https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-17 05:54:082023-07-07 09:15:54چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
939نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
واقعا ازتون ممنونم به خاطر این فایل بی نظیر، قشنگ با یه بیل افتادین تو مزرعه ذهن مون و من تونستم کلی باور مخرب رو پیدا کنم که تغییرش قراره کلی اتفاق خوب رو برام خلق کنه
1.من لحاظ ظاهری آدم جذابی نیستم،آدم خوشگلی نیستم.
درباره این موضوع من میتونم بگم با اینکه ظاهر واقعا بی نهایت جذاب و خوشگلی دارم اما تا وقتی این موضوع رو خودم باور نکردم و با خودم تکرارش نکردم کسی این موضوع رو به من نگفت، اینکه چشمای قشنگی دارم رنگ پوست خیلی خوب، مدل صورتم که استخوانی، موهام، لبام، قدم، ابرو هام و…
از روزی که من عاشق زیبایی خودم شدم، دیگران هم اون رو تایید می کنند و حتی گاهی اوقات به بعضی نکات ظاهر من توجه میکنند که من خودم قبلا بهش توجه نکرده بودم و من میام بابت اون نکته مثبت خدا رو شکر میکنم و تکرارش میکنم. تا زمانی که خودتون از خودتون تعریف نکنید زیبایی ها تون رو تحسین نکنید کسی نمیاد این کار رو بکنه، تو بعضی موارد مثلا میگن ملاک زیبایی دست، اینه که کشیده باشه، ولی دست من کشیده نیست با این حال وقتی به این فکر میکنم که خدا با عشق نشسته این دست رو برام خلق کرده هزار بار عاشقش میشم، یه چیزی الان اومد تو ذهنم که شاید تو ذهن اونهایی هم که زیبا هستن این باشه که مثلا من رو به خاطر زیبایی م میخوان نه خودم.
یادمه چند ماه پیش، یکی از آشنا هامون وقتی تازه وارد رابطه شده بودم بهم گفت اگه میخوایی باهات بمونه یا اگه رابطه خوب میخوایی یه ذره بیا به خودت برس، نمی دونم کاشت ناخن و لیفت مژه و ابرو و رنگ کردن موها، راستش من با هیچ کدوم از اینها مخالف نبودم اما قشنگ یادمه اون لحظه تو دلم به خودم گفتم من می دونم یه عالمه باورهای مخرب دارم اینا اولویت شون بیشتره خیلی خیلی بیشتر، و یه شکلی اومد تو ذهنم انگار که بخوام روی یه چیز بد (باورهای اشتباهم)رو بپوشنم و مخفی کنم (با زیبا کردن ظاهرم). آقا من ظاهرم رو یه ذره تغییر دادم و وارد یه رابطه داغون شدم و سریع تمومش کردم ، بعدش نشستم خیلی خوب رو خودم کار کردم روی احساس ارزشمندیم و وارد یه رابطهی خیلی خوب شدم. (ارزش هاتون رو به ظاهرتون پیوند نزنید به رشد درونیت پیوند بزنید، به ویژگی های درونی که قابل بهبود پیوند بزنید ) زیبایی به ظاهر نیست زیبایی به درون منه، هر کسی به یه شکلی زیبا هست، و یه قیافهی خاص نداریم که زیبا باشه، همه دنبال اون قیافه خاص نیستند(روی خود ارزشیت کار کن روی احترام به خودت کار کن، خودت رو دوست داشته باش)
2.من توانایی خاصی ندارم، جذابیت خاصی ندارم.
این نمونه رو به خوبی دیدم توی یکی از دوستام آقا نه مهندس نه دکتره نه هیچیه هیچی ولی بی نهایت برای خودش ارزش قائل، و رابطهی بی نظیری رو هم داره.
من برای این مورد تمرین 12 قدم رو انجام دادم وقتی اومدم تواناییهای که داشتم رو نوشتم هر روز میخونم اون توانایی هارو و بهش اضافه هم میکنم،خیلی خوب شدم ولی ذهن نجواگرم هی میگه اینا که چیزی نیست.خیلیییی جای کار دارم برای این مورد.(چون استانداردهایی رو که جامعه برای یک فرد موفق تعریف کرده ندارم، نباید خودم در الگوهایی ببرم که جامعه به عنوان یک فرد موفق تعریف کرده) ارزشت رو مدرک های تحصیلی گره نزن
3.همهی خوبهارو بردن.
من این رو از آشناها شنیدم که هر چی پسر خوب، پولدار رو بردن فقط موتور سوارها و فقیرها موندن برای ما.
عه آقاا خودم نمونهی یه دختر عالی که کسی هنوز نبردتش.
میلیاردها آدم تو جهان هست که هر کدوم ویژگیهای یونیکی دارن، همیشه آدم های فوقالعاده هست(در مورد آخرین رابطهم با اینکه ویژگیهای بی نظیری داشت اما من احساس کردم باید این رابطه تموم بشه، به یه دلایلی و بعد از اون دوستم همیشه بهم میگفت بهتر از این گیرت نمیاد دیگه، ولی واقعا یه چیزی بهم میگه که بهتر از این هم هست، اگه خدا این رو به سمتم هدایت کرد، بهترش رو هم هدایت میکنه)، همیشه موقعیت پولساز هست، همیشه ایده های بهتر است، همیشه هر روز فراوانی بیشتر و بیشتر میشه. اگه باور کمبود داشته باشی تلاش نمیکنی برای یه فرصت شغلی، اگه این آدم خوب بود، خوب ترش هم میاد چون کلی انسان خوب توی دنیا هست که با خودشون در صلح هستند و عاشق این هستن که با دختری مثل من وارد رابطه بشن
اگه باورت اینه که همه رو بردن، پیداش نمیکنی، نه اینکه نباشه ما هدایت نمیشیم به سمتش. وقتی فراوانی رو باور کنی هدایت میشی به سمتش. این همه آدم تو جهان هست مگه میشه تمام خوبها رفته باشن
4_من لایق یه رابطه عاشقانه نیستم
در این باره آخرین رابطهم یک انسان واقعا فوقالعاده بود، و یه روزی که من داشتم فکر میکردم که خدای من، این آدم چقدر خوبه چقد عاشق منه این صدا رو شنیدم که این جوابت به درخواست خدایا می خوام عشقت رو بهم ببینم هستش و از طریق این آدم خدا تجلی پیدا کرد، ولی در رابطه قبل ترم هی این سوال تو ذهنم بود که ایا این ادم لایق منه، یا من لایق این آدم هستم، ولی در واقعیت من خودم رو لایق اون نمی دونستم و داشتم ازش فرار میکردم که این خیلی خیلی بهتر از منه، و رابطه از هم پاشید.
ولی حتی اگه سطحش هم بالاتر باشه، من در حال پیشرفتم، دارم روی خودم کار میکنم این مهمه، و من هم یه روزی می تونم به سطح اون از هر لحاظ برسم حتی بیشتر.
تقریبا میشه گفت همه این باورهای مخرب پاشنه آشیل من بودن، و باید برای هر کدومشون باورها و الگوهای مناسب رو پیدا کنم و برای خودم تکرار کنم
استاد مهربونم شما خودتون بهترین الگوی رابطه عاشقانه هستید خیلی ممنون بابت این فایل بی نظیر که واقعا بی نهایت ارزشمند بود
چقدررر زیبا و عالی درمورد هرکدوم از ترمزها مثال زدی و نمونه هایی اوردی از زندگی خودت و مثال هایی که داشتی برای هرکدوم بزنی
خیلی کامنتت درس های ارزنده ایی داشت و باعث شد یک درجه فرکانس من خالص تر بشه چون میخوندم و تایید میکردم
یک قسمتی از کامنتت رو خیلی دوست داشتم و یک لبخند خیلی قشنگی اومد رو لبم که گفتی:
عه آقاا خودم نمونهی یه دختر عالی که کسی هنوز نبردتش
وای دختر چقدر قشنگ اینجا گفتی و تحسینت کردم بعدش منم همینطوری برای خودم منطقی کردم که اقا یک پسر خوبم منم که نبردنش..
من توی باور های نامناسب برای روابط کلی پاشنه آشیل دارم که حسابیییی باید روشون کار کنم
الان البته تمرکز من روی مبحث باور های مالی هستش اما هدایت شدم به این فایل و یکسری از کامنت های دوستان
یکی از پاشنه های آشیل من توی بحث روابط همین موضوع عدم لیاقت هست وای که چه بلاها و چه احساساتی در من به وجود اورده
حسابی کار رو در تمام ابعاد برام سخت کرده اما سعی میکنم حسم رو بد نکنم و خوشحال باشم که پیداش کردم و با فکر به اینکه اگر این ترمز رو بردارم چه اتفاقاتی میفته حسم رو خوب کنم
مثلا همین امروز یک احساس بدی رو تجربه کردم که ریشه اش رو که پیدا کردم از عدم لیاقت میومد. و ریشه داره از بچگیم،، پدر و مادر و برادر بزرگترم و تجربیاتم همه یک جوری احساس عدم لیاقت رو به من تلقین کردن و این از همون موقع روی من مونده،، خودم رو حتی لایق پیشنهاد دادن به یکسری افراد نمیدونستم (و شایدم هنوزم همینه)
اما وقتی که تعریف هایی که از خودت توی این کامنت کردی رو مطالعه کردم واقعااا لذت بردم از این احساس لیاقتی که در خودت ایجاد کردی و اومدم بهت تبریک بگم و یک حس قوی گفت که بیام کامنت بزارم برات
خداروشکر میکنم بخاطر این آگاهی هایی که بهم گفته میشه درمورد ترمز ها و کار کردن روشون و خدایا شکرت که در این مسیر زیبا با این دوستان فوق العاده قرار گرفتم.
خیلی وقت ها کمال گرایی منو از انجام تمارین، کار کردن روی باور ها و همه اینها باز داشته حتی با اینکه دوره کشف قوانین و تهیه کردم اما تمرین هاشو درست حسابی انجام ندادم و روی باور هام کار نکردم
درصورتی که استاد توی جلسه اول میگن این دوره زندگی شمارو در تمام ابعاد تغییر میده اما انگار من، باور نکردم هنوز و برای خودم توضیح ندادم که سینا زندگی تو باید در تمام ابعاد تغییر کنه اومدی اینجا سر کلاس درس کدنویسی استاد تا کدنویسی خلق شرایط دلخواه رو یاد بگیری حالا میخوای اون شاگرد تنبله ته کلاس دنبال حاشیه باشی یا اصل رو بچسبی و تمرین کنی و نمره بیست رو دریافت کنی؟
(این نوشته های کامنت همین الان بهم گفته شد و چقدر لذت بردم از این مثالی که زدم الان:)
تا الان که دنبال حاشیه و کمال گرایی و اینا بودم که منو نگه داشت سرجای خودش تقریبا 4 ماه میشه که دوره رو دارم اما هنوز از جلسه 6 به بعد رو نگاه نکردم چون تمرین هاشو انجام ندادم بودم به صورت کامل و واقعا هم رضایتی نداشتم از نحوه کار کردنم، هعی برمیگشتم عقب اما باز تنبلی و تعویق انداختن کار ها که بلاخره فهمیدم بابا مشکل کار این کمالگرایی است که همش دنبال یک فرصت عالی برای گوش دادن فایل هاست، دنبال یک فرصت عالی برای انجام تمرین هاست.
یادم شده بود اون ذوق و شوقی که برای تهیه این دوره داشتم رو
به خودم باید بگم: سینا میدونی چندنفر آرزوی اینو دارن که مثل تو دوره کشف قوانین رو داشته باشن و صبح تا شبروی ترمز هاشون کار کنند اما توی فرکانسش قرار نگرفتن هنوز که دریافتش کنن؟
از این گنج استفاده کن، تایمت رو سر چیزای بیهوده هدر نده،، واقعا هر یک ساعتی که پای دوره میزاری از هر تایم دیگه ایی برات ارزشمند تره..
حتی میخوام یک روتین برای خودم درست کنم که هدفمند تر روزم رو سپری کنم و از مسیر خارج نشم و یک تعهد جانانه بدم برای اجرا این روتین…
و تکرار بارها و بارها اموزش های همین دوره بجای از هرچیز یکبار دیدن و گذشتن
میخوام شکل فکر کردن مغزم رو جوری تربیت کنم که ترمز سنج باشه و. بلافاصله یاد بگیره بعدش بشینه و قشنگ روی تک تک ترمز ها و باور هاش کار کنه
حتی یادمه اوایل که ذوق و شوق داشتم چقدر منظم میومدم باور هارو دسته بندی میکردم تا روشون کار کنم و نثخیلی انگیزه داشتم برای کار کردن روی باور ها
اما دو چیز انگار جلوی منو گرفت
1.کمال گرایی که درموردش گفتم
2. احساس عدم لیاقت
این احساس عدم لیاقت هعی جلومو میگرفت و میگفت تو لایق داشتن نتیجه نیستی، اصلااا و اصلاا ذهنم نمیتونست باور کنه که میتونه موفق بشه(الانم همونه حتی ولی خیلییی بهتر شده خداروشکر) چقدرر سرعت خودم رو کند کرده بودم
اما الان میخوام دیگه با بهبودگرایی و تمرکز بالا روی خودم کار کنم و لذت ببرم از این کار
و خیلی دوست دارم یک اهرم لذت خیلی خوبی توی ذهنم بسازم از کار کردن روی باورها تا نخوام زور بزنم بلکه لذت ببرم از این کار و حالم خوب بشه باهاش
و ذوق و شوق خودش باعث خلاقیت من توی اینکار بشه
چون
کشف هر ترمز و کار کردن روش=مجوز ورود صادر کردن برای کوهی از ثروت و نعمت
اول که اومدم کامنت بنویسم فقط قرار شد یک دیدگاه برات باشه و یک تشکر و خداقوت حالا اینکه به اینجا چطوری کشید رو نمیدونم اما سبک کامنت هام همینه رها میکنم خودمو و خدا میگه و مینویسم هرچی بیاد و بگه رو مینویسم
خدایا سپاسگزارم ازت
چقدر همین کامنت نوشتن خودش کنترل ورودی هاست و حواس منو میاره سر جای خوب خودش
امیدوارم همه ما احساس لیاقتمندی رو در خودمون به وجود بیاریم فقط صرف اینکه در این دنیای مادی به عنوان یک خالق پا گذاشتیم و بدون هیچ قید و شرط دیگری
راستش اولین بار که پاسخت رو دیدم کلی ذوق کردم، چون چند روز پیش از خدا تو ستاره قطبی خواستم که دوستهای هم فرکانس پیدا کنم که به رشدم کمک کنه همون روز هدایت شدم به سایت و وقتی دیدگاه ها و پاسخ هایی که دوستان به اون دیدگاها داده بودند توی سایت دیدم اینکه چقد قشنگ به سوال بقیه جواب میدن یا پیشرفت بقیه چقد خوشحال شون میکنه یا همین که میان از پیشرفتها و مسیری که طی کردن میگن دیدم، با خودم گفتم من چقد دوست بی نظیر داشتم و خودم خبر نداشتم برای همین تصمیم گرفتم تو سایت فعال تر بشم مسیری رشدم رو برای بقیه بگم تو پاسخ به دیدگاه فعال بشم، اگه دیدگاه شون کمکم کرده بهشون بگم و... اینطوری هم خودم تمرکزم رو اصل میمونه هم ارتباطام قوی تر میشه و کلی مزیت دیگه
روز بعدش هم پاسخ شما رو ،رو دیدگاهم دیدم گفتم به به قانون چقد خوب جواب میده، خواستم همون لحظه به دیدگاهت جواب بدم اما کمالگرایی من مانع از این کار شد که نه من میخوام یه پاسخ عالی بدم و این کار رو به عقب انداختم تا به امروز که دیگه گفتم بیام این کامنت رو برات بنویسم چون تصمیم گرفتم که کارهایی که به تعویق انداختم رو انجام بدم تا به جای مرور اونها تو ذهنم جا برای الهامات الهی باز بشه.
تو بحث روابط راستش اولین بار که استاد تو 12 قدم گفت که آشغال هارو میزاریم زیر مبل و خودمون رو از لذت یه رابطه عاشقانه محروم میکنیم یه علامت سوال خیلیییی بزرگ رو سرم شکل گرفت، که لذتتت مگه رابطه عاشقانه لذت هم داره کلا یه چیز گنگ بود برام، چون تا اون زمان به خاطر باورهای اطرافیانم اجازه ورود به هیچ رابطه ای رو به خودم نداده بودم، چون گناه بود تو ذهنم، تو ذهنم بود که فقط یکی میاد با هم ازدواج میکنیم و خوشبخت میشم در حالی که تعریفی از خوشبختی تو رابطه عاشقانه نداشتم، البته تو فایل ها استاد گفته بود ویژگی های که دوست داری طرف مقابلت داشته باشه رو بنویس، اما من اونجا هم اومده بودم ایده ال هایی که جامعه تعریف کرده بود نوشته بودم نه چیزی که خودم دوست داشتم، خلاصه بعد یه مدت که یخ ذهنم یه ذره آب شد،به زور یکی از دوستام وقتی فهمید رابطه ای نداشتم منو با یه پسر آشنا کرد که با هم حرف بزنیم، تو این رابطه چون من برای خودم ارزش قائل نبودم، خودم رو دوست نداشتم و….طرف مقابلم هم همین طور بود برام، و بدون خبر از رابطه رفت بیرون،چون دوست داشتنی وجود نداشت از اون جایی که آدم وابسته و ضعیفی بودم خیلی خوب ازم سو استفاده کرد.
بعدش من احساس بی ارزشی می کردم با خودم می گفتم حتما زیبا نیستم یا به خاطر
اینه من توانایی خاصی نداشتم من جذاب نیستم و حتما لیاقتش رو نداشتم اون خیلی از من سرتر بود، بدجوری خورده بود تو ذوقم، واسه همین اومدم تو سایت اون موقع در مورد روابط کلی فایل گوش دادم از فایل های دوره عزت نفس تا فایل های رایگان نظرات بچه ها تو بخش عقل کل خیلی بهم کمک کرد یکی از بچه ها توی یکی از کامنت ها نوشته بود وقتی تو از خودت سو استفاده میکنی، برای خودت ارزش قائل نیستی دیگرانم ازت سو استفاده میکنند.
من کلی رو خودم کار کردم، کلی باور خوب ساختم و هنوزم دارم بهتر و بهترش میکنم، من مسئولیت همه چی رو پذیرفتم و به خودم گفتم رفتار و حرفای بقیه با من نتیجه رفتاری که خودم با خودم دارم، دیگه فهمیدم از رابطه چی میخوام
و نتیجهی این کار کردن اومدن آدم های بی نظیر تو زندگیم بود و هر روز بهتر و بهتر می شدن، و من به وضوح دیدم، همون شبی که شروع کردم به نوشتن باورهای خوب، دقیقا فرداش یه پیشنهاد عالی داشتم، و آخرین رابطهم واقعا یه رابطه به دور از هرگونه وابستگی، که به رشد هم دیگه کمک می کردیم و حالمون کنار هم عالی بودو احساس ارزشمندیمون هر لحظه کنار هم بیشتر می شد و وقتی فهمیدیم مسیر مون با هم متفاوت بدون هیج دلخوری خیلی راحت از هم جدا شدیم. و این پروسه تغییر از اون رابطه ی داغون تا اون رابطه عاشقانه کمتر از 6 ماه بود نه هزار سال.
به نظرم تمرکز آگاهانه روی نکات مثبت دیگران هر رابطه ای رو عالی میکنه وقتی کوچکترین حرکت مثبتی رو انجام داد بهش توجه کنی، یکی از تمرین های قشنگی که یکی از بچه ها انجام میداد این بود که هر روز صبح نکات مثبت 5 نفر که بیشترین ارتباط رو باهاشون داشت می نوشت، این تمرین واقعا عالیه
الان که فکر میکنم مرور این مسیر نوشتنش هم برای خودم یادآوری بود که هر خواسته ی دیگه ای هم که دارم مسیرش شبیه همینه تمرکز بزارم روی باورهام و مثال الگوهای مناسب بیارم برای خودم
واقعا خدا رو شکر میکنم توی این مسیر هستم و توی این جمع از دوستای فوق العاده قرار گرفتم
دوست خوبم امیدوارم هر جا هستی حالت همیشه عالیه عالی باشه و هر لحظهت پر از خدا
این حرفایی که زدی دقیقا حرفایی بود که نیاز داشتم بشنوم برای رابطه خودم و چقدرر این روزا دقیقا ازم وقت و انرژی گرفته بود و قانون رو انگاری یادم شده بود با اینکه همیشه برای خودم یاداوریش میکردم یادم شده بود به میزانی که من خودمو دوسداشته باشم و روی رابطم با خودم و خدا کار میکنم دیگران هم منو دوسدارن و من لایق یک رابطه عالی هستم.
واقعا چقدر هدایت قشنگه همین دیشب یعنی دقیقا شبی که تو برام کامنت گذاشتی من درمورد این رابطه ام توی سایت کامنت گذاشتم و چقدررر واقعا کالبه که دقیقا امروز کامنت تو به دست من رسید و در فاصله کمتر از یک روز منتشر شد کامنت
و چقدر بجا و درست هست باز دوباره این قانون که خداوند در بهترین زمان هدایت میکنه رو دارم درک میکنم
فکر کن تقریبا یک ماه از نوشتن کامنت من برای تو میگذره چی میشه که تو تصمیم میگیری اون شبی جواب منو بدی که این اتفاقات میفته و منم دقیقا روزی کامنت تورو بگیرم که بیشترین نیاز رو بهش داشتم
خلاصه بت بگم
توی رابطه عاطفی که داشتم همه چیز عالی بود ما بدون وابستگی باهم بودیم و لذت و عشق رو تجربه میکردیم اما من از یک جا به بعد قانون یادم شد که لذت و حال خوبم رو به عوامل بیرون پیوند نزنم به صحبت کردن باهاش پیوند نزنم به دیدنش یا تماس گرفتنش پیوند نزنم
و همین به تنهایی باعث میشد انچنان توی این چندروز اخیر اذیت بشم بخاطر وابستگی که ایجاد کردم انچنان حال بدی رو تجربه کنم که ناخوداگاه اتفاقاتی افتاد که اون قشنگی رابطه ما انگار توی ذهنم کمرنگ و کمرنگ تر شد اون حال خوب کمرنگ شد و واقا چقدر ازادیم گرفته میشد اون تایمی که من باید میزاشتم برای اهدافم و تمرکز کردن روی هدف هام رو گذاشتم روی یکسری مسائل بیهوده
اما بزار درمورد امروز بهت بگم که چقدرر روز فوق العاده ایی بود..
امروز به حالی بسیار خوب صبح بیدار شدم نم بارون زده بود و بسیار لذت میبردم از هوا اینقدر توجهم رو گذاشته بودم رو نکات مثبت که حسم نمیتونست اصلا خوب نباشه اما یکم باز دغدغه های فکری سراغم میومد چون کامل مسئله رو حل نکرده بودم درمورد رابطم و هنوز نمیدونستم این حس بد من و این مشکلات از کجا نشات میگیره خلاصه اتفاقاتی افتاد و هدایت هایی رخ داد که من فهمیدم وای! از مسیر خارج شدم من دارم کم کم وابسته میشه ب پیام دادن بهش چک کردنش، زنگ زدنش و همچنین میخواست یک تایمی رو اوکی کنه که ببینم و این دیدنِ رو انگار من به زور ایجاد کردم براش و میدونی باعث چی شده بود؟ اینکه هم فکر اون درگیر بشه از هدفاش دور بشه و هم فکر من و این خراب میکرد اوضاع رو
همچنین من واقعا بهترین احساساتم رو زمانی دارم که احساس میکنم دارم روی هدف هام کار میکنم و پیشرفت میکنم و عاشق اینم که آزاد باشم توی این موضوع و نگرانی نداشته باشم که تمرکزم رو بهم بزنه
خلاصه
امروز خیلی حالم و اگاهانه خوب میکردم خلاصه اینقدر خوب کردم که اگاهی ها شروع به اومدن کردن قانون دوباره برام مرور شد توی فرکانس و حال بسیار عالی قرار گرفته بودم و این عالی بود و فهمیدم بابا من حس خوب درونیم رو به یکسری مسائل ربط دادم و برای خودم محدودیت درست کرده بودم
و چقدر باعث شده بود تمرکزم بره و چقدر از هدفام دور بشم
خلاصه این تضاد روابطی رو خیلی از خدا هدایت خواستم که حل بشه و چقدر دیدم قشنگ حلش کرد
و میدونی ته همه این مسائل به چی میرسیدم؟
احساس لیاقت
ببین این موضوع خیلیی کلیدی هست و احساس لیاقت قشنگ داره برام مرور میشه
خداروشکر این رابطه کاری کرده با من که قشنگ درونم و کنکاش کنم و ببینم ته ذهنم گیه و بازخورد بگیرم از رفتار ها و نتایجم همچنین چقدر این شخص احساس لیاقت داشت، هدفمند بود و باز همین باعث میشد بیشتر درس بگیرم از این رابطه
و واقعا به میزانی که خودت رو لایق میدونی بقیه هم تورو لایق میدونن
یعنی این جمله رو واقعا باید صد بار به خودم مرور کنم
به میزانی که خودت را لایق بدانی بقیه هم تورو لایق میدانند
و چقدر قانون جهان مهمه توی همه جنبه ها اشاره بشه
خیلی قشنگ درمورد قانون توضیح دادی که به نکات مثبت طرف توجه کنیم و این خیلیی واقعا مهمه منم انجام میدم ..
چقدر بیشتر مفهوم صلح درونی رو درک میکردم شاید قبلا فقط میشنیدمش اما الان درکش کردم و دیدم چقدر مهمه و اهمیت داره
امروز خیلی قشنک مدار های احساسی رو طی کردم و الان درحالی دارم این کامنت رو برات مینویسم که توی حس عشق و رهایی و اشتیاق هستم
درمورد رابطم بگم اینکه من بهش توضیح دادم که اقا ما دیگه نباید زور بزنیم که همو ببینیم اینطوری هم تو اذیت میشی هم من و بهش گفتم چقدر مهمه که ما هرکدوم به سمت هدف های خودمون باشیم..
و کلی توضیح دیگه
و ایشون خداروشکر اینقدر توی این مسائل درکش خوبه و حسابی درک میکنه این موضوعات رو و خودش هدف داره کلی ویژگی مثبت داره دقیقا میفهمه که نباید وابسته شد و خلاصه همه اینها
و با خودم گفتم واقعا هم هرموقع احساس میکنیم که داره ازادیمون از هدف هامون از کارهامون گرفته میشه و محدودیت برای ما ایجاد میشه میتونیم خیلی راحت از هم جدا بشیم و لذت ببریم از زندگی خودمون
وقتی استاد میگه تعهد توی رابطه درست نیست برای همینه دیگه چون یک جایی ما ادمیم تغییر میکنیم امکان داره طرز تفکرمون عوض شه حالا ما بیایم خودمون رو بزور نگه داریم تو رابطه که چی؟؟
همچنین چقدر ایمان پیدا کردم به قانون که اگر من رو لیاقت خودم کار کنم یا ایشون میره و یکی بهترش میاد یا هم که همین رابطه بینهایت رشد میکنه و بهتر و بهتر میشه
((الان که دارم این کامنت رو مینویسم جایی نیستم که بتونم با تمرکز کامنت بزارم و امکان داره یکم کلماتم رو دقیق جمله بندی نکنم اما طبق اصل بهبود گرایی که متضاد هست با کمال گرایی من مینویسم و لذت میبرم اینم حسم گفت بگم))
و چقدر واقعا امروز که یک ذره بیشر طعم صلح درونی رو چشیدم برام زیبا و لذت بخش بود و چقدر حالم با خودم خوب شده جقدر امیدوار تر شدم چقدز هدف هامو دوسدارم و اشتیاق دارم برم سمتشون که فرکانس اشتیاق یکی از بالاترین فرکانس هاست و همچنین خیلی عشق من نسبت به خداوند وخودم بیشتر شده
یک چیز جالب بگم از اتفاقی که همین ی ساعت پیش افتاد
من رفته بودم پیاده روی و داشتم لذت میبردم بعد این بار به طرز عجیبی این گربه ها از کنار من رد میشدن و من میدیدمشون اما اونا هیچ ترسی و هیچ چیزی که بخوان فرار کنن و گربه اخری هم به طرز عجیبی بهم نزدیک شد نشستم نازش کردم و اینقدررر باهام بازی کرد و اینقدرررر حالش با من خوب بود و من یادم نمیاد اینطوری با یک گربه ها که همیشه میترسیدن نزدیک بشم و بازی کنم و بعد فهمیدم دارم تغییر میکنم دارم عشق میدم به خدا و خدا هم داره با تمام اجزاش به من عشق میده و رها شدم و خودم رو لایق بهترین رابطه، بهترین درامد و بهترین عشق میدونم
عاشقتممم مستانه عزیزمم که اینقدر قشنگگگ نوشتیییی
بازم بنویس لذت میبرممم
خدایاشکرت واقعا بخاطر این دوستانی که توی سایت داریم
باور یعنی فکری که اونقدر تکرار شده که شما اتوماتیک اونجور فکر می کنید مثلا شما اینقدر شنیدید که برای داشتن مشتری باید تبلیغ کرد که تصور خلافش براتون غیر ممکنه
حالا شما اول باید بفهمی که این باور را داری که خودت گفتی داری
دوم قبول کنی که این باور مشکل داره حالا بشین پیش خودت دلیل اینکه این باور مشکل داره را بگو
مثلا اینطور کسی که بهتر از شما نیست با تبلیغ بیشتر مشتری بیشتری میگیره و این خلاف انصاف و عدالته و این مشکل دیگه که به غیر خدا شما روی تبلیغ برای کسب درامد حساب می کنید و این نوعی شرکه
حالا باید باور جدید را بسازی باور جدید اینه که مردم دنبال بنگاهی هستند که با انصاف و صادق باشه و خصوصیات خودتون را اینجا بگید و باور کنید که مردم دوست دارند از طریق شما و خصوصیات خوب شما به منزل شون برسند
و خداوند شما ها را سر راه هم قرار میده بدون تبلیغ
حالا برید نمونه عینی پیدا کنید اولین نمونه استاد
بدون تبلیغ کردن دوره هاش را می فروشه و هر روز تعداد اعضای سایت بیشتر میشن
در حالی که دیگران مرتب تبلیغ می کنند
شما باید این باور را بسازی که من با مشتری هام هم فرکانس میشم و انها را جذب می کنم و وارد مدار من میشن نه با تبلیغ و به زور.
خداوند در و تخته را جور می کنه یعنی شما دنبال مشتری با کیفیتی و مشتری هم دنبال بنگاهی با کیفیت و خداوند شما ها را به هم می رسونه
این فایل و کامنتاش فوق العادس من چند روزه دارم کامنت ها رو میخونم و ازشون استفاده میکنم یکی از مهم ترین مسائل هممون برمیگرده به احساس لیاقت چقدر افراد زیادی گفته بودن دقیقا همون شخصی که میخواستن وارد زندگیشون شده و یجایی احساس کم بودن کردن و ذهنشون گفته طرف از تو سرتره و دچار مقایسه کردن شدن و اون رابطه خراب شده ولی در واقع باید واسه خودمون اینو جا بندازیم که اون آدمی که از ما زیباتره ، ثروتمند تره و… از ما ارزشمند تر نیست از ما سرتر و بهتر نیست
اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و به صورت شعبه ها و قبیله هایی درآوردیم تا یکدیگر را بشناسید . مسلما ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بى تردید خداوند داناى آگاه است .
• یکی از ترمزهایی که خودم داشتم این بود که افراد کامل نیستن و همه ی اون ویژگی هایی که من میخوام رو با هم ندارن با توجه به این ترمز افرادی به سمت من میومدن که یه سری از ویژگی هایی که میخواستم رو داشتن و یه سری رو نداشتن (منظورم ویژگی های مهم و الویت هاست ) و الگوهایی رو پیدا کردم از افرادی که همه ی اون ویژگی های خوب رو دارند .
• یکی دیگه از ترمزهام این بود که خواسته های من از من دور هستن و خیلی باید رو خودم کار کنم تا باهاشون هم مدار بشم و باید باورهام پرفکت باشه !!
قرار نیست من هیچوقت پرفکت باشم خود استاد بااینهمه ثروت میگن هنوز تو باور فراوانی مشکل دارم ، هرچقدر هم باورات در یه زمینه خوب باشه میشه بهترش کرد و ته نداره که من بخوام به تهش برسم بعد هر خواسته ای که هست رو تجربه کنم من از خود قانون واسه خودم ترمز ساختم . این دوتا ترمزی بود که با فایل های الگو های تکرار شونده پیداش کردم امیدوارم برای دوستانم هم مفید باشه .
اون آیه ای که نوشتی رو شاید هزار بار تا الان خوندم و بهش فکر کردم ولی چرا تا حالا انقدر عمیق بهش نگاه نکرده بودم، وای لیلا چکار کردی با مغز من، دختر تو عالی هستی، دقیقا همینه که من ارزشمندم دیگران هم ارزشمندن نه بخاطر زیبایی و ثروت و اندام و خانواده و هرچیز دیگه، بلکه ملاک گرامی تر بودن انسان ها تقوا و پرهیزکاری یا همون کنترل ذهنشونه، خیلی ممنونم ازت خیلی، اصلا یه طوفانی توی ذهنم درست کردی لیلا، هوووف وقتی دیدگاهتو خوندم چند بار پشت سر هم گفتم آفرین آفرین آفرین
واقعا که کامنت ها عین گنج میمونن، منم چند روز قفلی زده بودم روی کامنتای این فایل ولی مدتی بود رها کرده بودم و امشب دوباره گفتم سر بزنم و کامنتای جدید رو بخونم که هدایت شدم به کامنت عالی و ارزشمندت
منم ازت ممنونم بخاطر محبتت و خیلی خوشحال شدم که برات مفید بود .
دقیقا درست میگی خیلی از آیات رو میخونیم و یه مفهومی رو ازش دریافت میکنیم که میگیم من این آیه رو بارها خوندم چطور الان اینو فهمیدم ؟ احساس میکنم دقیقا زمانی که میتونه بهمون کمک کنه و لازم داریم و به قول استاد در مدارش قرار میگیریم بهتر درک میکنیم
من دقیقا زمانی که تصمیم گرفتم رو احساس لیاقتم بیشتر کار کنم به این آیه رسیدم که برام مثل معجزه بود
به نام کامل ترین خالص ترین پرانرژی ترین عشق دنیا خدای خوبم
سلام استاد عزیز وخانوم شایسته مهربون
سلام به بچه های باعشق سایت
علیرضام پسره فول انرژی ،به به چه پسری
خداروشکر که هدایت شدم به این فایل
اصن من خالق زندگیم هستم صد در صد خداروشکر
من تومغازم یه موزیک پلیر دارم ،دیدم نمیشه فایل گوش بدم موقع کار هدایت شدم به اینکه بلوتوثیش کنم که راحت با گوشیم وصل شم بهش تا راحت فایلا روگوش بدم خداروشکر که راحت دارم گوش میدم چون واقعا قانونه خدا همینه همه چیز باید راحت باشه برای من خداروشکر
تضاد رابطه خیلی باحال شد اصن وقتی که این فایلو گوش دادم خیلی حال کردم مثه همیشه با عشق گوش دادم و تا الان چن دفه گوش دادم
واقعا من خیلی ترمز دارم نسبت به رابطه و فهمیدم که اصن من دلی نخاستم بخاطره ترمزا و هیچ لذت تو رابطه ندارم بخاطره باورهای قبلی البته که چهار سال با هیچ دختری صحبت نکردم .و اصن بدم میومد از این خاله زنک بازیا .از وقتی وارد سایت شدم تمرکزه صدر صد مو گذاشتم که خودمو تغییر بدم و دارم تلاش میکنم که بتونم تمامه انرژیمو بذارم و واقعا دارم لذت میبرم و اعتماد به نفسم و احساسه لیاقتم و ارزشمندیم هر روز بالاتر میره
من دیگه فهمیدمکه زندگی تجربست و واقعا باید لذت ببری ازش این عمر داره میگذره چی خوب که با خوشی و شادی باشه حالا که من اومدم تو فازه رابطه اصن فقط نشونه میبینم توخیابون میبنم زنو شوهرهایی که دست به دست میرن اها اینو بگم دوتا ازدوستام که متاهل هستن تا الان نشده بود که با خانوماشون بیان مغازم اصن خداروشکر تا حالا دو دفعه اومدن و من سریع خداروشکر کردم و تحسین کردم وگفتم این خیلی باحاله خداروشکر
اصن خدایی زندگی باحاله واقعا وقتی کده درست بزنی اتفاق میوفته با باوره درست واحساسه خوب
منم خیلی باوره مخرب دارم نسبت رابطه و به لطفه خدا دارم کار میکنم روی خودم من ویژگیهای مثبت زیاد دارم یکیشون که خیلی خودم حال میکنم باهاش قدرت تمرکزمه و وقتی تمرکز بذارم صد در صد با لذت بردن از مسیر بهش میرسم الانم تمامه تمرکزمو گذاشتم که یه رابطه اگاهانه عاشاقانه عباس منشی (خداپرست توحیدی )خلق کنم و به لطفه خدا خلق میشه .
جهان به احساسه من پاسخ میده خداروشکر من صبح که بیدار میشم اول یه دوش میگیرم تمامه انرژی مثبته جهانو دریافت کنم بعد شکرگزاری مینویسم بعد خاسته هامو مینویسم بعد فایل میذارم پخش شه بعد صبحونه بعد پیاده روی به سمته مغازه همیشه فایل در حاله پخشه .یه اخلاقه جدید که از وقتی تغییر کردم یادگرفتم تمرکز روی نکات مثبت و تحسین کردن و باوره فراوانیه خداروشکر هر روز تمرین کنم و مطمعنم که بقوله استاد اینکه ما داریم روی خودمون کار میکنیم و جهان سهمه خودشو به نحوه احسنت انجام میده منم باور کردم و دارم با لذت فراوان انجام میدم
امروز خداروشکر بازم یه پیشرفت عالی داشتم و تونستم 52میلیون برای دکورم بریزم تا این لحظه که فعلا تصفیه کردم چون بقوله استاد باید نقد بگیرم من میسازم اول پولو بعد میخرم بقیه کاره دکورمم بعدا انجام میدم خداروشکر
راستی اینم بگم که من مغازم تو شهرمون که کوچیکه تو یه پاساژیه که 35 تا مغازه داره فقط 6 تا مغازش بازه بقیه خالیه و پاساژمون اصن رفت وامد زیاد نیست و اصن سرووضع درست حسابی نداره ولی من طبق گفته استاد از همینجایی که هستم شروع کردم و دارم لذت میبرم و شروع کردم به تعمیر مغازم و واقعا مغازه من خیلی انرژی بالایی داره و عالیه و واقعا لذت میبرم از صبح تا شب و وقتیکه پرده سفارش دادم دو طرفه سفارش دادم با طرحه شونه و قیچی که کلا مغازمو گرفته یعنی از بیرون دید نداره حتما مشتری باید درو واکنه تا من ببینم کی میاد .اینو برای این زدم که خودمو به خدا ثابت کنم که دیگه نمیخام مشرک باشم فقط میخام چشم به خدا باشه و فقط از خدا بخام واینم بگم که واقعا خدابزرگه واقعا از وقتیکه قدرتو دادم به خدا و سعی میکنم مشرک نباشم و چشم امیدم به خدا باشه خدا برام ترکونده من هر ساعت مشتری دارم و لذت میبرم ومشتریا هم راحت پول میدن اصن جهان داره طبقه فرکانسه من میسازه برام
واقعا همین باوره دارم میسازم که همینجوری که خدا هر لحظه برام مشتری میفرسته از هر جاییه که خودش میدونه صد در صدمنو وارد رابطه عاشاقانه میکنه .به به اون تبکه که استاد گفت رابطه به زندگیه ادم اضافه میکنه و خیلی لذت بخشه اصن به دلم نشسته و اینو همش میگم که رابطه عاشاقانه یعنی هر ثانیه با خدا بودن با خدا حرف زدن با خدا راه رفتن با خدا غذا خوردن با خدا مسافرت رفتن با خدا تفریح کردن با خدا خرید کردن با خدا قهوه خوردن همش با خدا بودن خیلی باحاله واقعا لذت بخشه
خدایا شکرت اصن این تضاد رابطه اومد که منه علیرضا بیشتر خدارو درک کنم بیشتر با خدا حرف بزنم بیشتر با خدا عشق بازی کنم واقعا حسش کنم با تمامه وجودم خدایا شکرت من خودتو میخام
واقعا خود شناسی خوده خداشناسیه
خداروشکر که دارم لذت میبرم از این مسیر خدایی
صد در صد که جهان داره شجاعته منو میبینه که چقد از فرعیات جداشدم و چسبیدم به اصل که خدا باشه
الانم هر روز تجسم میکنم که تو رابطه هستم جدیدا تجسم میزنم که دستای عشقمو تو بازار موقع پیاده روی میگیرم یا میام از خونه خارج یا وارد شم اول ممیذارم عشقم بره و واقعا همه خانواده و فامیل دیگه باور کردن که من وارد رابطه شدم انقد خودم باور دارم حتی مثلا زنگ میزنم به خاله هام با دخترخاله هام اولین جیزی که میپرسن اینه خانومت خوبه سلام برسون .
واقعا حال میده تجسم و لذت بردن در لحظه از زندگی
من فقط اینو فهمیدم که بابد لذت ببری لذت لذت لذت لذت لذت لذت لذت از زندگی
فقط شادی شادی شادی شادی تو زندگی
فقط ارامش ارامش ارامش ارامش ارامش تو زندگی
فقط خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدایی بودن ودر مسیر راستای اراداه خداونه زندگی کردن یعنی هر خاسته ای داریم باید اراده خداوند هدف باشه وتمام
واقعا کامنت تون مث اسم پروفایلتون پر انرژی بود و واقعا حس خوبی داشت و تحسین میکنم اینمه تغییرات ک فقد با توجه به خودتون و بالا نگه داشتن انرژی تون به مدار بالاتر رسیدید
ماشاله به این زیبای شما که واقعا زیباییی که از خوده خدا نشات گرفته ماشاله
مرسی از انرژیتون مرسی از توجهتون
من سه هفتست نیومدم کامنت بخونم خداروشکر از ساعت شیش صبح تا دوازده شب دارم لذت میبرم و روی خودم کار میکنم
اعتماد به نفسم خیلی بالا رفته عشقم زیاد شده نسبت به جهان و ذهنم اروم و سعی میکنم در لحظه و بدون قظاوت باشم
خیلی با خودم حال میکنم من تا حالا اینستا فعالیت نکردم ولی از وقتی تظاده رابطه اومده الان سه ماهه که دارم تو اینستا هم کلیپ فان هم انگیزشی درست میکنم هم صبحا ساعت شیش موقع پیاده روی صحبت میکنم از شکرگزاری و میذارم توپیجم خیلی حال میده عشق بازی با جهان
علیرضای عزیز با خوندم کامنتت خیلی حالم خوب شد و حس خوبی بهم دست داد
از یه طرف چون فرکانس خوبی رو که داری می فرستی گرفتم و از یه طرف هم به خاطر اینکه می بینم یه اقایی که شغلش ازاده و مغازه داره چقدر عالی و خوب داره روی خودش کار می کنه شاید این حرفم برات عجیب باشه
بزار بیشتر توضیح بدم
من چون توی یه خانواده ای بزرگ شدم که همه خواهر برادارم کارمندای دولتی هستن و شغل ازاد نداریم توی خانواده به غیر از خودم که این طلسم رو شکستم :) و وارد فضای کاری و شغل ازاد شدم
این ذهنیت از بچگی برام ایجاد شده بود و همیشه فکر می کردم کسانی که شغل ازاد دارن و مثلا مغازه دارن ادم هایی هستن که از صبح تا شب بیکارن و وارد روابط با ادم های مختلف می شن (باور اشتباه و یه جور ترمز ) و با عرض معذرت زیاد، اصلا از نظر اخلاقی هم مشکل دارن و چون این باور رو داشتم جهان هم منو هدایت می کرد به دیدن این مدل ادم ها
از وقتی که دارم روی قوانین تمرکزی تر کار می کنم دارم برای خودم باور پذیر می کنم که شغل ادم ها ربطی نداره به نوع نگرششون توی هر شغلی ادم های فوق العاده ای با باورهای درست هست و ادم های سطح پایین هم از نظر فکری هست
وقتی کامنت ارزشمند شما رو خوندم خیلی بهم چسبید که یه اقایی مثل شما متعهدانه داره روی خودش کار می کنه و اصولی رو برای خودش تعریف کرده
ممنونم از حس قشنگی که به اشتراک گذاشتین
با خوندن این مدل کامنتها انگار یه جورایی باور کمبود پسر خوب توی ذهنم شکسته می شه و اینکه هستن اقایونی که دارن خوب روی خودشون کار می کنن و اینجور دارن ظرفشونو برای ورود یه رابطه رویایی به زندگیشون اماده می کنن
خداروشکر که امروز چقدر هدایتی به سمت کامنتهای ارزشمند این فایل اومدم
قربونتون برم استاد اینقدر قشنگ توضیح میدید و بیان میکنید
چقدر کیف کردم و لذت برم از همین همه اگاهی که نیازداشتم و خداوند از زبان شما به من رسوند
استادم باورهایی که گفتید رو من هم توی رابطه ای که دارم احساس کردم. و از اونجایی که همیشه دلم میخواد با احساسات صادقانه پیش برم هرباوری رو که احساس کردم بعدها مارو در مسیر اشتباه قرار میده یا باعث میشه من بدها رنج بکشم توضیح میدم راحت حرفامو از قبل گفتم براش چون اولین تجربم بود و الان نمیدونین چقدر احساس خوبی دارم این باورهایی که گفتید رو استلد من از همین چندوقت پیش بود سعی کردم تغییرش بدم و چقدر الان حالم خوبه و خوشحالم برای داشتن همچین فردی در زندگیم.
باور وابستگی و علاقه ها و.. باور اینکه به ارزش درونی فکر کنم تا ظاهر و باورهایی که داشت از اطرافیانم به من میرسید.
و من سعی کردم به ویژگی های مثبت فکر کنم نمیدونین الان چقدر حالم خوبه.
و خداروشکر میکنم بابت وجود همچین فرد دوست داشتنی توی زندگیم اینقدر فرد خوبیه و من همیشه بهش میگم تو چقدر ارومی توی مسائل چقدر خیالت راحته اصلا خیلی چیزا داره که باید ازش یاد بگیرم از بس ادم فوق العادیه اما این باورهایی که از روابط مختلف از اطرافیانمون گفته میشه باید کنترل بشه من اطرافیانم رو میبینم که چه رابطه هایی دارند و من چون از قبل با شما شده بودم خداروشکر خیلیی بهم کمک کرد و اصلا مسائلی که اونارو براشون چالشه من از اولشم خواسته و باورم این بود اینجور چیزا برای من مسئله نیست در اینده و خداروشکر هم خدای مهربونم من رو همیشه به سمت بهترینها هدایت میکنه. و یچیزی که از اطرافیانم به ذهنم میرسه اینکه بعد از چند سال رابطه حتما به مشکل میخورند.
اما من ذهنم رو کنترل میکنم و نمیذارم این باورها تاثیری رو من داشته باشه. شما خیلیی الگوی خوبی برای من هستین استاد.
من به تازگی عضو سایت شدم و هنوز دوره ای رو خریداری نکردم اما خیلی مشتاقم که حتما تو دوره ها شرکت کنم.
با گوش دادن به فایل های رایگان سایت و همینطور در اواسط گوش دادن به فایل چرا با وجود تلاش فراوان،به خواسته هایمان نمیرسیم،در مورد روابط استاد عزیزم موضوعی رو مطرح کردن در ارتباط با الگو های اشتباهی که در ذهن ما جای گرفته و باعث بوجود اومدن تجربه های زندگی و نتایجی شده که برای ما خوشایند نبوده.
به هر حال من یک تجربه ای در این مورد روابط داشتم که وقتی به اواسط فایل رسیدم کاملا برام بولد شد که دقیقا آنچه که استاد عزیزم بصورت خیلی دقیق و ریشه ای توضیح دادن هست و برای من کاملا مشخص شد.
من روابط تقریبا زیادی داشتم که هیچکدوم سرانجام خوبی نداشت هرچند که احساسات فوق العاده ای رو من تجربه کردم در روابطم و خداوند رو سپاسگزارم برای اینهمه احساس خوبی که به من داده،بعد از تجربه در روابط متعدد که در سرانجام اون روابط من احساس خیلی بدی داشتم که اون فرد رو از دست دادم و به اسطلاح به چه کنم چه کنم افتاده بودم و خیلی خیلی اذیت میشدم که چرا اینگونه شد و چرا این اتفاق افتاد در صورتی که هیچ دلیل منطقی و واضحی برای اون اتفاق پیدا نمیکردم بماند،در آخرین رابطه ی من با جنس مخالف که از تمام رابطه های قبلی من مدت زمانش بیشتر بود باز هم بطور اتفاقی و اینکه باز هم هیچ دلیل منطقی و قابل لمسی و واضحی پیدا نمیکردم برای این موضوعی که برای من اتفاق افتاد،اما یک مسئله مهمی که من متوجه شدم و بخاطرش خداوند رو صد ها هزار مرتبه شکر میکنم و از استاد عزیزم سپاسگزارم که آنقدر واضح و ریشه ای این موضوع رو با بیانی درست و دقیق مطرح کرد که من واقعا خیلی تعجب کردم که چگونه میشه آنقدر به این راحتی این اتفاق در من بیوفته.
اون اتفاق این بود بعد از اینکه رابطه ی آخرم به همون شکلی که توضیح دادم از هم پاشید من هیچ احساس بد دیگه ای نداشتم دیگه به چه کنم چه کنم نیوفتاده بودم دیگه فکرم درگیر نشده بود و احساسم بهم نریخته بود و یک چیزی درون من مدام به من الهام میشد که تو برای احساس خوب برای داشتن عشق بی حدو مرز برای لذت بردن نیازی به کسی نداری،اون آدم از زندگی تو خارج شده اما کی اون ادمو وارد زندگی تو کرده بود ؟ کی توسط اون به تو عشق میداد؟ چیشده که الان تو دیگه مثل سابق احساست بهم نمیریزه؟ به این دلیله که تو به اون منبع تا حدودی درست وصل شدی و داری مسیر درستی رو میری.
این موارد بطور مداوم درون من تکرار میشد و اون لحظه من به توضیحات استاد عزیزم پی بردم به بزرگی خداوند به مهربانی خداوند به عشق خداوند به عظمت خداوند پی بردم که انسان در زندگی در تمام جهات زندگی هیچ نیازی به هیچکس نداره جز تنها فرمانروای جهان.
بهترین احساس هارو برای استاد عزیزم و تمام اعضای سایت آرزومندم،به امید خدا انسان های بیشتری وارد این مسیر بشوند
بعدها با یه دختری دوست شدم خیلی قسم میخورد که هستم و…
از زمین و زمان یه خبرای بدی ازش به گوشم میرسید اصلا باور نمیکردم ولی فکرم درگیر شد
یادمه اون تایم برقکاری میکردم که با کاتر(تیغ موکت بری)اشتباه زدم پای خودمو
خلاصه عمل کردم و بعد یک ماه رفتم بیرون تا ببینمش
موقع خدافظی من برای اولین بااااار تو عمرم یه ندایی انگار اومد که وحید برو پشتش
استاد یه چیزی دیدم جیگرم آتیش گرفت
با پای گچ گرفته رفتم جلو گفتم من میبخشمت …
خلاصه استاد هنوز که حرف از روابط میشه هیچ وقت نشد بگم همه دخترا این مدلی هستن و ترس داشته باشم، پیش خودم گفتم خدایا شکرت واقعا
خدایا تو بودی که زدی پای منو تا برم و ببینم این صحنه رو
چون قرار ازدواج گذاشته بودیم بطور جدی .
الان یه چند وقتی با شما آشنا شدم و خدارو شاکرم که یک انسان شریف رو برای خدمت به مردم برای آگاه کردن به اینکه خودمون رو بشناسیم،دوست داشته بلشیم، لذت ببریم از تایم به تایم زندگیمون …
یه چند هفته پیش ساحل داشتم فایل شمارو گوش میکردم
حس عجیب و غریبی داشتم
همیشه از خدا از جهت روابط یه دختر انسااااان با خانواده…. خواستم و گفتم خدایا من باید درست زندگی کنم تا ببینی من لایقش هستم من میتونم یه همچین کسی که اومد بتونم آرامش بزاش مهیا کنم، براش از لذتهای این دنیا توضیح بدم و باهم لذت ببریم…
ساحل که بودم دیدم یه دختری نشست یکم جلوتر از من،اولش ازش من سوال کردم و حرفمون دیگه خیلی کشیده شد و الان یه دوست فوق العاده من هست
کسی که مثل ابجیم واقعا از ته دل دوستش دارم
چون اون روز من یه چی از خدا میخواستم فکر میکردم آخ خدا همینه
ولی حرف که بالا کشید دیدم عااااااشق یه پسره و من باب دردو دل خیلی حرف زد باهام و بین حرفاش میگفت ای خدا من چرا دارم بهت اینارو میگم….
الان شده یه کسی که هر وقت مشورتی بخواد چیزی بشه باهام درمیون میزاره.
خلاصه استاد خدا هواسش بهم هست شدید
میدونم داره این روزای منم میبینه منم در حال بهبودم.
الان شاید چند ماه شده تو سایت شما هستم این افتخار بزرگی بود در سال جدید برای من.
انشالله رفقای گلم یه رابطه ای رو تجربه کنین که واقعا حس خوب ،ارامش،لذت باشه توش رو تجربه کنین
مثل استادمون که میبینیم و لذت میبریم
استاد بدست آورد پس ماهم میتونیم یه همچین زندگی بسازیم.
عاشقتونم خیلی دوستتون دارم
ببخشید اگه از ادبیات و کلمهای استفاده کردم بد بوده️
چیزی که تو این مدت خیلی ذهنمو درگیر کرده و البته از خیلی وقته مفهوم هدایته.
واقعا تو تمام جملاتم از خدا میخوام هدایتم کنه. هدایت . واقعا ارامش بخشه بزاری خدا هدایتت کنه . حتی تو نوشتن این کامنت هم کلی موضوع تو ذهنمه نمی دونم از کجا شروع کنم فقط میگم بزار خدا هدایت میکنه.
اول از همه حتی این فایل هم برای من بخشی از یه مجموعه کامل از هدایت های خداونده.
شروعش از بهار امسال بود. اومدم تو دفترم نوشتم خدایا من یه رابطه عاشقانه میخوام . البته بیشتر نوشتم که کلا احساس میکنم تو دنیایی زندگی میکنم که اصلا دختری توش نیس . باور کنید خواستم این بود کلا فقط چند تا دختر بیبینم بگم اره همچین چیزی هم تو دنیا هست.
بعد اینکه هر روز خواستم رو می نوشتم و با احساسی فوق العاده تصور میکردم
تا اینکه با پسری تو کتابخونه اشنا شدم . من کلا برا کنکور میخوندم و همش کتابخونه بودم. با پسری اشنا شدم که یکی از دختر های فامیلشون طبقه پایین قسمت دختر ها درس میخوند.
من که با دوستم میرفتم پایین گه گذاری هم اون بنده خدا با ما میومد .
من خودم عاشق انیمیشن سازی و نویسندگی ام. و یکی از بهترین الگو های من تو نویسندگی و کارگردانی باور کنید خداعه. اصلا رو دستش نیست
حالا این دختره خودش نامزد داشت ولی کلا همیشه به هدایت خدا ایمان داشته باشید . مثل یه فیلم هیجان انگیز و مفرحه.
اولش پایین که میرفتیم چند تا سوال ساده درسی پرسید و منم که درسم عالی جواب میدادم . البته من تو ارتباط برقرار کردن از خیلی قبل تر مثل استاد عالی شده بودم . و خیلی خوب هم یه مسئله رو به صورت ساده توضیح میدادم .
به سوالاتش جواب میدادم تا یه روز یکیمون پیشنهاد داد بریم پایین کتابخونه که یه پارک بود تو الاچیق درس بخونیم . کلا جمع دوستانه ای بود . من و دوستم و فامیلش . بعد فرداش هی به تعداد دخترا اضافه میشد همه سوال داشتن . منم با اعتماد بنفس جواب میدادم . کلا جمع عالی بود . دوستاش همه مجذوب شخصیت من شده بودن . حتی فامیل دوستمون هم میگفت خیلی ادم جالبی هستم . شوخی یا جدی هر دفعه میومد میگفت قسمت دخترا همه درباره تو حرف میزنن . میگن این پیسر مو بلنده کیه هر روز میاد
جمع دوستانه و فوق العاده ای بود . بعدا هم یکی از دوستاشون که دانشگاه میرفت به ما اضافه شد . من و دوستم و دختر فامیلشون بودیم با دوستی که جدید بهمون ملحق شده بود .
یه پنج دقیقه نشستیم دیدم دوستم گفت بالا یه چیزی جا گذاشته و با فامیلشون رفت . منم با اون دختر موندیم تو الاچیق . قبلا هم ندیده بودمش . با خودم گفتم ساکت بمونم که چی بشه بزار یه احوال پرسی بکنم . احوال پرسی همانا و هر کی مارو می دید فک می کرد چند ساله همو میشناختیم .
بعد ها فهمیدم که این دختر از خیلی وقت پیش منو میشناخته و دوست داشته منو بیبینه . و تمام این الاچیق و این جمعو و اینا برای این بوده مارو باهم اشنا کنن.
و دوستم میگفت ما الکی میرفتیم بالا از اون بالا شمارو نگاه میکردیم . میگفت فکر نمی کردیم تو همین چند دقیقه با هم اینقدر صمیمی بشید .
بنظر من که واقعا خانم محترمی بود . و به عنوان یه دوست واقعا ادم فوق العاده ای بود .
و برام جالبه که قبل از اینکه من درخواست یه رابطه عاشقانه بکنم کسی بوده که میخواسته منو بیبینه ولی من تو مدارش نبودم .
البته تمام اونا در حد یه رفاقت ساده بود ولی من اینو به عنوان یه نشونه میبینم . بعدا که روز اخر بود و دیگه فردا کنکور داشتیم همشون بغض کرده بودن و میگفتن دلشون برام تنگ میشه . یکیشون میگفت تو مهره مار داری هرکی میاد سمتت وابستت میشه . سلامت گیرایی داره .
کلا جمع فوق العاده ای بود. همش یه هفته بود فک کنم . چون من بعدش اومدم شهرستان .
هنوز هم دوستم میگه که سراغت رو میگیرن . میخواستن بریم بیرون با هم تو نبودی هیچ کی نیومد.
چند شب پیش هم مادرم بهم گفت چرا تنهایی و داشت در باره این موضوع باهام صحبت میکرد . الان هم که هدایت شدم به این فایل واقعا از موضوعش جا خوردم . اینارو همه به عنوان نشونه میبینم . و مطمئنم به زودی وارد یه رابطه عاشقانه میشم .
از روز انتشار این فایل توسط استاد عباسمنش، ذهنم از دو جهت درگیر این قصیه بود:
اول: چرا باوجود اشتیاق فراوان و برنامه ریزی و … اصلا اقدام عملی نمی کنم و یا زود سرد می شوم و یا بصورت موج سینوسی برای اهدافم بالا و پایین می روم؟
دوم: در مواردی هم موفق به تلاش شده ام چرا نتیجه ی لازم را نگرفته ام.
بعدداز اینکه بارها و بارها فایل ها را گوش کردم به این نتیجه رسیدم که جواب هر دوی این موارد به باورها مربوط است. ابتدا باورهای غلط (حتی راجع به خود موضوع تلاش هم می بایست باورت درست باشد که بتوانی اقدام به تلاش کنی) دوم نداشتن باور صحیح.
تمام حجم مغزم اکنون توسط این سوال اشغال شده است : چطور باورهای درست بسازم و چطور باورهای غلط را کنار بگذارم.
به نام خدایی که با منه
مستانه محمدی
سلام به استاد بی نظیرم و خانم شایسته دوست داشتنی
واقعا ازتون ممنونم به خاطر این فایل بی نظیر، قشنگ با یه بیل افتادین تو مزرعه ذهن مون و من تونستم کلی باور مخرب رو پیدا کنم که تغییرش قراره کلی اتفاق خوب رو برام خلق کنه
1.من لحاظ ظاهری آدم جذابی نیستم،آدم خوشگلی نیستم.
درباره این موضوع من میتونم بگم با اینکه ظاهر واقعا بی نهایت جذاب و خوشگلی دارم اما تا وقتی این موضوع رو خودم باور نکردم و با خودم تکرارش نکردم کسی این موضوع رو به من نگفت، اینکه چشمای قشنگی دارم رنگ پوست خیلی خوب، مدل صورتم که استخوانی، موهام، لبام، قدم، ابرو هام و…
از روزی که من عاشق زیبایی خودم شدم، دیگران هم اون رو تایید می کنند و حتی گاهی اوقات به بعضی نکات ظاهر من توجه میکنند که من خودم قبلا بهش توجه نکرده بودم و من میام بابت اون نکته مثبت خدا رو شکر میکنم و تکرارش میکنم. تا زمانی که خودتون از خودتون تعریف نکنید زیبایی ها تون رو تحسین نکنید کسی نمیاد این کار رو بکنه، تو بعضی موارد مثلا میگن ملاک زیبایی دست، اینه که کشیده باشه، ولی دست من کشیده نیست با این حال وقتی به این فکر میکنم که خدا با عشق نشسته این دست رو برام خلق کرده هزار بار عاشقش میشم، یه چیزی الان اومد تو ذهنم که شاید تو ذهن اونهایی هم که زیبا هستن این باشه که مثلا من رو به خاطر زیبایی م میخوان نه خودم.
یادمه چند ماه پیش، یکی از آشنا هامون وقتی تازه وارد رابطه شده بودم بهم گفت اگه میخوایی باهات بمونه یا اگه رابطه خوب میخوایی یه ذره بیا به خودت برس، نمی دونم کاشت ناخن و لیفت مژه و ابرو و رنگ کردن موها، راستش من با هیچ کدوم از اینها مخالف نبودم اما قشنگ یادمه اون لحظه تو دلم به خودم گفتم من می دونم یه عالمه باورهای مخرب دارم اینا اولویت شون بیشتره خیلی خیلی بیشتر، و یه شکلی اومد تو ذهنم انگار که بخوام روی یه چیز بد (باورهای اشتباهم)رو بپوشنم و مخفی کنم (با زیبا کردن ظاهرم). آقا من ظاهرم رو یه ذره تغییر دادم و وارد یه رابطه داغون شدم و سریع تمومش کردم ، بعدش نشستم خیلی خوب رو خودم کار کردم روی احساس ارزشمندیم و وارد یه رابطهی خیلی خوب شدم. (ارزش هاتون رو به ظاهرتون پیوند نزنید به رشد درونیت پیوند بزنید، به ویژگی های درونی که قابل بهبود پیوند بزنید ) زیبایی به ظاهر نیست زیبایی به درون منه، هر کسی به یه شکلی زیبا هست، و یه قیافهی خاص نداریم که زیبا باشه، همه دنبال اون قیافه خاص نیستند(روی خود ارزشیت کار کن روی احترام به خودت کار کن، خودت رو دوست داشته باش)
2.من توانایی خاصی ندارم، جذابیت خاصی ندارم.
این نمونه رو به خوبی دیدم توی یکی از دوستام آقا نه مهندس نه دکتره نه هیچیه هیچی ولی بی نهایت برای خودش ارزش قائل، و رابطهی بی نظیری رو هم داره.
من برای این مورد تمرین 12 قدم رو انجام دادم وقتی اومدم تواناییهای که داشتم رو نوشتم هر روز میخونم اون توانایی هارو و بهش اضافه هم میکنم،خیلی خوب شدم ولی ذهن نجواگرم هی میگه اینا که چیزی نیست.خیلیییی جای کار دارم برای این مورد.(چون استانداردهایی رو که جامعه برای یک فرد موفق تعریف کرده ندارم، نباید خودم در الگوهایی ببرم که جامعه به عنوان یک فرد موفق تعریف کرده) ارزشت رو مدرک های تحصیلی گره نزن
3.همهی خوبهارو بردن.
من این رو از آشناها شنیدم که هر چی پسر خوب، پولدار رو بردن فقط موتور سوارها و فقیرها موندن برای ما.
عه آقاا خودم نمونهی یه دختر عالی که کسی هنوز نبردتش.
میلیاردها آدم تو جهان هست که هر کدوم ویژگیهای یونیکی دارن، همیشه آدم های فوقالعاده هست(در مورد آخرین رابطهم با اینکه ویژگیهای بی نظیری داشت اما من احساس کردم باید این رابطه تموم بشه، به یه دلایلی و بعد از اون دوستم همیشه بهم میگفت بهتر از این گیرت نمیاد دیگه، ولی واقعا یه چیزی بهم میگه که بهتر از این هم هست، اگه خدا این رو به سمتم هدایت کرد، بهترش رو هم هدایت میکنه)، همیشه موقعیت پولساز هست، همیشه ایده های بهتر است، همیشه هر روز فراوانی بیشتر و بیشتر میشه. اگه باور کمبود داشته باشی تلاش نمیکنی برای یه فرصت شغلی، اگه این آدم خوب بود، خوب ترش هم میاد چون کلی انسان خوب توی دنیا هست که با خودشون در صلح هستند و عاشق این هستن که با دختری مثل من وارد رابطه بشن
اگه باورت اینه که همه رو بردن، پیداش نمیکنی، نه اینکه نباشه ما هدایت نمیشیم به سمتش. وقتی فراوانی رو باور کنی هدایت میشی به سمتش. این همه آدم تو جهان هست مگه میشه تمام خوبها رفته باشن
4_من لایق یه رابطه عاشقانه نیستم
در این باره آخرین رابطهم یک انسان واقعا فوقالعاده بود، و یه روزی که من داشتم فکر میکردم که خدای من، این آدم چقدر خوبه چقد عاشق منه این صدا رو شنیدم که این جوابت به درخواست خدایا می خوام عشقت رو بهم ببینم هستش و از طریق این آدم خدا تجلی پیدا کرد، ولی در رابطه قبل ترم هی این سوال تو ذهنم بود که ایا این ادم لایق منه، یا من لایق این آدم هستم، ولی در واقعیت من خودم رو لایق اون نمی دونستم و داشتم ازش فرار میکردم که این خیلی خیلی بهتر از منه، و رابطه از هم پاشید.
ولی حتی اگه سطحش هم بالاتر باشه، من در حال پیشرفتم، دارم روی خودم کار میکنم این مهمه، و من هم یه روزی می تونم به سطح اون از هر لحاظ برسم حتی بیشتر.
تقریبا میشه گفت همه این باورهای مخرب پاشنه آشیل من بودن، و باید برای هر کدومشون باورها و الگوهای مناسب رو پیدا کنم و برای خودم تکرار کنم
استاد مهربونم شما خودتون بهترین الگوی رابطه عاشقانه هستید خیلی ممنون بابت این فایل بی نظیر که واقعا بی نهایت ارزشمند بود
سلام فریبای عزیزم
چقدررر زیبا و عالی درمورد هرکدوم از ترمزها مثال زدی و نمونه هایی اوردی از زندگی خودت و مثال هایی که داشتی برای هرکدوم بزنی
خیلی کامنتت درس های ارزنده ایی داشت و باعث شد یک درجه فرکانس من خالص تر بشه چون میخوندم و تایید میکردم
یک قسمتی از کامنتت رو خیلی دوست داشتم و یک لبخند خیلی قشنگی اومد رو لبم که گفتی:
عه آقاا خودم نمونهی یه دختر عالی که کسی هنوز نبردتش
وای دختر چقدر قشنگ اینجا گفتی و تحسینت کردم بعدش منم همینطوری برای خودم منطقی کردم که اقا یک پسر خوبم منم که نبردنش..
من توی باور های نامناسب برای روابط کلی پاشنه آشیل دارم که حسابیییی باید روشون کار کنم
الان البته تمرکز من روی مبحث باور های مالی هستش اما هدایت شدم به این فایل و یکسری از کامنت های دوستان
یکی از پاشنه های آشیل من توی بحث روابط همین موضوع عدم لیاقت هست وای که چه بلاها و چه احساساتی در من به وجود اورده
حسابی کار رو در تمام ابعاد برام سخت کرده اما سعی میکنم حسم رو بد نکنم و خوشحال باشم که پیداش کردم و با فکر به اینکه اگر این ترمز رو بردارم چه اتفاقاتی میفته حسم رو خوب کنم
مثلا همین امروز یک احساس بدی رو تجربه کردم که ریشه اش رو که پیدا کردم از عدم لیاقت میومد. و ریشه داره از بچگیم،، پدر و مادر و برادر بزرگترم و تجربیاتم همه یک جوری احساس عدم لیاقت رو به من تلقین کردن و این از همون موقع روی من مونده،، خودم رو حتی لایق پیشنهاد دادن به یکسری افراد نمیدونستم (و شایدم هنوزم همینه)
اما وقتی که تعریف هایی که از خودت توی این کامنت کردی رو مطالعه کردم واقعااا لذت بردم از این احساس لیاقتی که در خودت ایجاد کردی و اومدم بهت تبریک بگم و یک حس قوی گفت که بیام کامنت بزارم برات
خداروشکر میکنم بخاطر این آگاهی هایی که بهم گفته میشه درمورد ترمز ها و کار کردن روشون و خدایا شکرت که در این مسیر زیبا با این دوستان فوق العاده قرار گرفتم.
خیلی وقت ها کمال گرایی منو از انجام تمارین، کار کردن روی باور ها و همه اینها باز داشته حتی با اینکه دوره کشف قوانین و تهیه کردم اما تمرین هاشو درست حسابی انجام ندادم و روی باور هام کار نکردم
درصورتی که استاد توی جلسه اول میگن این دوره زندگی شمارو در تمام ابعاد تغییر میده اما انگار من، باور نکردم هنوز و برای خودم توضیح ندادم که سینا زندگی تو باید در تمام ابعاد تغییر کنه اومدی اینجا سر کلاس درس کدنویسی استاد تا کدنویسی خلق شرایط دلخواه رو یاد بگیری حالا میخوای اون شاگرد تنبله ته کلاس دنبال حاشیه باشی یا اصل رو بچسبی و تمرین کنی و نمره بیست رو دریافت کنی؟
(این نوشته های کامنت همین الان بهم گفته شد و چقدر لذت بردم از این مثالی که زدم الان:)
تا الان که دنبال حاشیه و کمال گرایی و اینا بودم که منو نگه داشت سرجای خودش تقریبا 4 ماه میشه که دوره رو دارم اما هنوز از جلسه 6 به بعد رو نگاه نکردم چون تمرین هاشو انجام ندادم بودم به صورت کامل و واقعا هم رضایتی نداشتم از نحوه کار کردنم، هعی برمیگشتم عقب اما باز تنبلی و تعویق انداختن کار ها که بلاخره فهمیدم بابا مشکل کار این کمالگرایی است که همش دنبال یک فرصت عالی برای گوش دادن فایل هاست، دنبال یک فرصت عالی برای انجام تمرین هاست.
یادم شده بود اون ذوق و شوقی که برای تهیه این دوره داشتم رو
به خودم باید بگم: سینا میدونی چندنفر آرزوی اینو دارن که مثل تو دوره کشف قوانین رو داشته باشن و صبح تا شبروی ترمز هاشون کار کنند اما توی فرکانسش قرار نگرفتن هنوز که دریافتش کنن؟
از این گنج استفاده کن، تایمت رو سر چیزای بیهوده هدر نده،، واقعا هر یک ساعتی که پای دوره میزاری از هر تایم دیگه ایی برات ارزشمند تره..
حتی میخوام یک روتین برای خودم درست کنم که هدفمند تر روزم رو سپری کنم و از مسیر خارج نشم و یک تعهد جانانه بدم برای اجرا این روتین…
و تکرار بارها و بارها اموزش های همین دوره بجای از هرچیز یکبار دیدن و گذشتن
میخوام شکل فکر کردن مغزم رو جوری تربیت کنم که ترمز سنج باشه و. بلافاصله یاد بگیره بعدش بشینه و قشنگ روی تک تک ترمز ها و باور هاش کار کنه
حتی یادمه اوایل که ذوق و شوق داشتم چقدر منظم میومدم باور هارو دسته بندی میکردم تا روشون کار کنم و نثخیلی انگیزه داشتم برای کار کردن روی باور ها
اما دو چیز انگار جلوی منو گرفت
1.کمال گرایی که درموردش گفتم
2. احساس عدم لیاقت
این احساس عدم لیاقت هعی جلومو میگرفت و میگفت تو لایق داشتن نتیجه نیستی، اصلااا و اصلاا ذهنم نمیتونست باور کنه که میتونه موفق بشه(الانم همونه حتی ولی خیلییی بهتر شده خداروشکر) چقدرر سرعت خودم رو کند کرده بودم
اما الان میخوام دیگه با بهبودگرایی و تمرکز بالا روی خودم کار کنم و لذت ببرم از این کار
و خیلی دوست دارم یک اهرم لذت خیلی خوبی توی ذهنم بسازم از کار کردن روی باورها تا نخوام زور بزنم بلکه لذت ببرم از این کار و حالم خوب بشه باهاش
و ذوق و شوق خودش باعث خلاقیت من توی اینکار بشه
چون
کشف هر ترمز و کار کردن روش=مجوز ورود صادر کردن برای کوهی از ثروت و نعمت
اول که اومدم کامنت بنویسم فقط قرار شد یک دیدگاه برات باشه و یک تشکر و خداقوت حالا اینکه به اینجا چطوری کشید رو نمیدونم اما سبک کامنت هام همینه رها میکنم خودمو و خدا میگه و مینویسم هرچی بیاد و بگه رو مینویسم
خدایا سپاسگزارم ازت
چقدر همین کامنت نوشتن خودش کنترل ورودی هاست و حواس منو میاره سر جای خوب خودش
امیدوارم همه ما احساس لیاقتمندی رو در خودمون به وجود بیاریم فقط صرف اینکه در این دنیای مادی به عنوان یک خالق پا گذاشتیم و بدون هیچ قید و شرط دیگری
خدانگهدارت دوست خوبم!
مستانه محمدی”
سلام سینا جان
خیلی ممنون بابت دیدگاه قشنگت کلی درس داشت برام .
راستش اولین بار که پاسخت رو دیدم کلی ذوق کردم، چون چند روز پیش از خدا تو ستاره قطبی خواستم که دوستهای هم فرکانس پیدا کنم که به رشدم کمک کنه همون روز هدایت شدم به سایت و وقتی دیدگاه ها و پاسخ هایی که دوستان به اون دیدگاها داده بودند توی سایت دیدم اینکه چقد قشنگ به سوال بقیه جواب میدن یا پیشرفت بقیه چقد خوشحال شون میکنه یا همین که میان از پیشرفتها و مسیری که طی کردن میگن دیدم، با خودم گفتم من چقد دوست بی نظیر داشتم و خودم خبر نداشتم برای همین تصمیم گرفتم تو سایت فعال تر بشم مسیری رشدم رو برای بقیه بگم تو پاسخ به دیدگاه فعال بشم، اگه دیدگاه شون کمکم کرده بهشون بگم و... اینطوری هم خودم تمرکزم رو اصل میمونه هم ارتباطام قوی تر میشه و کلی مزیت دیگه
روز بعدش هم پاسخ شما رو ،رو دیدگاهم دیدم گفتم به به قانون چقد خوب جواب میده، خواستم همون لحظه به دیدگاهت جواب بدم اما کمالگرایی من مانع از این کار شد که نه من میخوام یه پاسخ عالی بدم و این کار رو به عقب انداختم تا به امروز که دیگه گفتم بیام این کامنت رو برات بنویسم چون تصمیم گرفتم که کارهایی که به تعویق انداختم رو انجام بدم تا به جای مرور اونها تو ذهنم جا برای الهامات الهی باز بشه.
تو بحث روابط راستش اولین بار که استاد تو 12 قدم گفت که آشغال هارو میزاریم زیر مبل و خودمون رو از لذت یه رابطه عاشقانه محروم میکنیم یه علامت سوال خیلیییی بزرگ رو سرم شکل گرفت، که لذتتت مگه رابطه عاشقانه لذت هم داره کلا یه چیز گنگ بود برام، چون تا اون زمان به خاطر باورهای اطرافیانم اجازه ورود به هیچ رابطه ای رو به خودم نداده بودم، چون گناه بود تو ذهنم، تو ذهنم بود که فقط یکی میاد با هم ازدواج میکنیم و خوشبخت میشم در حالی که تعریفی از خوشبختی تو رابطه عاشقانه نداشتم، البته تو فایل ها استاد گفته بود ویژگی های که دوست داری طرف مقابلت داشته باشه رو بنویس، اما من اونجا هم اومده بودم ایده ال هایی که جامعه تعریف کرده بود نوشته بودم نه چیزی که خودم دوست داشتم، خلاصه بعد یه مدت که یخ ذهنم یه ذره آب شد،به زور یکی از دوستام وقتی فهمید رابطه ای نداشتم منو با یه پسر آشنا کرد که با هم حرف بزنیم، تو این رابطه چون من برای خودم ارزش قائل نبودم، خودم رو دوست نداشتم و….طرف مقابلم هم همین طور بود برام، و بدون خبر از رابطه رفت بیرون،چون دوست داشتنی وجود نداشت از اون جایی که آدم وابسته و ضعیفی بودم خیلی خوب ازم سو استفاده کرد.
بعدش من احساس بی ارزشی می کردم با خودم می گفتم حتما زیبا نیستم یا به خاطر
اینه من توانایی خاصی نداشتم من جذاب نیستم و حتما لیاقتش رو نداشتم اون خیلی از من سرتر بود، بدجوری خورده بود تو ذوقم، واسه همین اومدم تو سایت اون موقع در مورد روابط کلی فایل گوش دادم از فایل های دوره عزت نفس تا فایل های رایگان نظرات بچه ها تو بخش عقل کل خیلی بهم کمک کرد یکی از بچه ها توی یکی از کامنت ها نوشته بود وقتی تو از خودت سو استفاده میکنی، برای خودت ارزش قائل نیستی دیگرانم ازت سو استفاده میکنند.
من کلی رو خودم کار کردم، کلی باور خوب ساختم و هنوزم دارم بهتر و بهترش میکنم، من مسئولیت همه چی رو پذیرفتم و به خودم گفتم رفتار و حرفای بقیه با من نتیجه رفتاری که خودم با خودم دارم، دیگه فهمیدم از رابطه چی میخوام
و نتیجهی این کار کردن اومدن آدم های بی نظیر تو زندگیم بود و هر روز بهتر و بهتر می شدن، و من به وضوح دیدم، همون شبی که شروع کردم به نوشتن باورهای خوب، دقیقا فرداش یه پیشنهاد عالی داشتم، و آخرین رابطهم واقعا یه رابطه به دور از هرگونه وابستگی، که به رشد هم دیگه کمک می کردیم و حالمون کنار هم عالی بودو احساس ارزشمندیمون هر لحظه کنار هم بیشتر می شد و وقتی فهمیدیم مسیر مون با هم متفاوت بدون هیج دلخوری خیلی راحت از هم جدا شدیم. و این پروسه تغییر از اون رابطه ی داغون تا اون رابطه عاشقانه کمتر از 6 ماه بود نه هزار سال.
به نظرم تمرکز آگاهانه روی نکات مثبت دیگران هر رابطه ای رو عالی میکنه وقتی کوچکترین حرکت مثبتی رو انجام داد بهش توجه کنی، یکی از تمرین های قشنگی که یکی از بچه ها انجام میداد این بود که هر روز صبح نکات مثبت 5 نفر که بیشترین ارتباط رو باهاشون داشت می نوشت، این تمرین واقعا عالیه
الان که فکر میکنم مرور این مسیر نوشتنش هم برای خودم یادآوری بود که هر خواسته ی دیگه ای هم که دارم مسیرش شبیه همینه تمرکز بزارم روی باورهام و مثال الگوهای مناسب بیارم برای خودم
واقعا خدا رو شکر میکنم توی این مسیر هستم و توی این جمع از دوستای فوق العاده قرار گرفتم
دوست خوبم امیدوارم هر جا هستی حالت همیشه عالیه عالی باشه و هر لحظهت پر از خدا
مستانهه عزیزمممم سلااممم
وای که چقدرر به قول خودت:
به به چقدر این قانون قشنگ عمل میکنهههه
این حرفایی که زدی دقیقا حرفایی بود که نیاز داشتم بشنوم برای رابطه خودم و چقدرر این روزا دقیقا ازم وقت و انرژی گرفته بود و قانون رو انگاری یادم شده بود با اینکه همیشه برای خودم یاداوریش میکردم یادم شده بود به میزانی که من خودمو دوسداشته باشم و روی رابطم با خودم و خدا کار میکنم دیگران هم منو دوسدارن و من لایق یک رابطه عالی هستم.
واقعا چقدر هدایت قشنگه همین دیشب یعنی دقیقا شبی که تو برام کامنت گذاشتی من درمورد این رابطه ام توی سایت کامنت گذاشتم و چقدررر واقعا کالبه که دقیقا امروز کامنت تو به دست من رسید و در فاصله کمتر از یک روز منتشر شد کامنت
و چقدر بجا و درست هست باز دوباره این قانون که خداوند در بهترین زمان هدایت میکنه رو دارم درک میکنم
فکر کن تقریبا یک ماه از نوشتن کامنت من برای تو میگذره چی میشه که تو تصمیم میگیری اون شبی جواب منو بدی که این اتفاقات میفته و منم دقیقا روزی کامنت تورو بگیرم که بیشترین نیاز رو بهش داشتم
خلاصه بت بگم
توی رابطه عاطفی که داشتم همه چیز عالی بود ما بدون وابستگی باهم بودیم و لذت و عشق رو تجربه میکردیم اما من از یک جا به بعد قانون یادم شد که لذت و حال خوبم رو به عوامل بیرون پیوند نزنم به صحبت کردن باهاش پیوند نزنم به دیدنش یا تماس گرفتنش پیوند نزنم
و همین به تنهایی باعث میشد انچنان توی این چندروز اخیر اذیت بشم بخاطر وابستگی که ایجاد کردم انچنان حال بدی رو تجربه کنم که ناخوداگاه اتفاقاتی افتاد که اون قشنگی رابطه ما انگار توی ذهنم کمرنگ و کمرنگ تر شد اون حال خوب کمرنگ شد و واقا چقدر ازادیم گرفته میشد اون تایمی که من باید میزاشتم برای اهدافم و تمرکز کردن روی هدف هام رو گذاشتم روی یکسری مسائل بیهوده
اما بزار درمورد امروز بهت بگم که چقدرر روز فوق العاده ایی بود..
امروز به حالی بسیار خوب صبح بیدار شدم نم بارون زده بود و بسیار لذت میبردم از هوا اینقدر توجهم رو گذاشته بودم رو نکات مثبت که حسم نمیتونست اصلا خوب نباشه اما یکم باز دغدغه های فکری سراغم میومد چون کامل مسئله رو حل نکرده بودم درمورد رابطم و هنوز نمیدونستم این حس بد من و این مشکلات از کجا نشات میگیره خلاصه اتفاقاتی افتاد و هدایت هایی رخ داد که من فهمیدم وای! از مسیر خارج شدم من دارم کم کم وابسته میشه ب پیام دادن بهش چک کردنش، زنگ زدنش و همچنین میخواست یک تایمی رو اوکی کنه که ببینم و این دیدنِ رو انگار من به زور ایجاد کردم براش و میدونی باعث چی شده بود؟ اینکه هم فکر اون درگیر بشه از هدفاش دور بشه و هم فکر من و این خراب میکرد اوضاع رو
همچنین من واقعا بهترین احساساتم رو زمانی دارم که احساس میکنم دارم روی هدف هام کار میکنم و پیشرفت میکنم و عاشق اینم که آزاد باشم توی این موضوع و نگرانی نداشته باشم که تمرکزم رو بهم بزنه
خلاصه
امروز خیلی حالم و اگاهانه خوب میکردم خلاصه اینقدر خوب کردم که اگاهی ها شروع به اومدن کردن قانون دوباره برام مرور شد توی فرکانس و حال بسیار عالی قرار گرفته بودم و این عالی بود و فهمیدم بابا من حس خوب درونیم رو به یکسری مسائل ربط دادم و برای خودم محدودیت درست کرده بودم
و چقدر باعث شده بود تمرکزم بره و چقدر از هدفام دور بشم
خلاصه این تضاد روابطی رو خیلی از خدا هدایت خواستم که حل بشه و چقدر دیدم قشنگ حلش کرد
و میدونی ته همه این مسائل به چی میرسیدم؟
احساس لیاقت
ببین این موضوع خیلیی کلیدی هست و احساس لیاقت قشنگ داره برام مرور میشه
خداروشکر این رابطه کاری کرده با من که قشنگ درونم و کنکاش کنم و ببینم ته ذهنم گیه و بازخورد بگیرم از رفتار ها و نتایجم همچنین چقدر این شخص احساس لیاقت داشت، هدفمند بود و باز همین باعث میشد بیشتر درس بگیرم از این رابطه
و واقعا به میزانی که خودت رو لایق میدونی بقیه هم تورو لایق میدونن
یعنی این جمله رو واقعا باید صد بار به خودم مرور کنم
به میزانی که خودت را لایق بدانی بقیه هم تورو لایق میدانند
و چقدر قانون جهان مهمه توی همه جنبه ها اشاره بشه
خیلی قشنگ درمورد قانون توضیح دادی که به نکات مثبت طرف توجه کنیم و این خیلیی واقعا مهمه منم انجام میدم ..
چقدر بیشتر مفهوم صلح درونی رو درک میکردم شاید قبلا فقط میشنیدمش اما الان درکش کردم و دیدم چقدر مهمه و اهمیت داره
امروز خیلی قشنک مدار های احساسی رو طی کردم و الان درحالی دارم این کامنت رو برات مینویسم که توی حس عشق و رهایی و اشتیاق هستم
درمورد رابطم بگم اینکه من بهش توضیح دادم که اقا ما دیگه نباید زور بزنیم که همو ببینیم اینطوری هم تو اذیت میشی هم من و بهش گفتم چقدر مهمه که ما هرکدوم به سمت هدف های خودمون باشیم..
و کلی توضیح دیگه
و ایشون خداروشکر اینقدر توی این مسائل درکش خوبه و حسابی درک میکنه این موضوعات رو و خودش هدف داره کلی ویژگی مثبت داره دقیقا میفهمه که نباید وابسته شد و خلاصه همه اینها
و با خودم گفتم واقعا هم هرموقع احساس میکنیم که داره ازادیمون از هدف هامون از کارهامون گرفته میشه و محدودیت برای ما ایجاد میشه میتونیم خیلی راحت از هم جدا بشیم و لذت ببریم از زندگی خودمون
وقتی استاد میگه تعهد توی رابطه درست نیست برای همینه دیگه چون یک جایی ما ادمیم تغییر میکنیم امکان داره طرز تفکرمون عوض شه حالا ما بیایم خودمون رو بزور نگه داریم تو رابطه که چی؟؟
همچنین چقدر ایمان پیدا کردم به قانون که اگر من رو لیاقت خودم کار کنم یا ایشون میره و یکی بهترش میاد یا هم که همین رابطه بینهایت رشد میکنه و بهتر و بهتر میشه
((الان که دارم این کامنت رو مینویسم جایی نیستم که بتونم با تمرکز کامنت بزارم و امکان داره یکم کلماتم رو دقیق جمله بندی نکنم اما طبق اصل بهبود گرایی که متضاد هست با کمال گرایی من مینویسم و لذت میبرم اینم حسم گفت بگم))
و چقدر واقعا امروز که یک ذره بیشر طعم صلح درونی رو چشیدم برام زیبا و لذت بخش بود و چقدر حالم با خودم خوب شده جقدر امیدوار تر شدم چقدز هدف هامو دوسدارم و اشتیاق دارم برم سمتشون که فرکانس اشتیاق یکی از بالاترین فرکانس هاست و همچنین خیلی عشق من نسبت به خداوند وخودم بیشتر شده
یک چیز جالب بگم از اتفاقی که همین ی ساعت پیش افتاد
من رفته بودم پیاده روی و داشتم لذت میبردم بعد این بار به طرز عجیبی این گربه ها از کنار من رد میشدن و من میدیدمشون اما اونا هیچ ترسی و هیچ چیزی که بخوان فرار کنن و گربه اخری هم به طرز عجیبی بهم نزدیک شد نشستم نازش کردم و اینقدررر باهام بازی کرد و اینقدرررر حالش با من خوب بود و من یادم نمیاد اینطوری با یک گربه ها که همیشه میترسیدن نزدیک بشم و بازی کنم و بعد فهمیدم دارم تغییر میکنم دارم عشق میدم به خدا و خدا هم داره با تمام اجزاش به من عشق میده و رها شدم و خودم رو لایق بهترین رابطه، بهترین درامد و بهترین عشق میدونم
عاشقتممم مستانه عزیزمم که اینقدر قشنگگگ نوشتیییی
بازم بنویس لذت میبرممم
خدایاشکرت واقعا بخاطر این دوستانی که توی سایت داریم
خدا یار و نگهدار و هدایتگرت دوست خوبم
سلام استاد جانم
این باور من نمیدونم چی بگم از کجا شروع کنم
استاد اینقدر موقعیت های عالی داشتم ک با این
باور از دست دادم وروش کار کردم و بهتر شدم
و تونستم ارتباط برقرار کنم ولی نه اونطوری ک
از خودم توقع دارم خوب شدم ولی خیلی جا برای
بهتر شدن است ویه باور ترس از جلو رفتن خیلی
تاثیر داره و. این پاشنه آشیل بود ک با یه سری
باورهای توحیدی کمترش کردم و درکل خیلی دارم
روی خودم کار میکنم تو این مورد ک بهتر بشم
استاد عاشقتم
باسپاس بینهایت از خداوند مهربون
واستاد عزیز ودوستان همفرکانس
من جواب سوالم رو درقسمت عقل کل نتونستم پیداکنم،یا من متوجه نشدم
حالا سوال من این است که من که کارم مشاور املاک هست بدون تبلیغات چطور میشه فعالیت کرد؟؟؟؟؟
دقیقا من باتلاش فراوان به خواستهام نتونستم برسم ولی این فایل ذهن منو باز کرد که هزاران ترمز وباورهای زنگ زده در درون ذهنم هست
ولی چجوری باورها را جایگزین کنیم؟یاترمزهای ذهنی خودمو بر طرف کنم؟؟؟؟؟
من از هر لحاظ وهربعد که یک زندگی ایده آل میخاد ومن دارم…….
سلامتی خداروشکر فراوووووون
همسر مهربون وخونگرم خداروشکرررررررررر
بچهای دسته گل سالم وسلامت وخوشگل وخوشتیپ خداروشکررررررررررررررررررررررر
کار موردعلاقم که عاشقشم که هم کارم هست هم تفریح برای من لذتبخشه.خداروشکرررررررررر
همسایهای عالی
همکارهای عالی
خلاصه ازهمه نظر خوب وپرفکت هستم ………..
فقط ازلحاظ مالی نمیتونم ترمزهامو یا باورمثبت وپیدا کنم وجایگزین کنم…….
دوستان هم فرکانس لطفا اگه میتونید کمک وراهنمایی کنید
سلام
باور یعنی فکری که اونقدر تکرار شده که شما اتوماتیک اونجور فکر می کنید مثلا شما اینقدر شنیدید که برای داشتن مشتری باید تبلیغ کرد که تصور خلافش براتون غیر ممکنه
حالا شما اول باید بفهمی که این باور را داری که خودت گفتی داری
دوم قبول کنی که این باور مشکل داره حالا بشین پیش خودت دلیل اینکه این باور مشکل داره را بگو
مثلا اینطور کسی که بهتر از شما نیست با تبلیغ بیشتر مشتری بیشتری میگیره و این خلاف انصاف و عدالته و این مشکل دیگه که به غیر خدا شما روی تبلیغ برای کسب درامد حساب می کنید و این نوعی شرکه
حالا باید باور جدید را بسازی باور جدید اینه که مردم دنبال بنگاهی هستند که با انصاف و صادق باشه و خصوصیات خودتون را اینجا بگید و باور کنید که مردم دوست دارند از طریق شما و خصوصیات خوب شما به منزل شون برسند
و خداوند شما ها را سر راه هم قرار میده بدون تبلیغ
حالا برید نمونه عینی پیدا کنید اولین نمونه استاد
بدون تبلیغ کردن دوره هاش را می فروشه و هر روز تعداد اعضای سایت بیشتر میشن
در حالی که دیگران مرتب تبلیغ می کنند
شما باید این باور را بسازی که من با مشتری هام هم فرکانس میشم و انها را جذب می کنم و وارد مدار من میشن نه با تبلیغ و به زور.
خداوند در و تخته را جور می کنه یعنی شما دنبال مشتری با کیفیتی و مشتری هم دنبال بنگاهی با کیفیت و خداوند شما ها را به هم می رسونه
موفق باشید
سلام به استاد عزیزم و دوستان نازنین
این فایل و کامنتاش فوق العادس من چند روزه دارم کامنت ها رو میخونم و ازشون استفاده میکنم یکی از مهم ترین مسائل هممون برمیگرده به احساس لیاقت چقدر افراد زیادی گفته بودن دقیقا همون شخصی که میخواستن وارد زندگیشون شده و یجایی احساس کم بودن کردن و ذهنشون گفته طرف از تو سرتره و دچار مقایسه کردن شدن و اون رابطه خراب شده ولی در واقع باید واسه خودمون اینو جا بندازیم که اون آدمی که از ما زیباتره ، ثروتمند تره و… از ما ارزشمند تر نیست از ما سرتر و بهتر نیست
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ
اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و به صورت شعبه ها و قبیله هایی درآوردیم تا یکدیگر را بشناسید . مسلما ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بى تردید خداوند داناى آگاه است .
• یکی از ترمزهایی که خودم داشتم این بود که افراد کامل نیستن و همه ی اون ویژگی هایی که من میخوام رو با هم ندارن با توجه به این ترمز افرادی به سمت من میومدن که یه سری از ویژگی هایی که میخواستم رو داشتن و یه سری رو نداشتن (منظورم ویژگی های مهم و الویت هاست ) و الگوهایی رو پیدا کردم از افرادی که همه ی اون ویژگی های خوب رو دارند .
• یکی دیگه از ترمزهام این بود که خواسته های من از من دور هستن و خیلی باید رو خودم کار کنم تا باهاشون هم مدار بشم و باید باورهام پرفکت باشه !!
قرار نیست من هیچوقت پرفکت باشم خود استاد بااینهمه ثروت میگن هنوز تو باور فراوانی مشکل دارم ، هرچقدر هم باورات در یه زمینه خوب باشه میشه بهترش کرد و ته نداره که من بخوام به تهش برسم بعد هر خواسته ای که هست رو تجربه کنم من از خود قانون واسه خودم ترمز ساختم . این دوتا ترمزی بود که با فایل های الگو های تکرار شونده پیداش کردم امیدوارم برای دوستانم هم مفید باشه .
سلام لیلا جان زیبا
خیلی ممنونم از کامنتت خیلی خیلی خیلی
اون آیه ای که نوشتی رو شاید هزار بار تا الان خوندم و بهش فکر کردم ولی چرا تا حالا انقدر عمیق بهش نگاه نکرده بودم، وای لیلا چکار کردی با مغز من، دختر تو عالی هستی، دقیقا همینه که من ارزشمندم دیگران هم ارزشمندن نه بخاطر زیبایی و ثروت و اندام و خانواده و هرچیز دیگه، بلکه ملاک گرامی تر بودن انسان ها تقوا و پرهیزکاری یا همون کنترل ذهنشونه، خیلی ممنونم ازت خیلی، اصلا یه طوفانی توی ذهنم درست کردی لیلا، هوووف وقتی دیدگاهتو خوندم چند بار پشت سر هم گفتم آفرین آفرین آفرین
واقعا که کامنت ها عین گنج میمونن، منم چند روز قفلی زده بودم روی کامنتای این فایل ولی مدتی بود رها کرده بودم و امشب دوباره گفتم سر بزنم و کامنتای جدید رو بخونم که هدایت شدم به کامنت عالی و ارزشمندت
می بوسمت قشنگ ترین
قلب بزرگ قرمز برای تو
سلام عاطفه ی عزیزم
منم ازت ممنونم بخاطر محبتت و خیلی خوشحال شدم که برات مفید بود .
دقیقا درست میگی خیلی از آیات رو میخونیم و یه مفهومی رو ازش دریافت میکنیم که میگیم من این آیه رو بارها خوندم چطور الان اینو فهمیدم ؟ احساس میکنم دقیقا زمانی که میتونه بهمون کمک کنه و لازم داریم و به قول استاد در مدارش قرار میگیریم بهتر درک میکنیم
من دقیقا زمانی که تصمیم گرفتم رو احساس لیاقتم بیشتر کار کنم به این آیه رسیدم که برام مثل معجزه بود
ممنونم ازت عاطفه جان از کامنتت کلی انرژی گرفتم
دوست دارم دوستِ خوشگلم بوس بهت
به نام کامل ترین خالص ترین پرانرژی ترین عشق دنیا خدای خوبم
سلام استاد عزیز وخانوم شایسته مهربون
سلام به بچه های باعشق سایت
علیرضام پسره فول انرژی ،به به چه پسری
خداروشکر که هدایت شدم به این فایل
اصن من خالق زندگیم هستم صد در صد خداروشکر
من تومغازم یه موزیک پلیر دارم ،دیدم نمیشه فایل گوش بدم موقع کار هدایت شدم به اینکه بلوتوثیش کنم که راحت با گوشیم وصل شم بهش تا راحت فایلا روگوش بدم خداروشکر که راحت دارم گوش میدم چون واقعا قانونه خدا همینه همه چیز باید راحت باشه برای من خداروشکر
تضاد رابطه خیلی باحال شد اصن وقتی که این فایلو گوش دادم خیلی حال کردم مثه همیشه با عشق گوش دادم و تا الان چن دفه گوش دادم
واقعا من خیلی ترمز دارم نسبت به رابطه و فهمیدم که اصن من دلی نخاستم بخاطره ترمزا و هیچ لذت تو رابطه ندارم بخاطره باورهای قبلی البته که چهار سال با هیچ دختری صحبت نکردم .و اصن بدم میومد از این خاله زنک بازیا .از وقتی وارد سایت شدم تمرکزه صدر صد مو گذاشتم که خودمو تغییر بدم و دارم تلاش میکنم که بتونم تمامه انرژیمو بذارم و واقعا دارم لذت میبرم و اعتماد به نفسم و احساسه لیاقتم و ارزشمندیم هر روز بالاتر میره
من دیگه فهمیدمکه زندگی تجربست و واقعا باید لذت ببری ازش این عمر داره میگذره چی خوب که با خوشی و شادی باشه حالا که من اومدم تو فازه رابطه اصن فقط نشونه میبینم توخیابون میبنم زنو شوهرهایی که دست به دست میرن اها اینو بگم دوتا ازدوستام که متاهل هستن تا الان نشده بود که با خانوماشون بیان مغازم اصن خداروشکر تا حالا دو دفعه اومدن و من سریع خداروشکر کردم و تحسین کردم وگفتم این خیلی باحاله خداروشکر
اصن خدایی زندگی باحاله واقعا وقتی کده درست بزنی اتفاق میوفته با باوره درست واحساسه خوب
منم خیلی باوره مخرب دارم نسبت رابطه و به لطفه خدا دارم کار میکنم روی خودم من ویژگیهای مثبت زیاد دارم یکیشون که خیلی خودم حال میکنم باهاش قدرت تمرکزمه و وقتی تمرکز بذارم صد در صد با لذت بردن از مسیر بهش میرسم الانم تمامه تمرکزمو گذاشتم که یه رابطه اگاهانه عاشاقانه عباس منشی (خداپرست توحیدی )خلق کنم و به لطفه خدا خلق میشه .
جهان به احساسه من پاسخ میده خداروشکر من صبح که بیدار میشم اول یه دوش میگیرم تمامه انرژی مثبته جهانو دریافت کنم بعد شکرگزاری مینویسم بعد خاسته هامو مینویسم بعد فایل میذارم پخش شه بعد صبحونه بعد پیاده روی به سمته مغازه همیشه فایل در حاله پخشه .یه اخلاقه جدید که از وقتی تغییر کردم یادگرفتم تمرکز روی نکات مثبت و تحسین کردن و باوره فراوانیه خداروشکر هر روز تمرین کنم و مطمعنم که بقوله استاد اینکه ما داریم روی خودمون کار میکنیم و جهان سهمه خودشو به نحوه احسنت انجام میده منم باور کردم و دارم با لذت فراوان انجام میدم
امروز خداروشکر بازم یه پیشرفت عالی داشتم و تونستم 52میلیون برای دکورم بریزم تا این لحظه که فعلا تصفیه کردم چون بقوله استاد باید نقد بگیرم من میسازم اول پولو بعد میخرم بقیه کاره دکورمم بعدا انجام میدم خداروشکر
راستی اینم بگم که من مغازم تو شهرمون که کوچیکه تو یه پاساژیه که 35 تا مغازه داره فقط 6 تا مغازش بازه بقیه خالیه و پاساژمون اصن رفت وامد زیاد نیست و اصن سرووضع درست حسابی نداره ولی من طبق گفته استاد از همینجایی که هستم شروع کردم و دارم لذت میبرم و شروع کردم به تعمیر مغازم و واقعا مغازه من خیلی انرژی بالایی داره و عالیه و واقعا لذت میبرم از صبح تا شب و وقتیکه پرده سفارش دادم دو طرفه سفارش دادم با طرحه شونه و قیچی که کلا مغازمو گرفته یعنی از بیرون دید نداره حتما مشتری باید درو واکنه تا من ببینم کی میاد .اینو برای این زدم که خودمو به خدا ثابت کنم که دیگه نمیخام مشرک باشم فقط میخام چشم به خدا باشه و فقط از خدا بخام واینم بگم که واقعا خدابزرگه واقعا از وقتیکه قدرتو دادم به خدا و سعی میکنم مشرک نباشم و چشم امیدم به خدا باشه خدا برام ترکونده من هر ساعت مشتری دارم و لذت میبرم ومشتریا هم راحت پول میدن اصن جهان داره طبقه فرکانسه من میسازه برام
واقعا همین باوره دارم میسازم که همینجوری که خدا هر لحظه برام مشتری میفرسته از هر جاییه که خودش میدونه صد در صدمنو وارد رابطه عاشاقانه میکنه .به به اون تبکه که استاد گفت رابطه به زندگیه ادم اضافه میکنه و خیلی لذت بخشه اصن به دلم نشسته و اینو همش میگم که رابطه عاشاقانه یعنی هر ثانیه با خدا بودن با خدا حرف زدن با خدا راه رفتن با خدا غذا خوردن با خدا مسافرت رفتن با خدا تفریح کردن با خدا خرید کردن با خدا قهوه خوردن همش با خدا بودن خیلی باحاله واقعا لذت بخشه
خدایا شکرت اصن این تضاد رابطه اومد که منه علیرضا بیشتر خدارو درک کنم بیشتر با خدا حرف بزنم بیشتر با خدا عشق بازی کنم واقعا حسش کنم با تمامه وجودم خدایا شکرت من خودتو میخام
واقعا خود شناسی خوده خداشناسیه
خداروشکر که دارم لذت میبرم از این مسیر خدایی
صد در صد که جهان داره شجاعته منو میبینه که چقد از فرعیات جداشدم و چسبیدم به اصل که خدا باشه
الانم هر روز تجسم میکنم که تو رابطه هستم جدیدا تجسم میزنم که دستای عشقمو تو بازار موقع پیاده روی میگیرم یا میام از خونه خارج یا وارد شم اول ممیذارم عشقم بره و واقعا همه خانواده و فامیل دیگه باور کردن که من وارد رابطه شدم انقد خودم باور دارم حتی مثلا زنگ میزنم به خاله هام با دخترخاله هام اولین جیزی که میپرسن اینه خانومت خوبه سلام برسون .
واقعا حال میده تجسم و لذت بردن در لحظه از زندگی
من فقط اینو فهمیدم که بابد لذت ببری لذت لذت لذت لذت لذت لذت لذت از زندگی
فقط شادی شادی شادی شادی تو زندگی
فقط ارامش ارامش ارامش ارامش ارامش تو زندگی
فقط خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدایی بودن ودر مسیر راستای اراداه خداونه زندگی کردن یعنی هر خاسته ای داریم باید اراده خداوند هدف باشه وتمام
من برم که عشقم برام میوه پوست کنده
استاد خانوم شایسته مرسی که هستین
بچه ها دمتون گرم
لذت ببرین شادی کنین الکی بخندین
فعلا
سلام به هم خانواده عزیز
واقعا کامنت تون مث اسم پروفایلتون پر انرژی بود و واقعا حس خوبی داشت و تحسین میکنم اینمه تغییرات ک فقد با توجه به خودتون و بالا نگه داشتن انرژی تون به مدار بالاتر رسیدید
از روند ی ک در پیش گرفتید ایده گرفتم
و منتظر نوشتن از نتایج عالیتون هستم
سلام خدا
خداروشکر
سلام به رفیقه همفرکانسیه عزیزم
ماشاله به این زیبای شما که واقعا زیباییی که از خوده خدا نشات گرفته ماشاله
مرسی از انرژیتون مرسی از توجهتون
من سه هفتست نیومدم کامنت بخونم خداروشکر از ساعت شیش صبح تا دوازده شب دارم لذت میبرم و روی خودم کار میکنم
اعتماد به نفسم خیلی بالا رفته عشقم زیاد شده نسبت به جهان و ذهنم اروم و سعی میکنم در لحظه و بدون قظاوت باشم
خیلی با خودم حال میکنم من تا حالا اینستا فعالیت نکردم ولی از وقتی تظاده رابطه اومده الان سه ماهه که دارم تو اینستا هم کلیپ فان هم انگیزشی درست میکنم هم صبحا ساعت شیش موقع پیاده روی صحبت میکنم از شکرگزاری و میذارم توپیجم خیلی حال میده عشق بازی با جهان
مرسی که هستین انساله بترکونین
سلام به آقا علیرضا فول انرژی
رفیق عزیز هم فرکانسی توحیدی
حس قشنگیه با سلام خدا شروع میکنید
این حس خوبی ک با خودتون دارید ،این صلح با خود ،
از پایه های ارزشمندی نشات میگیره
و این جهان جادویی بسرعت جواب فرکانس ما رو میده .
تحسین میکنم این ذهن مثبت اندیش ت
ک تو رو در مداری بالاتر میرسونه و طبق قانون بدون تغییر خالق یکتامون یه عالمه معجزه منتظرن وارد زندگیت بشن و بترکونی بیشتر
فول انرژی بودنتون از کامنت میشه حس کرد و لذت برد .
وتحسین میکنم نگاه زیبابین ت ، وسپاسگزارم از تعریفت ،
کلا دیدن تیک آبی حس قشنگیه و من لذت بردم ،
امیدوارم با نشانه های واضح به دوره ارزشمندی هدایت بشی و اونجا همکلاسی باشید و ازتون یاد بگیریم
مرسی ک هستید انشالله بترکونید بیشترترررر
سلام خدای خوبم
سلام به استاد عزیز وخانومشایسته مهربون
سلام به شما فاطی جان
انشاله که هرروز سالوشادو سرحال باشید و لذت ببربد از زندگی
امروز خداروشکر من بیستو یکمین روزه شکرگزاریمو تو اینستام به لطفه خدا گفتم وانرژیوفرستادم به جهان و جهان هم که میترکونه
من دیگه این کدوفهمیدم که فقط باید مثه خدا باشم عشق بدم بلاعوض و لذت ببرم صد در صد خدا خودش بهترینه بهترینا رو هم رقم میزنه
بنظره من باید در روز فقط باید برقصیو شاد باشی
سلام خدا
سلام آقا علیرضا مهربون ک تیک آبی هدیه دادی و دستان خدا شدی
خاسم بهت تبریک بگم ک تو محیط مجازی یک الگوی توحیدی شدی و پست های شکرگزاری میزاری
و اینم بگم ایده شده ک منم اینجا تو کامنت ها با
سلام خدا شروع کنم
ک اینم هدایت خالقم بود
چقد بموقع کد رو یادآوری کردید
امیدوارم به دوره ارزشمندی هدایت بشی ک مث بمب میترکونید
دوست خدایی من
سلام
علیرضای عزیز با خوندم کامنتت خیلی حالم خوب شد و حس خوبی بهم دست داد
از یه طرف چون فرکانس خوبی رو که داری می فرستی گرفتم و از یه طرف هم به خاطر اینکه می بینم یه اقایی که شغلش ازاده و مغازه داره چقدر عالی و خوب داره روی خودش کار می کنه شاید این حرفم برات عجیب باشه
بزار بیشتر توضیح بدم
من چون توی یه خانواده ای بزرگ شدم که همه خواهر برادارم کارمندای دولتی هستن و شغل ازاد نداریم توی خانواده به غیر از خودم که این طلسم رو شکستم :) و وارد فضای کاری و شغل ازاد شدم
این ذهنیت از بچگی برام ایجاد شده بود و همیشه فکر می کردم کسانی که شغل ازاد دارن و مثلا مغازه دارن ادم هایی هستن که از صبح تا شب بیکارن و وارد روابط با ادم های مختلف می شن (باور اشتباه و یه جور ترمز ) و با عرض معذرت زیاد، اصلا از نظر اخلاقی هم مشکل دارن و چون این باور رو داشتم جهان هم منو هدایت می کرد به دیدن این مدل ادم ها
از وقتی که دارم روی قوانین تمرکزی تر کار می کنم دارم برای خودم باور پذیر می کنم که شغل ادم ها ربطی نداره به نوع نگرششون توی هر شغلی ادم های فوق العاده ای با باورهای درست هست و ادم های سطح پایین هم از نظر فکری هست
وقتی کامنت ارزشمند شما رو خوندم خیلی بهم چسبید که یه اقایی مثل شما متعهدانه داره روی خودش کار می کنه و اصولی رو برای خودش تعریف کرده
ممنونم از حس قشنگی که به اشتراک گذاشتین
با خوندن این مدل کامنتها انگار یه جورایی باور کمبود پسر خوب توی ذهنم شکسته می شه و اینکه هستن اقایونی که دارن خوب روی خودشون کار می کنن و اینجور دارن ظرفشونو برای ورود یه رابطه رویایی به زندگیشون اماده می کنن
خداروشکر که امروز چقدر هدایتی به سمت کامنتهای ارزشمند این فایل اومدم
سپاس گزارم
سلام به خدای خوبم
سلام به استاده عزیز و خانوم شایسته مهربون
سلام به شما زهرا جان
انشاله که در سلامتی کامل باشید و لذت فراوان
مرسی از توجهتون مرسی از انرژیتون
صد درصد وقتی با خدا معمامله میکنی و تمرکز میذاری روی خودت صد درصد جهان هم طبق شجاعت شما بهتون برمیگردونه فرکانسهای عالی رو
احسن به شما که انقد بذای خودتون ارزش قاعلین و درحاله کنکاشه خودتون هستین
انشاله که همیشه شادو پیروز ثروتمند باشید
قربونتون برم استاد اینقدر قشنگ توضیح میدید و بیان میکنید
چقدر کیف کردم و لذت برم از همین همه اگاهی که نیازداشتم و خداوند از زبان شما به من رسوند
استادم باورهایی که گفتید رو من هم توی رابطه ای که دارم احساس کردم. و از اونجایی که همیشه دلم میخواد با احساسات صادقانه پیش برم هرباوری رو که احساس کردم بعدها مارو در مسیر اشتباه قرار میده یا باعث میشه من بدها رنج بکشم توضیح میدم راحت حرفامو از قبل گفتم براش چون اولین تجربم بود و الان نمیدونین چقدر احساس خوبی دارم این باورهایی که گفتید رو استلد من از همین چندوقت پیش بود سعی کردم تغییرش بدم و چقدر الان حالم خوبه و خوشحالم برای داشتن همچین فردی در زندگیم.
باور وابستگی و علاقه ها و.. باور اینکه به ارزش درونی فکر کنم تا ظاهر و باورهایی که داشت از اطرافیانم به من میرسید.
و من سعی کردم به ویژگی های مثبت فکر کنم نمیدونین الان چقدر حالم خوبه.
و خداروشکر میکنم بابت وجود همچین فرد دوست داشتنی توی زندگیم اینقدر فرد خوبیه و من همیشه بهش میگم تو چقدر ارومی توی مسائل چقدر خیالت راحته اصلا خیلی چیزا داره که باید ازش یاد بگیرم از بس ادم فوق العادیه اما این باورهایی که از روابط مختلف از اطرافیانمون گفته میشه باید کنترل بشه من اطرافیانم رو میبینم که چه رابطه هایی دارند و من چون از قبل با شما شده بودم خداروشکر خیلیی بهم کمک کرد و اصلا مسائلی که اونارو براشون چالشه من از اولشم خواسته و باورم این بود اینجور چیزا برای من مسئله نیست در اینده و خداروشکر هم خدای مهربونم من رو همیشه به سمت بهترینها هدایت میکنه. و یچیزی که از اطرافیانم به ذهنم میرسه اینکه بعد از چند سال رابطه حتما به مشکل میخورند.
اما من ذهنم رو کنترل میکنم و نمیذارم این باورها تاثیری رو من داشته باشه. شما خیلیی الگوی خوبی برای من هستین استاد.
دلم میخواد بغلتون کنم.
خیلیی دوستتون دارم.
خدایاشکرت بابت همتون🫂
با سلام و درود به استاد عزیزم و تمام اعضای سایت
من به تازگی عضو سایت شدم و هنوز دوره ای رو خریداری نکردم اما خیلی مشتاقم که حتما تو دوره ها شرکت کنم.
با گوش دادن به فایل های رایگان سایت و همینطور در اواسط گوش دادن به فایل چرا با وجود تلاش فراوان،به خواسته هایمان نمیرسیم،در مورد روابط استاد عزیزم موضوعی رو مطرح کردن در ارتباط با الگو های اشتباهی که در ذهن ما جای گرفته و باعث بوجود اومدن تجربه های زندگی و نتایجی شده که برای ما خوشایند نبوده.
به هر حال من یک تجربه ای در این مورد روابط داشتم که وقتی به اواسط فایل رسیدم کاملا برام بولد شد که دقیقا آنچه که استاد عزیزم بصورت خیلی دقیق و ریشه ای توضیح دادن هست و برای من کاملا مشخص شد.
من روابط تقریبا زیادی داشتم که هیچکدوم سرانجام خوبی نداشت هرچند که احساسات فوق العاده ای رو من تجربه کردم در روابطم و خداوند رو سپاسگزارم برای اینهمه احساس خوبی که به من داده،بعد از تجربه در روابط متعدد که در سرانجام اون روابط من احساس خیلی بدی داشتم که اون فرد رو از دست دادم و به اسطلاح به چه کنم چه کنم افتاده بودم و خیلی خیلی اذیت میشدم که چرا اینگونه شد و چرا این اتفاق افتاد در صورتی که هیچ دلیل منطقی و واضحی برای اون اتفاق پیدا نمیکردم بماند،در آخرین رابطه ی من با جنس مخالف که از تمام رابطه های قبلی من مدت زمانش بیشتر بود باز هم بطور اتفاقی و اینکه باز هم هیچ دلیل منطقی و قابل لمسی و واضحی پیدا نمیکردم برای این موضوعی که برای من اتفاق افتاد،اما یک مسئله مهمی که من متوجه شدم و بخاطرش خداوند رو صد ها هزار مرتبه شکر میکنم و از استاد عزیزم سپاسگزارم که آنقدر واضح و ریشه ای این موضوع رو با بیانی درست و دقیق مطرح کرد که من واقعا خیلی تعجب کردم که چگونه میشه آنقدر به این راحتی این اتفاق در من بیوفته.
اون اتفاق این بود بعد از اینکه رابطه ی آخرم به همون شکلی که توضیح دادم از هم پاشید من هیچ احساس بد دیگه ای نداشتم دیگه به چه کنم چه کنم نیوفتاده بودم دیگه فکرم درگیر نشده بود و احساسم بهم نریخته بود و یک چیزی درون من مدام به من الهام میشد که تو برای احساس خوب برای داشتن عشق بی حدو مرز برای لذت بردن نیازی به کسی نداری،اون آدم از زندگی تو خارج شده اما کی اون ادمو وارد زندگی تو کرده بود ؟ کی توسط اون به تو عشق میداد؟ چیشده که الان تو دیگه مثل سابق احساست بهم نمیریزه؟ به این دلیله که تو به اون منبع تا حدودی درست وصل شدی و داری مسیر درستی رو میری.
این موارد بطور مداوم درون من تکرار میشد و اون لحظه من به توضیحات استاد عزیزم پی بردم به بزرگی خداوند به مهربانی خداوند به عشق خداوند به عظمت خداوند پی بردم که انسان در زندگی در تمام جهات زندگی هیچ نیازی به هیچکس نداره جز تنها فرمانروای جهان.
بهترین احساس هارو برای استاد عزیزم و تمام اعضای سایت آرزومندم،به امید خدا انسان های بیشتری وارد این مسیر بشوند
به نام خدای بخشنده و مهربان
سلام خدمت استاد خوش ذوق و پر انرژی خودم
سلام و خسته نباشی هم خدمت مریم خانوم عزیز که خیلی زحمت میکشن
سلام رفقای گلم هم کلاسی و هم دورهای عزیزم انشالله در پناه خدا باشید.
خوب خواستم از روابط خودم بگم.
منم مثل خیلیا دیگه از افکار منفی استفاده میکردم
و از بچگی با من این داستان بود که فلانی ازت خیلی سرتر هست و مانع این میشد که بخوام رابطه برقرار کنم حتی اینکه برم دو کلام حرف بزنم با خیلیا…
همیشه فکر میکردم چون وضعیت مالی درستی ندارم،بچه پولدار نیستم،لباسای آنچنانی ندارم لایق فلانی نیستم…
استاد من از 13سالگی تا الان رو پای خودم وایستادم ولی آدمی نبودم آماده پرواز باشم
آماده اینکه به چیزای بزرگ به چیزای که از حد من بیشتر بوده حتی فکر کنم.
یعنی اصلا هدفی نداشتم انگیزه برای چیزی نبوده
فقط کار میکردم تا پول بدست بیارم و عابروم حفظ باشه و کمک خانوادم کنم…
گذشت گذشت گذشت
آدمی بودم با روابط بسیار بالا یعنی خیلی دوست و رفیق باز بودم با خیلیا تو یک برخورد رفیق میشدم
جوری که اطرافیام خیلییییی دوستم داشتن و دارن به لطف خدا
ولی تو بحث دختر و روابط با یه دختری که همیشه تو دلم بوده با همچین دختری که فلان ویژگیهارو داره دوست بشم و رابطه داشته باشم،
حتی فکر اینکه میتونم روزی بهش برسم استاد باور کنین خیلییییی کار میکردم اصلا خستگی معناااایییی نداشت
اون تایما نوجوانان تیم شهرم بودم تا 12ظهر بنایی کار میکردم میومدم خونه یه چی میخوردم 3میزدم میرفتم سر تمرین
اینقدری انگیزه داشتم که چندتا تیم از تهران هم میخواستنم ولی خوب قسمت نشد…
یکم که سنم بزرگ تر شد دیگه سعی کردم خجالت رو بزارم کنار برم حرف بزنم،
استاد اینارو من شنیدم با گوشای خودم که میگفتن ماشین،پول،خونه چی داری؟؟؟؟
و منم همیشه تا الان حتی راستشو گفتم و خوشبختانه رد داده میشد.
میگم خوشبختانه چون خدا نجاتم میداد اینارو الان دارم متوجه میشم
بعدها با یه دختری دوست شدم خیلی قسم میخورد که هستم و…
از زمین و زمان یه خبرای بدی ازش به گوشم میرسید اصلا باور نمیکردم ولی فکرم درگیر شد
یادمه اون تایم برقکاری میکردم که با کاتر(تیغ موکت بری)اشتباه زدم پای خودمو
خلاصه عمل کردم و بعد یک ماه رفتم بیرون تا ببینمش
موقع خدافظی من برای اولین بااااار تو عمرم یه ندایی انگار اومد که وحید برو پشتش
استاد یه چیزی دیدم جیگرم آتیش گرفت
با پای گچ گرفته رفتم جلو گفتم من میبخشمت …
خلاصه استاد هنوز که حرف از روابط میشه هیچ وقت نشد بگم همه دخترا این مدلی هستن و ترس داشته باشم، پیش خودم گفتم خدایا شکرت واقعا
خدایا تو بودی که زدی پای منو تا برم و ببینم این صحنه رو
چون قرار ازدواج گذاشته بودیم بطور جدی .
الان یه چند وقتی با شما آشنا شدم و خدارو شاکرم که یک انسان شریف رو برای خدمت به مردم برای آگاه کردن به اینکه خودمون رو بشناسیم،دوست داشته بلشیم، لذت ببریم از تایم به تایم زندگیمون …
یه چند هفته پیش ساحل داشتم فایل شمارو گوش میکردم
حس عجیب و غریبی داشتم
همیشه از خدا از جهت روابط یه دختر انسااااان با خانواده…. خواستم و گفتم خدایا من باید درست زندگی کنم تا ببینی من لایقش هستم من میتونم یه همچین کسی که اومد بتونم آرامش بزاش مهیا کنم، براش از لذتهای این دنیا توضیح بدم و باهم لذت ببریم…
ساحل که بودم دیدم یه دختری نشست یکم جلوتر از من،اولش ازش من سوال کردم و حرفمون دیگه خیلی کشیده شد و الان یه دوست فوق العاده من هست
کسی که مثل ابجیم واقعا از ته دل دوستش دارم
چون اون روز من یه چی از خدا میخواستم فکر میکردم آخ خدا همینه
ولی حرف که بالا کشید دیدم عااااااشق یه پسره و من باب دردو دل خیلی حرف زد باهام و بین حرفاش میگفت ای خدا من چرا دارم بهت اینارو میگم….
الان شده یه کسی که هر وقت مشورتی بخواد چیزی بشه باهام درمیون میزاره.
خلاصه استاد خدا هواسش بهم هست شدید
میدونم داره این روزای منم میبینه منم در حال بهبودم.
الان شاید چند ماه شده تو سایت شما هستم این افتخار بزرگی بود در سال جدید برای من.
انشالله رفقای گلم یه رابطه ای رو تجربه کنین که واقعا حس خوب ،ارامش،لذت باشه توش رو تجربه کنین
مثل استادمون که میبینیم و لذت میبریم
استاد بدست آورد پس ماهم میتونیم یه همچین زندگی بسازیم.
عاشقتونم خیلی دوستتون دارم
ببخشید اگه از ادبیات و کلمهای استفاده کردم بد بوده️
یا حق
سلام دوستان
چیزی که تو این مدت خیلی ذهنمو درگیر کرده و البته از خیلی وقته مفهوم هدایته.
واقعا تو تمام جملاتم از خدا میخوام هدایتم کنه. هدایت . واقعا ارامش بخشه بزاری خدا هدایتت کنه . حتی تو نوشتن این کامنت هم کلی موضوع تو ذهنمه نمی دونم از کجا شروع کنم فقط میگم بزار خدا هدایت میکنه.
اول از همه حتی این فایل هم برای من بخشی از یه مجموعه کامل از هدایت های خداونده.
شروعش از بهار امسال بود. اومدم تو دفترم نوشتم خدایا من یه رابطه عاشقانه میخوام . البته بیشتر نوشتم که کلا احساس میکنم تو دنیایی زندگی میکنم که اصلا دختری توش نیس . باور کنید خواستم این بود کلا فقط چند تا دختر بیبینم بگم اره همچین چیزی هم تو دنیا هست.
بعد اینکه هر روز خواستم رو می نوشتم و با احساسی فوق العاده تصور میکردم
تا اینکه با پسری تو کتابخونه اشنا شدم . من کلا برا کنکور میخوندم و همش کتابخونه بودم. با پسری اشنا شدم که یکی از دختر های فامیلشون طبقه پایین قسمت دختر ها درس میخوند.
من که با دوستم میرفتم پایین گه گذاری هم اون بنده خدا با ما میومد .
من خودم عاشق انیمیشن سازی و نویسندگی ام. و یکی از بهترین الگو های من تو نویسندگی و کارگردانی باور کنید خداعه. اصلا رو دستش نیست
حالا این دختره خودش نامزد داشت ولی کلا همیشه به هدایت خدا ایمان داشته باشید . مثل یه فیلم هیجان انگیز و مفرحه.
اولش پایین که میرفتیم چند تا سوال ساده درسی پرسید و منم که درسم عالی جواب میدادم . البته من تو ارتباط برقرار کردن از خیلی قبل تر مثل استاد عالی شده بودم . و خیلی خوب هم یه مسئله رو به صورت ساده توضیح میدادم .
به سوالاتش جواب میدادم تا یه روز یکیمون پیشنهاد داد بریم پایین کتابخونه که یه پارک بود تو الاچیق درس بخونیم . کلا جمع دوستانه ای بود . من و دوستم و فامیلش . بعد فرداش هی به تعداد دخترا اضافه میشد همه سوال داشتن . منم با اعتماد بنفس جواب میدادم . کلا جمع عالی بود . دوستاش همه مجذوب شخصیت من شده بودن . حتی فامیل دوستمون هم میگفت خیلی ادم جالبی هستم . شوخی یا جدی هر دفعه میومد میگفت قسمت دخترا همه درباره تو حرف میزنن . میگن این پیسر مو بلنده کیه هر روز میاد
جمع دوستانه و فوق العاده ای بود . بعدا هم یکی از دوستاشون که دانشگاه میرفت به ما اضافه شد . من و دوستم و دختر فامیلشون بودیم با دوستی که جدید بهمون ملحق شده بود .
یه پنج دقیقه نشستیم دیدم دوستم گفت بالا یه چیزی جا گذاشته و با فامیلشون رفت . منم با اون دختر موندیم تو الاچیق . قبلا هم ندیده بودمش . با خودم گفتم ساکت بمونم که چی بشه بزار یه احوال پرسی بکنم . احوال پرسی همانا و هر کی مارو می دید فک می کرد چند ساله همو میشناختیم .
بعد ها فهمیدم که این دختر از خیلی وقت پیش منو میشناخته و دوست داشته منو بیبینه . و تمام این الاچیق و این جمعو و اینا برای این بوده مارو باهم اشنا کنن.
و دوستم میگفت ما الکی میرفتیم بالا از اون بالا شمارو نگاه میکردیم . میگفت فکر نمی کردیم تو همین چند دقیقه با هم اینقدر صمیمی بشید .
بنظر من که واقعا خانم محترمی بود . و به عنوان یه دوست واقعا ادم فوق العاده ای بود .
و برام جالبه که قبل از اینکه من درخواست یه رابطه عاشقانه بکنم کسی بوده که میخواسته منو بیبینه ولی من تو مدارش نبودم .
البته تمام اونا در حد یه رفاقت ساده بود ولی من اینو به عنوان یه نشونه میبینم . بعدا که روز اخر بود و دیگه فردا کنکور داشتیم همشون بغض کرده بودن و میگفتن دلشون برام تنگ میشه . یکیشون میگفت تو مهره مار داری هرکی میاد سمتت وابستت میشه . سلامت گیرایی داره .
کلا جمع فوق العاده ای بود. همش یه هفته بود فک کنم . چون من بعدش اومدم شهرستان .
هنوز هم دوستم میگه که سراغت رو میگیرن . میخواستن بریم بیرون با هم تو نبودی هیچ کی نیومد.
چند شب پیش هم مادرم بهم گفت چرا تنهایی و داشت در باره این موضوع باهام صحبت میکرد . الان هم که هدایت شدم به این فایل واقعا از موضوعش جا خوردم . اینارو همه به عنوان نشونه میبینم . و مطمئنم به زودی وارد یه رابطه عاشقانه میشم .
همتون دوست دارم
شاد باشید.
از روز انتشار این فایل توسط استاد عباسمنش، ذهنم از دو جهت درگیر این قصیه بود:
اول: چرا باوجود اشتیاق فراوان و برنامه ریزی و … اصلا اقدام عملی نمی کنم و یا زود سرد می شوم و یا بصورت موج سینوسی برای اهدافم بالا و پایین می روم؟
دوم: در مواردی هم موفق به تلاش شده ام چرا نتیجه ی لازم را نگرفته ام.
بعدداز اینکه بارها و بارها فایل ها را گوش کردم به این نتیجه رسیدم که جواب هر دوی این موارد به باورها مربوط است. ابتدا باورهای غلط (حتی راجع به خود موضوع تلاش هم می بایست باورت درست باشد که بتوانی اقدام به تلاش کنی) دوم نداشتن باور صحیح.
تمام حجم مغزم اکنون توسط این سوال اشغال شده است : چطور باورهای درست بسازم و چطور باورهای غلط را کنار بگذارم.