https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-11 07:37:322023-07-07 09:16:06چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
1158نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدا به من و همه شما عزیزان توفیق دهد در این مسیر به موفقیت های زیادی دست پیدا کنیم
سلام خدمت استاد گرامی و همسر عزیزشان و دوستان گلم
در مورد 3 سوالی که مطرح شد لازمه که عرض کنم من در مورد عزت نفس و احساس لیاقت خیلی تلاش کردم اما به جایی نرسیدم همیشه احساس میکنم از دیگران پایین تر هستم شاید این گونه هم نبوده اما این حس در درون من بوده و هست از لحاظ ظاهری خودم رو باور ندارم و همیشه به دیگران نگاه میکنم و خودم رو یک پله از دیگران پایین تر میبینم
افراد زیادی از خواهر و خواهر شوهر و جاری در اطراف من هستند که این حس رو تقویت کردن و خیلی از من جلوترند یا من در مورد آنها این فکر رو میکنم در مورد این حس باید بگم که وقتی کسی به من توهین یا تحقیر میکنه من نمیتوانم جوابش رو بدم و سکوت میکنم و بار ناراحتی زیادی رو در دل خود جمع میکنم و تا مدتی از فکر وخیال بیرون نمیرم و آسیب زیادی رو تحمل میکنم بعد از آن هی با خودم کل انجار میرم که باید این رو در جوابش میگفتم و این رفتار رو میکردم الان میرم زنگ میزنم و فلان چیز رو میگم او نباید با من چنین رفتاری میکرد یا این حرف رو میزد من چقدر فلانی که نمیتونم از خودم دفاع کنم اما این کار رو نمیکنم و زنگ نمیزنم و فقط وفقط خودم رو از درون میخورم
در مورد سوال سوم باید بگم که باور های محدود کننده من اینکه که تو اصلا زبان حمایت از خودت رو نداری تو اونقدر ساده هستی که که دیگران به راحتی میتونن تحقیرت کنند حتی یک بار خواهرم به زبان آورد و به من گفت تو دوست داری که دیگران با تو اینطور رفتار کنند و این حرف خیلی منو رنجاند اما من بازم سکوت کردم و جوابش رو ندادم
ای کاش در جهانی زندگی میکردم که همه برای دیگران ارزش قائل بودن وکسی دل کسی رو نمیرنجوند
از لحاظ ظاهری خیلی ساده هستم اهل آرایش و غیره نیستم و کسانی که به خودشون میرسن از آرایش و لباس شیک و ادکلن و کاشت ناخن و تاتو و …..نگاه میکنم حسرت میخورم که چرا من اینطوری نیستم اصلان بعضی از لباس ها رو خجالت میکشم بپوشم از بستی ساده پوشیدم اصلا اهل فضای مجازی نیستم وقتی میبینم کسانی چقدر در این فضا ها فعالیت میکنن عکس یا پست میزارن میگم چرا من نمیتونم این کار رو بکنم یا خیلی ها با دوستاشون دوره دارن یا بیشتر وقتشون رو بادوستاشون میگذرونن میگم چرا من کسی رو ندارم که باهاش بگم و بخندم چرا من خودم رو اینقدر صرف خانوادم کردم که از این لذت هو رو ماندم
این فایل رو من خیلی احتیاج داشتم مخصوصا وقتی که نشانه امروز من رو زدم دیدم جواب سوال من هستش.
خیلی لازمه که رو خودمون فکر کنیم و توجه کنیم به رفتار ها و باورهامون
بریم سراغ سوال ها
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
یکی از خواسته هام اینکه که استقلال مالی پیدا کنم و حدااقل اینکه هزینه ها اذیتم نکنه و وضعیت مالی ام خیلی بهتر بشه.چون خیلی وقت ها خیلی فشار میاد و تحملش سخته و میدونم با بهتر شدن وضعیت مالی خیلی مشکلات خیلی رابطه ها و خیلی از اتفاقات بد خود به خود حل میشه و درست میشه
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
مثلا پسر خاله ام که به راحتی اوضاع زندگی اش خوب پیش میره
یا مثلا یکی از دوستام زندگیش خوب هستش
یا مثلا یه کس دیگه ای که من میشناسم اینکه به راحتی زندگیش خوب میچرخه
یا چندین نفره دیگه که وقتی نگاه میکنم میبینم شاید مثل من زور نمیزنن یا مثل من تلاش نمیکنن ولی زندگی خوبی دارند
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
باور اینکه من کجا اون ثروت کجا
احساس عدم لیاقت
باور اینکه من هرچقدر تلاش کنم به اون خواسته هام نمیرسم
باور اینکه اگه برسم به راحتی اوضاع برمیگرده به حالت قبل
باور اینکه با استقلال مالی من آدم بدی شاید بشم و کارهای ناشایت انجام بدهم
به نام خدایی که مارا به آسان ترین شکل ممکن به مسیر خواسته هایمان هدایت میکند
سپاسگزار خداوندی هستم که با هدایت خداوند دوست عزیزی این فایل رو به من معرفی کردن
اولش که فایل رو گوش کردم ذهنم خیلی مقاومت داشت ولی بعد از فکر کردن تازه دوزاریم افتاد که چرا من هرچی تلاش میکنم انگار تلاش بیشتر و نتیجه کمتره وخداروشکر میکنم که در این مسیر زیبا هستم
بعد از خوندن کامنت دوستان کلی تجربه بهم اضافه شد و دوست دارم دیدگاه خودمو بعد از خوندن کامنت بچه ها مقایسه کنم و درمورد باورام بنویسم
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
درمورد این سوال یادمه همیشه علاقه ام نقاشی بود وکلیم براش تلاش میکردم اما انگار هرچی بیشتر تلاش کردم تا درآمد داشته باشم کمتر به این خواسته ام رسیدم و خیلی سخت شد برام و کم کم دچار زدگی شدم ودوست داشتم فقط به عنوان تفریح بهش نگاه کنم
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
یادمه برای کارآموزی رایگان به یک آموزشگاه هدایت شدم و سفارش گرفتن نقاشی رو سخت میدونستم اما بچه هایی رو میدیدم در کلاس که تجربه اشون کمتر بود، کیفیت کارشون پایین تر بود ولی به شدت سفارش هایی با قیمت بالا میگرفتن
حتی به یک سایتی هدایت شدم که اثر هنری توش قرار میگرفت ومن پیش خودم فکر میکردم چجوری برای یک کار با قیمت متوسط انقدر قیمت رو بالا گزاشتن درصورتی که کار من باکیفیت تر بود حتی
اساتیدی رو میدیدم که واقعا کارشون کیفیت بالایی نداشت اما درآمد بسیار بالایی داشتند و جالبه انقدر هنرجو داشتن که نمیدونستن تایمشون رو چطور مدیریت کنند
الگوهایی رو که در اینترنت سرچ میکردم و میدیدم کارشون رو با قیمت بسیار بالا فروختن همش توذهنم سوال بود اون فرد چجوری تونسته هنرش رو انقدر با این قیمت بفروشه در صورتی که از نظر من اصلا هیچ چیز خاصی نداشت و حتی من میتونستم بهتر اون کار رو انجام بدم
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
وقتی با توضیحات استاد وکامنت های دوستان دقیق تر و جزئی تر اومدم باورامو بررسی کردم دیدم بله
ریشه همه اش به احساس عدم لیاقت برمیگرده من خودم رو لایق ثروت ساختن از علاقه ام نمیدونم
باورام مدام این افکار هستن که از بچگی یسریاشون رو یادم میاد و یکسری از باورها بخاطر حرف های دیگران، خانواده، باورهای جامعه و ورودی های منفی بوده که داشتم خیلی سعی میکنم جلوی نجواهارو بگیرم اما کنترل ذهنی کمی داشتم
من نمیتونم از علاقه ام ثروت بسازم
کار من ارزشمند نیست
من لایق نعمت و ثروت فراوان نیستم
افراد برای هنر من ارزش قائل نیستند و هزینه نمیکنند
هنر برای مردم ارزشی ندارد
باید واسطه وجود داشته باشه تا من آثارم رو به قیمت بالا بفروشم
حراج کریستی(یک حراجی بزرگ برای فروش آثار هنری به قیمت بالا)فقط با پارتی آثار رو به فروش میرسونه
هنر من لایق فروش با قیمت بالا نیست
خیلی از باورا جالبه توسط اساتید هنری بهم منتقل شده که حتی یک زمان کوتاه باهاشون کلاس داشتم یا فقط بخاطر یک جمله کوتاه که فردی به من گفته که خیلی روم تاثیر داشته باعث شده بود من اصلا متوجه این قضیه نباشم و این باورا رو مدام با خودم در ضمیر ناخودآگاهم تکرار کنم بعد جالبیش اینجا بود شکرگزاری میکردم، هدف گزاری میکردم، الگوها رو تحسین میکردم بعد میدیدم نتیجه ای نداره و مدام به این فکر میکردم خدایا چطور ممکنه بعد از اینهمه تلاش من هنوز نتیجه ای نگرفته باشم؟
خداروشکر میکنم که دوست عزیزم دست خداوند شد و ازش تشکر میکنم که من رو به این فایل هدایت کرد
به نام خدای که قدرت خلق زنده گیم را به دست خودم سپرد
خدایاااا کروررررر کروررررر شکرت سلام استاد عزیزم
سلام مریم عزیزم سلام به همه دوست های مهربانم
با تضادی که در این چند روز بر خوردم سبب شد من این فایل را تماشاه کنم
عمل کردن با حرف زدن خیلییییی فرق دارد من اقرار میکنم زیاد جای کار دارد تا این آگاهی را عملی کنم و واقعا بشوند جز از شخصیتم
من در زنده گی دختر پر تلاشی هستم و همیشه آرزو های بلند داشتم و دارم و با گوشت پوست و استخوانم ایمان و یقین دارم که موفق میشوم مطمین هستم که موفق میشوم
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
من سه خواسته ام هست که خیلیی برای شان تلاش کردیم تا آخرین لحظه هم پیش رفتیم ولی نشده این بار خیلییی کم آوردم و خسته شدم خیلی از خدا طبق عادت های قبلی ام گله کردم اشک ریختم که چرا خدایا نمیشود ؟
ولی قانون یاد آوری میکردم که پاکیزه ایراد از خودت هست فقط خودت
خودت را درست کن
حتی از بس خسته شدم مصروف شدم کمتر به سایت میامدم
تا اینکه این فایل را گوش دادم و دانستم پا های من قشنگ روی ترمز هست هر قدر گاز میدهم ماشین حرکت نمیکند ایراد کار از خودم هست
من میخواستم به امریکا مهاجرت کنم در زمان تخلیه کابل و من تا حدی تلاش کردم که همه فکر کردن من رفتم چون واقعا تلاش کردم تلاش هم از اون تلاش های خیلییی سخت در همان شرایط که خیلییی ناجالب بود من هر قدر توان داشتم تلاش کردم در چند قدمی تحقق خواسته ام بودم یعنی اینکه به سمت طیاره بروم و بلاخره رفتنم نشد و من از میدان هوایی بیرون شدم خیلییییییییییی حالت روحی من بد شد دوباره خودم را جمع جور کردم طول کشید تا آرام شدم
بعدا بخاطری اینکه به درآمد برسم تلاش کردم و خواستم در رسانه طلوع کار کنم کار مورد علاقه من بود و هست هنوز هم میخایم و تلاش دارم این قضیه مال سه سال پیش هست بازم توانستم وارد رسانه طلوع شوم حتی تا مصاحبه کاری پیش رفتم در لحظه آخر خواسته ام محقق نشد و من قبول نشدم
خیلیییییییی حالم بد شد وضعیت اصلا برایم جالب نبود
بعد از تمام اون اتفاقات ، استاد عزیز من با شما آشنا شدم و فقط فایل های شما را گوش دادم و تلاش میکردم تا عملی کنم و حالا هم این روند ادامه میدهم تا اخیر عمرم ادامه میدهم
در تمام این مدت من میخواستم به درآمد برسم بتوانم هزینه های خودم را پرداخت کنم و همیشه از خداوند درخواست درآمد را داشتم اولا زیاد تاکید داشتم که در رسانه طلوع کار کنم ولی بلاخره رهایش کردم گفتم فقط شروع میکنم از هر جای که باشد
همین چند روز پیش برایم درخواست کار شد خیلیی حالم خوب و عالی بود خیلییی با دید مثبت نگاه میکردم تا اینکه بکار رفتم کارم در شفاخانه در بخش معلومات بود ولی ریس کار روز اول من را به جای دیگر برد و کاری دیگر را برایم سپرد برای چند روز باید اون کار را انجام میدادم بدون درآمد
جای خیلیییی سرد بود اصلا با چیزی که من فکر میکردم خیلیی فرق داشت من اصلا جایی کار نکرده بودم خیلییی همه چیز را عالی و ساده فکر میکردم ولی برعکس بود آدم های که میخواستن بالایم ریاست کنن خیلییییی خسته شدم هر بار گلویم پر از بغض میشد حالم خیلییی بد میشد فقط میکفتم پاکیزه صبر داشته باش همه چیز خوب میشود از طرف دیگر خیلیی سردم شده بود هر قدر کوششش میکردم به نکات مثبت توجه کنم نمیشد زهنم جفتک می انداخت که فلانی چقدررر راحت در امریکا هست راحت کار دارد راحت به موفقیت رسید تورا بیبین در کجا هستی از جای که بد ات میامد آمدی خیلییی حرف زد اصلا نمتوانستم کنترولش کنم
شب شد خانه آمدم در خانه هم فامیلم در باره یکی از فامیل های ما حرف میزدن که تازه امریکا رفته و جایزه گرفته خیلیی با خودشان بحث داشتن این زهن نجوا گر من تحسین اصلا نمیتوانست با این حال تمام وجودم فقط بغض شده بود که چرااااا من نه ؟
چراااااا حال من اینگونه باشد
اصلا خودم را کنترول نمیتوانستم و تمام موفقیت اون را انکار میکردم ( بیشتر شناختم خودم را و اینکه چقدرررررررررررررررر کنترول زهن مهم و سخت هست واقعا کاری نیست هر کسی بتواند )
با خودم گفتم هر چی میشود باید پاکیزه بتوانی
فردا دوباره به کار رفتم کاری که درآمد بسیاررررر پایین داشت و تایم کاری اش بیش از حد بود اصلا نمیتوانستم از خسته گی کاری بکنم فقط میخواستم بیایم خانه و فقط بخوابم من که تمام روز در خانه بودم یکباره کاری برایم سپرده شد که اصلا تصورش را نداشتم
روز دوم هم رفتم بازم ریاست چندین نفر شروع شد تمام زهنم پر شده بود از افکار منفی پاهایم هر لحظه احساس ضعف میکرد و گلویم پر از بغض میشد زهنم داشت افرادی که از نزدیک میشناسم و خیلییی عالی مهاجرت کردند زنده گی و شرایط عالی دارند نزدم میاورد و میکفت اونا را بیبین تورا بیبیبن
بخدا شرایط اصلا برایم جالب نبود من گوشکی در گوشم گذاشتم و صدای استاد می شنیدم ولی بازم گلویم انگار بغض داشت که چرا برایم چیزی درست جور نمیشود
رفتم نزد ریس این کار را قبول نکردم و درخواست کاری دیگر را کردم اونم گفت برایت اطلاع میدهیم تا حالا اطلاعی ندادند
منظورم از تمام اینا این بود که بازم در حال محقق شدن خواسته ام و رسیدن به درآمد بودم که با چشمم می دیدم اصلا جور نمییشود و فقط دست و پا میزنم و دلم خیلییییی میگرفت
در ان موقعیت حتی یاد آوری قانون هم برایم مشکل بود فقط زهنت دوست دارد بگوید خدا برایت نمیخواهد برای تو نمیشود
خلاصه که باز هم در لحظه آخر این کار درست نشد
من در همانجا می دیدم خیلییی از دخترای که هیچ چیز عجب غریبی را بلد نیستن یا هیچ مهارتی خاص ندارند ولی راحت به کار آغاز کردند و کار میکردند در تایم کمتر و کار راحتتری
خیلییییی از دختر های که یعنی وقتی خوب دقیق میشیدی می دیدی خیلییییییی ساده هم هستن یعنی هوشیاری ذکاوت خاصی هم ندارند ولی چون ترمز نداشتن به راحتی هدایت شده بودند
ولی واقعا من تعجب میکردم چرا من اینگونه میشوم ؟
امروز این فایل شنیدم و خیلییییی از خدا کمک خواستم و میخایم تا ترمز هایم را شناسایی کنم چون این سه خواسته ام در لحظه که باید محقق میشدن کاری میشود که اصلا نشود با وجودی که واقعا برای شان تلاش کردیم و از ته دل میخواهم
بخاطری رسیدن به درآمد ترمز های که پیدا کردم این هست
1 من توانایی خاصی ندارم
2 من انگلیسی و کامپیوتر درست یاد ندارم
3 تمام فرصت ها و موقعیت های خوب خلاص شده
4 مردم چرا برای من پول بدهد من چیزی را بلد نیستم
5 من به اندازه کافی توانایی و مهارت ندارم
6 من هیچ مهارتی را بلد نیستم
7 من تجربه انجام هیچ کاری را ندارم من اصلا تجربه کاری ندارم
8 من باید در شروع خیلییی عالی و بی نقض باشم
9 من برای شروع هر کاری باید پریفکت باشم باید خیلیییی عالی بلد باشم
10. افراد توانا تر از من خیلییی زیاد هستن
11 کاری که من باید شروع کنم باید خیلیی کار عالی باشد و منم خیلیییی در اون باره عالی باشم تا بتوانم به درآمدی خوبی برسم
12 در این شرایط اصلا کار درست برای دخترا نیست
13 باید واسطه و پارتی داشته باشی تا در جای خوبی استخدام شوی
14 اگر من به درآمد برسم دختری خیلی مغرور و بدی معلوم میشوم
15 اگر من کار کنم چی کار کنم ؟ من هیچ چیز را بلد نیستم این فکر خیلیییی در سرم میچرخد
این تمام افکاری هست که امروز در کتابچه ام نوشتم و در زهنم مرور میشوند
واقعا تعجب میکنم به اینکه چقدرررررررررر باور ها مهم هستن و جهان چی زیبا به تو ثابت میکند که درست فکر میکنی جهان آیینه ما هست
من خیلییی دختر خوش اخلاق مهربان و توانا هستم واقعا هرر چیز را زود یاد میگرم خیلیی دختر شرین زبان هستم با دیگران زود ارتباط برقرار میتوانم دختر جذاب و خوشتیپ هستم زهنم هم خیلی خلاق هست با تمام این ویژه گی هایم که خیلییی عالی هستن ولی اصلا زهنم قفل میکند برای رسیدن به درآمد حالا دانستم که من چی افکاری در زهنم مرور میکنم و جهان هم برایم پاسخ میدهد
چقدررررررررررر قوانین زیباست چقدرر قانون خداوند دقیق هست
باید من همیشه با خودم تکرارکنم که جهان به افکارم پاسخ میدهد
جهان با کانون توجه ام کار دارد
جهان با باور هایم کار دارد
جهان آیینه من هست
همه چیز را خودم خلق میکنم
من باید بتوانم زهنم را کنترول کنم من باید بتوانم زهنم را کنترول کنم من باید بتوانم در هر شرایطی به اتفاقات از زاویه نگاه کنم که احساسم خوب شود
باید هر چیز را خیر مطلق بیبینم باید بتوانم افکارم را کنترول کنم
اینا تمام شان به حرف نیست پاکیزه عزیزم باید عملی کنی تا نتیجه بیگری جهان با کلام های زیبای تو کار ندارد جهان با افکار تو کار دارد که احساس تولید میکند احساست هست که زنده گی ات را خلق میکند
روی این مسایل کار میکنم روی این افکار کار میکنم تا بتوانم به درآمد عالی برسم تا بتوانم هزینه های خودم را پرداخت کنم تا بتوانم بیشتر رشد کنم
نظر من این است که شاید وقتی کسی برای ما کاری میکند و در پی جبرانش هستیم چون ما فکر میکنیم که این نعمت از طرف اون فرد است که برای ما داده شده درحالیکه اون نعمت از جانب خداوند به ما است و این نعمت پاداشی از طرف خدا است به فریکانس های ما وقتی اگر ما اون فرد را وسیله بدانیم قسمی که استاد میگوید وقتی که فردی برایش کاری را انجام میدهد از فرد تشکر میکند ولی در دلش میداند که این فقد دست از دستان خداست و از خدای خود سپاس گذاری میکند .
در کل این بر میگرده به احساس لیاقت در وجود مان .
به امید اینکه بتوانیم ترمز های خود را حل کنیم و در مسیر نعمت خدا حرکت کنیم .
با تشکر از همه دوستان که با عشق کامنت میزارند تا همه ازش استفاده کنن .
در پناه الله شاد سالم ثروت مند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید.
شاید منم جزو اون دسته ای باشم که اگه واسه چیزی تلاش کردم راحت بهش رسیدم و نتیجه خوبی هم گرفتم
ولی امان از اینکه هدفی میزارم و براش تلاش نکنم
یا تلاش میکنم ولی سریع سرد میشم و ادامه نمیدم
اصلا یادم میره هدف من چی بود؟!
من باید صبح بیدار میشم چکار کنم؟!
یعنی هدف هایی مثل رتبه کنکور، معدل اوردن، لاغر کردن، پیاده روی کردن و … رو که براشون قدم برداشتم خیلی راحت رخ دادن
ولی عموما من یا هدفی ندارم یا هدفی که میزارم رو سریع درگیر روزمره میشم و بهش نمیرسم
یا خیلی زود تعهدم رو از دست میدم
مثلا میخام دوره کشف قوانین کار کنم
یه کامنت میخونم میگه دوره عزت نفس خوبه
میگم خب من عزت نفس کار کنم
بعد کامنت بعدی میگه عشق مودت بعدی میگه ثروت بعدی میگه دوازده قدم و …
و چون من همش دارم انگار نمیتونم تمرکز کنم و میخام همه دوره ها رو با هم کار کنم و خب نتیجه ای در نهایت نمیده و من ناامید تر میشم
ولی دو مورد رو یادم میاد اینجا:
سوال: چه هدف هایی رو تلاش کردی و بهشون نرسیدی؟!
– زبان اگلیسی – چند سال
– ترک یک عادت مخرب – 8 سال
سوال: افرادی هستند که خیلی راحت خواستت رو داشته باشن و بهش رسیده باشن؟
صد البته
خیلی افراد هستند اصلا این عادت مخرب من ندارن
خیلی ها هم هستند که داشتند و راحت ترک کردند و رفتند پی زندگیشون
در مورد زبان خوندن هم که تا دلتون بخاد آدم هست که نشسته عین ادم زبان کار کرده و پس از چند ماه نتیجه خوبی گرفته
سوال: چه باور مخربی تو وجودت هست؟
– یکی از باورها عجله کردنه! یعنی میخام امروز هدف گذاشتم اخر هفته تیک بخوره!
– کمالگرایی یعنی دلم میخاد همه چی عالی و پرفکت باشه و هیچ مشکلی نباشه و همه چی عالی پیش بره مثلا همه کارها سرزمان پیش برن و …
– ترک این عادت کار سختیه! باید زجر بکشم! و خب چون طبیعتا نمیخام زجر بکشم پس رها هم نمیشم
– سرزنش میکنم خودمو یعنی به خاطر یه کار اشتباه 8 سال خودم رو سرزنش کردم احساس گناه دادم و نتیجه هم شده این که این عادت نه تنها حذف نشده بلکه خیلی خیلی بد تر هم شده
– و کلی باور دیگه که تو دفترم در جلسه 2 کشف قوانین در جواب به تمرین ها نوشتم
من فعلا جلسه دوم هستم و امیدوارم راهکار واضح برای تغییر این زنگار هایی که چسبیدن به مغزم رو بدین که برم تو کارش و آسون بشم برای آسونی ها
همانا کسانى که کتاب خدا را تلاوت مى کنند و نماز بر پا مى دارند و از آن چه ما روزیشان کرده ایم، پنهان و آشکار انفاق مى کنند، به تجارتى دل بسته اند که هرگز زوال نمى پذیرد.
هدفی که 2 سال هست برای خودم انتخاب کردم ولی باوجود تلاش فراوان بهش نرسیدم ، هدف افزایش درآمدم بود ، برای همین کار فایل های رایگان استاد را در مورد ثروت گوش دادم ولی اتفاقی نیفتاد ، برای همین منظورم روانشناسی ثروت1 را خریدم و یکسال کامل کار کردم دیدم رشد مالی چشمگیری ندارم ، با خودم گفتم با وجود تلاش زیاد ، با وجود قوی کردن باورهای توحیدی باز رشد مالی نداشتم، با خودم گفتم باید زیاد کار کنم ، چون شغل من مغازه سوپر مارکت است ، مدتها تلاشم را چندین برابر کردم از زمان استراحت و تفریح رسیدن به همسر و بچهها زدم و به کارم پرداختم و اصلا رشد نداشتم هر فکری که منو به ثروت و پول فراوان برسونه را عملی کردم ولی نتیجه معکوس شد ، آخر به جایی رسید که یک روز همسرم به من گفت این همه تلاش کردی اینهمه فایل گوش دادی ، دوره ثروت1 را خریدی ، این همه کار کردی ولی کو پولت کو درآمد آنچنانی ، کو پس اندار ، کو خانه خریدن ، کو ارتقای مغازه ات ؟
الان که فکر می کنم می بینم همسرم راست میگه کم کم داره روابط ما هم بخاطر شرایط مالی و مستاجر بودن خراب میشه ، کم کم دارم نا امید می شم ، چرا هر کاری که می کنم پول نمی آد، چند سر رسید نوشتم ، چقدر سپاسگذاری، ولی به خواسته ام نرسیدم .
حقیقتا ناراحت میشم وقتی مس بینم من کخ لیاقت داشتن پول و ثروت را دارم ، چرا محقق نمیشه ، چرا به هدفم نمی رسم .
تنها چیزی در مرز رسیدن به نا امیدی و یاس و قبول شکست به قلبم الهام شد اینکه دوره کشف قوانین زندگی را بخرم و بلافاصله خداوند مهربان وهدایتگر پولش را جور کرد و خریدم با این امید که نکنه با این تلاش فراوانی که من داشتم ولی به پول نرسیدم ، ترمزهای مخفی ذهن دارم ، شاید باورهای محدود کننده دارم که هرچه من گاز میدم اصلا جلو نمی رم و درآمدم چند سال هست که ثابت هست و اصلا بالا نمی ره ،
امیدوارم این تصمیم خرید دوره کشف قوانین زندگی الهام الله باشه و من با عمل بهش بتونم شرایط مالیم را تغییر بدم و به خانه ، و ماشین و مسافرت دلخواه خودم برسم.
و الان اوایل دوره هستم و آرام آرام دارم کار می کنم
سلام خدا قوت پر انرژی باشی باشی این دوره کشف قوانین بی نظیره همه دورهای استاد بی نظیرند ولی داداش شاه کلید همه دورها احساس خوب =اتفاقات خوب زور نزن تقلا نکن خودت سمت خودت رو انجام بده رو بهبود شخصیت خودت کار تمرکز رو روی خودت ببر به قانونهای جهان هستی که از دورهای استاد آموختی عمل کن و ازش استفاده کن و تکامل رو رعایت کن به هر چیزی که فکرش رو کنی میرسی در یک کلام رها باش در پناه الله یکتا باشی و ذهنت رو بمباران کن از اموزهای استاد و کامنتهای دانشجویان پیروز باشی
استاد عزیز من هر کاری میکنم نمیتونم روابط خوبی با پسرم داشته باشم .خیلی دوستش دارم اونم منو خیلی دوست داره ولی اصلا زیاد باهم حرف نمیزنیم .خیلی تلاش کردم بهش نزدیک بشم و صمیمیت دوست داشتن رو به ظاهر هم داشته باشم ولی نمیشه
الان تقریبا سه ماه میشه عضو سایت شما هستم و هرروز فایلهای رایگان رو گوش میدم خواهرم چندتا از محصولات شما رو خریداری کردن وچون شما میگین هر کسی که محصولات رو خریده میتونه در اختیار خانواده یعنی وخواهر وبرادر و پدر ومادر خودش بزاره
من یک معلم زبانم ولی درآمد آنچنانی ندارم و بعد نه بار امتحان دادن و تلاش کردن دو سال پیش کانون زبان قبول شدم ولی شاگرد خصوصی خیلی کمی دارم که خیلی مرتب و منظم هم نیستن کمی کار کردم رو افکار و باورهام و تمام تمرکزم بود روی درآمد بیشتر که خیلی اتفاقی هدایت شدم به کلاس های بین المللی آنلاین پروسه کانکت شدن من و apply کردن من خیلی طول کشید وبکم لپ تاپ خراب بود یه چهار روز طول کشید درست بشه بعدش مشکل وی پی ان بعدش یکی دوتا مشکل دیگه که بالاخره امروز تونستم دمو بدم امروز دوباره به یک هدفم نرسیدم که یه آزمون آنلاین داشتم که میتونستم دلاری درآمد داشته باشم با اینکه 15 ساله معلم زبانم ولی یه سهل انگاری پیش پا افتاده که آدم خنده اش میگیره فرق have و has که یه بچه راهنمایی هم فک کنم بدونه رو تو آزمون نتونستم از اون شاگرد فرضی اصلاح کنم اصلا متوجه اشتباه اون جمله اش نشدم در صورتی که تو مثال خودم خودم درست استفاده کردم خیلی برام عجیب بود ولی fail شدم و حالا به مدت 6 ماه نمیتونم دوباره دمو بدم
شوکه شدم که چرا
اولین سوال بعد از دیدن صفحه fail این بود من که مطمئن بودم من که هرروز شکرگذاری هامو مینویسم منکه هرروز دنبال نقاط مثبت زندگیم هستم چرا چی ترمز منه
یاد حرفای استاد افتاد اول به خودم دلداری دارم گفتم شاید خدا میخواد من کاسه ام بزرگتر بشه، شاید الان وقتش نیست زمان مناسب نیست
منم نمیتونم ترمزهای ذهنمو پیدا میکنم هر چی مینویسم و میخونم
من آدمی ام با اعتماد به نفس بالا یعنی میتونی عدم لیاقت باشه ولی وقتی کلمه لیاقت میاد تو ذهنم حس میکنم من لایقم پس چی میتونه باشه
که هم صنف من اومد چسبید کنار من ارزانسرا زد من خودمو بکل باختم منی که ازاین مرحله ارزان رد شدم به آرزوی جنسای اورجینال برسم رسیدم ولی بااومدن این ادم قلبم سنگین شد چند روز حالم اوکی پر انرژی چند روز بعد توجه وتایید و افکار سنگین میاد سراغم واینکه مغازه شد سه برابر دیگه مسیروگم کردم گفتم دیگه چه هدفی بذارم روزانه مبلغو درخواست میکردم قبلا میومد الان ترمزام زیاد شده دوره روانشناسی ثروت عزت نفس رو خریدم ولی تو همون جلسه های اول موندم
خدا به من و همه شما عزیزان توفیق دهد در این مسیر به موفقیت های زیادی دست پیدا کنیم
سلام خدمت استاد گرامی و همسر عزیزشان و دوستان گلم
در مورد 3 سوالی که مطرح شد لازمه که عرض کنم من در مورد عزت نفس و احساس لیاقت خیلی تلاش کردم اما به جایی نرسیدم همیشه احساس میکنم از دیگران پایین تر هستم شاید این گونه هم نبوده اما این حس در درون من بوده و هست از لحاظ ظاهری خودم رو باور ندارم و همیشه به دیگران نگاه میکنم و خودم رو یک پله از دیگران پایین تر میبینم
افراد زیادی از خواهر و خواهر شوهر و جاری در اطراف من هستند که این حس رو تقویت کردن و خیلی از من جلوترند یا من در مورد آنها این فکر رو میکنم در مورد این حس باید بگم که وقتی کسی به من توهین یا تحقیر میکنه من نمیتوانم جوابش رو بدم و سکوت میکنم و بار ناراحتی زیادی رو در دل خود جمع میکنم و تا مدتی از فکر وخیال بیرون نمیرم و آسیب زیادی رو تحمل میکنم بعد از آن هی با خودم کل انجار میرم که باید این رو در جوابش میگفتم و این رفتار رو میکردم الان میرم زنگ میزنم و فلان چیز رو میگم او نباید با من چنین رفتاری میکرد یا این حرف رو میزد من چقدر فلانی که نمیتونم از خودم دفاع کنم اما این کار رو نمیکنم و زنگ نمیزنم و فقط وفقط خودم رو از درون میخورم
در مورد سوال سوم باید بگم که باور های محدود کننده من اینکه که تو اصلا زبان حمایت از خودت رو نداری تو اونقدر ساده هستی که که دیگران به راحتی میتونن تحقیرت کنند حتی یک بار خواهرم به زبان آورد و به من گفت تو دوست داری که دیگران با تو اینطور رفتار کنند و این حرف خیلی منو رنجاند اما من بازم سکوت کردم و جوابش رو ندادم
ای کاش در جهانی زندگی میکردم که همه برای دیگران ارزش قائل بودن وکسی دل کسی رو نمیرنجوند
از لحاظ ظاهری خیلی ساده هستم اهل آرایش و غیره نیستم و کسانی که به خودشون میرسن از آرایش و لباس شیک و ادکلن و کاشت ناخن و تاتو و …..نگاه میکنم حسرت میخورم که چرا من اینطوری نیستم اصلان بعضی از لباس ها رو خجالت میکشم بپوشم از بستی ساده پوشیدم اصلا اهل فضای مجازی نیستم وقتی میبینم کسانی چقدر در این فضا ها فعالیت میکنن عکس یا پست میزارن میگم چرا من نمیتونم این کار رو بکنم یا خیلی ها با دوستاشون دوره دارن یا بیشتر وقتشون رو بادوستاشون میگذرونن میگم چرا من کسی رو ندارم که باهاش بگم و بخندم چرا من خودم رو اینقدر صرف خانوادم کردم که از این لذت هو رو ماندم
آه….فقط وفقط آه
همگی رو به خدای منان میسپارم
به نام خدا
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته
استاد عزیز ممنون بابت فایل ارزشمندتون
این فایل رو من خیلی احتیاج داشتم مخصوصا وقتی که نشانه امروز من رو زدم دیدم جواب سوال من هستش.
خیلی لازمه که رو خودمون فکر کنیم و توجه کنیم به رفتار ها و باورهامون
بریم سراغ سوال ها
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
یکی از خواسته هام اینکه که استقلال مالی پیدا کنم و حدااقل اینکه هزینه ها اذیتم نکنه و وضعیت مالی ام خیلی بهتر بشه.چون خیلی وقت ها خیلی فشار میاد و تحملش سخته و میدونم با بهتر شدن وضعیت مالی خیلی مشکلات خیلی رابطه ها و خیلی از اتفاقات بد خود به خود حل میشه و درست میشه
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
مثلا پسر خاله ام که به راحتی اوضاع زندگی اش خوب پیش میره
یا مثلا یکی از دوستام زندگیش خوب هستش
یا مثلا یه کس دیگه ای که من میشناسم اینکه به راحتی زندگیش خوب میچرخه
یا چندین نفره دیگه که وقتی نگاه میکنم میبینم شاید مثل من زور نمیزنن یا مثل من تلاش نمیکنن ولی زندگی خوبی دارند
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
باور اینکه من کجا اون ثروت کجا
احساس عدم لیاقت
باور اینکه من هرچقدر تلاش کنم به اون خواسته هام نمیرسم
باور اینکه اگه برسم به راحتی اوضاع برمیگرده به حالت قبل
باور اینکه با استقلال مالی من آدم بدی شاید بشم و کارهای ناشایت انجام بدهم
و…
استاد باز هم ممنون بابت فایل های ارزشمندتون.
به نام خدایی که مارا به آسان ترین شکل ممکن به مسیر خواسته هایمان هدایت میکند
سپاسگزار خداوندی هستم که با هدایت خداوند دوست عزیزی این فایل رو به من معرفی کردن
اولش که فایل رو گوش کردم ذهنم خیلی مقاومت داشت ولی بعد از فکر کردن تازه دوزاریم افتاد که چرا من هرچی تلاش میکنم انگار تلاش بیشتر و نتیجه کمتره وخداروشکر میکنم که در این مسیر زیبا هستم
بعد از خوندن کامنت دوستان کلی تجربه بهم اضافه شد و دوست دارم دیدگاه خودمو بعد از خوندن کامنت بچه ها مقایسه کنم و درمورد باورام بنویسم
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
درمورد این سوال یادمه همیشه علاقه ام نقاشی بود وکلیم براش تلاش میکردم اما انگار هرچی بیشتر تلاش کردم تا درآمد داشته باشم کمتر به این خواسته ام رسیدم و خیلی سخت شد برام و کم کم دچار زدگی شدم ودوست داشتم فقط به عنوان تفریح بهش نگاه کنم
سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)
یادمه برای کارآموزی رایگان به یک آموزشگاه هدایت شدم و سفارش گرفتن نقاشی رو سخت میدونستم اما بچه هایی رو میدیدم در کلاس که تجربه اشون کمتر بود، کیفیت کارشون پایین تر بود ولی به شدت سفارش هایی با قیمت بالا میگرفتن
حتی به یک سایتی هدایت شدم که اثر هنری توش قرار میگرفت ومن پیش خودم فکر میکردم چجوری برای یک کار با قیمت متوسط انقدر قیمت رو بالا گزاشتن درصورتی که کار من باکیفیت تر بود حتی
اساتیدی رو میدیدم که واقعا کارشون کیفیت بالایی نداشت اما درآمد بسیار بالایی داشتند و جالبه انقدر هنرجو داشتن که نمیدونستن تایمشون رو چطور مدیریت کنند
الگوهایی رو که در اینترنت سرچ میکردم و میدیدم کارشون رو با قیمت بسیار بالا فروختن همش توذهنم سوال بود اون فرد چجوری تونسته هنرش رو انقدر با این قیمت بفروشه در صورتی که از نظر من اصلا هیچ چیز خاصی نداشت و حتی من میتونستم بهتر اون کار رو انجام بدم
سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟
وقتی با توضیحات استاد وکامنت های دوستان دقیق تر و جزئی تر اومدم باورامو بررسی کردم دیدم بله
ریشه همه اش به احساس عدم لیاقت برمیگرده من خودم رو لایق ثروت ساختن از علاقه ام نمیدونم
باورام مدام این افکار هستن که از بچگی یسریاشون رو یادم میاد و یکسری از باورها بخاطر حرف های دیگران، خانواده، باورهای جامعه و ورودی های منفی بوده که داشتم خیلی سعی میکنم جلوی نجواهارو بگیرم اما کنترل ذهنی کمی داشتم
من نمیتونم از علاقه ام ثروت بسازم
کار من ارزشمند نیست
من لایق نعمت و ثروت فراوان نیستم
افراد برای هنر من ارزش قائل نیستند و هزینه نمیکنند
هنر برای مردم ارزشی ندارد
باید واسطه وجود داشته باشه تا من آثارم رو به قیمت بالا بفروشم
حراج کریستی(یک حراجی بزرگ برای فروش آثار هنری به قیمت بالا)فقط با پارتی آثار رو به فروش میرسونه
هنر من لایق فروش با قیمت بالا نیست
خیلی از باورا جالبه توسط اساتید هنری بهم منتقل شده که حتی یک زمان کوتاه باهاشون کلاس داشتم یا فقط بخاطر یک جمله کوتاه که فردی به من گفته که خیلی روم تاثیر داشته باعث شده بود من اصلا متوجه این قضیه نباشم و این باورا رو مدام با خودم در ضمیر ناخودآگاهم تکرار کنم بعد جالبیش اینجا بود شکرگزاری میکردم، هدف گزاری میکردم، الگوها رو تحسین میکردم بعد میدیدم نتیجه ای نداره و مدام به این فکر میکردم خدایا چطور ممکنه بعد از اینهمه تلاش من هنوز نتیجه ای نگرفته باشم؟
خداروشکر میکنم که دوست عزیزم دست خداوند شد و ازش تشکر میکنم که من رو به این فایل هدایت کرد
عاشقتونم
درپناه الله باشید
به نام خدای مهربان و با عظمت
به نام خدای که من را لایق و ارزشمند آفرید
به نام خدای که به من توانایی بی نهایت داد
به نام خدای که قدرت خلق زنده گیم را به دست خودم سپرد
خدایاااا کروررررر کروررررر شکرت سلام استاد عزیزم
سلام مریم عزیزم سلام به همه دوست های مهربانم
با تضادی که در این چند روز بر خوردم سبب شد من این فایل را تماشاه کنم
عمل کردن با حرف زدن خیلییییی فرق دارد من اقرار میکنم زیاد جای کار دارد تا این آگاهی را عملی کنم و واقعا بشوند جز از شخصیتم
من در زنده گی دختر پر تلاشی هستم و همیشه آرزو های بلند داشتم و دارم و با گوشت پوست و استخوانم ایمان و یقین دارم که موفق میشوم مطمین هستم که موفق میشوم
سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟
من سه خواسته ام هست که خیلیی برای شان تلاش کردیم تا آخرین لحظه هم پیش رفتیم ولی نشده این بار خیلییی کم آوردم و خسته شدم خیلی از خدا طبق عادت های قبلی ام گله کردم اشک ریختم که چرا خدایا نمیشود ؟
ولی قانون یاد آوری میکردم که پاکیزه ایراد از خودت هست فقط خودت
خودت را درست کن
حتی از بس خسته شدم مصروف شدم کمتر به سایت میامدم
تا اینکه این فایل را گوش دادم و دانستم پا های من قشنگ روی ترمز هست هر قدر گاز میدهم ماشین حرکت نمیکند ایراد کار از خودم هست
من میخواستم به امریکا مهاجرت کنم در زمان تخلیه کابل و من تا حدی تلاش کردم که همه فکر کردن من رفتم چون واقعا تلاش کردم تلاش هم از اون تلاش های خیلییی سخت در همان شرایط که خیلییی ناجالب بود من هر قدر توان داشتم تلاش کردم در چند قدمی تحقق خواسته ام بودم یعنی اینکه به سمت طیاره بروم و بلاخره رفتنم نشد و من از میدان هوایی بیرون شدم خیلییییییییییی حالت روحی من بد شد دوباره خودم را جمع جور کردم طول کشید تا آرام شدم
بعدا بخاطری اینکه به درآمد برسم تلاش کردم و خواستم در رسانه طلوع کار کنم کار مورد علاقه من بود و هست هنوز هم میخایم و تلاش دارم این قضیه مال سه سال پیش هست بازم توانستم وارد رسانه طلوع شوم حتی تا مصاحبه کاری پیش رفتم در لحظه آخر خواسته ام محقق نشد و من قبول نشدم
خیلیییییییی حالم بد شد وضعیت اصلا برایم جالب نبود
بعد از تمام اون اتفاقات ، استاد عزیز من با شما آشنا شدم و فقط فایل های شما را گوش دادم و تلاش میکردم تا عملی کنم و حالا هم این روند ادامه میدهم تا اخیر عمرم ادامه میدهم
در تمام این مدت من میخواستم به درآمد برسم بتوانم هزینه های خودم را پرداخت کنم و همیشه از خداوند درخواست درآمد را داشتم اولا زیاد تاکید داشتم که در رسانه طلوع کار کنم ولی بلاخره رهایش کردم گفتم فقط شروع میکنم از هر جای که باشد
همین چند روز پیش برایم درخواست کار شد خیلیی حالم خوب و عالی بود خیلییی با دید مثبت نگاه میکردم تا اینکه بکار رفتم کارم در شفاخانه در بخش معلومات بود ولی ریس کار روز اول من را به جای دیگر برد و کاری دیگر را برایم سپرد برای چند روز باید اون کار را انجام میدادم بدون درآمد
جای خیلیییی سرد بود اصلا با چیزی که من فکر میکردم خیلیی فرق داشت من اصلا جایی کار نکرده بودم خیلییی همه چیز را عالی و ساده فکر میکردم ولی برعکس بود آدم های که میخواستن بالایم ریاست کنن خیلییییی خسته شدم هر بار گلویم پر از بغض میشد حالم خیلییی بد میشد فقط میکفتم پاکیزه صبر داشته باش همه چیز خوب میشود از طرف دیگر خیلیی سردم شده بود هر قدر کوششش میکردم به نکات مثبت توجه کنم نمیشد زهنم جفتک می انداخت که فلانی چقدررر راحت در امریکا هست راحت کار دارد راحت به موفقیت رسید تورا بیبین در کجا هستی از جای که بد ات میامد آمدی خیلییی حرف زد اصلا نمتوانستم کنترولش کنم
شب شد خانه آمدم در خانه هم فامیلم در باره یکی از فامیل های ما حرف میزدن که تازه امریکا رفته و جایزه گرفته خیلیی با خودشان بحث داشتن این زهن نجوا گر من تحسین اصلا نمیتوانست با این حال تمام وجودم فقط بغض شده بود که چرااااا من نه ؟
چراااااا حال من اینگونه باشد
اصلا خودم را کنترول نمیتوانستم و تمام موفقیت اون را انکار میکردم ( بیشتر شناختم خودم را و اینکه چقدرررررررررررررررر کنترول زهن مهم و سخت هست واقعا کاری نیست هر کسی بتواند )
با خودم گفتم هر چی میشود باید پاکیزه بتوانی
فردا دوباره به کار رفتم کاری که درآمد بسیاررررر پایین داشت و تایم کاری اش بیش از حد بود اصلا نمیتوانستم از خسته گی کاری بکنم فقط میخواستم بیایم خانه و فقط بخوابم من که تمام روز در خانه بودم یکباره کاری برایم سپرده شد که اصلا تصورش را نداشتم
روز دوم هم رفتم بازم ریاست چندین نفر شروع شد تمام زهنم پر شده بود از افکار منفی پاهایم هر لحظه احساس ضعف میکرد و گلویم پر از بغض میشد زهنم داشت افرادی که از نزدیک میشناسم و خیلییی عالی مهاجرت کردند زنده گی و شرایط عالی دارند نزدم میاورد و میکفت اونا را بیبین تورا بیبیبن
بخدا شرایط اصلا برایم جالب نبود من گوشکی در گوشم گذاشتم و صدای استاد می شنیدم ولی بازم گلویم انگار بغض داشت که چرا برایم چیزی درست جور نمیشود
رفتم نزد ریس این کار را قبول نکردم و درخواست کاری دیگر را کردم اونم گفت برایت اطلاع میدهیم تا حالا اطلاعی ندادند
منظورم از تمام اینا این بود که بازم در حال محقق شدن خواسته ام و رسیدن به درآمد بودم که با چشمم می دیدم اصلا جور نمییشود و فقط دست و پا میزنم و دلم خیلییییی میگرفت
در ان موقعیت حتی یاد آوری قانون هم برایم مشکل بود فقط زهنت دوست دارد بگوید خدا برایت نمیخواهد برای تو نمیشود
خلاصه که باز هم در لحظه آخر این کار درست نشد
من در همانجا می دیدم خیلییی از دخترای که هیچ چیز عجب غریبی را بلد نیستن یا هیچ مهارتی خاص ندارند ولی راحت به کار آغاز کردند و کار میکردند در تایم کمتر و کار راحتتری
خیلییییی از دختر های که یعنی وقتی خوب دقیق میشیدی می دیدی خیلییییییی ساده هم هستن یعنی هوشیاری ذکاوت خاصی هم ندارند ولی چون ترمز نداشتن به راحتی هدایت شده بودند
ولی واقعا من تعجب میکردم چرا من اینگونه میشوم ؟
امروز این فایل شنیدم و خیلییییی از خدا کمک خواستم و میخایم تا ترمز هایم را شناسایی کنم چون این سه خواسته ام در لحظه که باید محقق میشدن کاری میشود که اصلا نشود با وجودی که واقعا برای شان تلاش کردیم و از ته دل میخواهم
بخاطری رسیدن به درآمد ترمز های که پیدا کردم این هست
1 من توانایی خاصی ندارم
2 من انگلیسی و کامپیوتر درست یاد ندارم
3 تمام فرصت ها و موقعیت های خوب خلاص شده
4 مردم چرا برای من پول بدهد من چیزی را بلد نیستم
5 من به اندازه کافی توانایی و مهارت ندارم
6 من هیچ مهارتی را بلد نیستم
7 من تجربه انجام هیچ کاری را ندارم من اصلا تجربه کاری ندارم
8 من باید در شروع خیلییی عالی و بی نقض باشم
9 من برای شروع هر کاری باید پریفکت باشم باید خیلیییی عالی بلد باشم
10. افراد توانا تر از من خیلییی زیاد هستن
11 کاری که من باید شروع کنم باید خیلیی کار عالی باشد و منم خیلیییی در اون باره عالی باشم تا بتوانم به درآمدی خوبی برسم
12 در این شرایط اصلا کار درست برای دخترا نیست
13 باید واسطه و پارتی داشته باشی تا در جای خوبی استخدام شوی
14 اگر من به درآمد برسم دختری خیلی مغرور و بدی معلوم میشوم
15 اگر من کار کنم چی کار کنم ؟ من هیچ چیز را بلد نیستم این فکر خیلیییی در سرم میچرخد
این تمام افکاری هست که امروز در کتابچه ام نوشتم و در زهنم مرور میشوند
واقعا تعجب میکنم به اینکه چقدرررررررررر باور ها مهم هستن و جهان چی زیبا به تو ثابت میکند که درست فکر میکنی جهان آیینه ما هست
من خیلییی دختر خوش اخلاق مهربان و توانا هستم واقعا هرر چیز را زود یاد میگرم خیلیی دختر شرین زبان هستم با دیگران زود ارتباط برقرار میتوانم دختر جذاب و خوشتیپ هستم زهنم هم خیلی خلاق هست با تمام این ویژه گی هایم که خیلییی عالی هستن ولی اصلا زهنم قفل میکند برای رسیدن به درآمد حالا دانستم که من چی افکاری در زهنم مرور میکنم و جهان هم برایم پاسخ میدهد
چقدررررررررررر قوانین زیباست چقدرر قانون خداوند دقیق هست
باید من همیشه با خودم تکرارکنم که جهان به افکارم پاسخ میدهد
جهان با کانون توجه ام کار دارد
جهان با باور هایم کار دارد
جهان آیینه من هست
همه چیز را خودم خلق میکنم
من باید بتوانم زهنم را کنترول کنم من باید بتوانم زهنم را کنترول کنم من باید بتوانم در هر شرایطی به اتفاقات از زاویه نگاه کنم که احساسم خوب شود
باید هر چیز را خیر مطلق بیبینم باید بتوانم افکارم را کنترول کنم
اینا تمام شان به حرف نیست پاکیزه عزیزم باید عملی کنی تا نتیجه بیگری جهان با کلام های زیبای تو کار ندارد جهان با افکار تو کار دارد که احساس تولید میکند احساست هست که زنده گی ات را خلق میکند
روی این مسایل کار میکنم روی این افکار کار میکنم تا بتوانم به درآمد عالی برسم تا بتوانم هزینه های خودم را پرداخت کنم تا بتوانم بیشتر رشد کنم
استاد عزیزم جز تحسین چیزی دیگری ندارم برای تان
خیلیییییی دوست تان دارم
در پناه الله یکتا باشید عزیزانم
سلام به همه دوستان .
نظر من این است که شاید وقتی کسی برای ما کاری میکند و در پی جبرانش هستیم چون ما فکر میکنیم که این نعمت از طرف اون فرد است که برای ما داده شده درحالیکه اون نعمت از جانب خداوند به ما است و این نعمت پاداشی از طرف خدا است به فریکانس های ما وقتی اگر ما اون فرد را وسیله بدانیم قسمی که استاد میگوید وقتی که فردی برایش کاری را انجام میدهد از فرد تشکر میکند ولی در دلش میداند که این فقد دست از دستان خداست و از خدای خود سپاس گذاری میکند .
در کل این بر میگرده به احساس لیاقت در وجود مان .
به امید اینکه بتوانیم ترمز های خود را حل کنیم و در مسیر نعمت خدا حرکت کنیم .
با تشکر از همه دوستان که با عشق کامنت میزارند تا همه ازش استفاده کنن .
در پناه الله شاد سالم ثروت مند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید.
سلام به همه
شاید منم جزو اون دسته ای باشم که اگه واسه چیزی تلاش کردم راحت بهش رسیدم و نتیجه خوبی هم گرفتم
ولی امان از اینکه هدفی میزارم و براش تلاش نکنم
یا تلاش میکنم ولی سریع سرد میشم و ادامه نمیدم
اصلا یادم میره هدف من چی بود؟!
من باید صبح بیدار میشم چکار کنم؟!
یعنی هدف هایی مثل رتبه کنکور، معدل اوردن، لاغر کردن، پیاده روی کردن و … رو که براشون قدم برداشتم خیلی راحت رخ دادن
ولی عموما من یا هدفی ندارم یا هدفی که میزارم رو سریع درگیر روزمره میشم و بهش نمیرسم
یا خیلی زود تعهدم رو از دست میدم
مثلا میخام دوره کشف قوانین کار کنم
یه کامنت میخونم میگه دوره عزت نفس خوبه
میگم خب من عزت نفس کار کنم
بعد کامنت بعدی میگه عشق مودت بعدی میگه ثروت بعدی میگه دوازده قدم و …
و چون من همش دارم انگار نمیتونم تمرکز کنم و میخام همه دوره ها رو با هم کار کنم و خب نتیجه ای در نهایت نمیده و من ناامید تر میشم
ولی دو مورد رو یادم میاد اینجا:
سوال: چه هدف هایی رو تلاش کردی و بهشون نرسیدی؟!
– زبان اگلیسی – چند سال
– ترک یک عادت مخرب – 8 سال
سوال: افرادی هستند که خیلی راحت خواستت رو داشته باشن و بهش رسیده باشن؟
صد البته
خیلی افراد هستند اصلا این عادت مخرب من ندارن
خیلی ها هم هستند که داشتند و راحت ترک کردند و رفتند پی زندگیشون
در مورد زبان خوندن هم که تا دلتون بخاد آدم هست که نشسته عین ادم زبان کار کرده و پس از چند ماه نتیجه خوبی گرفته
سوال: چه باور مخربی تو وجودت هست؟
– یکی از باورها عجله کردنه! یعنی میخام امروز هدف گذاشتم اخر هفته تیک بخوره!
– کمالگرایی یعنی دلم میخاد همه چی عالی و پرفکت باشه و هیچ مشکلی نباشه و همه چی عالی پیش بره مثلا همه کارها سرزمان پیش برن و …
– ترک این عادت کار سختیه! باید زجر بکشم! و خب چون طبیعتا نمیخام زجر بکشم پس رها هم نمیشم
– سرزنش میکنم خودمو یعنی به خاطر یه کار اشتباه 8 سال خودم رو سرزنش کردم احساس گناه دادم و نتیجه هم شده این که این عادت نه تنها حذف نشده بلکه خیلی خیلی بد تر هم شده
– و کلی باور دیگه که تو دفترم در جلسه 2 کشف قوانین در جواب به تمرین ها نوشتم
من فعلا جلسه دوم هستم و امیدوارم راهکار واضح برای تغییر این زنگار هایی که چسبیدن به مغزم رو بدین که برم تو کارش و آسون بشم برای آسونی ها
سپاس گزارم
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلَانِیَهً یَرْجُونَ تِجَارَهً لَّن تَبُورَ (29)
همانا کسانى که کتاب خدا را تلاوت مى کنند و نماز بر پا مى دارند و از آن چه ما روزیشان کرده ایم، پنهان و آشکار انفاق مى کنند، به تجارتى دل بسته اند که هرگز زوال نمى پذیرد.
هدفی که 2 سال هست برای خودم انتخاب کردم ولی باوجود تلاش فراوان بهش نرسیدم ، هدف افزایش درآمدم بود ، برای همین کار فایل های رایگان استاد را در مورد ثروت گوش دادم ولی اتفاقی نیفتاد ، برای همین منظورم روانشناسی ثروت1 را خریدم و یکسال کامل کار کردم دیدم رشد مالی چشمگیری ندارم ، با خودم گفتم با وجود تلاش زیاد ، با وجود قوی کردن باورهای توحیدی باز رشد مالی نداشتم، با خودم گفتم باید زیاد کار کنم ، چون شغل من مغازه سوپر مارکت است ، مدتها تلاشم را چندین برابر کردم از زمان استراحت و تفریح رسیدن به همسر و بچهها زدم و به کارم پرداختم و اصلا رشد نداشتم هر فکری که منو به ثروت و پول فراوان برسونه را عملی کردم ولی نتیجه معکوس شد ، آخر به جایی رسید که یک روز همسرم به من گفت این همه تلاش کردی اینهمه فایل گوش دادی ، دوره ثروت1 را خریدی ، این همه کار کردی ولی کو پولت کو درآمد آنچنانی ، کو پس اندار ، کو خانه خریدن ، کو ارتقای مغازه ات ؟
الان که فکر می کنم می بینم همسرم راست میگه کم کم داره روابط ما هم بخاطر شرایط مالی و مستاجر بودن خراب میشه ، کم کم دارم نا امید می شم ، چرا هر کاری که می کنم پول نمی آد، چند سر رسید نوشتم ، چقدر سپاسگذاری، ولی به خواسته ام نرسیدم .
حقیقتا ناراحت میشم وقتی مس بینم من کخ لیاقت داشتن پول و ثروت را دارم ، چرا محقق نمیشه ، چرا به هدفم نمی رسم .
تنها چیزی در مرز رسیدن به نا امیدی و یاس و قبول شکست به قلبم الهام شد اینکه دوره کشف قوانین زندگی را بخرم و بلافاصله خداوند مهربان وهدایتگر پولش را جور کرد و خریدم با این امید که نکنه با این تلاش فراوانی که من داشتم ولی به پول نرسیدم ، ترمزهای مخفی ذهن دارم ، شاید باورهای محدود کننده دارم که هرچه من گاز میدم اصلا جلو نمی رم و درآمدم چند سال هست که ثابت هست و اصلا بالا نمی ره ،
امیدوارم این تصمیم خرید دوره کشف قوانین زندگی الهام الله باشه و من با عمل بهش بتونم شرایط مالیم را تغییر بدم و به خانه ، و ماشین و مسافرت دلخواه خودم برسم.
و الان اوایل دوره هستم و آرام آرام دارم کار می کنم
خدایا شکرت
خدایا از تو هدایت می خواهم .
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس
سلام خدا قوت پر انرژی باشی باشی این دوره کشف قوانین بی نظیره همه دورهای استاد بی نظیرند ولی داداش شاه کلید همه دورها احساس خوب =اتفاقات خوب زور نزن تقلا نکن خودت سمت خودت رو انجام بده رو بهبود شخصیت خودت کار تمرکز رو روی خودت ببر به قانونهای جهان هستی که از دورهای استاد آموختی عمل کن و ازش استفاده کن و تکامل رو رعایت کن به هر چیزی که فکرش رو کنی میرسی در یک کلام رها باش در پناه الله یکتا باشی و ذهنت رو بمباران کن از اموزهای استاد و کامنتهای دانشجویان پیروز باشی
سلام استاد عزیز
خدارو شاکرم که شمارو سراهم قرار داده
استاد عزیز من هر کاری میکنم نمیتونم روابط خوبی با پسرم داشته باشم .خیلی دوستش دارم اونم منو خیلی دوست داره ولی اصلا زیاد باهم حرف نمیزنیم .خیلی تلاش کردم بهش نزدیک بشم و صمیمیت دوست داشتن رو به ظاهر هم داشته باشم ولی نمیشه
الان تقریبا سه ماه میشه عضو سایت شما هستم و هرروز فایلهای رایگان رو گوش میدم خواهرم چندتا از محصولات شما رو خریداری کردن وچون شما میگین هر کسی که محصولات رو خریده میتونه در اختیار خانواده یعنی وخواهر وبرادر و پدر ومادر خودش بزاره
منم دوره عزت نفس رو چندین بار گوش دادم
خیلی بهتر شدم خیلی زیاد
ولی هنوز نتونستم با پسرم ارتباط خوبی داشته باشم
من یک معلم زبانم ولی درآمد آنچنانی ندارم و بعد نه بار امتحان دادن و تلاش کردن دو سال پیش کانون زبان قبول شدم ولی شاگرد خصوصی خیلی کمی دارم که خیلی مرتب و منظم هم نیستن کمی کار کردم رو افکار و باورهام و تمام تمرکزم بود روی درآمد بیشتر که خیلی اتفاقی هدایت شدم به کلاس های بین المللی آنلاین پروسه کانکت شدن من و apply کردن من خیلی طول کشید وبکم لپ تاپ خراب بود یه چهار روز طول کشید درست بشه بعدش مشکل وی پی ان بعدش یکی دوتا مشکل دیگه که بالاخره امروز تونستم دمو بدم امروز دوباره به یک هدفم نرسیدم که یه آزمون آنلاین داشتم که میتونستم دلاری درآمد داشته باشم با اینکه 15 ساله معلم زبانم ولی یه سهل انگاری پیش پا افتاده که آدم خنده اش میگیره فرق have و has که یه بچه راهنمایی هم فک کنم بدونه رو تو آزمون نتونستم از اون شاگرد فرضی اصلاح کنم اصلا متوجه اشتباه اون جمله اش نشدم در صورتی که تو مثال خودم خودم درست استفاده کردم خیلی برام عجیب بود ولی fail شدم و حالا به مدت 6 ماه نمیتونم دوباره دمو بدم
شوکه شدم که چرا
اولین سوال بعد از دیدن صفحه fail این بود من که مطمئن بودم من که هرروز شکرگذاری هامو مینویسم منکه هرروز دنبال نقاط مثبت زندگیم هستم چرا چی ترمز منه
یاد حرفای استاد افتاد اول به خودم دلداری دارم گفتم شاید خدا میخواد من کاسه ام بزرگتر بشه، شاید الان وقتش نیست زمان مناسب نیست
منم نمیتونم ترمزهای ذهنمو پیدا میکنم هر چی مینویسم و میخونم
من آدمی ام با اعتماد به نفس بالا یعنی میتونی عدم لیاقت باشه ولی وقتی کلمه لیاقت میاد تو ذهنم حس میکنم من لایقم پس چی میتونه باشه
ممنون میشم کسی راهنماییم کنه
سلام به استاد عزیزم و دوستای عباس منشی
من 11ساله کاسبم قرار بود امسال مغازه رو بخرم
که هم صنف من اومد چسبید کنار من ارزانسرا زد من خودمو بکل باختم منی که ازاین مرحله ارزان رد شدم به آرزوی جنسای اورجینال برسم رسیدم ولی بااومدن این ادم قلبم سنگین شد چند روز حالم اوکی پر انرژی چند روز بعد توجه وتایید و افکار سنگین میاد سراغم واینکه مغازه شد سه برابر دیگه مسیروگم کردم گفتم دیگه چه هدفی بذارم روزانه مبلغو درخواست میکردم قبلا میومد الان ترمزام زیاد شده دوره روانشناسی ثروت عزت نفس رو خریدم ولی تو همون جلسه های اول موندم
الان میدونم ترمزام چیه ولی نمیتونم حلشون کنم