چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 2

594 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرزاد ملکی گفته:
    مدت عضویت: 1315 روز

    درود بی پایان بر شما استاد بزرگوارم….

    مرغ همسایه غاز است.

    در مورد من یکی از واضح ترین باورهای اشتباهی که در بیشتر مردم هر شهر دیدم و من هم قبلا به چنین باوری اعتقاد داشتم البته مدتهاست که به اشتباه بودن این باور پی بردم و با دیدن این فایل ارزشمند شما باور جدید در من قوی تر بود

    واین باور در مورد موضوع خریدن ماشین هست که اکثر آدمایی که من میشناسم چه تو شهر خودم وچه در شهرهای دیگه باورشون اینه که ماشین خوب اگه میخوای بخری باید بری فلان شهر ماشینای خوبی داره این داستان رو من تو اکثر شهرها دیدم.

    استاد باور کبود خیلی پاشنه آشیل سر سخت و چموش و زیرکی است کع به ما ضربه میزنه

    من تو شغلم ساختمان هستم و برای ساختن باور فراوانی یکی از تمریناتم این بود که تمرکز میکردم رو شغلها و فرصتهای جدیدی که پو لساز هستند و در گذشته نبوده و این باور به قدری قوی شد که از این ور این باور شکل گرفته بود که همه مردم با فرصتهای جدید پول میسازن و دیگه نیازی به کارگری کردن ندارن و یه مدت باعث شده بود که در پیدا کردن کارگر به مشکل بخورم و بعدا که متوجه ایراد جدیدم شدم سعی کردم برای ساختن باورهای مناسب در مورد بودن کار گر هم الگوهایی را پیدا کنم

    در کل خیلی باید هوشمندانه در مورد تغییر باورهای منفی کار کرد که از ناحیه دیگه ای ضربه نخوریم

    دوستتون دارم در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    محبوبه گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    به نام الله

    سلام و درود به همه عزیزان

    مرغ همسایه غازه

    روند فکری مهمه و ما نیاز داریم یه جور دیگه فکر کنیم

    مدام میگیم خانواده فلان و کشور فلان و پدر فلان و همسر فلان و مادر فلانی و….خیلی بهترند ولی کشور من و خانواده ی من و پدر و مادر و من و…خوب نیستند مثل اونها ببین زندگی در اینستا شون چقدر جذاب چه کادو و هدیه برا همسرش گرفت چه رفتار عالی باهمسرش داشت و خلاصه بیرون از ما و شرایط ما چقدر بهترند و چقدر من و شرایط من بده چرا اونها اینقدر عالیند و من اینقدر با اوضاع بد نسبت با آنها !!!

    وقتی تمرکزم روی مشکلاتم باشه از همون جنس اتفاقات بیشتر از همون نوع مشکلات وارد زندگیم میکنم چون با توجه ای که به آنها دارم ،در حال تقویت آن اتفاقات بد هستم

    *قدم اول توجه مهم است

    *مسولیت زندگی خودمون را اگر به عهده بگیریم دیگه بهانه تراشی نمی‌کنیم

    *شبکه اجتماعی خیلی خیلی این مشکل را وسیعتر کرده

    *این باور در خودتون ایجاد کنید که شما دارین با باوراتون زندگیتون را بر اساس همون باور ایجاد میکنید و خلق میکنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    علی شهبازخانی گفته:
    مدت عضویت: 1886 روز

    سلام و درود خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته محترم،

    اول از همه‌چی بی نهایت سپاسگزارم بابت این آگاهی های ناب و این فایل ارزشمند که واقعا از سخاوت شماست که تفکر و دریافت های خودتون رو به ما هم هدیه میدید،

    استاد عزیزم الان ساعت 6 صبح هست و من قبل از خواب فایل های مصاحبه و رفتن به مدار بالاتر که با عشق خانم شایسته عزیز زحمت میکشن برامون ،نگاه کردم و بعد خوابیدم، ساعت 4 با دیدن شما در خواب که اشک شوق می‌ریختم بیدار شدم و یه حسی بهم گفت بیام سایت ،با اینکه منطقم میگفت که استاد تا این سلسله فایل های مصاحبه تموم نشه فایلی نمیزارن ولی من چون با حال خوب بیدار شده بودم رفتم و هدایت شدم به آگاهی این فایل ارزشمند و از ذوق نشستم نگاه کردن ،

    استاد گلم با اینکه جنس تغییر با آموزش های شما طوری هست که خیلی سخت گذشته رو میشه به یاد آورد ولی دوست داشتم چندتا تجربه از قبل از استفاده دوره بی نظیر احساس لیاقت بگم خدمتتون،

    خوب من و همسرم بعد از اینکه هدایت شدیم به سایت الهی شما، با هم از فرش به عرش رسیدیم که قبلا داستان وکیل شدنمون با هم ،تو یک سال تو یک شهر رو ،که به صورت معجزه وار اتفاق افتاد رو عرض کردم خدمتتون،یعنی این بزرگ ترین خواسته زندگیمون تو اون زمان بود و به راحتی هرچه تمام تر خلق شد،

    بعد از اون وقتی وارد این حرفه ی مقدس شدیم برای مایی که تا به حال صاحب کسب و کار نبودیم خیلی چالش بزرگی بود و اما چون از مسیر الهی سایت و آموزش های شما خارج نشدیم ، به نحو عالی کسب تجربه کردیم و رشد کردیم تا یک جا که من و همسرم بی نهایت پیروزی های بزرگ تو پرونده های بزرگ کسب کردیم که واسه خیلی ها قفل بود اما برای ما خدا رقم میزد و همیشه این جمله شما و خانم شایسته که میفرمودید خدا آسان میکنه برای آسانی هارو تجربه کردیم ،

    اما متاسفانه تو بحث دریافت حق الوکاله به طرز عجیبی همه بعد از اینکه کارشون تموم شده بود بهونه میاوردن و حتی مولتی میلیاردر ها هم میگفتن نداریم و باید صبر کنید تا فلان ملک یا ویلا بفروش بره تا بتونیم دستمزد شمارو پرداخت کنیم و از اینجا به بعد ما تمرکزمون رفت روی اینکه اصلا موکل های شهرمون ارزش کار نمیدونن و همه بد قول و خسیس هستندو نمیدونن چه ارزشی براشون خلق کردیم و … واین باعث شد تو این چرخه معیوب بیوفتیم و هر دفعه جهان از این جنس موکل ها برامون بیاره ،

    حالا چون باورمون نسبت به هدایت های خدا و توانایی علمی خودمون خوب بود اکثر مواقع پیروز می‌شدیم اما بعدش لذت موفقیت هامون با احساس بد ندادن مزدمون نابود میشد و یه احساس عجیب بد تمام وجودمون رو می‌گرفت که حتی می‌گفتیم اینکه ارزش کار مارو ندونست ،ایکاش براش انجام نمی‌دادیم و … هی تکرار هی تکرار تا شما راجع به الگوهای تکرار شونده سلسله فایل زحمت کشیدید آما ده کردید و بعدش دوره ی احساس لیاقت چنان دری بود برامون به روی سعادت و خو شبختی که واقعا تو قالب کلمات نمیتونم عرض کنم خدمتتون ،

    البته اینم بگم خداوکیلی شاید بعد از بار سوم که از اول دوره رو مجدد شروع کردم متوجه رفتارهایی که خودم با خودم کرده بودم که باعث خلق این اتفاق ها شده بود شدم و بعدش تا همین الان دارم رو احساس ارزشمندی بی قید و شرط و اینکه من به همین خاطر که به دنیا اومدم لایق بهترین ها هستم کار میکنم و کم کم دارم خودم رو از جایگاه و شغل و دفتر و نتایج پرونده ها و… جدا میکنم و در عمل با تغییر نوع نگاهم و مقایسه خودم با گذشته خودم و تمرکز به نکات مثبت خودم و دیگران و ایجاد اصول شخصیتی و کاری تو اون جاده ی جنگلی دوره مقدس 12 قدم قرار گرفتیم و به قدری احساس و زندگیمون زیبا تر و غنی تر شده که بعضی وقتا دیگه نمیدونم چجوری باید سپاسگزار خدا باشم ،دوست داشتم این یه بخش کوتاه از تجربیات خودمون رو به اشتراک بزارم باهاتون ،

    دوستون دارم استاد ،ما تا همیشه سپاسگزار و ممنون شما هستیم و از خدا میخوام هدایتم کنه تا تو بیداری هم بغلتون کنم و اشک شوق بریزم.️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      مهشید گفته:
      مدت عضویت: 1236 روز

      سلام و درود فراوان بر همکار هم فرکانس

      وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ

      صبر کن

      خدا برات قشنگ میچینه

      اقای شهباز خانی حالتون چطوره ؟ فرشته بهشتیتون چطوره ؟

      من از وقتی اون کامنت نتایجتون رو خوندم همیشه منتظر کامنت های بعدیتون بودم و هستم

      چقدررررررر خوشحال میشم ک کامنت بنویسین چون وقتی نتایج شما رو میبینم انگیزم بیشتر میشه

      من هم تقریباً در همین چرخه افتادم اما دقیقا فقط با فایلهای احساس لیاقت ک رایگان روی سایت قرار گرفت نتایجم تغییر کرد اما همین ک ادامه نمیدم متوقف میشه چون هنوز این باور در درون من تغییری نکرده باید به طور مداوم روش کار کنم

      من 27و28 دی ماه یعنی تقریباً 12 روز دیگه ازمون اختبار دارم امشب شروع کردم به خوندم با توکل بر خدا

      به یکی از اساتید گفتم امشب شروع کردم به خوندن گفت خسته نباشی قهرمان خخخخ ولی من همین امشب دو تا نشونه دیدم کامنت شما هم برای من نشونه بود برای موفقیتم سپاسگزارم اون ایه ک اول کامنت نوشتم هم یکی از نشانه هام بود

      چقدر خوشحالم ک یک زوج همکار میبینم ک هم در شغلشون و هم زندگیشون موفق هستند

      من از اینکه شما موفق هستین خییییلی خوشحالم و از اینکه از مسیر موفقیتتون میگین خییییلی خوشحالترم و الگو میگیرم و تحسینتون میکنم

      دقیقا ترمز احساس لیاقت رو من دارم ک باید خیییلی روش کار کنم

      ارزوی موفقیت برای خودت و همسر نازنینت دارم در این مسیر الهی

      لطفاً همیشه توی سایت فعال باشین چرا ک انگیزه میدین به ما همکاراتون توی سایت

      در پناه رب شاد ،ثروتمند ،سلامت و سعادتمند باشید ..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        علی شهبازخانی گفته:
        مدت عضویت: 1886 روز

        سلام و درود بر شما ،

        ممنون بابت اینکه ابراز محبت دارید به ما ،

        الهی شکر پسرمون هم به لطف خدا عالی هست و هرروز با کارهای جدیدی که انجام میده زندگی رو زیبا تر و شیرین تر کرده برامون،

        در خصوص اینکه من کم کامنت میزارم چون خیلی با تایپ کردن ارتباط نمیگیرم ولی ان شاءالله از این به بعد تلاش می‌کنم بیشتر فعال باشم ،

        بابت اختبار مطمئن باشید با ایمان و خود باوری به بهترین نتایج می رسید و ما هم فقط 10 روز قبل از آزمون شروع به مطالعه مجدد کردیم و خدا کمکمون کرد و قلب ها نرم شدن تو شفاهی با نمرات خوب گذروندیم و از خدا میخوام آسونتون کنه برای گذر از این مرحله،

        در خصوص احساس خود ارزشمندی و لیاقت فکر میکنم جلسه 6 بود که استاد جانم در خصوص یه شخصی که یه خط وسطه تابلو ی نقاشی میکشه و میلیون دلاری میفروشه اون هنرشو صحبت کردند و انقلابی تو باورهام شکل گرفت که تا چند ساعت فقط داشتم به ارزش نوع نگاه به خود فکر میکردم و به نظرم بعد از قبولی اختبار حتما این دوره ی الهی رو به خودتون هدیه بدید و تغییر مدار رو به وضوح احساس کنید ،

        فقط تو یه جمله بگم که این جهان به تسخیر ما دراومده تا هر نگاهی که از درون به خودمون به صورت واقعی داریم رو به ما تو جهان مادی بازتاب بده و این کار رو بدون نقص انجام میده ،حالا اگه احساس لیاقت بی قید و شرط رو بتونیم درونی کنیم تو وجودمون ،قطعا جهان خدا به طرز معجزه وار بازتاب ارزشمندی رو نشونمون میده ،

        بازم براتون آرزوی موفقیت تو تمام مراحل زندگی دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    پرندخت اسدی گفته:
    مدت عضویت: 1182 روز

    ریحانه خواهر پرندخت

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و همه بچه‌های سایت

    چقدر جالب چه همزمانی شد همین یکساعت پیش یه کامنت گذاشتم تو دوازده قدم و از سپاسگزاری گفتم از سپاسگزاری حرف زدم

    و الان این فایل هم از کانون توجه و سپاسگزاری صحبت می‌کنه

    وقتی که ما فقط یکم فقط یکم قانون رو درک می‌کنیم و روی باورامون کار میکنیم فقط یکمی شاید بگم در حد چند دقیقه روی باورامون کار میکنیم همون روز نتیجشو در زندگیمون میبینیم

    قبلاً اصلا درکی از قانون نداشتم و بشدت احساس قربانی بودن میکردم احساس میکردم که تو یه قفس افتادم که تنها کاری که میتونم انجام بدم فقط اینه که کمتر غصه بخورم این قفس رو بپذیرم دید من نگاه من به دنیا این بود یعنی هیچ کاری نمیشه کرد هیچ تغییری نمیشه ایجاد کرد

    دنیای من و ورودی من شده بود پر از زن هایی که از زندگی و شوهرشون و بخت بدشون می نالیدن یا جوان های با استعدادی که چون تو یه خانواده ثروتمند بدنیا نیومدن و تو این کشور بودن محکومن به نابود شدن استعدادهاشون

    اینا ورودی های من بودن

    اما بعد از آشنایی با شما و شناخت و درک قوانین دنیا و احساس لیاقت فهمیدم که هرکس هر جایی که هست دقیقا جای درستشه

    حتی شاید بخاطر رحمت خدا خیلی بیشتر از جای درستشه چون من میگم همین که ما ذره ای مثبت میشیم تغییرات رو میبینیم و فکرشو بکنین که اگه خدا میخواست همونجور سریع الحساب باشه با افکار منفی ما که با افکار مثبتمون هست فکرشو که میکنم ما باید خیلی خیلی پایین تر از جایی بودیم که الان هستیم

    وقتی که قوانین رو فهمیدم وقتی کمی احساس لیاقت رو درک کردم وقتی که برگشتم به همون زن و شوهرهایی که مشکل داشتن نگاه کردم دیدم که اینا واقعا شبیه همن واقعا لایق همن

    واقعا در جای درستشون هستن

    و اون جوانا که الان بهشون نگاه میکنم که انقدر ناسپاسن انقدر توجهشون به ناخواسته ها و انقدر شرک میورزن که دقیقا در جای درستشون هستن

    من یه کتابی خوندم چندبار خوندمش به اسم از ذهن تا ماده که ثابت میکرد از لحاظ علمی که چطور انرژی ماده رو خلق می‌کنه

    و در اون کتاب می‌گفت که ماده پدیده همایند انرژیه و ماده چاره ای جز طبعیت از انرژی رو نداره و به محض اینکه ما فکر متفاوتی می‌فرستیم انرژی تغییر می‌کنه و ماده هم در همون لحظه تغییر میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      رضا بهزادی گفته:
      مدت عضویت: 3276 روز

      سلام و عرض ادب خدمت شما

      هدایت شدم به سمت کامنت شما، مثال ها و نکات جالب و مجذوب کننده ای رو گفتین که توجه و دقتم معطوف شد به سمت این کامنت.

      اولین نکته جالب و مثالی که زدید این بود و وقتی چند بار خوندم کامنتتون رو خیلی برام جالب و جذاب بود و از این دیدگاه و منظر که بهش اشاره کردید واقعا لذت بردم :

      ” اما بعد از آشنایی با شما و شناخت و درک قوانین دنیا و احساس لیاقت فهمیدم که هرکس هر جایی که هست دقیقا جای درستشه

      حتی شاید بخاطر رحمت خدا خیلی بیشتر از جای درستشه چون من میگم همین که ما ذره ای مثبت میشیم تغییرات رو میبینیم و فکرشو بکنین که اگه خدا میخواست همونجور سریع الحساب باشه با افکار منفی ما که با افکار مثبتمون هست فکرشو که میکنم ما باید خیلی خیلی پایین تر از جایی بودیم که الان هستیم ”

      عالی بود. و دقیقا هرکسی هرجایی هست جای درستشه یقینا همینطوره، قبلا مقاومت داشتم نسبت به این جمله اما از وقتی دوره بینظیر احساس لیاقت رو کار کردم مقاومتم از بین رفت و بهش رسیدم، و چقدر این بخش حرفتون رو که در مورد رحمت خداوند گفتید و اینکه اگر خدا میخواست سریع الحساب باشه باید خیلی پایین تر از جایی که هستیم باشیم، بسیار زیبا بود.

      دومین نکته در مورد کتابی که بهش اشاره کردید :

      ” من یه کتابی خوندم چندبار خوندمش به اسم از ذهن تا ماده که ثابت میکرد از لحاظ علمی که چطور انرژی ماده رو خلق می‌کنه

      و در اون کتاب می‌گفت که ماده پدیده همایند انرژیه و ماده چاره ای جز طبعیت از انرژی رو نداره و به محض اینکه ما فکر متفاوتی می‌فرستیم انرژی تغییر می‌کنه و ماده هم در همون لحظه تغییر میکنه ”

      چقدر عالی، خیلی کنجکاو شدم و ترغیب شدم برای خواندن و تجربه این کتاب، چون هم علاقه دارم به کتاب مخصوصا بصورت فیزیکی و نه دیجیتالی، چون همیشه نسبت به کتب فیزیکی حس خیلی خوبی دارم و انگار کتاب واسم روح داره و حسش میکنم و باهاش ارتباط برقرار میکنم.

      و دیگه اینکه چقدر موضوع و مبحثش هم اینطور که از اسمش پیداست عالی و شگفت انگیز باید باشه، چون من خیلی یاد گرفتم و خودم رو عادت دادم و پرورش دادم برای این درک و احساسات و انرژی درونی و شهودم، و جذب هرچیزی نمیشم به هیچ عنوان، اما از اسم این کتاب و مخصوصا محتوایی که ظاهرا علمی هست و در مورد انرژی و ماده، چونکه از اونجایی که به شدت به این مقوله ها و بزرگان علوم و فلسفه و نجوم علاقه وافر دارم، خیلی کنجکاو شدم و ترغیب شدم تجربه اش کنم.

      سپاسگزارم از ‌کامنت و توجهتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        پرندخت اسدی گفته:
        مدت عضویت: 1182 روز

        سلام خدمت شما دوست عزیز

        بارها و بارها استاد در فایلهای مختلف گفتن که مهمترین باوری که ما باید در خودمون ایجاد کنیم اینه که ما با افکارمون کل اتفاقات زندگیمون رو خلق میکنیم

        من بشدت با این باور مشکل داشتم و هر چقدر فایلهای استاد رو گوش میدادم نمی‌تونستم این باور رو در خودم ایجاد کنم گاهی شاید به مدت یک دقیقه باور میکردم و بعد دوباره این باور از بین می‌رفت

        مخالفت بسیار شدیدی ذهنم با این موضوع داشت

        از خدا هدایت خواستم که کمکم کنه این باور رو تغییر بدم

        حتی خودم هم هنوز باور نمیکنم که این همه انگیزه از کجا اومد

        چیزی که به من گفته شد این بود که برم از سایر منابع استفاده کنم و از زبون چند نفر دیگه این قضیه ی اینکه ما با افکارمون کل اتفاقات زندگیمون رو خلق میکنیم رو بشنوم

        رفتم سراغ کتابهایی که داشتم من پنج سال پیش این کتاب رو خریده بودم و شاید فقط دو صفحه اولش رو خونده بودم و از مطالبش چیزی یادم نمونده بود

        وقتی این کتاب رو از کتابخونم برداشتم روی جلد کتاب نوشته شده بود

        کتابی که از لحاظ علمی ثابت میکند که چگونه تصاویر ذهنی شما به واقعیت فیزیکی تبدیل میشوند

        این رو یه نشانه کاملا واضح دیدم و پذیرفتم و این کتاب رو خوندم و واقعا این کتاب یکی از فوق‌العاده ترین کتابهایی هست که هر کسی می‌تونه بخونه

        نکته مثبت دیگه این کتاب هم اینه که فقط یک باور محدودکننده من درش دیدم و واقعا در مقایسه با خیلی از کتابهای موفقیت که پر از باورهای محدود کنندن واقعا کتاب خوب و کاملیه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          رضا بهزادی گفته:
          مدت عضویت: 3276 روز

          سلام مجدد

          خیلیم عالی.

          بله موضوع هدایت رو دارم به طرز شگفت انگیزی تجربه میکنم در این روزها و یه مدتی هست که خیلی عالی و واضح دارم تجربه اش میکنم و تمرکزم روشه. واقعا احساس فوق العاده ای داره تجربه هدایت شدن مخصوصا اگر آدم خوب روی خودش کار کرده باشه و دلیل اتفاقات و نتایج رو بصورت کاملا بدیهی و واضح ببینه و درک کنه.

          اولین دستاورد فوق العاده ای که بحث هدایت و گوش دادن به ندای درونی و ایمان داشتن بهش برام داشته و تمرکز داشتن روی این نیرو، به شدت آرام شدنم و آرامش داشتنم هست که مهم تر و ارزشمند تر از هرچیز دیگه ای هست برام و اصل و پایه هست، که در صورت تداوم و تمرکز گذاشتن روی اون به همه چیز آدم میرسه.

          و چقدر کار خوبی کردید که دنبال منطق گشتین و ذهن منطقی رو با پیگیری کردن و خوراک رسوندن بهش تغذیه کردید.

          اوکی خیلیم خوب، مرسی که از تجربه تون گفتید و کتاب خوبی معرفی کردید.

          شاد و سلامت و در آرامش باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    امیر حاجی صفی گفته:
    مدت عضویت: 683 روز

    درود بر خداوند ،استاد عزیزم ،بانو شایسته و دوستان الهی ام .

    من امیر امشب ساعت 3 شب یه حسی پیدا کردم با هدایت به آموزه های استاد عزیزم میخوام یه دلنوشته ای بنویسم از تجربه ای که در 6 ماه در سایت تمرین کردم و نتیجه گرفتم را به اشتراک بگذارم و از خداوند رب العالمین درخواست هدایت بر زیباییها ؛آرامش ؛آزادی و جریان ثروت در زندگی که به من هدیه داده را دارم.

    میخوام هدایت و حضورم در سایت را به دو قسمت تبدیل کنم .

    قسمت اول ؛

    ورشکسته کامل بدهکار و بیکار (خلقش توسط خودم با قصاوت کردن در مورد همکار و مشتری و خدا )

    از زمان ثبت نام در سال 1402 تا لحظه تحویل سال1403

    در طول این مدت که هدایت شدم به سایت و ثبت نام کردم و شروع به پرسه زنی در سایت کردم همچنان افکاری که از گذشته داشتم بیشتر خودشو نشون داد و تشدید میشد که نه این چه حرفیه یا اون چه حرفیه . و فقط به مشکلاتم و بدهکاریم و بیکاری فکر میکردم .

    ذهنم مقاومت خاصی داشت و من فقط اوایل هدایتم ب سایت فقط جمعه ها توی خونه میرفتم یه فایل میدیدم و یه چند ساعتی خوب بودم و بقیه هفته احساس بدم بیشتر از احساس خوبم بود و اتفاقا دچار تضادهایی هم شدم که من این کار رو کردم برای اینکه خدا راضی باشه پس چرا من چرا من چرا من این چراها رو آنقدر بهشون شاخ و برگ دادم که تبدیل شده بود به باورهای جدید منفی و ماندن در احساس بد

    و تمرکز بر مشکلات متعدی که ساخته افکار خودم بودم از سالها قبلتر و مسئول نبودم در قبال خلق این شرایط توسط خودم که ساخته بود که کار من خوب نیست نکنه زمین بخورم نکنه فلانی پولمو بخوره و حس بد داشتن به مشتری هام این شد خلق ورشکستگی و بیکاری توسط اون افکار پرتکرار که باور ساخت در من که مسائل و مشکلات زیادی برای خودم درست کنم و اتفاق بیفته و ورشکسته بشم و بیکار تا به سایت هدایت بشم.

    در صورتیکه اتفاقات خوب و کوچکی هم برایم رقم می‌خورد که من متوجه آنها در آن زمان نبودم و نادیده میگرفتم که در حال حاضر متوجه شدم که با توجه به نکات منفی و تمرکز بر نازیباییها در آن برهه از زمان احساس بدم بالاتر از احساس خوبم قرار داشت و همیشه کفه سنگین ترازوی درونم به سمت احساس بد بود و خدا را شکر که با آموزهای استاد عزیزم ؛تجربیات رایگانی که از کامنت های شما دوستان الهی که نت برداری میکردم و میکنم پاشنه آشیل خود را شناسایی (زیاد توجه به مشکلات)و با خود عهد بستم که تغییر کنم و باور اینکه میشه تغییر کرد رو در خود دوباره زنده کردم تا سال تحویل 1403 که بارها گفتم و کامل اون روز را توضیح دادم که یک دعا کردم و گفتم خدایا من چیزی نمیدونم و دوباره تسلیم میشوم و من هیچی حالیم نیست خودت کمکم کن قدرت از آن توست .(لحظه سال تحویل یه حس قوی درونم بیدار شد ).

    من بودم تاریکی خونه و یک شمع و از همه مهمتر حضور خداوند و درخواست من و امید به همراهی خدا

    قسمت دوم از 20 ام فروردین 1403

    حرکت کردن به سمت مغازه ای که بسته بودم

    تعهد به خودم که محکم باش و به حرف کسی کاری نداشته باش از امروز خدا همراهت میاد معازه امیر (تکرار تکرار تکرار میکردم که قدرت خدا را یادم نره)

    در زمان تحویل سال درخواست زدم از پروردگار تسلیم شدم حرکت کردم ،تعهد ب خود ،تصمیم به تغییر

    روزها درون مغازه خالی از جنس نوشتم،شکرگزاری کردم ،تمرین کردم و رفته رفته رفته گوش دادن به فایلهای رایگان بیشتر و بیشتر و بیشتر شد و حتی اگر روزی میشد که دو تافایل گوش میکردم خداوند را شکر میکردم که این نعمت و اختیار رو داده به من که دو تافایل گوش کنم حتی برای داشتن حس شنوایی و جدا نکردن هندزفری از گوشم هم یک نعمت دانستم و در ارتباط با همین شکرگزاری میکردم و رفته رفته دیدم که باور امید شهامت و شجاعت در من بیدار و ترس و نگرانی نسبت به حرف همسایگان مغازه ام و مقایسه کردن کمرنگ تر شد و این نعمت رو برای خودم جشن میگرفتم و مدام تکرا میکردم که دیدی امیر تونستی از پسش بر بیایی وقتی با خدا باشی بدو بدو امیر بنویس تو دفترت یک شکرگزاری یک درخواست جدید

    فایلهای رایگان کمک بزرگی در اویل برای تغییر کردن افکارم به من کرد و این رو بارها تو کامنت ها نوشتم

    روزی چندین بار فایل صوتی وحید جان در کلاب هاوس و توضیحات استاد در پایان اون صحبت‌ها باورهای امید شهامت و شجاعت را در من پررنگ تر از همیشه کرد و من یه دو ماهی با همین تغییر اومدم جلو (هر روز صبح ؛ظهر؛شب فقط درخواست میزدم به خدا و بابت درخواست‌هایی که کردم شکرگزاری میکردم شده بود یه عادت رفتاری برام)

    کم کم معنای آرامش در کسب و کار معنای آرامش در زندگی را یه کوچولو حس کردم و تمام سعی ام کردم که اتفاقات خوب کوچک که برایم اتفاق میفته رو با این روش ثبت کنم حتی با درآمد کمی که داشتم اگر حتی نان یا مواد غذایی یا حتی یه بستنی برای فرزند خردسال ام میخریدم را شکرگزاری میکردم و ثبت میکردم برای من نوید بخش روزهای بهتری بود .

    البته بخوام بنویسم و مثال بزنم روزها باید بنویسم.

    خلاصه دلم براتون بگه که تا هدایت شدم به فایل دوره قانون آفرینش که با توجه به گوش کردن و عمل به فایلهای رایگان به درآمدی رسیدم که تونستم به مرور زمان با توجه به اینکه خداوند کمک می‌کند و قدرت بیشتری از من داره تمام بدهی هایم را تسویه کردم و در حال حاضر در مغازه ام به لطف الله پراز جنس هست تولید دارم فروش دارم به روشی که خودم میخوام فقط نقد و پیش فروش جلو تر از تولیدم .و خدایا سپاسگزارم برای احساس خوبم در هرلحظه و چقدر به من نزدیک بودی من نمیدیدم سپاسگزارم از استاد عزیزم و امیدوارم همیشه سلامت ،موفق و همیشه پرروزی باشه.

    قسمت مهم ؛

    بله شد خلق شد با ترک نکردن هندزفری از گوشم با فایل های رایگان و از همه کارآمدتر برای من دوره قانون آفرینش بود که خیلی از رفتار و باورهای مرا تغییر داده به طوری که رفتارم را تغییر داده حتی یاد گرفتم که با تن صدای آرام صحبت کنم و توجه ام را بر نکات مثبت و زیبا بگذارم و حتی محیط اطراف از خونه تا کسب و کار را خودم خلق کنم که آرامش باشه و غیره

    بله اتفاق افتاد هر آنچه در افکارم ساختم و فرکانس ارسال کردم و خداوند اجابت کرد اما شاید بعضی‌ها بگن چطور و من این تجربه که به از نتایج کوچک به نتایج بزرگتر در حال حاضر و مصمم هستن برای خلق اتفاقات بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر .

    تجربه تکامل در کسب و کار و زندگی ؛

    حرکت کردن

    امیر چه کاری در حال حاضر از دستت برمیاد انجام بده .

    1_

    تنها کاری که در آن زمان میتونستم تو مغازه خالی از جنس بکنم این بود که صبح بزنم از خونه بیرون با دکر توکل برخدا و حساب کردن روی قدرت خدا و رفتن به معازه

    2_

    شروع کردم برای خودم تو دفترچه قانون گذاشتم که هرروز اون کارها رو در راستای تغییر کردن از درونم را شروع کنم.تعهد به خود و خدای خود

    3_

    شروع کردم به نوشتن نوشتن نوشتن که این کار کم کم کانون توجه مرا ناخودآگاه برد به سمت شکرگزاری و درخواست کردن از خدا و ایجاد باور امید و تمام تمرینات قانون آفرینش را با جون و دل انجام و عمل به آن تا کف ترازوی درونم به سمت احساس بهتر نسبت به ادامه مسیر سنگین تر شد و حرکت کردنم و تمرینات ام بیشتر و بیشتر شد و در فرکانس های بالاتری رو تجربه کردم و خودمو از فایلهای استاد و آموزها جدا نمیکنم و هر لحظه و هر زمان تمرین میکنم تا فراموش نکنم

    از روزی که متوجه کانون توجه شدم که به هر آنچه شما تمرکز کنی میشه افکار و به مرور اون افکار میشه باور و ارسال فرکانس در رابطه با اون افکار بوجود آمده میشه خلق توسط باورهایم .

    تمام تمرکزم را از دوره قانون آفرینش گذاشتم روی کنترل ورودیهای ذهنم که هر چیزی را نبینم ،نشنوم ،قضاوت نکنم،و فقط خود را در برای فقط برای لحظه خوب نگه دارم که شده جزئی از رفتارم و یاد گرفتم که من مسئول رفتار و افکار خودم هستم نه دیگران.

    به طور مثال اگر همکاری بیاد بخواد منفی در مورد کسب وکار یا گلایه ای داشته باشه که بخواد به من بگه من یاد گرفتم از آموزهای استاد عزیزم که بگم نه من گوشی برای شنیدن شما ندارم و شهامت دارم برای تمیز نگه داشتن و مراقبت از افکارم به هر آنچه هرکس می‌گوید گوش نکنم .

    من همیشه خود را آماده دریافت حرفها و باورهای مثبت نگه داشته ام و از خدا درخواست کرده ام که خدایا آرامش و آزادی و جریان ثروت را در زندگیم جریان بنداز .

    سپاسگزارم که برایم اجابت می‌کند و هروز نعمت های بیشتری در اختیارم می‌گذارد.

    خدا را سپاس که در درون خودم خدا را پیدا کردم و از الهامات و هدایت هایش در جا ومکان مناسب بهم ارسال میکنه.

    خدا را برای آسانی و آزادی در زندگیم سپاسگزارم که چنان وقت آزادی هدیه داده که سرتاپا هدایت شوم به آموزهای بیشتر استاد برای تقویت و تمرین باورهای الهی

    در کل تمرکزم را بر زیباییها گذاشتم ب طوری که خداوند را آنقدر زیبا میبینم و لمس میکنم که در لحظه فکر میکنم به خداوند بزرگ و رحمان و رحیم اشکم جاری میشه و سپاسگزارم که نعمت احساس و لمس خود را به من هدیه داد .

    دوستان تجربه من تا امروز در سایت این بود که یک برنامه برای روتین روزانه نوشتم و طبق اون برنامه در کنار آموزها و دوره های استاد پیش میرم

    مثلا برای کسب و کارم

    در ابتدا جشن و سپاسگزاری برای نتایج کوچک تا بزرگ و بزرگتر

    امید به خدا و گرفتن قدرت از دیگران ….

    ……….

    تمرکز بر کار با کیفیت بدون حس رقابت

    شکر گزاری روزانه

    درخواست روزانه از خدا

    حتی برای تفریحات و سرگرمی ام تمرکز بر نکات مثبت دارم و از خدا درخواست میکنم که به بهترین جاها هدایتم میکنه و شکرگزارم که خدا حواسش هست به من .

    خدا را سپاس که نعمت خواندن و نوشتن را هدیه کرده به من .

    خدا راسپاسگزارم شهامت و شجاعت را هدیه داده تا ترس و نگرانی در من کمرنگ تر از همیشه باشه.

    خدا سپاسگزارم برای تمام نعماتی که بر من فزونی کرده.

    ومثال آخر حتی برای دیدن فیلم یا سریالی هم از خداوند درخواست میکنم که هدایت کنه مرا بر سریال‌ها یا هرآنچه در آن لحطه میخوام در اوقات سرگرمی و فراغت ببینم منو هدایت کنه تا باورهایم تقویت بشه و بیشتر در احساس خوب بمانم و اتفاق میفته و افتاده برام خدایا سپاسگزارم .

    همین امشب هدایت شدم به سریالی بنام مقیمان ناکجا آباد که خیلی خیلی خیلی تاثیر در استوار شدن باورهایم شد و باورهای جدیدی بنام هدیه زندگی که نعمت پروردگار هست در من تقویت و امید م بیشتر شد و اینکه هر آنچه بخواهی خلق کنی را خلق میکنی با افکارت و …..

    تمرین تمرین تمرین برنامه روزانه ات را تمرین کن

    فقط برای لحظه در احساس خوب بیشتری بمانیم .

    خدایا سپاسگزارم که برنامه های عالی و بهتری هروز برایم داری و اجابت ام میکنی .

    درخواست ام از خدا و استاد عزیز یک فایل در خصوص باورهای این سریال(مقیمان ناکجا) برامون بزاره و با قدرت بیشتری در ادامه مسیر حرکت کنیم چون مطمین هستم خیلی واضح برامون باورها رو در این سریال باز میکنید .

    ممنون که تا انتهای با من همراه بودید و به من گوش سپردید .

    امیدوارم همیشه سلامت و پرروزی باشید در پناه خداوند عزوجل .

    بدرود 1403/10/15 قانون آفرینش شخصیت و افکارم را تغییر داد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
    • -
      بهار بختیاری گفته:
      مدت عضویت: 1671 روز

      سلام جناب حاجی صفی

      من چند وقتی هست که زیر فایلهای جدید استاد نوشتنم نیاد ولی تصمیم گرفتم کسایی که دلی تحسین میکنم برای خودشان هم بنویسم تا هم من تمرکز بیشتری روی زیبایی ها داشته باشم و هم نشانه ای باشد برای دوستانم.

      چقدر تحسین کردم این حد از خودشناسی شما را

      چقدر شکرگزاری کردم برای مغازه تان

      برای موفقیت تان در کنترل افکار

      برای پولی که وارد حسابتان سد هر چند کوچک و شما چقدر قشنگ زیبایی ها را شناسایی کردید و بابت آنها شکرگزاری کردید.

      تحسین کردم پیش فروش کردنتان را

      فراوانی مشتری را

      رونق دوباره کسب و کارتان را

      چقدر عزت نفس شما تحسین برانگیز هست که اجازه نمی دهید کسی ذهن شما را برنامه ریزی کند.

      تحسین میکنم روتین روزانه تان را

      توحید و ارتباط زیبای شما با یگانه خالق هستی تحسین برانگیز و خواستنی است.

      خدا به شما، به کسب و کارتان به رزقتان برکتی بدهد غیر قابل شمارش و پیش پیش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        پریسا و جلال گفته:
        مدت عضویت: 1166 روز

        به نام خداوند بخشنده مهربان

        سلام خدمت بانوی زیبا و موفق

        سلام خدمت بهار با عزت نفس و ارزشمند

        دوست عزیزم تحسینت میکنم به خاطر این تعهدی که به خودت دادی که از کامنتها فقط نکات مثبت رو برداشت کنی و برای افراد پاسخ بنویسی و تحسینشون کنی

        من در این فایل که کامنتها رو برحسب امتیاز خوندم در همه کامنتها پاسخی از شما بوده که تحسین کردین

        خداروشکر که هدایت شدم که کامنتتون رو بخونم و لیاقت پیدا کردم که من هم این رفتار شما رو تحسین کنم

        اینها همه اعتبارش از خداست

        داستان هدایتتون و آشناییتون با سایت رو هم خوندم و باز هم تحسینتون کردم

        شما تحسین برانگیز هستین

        درپناه خداوند هر روز سالم و سلامت و پر روزی باشین و در مسیرتون ثابت قدم

        موفق باشین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مریم انصاریان گفته:
    مدت عضویت: 1790 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ»

    «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ»

    —————————————————————–

    سلام استاد جان آرزوی سالی پربرکت ،پر از اتفاقات عالی ، سلامتی و سعادت رو در کنار مریم جان براتون دارم ، سپاسگزارم برای این فایل باعث شد در عملی کردن تصمیمی که گرفتم مصمم تر بشم.

    به لطف خداوند سالهاست اینستا ندارم ، واتساپمو هم پاک کردم فقط تلگرامو برای آموزش هایی که خریدم و گاهی استفاده میکنم دارم، بدون هیچ گپ و گفتی درونش. به اخبار ایران و دنیا هم کاری ندارم و چون شهری دور از محل تولدم زندگی میکنم تقریبا ارتباطاتم به جز با خواهر برادرهای خودم و همسرم که اونم بسیار کمتر شده ، نزدیک صفر شده. راضی هستم و دوست دارم اگر قراره ارتباطی بعدها با افراد دیگه ای شکل بگیره انسانهای مثبت و توحیدی و موفق باشن.

    چندروزی هست تصمیم دارم تو دفتری که تهیه کردم تمرکز کنم روی نکات مثبت همسرم ، دخترم، اطرافیانم ، رفتارهای زیبایی که دوست دارم ، از هر شخصی که باشه رو بنویسم . حتی درباره خودم هم بنویسم، نعمتهامو بنویسم ، اتفاقات خوبی که تو زندگیم افتاده و میفته ، معجزه های زندگیمو ، موفقیتهای حتی بچه های سایت رو ، آنچه در زندگی شما و رفتارهای شما و مریم جان میبینم ، میخوام مکتوب کنم در واقع یه تمرکز واقعی و بیشتر روی داشته هام و هر نکته مثبتی داشته باشم چون معجزه هاشو دیدم، الان که اینهارو می‌نویسم یسری ایده ها هم اومد تو ذهنم ، و صحبتهای شما باعث شد بخوام مصمم از صبح که بیدار میشم این کارو انجام بدم .

    نتایج تمرکز بر هر چیزی واقعا برای ذهنم مشهوده اما کمی مقاومت داشتم نسبت به مثبت اندیشی در مورد بعضی از چیزها با صحبتهای شما شکست اون مقاومت ها ، احساس سبکی دارم، احساس بودن در مسیر درست، خداوند با این صحبتهای شما تاییدم کرد.

    در پاسخ به سوالهای خانم شایسته

    1. چه تغییراتی باید در شخصیت خود ایجاد کنم؟

    سعی کنم به الهامی که برای تمرکز بر هر آنچه زیباست و دوست دارم، عمل کنم و هر روز چند زمان کوتاه بهش اختصاص بدم، از حتی روزی چند مورد تمرکز اگاهانه ای که مکتوب میشه شروع کنم و نتایج این توجه و تمرکز رو حتما بنویسم و مثل قبل نذارم یادم بره بیشتر اتفاقات زیبایی که در نتیجه احساس خوب در زندگیم رخ داده

    2. چه مهارتهایی را یاد بگیرم و بهبود ببخشم؟

    برای من مهارت تایید نشانه ها و نتایج کنترل آگاهانه کانون توجه ام و یاد آوری قانون ، اینو باید خیلی روش کار کنم.

    3.و قدم اول را از کجا بردارم؟

    از تحسین کسی که هر صبح توی آینه میبینم و عاشقانه داره به سمت نزدیکتر شدن به رب ّ العالمین قدم بر میداره.

    استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین از هر دوی شما سپاسگزارم نگاهمو به زندگی بسیار متفاوت تغییر دادید و خیلی به چشم و هم چشمی سعی میکنم بها ندم ، تلاش میکنم به سبک خودم زندگی کنم درسته گاهی دیدن بعضی نکات در زندگی دیگران احساسمو به سمت نا جالب برده اما همیشه یادآوری آموزش های استاد عزیزم منو دوباره به اصلم برگردونده ، که من هرچه بخوام میتونم داشته باشم فقط باید با افکارم خلقش کنم . و نگاه از منظر قانون براحتی روم اثر میذاره وقتی از مسیر خارج میشم.

    إیّاک نعبد و إیّاک نستعین إهدنا الصّراط المستقیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  7. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 652 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم وهمگی دوستان

    خداروهزار مرتبه شکر میکنم دوباره یکی از نعمتهایم را ب من یاداوری کردید استاد جانم من الان چندین ساله نه اینستاگرام دارم نه واتساب تلگرام هم ک دارم هیچ استفاده ای ازش نمیکنم مث دکور شده توگوشیم ههههه

    همش توی سایت شما صبح تا شب هستم این لطف خدای مهربانم بوده ب من و یا درحال خواندن کامنت بچه ها هستم یا گوش کردن ب فایلها یادیدن سریالهاتون

    تلویزیون من سایت شماست بخدا

    توی زندگی من چندساله تلویزیون اینستا واتس اب همگی حذف شدن

    چقدر ازین بابت ارامش دارم واین فضا خالی شده توی ذهنم برای کار کردن روی خودم

    من خیلی بدم میات از اینستا

    گاهی اوقات شوهرم میخات یه چیز درمورد مثلا نی نی کوچولو توی اینستا بهم نشون بده میگه عزیزم بیا یک لحظه نگاه کن این نی نی چقد بامزست یا درموردش چی میگن مثلا میرم میبینم باهم میخندیم یدفه ک دوسه تا صفحه عوض میکنه میبینم همه چی داخل اینستا هست اصلا میگم اگه من اینستا داشتم همیشه حالم بدبود افسردگی حاد میگرفتم

    طرف صدتا عمل وارایش کرده میذاره اینستا ب دوست پسرش تفریح رفته یا شب عروسیشه میذاره اینستا براش هدیه وجشن گرفتن میذاره اینستا و همش میخان نشون مردم بدن

    دوباره یکی دیگه میات میخات بزنه رو دست این

    بعد 4تا خانمی ک ساده هستن نشستن دارن زندگی میکنن خودشون رو بااینا مقایسه میکنن وگند میزنن ب زندگیشون ک چرا من مثل اونا نیستم یا شوهرم اینقد هدیه نمیده بهم یا دراین حد زیبا نیستم یا خونم قشنگ نیس

    و راه رو برای شیطان باز کردن ک قشنگ با احساساتشون بازی کنه واشک اونهارو دربیاره

    استاد چقد داشتیم توی فامیل مادریم

    چشم توهم چشمی

    استادهمشون دماغشون عمل کردن کل صورت بوتاکس وپروتز ولپ وفلان

    همشون موهاشون رنگ کردن هربار

    ناخن کاشتن

    حتی بدنشون تراشیدن وخیلی …

    از وقتی باشما اشنا شدم متوجه شدم اونا خوشبخت تراز من نیستن

    من خدا بهم لطف کرده و ب این مساعل کشیده نشدم اینها همش اعتماد بنفس کاذب هست همیشه ب خودم میگم فاطمه اگه زرنگی اعتمادبنفستو درونی کن نکته ضعفهاتو برطرف کن

    من همین دوساعت پیش ب خدا گفتم کمکم کن بتونم قدم 3 دوره 12 قدم درمورد پاشنه اشیلم ب خوبی پاس کنم وبرم قدم بعد سراغ ثروت

    فکر میکنم کم اهمیت ترین چیز در زندگی من تجملاتی زندگی کردن شده خداروشکر چیزی ک قبلا بخاطرش باخانوادم وشوهرم جنگ ب پا میکردم

    اولویتم ارامشم شده

    حال خوبم

    رضایت درونی من

    شادی من

    لذت من

    واقعا توی این موضوعات بهترشدم

    الان رسیدم ب مرحله ای ک باید پاشنه های اشیلم توی همه زمینه ها ثروت روابط عزت نفس حل کنم ک مدارم بالاتر بره

    چون میخام همیشه توی مود مثبت باشم هرروز باتمرین ستاره قطبی زندگی کنم

    چون هدف بعدیم پیشرفت توی حوزه مورد علاقم هس

    استاد الان ک من ب لطف خدا وارد این حوزه شدم هرکی از اشنایان میات بهم میگه چطور یاد گرفتی کجا یاد گرفتی خوبه والا کاش ماهم بریم یاد بگیریم شروع کنیم کسب درامد

    بعد من بهشون میگم مگه فقط فلان حرفه وجود داره اینهمه تنوع شما اول باید بفهمی عاشق چی هستی ک بشه توش پیشرفت کنی دلتو نزنه

    جالبیش اینجاست ک مردم فقط منتظرن ببینن کی چکاری انجام داد اونا هم برن انجام بدن

    واقعا مردم چند درصد ب الهامات خداوند عمل میکنن؟؟؟

    منکه چندساله بافایلای شما میگذرونم هنوز نمیتونم درست اونجوری ک باید ب الهاماتم عمل کنم اما سعی میکنم چون چیزی ک خدا بهم گفته همیشه درست دراومده همیشه

    استاد یکمدته طولانیه هربار حرف یکی گوش میکنم بعد پشیمون میشم برای انجام حتی کارهای پیش پا افتاده

    چون قبلش خدا بهم مثلا گفته برو بچت الان حمام بده بعد من گفتم اوکی بعد ک شوهرم گفته ن الان سرده یوقت دیگه وفلان گفتم باشه بازهم اون ندا گفته برو گفتم حالا عیب نداره یوقت دیگه

    بعد اینقد پشیمون میشم ک نگو چرا من ب چیزی ک خدا گف عمل نکردم اصلا

    توی این موضوع واضح جنس الهامات رو میفهمم

    فقط توی پاشنه های اشیل اصلا الهامات رو نمیشنوم همش صدای نجواست ک اصلا حال بد کن هست

    خدایا بتوپناه میبرم

    من در مقابل پاشنه های اشیلم خیلی ضعیف وناتوان هستم خدایا کمکم کن حلشون کنم خدایا بهم الهام کن خدایا کمک کن دستمو بکیر همان گونه ک توی همه موارد دستم را گرفتی وهرگز رهایم نکردی خدایا شنیدن این فایل سبب شد بیام برایت بنویسم خدایا من تنها ب این دنیا امدم وتنها از دنیا میروم فقط تورو دارم

    خدایا کمک کن بپذیرم که من مسعول تغییر دادن فرزندم وهیچ ادمی روی کره ی زمین نیستم

    فرزندم چ مهندس شود چ نقاش چ بیکار او ب این دنیا امده تا خودش را تجربه کند واین وظیفه من نیست

    خدایا دوست دارم زندگیم را زندگی کنم

    واین روزهای خوبم رو راحت زندگی کنم .خدایا قلبم را ارام کن

    ودوباره برسرمن بنده ی ضعیفت منت بگذار

    من تکه ای از تو هستم و فرزندم تکه ای ازتو اگر تو نگه دار وهدایت کننده وحمایت کننده من هستی

    قطعا فرزندم را هدایت وحمایت میکنی

    چ من دراین دنیا باشم چ نباشم

    او باید تکاملش را طی کند

    کمکم کن تسلیم تو باشم

    رابطه مان زیباست ب لطف تو شکرت قلب هایمان را نسبت ب همدیگه زیبا کن وارامم کن

    استاد درمورد مقایسه بگم

    من از بچگی متنفربودم ازاینکه منو با بقیه مقایسه میکردن

    ومادرم خیلی اینکارو میکرد واعتمادبنفسم خیلی تضعیف شد مادرم منو با دخترایی ک از من خیلی پاینتر بودن از ظاهر وباطن

    مقایسه میکرد

    من اتیش میگرفتم

    میگفتم منکه زرنگترین بچه فامیل توی درسم

    من جزو دخترهای زیبای فامیل هستم

    وقتی ازدواج کردم شوهرم وخصوصا خانوادش خانوادم همشون منو با جاریم مقایسه میکردن وباعث شده بود منو جاریم ازهمدیکه خوشمون نیات وحسادت باشه تا موقه ای ک باشما اشنا شدم هنوز بود ب مرور کار کردم وکار کردم میگم که خیلی مساعل زیادی بوده در زندگیم ب لطف خدا خیلی بهترشده

    وقتی کار کردم رابطه ما بشکل خیلی خیلی خوب درست شد بااحترام کامل بدون چشم توهم چشمی من چقدر ساده شدم و نیازی نمیبینم خودمو نشون بدم من بهتر یا زیباترم

    اون بنده ی خداست مثل من

    چقدر این ادم ازمن تعریف میکنه همش میگه تو خیلی خوب هستی مهربونی محبت میکنی زرنگی با سلیقه ای باایمانی

    همین شخصی ک بخاطر مقایسه ها انگار اب جوش روی بدنم میریختن اتیش میگرفتم و چشم دیدنش نداشتم الان واقعا دوسش دارم عجیب دیدگاهم نسبت بهش خوب شده مدتهاست وچقد برای همدیگه دعای خیر میکنیم واز موفقیت من خوشحال میشه

    خدایاشکرت

    درموردکسب وکارم خدا بهم الهام کرد باید وقت بذاری مهارت کسب کنی

    چون تا میریم بازار لباسهارو میبینم اصلا حالم بدمیشه میگم خدای من چقد اینا قشنگن من کی ب اینجا برسم اینجوری حرفه ای یک لباس شیک دربیارم یا چرخای گرون بخرم صنعتی باشه ک حرفه ای بدوزه اینقد تمیز دربیات

    بااینکه دارم میبینم الگوهای من افرادی هستن ک از صفر شروع کردن چقدر تکامل طی کردن والان استاد من هستن بازهم ازون چرخها ندارن ومیگه من راضیم ازین چرخم و اصلا ترمزش نیست وباهاش راحته ب هزاران نفر مثل من داره اموزش میده با کمترین امکانات

    ک من تعجب کردم ک برام سوال بود شخصی ک اینهمه داره پول میسازه چرا باید اتاق کارش اینقد ساده باشه

    الان میفهمم ک اون راحته بااین موضوع واصل مهارتش هست ک هرگز ازبین نمیره

    اما ترمز خیلیاست تا من فلان امکانات نذارم تکون نمیخورم ازجام

    خداروشکر ک درمدار دیدن این فایل عالی بودم

    خیلی سپاسگذارم استاد بابت این فایل ک باعث شدین یکبار دیگه بیام بنویسم نقاط قوت ونقاط،ضعفم رو بیشتر بشناسم واز خدا دوباره هدایت بخام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2847 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز استاد منم عاسقتونم، ممنون بابت این فایل امیدوارم که مثل همیشه که وقتی استاد یا معلمی بهم درس میداد با تمام جونم سعی میکردم یادش بگیرم

    درسهای شما رو با بالاترین نمرات پاس بشم

    مرغ همسایه غاز است؟

    نکاتی که توی این فایل اشاره کردید و علتش رو گفتید سه مورد بود :

    1) کانون توجه

    2)عدم مسئولیت پذیری

    3)شبکه های اجتماعی و مقایسه کردن خودمون با افراد دیگر

    اگر کسی ازم بپرسه این فایل استاد عباسمنش چه مفهومی داره در کل، بهش میگم این فایل خود احساس راضی بودن از زندگی رو میرسونه

    راضی بودن نه به معنی اینکه همینی که هست دیگه باید به اجبار بسوزی باهاش نه

    احساس راضی بودن به معنی اینکه من عالیم خوبم ولی میتونم بهتر از این هم باشم

    یا میتونم از این بهتر هم داشته باشم

    احساس رضایت قلبی که نشونش حال خوبه

    حال خوب

    استاد این فایل حال خوب و آرامش داشت

    لذت بردن از زندگی

    یه روزی تصمیم گرفتم برم سراغ علاقم و هیچی نداشتم نه پول داشتم نه کسی تاییدم میکرد نه جایی داشتم که از دست حرفها و دعواها فرار کنم نه کسی توی حوزه مورد علاقم میشناختم نه میتونستم اون تایم برم کار کنم نه پس انداز داشتم بعد کارم چی بود بشینم ساعت 2 یا 3 یا 4 بشه یه بازی جام جهانی ببینم

    بعد شب میشد بساط شام و ساندویچ ردیف میکردم منتظر بودم مسابقه بعدی که شب برگزار میشد ببینم و لذت ببرم

    بعد الان چی؟ میلیون میلیون خرج کردم هزینه کردم بالا پایین کردم رفتم و اومدم هنوز نتونستم تکلیف خودم مشخص کنم با خودم بشینم هر روز یه قدم کوچیک برای علاقم بردارم

    میدونی چرا استاد؟ چون از اینی که هست راضی نیستم چون حال نمیکنم

    کفش سالنی که امسال خریدم بالای یک میلیون پونصد بود کیفیتش هم خیلییی خوبه

    کفشی که روزهای اول گرفتم فکر 60 هزارتومن حالا یکم بیشتر دقیق یادم نیست

    بعد من با این کفش چنان لذت میبردم که وقتی شب اومدم خونه میخواستم بخوابم اوردمش زیر پتو باهم خوابیدیم

    چندروز اول اینجوری بود تا روزی که رفتم سالن دیگه نمیشد بیاری توی خونه کفِ ش کثیف بود

    بعد الان یه کفش سفید خوشگل تاپ سالا دارم

    انگار نه انگار هیچ ذوقی ندارم هیچ هیچ..

    الان دو تا پلیری و یه هواداری رئال دارم اون موقع یه هوادارای چلسی داشتم که بعدها فهمیدم یه سمتش دوختش متفاوت تر از اون یکی سمت بوده اینو هم سالها بعد فهمیدم

    الان دوتا ساق کش دارم و یک جوراب

    اون موقع یه جوراب ساق بلند بود با همین میرفتم میومدم

    الان کفش ورزشی درجه خوب شناسنامه دار دارم که قیمتش 3 تومن میشه البته قیمت اون موقعش

    اون موقع نمیدونم اصلا کفش ورزشیم نمیدونم چی بود :))

    الان اینترنت میزنم یا وای فای هست حالا قطع و وصل شدنای کنار بذارم ولی همیشه وصل اکثر موقع میشه فوتبال دید

    اون موقع 2 تومن شارژ برام خدااا بود الله اکبر

    مثلا 5 تومن شارژ بزنم اینترنت وصل کنم چه شود

    اون موقع میوفتادم جلو هم تیمی هام زمین بخندن بهم بلند میشدم میگفتم توجه بر زیبایی ها

    الان اگر برم سالن با تمام دک پوزم که هواداری رئال سفید و کفش سفید و جوراب فلان استپ دار پام خدا رو هزار بار التماس که نکنه بیوفتم

    وای اگررررررر بیوفتم چی میشه خدای من میگن عجب بازیکن بی عرضه ای هست

    چی میگن؟؟؟

    در حالی که طرف توی بالاترین سطح اروپا دوبار بخاطر نقصی که توی کفشش بود سر خورد و سر همون تیمش دوبار پشت سرهم گل خورد دیگه الان یادم نیست کدوم بازی بود دیدم بازیکن با عصبانیت داره میاد سمت نیمکت با خودم گفتم آررررره میخواد خودش بیاد بیرون دیگه بازی نکنه بخاطر همین داره میاد

    دیدم بازیکن اومد با عصبانیت کفشش دراورد و یه کفش جدید پا کرد رفت

    تیمشون هم اتفاقا جبران کرد گلهای خورده رو

    بعد من منتظر بودم سرمربی اینووووو بکشه بیرون

    اون موقع میگفتن تمرین امروزمریم چقدر خوب بودی میومدم شونصد بار میگفتم به خودم اول توی کانالم مینوشتم

    دوم برای دوستم میگفتم

    سوم تجسمش میکردم

    الان چی الان استاد توپ از نقطه کرنر فرستادم توی دربازه همینطور تمرینی برای اولین بار گل شد انگار نه انگار

    انگار نه انگار بازیکنای تیم ملی میارن توی فلان برنامه فقطططط برای اینکه با این تمرین تست بگیرن بگن ببینیم بازیکنای تیم ملی میتونن در این حد توپ بندازن توی دربازه حرفه ای هستن

    قبلا اگر بابام میگفت نمی‌برمتون سالن خواهرم میگفت کیفت بردار پیاده بریم

    کیف برمیداشتم پیاده میرفتیم دو محله رو تا برسیم به سالن

    الان چی؟ الان گویا رزق روزیمو دست پدرم دیدم نباشه ندیده نتونه تمرینم ول میبینم

    قبلا دنبال این نبودم کسی تاییدم کنه بگه اره این دختره خفنه چون فوتسالیسته یا عشق فوتباله اصلا کسی برام معنا نداشت بعضیا برای جلب توجه پسرای محلشون میرن دوتا اسم یاد میگیرن ولی من مسیری که سالها براش خرج کرده بودم یه شب بخاطرش گذاشتم زمین و رفتم سراغ علاقم

    الان چی الان فکر میکنم باید مشهووووور شوم تا مشخص بشه من بازیکن حرفه ای ام

    بالاتر باشم از بقیه بهترین باشم توی اسم ها

    آره خلاصه یه فرقی بود اون موقع با الان که همه چیو ول کردم و به حرفهای شما گوش دادم گفتی 100 درصد توجهتو بذار و اون شد لذت بردم، هیچچچ وقت توی درس خوندن با اینکه تاپ ترین نمرات داشتم نبردم

    من که قران خون نیستم ولی اخیرا این جمله زیاد میاد روی تیتر ذهنم لعلکم ترضی

    نمیدونم برای چیه ولی مفهوم راضی بودن میده منم بهش فکر میکنم هی میگم اره لعلکم ترضی،از شما شنیدم.

    درمورد 3موردی که استاد برای هر کدوم توضیحاتی دادن یه خلاصه میگم :

    اولیش کانون توجه بود

    نکته مهم و اساسی که باعث میشه ما همه چیو مخصوصا پروسه ساختن یک تفکر رو درک کنیم درک درست از کانون توجهمون و نقشش در زندگیمونه

    اینکه من قشنگ متوجه بشم که دلیل اون اتفاق فلان روز من یا فلان ساعت بخاطر این بود که من به فلان حرف توجه کردم توی ذهنم یا از بیرون توجه کردم

    و این نشانه ها رو برای خودم باید تایید کنم هرچند کوچک بنظر برسه

    دومیش عدم مسئولیت پذیری بود

    اینکه من بشینم فکر کنم اگر من به این خواسته ام نرسیدم مسئول اون بیرون که هرچییی میتونه باشه نیست منم من اگر الان توی کار مورد علاقم نتونستم خودی نشون بدم قدم مهمی بردارم رشد خاصی نسبت به قبل داشته باشم گردن بقیه نندازم

    سومیش شبکه های اجتماعی و مقایسه کردن هست

    دقیقا امشب همین اتفاق افتاد رفتم یواشکی سرک کشیدم فلانی توی حوزه علاقش چه کرده

    حالا خداروشکر من اینستا رو کلا بستم

    همین تلگرامم چند روز یکبار میام

    ولی همینم امشب دیدم دارم خودم مقایسه میکنم میگم خدایا ببین به اینا داری میدی به من که این همه مدت دارم تلاش میکنم ولی هیچ..

    در مورد این عبارت مرغ همسایه غاز است

    دقیقا امشب چندین چند موردشو روبرو شدم

    استاد من پدرم کارمند پتروشیمی هست قدیمی ترین پتروشیمی ایران، ولی روزها شاهد اینم که میشنوم ازس میگه اره فلانی که شغلش ازاده خوبه هاا سودش فراوانه

    یا آشپزخونه ها چقدر فروس دارن اینا سود میکنن

    بعد جالبیش اینکه هرکی اون بیرون ارزو داره جای پدرم باشه میگن تو کارمند پتروشیمی ونفتی تو فلانی یعنی اونا چشمشون دنبال پست کار پدرمه و دنبال پارتی و هر شکلی ان که اونجا مشغول به کار بشن

    پدرم تمام این سالها چه وقتی کارگر بود چه وقتی که الان کارمند همش میگه این شغل ازاد ها که معامله میکنن خوب سود دارنا

    این ماهی گیرا

    و….

    نمیدونم چی بگم واقعا چون دقیقا وقتی حرفاتون شنیدم دیدم تمام الگویی که من دارم میشنوم ازس توی خونه همینه الان متوجه تر شدم البته اخیرا به این موضوع فکر میکردم سعی میکردم توجهم بردارم ولی باورها باید بیشتر اگاهانه کار کرد یعنی هر بار برام واضح تر بشه

    واقعا بخوام بگم خیلی درگیرش هستم از جاذبه تفریحی از فرهنگ از خیلی چیزا مقایسه میکنم باور کردم اونجا خوبه اینجا بده

    جالبه یکی چندسال پیش میگفت بیشترین امار مهاجرین واسه استان خوزستان همه دارن میرن

    بعد استاد من میبینم این شهری که توش زندگی میکنم فقط چقدر مهاجر اومده

    از نصاب کاغذ دیواری بگیر که همینجا کار میکنه تازه زن خوزستانی ام میخواد بگیره

    تا مغازه پخت نون ساندویچی بگیر که اینقدر فروش داره که نوناش هیچچچچ وقت نمیونه

    این ها از یه استانهای دیگه اومدن

    عطر فروشی که دو شعبه داره توی شهرم بعد

    اصلا من اگر بگم از کجا اومده به اسم استانش عطر فروشی زده پشماتون میریزه

    از سالها پیش که یک کرایه نشین داشتیم اونم از یه استان دیگه با فرهنگ متفاوت اومده بودن شهرمون

    از خانمی که بخاطر بیماری همسرش اومده بودن شهرمون چون شهر ما رطوبتی هست حتی توی فصل زمستون

    و..

    ولی تمام توجهاتم روی این بود که اره اینجا که چیزی نداره کسی نمی مونه همه دارن میرن

    ریشه این تفکراتم فکر میکنم از شرک

    از اینکه قدرت خلق زندگیمون دادم به عوامل بیرونی و همین باعث میشه خودم و نعمتهام و دارایی و ارزشهایی که خدا بهم داده و دردسترسم هست نبینم و لذت نبرم و هیچ رشدی ام نکنم

    بگم اره فلان مشکل هست ولی این مورد این مورد هم عالیه این زیبایی هم هست

    تا با این توجه بر نکات مثبت اتفاقات قشنگ تری تجربه کنم

    چرا من با کوبیدن محل زندگیم فکر میکنم میتونم به خواستم برسم؟

    با توجه به این مواردی که نوشتم من بیشتر میخوام توجهم بذارم روی درک این قدرتی که در کانون توجهم هست

    نقش اون در رقم خوردن اتفاقات زندگیم بیشتر درک کنم و باور کنم که منجرب بشه به کنترل اگاهانه ورودی های ذهنم

    چون این ورودی های ماست که ما رو هدایت میکنه که هربار از خروجی هامون مطمئن تر میشیم

    میخوام بیشتر لذت ببرم از زندگی

    میخوام تصویر بزرگترو ببینم

    واقعا وابسته به چیزی نباشم اون بیرون

    با همین چیزی که هست احساس ارزشمندی داشته باشم و ارام باشم حالم واقعا خوب باشه

    استاد عزیز این فایل واقعا جای فکر و تامل بیشتر داره خیلی دلم میخواست بیشتر بنویسم ولی همین میزان فعلا بس است

    از نتیجه هم خبر دارتون میکنم.

    صبحتون به وقت ایران بخیر

    با ایمان

    مریم درویشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    فاطمه و رسول گفته:
    مدت عضویت: 1080 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم

    و همه ی دوستای بهشتیم

    خدایا شکرت هزاران بار شکر

    برای این رزق پربرکت و مقدس

    صادقانه بگم که این مدل از ضعف هارو قبل از شرکت در دوره های شما داشتم مخصوصا در بخش مالی زندگیم

    اما این روزها با عمل به قوانین اونم تکاملی داره اوضاع بهتر میشه خداروشکر و ایمان دارم که عالی تر هم میشه با کمک خدا و رشد باورهام ..

    یادمه استاد عزیزم شما گفتید که اگه شش ماه تا یه سال صحبت های شما رو گوش بدم و یادبگیرم و بهشون عمل کنم وهمه ی صحبت ها و دوره ها رو وحی منزل بدونم ،

    بی برو برگشت تغییرات از راه میرسن و من ذره ذره متوجه رشدخودم میشم …

    قانون اصلی :

    من زندگی و شرایطمو با افکار وباورهام خلق میکنم

    همین قانون اصلی پایه ش مسئولیت پذیریه

    یعنی هیچ عامل بیرونی تو زندگی من، نقشی نداره

    و همه چیز مربوط به خودمه ،

    راحت ازش نمیشه گذشت و اعتراف میکنم که

    من تو قسمت مالی بیشتر باید کار کنم و ایمان بیارم که خدا منبع رزق و ثروت هست و باور درست بسازم…

    باورها یه سری گفتگوهای ذهنی تکرارشونده هستن که باعث فرستادن فرکانس می شوند و فرکانس ها بازخوردشون نتایج و اتفاقات و شرایط زندگی ماست

    فرکانس چه جوری بوجود میاد ؟؟با افکارما

    افکار چه جوری بوجود میاد ؟با باورهامون

    باورها چه جوری بوجود میان ؟

    با تکرار ورودی ها و دریافت وتوجه ما

    پس منه فاطمه به عنوان شاگرد شما

    چیکار باید کنم ؟؟؟؟

    باید اگاهانه تمرین کنم و تمرکز بر نکات مثبت و ویژگی مثبت خودم و زندگیم و تموم داشته هام بکنم …

    چه مدت ؟؟ همیشه و هرروز تا جاییکه

    به شکل یه عادت مناسب دربیاد

    تا جاییکه من زیبا اندیش و زیبا بین بشم

    از کجا بفهمم ؟ از ارتباطم با خدای خودم

    و از تغییرات هرروزه م

    از جنس گفتگوهای ذهنی خودم

    از آرامش و احساس خوبم

    از خوشبختی درونیم

    از میزان لذت بردنم از زندگی الانم ….

    از میزان سپاسگزاری قلبی خودم ..

    من بارها از شما شنیدم که احساس رضایت وخوشبختی رو از همون سالهای قبل در بندرعباس هم داشتین پس به رسول جانم گفتیم ماهم باید از کرج و خونه مون و پارکش و فروشگاهش و مرکز خریدش و مدرسه وخیابونش

    از خونه های قشنگش و از آدمهای بافرهنگش

    از رستوران هاش و فست فودی هاش

    از تک تک درختهاش وباغ هاوخونه های ویلایی ش لذت ببریم وتحسین کنیم

    باید اینهارو‌ببینیم و بگیم وتکرارکنیم

    اوایل ذهن نجواگرم میگفت با این کارها

    قراره به نتیجه و ثروت برسی ؟؟؟

    من یه جواب جلوش میذاشتم

    بببببیییین الگوی من استاد عزیزم هست

    استادم با عمل به قانون نتیجه گرفته

    پس منم عمل میکنم و بهتره شما ذهن خوشگلم هم ،همراهیم کنی …

    نتیجه چی شد ؟

    احساس لیاقت درونی بیشتر و ارتباط بهتر با خداوند و دریافت الهامات وهدایت های بیشتر

    دیدن نعمتها مون و توفیق شکرگزاری

    کنترل ذهن های راحت تر و بهتر

    تمرکز به زیبایی های بیشتر و کمتر شدن ترمز ها

    ومقاومت های ذهنی …

    هم مدار شدن با آدمهای بهتر و شایسته تر

    حذف شدن خودبه خودی آدمهای نامناسب ..

    نتیجه مالی هم این شد که ماشین صفر خریدیم …

    کلی سفر داریم میریم خداروشکر

    از همین شهر کرج که امسال هرهفته

    خداروشکر تونستیم به یه روستا و منطقه ای در اطرافش بریم و سربزنیم و لذت ببریم

    بدهی هامون پرداخت کردیم و صفر کردیم

    نتیجه این شد که رسول جانم یه دوره طلاسازی شرکت کرد اونم به صورت کاملا نقدی و عالی ..

    نتیجه این شد که تونستیم رشد مالی

    بهتری نسبت به قبل کنیم خداروشکر ..

    و حالا این روزها که من با صدای آواز گنجشکهای اول صبح ذوق میکنم

    این روزها که من بابت یه دونه هل انداختن تو قوری چای شکرگزاری میکنم

    این روزها که با ورزش کردن توخونه م حال میکنم

    این روزها که به چشمای بچه هام خیره میشم و شکرگزاری میکنم بابت هر نگاه ولبخندشون

    بابت قشنگی وسلامتی شون

    بابت صدای بازی هاشون …

    این روزها که دیگه مامان وبابام یا اطرافیانم قضاوت نمیکنم و دنبال باور غلط شون نمیگردم

    حتی خود دوستان بهشتیم رو و اتفاقا

    تموم تلاشم میکنم که آگاهانه تحسین شون کنم و نکات مثبت و نتایج قشنگ شونو مهم بدونم و

    تو دفترم بنویسم و بابتش شکرگزاری کنم …

    خبر دارم که خدا داره با دستهای

    پربرکتش مسیر رویاهامو هموار میکنه…

    خبر دارم که خدا داره پلن هاش رو قشنگ تر ازخواسته های من میچینه …

    این روزها قلبم آروم تره

    چون دیگه در تب وتاب مقایسه کردن های شدید نیستم خداروشکر …

    دیگه سرگرم رشد خودم هستم و دیگه انگشت اشاره م به جامعه و خانواده وپیدا کردن مقصر نیست که بخوام بهونه بیارم و اشتباهمو توجیه کنم …

    این روزها انگشت اشاره م به سمت خودمه

    و‌ جاهایی که اشتباه میکنم درسته درد داره واقعا

    که بپذیرمش ولی مسئولیتش رو با کمی تاخیر

    میپذیرم چون ایمان دارم که نتیجه ها از دل این پذیرش بیرون میاد و باعث پیشرفت میشه ..

    از روزاول عضویتم الگوی مناسب زندگی من فقط

    شخص شما هستی استاد جاااانم و

    استاد شایسته مهربونم

    چون الگویی عمل گرا تر و متعهدتر از شما سراغ ندارم!!!

    تو فایل اول مصاحبه مهمترین نکته برای من اصول و چهارچوبی بود که شما برای پاسخ دادن به سوالات بیان کردین و نکته مهم این فایل هم داشتن چهارچوب و سبک شخصی هست که این چهارچوب داشتن هارو در دوره احساس لیاقت (خودشناسی محض) واضح تر توضیح دادین خداروشکر هزاران بار شکر که

    این فایل چندتا نکته خوشگل برام داشت :

    یکی اینکه من اهل آرایش نبودم ونیستم

    ولی برای اونهایی که آرایش میکنند احترام قائل هستم و دوستشون دارم ومیپذیرم

    چون شما گفتین باید با خودم وجهانم در صلح باشم

    حساب واکانت اینستاگرام حتی یه روز نداشتم و ندارم خداروشکر و دنبال اثبات اینم نیستم که به بقیه یا خانواده م بگم که نابودکننده است و

    رها و آزادشون گذاشتم تو دنیای خودشون باشند..

    مهم اینه که من ندارم واستفاده نمیکنم و نتیجه اش هم دارم خداروشکر تو میزان احساس ارامش و خوشبختی ورضایتم میبینم

    هرچند این میزان خوشبختی ورضایت رو کافی نمیدونم و دنبال رشد وپیشرفتش با کمک خدا و عمل به قوانین و آموزه‌های های شما هستم .

    مثال بزنم …

    اصل قانون میگه توجه کن به زیبایی ها

    و ورودی هات کنترل کن

    چند وقت پیش وقتی مادرهمسرم ، داشت از پسر بزرگتر خودش یعنی برادرشوهرم گلایه میکرد

    هنوز جمله ش تموم نشده بود که من با احترام گفتم به ایشون :

    ببخشید به نظرم این مساله مربوط به شما و ایشون میشه و مربوط به من نمیشه

    ازطرفی من همیشه از ایشون خوبی دیدم

    چه تو رفتارش و چه در گفتارش ….

    شاید اون لحظه بنابه دلایلی عصبانی شده

    اما این مرد ، قلب بزرگی داره و من دوستش دارم و براش ارزش قائلم ودلم میخواد از زبون شما بیشتر از مهربونیاش بشنوم …

    نتیجه میدونین چی شد ؟ مادر همسرم چشماش پر از اشک شد و شروع کرد دقیقا

    نیم ساعت فقط از اتفاقات خوبی گفت که پسرش تو زندگیش انجام داده بود..

    یعنی من ورودی مو کنترل کردم و اتفاقا یه قدم کوچیک

    در مسیر کنترل ذهنم رشد کردم خداروشکر..

    جهت دهی مثبت به گفتگو دادن عالیه،

    اما قبلش باید حال خودمون خوب باشه

    تمرین تمرکز به نکات مثبت از ادمها رو انجام داده باشیم و طبق چهارچوپ واصول خودمون پیش بریم

    بی نهایت سپاسگزارم از شما استاد عزیزم

    وخانم شایسته مهربونم

    خیلی دوستتون دارم وعاشقتونم

    خدا حفظ تون کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 279 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2157 روز

      به نام خدا

      .

      سلام عزبزدلم

      .

      وای خدا چقدر انرژی داشت کامنت شما عزیزم

      از خودتون از رسول جان تون گفته بودید

      آفرین و احسنت و باریک الله دارید عزیزم فاطمه خانم

      منم این روزها سعی می کنم از لحظه به لحظه ی زندگیم لذت ببرم مثل شما عزیزم و همین هم باعث شد

      به کامنت شما عزیز دل هدایت شوم

      خدایا ممنونم

      چه خوشبختم من

      خدایا شکرت.

      چه حالی کردم با کامنت زیباتون خیلی بهم نشست عالی بود

      می دونی چیه ؟ وقتی قانون احساس خوب اتفاقات خوب را شنیدم .

      وقتی توجه و تمرکز بر روی اتفاقات و شرایط خوب را فهمیدم و

      فهمیدم که باید تایید کنم و ذوق کنم این کار را انجام می دهم ولی یه وقتایی نجوا میاد که حالا که چی ؟؟ هنوز که به این خواسته هات نرسیدی !!! دوباره حالم گرفته میشه

      ولی وقتی استمرار دارم در مسیر و کامنت ها را می خونم و خداوند برای ذهنم منطقی می کنه که همینه و دنبال چیز دیگه ای نباش خیالم راحت میشه

      الان یه نفس عمیق کشیدم و اونقدر حالم خوبه که تا خود صبح می خواهم کامنت ها را بخونم و فایل گوش کنم

      ممنون دست خدا . ممنون فاطمه نازنین

      واقعا چطور دو نفر با هم دو تا خواهر هستند ؟؟

      خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      رویا محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 1104 روز

      سلام فاطمه ی عزیزم

      چقدر این برخوردت در مقابل مادرشوهرت رو دوست داشتم چقدر احساس لیاقت بالایی میخواد

      قطعا مادرشوهرتم خیلی لذت برده و یادش اومده پسرش خوبی هایی هم داره و بهتره در مورد اونا حرف بزنه

      همیشه جوابای شما در اینجور مواقعا عالیه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      بهار بختیاری گفته:
      مدت عضویت: 1671 روز

      سلام فاطمه ی عزیزم

      من چند وقتی هست که زیر فایلهای جدید استاد نوشتنم نیاد ولی تصمیم گرفتم کسایی که دلی تحسین میکنم برای خودشان هم بنویسم تا هم من تمرکز بیشتری روی زیبایی ها داشته باشم و هم نشانه ای باشد برای دوستانم.

      فاطمه جان نمیدانم کامنت های خودت را میخوانید یا نه! نمیدانم اگر می‌خونی چند بار می‌خونی!

      ولی این کامنت شما ارزش هزاران بار خواندن داره.

      فاطمه جان نمیدانم خبر داری یا نه که مدارت چقدر عوض شده و چقدر بهبود یافته.

      اگر بهم بگم یک شاگرد زرنگ استاد را در حال حاضر نام ببر، بی شک و بی برو برگرد من میگم فاطمه جان.

      فاطمه جانم نوش جانت حال خوشت

      نوش جانت ماشین صفر کیلومتر

      نوش جانت سفرهای فراوان

      نوش جانت رابطه‌ی هماهنگ و عاشقانه ات با آقا رسول

      نوش جانت آسان شدن شما برای آسانی ها

      نوش جانت این همه دوست های هم مدار

      احسنت به کامنت هایی که می‌نویسی که فقط ازش درس گرفته میشه

      ازش تمرین بیرون کشیده میشه

      دختری که برای موفقیت بقیه دفتر شکرگزاری داره

      شوخی نیستا، این یعنی عزت نفس این یعنی احساس لیاقت، این یعنی اجرای آموخته ها در عمل

      نوش جانت فرزندان صالحت

      خونه تان که به نام خودتان هست.

      خدا برایت بباراند، از خزانه ی غیبش، از جایی که فکرش را نمیکنی.

      فاطمه جان

      پول ساختن آسان ترین کار دنیاست، من خودم هزاران بار با یک تلفن درآمد های دلاری داشتم، پول ساختن مثل آب خوردن هست، حتی راحت تر، چون ما تو خواب میتونیم پول بسازیم ولی موقع خواب نمی‌توانیم آب بخوریم.

      پول راحت ساخته میشه و به راحتی تو حسابت آرام میگیره.

      من خودم با زدن و رقصیدن با بچه ها پول ساختم.

      مدرسه ها از خداشون هست که من با هاشون کار کنم.

      ببین اینجا الان پایه حقوق بیست و دو هزار لیر هست.

      یعنی اگر کسی پنج یا شش روز هفته را از قرار هر روز هشت ساعت الی نه ساعت کار کند، مبلغ بیست و دو هزار و پانصد لیر درآمد خواهد داشت. ولی من فقط با پنج ساعت کار در یک روز و در یک مدرسه ده هزار لیر درآمد دارم.

      دیدی پول ساختن چقدر راحت هست.

      وقتی افتادی تو دور پول ساختن بدان که مشتری زیاد هست و پول دست مشتری ها هم زیاده.

      فاطمه جانم، هزاران خبر خوش از دهانت شنیدم که خدا برات معجزه کرد، از دهانت شکرپاره خواهد ریخت وقتی که برایمان از جریان فراوان و دایمی پول میگی.

      من صداش را می‌شنوم.

      عطر خوش ثروت را از کلمات هایت حس میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
      • -
        فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
        مدت عضویت: 652 روز

        چقد. عالی نوشتی ک در خواب میشه پول ساخت اما نمیشه اب خورد

        وپول دراوردن اسون ترین کار دنیاست

        درکل زندگیم شنیدم پول در اوردن سخت ترین کار دنیاست

        خیلی لازمه روش کار کنم

        نوشته ات برای من الگوشد

        امیدوارم همیشه موفق وثروتمند باشی عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        سپیده منصوری گفته:
        مدت عضویت: 984 روز

        به نام خدای مهربانیها

        سلام و سلام به شما دوست خوش انرژی و ثروتمندم

        خدا میدونه چقدر لذت بردم از کامنت شما با یک عالمه باور ثروت ساز و فروانی

        حتما تو دفتر باور هام جملات شما رو می نویسم

        می نویسم که پول درآوردن حتی از آب خوردن هم راحتتره..مثالتون همیشه تو ذهنم میمونه..

        نوش جانتون و گوارای وجودتون هر چی که پول درمیارید

        چقدر دانشین دوست خوبمون فاطمه جان رو تحسین کردید خدا حتما به شما هم برکت بیشتری میدهد که سخاوتمندانه دوستان رو تحسین می کنید

        زندگیتون پر از برکت سلامتی و ثروت خدا باشه..

        بوووس

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        فاطمه و رسول گفته:
        مدت عضویت: 1080 روز

        سلام بهارجانم

        عااااااااشقتم رفیق بهشتی من

        سپاسگزارم از مهر ولطفت عزیزم

        نشونه ی خوشگل خدارو از کامنت پربرکتت دریافت کردم ،خداروشکر هزاران بار شکر برای

        وجود ارزشمندت دراین جهان زیبا و سایت بهشتی

        شما خودت لایق تحسین کردنی

        لایق دوست داشتنی

        از بس که با خودت در صلح هستی

        برکت کامنتهات خیلی زیاده رفیق جااانم:

        من الان دفترم جلو چشای قشنگم هست که نوشتم 18 آذرماه سال 1403 ،

        لینکش میذارم خودت بازم بخونی وکیف کنی

        نشونه ها از کامنت بهارجانم:

        abasmanesh.com

        خدایا شکرت هزاران بار شکر

        خوب خدایی میکنی ها

        همین اول کامنت خوش آمدگویی هم به قلبم میکنی

        آی خدایا من عااااااااشقتم که بهار درخواست هپروت میده ولی ازبس سنجاق دلش به خودت وصله که میاریش تو این بهشت…..

        میگم خدایا این کامنتو خودت گفتی و بهار نوشت دیگه ،جوری نوشت که باور کنم خیلی

        حواست هست خیلی زیاد ..

        خدایا چقدر مهربونی آخه

        خدایا شکرت هزاران بار شکر

        برای سوییت 35 متری بهار که تبدیل شد به خونه ای 125 متری ، خدایا شکرت برای رشد وپرورش

        احساس لیاقت وعزت نفس بهار

        برای ثروت ومشتری وبیزینس بهار

        برای سکوت کردنش

        برای تک تک نتایج خوشگلش

        خدایا دمت گرم که انقدر دقیق

        نشونه فرستادی که خودتو منبع ثروت ورزق بدونم و همیشه از کلمات برای تحسین کردن ودادن عشق استفاده کنم .

        و امروز کامنتی که برام نوشتی پراز باوردرست مالی و فراوانی هست و لازم داشتم وبه موقع بود ..

        رزق بی حساب خداوند میدونم که با دستان پربرکتت برام نوشته شد عزیزدلم

        نوش جونت باشه تموم رزق ها

        و برکتهای خداوند در زندگیت

        نوش جونت باشه ثروتهایی که به آسونی بدست میاری عزیزدلم

        به وجودت افتخار میکنم رفیق

        بهشتی و توحیدی خودممممم…

        بی نهایت سپاسگزارم بهارجانم

        خیلی دوووووووووست دارم

        الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
        • -
          بهار بختیاری گفته:
          مدت عضویت: 1671 روز

          فاطمه جانم

          فاطمه جانم

          ای فاطمه جانم

          خیلی وقت است که در جواب کامنت هایم کامنت هایی که میاد را بی جواب میگذارم.

          نه اینکه برایم مهم نباشد یا ناشکری باشد.

          پاشنه آشیلی دارم به نام حرف مردم.

          وقتی کامنتی در جواب کامنت هایت میاد می‌خوانم و وقتی ذهنم میگوید:« جواب بده، زشته، ناراحت میشه»

          میگم ناراحت نمیشه، حرف مردم برایم مهم نیست. تو هم بدان نمی‌توانی با این حربه مرا بترسانی!!!

          همین جا از تمام دوستانم که برایم جواب نوشتن و من را با لطف و کرمشان سیراب نموده اند تشکر میکنم.

          ولی فاطمه جان

          جواب کامنت شما به کامنت من اشک عشق و خوشبختی را در چشمانم چکاند.

          سپاسگزارم دختر تحسین برانگیز.

          میدانی فاطمه جان تو در مدار ثروتی

          تو مثل استاد

          مثل هر ثروتمندی، ثروتمندی

          میدانی که بدهی هایت صفر شده

          از خودت خانه داری

          هزاران بار از رزقی که به سمت یخچالت روانه شد نوشتی

          هزاران بار از دریافتی خارج از انتظار آقای خانکی نوشتی

          از ماشین صفر کیلومتر

          خوب اینها همگی یعنی فاطمه جان به مدارهای رزق های بی حساب خوش آمدی

          نوش جانت دختر

          دختر اهل عمل

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
      مدت عضویت: 652 روز

      سلام عزیزم

      چقدر عالی جواب مادرشوهرتون رو دادید

      چقدر عالی بود

      اصلا کیف کردم

      ازین ب بعد امتحانش میکنم

      البته برای من هم خیلی خیلی اتفاق افتاده اینجوری

      اما مقاومتهای طرف مقابلم خیلی زیاده وب من میگه تو فکر میکنی طرف مقابل منو دوست داره نه بابا هههههه

      برادرم درمورد عمه بزرگمون گف فلانه واینا

      بهش گفتم اتفاقا عمم خیلی دوست داره

      گف چته بابا

      بهش گفتم بخدا منوتورو خیلی دوست داره

      گف نه مامانم گفته عمت حسوده وزورش میات حتی نیومد بهت سربزنه

      بهش گفتم تو اصلا کاری ب مامان نداشته باش

      تو ک میدونی چقد عمم دوست داره

      ولی کاری ندارم مادرم ذهن مارو خیلی نسبت ب فامیل پدرم تخریب کرد از بچگی

      عمتون پدرتون زن عمو همه بدهستن واز بچگی همش میگف زن عموتون جادوگر هستش

      الان خندم میگیره یادم میفته

      خداروهزار مرتبه شکر دیگه اینقد روی خودم کار کردم گول این حرفارو نمیخورم اینا توهمی بیش نیس

      زن عموم دلش میخاست هدیه بهم بده میگف ازش نگیر بابا این جادوگره جادوت میکنه هههههه

      وای خدای من دنبال چ خرافاتی بودیم وهرروز برو دعانویس ک جادو رو باطل کنی

      خدای من شکرت ک جاهل از دنیا نرفتم

      الان چندروز پیش مادرم گف عمت فلانه بهش گفتم ببخشید مامان پسرم بیدارشده میخام گوشی قط کنم وقط کردم

      اصلا خیلیا میدونن خوشم نمیات بازهم اشتباهشون تکرار میکنن

      یا مادرشوهرم پشت سر پدرشوهرم حرف زد

      گف میدونم حالا میگی مادرشوهرم چ زن بدی هست ک پشت سرشوهرش اینقد حرف میزنه منم بهش گفتم هرکاری دوست داری انجام بده نظر من مهم نیس

      واز اون روز دیگه هیچ تماسی بین ما برقرار نشد

      خودشم میدونه بخاطر اینکه هربار کسی اینکارو کرده من کلا ازش،دورشدم اعراض کردم وقتی دیدم درمدار منفی هستش

      فقط،از خدا میخام همیشه اینجوری اعراض کنم وادامه بدم

      بقول قران اجازه نده اونها تورو باخودشون پایین بیارن ک اگه دستشون بهت برسه اینکارو میکنن چندبار این ایه برام اومد وقتی قران باز کردم

      ک اگر دستشون بهت برسه یا سنگسارت میکنن یا تورو ب سمت پایین وبت پرستی میکشنت

      و چندبار هم اجازه دادم گول خوردم مدارم پایین رفت چون منم قاطی میشدم اما توی این سه سال بیشتر اعراض بوده

      ونتیجش اینه ک ب همه خاسته هام میرسم هربار ب لطف خدای بخشنده ی مهربانم

      سپاسگذارم عزیزم تجربه ی زیباتو نوشتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سپیده منصوری گفته:
      مدت عضویت: 984 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام فاطمه جانم،،دوست عزیز و قدرتمندم

      از خواندن کامنتتون بسیار ذوق کردم و لذت بردم…چقدر روان و لذت بخش به همه نکات اشاره کرده بودید..

      این روزها دارم اهرم رنج بدبینی و لذت خوشبینی رو انجام میدم و واقعا احساس میکنم آرامتر شدم..چه معجزه ای میکنه این تمرین اهرم

      وقتی از ماشین صفر نوشتید که انشالا مبارکتون باشه و سفرها و صفر کردن بدهی ها…ایمانم قوی تر شد که برای منم میشود..

      من و همسرم واقعا تمام صحبتهای استاد رو چه تو فایلهای هدیه و چه دوره ها وحی منزل میدونیم و واقعا تلاش میکنیم که به خوبی هم عمل کنیم..

      نکته ای که نوشته بودید تنها الگوی من استاد و خانم شایسته هستند…خیلی ارزشمند ،،واقعا نباید ساده از کنارش عبور کنیم

      دیشب داشتم در مورد باور معنوی بودن ثروت صحبت میکردم( پاشنه آشیل من) و بعد به همسرم گفتم پس اونایی که ثروت دارن و از خدا دورن چی؟ ایشون گفتن من کاری به بقیه ندارم من فقط ی الگو دارم که ثروتمند و به خدا هم نزدیک و اونم فقط استاد…استاد تو همه زمینه ها تنها الگوی منه و تماااام

      الان اشاره شما هم به این موضوع برام بسیار دلنشین بود..

      در پناه الله مهربان و در کنار خانواده عزیزتون بهترین لحظات رو تجربه کنید..

      باز هم ممنونم به خاطر حال خوبی که کامنتتون به من داد.

      دوستتون دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      شیما محسنی گفته:
      مدت عضویت: 3561 روز

      فاطمه بانو جان جانان …. سلام و صد سلام…

      خدا را سپاسگزارم از اینکه کامنت پر برکت شما را خواندم…

      خدا را سپاس گذارم که نتایج عالی تان را باز شنیدم …

      خدا را سپاسگذارم از اینکه در این سایت هستم و خدا دوستانی مثل شماها برام جور کرده ….

      خدا را سپاسگذارم از اینکه شنیدم چقدر احساس لیاقتتتون بالا رفته که در گفتار با مادرشوهرتان برای به عمل کردن به قوانین، تونستین به این صورت کنترل ورودی داشته باشین ….خدا قوت بانو جانم

      فاطمه بانو جان، دیروز که رفته بودم که اول برم جایی در سعادت آباد جواب ازمایش مادر را بگیرم و بعد پیش دکتر پدر در بیمارستان بهمن که باهاشون مشورت کنم، چون از محل کار برمیگشتم و کمی هم خسته بودم، همش نگران جای پارک بودم…. ابتدا که به سمت ازمایشگاه میرفتم، یه لحظه به خودم گفتم خدا جون اسان کن برای من اسانی ها را …. رسیدم و خیلی خیلی خیلی راحت نزدیک آزمایشگاه، جای پارک پیدا کردم و خدا را سپاس گفتم … بعد که رفتم طرف بیمارستان و اونجا همینطور که در ذهن میگفتم خدا جون، اسان کن برای من اسانی ها را، یک پسر جوان خوشرو دست فروش، یه جای پارک برام پیدا کرد، بدون اینکه من چیزی بگم و گفت بیا اینجا … به رویش خندیدم و تشکر کردم و در دلم شاد شدم و یاد شما افتادم که چقدر زیبایی های حتی به ظاهر کوچک را میبینی و بیان میکنی و حتی مینویسی و … و من این را از شما بیشتر یاد گرفتم که شیما بانو به این تمرین ها توجه کن … یاد بگیر و انجام بده و سوت زنان پیش برو ….و مگر نه اینکه این ها خود خود زیبایی هستند در زندگی …

      این هم بگم که دقیقا دو هفته ‌پیش هم که اینجا اومده بودم برای پدر، در حال پارک بودم که یه اقای مسن محترم، بهم راه پارک کردن را با دستانش نشان داد و راهنمایی ام کرد که چقدر جلو بیام برای پارک …این عا خود زیبایی هستند.

      فاطمه جانم الان برای کنترل ذهن از شرایط خیلی سخت پدر عزیزم در بیمارستان برمیگردم و حالم چنان خوش نبود و دکتر حرف هایی بهمون زد که …. اما وقتی کامنت شما را خواندم شروع کردم برای شما نوشتن و کنترل ذهن از بیان نکات مثبت حال حاضر شرایط پدر در بیمارستان …

      خیلی دوستتون دارم

      در پناه حق

      شیما بانو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      زهرا کاسه ساز گفته:
      مدت عضویت: 1485 روز

      سلام فاطمه قشنگم

      سلام به دل مهربون وپاکت

      ممنونم که بازم برامون کامنت نوشتی تا درس بگیریم ازت

      تایادمون نره که هرلحظه باید شکرگزارباشیم حتی برای یه دونه هل توقوری

      سپاسگزارتم عزیزم وتحسینت میکنم که اینقدرخوب کارمیکنی روی خودت

      ارزومیکنم هرلحظه خوشبختی روتجربه کنی و به مدارهای بالا وبالاتربری کنارخانواده قشنگت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2226 روز

      به نام خداوند بخشنده و مهربان

      سلام به شما بانو فاطمه

      امیدوارم در پناه حق شاد ، سالم و ثروتمند باشید ، حالتون عالی باشه

      من دیدگاه شما رو کامل خواندم ، سراسر زیبایی و زیبایی و زیبایی بود … خیلی لذت بردم و به رسم سپاسگزاری برای شما می نویسم …

      می خواهم بنویسم چه نکاتی برای من ارزشمند تر بود و چه درس هایی ازش یاد گرفتم

      1- اینکه شما ، چقدر زیبا اشاره کردی که از زیبایی های شهر خودت برای ایجاد شخصیت زیبابین در وجودت شروع کردی

      (درسته که این درس ها در همین فایل هم بارها توسط استاد تکرار و تأکیید شد ولی من دوست دارم ، به صورت اختصاصی در دیدگاه شما بهش اشاره کنم)

      2- اینکه شما ،چقدر زیبا اشاره کردی که از شنیدن صدای فرزندانت و لبخند زدن هاشون خدا رو شکر می کنی

      خیلی این حرفاتون برایم دلنشین بود و با اینکه بنده هنوز ازدواج نکردم و پدر نیستم ولی از اونجایی که بارها توی ذهنم تجسم کردم که من ازدواج کردم و فرزند اول من دختر هست و اسمش هم از قبل برایش انتخاب کردم … دیگه اون تصویر برایم از یه تجسم گنگ و مبهم خارج شده و می توانم قشنگ حس کنم ، نعمت فرزند داشتن و دیدن بازی کردن و خندیدن هاشون چقدررر دلنشین و شیرینه

      3- اینکه شما تمرین کردی برای دیدن ویژگی های مثبت دیگران و سپاسگزاری کردن به خاطر ویژگی های مثبت اون ها

      که به این شکل می توانی در لحظات حساسی که یک فرد نزدیک داره یه آتیش روشن می کنه و شعله ورش می کنه

      اینقدر خوب کانون تمرکز خودتون و کانون تمرکز ایشون رو جهت بدهی به سمت مثبت های همون (سابجکت = موضوع) و اون آتش رو قبل از اینکه شعله ور بشه خاموش کنی و فضای اون صحبت ها تبدیل بشه به گلستان … این یک هنر هست که استاد به صورت مشخص تو یکی از جلسات قدم چهارم هم در موردش صحبت می کرد

      این خیلی خیلی برای من قابل تحسین بود در حدی که اگر ما در یک جمع حضوری بودیم (به طور مثال یک کارگاه حضوری بود که توسط استاد با (ما) دانشجو های برگزیده در سالن همایش های هتلی خاص برگذار می‌شد) و این صحبت رو از شما می شنیدم ، احتمالاً بلند می‌شدم می ایستادم و ایستاده برای شما دست می زدم و تحسینتون می کردم ، چون اینجا من خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم و به خودم تأکید کردم که باید در این زمینه خیلی روی خودم کار کنم و می شود ، اگر خانم فاطمه محرمی توانسته با تمرین کردن این مهارت رو کسب کنه ، پس من هم می توانم با تمرین کردن و تحسین کردن خودم برای هر پیشرفت کوچک هر بار در این مهارت (مهارتِ مدیریت گفتکو و جهت دادن آگاهانه به کانون توجه طرف یا طرفین و خودم) این مهارت رو کسب کنم

      4- مورد چهارم که می خواهم به اون اشاره کنم مرتبط به این دیدگاه نیست

      مرتبط به این دیدگاه هست

      abasmanesh.com

      و البته این دیدگاه

      abasmanesh.com

      نمی دونم بعد از خواندن این دو دیدگاه از شما پاسخی نوشتم یا نه ، الان هم چون فرصت نداشتم بررسی نکردم

      ولی از اونجایی که این دو دیدگاه شما ، مخصوصاً اون رفتاری که معلم شما با شما داشته … و پاسخی که (منظورم پاسخ به صورت کلامی نیست بلکه پاسخ به صورت رفتاری است) شما بهش دادی خیلی من رو تحت تاثیر قرار داد که می شود تا این حد زیبا بین بود و خداگونه زندگی کرد و گذشت کرد و با رفتاری متفاوت کاری کرد که ورق 180 درجه برگرده

      اگه توی اون میتینگ در هتل بودیم (همون کارگاه حضوری توسط استاد عباس منش و ما دانشجو های برگزیده) احتمالاً من اصلاً بلند نمی شدم دست بزنم ، حتی اگه بقیه افراد همه بلند می شدن و دست می‌زنند و شما رو تسحین می کردند ، به این دلیل که من بعد از شنیدن این مثال از زبان شما فقط و فقط خیره می‌شدم به نقطه‌ی خاص و عمیق فکر می کردم و مثال هایی از گذشته‌ی دور و نزدیک توی ذهنم در مورد خودم می آوردم که کجاها من توانستم به همین شکل خوب عمل کنم ، برای اون عملکرد ها خودم رو تحسین کنم و اگر مثال خاصی در هیستوری ذهنم نمی یابم حتماً در صدد این باشم که این مثال شما رو بارها و بارها … و بارها در ذهنم تکرار کنم بگم می شود … اگر خانم فاطمه محرمی توانسته با تمرین کردن این مهارت را کسب کنه ، پس من هم می توانم این مهارت را کسب کنم

      در مورد اون دیدگاه دومی هم که مثالی از اون شب و دیدن اوضاع برادرتون نقل قول کردید ، باز هم قطعاً من جزو اولین ها یا اولین فردی بودم که می ایستادم و با چشمانی پر از اشک برای شما دست می زدم و تحسینتون می کردم

      چون یادمه همون شبی هم که این دیدگاه شما رو می خواندم به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم که می شود اینقدر خوش قلب و مهربان بود ، می شود این چنین شایسته وار و آنگونه که برازنده‌‌ی روح خداوند ، خلیفه‌ی خداوند بر روی زمین هست زندگی کرد و به قولی (آمیانه) پرچم خداوند رو به عنوان تکه‌ی از ذات مقدسش بالا برد

      خیلی خیلی برای این دو دیدگاه شما در این دو فایل تحت تأثیر قرار گرفتم و یادمه بعد از اون هم تا چند روز چندین و چند بار در روز می‌رفتم در اون صفحه و دیدگاه شما رو می خواندم و شما را تحسین می کردم

      ———————————————–

      دیدگاه های شما برای من خیلی مفید واقع میشه ، چون از حاشیه دوری می کنید و روی اصل تمرکز می کنید

      اصل در اینجا چی هست ؟ اینکه شما آگاهانه به تمرین اون فایل هدیه عمل می کنید و مثال هایی مرتبط و مشخص و واضح نسبت به آگاهی های اون فایل رو بیان می کنید

      سپاسگزارم بابت فعالیت های پیوسته و مفیدی که در سایت دارید

      در پناه رب ، شاد ، سالم و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        فاطمه و رسول گفته:
        مدت عضویت: 1080 روز

        سلام محمدحسین عزیزم

        سپاسگزارم از مهر ولطفت رفیق بهشتی مون

        خداروشکر برای وجود ارزشمندت دراین جهان زیبا و سایت بهشتی مون ،

        شما خودت تحسین برانگیزی

        فوق العاده ای و عملگرا

        سپاسگزارم از نقطه آبی قشنگی که

        رزق الهی میدونمش و با قلبم

        دریافتش کردم وخوندم ..

        خداروشکر که خدا تکیه گاهته و در امن ترین زمان زندگی هستی

        خداروشکر که خودتو دوست داری و در مسیر نوری

        خداروشکر که تغییرات کوچیک درون خودت و زندگیتو نتیجه میبینی …

        خداروشکر هرچی اعتمادمون به خدا بیشتر میشه ، خدا بیشتر شگفت زده مون میکنه ..

        خداروشکر بی نهایت شکر .

        الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره

        ان شاالله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    مصطفی فرخی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1004 روز

    تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری میجوییم

    سلام

    من واقعا در این باره پاشنه آشیل دارم که باید برای کسب در آمد به کشور دیگه ای مهاجرت کنم که البته میشه گفت الان خیلی بهتر شدم اما میدونی چیه الان دارم نگاهی می اندازم و میبینم که نه بابا دلیل اینکه اینقدر دوست دارم به آمریکا برم همین مردمش هستن که اینقدر من رو به این کشور علاقه مند کرده است و جالبتر اینکه به خاطر آزادی که داره دوست دارم برم و اون حسی که میتونیم از اسلحه استفاده کنیم البته برای تفریح اما خب این پاشنه آشیل هست که با اینکه یک تجربه و یک خاطره مشترک داریم ولی طرف طوری تعریفش می‌کنه که انگار من از ته دلم می‌خوام اونو داشته باشم مثالش تویه یک فایلی استاد داشتن در مورد خوردن فلافل تو دوران دبیرستان میگفتن با اینکه من خودم حسابی زنگ تفریح از دبیرستان فرار میکردم برای خوردن فلافل ولی به اندازه ای که استاد با آب و تاب تعریف میکردند حسش نمی‌کردم که وای چه تجربه‌های دل انگیز ی که یادش به خیر چقدر حال میداد و….

    و همیشه فک میکردم که مردم از ما و خانواده ما و دوستان ما بهترند و امروز صبح داشتم به همین موضوع فک میکردم که این فایل رو استاد روی سایت گذاشتن و نتیجه آن این بود که بابا فلان رفیقت که پرستاره و همکار خودت تویه کسب و کار املاکه و یا فلانی که حسابدار یک عمده فروشی مبایله و یا اون یکی که تعمیر کار کولره و دوستی نداری که نتونه از پول خلق کنه و خودت هم که شغل با پرستیژی داری ولی امان از ذهن که میگه اون هایی که فلان کار رو دارند و یا بمان کار رو دارند اونا دارند کیف میکنند و با اینکه من خودم صاحب کسب و کار خودم هستم و دارم کسب در آمد میکنم ولی باز این باورها امام رو بریدن و باید حتما بیشتر روی جلسه اول روانشناسی ثروت یک کار کنم

    از خدا بابت این فایل سپاس گذارم و همچنین از استاد مه با جدی گرفتن الهاماتشون این فایل ها رو می‌سازند و همچنین سال میلادی شما هم مبارک باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: