هدفی متفاوت برای سال جدید - صفحه 61

1194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیف الرحمن مایار گفته:
    مدت عضویت: 752 روز

    سلام علیکم خانواده عزیز ‍️

    عید تان مبارک باد

    امروز دوم عید هست از خداوند بزرگ هزار بار شکرکزارم بابت حس عالی کی دارم امروز باز اهداف به خودم مرور میکردیم چقدر انگیز اشتیاق به اهداف دارم کی عملی کنم، به خودم باز هم میخواهم دوره فوق العاده احساس لیاقت و ارزشمندی ایراد از خودم دور کنیم امسال در همه جنبه زنده گی روز به روز تکامل را طی کنیم چقدر این روزها احترام به خودم به دیگران قائل هستم خودم کمتر مقایسه مکنیم به دیگران حواسم به خودم به آگاهی و تمرینات هست بعد میاییم از نتایج خودم برای تان مینوسیم از دور احساس لیاقت

    شاد،سلامتی ،ثروتمندی، باشن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 905 روز

    به نام خدای مهربانم خدایا هر چه دارم رو تو به من دادی من به تو محتاجم

    سلام به استاد عزیزم و سلام به مریم جان جانان

    این فایل بی نظیره احساس لیاقت خیلی مهمه در زندگی به قول دوستان در کامنتشون نوشته بودن اگر برای کار خودت و خدماتی که انجام میدی ارزش قائل بشی جهان هم برای تو ارزش قائل میشه و از همون جنس مشتریها میفرسته تا قدر محصولاتتو بدونن

    استاد ممنونتم از زمانی که ارزش خودم و کارمو دونستم جهان هم داره کمکم می‌کنه و از همون جنس مشتریها رو میفرسته و با کمک خداوند همه چیز داره درست میشه خدایا هدایتم کن که هر روز رشد و پیشرفت داشته باشم بهتر فایلها رو گوش کنم و درکشون و عمل کنم که از همه مهمتر عمل کردنه

    از شما استاد عزیز سپاسگزارم برای تمامی فایلهای خوبتون و کمک و راهنماییهاتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 651 روز

    سلام و درود و شادباش عید سعید فطر خدمت تک تک دوستان پر انرژی و پر نشاط خودم ،،

    استاد عزیزم عیدتون مبارک باشه ،،

    خانوم شایسته عزیز و دوستان عزیزم عیدتون مبارک ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای این ماه پر برکت این عید پر برکت که به همه مون حتماً خداوند عیدی خوشگل عطا فرمودن ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای این سایت الهی خودت شکرت ،،

    آقا امشب دلم میخواد ی اعترافی بکنم به مناسبت شب عید سعید فطر ،،

    بچه ها من واقعاً خودمو این سید محمد رضا که براتون سعی میکنه هر روز کامنت بنویس حال دلش بنویس از تک تک کامنتای خوشگلتون انرژی میگیره ذو بعد از سی سال انگار تازه پیدا کردم ،، ینی سی سال بود نمیدونستم انقدر خدای عشق بهم نزدیک بچه ها ی کلیپی هست داخل یوتوب برای برانامه ماه عسل مار رمضان های چند سال پیش دستفروش شیرازی که توریست میاد خونش و بعد به خواست و یاری خدا ثروتمند میشه ی جمله داره این انسان عزیز که چهار ستون بدنم میلرزونه هر موقع گوش میدم میگه که من سواد ندارم ولی تو مدرسه ها یاد میدن به ماها که دو دوتا میشه چهارتا ولی خدای ما خدای مهربانی خدای عشق خدای بخشندگی دو دوتا خدا میشه هزار تا ،، هیچ حسی توی دنیا ارزشمند تر و قشنگ تر از این نیست که حس کنی خدارو ،، لمس کنی خداتو ،،

    خداجونم ای انرژی جاری و ساری در تک تک مخلوقاتت ای پیوسته جاری در بند بند وجود من ای سر چشمه حیات من ای تنها صاحب و مالک زندگی و تمام امور من برای همین حضور قشنگ و دل نشینت شکرت ،، برای این همه مهربونیت برای این همه فراوانی و ثروت و سلامتی و موفقیت و شادکامی و عزت و کرم و این همه خوبی هایی که توی این دنیای بی کرانت پخش کردی و میکنی شکرت ،،

    همه چیز خودتی ،،

    تمام بند بند این هستی همه و همه از وجود نازنین خودت قربونت برم ،،

    آسمان تویی ،،

    زمین تویی ،،

    کوه تویی ،،

    درخت تویی ،،

    دریا تویی ،،

    پرندگان ،،

    خزندگان ،،

    حیوانات ،،

    جانداران ،،

    مو جو دا ت ،،

    هر چی ««« وجود »»» داره همه تویی ،،

    سلام بر اصل و ریشه وجود ،،

    سلام بر سازنده و به وجود آورنده همه مخلوقات از ناموجود بودن ،،

    کیست که بداند تو کیستی و از تو نترس !!؟

    کیست که بداند تو کیستی و عاشق تو نشود !!؟

    کیست که بداند تو چه قدرتی داری !!

    کیست که بتواند تورا درک کند !!

    همین برای ما بس است که بدونیم و بفهمیم تو خیلی کریمی خیلی خیلی ،،

    همین که بدونیم تو همیشه هستی ،،

    همین که بدونیم تو اول و آخر همه چیزی ،،

    بدونیم که تو مارو خلق کردی و عاشقانه مراقبمون هستی !!

    شکرت خداجونم ،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  4. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1070 روز

    سلام

    چند روزه داشتم مستند وارن بافت رو نگاه میکردم.

    این فرد ناآگاهانه و کاملا به صورت غیر عمدی قانون رو رعایت میکنه و جالب اینجاست اگر بیای راجه به قانون باهاش حرف بزنی با ادبیات خودمون یا ادبیات استاد احتمالا رد میکنه.اما قانون رو خوشکل اجرا کرد کل زندگیش.

    محو یکی دو کلید از این مستند شدم.

    الان چند روز فقط به حرفاش فکر میکنم.

    گفت یه روز پدرم از خودم و بیل گیتس پرسید راز موفقیت و پولدار شدن شما چی بود

    و

    هر دوی ما بدون هماهنگی و همزمان گفتیم

    ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛تمرکز؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

    تمرکز.فاکتور اصلی موفقیت است.

    تمرکز روی اون چیزی که میخوایم.

    تمرکز روی زیبایی ها.

    تمرکز روی خدای واحد.

    تمرکز روی داشته ها و شکر کردن برای بودنشون.

    گفت من همیشه به خودم میگفتم اگر میخواب آرزو کنی یا آرزو نکن یا آرزوی بزرگ و درست حسابی داشته باش چون همه چیز بی نهایت وجود داره حداقل.

    تقویت باور فراوانی و وهابیت خداوند.

    گفت من همیشه به خودم میگم اونقدر خواسته های من در برابر موجودیت جهان کوچیکه که خدا اگه بفهمه من این آرزوها رو بزرگ میبینم قطعا کلی بهم میخنده.

    بی نهایت بودن منابع جهان و آسان تجلی یافتم خواسته.

    گفت من همیشه دنبال حل مسائل اقتصادی و بهبود شرایط مالی هستم چون آسون تر از حل کردن مسائل زناشویی یا ناراحتی دو دوست یا خیلی از کارهای روزمره ماست.

    باور قدرتمند و فوق العاده آسان به دست آمدن پول و ثروت.

    ببینید میگه پول درآوردن آسون تر از حل کردن قهر دو تا دوسته.

    فکر کنید آشتی دادن دو نفر چقدر راحته!!!!!!!!بعد وارن بافت میگه پول در آوردن و حل مسائل مالی آسون تر از این کاره.

    خدای من.

    این بشر فوق‌العاده است باورهاش.

    خدایا به من کمک کن مثل وارن بافت باورهام رو بسازم.

    اون تونست پس من هم میتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  5. -
    حمید حیدری گفته:
    مدت عضویت: 2714 روز

    سلام و درو خدمت استاد عزیزم..از اون روزی ک این فایل اومد،تا الان من زیاد نگاه کردم و گوشش دادم..میدونم اگ 1000 بار دیگه گوشش بدم ،کمه،،استاد من با هر بار سفر رفتن،احساس میکنم ظرفم ب شدت بزرگتر میشه،،یه پله میرم بالاتر،،من از 7 سال پیش ک ماشین خریدم،،(ب لطف آموزه های شما)تا الان هر سال ،سالی 1 بار،،2 بار سفر میرم،،بیشترم ایام عید،،تا وقتی بچه نداشتیم با همسرم دوتایی،،اما از وقتی خدالطف کرد و یه دختر ناز و سالم بهم داد،،(الان 2 سال و نیمشه)3تایی میریم سفر،،اما هر بار از نقطه امنم خارج شدم و توکل کردم و رفتم،،ب سلامت رفتم و اومدم،،فقط ماشین بنزین خورده،،کوچکترین مشکلی نداشتم،،(اینم لطف خدا بوده و آموزش های شما،ک همیشه در شروع سفر میگید،خدایا ما رو در بهترین زمان و مکان قرار بده)،،بهمن ماه سال گذشته سفری 3،،4 روزه داشتم ب ابادان،،قبلا نرفته بودم و نمیشناختم مردم رو،،اما واقعا دیدم چ ادمهایی،،چه قهوه های خوبی دارن،،بازم ب لطف قانون سلامتی،،از 10 شب ک از اصفهان راه افتادم 8 صبح ابادان بودم، بدون خواب الودگی،،اگ 2 سال پیش بود قبل قانون سلامتی حتما خوابم میگرفت،،کلا شما در تمام جنبه های زندگی من اثر مثبت گذاشتید،،گذشت و در ایام عید یعنی حدود 2ماه بعداز سفر ابادان،،تصمیم گرفتم بریم مشهد،،بنا ب درخواست همسرم و اعتقادات ایشون،،بودن افرادی ک میخواستن مانع بشن ،ک ن راه طولانی و خطرناکه و ماشینی دیگه همراهت نیست و،،،ولی گوش ندادم،،گفتم شاگرد استاد عباسمنش ،ترس براش معنا نداره،،9 شب راه افتادم،،1 فردا ظهر مشهد بودم،،1300 کیلومتر رفتم،،فقط نیم ساعت دم صبح ی چرتی زدم،،بازم ب لطف قانون سلامتی،پرانرژی رفتم،،قبل حرکت غذا خوردم،دیگه تو مسیرم جای برا غذا واینسادم،تا رسیدم مشهد و اونجا خودم غذا رو اماده کردم،،تو مسیر فقط اب و قهوه،،همسرمم تو ماشین غذاشو خورد،،همش ب لطف اموزشهای شماس،،ب خدا گفتم،مسیر طولانیه،،خودت رفت و برگشت بشین پشت فرمون و رانندگی کن،،هی توحید عملی 10 یادم میومد(ما رمیت اذ رمیت،،،،،)خلاصه استاد با هر مسیری ک برم و بیام احساس میکنم ظرفم بزرگتر شده،،راستی دوستان اینم بگم،،تو این مسیر من قهوه زیاد خوردم،،خیلی دلچسب نبود،،،اما قهوه هایی ک ابادان میخوردم نظیر نداشت،،ی موقع رفتید ابادا ن،،و اهواز و خرمشهر و،،،فقط قهوه بخورید و لذت ببرید،،عاشقتم استاد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  6. -
    سیف الرحمن مایار گفته:
    مدت عضویت: 752 روز

    سلام علیکم و رحمت الله و برکات خانواده عزیزم:

    خداوند هراز بار شکرکزام بایت دوره فوق العاده احساس لیاقت و ارزشمندی.این دوره یک درس فوق العاده زنده گی من هست از خداوند میخواهم مرا توفیق بده تا عمل کنم امسال به خودم تعهد میکنم تا دوره به شکل درست عمل کنم و از آگاهی شان به درک خوب برسم و تمرینات شان به شکل درست انجام بدم. انشاءالله بعد میایم کامنت از نتایج خودم برای تان می نویسم شاد، سلامت،ثروتمند باشن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    ارسلان قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 518 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام عرض ادب خدمت استاد عباس منش عزیز و خانوم شایسته و تمام اعضای سایت

    در سالی که گذشت اتفاقات بسیاری برای من افتاد من توانستم توی کسب و کارم گامی به جلو بردارم و واقعا تونستم ذهنیتم رو تا حدی کنترل کنم ودر مسیر درست حرکت کنم ویک لول به جلو حرکت کنم

    توانستم صبور تر باشم،خودم را کنترل کنم و ترس ها و طمع هایم را کنترل کنم تونستم به یک خود آگاهی برسم و اون نجواها و ناله های شیطان را از منطق درون مغزم جدا کنم تا بتونم تصمیم درست رو بگیریم … و این رو بگم هیچ میان بری برای کسب ثروت نیست و هیچ کسی یک شبه ثروتمند نشده و هر آدمی تو مسیری کاری خودش باید باید به تکامل برسند ،آزمون و خطا کنه و درضمن همه رو مکتوب کنه و خطاها رو کاهش بده … درست صحبتی که استاد عباس منش میکند واقعا باید برای کار خودتون ارزش قائل باشید … اگر اگر میخواهید نتایج متفاوت بگیری باید متفاوت فکر کنید متفاوت عمل کنید تا نتایج تعغیر کنه خدا رو صد هزار مرتبه شکر روز به روز جهان منو به مسیر های درست حرکت می‌کنه و خود به خود کارهام روی روال میفته …

    امیدوارم سال 1403بهترین سال برای شما و اعضای سایت باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    mosab sharifi گفته:
    مدت عضویت: 3870 روز

    سلام و درود خداوند بر استاد عباس منش

    خیلی وقته که کامنت نگذاشتم و فایل های هدیه بسیاری در این مدت گذاشته بودید بخصوص همین فایل و فایل توحید عملی 10 که از اون فایل هایی فوق ارزشمند یعنی فرا تر از فایل هدیه هستن و اگهی های در حد دوره های استاد دارند. چون من دوره ثروت 1 رو دارم و ارزش این فایل رو می فهمم.

    واقعا این فایل رو استاد اول سال بموقع روی سایت گذاشتن چون اون روزها معمولا هم یه هدف گذاری برای سال می کنند.

    و بقول استاد بیشتر اهداف چنین شکلی دارند به فلان عدد مالی برسم فلان چیز رو بخرم و … است.

    اما اینجا توی این فایل استاد به موضوع کلی و بسیار حیاتی اشاره کردند که آقا اگر ظرف شما وسیع تر بشه بزرگتر بشه عمیق تر بشه نعمت و ثروت بیشتر درش جا می گیره.

    پس اگر من فلان نعمت و هدف رو میخوام بیام شخصیت و رفتارهام و اعمال رو به تغییر بدم سطح لیاقت خودم رو به جایی برسونم که انگار اون نعمت رو دارم

    داشتن اون نعمت رو برای خودم بدیهی کنم.

    کسی که میخواد یه ماشین میلیاری رو صاحب بشه اما رفتار هاش مثل کسی هست که انگار یه ماشین معمولی رو بهم بزور داره و میخواد همینی که دارم از سرمم زیادی است معمولا صاحب ماشین میلیاردی نمیشه.

    کسی که داره یه خدمتی رو به مبلغ پایینی می فروشه و خودش رو در اون حد نمیبینه که با مبلغ بالاتر اون خدمت رو عرضه کنه

    خب معلومه مشتریانی که حاضر باشن مبلغ بالاتر رو به خاطر اون خدمت پرداخت کنن رو نداره اون مشتریان با کیفیت به سمت فروشندگانی هدایت می شوند که خودشوون و محصولات و خدماتشون رو با ارزشون می دونند.

    پس نتیجه می گیریم اگر میخواهیم رشد کنیم و به اهدافی برسیم و به درامدی برسیم بایستی ارزش خودمون و خدمات و محصولاتمون رو بدونیم.

    هرچقدر بیشتر قدر بدونیم مشتریان با کیفیت تر و پروژه های بزرگتری به سمت مان جذب می شود.

    در کل می توانم این موضوع به هدف رسیدن رو در این فرمول خلاصه کرد:

    – که ما هدفی رو تعیین می کنیم.

    – باورهای مناسب در جهت رسیدن به اون هدف رو هم در خودمون می سازیم.

    – طوریکه ضمیر ناخوداگاه ما کانون توجه و تمرکزش روی هدف قفل شده است.

    – و اگر خودمون رو لایق داشتن اون هدف بدونیم

    – لاجرم به اون هدف دست پیدا میکنیم.

    بسیار ممنونم از استاد عباس منش گرامی برای فایل های فوق ارزشمندم

    براتون آرزوی سلامتی و ثروت فراوان و همچنین برای خانم شایسته و سایر دوستان سایت ارزوی بهترین ها در سال جاری رو دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  9. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2225 روز

    به نام خداوند یکتای هدایت‌گر

    سلام به تمام دوستان گرامی ، استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته‌ی گرامی

    چند تا همزمانی و هدایت الهی امروز برای من رخ داد که همشون مرتبط به آگاهی های این فایلِ و دوست داشتم این رد پا رو اینجا مکتوب کنم (بدون شک در آینده کمکم می کنه)

    امشب یه جایی تو ایستگاه اتوبوس خط واحد نشسته بودم

    یه اتوبوس اومد ، مسیر من نبود که سوار بشم ولی

    یه دختر (حدود بیست سال) خیلی خیلی زیبا و خوش اندام و با نجابت از اتوبوس پیاده شد

    از همون لحظه اول مهرش به دلم نشست و ازش خوشم اومد

    بهش نگاه کردم چشم تو چشم شدیم ، ناخودآگاه داشتم با نگاهم تحسینش می کردم و این حس رو از لبخند عمیقی که روی لب هام بود ایشون هم دریافت کرد

    من برگشتم نشستم روی صندلیم ، (صندلی های ایستگاه اتوبوس خیلی بزرگه و فضا برای نشستن زیاد داره)

    یه حدود سی ثانیه کنار صندلی ها وایساده بود ، بعد اومد نشست روی صندلی کنار من ، با فاصله‌ی کمتر از نیم متر

    نه موبایلش رو در آورد از کیفش نه کتاب نه هیچی … فقط یادمه نگاهش کردم … داشت با موهاش بازی می کرد:) ، دو سه دقیقه همینجوری گذشت و من هیچی نگفتم و اتوبوس بعدی که اومد مسیر من بود رفتم سوار شدم و رفتم

    بعد متوجه شدم که ایشون منتظر بود من یه لینک بدهم برای آشنایی و اون هم از من خوشش اومده بود

    من امشب به این موضوع با احساس خوب و بدون سرزنش خودم فکر کردم که چرا؟

    چرا لینک ندادم برای آشنایی وقتی اون بنده خدا هم تمایل نشون داد؟

    حالا آخر های دیدگاهم میگم که به چه نتیجه ای رسیدم و فکر کنم دلیلش رو فهمیدم

    •••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    دو تا اتفاق جالب دیگه ای که افتاد این بود که نشسته بودم تو پارک محله و داشتم با عشق سپاسگزاری های امروزم رو مکتوب می کردم و حال دلم خیلیییی خوب بود

    یه دخمل خیلییی خیلییی ناز و خوشگل ، اصلاً یه فرشته به خداااا، 4 سالش بود با مامان و باباش اومدن ماشین و پارک کردن اومد پایین از ماشین اومد تو چمن های رو به روی من می دوید اینور اونور و می چرخید و نگاه به آسمون می کرد و می خندید ، لباس هاش خیلی خوشگل بود موهاشم طلایی بود خیلی خوشگل تا توی کمرش ریخته بود ، یه پاپیون هم با رمان سفید روی سرش به موهاش بسته بود

    اصلا از زیبایییی و نازززز بودن این دخمل هرچی بگم کم گفتم ، یه فرشته … یه فرشته‌ی ناز و مهربون رو تو ذهنتون تصور کنید

    بعد خیلی با نمک رفت از بین چمن ها کلی گشت دو تا گل زرد کوچولو پیدا کرد و دوید اومد جلوی ماشین … مادرش تو ماشین نشسته بود و داشت ازش با موبایل فیلم می گرفت ، اومد گفت مامان برایت یه دونه گل آوردم :))) با خنده و ذوق و شوق ها … بعد یهویی اون یکی دستش هم از پشت کمرش آورد بیرون گفت این یکی گلم برای خودم آوردم :))) خودش هم زد زیر خنده

    من بچه کوچولوها رو خیلی دوست دارم ، همیشه روح الهی و قلب و پاک و مهربون و ذوق و شوقشون رو تحسین می کنم

    اصلا بچه ها شگفت انگیزن واقعاً نگاه کردن به بازی کردن بچه های کوچیک توی پارک برای من مراقبه کردنه و اونقدرررر تحسین می کنم و کیف می کنم که اشکم از خوشحالی در میاد

    یه دختر بچه دیگه هم با خانواده اش اومد از جلوی من رد شد ، 6 سالش بود و با این موتور شارژی ها خفن ها خوشگلا بود :)) جالبه این دختر هم خیلی شیک پوش و خوشگل بود و موهاشم خرمایی طور بود و بلند تا توی کمرش بود

    رفتن با خانواده اش یه دور زدن تو پارک و برگشتن دوباره از جلوی من رد بشن که برن بیرون

    از اونجایی که وقتی زیبایی ها و نکات مثبت یه فردی رو تحسین می کنی ، جهان زیبایی های بیشتری از همون آدمه یا صحنه های بیشتری شبیه به همون رو بهت نشون میده

    و از اونجایی که فرکانس های حال خوب و تحسین من خیلی قوی بود و خیلییی حالم خوب بود ، جهان خیلی زود بهم پاسخ می‌داد ، اصلا دیدن همین دختره به خاطر تحسین اون دختر کوچیک تره قبلیه بود

    وقتی داشتن بر میگشتن بیان از جلوی من رد بشن دختره نمیدونم برای چی (هندزفری تو گوشم بود) ولی غش کرده بود از خنده داشت بلند بلند همینجوری که با موتورش از جلوی من رد میشد می خندید

    من باز هم با تمام وجودم تحسینش کردم

    بعد با خانواده اش رفتن بیرون از پارک و دوباره برگشتن توی پارک ولی اینبار جلوی پارکینگ ماشین ها ایستادن (پیاده بودن و بدون ماشین ، پارکینگ هم تو راستای دید من بود و فاصله اش با من حدود ده متر بود) بعد این دختر خیلی خیلی باحال با اعتماد به نفس گاز میداد به موتورش (البته اسباب بازی بود دیگه ، تند که نمیرفت سرعتش خیلی پایین بود) و تجسم می کرد که یه موتور سوار حرفه ای هستش و با موتورش داره توی خیابون لایی می کشه و هی فرمون و اینور و اونور می کرد ، دلا میشد روی باک و سرش رو دقیقا مثل موتورسوارهایی که سوار موتور سنگین میشن ، می آورد پایین نزدیک صفحه کیلومتر ، یعنی یه همچین استایلی رو به خودش می گرفت و فارغ از غوغای جهان که کی داره نگاهش می کنه و چه فکری می کنه و این ها … داشت تو تجسم های خودش ، دنیای خودش ، رویاهای خودش کییییف می کرد و بی نهایت حال دلش خوب بود

    بر می‌گردم به صحبت های استاد توی همین فایل که می گفت

    بچه های کوچیک رو ببینید چقدر احساس لیاقت دارند …

    •••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    یه همزمانی دیگه ای که رخ داد این بود که امشب توی خط واحد با راننده اتوبوس که یه آقای واقعا شیک‌پوش و خوش استایل و با شخصیت بود و قبلاً هم تو این مسیر دیده بودمش و یه سری هم باهاش گپ زده بودم و صحبت می کردم

    این بار دومی بود که آگاهانه رفتم پیشش و باهاش صحبت می کردم

    جالبه چقدرررر ایشون زبان بدن رو خوب بلد بود و همون‌جوری که پشت فرمون بود با بدنش متمایل می شد به سمت من و با تأیید کردن (تکان دادن های سر) و با لبخند نشون میداد که چقدر مشتاقه برای هم صحبتی با من و داره از این مکامله لذت می بره

    و البته که تو گپ و گفتی هم که داشتیم با کلامش بارها به این موضوع اشاره کرد

    صحبتامون رو با تمرکز بر نکات مثبت ایشون و اینکه چقدر عزت نفس و احساس لیاقت بالایی داره شروع کردم و با موضوع شاکر بودن در مورد خدا باعث میشه درهای رحمتش به روی ما باز بشه ، تموم کردم

    ما یه مسافت کوتاه با هم بودیم ، شاید حدود ده دقیقه

    و نکته‌ی جالبش اینجاست که من برای خودم جالب بود که چقدر قشنگ دارم از خودم و تونایی منحصر به فردی که دارم تعریف می کنم (این ها همش نشونست که من دارم خیلی خوب تو این چند وقته روی بالا بردن احساس لیاقتم کار می کنم)

    توانایی ای که داشتم ازش تعریف می کردم اینه که من خیلی خوب می توانم با کلام و با اَکت هایی که دارم به آدم ها احساس ارزشمندی بدهم این حس خوب رو مثل یه کادو بسته بندی کنم و کاغذ کادو کنم و تقدیم به اون آدم کنم

    من خیلیییی خوب می توانم توانایی‌ها و مهارت های فردی و زیبایی های درونی و بیرونی یه آدم رو ببینم (چه دختر و چه پسر) و بهش بگم … بگم که چقدر ارزشمنده …

    و نمی توانم بهتون بگم این ویژگی فوق‌العاده‌ی من (که البته آگاهانه درون خودم ایجادش کردم و هنوزم که هنوزه دارم پرورشش می‌دهم) چقدرررر بهم کمک کرده روابط با کیفیت و سطح بالا و لذت بخشی رو با آدم های مختلف تجربه کنم

    نکته اینجاست من خودم رو در این زمینه خیلی خیلیییی توانمند می بینم و خیلی به خودم شک ندارم که تو این زمینه عاااااالیم

    ولی

    چیزی که هست باید به همین شکل ان شا الله با کمک دوره‌ی احساس لیاقت

    یاد بگیرم که همیشه و هربار همین هدیه‌ی ارزمشند رو به خودم هم تقدیم کنم و به این شکل عاشق خودم بشم

    •••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    امروز عصر یه مشتری تهرانی با یه شاسی بلند پلاک تهران اومد دم در خونه‌ی من دنبالم که با هم بریم یه ملک ببینیم

    همون اتفاقی که دقیقاً صبح 28 اسفند هم افتاد و من تو یه دیدگاه دیگه (نمیدونم کجای سایت) نوشتم

    اون بنده‌ی خدا هم یه ماشین شاسی داشت تازه تو قم هم نبود از شهرستان اومده بود و مستقیم اومد دم در خونه دنبالم

    اجازه بدهید یه فلش بک بزنم به دیشب …

    من یه ملک خیلی خیلی اوکازیون با قیمت خوب و با کمسیون عالی که با مالک بستم دارم

    این رو به یکی از همکار ها ، آقا ابوالفضل که یه کانال حدود 200 نفر عضو در حوزه‌ی ملک داره گفته بودم ، اون هم اجازه گرفته بود و آگهیش کرده بود توی کانالش

    دیشب بهم پیام داد: سلام یه مشتری هست برا فردا بازدید میخواد.

    گفتم مستقیم هستی؟ (یه اصطلاحه تو شغل ما یعنی مشتری خودته یا همکار؟)

    گفت: خودم مستقیم هستم ولی اینکه بدرد بخور هست یا نه نمیدونم!

    گفتم: شک به دلت راه نده ، توکلت به خدا باشه ، ان شاالله که مشتری بخر و خوبیه

    برگردیم به امروز ، این بنده خدا با من تماس گرفت ، من گفتم شما برو به این لوکیشن منم تا بیست دقیقه دیگه خودمو میرسونم ، می خواهم اسنپ بگیرم

    ایشون گفت نمی‌خواهد، من میام دنبال شما، گفتم اوکی

    ما رفتیم ملک رو دیدیم و برای برگشت ایشون من رو رسوند جلوی دفتر

    نکته‌ی این ماجرا می دونید کجاست ، وقتی من اومدم از جلوی دفتر با سرعت کم رد شدم و چند متر جلوتر ماشین رو نگه داشت، همکارها من رو دیدن ، دو سه دقیقه ای هم تو ماشین نشسته بودیم و صحبت می کردیم و بعد من پیاده شدم و اومدم سمت دفتر

    دوتا از همکار ها گفتن این کی بود؟؟ گفتم فلان ماشینه؟ گفت آره گفتم مشتریم بود (من خیلی ریلکس و عادی حرف زدم)

    و بعد به این وقایع فکر کردم ، دیدم من واقعا خودم رو تو حوزه‌ی کاری خودم خیلی دسته بالا میگیرم و تو صحبت‌های خودمونی خودم با خودم همیشه به خودم بابت مهارت های فردیم و تخصصی که دارم افتخار می کنم و با حس خوب خودم رو تحسین و تشویق می کنم

    خب

    به طبع جهان هم داره به فرکانس های من پاسخ میده دیگه چیز خیلی عجیب غریبی نیست …

    یعنی اینجوری این دیدگاه منه ها … همکارانم اینجوری فکر نمی کنند

    خیلی هاشون رو مشتری های لو کلاس و ملک های قدیمی لو کلاس قیمت مناسب کار می کنند … روی ملک های بدون آسانسور حتی طبقه دوم و سوم کار می کنند!!

    ولی من اومدم آگاهانه تو ذهن خودم ساختم که من می خواهم فقط روی ملک های قیمت بالا و متراژ بالا (ترجیحاً بالای صدمتری و ترجیحاً سند دار) کار کنم ، و در همین راستا می خواهم با مشتری های ثروتمند و های لول کار کنم ، می خواهم با کسایی کار کنم و توی ملک هایی رفت و آمد کنم که لایق من باشند ، می خواهم باورهای قدرتمندم رو قدرتمند تر کنم و از کار کردنم لذت ببرم

    توی خونه های متراژ پایین و بدون آسانسور اغلب فقر رو می بینم و اینجور مشتری ها هم اغلب بنده های خدا اوضاع مالی خوبی ندارن

    من می‌خواهم روی خونه های متراژ بالا کار کنم که ثروت رو ببینم و لذت ببرم و همش به خودم بگم ببببین ثروتمند شدن چقدرررر با شکوه است

    می خواهم با مشتری های ثروتمند رفت و آمد کنم تا هم بیشتر احساس لیاقتم تقویت بشه هم باورهای محدود کنندم رو در مورد افراد ثروتمند (اینکه آدم های پولدار مغرور هستند و …) پیدا کنم و بر طرف کنم و به این شکل کمک کنم به خودم که حسم نسبت به ثروت بهتر و بهتر بشه و باهاش رفیق بشم و توی زندگی خودمم بیاد

    فقط فکر می کنم یه جای کار ایراد داره که اونم دارم روش کار می کنم

    اینکه خودم رو و مهارت ها م تخصصم رو بیشتر و بیشتر ارزشمند بدونم و به خودم کردیت بدهم

    و البته خودم رو لایق دریافت پول های 50 و 100 میلیون و رقم های خیلی بزرگ برای هر قرار داد بدونم

    ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    حالا بر می‌گردم به بخش اول دیدگاهم

    من توی خیلی زمینه ها خودم رو لایق می بینم و برای خودم نوشابه باز می کنم …

    برای دوستی با دختر هم همینطور

    من خودم رو همینجوری با همین اندامی که دارم و چهره ای که دارم پذیرفتم و عاشق خودم هستم

    البته می توانم خیلی خیلی بهتر از این هم باشم ها و مطمئناً با دوره‌ی احساس لیاقت خیلی خیلی بهترم میشم ولی می خواهم بگم همین الانش هم خوبم

    همون دختر زیبایی هم که اومد نشست کنار دستم ، من رو قشنگ دید و برانداز کرد دیگه…

    من حتی الان موهای بلند و خفن خاصی هم ندارم

    گفتم که … روز اول عید من کچل کردم.

    خیلی از پسر ها فکر می کنند مدل موی خاص و استایل خاص و این ها … باعث میشه بتوانند رابطه‌ی خوبی رو شکل بدهند ولی من نه … من این شکلی فکر نمی‌کنم

    دلیلی که من بهش رسیدم اینه که من باورهام‌ تا حدود زیادی در این حوزه خوبه و خودم هم ارزشمند می دونم و باورهای تعصبی مذهبی هم ندارم …

    من فقط ترسیدم !! از اینکه نکنه من لینک آشنایی بدهم بعد ضایع بشم … اگه بگه نه چی؟؟

    یاد جلسه 9 عزت نفس می افتم

    باید روی درخواست کردن توی وجودم بیشتر کار کنم

    اونقدرررر خوب کار کنم که برسم به این مرحله که باور کنم «درخواست های من از شخصیت من جداست»

    باید یاد بگیرم وقتی به نفر تو هر موضوعی ها … نه فقط در شکل گیری یه رابطه‌ی عاطفی … بهم میگه نه … صرفاً داره به اون درخواسته میگه نه ، همین ، چیزی از شخصیت و ارزش های من کم نمیشه …

    خدایا شکرت ، خوشحالم به خاطر این روز پر باری که داشتم

    خوشحالم که این مسئله هم متوجه شدم و از این به بعد آگاهانه روش کار می کنم و ا‌ن شا الله حلش می کنم

    در پناه خداوند مهربانی ها ، خداوند سفر باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      عباس امیری گفته:
      مدت عضویت: 2126 روز

      سلام آقا محمد

      خیلی خیلی لذت بردم از کامنت قشنگت

      من هم همچین شرایطی رو تجربه کردم توی بحث روابط که شجاعتش نداشتم

      ولی تحسینت میکنم خیلی زیاد که خودتو پذیرفتی همینی که هستی

      من هنوز توی این قضیه ضعف کار دارم.

      راجب نگاهت به کارت نوشتی واقعا واسم درس داشت که اینطوری توی ذهنت داری با خودت صحبت می‌کنی

      یه جور راهنماییه واسه من که تمرینش کنم

      هرجا هستی بهترین ها رو برات آرز میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        محمد حسین تجلی گفته:
        مدت عضویت: 2225 روز

        به نام خداوند مهربان و هدایتگر

        سلام عباس آقا

        ممنونم بابت نگاه زیبابینت

        این پاسخت باعث شد بیام یه بخش هایی از دیدگاه خودم رو دوباره بخوانم

        و چقدر خوشحال شدم و چقدر خدا رو شکر کردم

        اعتبار تمام این کارهایی که انجام میدهم و اعتبار همین دیدگاه هایی که می نویسم ، همه و همه بر می‌گرده به خدای مهربانی که همواره در حال هدایتم به بهترین ها هستش

        خوشحالم که با شما آشنا شدم و امیدوارم باز هم با هم گپ بزنیم و مخصوصاً توی سایت از نتایج شما بخوانم و لذت ببرم و‌ تحسینت کنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    Jamal گفته:
    مدت عضویت: 2306 روز

    سلام علیکم خدمت شما:

    هر سال که جدید می شود میگویم امسال سال بهتر خواهد بود ولی میلی متر هم پیشرفت نداشته. دقیقا مانند سال قبل. مثالا

    • امسال به آمریکا مهاجرت میکنم و یک راه پیدا میکنم

    • امسال مدرک زبان تافل بالای 100 میگیریم

    • امسال درامد را دو برابر میکنم

    • امسال بدن سالم و عضلاتی میسازم

    اما در نهایت همون جای که بودم هستم. چرا ؟

    روش کار جهان و چطور به خواسته ها و اهداف میشه رسید:

    مه در دنیای زنده میکنم که هر لحظه به افکار و باور های که من در ذهن دارم پاسخ می دهد. افکار من نشان دهنده باور های من را و تقویه کننده باور های من است. که بشکل اتفاقات زنده گی، ایده ها، افراد، تصمیمات وارد زنده گی من میشود.

    به اندازه که یک فکر تکرار میشود به همان اندازه اون تبدیل میشود به باور و باعث میشود سریع همون اتفاقات اتفاق بیفتد.

    این همه سال که من هدف گذاری کردم و فقد توی نوت مابل نوشتم همون دقیقه نهایتا نیم ساعت بهش فکر کردم. و بسته میشود تمام میشه و میرود.

    مهم تر از که دیگر بهش فکر نکردم، اون ویژه گی های که نیاز است برای رسیدن به اون در خودم ایجاد نکردم. مثلا: من هدف گذاری کردم که تا سال اینده امریکا باشم و زنده میکنم و عشق حال و از این چیزا. خوب من کجا بود یک شاگرد مکتب خوب چه ابزار داشتم و چه ویژه گی های نیاز داشتم

    ابزار رفتن از طریق تحصیلی، گرفتن سند زبان

    کدام : ویژه گی ها

    1. متمرکز کار کردن، فکسبل بودن که روی نقاط ضعف ام کار کنم

    2. پشتکار داشتن

    3. باورمند بودن که من میتوانم این مقدار نمره بیگیرم و لایق اش هستم و توانایی اش دارم

    4. لزت بردن از زبان بجای فقد سپری شدن زمان که بگی من امروز سه ساعت برای زبانم وقت گذاشتم

    5. متهد بودن یادگیری که یک کمی یاد گرفتی نگویی بس است، یا بگی خیلی سخت لا مذهب هیچ یاد گرفته نمیشود.

    6. موقعیت خود بشانسی و قدم یه قدم سخت کنی ریدنگ و لسنگ و رایتنگ و همچنان اسپیکنگ را تسک هایش را

    7. دنبال سپری شدن نمی باشه که اینکه من 3 ساعت زبان خواندم. دنبال رفع مشکل میباشه تا سپری شدن زمان. میگه خوب در اسپیکنگ مه مشکل دارم مشکل من نداشتن علم کافی در باره استرکچر است خوب میرویم اون یاد میگیرم تا دیگر مشکل در اون زمسنه نداشته باشم

    کسی میخواهد مدرک زبان بیگیرد باید ویژه گی ها را داشته باشد. ایا اینها را در وجودت ساخته بودی؟ جواب نه است پس طبعیی است که نتوانستی به هدف گرفتن نمره 100 تافل نرسیدی

    مثال دیگر برای ساختن بدن عضلاتی و سالم چه ویژه گی های باید داشته باشم

    1. متهد بودن هدف

    2. کنترول و گرفتن رژیم غذای برای گرفتن وزن خوب چون که گرفتن غذا های مناسب نیازمند پول است و اگر ندارن در اول از چیزی که است باید استفاده کنی پول فامیل یعنی پدر

    3. متهد بودن به درست تمرین کردن نه فقد سپری شدن ساعت در باشگاه

    و افکار من در باره سختی های یادگیری بوده:

    اینکه این مقدار لغات نمی دانم این تسک ها را غلط،میزنم .به اندازه کافی من خو نیستم

    حتی یک بار، بیاد ندارم که خودم تجسم کرده باشم من امتحان داده باشم یا سر امتحان یا نمره خوب گرفته باشم

    در زبان میگفتم باید ادم تلاش کنه و از طریق تحصیلی بروه امریکا ولی عماق وجود باور نداشتم و فکر نمی کردم من بتوانم این مقدار نمره را در ازمون بیگیرم و بعد اپلای کنم و بروم امریکا

    وقتی میگیم افکار ما شرایط را بوجود می اورد منظور از تمام اش در جریان روز بیشتر ذهنم کجا است در جریان هفته در جریان یک بیشتر فکر در ذهن میچرخد درباره چه است

    تنها این نیست؛

    چه فکری در باره خودت

    • من نمی توانم به اون هدف برسم، اون خیلی دور است

    • من ضعیف هستم

    • من توانایی پول ساختن ندارم فعلا در این کشور

    • من اون مقدار درس یاد گرفته نمی توانم

    چه فکری در باره هدفت

    • رسیدن به هدف سخت، باید خیلی تلاش کنی

    • اهداف دور از دسترس می دیدم اش

    • حتی نمی توانستم خودم احساس کنم بهش رسیدم

    چه فکری در باره دنیا

    • دنیا سخت است

    • یکی باید کمک ات کنه اگر نکنه رسیدن به جای سخت است

    • فرصت ها کم است بدو که خلاص نشوند

    • و یک ایده خاص میتوانند به موفقیت برسند

    چه فکری درباره ادما ها داری

    • باید با ادما روابط خوب داشته باشی که یک روز کمک ات کنه، در روز سخت دست ات بیگیره

    • اونها سطح شان خیلی بالا

    • من نمی توانم به جایگاه اون برسم

    • او خوش چانس است

    • اونها در گشور خوب متولد شدند

    اینها بصورت اتوماتیک وار تولید میشوند و اتفاقات رقم میزنند. خیلی طبعیی بود که به هدفم نرسیدم

    اینها در یک لحظه بدون فکر کردن امدن روی متن، اینکه دیگر چقدر از این ویروس های مخرب استدر ذهنم فعلا نمی دانم ولی اینکه نتیجه نیامده معلومه که خیلی زیاد است.

    اولین قدم برای انتخاب اهداف و رسیدن به اونها، انتخاب اهداف که برای خودم ات نه برای بقیه و نشان دادان اینکه ایول توانستم اینجا برسم

    خوب کدام اهداف است که من واقعا برای خودم میخوام

    • خوب شدن مشکل صحی ام پشتم ناشی از داشتن حالت بد سوئ شکل پیدا کرده

    • گرفتن مدرک زبان و گرفتن ادمیشن پوهنتون برای رفتن به امریکا

    امسال مثال سال های قبلا خود بمبارد نمی کنم با کلی هدف که همیشه بهش نمی رسم. فعلا این اهداف تعیین کردم هر موقع که رسیدم ممکن در شروع سال یا وسط به خودم یاد اوری میکنم مسیر را و هدف دیگر تعیین میکنم. نظر به ارزش های خودم و اولویت های که دارم. با توجه به علاقه های که دارم . خواسته های درونی من

    من نمی خوام که رقابت کنم، نمی خواهم خودم با کسی مقایسه کنم

    خیلی عالی اهداف ام دارم و واقعا خودم میخوام نه برای کس دیگر تمام وجود من فریاد میزند که من این را میخوام

    همون مثال که استاد زد؛ که گفت در باره موقعیت شغلی چه میخواهد و بعد برای هدف سرمایه زنده گی خودش داد ولی احساس خوشبختی میکرد چون چیزی بود که واقعا میخواست اش‌.

    و قدم دوم این است که ایا باور داری که لیاقت رسیدن به این خواسته ره داری. برای اینکه کاسه مغزت باز کنی که در داخلش چه میگذرد درباره خودت و باور های خود ارزشی تمرین

    راجع به خودت چه باور داری

    راجع به اهداف چه باور داری

    راجع به اینکه چیزی چطور میتوانی یاد بیگیری چه باور داری

    باید این باور ها در ذهنم شاخته بشود:

    و این شخصیت نیاز در وجود من ساخته شود تا من بتوانم به اهداف که دارم برسم و بیشتر از اونها

    تمام تلاش ام میگذارم که این شخصیت رو بسازم در وجود خودم

    این باور که من توانایی یادگیری دارم هر چه باشد من میتوانم یاد بیگرم. و هیچ محدودیت و سد برای یاد گیری نیست

    تمرین برای اینکه برایم ثابت شود که من هر چه باشد میتوانم یاد بیگیرم دو مهارت که فکر میکردم خیلی سخت است برای میخوام اونها را یاد بیگرم

    • سپیکنگ زبان انگلیسی من خیلی ضعیف خیلی شتباهات گرامری داره. میخوام درسطح که جملات مغل نه ولی همون ساده اشتباه نداشته باشد را یاد بیگیرم

    • شبکه ای تی را میخوام یاد بیگیرم

    برای اینکه در شخصیت برود که من هر چه باشد می توانم یاد بیگریم. هر موفقیت را من هم میتوانم بهش دست پیدا کنم.

    شخصیت فلکسبل، متمرکز. موقع کار تمرکز داشته باشد اگر یک ادم میگه اها یک اهنگ جدید امده شنیدی پاز نکنم کارم که برم اون رو چک کنم باید تمرکز کنم و این بار ها و بار به خودم یاد اوری کنم اگر تمرکز رو از معادله رسیدن به هدف حذف کنم سال ها دور میشوم ار هدفم در اغلب اصلا نمی رسم به اون هدف .

    با تمرکز میتوانم به هدف که در پنج سال نرسیدم برسم.

    کار دو سال را در 3 ماه انجام میشود با تمرکز

    چطوری میتوانم این شخصیت بسازم راه های عملی

    1. خوب متمرکز بودن: فعلا زبان میخوانم مدادم از خودم سوال میکنم که ایا مشه از این بهتر در این زمان از اش بهره برد ایا میشه تمرکز بیشتر کرد. اگر بلی پس بلید که بکنی. مثالا در وسط کار با بقی صحبت نکنم خوب این بار این پیدا میکنم بعد هر ایده دیگر که امد و مشکل که داشتم حل میکنم

    2. اهرام رنج و لزت خودش میتوانم کلی تمرکز بالا ببرد و تکرار ان شاید هم شرایط فعلی من روز دو مرتبه کافی باشد مرور اش البته 3 مرتبه هم خیلی خوب است

    3. یاداوری که اگر تمرکز از معادله حذف شود کار که در دو ماه انجام میشود یک سال طول میکشه و اخر نتیجه نمی دهد

    4. برای تسلیم نشدن: که ادامه نمی دهم از باور این کار بدرد نمی خورد و پول ندارد و نتیجه نمی دهد می اید. همون مثال که استاد زد اگر یک لوله خودکار ببری زیر باران یک سی سی هم اب جمع نمی توانم، پس لوله را بگذار کنار برو دنبال سطل. سطل ات بساز بیا باران است. این اصلا یک ارامش میسازد در جودم که حالا. روی مغزم یک فشاری 10 کیلویی است این جمله نصف اش میکنه حتی میگه می بردارد وزن. چون رقابت، همه زدن از من جلو، من در گذشته چی کار های خراب کردم،فرصت ها را گرفتن خلاص شد دیگری ایده نمانده که ازش پول بسازی. هم اینها میزنه کنار. باید این همه اش کوش بدم و تکرار کنم

    5.

    اگر شخصیتم درست شود همه مسایل راحت حل میشه

    شخصیتم سابق:

    اگر مشکلی یا مسله بر بخورم چند بار تلاش کنم نشود. میگه برو بان نمی شود بان اش خودش حل میشه در حالی خود به خود حل نمیشود بار دیگر خیلی سنگین تر می اید نمونه اش زبان انگلیسی است بجای یاد گیری و تمرکز گذاشتن گفتم بان اش خودش میشه هموتو طوری.

    خیلی زود از نعمت سیر میشه از مسیر درست. هدفم اگر 100 باشد ولی اگر 0.01 بدست اوردم میگه بس است.

    نمی خواهد تا اخیر برود جا میزند.

    تمرکز درست و به اندازه کافی تمرکز ندارد.

    دید که به مسایل داره از خودش بزرگ تر میبینه مانند رفتن به USA یا اموزش و یادگیری رو کار سخت و خیلی سخت میبینه

    یک کمی کار درست انجام می دهد و میگه همین قدر بس و پیس نمی رود. یعنی یک کمی زبان میخواند بعد میگه خوب زیاد خوب شدم. یک دوره اموزشی را کار میکنه میگم خوب استحالا باید دبگر پول بیاید. یک فایل استاد عباس منش کار میکنه بعد میگه همین کافی است. یک روز اگر وردی مناسب به ذهنم دادم میگه دیگر کافی است.

    این شخصیت باید درست شود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      مهشید و شیرین گفته:
      مدت عضویت: 1241 روز

      به نام خداوند مهربان

      سلام آقای ابدال

      بله کاملا درست است نباید از این شاخه به آن شاخه پرید و یا هدفهای بزرگ برای خود انتخاب کرد همان گونه که استاد عزیزمان همیشه قانون تکامل را یادآوری کرده و تاکید در انجام کارها با صبر و تمرکز و دقت را دارند . باید از مسیر لذت ببریم نه از نتیجه همین تمرین کردن ها، انگیزه داشتن ها، دیدن نشانه ها و هدایت خداوند که در بهترین زمان و بهترین مکان آرزوی ما را بر آورده می کند و این یک قانون است و لاجرم به آن دست می یابیم بسیار امید وار کننده و باعث ایجاد ذوق و شوق در رسیدن به هدف خواهد شد.

      انشالله امسال اهدافی را که تعیین کرده در آن موفق باشید و به آرزوهایتان دست یابید چون خداوند بیشتر از شما دوست دارد که موفق و ثروتمند و سالم باشید تا خودتان کدام را انتخاب کنید.

      سلامتی، موفقیت و ثروت را در پناه خداوند برایتان آرزومندیم.

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: