هدفی متفاوت برای سال جدید - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/03/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-03-18 06:29:522024-03-18 06:42:05هدفی متفاوت برای سال جدیدشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام.
دوبار این فایل گوش دادم و برداشت هامو میگم :
هدفگذاری برای سال جدید :
معتقدم در سال جدید اتفاق جدیدی رخ نمیده ،همون آدم سابق خواهیم بود و نهایتا یکی دو هفته حرارتمون بالا میره با دیدن این فایل و دوباره فروکش میکنه ک دوباره میشیم همون آدم سابق.
مهمترین داستان این فایل همون ده دقیقه ی اولشه .
خیلی سالها بوده هدفگذاری کردیم نوشتیم تعهد دادیم امضا کردیم ولی بعد از نهایتا یک ماه همون آشو همون کاسه…
واقعیته نمیشه انکارش کرد.
از این جماعت چند صد میلیونی که خیلی ها اصلا نمیدونن هدف یعنی چی و باری به هر جهت هستند
یه تعدادی اهدافو مکتوب میکنن و دوباره یادشون میره
یه تعدادی اهدافو مکتوب میکنن و متعهد میشن و امضا میکنن و اقداممیکنن ولی بعد از نهایتا یک الی دو ماه میشن همون آدم سابق…که البته همون یکماه هم زیاد گفتم تو هفته های اول مشخص میشه…
یه تعدادی متعهد و منظمپیش میرن و اقداممیکنن و اقداممیکنن و نتیجه نمیبینن و دوباره برمیگردن سر نقطه ی اول منتها با یه حس بی ارزشی بیشتر و ضعیفتر هممیشن…
یه تعداد پیش میرن و پیش میرن و پیش میرن و اقدامو اقدام و اقدام میکنن و نتیجه نمیبینن و باز ادامهمیدن و باز ادامه میدن ..و خلاصه به اهداف میرسن.بعد از رسیدن به اهدافشون بینهایت قویتر و مصمم تر میشن و شخصیتشون بزرگتر میشه…کمتر از 4 درصد هستن .واقعا تعدادشون کمه.
یه فایل میتونه حرارتمونو ببره بالا و داغ بشیم و یهو کاغذ خودکار بیاریم و بنویسیم و بنویسیم ولی بعدش همان آشو همانکاسه…
به شخصه یک هدف تا لحظه ی مرگم دارم که همون بهبود شخصیتم هست و ربطی به 1403 نداره و تا لحظه ی زندگیمتو دنیا ادامه داره..
معمولا سال 1403 من از بهمن 1402 شروع میشه .یعنی از رفتارهای این دوماه میفهممکه 1403 منچطور پیش میره..تغییراتی که میخام تو سال بعد ایجاد کنم از بهمن شروع میکنم به کار کردن روش حالا چه مالی چه سلامتی چه روابط و هر چیز دیگه..هر چیزی که تو این دوماه بودم همونو مثل یک خط ممتد ادامه میدم..چه خوب چه نامناسب..
ما معمولا خط ممتد هستیم و اگه بخایم از اینممتد بودن دربیایم به حرف نیست به اقدام و اقدام و اقدامه.
هیچکس با یکبار شوت زدن فوتبالیست خوبی نشده
هیچکس با یکبار نقاشی کردن استاد نشده
استاد عباسمنش هم یک روزه به اینجا نرسیده.حداقل ده سالشو خودم شاهدم.
با حرفهای قشنگ زدن و داغ شدن هم اتفاقی نمیفته.
بخدا بجز اقدام عملی همزمان با ساخت باور راه میانبری وجود نداره..
عید و تغییر سال بیشتر در تقویمها رخ میده و ما همون امتداد اسفند هستیم و اگه بحایم این خط ممتد قطع بشه باید یه تایمی دوام بیاریم و اقدامکنیم و ادامه بدیم.
به امید اینکه پایان خرداد ماه یعنی سه ماه دیگه برگردیم یه مرور خودمون و روند سه ماهه ی خودمونو بکنیم و بفهمیم چی کاره ایم.
خدایا شکرت..
به نام خدا
سلام دوست خوبم آقای ظاهری
از مطالعه کامنت پرمحتوی تون لذت بردم و نکته برداری کردم مخصوصا دو باور ارزشمندی که نوشتین
1. به شخصه یک هدف تا لحظه ی مرگم دارم که همون بهبود شخصیتم هست و ربطی به 1403 نداره و تا لحظه ی زندگیمتو دنیا ادامه داره..
ساعت ها این جمله ای که نوشتین من رو به فکر فرو برد و بی نهایت ازتون سپاسگزارم چون من هم تصمیمم بر همین قانونِ و نوشته شما ایمانم رو برای ادامه این روند تقویت کرد.
2.بخدا بجز اقدام عملی همزمان با ساخت باور راه میانبری وجود نداره.
مثالی دارم از خودم
من زمانی که مدرسه میرفتم ، دانش آموزی نبودم که مثل بچه آدم بشینم درسم رو بخونم مثل خط ممتدی که شما مثال زدین و درس خوندنم مثل موج سینوسی بالا ، پایین زیاد می کردم اول مهر و بعد از تعطیلات عید داغ میشدم برای چسبیدن به درس ولی تو همون چند روز اول کم میاوردم و میشدم آدم سابق
و این باور ،که نوشتید: ” بخدا بجز اقدام عملی همزمان با ساخت باور راه میانبری وجود نداره ”
رو با شروع دوره قانون لیاقت استارت زدم و دارم با این باور که هرروز یه قدم از روز قبلم بهتر باشم
،اقدام عملی و باورسازی می کنم و اوضاع زندگیم روبراهتر شده
بقول استاد چرخ زندگیم روانتر می گرده
و تازه متوجه شدم که وقتی استاد میگن باور که تغییر می کنه جهان پیرامونت تغییر می کنه یعنی چی!!!
بهتر درکش می کنم چون عجله ازم گرفته شده یا بهتره بگم درک کردم که همه چیز روال و تکامل خودش رو داره
من هم تمام سعی خودم رو می کنم که سه ماهه اول امسال از خودم چکاب فرکانسی بگیرم
سپاسگزارم آقای ظاهری عزیز
موفق و پیروز باشید.
ایمان عزیزم سلام
چندین بار برامکامنت گذاشتی و منجواب ندادم چون واقعا در فکر جواب دادن به کامنتها نبودم ولی کمکم دارمجواب میدم.
ممنون از لطفت که همیشه نظر خودتو پای کامنتهام گذاشتی.
کار کردن همیشگی روی شخصیت مهم ترین کار من تو زندگیمه.
سالهای ساله که دارم روی خودمکار میکنم.یه جاهایی با سرعت کم یه جاهایی متمرکز مثل این ده سال اخیرم.
سینوسی بوده روندم تا اینکه به خط سیر رشدی رو به بالا تبدیل شده که همشتکامل میخواست.
با دوره های استاد عباسمنش که آخرین استاد منتو رشد و موفقیته روند رشد شدت عالیتری گرفت.
در کل تا میتونی بچسب درونتو اوکی کن بیرونت خودبخود اوکی میشه.
کار کردنمنظورم یه روتین ثابتکه بخوای ده سال حداقل متعهد باشی بهش هر روز.این ایده الگرایی نیست بلکه تعهد و کارکردن مداومه.
مثلا کامنت خوندن بخشی از روتین هر روزه ی منه.حتی اگه شده یککامنت بخون .نمیگم ده صفحه بخونولی هر روز حداقل یککامنت بخون .معجزه میکنه تو شخصیتت.
هر روز ورزش کن حتی شده فقط یککشش یک دقیقه ای حتی اگه خیلی خیلی بیمار هم بودی یک کشش انجام بده حتی در حالت درازکش.
مغزت عادت میکنه بعد کم کم شخصیتت معتاد میشه به ورزش یا کامنت یا فایل گوش دادن یا شکرگزاری یا عبادت یا نماز یا کار یا هر چیز دیگه.
ممنونم
سلام سال نو مبارک باشه
استاد عزیزم مثل همیشه عالی و به جا صحبت کردین و تأثیر گذار
من و برادرم میخواستیم که امسال یکی دیگه از دوره های شمارو خریداری کنیم که خودتون راهنمایی کردین از پارسال که دوره قانون سلامتی شمارو گرفتم میشه گفت که هزاران برابر تغییر کردم هم جسمی و هم روحی ومن به قدرت کلام شما ایمان پیدا کردم و مطمئن هستم با خرید هر کدوم از محصولات شما فصل جدید و قشنگی در زندگی من شروع میشه و خدارو هزاران بار شکر میکنم که در مداری قرار گرفتم که با شما اشنا شدم .سالی پر از برکت و ثروت و رحمت الهی براتون ارزو میکنم
سلام و درود خدمت منیره سادات عزیز ،،
خدارو صد هزار مرتبه شکر که این همه انرژی و وایب عالیییییی داری و اینکه چقدر این نشانه فوق العاده خریدار این محصول کنار اسمت بی نظیر که میفهمونه به من این منیر سادات متعهد شده کلی کارای فوق العاده تو سال جدید انجام بده و کلی اتفاق های بی نظیر برای خودش خلق کنه انشالله که تک تک خواسته های خوشگل قلبیت تیک موفقیتش بزنی به یاری الله ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که ثروووووتتتتمند و شااااااد و سلامت هستیم ،،
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی
استاد داشتم قرآن مطالعه میکردم الانم حضور ذهن ندارم کدوم آیه بود اما مفهوم این بود که کسانی از برکات آسمان ها وزمین شامل حالشان میشه که به این قوانین و مقررات یقین پیدا کردن و این یقین باعث شده آرامش و آسایش پیدا کنند و در نتیجه طبق این قوانین پیش برن ….
یعنی کسی که چیت میکنه یا توی شرایط به ظاهر نادلخواه از مسیر خارج میشه اون یقین نداره و من و خیلی های دیگه باید اول به یقین برسیم این موضوعات رو مثل وحی منزل بپذیریمممم و به قول قرآن آرامش درونی پیدا کنیم یعنی این یقین باعث بشه آرامش پیدا کنیم و بگیم هیچ عجله ایی نیست جهان داره فقط به افکار من اعمال من پاسخ میدهد و تمام و واقعا هم همینه من تستش کردم بسیار دقیق درسته بارها استاد شما این موضوعات رو گفتین ولی شما برای خودتان گفتین یعنی خودتون درک میکردین نه من و من هنوز بهش نرسیده بودم و الان دارم میرسم الان استاد داره کلیک میکنه دارم میفهمممم و خیلی خوشحالممم کل قانون رو با فیزیک سنجیدم هیچ تفاوتی نیست به اندازه یه اتم هم تفاوتی نیست فیزیک همون قرآن هست همه چیز رو سنجیدم باهم و به یک موضوع رسیدم که شما بارها اینو گفتین میلیاردها بار اما الان من بهش رسیدم که وظیفه من فقط بندگی کردنه خب بندگی کردن یعنی چی ؟یعنی این که وظیفه من فقط این هست که جوری زندگی کنم که همواره احساسم خوب باشه همین و تمام بقیه کارها رو انرژی حاکم بر جهان انجام میده و تمامممممم .
تمامممممممممممم
پس دقیقا میرسیم به موضوع همین فایل که شما برگشتین گفتین که ظرف درونت رو بزرگ تر کن بعد نعمت ها واردش میشن زمان مناسب مکان مناسب اتفاق میفته و……
اره دقیقا همینه توی قرآن بارها گفته خدا چیزی رو بخاد میگوید باش و بی درنگ میباشد …
این یعنی چی این یعنی من تکه از خداوند هستم و همین الان میتوانم خودمو تجسم کنم توی خونه بسیار زیبا بر لب ساحل بسیار زیبا بی درنگ شد پس بی درنگ میباشد یعنی تمام خاسته های من تایید شده حالا چطور من میتوانم دریافتش کنم با ماندن روی همین موج با تکرار همین ورودی ها و توجه و تمرکزم رو بر روی موضوعاتی گذاشتن که احساسم خوب باشه و البته که همواره باید این سیکل مثبت ادامه دار باشه تا من دریافت کنم خاسته هام رو و تمام .
و این جاست که کسانی که راست گفتن با کسانی که فقط لب و دهن بودن مشخص میشن
سپاس گذارم
به نام خداوند مهربان و بزرگ
به نام خدای که به شدت برای بنده اش کافی هست
خدایاااا کروررر کروررر شکرت
سلامممم حسین عزیزم
سلامممم برادر خوب و ارزشمندم
میدانی حسین جان اتفاقی دنبال چیزی بودم در کمنت ها که چشممم به پروفایلت خورد
و حدس زدم عکس خودت و نگار عزیزم هست
خدا کند حدسم درست باشد
کمنتت را هنوز مطالعه نکردیم
ولی انقدررر هیجان داشتم خواستم برایت پاسخ بنویسم
میدانی با دیدن عکس تان خیلییییییییی برای تان خوشحال شدم
خیلیییی با دیدن عکس زیبای تان خوشحال شدم عزیز هایم
خیلیییییییییییی حسم عالی تر شد
از خداوند عشق بدون قیط و شرط عشق واقعی را برای تان میخواهم
الهی کنار هم رشد کنید و به تک تک خواسته های تان با عشق برسید
تحسین میکنم رابطه قشنگ تان را
واین هدایت خداوند را
غرق عشق و نور خدا باشید
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به پاکیزه خانم عزیز
سپاس گذارم بابت کامنت شما سپاس گذارم بابت انرژی شما منم عکس شما رو دیدم روی پروفایلتون و چقدر لباستون زیباست و خیلی واقعا خیلی زیاد بچه های افغانستان انسان های خوبی هستن من توی ترکیه با وطن دار های شما هم صحبت و سفره شدم بسیار زیاد مردم شریفی هستین و شما هم گل سر سبد کشور افغانستان هستی و سپاس گذارم بابت کامنتت واقعا لذت بردم از کامنتت و خیلی خوشحالم که در این مسیر توحیدی و الهی هستیم مسیری که داریم کم کم باور میکنیم که خودمان هستیم که داریم زندگیمان رو خلق میکنیم و داریم کم کم زندگیمون رو خلق میکنیم و خداوند شاهد و ناظر بر ماست و قطعاً تلاش مارو میبینه و به تلاش های ما پاسخ میدهد به افکار ما و اعمال ما پاسخ میدهد و اگر این مسیر رو ادامه بدیم به هرآنچه میخایم میرسیم به بی نیازی توی هرچیزی میرسیم و انموقع میتونیم باعث رشد جهان بشیم و انفاق کنیم و چقدر لذت بخشه چقدر زیباست که ثروتی داشته باشی بی نهایت و واسه پدر و مادر مثلا خونه بخری برای برادر و خواهر هایت خونه و ماشین و وسایل زندگی بخری ببخشی و لذت ببری این کارها لذت بخش ترین تجربیات دنیاست برای من
…..
چقدر مسیرمون درسته ایشالله همو ببینیم اره برای خدا کاری نداره…..
برای روح درون من کاری نداره روح درون من توی قرآن میخاد خودش رو تعریف کنه میگه من توانای شکست ناپذیر و مهربانم
خداوند همه چیز توی قرآن میگه من از آب آفریدم این یعنی چی یعنی خدا این انرژی از هیچی همه چیز رو به وجود آورده حالا یه تیکه از این انرژی درون منه و منم میتوانم از هیچی خلق کنم این خدا این انرژی میگه من مهربانم از کجا میشه فهمید از اون جایی که هر موجودی هرچیزی که خاسته رو بهش داده
یکی آب شوش خاسته یکی پا خاسته یکی بال خاسته یکی تغییر رنگ خاسته یکی مثل شتر جوری بدنش رو آفریده که چندین سال هم چیزی نخوره زنده میمونه از اینجاها میشه فهمید که این انرژی خیلی مهربانه هرچی رو بخایم بهمون میده هرچی پول سلامتی عشق ثروت نعمت همه چی….
فقط باید ادامه داد با این نگاه که من یه مسیر در پیش دارم یه مسیر 20ساله نه یه مسیر تا آخرین نفسی که میکشم و باید هرروز و هر دقیقه خودم رو توی این مسیر رشد بدم گسترش بدم و همواره احساس خودم رو خوب نگه دارم بعد نتایج آرام آرام میاد باور کن چیزهایی که من میخام به هرکسی بگم میگه تو کم داری ولی من دارم نشانه هاشو میبینمممممممممممممممممم و همین نشانه رو تحسین میکنم و اصلا کاری به کس دیگری ندارم و فقط تمام تمرکزم روی خودمه چون اینو درک کردم که احساس من هست که داره همه کارهارو انجام میده و احساس خوب مساوی اتفاقات خوب است این قانون است و اگر من این سیکل رو همواره ادامه بدم همواره روی همین موج بمونم روی موج احساس خوب انموقع دریافت میکنم خاسته هام رو چون خاسته های همشون تایید شدن فقط من باید دریافتشون کنم و واسه دریافتشون فقط کافیه روی همین موج مثبت به صورت پایدار بمونم اصلا خدا با من حرف زد وقتی با من صحبت کرد من چشمام داشت از جاش میزد بیرون داشتم پرواز میکردم…
گفت حسین تو تکه ای از وجود منی تو به تمام خاسته هات رسیدی فقط تجسم کن لحظه پایانی رو چی شد رسیدی توو فکر نکن نرسیدی تو جسمت نیستی که باباااااا تو روحی تو تکه ایی از منی ….حالا میخای تو جهان مادی با جسمت این خاسته هارو تجربه کنی پس روی همین موج بمون بهم گفت اصلا شاید بقیه به من بخندن اصلا تشکیل آسمان و قطب شمال جنوب و وجود هسته زمین و کلا فیزیک همه چیز رو به من توضیح داد گفت حالا که میخای با جسمت تجربش کنی این جهان قانون داره روی کره زمین که الان خونه تو هست زمان داره کند میگذره مثال هم برام آورد گفت از اینجا تا مثلا افغانستان کابل ماشین 2,روز تو راه هست ولی با هواپیما 4ساعت پس هرچقدر از سطح زمین بری بالاتر زمان زودتر میگذره پس به دلیل این که زمان داره روی زمین کند میگذره یه چند سال زمان میبره که خاسته هات به دستت برسن وگرنه تو به همه اونا رسیدی حسین فقط همین مسیر رو ادامه بده ……و من بعداز این موضوع خیلی ایمان قوی تر شد اصلا به قول قرآن خدا سُر داد منو توی این مسیر و ازشم درخاست کردم گفتم خدایا سرُ بده منو و همین کارم کردم و الان آرامش یافتم و وقتی آرامش و آسایش بیشتر بشه ما در مسیر دریافت نعمت های الهی هستیم من که خیلی خوشحالممممممم
و خداروشکر واقعا خدایا شکرت اصلا این چیزهایی که نوشتم من نبودم خودش بود خود رب العالمین
سپاس گذارم پاکیزه جان چه اسم زیبایی داری خدا بهت نعمت ثروت برکت عشق سلامتی و توانایی کنترل ذهن بده
سپاس گذارم دوست عزیز
در پناه خدا شاد باشی
به نام خدای قادر و توانا
سلاممم مجدد به روی ماهت حسین عزیز برادر خوش قلبم
خیلیییییی پسر خوب عالی و فوق العاده هستی من تحسینت میکنم
این انرژی عالی که خودت داری من میدانم تمام جهان به دست میاوری انشالله
خواسته های ما برای خدا تیله بازی هم نیست
حسین عزیز خواسته های ما برای خدا هیچی نیست میشود در لحظه عطا کند
ولی میگوید فرزند خوبم دختر خوبم بگذار بیشتر ظرفت بزرگ شود بگذار آگاهی ات بیشتر شود بگذار قوی تر شوی بگذار بیشتر من را درک کنی بگذار یاد بیگری چی به چی هست تا بیشتر لذتش ببری
تا بیشتر غرق عشق من شوی
تا با به دست آوردن یک یک خواسته هایت اشک عشق بریزی و روی ابر های آسمان پرواز کنی و غرق شادی درونی شوی
چقدررر این خدا زیباست
میدانی خیلیییی کامنتت زیبا بود تحسینت میکنم برای این درک برای این آگاهی برای این کلام زیبایت برای قلب پاکت
خدا همه چیز میشود ما را
خدا همه چیز میشود ما را
میدانی خداوند همیشه در حال حرف زدن با ما هست
خود خدا هر لحظه عهده دار این هست که هدایت ما کند به سمت خواسته های ما
و خدا چقدررر قشنگ صحبت های عالی با تو عزیز دلش داشته
چقدررر زیبا برایت بیان کرده
اخ من قربان این خدا شوم که سراسر زیباییی هست
به دریا بنگرم دریا توینم
به صحرا بنگرم صحرا توینم
به هر جا بنگرم کوه در دشت
نشان از قامت رعنا توینم
هیچ چیزی به خدا بزرگ نیست
هیچ چیز به خدا سخت نیست
و ما هم تکه از روح خدا هستیم قطعا وقتی در اجرای قانون ماهر شویم یک یک خلق میکنیم ما با قدرت خلق کننده گی به دنیا آمدیم و زبان جهان هم احساس ما هست
خداوند زمین و آسمان ها را مسخر ما نموده
ما خلیفه خدا هستیم
ما فرزندان پادشاه هستیم
ما خودمان پادشاه هستیم
و به تمام چیز های خوب این جهان میرسیم اصلا خوب نی به
بهترین های این عالم میرسیم
چون ما لایق بهترین ها هستیم
تشکررررر از کمنت زیبایت برادر نازنین من
آنقدر زیبا نوشته بودی که ناخود آگاه قلبم شروع به نوشتن کرد
دوستتت دارم
الهی که ثروت پول نعمت و فراوانی بدود به دنبال مان
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه دوستان قشنگم امیدوارم در کنار هم یک سالی زیبا و شاد همراه با رشد شخصیتی متعالی داشته باشیم
و بتونیم ظرفمون رو بزرگ کنیم و ظرفیتی متفاوت داشته باشیم
استاد عزیزم من هر چقدر این فایل ارزشمند رو که به ما هدیه دادید گوش می کنم سیر نمیشم واقعا ممنونم از شما
و از همه دوستان قشنگم سپاسگزارم که با خوندن کامنت هاشون زنگ زدگی های ذهنم یکی یکی دارن محو میشن ممنونم
واقعا آدم هر چقدر هم پیشرفت داشته باشه اگر احساس لیاقت و شایستگی نداشته باشه از درون احساس پوچی میکنه و بعد از مدت ها تلاش و صرفا رسیدن به یک موفقیت در یک بازه زمانی بعد از دست یابی به اون هدف احساس فرسودگی بهش دست میده باید اول اون شایستگی و اون لیاقت رو در خودمون رشد بدیم و با لذت بردن از اون مسیر که شخصیتمون هم رشد میکنه به سوی هدف قدم برداریم
تو یکی از کامنت ها یکی از دوستان نوشته بود
اگر احساس لیاقت و شایستگی نداشته باشی فرضا اگر پولدار ترین آدم دنیا هم باشی
یا پول تورو نابود میکنه
یا تو پول رو در یک بازه زمانی نابود میکنی
و این دو مورد رو اکثرا در دور اطراف خودنون مشاهده کردیم کسانی که ظرفیت یک چیز رو نداشته چه بلایی به سرشون اومده
برای همین باید ظرفیت هر چیز رو داشته باشیم
به قول استاد اول ظرفمون رو بزرگ کنیم بعدانتظار نعمت بیشتر داشته باشیم
در پناه یکتا بی همتا
عشق براتون
به نام رب هدایتگرم
استاد جان،مریم جان شایسته ،دوستان و همراهان عزیزم سلام گرم مرا پذیرا باشید…
با آرزوی سلامتی و خوشبختی هرچه بیشتر در تک تک لحظات سال 1403 برای هممون انشالله…
استاد من این فایل رو از روزی که روی سایت قرار گرفت بارها و بارها شنیدم و هنوز هم دوست دارم بهش گوش بدم تا این آگاهی ها بره توی عمق وجودم بشینه …
استاد من تغییر کیفیت زندگی و تغییر شخصیتم رو توی این یک سالی که به طور پیوسته با شما همراه بودم رو دارم به وضوح میبینم ،استاد در مورد احساس لیاقت الان که دارم این متن رو مینویسم اشک از چشمانم جاریست،من همیشه توی خانواده از خود گذشته ترین فرد بودم و همیشه اگر از رفتاری آزار دیدم به روی خودم نیاوردم یا حتی به شوخی رد کردم تا بقیه ناراحت نشن،تا صفا و صمیمیت ها از بین نره،اصلا خودم در اولویت نبودم به خاطر بقیه..برخلاف بقیه خواهر و برادرهام که اگر ناراحت میشدن سریع واکنش نشون میدادن تا بقیه حد و مرزهاشون رو بدونن من همیشه خنثی بودم و هیچوقت ناراحت نمیشدم حتی از بی احترامی و بی توجهی ها
جالبه همیشه فکر میکردم من خیلی آدم خوبیم ،من خیلی صبورم،من خیلی باگذشتم،من خیلی فداکارم
استاد توی این مدتی که فهمیدم همه این رفتارهای من از احساس عدم لیاقت من نشأت میگرفته ،از اینکه من احساس خودارزشمندی پایینی داشتم اصلا شوکه شدم و دیدم واقعا همینه…
برام سخت بود،برام درد آور بود ولی حقیقت داشت نمیگم الان دیگه اوکی هستم اما ایراد شخصیتم رو پیدا کردم و واقعا عاشقانه امسال دوست دارم روی احساس خودارزشمندی و بهبود شخصیتم کار کنم و این مهمترین هدف امسالمه…
استاد ازتون ممنونم که اینقدر نکات با ارزشی رو در این فایل سخاوتمندانه با ما به اشتراک گذاشتید..
آغاز سال 1403 برای من با یک تضاد در روابط آغاز شد که برای من یک مثال واضح از قایم کردن آشغال ها زیر مبل بود که دوباره سرباز کرد و جنس فرکانس غلطم رو بهم برگردوند بیشنر از این که از این تضاد ناراحت باشم برای من همین جای خوشحالی داره که ریشه مسائلم رو سریع درک میکنم ،و این برای من یعنی پیشرفت ..
این که من الان که دارم این کامنت رو میزارم دیگه مطمئنم جهان بازتاب باورهای ماست و به قطعیت بیشتری رسیدم نسبت به پارسال همین موقع این برای من یعنی یک پله پیشرفت ..
این که من به درک عمیق تری از قوانین کیهانی،شناخت خودم،شناخت خداوند و این که کلا جنس تجارب من در زندگیم تغییر کرده برای من یعنی پیشرفت..
در حالت کلی استاد خیلی خوشحالم از این که تغییرات نگرشم رو احساس میکنم،تغییرات شخصیتم رو احساس میکنم،ریشه مسائلم رو درک میکنم و این مسیر خودشناسی رو با علاقه ادامه خواهم داد به عنوان مهمترین هدف امسالم…
سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز
سال نو رو به شما و همه دوستانم در این سایت بهشتی تبریک میگم
استاد این فایل رو چند روز پیش گوش دادم ولی فرصت نشد که روش کامنت بنویسم
استاد عزیزم بعد از گذروندن دوره مافوق عالی احساس لیاقت، یکی از تصمیمات بزرگی که گرفتم این بود که از کارم بیام بیرون
به چندین دلیل:
1. به دلیل اینکه احساس ارزشم رو به شغلم وصل کردم و دلم نمیخواد جز مشرکین باشم(من رئیس نرم افزار یه شرکت بزرگ و بنام خصوصی هستم)
2.به این نتیجه رسیدم که من لایق کاری آسونتر و راحتتر هستم که از صمیم قلب عاشقش باشم
3. زمان من ارزش داره و درسته که شغل فعلیم به من درآمد 45 میلیونی در ماه میده که نسبتا درآمد خوبیه برای کارمندی، ولی در برابر تقریبا 11_12 ساعت از روز با احتساب تایم رفت و آمدم، اصلا ارزشش رو نداره
4. به دلیل تایم زیاد کاری، نمی تونم تایم زیادی رو روی دوره ها و فایلها بزارم و همینطور خیلی وقته که نتونستم تایمی رو برای پروسه یادگیری دانش یا مهارت جدیدی بزارم و همین به شدت حالم رو بد کرده و احساس در جا زدن میکنم
5. در کل به شدت دارم احساس میکنم که مدارم تغییر کرده و دیگه یه جورایی با شغل فعلیم، احساس فاصله فرکانسی میکنم و با اینکه همه جوره با کارم و محیط کاریم و مدیریت و همکارانم اوکی هستم، ولی به وضوح احساس میکنم که الان زمان تغییره(قبلا هم توی این شرایط بودم و تجربه اش رو دارم که با بیرون اومدن از کارم به لطف دوره 12 قدم، باران رحمت الهی به سرم باریدن گرفته بود)
6.اگر واقعا قانون جواب میده که میدونم و ایمان دارم که جواب میده و قبلا هم نتایجش رو دیدم، پس بشینم روی خودم کار کنم و منتظر اتفاقات عالی باشم(چیزی که استاد توی این فایل بهش اشاره کردند و باعث شدند که قلبم آرومتر بشه)
اما نتیجه اعلام استعفام به مدیرم این بود که این موضوع رو نپذیرفتن و من بارها و بارها اصرار کردم
تا نهایتا پذیرفتن که مسئله رو با مدیرعامل و مدیرمنابع انسانی مطرح کنن
که باز هم این موضوع با مخالفت مدیرعامل هم مواجه شد(چون به شدت همه از نظر کاری و اخلاقی از من راضی هستند و بچه های تیمم هم خیلی دوستم دارند و باهام اوکی اند)
من تنها سنگی که پیدا کردم که سر این راه بندازم این بود که بگم من برای سال آینده حقوق صد میلیونی میخوام
نتیجه این شد که از 25 اسفند تا 25 فروردین بهم مرخصی دادن تا من یه مقدار استراحت کنم و قرار شد که بعد از مشخص شدن میزان درصد افزایش حقوق، در این خصوص تصمیم گیری کنند و یکسری موارد دیگه رو هم که مطرح کرده بودم بهبود بدن
البته که این موضوع که دیگران بخوان در مورد من و خواسته هام تصمیم گیری کنند دیگه جز خط قرمزهای منه ولی توی رودروایسی نتونستم تصمیم قطعیم که خروج از کارم هست رو بهشون اعلام کنم و موکولش کردم به سال بعد
البته توی همین ایام عید هم نشانه ها اومد و یکی از همکاران خواهرم که باورهای مالی نسبتا خوبی داره و جز آدمهایی هست که به خاکستر دست میزنن، طلا میشه و چندین بیزنس شخصی داره، برای یکی از بیزنسهاش نیاز به یه شخص معتمد داره که خواهرم بهش من رو گفته بود و اون هم خیلی استقبال کرده بود
استاد نمی دونم این تصمیم من رو به کجا میکشونه ولی میدونم و ایمان دارم که هر اتفاقی بیفته به خیره منه، استاد ازت همه جوره ممنونم
شما با آموزشهات کاری کردی که هر قدمی توی زندگیم برمیدارم دیگه دلم نلرزه که آیا درسته یا غلط، بلکه بدونم که خودم خالق زندگیم هستم و این درست و غلط رو خودم خلق میکنم
استاد شما به من جسارت زندگی کردن با خیال تخت و با آرامش رو عطا کردید، اگر بدونید که این حرفها رو کسی داره میزنه که قبلا جرات خارج شدن از دایره کوچیک امنش رو نداشت، اونوقت میفهمید که معجزه کردید
باز هم همه جوره ازتون ممنونم
سلام استاد عزیزم
امروز هشتم خرداد ماهه و تقریبا دو ماه از این کامنتم میگذره
خواستم آپدیتی روی کامنتم بزارم که برای خودم هم در آینده نشانه ای باشه از هدایتهای خداوند و درست کار کردن قانون
همونطور که قبلا گفتم بعد از اعلام استعفام به مدیرعامل شرکت، ایشون به من یه مرخصی یکماهه دادن ولی من روز 15 فروردین به مدیرم اعلام کردم که من تصمیمم برای خروج قطعیه و برای همین از 18 فروردین رفتم سرکار برای اینکه تا آخر فروردین کار رو تحویل بدم، ولی هفته آخر فروردین مدیرم بهم گفت که پانزده روز از اردیبهشت رو هم بیا و ما بهت حقوق کامل با نرخ اینور سال رو میدیم(مبلغی نزدیک 60 میلیون) و من هم پذیرفتم، مدیرم وقتی دید من از این موضوع استقبال کردم بهم گفت میخوای یه مدت اینطوری کار کنیم؟ راستش وسوسه شدم چون آزادی زمانی بیشتری بهم میداد و از نظر مالی هم برام خوب بود ولی گفتم اجازه بدید فکر کنم، ولی خدا بهم گفت اگه تو دختر پادشاه هم بودی باز این پیشنهاد رو می پذیرفتی؟ و من جوابم خیر بود
استاد نمی دونید توی این چند وقته چقدر از اطرافیانم انرژی های مثبت دریافت کردم چون توی پروسه جدایی بودم نهایت یه سری کارهای کوچیک رو انجام میدادم و بیشتر بیکار بودم، به مدیرم هم که میگفتم میگفت همین که هستید خوبه و مدام هم بهم میگفت من تا شش ماه هیچکس رو جای تو نمیزارم و فرصت داری که برگردی، یا بعد از عید رفتم دیدن مدیرعاملمون(دکتر)، کلی تحویلم گرفت و نصیحتم کرد که پشیمون بشم و بعد گفت دوباره یه جلسه داشته باشیم تا به حرفهای من فکر کنید، مدیرم میگفت هر کسی که میگه میخوام برم فوری از چشم دکتر میفته ولی نمی دونم شما چیکار کردید که برای شما اینطوری نیست و میگه من این دختر رو دوست دارم، منم گفتم خب منم دکتر رو دوست دارم
یا یکی از همکارامون که اصلا زبون خوشی نداره برگشته بهم میگه تو دل من رو شکوندی، گفتم واسه چی؟ گفت به خاطر این رفتنت، یعنی یه شرایطی پیش اومد که من دیدم از لحاظ روابط هم من چقدر رشد کردم و چقدر آدمهایی که هیچکس فکرش رو هم نمیکردن دارن به من ریکشن های خوب نشون میدن، چون من مدام خدا رو برای وجود این آدمهای خوب توی زندگیم سپاسگزاری میکردم
تازه روزهای آخر هم که دیگه رفتم از دکتر خداحافظی کنم، به محض اینکه وارد اتاقش شدم روی قلبش کوبید، و بعد هم ابراز ناراحتی کرد که من اصلا راضی نیستم که شما برید و هر موقع که خواستی برگرد و در اینجا همیشه به روی شما بازه و اگه این کامنت طولانی نمیشد می نوشتم که چه چیزهایی بهم گفت، استاد توی همه این مراحل خودمم مونده بودم این منم که توی این شرایط باز هم دارم به راحتی نه میگم و از تصمیمم منصرف نمیشم، یعنی به عینه دیدم که چقدر از لحاظ اعتماد به نفس هم رشد کردم و برای آینده ای که هنوز معلوم نبود قلب من اینقدر مطمئن بود، من حتی وقتی رفتم پیش دکتر، صداش رو هم یواشکی ضبط کردم تا برای خودم یه جور قوت قلب باشه که آدمی که بقیه براش مدام دم تکون میدن و چاپلوسی میکنن، برای منی که هیچکدوم از این کارها رو نکردم داره اینطور برخورد میکنه و این حرفها رو میزنه
همکارانم برای رفتنم یه مدال طلا خریده بودن که تصویر یه دختر بالرین بود، یه جورایی برای من تداعی رها بودن توی زندگی بود، چند تا از بچه ها به خصوص یکی شون که به نظر آدم احساسی نمیرسه برام گریه کردن و همه اینها برای من نمود کارکرد قانون توی زندگیمه
اما اگه بخوام از اتفاقات بعد از بیرون اومدن از کارم بگم اینکه، خواهر من یازده ساله که به خاطر کار شوهرش به یکی از شهرهای غرب کشور مهاجرت کرده ،مسئله ای که توی اون سالهای اول رفتنش یکی از بزرگترین مشکلات و ناراحتی های زندگی ما بود و علی الخصوص مامانم به شدت از این موضوع ناراحت بود، ولی امسال به لطف خدا کار شوهرش برای تهران درست شد و قرار شد که خواهرمینا برگردن، توی همه این یازده سال خواهرم همکاری داشت که از لحاظ مالی خیلی خوب بود ولی به اصرار همسرش، همچنان کنار بیزینس هایی که داشت کار کارمندی رو هم ادامه میداد، توی این یکسال گذشته خواهرم با این همکارش صمیمی تر شد و ایشون در مورد کارهایی که انجام میداده بعضا پیش خواهرم صحبت کرده بود، یکی از کارهایی که ایشون داشتن طلا فروشی بود، ایشون به خواهرم گفته بودن که خیلی دوست دارن که توی تهران یا کرج هم مغازه ای داشته باشن و عنوان کرده بودن که توی این شغل، سخت ترین چیز اطمینان کردن به کسیه که بخوای باهاش کار کنی، وقتی که من خواستم از کارم بیام بیرون، خواهرم درمورد من با این همکارش صحبت کرده بود و ایشون بدون اینکه من رو دیده باشه و تنها با شناختی که از خواهرم داشت کلی استقبال کرده بود که با من کار کنه و گفته بود این کار در برابر کاری که خواهرت قبلا انجام میده که چیزی نیست و مطمئنا از پسش برمیاد
خلاصه ماجرا اینکه بعد از بیرون اومدم از کارم، من همراه پدر و مادرم رفتیم خونه خواهرم و خواهرم با این همکارش هماهنگ کرد تا من پیش برادرش که یه مغازه و کارگاه کوچیک طلافروشی و طلاسازی داره برم تا یه مقدار کار رو یاد بگیرم، استاد باورت نمیشه مغازه ایشون که بیشتر جنبه کارگاه بودن داره و کارهای تعمیرات مربوط به یک پاساژ طلا رو انجام میدن اونقدر کوچیکه ،طوری که تکون میخورم دور و برم پر از طلا و ورق طلا و پوله که ریخته(قشنگ احساس میکنم که با همه اینها هم فرکانس شدم و مدار مالیم رشد کرده) و ایشون بدون اینکه شناختی از من داشته باشن خیلی راحت به من اطمینان کردن، استاد هر بار این چیزها رو توی زندگیم میبینم یاد فایل سرمایه شما چیست میفتم، این فرکانس صداقت و اطمینانی که من دارم به جهان ارسال میکنم چه کارها که برای من نکرده، من رو مدیر نرم افزار یه هولدینگ بزرگ خصوصی کرد و حالا هم داره شرایطی رو ایجاد میکنه که این آقا میخواد یه مغازه 45 میلیاردی بخره و با سرمایه خودش پر از طلاش کنه و من به عنوان فروشنده، اونجا مشغول بشم، استاد از اول این هفته خواهرم و همسرش و دختر چهارساله اش و مامانم رفتن کرج، و من و پدرم و دختر 7 ساله خواهرم موندیم اینجا، یعنی اون غار حرایی که از خدا خواستم که روی خودم کار کنم رو هم خدا برام فراهم کرد
این روزها من در آزادی مالی و زمانی و مکانی دارم فقط روی خودم کار میکنم و خواهرم از کرج برای من فیلم میفرسته که دنبال پیدا کردن مغازه اس و این آقا هم مشغول یه کاسه کردن سرمایه اش برای تهیه مغازه برای منه
این چیزها رو که می بینم ایمان میارم که کار من فقط درخواست دادن به این جهانه و هیچ کاری به چطوریش نداشته باشم، استاد من روابط خودم رو خیلی وقته که محدود کرده بودم یه جورایی تعمدی هم بود که خداوند رو بیشتر محک بزنم هر چند ایمان داشتم که خدا دستهای یاریگرش رو از جایی که من نمیدونم میفرسته که واقعا هم فرستاد، خواهر من یازده سال با این آقا همکار بودن، چرا الان که من این همه تغییر کردم باید این اتفاقها بیفته ، به قول شما چون من وارد اون مدار شدم چون من تغییر کردم
استاد وقتی شما میگفتید برید سراغ علاقه اتون، من جز اون دسته از بچه ها بودم که نمی دونستم علاقه ام چیه، فقط می دونستم که کار و رشته ای که توش هستم رو علاقه ای بهش ندارم با این که خیلی موفقیتها توش کسب کرده بودم، ولی روح من همیشه هنر و زیبایی رو دوست داشت و خدایی که بیشتر از خودم، من رو میشناسه داره من رو به این مسیر هدایت میکنه، رشته ای که هم هنره، هم زیبایی
من سالها به خاطر کار کردن در محیط های مردانه، خیلی جاها سعی کردم ویژگی های زنانه خودم رو سانسور کنم ولی احساس میکنم خداوند داره من رو به مسیری هدایت میکنه که اون روحیه زنانه خودم رو هم بار دیگه احیا کنم و با زنانگی خودم آشتی کنم
هنوز نمیدونم آخر این مسیر چیه ولی سعی میکنم رها باشم و همه چیز رو به خدا بسپارم که خودش به زیبایی داره همه کارهای من رو انجام میده و استاد عجیب صبور شدم و هیچ عجله ای هم ندارم که بخوام کارها سریعتر انجام بشه، کار من فقط درخواست دادن و کار کردن روی باورهام و لذت بردن از مسیر و نگهداشتن احساس خوبمه
و کار خدای من انجام دادن کارها و آوردن آدمهاییه که کارهای من رو انجام بدن
خدایا برای همه چیز شکــــــــــــرت
سلام و درود خداوند بر لی لی عزیز
لذت بردم از کامنتتون و خیلی تحسینتون میکنم بابت عزت نفس بالا و قوی ای که در خودتون ساختین که در چنین موقعیتی که برای هر کسی میتونه آرزو باشه، اینقدر عزتمندانه رفتار کردین و اجازه ندادید نجواها شما را از راه درستی که انتخاب کردید منصرف کنه و آگاهانه از منطقه امن خود به سمت نقطه امن بعدی حرکت کردید و این خیلی ارزشمنده که حرکت به سمت تغییرات مثبت و تجربیات جدید، از روی اراده و اختیار باشه نه اینکه تضادها و ناخواسته ما را مجبور به تغییر و حرکت کنن.
قطعا این مسیری که انتخاب کردید که سازگارتر با روحیات و علایقات است، سبب خیر و برکت و ورود نعمت و ثروت ییشتر به زندگیتان خواهد شد. و الگوی خوبی هستید برای امثال من در این مسیر زیبا. آرزو میکنم بهترینها نصیبتون باشه و بازم برامون کامنت بگذارید و خبرهای خوبتون را با ما به اشتراک بگذارید تا ایمانمان قوی و قویتر شود. در پناه خداوند دوست عزیز.یا حق
سلام آقای زرگوشی
درسته که به تغییرات شخصیتی که توی این چند ساله داشتم کاملا واقفم، که بزرگترین نشونه اش آرامش و به صلح رسیدن با خودم بود ولی به دلیل کمبود وقتی که داشتم، شیوه فایل گوش کردن من بیشتر به این شکل بود که در مسیر رفت و برگشت به محل کار و یا وقتی که میومدم خونه بود که اونم خیلی کم می تونستم تایم بزارم ولی این مداومت به گوش دادنه همیشه بود، برای همین همیشه با خودم میگفتم که شاید اگه من هم می تونستم به صورت لیزری برای فایلهای استاد که گنجی هستن واسه خودشون وقت بزارم، مطمئنا نتایج بهتری می گرفتم، ولی این روزها دارم درک میکنم که من تکاملم رو هم باید در نظر بگیرم چه بسا یکسری چیزها باید در طی این مسیر در وجودم نهادینه میشد
نکته دیگه ای که حاصل نتایج آموزشهای استاده اینه که، وقتی یه سری باورها در وجودمون نهادینه میشه، انقدر راحت یه سری رفتارها رو انجام میدیم که اصلا فکر نمیکنیم جسارتی انجام دادیم طوری که شاید چند وقت بعد تازه متوجه بشیم و بگیم ععععه این من بودم که این کار رو کردم، به خاطر همینه که استاد همیشه بر چکاپ فرکانسی تاکید میکنن چون این تغییرات اونقدر نرم و آهسته در وجودمون صورت میگیره که گاهی خودمون، خود قبلیمون رو اصلا نمی شناسیم
سلام به لی لی قشنگ و ماهم
هورررررررا بازهم خبری جذاااااب
بوس به روی ماهههههههت دختر
گوارای وجودت مسیر توحیدی.
مبارکت باشه خروج از نقطه امن
و ورود به مدار بالانر وفرکانس بهتر
خیلی تحسینت میکنم
از اینکه محکم رو تصمیمت موندی
سپاسگزارم از کامنتی که نوشتی
از رابطه ی همکارانت ومدیرت
آفرین و هزاران آفرین
استاد بارها میگه که بچه ها شما سمت خودتون درست کنین
خدا بلد هست سمت خودش رو درست کنه و خیلی ذوق کردم بابت اینکه خدا بعداز انصراف از کار
پلن هاش رو قشنگ وکادوپیچ شده واست فرستاد و رونمایی کرد
هم مدارشدنت با طلا وطلافروشی
با طلاسازی و……
مبارکت باشه .
نوش جونت باشه نتایج خوشگل و بزرگتر و دلچسب تری که تو راهن عزیزززززززززدلم .
ببین کامنتت برای من و
رسول جانم
نشونه وهدایتی ست که وارد این شغل شده و من لذت بردم از اینکه
گفتی طرف داره مغازه 45میلیاردی میخره و بازهم باور فراوانی وارد ذهنم کردی و لذت بردم.
خدایا شکرت هزاران بار.
عاششششششششقتم من .
روی ماهتو می بوسم .
سلام فاطمه عزیزم
ممنون بابت ابراز لطف و محبتی که بهم داشتی
منم همیشه خانواده فوق العاده شما رو تحسین میکنم که همگی با هم در مسیر قانون گام برمیدارید
بله در جریانم که آقا رسول هم دارند مدتیه طلاسازی کار میکنند، خدا رو چه دیدی، همشهری که هستیم شاید در آینده همکار هم شدیم ;))
فاطمه جان روزهایی که میرفتم اون کارگاه طلاسازی، وقتی اون آقا در مورد طلا و ارزش طلا صحبت میکردند و وسایل طلاسازی رو می دیدم که همه طوری طراحی شدن که ذره ای طلا هم هدر نشه، حتی خاک کف کارگاه رو جارو نمیزنن یا دستمال کاغذی های استفاده شده رو دور نمیریزن و سالی یکبار اینها رو جایی میبرن که بتونند طلای موجود در اون رو استخراج کنند
اونجاها بود که مدام توی ذهنم دوره لیاقت تکرار میشد که ببین تو هم درست مثل این فلز هستی و در هر شرایط و هر موقعیتی که قرار بگیری فی الذات ارزشمند هستی اینو یادت نره
سلام لی لی عزیزم ازت ممنونم بابت رد پایی که گذاشتی و نور امید و توی دلم روشن کردی واقعا نیاز داشتم به این حرفا خیلی دلنشین بود خوشحالم به خاطر تمام رشد و موفقیتی که داشتی امیدوارم همیشه همینطور بدرخشی و در پناه خداوند منان شاد و خوشبخت باشی عزیزم
سلام رزیتای عزیزم
این روزها عجیب قانون داره برای من کار میکنه
من صبح توی کدنویسی روزانه ام درخواست یه نقطه آبی توی سایت رو به خدا دادم و الان خداوند با کامنت تو باز هم دلم رو روشن کرد
دوست عزیزم برای تو هم شادی و موفقیت روز افزون در زندگیت رو آرزومندم
بنام فرمانروای کیهان
سلام و درود به شما دوست عزیز
با هدایت شدن وخوندن کامنت شما هم انرژی خوبی گرفتم ، هم لذت بردم ، هم اشکم در اومد(وقتی عملکرد و شجاعت بعضی دوستان رو میبینم احساس خوبی پیدا میکنم و اشک شوق میریزیم)
واقعا عملکرد شما رو تحسین میکنم بخاط کار کردن رو خودتون ، از اینکه احساس ارزشمندی تون رو بالا بردید تا حدی که با شجاعت اول درخواست استعفا دادین و بعد از عدم موافقت مدیریت باز بخاطر احساس ارزشمندی بیشتری که در وجود خودتون ایجاد کردین درخواست در آمد 100 میلیونی کردین و این یعنی جسارت داشتن، ارزشمند بودن، احساس لیاقت داشتن و من به شما تبریک میگم واقعا کارتون قابل تحسینه (خیلی از افراد هستند که تو منطقه امن شون سالها میمونن و جرأت تغییر و درخواست حقوق بالاتر و تغییر شغلشون رو ندارن ،چون خودشون رو لایق نمیدونن ، زمان و عمرشون رو ارزشمند نمیدونن ) و طبق قانونی که من میشناسم شرایط 100 درصد به نفع شما پیش میره
یا با حقوق 100 میلیونی و خواسته های جدید شما موافقت میشه و اگر مایل باشید ادامه میدین و اگر نخواین پیشنهاد جدید شغلی که ذکر کردین براتون ردیف میشه با شرایط بهتر
در هر صورت هر اتفاقی که بیافته خیره و به نفع شما رقم میخوره
بازم ممنونم بابت کامنت تاثیر گذار و خوبتون ، تحسینتون میکنم و از خداوند براتون آرزوی سلامتی ، ثروت ، نعمت ، خوشبختی ، شادی و حال خوب دارم
به نام خدا
سلام و عرض احترام ، دوست همفرکانسی و ازرشمندم
باز هم تاییدی بر گفته های استاد در دوره احساس لیاقت
اولین جلسه استاد گفتن : ما از نظر باوری و سطح زیرین ذهنی روی خودمون کار می کنیم و جهان بیرون خودبخود تغییر می کنه
همین اتفاق برای شما افتاده و ایمان من هم به صحت آگاهی این دوره افزایش داده شد
بتون توصیه می کنم با قدرت و تمرکز بیشتری روی دوره احساس لیاقت کار کنید عجله نکنید احساستون رو بد نکید و فقط با ایمان بیشتری رو خودارزشیتون کار کنید جهان هستی به فرکانس های جدیدتون واکنش بهتری نشون میده
وقتی هنوز احساستون از جنس آرامش واقعی نیست معلوم هنوز فرکانس هاتون عمل نکرد چون باور وقتی باور محکمی بشه جهان هستی با آرامش پاسخ میده و شما بدون درگیری و دلخوری از مجموعه تون به جای بهتری هدایت میشین
فقط درخواستی که ازتون دارم اینکه از نتیجه این تصمیم جسورانتون لطفا بنویسید تا ایمان همه مون به قوانین ثابت الهی افزایش پیدا کنه
سپاسگزارم از نوشتن کامنت خوبتون
سلام دوست عزیز
راستش خیلی توی کامنت نوشتن تنبل هستم وگرنه حرف زیاد دارم
ممنون از ابراز نگرانیتون، راستش این تذکر شما رو دائم مدیرم که برام عین برادر میمونه و بیشتر از 12 ساله که میشناسمش مدام داره بهم گوشزد میکنه، اما فرق شما با ایشون اینه که ایشون توی این سایت الهی نیستن ولی شما هستید، ایشون از باورها و پس زمینه کار کردن من روی باورهام خبر ندارن
دوست عزیز
من عاشق تمامی نیروهام و مدیرم و حتی مدیرعامل شرکتمون هستم، بچه هامم خیلی من رو دوست دارن و یکی از نگرانی های مدیرم، کنار نگرانیهای شخصیش برای خودم، اینه که ممکنه با رفتن من مشکلی برای تیم به وجود بیاد
ولی منی که قبلا اولویتِ اولم دیگران بودند، از استاد یاد گرفتم که خودم اولویت اول زندگیم باشم
الان حسی که به محیط کارم دارم دقیقا مثل اینه که دو قطب یکسان یه آهنربا رو بزاری جلوی هم، ناخودآگاه همدیگه رو دفع میکنن و باورم اینه که چون مدارم تغییر کرده چنین حسی دارم و منم با اینکه واقعا بچه هام رو دوست دارم ولی هر کاری میکنم انگار دیگه خودم رو متعلق به اینجا نمی دونم، احساس میکنم باز منحنی رشدم یه خط صاف شده و از این جهت حالم خوب نیست
دوست عزیز من تیرماه 1400 هم در شرایط مشابهی از شغل قبلیم اومدم بیرون،اون موقع یکی از همکاران سابقم که دیگه داشت توی حوزه پوشاک فعالیت میکرد به من گفت بیا تا با هم شریک بشیم، منم با دلگرمی ایشون اومدم بیرون تا بیزینس شخصی خودم رو داشته باشم، اون موقع سمت مدیریت پروژه استقرار نرم افزار رو در شرکت A داشتم و درآمد و شرایطم در مقایسه با یک کارمند مشابه خودم عالی بود، اون موقع هم هنگام خروج کلی آپشنهای مختلف بهم پیشنهاد دادند ولی من قبول نکردم
بعد از بیرون اومدن از کارم، اون دوستی که گفته بود بیا شریک شیم دیگه حرفش رو تکرار نکرد و یه جوری برخورد کرد که فقط راهنماییم میکنه برای شروع کار و من اتفاقا خوشحالم شدم چون خودمم طبق آموزش های استاد به شراکت علاقه ای نداشتم و یه استارت کوچولویی در حد 10 میلیون هم برای شروع کار زدم، اون موقع داشتم دوره دوازده قدم رو میگذروندم و مدام با خودم این جمله رو تکرار میکردم که اگه حالت خوبه پس همه شرایط برای تو خوب پیش خواهد رفت و واقعا هم حالم عالی بود، طوری که هنوز هم مامان و بابام میگن اون تابستون که خونه بودی چقدر خوش گذشت
20 روز بعد از بیرون اومدنم مدیر شرکت A باهام تماس گرفت که ساعتی باهامون کار میکنی و من پذیرفتم و روزی نهایت 4-5 ساعت تو خونه کار میکردم و باقی تایمم رو صرف کار کردن روی خودم میکردم،آخرای شهریور1400 از شرکتی که در حال حاضر در اون مشغول به کارم تماس گرفتند (شرکت B ( برای سمت رئیس واحد نرم افزار و با دو برابر حقوق شرکت A و کلی عزت و احترام بهشون ملحق شدم، من سال 90 تا 97 به عنوان یه کارشناس معمولی در این شرکت Bمشغول بودم و آخر سر هم با نارضایتی اومدم بیرون(اون موقع هنوز با استاد آشنا نشده بودم ولی تازه شروع کرده بودم به کار کردن روی خودم) و طبیعیه که بازگشتم به این شرکت با این شرایط شبیه یه بیگ بنگ بزرگ بود
داخل پرانتز اینم بگم که شرکتهای A و B با هم نسبت فامیلی دارند و شرکت B، از نرم افزار تولیدی شرکت A استفاده میکنه و توی شرایطی که من از کارم اومده بودم بیرون، شرکت B که خیلی شرکت بزرگی هم هستند و در واقع یه هولدینگ هستند، با رئیس نرم افزارشون به دلیل بی صداقتی به مشکل خورده بودند و وقتی من بهشون پیشنهاد میشم حتی نظر مدیر شرکت A رو هم میپرسن و ایشون هم خیلی از من تعریف میکنند
دوست عزیز من اگر با عقل خودم می سنجیدم، یک درصد هم فکر نمیکردم که خدا چنین سناریویی رو برام نوشته باشه که دقیقا توی تایمی که اونا احتیاج دارن من جایی مشغول نباشم، و به دلیل رفتارهای خوب و صداقتی که در گذشته از من تحت عنوان یه کارشناس ساده دیده بودند، من بشم بهترین گزینه براشون(هر بار به این قسمت میرسم، یاد فایل بهترین سرمایه شما چیست استاد میفتم)
و منی که قبلا یکبار یه همچین تجربه خوبی رو داشتم و به قول استاد نتیجه توی دستمه، برای بار دوم تصمیم گیری برام خیلی راحتتره، به خصوص که توی این چند ساله خودمم تغییرات شخصیتی زیادی داشتم
البته که باز به پیشنهاد استاد که ورودی مالی تون رو قطع نکنید، میخوام علی الحساب از بیمه بیکاری استفاده کنم و چون پایه حقوق بالایی داشتم، مبلغ بدی نخواهد بود و باز هم چون طبق آموزشهای استاد دیگه از وام استفاده نکردم، خیلی از قسط و قرضهام رو صفر کردم و نهایت 5 میلیون وام دارم در صورتی که همه میگفتن تو که میتونی قسط بالا بدی،وام های خوب بگیر یا ماشین اقساطی ، ولی به لطف این تصمیم الان راحتتر و آزادانه تر می تونم انتخاب کنم
الان حتی روی اون پیشنهاد کاری که بهم شده هم خیلی دل نبستم براساس تجربه قبلیم و بیشتر یه نشونه دیدم که حتما باید تصمیمم رو عملی کنم ، همینطور می دونم همین که من از لحاظ شخصیتی تغییر کنم به قول استاد لاجرم اتفاقهای خوب میفته، تازه جلو جلو روی دوره شکرگزاری استاد هم حساب باز کردم(استاد منو ببخش که شاگرد فرصت طلبی هستم) چون اساس شکرگزاری اینه که نعمت بیشتر رو وارد زندگیت میکنه، پس من همچین هم روی هوا تصمیم نگرفتم بگذریم از نشونه هایی که خدا هر روز داره بهم نشون میده که مسیرم درسته
انشاالله ادامه داستانم رو بعد از قطع همکاریم می نویسم
به نام خدا
باسلام ، عرض ادب و احترام خدمت شما دوست عزیز
با کامنت های قبلی که از شما خوندم ارتباط خوبی برقرار کردم و یه حس دورنی بم گفت که با حوصله و دقت یکسری آگاهی رو با هم مرور کنیم که باعث بشه با مشارکت و همفکری
با زمان کمتر ، انرژی کمتر ، بهره وری بالاتری در زمینه رسالتی که داریم و همچنین کاری که براش به این دنیا اومدیم با لذت و عشق حرکت کنیم که هم خودمون خوب زندگی کنم و هم کاری کنیم دنیا جای زیباتر و بهتری برای زندگی کردن بشه تا به سعادت دنیا و آخر برسیم انشالله
در ابتدا یه معرفی کوتاه از خودم کنم من ایمان 44 ساله و مدیر کنترل کیفیت یک شرکت خصوص هستم
جمله به جمله کامنتتون رو خوندم و پارگراف به پاراگراف کامتتون رو طبق آگاهی هایی که از استاد عباسمنش تا این لحظه آموختم ، راجبشون صحبت میکنم:
” من عاشق تمامی نیروهام و مدیرم و حتی مدیرعامل شرکتمون هستم، بچه هامم خیلی من رو دوست دارن و یکی از نگرانی های مدیرم، کنار نگرانیهای شخصیش برای خودم، اینه که ممکنه با رفتن من مشکلی برای تیم به وجود بیاد”
– مدیر عامل مسئول حل مسائل و مشکلات شرکتش ِ نه من و شما. چون اگه ما توانایی حل مسائل بزرگتری از توان آلانمون رو داشتیم لاجرم طبق قانون آلان ما مدیر عامل بودیم پس طبق آگاهی های دوره احساس لیاقت و خودارزشی روی خودمون متمرکز کار کنیم نه تمرکز و احساسمون رو بزاریم برای هر شخص و عامل بیرونی دیگه ای
– در مورد عشقی که به نیروها ، مدیر و مدیرعاملتون دارین قابل تحسین ِ و این معلومه چقدر انسان مهربون و قدرشناسی هستین ولی باید این نکته رو هم فراموش نکنید طبق قانون همفرکانسی “جهان هستی همواره ” کبوتر با کبوتر باز با باز ِ رو رعایت می کنه مگر ما خودمون بچسبیم به آدمای قبلی و خودمون رو از آدم های بهتر جدید منع کنیم.
شما با کار کردن روی خودتون مخصوصا احساس لیاقت و خودارزشی تون در آستانه ورود به مدار بالاتر هستین
مبارکتون باشه
” ولی منی که قبلا اولویتِ اولم دیگران بودند، از استاد یاد گرفتم که خودم اولویت اول زندگیم باشم ”
– خیلی عالیِ که این اولویت رو یاد گرفتین . موضوع بسیار بسیار ارزشمند و مهم ِ و هر بار در هر موقعیتی در زندگیتون رعایتش کنید احساس لیافتتون تقویت میشه
“الان حسی که به محیط کارم دارم دقیقا مثل اینه که دو قطب یکسان یه آهنربا رو بزاری جلوی هم، ناخودآگاه همدیگه رو دفع میکنن و باورم اینه که چون مدارم تغییر کرده چنین حسی دارم و منم با اینکه واقعا بچه هام رو دوست دارم ولی هر کاری میکنم انگار دیگه خودم رو متعلق به اینجا نمی دونم، احساس میکنم باز منحنی رشدم یه خط صاف شده و از این جهت حالم خوب نیست”
آخ آخ آخ دقیقا میدونم چی میگید منم تو این وضعیت قرار داشتم و خداروشکر بلطف آموزه های استاد و مخصوصا دوره کشف قوانین زندگی خیلی در این مورد بهتر شدم
بتون توصیه می کنم اگر قلبتون گواه داد روی آگاهی های این دوره کار کنید خیلی بتون کمک می کنه از این وضعیت خارج شین و حالتون از بد به خوب تغییر کنه
استاد در این دوره مثال گاز و ترمز رو میزنن و شما مثال دوقطب آهنربا رو میزنین
شما در مسیر موفقیت هستین و حیفِ موفقیت های بزرگتری کسب نکنید و اگه این باگ هاتون رو بشناسید و روی بهبودشون کار کنید به موقعیت ها ، شرایط ، افراد و اتفاقات بهتری هدایت میشین.
“دوست عزیز من تیرماه 1400 هم در شرایط مشابهی از شغل قبلیم اومدم بیرون،اون موقع یکی از همکاران سابقم که دیگه داشت توی حوزه پوشاک فعالیت میکرد به من گفت بیا تا با هم شریک بشیم، منم با دلگرمی ایشون اومدم بیرون تا بیزینس شخصی خودم رو داشته باشم، اون موقع سمت مدیریت پروژه استقرار نرم افزار رو در شرکت A داشتم و درآمد و شرایطم در مقایسه با یک کارمند مشابه خودم عالی بود، اون موقع هم هنگام خروج کلی آپشنهای مختلف بهم پیشنهاد دادند ولی من قبول نکردم”
– من خرداد 1400 از کارم استفاء دادم در حالیکه اون موقعه من سرپرست برق و تاسیسات یه کارخونه تولیدی بودم و خیلی موفق بودم در این شغل
ولی طبق آموزه ها و آگاهی های استاد رفتم دنبال کار شخصی خودم ولی توش موفق نشدم چرا ؟ چون من ایده یکی دیگه رو دزدیدم و طبق قانون هم جواب نگرفتم
“بعد از بیرون اومدن از کارم، اون دوستی که گفته بود بیا شریک شیم دیگه حرفش رو تکرار نکرد و یه جوری برخورد کرد که فقط راهنماییم میکنه برای شروع کار و من اتفاقا خوشحالم شدم چون خودمم طبق آموزش های استاد به شراکت علاقه ای نداشتم و یه استارت کوچولویی در حد 10 میلیون هم برای شروع کار زدم، اون موقع داشتم دوره دوازده قدم رو میگذروندم و مدام با خودم این جمله رو تکرار میکردم که اگه حالت خوبه پس همه شرایط برای تو خوب پیش خواهد رفت و واقعا هم حالم عالی بود، طوری که هنوز هم مامان و بابام میگن اون تابستون که خونه بودی چقدر خوش گذشت”
– از این پاراگراف و حرفاتون دقیق متوجه نشدم دنبال کسب و کار شخصی خودتون هستین یا می خواید کارمند باشید و در کارمندی پیشرفت کنید ؟
من از خودم میگم من با مهندسی برق قدرت و 18 سال کارمندی و شغل مرتبط با رشته ام با دوره احساس لیاقت سنگم رو با خودم وا کندم که آدم مهندسی نیستم با اینکه درس هام تو دانشگاه بالا بود و نمرات خوبی تو ریاضی می گرفتم و فهمیدم عشق و علاقه من محاسبات و الگوریتم و برنامه نویسی نیست من حتی یه دوره حرفه ای برنامه نویسی PLC رفتم کلی وقت ، انرژی ، تمرکز و هزینه کردم و عمل هم کارکردم به دانسته هام ولی هیچ وقت در مسیرش لذت نبردم ، هیچ وقت وقتی جواب گرفت بوجد نیومدم فهمیدم مغز من برای برنامه نویسی و کلا دیتیل شدن در جزئیات وایر نشده بلکه من کل نگرم و بیشتر تمایل و گرایش مغز به نیمکره سمت راست ِ تا چپ و جالبِ بمحض فهمیدن این موضوع در درونم جهان هستی هم به این تغییر نگرش و باورم واکنش نشون داد و در همین شرکت من از فیلد کارشناس مهندسی به فیلد مدیریت کنترل کیفیت تغییر پیدا کردم و الان در این جایگاهی که هستم راضی ام ولی صادقانه بگم دوست ندارم کارمند باشم و دوست دارم برای خودم کار کنم
استاد عباسمنش در ابتدای دوره لیاقت میگن احساسی تصمیم های جدی زندگیتون رو نگیرید و بزارید فرکانس های این دوره به بار بشینه الان میفهمم چقدر درست گفتن و از خدا سپاسگزارم که وسوسه تصمیمات حساس زندگی رو ازم گرفت که اگه در طول دوره احساس لیاقت تصمیمات جدی می گرفتم قطعا ، شکست می خوردم.
من دیگه دوست ندارم تا آخر ماه کار کنم و با سلام و صلوات بعد از دو ماه بم حقوق بدن اونم تازه بعضی وقتا کامل نمیدن . من دوست دارم همون لحظه که کارم تموم شد همون لحظه هم پولم رو بگیرم و برای قدم گذاشتن در این مسیر عصرا بعد از کارم میرم اسنپ که هم کسب درآمدم بیشتر بشه و هم در ذهنم باورپذیرتر بشه این باور البته نه موندن در اسنپ بلکه شغل بهتر که پولش همون لحظه باشِ
– دوره 12 قدم عالیه و من تا قدم 4 دارمش ولی شیطان با جلوه دادن حاشیه بجای اصل ، من رو از اصل دور کرد از خدا درخواست می کنم بتونم ادامه قدم ها رو با تعهد بالا ادامه بدم.
” روز بعد از بیرون اومدنم مدیر شرکت A باهام تماس گرفت که ساعتی باهامون کار میکنی و من پذیرفتم و روزی نهایت 4-5 ساعت تو خونه کار میکردم و باقی تایمم رو صرف کار کردن روی خودم میکردم،آخرای شهریور1400 از شرکتی که در حال حاضر در اون مشغول به کارم تماس گرفتند (شرکت B ( برای سمت رئیس واحد نرم افزار و با دو برابر حقوق شرکت A و کلی عزت و احترام بهشون ملحق شدم، من سال 90 تا 97 به عنوان یه کارشناس معمولی در این شرکت Bمشغول بودم و آخر سر هم با نارضایتی اومدم بیرون(اون موقع هنوز با استاد آشنا نشده بودم ولی تازه شروع کرده بودم به کار کردن روی خودم) و طبیعیه که بازگشتم به این شرکت با این شرایط شبیه یه بیگ بنگ بزرگ بود
داخل پرانتز اینم بگم که شرکتهای A و B با هم نسبت فامیلی دارند و شرکت B، از نرم افزار تولیدی شرکت A استفاده میکنه و توی شرایطی که من از کارم اومده بودم بیرون، شرکت B که خیلی شرکت بزرگی هم هستند و در واقع یه هولدینگ هستند، با رئیس نرم افزارشون به دلیل بی صداقتی به مشکل خورده بودند و وقتی من بهشون پیشنهاد میشم حتی نظر مدیر شرکت A رو هم میپرسن و ایشون هم خیلی از من تعریف میکنند”
– مثال ذربین استاد رو بیاد بیارین تمام وجود و تمرکزتون رو بزارید برای کاری که عاشق هستین اگه عاشق کارتون هستین تمام وقت و انرژیتون رو بزارید براش همون که گفتین اولویت رو بزارین برای خودتون
” دوست عزیز من اگر با عقل خودم می سنجیدم، یک درصد هم فکر نمیکردم که خدا چنین سناریویی رو برام نوشته باشه که دقیقا توی تایمی که اونا احتیاج دارن من جایی مشغول نباشم، و به دلیل رفتارهای خوب و صداقتی که در گذشته از من تحت عنوان یه کارشناس ساده دیده بودند، من بشم بهترین گزینه براشون(هر بار به این قسمت میرسم، یاد فایل بهترین سرمایه شما چیست استاد میفتم)”
– منم 6ماه پیش اگه دوره لیاقت رو تهیه نمی کردم و روی تمریناتش کار نمی کردم و مهمتر از همه عمل نمی کردم امروز من هم جز اخراجی های شرکتمون بودم پس باید ایمانمون به آگاهی هایی که خدا از زبان استاد جاری می کنه بیشتر اعتماد کنیم و ادامه بدیم
“و منی که قبلا یکبار یه همچین تجربه خوبی رو داشتم و به قول استاد نتیجه توی دستمه، برای بار دوم تصمیم گیری برام خیلی راحتتره، به خصوص که توی این چند ساله خودمم تغییرات شخصیتی زیادی داشتم”
-خیلی هم عالیه! همین روند و مسیر یکتای خودتون رو ادامه بدین. منم تجربه مشابه دارم وقتی چندماه محکم و با تعهد بالا روی خودم از طریق سایت و محصولات استاد کار می کنم مدارم از همه نظر تغییر می کنه و یک مدار بالاتر میرم
” البته که باز به پیشنهاد استاد که ورودی مالی تون رو قطع نکنید، میخوام علی الحساب از بیمه بیکاری استفاده کنم و چون پایه حقوق بالایی داشتم، مبلغ بدی نخواهد بود و باز هم چون طبق آموزشهای استاد دیگه از وام استفاده نکردم، خیلی از قسط و قرضهام رو صفر کردم و نهایت 5 میلیون وام دارم در صورتی که همه میگفتن تو که میتونی قسط بالا بدی،وام های خوب بگیر یا ماشین اقساطی ، ولی به لطف این تصمیم الان راحتتر و آزادانه تر می تونم انتخاب کنم”
– من سال 1400 بمدت 1 سال بیمه بیکاری گرفتم و اگه الان بود هیچ وقت اینکار رو نمی کردم چرا؟
چون ما از آینده خبر نداریم
شرایط زندگی من رو بعد از یک سال دوباره به کارمندی برد ولی با حقوق خیلی خیلی پایین
رو این مسئله خیلی به خدا تکیه کنید ازش هدایت بخواین راه رو نشونتون بده
من اون موقعه فکر می کردم 10 میلیون بیمه بیکاری می گیرم با ضرایبی که گفتن حتی وقت مشاوره بیمه بیکاری گرفتم و پول هم دادم ولی وقتی ریس بیمه بیکاری خواست حقوق تعیین کن با استناد به یک بند ماده و تبصره حقوقم رو کرد 4 میلیون 700
بعضی ماه ها حقوق نمیومد بحسابم مجبور بودم هر یکشنبه خودم رو اداره کار معرفی کنم . گاهی اوقات بازرس اداره کار میمود برای چک کردن من که ببینه خونه ام یا نه
و از همه بدتر بعد از چند ماه حسابی حسم بد شد که بیکارم یعنی الان قشنگ فرکانسش رو حس می کنم
بنظرم خیلی رو این قضیه فکر کنید و یهویی سابقه بیمه و کارمندی خودتون رو خراب نکنید دوره ثروت 3 جلسه 2و3 خیلی میتونه بتون کمک کنه
. کلا قسط قرض بدهی وام رو از ذهنتون شیفت دیلیت کنید
فرکانس بدهی ویران کننده اس و اجازه نمیده هیچ وقت ذهنیتتون ثروتمند بشه
این رو من فرکانس ش رو در وجودم دارم به شما هم میگم در وجودتتون محکمش کنید
“الان حتی روی اون پیشنهاد کاری که بهم شده هم خیلی دل نبستم براساس تجربه قبلیم و بیشتر یه نشونه دیدم که حتما باید تصمیمم رو عملی کنم ، همینطور می دونم همین که من از لحاظ شخصیتی تغییر کنم به قول استاد لاجرم اتفاقهای خوب میفته، تازه جلو جلو روی دوره شکرگزاری استاد هم حساب باز کردم(استاد منو ببخش که شاگرد فرصت طلبی هستم) چون اساس شکرگزاری اینه که نعمت بیشتر رو وارد زندگیت میکنه، پس من همچین هم روی هوا تصمیم نگرفتم بگذریم از نشونه هایی که خدا هر روز داره بهم نشون میده که مسیرم درسته”
– من که از الان فرکانس دوره شکرگزاری رو دریافت می کنم انشالله در مدار این دوره ارزشمند باشم و شما ودوستان همفرکانسیم رو ملاقات کنم.
اگه نظر و تجربه ای داشتین خوشحالم میشم بنویسید که ایمان هممون برای ادامه و حرکت مداوم در این مدار الهی افزایش پیدا کنه
سلامت ، شاد ، پیروز و پاینده باشید.
سلام دوست عزیز
ممنون از دقت نظرتون در کامنت ارسالیم
راستش نمی خواستم کامنتتون رو پاسخ بدم برای اینکه من تصمیمم رو برای قطع همکاری گرفتم و الان هم در پروسه تحویل کار تا آخر ماه هستم و کامنتتون بهم احساس تردید به مسیری که بهش ایمان دارم رو میداد و تصمیم داشتم وقتی به نتایج دلخواهم رسیدم پاسختون رو بدم ولی از اونجایی که دیدم ذهنم درگیر کامنتتون شده و داره مدام بهتون پاسخ میده، برای اینکه رها بشم گفتم براتون بنویسم
چند روز پیش کامنت یکی از دوستان رو که تقریبا دوسال پیش نوشته بود و در اون اعلام کرده بودم که علاقه شخصی خودش رو پیدا کرده خوندم، یکی دیگه از دوستان از ایشون این سوال رو کرده بود که الان بعد از دو سال آیا از کارت اومدی بیرون یا نه؟ و ایشون خیلی قشنگ پاسخشون رو داده بودن که بهتون پیشنهاد میکنم از لینک زیر حتما کامنت ایشون رو بخونید
abasmanesh.com
راهی که من دارم طی میکنم و ایمان دارم که درسته، مطمئنا برای شخص دیگه ای ممکنه چاه باشه
از اونجایی که خیلی وقتها هنوز برامون یقین حاصل نشده که اون باورهایی که فکر میکنیم در ما نهادینه شده یا فقط در حد چند تا جمله قشنگه که هی تکرارش کردیم (درست مثل تجربه سال 1400 ام که براتون تعریف کردم)، من اون موقع به نیت راه اندازی بیزینس شخصیم از کار اومدم بیرون ولی با شرایط خیلی بهتر باز به کارمندی برگشتم چرا؟ چون مطمئنا هنوز باورهای من برای راه اندازی کسب و کار شخصیم به یقین تبدیل نشده بوده ولی همین جا هم باور دیگه ای برای من درست کار کرده و اون هم اینکه اگه حالم خوب باشه به هر حال به هر شکلی که باشه اتفاقهای خوب میفته، به قول معروف الخیر فی ماوقع(در کل وقتی باورهای خوب میسازی اگه یکیشون برات کار نکنه، یکی دیگه اشون مثل چتر نجات کمک حالت میشه)
کلا در این پروسه یکی از اهداف من که شاید مهم ترین هدفمم در اون برهه بود(یعنی افزایش درآمد ) به هر حال تامین شد حالا چه با کارمندی چه با بیزینس شخصی، و این رها بودن و خودت رو سپردن به جریان هدایتیه که خودت رو بیشتر از خودت می شناسه
من شما رو نمی شناسم و حضور ذهنم ندارم که کامنتی ازتون خونده باشم ولی با مواردی که در خصوص خودتون مطرح کردید احساس میکنم هنوز خیلی از باورها در وجودتون نهادینه نشده، مثل یقین به اینکه خودمون خالق زندگی خودمون هستیم(البته من هم در این باور قوی نیستم ولی فکر میکنم حتی درصدی از پذیرفتن این باور هم در زندگیمون به همون میزان تاثیرگزاره)
یا مورد دیگه ای که گفتید به کار کارمندی برگشتید با حقوق کمتر و تازه حقوقتون رو هم به موقع نمیدن
احساس میکنمم شما هنوز با پول رفیق نیستید برای همینه که ازتون فرار میکنه، من چند وقت پیش هدایت شدم به کامنتی از دوست خوبمون غزل عطایی، در خصوص رفاقت با پول، که غزل گفته بود من اومدم برای پول یه شخصیت در نظر گرفتم و بررسی کردم ببینم که نسبت به این شخصیت چه احساسی دارم، مثلا بدم میاد ازش، یا مغرور می بینمش، یا خسیس و گدا و….
من خودم در زمینه خرج پول برای خودم یه مقدار مشکل داشتم که کنار دوره لیاقت، این تمرین هم بهم کمک کرد واین بار وقتی پولی خرج میکردم تازه خوشحال هم میشدم که با دوستم، پولِ عزیز امروز مراوده داشتم و بی خبر ازش نبودم و ازش تشکر میکردم
یا در خصوص کار کردن در اسنپ، ببینید واقعا این موضوع چه احساسی بهتون میده؟ راستش به خود من به شخصه احساس لنگ پول بودن و دنبال پول دویدن میده ولی خوب ممکنه احساس شما دریافت روزانه پول و لمس کردن درآمد لحظه ای باشه، که مهم هم احساسه نه نفس عمل
مثلا من خودم باز برای اینکه جلوی نجواهای ذهنیم بعد از خروج از کارم رو بگیرم، مبلغی رو در حسابم ذخیره کردم، چند نفر مدام بهم میگفتن که با توجه به بالا رفتن دلار و طلا، اگه پولی داری به طلا تبدیلش کن که بی ارزش نشه، ولی من از اونجایی که دیدم طلاهایی که با این نیت خریدم همه اشون برای روزهای مبادا خرج شدن، و دیدن این مبلغ در حسابم به من حس بهتری میده تا خریدن طلایی که با نیت ترس تهیه اش کردم، به همین دلیل این کار رو نکردم چون ته ته این قضیه اون احساس ما به پول و طلاس که داره کار میکنه و نتیجه میاره نه خود پول و طلا و من هم دنبال نتایج موقت و رد کردن امروز و فردام نیستم بلکه دنبال نتایج دائمی در این حوزه ام
بازم از شما ممنونم برای دقت نظرتون
سلام سلام
هدفی متفاوت برای سال جدید
اول باید بگم الان در بهترین شرایط فرکانسی هستم حالم عالیه همه چی خوبه از اون خوبیا که از ته دلم هر لحظه میگم خدایا شکرت. به هر چی فکر میکنم میگم خدایا شکرت هر چی میبینم میگن خدایا شکرت. میدونین چی میگم؟شاید خیلی هاتون اینو تجربه کردین همه چیز قشنگه ادم بد وجود نداره همه چی خوبه عالیه همه عالین. و دست اخر میگی خداییااااااا شکررررت.
میخاستم برم تو دفتر شکرگذاریم بنویسم ولی بازم خدا گفت بیا اینجا بنویس چون مطمئنم قراره رو یه ادمی یا ادمهایی تاثیر بزاره همونطور که خوندن نوشته های بقیه منو به اینجا رسوند.
میخام اول از اتفاقات خوبی که تو یک ماه اخیر برام افتاد بنویسم بعد از هدفهام بگم.
میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست.
بهار امسال برا من معجزه بزرگی بود دقیقا از روز اول لحظه اول ساعت شروعش استارت زندگی جدیدم داشت رقم میخورد.
امسال عید چندتا از ارزوهام تیک خورد و من لحظه هایی سپری کردم که مجبور بودم تو جمع جلوی اشک چشمامو بگیرم اجازه ندم سرازیر بشن از شوق و اینکه خدایا تو کی هستی این چه قانونیه که وضع کردی من کجام تو کجایی.
عید امسال همراه خانواده ام یک سفر رویایی 13 روزه رفتیم که انگار تو یه سیاره دیگه بودم.کامنتم طولانی میشه ولی مینویسم.
قبل عید به همسرم گفتم بزیم سفر خارجی گفت زیاد در میاد من نمیام. گفتم با تور بریم بعد دو دوتا چهارتا کردیم دیدیم ماهم وقت داریم هم هزینه تور زیاد میشه از طرفی تور 5 روزه اس ولی ما 13 روز فرصت داریم چرا استفاده نکنیم.گفت بیا تور رو کنسل کنیم خودمون بریم تو بشو لیدر هر جا تو بگی میریم.
این جمله رو در حالی شنیدم که همسرم همون ادمی بود که وقتی میرفتیم سفر هرکجا من میگفتم بریم مقابلم می ایستاد میگفت نه!
من در حیرت بودم دقیقا برگشت گفت برنامه ریزی کن هر جا بگی بریم!
منم نشستم نوشتم برا هفته اول برنامه ریزی کردم و برا هفته دوم گفتم هر چه خدا بخاد.
خلاصه هفته اول رو رفتیم جزیره هرمز. که نگم براتون سیاره ی دیگه بود. و من از دیدن صخره های بزرگ کنار دریا فقط میگفتم فبای الاء ربکما تکذبان…
من اشک میریختم اول به خاطر اینکه قانون خدا چقدددرررر دقیق بود که دقیقا همون چیزایی که بهشون توجه میکردم نگاه میکردم تو کلیپها تو سفر به دور امریکا و صحنه هایی مث همونا رو میدیدم و دوم از زیبایی بی نظیر طبیعت مبهوت شده بودم.
روز سوم رفتیم منطقه پارسیان و جالبیش اینجا بود که ما قرار نبود با تور بریم ولی همسرم خیلی اتفاقی مجبور شده بود به دوستمون توی تور زنگ بزنه و برا یه بنده خدایی ادرس یه جایی رو بگیره که همونجا دوستمون که سر پرست تور بود پرسیده بود کجایین همسرم گفته بود نزدیک پارسیان اونم گفته بود جاییکه گرفتی رو کنسل کن بیا جای ما و این شد که خیلی هدایتی خدا مارو فرستاد به یه افامتگاهی که نگم براتون. واقعا همچین جایی من تو کل ایران ندیدم. مجموعه ای همراه با انواع غذا و قیمت مناسب.
نکته ای که برام جالب بود من تو سریال سفر به امریکا و یکی دوتا از بلاگرا صحنه هاییکه مردم میرقصیدن شاد بودن میخندیدن رو خیلی دوست داشتم و همیشه دنبال میکردم. خودمو اونجا تصور میکردم دارم میرقصم شادم با همسرم بچه هام و…
این خیلی جالب بود تو این اقامتگاه از ساعت 8 شب تا 12 شب گروه موسیقی خاننده و دی جی میومد زیر نم بارون اونم کنار ساحل تو جنوب که همیشه اونقد گرمه و این دفعه برعکس هوا هوای شمال رو داشت میزدن میرقصیدن زن و مرد کوچیک و بزرگ پیر و جوون تو یه مخوطه بزرگ فقط شادی میکردن و میرقصیدن بعضی وقتا احساس میکردیم تو ترکیه ایم. و جالب بود میگفت صاحب اون اقامتگاه یکی از ثرتمندای اون منطقه اس کلی لنج داره اسکله داره و…. و تمام اعیاد رو شبا جشن میگیره و به همه همشریاش اجازه میده مجانی بیان اونجا و استفاده کنن چون کلی صندلی هم گذاشته بودن که هر کس دوس داره بشینه تماشا کنه و هر کس دوس داره بره وسط برقصه. و هر شب کلی ادم بومی و عربهای نازنین میومدن میشستن و برا مسافرا دست میزدن و شادی میکردن.
خدای من شادی اونجا وصف نشدنی بود.
دقیقا همون چیزی که فکرشو میکردم اتفاق افتاد با همسرم و بچه هام میرفتیم میرقصیدیم بدون هیچ حجابی و خیلی ازاد و رها.
تو سفر پارسیان لوکیشنهایی رو دیدم که فقط گریه میکردم از عظمت خدا. تو گذر از بندر عباس منطقه سرو رو دیدیم که چقدر استاد یادتون کردم بندر شهید رجایی اسکله شهید باهنر چه مسافت طولانی داره و من مونده بودم شما چه جوری این مسافت رو شنا میکردین.
از لحاظ اب و هوایی دقیقا در بهترین زمان جنوب بودیم و به قول یکی از دوستامون جاده پارسیان نبود که جاده نور محموداباد بود اونقد که بارون قشنگی میومد و همه جا پر از گل و سرسبزی بود و برای اولین بار تو عمرم شمال رو جنوب دیدم.
چقدددر همسفرامون تو اون سه روز انرژی مثبت بودن همگی شاد خندون فقط میگفتن و میخندیدن.
هفته اول که تموم شد هنوز ما جزیره مارو نرفته بودیم چون هوا ابری بود قایق جزیره مارو و لاوان نمیرفت و گفتن اگر میخاین برین مارو باید 3 روز صبر کتید. با همسرم مشورت کردیم گفت از اینجا بریم همه جا رو که دیدیم شاید قسمت نیست بریم مارو. و خلوت خودم فک کردم گفتم همون طور که یه حکمتی بود که بهمن ماه نشد با تور بیام پارسیان این طوفانی شدن دریا تو این موقعیت هم یه حکمتیه. پس میریم و قطعا قراره جزیره مارو رو تو وقت مناسبش و از دل سیر ببینم چون شنیده بودم اونجا برا کمپ کردن عالیه.
صبح روز هفتم ساعت 6 صبح با همسرم بیدار شدیم گفت چیکار کنیم گفتم من یک پیشنهاد دارم گفت چی گفتم بریم دزفول سد کارون یکم فکر کرد گفت من شیراز رو الان دوست ندارم شلوغه ولی دزفول هم خیلی دوره که گفتم هر طور تو بگی ولی من ارزومه اونجا رو ببینم دوباره فکر کرد گفت باشه چون تو دوست داری اوکیه منم دوس دارم ببینم اونجا. و این شد که راه افتادیم گفتیم هر چی خدا بخاد. اولش من گفتم بریم سمت پامنار ولی همسرم گفت اونجا دورتره نمیام یکم مقاومت کردم باز یه نجوایی بهم گفت مگه نسپردی به خدا پس سکوت کن گفتم باشه هر جور تو بگی و این شد که رفتیم سمت شوشتر.
یک ماه پیش یکی از بلاگرا رفته ایگواسو برزیل با همسرم هر شب میشستیم استوریاشو میدیدیم جوری که همسرم میگفت ببین برا عید چنده اگه زیاد نبود بریم برزیل دو نفری حالا بماند که پرسیدم و اصلا الان با شرایط ما جور نبود.
و اما چیزی گه اتفاق افتاد سازه های ابی شوشتر بعد از چند سال ب6 لطف بارندگیهای اخیر راه افتاده بود و ابشارهایی درست کرده بود بزرگ و باور نکردی. خیلی فکر کردم من مثل این ابشارا رو یه جایی دیدم و بعد فهمیدم ارهههه ایگواسو برزیل تو اون استوریا…. خدااای من …
هر چند ابشارهای شوشتر خیلی خیلی از اون ابشارها کوچیک تر بودن ولی نمونه ای از خودشون بود. با قایق رفتیم داخل رودخونه تو سازه ها و انگار جنگلهای امازون تو برزیل رو برام تداعی میکرد که 2 ماه بود مرتب تو اینترنت سرچشون میکردم تو استوریای بلاگرا میدیدم.
خداای من محشر و بی نظیر بود.
همسر من ادمیه که معمولا همه جا رو میگه شبیه همن همه طبیعته همه درخته همه مث همه ولی تو این سفر هر جا میرفتیم میگفت اینجا بی نظیره.
از همه مهمتر هر جا که میخاستم فیلم و عکس از طبیعت بگیرم ماشین رو اروم میکرد اهنگ خوشگل پخش میکرد و میگفت بگیر و من مبهوت بودم این همون ادمی بود که هر موقع دوربین منو میدید عصبانی میشد و میگفت ول کن این مسخره بازیارو.
بعد از شوشتر رفتیم به سمت بهشت اصلی سد کارون ترکیبی از پرادایس استاد ایگواسو و سوییس
سد کارون 3 به منطقه ای رسیدیم که هر چقدر نگاه میکردیم سیر نمیشدیم. اولش خاستیم بریم لوکیشنهای زیاد تری ببینیم ولی باز خیلی هدایتی تصمیم گرفتیم شب کتار دریاچه تو ارتفاعات کمپ کنیم. صبح که زیپ چادر رو باز کردم و فیلم گرفتم از ویوی دریاچه و جنگلهای بلوط و استوری گذاشتم همه میگفتن اینجا دیگه کجاست و مبهوت بودن از اون همه زیبایی.
همسر من که علاقه زیادی به مشروب داشت تو این سفر فقط دوبار استفاده کرد اونم خیلی کم.
از طرفی اونقد اروم و خوش رفتار بود که تو کل زندگیم اینجوری نبود.
و این بود قسمتی از اتفاقات ناب عید امسال در شروع سال جدیدم.
و اگر بخام از هدف گذاری برا امسالم بگم اول اینکه میخام رو خودم کار کنم عصبانیتم رو کنترل کنم و دوم احساس لیاقتم رو بالا ببرم. همون طور که احساس لیاقت کردم که من میتونم سفر طولانی برم و لایقم بهترین سفرهارو داشته باشم پس میتونم احساس لیاقت داشته باشم که درامدم بیشتر باشه و پولدار تر باشم. و هدف بعدی سلامتیمه که میخام هر جور شده دوره سلامتی رو تهیه کنم.
قبل سفر ارزوی سفر کمپری داشتم و به خدا گفتم من همچین سفری دوس دارم ریش و قیچی دست خودت و هر چی به همسرم میگفتم قبول نمیکرد که فلان لوازم رو بخریم و اتفاقی که اخر سفر افتاد این بود که گفت رفتم تو کار خریدن لوازم سفر مثل چادر خوب کیسه خاب و لوازم ضروری. چون گفت از این به بعد قراره خانوادگی زیاد سفر کنیم و اوازم باید تکمیل باشه. و این شد که خدا پلن بعدی رو هم بدون اینکه بحثی کنم و با خودمو اذیت کنم برام چید. و میدونم این هنوز اول راهه. و قراره اتفاقاتی برام رقم بخوره که حتی الان فکرشم نمیتونم بکنم.
استاد عزیزم شما بهترین هدیه خداوند برای من بودین. بعد از سفر این فایل رو که گوش کردم بعد 13 روز دلم برا صداتون لک زده بود. شنیدن صداتون فقط صداتون قند تو دلم اب میکرد. هزاران هزاران و هزاران بار سپاس گذار خداوندم که شما رو تو زندکیم قرار داد. هزاران بار ازتون سپاسگذارم که همیشه به موقع تو زندگیم وارد شدین. امیدوارم بهترینا تو این دنیا و اون دنیا نصیبتون بشه.
براتون ارزوی بهترینا رو دارم. یا حق
سلام دوست عزیزم
سال نو بهتون تبریک میگم
خیلی خیلی تحسینتون میکنم
بابت اتفاقات عالی ای که خلق کردین
بسیار لذت بردم از خوندن کامنتتون
بخصوص اون قسمت رقص وشادی
این جمله رو خیلی دوست داشتم انگار خدا بمن داشت میگفت
این هنوز اوله راهه قراره اتفاقاتی برام رقم بخوره که حتی الان فکرشم نمیتونم کنم
در پناه الله یکتا شاد وثروتمند باشید
با سلام به استاد جانم استاد عباسمنش و بانوی شایسته ی استاد ما بانو شایسته. و سلام به تمامی اعضای خانواده ام (خانواده بزرگ عباسمنش). این فایل درست زمانی که من نیاز داشتم به دستم رسید .مانند هر سال به گفته استاد میخواستم بعد از سال تحویل بشینم و هدف گذاری کنم که فلان ماشین و فلان خونه و فلان ثروت را میخوام غافل از اینکه اول باید احساس لیاقتم را
درستش کنم. استاد ممنونم که دقیقه نود به داد ما می رسید . بعد از 5 سال و استفاده از دوره های 12 قدم و ثروت یک و جهان بینی توحیدی و عزت نفس و سلامتی پیشرفت چشمگیری نداشتم.کلام استاد را وحی منزل میدانم و میدانم که ایراد از خودم است ولی نمیدانم کجا ایراد دارم.با گوش دادن به این فایل تازه متوجه شدم که باید احساس لیاقتم را درست کنم تا به اهدافم برسم و انشاالله تا آخر این ماه دوره احساس لیاقت را خریداری می کنم .فعلا با دوره عزت نفس که دارم شروع میکنم و میدانم که با آگاهیهایی که در طی این 5 سال کسب کرده ام اگر این احساس لیاقت را در خودم ایجاد کنم نتایج..بمب..بمب….بمب…سرازیر میشه .در آینده ی نزدیک منتظر نتایج خوبم باشید . از اینکه وقت گذاشتید و این کامنت را خواندید سپاسگذارم.
سلام جناب سهرابی سال نو مبارک اینکه شما گفتین پیشرفت چشمگیری نداشتید بنظر من اشتباهه چون کسیکه داره دوره می خره یعنی داره پیشرفت می کنه وگرنه بی خیال از کنار این مباحث می گذشت دلیل نتایج زیاد نداشتن گاهی باورهای زیاد مخربه که ریشه در تربیت خانواده داره ،من خودم از سال 97 با استاد بودم چند وقت پیش گفتم واقعا من تغییر نکردم اما دوستم ک از روز اول منو می شناخت طوماری از تغییرات منو گفت فهمیدم من چون نتایج بزرگ نداشتم بقیه نتایجم ندیدم شمام بنظرم ی دفتر درست کنید کوچکترین تغییرات تون رو بنویسید و هر روز مطالعه ش کنید تا متوجه بشید چقدر همون تغییرات آرزوی خیلیا هستش بنظرم ی صلوات شمار دست کنید و هر لحظه ی تغییر یادتون می افته یکی بزنید رو صلوات شمار تا بعد مدتی متوجه شوید چقدر تغییر کردید چون تا وقتی تغییرات ریز رو نبینید بزرگا رو تجربه نمی کنید
سلام دوست عزیز
تبارک الله به قدرت باورتون به حرفای استاد که چندیدن دوره رو خریدید و تمرین داشتین
البته که با اون دوره ها پیشرفت داشتین (برگردین به گذشته و ببنین چقدر تغییر و تحول داشتین)ولی خب دوره احساس لیاقت انگار پایه و اساس دوره ها میتونه باشه چون با احساس لیاقت سرت رو میتونی بالا بگیری نور وجودت بیشتر میشه و تو تاریکی ها مثل کِرم شبتاب از نور خودت همه راه ها و جاها رو روشن میکنی
دوره عزت نفس عالی بود ولی دوره احساس لیاقت عالی تر
خدا را شکر استاد رو داریم تا حرفای خدا رو به زبان ایشان بشنویم
براتون ارزو میکنم تو دوره احساس لیاقت کامنت بزارید و هر روز توی هر جلسه پیام بزارید شگفتانه هست حرف های استاد و هر روز بهتر از دیروز بشید.مثل ما بچه های دوره احساس لیاقت که همگی که تمرین انجام دادیم خیلی تغییر کردیم و تحولاتی در زندگیمان ایجاد شد.
در پناه حق
سلام آقای سهرابی فر
دوره های که داری بی نظیره خدا رو شکر که این دوره ها رو خریدی
من خودم فکرم شده دوره احساس لیاقت همه ما به این دوره نیاز داریم
اگه طبق گفته های استاد خوب روی دوره ها کار کنیم و روی باورهامون حتما نتیجه خوب هم می گیریم انسان فراموش کار هست حتما بنویس نشونه ها میاد تا وقتی ذهن ما نجوا کرد هیچی نشدی به دفترت نگاه کنی و ذهن ات قانع کنی
انشاالله موفق باشی وبیای از نتیجه های خوبت بنویسی چون تمرین ها واقعا نتیجه میده با احساس خوب من خودم معجزه دیدم از نوشتن و تمرین وشکرگزاریهام می نویسم
در پناه خداوند باشی
به نام خالق تمام زیبایی ها
من محمد رسول اتشکار هستم که توی تاریخ 24 شهریور ماه 1401 با سایت شما اشنا شدم و خداوند متعال رو شاکرم دقیقا لحظه ای که نیاز داشتم من هدایت شدم به سمت سایت گروه تحقیقاتی استاد عباس منش و من اون روزها که در واقع سخت ترین روزای زندگیم بود وقتی با شما اشنا شدم و فایل های شمارو دنبال کردم نمیدونی استاد چقدر اون روزا برام همه چیز خوب پیشرفت و نعمت ها از جاهایی که حتی فکرشم نمی کردم بهم داده شد و من وجود خدا رو در کنار خودم حس میکردم و اون موقع من یادمه موجودی کارتم صفر بود یه کارت صادرات داشتم که موجودی واقعا صفر بود به طوری که از دستگاه میخواستم موجودی کارتم رو بگیرم مینوشت موجودی کافی نمیباشد یعنی حتی اون 100 تک تومن که هزینه نشون دادن موجود کارت هس رو هم من توی کارت نداشتم و بعد اینکه تازه باش شما اشنا شدم و به خداوند اعتماد کردم و خدارو کنار خودم حس کردم 2 ماه بعد من تونستم یه موتور خوب بگیرم و بعدش دیگه ادامه ندادم فکر کردم که همینجوری پیش خواهد رفت همه چیز اما اصلا اینجوری نبود من دوباره 2 ماه هس که دارم فایل هاتون رو دنبال میکنم و خداوند این فرصت رو به من داده تا دوباره از فایل های شما لذت ببرم من. تا حالا از محصولات شما خرید نداشتم و راستش یک ماهی بود که میخواستم خرید کنم اما نمیدونستم کدوم دوره رو باید بخرم یا کدوم دوره برای من خوبه اول میخواستم دوره روانشناسی ثروت بگیرم بعد دیروز اتفاقی یه فایل از شما دیدم که گفتین اگه نمیدونید باید دوره رو بخرید یا نخرید به خداوند بگید و خدا همیشه هدایت میکنه شمارو به مسیر درست و من یه دو دل بودم که دوره روانشناسی یک رو بخرم یا ن و از خدا کمک خواستم. و الان دیدم شما این فایل رو گذاشتید روی فایل و من احساس کردم تک تک حرفاتون رو به من گفتید و نمیدونید چقد حالم خوب شد من همه این حرفایی که گفتید رو میدونستم ولی نیاز داشتم از زبان شما بشنوم و خداوند متعال من رو در بهترین زمان مناسب در بهترین مکان قرار داد تا من بتونم از فایل شما لذت ببرم ممنونم من تصمیم گرفتم بجای دوره روانشناسی ثروت دوره های دیگه مثل احساس لیاقت مثل دوره دوازده قدم بخرم و استفاده کنم
من توی این مدت که توی سایت بودم خیلی دوس داشتم که کامنت بزارم و اون چیزی که توی دلم هست رو بگم اما همش حس میکردم که احتمالا کامنت من ارزش خواندن نداشته باشه یا حتما مورد توجه قرار نمیگیره یا قرار نیست حرف با ارزشی بزنم ولی با دیدن این فایل من سریع خواستم که بنویسیم اون چیزی که توی دلم هستش رو و شما با این فایل تلنگر خوبی به من و تمام دانشجویان زدی و مچکرم از شما بی نهایت سپاس گذارم شما هدف مارو برامون روشن کردید شما با این فایل به زندگی ما جهت دادین از شما خیلییی سپاس گذارم
در سال جدید سالی پر از شادی و موفقیت و سلامت رو زیر سایه الله برای شما و تمام هم دانشجویان آرزو دارم
همیشه پیروز و سربلند باشید️
به نام خداوند بخشنده ی مهربانم
با سلام به استاد عزیزم و دوستان ارزشمندم
شروع سال جدید رو به تک تک تون تبریک میگم و امیدوارم
امسال از سالهای گذشته بهتر و هر سال مون از امسال بهتر باشه در تمامی جنبه ها
دختر قشنگم ملیسا ،دیروز وارد جمع من و خواهرام شد و گفت همه تون سال جدید رو تو یک کلمه توصیف کنید و
و من در جا چیزی که به ذهنم زد
بهبود شخصیتم
سالی که گذشت برای من جزوه بهترین سالهای زندگیم بود ،قرار گرفتن در مدار دوره ارزشمند احساس لیاقت
که انقلابی عظیم درونم به پا کرد
خودم رو بهتر شناختم و عاشق خودم شدم همین جوری که هستم و احساس بهتری نسبت به اطرافیانم وخودم وجهان اطرافم دارم
و اگه تنها همین دوره رو بخوام تمام زندگیم روش کار کنم ،
هنوز هم جا داره .
خدا رو هزاران بار سپاسگزارم
استاد دلم براشما و پرادایس تنگ شده بود
داشتم فکر میکردم ای کاش سریال زندگی در بهشت شروع بشه .
که شما ابن فایل جدید رو گذاشتید و بسیار شاد و خوشحال شدم .
کامنتم ادامه داره …