم شایسته پیدا کنم که چه رابطه قشنگی رو دارند تجربه میکنند و هر کدام آزاد هستند و هیچ قید و بندی به عنوان اجبار در رابطه ندارند، و اگه ما در رابطه عاطفی باورهای درست داشته باشیم، هدایت می‌شویم به یه فردی که برای آزادی من ارزش قائله و من هم برای آزادی اون ارزش قائل هستم

    ترمز های زیادی داریم که استاد در موردشون توضیح دادند از جمله :

    _برای حفظ رابطه عاطفی باید کلی زحمت کشید

    _ برای ایجاد رابطه عاطفی باید شخصیتم عوض کنم و از قالب خودم بیام بیرون

    _ هدفم از ازدواج کامل کردن خودم توسط دیگری نباشه

    _ ترس از وابستگی در رابطه

    _ یا اینکه کسی من را درک نمی‌کند و نمیفهمه

    و چقدر خوبه که به این صحبت ها با دقت گوش کنیم و بنویسم تمریناتمون را چون هنگام نوشتن بهتر ترمز یا باور نادرست پیدا می کنیم

    و نشونه تغییر این باورهای نامناسب و ترمز ها در ذهن من اینه که وقتی من احساسم خوبه و آرامش دارم یعنی باورهای درست ساخته ام و با باورهای درست به آدم های درست و ایده های درست هدایت میشوم

    امیدوار در پناه خدا همیشه شاد و سالم و ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1858 روز

      سلام دوست عزیزم

      من به ندرت کامنتهای طولانی را می‌خوانم…نمیتوانم زیاد و طولانی تمرکز کنم و به نظرم کلمات اضافی بسیار زیادی در بعضی از کامنتها هست که من را اذیت می‌کند.

      اما کامنت شما اینطور نبود. شما بسیار باسلیقه، مطالب را جمع بندی کردید و به نحو جالبی، چیزی نوشتید که شبیه خلاصه نویسی های مریم خانم شایسته و در بعضی نکات، حتی بهتر و جامع تر بود!

      به قول خودم، با کامنت تان فایل استاد را هدر ندادید! دم شما گرم!

      ضمن اینکه وقتی کامنت شما را خواندم و نکات را مرور کردم با خودم گفتم: عجب! ریشه ی تقریبا همه ی اینها تنبلی است!

      یعنی به شرط دانستن خیلی از آگاهیها،دلیل عمل نکردن به آنها و حتی اقدام نکردن برای کسب آن آگاهیها، تنبلی است!

      از همین کامنت شما فهمیدم که خیلی شخصیت کامل و فرهیخته ای دارید که کلمات را هدر نمی‌دهید…و اینقدر هم تواضع داشتید و انسان بودید که زحمت کشیدید و این کلمات را برای استفاده دیگران، اینجا گذاشتید.

      خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 811 روز

    به نام خدا

    ردپای 51

    سلام استاد عزیز و دوستای خوبم

    امروز میخوام یکی از نتایج بنویسم

    من قبلا وقتی به تضادی برمی‌خوردم حداقل یک روز کانل از دست میدادم

    بسیار حس قربانی بودن داشتم ،مثلا اگه وسط کارم مهمون میومد میگفتم وای چرا اینطوری میشه چه وقت مهمون بود کارام مونده و…

    الان وقتی این اتفاق یا اتفاقای دیگه میفته ،اونو نشونه ای از سمت خدا میبینم

    مثلا اگه وسط کار مهمون سرزده بیاد

    میگم خب خدا گفته که الکی سخت نگیر الان وقت استراحت و لذت بردن!

    شاید منطقی نباشه واس خیلیا ولی چیزیه که کمک میکنه حالم خوب بمونه

    یا هر تضاد دیگه ای برای من در گذشته حس بد به همراه داشت

    الان حس کمی بد به علاوه پرسیدن سوال ،خب حالا باید چیکار کنم؟چه راه حل دیگه امتحان کنم

    تازه اون حس بد هم ماندگاری گذشته نداره

    قشنگی ماجرا اونجایی که الان وقتی به چالشی برمیخورم ،از خدا کمک میگیرم

    میگم تو بهم بگو قدم بعدی چی باشه؟

    یکی دیگه از دستاوردها اینکه شوق هدف آنقدر در من زیاد شده که صبح بسیار زود بیدار میشم و واس رسیدن بهش و همفرکانس شدن باهاش تلاش می‌کنم

    باید اعتراف کنم قبلا هم از این تلاش ها کردم اما هرگز با حال خوب نبود و از سر اجبار و باور به نشدن قدم برمی‌داشتم

    قبلا هم گفتم که هدفی که واسش تلاش می‌کنم پرچالش ترین بخش زندگیمه یعنی من باورهای خیلی بهتری راجب ثروت و سلامتی و رابطه دارم

    اما تو این مورد خاص اوضاع خوب نبوده

    پس اگه قانون تو این مورد به من کمک کنه در همه ابعاد میتونه!

    تا اینجا کار اوضاع خیلی خوبه و فقط نیاز به دیسیپلین امید کم نیاوردن داره و مطمئنم خیلی اوضاع بهترم میشه

    البته باورهای قدیمی هرازگاهی میان سلامی میکنن و میرن

    اگه نشه چی؟اگه سخت باشه چی؟اگه اون روز اتفاق بدی بیفته چی؟اگه از الان به بعد خوب پیش نره چی؟….

    راستش همه اینا با یه کلمه ،قدرتشون از دست داد

    خدا !

    من اگه فقط به خدا باور داشته باشم

    و تلاشم چه فیزیکی چه متافیزیکی کرده باشم

    دیگه نگران چی باشم؟نمیدونم ولی تو گذشته من خدا پررنگ نبوده اما الان واقعا حس میکنم وقتی خدا هست دیگه نگرانی ندارم!

    ازش میپرسم راهنمایی میکنه ،ازش میخوام آرامش میده،ازش میخوام منو برای آسونی ها آسان کنه،ازش میخوام بهم قدرت بده در برابر سختی ،ازش میخوام خودش دل هارو نرم کنه ،ازش میخوام خودش راهنما مسیر باشه

    این حس الانمه البته با ناخالصی های قبلی ،چون کلی راه هست برای ایمان ابراهیمی

    ولی حداقل الان در بالاترین سطح برای منه

    اگه سختی بیاد میشینم فکر میکنم ،حتما خدا میخواسته چیزی بهم بگه؟شاید میخواسته بگه سخت نگیرم که سخت میگیرن :)

    شاید میخواد بهم بگه مسیر عوض کن اونور قشنگ تره

    وقتی آسونی میاد فک می‌کنم خب خدا جایزه امروزم داد

    خب خودش منو برد یه مرحله بالاتر

    درست مثل یه بازی قشنگ که تازه داره دستم میاد چطوری انجام میشه

    خیلی راضیم از این روزای زندگی ،اصلا همین که قبلا تعریف کنم از خوبیا مقاومت داشتم

    انقدر که باور کرده بودم چشم میخورم

    و شما استاد عزیز بهم یاد دادید قدرت دست کیه

    الان از تعریف خوبی فقط به این فکر میکنم که دارم خوبی های بیشتری گسترش میدم

    دارم با گفتنش خوبی هارو به بقیه هم نشون میدم و…

    این روزا میتونست خیلی سخت برام بگذره اما الان با شور و شوق و پذیرنده عشق زیبایی آگاهی روزها میگذرونم

    ازتون ممنونم که سخاوتمندانه خوبی هارو به بقیه یاد دادید

    اجرتون با خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  7. -
    مهدی رجبی گفته:
    مدت عضویت: 3848 روز

    سلام و صد سلام دارم به

    استاد عزیز و نازنین و سرکار خانم شایسته گرانقدر و هم خونواده ای های باحال در جای جای سایت عباس منش دات کام.

    نمی‌دونم چطور تشکر و قدردانی کنم از شما استاد گرامی ام.

    از خداوند بخاطر حضور شما بخاطر مهربونی شما بخاطر بخاطر آگاهی های ناب شما بخاطر این همه پختگی شخصیت شما بخاطر تواضع شما بخاطر شهامت شما، بخاطر اینقدر صداقت و درستی و حقیقت گویی و حقیقت جویی شما بخاطر این همه خیرخواهی شما بابت تهیه و تدارک این فایل که یک گنجینه ست رو با نهایت عشق و خیرخواهی آماده کردید و در اختیار ما قرار دادید

    مدام پیش خودم موقع دیدن فایل میگفتم، اگه تهیه و انتشار این فایل عشق نیست پس چیه؟ اگه خیر خواهی صادقانه نیست پس چیه؟ اگه مهربانی نیست پس چیه؟ که اینقدر با تمرکز و دقت و با حوصله عین یک جلسه کلاسی و یک جلسه دوره پولی آنلاین اینقدر زیبا و حرفه ای آموزش میدید و دونه به دونه باورهای کلیدی و ترمزها رو در خصوص روابط و سایر موضوعات رو میکنید این نشون میده چقدر ارزش قائلید

    یکی از بهترین فایل های رایگان ولی بنظرم قیمتی و گرانبها بنظر من البته، همین فایل بود.

    من باید صدها بار این ویدیو رو بخصوص بعضی قسمتهاشو بیشتر برش بدم گوش بدم

    و چقدر بک گراند سیاه و استایل تون زیبا یک هارمونی جذاب مشکی بود.

    یکی از کارها و تمریناتی که من انجام میدم بعنوان اصل اساسی (ساختن حس ارزشمندی و عزت نفس، حس خوبتر نسبت به خودم) که ریشه تمام مسائل هست صحبت با خودم در مورد دوست داشتنی بودنم و تقویت ویژگی های مثبت و خوشایند در خودم هست.

    حالا چه جلو آیینه چه بخصوص وقتی پیاده روی میرم یا تو جنگل که هم پیاده روی و یا دویدن رو انجام میدم یا میشینم تو خلوت مراقبه انجام میدم تا ذهنم رو ساکت کنم و در پایان شروع میکنم به صحبت با خودم و بعد برمی‌گردم و کمی می‌دوم.

    بزارید حالا این تجربه چند روز پیش جمعه رو بگم خلاصه:

    حدود یک ساعت نشسته بودم روی زمین برای مراقبه و دعا و عبارت تأکیدی که با خودم بیشتر داشتم صحبت میکردم

    دیگه کم کم میخواستم پاشم برگردم در همین حین دیدم یک جوانکی با موتورش داره میاد سمتم و درست پشت سرشم با موتور دیگه ای دونفر نیروی انتظامی داشتن میومدن که نگهش دارن بعد من دیدم دارن واقعاً میان سمت من…

    بعد با خودم درونم آگاه بودم به خودم گفتم وایستا نرو (شهودم) گفت وایستا.

    گفتم حتماً یک خیری هست و حتما یک ارتباط خوشایندی با من داره این موضوع!..

    گفتم شاید همین یک نشونه ست به فال نیک میگیرم بزار ببینیم چیه.

    خدا رو شاهد میگیرم دررررست و دقیق اومدن اومدن جلوی پای من ایستادن.

    و گروهبان بود فکر کنم اومده بود میخواست موتور این جوانک رو بخوابونه و ازش مدارک خواست (دلیلش بماند)

    و ساکشو گشتند که این بنده خدا هم از ورزش والیبال داشت برمیگشت.

    و منم همین طور دست به سینه داشتم نگاهشون میکنم چون درست فاصله مون شاید یک متر بود فقط.

    همون لحظه درونم داشتم به خودم میگفتم (یه حسی بهم داشت پیام میداد) چقدر جالبه مهدی، انگار خدا اینا رو کشونده کشونده کشونده درست تا جلوی پای تو.

    بعد یک آن دیدم یکی از اون مأمورهای نیروی انتظامی رو کرد به من گفت:

    آقا نظر شما چیه؟؟!! من یه لحظه گفتم نمی‌دونم والا هر طور صلاح میدونید.

    باز دوباره گفت هر کار شما بگی من همون کارو میکنم!!!!

    اصلا انگار اصرار داشت من بگم.

    که من گفتم حالا اجازه بده بره از فلان موضوع اطلاعی نداشته.

    بعد رو کرد به اون جوان گفت فقط به احترام این آقا میزارم بری.

    خدا رو گواه می‌گیرم درست موقعی که قبلش داشتم مراقبه و نیایش میکردم و عباراتی رو با خودم تکرار میکردم که مربوط به عزت نفس و خودارزشی من میشد.

    دقیقا این اتفاق مربوط به عباراتی میشد که با خودم حرف میزدم.

    نه بخاطر اینکه حس منیت کنم بلکه بخاطر نوع کیفیت ارتباط درونی خودم و رابطه خصوصی من با خالقم با خداوند رو بهتر فهمیدم کیف کردم نشونه دیدم هدایتشو بازم دیدم به یه شکل دیگه. خداوند از بی نهایت راه و شکلهای متنوع و خلاقانه با آدم حرف میزنه و هدایت می‌کنه و خودشو نشون میده..

    بعد با عزت و احترام خداحافظی کردن از من و رفتن.

    اصلا همون لحظه گفتم خدایا تو کی هستی؟؟!

    انگار خدا داشت باهام حرف میزد. اصلا اون لحظه به این افراد بعنوان یک نگاه انسانی که اغلب به آدمها نگاه می‌کنه ذهن منطقی و زمینی من، نگاه نکردم یک حس خاصی بود.

    یعنی یک ارتباط حسی زیبا. با خدا با درونم.

    معنای عجیبی بود این همزمانی. فقط گفتم به خودم بفرما اینم خدا اینم نشونه اینم هدایت

    اینم لطف الله اینم اجابت دعا اینم عشق و زیبایی.

    باز برو ناامید شو باز برو کوچک فکر کن باز برو …

    همش گفتم الله اکبر الله اکبر … واقعاً خیلی خدا بزرگه خیلی بی نهایت بزرگتر از هر چیزیه که آدم فکرشو بکنه

    ذکر جدیدمه، طبق الگوبرداری از استاد دانا.

    لا اله الا الله…

    اخیرا با گوش دادن و دیدن فایلها و کامنت های دانشگاه سایت عباس منش دات کام چقدر دارم امیدم و اشتیاقم زنده تر میشه و این باور و ایمان در حال تقویت و شکل گیریست که بابا هر شکلی بخوای میتونی بدی به جهانت، به خداوند به زندگیت به روابطتت،

    تو دوست داری به روابطتت چه شکل و فرمی بدی؟

    اینو من قبلاً اصلا نمی‌دونستم یا بهتره بگم اصلا درکش نمی‌کردم.

    از وقتی بهتر درک کردم یعنی من میتونم اجازه دارم و میتونم هر شکلی و فرمی بدم؟ مثلا در روابط هر کسی با هر ویژگی ظاهری و باطنی و خانوادگی و مالی و معنوی … رو بخوااام؟ اونم فارغ از گذشته و وضعیت ظاهری و تحصیلی و مالی و… ام؟؟؟

    همین بیشتر باعث ذوق و شوق آدم میشه امید میده آرامش میده دوستی با خالق میده درک بهتر میده خودشناسی بیشتر میده معنا و طعم زندگی رو عوض می‌کنه خودباوری میده و باعث درک عظمت خویشتنم میشه باعث درک شکوه روحم میشه.

    یعنی وقتی استاد داد میزنن از ته دلشون با همه ی وجودشون که : باباااا توووو خدااا رو باووررر کن بعد ببین چی کار می کنه برات اون همه کار می‌کنه. همه چیز میشود همه کس را.

    تو فقط رو ذهنت رو شخصیتت رو عزت نفس و ایمانت رو احساساتت، رو کلامت رو قلبت رو بصیرت و باورهات و جهان بینی هات کار کن دیگه بسپار به الله یکتا رب العالمین به کسی که مالک این جهان و اون جهان ست.

    خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    استاد گرانقدرم واقعاً سپاسگزارم. عاشقتونم.

    چقدر چسبید این ویدیو مثل بقیه فایل ها.

    خداوندا بطور مدام منو هدایت کن در جاده دیدن خوبی ها، زیبایی ها، برکات و نعمات مادی و معنوی و ما را نه از گمراهان و جاهلین، که از دوستانت که نه غمی دارند و نه ترسی، و از تسلیم شوندگانت، به آنان که نعمت داده ای (مادی و معنوی)

    فقط تو را میپرستم و فقط از تو یاری می خواهم.

    یا حق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  8. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 994 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم ومریم شایسته مهربانم ودوستان گلم عاشقتونم استاد با این فایلای زیبایی که میزارین انقد قشنگ قانون روتوضیح میدین فقط خدا میدونه چقد حرفاتون حالمو خوب میکنه هیچ جمله ی نیست

    که اونجوری که واقعا میخوام بتونم ازتون تشکر کنم خیلی زندگیمو تعقیر دادین خیلی شما باعث شدین من خدای خودمو بشناسم.عاشقتم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1435 روز

    بنام خدایی که بشدت کافیست

    سلام استاد عزیزم سلام خانم شایسته مهربان

    و سلام به دوستان عزیزم درسایت

    من عاشق شما و خانم شایسته هستم.

    تکه کلامی که بارها از زبان شما در ابراز احساساتون بهم دیگه ما شنیدیم.

    استادجانم می دونید کامنت نوشتن توی این سایت توفیق می خواد فرکانس خالص می خواد باید اینقدر فرکانست خالص شده باشه از درون بجوشه تا از انگشتان دستانمان به صورت کلمات جاری بشه در صفحه سایت،منی که بیشتر از 6 ماه هر روز کامنت نوشتم یهو انرژیم افتاد هربار امدم فایل گوش کردم امانشد کامنت بنویسم، الان خیلی خیلی خوشحالم که دارم کامنت می نویسم. الان معنی این تکه جمله شما رو متوجه میشم که همیشه اول فایل هاتون می فرمایید و منم می نویسم خداروشاکر وسپاسگزارم به من فرصت داد که کامنت بنویسم توی سایت …

    چه عنوانی رو برای این دوقسمت انتخاب کردید و چه دسته کامنت هایی انتخاب کردید.

    روابط

    استاد باورتون میشه من توی این قسمت کلمه ” دوست داشتن” معنیش با توضیحات شما فهمیدم.

    و ترمزی که اساسی هست در وجود من جدا از دوست داشتن خود دوست داشتن خانواده ام دوست داشتن خونه ای که توش زندگی می کنم دوست داشتن محله ای که زندگی می کنم دوست داشتن زبان خانواده پدریم که ترک زبان هستن ،اصلا با گوش دادن این فایل بیش از چندبار متوجه شدم من فکر می کنم خانواده ام رو…. رو دوست دارم من فکر می کردم محیط زندگی ام رو…. دوست دارم.

    همیشه بهترین خواستگارها رو داشتم طوری که دوستام بهم می گفتن تو کم عقلی جواب رد می دی و….. اولش وقتی چنین اشخاص بهم پیشنهاد می دادن اولش توی شوک بودم بعد خوشحال و بعدش بعد یه مدت به یک هفته یا 10 نمی رسید که خودم بهم می زدم،که ادامه پیدا نکنه هیچ وقت نمی تونستم با خودم کنار بیام ازبس احساس بد میشد از اعتماد به نفس نداشتن از …. اصلا دلیلی نداشتم فقط می گفتم نه چه زمانی که دانشجو کارشناسی بودم پسرایی پیشنهادشون می دادن که همه دوستام حسرت منو می خوردند ووقتی هم جواب رد منو روبه رو میشدند واز طرفی هم چادری بودم همان ابتدا می گفتن من باخانواده برای آشنایت می آم و….. می گفتم نه بعد از جواب رد دادن بعد یه مدت پشیمون میشدم ازبس که دوستام حسرت منو می خوردند و….

    اما من هیچ وقت خانواده مو دوست نداشتم فکر می کردم دوست دارم ، خانواده ای که پاک ترین خانواده خانواده ای که پدرم هیچ وقت برام از لحاظ مالی کم نزاشت همیش سعی تلاشش این بود رزق کارش حلال باشه وخدایا شکر مادری هیچ وقت پاشو از خونه بیرون نزاشت یه مادر خونه دار و مهربان که همیشه بهترین خوشمزه ترین غذاهارو درست کرد ومی کنه خونه رو تمیز کرد می کنه همه بچه هاش خوب تربیت کرد اما من اینارو ندیدم

    چون خودم تحصیل کردم اما خانواده ام تحصیلات نداشتن و دکتر مهندس استاد دانشگاه نبودند همیشه چون پسری که بهم پیشنها دادن به محضی که می شنویدم مادرش شاغل و… وپدرش شاغل فلان ارگان

    حتی حتی وقتی هایی که متوجه میشدم دوست صمیمی من مادرش مدیر فلان موسسه و پدرش ریس فلان ارگان با اکراه وبی میلی از خانواده می گفتم هیچ وقت این عشق صمیمیت ندیدم اینکه همیشه پدرم بهترین لوازم تحریر ها خرید اون وقتایی دانش آنوز بودم بهترین اردو ها رو رفتم حتی زمان دانشجویی ام وقتی عتبات شرکت کردم با اینکه یکم از لحاظ مالی …. به محضی که متوجه شد از مادرم اسمم در امد برای عتبات اونم هوایی با اینکه خودم از مادرم خواسته بودم بهش نگه وقتی متوجه شد گفت تو چیکار به وضعیت مالی من داری مگه تا به حال برات کم گذاشتم اینم برو گفت اینقدر پس انداز دارم که دخترم بفرستم اردو عتبات اینها عشق بودند و من ندیدم اینها دوست داشتن بودتد من ندیدم زمان هایی که می خواستم معرفی کنم چه به شخصی ابراز علاقه وپیشنهاد ازدواج داد چه ….

    استاد یاد قسمت های اول سریال زندگی دربهشت افتادم وقتی پیچک ها می زدید فرمودید که این پیچک ها مثل باورهای محدود کننده است در بیشتر باورهای ما ریشه داره،

    استاد عزیزم خانم شایسته مهربان نمونه یک زوج عاشق وموفق همدل ،همراه، همدم ،مونس، همنفس همسر ، بهترین زوجی هستید که دیدم.

    استاد من فکر می کردم کمال گرایی منه باعث میشه من جواب رد بدم کمال گرایی بود ترس بود اما دوست داشتن خیلی چیزا که واقعااا ارزشمند برام ندیدم دخترایی بودند همسن من 100 درجه از خانواده من پایین بودند وضعی مالی خانواده اش متوسط روبه پایین اما با کسایی ازدواج کردند که خودم بارها این حداز اعتماد به نفس وجسارتی که داشتن تحسین کردم، بعضی اوقات هم این حداز اعتماد به نفس شون فامیل گستاخی برچسب می زدند ومنم تایید می کردم. بارها شده بود وقتی خواهرم ازم می پرسید چرا نه دیونگی نکن و… فلانی رو ببین هیچ وقت اینارو ندید همیشه هم طوری حرف می زنه انگاری خانواده اشو بالاتر از خانواده همسرش ومی دونه وهمه می دونند پدرش معتاد اما هیچ وقت اینارو ندید

    غرق خوشبختی شده الان خانواده همسرش چقدر دوستش دارند چقدر از هرلحاظ ساپورتشون می کنند،

    خودش خانواده اش بالاتر از هرکس هرچیز دید تو که 1000 برابر ازهرلحاظ بالاتری …..

    استادجانم ازت ممنون سپاسگزارم بابت این فایل دوست داشتن داشته هامون باید باتمام وجود باشه باعشق حرف بزنیم تا فرکانس این همه عشق هم ارسال کنم

    الان این یه ترمز از 100 تا ترمز به قول خانم شایسته این شاه ترمز همه ما دخترااادبه خصوص دخترایی که مثل من ازاین شاه ترمزااا زیاد دارن، خدایابابت استاد عزیزم وخانم شایسته شکر شکر شکر…

    استادجانم وخانم شایسته مهربان سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2160 روز

    بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام سلام سلام

    وای که چقدر همین صحبت های ابتدایی استاد جان برای من درس داشت. برای همین بروزرسانی و با کیفیت تر کردن دوره ها. برای ایده ها و راه حل های زیادی که به ذهن شون در مسیر این بهبود و بروزرسانی ایجاد شده….

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    بریم سراغ بحث ترمز و گاز

    سالهاست که استاد عباسمنش بزرگوار و عزیز دارند، در این حوزه کار میکنند که اگر باورهای درستی در مورد اهداف و خواسته هامون نداشته باشیم، اینکه چقدر تلاش میکنیم یا اینکه چقدر بدو بدو میکنیم مهم نیست. اون هسته اصلی باورهای ما، اون ریشه فکری ما از همه چیز مهم تره…

    اصلا این قضیه رو استاد عزیز در ایران جا انداختن که اولش هم یکسری از افراد مقاومت داشتند که اصلا باور چیه؟ باور اصلا تاثیری نداره و بعد وقتی هر چی بیشتر گذشت و رفتن کلی تلاش کردند متوجه شدند که اگر ما تغییر بنیادین در ذهن و مغزمون ایجاد نکنیم، تلاش های ما مثل دویدن روی تردمیل هست و به هیچ جایی نمیرسیم.

    یعنی وقتی شما باورهای درستی در مورد یک موضوعی در ذهن تون ایجاد کنید، “شما هدایت می شوید( این کلمه خیلی مهمه)” هـــدایـــــت می شـــویـد به ایده های مناسب، به افراد مناسب، در زمان مناسب، در مکان مناسب. که کار ی رو انجام می دهید، یک تلاشی رو میکنید که اون ایده ی مناسبی داره، در زمان مناسبیه، در مکان مناسبیه با آدم های مناسبیه که بعد اون موقع اون تلاش نتیجه اش فوق العاده است.

    تصور کنید آدمی رو که داره تلاش میکنه با ایده ی نامناسب، با آدم نامناسب ، در زمان نامناسب. مهم نیست که چقدر داره تلاش میکنه نتیجه دلخواهی شکل نمیگیره.

    که استاد جان این موضوع رو ثابت کردند. در زندگی و کار و … در همه ی زمینه ها در حوزه باور اومدن خودشون رو به عنوان مثال به عنوان یک شاهد، به عنوان یک “گواه” گرفتن.کارهایی رو کردند که باور عمومی بر این بود که امکان پذیر نیست.

    *مثـــــــــلا در بحث بیزنس ایشون اومدن یک سایتی رو راه اندازی کردند. همین سایت ABASMANESH.COM رو راه اندازی کردند. بدون هیچ تبلیغاتی کار کردن و باور همه این بود که برای گسترش کسب و کارت باید تبلیغ کنی استاد گفتن نه این باور درستی نیست.و اومدن باورهای جایگزینش رو ایجاد کردن و روی اونا کار کردن و نتیجه اش هم مشخصه که بزرگترین سایت موفقیت دنیاست بدون هیچ گونه تبلیغاتی.

    *یا مثـــــــلا در بحث نیروی انسانی باور اینه که اگر میخوای کسب و کارت رو گسترش بدی باید کارمندهای بیشتری داشته باشی. دفتر کار بزرگتری داشته باشی. خلاصه باید کلی هزینه کنی که استاد جان اومدن این باور رو تغییر دادند.بعد هدایت شدن به آدم های مناسب(به سه نفر فرشته) که کل این گروه تحقیقاتی عباسمنش رو کلا با همکاری سه نفر داره اینطوری پیش میره. این سه نفر هم که دارند کار میکنند هر سه در خونه دارند کار میکنند نه دفتری هست و نه در واقع هزینه های دیگه ایی هست. نه تعداد زیاد کارمند هست و همه این کارها به لطف الله یکتا داره انجام میشه. با باورهای درست و اونم به سادگی و آسانی

    و در حوزه های مختلف دیگه ایی هم استاد جان اومدن باورهاشون رو تغییر دادند.

    *در مورد مهاجرت هم همینطوره که هدایت شدند به بهترین کشور دنیا در زیباترین ایالتش در یکی از بهترین مناطق امریکا.در یک زندگی بسیار عالی، با آدم های فوق العاده در زمان مناسب . همه ی اینــها ، همه ی این تغییر باورها باعث شد تا هدایت شوند در زمان مناسب در مکان مناسب، با آدم های مناسب با ایده های مناسب و اون وقت بود که حرکت و تلاش ایشون جواب داد.وگرنه بقول خودشون، استاد جان هم تلاش های زیادی که به نتیجه نرسه زیاد داشتن.

    وای که چقدر زیبا گفتین استاد جان: اینکه از وقتی این قضیه رو متوجه شدین خیلی روی این موضوع اومدین کار کردین.هم روی خودتون هم توی برنامه ها. و سعی کردین این موضوع رو بازش کنید و بسطش بدین . و بفهمونید این قضیه رو اینکه:

    _ ما از بچگی بمباران شدیم با یکسری باورهای نامناسب.

    که از طریق خانواده، از طریق صدا و سیما و رسانه های جمعی، از طریق دوستان، از طریق معلم ها. یکسری باورها در ذهن ما به وجود اومده که یک شبه هم به وجود نیومده. به همین دلیل هم یک شبه هم از بین نمیره. که باعث شده در یکسری مسائل ما نتایج خوب نگیریم. هیچ کس هم نیست که همه ی باورهاش درب و داغون باشه یا همه ی باورهاش درست باشه.

    بعضی از ماها (به دلایل مختلف) در مورد بعضی موضوعات باورهای بهتری داریم بخاطر همین نتایج بهتری هم در اون موضوعات میگیریم.

    در مورد بعضی موضوعات باورهای نامناسبی داریم و نتیجه ایی هم نمیگیریم با اینکه داریم تلاش مون رو هم میکنیم.

    چقدر فایل قبلی ” چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته هایم نرسیده ام؟_ قسمت 1″رو باید بارها و بارها گوش کرد و مطالعه کرد تا این موضوع بیشتر و بهتر برامون جا بیفته.

    چقدر خوب شد کامنت هایی اومد و دوستان زیادی نوشتن و موضوعات خودشون رو به اشتراک گذاشتن و باعث شد استاد جان ترغیب بشن تا قسمت دوم اونو برامون ضبط کنن. واقعا سپاسگزارم ازتون دوستان ارزشمندم که باعث ضبط این فایل شدین و باعث ایجاد انگیزه و ترغیب کننده استاد شدین. برای تهیه و تولید این فایل پر از آگاهی و درس اونم بصورت هدیه .واقعا استاد جان از شما هم بارها سپاسگزارم برای این همه سخاوت و بزرگواری تون.

    سپاسگزارم از اینکه به ما کمک میکنید تا درک کنیم منظورتون رو از استعاره گاز و ترمز چیه. موضوعی که قطعا در دوره عالی و بینظیر” کشف قوانین زندگی” خیلی مفصل و جامع بازش کردین اما اینجا هم برای همه ی اونایی که در مدار دریافت این آگاهی هستند بصورت هدیه و با عشق در اختیار قرار میدین.واقعا سپاس استاد عزیز و گرانقدرمون.

    (استاد من در سفرم اما امروز رو کاملا و تمرکزی اختصاص دادم به دریافت هرچه بیشتر این فایل، اونم چند بار.)

    ===منظور از موضوع استعاره گاز و ترمز چیه؟

    منظور چیه که شما وقتی یک هدفی رو انتخاب کردی و داری حرکت میکنی و با باورهای نامناسبی که داری باعث میشی به هدفت نرسی یا باعث میشه خیلی در مسیر زجر بکشی یــــا باعث میشه زمان خیلی زیادی بگذره، با اینکه پیشرفت خاصی در مسیر رسیدن به هدفت نداشته باشی….

    در بین کامنت دوستان بحث و خواسته ی “پیدا کردن فرد مناسب برای داشتن یک ارتباط عاشقانه” زیاد تکرار شده بود که این خواسته رو به عنوان نمونه استاد جان انتخاب کردن و درباره اش صحبت کردند که همینطور که استاد جان گفتن فرق نمیکنه از مفهوم، concept و تصور کلی این مثال میتونیم استفاده کنیم برای هر خواسته ی دیگه ایی.

    در دوره کشف قوانین زندگی خیلی حرفه ایی تر و کامل تر دارند ری این موضوع کار میکنند. در دوره کشف قوانین زندگی این موضوع بیان میشه ما چطور اینقدر به قوانین جهان مسلط بشیم که مثل یک برنامه نویس کد بنویسیم برای رسیدن به اهداف مون و اجراش کنیم و اتفاق بیفته؟(عجب دوره اییه خدا وکیلی. یعنی دوستانی که خیلی خوب مسلط به دوره و قوانین و اجراش بشن تبدیل میشن به برنامه نویسان زندگی خودشون. خدایی خیلی باحاله منم میخوام برنامه نویس و کد نویس زندگی خودم باشم.)

    این فایل در راستای اون دوره فوق العاده آماده شده تا یک توضیحاتی در مورد “دوره کشف قوانین زندگی” باشه و قطعا به ما کمک میکنه استاد جان مثل هزاران مطلب دیگه ایی که توی گنجینه سایت هست و به ما کمک کردند و میکنند و خواهند کرد.بله به ما کمک میکنه برای درک بهتر اینکه جهان داره چطور عمل میکنه؟ اینکه چطور ما با باورهای نادرست خودمون جلوی پیشرفت خودمون رو میگیریم؟

    …………………………………………………………………………….

    افراد زیادی هستند که سال هاست تلاش زیادی کردند برای ازدواج و داشتن یک ارتبا ط عاشقانه و تلاش زیادی کردند. از وضعیت ظاهری تا مدرک تحصیلی و اندام شون و … خیلی روی خودشون کار کردند و تلاش زیادی کردند. اما به این خواسته نرسیدند.

    (خب چی میشه که ما یک خواسته ایی داریم اما چون باورهای نامناسب و یکسری ترمزها هست به اون خواسته نمیرسیم.)

    استعاره گاز و ترمز یک استعاره ساده و قابل فهمی هست که به ما کمک میکنه تا درک کنیم که اگر ما یک ماشینی رو سوار بشیم و ماشین رو روشن کنیم و بزنید روی دنده یک و پاتون رو روی ترمز نگه دارید و گاز بدید ماشین حرکت نمیکنه. ماشین داره بنزین مصرف میکنه، داره مستهلک میشه،داره بهش فشار میاد، صداشم داره درمیاد، زورم داره میزنه امــــــا راه نمیره. چــــــــــرا؟! به این دلیل که پای شما روی ترمزه همزمان که پای شما روی گازه روی ترمز هم هست.

    تا قتی که پای شما روی ترمزه مهم نیست که چقدر شما دوست دارید که حرکت کنید.ماشین حرکت نمیکنه. در مورد خواسته ها هم همینه تا وقتی که شما باورهای محدود کننده دارید مهم نیست که چقدر دوست دارید به خواسته تون برسید. حالا این خواسته میخوادروابط عاشقانه باشه

    میخواد موفقیت مالی باشه

    میخواد یک بیزنس موفق باشه

    میخواد یک اندام دلخواه باشه

    میخواد مهاجرت به یک کشور دلخواه باشه

    میخواد هر چی باشه …

    تا وقتی باورهای محدود کننده دارید مهم نیست که چقدر تلاش میکنید، چقدر دوست دارید تا به خواسته تون برسید این اتفاق نمی افته. این قانونشه…

    وقتی باورهاتون رو تغییر میدید، وقتی نگاه تون رو عوض میکنید شما هدایت میشوید به ایده های بهتر به راهکارهای بهتر، به آدم های بهتر در زمان بهتر، با شرایط بهتر، با موقعیت های بهتر که شما رو خیلی خیلی راحت تر به خواسته هاتون میرسونه بیشتر از اون چیزی که فکرش رو بکنید.

    ………………………………………..

    *شما یک خواسته ایی دارید و در مورد اون خواسته یکسری باورهای نامناسب از گذشتگان شما در ذهن شما هست. باید روی اونا کار کنید و اونا رو تغییر بدید.البته که تغییرش یک شبه نیست…

    در مورد موضوع و خواسته داشتن روابط عاشقانه و مناسب یکی از یزرگترین باورهای مخرب و ترمزها اینه که:

    1. من از نظر ظاهری آدم جذابی نیستم، ادم خوشگلی نیستم.(میتونه هم برای خانم ها باشه و هم برای آقایون)

    چون من از نظر ظاهری زیبا نیستند کسی منو نمیخواد.

    این باور از کجا میاد؟ این باور از کمبود عزت نفس و کمبود باور احساس لیاقت میاد. اینکه من اونی که هستم رو دوست ندارم، چهره ام رو دوست ندارم.و اینکه اینقدر عمل های زیبایی مثل عمل بینی، کاشت مو، پروتز و تزریق و … رایج و زیاد شده برای اینه که این باور خیلی قوی هست و افراد فکر میکنند که اگر فلان قیافه در لب و گونه و چونه و رنگ پوست و … داشته باشن اون وقته که من ارزشمند میشم، اون وقته که من ارزشمند میشم، اون وقته که یکی میاد سراغ من.چون اونی که هستن رو دوست ندارند و این باور خیلی قوی هست.

    به این فکر کنید که این رفتارها از کجا میاد؟ از اینجا میاد که من جذاب نیستم به این دلیل که جذاب نیستم، نمیتونم آدم مناسبی رو جذب خودم بکنم پس بیام اینقدر هزینه بکنم، بیام اینقدر جراحی کنم و … برا ی اینکه بتونم یک رابطه ایی رو تجربه کنم. برای اینکه جذاب بشم.که این کارها انتهایی ندارند برای اینکه افراد خودشون رو به روش های مختلف جذاب کنند اگر این باور در تو باشه که تو آدم جذابی نیستی و حتی اگر جراحی کنی و هزاران کار جورواجور برای جذاب شدنت انجام بدی و تغییر کنی اون باوره قوی تر از این تغییرات هست.

    باید این باور رو تغییر بدیم که زیبایی به ظاهر نیست، زیبایی به درون آدمه.

    یا این باور که فکر کنیم یک ظاهر خاصی هست که اون زیباست اشتباست. و همه ی افراد دنبال اون قیافه، اون اندام و…هستند برای اینکه ارتباط برقرار کنند اینم یک باور نادرست هست.

    باید بیایم روی این باور کار کنیم، بیایم فکر مون رو تغییر بدیم. چطور فکرمون رو تغییر یدیم؟ بیایم الگو هایی رو پیدا کنیم، افرادی رو پیدا کنیم که یک ارتباط عاشقانه ایجاد کردند وسال هاست دارند با هم با صلح و صفا زندگی میکنند که مثلا اون فرد نه رنگ چشم هاشو عوض کرده نه جراحی خاصی کرده، یک چهره معمولی و نرمال داره. و هیچکدوم از ویژگی های ظاهری که به عنوان ویژگی های زیبایی شناخته میشه هم نداره. برای خودش ارزش قائل هست، احساس لیاقت خوبی داره بیایم این فاکتورها رو ببینیم.

    اینکه چه فاکتورهایی در عمل داره کار میکنه. و چقدر فرد فوق العاده ایی وارد زندگیش شده.

    اگر این باور رو داری بیا روی خود ارزشمندی خودت کار کن. بیا روی عاشق خودت بودن کار کن. روی احترام به خودت کار کن با همین شکل و قیافه ایی که داری و بیا خودت رو دوست داشته باش. و میبینی اگر این باور بصورت بنیادین تغییر کنه با همون چهره، با همون اندام… روابط خیلی بهتری رو تجربه میکنی.آدم های خیلی بهتری وارد زندگیت میشن کی؟ وقتی تو خودت با خودت در صلح میشی. وقتی تو خودت رو دوست داری همونجوری که هستی.وقتی که ارزش های خودت رو به ظاهرت پیوند نمیزنی. به رشـــــــد درونــیـت پیوند میزنی. به ویژگی های درونی که قابل بهبوده پیوند میزنی نه به ظاهری که خداوند ما رو از قبل اینجوری خلق کرده.

    2. من توانایی خاصی ندارم، جذابیتی خاصی ندارم چیز خاصی بلد نیستم. مننه پزشک فلانی ام نه مهند س فلانی ام و …توانایی های عجیب و غریبی هم ندارم کی میخواد با من رابطه داشته باشه. بخاطر اینکه یک استاندارهایی رو که جامعه تعریف کرده که یک آدم موفق باید پزشک باشه یا فلان باشه ندارم بنابراین فردی رو هم پیدا نخواهم کرد تا باهاش رابطه ی خوب داشته باشم.

    این باور رو هم باید تغییر بدیم. چطور تغییر بدیم؟ الگوهایی رو پیدا کنیم که نه پزشک هستند نه وکیل و مهندس هستند شاید فقط یک کارمند ساده باشند که دارند یک رابطه عاشقانه و عالی رو تجربه میکنند.

    * توانایی های درونی خودمون رو باید افزایش بدیم، باور به توانایی های خودمون رو باید بیشتر کنیم. نباید خودمو رو در الگوهایی ببریم که جامعه به عنوان یک فرد موفق تعریف کرده.

    اگر تو در ذهن خودت برای خودت ارزش قائل باشی، جهان برای تو ارزش قائله.اگر تو در ذهن خودت برای خودت ارزش قائل نباشی فارغ از اینکه تو چقدر برا ی خودت مدرک جمع کردی، چقدر اعتبار جمع کردی تـــــــــو اعتماد بنفست پایینه. دیدیم آدم هایی رو که موفقیت های بزرگی رو کسب کردند بــازهــــم برای خودشون ارزش قائل نیستند. بازم خودشون رو کـــم میبینن.

    افرادی هستند با اینکه مدرک خاص یا مهارت خاصی ندارند اما همه دوست شون دارند.همه میخوان باهاش ارتباط داشته باشند. اما اینقدر در روابط شون اعتماد بنفس شون بالاست و در همه روابط سربلند و سربالا هستند و از روابط شون لذت میبرن. اینا از درون برای خودشون ارزش قائل هستند.

    3. آدم های درست و حسابی رفتند. همه پسرخوب ها رو گرفتند یا همه ی دختر خوب ها گرفتند.

    این باور ریشه در باور کمبود داره.

    این باور رو در مورد پول هم میشه بگید اینکه همه ی فرصت ها گرفته شده/ هر ایده پولسازی بوده قبلا یکی پیداش کرده و دارند روش کار میکنند./ همه ی زمین های خوب خریده شده./ همه ی موقعیت های خوب به تصرف افراد دیگه در اومده و چیزه دیگه ایی نیست.

    _ در جهان میلیاردها آدم وجود داره. که ویژگی های یونیک و واحدی دارند و هیچ وقت نیست که در جهان کمبود باشه.

    همیشه آدم فوق العاده هست.

    همیشه موقعیت پولساز هست.

    همیشه ایده های بهتر هست.

    همیشه فرصت برای خرید ملک های خوب هست.

    همیشه فراوانی داره بیشتر و بیشتر میشه، هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه.

    * اگر ذهن ما این باشه که هر چی خوب بوده ، هر چی به درد بخور بوده از قبل گرفته شده ما پیداش نمیکنیم، نه اینکه نباشد. ما هدایت نمیشویم به سمتش.

    استا جان کلمه هدایت رو استفاده میکنند چـــرا؟ به خاطر اینکه باورهای شما ،افکاری هست که داره به جهان ارسال میشه. جهان چیکار میکنه؟ جهان افکار شما رو convert میکنه ، تبدیل میکنه به شرایط و اتفاقات و وارد زندگی شما میکنه. به همین دلیل چیزی که شما باور میکنی چیزی هست که تجربه اش میکنی. و چیزی که تجربه میکنی باعث میشه که بیشتر باور کنی که باورهات درست بوده. یعنی میفتی توی سیکل معیوب. مخصوصا تو بحث باور فراوانی.

    در مورد اینکه باورت اینه دختر خوب یا پسر خوب کمه جهان میگه اینجوری فکر میکنی، منم بهت ثابت میکنم که درست فکر میکنی. و تو اون فضا رو میبینی. کمبودها رو میبینی. و بیشتر باور میکنی که دنیایی که توش هستی دنیای کمبوده.

    – وقتی باورت رو عوض میکنی به این باور که هر روز داره نعمت ها بیشتر میشه.

    – این همه آدم خوب در جهان هست، مگه میشه تمام آدم های خوب رفته باشن.اصلا منطقی نیست.

    اگر همچین تفکری باشه اصلا تلاشی برای رابطه نمیکنی، اصلا میگی چیزی نمونده که من بدستش بیارم. همه ی چیزای خوب از قبل گرفته شده، ایده های خوب گرفته شده. مثلا در مورد ملک اینکه همه ی زمین های خوب ساخته شده دیگه جایی زمین خوب نیست.

    استاد جان میگن:بزرگترین پاشنه ی آشیلم در مورد ثروت بحث باور فراوانیه. (استاد شما اینو بگین من چی بگم دوبل دوبل بزرگترین پاشنه آشیل) هر چقدر کار کنم بازم باید روی باور فراوانی کار کنم چون خیلی تو ذهن ما خیلی از کمبود خوندن.و باور کردیم. اما واقعیت این نیست.

    واقعیت اینه که:

    هر روز داره نعمت ها بیشتر میشه.

    هر روز داره فرصت ها بیشتر میشه.

    هر روز داره موقعیت ها بیشتر میشه.

    هر روز آدم های فوق العاده ایی هستند که میتونیم روابط فوق العاده ایی باهاشون داشته باشیم.هر روز هم دارند بیشتر میشن.

    هر وقت بتونی این باورها رو تغییر بدی. اون وقت آرام آرام به اندازه ایی که میتوانی باور کنی که دختر خوب و پسرخوب هست به همون اندازه میبینیش.

    حالا تو در مهمونی و خیابان میبینی که چقدر آدم های خوب و صادق زیاد هستند. درسته که هنوز وارد رابطه ات نشدن درسته که اینو توی مهمونی دیدی؛ تو خیابون دیدی، توی محل کار دیدی. همین که دیدیش نشون میده که داره تغییر میکنه که داری میبینیش. حالا اگر بیشتر تغییر کنی، بیشتر باور کنی توی روابط هم تجربه میکنی همچین موضوعی رو.

    4. من لایق یک ارتباط عاشقانه نیستم. من آدم مناسبی نیستم من ایراد دارم.

    این باور برمیگرده از بچگی از خانواده از مسخره شدن ها از مدرسه از معلمین و …

    دیدیم که افرادی وارد یک رابطه عالی شدن بعد یک مدتی به خودمون اومدیم گفتیم منو این همه خوشبختی محاله. بعدیک مدتی این رابطه عالی ترکیده و خراب شده.وقتی باور میکنی که لیاقت عشق رو نداری، لیاقت عشق رو نداری. این موضوع در مورد موضوعات مالی هم همینطوره. افرادی که به یک موفقیت مالی میرسن و کارش شکل میگیره و درامد خوبی رو داره بعد خیلی راحت داره پول میسازه بعد یکجایی به خودش میاد میگه آقا من خیلی راحت دارم پول میسازم. من لایق اینقدر راحتی و اینقدر ثروت نیستم. اینقدر بقیه دارند زجر میکشن و اینقدر دارم راحت پول میسازم. به محض اینکه این فکر تو ذهنش میاد و پرورشش میده کل اون موفقیت مالی از بین میره. کل اون شرایط از بین میره.

    شما باید خودتو لایق بدونی.که جهان افراد مناسب رو به سمتت هدایت کنه. که جهان موقعیت های مناسب رو به سمتت هدایت کنیاگر خودت از درون برای خودت ارزش قائل نباشی جهان هم بهت ثابت میکنه که آدم بی ارزشی هستی.این کاره جهانه.(جهان آینه ی باورهای ماست) چیو باور داری جهان همونو بهت عرضه میکنه.

    چه مثال قشنگ و به جایی زدین چیزی که قشنگ میتونیم درکش کنیم این از باورهای شماست استاد جان این فایل های ارزشمند و این منه ارزشمندی که با عشق مینویسم و دوستانی که با عشق میخونن چون ارزش این فایل ها رو میدونن و به اندازه درک و عمل مون از این آگاهی های ارزشمند نتیجه میگیریم.

    چه مثال قشنگی از خودتون زدین استاد جان اینکه اگر فکر کنید این حرف ها ارزش ندارن، شما هم همین برداشت رو میکنید حتی اگر به همین شکلی که فکر میکنم صحبت کنم.باورم این باشه که این حرف ها ارزش نداره و این فکر تو سرم باشه که من حرف هام ارزشی نداره، من لایق نیستم. این فرکانس رو ارسال میکنم. خیلی از شما ها دارید این فرکانــس روبــه جــهان ارســال میکنید. (فرکانس خود ارزشمندی، فرکانس لیاقت، فرکانس لایق بودن. یک کشفی هم تو نحوه صحبت های شما و شروع برخی فایل هاتون کردم هم یک کشف در خودم استاد جان) حتی اگر مخالفش صحبت کنید اینــــــــکه چــــــی میــــــــگید مهم نیست. اینکه چـه فرکانسی، چـه احساسی داری مهمه.

    سوال: چقدر این الگو رو دارید؟ چقدر این اتفاق براتون افتاده؟ که یک آدم فوق العاده ایی اومده بعد با خودت گفتی که این آدم خیلیکیفیتش از من بالاتره خیلی سطحش از من بالاتره و بعد جهان بهت ثابت کرده که دقیقا همینطوره و اون رابطه از هم پاشیده اونم به بدترین شکل ممکن…

    5. من همیشه ادم های نامناسب رو جذب میکنم.

    تو قسمت کامنت ها دوستان تجربه داشتند و گفتن که مثلا هرمردی که میاد سراغ من میبینم که متاهله.بعد میگین چه جوریه فقط مردهای متاهل به سمت من جذب میشن. پسر مجرد هست هیچکس سراغ من نمیاد. یا هرکسی میاد سراغ من میبینم که معتاده، سیگاریه یک مسئله ایی داره. با این تجربیات یواش یواش باور میکنه که من فقط آدم های نامناسب رو جذب میکنم. آدم میاد توی زندگیم اما آدم نامناسب میاد که نیومدنش خیلی بهتره. یا من فقط آدم های فقیر و مشکل دار رو جذب میکنم.

    این برمیگرده به باورهای بنیادین مون مثل احساس ترحم، احساس وابستگی، احساس لیاقت که چـــرا همچین آدم هایی رو جذب میکنی. که باید این الگو رو یکجایی بشکونی. باید بگی من بخاطر اون باورهای قبلی ویژگی های قبلیم اون ادم ها رو جذب کردم. اگر من فکرمو عوض کنم، اگر احساس لیاقتم و بیشتر کنم، اگر باور فراوانی رو در ذهنم بیشتر کنم. آدم هایی که وارد زندگی من میشن تغییر میکنن قرار نیست گذشته ی من ادامه پیدا کنه در آینده.

    -اون تجربیاتی که من در گذشته داشتم بخاطر اون آدمیه که من در گذشته بودم. بخاطر افکار و ویژگی هایی که من در گذشته داشتم.اگر من از الان خودمو تغییر بدم آیندمم تغییر میکنه، قرار نیست که همون اتفاقات گذشته دوباره برای من بیفته. اینا رو باید به خودت بگی اینا رو باید به یاد بیاری که وقتی تو تغییر میکنی جهان هم تغییر میکنه. جهان عین آینه است که با تغییر تو تغییر میکنه.

    6. تمام روابط آخرش به رنج و غصه و جدایی و ناراحتی ختم میشه.

    میگن چی شد که طلاق گرفتی میگه بخاطر اینکه ازدواج کردم. اگر ازدواج نمیکردم هیچ وقت طلاق نمی گرفتم.

    که این باز برمیگرده به شنیده های ما.

    که این باور تو روابط کاری هم هست اینکه همیشه آخرش بد میشه.

    بخاطر همینه که خیلی ها برای اینکه اون آخر بد رو تجربه نکنن اون اول خوب رو هم شروع نمیکنن.

    باید بارها و بارها به خودتون بگین من کجاها ترس دارم برای اینکه شاید بعدا این رابطه خراب بشه و غم و اندوهش بمونه، حتی خوشی اش هم تجربه نمیکنم. اگر در مسیر درست باشی این خوشی میتونه بیشتر و بیشتر بشه. اگر در مسیر غلط باشی این خوشی میتونه تبدیل بشه به رنج. نه بخاطر اینکه باید تبدیل بشه به رنج، نه بخاطر اینکه قانونشه که هر عشقی تبدیل بشه به نفرت و جدایی. نه بخاطر اینکه این قانونشه بخاطر اینکه ما مسیر رو اشتباه میریم.

    حــــــتی اگر ما مسیر رو اشتباه بریم و تبدیل بشه به غم و ناراحتی این وسط ما رشد میکنیم، ما چیز یاد میگیریم، ما پیشرفت میکنیم، ما بهبود میدیم خودمون رو. این سربالایی سرپایینی ها باعث میشه ما بهتر بشیم. تــــــو تـــجــربــــــه کسب میکنی در طول این مسیر…

    7. من برای یک رابطه عاشقانه خیلی جوان یا خیلی پیر هستم.

    یا اینکه سنی از ما گذشته..

    این برای موضوع بیزنس هم میتونه باشه که من خیلی پیرم تا کسب و کاری رو شروع کنم یا خیلی بچه ام تا شروع کنم.

    8. من باید پرفکت و بی نقص باشم تا یک رابطه رو شروع کنم.

    خیلی ها اینو به عنوان یک ویژگی مثبت نگاه میکنند.

    هیچ کس در این جهان بی نقص نیست.

    ما چیزی بنام کمال بی نهایت در این دنیا نداریم.

    هیچ انسانی هرگز در کره خاکی به دنیا نیومده و از دنیا نرفته که نقصی نداشته باشه.نه بوده نه هست و نه خواهد بود.این ویژگی جهان مادیه ما نقص داریم. برای اینکه باید پیشرفت کنیم. چیز کامل که نمیتونه پیشرفت کنه. نیاین خودتون رو محدود کنید که من باید پرفکت باشم. من باید بینظیر باشم تا یک آدم مناسب توی زندگیم بیاد. نـــــه اینطور نیست. تو خودتو با نقص های خودت بپذیر روشون کار کن بدون که این یک مسیر همیشگی برای پیشرفته. با خودت در صلح باش. خودتو لایق بدون با اونی که هستی. با کمی ها و زیادی هات. با نقص ها و نقاط قوتت. اون وقت ببین جهان چه آدم های فوق العاده ایی رو وارد زندگیت میکنه.

    9. افراد همیشه خیانت میکنن.

    طرف به فکر رابطه عاشقانه نمی افتاد چون تو ذهنش رفته که همه ی مردها خیانت کار هستند، همه ی زن ها خیانت کار هستند.چقدر این حرف ها تکرار شده، چقدر تو جمع دوستان تون این حرف ها زده شده. چون این باور رو دارید تجربه اش میکنید.این باور که “همه خیانت میکنن” باعث میشه وارد رابطه نشی. بعد این باور باعث میشه اگر وارد رابطه بشی هم ، هر لحظه بخوای موبایلش رو چک کنی.هر لحظه بخوای کنترلش کنی. تو کاری کنی که این اتفاق برات بیفته. تو کاری کنی… با باورهات با رفتارت، با ویژگی هات، با ترس هات،با شک هات، با کنترل کردنت ، طرف رو آسی کنی.

    این برای همه موضوعات میتونه باشه فلان بازاری ها دزد هستند، فلانی شهری ها فلان هستند…

    _اگر اینجوری فکر کنی جهان هم ثابت میکنه که درست فکر میکنی.اینجوری فکر میکنی هدایت میشی به آدمی که اینجوریه. کاری میکنی که اون آدمه رو اینجوری کنی. اینجوری فکر میکنی شما درست فکر میکنی.

    _ کی میبینی که آدم صالح زیاده، آدم سالم زیاده، دختر خوب پسر خوب زیاده؟ وقتی که باور کنی که هست. وقتی باورش کنی دنبالش میری وقتی دنبالش میری و باور داری پیداش میکنی.

    وقتی اجازه میدی این چرت و پرت ها رو بشنوی….چقدر استاد جان در مورد این موضوع صحبت کردند که ورودی هاتون رو کنترل کنید.چی داری میشنوی؟ شبکه های اجتماعی رو بالا پایین میکنی در مورد خیانت، صبح تا شب داری فایل گوش میکنی. نمیدونی چه بلایی سر خودت داری میاری. در مورد بدبختی درمورد بیماری داری نگاه میکنی. نمیدونی چه بلایی داری سرخودت میاری.

    یکی از دلایلی که من وارد شبکه های اجتماعی نشدم، هیچ وقت علاقه نداشتم.بــــــخاطر ایــنکــه میـــــــــــدونم مغز من داره چه جوری کار میکنه؟!…آنچه که میشنوه باور میکنه.

    یکی از دلایلی که من فقط با آدم های فوق العاده صحبت میکنم. یک مرزی برای خودم دارم. یک فیلتری برای خودم گذاشتم که چه آدم هایی باید وارد ارتباط با من بشن، چه برنامه هایی باید وارد مغز من بشه. اینه که میدونم افکتش چیه.میدونم چه تاثیری ممکنه روی ذهن من بذاره.چه تاثیری روی باورهای من میذاره. از وقتی من ورودی هامو کنترل کردم، باورهامو تونستم تغییر بدم. … راهـــــش اینه تو اول ببندی ذهنت رو بر رو چیزهایی که دوست نداری تجربه شون کنی.

    وقتی اجازه میدی کسی در مورد خیانتی که بهش شده بیاد با تو درد و دل کنه و تــــــــو اون گوشت رو بهش میدی، برای اینکه فکر میکنی داری بهش کمک میکنی تا خودت رو خالی کنه. نمیدونی که چه باری رو داری بهش اجازه میدی که روی تو خالی کنه. چه آینده ایی رو از خودت داری خراب میکنی و از خودت میگیری بخاطر این شنیده ها…

    باید بهای رسیدن به خواسته ها رو اینجوری بپردازی، با فیلتر کردن ورودی هات، با کنترل آدم هایی که باهاشون هستید.. اگر ادم های نامناسبی در زندگیتون هستن که در مورد چیزهای نامناسب صحبت میکنن.شروع کنید به قطع کردن. جهان آدم های مناسب با موضوعات مناسب وارد زندگیت میکنه.

    10. من آدم پولداری نیستم.

    من وضعم خوب نیست. ما تو یک خانواده فقیری هستیم. کی میاد با من باشه با همچین شرایط مالی. یا ما شهرستانی یا روستایی هستیم.کی میاد با من روستایی یا شهرستانی ارتباط برقرار کنه.

    ارزش ما به وجود ما وابسته است نه به مردک تحصیلی، نه به شرایط مالی مون. شما هر روز میتونی خودتو در شرایط مالی خودتو پیشرفت بدی.

    11. من بهتره تنها باشم.

    اینکه انتخاب کنی که تنها باشی هیچ ایرادی براش نیست. شما میتونید انتخاب کنید که تنها باشید. اما خیلی وقت ها این جمله از انتخاب نمیاد از ترس داره میاد.از اینکه تلاش کردی، یا خواستی و جواب رد گرفتی بعد میگی من خدم خواستم که تنها باشم.مثل کسی که کلی تلاش کرده به پول برسه و نرسیده بعد میگه من اصلا پول نمیخوام، پول چرک کف دسته.

    _ ما انسان ها بصورت بنیادین موجودات اجتماعی هستیم. نمیخوام بگم تنهایی بده ها. من خیلی موقع ها دوست دارم تنها باشم. خیلی موقع دوست دارم روی خودم کار کنم و تنها باشم کاملا این قضیه پذیرفتنی هست. اینکه این تنهایی از کجا داره نشات میگیره. از اینکه خواستی و نشده و الان چون خودتو میخوای راضی و قانع کنی اینو میگی که میخوام اصلا تنها باشم. یا نه خودت تصمیم گرفتی که تنها باشی.

    _ما موجودات اجتماعی هستیم و یک رابطه قشنگ و عاشقانه واقعا اضافه میکنه به زندگی انسان.واقعا اضافه میکنه.یک رابطه عاشقانه واقعا کیفیت زندگی رو میبره بالاتر.ولی این نباشه که تنها نبودن روبه عنوان یک سلاح یک مکانیزم دفاعی استفاده کنیم که میترسی یا برای اینکه تلاش کردی و نشده. یا بخاطر ترمزهایی که داری میگی میخوام تنها باشم.

    12. اصلا تو سرنوشت ما نوشته شده.

    عشق به ما نمیاد.اصلا من خودم اینجوری ام مادرمو خواهرم اینجوریه. ما عشق رو تجربه نکردیم

    در بحث تقدیر خیلی ها اعتقاد دارند که برامون یک چیزهایی مقدر شده. هیچ چیزی برای ما مقدر نشده. ما انسان هایی هستیم که با افکار و باورهامون داریم شرایط مون رو خلق میکنیم. ولی اگر باور داشته باشیم که بدبختی، بی پولی ، تنهایی مقدرر شده . جهان ثابت میکنه که آره مقدر شده. نه به این دلیل که مقدر شده به این دلیل که تو باور کردی که مقدر شده. تو باور کردی که تقدیرت اینه.

    _ هیج تقدیری وجود نداره.

    _ هیچ چیزی از قبل نوشته نشده.

    _ هیج خواسته ایی از طرف خداوند برای ما وجود نداره.خواسته ی خداوند اینه که ما به خواسته هامون برسیم.

    هائولا هئو لا کلا نمد

    خداوند میفرماید ما به همه کمک میکنیم. هرکسی بخواد بره بهشت ما کمکش میکنیم به سمت بهشت و هرکسی که هم بخواد بره جهنم هم کمکش میکنیم بره سمت جهنم.

    استاد جان چقدر قشنگ گفتین که تقدیری وجود نداره و من آنچه که بدست آوردم اگر قرار بود که به این چیزها فکر کنم به هیچکدوم ازاین خواسته ها نباید به وجود میومد. من بر خلاف تمام این باورهام حرکت کردم در زندگیم. ..

    _ من خالق زندگی ام هستم و آنچه که میخواهم رو خلق میکنم.

    13. من اصلا تو روابط خوب نیستم.بلد نیستم.

    اصلا بلد نیستم. اصلا بلد نیستم با یک دختر حرف بزنم بلد نیستم با یک پسر حرف بزنم. مثل اینکه بگیم من فلان کار رو بلد نیستم پس چرا برم انجام بدم.مگه ما تو شکم مادرمون چیزی بلد بودیم نوشتن و خوندن یاد داشتیم رفتیم مدرسه یاد گرفتیم. مگر قبل از به دنیا اومدن مون بلد بودیم چطور رابطه برقرار کنیم.؟ آدمم یا د میگیره. هر چیزی قابل یادگیری هست هیچکدوم مون توی همه چیز عالی نیستیم.

    مثال یادگرفتن ارتباط موثر برقرار کردن اونم در دانشگاه آزاد بندرعباس با چنان مهارتی تونستن اینقدردر ارتباط با افراد و اساتید و دانشجوها خوب عمل کنن و برانگیخته کنن و این مهارتی بود که یادگرفتن ،کلی شخصیت شون رو تغییر دادن.

    _ مهارتی که قابل یادگیری هست.

    14. اگر من وارد رابطه بشم آزادیمو از دست میدم.

    میگی چرا وارد رابطه نمیشی، میگه نه بابا ول کن دارم زندگیمو میکنم برم اونجا اسیر بشم. من آزادم برای خودم. چرا ینجوری فکر میکنیم چون فکر میکنیم که رابطه عاشقانه یعنی اسارت. یعنی کنترل شدن.

    در صورتی که رابطه واقعی درست ، رابطه ایی که هر فردی آزادی عمل خودش رو داره. علایق خودش رو داره. سلایق خودش رو داره. و هر دو نفر هم به سلایق همدیگه احترام میگذارن. ما باید تو رابطه باید یاد بگیریم با اینکه من با اینکه با شما تو رابطه هستم منم آزادی های خودمو دارم سلایق و علایق خودمو دارم. قرار نیست جفت مون به یک چیز علاقه داشته باشیم.یا منو مجبور کنی تا منم مثل شما فکر کنم و عمل کنم و برعکسش.

    15. اینکه من اگر خودمو باز کنم توی رابطه عاطفی و وجود خودمو بذارم حتما صدمه میبینم.

    16. اینکه برای یک رابطه باید کلی زحمت بکشی. آخرش هم معلوم نیست چی میشه.

    17. اینکه به مردم نمیشه بهشون اعتماد کرد در روابط.

    18. اگر بخوام وارد یک رابطه بشم باید کلا شخصیتم رو عوض کنم. یک ماسکی بزنم و از قالب خودم بیام بیرون.

    19. اینکه من نیاز دارم یکی دیگه منو کامل کنه.

    این باور بسیار بسیار محدود کننده ایی هست. شما کامل هستی اون فرد هم کامل هست. شما با هم دیگه از زندگیتون لذت میبرید.قرار نیست همدیگه رو کامل کنید. قراره با هم دیگه لذت ببرید. قرار نیست وابسته بشید.

    20. وارد رابطه بشم وابسته میشم. باید روی شخصیت مون کار کنیم روی احساس ارزشمندی مون کار کنیم.

    21. اینکه هیچ کسی منو نمیفهمه.

    22. من یکسری ویژگی ها دارم که هیچکس درکش نمیکنه .

    خدایا شکرت برای کامنت های زیبا و ترغیب کننده دوستان که باعث استاد هم چنان در و گوهرهایی رو برامون هدیه بدهند.

    حالا باید این ترمزها رو تعمیم بدیم به خواسته های دیگه که با تلاش فراوان بهشون نرسیدیم. کجا هست که من دارم تلاش میکنم، با تمام وجودم دارم میدوم ولی بخاطر ترمزهام حرکت نمیکنم. یا هدفم اینه که به سمت شرق برم ولی به خاطر باورهای نامناسبم دارم به سمت غرب میرم اونم با سرعت زیاد. و هرچقدر تلاش میکنم انرژی میذارم دارم از هدفم دورتر و دورتر میشم.

    در مورد تجربیات خودتون، در مورد موضوعاتی که در این فایل گفته شده بود صحبت کنید

    کجاها این باورها رو در مورد روابط داشتید؟ یا تعمیم بدید به موضوعات دیگه…

    چطور میخواید اینا رو تغییر بدید؟ یا چطور از این صحبت ها استفاد میکنید برای تغییرش؟

    کجاها باورهای مناسبی داشتید و نتایج مناسبی داد؟کجاها باورهای نامناسب داشتید و نتایج نامناسبی ایجاد کرد؟

    اینا رو بنویسید تا کمک کنیم به خودمون به دوستان مون.

    تا وقتی که ما اینا رو توی ذهن مون درست نکنیم تلاش کردن فایده ایی نداره.تلاش موقعی جواب میدهد که ما، در مسیر درست باشیم. با افکار و باورهای درست باشیم

    ما هدایت میشویم وقتی باورها وافکارمون درسته. که نشونه ی این افکار درست احساس آرامش بیشتره. وقتی به احساس آرامش میرسی یعنی داری روی خودت کار میکنی داری افکار بهتری ایجاد میکنی. و ما هدایت میشویم به آدم ها و موقعیت ها و شرایط بهتر…

    (صبح شروع کردم برای بار دوم شنیدن و نوشتن والان شبه…)خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: