چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 30 (به ترتیب امتیاز)

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    SERENITY گفته:
    مدت عضویت: 1637 روز

    سلام استاد عزیزم

    من 2تا هدف رو سالیان سال هست که دارم ولی اونقدر توی ذهنم بزرگن و بقول شما شاید حس لیاقت من برای داشتنشون کم باشه که با تلاشا و هدف گذاری های مداومی هم که انجام میدم هنوز بهشون نرسیدم و بعضی اوقات حتی دلسرد شدم و حرفای ناواقعی بقیه رو باور کردم که شاید خدا برات نخواسته که بهشون نمیرسی

    درصورتی که خدا برای همه میخواد و اگه نرسیدم مشکل در خودمونه

    و همیشه هم برام سوال بود که چرا دارم تلاش میکنم ولی نمیرسم ایراد کارم کجاست

    که الان فایلتون رو دیدم خیلی ذوق زده شدم

    الهی شکر که همیشه در مکان و زمان مناسب تمام اتفاقات رقم‌میخوره.

    من2تا هدف داشتم استاد

    یکی اینکه دانشگاه یه رشته خوب قبول شم و براش زحمت کشیدم و سالهاست پشت کنکورم ولی هنوز نتیجه تغییر نکرده و باوجود تلاشایی که کردم باز همون نتیجه میاد و حس میکردم که افتادم توی چرخه بازخورد منفی چه تلاش کنم چه نه نتیجه همونه

    و الان میفهمم پاروی ترمز و گاز چیه!

    درحالیکه همه دوستام و اطرافیان به راحتی همون سال اول به نتیجه دلخواهشون رسیدن ولی من نزدیک4ساله که توی همین وضع موندم تلاش میکنم شب و روز درس میخونم

    ریشه این‌مشکل هم برمیگرده به بچگیم که میدیدم اطرافیانم‌برای قبولی کنکور خیلی زحمت میکشن و تلاش میکنن ولی نمیرسن و موفق نمیشن و این توی ذهن من نقش بست که قبولی توی این کار خیلی سخته و من براش مناسب نیست اونا نتونستن تو چطور میتونی

    و باور محدود کننده دیگه م این بود که فکر میکنم همیشه تلاش هام کمن و باید بیشتر میشد و فکر میکنم ک کم گذاشتم در صورتی که اینجور نیست.

    و الان متوجه میشم که نقش باورها چقدر توی زندگی پررنگه

    همچی باور ماهاست که باعث میشه کاری رو خوب انجام بدیم و یا نتیجه بگیریم.

    باور و نقش پذیری توی رسیدن به خواسته هامون نقش داره و اگه غلط و اشتباه باور بگیریم انگار ی کد مخرب دادیم ب ی برنامه قوی و خودمونم انتظار خروجی مثبت نداریم ولی با تلاش دوباره سعی میکنیم باور رو ساکت کنیم که این اصلا امکان نداره باورهای ما در هرلحظه درحال جاده سازی برای حرکت ماست و اگه مناسب نباشه توی جاده ای که از مقصد دوره در حرکتیم

    یا توی جاده درست داریم هم گاز میدیم و هم ترمز میگیرم که اجازه حرکت بهمون نمیده

    ممنونم ازتون استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    حامد آقابکی گفته:
    مدت عضویت: 794 روز

    به نام خداوند مهربان ،هدایتگر ،رزاق ،وهاب و بخشنده

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    سلام دوستان هم فرکانسی

    سوال 3:چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    من باور محدود کننده ای که تونستم شناسایی کنم اینه که من به خواسته هم چسبیدم ،رها نیستم .

    یعنی وقتی مشتری بهم زنگ میزنه یا حضوری میاد کلا با زور می‌خوام بهش محصولم رو بفروشم .انقدر زنگ میزنم و پیام میدم تا طرف فراری میشه و مهم تر از این من از خواسته هام دور میشم و اعتماد به نفس من هی پایین میاد تا جایی که به مرور باعث استرس و ترس میشه تو وجودم و نمیتونم به جلو حرکت کنم .

    ترمز بعدی این بود که برای راه اندازی کسب و کارم ترس داشتم و هی افکار منفی احاطه ام می‌کرد و همش به فکر این میوفتادم که نکنه کارم نگیره نکنه مشتری نیاد نکنه اینجوری بشه و از این حرفا ،

    و خبر خوب اینه که پا روی ترسم گذاشتم

    و سه شنبه به امید پروردگارم مغازمو تحویل میگیرم و مطمئنم کلی مشتری های خوب می‌خوام جذب کنم و خداوند برکت و ثروت رو وارد زندگی من می‌کنه و از همه مهم تر اینه که من تو دوره 12قدم یاد گرفتم از استاد عزیزم که رها باشم و اجازه بدم خداوند من رو هدایت کنه .

    خدایا شکرت که من رو هدایت میکنی

    خدایا شکرت برای این سایت الهی

    امشب ماه کامله چقدر زیبا بود چقدر نور قشنگی روی کوه ها انداخته بود ،خدایا این جهانت آنقدر زیباست خودت چقدر زیبایی .احساس میکردم امشب خیلی انرژی زیاد بود روی زمین ،از خداوند منان می‌خوام برای تک تک بچه های این سایت و استاد و خانم شایسته عزیز که حالشون خوب و عالی باشه همیشه موفق و موید باشید.

    در پناه الله یکتا شاد و سالم و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 949 روز

    به نام خدای مهربانم که روی قدرتش هر روز و هر روز بیشتر حساب باز میکنم و باور دارم قدرت و عظمتش رو اونم به لطف الله و آموزش‌های استاد زیبا و آگاهم

    سلام بر استاد مهربان و سخاوتمندم

    سلام به مریم بانوی دوست داشتنی

    ممنونم از خداوند و هدایت امروزش و این فایل مهم

    آره چند ساله پیش قبل از وارد شدن به این مسیر الهی و زیبا کمتر میشد به خواسته ای برسم و اگر هم می‌رسیدم هم دیر می‌رسیدم هم به سختی بسیار می‌رسیدم چون باورهای مخرب و تضعیف کننده داشتم ایمان و توکلم پایین بود

    و اذیت میشدم و احساس بد همراه داشتم همه کار انجام می‌دادیم اما باز هم‌نمیشد نمیدونستیم آگاه نبودیم که همه چیز با افکار و باورهای ماست اتفاقات رو خودمون بوجود می‌آوریم

    من باورهای کمبود داشتم زیاد پیش فرضهای منفی داشتم

    تا ذهنم یه چیزی میشنید سریع طرفو قضاوت میکردم

    کنترل ذهنم نداشتم گله و شکایت زیاد میکردم ووووو

    الان روزی هزار مرتبه خدا رو شکر میکنم که هدایتم کرد و منو با استاد آشنا کرد از زمانی من شروع به تغییر شخصیتت و افکار و باورها کردم خداوند هم دستاشو فرستاد به کمکم

    اگر من هر جایی یه قدم بر میداشتم قدمهای بعدی رو خدا برام برمی‌داشت و الان که در این جایگاه تغییر هستم بسیار زندگی عالی با آرامش زیاد و در مسیر رسیدن به خواسته ها دارم لذت میبرم رها هستم و تسلیم در برابر قدرت و عظمت خداوند

    و چند ساعت پیش در برابرش سجده شکر بجا آوردم برای تمام داشته هایم و رسیدن به خواسته دیگرم الهی الهی هزاران مرتبه شکرت سپاسگزارتم ای خدای مهربانم که قدرته مطلق تویی

    استادم استاد عزیزم من ممنون شما هستم که از جون و دل به ما آموزش میدین یکتا پرستی رو و من هم به شخصه با جون و دل می‌پذیرم و باور دارم این خدای با عظمت رو

    خدایا شکرت سپاسگزارم

    خدایا به من قدرت بده تا بهتر از این بتونم افکار و باورهای قدرتمند کننده بسازم برای رشد و پیشرفتم

    خدایا به من قدرت بده تا بتونم هر روز ایمان و توکلم به تو رو بیشتر کنم و محکم تر الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    علی ممبینی گفته:
    مدت عضویت: 1489 روز

    به نام خدایی که هر آنچه دارم از اوست

    درود به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون

    در رابطه با سوال اول:

    من حدود یک ماه هست یوتیوب رو شروع کردم و هفته ای دو تا ویدیو میذارم،با اینکه زمان زیادی نیست شروع کردم اما به نظر خودم باید خیلی بیشتر از چیزی که الان هست نتیجه بگیرم،بحث این نیست که نا امید شدم و نخوام تکاملم رو طی کنم ولی چرا از همین شروع مسیر آدم به فکر باورهای درستو حسابی نباشه؟چون از احساسم مشخصه باورهام خیلی ایراد داره که در ادامه بهش میپردازم

    در رابطه با سوال دوم:

    اولین فرد خود استاد عباسمنش هستش و من هم مثل ایشون تو موضوع رشد فردی کار میکنم البته شاخه های متفاوتش که از ترکیب فلسفه و عصب شناسی استفاده میکنم(حواسم هست خدای ناکرده کپی نکنم حتی در موضوعات مشابه) ولی چیزی که توجه منو جلب میکنه اینه که استاد نه کاور عجیب غریبی روی ویدیوهاش میذاره نه سئو خاصی میکنه و نه یه ادیتی میکنه که مردم خوششون بیاد(چون خیلیا میگن باید یه طوری ویدیو رو جذاب ادیت کنی ملت بمونن تو ویدیو و از ویدیو خارج نشن درحالی که استاد یا خانم شایسته مشخصه جوری ویدیو رو ادیت میکنن که میدونن درسته) و با این حال هر روز پول و ثروت و مخاطب و مشتری بیشتری رو جذب میکنه و آدم دوست داره تا آخر ویدیو های استاد بشینه و چندین بار نگاهشون کنه!!! اصلا آدم میمونه و یکی از بزرگترین نشونه های اینه که باورهای افراد زندگی اونهارو میسازه

    یکی دیگه از افراد هم که شبیه به منه

    کلا آدمیه که فقط کاورهای خوبی داره و اصلا ادیتی نمیکنه ویدیوهاشو و اینو نقطه قوتش میدونه تازه و میگه اینجوری خیلی باهاتون روراست تر و مستقیم تر میتونم صحبت کنم

    یا فرد دیگه ای هم هست که با یه ادیت خیلی ملایم باز بیشتر نسبت به دو فرد قبلی اما زمان طولانی و محتوای علمی نسبتا سنگین بازدیدهای بالایی میگیره

    و جالبه هیچکدوم از این افراد نه تگ خاصی استفاده میکنن نه تکنیک هایی که واسه جذب مخاطب میگن و تعدادشون هم زیاده و تازه هر روز هم ویدیو نمیذارن

    و راجب سوال سوم:

    اولین ترمز به نظر خودم ایمان نداشتن به کارمه و انگار شک دارم بتونم در آینده فرد موفقی تو این موضوع باشم یا شک دارم به درآمد میرسم و همین شک خیلی وقت ها علاقه من رو نسبت به کار کردن میگیره

    یه ترمز دیگه اینه که با خودم میگم نکنه یه نفر بخواد با من مخالفت کنه یا یه چیزی بگم یکی بدش بیاد و یه جورایی از تموم پتانسیل و چیزهایی که بلدم استفاده نمیکنم

    یه ترمز دیگه اینه که میترسم مبادا کپی کسی باشم و با اینکه واقعا کپی نمیکنم و سبک خودمو دارم اما همیشه این فکر در ذهنم هستش انگار که خداوند هدایتشو به یه سری از بندگان خاصش میده و بقیه باید از هدایت های اون افراد خاص کپی کنن!

    یه ترمز دیگه اینه که انگار باور ندارم خدا داره کارهارو انجام میده و همیشه به این فکر میکنم چطور قراره رشد کنم و مخاطب قراره از کجا بیاد و خیلی نسبت به موفقیتم شک دارم

    با وجود تعریف هایی که از کارم میشه کارم رو خیلی وقت ها ارزشمند نمیدونم یا اینکه احساس میکنم چون هر روز ویدیو نمیذارم پس کارم بدرد نمیخوره در صورتی که خیلیا کمتر از من کار میکنن و نتایج بسیار بزرگی دارن میگیرن

    همه این باورها هم احساس بد ایجاد میکنن که خب علاقه من به ادامه مسیر رو کم میکنه یا زجر آور میکنه

    و یه باور محدود کننده دیگم اینه که خیلی قراره طول بکشه به درآمد برسم و حتما باید چندین ماه کار کنم و خاک بخورم

    شکر گذاری برای موفقیت هام برام سخته و به راحتی یادم میره از کجا به کجا رسیدم یا خداوند چطور منو هدایت کرده و قدم به قدم استودیو و میکروفون رو واسم اوکی کرده یا وقتی بداهه میخوام ضبط کنم هوامو داره

    و جالبه وقتی این ترمز ها زیاد شدن که استمرارم روی کار کردن روی ذهنم رو گذاشتم کنار!!

    اینو مینویسم که هم یاد خودم باشه باید با جهاد اکبر روی خودم کار کنم هم وقتی نتیجه گرفتم نشونه ای باشه که زمانی تو این جایگاه بودم

    دمتون گرم استاد

    امیدوارم روزی به جایگاهی برسم که رودررو بشینیم صحبت کنیم

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1952 روز

    سلام مجدد

    در ادامه کامنت قبلی که ویدئو رو پاز کردم ، اولش وقتی که استاد گفت که من مخالفم با اینکه کسی کلا بگه که تمام تلاشت رو بکن که به هدفت برسی خیلی احساسم بد شد ، گفتم ای بابا من دارم تلاش میکنم حالا نباید تلاش کنم، و خلاصه من اومدم و کامنت قبلی رو نوشتم و چقد هم یاد اون زمان هایی که کلی تلاش کردم و نشد افتادم و ناراحت شدم ، گفتم واقعا چرا ، چرا استاد رو نمیفهمم، چرا هر چی میگه من متوجه نمیشم ، چرا استاد یه طرفی میره من یه طرفی چرا من که میخوام به آموزه ها عمل کنم الان یهو برعکس شد، تا اینکه من جواب سوال رو نوشتم و چیزهایی که یادم بود رو نوشتم ، و یه چیزی که جا افتاده بود این بود که من خیلی دوست داشتم که کار آزاد داشته باشم ،و حتی یه مغازه کبابی هم با دادشم زدم ، ولی اونم به یک سال نرسید و جمع شد، بعد که استاد گفتن که مبحث گاز و ترمز در پیش خیالم راحت شد انگار، انگار که فهمیدم آره راست میگه من تو مبحث گاز و ترمز مشکل دارم، حالا کامل هنوز درک نکردم که چطوری باید باورام رو درست کنم و ادامه بدم با اینکه کشف قوانین رو چند بار گوش دادم ولی خب مطمئنم که خوب و دقیق عمل نکردم ،و بخاطر همین هم هست که نتایج یو یوی گرفتم، ولی این دفعه که جلسه اول کشف رو گوش دادم و خانم شایسته عزیز هم چقد دقیق و کامل مثال زدن و روشن تر کردن موضوع رو من تازه فهمیدم که اول راهم باید فقط رو این موضوع گاز وترمز کار کنم و هر کار دیگه ای عملا بی فایده است

    الان درک کردم که باورهای اون موقع من چیا بودن

    مثلا برای انجام بورس اون موقع باورم این بود که پول که نیست، کم هم هست، من عرضه اینکه از علایقم بتونم پول بسازم رو که ندارم، اصلا باور نداشتم که میشه از علایق هم پول ساخت چه برسه به اینکه بیام تو حوزه مورد علاقم وقت بگذارم و آموزش ببینم و کار کنم

    برای مثال زبان هم باورم این بود

    خیلی سخته باید پدرت دربیاد حد اقل دو سال طول میکشه تا تو درک کنی زبان چیه و کلا به مقوله پدر در بیاد خیلی اعتقاد داشتم

    برای مثال مغازه هم باورم این بود که فقط یه کار آزاد داشته باشم ،و چه کاری توش پول هست، اونم غذا خوری ، پس برم کبابی بزنم اونم با شراکت ،

    برای مثال ورزش هم باورای قانون سلامتی ام ایراد داشت،

    الانم که تاریخ 21/03/1402 هست دارم سعی میکنم که تو حوزه مورد علاقه ام که بحث های نرم افزاری ، طراحی سایت، گرافیک، و این چیزها هست دارم سعی میکنم که اول روباورام کار کنم در کنارش آموزش ببینم ، با این باور که من تو حوزه مورد علاقه ام کار میکنم ، وقت میگذارم ، اموزش میبینم ، روی خودم هزینه میکنم ، و ادامه میدم ، لاجرم ثروت وارد زندگیم میشه، دارم سعی میکنم که کارهام رو بر این باور انجام بدم ،

    الان در حال حاظر جای دیگه ای مشغول هستم توی یه کارخونه ، بعد از کار میام خونه و اموزش هام رو دنبال میکنم از خداوند میخوام که هدایتم کنه که بتونم قانون رو درک کنم و کامل در مسیر علایقم گام بردارم

    استاد سپاسگزار شما هستم

    سپاسگزار خانم شایسته هستم

    و از شما دوستان عزیزم ممنونم که اینجا حضور دارید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    دختر خدا گفته:
    مدت عضویت: 891 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان

    روابط

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    خب من برای روابطم واقعا تلاش کردم،و روابطم با اطرافیان خیلی بهتر شده،عشق و محبت زیادی میگیرم،ولی تو بحث روابط عاطفی میدونم ک باید درستش کنم(باورهامو)

    شاید به تضاد خوردم،ک خواسته های بزرگتر بخوام

    خدایا شکرت خدایا شکرت

    سوال 2 :چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    خب خیلیا رو میبینم ک معرفت و تایم و محبتی ک من دارمو نمیذارن ،ولی اتفاقا باهاشون بهتر برخورد میشه ،بدون تلاش فیزیکی،یا بدون اینکه کاری کنن

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    میدونم جواب دادن به این سوال خیلی بهم کمک میکنه

    1_تو فایل اشاره کردین ،گاهی چون میترسی رابطه عمیق شه و بعدا شکست بخوری،هیچ وقت اجازه نمیدی اون رابطه قشنگ پیش بره ،چون میگی تهش تنهام دیگه

    2_عدم احساس لیاقت

    من خودمو خیلی دوس دارم ،و همه بهم میگن خوشگل و خوش پوش و خوش هیکل و باکلاس و … هسم ،ولی شاید بخاطر اتفاقات گذشته من ناخوداگاه حسی در تضاد با چیزی ک هستم داشتم

    شاید در عمل اونقدرا به خودم احترام نذاشتم ،اینکه از خوابم میزدم تا با طرف صحبت کنم،یا اینکه هدفامو فراموش کرده بودم ،خودمو فراموش کرده بودم و ب اون اهمیت میدادم ،به رابطه ای ک بینمون فاصله زیاد بود ،تفاوت سنی ،و خیلی از ملاک های دلخواهم نبود،قانع شده بودم و صرفا خودمو با این حرف ک اون اهل رشده و درکم میکنه و … راضی شده بودم و …

    استاد از دید من دقیقا همون روزی ک دیگه تحمل نکردین و استعفا دادین از شغلی ک باهاش راحت نبودین ،زندگی شما تغییر کرد

    برا من امروز صبح ساعت 6 این اتفاق افتاد و من تصمیم گرفتم دیگه چیزایی ک اذیتم میکنه رو تحمل نکنم ،و شاید این اولین قدم باشه

    3_رابطه عاطفی مانع رسیدن من به اهدافم هس و باید تنهایی پیش برم ،ازدواج محدودت میکنه

    تو ارزشمندی فاطمه ،بهت افتخار میکنم ک یه سری چیزا رو دیگه تحمل نمیکنی ،ممنونم ازت برای فضایی ک ایجاد کردی ،تا نعمت ها وارد شن،ممنونم ازت بخاطر ایمانی ک به خودت و خدا داری،برای تغییرت،برای باورهایی ک جایگزین میکنی برای لذت و شادی ای ک با باورهای جدیدت داری برای آیندم خلق میکنی ،تو رفتارت تغییر کرده پس باورهات داره تغییر میکنه

    این دنیا پر از آدمهای مناسب و دوست داشتنیه

    باغ خودت رو زیبا کن ،پروانه ها خودشون میان

    به استاد و خانم شایسته نگاه کن نه تنها مانع هم نیستن بلکه باعث رشد و پیشرفت هم هستن

    اولویتت لذت بردن از ثانیه به ثانیه زندگیت باشه،همه چی در زمان مناسب اتفاق میوفته

    تو واقعا دوست داشتنی هستی و آرزوی هر پسر موفق و خودساخته و از هر نظر جذاب و بی نظیری هستی

    تو خود عشق هستی،و در این دنیا و آخرت عشق عظیمی رو تجربه میکنی،دستت تو دستای خداس،اعتماد کن حتی به چیزی ک علتشو نمیدونی،

    تو تا آخر عمر عاشقانه زندگی میکنی

    باور جایگزین :لیاقت تو یه مرد متعهد،وفادار ،خوش قلب،مهربون،خوش صدا،خوش اخلاق،خوش هیکل،جذاب،خانواده دوست،با صداقت،شجاع،مسئولیت پذیر،قوی،

    موفق،پولساز،ثروتمند،محترم،خوش ذوق،پر انرژی،با اصالت،معتمد،از هر جهت برای تو دوست داشتنیه،و تو از هرجهت برای او دوست داشتنی هستی،بدنش فقط به نوشیدنی و خوراکی های مفید عادت داره،با عزت نفسه،لایقه،عاشق توئه ،اهل ورزش و تفریح و طبیعته،کنار هم باعث رشد هم هستین،رابطه تون سرشار از عشق و اعتماد و ارامش و حال خوبیه ،یه رفیق پایه اس برای تجربه این زندگی ،کسی که باهاش میتونی پرواز کنی :)

    خدایا تو آگاهی به قلبم ک من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم …

    دوستون دارم :)

    11:11

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      دختر خدا گفته:
      مدت عضویت: 891 روز

      سلاااااام

      عاشقتونم استاااد

      از این به بعد نکاتی ک متوجه میشم دررابطه با روابطم رو همینجا کامنت میکنم

      خب گفتم روابطم با اطرافیان ،دوستام،اساتید حرفه مورد علاقم و … واقعا عالیه و همه جوره عشق و احترام دریافت میکنم

      چون خودم از صمیم قلب دوستشون دارم ،و بهشون احترام میذارم ،و مدام سعی میکنم خوبیاشونو ببینم،حتی تو چیزایی ک بقیه میگن بد هس،من از یه دید و زاویه دیگه ای سعی میکنم به قضیه نگاه کنم و کلا خیلی روابطم عالی شده ،قبلا هم خوب بود الان واقعا عالیه و میدونم عالی تر هم میشه

      اما بحث روابط عاطفی بخاطر باورهایی ک گفتم مخصوصا باور اینکه ازدواج محدودت میکنه و … خب خودم دست خدا رو باز نذاشتم ،ولی تا نسبت بهش اگاه شدم ،رها کردم موضوعو ،یعنی دیگه توجهم به این قضیه نیس ک رابطه عاطفی مانعه و … کاملا از هر لحظه ام دارم لذت میبرم و فرمونو دادم دست خدا ،هروقت اون بخواد آدم مناسبم از ساده ترین راه میاد تو مسیرم

      اما نکته اصلی ک بخاطرش اومدم کامنت بذارم،این بود ک دیروز تجربه جالبی داشتم :

      چیزی ک مدت ها فکر میکردم خیلی برام دوست داشتنی و مناسبه،با دیدن واقعیت و شناخت نسبت به اون قضیه ،دیدم اونقدرا هم چیزی نبوده ک میخواستم

      گاهی بخاطر عدم شناخت از چیزی،فکر میکنیم اون شغل،یا اون ادم برای من بهترینه،و چون باورت اینه طوری رفتار میکنی ک انگار بدون اون نمیشه زندگی کرد!

      اما اگه جای درستی وایسیم،و قضیه رو جوری ببینیم ک هست،شاید رها کردن برامون خیلی راحت تر باشه،و راحت تر ایمان میاریم،و راحت تر اعتماد میکنیم به خدایی ک برامون بهترینها رو میخواد

      و به محض اینکه این اتفاق بیوفته،

      و تو واقعا متوجه شی چه چیزی رو داری میخوایی،چیزی ک ممکنه اونقدرا خوشحالت نکنه،یا اصلا این اون چیزی نبود ک تصور میکردم ،راحت تر کنار میذاری

      و استاد من اینجا از پی نوشته هام به این حرفتون میرسم ک خواسته ها باید دقیق مشخص باشه و بدونی واقعا چی میخوایی و کجا میخوایی بری و در این راستا باورهاتو قوی کنی ،و دیگه نتیجه رو بدی دست خدا ،(چه بسا خیلی بیشتر از خواسته هات رو دریافت کنی و تو بحث روابط آدمی رو کنار خودت ببینی ک همه جوره مناسب توعه حتی اگ درخواست نکرده باشی اون ویژگی رو) و تو این مسیر حالتو خوب نگه داری ،از لحظه به لحظه اش لذت ببری

      استاد من هرچی میرم جلوتر بیشتر ایمان میارم ک داشتن حال خوب تنها قانونیه ک همه چیز رو پوشش میده

      دقیق یادمه تو یکی از فایلای رایگان ک شما مسافرت رفته بودین و مریم جون تو پردایز تنها بودن و مادرتون بهتون میگه برگردین پیش مریم جون و شما حتی به این قضیه حتی فکر نکرده بودین چون این خواسته مریم جون هم بوده ک گاهی تنها باشن و با ترسهاشون مقابله کنن :) انقدر هماهنگ انقدر زیبا

      نتیجه حرفام :

      دقیق مشخص کن چی میخوایی

      در راستای این هدف باورهای قوی بساز

      حالتو عالی نگه دار و رها کن

      تو هرمسئله خوبی ها رو پیدا کن

      این چرخه رو تکرار کن

      پروردگارا تو آگاهی به قلبم که من

      تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

      عاشقتونم :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    نفیسه بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 999 روز

    سلام خسته نباشید

    همین الان فایل و گوش دادم و چون زمان خالی کم دارم همین الان میخوام پاسخ بدم و ی تجربه خودم و بگم

    سوال 1…تشکیل کانال کوچک برای کسب و کار بدون سرمایه اولیه در ترم افزار ایتا . حدودا یک سال و نیم پیش این کانال رو زدم و به نطر خودم موفق بود چون با همین موفقیت من از اقوام تشویق شدند برای شروع به کسب و کار اما به نظرم نتیجه که تعداد اعصا و فروش بالا نمیره . با توجه به دادن تبلیعات بالا و تلاش . ولی خودم پیش خودم به این نتیجه رسیدم ی جای کار ی گیری داره یا به قول استاد ی ترمزی هست و تصمیم گرفتم دیگه تبلیعات ندم تا مشکل و بفهمم .

    سوال 2 …بله از همکاران کسانی هستند که با شرایط من کانال آنها رشد بالاتری داشته و هی به روش آنها نگاه میکنم میبینم کانال من از نطر ظاهری مناسبتره و شاید من وقت بیشتری میزارم الان که فایل و گوش دادم به این نتیجه رسیدم حتما ترمزی در افکار بنده وجود داره که باید پیداش کنم

    سوال 3 … باور های محدود کننده دارم مثل اینکه نرم افزار ایتا بد شده کند شده یا این که کانالهای مشابه کانال من زیاد شده یا اینکه پول ندارم تبلیغات خوب بدم . که حتی این اواخر پول هم قرض کردم ی تبلیع خوب دادم ولی نتیجه نداشت

    استاد حالا که می‌فهمیم ی جای کار ایراد داره و باورمون مشکل داره خواهشا ی توضیحی بدین چه جوری افکارمون رد تغییر بدیم و به جاش افکار درست جایگزین کنیم .

    چون فعلا درآمدی آنچنان نداریم که بتونیم فایلهای مربوطه را خریداری کنیم و بنا به گفته ی خود شما فعلا باید از فایلهای رایگان استفاده کنیم.

    ممنون از به اشتراک گذاری حس و حال خوبتون

    حرف زیاده اما میخوام به نتیجه خیلی بالا برسم بعدا نتایج خود رو حتما اینجا اعلام میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    زهرا طاهری گفته:
    مدت عضویت: 1808 روز

    بنام الله بخشنده ومهربان

    باسلام به استاد عشق؛ سلام به خانم شایسته گرامی

    1_چه خواسته ای یاهدفی داشتی، یاداری وبااینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به

    آن نرسیده ای؟

    من خیلی سال هست که خیاطی میکردم ولی عشقی کارمیکردم مثلن هروقت حوصله داشتم، وچون قانون نمیدونستم قبلن وبلد نبودم هدفی برای خودم داشته باشم رهاش میکردم وجدی کارنمیکردم.

    تااینکه باسایت استاد آشنا شدم. وانگیزه گرفتم که باید خودم شاغل باشم وکسب درآمد کنم هرچندهمسرم همیشع ساپورتم میکنه ونیازی ندلشتم. ولی مشتلق شدم که خودم بایدتلاش کنم وشروع کردم اتاق کارم را جدا کردم. چرخ پیشرفته گرفتم میز برش خریدم کلی ابزار کار جدید برای راحتی گرفتم! کلاس خیاطی جدید رفتم وآموزشهای بهتر یادورفتم کل تابستان توی گرما میرفتم چون میگفتم هدف دارم وبایدتمرکزی روی چیزی که بهش علاقه دارم تلاش کنم تا بهتریادبگیرم! خلاصه رفتم چندین کارگاه وتولیدی سرزدم کلی فیلم آموزشی گرفتم وشروع بکارکردم. جالب اینجاست تااستارت یع کاری رامیزنم فوری مشتری برام میاد.. ولی ازاونجایی که خسته میشدم وچشمام ضعیف بایدعینک بزنم کمردرد میگرفتم.. دوباره مشتری کمتر میگرفتم واستراحت میکردم احساس خستگی وشایدتنبلی میکنم.. من نتونستم هنوز کسب درآمد عالی داشته باشم

    بافتنی هم ازکیف بافی گرفته تاعروسک لباس پتو همه چی توکارهنری عالیم ولی نتونستم بااینهمه مهارت که دارم پول بسازم.

    2_چه افرادی رامیشناسی که باوجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواستع رسیده اند. ویا باوجود تلاش های مشابه باشما خواسته ی آنها محقق شده. است

    آره من دوستی دارم که چند سالی ازمن کوچیکتره.. وبه هدفش رسیده.

    قبلن توی خونه ش یه اتاق داشت وخیاطی میکرد بایک چرخ ساده ومشتری های زیادی داشت وبااینکه من خیلی بیشترازاو حرفه ای تربودم ولی او هزارماشالله باعشق وعلاقه کارمیکرد.. کم کم که گذشت.. بچه هاش بزرگترشدن اتاق کارش را بع بچه هاش داد.

    وتوی حیاطتشون یه کانکس خرید واونجا کارمیکرد یه قدم جلوتر رفت

    وچرخ جدید خرید اتوی بهتر. حالا دوتاچرخ خیاطی داشت و کاراش راحتر شده بود

    بعدازمدتی دوباره یه مغازه توی حیاط خونشون درست کرد که در مغازه توی کوچه بود.. مشتری های فراوان هم داشت ازهمه جا..

    سال بعد بادرآمد خودش یه ماشین خرید. ویک مغازه توی خیابان خرید.. وباچند نفر شاگرد وچندین چرخ خیاطی الان تقریبا تولیدی کوچکی راه انداخته ومن همیشع تحسینش میکنم این خانم موفق را

    وتنها راه موفق شدنش هم عشق وعلاقش به کارش بود همیشه وزبر وزرنگ بود مهربون وخوش رو.. براش آرزوی موفقیت روزافزون میکنم.. چون استادگفتع باحزییات بنویسید من نوشتم

    3_چه باورهای محدود کننده ای. رامیتوانی در ذهن خود شناسایی کنی. که فکرمیکنی. باعث شده که باوجود این همه تلاش بازهم به آن خواسته نرسی؟

    یکی ازباورهای محدود کننده ام این بود که سنم بالا رفته دیگه من بایداستراحت کنم کاربرای چی..

    وشاید چون همسرم بهم پول میده تنبلی میکنم.. واینکه جسمم ناتوان شده کمر درد شدید چشمام صعیف شدن وکارخیاطی خیلی ظریف هست ودقت زیاد میخاد منو از خواستم دورکرده بسشتر بخاطر جسمم که درده.. تنبلی میکنم گاهی اوقات.. وباورمحدود کننده دیگه کارهای خونه ام خیلی زیاد شستن ظرفعام نظافت آشپزی اینا کلی وقت وانرژیم میگیره که دیگه حوصلع کار دیگه ای روندارم

    وگرنع علاقه هم دارم به کارم هم بافتنی هم خیاطی… توفکر شاگرد هم بودم بیاد کمکم ولی انگار ترمز دارم ونمیتونم قدم بردارم لطفا استاد دراین مورد راهنماییم کنین

    کسی که علاقع به کارش داره وجسمش بیمار چکارکنه. بیرون ازمنزل دوستندارم کارکنم.

    ممننون استادگرامی که این آگاهی ها رو دراختیار مامیگزارین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    مریم السادات هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1436 روز

    به نام الله یکتا و هدایتگرم

    سلام به همه عزیزان این سایت الهی

    الان دومین باره دارم این فایل رو گوش میدم تقریبا 1هفته پیش بود که گوش کردم و سوالات رو نوشتم داخل دفترم و قرار بود دومین جلسه رو گوش بدم که شد یک هفته بعد امروز که تنها بودم و گفتم بهترین زمان برای گوش دادن قسمت دوم هستش اومدم داخل سایت و جلسه دوم رو پلی کردم و با دفترم نشستم در خلوت وقتی استاد اول جلسه دوم گفتن باید جلسه یک رو گوش داده باشید و بعد این جلسه رو و اینکه گفتن کامنتهای جلسه 1 رو مطالعه کنید سریع فایل رو استپ کردم و به خودم اومدم که مریم جلسه اول چی بود یادته؟و آیا کامنتهارو خوندی؟کامنت گذاشتی ؟دیدم خیر هیچ کدوم رو انجام ندادم البته داخل دفترم نوشته بودم باز رفتم سراغ نوشنه هام و گفتم باید کامنتهارو بخونم با خوندن هر کامنت صبر کردم نکته برای خودم نوشته و دیدم دلم آروم نیست اومدم و فایل رو یه بار دیگه گوش کردم..خدای من همون اول ماجرا غیر از چیزایی که نوشته بودم توی دفترم دیدم من همیشه سخت میگیرم مسائل رو چرا مریم به نظر تو باید همه چیز سخت باشه اینو وقتی استاد گفتن همه چیز باید راحت اتفاق بیوفته خیلی واضح شد واسم یکی از ترمزهام و اینکه من بهتره اینجوری بگم

    سوال 1 چه خواسته هایی داشتم که تا حالا بهش نرسیدم…من خواسته بودم که ثروتمند باشم اول فقط مالی ولی بعد ثروتمند بودن در تمام ابعاد رو خواسته بودم و کنترل ذهن

    خب سوال دوم چه کسانی رو دیدی که با تلاش کمتر تونستن برسن توی خانواده خودم که هیچ کس اما از کامنتهای دوستان و اینجا خیلی هارو دیدم و تحسینشون کردم

    حالا سوال سوم چه باورها و ترمزهایی..اینکه من همیشه سخت میگیرم یه رها کننده بودم و حل مسئله رو نداشتم الان خیلی بهتر شدم و هرچقدر بهتر تونستم این کارو بکنم حالم بهتره و عدم احساس لیاقت و ندونستن اینکه من لایق بهترینهام

    ندونستن و نخواستن خواسته هام..ویا اینکه اونا با تو فرق دارن تو که خوب نیستی همه از تو بهترن و خیلیییی از این ترمزها که خودممم نمیدونستم اینکه حالا بعدا ..بهانه های جورواجور

    تا الان اینارو تونستم بنویسم بلکه باز هم هست و من این مسئله رو اینبار پیدا و حلش میکنم و براش قدم برمیدارم

    استادجانم ومریم عزیز ازتون خیلییی سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    علیرضا روح اله گفته:
    مدت عضویت: 1503 روز

    به نام یگانه خدایی که زورش از همه بیشتره

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار و دوستان گرامی

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    یکی از خواسته های من که اتفاقا خیلی براش تلاش کردم موفقیت در بیزینس املاک بوده است

    من چند سالیست که به صورت حرفه ای در بیزینس املاک در منطقه شمال کشور فعال هستم

    ذاتا انسان تنبلی نیستم و تقریبا هر کاری لازم باشه انجام میدم. همینطور از نظر قدرت ریسک و ایمان انسانی قوی هستم در حدی که خیلی وقتها این قدرت ریسک بالا منجر به عجله کردن و زیر پا گذاشتن قانون تکامل شده

    با این همه اونجوری که باید نتونستم موفقیت مالی خاصی داشته باشم در حدی که این روزها نیمی از تایم کاریم رو در کنار همسرم صرف تجارت و خرید و فروش چای کرده ام که این کار بهم کمک کرده بتونم پول بسازم و با آرامش روی ایده هام کار کنم

    چون یادمه استاد همیشه میگه در هر شرایطی باید پول بسازید

    خودم احساس میکنم توی بیزینس املاک تکاملم رو طی نکردم چون این بیزینس و مخصوصاً لوکیشنی که من فعالیت میکنم نیاز به اعتبار بالایی دارد و فکر میکنم جدا از بحث صداقت و درستکاری برای اینکه بتونم اعتماد مردم رو جلب کنم نیاز به زمان بیشتری دارم

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    بین همکارانم هستند کسایی که به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کرده اند و معاملات سنگینی انجام میدهند، البته مطمئنا نمیتونم بگم به راحتی یا با مشقت به هدفشون رسیدند

    اکثرا کسانی موفق هستند که چند ساله توی این بازار هستند و زیر و بم کار رو آشنایی دارند. افرادی که انگار توی ذهنشون بستن یک معامله کار راحتیه و سد ذهنی از این بابت ندارند

    البته نمیدونم باور به قانون تکامل خودش یه باور غلطه که باعث شده نتونم تو این مدت موفق بشم یا برعکس مسیرم درسته فقط باید به تلاشم ادامه بدم و صبر کنم

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    مسلما یکی از اون باورهای مخرب باور کمبود هست

    یکی دیگه اینکه من اون شخص مناسب نیستم که میتونه بهترین گزینه برای سرمایه گذاری رو معرفی کنه و در واقع انگار خودم رو باور ندارم و احساس میکنم به زمان بیشتری نیاز دارم تا یک مشاور حرفه ای باشم

    یکی دیگه اینکه دیگران توی ذهن من خیلی بیش از اندازه بزرگن و احساس میکنم چیزی برای ارائه بهشون ندارم

    در کل فکر میکنم عزت نفس و اعتماد به نفس لازم رو ندارم که اتفاقا به تازگی دوره عزت نفس رو با همسرم خریداری کردیم و امیدوارم بتونیم به نتایج شگفت انگیزی دست پیدا کنیم

    این پاسخهایی بود که به ذهنم میرسید

    مطمئنم همین چند خط کوتاه کلی به خودشناسی من کمک کرده و مسیر رو برام روشن تر کرد

    از شما استاد گرانقدر تشکر میکنم که این فضا رو ایجاد کردید

    الهی بینهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      صبا گفته:
      مدت عضویت: 1978 روز

      سلام علیرضاجان امیدوارم که حالتون خوب باشه

      من کامنت شمارو خوندم و خیلی دوست داشتم بهتون کمک کنم

      اما به طریق دیگری

      برای اینکه بهتون کمک کنم تا از این شرایطی که در اون قرار گرفته اید بیرون بیاین (شک بین آیا قانون تکامل را طی کرده ام و ترمزی مانع من است که پیشرفت نمیکنم یا اینکه تکاملم را هنوز طی نکرده ام؟) تمایل دارم بیشتر وقت بگذاریم و با سوالات کاربردی و کنکاش در ذهن شما علت را پیدا کنیم…

      پس با خوب فکر کردن و درست و کامل پاسخ دادن لطفا به من کمک کنید:::::

      اولین قدم این هست که ما ببینیم اصلا شما قانون تکامل را درست متوجه شده اید یا خیر؟

      پس بمن بفرمایید که تعریف و درک شما از قانون تکامل چیست؟

      واضح و کامل برای من اینجا بنویسید….

      چون من نمیدونم که شما چند وقت هست در این شغل هستید و چند وقت هست کار روی باور رو انجام میدید و با چه شدتی؟

      پس پاسخ شما به این سوال یک قدم بزرگ مارو جلو میبره

      منتظر پاسخ شما هستم

      اَسرا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        علیرضا روح اله گفته:
        مدت عضویت: 1503 روز

        سلام و عرض ادب اسرا خانم

        با کمال میل

        از دیدگاه من قانون تکامل به معنای زمان مشخصی نیست، یعنی ممکنه برای دو شخص با شرایط یکسان و خواسته یکسان متفاوت عمل کنه

        یعنی یک نفر میتونه مثلا در یک ماه به اون خواسته برسه و شخص دیگری با همون شرایط یکساله به اون خواسته برسه

        در واقع تکامل بستگی داره به میزان تلاشی که شخص در راستای بهتر شدن باورهاش و بهتر شدن مهارتهاش انجام میده و زمان ملاک نیست

        این درک من از قانون تکامل

        عذر میخوام که خیلی دیر کامنت شمارو دیدم امیدوارم شما زود ببینید و پاسخ بدید

        واقعاً منتظرم و سپاسگزار

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: