چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 33 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-18.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-06-24 21:44:182021-11-09 05:11:00چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیز و اعضای خانواده عباس منش
و اما روز دهم سفرنامه…
بیشتر کانون توجه امروزم به نشانههایی در راستای عمل به الهامی که در چند روز اخیر دریافت کردم بود…
خب من مشاور املاک هستم و از وقتی که متعهدانه و به شدت روی باور هایم به وسیله کنترل ورودی ها و گوش دادن به فایل های استاد و عمل بهشون کار می کنم چند روزی به دلم افتاده بود که محیط کاریمو تغییر بدم چون دیگه وضعیت فرق کرده و اون محیط مناسب من نیست بابت همین همش از خدا میپرسیدم که واقعاً باید این کار رو کنم؟ خب بعدش کجا برم؟
بعد نشانه هایی رو از طریق سایت و خانواده ام میدیم که باید حتماً این کار رو کنم و دفتر املاکم رو تغییر بدم
بلاخره امروز شنبه ۶ شهریور ۱۴۰۰ در تایم صبح اولین قدم رو برداشتم و برای اولین بار بصورت آگاهانه چیزی که بهم الهام شده بود رو بهش عمل کردم…
یعنی بدون اینکه قدم بعدی رو بدونم رفتم فقط چیزی که بهم گفته شد رو انجام دادم
به رئیس دفتر گفتم که دیگه نمیخوام به اینجا بیام و بحث حساب کتابامو بگین که به چه صورت و خیلی جالبه خیلی راحت و بدون هیچ دلخوری و در کمال آرامش اونجا رو ترک کردم.
از اینکه به الهامی که بهم شده بود گوش دادم و عمل کردم خیلی خیلی احساس خوبی بهم دست داد حس رهایی داشتم خخخخ
خلاصه اینکه بعدش توجه هم رو بیشتر کردم که حواسم به نشانه ها باشه برای قدم بعدی به این ترتیب هدایت شدم به دفتر املاک خیلی شیک و خوب با یک رئیس دفتر خنده رو و بانشاط😊
توی راه برگشت هم قسمت سوم توجه بر نکات مثبت رو تماشا کردم و توجه هم رو بردم روی زیبایی ها…
امروز به خودم تاکید کردم که دیگه از این لحظه به بعد زندگیم رو بر اساس هدایتی که میشه پیش ببرم چون بهترین و لذتبخش ترین راه هست.
خدایا شکرت
استاد عباس منش عزیزم ازت سپاسگزارم بابت راهی که بهم نشون دادی
به نام خدای بزرگ
علاقه بیش از اندازه ای که در گذشته نه چندان دور داشتم برای صحبت کردن درباره داستانهایی که بعضا با بزرگنمایی بیش از حد اونموضوع، فقط و فقط برای جلب توجه دوستام که بخاطر کمبود عزت نفس و حس ترحم و جذابیت از نگاه دیگران بود،همیشه بدترین نتیجه رو برام داشت به اسم قربانی بودن،مظلوم موندن که بخاطر باورهای غلط و عدم درک این موضوع اونو به متانت و ادب و حجب و سر به زیری مرتبط می دونستم .
در مدت کوتاهی که به لطف خدای بزرگ با آموزه های استاد عباسمنش بخصوص در بحث عزت نفس آشنا شدم و حرکتهای کوچیک برای تغییر رفتارهام انجام دادم اتفاقات کاملا متضاد با اون گذشته،نوع رفتار و احترام دیگران،حس راحتی بیشتر از دیروز و از همه مهمتر برای خود زندگی کردن تا حد زیادی رخ داده.
منم مثه همه دوستان تنها آروزم و تلاشم همین حرفه که احساس خوبی داشته باشم تا همیشه اتفاقات خوب در مسیرم قرار بگیره.
سلام به همه ی دوستان عزیزم …
امروز روز 10 از سفر نامه هستم …
متعهد هستم به کامنت نوشتن …
این استمرار خودم رو تحسین میکنم که قبلا وجود نداشت …
با توجه به صحبت های استاد …
صحبت های استاد یه نکته داشت …
اینکه افراد دوست دارن درمورد چیزایی صحبت کنن که اتفاقات ناخوشایند هست …
خب من با توجه به فایل های دیگه ای که از استاد شنیدم برمیگرده به عزت نفس شخص …
این فرد دوست داره که خودشو قربانی جلوه بده یجورایی دوست داره که ترحم بهش بشه …
دیگران دلشون براش بسوزه …
ناراحت بشن که چرا این اتفاقات همش برای این فرد رخ میده …
وقتی این افراد دوست دارن ک درمورد اتفاقات بد صحبت کنن درواقع از قبل برای خودشون سناریو ساختن که اون اتفاق براشون رخ بده و بعد اینکه اون اتفاق براشون رخ داد برای دیگران تعریف کنن …
یکسری از افراد هم هستن ک هنوز اتفاق بدی براشون رخ نداده ولی میخوان که توجه دیگران رو جلب کنن سناریو سازی میکنن و یا به قول خودمون خالی میبندن و خودشون رو مجبور به دروغ گفتن میکنن …
فقط بخاطر اینکه توجه دیگران رو به خودشون جلب کنن …
یکسری از افرادی که عزت نفس پایینی دارن بخاطر کمبود محبت هاشون بازم بخاطر توجه دیگران و دلسوزی دیگران خودشون رو مریض نشون میدن خیلی از افراد رو دیدم که فقط با یه غذای بد خوردن معدشون بهم ریخته و با یه شربت معده درست میشه یا عرق بالامبو ولی میگن ما زخم معده داریم و معدمون عصبیه و فلانی اعصابمو خورد کرد عصبی شدم معدم خونریزی کرده و و و و و و و
بعد طرف بهش دارو میده میزنه یجای دیگیشو داغون میکنه …
بد میگیم آخییییییییییییییییییییی تو هم که شانس نداری الهی بگردم که سرنوشتت اینطوری شده …
بعد جالبش اینه که اون فرد هم یه ضرب المثل خیلی قشنگی رو میگه : هرچی سنگه جلو پای لنگه …
میخواد که بیشتر طرف دلش براش بسوزه …
پیاز داغشو زیاد میکنه …
.
.
.
.
این صحبت ها همش از کمبود محبت ، کمبود عزت نفس میاد …
اگه ما تو این مدار باقی بمونیم به خودمون صدمه میزنیم هیچ کس طوریش نمیشه …
دلسوزی دیگران هم همون یه لحظست …
بعد اینکه تو از پیششون بری حتی یک دقیقه هم بهت فکر نمیکنن …
حتی اگه تو یک جمعی هم باشی یکی دیگه بحثو عوض کنه تو ، توهمون لحظه فراموش شده هستی چه برسه به اینکه از پیششون بری …
به فکر خودمون باشیم …
تغییر کنیم تا چک از جهان نخوردیم …
تا اوضاع از این بدتر نشده …
.
.
.
.
دوستتون دارم … موفق باشید …
سلام به همه دوستان🥰🌱
روز دهم سفرنامه.خدایا شکرت🙏🏻
ده روز از سفرنامه ام گذشت و من تو این ده روز چقدر درس یاد گرفتم و چقدر هر روز این درس هارو با خودم مرور میکنم.خدایا شکرت🥰
درس امروز این بود که فقط راجب خواسته هام صحبت کنم👌🏻من تقریبا میشه گفت خیلی اهل حرف زدن نیستم یعنی زیاد حرف نمیزنم بیشتر با خودم صحبت میکنم راجب هر مسئله ای.اینکه بخوام فقط راجب اتفاقات خوب زندگیم صحبت کنم یه راهنمای خوب بود که بدونم دارم چی میگم🌱
راجب اتفاقات خوب با خودمم صحبت میکنم و اون هارو هی تو ذهنم مروز میکنم و البته بگم که راجب اتفاقات بد هم متاسفانه با خودم صحبت میکنم.الان سعی میکنم وقتی اتفاق ناخواسته ای برام میوفته از خودم بپرسم این اتفاق میخواد چی رو بهم بگه یعنی یجورایی سعی میکنم از اون اتفاق درسشو بردارم.تاحدودی موفق شدم اما بعضی وقتا میبینم رفتم تو قعر اون داستان و جالبه از اون جنس اتفاق رو بیشتر تجربه کردم👀همین اتفاقات داره بیشتر به ذهنم نشون میده که جهان قانونمنده و کم کم ذهنم داره همراهیم میکنه.ولی از حق نگذریم قبلا خیلی خودخوری میکردم.تو بعضی مسائل پیشه پا افتاده اما الان اگه همون اتفاق بیفته خیلی زود فراموش میکنم😃این نشونه خوبیه🙃دلیلش هم خلا های درونیم بود که الان هم دارم روش کار میکنم🥰
وقتی میام اینجا از روزم بنویسم.قبلش میگم اینو بگم اونو بگم ولی بعد از اینکه دیدگاهم رو ارسال میکنم و میره یادم میوفته که اااا اینو نگفتم 😅خیلی چیزها جامیمونه که بگم😅
تو قسمت دیدگاه ها هم سعی میکنم از خواسته ها و اتفاقات قشنگی که برام افتاده بنویسم حتی تو دفتر شکرگزاریم هم همین طوره و وقتایی که حالم خوب نیست باز سعی میکنم باخودم صحبت کنم و قوانین رو مرور کنم تا حالم بهتر بشه.نمونه اش دیشب.رفته بودم در قعر افکار پوچ موقع خواب بود با خودم گفتم اگه بااین حال بخوابم روز خوبی نخواهم داشت پس شروع کردم به نوشتن درباره قوانین که اینجوریه تو باید الان این شکلی کنی این کارو انجام بدی خلاصه یه نیم ساعتی شد باخودم و خدای خودم تو دفتر شکرگزاری ایم صحبت کردم و به طرز معجزه آسایی حالم خیلییی بهتر شد😍😍😍😍😍😍😍
یه فایلی از استاد بود که تو کپشن میشه فکر کنم🤔 قسمت توضیحاتش👀نوشته بود تغییر یک بازی تک نفره است.یه همچین جمله ای بود…خیلی به دلم نشست👌🏻واقعا باید از ریشه تغییر کنم صرفا چندتا حرف جدید و رفتار جدید خیلی نمیتونه باعث تغییر بشه.الان بیشتر این جمله رو درک میکنم.شاید قبلا فقط این حرف هارو میشنیدم و به به چه چه میکردم اما موقع عمل میشدم همون آدم قبلی.همونجا بهم گفته شد تو که انقدر قشنگ سر تکون میدی و بشکن میزنی پس چرا موقع عمل که رسید در رفتی😂😂😂
خلاصه که هرچی بیشتر میگذره بیشتر بهم ثابت میشه که همه چیز از من شروع میشه.
خداروشکر میکنم.از این به بعد خیلی بیشتر مراقب گفتگو های درونیم هم هستم و همچنین صحبت هایی که با بقیه دارم😊😇😘
دوستون دارم و خدا یار و یاور و هدایتگر هممون باشه🙏🏻😇😍🥰😘
راستی من سریال سفر به دور آمریکا رو هم دوباره دارم میبینم.خیلی زیباست.از خانوم شایسته خیییلی تشکر میکنم بابت این فیلم برداری عشقولانتون.منکه کیف میکنم.عااااشقتونم😍🥰😙💙💛🧡❤💜🤍💚💙💛🧡❤💜🤍💚
به نام خدای قدرتمند و مهربان
این فایل هم به نظر من به تنهایی میتونه یک زندگی رو بسازه. چرا؟ چون وقتی تو یاد میگیری در مورد ناخواستهها فکر و صحبت نکنی و تصمیم بگیری که هر اتفاق بدی هم باشه یا افتاده باشه من تصمیم میگیرم صحبت نکنم و فکر نکنم در موردش و فقط در مورد خواستهها فکر کنم و صحبت کنم و انتظارش رو داشته باشم، اتفاقی که می افته این هست که در مدار بهشت قرار میگیری. بهشت یعنی همونجایی که خوشبختی و اتفاقات زیبا و احساسات خوب هست. وقتی که روی خواستهها متمرکزیم طبیعی هست که تو این مدار بهشتی باشیم.
من دیدم تو این شرایط و تو این زمان فرد مناسبی نیست که در موردش در مورد اتفاقات خوبی که افتاده صحبت کنم، گفتم خب voice recorder گوشیم که هست! با خودم در مورد اتفاقات خوبی که افتاده صحبت میکنم و شروع کردم به مرورکردن اتفاقات خوب دیروزم که واقعا بی نظیر بود. بالاخره به خواسته خودم رسیدم و یک جایی رو پیدا کردم که اواکادو میاره. از سفر به دور آمریکا تا الان این خواسته در وجود من بود و دیروز دیدم عهه آورده و رفتم خریدم و چقدر دوست داشتم طعم و مزهاش رو تجربه کنم و دیدم پسر چقدر جالبه، و چقدرم درآمد زا هست هر میوه اش ۸۵ هزار تومان بود و گفتم پسر چقدر افرادی که باغ و درختش رو دارن سود میکنن از بس که ارزشمنده و درامدزا هست. واقعا جهان داره هرر وز فرصت ها رو بیشتر و بیشتر میکنه. این نوع آواکادوئی که من خوردم طعم خاصی نداره و کرمش سفت بود ولی یک رگه تلخی و تندی بعد از خوردنش احساس کردم که جالب بود برام، کلا تجربه های جدید رو دوست دارم و خواص اش رو که خوندم واقعا جزو بهترین غذاهایی هست که خدا برامون خلق کرده. از رفع بوی بد دهان گرفته تا بهبود مغز سیستم گوارشی کبد و از موز پتاسیمش بیشتره، و به شکل فوق العادهای سرشار ویتامین هست و چشمها رو رفرش میکنه مواد مغزی بی نظیر داره سرشار از انتی اکسیدانه و و و و اینها باعث شد که کلی لذت ببرم. و اتفاق خوب دیگه اینکه هستهاش رو هم به لطف پروردگار در شرایط مناسب کاشتم و حدودا یک ماه جوانه زدنی اش طول میکشه و بعد که رشد کنه و بوته اش رو داشته باشم کلی همیشه خوشحال خواهم بود و انشاءالله که با یاری و هدایت خدای مهربون این هسته تبدیل به درخت و درختچه ای بشه که برامون همیشه آواکادو خوب تولید کنه. واقعا خدا هر یک دونه رو هزاران تا میکنه. جهان ما جهان فراوانیه هزاران نعمت داریم که ۱۰ سال پیش تو رویامونم نبود. تو رویا جهان هم نبود اما الان داریم. و این نشون میده که ثروت جهان بر پایه فراوانی هست و روز به روز زندگی و بهتر و بهتر و بهتر و بهتر میشه. نعمت ها بشتر میشه. درامدها بیشتر میشه. ارزانیها تخفیفها خوشختیهها کیفیتها بیشتر وبیشتر میشه و راه رسیدن به نعمت ها آسون تر میشه. منم به خودم قول میدم که به خوبی اواکادوم رو بهش رسیدگی کنم و تحقیق کنم آنچه که نیاز است براش رو ایجاد کنم تا این اتفاق خوب بیفته و خداوند هدایتگر منه.
دوستتون دارم. عاشقتونم. خداوند بهتون بی حساب روزی بده دوستای گلم و ره گشای زندگیتون در همه حال باشه.
به نام خدا
.
برگ دهم سفر نامه
خدایا شکرت که از زمانی که این قانون رو فهمیدم سعی کردم که خودم رو از بدنه جامعه جدا کنم و دیگه برام لذتی نداره نشستن توی جمع های فامیلی و گفتن حرف های پوچ اصلن خدا منو هدایت میکنه وقتی که دوستم حالش خوب نیست و زنگ میزنه بریم بیرون دقیقا اون مواقع من کارهایی دارم که نمیتونم از خونه برم بیرون و خدا میدونم چقدر داره کارهای من رو انجام بدون اینکه من کاری بکنم کارهای منو انجام میده به ساده ترین شکل ممکن
بدون هیچ زجر و غضه ای که الان من بگم خدایا من چرا باید الان اینجا باشم و… خدا با بی نهایتی راه هایی که خودش بلده من رو از موقعیت عای منفی و افراد مسموم دور میکنه حتی آدم هایی که خیلی به من نزدیک هستند ولی از لحاظ فرکانسی دور هستند رو دور میکنه و آدم هایی که در فرکانس من هستند به راحتی به من نزدیک میشن به راحتی بدون هیچ زجری و به راحتی فقط کافیه من روی خودم کار کنم و همه چیز همینه خودش همه کار ها رو برات انجام میده فقط باید روش حساب کنی و این توحید خیلی حرفه داخلش خیلی وقتا ما روی آدم ها حساب میکنیم و میبینیم که چقدر آسیب میزنه بهمون چقدر همه چیز بهم میریزه چقدر خیلی وقتا پشتت خالی میشه و اتفاقاتی که خودتون منظورم رو بهتر متوجه میشین بهم میریزه
اما وقتی روی تنها نیروی حاکم بر جهان هستی نیروی خیر یا خداوند یا کائنات یا هر چیزی که شما اسمش رو میزارید تکیه میکنیم و بهش اعتماد میکنیم دیگه نه نگران هستیم که پشتمون خالی بشه نه استرسی داریم و میدونیم همه چیز ثابت و پایداره و (ا لیس الله بکافته عبده؟) خودش میگه تو فقط منو قبول داشته باش ببین چیکار میکنم ببین تو رو میزارم روی شونه هام و همه کار هات رو راحت برات انجام میدم من همون خدایی هستم که نوزاد رو توی شکم مادرش هدایت میکنم درست به دنیا بیاد من همون خدایی هستم که کل جهان رو مدیریت میکنم دیگه نگران چی هستی ؟
نگران رئیس بانکی که بهت وام نده ؟ تو روی من حساب کن گنج های آسمان و زمین دست منه این پول خورد ها که بازیه برای من ، فقط نگاه کن و ببین و نظار گر باش که از ( من حیث لا یحتسب) به تو روزی بدم از جایی که گمان نمیکنی .
واقعا خدا رو شاکرم که من رو به این سایت هدایت کرد و الان نمیدونم چه چیز هایی توی کامنتم نوشتم چون من ننوشتم خدا گفت و من نوشتم الانم نصف شبه و من فقط تایپ کردم و اون گفت و شمایی که داری این متن رو میخونی مطمئن هستم خدا هدایتت کرده و به این جنله ها نیاز داشتی بشنوی نه تو منو میشناسی ونه من تو رو ولی خدا به همین راحتی میتونه برات همه این کار ها رو انجام همه ی کارها رو به همین راحتی فقط کافیه قبولش کنیم
ارادتمند شما علیرضا نقدیان
روز دهم سفرنامه
سلام به استاد عزیزم و مریم جون و همه دوستای عزیزم
چرا بعضی افراد بدشانس هستن!؟
من یک سال و نیمه ک با اموزشها و این مسیر اشنا شدم و تا قبل از اشنایی با قوانین، تو زندگیم ماجراااهای عجیییب و غریب زیادی رو تجربه کردم که باعث شده بود همه دور و بریام منو ادم بدشانسی بدونن و خودمم دیگه باور کرده بودم که چیزی به اسم بدشانسی وجود داره و اونم نسیب من شده!!! مخصوصا در مورد روابطم که همیشه میگفتم هرچی ادم بده فقط سمت من میاد!
اما چیزی که واقعیت داشت این بود ک من ادمی بودم که از ریز و درشت اتفاقات زندگیم حرف میزدم و حتی بعضی وقتا بصورت اغراق امیز اونها رو تعریف میکردم برای دور وبریام همیشهههه حرف برای گفتن داشتم!! البته حرف های مثبت نه! همش داستان از اتفاقات ناخوشایند! و با حرف زدن در موردشون و حتی فکر کردن زیاد بهشون اونها رو ب سمت خودم جذب کردم، هنووووزم خیلیییی جای کار دارم چون این جزیی از شخصیتم شده ک خیلییی وقته باهاش زندگی میکنم و جز پاشنهای اشیلم هست، به نسبت گذشته بهتر شدم اما باید بیشتر توجه کنم و با حساسیت بیشتری تو ارتباطاتم با بقیه رفتار کنم. باید سعی کنم سپاسگزاریم رو بیشتر کنم و به نکات مثبت بیشتر تمرکز کنم تا به سمت خواستهام بهتر هدایت بشم.
خدااایاا شکرت برای اگاهی امروزم، امروز از وقتیکه بیدار شدم فقط تو سایت هستم و در حاال گوش دادن ب فایل و کامنت گذاشتن و خوندن کامنت های دوستانم، شاید بیشتر از ۳ ساعته ک تو این محیطم و خدا میدونه امروز قراره چ اتفااقات هیجان انگیز و خوبی رو تجربه کنم چون تموم تمرکزم روی درک قوانین و اگاهی بیشتر بوده، خداایاا شکرت💚🌸
سلام به همه،سپاسگذار استاد و خانم شایسته عزیز هستم.
خدای عزیزم رو شکر میکنم که خوابگاهی که بهم دادن طبقه پنجمه حسه فیلم امیلی در پاریس رو داره برام😍،یه تراس خوشگل داره که میتونیم همیشه آسمونو ببینم،از تختم میتونم آسمونو ببینم ابرای قشنگو ببینم،من عاشقه ابرام😍
خوابگاهم تو یه کوچه بن بسته خیلی کیوته
خدایا شکرت.منتظر اتفاقای قشنگتر و معجزه های بیشترت هستم.
الیس الله بکافه عبده
بنام الله یکتای که به شدت کافیست!
سلام عرض شاد باش دارم خدمت استاد ارجمندم، خانم شایسته مهربان و دوستان عزیزم !
روز دهم از سفرنامه ام!!!
از آنجای که ما موجود فرکانسی هستیم اگر بتونیم فرکانسی های خود را بسوی خواسته ها و زیبای ها جهت دهی کنیم مطمعنا که اتفاق های را که تجربه میکنیم بسیار زیباتر از آنچیزی که فکرش را نمیکردیم!
منکه با گذشته بسیار بد که اونم محصول از فرکانس های من بود و الان میفهمم و درک میکنم گذشته ام رو و خوشحالم از اون گذشته که منو به اینجا کشوند اون تضاد ها بود که من اینجا هستم.
از خدای عزیزم خیلی سپاسگذارم که لطف داشت منو با قوانین خودش آشنا کرد به امید خدا هر لحظه سعی مو میکنم که آگاهانه فرکانس هایم را بسوی زیبایی ها جهت دهی کنم من که قبلا درک از قوانین نداشتم داد مزدم که چرا شانس ندارم وای خدای من الان میفهمم که شانس یعنی چی ؟؟؟
شانس یعنی اینکه نگاهت به زیبایی ها باشد
شانس یعنی اینکه فرکانس هایت را بسوی خواسته هایت هدایت بدهی
شانس یعنی اینکه نگاه قشنگ به هر چی داشته باشی اون موقع است که هر لحظه ات شانس باتو یار است
چیقدر خوشحالم که در مسیر هستم که توش همه چی است خدارو سپاسگذارم که همه چی دارم آرامش دارم ، صلح درونی دارم ، عشق خدارو دارم ……..
خدای که هر لحظه با من است در درون من است
با من در هر جا حظور است و بی نهایت عاشق،من است
خیلی خوشحالم چون خدای را دارم که منو به تمام خواسته هایم میرساند
خوشحالم که چیقدر درک و آگاهی من در مورد خدایم بیشتر شده لحظه به لحظه تلاشمو میکنم بیشتر بهش نزدیک شوم بیشتر درک کنم بیشتر ایمان بیارم چون الان خوب درک میکنم همه چی توحید است اگر ما قدرت رو دست خدا بدهیم همه گره های مشکلات مان به سادگی حل میشود
چون خدای که این همه غنی و وهاب و قدرتمند است براش دادن یه میلیون با دادن صد میلیارد تفاوت ندارد ولی گیر در نگاه و ایمان و باور های مان است و از خدای عزیزم توفیق کارکردن بیشتر روی توحید و باور هایم میخواهم که بتونم باور های خود را اصلاح کنم تا شاهد از باریدن باران های ثروت و نعمت در زنده گیم باشم
در اخیر از پروردگار محبوبم برای استاد عزیزم ، خانم شایسته عزیز و دوستان خوبم آرزوی سلامتی ، ثروت و سعادت را در هر دو دنیا خواهانم
شاد باشید شکر گذار در پناه الله یکتا😍🥰
سلام به خدا سلام به استادم سلام به خودم سلام به عشق و هزار سلام به هم فرکانسی های عزیزم ….
استاد عزیزم با تک تک حرفات دوباره باور های خوبم جون میگیره تقویت میشه ،با تک تک حرفات دلم آروم و آروم تر میشه این روند پیش میره و من عالی تر میشم ….
خدایاشکرت
یه نوشته ای رو قبلا میخوندم که میگفت آدما عادت کردن از بدی ها بگن از زشتی ها بگن باباااااا یکمم از زیبایی ها و خوبی هااا بیاین بگیم ….
این دنیااا با قدرت انرژی و جاذبه کار میکنه هرررر کلمه از ما انرژی داره پس چرااا ناگآهانه و شایدم آگاهانه شروع میکنیم به حرف زدن از نازیبایی هاااا ،استاد از خیلی وقتهههه به قول شما آگاهانه زیپ دهنمو میکشم حرففففف نمیزنم مگر از قشنگی هااا مگر برای تحسین کردن مگر برای گفتن از عشق و حال عااالی …..
اما متاسفانه بعضی وقتا که با یک اتفاق به ظاهر ناخواسته مواجبه میشم یکم کنترل کردنش برام سخت میشه اماااا باور دارم که شدنی …
کلام تووو اعصای معجزه گر توست اینو بارها و بارهاا توی کتاب چهار اثر اسکاول شین خوندم و فهمیدم درباره هرچیزی حرف نزنم آگاهانه حواسم باشه که چی میگم ،چرا که اگه راجب چیزایی که نمیخوای صحبت کنی از هموووون جنس ،از همون جنس وارد زندگیت میشه ،بهتر نیست فقط از خواسته هامون بگیم و با حرف نزدن راجب ناخواسته هااا و بی توجهی به اون هااا ،از کانون توجهمون حذفشون کنیم ….
و امااا اینکه تحسین میکنم استاد عزیزمو که هرلحظه در حال پیش رفتن تو مسیر آگاهی ….
ای جانمممم مایک عزیزو ببین چقد آروم و راحت خوابیده ،جاده رو که نگوووو چقددددر خوشگلو سبزه ،من عاااشق جاده های اونجام بخاطره قشنگی و این تمیزی ساخت این جاده هااا…
خدایاشکرت برای دستایی که میتونه از قشنگی ها بنویسه ….
هرجا هستی استاد عزیزم غرق باشی تو زیبایی️