https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-11 07:37:322023-07-07 09:16:06چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
1158نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به لطف خدا من کار مورد علاقمو پیداکردم تلاش زیادی انجام دادم تا در کارم حرفه ای بشم وتازه که کارمو شروع کردم هنوز درآمد آنچنانی کسب نکردهام نامید نشدم اما بااین خیلی فکر میکنم مگر استاد نگفتن شما حرکت کنید خداوند شمارو هدایت میکنه کم کم به مسیرهای درست. وعالیتر نمیدونم چرا برا ی من اتفاقات خوب نمیفته حتی درآمد کمی هم ندارم مشتری نمیاد برام نمیدونم ترمزهای ذهنی من چیه لطفاً دوستان عزیزم منو راهنمایی کنید.
سلام وخداقوت خدمت استاد عزیزم…من به کلی از این ترمز های ذهنی در تمام جنبه های زندگی استفاده میکنم و سعی براین دارم تا در زندگی ام با برطرف کردن این ترمزها مسیرم را هموارتر و یا بهتر بگم قدرت خودم در مواجهه با آن را افزایش بدم…ولی یه باورمحدودکننده ای در کارم دارم که چندساله با اینکه راه برطرف کردنش رو خداوند بهم الهام کرده و من تستش هم کردم ولی باز در رسیدن به این چالش رفتار اشتباه دفعه قبلی خود را تکرار میکنم…همیشه با خودم میگم که شاید ایمانم کمه و باید با ایمان بیشتر کارم رو انجام بدم ولی باز این کار خودش رو میکنه…همکارای زیادی رو پیداکردم که به راحتی از پس این چالش براومدن وبه سادگی رشد کردن…ولی من هنوز با این چالش درگیرم…اگه میتونید راهکار جدیدی برام بنویسید تا من بتونم تو این چالش بکار ببرم و این روشی رو که میدونم رو اجرایی کنم…سپاسگزار الله و قدردان استاد عزیز
سلام به همه دوستان عزیزم و همچنین استاد گرانقدر و خانم شایسته مهربان
من حدود 3 ساله با قوانین آشنا شدم
سال اول تمرینات متافیزیکی زیادی داشتم و ورودیهامو کنترل میکردم اما نتیجهای حاصل نشد چون از بس ترمزهای شدیدی داشتم نیاز بود بیشتر رو خودم کار کنم تا نتیجه حاصل بشه اما وسط راه کم کم تمرینات متافیزیکی کم شد و کمتر ورودیهامو کنترل میکردم..این شد که تا حالا نتیجه بزرگی نگرفتم…
مثل اینه که بخای یه خونه بسازی..من داشتم آجرها رو دونه دونه رو هم میذاشتم اما وسط راه خسته شدم گفتم پس چرا نتیجه نمیده..شاید نزدیک بود که نتیجه بگیرم اما خسته شدم به خاطر اینکه ورودیهامو خوب کنترل نکردم نتیجه نگرفتم و خسته شدم..
تنها منبع منفی من، تلویزیونه که به نظر من از هر چیزی سمیتره
من با وجود تلاش زیاد برای تغییر باور، به خواستههام نرسیدم چون ورودیهامو کنترل نکردم و تا وقتی ورودی منفی رو حذف نکنید و ورودی مثبت رو جایگزین نکنید به خواستتون نمیرسید..هیچ فایدهای نداره هر چه تلاش کنید .
.
من از یه ور ورودی مثبت به ذهنم میدادم..از اونورم ورودی منفی..
برای ورودی مثبت تلاش میکردم و برای ورودی منفی تلاش نمیکردم..برای همین بود که میگفتم چرا هر چی تلاش میکنم نتیجه نمیگیرم..
خب منفی و مثبتها باهم خنثی میشدن و من درجا میزدم..
یه ساله میخوام پیج بزنم و جمعآوری اطلاعات و آموزش دیدن راجع به موضوع پیجم و یادگیری هر چیزی در راستای کارم و موضوعم به کندی پیش رفته..اگه من تلویزیونو حذف کنم هم باورهام قوی میشه و گاز میشه و ترمزهام از بین میره و هم وقت بیشتری برای کارام میذارم که در نهایت با سرعت بیشتری میرم جلو..
این تجربه من بود و با نوشتنش بیشتر متوجه اشتباهاتم شدم. امیدوارم برای شما دوستای نازنینم مؤثر باشه..
با تشکر فراوان از استاد عزیزم بابت این فایل ارزشمند که خیلی مناسب حال الانم بود..
من مخصوصا از شروع تعطیلات تصمیم گرفتم که با جدیت و تمرکز بیشتری روی خودم کار کنم و روی اهدافم هم متمرکز بشم و خیلی خیلی احساس خوبی داشتم توی این چند هفته اول تعطیلات. هر روز ی چند ساعت وقت میزارم برای روی خودم کار کردن. شکرگزاری میکنم و ویژگی های مثبت خودم رو مینویسم و سعی میکنم پاشنه های آشیلم رو پیدا کنم. فکر میکنم به اینکه تو چه جاهایی از زندگی دوست دارم نتایج بهتر بگیرم و چه ترمز هایی دارم؟ برخورد های مثبتی که توی روابط با دیگران دیدم رو با جزئیات و دیتِیل دقیق مینویسم یا تجسم میکنم و خلاصه که خیلی احساس خوبی داشتم این چند وقته و فقط هم اتفاقات خوب افتاده والا.
..
من هدفم در حال حاضر فعالیت در یوتوب و موفقیت در یوتوبه. و خب قطعا خیلی هارو دیدم که سریعتر از من موفق شدن اما حتی شاید ویدیو هاشون اون کیفیت ویدیو های منو نداشتن و…
من خیلی فکر کردم و فهمیدم که ترمز اصلی من توی این قضیه چیه. من با خودم میگم که خب اونا موفق شدن چون ″اونا ی ایده خیلی خوبی رو داشتن و ایده خیلی جالبی بوده برای ویدیو و موفق شدن.
خب تا اینجا که خیلی هم عالی و خب درسته.
اما من فهمیدم که همش حس میکنم ایده کمه. همه ایده های خوب رو ویدیو ساختن براش و دیگه هیچ ایده خوبی نمونده که منم ویدیو بسازم.
هیچوقت همچین حرف هایی رو حتی جلوی خودم هم نمیگم. اما میدونم که توی درون ذهنم این چیزیه که میگذره. آره
و خیلی خوشحالم از اینکه تونستم این ترمزم رو پیدا کنم چون همیشه اولین قدم برطرف کردن اون ترمز دونستن اینه که اون ترمزه چیه مگه نه؟..
من هدفی که داشتم یه جور تغییر در سبک زندگیم بود خداروشکر از نتایج مالی ای که گرفتم راضیم خیلی روندش سریع و راضی کننده بود .
اون تغییر رو رو تونستم ایجاد کنم تو خودم برای ماه ها که باز به سبک زندگی قبلم برگشت ولی یه دوستی دارم که همون تغییر رو یک ساله ایجاد کرده و خیلی قوی داره ادامه میده من با اینکه کلی خوندم در موردش کلی رو ذهنم کار کردم بازم بک میخوره به حالت قبلی و حس میکنم باور مخربش اینه که من برای وارد رابطه شدن مشکل دارم ینی نمیتونم وارد رابطه عاطفی بشم ..
دوستان برای سپاسگزاری اول باید در موردهمه چیز و جنبه ها سپاس گزار بود مثلا برای پول داشتن و بخشیدن قسمتی از اون سپاسگزاریش اینه که اول باید خودت بخشنده پول باشی وحداقل ده درصد درآمدتو ببخشی وسپاسگذارش باشی که تونستی ببخشی ( مثل خدا و …) بعد خدا و کائنات و طبیعت جوابتو میده .یا محبت کردن.حضرت سلیمان وقتی از خدا خواست که قدرت و مکنت ….و ثروتی رو که تا حالا به کسی نداده رو بهش بده اون موضوع اول تو وجود خودش بود و ساخته بودش که جواب مثبت گرفت و دریافتش کرد
1- چه هدف هایی که تلاش کردم که محقق نشد یا روند کنده ؟
همه هدف های مالی ام
استقلال مالی ، همه خواسته های مالی کوچک و بزرگم ، بزرگ هاش که از خونه ماشین وکوچیک هاش از لباس و لوازم ضروری
( همین الان که نوشتم جوابشو گرفتم ، من یکبار به همه اینا رسیدم و ناسپاس بودم و هی دوست داشتم بیشتر و بیشتری زمانی که با سپاسگذاری و … آشنا شدم الان از داشتن یه چیز بیشتر احساس گناه میکنم فکر میکنم سپاسگذاری یعنی نباید یه چیز دیگه بهتر و بیشتریخوای باید اگر سپاسگذاری از همینا لذت ببری وگرنه چه فایده ) انقد ذوق و شوق داشتم برای رسیدن بهش الان جواب نداد احساس میکنم خدا نخواست در حالی که می دونم خدا نخواستی وجود نداره من خالقم و ازون ور ذهنم میگه اگه خالقی پس کو ؟؟؟
من همیشه عاشق داشتن بیشتر و بیشتر بودم
و یک جایی این اشتیاقم تبدیل به حس گناه شد فکر کردم غلطه حتی الانم که دارم مینویسم ازینکه بخوام همچین چیزی تپش قلب گرفتم احساس می کنم بدنم گر گرفته اگه چیزهای جدیدی بیاد …..
2- آیا کسی رو میشناسی همین هدف ها روداشته و راحت رسیده
بله اطرافیانم
3- باورهای محدود کننده برای اینکه به این خواسته ام نرسیدم و تلاش هام جواب نده در واقع ترمز هامو تغییر بدم به جای گاز دادن
تجربیات گذشته ام که باعث شده اون خواسته تو ذهنم رنج آور باشه حالا یا خود اون خواسته و بعدش ا اون مسیر رسیدن بهش تو ذهنم بد یا رنج آور باشه نسبت به جایی که الان هستم
مثلا ثروت باعث غرور من میشه باعث حس بد میشه باعث طمع میشه باعث میشه روز و شب حسابم و مسایل مالی رو چک کنم و از زندگیم و خودم بیوفتم ، باعث میشه از اطرافیان دور شم باعث میشه سرکش بشم باعث میشه آزادی بی از اندازه داشته باشم و از مسیر زندگی منحرف بشم باعث میشه دیگران منو واسه پول بخوان باعث میشه پسری سمتم بیاد واسه پولم نه خودم باعث میشه حالم خوش نباشه و همش تو فکر و خیال باشم باعث میشه انقد درگیر کار بشم به خودم و زندگیم نرسم باعث میشه من حریص و ناشکر باشم هی دنبال بیشتر و بیشتر باشم و همیشه ناراضی ( نمی دونم چرا نمی تونم سپاسگذاری رو با بیشتر خواستن یک جا جا بدم و نارضایتی رو با بیشتر خواستن کنار هم می دونم )
برای رسیدن به کسب و کار و آزادی مالی
ترمز دارم که ترمزم اینه که باید فعالیت زیاد کنم و دست تنها هستم واسه همین وسط کار میبرم ، ترمز دارم که ثروت راحت بدست نمیاد ، 2 بار قبل شکست خوردم پس تلاش هام نتیجه نداره پس اصلا دیگه کاری نکنم جواب نمی گیرم بدتر احساس لیاقتم میاد پایین و از خدا نا امید میشم و حس ناامیدی از خدا برام رنج اورترینه
چی میشه که تلاش میکنم جواب نمیدهد ؟ چی میشه مسیر طولانی و سخت میشه ؟ پس تو ذهنم یه چیزی هست وگرنه همه چیز باید راحت و طبیعی باید بیاد اگر نمیاد پس یه چیزی هست اون چیز کار فیزیکی نیست …
همین نتیجه ندادن واسم شده ترمز که تمرکز نزارم رو شغلم تا انتها چون باور ندارم جواب بده
احساس لیاقت پایین باعث شده من نپذیرم ثروت رو راحت از طریق کارم و یا اینکه راحت پول دراوردن از نظرم الهی نیست شاید سخت تر پول دراوردن و براش زحمت کشیدن تو ذهنم حلالتر و پاکیزه تر هست و قابل قبول تره که بر میگرده به احساس لیاقت و تصویر اشتباه از خدا جهان تو ذهنم
یا اینکه تمرکز زیاد می خواد از بقیه چیزهای زندگیم می افتم و حال و حوصله شو ندارم
یا اینکه باور ندارم به باور ربطی داشته باشه 100٪
و به فعالیت فیزیکی و تمرکز ربط داره ،
اینکه اخرش از دستم میره ممکنه بره پس چه فایده من انقد انرژی بزارم پس انرژی نمیزارم حالا که تهش معلوم نیست
استاد بابت آگاهی هایی که در اختیارمون میذارین سپاسگزارم
کامنتای دوستانو که میخوندم بیشتر قانونو درک کردم
افرادی که خواسته ای رو داشتن و بهش نرسیده بودن ولی من به اون خواسته رسیده بودم وقتی باور های هر دومون رو راجع به اون خواسته مقایسه کردم متوجه شدم که چقدر باور مهمه
سوال یک:من مدت هاست یه رابطه عاطفی عالی میخوام اما هنوز به چیزی که میخوام نرسیدم
سوال دو:خیلی ادم ها رو دیدم که خیلی راحت خیلییی راحت به این خواسته رسیدن
سوال سه:من چند وقت پیش با خودم فکر کردم و چن تا ترمز ذهنی تونستم پیدا کنم ولی فقط مدت کوتاهیی روشون کار کردم
الان که به این فایل هدایت شدم مصمم شدم که روشون کار کنم و الان که ساعت 12 شبه اومدم بیرون و یکم با خودم خلوت کردم و ویس هایی که قبلا راجب این موضوع ضبط کرده بودمو گوش کردم و میخوام مداوم روش کار کنم تا باورام درست شه و همه چیز اسون و طبیعی بشه
با شنیدن این فایل و آموزه های استاد به این نتیجه رسیدم که من درگیر ترمزهای روانی در مورد رابطه عاطفی هستم. من مجردم و با اینکه با تمام وجود رابطه عاطفی رو دوست دارم ولی باورهای محدودکننده ای دارم مثلا اینکه هیچ رابطه خوبی ماندگار نیست یا هر عشقی آخرش به جدایی و نفرت ختم میشه و هرچقدر ما به هم نزدیکتر بشیم و همدیگر رو بیشتر دوست داشته باشیم ، به همون اندازه به شکست عاطفی نزدیک تر میشیم، به همون اندازه شکننده تر میشم، به همون اندازه اگر طرف رو از دست بدم، نابود تر میشم. آگاهانه میخوام رابطه داشته باشم، اما ناخودآگاهم میگه ببین اگر این رابطه کمی غلیظ تر و عمیق تر بشه بعدا که جدا بشی ضربه ها عمیق تر میشه و وحشتناک تر ، پس نذار این رابطه عمیق بشه. در عین خواستن، فاصله گرفتن و مقاومت کردن. این سیکل تکرارشونده خیلی من رو آزار میده. به محض اینکه کسی میخواد به من نزدیک بشه، به شکل نا خودآگاه محرک های روانی من جوری عمل میکنن که دافعه بوجود میارن و من دچار کشمکش روانی میشم و اتفاقا انقدر اوضاع برام سخت و پیچیده میشه که شاید اگر همون جدایی و شکست برام اتفاق بیافته ، انقدر آزاردهنده نباشه.
نه از تنهایی لذت میرم و نه در رابطه بودن حالم رو خوب میکنه. به نظرم که مهم ترین دلیلش میتونه عدم احساس لیاقت باشه. با وجود اینکه همیشه تعریف و تحسین زیادی از دوست و آشنا دریافت میکنم از ظاهرم و ویژگیهای اخلاقی و باطنی ام، ولی احساس رضایتمندی ندارم و حالم خوب نیست به طور مداوم و این احساس و حال بد باعث شده در تمام زمینه ها عملکردم به شدت افت کنه .
خیلی حساسم روی رفتار و نحوه برخورد آدمها نسبت به خودم. آدمها خیلی برام مهم هستن و رفتارهاشون رو میبرم زیر ذره بین و تایید طلب و تحسین طلب هستم و حال روحی ام به شدت به بیرون از خودم و کامنتهایی که دریافت میکنم و نحوه برخورد آدمها بستگی داره. بهتر بگم با خودم در صلح نیستم. مثلا وقتی میرم کلاس زبان، با وجود اینکه همیشه عملکرد خوبی دارم و دوستانم همیشه این موضوع رو بهم میگن ولی خودم احساس رضایت ندارم و چند بار ازشون میپرسم که این جلسه خوب بودم؟ اونا هم میگن آره تو همیشه خوبی ولی من نیازمند تعریف بیشتری هستم تا از خودم راضی بشم. مدام خودم را با دگیران مقایسه میکنم. حس میکنم در تله بی ارزشی گیر افتادم و میدونم تا زمانی که این مشکلات حل نشه، اتفاق مثبتی در همه زمینه ها خصوصا روابط برام اتفاق نمیافته.
از خوندن کامنتهای شما دوستان خیلی استفاده میکنم، میخوام ازتون خواهش کنم که اگر فایلی مرتبط با مشکلات من در سایت میشناسید به من معرفی کنید یا اگر خوتون هم شرایط مشابه من رو تجربه کردید خوشحال میشم نظرات و راهنمایی هاتون رو بشنوم.
دقیقا دنبال تایید اطرافیان بودم و حالم به واکنش بقیه بستگی داشت انگار روحم تشنه ی تایید دیگران بود ک مدت کوتاهی حالم خوب شه
با اینکه من همیشه بی نظیر بودم و مثل خودت کارهامو عالی تر از همه انجام میدادم
هر کاری میکردم که بقیه ازم تعریف کنن، من دیگه آروم قرار نداشتم و تو جهنم بودم
یه جورایی هم به احساس لیاقت بر میگرده هم کمال گرایی
اینارو سرچ کنی فایلای مربوط میاد، اما فک میکنم فایل های توحیدی به من کمک کرد
که استاد میگه همه چی از خداس و مردم هیچ نقش و تاثیری تو زندگی ما ندارن مگه اینکه ما بهشون قدرت بدیم با توجه کردن به رفتار و حرفاشون
وگرنه غیر ازخدا هیچ کس نمیتونه کاری کنه که به ضرر یا نفع ما باشه،من الان خیلی وقته فقط به خودم اهمیت میدم و میگم چه بقیه بگن من خوبم یا بدم اصلا برام مهم نیس فقط باید رو خودم کار کنم و در هر صورت من لایق بهترین هام چون خدا گفته همین که تو روی زمین اومدی لایق تمام نعمت های من هستی نه که در فلان شرایط لایقی نه، در هررر صورت بهترین ها مال ماست
تند تند نوشتم امیدوارم کمک کنه بهت به نظرم فایلای توحیدی رو بارها ببین و مردم رو تو زندگیت کمرنگ و کمرنگ تر کن و با افتخااار برای خودت زندگی کن و ببین جهان چه کمکی میکنه بهت وقتی شرک رو کنارمیزاری و میفهمی ارزش خودت از همه بیشتره و تنها خدا میتونه تاثیر بزاره و پشتت باشه و اگه درست قدم برداریم مارو به عرش ببره هم دنیامون عالی شه هم آخرت
کامنتتو که میخونم یاد خودم میفتم در سالهای نه چندان دور،والبته نمیتونم بگم که خیلی عالیم ولی خییلی بهتر از قبلم
بهت توصیه میکنم دوره عزت نفس استاد رو تهیه کن ، یا اگه داری دوباره گوش کن چون خیلی تو زمینه ی خودباوری کمکت میکنه و وقتی چندین و چند بار گوششون کنی و برگردی عقب میبینی که اصلا اون ادم سابق نیستی و هر بار که دوره رو گوش میکنی بازم برات جدیده
والبته که منم تو این زمینه هنوز خیلی جا دارم که بهتر بشم ولی این دوره خیلی کمکم کرده
من در شغلم که معلم هستم خیلی تلاش می کنم خیلی مطالعه وانواع دوره ها وروش های تدریس مختلف شاید در ظاهر امر ودر دید دیگران من یک معلم موفق و عالی باشم ولی از نظر خودم برام رنج زیادی بهمراه داره و با شرکت در دوره ها می خواستم به درآمد خارج سیستم برسم یک دوره
سلام استاد عزیزم
به لطف خدا من کار مورد علاقمو پیداکردم تلاش زیادی انجام دادم تا در کارم حرفه ای بشم وتازه که کارمو شروع کردم هنوز درآمد آنچنانی کسب نکردهام نامید نشدم اما بااین خیلی فکر میکنم مگر استاد نگفتن شما حرکت کنید خداوند شمارو هدایت میکنه کم کم به مسیرهای درست. وعالیتر نمیدونم چرا برا ی من اتفاقات خوب نمیفته حتی درآمد کمی هم ندارم مشتری نمیاد برام نمیدونم ترمزهای ذهنی من چیه لطفاً دوستان عزیزم منو راهنمایی کنید.
سلام وخداقوت خدمت استاد عزیزم…من به کلی از این ترمز های ذهنی در تمام جنبه های زندگی استفاده میکنم و سعی براین دارم تا در زندگی ام با برطرف کردن این ترمزها مسیرم را هموارتر و یا بهتر بگم قدرت خودم در مواجهه با آن را افزایش بدم…ولی یه باورمحدودکننده ای در کارم دارم که چندساله با اینکه راه برطرف کردنش رو خداوند بهم الهام کرده و من تستش هم کردم ولی باز در رسیدن به این چالش رفتار اشتباه دفعه قبلی خود را تکرار میکنم…همیشه با خودم میگم که شاید ایمانم کمه و باید با ایمان بیشتر کارم رو انجام بدم ولی باز این کار خودش رو میکنه…همکارای زیادی رو پیداکردم که به راحتی از پس این چالش براومدن وبه سادگی رشد کردن…ولی من هنوز با این چالش درگیرم…اگه میتونید راهکار جدیدی برام بنویسید تا من بتونم تو این چالش بکار ببرم و این روشی رو که میدونم رو اجرایی کنم…سپاسگزار الله و قدردان استاد عزیز
الهی با نام و یاد تو
سلام به همه دوستان عزیزم و همچنین استاد گرانقدر و خانم شایسته مهربان
من حدود 3 ساله با قوانین آشنا شدم
سال اول تمرینات متافیزیکی زیادی داشتم و ورودیهامو کنترل میکردم اما نتیجهای حاصل نشد چون از بس ترمزهای شدیدی داشتم نیاز بود بیشتر رو خودم کار کنم تا نتیجه حاصل بشه اما وسط راه کم کم تمرینات متافیزیکی کم شد و کمتر ورودیهامو کنترل میکردم..این شد که تا حالا نتیجه بزرگی نگرفتم…
مثل اینه که بخای یه خونه بسازی..من داشتم آجرها رو دونه دونه رو هم میذاشتم اما وسط راه خسته شدم گفتم پس چرا نتیجه نمیده..شاید نزدیک بود که نتیجه بگیرم اما خسته شدم به خاطر اینکه ورودیهامو خوب کنترل نکردم نتیجه نگرفتم و خسته شدم..
تنها منبع منفی من، تلویزیونه که به نظر من از هر چیزی سمیتره
من با وجود تلاش زیاد برای تغییر باور، به خواستههام نرسیدم چون ورودیهامو کنترل نکردم و تا وقتی ورودی منفی رو حذف نکنید و ورودی مثبت رو جایگزین نکنید به خواستتون نمیرسید..هیچ فایدهای نداره هر چه تلاش کنید .
.
من از یه ور ورودی مثبت به ذهنم میدادم..از اونورم ورودی منفی..
برای ورودی مثبت تلاش میکردم و برای ورودی منفی تلاش نمیکردم..برای همین بود که میگفتم چرا هر چی تلاش میکنم نتیجه نمیگیرم..
خب منفی و مثبتها باهم خنثی میشدن و من درجا میزدم..
یه ساله میخوام پیج بزنم و جمعآوری اطلاعات و آموزش دیدن راجع به موضوع پیجم و یادگیری هر چیزی در راستای کارم و موضوعم به کندی پیش رفته..اگه من تلویزیونو حذف کنم هم باورهام قوی میشه و گاز میشه و ترمزهام از بین میره و هم وقت بیشتری برای کارام میذارم که در نهایت با سرعت بیشتری میرم جلو..
این تجربه من بود و با نوشتنش بیشتر متوجه اشتباهاتم شدم. امیدوارم برای شما دوستای نازنینم مؤثر باشه..
با تشکر فراوان از استاد عزیزم بابت این فایل ارزشمند که خیلی مناسب حال الانم بود..
.
به امید شادی روزافزون برای تمامی دوستان
سلام به همه کسایی که دارن این کامنتو میخونن (;
..
من مخصوصا از شروع تعطیلات تصمیم گرفتم که با جدیت و تمرکز بیشتری روی خودم کار کنم و روی اهدافم هم متمرکز بشم و خیلی خیلی احساس خوبی داشتم توی این چند هفته اول تعطیلات. هر روز ی چند ساعت وقت میزارم برای روی خودم کار کردن. شکرگزاری میکنم و ویژگی های مثبت خودم رو مینویسم و سعی میکنم پاشنه های آشیلم رو پیدا کنم. فکر میکنم به اینکه تو چه جاهایی از زندگی دوست دارم نتایج بهتر بگیرم و چه ترمز هایی دارم؟ برخورد های مثبتی که توی روابط با دیگران دیدم رو با جزئیات و دیتِیل دقیق مینویسم یا تجسم میکنم و خلاصه که خیلی احساس خوبی داشتم این چند وقته و فقط هم اتفاقات خوب افتاده والا.
..
من هدفم در حال حاضر فعالیت در یوتوب و موفقیت در یوتوبه. و خب قطعا خیلی هارو دیدم که سریعتر از من موفق شدن اما حتی شاید ویدیو هاشون اون کیفیت ویدیو های منو نداشتن و…
من خیلی فکر کردم و فهمیدم که ترمز اصلی من توی این قضیه چیه. من با خودم میگم که خب اونا موفق شدن چون ″اونا ی ایده خیلی خوبی رو داشتن و ایده خیلی جالبی بوده برای ویدیو و موفق شدن.
خب تا اینجا که خیلی هم عالی و خب درسته.
اما من فهمیدم که همش حس میکنم ایده کمه. همه ایده های خوب رو ویدیو ساختن براش و دیگه هیچ ایده خوبی نمونده که منم ویدیو بسازم.
هیچوقت همچین حرف هایی رو حتی جلوی خودم هم نمیگم. اما میدونم که توی درون ذهنم این چیزیه که میگذره. آره
و خیلی خوشحالم از اینکه تونستم این ترمزم رو پیدا کنم چون همیشه اولین قدم برطرف کردن اون ترمز دونستن اینه که اون ترمزه چیه مگه نه؟..
..
ممنونم از همه دوستان برای کامنت های فوقالعادتون
موفق باشید (;
سلام به خانواده عزیز
من هدفی که داشتم یه جور تغییر در سبک زندگیم بود خداروشکر از نتایج مالی ای که گرفتم راضیم خیلی روندش سریع و راضی کننده بود .
اون تغییر رو رو تونستم ایجاد کنم تو خودم برای ماه ها که باز به سبک زندگی قبلم برگشت ولی یه دوستی دارم که همون تغییر رو یک ساله ایجاد کرده و خیلی قوی داره ادامه میده من با اینکه کلی خوندم در موردش کلی رو ذهنم کار کردم بازم بک میخوره به حالت قبلی و حس میکنم باور مخربش اینه که من برای وارد رابطه شدن مشکل دارم ینی نمیتونم وارد رابطه عاطفی بشم ..
دوستان برای سپاسگزاری اول باید در موردهمه چیز و جنبه ها سپاس گزار بود مثلا برای پول داشتن و بخشیدن قسمتی از اون سپاسگزاریش اینه که اول باید خودت بخشنده پول باشی وحداقل ده درصد درآمدتو ببخشی وسپاسگذارش باشی که تونستی ببخشی ( مثل خدا و …) بعد خدا و کائنات و طبیعت جوابتو میده .یا محبت کردن.حضرت سلیمان وقتی از خدا خواست که قدرت و مکنت ….و ثروتی رو که تا حالا به کسی نداده رو بهش بده اون موضوع اول تو وجود خودش بود و ساخته بودش که جواب مثبت گرفت و دریافتش کرد
بنام خدای فراوانی
سلام به همه دوستان
1- چه هدف هایی که تلاش کردم که محقق نشد یا روند کنده ؟
همه هدف های مالی ام
استقلال مالی ، همه خواسته های مالی کوچک و بزرگم ، بزرگ هاش که از خونه ماشین وکوچیک هاش از لباس و لوازم ضروری
( همین الان که نوشتم جوابشو گرفتم ، من یکبار به همه اینا رسیدم و ناسپاس بودم و هی دوست داشتم بیشتر و بیشتری زمانی که با سپاسگذاری و … آشنا شدم الان از داشتن یه چیز بیشتر احساس گناه میکنم فکر میکنم سپاسگذاری یعنی نباید یه چیز دیگه بهتر و بیشتریخوای باید اگر سپاسگذاری از همینا لذت ببری وگرنه چه فایده ) انقد ذوق و شوق داشتم برای رسیدن بهش الان جواب نداد احساس میکنم خدا نخواست در حالی که می دونم خدا نخواستی وجود نداره من خالقم و ازون ور ذهنم میگه اگه خالقی پس کو ؟؟؟
من همیشه عاشق داشتن بیشتر و بیشتر بودم
و یک جایی این اشتیاقم تبدیل به حس گناه شد فکر کردم غلطه حتی الانم که دارم مینویسم ازینکه بخوام همچین چیزی تپش قلب گرفتم احساس می کنم بدنم گر گرفته اگه چیزهای جدیدی بیاد …..
2- آیا کسی رو میشناسی همین هدف ها روداشته و راحت رسیده
بله اطرافیانم
3- باورهای محدود کننده برای اینکه به این خواسته ام نرسیدم و تلاش هام جواب نده در واقع ترمز هامو تغییر بدم به جای گاز دادن
تجربیات گذشته ام که باعث شده اون خواسته تو ذهنم رنج آور باشه حالا یا خود اون خواسته و بعدش ا اون مسیر رسیدن بهش تو ذهنم بد یا رنج آور باشه نسبت به جایی که الان هستم
مثلا ثروت باعث غرور من میشه باعث حس بد میشه باعث طمع میشه باعث میشه روز و شب حسابم و مسایل مالی رو چک کنم و از زندگیم و خودم بیوفتم ، باعث میشه از اطرافیان دور شم باعث میشه سرکش بشم باعث میشه آزادی بی از اندازه داشته باشم و از مسیر زندگی منحرف بشم باعث میشه دیگران منو واسه پول بخوان باعث میشه پسری سمتم بیاد واسه پولم نه خودم باعث میشه حالم خوش نباشه و همش تو فکر و خیال باشم باعث میشه انقد درگیر کار بشم به خودم و زندگیم نرسم باعث میشه من حریص و ناشکر باشم هی دنبال بیشتر و بیشتر باشم و همیشه ناراضی ( نمی دونم چرا نمی تونم سپاسگذاری رو با بیشتر خواستن یک جا جا بدم و نارضایتی رو با بیشتر خواستن کنار هم می دونم )
برای رسیدن به کسب و کار و آزادی مالی
ترمز دارم که ترمزم اینه که باید فعالیت زیاد کنم و دست تنها هستم واسه همین وسط کار میبرم ، ترمز دارم که ثروت راحت بدست نمیاد ، 2 بار قبل شکست خوردم پس تلاش هام نتیجه نداره پس اصلا دیگه کاری نکنم جواب نمی گیرم بدتر احساس لیاقتم میاد پایین و از خدا نا امید میشم و حس ناامیدی از خدا برام رنج اورترینه
چی میشه که تلاش میکنم جواب نمیدهد ؟ چی میشه مسیر طولانی و سخت میشه ؟ پس تو ذهنم یه چیزی هست وگرنه همه چیز باید راحت و طبیعی باید بیاد اگر نمیاد پس یه چیزی هست اون چیز کار فیزیکی نیست …
همین نتیجه ندادن واسم شده ترمز که تمرکز نزارم رو شغلم تا انتها چون باور ندارم جواب بده
احساس لیاقت پایین باعث شده من نپذیرم ثروت رو راحت از طریق کارم و یا اینکه راحت پول دراوردن از نظرم الهی نیست شاید سخت تر پول دراوردن و براش زحمت کشیدن تو ذهنم حلالتر و پاکیزه تر هست و قابل قبول تره که بر میگرده به احساس لیاقت و تصویر اشتباه از خدا جهان تو ذهنم
یا اینکه تمرکز زیاد می خواد از بقیه چیزهای زندگیم می افتم و حال و حوصله شو ندارم
یا اینکه باور ندارم به باور ربطی داشته باشه 100٪
و به فعالیت فیزیکی و تمرکز ربط داره ،
اینکه اخرش از دستم میره ممکنه بره پس چه فایده من انقد انرژی بزارم پس انرژی نمیزارم حالا که تهش معلوم نیست
سلام امیدوارم حال همه عالی باشه
استاد بابت آگاهی هایی که در اختیارمون میذارین سپاسگزارم
کامنتای دوستانو که میخوندم بیشتر قانونو درک کردم
افرادی که خواسته ای رو داشتن و بهش نرسیده بودن ولی من به اون خواسته رسیده بودم وقتی باور های هر دومون رو راجع به اون خواسته مقایسه کردم متوجه شدم که چقدر باور مهمه
سوال یک:من مدت هاست یه رابطه عاطفی عالی میخوام اما هنوز به چیزی که میخوام نرسیدم
سوال دو:خیلی ادم ها رو دیدم که خیلی راحت خیلییی راحت به این خواسته رسیدن
سوال سه:من چند وقت پیش با خودم فکر کردم و چن تا ترمز ذهنی تونستم پیدا کنم ولی فقط مدت کوتاهیی روشون کار کردم
الان که به این فایل هدایت شدم مصمم شدم که روشون کار کنم و الان که ساعت 12 شبه اومدم بیرون و یکم با خودم خلوت کردم و ویس هایی که قبلا راجب این موضوع ضبط کرده بودمو گوش کردم و میخوام مداوم روش کار کنم تا باورام درست شه و همه چیز اسون و طبیعی بشه
سلام دوستان
با شنیدن این فایل و آموزه های استاد به این نتیجه رسیدم که من درگیر ترمزهای روانی در مورد رابطه عاطفی هستم. من مجردم و با اینکه با تمام وجود رابطه عاطفی رو دوست دارم ولی باورهای محدودکننده ای دارم مثلا اینکه هیچ رابطه خوبی ماندگار نیست یا هر عشقی آخرش به جدایی و نفرت ختم میشه و هرچقدر ما به هم نزدیکتر بشیم و همدیگر رو بیشتر دوست داشته باشیم ، به همون اندازه به شکست عاطفی نزدیک تر میشیم، به همون اندازه شکننده تر میشم، به همون اندازه اگر طرف رو از دست بدم، نابود تر میشم. آگاهانه میخوام رابطه داشته باشم، اما ناخودآگاهم میگه ببین اگر این رابطه کمی غلیظ تر و عمیق تر بشه بعدا که جدا بشی ضربه ها عمیق تر میشه و وحشتناک تر ، پس نذار این رابطه عمیق بشه. در عین خواستن، فاصله گرفتن و مقاومت کردن. این سیکل تکرارشونده خیلی من رو آزار میده. به محض اینکه کسی میخواد به من نزدیک بشه، به شکل نا خودآگاه محرک های روانی من جوری عمل میکنن که دافعه بوجود میارن و من دچار کشمکش روانی میشم و اتفاقا انقدر اوضاع برام سخت و پیچیده میشه که شاید اگر همون جدایی و شکست برام اتفاق بیافته ، انقدر آزاردهنده نباشه.
نه از تنهایی لذت میرم و نه در رابطه بودن حالم رو خوب میکنه. به نظرم که مهم ترین دلیلش میتونه عدم احساس لیاقت باشه. با وجود اینکه همیشه تعریف و تحسین زیادی از دوست و آشنا دریافت میکنم از ظاهرم و ویژگیهای اخلاقی و باطنی ام، ولی احساس رضایتمندی ندارم و حالم خوب نیست به طور مداوم و این احساس و حال بد باعث شده در تمام زمینه ها عملکردم به شدت افت کنه .
خیلی حساسم روی رفتار و نحوه برخورد آدمها نسبت به خودم. آدمها خیلی برام مهم هستن و رفتارهاشون رو میبرم زیر ذره بین و تایید طلب و تحسین طلب هستم و حال روحی ام به شدت به بیرون از خودم و کامنتهایی که دریافت میکنم و نحوه برخورد آدمها بستگی داره. بهتر بگم با خودم در صلح نیستم. مثلا وقتی میرم کلاس زبان، با وجود اینکه همیشه عملکرد خوبی دارم و دوستانم همیشه این موضوع رو بهم میگن ولی خودم احساس رضایت ندارم و چند بار ازشون میپرسم که این جلسه خوب بودم؟ اونا هم میگن آره تو همیشه خوبی ولی من نیازمند تعریف بیشتری هستم تا از خودم راضی بشم. مدام خودم را با دگیران مقایسه میکنم. حس میکنم در تله بی ارزشی گیر افتادم و میدونم تا زمانی که این مشکلات حل نشه، اتفاق مثبتی در همه زمینه ها خصوصا روابط برام اتفاق نمیافته.
از خوندن کامنتهای شما دوستان خیلی استفاده میکنم، میخوام ازتون خواهش کنم که اگر فایلی مرتبط با مشکلات من در سایت میشناسید به من معرفی کنید یا اگر خوتون هم شرایط مشابه من رو تجربه کردید خوشحال میشم نظرات و راهنمایی هاتون رو بشنوم.
ممنونم.
سلام بهاره ی قشنگم خوبی؟
ببین منم تا حد خیلی زیادی همینطوری بودم.
دقیقا دنبال تایید اطرافیان بودم و حالم به واکنش بقیه بستگی داشت انگار روحم تشنه ی تایید دیگران بود ک مدت کوتاهی حالم خوب شه
با اینکه من همیشه بی نظیر بودم و مثل خودت کارهامو عالی تر از همه انجام میدادم
هر کاری میکردم که بقیه ازم تعریف کنن، من دیگه آروم قرار نداشتم و تو جهنم بودم
یه جورایی هم به احساس لیاقت بر میگرده هم کمال گرایی
اینارو سرچ کنی فایلای مربوط میاد، اما فک میکنم فایل های توحیدی به من کمک کرد
که استاد میگه همه چی از خداس و مردم هیچ نقش و تاثیری تو زندگی ما ندارن مگه اینکه ما بهشون قدرت بدیم با توجه کردن به رفتار و حرفاشون
وگرنه غیر ازخدا هیچ کس نمیتونه کاری کنه که به ضرر یا نفع ما باشه،من الان خیلی وقته فقط به خودم اهمیت میدم و میگم چه بقیه بگن من خوبم یا بدم اصلا برام مهم نیس فقط باید رو خودم کار کنم و در هر صورت من لایق بهترین هام چون خدا گفته همین که تو روی زمین اومدی لایق تمام نعمت های من هستی نه که در فلان شرایط لایقی نه، در هررر صورت بهترین ها مال ماست
تند تند نوشتم امیدوارم کمک کنه بهت به نظرم فایلای توحیدی رو بارها ببین و مردم رو تو زندگیت کمرنگ و کمرنگ تر کن و با افتخااار برای خودت زندگی کن و ببین جهان چه کمکی میکنه بهت وقتی شرک رو کنارمیزاری و میفهمی ارزش خودت از همه بیشتره و تنها خدا میتونه تاثیر بزاره و پشتت باشه و اگه درست قدم برداریم مارو به عرش ببره هم دنیامون عالی شه هم آخرت
دوستت دارم بهاره عزیزم
سلام بهاره جان
کامنتتو که میخونم یاد خودم میفتم در سالهای نه چندان دور،والبته نمیتونم بگم که خیلی عالیم ولی خییلی بهتر از قبلم
بهت توصیه میکنم دوره عزت نفس استاد رو تهیه کن ، یا اگه داری دوباره گوش کن چون خیلی تو زمینه ی خودباوری کمکت میکنه و وقتی چندین و چند بار گوششون کنی و برگردی عقب میبینی که اصلا اون ادم سابق نیستی و هر بار که دوره رو گوش میکنی بازم برات جدیده
والبته که منم تو این زمینه هنوز خیلی جا دارم که بهتر بشم ولی این دوره خیلی کمکم کرده
من در شغلم که معلم هستم خیلی تلاش می کنم خیلی مطالعه وانواع دوره ها وروش های تدریس مختلف شاید در ظاهر امر ودر دید دیگران من یک معلم موفق و عالی باشم ولی از نظر خودم برام رنج زیادی بهمراه داره و با شرکت در دوره ها می خواستم به درآمد خارج سیستم برسم یک دوره