چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-04 00:01:252025-01-06 16:57:28چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدایی که مرا انسان آفرید سلام بر استاد عباسمنش عزیز،نخستین قدم برای یافتن آگاهی، آن است که:
به جسم خود توجه کنیم.
وقتی از جسم خود آگاه شدیم،
معجزه ای روی می دهد.
خیلی از کارهایی که عادت داشتیم انجام دهیم، به سادگی ناپدید می شوند، جسم آسوده تر می شود و از تعادل بیشتری برخوردار می گردد
با توجه کردن به جسم آرامش عمیقی در جسم تان جاری می شود.
آنگاه نسبت به افکارتان آگاه می شوید.
افکار ظریف تر و البته خطرناک تر از جسم هستند و وقتی از افکارتان آگاه شوید، از آنچه در درونتان روی می دهد، شگفت زده خواهید شد.
اگر هرچه را که در هر لحظه روی می دهد روی کاغذ بنویسید، حیرت خواهید کرد.
فقط ده دقیقه افکارتان را بنویسید.
بعد از خواندن آنها، کاغذ را از بین ببرید تا کسی نتواند آنها را بخواند.
هنگام نوشتن افکارتان را ویرایش نکنید
از خواندن آنچه در ذهن تان هست، سخت متعجب خواهید شد.
اگر بتوانیم افسار ذهن را دردست بگیریم وهدایتش کنیم به خیلی چیزها خواهیم رسید
به نامخدای بخشنده ی بی نهایت
سلامودرود به استاد عزیز و گرانقدرم
سپاسگزارم ازلطف شما بخاطر این همه آگاهی های ارزشمند و گوهربار که باعمل کردن به اونها دریچه هایی از نعمت وفراوانی وارد زندگی ما میشه
وقتی که عنوان این فایل رو دیدم ازخوش حالی نمی دونستم چی بگم،انقد که مثالهای زیاد تو خاطرم مرور شد که واقعا دوست دارم همه ی اونهارو کامنت کنم و به خودم یاداوری کنم که چقدر مرغ همسایه رو غاز دیدن میتونه زندگی رو مخرب کنه!
خدمت شما عرض کنم که منِ گذشته یک آدمی بودم که به شدت بهم برمیخورد که یروزی همسرم بخواد بگه همسره فلانی خیلی تو تمومه کارهاش کدبانوه،و من بخاطر اینکه بهش ثابت کنم من کدبانو ترم خودمو به آبو آتش می زدم تا به همسرم بفهمونم که اون آدمی که تو میگی خیلی هم کدبانو نیست و من بهتر تونستم عمل کنم
یعنی از تمیز کردن خونه گرفته،تا پختن غذاوو کیک و انواع دسر ها و ترشیجات و حتی گاهی بخاطر یک اندام مناسب،انگار افتاده بودم روی یک ریلی که باید حتما من جوری عمل میکردم یاجوری رفتارمیکردم که مبادا همسرم جلوی من حرفی از یک خانمی از فامیل یادوستو آشنا بزنه
شایدم همسرم واقعا خیلی وقتا هیچ منظوری به من نداشت ولی من فوری به خودم میگرفتم و باید بهش ثابت میکردم که تو اشتباه فکرمیکنی و من کدبانو تر از فلان خانم هستم!
این موضوع فکر کنم یکی ازون موضوعات مهمیه بین خانم ها که واقعا گاهی وقتا اونقدر دیگه آقایون بعضی از هنرخانمها رو یا زیبایی خانم ها رو با خانم خودشون مقایسه می کنند،که فکرمیکنند اشتباه ترین کار توزندگیشون این بوده که با فلان خانم ازدواج کردند!
من خودم ازنوعی بودم که واقعا همه ی تلاشم رو کردم تا درهمه ی جنبه ها جوری رفتارکنم که همسرم نخواد یروزی از یک خانم جلوی من حرف بزنه
انگار یجورایی حس حسادت یا رقابت یا چشموهم چشمی بهم دست میداد و بخاطر کمبود اعتمادبنفس فکر میکردم اگه منم بهترازون خانم عمل کنم و درواقع یک عاملی بیرون ازخودم رو بهتر جلوه بدم پیش همسرم محبوب میشم!
ازیک طرف خوشحالم که این مدت ده سال کلی تلاشمو کردم تا ازلحاظ پختوپز و ازلحاظ نظافت تو منزل عالی عمل کنم و واقعا میتونم بگم دست پخت خیلی خوبی دارم و ایده های خوبی موقع غذاپختن اجرا میکنم…
اماازیک طرف دیگه ناراحت بودم چون اود کارا بیشتر بخاطر اینکه خودمو به همسرم ثابت کنم بود!
گذشتو گذشت و دیدم که همچنان تعریفو تمجیدهای همسرم درمورد بعضی از غذاهای فلان خانم تو فامیل ادامه داره و هربار به من میگفت که چرا فلانی غذای خورش مرغشو انقدر عالی میپزه،وتوهنوز به این شکل نتونستی بپزی،خوب میتونی ازش بپرسی،وقتی ازفلان خانم میپرسیدم که به چه شکل میپزی واقعا هیچ ترفند خاصی به کار نمیبرد و ازنظر من واقعا یک غذای خیلی عادیی بود و به اون صورت که همسرم تعریف میکرد واقعا نبود ولی اون انگار واقعا دیگه مرغ همسایه براش غاز بود و این نوع غذا فقط خونه ی دیگران براش خوش مزه به نظر میومد
یامثلا وقتی نون میپختم میگفت ببین فلانی چقدر نونای بزرگ و خوش رنگ میپزه چرا نونایی که تو میپزی به اون شکل درنمیاد،ومن باز خودمو به تقلا مینداختم که بهش ثابت کنم منم میتونم مثل اون خانم نونای بزرگو خوش آبورنگ بپزم!
واقعا یک مدت طولانی به این شکل زندگیم پیش رفت،و هرچقدر روی این ویژگی همسرم متمرکزبودم هربار بیشتر بهم تو یک موردی تذکر میداد!
تااینکه وقتی فهمیدم باباهمه ی اینا مشکل از اعتماد بنفس خودمم هست و یه حس حسادت بهم دست میداد که به همسرم ثابت کنم منم همسرکدبانویی هستم،و واقعا رسیدم به جایی که بیشتراز حد توانم داشتم ازخودم کار می کشیدم و بیشتر از اون حد از استعدادم ازخودم انتظار داشتم
و واقعاازلحاظ جسمی باعث شد که دیسک کمر شدیدی بگیرم و هنوز که هنوزه اگه کار من یکم سخت تر بشه به شدت کمرم درد میگیره و بخوام نتیجه ی کلی این داستانِ ریشه دار رو بگم هیچوقت به اون صورت تشکر اساسی ازطرف همسرم نشنیدم،و اینو مشکل ازخودم میدونم چون همیشه تلاشم این بود که یک عاملی بیرون ازخودم رو بهبود بدم و هیچ نتیجه ی خاصی حداقل ازلحاظ تشکرکردن فرد مقابلم ندیدم!
اتفاقا همین یک ماه پیش بود که دوباره همسرم از یک مهمونیی که رفته بودیم داشت صحبت میکرد و میگفت عجب غذای خوش مزه ای پخته بود،یعنی اون خورش مرغ رو چه شکلی پخته بود که انقدر خوش آبورنگ بود و من اندفه با یک اعتمادبنفس بالا گفتم چراتو همیشه فکر میکنی مرغ همسایه برات غازه؟!واقعا همین عنوان فایل رو براش مثال زدم و ازش پرسیدم واقعا چرا یکبار درستوحسابی بخاطر دستپخت من ازم تشکر نکردی و فکرمیکنی بقیه میتونن دستپخت خوبی داشته باشن؟
وجالب بود که وقتی مااون خانواده رو دعوت کردیم همسر اون خانم از دستپخت من تعریف میکرد!
اونجا فهمیدم که کلا ماآدما هیچوقت نعمت های خودمونو نمیبینیم و انگارکه بقول استاد همیشه مرغ همسایه برامون غازه!
و الان خداروشکر دیگه سه چهارسالی میشه که هرکاری میکنم بخاطر راضی کردن همسرم اون ماررو نمیکنم و خودم ازخودم باعشق تشکر میکنم و ازخدای خودم بیشتر سپاسگزاری میکنم که به من توی کارهام توانایی میده تا در حدتوان جسمیم ودرحد اون استعدادی که دارم زندگیم نرم و روون پیش بره
ازوقتی که کارهامو بخاطرخودم انجام میدم و نه راضی کردن همسرم،احساس میکنم دیگه همسرم هم خیلی دراین باره منوبادیگران مقایسه نمیکنه،و خیلی کم پیش میاد که بگه فلانی چقدر دستپختش عالیه،وقتی که میگه،منم درجوابش میگم آره واقعا دستپخت خیلی خوبی داره،ومنم بیشتر ازون خانم تعریف میکنم
قبلا انگار حسودیم میشد و به خودم اجازه نمیدادم که بگم آره راست میگی،اما حالا وقتی همسرم بخواد ازیه چیزی تعریف کنه من بیشتراز ایشون شروع میکنم به تعریف دادن،و اتفاقی که افتاده اینه که دیگه خیلی خبری ازون مقایسه کردنا نیست و دیگه واقعا هیچ تلاشی مدتها نکردم که بخوام یک عاملی بیرون ازخودم رو بهبود بدم…
غذاهای خوشمزه ولذیذ میپزم،خونمونو آبوجارو میکنم،رو اندام مناسبم کارمیکنم،اخلاقورفتارمو هربار باهمسرم بهترمیکنم اما نه اینکه همسرم منو تأیید کنه،بلکه بخاطر رضایتمندی خودم کارهای منزل رو انجام میدم،بلکه بخاطراینکه خودم انرژی میگیرم که فضای خونه رو تمیزنگهدارم،یا غذای خوشمزه بپزم
چون بیشتر وقتم رو خودم تو منزل سپری میکنم پس بنابراین برام دیگه مهم نیست که همسرم ازفضای خونه خوشش اومده یانه،خودم برای انرژی دادن به خودم کارهای خونه رو باعشق انجام میدم،وواقعا دیگه برام مهم نیست یک خانم ازمن بهتر عمل کنه یانه،چون واقعا خودمو به آبوآتش زدن باعث شد خودم ازلحاظ جسمی آسیب شدیدی بهم وارد بشه و الان تو سن سی سالگیم باید توخیلی ازکارهام بااحتیاط عمل کنم چون باعث کمر درد شدیدی میشم،و میدونم که خودم به حق خودم این ظلم رو کردم و هیچ نتیجه ای هم غیراز صدمه ی جسمی به خودم حاصل نشد
و اتفاقا خیلی هم بهتر همسرم از غذایی که میپزم ازم تشکر میکنه،و خیلی وقتاهم شده که همسرم توکارای خونه بهتر بهم کمک میکنه،چون واقعا خودم ازدرون خودمو بهتر کردم و برای هرکاری که میکنم بیشتر ارزش قائل هستم،نه اینکه کاری انجام بدم که همسرم ارزشمند بدونه…
اون موقعا خودمو به آبوآتش میزدم که وقتی همسرم از سرکار بر میگرده خونه از تمیزی برق بده،ولی وقتی میخواستم از جام بلند بشم ازکمرم نمیتونستم راه برم،و جوابی که از همسرم میشنیدم این بود که مجبور نیستی اینهمه کارکنی!
و دیدم واقعاخودمو فقط دارم به این شکل زجرمیدم،دیگه خیلی سعی نمیکنم درفلان وقت حتما خونه باید تمیزباشه چون همسرم قراره ازمغازه بیاد خونه بهم ریخته ست،وقتی ببینم وقتشو ندارم حتی اگه همسرم هم از مغازه بیاد و خونه شلوغ پلوغ باشه با حوصله ی تمام و بدون هیچ عجله ای کارمو میکنم،بدون اینکه تأیید همسرمو بگیرم و واقعا زندگی برام لذتبخش ترشده که برای خودم زندگی میکنم نه برای تأیید فرد مقابلم…
استاد درست میگید ماباید مشکل رو ازخودمون حل کنیم و نخوایم ویژگی منفی طرف مقابلمون رو بخودمون یاداوری کنیم چون اینجوری از جنس همون ویژگی رو بیشتر جذب میکنیم و این رو به شدت تو زندگیم تجربه کردم
حتی شده اونقدر به این ویژگی همسرم تمرکز میکردم که ازهمین جنس ویژگی رو از اطرافیانم هم جذب میکردم و انگار جوری بود که مادرم منو سر یک موضوع خیلی کوچیکی با یک فرد دیگه ای مقایسه میکرد ومن به شدت عصبانی….
تواین موضوع بیشتر روی کم کردن حسادتم کارکردم روی اینکه برای تأیید همسرم کار نکنم
روی اعتماد بنفسم کارکردم
واینکه ازهمه مهمتر روی توحیدم کار کردن هم بسیار تواین موضوع تأثیرداشت،چون هربار که کارهامو به بهترین شکل ممکن انجام میدم،اعتبار توانایی جسمیم رو همون لحظه به خدا میدم و ازش بی نهایت سپاسگزاری میکنم که به من این قوت و نیرو رو داده تا بتونم از دستانم وپاهام و مغزم برای ایده پردازی های آسان و انجام کارهام به ساده ترین شکل ممکن استفاده کنم و حین کارکردن فقط باخدا صحبت میکنم و انگار یک انرژی ماورایی درونم ایحاد میشه که خیلی احساس خستگی بهم دست نده و واقعا توهرموضوعی توحید مهمترین چیزه که اعتبارشو به خدا بدی تا دفعه ی بعد باقدرت بیشتری خدا به کمکت میاد،حتی تو کوچکترین کارهای خونه
حتی تو پختن یک غذای ساده،اونقدر قشنگ راهنماییت میکنه که اون غذارو خوش عطر و لذیذ بپزی و اون غذا به شدت به دهن خوانوادت لذیذ به نظر میاد،و دوباره اعتبارشو به خدات میدی و میگی که من کاری نکردم خودت همشو گفتی چیکارکن….
خیلی ازینجور مثالا دارم که خدا خیلی شیکو مجلسی منو هدایت کرده تا کارهای منزل رو بدون کوچکترین خستگیی انجام بدم و اونهم بااحساس لیاقت و ارزشمندی و اعتبار همشون رو به خدا دادن….
خیلی ازتون ممنون و سپاسگزارم که باعث شدید بااین نوع آگاهی من دوباره این یاداوری رو به خودم بکنم که مقایسه کردن چه شیره ای از آدم رو میمکد و چیزی جز ناراحتی و نگرانی و دلخوری وحس حسادت نتیجه ای نداره…
همه ی شمادوستان و یاران همیشه همراه رو به خدای بزرگ میسپارم…
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر که قدرت خلق زندگیم رو به من عطا کرد
چند روزه که میخوام جلسه سوم ثروت 1 رو شروع کنم ولی هر بار که میرم شروع کنم و استاد تا میگه که بیس همه دوره ثروت همین موضوع هست ، یه مقاومت در من شکل میگیره و نمیزاره که جلو برم ، امروز که این فایل اومد اولش از اسمش نفهمیدم که چیه ،ولی وقتی که یه کم گوش دادم و استاد در مورد توجه صحبت کرد اصلا انگار یه مسیر جدید تو ذهنم باز شد، همون جملات باعث شد که من درک کنم اصلا مفهوم چی هست ،و اشتیاقم برای شروع جلسه 3 صد برابر شد ، انگار که اصلا من باید این فایل رو بشنوم، عمل کنم و بعد وارد جلسه بشم
تازه دارم متوجه میشم که منظور استاد از هدایت چیه
خب بریم سراغ اینکه مرغ همسایه غازه که وقتی که استاد مثال زد تازه من فهمیدم که یک یک لحظات زندگی ام من به نکات ناخواسته توجه میکردم و اصلا یه کج فهمی داشتم از این موضوع
در کل اینطور بودم که فک میکردم که اگر میخوام از یه جایی برم یه جای دیگه تنها راهش اینه که به بدی هاش توجه کنم تا من رو هل بده به جلو
مثال
من تا حالا چندین قصابی عوض کردم ، بخاطر اینکه هر جا میرم میگم نه این فلانه ، این اخلاق نداره، این اون چیز رو نداره ، و حتی وقتی که به یه قصابی هدایت شدم که همه امکانات لازمی که من میخواستم رو داشت باز اونجا یه چیزی پیدا میکردم که نه این اینجاش فلانه
بحث رشد و پیشرفت و بهتر شدن کلا فرق داره ،من داشتم و دارم راه رو عوضی میرم ، اگر من هدایت شدم به همین قصابی خوب که همه چیز داره نه بخاطر اینه که به بدی های اون قبلی ها توجه کردم، بلکه این هدایت برای زمانهایی هست که من اتفاقا به نکات مثبت قبلی ها توجه کردم، الان که دارم مینویسم یادم میاد
ولی من در ناخودآگاهم موضوع رو اشتباه برداشت میکردم
بخاطر این برداشت اشتباه بود که نمی تونستم وارد جلسه سوم ثروت بشم
ولی با این مثال هایی که استاد زد قشنگ موضوع برام جا افتا
حتی در مورد مبل خونه که هدایت شدم به یه جای فوق العاده که انسان بشدت شریف و کارش هم عالی و حرفه ای بود و چقد هم با ما به قیمت خوب حساب کرد ولی باز من دقیقا یادمه که چقد ناشکر بودم و در ذهن خودم به بدی ها و نکات منفی محل کارش و این چیزها توجه میکردم
در مورد خرید پی اس برای پسرم ، وقتی که خریدم بجای توجه به نکات مثبتش به نکات منفیش توجه میکردم
تمام اینها در حینی هست که من فک میکردم که به ظاهر دارم سپاسگزاری میکنم و شکر گذاری میکنم
الان تازه متوجه هستم که چرا استاد انقد تاکید داره که به احساستون توجه کنید
من در ظاهر داشتم سپاسگزاری میکردم و به ظاهر خوشحال بودم ولی در درون احساس مقاومت داشتم که الان متوجه شدم دلیلش چی هست
کار عملی
از این لحظه به بعد تصمیم میگیرم و گرفتم که تلاشم رو کنم که و به خودم یادآوری کنم که هر جایی که هستم به نکات مثبتش توجه کنم ، یعنی دائم این تو ذهنم باشه که الان دارم به چی توجه میکنم
الان که به گذشته خودم توجه میکنم متوجه میشم که الله اکبر، واقعا من خودم هستم که خالق زندگی خودم هستم
و چقد استاد قشنگ مثال زد ، دقیقا مثال من رو زد
که گفت :
شما اینجایی میگی فلان جا خوبه و میری اولش خوب بعدش دوباره میشی مثل قبل
دقیقا من در محل کار قبلیم هی میگفتم که بیرون از اینجا بهتره و فلان جا اینه و بهمان جا اونه ،تا اینکه از اونجا اومدم بیرون و به یه جایی که فک میکردم خوبه هدایت شدم اولش عالی بود ولی بعد کم کم داشتم میشدم مثل قبل که با گوش دادن فایلها انگار داشتم به زور مدارم رو بالا نگه میداشتم ،حتی الان فهمیدم که نگه داشتن مدار بالا هم نباید زوری باشه
واگر من بتونم به چیزی که استاد فریادش میزنه فک کنم و عمل کنم خیلی راحت در مدار قرار میگیرم
وقتی که به گذشته خودم و فکر میکنم هم گریم میگره ، هم متوجه میشم که اشکال کارم کجاست و هم متوجه میشم که دلیل عدم پیشرفتم یا پیشرفتم چی بوده
الان به وضوح فهمیدم که عامل اصلی ثروتمند شدن مکان و جا و هر عامل بیرونی دیگه ای نیست
و فقط باورها ست
و باورها هم همین توجه به نکات مثبت هست ،
حتی در گذشته میگفتم اینها همش مسخره بازی هست ومسخره میکردم و الان متوجه ام که چرا خداوند فرمود که مسخره کننده گان تنها خودشون رو مسخره میکنن ،اون موقع نفهمیدم که خداوند چی گفت ، الان که پسی ها رو خوردم و آروم شدم تازه متوجه حرفش شدم
ولی خب اشکال نداره، خداروشکر که حداقل الان متوجه شدم و فهمیدم که چه نیروی قدرتمندی در دست دارم وهمیشه با من هست و هر جا که باشم میتونم ازش به نفع خودم استفاده کنم
سلام دوستان عزیز امیدوارم که حال جسم و دلتون عالی باشه.
چه زیبا و چه بجا بودلر درباره ی این موضوع در شعری صحبت میکنه:
این زندگی بیمارستانی است که در آن هر بیماری اسیرِ آرزوی عوض کردن تختهاست.
این یکی میخواهد روبه رویِ بخاری رنج بکشد، و آن یکی گمان میبرد سلامتیاش را کنارِ پنجره باز مییابد.
همیشه به نظرم میرسد هر جایی که نیستم همان جا احساسِ راحتی خواهم کرد، و این پرسشِ جابجا شدن همانی است که بیوقفه با جانم درمیان مینهم.
بله دوستان همیشه مال اون بهتره به اونجا برسم همه چی اوکی میشه شهر شما خیلی دلبازتره ماشین تو خیلی باکلاس تره خونه شما خیلی بزرگ و بهتره خدایا اگه منم اینا رو داشته باشم خوشبخت میشم.اما نه خوشبختی و جواب سوالاتش همیشه در درون ما بوده و ما همیشه از پرسیدن این سوال از خودمون و پیدا کردن جوابش تفره رفتیم.
زمانی که به این درک و فهم برسیم که جابجا شدن جسم حالا جابجا شدن از ماشین یا خانه یا جای کمتر به خانه و ماشین بزرگتر و بیشتر مشکلی از دل ما حل نمیکنه اونوقت هستش که ابتدا به دنبال خوب کردن حال دلمون خواهیم بود و بعد با زیباتر شدن ما خداوند هم متناسب با حال دل ما اطرافمان را تغییر خواهد داد برای همین میفرمایند که:«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیر ما بانفسهم» اره جواب سوالات ما و اونچه که دل ما میخواد و با اونها به آرامش میرسه در ما بانفسهم قرار داره. امیدوارم هممون بتونیم قبل از جابجا شدن اول حال دلمون رو خوب کنیم.
به نام خدای بخشنده مهربان
استاد داداش پدرجون مامان اینا خواهر شوهری
هر که میبینم وضعش از ما بهتر
نه عشقم هر که راه خودشو داره وتوی رشد تکاملی خودش
خدا تورو هم فراموش نکرده کلی خوشبختی بهت داده
من خوشبختم که یه خانواده فعال دارم
من خوشبختم یه خانواده عاشق دارم
من خوشبختم من کارو دوسدارم و برای انجامش تقلایی ندارم وساده پیش میبرم
من خوشبختم چون ادمای شادیی هستیم منو همسری
من خوشبختم چون ما ادم رها هستیم وساده لدت میبریم بدون وابستگی
ما خوشبختیم چون خانواده هدف داری هستیم وسرمون تو کارمونه
من خوشبختم چون دنبال رشد زیباییم
یه حسی گفت توی همه جهان پر از زیبایی توی همه ی ادما پر از زیبایی حالا کیه که اینا ببینه وبنویسه واقعا
همسری
شاد
سالم
زیبا
خوش اندام
خنده رو
کاراش همیشه ساده واوکی
لیاقت برای حل مسله بالاااصلا همیشه خونه امنو امانه وهمه چی درست واوکیه
زهنش درگیر نیس راحت باهات دوسته وزیبایی هاتو میبینه عشق بهت مبده
حالا خودم
زیبام
خوش اندام
عشق درونی لیاقت روبه رشد
عشق به رشد پیشرفت ایده جدید
عشق به کارهام خانه داری طراحی
دختری پایه برای شادی
دختری پایه برای تفریح
دختری پایه برای رهایی
دختری پایه برای لدت های اسون همیشگی
دختری دنبال مشتاق ارزوها ومهارت خودش
دختری به دنببال زیبایی
دختری غنی شده با عشق درونی
دختری غنی شده با مهارتی درونی رو به رشد
دختری پر انرززی
دختری غنی شده به رشد وهدایت
دختری غنی شده به اجابت
دختری غنی شده به ارامش وتوکل
دختری غنی شده به ایمان وحامی
دختری عنی شده به تواضع
دختری غنی شده به اسونی کارها
استاااد چه قدر شما همیشه به موقع هستی
خیلییییی جالبه من چند روز پیش ایستام و حذف کردم و دقیقاااا دقیقااااهمین و میگفتم که این مثل یه ویروس میمونه ویروس جلب توجه جلب تایید و بد تر از اون مقایسه
با این حال که جلسه اول دوره احساس لیاقت این همه شما تایید کردید ولی انگار با این جلسه من بیشتر درکش کردم مقایسه رو یعنی فکر میکردم که تو این زمینه خوب شدم اما متوجه شدم خیلی ریز تر هم دارم هم چنان مقایسه میکنم.
و اید ه ای که به ذهنم رسید عکس هایی که خیلیی قشنگ میشه از خودم و دوست دارم همه ببینن ومحتاج تایید ادم ها بمونم به جای اینستا یه برد بزرگ درست کنم و چاپ کنم برای خودم خودم ببینم و حال کنم.
البته یه مقدار این که بخواییم دیگران هم یه سری زیبایی های ما رو ببینن ولذت ببرن هم قابل تایید هست .یعنی فکر میکنم ما انسان هستیم وخوشمون میاد که مورد تحسین قرار بگیریم .
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به روی ماه همگی
خداروشکر میکنم بابت این فایل فوق العاده و عالی که استاد جان به عالی ترین حالت ممکن بحث مرغ همسایه غازه رو توضیح دادن و سپاسگزارم از مریم جانم که با قلم زیباشون فایل ها رو مزین میکنند
چقدر من شخصا درگیر این بحث مقایسه کردن بودم و هستم ( البته خیلی بهتر شدم با کار کردن روی دوره احساس لیاقت) و چقدر نیاز داشتم به شنیدن این فایل
واقعا اگر ما انسان ها خودمون رو موجودات منحصر به فردی بدونیم مع استعداد ها و علائق و توانمندی های متفاوتی نسبت به بقیه انسان ها داریم ، هرگز خودمون رو با بقیه مقایسه نمیکنیم که بخوایم حس بد بگیریم
جایی که من یاد بگیرم ، همین چیزی که هستم با همه داشته ها و توانمندی هام ارزشمنده ، دیگه مقایسه نمیکنم
و به قول قرآن چشم نمیندازم به نعمت های دیگران
من اگر
١- شکرگزار داشته هام باشم
٢- به زیبایی ها و نعمت های اطرافم مرتبا توجه و تمرکز کنم
٣- تمرکزم روی خودم و رشد هر روزه خودم باشه
4- آگاه باشم که من انسان منحصر به فردی از تمام ابعاد هستم
5- بدونم و آگاه باشم و بپذیرم که تمام زندگیم رو با فرکانس های ارسالی لحظه به لحظه ام ، خودم و تنها خودم خلق میکنم
و هرررررر روز
عین هر روز روی رشد خودم سرمایه گذاری کنم
دیگه دیگرانی در زندگی من نمیمونن که بخوام خودم رو باهاشون مقایسه کنم و بگم اون نعمتی که دست بقیه ش از نعمت من بهتره
و نهایتا من هر چقدر روی باورهای توحیدی م بیشتر کار کنم و در هر لحظه سعی کنم با توجه به نکات مثبت ذهنم رو به روحم نزدیک تر کنم و تماااام تمرکزم روی بهبود رابطه م با الله که انرژی منبع أست باشه گل رو توی زندگی خودم زدم
امیر المومنین هم در نهج البلاغه میفرمایند
کسی که رابطه خودش رو با خدا اصلاح کنه ، خدا رابطه اون رو با مردم اصلاح میکنه
سلام استاد عزیز و مریم جوون و دوستان هم فرکانسی امیدوارم حالتون عالی باشه
پاشنه اشیل من دقیقا این باور هست که واقعا فکر میکردم مرغ همسایه غازه
مهم ترین ضربه ای که خوردم از این باور درروابط عاطفی بود که متوجه شدم همه اون واقعیت که درروابط عاطفی دیگران وجود داره صد مطلق نیست من اگر تمرکز برنکات مثبت درروابط خودم رو ادامه میدادم متوجه میشدم که هست ویژگی های عالی ای که درموردروابط عاطفی وجود داره
درمورد سلامتی میتونم بگم فک میکردم اون هایی که باشگاه میرن و ورزش میکنن دلیلش سلامتی هست درصورتی که خیلی ها به دلیل جذب فیزیک بدنشون توسط جنس مخالف هست البته این هم بگم که اونی که باشگاه میره وورزش میکنه میتونه دلیلش سلامتی هم باشه من کتمان نمیکنم این موضوع روبا دیدن این فایل متوجه شدم این باور پاشنه اشیل من هست که بااینکه بدنم اوکی هست برای سلامتی بیشتر پس نیازی به ورزش وباشگاه ندارم .
درمورد ثروت این هست که با این که همکارام هم همون حقوق رو میگرفتن با خودم میگفتم اونا چطور میتون طلا بخرن هزینه های جانبی زندگیشون رو پرداخت کنن ولی من نه با خودم میگفتم خب اینا متاهل هستن وهمسرشون بهشون کمک میکنه واسه همینه که حقوق خودشون میمونه ولی من که باید هزینه خوابگاه وهزینه های ماهانه خودم رو پرداخت کنم پولی تودستم نمیمونه درصورتی که بودن همکارایی که هم پس انداز داشتن هم هزینه های جانبی خودشون رو داشتن پرداخت میکردن وباورمم این بود که برای پس انداز کردن اینجوری باشه که دست به حقوقم نزنم تابتونم پس انداز کنم که متاسفانه این هم پاشنه اشیل من بوده که متوجه شدم درصورتیکه میتونم بگم من توزندگی بقیه نیستم ببینم چطور پس انداز میکنن چطور خرج میکنن فقط تمرکزم رو حقوقشون بوده که فک میکردم فقط از همین طریق دارن پس انداز میکنن
یه موضوع دیگه انتخاب خوابگاه بود که با عوض کردن خوابگاه که ناخواسته بود وبا اومدن به خوابگاه جدید دارم متوجه این قضیه میشم که روزای اول تمرکزم رو نکات مثبت این موضوع بود وبا شنیدن نظر بچه ها داره نظرم راجع به خوابگاه تغییر میکنه حالا روزی که من اومده بودم ببینم خوابگاه رو به دوستام میگفتم بهترین خوابگاهست
موضوع بعدی تغییر محل شغلیم هست که وقتی اومدم دیدم اوضاع درچه حدی هست متوجه شدم واقعا موقعیت جغرافیایی و محل کارو ادمها نمیتونه تاثیری روی میزان موفقیت من داشته باشه این برمیگرده به خود ادم که چقدر برای بهبود شخصیت خودش وقت میزاره
استاد یادمه یه فایلی تو اینستاگرام دیدم از فیلم برداری از طبیعت زیبای ایران خودمون اینقدر عالی بود که با خودم گفتم ببین اگه اسمی ازش برده نمیشد واون اقا فارسی صحبت نمیکرد میگفتن طبیعت کشوری جز ایران هست
من یاد گرفتم که ادامه دادن تمرکز بر نکات مثبت در هرجغرافیایی که هستم با هرشخصیتی که هستم هرویژگی مثبتی که اطرافیانم دارن درهرموقعیتی که هستم ادامه بدم ویادم نره سپاسگزارشون باشم
مسولیت پذیری مهم ترین ویژگی هرادمی قبل از تمرکز برنکات مثبت وسپاس گزاری هست من اگر پذیرای رخ دادن هر اتفاقی هربرخوردی وهر ادمی درزندگی خودم باشم قطعا در جهت تغییر اون ویژگی ها قدم بر میدارم
ممنونم استاد عزیز برای تهیه این فایل و واضح کردن این باور مهم و قدم برداشتن درجهت تغییر این باور
به نام خدای مهربان
سلام دوست عزیزم افسانه جان شاکری
خدارا شکر میکنم برای اینکه در این جمع بی نظیر حضور دارم در میان دوستانی چون شما
کامنتتون رو خوندم و لذت بردم و فکر کردم به نکات ارزشمندی که گفتید و با مثال، قانون تمرکز بر نکات مثبت و شکر گذاری رو روشن تر کردید..
اما نکته آخری که گفتید: «مسولیت پذیری مهم ترین ویژگی هرادمی قبل از تمرکز برنکات مثبت وسپاس گزاری هست من اگر پذیرای رخ دادن هر اتفاقی هربرخوردی وهر ادمی درزندگی خودم باشم قطعا در جهت تغییر اون ویژگی ها قدم بر میدارم»، فوق العاده بود،من تا حالا از این زاویه به موضوع مسئولیت پذیری فکر نکرده بودم..
دقیقا درسته ما وقتی مسئولیت شرایط زندگیمون رو بپذیریم می تونیم قبول کنیم که با کنترل ذهنمون شرایط رو تغییر بدیم به شرایط دلخواه و بعد با رضایت و احساس خوب از شرایطی که خلق کردیم ،شکرگذار باشیم..
واقعا همه چیز از مسئولیت پذیری که مساوی است با توحید شروع میشه..
از خداوند مهربانمون می خوام که به من و همه دوستانم که در این مسیر هستیم کمک کنه تا در کنار استاد عزیزمون ، ثابت قدم و با ایمان و مستمر پیش بریم و از خواندن نتایج درخشان همدیگه کللللی لذت ببریم.
آمیییییین
روز و روزگارتون عااالی در پناه یگاه حق
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام بر استاد عزیزم ومریم جان و دوستان سایت
استاد من چندین بار در چندین فایل بوده که هنوز هیچ نظری روی سایت نبوده ومن اولین نفری بودم که فایل رو دیدم ولی به دلیل ضعف شخصیتی نتوانستم هیچ نظری روی سایت بزارم
چون پیش خودم فکر میکردم نکنه یک نکته بنویسم و دیگران در باره من فکر کنن که این چقدر مدارش پایین هستش و به دلیل کمال گرایی که داشتم نمی خواستم کسی ضعف من رو ببینه ولی با این فایل که امروز دیدم دوباره برام همون صحنه ای که هنوز هیچ نظری روی سایت نیست اتفاق افتاد تصمیم گرفتم که شروع به نوشتن کنم و با این ضعفم رو به رو بشم من هنوز فایل شما رو گوش ندادم واز روی مطالبی که مریم جان نوشته بودن اولین ضعفی که از خودم دیدم این بود البته انسان خیلی ضعف های شخصیتی بسیاری داره من هم یکی از اونها هستم و باید روی خودم کار کنم وضعف هام رو برطرف کنم
ویکی دیگه از ضعف های من این هستش که بسیار اطفی هستم و همیشه وقتی می خوام کاری انجام بدم به دنبال اینم که اطرافیان دربارهی این کاری که انجام دادم چی میگن مثلاً توی کسب وکارم واین یکی از پاشنه های آشیل من هستش وخیلی ضعف های دیگه خلاصه استاد خواستم روی این ضعفم کار کنم و تصمیم گرفتم که اولین نفری باشم که روی سایت نظر میزارم و خدارو شکر میکنم برای این هم زمانی که برای من رخ داده است و سپاسگزارم از شما ومریم جان که این سایت بسیار عالی رو برای خانواده ی خودتون راه اندازی کردین و بدون هیچ چشم داشتی این آگاهی هارو برای ما
می فرستی روی سایت ممنون و سپاسگزارم
سلام و درود
تحسینتون میکنم و بهتون تبریک میگم که با ترستون روبه رو شدین.
تقریبا تمام افردا این دو تا باور مخرب را دارن.
حرف مردم
کمالگرایی
بنده هم دقیقا همین ترمزها را دارم. تازه شما گفتین در مورد کارتون حرف میزنن. من 6 سال داشتم کار سخت انجام میدادم اما ترس از حرف مردم نمیذاشت استعفا بدم.
کلی تجربه دارم و به جرعت میگم آگاهیم از قانون در حد بهترین دانشجوهای سایته اما چون کمال گرام کامنت نمینویسم!!!!
اما این سایت محیط ایزوله است. من تا حالا قضاوت و تمسخری در کامنت ها ندیدم. واقعا دم همه گرم صادقانه دارن به هم کمک میکنند.
فقط ای کاش دوستان جای نوشتن مجدد حرفای استاد توی کامنت از تجربیات خودشون بگن که مثال زدن تنها راه آموزش هست
به قول استاد.
به نام الله یکتای بی همتا
سلام به استاد عزیزمون
سلام به استادی که همیشه در بهترین زمان و بهترین مکان هست.
چقدر سرشارترینم در این لحظه خـــدایـــا شـــکـرت
چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟!
همیشه یک شهری هست غیر از شهر خودمون که مردم اون با فرهنگ هستن، پول بیشتر هست
یک خانواده باحالی هست غیر از خانواده ما که خیلی بهتر از ماست. یا کشور های خارجی از ما بهتره…
همیشه انگار موقعیتی که ما داریم، اوضاعی که ما داریم، شرایطی که ما داریم بهتر از یکجای دیگست.
چرا همیشه اون یکی کلاسه از ما بهتره
چرا همیشه اون یکی دانشگاهـه استاد هاش بهتره
این نگاه از کجا میاد؟! چرا انگار یکجایی یک چیزایی از موقعیت و شرایط ما بهتره…
1. تمرکز بر روی نکات منفی
این نگرش از اونجایی میاد که تمرکز اصلی مون روی نکات منفی هست.
وقتی اینقدر تمرکز مون روی نکات منفی هست(آگاهانه یا نااگاهانه) که طبق قانون از جنس همون تمرکز و توجه مون بیشتر نکات منفی رو می بینیم. و بیشتر باور میکنیم.
وقتی تمرکز من روی مسائل و مشکلات میره، من بیشتر از اون جنس مسائل رو دریافت میکنم.
توجه ما کجاست؟! قدم اول ما اینه که به چی توجه میکنیم.
وقتی توجه و تمرکز ما روی مسائل هست. و از جنس همون توجه، وارد واقعیت زندگی ما میشه.
در اینجور مواقع چیکار باید کرد؟!
بیایم بنویسیم، زیبایی ها رو ببینیم، شکرگزاری کنیم.
2. نمیخوایم مسئولیت کار خودمون رو قبول کنیم
و فرد اینجوری خودشو راضی میکنه که بگه اگر من موفق نشدم چون فلان دانشکاه فلان خانواده رو نداشتم موفق نشدم پولدار نشدم.
مثال اگر باورم اینه اون یکی شهره از آدم های قبلی بهتر هستن وقتی میرن اون یکی شهره
ولی خیلی زود بخاطر اون شخصیتی که دارین که توجه میکنه نکات منفی رو میبینه دوباره افراد همون شهر هم مثل شهر قبلی میشن.
3. بدون پبش فرض بودن و با ذهن مثبت جایی رفتن منجر به کسب تجربه های باحال و زیبا و مثبت میشه. تمرکزمون روی چیه
به این دلیل یک مسافر در شهر شما به جاهای خوب و زیبا بر میخوره که انتظار دیدن زیبایی ها رو داره، چون توجه شون به زیبایی های شهر شماست و همونا رو هم پیدا میکنه به سمت همونا هدایت میشه.
4.مسئولیت زندگی خودمون رو بپذیریم.
باید بگیرم که:
من هستم که شرایط رو رقم میزنم.
من هستم که اتفاقات رو رقم میزنم.
من مسئول اتفاقات زندگی خودم هستم.
یادبگیرم مسئولیت زندگی و اتفاقات خودمون رو بپذیریم.
من چه تغییراتی رو باید در شخصیتـــم ایجاد کنم؟!
اگر من توی دانشگاه نمره های خوب نگیرم اشکال از خود منه، مسئولیت این نمره با منه،
وقتی فکر میکنی بقیه مشکل دارند و تو که اصلا مشکل نداری اتفاقا مشکل اصلی در خودت هست.
واقعیت اینه که ما آدم ها دوست نداریم که از خودمون اشکال بگیریم.
تا وقتی که ما مسئولیت زندگی مون رو به عهده ماست میتونیم اونو تغییر بدیم.
5. یکی از دلایل دیگه وجود شبکه های اجتماعی و مقایسه کردن هست.
مقایسه کردن نابود کننده هست و وارد چشم و هم چشمی میشه.
شبکه های اجتماعی با ما چیکار میکنه احساس نارضایتی میکنیم از چهره ایی که داریم، از رابطه ایی که داریم،…
شبکه های اجتماعی این مشکل و نگرش رو وسیع تر کرده.
وقتی تمرکز مون روی زیبایی هاست لاجرم به زیبایی ها هدایت میشه.
وقتی ذهنت میگه پول در اینجا نمیشه نقطه مقابل اون رو پیدا کنید.
سعی کنید…
سعی کنید…
سعی کنید….
از همونجایی که هستیم توجه کنیم به نکات مثبت، از همونجا….
_
اینا نکته برداری های من هست وقتی همزمان داشتم فایل رو نگاه میکردم و توی یادداشت گوشیم نوشتم.(قطعا ایراد داره و بدون سخت گیری و کمالگرایی خواستم که اینجاهم بیارم و ثبتکنم) قطعا به سوالات و تمرین های گفته شده،دارم فکر میکنم و در یک فرصت دیگه مینویسم و به امیدخدا یک ردپای دیگه از خودم میزارم.
و الان طبق تعهد به خودم و طبق قبول کردن شرایط و مسئولیتی که به عهده گرفتم میرم که دروس تخصصی رو یکم بیشتر بخونم و یاد بگیرم و زمانم رو مدیریت کنم. با اینکه خیلی دوست دارم اینجا باشم اما تشخیص اصل برای من اینه که اون کار رو درست انجام بدم و اینجا همیقدر کافیه تا باز یک فرصت دیگه به خودم جایزه بدم و بیام در بهترین جای دنیا…. استاد و مریم عزیزم عاشقتونم و سال نو میلادی که مقدمه نوروزباستانی و سال جدید اصلی هست رو عاشقانه تبریک میگم.
استاد واقعا تمام تلاش هاتون رو قدر دانم، تمام تغییراتی که توی سایت،توی این خانه بر اساس توحید بنا شده رو درک میکنم و واقعا سپاسگزارم…