چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 32

594 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محیا احمدآبادی گفته:
    مدت عضویت: 1041 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جون عزیز روز همگی دوستان هم بخیر و شادی باشه

    استاد من شهرستان تفرش زندگی می‌کنم و دقیقاً همین مسائلو ما تو شهرمون داریم که خیلی حرف‌ها رو می‌زنند

    که تفرشی ها خسیسن .پول خرج کن نیستن ،کاسبی تو تفرش بده ،هیچ پیشرفتی تو تفرش وجود نداره در حالی که تفرش از نظر من خیلی شهر خوبیه

    من خودم کوهنوردی رفتم چقدر جاهای دیدنی و قشنگی داره تفرش

    فکر نمی‌کردم اصلاً تفرش این مدلی باشه و آدم‌های خوب داره

    و اتفاقاً مردای خوبی داره که اهل کارن اهل زندگین فتار خوبی دارند صبورانه برخورد می‌کنند اصالتا تفرشیم اما چهار پنج ساله که دیگه مستقر شدم تو تفرش

    می‌بینم خیلی تفرش جای خوبیه و خیلی دوسش دارم از وقتی که زندگی می‌کنم بیشتر خوشم اومده .خیلی این مدلی صحبت می‌کنیم راجع به تفرش که درآمد نداره شهر خوبی نیست پیشرفتی توش نیست خیلی باورهای این چنینی و غلط کردن تو مخمون و خودمونم هی داریم بال و پر بهش میدیم

    الان که فکر می‌کنم به حرف‌های شما درگیر همچین مسائلی هستیم و فکر می‌کنیم که اگر بریم شهر دیگه مثلاً تهران پیشرفت می‌کنیم بهتره از لحاظ مالی از لحاظ ازدواج از همه لحاظ دقیقاً من دنبال یه همچین فایلی بودم دقیقاً دنبال یه همچین موضوعی بودم که بدونم باید این مسائلو چیکار بکنیم تو ذهنمون مگه میشه آدم تو شهر خودش نتونه به اون چیزی که می‌خواد برسه شهرهای دیگه خوبن برای تجربه‌های جدید اما چرا نباید آدم فکر بکنه که تو شهر خودش نمی‌تونه ازدواج بکنه چون آدم خوبی وجود نداره یا تو شهر خودش نمی‌تونه درآمد کسب بکنه چون که چون که آدمای درستی نداره خسیسن پیشرفت نمی‌کنه .من دنبال راه حل یه همچین مسئله‌ای بودم چون که دلم می‌خواد توی شهر خودم پیشرفت بکنم و درآمد خوبی داشته باشم و خوب ازدواج بکنم و برای تجربه کسب کردن لذت بردن زندگی به شهرهای دیگه به کشورهای دیگه مسافرت بکنم

    اما اینو می‌دونم که من تو تفرش می‌تونم پولدار بشم می‌تونم درآمد خوبی داشته باشم می‌تونم ازدواج خوبی بکنم در صورتی که من یک بار جدا شدم و بچه دارم دقیقاً این موضوع خیلی از دخترا میگن من همچین حرفیو قبول ندارم و هیچ وقتم زیر بار همچین حرفی نرفتم

    هستن آدم‌هایی که ازدواج می‌کنن با کسایی که جدا شدن این مسائل دقیقاً خودمون برای خودمون ساختیمش

    ممنونم از شما استاد عزیز بابت این فایل‌های بسیار عالی و زیبا و پرمحتوایی که داخل سایتتون میذارید و ما می‌تونیم استفاده بکنیم من به خودم قول رسیدم به تمامی خواسته‌هامو دادم و متعهدانه و متعهدانه ادامه میدم تا زندگیمو اونجوری که دوست دارم بسازم و مطمئن هستم که موفق میشم یعنی وعده خداونده که این جهان به من کمک می‌کنه برای رسیدن به تمامی خواسته‌هام به لذت بردن بیشترم و این را هم خوب می‌دونم که رمز رسیدن به تمام خواسته‌هام شاد بودنه

    و منتظر گام پنجم مهاجرت به مدار بالاتر هستم بی‌صبرانه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2203 روز

    به نام خدای هدایتگر مهربانم که همواره و همیشه همراهم بوده و هست

    درود بر استادان عزیزم و تمام عزیزانم در سایت ⁦:⁠-⁠*⁩

    چقدر خوشحالم که با فایل های بروز و داغ داغ استاد همزمان شدم این روزها . یادمه مدتها پیش ک از فضای سایت و آموزه‌ها فاصله گرفته‌بودم پیش اومد که یه فایل رو با تاخیر شاید چند ماهه می‌دیدم و باهاش همزمان میشدم . خدا رو شکر بابت این نعمت توجه و قانون فرکانس .

    واقعا استاد عزیزم بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که احساس میکنم فقط اگر فایلهایی ک اخیرا بر روی سایت گذاشتین رو جمع آوری کنم خودش یه دوره‌ی بسیار قدرتمند میشه از قانون که به قول یکی از عزیزان میلیون دلاری می ارزه واقعا و شما چقدر بزرگوار هستین که به رایگان این آموزه‌ها رو در اختیار امثال من میذارین و می‌دونم ک هزاران هزار برابر از این انرژی به زندگی و وجود خودتون باز خواهد گشت و پاداشی خواهد شد بر این حجم عظیم گسترش توحید و یکتاپرستی در جهان برای شما ، خدای من کارش رو بلد هست.درود بر شما عزیزترینم ⁦:⁠-⁠*⁩

    خب بریم سراغ تمرینات این فایل و آموزه‌های ارزشمندش :

    پیشنهاد می‌کنیم در بخش نظرات این فایل مثالهایی از خودتان را بیاد بیاورید و بنویسید از اینکه:ذهن شما به چه شکل و درباره چه موضوعاتی مرغ همسایه را برای شما غاز نشان داده است؟ به گونه‌ای که با وجود نعمت هایی که در زندگی خود دارید، به احساس نارضایتی، قربانی بودن و بدبختی رسیده اید. احساس کردید که حق شما به شما داده نشده و از قافله دیگران عقب مانده اید. ( احساس نارضایتی از همسر، شهر، شغل، رابطه، خانواده، فامیل، فرزند و …)

