چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2 - صفحه 9

939 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2115 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    سلام به همه دوستان ارزشمندم

    استاد جان و خانوم شایسته عزیز اول ازتون سپاسگزاری میکنم که تایم میزارین و با عشق کامنت های ما رو مطالعه میکنید و میاین راجبش صحبت میکنید

    این تایم گذاشتن برای خوندن این حجم از کامنت ها فقط عشق میخواد

    ازتون بینهایت سپاسگزاریم

    استاد راجب یه موضوعی اول فایل صحبت کردن

    مفهوم هدایت

    هدایت کلیده

    باید به این درک برسیم که

    وقتی ما باورهامون و تغییر میدیم و ترمزهام مون رو پیدا میکنیم ما هدایت میشویم

    به آدم ها ی مناسب به شرایط مناسب به ایده های مناسب

    ولی اگر باورهامون درست نباشه هرچقدر هم تلاش کنیم به جایی نمیرسیم

    چون با باورهای نادرست ما هدایت میشویم به افراد نامناسب به ایده های نامناسب به شرایط نا مناسب

    من یه مثال از خودم میزنم

    من قبل از عید اومدم رو دوره حل مسائل کار کردم

    و دیدم یکی از ترمزهای من اینه من تو کارم عزت نفس ندارم و احساس عدم لیاقت دارم

    احساس میکنم کارم خوب نیست

    کار من ارزشی نداره

    مشتریا ممکنه از کار من خوششون نیاد و ………..

    اومدم این ترمز و پیدا کردم و روش کار کردم

    چطوری روش کار کردم ؟

    اومدم برای خودم مثال هایی از خودم پیدا کردم که کار انجام دادم و مشتریا راضی بودن و کلی تشکر کردن

    حتی خیلی وقتا مشتریا انقدر راضی بودن که یه مبلغی بیشتر پرداخت کردن

    یا چه جاهایی بر ترس هام غلبه کردم بعد دیدم اون کار خوب شده

    هی سعی کردم با موفقیت های قبلی که داشتم برای ذهنم منطقی کنم که کار من ارزشمنده

    و اینم مهمه که باید برای ذهنمون منطقی کنیم که ساکت بشه

    باید برای ذهن منطق بیاریم

    هم با به یاد آوردن موفقیت های خودمون و هم با پیدا کردن الگوها

    من خیلی اومدم رو این پاشنه آشیلم کار کردم

    و بحث هدایت که استاد گفتن و قشنگ درک کردم

    روز آخر 29 اسفند که همه درگیر کارای عید و خرید اینا هستن و دیگه خیلی از جاها هم تعطیل شدن

    یه مشتری برای ما اومد یعنی روز آخر سال

    و به همسرم گفت

    خانوم شما پارسال برامون کار انجام داده و ما خیلی راضی بودیم و الان هم دوباره اومدیم

    کاری که من پارسال انجام داده بودم کلا شده بود 500 هزار تومن

    قراردادی که این سری نوشت 30 میلیون بود

    و با اینکه موعد انجام کارش خرداد ماه بود و میتونست بزاره بعد عید بیاد ولی روز آخر سال اومد چون من همون موقع ها داشتم رو باورهام کار میکردم

    و خدا این مشتری رو به سمت ما هدایت کرد که بگه

    ببین کارت ارزش داره اگه ارزش نداشت این مشتری برنمیگشت

    ییعنی من داشتم رو این باور کار میکردم و اینطوری هدایت شدم که جهان تایید کنه ارزشمندی من رو

    و چقدر این احساس ارزشمندی مهمه

    که استاد میگن عزت نفس باید درونی باشه چون من انقدر از این اتفاق انرژی گرفتم انقدر اعتماد به نفس گرفتم که احساس میکردم میتونم کوه و جابجا کنم

    و چقدر رفتم تو دل ترس هام چقدر مهارت های جدید یاد گرفتم

    چقدر اعتماد به نفس گرفتم پول بسازم

    هم اینکه عزت نفسم رفته بود بالا و به من کلی انگیزه میداد و هم اینکه گفتم ببین قانون جواب میده

    من ترمزم پیدا کردم و روش کار کردم و

    جهان جواب داد

    و به قول استاد خود به خود هدایت میشدم به انجام کار درست

    مثلا به یه آموزشی که کیفیت کارم و میبرد بالاتر

    و حتی اون آموزش دیدنه برام شد عشق برام شد لذت

    یا مثلا از اینکه کارهای مشتریا رو سریع تر تحویل بدم لذت میبردم

    یعنی داشتم کار میکردم و اون کار برام شده بود لذت شده بود تفریح

    و زجر آور نبود برام

    و لی دیشب دیدم باز اون احساس عدم لیاقت و بی ارزشی اومده سراغم و دیدم انگیزم رو برای کار کردن گرفته

    دیدم چند روزه اون شور و شوق و ندارم

    انگار دوباره نجواها شروع شد

    دوباره میخواست بگه تو کارت ارزشی نداره و ….

    و فهمیدم که ما یه ترمزی داریم یه پاشنه آشیل داریم و میایم روش کار میکنیم و اوضاع خوب میشه

    ولی بعد یه مدتی ولش میکنیم و فکر میکنیم دیگه خوب شد

    ولی استاد همیشه میگن پاشنه های آشیل کم رنگ میشن ولی اگه روش کار نکنی دوباره میان بالا

    مثل همین فایل که استاد گفتن من خودم همیشه رو باور فراوانی کار میکنم چون باور کمبود پاشنه آشیلم هست

    منم دیدم آره منم ولش کردم دیگه روش کار نکردم این احساس دوباره اومد بالا

    و دیشب دوباره اومدم بازم موفقیت های گذشته ام رو مرور کردم

    بازم همین جریان که تعریف کردم و برای خودم مرور کردم

    استاد شما همیشه تو فایل ها میپرسین

    تصمیم شما برای اجرای این آگاهی ها در عمل چیه؟؟

    من میخوام به مدت یک ماه هرروز بیام

    تو روز یه تایمی برای خودم اختصاص بدم

    یه تایمی در روز با خودم خلوت کنم با خودم تنها باشم چون تنهایی خیلی بهم کمک میکنه خیلی ایده ها میاد خیلی انگار به خدا نزدیک میشم

    و بیام بشینم بنویسم و موفقیت های گذشته ام رو مرور کنم

    بیام بنویسم کجاها اومدم این احساس ارزشمندی رو ایجاد کردم و خداوند هدایتم کرد

    و در کل بیام برای خودم ارزش قائل باشم و چند ساعت برای خودم باشم به خودم فکر کنم

    بیام رو عزت نفسم کار کنم

    خودم و تحسین کنم

    چون کمبود عزت نفس پاشنه آشیلمه

    و با صحبت های استاد بیام این باور و بسازم که خیلی از افراد از سبک کار من خوششون میاد و اونا به سمت من هدایت میشن شاید یه سری ها هم با من هم سلیقه نباش خوب اونا هدایت نمیشن به سمت من

    مثلا ما که الان اینجا هستیم چون حرفهای استاد و قبول داریم هدایت شدیم به سمت استاد

    خیلی ها هم این حرف ها رو قبول ندارن خوب اصلا هدایت نمیشن به استاد

    یعنی بیام با خودم بگم وقتی من احساس ارزشمندی داشته باشم مشتریانی به سمت من هدایت میشن که اونا هم کار من و با ارزش میدونن

    و هم اینکه اینو به خودم بگم بازم بیشتر مواظب ورودیهات باش

    با اینکه ما تلوزیون نداریم من پیج اینستاگرام ندارم

    ولی بازم بیشتر حواسم باشه

    چی و میشنوم ؟ چی و میبینم ؟

    برای این گوشم ارزش قائل باشم و نزارم هر کسی بیاد هر زباله ای بریزه توش

    اصلا چند وقت پیش به خودم گفتم اگه میخوای از خدا سپاسگزاری کنی

    فقط زیبایی ها رو ببین چون خدا به تو چشم داده شاید خیلی ها از این نعمت محروم باشن

    پس بیا با دیدن زیبایی ها سپاسگزار باش

    بیا فقط در باره زیبایی ها و نکات مثبت صحبت کن

    خدا به تو این نعمت و داده که میتونی صحبت کنی حیف نیست بیای راجب نازیبایی ها صحبت کنی

    فقط حرفهای خوب رو گوش کن

    تو اینطوری میتونی سپاسگزار باشی

    استاد ازتون سپاسگزارم برای این فایل پر آگاهی

    من فعلا اینارو درک کردم و نوشتم با اینکه تو دفترم چند صفحه پر شد انقدر که این فایل آگاهی داشت

    خدا هدایتم کنه بازم بیام مینویسم

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      سمیه منیری گفته:
      مدت عضویت: 1872 روز

      سلام مونا جان

      سپاسگزارم از وقتی که گذاشتی و اومدی از تجربیاتت و آگاهی هات گفتی.

      من توی یکی از فایل ها کامنت تون رو خونده بودم و بسیار حرف های ارزشمندی دیدم بخاطر همین برای خودم فعال کردم که هر وقت شما کامنتی میزارین برای من ایمیل بیاد.

      این پاشنه آشیل ارزشمند شمردن چقدر من خودم در وجودم دارم و دقیقا این مسیری که تعریف کردی رو من هم طی کردم این چند روز بعد از اینکه فایل اول استاد رو گوش دادم فهمیدم که من مدت هاست که دارم درمورد مهارتم آموزش میبینم ولی ذره ای براش ارزش قائل نیستم و فکر میکنم که کارم خوب نیست و به خاطر این طرز فکر هیچ نتیجه ای هم نمی گرفتم

      من فهمیدم که دارم بسیار ناسپاسی بزرگی مرتکب میشم از اینکه توانایی که خداوند برای من داده و در مسیرش قدم بر میدارم ولی برای من ارزشی نداره این در واقع خود ناسپاسی هست

      یادم میاد یک زمانی آرزوم بود که بتونم یک مقاله رو اصلا به زبان انگلیسی بخونم یا اصلا بتونم اون مقاله رو من به زبان انگلیسی بخونم و تمرکز کنم از بس که تمرکز نداشتم و چقدر زود به هرچیز حواسم پرت میشد

      و یک زمانی آرزوم بود که بتونم یک ویدیو رو به زبان انگلیسی ببینم و بفهممش در حالیکه من الان هر روز دارم به زبان انگلیسی مقاله میخونم و میتونم درک کنم مطلب رو هر روز میتونم به زبان انگلیسی ویدیو ببینم و بفهممش حتی ساعت ها پشت لبتاب میتونم بشینم و با تمرکز مقاله ها رو بخونم و آموزش ببینم

      حتی یک زمانی آرزوم بود که بتونم یک ساعت وقت پیدا کنم تا بتونم درمورد مهارت مورد علاقه ام آموزش ببینم ولی الان در کل روز من وقت دارم برای آموزش دیدن

      و من انسان ناسپاس چقدر زود فراموش کردم اون روز ها رو و الان که به این نعمت ها رسیدم دارم اونا رو نادیده میگیرم و میگم که باید میبوده و میشده دیگه این که چیزی نیست

      وقتی که این ناسپاسی رو در وجودم پیدا کردم و به ذهنم گفتم این آموزش هایی که من در طول روز میبینم ارزش داره و ارزشمند هست در نتیجه هدایت شدم به یک ایده که بهم گفته شد بیا درمورد آموزش هایی که دیدی در بخش مهارتت دیدگاهت رو به زبان انگلیسی تو صفحه لینکدینت پست بزار و این دقیقا نشان میده که تو ارزش قائل هستی برای مهارتت و عزت نفس داری که بیای درمورد دیدگاهت صحبت کنی بعدش من پست گذاشتم و اتفاقی که افتاد یکی از دوستانم در لینکدینم پیام گذاشت که ما توی پروژه ای که میخایم شروع کنیم به دیزاینر نیاز داریم و میخایم که تو توی پروژه مون کار کنی در حالیکه قبلش من مدت ها بود که اصلا پروژه ای نداشتم و دقیقا این اتفاق زمانی افتاد که من برای کارم ارزش قائل شدم و برای آموزش دیدن ها و وقت گذاشتن هام ارزش قائل شدم

      و دقیقا من اون اول کارم که اصلا تازه کار بودم به شدت روی باور هام کار میکردم و بسیار برای کارم ارزش قائل بودم پروژها همینطور به سمتم سرازیر میشدند ولی بعد از مدتی که فراموش کردم این کار کردن روی خودم رو دقیقا همون نجواها به سمتم اومدن که تو کارت ارزش نداره یا اینکه چیزی نیست همه گی بلدن بعد از مدتی هم پروژه ها کمتر و پول ساختن من هم کمتر شد و حالا سپاسگزارم که من فهمیدم این ارتباط مستقیم بین کار کردن روی باور هام با اتفاقاتی که برام میافته و این هم یک نعمت بزرگی هست و گرنه قبلا میبود که اصلا از قوانین آگاه نبودم همینطور فقط سردرگم و مات و مبهوط میموندم و غصه میخوردم

      خدایا شکرت از این آگاهی های ارزشمندت

      سپاسگزارم ربم که هدایتم کردی به این کامنت زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      ریحانه بزرگ خو گفته:
      مدت عضویت: 824 روز

      سلام به همه دوستای عزیز و استاد گرامی

      مونا جان مرسی بابته این کامنته عالی که مثله همیشه لبریز از حسه خوب و نکات ارزشمند برای منه واقعا کیف کردم و کلی ازش درس گرفتم…. این زمانه تنهایی که گفتی خیلی مهمه باید بیشترش کنم دررابطه با من که همیشه مشغوله کارهای بچه‌هام واقعا به تنهایی و فکر کردنه خیلی نیاز دارم.

      و اینکه ازت یاد گرفتم بیشتر موفقیت هامو با خودم مرور کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 983 روز

    سلام به استاد پر از اگاهی و همه دوستان

    بسیار بسیار خوشحالم که خداوند به این سایت و استاد بی نظیر هدایتم کرد و میتونم این اگاهی های ناب رو ببینم و استفاده کنم

    خداراشکر میکنم که توی یک رابطه عالی و زیبا با همسر فوقلعادم هستم و شکر گذاری هر روز من همین رابطه عاشقانس

    من همه مواردی که توی ایجاد و یادور شدن رابطه گفتید توی بحث ثروت براخودم تغییر دادم و میشه از همه این موارد توی همه بحثها از جمله سلامتی ثروت خداوند روابط با ادمها راحتتر شدن کارها برا خودمون بسازیم که چقدر باورهای محدود کننده ای هست که تا حالا نمیدونستیم و خودمونو از نعمتها دور کردیم

    خداراشکر میکنم که خودم خالق زندگی خودم هستم و با تغییر باورهام به همه خواسته هام میرسم.

    وهمینتور کامنتهای فایل قبلی هم بسیار زیبا و باورهای محدود کننده ای میشه پیدا کرد و ازشون استفاده کنیم تا ذهنمون تفییر کنه و درهای نعمت برامون باز بشه

    در پناهی الله یکتا شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2493 روز

    چرا با تلاش های فراوانی که داشته ام به هدفهایم نرسیده ام 2

    به نام خدای غفور رحیم

    با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شلیسته ی عزیز و همه ی دوستان خوبم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها بزرگ

    خدا رو شکر که یکی از موضوعاتی که برای من هم سوال بود توی این فایل مورد بررسی قرار گرفت

    این فایل انگار خودش ی دوره آموزشی بود برای من که به شناخت بیشتری از خودم برسم در مورد باورهایی که در مورد روابط دارم

    با توضیحاتی که استاد دادن اینجا من میخوام یکی یکی بهشون بپردازم و ی بررسی از خودم به عنوان کسی که این خواسته رو از سن 18 سالگی تا الان داشته ولی بهش نرسیده داشته باشم اما قبلش میخوام ی اشاره ای به استعاره گاز و ترمز داشته باشم که استاد از اون برای نرسیدن به خواسته ها استفاده میکنن

    راستش رو بخواین من فکر میکردم که نهایتا یکی دو ترمز داشته باشم در مورد موضوع ازدواج و کافیه که اینا رو شناسایی کنم و پام رو از روشون بردارم و دیگه تمام. اما با این فایل فهمیدم که ترمزهای زیادی دارم که باید روشون کار کنم .

    با دیدن و شنیدن این فایل و نقشی که باورها توی بدست اومدن نتیجه دارن یاد دوره روانشناسی ثروت یک استاد افتادم که استاد میگن برای اتفاق افتادن نتیجه تمام باورها ی مربوط به اون موضوع باید درست بشن تا نتیجه اتفاق بیفته یعنی همون مثال پازلی که میگن که تمام قطعات پازل باید درست کنار هم قرار بگیرن

    با این توضیحات ذهن من رفت سراغ ریشه ی ی درخت که اونهمه ریشه ی درهم تنیده باعث میشن که مواد مغذی به اون درخته برسه و رشد کنه و بزرگ بشه و طبیعتا اگر ریشه ای نباشه درختی هم شکل نمیگیره .اگر ریشه باشه و قوی نباشن ی درخت ضعیفی به بار میاد که با هر بادی میلرزه و شدیدا تکون میخوره

    تازه استاد مثال ترمز و گاز رو که زدن یاد ماشین های آموزشی رانندگی افتادم که علاوه بر ترمز و کلاچ اصلی ی ترمز و کلاچ هم سمت مربی هست که اونهم میتونه اونا رو فشار بده و ی اقداماتی رو انجام بده .هرچند که در ظاهر امر داره به من نوعی کمک میکنه که اشتباه نکنم اما به نظرم ی جورایی داره جلوی پیشرفت من رو میگیره چون نمیزاره اشتباه کنم و درسش رو بگیرم و این مربی همون افراد به اصطلاح دلسوز من توی جامعه و خانواده بودن که در ظاهر برای کمک به من اونا هم ی مواقعی محکم پا گذاشتن روی ترمز های من و من هرچی گاز میزدم ماشینه نمیرفت .یعنی من سوار ماشینی بودم که اختیارات من رو محدود کرده بوده چرا ؟

    چون من اجازه دادم بودم اونا اینکا رو بکنن و این شرایط من بود قبل از آشنایی با استاد

    نمیخوام وارد جزییات بشم فقط این رو بگم که من جز اون دسته افرادی نبودم که نمیتونستن فردی رو جذب کنن تا وارد رابطه بشن اتفاقا برعکس افرادی زیادی رو جذب میکردم از همون سن دبیرستان من خواستگار داشتم اما یا مناسب نبودن یا اگر مناسب بودن به ازدواج منجر نمیشدن و همیشه این سوال توی ذهن من بود که چرا اینجوریه ؟چرا؟

    تازه بعد از آشنایی با استاد فهمیدم که همه چی داره از درون من نشات میگیره اما نمیدونستم که دقیقا چی هست که نمیزاره این اتفاقه بیفته

    اما امروز با این فایل متوجه شدم که نباید بگم چی هست باید بگم چه چیزهایی هست چون فهمیدم خیلی چیزها هستن که نمیزاره این اتفاق بیفته و این در حالیه که من الان نسبت به من 4 سال پیش خیلی بهتر و بزرگتر شده از همه لحاظ ولی توی ناخودآگاهش داره ی چیزهایی ران میشه در مورد روابط که اتفاقات بیرونیش رو داره رقم میزنه

    استاد عزیز شما توی دوره روانشناسی ثروت میگین که ما وقتی میتونیم به خودمون کمک کنیم که بپذیریم اون باورهای نادرست رو در مورد ثروت داریم یعنی قدم اول پذیریش اینه که من دارم این باورها رو هرچند ناخودآگاه و حالا قدم بعد اقدام برای اصلاح اون باورها و جایگزین کردن اونا با باورهای درسته اونم آگاهانه یعنی اون باورهای نادرست دارن ناآگاهانه و موذیانه کار خودشون رو انجام میدن حالا ما بیایم آگاهانه و با صداقت باهاشون روبرو بشیم و محترمانه دست به اصلاحشون بزنیم

    الان اینجا هم من نوعی باید با صداقت بشینم خودم رو بررسی کنم ببینم کدوم یک از این باورها رو دارم و بپذیرم اینها رو و بعد اصلاح کنم اونا رو .مقاومت ها رو بزارم کنار و محترمانه باهاشون برخورد کنم .بپذیرم که تا حالا جزیی از من بودن ناآگاهانه و حالا من میخوام نوع مرغوبی ازشون رو به ذهنم بدم تا ذهنم تمایلی به استفاده از اون انواع نامرغوب نداشته باشه . پس بسم الله :

    1. ارتباط زیبایی ظاهری با برقراری رابطه ی عاطفی :

    باور نادرست : برای برقراری ارتباط باید ظاهری زیبا داشته باشم :

    توی این مورد من تا قبل از آشنایی با استاد به شدت این باور رو داشتم و جوری بود که اصلا از قیافه ی خودم خوشم نمی اومد و خودم رو دوست نداشتم و وقتی میرفتم جلوی آینه از خودم بدم می اومد .با آشنایی با استاد و کار کردن روی دوره های دوازده قدم و عزت نفس و به صلح رسیدن من خیلی توی این زمینه بهتر شدم و این باور کمرنگ شد

    من با وجود اینکه این باور رو داشتم ولی هیچ وقت به این فکر نکردم که با جراحی زیبایی بخوام خودم رو زیبا کنم اعتقادی به این کار نداشتم و البته که الان دیگه اصلا قبول ندارم این چیزها رو و خودم رو اینجوری که هستم پذیرفتم

    همین جا عنوان کنم که یکی از فامیل های دورمون که خودش قیافه ی زیبایی داره درگیر این مسایل شده و همین باعث اختلاف و درگیری ایشون با شوهرش شده چون قبل از این اقدامات خیلی زیبا تر و جذاب تر بود و الان دیگه غیر طبیعی شده

    باور درست مقابل این باور :

    زیبایی درون و سیرت مهمه نه زیبایی ظاهری و هر کسی به ی شکلی توی نوع خودش زیبا هست

    ی نمونه توی این مورد : یکی از دوستانم اصلا زیبا نیست تازه از نظر دیگران زشت هم هست ولی با ی نفر که خیلی زیبا هست ازدواج کرده و اینا ی رابطه ی خیلی خوبی با هم دارن چون ویژگیهای درونی خوبی داره

    و در عوض یکی از دخترهای همسایمون که خیلی زیبا هستن با ی نفر ازدواج کردن که خیلی زود از هم جدا شدن و طلاق گرفتن چون هم فرکانس نبودن و صرفا بخاطر زیبایی دختره باهاش ازدواج کرد و دختره هم صرفا به خاطر کارمند بودن ایشون

    همین دو تا مثال کافیه که برای من منطقی بشه که زیبایی ظاهری فاکتور اصلی برای برقراری رابطه ی خوب نیست

    اقدامات برای تقویت این باور درست :

    پیوند زدن ارزش ها به زیبایی های درونی که قابل بهبودن

    عشق بی قید و شرط به خودمون

    ارزش برای خودمون قایل شدن

    ———————————————————————————————————————

    2. رابطه ی برقراری ارتباط با توانایی های شغلی خاص:

    باور نادرست: توانایی شغلی عامل کلیدیه برای برقراری ارتباط

    باید اعتراف کنم که این باور رو داشتم من قبلا اونم به شدت یعنی اونقدر از دور و اطرافم شنیده بودم که دختر ارزشمند دختریه که کارمند باشه و شاغل باشه که این به ی ارزش برای من تبدیل شده بود و چون نتونسته بودم بهش برسم خودم رو بی ارزش میدیدم و خیلی روی این موضوع کار کردم که درستش کنم .الان خیلی کمرنگ تر شده

    باور درست : ارزش قایل شدن برای توانایی های درونی کلیدیه برای برقراری ارتباط

    وقتی استاد این توضیحات رو دادن من دو تا مثال اومد توی ذهنم از دو تا خانواده که دخترهای زیادی دارن یکیشون همسایمونه و یکیشون فامیل دور و اما وضعیت ارتباطی دخترهای این خانواده ها:

    دو تا از دخترهای همسایمون پزشکن ولی یکیشون خیلی زود ی ازدواج عالی کرد با ی پسری که همه تعجب میکنن از زیبایی اون پسره درصورتیکه دختره اصلا زیبا نیست و تازه پسره متخصص هم هست

    اما اون یکی که باز هم پزشک هست و از این بزرگتره تا حالا ازدواج نکرده با وجود اینکه پزشک هست و درآمد و خونه و ماشین .درصورتیکه اون یکی خواهرش هیچکدوم از اینها رو هم نداشت و تازه فارغ التحصیل شده بود و زیبایی هم نداره

    یکی دیگه از خواهرهای این دو تا نه اصلا شاغله و نه زیبایی داره ولی خیلی راحت ازدواج کرد و الان زندگی خیلی خوبی داره

    در مورد اون یکی خانواده که فامیلمون هم هست :

    یکی از دخترهاش شاغله ولی نتونسته تا حالا ازدواج کنه درصورتیکه خواهر کوچکترش شاغل هم نیست ولی خیلی زود ازدواج کرد و الان رابطه خیلی خوبی هم با شوهرش داره و بخاطر اعتماد به نفس بالایی که داره با همه زود ارتباط برقرار میکنه

    پس توانایی شغلی هم فاکتور اصلی برای برقراری رابطه ی خوب نیست

    اونایی که موفق شدن توی این زمینه از لحاظ درونی برای خودشون ارزش قایل بودن که این اتفاق براشون افتاده

    ———————————————————————————————————————

    3. باور نادرست : پسر یا دختر خوب برای ازدواج نیست

    آخ که چی بگم از این باور که الان فهمیدم توی من خیلی ریشه داره که پسر خوب هم سن من برا ازدواج خیلی خیلی کمه نه اینکه پسر خوب کمه .یعنی من باور دارم که پسر کم سن و سال برای ازدواج زیاده اما پسر هم سن من نه کمه.

    واسه همین هم بعضی وقتا افرادی رو جذب میکنم که قبلا سابقه ی ازدواج و طلاق رو داشتن .هرچی هم سعی میکنم این باور رو درستش کنم عین سیمان چسبیده به ذهنم شاید چون فقط دارم محیط اطرافم خودم رو در یک بعد خیلی کوچیک میبینم که همش اون باور نادرست رو تقویت میکنه .این اون شاه ترمز اصلی نرسیدن من به خواستمه چون الان که دارم بررسی میکنم این باورها رو میبینم اون دوتای بالایی خیلی توشون بهتر شدم و این اون ترمزیه که من باید روش کار کنم بطور جدی چون خیلی باهاش مقاومت دارم

    باور درست : پسر خوب هم سن من برای ازدواج زیاده من باید توی مدارشون قرار بگیرم اگر من نمیبینم مشکل از منه نه اینکه نیست

    ———————————————————————————————————————

    4. احساس لیاقت و تجربه رابطه ی عاطفی :

    باور نادرست : من لیاقت یک رابطه خیلی عاشقانه رو ندارم

    در مورد روابط هرچی فکر کردم چیزی بر بودن این توی ناخودآگاهم پیدا نکردم ولی توی کارم چرا بعضی وقتا این فکر که کارم ارزش نداره میاد توی ذهنم یا اینکه نباید اینقدر پول درآوردن راحت باشه و بلافاصله روند مالی متوقف میشه

    ———————————————————————————————————————

    5. جذب کردن افراد نامناسب :

    باور نادرست : من فقط افراد نامناسب رو جذب میکنم :

    این مورد برای من هم ی ترمز قویه انگار چون من هم افراد نامناسب زیادی رو جذب کردم از جمله افرادی که هم سابقه ی اعتیاد داشتن هم طلاق .حتی بعضی وقتها هم پیشنهاد از طرف افراد متاهل رو داشتم یا پسرهای جوانی رو جذب میکردم که از لحاظ مالی و کاری مشکل داشتن واین یعنی من این باور رو دارم .ناخودآگاه چیزی که دوست نداشتم رو داشتم جذب میکردم که اون هم خودم بعدا فهمیدم بخاطر حس حمایتگریم بوده که قبلا داشتم که میخواستم ناجی زندگی دیگران باشم

    اقدام : باید این الگو رو بشکنم که قرار نیست این تکرار بشه چون من تغییر کردم و دارم تغییر میکنم و اونا نتیجه ی فرکانس های قبلی من بوده و اینکه دیگه نمیخوام ناجی کسی باشم و حامی کسی

    ————————————————————————————————————

    6. سرانجام روابط :

    باور نادرست : تمام روابط به جدایی و رنج و غم منجر میشن :

    سرنخی از این رو توی وجود خودم پیدا نکردم

    باور درست : رابطه ی خوب میتونه ادامه دار باشه تازه اگر به جدایی هم بکشه فرصت رشد و پیشرفت و لذت رو داشتی

    —————————————————————————————————————-

    7. رابطه ی عاشقانه و سن :

    باور نادرست : رابطه ی عاشقانه محدود به سن خاصیه

    این باور رو من داشتم و دارم متاسفانه که توی مورد بالا بهش اشاره کردم و باید باز هم روش کار کنم

    باور درست : رابطه ی عاشقانه میتونه توی هر سنی شکل بگیره

    ————————————————————————————————————

    8.رابطه ی عاشقانه و بی نقص بودن :

    باور نادرست : من باید برای ازدواج پرفکت باشم :

    این باور قبلا در مورد طرف مقابل برای من خیلی بولد بود که اون طرف باید پرفکت باشه از همه لحاظ خوب باشه و همین باعث میشد که همش بدنبال نقطه ضعف های خواستگارام باشم تا نقاط قوتشون و بعضی وقتها اصلا اجازه نمیدادم طرف بیاد جلو و باهاش صحبت کنم همون کمالگرایی .

    باور درست : هیچ کس توی دنیای مادی پرفکت نیس و همه ی سری نقاط قوت و ضعف دارند که باید تمرکز رو گذاشت روی نقاط مثبت افراد

    9.رابطه ی عاطفی و خیانت :

    باور نادرست : همه ی مردها خیانت کارن

    خوشبختانه این تفکر رو نداشتم و الان که دیگه اصلا ندارم مخصوصا با دیدن رابطه ی استاد و مریم جان و رابطه های زیبایی که دوستان نوشتن دارن توی سایت

    ————————————————————————————————————

    10. رابطه عاطفی و پولدار بودن :

    باورنادرست : دختر پولدار فرصت بیشتری برای ازدواج داره

    قبلا این باور رو داشتم فکر میکنم الان هم اثراتی ازش توی ذهنم باشه اونم به شکل دختری که شاغل باشه و مخصوصا کارمند باشه و سنش هم کم باشه فرصت بیشتری برای ازدواج داره

    باور درست : رابطه عاطفی برقرار کردن ربطی به پول داشتن یا نداشتن نداره و ارزش وجودی ی آدم رو میزان پولش مشخص نمیکنه

    ——————————————————————————————————————————-

    11. تنها بودن :

    من قبلا دقیقا این باور رو داشتم که چون مورد زیاد بود ولی به ازدواج منجر نشد ی موقع هایی به خودم می گفتن تنها باشم بهتره یعنی انتخابم تنهایی نبود برای فرار بود .اما الان خدا رو شکر همچین حالتی رو ندارم و دوست دارم برای لذت بیشتر ازدواج رو تجربه کنم یعنی تنها هستم و به میزان خوبی هم آرامم و دارم لذت میبرم اما دوست دارم ی تجربه جدیدی رو با ی زندگی جدید داشته باشم

    ——————————————————————————————————————————-

    12. رابطه ی عاطفی و سرنوشت:

    باور نادرست : تقدیر بعضی افرا داینه که وارد ی رابطه ی عاطفی خوب نشن

    این باور رو نداشتم و ندارم

    باور درست : چیزی به اسم تقدیر و سرنوشت وجود نداره همه چی باوره

    —————————————————————————————————————————-

    13. رابطه عاطفی و بلد یا نابلد بودن :

    باور نادرست : چون بلد نیستم نمیتونم رابطه ی عاطفی برقرار کنم

    قبلا این باور رو داشتم اما الان ندارم

    باور درست : اصول ارتباط قابل یادگیری هستن و میشه با یادگیریشون رابطه ی خوبی رو برقرار کرد

    ——————————————————————————————————————————

    ی نکته ای رو هم اضافه کنم که :

    قبل از آشنایی با استاد من به خاطر این موضوع ازدواج نکردن خیلی حس و حال بدی رو داشتم و این موضوع به شدت من رو نگران میکرد مخصوصا با محیط کوچکی که دارم توش زندگی میکنم که آمارت دست زنهای همسایه هست و حتی میدونن چند تا مانتو شلوار داری و چند تا کفش و …. ( لبخند لطفا )

    ولی با آگاهی هایی که توی این چند سال کسب کردم خیلی آرام هستم و اگر هم حسم بد بشه خیلی جزیی و زودگذره و زود میام توی مسیر

    الان هم که این باورها رو از خودم کشیدم بیرون هم در کمال آرامش این کار رو کردم واصلا احساس بدی نداشتم چون هدفم شناخت بیشتر خودم بود با رفتن توی عمق ناخودآگاهم

    سپاسگزارم استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      مونا ترحمی گفته:
      مدت عضویت: 2115 روز

      به نام خداوند هدایتگر

      سلام نسرین عزیز

      وقتی استاد جان گفتن میخوایم ترمزهای روابط و بررسی کنیم ناخودآگاه شما اومدین تو ذهنم و خیلی برات خوشحال شدم چون تو کامنت های قبیلی با هم صحبت کرده بودیم راجبش و میدونستم که دوست داری تو زمینه روابط به هدفت برسی

      مشتاق خوندن کامنتت بودم و خوشحال شدم که نوشتی و ازت ممنونم که این آگاهی های با ارزش و جاری کردی عزیزم

      نسرین جون واقعا خیلی بینظیر تشبیه کردی و مثال ماشین های آموزش رانندگی رو زدی

      اون پدال ترمز زیر پای مربی مثل دلسوزیهای دیگران میمونه

      ممنونم خیلی عالی بود خیلی نکته ازش گرفتم

      من خودم فکر میکردم که خوب من که ازدواج کردم و شاید یه سری مباحث که استاد گفتن مربوط به من نباشه و بیشتر دوست دارم ترمزهام رو تو بحث ثروت پیدا کنم

      ولی خوشحالم که استاد اومدن راجب روابط گفتن چون دقیقا یه سری ترمزها رو تو خودم پیدا کردم در زمینه روابط که دقیقا جلو ورود ثروت به زندگی من رو گرفته بود

      و من ثروت میخواستم ولی نمیدونستم پام رو ترمز هست و ترمزم مربوط به روابطم هست

      و از همین امروز که با آگاهی هایی که خداوند بهم داد فهمیدم این ترمز و دارم و اومدم دارم باورهای مناسب و میسازم از همون لحظه نشانه ها شروع شد

      از همون لحظه

      و ممنون که اشاره کردی برای رسیدن به خواسته ها همه چیز باید درست باشه در همه جنبه ها

      حتی وقتی این ترمزم رو پیدا کردم بازم دیدم همه چیز عزت نفسه

      همه چیز رسیدن به صلح درونه

      همه چیز برمیگرده به اینکه خودمون رو ارزشمند بدونیم

      و دوست داشتم یه مورد بگم راجب اینکه گفتی ترمزم اینه پسر کم سن برای ازدواج زیاده ولی هم سن من نه کمه

      ما کارمون عکاسی هست

      خیلی خیلی عروس و داماد میان که کم سن و سال نیستن و اتفاقا ازدواج اولشون هست

      یعنی من خیلی زیاد میبینم این موارد رو

      اصلا همین چند وقت پیش ما یه عروس و داماد داشتیم که فکر کنم حدودا 60 سالشون میشد و ازدواج اولشون هم بود

      یعنی میخوام بگم تو سن 60 سالگی هم طرف ازدواج کرده و یه رابطه خیلی زیبا این زوج با هم داشتن حالا شما که خیلی سنت کمتر هست

      و ما انقدر تحسینشون کردیم که بی تفاوت نسبت به حرف مردم اومده بودن عکس و فیلم هم میگرفتن

      بعد دیدم چقدر عزت نفس دارن و چقدر با خودشون در صلح هستن

      نسرین عزیزم خیلی از خوندن کامنت هات لذت میبرم

      از صمیم قلبم برات آرزو میکنم به هر آنچه دوست داری برسی در پناه خدای مهربان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2493 روز

        سلام به مونا جان عزیزم چقدر خوشحال شدم که پاسخت رو دیدم . شما و آقا اسماعیل الگوی خوبی توی روابط برای من هستین ممنونم که باز هم برام نوشتی . آره عزیزم منم مثل شما اولویت اولم رو بار اول توی دوره حل مسایل نوشته بودم استقلال مالی اما بعدا فهمیدم که تا روابطم درست نشه اون یکی درست نمیشه واسه همین بار دوم اولویت اصلیم رو گذاشتم حل مساله رابطم و دارم روی اون کار میکنم و وقتی استاد فایل قبلی رو گذاشتن خیلی دوست داشتم راجع به روابط صحبت کنن که خدا رو شکر این خواسته ی من محقق شد .راستش مونا جان امروز بعد از سر تسلیم فرودآوردن در مقابل ربم خداوند خیلی واضح و مشخص بهم گفت که چه کدی باید بنویسم برای نه تنها روابطم بلکه توی همه چیز از طریق کامنت نفیسه جان شما هم اگر تونستی کامنتش رو بخون . چقدر مثالی که زدین برام جالب بود و ی فکت عالی .میدونم عزیزم رابطه ی عالی رو با همسرت دارین و توی ی مسیر هستین و خواسته ی مالیتون رو هم درک میکنم چون خواسته ی هممون هست . ان شاالله که بزودی زود در مدار ثروت بی نهایت قرار بگیرین . بازم ممنونم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      نگار گفته:
      مدت عضویت: 2148 روز

      نسرین جان چقدر لذت بردم از این درکت

      اون جمله که گفتی دخترای شاغل ازدواج نکردن

      من یاد ی الگوی ذهنیم انداخت که

      دخترایی که تحصیل میکنن و شغل خوب دارن

      چون ب استقلال مالی میرسن

      سخت گیر میشن

      و راحت ازدواج نمیکنن

      و اینکه توقعشون بالا میره

      و منم تایید میکردم

      که دختری که مستقل باید همسرش ازش بالاتر باشه

      ن اینکه دختره بخواد خرج اون مرد بده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2493 روز

        سلام به دوست عزیزم .من خودم جز این دسته از دخترها بودم که متاسفانه این باور رو داشتم که اگر پسر

        خیلی جوانی میاد سراغ من برای کار و مسایل دیگه میاد سراغم نه به خاطر خودم و همین ترمز باعث شده بود پسران جوانی رو جذب کنم که شغل مشخصی نداشتن و استقلال مالی نداشتن . مرسی عزیزم که یادآوری کردین که حواسم به این ترمزه باشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    علی ملکی گفته:
    مدت عضویت: 1064 روز

    سلام و درود

    یک ترمز ویرانگری که ما داریم اینه که خیلی علاقه داریم به آهنگ های منفی و غمگین و اگر ترمزی هم نداشته باشیم توسط اون آهنگ و تجسماتمون به وجود میاد

    خیلی راحت از آهنگ هایی که دیگران گوش میدن میشه تشخیص داد در چه وضعیتی قرار دارن

    میایم با گوش دادن آهنگ تجسم میکنیم

    مثلا ممکنه الان در رابطه نباشیم و اصلا تا حالا نبوده باشیم اما میایم آهنگ منفی و غمگین پلی میکنیم و خودمون رو در روزی تجسم میکنیم که مثلا با دوست دخترمون دعوامون شده و از خونه زدیم بیرون و دوست دخترمون حالا از رفتارش پشیمونه و پیام میده معذرت خواهی میکنه و ماهم داریم گریه میکنیم و این چرت و پرتا و همینجوری این داستان رو بهش بال و پر بیشتری میدیم و بعد تعجب میکنیم چرا نتونستیم به فلان دختر برسیم و اگر رسیدیم تعجب میکنیم چرا از هم جدا شدیم و …

    متاسفانه ما از تجسم منفی خوشمون میاد و در گوشه ای از ذهنمون ازش لذت میبریم اما از این به بعد بیایم هر وقت شنیدیمشون بگیم این میتونه زندگی منو نابود کنه و اون آهنگ رو در ذهنمون مسخره کنیم تا یجورایی از چشممون بیوفته ، این کاریه که من همیشه انجام میدم تا یک آهنگ ظاهراً زیبا اما با جملات منفی گوش میدم میگم وای چقدر مزخرف و خنده داره این آهنگ و مثلا یه تیکه از آهنگ میگه: دوریتو خیلی دوست دارم، من میگم: عمه تو خیلی دوست دارم و ….

    بیایم آگاهانه با گوش دادن موزیک های مثبت و عاشقانه سرشار از جملات زیبا و درست اون لحظاتی که میخوایم رو تجسم کنیم و آینده مون رو خلق کنیم مثلا وقتی داریم قربون صدقه همدیگه میریم، وقتی داریم داخل یک جمعی سخنرانی میکنیم و چقدر تاثیرگذاریم،وقتی داریم داخل ماشین با هم موزیک عاشقانه گوش میدیم یا باهم رفتیم سینما و رستوران و ….

    من یکسری هارو دارم میبینم که صبح تا شب آهنگ غمگین گوش میدن و جالبه بدونید به طرز عجیبی یکسره مریض و افسرده هم هستند و مدام اتفاقات بد و ناجالب براشون رخ میده

    در حالیکه موزیک خیلی به خوب کردن احساس آدم کمک میکنه مخصوصا اگر با تجسم باشه که کن فیکون میکنه

    به قول آلبرت انیشتین که میگن:

    با علم از a به b میشه رسید اما با تجسم از a به همه چیز میتوانیم برسیم(که این مورد را استاد بارها در دوره ها بیان کردند)

    من یک چیزی که چند سال پیش یعنی در نوجوانی هم بهش خیلی توجه میکردم این بود که آهنگ هایی که دیگران گوش میدادن رو با وضعیتی که داشتند مقایسه میکردم و میدیدم تک تک کسانی که زندگی خوب و شاد و تحسین برانگیزی دارند آهنگ خوب و مثبت گوش میکنند یا حداقل آهنگ های منفی و غمگین گوش نمیکنند

    مثلا یک شخصی رو میشناختم و میشناسم که در بحث روابط انسان موفقی هست، ایشون به طور ناآگاهانه فقط آهنگ های شاد و عاشقانه ی مثبت گوش میده و اون تک و توک آهنگ های غمگینی هم که گوش میده رو شاید 20 بار شنیده باشه اما یک کلمه هم از اون آهنگ بلد نیست:)

    در حالیکه خیلیامون یک آهنگ رو یک بار گوش بدیم حفظیم مثل خودم

    بنده خودم اوایل آشناییم با استاد خیلی سخت بود برام حذف آهنگ های منفی و غمگین و نمیگم که الان هم در این کار خیلی خوب عمل میکنم اما تمام سعیم رو میکنم که گوش ندم و توجه نکنم که حداقل اتفاقات ناجالب در زندگیم رخ نده.

    تجسم واقعا یک نیرویی بود که خیلی به من کمک کرد و کمک میکنه، با تجسم آدم می‌تونه آینده شو خلق کنه

    اگر بتونیم یک کاری رو در ذهنمون بار ها خوب انجام بدیم،در واقعیت هم همینطور میشه و خیلی راحت میتونیم انجامش بدیم

    خدایا شکرت که انقدررر مهربانی و بدون توقع و بی حساب و کتاب به ما کمک میکنی و هوامونو داری در حالیکه ما نمیتونیم اونطوری که باید و شاید قدردان محبت هاتون باشیم و خیلی جاها اشتباه میکنیم ولی باز دستمون رو میگیری

    خدایا شکرت بابت این سایت الهی و فوق العاده که نجات دهنده زندگی میلیون ها نفر هست

    میتونیم از استاد نحوه صحبت کردن،نحوه عشق ورزیدن و نحوه زندگی کردن را بیاموزیم

    استاد سپاسگزارم بابت این فایل ها که انقدر زیبا میاین در مورد موضوعات صحبت میکنید و به ما خیلی کمک میکنید در بهبود زندگیمون

    حتی اگر تمامی محصولات را هم بخریم باز این فایل ها کمک شایانی رو به ما میکنه و باعث میشه یک بار دیگر فکر کنیم و بررسی کنیم خودمون رو.

    شاد باشید و عملگرا ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1860 روز

      سلام علی جان

      آفرین! خیلی لذت بردم از این کامنت.

      یک پیشنهاد عملی ساده دادی، که بسیار درست و منطقی عنوان شد.

      برمبنای قانون ساده احساس خوب=اتفاقات خوب این مطلب هم کار میکند و درست است.

      جایی خواندم که ریتم آهنگهای عاشقانه پاپ ما، دقیقاً شبیه نوحه های مراسم عاشوراست و… تو خود حدیث مفصل بخوان..

      خیلی عجیب است. سالها فکر میکردم چقدر باحالم که این چیزا رو گوش میدم! بعداً فهمیدم که فرکانس تمام نوجوانی من به این خاطر سمی شده بوده و اصلا به جای عشق و عاشقی، روانپزشک لازم! بوده ام!

      مرسی بابت این تذکر دقیق شما. ورودیهای ذهن واقعاً مهم هستند و سرنوشت ما را شکل می‌دهند.

      خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        علی ملکی گفته:
        مدت عضویت: 1064 روز

        درود علی آقا

        سپاس از محبت شما دوست عزیز

        این مطلبی که فرمودید در مورد ریتم آهنگ های شاد عاشقانه که شبیه به نوحه ها درست می شود جالب است اما به نظر بنده چیزی که مهم است کلام اون خواننده هست که منفی یا بدبینانه بیان نشود

        شما هم شاد و سلامت و ثروتمند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    بنام الله یکتا

    سلام بر استاد جان دلم و مریم جانم و دوستای گلم

    واسه خودم ردپا میذارم که تند تند بخونم و بتونم تمام این ترمزهام رفع بشه

    در درجه ی اول تحسین کنم بذل و بخشس اینهمه آگاهی که براستی سرچشمه اش رسالت و فرستاده ی خدا بودنتونه که رایگان اینهمه آگاهی ناب رو در اختیار ما میذارین و در درجه دوم خوشحالم که لایق گرفتن اینهمه عشق هستم چون من بنده ی برگزیده ی خدا هستم

    بریم سراغ ترمزهایی در روابط و راه برداشتن این ترمزها

    1 من از لحاظ ظاهری آدم جذابی نیستم

    این برمیگرده به کمبود عزت نفس کمبود احساس لیاقت

    اگه رو عزت نفس و احساس لیاقتت کار نکنی اگه هزار تا عمل زیبایی رو هم انجام بدی بازم این حس رو خواهی داشت و بازم فکر میکنی که خلأ داری از نظر ظاهری

    2 همه دنبال زنان عمل کرده و پروتز کرده هستند

    خیر مردان زیادی هستند که چهره ی نشرال دوست دارن

    باید باور خود ارزشمندیت و بالا ببری و عاشق خودت باشی

    3 توانایی خاصی ندارم

    باور کن تو استعدادهای خاص خودت و داری،یه نوزاد بدون اینکه کاری بکنه دوست داشتنیه بدون اینکه توانایی خاصی داشته باشه،تو هیچ فرقی با اون نوزاد نداری،تو اینقدر ارزشمندی که جهان به احترام تو کرنش میکنه

    4 همه ی آدمهای درست و حسابی تموم شدن

    خیر جهان رو به رشده

    مردان و زنان متعهد و وفادار و مهربون هرروز بیشتر میشن

    فرصت های شغلی پولساز زیاد هستند

    هرروز آدمهای فوق العاده ای وجود دارند که بشه رابطه ی زیبایی رو باهاشون داشته باشی

    5 من لایق یه رابطه ی عاشقانه نیستم

    نه اینطور نیست تو لایق بهترینها هستی بهترین همسر،بیشترین عشق، بدون اینکه کوچکترین کاری کنی

    6 من همیشه آدمهای نامناسب رو جذب میکنم

    این بسیار اشتباهه،تو با تغییر فکر و باورت میتونی آدمهای مناسب رو جذب کنی،جهان پراز آدمهای درجه ی یکیه که عاشق ارتباط با من هستند

    7 تمام روابط آخرش به رنج و جدایی و طلاق ختم میشن

    خیر این هم برمیگرده به باورهای غلطت نمونه های زیادی هستند که هرروز رابطشون عاشقانه تر میشه،تو همین سایت در قسمت عقل کل،(زوج های عباسمنشی کجا بودند و الان کجا هستند)نمونه های زیبایی داریم که خلاف این باور غلط رو ثابت میکنه

    8 من برای یک رابطه ی عاشقانه خیلی جوان یا خیلی سن بالا هستم

    رابطه ی عاشقانه میتونه تو هرسنی اتفاق بیافته،زمانش و خودمون و فرکانسهامون تعیین میکنیم

    9 پرفکت بودن یا بی نقص بودن یا بی نظیر بودن برای جذب طرف مقابل

    هیچ انسانی بی نقص نیست،گاهی ما آدمها عاشق نقص ها میشیم،مثلا چال روی گونه یه نقصه که جدیدا همه عاشقش شدن

    10 افراد همیشه خیانت میکنن

    این خیال محضه،مردان و زنان زیادی هستند که جنسشون پاکه و متعهد و وفادارن،وقتی تو فرکانس خیانت باشی یا ترس داشته باشی،مرتب گوشی طرف مقابل رو چک میکنی یا میخوای کنترلش کنی همین رفتار ها باعث جذب خیانت میشه،و رابطه به سمت مسموم شدن پیش میره، ما هر باوری داشته باشیم جهان ثابت میکنه که حق با ماست،تو فیلم راز هم دقیقا این رو مطرح کرد که جهان مثل غول چراغ جادو خدمتگزار ماست

    11 من پولدار نیستم

    شاید مایه تعجب باشه تو زمونه ی الان که خیلی مادیات مهمه،اما آدمهایی هستن که دوست دارن با شریک زندگیشون از صفر شروع کنند

    12 من بهتره تنها باشم

    انتخاب تنهایی با اراده ی خودت اشکال نداره ولی اینکه ازنرس بهم ریختن روابط یا خیانت دیدن یا وابستگی وارد رابطه نشی و بخوای تنها باشی خیلی بده

    13 من بلد نیستم رابطه تشکیل بدم

    بلد بودن نمیخواد،چندتا نکته رو رعایت کنی همه عاشقت میشن

    1به نکات مثبت طرفت توجه کنی2دیگران که رابطه ی عاشقانه دارن رو تحسین کنی3احترام بذار به همه4جوری با دیگران رفتار کن که دلت میخواد همون جوری باهات رفتار بشه5تعریف کن بجای تحقیر

    14 وارد رابطه که بشی اسیر میشی و آزادیت سلب میشه

    ما استاد و مریم جان رو داریم که در نهایت آزادی و اعتماد دارن کنار هم زندگی میکنن

    من با الگوسازی از ایشون تونستم آزادی خودم و بدست بیارم و همچنین به آزادی همسرم احترام میذارم،بخدا اعتماد دارم و دنبال کنترل کردن و سلب آزادی طرف مقابلم نیستم

    من آدمی بودم که تا چند روز پیش روابطم به حد قابل ملاحظه ای مخدوش بوده و الان در حال رفتن به سمت عالی شدن روابطم هستم

    از همینجا دستان استادم رو میبوسم که فرشته ای از جانب خداوند هستند برای ترویج یکتا پرستی و خالق شرایط بودن

    بزرگترین شعار در روابط که من درکش کردم

    احساس خوب =اتفاقات خوب

    اگه رابطه ات مخدوش شده ،هیچ کاری لازم نیست بکنی،فقط خودت باش و حالت و خوب نگه دار همین

    خدا خودش خیلی زیبا همه چی رو درست میکنه

    عاشق شما فرشته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 154 رای:
    • -
      مهدی رجبی گفته:
      مدت عضویت: 3850 روز

      سلام و درود خانم کوهستانی عزیز

      اول بگم این خبر خیلی خوبیه و خیلییی خوشحال شدم که رابطه تون با همسرتون بهتر و بهتر داره میشه و در حال عالی بودن و رضایت خاطر شماست.

      در کلماتتونم حس بهترتون مشهوده

      چقدر عالی هر دو طرف باورهای قوی و ضعیف کننده رو در خصوص روابط عاشقانه نوشتید

      واقعا لذت بردم و بخصوص چند موردش که خیلی حس خوبی بهم داد

      دم تون گرم

      همواره پایدار و خوشبخت و در آرامش باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ساناز رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1463 روز

    سلام استاد و همگی دوستان

    من در چند بخش زندگیم واقعا گیر کردم

    بخش مالی هست که اوضاع مالیم اصلا خوب نیست و بحث پیدا کردن شغل مناسبم و پیشرفت حرفه ای و بحث رابطه عاطفی

    نمیدونم از کجا شروع کنم

    هر چند توی این دوسال که با استاد آشنا شدم تلاش کردم نشده .. نتیجه ها بدون دوام هست

    در خصوص باورهای غلط در ایجاد روابط عاطفی، صحبت های استاد درسته من خودم هم قد بلندم هم چشم رنگی هستم هم اندام مناسبی دارم و به گفته خیلیها میگن با شخصیت هستم مهربونم و…

    ولی خیلی از این باورهای غلط رو داشتم و دارم برای همینه که هیچ رابطه عاطفی ندارم و موردهای قبل هم یا از دست رفت یا اکثرا نامناسب بودن

    خیلی از باورهایی که استاد اشاره کردن در من بود و الان هست جالبه یه باور عجیبی که خواهرم سعی میکرد در من ایجاد کنه این بود که پسرها از دخترهای خوشگل فرار میکنن و با اونها ازدواج نمیکنن و میگفت تو چون خوش قیافه ای از تو فرار میکنن

    من با خودم فکر کردم و گفتم اگر اینطوریه پس چرا من خواستگار دارم پس چرا به من پیشنهاد دوستی میشده و تونستم این باور رو تغییر بدم

    یا میگفت زشتها خوش شانسن چون حضرت زهرا پشت سرشون نماز خونده و…

    یا میگفت همه پسرهای خوب ازدواج کردن اونهایی که موندن یه مشکلی دارن

    میگفت تو پرتوقع هستی برای همین هر کس بیاد میزاره میره

    یا میگفت هر کس بیاد ببینه اون یکی خواهرم جدا شده دیگه میزاره میره

    یا ما وضع مالیمون و محله امون خوب نیست پس آدم درست حسابی نمیاد و..

    لحظه ای که تصمیم گرفتم که به این حرفهای نادرست خواهرم گوش ندم اتفاقهای بدی افتاد و بحث و.. بالاخره کلا از من دور شد

    ولی خب وقتی با استاد آشنا شدم ددیدم واقعا چه باورهای غلطی رو داشت خواسته و ناخواسته در من شکل میداد و داد

    در خصوص پیشرفت در حرفه ام دیدم من خودم هر جا که تونستم خوندم مطالعه کردم به سطح خوبی رسیدم حتی تدریس در آموزشگاه اما توی محیطهای کاری همش در یک سطح موندم

    خیلی فکر کردم چرا؟ متوجه شدم زمان دانشجویی یکی از استادها مدام میگفت سر کار همکارها چیزی بهم یاد نمیدن همه چیز رو قایم میکنن نمیشه راحت حرفه ای شد و… تا حدودی تغییراتی روی این باور دادم

    فقط چیزی که نگرانم میکنه اینه که آیا میتونم باورهام رو تغییر بدم تا نتایج با ثبات بگیرم چون شرایطم داره بدتر میشه! چقدر باید رو خودم کار کنم؟ بعضی وقتا جایگزین کردن باورها سخته و نحوه درستش رو نمیدونم

    فعلا استاد پول ندارم بهای این دوره رو بدم اما بازم ممنون به خاطر فایل هدیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
    • -
      زهره گفته:
      مدت عضویت: 889 روز

      سلام

      دوست خوبم

      خیلی خوبه که شما باورهای اشتباهتون رو پیدا کردین

      البته که می تونید باورهاتون رو تغییر بدین

      همه ما به خاطر همین باورهای نادرستی که در مورد مواد مختلف داریم در این سایت حضور داریم

      تا با شناسایی باورهای اشتباه و تغییر باورهاتون به اهدافمون برسیم

      البته با طی کردن تکامل و بهبود دادن هر روز خودمون

      جهان به فرکانس های هر لحظه ما پاسخ میدهد

      پس اصلا مهم نیست که ما چقدربارهای اشتباه در گذشته داشتیم چون با تغییر باورهای ما نتایج هم تغییر میکنه

      شما میتونین با استفاده کردن از فایل های رایگان که کم از دوره های استاد ندارن نتایج خیلی خوبی بگیرین

      موفق باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سعید حسین زاده گفته:
      مدت عضویت: 1063 روز

      باسلام خدمت خانم رستمی عزیز

      چقددعالی و با شجاعت اون نداشته ها و باورهات گفتی واینکه اون باورهای اطرافیان من چند مورد خدمتتون میگم

      1- اولراینکه با وجود 714روز حضور در دوره نتایج ضعیفی گرفتین نیازی نبوده دوره بخرید از دوره های رایگان

      خوذتون ارتقا میدادین با گوش کردن اونها پول خرید دوره از یک جایی میاد که خودتونم متعجب میشید

      2- نخیر این باور غلط که مردها از زنان زیبا فراری هستن خیلی خیلی گزاف شما تو‌هم مردهای خانواده یک سوال کنید ببینید این حرف هم مثل هزاران احادیث جعلیه که یک نمونشم خودتون گفتید که کجا حضرت زهرا س پشت زنان زشت نمز خوندن من برای اولین بار شنیدم

      3- یک راهنمایی که منپخودم خیلی استفاده کردم شما هرجا باور غلطی اومد سروقتتون سریع مخالف اون بگردید اطرافتون پیدا کنید الان که قربونش برم اینترنتم شده جام جهان بین که هر چه از شیر مرغ تا جون ادمیزاد هم توش هست پس باورهای درست و ضعیف با دیدن افرادی که دارن اون باور درست تقویت کنید و باور غلط کم کم ازبین ببرید

      4- ببین خانم رستمی یک ورزشکار که مقام جهانی و المپیک بدست میاره تو مصاحبهذها دیدیرکه میگن ما سه ماه تمرین سختیم حتی ایامدعید خانواده ندیدیم شما بایس مدام فایلهای رایگان گوش کنیذهرچه موسیقی و ترانه از گوشیت بایس پاک بشه فقط فایلهای استاد اگه نتیجه میخوای ببینی

      بعد عضلات باورت قوی شد یکی یکی اتفاقات خوب بدون کمترین تلاش میاد تو زندگیت

      انشالله همسر عالیییی

      پوللل

      رابطه عاشقانه

      و هرچه بخوای

      من از فایلهای رایگان در عرض سه ماه درامدم از ماهی تمام وقت جمعه تا جمعه بزور 5تا 6میلیون براحتی رسیدبه ماهی 17 میلیون خالص با سه روز کار اونم سه روز من تعیین میکردم کی برم

      والان دارم همون تقویت میکنم برسه به 50 میلیون سه برابر ازهمون فایلهای رایگان

      وهدف گذاشتم فلان مبلغ که در اوردم دوره فلان بخرم

      شماباذاستمرارررر

      ببیندخانم رستمی استمرررررارر

      گوش کردن این دوره های رایگان انقلابی تو‌خواسته هات میفته

      توکل کن بخدا و‌این همیشه بگو من یک موجود کاملا ارتعاشی هستم و با ارتعاشاتم که بیرونم و جهانم خلق میکنم و با تمرکز بر ارتعاشاتت دنیای زیبات خلق کن

      و اینذیاد اورمیشم استاد فرمول صد درصد کنکوری روگفتن

      احساس خوب @=اتفاقات خوب

      گفتنش راحت ولی عمل کردنش سخت

      از خدا بهترینها رو برات ارزو‌میکنم درسایه همت و‌تلاش خوب و‌چشمگیرت انشالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ساناز رستمی گفته:
        مدت عضویت: 1463 روز

        سلام آقای حسین زاده

        ممنون از نکاتی که گفتید و آرزوهای خوب که برای من داشتید

        بله واقعیت اینه که من نتایج ضعیفی داشتم

        از پرسشهای اول من در عقل کل هم مشخصه که تو چه شرایطی بودم

        با استاد آشنا شدم از درآمد صفر از اولین ایده تدریس خصوصی شروع کردم با یک شاگرد توی شرایط بد

        اما حرکت کردم بعدش کار موردنظرم رو پیدا کردم اما اینقدر بالا و پایین داشت که ظرف دو ماه بهم خورد

        فشار خیلی شدید رو تحمل کردم نمیخواستم برگردم تو این شرایط روحی مالی بد

        مجدد تمرکز کردم و یه کار مشابه اون پیدا کردم باز به دو ماه نکشیده بهم خورد

        و خلاصه این روال چند بار دیگه اتفاق افتاد دقیقا جایی که حس میکردم دارم تو حرفه ام بهتر میشم حالم بهتر میشه همش شکر گزار بودم هر چند درآمد خیلی کمی بود اما برای من خروج از دنیای تاریک بود

        نمیدونم الان چیکار کنم

        چند روزه نشستم و نوشتم تا باورهایی که وجود داره رو پیدا کنم که چی هست که نمیزاره من ده درصد باقی راه رو برم..

        یکیش اینه که یکسری از مهارتها در رشته خودم (کارهای مالیاتی) دردسترس نیست دست نیافتنی هست، خب من حسابدار هستم (اما کار مالیاتی کم انجام دادم با اینکه قوانین رو میدونم اما چون کار مالیاتی کم انجام دادم خودم رو حسابدار نمیدونم در صورتی که من حتی تدریس هم میکردم و مصاحبه هر جا میرم تعجب میکنن که من صد در صد سوالات مالی رو جواب میدم)

        نشستم نوشتم علت این باور رو هم پیدا کردم مثالهای زیادی دور اطراف هست که اصلا تو رشته من نیستن اما این مهارتهای مالیاتی رو بلدن یعنی طی کار بهشون یاد دادن و به راحتی دارن انجام میدن

        اما خوب فعلا تغییری در شرایطم رخ نداده بازم یعنی باید رو این باور کار کنم البته یک هفته است که روی علت این باور کار کردم ؟

        یه مسئله دیگه اینکه من میخوام نیمه وقت کار کنم و چند جا کار تمام وقت پیدا کردم نرفتم اصلا بدنم مقاومت میکنه

        با خودم میگم هرچند کارم رو از دست دادم اما من که چند بارتونستم کار مورد نظرم رو (که نیمه وقت هم بود پیدا کنم) و اونجا کسی باشه توی قسمتی که میخوام حرفه ای بشم کمکم کنه پس بازم میتونم عین اون کار رو پیدا کنم اما فعلا که نشده..

        یه بحث دیگه اینکه انرژیم تحلیل رفته از بس بالا و پایین شدم

        الان باز دفتر برداشتم و شروع کردم به نوشتن باورهای غلط و ریشه یابی و باورهای جدید با خودم میگم طبق گفته استاد من باورهایی دارم که اینقدر نتایجم از بین میره (دقیقا همون خواسته رو بدست میارم اما به سرعت از بین میره)

        اما با پیدا کردن باورهای غلط و نوشتن باورهای درست و تمرکز به خواسته ها و حس خوب آیا تغییر در من انجام میشه اگه نشه چی! این برام خیلی سخته دیگه تحمل این حجم فشار رو ندارم

        من الان حس میکنم دقیقا برگشتم به حالت دو سال قبل

        و اوضاع مالی و روحیم داره بد میشه اما من یه هفته اس دارم باورهای غلطم رو در میارم کاری که قبلا خیلی کم انجام دادم

        استاد توی یه فایلی گفتن ببینید کدوم خواسته هست که اگر بهش برسید مسیر رو برای رسیدن به خواسته های دیگه اتون هموار میکنه

        خب من خواسته ام کسب مهارتهایی هست که مد نظرمه و خیلی چیز سختی نیست اما اگر اینها رو کسب کنم خودم مستقل کار میکنم و تایمم آزاد تر میشه درآمد کسب میکنم اعتماد به نفسم بالا میره خودم رو بیشتر دوست خواهم داشت تو جامعه وارد میشم معاشرت میکنم و صد در صد به خواسته های دیگه ام راحت تر میرسم

        مشکل یکی همین مهارتهاست که تا میام کسب کنم کارم رو از دست میدم حالا یا شرایط کارم عوض میشه یا یه بحث الکی پیش میاد (هر چند فوق العاده کارفرما از کارم راضی هست)

        دوم اینکه میخوام کارم نیمه وقت باشه (چون اصلا بدنم تحمل نمیکنه یه جا از صبح تا عصر هر روز باشم یا دوست ندارم با همکارها هر روز در ارتباط باشم یا میخوام تایمم آزاد باشه کار دیگه ای هم بگیرم تنوع باشه در کار یا چون من محیط کاری قبلم یه شرکت بزرگ و معتبر بوده الان تحمل بودن طولانی در یک شرکت کوچیک رو ندارم هر چند میخوام در یک شرکت کوچیک باشم)

        بیشتر الان نگران تغییر باورم که آیا از عهده اش بر میام آیا این مشکل حل میشه آیا شرایطم تغییر با ثبات میکنه

        ممنونم دوست مهربان فقط اگر در خصوص نوشتن و تجزیه و تحلیل باور و تغییرش تجربه ای دارید عملکردتون و مدتش رو هم بهذمن بگید ممنونم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      علیرضا رستاخیز گفته:
      مدت عضویت: 1788 روز

      سلام ساناز زیبااا

      خداروشکر که به کامنت پر محتوای شما هدایت شدم .

      دوست عزیزم کار کردن روی باور ها نیاز به استمرار داره منم مثل شما زمان زیادی تو این مسیر بودم و نتایج ریز و درشتی در بخش های مختلف زندگیم‌ گرفتم اما ناپایدار یا نتایج اومدن اما اونی که میخواستم نبودن .

      دوره کشف قوانین یکی از بهترین دوره های استاده البته همه دوره هاشون عالیه اما من به این یکی خیلی نیاز داشتم و به صورت کاملا هدایتی تصمیم گرفتم که تهیه کنم اما در مورد بهای این محصول بگم که مهم تر از بهای فیزیکی که همون پول هست شما نیازه که بها به صورت تعهد دارید که باید با عمل بپردازید .

      من تقریبا نصفی از دوره های استاد رو تهیه کردم و واقعا هم راضی هستم اما فایل های رایگان چیزی جدا از دوره ها نیست .

      به راحتی شما با گوش کردن همین دو قسمت و پاسخ به سوالاش میتونید باور های مخرب رو شناسایی و روش کار کنید و نتیجه بگیرید .

      یادتون باشه چیزی که اهمیت داره عمل کردن به این آگاهی هاست نه فقط شنیدن کاری که متاسفانه من انجام میدم .

      من باید خیلی تعهدم رو بالا ببرم البته همین عمل کردن نیاز به درک بالای مطالب داره که با شنیدن زیاد اتفاق میوفته اما هر روز باید متعهد تر از قبل باشم و هرروز بهتر این تمرینات رو انجام بدم .

      ممنون از کامنت زیبایی که گذاشتی و اینکه باعث شدی یسری باور های اشتباه که در من هم هست رو پیدا کنم .

      برات آرزو ی روابطی سرشار از عشق و حال خوب دارم .

      خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    نفیسه حسینی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 3349 روز

    سلام به خانواده عزیزم

    سلام به استاد بی همتا

    فایل بسیار بسیار بی نظیری بود

    چکیده کل قوانین هستی بود و بارها و بارها باید گوش بدم.

    استاد اگر بخواهم از ترمز اصلی و دیوار بتنی خودم در مورد مشخص ازدواج بگم اینه ک انقدر کمال گرا هستم و بهتره بگم در تلاشم ک این تفکر رو تغییر بدم . حتی تا همین چند ماه گذشته هم اینجور فکر میکردم ک من سخت به رابطه عاطفی میرسم چون یک فرد بی نظیر در یک اول و جایگاه عالی ثروت و اجتماعی و شخصیتی میخواهم و خودم از اون فضا بسیار دورم و این دیوار بتنی ذهنم رسیدن به رابطه عاطفی را خیلی خیلی دور خیلی خیلی سخت می‌کنه در ذهنم و خودم را لایق این رابطه نمی‌دیدم و خلاصه در ذهنمم نمی‌تونستم کسی را تجسم کنم چه برسه به واقعیت ولی بعد از آنالیز ذهن ک تو چرا آنقدر سخت فکر می‌کنی ؟ دور فکر می‌کنی ؟اصلا از ی رابطه چ فردی با چ ویژگی میخواهی ک آنقدر سخت میگیری و وقتی عینک نگاه توحیدی زدم ، دیدم در هرجای دنیا و هر شرایطی ک باشم وقتی من در جایگاه درستی باشم جهان کار خودشو درست انجام میده و فردی مناسب را به سمتم هدایت میکند و بعد از این فکر آرامش بیشتری گرفتم ، باور لیاقت در من تقویت شد ، حس اینکه حامی کل جهان حمایت کننده منه و در بهترین شرایط اتفاق برام پیش میاد منو به ساحل آرامش برد و باور اینکه لایق یک رابطه عالی هستم ، لایق زندگی با فرد عالی ، پر از شادی و لذت هستم در قلبم هست و ایمان دارم به سمت این رابطه هدایت خواهم شد .

    ولی این یک مثال مشخص بود ، تک تک صحبت های استاد برای همه ی خواسته ها هست و من لذت میبرم از فایل های استاد و تحسین میکنم ایمانشون رو و باور دارم که خالق زندگی ام هستم و خلق میکنم تک تک خواسته هایم را و شکر میکنم از هدایت به این آگاهی های الهی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
  8. -
    Amin Iloon گفته:
    مدت عضویت: 896 روز

    به نام خدایی که هدایتم میکنه به بهترین مسیر

    چقدر این فایل میتونه کمک کننده باشه و واقعا کیفیتش خیلی بالاس و دقیقا مثل تراک های دوره هاس…

    خدا را شکر که اینطور استاد و اینطور سایتی وجود داره که ما بتونیم به راحتی و با لذت ازش استفاده کنیم و لذت ببریم..

    از خداوند میخوام که هدایتم کنه به سمت خرید دوره ها به صورتی هدایتی و بهم به صورت شفاف بگه که باید از کجا شروع کنم و ادامه اش بدم…

    خدایی انقدر اگاهی های دوره عزت نفس بی نظیر هست و باید ادامه اش داد که ادم فکر میکنه حالا حالا باید رو این دوره کار کنه چه جامش به دست آمده باشه و چه نه

    واقعا استاد چقدر ترمز های عجیبی رو گفتن و چقدر من نیاز دارم که روش کار کنم و از رشد کردنم لذت ببرم..

    ترمز های عجیب روابطی که من داشتم این بود که:

    من اگر ازدواج کنم باعث میشه که آزادی عمل ازم گرفته بشه و وابسته میشم…

    من اگر ازدواج کنم فرد مقابل رو باید پوش کنم به جلو و باید براش هی وقت بگزارم…

    من اگر ازدواج کنم باید به جای اینکه شرایط رو نپذیرم و بهبودش بدم باید سازش ایجاد کنم..

    من باید با کسی ازدواج کنم که تو این سایت باشه و اتوماتیک رو خودش کار کنه…

    من باید با کسی ازدواج کنم که خودش علاقه اش رو دنبال کنه و خودش از اینکه ثروت خلق میکنه لذت ببره نه اینکه خونه دار باشه…

    من باید با کسی ازدواج کنم که مثل من عاشق طبیعت باشه – با عشق کار ها رو ران کنه و جلو ببره – به کارش علاقه داشته باشه – کارمندی نباشه و ازادی داشته باشه مثل کار من که با ی لب تاپ انجام میشه و میتونی تو مسافرت باشی – تو پارک و…

    من کاری که برا این حیطه میکنم این هس که تمام شخصیت های بی نظیری رو که میخوام طرف مقابلم داشته باشه رو ، رو کاغذ مینویسم و همواره تلاش میکنم که خودم در حد عالی اون ها رو تقویت کنم..

    من دوست دارم طرف مقابلم زبان بلد باشه تا بعدا راحت بریم دور دورو پس خودم باید رو این حیطه کار کنم…

    خدا جونم ازت میخواهم که تو این سایت عالی ادامه بدم و هر روز به هتر از دیروز رو رعایت کنم…

    تنکس گاد فور اوری تینگز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
    • -
      الهام رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 1461 روز

      سلام محمد امین عزیزم

      وقتی به ویژگی که توشتی در مورد همسر اینده ات که دوست داری خودش عضو سایت باشه و اوتوماتیک

      وار روی خودش کار کنه فکر کردم

      متوجه شدم چقدر تنوع خواسته ها زیاده

      من توی سایت عباسمنش با افتخار عضو هستم

      ولی یکی از ویژگی هایی که من برای همسر اینده ام نوشتم این بوده که

      خودش اگاهانه باور های مثبت رو داشته باشه

      و همیشه ته ته ذهنم این بود که نه دوست ندارم عضو سایت خودمون باشه

      ننیدونم ریشه اش از چیه

      شاید کمبود عزت نفسه که نمیتونم خودم رو قبول کنم

      شاید هم کمالگرایی که میخوام طرفم بی نقص باشه همون طور که هست

      ولی خیلی جالب بود و عحیب برام

      که من چرا این جوری فکر میکنم؟

      و شاید اینکه شما چرا این جوری فکر میکنی

      ممنونم محمد امین جان احساس میکنم مچ یک ترمز رو گرفتم و باید ببینم چطور میتونم برطرفش کنم

      موفق پر عزت نفس باشی

      و برایت بهترین رابطه عاشقانه را ارزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        Amin Iloon گفته:
        مدت عضویت: 896 روز

        الهام جان متشکرم بابت توجه ات

        اینکه فردی بیاد تو زندگی با باور های منسب بسیار عالی و قابل تحسین هست – ولی خوب کسی که تو سایت باشه به نظرم تکاملش خوب پیش میره و همیشه و همیشه میتونه رو خودش کار کنه و لذت ببره

        سایت و داشتن فعالیت در ان باعث رشد دادن و ادامه دادن است..

        نتایج همواره و همیشه هست و هی داره بهتر میشه..

        کسی که دنبال تغییر باشه و به چالش ها علاقه داشته باشه

        تغییر همواره – لذت بردن از مسیر اهداف

        و من میرم سراغ ادامه دادن و قوی تر شدن و بهتر شدنو شخصیت ام و خداوند من رو هدایت میکنه به سمت بهترین فرد…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        گزارش نقض قوانین سایت
  9. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1891 روز

    سلام بر عزیزان

    استاد جان از وقتی فایل قبلی رو گوش دادم دائما دارم به این موضوع فکر میکنم اون فایل خیلی چیزارو از من کشید بیرون باعث شد که من به خیلی چیزا فکر کنم که تا حالا بهشون فکر نکرده بودم اون فایل تنها فایلی بود که خودم با میل خودم کامنتاشو خوندم نه برای اینکه شما همیشه میگید کامنتارو بخونید اصلا اون فایل باعث شد من به این نتیجه برسم که من تا حالا به خیلی از خواسته هام رسیدم و هیچ وقت بهشون توجه نکرده بودم و باعث شد که بیشتر سپاسگذار باشم

    استاد از وقتی اون فایلو گوش دادم احساس خیلی عجیبی دارم دقیقا حس وقتی که برای اولین بار صدای شمارو شنیدم احساس میکنم قراره یه تغییر اساسی در وجودم ایجاد بشه

    و حالا این فایل جدید که منو از خود بی خود کرد وقتی که گفتین میخوایید درباره روابط صحبت کنید وقتی اینو شنیدم دیگه هیچی نفهمیدم و فقط اشک ریختم اشک شوق چون من با تمام وجود از خداوند خواسته بودم که شما درباره همین موضوع صحبت کنید و بی نهایت از شما سپاسگذارم

    وقتی این فایلو گوش دادم احساس میکردم که شما فقط و فقط کامنت منو خوندیدن و دارید فقط به من راه حل میدید

    استاد وقتی فهمیدم میخوایید درباره روابط صحبت کنید به معنای واقعی احساس کردم که خداوند خیلی منو دوست داره

    آه خدای من تو چقدر بزرگ و مهربونی و چقدر قشنگ پاسخ میدی

    درباره باگ اول که افراد فکر میکنن به اندازه کافی زیبا نیستن:

    من وقتی نوجوان بودم فکر میکردم اگر دختری زیبا نباشه به هیچ دردی نمیخوره و خوشبختی فقط حق کساییه که خوشگل هستن بله من هم قبلا این باگو داشتم و خیلی شدید بود انقدر شدید بود که گاهی فکر میکردم حتی خدا هم بندگان خوشگلش رو دوست داره و زشتارو دوست نداره و فکر میکردم فقط دخترای خوشگل خواهان دارن و بقیه دخترا هیچ ارزشی ندارن

    حتی یادمه اون موقع ها یه آهنگی بود که یه تیکه ش میگفت( هرکی یارش خوشگله جاش توو بهشته) و همه اینا باعث شده بود من فکر کنم زیبایی خیلی مهمه و اگه نداشته باشیش بدبختی اما یه کم که بزرگتر شدم و به دوروبرم نگاه کردم دیدم که نه اینطوری نیست یه سری دخترارو میدیدم که از نظر من هیچ گونه زیبایی نداشتن، اصلا ظاهر جذابی نداشتن اما کلی خواستگار خوب دارن و برعکس خودمو میدیدم که ظاهر مناسبتری داشتم اما افراد نامناسبی میومدن سمتم

    یه مدتی هم فکر میکردم خیلی زشتم حالا چرا این فکرو میکردم چون منو با خواهرام مقایسه میکردن چون هرکسی منو با خواهرام میدید بهم میگفت خواهرت چقدر خوشگله تو چرا شبیه خواهرت نیستی؟ و همین باعث شده بود سالیان سال فکر کنم که زیبا نیستم و این خوده خوده کفر بود چون انصافا خداوند خیلی منو زیبا آفریده اما چشمای من توانایی دیدنشونو نداشت

    بعد که با برنامه های شما آشنا شدم کم کم متوجه شدم که من زیبا هستم من موفق نشدم که عکسمو بذارم برای پروفایلم اما خیلی وقتا شده که افراد غریبه بهم گفتن شبیه فلان بازیگر یا فلان خواننده معروف هستی راستش یه دوره ای خیلی دوست داشتم افراد ظاهرمو تحسین کنن اما الان واقعا دیگه برام مهم نیست چون مطمئن شدم که نه تنها روابط بلکه تمام خوشبختی انسان هیچ گونه هیچ‌گونه ارتباطی با ظاهرشون نداره

    من روی این باور کار کردم و الگوهایی پیدا کردم که ثابت میکنه خوشبختی یک دختر اصلا به زیباییش مربوط نیست

    من خواهرای زیبایی دارم که همیشه همه از زیباییشون تعریف میکردن اما اونا هیچکدوم از روابطشون راضی نیستن

    چندتا دختر عمه دارم که بینهایت زیبا هستن بدون هیچگونه عمل زیبایی واقعا چهره و اندام فوق العاده ای دارن اما همسران بسیار افتضاحی دارن که اصلا هم از روابطشون راضی نیستن دوستان بسیار زیبایی داشتم که همیشه به خاطر روابطشون در حال گریه کردن بودن و خیلی موارد دیگه دیدم که دخترای بسیار خوشگل روابط نارضایتی داشتن

    و برعکسشم دیده بودم اون زمانی که مهدکودک کار میکردم یه روز شنیدم که یکی از مربیا داره نامزد میکنه خیلی تعجب کردم چون من فکر میکردم این خانوم متاهله و حتی بچه هم داره بعد فهمیدم که نه بابا این خانوم که من همیشه فکر میکردم 35 سالشه فقط 21 سالشه و سنی نداره اما انقدر ظاهرش از نظر من نامناسب بود که همیشه فکر میکرم سنش خیلی. بالاست اتفاقا عکس عقدشونو هم دیدم و انقدر به همسرش میومد که انگار خواهرو برادر بودن

    یا مثلا یه دختری بود توو خوابگاهمون خیلی چهره عجیبی داشت واقعا قصد بدی ندارم اما گوشاش خیلی بزرگ و غیر طبیعی بود و به شدت هم لاغر بود هیچ برآمدگی توو اندامش نبود یه روز یکی از دوستام بهم گفت نامزد این دختره استاد دانشگاهه و خیلی از خودش سر تره و واقعا باورش هم برای من و هم برای بقیه سخت بود و خیلی الگوهای دیگه که اگر بنویسم خیلی طولانی میشه

    یه مورد دیگه اینکه یکی از بستگان دامادمون که یک پسر با ظاهر و اندام خوب بود وکلا آدم خوبی بود با دختری ازدواج کرد که بینهایت اضافه وزن داشت من توو عروسی خواهرم دیدمش و انقدر این خانوم اضافه وزن داشت که وقتی میخواست برقصه اصلا نمیتونست تکون بخوره حتی خانواده پسره کلی مخالفت کرده بودن اما پسره گفته بود من عاشق این دخترم و باهاش ازدواج کرده بود

    همه این الگوها منو مطمئن کرده که ظاهر هیچ گونه تاثیری نداره

    و اگر هم یه آقا داره کامنت منو میخونه من خودم به عنوان یک دختر میگم برای من و اکثر خانوما بیشتر شجاعت و جسارت و ادب آقایون جذابیت داره تا ظاهر و اندامشون

    ظاهر مناسب داشتن خیلی خوبه اما اصل نیست

    باگ دوم توانایی خاصی ندارم: بله من دقیقا این مشکلو دارم و متاسفانه هنوز الگویی رو پیدا نکردم از دختری که توانایی خاصی نداشته اما رابطه عاطفی خوبی داره

    باگ بعدی همه خوبا تموم شدن: خدارو شکر من این باورو ندارم اتفاقا من همیشه میگم اینهمه مرد توو دنیا هست یعنی یک نفر از اینانمیتونه با من جور شه؟ خداوند خودش گفته من برای شما جفتهایی آفریدم پس قطعا همه جفت دارن جفتهایی که در کنارشون آروم بگیرن حتی گاهی وقتا پسرای خوبی رو دوروبرم میبینم و یه کم خودخوری میکنم که چرا باوجود اینهمه پسر خوب من باید تنها باشم

    یه نکته ای رو هم دوست دارم توو این قسمت بگم اینکه معنی خوب بودن آدمها از نظر من عوض شده یعنی قبلا فکر میکردم فقط پسرایی که نماز میخونن و هیز نیستن و سربه زیرن آدمای خوبی هستن و بقیه پسرا به هیچ دردی نمیخورن به خاطر همین خیلی در انتخاب خودمو محدود میکردم اما الان 180 درجه سلیقه م فرق کرده و خوبی رو یه طور دیگه تعریف میکنم

    باگ بعدی لایق نبودن برای رابطه خوب: بله این مورد پاشنه آشیلمه که خیلی باهاش کار دارم

    باگ بعدی من همیشه آدمهای نامناسب رو جذب میکنم : وای خدای من دقیقا من همینو دارم و این فکر چقدر کمک میکنه که به خودم بگم این نتیجه فرکانسهای قبلیمه و قرار نیست اوضاع همینطور بمونه

    باگ بعدی همه روابط آخرش به ناراحتی و جدایی ختم میشه: فک نکنم این باگ برای من خیلی قوی باشه چون من واقعا دوست دارم یه رابطه عالی رو تجربه کنم راستش خیلی هم به آینده ش فکر نمیکنم اما این جمله تون چقدر کمک کننده ست استاد جان که گفتین خیلی ها به خاطر اینکه فکر میکنن آخرش میخواد بد شه اول خوبو شروع نمیکنن

    باگ بعدی سن و سال: یه خانمی رو میشناسم که همسرش 14 سال از خودش کوچیکتره و از لحاظ ظاهری انگار هم سن هم هستن خانومه 37 سالشه و همسرش 23 ساله . خوده منم خواستگارای کوچیک تر از خودم داشتم چون اصلا ظاهرم به سنم نمیخوره تقریبا 10 سال از سن واقعیم کوچیکتر به نظر میرسم

    باگ بعدی من باید پرفکت باشم : بله من هم مشکل کمالگرایی دارم اما باید بدونم که هیچ انسانی کامل نیست

    باگ بعدی خیانت: خدارو شکر میکنم که من این باگو ندارم چون من این باورو دارم که درصورتی به من خیانت خواهد شد که خودم خیانت کنم و چون خودم اهل خیانت نیستم پس مطمئنم طرف مقابلم به من خیانت نخواهد کرد چون دقیقا الگوهاشو در اطرافم دیدم که افرادی که به همسرشون خیانت میکنن بعد از گذشت مدتی همین رفتار به خودشون برمیگرده

    باگ بعدی من پولدار نیستم: بله دقیقا من این مشکلو دارم که تا وقتی پولدار نشدم نمیتونم رابطه خوبی داشته باشم اما چندتا الگو پیدا کردم از کسایی که اوضاع مالی خوبی نداشتن اما با فردی ازدواج کردن که افراد نسبتا پولداری هستن و اینکه خوب که فکر میکنم یادم میاد که در گذشته خواستگارهایی داشتم که بسیار پولدار بودن اما من به خاطر عدم لیاقت جواب منفی دادم

    باگ بعدی من بهتره تنها باشم : استاد جان قبل از آشنایی با شما توی دوره ای از زندگیم به خودم تعهد داده بودم که نه دیگه به ازدواج فکر کنم و نه براش تلاشی کنم پذیرفته بودم که من باید تا آخر عمرم تنها بمونم اما خدارو شکر الان اصلا نمیخوام تنها باشم و واقعا دوست دارم یه رابطه فوق العاده رو تجربه کنم استاد جان توو این قسمت یه جمله ای گفتین که خیلی برام غریب و قشنگ بودجمله ای که تاحالا در زندگیم نشنیده بودم اینکه( رابطه قشنگ عاشقانه اضافه میکنه به زندگی و کیفیت زندگی رو بالا میبره )

    چقدر این جمله تاثیر فوق. العاده ای روم گذاشت انگار یه دری از بی نهایت امید به رووم باز شد

    باگ بعدی در سرنوشت ما نوشته شده که عشقو تجربه نکنیم: قبلا این باورو خیلی داشتم اما فهمیدم که نه اینطور نیست ، خداوند برای همه ما جفت آفریده جفتهایی که در کنارشون آروم بگیریم . خواسته خداوند اینه که ما به خواسته هامون برسیم و این باور فوق العاده ست

    باگ بعدی من اصلا بلد نیستم رابطه برقرار کنم: استاد من این باگو دارم اما خیلی شدید نیست اما اصلا من نمیدونستم این ممکنه باگ باشه باید باور کنم که همه چیز قابل یادگیریه

    باگ بعدی اگر وارد رابطه شم آزادیمو از دست میدم : چندتا الگو میشناسم که در خانواده شون خیلی محدود بودن اما وقتی ازدواج کردن همسرشون بهشون آزادی عمل داده اما خیلی باید روی این باور کار کنم

    باگ بعدی اگر وارد رابطه شم باید کلا از قالب خودم بیرون بیام: من این باگو دارم وفکر میکنم اگر وارد رابطه شم خیلی چیزها تغییر میکنه و جالبه که اصلا از این باگ خبر نداشتم این نشون میده که من فکر میکنم رابطه یه چیز عجیب و غریبیه که قراره منو تغییر بده

    باگ بعدی که فکر میکنم خیلی در من شدیده اینه که اگر وارد رابطه شم ممکنه وابسته طرف شم و این یه جورایی در من ترس ایجاد میکنه اما من با آگاهی های دوره عزت نفس دیگه قرار نیست وابسته کسی شم

    بعد از گوش دادن این فایل تصمیم جدی جدی گرفتم و همین جا تعهد میدم که به زودی دوره عشق و مودت رو تهیه کنم چون مطمئن هستم که باگهای من خیلی بیشتر از چیزی هست که فکرشو میکنم

    استاد جان بی نهایت از شما سپاسگذارم برای این فایل بینهایت ارزشمند. واقعا فوق العاده بود و همچنین از خانم شایسته عزیز سپاسگذارم راستی چقدر بک گراند مشکی این فایل جذاب بود

    برای خودم و همه گی رابطه عاشقانه و فوق العاده ای مثل رابطه استاد و خانم شایسته آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 54 رای:
    • -
      سارا مرادی همت گفته:
      مدت عضویت: 1055 روز

      بنام خدای مهربونم

      سلام به روی ماهت یاسمن جونم

      عزیزم خیلی ازت سپاسگزارم که این کامنت بینظیر و نوشتی چقدر عالی به نکته ها و ترمزها اشاره کردی

      بینهایت از خوندن کامنتت لذت بردم و نت برداری کردم از کامنت فوق العاده ات

      ایمان دارم که به بهترین رابطه هدایت میشی و از شادی و عشق اشکِ شوق میریزی عزیزم

      خیلی دوستت دارم منتظر خبر های فوق العاده ات هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        یاسمن اسدنژاد گفته:
        مدت عضویت: 1891 روز

        سلام دوباره به شما سارای عزیز

        چقدر جالب من امروز کامنت شمارو خوندم و برای کامنتتون پاسخ دادم و الان اومدم دیدم شما هم جوابی شبیه جوابی که من به کامنتتون داده بودم رو بهم دادین

        نمیدونم این اتفاقا اسمشون چیه ولی این روزا خیلی شاهد چنین همزمانی هایی هستم ممنون از دعای قشنگتون من هم شمارو دوست دارم و

        براتون آرزوی بهترینهارو میکنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          سارا مرادی همت گفته:
          مدت عضویت: 1055 روز

          سلام سلام روزت بخیر و شادی عزیزم

          این همزمانی ها همون قانون ثابت خداوند که داره عمل میکنه

          خدایا شکرت

          این همزمانی ها نشانه اس که خدا داره بهمون میگه من حمایتت میکنم

          این همزمانی میگه وقتی با شوق وقتی با ایمان حرکت میکنیم تمام ذرات جهان در حالِ خلق خواسته ما هستن

          خدایا شکرت

          خدایا شکرت

          یاسمن جونم ببین چه اتفاقات فوق العاده یی برامون داره رقم میخوره در جهان و خداوند این پیام امروز برامون فرستاده

          یاسمن جونم من و تو خالق100٪ تمام لحظه های زندگی مون هستیم

          ببین آیه 16 سوره کهف چی میگه !!!!

          الله اکبر از این هدایت

          وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا

          خدا میگه وقتیکه یکتا پرست میشی یعنی تمام قدرت و به خدا میدی و بقیه جامعه جدا میشی پس به خدا پناه ببر ، به غار درون خودت پناه ببر

          بعد ببین چی میگه !!!!

          پروردگارت (رَبکّ‌ُم ) پروردگار تو ،

          رحمت خود را بر تو می گستراند،

          و از فرمانِ تو برایت آماده میسازد .

          این آیه حجت تموم کرد

          برو عشق کن و غرق در لذت و سپاسگزاری باش که خداوند اجابت کرده خواسته ی تو رو

          مبارکت باشه عزیز دلم

          تبریک بهت میگم زندگی زیبا و رویایی که دوست داشتی رو

          روی ماهت و میبوسم بانوی ارزشمند و لایق

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            یاسمن اسدنژاد گفته:
            مدت عضویت: 1891 روز

            سلام مجدد به سارای عزیز

            بی نهایت از شما سپاسگذارم برای این کامنتی که برام نوشتین واقعا احساس خوبی بهم داد مخصوصا آیه قرآن قطعا این اتفاقاتی که شاهدش هستم بیهوده نیست و طبق قوانین الله به وجود میاد

            شما خیلی فوق العاده هستین

            براتون آرزوهای بهترینهارو میکنم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نگار گفته:
      مدت عضویت: 2148 روز

      یاسمن جان

      در مورد تناسب نداشتن قیافه زن و شوهرا

      این ب وضوح با ورود ب خانواده همسرم دیدم

      اینقدر برام جای تعجب داشت و همیشه ب خودم میگفتم این دخترا کورن یا خواستگار ندارن

      چطورر میشه ؟؟؟

      منزل عموی همسرم نزدیک خونه سابق پدرم بود

      اینطور که از خاله همسرم شنیدم

      پدر پدربزرگش که ی مرد زیبا و چشم رنگی هم بوده و عاشق ی زن سیاه پوست با بینی پهن میشه

      و ژن خونواده کلا بهم میخوره

      دقیقا توی خانواده همسرم از هر چند نفر سبزه یا سبزه رو ب سیاه چندتاشون چشم های روشن و درشت دارن ( همسرم هم چهره زیبایی داره و اون زمان که باهاش اشنا شدم خیلی ب خودش میرسید و همیشه صورت مرتب و لباسهای شیک داشت)

      عموی همسرم ٣ تا پسر و دوتا دختر داره

      پسر بزرگ و دومش هر دو ی جورایی انگار انحراف چشم دارن

      خانم پسر بزرگ اینقدرر ناززه

      وقتی باهاش اشنا شدم تو دلم میگفتم چی دیده عاشق این مرد شده ( انحراف چشم، دهن بزرگ ، دندونهای نامرتب)

      پسر دوم علاوه بر انحراف چشم، ی قد معمولی ١٧٠ و ی پوست تقریبا سیاه داره

      و شغلش هم ابدارچی شرکت

      و رفتن خواستگاری ی دختر سفید چشم رنگی ١۵ ساله

      و اونا هم مث اب خوردن قبول کردن

      شاخ درمی اوردم

      چرا

      چطوری میشه

      ی عده مث اینا

      و ی کی هم مث عمه ام که خیلی زیبا بود و اخرش با ی مرد متاهل سن بالا ازدواج کرد زود هم جدا شد

      اهاااا

      الان یادم اومد

      همیشه وقتی از عمه ام یاد میکردیم میگفتیم

      مشکل پسند پشکل پسند میشه

      و اینم ی باور خرابه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        یاسمن اسدنژاد گفته:
        مدت عضویت: 1891 روز

        سلام به شما دوست عزیز

        بله کاملا درسته من هم بی نهایت مثال دارم از زوجهایی که اصلا از لحاظ ظاهری به هم دیگه نمیخوردن اما الان با قطعیت به این نتیجه رسیدم که وقتی دوتا آدم باهم ازدواج میکنن فرکانسهای مشابهی دارن یعنی درونشون شبیه هم دیگه هست نه ظاهرشون و طبق قانون کبوتر با کبوتر باز با باز دو نفری که فرکانسهای مشابه دارن به هم میرسن و این هیچ ارتباطی به ظاهرو سن و سال و ملیت و دین و مذهب نداره

        عزیزم ممنون از شما که تجربیاتتون رو در اختیارم گذاشتین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    ساناز فراهانی گفته:
    مدت عضویت: 949 روز

    بنام هستی بخش جهان

    از نوجوانی سوالاتی در وجودم شکل گرفت فکر می کردم مثل یک عطاری هستم که همه کالاهای آن روی میز است و باید همه را سرجای خودش بزارم و نمی دونستم هرکدام رو چطوری بچینم بهتر است این موضوع باعث شد در قرآن و نهج البلاغه و کتابهای دیگر تحقیق کنم، اون موقع حتی نمی دونستم اسم این کتابها توسعه فردی و انگیزشی و موفقیت است و به کتابفروشی هایی که کتاب ها در معرض دید آدمها بود (چون بیشتر مغازه ها کتاب در قفسه و دور از دسترس مشتریان است) می رفتم و کتابها را می خواندم تا آنچه می خواهم پیدا کنم که اولین کتابی که پیدا کردم کتاب مثبت درمانی نورمن وینسنت پیل بود. این مسیر با کتابها و سمینارها ادامه پیدا کرد (برای من خیلی عجیبه که چرا مطالب شما را ندیده بودم و در این مدار نبودم) تا کتاب چهار اثر اسکاول شین را خواندم، خیلی خوشحال بودم که قوانین بازی را یاد گرفتم و زندگی یک بازی است و با امید پیش میرفتم اما از لحاظ مالی رشد نمی کردم اما در بخش های دیگر خیلی نتیجه گرفتم و به معجزه ایمان داشتم و در خیلی موارد زندگیم معجزه را دیدم و حس کردم اما بخش مالی هیچ رشدی نداشتم. با شنیدن آدمهای اطراف و سرنوشت آنها ناامید شدم و دچار روزمرگی شدم. به جمله تو نیکی میکن و … خیلی باور داشتم ولی کم کم با دیدن آدمهای اطراف و صحبت هایی که شنیدم این باور تغییر کرد که باید بیشتر به فکر خودت باشی اما پولهایی که پس انداز می کردم خرج مشکلات و بیماری و … می شد. اون موقع چون نمی دوستم چرا اینجوری میشه به خدا میگفتم من زحمت می کشم و تلاش می کنم تو چک دستمزد من رو زودتر امضا می کنی و خرج می کنی!!! و همه پول میرفت.

    همیشه وقتی در مدرسه معلمها می گفتن تو قرآن نوشته شده خدا به هرکسی بخواهد روزی می دهد پس شاید روزی شما همین قدر است و از والدین خود چیزهای زیادی نخواهد را قبول نمی کردم با اینکه ترجمه قرآن بود اما چیزی درونم میگفت غلطه.

    چون به هنر علاقه داشتم همزمان علاوه بر دانشگاه و کارآموزی در رشته ام وارد رادیو (نویسندگی) و خبرنگاری شدم، چون فعالیت و درآمد رو دوست داشتم و نمی توانستم تو خونه باشم، این کارها را هم دنبال میکردم. اونجا بود که متوجه شدم توانایی و استعدادهای دیگری هم دارم. کار در رشته تحصیلی را شروع کردم اما بدلایلی آن کار را ترک کردم و در جاهای دیگری شروع به کار کردم. در مورد کارهایی که داشتم فکر میکردم استعداد و توانایی من بیشتر است اما نمی دونستم چطور باید اقدام کنم اما می ترسیدم کارم را رها کنم و مسیر جدیدی را شروع کنم که نیاز به پروسه بیشتری بود. اما اقدام کردم و چندسال صبر کردم و کارهای کوچک قبول کردم تا خداروشکر موفق شدم اما از لحاظ مالی پیشرفتی که مدنظرم هست را ندارم الان هم به دلایلی دو سال است مشغول یادگیری هستم و روی خودم کار می کنم. از کودکی رویا و هدف من پزشکی بود اما در این رشته قبول نشدم و تمام این سالها هر مسیری که پیش می آمد را ادامه میدادم و بخاطر نداشتن هدفِ مشخص، اهرم دیگران بودم و رویایی ندارم. الان نمی دونم باید چکار کنم؟ شاید بخاطر این است که سالها سعی کردم به دیگران کمک کنم و می خواستم همه با من رشد کنند و تحمل این بار باعث شد خسته بشم. این دوسال از خداوند می خواهم مرا هدایت کند و طرح الهی زندگیم را به من نشان دهد. گاهی حس می کنم باید منتظر باشم اما برای من که دوست دارم حرکت کنم سخت است و گاهی میگم باید باورهام را درست کنم و تلاش فیزیکی بدون تغییر باور نتیجه خوبی نداره اما نمی دانم چقدر زمان داریم و من باید پیشرفت کنم و استعدادهای وجودم رو شکوفا کنم و به ثروت برسم. (امروز فایل صوتی نامه 31 حضرت علی به امام حسن رو شنیدم به نظرم این یک نشانه بود خدا اگه تاخیر در خواسته شما دارد ناامید نشوید چون چیز بهتری در انتظار شماست) اما ذهنی میگم نباید صبر کرد و این بازی ذهن است.

    *آدمهای زیادی را می شناسم که زودتر به خواسته خودشون رسیدن ولی من با وجود تلاشهای زیاد که بعضی اوقات آنها را فراموش کردم، ولی وقتی یادم میاد می بینم اوه خدایا من چقدر تلاش کردم اما هنوز نتیجه دلخواه را نگرفتم و با وجود بیش از چهل سال زندگی هنوز چیزی ندارم ناراحت میشم اما به خودم میگم من هم مثل بامبو هستم سالها طول میکشه تا این گیاه از خاک بیرون بیاد اما یکدفعه چندمتر رشد می کنه، شاید باید دوره تکامل طی بشه. (وقتی فکر می کنم طی این دوسال از کجا و به کجا رسیدم و چه مسیری را طی کردم باور می کنم که در حال تکامل هستم)

    *یکی از باورهای محدود کننده من این بود که هرکسی پولدار میشه تو چشم میره و ممکنه عزیزانش رو از دست بده (این اتفاق برای یکی از همسایه ها ما پیش اومد و همه اینو میگفتن)

    من خجالت می کشیدم از خدا زیاد بخوام فکر میکردم الان میگه چه آدم پررویی هست فقط به اندازه نیاز خودمون می خواستم

    به دلیل بعضی تجربه هام؛ باور محدود کننده کمبود و عدم فراوانی داشتم و دارم و می ترسم پول خرج کنم الان روی خودم کار می کنم اما بطور کامل موفق نشدم. برای همین پول را جمع میکردم و لذت نمی بردم و همین باور باعث میشد مشکلی پیش بیاد و پولم خرج می شد.

    عدم احساس لیاقت، همیشه از ما خواسته شده دیگران را ترجیح بدیم و اگر این کار را نکنم احساس گناه دارم و همین مورد باعث شده بیش از اندازه احساس مسئولیت در قبال دیگران داشته باشم و مسئولیت زیادی در کار و زندگی داشته باشم.

    چند روز پیش از جوابی که درونم به من داد تعجب کردم: گفت ثروتمند نمیشی چون برای خودت خرج نمی کنی و از آن لذت نمی بری!!!

    اطراف من آدمهای منفی و غرغرو هست، (هیچ وقت دنبال حل مساله نیستند وقتی مساله ای پیش میاد آن را بزرگتر می کنند برای همین هیچ وقت موارد را به آنها انتقال نمی دم) سعی می کنم به اونها توجه نکنم اما هنوز درون خودم نتوانستم دلیل این موضوع را پیدا کنم که چرا با وجود دریافت آگاهی هنوز مدار من تغییر نکرده و هنوز در جای قبلی هستم . وقتی می خواهم از آنها دور شوم با گریه و خواهش به من احساس گناه می دهند وقتی کمتر با آنها وقت می گذرانم شکایت می کنند و با رفتارشان به من احساس گناه می دهند. تلاش می کنم عزیزانم را به خدا بسپارم و با شادمانی آنها را رها کنم.

    تغییر در خانواده ما به سختی انجام میشه و حتی با تغییر دکوراسیون هم خیلی مقاومت میشه شاید 20 سال وسایل و دکوراسیون عوض نمیشه و همیشه با بحث و خیلی تلاش این کار انجام میشه و در نهایت هم میگن قبلی بهتر بود و اشتباه کردید.

    من همیشه با فکر مثبت وارد معامله یا محیط جدید می شوم اما گاهی اون نتیجه دلخواه را نمیگیرم و گاهی آدمها فکر می کنن آدم ساده ای هستم اما با اعتماد به خدا پیش می روم. مثلا وقتی در شرایط سخت قرار میگیرم اطمینان دارم خدا اون مبلغ رو میرسونه اما نمیشه (گاهی مورد سرزنش قرار میگیرم که دیدی خدا کاری نکرد) و همین مورد باعث میشه باز هم از خرج کردن بترسم.

    برای نوشتن این پیام هم نجوای ذهنی داشتم که ننویس این موارد را مطرح نکن شاید بعدا باعث دردسر برای تو بشه و این کار درست نیست اما دوست داشتم این مورد را هم تجربه کنم.

    ایمان دارم خداوند و جهان مشتاق تر از من است تا من به خواسته هام برسم و پیشرفت کنم ولی باید باورهای محدودکننده بیشتری که در وجودم هست و مانع دیدن نشانه ها می شود را شناسایی کنم تا به آسانی به خواسته هایم برسم. من به معجزه ایمان دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      سارا مرادی همت گفته:
      مدت عضویت: 1055 روز

      بنام خداوند مهربونم

      سلام به روی ماهت ساناز جونم

      سپاسگزارم که این کامنت صادقانه رو نوشتی عزیزم

      خیلی لذت بردم از کامنتت

      ساناز جان با عشق ازت میخوام که فایل های توحیدی سایت و با دقت و زیاد گوش بدی و هرچی ازشون متوجه شدی بنویس

      چون نوشتن خیلی بهت کمک میکنه که بهتر درک کنی اصل و

      حتما که خدا خیلی دوستت داره که الان تو این سایت هستی و داری هدایت میشی به سمت خودش

      ساناز جونم خدایی که من و تو رو از هیچ از ی قطره آب خلق کرده تو تاریکی رَحِم مادر ،همون خدا اگه بخوابیم از قعر تنهایی ، بی پولی نجاتمون میده

      اما کی نجاتمون میده ؟

      زمانیکه بهش ایمان داشته باشیم

      ایمان دارم که زندگی دلخواهت و به زیباترین و آسان ترین راه میسازی و از شادی اشکِ شوق میریزی قربونت بشم

      خیلی دوستت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ساناز فراهانی گفته:
        مدت عضویت: 949 روز

        سلام عزیزدلم، ممنونم از وقتی که گذاشتی.

        سپاسگزارم بابت این همه حس خوبی که به من هدیه کردی. پیامت باعث دلگرمی من شد تا شهامت نوشتن دیدگاهم رو داشته باشم. خداروشکر در این صفحه با شما آشنا شدم و ایمان دارم در این مسیر و به کمک شما دوستان عزیز و فایل های ارزشمند استاد جواب سوالتم رو پیدا می کنم.

        سارا جونم خیلی دوستت دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      صالح گفته:
      مدت عضویت: 1242 روز

      سلام به خانوم فراهانی

      صداقت شما در نوشتن و فرکانس خداگونه تون رو دریافت کردم و دوست داشتم ازتون تشکر کنم

      بله ما ترمز های به شدت سفت و سخت و حتی پنهانی داریم که مانع دیدن نشانه ها

      مانع دریافت نعمتها

      و حتی مانع شاد زیستن ما میشن

      چون ترمزها میدونن اگه شاد باشیم به خاسته ها میرسیم

      و اگه به خاسته ها برسیم اونا باید کاسه کوزه شونو جمع کنن برن

      به همین دلیل سفت و محکم سر جاشون وایسادن

      اما خبر خوب اینه که ما بلاخره پیروز میشیم

      ما بلاخره یه راهی برای فائق اومدن به ذهنمون پیدا میکنیم

      بلاخره روزی میرسه که رهایی رو تجربه میکنیم

      وعده خداوند که میگه

      به یاری خدا پیروزی نزدیک است رو باور دارم

      خدایا

      مارا به راه راست به راه کسانی که به انها نعمت دادی هدایت کن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ساناز فراهانی گفته:
        مدت عضویت: 949 روز

        سلام صالح عزیز

        ممنونم بابت وقتی که گذاشتی و این متن رو خواندید.

        خیلی خوشحالم که در این سایت با دوستان آگاهی آشنا شدم که به من در این مسیر دلگرمی می بخشند.

        مطمئن هستم همه ما به لطف خداوند ترمزهامون رو پیدا می کنیم و به شادی و رهایی می رسیم.

        سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      نگار گفته:
      مدت عضویت: 2148 روز

      ساناز عزیزم

      واقعا قلم زیبایی دازی

      از خوندن کامنتت لذت بردم

      با خوندن کامنت های سایت میفهمم چقدر ترمزهای مشابه داریم

      تجربه من از حذف دوستان منفی و غرغرو

      واقعا خودم هم نفهمیدم چطور از دایره ارتباطیم حذف شدن

      اینقدررر نرم که اصلا حس نکردم و ی بار همسرم ب من یاداوری کرد که خونه فلانی نمیری

      ی سری میزدی بهشون

      و من یادم اومد

      حالا چطور اتفاق افتاد

      تو ی بازه زمانی چند ماهه من از بودن با خودم و تنهایی ب شدت لذت میبردم

      منتظر وقت بودم تا ب کار مورد علاقه ام بپردازم

      من ی پسر ده ساله و ی دختر دوساله دارم

      عصرها همسرم ی ساعتی یا کمتر اونا رو میبره بیرون

      و من انگار دنیا رو بهم دادن

      بدو بدو کاپوچینومو توی ماگ مورد علاقه ام درست میکردم

      بساط نقاشیم یا نوشتن فایلهای استاد پهن میکردم و مشغول میشدم

      در طول روز توی گوشم ویس های استاد بود

      و عملا وقت تلفن زدن و حرف الکی زدن نداشتم

      و واقعا راضیم

      امیدوارم که معجزه های زندگیت تند تند برات اتفاق بیرفته و در مدار خواسته هات قرار بگیری

      بازم کامنت بذاردوست خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ساناز فراهانی گفته:
        مدت عضویت: 949 روز

        سلام صدی عزیزم

        متشکرم که وقت گذاشتی و این کامنت رو خواندی.

        ممنونم بابت لطف، محبتت و همدلی. خداروشکر که با شما دوستان عزیز آشنا شدم و کامنت شما خیلی حس خوبی بهم داد.

        امیدوارم خیلی آسون معجزه ها وارد زندگیتون بشه و زندگی سرشار از سعادت، آرامش، شاد و ثروتمندی رو تجربه کنید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: