چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 29
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-18.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-06-24 21:44:182021-11-09 05:11:00چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای عشق وثروت.سلام به استادعزیزم عباس منش ومریم نازنینم ودوستای هسفرم.امروزمیخوام سفرنامه روزدهمم روبنویسم خداروشکرکه هرروز یه چیز جدیدیادمیگیرم وهروزتصمیم میگیرم باآگاهی یکی ازکارهای اشتباهموحذف کنم.چه قانون جالبی دراین جهان هست که باتوجه به هرچیزی اونوبه سمت خودت میکشونی پس چراتوجهمون به چیزهای خوب نباشه چرا به علایقمون فک نکنیم واقعا بافهمیدن این قانون اگه اونواجرانکنم یعنی درحق خودم ظلم کردم.امروزفهمیدم دلهره واظطراب معنایی نداره اگه قانون گذارخوبی باشم.ازکودکی یادگرفتم که ازشادیهات تعریف نکن که چش میزننت.ومن هم همیشه پیرو این باورغلط بودم واگه یه جایی ازخوبیهای زندگیم تعریف کردم حتما بعدش یه اتفاقی افتاده واسم چون ازقانون وباوراشتباه پیروی میکردم.ولی امروزمطمئن شدم با اظهارشادی شادی بیشتری سمتم میاد.دیگه از تعریف خوشیهام نمیترسم وباافتخاربازگو میکنم وخداروهم بابتش شکرمیکنم .تجربه های تلخ وخاطرات بد روهم به کلی حذف میکنم ودیگه ازروزهای سخت زندگیم تعریف نمیکنم مخصوصا برای بچه هام وتوجهمو از روشون برمیدارم.پروردگارا هزاران بارشکرکه من را درمسیر این خانواده دوستداشتنی قراردادی تا هر روز آکاهیهام بیشتربشه.دوستای گلم دوستتون دارم.
بنام خداوند عشق و ثروت
این جمله رو از کامنت یکی از دوستان خوندم
چه ارامشی بهم داد…
دلم خواست منم به نامش شروع کنم که سرشاربشم از عشق وثروت
در دهمین مدار سفرنامه پر برکت:
سلام
پیش هر چیز دلم میخاد بگم زندگیم چقدر همراه شده با هر روز این سفرنامه
ینی یه جورایی میتونم تا 20 روز ایندمو اگه طبق همین روند طی کنم و رشد مدارهامو به تکامل برسونم به چه چیزایی رو به رو میشم که مطابق مباحثی هست که در هر روز این سفرنامه گفته شده
و قانون گذاشتم تا وقتی تعهد هر فایلو انجام ندادم ، حق ندارم برمو سرک بکشم موضوع روز بعد چیه …
چقدر حسم خوبه
خوب یادمه اولین چیزایی که ارزوم بودبهش برسم مبحث همزمانی هست
این روزا یه جوری تقریبا همه چیز جفت شیش میاد که گاها حیرت زده میشم…
خداروشکر ، به امید نتایج عالی …
یکی دیگه از چیزایی که خیلی ارزوم هست مبحث نشانه ها و یادگیری زبان هدایت الهی هست …
خیلی دلم میخاد ، گاها حس میکنم گم شدم نمیدونم باید چکارکنم…
یه کارایی انجام دادم ، یه تصمیماتی داشتم ، الان فهمیدم بخاطر عدم شناختم از قانون تکامل خواستم زووووود به نتیجه برسم ، یه جورایی باز این تله کمالگرایی و زود به نتیجه رسیدن یکم واسم نمیشه گفت سردرد درسته کرده ، یه جورایی هول و ولا به جونم انداخته…
البته دارم کم کم باور میکنم من در مسیر درست و هدایت به انعمت علیهم هستم ، خیلی ریز نشونه هاش گاهی میاد خوشحالم میکنه …
اما امــــــــــان از زمانی که خبری ازش نیست.
مثه همین امروز …
و بعد چند بار گوش کردن این فایل ارزشمند فهمیدم ماجرا چیه …
چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟؟؟
این حالت امروز منه…
یک نکته قبل تشریحش بگم که این فایل چقدر مکمل یکی از مبحث های دوره عزت نفس هست ، اونجا هم همین موضوعو بررسی کردین اما از یک بعد دیگه … و الارقم پاس کردن اون دوره میشه گفت چیزی نفهمیدم ازش … فقط چند بار گوش کردم ، کامنت های هر بخشو خوندم ، خلاصه نویسی کردم تو سررسیدم ، و باز خلاصشو + برداشت شخصیمو تو سایت آپلود کردم امــــــــــــــــا
اعتراف میکنم در عمل صفر
اینو امروز فهمیدم و خداروشکر الان +1 هستم به لحاظ عملگرایی.
از بد شانسی میگفتیم …
سرمایه ای که پیرو الهاماتم انجام دادم تقریبا 30% ضرر داشتم
همه صف ها و ستون هام منفی …
حسم بد شد رنگ قرمز رو میدیدم
زدم بیرون گفتم بخیال و اون سوال خوبو پرسیدم :
ایا این لحظه حست همونیه که میخای ؟
گفت نه – گفتم پس سریع خوبش کن که اگه حس این لحظت خوب باشه و بتونی خوب بودن لحظاتتو در 24 ساعت ممتد کنی به خودت میای روزی شده که میپرسی ایا زندگیت همونیه که میخای ؟ جواب صددرصد بله هست …
خلاصه
چند بار گوش کردم اما بازم نفهمیدم ارتباط این فایلو با زندگیم
تا اینکه یک بار دیگه بررسی کردم دیدم بله هنوز تو ضررم و هنوزم همه جا قرمز و منفی
همزمان فایل هم پلی بود
یک دفه یه همچین چیزی شنیدم :
اغلب ادما به صورت ناخودآگاه به رویداد های بد و منفی توجه میکنن
تو مکالمه هاشون در مورد واقع و اتفاقات بد که رخ داده واسشون حرف میزنن ، موضوعات نادری که توی مسافرت یا محل کار و… باهاش روبه روشدن و ماهیت منفی داره .
و چون کانون توجهشون روی نکات منفی هست ، طبق قانون بیشتر منفی ها رو جذب میکنن .
یه هو ستونو دیدم باز بیشتر شد -4.5% توی هر خرید
دیدم ااااااا چه رابطه مستقیمی …
من هی به این رنگ قرمز توجه میکنم هی نگران هی در درون خودم درموردش فک میکردم … در بیرون …
یه اعتراف : من هنوز قبول نکردم این خودمم که زندگیمو خلق میکنم …
شرایط و اتفاقاتی که در بیرون رخ میده نمودی از شرایط درونی هر کسی هست …
البته این امر یک موضوعی هست کاملا تکاملیه که با توجه به اشناییم با این مباحث ( 94روز) کم کم دارم بهش واقف میشم …
خلاصه اینکه بستم اومد بیرون. شنیدم گفت
در مقابل اگه در مورد رویداد های خوب حرف بزنی از همون جنس میاد تو زندگیت – در واقع چیزی به نام خوش یا بدشانسی وجود نداره …
اینو استاد بار ها گفته
این ما هستیم ک با فرکانس هامون شرایط و اتفاقاتو رقم میزنیم
اما در عمل
چطور میتونی وقتی به چشم داری میبینی پولت داره میره
به چشم داری میبینی شرایط بده
الان صدایی اومد ، حتی در موردش هم ننویس
در موردش حتی با خدا هم حرف نزن
فقط سعی کن حستو خوب کنی ، از یک نقطه نظر دیگه به ماجرا نگاه کنی و بسپارش به خدااااااااا
و برو کنار
صدایی دیگه اومد ، باید پارو نزد وا داد ، باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت…
خب متعهد میشم
ازین به بعد به صورت اگاهانه روی رویداد های خوش آیند و مثبت توجه کنم – برنامه ذهنیم این باشه فقط در مورد چیزای خوب حرف بزنم.
و خدای بزرگ و توانا اگر حیله این نفس سرکش را از من دفع نفرمایی به ان رغبت میکنم و از نادانان میشوم (یوسف ایه 12)
در واقع این تعهد باعث میشه انتظاری هم نباشه ازینکه اتفاق بدی بیوفته واسم که بخام برای دیگران تشریحش کنم .
الان یک چیزی به ذهنم رسید
اصلا چه کاریه ، چرا ادما در مورد اتفاقات بدشون برای هم تعریف میکنن ؟؟ این درد و دل کردن چیه رفته تو مخ ما ؟
انسان بخاطر ترحم و توجه دیگرانو جلب کنه
بعضا به صورت ناخودآگاه خودشو قربانی شرایط و اتفاقات میکنه
که استاد خیلی زیبا تو دوره عزت نفس تشریحش کرده و این فایل هم به نوعی در بر گیرنده همون محتوی هست .
تله ذهنی وجود داره وقتی با کسی درمورد اتفاقات بد زندگیت صحبت میکنی ، اروم میشی
در صورتی که اشتباهه نه تنها اروم نمیشی بلکه مشکلاتت تشدید هم پیدا میکنه ، صحبت کردن خیلی قدرت منده
تو قران اشاره شده ، الرحمن ، خلق الانسان ، علمه البیان …
این فن بیان ، قدرت کلمات خیلی زیاده
تنها صحبت کردن بلکه چت کردن درموردش یا نوشتنم خیلی قدرت منده
جای دیگه قسم خورده به قدرت نوشتن ( ن و والقلم ما یسطرون )
خلاصه اینکه تو این فایل استاد یک بار دیگه گفت
هیچ وقت تحت هیچ شرایط به رویداد های بد ، ناخواسته ها توجه نکن ، حرف نزن درموردش
همونجوری که بعضی از اندام خصوصیتو میپوشونی …
همونجوری که زشتی هاتو فیلتر میکنی و قایمش میکنی …
همونجوری که از وسایل بد و زشت دوری میکنی …
دقیقا همنجورم از رویداد های بدی که باهاش روبه رو میشی فرار کن
دقیقا همونجوری که نگاهتو از یک شی زشت میگیری همونجورم از نگاهتو از اتفاقات بد بگیر
اینگار حرف زدن در مورد اتفاقات بد مثه انتشار بوی بد میشه
اصلا فکر کن اگه بگی مثلا امروز تو ضرر بودم ، امروز با دوستم دعوا کردم ، امروز نون نداشتم برای خوردن ، امروز دلار رفت بالا ، امروز قراره مشخص کنن که جنگ میشه یا نه و ازین دست دیالوگ ها
فکر کن تا دهنتو باز میکنیو شروع میکنی به حرف زدن یک بوی بدی از وجودت کل فضا رو میگیره و مخاطبت بجای اینکه واسته و گوش دادن
از کنارت فرار میکنه و میگه تورو خدا برو خودتو بشوررررررر
در واقع این بوی بد وجود داره اما به مشام نه من و نه مخاطبم نمیرسه
صحبت کردن در مورد وقایع بد باعث میشه افتضاح کل زندگی رو پر کنه و به خودت میای در حالی که در اوج بد بیاری ها تو لجن داری دست و پا میزنی !!!
مگه میشه ؟؟ انقد سخت نگیر حالا
سخت نگیر نداره
دقیقا همینه
اصلا چیزی به نام بد شانسی و خوش شانسی وجود نداره
میگی نه امتحانش کن .
و من امتحانش کردم. همین امروز
بعد اینکه هی محاسبه میکردم ضررمو بعد اینکه هی ستون قرمز و منفی ها تو چشمم بود گفتم خدایا به تو میسپارم و یه نفس عمیق یه نوشیدنی موهیتو رفتم بالا و شروع کردم به دیدن قسمتی از سریال زندگی در بهشت که این بار یه عالمه مهمون برای استاد اومده بودو داشتن توی پرادایس کمپ میزدن
ینی دیدن تجهیزات آفرود و کوهنوردی منو از زمینو زمان جدا میکنه
اون چادر نورث فیس جدید ترین طراحی این شرکته که اولین باره میدیدمش …
تو این محصولی که دوستمون رنگ زردشو خریده بود چقدر راحت با چنگ بدنه پارچه ایش به تیرک ها وصل میشد .
من دقیقا همین مدلشو دارم البته این مدلی که شایسته جان تصویرشو گرفت آخرین آپدیتشه که چقدر راحت …
ینی کلا یادم رفت پول چندین تا ازین همین چادری که انقد ذوق دیدنشو دارم از کفم رفته بود . تو همین حوالی بودمو واقعا ازین فضای ضرر و منفی دورر تا اینکه همکارم که در جریان بود زنگ زدو گفت نگران نباش ، بازگشت داره و جبران میشه و تحلیل کرد
البته خداروشکر دلم خوش نشد به حرفاش
همون لحظه که داشت میگفت گفتم این خدایه که منشا رزق و روزی منه و از بی نهایت طریق به من سود میرسونه …
تو همین حوالی بود همزمان یکی از متقاضیام پرونده ای رو ارجاع داد که با یه تماس انجام شد بدون هیچ هزینه ای و یه مبلغی اومد تو حسابم که همش سود خالص بود…
خداروشکر
یک پرونده دیگه هم ارجاع داد و انجام شد که در امتدادش یک مبلغ خیلی بزرگ قرار روش جابجا بشه که درصد قابل توجهش میاد تو حسابمو انشاا… طی یکی دوماه اینده به نتیجه میرسه …
خداروشکر – فکر میکنم اگه این پروژه به سرمنزل مقصود برسه ضرری که این سرمایه گذاریم داشتو بابتش لحظاتی حسم بد شده بود جبران میشه که البته مطمئنم به امید خدا مثبت میشه و دو سر سود .
این بود بخشی از رویداد های امروزم
خداروشکر
مشتاقم برم ببینم برگ بعدی این سفرنامه پربرکت نقشه رسیدن به کدوم گنج وجودیمو بهم نشون میده .
در پایان تشکر زیاد دارم از استاد عزیز و مریم خانم دوست داشتنی و هر که در این بزم داره نقش دستی از دستان خداوندو بازی میکنه و راهنمایی شده به سمت راه راست ، راه کسانی که خدا بهشون هر گونه ثروت و توانگری رو داده و ازشون راضیه و اونا هم از خدا راضی اند .
/
/
/
اراتمند
مهدی وثوق/یکی از روستاهای اطراف مشهد/ایران
به امید رسیدن به نقطه ای که پربرکت باشه و خدا هر لحظه رو زیباتر کنه
سلام آقای وثوق دوست وهمفرکانسی عزیزم🌹
خیلی اتفاقی به کامنت بینظیر شماهدایت شدم وچقدرزیبا خداونداززبان شمابه من راهکارکنترل ذهنم واعراض ازناخواسته هارویادداد.. سپاسگزارم دست بینظیرخداوند، سپاسگزارم ازشماوخدای درونت که چنین جمله های زیبایی روبه نگارش درآورد🙏👌
خداروشکرمیکنم برای حضورم دراین خانواده، وبرای داشتن اعضای آگاه وتوحیدی خانواده ام💖
برای شمادوست عزیزم زندگی سراسرثروت، سلامتی وعشق الهی ازرب بی همتاطلب میکنم🙏
سلام
با تمام وجود از خدا سپاسگذارم که مفید واقع شدم …
ممونم از ابزار محبتتون …
اوقات به کام تر : )
سلام مهدی جان .چه قدر عالی و روون نوشتی .خیلی لذت بردم .کلی نکته و درس از لا به لای نوشته هات برام یاداوری شد .ممنونم دوست همسفر
مهدی جان جواب خیلی از سوال هام رو توی کامنتت گرفتم خدا خیرت بده ازت ممنونم
سلام استاد عزیزم، هدایت امروزم عالی بود. به نکته ی جالبی اشاره کردید. ان شااله بتونم از امروز به خودم این تعهد وقول را بدم که فقط اتفاقات خوب وشرایط مثبت زندگیم را برای بقیه تعریف کنم. ایمان دارم شرایط فوق العاده ای را تجربه می کنم. خیلی دوستتون دارم.
سلام به استاد عزیزم و عزیز دلشون شایسته جان
وای از بس حس و حال خوب دارم در این لحظه دیگه نتونستم نیام اینجا و ننویسم
من سالها است با قانون جذب آشنا هستم اما هیچ وقت خیلی دقیق نشدم و اصلا به قوانین به این شکل آگاهی نداشتم حتی حدود یکسال پیش هم با یکی از دوستانم که با این گروه بسیار دوست داشتنی همراه هست در مورد قوانین صحبت میکردیم باز در مدارش نبودم که عضو بشم اما حدود شاید دوهفته ی پیش در پی انقلاب روحی که در من ایجاد شد اونم بعد از آشنایی عمیق با قرآن و درک معنای کلام خداوند هدایت شدم به سمت سایت استاد
ناگفته نماند من به دنبال جذب ثروت هم بودم اما اکنون حس میکنم ثروت واقعی را پیدا کرده ام و همان شناخت بهتر جهان و نشانه هایی که هر لحظه برایم فرستاده میشود
همانگونه که خودش فرمودند هر بار که خدایم را خواندم فورا جوابم را داده و من ساعتها برای این نعمتی که ازش غافل بودم اشک ریختم😢
الان هم اینقدر شوق نوشتن بر من غالب شد
دوست داشتم برای دوستان خوبم از حس خوبی که این روزها دارم بگم
میدونم هنوز اول راهم اما اطمینان دارم با کمک آموزشهای استاد و نظرات شما دوستان عزیز به تجربیاتم افزوده میشه
متشکرم از استاد عزیز و تمامی دوستانم که هر بار دیدگاهها و پیامهاشون رو میخونم لذت میبرم از یادگیری بیشتر و بیشتر
موفق باشید و پاینده در پناه فرمانروای جهان
به نام خدا
سلام و عرض ادب خدمت همه ی عزیزای دل عاشق همتونم تشکر میکنم از خانم شایسته عزیز که تو این سفرنامه همراه ایشون هستم و خیلی روی باور تاثیر خوبی میگذاره این سفر پربرکت
امروز دهمین روز این سفر پربرکت است دهمین روز عشق که قدم به قدم به خواسته هام نزدیک تر میشمو ترمز های زیادی رو توی ذهنم شناسایی میکنم تو این فایل چرا بعضی افراد بدشانسند من خودم یکی از اونام که تو هر کاری بدشانسی میاوردم و اعتقاد داشتم که آدم بدشانسی هستم و هر کاری برای من سخت حل و تموم میشد و به قول استاد دوست داشتم هر جا هم مینشستم تعریف میکردم که اقا داداش واسه من فلان اتفاق فلان جور تموم شد من اصلا یک درصد هم شانس ندارم حتی بعضی اوقات میگفتم خدایا نصف عمر منو بگیر یکم بهم شانس بده😂😁 ولی الان میفهمم که همه چیز بستگی به نگاه ما و اعتقاد و باور ما داره و باید به خودم تعهد بدم که از الان به بعد در مورد هیچ اتفاق بدی با هیچ کسی صحبت کنم و تعهد میدم که فقط در مورد اتفاقای خوب صحبت کنم و در اون صورته که توجه ام فقط روی شرایط و اتفاقات خوب متمرکز میشه و فقط به نکات مثبت زندگی ام توجه میکنم و اگر اینکار را انجام دهم تبدیل به فردی خوش شانس میشوم
با تشکر از همه دوستان شاد و پیروز و سربلندباشید.
سلام به همه ی هم مداران عزیزم
سپاس گزارم از خداوند تا بهم وحی داد تا اولیل دیدگاهمو ثبت کنم
من با استفاده از دکمه ی ( مرا به سوی نشانه ام هدایت کن) به این فایل رسیدم
اوایل روز نمیدونستم چرا با این موضوع که استاد در مورد کلام و گفتگوی افراد از اتفاق هاشون میگن انتخاب شده ولی هی به نیمه شب نزدیک میشدم تا به الان که دارم تایپ میکنم قبل از این تایپ دیدگاه یک تعهد دادم!!!!!!!
داشتم نظرات این فایل استاد رو میخوندم که بغضم گرفت و صدایی از درونم بهم گفت
علی تعهد بده دیگه از بدی ها و اتفاق های گذشتت پیش هیچ کس صحبت نکنی !!!
من قه خودم نگاه کردم گفتم من که فرد راز داریم من که این کارو زیاد انجام نمیدم
اما باز به گذشته ی خودم نگاه کردم فهمیدم اسن جزئی از ریز رقتار های اشتباهم بوده وهست و خودم خبر نداشتم ، حتی گاهی توی ذهنم برای خودم اتفاق های بدو میگفتم
اما تعهد دادم به خودم که دیگه هیچ وقت در هیچ موقعیتی در هیچ زمانی ختی یک کلمه از منفیجات و لتفاق های بد نگفم و فقط از معجزات بگم
من هم این دستور و وحی رو باید اطاعت میکردم چون خیلی وقته تعهد تغییر باور دادم و امروز روز ۲۸ شکرگژاریم بوده و به خودم اومدم و گفتم تازه شروع کارمه
با تمام وجود از خدا سپاس گزارم و از استاد عزیزم و تمام هم مداران عزیزم
ادامه بدین
کم نیارین
نتیجه ها سزاوار دیده شدن با چشمان شما هستند پس ادامه بدین
در پناه الله
ثروتمند و سعادتمند باشید
✨♥️
ما که تمام اتفاق زندگی مان را داریم به واسطه فرکانس هایمان و کانون توجه
مان رقم میزنیم باید خیلی حواسمان باشد.
بلکه از این ابزار صحبت کردن باید به نفع خودمان استفاده کنیم.
به نام خداوند بخشنده مهربان
امروز دهمین روز سفرنامه،صحبت نکردن از مشکلات
من هم مدتی قبل از این که آشنا بشم با سایت استاد با قوانین سایت و آشنایی کامل با قوانین هستی نداشتم دوست و همنشینی داشتم که همیشه وقتی پیش هم مینشستیم از مشکلات هم میگفتیم،
با هم همدردی می کردیم
و همیشه نتیجه اش حال بدی بود که برای من میموند.
ولی دست از این کار بر نمی داشتم نمی دونستم، ناآگاه بودم ،نمی دونستم که با حرف زدن در موردش دارم و مشکل بیشتر دعوت می کنم به زندگیم.
تا اینکه من شروع کردم روی خودم کار کردن و به طرز عجیبی از زندگی من حذف شد اما نمیدونم چجوری،
هیچ اتفاق خاصی نیفتاد….
و از زندگیم حذف شد…
و من یاد فایلی از استاد افتادم که گفتند وقتی که ما شروع می کنیم خودمون کار می کنیم مراقب میکنیم آدم های اشتباه زندگیمون حذف میشن از وقتی که من با اون دوست ارتباطی ندارم
از مشکلات هم صحبت نمیکنم
مشکلاتی که ازش می گفتم کمرنگ شده….
اصلا دیگه وجود نداره …
خدا رو صد هزار مرتبه شکر می کنم و الان به این آگاهی کامل رسیدم.
که من اگر از مشکلاتم صحبت کنم دارم اونو دعوت میکنم به زندگیم.
خدا را صد هزار مرتبه شکر که امروز هم که این فایل رو از استاد شنیدم مطمئن شدم دیگه حتی از اتفاقات کوچک زندگی و سعی می کنم صحبت نکنم.
استاد عزیزم این فایل شما بیشتر منو مسر کرد تو این مسیر که صحبت نکنم از مشکلاتم از من خواسته هام صحبت نکنم
مسایلی هست که ناخواسته ممکنه منهنوزم راجع بهش صحبت کنم و میبینم که اون مسئله بیشتر تو زندگیم داره تکرار میشه الان که آگاه شدم به لطف خدا و شما دیگر راجع به صحبت نمی کنم خدا را صد هزار مرتبه شکر که آگاهی رو پیدا کردم.
خیلی جالبه
خیلی جالبه
از وقتی که سفرنامه را شروع کردم هر روز قبل از اینکه فایل رو گوش بدم یعنی به محض اینکه فایل رو گوش میدم اتفاقی شبیه اون مسئلهای که تو فایل روز قبلش یالحظه قبلش برای من افتاده یعنی به محض اینکه فایل رو گوش میدم یادم میاد که پس مسئله دیروز او هم باید باهاش این طوری برخورد میکردم.
خیلی جالبه این هم از لطف خداست این از نشانههای خداست.
خدا صد هزار مرتبه شکر که من عضو سایت شدم خدا را صد هزار مرتبه که سفر نامه را شروع کردند به امید الله پایان این سفر انشالله انسانی بهتر باشم بندهای بهتر باشم.
🌹🌹🌹🌹🌹
سلام به رهروان راه حقیقت
🌹🌹سفرنامه روز دهم 🌹🌹
من به واقعیت تمام مشکلاتی که در زندگی الانم دارم رو فقط به حرف زدن در مورد وقایع بد ربط میدم چون من اوایل ازدواجم باوجودیکه مشکلاتی داشتم ولی باکسی در موردشون حرف نمیزدم و انچنان روی مشکلات تمرکز نداشتم و حالم اونقد بد نبود و برعکس همش دلم میگفت بزودی همه چی حل میشه اما کم کم شروع کردم با درد ودل با چندتا از دوستام با والدینم و بعد از اشنایی با قانون فهمیدم چرا مشکلات به صورت تصاعدی شروع به رشد کردن هرچی من بیشتر راجبشون حرف میزدم مشکلات بیشتر تکرار میشدن و شدیدتر! و من در این منجلاب عمیق تر فرو می رفتم و کارم به جایی رسیده بود که وقتی مادرم میخواست بهم دلداری بده من خیلی ریزتر از مشکلات میگفتم که اونم باورش بشه من چقد بدبختم و غصه مو بخوره و مادرمم مدام از بدبخی بقیه ی عروسهای مردم مگیفت که مثلا به من بگه تو تنها بدبخت نیستی همه همینن پس بشین زندگیتو بکن و فکر طلاق نباش
اما به مرور که با قوانین آشنا شدم این صبحتها رو خیلی کم کردم هنوزم مونده البته خیلی کم و تقریبا به همون نسبت هم اتفاقات منفی در زندگی من کمتر شده است.
در واقع وقتی اتفاقات گدشته رو با خودمون هم مرور میکنیم عین اینه با یکی در موردش صحبت کنیم و همون فرکانس رو میفرستیم و همون وقایع تکرار میشن
من خودم صبحها با شکرگذاری بیدار میشم تمرین صبحگاهیم رو مینویسم با حال خوب میرم بیرون و فایل اون روز سفرنامه و چندفایلی که هرروز گوش میدم رو با هندزفری میذارم توی گوشم و مشغول کارهای خونه میشم اما تا به خودم میام میبنم دوساعته دارم به اتفاقات منفی فکر میکنم و حالم واقعا بدشده و اصلا هیچی از حرفهای استاد نفهمیدم و بعد میام اتاقم با خوندن کامنتهای سایت و تمرین انجام دادن و شکرگداری کردن و نمازخوندن و یادداشن برداشتن از پستهای قرانی سایت حالمو واقعا خوب میکنم دیگه تا شب موقع خواب حالم تصاعدی خوب میشه مگر اینکه اتفاق بدی بخاطر فرکانس صبحم رخ بده که بازم زودتر خودمو جمع میکنم
فقط نمیدونم این دوساعت صبح رو چرا از دستم در میره که باید بیشتر روش کار کنم
و من میدونم این دوساعت تفکر منفی اون اتصالیه که من با مشکلاتم دارم یعنی ذهنم مدام بدیهای افراد رو یادم میاره و همش نقشه میکشه طلاق بگیر تاکی این زندگی رو تحمل میکنی و یا یه روزی که پدرشوهر و مادرشوهرت از دنیا رفتن و اینا مجبور شدن بیان اینجا پیش تو اصلا راشون نده توهم تلافی این سالهایی که زجرت دادن رو دربیار و خالصه اینجوری شیطان سوار ذهن و روحم میشه که فکرکنم راه حل این مشکل در این نیست که این دوساعت رو شدیدتر خودمو کنترل کنم چون این عفونت یا چرکه که تو روحم هست از هر طرف مرهم بدارم بشدت بگیرمش بیرون نیاد از یه طرف دیگه میزنه بیرون من باید این اصل رو اساسی حل کنم یعنی درسته من میگم مسئولیت تمام زندگیم رو قبول کردم من باعث اون اتفاقات بودم من در مداری بودم که این افراد و این رفتارها رو جذب کردم اما فکر و باور فرق داره اینکه بازم این کثافات از ذهنم بیرون میزنه یعنی من هنوز این گفته ها رو باور نکردم و گرنه همونطور که باور دارم هیچوقت دزدی نمیکینم و هیچوقتم به فکرم نمیرسه دزدی کردم و ناراحت نشدم اگر باور داشتم اونا تقصیر نداشتن من خودم این اتفاقات رو خلق کردم حتی به فکرمم نمیرسید دوباره نشخوارشون کنم و یا در فکر تلافی باشم
و اگه اتفاق بدی دوباره تکرار میشه بخاطر همین باو درونیه غلط خودمه
من باید ایمان بیارم من خالق زندگی خودم هستم من میتونم شرایط خوب رو خلق کنم
شکر خدا با اون برنامه ی یاداوری که رو گوشیم نصب کردم روزی چهار پنج بار بهم هشدار میده راجب روابطت شکرگذاری کن و خیلی حالمو بهتر کرده
من میتونم من میتونم من میتونم
بخدای بوی خوشبختی رو احساس میکنم منی که از ۲۴ ساعت فکر کردن درباره ی مشکلاتم(چون شبها چندبار از خواب میپردیم و فقط به مشکلات فکر میکردم و میجنگیدم و یهو میدیدم روز شده و اصلا نمیخوابیدم تا مجبور شدم برم دکتر داروی خواب اور مصرف میکردم ولی الان شکرخدا بدون دارو سرم رو بالش نرفته خوابم برده تاخود صبح) الان به دوساعت فکر منفی رسیدم یعنی تونستم روی خودم کار کنم یعنی تکاملمو طی کردم یعنی این اخرین ریشه های اتصالم قطع کنم دیگه دبرو که رفتیم وای که چه لذت بخشه رسیدن به ارزوهام
اون روزی رو میبینم که بیام سایت فقط چند جمله تایپ کنم که
💙💙💙دوستان عزیزم من زندگی مستقل تشکیل دادم….💙💙💙
و اون روز فقط من میدونم در کجای اسمون در حال پروازم…
ان شاءالله
استاد اگه بدونی چقد دوستت دارم قربوننننت بشم من و
از اتاقم تا فلوریدای قشنگت راهی نیست مگه نه… بخند استاد من فرکانس خنده تو دریافت میکنم😊
سلام
این حرفها الماسه.
چند روز قبل که با سرویس به سرکار میومدم، داشتم فکر میکردم که خدایا، چرا این راننده، یکریز داره راجع به تصادف، دادگاه، درگیری و…مشکلات این تیپی حرف میزنه؟
اونقدر رو مخم رفت که با پریشانی و انرژی منفی کامل، تو کارخونه پیاده شدم و با سرعت به سمت اتاق پانچ ( حضور و غیاب) دویدم تا فقط دیگه نبینمش و فضا کمی عوض بشه..
دم در اتاق پانچ، یادم افتاد که کیفم باهام نیست!
به سرعت برگشتم و دنبال ماشینه گشتم…متعجب شدم، از زاویه روبرو دقت نکرده بودم: تقریبا تنها ماشین سرویس کارخانه ما بود که اثر یک تصادف بر اثر شاخ به شاخ! وسط دوتا ابروی ماشینش، با شدت و حدت دیده میشد!!