چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-04 00:01:252025-01-06 16:57:28چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدای همواره حامی وهدایتگرم
سلام به استادعزیزم ویانوشایسته عزیزونازنینم
سلام به تمامی اعضای خانواده صمیمی عباسمنش
استاد من هنوزبعدازده هابارگوش دادن به فایل قبلی که گذاشتین تشنه شنیدن آگاهی های اون فایلم روزوشب من باگوش دادن به اون فایل داره میگذره دوست دارم اینروزا فقط من باشم وصدای شما، الان بااین فایل دیگ دیوانه ترشدم بخداا، چه میکنین اینروزا شما وبانوشایسته باما، خدایی ما بچه های سایت دیگ جای هیچ بهانه ای برای تغییروبهبودزندگیمون نیست شما سنگ تموم گذاشتین وهرروزبهتروبهتروساده ترداره میشه با پروژه هایی که خانم شایسته عزیزم میزارن وفایلای بینظیری که تواین مدت شما بعنوان هدیه گذاشتین برای ما، سپاسگزارم انشالله که باعمل کردن سپاسگزار واقعی باشیم…
اما درمورد موضوع این فایل: نادیده گرفتن داشته های خودمون وچشم به داشته های دیگران داشتن… درمورد خودم بگم ازقبلم بهترشدم اما هنوزهم گاهی نگاهم به داشته های دیگران هست اما خداروشکربه نسبت قبل آگاهترم وزودمیتونم مچ ذهنم روبگیرم ولی پاشنه آشیلم مقایسه موفقیت خودم بادیگرانه که اینروزا بهترشدم خداروشکرچون دارم آگاهانه روش کارمیکنم، یکی ازچیزایی که یه مدت روش تمرکزکرده بودم وهی داشت بیشترمیشدازاون موضوع اطرافم این بودکه انتقادازبرادرم میکردم که چرا همش دنبال اخباره این چه وضعیه همش میخواستم ازش دوری کنم ولی اتفاقی که میفتاداین بودکه هرکی بامن هم صحبت میشدازاخباروشرایط سیاسی حرف میزد، باوجوداینهمه آگاهی اما بازم متوجه نبودم که من دارن باتوجه کردنم بیشتربه این ناخواسته قدرت میدم، باگوش دادن این فایل متوجه شدم که من اونهمه ویژگی مثبت برادرم وآدم های دیگ روتوجه نکردم بهشون فقط توجه کردم به همون یه ویژگی نادلخواه، خداروشکربرای نعمت آگاهی..
این مدتی که میرم پیاده روی میبینم که هرروز شهرداری داره امکانات بیشتری رومیزاره واسه شهروچقدهمه جازیباشده، اما خیلی کم دیدم که مردم چشمشون این زیبایی ها وامکانات روببینه نمیان بگن شهرداری چقدرزحمت کشیده که این فضای زیباروبوجودآورده، میگن میدونی واسه همین پارک شهرداری چقدبودجه کلانی روبالا کشیده تومملکت همه دزدن، نمیدونن که ناسپاسی بلای بیشترسرشون میاره،
ازخدامیخوام که به من درک بهتربرای سپاسگزاربودن ودیدن نعمت ها رودرزندگیم واطرافم بده، خدایاشکرت که این سعادت نصیبم شده که تواین مسیرباشم تابه امروزوخدابه من لطف داشت که ازگمراهی نجاتم داد، استاد توفایل قبلی شما این آیه ای که خداوندبه پیامبرمیگه همانطور که توراازگمراهی نجات دادیم.. من باتمام وجودم درک میکنم وحسش میکنم چون یادم میاره که خودم توی چه تاریکی بودم که خداهدایتم کرد به سایت شما ومن باقرآنی که ازش نفرت داشتم دوست شدم باخدایی که خیلی دورمیدیدمش نزدیک شدم وچقدرزنجیرهای شرک ازدست وپاهام بازشدوخالصترشدوجودم، بابت همین نعمت حضورم دراینجا واین مسیرتوجیدی هرچقدرسپاسگزاری کنم کمه واقعا، خداروشکرکه صدای شما همیشه بهترین سلاح برای خاموش کردن نجواهای شیطان هست برام واین سایت امن ترین پناهگاه برای درامان ماندن ازآلودگی ها، وآرامش میگیرم وقتی میام تواین سایت که امن ترین خونه ی منه، خداروشکربرای وجودشما استادعزیزم واستادشایسته نازنینم، خداروشکربرای تمامی اعضای خانواده ام تواین سایت که کلامشون فقط زیباییه وتحسین، خدایاشکرت شکرت شکرت… انشالله خدابه هممون توفیق موندن دراین مسیرتوحیدی روبده.. آمین
شیرین جان سلام
من چند وقتی هست که زیر فایلهای جدید استاد نوشتنم نیاد ولی تصمیم گرفتم کسایی که دلی تحسین میکنم برای خودشان هم بنویسم تا هم من تمرکز بیشتری روی زیبایی ها داشته باشم و هم نشانه ای باشد برای دوستانم.
تو دلم هزاران بار تحسین کردم محبت که نسبت به استاد و خانم شایسته عزیز داشتی و چقدر قدردانی خودت را در قالب کلمات زیبا ادا کردی. احسنت بهتون
چقدر قشنگ متوجه جواب دنیا به کانون توجه آن شدی و چقدر زود به مسیر برگشتی
احسنت بهت برای اینکه زیبایی شهرت و خدمات شهرداری را نوتیس کردی و براش سپاسگزاری کردی.
نمیدانم وقتی این کامنت را نوشتی در چه حالی بودی اما بگذار بگم که خدا دستم را آورد و گذاشت رو اسم شما و اسمت را برام بلد کرد و گفت بهار حتما برای این دختر بنویس.
الهی که خداوندم از خزانه غیبش، از قدرت آسمانها و زمین برایت ثروت، آرامش ، خوشبختی بباراند و بباراند فراوان و دایمی
سلام به استاد عزیزم و خانوم مریم شایسته درجه یک
که همیشه با بودنش در کنار استاد برام الگویی بوده که اینقدر در مدار خوب و عالی قرار دارد که همنشین استادی درجه یک شده
کسی که باید لیاقت های زیادی را داشته باشد که در کنار این شخص با انگیزه و ودرجه یک باشد
و این لیاقت. را در تمام دانشجویان و همراهان این سایت الهی جا انداخته که بتوانیم لایق بهترین ها باشیم
از استاد لایق بودن. را آموزش دیدم
از استاد ارزشمند بودن خودم را آموزش دیدم
از استاد حس آزادی و ثروت را آموزش دیدم
برای همین حالا با احساس لیاقت تمام تمام زندگی ام. را خودم خلق میکنم . در کنار استاد دارم بهترین زندگی را تجربه میکنم
اینکه مرغ همسایه غاز است
همیشه من اون روی دیگر مردم را میدیدم که جلو من چقدر خوش رفتاری میکنند و چقدر خوب هستند با هم دیگر
رفته بودیم در زمان نوجوانی خودم
رفته بودیم مهمونی
دایی اون خانواده چنان با خواهر زاده هایش خوب رفتار میکرد
عشق من عزیزم و فلان و از این حرف ها با خودم گفتم چه داااااایییییییی دارن اینا
بعد همونجا در راه پله اون خونه داشتم میرفتم پایین دایی جان چنان این بچه ها رو دعوا میکرد که به خودم گفتم با پیغمبر ورق برگشت
این همون دایی یک ساعت پیش بود که
اونجا به خودم گفتم چقدر مردم کلاس میزارند
از اونجا به خودم گفتم دایی خودم از همه بهتره
و اینکه هیچ گاه باور نمیکردم که اون چیزی که دیگران تعریف میکنند باشه
میگفتم آواز دوقل از دور خوش است
وقتی یکم برخورد. داشته باشی خوب میشه فهمید که چه هست طرف
و دیگه خودم از فضاهای مجازی استعفا دادم
و خیلی خوب هدایت شدم به کتاب های انگیزشی
کتاب های خوب
کتاب جادوی فکر بزرگ
کتاب کیمیاگر
کتاب حکایت
کتاب ماهی قرمز
کتاب دوام آوردن
کتاب قورباغه
کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید
کتاب لطفاً گوسفند نشوید
کتاب های زیادی رو خوندم
و بعد با استاد آشنا شدم
همه اینها بر میگشت به این که اول لیاقت را ساختم در خودم و لایق استادی شدم که واقعا باید ارزش را در خودمان ایجاد کنیم که در کنارش باشیم
همه بچه های سایت با لیاقتترین هستند که الان در این سایت هستند
و همین چشم و همچشمی ها همه شروع ناراحتی و نگرانی ها هست
که من همه را از ذهنم پاک کردم
و حالا زندگی سرشار از نعمت
سلامتی
روابط عالی و عاشقانه
فرزندان خوب که وقتی پسرهام میخواهند بخوابند میان بغلم و کلی باهم لذت میبریم و همه و همه را سپاس گذار خداوندم هستم که منو در آغوش خودش قرار داده و بهترین ها. رو دارم تجربه میکنم خدایا شکر
به نام خدایی ک هر چه دارم از آن اوست.
سلام استاد جان
و سلام به همگی.
وقتی این فایل رو گوش کردم فکر کردم چقدر من این تفکرو دارم. متوجه شدم خداروشکر با کار کردن رو دوره ها ضعف های منم کم کم دارن رفع میشن.
همیشه از اینک دانشگاه نتونسته بودم پزشکی بخونم ناراحت بودم، اگ من پزشکی میخوندم،اگ خانواده ام حمایت میکردند،من درامد مالی بهتری داشتم، همیشه تو ذهن من پزشک بودن یه اعتبار و ارزش خاصی میداد، با خودم میگفتم چرا معلم شدم.
درونم پر بود از خلا هایی ک هیچ وقت پر نمیشد،دستاورد پشت دستاورد،اما همینک یه مدت میگذشت خلا دوباره پیداش میشد، خودمو مقایسه میکردم،خوشبحال فلان دوستم پزشکه، فلانی خوشگله،فلانی چه مسافرتهای خفنی میره.همیشه ی خدا یکی بود ک من خودمو باهاش مقایسه کنم.
بعد دوره ارزشمند عزت نفس،فهمیدم چه بلاهایی سر خودم در اوردم،فهمیدم من ارزشمندم بعنوان یک مدرس،من باید باهمین شغلم درامدم بیشتر باشه،
یکی فضاهای مجازی،یکی محفل های خودمونی، منبع ورودی های نامناسب برای من بود.
هر چقدر فعالیتهامو در فضاهای مجازی کم کردم،هر چقدر مدت زمان بیشتری رو در تنهایی صرف کار کردن رو خودم کردم احساسم عالی تر شد و اتفاقات اطرافم تغییر کرد.
من مدتها بود فضای مجازی نبودم اما امروز یسر استوری های دوستان و دیدم،همون نیم ساعت،ذهنم شروع کرد به نجوا
ببین دوستت رفته استرالیا چقدر مسافرت میره کیف میکنه تو هیچ جا نرفتی
ببین اون یکی دوستت مهاجرت کرده فلان کشور،کار و بار خوب داره،تو هنوز اینجایی
ببین عه فلانی هم ک ازدواج کرد چه مراسم خفنی.
خلاصه تو عرض همین زمان،احساسم بد شد،منی ک رو خودم کار کرده بودم و پاشنه اشیل مقایسه کردن داشتم متوجه شدم هنوزم علفهای هرز نیاز به پاکسازی دارند هنوز اول راهی، خرابش نکن، تااازه چند ماههه احساست خوبه،یاد گرفتی چیکار کنی.
خلاصه اکانتمو بستم و اینجام.خخخ یه دنیا برای خودت بسازی،این دنیا باشه خودت و فایل ها و سایت. انقدر احساس ارامش داری، انقدر خیالت راحته،انقدر ذهنت ارومتره،یه جهان شخصی،
چرا از خودم بگیرم
وقتی تو این جهان حالم خوبه، زندگیم رو رواله نظمه.
به نام خداوند، ربّ العالمین، ارحم الراحمین
سلام.
به این درک رسیدم که مقایسه یعنی چی؟
تو زندگیِ حقیقیم یعنی اینکه هر لحظه ذهنم میخواد بگه این بهتره نسبت به دیگری.
آیا نمیشه فارغ از اینکه قضاوت کنم بین دو چیز یا چند چیز، و دسته بندی کردنشون به اینکه این یکی بهتر از اون یکی هست، این بده این خوبه، زندگی کنم؟
نمیشه بگم هر کدوم جای خودشون درست و خوبن، خاصیت و ویژگی های خودشون رو دارن؟
عادت کردم به این جور افکار، که دایم صدای ذهنم میگه این بهتر از اون یکیه.
این برتر از اون یکیه.
این قشنگتر از اون یکیه.
این خوشتیپ تر از اون یکیه.
این خوش سلیقه تر از اون یکیه.
این خوش هیکل تر از اون یکیه.
این ثروتمندتر از اون یکیه.
این خوش اخلاق تر از اون یکیه.
این بخشنده تر از اون یکیه.
این یکی خوش ذاته اون یکه بد ذاته.
این یکی چقدر چاقه، اون یکی چقدر لاغره خوش به حالش.
این یکی چقدر بد دهن و بداخلاقه، اون یکی چقدر با ادبه.
و …
دارم تلاش میکنم روی بهبود این فکرها کار کنم.
نمیگم اوضاعم خیلی خراب و داغونه، نه.
چون این بی انصافی در برابر ذاتِ قشنگم هست.
اما گاهی این افکار نازیبا واقعا آزارم میدن.
گاهی شخصیتی که جای این یا اون هست، خودم هستم.
خودمم که از فلانی بهترم.
فلانیه که از من بهتره و …
اقای نارنجی ثانی کامنتی نوشت بسیار الهام بخش، از اینکه زمانی بوده در زندگیش که به خاطر مذهبی بودن، خودش رو برتر میدونسته بقیه که کلا هیچی…
من خودمو تو اون کامنت دیدم زیاد.
ممنونم ازشون که با نوشتن، کمک میکنن به بقیه که به خودشناسی بهتر برسن.
همونجا داشتم پاسخ مینوشتم که وقتِدارسالش نبود …
الان میگم:
من تو نوجوانی به خاطر سابقه ی مذهبی بودنم و اینکه کاملا همراستا بودم با سلیقه ی مذهبی اکثریت اعضای خانواده، خودمو برتر میدیدم از خواهرم که یک سال و یک ماه و بیست روز ازم بزرگتره.
من بچه اخر هستم و دنبال تایید گرفتن بودم و هنوزم هستی گاهی.
من چون نماز میخوندم، گاهی مسجد میرفتم، روزه هامو مقیدانه میگرفتم، فکر میکردم من بهتر از خواهرمم که نماز نمیخونه، روزه هاشم شل و سفت میشه.
من بهترم از خواهرم که حجابمو خوب رعایت میکنم ولی اون اعتقادی به حجاب نداشت و زورکی رعایت میکرد و موهاشو بیرون میذاشت.
من بهترم چون با پسرها نه دوست میشدم، نه حرف میزدم، نه چشم تو چشم میشدم ولی خواهرم راحت بود.
البته بعدا کشف کردم شاید به خاطر مذهب نبود که من سمت هیچ پسری نرفتم، کمبود اعتماد به نفس و احساس لیاقت و همچنین خجالتی بودنم، باعث میشد پشت نقابِ حجب و حیا قایم شم.
البته که من حجب و حیا داشتم و دارم اما این ربطی به ناتوانی من در برابر ارتباط با جنس مخالف نداشت.
البته که بعدها متوجه شدم خواهرم بهتر از من عمل میکرد و میکنه گاهی.
وقتی میرفتیم خرید میتونست راحت صحبت کنه با مغازه دار و اگه میدید اقای مغازه دار بیشتر از حدش داره صحبت میکنه به راحتی متوجه میشد و معازه رو ترک میکردیم.
من واقعا تحسینش میکنم برای شجاعتش.
و جالبه بگم من که خودمو به واسطه ی انجام فرایض دینی بهتر از خواهرم میدیدم و البته تایید شدن هامم از طرف خانواده مزید بر علت بود، رفته رفته نمازم کم و کمتر شد تا کاملا ترک شد.
روزه رو تا 4-5 سال پیش کامل بدون هیچ قضای مانده از سال گذشته جلو برده بودم، ولی الان قضاهای این سالهای اخیرم به دلیل عادت ماهانه و مسافرت و بارداری پارسال مونده هنوز…
حجاب هم که دیگه ارزشش رو برام از دست داده.
هنوزم حجاب دارم ولی نه مثل گذشته.
دیگه اصلا اونطوری نگاه نمیکنم به نماز و روزه و حجاب و …
من به چیزی میبالیدم و افتخار میکردم که انجامش میدادم و خواهرم نه…
خودمم شدم شبیه خواهرم…
پس چی بود اون برتری من نسبت به خواهرم؟؟؟
همه چیز درون ادم هاست که ارزشمندشون میکنه، نه صرفا انجام دادن یا ندادن برخی کارها، که بتونه به اونها برچسب ارزشمند یا غیر ارزشمند بزنه.
منم واقعا اینطوری بودم تا سالهای سال که فکر میکردم ادمهای مذهبی بهترن، بقیه نه.
بعدا که دیدم نه، مذهب فقط یه برچسبه، متوجه شدم پشت اسم مذهبی میشه همچنان ادم نادرستی بود که صرفِ برچسب مذهبی بودن باعث نمیشه اونا پاک باشن بقیه نه.
اینکه من برچسب مذهبی داشتم ولی گاهی دروغ میگفتم، غیبت میکردم، کینه و خشم داشتم، تندخو و پرخاشگر بودم باعث نمیشد که من تطهیر بشم از خطاهام.
همونطور که آدمهای غیر مذهبی هم این کارها رو میکردن.
فقط چون جامعه یادمون داده بود مذهبی ها بهترن، پاک ترن، توهم برمون داشته بود که بله ما بهتریم از بقیه.
هنوزم این باور تو جامعه رایج هست چون کشور با باور مذهبی داره اداره میشه.
اما خوبه که درک کردم برچسب مذهبی و غیر مذهبی کاری از پیش نمیبره برای جایگاهی که نزد خدا داریم هر کدوممون.
متوجه شدم جنسِ رفتار و شخصیت منه که میتونه باعث بشه من به درگاه خداوند بنده ی خوبی باشم یا نه.
به ظاهر نیست که.
و از درون حقیقی هر کس فقط خدا مطلعه، برای همین راه هرگونه قضاوت و مقایسه بسته است روی ما.
قشنگیش اینه هر کسی مسیر درک و رشد و شادی خودش رو داره.
تو همین سایت هستن کسانیکه نماز با عشق میخونن، و کسانیکه نماز نمیخونن، کسانیکه روزه میگیرن و نمیگیرن، زیارت خانه خدا و ائمه اطهار میرن یا نمیرن، اعتکاف میرن یا نمیرن، تسبیح دستشونه یا نیست…
قشنگیش اینه بچه های اینجا همو مقایسه نمیکنن.
که فلانی کارش درسته یا غلطه.
انقدر به هم احترام میذاریم که طبق سلیقه و روش خودمون زندگی کنیم و مسیولیتش رو هم پذیرا باشیم.
اینجا جدای از سایر جامعه، ما پذیرفتیم که هر کدوممون مدل خودمون فکر و زندگی میکنیم.
اگه اشتباه باشه خودمون مسیولشیم نه بقیه.
اگه درسته خودمون شاد میشیم.
اگه کاری رو انجام میدیم یا نه، دنبال پاسخ دادن به دیگری نیستیم.
این سایت اون مکان امن هر کدوممونه که تو جامعه وجود نداره، چون جامعه باورهای غالبِ خودش و اکثریت رو ادامه میده فارغ از فکر کردن به درست بودن یا نبودنش، قابل اصلاح یا بهتر شدن یا نشدنش.
اشکالی هم نداره.
ادما مسیر رشد خودشون رو دارن، کند و تند هم معنی نداره، هر کسی تو جاده ی خودش داره حرکت میکنه، مهم نیست مشابه یا متغیر باشه با بقیه، چون نتایج خودشم میگیره.
از وقتی تو دوره احساس لیاقت و سایر فایلهای استاد بارها و بارها شنیدم از مضّراتِ مقایسه، قضاوت، حس بد، کینه، غیبت، دروغ و … توجهم بیشتر جلب شده به بهبود خودم.
استاد جان ممنونم برای اینکه معلم و استاد بی نظیری هستین.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام
مرغ همسایه غازه:
استاد کاش من 30 سال پیش با این قوانین آشنا میشدم، البته که هر وقت ماهی رو از آب بگیری تازه هست
مثال بزرگ این مورد خود من هستم
زمانی بود که کارم گچبری ساختمان بود و همانطور که شما در کلوپ بازیهای کامپیوتری پول میساختین من هم در کار گچبری ساختمان پول میساختم
در عرض چند سال هم خانه خریدم هم ماشین هم ازدواج کردم
اما مرغ همسایه برایم غاز شد
از وقتی مرغ همسایه برایم غاز شد، دیگه نکات منفی شغلم که باید با ذره بین پیدایش میکردم برایم بزرگ و بولد شد.
تنها نکته ی منفی که یادم هست از آن شغل که برای خودم بزرگ کرده بودم این بود که چون کار من پول بردار هست و در آخر کارهای ساختمانی قرار دارد مالکین خیلی سخت به من پول میدهند
اما در عوض در شغل بساز بفروشی آقای خودتی و نوکر خودت و این تو هستی که باید به دیگران پول بدهی و اینکه پول تو ساخت و سازه
و همین نکات باعث شد من سرمایه هایم رو با برادرم که او هم در کار گچبری شریک من بود یکجا کنیم و بیایم تو شغل ساخت و ساز
و نتیجه چی شد دقیقا همینی که استاد گفتن در ساختمان اولی چون نظر مان از گذشته روی اینکار مثبت بود نکات منفی رو نمیدیدیم و سود خوبی هم از ساخت ساختمان اول کردیم
ساختمان بعدی یه مقدار روی نکات منفی اداره جات توجه کردیم و همین طور کار به کار بیشتر به تکات منفی توجه کردیم و تا جایی رسید که دیدیم بعد از چند سال بدو بدو همون سرمایه های قبلی رو نمیتونیم بخریم و بعد از حدود 6 سال ساخت و ساز دوباره شغل عوض کردیم اینبار هر دو سال یکبار شغل عوض کردیم و هربار با مشکلاتی روبرو شدیم و بعد از مدتی با فکر اینکه سود تو فلان کاره یا فلان شغل این مشکلات رو نداره شغل عوض کردیم
اما بعد چند سال متوجه شدیم که یکی دو تا از دوستانی که توی کار ساخت و ساز داشتیم در همون بازارهایی که ما متضرر شدیم آنها سود کرده اند
و بدین وسیله متوجه شدیم ایراد از کار نبوده بلکه ایراد از من نوعیه
و باز هم بخاطر باورهای مخربی که در وجودم شکل گرفته بود و شرک وجودی که عوامل بیرونی رو مقصر میدونست، ضررهای زیادی رو تجربه کردم و تا مرز ورشکستگی مالی پیش رفتم
اما از یه جایی به بعد تسلیم شدم و از پرودگار کمک خواستم و عهد بستم که روی خودم کار کنم و به لطف آموزه های شما الان (به غیر از دوماه اخیر که درست روی باورهام کار نکردم) در دوسال اخیر پیشرفت مالی خوبی رو تجربه کردم.
مثالهای خیلی زیادی دارم که این تفکر که مرغ همسایه غازه چه لطماتی به من و اطرافیانم زده
که یک مورد دیگه اش رو که در رابطه با همین فضای مجازی هست رو خلاصه بگم و تمام
دو تن از نزدیکان من در سال گذشته با هم عقد کردن و هر روزه از جاهایی که میرفتن و به ظاهر خوشی های که داشتن در اینستاگرام و غیره فیلم و عکس میزاشتن و ما نزدیکان هم خوشحال که چه خوب شد این دو با هم ازدواج کردن و چه زندگی خوبی دارن تا اینکه حدود دو ماه پیش گفتن فلانی و فلانی میخوان طلاق بگیرن و ما رو میگی از تعجب شاخ در آوردیم:
اینها که تا شب گذشته استوری و پست از خوشی هاشون از ماهگرد های ازدواج از سفرهاشون فیلم و عکس میزاشتن چطور شده یک دفعه میخوان از هم جدا بشن،
بعد متوجه شدیم اینها از هفته اول ازدواج شون متوجه شدن همدیگه رو دوست نداشتن فقط ادای آدامای خوشبخت رو در میآوردن
بقول گفتنی میگه درون شون خودشون رو کشته بود و بیرونشون دیگران رو
ونکته دیگه اینکه شخص من از همین امروز قبل از اینکه این فایل رو ببینم تصمیم گرفته بودم هر روز نکات مثبت یکی از اطرافیانم رو بنویسم و چون یکی از برادرانم سر کار ساختمان با من هست و خیلی مواقع نکات منفی ایشون رو برای خودم بولد میکردم تصمیم گرفتم اول نکات مثبت ایشون رو بنویسم و وقتی نوشتم خودم هم تعجب کردم که این برادرم که این همه نکته مثبت داره و اون نکات منفی که ذهن من هر روز برام بولد میکنه اصلا در برابر این همه نکته مثبت به حساب هم نمیاد
برای هر نکته مثبتی که برادرم داشت و مینوشتم از خداوند سپاسگزاری میکردم و بقول استاد نتیجه رو در لحظه احساس کردم که همون حال خوب و انرژی مثبت در اول روز برام بود
استاد اگه بخوام بنویسم باید تا شب بنویسم
نکات بسیار بسیار عالی و کاربردی رو در این فایل گفتین که امیدوارم درس بگیرم و عمل کنم
خدایا شکرت که به مسیر آسانیها هدایتم کردی
خدایا شکرت که هر آنچه برایم اتفاق بیفتد به نفع منه
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
سپاسگذارم از شما آقای نیکو
حرفایی که از دل تجربه گفته بشه تاثیر به سزایی برای منی که میخونم داره واقعن ممنونم که این تجربیاتتون رو نوشتید که اول عادت های خوبی در شما ساخته میشه که این عادت ها خوب و رفتارهای خوب زندگی آدمو متحول میکنه.
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم سلام به استاد شایسته عزیز
سلام به خانواده بهشتی ام
از زمانی که تمرینی را برای خودم گذاشتم که ویژگیها و زیباییهای شهرم را بنویسم شهر من به یک بهشت و آرامش و لذت و فراوانی تبدیل شده ،اغلب افراد که منو نمیشناسند بهم سلام میکنند و با روی خوش باهام برخورد میکنند هر روز زیباییها رو میبینم که در 33 سال گذشته توی این شهر ندیده بودم هر روز کلی از زیبایی آسمون و ابرها را میبینم که تا به حال بهش دقت نکرده بودم هر روز امکاناتی که به این شهر اضافه میشه رو مینویسم بنرهایی که از افراد موفق و ورزشکار زده شده رو عکس میگیرم و راجع بهشون صحبت میکنم شهر من تبدیل به یک بهشتی شده که قبلاً به خاطر دیدگاهی که نسبت بهش داشتم حدود دو سال به به این شهر نیومدم و ازش فراری بودم.
از زمانی که نکات مثبت جنس مخالفم نوشتم هر روز دخترهای زیبا ،خوش اندام ،خوشحال باحال ثروتمند ،جذاب میبینم و تمام بانوان و دختران با من راحت هستند باهام میخندن و با هم گرم و صمیمی هستیم در حالی که قبلاً از دخترهای شهرم فراری بودم و جالبه که هر شهری هم میرفتم دخترها هم از من فراری بودند و حتی دوست نداشتن باهام ارتباط بگیرن.
از زمانی که نکات مثبت خانوادم نوشتم کلی خوشی و خوشحالی احساس خوب در خانواده میبینم و کلی احترام دریافت میکنم رابطه بسیار خوبی باهاشون دارم و چقدر بهم احترام میذارن چقدر بهم عشق میدن در حالی که قبلاً به خاطر افکار منفی که با خانوادم داشتم تا دو سال ازشون دور بودم.
در یک دفتر خوشگل و فوق العادهای که دارم کلی از آن چیزهایی که در زندگیم هست رو لیست کردم سعی میکنم هر روز بخونمشون و به نکات مثبتشون توجه میکنم و هر بار یک ویژگی رو بهشون اضافه میکنم که با دیدن این فایل مهر تاییدی شد که بیشتر به این دفتر نازنینم برسم و تعهد میدم که بیشتر رو این نکاتی که نوشتم تمرکز کنم لیستی که تهیه کردم به همراه آن کارهایی که انجام میدم و میخوام به اشتراک بگذارم تا خداوند هم آگاهی بیشتری به ظرف وجودیم اضافه کنه .
1.خانوادم (پدر ،مادر ،ابجی ،داداش ،زن داداش ،برادر زادم)
2.فامیل و آشنا
3. دوستان (3 تا دوست دارم )
4.خودم (ویژگی های شخصیتی ،توانایی ها و مهارتها ،جسم و سلامتی ،موفقیتهام ،حفاظت های ربم ،هدایت های ربم ،ایده های هدایتی ،پیاده روی ،تمرکز روی خودم ،مسائلی که حل کردم
5. خانه و وسایل خانه
6.شهر و محله ام
7. کشورم
8. قوانین خداوند
9. سایت استاد عباسمنش (ستاره قطبی ،مرا به سوی نشانه ام هدایت کن ،سفر به دور آمریکا )
10. وسایل شخصیم
11.رزق و روزی ثروت و فراوانی
12. توحید
13. رسانه (تلگرام و اینستا گرام و یوتیوب )
14. قرآن
15. طبیعت و حیوانات
16. دختران و بانوان
لیست بالا آن چیزهایی هست که لازم دارم و در حال حاظر دارم روشون تمرکز میذارم
حالا یه سری موارد و نکات را نوشتم که اونا را هم سعی میکنم انجام بدم تا از لیستم بهتر استفاده کنم
ــ سعی میکنم از افراد در مورد نکات مثبت آنچه که میخوام بپرسم مثلاً در خانوادهام از داداشم ویژگیهای مادرم را میپرسم یا مثلاً از زن داداشم ویژگیهای داداشم میپرسم و مینویسم
ــ ریشه شکرگزاری و نکات مثبت در قرآن در بیارم
ــ نکات مثبت و خوبی که از یک شخص دوست دارم و بهم کمک میکنه رو بردارم
ــ هر زمانی که با یکی از افراد لیست خواستم ارتباط بگیرم و یا به مکان و جایی میخواستم برم و یا فعالیتی بکنم آن نکات مثبت را بخوانم تا با ذهنیت خوبی مواجه بشم و ویژگیهای خوب و جنبه خوب آن موضوع یا فرد را ببینم
ــ وقتی دارم رو خودم کار میکنم و روی احساس خوب و ویژگی خوب افراد کار میکنم با هر کدوم از این افراد برخورد میکنم منتظر اتفاقات خوب و شرایط خوب و لذت بخش و ثروت فراوانی باشم و اگر به غیر از این هم باشه یعنی یک خیریتی هست که باید متوجه بشم و خدا از این طریق داره یک دروازه جدید بهم نشون میده و اگر مسئله ای هست حلش کنم و رشد کنم
ــ یادم باشه در هر کجا و در هر شرایطی هستم باید به احساس خوب و خوشبختی کامل برسم تا برم مرحله بعد خوشبختی در همین تمرکز بر زیباییها نکات مثبت و احساس خوب میاد
ــ یادم باشه وقتی دارم روی نکات مثبت این مواردی که نوشتم با آنچه خداوند هدایتم میکنه کار میکنم و سپاسگزاری میکنم به زیباییها و نعمتها و وجه مثبت این موارد هدایت میشم و با دیدنشون تایید کنم و بگم که من لایق این ارتباط و این نعمت این زیبایی و شگفتی هستم
ــ هر موردی که توش ضعیف هستم و ضعف دارم و یا پاشنه آشیلمه بیشتر روش کار کنم و جلوش با یک (( ستاره ))مشخص کنم و تمرکز بذارم و نکات مثبت و وجه خوبشو بکشم بیرون
ــ فایلهای استاد را که میبینم یادداشت برداری کنم و هر نکتهای مربوط به این موارد و این لیست بود را بهش اضافه کنم
شاید کلاً 5 درصد تمرکز گذاشتم روی این تمرینی که درست کردم ولی زندگیم بهشت شده و آرامش و خوشحالیم خیلی زیادتر شده ،مدام شرایطی واسم پیش میاد که رو خودم بیشتر کار کنم و بالاخره علاقم را پیدا کردم و دارم آموزش میبینم تا بتونم یک دوره از علاقم پیدا کنم و پیش ببرم با هدایت ربم .
یکی از افرادی که تو این لیست هست قبلا وقتی به من زنگ میزد کلی قلبم به تپش در میومد چون منتظر بودم که الان دیگه اخبار بد بهم بده اما زمانی که تمرکز مثبتش هر بار که زنگ میزنه به من خبرهای خوب خبرهای فراوانی و خوشحال کننده میده و فقط هم با من این رفتار رو داره.
سپاس گذارم استاد عزیزم که سخاوتمندانه فایل ضبط میکنید و در اختیار ما قرار میدید
سپاسگزارم دوستان عزیزم بابت کامنتهای طلاییتون
آفرین به خودم که در حال رشد پیشرفت و یادگیری هستم و با همین شرایطی که دارم کافی ارزشمندم
خداوند همیشه و در هر لحظه و هر کاری هدایتم میکنه و بهم میگه که چیکار کن
به نام خداوند مهربان و بخشنده
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم
خداوند را هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت یک روز و یک فرصت دیگر الهی شکرت
من هم جز افرادی بودم همین طرز فکر را داشتم نمی توانم بگم خییلی خوب شده بهتر شده ولی باید همه روزه تکرار کنم تکرار زیبایی ها انسان های خوبی که در شهر خودم است در کشور خودم است
سال 1401 با استفاده از آموزه های استاد وختی به صورت لیزر فوکس تمرکزم را گذاشتم به نکات مثبت شهرم در همان نقطه که بودم آنقدر زیبایی دیدم آنقدر انسان های عالی دیدم که خودم میگفتم این ها اینجا بودند چرا من اصلا قبلا نمی دیدم که حالا میبینم و با استفاده از همان قانون من رفتم ایران وختی در ایران بودم کمی از میزان تعهدم کم شد و دوباره این ترس ها و این که افغانستان بهتر از این جاست آمد دوباره به سرم چون که اقاریب نزدیکم اغلب افرادی بودند که کارگر بودند و نتوانسته بودند که به آن خوبی پول بسازند و همیشه همین حرف را می زدند که از اینجا افغانستان خییلی خوبه خب این در دل من خیییلی ترس انداخت خییلی چون اوایل کار بود من دوباره آمدم افغانستان وختی افغانستان آمدم دیدم آن چیزی که من تصور کرده بودم اصلا نبود و نشد و بعد همین حرف ها آمد که از این جا کرده همان ایران خییلی بهتر بوده
خب آن زمان دوباره کار کردن روی خودم را بیشتر کردم و از این تله کمی دور شدم و امروز که فکر می کردم همه افراد همین طرز فکر را دارند جالب اینجا است که امروز یکی دوست هایم آمده بود در مغازه من با پسر عمویم شریک هستم پسر عمویم گفت من می خواهم طلا فروشی را شروع کنم (آن دوست ام طلا فروشی داره)
اتفاقا آن دوست ام می گفت می خواهم سوپرمارکت بزنم :)))
هر دو همین دید را داشتند خییلی برایم جالب بود
من برای اینکه ذهنم را مثبت تر کنم در شغل که هستم
امروز اقدامات عملی را شروع کردم رفتم جا های که خاک گرفته بود را پاک کردم بعضی وسایل که می شد از آن استفاده کنم را دوباره در جای ماندم که قابل دید باشد و به خودم تعهد دادم که هر روز یک جا را پاک کنم و تغییرات در آن ایجاد کنم
و بعد با انجام این کار خییلی حس ام عالی شد و در کنارش به افرادی توجه کردم و میکنم که بدون چک و چونه پول می دهند الهی شکرت
و انشالله اقدام که برایم الهام شود را برای خودم می نویسم و انجام می دهم
و یک الهام که به من شد این بود تا وختی یک جای هستی بهترین ورژن خود را برای بهبود بکار ببر و صداقت و درستی در کار داشته باش
چون من می خواهم شغل خودم را داشته باشم و تصمیم دارم مغازه و یا هر چی بهم الهام شد را شروع کنم
و این کار که من از این کار بیرون میآییم باعث شده بود که تنبلی در کار کنم و امروز این انگیزه را دوباره در درونم روشن کردم و انشالله که در ختم سال همین تعهد را داشته باشم الهی شکرت
الهی شکرت
باسلام خدمت شما استاد بزرگوار. از شما بابت این آموزشهای ارزشمندتون بینهایت سپاسگزارم.انشالله همیشه سالم باشید.
من تازه از زیارت امام رضا برگشتم و بسیار دعاگوتون بودم.نه تنها مشهد بلکه کربلا و سایر مکانهای مقدس….
و اما بریم سراغ مهمترین موضوع در دنیا یعنی شکرگزاری.
من در حال حفظ قران هستم و بسیار با ایات درگیرم. و بیشترین چیزی که خیلی بهش برخورد میکنم شکرگزاری هست.به طوری که خداوند به وضوح به بنی اسرائیل میگه نعمتهای منو یاد کنید و شکرگزار باشید و به عهدتون وفا کنید.
و جالبه که روایت شده نزدیکترین و شبیه ترین قوم به قوم پیامبر، بنی اسرائیل هستند. بنی اسرائیل بسیار ناشکر و بهانه گیر بودند.و جالبه این موضوع در ایران زیاد دیده میشه.و این ترسناکه…..
من خیلی سختی کشیدم تا درس شکرگزاری و قانون تکامل رو یاد بگیرم. و به رضایت درونی و سپس ارامش برسم.قبلش عجول و ناشکر بودم.و در جهنم نفس زندگی میکردم.بعدا متوجه شدم که بالاترین مرتبه که همیشه در دعاها گفته میشه رسیدن به مقام راضیه مرضیه هست. یعنی مقامی که خدا از تو راضی باشه و توهم از خدا راضی باشی….و این با سپاسگزاری بدست میاد.
و تنها انرژی محرک برای پیش رفتن در سیستم این دنیا دوچیز بیشتر نیست.شکرگزاری(مثبت نگر بودن)و استغفار(اصلاح مسیر و ریشه یابی مسائل)هست.
به قول استاد یاسین رحمانی: همیشه همه چیز در همان جایی که هستی رخ میدهد.
یعنی کافیه من از اون نقطه ای که ایستادم و شرایطی که دارم راضی باشم تا دنیا به سمتم بیاد.اصلا غیر از این باشه غیر منطقیه.زندگی فعلی شما حاصل انتخابهای شخص شماست اگه راضی نباشید از خودتون ، ذهنتون اجازه پیشرفت بهتون نمیده. چون میگه تو این مسیر تو ناراضی هستی و داری اسیب میبینی پس من نمیذارم که جلو بری.چون کار ذهن حفظ امنیت انسانه. اما اگه از خودت راضی باشی و شاد باشی ، ذهنم برات میشه مثل یک شکارچی قوی که بهت میگه تصویر نهایی ارزوت رو بهم بده تا تو رو بهش برسونم.چون من خوشحالی تو رو میخوام…..
اصلا شکرگزاری خود توحیده.یعنی خودت و خدا یکی میشی.چون بسیار به فرکانس خداوند نزدیک میشی.عزت نفست سر به فلک میکشه.از کثرت میری به وحدت.همه چیز رو از یک چیز میبینی و از شر عوامل دیگه(کثرت) رها میشی.اروم میشی. تو مطیع خدا میشی و خدا دنیا رو مطیع تو میکنه. ذره ذره تنظیم میشی.در مرکز قرار میگیری.میشی یک انسان بالغ و متعادل. اصلا شکرگزاری یعنی مسئولیت پذیری، چون میگی من محور و مرکز دنیام همه چیز تحت تاثیر درونیات منه… اگه یه چیزی درست پیش نمیره بخاطر منه. من خواستم و او به من داده.پس اصلاح مسیر میکنی….همینقدر ساده و در عین حال عمیق…
شکرگزاری به زندگی انسان حجم و عمق میده.شاید طول و عرض زندگیت مثل زندگی بقیه باشه. ولی درک و لذتی که تو ازش میبری مثل بقیه نخواهد بود.انگار همه چیز برات انبساط پیدا میکنه. و هی زیباتر میشه.مثل یک جادو میمونه. به زندگیت برکت میده. به زمانت برکت میده. انگار تو زمانت یه فرجه باز میشه و کلی چیز نصیبت میشه و بعدش که برمیگردی میبینی زمان خاصی نگذشته….خیلی عجیبه.
اینکه استاد شما میفرمایید برید و زیباییهای شهرتون رو نگاه کنید واقعا من تجربشو دارم. وقتی خوبه شهرتو میگی و شکرگزاری میکنی.انگار اون شهر میگه کجای کاری بیا تا قشنگیامو بهت بیشتر نشون بدم.بعد یهو میری تو یه کوچه بهشتی و یه صحنه ها و یه مغازه ها و یه چیزایی رو تجربه میکنی که کسی تجربه نکرده. من گاهی اوقات اینقدر از بعضی سفرهام تعریف میکنم که خانوادم همش دوست دارن با ما بیان سفر چون فکر میکنن شوهرم من رو میبره جاهای زیبا.خبر ندارن که نگاه من زیبا بینه.
«ناتانائیل زیبایی باید در نگاه تو باشد نه در آن چیزی که تو به آن مینگری.»
خلاصه که اینقدر این در و اون نباید زد.چقدر میخوای بررسی کنی ببینی کدوم کشور برای مهاجرت خوبه.چقدر میخوای پیجهای فروشگاههارو بالا پایین کنی تا بهترین لباس رو بخری.چقدر میخوای از این شاخه به اون شاخه بپری تا بهترین نصیبت بشه.فقط اروم بگیر و راضی باش. همه چیز خودش میاد به سمتت.ما اومدیم تو این دنیا تا راضی بودن و تسلیم بودنو یاد بگیریم.
گاهی اوقات میگم سحر اگه برگردی به 10 سال قبل به خودت چه نصیحتی میکنی؟ فقط میگم شاد و راضی باش.
فقط برنده کسیه که راضی باشه.چون اینطوری کاملا در زمان حال قرار میگیره.و همه چیز رو با تمام وجود زندگی میکنه. چون وقتی شکور باشی. سمیع و بصیر هم میشی. بعدش علیم میشی.پس پر از اگاهی میشی.پس اونی میشی که باید بشی.(درراه راست قرار میگیری)
پس اینقدر به دیگران نگاه نکن.دنیا تجلی درون خودته. هرکس در دنیا هرچی داره از الله داره.پس روی خودتو برگردون به صاحب همه چیز.و بگو اون فرد شکرگزار بوده که به فلان نعمت رسیده پس منم باید شکرگزار باشم.ازش یاد بگیر نه اینکه درون زندگیتو با بیرون زندگی اونا مقایسه بکنی و بیفتی تو چاه.(مخاطب همه این حرفها خودمم)
گاهی اوقات تو یوتیوب میچرخم و زندگی ادمایی که رفتن به کشورهای دیگه رو نگاه میکنم.گفتم شاید خودمم بخوام برای فوق دکتری برم.ولی با بررسی زیاد به یه درکی رسیدم.زندگی در کل دنیا شبیه همه…..فقط کسی زندگیش فرق میکنه که از جایگاهش راضی باشه و از تمام امکاناتش استفاده بکنه.دنیا خودش هوشمنده.خداوند بیناست .خودش به موقع میبرتت یه جایی که بیشتر به دردت بخوره و بیشتر پیشرفت کنی.
گاهی اوقات میگم چقددددر ما ناشکر بودیم.و هستیم. یه بار نشد یه رییس جمهور بیاد بگیم خوبه.نشد قدر سنتهامونو بدونیم و بد نگیم. نشد از وضع مالیمون راضی باشیم. از قیافمون. از ماشینمون. از کشورمون. چرا ؟ اخه چرا؟ این همه عقده حقارت و کمبود از چی میاد؟.همش خودمون زمین زدیم.جوک های پوچ و تمسخر امیز برای خودمون ساختیم.یه بار واقعا حقیقت پیرامونمون رو ندیدیم.چرا اینقدر مثل بنی اسرائیل غر میزنیم.خدا از بهشت براشون تو بیابان مرغ بریان میفرستاد میگفتن ما خیار و عدس و پیاز میخوایم. دقیقا شبیه ما….. چرا اینقدر میخوایم شبیه هم باشیم.ما ادما منحصر به فردیم باید متفاوت باشیم.پوششمون.سبک زندگیمون. علایقمون.نباید اینقدر خودمون رو مقایسه کنیم مگر اینکه بخوایم ازش یاد بگیریم و الگو پیدا کنیم.(به خودم دارم میگم)
خلاصه که استاد دمت گرم دست گذاشتی رو شاه کلید.ممنونم ازت.
به قول قران میخوام سفیه نباشم(سفیه یعنی کسی که بهانه بی مورد میاره و کفران نعمت میکنه).و اینو اینجا مینویسم که به عنوان یک استاندارد بیام و خودمو باهاش تنظیم کنم و برم.
خیلی ممنون.یا علی مدد
سلام خدمت استاد و دوستان ،به ارتباط به این فایل یک ضربالمثل روسی به یادم امد که میگویند ( همان جا خوب است جایکه ما نیستیم ) واقعا همین طور است ، که باید نکات مثبت اطراف مانرا نگاه کرده و شکر گزار باشیم ! دوستی دارم که همیشه از پرداخت مالیات بالا او ایالتی که زندگی میکرد شاکی بود و بالاخره آمد شهر ما سیاتل پس از چند ماهی باز هم شکایت از هوای این شهر که چقدر بارانی هست همون کالفرونیا خوب بود هوای خوب داشت و از اینجا هم رفت رفت شیکاگو که کار خوب است و مالیات کم است و حالان از برف و سردی زیاد شکایت دارد ، یعنی بعضی ها همیشه نیمه خالی لیوان را نگاه میکنن و همیشه نا راضی هستند ! ممنون
سلام استاد عزیزم
چقدر لبخندتان در اول این فایل دلنشین است
ممنونم از شما
خدایا شکرت استاد عزیزم ممنووون چققدررر این فایل به موقع بود از وقتی که فایل چرا از راه راست دور میشویم یا به ان نزدیک میشویم رو گزاشتین و درک کردم مقایه چه بلایی سره انسان میاره یع سری کلید ها گرفته بودم یه سری راه حل هارو فهمیده بودم اما دوس داشتم در مورد راهکار مقایسه بیشتر بفهمم بیشتر به یقین برسم تا چیزایی که فهیمدمو بیشتر بفهمم و فراموشش نکنم و با یقین ادامه بدم چقدر از خداوند در خواست کردم که راهکار محکی بهم ارائه بده مخصوصا وقتی توی جمع هستم
اگر بخوام بنویسم در چه مواردی مرغ همسایه را غاز نشان داده و به احساس بدبختی رسانده باید ساعت ها صحبت کنم
ولی چند موردشو مینویسم تا بهم یاد آوری بشه
اینکه آدم به شرایط بقیه احترام بزاره و تحسین کنه چیز بدی نیست و اتفاقا از ویژگی های انسانیت هست اما ما همیشه مقایسه میکنیم همه چیز رو
و نمیدونم چرا اینکارو همیشه به صورت ناخود آگاه انجام میدیم
وقتی میخوام ارزش یچیزی رو بسنجیم با چیز دیگ مقایسه میکنیم
در هروصورت نمیدونم دلیلش چیه اما مقایسه نابود کرده مارو
من یادمه دوستان دیگر دوستمو با خودم مقایسه میکردم و میگفتم برای اونا بیشتز وقت میزاره
به اونا بیشتر محبت میکنه و دوس داره
به خاطر اینکه اونا بهتر از من هستن من شاید بلد نیستم شاید زشتم شاید چیزی ندارم شاید شاد نیستم شاید با من خوش نمیگذره منو دوس نداره اینکارهارو میکنه چون میخواد فاصصله بگیره از من چون منو دوس نداره
یا شرایط زندگی تقریبا هرکسی که میشناختم میگفتم خوبه فلان چیزو دارن فلان شادی رو دارن ما چی با اینکه داشتم
اما هررررررررررررر وقت تعریف میکردم ناخود آگاه خودم رو پایین تر میدیدم
انگار باید من پایین بودم تا اونا بالاتر بودن انگار جا برای همه نیست انگار یه ترازو
یا میگفتم بدن اونا از من بهتره
غذای اونا از من بهتره اونا بهتر غذامیخورن راحت ترن لذت بیشتری میبرن اگر فلان غداهارو بخورم راحت ترم شاد ترم
اونا مشتری هلشون راحت از من خرید میکنن
تکامل اونا بهتر و سریع تر از منه
اونا تفریخاتشون جداب تره
اونا شاد ترن
سبک زندگی اونا بهتره
همسر اونا خوش برخورد تره با ادب تره مهربون تره رمانتیک تره
اونا پولدار ترن اونا به فراوانی بیشتر باور دارن
اوان بخشنده تر از منن
اونا با ایمان ترن
و خیلی مسائل دیگ که همشون باعث میدن حال خیلی بدی بهم دست بده
ینی متوجه بودم وفتی این افکار میاد به سرم حالم فورا بد میشه فورا گریم میگیره فوران بی انرژی میشم
به خودم به توانایی هام شک میکنم و میگم من کلا آدم پوچ و بی ارزشم
خداوند به من کمک نمیکنه من آدم جدا افتاده ای از خداوند هستم
وقتی تنها بودم عالی بودم میگفتم خدا عاشق منه اما اگر یک نفر رو حتی میدیم مهم نیست اون کی بود و چه ویژگی داشت ذهنم وفرا شروع میکرد به مقایسه و میگفت تو نزدیک تر یا دورتری بخدا
واگر میگفت نزدیک تری وا اون دورتره میکفتم خدایا تو مگه عادل نیستی تو چه خدایی هستی منم خواستم اینم خواسته پس چرا به من دادی منو هدایت کردی اینو نکردی و شک میکردم به قوانین میگقتم ممکنه یه جاهایی منم هدایت نکنه با اینکه با تمام وجود میخوام
این نجوا مخصوصا در مواردی که اون فرد از نزدیکانم بود بیشتر میشد به خاطر عشق زیادی که به نزدیکانم دارم و شروع میکردم به سرزنش خدا به قول یکی از نزدیکانم خدا به ما بالام ینی بچم گفته
منظور کنایه از ناعادل بودن خدا
و مخصوصا بعد از فایل چگونه به راه راست هدایت میشویم یا از آن دور میشویم
بیشتر اینن موضوع و این نجواهای مخرب مقایسه و تاثیرش رو در زندگیم دیدم
و گفتم خداااااااای من چقدر نابودگر بوده و من نمیدیدم
و واقعیتش خیلی ترسیدم اما گفتم خدایا میدونم کمک میکنی این نجوارو کنترل کنم
میدونم راه کنترل این نجوارو یاد میگیرم
یادمه از ترس از دیدن واقعیت تاثیر این نجواها روی حالم روی دور شدنم از خداوند بیشتر درک کردم که باید تنها باشم باید ورودی هامو کنترل کنم
باید به هیچکس نگاه نکنم
قبلا فکر میکردم نگاه نکردن به شبکه های اجتماعی وعکی عای دیگران صرفا برای کنترل یکسری چیزهای منفی و اشتباه هست که نشون میدن مثل تجملات و اینا ولی بعدش فهمیدم که به خاطر مقایسه است به خاطر اینکه ذهن ما ناخود آگاه مقایسه میکنه و از خداوند دورمیکنه حالا نتیجه مقایسه هرچی که باشه
این باشه که تو بهتری یا بدتری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الف) به این فکر کنید که در حال حاضر چقدر درگیر این موضوع هستید و این ضعف چقدر در حال اتلاف انرژی و تمرکز سازنده شماست؟
واقعیت خیییلیییی
و انرژی منو خیلییییی تلف میکنه
و باعث میشه من خیلی به خودم فشار بیارم تا کار زیاد تر از تکاملم انجام بدم تا به احساس خوب موقتی حاصل از پیشرفت برسم به محض گذشت مدت کوتاه دوباره باید یه کار جدید انجام بدم تا به خودم ثابت بشه که خدایا ببین من لایق بودم
از چیزایی که منطقی خلق کردم ادت نمیبرم و شکرگزار نیستم برای اینکه دستاورد هامو مقایسه میکنم
میگم اینکه چیزی نیست…….
البته خیییییییییلیییییییییی توی شکرگزاری پیشرفت کردم و زندگیم بهشت شده اما زمان هایی که کمی بی انرژی هستم و خداوند یادم میره دلیلش همیشه
ولی خب من میدونم که باید تکاملی جلوبرم و شکر خدا از خودم راضیم و سعی میکنم توجه نکنم و به خودم آفرین بگم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ب) در کل زمانهایی که درگیر این نوع تفکر بوده اید یا هستید، از خود بپرسید:
چرا اینطور فکر می کردم یا می کنم؟
واقعیت به نظرم
لحاظ نکردن قانون تکامل
و بیاد نداشتن اینکه شکرگزاری هست که حال مارو خوب میکنه
نه خونه و ماشین و همسر رویایی
چرا فکر می کنم همسر دیگران از همسر من بهتر است؟
فکر میکنم چون شرایطش بهتره حالشم بهتره
درحالی که شکرگزاری و بیاد اشتن خداوند که حال مارو خوب میکنه
خیلیارو دیدم همسرشون عاااالیه
شرایط ظنذگیشون ثروتشون عاااللییییه
مثلا توی امن ترین و زیبا ترین کشور دنیا زندگی میکنن اما افسردن برای اینکه اصل راضی بودنه شکرگزاری
چرا فکر می کنیم رابطه دیگران از رابطه من بهتر است؟
به خاطر درک نادرست ما از خوشحالی و رضایت مندی
چرا فکر می کنم اوضاع در جای دیگر خوب است؟
خوشی های خودمونو نعمت های خودمو نمیبینیم
ریشه این جنس از تفکرات از کجاست؟
ناشکری
حرف مردم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیا ریشه اینها باورهای قدرتمندکننده است یا محدود کننده؟!
محدود کننده
اصل است یا فرع؟!
فرع
_
چ) حالا که از این ضعف مخرب آگاه شده ای، با توجه به آگاهی های این فایل، چه راهکارهایی برای خارج شدن از این مدار مخرب آموخته ای؟
تمرکز کنیم برداشته های زندگی خودمون
و شکرگزار باشیم
در کل روز
نه فقط چند دقیقه بعد هم بهونمون این باشه جواب نمیده
نخوایم خودمونو به دیگران ثابت کنیم
و نخوایم بگیم ما بهتریم
یا بدتریم فرق نمیکنه
طرح سوالاتی برای اینکه گفتگوهای ذهنی خودمونو در زمان شروع مقایسه جهت دهی کنیم
وقتی مقایسه شروع میشه بگیم
مثلا مقتی میخوایم اونا از من بهترن
من بدبختم و فلان
توی ذهن خودمون بگیم خدایا من چه چیزایی دارم؟ و شروع کنیم به سپاس گزاری
و اگر ذهنمون شروع کرد به گفتن اینکه چه فایده بگیم هرکسی یه چیزی دوس داره و براس تلاش کرده از خدا خواسته
و ادامه داده و بهش رسیده
توهم اگر میخواستی ادامه میدادی نا امید نمیشدی میرسیدی
یا میتونیم بگیم که ما از پشت پرده خبر نداریم معلوم نیست
یا میتونیم بگیم هانیه اگر تمرکز کنی برنکات منفی زندگی خودت باعث میشی اتفاقات منفی جذت کنی پس بی قیدوشرط خودتو دوس داشته باش
یا میتونیم این سوال رو طرح کنیم که هانیه به نظرت تو ثروتمندی؟ تو دارا هستی؟تو رابطتت خوبه راضی هستی؟ به نظر بقیه کاری نداشته باش تو راضی هستی؟
و اغلب مواقع آدم میگه اره شکر خدا
و اگرم بگه نه من میخواستم فلان جا باشم فلان کارو بکنم فلان چیزو داشته باشم آدم میتونه بگه اوکی تو الان از اینایی که داری استفاده کن لذت ببر به اونا هم میرسی طبق قانون خداوند
تو احساست خوب باشه حالت خوب باشه اونارم خدا میده بهت
ساعاتی از روز روز براس سپاس گزاری تمرکزی بزاریم
و تمرینتانی انجام بدیم که سپاس گزاری برامون راحت تر بشه
مثل دوش گرفتن
پیاده روی
ورزش
قانون سلامتی
قهوه
مراقبه
کنترل ورودی ها و اعراض کردن از صحبت های منفی تصاویر منفی
قران خوندن
این راهکارها منجر به اخذ چه تصمیماتی برای شما شده است؟
برای سلامتیم
برای کارهام ارزش قائل بشم
و حرکت کنم
حالم خوب باشه
کارهام رو با دقت بیشتر و تمرکز بالاتری انجام بدم
از فکر کردن به دیگران و دنبال نکات مثبت دیگران گشتن بیام بیرون و فقط روی خودم کار کنم
و بفهمم که من خودم کلی کار دارم کلی نیاز به کنترل وردی دارم
بنابر این با اینکه خوشحالم از کار کردن روی خودم بیرون نمیام
و انی اصلی رتین نتیجه برای منه که این مسیر رو ادامه میدم
صبح زود بیدار میشم و کارامو انجام میدم برای اینکه وجود خودم رو لایق دریافت الهامات و نعمت و ثروت خداوند میدونم
برای شغلم حرکت میکنم وایده های الهامی رو اجرا میکنم چون شکرگزارم بابت شغلم خودم
از هسمرم خانودادم شهرم کشورم راضیم و خیلی خوشحال که دارم اینجا زندگی میکنم واقعا خوشحال میشما واقعا
تمرکزم مدیریت میشه
از ضرر ها جلوگیری میشه
ثروت رو درک میکنم و میفهمم که راحتی و ارامش هم یک قسمت اصلی از ثروته
گلایه نمیکنم از کسی
شکایت نمیکنم از کسی
فقط سپاس و سپاس و سپاس
اگر هم یه تضادی پیش اومد سعی میکنم فراموش کنم و حرکت کنم حالمو خوب کنم و بگم خیریتی هست کنترل ورودی کنم و مطمئن باشم خیره
در پاسخ به این چرایی به این فکر کنید که:
چه تغییراتی باید در شخصیت خود ایجاد کنم؟
سپاس گزار از خداوند و همچنین دیگران
سگا گزاری از وسیله هام
شهرم کشورم
انتظارات خوب داشتن از آدمها
حرکت کردن و فعالیت بدنی با کار کردن وسپاس گزاری از خودم
باخودم حرف زدن با خداوند حرف زدن برای خداوند زندگی کردن
کارکردن روی خودم نه دیگران
چه مهارتهایی را یاد بگیرم و بهبود ببخشم؟
مهارت کارکردن
مهارت سپاس گزاری
مهارت ارزش قائل شدن برای خودم
مهارت تقویت باور فراوانی
مهارت تقویت عشق
مهارت تقویت باور توحیدی بودن
مهارت لذت بردن
مهارت راضی بودن از خودم
مهارت انتظار مثبت داشتن از ادم ها
مهارت کنترل ذهن
مهارت ارزش قایل شدن برای خودم
و مهارت ادامه دادن
و مهارت سپاس گزاری حتی اگر فکر میکنیم اشتباه کردیم
مهارت دیدن بیگ پیکچر
و قدم اول را از کجا بردارم؟
از همینجایی که هستم همون کارهایی که برای زندگی فعلا میدونم که باید انجام بدم
عاشق خودم باشم