https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-17 05:54:082023-07-07 09:15:54چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
939نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
در ابتدا خیلی ممنونم از بروزرسانی دوره کشف قوانین که تقریبا همزمان شد با خرید دوره و این خیلی مایه خوشحالی من بود.
امروز که این فایل بی نظیر و دیدم دلم خواست بیام در مورد خودم و نتایجم در زمینه روابط بنویسم تا شاید دوستان عزیز باوراشون بهتر بشه در این زمینه.
بعنوان فردی دارم این کامنت رو مینویسم که قبل از آشنایی با استاد روابط خوبی رو تجربه نکرده بودم، رابطه های که بشدت بهم آسیب روحی وارد کرد، اون موقع ها الگویی هایی که از سریال های خارجی میدیدم و تحت تأثیر قرار میگرفتم بشدت روابطم و تحت تأثیر قرار داد، بطوری که بعد اتمام رابطه ام تصمیم گرفتم تا زمانیکه شخصیتم و عوض نکردم وارد رابطه نشم، این نکته رو هم به خودم یادآوری میکنم که با توجه به کتابهایی که در این زمینه بعد تموم شدن رابطه ام خواندم باعث شد به این درک برسم که ایراد از خودمه، نه فردی که وارد رابطه با من شده بود، من فقط داشتم انعکاس خودم و در اون شخص میدیدم، اوایل درکش برام خیلی سخت بود، چطور میتونم مشکل داشته باشم، چون همه اش میشنیدم که میگفتن تو روابط مشکل از طرف مقابله، یعنی یجوری همه تو درد و دل هاشون مشکل و میندازه گردن طرف مقابل، مثلا اون بهم خیانت کرد، اون من و تو جمع خانواده و دوستان خراب کرد، اون بهم اهمیت نداد و …. تاکید میکنم من تو این مسیر یه تعهد سفت و محکم به خودم دادم تا به هیچ وجه تا زمانیکه خودم و نساختم وارد رابطه نشم(قبل آشنایی با استاد)و خودم و مشغول هدفهام و کارم کردم، چند مدت بعد که با سایت استاد و فایل های هدیه آشنا شدم، استاد و رابطه شون رو بهتر درک کردم، فهمیدم دقیقا چی میخام از رابطه، من تقریبا میشه گفت، تو خانواده ام همچین الگویی ندیده بودم، البته منهای استاد نقاشیم که چند سالی بود میشناختمشون و ایشون هم یه رابطه ای متفاوت و زیبا رو تجربه میکردن و الگوی خوبی بودن برای من تا یه مدت، گذشت و آروم آروم خواسته ها در من شکل گرفت، یه دفتری برداشتم و خصوصیات ظاهری و باطنی فردی که میخواستم کامل و دقیق نوشتم حتی رنگ چشم که سبز باشه(حالا یادم نیس چرا دوست داشتم سبز باشه ولی خواسته ام بود) و صدای زیبایی داشته باشه و اهل یه شهر دیگه باشه هر روز با حس خوب تاکید میکنم نه با حسرت و حس بد ویژگیها رو میخوندم و در طی روز تجسم میکردم، انگار دقیقا میدونستم چی از دنیا میخوام، آزادی برام بی نهایت مهم بود، میخواستم آزادی شبیه خانم شایسته تجربه کنم، پیشرفت برام مهم بود، دوست داشتم به رشد هم کمک کنیم و خیلی چیزای دیگه، حدودا چهار سال پیش اینارو نوشتم، تا جاییکه یادم میاد سریال زندگی در بهشت رو استاد آماده نکرده بودن، و من این الگو برداریم و از حرفهای استاد میشنیدم که در مورد رابطشون صحبت میکردن، قشنگ یادمه یه شب که از لحاظ آرامش تو حالت خیلی خوبی بودم، به خدا گفتم برام رابطه شو(دوستان من اون موقع ها سر کار میرفتم و به این ترمز پی بردم که من چون صبح تا شب سرکارم وقتی برای رابطه ندارم که، یادمه چند روز رو این موضوع کار کردم ) و خداوند دقیقا بعد سه چهار روز به شکل رابطه وارد زندگیم شد، نیمای عزیز که الان همسرم هستن….
اما نحوه آشناییمون، من دو روز بعد درخواست نهاییم از خدا، بشکل کاملا عجیبی تو یه گروه تلگرامی مربوط به حوزه کاریم اد شدم، و اصلا کسی رو که منو اد کرد و نمیشناختم، نیما هم چون فیلد کاریمون نزدیکه تو اون گروه بود، و ایشون بهم پیام فرستاد، و از ویسایی که ضبط کرده بود برام فرستاد، البته به چند نفر دیگه هم فرستاده بودن، من از نوع صحبت کردنش حس خوبی گرفتم و یهویی گفتم که استاد عباس منش و میشناسین، و ایشون هم گفتن آره و گفتن که از فایلهای رایگانشون فعلا استفاده میکنن، اون موقع نیما خدمت سربازی بود تو جنوب کشور و من هم تبریز زندگی میکردم، خیلی معجزه وار با هم آشناشدیم(به این که چطوری قراره رخ بده فکر نکنید) من همون اوایل فهمیدم که نیما خصوصیاتی که من نوشتم رو داره، (صداش خیلی زیباست، آرومه، چشمای سبز زیبایی داره و …)ولی منهای سن، من سنم از نیما بیشتره(این میتونه ترمز باشه) اون موقع ها ما یجورایی فقط دوست بودیم(دوستی که جنسش خیلی فرق میکرد و عمیق بود)، در مورد قانون، ساعت ها، مخصوصا نصف شب صحبت میکردیم، نیما یه آدم منطقه و من فوق العاده احساساتی، و این برام مسائل و تضادهای زیادی رو بوجود می آورد ولی وقتی با نیما صحبت میکردم، چون حرفهای استاد رو درک کرده بود بهم کمک میکرد که رشد کنم، این روند ادامه پیدا کرد و رابطمون بخاطر یکسری تضادهایی که درگیری بودیم تموم شد، من درگیر مسائل خودم بودم و نیما هم در گیر مسائل خودش و حال هر دوتامون خوب نبود اون دوره و خیلی راحت دنیا ما رو از هم جدا کرد، چند ماهی تنها بودم و مجددا رو خودم کار میکردم، پذیرفته بودم که نباید تقلا کنم، و من با حال خوب حتی تو اون دوره مسافرت هم رفتم، بعد چند ماه نیما مجددا پیام داد و خواست ازدواج کنیم، ما بطرز خیلی عجیب راحت ازدواج کردیم، سبک خودمون رو اجرا کردیم، مراسم عروسی نگرفتیم چون من اصلا هیچ وقت دوست نداشتم درگیر این حاشیه ها کنم خودمو، خیلی راحت خونه جور شد برامون(تو این مورد ترمز نداشتم) و الان دقیقا یکساله باهم زندگی میکنیم، زندگیمون از نظر دیگران متفاوته… به تضادهایی برخوردیم تو این مسیر ولی هر بار بهتر شدیم و رشد کردیم(قرار نبود پرفکت شم بعد وارد رابطه شم)، نیما دوره ارزش تضاد رو گرفته ، و من هم دوره کشف قوانین، باهم داریم رشدمیکنیم و می ریم جلو، امیدوارم توضیحاتم برای دوستان مفید واقع بشه
ممنون از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
اینارو نوشتم چون میدونم برداشتن ترمزها و الگوبرداری های درست چقدر میتونن بهمون کمک کنن
سلام مریم جونم دوست عزیزم خیلی خوشحال شدم کامنت زیباتون خوندم و ازش درس گرفتم
خداروشکر ک اینا رو نوشتی و ب منم یادآوری کردی ک منم میتونم رابطه ای ک همه ویژگی های دلخواهم چ از نظر ظاهری چ از نظر باطنی نوشتم خلق کنم و میتونم رابطه ی دلخواهم ک همسر من هم عباس منشی باشه و روی لین دوره ها کار میکنه و داره خودشو رشد میده و دهنیت خوبی داره و دیدش نسبت ب دنیای اطرافش عالیه و آدم مثبتیه
خداروشکر ک خدای قشنگم منو هدایت کرد ک شما زوج عاشق رو ببینم ک میشه مثل خیلی از دوستانم در این سایت ک هر دو نفر زن و مرد دارن روی خودشون و این سایت کار میکنن
و میدونی مریم جان اگه هر دو نفر کار کنم روی خودشون زندگی بهشت میشه و هرکس مسئولیت کار خودشو قبول میکنه و هیچ انتطار بیجایی از طرف مقابل نداره و ی زندگی بهشتی میسازه مثل زندگی استاد و مریم شایسته ی عزیزم و من خیلی لذت میبرم هر وقت سفر ب دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت رو میبینم و حتی ی لحطه ام از دهن مبارک استاد و خانوم شایسته نمیوفته این عاشقتم گفتنا و من عشق میکنم این زوج های عاشق سایت رو میبینم و میدونم ک برای منم امکان پذیره و اگه این ترمز و بردارم ک ن آخه چطور ممکنه(دهن عزیزم همونجوری ک مریم تونسته توام میتونی)پس بهانه آوردن درست نیست همه از ی قدرت داریم کمک میگیریم و اونم ذهنمون هست و
میتونیم بهترین زندگی رو برای خودمون خلق کنیم
خداروشکر میکنم ک شما زدج های عاشق برای من الگو هستین
براتون خوشبختی بینهایت و آرزو میکنم مریم جان انشالله ک همیشه باهم باشید و هم فرکانس و هم مدار در کنار هم لذت ببرید از زندگیتون
سلامی دوباره به دوستان عزیز واستاد عزیز دلم و مریم بانوی عزیزو دوست داشتنی
من در قسمت اول چرا هدف و یا خواسته ای را مشخص کرده ام اما به ان نرسیده ام نوشتم که از تاریخ 1402٫3٫9 تا تاریخ تولدم 26 خرداد نکات مثبت زندگی ام را درون دفترم بنویسم تا به انچه که زیباو لایق من است برسم چون من لایق بهترینم،
خدارو شکر خیلی اتفاقات قشنگی برام رخ داد من از خدا برای دریافت تمامی نعمت ها سپاسگزارم
در طول این بیست روز شکر خدا من در سلامتی کامل بودم. دوتا دختر هایم در سلامتی کامل ودر آرامش بودند و چقدر هم تلاش داشتند که برا تولد سوپرایزم کنند .
بر عکس هر سال که حالا مگه چیه میخواهی تولد بگیری. ؟ حتما باید پولت رو برا کیک خرج کنی؟
پدر مادر شوهرت چی میگن ؟میگن که حالا پولای پسرم رو الکی خرج کن !
مثلا که چی دوستات اومدن کیک خوردن ورفتند چه گلی به سرت زدن مفت خوردند و رفتند
اما من با اعتماد به درونم گفتم که باید این سد ها رو بشکنم. باید این نجوا های ذهنی رو ساکت کنم .
من برای دل خودم که لذت بشه برام خاطره بشه برام همون روز رو واقعا لذت ببرم . کیک سفارش دادم خدارو شکر خیلی لذت بخش بود
. چند روز بود که میرفتم یه روسری برا خودم بگیرم یه روسری،،،،، خیلی ،،زیباییِ من رو دوچندان کرد اما پولی برا خریدش نداشتم از خدا خواستم که من این رو میخوام ، و دقیقا برا روز تولدم همون روسری هدیه گرفتم از یه دوست، خواهرم یه تیشرت زیبا خرید فرستاد با اینکه نبود
مادرم پول نقدی داد
خواهر دیگه ام اینترنت برام خرید همسرم هم که گفت از طرف من برو هر چی میخواهی برا خودت بخر من هم رفتم یه شال بنفش زیبا خریدم .
وتو ذهن همسرم این بود که نه کیک نخر خودت درست کن پولمون رو خرج نکن برو یه تیکه لباس بیشتر بخر
اما این بار گفت بریم دنبال کیت من برا همسرم در حد توانم خرج میکنم . تا دلت شادتر بشه ارزشت بیشتر از این چیزا تو زندگی من وجود داره
من خیلی خوشحال شدم و سپاسگزاری کردم بابت این که خدا یا به جای محدود کردن خواسته هام ظرفم رو بزرگ تر کنم. تا ورودی ثروت بیشتر ،دریافت کنم . اگه خواسته ای در دلم شکل بگیره قطعا خدا برام بر اورده اش میکنه چه کوچیک باشه چه بزرگ خدا توانایی فوقالعاده زیادی داره تا برایم محققش کنه
دوستان من تصمیم گرفتم . یه تمرین دیگه هم اضافه کنم. اون تمرین اینه که از دریافت هدیه هیچ وقت صرف نظر نکنم با خوشحالی تمام بپذیرم و خودم رو لایق دریافت هدیه های بزرگ و بزرگتر هم بدانم
خدایا من میبخشم 10 در صد از دارایی ام را و تو ان را هزار برابر میکنی و به من بر میگردانی
من باید اعتماد به نفسم را بالا ببرم خودم را لایق بدونم تا دریافت نعمت در زندگی از طرف خدا بسیار بالا بره
من خیلی زندگی ساده ای برا خودم خواسته ام. اما حالا با وجود ابن فایل به هر انچه که دوست دارم میخواهم برسم . قطعا شدنی است
قربونت بشم که اینقدر فرکانسی عمل میکنی ،چقدر من خوشبختم که فرکانس میفرستم و استاد عزیزم دریافت میکنه و نتیجه این فرکانس میشه ی فایل بینظیر
استاد خیلی ذوق زده ام از دیدن این فایل فوق العاده
عاشقتم استاد جونم ،همینکه عکستون و دیدم گفتم این ی فایل خیلی مهمه چون استاد تمام حواس پرتی ها رو حذف کرده تا ببیننده متوجه اصل بشه
استاد بخدا که یدونه یی عاشقتم همین
سلام به روی ماهت مریم جونم قربونت برم که عاشقانه از صبح تا شب متمرکزی روی دوره تا خروجی بینظیر بشه عاشقتم خب مریم جونی
از شوق از خوشحالی گریه ام گرفت
خدایا شکرت خدایا عاشقتم خدایا بخاطر آزادی مالی که دارم سپاسگزارم که به راحتی هرآنچه را که میخوام میتونم بخرم و به محض تموم شدن فایل در عرض چند ثانیه دوره را خریدم و کلی ذوق کردم
چند تا نفس عمیق بکشم تا ی کم هیجاناتم کنترل بشه و بتونم در مورد اصل و موضوع کامنت بنویسم
خدایا سپاسگزارم که هر روز صبح سوپرایزم میکنی و طوری قلبم و باز میکنی که تا شب بمب انرژی ام
الحمد الله
وای این فایل چی بود چه انرژی و فرکانس بالایی داشت برام خدایا شکرت
استاد صادقانه بگم من همه ترمز ها و باورهایی رو که گفتین داشتم و در حال تغییرشون بودم و با این فایل در حین گوش دادن چند تا دیگه هم برام رو شد
ترمزی که در مورد بی نقص بودن رو من فکر میکردم که این باور درسته و من باید به یه آدم پرفکت و فوق العاده تبدیل بشم تا اون آدم بینظیر بیاد تو زندگیم
وای خیلی هیجان دارم خیلی حرف دارم
عجب ترمزی که اصلا فکرشم نمیکردم ترمز باشه
و شیطان کار آدم و زیبا میکنه اینجاست که میگفت تو تا خوب نشی خوب و جذب نمیکنی و اصلا متوجه نبودم که بابا خوب شدن ی مسیر و این نیست که بگم من الان عالی هستم و دیگه تمام
بعد ی ترمز دیگه که چند روز پیش متوجه شدم
خانوم هایی که با ی نفر ازدواج میکنن و کل زندگیشون با یک نفر هستن هیچ تجربه ایی از زندگی ندارن و چقدر بیچاره هستن و اصلا زندگی و تجربه نکردن
چون این باور داشتم همیشه تایم دوستی هام خیلی کوتاه بوده و همیشه میگفتم چرا من زود از آدم ها خسته میشم و زود برام تکراری میشن ؟؟
و اطرافیان هم میگفتن اخی شانس نداری کسی قدرت و نمیدونه
البته از این احساس قربانی بودن و ترحم بقیه خوشم می اومد
من متوجه شدم وقتی تو ی موضوعی خیلی گیر داریم فقط ی ترمز یا باور اشتباه نیست و دقیقا مثل اون درختچه های هرز تو پارادایس میمونه که از هزار جا به هزارتا باور اشتباه دیگه وصل هستن و هرچی خودشناسی ام عمیق تر میشه این اتصالات رو پیدا میکنم
حالا اون روزی و تجسم کن که اینها از بین رفتن و چقدر رابطه عاطفی ام زیباست
مثل پارادایس که با اون همه بهبود چقدر زیبا و باشکوه شده
اولش که شروع کردم برای پیدا کردن ی باور خیلی مینوشتم انرژی میزاشتم اما الان همینجوری میاد بالا انگار افتاده تو سراشیبی و تند تند پیدا میشه
خدای من خیلی خوشحالم ،از روند پیشرفتم خیلی لذت میبرم
ترمز بعدی اینکه درسته میگفتم زیبایی سیرت بهتره اما باورم این بود زیبایی ظاهر خیلی مهمه
و جالبه بخاطر ی باور دیگه همیشه آدم های معمولی شاید هم زشت و جذب میکردم
باور اینکه زن زیبا نصیب مرد زشت میشه
یا مرد زیبا نصیب زن زشت میشه
و همیشه تعجب میکردم چرا با اینکه من قدم بلند و زیبا هستم مردهای قد کوتاه و معمولی و جذب میکنم
تقریبا همه آدم های زندگی ام یا هم قد خودم بودن یا کوتاه تر
ترمز بعدی ،من بد شناسم و آدم های بد و جذبم میشن، طوری این باور در من عمیق شده بود که وقتی ایران بودیم گاهی میرفتیم دور دور با ماشین و دوستم مریم همیشه میگفت سارا آشغال یابش روشنه و هر چی آدم مزخرف و آشغال و مثل آهن ربا جذب میکنه و دقیقا این اتفاقم میافتاد و اینقدر باورش کرده بودم که ی بار ی پسر خیلی جذاب با موقیعیت عالی بهم پیشنهاد دوستی داد باورم نمیشد همش میگفتم این چرا بهم پیشنهاد داده حتما میخواد چند بار سکس کنه بعد بره دنبال کارش یا اینکه حتما ی ماجرایی هست پشت این پیشنهاد بخدا اصلا باورم نمیشد
من خیلی باورهای درب به داغونی در مورد روابط داشتم خیلی زیاد هستن و اما اصلا مهم نیست چون از لحظه یی که مسئولیت 100٪ زندگی مو به عهده گرفتم ، دارم تغییرش میدم
و اون مدلی که دوست دارم خلقش میکنم
راستی بگم تمرین برانگیختگی در روابط رو روی چند نفر اجرا کردم و نتیجه دقیقا همون بود ،خیلی لذت بردم
ترمز بعدی ، بخت دختر شبیه مادرش میشه و جالبه که من از لحاظ ظاهری مخصوصا صورت بینهایت شبیه مادرم هستم و چون مادر زندگی افتضاحی داشت تو بحث روابط منم هر بار که رابطه ام با شکست مواجه میشد به خودم دلداری میدادم که خوب این سرنوشت تو ،اگه مامانت خوشبخت بود تو هم خوشبخت میشنیدی و این باور اینقدر قوی بود که گاهی گریه میکردم و از خدا میخواستم خدایا دخترم زندگی عاطفی اش شبیه من نشه و هر کی بهم میگفت دخترت چقدر شبیه خودته (از لحاظ ظاهری ) من سریع میگفتم نه اتفاقا کپی پدرشه چون شما پدرش و ندیدین فکر میکنین شبیه منِ
این درحالیکه دخترم صورتش کپی منِ
خدای من این باور چه میکنه با آدم
این ترمز رو با شنیدن این فایل پیدا کردم که چقدر عمیقِ در من
ترمز بعدی که قبلا پیداش کردم همون بحث آزادی و دارم روش کار میکنم
ترمز بعدی اینکه من باید مطابق میل طرفم باشم تا زن خوبی باشم و هر بار که شوهرم بهم خیانت میکرد بهش میگفتم تو چی دوست داری تا من همون بشم و دیگه نری سراغ کسی ،و جالبه تمام زنهایی که باهاشون دوست شده بود البته تا اونجایی که من میدونستم همه زنهایی با ظاهر خیلی معمولی و گاها زشت بودن و من همیشه میگفتم کاش با ی زن بهتر از من دوست بشی که دلم نسوزه
اصلا ریشه خیانت شوهرم این بود که من خودم و خیلی بیشتر ازش میدونستم و همیشه میگفتم من خیلی ازش سر هستم اما بخاطر ترس به شدت بهش وابسته بودم
و همیشه فکر میکردم که شوهرم آدم هوس بازیه و اصلا بخاطر این خصوصیتش با من ازدواج کرده چون من 14 سال ازش کوچیکتر بودم و زیبا
ترمز بعدی ،تو باید مثل ی کتاب نخونده باشی تا جذاب باشی اگه طرف مقابلت همه چی و بدونه دیگه براش جذاب نیستی و این باور من و به شدت به سمت دروغگویی برده بود چون نمیخواستم کسی از حقیقت زندگیم باخبر بشه تا جذاب باشم
ترمز بعدی ،رابطه عاطفی مسئولیت من و زیاد میکنه باید همش غذا درست کنم چون مردها به شکم اهمیت میدن
اخه هزار بار شنیده بودم مرد و باید به شکم و زیر شکمش برسی تا اونم به خواسته های تو توجه کنه
و اصلا فکر میکردم برای اینکه درخواستی داشته باشم یا اگه کاری برام میکنه منم باید بجاش سکس داشته باشم و این و وظیفه خودم میدونستم
و فکر میکردم زن هایی که شوهراشون خیلی دوسشون دارن یا براشون احترام قائل هستن زنهایی هستن که آشپزی خوبی دارن و هرشب سکس دارن
و همیشه از این دوتا موضوع ضربه های عاطفی شدیدی خوردم
دوست پسر آخرم به شدت از سبک غذا پختنم ایراد میگرفت و تو سکس هم همینطور و طوری که از همه مردها متنفر شده بودم و به شدت احساس ناکافی بودن داشتم
و چون مامانم تو سن 38 سالگی طلاق گرفت و دیگه نه ازدواج کرد و نه تو رابطه رفت با اینکه زن زیبا و باهوش و مهربونی بود و هر وقت باهاش در مورد رابطه میگفتم میگفت زن های سفید پوست سرد مزاج هستن و منم علاقه ایی که رابطه جنسی ندارم و تنهایی آرامش بیشتری دارم و من از کار خونه و آشپزی بدم میاد و بارها بابام با مامانم سر نامرتبی خونه دعوا کرده بود
و هیچوقت یادم نیست که پدر و مادرم همدیگرو بوسیدن یا اصلا با هم بخوابن
در حالیکه زن پدرم پیش پدرم میخوابید و چند بار که در اتاق خواب باز بود دیدم که لباس تنش نیست موقع خواب
اون موقع بچه بودم و اصلا از سکس چیزی نمیدونستم و زن پدرم بارها تو حرفهاش میگفت اگه زنی براش ماشین میخرن یا طلا برای اینکه تو رابطه جنسی زن واردیه و تنها هنر زن سکسِ و جالبه دختر خودش از همسر اولش که ی سال از من بزرگتر بود از سن پایین با ارتباط جنسی با پسرا به خواسته هاش میرسید
بعد از طلاقم چند تا از دوستان بچه گی مو تصادفا پیدا کردم و همشون به شدت پولدار و مرفه بودن و متوجه میشدم همشون از راه بیزینس سکس به این ثروت ها رسیدن و من میگفتم من که بچه دارم و مادر هستم اگه دنبال اینکارا برم دخترم دچار کارما میشه و بدبخت میشه بازم خداروشکر که این باور نجاتم داد از مسیر گمراهی
و البته که هر مردی بهم سلام میکرد فکر میکردم برای سکس ِ
میگفتم سلام گرگ بی طمع نیست
چقدر با باورهای اشتباه به خودمون ظلم میکنیم
من که جهاد اکبر و راه انداختم تا 100٪ زندگی مو درست کنم اخه خداوند تو سوره بقره آیه 25 میگه وقتی مومنان به بهشت میان میگن اینجا شبیه چیزی که قبلا داشتم و تو همین آیه به زوج های پاک اشاره میکنه
من این کامنت و با صداقت کامل نوشتم و ایمان دارم این کامنت درهایی از خیر و برکت برام باز میکنه الهی بینهایت شکرت
استاد اون لحظه یی که تو فایل گفتین میخواین روی یک موضوع ترمزها رو باز کنید نگاه کردم به آسمون گفتم خدایا شکرت که استاد میخواد ترمزهای روابط و توضیح بده و آسون بشم برای آسونی ها
استاد اگه فقط از شما قرآن خوندن و یاد گرفته باشم برای دنیا و آخرتم کافیه
استاد روی ماهت با عشق با احترام میبوسم
خدایا سپاسگزارتم
خدایا عاشقتم
خدایا به خودم افتخار میکنم که تنها بنده تو هستم
این فایل میدونم تا شب بارها و بارها گوش میدم و مینویسم
از تمام بچه های سایت بینهایت سپاسگزارم که دست دلبازانه کامنت مینویسن خدا میدونه که چقدر از کامنت بچه ها چیز یاد میگیرم چه درهایی با خوندن کامنت ها به روم باز میشه
با عشق ازتون سپاسگزارم
خدایا خدایاااااااااا بابت این سایت سپاسگزارم بابت این بهشت سپاسگزارم
از طرفی خندم میگرفت جاهایی به کامنتت و از طرفی ام تحسینت میکردم واسه این که اینقدر شجاعانه این حرف هارو زدی .
خیلی ازین باور ها شاید سخت باشه ولی در ما پسر ها هم موجوده .
من در 90 درصد موارد همیشه افراد مناسبی رو به خودم جذب کردم و اون ده درصدم که مناسب نبودن افرادی بودن که حداقل با من رفتار مناسبی داشتن ,و تنها دلیلش این بود که تو رابطه از زمانی که یاد گرفتم رها باشم نتایج اومد من همیشه سعی میکنم افراد و تو هیچ فرمول خاصی نکنم و مثل اکثریت جامعه دنبال این نباشم که فلان رفتارو کنم که جذبم بشن.از وقتی اینو فهمیدم انسان های فوق العاده ای تو زندگیم میان که دوستای من میگن ایمان تو وقتی میریم یه جایی حق نداری حرف بزنی چون همه رو جذب خودت میکنی و ما به چش نمیایم و این و فقط از رهایی دارم .
بچه که بودم پدرم همیشه به من میگفت ایمان تو خیلی لایقی باید دخترا بیوفتن دنبالت و واقعا هم همیشه اینجوری بوده و همیشه پیشنهاد به من از طرف دخترا بوده .
این هارو گفتم که توی این جهان دو قطبی که یکی کیس های نا مناسب همش سر و کار داره یه قطب دیگه داریم که همیشه کیسای خوب و عالی سر راهشه و تو که به این شناخت از خودت الان رسیدی با ادمه مسیر معجزات و میبینی و افرادی که میان تو زندگیت و فوق العادن و تو دیگه فکر میکنی کیو انتخاب کنم کدوم جواب کنم .
سپاسگزار خداوند هستم که هدایت شدم به دیدگاه شما آخه تمام این ترمزهایی که گفتین رو من دارم و همیشه برام سوال بود که چجوری این ترمزها رو بردارم
مادر من هم همیشه بهم میگفت غذای خوب برا همسرت درست کن،واگر خواسته ای داری نیازش رو برطرف کن
و من با خودم فک میکردم این یجور گروکشیه و نمیتونستم قبولش کنم
از شما ممنون میشم که کمکم کنین چجوری این ترمزها رو بردارم
همیشه وقتی تجسم میکنم مستقل بودن رو
آزادی داشتن رو
این ترمز سروکله ش پیدا میشه که اگه بری سر کار کی خونه رو تمیز کنه؟کی غذا درست کنه؟اگر همسرت نیاز جنسی داشت و تو از خستگی نتونستی برطرف کنی زندگیت از هم میپاشه
از شما سارای عزیزم بی نهایت سپاسگزارم،که باعث شدین خجالت رو بذارم کنار و بنویسم و راهنمایی بخوام
سپاسگزارم که برام نوشتی و از من راهنمایی خواستی عزیزم
زهرا جان اگه شرایطش و داری حتما دوره کشف قوانین و بخر تازه امروز که من جلسه اول سه بار گوش کردم درک بهتری دارم از اینکه باور ساختن چیه و اصلا اصل و اساس قوانین چطوری داره عمل میکنه .
ترمزها خیلی بعضی هاشون مخفی و عمیق هستن و من حدود دوماه میشه شایدم بیشتر که تمرکزی یعنی شبانه روزی با دوره حل مسایل ،عشق مودت ،با صلح بودن در خود و فایل های سایت دارم روش کار میکنم و تازه فکر میکنم یک هفته شایدم 10 روزه که ترمزها و یکی یکی دارم پیدا میکنم
یعنی میخوام بهت بگم به اندازه یی که برات مهمه زندگی ات تغییر کنه باید وقت بزاری و از خدا کمک بخوای قرآن خیلی بخونی تا باورها بیان بیرون
مثلا برای سکس که فهمیدم پاشنه آشیل منه تو روابط عاطفی تو ستاره قطبی از خدا درخواست کردم هدایتم کنه به راه حل و از صبح تا شب 100 بار پرسیدم نوشتم یعنی ثانیه به ثانیه ذهنم درگیرش بود یهو عصر خدا گفت برو قرآن و باز کن تا بهت بگم وای
قرآن و باز کردم سوره یوسف اومد و اون آیه ایی که یوسف از درخواست زلیخا به خدا پناه میبره
چون خیلی با قرآن ارتباط خوبی پیدا کردم یعنی آیات برام مکاشفه میشه نسبت به سوالم ، صدای خدا رو میشنوم که بهم میگه اینه جوابت
خدا بهم گفتم حتی اگه رفتی تو رابطه تا بهت نگفتم سکس نداشته باشه و هر وقت وسوسه شدی به من پناه ببر خودم حمایتت میکنم
میدونی ی جورایی باید انجام بدی تا هدایت بشی به راه حل
انگار مسیر هدایت هرکسی یونیک مخصوصِ خودشه
خدا راه حلی اگه بده مخصوص تو میده
واسه همینه استاد کلی موضوع و میگه اما راهکار شخصی نمیده
شروع کن با ذهن خالی قرآن بخون حتی اگه متوجه نمیشی بعد آروم آروم معنای قرآن برات واضح میشه
یا مثلا تو ی آیه ی کلمه را نمیفهمی برو معنی کلمه رو پیدا کن تو گوگول
وای امروز برای مقایسه کردن از خدا پرسیدم
چون احساس کردم وقتی کامنت میخونم ناخودآگاه خودم و با بقیه مقایسه میکنم و نمیدونستم چیکار کنم چون حس بدی بهم میداد قطعا یقین داشتم از جانب شیطانِ
از خدا هدایت خواستم و قرآن و باز کردم هدایت شدم به آیه ایی که خدا بهم گفت مسابقه نیست که آروم باش و به من توکل کن
اصلا قرآن خیلی قلبم و آروم میکنه و هر وقت سوالی دارم 100٪ میدونم قرآن و که باز کنم بهم پاسخ سوال و میده و بهم میگه باید چیکار کنم
زهرا جونم ایشالا که خوب توضیح داده باشم که متوجه اصل بشی و بدونی باید چیکار کنی
اوایل که با سایت آشنا شده بودم میرفتم تو طبیعت با صدای بلند گریه میکردم و میگفتم خدایا من کسی جز تو ندارم خدایا به عظمت و بزرگیت کمکم کن ، خدایا قلبم و آروم کن، خدایا راه و بهم نشون بده
هر روز میرفتم از صبح تا شب تو سایت داشتم فایل میدیدم
عشق و مودت فکر کنم هر فایلی مخصوصا فایل اولش و 200 بار شاید هم بیشتر گوش دادم
اینقدر نوشتم که تا حالا فکر کنم 3 یا 4 تا خودکار تموم کردم
کار من از دفتر گذشته
ی روزایی اینقدر حالم بد بود اما میرفتم راه میرفتم گریه میکردم آروم میشدم دوباره ادامه میدادم
اما الان خداروهزاران مرتبه شکر ماه ها میشه آرومم ، از درون شادم ، لذت میبرم از شناخت خودم ، ی ایمان عجیبی تو وجودم ریشه کرده
ی حال عجیبی دارم
بخدا که از خدا میخوام و آب و هوا تغییر میکنه
انجام بده تا این حال و تجربه کنی خیلی لذت بخشه قربونت برم
راستش منم قدبلند و خوش اندام هستم اما به جرات میتونم بگم 80درصد مردهایی که اومدن سمتم قدشون کوتاه بوده و خیلی لاغر بودن و تقریبا حرف همه شون اینه که چون من خودم قد کوتاهی دارم دوست دارم با یه دختر قد بلند ازدواج کنم
البته که الان فهمیدم اینا اصلا در رابطه مهم نیست
قبل از آشنایی با استاد خیلی فیلمو سریال میدیدم و عاشق یکی از بازیگرای هالیوود شدم چون خیلی برام جذابیت داشت یه احساس عجیبی بهش داشتم بعد که رفتم بیوگرافیشو خوندم دیدم قدش 165 سانته یعنی از خودم کوتاه تر بود اما برام جذابیت داشت
و این باور که یابد به شکم مرد و زیر شکم مرد رسید رو اولش که خوندم خندم گرفت اما خوب که فکر کردم متوجه شدم که منم یه جورایی این باورو دارم
اول از همه خییییلی ازتون تشکر میکنم بابت کامنتی که گذاشتید
و تحسینتون میکنم که چهههه قدددرررر صادق و شفاف بودید توی کامنتتون …
واقعا معلومه خیلی خودتون رو دوست دارید خیلی در صلح هستید خیلی خوب روی عزت نفستون کار کردید که اینقدر واضح و صادقانه درمورد همه چیز توضیح دادید و مثال از خودتون زدید …
من توی کامنتایی که میخونمدر مورد هر چیزی چه مالی چه روابط و … وقتی میبینم طرف مثال حقیقی و واقعی میزنه به خصوص از خودش خیییلی روم تاثیر میذاره خیلی بیشتر اینجوری ذهنم تایید میکنه قانون جهان و فرکانس و باورهارو ، خیلی الگوی بهتری برای خودم میشه و …
خیلی تحسینتون میکنم و ازتون ممنونم بابت این ویژگی و کامنتتون …
درود و سلام خدمت سارا جون عزیزم عاشقتم بخدا اینقدر صادقانه اومدی و باورهای محدود کننده و ترمزهاتو شماسایی کردی و خیلی موارد رو با ما به اشتراک گذاشتی عزیزم واقعا ممنون و سپاسگذارم برای نکاتی که از قدیم توی ذهن ما گنجانده شده و ممنونم که همش در سایت فعال هستی و در کامنت نوشتن و عقل کل راهکارهای خوبی از تجربیاتت برامون می نویسی تا ما هم بتونیم به باورهای مخفی ذهنمون پی ببیریم
ممنون و سپاس وقتی چهره ی زیباتو میبینم خیلی بهم انرژی میده خدا رو شکر بابت وجود دوستانی همچون سارای عزیز و که اینقدر با شوق و ذوق کامنت های آگاهی دهنده ای رو به اشتراک میذاری
سارای عزیزم بهترینع بهترین عشق الهی که هم فرکانس خودت باشه رو برات آرزو می کنم
بازهم سپاسگزارخداوند هدایتگرهستم که باردگربه من فرصت دادتالحظاتی زیبا روبااستادعشق وتوحید عباسمنش گرانقدروخانم شایسته به حق شایسته ودوستان عزیزم دراین مسیرتوحیدی تجربه کنم
خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
استادعزیزم دراینجا میخواهم راجع به موضوع ابتدایی فایل بحث شگفت انگیز” هدایت” بنویسم وتجربه خودم رودرااین راستا که درچندروز گذشته ودرحال حاضر برام اتفاق افتاده بگم
ماجراازاین قراره که ما درسال 98 خانوادگی اقدام به تاسیس موسسه اموزشی ویژه کودکان بامتدجدید کردیم (داماد ودخترگلم وهمسرعزیزم) که بعدازیه فعالیت 6ماه به صورت حضوری درگیربیماری پندمیک شدیم ودرابتدای سال 99 ناچاربه تعطیل موسسه شدیم ولی چون دراین مسیرزیبا بودیم ودرحال کارکردن روی خودمون بودیم وبافایلهای دانلودی ومحصولات ثروت1 و12قدم همراه بودیم وباتوجه به اینکه هنوز درک درستی ازقوانین نداشتیم ولی ارام بودیم وچون موضوع فراگیر وهمگانی بود خودمون رو قانع وذهنمون روکنترل میکردیم وچون ازطرفی هم این اتفاق همزمان شده بود بامباحث تضاد درثروت 1سعی میکردیم که این اتفاق رو یک تضاد ببینم وباخودمون فکرکردیم که قطعا این اتفاق باعث رشدبیشتر وبهبود موسسه خواهدشد
ودرمدت خیلی کوتاهی اموزش روبه صورت اپ وانلاین دنبال کردیم و دران مدت دوسال بیماری به لطف خداوند رحمان نه تنها متقاضیان موسسه کم نشد که بیشرهم شد تااینکه درمهرسال 1401خوشبختانه شرایط عادی شد ومجددا فعالیت موسسه حضوری شدومابه صورت کاملا هدایتی ومعجزه اسا بایکی ازشرکتهای بزرگ ایران مستقردرشهرمون برای پذیرش فرزندان گل کارکنان شرکت مذکور درقالب تفاهم نامه هدایت شدیم وبه یکباره تعدادمتقاضیان که دستان خوب خدابودن به چندبرابر افزایش یافت (ویادان جمله کلیدی استاددرجلسه 1قدم6 افتادم که گفتن اگه بیزنسی داری یامحصولی برای فروش دارین ایا این امکان هست که یک نفربیاد درماه به اندازه ده نفرازشماخریدکنه وقطعاامکان داره ومنطقی است ودرماه بعدبازاین یک نفربشه دو نفر قطعا امکان پذیره که باعث بشه درامدت چندبرابربشه ) ودراون مقطع کسب درامدعالیییی باعث رشد وبهبود وارتقاع موسسه درحوزه های مختلف شدتااینکه بعداز2ترم همکاری ازاول سال جدید ادامه همکاری به دلیل تغیر مدیریت بخش اموزش شرکت مذکور تااین لحظه به حالت تعلیق درامده
وبازهم موسسه به یک اتفاق به ظاهربد برخورده وباتوجه به اینکه ماجمع 4 نفره که ازعوامل اصلی موسسه هستیم و دراین مسیرزیباقراداریم بعدازیکی دوروز که کمی احساس مون بدشد سریع خودمون روجمع جورکردیم وباید ایمان خودمونونشون میدادیم باید باور داشته باشیم که این اتفاق به ظاهربد یک تضادبیش نیست که اومده تامارارشدبده او مده تاصرفا متکی به یه سازمان وشرکت نباشیم اومده توخودمون روبه جریان هدایت بسپاریم که به لطف خدا وباکلام گوهرباراستادنازنین که روز به روز داریم به درک بهتری ازجریان هدایت می رسیم وقطعا دستان خوب خدااینقدرزیادهستن که به قول استادعزیز خدا ازطریق دیگردستانش به ما سودخواهد رسوند مافقط باید روی خداحساب کنیم وهمه چیزو به خدابسپاریم
وظیفه مادراین مقطع اینه که اول روی خودمون کارکنیم وکارمون رو باکیفیت هرچه بیشتر ارایه دهیم ونگران نتیجه نباشیم
خلاصه کلام دراین مدتی که کودکان وبچه های نازنین موسسه مون کاهش یافته بودند فرصتی عالیییی پیش اومدتا مسول اموزش موسسسه( که خود موسس نیزمیباشد )به فکرارتقاسطح کیفی مربیان ودیگرکارهای عقب افتاده موسسه بپردازد که هبچ وقت این امکان براشون فراهم نشده بود
وماهمچنان که داشتیم به پایان سال تحصیلی نزدیک میشدیم تصمیم گرفتیم که برای جذب متقاضیان جدید برای ترم تابستان اقدام کنیم و باتوجه به اموزه های استاد عزیز ماهیچ اعتقادی به تبلیغات گسترده وپرهزینه نداشتیم وتصمیم براین شدصرفا برای معرفی موسسه تعدادی تراکت چاپ کنیم وخودمون به صورت چهره به چهره درمکانهای عمومی مثل پارکها، بوستانها مرکزاداری ودولتی اقدام به توزیع نمایم که باتوجه به تقسیم کاری که صورت گرفت این بخش کاربیشتربه بنده محول شدومن هم بلافاصله بعدازچاپ روزاول دریکی ازپارکهااقدام به توزیع تراکت همراه باتوضیحات نمودم که این برای اولین باربود که درطول زندگی ام چنین کاری میکردم (وهمانطور که درنوشته های قبلی توضیح دادم کارمند بازنشسته فرمانداری شهرمون هستم)وبلافاصله این ایده الهام شد که فردابرم دانشگاه علوم پزشکی که جامعه هدف بزرگی روپوشش میده این توزیع روداشته باشم وفردارفتم دانشگاه وشروع به توزیع همراه باتوضیحات نمودم ویکی یکی اتاقها رو پشت سرگذاشتم وبه انتهاب راهرو رسیدم وهنگام برگشت یکی ازکارکنان شریف منوصدازدوتوضیحات بیشتری روخواست ومن هم توضیح دادم وایشون گفت
چراشمادارین به این شکل توزیع میکنین ویشنها د دادکه برم نزدمدیرپشتیبانی ورفاهی دانشگاه تاازطریق سایت دانشگاه موضوع اطلاع رسانی بشه واگر براتون مقدورباشه که درصدی برای کارکنان تخفیف بدین اوضاع خیلی بهترمیشه ومن هم باتوجه به صحبتهایی که قبلا باهمکاران درموسسه داشتیم موافقت کردیم
جالب بدونین که ماسال قبل باهمین دانشگاه تماس داشتیم وپیشنهاد همکاری داده بودیم که گفته بودن دانشگاه چنین برنامه ای نداره
خلاصه اون کارمند شریف محبت کرد وباهم رفتیم نزد مدیر وزمانی که بامدیرروبرو شدم دیدم خدایا این فردکسیه که زمانی کارمند بودم درجلسات زیادی باهم بودیم که درجلسات شرکت میکرد وایشون بلافاصله پیشنهاد ماروپذیرفت ودستور پیگیری واقدام رودادند والان که دارم کامنت میزارم صبح اول رفتم دانشگاه وتفاهم نامه درکمترین زمان ممکن امادشد وتحویل گرفتم واینجا بود که به اهمیت اصل مهم واساسی ” هدایت “که استادعزیز تاکیددارند پی بردم که زمانی که ماخودمون روبه جریان هدایت میسپاریم همه چیزبرامون راحت ترپیش میره همه امورمعجزه وارپیش میره ایدهای جدید به ماالهام میشه ودرزمان مناسب قرارمیگیربم به انسانهای شریف هدایت میشیم وباتلاش کمتر به نتایج بزرگتر میرسیم
وبازبه من الهام شدواین ایده اومد که اقاحالا نهادبعدی وروزبعد رفتم شهرداری وبازهم به طورمعجزه اسا وحیرت انگیزی به واحدی هدایت شدم که بازم مسولش کسی بود که سالیان سال زمان کارمندی و برگزاری انتخابات این کارمندشریف ازشهرداری به صورت ماموریت با فرمانداری همکاری میکردوسابقه دوستی هم باهم داشتیم که ایشون هم پذیرفت که قطعاشهرداری باموسسه همکاری خواهد کرد وامروزصبح که برای پیگیری مراجع کردم گفت به لطف الله مهربان فرداتفاهم نامه اماده خواهد بود
وباوردارم که این مسبرهمچنان ادامه خواهدداشت به شرط اینکه رهاباشم وخودموبسپارم به جربان هدایت وففط روی خداحساب کنم نه روی بندگان خدا
بسیار از شما ممنونم به خاطر به اشتراک گذاشتن این تجربه عالی، حقیقتا نوشتن این کامنت با بیان تمام جزییات فنی و توضیحات کامل، کار حوصله بر و زمان بری بوده.به خاطر نوشتن این کامنت شما را تحسین میکنم.
همچنین تحسینتان میکنم به خاطر امید و ایمان و ساختن باورهای درست و پایبند بودن به اصول ، که وقتی نتایج خوب آن حاصل شد، من هم از خواندن آن ذوق کردم.
اتفاقاً من هم بازنشسته یک شرکت صنعتی هستم و حالا در یک انتشارات نوپا، بخش نویسندگی کودک فعالیت میکنم و چقدر زیباست کار برای بچه ها، آینده سازان این سرزمین. نوشته شما کلی نشانه و ایده خوب به من داد، مرسی.
وباسلام وعرض ارادت خدمت شماسرورگرامی علی اقای بردبارعزیز
بسیار تابسیارازلطف شماممنونم
وخداوندروشاکرم که نوشته ام موردتوجه جنابعالی قرارگرفت
من هرروز که ازخواب بیدارمیشوم اولین کارم سرزدن به سایت توحیدی عباسمنش هست که همین جاجاداره بازم اولا سپاسگزارخداوند باشم که منوبه این مسیروجمع صمیمی والهی هدایت کرد
ودوما بازم بسیارتابسیارتشکرمیکنم ازاستادنازنین وخانم شایسته عزیز وسایرعوامل سایت و همه دوستان نازنینم درسایت عباسمتش
وامروز هم طبق عادت روزانه ام به سایت سرزدم ویکباردیگه کامنت خودموبه منظور یاداوری به خودم خوندم ووقتی که به انتهای کامنت رسیدم پاسخ شمادوست عزیزم روخوندم کلی به من انرژی داد وحالمو خوب کرد وامیدوارم که نکاتی که مطرح شده مورد استفاده شما وسایر عزیزانم درسایت قرارگیرد
وازخدوند رحمان درخواست دارم که درهرلحظه مارامشمول هدایت خودگرداند وانی مارابه حال خودرهانکند و درهرلحظه نجواهای ذهن ونجواهای شیطان راازما دورکنه تافقط صدای خودش را که همانا وعده ثروت ،سلامتی ، فراوانی ،امید ،زیبایی وخوشبختی است رابشنویم
سلام به استاد عزیز و مریم جان و همه دوستان نازنینم
روز و روزگارتون بخیر
از صمیم قلبم خدا رو شکر می کنم که تو این سایت و این فضای روحانی با دوستان عزیزم همراه هستم و از کامنتهای ارزشمندشون بهره میبرم
دیروز یه روز فوق العاده ای رو گذروندم که پر از درس بود برام
صبح زود با یه مورد ناخواسته روبرو شدم که نیاز به کنترل ذهن داشت
موضوع این بود که حدود ساعت 5 صبح در اثر یه کم سر و صدا از خواب بیدار شدم و متوجه شدم همسرم رفته بالا و مشغول جارو کردن و کندن گچهای اضافی خشک شده روی دیوار و زمین اتاقه که روز قبلش یه قسمتی از دیوار گچکاری شده بود، و این در حالی بود که تازه یکساعت بود من خوابیده بودم، شب تا نزدیکای ساعت سه توی سایت مشغول خوندن کامنتها بودم و یکی دو تا کامنت هم خودم نوشتم بعدشم که اذان و نماز و…
اولش اهمیت ندادم ولی بعد دیدم خوابم نمیبره تو ذهنم اومد که بابا آخه الان که وقت این کارا نیست البته سر و صدا زیاد نبود ولی چون صبح زود بود و همه جا ساکت بود مشخص میشد بعد هی من میخواستم ذهنمو کنترل کنم هی ذهنم نمیزاشت می گفت چرا همسرم توجه نداره که من خوابیدم چرا رعایت نمی کنه من می گفتم نه بابا اتفاقاً همیشه رعایت می کنه در حدی که وقتی میخواد شیر آب رو باز کنه یه ابری اسفنجی زیرش میزاره که صدا نده الانم فکر می کنه طبقه بالاست صدا پایین نمیره، یه کم دیگه گذشت باز ذهنم گفت برو بش بگو این چه کاریه چرا نمیزاری من بخوابم؟و اگر من قبلی بودم حتماً همین کارو می کردم ولی من جدیدم گفتم اشکالی نداره خدا رو شکر که همسرم هست و تو زندگی کنارمه اگه نباشه که حسرت همین سر و صدا هاشم می خورم بعد دیدم بازم ذهنم راحتم نمیزاره بالش و پتو رو برداشتم رفتم طبقه پایین فکر کردم از فاصله دو طبقه صدا نمیاد یکی دو دقیقه اونجا خوابیدم دیدم فایده نداره همچنان سر و صدا رو می شنوم تازه جای خودم هم نیست راحت نیستم بهتره برگردم بالا حد اقل سر جای خودم بخوابم برگشتم بالا و همون وقت همسرم رو دیدم که داره وارد اتاق میشه با لبخند سلام کردم و صبح بخیر گفتم تعجب کرد و پرسید چرا بیداری و از پایین داری میای بالا؟گفتم برای اینکه سر و صدا رو نشنوم رفتم پایین ولی اونجا هم صدا میامد بخاطر همین برگشتم، گفت اِ مگه صدا میامد؟ من هم با خنده بشوخی گفتم استغفر الله! و معلوم شد که اصلاً فکر نمی کرده سر و صدا پایین شنیده بشه
مدتها بود اینطور جدی احساس نیاز به کنترل ذهن رو تجربه نکرده بودم که حدود نیم ساعت ذهنمو درگیر کرده باشه تقریباً همه چی خوب پیش میره و اگر هم ناخواسته ای پیش بیاد سریع کنترلش می کنم و در حد یکی دو دقیقه از ذهنم بیرونش می کنم
خدا رو شکر که این مورد رو بخوبی تونستم کنترل کنم و نتایجش رو چند ساعت بعد دیدم از نشونه ها و هدایتها و همزمانیها
نشانه امروز من قسمت 112 سریال زندگی در بهشت بود و استاد همون اوایل فایل راجع به برخورد با ناخواسته و کنترل ذهن صحبت کردهمون که یه حیوون یا حیوونایی تمام بوقلمون ها رو بجز دوتاشون خورده بودن و استاد می گفت در برخورد با این ناخواسته که درد هم داشت براشون ذهنشونو کنترل کردن و تمرکزشونو گذاشتن روی اون دوتا بوقلمون که مونده بودن و اتفاقاً از بقیه هم سالمتر بودن
بعد توی قرآن به آیه 15 و 16 سوره فرقان رسیدم که بعد از بیان وضعیت کسانی که قیامت رو انکار می کنن و در آتش جهنم گرفتار میشن در آیات قبل،اینطور میگه
بگو آیا آن(آتش جهنم)بهتر است یا بهشت جاویدی که به خود مراقبان وعده داده شده؟ که پاداش و عاقبت خوشی برای آنان است
لَهُم فیها ما یَشآءونَ خالِدینَ کان عَلی رَبِّکَ وَعداً مَسئولا
در آنجا هر چه بخواهند برای آنان فراهم است و در آن جاودانه اند، وعده ای است بر (عهده) پروردگارت، (وعده ای) درخواست شده (و مورد انتظار متقین از خداوند)
متقین همون خود مراقبان هستند که ذهن و افکارشون رو کنترل می کنن، ومن خیلی خوب ذهنم رو کنترل کرده بودم رفتارم رو کنترل کرده بودم
و خدای محبوب من چقدر زیبا پاداش این کار رو بیادم آورد و بمن اطمینان داد بهشت جاوید در انتظارمه
یه مورد جالب دیگه که اتفاق افتاد این بود که صبح توی دفترم نوشته بودم (میخوام پیاده روی امروز رو همراه با یه حس لطیف بیشتر انجام بدم) وبعد که برای پیاده روی رفتم توی حیاط حواسم جمع بود و یاد این خواسته بودم، خب مثل هر روز از دیدن گلهای فراوون و رنگارنگ و زیبای باغچه و بوی عطرشون و آسمون آبی و کوههای اطراف و طبیعت زیبا و صدای آواز پرنده ها لذت بردم و بارها خدا رو شکر کردم ولی تفاوتی با روزای دیگه نداشت بعد هندزفری رو تو گوشم گذاشتم و شروع کردم به گوش کردن یکی از فایلها و پیاده روی رو ادامه دادم بعد از نیمساعت گرمم شد و رفتم داخل پارکینگ که سایه باشه، همینطور فایل گوش می دادم و پیاده روی می کردم که یه حسی بهم گفت دوباره برم توی حیاط منم برگشتم توی حیاط و باز مشغول پیاده روی و گوش دادن به فایل شدم که یهو متوجه یه صدایی شدم،هندزفری رو از گوشم در آوردم فهمیدم صدای باده که لابلای شاخ و برگهای درختای باغچه می پیچه و برگای درختها هم با یه آهنگ قشنگی به رقص در اومدن منظره بسیار زیبایی بود هم صدای باد و هم صدای حرکت و رقص برگها خیلی ملایم و لطیف بود فوری یاد درخواست توی دفترم افتادم انقدر هیجان زده شدم که نگو یکسره خدا رو شکر می کردم که خواسته مو برآورده کرد
چه آگاهیهایی دریافت کردم خدایا شکرت
اول متوجه هدایت خدا برای شنیدن صدای باد لابلای درختا و دیدن این منظره زیبا شدم گفتم خدایا شکرت قانون چقدر دقیق و درست کار می کنه: درخواست می کنم و اتفاق می افته
تا اومدم تو گوشیم یادداشت کنم یه آگاهی دیگه اومد که اومدن از پارکینگ به حیاط هم هدایتی بود! وای خدای من چه احساس خوبی! و همینطور که داشتم از خدا تشکر می کردم باز یه آگاهی دیگه اومد که امروز من این جمله تأکیدی رو برای خودم انتخاب کردم و تو دفترم نوشتم:(هدایتهای الهی امروز از هر طریقی بسمت من روانه میشه) و در ضمن پیاده روی هم چند بار این جمله رو تکرار کردم، بخاطر همین هم دارم هدایتها رو دریافت می کنم
خدا رو شکر می کنم که دارم تکاملمو طی می کنم و مرحله به مرحله و هر بار یه کمی بهتر دارم معنی هدایت رو درک می کنم و دریافت می کنم
خدا رو شکر که هدایتم کرد تجربه خودم رو اینجا به اشتراک بزارم که درسها برام مرور بشه و رد پایی از خودم بزارم
از تک تک دوستان عزیز و نازنینم برای کامنتای بی نظیر و آگاهی دهنده شون ممنون و سپاسگزارم
در پناه خدای مهربان شاد و سلامت و موفق باشید و دلهاتون پر از عشق و نور الهی باشه
می دونی مونا جان از وقتی که دوره شیوه حل مسائل بروز رسانی شد و شما تو قسمت (نتایج برخی از دانشجویان دوره شیوه حل مسائل) اون کامنتو گذاشتی اسمت برام مترادف شده با حل مسئله
مونا=حل مسئله
ممنونم از چیزای خوبی که درباره من نوشتی و همینطور خوشحال شدم از اینکه تجربه مشابه خودت رو برام گفتی که به این خوبی ذهنتو کنترل کردی
دنیای ما چقدر زیباتر میشه اگه هرکدوم از ما در برخورد با دیگری بخصوص توی زندگی مشترک یه کم ذهنمون رو کنترل کنیم
سلامتی و موفقیت و سعادتمندی در هر دو جهان رو برای خودت و همسرت از خدای مهربان خواستارم
کامنت های قبلی تونو، بواسطه پاسخی که همسرم براتون گذاشته بود خوندم و امروز که دوباره این کامنت تونو دیدم با اشتیاق اینو هم خوندم و چقدر لذت بردم
به دنبال نشانه ای بودم تا در پاسخ و تایید فرمایشات تون مطلبی در خور احساس زیبا و کلام دلنشینتون باشه
موقع خوندن کامنت شما یه پشه دست و پای منو مورد عنایت قرار داد و یاد یک خاطره که پارسال اتفاق افتاد
سال قبل من و همسرم بعد از خوندن یک کتاب (وعبد سکوت) تصمیم گرفتیم با خودمون و با تمام موجودات عالم در صلح باشیم و شروع کردیم به کنترل ذهن و نفسمون و مراقبه
خونه ما نزدیک دریاچه چیتگر بود و پشه زیاد داشت
به طرز عجیبی بعد از اون تصمیم هیچ پشه ای دیگه مارو نمیزد با اینکه گاهی روی بدن ما هم مینشستند
نه ما کاری به اونا داشتیم و نه اونا به ما
تصمیمات و تغییرات ما بر جهان اطراف تاثیر عجیبی گذاشته بود و حتی پشه ها هم اینو درک میکردند و پذیرفته بودند که با ما در صلح باشند
همون روزا رفتیم بیرون و اطراف دریاچه که یک فضای سبز و درخت های کاج زیبایی داره و چند تا سگ خانوادگی اونجا زندگی میکردند و براب اولین بار ملاقات شون کردیم
فقط باید اونجا بودید و میدیدید که این حیوانات زیبا و با وفا چقدر به ما محبت نشون میدادند و مثل یک حیوان تربیت شده خودشونو به ما میمالیدند . از ما نوازش میخواستند و چقدر انرژی داشتند
طوری که وقتی نوازشش میکردم و دستمو بر میداشتم دوباره با دستاش دستمو میگرفت و اونو روی بدنش میذاشت که به نوازشم ادامه بدم
این درحالی بود که قبلا هرگز ندیده بودم یک سگ برای بار اول وقتی کسیو میبینه چنین واکنشی انجام بده
(معمولاً پارس میکینه)
جالبتر اینکه تا دم خونه مارو همراهی کردند و چند ساعتی هم پشت در نشستند
بعد از اون روز هر دفعه ما میرفتیم اونجا ، اونا با ذوق به سمت ما میومدند و دوباره خودشونو لوس میکردند و انگار این دوستی سالهاست که بین ما در جریانه
خواستم بگم که
رشد ما با رشد جهان توأمه و تمامی موجودات عالم با تغییرات تو تغییر میکنند و با تو در صلحند و باز جالبتر اینکه وقتی دوباره مراقبه رو رها کردیم وحالمون بد شد
پشه دوباره نیش زدنو شروع کردن و معاهده صلح شکسته شد و ما شروع کردیم به کشتن اونا و اونا به نیش زدن ما
خب الان دوباره تصمیم گرفتم مجدد و اینبار مصمم تر از قبل اونو تکرار و تثبیت کنم
اینم به لطف خوندن کامنت شما بود
یه چیز دیگه هم بگم که ربطی به بحث نداره اما میخوام حالتون بهتر بشه
چند سال پیش خواب بزرگترین بانوی این عالم رو دیدم
اینقدر این بانو با عظمت و زیبا (زیبای روحانی)و دلنشین و با وقار و بینظیره که بعد اون خواب نگاهم به تمام زنان عالم تغییر کرد و حتی دلم خواست زن باشم و اسمم فاطمه باشه
چون متوجه شدم به این اسم و مشتقات اون و هر بانویی که مظلوم واقع میشه بسیار حساسه
برادر عزیزم خوشحالم و سپاسگزار خداوند هستم که کامنتم برای شما تأثیر مثبت بجا گذاشته و ازش استفاده کردی و بسیار از شما ممنون و سپاسگزارم که وقت گذاشتی و به کامنتم پاسخ دادی که خودش یه کامنت کامل و پر ارزش بود واقعاً از مطالبی که بیان کردی استفاده کردم و لذت بردم
ممنونم که حال خوب بمن هدیه دادی خدا کنه که رفتار و کردارم درخور نام فاطمه باشه
خدا رو شکر که شما و همسرتون رو خودتون کار می کنید و نتیجه می گیرید
خیلی ممنونم که به کامنتم پاسخ دادی و حال خوب بمن هدیه کردی
خدا رو شکر که کامنتم مفید واقع شد و احساس خوبی بشما داد
زندگی هر کدوم از ما پر از نکات مثبته که اگر آگاهانه این زیباییها رو هر چقدر هم که در نظرمون کوچیک و بی اهمیت باشه ببینیم و بخاطرش سپاسگزار خداوند باشیم لا جرم هدایت میشیم به دیدن زیباییهای بیشتر…
و بقول استاد کل داستان همینه
از خدا میخوام که همگی در این مسیر زیبا ثابت قدم باشیم و پیشرفت کنیم و به مدارهای بالاتر بریم
در پناه خدا دلت پر از آرامش باشه و به همه خواسته هات برسی
سلام مامان گلم! مامان دوست داشتنی من! کامنتتون رو امروز خوندم و انقدر حس خوب گرفتم و خوشحالم از این فرکانس بالایی که دارین که حد نداره گفتم لایک خالی کمه و باید کامنت بذارم. خدا رو هزاران بار شکر می کنم که تو این بهشت مجازی هستیم و نه تنها خودم هستم مامانم خیلی خیلی جلوتر از من و خواهرام هستن و الگوی ما شدن و همیشه از تعهد بالاشون و فرکانس بالایی که دارن صحبت می کنیم. خدایا شکرت. واقعا چقدر آدم رشد می کنه و پیشرفت می کنه با کار کردن رو خودش و خدا رو هزاران بار شکر که جهان بر پایه ی سیستمی هست بدون نقص و استثناء، کار می کنی رو خودت قطعا جوابی که می خوای می گیری. خیلی سخته آدم شب نخوابیده باشه و بعد یکساعت خواب سرو صدا باشه و نتونه بخوابه ولی ذهنش رو کنترل کنه… اونم شما که قبلا چقدر به خواب حساس بودین بد خواب اگر می شدین سردرد و غیره ولی هزارماشالا با تغییر مدارتون به مدارهای بالاتر دیگه نه از سردرد خبریه نه از ناخواسته های دیگه… واقعا تحسین برانگیزه این روند رشدتون مامانم عشقم. خدایا شکرت، کمک کن منم مثل مامانم متعهد باشم و بهتر عمل کنم…
خوشحالم و خدا رو شکر می کنم که کامنتم دل چندتا از بندگان خوب خدا رو شاد کرد وحس خوبی ازش گرفتن
یکی از سپاسگزاریهام از خدای مهربونم همینه که خودم و دخترام همگی به این مسیر زیبا هدایت شدیم و از طریق همسرت داماد گلم که دستی از دستان خداوند شد برای ما با استاد عزیزمون آشنا شدیم و قدم در این مسیر بهشتی گذاشتیم خدا رو شکر بر این نعمت
خدا رو شکر که همگی سعی بر بهبود خودمون داریم و نتایج شیرینش رو هم دریافت می کنیم
سمیه جان ماشاء الله شما از منم بهتر تعهد داری و نتایج فوق العاده گرفتی…کار خیلی خوب..خونه بزرگ و عالی تو اون محله شیک و زیبا و با صفا با اون همه فضای سبز که یادش بخیر اون مدتی که اومده بودم پیشتون چقدر اونجا هر روز پیاده روی کردم و لذت بردم…
خدا رو شکر که روز بروز درکمون از قوانین جهان بیشتر میشه و هدایتهای الهی رو بیشتر دریافت می کنیم
از خدای وهابم میخوام که همه ما و همه خانواده عباسمنش تو این مسیر ثابت قدم باشیم و روز بروز حال دلمون عالیتر و موفقیتهامون بیشتر باشه آمین
ازکامنت زیباتون که نوشتید مشخصه که واقعا خوش سلیقه وخوش ذوق هستید ممنون که به این زیبایی مینویسد آدم به وجد میاد
0کنترل ذهن به قول استاد کاری نیست که هرکسی بتونه انجام بده برای همینه که خیلی ها زندگیشون اونجوری که میخوان نیست ،،پس دمت گرم که اینقدر تمرین کردی که میتونی این کار را به خوبی انجام بدی و 100٪وعده بهشت را داری پیش روت
1هدایت الهی که مهمترین موضوع میتونه توی زندگی باشه که خداوند هادی و راهنما ما توی کل زندگیه ،، فقط باید محرم باشیم تا بشنویم پیامهای الهی که همیشگی هستند تا زندگی ساده ولذت بخش بشه به قول استاد بشینیم روی شونه های خدا ،، چرا باید زور بزنم خودش بهترین راهنما و کننده کارهاست فقط باید ذهن کنترل بشه و وظیفه خودمون را به عنوان بنده انجام بدیم ،، دیگه مسیر بهشتی میشه وقتی 100٪حواست به اینه که خدا چی میگه و مطمئنی که به بهترین مسیر هدایتت میکنه
2تکامل هم موضوعیه که باید بعنوان قانونی اصلی در نظر بگیریم تا در زندگی انرژیمون کم نشه که هیچ باسرعت وباعشق جلو بریم
توجه به نکات مثبت را ازت دوباره دارم یاد میگیریم که توی حیاط خونتون به داشته هاتون نگاه کردی و لذت بردی وتوجه به داشته ها (شکرگزاری )باعث میشه نعمتها باسرعت به سمتت بیان
خوشحالم که کامنت زیباتو خوندم و براتون کامنت زیبایی نوشتم
استاد معذرت میخوام واسه این شاگرد شلوغ کلاست که همیشه یکم بی ربط به موضوع کلاس حرف میزنه …اما استاد من نمیتونم جلوی جریان هدایت رو بگیرم …اون میگه من مینویسم ..ببخشیدم …
استاد تا الان زیبایی شما رو با بکگراند های بهشتی تون تحسین میکردم ..امروز دیدم هیچ بکگراندی در کار نیست …نه دریاچه …نه درخت ها …نه پرادایس…نه نورپردازی …ولی تصویر به همون اندازه زیباست ….
این همه احساس خوب…این همه زیبایی …این همه قشنگی…این همه آرامش چهره ی شما سرمنشاش کجاست استاد …؟
غیر ازینکه شما مثل یک آینه شفاف نور خداوند رو منعکس میکنی برای ما …؟
غیر ازین که زیبایی های خداوند در شما تجلی کرده ..؟
این درک همین چند روز پیشمه …بنظرم هرچقدر انسان ها توحیدی تر میشن،ترکیب صورتشون هم قشنگتر میشه …اصلا انگار اجزای صورتش هدایت میشن برای تجلی قشنگی های خدا …
استاد اشکال نداره بازم بگم …؟
بدووون اینکه من تلاشی کنم خداوند وهابم به من رفیق نازنینی عطا کرده …هم فرکانسِ هم فرکانس
اینجاست که استاد میگه تقلا نکنید برای تغییر آدم های اطرافتون …روی خودتون کار کنید ..جهان بی نهایت انسان های شایسته داره که در کنارهم قرارتون میده …
بچه ها …از من شاگرد کوچیک استاد به شما نصیحت ..به جای گشتن دنبال آدم درست …روی خودتون کار کنید …دوروبرتون رو خالی کنید …برای جهان جا باز کنید تا انسان های فوق العاده رو براتون بفرسته…اون وقت هر لحظه اززندگی غرق لذتید …
باور کنید این قانون بدون تغییر خداونده …
استاد اینارو گفتم تا برسم به اینجا…
امروزبعد دیدن این فایل به ایشون گفتم ببین چطور استاد درمورد همون چیزی که من بهش فکر میکنم میاد و صحبت میکنه …؟مگه ی بار دوباره بگم اتفاقی بوده….؟بهش فکر میکنم میترسم اصلا :))))))))))
و واقعا جوابشون قانع کننده بود …در اینکه استاد بی نظیره شکی نیس…ولی این خداوند که داره کارها رو انجام میده …جریان هدایت از خداوند در استاد جاریه …
و حالا این مائیم که باید دیش دریافتیمون تنظیم باشه تا از هدایت های آنلاین بهرمند بشیم : )
استااااد زیبای من صدای من رو از گلستان …گرگان میشنوی …
از وسط زیبایی های شمال …
دیروز نشانه ی روزانه م سریال سفر به دور آمریکا قسمت 128 بود …همون بازدید از مزرئه فوق العاده
من که ایمان دارم هر روز جوابی در نشانه ی روزانه م دارم …کلی منتظر موندم ببینم امروز برام خدا چه آگاهی هایی داره …ولی چیز دقیقی دستگیرم نشد …
تا که امروز بعد چند ماه رفتم باغ پدری …
باغی که پر از محصوله …یک طرف هندوونه …یک طرف خیار…درخت هلو …سبزیجات …و …
یهو وسط گشت و گذار و لذت بردنم یاد نشانه ی دیروزم افتادم …گفتم آررره آررره درررسته همینه …این منو یاد همون مزرئه ای میندازه که شما رفته بودید …باز خدا میخواست بهم همزمانی رو نشون بده …
بهم این درک رو بده …
هر تصویری که میبینی…به هرچیز توجه میکنی …به زودی بصورت ملموس و واقعی لمسش میکنی سعیده…وعده ی خداوند حقه و چه کسی از خداوند به عهدش وفادارتره؟
خدایاشکرررت …خدای بینظیر من …عاشقتم ….
استاد …من به خودم عادت دادم هروقت میخوام بیام و تواین سایت الهی بنویسم …حتما با وضو باشم …حتما از قرآن کمک بخوام …نوشتن توی سایت واقعا برای من صلاته
و بازهم قرآن برام از نعمت های خدا گفت …از فراوانی …شکرگزاری …و نامحدود بودن …
بگو: اگر دریا براى نوشتن کلمات پروردگار من مرکب شود، دریا به پایان مىرسد و کلمات پروردگار من به پایان نمىرسد، هر چند دریاى دیگرى به مدد آن بیاوریم
استاد واقعا برای تشکر کردن از شما هم من کم میارم …این همه آگاهی تو یک فایل رایگان!
من دوره کشف قوانین رو ندارم …درخواستشو دادم به خدا ..انشالله باهاش هم مدار میشم …
نشون به نشون هم مدار شدن با قانون سلامتی …اون موقع که یک تومن بود نتونستم بخرمش …روی خودم کار کردم ..باهاش هم مدارشدم خدا 8 میلیون برام جور کرد تا بخرمش …و حالا دارم ازش لذت میبرم …
الحق و الانصاف که همه چیییز مداره …همه چیز…
آره استاد جانم …من این دوره رو ندارم …اما با همین دوتا فایل اخیر …کلی ترمز پیدا کردم توی وجودم ….
بزرگترینش عدم احساس لیاقته… تو تموم زمینه ها …
میخوام روش تمرکز بزارم …میخوام آگاهانه کارهایی رو انجام بدم که بهم این باور رو بده
سعییییده عزیییزم …همین که تاج بندگی روی سرته …تو ارزززشمندی …
تو بنده ی توحیدی خدایی …تو تموم زندگیت داری تلاش میکنی کار درست رو انجام بدی …
مگر نه اینکه خداوند توی قرآن گفته لقد کرمنا بنی آدم …؟
خدا خودش بهت کرامت داده …بزرگی داده …ارزشمندی داده …
انصاف نیست دنبال ارزش خودت جایی غیر از درون خودت بگردی …
با روح خداوند در وجودت یکی شو …
و اجازه بده خدا بهت بباره…
ثروتت بشه …
عشقت بشه …
آرامشت بشه …
بیزنست بشه …
کما اینکه تا الان بارها و بارها از معجزاتش سوپراااایز شدی : )
استاد من ازت سپاسگزارم …برای همه چیز و همه چیز …
این روز ها چشم هامو میبندم تجسم میکنم خودم رو که از دم در پرادایس دارم میدوئم …با چشم های خیس …با ذوووق بی حد و حصر …به سمت شما و خانم شایسته جانم…و محکم بغللتون میکنم …و داد میزنم خدااایااا شکرت …
من ساااختمش …من بدستش آوردم …من به استاد های زندگیم رسیدم …:)
و وقتی چشم هامو باز میکنم که میبینم صورتم خییس اشک شوقه … : )
ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم و بر دریا و خشکى سوار کردیم و از چیزهاى خوش و پاکیزه روزى دادیم و بر بسیارى از مخلوقات خویش برتریشان نهادیم (70 اسرا)
سلام و درود فراوان به سعیده عزیزم، الهی که در بهترین زمان و مکان و شرایط باشی. یه وقتایی بهت حسودیم میشد که چرا سعیده اینقدر بینظیره و وقتی قرآن رو باز میکنه خداوند اینقدر دقیق و زیبا هدایتش میکنه. یادمه بچه بودیم وضو گرفتن رو یادمون میدادن و میگفتن اگه میخوای نماز بخونی باید قبلش حتماً نیت داشته باشی که نماز فلان میخونم قربت الی الله … الان راز هدایت های بینظیرت رو دریافت کردم که تسلیم رب العالمین هستی، ازش هدایت درخواست میکنی ، وضو میگیری و اون احساس زیبای طهارت رو بر قلبت جاری میکنی و با نیت خیر خواهی اجازه میدی که خداوند هدایتت کنه. و نماز و صلاه چیه به جز یاد خدا. بسیار بسیار تحسینت میکنم انسان بینظیر، ای بنده شایسته و موحد خداوند. انسان ارزشمندی که همیشه یاد خدا هستی.
یکی از نشانه های بینظیر بودن تو اینه که اونقدر از قرآن هدایت خواستی که قرآنی هم حرف میزنی. قرآن در کلام تو نشسته. توی کامنتت نوشته بودی «خدا خودش بهت کرامت داده» گفتم این آیه قرآنه. وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ … سرچ کردم و آیه رو پیدا کردم و پیداش کردم و گفتم بذار با همین آیه برات پاسخ بنویسم. و یه نکته دیگه که در مورد تمرکز و کار کردن روی خودت گفته بودی و اینکه اجازه بدی خداوند کارها رو برات انجام بده ، خیلی بینظیره، و اینکه اجازه میدی در زمان و مکان هدایت بشی به مدار دریافت آگاهی ها فارغ از اینکه بهای رسیدن به خواسته چقدر باشه، اون عدد برات مهم نیست، تلاش و تمرکز و تعهد برات مهمه، تسلیم بودن برات مهمه، این خیلی ارزشمنده.
ببین من در گذشته این ذهنیت رو داشتم (و شاید بخاطر همین باورهای غلط گذشته است که وارد شدن به سایت برای من نیاز به یه تکامل چهار ساله داشت) که همین الان با قیمت قبل این دوره تهیه کنم تا هنوز گرونتر نشده، ولی الان میگم اول و آخرش من باید همه دوره های استاد رو تهیه کنم، و این مسیری نیست که یه روز و دو روز باشه. پس عجول بودن بی فایده است،من باید بدرستی تکاملم رو طی کنم و درس هام رو یاد بگیرم. هر موقع خداوند لازم دید که آگاهی رو بهم عطا کنه، عطا میکنه ، و خودش شرایط پرداخت بهای رسیدن به خواسته رو هم فراهم میکنه. حالا مبلغ دوره بشه 8 میلیون، دوره ای که میتونه بیش از 800 میلیارد ثروت وارد زندگی آدمها کنه، من چرا با نگرانی مانع ورودش به زندگیم بشم. مهم اینه من در مسیر هدایت و مسیر شاگردی کردن باقی بمونم.
تجسمت خیلی ارزشمند بود، تجسم رفتن به پارادایس و ملاقات با استاد عباس منش عزیزمون، و استاد شایسته. یه حس عجیب و زیبایی تو قلبم تداعی شد، این خواسته خواسته من هم هست. بارها توی ذهنم تجسم کردم اون لحظه رسیدن دم در پارادایس و ملاقات کردن استاد. نکته اش اینکه هر وقت تجسم میکنم بی اختیار اشک شوقم سرازیر میشه که انگار واقعا الان همونجا هستم.
سعیده جان ، انسان ارزشمند و توحیدی ، فرشته نجات انسانها ، از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برات درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و توحیدی باشی با احساس آرامش و احساس مثبت، در کنار توحیدی ترین انسانها.
این شبیه تیر آخر توی فیلم هندیا …که طرف بعد هزارتا شلیک …بالاخره ناک اووت میشه!
آیا سزاوار نیست ما هم بالاخره با این تیکه از آیه تسلیم بشششیم؟
و آنها را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم.
پسسسر …این همه مخلوق داره خدا …ازون برگ هایی که یک دونه ش بدون هماهنگی الله روی زمین نمیفته ….ازون حشره ای که اومد روی پای شما …و سخاوتمندانه گذاشتی راهشو بره …از پرنده هایی که توی آسمون پرواز میکنند ….از کهکشان هایی که خیلی هاشو ما بیخبریم واصلا عقلمون قد نمیده ….از فرشته هایی که فقط داره حمد و ثنای پروردگار رو میگن …
خدا میگه توی انسان …که حالا خیلیم شکرگزار نیستی!خیلی وقتا منو فراموش هم میکنی!حتی نمیتونی عظمت منو درک کنی…اگر 7تا دریا برات مرکب بشن نمیتونی شکر منو بگی…
تورو !
تورو من فضیلت و برتری دادم به همه …..
واقعا حمید ما دیگه چی میخوایم …؟
دنبال چه بهونه ای هستیم برای اینکه احتمال بدیم به خواسته هامون نرسیم …؟
این آیه رو باید حک کنم توی مغزم ..برای احساس لیاقتی که هممش دارم گره میزنم به عوامل بیرونی …
فقط از خدای بزرگم تشکر میکنم که چنین دوستانی دارم که اینچنین عالی روی خودشون کار میکنند و توحید رو بیاد ما میارند
اصلا کامنت های شما عزیزان گنج هست
کلی درس داره
درس توحید
درس آزادگی
درس زندگی
درس ایمان
درس توکل
بخدا وقتی کامتت رو میخونم و اون صحنه زیبایی رو که قطعا همه ما بارها تصور کردیم که کنار استاد عزیز هستیم و با عشق بغلش میکنیم و اشک میریزیم و فقط میگیم خدایا شکرت خدایا شکرت
چقدر این لحظه ناب و لذت بخش هست و چه چقدر ما ترزشمندیم برای دیدن روی ماه این بنده پاک و مقدس خدا
چرا پاک
چون ما رو یاد خدا میندازه و به خدا هم نزدیک تر میکنه و چیزی یا کسی که مارو یاد خدا بندازه قطعا ستودنی هست و از خدا هست
چقدر ساده و قشنگ می نویسی تحسینت می کنم و ازت سپاسگزارم کلامت از دل برمیاد و لاجرم بر دل میشینه
راست میگی سعیده جان انسانها هر چقدر توحیدی تر میشن باطنشون پر از زیبایی و نور الهی میشه و این زیبایی و نور درونی در چهره شون هم متجلی میشه
هر تصویری که می بینی…به هر چیز توجه می کنی…بزودی بصورت ملموس و واقعی لمسش می کنی…وعده خداوند حقه و چه کسی از خداوند به عهدش وفادار تره
من هم این موضوع رو بار ها تجربه کردم و هر بار ایمان و یقینم بیشتر شد که قوانین خداوند درست و دقیق عمل می کنه
با تمام وجود تحسینت می کنم که از قرآن کمک می گیری برای نوشتن توی سایت و خدا هم بزیبایی هدایتت میکنه
خیلی مهم و ارزشمنده که در زندگیمون تلاش کنیم کار درست رو انجام بدیم چیزی که من هم همیشه بدنبالش هستم خدا هم وقتی تلاش ما رو می بینه حتماً هدایتمون می کنه
چقدر زیبا تجسم ملاقات با استاد رو توصیف کردی فکر کنم این خواسته مشترک همه ما هست
خیلی لذت بردم و استفاده کردم از کامنت زیبا و دلنشینت باز هم ازت تشکر می کنم عزیزم الهی که زندگیت سرشار از موفقیت و حال خوش و خیر برکت باشه
ما بنده های هدایت شده ی خداوند هستیم و قراره بینهایت در کنار خداوند کیف کنیم و از زندگیم لذت ببریم
خدا نصیبت کنه دوره کشف قوانین رو عالیه من ک دارم ازش لذت میبرم از اینکه کد مینویسم و تو زندگیم رخ میده راحت خیلی شگفت زده میشم
خداوند تا الان خیلی منو سوپرایز های بینظیری کرده و هر چی خواستم بهم داده
ولی امیدوارم بتونم ازش چیزای بزرگتر ک ب نظر خودم بزرگه رو بخوام و شود
کن فیکون بشود
قطعا وقتی خدا ما ها رو آورده تو این مسیر بمونم کمک میکنه ک خودمونو ببریم بالاتر مگه ن سعیده جونم؟؟
واقعا ب این باور دارم ک وقتی ما روی خودمون کار میکنیم برای حذف آدمای نامناسب از زندگیمون اصن لازم نیست کاری بکنیم یا برای اومدن آدمای عالی نباید کاری کنیم اونا خودشون میان بوون اینکه ما زحمتی بکشیم
هرچند ک تا الان با کار کردن روی عزت نفس و عشق و مودت اینا رو بیشتر و بهتر درک کروم و هربار این جلسات رو گوش میکنم انگار ن انگار ک قبلا گوش کرده بودم و انگار ک بار اولمه و خداروشکر میکنم ک مدارم داره میره بالاتر و دارم آدمای بهتری رو جذب میکنم
هرروز از خداوند اینو میخوام ک دوستای عباس منشی رو ب من نزدیک و نزدیکتر کنه
هر چند ک خودم باید مدارمو ببرم بالاتر تا ببینم دوستان نازنینم رو
الان هم حس میکنم سعیده جونم ک مدارم رفته بالاتر ها چرا؟چون قبلا درگیر حاشیه ها زیاد میشدم اینکه برم جاهای دیگه خودمو سرگرم کنم و برم دنبال کننده ی آدمای بیخود و بی هدف باشم
ولی الان ن الان همش تو سایت دارم کامنت میخونم اینستا رو پاک کردم از دوستان منفی خودمو دور کردم و یکی از دوستانم ک مثبت تره ب من نزدیک تر شده و این حس من عالیه ک میفهمم این تغییر مدار خودم و اصن آدمای منفی نمیتونن وارد زندگی من میشن و اینو ب وضوح درک کردم و خیلی حسم خوبه مطمئنم آینده روابط من عالیه و ی عشق بینظیر هم در انتظارمه و دارم تکاملم و طی میکنم و روی ترمزهای کار میکنم تا بتونم اونچیزی ک میخوام رو خلق کنم
و هرچقدر من روی خودم کار کنم دوستان اطراف من هم بهتر و بهتر میشوند
خداروشکر ک کامنت عالی تو رو خوندم سعیده جونم
امیدوارم در کارت موفق باشی
همیشه لبخند روی لبات باشه و دلت شاد و جیبت همیشه پر پول باشه
به نام خدای مهربان و اجابت کننده خواسته ها به آسانی و سریع
سلام به استاد عزیز و مریم
خداروشکر برای بودن این سایت و این صحبت های با ارزش که واقعن در تمام جنبه ها زندگی منو بهشت کرده مقداری که بها دادم و به قانون عمل کردم نتایج عالی گرفتم
سپاسگذارم از شما برای بروزرسانی دوره ای هدفم بود بخرم در اولین فرصت و چه عالی بروز رسانی شد
=تا وقتی تغییرات بنیادی در ذهنمون ایجاد نکنیم داریم در زندگی روی تردمیل می دوییم و نتیجه ای برامون نداره
=اگر باورهای درستی در مورد اهدافمون نداشته باشیم هر چقد بدوییم بی فایدس
=وقتی باورهای درست در ذهنمون ایجاد کنیم هدایت میشویم به ایده های مناسب با افراد مناسب در زمان مناسب در مکان مناسب که نتیجه عالی به همراه داره
=وقتی باورمون تغییر بدیم هدایت میشم به ادمهای مناسب شرایط مناسب
=اگر در جنبه ای نتایج درست نمیگیریم به خاطر این باورهای درست در اون مورد نداریم
=تا وقتی باورهای نامحدود کننده داشته باشیم به خواستمون نمیرسیم هر چقد هم تلاش کنیم
=وقتی باورهامونو تغییر بدیم هدایت میشیم به راحتی به سمت خواسته هامون
=اگر خاسته هایی داریم باید بگردیم ببینیم از قبل چه باورهای محدودی داریم و اونهارو تغییر بدیم
=باوری که هر چه هستیم دوست نداریم از کمبود عزت نفس و کمبود احساس لیاقت میاد
=باید این باور در ذهنمون بسازیم که زیبایی ظاهری نیست و زیبایی درونی هست
=باید الگوهایی پیدا کنیم که رابطه های خوب عالی دارن و بدون هیچ عمل ظاهری
=باور این که خودمون دوست داشته باشیم احساس لیاقت داشته باشیم عاشق خودمون باشیم احترام به خودمون بزاریم خودمونو دوست داشته باشیم تا با همون چهره اندام ادمهای عالی وارد زندگی ما بشن
=ارزشهای خودمون باید به ویژگی های درونمون پیوند بزنیم نه به ظاهر
=خود ارزشی داشته باشیم و با خودمون دوست باشیم تا روابطمون با همه خوب میشه
=زیبایی ظاهری نیست و به درون ما هست باید این باور بسازیم در خودمون
اگر در ذهنت به خودت ارزش قائل باشی جهان برای تو ارزش قائل میشه
=اگر در ذهن ما کمبود باشه جهان کمبودهارو به ما نشون میده
=همیشه در جهان ایده های خوب هست انسان های خوب هست شرایط خوب هست باور کنیم هدایت میشیم به سمتشون
=جهان باورهای مارو دریافت میکنه و از جنس اون وارد زندگیمون میکنه هر چیزی فکر میکنیم جهان از جنس همون بهمون نشون میده تا باور کنیم همون مسائل درستن
=باور کمبود باید همیشه باهاش بجنگیم به خاطر ورودی هایی که از جامعه شنیدم کمبود گفتن همیشه هست و باید بجنگیم باهاش و تغییرش بدیم
=اگر خودمون با ارزش ندونیم جهان هم بهمون ثابت میکنه که ارزش نداریم
=اینکه چی میگیم مهم نیست این که چه فکری میکنیم چه احساسی داریم چه فرکانسی میفرستسم مهم است و جهان همون بهمون نشون میده
هیچ وقت فریب ذهن و بازی خودم را در روند و بهتر کردن کارهای خودم را نخورم
همیشه باید درحال بهتر شدن روند زندگی خودم باشم
همیشه این را بیاد داشته باشم که باید و بتوانم روی خودم کار کنم و دنبال راهی باشم که بتوانم زندگی خودم را بهتر و بهتر کنم
چقدر خوشحالم که دیروز توانستم براحتی و آسانی هدایت بشوم به این دوره عالی و این دوره را تهیه کردم
همه چیز از ذهن و باور خود من شروع می شود
بارهای بار هدایت شدن را در مسیر تغییرات خودم دریافته ام و آنرا درک کرده ام
استاد عزیز هم چقدر خوب می گویند که وقتی که من شروع به تغییر می کنم جهان هستی هم افراد و شرایطی را سر راه من قرار می دهد که همسو و همراستا با باورهای من است
اینها همگی درس هایی برای من دارد
که من هم با تغییر باورهای خودم به سوی کاری هدایت شدم که بتوانم براحتی و آسانی به کسب ردآمد برسم
در زمان مناسب
در مکان مناسب
به آدمها و شرایط مناسب هدایت شده ام
هر چه بیشتر بتوانم روی خودم کار کنم و بهتر باورهای خودم را تغییر بدهم بی شک مسیر رسیدن به خواسته های من راحت تر و روان تر خواهد شد
خدا را شکر که در این دوره عالی شرکت کرده ام
این دوره به من کمک می کند تا بتوانم براحتی با کد نویسی و نوشتن کد هایی برای رسیدن به خواسته های خودم و اهداف خودم بکار ببرم و آنوقت به سادگی می توانم به همه خواسته های خودم برسم
می دانم که این دوره برای من فوق العاده است
یاد بگیرم که تا زمانیکه من باورهای محدود کننده دارم هرگز نمی توانم به خواسته های خودم برسم چرا که این باورها مثل یک ترمز مانع از حرکت من می شوند
دوره کشف قوانین زندگی هم می تواند به من در شناسایی این ترمزها کمک کند
تا به خوبی بتوانم به خواسته ها و نعمت های خودم دست پیدا کنم
باور به احساس لیاقت
باور به احساس ارزشمندی خود
یکی از مهمترین باورهایی است که می تواند من را به جایگاهایی برساند که خیلی ها حتی در خواب هم نمی بینند
وقتی که من خودم را لایق و ارزشمند ندانم این باور است که من در خودم احساس کمبود دارد
اینها بخشی از ترمزهایی که در ذهن من وجود دارد و حال با آموزش دیدن است که می فهمم که این گره ها را باید از ذهن خودم باز کنم تا بتوانم براحتی و آسانی به موفقیت برسم
یک درس عالی که در صحبت های استاد برای من وجود داشت این بود که الگوهایی را برای خودم پیدا کنم که دیگران با آن باورها در حال زندگی خوب و عالی هستند
اینها همگی درس هایی است که وقتی به آن عمل کنم من موفقترین خواهم بود
همیشه سعی بر این داشته باشم که به خود باوری برسم
خودم را از درون به ارزشمندی برسانم
خودم را دوست داشته باشم و این دوست داشتن سبب می شود که دیگران هم من را دوست داشته باشند و حالم خوب و عالی باشد
چه باورهای خوبی را استاد در این فایل بیان کردند و چقدر دید و نگاه من تفاوت کرد و دید و نگاه من عوض شد
ارزشمند دانستن خودم
لایق دانستن خودم
مهمترین درس و مهمترین نکته ای است که من در این فایل یاد گرفتم و هر چه بیشتر روی خودم کار کنم بهتر و بیشتر می توانم به توانایی خودم پی ببرم و جهان هستی هم در این راه بیشتر به من کمک می کند
اتفاقات و شرایطی را سر راه من قرار می دهد که همسو و همجهت با این باورهای خوب در من است
این بزرگترین درس امروز برای من بود
همه چیز از باورهای من منشا می شود و من نتیجه باورها و افکار خودم را می گیرم
من می توانم خلق کنم
وقتی که می توانم بسازم پس می سازم زندگی خودم را
هر چه بیشتر در دوره ها و فایل های استاد پیش می روم بیشتر و بهتر پی به قوانین این جهان می برم و بیشتر حس و حالم خوب می شود
به آرامی و سادگی و براحتی می توانم به خواسته های خودم دست پیدا کنم
همه اینها ریشه در این دارد که من می توانم براحتی و آسانی به خواسته های خودم برسم و من برای خودم خالق زندگی می شود که در خواب و رویا هم نمی توان آنرا دید
ممنونم از استاد عزیز بخاطر این همه زحمت و تلاش برای آگاهی دادن به ما
افرین بهت سعید جان که اینقدر عالی و پر شوق و همیشه حضور در صحنه ادامه نیدی و واقعا لذت میبرم از ادامه دادنت
انشالله که همواره اینقدر پر قدرت و با شور و اشتیاق ادانه بدی و نتابج گویای همه چیز باشد
از اینکه کنار اسمت خریدار این محصول رو دیدم واقعا لذت بردم و گفتم همان طور که دوره مسائل رو تهیه کرد و ادامه اش داد – الان هم این دوره رو خریداری کرده و قراره تهش رو در بیاره…
ماشالله بهت که این همه دوره رو وونستی خریداری کنی و ادامه بدی و این همه کامنت بگزاری
در مورد دوره های خریداری شده ات بگو...
بگو که باید برم سراغ کدوم دوره ها – دوره راهنمای عملی چطور بود؟
ی نکته باحال و حائز اهمیتی که در کامنتت بود اینکه هر چقدر من رو خودم کار کنم بهتر و سریع تر میتونم مسائل و تمرکز ها رو ببینم و روشون کار کنم…
با طی کردن زمان و ادامه دادن میتونم خیلی سریع تر مسائل ترمز ها رو شناسایی و حل کنم…
چقدر مهم خس کار کردن رو این ترمز ها و باور های مخرب….
از این لطف و ابراز محبت که به من داری بی نهایت از تو ممنون هستم
همه اینها لطف خدای مهربان بر من است
او برای من یکی از بهترین و خوبترین راهنمای است که تا حال دیده ام و من را به اینجا رسانده است
هر چه است لطف و نگاه او به من بوده است
در مورد دوره ها و دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها باید بگویم که این دوره برای من هدایتی بود و توانستم با این دوره من اولین قدم مهم و بزرگ زندگی خودم را بردارم و آن این بود که از کار کارگری خودم آمدم بیرون
جلسه دوم دوره بود که استاد این شعر را گفتند
تو خود پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون بایدت کرد
این شعر در من معجزه و انقلابی ایجاد کرد و توانستم قدم اول زندگی خودم را بردارم
میگه: و در زمین قطعاتى است کنار هم، و باغهایى از انگور و کشتزارها و درختان خرما، چه از یک ریشه و چه از غیر یک ریشه، که با یک آب سیراب مىگردند، و برخى از آنها را در میوه بر برخى دیگر برترى مىدهیم. بى گمان در این براى مردمى که تعقّل مىکنند دلایل روشنی است.
چقدر قشنگ همه از یک آب سیراب میشند ولی بعضی ها برتری دارند بر دیگری …
و تفاوت برتری کسی بر کسی دیگر در چیه؟ اینجاست، ذهن من و باورهای در ذهن من،
استاد عزیز چقدر این فایل متفاوته از این نظر که اصلن داستان هدایت شما به این شکل شد که در مورد باورها صحبت کنید و صحبت و الگو و مثال و منطق و ترمز و گاز، مثل این بود که توی یک پارچ عصاره ی طبیعی توت فرنگی بذارم و با یخ فراوان و اب تگری بزنم بر بدن توی هوای گرم خوزستان. چسبید اووم خداروشکر تا الان فکر کنم 6-7 باری این فایل را گوش دادم و چقدر با شما موافقم که کامنت های قسمت اول واقعا اعجاب برانگیز بود خودم بارها و بارها گفتم اینو به خودم و دوستان، حسم اینجوری بود موقع خواندن نظرها، یک حس ماجراجویانه و خب حالا ببینم کامنت بعدی چطوره و چی نوشته و انصافا چقدر رشد چقدر ترقی خداروشکر میبینم و میشنوم و حس میکنم مدار بچه ها را چقدر فرکانس جمعی این خانواده بزرگ و سپاس گزار بالا رفته شکر خدا.
من این دوره را ندارم ولی بارها توی همین روزا از دوستان شنیدم که میگفتن؛ دم این مرد (شما) گرم واقعا تمام دوره را داره توی این دو فایل میگه اصلا و چقدر استاد سخاوتمند و پره و باورهای عالی در مورد ثروت داره که اینجوری حتی از اصل داستان میگه ولی میدونه و باور کرده که صدها برابرش بهش برمیگرده.
منم خب دوست داشتم بیشتر فایل را گوش بدم ولی واجب دونستم که بیام تشکر کنم و بنویسم.
ممنونم سپاس گزارم استاد برای این فایل بسیار ارزشمند
بریم سراغ این نکات مثبت که دلو و ذهنو میبره:
+ در مورد آپدیت صحبت کردید این حرف خودش خیلی چیزا را نشون میده در مورد محصولی صحبت میکنید که یکبار تلاش کردید وقت گذاشتید تهیه کردید و روی سایت گذاشتید و البته که داشته کار خودشو میکرده فروش خودشو داشته در خواب و بیداری ولی میاید میگید میشه بهتر و قوی تر از اینم باشه و میاید تو مسیر، قدم برمیدارید ایدههای الهامی میاد و گوش میدید و عمل میکنید و به اون چیزی که میخواید به بالاترش می رسید! یک نسخه ی بالاتر و قوی تر توی جهانی که براساس رشد استوار شده و باید خودتو با رشد دنیا وفق بدی، از خودت میبینی.
و چه اتفاقاتی افتاده الان؟
« از مسیر لذت بردی
« کلی چیز جدید یاد گرفتی
« عملگراتر شدی
« به این شکل واقعا به بچه های اعضای گرم و صمیمی این خانواده نشون دادی که چقدر براشون ارزش قائلی و دوسشون داری
« و هم احساس بهتری حالا نسبت به خودت داری، عزت نفس بالاتر
و کلی مورد دیگه …
Yeah خداروشکر،
خداروشکر میکنم که خواستم و قدم برداشتم ( دیدن و نوشتن ) و خب هدایتمم داره میکنه برای نوشتن این کامنت فوق العاده و خودم، اولین نفر دارم لذتشو میبرم.
-( خب اینجا که رسیدم وقت جیم بود رفتم و اومدم و خداروشکر برای یک تمرین عالی تر، دلیل عالی ترش این بود که سعی کردم حرکت های جدیدی برای خودم بنویسم و تست کنم و تجربه کنم از اون حیطه ی قبلی میخواستم بیام بیرون )
–
سوال؟ کسی که باور داره کار میتونه ساده تر بشه میره دنبالش، سوال میپرسه از خدای خودش.
+ بک گراند سیاه شما تمرکز را روی شما بیشتر کرده.
+ اولا چقدر این تنوع قشنگه که هیچکسی توی این دنیا کامل نیست نه سفیده تمام و نه سیاه مات! همه یک چیزی این بینن، و مایی که هر کدام از بچگی تحت تاثیر خانواده، تی وی، مدرسه و .. قرار گرفتیم و در تمام جنبهها این ذهن بمباران شده با یک سری باورها و داستان تغییر میاد وسط، و این تغییر یک روزه و یک ماهه نیست ولی قشنگیش اینه که به همون میزانی که درست روی خودت کار میکنی نتیجشو میبینی.
+ فرمت به این شکله، شما یک خواسته ی مقدسی داری و باید ببینی چه باورهایی نامناسبی داری نسبت بهش از گذشته، و روی اونا کار کنی.
مثال روابط؛
« باور مخرب اینه: من از لحاظ ظاهری ادم جذابی نیستم »
والا بلا مو خیلی هم جذابووم ( خنده )
این باور از اینه که عزت نفس داداش پایینه. یس اوف کورس
استاد انقدر قبلا بهم میگفتن تو هم باید بری بینیاتو عمل کنی ولی کدوم گوش شنوا ( خنده ) میگفتم بروو بروو عاموو رو عزت نفست کار کن … خلاصه خیلی از اطرافیانم مثل یکی از برادر و خواهرهام رفتن عمل کردند و کلی ادم دیگه ولی جواب قاطعانه من در برابر این حرف این بود: برو عزت نفستو ببر بالا من همینی که هستم عالیه خودمو دوست دارم عاشق خودمم و خب از وقتی که عزت نفسمم رفت بالا دیگه این حرفو نشنیدم حتی به فان.
من همیشه همیشه تحسین میکنم دخترهایی که بدون ارایش و یا با کمترین ارایش میان بیرون و میبینم و برخورد میکنم واقعا تحسینشون میکنم یکی از از ویژگی های مثبت که تو کل سفر به دور امریکا دیدم همین کار ادمای اینجا هستند. چقدر ساده و بی آلایش.
من همیشه این حرفو به خودم میزنم که محمد! عزت نفستو به بند کفشت گره نزن، تو همینی که هستی عالی هست قرار نیست همه عاشقت باشن قرار نیست نگاه تو را همه دوست داشته باشن این جهان پر از تنوع فکری ما ادما توی مدارهای متفاوتی زندگی میکنیم.
+ بارها دیدم دخترهایی که زیباترین بودند ولی با پسرهایی که شاید از بیرون ببینی میگی بابا این چی داره کچله فلانه و برعکس و برعکس دقیقا …
+ باور مخرب بعدی: من چیز خاصی بلد نیستم
باور به توانایی های خودم را باید ارتقا بدم
باید احساس خودارزشی خودم را بیشتر کنم
+ ترمز بعدی: « اقا همه خوبا را بردند »
نه این جهان جهان فراوانی هست، همیشه ایده های عالی هست، همیشه فراوانی هست، انسان های شریف فراوان هستند، وقتی این را باور کنی قدم هم بر میداری براش. اگر باور کنی که چیز خوبی نیست تمام فرصت های ثروت ساز تموم شده ایده ها تموم شده خب معلومه دیگه تلاشی نمیکنی. ( و چقدر boring هست اینجوری )
+ ترمز بعدی: « من لایق یک رابطه ی عاطفی عاشقانه نیستم »
اره منم تجربه کردم توی موضوع دیگه ای توی موضوع حلق ثروت وقتی که داشتم ثروت به راحتی ترین نسبت به گذشته ام ثروت خلق میکردم دقیقا باورهای محدودکننده مثل همین لیاقت و مثل احساس گناه اومد و بمب بمب قطع شد.
+ ترمز بعدی: « من همیشه ادمای نامناسب را جذب میکنم»
ادم میاد ولی فقط همچین ادمایی را جذب میکنم، من به خاطر ویژگی های ادم قبلی این ادما را جذب میکردم قرار نیست گذشته ی من توی اینده تکرار بشه من اگر از همین الان تغییر بدم خودمو میتونم اینده ی متفاوت را بسازم.
+ ترمز بعدی: « میگن چی شد که طلاق گرفتی؟ گفت ازدواج »
مثلا میگی همش اخرش بد میشه اخرش به گریه و اشک و زاری میشه .. اوه اوه الان یادم اومد اینجوری تا همین دیروز داشتم فکر میکردم. خداروشکر برای این اصلاح
یک تجربه ی خوب را از دست نده!
اگر در مسیر درست باشم این تجربه میتونه منو بزرگتر کنه. حتی اگر من مسیرو اشتباه برم بازم بزرگتر میشم و این خیلی بهتر از اینه و لذت بخش تره که تا اصلا قدمی برندارم.
+ ترمز بعدی: « من خیلی جوانم من خیلی پیرم »
اقاا فرصت محدوده برادر خواهر ( خنده ) رابطه ی عاطفی شکل بده یالا … اقا محمدرضا گلزار تو سن 45 سالگی تازه مزدوج شده با یک دختر خانمی که 20 سال کوچکتره ازش …
+ ترمز بعدی: « من باید بی نقص باشم »
خودتو محدود نکن خودتو بپذیر خودتو دوست داشته باش در صلح باش نقص هاتو بپذیر، نقص داریم چون باید رشد کنیم و این یک مسیر تا اخرین لحظه ای که هستی .
+ ترمز: « طرف خیانت میکنه »
( خنده ) بعضی چیزها را استاد انقدر تغییر کردم که نمیتونم درک کنم الان فقط وقتی بشنوم میخندم، و الان اگر نخندی پس کی بخندی؟
+ تو خالق بلامنازع 100٪ زندگی خودت هستی +
+ ورودی هاتو کنترل کنی و به عنوان یک خالق تو به خودت بگی که من چی را میخوام تجربه کنم و به خورد ذهنت بدی و این اگر رام بشه سواری واقعا خوبی میده.
استاد زدم اینستاگراممو الان پاک کردم ( برنامه اشو ) تا تمرکزم رو ورودی هام و البته ساخت ولاگ هام برای پلتفرم یوتیوب بیشتر بشه.
ترمز بعدی: « من دوست دارم تنها باشم »
ما انسان ها موجودات اجتماعی هستیم، منم قبلا اینجوری بودم استاد ولی خب کار من عشقزمن سفرو تولید محتوا و کافه اصلا میخواددد که من باشمم تو اجتماع و بزنم و برقصم خداروشکر کارم منجر به رشد همه جوره من و پوش کردن من به جلو شده.
ترمز بعدی: « چیزی عجیب و ناشناخته به نام سرنوشت»
ما انسان هایی هستیم که خودمون خالق هستیم ولی اگر باور کنی که تقدیرت اینه همین میشه چون تو باور کردی خواسته ی خداوند اینه که تو به خواسته هات برسی هر چی میخواد باشه مثبت و منفی اووو هدایت میکنددد.
خداروشکر میکنم استاد جان که چنین ساختی زندگیت را چنین خلق کردی و چنین تاثیرگذاری خداروشکر به خاطر شما و تمام نعمت هایی که خلق کردید.
ترمز بعدی: « من اصلا بلد نیستم رابطه ای برقرار کنم »
و این باعث میشه که اصلا رابطه ای برقرار نکنی، مگه چیزهایی که الان بلدی از صفر بلد بودی نه! یاد گرفتی. و این یادگیری شیرینه. ما ادما توانایی حل مسائل داریم
+ یکی از تغییرات عمیق و طولانی خودم هم مثل شما شد استاد، تحسین کردن، تشویق کردن، نگاه مثبت داشتن.
ترمز بعدی؛ « اگر من وارد رابطه بشم ازادیمو از دست میدم »
چقدرر من اینو شنیدم از خیلی از زوج هایی که میان کافه بهم میگن، میگن ببین تا مجردی برووراحت ادامه ی سفرهات برو جهانو بگرد ولی بدون تازه با انگشت اشاره هم بهم میگن ( خنده ) ببین بری ازدواج کنی دیگه شکمت میاد جلو از خیلی چیزهای مثل الان گشت و گذارت خبری نی محمد … ولی مو بهشون بعد از این همه نصیحت های … میگم هاا کاکو اگر شریک موو هم مثل خودمم دیوونه باشه چی ؟ اونم سفری باشه؟ چی اونم مثب مو ادم ماجراجو و اصلا سرش درد کنه واسه این دیدن و شنیدن و اشنایی با فرهنگ و ملل گوناگون چی … بعد فقط هم پاره ام لبخند میزنه، میگن هاا خوبه اگر اینجوره عالیه … خندههه واییی خیلی خوبه )
ترمزهای بعدی که استاد جونی میخواد در قسمت سوم این فایل بگه برامون ( چشمک ): « اگر من خودمو باز کنم حتما صدمه میبینم، یا اینکه اگر وقت بذارم معلوم نیست جواب میده نمیده، اگر من میخوام وارد رابطه بشم باید ماسک بزنم، من باید یکی باشه که با اون کامل بشم ( قرار نیست کامل بشی قراره لذت ببری )
و خدا میدونه باز چقدر دوستان با همین فایل و فایل قبلی و بعدی ( لبخند ) زندگی با کیفیت تری میسازن.
و قطعا از هر دستی بدی از همون دستم میگیری
گفتم بگم که استاد وجود پر عشق شما، وجود پرشور بچه ها، کامنت ها و نگاه شما همه و همه با هم …
و یک سپاس ویژه از مریم عزیز به خاطر وجودت به خاطر عشقی که پای کاری که عاشقی میذاری، عاشقتم
الهی شکرت
یادم باشه، یادت باشه محمد که همینی که هستی فوق العاده است، خودتو دوست داشته باش، غصه بخور ولی توش نمون، شاد باش شادی کن رها باش برقص بخند بکوب ببین تحسین کن و بدون گاهی هم حسادت! تو کامل نیستی ولی همینی که هستی عالیه و تلاشت بهبود روی هر روز خودت باید باشه، به خودت باور داشته به توانایی هات باور داشته تو همه ی اون چیزهایی که لازم داری برای رشد و ترقیت همین الان داری پس پیش به سوی رشد و ثروت و سلامتی و شادی و جهان گردی ای مارکو یوهووووووووو بادبان ها را بکشید پیش به سوی شمال *
همیشه با خوندن کامنت هات و دیدن ویدیوهات و شنیدن صدات احساس خوبی میگیرم…صدای خوبی هم داری!
ما واقعاً خیلی خوشبخت هستیم که شاگردان کلاسی هستیم که استادش همیشه در حال بهبود محتوای درسی هست…با اینکه نیازی نداره..محصولاتش اونجا داره کار خودشو میکنه…ولی نمیتونه هر روز در حال بهبود نباشه،
در حال پیشرفت نباشه،
دنبال راه های ساده تر و بهتر نباشه!
من هر موقع تنبلی میخواد بیاد سراغم میگم ببین، استاد با اینکه تا آخر عمرش دیگه نیاز به کار کردن نداره و میتونه فقط در حال تفریح و گردش باشه، ولی هر بار خودشو میندازه تو یه چالش جدید…تهِ تهش هم هیچ کاری نخواد بکنه میره کارای قبلی رو شخم میزنه، آپدیت میکنه، اضافه میکنه…و با این کار عشق میکنه در نهایت!
خدا این جهان رو بر پایه ی رشد و پیشرفت خلق کرده…اگر تو هم در حال رشد و پیشرفت باشی باهات موافقه و کمکت میکنه…اگر دنبال سکون و درجا زدن باشی تضاد پشت تضاد برات ردیف میکنه اون سرش ناپیدا! تا سرت گرم باشه با حل کردن همین تضادها، به جای رشد و پیشرفت و ترقی…
اینا رو به خودم میگم چون خیلی وقت ها ذهنم میخواد منو مجاب کنه به تنبلی و بی خیالی…خیلی هم با جمله های به ظاهر قشنگی میاد سراغم…که مثلاً دنیا دو روزه و انقدر دنیا رو جدی نگیر و از همین لحظه لذت ببر، از طبیعت لذت ببر، سخت نگیر…
اینا همه درست! همش خوبه…ولی نه اینکه هیچ تلاشی هم نکن، دنبال پیشرفت هم نباش…تو باید تلاش و پیشرفتت هم جزئی از همون لذت بردن باشه…
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
محمد عزیز، خیلی ممنونم از کامنتت که باعث شد من این نکته ها رو به خودم و هم کلاسی هام یادآوری کنم!
شما که ماشالا خودت یه پا استادی (چشمک)
در پناه خدا بهترین ها رو برای شما و دو استاد عزیزم و همه ی دوستای خوبم توی این خانواده ی صمیمی آرزو میکنم (قلب)
خیلی به جا کلمه ی بولد را گذاشتی و خیلی قشنگ بیان کردی عزیزوم.
سلام بر تو ای مهربان
ممنونم که نوشتی برایرخودت
یک چیزی که حقیقتا باعث شد دست به تایپ بشم در این صبحگاه ( خنده ) این درسی که بهم دادی، میگی اگر تنبلی بیاد سراغوم موو با دسته گلف میزنم میندازومش اون ور و بهش میگن ببین!! استاد که دیگه نیازی به رشد نداره!! همه چی داره چی نیست که خلق نکرده باشه، و بعد میبینی که نه اینجوری نیست واقعا، داستان درک درست قانون و وفق دادن خودت با قانون و نه قانون با اون جور که تو دلت بخواد.
به خاطر همین هر بار رشد تو زندگی بچه ها میبینی، استاد جوون میبینی و بله واقعا چه الگوی بینظیر و درجه یکی خدا بهمون داده، مـــــــیبینی یاسمن عزیز؟
سپاس گزارم از برای تحسین هایی که به من داشتی من نیز شما را تحسین میکنم که تحسین کنندگان تحسین بشن که تحسین کنند تا زندگی پر از تحسین داشته باشند که تحسین بشن که ما هم تحسین کنیم و کیف کنیم . ( خنده )
کلییییی کیف کردم از کامنتت اخه مگه میشه این محمد بیاد کامنت بذاره و ما با اشتباق نخونیم و لذت نبریم ؟؟؟
نمیشه اقا جان نمیشه با اون لهجه ی خوزستانیش که مینویسه کامنتاش قند تو دل اب میکنه و اینقدر این بشر مثبته ، پر محبته ، پر انرژیه که همه رو از جا بلند میکنه :)))) یا برا رقصیدن یا برا کامنت گذاشتن و ….
پسر اون موقعی که گفتی اینستارو پاک کردم گفتم نههههههههههه
اخه من میام اینستا اول استوری بچا خودامونو چک میکنم :))) چون مطمعنم همش ورودی مثبت و خوبه … به خصوص استوری های خودت که اصلا هر دفعه میبینم دلم لک میزنه برا خوردنه قهوه ی محمدپز :))))))))(خنده)
ولیییی میدونم که کاره درستو میکنی
خودم به شدت کمتر دارم فعالبت میکنم اینستا و کمتر چک میکنم و میبینم که چه قدر تاثیر داره روی تمرکزم رو خودم و رشد خودم در تمام جنبه های زندگیم …
پس بهت تبریک میگم و خیلی خوشحالم چون قراره بیشتر یوتیوب ببینمت …
عالی بود سپاسگزارم آقای فتحی عزیز،منم خواستم در ادامه ی کامنت شما برخی باورهایم رو در مورد روابط توضیح بدم ،من در دوران نوجوانی دوران مدرسه کلا رمان های ایرانی زیاد مطالعه میکردم که در اغلب اونا نقش اصلی رمان ها دختری بود بسیار مغرور که با کم محلی،تخس بودن و…پسر های رمان رو جذب میکرد، و این الگو در ذهن من شکل گرفته که اگه میخوام با ی نفر رابطه عاطفی شروع کنم حتما حتما باید کم محلی کنم ،اخلاق بد و تخس داشته باشم اونجوری اون طرف بیشتر از من خوَشش میاد ،و این الگوی محکم باعث شده در یک رابطه اجتماعی من به شدت به اونی که خوشم بیاد ازش واقعا کم محلی و برخورد نادرستی داشته باشم که متوجه شده ام به خاطر همین اخلاق ها حتی طرف جرئت سلام و احوالپرسی باهام رو نداره،که اط طرفی هم فکر کنم لز کمبود توجه میاد این بدخلقی ها
،یک ترمز اساسی که من حتی آگاهانه،تو دلم دوستامو مسخره میکردم که زود ازدواج کردن و زندگی نکردن و در کارشون رشد نکردن این از این باور میاد که ازدواج یعنی اسارت،یا هر بحثی که شروع میکنم با خواهرام میگم آوا من در کارم رشد کنن بعد یک رابطه تشکیل میدم این یعنی باور به اینکه رابطه داشتن مانع رشد شخصی ام میشه و یعنی اسارت،
بنام خدا
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی
در ابتدا خیلی ممنونم از بروزرسانی دوره کشف قوانین که تقریبا همزمان شد با خرید دوره و این خیلی مایه خوشحالی من بود.
امروز که این فایل بی نظیر و دیدم دلم خواست بیام در مورد خودم و نتایجم در زمینه روابط بنویسم تا شاید دوستان عزیز باوراشون بهتر بشه در این زمینه.
بعنوان فردی دارم این کامنت رو مینویسم که قبل از آشنایی با استاد روابط خوبی رو تجربه نکرده بودم، رابطه های که بشدت بهم آسیب روحی وارد کرد، اون موقع ها الگویی هایی که از سریال های خارجی میدیدم و تحت تأثیر قرار میگرفتم بشدت روابطم و تحت تأثیر قرار داد، بطوری که بعد اتمام رابطه ام تصمیم گرفتم تا زمانیکه شخصیتم و عوض نکردم وارد رابطه نشم، این نکته رو هم به خودم یادآوری میکنم که با توجه به کتابهایی که در این زمینه بعد تموم شدن رابطه ام خواندم باعث شد به این درک برسم که ایراد از خودمه، نه فردی که وارد رابطه با من شده بود، من فقط داشتم انعکاس خودم و در اون شخص میدیدم، اوایل درکش برام خیلی سخت بود، چطور میتونم مشکل داشته باشم، چون همه اش میشنیدم که میگفتن تو روابط مشکل از طرف مقابله، یعنی یجوری همه تو درد و دل هاشون مشکل و میندازه گردن طرف مقابل، مثلا اون بهم خیانت کرد، اون من و تو جمع خانواده و دوستان خراب کرد، اون بهم اهمیت نداد و …. تاکید میکنم من تو این مسیر یه تعهد سفت و محکم به خودم دادم تا به هیچ وجه تا زمانیکه خودم و نساختم وارد رابطه نشم(قبل آشنایی با استاد)و خودم و مشغول هدفهام و کارم کردم، چند مدت بعد که با سایت استاد و فایل های هدیه آشنا شدم، استاد و رابطه شون رو بهتر درک کردم، فهمیدم دقیقا چی میخام از رابطه، من تقریبا میشه گفت، تو خانواده ام همچین الگویی ندیده بودم، البته منهای استاد نقاشیم که چند سالی بود میشناختمشون و ایشون هم یه رابطه ای متفاوت و زیبا رو تجربه میکردن و الگوی خوبی بودن برای من تا یه مدت، گذشت و آروم آروم خواسته ها در من شکل گرفت، یه دفتری برداشتم و خصوصیات ظاهری و باطنی فردی که میخواستم کامل و دقیق نوشتم حتی رنگ چشم که سبز باشه(حالا یادم نیس چرا دوست داشتم سبز باشه ولی خواسته ام بود) و صدای زیبایی داشته باشه و اهل یه شهر دیگه باشه هر روز با حس خوب تاکید میکنم نه با حسرت و حس بد ویژگیها رو میخوندم و در طی روز تجسم میکردم، انگار دقیقا میدونستم چی از دنیا میخوام، آزادی برام بی نهایت مهم بود، میخواستم آزادی شبیه خانم شایسته تجربه کنم، پیشرفت برام مهم بود، دوست داشتم به رشد هم کمک کنیم و خیلی چیزای دیگه، حدودا چهار سال پیش اینارو نوشتم، تا جاییکه یادم میاد سریال زندگی در بهشت رو استاد آماده نکرده بودن، و من این الگو برداریم و از حرفهای استاد میشنیدم که در مورد رابطشون صحبت میکردن، قشنگ یادمه یه شب که از لحاظ آرامش تو حالت خیلی خوبی بودم، به خدا گفتم برام رابطه شو(دوستان من اون موقع ها سر کار میرفتم و به این ترمز پی بردم که من چون صبح تا شب سرکارم وقتی برای رابطه ندارم که، یادمه چند روز رو این موضوع کار کردم ) و خداوند دقیقا بعد سه چهار روز به شکل رابطه وارد زندگیم شد، نیمای عزیز که الان همسرم هستن….
اما نحوه آشناییمون، من دو روز بعد درخواست نهاییم از خدا، بشکل کاملا عجیبی تو یه گروه تلگرامی مربوط به حوزه کاریم اد شدم، و اصلا کسی رو که منو اد کرد و نمیشناختم، نیما هم چون فیلد کاریمون نزدیکه تو اون گروه بود، و ایشون بهم پیام فرستاد، و از ویسایی که ضبط کرده بود برام فرستاد، البته به چند نفر دیگه هم فرستاده بودن، من از نوع صحبت کردنش حس خوبی گرفتم و یهویی گفتم که استاد عباس منش و میشناسین، و ایشون هم گفتن آره و گفتن که از فایلهای رایگانشون فعلا استفاده میکنن، اون موقع نیما خدمت سربازی بود تو جنوب کشور و من هم تبریز زندگی میکردم، خیلی معجزه وار با هم آشناشدیم(به این که چطوری قراره رخ بده فکر نکنید) من همون اوایل فهمیدم که نیما خصوصیاتی که من نوشتم رو داره، (صداش خیلی زیباست، آرومه، چشمای سبز زیبایی داره و …)ولی منهای سن، من سنم از نیما بیشتره(این میتونه ترمز باشه) اون موقع ها ما یجورایی فقط دوست بودیم(دوستی که جنسش خیلی فرق میکرد و عمیق بود)، در مورد قانون، ساعت ها، مخصوصا نصف شب صحبت میکردیم، نیما یه آدم منطقه و من فوق العاده احساساتی، و این برام مسائل و تضادهای زیادی رو بوجود می آورد ولی وقتی با نیما صحبت میکردم، چون حرفهای استاد رو درک کرده بود بهم کمک میکرد که رشد کنم، این روند ادامه پیدا کرد و رابطمون بخاطر یکسری تضادهایی که درگیری بودیم تموم شد، من درگیر مسائل خودم بودم و نیما هم در گیر مسائل خودش و حال هر دوتامون خوب نبود اون دوره و خیلی راحت دنیا ما رو از هم جدا کرد، چند ماهی تنها بودم و مجددا رو خودم کار میکردم، پذیرفته بودم که نباید تقلا کنم، و من با حال خوب حتی تو اون دوره مسافرت هم رفتم، بعد چند ماه نیما مجددا پیام داد و خواست ازدواج کنیم، ما بطرز خیلی عجیب راحت ازدواج کردیم، سبک خودمون رو اجرا کردیم، مراسم عروسی نگرفتیم چون من اصلا هیچ وقت دوست نداشتم درگیر این حاشیه ها کنم خودمو، خیلی راحت خونه جور شد برامون(تو این مورد ترمز نداشتم) و الان دقیقا یکساله باهم زندگی میکنیم، زندگیمون از نظر دیگران متفاوته… به تضادهایی برخوردیم تو این مسیر ولی هر بار بهتر شدیم و رشد کردیم(قرار نبود پرفکت شم بعد وارد رابطه شم)، نیما دوره ارزش تضاد رو گرفته ، و من هم دوره کشف قوانین، باهم داریم رشدمیکنیم و می ریم جلو، امیدوارم توضیحاتم برای دوستان مفید واقع بشه
ممنون از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
اینارو نوشتم چون میدونم برداشتن ترمزها و الگوبرداری های درست چقدر میتونن بهمون کمک کنن
سلام مریم جونم دوست عزیزم خیلی خوشحال شدم کامنت زیباتون خوندم و ازش درس گرفتم
خداروشکر ک اینا رو نوشتی و ب منم یادآوری کردی ک منم میتونم رابطه ای ک همه ویژگی های دلخواهم چ از نظر ظاهری چ از نظر باطنی نوشتم خلق کنم و میتونم رابطه ی دلخواهم ک همسر من هم عباس منشی باشه و روی لین دوره ها کار میکنه و داره خودشو رشد میده و دهنیت خوبی داره و دیدش نسبت ب دنیای اطرافش عالیه و آدم مثبتیه
خداروشکر ک خدای قشنگم منو هدایت کرد ک شما زوج عاشق رو ببینم ک میشه مثل خیلی از دوستانم در این سایت ک هر دو نفر زن و مرد دارن روی خودشون و این سایت کار میکنن
و میدونی مریم جان اگه هر دو نفر کار کنم روی خودشون زندگی بهشت میشه و هرکس مسئولیت کار خودشو قبول میکنه و هیچ انتطار بیجایی از طرف مقابل نداره و ی زندگی بهشتی میسازه مثل زندگی استاد و مریم شایسته ی عزیزم و من خیلی لذت میبرم هر وقت سفر ب دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت رو میبینم و حتی ی لحطه ام از دهن مبارک استاد و خانوم شایسته نمیوفته این عاشقتم گفتنا و من عشق میکنم این زوج های عاشق سایت رو میبینم و میدونم ک برای منم امکان پذیره و اگه این ترمز و بردارم ک ن آخه چطور ممکنه(دهن عزیزم همونجوری ک مریم تونسته توام میتونی)پس بهانه آوردن درست نیست همه از ی قدرت داریم کمک میگیریم و اونم ذهنمون هست و
میتونیم بهترین زندگی رو برای خودمون خلق کنیم
خداروشکر میکنم ک شما زدج های عاشق برای من الگو هستین
براتون خوشبختی بینهایت و آرزو میکنم مریم جان انشالله ک همیشه باهم باشید و هم فرکانس و هم مدار در کنار هم لذت ببرید از زندگیتون
دوست دارم عزیزم
خدانگهدار
سلامی دوباره به دوستان عزیز واستاد عزیز دلم و مریم بانوی عزیزو دوست داشتنی
من در قسمت اول چرا هدف و یا خواسته ای را مشخص کرده ام اما به ان نرسیده ام نوشتم که از تاریخ 1402٫3٫9 تا تاریخ تولدم 26 خرداد نکات مثبت زندگی ام را درون دفترم بنویسم تا به انچه که زیباو لایق من است برسم چون من لایق بهترینم،
خدارو شکر خیلی اتفاقات قشنگی برام رخ داد من از خدا برای دریافت تمامی نعمت ها سپاسگزارم
در طول این بیست روز شکر خدا من در سلامتی کامل بودم. دوتا دختر هایم در سلامتی کامل ودر آرامش بودند و چقدر هم تلاش داشتند که برا تولد سوپرایزم کنند .
بر عکس هر سال که حالا مگه چیه میخواهی تولد بگیری. ؟ حتما باید پولت رو برا کیک خرج کنی؟
همون رو بده پول یه ماه اجاره ی خونت
حالا مگه خودت کیک درست کردی چی میشه باید حتما سفارش بدی ؟
پدر مادر شوهرت چی میگن ؟میگن که حالا پولای پسرم رو الکی خرج کن !
مثلا که چی دوستات اومدن کیک خوردن ورفتند چه گلی به سرت زدن مفت خوردند و رفتند
اما من با اعتماد به درونم گفتم که باید این سد ها رو بشکنم. باید این نجوا های ذهنی رو ساکت کنم .
من برای دل خودم که لذت بشه برام خاطره بشه برام همون روز رو واقعا لذت ببرم . کیک سفارش دادم خدارو شکر خیلی لذت بخش بود
. چند روز بود که میرفتم یه روسری برا خودم بگیرم یه روسری،،،،، خیلی ،،زیباییِ من رو دوچندان کرد اما پولی برا خریدش نداشتم از خدا خواستم که من این رو میخوام ، و دقیقا برا روز تولدم همون روسری هدیه گرفتم از یه دوست، خواهرم یه تیشرت زیبا خرید فرستاد با اینکه نبود
مادرم پول نقدی داد
خواهر دیگه ام اینترنت برام خرید همسرم هم که گفت از طرف من برو هر چی میخواهی برا خودت بخر من هم رفتم یه شال بنفش زیبا خریدم .
وتو ذهن همسرم این بود که نه کیک نخر خودت درست کن پولمون رو خرج نکن برو یه تیکه لباس بیشتر بخر
اما این بار گفت بریم دنبال کیت من برا همسرم در حد توانم خرج میکنم . تا دلت شادتر بشه ارزشت بیشتر از این چیزا تو زندگی من وجود داره
من خیلی خوشحال شدم و سپاسگزاری کردم بابت این که خدا یا به جای محدود کردن خواسته هام ظرفم رو بزرگ تر کنم. تا ورودی ثروت بیشتر ،دریافت کنم . اگه خواسته ای در دلم شکل بگیره قطعا خدا برام بر اورده اش میکنه چه کوچیک باشه چه بزرگ خدا توانایی فوقالعاده زیادی داره تا برایم محققش کنه
دوستان من تصمیم گرفتم . یه تمرین دیگه هم اضافه کنم. اون تمرین اینه که از دریافت هدیه هیچ وقت صرف نظر نکنم با خوشحالی تمام بپذیرم و خودم رو لایق دریافت هدیه های بزرگ و بزرگتر هم بدانم
خدایا من میبخشم 10 در صد از دارایی ام را و تو ان را هزار برابر میکنی و به من بر میگردانی
من باید اعتماد به نفسم را بالا ببرم خودم را لایق بدونم تا دریافت نعمت در زندگی از طرف خدا بسیار بالا بره
من خیلی زندگی ساده ای برا خودم خواسته ام. اما حالا با وجود ابن فایل به هر انچه که دوست دارم میخواهم برسم . قطعا شدنی است
سلام سلام سلام به روی ماهت استاد جونم
قربونت بشم که اینقدر فرکانسی عمل میکنی ،چقدر من خوشبختم که فرکانس میفرستم و استاد عزیزم دریافت میکنه و نتیجه این فرکانس میشه ی فایل بینظیر
استاد خیلی ذوق زده ام از دیدن این فایل فوق العاده
عاشقتم استاد جونم ،همینکه عکستون و دیدم گفتم این ی فایل خیلی مهمه چون استاد تمام حواس پرتی ها رو حذف کرده تا ببیننده متوجه اصل بشه
استاد بخدا که یدونه یی عاشقتم همین
سلام به روی ماهت مریم جونم قربونت برم که عاشقانه از صبح تا شب متمرکزی روی دوره تا خروجی بینظیر بشه عاشقتم خب مریم جونی
از شوق از خوشحالی گریه ام گرفت
خدایا شکرت خدایا عاشقتم خدایا بخاطر آزادی مالی که دارم سپاسگزارم که به راحتی هرآنچه را که میخوام میتونم بخرم و به محض تموم شدن فایل در عرض چند ثانیه دوره را خریدم و کلی ذوق کردم
چند تا نفس عمیق بکشم تا ی کم هیجاناتم کنترل بشه و بتونم در مورد اصل و موضوع کامنت بنویسم
خدایا سپاسگزارم که هر روز صبح سوپرایزم میکنی و طوری قلبم و باز میکنی که تا شب بمب انرژی ام
الحمد الله
وای این فایل چی بود چه انرژی و فرکانس بالایی داشت برام خدایا شکرت
استاد صادقانه بگم من همه ترمز ها و باورهایی رو که گفتین داشتم و در حال تغییرشون بودم و با این فایل در حین گوش دادن چند تا دیگه هم برام رو شد
ترمزی که در مورد بی نقص بودن رو من فکر میکردم که این باور درسته و من باید به یه آدم پرفکت و فوق العاده تبدیل بشم تا اون آدم بینظیر بیاد تو زندگیم
وای خیلی هیجان دارم خیلی حرف دارم
عجب ترمزی که اصلا فکرشم نمیکردم ترمز باشه
و شیطان کار آدم و زیبا میکنه اینجاست که میگفت تو تا خوب نشی خوب و جذب نمیکنی و اصلا متوجه نبودم که بابا خوب شدن ی مسیر و این نیست که بگم من الان عالی هستم و دیگه تمام
بعد ی ترمز دیگه که چند روز پیش متوجه شدم
خانوم هایی که با ی نفر ازدواج میکنن و کل زندگیشون با یک نفر هستن هیچ تجربه ایی از زندگی ندارن و چقدر بیچاره هستن و اصلا زندگی و تجربه نکردن
چون این باور داشتم همیشه تایم دوستی هام خیلی کوتاه بوده و همیشه میگفتم چرا من زود از آدم ها خسته میشم و زود برام تکراری میشن ؟؟
و اطرافیان هم میگفتن اخی شانس نداری کسی قدرت و نمیدونه
البته از این احساس قربانی بودن و ترحم بقیه خوشم می اومد
من متوجه شدم وقتی تو ی موضوعی خیلی گیر داریم فقط ی ترمز یا باور اشتباه نیست و دقیقا مثل اون درختچه های هرز تو پارادایس میمونه که از هزار جا به هزارتا باور اشتباه دیگه وصل هستن و هرچی خودشناسی ام عمیق تر میشه این اتصالات رو پیدا میکنم
حالا اون روزی و تجسم کن که اینها از بین رفتن و چقدر رابطه عاطفی ام زیباست
مثل پارادایس که با اون همه بهبود چقدر زیبا و باشکوه شده
اولش که شروع کردم برای پیدا کردن ی باور خیلی مینوشتم انرژی میزاشتم اما الان همینجوری میاد بالا انگار افتاده تو سراشیبی و تند تند پیدا میشه
خدای من خیلی خوشحالم ،از روند پیشرفتم خیلی لذت میبرم
ترمز بعدی اینکه درسته میگفتم زیبایی سیرت بهتره اما باورم این بود زیبایی ظاهر خیلی مهمه
و جالبه بخاطر ی باور دیگه همیشه آدم های معمولی شاید هم زشت و جذب میکردم
باور اینکه زن زیبا نصیب مرد زشت میشه
یا مرد زیبا نصیب زن زشت میشه
و همیشه تعجب میکردم چرا با اینکه من قدم بلند و زیبا هستم مردهای قد کوتاه و معمولی و جذب میکنم
تقریبا همه آدم های زندگی ام یا هم قد خودم بودن یا کوتاه تر
ترمز بعدی ،من بد شناسم و آدم های بد و جذبم میشن، طوری این باور در من عمیق شده بود که وقتی ایران بودیم گاهی میرفتیم دور دور با ماشین و دوستم مریم همیشه میگفت سارا آشغال یابش روشنه و هر چی آدم مزخرف و آشغال و مثل آهن ربا جذب میکنه و دقیقا این اتفاقم میافتاد و اینقدر باورش کرده بودم که ی بار ی پسر خیلی جذاب با موقیعیت عالی بهم پیشنهاد دوستی داد باورم نمیشد همش میگفتم این چرا بهم پیشنهاد داده حتما میخواد چند بار سکس کنه بعد بره دنبال کارش یا اینکه حتما ی ماجرایی هست پشت این پیشنهاد بخدا اصلا باورم نمیشد
من خیلی باورهای درب به داغونی در مورد روابط داشتم خیلی زیاد هستن و اما اصلا مهم نیست چون از لحظه یی که مسئولیت 100٪ زندگی مو به عهده گرفتم ، دارم تغییرش میدم
و اون مدلی که دوست دارم خلقش میکنم
راستی بگم تمرین برانگیختگی در روابط رو روی چند نفر اجرا کردم و نتیجه دقیقا همون بود ،خیلی لذت بردم
ترمز بعدی ، بخت دختر شبیه مادرش میشه و جالبه که من از لحاظ ظاهری مخصوصا صورت بینهایت شبیه مادرم هستم و چون مادر زندگی افتضاحی داشت تو بحث روابط منم هر بار که رابطه ام با شکست مواجه میشد به خودم دلداری میدادم که خوب این سرنوشت تو ،اگه مامانت خوشبخت بود تو هم خوشبخت میشنیدی و این باور اینقدر قوی بود که گاهی گریه میکردم و از خدا میخواستم خدایا دخترم زندگی عاطفی اش شبیه من نشه و هر کی بهم میگفت دخترت چقدر شبیه خودته (از لحاظ ظاهری ) من سریع میگفتم نه اتفاقا کپی پدرشه چون شما پدرش و ندیدین فکر میکنین شبیه منِ
این درحالیکه دخترم صورتش کپی منِ
خدای من این باور چه میکنه با آدم
این ترمز رو با شنیدن این فایل پیدا کردم که چقدر عمیقِ در من
ترمز بعدی که قبلا پیداش کردم همون بحث آزادی و دارم روش کار میکنم
ترمز بعدی اینکه من باید مطابق میل طرفم باشم تا زن خوبی باشم و هر بار که شوهرم بهم خیانت میکرد بهش میگفتم تو چی دوست داری تا من همون بشم و دیگه نری سراغ کسی ،و جالبه تمام زنهایی که باهاشون دوست شده بود البته تا اونجایی که من میدونستم همه زنهایی با ظاهر خیلی معمولی و گاها زشت بودن و من همیشه میگفتم کاش با ی زن بهتر از من دوست بشی که دلم نسوزه
اصلا ریشه خیانت شوهرم این بود که من خودم و خیلی بیشتر ازش میدونستم و همیشه میگفتم من خیلی ازش سر هستم اما بخاطر ترس به شدت بهش وابسته بودم
و همیشه فکر میکردم که شوهرم آدم هوس بازیه و اصلا بخاطر این خصوصیتش با من ازدواج کرده چون من 14 سال ازش کوچیکتر بودم و زیبا
ترمز بعدی ،تو باید مثل ی کتاب نخونده باشی تا جذاب باشی اگه طرف مقابلت همه چی و بدونه دیگه براش جذاب نیستی و این باور من و به شدت به سمت دروغگویی برده بود چون نمیخواستم کسی از حقیقت زندگیم باخبر بشه تا جذاب باشم
ترمز بعدی ،رابطه عاطفی مسئولیت من و زیاد میکنه باید همش غذا درست کنم چون مردها به شکم اهمیت میدن
اخه هزار بار شنیده بودم مرد و باید به شکم و زیر شکمش برسی تا اونم به خواسته های تو توجه کنه
و اصلا فکر میکردم برای اینکه درخواستی داشته باشم یا اگه کاری برام میکنه منم باید بجاش سکس داشته باشم و این و وظیفه خودم میدونستم
و فکر میکردم زن هایی که شوهراشون خیلی دوسشون دارن یا براشون احترام قائل هستن زنهایی هستن که آشپزی خوبی دارن و هرشب سکس دارن
و همیشه از این دوتا موضوع ضربه های عاطفی شدیدی خوردم
دوست پسر آخرم به شدت از سبک غذا پختنم ایراد میگرفت و تو سکس هم همینطور و طوری که از همه مردها متنفر شده بودم و به شدت احساس ناکافی بودن داشتم
و چون مامانم تو سن 38 سالگی طلاق گرفت و دیگه نه ازدواج کرد و نه تو رابطه رفت با اینکه زن زیبا و باهوش و مهربونی بود و هر وقت باهاش در مورد رابطه میگفتم میگفت زن های سفید پوست سرد مزاج هستن و منم علاقه ایی که رابطه جنسی ندارم و تنهایی آرامش بیشتری دارم و من از کار خونه و آشپزی بدم میاد و بارها بابام با مامانم سر نامرتبی خونه دعوا کرده بود
و هیچوقت یادم نیست که پدر و مادرم همدیگرو بوسیدن یا اصلا با هم بخوابن
در حالیکه زن پدرم پیش پدرم میخوابید و چند بار که در اتاق خواب باز بود دیدم که لباس تنش نیست موقع خواب
اون موقع بچه بودم و اصلا از سکس چیزی نمیدونستم و زن پدرم بارها تو حرفهاش میگفت اگه زنی براش ماشین میخرن یا طلا برای اینکه تو رابطه جنسی زن واردیه و تنها هنر زن سکسِ و جالبه دختر خودش از همسر اولش که ی سال از من بزرگتر بود از سن پایین با ارتباط جنسی با پسرا به خواسته هاش میرسید
بعد از طلاقم چند تا از دوستان بچه گی مو تصادفا پیدا کردم و همشون به شدت پولدار و مرفه بودن و متوجه میشدم همشون از راه بیزینس سکس به این ثروت ها رسیدن و من میگفتم من که بچه دارم و مادر هستم اگه دنبال اینکارا برم دخترم دچار کارما میشه و بدبخت میشه بازم خداروشکر که این باور نجاتم داد از مسیر گمراهی
و البته که هر مردی بهم سلام میکرد فکر میکردم برای سکس ِ
میگفتم سلام گرگ بی طمع نیست
چقدر با باورهای اشتباه به خودمون ظلم میکنیم
من که جهاد اکبر و راه انداختم تا 100٪ زندگی مو درست کنم اخه خداوند تو سوره بقره آیه 25 میگه وقتی مومنان به بهشت میان میگن اینجا شبیه چیزی که قبلا داشتم و تو همین آیه به زوج های پاک اشاره میکنه
منم میخوام بهشت خودم بسازم چون من مومن هستم
وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَهٍ رِزْقًا ۙ قَالُوا هَٰذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ ۖ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا ۖ وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَهٌ ۖ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
چه باورهای بینظیری تو قرآن هست
من این کامنت و با صداقت کامل نوشتم و ایمان دارم این کامنت درهایی از خیر و برکت برام باز میکنه الهی بینهایت شکرت
استاد اون لحظه یی که تو فایل گفتین میخواین روی یک موضوع ترمزها رو باز کنید نگاه کردم به آسمون گفتم خدایا شکرت که استاد میخواد ترمزهای روابط و توضیح بده و آسون بشم برای آسونی ها
استاد نمیدونی چقدر احساس سبکی میکنم انگار دارم پرواز میکنم
ی گشایش عظیم تو قلبم افتاده من رستگار شدم
استاد اگه فقط از شما قرآن خوندن و یاد گرفته باشم برای دنیا و آخرتم کافیه
استاد روی ماهت با عشق با احترام میبوسم
خدایا سپاسگزارتم
خدایا عاشقتم
خدایا به خودم افتخار میکنم که تنها بنده تو هستم
این فایل میدونم تا شب بارها و بارها گوش میدم و مینویسم
از تمام بچه های سایت بینهایت سپاسگزارم که دست دلبازانه کامنت مینویسن خدا میدونه که چقدر از کامنت بچه ها چیز یاد میگیرم چه درهایی با خوندن کامنت ها به روم باز میشه
با عشق ازتون سپاسگزارم
خدایا خدایاااااااااا بابت این سایت سپاسگزارم بابت این بهشت سپاسگزارم
قلبم سرشار از عشق و شادیه
این عشق و شادی تقدیم به تک تکتون
سارای عزیزم سلام
از طرفی خندم میگرفت جاهایی به کامنتت و از طرفی ام تحسینت میکردم واسه این که اینقدر شجاعانه این حرف هارو زدی .
خیلی ازین باور ها شاید سخت باشه ولی در ما پسر ها هم موجوده .
من در 90 درصد موارد همیشه افراد مناسبی رو به خودم جذب کردم و اون ده درصدم که مناسب نبودن افرادی بودن که حداقل با من رفتار مناسبی داشتن ,و تنها دلیلش این بود که تو رابطه از زمانی که یاد گرفتم رها باشم نتایج اومد من همیشه سعی میکنم افراد و تو هیچ فرمول خاصی نکنم و مثل اکثریت جامعه دنبال این نباشم که فلان رفتارو کنم که جذبم بشن.از وقتی اینو فهمیدم انسان های فوق العاده ای تو زندگیم میان که دوستای من میگن ایمان تو وقتی میریم یه جایی حق نداری حرف بزنی چون همه رو جذب خودت میکنی و ما به چش نمیایم و این و فقط از رهایی دارم .
بچه که بودم پدرم همیشه به من میگفت ایمان تو خیلی لایقی باید دخترا بیوفتن دنبالت و واقعا هم همیشه اینجوری بوده و همیشه پیشنهاد به من از طرف دخترا بوده .
این هارو گفتم که توی این جهان دو قطبی که یکی کیس های نا مناسب همش سر و کار داره یه قطب دیگه داریم که همیشه کیسای خوب و عالی سر راهشه و تو که به این شناخت از خودت الان رسیدی با ادمه مسیر معجزات و میبینی و افرادی که میان تو زندگیت و فوق العادن و تو دیگه فکر میکنی کیو انتخاب کنم کدوم جواب کنم .
موفق باشی تو ادامه زندگیت سارای عزیزم
بنام خدای مهربونم
سلام به روی ماهِ ایمانِ عزیز
سپاسگزارم از کامنتت ، خداروشکر که با بچه های بینظیری آشنا شدم
ایمان جان قطعاً که همینه و ما هر فرکانسی بفرستیم همون و دریافت میکنیم
قشنگی این جهان و زندگی اینکه از هر لحظه یی که بخوای میتونی بازی و تغییر بدی
و با خیال راحت با آرامش با کوله باری از تجربه اون مدلی که دوست داری فیلم جدید زندگیت و بسازی
اتفاقا من بینهایت از تک تک تجربه هام راضی ام و اگه قرار باشه برگردم به قبل و انتخاب کنم قطعا که همون زندگی و دوباره انتخاب میکنم
چون اون زندگی من و به این لحظه با شکوه رسوند
تمام اون تضادها من و بزرگ کرد
من بینهایت زن جسور و توانمندی هستم
و خداروشاکرم که تا فرصت داشتم هدایت شدم به صراط المستقیم
خیلی سپاسگزارم از کامنت پر از آگاهی شما ایمانِ عزیز
سلام به سارای عزیزم
سپاسگزار خداوند هستم که هدایت شدم به دیدگاه شما آخه تمام این ترمزهایی که گفتین رو من دارم و همیشه برام سوال بود که چجوری این ترمزها رو بردارم
مادر من هم همیشه بهم میگفت غذای خوب برا همسرت درست کن،واگر خواسته ای داری نیازش رو برطرف کن
و من با خودم فک میکردم این یجور گروکشیه و نمیتونستم قبولش کنم
از شما ممنون میشم که کمکم کنین چجوری این ترمزها رو بردارم
همیشه وقتی تجسم میکنم مستقل بودن رو
آزادی داشتن رو
این ترمز سروکله ش پیدا میشه که اگه بری سر کار کی خونه رو تمیز کنه؟کی غذا درست کنه؟اگر همسرت نیاز جنسی داشت و تو از خستگی نتونستی برطرف کنی زندگیت از هم میپاشه
از شما سارای عزیزم بی نهایت سپاسگزارم،که باعث شدین خجالت رو بذارم کنار و بنویسم و راهنمایی بخوام
هر کجا که هستین در پناه الله مهربان باشین
بنام خدای مهربونم
سلام به روی ماهت زهرا جونم
سپاسگزارم که برام نوشتی و از من راهنمایی خواستی عزیزم
زهرا جان اگه شرایطش و داری حتما دوره کشف قوانین و بخر تازه امروز که من جلسه اول سه بار گوش کردم درک بهتری دارم از اینکه باور ساختن چیه و اصلا اصل و اساس قوانین چطوری داره عمل میکنه .
ترمزها خیلی بعضی هاشون مخفی و عمیق هستن و من حدود دوماه میشه شایدم بیشتر که تمرکزی یعنی شبانه روزی با دوره حل مسایل ،عشق مودت ،با صلح بودن در خود و فایل های سایت دارم روش کار میکنم و تازه فکر میکنم یک هفته شایدم 10 روزه که ترمزها و یکی یکی دارم پیدا میکنم
یعنی میخوام بهت بگم به اندازه یی که برات مهمه زندگی ات تغییر کنه باید وقت بزاری و از خدا کمک بخوای قرآن خیلی بخونی تا باورها بیان بیرون
مثلا برای سکس که فهمیدم پاشنه آشیل منه تو روابط عاطفی تو ستاره قطبی از خدا درخواست کردم هدایتم کنه به راه حل و از صبح تا شب 100 بار پرسیدم نوشتم یعنی ثانیه به ثانیه ذهنم درگیرش بود یهو عصر خدا گفت برو قرآن و باز کن تا بهت بگم وای
قرآن و باز کردم سوره یوسف اومد و اون آیه ایی که یوسف از درخواست زلیخا به خدا پناه میبره
چون خیلی با قرآن ارتباط خوبی پیدا کردم یعنی آیات برام مکاشفه میشه نسبت به سوالم ، صدای خدا رو میشنوم که بهم میگه اینه جوابت
خدا بهم گفتم حتی اگه رفتی تو رابطه تا بهت نگفتم سکس نداشته باشه و هر وقت وسوسه شدی به من پناه ببر خودم حمایتت میکنم
میدونی ی جورایی باید انجام بدی تا هدایت بشی به راه حل
انگار مسیر هدایت هرکسی یونیک مخصوصِ خودشه
خدا راه حلی اگه بده مخصوص تو میده
واسه همینه استاد کلی موضوع و میگه اما راهکار شخصی نمیده
شروع کن با ذهن خالی قرآن بخون حتی اگه متوجه نمیشی بعد آروم آروم معنای قرآن برات واضح میشه
یا مثلا تو ی آیه ی کلمه را نمیفهمی برو معنی کلمه رو پیدا کن تو گوگول
وای امروز برای مقایسه کردن از خدا پرسیدم
چون احساس کردم وقتی کامنت میخونم ناخودآگاه خودم و با بقیه مقایسه میکنم و نمیدونستم چیکار کنم چون حس بدی بهم میداد قطعا یقین داشتم از جانب شیطانِ
از خدا هدایت خواستم و قرآن و باز کردم هدایت شدم به آیه ایی که خدا بهم گفت مسابقه نیست که آروم باش و به من توکل کن
اصلا قرآن خیلی قلبم و آروم میکنه و هر وقت سوالی دارم 100٪ میدونم قرآن و که باز کنم بهم پاسخ سوال و میده و بهم میگه باید چیکار کنم
زهرا جونم ایشالا که خوب توضیح داده باشم که متوجه اصل بشی و بدونی باید چیکار کنی
با قلبت با تک تک سلول هات از خدا بخواه بهت میگه
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
خدا خودش گفته از من بخواه تا اجابت کنم
اوایل که با سایت آشنا شده بودم میرفتم تو طبیعت با صدای بلند گریه میکردم و میگفتم خدایا من کسی جز تو ندارم خدایا به عظمت و بزرگیت کمکم کن ، خدایا قلبم و آروم کن، خدایا راه و بهم نشون بده
هر روز میرفتم از صبح تا شب تو سایت داشتم فایل میدیدم
عشق و مودت فکر کنم هر فایلی مخصوصا فایل اولش و 200 بار شاید هم بیشتر گوش دادم
اینقدر نوشتم که تا حالا فکر کنم 3 یا 4 تا خودکار تموم کردم
کار من از دفتر گذشته
ی روزایی اینقدر حالم بد بود اما میرفتم راه میرفتم گریه میکردم آروم میشدم دوباره ادامه میدادم
اما الان خداروهزاران مرتبه شکر ماه ها میشه آرومم ، از درون شادم ، لذت میبرم از شناخت خودم ، ی ایمان عجیبی تو وجودم ریشه کرده
ی حال عجیبی دارم
بخدا که از خدا میخوام و آب و هوا تغییر میکنه
انجام بده تا این حال و تجربه کنی خیلی لذت بخشه قربونت برم
ایمان دارم که از شادی اشک میریزی
دوستت دارم
سلام به شما سارای عزیز
چقدر عالی درباره باورهاتون گفتین
راستش منم قدبلند و خوش اندام هستم اما به جرات میتونم بگم 80درصد مردهایی که اومدن سمتم قدشون کوتاه بوده و خیلی لاغر بودن و تقریبا حرف همه شون اینه که چون من خودم قد کوتاهی دارم دوست دارم با یه دختر قد بلند ازدواج کنم
البته که الان فهمیدم اینا اصلا در رابطه مهم نیست
قبل از آشنایی با استاد خیلی فیلمو سریال میدیدم و عاشق یکی از بازیگرای هالیوود شدم چون خیلی برام جذابیت داشت یه احساس عجیبی بهش داشتم بعد که رفتم بیوگرافیشو خوندم دیدم قدش 165 سانته یعنی از خودم کوتاه تر بود اما برام جذابیت داشت
و این باور که یابد به شکم مرد و زیر شکم مرد رسید رو اولش که خوندم خندم گرفت اما خوب که فکر کردم متوجه شدم که منم یه جورایی این باورو دارم
ممنون از کامنتتون
سلااام سارای عزیز
اول از همه خییییلی ازتون تشکر میکنم بابت کامنتی که گذاشتید
و تحسینتون میکنم که چهههه قدددرررر صادق و شفاف بودید توی کامنتتون …
واقعا معلومه خیلی خودتون رو دوست دارید خیلی در صلح هستید خیلی خوب روی عزت نفستون کار کردید که اینقدر واضح و صادقانه درمورد همه چیز توضیح دادید و مثال از خودتون زدید …
من توی کامنتایی که میخونمدر مورد هر چیزی چه مالی چه روابط و … وقتی میبینم طرف مثال حقیقی و واقعی میزنه به خصوص از خودش خیییلی روم تاثیر میذاره خیلی بیشتر اینجوری ذهنم تایید میکنه قانون جهان و فرکانس و باورهارو ، خیلی الگوی بهتری برای خودم میشه و …
خیلی تحسینتون میکنم و ازتون ممنونم بابت این ویژگی و کامنتتون …
درود و سلام خدمت سارا جون عزیزم عاشقتم بخدا اینقدر صادقانه اومدی و باورهای محدود کننده و ترمزهاتو شماسایی کردی و خیلی موارد رو با ما به اشتراک گذاشتی عزیزم واقعا ممنون و سپاسگذارم برای نکاتی که از قدیم توی ذهن ما گنجانده شده و ممنونم که همش در سایت فعال هستی و در کامنت نوشتن و عقل کل راهکارهای خوبی از تجربیاتت برامون می نویسی تا ما هم بتونیم به باورهای مخفی ذهنمون پی ببیریم
ممنون و سپاس وقتی چهره ی زیباتو میبینم خیلی بهم انرژی میده خدا رو شکر بابت وجود دوستانی همچون سارای عزیز و که اینقدر با شوق و ذوق کامنت های آگاهی دهنده ای رو به اشتراک میذاری
سارای عزیزم بهترینع بهترین عشق الهی که هم فرکانس خودت باشه رو برات آرزو می کنم
به امید خدا
روز و شبت خوش و ایام بکامت شیرین و گوارا
بانام خداوند هدایتگروهستی بخش
باسلام ووقت بخیرخدمت استادعباسمنش عزیزوخانم شایسته نازنین وهمه دوستان گل همسفر
بازهم سپاسگزارخداوند هدایتگرهستم که باردگربه من فرصت دادتالحظاتی زیبا روبااستادعشق وتوحید عباسمنش گرانقدروخانم شایسته به حق شایسته ودوستان عزیزم دراین مسیرتوحیدی تجربه کنم
خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
استادعزیزم دراینجا میخواهم راجع به موضوع ابتدایی فایل بحث شگفت انگیز” هدایت” بنویسم وتجربه خودم رودرااین راستا که درچندروز گذشته ودرحال حاضر برام اتفاق افتاده بگم
ماجراازاین قراره که ما درسال 98 خانوادگی اقدام به تاسیس موسسه اموزشی ویژه کودکان بامتدجدید کردیم (داماد ودخترگلم وهمسرعزیزم) که بعدازیه فعالیت 6ماه به صورت حضوری درگیربیماری پندمیک شدیم ودرابتدای سال 99 ناچاربه تعطیل موسسه شدیم ولی چون دراین مسیرزیبا بودیم ودرحال کارکردن روی خودمون بودیم وبافایلهای دانلودی ومحصولات ثروت1 و12قدم همراه بودیم وباتوجه به اینکه هنوز درک درستی ازقوانین نداشتیم ولی ارام بودیم وچون موضوع فراگیر وهمگانی بود خودمون رو قانع وذهنمون روکنترل میکردیم وچون ازطرفی هم این اتفاق همزمان شده بود بامباحث تضاد درثروت 1سعی میکردیم که این اتفاق رو یک تضاد ببینم وباخودمون فکرکردیم که قطعا این اتفاق باعث رشدبیشتر وبهبود موسسه خواهدشد
ودرمدت خیلی کوتاهی اموزش روبه صورت اپ وانلاین دنبال کردیم و دران مدت دوسال بیماری به لطف خداوند رحمان نه تنها متقاضیان موسسه کم نشد که بیشرهم شد تااینکه درمهرسال 1401خوشبختانه شرایط عادی شد ومجددا فعالیت موسسه حضوری شدومابه صورت کاملا هدایتی ومعجزه اسا بایکی ازشرکتهای بزرگ ایران مستقردرشهرمون برای پذیرش فرزندان گل کارکنان شرکت مذکور درقالب تفاهم نامه هدایت شدیم وبه یکباره تعدادمتقاضیان که دستان خوب خدابودن به چندبرابر افزایش یافت (ویادان جمله کلیدی استاددرجلسه 1قدم6 افتادم که گفتن اگه بیزنسی داری یامحصولی برای فروش دارین ایا این امکان هست که یک نفربیاد درماه به اندازه ده نفرازشماخریدکنه وقطعاامکان داره ومنطقی است ودرماه بعدبازاین یک نفربشه دو نفر قطعا امکان پذیره که باعث بشه درامدت چندبرابربشه ) ودراون مقطع کسب درامدعالیییی باعث رشد وبهبود وارتقاع موسسه درحوزه های مختلف شدتااینکه بعداز2ترم همکاری ازاول سال جدید ادامه همکاری به دلیل تغیر مدیریت بخش اموزش شرکت مذکور تااین لحظه به حالت تعلیق درامده
وبازهم موسسه به یک اتفاق به ظاهربد برخورده وباتوجه به اینکه ماجمع 4 نفره که ازعوامل اصلی موسسه هستیم و دراین مسیرزیباقراداریم بعدازیکی دوروز که کمی احساس مون بدشد سریع خودمون روجمع جورکردیم وباید ایمان خودمونونشون میدادیم باید باور داشته باشیم که این اتفاق به ظاهربد یک تضادبیش نیست که اومده تامارارشدبده او مده تاصرفا متکی به یه سازمان وشرکت نباشیم اومده توخودمون روبه جریان هدایت بسپاریم که به لطف خدا وباکلام گوهرباراستادنازنین که روز به روز داریم به درک بهتری ازجریان هدایت می رسیم وقطعا دستان خوب خدااینقدرزیادهستن که به قول استادعزیز خدا ازطریق دیگردستانش به ما سودخواهد رسوند مافقط باید روی خداحساب کنیم وهمه چیزو به خدابسپاریم
وظیفه مادراین مقطع اینه که اول روی خودمون کارکنیم وکارمون رو باکیفیت هرچه بیشتر ارایه دهیم ونگران نتیجه نباشیم
خلاصه کلام دراین مدتی که کودکان وبچه های نازنین موسسه مون کاهش یافته بودند فرصتی عالیییی پیش اومدتا مسول اموزش موسسسه( که خود موسس نیزمیباشد )به فکرارتقاسطح کیفی مربیان ودیگرکارهای عقب افتاده موسسه بپردازد که هبچ وقت این امکان براشون فراهم نشده بود
وماهمچنان که داشتیم به پایان سال تحصیلی نزدیک میشدیم تصمیم گرفتیم که برای جذب متقاضیان جدید برای ترم تابستان اقدام کنیم و باتوجه به اموزه های استاد عزیز ماهیچ اعتقادی به تبلیغات گسترده وپرهزینه نداشتیم وتصمیم براین شدصرفا برای معرفی موسسه تعدادی تراکت چاپ کنیم وخودمون به صورت چهره به چهره درمکانهای عمومی مثل پارکها، بوستانها مرکزاداری ودولتی اقدام به توزیع نمایم که باتوجه به تقسیم کاری که صورت گرفت این بخش کاربیشتربه بنده محول شدومن هم بلافاصله بعدازچاپ روزاول دریکی ازپارکهااقدام به توزیع تراکت همراه باتوضیحات نمودم که این برای اولین باربود که درطول زندگی ام چنین کاری میکردم (وهمانطور که درنوشته های قبلی توضیح دادم کارمند بازنشسته فرمانداری شهرمون هستم)وبلافاصله این ایده الهام شد که فردابرم دانشگاه علوم پزشکی که جامعه هدف بزرگی روپوشش میده این توزیع روداشته باشم وفردارفتم دانشگاه وشروع به توزیع همراه باتوضیحات نمودم ویکی یکی اتاقها رو پشت سرگذاشتم وبه انتهاب راهرو رسیدم وهنگام برگشت یکی ازکارکنان شریف منوصدازدوتوضیحات بیشتری روخواست ومن هم توضیح دادم وایشون گفت
چراشمادارین به این شکل توزیع میکنین ویشنها د دادکه برم نزدمدیرپشتیبانی ورفاهی دانشگاه تاازطریق سایت دانشگاه موضوع اطلاع رسانی بشه واگر براتون مقدورباشه که درصدی برای کارکنان تخفیف بدین اوضاع خیلی بهترمیشه ومن هم باتوجه به صحبتهایی که قبلا باهمکاران درموسسه داشتیم موافقت کردیم
جالب بدونین که ماسال قبل باهمین دانشگاه تماس داشتیم وپیشنهاد همکاری داده بودیم که گفته بودن دانشگاه چنین برنامه ای نداره
خلاصه اون کارمند شریف محبت کرد وباهم رفتیم نزد مدیر وزمانی که بامدیرروبرو شدم دیدم خدایا این فردکسیه که زمانی کارمند بودم درجلسات زیادی باهم بودیم که درجلسات شرکت میکرد وایشون بلافاصله پیشنهاد ماروپذیرفت ودستور پیگیری واقدام رودادند والان که دارم کامنت میزارم صبح اول رفتم دانشگاه وتفاهم نامه درکمترین زمان ممکن امادشد وتحویل گرفتم واینجا بود که به اهمیت اصل مهم واساسی ” هدایت “که استادعزیز تاکیددارند پی بردم که زمانی که ماخودمون روبه جریان هدایت میسپاریم همه چیزبرامون راحت ترپیش میره همه امورمعجزه وارپیش میره ایدهای جدید به ماالهام میشه ودرزمان مناسب قرارمیگیربم به انسانهای شریف هدایت میشیم وباتلاش کمتر به نتایج بزرگتر میرسیم
وبازبه من الهام شدواین ایده اومد که اقاحالا نهادبعدی وروزبعد رفتم شهرداری وبازهم به طورمعجزه اسا وحیرت انگیزی به واحدی هدایت شدم که بازم مسولش کسی بود که سالیان سال زمان کارمندی و برگزاری انتخابات این کارمندشریف ازشهرداری به صورت ماموریت با فرمانداری همکاری میکردوسابقه دوستی هم باهم داشتیم که ایشون هم پذیرفت که قطعاشهرداری باموسسه همکاری خواهد کرد وامروزصبح که برای پیگیری مراجع کردم گفت به لطف الله مهربان فرداتفاهم نامه اماده خواهد بود
وباوردارم که این مسبرهمچنان ادامه خواهدداشت به شرط اینکه رهاباشم وخودموبسپارم به جربان هدایت وففط روی خداحساب کنم نه روی بندگان خدا
استادعزیزم بازم بسبارتابسیار ازشما وخانم شایسته نارنین بخاطر کلام افسونگرتون وهمه دوستان گلم درسایت عباسمنش بخاطر نوشته های درس اموزشون تشکرمیکنم وبهترینها رابراتون ارزو دارم
تاکلامی دیگرخدایاریاورتان باد
سلام دوست عزیزم
بسیار از شما ممنونم به خاطر به اشتراک گذاشتن این تجربه عالی، حقیقتا نوشتن این کامنت با بیان تمام جزییات فنی و توضیحات کامل، کار حوصله بر و زمان بری بوده.به خاطر نوشتن این کامنت شما را تحسین میکنم.
همچنین تحسینتان میکنم به خاطر امید و ایمان و ساختن باورهای درست و پایبند بودن به اصول ، که وقتی نتایج خوب آن حاصل شد، من هم از خواندن آن ذوق کردم.
اتفاقاً من هم بازنشسته یک شرکت صنعتی هستم و حالا در یک انتشارات نوپا، بخش نویسندگی کودک فعالیت میکنم و چقدر زیباست کار برای بچه ها، آینده سازان این سرزمین. نوشته شما کلی نشانه و ایده خوب به من داد، مرسی.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
بانام پروردگاریکتا وبی همتا
وباسلام وعرض ارادت خدمت شماسرورگرامی علی اقای بردبارعزیز
بسیار تابسیارازلطف شماممنونم
وخداوندروشاکرم که نوشته ام موردتوجه جنابعالی قرارگرفت
من هرروز که ازخواب بیدارمیشوم اولین کارم سرزدن به سایت توحیدی عباسمنش هست که همین جاجاداره بازم اولا سپاسگزارخداوند باشم که منوبه این مسیروجمع صمیمی والهی هدایت کرد
ودوما بازم بسیارتابسیارتشکرمیکنم ازاستادنازنین وخانم شایسته عزیز وسایرعوامل سایت و همه دوستان نازنینم درسایت عباسمتش
وامروز هم طبق عادت روزانه ام به سایت سرزدم ویکباردیگه کامنت خودموبه منظور یاداوری به خودم خوندم ووقتی که به انتهای کامنت رسیدم پاسخ شمادوست عزیزم روخوندم کلی به من انرژی داد وحالمو خوب کرد وامیدوارم که نکاتی که مطرح شده مورد استفاده شما وسایر عزیزانم درسایت قرارگیرد
وازخدوند رحمان درخواست دارم که درهرلحظه مارامشمول هدایت خودگرداند وانی مارابه حال خودرهانکند و درهرلحظه نجواهای ذهن ونجواهای شیطان راازما دورکنه تافقط صدای خودش را که همانا وعده ثروت ،سلامتی ، فراوانی ،امید ،زیبایی وخوشبختی است رابشنویم
امین یاربالعالمین
بهترینهارابرایتان ارزو دارم
همواره درپناه حق شاد سلامت تندرست وثروتمند باشید.
بنام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز و مریم جان و همه دوستان نازنینم
روز و روزگارتون بخیر
از صمیم قلبم خدا رو شکر می کنم که تو این سایت و این فضای روحانی با دوستان عزیزم همراه هستم و از کامنتهای ارزشمندشون بهره میبرم
دیروز یه روز فوق العاده ای رو گذروندم که پر از درس بود برام
صبح زود با یه مورد ناخواسته روبرو شدم که نیاز به کنترل ذهن داشت
موضوع این بود که حدود ساعت 5 صبح در اثر یه کم سر و صدا از خواب بیدار شدم و متوجه شدم همسرم رفته بالا و مشغول جارو کردن و کندن گچهای اضافی خشک شده روی دیوار و زمین اتاقه که روز قبلش یه قسمتی از دیوار گچکاری شده بود، و این در حالی بود که تازه یکساعت بود من خوابیده بودم، شب تا نزدیکای ساعت سه توی سایت مشغول خوندن کامنتها بودم و یکی دو تا کامنت هم خودم نوشتم بعدشم که اذان و نماز و…
اولش اهمیت ندادم ولی بعد دیدم خوابم نمیبره تو ذهنم اومد که بابا آخه الان که وقت این کارا نیست البته سر و صدا زیاد نبود ولی چون صبح زود بود و همه جا ساکت بود مشخص میشد بعد هی من میخواستم ذهنمو کنترل کنم هی ذهنم نمیزاشت می گفت چرا همسرم توجه نداره که من خوابیدم چرا رعایت نمی کنه من می گفتم نه بابا اتفاقاً همیشه رعایت می کنه در حدی که وقتی میخواد شیر آب رو باز کنه یه ابری اسفنجی زیرش میزاره که صدا نده الانم فکر می کنه طبقه بالاست صدا پایین نمیره، یه کم دیگه گذشت باز ذهنم گفت برو بش بگو این چه کاریه چرا نمیزاری من بخوابم؟و اگر من قبلی بودم حتماً همین کارو می کردم ولی من جدیدم گفتم اشکالی نداره خدا رو شکر که همسرم هست و تو زندگی کنارمه اگه نباشه که حسرت همین سر و صدا هاشم می خورم بعد دیدم بازم ذهنم راحتم نمیزاره بالش و پتو رو برداشتم رفتم طبقه پایین فکر کردم از فاصله دو طبقه صدا نمیاد یکی دو دقیقه اونجا خوابیدم دیدم فایده نداره همچنان سر و صدا رو می شنوم تازه جای خودم هم نیست راحت نیستم بهتره برگردم بالا حد اقل سر جای خودم بخوابم برگشتم بالا و همون وقت همسرم رو دیدم که داره وارد اتاق میشه با لبخند سلام کردم و صبح بخیر گفتم تعجب کرد و پرسید چرا بیداری و از پایین داری میای بالا؟گفتم برای اینکه سر و صدا رو نشنوم رفتم پایین ولی اونجا هم صدا میامد بخاطر همین برگشتم، گفت اِ مگه صدا میامد؟ من هم با خنده بشوخی گفتم استغفر الله! و معلوم شد که اصلاً فکر نمی کرده سر و صدا پایین شنیده بشه
مدتها بود اینطور جدی احساس نیاز به کنترل ذهن رو تجربه نکرده بودم که حدود نیم ساعت ذهنمو درگیر کرده باشه تقریباً همه چی خوب پیش میره و اگر هم ناخواسته ای پیش بیاد سریع کنترلش می کنم و در حد یکی دو دقیقه از ذهنم بیرونش می کنم
خدا رو شکر که این مورد رو بخوبی تونستم کنترل کنم و نتایجش رو چند ساعت بعد دیدم از نشونه ها و هدایتها و همزمانیها
نشانه امروز من قسمت 112 سریال زندگی در بهشت بود و استاد همون اوایل فایل راجع به برخورد با ناخواسته و کنترل ذهن صحبت کردهمون که یه حیوون یا حیوونایی تمام بوقلمون ها رو بجز دوتاشون خورده بودن و استاد می گفت در برخورد با این ناخواسته که درد هم داشت براشون ذهنشونو کنترل کردن و تمرکزشونو گذاشتن روی اون دوتا بوقلمون که مونده بودن و اتفاقاً از بقیه هم سالمتر بودن
بعد توی قرآن به آیه 15 و 16 سوره فرقان رسیدم که بعد از بیان وضعیت کسانی که قیامت رو انکار می کنن و در آتش جهنم گرفتار میشن در آیات قبل،اینطور میگه
قُل اَذالِکَ خَیرُُ اَم جَنَّهُ الخُلدِ الَّتی وُعِدَ المُتَّقون کانَت لَهُم جَزآءً وَ مَصیرا
بگو آیا آن(آتش جهنم)بهتر است یا بهشت جاویدی که به خود مراقبان وعده داده شده؟ که پاداش و عاقبت خوشی برای آنان است
لَهُم فیها ما یَشآءونَ خالِدینَ کان عَلی رَبِّکَ وَعداً مَسئولا
در آنجا هر چه بخواهند برای آنان فراهم است و در آن جاودانه اند، وعده ای است بر (عهده) پروردگارت، (وعده ای) درخواست شده (و مورد انتظار متقین از خداوند)
متقین همون خود مراقبان هستند که ذهن و افکارشون رو کنترل می کنن، ومن خیلی خوب ذهنم رو کنترل کرده بودم رفتارم رو کنترل کرده بودم
و خدای محبوب من چقدر زیبا پاداش این کار رو بیادم آورد و بمن اطمینان داد بهشت جاوید در انتظارمه
یه مورد جالب دیگه که اتفاق افتاد این بود که صبح توی دفترم نوشته بودم (میخوام پیاده روی امروز رو همراه با یه حس لطیف بیشتر انجام بدم) وبعد که برای پیاده روی رفتم توی حیاط حواسم جمع بود و یاد این خواسته بودم، خب مثل هر روز از دیدن گلهای فراوون و رنگارنگ و زیبای باغچه و بوی عطرشون و آسمون آبی و کوههای اطراف و طبیعت زیبا و صدای آواز پرنده ها لذت بردم و بارها خدا رو شکر کردم ولی تفاوتی با روزای دیگه نداشت بعد هندزفری رو تو گوشم گذاشتم و شروع کردم به گوش کردن یکی از فایلها و پیاده روی رو ادامه دادم بعد از نیمساعت گرمم شد و رفتم داخل پارکینگ که سایه باشه، همینطور فایل گوش می دادم و پیاده روی می کردم که یه حسی بهم گفت دوباره برم توی حیاط منم برگشتم توی حیاط و باز مشغول پیاده روی و گوش دادن به فایل شدم که یهو متوجه یه صدایی شدم،هندزفری رو از گوشم در آوردم فهمیدم صدای باده که لابلای شاخ و برگهای درختای باغچه می پیچه و برگای درختها هم با یه آهنگ قشنگی به رقص در اومدن منظره بسیار زیبایی بود هم صدای باد و هم صدای حرکت و رقص برگها خیلی ملایم و لطیف بود فوری یاد درخواست توی دفترم افتادم انقدر هیجان زده شدم که نگو یکسره خدا رو شکر می کردم که خواسته مو برآورده کرد
چه آگاهیهایی دریافت کردم خدایا شکرت
اول متوجه هدایت خدا برای شنیدن صدای باد لابلای درختا و دیدن این منظره زیبا شدم گفتم خدایا شکرت قانون چقدر دقیق و درست کار می کنه: درخواست می کنم و اتفاق می افته
تا اومدم تو گوشیم یادداشت کنم یه آگاهی دیگه اومد که اومدن از پارکینگ به حیاط هم هدایتی بود! وای خدای من چه احساس خوبی! و همینطور که داشتم از خدا تشکر می کردم باز یه آگاهی دیگه اومد که امروز من این جمله تأکیدی رو برای خودم انتخاب کردم و تو دفترم نوشتم:(هدایتهای الهی امروز از هر طریقی بسمت من روانه میشه) و در ضمن پیاده روی هم چند بار این جمله رو تکرار کردم، بخاطر همین هم دارم هدایتها رو دریافت می کنم
خدا رو شکر می کنم که دارم تکاملمو طی می کنم و مرحله به مرحله و هر بار یه کمی بهتر دارم معنی هدایت رو درک می کنم و دریافت می کنم
خدا رو شکر که هدایتم کرد تجربه خودم رو اینجا به اشتراک بزارم که درسها برام مرور بشه و رد پایی از خودم بزارم
از تک تک دوستان عزیز و نازنینم برای کامنتای بی نظیر و آگاهی دهنده شون ممنون و سپاسگزارم
در پناه خدای مهربان شاد و سلامت و موفق باشید و دلهاتون پر از عشق و نور الهی باشه
به نام خداوند هدایتگر
سلام فاطمه خانوم
من چند تا از کامنت هاتون رو خوندم و متوجه شدم شما به همراه دخترای گلتون با هم عضو سایت هستین و
چند وقت پیش هم به امریکا سفر کردین
اگه درست فکر کرده باشم
دخترتون نوشته بودن که مامانم اومدن امریکا پیشمون و باهم فایل استاد رو دیدیم
با همسرم کلیییی تحسینتون کردیم کلیییی ذوق کردیم
شما برای من الگو هستین
ایمیلتون و فعال کردم که از خوندن کامنت هاتون لذت ببرم و درس بگیرم
بابت این کامنت قشنگتون هم ممنونم
میخواستم یه تجربه ای مشابه همین موضوع رو بگم که چند روز پیش اتفاق افتاد برام
من و همسرم یه قرار کاری داشتیم و من تایم و با اون طرف هماهنگ کرده بودم
من صبح بیدار شدم و رفتم حاضر بشم
همسر مهربون من رفتن برامون قهوه درست کنن که بخوریم
و خوب من سریع تر حاضر شدم و گفتم بریم
همسرم گفت شاید یه کم دیرتر برسیم من یه کاری دارم باید اونو انجام بدم بعد بریم
قبلا وقتی این شرایط پیش میومد من میگفتم باید زودتر بیدار میشدی باید زودتر حاضر میشدی
الان دیرمون میشه بد قول میشیم
و با غر زدن باعث میشدم کدورت پیش بیاد و اون روزمون و کلا خراب میکردم
ولی از وقتی دوره عشق و مودت و کار کردم خیلی میتونم بهتر ذهنم و کنترل کنم و نمیزارم ذهنم اذیتم کنه
و طبق گفته استاد تو دوره عشق و مودت سعی میکنم ذهن و قلبم رو یکی کنم
و در لحظه قلبم بهم گفت چرا اینو نمیبینی که همسرت رفته برای تو قهوه درست کنه ؟
چرا اینو نمیبینی الان باهم یه قهوه خوشمزه خوردین؟
چرا به جای تشکر میخوای غر بزنی و ناسپاسی کنی؟
و همون لحظه به همسرم گفتم باشه عزیزم به کارت برس دیرتر میریم
و به خودم گفتم اصلا شاید درخواست اون طرف این باشه که ما یه کم دیرتر برسیم
اصلا این هدایت خداست که ما دیرتر برسیم
و من تونستم ذهنم و کنترل کنم و اجازه بدم هدایت بشییم
وقتی رفتیم رسیدیم دیدم که اتفاقا این هدایت خدا بوده که ما دیرتر برسیم چون اگه زود میرسیدیم معطل میشدیم
و خوشحال شدم که نزاشتم ذهنم بر من غلبه کنه و فرمان و بگیره تو دستش
و فهمیدم که من میتونستم یه کاری کنم که روزمون خراب بشه یا روزمون عالی بشه
این من هستم که اتفاقات و خلق میکنم
اگه من از دوره عشق و مودت همین و یاد بگیرم که در هر لحظه ذهن و قلبم رو یکی کنم و با خودم به صلح برسم میتونم واقعا زندگی لذت بخشی و تجربه کنم
واقعا زندگی برام بهشت میشه
ممنونم فاطمه خانوم که این کامنت پر آگاهی رو نوشتین و باعث شدین منم یادم بیاد و بنویسم
انشالا که همیشه حالتون عالی باشه و در کنار عزیزانتون شاد و سلامت و ثروتمند باشین
در پناه الله یکتا به بهترین ها برسین
مونای عزیزم سلام
خیلی ازت سپاسگزارم که کامنتمو خوندی و پاسخ دادی
می دونی مونا جان از وقتی که دوره شیوه حل مسائل بروز رسانی شد و شما تو قسمت (نتایج برخی از دانشجویان دوره شیوه حل مسائل) اون کامنتو گذاشتی اسمت برام مترادف شده با حل مسئله
مونا=حل مسئله
ممنونم از چیزای خوبی که درباره من نوشتی و همینطور خوشحال شدم از اینکه تجربه مشابه خودت رو برام گفتی که به این خوبی ذهنتو کنترل کردی
دنیای ما چقدر زیباتر میشه اگه هرکدوم از ما در برخورد با دیگری بخصوص توی زندگی مشترک یه کم ذهنمون رو کنترل کنیم
سلامتی و موفقیت و سعادتمندی در هر دو جهان رو برای خودت و همسرت از خدای مهربان خواستارم
سلام بر بانوی معظم
کامنت های قبلی تونو، بواسطه پاسخی که همسرم براتون گذاشته بود خوندم و امروز که دوباره این کامنت تونو دیدم با اشتیاق اینو هم خوندم و چقدر لذت بردم
به دنبال نشانه ای بودم تا در پاسخ و تایید فرمایشات تون مطلبی در خور احساس زیبا و کلام دلنشینتون باشه
موقع خوندن کامنت شما یه پشه دست و پای منو مورد عنایت قرار داد و یاد یک خاطره که پارسال اتفاق افتاد
سال قبل من و همسرم بعد از خوندن یک کتاب (وعبد سکوت) تصمیم گرفتیم با خودمون و با تمام موجودات عالم در صلح باشیم و شروع کردیم به کنترل ذهن و نفسمون و مراقبه
خونه ما نزدیک دریاچه چیتگر بود و پشه زیاد داشت
به طرز عجیبی بعد از اون تصمیم هیچ پشه ای دیگه مارو نمیزد با اینکه گاهی روی بدن ما هم مینشستند
نه ما کاری به اونا داشتیم و نه اونا به ما
تصمیمات و تغییرات ما بر جهان اطراف تاثیر عجیبی گذاشته بود و حتی پشه ها هم اینو درک میکردند و پذیرفته بودند که با ما در صلح باشند
همون روزا رفتیم بیرون و اطراف دریاچه که یک فضای سبز و درخت های کاج زیبایی داره و چند تا سگ خانوادگی اونجا زندگی میکردند و براب اولین بار ملاقات شون کردیم
فقط باید اونجا بودید و میدیدید که این حیوانات زیبا و با وفا چقدر به ما محبت نشون میدادند و مثل یک حیوان تربیت شده خودشونو به ما میمالیدند . از ما نوازش میخواستند و چقدر انرژی داشتند
طوری که وقتی نوازشش میکردم و دستمو بر میداشتم دوباره با دستاش دستمو میگرفت و اونو روی بدنش میذاشت که به نوازشم ادامه بدم
این درحالی بود که قبلا هرگز ندیده بودم یک سگ برای بار اول وقتی کسیو میبینه چنین واکنشی انجام بده
(معمولاً پارس میکینه)
جالبتر اینکه تا دم خونه مارو همراهی کردند و چند ساعتی هم پشت در نشستند
بعد از اون روز هر دفعه ما میرفتیم اونجا ، اونا با ذوق به سمت ما میومدند و دوباره خودشونو لوس میکردند و انگار این دوستی سالهاست که بین ما در جریانه
خواستم بگم که
رشد ما با رشد جهان توأمه و تمامی موجودات عالم با تغییرات تو تغییر میکنند و با تو در صلحند و باز جالبتر اینکه وقتی دوباره مراقبه رو رها کردیم وحالمون بد شد
پشه دوباره نیش زدنو شروع کردن و معاهده صلح شکسته شد و ما شروع کردیم به کشتن اونا و اونا به نیش زدن ما
خب الان دوباره تصمیم گرفتم مجدد و اینبار مصمم تر از قبل اونو تکرار و تثبیت کنم
اینم به لطف خوندن کامنت شما بود
یه چیز دیگه هم بگم که ربطی به بحث نداره اما میخوام حالتون بهتر بشه
چند سال پیش خواب بزرگترین بانوی این عالم رو دیدم
اینقدر این بانو با عظمت و زیبا (زیبای روحانی)و دلنشین و با وقار و بینظیره که بعد اون خواب نگاهم به تمام زنان عالم تغییر کرد و حتی دلم خواست زن باشم و اسمم فاطمه باشه
چون متوجه شدم به این اسم و مشتقات اون و هر بانویی که مظلوم واقع میشه بسیار حساسه
خوشا به حال تمام فاطمه ها
در پناه حضرت عشق و مورد عنایت بانوی دو عالم باشید
سلام بر سید حبیب گرامی
برادر عزیزم خوشحالم و سپاسگزار خداوند هستم که کامنتم برای شما تأثیر مثبت بجا گذاشته و ازش استفاده کردی و بسیار از شما ممنون و سپاسگزارم که وقت گذاشتی و به کامنتم پاسخ دادی که خودش یه کامنت کامل و پر ارزش بود واقعاً از مطالبی که بیان کردی استفاده کردم و لذت بردم
ممنونم که حال خوب بمن هدیه دادی خدا کنه که رفتار و کردارم درخور نام فاطمه باشه
خدا رو شکر که شما و همسرتون رو خودتون کار می کنید و نتیجه می گیرید
در پناه خدا موفق و سعادتمند در هر دو جهان باشید
فاطمه خانم خیلی ممنون از کامنت زیباتون خیلی به من حس آرامش داد
خیلی حالم رو خوب کرد
امیدوارم توی این مسیر زیباتون ثابت قدم باشین
واقعا تعهد شما توی دیدن نکات مثبت تحسین بر انگیزه عالی بود
واقعا سپاس گزارم و منتظر پیشرفت ها و ردپاهای بعدی تون هستم
سلام مهدیه عزیزم
خیلی ممنونم که به کامنتم پاسخ دادی و حال خوب بمن هدیه کردی
خدا رو شکر که کامنتم مفید واقع شد و احساس خوبی بشما داد
زندگی هر کدوم از ما پر از نکات مثبته که اگر آگاهانه این زیباییها رو هر چقدر هم که در نظرمون کوچیک و بی اهمیت باشه ببینیم و بخاطرش سپاسگزار خداوند باشیم لا جرم هدایت میشیم به دیدن زیباییهای بیشتر…
و بقول استاد کل داستان همینه
از خدا میخوام که همگی در این مسیر زیبا ثابت قدم باشیم و پیشرفت کنیم و به مدارهای بالاتر بریم
در پناه خدا دلت پر از آرامش باشه و به همه خواسته هات برسی
سلام مامان گلم! مامان دوست داشتنی من! کامنتتون رو امروز خوندم و انقدر حس خوب گرفتم و خوشحالم از این فرکانس بالایی که دارین که حد نداره گفتم لایک خالی کمه و باید کامنت بذارم. خدا رو هزاران بار شکر می کنم که تو این بهشت مجازی هستیم و نه تنها خودم هستم مامانم خیلی خیلی جلوتر از من و خواهرام هستن و الگوی ما شدن و همیشه از تعهد بالاشون و فرکانس بالایی که دارن صحبت می کنیم. خدایا شکرت. واقعا چقدر آدم رشد می کنه و پیشرفت می کنه با کار کردن رو خودش و خدا رو هزاران بار شکر که جهان بر پایه ی سیستمی هست بدون نقص و استثناء، کار می کنی رو خودت قطعا جوابی که می خوای می گیری. خیلی سخته آدم شب نخوابیده باشه و بعد یکساعت خواب سرو صدا باشه و نتونه بخوابه ولی ذهنش رو کنترل کنه… اونم شما که قبلا چقدر به خواب حساس بودین بد خواب اگر می شدین سردرد و غیره ولی هزارماشالا با تغییر مدارتون به مدارهای بالاتر دیگه نه از سردرد خبریه نه از ناخواسته های دیگه… واقعا تحسین برانگیزه این روند رشدتون مامانم عشقم. خدایا شکرت، کمک کن منم مثل مامانم متعهد باشم و بهتر عمل کنم…
سلام سمیه جانم
خوشحالم و خدا رو شکر می کنم که کامنتم دل چندتا از بندگان خوب خدا رو شاد کرد وحس خوبی ازش گرفتن
یکی از سپاسگزاریهام از خدای مهربونم همینه که خودم و دخترام همگی به این مسیر زیبا هدایت شدیم و از طریق همسرت داماد گلم که دستی از دستان خداوند شد برای ما با استاد عزیزمون آشنا شدیم و قدم در این مسیر بهشتی گذاشتیم خدا رو شکر بر این نعمت
خدا رو شکر که همگی سعی بر بهبود خودمون داریم و نتایج شیرینش رو هم دریافت می کنیم
سمیه جان ماشاء الله شما از منم بهتر تعهد داری و نتایج فوق العاده گرفتی…کار خیلی خوب..خونه بزرگ و عالی تو اون محله شیک و زیبا و با صفا با اون همه فضای سبز که یادش بخیر اون مدتی که اومده بودم پیشتون چقدر اونجا هر روز پیاده روی کردم و لذت بردم…
خدا رو شکر که روز بروز درکمون از قوانین جهان بیشتر میشه و هدایتهای الهی رو بیشتر دریافت می کنیم
از خدای وهابم میخوام که همه ما و همه خانواده عباسمنش تو این مسیر ثابت قدم باشیم و روز بروز حال دلمون عالیتر و موفقیتهامون بیشتر باشه آمین
سلام فاطمه خانوم
ازکامنت زیباتون که نوشتید مشخصه که واقعا خوش سلیقه وخوش ذوق هستید ممنون که به این زیبایی مینویسد آدم به وجد میاد
0کنترل ذهن به قول استاد کاری نیست که هرکسی بتونه انجام بده برای همینه که خیلی ها زندگیشون اونجوری که میخوان نیست ،،پس دمت گرم که اینقدر تمرین کردی که میتونی این کار را به خوبی انجام بدی و 100٪وعده بهشت را داری پیش روت
1هدایت الهی که مهمترین موضوع میتونه توی زندگی باشه که خداوند هادی و راهنما ما توی کل زندگیه ،، فقط باید محرم باشیم تا بشنویم پیامهای الهی که همیشگی هستند تا زندگی ساده ولذت بخش بشه به قول استاد بشینیم روی شونه های خدا ،، چرا باید زور بزنم خودش بهترین راهنما و کننده کارهاست فقط باید ذهن کنترل بشه و وظیفه خودمون را به عنوان بنده انجام بدیم ،، دیگه مسیر بهشتی میشه وقتی 100٪حواست به اینه که خدا چی میگه و مطمئنی که به بهترین مسیر هدایتت میکنه
2تکامل هم موضوعیه که باید بعنوان قانونی اصلی در نظر بگیریم تا در زندگی انرژیمون کم نشه که هیچ باسرعت وباعشق جلو بریم
توجه به نکات مثبت را ازت دوباره دارم یاد میگیریم که توی حیاط خونتون به داشته هاتون نگاه کردی و لذت بردی وتوجه به داشته ها (شکرگزاری )باعث میشه نعمتها باسرعت به سمتت بیان
خوشحالم که کامنت زیباتو خوندم و براتون کامنت زیبایی نوشتم
سلام به برادر عزیزم آقا مصطفی
خدا رو شکر که کامنتم اثر خوبی بر شما داشت و مفید بود
و از شما هم خیلی ممنونم که پاسخ زیبایی برام نوشتی و مطالب مهمی رو یادآور شدی، از کنترل ذهن و هدایت الهی و رعایت قانون تکامل…
از کامنتت استفاده کردم و لذت بردم
در پناه خدا زندگیت پر از موفقیت و زیبایی باشه
به نام خداوند جان و خرد،کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای،خداوند روزی ده رهنمای
سلام به استااااد نااازنینم …سلام به دوستان جان
استاد معذرت میخوام واسه این شاگرد شلوغ کلاست که همیشه یکم بی ربط به موضوع کلاس حرف میزنه …اما استاد من نمیتونم جلوی جریان هدایت رو بگیرم …اون میگه من مینویسم ..ببخشیدم …
استاد تا الان زیبایی شما رو با بکگراند های بهشتی تون تحسین میکردم ..امروز دیدم هیچ بکگراندی در کار نیست …نه دریاچه …نه درخت ها …نه پرادایس…نه نورپردازی …ولی تصویر به همون اندازه زیباست ….
این همه احساس خوب…این همه زیبایی …این همه قشنگی…این همه آرامش چهره ی شما سرمنشاش کجاست استاد …؟
غیر ازینکه شما مثل یک آینه شفاف نور خداوند رو منعکس میکنی برای ما …؟
غیر ازین که زیبایی های خداوند در شما تجلی کرده ..؟
این درک همین چند روز پیشمه …بنظرم هرچقدر انسان ها توحیدی تر میشن،ترکیب صورتشون هم قشنگتر میشه …اصلا انگار اجزای صورتش هدایت میشن برای تجلی قشنگی های خدا …
استاد اشکال نداره بازم بگم …؟
بدووون اینکه من تلاشی کنم خداوند وهابم به من رفیق نازنینی عطا کرده …هم فرکانسِ هم فرکانس
اینجاست که استاد میگه تقلا نکنید برای تغییر آدم های اطرافتون …روی خودتون کار کنید ..جهان بی نهایت انسان های شایسته داره که در کنارهم قرارتون میده …
بچه ها …از من شاگرد کوچیک استاد به شما نصیحت ..به جای گشتن دنبال آدم درست …روی خودتون کار کنید …دوروبرتون رو خالی کنید …برای جهان جا باز کنید تا انسان های فوق العاده رو براتون بفرسته…اون وقت هر لحظه اززندگی غرق لذتید …
باور کنید این قانون بدون تغییر خداونده …
استاد اینارو گفتم تا برسم به اینجا…
امروزبعد دیدن این فایل به ایشون گفتم ببین چطور استاد درمورد همون چیزی که من بهش فکر میکنم میاد و صحبت میکنه …؟مگه ی بار دوباره بگم اتفاقی بوده….؟بهش فکر میکنم میترسم اصلا :))))))))))
و واقعا جوابشون قانع کننده بود …در اینکه استاد بی نظیره شکی نیس…ولی این خداوند که داره کارها رو انجام میده …جریان هدایت از خداوند در استاد جاریه …
و حالا این مائیم که باید دیش دریافتیمون تنظیم باشه تا از هدایت های آنلاین بهرمند بشیم : )
استااااد زیبای من صدای من رو از گلستان …گرگان میشنوی …
از وسط زیبایی های شمال …
دیروز نشانه ی روزانه م سریال سفر به دور آمریکا قسمت 128 بود …همون بازدید از مزرئه فوق العاده
من که ایمان دارم هر روز جوابی در نشانه ی روزانه م دارم …کلی منتظر موندم ببینم امروز برام خدا چه آگاهی هایی داره …ولی چیز دقیقی دستگیرم نشد …
تا که امروز بعد چند ماه رفتم باغ پدری …
باغی که پر از محصوله …یک طرف هندوونه …یک طرف خیار…درخت هلو …سبزیجات …و …
یهو وسط گشت و گذار و لذت بردنم یاد نشانه ی دیروزم افتادم …گفتم آررره آررره درررسته همینه …این منو یاد همون مزرئه ای میندازه که شما رفته بودید …باز خدا میخواست بهم همزمانی رو نشون بده …
بهم این درک رو بده …
هر تصویری که میبینی…به هرچیز توجه میکنی …به زودی بصورت ملموس و واقعی لمسش میکنی سعیده…وعده ی خداوند حقه و چه کسی از خداوند به عهدش وفادارتره؟
خدایاشکرررت …خدای بینظیر من …عاشقتم ….
استاد …من به خودم عادت دادم هروقت میخوام بیام و تواین سایت الهی بنویسم …حتما با وضو باشم …حتما از قرآن کمک بخوام …نوشتن توی سایت واقعا برای من صلاته
و بازهم قرآن برام از نعمت های خدا گفت …از فراوانی …شکرگزاری …و نامحدود بودن …
قلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا
بگو: اگر دریا براى نوشتن کلمات پروردگار من مرکب شود، دریا به پایان مىرسد و کلمات پروردگار من به پایان نمىرسد، هر چند دریاى دیگرى به مدد آن بیاوریم
استاد واقعا برای تشکر کردن از شما هم من کم میارم …این همه آگاهی تو یک فایل رایگان!
من دوره کشف قوانین رو ندارم …درخواستشو دادم به خدا ..انشالله باهاش هم مدار میشم …
نشون به نشون هم مدار شدن با قانون سلامتی …اون موقع که یک تومن بود نتونستم بخرمش …روی خودم کار کردم ..باهاش هم مدارشدم خدا 8 میلیون برام جور کرد تا بخرمش …و حالا دارم ازش لذت میبرم …
الحق و الانصاف که همه چیییز مداره …همه چیز…
آره استاد جانم …من این دوره رو ندارم …اما با همین دوتا فایل اخیر …کلی ترمز پیدا کردم توی وجودم ….
بزرگترینش عدم احساس لیاقته… تو تموم زمینه ها …
میخوام روش تمرکز بزارم …میخوام آگاهانه کارهایی رو انجام بدم که بهم این باور رو بده
سعییییده عزیییزم …همین که تاج بندگی روی سرته …تو ارزززشمندی …
تو بنده ی توحیدی خدایی …تو تموم زندگیت داری تلاش میکنی کار درست رو انجام بدی …
مگر نه اینکه خداوند توی قرآن گفته لقد کرمنا بنی آدم …؟
خدا خودش بهت کرامت داده …بزرگی داده …ارزشمندی داده …
انصاف نیست دنبال ارزش خودت جایی غیر از درون خودت بگردی …
با روح خداوند در وجودت یکی شو …
و اجازه بده خدا بهت بباره…
ثروتت بشه …
عشقت بشه …
آرامشت بشه …
بیزنست بشه …
کما اینکه تا الان بارها و بارها از معجزاتش سوپراااایز شدی : )
استاد من ازت سپاسگزارم …برای همه چیز و همه چیز …
این روز ها چشم هامو میبندم تجسم میکنم خودم رو که از دم در پرادایس دارم میدوئم …با چشم های خیس …با ذوووق بی حد و حصر …به سمت شما و خانم شایسته جانم…و محکم بغللتون میکنم …و داد میزنم خدااایااا شکرت …
من ساااختمش …من بدستش آوردم …من به استاد های زندگیم رسیدم …:)
و وقتی چشم هامو باز میکنم که میبینم صورتم خییس اشک شوقه … : )
عاشقتم استاد …
شاگردت ته کلاس نشسته …ولی شیش دنگ حواسش پیش شماست ..
با قدرت …مثل تموم پونصد روز قبل …
خدایا شکرت که یکبار دیگه بهم اجازه دادی بنویسم …بوس به کله ت خدا …
عااااششششقتتتتممممممممممممم
«وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا»
ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم و بر دریا و خشکى سوار کردیم و از چیزهاى خوش و پاکیزه روزى دادیم و بر بسیارى از مخلوقات خویش برتریشان نهادیم (70 اسرا)
سلام و درود فراوان به سعیده عزیزم، الهی که در بهترین زمان و مکان و شرایط باشی. یه وقتایی بهت حسودیم میشد که چرا سعیده اینقدر بینظیره و وقتی قرآن رو باز میکنه خداوند اینقدر دقیق و زیبا هدایتش میکنه. یادمه بچه بودیم وضو گرفتن رو یادمون میدادن و میگفتن اگه میخوای نماز بخونی باید قبلش حتماً نیت داشته باشی که نماز فلان میخونم قربت الی الله … الان راز هدایت های بینظیرت رو دریافت کردم که تسلیم رب العالمین هستی، ازش هدایت درخواست میکنی ، وضو میگیری و اون احساس زیبای طهارت رو بر قلبت جاری میکنی و با نیت خیر خواهی اجازه میدی که خداوند هدایتت کنه. و نماز و صلاه چیه به جز یاد خدا. بسیار بسیار تحسینت میکنم انسان بینظیر، ای بنده شایسته و موحد خداوند. انسان ارزشمندی که همیشه یاد خدا هستی.
یکی از نشانه های بینظیر بودن تو اینه که اونقدر از قرآن هدایت خواستی که قرآنی هم حرف میزنی. قرآن در کلام تو نشسته. توی کامنتت نوشته بودی «خدا خودش بهت کرامت داده» گفتم این آیه قرآنه. وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ … سرچ کردم و آیه رو پیدا کردم و پیداش کردم و گفتم بذار با همین آیه برات پاسخ بنویسم. و یه نکته دیگه که در مورد تمرکز و کار کردن روی خودت گفته بودی و اینکه اجازه بدی خداوند کارها رو برات انجام بده ، خیلی بینظیره، و اینکه اجازه میدی در زمان و مکان هدایت بشی به مدار دریافت آگاهی ها فارغ از اینکه بهای رسیدن به خواسته چقدر باشه، اون عدد برات مهم نیست، تلاش و تمرکز و تعهد برات مهمه، تسلیم بودن برات مهمه، این خیلی ارزشمنده.
ببین من در گذشته این ذهنیت رو داشتم (و شاید بخاطر همین باورهای غلط گذشته است که وارد شدن به سایت برای من نیاز به یه تکامل چهار ساله داشت) که همین الان با قیمت قبل این دوره تهیه کنم تا هنوز گرونتر نشده، ولی الان میگم اول و آخرش من باید همه دوره های استاد رو تهیه کنم، و این مسیری نیست که یه روز و دو روز باشه. پس عجول بودن بی فایده است،من باید بدرستی تکاملم رو طی کنم و درس هام رو یاد بگیرم. هر موقع خداوند لازم دید که آگاهی رو بهم عطا کنه، عطا میکنه ، و خودش شرایط پرداخت بهای رسیدن به خواسته رو هم فراهم میکنه. حالا مبلغ دوره بشه 8 میلیون، دوره ای که میتونه بیش از 800 میلیارد ثروت وارد زندگی آدمها کنه، من چرا با نگرانی مانع ورودش به زندگیم بشم. مهم اینه من در مسیر هدایت و مسیر شاگردی کردن باقی بمونم.
تجسمت خیلی ارزشمند بود، تجسم رفتن به پارادایس و ملاقات با استاد عباس منش عزیزمون، و استاد شایسته. یه حس عجیب و زیبایی تو قلبم تداعی شد، این خواسته خواسته من هم هست. بارها توی ذهنم تجسم کردم اون لحظه رسیدن دم در پارادایس و ملاقات کردن استاد. نکته اش اینکه هر وقت تجسم میکنم بی اختیار اشک شوقم سرازیر میشه که انگار واقعا الان همونجا هستم.
سعیده جان ، انسان ارزشمند و توحیدی ، فرشته نجات انسانها ، از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برات درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و توحیدی باشی با احساس آرامش و احساس مثبت، در کنار توحیدی ترین انسانها.
سلاااااااام به حمییید حنیییف
برادر توحیدی عزیییز راه دوووور من
صبحی که با نقطه ی آبی از شما شروع بشه …حتما روز شگفت انگیزیه …
پر از خیرو بررکت الله
مرررسی که برام نوشتی
و مرررسی که انقدددر خوووبی
این آیه لقد کرمنا فوق العاده ست …
پر از احساس ارزشمندیه …
احساس لیاقت بدون هیچ دلیل بیرونی!
آقاااا…!
خودش!خود خدا داره میگه!
من بهتون ارزشمندی دادم!
تاج کرامت روی سرتون گذاشتم!
منم که شمارو روی خشکی و دریا دارم جابه جا میکنم …ماشین و کشتی کیلو چند؟؟؟
منم …من …پروردگار شما …
همه ی اینا از منه!
میرسیم به نقطه ی عطف ماجرا ….
اونجایی که پای همه ی ما روی ترمز لعنتیه!
وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ
بااابااا میگه مااا …سیستم! داره به شما از بهترینا روووزی میده!
شغل و سمت و اینا کیلووو چند …؟
روزی دست منه!ثروت و پول و دلار و یورو و ریال و ماشین و خونه و …. همه ی اینا دست منه …منم سییستم طراحی کردم :)
شما طبق این سیستم پیشششش برو!
تو هر نقش و شغلی هستی که دوسش داری
بقیه ش با منه!
آقاااا داره میگه مسئولیت همه چی با کاروانه …چرا ما باور نمیکنیییییم ؟؟؟؟
برسسسیم به انتهای آیه …؟
وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا
این شبیه تیر آخر توی فیلم هندیا …که طرف بعد هزارتا شلیک …بالاخره ناک اووت میشه!
آیا سزاوار نیست ما هم بالاخره با این تیکه از آیه تسلیم بشششیم؟
و آنها را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم.
پسسسر …این همه مخلوق داره خدا …ازون برگ هایی که یک دونه ش بدون هماهنگی الله روی زمین نمیفته ….ازون حشره ای که اومد روی پای شما …و سخاوتمندانه گذاشتی راهشو بره …از پرنده هایی که توی آسمون پرواز میکنند ….از کهکشان هایی که خیلی هاشو ما بیخبریم واصلا عقلمون قد نمیده ….از فرشته هایی که فقط داره حمد و ثنای پروردگار رو میگن …
خدا میگه توی انسان …که حالا خیلیم شکرگزار نیستی!خیلی وقتا منو فراموش هم میکنی!حتی نمیتونی عظمت منو درک کنی…اگر 7تا دریا برات مرکب بشن نمیتونی شکر منو بگی…
تورو !
تورو من فضیلت و برتری دادم به همه …..
واقعا حمید ما دیگه چی میخوایم …؟
دنبال چه بهونه ای هستیم برای اینکه احتمال بدیم به خواسته هامون نرسیم …؟
این آیه رو باید حک کنم توی مغزم ..برای احساس لیاقتی که هممش دارم گره میزنم به عوامل بیرونی …
پسررر مرررسی که برام این آیه رو نوشتی …
ممنونم اززززت
خیرررو برکت الله برات جاااری باشه …
میبینم کههه عکس پروفایلتم عوووض کردی :))))
« فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ » :))))))
حالا من گفتم آدم های توحیدی …صورت های زیبایی دارند…انی وی شما رو خداوند زیبا خللق کرده :))))))
و البته که ویژگی توحیدیت …این زیبایی رو صدها برابر نشون میده …
مررررسی که هستی حمید حنیییف ….
برای تموم کامنتات …تموم انعکاس زیبایی های خداوند …
به دستان قدرتمند پروردگارم میسپارمت ….
به امید دیدار در بهترین زمان و مکان …
الهی که در پرادایس باااشد :)
با کلللی از بچه های سایت :)
به قول استاد…چیزی رو که بتونی تجسمش کنی….میتونی خلللقشششش کنی …
پسسسسس …
:))))
به نام خداوند عشق و اشک
البته که عشق خودش
و البته که اشک شوق باز هم از خودش
سلام خواهر عزیزم
نمیدونم چی بگم و چی بنویسم
فقط از خدای بزرگم تشکر میکنم که چنین دوستانی دارم که اینچنین عالی روی خودشون کار میکنند و توحید رو بیاد ما میارند
اصلا کامنت های شما عزیزان گنج هست
کلی درس داره
درس توحید
درس آزادگی
درس زندگی
درس ایمان
درس توکل
بخدا وقتی کامتت رو میخونم و اون صحنه زیبایی رو که قطعا همه ما بارها تصور کردیم که کنار استاد عزیز هستیم و با عشق بغلش میکنیم و اشک میریزیم و فقط میگیم خدایا شکرت خدایا شکرت
چقدر این لحظه ناب و لذت بخش هست و چه چقدر ما ترزشمندیم برای دیدن روی ماه این بنده پاک و مقدس خدا
چرا پاک
چون ما رو یاد خدا میندازه و به خدا هم نزدیک تر میکنه و چیزی یا کسی که مارو یاد خدا بندازه قطعا ستودنی هست و از خدا هست
سعیده عزیز ازت ممنونم خواهرم
موفق و شاد باشی در مسیر درست الهی
سلام به سعیده عزیزم
شاگرد سرزنده و پرتلاش این کلاس توحیدی
چقدر ساده و قشنگ می نویسی تحسینت می کنم و ازت سپاسگزارم کلامت از دل برمیاد و لاجرم بر دل میشینه
راست میگی سعیده جان انسانها هر چقدر توحیدی تر میشن باطنشون پر از زیبایی و نور الهی میشه و این زیبایی و نور درونی در چهره شون هم متجلی میشه
هر تصویری که می بینی…به هر چیز توجه می کنی…بزودی بصورت ملموس و واقعی لمسش می کنی…وعده خداوند حقه و چه کسی از خداوند به عهدش وفادار تره
من هم این موضوع رو بار ها تجربه کردم و هر بار ایمان و یقینم بیشتر شد که قوانین خداوند درست و دقیق عمل می کنه
با تمام وجود تحسینت می کنم که از قرآن کمک می گیری برای نوشتن توی سایت و خدا هم بزیبایی هدایتت میکنه
خیلی مهم و ارزشمنده که در زندگیمون تلاش کنیم کار درست رو انجام بدیم چیزی که من هم همیشه بدنبالش هستم خدا هم وقتی تلاش ما رو می بینه حتماً هدایتمون می کنه
چقدر زیبا تجسم ملاقات با استاد رو توصیف کردی فکر کنم این خواسته مشترک همه ما هست
خیلی لذت بردم و استفاده کردم از کامنت زیبا و دلنشینت باز هم ازت تشکر می کنم عزیزم الهی که زندگیت سرشار از موفقیت و حال خوش و خیر برکت باشه
سلام سعیده جونم دوست قشنگ و توحیدیم(استیکری ک چشماش قلبه)
خدایا شکرت ک همچین دوستای گلی دارم هرچند ک از هم دوریم ولی دل هامون بهم نزدیکه و از وجود همدیگه داریم لذت میبریم
تو لایق بهترینایی سعیده جونم تو اشرف مخلوقاتی تو بی نظییییزی
منم تو این احساس لیاقت ضعیف عمل میکنم و اونجوری ک باید هنوز باور نکردم و این بده
و باید خیلی روی خودم کارکنم
سعیده جونم من همیشه با کامنت های قشنگت اشک ریختم و خدا رو توی کامنتات حس کردم
ممنونم ک انقد متعهدی و کامنت میزاری همیشه ازت بینهایت سپاس گزارم
ما بنده های هدایت شده ی خداوند هستیم و قراره بینهایت در کنار خداوند کیف کنیم و از زندگیم لذت ببریم
خدا نصیبت کنه دوره کشف قوانین رو عالیه من ک دارم ازش لذت میبرم از اینکه کد مینویسم و تو زندگیم رخ میده راحت خیلی شگفت زده میشم
خداوند تا الان خیلی منو سوپرایز های بینظیری کرده و هر چی خواستم بهم داده
ولی امیدوارم بتونم ازش چیزای بزرگتر ک ب نظر خودم بزرگه رو بخوام و شود
کن فیکون بشود
قطعا وقتی خدا ما ها رو آورده تو این مسیر بمونم کمک میکنه ک خودمونو ببریم بالاتر مگه ن سعیده جونم؟؟
واقعا ب این باور دارم ک وقتی ما روی خودمون کار میکنیم برای حذف آدمای نامناسب از زندگیمون اصن لازم نیست کاری بکنیم یا برای اومدن آدمای عالی نباید کاری کنیم اونا خودشون میان بوون اینکه ما زحمتی بکشیم
هرچند ک تا الان با کار کردن روی عزت نفس و عشق و مودت اینا رو بیشتر و بهتر درک کروم و هربار این جلسات رو گوش میکنم انگار ن انگار ک قبلا گوش کرده بودم و انگار ک بار اولمه و خداروشکر میکنم ک مدارم داره میره بالاتر و دارم آدمای بهتری رو جذب میکنم
هرروز از خداوند اینو میخوام ک دوستای عباس منشی رو ب من نزدیک و نزدیکتر کنه
هر چند ک خودم باید مدارمو ببرم بالاتر تا ببینم دوستان نازنینم رو
الان هم حس میکنم سعیده جونم ک مدارم رفته بالاتر ها چرا؟چون قبلا درگیر حاشیه ها زیاد میشدم اینکه برم جاهای دیگه خودمو سرگرم کنم و برم دنبال کننده ی آدمای بیخود و بی هدف باشم
ولی الان ن الان همش تو سایت دارم کامنت میخونم اینستا رو پاک کردم از دوستان منفی خودمو دور کردم و یکی از دوستانم ک مثبت تره ب من نزدیک تر شده و این حس من عالیه ک میفهمم این تغییر مدار خودم و اصن آدمای منفی نمیتونن وارد زندگی من میشن و اینو ب وضوح درک کردم و خیلی حسم خوبه مطمئنم آینده روابط من عالیه و ی عشق بینظیر هم در انتظارمه و دارم تکاملم و طی میکنم و روی ترمزهای کار میکنم تا بتونم اونچیزی ک میخوام رو خلق کنم
و هرچقدر من روی خودم کار کنم دوستان اطراف من هم بهتر و بهتر میشوند
خداروشکر ک کامنت عالی تو رو خوندم سعیده جونم
امیدوارم در کارت موفق باشی
همیشه لبخند روی لبات باشه و دلت شاد و جیبت همیشه پر پول باشه
سلام
استاد
من تازه فهمیدم چرا به خواسته هام نمیرسیدم
چون همیشه خودم رو قدر یک ذره در مقابل خدایی میدیدم که باید دنیال راه بدست آوردن دلش باشم
که اون خدا تو ذهن من خدا نبود
یکی بود مثل بقیه بنده هاش
فقط بزرگتر و قوی تر
اشرف مخلوقات بودنم رو درک نمیکردم که یعنی چی
خدا از روح خودش در ما دمیده که چی؟
خب روح خود خدا که خیییلی بزرگه و خیییلی قدرتمنده
حالا یه کوچولوشم تو روح ما دمیده
چیکار باهاش میشه کرد ؟؟
تا اینکه به لطف آگاهی های ناب این مسیر طلایی فهمیدم
یافتم ، یافتم….
روح ما که ظرفیت تمام روح خدا رو نداشت ولی همون یک شمه از روح خدایی چنان خاصیت خلق کنندگی در وجود ما نهاده که هر کدوممون توانایی خلق دنیا رو داریم
خدا از روح خودش در ما دمیده و
گفته برو من تو رو مثل خودم خالق آفریدم
خالق هرچی که دلت بخواد
برو روی زمین کن فیکون کن
دیگه با من کاری نداشته باش
من سمت خودم رو تمام و کمال انجام دادم
احسنت به خودم ( فَتَبارَکَ اللهُ اَحسَنَ الخالِقین)
من نشستم اینجا فقط مهر تایید بزنم بر خواسته های تو
پس به ناخواسته ها توجه نکن که همونها رو دریافت میکنی
کسیکه تا کمر تو سطل زباله خم میشه چیزی جز زباله نصیبش نمیشه
سرت و بالا بگیر و بزرگ بخواه
از کی؟
از الله ی که اکبره
که بزرگتر از همه چیز و همه کسه کم نخواه
به بزرگی من بر میخوره
به جلال و جبروت من بر میخوره وقتی تو به جیفه ای راضی میشی
مثل اینه که مثلا رئیس جمهور مملکت بهت وقت دیدارخصوصی بده
بگن هرکس تو این دیدار خصوصی هرررر چی از رئیس جمهور بخواد بهش میده
بعد تو بری بگی یه 10 هزار تومن به من میدید؟
به شان و شخصیت اون رئیسجمهور بر میخوره
میگه خجالت نمیکشی وقت باارزش من و گرفتی؟؟؟
به احسن الخالقین بودن خودمون ببالیم و ازش بهترین بهره ها رو ببریم
استاد من میدونم این کامنتم 5 ستاره از خود شما امتیاز میگیره (باور لیاقت)
سلام دلارام جان
کامنت شما تکمیل کننده نشانه امروز من بود
همون تلویزیون که برای من مساوی شده بود با اخبار بد و….
امروز چیزی به گوش من رسوند که تازه بعد چند سال شنیدن ،درکش کردم
عاشقان هرچه بخواهید بخواهید خجالت نکشید
یارما بنده نوازاست اذان می گویند
اینو وقتی شنیدم که داشتم به خاطر محدودیت زمان خواسته ام کوچیک میکردم
و شما مهرتایید دوباره بودی که دختر خواسته ات کوچیک نکن
اون هر چی بزرگ باشه برای خدا و جهان اندازه ای نیس که نشدنی باشه
اونا تایید برآورده شدن خواسته ات دادن
حالا فقط کار تو که بشینی باورپذیر کنی که میشه ،حتی اگه هیچ موجود دوپایی اون کار نکرده باشه یا همه بگن نمیشه
خیلی وقتا یادم میره قبلا چیکارا کردم حتی یادم میره خدا چه کارایی کرده
همین باعث میشه ترس وجودمون بگیره
مرسی که زبان خدا بودی برام تا بین کامنت ها چیزی ببینم که دنبالش بودم
در پناه خدا باشی
سلام فاطمه خوش قلب و مهربان
لطف های این یار بنده نواز ما کی تموم میشه که لحظه ای درنگ باشه که ما بتونیم یه الهی شکر از ته دل بگیم؟؟
دائم در حال فضل و رحمته این یار بنده نواز
حتی پاسخ به کامنت خودت که شاید با اینکه زمان زیادی ازش نگذشته انگار فراموشش کردی
انگار اون لحظه واقعا خود خدا تجلی کرده در دستان تو که مصداق این آیه نون والقلم و ما یسطرون بشی
اون نوشته ها واقعا فی البداهه اومدن
روح خدا در ما دمیده شده رو من همون زمان درک کردم
سوال سالهای سال من بود که خب حالا این روح خدا به چه درد ما میخوره؟
چه کارایی ای داره؟
.حکمتش چی بوده در وجود ما؟
اگه همه ما انسانها روح خدایی داریم پس اینهمه ظلم و گناه علتش چیه؟
مگه روح خدا گناه میکنه؟ خطا میکنه؟؟
و جرقه ای تو ذهن من زده شد و پاسخ سوال به راحتی و به زیبایی داده شد
و ای دل غافل
از من که اینهمه سال نفهمیدم وقتی روح خدا در من هست من تکه ای از خود خدام
من هم به سهم خودم خالق
حالا نه باندازه خدا
که نعوذ بالله اگر چنین بود من هم باید همونقدر قدرت میداشتم به اندازه خود خدا
نخ
من باندازه تمام نیازهای کوچک و بزرگم باندازه خلق یک دنیا باندازه خلق کل کره زمین خصلت خالق بودن رو دارم
حالا خودم کم ازش استفاده میکنم تقصیر خدا چیه؟؟؟
مثلا یک گوشی آیفون آخرین مدل، قطعا دهها و صدها کاربرد و قابلیت داره
ولی وقتی به دست من مصرف کننده عادی میدن که نهایتا ازش برای تماس گرفتن و فیلمبرداری و 4 تا شبکه اجتماعی استفاده مبکنم مشکل از شرکت سازنده ی گوشیه؟؟؟
نه
مشکل منم
که باید به شناخت کامل از قابلیت ها. و توانایی های این گوشی پی ببرم تا بتونم بیشترین بهره رو ازش ببرم
خداروشکر. هزاران مرتبه شکر بابت این آگاهی های ناب
به نام خدای مهربان و اجابت کننده خواسته ها به آسانی و سریع
سلام به استاد عزیز و مریم
خداروشکر برای بودن این سایت و این صحبت های با ارزش که واقعن در تمام جنبه ها زندگی منو بهشت کرده مقداری که بها دادم و به قانون عمل کردم نتایج عالی گرفتم
سپاسگذارم از شما برای بروزرسانی دوره ای هدفم بود بخرم در اولین فرصت و چه عالی بروز رسانی شد
=تا وقتی تغییرات بنیادی در ذهنمون ایجاد نکنیم داریم در زندگی روی تردمیل می دوییم و نتیجه ای برامون نداره
=اگر باورهای درستی در مورد اهدافمون نداشته باشیم هر چقد بدوییم بی فایدس
=وقتی باورهای درست در ذهنمون ایجاد کنیم هدایت میشویم به ایده های مناسب با افراد مناسب در زمان مناسب در مکان مناسب که نتیجه عالی به همراه داره
=وقتی باورمون تغییر بدیم هدایت میشم به ادمهای مناسب شرایط مناسب
=اگر در جنبه ای نتایج درست نمیگیریم به خاطر این باورهای درست در اون مورد نداریم
=تا وقتی باورهای نامحدود کننده داشته باشیم به خواستمون نمیرسیم هر چقد هم تلاش کنیم
=وقتی باورهامونو تغییر بدیم هدایت میشیم به راحتی به سمت خواسته هامون
=اگر خاسته هایی داریم باید بگردیم ببینیم از قبل چه باورهای محدودی داریم و اونهارو تغییر بدیم
=باوری که هر چه هستیم دوست نداریم از کمبود عزت نفس و کمبود احساس لیاقت میاد
=باید این باور در ذهنمون بسازیم که زیبایی ظاهری نیست و زیبایی درونی هست
=باید الگوهایی پیدا کنیم که رابطه های خوب عالی دارن و بدون هیچ عمل ظاهری
=باور این که خودمون دوست داشته باشیم احساس لیاقت داشته باشیم عاشق خودمون باشیم احترام به خودمون بزاریم خودمونو دوست داشته باشیم تا با همون چهره اندام ادمهای عالی وارد زندگی ما بشن
=ارزشهای خودمون باید به ویژگی های درونمون پیوند بزنیم نه به ظاهر
=خود ارزشی داشته باشیم و با خودمون دوست باشیم تا روابطمون با همه خوب میشه
=زیبایی ظاهری نیست و به درون ما هست باید این باور بسازیم در خودمون
اگر در ذهنت به خودت ارزش قائل باشی جهان برای تو ارزش قائل میشه
=اگر در ذهن ما کمبود باشه جهان کمبودهارو به ما نشون میده
=همیشه در جهان ایده های خوب هست انسان های خوب هست شرایط خوب هست باور کنیم هدایت میشیم به سمتشون
=جهان باورهای مارو دریافت میکنه و از جنس اون وارد زندگیمون میکنه هر چیزی فکر میکنیم جهان از جنس همون بهمون نشون میده تا باور کنیم همون مسائل درستن
=باور کمبود باید همیشه باهاش بجنگیم به خاطر ورودی هایی که از جامعه شنیدم کمبود گفتن همیشه هست و باید بجنگیم باهاش و تغییرش بدیم
=اگر خودمون با ارزش ندونیم جهان هم بهمون ثابت میکنه که ارزش نداریم
=اینکه چی میگیم مهم نیست این که چه فکری میکنیم چه احساسی داریم چه فرکانسی میفرستسم مهم است و جهان همون بهمون نشون میده
=اگر نگاهمونو باورهامونو عوض کنیم نتایج عالی میگیریم
=اگر تغییر کنیم جهان هم تغییر میکنه جهان مثل آینه عمل میکنه
=هر باوری در ذهنمون بسازیم همون اتفاغ برای ما در زندگیمون رخ میده
=وقتی ورودی های رو کنترل کنیم فراوانی باور کنیم فراوانی هارو میبینیم
=ذهن هر چیزی بشنود باور میکند
=وقتی ورودی هارو کنترل کنیم میتونیم باورهای جدید درست بسازیم
=وقتی هر ورودی میدیم به ذهنمون داریم آیندرو نابود میکنیم داریم از جنس همون اتفاغات وارد زندگیمون میکنه
=ارزش ما به وجود ما وابستس و هر روز میتونیم خودمون بهتر کنیم و پیشرفت کنیم
=رابطه عاشقانه داشتن واقعن کیفیت زندگی بالا میبره(تجربه خود منم این این حس عالی)
=هیچچیزی برای ما مقدر نشده ما انسان هایی هستیم که با باورهامون زندگیمون رخ میدیم و هر چیزی باور کنیم همون اتفاغ برامون می افته
=هیچ چیزی از قبل برای ما نوشته نشده و خداوند برای ما خواسته ای نداره خداوند فقط خواسته داره ما به خواسته هامون برسیم و هیچ تقدیری وجود ندارد
=ما خالق زندگی خودمون هستیم و هر انچه بخاهیم میتونیم در زندگیمون خلق کنیم
=اگر ما تغییر کنیم جهان هم برای ما تغییر میکنه
=هر چیزی قابل یادگیری و میتونیم همه چیز یاد بگیریم
=باید یاد بگیریم احترام بگذاریم تحسین کنیم تعریف کنیم تلاش کنیم روی شخصیتمون کار کنیم ویژگی های مثبت بقیه رو در ذهنمون ببینیم
خاستم در امد بیشتر تغییر های مالی در زندگیم و خداوند هدایت کنه بتونیم باور های بهتری در ذهنم بسازم
چقد چقد نکات با ارزش و فوق العاده ای
خدارو هزاران بار شکر بسیاری از نکاتی که گفتین من در زندگیم اجرا میکنم و زندگی عالی دارم رابطه کاملن خوب و عالی و هر روز بهتر میشه
سپاسگذارم برای این فایل با ارزش
آرزوی شادی سلامتی ثروت حال خوب و هدایت الله دارم براتون
سلام آقا امیر
از نکته برداری عالی و بینظیری که داشتید کمال تشکر قدردانی دارم.
ایشالله بزودی توی دوره کشف قوانین زندگی با استاد عزیز مون همسفر میشیم واز تجربیات تون استفاده میکنم.
برای شما آرزوی سعادت و خوشبختی و سلامتی پایدار دارم.
سلام بر استاد عزیز
سلام بر دوستان خوب خودم
یک درس عالی
هیچ وقت فریب ذهن و بازی خودم را در روند و بهتر کردن کارهای خودم را نخورم
همیشه باید درحال بهتر شدن روند زندگی خودم باشم
همیشه این را بیاد داشته باشم که باید و بتوانم روی خودم کار کنم و دنبال راهی باشم که بتوانم زندگی خودم را بهتر و بهتر کنم
چقدر خوشحالم که دیروز توانستم براحتی و آسانی هدایت بشوم به این دوره عالی و این دوره را تهیه کردم
همه چیز از ذهن و باور خود من شروع می شود
بارهای بار هدایت شدن را در مسیر تغییرات خودم دریافته ام و آنرا درک کرده ام
استاد عزیز هم چقدر خوب می گویند که وقتی که من شروع به تغییر می کنم جهان هستی هم افراد و شرایطی را سر راه من قرار می دهد که همسو و همراستا با باورهای من است
اینها همگی درس هایی برای من دارد
که من هم با تغییر باورهای خودم به سوی کاری هدایت شدم که بتوانم براحتی و آسانی به کسب ردآمد برسم
در زمان مناسب
در مکان مناسب
به آدمها و شرایط مناسب هدایت شده ام
هر چه بیشتر بتوانم روی خودم کار کنم و بهتر باورهای خودم را تغییر بدهم بی شک مسیر رسیدن به خواسته های من راحت تر و روان تر خواهد شد
خدا را شکر که در این دوره عالی شرکت کرده ام
این دوره به من کمک می کند تا بتوانم براحتی با کد نویسی و نوشتن کد هایی برای رسیدن به خواسته های خودم و اهداف خودم بکار ببرم و آنوقت به سادگی می توانم به همه خواسته های خودم برسم
می دانم که این دوره برای من فوق العاده است
یاد بگیرم که تا زمانیکه من باورهای محدود کننده دارم هرگز نمی توانم به خواسته های خودم برسم چرا که این باورها مثل یک ترمز مانع از حرکت من می شوند
دوره کشف قوانین زندگی هم می تواند به من در شناسایی این ترمزها کمک کند
تا به خوبی بتوانم به خواسته ها و نعمت های خودم دست پیدا کنم
باور به احساس لیاقت
باور به احساس ارزشمندی خود
یکی از مهمترین باورهایی است که می تواند من را به جایگاهایی برساند که خیلی ها حتی در خواب هم نمی بینند
وقتی که من خودم را لایق و ارزشمند ندانم این باور است که من در خودم احساس کمبود دارد
اینها بخشی از ترمزهایی که در ذهن من وجود دارد و حال با آموزش دیدن است که می فهمم که این گره ها را باید از ذهن خودم باز کنم تا بتوانم براحتی و آسانی به موفقیت برسم
یک درس عالی که در صحبت های استاد برای من وجود داشت این بود که الگوهایی را برای خودم پیدا کنم که دیگران با آن باورها در حال زندگی خوب و عالی هستند
اینها همگی درس هایی است که وقتی به آن عمل کنم من موفقترین خواهم بود
همیشه سعی بر این داشته باشم که به خود باوری برسم
خودم را از درون به ارزشمندی برسانم
خودم را دوست داشته باشم و این دوست داشتن سبب می شود که دیگران هم من را دوست داشته باشند و حالم خوب و عالی باشد
چه باورهای خوبی را استاد در این فایل بیان کردند و چقدر دید و نگاه من تفاوت کرد و دید و نگاه من عوض شد
ارزشمند دانستن خودم
لایق دانستن خودم
مهمترین درس و مهمترین نکته ای است که من در این فایل یاد گرفتم و هر چه بیشتر روی خودم کار کنم بهتر و بیشتر می توانم به توانایی خودم پی ببرم و جهان هستی هم در این راه بیشتر به من کمک می کند
اتفاقات و شرایطی را سر راه من قرار می دهد که همسو و همجهت با این باورهای خوب در من است
این بزرگترین درس امروز برای من بود
همه چیز از باورهای من منشا می شود و من نتیجه باورها و افکار خودم را می گیرم
من می توانم خلق کنم
وقتی که می توانم بسازم پس می سازم زندگی خودم را
هر چه بیشتر در دوره ها و فایل های استاد پیش می روم بیشتر و بهتر پی به قوانین این جهان می برم و بیشتر حس و حالم خوب می شود
به آرامی و سادگی و براحتی می توانم به خواسته های خودم دست پیدا کنم
همه اینها ریشه در این دارد که من می توانم براحتی و آسانی به خواسته های خودم برسم و من برای خودم خالق زندگی می شود که در خواب و رویا هم نمی توان آنرا دید
ممنونم از استاد عزیز بخاطر این همه زحمت و تلاش برای آگاهی دادن به ما
سپاس از خدای مهربانی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
افرین بهت سعید جان که اینقدر عالی و پر شوق و همیشه حضور در صحنه ادامه نیدی و واقعا لذت میبرم از ادامه دادنت
انشالله که همواره اینقدر پر قدرت و با شور و اشتیاق ادانه بدی و نتابج گویای همه چیز باشد
از اینکه کنار اسمت خریدار این محصول رو دیدم واقعا لذت بردم و گفتم همان طور که دوره مسائل رو تهیه کرد و ادامه اش داد – الان هم این دوره رو خریداری کرده و قراره تهش رو در بیاره…
ماشالله بهت که این همه دوره رو وونستی خریداری کنی و ادامه بدی و این همه کامنت بگزاری
در مورد دوره های خریداری شده ات بگو...
بگو که باید برم سراغ کدوم دوره ها – دوره راهنمای عملی چطور بود؟
ی نکته باحال و حائز اهمیتی که در کامنتت بود اینکه هر چقدر من رو خودم کار کنم بهتر و سریع تر میتونم مسائل و تمرکز ها رو ببینم و روشون کار کنم…
با طی کردن زمان و ادامه دادن میتونم خیلی سریع تر مسائل ترمز ها رو شناسایی و حل کنم…
چقدر مهم خس کار کردن رو این ترمز ها و باور های مخرب….
سلام محمد جان
از این لطف و ابراز محبت که به من داری بی نهایت از تو ممنون هستم
همه اینها لطف خدای مهربان بر من است
او برای من یکی از بهترین و خوبترین راهنمای است که تا حال دیده ام و من را به اینجا رسانده است
هر چه است لطف و نگاه او به من بوده است
در مورد دوره ها و دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها باید بگویم که این دوره برای من هدایتی بود و توانستم با این دوره من اولین قدم مهم و بزرگ زندگی خودم را بردارم و آن این بود که از کار کارگری خودم آمدم بیرون
جلسه دوم دوره بود که استاد این شعر را گفتند
تو خود پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون بایدت کرد
این شعر در من معجزه و انقلابی ایجاد کرد و توانستم قدم اول زندگی خودم را بردارم
دوره ای عالی . جامع و کاربردی است
اگر قصد تهیه این دوره را داری شک نکن و آنرا بگیر
موفق خواهی شد
امیدوارم که همیشه خوش بدرخشی در همه جا و همه حال
سلام، توجه شما را به این آیه میبرم.
وَفِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَغَیْرُ صِنْوَانٍ یُسْقَىٰ بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَىٰ بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ
میگه: و در زمین قطعاتى است کنار هم، و باغهایى از انگور و کشتزارها و درختان خرما، چه از یک ریشه و چه از غیر یک ریشه، که با یک آب سیراب مىگردند، و برخى از آنها را در میوه بر برخى دیگر برترى مىدهیم. بى گمان در این براى مردمى که تعقّل مىکنند دلایل روشنی است.
چقدر قشنگ همه از یک آب سیراب میشند ولی بعضی ها برتری دارند بر دیگری …
و تفاوت برتری کسی بر کسی دیگر در چیه؟ اینجاست، ذهن من و باورهای در ذهن من،
استاد عزیز چقدر این فایل متفاوته از این نظر که اصلن داستان هدایت شما به این شکل شد که در مورد باورها صحبت کنید و صحبت و الگو و مثال و منطق و ترمز و گاز، مثل این بود که توی یک پارچ عصاره ی طبیعی توت فرنگی بذارم و با یخ فراوان و اب تگری بزنم بر بدن توی هوای گرم خوزستان. چسبید اووم خداروشکر تا الان فکر کنم 6-7 باری این فایل را گوش دادم و چقدر با شما موافقم که کامنت های قسمت اول واقعا اعجاب برانگیز بود خودم بارها و بارها گفتم اینو به خودم و دوستان، حسم اینجوری بود موقع خواندن نظرها، یک حس ماجراجویانه و خب حالا ببینم کامنت بعدی چطوره و چی نوشته و انصافا چقدر رشد چقدر ترقی خداروشکر میبینم و میشنوم و حس میکنم مدار بچه ها را چقدر فرکانس جمعی این خانواده بزرگ و سپاس گزار بالا رفته شکر خدا.
من این دوره را ندارم ولی بارها توی همین روزا از دوستان شنیدم که میگفتن؛ دم این مرد (شما) گرم واقعا تمام دوره را داره توی این دو فایل میگه اصلا و چقدر استاد سخاوتمند و پره و باورهای عالی در مورد ثروت داره که اینجوری حتی از اصل داستان میگه ولی میدونه و باور کرده که صدها برابرش بهش برمیگرده.
منم خب دوست داشتم بیشتر فایل را گوش بدم ولی واجب دونستم که بیام تشکر کنم و بنویسم.
ممنونم سپاس گزارم استاد برای این فایل بسیار ارزشمند
بریم سراغ این نکات مثبت که دلو و ذهنو میبره:
+ در مورد آپدیت صحبت کردید این حرف خودش خیلی چیزا را نشون میده در مورد محصولی صحبت میکنید که یکبار تلاش کردید وقت گذاشتید تهیه کردید و روی سایت گذاشتید و البته که داشته کار خودشو میکرده فروش خودشو داشته در خواب و بیداری ولی میاید میگید میشه بهتر و قوی تر از اینم باشه و میاید تو مسیر، قدم برمیدارید ایدههای الهامی میاد و گوش میدید و عمل میکنید و به اون چیزی که میخواید به بالاترش می رسید! یک نسخه ی بالاتر و قوی تر توی جهانی که براساس رشد استوار شده و باید خودتو با رشد دنیا وفق بدی، از خودت میبینی.
و چه اتفاقاتی افتاده الان؟
« از مسیر لذت بردی
« کلی چیز جدید یاد گرفتی
« عملگراتر شدی
« به این شکل واقعا به بچه های اعضای گرم و صمیمی این خانواده نشون دادی که چقدر براشون ارزش قائلی و دوسشون داری
« و هم احساس بهتری حالا نسبت به خودت داری، عزت نفس بالاتر
و کلی مورد دیگه …
Yeah خداروشکر،
خداروشکر میکنم که خواستم و قدم برداشتم ( دیدن و نوشتن ) و خب هدایتمم داره میکنه برای نوشتن این کامنت فوق العاده و خودم، اولین نفر دارم لذتشو میبرم.
-( خب اینجا که رسیدم وقت جیم بود رفتم و اومدم و خداروشکر برای یک تمرین عالی تر، دلیل عالی ترش این بود که سعی کردم حرکت های جدیدی برای خودم بنویسم و تست کنم و تجربه کنم از اون حیطه ی قبلی میخواستم بیام بیرون )
–
سوال؟ کسی که باور داره کار میتونه ساده تر بشه میره دنبالش، سوال میپرسه از خدای خودش.
+ بک گراند سیاه شما تمرکز را روی شما بیشتر کرده.
+ اولا چقدر این تنوع قشنگه که هیچکسی توی این دنیا کامل نیست نه سفیده تمام و نه سیاه مات! همه یک چیزی این بینن، و مایی که هر کدام از بچگی تحت تاثیر خانواده، تی وی، مدرسه و .. قرار گرفتیم و در تمام جنبهها این ذهن بمباران شده با یک سری باورها و داستان تغییر میاد وسط، و این تغییر یک روزه و یک ماهه نیست ولی قشنگیش اینه که به همون میزانی که درست روی خودت کار میکنی نتیجشو میبینی.
+ فرمت به این شکله، شما یک خواسته ی مقدسی داری و باید ببینی چه باورهایی نامناسبی داری نسبت بهش از گذشته، و روی اونا کار کنی.
مثال روابط؛
« باور مخرب اینه: من از لحاظ ظاهری ادم جذابی نیستم »
والا بلا مو خیلی هم جذابووم ( خنده )
این باور از اینه که عزت نفس داداش پایینه. یس اوف کورس
استاد انقدر قبلا بهم میگفتن تو هم باید بری بینیاتو عمل کنی ولی کدوم گوش شنوا ( خنده ) میگفتم بروو بروو عاموو رو عزت نفست کار کن … خلاصه خیلی از اطرافیانم مثل یکی از برادر و خواهرهام رفتن عمل کردند و کلی ادم دیگه ولی جواب قاطعانه من در برابر این حرف این بود: برو عزت نفستو ببر بالا من همینی که هستم عالیه خودمو دوست دارم عاشق خودمم و خب از وقتی که عزت نفسمم رفت بالا دیگه این حرفو نشنیدم حتی به فان.
من همیشه همیشه تحسین میکنم دخترهایی که بدون ارایش و یا با کمترین ارایش میان بیرون و میبینم و برخورد میکنم واقعا تحسینشون میکنم یکی از از ویژگی های مثبت که تو کل سفر به دور امریکا دیدم همین کار ادمای اینجا هستند. چقدر ساده و بی آلایش.
من همیشه این حرفو به خودم میزنم که محمد! عزت نفستو به بند کفشت گره نزن، تو همینی که هستی عالی هست قرار نیست همه عاشقت باشن قرار نیست نگاه تو را همه دوست داشته باشن این جهان پر از تنوع فکری ما ادما توی مدارهای متفاوتی زندگی میکنیم.
+ بارها دیدم دخترهایی که زیباترین بودند ولی با پسرهایی که شاید از بیرون ببینی میگی بابا این چی داره کچله فلانه و برعکس و برعکس دقیقا …
+ باور مخرب بعدی: من چیز خاصی بلد نیستم
باور به توانایی های خودم را باید ارتقا بدم
باید احساس خودارزشی خودم را بیشتر کنم
+ ترمز بعدی: « اقا همه خوبا را بردند »
نه این جهان جهان فراوانی هست، همیشه ایده های عالی هست، همیشه فراوانی هست، انسان های شریف فراوان هستند، وقتی این را باور کنی قدم هم بر میداری براش. اگر باور کنی که چیز خوبی نیست تمام فرصت های ثروت ساز تموم شده ایده ها تموم شده خب معلومه دیگه تلاشی نمیکنی. ( و چقدر boring هست اینجوری )
+ ترمز بعدی: « من لایق یک رابطه ی عاطفی عاشقانه نیستم »
اره منم تجربه کردم توی موضوع دیگه ای توی موضوع حلق ثروت وقتی که داشتم ثروت به راحتی ترین نسبت به گذشته ام ثروت خلق میکردم دقیقا باورهای محدودکننده مثل همین لیاقت و مثل احساس گناه اومد و بمب بمب قطع شد.
+ ترمز بعدی: « من همیشه ادمای نامناسب را جذب میکنم»
ادم میاد ولی فقط همچین ادمایی را جذب میکنم، من به خاطر ویژگی های ادم قبلی این ادما را جذب میکردم قرار نیست گذشته ی من توی اینده تکرار بشه من اگر از همین الان تغییر بدم خودمو میتونم اینده ی متفاوت را بسازم.
+ ترمز بعدی: « میگن چی شد که طلاق گرفتی؟ گفت ازدواج »
مثلا میگی همش اخرش بد میشه اخرش به گریه و اشک و زاری میشه .. اوه اوه الان یادم اومد اینجوری تا همین دیروز داشتم فکر میکردم. خداروشکر برای این اصلاح
یک تجربه ی خوب را از دست نده!
اگر در مسیر درست باشم این تجربه میتونه منو بزرگتر کنه. حتی اگر من مسیرو اشتباه برم بازم بزرگتر میشم و این خیلی بهتر از اینه و لذت بخش تره که تا اصلا قدمی برندارم.
+ ترمز بعدی: « من خیلی جوانم من خیلی پیرم »
اقاا فرصت محدوده برادر خواهر ( خنده ) رابطه ی عاطفی شکل بده یالا … اقا محمدرضا گلزار تو سن 45 سالگی تازه مزدوج شده با یک دختر خانمی که 20 سال کوچکتره ازش …
+ ترمز بعدی: « من باید بی نقص باشم »
خودتو محدود نکن خودتو بپذیر خودتو دوست داشته باش در صلح باش نقص هاتو بپذیر، نقص داریم چون باید رشد کنیم و این یک مسیر تا اخرین لحظه ای که هستی .
+ ترمز: « طرف خیانت میکنه »
( خنده ) بعضی چیزها را استاد انقدر تغییر کردم که نمیتونم درک کنم الان فقط وقتی بشنوم میخندم، و الان اگر نخندی پس کی بخندی؟
+ تو خالق بلامنازع 100٪ زندگی خودت هستی +
+ ورودی هاتو کنترل کنی و به عنوان یک خالق تو به خودت بگی که من چی را میخوام تجربه کنم و به خورد ذهنت بدی و این اگر رام بشه سواری واقعا خوبی میده.
استاد زدم اینستاگراممو الان پاک کردم ( برنامه اشو ) تا تمرکزم رو ورودی هام و البته ساخت ولاگ هام برای پلتفرم یوتیوب بیشتر بشه.
ترمز بعدی: « من دوست دارم تنها باشم »
ما انسان ها موجودات اجتماعی هستیم، منم قبلا اینجوری بودم استاد ولی خب کار من عشقزمن سفرو تولید محتوا و کافه اصلا میخواددد که من باشمم تو اجتماع و بزنم و برقصم خداروشکر کارم منجر به رشد همه جوره من و پوش کردن من به جلو شده.
ترمز بعدی: « چیزی عجیب و ناشناخته به نام سرنوشت»
ما انسان هایی هستیم که خودمون خالق هستیم ولی اگر باور کنی که تقدیرت اینه همین میشه چون تو باور کردی خواسته ی خداوند اینه که تو به خواسته هات برسی هر چی میخواد باشه مثبت و منفی اووو هدایت میکنددد.
خداروشکر میکنم استاد جان که چنین ساختی زندگیت را چنین خلق کردی و چنین تاثیرگذاری خداروشکر به خاطر شما و تمام نعمت هایی که خلق کردید.
ترمز بعدی: « من اصلا بلد نیستم رابطه ای برقرار کنم »
و این باعث میشه که اصلا رابطه ای برقرار نکنی، مگه چیزهایی که الان بلدی از صفر بلد بودی نه! یاد گرفتی. و این یادگیری شیرینه. ما ادما توانایی حل مسائل داریم
+ یکی از تغییرات عمیق و طولانی خودم هم مثل شما شد استاد، تحسین کردن، تشویق کردن، نگاه مثبت داشتن.
ترمز بعدی؛ « اگر من وارد رابطه بشم ازادیمو از دست میدم »
چقدرر من اینو شنیدم از خیلی از زوج هایی که میان کافه بهم میگن، میگن ببین تا مجردی برووراحت ادامه ی سفرهات برو جهانو بگرد ولی بدون تازه با انگشت اشاره هم بهم میگن ( خنده ) ببین بری ازدواج کنی دیگه شکمت میاد جلو از خیلی چیزهای مثل الان گشت و گذارت خبری نی محمد … ولی مو بهشون بعد از این همه نصیحت های … میگم هاا کاکو اگر شریک موو هم مثل خودمم دیوونه باشه چی ؟ اونم سفری باشه؟ چی اونم مثب مو ادم ماجراجو و اصلا سرش درد کنه واسه این دیدن و شنیدن و اشنایی با فرهنگ و ملل گوناگون چی … بعد فقط هم پاره ام لبخند میزنه، میگن هاا خوبه اگر اینجوره عالیه … خندههه واییی خیلی خوبه )
ترمزهای بعدی که استاد جونی میخواد در قسمت سوم این فایل بگه برامون ( چشمک ): « اگر من خودمو باز کنم حتما صدمه میبینم، یا اینکه اگر وقت بذارم معلوم نیست جواب میده نمیده، اگر من میخوام وارد رابطه بشم باید ماسک بزنم، من باید یکی باشه که با اون کامل بشم ( قرار نیست کامل بشی قراره لذت ببری )
و خدا میدونه باز چقدر دوستان با همین فایل و فایل قبلی و بعدی ( لبخند ) زندگی با کیفیت تری میسازن.
و قطعا از هر دستی بدی از همون دستم میگیری
گفتم بگم که استاد وجود پر عشق شما، وجود پرشور بچه ها، کامنت ها و نگاه شما همه و همه با هم …
و یک سپاس ویژه از مریم عزیز به خاطر وجودت به خاطر عشقی که پای کاری که عاشقی میذاری، عاشقتم
الهی شکرت
یادم باشه، یادت باشه محمد که همینی که هستی فوق العاده است، خودتو دوست داشته باش، غصه بخور ولی توش نمون، شاد باش شادی کن رها باش برقص بخند بکوب ببین تحسین کن و بدون گاهی هم حسادت! تو کامل نیستی ولی همینی که هستی عالیه و تلاشت بهبود روی هر روز خودت باید باشه، به خودت باور داشته به توانایی هات باور داشته تو همه ی اون چیزهایی که لازم داری برای رشد و ترقیت همین الان داری پس پیش به سوی رشد و ثروت و سلامتی و شادی و جهان گردی ای مارکو یوهووووووووو بادبان ها را بکشید پیش به سوی شمال *
محمد عزیز، درود بر شما!
چه انرژی فوق العاده ای داری همیشه!
همیشه با خوندن کامنت هات و دیدن ویدیوهات و شنیدن صدات احساس خوبی میگیرم…صدای خوبی هم داری!
ما واقعاً خیلی خوشبخت هستیم که شاگردان کلاسی هستیم که استادش همیشه در حال بهبود محتوای درسی هست…با اینکه نیازی نداره..محصولاتش اونجا داره کار خودشو میکنه…ولی نمیتونه هر روز در حال بهبود نباشه،
در حال پیشرفت نباشه،
دنبال راه های ساده تر و بهتر نباشه!
من هر موقع تنبلی میخواد بیاد سراغم میگم ببین، استاد با اینکه تا آخر عمرش دیگه نیاز به کار کردن نداره و میتونه فقط در حال تفریح و گردش باشه، ولی هر بار خودشو میندازه تو یه چالش جدید…تهِ تهش هم هیچ کاری نخواد بکنه میره کارای قبلی رو شخم میزنه، آپدیت میکنه، اضافه میکنه…و با این کار عشق میکنه در نهایت!
خدا این جهان رو بر پایه ی رشد و پیشرفت خلق کرده…اگر تو هم در حال رشد و پیشرفت باشی باهات موافقه و کمکت میکنه…اگر دنبال سکون و درجا زدن باشی تضاد پشت تضاد برات ردیف میکنه اون سرش ناپیدا! تا سرت گرم باشه با حل کردن همین تضادها، به جای رشد و پیشرفت و ترقی…
اینا رو به خودم میگم چون خیلی وقت ها ذهنم میخواد منو مجاب کنه به تنبلی و بی خیالی…خیلی هم با جمله های به ظاهر قشنگی میاد سراغم…که مثلاً دنیا دو روزه و انقدر دنیا رو جدی نگیر و از همین لحظه لذت ببر، از طبیعت لذت ببر، سخت نگیر…
اینا همه درست! همش خوبه…ولی نه اینکه هیچ تلاشی هم نکن، دنبال پیشرفت هم نباش…تو باید تلاش و پیشرفتت هم جزئی از همون لذت بردن باشه…
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
محمد عزیز، خیلی ممنونم از کامنتت که باعث شد من این نکته ها رو به خودم و هم کلاسی هام یادآوری کنم!
شما که ماشالا خودت یه پا استادی (چشمک)
در پناه خدا بهترین ها رو برای شما و دو استاد عزیزم و همه ی دوستای خوبم توی این خانواده ی صمیمی آرزو میکنم (قلب)
خیلی به جا کلمه ی بولد را گذاشتی و خیلی قشنگ بیان کردی عزیزوم.
سلام بر تو ای مهربان
ممنونم که نوشتی برایرخودت
یک چیزی که حقیقتا باعث شد دست به تایپ بشم در این صبحگاه ( خنده ) این درسی که بهم دادی، میگی اگر تنبلی بیاد سراغوم موو با دسته گلف میزنم میندازومش اون ور و بهش میگن ببین!! استاد که دیگه نیازی به رشد نداره!! همه چی داره چی نیست که خلق نکرده باشه، و بعد میبینی که نه اینجوری نیست واقعا، داستان درک درست قانون و وفق دادن خودت با قانون و نه قانون با اون جور که تو دلت بخواد.
به خاطر همین هر بار رشد تو زندگی بچه ها میبینی، استاد جوون میبینی و بله واقعا چه الگوی بینظیر و درجه یکی خدا بهمون داده، مـــــــیبینی یاسمن عزیز؟
سپاس گزارم از برای تحسین هایی که به من داشتی من نیز شما را تحسین میکنم که تحسین کنندگان تحسین بشن که تحسین کنند تا زندگی پر از تحسین داشته باشند که تحسین بشن که ما هم تحسین کنیم و کیف کنیم . ( خنده )
عشقی …
سلام محمد جان دوسته گلم
کلییییی کیف کردم از کامنتت اخه مگه میشه این محمد بیاد کامنت بذاره و ما با اشتباق نخونیم و لذت نبریم ؟؟؟
نمیشه اقا جان نمیشه با اون لهجه ی خوزستانیش که مینویسه کامنتاش قند تو دل اب میکنه و اینقدر این بشر مثبته ، پر محبته ، پر انرژیه که همه رو از جا بلند میکنه :)))) یا برا رقصیدن یا برا کامنت گذاشتن و ….
پسر اون موقعی که گفتی اینستارو پاک کردم گفتم نههههههههههه
اخه من میام اینستا اول استوری بچا خودامونو چک میکنم :))) چون مطمعنم همش ورودی مثبت و خوبه … به خصوص استوری های خودت که اصلا هر دفعه میبینم دلم لک میزنه برا خوردنه قهوه ی محمدپز :))))))))(خنده)
ولیییی میدونم که کاره درستو میکنی
خودم به شدت کمتر دارم فعالبت میکنم اینستا و کمتر چک میکنم و میبینم که چه قدر تاثیر داره روی تمرکزم رو خودم و رشد خودم در تمام جنبه های زندگیم …
پس بهت تبریک میگم و خیلی خوشحالم چون قراره بیشتر یوتیوب ببینمت …
بوس بهت نمیدونم چرا اینقدر تو دل برویی:))))
عالی بود سپاسگزارم آقای فتحی عزیز،منم خواستم در ادامه ی کامنت شما برخی باورهایم رو در مورد روابط توضیح بدم ،من در دوران نوجوانی دوران مدرسه کلا رمان های ایرانی زیاد مطالعه میکردم که در اغلب اونا نقش اصلی رمان ها دختری بود بسیار مغرور که با کم محلی،تخس بودن و…پسر های رمان رو جذب میکرد، و این الگو در ذهن من شکل گرفته که اگه میخوام با ی نفر رابطه عاطفی شروع کنم حتما حتما باید کم محلی کنم ،اخلاق بد و تخس داشته باشم اونجوری اون طرف بیشتر از من خوَشش میاد ،و این الگوی محکم باعث شده در یک رابطه اجتماعی من به شدت به اونی که خوشم بیاد ازش واقعا کم محلی و برخورد نادرستی داشته باشم که متوجه شده ام به خاطر همین اخلاق ها حتی طرف جرئت سلام و احوالپرسی باهام رو نداره،که اط طرفی هم فکر کنم لز کمبود توجه میاد این بدخلقی ها
،یک ترمز اساسی که من حتی آگاهانه،تو دلم دوستامو مسخره میکردم که زود ازدواج کردن و زندگی نکردن و در کارشون رشد نکردن این از این باور میاد که ازدواج یعنی اسارت،یا هر بحثی که شروع میکنم با خواهرام میگم آوا من در کارم رشد کنن بعد یک رابطه تشکیل میدم این یعنی باور به اینکه رابطه داشتن مانع رشد شخصی ام میشه و یعنی اسارت،