چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 32

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1768 روز

    به نام الله مهربان

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته

    سلام به دوستان هم مسیر

    خدایا شکرت بابت این فایل بی نظیر

    1- چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری وبا اینکه تمام تلاشهای ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    خواسته و خواسته های من رشد مالی و رسیدن به بی نیازی مالی است البته این رو هم بگم من واقعا چیزهای دیگه هم مثل آرامش ،سلامتی،روابط عالی رو میخوام اما خواسته های مالی ام خیلی برام اهمیت دارد. و من دنبال یک راه برای رسیدن به ثروت البته راه درست بودم که به این مسیر هدایت شدم .

    والان چند سال هست که تو این مسیر هستم واکثر فایل های رایگان ،سفرنامه،سفر به دور آمریکا هر دو فصل،زندگی در بهشت.و الان یک سالی هست که در دوره دوازده قدم رو خریدم البته تا قدم 6 .سه قدم اولی رو پشت سرهم .ودوباره سه قدم بعد تا 6 هم پشت سر هم به خاطر تخفیف.

    اینها تلاشهای درونی و کار کردن روی،خودم حالا شاید مثلا در تمرینات کم کاری کردم ولی خوب کار کردم .بالاخره. و تلاش فیزیکی هم داشتم و در ضمن به کارم هم علاقه دارم و تا حدودی مهارتهایم رو هم بالاتر بردم .

    ونتیجه اتفاق افتاده و زندگی من تغییراتی کرده ولی به قول استاد خیلی کند و یواش که میشه بگی به خواستم نرسیدم .وخیلی از اون چیزهایی که من میخواستم رو هنوز بدست نیاوردم.

    2- چه افرادی رو میشناسی که با وجود تلاشهای کمتر به سادگی به همان خواسته رسیده اند و یا با وجود تلاشهای مشابه با شما خواسته آنها محقق شده؟

    یکی از دوستان هست که دقیقا خیلی کمتر از من تلاش میکنه و حتی اکثر روزها تا لنگ ظهر خواب هست ولی در زمان خیلی کمتری به همان خواسته ها رسیده

    دوست دیگری که حتی ما شغلمون هم یکی هست وتلاش های فیزیکی مون مشابه است تقریبا ولی تازه اون تو این وادی کار ذهنی هم که نیست.

    3- چه باورهای محدود کننده ای را میتوانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر میکنی با وجود این همه تلاش باز هم به آن خواسته هانرسی؟

    یکی باور فراوانی هست که البته دارم روش کار میکنم و یک فایل 13دقیقه ای با صدای خودم از جملات تاکیدی فراونی و احساس لیاقت و قیمت گرانترین لباسها و وسایل دیگر.که این رو 4ماه هست دارم تقریبا هر روز گوش میدم.

    فقط با صحبتهای استاد متوجه شدم من این باور محدود کننده رو هم دارم که اگر ثروتمند شوم مردم بگویند که دزدی و یا قاچاق کرده

    و میخواهم روی این باورم هم کار کنم.

    خدایا شکرت بابت این فایل زیبا

    و سپاسگذارم استاد جان بابت این فایل

    ان شاالله به زودی در مورد تغییراتی که به خاطر این فایل در زندگی ام ایجاد شده رو با شما به اشتراک میگذارم.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    امیر بیات گفته:
    مدت عضویت: 2164 روز

    به نام خدای وهاب

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته گرامی و دوستان هم فرکانسی بزرگوار

    سوال اول :

    چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    وقتی فایل رو دیدم این دوتا خواسته به ذهنم اومد:

    خواسته اول : من از سال 85 دچار یک بیماری شدم که با اینکه خیلی کمرنگ شده ولی هنوز باهامه و بعضی وقتها اذیتم میکنه واقعا نمیدونم بیماریه یا تبدیل به عادت شده

    تو این چندین ساله خیلی تلاش کردم هر کاری بگید انجام دادم، کلی دکتر روانپزشک و روانشناس رفتم ورزش کردم خودم رو زدم به بیخیالی کوه رفتم طبیعت رفتم طب سوزنی رفتم کتاب خوندم شکر گذاری کردم و…. ولی نشد بعضی وقتها کمتر میشد بعضی وقتها بیشتر مثل موج سینوسی کم و زیاد میشد ولی کامل از بین نرفت

    خواسته دوم : رسیدن به ثروتی که مد نظرم هست

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    در مورد خواسته اولم الگویی پیدا نکردم اگر کسی الگویی میشناسه ممنون میشم معرفی کنه

    در مورد خواسته دوم دور و اطرافم دیدم افرادی که خیلی اطلاعاتشون از من کم تره و تلاش کم تری میکنند ولی بیشتر از من کسب درآمد می کنند.

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    میدونم گیرم همینجاست ولی هنوز پیداش نکردم

    در مورد خواسته اول احتمال میدم ترمز هام موارد زیر باشه ولی دقیق نمیدونم اینها هست یا نه :

    باور عدم لیاقت برای سلامتی کامل

    باور اینکه دیگه تا آخر عمرم هست باید باهاش کنار بیام

    احساس قربانی شدن و جلب توجه

    باور اینکه استرس و هیجان = درآوردن ادا و شکلک

    احساس کمبود عزت نفس

    در مورد خواسته دوم احتمالات من موارد زیر است:

    باور عدم لیاقت برای پول بیشتر

    کمبود عزت نفس و اعتماد به نفس کم

    باور اینکه برای پول دار شدن باید تاپ باشم از هر نظر

    اقداماتی که کردم:

    دوره 12 قدم رو گذروندم

    امسال هم دوره به صلح رسیدن با خود رو گذروندم و دارم بیشتر روی سلامتیم کار میکنم و بیشتر شکر گذاری میکنم

    و میخوام دوره ثروت 1 رو خریداری کنم

    استاد جان بسیار سپــــــــــــــــــــاسگذارم از شما که در این چند سال باعث شدید من شخصیتم رو کوبیدم و دوباره ساختم و مطمینم به دوتا خواسته بالا هم میرسم.

    دوستان عزیز اگر کسی موردی برای راهنمایی داره بهم بگه ممنون میشم.

    همیشه سلامت و موفق و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 812 روز

    به نام خدا

    ردپای 45

    استاد عزیز و دوستای خوبم سلام

    حس میکنم امروز وارد مرحله جدیدی از تکامل شدم!

    یه بخشی از کارم ،کلی براش زحمت کشیده بودم و تقریبا 40 ساعت کار دیگه لازم داشت تا تکمیل بشه ،این بخش نمیتونستم برم سمتش چون مدام تو ذهنم پلی می‌شد چطوری راحت تر چطوری سریعتر انجامش بدم

    اما یه لحظه بهم الهام شد که نه این راه خوبی برای الان نیس !پاکش کن

    منم که تجربه این نجوا هارو نداشتم اما بهش گوش کردم (اون لحظه حالم خوب بود پس تشخیص دادم نجوا اشتباهی نیس)

    یکمی که گذشت باورهای قبلی آمدن بالا که چه کاری بود کردی زحماتت هدر دادی حالا میخوای چیکار کنی آخه مگه عقلت کمه الان مگه وقت این کار بود و…. و داشت کاری می‌کرد که حالم بد بشه

    دیدم از کنترول داره خارج میشه گفتم بگیرم بخوابم !اما انقد زیاد بودن نجوا ها که نشد بخوابم !این اولین بار تو دوماه اخیر بود که نجواها اینطوری هجوم آوردن

    خلاصه با راه های مختلف سعی کردم حسم خوب کنم شروع کردم فایل استاد دیدن

    باور نکردنیه!ولی ایده ای به ذهنم رسید که خیلی سریع تر از اون روش قبل میتونم کارامو انجام بدم !که صدها برابر نتیجه بخش تره ،چون تو زمان کوتاه تر میشه انجامش داد و زودتر دست به عمل بشم

    بعد از پیروز شدن به نجوا و پیدا کردن ایده بهتر ،حالا خدا بود که برام جشن می‌گرفت!

    بدون مناسبت قبلی خانواده آمدن تا دور هم کیک و شام بخوریم

    اینارو مینویسم که یادم بمونه خدا کجاها کنارم بود ،الان خیلی خوشحالم که جسورانه ایستادگی کردم و هدایت خدارو باور کردم

    اتفاقا چقدر به سودم شد !مقابله با نفس نجواگر ،ورود به مسیر ناشناخته، گوش جان سپردن به صدا خداو تسلیم مسیر بودن ،توانایی تغییر فرکانس و کلی توانایی دیگه که بعد از این چالش کسب کردم

    هنوز هم از خدا میخوام راه های سریعتر و آسون تر بهم بگه و منو آسون کنه برای آسانی ها

    بسیار ازتون ممنونم استاد عزیز وسط این چالش مدام یاد مثال های شما از قربانی کردن و سبک کردن بالن ،مثال از خودتون که جسورانه همه داشته هارو میبخشیدید و از نو شروع میکردید ،می‌افتادم

    اون پروژه بالن منو سنگین کرده بود و نشون دهنده کمال گرایی من بود

    اما من فهمیدم که باید هوشمندانه تلاش کنم و قربانی کنم و بها بپردازم

    ازتون سپاسگزارم که کاری کردید گفته هاتون در اعماق ذهن من نفوذ کنه به طوری که وسط چالش ها و ناراحتی ها هم به دادم برسه

    از خدا بسیار سپاسگزارم که هر روز در حال سورپرایز کردن منه، با بودنش با آرامشش با راهنمایی هاش

    ممنونم بهم یاد دادید چطور خدارو ببینم

    ازتون سپاسگزارم

    اجرتون با خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  4. -
    فائزه ظاهر گفته:
    مدت عضویت: 1205 روز

    ب نام خدای ک میدهد بی منت

    سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته دوست داشتنی

    و بی نهایت سپاسگزارم بابت این فایل های اخیرتون ک باورم نمیشه رایگان در اختیارمون میزارید و اینقدر کیفیت و محتوا و کامنت های فوق العاده ای داره ک واقعا من وقت نمیکنم ک رو فایل های ثروت کارکنم

    اول بگم ک من کل زندگیم اصلا نمیدونستم اساتید موفقیتی هست و سمیناری وحود داره و… یعنی در این حد از این فضا دور بودم و وقتی با شما اشنا شدم فقط کتاب راز و نیروی حال و ی چند تا کتاب دیگه رو شروع کرده بودم ب خوندن و البته عمل کردن تا ی حدودی

    ب خاطرهمین اصلا باورم نمیشد ک قانون جهان ب این بزرگی اینقدر ساده باشه: احساس خوب =اتفاقات خوب

    احساس بد =اتفاقات بد، پس من ب دنبال ی چیزی میگشتم ی فرمول خاص، ی چیزی ک منو از صفر ب 1٠٠برسونه،

    ب خاطر همین من اول تمام تلاشم رو گذاشتم ک ی پولی جور کنم ک اون فرمولی ک شما تو فایل های دانلودی نگفتین و از بقیه مخفی کردین تا فقط داخل فایل های محصولات باشه و اون گنج پنهان رو منم دسترسی داشته باشم بهش و تلاش بعدیم این بود ک فقط فایل هارو گوش میدادم و تقریبا همه جارو میگشتم ک ردی از این گنج پنهان، پیدا شه.

    با اینکه من فایل های ثروت و چند تا از قدم هارو تهیه کردم وبا گوش دادن بهشون حسم خوب میشد ولی هنوز ب خاطر اون عجله و طی نشدن تکامل ام هیچ تلاشی برای تغییر باور هام نکردم، البته که طی این مدت تونستم با تنرین ستاره قطبی ک عاشقشم کلی ایمانم ب این مسیر رو بیشتر کنم باورهام تقویت شه،خدای خودم رو خیلی خیلی کم بشناسم مهربون بودنش و هادی و حامی بودنش رو درک کنم، اینکه جهان با این عظمت بدون قانون نمیشه و این محاله ک زندگی در این دنیا براساس شانش باشه و قطعا خداوند ک عادل ترینه قانون یکسانی برای همه و کل هستی گذاشته تا هرکس درحد خودش از این نعمت ها برخوردار باشه و من و تنها منم ک زندگیمو خلق میکنم البته ک راه بلد ترینو بهترین راهنما هم بامنه و ب اندازه ای ک باورش کنم ازش کمک بخام منو راهنمایی میکنه (همیشه برا خودم این مثال رو میزنم ک خدا اون مادر فوقالعاده ای هست ک تمام هر انچه ک میخایی رو میتونی بهش بگی و بدون اینکه ذره ای حتی خم ب ابروبیاره یا حتی قضاوتت کنه بغلت میکنه و میگه بنده من راه اینه چاه اینه،متوجه نشی و هزاربار بپرسی باز عصبانی نمیشه از هزار راه مختلف جواب رو میگه تا بفهمی بعد تازه چ جوابی؟؟اسونترین بهترین ساده ترین و قابل اجراترین راه رو، مادری ک عین کف دست مبشناسه تورو ) و خلاصه ی چیز هایی در این مسیر یاد گرفتم ک لازمه شروع مسیرم بود قطعا

    ی لحظه یاد حرف آقای عطار روشن عزیز افتادم ک گفتن یادم نمیاد روزی باشه ک ب سایت سرنزده باشم اگرم هم بوده قطعا اشتباه کردم ک سرنزدم. منم دقیقا همین طور بیشترین وقتی ک دارمو در حدی ک میتونم تو سایت بودم و سعی کردم درک کنم ک اصلا چی ب چیه و ب تازگی رسیدم ب مرحله ای ک دیگه تقریبا سوال عجیب غریبی ذهنم نداره ک حوابش رو نداشته باشم طبق قانون و فقط باید عمل کنم و اینقدر این مرحله عمل کردنه لذت بخشه این حس خوبی داره ک واقعا برای من قابل وصف نیست درسته نتایج کوچیک ب نظر میرسن ولی همین ک حس میکنم وقتی درست عمل میکنم وقتی من سمت خودم رو خوب انجام میدم و رهام و بقیه رو ب خدا میسپارم چقدر قشنگ فوق العاده همه چی عالی پیش میره واقعا حس میکنم تو بغل خدام و این ارامش و اطمینان از ادامه مسیر اینکه میشود ب هرانچه ک میخام برسم فشنگ ترین حسه برا لذت بردن حس میکنم الان من استاد عباسمنش ام تو بندرعباس و ب زودی میام تهران و موفقیت هام شروع میشه انشالله. این روز ها همش فایل های رو گوش میدم ک شما میگید ک کامنت هارو خودتون میخونید و شنیدن و باور اینکه استاد خودشون میخونند کامنت هارو منو وادار کرده ب نوشتن وگرنه من کجا و نوشتن کجا. خوب بریم برای انجام تمرین این جلسه..

    ((خدایا تو یارو یاورم باش حامی و هادی ام باش برای بهتر فهمیدن و شناختن خودم و ترمزهام ک تو ب من اگاه تر از خودمی))

    چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    واقعا یادم نمیاد ک برای چیزی تلاشی کرده باشم چ برسه ب این که تمام تلاشم رو کنم،

    نهایت تلاشم این بوده ک ی درسی رو ی کم جدی تر خونده باشم ک نمره ام خوب باشه چون بیشتر مواقع با کمترین مطالعه بهترین نتیجه هارو میگرفتم ولی

    خواسته و هدفی ک تازه دارم براش قدم برمیدارم و اولویت منه استقلال مالی هست با اینکه برام مهم بوده تلاش جدی نکردم اگرم تلاشی کردم وانمود کردم ک تلاش میکنم برا اینکه ب بقیه بگم ببینید من تلاش کردما ولی نشد

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    این سوال رو ک خواستم جواب بدم ذهنم گفت فائزه تو کیو میشناسی اخه؟؟؟ اصلا اطراف تو مگه ادم موفق ی هم هست؟؟؟ ولی فقط چند ثانیه ب خودم گفتم فک کن باید مثال داشته باشی مثل دفعه های قبلی ک ذهنت میگفت مثال نداری و صدها نفر بودن، دیدم خیلی از اقوام هامون ک هیچ کس انتظار موفقیت نداشت ازشون ب خاطر اینکه درسهاشون ب اندازه من خوب نبود و شهر های کوچیک تر و رشته های ب ظاهر بدتر از من تو دانشگاه های پایین تر درس خوندن الان سرکارن و بسیار موفق (خیلی جالبه ذهنم میگه دلیل موفقیت اش اینکه شهر کوچیک بهتر میشه موفق شد، شنیده بودم شهرهای بزرگتر بهتره ولی ذهن فقیر میگه اون گزینه ای ک من ندارم عامل اصلیه هست کافی بود دوستم مرکز استان بود اون موقع ذهن من میگفت ک این جا ک ی شهر کوچیکی هست نمیشه باید بری شهر های بزرگتر ،یا ذهن فقیر من میگه دوست های تو رشته شون تحربی بود ک کار گیرشون اومد تو ریاضی هستی نمیشه، درحالی ک خواهر همین دوستم بعد دانشگاه رفت دنبال موسیقی و الان هزاران نفر دانشجو از روستاهای اطراف و خود شهرشون داره،درحالی ک ذهن فقیر من میگه بابا بچه های روستا اصلا دنبال موسیقی نیستن که، اصلا گیرم باشن چ جوری میخان بیان شهر من برا اموزش و هزاران بهانه دیگه) یا دختر دایی خودم ک تو روستا بودن اصلا تحصیلات دانشگاهی هم نداشت و حرفه خاصی هم بلد نبود ولی این شجاعت رو ب خرج داد و با خانواده اش اومدن شیراز و الان با کار اپلاسیون ب وضعیت مالی فوقالعاده ای رسیده خداروشکر پس من نمیتونم بهانه ای داشته باشم برای نتیجه نگرفتن

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    اصلا دلیل اصلی ک من تلاش نکردم اینکه میخاستم ی پارتی داشته باشم ک بگه این کار خدمت شما یا ی کاری باشه ک مصاحبه نداشته باشه چون من نمیتونم و بلد نیستم ک دلیل همه این حرف هارو الان میفهمم ک چقدر باور عدم لیاقت و کمبود عزت نفس توشون موج میزنه

    ولی از گذشته بخام وارد مرحله حال حاضر بشم، بزرگترین ترمز من ترس از ثروتمند شدنه، یعنی من فک میکنم چ فایده داره طرف 100میلیون هزینه گوشی میکنه بعد جرئت نداره ی عکس بگیره باهاش یا تلفن اشو جواب بده، مجبوره ی گوشی ارزون بگیره از این ساده ها برا استفاده، حالا چرا من این باورو دارم از بس اخبار از دزدی و نا امنی شنیدم الان اصلا هیچ نوع اخبار ی گوش نمیدم البته قبلا هم خودم گوش نمیدادم ولی چون همه گوش میدن پس تقریبا همه جا صحبت میشده و من شنیدم و شاید باورتون نشه حتی تو تجسم هام هم میترسم از ثروت

    ادامه دارد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    زهرا بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1450 روز

    درود خدمت استادی که خدا رو دگر گونه به من آموخت و خانم شایسته عزیز که با عشق هر چیزی رو که لازمه و مهمه در بازنگری دوره های آموزشی با متن، تصویر و صوت برای ما ثبت وضبط کردن.

    وااای وااای استاد جانم من با دیدن این فایل فهمیدم هنوز اندر خم یک کوچه ام.

    دوستان بنده کارمند بانک هستم علی رغم اینکه بسیار زیاد تو محل کارم درست و حسابی کار میکنم رئیس و همکار و مشتریان ازم راضی هستن، ولی من بعد از 15 سال هنوز تو همون سمت موندم.

    جالب اینکه خیلی از شعب به من زنگ میزنن و مغایرت هاشون و میخوان که براشون حل کنم.

    خیلی از دوستانم با توجه به اینکه به کارشون مسلط نبودن، ارتقا گرفتن و رشد کردن و از همه عجیب تر اینه، مممممممن کارو بهشون یاد دادم.

    اونوقت بنده همچنان خجسته نشستم و فکر می‌کنم حتما قسمت نیست من حکمی بگیرم.

    یا از اون بدتر، تقدیر و حکمت خداوند اینه، حتما به صلاحم نیست.

    نکنه آدم لایقتری از من وجود داشته باشه که اگر به من پستی بدن حق اون بنده ی خدا ضایع بشه. آخه این همه چرت و پرت و کجای دلم بزارم.

    خدااااااا

    امروز فهمیدم من یه عالمه ترمز ذهنی دارم کلی باور اشتباه، از همه وحشتناک تر اینکه احساس لیاقت نمیکنم.

    شاید هم توانایی های خودم رو باور ندارم.میترسم از چالش جدید. به سکون عادت کردم.

    دوره ی عزت نفس و باید از نو شروع کنم واسه اینه که گفتم من هنوز اندر خم یک کوچه ام.

    تو رابطه نگم برات استاد، رابطه با همسر، خانواده، همکارها، دوستان با توجه به عشقی که نثار میکنم ولی با داشتن باور عدم لیاقت فقط دهنده ام.

    چقدر این آفت عمیقه.تمام ابعاد زندگی من و درگیر خودش کرده و چقدر بد که محصول این باورها و عدم لیاقت میششششه حس قربانی شدن.

    نمیتونم که خودم گول بزنم. من دختری خوش مشرب هستم. سعی میکنم که وقتی تو جمعی هستم شوق و شور زندگی بدم به اطرافیانم. ولی در پس ذهنم اونجایی که فقط خودم میدونم یه صداهایی،تصوری حک شده، مردا هوسرانن، اونا ازت سواستفاده میکنن، ادبیات رفتاری تو مناسب اون جمع نیست، مردم ظرفیتشو ندارن، نکنه زنهای جمع فکر بد کنن، آدما تا پول داری رفیقان.. ،نکنه چشمم بزنه،اگر بره چی؟وای خدا من لیاقت این آدم و ندارم، این همه شادی بعدش رنج نباشه،خدا بعدش بخیر کنه……

    خدا شاهده که اگر به بارش ذهنیم اجازه میدادم همینطور میخواست بباره البته بارون نه، باورهای آسیب زننده رو

    خدای من چقدر خوبه که قراره قانون رو یاد بگیریم.

    بهر حال ما تو مسیر هدایتیم. همینجوری، ده یک از خیلی ها جلویم.این و گفتم که حالمون بهتر شد.

    من معنی توکل بعد از اقدام و با داشتن باور های درست، برداشتن پا از روی ترمز های ناآگاهانه ی ذهن رو تازه فهمیدم و اینکه تلاشمون و میکنیم و نتیجه رو واگذار کنیم به دستان پر مهر خداوند.

    حیفم میاد این شعر خوشگل و که کاملا هدایتی امروز مجدد به چشمم خورد و واستون نزارم.

    با پای خود رفتیم و هی گفتیم تقدیر

    در گِل نشستیم و به خود بستیم زنجیر

    تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم

    یک عمر در پرواز خود کردیم تاخیر

    تا راحت وجدانمان بر هم نریزد

    هر درد را با حکمتی کردیم تفسیر

    ما تیشه را بر ریشه ی خود می زنیم و

    ای وای بر دستِ رها گشته ز تدبیر

    از ماست هر ظلمی که در هر لحظه بر ماست

    این است رمز حرکت و آغاز تغییر

    خدایاااا شکرت واسه این همه آگاهی ناب.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1271 روز

      سلام زهرا جان آفرین تحسینت کردم

      واقعا احسنت سپاسگذارم

      سپاسگذارم بابت کامنت خوبت سپاسگذارم‌

      حیفم میاد این شعر خوشگل و که کاملا هدایتی امروز مجدد به چشمم خورد و واستون نزارم.

      با پای خود رفتیم و هی گفتیم تقدیر

      در گِل نشستیم و به خود بستیم زنجیر

      تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم

      یک عمر در پرواز خود کردیم تاخیر

      تا راحت وجدانمان بر هم نریزد

      هر درد را با حکمتی کردیم تفسیر

      ما تیشه را بر ریشه ی خود می زنیم و

      ای وای بر دستِ رها گشته ز تدبیر

      از ماست هر ظلمی که در هر لحظه بر ماست

      این است رمز حرکت و آغاز تغییر

      خدایاااا شکرت واسه این همه آگاهی ناب.

      سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        زهرا بابایی گفته:
        مدت عضویت: 1450 روز

        ممنونم همسفر

        مرسی که کامنت من و خوندی و کلی حس خوب بهم هدیه دادی.

        امیدوارم بهترین هدایت ها رو در اوج آرامش و عزت نفس دریافت کنیم.

        و بتووووونیییم عااااامل باشیم.

        خدا رو شکر که این شعر رو دوست داشتید و خدا رو شکر که باعث انتشارش شدید.

        در پناه خداوند باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مصطفی شهنواز گفته:
    مدت عضویت: 891 روز

    به نام یگانه معبود زیبایی من خدای زیبام

    سلام بر بهترین استاد دنیا و خانوم شایسته مهربان و تماامی دوستان عزیز

    استاد من با اون فایل استعاره ی گاز و ترمز یه ترمز رو در خودم پیدا کردم که خیلی قویه کار من چوبه کابینت کمد دیواری و کلا کارهای چوبی من تو کارگاه با پدرم هستم که البته برای خودم کار میکنم مکانمو یکیه و من برای خودم کار میکنم من کارامو خودم انجام میدم و برای نصب نیرو میارم بعد برای هدف استقلال مالیم سعی میکردم اما اونجوری که میخواستم نمیشد با اون فایل دو تا ترمز شدید در خودم پیدا کردم که کار. میخواستم بیاد اما باور محدود کننده که چطور میخوای برسونی نفر نداری فعلا این کاراو برسون بعد. میخواستم نیرو ثابت بیارم دیدم ذهنم میگه خب چطور میخوای پول کارگرو بدی این ترمز پول کارگرو چطور میدی نمیزاشت نفر نیروی کار بیارم و این ترمز وصل شده به ترمز که کار بیاد. چطور میخوای برسونی خب نمیتونی دقیقا یه سری کار میدونستم مال منه اما نمیشد دقیقا همین ترمز اجازه نمیداد ترمز نمیتونی پول کارگر رو بدی با ترمز نمیتونی تعداد کارای بیشتری رو تحویل بدی

    در صورتی که من با یه سرویس کابینت 25 میلیون تا سی میلیون سود کارمه با یک سوم این پول پول کارگرمو میتونم بدم یعنی در سه روز پول کارگرو درمیارم و 24 روز بعدی با کسر جمعه هاا نیرو کار دارم

    من برای نصب کارام نفر میاواردم برای چهار روز دو تومن میدادم اما برای نفر ثابت ترمز چطور پولشو میخوای بدی داشتم

    از اون روز دارم روش کار میکنم دقیقا دیروز یه نفر اومد گفت کارگر نمیخواین

    استاد شما بی نظیرین من دقیقا دوره کشف قوانینو در. همین چند روز میخرم و در همین هفته ها کل دوره ها تو پرفایل شخصی منه

    خدایاا هزار بار سپاسگذارتم که منو به این سایت الهی هدایت کردی استاد ممنونتونم خانوم شایسته مهربان ممنون ازتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    حسین یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 2554 روز

    به نام خدا.

    استاد سلام.

    در اول خدا رو هزاران بار شاکرم که بعد چند سال عضویت تو سایت و خرید دوره های عالی، با این دوره احساس میکنم که یه اتفاقهایی داره تو وجودم می‌افته. یه آگاهی هایی داره میاد و قلبم با دریافتشون باز میشه.

    استاد در پاسخ به سوال اول.

    من سالهاست که دنبال موفقیت مالی هستم. سالهاست که تلاش جسمی زیاد کردم، سالها بود که به خاطر عدم موفقیت مالی دنباله رو آدمهایی بودم که ازم سوء استفاده کردن، خیلی تلاش کردم. مهاجرت کردم، شغل عوض کردم ولی نتیجه شکست بیشتر و ناامیدی بیشتر. (استاد نمیدونم شما تو کدوم دوره ها گفتید که شاید تلاش‌های شما، شما رو از لحاظ کاری موفق بکنه و به یه نتایجی برسید ولی نتیجه مالی براتون نخواهد داشت به خاطر باورهاتون)

    منم تقریبا یه همچین نتایجی میگرفتم.

    سوال دوم.

    من عاشق کار ملک و ساخت و ساز هستم. وقتی که درگیرش میشم تمام زندگیم میشه این کار، ذهنم از بس خلاق هست ایده های رو به من میده که تقریبا غیر ممکنه که طرف مقابل ایده من رو رد کنه. خیلی خیلی لذت میبرم از این کار.

    دوستان زیادی اطراف خودم هستن که یک هزارم من هم تو این زمینه تلاش جسمی نکردن، هزار برابر من تفریح کردن، مسافرت رفتن، پول خرج میکنن،و فوق العاده موفق هستند.زیبایی تو چهرشون هویداست.

    سوال سوم.

    استاد من با انجام تمرینات جلسه اول کشف قوانین دارم به یه ترمزهایی پی میبرم، با نوشتن در مورد خواسته های روزانه ای که کدش رو مینویسم و آخر شب میام در مورد تک تک شون صفحه ها مینویسم. چه خواسته ای که محقق شده و چه اونهایی که محقق نشده.

    به این نتیجه رسیدم که چنتا باور بنیادین برای شروع جذب ثروت باییییید در من تغییر کنه.

    1.باور احساس لیاقت. من خودم رو لایق نمیدونم،من خودم رو لایق این نمیدونم که بدون تقلا کردن میتونم ثروتمند بشم. این باور رو از خانوادم به ارث بردم.

    مادر من تمام فکر و ذکرش اینه که ما فقط زحمت بکشیم، اگه یک روز سر کار فیزیکی نباشیم زنگ میزنه و یه جوری ناامیدمون میکنه که فکر می‌کنیم آخرالزمان شده، فردا از گرسنگی باید بمیریم،

    اگرم بفهمه که سر کاری و داری جون میکنی میگه الهی شکر، زندگی سخته، باید زحمت بکشی.

    استاد از دست مادرم فراریم، البته با احترام.

    این باور عدم احساس لیاقت و اینکه باید برای موفق شدن که تو سرمون بخوره، برای اینکه از گرسنگی نمیریم. باید زحمت بکشیم، این دوتا مکمل هم هستن برای من.

    باور کمبود و فراوانی هم که بیداد میکنه. و این که تو سن من سخت میشه موفق شد.و اینکه الان تو این زمونه با این شرایط موفق شدن کار سختیه. اینها استاد افکار غالبیه که دارم و فکر می‌کنم ترمزهای اصلی باشن.

    این در صورتیه که تو این چند سالی که با شما آشنا شدم کم و بیش بهشون پی بردم و اقدام هم کردم برای باور سازی، دفترها خریدم و دوره ها رو شروع میکردم و تعهد میدادم و تلاش میکردم،

    ولی بیشتر از ده روز نمیشد به تضادهایی برمی‌خورد از جمله بیماری یا مشکل کاری یا بیپولی،به حدی این مسائل فشار می‌آورد که کلا مسیرم تغییر می‌کرد و برمیگشتم سر خونه ی اولم. و همیشه برام سوال بود خدایا اینا کی هستن که به محضی یه دوره ای رو شروع میکنن میان از موفقیت هاشون می‌نویسن، از چند برابر شدن درآمدشون می‌نویسن.

    خدایا پس چرا برای من نمیشه.

    ولی با شروع دوره کشف قوانین این بار به خودم تعهد دادم، گفتم مشکل سلامتی باشه، بی‌پولی باشه، مشکل کاری باشه، من باید استقامتم رو نشون بدم تا خداوند و جهان پاسخ بده و اتفاقا تضاد هم اومد و من دارم به لطف الله ادامه میدم.

    دارم تلاش می‌کنم با گفتگو های مثبت با خودم ذهنم رو آروم میکنم.

    دیشب اومدم در مورد احساس لیاقت تو دفترم بنویسم و برای ذهنم منطقی کنم.

    گفتم من همین که از وجود خداوند هستم همین یک عامل دلیل میشه که من لایقم.

    گفتم خدا همه چیز رو آفریده برای من انسان.

    این نشون میده که من لایقم.

    میگه (او را(انسان) بر کارهای دست خود مسلط نمودی و همه چیز را زیر پای وی نهادی، گوسفندان و گاوان جمیعا، و بهایم و صحرا را نیز، این است آرمان خداوند برای انسان)

    این یعنی اینکه من لایقم.

    یه آگاهی دیگه هم بهم داده شد.

    گفتم خدا تو وجود همه ی موجودات از انسان و حیوان و دانه ی گیاه و درختان و همه و همه پتانسیل رشد رو گذاشته. یعنی اینکه بتونه رشد کنه،

    پس اینجا هیج حقی از کسی ضایع نشده.

    شما اگر دانه ی گندمی در دل زمین بکاری اون دانه رشد میکنه وقتی آب و نور کافی بهش برسه.

    پس همه چیز قابلیت رشد و کمال رو داره.

    و جالبیش به اینه که اینها برای رشد کردن اصلا زجری نمیکشن، آیا دانه گیاه یا درخت یا هر موجودی برای رشد کردن زجر میکشه؟ اصلا،

    به صورت طبیعی رشد میکنه. این مشیت خداونده. طبق قانون باید رشد کنه.

    پس من هم پتانسیل رشد رو دارم، فقط با این تفاوت که نور و آب برای رشد من باورهای درسته. باورهای توحیدیه، باور به رزاقیت خداونده، باور به لایق بودنمه، باور به فراوانی و ثروتمند بودن جهان هستیه و و و و.

    اینا اون چیزهای هست که برای رشد من لازمه.

    و وقتی که من اینا رو درست کنم، منم به صورت کاملا طبیعی و بدون زجر کشیدن رشد میکنم. و این مشیت خداونده برای من.

    از خداوند مدد میخوام که پایان این تعهد سی روزه ی من نقطه ی شروع موفقیتهام و نقطه ی شروع استفاده از تمام آگاهی هایی باشه که طی این چند سال از استاد عزیزم دریافت کردم.

    و لازم دونستم که بگم من در زمینه روابط فوق العاده نتیجه گرفتم. تو این مدتی که با استاد هستم رابطه ام با همسرم خوب بود، عالییی شده. با فرزندانم به حدی دوست هستم که اطرافیانم که فرزندانی هم سن فرزندان من دارن تعجب میکنن از این رابطه ی دوستانه،

    حتی دوستای پسرام تعجب میکنن از رابطه بین ما.

    استاد روز نمیشه که من بابت این ثروتهام از خداوند سپاسگزار نباشم و اشک تو چشمام حلقه نزنه.

    امید دارم که با تعهد بالاتری جریان ثروت هم تو زندگیم روان بشه.

    استاد ممنونم بابت این فایل زیبا و چالش برانگیز که باعث شد یه سرچ دیگه درون خودم و باورهام بزنم.

    خدا نگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1271 روز

      سلام دوست خوبم

      سپاسگذارم بابت کامنت عالی سپاسگذارم

      شما تمین الان موفقی خودتو دست کم نگیر عالیه سپاسگذارم ما باهم به موفقیت میرسیم .

      سپاسگذارم

      گفتم خدا تو وجود همه ی موجودات از انسان و حیوان و دانه ی گیاه و درختان و همه و همه پتانسیل رشد رو گذاشته. یعنی اینکه بتونه رشد کنه،

      پس اینجا هیج حقی از کسی ضایع نشده.

      شما اگر دانه ی گندمی در دل زمین بکاری اون دانه رشد میکنه وقتی آب و نور کافی بهش برسه.

      پس همه چیز قابلیت رشد و کمال رو داره.

      و جالبیش به اینه که اینها برای رشد کردن اصلا زجری نمیکشن، آیا دانه گیاه یا درخت یا هر موجودی برای رشد کردن زجر میکشه؟ اصلا،

      به صورت طبیعی رشد میکنه. این مشیت خداونده. طبق قانون باید رشد کنه.

      پس من هم پتانسیل رشد رو دارم، فقط با این تفاوت که نور و آب برای رشد من باورهای درسته. باورهای توحیدیه، باور به رزاقیت خداونده، باور به لایق بودنمه، باور به فراوانی و ثروتمند بودن جهان هستیه و و و و.

      اینا اون چیزهای هست که برای رشد من لازمه.

      و وقتی که من اینا رو درست کنم، منم به صورت کاملا طبیعی و بدون زجر کشیدن رشد میکنم. و این مشیت خداونده برای من.

      از خداوند مدد میخوام که پایان این تعهد سی روزه ی من نقطه ی شروع موفقیتهام و نقطه ی شروع استفاده از تمام آگاهی هایی باشه که طی این چند سال از استاد عزیزم دریافت کردم.

      و لازم دونستم که بگم من در زمینه روابط فوق العاده نتیجه گرفتم. تو این مدتی که با استاد هستم رابطه ام با همسرم خوب بود، عالییی شده. با فرزندانم به حدی دوست هستم که اطرافیانم که فرزندانی هم سن فرزندان من دارن تعجب میکنن از این رابطه ی دوستانه،

      حتی دوستای پسرام تعجب میکنن از رابطه بین ما.

      استاد روز نمیشه که من بابت این ثروتهام از خداوند سپاسگزار نباشم و اشک تو چشمام حلقه نزنه.

      امید دارم که با تعهد بالاتری جریان ثروت هم تو زندگیم روان بشه.

      استاد ممنونم بابت این فایل زیبا و چالش برانگیز که باعث شد یه سرچ دیگه درون خودم و باورهام بزنم.

      خدا نگهدارتون باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    وجیهه بانو گفته:
    مدت عضویت: 1826 روز

    به نام خدایی که درخواستهامو میشنوه و اجابت میکنه*

    سلام به استاد بزرگوارم که برای ما راسخون فی العلم است*

    و سلام به استاد نازنینم مریم جان شایسته که چقدر دوست تون دارم*

    و بابت وجود شما دو عزیز در زندگیم خداوند رو سپاسگزارم.

    وای…وای…وای… که سه روزه دارم این فایل رو میشنوم ، چندین و چند بار گوشش کردم و یک جورایی جرأت نوشتن کامنت رو این فایل رو نداشتم تا امروز که احساس کردم باید به ترسم غلبه کنم و بنویسم تا رد پایی بمونه برام…

    1) استاد عزیزم من تا پارسال مربی ورزش بودم و سالها در این حوزه کار کردم یکی از هدفهام داشتن یک باشگاه بزرگ در دو طبقه بود که همزمان برای خانمها و آقایون دایر باشه… ولی خب فقط در حد یک هدف نوشته شده توی دفترهام‌ موند..

    با وجودی که شکر خدا همیشه مربی عالی بودم و هنرجویان خیلی زیادی داشتم و همگی شون خیلی به من عشق میورزیدن ولی همیشه سطل درآمدیم سوراخ بود!!!!!

    و جالبه زمانی که با یکی از همکارانم در کلاسهای آموزشی مربیگری دوره عملی رو‌ میگذروندیم خیلی از حرکات زنجیره رو من براش طراحی کردم

    و دوتایی مون قبول شدیم، و بعد از اون هم باز خیلی حرکات رو برای کلاسهاش طراحی میکردم و بعد از مدتی ایشون در باشگاه خودش مشغول به کار شد و من همچنان مربی موندم…

    و خیلی عجیب بود برام استادجان وقتی این جمله گفتین:

    « تقریبا همه کتابهای موفقیت میگن یک هدف رو انتخاب کن براش تلاش کن روزتو به شب بدوز به موفقیت میرسی… و من اصلااااااااا به این جمله اعتقاد ندارم»

    واویلااااااااااا این جمله سرلوحه من در کارهام بود

    و چقدررررررررر من تو در و دیوار رفتم با این جمله …معنای واقعی ظلمتُ نفسی…….(ده تا استکیر گریه)

    بعد از شنیدن این فایل انگار خروارها هدف نرسیده رو سرم خراب شدن چون همیشه میگفتم من که دارم تلاش میکنم و ذهنم منو قانع میکرد که اوکی مسیرت درسته ولی روزی تو همینه دیگه..

    اون روزها من شاگرد دوره 12 قدم نبودم که بدونم فرمون دسته منه نه ذهنم… افسار این ذهن سرکش باید دست من باشه و الا چموشی میکنه…

    و در این میان اعتقادات مذهبی فسیل شده در اعماق ذهنم بد جور جولون میداد که خدا خودش در قرآن گفته ما شما را می ازماییم!!!!!!

    پناه بر خدا، کلام حق و برداشت ناحق!!!!!عجببببب

    و چه قشنگ تیر آخر رو زدین استاد جانم که:

    هررررر چقدر تلاش کنید نمیرسید حتی مهم نیست چقدرررر شور و شوق دارین…

    خدایاااااااااااااااا من چقدر شور و شوق داشتم ولی نشد که بشه…. و من چون مثلااااااااا بنده خوبت بودم و راضی بودم به رضای تو شرایط رو پذیرفتم و ذهنم بشکن زنان همچنان از من سواری می‌گرفت!!!!!!!!!! عجبببببب

    در واقع گیر من در حوزه کسب و کارم بود و هست… که جلوتر چندتا ترمز رو که شناسایی کردم مینویسم.

    اما لازمه همینجا خداوند رو هزاران هزار بار شکر کنم که در حوزه سلامت و تناسب اندام و روابط اجتماعی و به ویژه روابط عاطفی فوق العاده ام… و واقعاااااااا با تلاشی به مراتب بسیاااااااااااااااااااار کمتر از خیلی از عزیزانی که میشناسم در اطرافم با اختلاف زیااااد میتونم بگم عالیییی ام که باز هم خداوند عزیزم رو شکر ..

    و اما جواب سوال سوم:

    استادجان من ترمز هایی رو‌پیدا کردم که تا همین چند شب پیش بابتشون یکجورایی به خودم میبالیدم و وقتی دقیق شدم انگار برق سه فاز بهم وصل کردن..خدایااااا پناه بر تو از این ذهن سرکشم تازه فهمیدم چقدر موزیانه منو با صفات به ظاهر قشنگ قانع کرده بود، نمونه ایی از ترمزهام : تو خیلی مهربونی… تو خیلی خیٌر هستی…. تو خیلی با اخلاقی و الحق که اخلاقت نمونه بارز یک ورزشکار پهلوانه(جوانمردی…با مرامی و….) خب حالا که چی؟؟؟؟؟ فلانی نیم بها ثبت نام کنه(هزینه باشگاه رو بده ، من سهم خودمو میبخشم) خانوم فلانی این ماه مشکلی واسش پیش اومده ثبت نامش کن بیاد واسه روحیه ش خوبه(رایگان!!) خانوم فلانی گناه داره سه تا دختر داره کلی هزینه باشگاهش میشه بزار همگی شون بیان ولی پول ثبت نام دو نفرشونو بگیر!!!!!

    و یا ماشاءالله از این دست سوتی هااااا…

    خدایاااااااااااااااا من چه کردم با خودم و این بندگانت خداجان !!!!!!

    و تازه این دو روز فهمیدم باگهای سطلم کجا بوده…

    و صد البته همین ترمزها در روند کسب و کار همسرعزیزم نیز بی‌تاثیر نبود… و نتیجه این شد که هدفها بر کاغذها ماندند!!!!

    غافل از این که له قول استادم: همیشه در روند رسیدن به خواسته هامون بااااید لذت ببریم..

    و البته خداوند عزیزمو عاشقانه شکر میکنم در طی این چند ماهی که شاگرد دوره 12قدم شدیم خیلی اتفاقات مالی خوبی برامون به وجود اومده ولی این فایل یک‌جورایی مکمل آگاهی مون شد که همینجا استاد جان دستان پر مهر شما رو میبوسم و استاد گلم مریم جان شایسته عاشقانه بغلت میکنم و سپاسگزار شما دو عزیز هستم..

    و برای همه دوستانم در این سایت الهی سراسر عشق و نور آگاهی میطلبم*

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1407 روز

    به نام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم ، گل مریم ودوستان گرامی.

    سپاس وستایش میکنم خداوند را برای قوانین بدون تغییر جهان هستی که مسبب ایجاد این سایت بی‌نظیرشدو هزاران هزار بار شکر میکنم خداوندم را که من رو به این سایت هدایت کرد.

    اولین دوره ای که من از استاد خریدم قانون سلامتی بود که نتایجی که از آن گرفتم اینقدر فوق العاده ومعجزه آسا بود که ایمان من رو به استاد 100 برابر کرد واز آنروز مطمئن شدم هر آنچه که استاد عباسمنش می‌فرماید درست وطبق قوانین هست.

    بعد از آن 12 قدم رو خریدم وهرماه نتایج خوب وخوبتر میشد تا اینکه رسیدم به قدم هشتم والان 3 ماه هست که در قدم هشتم گیر کردم ونمیتونم قدم بعدی رو بخرم نه اینکه پولشو نداشته باشم موضوع این هست که هربار میخوام قدم 9 رو خریداری کنم یه مشکلی پیش میاد ومن چون ایمان پیدا کردم به هدایت خداوند نمیتونم خریدم رو انجام بدم.

    در شروع 12 قدم ورودی مالی من صفر بود ولی الان چند ماه هست که میتونم پول بسازم ولی ثابت شده ونمیتونم اون رو افزایش بدم.

    شغلم رو دوست ندارم ولی نمیتونم اون رو کنار بزارم .

    ایده های جدیدی به ذهنم میاد ولی نمیتونم اونهارو اجراکنم.

    مهمترین چیزی که فکرم رو مشغول کرده این هست که پول می‌سازم ولی خیلی راحت از دستم میره ودوباره حسابم خالی میشه ونمیدونم ترمزم چیه.

    من تک تک فرموده های استاد رو با شماره بندی مینویسم وهمه اونها قانون وخط قرمز من شده ولی بعضی از دیدگاهها رو وقتی میخونم میبینم با آموزه های استاد ضد ونقیضه مثل کامنتی که خانمی طلاهاشو فروخته بود برای انجام دادن کار دیگه ای و بسیار خرسند بودن از انجام این کار واین رو نتیجه کار کردن روی خودشون وآموزه های استاد میدونستن .در حالی که استاد فرمودن خط قرمزشون فروش چیزی هست برای خریدن چیز دیگه ای والان سوال من اینه منی که هنوز اینقدر در این مسیر مهارت ندارم که تشخیص بدم نظرات درست وغلط رو چطور میتونم جلوی گمراه شدنم رو بگیرم .

    بعضی از کامنتها مثل خواندن یک کتاب نادرست من رو گمراه میکنه در صورتی که شما اصرار دارین ما همیشه کامنتها رو بخونیم چطور میتونیم تشخیص بدیم اون باور درسته یا غلط .

    من در دوره قانون سلامتی نتیجه دلخواهم رو گرفتم به وزن ایده آل واندام زیبا رسیدم سلامتی شگفت انگیزی پیدا کردم ولی در دوره 12 قدم ثابت شدم ونمیتونم پیشرفت کنم لطفا راهنماییم کنین هم در مورد ترمزهای ذهنیم وهم در مورد تشخیص کامنتهای غلط .

    استاد عزیز سپاسگزارم از شما وتیم بی نظیرتون مخصوصا گل مریم مهربان .

    امیدوارم در پناه خداوند همگی دوستانم به بهترین نتایج دست پیدا کنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    فاطمه پارسا گفته:
    مدت عضویت: 2253 روز

    به نام الله یکتاااا و هدایتگر

    سلام به استاد عزیزززززم و مریم بانوی زیبا

    خداروهزاران مرتبه سپاس بابت آگاهی های ناب این فایل فوق العاده

    بریم سراغ سوالات و جوابهای آگاهی بخش

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    همین طور که خودتون هم ذکر کردید درآمد و استقلال مالی میتونه خواسته اصلی هر شخصی باشه که جز خواسته های من از نوجوانی بوده و هست که خداروشکر در اوج جوانی با تلاش به این استقلال‌ رسیدم چون باورهای نادرستی نداشتم و کلی استفاده کردمو لذت بردم اما بخاطر یکسری باورهای مخرب در مورد زندگی متاهلی همه چی تموم شد و اون موفقیتها فقط در دوره مجردی بود که پایینتر ذکر میکنم ..میخوام اینو بگم که حتی اگر باورهای درستی داشته باشی و به موفقیتی برسی و وارد یک دوره جدید از زندگی بشی ته ذهنت اون باورهای مخرب در دوره جدید میاد بالا و کارشو بخوبی انجام میده و تو میمانی و هزار سوال که چی شد؟؟؟ چرا اینطوری شد؟!؟!

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بدهید

    یکی از دوستانم در اون دوران دقیقا در شرایط خودم بود ولی باورهای مخرب من رو نداشت ازدواج کرد و ادامه داد و در حال حاضر یکی موفقترین دوستانم هست که میشناسم و این مورد باعث شد برام بدیهی بشه که هیچی جزززز باور درست نمیتونه باعث چرخ حرکت و موفقیت باشه و باور مخرب باعث ترمز و درجا زدن… باور و فقط باور…

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    مهمترین قسمت خدایا شکرت بابت شناسایی این ترمزها …

    از زمانی که ازدواج کردم به دلیل باورهای مخرب قدیمی که مدام اطرافیان بهم گوشزد میکردن زن باید ارزش خودشوحفظ کنه ..زن نباید کار کنه …زن ظریف و نباید سختی بکشه نباید به خودش فشار بیاره باید بخوره بخوابه …وظیفه مرد تامین کنه ‌..وظیفه مرد …وظیفه مرد …وظیفه مرد رفته بود اعماق ناخودآگاه م و همین که صحبت ازدواج و غیره فراهم شد کم کم اون استقلال اون موفقیت تو کارم اون اعتمادبه نفس همه همه بساطشون رو جمع کردنو رفتن من موندمو اون ازدواج …فکر میکردم دیگه همه جوره باید تامین بشم ولی خبری ازین تامین ها نبود همسر تازه وارد یک شغل شده بود و خیلی سعی می‌کرد شرایط و مخارج خونه رو تامین می‌کرد برای خواسته های من باید زمان می‌گذشت حتی سالها اینها برام خیلی سخت بود تا اینکه مادر شدم و خودم به خودم حق میدادم که آره من مسئولیت زندگی و بچه دارم نمیتونم و ترجیح میدادم این باور رو به یدک بکشم که باید هوای خودمو داشته باشمو سختی ندم خودمو و وظیفه شوهرمه تامین کنه تا اینکه بچه ها بزرگتر شدن و فشار مالی داشت اذیتم می‌کرد وقتی دوران مجردی رو مرور میکردم که هر وقت اراده میکردم راحت به خواسته هام می‌رسیدم وچرا باید الان خبری نباشه و آزارم میداد که تصمیم گرفتم قدم بردارم و مشغول به کار شروع کردم و مشغول به کار شدم ولی اون درآمد عالی که اون دوران داشتم برام محقق نشد خیلی تلاش کردم کارهای مختلف ولی نشد که نشد تا اینکه چند ماه پیش تصمیم گرفتم بشینم با خودم صادقانه این مورد رو حل و فصل کنم که چرا مثل اون دوران به استقلال مالی نرسیدم با وجود تلاشهای خیلی بیشتر که به ترمزهام رسیدم اینکه هر وقت میدیم دارم تلاش می‌کنمو خسته بودم کارهای خونه راانجام میدادم و همسرم از سر کار اومده بود و در حال استراحت اون باورها میومد که ببین وظیفه تو فقط همین کارهای خونه است تو داری به خودت فشار میاری داری خودتو اذیت میکنیو….

    ولی نشستم اهرم رنج لذت رو صادقانه انجام دادم که اون زمانهایی که آرزوی خرید یه چیزی رو داشتی ولی نمیتونستی بگیری اذیت شدنه نه این خستگی جسمی که با استراحت حل میشه

    اون زمانهایی که رویای یه سفر خارجی رو داشتی و نمیتونستی بری و احساس بدحسرررت رو برات میاره اذیت شدنه نه فشار و خستگی از کار …اوناست که روی روح و روانت تاثیر میذاره نه این تلاش‌هایی که نتیجه ش رسیدن به خواسته هاته..و دارم این باورها رو جایگزین اون ترمز ها میکنم تا در کارم اون نتیجه ای رو که میخوام حاصل کنم و

    تصمیم گرفتم دیگه تلاش بیهوده نکنم میشینم روی باورهام کار میکنم (البته بگم به لطف استاد و این سایت بی‌نظیر به این آگاهی ها رسیدم ) و علاقه کاریمو پیدا میکنم که سختیش رو احساس نکنم و عاشق کارم باشم و با انجامش هم لذت ببرم و هم ثروت بدست بیارم که به لطف خدای مهربون پیداکردم علاقم رو و در حال آموزش های نهایی هستم و بزودی شروع میکنم و مطمئنم با پیدا کردن ترمزهام و حل کردنشون به درآمدهای عالی خواهم رسید

    سپاس فراوان از شما استاد عزیز و دوستان عزیز عباسمنشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: