چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 41 (به ترتیب امتیاز)

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجتبی پرتاک گفته:
    مدت عضویت: 1538 روز

    سلام خدمت استاد عشق و خانم شایسته عزیز که عاشقانه دوستون دارم و هر روز سپاسگزار خداوندم بابت حضور شما در زندگی زیبایم

    در جواب به سوالات این فایل فوق‌العاده زیبا خدمتتون عرض کنم که من هدفهای زیادی تو زندگیم داشتم و دارم اما خب قبلا قوانین رو نمیدونستم و بقول استاد فقط باید دعا واسم میشد!

    اما یکی از اهدافی که من داشتم و دارم شغلم بود که همیشه میخوام بسیار توش پیشرفت کنم،

    بعد از ده سال نهایت تلاش و زحمت بسیار زیاد که توی دوستان و همکارانم ندیدم کسی مثل من در این زمینه اینقدر زحمت کشیده باشه و بسیار در کارم حرفه‌ای و کاربلد بودم وهستم و همیشه به عالی ترین شکل ممکن کارهام رو انجام میدم،طی این سالها مبدع چندین راهکار بسیار مفید در زمینه کاریم بودم و یک سری کارهای بزرگی رو انجام دادم که حتی از بزرگان این صنف حضورا از کار من بازدید کردند و کلی مورد تشویق و تمجید قرار گرفتم!

    از لحاظ درستکاری و انسان خوب بودن در این زمینه خیلی خوب بودم و هستم و چون عاشقانه شغلم رو دوست دارم همیشه از نهایت وجودم براش وقت گذاشتم و به بهترین شکل ممکن کارم رو انجام دادم!

    اما با وجود همه اینها هیچوقت به نتیجه مالی که انتظارش رو داشتم ختم نشده و کلی هم طی این سالها بدهی داشتم و هر روز هم بیشتر میشد و بقول استاد مهم نیست که چقدر تلاش میکنی وقتی که باور مخرب داشته باشی امکان نداره نتیجه خوب بیاد، البته قبلا قانون رو نمیدونستم و همیشه برام سوال بود که خدایا چرا چرا چرا…….

    چون میدیدم یک سری دیگه از افراد رو که در این زمینه فعالیت میکردند و از نظر خودم از تمام جنبه‌ها من بهتر از اونها بودم اما خیلی راحت تر،با فعالیت کمتر،با زمان کمتر بیشتر از من پول میساختن و خیلیاشون رو میدیدم که به ثروتهای زیاد رسیده بودند.

    الان به لطف الله بعد از سه سال که با قانون آشنا شدم و استفاده از فایلهای رایگان شما و قدم اول و دوم دوره بینظیر دوازده قدم و از اونجایی که با تمام وجود پذیرفتم که همه چیز فقط و فقط بستگی به افکار و باورهای ما دارد و نه هیچ عامل بیرونی دیگر و شروع کردم به کنترل ورودی‌هام،خداروشکر خیلی زندگیم از تمام جنبه‌ها تغییر کرده،تمام بدهی‌هام رو پرداخت کردم،خیلی راحت‌تر و بهتر پول خرج میکنم اما باز هم احساس میکنم خیلی روند کند پیش میره،پول وارد زندگیم میشه اما اون چیزی که اتنظارش رو دارم و اون زمان و انرژی که از لحاظ ذهنی و فیزیکی براش میذارم تقریبا میشه گفت روند کند هست!

    چندتا از هزاران باور مخربی که توی ذهن من بود و هست و باید همیشه روشون کار کنم:

    برای ثروت زیاد باید بسیار سختی بکشی و سخت تلاش کنی

    همیشه میگفتم هرجا که ثروت زیادی هست حتما یکی پدرش درومده تا اون ثروت جمع شده

    همیشه وقتی یه شخص ثروتمند رو میدیدم گوشه ذهنم این بود که یه رانتی یه دزدی چیزی بوده که ثروتمند شده

    دو باور بسیار بسیار مخربی که پدر من همیشه میگفت و هنوز هم سخت بهشون معتقده و ذهنیت ما هم داغون کرده بود میگفت که:

    خانه ای ساخته نشود مگر خانه‌هایی خراب شوند!

    ثروت جمع نگردد مگر به حرام!

    و مطمئنم خیلی کدهای مخربی دیگه توی ذهنم هست و

    با تمام وجودم از خداوند میخوام که همین روزها من رو به دوره کشف قوانین زندگی هدایت کنه و به لطف الله ترمزهام رو پیدا کنم و برشون دارم و استقلال مالی رو به معنای واقعی تجربه کنم.

    بینهایت سپاسگزار خداوند هستم که هرروز زندگیم زیباتر میشه بسیار سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته هستم که دستان فوق‌العاده خداوند در زندگیم هستین

    از خداوند میخوام که هر لحظه بینهایت عشق و آرامش و ثروت و سلامتی بیشتر وارد زندگی زیباتون بشه

    ️️️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    داود نیکزاد گفته:
    مدت عضویت: 1929 روز

    سلام خدمت استاد و همه عزیزانم تو سایت عباسمنش که با خواندن کامنتهاتون بینهایت لذت میبرم

    من کلی فکر کردم تا اصلا یادم اومد که من هنوزم یک خواسته به مثالی که استاد میگن دارم و هنوز بهش نرسیدم

    دلیل اتفاقات تکریه چیه

    چه مقاومتها و باورهایی در اینکه نمیتونی به خواسته ات برسی هست که باید برداشته بشه و باید باور سازی بشه و احساست را در این مورد درست کنی

    چه افکاری تو را مجبور به حمل این گاری کرده

    چه افکار و نگاه و باورهایی بار گاری را سبکتر میکند

    چه افکار نگاه و باورهایی امکاناتی به گاری اضافه میکند

    که حمل آن را راحتتر میکند

    چه افکار نگاه و باورهایی وسیله نقلیه راحتر و پیشرفته تر و مطمعنتر در اخیارت میگذارد

    جواب:

    من بعد از هشت سال هنوز بیمارم و زیبایی چهره ام و موهامو بدست نیاورده ام

    من بیماری الوپسی دارم موهام بصورت سکه ای تو ریشم شورع شد به ریختن و بعدش همه سرو صورتمو گرفت موهای سرم هم ریخت

    همه این 7 8 سال را در پی درمانش بودم اهل ارومیه ام برای درمانش نتنها پیش دکترهای شهرم بلکه تا تبریز و تهرانم رفتم

    ‌خیلی هم رو باورهای سلامتی و زیباییم کار کردم و تا بحال چندین بار تا مرز بهبودی پیش رفته ام اما به طور کامل سلامتیمو بدست نیاورده ام

    من این ترمز ها را داشتم که

    نگران زیباییم بودم گاهی میگفتم 7 8 سال جوانیم هدر رفت و من زیبایی این سنم را ندیدم

    برام‌مهم بود و عجله داشتم و میخواستم دوباره دیگران هم زیبایی ام را ببینن

    نه که حتما زیبا ببیننم بلکه حداقل منو با اون چهره عبوس و وحشتناک نبینن

    چون حتی بچه ها ازم میترسیدن

    اصلا خدایا موهای سرمو نخواستم فقط مژه و ابرو داشته باشم که وحشتناک نباشم

    نمیخواهم کلاه بذارم متنفرم بسه خسته شدم تا کی باید کلاه بذارم سرم پس کی به روزی میرسم‌ که کلاه نذارم

    اعتماد بنفسم را هم به موهام دوخته بودم فکر میکردم اگه موهام برگردن دیگه اعتماد بنفسم بالا میره میتونم راحت تو اجتماع باشم

    وقتی تو جم میرفتم فکر میکردم همه بهم نگاه میکنن و سعی میکردم تو دید نباشم

    و ترمزهایی که باید برداشته بشه

    دیگه اصلا برام مهم نیس ابرو و مژه داشته باشم یا نداشته باشم

    آخیش رها شدم

    شبیه سرطانی ها باشم اصلا برام مهم نیست با همون صورت میرم تو جامعه بدرک که پچه ها ازم بترسن مشکل خودشونه من وحشتناک نیستم

    آخیش رها شدم

    اگه برم تو جمع برای همه سوال بشه که من چرا اینطوریم به درک مشکل خودشونه

    اونها کی ان که نظرشون برام مهم باشه

    نه تمجیدهاشون و نه تشویق هاشون و تحقیرهاشون برام فرقی نداره (عزت نفس)

    آخیش راحت شدم

    جوانیم اصلا به موهام ربطی نداشته میتونم با روحیه ام و انگیزه داشتنم همیشه جوان و سر زنده باشم تا ابدم همینطور باشم بازم خیالم نخواهد بود

    آخیش دیگه راحت شدم

    مهم باطن آدمهاست چهره که اصلا مهم نیست

    اطرافیانم که با چهره ام قضاوتم نمیکنن اونها با داودی که اخلاقا دوستش دارن ارتباط برقرار میکنن

    هر بار که میبیننم مگه با دیدن چهره ام شکه میشن نه

    و اعتماد بنفسم اصلا دیگه به موهام وصل نیست حتی اگه مو داشته باشمم کچل میکنم چون لذتش بیشتره

    آخیش رها شدم

    آخیش راحت شدم استاد و اگه بخواسته ام نرسمم مشکلی نیست چون ذهن کنترل شد

    وازت بینهایت ممنونم استاد که اینطور کمکم کردی ترمزهای ذهنی ام را بردارم تا سلامتی ام براحتی به جریان بیفته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سمیه نظری گفته:
      مدت عضویت: 1521 روز

      سلام آقای نیکزاد به نظر من شما با قانون سلامتی استاد میتونید تموم مشکلاتی که باهاشون درگیر هستید از نظر سلامتی برطرف کنید استاد تو دوره شیوه حل مسایل میگه از مسلتون فرار نکنید و آشغالا رو زیر مبل نذارید و اینو بدونید که تمام مسائل راهکار ساده و آسان و سریع دارند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    محمد حسین دهقان منشادی گفته:
    مدت عضویت: 2265 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام میکنم به استادعباسمنش عزیز،خانم شایسته مهربان و دوست داشتنی ،ودوستان عزیزم در سایت الهی وبینظیر عباسمنش دات کام

    1_بنده حدود 18 سال است که سرپرست کارگاه ساختمانی هستم و حرفه و تخصصم ساخت آپارتمانهای مسکونی تا 6 طبقه هست

    در این چند سالی که با قانون آشنا شدم یکی از اهداف بسیار مهم وحایز اهمیت من ( استقلال کاری واستقلال مالی) است که متاسفانه هنوز به آن دست نیافته ام زیرا از بدو ورودم به این شغل ، شخص دیگری که به زعم من سرمایه دار و در زمینه مدیریت و ساخت ساختمان قدرتمند است ، ساختمانی را قرارداد میبندد ومن به عنوان پیمانکار دوم ، موضوع آن قرارداد را اجرا نموده وپروژه را میسازم و درصدی معقول وعرف بازار این حرفه از او دریافت میکنم و در تمام طول اجرای ساختمان خریدهای کلان مصالح ودستمزدها وکلیه امور مالی به عهده شریک کاری ام هست ومن به غیر از تنخواه پولی در حسابم ندارم و طبیعتااختیاری هم در خریدهای کلان و پرداختهای بزرگ ندارم و به همین دلیل در اجرا و هندل کردن کار و نحوه وزمان پیشبرد پروژه به مشکل بر میخورم و مدت انجام هر پروژه زیاد میشود که برای من بسیار ناخوشایند وفرسایشی است

    ««‹«»»»»»»

    واما به دلیل طولانی شدن زمان اجرای پروژه درآمد حاصل از کارم فقط مخارج جاری زندگیم را پوشش میدهد وهیچ مبلغی برای پس انداز،سرمایه گذاری،وموارد دیگربرایم باقی نمی ماند. بنابراین همیشه در حالت خوف و رجا به سر میبرم که اگر شریک کاری ام کاری را قرارداد نبندد یا تمایل نداشته باشد کار جدیدی بگیرد یا به هردلیل از این پس نخواهد قراردادی را با کسی امضا کند با توجه به اینکه من درصدی کار میکنم و تخصصم فقط در همین رشته است و کار دیگری بلد نیستم مخارجم را چگونه تامین کنم و این مسئله سالهاست که روح و روانم را آزار میدهد.

    در این سالهایی که به لطف وخواست الله مهربان توسط یکی از دوستان بزرگوارم با استاد آشنا وبه این سایت پر برکت هدایت شدم هدفهایی را تعیین نمودم که با کمک گرفتن از آگاهیهای فایل های دانلودی و همچنین برخی ازمحصولات به تعدادی از آنها که انصافا کم هم نبوده دست یافته ام

    اما با توجه به اینکه متعهدانه به قانون عمل کردم، فایل گوش دادم، فایل دیدم، شب تا صبح مطالعه کردم،نکته برداری وتمرین کردم ،تلاش نمودم تا باورهای مخرب وترمزهای ذهنم را پیدا کرده وبرای آنها راه حلی بیابم،کنترل ذهن کردم، بایدها ونبایدهای بسیاری را رعایت کردم،از غیبت و سخنان بیهوده و آدمهای سمی پرهیز نمودم ،تا حدی که در توانم بود آگاهانه زندگی کردم وبه قول استاد شب و روزم را به هم دوختم ،، هدف اصلی یعنی استقلال کاری و استقلال مالی ام محقق نمیشود

    2_ واما در اطراف من دوستان وآشنایانی هستندکه قانون و برنامه وسایت را نمیشناسند هیچ آگاهی در مورد قانون جذب وقوانین بدون تغییر خداوند ندارند،کوچکترین تحقیقی نمیکنند مطالعه اصلا ندارند اما از نظرمالی 10 برابر من سرمایه دارند واز دید ناظر بیرونی زندگی خوب وقابل قبولی دارند که با دیدن آنها همیشه این سوال در ذهنم میچرخد،،،،،،

    تو (حسین) که با این قانون آشناهستی چرا یک دهم ثروت آنها را نداری پس تفاوت تو با آنها چیست ؟

    3_ناگفته نماند که باورهای غلط وترمزهای زیادی هم داشته ام که چندمورد از آنها را ذکر میکنم

    ++عدم اعتماد به نفس

    —عدم اعتقاد به باور فراوانی

    ++باور خودکم بینی

    — ترس از مستقل کار کردن

    ++ترس از اینکه در خرید مصالح وخریدهای بزرگ نمیتوانم به تنهایی وارد معامله شوم

    —باور اینکه فقط سرمایه دارها میتوانند کار ساخت وساز انجام دهند و……

    ++باور اینکه تو اگر نفر دوم باشی از نظر مالی دغدغه کمتری داری و در ادامه زندگی آرامتری را میگذرانی و………..

    در آخر از استاد توحیدی ام و خانم شایسته عزیز که به حق بندگان شایسته خدا هستند تشکر وقدردانی میکنم و همچنین از دوستان هم فرکانسی ام تقاضا دارم من را در شناسایی هر چه بیشتر باورها مخرب وترمزهای ذهنی ام کمک ویاری نمایند.

    همیشه شاد و پر انرژی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    هدی قائمی گفته:
    مدت عضویت: 912 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد جان و مریم جان

    سلام به دوستانم که هر دیدگاه شون برای من هدایتی محسوب می شه

    الان که فکر میکنم میبینم ترمز های من در مورد ثروت ترس هست . ترس از دست دادن حالا این ترس ریشه های مختلفی داره مثلا ترس از دست دادن دخترام یا اگه من نباشم اونا چیکار کنند و اینو بارها به خودم یاد آوری کردم که خدا هست مهربونتر از هرچیزی و تنها با یاد خودش آروم می‌گرفتم ولی این افکار دوباره و دوباره به ذهن من میان و ترس از نداشتن یعنی درحال زندگی نمیکنم در گذشته و آینده سیر میکنم . که من اگر نتونم همچین مبلغی رو تهیه کنم مثال میزنم برای مدرسه بچه ها یا مثال عروسی که در پیش هست و از این قبیل فکر ها زیاد دارم و اینم بگم استاد که این افکار موقتی هستند زود به خودم میام ولی تکرار میشن تو ذهنم هربار و فایل های توحیدی رایگان رو گوش دادم و اینکه به خودم میام که این افکار رو دور کنم از همون فایل های توحیدی هست و من قدم اول رو خریداری کردم و موقع های که ترس رو دور میکنم خیلی نتایج عالی میگیرم و نتایجم موقتی هستند بخاطر ترسی که در وجودم هست و انشاالله بتونم به زودی این ترس رو برای همیشه کنار بزارم و با سربلندی برای شما استاد عزیزم و مریم جان و تمامی دوستانم از نتایج بینظیری که در راه رسیدن هستم براتون بگم برای همگی آرزوی موفقیت دارم در پناه الله باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    محدثه گفته:
    مدت عضویت: 1756 روز

    چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    من از درامد ماهی یک میلیون بادروه 12قدم رسیدم به 7تومن اما این کافی نیست و استپ کرده. میخوام10برابر ویا بیشتر بشه

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    معصومه بااین که دوره اموزشی خاصی ندید وکارهم نکرده بود درامدش چند برابر من هستش

    یکی دیگه هم هستش اون هم درامدش بیشتر از منه

    مثلا یکی دیگه از دوستام تو همین لاین چندماه کارش رو شروع کرده درامدش نزدیک ب من هستش

    ویکی دیگه از دوستام تو لاین دیگه ای هستش واون هم مدت کمی شروع کرده و درامدش بیشتراز منه

    همه کسایی که میشناسم درامدشون بیشتراز منه و تو مدت خیلی خیلی کمتر باتلاش کمتر موفق شدن

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    به نظرم این بی تکلیف بودن توی کارم هستش

    من به میکاپ علاقه داشتم ولی هزینه وشرایطش رو نداشتم از خداپرسیدم برم تو چه لاینی میکاپ یاشینیون بعد خواب رنگ مو دیدم شرایطش فراهم شد پولش اوکی شد ومن از سال 97تواین کار هستم

    اما تازه یک سال به درامد نسبتا اوکی رسیدم بادوره 12قدم اما خیلی. کمه

    فکر میکنم به خاطر این که به کارم علاقه ندارم

    یاشاید هم چون 100٪کار رو بلد نیستم وتسلط کامل ندارم ازش فاصله میگیرم

    خلاصه عشق به کارم رو ندارم

    هیچ هدف گذاری براش ندارم مثلا بگم من میخوام تو این کار به این جایگاه برسم

    یااین که چون کارپر استرسی هستش وریسک داره وکار سختی هم هستش

    ولی خوبیش از میکاپ اینه که تایمش دست خودته وتعطیلی هم داره

    این که به کارم علاقه ندارم به خاطراین که خواب دیدم تو این کار موندم

    فک میکنم خدا از طریق این کار میخواد من رو به جایی برسونه

    فک میکنم کامل نیستم

    نمیدونم چیکار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    مهسا حبیبی گفته:
    مدت عضویت: 1456 روز

    سلام عزیزان دلم امیدوارم حال دل همتون عالی باشه

    اولین و بزرگترین هدف من لاغری بوده و هست

    خیلی ها رو دیدم لاغر کردن ولی هیچ کدوم ادامه دار نبودن یعنی برگشت داشتن بجز الان استاد عزیزم

    بزرگترین ترمز هم الان که فکر کردم اینه که تا یکی بهم میگه چه لاغر شدی ادامه نده دیگه همینقدر خوبه سریع ارادمو از دست میدادم و شل میکردم و برای لاغر کردن تلاشی نمیکردم

    الانم چون تو دوران شیردهی هستم با اینکه دوره قانون سلامتی رو خریدم ولی هنوز شروع نکردم

    در مورد وضعیت مالی هم خیلیا بودن ثروتمند شدند

    ولی پاشنه اشیل من زیاده در این مورد

    یکی اینکه همسرمو یه غول بزرگ کردم تو ذهنم که اجازه نمیده

    یکی اینکه من خیلی هنر مندی ها دارم ولی نمیدونم کدوم هنرمو ازش کسب درآمد کنم

    البته الان تو فکر تشکیل کلاس رقص هستم که اونم نیاز به اندام لاغر هست پس مجبورم صبر کنم تا وقتی که شروع کنم دوره رو بعد از لاغر شدنم اموزش رقص بدم

    تو بعضی موارد اعتماد بنفس عالی دارم ولی روی اندامم نه.اخه اضافه وزنم خیلیه

    تو روابطم زندگیم خوبه ولی درک همسرم کمه منم آدمی نیستم پیگیر چیزی بشم واسه همین تلاشی نمیکنم چون نمیتونم تغییرش بدم.هر کسی خودش باید تغییر کنه

    البته بعد بارداری و زایمانم خیلی روحیاتم شکننده شده و مثل قبل نیستم حوصله کاری رو ندارم و این عذابم میده نمیدونم چکار کنم.قبل بارداریم خیلی تو مسیر بودم ولی الان حس میکنم دور شدم.خسته شدم.بی انگیزه شدم.اینا همه پاشنه آشیل منن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    فاطمه صفائیان گفته:
    مدت عضویت: 951 روز

    باسلام و درود خدمت استاد عباس منش بزرگوار، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم در این سایت پربار ، مفید و کاربردی

    وقتی می خواستم کنکور بدهم، هدف اصلی من قبولی در رشته پزشکی بود که اولویت زندگی من بود، هم استعدادش را داشتم، هم خیلی به آن فکر می کردم و متمرکزش بودم ، هم خیلی درس می خواندم، شاگرد بسیار زرنگ و باهوشی بودم. هم خانواده تحصیلکرده ای داشتم.

    اما علیرغم این همه استعداد و موهبت، ولی در رشته پزشکی قبول نشدم.

    هنوز هم ترمز ذهنی ام را نشناخته ام

    ولی بعد از شنیدن صحبت های استاد و خواندن نظرات دوستان خوبم، چند ترمز در خودم شناخته ام:

    1_ عقاید مذهبی افراطی

    2_ثروتمند بودن خوب نیست، هر چه بدبخت تر باشی، به خداوند نزدیکتری

    3-باور این ضرب المثل :هرکه در این بزم مقرب تر است، جام بلا بیشترش می دهند

    4_کمال گرایی

    از هم کلاسی هایم کسانی را می‌شناختیم که به لحاظ استعداد و هوش، پایین تر از من بودند، ولی پزشک شدند.

    و این رویا بعد از گذشت اینهمه سال، هنوز هم با من است و وقتی به آن فکر می کنم ناراحت می شوم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    فاطمه برهانی گفته:
    مدت عضویت: 1098 روز

    سوال سوم ؛چه باورهوی مخربی را در ذهن خود شناسایی کردین که با وجود تلاش های زیاد اما نتایج دلخواه رو نگرفتین؟

    من خودم حس میکنم باورهای مخربی زیادی دارم یکسری هاشو شناسایی کردم و یکسری هاشون هنوز اگه نشدم

    1:در زمینه بدهی این باوریه که همیشه مامانم اینجوری فکر میکنه که اگه نصیه چیزی نخری هیچ وقت صاحب چیزی نمیشی ،یا همیشه به شوخی میگفت )من اگه بدهکار نباشم شب خوابم نمیبره..اینارو یادم میاد همیشه به زبون میورد که روی منم تاثیر گذاشته

    2 :در زمینه روابط :توی روابط با دیگران مشکلی ندارم اما در رابطه عاطفی همیشه ادمای نامناسب(کسی که براش تعهد و وفاداری معنی نداره) رو جذب میکنم چون از وقتی یادمه اطرافیانم بهم گفتن پسرا همشون دنبال سواستفاده کردن از دختراس

    مرده همه سرو ته یه کالباسن ،مردا هوس بازن

    مرد خوب وجود نداره پسر پیغبر خدام که باشه بازم بخاطر سواستفاده کردن باهاته ،عشق وجود نداره ،با یکی باشی بعد چند وقت براش تکراری میشی ولت میکنه میره، دخترا برای پسرا عروسک خیمه شب بازیه ، و…

    یادم میاد اینهارو بارها بارها از سخنرانی ها و جلسه های مدرسه میشنیدم که پشت بندشم کلی داستان و مثال های وحشتناک که برای دخترا اتفاق افتاده که ازشون باج گرفته شده، تهدید شده،ضربه دیده تعریف میکردن

    یا از خانواده و زنای فامیل میشنیدم

    3،در زمینه ای تناسب اندام :من از وقتی یادمه خواهر که اضافه وزن زیادی داشته از بچگی و کلی و هزاران بار تلاش کرده رژیم گرفته و شکست خورده اونم به شیوه های مختلف این باور رو در من ایجاد کرده که لاغری برابره با زجر کشیدن و تلاش فیزیکی فراوان و خیلی سخت لاغر میشی ، با ورزش خیلی خیلی زیاد و هیچی نخوردن …

    4.در زمینه ای کسب کار باورم اینه که بدون هیچ سرمایه اولیه ای نمیشه استارت کار رو زد چون از یه طرف باید یکم پول داشته باشم بتونم هزینه های روزمره رو تامین کنم و یه مقدار داشته باشم بتونم مهارت یاد بگیرم و ابزار بخرم و اینا… و اینکه کلی ترس برای شروع دارم

    5.در زمینه مهاجرت .باورم اینه که بدون پول نمیشه زیاد نمیشه مهاجرت کرد و روند مهاجرت کردن خیلی سخت وطولانیه .. و از مهاجرت به امریکا خیلی دشواره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    خدایا شکرت گفته:
    مدت عضویت: 1975 روز

    سلام استاد عزیز تر از جانم به نام خدا به نام خدایی که مارو به خواسته هامون هدایت میکند به نام خدایی که هرگز مرا تنها نمی گذارد به نام خدایی که شما را به مارسوند و مارو به شما رسوند

    استاد خوبم که سپاسگزاری رو با وجودی که به زعم خودم انسان مومنی بودم از شما یاد گرفتم استاد خوبم که اولین سپاسگزاری ها را بعد از آشنایی با شما انجام دادم و

    هرگز در طول زندگی هم سپاسگزاری از اعماق وجودم انجام ندادم

    فقط از روی اجبار عبادت الحمدلله می گفتند و نه از عمق جانم ‌

    استاد وقتی فایلو نگاه می کردم همینجوری که قدم میزدید به محیط اطرافتون دقت میکردم گفتم الان هوا اونجا چه جوریه ظاهرش میاد یه هوای ابری دلنشین باشه که وقتی آخر فایل بارش باران رحمت الهی رو گذاشتین که بارون بارید پاسخ خودم رو دادم

    گفتم آره هوا ابری بود بعدش بارون باریدن گرفت .استاد خوبم فرکانس هوای ابری کاملاً در فایل قابل مشاهده بود عزیز دل.

    ممنونم بهترین استاد دنیا ممنونم مریم عزیز ممنون ازبچه هایی ک هستن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    حامد و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 2010 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و تمام دوستان خوبم

    نرگسم

    الان چند روزه که می‌خوام به سوال استاد جواب بدم ولی خب …

    بعد کلی فکر کردن به اعماق خودم غوطه ور شدم و خودمو بیشتر شناختم و باور های محدود کنندمو پیدا کردم

    در جواب به سوال اول : من خیلی وقتا برای کسب درآمد بیشتر تلاشم رو بیشتر کردم و واقعا آدمیم که اگه پا تو راهی بذارم سخت تلاش میکنم و بالاطبع نتیجه نمیگیرفتم به خاطر باورهای غلطم و عین بادکنک بادم خالی میشد و دیگه انگیزه برای ادامه تلاش نداشتم

    و…

    و همین الان یه باور غلط از خودم پیدا کردم که من اگه یه ذره فقط یه ذره دیگه تلاش می‌کردم نتیجه می‌گرفتم

    یاد یه تصریوی افتادم که قبلاً خیلی روی من تاثیر گذاشته بود یه تصویر از دو فردی که در حال حفاری در جستجوی گنج هستن یکی از اونا تمام تلاششو می‌کنه و زمینو حفر می‌کنه و به گنجی با عظمت دست پیدا میکنه و اون یکی فقط یه کلنگ دیگه مونده بزنه تا به گنج برسه اما لحظه آخر ناامید میشه و می‌ره و به گنج نمی‌رسه

    من با خودم فکر میکردم که شاید فقط یکم بیشتر تلاش می‌کردم به نتایج خوبی می‌رسیدم و خودمو بابت ترک اون تلاش ها سرزنش میکردم در صورتی که باید باورهامو نسبت به ثروت و کسب درامد بیشتر بهتر میکردم

    که من اگه باور های درست بسازم و داشته باشم خداوند منو به مسیر درست هدایت می‌کنه

    با باور اشتباه من اون مسیری رو دارم حفاری میکنم که اصلا سمت گنج نیست

    در جواب به سوال دوم : ترجیح میدم از خودم مثال بزنم که تو دو مورد واقعا احساس میکنم موفقیت کسب کردم

    یکیش رابطه ی خیلی عالی با همسرم و حتی نحوه جور شدن ازدواجمون

    منو همسرم پسر دایی دختر عمه هستیم و از بچگی با هم بزرگ شدیم ولی به عنوان همسر آینده نگاه نمیکردم

    لازم به ذکر هست که بگم تو خونواده ما روابط زن و شوهر اصلا محبت آمیز نیست و تمام زوج ها فقط با هم زندگی میکنن و اونقدر عاشقانه همو دوست ندارم و بیشتر وقت ها مشغول دعوا و قهر هستن

    ولی من همیشه به خودم میگفتم من جور دیگه می‌خوام باشم میخواد همیشه و همه جا به همسرم محبت کنم می‌خوام عاشق هم باشیم و دعوا و فقر تو زندگیمون راه نداشته باشه می‌خوام واقعا اون زندگی رو دوست داشته باشم و اونجوری نباشه که صرفا به خاطر یه عقد مکتوب با هم زندگی کنیم

    و حتی ویژگی های همسر آیندمو تصور میکردم نه اینکه فرد خاصی باشه فقط ویژگی های مد نظرم و بعضی وقتا تو جمع این ویژگی ها رو میگفتم و معمولا مخالفت میکردن و میگفتم مگه بدی کارخونه برات بسازه

    اما من حالا یا به زبان یا در دلم جواب میدادم که من از خدا می‌خوام و خدا گفته از من خوب و زیاد بخواید منم اون خوبشو می‌خوام و خدا حتما به من میده

    و واقعا همینطوره بعد ها شرایطی جور شد که پسر دایی من اومد خواستگاریم و همه چیز انگار جفت و جور میشد و من نمی‌دونستم که این ویژگی هایی که من می‌خوام رو پسر داییم داره و به خاطر بدگویی های پشت سرش چند باری هم دست رد به سینش زدم

    ولی باز هم با اصرار عجیب خانواده با خودش صحبت کردم و فهمیدم که می‌تونه مرد زندگیم باشه

    و الان هم هر چقدر میگذره و بیشتر می‌شناسمش میفهمم که چقدر اون ویژگی های مد نظر منو داره و خدا رو واقعا شکر میکنم و همه اینها به خاطر باور های من اتفاق افتاد

    مورد دوم بچه دار شدنمون بود

    برادر شوهرم که خیلی زودتر از ما ازدواج کرده بود ولی بچه دار نمیشد و خیلی هم به شدت به این خواسته چسبیده بود و هر کاری هم میکرد نمیشد از هر لحاظ تلاش خودشو کرده بود و حتی به اختلاف خورد با همسرش و جدا شدن

    اما من باور داشتم که اگه بخوایم بچه دار بشیم کافیه تو سیکل اون زمان که در نظر گرفته شده اقدام کرد همین و واقعا هم همینطور شد و با بدون هیچ هزینه و دکتر و در سری بچه دار شدیم به راحتی

    و بار دیگر باور هام منو شگفت زده کردن

    در جواب سوال سوم :

    ترمز هام به نظرم باید زیاد باشه

    ثروت باید به سختی به دست بیاد تا حلال باشه وگرنه حتما یه مشکلی توش هست

    حتما باید خودم ثروت و پول رو به دست بیارم و نباید بذارم کسی به من پول یا چیزی بده و این یعنی ضعف

    من اگه ثروتمند بشم آدم مغروری میشم

    من اگه ثروتمند بشم به خاطر تفاوت فرکانس از خیلی از نزدیکانم دور میشم

    و ثروت تا حدی خوبه

    هر که بامش بیش برفش بیشتر میشه و نگه داری و کنترل ثروت زیاد سخته

    و البته این باورهای محدود کننده ممکنه بعضیاش برای من خیلی قوی باشن و بعضیاش خیلی ضعیف

    و به امید خدا می‌خوام از بین ببرمشون

    به یاری الله

    سپاسگذارم استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: