https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-11 07:37:322023-07-07 09:16:06چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
1158نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به خداوند و استاد بزرگوار خانم شایسته و دوستان عزیزم
من اخیرا یکی از ترمز هایی که پیدا کردم اینکه وقتی متوجه میشم که مثلاً کمبود عزت نفسی درمن هست ذهنم این سوال تضعیفکننده رو ازم میپرسه که چرا باید تو عیب داشته باشی چرا این عیب باید در من وجود داشته باشه؟
یه نوع کمال گرایی هست که میخواد که من بی عیب باشم.
الان که دارم مینویسم متوجه شدم که این یک کمال گرایی هست و یک احساس بی ارزشی.
توقع بیجا از خودم دارم می خوام که بی عیب باشم در حالی که نمیتونم.
ترمز های دیگه اینکه عجله می کنم و میگم که باید زود این باور ساخته بشه و نتیجه بده یعنی عجله دارم
راه حل:اگه بخوام ذهنمو قانع کنم مثال بدنسازی مثال خوبیه که استاد هم توی دوره هاش به اون اشاره کردن هرچقدرم ما به یه درخت آب بدیم درخت سرفصل موقعش ثمربخش میشه نه قبل ازون
ترمز دیگه باور باور مذهبی که پول معنوی نیست و احساس بدی راجع به پول دارم و اینکه من از خداوند دور میشم و مادیات آدمو از خداوند دور میکنه و این باورهای اشتباه که خیلی ریشه داره در من هر چند قبلا فکر می کردم که این باورو من ندارم.
خوب پول بهترین وسیله برای رسیدن به خداوند هر کار خوب و معنوی که میخوایم انجام بدیم باید پول داشته باشیم چه خدمت به خودمون باشه چه خدمت به جامعه باشه چه خدمت به خویشاوندان باشد هر کار خیری که ما میخوایم انجام بدیم باید پول داشته باشیم تا انجامش بدیم حدیث پیامبر است که می فرمایند مال نعمت خداوند هست پس باید سپاسگزار این نعمت خداوند باشیم
ترمز بعدی احساس عدم لیاقت هست. پاشنه آشیلی که من دارم اینه که باید خیلی سختی بکشم تا لایق بشم من باید به جهان هستی یه چیزی بدم تا چیزی دریافت کنم همینجوری نباید به من چیزی داده بشه
در حالی که وقتی خداوند به فرشتگان گفت به آدم سجده کنید شرطی قرار نداد که اول آدم سختی بکش بعد به تو سجده بشه یا اول آدم تو تحصیلات داشته باش بعد به تو سجده بشه خداوند شرطی قرار ندارد برای اینکه زمین و ماه و خورشیدو رام انسان قرار بده خداوند بی قید و شرط انسان را لایق آفرید و انسان خودش را محدود ساخت
بصورت اتفاقی پیام علی جان رو خوندم و بدلم افتاد که آنچه را باتوجه بمقدار دانش و درکی که دارم پاسخ بدم ،
بلکه بتونه به افراد بیشتری همانند خودم کمک کنه …
خدایا شکرت …
در خصوص مورد اول :
علی جان شما گفتین با دیدن نتایج ولی باز هم ادامه نمیدین …!!!
چند تا راهکار به ذهنم میرسه که دو تاش رو به اشتراک میذارم :
1. شروع کن به نوشتن تلاشهات و اتفاقات و نتایج هر روزه و حتما اقدام به سنجیدن اتفاقات و نتایج روزانه خودت کن و هرروز نوشته های قبلی خودتو هم مرور کن …
جدا از موضوع تعهد و انگیزه ، بریم سراغ مورد دوم …
2. بشین و بنویس که اگه برروی اعمال و تلاش برای تغییراتت پایبند بمونی ، مثلاً در 6 ماه یا یکسال آینده چه اتفاقات بی نظیری برات میفته …
و بشین و بنویس که اگه برروی انجام تغییراتت متعهد نمونی در 6 ماه یا یکسال آینده چه چیزهای بد و ناخوشایندی قراره برات اتفاق بیفته …
و برای خودت ارزش و احترام قائل شو و هرروز فقط 10 دقیقه وقت بذار و تمامی نوشته هاتو یه مرور سطحی بکن …
.
2 راهکار فوق العاده که میتونن کوههارو جابجا کنن ، همین الان نصیبت شد …
پس اگه اینهارو میدونستی و بهشون عمل نکردی ، بنظرم عواقب این تنبلی و کوتاهی رو به بدترین شکل ممکن و در قالب درد و رنجی طاقت فرسا بزودی تجربه خواهی کرد …
پس دستهاتو بذار روی زانوهات و بگو یا علی …
بگو خدایا من در حد توانم تلاشمو میکنم و مابقیش با خودت …
از استادِتمام عزیزم و خانم شایسته ی ستایش و قدردانی ، ممنونم که هستن و حضور دارن …
من حسابدار هستم در رابطه با کار حسابداریم هر چه تلاش می کنم ولی به روز نمی شود و نظم در کارم نیست میدونم یک نفر بیاد شاید سریع به روز کند و این همه زمانی که من میگذارم ولی جوابی که میخواهم بدست نمی آورم و این همه سال کار کردم من مدت زمان زیادی را میگذارم به نتیجه که نمیرسد خستگی در وجودم باقی میماند خستگی از اینکه چرا جواب نمی دهد چه ذهنیتی من دارم که قوی تر از من هست و من را به عقب می کشاند به جای اینکه به جلو ببرد
ولی از زمانی که با شما ارتباط دارم قوی نیست ولی همین هم که حرف های شما را شنیدم
آقا من یقین دارم که دقیقا همینطوره، من هر جا ترمز داشتم چه فلاکت هایی کشیدم، هرموقع هم که ترمز نداشتم نتایجی خلق کردم که مایه تعجب بوده.
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
در مورد بازیگری و کارگردانی و تکواندو، بوکس و موفقیت و ثروت، خدایی تلاشم بد نبود، کمربند قرمز گرفتم در حد مشکی آماده شدم و… خیلی بوکس کار کردم، شغلای زیادی عوض کردم، کلاس کارگردانی و… فیلم کوتاه داستانی و مستند ساختم، بازی کردم و…
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده
محمد کارت کارگردان سریال یاغی، احتمالا بعد من شروع کرده و اولین فیلم کوتاهش و سال 97 ساخت، الان بسیار موفقه
پژمان جمشیدی حدود 91 وارد این عرصه شد، حدودا با من
مصطفی زمانی گفت دوس داشتم بازیگر بشم، فیسش و داشت در حدی که بقیه ترمزا رو براش برداشت، یعنی همین باور محدود کننده ای که برای بازیگر شدن باید خیلی خوشگل باشی به ایشون کمک کرد، که در اولین تستش بهش نقش اصلی فیلم یوزارسیف و بدن
توی کسب و کار و موفقیت و ورزش هم خیلیا بعد سال 80 که من شروع کردم شروع کردن و حالا خییییلی موفقن
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
برای مسائل زیادی ترمزم خیلی کمه ولی مثلا برای ورزش می گفتن تو لرستان نمیشه موفق بشی، پارتی بازن، واقعا هم برام اتفاق افتاد، من نمیتونم هزینه کنم و…
برای سینما، نکنه خانوادم رو از دست بدم، دور بشم، برم توی رابطه ای دیگه،سینما جای کثیفیه، که باعث بشه زندگیم نابود بشه، من وزنم زیاده، فیلم ساختن سرمایه می خواد و…
یه چیز خوب هم بگم
ما بچه دار نمی شدیم، من هیچ حرف و حدیثی گوش ندادم، اگرم یکی چیزی می گفت پیش خودم می گفتم، خدا بچه می ده، و واقعا خیالم راحت بود، حتی نمیزاشتم زنم حرف بزنه، برای نوزاد لباس خریدم و می گفتم خدا پر زمان مناسب یه بچه خوب به ما می ده، ترمز نداشتم، یه ترمز داشتم که وضع مالیمون خیلی بده، اونم می گفتم خدا این و می دونه و زمانی می ده که شرایط بهتر باشه.
کوتاهش کنم، الهی شکر پونه پنج سال و مسیح سه سالشه.
سلام سید سجاد دمتگرم که کامنت نوشتی و واقعا بعضی وقتا یک جمله و شاید یک کلمه کافیه برای درسی که دنبالشیم، من یک ربع پیش تو سایت بودمو همونجوری صفحه گوشی رو قفل کردم بعد که صفحه رو باز کردم کامنت شما جلوی چشمم بود و شهودم گفت بخون،،، بخش آخر که مثال توکل و لیاقت رو برای بچه دار شدن زدید منو دیوانه کرد، وقتی احساس کنی لیاقتشو داری باید کر و کور باشی در دیدن و شنیدنه الگو های مخالف این باور، خدا همونجوری که پونه و مسیح رو به شما داده به هممون میتونه هر چیزی که میخوایم رو بده ما با شجاعت و لیاقت جلو نمیریم، مثال لباس نوزاد گرفتنت قبل از بچه دار شدن خیلی الگوی خوبیه برای بقیه قدم هامون خداروشکر کامنتتونو خوندم انشالله موفق و سربلند باشید
در جهانی که از انرژی تشکیل شده و قانونش قانون فرکانس و داد و ستدهای فرکانسیه، اگر ما رو خودمون کار بکنیم اما از اون ور ورودی های منفی(فیلم هایی که به هر طریق ذهن و درگیر می کنن،افراد منفی،شنیده ها و دیده هایی که از بدبختی و کمبود و نارضایتی حرف می زنن) و کنترل نکنیم، شبیه به کسی می شیم که رسیده به لب آب اما نمیتونه ازش استفاده کنه و همیشه تشنس، کارکرد قانون رو میبینه، خوشبختی ها رو می بینه اما نمی تونه استفاده کنه، و همیشه تو برزخه
منم یه همچین تجربه ای دارم که برای خواستم ( که خریدن ماشین هست ) که الان 17 سالمه ولی چند ساله از 15 سالگی هی دنباله راهیم برای جور کردن پول ماشین و بعدش خریدنش خیلی کارا انجام دادم تا پولشو بدست بیارم و مطسفانه با تلاش های فراوان هیچ نتیجه ای بدست نیومده و موضوع اینجاس که من اصلا نمیدونم که اصلا چه باورهایی دارم و هیچ شخصیم نیست که ببینم به این خواسته ای که گفتم رسیده باشه
بنظرتون راهکاری کسی داره منکه نمیدونم باید چیکار کنم
استاد چه فایل جالبی تا الان فقط سوالات رو خوندم ولی انگار داره منو آماده میکنه که بشینم سر یک سفره از برکات الهی دوره کشف قوانین.
انشالا .
برام الان پرداخت بهای محصول راحته خیلی ولی ذهنم میگه بابا تو هنوز بعد چندسال چقدر دوره گرفتی بزار نتیجه بگیری هنوز خبریت نیست .
ولی خودم رو میشناسم باید تا اخر یک مسیر رو برم وکاری به بقیه ندارم.
مثل خط اعتیاد باید میرفتم بامخ به دیوار میخوردم برمیگشتم حالا هرکی میگفت بر گرد بمبسته ولی گوش ندادم وله له شدم.
حالا چرا ذهنم میگه صبر کن برا یک مسیر الهی سالم وبرا رشد خودت وفرزندانت.چون فقیره هنوز .
من با دوره های استاد تا اخرش میام حتی اگر بخاطر نواقص درونی خودم که نگذاشته نتیجه فوق العاده بگیرم از دوره ها ولی یاد گرفتم تا اخرین دست رو بازی کنم (اگر ورق بازی کرده باشید)ودست رو تو نرم حتی که یک به هزار مثلا موفق نشم که امکان نداره.
اخه دوره های آموزشی استاد بدون کم و کاستیه بنظرم اضافی هم توضیح میدند.
ولی یکی مثل من خودشو بخواب بزنه نه بیدار نمیشه.
حالا معنی جهاد اکبری که استاد میگند رو دارم میفهمم اگر یخرده دلت وافکارت جای دیگه باشه نتیجه نمیگیری مهدی جان عزیز.
از مسیر مستقیم و صاف باید بری فقط.
منم هدفم آزادی مالی زمانی ومکانی هست.
تانزدیکش میرسم به کمک دوره ها که الان دارم سلولی روی ثروت 1 کارمیکنم.
ولی بخاطر نواقصم مثل کار امروز به فردا انداختن.
مثل ترسیدن واز ترس تصمیم گرفتن.
دنبال قرض و وام رفتن …..
درکل از مسیر خارج شدن ورفتن به جاده خاکی نرسیدم .
گاز وترمز.
به قوانین دوره ها وجهان عمل نکردن .
وگرنه میتونم بگم با کمک دوره ثروت اکثر باورهای فقر و ثروت رو شناختم مخصوصن با آپدیت جدید دوره.
شاید هنوز پاشنه آشیلم رو پیدا نکردم ولی مطمئنم که همه باورهام مشکل داره.
وهر دوره ای که استاد دارند منم مشکل داشتم.
عزت نفسم
روابطم
ثروت
سلامتی
همه مشکل داشتم وتمامن دارم کار میکنم روزی نبوده که فایلی گوش نکرده باشم
ولی انگار کافی نیست تلاش بیشتر لازم نداره
تلاش زیادی میکنم تقلای زیادی میکنم عجله دارم قانون فراوانی رو درک نکردم وفکر میکنم تایمم تمامه.
یک چیزی بجز بدوبدو وتلاش اضافی لازمه تلاش ذهنی میخواد که حتی فایل زیاد وهر روز گوش کردن تلاش ذهنی نیست درک لازم دارم .
وگرنه درخانه اگر کس است یک حرف بس است.
ولی قلبم میگه حسم میگه باید تواین دوره شرکت کنم و ادامه بدم با ایمانی که دارم به استاد ودوره ها .
وخودم رو خوب میشناسم حتی یک درصد کم کاری دوره ای نبوده از استاد و صددرصد خودم درست عمل نکردم.
مثل همین الان خانم شایسته نوشتند که سر فصل سوال رو بنویس وجواب بده میگم بابا ول کن با گوشی تایپ کردن سخته وفلبداعه مینویسم.
تو دوره سلامتی شش ماه اومدم بهشت رودیدم سلامتی واقعی رودیدم بعد زدم کنار .
دوره های استاد رو مهدی جان تا اخر باید ادامه بدی بین نداره .ایمان ابراهیم وار میخواد .
استادی ندیدم به این جدیت که خودش عمل کنه به تمام حرفاش .
شاید امثال من زیاد باشن بنابراین خودمو مثال میزنم .
من تو خانواده مذهبی به دنیا اومدم و از بچگی سایه سنگین اعتقادات و تعصب بی جارو هم از طرف خانواده و هم از طرف اقوام حس میکردم .
بعد از گذر از این دوره که تونستم مستقل بشم و با فراق بال تصمیم بگیرم ، همیشه کنار فکر مثبت و پول سازم افکار مذهبی گاهی درست گاهی غلط مانع از ورود به کار یا باز شدن درهای ثروت به روم میشد ! آخه چرا باید حرف و اعتقادات مذهبی ترمزم میشد؟! مگه خدا بد منو میخواست؟!
مگه پول و ثروت و بی نیازی بده؟!
چرا انقد سفارش به بی نیازی میشه و مقابلش سفارش به ساده زیستی و هم نشینی با فقرا و …. میشد؟؟؟؟
به هر حال الان که تو سن 38 سالگی هستم ، کاری نمونده که یا بهش ورود نکرده باشم یا تحقیق نکرده باشم که بخوام انجامش بدم منتها یا انجام ندادم با اینکه نتیجه تحقیقش خوب بود و یا انجام دادم و به دلایل واهی و ساده و خنده دار در اونها شکست خوردم . همین موارد هم دید منو به کار و درآمد روز به روز منفی تر میکرد !
آخه مگه میشه اینهمه سنگ جلوی پا باشه….
من که از ابتدای شروع به کار هیچ فکر مخربی نداشتم ، فقط دنبال کار آفرینی و اشتغالزایی بودم و انصافا از عمرم ، سلامتیم ، استراحتم ، لذتم زدم تا بتونم قبل از 40 سالگی به آزادی مالی برسم . کارهایی که شروع میکردم همه مایه حسادت فامیل بود و احترامی هم که به خاطر موفقیتهای زودگذر به من میگذاشتن بعد از برگشتن ورق چنان به بی محلی تبدیل شد که مجبور به فاصله گرفتن از اقوام شدم . الان حدود 14 ساله در کار دولتی مشغولم و هروقت از شرایط الآنم خسته میشم مصمم میشم کاریو استارت بزنم اما کوله باری از افکار منفی و احساس تنهایی و عدم حامی و تجربیات تلخ گذشته باعث میشه زود مایوس بشم . جالبه برای از بین بردن این دیدگاه تو دوره های مختلف شرکت کردم و نتیجه که نگرفتم هیچ تازه برخی از اساتید بنام هم پولمو گرفتن و در ازای آن هیچ دوره به درد بخوری هم ارائه نکردن!
مدتی پیش هم با مشاور کسب و کاری آشنا شدم که میگفت باید راه بازاریابیو یاد بگیری تا موفق بشی و این در حالی بود که قبلاً حدود 6 دوره مختلف زیر نظر اساتید بنام دوره های بازاریابی دیده بودم و کامل این راهو میشناختیم و وقتی از تجربیاتم برای مشاور گفتم هنگ کرده بود که الان دارم با حقوق ناچیز کارمندی گذران میکنم . متاسفانه باید اقرار کنم من جز دسته دومی هستم که استاد مثال زد اما تلاش هم کردم ولی افکار…. افکار…… افکارررررر ….. میدونم دارم از کجا ضربه میخورم اما کار دولتی مارو خیلی بدعادت کرده .
مطالب استاد خیلی به دل میشینه و نشون از تجربه بالای ایشون داره
خدارو شاکرم که به واسطه همسر عزیزم که قطعا در مدارهای بالاتری از من قرار داره با استاد آشنا شدم و دوره های کشف قوانین و چند دوره دیگه رو خریداری کردن تا بتونیم اول فکرمونو آماده کنیم و آرام آرام پامو از روی ترمز بردارم تا به اون سرعت دلخواه برای رسیدن به آرزوهای دست یافتنیم برسم .
استاد در صورت حیات از پیشرفتهام، شما و دوستان را مطلع میکنم تا مثال دیگه ای باشم از جانب شما برای دوستانی که مشکل منو دارن .
سلام به اساتید عزیزم و دوستان همفرکانسی و فوق العادهام.
هر بار که فایلی روی سایت قرار میگیره و شامل سوالاتی میشه،کلی ذهن منو درگیر میکنه
این سوال واقعا عالی بود
اولین و مهمترین شرط به نتیجه رسیدن از پاسخ دادن به سوالات شما استاد عزیز اینه که با خودمون صادق باشیم،من این صداقت با خودمو همین یکی دوماهه یاد گرفتم وقتی که با جدیت، کار کردن روی دوره شیوه حل مسائل را شروع کردم،اونجا اصلا نمیتونی خودتو دور بزنی،باید رو راست بشینی روبروی خودت و با صداقت صد درصد پاسخ بدی و این صداقت چه مساله بزرگی از من حل کرد.
بریم که اینجا هم با جواب درست و صادقانه به سوال استاد مچ خودمو بگیرم و مساله ای از مسائل زندگیمو حل کنم.
اگر بخوام در مورد اهدافی صحبت کنم که شب و روزمو به هم دوختم و تلاش کردم اما نرسیدم باید بگم اولا هدف خاصی نبوده یا اصلا هدفی نبوده و در ادامه اون اشتیاق سوزان نبوده و تلاش تمرکزی و لیزری نبوده که بخوام به نتیجه ای برسم.
من متوجه شدم همیشه اهدافم کلی بوده
مثلا
من دوست دارم خوشبخت بشم
یا
من دوست دارم ثروتمند بشم
یا
من دوست دارم شغل بسیار خوبی داشته باشم.
این مدل خواسته ها آدمو تو دور باطلی میندازه که نه میتونی تلاش مشخص و لیزری داشته باشی و نه میدونی دقیق چی میخوای و جهان هم سردرگم میشه که بابا این خودش نمیدونه چی میخواد من چی بهش بدم آخه…
جدیدا یاد گرفتم خواسته هامو دقیق و واضح بنویسم مثلا مسافرت میخوام مینویسم فلان شهر فلان هتل فلان اتاق و فلان ویو و فلان غذا و….
یا پول و ثروت میخوام دقیق مینویسم چه مقدار و برای چه کاری میخوامش.
جواب 3پرسش این فایل:
یادمه دوران دبیرستان مدرسه تیزهوشان پذیرفته شدم دلیلش هم این بود که خودمو و توانایی هامو باور داشتم و با تمرکز لیزری توی 2ماه خوندم و قبولی گرفتم و وارد دبیرستان استعدادهای درخشان شدم.توی اون دبیرستان فضا فضای رقابتی تنگاتنگی بود و یکی از یکی باهوش تر سریع تر و بهتر بودن،یادمه روزی 16ساعت برای کنکور درس میخوندم
تمرکز لیزری بود و جواب سوالات هم در خلوت خودم خوب میدادم اما وقتی وارد کلاس میشدم خودمو با دوستام مقایسه میکردم که مثلا ببین فلانی 3ثانیه زودتر از تو جواب سوالو داد پس فاطیما تو به اندازه کافی لایق پذیرش تو رشته پزشکی و دندانپزشکی نیستی،دوستات بهترن،ببین اونا وضعیت مالی خیلی بهتری هم نسبت به تو دارن ،وای ببین تو کم حرفی و اونا رو ببین چقدر با معلم ها و مدیر و … بگو بخند دارن
پس تو لایق نیستی
تلاشتو بکنننن اما بهت نمیاد پزشکی قبول بشی
حالا نهایتش رشته پرستاری اتاق عملی چیزی قبول بشی.
البته الان که فکر میکنم متوجه این احساسات در اون زمان میشم اونموقع نمیدونستم که عزت نفس چیه احساس لیاقت چیه اعتماد بنفس یعنی چی،الان با این وضوح میفهمم که دلیل اینکه دقیقا 4ماه به کنکور مونده بود چرا باید اتفاقی میوفتاد که من نتونم نتیجه اون همه تلاش تمرکزی شبانه روزی 4ساله ام رو ببینم.
احساس عدم لیاقتتتتتتتت و تماااام*
اکث همکلاسی های من با اینکه ساعت کمتری مطالعه میکردن الان که میبینمشون همه دکتر،دندانپزشک،داروساز و بعضی هم که در بهترین حالت مهاجرت کردند.
اما الان که به لطف خدا با استاد عباسمنش آشنا شدم یاد گرفتم باید تمرکز لیزری در کنار ساخت باورهای مناسب و هم جهت با خواسته هامون باشه تا به اهدافمون برسیم .وامیدوارم هر روز در این مسیر پیشرفت کنم و روزی بیام و از نتایج مالی فوق العاده ام بنویسم چون در این مسیر زیبا من هم در روابط هم سلامتی هم آرامش و … نتیجه بینظیری گرفتم و فقط مونده بحث مالی که کم کم دارم تکاملی طی میکنم و هر روز بهتر از قبل میشم.
سپاس بابت این فایل زیبا و آگاهی های فراوان من توی زندگیم تقریبا به چیزهایی که خواستم رسیدم و اهدافم تاحدی محقق شده ولی بعضی وقتها می بینم که به سختی و مدت زمان زیادی میبره تا برسم مثلاً نمونه اش مهاجرت هست حدود یک سال و نیم هست که همسرم مهاجرت کرده و قرار بر این بود که من وفرزندم به او پیوست بشیم ولی این پروسه خیلی طولانی شد یعنی تصورش رو بکنید پارسال این پروسه مثلاً دو ماهه بود الان رسیده به حدود یکسال
همیشه برای من سوال هست که آیا باورهای من ایراد داشت که باید توی این دایره قرار بگیرم .؟؟؟؟؟
یا بعضی وقتها عقب افتادن بعضی چیزها به نفع آدم می تونه باشه ؟؟؟؟؟
سلام به استاد عزیزم
چند وقتی بود که من همش این سوال میکردم از خودم
آخه من واسه رابطه درست با همسرم و واسه به ثروت رسیدن خیلی تلاش کردم اما هیچی جلو نمیرفت
علتش فقط و فقط عدم احساس لیاقت هست ،من خودم رو لایق نمیدونم و این باعث شده که همیشه زندگی سینوسی داشته باشم یک روز بالا دو روز پایین
چقدر خسته شدم از این سبک زندگی، هر روز تو تمرین ستاره قطبی از خدا درخواست میکنم که خودم لایق بدونم امیدوارم که زودتر بتونم این احساس ایجاد کنم
امیدوارم بتونم این مرحله رو هم رد کنم حسابی توش گیر کردم،چقدر این عدم لیاقت و باور کمبود اذیت میکنه منو
فقط دوست دارم هرجور شده باورهای درست جایگزین کنم،خدا هدایتم کنه به راه درست
استاد شما راه نشون دادین بقیش با ماست که عمل کنیم،چقدر دلم میخواد بتونم مثل شما عملگرا باشم و زندگی خودم واسه همیشه عوض کنم
سلام به خداوند و استاد بزرگوار خانم شایسته و دوستان عزیزم
من اخیرا یکی از ترمز هایی که پیدا کردم اینکه وقتی متوجه میشم که مثلاً کمبود عزت نفسی درمن هست ذهنم این سوال تضعیفکننده رو ازم میپرسه که چرا باید تو عیب داشته باشی چرا این عیب باید در من وجود داشته باشه؟
یه نوع کمال گرایی هست که میخواد که من بی عیب باشم.
الان که دارم مینویسم متوجه شدم که این یک کمال گرایی هست و یک احساس بی ارزشی.
توقع بیجا از خودم دارم می خوام که بی عیب باشم در حالی که نمیتونم.
ترمز های دیگه اینکه عجله می کنم و میگم که باید زود این باور ساخته بشه و نتیجه بده یعنی عجله دارم
راه حل:اگه بخوام ذهنمو قانع کنم مثال بدنسازی مثال خوبیه که استاد هم توی دوره هاش به اون اشاره کردن هرچقدرم ما به یه درخت آب بدیم درخت سرفصل موقعش ثمربخش میشه نه قبل ازون
ترمز دیگه باور باور مذهبی که پول معنوی نیست و احساس بدی راجع به پول دارم و اینکه من از خداوند دور میشم و مادیات آدمو از خداوند دور میکنه و این باورهای اشتباه که خیلی ریشه داره در من هر چند قبلا فکر می کردم که این باورو من ندارم.
خوب پول بهترین وسیله برای رسیدن به خداوند هر کار خوب و معنوی که میخوایم انجام بدیم باید پول داشته باشیم چه خدمت به خودمون باشه چه خدمت به جامعه باشه چه خدمت به خویشاوندان باشد هر کار خیری که ما میخوایم انجام بدیم باید پول داشته باشیم تا انجامش بدیم حدیث پیامبر است که می فرمایند مال نعمت خداوند هست پس باید سپاسگزار این نعمت خداوند باشیم
ترمز بعدی احساس عدم لیاقت هست. پاشنه آشیلی که من دارم اینه که باید خیلی سختی بکشم تا لایق بشم من باید به جهان هستی یه چیزی بدم تا چیزی دریافت کنم همینجوری نباید به من چیزی داده بشه
در حالی که وقتی خداوند به فرشتگان گفت به آدم سجده کنید شرطی قرار نداد که اول آدم سختی بکش بعد به تو سجده بشه یا اول آدم تو تحصیلات داشته باش بعد به تو سجده بشه خداوند شرطی قرار ندارد برای اینکه زمین و ماه و خورشیدو رام انسان قرار بده خداوند بی قید و شرط انسان را لایق آفرید و انسان خودش را محدود ساخت
دوستتون دارم
در پناه خداوندِ عشق و ثروت باشید
بنام الله مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته وخانواده عباسمنش
دوستان من یک سوال داشتم ممنون میشم راهنماییم کنید
من چندوقته روی خودم کارمیکنم ولی نتونستم شخصیتم روتغییربدم چندروزجدی روخودم کارمیکنم جالبکه قشنگ نتایج میبینم ولمس می کنم ولی باوجود دیدن نتایج متعهدنیستم وراهشون میکنم.
چجوری میشه تعهدم روبیشترکنم.؟
دومین سوال دوساله ازیه بابایی چندصدملیون پول میخام ازاونطرف هم عین این چندصدملیون بدهکارم واین دوموضوع خیلی ازمن انرژی میگیره و وحس من روخراب میکنه چجوری میشه تمرکزرم روازاین موضوع بردارم؟؟
خیلی هم درطول روزاگاهانه تلاش میکنم به داشته هلم فکرکنم
شکرگزاری کنم بابت نعمتهای که دارم
به زیبایی هاتوجه میکنم
امایهوویی ناخدآگاه میبینم قرق شدم دراین دوموضوع بدهی وطلبم وحالم بدمیشه
ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام به همه عزیزانم و علی جان
بصورت اتفاقی پیام علی جان رو خوندم و بدلم افتاد که آنچه را باتوجه بمقدار دانش و درکی که دارم پاسخ بدم ،
بلکه بتونه به افراد بیشتری همانند خودم کمک کنه …
خدایا شکرت …
در خصوص مورد اول :
علی جان شما گفتین با دیدن نتایج ولی باز هم ادامه نمیدین …!!!
چند تا راهکار به ذهنم میرسه که دو تاش رو به اشتراک میذارم :
1. شروع کن به نوشتن تلاشهات و اتفاقات و نتایج هر روزه و حتما اقدام به سنجیدن اتفاقات و نتایج روزانه خودت کن و هرروز نوشته های قبلی خودتو هم مرور کن …
جدا از موضوع تعهد و انگیزه ، بریم سراغ مورد دوم …
2. بشین و بنویس که اگه برروی اعمال و تلاش برای تغییراتت پایبند بمونی ، مثلاً در 6 ماه یا یکسال آینده چه اتفاقات بی نظیری برات میفته …
و بشین و بنویس که اگه برروی انجام تغییراتت متعهد نمونی در 6 ماه یا یکسال آینده چه چیزهای بد و ناخوشایندی قراره برات اتفاق بیفته …
و برای خودت ارزش و احترام قائل شو و هرروز فقط 10 دقیقه وقت بذار و تمامی نوشته هاتو یه مرور سطحی بکن …
.
2 راهکار فوق العاده که میتونن کوههارو جابجا کنن ، همین الان نصیبت شد …
پس اگه اینهارو میدونستی و بهشون عمل نکردی ، بنظرم عواقب این تنبلی و کوتاهی رو به بدترین شکل ممکن و در قالب درد و رنجی طاقت فرسا بزودی تجربه خواهی کرد …
پس دستهاتو بذار روی زانوهات و بگو یا علی …
بگو خدایا من در حد توانم تلاشمو میکنم و مابقیش با خودت …
از استادِتمام عزیزم و خانم شایسته ی ستایش و قدردانی ، ممنونم که هستن و حضور دارن …
الهی شکر …
سلام امیرجان ممنون از اینکه بهم پاسخ دادین وراهنمایی کردین باخوندن کامنت های دوستان والگوبرداری سیع میکنم لیزری بروی خاسته هام تمرکزکنم وتمرینی که گفتی حتما ازهمین امروز انجام بدم خداروشکر بابت حضور دوستان عزیز
درپناه الله یکتا شاد وثروتمندباشید
سلام استاد عزیز
من حسابدار هستم در رابطه با کار حسابداریم هر چه تلاش می کنم ولی به روز نمی شود و نظم در کارم نیست میدونم یک نفر بیاد شاید سریع به روز کند و این همه زمانی که من میگذارم ولی جوابی که میخواهم بدست نمی آورم و این همه سال کار کردم من مدت زمان زیادی را میگذارم به نتیجه که نمیرسد خستگی در وجودم باقی میماند خستگی از اینکه چرا جواب نمی دهد چه ذهنیتی من دارم که قوی تر از من هست و من را به عقب می کشاند به جای اینکه به جلو ببرد
ولی از زمانی که با شما ارتباط دارم قوی نیست ولی همین هم که حرف های شما را شنیدم
سلام
آقا من یقین دارم که دقیقا همینطوره، من هر جا ترمز داشتم چه فلاکت هایی کشیدم، هرموقع هم که ترمز نداشتم نتایجی خلق کردم که مایه تعجب بوده.
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
در مورد بازیگری و کارگردانی و تکواندو، بوکس و موفقیت و ثروت، خدایی تلاشم بد نبود، کمربند قرمز گرفتم در حد مشکی آماده شدم و… خیلی بوکس کار کردم، شغلای زیادی عوض کردم، کلاس کارگردانی و… فیلم کوتاه داستانی و مستند ساختم، بازی کردم و…
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده
محمد کارت کارگردان سریال یاغی، احتمالا بعد من شروع کرده و اولین فیلم کوتاهش و سال 97 ساخت، الان بسیار موفقه
پژمان جمشیدی حدود 91 وارد این عرصه شد، حدودا با من
مصطفی زمانی گفت دوس داشتم بازیگر بشم، فیسش و داشت در حدی که بقیه ترمزا رو براش برداشت، یعنی همین باور محدود کننده ای که برای بازیگر شدن باید خیلی خوشگل باشی به ایشون کمک کرد، که در اولین تستش بهش نقش اصلی فیلم یوزارسیف و بدن
توی کسب و کار و موفقیت و ورزش هم خیلیا بعد سال 80 که من شروع کردم شروع کردن و حالا خییییلی موفقن
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
برای مسائل زیادی ترمزم خیلی کمه ولی مثلا برای ورزش می گفتن تو لرستان نمیشه موفق بشی، پارتی بازن، واقعا هم برام اتفاق افتاد، من نمیتونم هزینه کنم و…
برای سینما، نکنه خانوادم رو از دست بدم، دور بشم، برم توی رابطه ای دیگه،سینما جای کثیفیه، که باعث بشه زندگیم نابود بشه، من وزنم زیاده، فیلم ساختن سرمایه می خواد و…
یه چیز خوب هم بگم
ما بچه دار نمی شدیم، من هیچ حرف و حدیثی گوش ندادم، اگرم یکی چیزی می گفت پیش خودم می گفتم، خدا بچه می ده، و واقعا خیالم راحت بود، حتی نمیزاشتم زنم حرف بزنه، برای نوزاد لباس خریدم و می گفتم خدا پر زمان مناسب یه بچه خوب به ما می ده، ترمز نداشتم، یه ترمز داشتم که وضع مالیمون خیلی بده، اونم می گفتم خدا این و می دونه و زمانی می ده که شرایط بهتر باشه.
کوتاهش کنم، الهی شکر پونه پنج سال و مسیح سه سالشه.
سپاس از استاد
درود بر دوستان
سلام سید سجاد دمتگرم که کامنت نوشتی و واقعا بعضی وقتا یک جمله و شاید یک کلمه کافیه برای درسی که دنبالشیم، من یک ربع پیش تو سایت بودمو همونجوری صفحه گوشی رو قفل کردم بعد که صفحه رو باز کردم کامنت شما جلوی چشمم بود و شهودم گفت بخون،،، بخش آخر که مثال توکل و لیاقت رو برای بچه دار شدن زدید منو دیوانه کرد، وقتی احساس کنی لیاقتشو داری باید کر و کور باشی در دیدن و شنیدنه الگو های مخالف این باور، خدا همونجوری که پونه و مسیح رو به شما داده به هممون میتونه هر چیزی که میخوایم رو بده ما با شجاعت و لیاقت جلو نمیریم، مثال لباس نوزاد گرفتنت قبل از بچه دار شدن خیلی الگوی خوبیه برای بقیه قدم هامون خداروشکر کامنتتونو خوندم انشالله موفق و سربلند باشید
سلام خدمت آقا مهدی گل
خیلی زیبا نوشتی ممنون بابت توجه و آگاهیتون.
در جهانی که از انرژی تشکیل شده و قانونش قانون فرکانس و داد و ستدهای فرکانسیه، اگر ما رو خودمون کار بکنیم اما از اون ور ورودی های منفی(فیلم هایی که به هر طریق ذهن و درگیر می کنن،افراد منفی،شنیده ها و دیده هایی که از بدبختی و کمبود و نارضایتی حرف می زنن) و کنترل نکنیم، شبیه به کسی می شیم که رسیده به لب آب اما نمیتونه ازش استفاده کنه و همیشه تشنس، کارکرد قانون رو میبینه، خوشبختی ها رو می بینه اما نمی تونه استفاده کنه، و همیشه تو برزخه
موفق باشی مهدی
سلام به استاد و دوستان گرامی
منم یه همچین تجربه ای دارم که برای خواستم ( که خریدن ماشین هست ) که الان 17 سالمه ولی چند ساله از 15 سالگی هی دنباله راهیم برای جور کردن پول ماشین و بعدش خریدنش خیلی کارا انجام دادم تا پولشو بدست بیارم و مطسفانه با تلاش های فراوان هیچ نتیجه ای بدست نیومده و موضوع اینجاس که من اصلا نمیدونم که اصلا چه باورهایی دارم و هیچ شخصیم نیست که ببینم به این خواسته ای که گفتم رسیده باشه
بنظرتون راهکاری کسی داره منکه نمیدونم باید چیکار کنم
بنام خدا .
استاد چه فایل جالبی تا الان فقط سوالات رو خوندم ولی انگار داره منو آماده میکنه که بشینم سر یک سفره از برکات الهی دوره کشف قوانین.
انشالا .
برام الان پرداخت بهای محصول راحته خیلی ولی ذهنم میگه بابا تو هنوز بعد چندسال چقدر دوره گرفتی بزار نتیجه بگیری هنوز خبریت نیست .
ولی خودم رو میشناسم باید تا اخر یک مسیر رو برم وکاری به بقیه ندارم.
مثل خط اعتیاد باید میرفتم بامخ به دیوار میخوردم برمیگشتم حالا هرکی میگفت بر گرد بمبسته ولی گوش ندادم وله له شدم.
حالا چرا ذهنم میگه صبر کن برا یک مسیر الهی سالم وبرا رشد خودت وفرزندانت.چون فقیره هنوز .
من با دوره های استاد تا اخرش میام حتی اگر بخاطر نواقص درونی خودم که نگذاشته نتیجه فوق العاده بگیرم از دوره ها ولی یاد گرفتم تا اخرین دست رو بازی کنم (اگر ورق بازی کرده باشید)ودست رو تو نرم حتی که یک به هزار مثلا موفق نشم که امکان نداره.
اخه دوره های آموزشی استاد بدون کم و کاستیه بنظرم اضافی هم توضیح میدند.
ولی یکی مثل من خودشو بخواب بزنه نه بیدار نمیشه.
حالا معنی جهاد اکبری که استاد میگند رو دارم میفهمم اگر یخرده دلت وافکارت جای دیگه باشه نتیجه نمیگیری مهدی جان عزیز.
از مسیر مستقیم و صاف باید بری فقط.
منم هدفم آزادی مالی زمانی ومکانی هست.
تانزدیکش میرسم به کمک دوره ها که الان دارم سلولی روی ثروت 1 کارمیکنم.
ولی بخاطر نواقصم مثل کار امروز به فردا انداختن.
مثل ترسیدن واز ترس تصمیم گرفتن.
دنبال قرض و وام رفتن …..
درکل از مسیر خارج شدن ورفتن به جاده خاکی نرسیدم .
گاز وترمز.
به قوانین دوره ها وجهان عمل نکردن .
وگرنه میتونم بگم با کمک دوره ثروت اکثر باورهای فقر و ثروت رو شناختم مخصوصن با آپدیت جدید دوره.
شاید هنوز پاشنه آشیلم رو پیدا نکردم ولی مطمئنم که همه باورهام مشکل داره.
وهر دوره ای که استاد دارند منم مشکل داشتم.
عزت نفسم
روابطم
ثروت
سلامتی
همه مشکل داشتم وتمامن دارم کار میکنم روزی نبوده که فایلی گوش نکرده باشم
ولی انگار کافی نیست تلاش بیشتر لازم نداره
تلاش زیادی میکنم تقلای زیادی میکنم عجله دارم قانون فراوانی رو درک نکردم وفکر میکنم تایمم تمامه.
یک چیزی بجز بدوبدو وتلاش اضافی لازمه تلاش ذهنی میخواد که حتی فایل زیاد وهر روز گوش کردن تلاش ذهنی نیست درک لازم دارم .
وگرنه درخانه اگر کس است یک حرف بس است.
ولی قلبم میگه حسم میگه باید تواین دوره شرکت کنم و ادامه بدم با ایمانی که دارم به استاد ودوره ها .
وخودم رو خوب میشناسم حتی یک درصد کم کاری دوره ای نبوده از استاد و صددرصد خودم درست عمل نکردم.
مثل همین الان خانم شایسته نوشتند که سر فصل سوال رو بنویس وجواب بده میگم بابا ول کن با گوشی تایپ کردن سخته وفلبداعه مینویسم.
تو دوره سلامتی شش ماه اومدم بهشت رودیدم سلامتی واقعی رودیدم بعد زدم کنار .
دوره های استاد رو مهدی جان تا اخر باید ادامه بدی بین نداره .ایمان ابراهیم وار میخواد .
استادی ندیدم به این جدیت که خودش عمل کنه به تمام حرفاش .
ودورهاش مثل سربازی رفتنه باید عزمتو جذب کنی
باید تعهد کتبی بدید تو هر دوره میدونم .
ولی میوه های شیرین داره .تمام .
02/3/28
سلام و درود بر استاد بزرگوار و تمام همراهان
شاید امثال من زیاد باشن بنابراین خودمو مثال میزنم .
من تو خانواده مذهبی به دنیا اومدم و از بچگی سایه سنگین اعتقادات و تعصب بی جارو هم از طرف خانواده و هم از طرف اقوام حس میکردم .
بعد از گذر از این دوره که تونستم مستقل بشم و با فراق بال تصمیم بگیرم ، همیشه کنار فکر مثبت و پول سازم افکار مذهبی گاهی درست گاهی غلط مانع از ورود به کار یا باز شدن درهای ثروت به روم میشد ! آخه چرا باید حرف و اعتقادات مذهبی ترمزم میشد؟! مگه خدا بد منو میخواست؟!
مگه پول و ثروت و بی نیازی بده؟!
چرا انقد سفارش به بی نیازی میشه و مقابلش سفارش به ساده زیستی و هم نشینی با فقرا و …. میشد؟؟؟؟
به هر حال الان که تو سن 38 سالگی هستم ، کاری نمونده که یا بهش ورود نکرده باشم یا تحقیق نکرده باشم که بخوام انجامش بدم منتها یا انجام ندادم با اینکه نتیجه تحقیقش خوب بود و یا انجام دادم و به دلایل واهی و ساده و خنده دار در اونها شکست خوردم . همین موارد هم دید منو به کار و درآمد روز به روز منفی تر میکرد !
آخه مگه میشه اینهمه سنگ جلوی پا باشه….
من که از ابتدای شروع به کار هیچ فکر مخربی نداشتم ، فقط دنبال کار آفرینی و اشتغالزایی بودم و انصافا از عمرم ، سلامتیم ، استراحتم ، لذتم زدم تا بتونم قبل از 40 سالگی به آزادی مالی برسم . کارهایی که شروع میکردم همه مایه حسادت فامیل بود و احترامی هم که به خاطر موفقیتهای زودگذر به من میگذاشتن بعد از برگشتن ورق چنان به بی محلی تبدیل شد که مجبور به فاصله گرفتن از اقوام شدم . الان حدود 14 ساله در کار دولتی مشغولم و هروقت از شرایط الآنم خسته میشم مصمم میشم کاریو استارت بزنم اما کوله باری از افکار منفی و احساس تنهایی و عدم حامی و تجربیات تلخ گذشته باعث میشه زود مایوس بشم . جالبه برای از بین بردن این دیدگاه تو دوره های مختلف شرکت کردم و نتیجه که نگرفتم هیچ تازه برخی از اساتید بنام هم پولمو گرفتن و در ازای آن هیچ دوره به درد بخوری هم ارائه نکردن!
مدتی پیش هم با مشاور کسب و کاری آشنا شدم که میگفت باید راه بازاریابیو یاد بگیری تا موفق بشی و این در حالی بود که قبلاً حدود 6 دوره مختلف زیر نظر اساتید بنام دوره های بازاریابی دیده بودم و کامل این راهو میشناختیم و وقتی از تجربیاتم برای مشاور گفتم هنگ کرده بود که الان دارم با حقوق ناچیز کارمندی گذران میکنم . متاسفانه باید اقرار کنم من جز دسته دومی هستم که استاد مثال زد اما تلاش هم کردم ولی افکار…. افکار…… افکارررررر ….. میدونم دارم از کجا ضربه میخورم اما کار دولتی مارو خیلی بدعادت کرده .
مطالب استاد خیلی به دل میشینه و نشون از تجربه بالای ایشون داره
خدارو شاکرم که به واسطه همسر عزیزم که قطعا در مدارهای بالاتری از من قرار داره با استاد آشنا شدم و دوره های کشف قوانین و چند دوره دیگه رو خریداری کردن تا بتونیم اول فکرمونو آماده کنیم و آرام آرام پامو از روی ترمز بردارم تا به اون سرعت دلخواه برای رسیدن به آرزوهای دست یافتنیم برسم .
استاد در صورت حیات از پیشرفتهام، شما و دوستان را مطلع میکنم تا مثال دیگه ای باشم از جانب شما برای دوستانی که مشکل منو دارن .
از شما هم بابت این آگاهی سپاسگزارم .
شاد و پیروز باشید . ️️️
سلام به اساتید عزیزم و دوستان همفرکانسی و فوق العادهام.
هر بار که فایلی روی سایت قرار میگیره و شامل سوالاتی میشه،کلی ذهن منو درگیر میکنه
این سوال واقعا عالی بود
اولین و مهمترین شرط به نتیجه رسیدن از پاسخ دادن به سوالات شما استاد عزیز اینه که با خودمون صادق باشیم،من این صداقت با خودمو همین یکی دوماهه یاد گرفتم وقتی که با جدیت، کار کردن روی دوره شیوه حل مسائل را شروع کردم،اونجا اصلا نمیتونی خودتو دور بزنی،باید رو راست بشینی روبروی خودت و با صداقت صد درصد پاسخ بدی و این صداقت چه مساله بزرگی از من حل کرد.
بریم که اینجا هم با جواب درست و صادقانه به سوال استاد مچ خودمو بگیرم و مساله ای از مسائل زندگیمو حل کنم.
اگر بخوام در مورد اهدافی صحبت کنم که شب و روزمو به هم دوختم و تلاش کردم اما نرسیدم باید بگم اولا هدف خاصی نبوده یا اصلا هدفی نبوده و در ادامه اون اشتیاق سوزان نبوده و تلاش تمرکزی و لیزری نبوده که بخوام به نتیجه ای برسم.
من متوجه شدم همیشه اهدافم کلی بوده
مثلا
من دوست دارم خوشبخت بشم
یا
من دوست دارم ثروتمند بشم
یا
من دوست دارم شغل بسیار خوبی داشته باشم.
این مدل خواسته ها آدمو تو دور باطلی میندازه که نه میتونی تلاش مشخص و لیزری داشته باشی و نه میدونی دقیق چی میخوای و جهان هم سردرگم میشه که بابا این خودش نمیدونه چی میخواد من چی بهش بدم آخه…
جدیدا یاد گرفتم خواسته هامو دقیق و واضح بنویسم مثلا مسافرت میخوام مینویسم فلان شهر فلان هتل فلان اتاق و فلان ویو و فلان غذا و….
یا پول و ثروت میخوام دقیق مینویسم چه مقدار و برای چه کاری میخوامش.
جواب 3پرسش این فایل:
یادمه دوران دبیرستان مدرسه تیزهوشان پذیرفته شدم دلیلش هم این بود که خودمو و توانایی هامو باور داشتم و با تمرکز لیزری توی 2ماه خوندم و قبولی گرفتم و وارد دبیرستان استعدادهای درخشان شدم.توی اون دبیرستان فضا فضای رقابتی تنگاتنگی بود و یکی از یکی باهوش تر سریع تر و بهتر بودن،یادمه روزی 16ساعت برای کنکور درس میخوندم
تمرکز لیزری بود و جواب سوالات هم در خلوت خودم خوب میدادم اما وقتی وارد کلاس میشدم خودمو با دوستام مقایسه میکردم که مثلا ببین فلانی 3ثانیه زودتر از تو جواب سوالو داد پس فاطیما تو به اندازه کافی لایق پذیرش تو رشته پزشکی و دندانپزشکی نیستی،دوستات بهترن،ببین اونا وضعیت مالی خیلی بهتری هم نسبت به تو دارن ،وای ببین تو کم حرفی و اونا رو ببین چقدر با معلم ها و مدیر و … بگو بخند دارن
پس تو لایق نیستی
تلاشتو بکنننن اما بهت نمیاد پزشکی قبول بشی
حالا نهایتش رشته پرستاری اتاق عملی چیزی قبول بشی.
البته الان که فکر میکنم متوجه این احساسات در اون زمان میشم اونموقع نمیدونستم که عزت نفس چیه احساس لیاقت چیه اعتماد بنفس یعنی چی،الان با این وضوح میفهمم که دلیل اینکه دقیقا 4ماه به کنکور مونده بود چرا باید اتفاقی میوفتاد که من نتونم نتیجه اون همه تلاش تمرکزی شبانه روزی 4ساله ام رو ببینم.
احساس عدم لیاقتتتتتتتت و تماااام*
اکث همکلاسی های من با اینکه ساعت کمتری مطالعه میکردن الان که میبینمشون همه دکتر،دندانپزشک،داروساز و بعضی هم که در بهترین حالت مهاجرت کردند.
اما الان که به لطف خدا با استاد عباسمنش آشنا شدم یاد گرفتم باید تمرکز لیزری در کنار ساخت باورهای مناسب و هم جهت با خواسته هامون باشه تا به اهدافمون برسیم .وامیدوارم هر روز در این مسیر پیشرفت کنم و روزی بیام و از نتایج مالی فوق العاده ام بنویسم چون در این مسیر زیبا من هم در روابط هم سلامتی هم آرامش و … نتیجه بینظیری گرفتم و فقط مونده بحث مالی که کم کم دارم تکاملی طی میکنم و هر روز بهتر از قبل میشم.
ممنون از شما استاد عزیز و خانم شایسته
در پناه خداوند مهربان باشید.
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان
سپاس بابت این فایل زیبا و آگاهی های فراوان من توی زندگیم تقریبا به چیزهایی که خواستم رسیدم و اهدافم تاحدی محقق شده ولی بعضی وقتها می بینم که به سختی و مدت زمان زیادی میبره تا برسم مثلاً نمونه اش مهاجرت هست حدود یک سال و نیم هست که همسرم مهاجرت کرده و قرار بر این بود که من وفرزندم به او پیوست بشیم ولی این پروسه خیلی طولانی شد یعنی تصورش رو بکنید پارسال این پروسه مثلاً دو ماهه بود الان رسیده به حدود یکسال
همیشه برای من سوال هست که آیا باورهای من ایراد داشت که باید توی این دایره قرار بگیرم .؟؟؟؟؟
یا بعضی وقتها عقب افتادن بعضی چیزها به نفع آدم می تونه باشه ؟؟؟؟؟
دلم می خواد دوستان هم منو راهنمایی کنن
با تشکر از استاد عزیز