    خب حقیقتش من هم از بچگی همینطور فک میکردم. اول در مورد خودم، قدم ، هیکلم ،صدام ظاهر و چهره م و هرچه ک بودم ناراضی بودم و بقیه دوستانم رو بهتر از خودم میدیدم ،زیباتر میدیدم ، خوش صداتر میدیدم ، موفق تر میدیدم . در مورد خانواده‌م فک میکردم ک چقدر خانواده فلان همکلاسی و دوستم بهتر هستن و خوشبخت ترن چون از خودشون خونه دارن ، چون باباشون سالم هست و فلج نیست ، چقدر همکلاسیهام خوشبختن ک مادرشون خونه دار هست و وقتی از مدرسه برمی‌گردن خونه غذای گرم آماده دارن ، چقدر خانواده بهتری دارن. چقدر جمعیت خانواده‌شون خوب هست ، چقدر دور هم شادتر هستن .خوش ب حالش ک خواهر بزرگتر داره ، چقدر رابطه ش با داداشش خوبه و … و یا اینکه کسانی که در شهرهای دیگه مثل زاهدان ( چون ما تو روستا بودیم ) هستن چقدر خوشبختتر هستن چون شهرشون قشنگتر ه ،بزرگترها ، مجهزتره. یا بچه هایی ک در مدارس نمونه و دانشگاه و … میتونن درس بخونن چقدر موفقتر هستن و آینده بهتری میتونن داشته باشن در حالی ک من نهایتا یه معلم شدم … یا وقتی خوابگاه دانشگاه بودم همه ش فک میکردم ک چقدر هم خوابگاهی هام خوشبختن ک خانواده ها دیدنشون میان و پیگیر احوالشون هستند و برای من اینطور نیست …

    حتا من تا سالها درگیر این موضوع بودم که در بدترین استان بدترین کشور دنیا به دنیا اومدم و باور داشتم که محدودیت‌های جامعه‌ی بلوچ بسیار روی زندگی من تاثیر منفی گذاشته، در جامعه بلوچ دخترا زود ازدواج میکنند ، مرد سالاری هست ، زن ها به حق شون نمیرسن ، روابط عاطفی عاشقانه کمرنگتر هست و من نمیتونم طعم یه رابطه عاشقانه رو بچشم… اگر جای دیگه ب دنیا می‌اومدم و اگر بلوچ نمی‌بودم خیلی می‌تونستم خوشبختتر باشم و مسیر زندگیم متفاوت باشه ، زبان بلد باشم ، هنری ک دلم میخواد رو یاد بگیرم ، سریعتر مسیر رشدم رو طی کنم. یادم میاد تا همین چندین سال پیش با پدر و مادرم همه‌ش درگیر بودم ک شما با شرایطی که داشتین و وضعیت رابطه‌تون و فلان و فلان باعث بدبختی و مشکلات ما شدین و چرا اصلا بچه‌دار شدین و از این حرفها… حتا تا سالها از مادرم کینه داشتم و نمی‌تونستم ببخشمش و دوسش داشته باشم در حالی ک اون بنده خدا هرچه در توانش بود برای ما و خواهر و برادرم گذاشته بودم و خودش هم با کلی چالش در خانواده و گذشته ش سعی کرده بود بهترین خودش رو ارائه بذه اما من اصلا در مدار درک این موضوع نبودم یعنی من هم سالهای زیاد احساس قربانی بودن بخاطر شهر و خانواده و فامیل و بلوچ بودن و استانم و کشورم و … داشتم و با این حس هم خودم اذیت شدم و از نعمتهام لذت نبردم هم به بقیه احساس گناه دادم و نتونستم روابطی ک باید رو بسازم….. تاااااا قبل از آشنایی با فایلهای استاد یه بغض و کینه از پدر و مادر و خانواده پدرم در قلبم وجود داشت سالها ک اجازه نمی‌داد پدر و مادرم رو دوست داشته باشم و از روابط خانوادگی فراری بودم … این احساس خیلی از انرژی من رو ازم گرفت و خیلی هم روی نتایجم تاثیر منفی میذاشت و مهمترین موضوع اینکه حس بدبختی و حس قربانی بودن رو در من ایجاد میکرد و عزت نفسم رو تخریب میکرد …

    زمانی که به لطف مسیر تکاملم، بزرگتر شدم و مدتی در یه شهر بزرگ مثل تهران و شیراز زندگی کردم انگار دیدم ب زندگی بهتر شد و طرز فکر و نگاهم نسبت به جهان و مردم بهبود پیدا کرد چون ک به خیلی از نقاط قوت و نکات مثبت خودم و قوم بلوچ و شهر و روستای زندگیم و … آگاه تر شدم و بهتر تونستم تفاوت‌ها و تنوع جهان رو درک کنم .

    بعد از آشناییم با استاد و شنیدن فایلها و قانون،

    آگاهی هایی ک دریافت کرده بودم به من خیلی کمک کرد ک گذشته م و خانواده و هرآنچه ک سالها نسبت بهش احساس بدی داشتم رو ببخشم و بپذیرم و بتونم دوستشون داشته باشم .و بدونم ک عامل موفقیت و خوشبختی چیز دیگری است …

    سوال بعدی : چرا اینطور فکر می کردم یا می کنم؟چرا فکر می کنم همسر دیگران از همسر من بهتر است؟ چرا فکر می کنیم رابطه دیگران از رابطه من بهتر است؟ چرا فکر می کنم اوضاع در جای دیگر خوب است؟ ریشه‌ی این جنس از تفکرات از کجاست؟ آیا ریشه‌ی اینها باورهای قدرتمندکننده است یا محدود کننده؟! اصل است یا فرع؟!

    اول ک صد در صد این تمرکز تمرکزی اشتباه بود ک من و خیلی از ما داشتیم و این باعث شد از اصل دور بشیم و به فرعیات توجه کنیم و فرعیات رو عامل موفقیت و خوشبختی بدونیم و یه جورایی راه ترکستان رو در پیش گرفته بودیم و انتظار مقصد دیگری داشتیم .

    یکی از مهمترین چرایی این نوع نگاه این هست ک ما از خیلی از مسائل و محدودیت‌های دیگران و زندگی دیگران آگاه نیستیم . ما تمام چاله چوله ها و چالشها و ضعفها و شرایط مختلف زندگی خودمون رو میفهمیم و درک می‌کنیم و دیدیم اما فقط بیرون و ظاهر زندگی دیگران رو اون هم به صورت موقتی و محدود دیدیم و این باعث شده که به این گمان اشتباه بیفتیم ک اونها خوشبختتر هستن.

    تجربه ی جالبی در مدرسه تیزهوشان داشتم : یه موضوع انشایی به دانش آموزانم دادم با این عنوان که اگر جای … بودم : بچه ها خیلی خوب اومده بودن در این مورد نوشته بودن ک وقتی خودشون رو جای مثلا همکلاسی یا معلمین و … گذاشته بودن متوجه شده بودند ک اونها هم چالشها و مسوولیتها و شرایط خاص خودشون رو دارن ک اونا ازش غافل بودن و بهتر هست قدردان جایگاه خودشون باشن و تمرکز رو بگذارن روی داشته‌های خودشون و … وقتی بعد از پایان خوانش انشاها بچه ها با هم گفتگو می‌کردند و از زبان هم چیزهای مختلفی می‌شنیدن خیلی نگاهشون بهبود پیدا میکرد . احساس میکنم این انشا تمرین خیلی خوبی بود ک بچه ها نگاهشون نسبت به داشته‌ها و نعمتهای زندگی خودشون بهتر بشه و بهتر بتونن تفاوت‌ها رو درک کنن و نگاه دقیق‌تری داشته باشن به زندگی و جایگاه خودشون در زندگی و بدونن عامل داشتن احساس خوشبختی و موفقیت هیچ کدوم از این فرعیات و تفاوتهای ظاهری زندگی افراد نیست و ریشه در چیزهای دیگه داره …

    و سوال بعدی :حالا که از این ضعف مخرب آگاه شده‌ای، با توجه به آگاهی های این فایل، چه‌راهکارهایی برای خارج شدن از این مدار مخرب آموخته ای؟ این راهکارها منجر به‌اخذ چه تصمیماتی برای شما شده است؟ در پاسخ به این چرایی به این فکر کنید که: چه تغییراتی باید در شخصیت خود ایجاد کنم؟چه مهارتهایی را یاد بگیرم و بهبود ببخشم؟و قدم اول را از کجا بردارم؟

    به نظرم قدم اول و دوم و سوم و هزارم من در مسیر بهبود شخصیتم ایجاد مهارت کنترل ذهن و تمرکز بر داشته‌ها و نعمتها و نکات مثبت خودم و اطرافیان و محیطم هست . من باید یاد بگیرم که تمرکزم رو بگذارم روی زیباهای شرایطم ، روی زیباهای روابطم .

    وقتی تمرکزم روی زیباییها باشه لاجرم به زیبایی‌های بیشتر هدایت میشم .

    خودم مسولیت زندگی و و شرایطم رو به عهده بگیرم نه اینکه مسولیت خوشبختی و بدبختی خودم رو به عوامل بیرونی مثل محیط و خانواده و شهر و کشور بدم و به این شکل از اصل غافل بشم و حتا شرک بورزم…

    بگردم و مثالهای نقضی پیدا کنم در مورد اینکه تو قومیت من، شهر من ،خانواده ی من و … چه موفقیتها و خوشبختی ها رو تجربه میکنن افراد و چه افراد موفقی هستند که در همین شرایط مشابه تونستن رشد زیادی رو برای خود و فرزندانشان ایجاد کنند و جهان بینی و شخصیت خودشون رو گسترش دادند.

    شبکه‌های اجتماعی و دیدن داشته‌ها و هایلایت‌های دیگران و مقایسه کردن شرایط خودم و دیگران رو کنار بگذارم .

    شکرگزاری کنم و شکرگزاری کنم و شکرگزاری کنم نسبت به اتفاقات خوب و نعمت‌هایی ک در همین شرایطی ک دارم، همین محیطی ک هستم و تجربه میکنم باهاشون احاطه شدم و چقدر و چقدر من نمی دیدمشون مثل هوای پاک شهرم و آسمان آبی رنگش که خیلی اوقات من اصلا توجهی بهش نداشتم …درمورد نعمتهام بنویسم و صحبت کنم و بزرگنمایی کنم و به این شکل قدردانشون بشم و کانون توجه م رو هدایت کنم و متمرکز .

    من خودم با افکار و باورهام دارم اتفاقات هر لحظه رو رقم میزنم این باور رو باید هزاران بار بشنوم و ببینم و تکرار کنم و تمرکز روی زیبایی ها ، نرگسم! تمرکزت رو بذار روی زیباییها، انگار همه چیز به این نقطه میرسه و من باز هم باید هزاران بار اینو بشنوم که کانون تمرکز من تعیین کننده ی لحظه لحظه زندگی من هست .

    خدایا تو را شکر میگویم بهترین دوستم که من رو به این فضا آوردی ، دستم رو گرفتی و قدم قدم منو رو در این مسیر پیش بردی و ذره ذره داری تغییراتی رو در من ایجاد می‌کنی ک وقتی به خود گذشته م نگاه میکنم میبینم چقدر بزرگ هست این تغییرات . سپاسگزار تو هستم مهربان ربّ من .

    یاورم باش تا توحیدی تر بشم و نگاهم نسبت به عوامل موفقیت و خوشبختی درست باشه و همیشه تمرکزم رو بر اصل بگذارم .

    سپاسگزارم از شما استاد و تمام عزیزانم در این خانواده بینظیر ک همواره در حال یادگیری و رشد در کنار شما هستم .⁦:⁠-⁠*⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1764 روز

    سلام به استاد عزیزم عجب فایل بینظیری بود ، من الان فقط یکبار گوشش دادم و به شدت نیاز بود بیام بنویسم

    از جاهایی که فکر میکردم مرغ همسایه غازه

    یکی از بلد ترین موضوع ها که هنوزم هست و باهاش درگیرم اینه ، خانواده ی دوستم چه قدر منطقی و با فرهنگن که این رفتار ها رو باهاش دارن و چه قدر خانواده ی من بی فرهنگه و نمیتونه رفتارهای یک انسان عادی رو از خودش نشون بده

    البته بیشتر در مورد مادرم منظورمه

    چه قدر فلانی کارش راحته ، هر جا بخواد میتونه با ابزار کارش بره و به راحتی پول بسازه

    ولی من باید یک محیط کاری حتما داشته باشم

    متریال داشته باشم

    تا آیا مشتری بیاد یا نیاد

    ایران به درد نمیخوره چون خارج از ایران میشه پول ساخت از هنر

    ملت اینجا هنر حالیشون نمیشه خارج از ایران میفهمن(این ترمز رو با قدم برداشتن برخلافش حل کردم و الان دقیقا تو ایران کلی مشتری دارم و فروش دارم و یه عده حتی بیشتر از خودم ارزش قائلن برای آثارم)

    همیشه ی خدا تا سه سال پیش تو ذهنم این بود که اصفهان جا برای گردش و تفریح و برنامه های هنری داره ، تو تهران خیلی زیاده

    بله تو تهران زیاد بود

    ولی من تو این سه سال جاهایی رو رفتم تو اصفهان که فقط تو همین شهر هست و هیچ کجای دیگه نیست

    رو این موضوع هم کار کردم و من همش دارم جاهای متفاوت و بینظیر و غیر تکراری رو تجربه میکنم

    اینقدر جاهای دیدنی هست که وقت نمیشه همه رو بریم

    تو مبحث گوشی ، یک گوشی خیلی عالی دستته بعد میگی چه فایده فلانی آیفون فلان داره اون خوبه فقط!

    خودم اینطوری نیستم ولی اطرافیانم چرا

    توی اینستا فعلن محل کار من اونجاست ، کلی الگوی باورهای غلط و درست رو اونجا دیدم و باعث شد تو کارم خیلی خیلی پیشرفت کنم ولی اون حس مقایسه هم میومد ، هر بار ذره ای میومد کلن اون آدمو دنبال نمیکردم

    برای همین خیلی حس مقایسم بهتر شده و میتونم بگم کمتر از این فضا تاثیر گرفتم ، ولی چند ماهه دارم خودم راه اندازی وبسایت رو یاد میگیرم و دارم روی سایتم کار میکنم

    یکی از نزدیکام به شدت رفتارمرغ همسایه غازه رو انجام میده و من با کمک ایشون اتفاقا خیلی تونستم تو رابطم و کارم و زندگیم این رفتار ها رو نداشته باشم

    مثلن میگه

    اینجا تو فلان شهرک ، همه دهاتین ، مرکز شهر همه ثروتمندددد پولدار

    این شهرک به درد نمیخوره مردم فرهنگ نداره ،

    این خونه به درد نمیخوره ، این مجتمع به درد نمیخوره ، آسانسورش افتصاحه راه پله ها افتصاحه ، نگهبانش اونطوریه ، فلان ماشینمون به درد نمیخوره فلانیا رفتن ماشین شاسی بلند خریدن

    حتی بارها و بارها و بارها به من گفته تو چرا مثل بقیه نمیری بینیتو عمل کنی ، مژه بزاری ، بری مهاجرت کنی تا موفق شی

    ملت بچه هاشون خوشبخت شدن رفتن خارج تو نشستی گوشه خونه

    حالا من ، اصلا از این چیزا خوشم نمیاد ، کلی تلاش کردم که اتفاقا محل کارم خونه باشه و ازش پول بسازم

    ایشون میگه چه فایده بابا ملت بچه هاشون کارمندن مرتب منظم میرن سر کار برمیگردن

    به همسر خودش میگه چیه این شغلی که داری ملت همسراشون با کت شلوار و کیف سامسونت میرن و میان

    خود من تو ذهنم همش اینه که چرا من مامانم مثل مادر فلانی نیست ، ببین چه قدر با درک و با شعوره ، بین چه قدر بچش باهاش راحته

    ببین چه قدر خوشحالن کنار هم اونوقت من؟

    یا مثلن اصفهانیا همشون هنرمندن، پول برای کاری هنری نمیدن

    خودم اینقدر مشتری داشتم از اصفهان و الگوهای دیگم دیدم که این یه مورد رفع شد

    یا چرا پارتنر من فلان شهری نیست که رابطمون راحتتر جدی تر بشه

    یا چرا من خارج از ایران به دنیا نیومدن که بتونم به اسانی و راحتی با هر کی هر جور دلم بخواد ارتباط بگیرم ، تو ایران انگار این رفتارا جرمه!

    یا اینکه قبلنا مخصوصا بابام چرا مثل فلان دوستم به منم اونقدر پول تو جیبی نمیده که زندگیم راحتتر باشه بعد ها اروم اروم رو این موصوع کار کردم و خودمم خندم گرفته بود از این توقع که فلانی تو باید تلاش کنی بیشتر پول بسازی نه بابات بهت پول تو جیبی بده

    یا مثلن چه قدر اصفهان بده نمایشگاه هایی که میزاره خیلی باحال نیستن تازه تعدادشونم خیلی کمه ، اما تهران اینقدر زیاده که تو نمیدونی به کدوم یکیشون برسی و خوشبه حال هنرمندای تهرانی ، بعد ها متوجه شدم اتفاقا خیلی از همکارهای تهرانیم اصلا این نمایشگاه ها رو نمیرن منی که تو اصفهان هستم با تعداد نمایش های کمتر بیشتر از اونا میرم بازدید

    خودم برای خودم که خلاصه نویسی کردم و بیشترین موردی که مرغ همسایه خیلی غاز تر بود مربوط به رفتارهای مادرم بود ، سعی کردم عمیق تر بشم که من چرا بعد از اینهمه کار کردن رو این موضوع همچنان سوزنم گیر رفتارهای مادرمه ، خیلی از رفتارهای اشتباه خودم رو سعی کردم اصلاح کنم مثل کمتر از قبل عصبانی شدن و جواب دادن و قانع کردن چه توی ذهنم چه در بیرون اما این رابطه انگار درست نمیشد و نشده هنوز ، نمیدونمم واقعیت کجا گیر دارم که اینقدر تو این مورد همه چیز بهم گره خورده و حسمم میگه احساس لیاقت با بهتر شدن توی شغلت و پول ساز شدن بیشتر توی شغلت ایجاد میشه

    انگار حسم میگه اینو درست کن اون مورد رابطتت هم درست میشه

    برنامه ای که بعد از اینجلسه فهمیدم که باید انجام بدم اینا بودن

    من تو خیلی از جهات رو خودم کار کردم که نتایجم مثل اکثر جامعه نباشه پس باید به همین مسیر درستم ادامه بدم چون نتایج اومدن و الان دارم زندگیشون میکنم

    و من باید تمرکز صد درصدیم رو بزارم روی کارم و بهتر شدن داخلش ، قدم های بعدی کارم رو که همین الان میدونم چیا هستن رو بردارم و منتظر فرصت مناسب نمونم

    استاد یک سوال دیگم داشتم ازتون در واقع سوال نیست درخواسته ، اینکه الان نمیدونم چی شده بمب مهاجرت تو ایران انگار افتاده و همه دارن از ایران میرن ، با این باور فقط خارج از ایران میشه پیشرفت کرد و اینجا محدودیت هست ، توی خیلی از فایلهاتون این صحبتها رو کردین و گفتین ولی نمیدونم شاید منطق های بهتر و ساده تری هم در مورد این موضوع باشه که به زور مهاجرت کردن فایده نداره بازم ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 914 روز

    به نام خداوند قادر مطلق ،الله یکتا

    محبوب قلبم هر موقع که نام و یاد و ذکر تو هست دلم آرام می‌گیرد و چشم هام برق پیروزی میزند و حس گشایش بهم دست می‌دهد

    خواستم اینجا یک ردپایی از خودم بزارم چون همه اعضای سایت میتونن این کامنت ها رو بخونن بگم که این فایل های رایگان واقعا خیلی باارزشن و به نظرم استاد برای خود خداست که بدون بها میزارن مه ما استفاده کنیم ، من با استفاده از دوره خانه تکانی ذهن کلی باورهام بهتر شد و واقعا نتیجه هم داشت این تغییر

    البته که دوره 12 قدم خیلی من رو تغییر داد و سیمان های ذهنم رو تکونی داد ولی بعد از اون شروع به گوش دادن فایل های دانلودی سایت کردم و از جاهایی که فکر ش رو نمیکردم مورد حمایت و هدایت خداوند قرار میگرفتم چه بسا که چندین فایل رو من با اشک گوش میدادم

    مثل فایل لیلای عزیز که استاد خوندن وتوضیح دادن، یا فایل باورهای توحیدی که ما به خدا داریم ‌پروژه خانه تکانی ذهن

    این فایل هم که چرا مرغ همسایه غازه واقعا واقعا همیشه با من بوده حالا یک جاهایی بیشتر و یک جاهایی کمتر و خداروشکر من در دوره 12 قدم آموختم که مقایسه کردن =با بد کردن حالم و خارج شدن از مسیر نعمت ها و

    راه حل = توجه آگاهانه به نعمت ها و سپاسگزاری از این همه نعمت که مهم‌ترین آنها سلامتی ،سلامتی سلامتی و باارزش ترین و گران بها ترین نعمت خداوند هست .

    واقعا سپاسگزار خداوندی هستم که من را هدایت کرد به این مسیر زیبا پر ازعشق و شادی و سلامتی

    و استاد بینظیرم که دستی از دستان پروردگار در زمین است

    عشق ،شادی ،سلامتی ، ثروت روزی زندگیتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 420 روز

    خدایاشکرت همسرم خیلی باهوشه

    خدایاشکرت همسرم وقتی بارداربودم وکرونا گرفتم نفس نمیتونستم بکشم دوهفته بمن خیلی رسید

    خدایاشکرت من اولویت اصلی همسرم هستم

    خدایاشکرت هروز میادمیگه چیزی میخای بخرم

    خدایاشکرت هرکاری ازدستش بربیادبرای خانوادم انجام میده

    خدایاشکرت محترمانه بامن صحبت میکنه وجدی

    خدایاشکرت دستش به نوازش بلندمیشه

    خدایاشکرت هرلحظه دخترموتشویق میکنه همسرم

    خدایاشکرت میشینه باعشق فیلم عروسی نگاه میکنه

    خدایاشکرت درتالار بهتربن عروسی گرفت

    خدایاشکرت بهترین ماه عسل برد

    خدایاشکرت همیشه 100٪اموالشوبنامم میکنه

    خدایاشکرت قیافه جذاب ومردونه داره همسرم

    خدایاشکرت متوکله

    خدایاشکرت پخته وعاقله

    خدایاشکرت بامن مشورت میکنه

    خدایاشکرت شوخه همسرم

    خدایاشکرت اینقدرباهوشه وپاکه فقط بامردها وادمهای حسابی درارتباط

    خدایاشکرت بامعرفته

    خدایاشکرت خیلی دست دلبازه همسرم

    خدایاشکرت میوه تنقلات گوشت برنج و….درجه یک میخره

    خدایاشکرت همیشه وقتی مطمینه منو ویانا لباس وکفش زیاد خریدیم میره براخودش میخره همسرم

    خدایاشکرت پول میزنه بکارتم

    خدایاشکرت کارهای تعمیرات وسایلوخودبخودانجام میده درمنزلمون همسرم

    خدایاشکرت باشغل ودرامدمن کارنداره همسرم

    خدایاشکرت سرش توکارخودش وزندگی خودشه

    خدایاشکرت با اینکه قانون و اموزشهای استادبلدنیست به فروانی بشدت اعتقاد داره

    مقایسه نمیکنه همسرم خدایاشکرت

    خودبرتربینی نداره همسرم خدایاشکرت

    غرور نداره خدایاشکرت

    تنبل نیست همسرم خدایاشکرت

    حسودنیست خدایاشکرت

    قضاوت وغیبت نمیکنه همسرم خدایاشکرت

    بددهن نیست خدایاشکرت

    لات نیست خدایاشکرت

    اروم صحبت میکنه خدایاشکرت

    چون درجوانی خیلی شربوده سعی میکنه بهتربن رفتارشوبمن نشون بده خدایاشکرت

    به عمم خیلی احترام میزاره وهروقت سه رو خونه عمم میریم خورد وخوراک میخره همسرم خدایاشکرت

    به ماشین خیلی میرسه خدایاشکرت

    نقاشی جوشکاری برق کشی گچ کاری تعمیرماشین لوله کشی کامپیوتر و…بلده همسرم خدایاشکرت

    دیگه دنبال تایید وتحسین نیستش خدایاشکرت

    بچه رو توخیابون بغل میکنه نمیزاره من خسته بشم خدایاشکرت

    به همین دلیل میگم شخص اگرمولتی میلیادر باشه بازم من ازاون شخص خوشبختترم خدایاشکرت

    درخانوادهای معمولی خوشبختترم ازخودم ندیدم خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    شیدا جمشیدی گفته:
    مدت عضویت: 3293 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان نازنین و دوستان هم فرکانسی

    استاد به نظرم توی سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت، در اعماق ذهن، این مقایسه کردنه بیشتر پر رنگ تره، هر چند که تلاش آگاهانه روی توجه به نکات مثبت هست منتها ذهن هم بیکار نمیشینه مثلا:

    ذهن شروع میکنه به مقایسه کردن که ببین چقدر ماشین ها در ترافیک توی یک خط ارام دارن حرکت میکنند ولی اینجا چی هر کی از هر طرف وارد میشه یه سوراخی پیدا میکنه که یه ماشین جلوتر بیفته!

    یا مثلا در خصوص تمیزی شهرها وقتی میبینیم که همه جای شهر رو تمیزی گرفته زود ذهن توی خیابون میگرده دنبال اینکه ببینه کی آشغال ریخت چقدر زمین آشغال داره بعد نتیجه گیری ایجاد میشه، ببین چقدر مردم شهر امریکا با فرهنگ هستند هیچ آشغالی روی زمین نیست اما اینجا هر طرف نگاه میکنی زمین آشغاله!

    یا رفتار افراد، به هرکسی نگاه میکنی لبخند میزنه، سلام میده دست تکون میده، اینجا چی، همه شاکی، همه عصبی، هیچ کس حوصله نداره!

    در حالی که بارها خودتون گفتید که چون شما توجه و تمرکزتون روی زیبایی ها هست به سمت این شرایط هدایت شدید، حتما توی همون شهر توی همون کشور هم شرایط نامناسب هست ولی شما شخصیت مثبت اندیش و زیبابینتون داره این نتایج رو ایجاد میکنه،

    باید خیلی یادآور این موضوع باشم که: بارها شده که اداره ای، دانشگاهی، بانکی، جایی رفتی چقدر با احترام باهات رفتار شده

    چقدر با افراد مهربون و مودب برخورد داشتی، چقدر افراد بدون اینکه خودآگاه باشه کارت رو راه انداختن

    مشکل این هست که ما این همه اتفاقات خوب رو برای خودمون یادآوری نمیکنیم و اجازه میدیم ذهنمون آزادانه هر چی دلش میخواد بگه، هر چقدر دوست داره منفیات رو یادآوری و بولد کنه،

    همون طور که استاد در فایل کلید اجابت دعا گفتن که کلید باور کردن و دریافت کردن نعمت ها در آینده: اینکه در مورد نعمت هایی که خداوند بهت داده و اتفاقات و شرایط خوبی که در گذشته برات افتاده رو با خودت به یاد بیاری و با خودت در موردشون بارها و بارها صحبت کنی.

    همه این ها نیاز به کنترل ذهن داره، نیاز به تکرار و یادآوری اتفاقات خوبی که در گذشته افتاده داره

    یادآوری اینکه چقدر خداوند دستت رو گرفته، چقدر افراد مناسب رو سر راهت قرار داده، توی همین شهر توی همین کشور، فقط کافیه توکلت به خدا باشه کافیه در هر کاری خدا رو ببینی، تا وجه ی خداگونه ی افراد برات نمایان بشه چطور که در گذشته برات اتفاق افتاده و الان داره میفته حتی!

    فقط کافیه خدا رو به عنوان تنها قدرت جهان هستی باور کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    فرزاد بازیار گفته:
    مدت عضویت: 783 روز

    سلام خدمت همه دوستان

    من واقعا انگار قبل از این فایل برام یواش یواش جور شده بود که مرغ همسایه غاز نیست داشتم زیبایهای شهری که توش هستم رو می‌دیدم که برخوردم به این فایل و همه چی دوبرابر شد برام واقعا یکم دلگیر هست چون خیلی وقته اینجا هستیم و به قول استاد همه چی صددرصد نیست ولی حتی اگه یه روزی خواستم از اینجا برم هم این تنها راهشه که به زیبایها توجه کنم..خدایا شکرت احساسم خوب میشه وقتی رو باورام کار میکنم،حداقل سعی میکنم به زیباییها نگاه کنم،من از طریق پدرم با این سایت آشنا شدم،وسعی میکنم با هم جلو بریم دیشب کلی راجع به این صحبت کردیم که دفتر ور داریم بنویسیم اتفاقا همین کارو کردم من دوره عزت نفس کار میکنم قسمت سوم هستم و یادداشت میکنم، ولی امروز یادم رفت بیارم با خودم و دیشبم تنبلی کردم،ولی گفتم به جایش کامنت می‌نویسم بخواهیم میشود همین..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2633 روز

    « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ »

    خدایا هر آنچه ک دارم همه از آن توست

    درود بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان گلم

    کامنتی که میزارم گفتگوی من با خدای خودم بود در خلوت بهم گفته شد و کانال تلگرام که برای خودم از قبل ایجاد کردم بین خودم و خدای خودم هست و گفتگوهایی که میشه اونجا مینویسم و او می‌گوید و من مینویسم بهم گفت که متن که خودش رو گفت اینجا کپی کنم و فراموش نکنم که بهتر درک کنم این موضوع رو که

    زندگی مثل ی بازی فوتبال میمونه که هروز صبح خودمون رو گرم میکنیم برای ی بازی جذاب و لذت بخش با تمریناتی که از این سایت می‌آموزیم و در عمل باید اجرا کنیم

    علیرضا جان در زمین چطوری بازی میکنی ؟آیا از وقتی که میری داخل زمین لذت میبری؟

    آیا تمرکزت روی بازی کردنت هست و از همون لحظه ای که بازی میکنی لذت میبری؟

    چقدر حواست به حواشی هست آیا اعراض میکنی از تماشاگرانی که میان تخریب میکنن

    آیا تمرکزت روی خودت هست یا راضی کردن تماشاگران ک برات مهمه و میگی بخاطر تماشگران بازی می‌کنم یا اینکه کاری به حرفها و فحشهاشون نداری حتی به تشویق کردنشون واکنش نشون نمیدی و بازی خودت رو میکنی؟

    این بازی کردن با تیم حریف که نجواها هست باید جوری بازی کنیم که همیشه برنده بازی باشیم ولی باید مراقب باشیم که از قبل آنالیز کرده باشیم حریف رو که از کجا میخواد ضربه بزنه

    اماوقتی تمرین میکنم و تمریناتی که مربی بهم گفته چطور بازی کنم و عمل کنم که دست حریف رو بخونم تا برنده بازی باشم فقط برای امروز فوتبال بازی کنم و بازی لذت بخشیه اما این بازی قوانینی داره که اگه رعایت نکنم و بی هدف بازی کنم و به تمریناتی که قبل بهم داده شده عمل نکنم منجر به باخت و اخراج شدنم میشه

    وقتی اول صبحت رو با قدرت شروع اگر من زرنگ و باهوش باشم اولین توپ رو پاس میدم به خدا و میزارم اون بازی کنه و از سر راهش میرم کنار تا خودش گل رو بزنه چون توی تمام پستها قدرت داره و قویه وخودش هم مهاجم خوبیه برام هم دروازه بان خوبیه هم دفاع خوبیه و فقط باید اعتماد کنم بهش ، جالب وقتی گل میزنه میگه تو گل زدی و بنام تو ثبت میشه همه هورا میکشن و اسمت رو فریاد میزنن شاید اولش برای اینکه ببینه چقدر بهش ایمان و توکل داری توپ اول رو بزنه توی تیرک دروازه که ثابت بشه که واقعا ایمان داری بهش بعد از اون اگه تونستی ذهنت رو کنترل کنی و سپاسگزار باشی و تایید کنی ببین شد و ادامه بدی و امید در دلت زنده بشه که بعدی هم رو گل میکنه برات اما من نشونه ها رو نمیبنم و تایید نمیکنم و دنبال اون نتایج بزرگ هستم و عجله دارم و قانون تکامل ک باید رعایت کنم رو رعایت نمیکنم شیطان میبینه حسم بده میاد نزدیک دروازه من و کارش اینه چون ناسپاس شدم

    و اینه خدا در قران دست شیطان رو، روو کرده در مکالمه شیطان با خدا، شیطان به خدا میگه حالا که من رو از بهشت انداختی بیرون دشمن خونی انسانها هستم. بزرگترین ضربه رو بهشون میزنم و شیطان همه قوانین خدا و بهشت و جهنم رو میشناسه و جالبه شیطان از این همه گناه، دست میزاره روی شکر گذاری میگه سر راه بنده هات میشینم از 4 طرف چپ و راست جلو و عقب بهشون حمله میکنم که شکرگزاری انجام ندن.

    پس باید هر نتایج کوچکی میفته بخودم بازگو کنم و تایید کنم تا نتایج بزرگتر رخ بده

    و نگران این نباشم چطوری گل میشه من کافیه پاس اول بخودش بدم و خودم رو جلوی توپ خدا ندازم وقتی رها میکنم و می‌سپارم بخودش دیگه خیالم باید راحت باشه ولذت ببرم خدا پشت سرهم گل میزنه واسم تا وقتی که همه این گل زدنها رو از خدا بدونم بگم اونه که داره برام انجام میده ،اما جایی از زندگی خودم دیدم خدا پشت سر هم گل زده بعد من فکر کردم خودم گل میزنم و از خودم میدونستم و اون غرور لعنتی اون منیت اون تکبر نمیزاره رشد کنی دیگه تمرین نمیکنی و از تمرین کردن فاصله میگیری و فکر میکنی خودت بودی ک گل زدی و خدا میگه اوکی عشقم برو تو زمین گل بزن میری در دروازه که میرسی گل خالی رو میزنی به بیرون از زمین که خدا بهت بگه ببین من بودم همه گلها رو واست میزدم من همه کاره هستم که بهم بفهمونه که بدون من هیچی نیستی اگه منو نداشته باشه هیج جا تحویلت نمیگیرن و برگرد پیش خودم اما من چیکار میکنم شروع به غر زدن میکنم گیر میدم به چمن یا کفش و همینطوری ادامه میدم به جایی میرسم که دارم خطا میکنم داور که خدا هست بهم تذکر میده و گوش نمیکنم دوباره خطا بدی انجام میدم دوباره داور تذکرجدی میده اگه دوباره تکرار کنم کارت زرد میگیرم اما چون توجهم رو منفیها هست.و فکر میکنم هر چقدر دوندگی کنم بیشتر درگیر کنم خودم رو میتونم گل بزنم بعد خطای بدی که داور کارت زرد رو میده که ببین اصلاح کن خودت رو ،بعد میبنم با عصبانیت دارم بازی میکنم کارت قرمز و اخراج میشم ..که داستان من اینجوری بود اما دارم سعی میکنم بعداز اخراج شدن خودم رو اصلاح کنم و بزارم خداوند برام گل بزنه و جالبیش اینه بعضی‌ها که اخراج میشن بجای اینکه فکر کنن کجای کار اشتباه بود تا اصلاح کنن، میان میگن مربی خوب درس نمیده میرن میگن اون مربیه خوبه یا استادیوم زمینش خوب نیست اون فلان کشور استادیوم خوبی داره و هزار از این حرفا

    وقتی من در زمین بازی میکنم و پاس اول بدم بخدا کاری میکنه واسم و خودم دیدم چقدر راحت گل رو جلوی دروازه خالی میزاره که من گل کنم ک ثبت بشه برای من خودش همه دریبل ها رو انجام داده فقط توپ اخر که خودش میزاره فقط من با ی بغل پا میزنم میره تو گل که دیدم چقدر اینطوری خدا همه دریبل ها رو زد و گل زدم و چقدر نام منو برزبانها آورد خدایا منو ببخش و ازت طلب مغفرت منو هدایت کن که در هر لحظه بیادت باشم خدایا ممنونم ازت سپاسگزارم خدای مهربانم که این مثال رو زدی و دیدم واقعا اگه واقعی بهت اعتماد کنم در عمل، نه در حرف اون موقع تو منو به همه چی میرسونی هر روز ی روز جدیده برای من ،امروز رو آیا پاس اول رو میدم به خدا که بازی کنه که اون بهترین فوتبالیست جهانه اون موقع با اعتماد و توکل بخودش منو به جایگاهی میرسونه که اون مدال طلا همیشه ببرم بالا اون منو قهرمان میکنه اون منو به همه جا میرسونه

    در مورد این آگاهی‌هایی که خداوند از کلام استاد عزیز بهم داده شد و این مثال بهم گفته شد تا ثبت کن هم خودم استفاده کنم هم دوستان عزیز

    میگه نیا بگو شهر من مشکل داره ،نگو بیزنس من مشکل داره یا مشتری های اون مغازه بهتره ،نگو همسرم این ایراد رو داره ،نگو فلان ….و هزار تا دیگه بخوام بگم زیاده چون از موقعی مدرسه رفتیم اگه توی فلان کلاس معلم بهتر بود می‌گفتیم که میخوایم فلان کلاس بشینیم یا فلان معلم یا فلان مدرسه بعد بزرگتر شدیم حتی در مورد لباس خریدن یکی رو میدیم که لباسش قشنگه می‌گفتم این لباس رو از کجا خریدی و اون لباس دیگه به چشم نمیومد تا الان همینطوری عمل می‌کردم فلان همکار چقدر قشنگ صحبت میکنه من نمیتونم و هزار جور دیگه خدا رو شکر این آگاهی‌ها داده شد که سعی کنیم ار هر چیزی که داریم چ شئی باشه چ شخص باشه قدردان باشیم و همه چی رو از خدا بدونیم از خودم بپرسم چرا من اینطوری فکر میکردم قبل از اینکه این آگاهی داده بشه

    اول بخاطر توجه بر نکات منفی اون بیزنس یا همسر

    دوم بخاطر مقایسه کردن هست که فکر میکردم مقایسه نمیکنم

    سوم بخاطر اینه که در بیرون از خودم بودم که اگر اون شهر بود من رشد میکردم اینم از شرک میاد که مخفی بود

    سپاسگزارم از خداوند که کمکم میکنه و هدایتم میکنه که همیشه درحال اصلاح کردن خودم باشم در جهت رشد و بهبود خودم

    و ممنونم استاد عزیزم بابت این فایل گرانبها که واقعا اگه این آگاهی‌هایی ک هر روز در اختیار ما میزارین و همش کلام خداوند هست که از زبان شما جاری میشه خدا رو شکر میکنم در این مدار و فرکانس هستم که دارم میشنوم و باید درک کنم و عمل کنم در زندگیم هر جایی که هستم همون جایی هستم که باید باشم باید بذت ببرم وقتی لذت ببرم از همین لحظه اکنون و سپاسگزار باشم خداوند هدایت میکنه به جاهای زیباتر و به کسی که هم مدارت هست که بیشتر لذت ببری

    پاس اول شروع صبحت به خدا میدی یا به آدمهای اطرافت ؟!………….

    در پناه خداوند یکتا باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    محمد رضائی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2166 روز

    سلام و درود بر خداوند یکتا

    سلام و درود بر استاد عزیزم

    خدارو صد هزار مرتبه شکر بخاطر تمام نعمت های زیباش وهرچه زیبایی هست از اوست و هرچه نا زیبایی ما انسنها بوجودش آوردیم…

    از استاد عزیزم خیلی سپاسگذارم بخاطر این آگاهی های ناب و با ارزش…

    خیلی ممنون عجب مطلب نابی روی سایت گذاشتید

    و چقد من و امثال من به این آگاهی ها نیاز داشتیم…

    دقیقا حرف های استاد درسته و تمام مثالهای که در این زمینه زدید همه درست و بجا بود…

    من تمام اینها رو توی زندگیم داشتم و همیشه مرغ همسایه غاز بوده برام

    یکی از نمونه هایی که میخامداینجا در موردش حرف بزنم اینه که من یک ام دی اف کار هستم و در شهر جدید گلبهار در 35 کیلومتری مشهد زندگی میکنم و همیشه درگیری ذهنیم این بوده که در گلبهار مشتری خوب گیرم نمیاد ولی در مشهد بیشتر مشتری ها دنبال کار با کیفیت و گرون قیمت هستن و دنبال کار ارزون قیمت و تخفیف گرفتن نیستن و همیشه با خودم میگفتم در این شهر نمیشه خوب پول درآورد و تی کاش من در مشهد بودم تا مشتری های بهتری به سمت من میومدن…

    و در تمام جنبه های زندگی این باور اشتباهو داشتم که (در مورد هم کلاسی های دانشگاه ، در مورد کار و شغل ، در مورد پدر و مادر ، در مورد همسر ، در مورد برادرهام ، درمورد شهرم و کشورم ، در مورد سطح زندگی ، در مورد روابط….. و هزاران مورد دیگه زندگیم)که مرغ همسایه غازه….

    خدارو شکر و ممنون از استاد عزیزم که وقت گذاشتن به همراه خانم شایسته عزیز که این مطالب ناب رو در اختیار ما گذاشتن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 994 روز

    سلام به استاد و مریم بانو

    استاد دخترم تو دانشگاه هست چقدر از اون شهر تعریف میکنه میگفت مامان اونهای کا مال اون شهرن تعجب میکردن همش خوبیهاش میگه

    من خودم میگم اگه تو شهر بزرگتری بودم میرفتم سر کار یا کارخانه اینجا آشنا زیاده فلانه بهانه …

    اینها همش بهانه هست کسانی میبینم تو شهرم که چقدر موفق اند

    قبلا همش میگفتم زن پسر عموهام چقدر زندگی خوبی دارن چون زن هاشون رفیق ام بودن ولی الان حال من از اونها بهتره تا زنگ میزنی از گرونی میگن…

    مثلا ما تنهایی یک گوسفند می خوریم اونها دو خانواده یکی خودشون تعریف کردن همسرم میگه اگه من هم مثل اونها می خوردم چند تا خونه داشتم

    من که قبلا می رفتم خونشون حسرت می خوردم الان یا نمیرم یا برم هم برام مهم نیست

    یک مغازه ای تو شهرمون هست زیاد هم بزرگ نیست برادرم اونجا کار میکنه بخدا همیشه جا نیست خرید کنی و یکی که دو برابر اون بزرگه نزدیکشه این جور نیست این مغازه این قدر معروفه حتی روستاهای دور هم میرن اونجا خرید

    حتی تو خیابان بزرگ یا داخل شهر نیست جای چپی هست

    قیمتش هم از همه جا بهتره …

    همسرم همش میگه تو شهر که کار نیست ولی من کسانی می شناسم تو این شهر ما چقدر درآمد دارن با همین کار با همین ماشین

    همش بدی آدمها رو میگه میگم همه این جور نیستن میگه نه هستن

    مثال زیاده ولی یادم نیست

    من که خودم از همسایه هام راضیم بخدا هیچ بدی ندیدم حتی در خونه ام باز باشه میگم چیزی نمیشه باید دیدت خوب کنی

    از شهرم راضیم از کشورم از محله مون از مدرسه بچه هام بخدا همش خوبی می بینم

    تمرکز روی هر چیزی بزاریم همون میشه

    در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: