چرا بعضی‌ها خوش‌شانس هستند؟ - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)

761 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    تجربه ی خداوند گفته:
    مدت عضویت: 2429 روز

    سلام به استاد عزیز و خانواده ی بزرگم

    نزدیک به ۴ ماه پیش خیلی اتفاقی با این سایت آشنا شدم سالهاست که روی خودم کار میکردم ولی هیچ وقت رابطه ام با خدا صاف و تعریف شده نبود و همیشه معترض و طلبکارانه بود من از خدا فقط توقع داشتم و فکر میکردم به من لطف نداره با اینکه دوره های خودشناسی زیادی رو کار کرده بودم ولی حالم خوب نبود احساس نا امیدی و افسردگی داشتم از روز اولی که فایلهای رایگان استاد رو نگاه کردم با خودم گفتم ((تو همه چیز رو امتحان کردی هر کاری برای بهتر شدن زندگیت بالا رفتن عزت نفست کردی هر راهی رو برای بهتر شدن رابطه ات با خدا رو رفتی و حالا به این نتیجه رسیدی اینجا اونجایی که میخواستی نیست من به شدت دنبال مقصر تو زندگیم بودم بیا ۱ ماه مدل این آدم و طبق حرفای این آدم (استاد عزیز) عمل کن چیزی از دست نمیدی یه مدت تسلیم این حرفا باش ببین آخرش به کجا میرسی هر زمان خواستی دیگه ادامه نده زوری که نیست ))و ادامه دادم هر وقت ذهنم شروع به برخورد منطقی و منفی خودش میکرد میگفت فقط همین ۱ ماه بعدش هرچی تو بگی برمیگردیم به دنیای منطقی و منفی خودمون و ذهنم آروم میگرفت

    حالا ۱۱۵ روز از اون روز میگذره همون روزای اول در مورد شنیده هام با همسرم حرف زدم و اونم با گوش کردن به اولین فایل با من همراه شد هر روز فایلهای رایگان رو گوش میکردیم

    هر شب ساعتها د مورد چیزایی که به ذهنمون میزد حرف میزدیم و فقط دنبال نتبجه ی مالی دلیلی برای موندن میگشتیم ۲ سال بود که ۴۶ میلیون پول که همش وام بود تو حسابمون بود خرد خرد ۱۱ میلیون تومنش رو خرج کرده بودیم و فقط ۳۵ م مونده بود که نه دیگه میشد ماشین مناسبی باهاش خرید و نه ..‌. ۴۵ روز از بودنمون تو سایت میگذشت که یه روز یه عزیزی یه پیشنهاد خرید خونه به صورت شراکتی رو بهمون داد گفت هر چقدر داری اشکالی نداره ما تو موقعیتی بودیم که آماده ی هر تغییری بودیم جواب مثبت به پیشنهاد دادیم یه خونه ی ۱۳۵ میلیونی تو موقعیت خرید همسرم که حالا خیلی باوراش قویی شده بود گفت من همه ی خونه رو میخوام و باور دارم پولش جور میشه و واقعا پولش به طور معجزه آسایی جور شد مثلا یه معجزه اش این بود که فروشنده خونه رو ۱۲۲ میلیون با ما معامله کرد وقتی فهمید اولین خونه ی ماست این فقط معجزه ی خدا بود اگه نبود چرا سال پیش که پولمون بیشتر بود این کار رو نکردیم اون موقع خونه هم قیمت کمتری داشت و با خودم گفتم اگه برای خونه جواب داد پس برای همه چیز جواب میده

    ما دیگه تلویزیون نگاه نمیکنیم خصوصا اخبار با آدمای منعی رفت و آمد نداریم و مراقب غذای ذهنمون هستیم و هسرم یه کار جدید رو داره یاد میگیره من فهمیدم به چی علاقه دارم و در حال آماده سازیش هستم و داریم زندگی خودمون رو اون طور که میخوایم خلق میکنیم میدونم این حرفا خیلی باور نکردنیه ولی نه برای شما ها که استاد که استاد و تجربیاتش رو میشناسین

    من با قرآن آشنا شدم و الان همه ی روز قرآن رو میزم و مودام در مورد مسائلم سوال میکنم و قرآن به من پاسخ میده خدایا شکرت که روز اول وارد سایت شدم و این قرار یه ماهرو با خودم گزاشتم و ممنونم از استاد عزیز به دلیل صداقتش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    دوست گفته:
    مدت عضویت: 3448 روز

    خیلی قشنگ وزیبا : نتیجه فکر مثبت همون لحظه بهتون داده میشه

    همان احساس خوب نتیجه فکر مثبت است.،??

    من یه کلیپی دیدم که یه خانم در مورد خوش شانسی صحبت می کرد:

    می گفت اولین گام برای خوش شانس شدن این است که

    ?هر روز تعداد ریسک هایت را ببر بالا

    ?به مردمی که ملاقات می کنی پیام تشکر بفرست.

    ? ایده بده ، کاری به ایده خوب وبد کار نداشته باش .

    یه تکنیک داره :

    به دانش جویانش گفت در مورد یک رستوران خوب ایده بدید.

    دانش جویان شروع کردند به نوشتن ویژگی های رستوران خوب ، مثلا کنار ساحل باشه کارکنانش خوش اخلاق باشند.و غیره ..

    ویک برگه دیگر به دست دانشجویانش داد و گفت حالا در مورد رستوران بد بنویسید.

    دانش جویان شروع کردند که مثلا کنار سطل زباله باشه . و خدمات بدی ارائه بده و…

    و سپس برگه هارا جمع کرد .

    و برگه های مربوط به رستوران خوب را پاره کرد و برگه هارا دوباره به دانش جویان داد و گفت فکر کنید چگونه این رستوران بد را خوب کنیم؟!

    یکی گفت : زباله هارا جمع کنیم و باز یافت بزنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مهدیه الوندی مهر گفته:
    مدت عضویت: 1079 روز

    سلام به کسی که داره این متن رو میخونه🦋

    من چند روز پیش این فایل رو گوش دادم و شاید حدود ده دقیقه بعدش یه اتفاق مثبت برام افتاد مثل پیشنهاد تفریح و روز های پایانی تابستون بود و منم با کمال میل پذیرفتم و همین شد که این چند روز گذشته به شدت بهم خوش گذشته و تک تک اتفاقاتی که میومد تو دلم که کاش اینجوری میشد کاش فلان اتفاق پیش میومد برام پیش آمد و منم با ذوق توی یادداشت های گوشیم این به اصطلاح ( خوش شانسی ) ها رو مینویسم و فکر میکنم دفترچه ی شانس یه چیزه فانتزی و بچه گانه نیست، اتفاقا خیلی زیبا برای من کار کرد و همچنان می خوام ازش استفاده کنم✨

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1620 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    روز سی وسوم،روزشمارتوانایی تشخیص اصل ازفرع

    اینکه هرکسی به نیروی برترش که باتمام وجود قبول وباور داره که وجوده داره، چی میگه وچه اسمی روش میذاره مهم نیست…

    مهم اینه که همه ی ادمهای کره ی زمین میدونند که نمی تونند به تنهایی روی قدرت خودشون حساب باز کنند وهمیشه یه نیرویی وجود داره که باید ازش کمک بخوان تا به واسطه ی اون نیرو به خواسته هاشون برسن…

    آدم خوب وبد، وکار خوب وبد هم نداره، حتی اون قاتلی که میخواد قتل رو انجام بده یه جورایی به واسطه حس درونیش هدایت میشه پیش میره تا خواسته اش رو اجرایی کنه…

    یه دزد هم همینطور…

    واز اون طرف شخصی که میخواد کار نیکی انجام بده اون حس درونیش انگار اونو میکشه سمت انجام اونکار، ویه جورایی انگار کشش زیادی به انجام اون عمل در وجودش حس میکنه که نمی تونه انجامش نده…

    این موضوع ثابت میکنه که در جهان دو فرکانس بیشتر وجود نداره، فرکانس خیر وشر…

    فرکانس خوش شانسی وفرکانس بدشانسی…

    فرکانس مثبت و فرکانس منفی….

    توهر کدومش قرار بگیری همونو تجربش میکنی!!

    اون حس ششم درونی که میگن، اون ندای درونی که میگن، توی همه ی آدمها وجود داره وهر کسی که بخواد به راحتی می تونه بهش دسترسی داشته باشه…

    فرق اون دو صدای درون اینه که یکیش بهت حس امنیت وآرامش میده ویکیش بهت حس ترس واضطراب…

    شاید پیش خودت بگی، خب دیونه که نیستم برم سراغ اون صدایی که بهم حس ترس واضطراب میده، وباهاش همراه بشم!!!!

    اما برای 98 درصد مردم واقعا اینکار خیلی خیلی سخته …اینکه کسی بتونه صدای قلبش رو بشنوه، صدایی که هدایتش میکنه به سمت ارامش وامنیت وعشق و شادی چرا؟؟؟

    چون ما ادمها عجولیم، میخوایم سریع به خواسته هامون برسیم، حرص وطمع داریم، حسادت و چشم وهم چشمی امونمون رو بریده، تا به یه خواسته ای میرسیم سریع میریم سراغ خواسته ی بعدی، میخوایم از همه بهتر باشیم، از همه زیباتر باشیم،از همه پولدارتر باشیم ، از همه شاختر باشیم در یک کلام میخوایم از همه سرتر وبالاتر باشیم وهمین باعث میشه نتونیم آرامش بگیریم…

    چون امنیت وآرامش وتواضع و فروتنی و توکل وایمان زاده ی صبر هست…

    وقتی به روند شکل گرفتن جهان توجه کنیم می بینیم که همه چیز در یک سیر تکاملی که هنوزم ادامه داره شکل گرفته…

    پس چیزی به عنوان الان میخوام موجود باش ،ظاهرشو نداریم….

    من خودم تو گذشته از هر طریقی که به فکرم میرسید دست به اقدام میزدم تا خواسته ام رو عملی کنم، کلا همیشه بی تاب وبیقرار بودم، همیشه عجله وبدو بدو داشتم، تابه یه خواسته ای میرسیدم سریع میرفتم سراغ خواسته ی بعدی، وچون آدمها رو باعث وبانی رسیدن به خواسته هام و وسیله میدیدم و خودم رو هم عقل کل میدونستم، به سرعت فکر میکردم هنوز فکرم تموم شده روی کلامم جاری بود هنوز کلامم تموم نشده در حال عمل به اون فکر وخیالم بودم…

    واز اونجایی که قدرت من محدوده، از اونجایی که نمیشه به آدمها وشرایط و موقعیت ها ومکانها و دارایی ها و ….تکیه کرد ودلخوش بود ونسبت بهشون ترس از دست دادن داریم، دقیقا از همون بخش هم همیشه آسیب می دیدم و آخرشم بعد کلی جون کندن و ناامید شدن ونرسیدن به خواسته هام،میگفتم من کلا آدم بدشانسی هستم!!!!!

    اما از وقتی شروع کردم روی خودم کار کردن،به این درک رسیدم که من به تنهایی قادر به انجام هیچ کاری نیستم، به این درک رسیدم که تکیه برآدمها کاملا اشتباه چون هرکسی هرچقدر هم پولدار و مقامدار و معروف ومشهور و قدرتمند باشه بازهم مثل من یه انسان هست وتوانایی های محدودی داره حتی اگه اون شخص از عزیزترین ونزدیکترین افراد خانوادم باشه…

    به این درک رسیدم که تو عجله ها ودویدنها برای رسیدن به خواسته ها من خسته ودرمونده میشم ونمی تونم صدای قلبم که هدایت کننده ی من به سمت خیر وخوشی هست رو بشنوم، به این درک رسیدم که حتی اگه باغبان، باغش رو غرق در آب هم بکنه درختان جز در فصل خودشون میوه وگل نمیدن، وهر چیزی فصل خودش رو داره وزمان وشرایط خودش رو تا اتفاق بیفته…

    از وقتی درک کردم جهان داره طبق یکسری قوانین بدون تغییر اداره میشه وهرکسی بازتاب توجهات وباورها وفرکانسهایی رو که به جهان میفرسته دریافت میکنه سعی کردم هوشیارتر باشم وبیشتر به افکارم وگفتارم توجه کنم تا بتونم عملکرد درست تری داشته باشم….

    وقتی ارومم وقتی خیالم راحته که با فرکانسهای درستی که فرستادم با مراقبتی که از افکارم وتوجهاتم داشتم واعمال درستی که انجام دادم بی شک نتیجه درست وبه جایی هم می گیرم چون ساز وکار خداوند بر پایه عدل وانصاف هست، دیگه خیالم راحته وبرای نتیجه دلواپس نیستم…

    همین تو لحظه زندگی کردن، فقط برای یک روز زندگی کردن باعث شده اموراتم مرتب و به صورت روتین وبی دردسر پشت سرهم به انجام برسه، انگاری جهان افرادیو استخدام کرده که به امورات من فقط رسیدگی کنند….

    جالبه که تا گیرو گره ای تو کارم میفته سریع متوجه میشم که حواسم از خودم پرت شده وزدم جاده خاکی باز، انوقته که سریع میام دوباره تو مسیر…

    وقتی یه نفر ارومه، وقتی صبوره، وقتی ایمان داره که نیروهای غیبی به کمکش میان تا کارهاشو انجام بده وقتی به الهامات وصدای قلبش گوش میده و همه تلاشش رو انجام میده، بدون شک خوش شانسی های پی درپی رو تجربه میکنه…

    خیلی ها پول ومال دارند، شهرت دارند، معروفیت دارند، جاه وجلال و جبروت دارند، زیبا و خواستنی هستند امااااا یا از درون احساس رضایتمندی ندارند ویا کوتاهه عمر داشته هاشون و مقام ومنصب و پول ودارایی وشهرت و زیبایی و جمالشون….

    ویا به همون سرعت که بهش رسیدن به سرعت هم از دستش میدنش…

    اما اونکه هرلحظه وهمواره به حس ششم به ندای قلبش توجه میکنه وهر لحظه طلب هدایت میکنه حتی برای کوچیکترین خواسته هاش، جهان هم( خداوند) بهش توجه ای خاص داره، ویه جورایی مثل چوب جادو همه چیز رو به بهترین شکل براش انجام میده…

    انوقته که بعضیها برمیگردن میگن طرف چقد خوش شانسه؟؟؟

    چطوریه که تو همه چیز شانس میاره؟؟؟

    چطوریه که چشم نمیخوره؟؟؟

    هیچیشم نمیشه؟؟؟

    باید گفت که اون آدم از درون مسلح هست، به باوری قدرتمند …

    اینکه افسار توجهاتش وفرکانسهاش رو دست گرفته وبه راحتی داره نصیب وقسمت خوبی رو از انچه که در جهان هست مال خودش میکنه!

    به قول شما استاد عزیزم که فقط بشه 5 درصد طبق قوانین عمل کرد زندگی یک خوشبختی وسعادتی بی پایان میشه برای آدم…

    برای همینه که هرکسی به اندازه تلاشش پاداش میگیره…

    تلاش برای مثبت بودن، برای دیدن زیبایی ها، برای قدردان و سپاسگزار بودن بابت داشته ها، برای درستی وراستی وصداقتش،تلاش برای هر لحظه با ایمان بودنش…

    انوقته که دیگه هیچ قدرتی نمی تونه اون حس خوشبختی وخوش شانسی رو ازش بگیره…

    چون پشتش یه باور محکم و درست حسابی قرصه…

    اینکه خودش تنها خودش خالق شرایطش هست همینو بس…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 2209 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام استاد عزیزم

    مثل همیشه سپاسگزارم از کلام نابتون

    و مریم جانی که زیبایی هارو با عشق برای ما شکار میکنن

    استاد همین الان که اومدم کامنت بزارم یاد شخصیت کارتونی بچگیم افتادم

    لوک خوش شانس

    واقعا شخصیتی بود اروم ریلکس و میدونست کارش درست و همیشه موفق

    مثبت بین بود

    و همیشه هم در زمان مناسب در مکان مناسب بود

    واقعا همینطور

    ادم هایی که آروم هستن و از لحظه هاشون لذت میبرن

    کسایی که توجهشون به داشته هاشون

    کسایی که میدونن هر اتفاقی به نفعشون حتی به ظاهر بد

    اون ها مثل آهن ربایی خوشی ها و موقعیت و شرایط عالی و سمت خودشون میکشن

    اصلا وقتی که آروووومی

    وقتی داری با خودت حال میکنی

    وقتی میخندی و مدام منتظر نیستی بزار حالا اگر فلان شد به فلان خواستم رسیدم بعد جشن میگیرم و اینا همون موقع پایکوبی میکنی و باخودت با جهان درصلحی خوبی ها غبطه میخورن به حالت

    بدو بدو میان سمتت

    میخوان جزئی از سلول های تو بشن

    با تو یکی بشن تا بیشتر بشن

    وسیع بشن

    مگه غیر اینه دنیا درحال وسعت پیداکردن و بهبود؟

    مثل زنجیر خوبی ها ادم های خوب حرف خوب موقعیت خوب و و و …میدوان میان سمت تویی که خوشی

    اون ها جزئی از تو هستن که کمی با فاصله تو مسیر قرار دارن

    وقتی صدای خندتو میشنون پیدات میکنن میدوان میان بغلت میکنن

    شایدم اره همچین ادم هایی شانس و میارررن کنار خودشون ،اتفاقی نه ها

    خودشون میارن

    گرم گرمی را کشید و سرد سرد

    اره همین

    اتفاقی نیست

    هیچ چیز اتفاقی نیست

    فرکانس

    انرژی

    کلیدش تقواس

    کنترل ذهن

    آرامش درونی و لذت بردن و زندگی تو لحظس

    فردا رو بسپر به همون فردا زینب

    خدا هست

    راه و روشن میکنه

    تو کلید همه درهارو داری

    بخند برقص شاد باش و باخدای خودت حرف بزن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    فرحناز رضایی گفته:
    مدت عضویت: 2416 روز

    با سلام و تشکر

    اکنون که زندگی شخصیم را مرور میکنم زمانهایی که حال خوب داشتم همه چیز بروفق مراد بوده و بعبارتی هماهنگی بین خواسته ها و دریافتها وجود دارد وقتی همفرکانس با طبیعت باشی. اگر شانسی وجود داشته باشد بنظر من همین است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    رضا عسکری گفته:
    مدت عضویت: 3102 روز

    سلام استادعزیزوسلام عزیزدل استادعزیز

    بایدبگم درست وقتی فایل میذاری که ی مقدار انرژیمون کم شده،خداراهزارمرتبه شکرکه شدی دستی ازدستان خدابرای هدایت وتومسیردرست قراردادن ما

    کلی لذت بردم ازاین فایل

    عشق میکنم ازخاکی بودنت،ازصادق بودنت ازبی شیله پیله بودنت خداحفظتون کنه که اینقدرخوبیدشماها،بابت همه چی ممنون،ممنون که خوب زندگی میکنی ویادمیدی آدماچجورخوب زندگی کنن

    عاشقتم استادعزیز،من ازبندرعباسم،بخودم میبالم که شمای روزایی توشهرمابودین،بخودم میگم اگه استادتونسته اینهمه نعمت وثروت بدست بیاره پس منم میتونم

    دوستت دارم استادعزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    حمیده محمدخانی گفته:
    مدت عضویت: 2839 روز

    سلام استاد عزیزم..وسلام عزیز دل استاد مهربانم..چقدز قشنگ توضیح دادین البته که درک من از قوانین خیلی بهتر شده.‌هراتفاقی که میفته هر چیزی که میبینم از دیدگاه قانون بهش نگاه میکنم و حس خوبی میگیرم…همیشه محرم که میشه شهر ما اینجوری مراسم داره البته از دیدگاه غصه..ولی این ویدئو برام کلی پیغام داشت یه لحظه احساس کردم در کنار این مردم شاد هستم ودر جشن شرکت کردم و همه هنر نماییهامو به نمایش گذاشتم ‌‌چقدر مرتبن و همه چی سرجاشه..عالیه استاد مهربونم..و کریسمس رو به شما و خانواده پر مهرتون تبریک میگم‌‌‌‌.این نوع تبریکم تا حالا به کسی نگفتم..عجب اتفاقای جالبی دارم تجربه میکنم‌‌.خداجونم شکرت‌‌استادجونم ممنونم ازشما..پاینده باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    یاسمن زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2435 روز

    استاد عزیز، خوش به حالتون چه هوای گرم و آفتابی دارین! البته به نظرم قشنگیه کریسمس به برفشه.

    من قبلاً به شانس اعتقاد داشتم. یعنی اعتقاد که نه، وقتی می دیدم برای بعضی ها اتفاقاتی میوفته که هیچ منطقی پشتش نمی دیدم، ذهنم چاره ای نداشت به جز اینکه اون ها رو بذاره به حساب شانس…یا مثلاً در مورد تقدیر، سرنوشت، یا اینکه میگفتن شاید تو یه چیزی میخوای که “به صلاحت” نیست، بنابراین اگر بهش نرسیدی نباید ناراحت بشی.. همیشه یک ابهام تو ذهنم بود که اگر از قبل تعیین شده که چی به صلاح من هست و چی نیست،پس دیگه تلاش کردن چه معنی میده؟! وقتی حدود 3 هفته پیش اولین فایل از استاد عباسمنش رو شنیدم، انگار ذهنم تشنه ی شنیدن این صحبت ها بود، بی اختیار لبخند میزدم، مثل این بود که یه پازل تو ذهنم داره حل میشه…احساسی که از اون موقع دارم عالیه، دیگه میدونم چیکار باید بکنم! استاد به زودی شما رو دعوت میکنم به ویلایی که دارم در سن دییِگو کالیفرنا :) اونجا هم آفتابیه، بد نمیگذره بهتون :)))

    برای همه خانواده عباسمنش آرزوی خوشبختی تمام و کمال دارم ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: