چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 22

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Rojina گفته:
    مدت عضویت: 1787 روز

    سلام به استاد و دوستای عزیزم

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    میخوام یه تجربه راجب این مورد بگم از خودم

    من پارسال گواهینامه گرفتم و گواهینامه گرفتن و رانندگی کردن همیشه چیز راحتی توی ذهنم بود. یا حداقل مقاومت و ترس وحشتناکی که خیلیا دارن رو نداشتم. تقریبا همیشه براش شور و شوق داشتم و حتی وقتی گواهینامه نداشتم گه گداری پشت فرمون می‌نشستم.

    خداروشکر آموزشم رو با همسایمون که از قبل هم می‌شناختمش شروع کردم. بسیار انسان محترم و کار درستیه و رانندگی خودش هم عالیه.

    شهریور 18 سالگیم تموم میشد و هدف من هم این بود که بلافاصله برم و شروع کنم. اولش که رفتم برای ثبت نام کلاس عملی گفتن که تا آذر کلاس نداریم!

    یعنی همینجوری سه ماه بره.

    منم گفتم نه اصلا من می‌خوام زودتر از اینا گواهینامه بگیرم.

    پروسش هم کلا اینجوریه که

    حدودا 8 جلسه آیین نامه هست که آنلاینه

    بعد 12 جلسه عملیه

    بعد آزمون آیین نامه

    اگه قبول شدی آزمون شهر

    دو هفته بعدش هم گواهینامه میاد.

    یعنی از زمانی که شروع میکنی چیزی حدود 1 ماه حداقل زمان می‌بره.

    با این حساب آخر پروسه ی من می‌رفت برای بهمن و اسفند.

    خلاصه توی این فکرها بودم و داشتم حساب کتاب می‌کردم، که یهو صاحب آموزشگاه گفت ببین این مربی ای که تو می‌خوای، یه هنرجو داره که شرایطش خاصه و فقط سه روز در هفته کلاس برداشته، اگه میخوای باید تایمایی که اون نیست تو کلاست رو بری، در این صورت می‌تونی از هفته آینده شروع کنی!

    منم گفتم خدایا شکرت! اوکی همین کارو می‌کنم و بعد از آیین نامه و اواسط مهر کلاسام رو شروع کردم.

    مزایای این نعمت برای من چی بود؟

    اولا داشتم در سریعترین زمان ممکن یه مهارت بسیار کاربردی یاد می‌گرفتم که استقلالم رو بیشتر می‌کرد. جدا از اینکه اکثر مواقع خودم تنهایی می‌رفتم و میومدم و باز این موضوع به حس استقلال بیشترم کمک شایانی کرد.

    کلییییی بهم خوش میگذشت. چون همسایمون رو خیلی دوست داشتم. و کل تایم کلاس رو با هم می‌گفتیم و می‌خندیدیم. تازه روزهایی که کلاسم صبح بود، با خودشون می‌رفتم و با هنرجوی بعدی برمی‌گشتم. اصلا یه شرایط اکازیون بود!!

    یه جاهایی بهم آوانس می‌داد. مثلا جز معدود آدمایی بودم که توی تایم آموزش رانندگی با دنده 4 رو تجربه کردم:)) (حداکثر مجاز دنده 2 هست)

    و هر بار هم که می‌رفتم خود آموزشگاه برای مهر پرونده و کارای دیگه، همه خیلی با احترام باهام رفتار می‌کردن. درحدی که می‌پرسیدن صبحانه/ ناهار خوردی اگه نه بیا با هم یه چیزی بخوریم و واقعا یه بار صبحانه رو با هم خوردیم.

    و آزمون آیین نامه ام هم به همین راحتی بود و بار اول قبول شدم. از بین شاید 20 نفر که اون روز ازمون دادن کلا 4 نفر قبول شدن که منم جزشون بودم. چقدر هم که اون مصحح خانم ماهی بود. و کلی از منظم پر کردن گزینه هام تعریف کرد.

    ازمون عملی اما یکم مغرور شده بودم و بار اول رد شدم.

    اما بار دوم صبحش هم با ماشین آزمون 2 بار پارک دوبل زدم و یه جلسه هم تمرین کردم همون صبح و با یه افسر خیلی خیلی شوخ و مهربون، آزمون دادم و قبول شدم.

    و خلاصه 21 آذر گواهینامه ام صادر شد:)

    در صورتی که اول قرار بود حداقل این تاریخ یک ماه یا بیشتر به تعویق بیفته.

    آخرشم به کل آموزشگاه به پاس زحماتی که کشیدن و همراهی هایی که کردن شیرینی دادم.

    در مقابل چندین تا از دوستان بودن که با اینکه خیلی زودتر از من شروع کرده بودن به کلاس رفتن، اما یکی دو ماه بعد از من گواهینامه گرفتن!

    چرا؟

    چون اونا فکر میکردن مسئولین آموزشگاه ها میخوان پول بیشتر بابت آزمون گرفتن و … بگیرن برای همین همه رو رد می‌کنن.

    اما خداروصدهزار مرتبه شکر من با لذت و آرامش و به راحتی گواهینامه ام رو گرفتم و الان هر روز دارم حرفه ای تر می‌شم.

    شاد باشین و سلامت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  2. -
    سجاد قربانی گفته:
    مدت عضویت: 2806 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته و دوستان عزیزم.

    من هدفم معمار شدن هست و خیییییییلی تلاش کردم اما هنوز معمار نشدم و به این نتیجه رسیدم که به خاطر باوری بوده که پدرم از بچگی مدام بهم گفته که زندگی سخته و من با این باور پیش رفتم اما گذشت و من دیگران رو دیدم که بدون سختی پیش رفتن و معمار شدن و به این نتیجه رسیدم هر مسیر سخت اشتباه ترین راه هست و میشه کلاس رفت و یاد گرفت به جای این که زیر آفتاب کار کرد و یاد گرفت و خیلی زود تر میشه یاد گرفت و قرار نیست که زجر بکشی قراره که همه چیز راحت و دل چسب باشه .میشه هم تفریح با دوستانتو داشته باشی هم روی هدفت کار کنی من قبلا کار گری کردم حتی یک جاهایی کار گری مجانی کردم و در دفتر مهندسی هایی مجانی کار کردم فقط به خاطر این که شنیده بودم تجربه مهمتر از علمه ولی اگر علم نداشته باشی باید توسرت بخوره و تجربه کسب کنی اما اگر علم داشته باشی میتونی هم پول بسازی هم تجربه کسب کنی و هم پیشرفت کنی دیدم همکاری که در همون دفتر مهندسی کار میکرد بعد از دانشگاه اومده بود و با حقوق کار میکرد اما من بعد از این همه زجر هنوز معمار نشدم .به مرحله ای رسیدم که گفتم ولش کن باید همه چیز خودش پیش بره و خدا کمکم کن هدایت شدم به ایده ای که بتونم از همون اول درآمد داشته باشم که البته مربوط به معماری نیست و هنوز حقوق اولمو نگرفتم و هدایت شدم به کلاسی که دارم معماری و اصولی که قبلا دربه‌در تو اینترنت دنبال جوابشون بودم رو یاد میگیرم و دو جلسه ازش رد شده فعلا ،هر هفته جلساتی رایگان دارن که معماران و علاقمندان دور هم جمع میشن و در مورد معماری صحبت میکنند و آموزش خیلی راحت تره نسبت به زمانی که تو نمایشگاه اصفهان مجانی کار گری میکردم که طراحی غرفه یاد بگیرم اما آخرش اصولی یادش نگرفتم و الان به تعداد انگشتان یک دستم هم دوست صمیمی ندارم شاید اصلا دوست صمیمی ندارم همه چیز رو کنار گذاشتم تا یاد بگیرم این کار رو باهیچ دختری ارتباط نداشتم چون اول لایق نبودم و از پول نداشتنم میترسیدم چون هرجا کار کردم به عنوان کارآموز استخدام بودم و حقوقی نداشتم و میترسیدم که جلوی پیشرفتم رو در این حوضه بگیره این موضوع رابطه عاطفی رو الان متوجه شدم .در مورد عمل به قانون خیلی استرس داشتم همیشه اما اینم به خدا سپردم و گفتم در زمان عمل کردن خودش بهم میگه و من ورودی رو فقط کنترل میکنم که همون ورودی رو هم خدایا تو برنامه ریزی کن. ممنون از دوستان عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  3. -
    زهره جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1131 روز

    سلام به استاد مهربونم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان.من به مدت تقریبا یک و سال ونیم هست که اقدام به بارداری کردم ولی موفقیت آمیز نبوده و خیلی وقته که دارم رو ترمزهام کار میکنم.زمانی که رفتم دکتر گفت اگر بعد از4ماه باردار نشدی یه قرصی برات نوشتم که تهیه کنی و بخوری ،خب منم گفتم باشه،بعد 4ماه که اقدام کردم و باردار نشدم دو دل بودم که برم قرص رو بخرم و بخورم یا نه‌از خدا هدایت خواستم که فایل آقا رضا اومد که ما بدون هیچ قرصی خانمم باردار شد،اینو یک نشونه برای خودم گذاشتم گفتم پس خدا بهم گفته بدون قرص باردار میشم فقط باید با ایمان بیشتری ازش بخام.ناگفته نماند که قبل از این ماجرا این باور رو داشتم که اگر من باردا بشم استراحت مطلق میشم و نمیتونم دیگه کار کنم و چون درآمد همسرم هم کم بود نمیتونیم خرج زندگی و بچه رو پیش ببریم،تا اینکه این باور در خودم ایجاد کردم که من موقع بارداری خیلی سرحال هستم و براحتی به کارم و زندگیم میرسم و دوران بارداری خیلی راحتی رو دارم،این باور در من ایجاد شد.و درمورد خرج بچه هم داخل قرآن خوندم که خدا خودش روزی هر کسی رو میده،پیش خودم گفتم همینجوری که خدا خرج و هزینه های من و همسرم رو میده همینجور هم خرج بچه رو هم میده،این باور هم در مورد من اوکی شد.باور دیگه که داشتم این بود که چون من 34 سالمه هر چه زمان بگذره من قدرت باروریم کمتر میشه،بعد دیدم دوستانی هستن که از من بزرگتر بودن یا همسن من بودن ولی خیلی زودتر از من وبا 2بار اقدام کردن باردار شدن،گفتم پس این دلیل بر باردار نشدنم نیست،و آیه هایی از قرآن که زکریا از خدا خواست بهش فرزندی بده در صورتی که خودش پیر بود و همسرش هم پیر و نازا بود ،ولی خدا به درخواستش اجابت کرد و فرزند بهش داد،با این آیه ترمزم شکسته شد،و تقریبا3ماه هست دوره 12قدم رو گرفتم و طبق تمرینات استاد تجسم سازی میکنم و عکس بچه دختر و پسر ،همراه با مادر باردار رو صفحه گوشیم گذاشتم چون من فرزند دوقلو دختر و پسر میخام،و منتظرم به خواسته ام برسم،و امروز ذهنم خیلی در گیر بود که خدایا چه ترمزی در ذهن من هست که هنوز من به خواسته ام نرسیدم خودت هدایتم کن تا ترمزمو کشف کنم و بتونم این ترمز رو بشکنم،که اومدم داخل سایت دیدم استاد فایل گذاشته و گوش کردم و تصمیم گرفتم این کامنت و بذارم.البته نا گفته نماند که من خیلی دوقلو دختر و پسر دیدم و کلی بابتش ذوق کردم که خدا داره نشونه میفرسته پس بزودی بهم میده ولی وقتی با شکست مواجه میشم ناامید میشم…ولی بازم پیش خودم میگم ببین،الان شیطان داره تورو نا امید میکنه و ناامید شدن تو یعنی قدرت خداوند رو زیر سوال بردن،تو میدونی که خدا هر انچه بخاد رو خیلی راحت انجام میده،پس امیدت به خدا باشه،به قول استاد تو تجسم کن و جهان مجبوره بهت بده و من با این باورها انگیزم قوی میشه،و از خدا میخام ترمز اصلی بهم نشون بده تا بتونم براحتی دوقلو باردار بشم،حتی فایل صوتی هم راجبه باردار شدنم ضبط کردم و گوش میکنم،خدایا من امید بستم به تو،تو خدایی و میدونم که تو خدایی میکنی برای من…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  4. -
    داود نیکزاد گفته:
    مدت عضویت: 1905 روز

    سلام به همه اساتید و بزرگواران

    سوال؟ چه باورهای محدودی (ترمز های مخفی) را میتونی در ذهنت شناسایی کنی که باعث میشه اشتیاقت کم بشه و جلوی پیشرفتت رو بگیره

    جواب : فقط دونستن قوانین نیست که اجرا کردنش مهمه و تو از پسش بر نمیای

    نمیتونی مثل استاد قوانین را در زندگیت اجرا کنی

    تو ارادشو نداری

    تمرینات سخته و نمیتونی تمرنات را به نحوی انجام بدی که نتیجه هم بگیری

    من این ترمز مخفی را شناسایی و باید با منطق ساکتش کنم

    من میتونم تغییر کنم همانطور که استاد عباسمنش با اون گذشتش تغییر کرد

    همانطور که آقا هادی ترابی تونست از افسردگی در بیاد

    همانطور که آقا رضا عطاروشن تونست تغییر کنه

    آره میشه که منم عادتهام رفتارهام خصوصیاتم تغییر کنه و تا بحالم خیلی تغییر کرده ام و نتیجه هم گرفته ام

    دیدی این عادتهامو تغییر دادم

    دیدی تونستم از اون آدم نامناسب فاصله بگیرم

    آره من موفق شده ام که از زندگیم از خودم و از اطرافیانم از کارم از جای که هستم شاکی و ناراضی نباشم

    و تونستم راضی باشم سپاسگزار و قدردان باشم

    منم مثل آقا رضا موفق شده ام به اخبار و فیلمو و بحث های دوستان در باره نکات منفی توجه نکنم

    من موفق شده ام زیاد عصبانی نشم در حالی که قبلا بودم

    زیاد تو ناراحتی و غمگین نباشم در حالی که قبلا زیاد تو ناراحتی میموندم

    من تونسته ام ارزش حرف مردم را تو ذهنم کم کنم و با تکامل کمترشم میکنم و به شکل گذشته ارزش قاعل نیستم به نظر دیگران

    من تونستم باور کنم که خدا با من حرف میزنه و میتونم حرفها و راهها و ایده های که خداوند بهم میده را بشناسم

    من تونستم زمانی که همسرم خونه نیست ظرفها را بلافاصله بعد از غذا خوردنم بشورم درحالی که قبلا حوسله نمیکردم تا وعده دیگه ظرفها رو سینک میموند

    من تونستم خودمو به سه نفر از افراد بیگانه در خیابانهای شهر تبلیغ کنم (تمرین استاد)

    و این همه نتیجه گرفته ام اما با توجه به مدارم ذهنم اون نتایج را نمیبینه

    بیرون اومدن از مدار منفی و ضررهای مکرر و درجا زدن ها خیلی سخت تر از اینه که از شرایط نرمال به استقلال مالی رسید

    مثلا من در مدار 5_ هستم باید اول به صفر برسم بعد به فکر رسیدن به 5+ باشم

    بالا رفتن از سربالایی خیلی سختتر از پایین رفتن از سرپایینیه

    برای آقای هادی ترابی سخترین کار رها شدن از افسردگی بود بعدش کار راحتر بود

    حالا که موفق شده ام از سختی ها در بیام پس میشه به درجات بالاترم برسم

    من میتونم تغییر کنم

    من تونسته ام تغییر کنم نتیجه هم گرفته ام و تغییرات و نتایجم بیشتر و بزرگتر هم میشود

    تمریناتی که استاد میده کار سختی نیست که ،

    به فایلهاش که گوش کنی میبینی کلی دیدگاهت تغییر کرده مثلا نسبت بخدا باورهای گذشته ات اعتبارشونو از دست میدن یعنی اگه رو باور های گذشته تعصب داشتی الان دیگه رو باورهای که استاد تو ذهنت گفته تعصب داری و اونها را تایید میکنی

    تمریناتی که استاد میده اصلا سختو طاقت فرسا نیستن

    شاید تو دوران مدرسه از انجام تمرین فراری بودم و نمیخواستم تمرینی انجام بدم

    ولی تمرینات استاد خیلی راحته

    شادو پیروز باشید

    دورد به شاعر موفقیت استادم عباسمنش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  5. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2834 روز

    باسلام خدمت استاد عزیزم و تمامی دوستانم در این سایت فوق العاده

    راستش بعد دیدن این فایل که دیشب دیدمش خیلی فکرکردم روش چون طبیعتا منم مثل باقی دوستانم گاز و ترمزهای زیادی دارم که هنوز حل نشده و بااینکه در تمام این 5سال که باافتخار شاگرد شما هستم دارم روشون کارمیکنم هنوز یک پای قضیه میلنگه برام. درابتدا بگم که من سال 1402 رو سال 12قدم قراردادم و دقیقا از ابتدای سال قدم به قدم دارم بااین دوره فوق العاده جلو میرم .دارم ترمزهامو میشناسم.نقاط ضعف و قوتمو درمیارم.و روشون بااستفاده از فایلهای مشابه در دوره های دیگه و همچنین تمام آموزشهای شما روی سایت کارمیکنم.و تمریناتی که دارم انجام میدم چقدر دارن بمن کمک میکنن.

    و در نهایت تصمیم گرفتم درمورد پاشنه آشیلی صحبت کنم که دقیقا بعد استفاده از دوره عالی شیوه حل مسایل تونستم براون غلبه کنم و همچنین بعد شروع 12قدم نتیجه رو براحتی در دستانم لمس کنم.

    موضوع مورد بحث من موضوع روابط هست.

    من نتایج کوچیک و بزرگ زیادی از دوره ها و آموزشهای شما تاالان گرفتم.بطوریکه الان وقتی که به شهرخودم و خونه پدریم سرمیزنم و بطور اتفاقی اقوام رو ملاقات میکنم اصلا براشون یک غریبه ام.انقدر تغییرات درمن حاصل شده و من یک ندای دیگه هستم.خیلی خیلی متفاوت از 5سال پیش خودم.

    و در مورد روابطم باید بگم این ناشکریه که بگم نتیجه ای اصلا نگرفتم نه!! من وارد رابطه ای شدم که واقعا عاشقانه بود.رابطه ای که برای اولین بار در زندگیم به این شکل تجربش میکردم.اما اشکال کار این بود که ویژگیهای شخصیتی ،فرهنگی طرف مقابلم واقعا برام راضی کننده نبود…و باوجود بارها و بارها کارکردنم روی دوره ها و اینکه من هیچوقتت یادم نمیاد کارکردن روی خودم رو متوقف کرده باشم..این مهم حاصل نشد.چون من توانایی تغییر هیچکس رو جز خودم نداشتم…و بقول خود شما خیلی از آدمها پتانسیل تغییر کردن رو ندارن.و اونوقت میشن یه وزنه سنگین برای پرواز ما.ومن بعد 4سال ازدواج به این نقطه رسیده بودم.اما ترس از حرف دیگران،وخیلی ترسهای دیگه اجازه نمیداد قدم بردارم.مثل ترس از بالارفتن سن،ترس از تجربه نکردن یک رابطه دیگه وخیلی ترسهای مسخره دیگه …

    بااینکه دیگه یقین پیداکرده بودم این رابطه دیگه باید تموم بشه.تااینکه بعداز استفاده از دوره فوق العاده شیوه حل مسایل واون تمرینات عجیب که نمیتونم بگم چطور بمن کمک کرد که من در عرض یکماه وحتی کمتر برااااحتی و با فقط یک بار دادگاه رفتن کاررو تموم کردم و از همسرم جداشدم.

    من قبل از جدایی، مجدد تمرینات رو شروع کرده بودم.تمرینات خودشناسی در مورد روابط.و سعی کردم تاجایی که میتونم ترمزهایی رو از ذهنم بیرون بکشم که اجازه نمیده فردی رو وارد زندگیم کنم که ویژگیهایی رو داشته باشه که خواسته منه.و من میخواستم تجربه چنین رابطه ای رو داشته باشم.(اگر بخوام باجزییات بنویسم شاید صفحه ها باید بنویسم پس سخن کوتاه میکنم)

    و اما ترمزهایی که در خودم پیدا کردم :

    -خود کم بینی و عدم احساس لیاقت موقعی که میخوام وارد رابطه بشم.

    -باور کمبود آدم خوب و آدمهایی که ویژگیهای مورد علاقم رو دارن (یا فکرمیکردم هستن ولی من رو نمیخوان !!!)

    -حمایت گری و حس مسولیت پذیری شدیدی که دارم ..باعث میشه حتی بهترین آدم هم درکنارم به یک بی مسولیت تکیه کن تبدیل بشه(یعنی اتفاقی که همیشه برام تکرارمیشه ،بقول شما که در قدم سوم میگین آدمهای حمایت گر همیشه آدمهای درب و داغون رو وارد زندگیشون میکنن و من این رو کاملا تجربه کردم)

    -مهم بودن قضاوت و تایید گرفتن :همین ویژگی به ظاهر ساده میتونه در رابطه کاری کنه که تو مدام ناخوداگاه بخوای طرفتو راضی نگه داری.و خب طبیعتا بعد مدتی این برات کلافه کننده میشه و میخوای اون حس آزادی و راحتی رو تجربه کنی یعنی بخوای که خودت باشی.ومن نه تنها یک فرد بلکه یک خانواده ای رو جذب کرده بودم که مدام ازم توقع داشتم هرکاری میگن انجام بدم و راضیشون نگه دارم.!!!!!

    -نیاز به توجه:شاید اول رابطه این احساس باعث جذب آدمی بشه که هی بهت محبت کنه و مدام بهت پیام بده و…وشاید چیز جذابی باشه .اما در ادامه دقیقا تبدیل میشه به زجر آورترین ویژگی یعنی کنترل گری..و اون آزادی روحی باز ازت گرفته میشه.درحدی که من اجازه تنها سفررفتن،تنها مهمونی رفتن و ..رو نداشتم ،اگرهم گاهی میرفتم انقدر به گوشیم زنگ میزد و پیام میداد از رفتنم پشیمون میشدم چون هیچ لذتی نمیبردم و مجبور بودم مدام سرم توگوشی باشه و جوابشو بدم.و وقتی بهش اعتراض میکردم میگفت : مگه بده نگرانت میشم و حواسم بهت هست!!!و دیگه این داشت برام تبدیل میشد به احساس اسارت.چون ذاتا همیشه یک زن مستقل بودم .(چه از نظرمالی و چه اجتماعی و..)

    -احساس قربانی بودن-احساس خلا درونی-احساس نیاز به اینکه حتما باید یه آدمی در زندگیم باشه تامن باارزش دیده بشم.

    همه اینها هم ترمزهایی بود که اجازه نمیداد من بتونم به اون تجربه عالی و دلخواهم دست پیداکنم.

    اینکه همه ترمزهایی که پیداکرده بودم رو نوشتم نمیدونم چون این کامنت رو دارم هدایتی از محل کارم تایپ میکنم..اما واقعا این مهمه که ترمزهامونو برطرف کنیم ،باورهای قدرتمند رو بسازیم و بعد به درست ترین شکل ممکن و براحت ترین شکل ممکن به خواسته هامون برسیم.

    این روزها با آموزشهای شما برام روزهای لذتبخشی شده.نمیخوام بگم سخت نیست.اما آسانی که من دارم دراین سختی می بینم.واحساس خوب رهایی،احساس خوب اینکه من قدرت انتخاب زندگیم رو دارم،من قدرت تغییر زندگیم رو دارم.بینهایت داره بمن کمک میکنه.تا به بهترین شکل هرروزم رو بسازم و باتمرین ستاره قطبی خالق زندگیم باشم.

    و اما پاسخ سوال بعدتون:

    من خیلی ها رو میشناسم که نه تنها تلاش نکردن بلکه اصلا به فکر ساختن یک رابطه عالی هم نبودن ولی براحت ترین شکل ممکن وارد روابطی رویایی شدن(منظورم رویایی از نظرخودشونه،چون تعریف رابطه رویایی از نظر هرکس متفاوته) اما واقعا دارن اونجوری زندگی میکنن که دوست دارن.درحالیکه تلاشی هم براش نکردن.وخودش اتفاق افتاد.

    -مثلا دوتا از دختردایی هام

    -چند نفر از دوستان قدیمیم که هنوز بعد سالها زندگی اون احساس خوشبختی و رفاقت تو زندگیشون حاکمه.

    -مثل دایی و زن داییم که بعد سالها زندگی هنوز عاشق هم هستن.بااینکه نوه دار هم شدن..یعنی فکرنمیکنم تابحال کسی دیده باشه این دو نفر بخوان باهم بحث کنن!!!

    -حتی در اقوام و آشنایان هم دخترپسرهایی رو سراغ دارم که سالها عاشقانه چه قبل و چه بعدازدواج دارن باهم زندگی میکنن.و دقیقا کسی رو جذب زندگیشون کردن که میخواستن..

    حالا اینها اشخاصی هستن که از قوانین خبرهم ندارن..تو همین سایت و بین شاگردان شما افراد زیادی رو میشناسم که براحتی وارد رابطه رویاییشون شدن و دارن واقعا یک عشق درست رو تجربه میکنن.

    من درتمام این پروسه ای که طی کردم همیشه در ذهنم این جمله تکرار میشد:

    استاد حق کاملا باشما بود:

    همیشه در جنگ بین خواسته ها و باورها ، باورها پیروزند.

    با آرزوی بهترینها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  6. -
    معصومه خالق گفته:
    مدت عضویت: 945 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته گلم وگروه تحقیقاتی عباسمنش وهمه بچه های سایت

    بعداز تشکر وسپاس فراوان از همتون عرض کنم که من چند ساله که آرزوم اینه که خونمون رو عوض کنیم وخونه ای بزرگتر وبهتر تویه محله بهتر از هر جهت بریم ولی شاید 8 ساله هر کار می‌کنیم نمیشه ، انقدر که هر روز همه چیز چند برابر گرون میشه شب میخوابیم صبح پا میشیم میبینم قیمتا ده برابر بالا رفته ولی ما درامدمون تغییر نکرده ، با 3تا بچه ،خیلی زرنگ باشیم هزینه کلاس وخوراک بچه ها رو بدیم

    البته تواین مدت که تو سایت شما بودم حالم خیلی بهتره وتوکل وامید م به خداست ومطمئنم ما روهدایت میکنه به سمت خواسته هامون

    من قبلا کار نمیکردم ولی ازوقتی تصمیم گرفتم تغییر کنم شروع کردم که حرکت کنم واز رانندگی شروع کردم وهرچی درمیارم فقط خرج آموزش دیدن میکنم هم از محصولات شما خریداری کردم وهم رو انرژی درمانی کارمیکنم که خیلی بهش علاقه دارم

    البته فکر میکنم یکی از ترمزام اینه که چون کسی این انرژی رو نمیبینه باورش نمیکنه و بابتش هم پول نمیدن واین سردم کرده ولی دکترا چون دارو میدن ومدرک دکترا دارن راحت پول درمیارن

    یه هدف دیگه ام اینه که لاغر بشم وبه وزن ایده آلم برسم ، بارها هزینه کردم دکتر رفتم ورزش کردم ولاغر هم شدم ولی وقتی رژیم رو رها کردم دوباره چاق شدم

    چون هزینه گوشت ومرغ و ماهی خیلی بالا ر فته وماهم که 5نفریم امروز همه اینا رو می‌خریم چندروز دیگه تموم میشه همسرم هم چون دیابت وبیماری قلبی داره خیلی نمیخوام روش فشار باشه چون زوداسترس میگیره براش خوب نیست

    خلاصه که استاد من خیلی باید رو باورام کار کنم

    برادرم که 4 سال از من کوچیکتره خداروشکر تونسته یه خونه بزرگتر بخره والحمد الله مسافرت‌های خیلی خوبی داخل وخارج از کشور هم میرن وگردش وتفریح عالی دارن ومهمونیهای خیلی خوبی هم میگیرن به لطف خدا ولی ما هیچ کدوم اینارو هم نداریم با اینکه خیلی دارم رو باورم کار میکنم خیلی کُند پیش میرم ، دیشب تصمیم گرفتم همه حقوق این ماهم رو بدم ودوره کشف قوانین زندگی رو بخرم بلکه به امید الله یکتا وبا کمک آموزش‌های استاد قانون رو یادبگیرم وبهش عمل کنم وهدایت بشم به ثروت

    البته از وقتی با آموزش‌های استاد جلو میرم همسرم دستو دلبازتر شده درمورد من وماهانه مقداری پول بهم میده جدای از خرج خونه که فقط برای خودم هزینه کنم وخداروشکر میکنم که رابطم باهمسرم هم خیلی بهتر شده

    برای همه شما آرزوی سلامتی موفقیت وثروت میکنم در دنیا وآخرت شادپیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  7. -
    حسین شیهکی گفته:
    مدت عضویت: 1053 روز

    سلام استاد جان از وقتی با قانون آشنا شدم همیشه از خودم می پرسیدم که چرا آدمهایی که اصلا چیزی در مورد قانون نمی دونن خیلی وقت ها سریع تر از ما هایی که ادعای دونستن اون را داریم عمل می کنند؟

    امروز عزم خودم را جمع کردم تا یکبار برای همیشه این موضوع را توی ذهن خودم حل کنم البته روز های. دیگه هم ادامه میدم چون می دونم هر چقدر به خواسته های بزرگتری برسیم باز هم جا برای بهتر شدن وجود داره و از طرفی هم توقع ندارم که یک شبه اتفاقات بزرگ را ببینم.

    این ششمین کامنتی هست که دارم روی این فایل میزارم و میخوام در مورد یه حسی صحبت کنم که تو این چند وقت خیلی درگیرش بودم.

    همیشه می دیدم آدم هایی که قانون را نمی دونن خیلی وقت ها بیشتر و راحت تر نتیجه می گیرن ولی هر چقدر با سایت شما بیشتر آشنا شدم تازه دلیلش را متوجه شدم..

    یاد گرفتم خیلی وقت ها درک من از قانون کامل نیست و دارم فقط به ظاهر نتایج نگاه می کنم.

    مثلا همیشه می دیدم فلانی خیلی پول داره ولی اصلا در مورد جذب نمیدونه، رفتم به رفتارش نگاه کردم و دیدم چقدر تو لحظه زندگی می کنه و چقدر راحته در حالی که من صبح تا شب برای پول می دوم و هیچی..

    مگه غیر از اینه که رفتار های من از روی ترس بود و نتیجه ترس و شرک چیزی نیست جز فقر و بد بختی..

    اونی که خیلی راحت برخورد می کنه، راحت پول درمیاره و اونی که حرص میزنه هر روز فقیر تر میشه..

    مگه غیر از اینه که ما هر چی می کشیم از مقاومت های خودمون هست..

    شروع کردم به تحسین کردن آدم های موفق، منظورم آدم های خیلی بزرگ نیست بلکه هر آدمی که حتی از من یک نتیجه بزرگتر هم گرفته بود تحسین می کردم…

    بعضی وقت ها آدم ها می پرسیدن فلانی چجور آدمیه؟

    و من ازش تعریف می کردم ولی تو ذهن خودم بهش حسادت می کردم..

    فهمیدم ایمان و شرک یک موضوع درونیه و جهان فقط به فرکانس های ما جواب میده..

    از کجا بدونم تو چه فرکانسی هستم، از احساسم..

    فهمیدم به جای نصیحت کردن و حرف های قشنگ بیشتر روی مقاومت هام کار کنم. چرا به فلانی حسادت می کنی؟

    چون فکر می کنی حق تو رو خورده؟

    خدا رحمتش بی انتهاست و فقط کافیه توی این بارون رحمت ظرف خودت را بزرگتر کنی..

    یاد مثال اول دوره ثروت 1 افتادم، مثل اون دسته از آدم ها شده بودم که به جای اینکه ظرف خودشون را بزرگتر کنند، به ظرف بقیه نگاه می کردند و حسرت می خوردند.

    خب نتیجه توجه به ناخواسته ها هم دریافت بیشتر همون هاست..

    استاد چقدر آگاهی های شما عمیق بود و الان تازه دارم حسش می کنم..

    و جقدر توحید را می شد تو رفتارتون دید و از خدای شما سپاسگزارم..

    خانم شایسته عزیز ازتون ممنونم که تو زندگی هر لحظه به قوانین عمل می کنید و به نظرم لایق ترین آدمی هستید که می تونست آماده دریافت این آگاهی ها و کنار استاد باشه..

    مرسی و آرزو می کنم استاد امسال تولد خوبی داشته باشی..

    تو سریال زندگی در بهشت منتظر ویدیو روز تولدتون هستم البته اگر هنوز تموم نشده باشه..

    مرسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  8. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    بنام  خداوند غفور  و  وهاب  و  رزاق  و  بخشنده مهربانم

    بنام  خداوندی  که  گنج های  آسمان  و  زمین  در  دست  اوست

    درود و سلام خدمت اساتید عزیزدلم  که  عاشقانه کلمه به کلمه ی صحبت های آگاهی دهنده ی شما استاد عزیزم  رو  گوش  کردم  و  آویزه ی  گوشم  کردم

    سلام  به  همه  دوستان  راهیان   این  سایت  الهی

    .

    استاد  عزیزم نمیدونید چقدر تحسین برانگیز  هستید

    نمیدونید چقدر رشد و شکوفایی شما اعجاب انگیزه

    نمیدونید این حرف های شما همانند الماس  درخشان و شفاف و زلالع

    آنقدر آن چهره ی دلسوز  و مهربان تون منو تحت تاثیر  قرار  میده که اشکم سرازیر  میشه.. و همش  میگم  چقدر  استادمون دقیق و ریزبینانه  کامنت ها  رو  می خونه  که  این  سوالات  ارزشمند  رو از  این کامنت ها  در میاره  و  دقیقا  استاد  جانم  این سوالاتی  که  پرسیدید  چند  وقتیع  ذهن منو  مشغول  کرده  انگار  خداوند  از  طریق  شما  این  سوالات  رو  داره  از من  می پرسه

    مدتیع  همش  می نویسم 

    مدتیع فقط  دارم  با نوشتن  از  خودم  همین  سوالات  رو می پرسم

    یعنی  اینقدر  از  خودم سوال می پرسم  که  انگار گیج میشم و  همش  هدایت  می طلبم

    انگار  هزاران  آرزو  و  خواسته  دارم  که  هر  کدام  حلقه ی  اتصال  به  دیگری است

    البته  یک  هدف  کلی  در  سال  جدید  نوشتم  و  آن  هدف    راه حل  مساله هام  هست   حتی خرید محصول  شیوه ی راه حل  مسایل  رو در  سبد  خرید  گذاشتم  تا  به  امید  خدا  این  خرید  برام  تحقق  پیدا  کنه  و  این  مسعله ی  خرید این  محصول  هم حل شود

    هر  چند  تمام  محصولات  رو  دوست  دارم  داشته  باشم   و  یکی  دیگه  از  این  محصولات  ارزشمند  همین  کشف  قوانین  زندگی است  که  این  هم  یکی  از  آرزوهای  بزرگ  من هست

    استاد  جان  وقتی  توی  اون  فایل  گفتید  که  برای  تولدتون  چه  چیزی  رو  خریداری  کنند  و  شما  گفتیید  که  هیچ  چیزی  نیست  که  بخواهید  و  آن  را  نداشته باشید   یعنی  در  همه ی  جنبه  های  زندگی  شما  به  آزادی   پولی  و مالی  و آزادی  عمل  در هر  کاری  و  آزادی  زمانی  و  آزادی  مکانی  و به  بی  نیازی  رسیدید  که  هیچ  چیزی  براتون بعنوان  کادویی  نمی توان  در  نظر  گرفت..

    استاد  جان  واقعا  شما  یک  سوپر من  هستید  شما  قابل  تقدیر  و  تحسین  هستید    و  یکی  از  آرزوهای  بزرگ  من  رسیدن  به  بی  نیازی  است و  این  بزرگترین  آرزوهای  رویایی  منه

    خدایااا  شکرت  که  شما  این  خواسته  رو  در  من  ایجاد  کردید  که  همه ی  خواسته ها  و  اهداف  و  آرزوهام  در  این  بی نیازی گنجانده  شده است

    استاد  جان اون  زمانی  که  من  با شما  آشنا شدم  از  طریق  تلگرام  .  دقیقا  زمانی  بود  که  توی  اون  دره های  تاریکی  فرو  رفته  بودم ولی  خدا  منو  بسمت  چراغ نور  هدایت شما هدایت کرد  و  منو  با  اون  ریسمان  نامریی  نور  و  هدایت  کشیدید  بالا..

    استاد  جان  خدا  میدونه  که  چقدر  دوستون  دارم..  خدا  میدونه  که  چطوری  منو  نجات  دادید و  منو  از  نقطه ی   منفی  زیر  صفر  کشیدید  بیرون  که  هر  لحظه  وقتی  به  یادم  میاد  اشکم  مثل  اون  فواره ی  دریاچه ی  پرادایس  عزیزم  فوران  میشه..

    استاد  دلسوز  و مهربانم  اول  از  هر  چیزی خواستم  ازتون  بابت  این  فایل  ارزشمند و اعجاب انگیزی  که  برامون  روی  سایت  قرار  دادید  تشکر  کنم   هر  چند  کار  من  از  این  حد  از  تشکر  و  قدردانی  ها  گذشته  و  توان  تشکر  درست  و  درمونی  نتونستم  برای  شما  عزیزان  داشته  باشم  ولی  چه  کنم  که هنوز  شاگرد  خوبی  براتون  نبودم  یعنی  همیشه  به  این  فکرم  که  اگر  روزی  استاد  عزیزم رو  از  نزدیک  ببینم   چه  حرفی  برای  گفتن  دارم ؟؟  چه  دستاوردی  بدست  آورم..

    هر  چند  همین  چیزهایی  که  بدست  آوردم  روزی  آرزوی  گذشته ی  من  بود  همون  آرزویی  بود که  تهه  اون  دره های  تاریکی  زیر خرمنی از اون شاخه و برگ هایی  دفن  شده  بودم  که  هیچ  نور  امیدی  نداشتم   ولی  بلطف  خدای  مهربانم نور  چراغ  استاد  عزیزم  جان  دوباره  ای  بهم  داد  و  منو  صدا  زد  و  بیدارم  کردم  ..  من  مرده ای  بودم  که  لحظات  نفس های  آخرش  بود  ..

     

    استاد  عزیزم  هیچوقت  اون  روزها  رو  فراموش  نمی کنم  و  به  یاد  آوردن  اون  روزها  الان  برام  خیلی خیلی  شیرین  و  گواراست و  سپاسگذار  خداوندم  هستم   چون  بهای  پیدا  کردن  شما  رو   با  از  دست  دادن  هر آنچه  که داشتم  پرداخت  کردم..

    استاد  عزیزم  اولین  چیزی  که از  شما  یاد  گرفتم نعمت  شکرگذار  بودن  از  هر  آنچه که دارم  بود..  و  الان  جزو  لحظات  زندگیم  شده  و  هر  لحظه  سپاسگذار  خداوندم  هستم  خدایاا  شکرت..

    استاد  عزیز  من  خیلی  روی  همین  فایل های  دانلودی  و فایل های  گوهر  نشان  شما  کار  کردم  و الان  یکی  از  آرزوهای  بزرگع  بزرگ  من  شده  که  بتونم  یک  محصول  شما  رو  خریداری  کنم  هر  چند   دوست  دارم  تمام  محصولات  ارزشمند  سایت  عزیزمون  رو  خریداری  کنم   ولی  برای  من حتی  اگر  بتونم  یکی  از  این  محصولات فوق  العاده  رو  خریداری  کنم  روز  و  شب  صدها  صفحه  می نویسم که  این  خواسته ی من  رو  خیلی  از  دوستان  براحتی  بدست  آوردند  و  جزو  زندگیشون  هست   خدایااااااااااا   شکرت..

    هر  چند  خواندن  کامنت  های  دوستان  روزها  و  هفته ها  طول  میکشه  که  خواندن  کامنت  های  دوستان  خودش  یک  دوره ی  ارزشمند  از  تمام  فایل ها  و محصولات  شماست  که  اگر  روز  و  شب  هم  بشینم  نت برداری  کنم  نمی تونم  همه ی نکات و تجربیات  دوستان  رو  بنویسم..

    استاد  عزیزم  در  مورد  سوالاتی  که  پرسیدید  توی  دفترم  نوشتم  و  نیاز  به  تفکر  عمیقی  داره..

    اینکه چه  خواسته  و یا  هدفی داشتم یا  دارم  با اینکه تمام  تلاش های  ممکن  را انجام  میدم  اما  هنوز  به  آن ها  نرسیدم

    باید  بگم  خیلی  فایل های  زندگی  در بهشت  و  سریال سفر  بدور  آمریکا  رو  نگاه  می کنم    و  دیشب  هم  تمام  فایل های  دانلودی  قانون  سلامتی  رو  نگاه  کردمم  و کامنت ها  رو  می خونم  و  توی  عقل  کل فعالیت  می کنم  و  نت  برداری  می کنم  ولی  هنوز  نتونستم  اون  باور  مخفی  و  یا  بعبارتی  ترمز  مخفی  ذهنم  رو  پیدا  کنم  و  من  همچنان  پام  روی  گاز  و ترمز  هستش   و  برای  اصلاح  اون  باور های مخربی  که  در  ذهن  دارم  شبانه  روز  تلاش  می کنم  بخصوص  در  مورد  کسب  و  کار  خانگی  که  دارم..  مدت  هاست  که  مشتری  ندارم و  همچنان  ترمز هایی  دارم  که  نه  تنها  ترمز  کردم  بلکه  ترمز  دستی  رو  هم  محکم  کشیدم بالا  و  باید  خیلی خیلی  روی  اصلاح  باورهام  در  این  زمینه  کار  کنم  که  با  چنین  ترمزی  ورودی  های  پولی  و مالی  منم  قاعدتا ضعیف  شده  و  یکجورایی  همه  چیز  و  همه ی  خواسته ها و  اهدافم  همانند  یک  زنجیر  به  هم  وصل  هستند  و  این  گاری حرکت  های  من  به  یک  روغن  کاری نیاز  داره  که دارم  تلاشم  رو  می کنم..   و  بقول  شما  اگر  خداوند  یک  آرزو   و  هدف  و  خواسته  ای  در  دلم  انداخته  بی شک  رسیدن  به  آن  هم  برایم  مهیاست  ولی  میدونم  که  تاخیر  در  برآورده  شدن  آن  باورهای  محدود  و  مخرب ..  خودم  هستم که  این  چرخ  دنده ها  حرکت  نمی کنه  و  اگر  این  ترمزها  رو  شناسایی  کنم..  چه ها که  میشود   و  بقول  شما  چون  پام  روی  گاز  هستش  با  برداشتن  ترمز  سرعتم  شتاب  می گیرد.‌و  من  میبنم  اون  وقتی  رو  که  چه  شتابان  پرواز کنم..

    فعلا برای تناسب اندام پیاده  روی  می کنم و  در  حین پیاده  روی گاهی  فایل ها  رو  گوش  میدم  و  گاهی  زبان آلمانی  رو  گوش میدم و  سعی  می کنم  در  هفته  یکی  دوز ی  رو  به  کوه تپه ی نزدیک  خونه ام برم  و  آنجا  مراقبه کنم  و  زیبایی  های  طبیعت  خداوند  رو  ببینم  و لذت  ببرم  و  شکرگذاری  کنم  و  خدا  رو  شکر  در  این  مسیر برای  سلامتی  جسم و جان  و  روح  مقدس ام تلاش می کنم..

    استاد  عزیزم   یوقتایی در  راه  رسیدن  به  اهدافم  خسته  میشم و  تلاش  های  زیاد  و  زمان بری  رودارم ولی  نمیبرم  و  استقامت  می کنم  و  به  راهم  ادامه  میدم  تا  به  اصلاح  باورهای  نامناسبم  هدایت  بشم  ولی  از  خداوند  خواستم  کمکم  کنه  ..

    خدایاااا  خودت  کمکم  کن  تا  بتونم  باورهامو  اصلاح  کنم

    خدایااا  خودت  کمکم  کن  تا  نشانه  های  پررنگ  هدایت  های  تو را  در  جهت  رسیدن  به  اهداف و خواسته ها  و آرزوهای  مقدسم  رو  ببینم  و بفهمم  و  درک  کنم  و  آگاه  شوم  و  بی درنگ  اطاعت  کنم  و  عمل  کنم..

    خدایااا  خودت  کمکم  کن  که  صدای  بلند  الهام  و  شهودم  رو  بشنوم  و  از  طریق  دانش  درونی  ام تصمیمات  درست  و  مناسب  و  سازنده  و  عاقلانه  ای  بگیرم

    خدایا  کمکم  کن  که به  دستاوردهای های  کوچیک  و بزرگم  برسم  و  بتونم  شاگرد  خوبی  برای  استاد  عالیقدرم  باشم..

    خدایاااا  کمکم  کن  تا  بتونم  بنده  ی  شاکر  تو  باشم

    خدایااااا  کمکم  کن  تا  مثل  استادم    به  بی نیازی  و آزادی  پولی و مالی و آزادی زمانی و مکانی  برسم

    خدایاااا  کمکم کن  که به آسونی و به راحتی  به  زیبایی و عزتمندانه  و  از  کوتاهترین  مسیر  به  اهداف  و  خواسته هایی که  به  دلم  انداختی  برسم

    خدااایااا  ممنون  و  سپاسگذارم  که  توفیق  شکر گذار  بودن  رو  نصیبم  کردی

    خدایاااا  ممنون  و  سپاسگذارم  برای  تمام  موهبت  هایی  که  در  زندگیم  جاریست

    خدایاااا  شکرت توانایی  رشد  و  پیشرفت  های  تصاعدی  رو  بسمت پله های  ترقی  نصیبم کن  و  هر  لحظه  در مدار    هدایت های  الهی  و  روشن  و  واضح  تو باشم

    خدایاااا آسان  کن    آسانی  های   کسب  و  کارم  رو  بر  من  …فَسَنیُنسرِه اِلیُسرئ  

    خدایاااا  آسان  کن  آسانی  های  رسیدن  به  اهداف  و  آرزوهای  مقدس  الهی ام رو

    خدایاااا   آسان  کن  اصلاح  باورهای  مخرب  ذهنی  ام  را

    خدایااا  شکرت  برای  وجود  عزیزانم  استاد  عباسمنش  نازنیم  و  خانم  شایسته ی  عزیزم شکر گذار  و  قدردان هستم

    خدایاااا منو  به  راه  درست  و  صحیح  هدایت  کن  به  راه  آن  کسانی  که  بهشون   خیر و خوشی و وفور  و  فراوانی  پول و ثروت و نعمت و برکت  داده ای

    تنها ترا می پرستم  و  تنها  از  تو  یاری  می جوییم

    ارادتمند  همیشگی  شما

    رویا  مهاجر  سلطانی

    2023/6/12 JUN

    1402/3/22  خرداد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  9. -
    فاطمه صفری گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادان عزیز دلم

    خداروهزاربار شکر میکنم بابت اینکه شما عزیزانم همیشه هدفمند زندگی میکنید، همیشه به دنبال بهبود خودتون هستید و حتی با آگاهی های جدید وقت میگذارید و دوره ها رو بهبود میدید و ما چقدر باید یاد بگیریم از شما که همیشه خودمون رو بهبود بدیم و هیچوقت متوقف نشیم.

    چرا همه ما میگیم مسئله مالی؟

    برای اینکه در جایی هستیم که پول نقش اول زندگیمون رو برامون ایفا میکنه، برای اینکه هنوز نمیتونیم اون چیزهایی که دلمون میخواد رو داشته باشیم، برای اینکه مادیات برامون از همه چیز مهم تره. همین باعث میشه فکر کنیم که چون پول نداریم پس نمیتونیم فلان چیز رو بخریم، چون فلان چیز رو نداریم عزت نفس نداریم، چون فلان چیز رو نداریم نمیتونیم تمرکز بذاریم رابطمون رو درست کنیم و …

    من هنوز نتونستم به جایی برسم که بتونم گذر کنم، بفهمم که آقا جان اون اصل مهم پوله نیستا، خودتی، اون علاقته، خواستته، ایمانته، اون رو اکی کنی پوله هم میادش، اون چیزی که اصل و اساس زندگی تو رو داره تشکیل میده و در راس قرار گرفته پول نیست. تو اشتباه میکنی که فکر میکنی پوله.

    این درحالیه که دارم روی علاقم کار میکنم. پیداش کردم، آموزش دیدم، پروژه گرفتم ولی متوقف شدم. چرا؟ چون عدم لیاقتم زیاده. احساس اینکه کارم خوب نیست زیاده. حالا کارفرما تایید میده ولی من فکر میکنم که نه من کارم هنووووووز خوب نیست. حالا این حد کمال من کجاست که قراره خوب بشم خودم هنوز پیداش نکردم. فقط میدونم که باور عدم خوب بودن دارم، باور عدم درک درست از چیزی که رفتم سراغش رو دارم. باور اینکه بقیه از من بهترن. باور اینکه باید بهترین باشم تا بتونم بهترین رو ارائه بدم.

    میدونم که این احساس عدم لیاقت در من وجود داره. از سال گذشته یادگیری چیزی که دوسش دارم رو شروع کردم و الان آخرین پروژه ام که 4مین بود رو تموم کردم و الان منتظر موندم که یه دری احتمالا باز بشه من رو پیش ببره. چون به خودم اعتماد ندارم. باور ندارم که میتونم خودم رو معرفی کنم، مهارتم رو نشون بدم و نتیجه های بهتر بگیرم. ترس عدم پذیرفته شدن دارم! (حالا این درحالیه که تاکید میکنم چهارتا پروژه انجام دادم)

    یه چیز دیگه ای که درش گیر کردم این بود که به یک نقطه امنی رسیده بودم و ترس داشتم اونو ول کنم. مثلا برم کار با یه ابزار دیگه که از همممه لحاظ بهتر از اون ابزاری بود که من ازش استفاده میکردم رو یاد بگیرم. همیشه میترسی. تا اینکه بهش ورود میکنی و میبینی وووووه! دختر عجب چیز خفنی بود و تو الکی ازش استفاده نمیکردی چون باور داشتی که یادگیریش برات سخته!

    توی کتاب هری پاتر، اون قسمتی که هری یاد میگیره از پاترونوس چارم استفاده کنه. باید بتونه یه خاطره قوی و شاد رو به یاد بیاره تا بتونه اسپل رو درست انجام بده و گوزنش ظاهر بشه تا دمنتورها رو دور کنه! وقتی که خاطره اونقدری که باید قوی نباشه یه نوری از چوبدستیش میاد بیرون، ولی اونقدری قدرت نداره که بتونه دمنتورها رو دور کنه و اون نور هم سریع از بین میره چون ته قلبش یه جا ترس داره.

    وقتی ترسش رو کنار میذاره راحت میتونه پاترونوس رو اجرا کنه طوری که همه میگن باورشون نمیشه یه بچه ی کم سن و سال بتونه با این قدرت که بزرگترها هم نمیتونن این کار رو انجام بده.

    وقتی به این قسمت کتاب هری پاتر دقت میکنم یاد خودم میوفتم. این ایمان در من وجود داره. این خواسته در من وجود داره انقدری بوده که یه نوری از چوبدستیم اومده بیرون. یه پروژه ای اومده، یه پولی وارد زندگیم شده. ولی ترسی که ته قلبم بوده نذاشته اون گوزن شکل بگیره و پیش بره. اون نور راحت خاموش شده.

    میدونم که باید ایمان بیشتری داشته باشم. به مسیرم، به خودم. میدونم که باید باور داشته باشم که من بینظیرم و کارم عالیه. همینطور که تا الان بوده از این بهتر هم میشه.

    حالا در مورد روابط عاطفی در جایگاهی هستم که بگم یک رابطه ی عالی دارم که از همه لحاظ درش آرامش و شادی و … برام وجود داره. ولی چون اون پول برام اولویته نمیام اول کامنتم رو با این شروع کنم که بعله من در زمینه ی عاطفی بسیار نتایج خوبی کسب کردم و رابطم هرروز بهتر و بهتر شده. بطوری که کسی و ندیدم حداقل در اطرافیانم که این حد از رضایت در بودن در یک رابطه رو داشته باشن و خودم مثال هستم برای دیگران واقعا!

    حالا توی حوزه کاری من افراد زیادی هستن که دارن فعالیت میکنن و همگی از من کم سن و سال ترن. متاسفانه اونقدری نمیشناسمشون که بدونم چقدر کار کردن روی خودشون و نتیجه گرفتن. من اونها رو میبینم و ازشون درس میگیرم که بهتر ادامه بدم. یا مثلا پارتنر من کاملا یادمه که به یک تضاد خیلی بزرگ خورد و از اون روز وقتی شروع کرد همینجوری پیشرفت و پیشرفتی بود که حاصل شد. درهایی بود که باز شد.

    من میتونم بگم که از وقتی توی این حوزه وارد شدم و تا وقتی که اولین پروژم رو دریافت کردم چیزی حدود فقط 6 ماه طول کشیده. ولی چون اون چیزی که دلم میخواسته اتفاق نیوفتاده، این کار کردنه پایدار نبوده نتیجه م رو بی ارزش میبینم و فکر میکنم کار خاصی انجام ندادم.

    ترمزهای من:

    باور عدم لیاقت دریافت پروژه های بیشتر، پروژه هایی با مبالغ بیشتر.

    نداشتن اعتماد بنفس در زمینه کاریم

    کمال گرایی در زمینه کاریم که فکر میکنم هنوز کامل نیستم که بهتر نتیجه بگیرم

    عدم رضایت از چیزهایی که کسب کردم

    ترس از پذیرفته نشدن!

    ترس از ترک کردن نقطه امن کاری!

    و الان که بهش بیشتر فکر میکنم یک سری باور محدود کننده و کمبود در من وجود داره که اجازه بهتر حرکت کردن رو ازم گرفته.

    با تمام اینها خداوند رو بسیار شاکرم که در این مسیر هستم. همین نتایج رو از آموزه های شما دارم، از کار کردن روی خودم دارم، بهترین تلاشم رو میکنم تا بهتر بتونم قوانین رو درک کنم، خودم رو بشناسم تا مسیر پیشرفتم رو پایدار کنم.

    مرسی از اینکه هستید و به ما کمک میکنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  10. -
    زهرا وثوقی گفته:
    مدت عضویت: 1239 روز

    به نام خداوندی که من را انسان آفرید

    سلامممم به خوشتیپ ترین و آگاه ترین استاد دنیااااااا امیدوارم عالییییییییی باشین

    به به چه فواره خوشگلییییی یعنی پرادایس درهرلحظه داره بهترو بهتر میشه چون اصل اینکه :

    بهبودپیدا کردن توی هرموردی

    اینکه ما یه هدفی رو انتخاب کنیم و براش تلاش کنیم و تمام توانمون رو براش بزاریم وقتی جواب میده که

    باورهای هم جهت با اون هدف رو داشته باشیم

    منظور استاد از استعاره گاز و ترمز رو من به نظر خودم خیلی خوب درک کردم چون استاد این رو توی فایل های خیلی قبلیشونم توضیح دادن

    یعنی اینکه مثل اینکه یه ماشین باشه و خب پای طرف یدونش روی گازه یدونش روی ترمز یعنی چی؟

    یعنی یه یه فرد یه خواسته ای داره و براش تلاش میکنه و پاش روی گازه

    و از اون ور باورهای درستی برای خواستش نداره و اون یکی پاش روی ترمزه خب درنهایت ماشین خنثی میشه و اصلا حرکت نمیکنه

    یعنی در جنگ بین باورها و خواسته ها همواره باورها پیروزن فارق از اینکه خواسته ی تو چیه وقتی باورهای درستی براش نداشته باشی پات روی گازه

    ولی حالا برعکس یعنی اگر باورهای هم جهت با خواستت داشته باشی پات روی گازه و همینجوری داری میریییییییی

    یعنی اون باورهای نادرست ترمز های ما هستن فارق اینکه تو چقدر تلاش میکنی انرژی میزاری وقتی باورهات پوچه عملا به اون هدفت نمیرسی

    یعنی وقتی نتایج میاد که باورها تغییر کنه اونم به صورت بنیادی توی هرجنبه ای

    یعنی اگر یه نفر روابط درستی نداره حالا چه بادوستش چه با همکارش و چه با همسرش یکی از اون کد های خراب نداشتن احساس لیاقته

    سیستم جهان اینکه وقتی ما یک خواسته ای داریم باید محقق شود این قانون بدون تغییره خداونده

    حالا اگر تو به اون خواسته ای که داری نرسیدی بدون که یچیزی از تو ایراد تو توی ذهنت یسری باورهای پوچ ، کدهای خراب و ترمز هایی توی ذهنت داری که باعث شده به خواستت نرسی

    یعنی برای شروع یه کسب و کار نیازی به سرمایه اولیه هنگفت نیست چرا؟

    چون سرمایه ما مقداری پولی که داریم نیست سرمایه ما ویژگی های اخلاقی که داریم هست مثل درست کاری ، خوش قولی ، خوش اخلاقی و…..

    سرمایه اولیه ما باورهای خالص ما هست که ثروت ساز هستن اینها سرمایه اولیه هستن

    این هاهم خودشون یه ترمزه یه کدمخربه که :

    برای شروع کار نیاز به سرمایه اولیه خیلیی زیاده

    برای شروع کار نیاز به پارتی هست

    من برای شروع ایم کار استعداد ندارم که

    یعنی کسی میگه من باید پارتی داشته باشم که توصیف نشدنی آدم پوچیه چرا؟ چون درک نکرده که دیگران توی زندگی ما تاثیری ندارن

    یا اینکه میگن استعداد نداریم استعداد اصلا مهم نیست چرا؟ چون تو وقتی علاقه داشته باشی استعداده به وجود میاد خودش چیزی هست که بعدا هم به وجود میاد اون علاقه هه مهمه

    وایی وایییی استاد جانم دقیقا من این باور رو خیلی شنیدم که میگن ژن هست دیگه تو ژنت ، ژن چاقیه

    بعد من یه بار داشتم به مامانم میگفتم که مامان میدونی که چاقی اصلا ربطی به ژن نداره و همش بخاطر نوع تغذیه مامانم ذهنش مقاومت داشت نسبت به اینی که من گفتم

    گفت نه مگه میشه فلانه علانه

    الان خود من مامانم بهم میگه که تو به عمه هات رفتی و ژنتون چاقه ولی من خیلییییی راحت لاغر شدم

    یعنی وقتی که روزه گرفته بودم توی پنچ روز فقط 1 کیلو کم کردم خوب مگه من ژنم چاق نیست پس چرا انقدرراحت وزن کم کردم؟؟؟؟؟؟ و این رو هم بگم که به راحت ترین شکل ممکن این کار رو انجام دادم یعنی دقیقا مثل آب خوردن و توصیف نشدنیییییییییییی برام لذت بخش بود

    چون ربطی به ژن نداره ربط به این داره که ما قانون بدن رو بدونیم

    استاد شما توی یکی از فایل هاتون گفتین که وقتی که ما یک وعده در روز داشته باشیم بدن میتونه که چربی های اضافی رو حذف کنه و من این رو قشنگ زمانی که روزه گرفته بودم دیدم و برعکسشم دیدم یعنی چی؟

    یعنی من یه خاله دارم که در روز خیلی میخوره و اصلا لاغر نمیشه بااینکه چندینو چند رژیم گرفته چرا؟ چرا لاغر نمیشه؟؟ آیا ربط داره به ژن؟؟؟ صددرصد خیر به خاطر اینکه قانون بدن رو نمیدونه بخاطر اینکه انقدر در طول روز خوراکی ها مختلف میخوره بدن فقط میتونه همون هارو بسوزونه و نمیتونه بره سراغ چربی های اضافی و…..

    مثلا توی روابطم یه باور غلط هست که پسر یا دخترخوب کم پیدا میشه

    درصورتی که اصلا اینطوری نیست وقتی تو مدارت بالا باشه توی اون مدار آدم های فوق‌العاده ای هستن که باهاشون برخورد کنین

    و این باور هم باید داشته باشید که :

    پسر و دختر خوب توصیف نشدنیییییییی فراوانه

    یه باور غلط دیگه هم درمورد ثروت هست :

    این که آدم های ثروت مند خیانت کارن

    خب این توصیف نشدنی باور پوچیه دیگه و مهم نیست که چقدررررر تلاش میکنی که ثروت مند بشی وقتی این باور پوچ رو داری عملا ثروتی جذب نمیکنی

    و من دیدم ادم هایی که این باور پوچ رو دارن و هیچ ثروتی توی زندگیشون جذب نمیکنن

    یا اینکه اگر یه فرد 14 ساعت کار کنه خیلی ثروت منده درصورتی که اینطور نیست وقتی اون فرد باورهای درست نداشته باشه ثروتی جذب نمیکنه

    ((این هارو میگم که وقتی یه نفر خوند بهش کمک بشه اگر این باور رو داره بدونه که باور غلطی هست))

    یا اینکه استاد گفتن درمورد ثروت اینکه اگر من ثروت مند بشم ممکنه فامیل پشت سرم حرف بزنن باور غلطش اینکه که مگه باید حرف دیگران برای ما مهم باشه؟؟ صددرصد خیر

    یعنی قاعده اینکه

    وقتی ما یک هدفی رو مشخص میکنیم باید محقق شود به راحتی محقق شود

    دریک زمان درست یعنی نه یکروزه نه اینکه چندینو چند سال براش کار کنی

    یعنی اگر ما تمام تلاشمون رو میکنیم و به اون چیزی که میخواییم نمیرسیم یه باور نادرست ، یه ترمز و یه کد مخربی توی ذهنمون داریم که باعث شده پامون روی ترمز باشه و حرکت نکنیم

    و این کل بازیه

    یعنی درهرموردی ببین چه باورهایی داری ، چه کدهایی توی ذهنته

    واقعا استاد جانم درمان هر بیماری توصیففف نشدنیییییییی راحته زمانی که باورهای ما تغییر کنه

    استاد جانم این که گفتین چه زمان بندی داشت خداوند برای این فایل زیبا من رو یاد این باور خالص میندازه که :

    خداوندم استاد برنامه ریزیه

    خداوندم مارو در زمان مناسب در مکان مناسبش قرار میده

    خدایییییییییییییییی من هرچقدررررررررررررررررررررررررررر بگم توصیف نشدنیییییییییییییییییییییی شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتت کمممممممممم گفتمممممممم به بزرگی خودت قسم که کمههههههههههههههههههههههههههه کمههههههههههههههههههههههههههه

    برای دیدن این پرادایس زیباااااااااااااااااااااااااااااا و بارون زیباترش

    باری داشتن همچین استاد توصیف نشدنیییییییییییییییییییییی فوق‌العاده ایییییییییی که هرچقدرررررررررررررررررر بگم کممممممم گفتمممممممم

    برای این قوانین بی عیب و نقص

    برای اینکه منو هدایت کردی خداییییییییی مننننننننننن

    و ممنونم از شایسته عزیزم که زحمت کشیدن این فایل رو ظبط کردن توصیف نشدنیییییییییییییییییییییی سپاسگزارم ازتوننننننننننن

    و عاشقتونمممممممممممممممم اونقدری که توصیف نمیشههههههههههههههههههههههههههههههه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت